یادکردهای دین زرتشت در متون مانوی
اشـاره
از سال ۱۹۰۳م. به بعد، به دست آمدن اوراقی بسیار، از ویرانههای چند معبد مانوی در تـرکستان چـین، کـه به زبانهای پارتی، پارسی میانه، سغدی، ایغوری، و چینی نوشته شده و حاوی آموزههای مانوی بودند، آگـاهیهای کلان و بینظیری را درباره دین مانی در اختیار پژوهشگران این دین گذاشت. این قطعات پراکـنده، شامل سرودها، نمازها، اعـترافات، رسـالات دینی، و نیز بخشهایی از کتابهای شخصِ مانیاند. این متون به خط ویژه مانوی، که از خط سُریانی برگرفته شده بود، و غالبا با بهرهگیری از هنر خوشنویسی و تذهیب، نگاشته شدهاند.
دین زرتشت، درمقام یکی از ادیـان متنفذ آسیای کهن، چنانکه ازآموزههای مانوی برمیآید، تأثیرات گستردهای را در انگارههای یزدانشناسی و کیهانشناسیِ دین مانی بر جای نهاده بود، و از اینرو، در نزد مانی و پیروان او، کیش زرتشت به عنوان دینی پیشرو، حقانی و الهامبخش، دارای جـایگاه بـسیار برجستهای بود. مقاله حاضر، با بررسی شماری از اوراق مانویِ به دست آمده از ترکستان چین، یادکردهای صریح و
______________________________
۱ مشخصات کتابشناختی این اثر از این قرار است:
A. V. Williams Jackson, “Studies in Manichaeism”, in Journal of the American Oriental Society, vol.43, 1923, pp.16-19.
این مقاله پیش از این در شماره بیست و چهارم چـاپ شـده بود، اما به دلیل اشتباهاتِ ویرایشی و تایپیِ صورت گرفته در آن، و با عرض پوزش از مترجم محترم، مجددا تقدیم میگردد. (هفتآسمان)
ضمنی زرتشت ودین اورا دراینمتون شناسایی ومعرفی نموده است تا بدینوسیله، ابعاد تـأثیرگذاری دیـن زرتشت بر کیش مانی، شفافتر و آشکارتر گردد.
گفتار معروف ابوریحان بیرونی [به نقل از شاپورگان مانی]، که در آن از مانی چنین یاد شده است که وی زرتشت، بودا، و عیسی را در مقام پیشروان دینی خـود شـناخته و تـصدیق نموده، و مدعی آمدن به گـیتی جـهت اتـمام آگاهی و تعالیم الاهی شده است، چنان شهره است که نیازی به نقل آن در اینجا وجود ندارد.
۱٫ در وهله نخست، نام زرتشت به شـکل تـرکی ZroÎsÏcÏ، کـه در زبان چینی به صورت Sou-lou-che درآمده و رواج یافته (چنانکه «لکـوک» نـشان داده و «گوثیه» به طور قانعکنندهای از طریق شواهد زبانشناختی تأیید نموده است)، به عنوان یک Burxan«پیامبر الاهی» در قطعات مانوی ایـغوریِ بـه دسـت آمده از ایدیقوت ـ شهری یافته میشود.(۱) نام زرتشت همراه با لقـب روحانی او (ZroÎsÏcÏ Burxan)، کمابیش دهبار در این قطعات ویژه، که پارههای افسانهای را درباره پیکار میان این فرد مقدس و جادوگران و دیوان در بـابل حـفظ کـردهاند، تکرار میشود. شهر بابل، در پیوند با زندگی مانی و حتی زرتشت، بـر پایـه افسانهای نامعتبر درباره زندگی وی، دارای حرمت و تقدس بوده است.(۲) در هر حال، این قطعه مدفون در شـنِ یـافته شـده در ترکستان چین یادمانهای مربوط به برخی داستانهای زرتشتی کهن را، که لابد در مـیان مـانویان رایـج بوده، نگاه داشته است.
۲٫ نه تنها در قطعه پیشگفته، بلکه در یک قطعه تورفانیِ نوشته شـده بـه زبـان پهلوی و محفوظ در مجموعه برلین، اشاره صریحی به زرتشت (ZarduÎsÏt / ZorodusÏt ?) وجود دارد، که در آن، از وی در کنار فرشته ایرانی، سـروش (SroÎsÏ( یـاد میشود. این یادکرد در یک سرود کهن مانوی، که حاوی یادمانهایی از باورداشتهای زرتشتی دربـاره بـازبیداریِ روح انـسان (یعنی انسان نخستین، گیومرت) است، یافته میشود. با وجود این، متأسفانه خود متن هـنوز مـنتشر نشده است، اما مندرجات آن در نوشتاری آلمانی از استاد آندرئاس، تجدیدچاپ شده در کتاب Des iranische Erlosungsmyteriumرایتزنشتاین (بـُن، ۱۹۲۱، ص۳) در دسـترس اسـت.
۳٫ افزون بر این، در قطعه تورفانیِ دیگری نیز، ارجاعی وجود دارد به «کتاب
______________________________
۱٫ رک: ا. لکوک، Sitzungsb. Preuss. Akad 1908، ص۳۹۸، ۴۰۱ـ۴۰۰؛ همان ۱۹۰۹، ص۱۲۱۶، یادداشت ۲؛ و بـسنجید بـا ر. گوثیه Mém. Soc.Linguistique، ۱۶ (۱۹۱۱)، ص۳۲۰٫
۲٫ رک: ا. و. جکسن، زرتشت، پیامبر ایران باستان، ص۹۱ـ۹۰٫
زرتشتیان» (zardrusÏtagaÎn nibeÎg) که حاوی اشارهای به آیـینهای مـعینی بـوده که در چهاردهمین روز از ماه زرتشتی تیر انجام میشده است. این متن چنین خوانده میشود:
ud pad any-z zardrusÏtagaÎn nibeÎg a””oÎn nibeÎseÎd ku pad cÏahaÎrdad roÎz iÎ tiÎrmaÎ kunisÏn oÎ kunisÏngar…
و در دیگر کـتاب زرتـشتیان چـنین نوشته شده است که: در چهاردهمین روزِ تیرماه کُنشی، کُنشگر را [بایسته است]…
M. 16. 20-22 (Müller, Handschriften – Reste in Estrangelo – Schrift aus Turfan, Chinesisch – Turkistan, II, APAW ۱۹۰۴, p.94).(۱)
۴٫ اشاره احـتمالیِ دیـگری نیز به زرتشت، به عنوان پیشروِ مانی، همراه با یادکردی از عیسی، در یکی دیگر از متنهای مانوی وجـود دارد. ایـن قطعه ناقص چنین آغاز میشود:
lllll nangbeÎd ud peÎsÏoÎbaÎy iÎ deÎn maÎzdeÎs, …
]…[ سرور نامدار و پیشوای دین مزدیسنا….
M. 543. 1-3 (Müller, II, p.79)
هر چـند نـام زرتشت، با توجه به پارگی ابتدای صـفحه (lllll)، در ایـن قـطعه افتاده است، اما گذاشتنِ آن در کنار deÎn maÎzdeÎsاین گـمان را مـوجه میسازد، به ویژه آنکه به دنبال این بند (سطر ۷)، به مهینفرشته زرتشتی، بـهمن (Wahman)، اشـارهای میگردد. در ادامه این قطعه، خـودِ مـانی، به عـنوان آوایـی نـو، و دهنده احکامی راستباورانه به مؤمنان، مـستقیما در سـطرهای ۳ـ۲ مورد اشاره قرار میگیرد:
tuÎ noÎg hammoÎzaÎg iÎ xwaraÎsaÎn, ud raÎyeÎnaÎg iÎ wahedeÎnaÎn(2)
(۳)تو آموزگار نوینِ خاوران و ساماندهنده نیکدینان]ی[ (=مانویان)
مضمون سـطرهای ۷ـ۴ ایـن قطعه (cÏe zaÎd heÎ… andar toÎhm iÎg sÏahriyaÎraÎn “که در تبار شهریاران زاده است”) حـقانیت مانی را در خویشاوندی با مـقام پیـامبری نشان میدهد؛ و بلافاصله پس از آن، یادکرد صـریحی از «عـیسای باکره [زاده]» (yisÏoÎ kaniÎg(به عنوان یکی دیگر از تجلیات الاهی )sanaÎn( میآید. بنابراین، با نتیجهگیری از هـمه ایـن ترتیبها و کنارِهمگذاریها، این پیشنهاد کـه عـبارت «سـرور نامدار دین مـزدیسنا» بـه شخص زرتشت
______________________________
۱٫ ویرایش جـدید قـطعه نقلشده، از این منبع گرفته شده است:
M. Boyce, A Reader in Manichaean Middle Persian and Parthian, Leiden, 1975, pp.184, text: dn .(مترجم)
۲٫ همان، ص۱۴۹، متی cqa (م).
۳٫ عنوان wahe deÎn (= نیک دین) در جاهای دیـگری از قـطعات مانوی نیز به طور ویژهای بـرای دیـن مانی بـه کـار رفـته است.
اشاره دارد، موجه بـه نظر میرسد. اتفاقا اشاره ضمنی دیگری نیز در یک قطعه ترکیِ مانوی به «دین مغانه» (mogucÏ nomïn(وجـود دارد ( T. M. 170سـطر ۱۰، ویراسته لکوک، Chotscho، ج۳، فرهنگستان برلین، ۱۹۲۲، ص۳۹).
۵٫ با تـوجه بـه قـطعهای کـه در بـالا ارائه گردید، و با در نـظر گـرفتن اشاره ابوریحان بیرونی به اینکه مانی، زرتشت، بودا، و عیسی را به عنوان پیشروان دینی خود شناخته و تـصدیق کـرده بـود، میتوانیم قطعه پهلوی تورفانیِ دیگری را نیز بـه مـیان آوریـم. امـا پیـش از ایـن کار، میبایست گواهی دیگر ابوریحان را، مبنی بر اینکه «مانی پس از شناخت مذاهب ثنویه و مجوس و نصارا ادعای نبوت کرد»(۱) اضافه کنم و این گفته را با سندی از فهرست ابنندیم، حـاکی از اینکه «مانی مذهب خود را از مجوسیگری و مسیحیت بیرون آورد»،(۲) و نیز با افزودن این سخن شهرستانی که «دینِ مانی آمیختهای از دین مجوسی و مسیحی بود»(۳) تکمیل نمایم.
با در نظر گرفتن همه این اشارات، ایـن گـمان را (اما فقط یک گمان، تا زمانی که قطعات بیشتری به دست آید) میتوان مطرح کرد که همان سه پیشروِ دینیِ بزرگِ مانی با عنوان «سه پسر خدا» در سطور مـعینی از یـک سرود طولانی مانوی درباره ستایش، نماز و فرشگرد (که این خود عنوانِ زرتشتی نوسازیِ فرجامینِ جهان است) مورد اشاره قرار گرفتهاند. این قطعه چـنین خـوانده میشود:
aÎsaÎh, man boÎzÏaÎgar, pad istaÎwisÏn, an iÎwag bagmaÎr maÎniÎ adhreÎ bagpuhraÎn
بیا، (ای) منجیام، به سـتایش، (ای) بـغ زنده! مانی سرور! با سه پسر خدا
M. 4, par, 4, lines 10-13 (Müller II, p.54m)
در این پیوند، این نکته را باید در نظر داشت که همین نسبت bagpuÎhr (= پسر خدا) در نقلقولی مانوی از کتاب عهد جـدید (M. 18,1,3 = Müller II, P.34t(، کـه البته ترجمه عبارتی از تـورات اسـت، دوبار برای عیسی به کار رفته است. افزون بر این، مانی در قطعاتی، «فرزند یزدان» MaÎni yazdaÎn frazeÎnd(، (M. 311,1 = Müller II, p.66b خوانده شده و گویا «ای پسر یزدان» oÎn yazdaÎn puÎhr(،(M. 32,۳ = Müller II, p.62b نیز خطاب گردیده است؛ در حالی که زرتشت و بودا، دو تن دیگر از سـه پیـشروِ معنویِ مانی، در قطعات مانویِ ترکی، چنان که پیشتر یاد شد، به طور جداگانه با عنوان Burxan«پیامبر
______________________________
۱٫ الآثار الباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۷، ص۳۰۸ (م).
۲٫ محسن ابوالقاسمی، مانی به روایت ابنندیم، انـتشارات طـهوری، ۱۳۷۹، ص۱۷ (م).
۳٫ رک: شهرستانی، تـرجمه هاریوخر، ۱/۲۸۵؛ و بسنجید با فلوگل، مانی، ص۱۶۵٫
الاهی» معرفی شدهاند. بنابراین به نظر میرسد که دلایلی برای اینکه «سـه پسر خدا» را در این قطعه، اشارهای به زرتشت، بودا، و عیسی بدانیم، مـوجود اسـت. در هـر حال، تا زمانی که قطعات بیشتری چاپ یا کشف شوند، این پیشنهاد درحد یکفرضیه باقی خواهد مـاند.
سـرود زرتشت(۱)
سرود مانویِ محفوظ در دستنویس M-7-1 (نگاه کنید به تصویر ضمیمه این گفتار)، شـعری اسـت بـه زبان پارتی که در آن به روشنی از زرتشت، پیامآور مزداپرستی، یاد گردیده است. در این قطعه، زرتشت، بـه عنوان نماینده پیامبرانِ نخستین با روح یا نفسِ زنده (griÎw(که در دام و مغاک جهان مادی درافـتاده و گرفتار آمده است، سـخن مـیگوید، و او را به سوی بیداری و خودشناسی و رهایی رهنمون میگردد.
این گروه از اشعار مانوی، که به زبانهای ایرانیِ میانه سروده شدهاند، نه تنها بر اصالت و غنای شعر و ادب ایران در اعصار باستانی گواهی میکنند، بـلکه نایابیِ یادکردهای بومیِ زرتشت را در اسناد دوران پیش از اسلام، به خوبی جبران مینمایند.
در ادامه، متن اصلی (پارتی) این قطعه و ترجمهای را که از آن به دست دادهام، میخوانید:
ag kaÎmeÎd, u-taÎn abdeÎsaÎn azÏ wigaÎhiÎft cÏeÎ pidaraÎn haseÎnagaÎn.
boÎzÏaÎgar ardaÎw zarhusÏt, kad-isÏ wyaÎwurd ad griÎw wxeÎbeÎ,
garaÎn mastiÎft ku xuft isÏteÎ, wigraÎsaÎ ud oÎ man weÎnaÎh.
droÎd abar tuÎ azÏ sÏahr raÎmisÏn, cÏe az wasnaÎd tuÎ frasÏuÎd heÎm.
haw-izÏ wyaÎwurd hoÎ az az heÎm sroÎsÏaÎw anaÎzaÎr *naÎzoÎg zaÎdag,
wimixt isÏtaÎm ud zaÎr weÎnaÎm. izwaÎy-om azÏ maran aÎgoÎz.
zarhusÏt oÎ hoÎ pad droÎd pursaÎd wazÏan haseÎnag, manaÎn handaÎm.
zÏiÎwandagaÎn zaÎwar ud masisÏt geÎhaÎn droÎd abar tuÎ azÏ padisÏt wxeÎbeÎ.
haxsaÎh oÎ man, namriÎft zaÎdag, pusag roÎsÏn pad sar awestaÎ.
taÎwagaÎn zaÎdag, keÎ kird *ay iskoÎh, ku cÏiÎd bixsÏeÎh pad harw wyaÎgaÎn…(2)
______________________________
۱ این گفتار را، که شامل متن اصلی و برگردان فـارسیِ یـک سرود مانویِ مرتبط با موضوع این نوشته است، و در زمان ابراهام جکسن هنوز ناشناخته بوده است، به جهت تکمیل مقاله جکسن افزودهام (مترجم).
۲٫ F. C. Andreas and W. B. Henning, Mitteliranische Manichaica aus Chinesisch – Turkestan III, SPAW, Berlin, 1934, p.872; M. Boyce, A Reader in Manichaean Middle Persian and Parthian, Leiden, 1975, P.108, Text: ay.
اگر خواهاناید، گواهی پدرانِ نخستین را به شما آشـکار کـنم:
زرتشتِ رهاییبخشِ پارسا، آنگاه که با نفسِ خویش سخن میگفت،
[چنین گفت:] «مستیِ بزرگی است [این] که خفتهای، بیدار شو و مرا بین!درود بر تو از شهرِ رامش (= بهشت روشنی)، چـه از بـرای تو فرستاده شدهام».
او (نفْس) نیز پاسخ داد: «من، منم، نازکزاده بیآزارِ سروشاو (= پدر بزرگی).
[با جهان مادی] آمیختهام و آزار بینم. مرا از آغوشِ مرگ رهایی بخش».زرتشت با درود[گویی] از او پرسید: «[آیا تو] واژه نـخستین، انـدامِ منی؟
نـیرویِ زیندگان و درود بزرگترینِ کیهان از پایگاه خـویش بـر تـو [باد]!
پیرو من [باش ای] زاده نرمخویی، بساکِ روشنی بر سر بگذار!
ای زاده توانایان، چه کسی بینوایت کرد؟ که همواره در همهجا [چنین] گـدایی [مـیکنی]…».(۱)
[بـه تصویر صفحه مراجعه شود.]______________________________
۱٫ واژگان پایانی این سـطر از مـیان رفته است.