آوانویسی فارسی واژگان و نام های سنسکریت و پالی
½ ۵ u : وُ (اوی کـوتاه) که به شکل اوُ، در اول، و وُ در وسط و آخر مینویسیم:
upakaÎra: اوُپَهکارَه؛ vastu وَسْتوُ.
½ ۶ aÎ : مثل آ در آب، naÎma : نامَه؛ bhaÎva : باوَه.
½ ۷ iÎ : یی کـشیده، مـثل ی در بـیل (البته کمی کشیدهتر از معمول)، biÎja : بیجَه.
½ ۸ uÎ : اوُی کشیده، به شکل و¨ نشان میدهیم : suÎtra: سو¨ترَه؛ ruÎpa : رو¨پَه.
½ ۹ من برای این uÎ ، سـوای و¨، تا کنون دو پیشنهاد دیگر دادهام که خود در کاربرد آنها به مشکلاتی برخوردهام. یـکی وو (مثل وو در طاووس، داوود)، و دیگری وُو (بـه قـیاس وُ یا suÎ-برای u)، و حتی میتوان وُوُ، برای کشیده شدن وُ. اما آوانوشت SuvarnÊaprabhaÎsa YuvaraÎjaÎچگونه باید باشد؟ سوُورنهپرباسه؟ یا یوُوراجا؟ که در این صورت Suv-با میآمیزد. حتی اینجا هم اگر روی واو دومی فتحه نباشد (وَ: سوُوَرنهپرباسه) سوُوـ میتواند suoخوانده شود، مثل guo، گـوُو، که البته برای این نمونه سوُئوـ و گوُئو ترجیح دارد. پس از برخورد با این گونه نمونهها به وُوُ برای suÎفکر کردم. عیب اصلی این پیشنهاد یکی دراز شدن آوانوشت آن واژه یا نام بود، و دیگری قرار گرفتن vیـا oیـا oÎ پس از وُوُ، یا دو suÎدر یک کلمه معین بود، که این خصوصاً در واژگان ژاپنی، که u ، o،uÎ و oÎ در آن زیاد است، فراوان به چشم میخورد. مثل JuÎoÎgyoÎ(جوُوُوْگیوْ)، ToÎjuÎroÎ(توْجوُوُروْ) یا Shintoku-fukuÎ-shuÎ:شینتوکوُ- فوُکوُوُـ شوُوُ، یا YuÎzuÎ-nembutsu- shuÎ(یوُوُزوُوُنِمبوُتسوُ- شوُوُ). همین امـر سـبب شد که برای آوانویسی uÎراهی دیگر بیندیشم، که با یک و نوشته شود و از آمیزش آن با u ، o ، vخودداری شود، و از سوی دیگر، طبعاً هرگونه پیشنهادی باید در چارچوب نرمافزارهای موجود و رایج صورت بگیرد (مـثلاً نـرمافزار زرنگار). پس از بررسیهای گوناگون به و¨ برای uÎرسیدیم. در خیال من ¨ واو را میکشد.(۱) چشم به راه پیشنهادهای آسانتر هستیم.
واکههای مرکب
½ ۱۰ ai: ــَ ی، به صورت یای ساکن ماقبل مفتوح: Jainaجَینَه؛ Vais¨ali: وَیشالی.(۲) با
______________________________
۱٫ مثلاً اگر از نـرمافزار زرنـگار اسـتفاده میکنید این نشانه را با Alt f10روی صـفحه کـلید داریـد. منتها با توجه به این نکته که باید آن را با اندیس بالا (۳۰/۰) همان قلم متن به کار برید تا روی حرف بنشیند.
۲٫ در سـرّ اکـبر هـمیشه وَی نوشتهاند: Vaisvamitra : بَیسوامتر.
اندکی آسانگیری میتوان جاینا و وایشالی هـم نـوشت.
½ ۱۱ au : اَوُ، ئوُ: Maurya، Kautilyaو BaudaÎyana به ترتیب مَئوُریَه، کَئوُتیلیه، بَئوُدایَنَه.
½ ۱۲ e : اِ کشیده، یا صدایی نزدیک به اِی در واژههای فارسی نِی، دِی، رِی. این e هرگاه پیش از دو واکه قرار بـگیرد کـمابیش صـدای کوتاه دارد: Veda: وِیده (که غالباً به شکل رایج آن وِدا نوشته میشود.)، cetasah : چـِیتَسَه، hetu: هِیتوُ. (هرگاه این صدا را اِی بخوانیم پیش از ی حتماً کسره میگذاریم، مثل نمونههای بالا.) در سرّ اکبر هم ی برای این e بـه کـار بـردهاند: Vedanta: وِیدانت؛ Vais¨esÊika : ویشِیشیکه؛ MahaÎdeva : مَهادِیو.
۱۳ o : به شکل و (و ئو هنگامی که تنها باشد): mano : مَنو؛ lokottara : لوکـوتَّرَه. ½
½ ۱۴ rÊ: IÊ (کـمابیش رِ یا ری کوتاه و لِ یا لی کوتاه) واکه کوتاهاند که فقط در سنسکریت میتوان یافت، نه در پالی. مثلاً rÊg(رِگ یا ریگ) یـا rÊsÊi رِشـی یـا ریشی. در این کتاب ری یا لی مینویسیم.
½ ۱۵ همخوانها
۱ ۲ ۳ ۴ ۵
گلوییها:k kh g gh nÙ
ک ک گ گ ن
کامیها:c ch j jh n¬ y sÊ
چ چ ج ج ن + ی ی ش
مغزیها:tÊ tÊh dÊ dÊh (1)nÊ
دندانیها:t th d dh n r s¨
ت ت د د ن ر س / ش
لبیها: p ph b bh m v
پ پ ب ب م و
دمـیده: h : ه
½ ۱۶ ویـسَرگَه:(۲)hÊ : ه
½ ۱۷ اَنـوُسْوارَه:(۳)mÙ : م، ن(۴)
______________________________
۱٫ در تلفظ مغزیها نوک زبان کمی رو به بالا و به عقب خم میشود.
visarga 2.
۳٫ anusvaÎra
۴٫ این ترتیب را از ص xvi و xvii فـلسفههای هـند، از هـینریش تسیمر، چاپ آمریکا، ۱۹۵۳ آوردهام، اما آوانوشتها پیشنهادهای من است که در بخش بعدی در این بـاره تـوضیح خواهم داد.
½ ۱۸ برای V هم شاید ضروری باشد که نشانهای روی و استفاده کنیم، که با O نـیامیزد. امـا مـن تاکنون از کاربرد نشانه روی و برای v پرهیزکردهام، به دلیل زیاد شدن نشانههای روی حروف فارسی. امـا نـاگزیر از این پیشنهادم: و. برای v (هرچند خود به دلیل پیشگفته تا کنون از آن استفاده نـکردهام.)
½ ۱۹ h کـه بـا همخوان دیگری ترکیب میشود حرف مستقل ه ، مثلاً حرف h دمیده در واژه hetu ، یا hina و مانند اینها نیست، کـه بـه آن حرف اضافه شده باشد، مثلاً ghدو حرف نیست، بلکه یک حرف است بـا صـدایی خـاص، یعنی هم دمیده است و هم شنیده میشود. اگر حرف پیش از آن را ساکن بگیریم، مثلاً g در gh را، و سپس hرا مـتناسب بـا حـرکت بعدی بخوانیم تاحدی درست خواندهایم. مثلاً sangha را میتوان سنگْهَه خواند و نوشت؛ همین گـونه اسـت upaÎdhi ، اوُپادْهی، KathaÎvatthu : کَتْهاوَتْهوُ. و مانند اینها. اما اگر در اول واژه قرار بگیرد مثل dharma باید آن را دْهَرمَه نوشت که البته خـواندن دْ بـرای ما در متن گفتار فارسی ممکن نیست، از این رو، بیشک دَهَرمَه خواهیم خواند. را ایـن واژه را بـه طور غیر فنی به صورت دهارما هـم نـوشتهاند. ایـن ه h میتوان نزدیک به در های جمع دانست، کـه پیـش از آن ساکن است: لبْها، چپْها، رگْها و مانند اینها. به طور کلی ادای این دسته از هـمخوانها بـرای ما فارسیزبانان، و به طور کـلّی ایـرانیان، دشوار اسـت. مـا ایـن گونه h سنسکریت را در اوستایی هم داشتهایم کـه در تـلفظ و کتابت فارسی کنونی غالبا یا ساقط شده است، مثل bhangaکه شده اسـت بـَنگ، Kangha که شده کَنگ، paradhaھtaکه شده پیـشداد، thangکه شده تَنگ؛ و یـا بـه حرف دیگری تبدیل شده اسـت مـثل gh که غالبا به غ بدل شده است و dhبه ذ، khبه خ، مثلاً ereghant : ارغنده، megha: میغ، adhvenak : آذین؛ و هـمین گـونه است واژه kharaسنسکریت که در فارسی کـنونی خـَر اسـت.
½ ۲۰ در سرّ اکبر(۱) هـمهجا ایـن h را نوشتهاند: samaÎdhi : سمادهی؛ sambhu : سمبهو؛ siddhiسـِدهی.(۲)
______________________________
۱٫ داراشـکوه، همان ، در «لغات و اعلام سانسکریت».
۲٫ در ادیان و مکتبهای فلسفی هند، از داریوش شایگان، تهران ۱۳۴۶، نوشته شده سـانکهیا (ص ۳۰۱)، bhuÎh: بـهو؛ bhuvah : بهواه (ص ۷۹)؛ و نیز گاهی بدون ه نوشتهاند: bodhisattva : بـودیساتوا (ص ۴۹).
½ ۲۱ پیـشنهاد ما ایـن اسـت کـه اگر این گونه حـروف را همراه با واکه پس از آن کشیدهتر تلفظ کنیم تا حدودی به اصل صدا نزدیک شدهایم؛ مثل دَهـْره (بـنا بر برهان قاطع بر وزن ِ بَهْره) کـه در سـنسکریت dhaÎraاسـت، و ایـن ابـزاری است که در هـر خـانه روستایی مازندرانی لااقل یکی هست که آن را دَرِه میخوانند با دَ کشیدهتر از معمول. اگر به واژه بَنگ و مَرگ نیز تـوجه شـود آنـها را اندکی کشیدهتر از فتحههای دیگر میخوانیم. از این رو kh ، ghو مـانند ایـنها را ک و گ … نـوشتهام. البـته مـا هـمواره رومیْنوشت پالی یا سنسکریت آنها را یا در متن یا در پانویسها میآوریم تا از هر گونه اشتباهی اجتناب شود.
½ ۲۲ ه یا هـای بیان فتحه، که به آن های غیر ملفوظ میگویند (یـا چنان که دبستانیهای کنونی میگویند: اِ چسبان به آخر، یا اِ تنها مثل میوه، گیوه، جیوه(۱))، برای a در آخر کلمات سنسکریت و پالی انتخاب شده است. مثلاً نیروانَه، کامَه، نامَه، جیوَه، جاوَه و مانند اینها. البـته اگـر مثلاً به سیاق فارسی امروزی مردم تهران و شهرهای مازندران بخوانیم را باید نامِه، کامِه، نیروانِه خواند. در سرّ اکبر این :aگاهی به صورت ها ی بیان فتحه نوشتهاند مانند: jaÎla: جالَه ( ص ۱۹۹) و loka : لوکه (ص ۱۹۹)، hiranyagarbha هـِرَنگربْهَه (ص ۱۹۹)، و گـاهی هم ننوشتهاند: karma کَرْم.
½ ۲۳ ه. تسیمر درباره همخوان کامی n¬مینویسد مثل n¬ است در واژه اسپانیایی sen¬or(سِنْیور). (و یا در واژه اسپانیایی man¬ana (مانْیانا) و یا ny در canyon.)(2) یک استثنا وجود دارد و آن واژه jn¬aÎاست که مـانند صـداهای هندوی جدید خوانده میشود مـثل gyah بـا gشدید (همان). در سرّ اکبر همهجا jn¬aÎگیا خوانده شده است، و نیز تمام ترکیبات آن، مانند jn¬aÎna : گیان، vijn¬aÎna : وِگیان. اما ما برای یکدستی کار همهجا n¬را ن+ی نوشتهایم و نـیز jn¬aÎرا جـِنیا. مثل vijn¬aÎna،prajn¬aÎ ، prajn¬aÎpaÎramitaÎ، pan¬haبه ترتیب ویـجِنیانه، پرَجـِنیا، پرَجِنیاپارَمیتا، پَنیَه. اما ، n¬ را در برخی کتابها inخواندهاند مثل inch و singe.(3) اما ما در فارسی در غالب موارد ناگزیریم که n¬ را مثل nبخوانیم، مثلاً در SaÎn¬chi(سانچی) و San¬jaya(سَنجَیَه)، و یا دو n¬را فقط یک nبخوانیم: vin¬n¬aÎna(ویجِنیانه / وِگیانه).(۴)
______________________________
۱٫ نگفته نماند که جیوه jiva(سـیماب) خـود یک واژه سنسکریت است به معنی زنده.
۲٫ Rune E A Johansson, Pali Buddhist Texts, London, 1977, p. 13.
۳٫ استاتلی، همان، ص xv.
۴٫ در ادیان و مکتبهای فلسفی هند (داریوش شایگان) این n¬ را گاهی ن و گاهی ن+ی نوشتهاند: prajn¬aÎpaÎramitaÎپراجناپارامیتا (ص ۴۸) و پراجنیاپارامیتا (ص ۱۸۲)؛ pan¬caraÎtra(پانچاراترا، ص ۳۱۴) اما n¬ را غالباً همان ن+ی نوشتهاند: ,ajn¬aÎna ,Yajn¬avalkya(به تـرتیب: اجـنیانا، یاجنیاولکیا) (صـص ۱۰۴، ۱۵۷).
½ ۲۴ e, i, lÎ, aiرا در فارسینوشت به شکل ــَ ی، ی، ی ، ی ای نوشتهایم.
½ ۲۵ y مثل ی در یک، یال، و مانند اینها.
½ ۲۶ در هنگام تلفظ همخوانهای مغزی نوک زبان کمی بـه بالا خم میشود که این هم در فارسی نیست، و ناگزیز آنها را بـه شـکل هـمخوانهای دندانی تلفظ میکنیم.
½ ۲۷ ویسَرگَه،hÊ ، صدای ه است در آخر حرف.
½ ۲۸ اَنوُسْوارَه، mÙ ، خیشومی است که با دهن باز ادا میشود.(۱) غـالباً م ، samÙskrita: سـَمْسْکریتَه، هم samÙsvara: سَمْوَرَه. اما گاهی در وسط، ن ، مثل samÙsaÎra سَنسارَه. البته همین واژه را در کتابهای فنی بـه شـکل کـه به samÊsaÎraنوشتهاند.(۲) در سغدی هم آن را تاحدی snsr (سَنسار) و گاهی هم snksrخواندهاند.(۳) همچنین است saÎmÙkhyaشکل سُم، سـُنب،saÎnÙkhya هم نوشتهاند.(۴) این mÙیا nÙنزدیکاند به م و ن در واژگان خم، خنب، شنبه، پنبه، رنگ، سـنگ، و مانند اینها.
بسط بـحث
½ ۲۹ «الفـبای سانسکریت شامل ۴۸ حرف است که ۱۳ حرف آن صدادار و ۳۳ حرفش بیصدا میباشد و ۲ حرف کوچک نیز وجود دارد که جمعا ۴۸ حرف میشود….
۱٫ سه حرف صدادار و ساده وجود داردکه هر یک از آنها هم کوتاه است و هـم کشیده است. سپسدو حرفمرکب از نیم rباربع a پیشو ربع a بعداز هر دو آنهاست (ƏlƏ ,ƏrƏ). حرف اول کوتاه و کشیده است و در این حرف مرکب کشیده ربع a بعد از نیم rکشیده میشود گرچه که ممکن است مرکب دوم کـشیده نـشود.
۲٫ این چهار حرف به دو دسته است ــ دو حرف مرکب a با i و دو حرف مرکب a با uاست ــ چون نیز aو iبا هم مخلوط گردد e میشود و چون پهلوی هم قرار بگیرند ai
______________________________
۱٫ ه. تسیمر، همان.
۲٫ مثلاً ذیل هـمین واژه در index
E. J. Thomas, The History of Buddhist Thought, London, 1967.
J.G Jennings, The Vedantic Buddhism of The Buddha, London, 1947.
۳٫BSTBL ، ص ۱۳۱٫
۴٫ ذیـل همین واژه در استاتلی، همان.
میشود. o ، auچنین ساخته میگردد.
۳٫ دو حرف کوچک عبارتند از MÙ و (۱).HÊ
پیشنهاد دیگر
½ ۳۰ واکهها:
گلویی: A AË (آ، ا)
کامی: I IË (ای، ای)
لبی: U UË (او، ا)
مغزی: rÊ rÊË (ری، ری)
دندانی IrÊ (لری)(۲)
½ ۳۱ واکههای مرکب : E ، MÙ O AU AI ، (۳)HÊ
کامی: AI (ای)، E (ای)
لبی: OU (او) O (او)
ah(آح) (با فشار تلفظ مـیشود)
am (آم) (غـنه)(۴)
______________________________
۱٫ دکتر سی. کنهن راجه، پرشنـ سنسکریت گرامر، چاپ هند، (۱۹۵۳) ص ۵٫
۲٫ پروفسور ایندوشیکهر، راهنمای سنسکریت، چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۳۷، ص ۳۰٫ پیشنهاد آوانوشتهای فارسی هم در این بخش از همین کتاب است.
۳٫ کنهن راجه، همان، صـص ۳ـ۴٫
۴٫ ایـندوشیکهر، هـمان، ص ۳۱٫