معرفی کتاب: اعتقادنامه های امامیه
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۶۷)
اعـتقادنامههای امامیه
در گفتوگو با دکتر امداد توران
در ابتدا از آقای دکتر توران میخواهم که طـرح اعـتقادنامههای امـامیه را به صورت کلی معرفی کنند و در مورد چارچوب کلی این طرح برای ما توضیحاتی بدهند.
– بـسم الله الرحمن الرحیم. این طرح در کل، از چهار بخش تشکیل شده است. بخش نخست عـبارت است از نگاهی کلی بـه مـکاتب کلامی امامیه که از زمان حضور معصومین شروع میشود و تا زمان معاصر ادامه پیدا میکند از قبیل مکتب مدینه، مکتب کوفه، مکتب بغداد، مکتب حلّه و همینطور مابقی مکاتب کلامی تا زمان معاصر. نـگارش این بخش را جناب استاد «محمدتقی سبحانی» که ناظر علمی این طرح نیز هستند، عهدهدار شدهاند. ایشان طیّ هشت نشست علمی که به مناسبت همین طرح در دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد بـه هـمین موضوع پرداختند. البته عنوان سخنرانیهای ایشان «ویژگیهای میراث کلامی امامیه در ادوار مختلف» بود؛ یعنی این سخنرانیها معطوف به ویژگیهای کلی میراث کلامی امامیه بود؛ لکن از آنجا که در هر دوره، میراث کلامی امـامیه، صـبغه خاصی پیدا میکرد، خواه ناخواه بحث به ادوار و مکاتب کلامی کشیده میشد. مجموع سخنرانیهای ایشان، هماکنون پیاده شده و بعد از مستندسازی و افزودن تکملههای مد نظر ایشان، به عنوان بخش اول این طـرح، مـنتشر خواهد شد. بخش دوم طرح عبارت است از مجموعه مقالاتی که تقریر هر کدام از علمای امامیه از اعتقادات امامیه را گزارش میکند. علمای بزرگ امامیه از قبیل شیخ
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۶۸)
صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، خـواجه نـصیر، عـلامه حلی و دیگران تا عصر حـاضر بـرای مـعرفی اصول اعتقادی امامیه، رسالهها یا کتابهایی را تحت عنوان اصولالدین و عقائدالامامیه و عناوینی نظیر آن، نوشتهاند. ما این رسالهها یا کتابها را اعتقادنامه مینامیم. بـه نـظر مـیرسد که بهترین راه برای معرفی اعتقادات امامیه مراجعه بـه هـمین اعتقادنامهها است. هر کدام از این اعتقادنامهها توسط یکی از پژوهشگران طرح، پژوهش میشود و محتوای آن به عنوان تقریر نویسنده اعتقادنامه از اعـتقادات امـامیه، گـزارش میشود. روشن است که برای وقوف کامل به عمق دیـدگاه نویسنده اعتقادنامه، نباید به صرف همان اعتقادنامه محدود شد؛ به همین دلیل، پژوهشگران طرح به موجب شیوهنامهای کـه قـبلاً در اخـتیارشان قرار گرفته به آن اعتقادنامه بسنده نمیکنند؛ بلکه به مجموع کتب نـویسنده اعـتقادنامه مراجعه میکنند تا اگر در آنها هم نکاتی اعتقادی وجود دارد، آن نکات را نیز گزارش کنند. مثلاً برای گـزارش تـقریر شـیخ صدوق از اعتقادات امامیه، به الاعتقادات بسنده نمیشود؛ بلکه به کتاب التوحید و کـمالالدین و دیـگر کـتب وی نیز مراجعه میشود تا کلیّت دیدگاه وی یکجا عرضه گردد. مراجعه به مجموع آثار نـویسنده، ثـمرات فـراوانی در بردارد؛ مثلاً به ما کمک میکند تا به مبانی و مبادی فکری نویسنده که مـمکن اسـت در اعتقادنامه به صراحت یا به تفصیل نیامده، وقوف پیدا کنیم. از بحث دور نشویم. خـلاصه آنـکه از مـیان اعتقادنامههای فراوانی که علمای امامیه تحریر کردهاند، بیش از سی اعتقادنامه را گزینش کردیم تا بـر مـحور هرکدام پژوهشی صورت گیرد و محصول آن پژوهش به عنوان مقالهای مستقل تحریر گردد. ایـن مـقالهها کـه هر کدام تقریر یکی از علمای امامیه از اعتقادات امامیه را بیان میدارد، در بخش دوم طرح قرار دارند. بـخش سـوم طرح عبارت است از رسالهای با عنوان سیر تاریخی اعتقادات امامیه. در این بـخش، مـوضوعات اعـتقادی که علمای امامیه در اعتقادنامهها و دیگر کتب کلامی خود بیان کردهاند، با نگاهی تاریخی بررسی مـیشود؛ مـثلاً در مـوضوع وحدت الاهی همه متکلمان امامی خداوند را واحد دانستهاند. این واحد بودن مـعنایش چیست؟ آیـا همه علمای امامیه مثلاً از شیخ صدوق تا علامه طباطبایی، وحدت الاهی را به یک معنا گرفتهاند یـا تـفسیرهای متفاوتی از وحدت الاهی ارائه دادند؟ مثال دیگر را از حیطه علم امام ذکر میکنم: علمای امامیه اتـفاق دارنـد که ائمه معصوم، علمی دارند که مـتفاوت از عـلم مـتعارف بشر است؛ علم مدرسه نیست، به تـعبیری عـلم لدنی است. حالا سؤال
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۶۹)
این است که سعه این علم چقدر است و شـامل چـه چیزهایی است؟ در اینجا باید با یـک نـگاه تاریخی، دیـدگاه عـلما را بـررسی کنیم. دیگر موضوعات اعتقادی همینطور اسـت. روشـن است که در کتابی که حجم متعارف دارد، نمیتوان تکتک موضوعات اصلی و فرعی اعتقادی را بـررسی کـرد و نمیتوان در موضوعاتی که بررسی میشوند، هـمه جوانب را دید و گزارش کـرد؛ بـنابراین باید مهمترین موضوعات اعتقادی را بـرگزید و در هـر موضوع، سرنخهای سیر تاریخی را در اختیار گذاشت تا برای پژوهشگران آتی زمینه مساعدی فـراهم گـردد تا سیر تاریخی هر کـدام از مـوضوعات اعـتقادی را به صورت تـفصیلی و تـشریحی بررسی کنند. بخش پایـانی ایـن طرح، کتابشناسی اعتقادنامههای امامیه است. در این بخش مجموع اعتقادنامههای امامیه معرفی میشوند، چه آنـهایی کـه در این طرح محور پژوهش هستند، چـه آنـهایی که نـیستند. طـبق تـحقیقی که تا کنون دربـاره تعداد اعتقادنامههای امامیه انجام دادهایم، صدها کتاب، رساله یا وجیزه، از سوی علما تدوین شده کـه مـیشود آنها را در ذیل عنوان اعتقادنامه گنجانید. مـا در ایـن بـخش بـه ذکـر مشخصات کتابشناختی اعـتقادنامهها بـسنده میکنیم؛ لکن پژوهشگران آتی شاید برخی از آنها را موضوع کاوش قرار دهند و زوایای جدیدی از تاریخ عقاید امـامیه را کـشف کـنند.
با توجه به عنوان طرح، این سـؤال بـه ذهـن مـیرسد کـه تـعریف شما از اعتقادنامه چیست؟ و کتابهایی که انتخاب کردید، چه ویژگیهایی داشتند که اطلاق عنوان اعتقادنامه را بر آنها توجیه میکند؟ آیا طبق تعریف شما، هر کتاب یا رسالهای که در موضوع اعـتقادات امامیه نگاشته شده، اعتقادنامه محسوب میگردد؟
– با نگاه گونهشناسانه، میتوان کتابهای کلامی امامیه را به چند گونه اصلی مناظرات، ردیهها، پاسخ به سؤالات، تکنگاشتهای مربوط به یک موضوع خاص و در نهایت اعتقادنامهها تـقسیم کـرد. اعتقادنامهها را میتوان در مقایسه با تکنگاشتها تعریف کرد. تکنگاشتها به یک موضوع خاص پرداختهاند، مثل موضوع توحید، نبوت، عصمت، علم امام یا معاد. در مقابل یا در کنار این تکنگاشتها بعضی از کـتابهای کـلامی، جامع اصول اعتقادی هستند؛ یعنی نویسنده برای معرفی چهارچوب
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۷۰)
کلیِ اعتقاد امامیه آن را نوشته و مدعی است که همه اصول اعتقادی امامیه را از توحید تا مـعاد در آن بـیان کرده است. ما اسم ایـن قـبیل کتب کلامی را اعتقادنامه گذاشتهایم. پس اعتقادنامه آن کتاب یا رسالهای است که مشتمل بر همه اصول اعتقادی امامیه باشد و به منظور معرفی این اصول نوشته شـده بـاشد. این قبیل کتابها نـوعاً کـم حجم و مختصر هستند. در مقابل، برخی از کتب جامع اعتقادی وجود دارند که به دلیل اینکه در موضوعات فرعی اعتقادی وارد بحثهای تخصصی شدهاند و یا تفصیلاً به ادلّه و مبانی اعتقادات پرداختهاند حجیم و مفصلاند. به نـظر مـیرسد که این قبیل آثار مطول، درصدد بیان اصل اعتقادات نیستند؛ بلکه با مفروض گرفتن اصل اعتقادات، درصدد پرداختن به مباحث عمیق نظری هستند. با این حال در گزینش اعتقادنامهها نمیتوانستیم به اعـتقادنامه بـه معنای دقـیق کلمه، یعنی به رسالههای مختصری که افزون بر اصول اعتقادی چیزی در برندارند اکتفا کنیم؛ چون در صورت التـزام بدان، ای بسا نمیتوانستیم همه تاریخ کلام امامیه و همه علمای طراز اول را پوشـش دهـیم. چـون از برخی از مقاطع تاریخی و از برخی متکلمان طراز اول امامی اعتقادنامه خالص که به مباحث تفصیلی نپرداخته باشد، در اختیار نـداریم.
بـا توجه به وجود جریانهای فکری متعدد، آیا در مقام انتخاب اعتقادنامهها، نگاه گزینشی داشـتید یـا ایـنکه از همه مکاتب و جریانهای فکری امامیه، اعتقادنامهای در این طرح گنجانیدهاید؟ اصولاً معیارتان برای گزینش این اعتقادنامهها چـه بوده است؟
– در مقام گزینش اعتقادنامهها، تلاش کردیم که اعتقادنامههای آن دسته از علما را برگزینیم که در زمـان خودشان مرجع فکری شـیعیان بـودند. ممکن است در یک عصر چندین عالم صاحبنظر وجود داشته باشند که از این میان مثلاً دو نفر مورد قبول و مراجعه عموم شیعیان باشند و به تعبیری نماینده فکری شیعه در آن عصر باشند. طبیعی است کـه برای معرفی عقاید شیعه، باید سراغ آثار این دو نفر برویم نه سراغ آثار کسانی که در حاشیه قرار داشتند. بدین ترتیب، عمده اعتقادنامههای برگزیده به علمای طراز اول امامیه که در زمان خود مـرجع عـموم شیعیان بودند، اختصاص دارد. در عین حال باید اذعان کرد که معمولاً در تاریخ کلام امامیه دو یا چند جریان رقیب به موازات هم
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۷۱)
دیگر پیش رفتهاند، نهایت آنکه ممکن است در یک عصر جـریانی غـالب و رایج باشد و جریان دیگر مغلوب باشد و رواج کمتری داشته باشد و در عصر دیگری همان جریان مغلوب به جریان غالب تبدیل شود. طبیعی است که در مقام معرفی عقاید امامیه، باید دیدگاه هـمه جـریانها را منعکس کرد. ما هم چنین کردیم. بهطور خلاصه، تلاش ما این بوده که با سعه صدر حداکثری، نمایندگانی از تمام جریانهای کلامی امامیه اعم از حدیثگرا، عقلگرا، فیلسوفمآب و عارفمشرب در این طـرح بـگنجانیم و تـقریر آنها را از اعتقادات امامیه گزارش کـنیم. پس مـا از ایـن جهت به دنبال جامعنگری بودهایم و تلاشمان این بوده که از همه جریانهای کلامی امامیه به شرط اینکه برخاسته از حوزههای علمیه باشند و از دایـره امـامیه طـرد نشده باشند، نمایندگانی داشته باشیم.
معیار دیگر مـا بـرای گزینش اعتقادنامهها، حفظ پیوستگی تاریخی بود؛ یعنی تلاش کردیم که از هر نیم قرن تاریخ غیبت، یک اعتقادنامه برگزینیم بـهطوریکه هـیچ نـیم قرنی مغفول نمانده باشد، تا بتوان سیر تاریخی عقاید امـامیه را دنبال کرد.
شاید یک جریان کلامی باشد که اصحاب آن، در موضوعات اعتقادی کتابهای جداگانهای نوشته باشند، ولی اعتقادنامه به مـعنای مـورد نـظر شما نداشته باشند.
– تا آنجا که ما بررسی کردهایم همه جـریانهای مـعروف کلامی، اعتقادنامه دارند؛ چون وقتی یک جریان کلامی جای خود را در میان عموم شیعیان باز میکند، خـواهناخواه اصـحاب آن جـریان رأساً یا به درخواست مریدان به این فکر میافتند که تقریر خـود را از اعـتقادات امـامیه در اختیار عموم قرار دهند؛ لکن حتّی اگر جریانی کلامی باشد که اعتقادنامه نداشته بـاشد بـاز در ایـن طرح جایی برای بررسی آن جریان هست. مثلاً در بخش نخست که به مکاتب کلامی امـامیه اخـتصاص دارد و یا در بخش سوم که به سیر تاریخی اعتقادات امامیه میپردازد.
سؤال مهمی کـه بـه ذهـن میرسد این است که این طرح در صدد پاسخ به کدام سؤال است؟ یا کدام با اجـرای این طـرح خلأ علمی پر میشود؟
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۷۲)
– این طرح درصدد پاسخ به این سؤال است که اعتقادات امـامیه در طـول دوران غـیبت چه بوده است؟ آیا این اعتقادات در طول دوران غیبت ثابت بوده یا تحولاتی داشته؟ راه پاسخ دادن به این قـبیل سـؤالات این است که سراغ اعتقادنامههایی برویم که خود علمای امامیه نوشتهاند. بـا بـررسی اعـتقادنامههایی که به یک قرن یا دوره اختصاص دارند، معلوم میشود که اعتقادات امامیه در آن قرن یا دوره، چـه سـاختار و مـحتوایی داشته است. همچنین وقتی نتایج این بررسیها را به ترتیب تاریخی کنار هـمدیگر چـیدیم، معلوم میشود که آیا اعتقادات امامیه از قرنی به قرنی یا از دورهای به دورهای شاهد تحول بـوده یـا نه.
فرض کنیم با بررسی این اعتقادنامهها، توانستیم به سؤال فوق یـعنی ایـنکه اعتقادات امامیه چه بوده است، پاسخ دهیم؟ آیـا غـایت و مـقصود طرح، همین است و بس؟ آیا طرح اعتقادنامه غـیر از ایـن، هدف یا اهداف دیگری را دنبال میکند؟
– اگر این طرح بتواند به همین یک سـؤال پاسـخ دهد، تکلیف خود را ادا کرده اسـت. چـون سؤال بـسیار خـطیری اسـت و پاسخ دادن به آن، کار علمی متقنی را مـیطلبد. ایـن طرح در حقیقت برای نسبت دادن یک عقیده به امامیه و نیز نفی انتساب آن بـه امـامیه معیاری را در اختیار قرار میدهد. چون بـسیاری از ادعاهایی که در خصوص اعـتقادات امـامیه میشود، حداکثر مستند به چـند کـتاب انگشتشمار کلامی و گاه تاریخی یا روایی است. روشن است که مراجعه به ایـن چـند منبع معدود، نمیتواند نمایانگر عـقاید امـامیهبماهوامامیه بـاشد، مگر به ضـمیمه یـک تعمیم منعندی؛ یعنی بـه ضـمیمه این مقدمه که «لابد همه امامیه چنین میگویند». روشن است که این مقدمه مـنعندی، مـبنای علمی ندارد. این طرح با جـامعنگری خـود، بستری را بـرای ایـنکه بـبینیم عقاید جمهور امامیه در مـوضوعات اعتقادی چه بوده است، فراهم میکند.
این طرح علاوه بر این، برای متکلمانی که مـیخواهند از ایـن به بعد به تعبیر ما اعـتقادنامه تـألیف کـنند، مـواد خـامی فراهم میکند؛ زیـرا هـر اعتقادنامه جدیدی که به اندازه کافی از ریشه تاریخ عقاید امامیه تغذیه نکرده باشد، نمیتواند اعتبار و اتـقان کـافی داشـته باشد. به تعبیر دیگر همانطور که یـک فـقیه جـز بـا وقـوفِ هـرچند اجمالی به تاریخچه
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۷۳)
یک مسئله فقهی، نمیتواند اجتهاد کند و فتوا دهد، یک متکلم نیز نمیتواند بدون لحاظ سیر تاریخی دیدگاههای کلامی، مستقیماً به سراغ قرآن و روایات بـرود و در صدد استنباط کلامی برآید.
یکی دیگر از نتایج طرح میتواند ترویج و تعمیق نگاه تاریخی در پژوهشهای کلامی آتی باشد؛ زیرا مجموع این طرح، به نوعی با نگاه تاریخی اشراب شده است. تـوجه بـه این نکته لازم است که کلام ما، در یک نقطه عطف تاریخی قرار دارد. اگر کلام ما نتواند در اسرع وقت روش جدید پژوهش در تاریخ عقاید را به خدمت خود درآورد، در برابر شبهات جدید بسیار آسـیبپذیر خـواهد بود. چون بسیاری از این شبهات دقیقاً با استفاده از همین روش مطرح میشوند. مقصودم این نیست که روششناسی پژوهش در تاریخ عقاید را آنگونه که در غرب هـست، عـیناً اخذ کنیم؛ بلکه باید بـا اسـتفاده از سنت علوم اسلامی از نو روشی را برای خودمان تعریف کنیم که در عین حال ناظر به دستاوردهای جدید در این زمینه باشد. نباید از این کار هراسید؛ چـون ایـن روش در علم کلام از جهتی هـمان نـقشی را ایفا میکند که مثلاً علم لغت یا علم اصول فقه در فقه ایفا میکند و در نتیجه به عنوان ابزاری در خدمت فهم محتوای عقیده قرار میگیرد. از سوی دیگر، با استفاده از همین روش میتوان نـقدهایی بـسیار جدی را به ادیان و مذاهب باطل وارد کرد. نمیخواهم بگویم بر اساس پیشداوریهای
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۷۴)
غیرعلمی به هر قیمتی اصالت تاریخی ادیان و مذاهب دیگر را زیر سؤال ببریم؛ بلکه میخواهم عرض کنم که اگر ایـن روشـ را بهکار بـگیریم، بهطور طبیعی بنیانهای به لحاظ تاریخی سستِ این ادیان و مذاهب باطل فرو میریزد. با این حال، اعـمال روش تاریخی جدید در مورد عقاید امامیه و بهطور کلی علوم اسلامی باید بـا احـتیاط کـامل صورت پذیرد. تاریخ کلام شیعه شاهد ورود چندین موج بیرونی بوده است؛ مثل موج معتزلی، موج فلسفی، و مـوج عـرفانی و اخیراً موج نگرش غربی. علما در مواجهه با هر موج، مواضع مختلفی داشتند کـه بـرخی مـواضع را میتوان محافظهکارانه و برخی دیگر را اصلاحطلبانه نامید. اصحاب موضع دوم که فشار موج بیرونی را کاملاً احساس مـیکردند، تصور میکردند که راه مهار کردن این موجْ سوار شدن بر آن و استخدام آن بـه نفع آموزههای کلامی اسـت؛ لکـن به نظر میرسد این استخدام دستکم در خصوص دو موج فلسفی و عرفانی بدون هزینه نبوده است. هزینه آن عبارت است از تأویلگرایی که تهی کردن برخی آموزهها از محتوای اصلی و پر کردن آن با مفاد برگرفته از موج وارداتـی را در پی داشته است. بنابراین، باید در استفاده از روش تاریخی، با احتیاط کامل گام برداشت به نحوی که محتوای آموزهها همچنان محفوظ بماند.
گفتید که تلاش کردهاید که اعتقادنامههای انتخاب شده، مختص یک یا چـند جـریان یا مکتب کلامی نباشد؛ بلکه شامل همه آنها بشود. مثلاً شما از میان سیصد اعتقادنامه، حدود سی اعتقادنامه را گزینش کردهاید. سؤال این است که آیا خودتان شخصاً این اعتقادنامهها را انتخاب کـردهاید یـا از نظرات علمای حوزه و دانشگاه هم استفاده شده؟
– انتخاب این اعتقادنامهها، مراحلی داشت. در یک مرحله با مراجعه به الذریعه و منابع دیگر لیستی از اعتقادنامههایی که به نظر میآمد میتوانند نمایانگر عقاید امـامیه بـاشند، تهیه کردم. در مرحله بعد، از ناظر علمی طرح، استاد محمدتقی سبحانی نظرخواهی کردم و طبق نظر ایشان بعضی را حذف کردم و بعضی را افزودم. در مرحله دیگر در جلسهای که استاد سبحانی و جمعی از دوستان دانـشگاه ادیـان و مـذاهب حضور داشتند دوباره یکیک ایـنها را بـه بـحث گذاشتیم که باز اصلاحات مختصری صورت گرفت.
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۷۵)
آیا اعتقادنامههای گزینش شده و یا بهطور کلی اصل طرح به اساتید حوزه و دانشگاه و مـراکزی تـخصصی کـه به نوعی درگیر پژوهشهای کلامی هستند، عرضه شـده و نـظرخواهی شده است؟
– عرضه و نظرخواهی، به دو معناست: یکی عرضه رسمی؛ به این معنا که پس از آنکه طرح در دانشگاه تصویب شد، نامهنگاری کـنیم و نـظر شـخصیتها یا مراکز علمی را جویا شویم، که چنین کاری نکردیم؛ چـون کار چندان متعارفی هم نیست. هر تشکیلات علمی در درون خود سازوکاری برای ارزیابی و تصویب طرحها دارد و مراکز علمی مـعمولاً در خـارج از ایـن چهارچوب از یکدیگر نظرخواهی نمیکنند. امّا اگر مقصود از عرضه، این باشد کـه طـرحمان را معرفی بکنیم و از عموم صاحبنظران درخواست کنیم که ما را در جریان پیشنهادها و انتقادهای خود قرار دهند، پاسخ آن اسـت کـه عـرضه کردیم. در اوایل سال جاری معرفینامهای در حدود ۸۰ صفحه تحت عنوان «طرح اعتقادنامههای امـامیه» مـنتشر کـردیم که مشتمل بود بر معرفی چهارچوب کلی طرح و اهداف آن و نیز شیوهنامهها و خلاصه تعدادی از سـخنرانیهایی کـه بـه مناسبت طرح ایراد شده بودند. تلاش کردیم که این معرفینامه را به کتابخانهها ارسال کـنیم و بـه دست صاحبنظران برسانیم. در همین معرفینامه از همه اصحاب نظر تقاضا کردیم که دیدگاههای خـود را بـا مـا در میان بگذارند.
به گمانم علاقهمندان به موضوع تاریخ کلام امامیه، دوست دارند پیشاپیش بـدانند کـدام اعتقادنامهها را از کدام عالمان امامی به عنوان محور پژوهش در این طرح انتخاب کردهاید.
– اعـتقادنامههای گـزینش شـده عبارتند از:
۱٫ الاعتقادات شیخ صدوق، ۲٫ النکت فی مقدمات الاصول شیخ مفید، ۳٫ جمل العلم و العمل سید مـرتضی، ۴٫ الاقـتصاد فی ما یتعلق بالاعتقاد شیخ طوسی، ۵٫ البرهان علی ثبوت الایمان ابوالصلاح حـلبی، ۶٫ الیـاقوت ابـواسحاق نوبختی، ۷٫ المنقذ من التقلید سدیدالدین حمصی، ۸٫ کشف المحجه سید بنطاووس، ۹٫ الفصول النصیریه خواجه نصیرالدین طـوسی، ۱۰٫ رسـاله مـاتعیه محقق حلی، ۱۱٫ قواعد المرام ابنمیثم بحرانی، ۱۲٫ الباب الحادیعشر علامه حلی، ۱۳٫ الاربعینیه شـهید اول، ۱۴٫ ایـمان الایمان
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۷۶)
غیاثالدین دشتکی، ۱۵٫ الاسطنبولیه شهید ثانی، ۱۶٫ واجب الاعتقاد مقدس اردبیلی، ۱۷٫ رساله اعتقادیه شیخ بهائی، ۱۸. مقدمه شـارع النـجاه میرداماد، ۱۹٫ سرمایه ایمان ملاعبدالرزاق لاهیجی، ۲۰٫ انوار الحکمه فیض کاشانی، ۲۱٫ حق الیقین عـلامه مـجلسی، ۲۲٫ الفصول المهمه فی اصول الائمه شیخ حـر عـاملی، ۲۳. اصـول دین وحید بهبهانی، ۲۴٫ انیس الموحدین ملامهدی نـراقی، ۲۵٫ العـقائد الجعفریه شیخ جعفرکاشف الغطاء، ۲۶٫ اصول دین میرزای قمی، ۲۷٫ رساله اعتقادیه محمدجعفر همدانی مـعروف بـه مجذوب علیشاه، ۲۸٫ حق الیقین سـید عـبدالله شبر، ۲۹٫ اسـرار الحـکم مـلاهادی سبزواری، ۳۰٫ اصل الشیعه و اصولها محمدحسین کـاشف الغـطاء، ۳۱٫ لوامع الحقایق میرزا احمد آشتیانی، ۳۳٫ ابواب الهدی میرزا مهدی اصفهانی، ۳۴٫ عقائد الامـامیه مـظفر، ۳۵٫ شیعه در اسلام علامه طباطبایی.
جالب اسـت که رساله اعتقادی مـجذوب عـلیشاه را نیز در این مجموعه گنجاندهاید. هـمانطور کـه از عنوانش پیداست وی یک صوفی بوده است. آیا احساس نمیکنید ایشان از سنخ دیگر عـالمان ایـن مجموعه نیست؟
– ما مجذوب علیشاه را نـه از آن حـیث کـه منسوب به یـکی از طـرق صوفیه است، بلکه از آن حـیث کـه یک عالم دینیِ تعلیم دیده در حوزه است، در کنار دیگر عالمان قرار دادهایم. با ایـن کـار، قصد ترویج تصوف را هم نداریم. ایـنجانب شـخصاً در نقد آمـوزههای نـظری و عـملی تصوف سخن گفته و مـطلب نوشتهام و در این موضعِ انتقادی کاملاً جدی هستم و اصولاً معتقدم که باید با سیر قهقرائی در تـاریخ کـلام امامیه، غبار امواج بیرونی و از جمله عـرفان را از چـهره کـلام امـامی بـزداییم و معارف ناب قـرآن و اهـلالبیت را به شیوه اجتهاد متنمحور، استخراج و عرضه کنیم. لکن این بدان معنا نیست که صوفیه را تا جـایی کـه بـه همان عقاید مرسوم امامی معتقداند، از زمره تـشیع بـیرون بـدانم. افـزون بـر ایـن، یک واقعیتِ فوقالعاده مهمِ تاریخی درباره طریقتهای صوفیانه وجود دارد که باید در مقام تعامل با ایشان مد نظر قرار دهیم و آن این است که بسط تاریخی تشیع در حدود قـرون هفتم تا دهم هجری تا حد زیادی وامدارِ حرکتِ طریقتهای صوفیانه از تسنن محض به تسنن دوازده امامی و از تسنن دوازده امامی به تشیع دوازده امامی است؛ یعنی فرهنگ اهل تسنن در سایه تحول اعتقادی تـصوف سـنی
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۷۷)
به تصوف شیعی، از درون متحول شد و این فرهنگِ تحولیافته با ظهور صفویه تبلور سیاسی نیز پیدا کرد. بنابراین صفویه که خود اهل تصوف بودند، بیمقدمه یک نظام سیاسی شیعی را تـأسیس نـکردند؛ بلکه بر امواج فرهنگیای سوار شدند که از چند قرن قبل در حال شکل گرفتن بود؛ یعنی تصوف به مرور زمان فضای فرهنگی ایران را برای ایـن تـحول بزرگ سیاسی آماده کرده بـود. در پرانـتز عرض میکنم که برجسته کردن نقش تصوف در بسط تاریخی تشیع، به هیج وجه به معنای نادیده گرفتن نقش متکلمان بزرگی همچون خواجه نصیر و عـلامه حـلی نیست. خلاصه آنکه ایـن تـحول سیاسی برآیند دگرگونی و تحول درونی فرهنگ عمومی است که طریقتهای صوفیانه نقش انکارناپذیری در آن داشتند. پس تصوف کارکرد تاریخی بسیار مثبتی در بسط اجتماعی و سیاسی تشیع داشته است. در نتیجه، حتی اگر منتقد آمـوزههای تـصوف باشیم که بسیاری از علما چنین بودند، کارکرد مثبت تصوف را باید تحسین کنیم و قدر بدانیم. باید در جمع خود جایی برای ایشان در نظر بگیریم و با ایشان دلسوزانه و اصلاحگرانه تعامل کنیم.
گفتید کـه تـلاش کردهاید کـه در این مجموعه از همه جریانهای کلامی امامی اعتقادنامهای داشته باشید؛ لکن در اینجا اعتقادنامهای از شیخ احمد احسائی، مؤسس جـریان شیخیه، مشاهده نمیشود.
– حقیقت آن است که در آغاز حیاه النفس شیخ احمد احـسائی نـیز جـزو این مجموعه بود و با وجود اینکه فعلاً کنار گذاشته شده شاید در نهایت در این مجموعه بگنجد؛ اما بـه مـناسبت این سؤال باید یکی دو نکته را به استحضار برسانم: اندیشه شیخ احمد احسائی و شـیخیه از جـمله جـریانهای حاشیهای کلام شیعه است که نمیتوان آن را معرف کلیّت کلام امامی دانست. در اینجا حاشیهایبودن یک تـوصیف است که اشاره به اندک بودن تعداد اصحاب این اندیشه دارد و یک تعبیر ارزشـی نیست. با این حـال، حـاشیهایبودن یک اندیشه به معنای آن نیست که آن را غیر امامی بدانیم و از جمع امامیه طرد کنیم و اعتقادنامه صاحب آن اندیشه را در کنار دیگر اعتقادنامههای امامی قرار ندهیم. مکتب حکمت متعالیه نیز در آغاز یک مکتب فـلسفی- کلامی حاشیهای بود که به مرور زمان خود را به مرکز اندیشه کلامی امامیه نزدیک کرده و در نیم قرن اخیر
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۷۸)
برای تصاحب این مرکز، خیز برداشته است. آیا میتوانیم این مکتب را نادیده بگیریم؟ نـکته دیـگر آنکه از دل جریان شیخیه، دو فرقه بابیه و بهائیه پدید آمدند. این دو فرقه هر چه که هستند، امامی نیستند. بنابراین اگر قرار باشد تقریر شیخ احمد احسائی از عقاید امامیه در کنار تقریر دیگر عـالمان قـرار گیرد باید بر تفاوت اندیشه وی با انحرافهای بعدی تأکید شود و نیز روشن شود که خود شیخیه، به رد بابیت و بهائیت اقدام کردهاند. حتی با رعایت تمام این ملاحظات، مـمکن اسـت برخی بر این باور باشند که شیخ احمد احسائی به اصطلاح طلبگی شذوذاتی دارد و اندیشههایش مثلاً در باب امامت مشتمل بر غلو است و لذا نباید او را مطرح کرد. به نظرم اگر مفهوم غـلو را چـنین عـام بدانیم و آن را مجوزی برای کنار گـذاشتن انـدیشه شـیخ احمد احسائی تلقی کنیم آنگاه باید همه علمایی را که شذوذات فکری دارند کنار بگذاریم؛ مثلاً باید علمای امامی عارفمشربی را نیز کـه تـحت تـأثیر آموزه عرفانی انسان کامل، فضایل فوقمتعارف را برای امـامان ذکـر میکنند، کنار بگذاریم. صرف نظر از این ملاحظات نظری، در مقام تعامل علمی نباید جریانهای فکریای را که در حاشیه کلام امامی سـیر مـیکنند و از نـظر ما مستعد افراط و تفریط و غلو و تقصیر هستند و لغزشهایی هم داشـتهاند، کلاً رها کنیم و کانالهای ارتباطی خود را با این جریانها کاملاً قطع کنیم؛ چراکه در این صورت آنها به جـهت مـواجه نـشدن با نقد مستقیم و رودررو، اندیشه خود را کامل و بیاشکال میانگارند و آن را به صورت نـسفته مـیپرورانند و عرضه میکنند و ما فرصتی برای اینکه در چهارچوب مراودات دوستانه ایشان را تعدیل کنیم، نخواهیم داشت.
مطالبی کـه در بـاب نـحوه تعامل با صوفیه و شیخیه عرض کردم، از باب تعیین تکلیف برای دیگران نـیست؛ تـنها مـیخواهم بگویم که ما در این طرح چه شیوهای را اتخاذ کردهایم و چرا چنین کردهایم. در عین حـال، شـیوه خـود را وحی منزل نمیدانیم و آمادگی داریم که هر گونه نظر انتقادی و اصلاحی را بشنویم و در صورتی کـه مـبتنی بر استدلال قانع کنندهای باشد، همان را مبنا قرار دهیم.
با توجه به ایـنکه در زمـان حـاضر، مکتبها یا مشربهای کلامی متعددی در عرصه کلام شیعه حضور دارند، آیا در نظر دارید کـه نـتیجه و
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۷۹)
محصول علمی را قبل از اینکه منتشر شود، به نمایندگان فکری این چند مشرب عـرضه کـنید و نـظر ایشان را جویا شوید تا مطمئن شوید که معرفی درستی از دیدگاه ایشان صورت گرفته است.
– نـهایت تـلاش ما در این مقالات آن است که دیدگاه نویسندگان اعتقادنامهها را درست و دقیق معرفی کـنیم؛ لذا از نـویسندگان مـقالات، تقاضا کردهایم که دیدگاه نویسندگان اعتقادنامهها را همدلانه گزارش کنند و به هیچ وجه وارد نقادی و ارزیابی دیـدگاه نـویسنده نـشوند. از آنجا که مقالات طرح در چند مرحله از جهات متعدد و از جمله از جهت انعکاسِ درسـتِ دیـدگاه نویسنده اعتقادنامه ارزیابی و اصلاح میشوند، بعید است که اصحاب این مشربها از محصول کار ناراضی باشند. در عـین حـال، اگر اصحاب این مشربها اعلام آمادگی کنند، ما ابایی نداریم از اینکه مـحصول پژوهـش را قبل از انتشار به محضرشان ارسال کنیم و نـظرشان را جـویا شـویم. خلاصه آنکه ما با تمام کاستیهای مـحتملش، در حـال به انجام رساندن یک کار کوچک علمی هستیم و در هر مرحله هم خریدار نـقدها و پیـشنهادها هستیم.
آیا در این طرح مـجالی بـرای تدوین اعـتقادنامهای کـه مـورد اتفاق همه متکلمان و جریانات کلامی مـعاصر بـاشد، وجود دارد؟
– تدوین این اعتقادنامه مشترک، فراتر از صلاحیت ما و هر مرکز علمی دیـگر اسـت. ما صرفاً میتوانیم دیدگاه اعتقادی هـر یک از این مکاتب را بـه نـحو صحیح و دقیق گزارش کنیم؛ البـته مـا با این معرفی بیطرفانه زمینه مساعدی برای گفتوگوی اصحاب این مکاتب و جریانها فـراهم مـیکنیم. با فراهم شدن این بـستر عـلمی، نـمایندگان این جریانها مـیتوانند بـا همدیگر گفتوگو کنند تـا اگـر خودشان لازم دیدند یک اعتقادنامه مشترک بنویسند. به نظر میرسد این کار میسر است. ایـن نـکته را در میان پرانتز عرض بکنم، در میان اهـلتسنن هـم به تـعبیر نـهچنداندقیق جـریانها و مکاتب مختلف کلامی وجـود دارد. مثلاً جریان اهل حدیث، جریان معتزله، جریان اشاعره و غیره. بسیار بعید است که این جـریانها کـنار همدیگر بنشینند و یک اعتقادنامه مشترک عـرضه بـکنند؛ چـون فـاصله فـکری اینها در مسائل اسـاسی مـثل مبحث خداشناسی، آن قدر زیاد است که یک سلفی هیچ وقت نمیتواند با یک معتزلی یا حتّی بـا یـک اشـعری، اعتقادنامه مشترک
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۸۰)
تدوین بکند. در مقابل، خداشناسی یـک مـحدث شـیعی بـا خـداشناسی یـک متکلم عقلگرای شیعی تفاوت جوهری به لحاظ محتوایی ندارد؛ یعنی این را لااقل بهعنوان یک نظریه میتوانیم مطرح بکنیم که محتوای عقاید جریانهای مختلف امامی آن قدر به هـم نزدیک هست که میتوانند با اجتناب از برخی مسائل فرعی، اعتقادنامه مشترک تألیف کنند؛ ولی در میان مذاهب کلامی اهلتسنن تا جایی که من مطالعه کردهام، چنین هماندیشی و همفکری نزدیکی وجود ندارد؛ لذا در خـصوص اهـلتسنن، نمیتوان از مکاتب کلامی سخن گفت؛ بلکه باید از مذاهب کلامی سخن گفت.
اجازه بدهید سؤالی را از جهتی دیگر مطرح کنیم. به نظر میرسد که شما در این طرح بر اختلاف مکاتب و جـریانهای کـلامی در امامیه تأکید زیادی دارید. اصولاً این همه تأکید بر اختلاف این مکاتب و جریانها، چه لزومی دارد؟ آیا گمان نمیکنید با این تأکید به نـوعی شـکاف ایجاد میکنید یا شکاف را تـعمیق مـیبخشید.
– برخلاف تصور شما ما در این طرح، بر این اختلاف تأکیدی نداریم و نمیخواهیم به قول شما این شکاف را تعمیق ببخشیم. همانطورکه عرض کردم، این طـرح مـیخواهد به این سؤال پاسـخ دهـد که اعتقادات امامیه در طول دوران غیبت چه بوده است و برای پاسخ دادن به این سؤال، محتوای اعتقادنامههای علمای معروف امامی را گزارش میکند. در مقام گزارش دیدگاه هر کدام از علما، تلاش نمیکنیم که دیـدگاه او را هـمچون نماینده یک مکتب کلامی تفسیر کنیم؛ یعنی او را به مکتب خاصی منسوب نمیکنیم و سعی نمیکنیم ویژگیهای کلی آن مکتب را در اعتقادنامه او بازشناسی کنیم؛ بلکه به آنچه خودش گفته است اکتفا میکنیم، بدون ایـنکه بـحث مکاتب را پیـش بکشیم. از آنجا که هدف ما منعکس کردن دیدگاهِ بدنه اصلی و متن تشیع بوده و نه حاشیه آن، لاجرم اعـتقادنامههای علمای طراز اول تشیع را برگزیدیم، علمایی در سطح شیخ صدوق، شیخ مفید، شـیخ طـوسی، خـواجه نصیر، علامه حلی، شیخ حر عاملی و غیره که در مقام معرفی عقاید شیعه چارهای جز پرداختن بدانها نـداشتیم و هـر کس دیگری که وارد این عرصه میشد چارهای نداشت جز آنکه دیدگاه ایشان را گـزارش کـند. بـنابراین در مقام گزارش دیدگاه اعتقادی علما، جزئینگر هستیم و به تعبیری در
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۸۱)
کوچهپسکوچههای اعتقادنامهها گشتوگذار میکنیم و مشاهدات عـینی خود را ثبت میکنیم؛ لکن این جزئینگری نباید ما را از کلینگری باز دارد. وقتی به نـقشه کلی اعتقادنامهها از فراز نـگاه مـیکنیم، خواهناخواه، خطوط کلی مشترک بین اعتقادنامههای هر دوره یا هر جریان، خود را نشان میدهد و دستهبندیهایی را بین اعتقادنامهها پدید میآورد. بحث مکاتب کلامی از همینجا بهطور طبیعی پیش میآید؛ یعنی از آنجا که هر کـدام از این مکاتب در زمان خود در شکلدادن به ساختار و محتوای اعتقادنامهها مؤثر بودهاند، چارهای نداریم جز اینکه یک بخش از این طرح را مستقلاً به بحث مکاتب کلامی اختصاص دهیم.
گفتید که بخش دوم طـرح، عـبارت است از مجموع مقالاتی که هر کدام بر محور یک اعتقادنامه تألیف میشوند. لطفاً توضیح دهید که در این مقالات دقیقاً به چه چیزهایی میپردازید؟ آیا بحث شخصیتشناسی مطرح هست؟ آیا صرفاً از محتوای اعـتقادنامه گـزارشی ارائه میکنید؟
– شاید بتوان گفت که عنوان مقالات طرح تا حدود زیادی از محتوای آنها حکایت میکند. قالبی کلی که برای عنوان این مقالات در نظر گرفته شده، از باب نمونه چنین است: «اعـتقادات امـامیه از منظر شیخ صدوق؛ کاوشی بر محور الاعتقادات» یا «اعتقادات امامیه از منظر خواجه نصیر؛ کاوشی بر محور الفصولالنصیریه» و همینطور است مابقی عناوین. این مقالات دارای ساختار کمابیش یکسانی هستند. در معرفینامه طـرح اعـتقادنامهها کـه قبلاً منتشر شده، در بخش شـیوهنامهها، ایـن سـاختار یکسان را تعریف کردیم و در اختیار پژوهشگران طرح قرار دادیم. به موجب این ساختار، بخش اول مقاله به زندگانی علمی نویسنده اعتقادنامه میپردازد؛ بـرای ایـنکه مـشخص بشود در کدام حوزه شیعی رشد پیدا کرده، اسـاتیدش چـه کسانی بودند، تألیفات مهمش چه بوده؟ شاگردانش چه کسانی بودند؟ همچنین جایگاه اجتماعی و سیاسیاش چه بوده؟ و تا چه حد مورد مراجعه مـردم و سـیاستمداران بوده؟ هـمه اینها مهم است. وقتی شخصیت وی را با تمرکز بر جنبههای عـلمی و نیز سیاسی و اجتماعی معرفی کردیم، در بخش بعدی مقاله به تقریر وی از اعتقادات امامیه میپردازیم. در مقام گزارش تقریر وی از اعتقادات امـامیه چـند کـار انجام میدهیم: ابتدا با رویکرد توصیفی محتوای اعتقادنامه وی
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۸۲)
را طابقالنعل بالنعل گـزارش مـیکنیم به نحوی که گزارش ما در عین اجمال و فشردگی، جامع باشد و هیچ نکته مهمی را فرونگذارد. سپس بـا مـراجعه بـه دیگر کتب وی اعم از کلامی، تفسیری، فقهی و غیره، دیگر نکات مربوط به مـحتوای عـقیده را بـرمیگیریم و در جای مناسب از مقاله قرار میدهیم. مثلاً فرض کنیم نویسنده در اعتقادنامه گفته که ما بـه رجـعت عـقیده داریم؛ لکن حدود و ثغور این عقیده را مشخص نکرده. لکن کتاب دیگری در موضوع رجعت دارد یـا کـتابی در تفسیر دارد که در آنجا به مناسبت، برخی از جوانب عقیده به رجعت را توضیح داده است. طـبیعتاً ایـن نـکات نیز در مقاله به نحو فشرده و جامع گزارش میشوند. همه اینها به محتوای عقیده مـربوط مـیشود. در مرحله بعد، با کاوش در کتب نویسنده، تلاش میکنیم که این محتوا را با مـبانی مـعرفتشناختی، هـستیشناختی، انسانشناختی و دیگر مبانی وی ربط دهیم. هر کجا دیدیم که ایشان یک دیدگاه را بر مبنایی مـبتنی کـرده که لزوماً هم کلامی نیست، مثلاً یک مبنای فلسفی یا عرفانی اسـت، ایـن ربـط را متذکر میشویم.
به موجب شیوهنامه، گام دیگر پژوهشگران طرح این است که تلاش میکنند دیـدگاههای مـهم نـویسنده را تبارشناسی کنند و مشخص کنند که این ساختار و مضمونی که نویسنده اعتقادنامه بـرای عـقاید امامیه بیان کرده، از آنِ خودش است یا از عالمان پیشین اخذ کرده است؟ مثلاً ساختار تقسیم پنجگانه اصـول اعـتقادی، یعنی اینکه اصول دین پنچتا است یا ساختار سه به اضافه دو، یـعنی اصـول دین سهتا است و اصول مذهب دوتا، تـقریر خـاص خـودش است یا اینکه از عالم قبلی اخذ کـرده اسـت. با این تبارشناسی، خودبهخود نوآوریهای نویسنده اعتقادنامه مشخص میشود.
گام نهایی که نـویسنده مـقاله برمیدارد، کاری است که مـا آن را تـبیین مینامیم. مـقصود از تـبیین ایـن است که تلاش کنیم انعکاس فـضای کـلامی و فراتر از آن انعکاس فضای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زمان نگارش اعتقادنامه را در ساختار و محتوای اعـتقادنامه نـشان دهیم. فرض کنیم نویسنده اعتقادنامه یـک عالم ضد صوفی اسـت کـه در زمان رواج و گسترش آموزههای صـوفیانه، اعـتقادنامه مینویسد. در این صورت ممکن است نویسنده اعتقادنامه در جایجای اعتقادنامه رد آموزههای صوفیانه را وجهه هـمت خـود قرار داده باشد. البته این بـحث، یـعنی قـرار دادن اعتقادنامه در بافت یـا مـتن زمانه خود و تحلیل سـاختار و مـحتوای آن از منظر کنش و واکنش
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۸۳)
متقابل متن و جامعه، بحث دامنه داری است که به آسانی بـه چـنگ نمیآید و از طرفی ممکن است با پیـشفرضهای غـلطی انجام شـود؛ مـثل ایـن پیشفرض که عقیده، تـابعی از شرایط کلیتر جامعه است. ما کاملاً مراقبیم که با چنین پیشفرضهای غلطی به تبیین نـپردازیم. بـا توجه به دشواریهای این کار مـا از پژوهـشگران انـتظار نـداریم کـه در این باره سـنگ تـمام بگذارند؛ لکن از ایشان خواستهایم که این جنبه را کلاً مغفول نگذارند.
خلاصه آنکه آنچه که محور هـمه بـحثها اسـت، عقیده است؛ یعنی آنچه برای ما اصـالتاً مـهم اسـت، نـه مـبانی مـعرفتشناختی، هستیشناختی و دیگر مبانی نویسنده است و نه دنبالهرویها و نوآوریهای وی و نه شرایط زمانی که در آن دست به قلم برده و اعتقادنامه نوشته است. هدف ما عقیدهنگاری است؛ لکن برای روشنتر شـدن عقیده باید به همه این امور توجه داشت. حتّی شخصیتشناسی نیز در خدمت فهم اعتقادنامه قرار دارد؛ چون ای بسا بتوان با شناخت اساتید و شاگردان وی به مشرب فکری وی وقوف بیشتر و بهتری پیـدا کـرد.
با توجه به اینکه نویسندگان اعتقادنامهها معمولاً آثار زیادی دارند، چه در کلام و چه در حوزههای دیگر آیا شما صرفاً اعتقادنامهای را که انتخاب کردهاید معیار گزارش دیدگاه اعتقادی نویسنده قرار مـیدهید یـا اینکه مجموع آثار نویسنده را مبنا قرار میدهید. چون ممکن است یک نویسنده مثلاً خواجه نصیر در تجرید العقاید یک کلام فلسفی عرضه کند و در الفـصول النـصیریه موضعی کاملاً بر ضد آنـ اتـخاذ کند. آیا نگاه مجموعی دارید یا فقط آن کتابی که انتخاب کردید مبنا قرار میدهید؟
– نقطه عزیمت ما در گزارشِ دیدگاه اعتقادی، همین اعتقادنامههایی است کـه بـه عنوان محور پژوهش مـعرفی کـردهایم. در مرحله بعد با مراجعه به کتابهای دیگر نویسنده مطالب کلامی آنها را نیز استخراج و گزارش میکنیم. وقتی به مجموع آثار نویسنده مراجعه کردیم، تطورات فکری یا تهافتهای احتمالی نویسنده، خودش را نـشان مـیدهد. در اینجا است که قاعدتاً پژوهشگر تلاش میکند به نوعی این تطور یا تهافت را تبیین کند. بنابراین ما تلاش میکنیم علاوه بر گزارش محتوای این اعتقادنامه با مراجعه به کل آثـار نـویسنده، کلیت دیـدگاه وی را در مورد اعتقادات امامیه گزارش
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۸۴)
بکنیم. لکن در اینجا یک نکته ظریف وجود دارد و آن اینکه بیان یک دیدگاه از سوی یـک عالم در یک کتاب مثلاً فلسفی یا عرفانی و حتّی کلامی، لزوماً بـه ایـن مـعنا نیست که آن را یکی از اعتقادات امامیه معرفی کرده و حتی ای بسا به این معنا نیست که آن دیدگاه جزو اعـتقادات شـخص اوست. چون ممکن است در مقام بحث نظری به نتیجهای رسیده باشد؛ ولی آن را بهعنوان یـک آمـوزه اعـتقادی در نظر نداشته باشد. درست مثل اینکه ممکن است فقیه در بحث نظری به حلیت یک فـعل قائل شود؛ ولی در مقام فتوا احتیاط بکند و فتوا به حلیت ندهد. در این صورت آنـچه مبنای عمل او و مقلدانش اسـت، هـمان فتوایی است که مثلاً در رساله عملیه آمده است؛ ولی دیدگاه نظری او چیز دیگری است که آن را در یک کتاب فقهی اجتهادی بیان کرده است. در مورد اعتقادات نیز همینطور است؛ یعنی باید تلاش کرد تـا آنچه را بهعنوان یک آموزه اعتقادی مطرح کرده شناخت و همان را بهعنوان تقریر وی از آن امر اعتقادی گزارش کرد. در عین حال باید به دیدگاه متفاوتی که مثلاً در کتاب دیگر نوشته توجه کرد و آن را نیز بهعنوان دیـدگاهی عـلمی گزارش کرد. به عبارت دیگر میان تاریخ عقیده و تاریخ کلام فرق است. تاریخ کلام اعم است و تاریخ عقیده اخص. عقیده بخشی از کلام است که باید بدان اعتقاد داشت؛ لکن بـرخی از مـطالبی که در حاشیه همین عقیده در کتب کلامی مطرح است، واجبالاعتقاد نیست. مثلاً اعتقاد به خدا جزو عقاید است؛ لکن اعتقاد به فلان برهان خاص مثل برهان صدیقین، به تقریر فـلان حـکیم صدرایی، جزو اعتقاد نیست. هدف اصلی ما در این طرح عقیدهنگاری تاریخی است؛ لکن به مناسبت آنکه این عقیده ممکن است در طول تاریخ حاشیههای متفاوتی پیدا کرده باشد، لازم است کـه بـه ایـن حاشیهها نیز اشاره کنیم.
بـه نـظر مـیرسد که کار شما شبیه کار آقای مدرسی در کتاب مکتب در فرایند تکامل است؛ یعنی شما به روشی مشابه روش ایشان تلاش میکنید کـه سـیر تـطور عقاید شیعه را نشان دهید، با این تفاوت کـه کـتاب ایشان به دوره حضور امامان و غیبت صغری میپردازد و شما به دوران غیبت کبری پرداختهاید.
– کار ما در این طرح به لحاظ روش پژوهـش، بـا کـار آقای دکتر مدرسی تفاوت
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۸۵)
جوهری دارد. به نظر میرسد که ایـشان داوریهایی درباره تطور آموزه امامت در شیعه در ذهن داشته و در صدد بوده که با کنار هم نهادن روایات و گزارشهای تـاریخی کـه مـؤید خود میپندارد، دیدگاه خود را به تأیید برساند؛ لذا اولاً شواهد خلاف مدعای خـودش را کـه در همان منابع مورد استنادش وجود دارند، نادیده میگیرد و ثانیاً با رویکردی تأویلی معنایی را از دل موارد استناد خـود بـیرون مـیکشد که در چهارچوب اصطلاحشناسی احادیث چنین معنایی مدنظر نبوده است. ثالثاً ادعاهای بـزرگی را بـه سـادگی مطرح میکند و مبنا قرار میدهد بدون اینکه دلیل یا شاهدی بر آن عرضه کند. خـلاصه ایـنکه روش پژوهـش ایشان در تاریخ عقاید، روش نادرستی است و روش نادرست هم خواهناخواه نتایج نادرست به بار میآورد. مـا در ایـن طرح تلاش میکنیم که از این قبیل خطاهای روششناختی اجتناب کنیم.
اگر کار آقـای مـدرسی را بـه لحاظ روش و محتوا قبول ندارید، چرا طرح جامعتری طراحی نکردید که سیر عقاید شیعه در عـصر حـضور و غیبت صغرا را نیز در بر بگیرد تا طرحتان کامل باشد؛ یعنی سیر عقاید امـامیه را از عـصر حـضور تا کنون پوشش دهد؟
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۸۶)
– هر طرحی قلمرو خاص خود را دارد. نمیتوان از یک طرح انتظار داشت که بـه هـمه سؤالها پاسخ دهد. از طرفی شیوه پژوهش در این دو مقطع زمانی، تفاوت اساسی دارد؛ چـون مـوضوع یـا محور پژوهش متفاوت است. پژوهش در تاریخ کلام امامیه در عصر حضور، مستلزم کار روشمند بر روی روایـات و کـتب مـلل و نحل و کتب تاریخ و تراجم و غیره است و نه مجموعهای از کتابهای حاضر و آماده کـلامی آنـگونه که در دوران غیبت به چشم میخورد. پژوهش در تاریخ عقاید امامیه در عصر حضور، مهارتهای خاصی لازم دارد که با مـهارتهای مـورد نیاز برای پژوهش در دوران غیبت متفاوت است. چون کسی که به ایـن مـقطع، یعنی عصر حضور میپردازد باید از دانش رجـال و درایـه بـهرهمند باشد تا بتواند احادیث کلامی منقول از امـامان مـعصوم را بررسی کند. همچنین پژوهشگر این عرصه باید نحوه کار با کتب ملل و نـحل را کـه اصالتاً منعکس کننده مواضع کـلامی مـؤلفان هستند و در نـتیجه درسـت و نـادرست را با هم آمیختهاند، بداند. همچنین بـاید بـا این دشواری که بخش عمده آثار کلامی متکلمان امامی در این دوره از بـین رفـته، کنار بیاید. همچنین باید با فـرقههای مخالف امامیه در این دورهـ آشـنایی داشته باشد. اینها دشواریهایی اسـت کـه پژهشگران دوره حضور با آن مواجهاند؛ در حالیکه پژوهشگران دوره غیبت تقریباً با هیچ یک از این دشـواریها مـواجه نیستند. در نتیجه پژوهش در تاریخ کـلام امـامیه در عـصر حضور نیازمند طـراحی مـتفاوتی است و نمیتوان با تـعمیم طـرح اعتقادنامهها، دایره آن را بهطوری گسترش داد که شامل عصر حضور نیز بشود.
آیا میشود گـفت کـه دفاعیهپردازی هم جزء اهداف این طـرح اسـت؛ یعنی آیا شـما مـیخواهید بـا اجرای طرح اعتقادنامههای امـامیه از آموزههای اعتقادی امامیه دفاع کنید؟
– ما در این طرح میخواهیم اعتقادات امامیه را آنگونه که هست معرفی کـنیم. حـقیقتگویی، بهترین دفاعیهپردازی است. وقتی که حـقیقت اعـتقادات امـامیه را مـعرفی کـردیم خودبهخود جلوی سـوء بـرداشتها و نسبتهای دروغین گرفته میشود؛ بنابراین دفاعیهپردازی خودبهخود از دل این طرح حاصل میشود. اینطور نیست که به خـاطر دفـاعیهپردازی، اعـتقادی غیرواقعی را به علمای امامیه نسبت بدهیم.
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۸۷)
بـا تـوجه بـه ایـنکه مـدیریت اجـرایی این طرح هم به عهده شماست، در مورد اینکه این طرح از ابتدا تا حال به لحاظ اجرایی چه مراحلی را طی کرده است، توضیحی بفرمایید.
– این طرح طبق فـرایندی که برای تصویب طرحها در دانشگاه وجود دارد، ابتدا در گروه پژوهشی مذاهب اسلامی، مستقر در مرکز مطالعات ادیان و مذاهب و سپس در کمیته تخصصی مذاهب اسلامی که زیرمجموعه معاونت پژوهشی دانشگاه است، تصویب شد و خـوشبختانه اسـتاد محمدتقی سبحانی، بهعنوان ناظر علمی طرح برگزیده شدند. در اینجا لازم است که اشارهای داشته باشم به دِیْن عظیم این طرح به استاد سبحانی. ایشان فراتر از چهارچوبهایی که معمولاً ناظران طـرح بـرای خود قائلند وقت و دانش خود را در اختیار این طرح گذاشتند و سخاوتمندانه از آن حمایت کردند. اگر این طرح، علمی یا متقن است، بی شک وامدار مـساعدتهای ایـشان است. نمیخواهم مسئولیت نقاط ضـعف احـتمالی طرح را از خودم سلب کنم؛ بلکه میخواهم این حقیقت را بازگو کنم که شخصاً اعتبار و اتقان طرح را قائم به دانش و نظرات دقیق ایشان میدانم و هر فـرصتی را بـرای استفاده از دانش ایشان مـغتنم مـیشمارم.
با تصویب طرح، تازه به نقطه صفر رسیدیم. نیازمند پژوهشگرانی بودیم که هر کدام نگارش یکی از مقالات طرح را بر عهده بگیرند. علاقهمندان را به همکاری دعوت کردیم و برای نگارش مقاله بـا نـزدیک به ۴۰ نفر پژوهشگر اعم از استاد و دانشجو قرارداد بستیم. اجرای طرح رسماً در ۲۸ شهریور سال ۸۹ با سخنرانی جناب حجه الاسلام والمسلمین دکتر انصاریپور، رئیس دانشکده شیعهشناسی دانشگاه ادیان و مذاهب آغاز شد. طـیّ ایـن مدت شـاهد ریزشها و رویشهایی در پژوهشگران بودیم؛ یعنی جمعی از دوستان که شاید گمان میکردند نگارش مقالات طرح، کار سهل و سـادهای است از ادامه کار بازماندند و طبیعتاً افراد دیگری جایگزین ایشان شدند. الان تـمام مـقالات واگـذار شده است. این نکته را هم اضافه کنم که مقالات طرح از بدو نگارش تا تکمیل، مراحلی را طی مـیکنند. ابـتدا پژوهشگران پیشنویس مقالاتشان را ارائه میدهند. من میخوانم و در صورت لزوم اصلاحاتی را پیشنهاد میکنم. نویسنده اصلاحات را انـجام مـیدهد دوبـاره در اختیار من قرار میدهد تا دوباره مطالعه کنم و در صورت لزوم پیشنهادهایی را مطرح کنم و این رفتوآمد آنـقدر تکرار میشود تا مقاله
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۸۸)
شستهرفتهای به دست بیاید. بعد از این مرحله، مقاله در اخـتیار یکی از دوستان فاضل قـرار مـیگیرد تا مقاله را با متن اعتقادنامه تطبیق کند و ببیند محتوای اعتقادنامه به صورت جامع و صحیح گزارش شده یا نه. بعد از اینکه پژوهشگر اصلاحات لازم را در این مرحله نیز انجام داد در نهایت مقاله در اختیار ناظر عـلمی طرح، یعنی استاد سبحانی قرار میگیرد تا ایشان ارزیابی نهایی را انجام دهند. البته با توجه به اینکه ایشان مشغله علمی زیادی داشتند تا کنون موفق نشدیم از نظرات دقیق ایشان در ارزیابی مـقالات بـهرهمند گردیم. امیدواریم که بعد از این، بیشتر بتوانیم در این زمینه از ایشان استفاده بکنیم.
اجرای این طرح با چه مشکلات یا دشواریهای اجرایی روبهرو بوده؟ کمی هم از این دشواریها را بگویید.
– افتادن مشکلها لازمـه عـشقی است که اول آسان مینماید. راستش مقدار زیادی از وقت و انرژی من صرف کارهای اجرایی این طرح شد و میشود. در حالی که اگر فرد دیگری بهعنوان مدیر اجرایی یا لااقل دبیر اجـرایی عـهدهدار کارهای اجرایی طرح میشد، سرعت کارهای اجرایی بالا میرفت و من هم با فراغ بال بیشتری به بُعد علمی طرح میپرداختم. لکن متأسفانه این طرح حتی یک نیروی اجرایی ثـابت در اخـتیار نـداشته است. از سال گذشته تا کـنون سـه دانـشجوی ارجمند چند صباحی مشغول به کار شدهاند و وقتی که داشتند بر چموخم کار مسلط میشدند به دلایلی گذاشتند و رفتند. هماکنون نـیز ایـن طـرح نیروی اجرایی در اختیار ندارد. به دلیل همین درگـیرشدن در کـار اجرایی و نیز به دلایل دیگر، برخلاف پیشبینی خودم، تا کنون نتوانستهام نگارش کتاب سیر تاریخی اعتقادات امامیه را شروع کـنم؛ یـعنی نـگارش همان بخش از طرح را که عهدهدار نگارشش هستم. این لیوان، یـک نیمه پر هم دارد و آن این است که شاهد همدلیهایی جدی بودیم که عبور از مشکلات را آسان میکرد و میکند. از جمله اینکه مـعاون مـحترم پژوهـشی، جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای دکتر بهروز حدادی برای پیشبرد ایـن طـرح بیدریغ با ما همکاری کردهاند. هرجا که لازم میشد قدمی بردارند، بیشتر از آنچه انتظارش را داشتیم، مساعدت کـردند. بـدین وسـیله لازم است که مراتب تقدیر خودم را از ایشان ابراز بکنم. همچنین لازم است کـه از ریـاست مـحترم دانشگاه
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۸۹)
ادیان و مذاهب، جناب حجه الاسلام و المسلمین دکتر سیدابوالحسن نواب تشکر بکنم. اجرای ایـن طـرح در اصـل مدیون وسعت نظر ایشان است. حقیقتاً سعه صدر ایشان در استقبال از طرحهای کلان، ستودنی اسـت.
از پیـشرفت کار بگویید، انشاءالله چه زمانی این طرح چاپ و منتشر میشود.
– تجربه نشان مـیدهد کـه طـرحهای کلان به سادگی در معرض فرسایشی شدن و حتی فسیل شدن هستند. ما تدابیری اندیشیدیم کـه انـشاءالله موجب تسریع در انتشار نسخه اول طرح میشود. گفتیم اولاً برای انتشار طرح لازم نیست منتظر نـگارش آخـرین بـخش طرح بمانیم؛ بلکه هر بخش که آماده شد، حتیالامکان با لحاظ ترتیب منطقی زودتر مـنتشر مـیکنیم. مثلاً اگر بخش اول طرح، یعنی مکاتب کلامی امامیه، زودتر آماده شد، هـمان را مـنتشر مـیکنیم. همچنین گفتیم در خصوص بخش میانی طرح که متشکل از حدود سی مقاله است لازم نیست مـنتظر مـقالات نـانوشته بمانیم یا خود را زیاد معطل مقالاتی کنیم که به اصلاحات جدی نـیاز دارنـد؛ بلکه در چاپ اول، مقالاتی را که لااقل کف معیارهای علمی را برآورده میکنند، میپذیریم و همانها را منتشر میکنیم. از این رو مـمکن اسـت نسخه اول طرح را مثلاً با حدود بیست مقاله منتشر کنیم؛ البته به شـرط ایـنکه همین تعداد بتواند تا حدود زیادی کـل تـاریخ کـلام امامیه را پوشش دهد. با فرض اینکه هـمین تـدابیر را مبنای عمل قرار دهیم که به احتمال زیاد همینطور خواهد بود، به یـاری خـداوند در آینده نزدیک، شاهد انتشار ایـن طـرح به صـورت بـخشبخش یـا دفتردفتر خواهیم بود. انشاءالله انتشار ایـن دفـترها از سال ۹۱ آغاز میشود.
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۹۰)
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۹۱)
معرفی کتاب
هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۹۲)
پایان مقاله