نقش معناشناسی «دجال» در رسالت رسانۀ زمینهساز

چکیده
آخرالزمان عصری است که جولان جریانات شیطانی به اوج خود میرسد. برحسب منابع روایی، موضوع دجال یکی از آن تحرکات شیطانی مرموز و مزور است. نوع رسالت رسانۀ زمینهساز در رویارویی با آن منوط به تصویری است که از آن ترسیم میشود. در صورت رویکرد فردشناسانه به دجال، رسالت رسانۀ زمینهساز، تنها رسالتی تنذیری و هشداری خواهد بود که جامعه را نسبت به فردی خطرناک به نام دجال هشدار میدهد. چنین رسانهای، «امروز» دیگر خود را درگیر با دجال نمیبیند، بلکه در انتظار حوادث «فردا» است. اما در صورت رویکرد جریانشناسانه به دجال، دیگر رسالت رسانۀ زمینهساز در برابر شخص دجال نیست، بلکه در برابر پدیدهای به نام دجالیسم است که سازمانیافته و سیستماتیک اهداف و نقشههای شوم خود را برنامهریزی میکند. در این صورت، رسالت رسانۀ زمینهساز، رسالتی منفعلانه و تنذیری نسبت به «فردا» نیست، بلکه فعالانه و درگیرانه نسبت به «امروز» ارزیابی میشود. البته رویکرد جعلی نگریستن به روایات دجال نیز هست که رسالت رسانۀ زمینهساز را به سوی رسالتی خاموش و مسکوت سوق خواهد داد. به نظر میرسد رویکرد جریانشناسانه به دجال، رسالت سنگینتری را بر دوش رسانۀ زمینهساز مینهد که تبیین بیشتری را میطلبد. در هژمونی و جریان دجالیسم، دستکم دو گروه وجود دارد که رسالت رسانۀ زمینهساز در رویارویی با آنها یکسان نیست:
۱٫ گروه رهبران و سران جریان دجالیسم؛
۲٫ گروه پیروان و فریب خوردگان جریان دجالیسم.
در یک تقسیمبندی میتوان این رسالت را در مقابل سران دجالیسم، سیاستی جهادی و سلبی (با دو راهکار «نقد و به چالش کشاندن تفکرات» و «افشای نقشها و نقشهها») و در مقابل پیروان فریبخورده پدیده دجالیسم، سیاستی ارشادی و ایجابی (با دو راهکار «تبیین مبانی و مواد معرفتی» و «نمایاندن کارکردهای دکترین مهدویت») ارزیابی نمود تا در نهایت، رسانهای کارآمد و قویم بتواند با معرفتبخشی و بیداری عمومی در جهان، زمینهها را برای اقامه حکومت ولایی به رهبری امام عصر فراهم نماید.
واژگان کلیدی
دجال، دجالیسم، رسانه، زمینهسازی، دکترین مهدویت، امام عصر.
مقدمه
عنوان دهکده شیشهای برای جهان بیش از هر چیز وامدار ابزارهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی است. اطلاعاتی که از طریق رسانههای جمعی به دست مردم رسیده و آنها را با دنیای اطرافشان آشنا میسازد. امروزه رسانهها این قدرت را دارند که با ارائه تفسیر رویدادها و حوادث و پخش مطالب دلخواه، بتوانند کنترل ذهن بخش زیادی از مردم را به دست گرفته و آنها را به تصمیمگیریهای موردنظر هدایت نمایند. در جریان رسانهای دو بعد قابل توجه است:
۱٫ سیرت پیام (محتوا و غنای مطلب)؛
۲٫ صورت و فرم پیام (زیبا و جذاب بودن، بهروز بودن و…).
این دو بعد از ارتباط مستقیمی برخوردار بوده و میتوانند بر یگدیگر تاثیر متقابل داشته باشند، بهطوریکه محتوای پیام، قالب و صورتی نیک میطلبد و دست نیاز صورت و فرم پیام نیز به سوی محتوایی والا بلند است. اما تردیدی نیست که علت سرمایهگذاری کلان بر شکل و فرم رسانه از سوی سران رسانه، افزایش برد نفوذ محتوا و اندیشه است. به دیگر معنا هدف از زیبایی، جذابیت، سرعت و تنوع در رسانه آن است که محتوا، بیشتر و بهتر به جوامع هدف انتقال داده شود. حال این محتوا میتواند در خدمت رشد و شکوفایی دینی و فرهنگی ملتها قرار گیرند و به بالندگی معنوی آنها کمک نمایند و یا اسباب تخریب و انهدام معرفتی و اخلاقی و دیگر خردهسیستمهای جامعه را فراهم سازد.
از اینرو تبلیغات گسترده از طریق تکنولوژی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی به دلیل ویژگیهایی از قبیل پوشش فراگیر، فرامحیطی بودن، چندحسی بودن، قابلیت آموزش غیرتخیلی داشتن، قابلیت تطابق داشتن با فهم عوام و فرازَمان بودن، بسیار موردتوجه آمران و عاملان فرهنگی قرار گرفته است. (نک: جاودانی شاهدین، ۱۳۸۲: ۸۵ – ۱۰۹) از سوی دیگر با توجه به اینکه جریان رسانهای از آنِ جبهه حق باشد یا باطل، میتوان رهبران و کارگردانان رسانه را به دو گروه رهبران و پیشوایان حق و رهبران و پیشوایان باطل تقسیمبندی نمود. در یک نگاه جامع و عمیق، قرآن کریم از این موضوع حیاتی با عنوان «ولایت» یاد کرده و رهبران این جریانات، را «ولیّ» نامیده است، بدین معنا که ولایت ممکن است الهی یا شیطانی باشد، بهطوریکه در ولایت الهی، خداوند سرپرست و متصرف در شئون انسانهاست. از سوی دیگر، کسانی که این ولایت و رهبری الهی را بپذیرند و دل در گرو خدا نهند، در جرگه اولیاءالله قرار میگیرند.
از سوی دیگر ممکن است شیطان، سکاندار کشتی انسان گردد. این معنا از ولایت را نیز میتوان در آیه إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ (اعراف: ۲۷) ملاحظه نمود که شیاطین رهبر و جریاندهنده کسانی معرفی شدهاند که به خداوند و آیات او ایمان نمیآوردند (معنای اسم فاعلی). از سوی دیگر، در آیه فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ … (نساء: ۷۶) نیز سخن درباره کسانی است که رهبری و سرپرستی امورشان از آنِ شیطان است (معنای اسم مفعولی)؛ یعنی کسانی که حاضر نیستند، ولایت خداوند را بپذیرند.
اهمیت و ارتباط این موضوع با رسانه و رسالت آن از اینرو دو چندان است که اگر جریان اطلاعاتی و ارتباطی از آنِ نااهلان و اولیای شیطان و طاغوت باشد، این امکان وجود خواهد داشت که آنها با در اختیار داشتن جادوی رسانه، زمینه و فضایی را به وجود آورند که مردم نه با دستان آنها، بلکه با دستان خود، خویشتن را در معرض تیر مرگ و نابودی قرار دهند. امام علی یکی از شگردهای معاویه برای پیشبرد اهداف شیطانی و استکباریاش، تسلط او بر سیستمهای اطلاعاتی ـ ارتباطی، سانسور و تحریف جریان خبری و تلاش او برای انحراف افکار عمومی برمیشمارد و میفرماید:
أَلَا وَ إِنَّ مُعَاوِیَهَ قَادَ لُمَهً مِنَ الْغُوَاهِ وَ عَمَسَ عَلَیْهِمُ الْخَبَرَ حَتَّى جَعَلُوا نُحُورَهُمْ أَغْرَاضَ الْمَنِیَّهِ؛ (شریف رضی، ۱۳۷۹: خطبه ۵۱)
آگاه باشید! معاویه گروهى از گمراهان را گرد خود جمع کرده و اخبار و حقایق را بر آنها پوشانده و مشتبه ساخته تا کورکورانه گلوهایشان را آماج تیر و شمشیر کنند.
نتیجه این امر جز هلاکت جاهلان و بیخبران به دست خود نیست. جالب آنکه ابن فارس
ـ لغوی پرآوازه ـ (م۳۶۰ق) اصل معنایی در واژه (عمس) را شدت مشتبه شدن و پیچیدگی در امور معنا میکند؛ یعنی از دیدگاه امام علی، رسانه و ابزارهای اطلاعاتی این قدرت و ظرفیت را دارند که فضای جامعه و نگرش مردم را بهگونهای مشتبه سازند که مردم از حقایق بازمانده و آنها را وارونهوار بفهمند. به باور مفسران، همین تحریفات باعث شد حقوق خاندان پیغمبر پایمال شود و زمام امور مسلمین به دست جنایتکاران بیفتد و نهتنها بر امت اسلام، بلکه بر جامعه بشری خسارتهای جبرانناپذیری وارد گردد. (شریعتى، ۱۳۴۶: ۳۵)
جنگ واقعی جهان پیچیده امروز، جنگ رسانههاست و تهاجم خبری، تبلیغی، فرهنگی و اخلاقی رسانههای تحت کنترلِ زورمندان و زرمندان جهانی به ملتها، بهویژه ملت ایران در اوج خود قرار دارد. (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و مدیران صدا و سیما، ۱۱/۹/۱۳۸۳)
در این شرایط، رسانهها نقش راهبردی و محوری بر دوش دارند. از دیدگاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، تنها ابزار مقابله با قدرت رسانههایی که قصد تخریب فرهنگ ملتها را دارند، رسانه است و باید ساز و کار مبارزه را شناخت تا مقهور توانمندیهای آنان نشد. از نگاه ایشان، رسانه امروز به جای کارکرد پیامدهی، به کارکرد فرهنگسازی مبدل شده است، بهطوریکه رسانه و پیام به عنوان ابزار نوینی برای تغییرات شاکله جهان تبدیل شده است. (همو)
متأسفانه این ابزار شمشیر دولبهای است که استکبار جهانی لبه مخرب و فسادانگیز آن را برای قطع ریشههای فرهنگی یک قوم به کار میگیرد. امروزه فرهنگ غرب بر وسایل ارتباط جمعی در جهان تسلط دارد و از طریق خبرگزاریها و شبکههای رادیو و تلویزیون و سینما علیه انقلاب اسلامی که منادی دکترین مهدویت در دنیاست، فعالیت میکند. (نک: افتخاری و کمالی، ۱۳۷۷: ۱۹۰ – ۱۹۵)
در آخرالزمان نیز این مهم بیش از پیش نمود و ظهور دارد. رسانۀ زمینهساز باید ضمن ترسیم نقشه راه جامع و منسجم برای خود، استراتژیهای دجالصفتان معاصر و رسانههای زمینهسوز آنها را رصد کرده و راهبردهای لازم را در برابر آن به کار گیرد.
اگر در برههای فعالیتهای سازمانیافته هژمونی استکباری و موعودستیز، تنها تهدیدی
برای اسلام و کشورهای استکبارستیز به شمار میرفت، اما این روند در ادامه به یک تهاجم
و شبیخون فرهنگی و در نهایت، امروز به جنگی تمامعیار و مستمر تبدیل شده که در آن
نه تیر و موشک، بلکه ویروسهای اعتقادی، اخلاقی و رفتاری به جوامع هدف پمپاژ
میشود و در این میان، مهمترین راهبرد آنها برای کنترل ذهن و انحراف جهانیان، رسانه
است.
در واقع جنگ رسانهای بیوقفهای در جریان است که در آن ایجاد چالشهای معرفتی و اخلاقی در فرهنگ انتظار و ایجاد موانع گوناگون برای ظهور منجی در رأس برنامههای رسانهای دشمن و اولیای طاغوت قرار گرفته است.
مسئله
آخرالزمان عصر تکاپوی مضاعف و سراسیمه ابلیس و اصحابش است. چراکه بقا و عرصه جولان خود را رو به پایان میبینند. در واقع آغاز حکومت مهدوی، پایانی برای جریان باطل و مظاهر شیطانی است. در این برهه، ابلیس از تمامی ظرفیتها و قوای خویش بهره میبرد و جریانها و فرقههای باطل و فتنهانگیز زیادی را ساماندهی میکند. چرا که جریانات شیطانی و باطل، حیات خود را در بقای فساد و فحشا میبیند. یکی از مصادیق باطل در آخرالزمان که در روایات اسلامی و حتی در مسیحیت از آن سخن به میان آمده، موضوع «دجال» است.
مسئله فراروی این تحقیق، نقش معناشناسی «دجال» در تعیین راهبردهای رسانۀ زمینهساز است. به دیگر معنا با توجه به معنایی که از «دجال» ارائه میشود، رسالت رسانۀ زمینهساز چگونه است؟ آیا رسالتی فعالانه و ناظر به «امروز» است یا منفعلانه و ناظر به «فردا» یا اینکه اساساً اصل و اعتباری برای موضوع دجال نبوده تا خواسته شود رسالتی برای رسانۀ زمینهساز تعریف شود!
مفهومشناسی
رسانه
رسانهها ابزارهای تکنولوژیکی برای انتشار پیام هستند و معمولاً هم به رسانههای چاپی (روزنامه، کتاب، مجلات و…) و الکترونیکی (رادیو، فیلم، تلویزویون، اینترنت و…) تقسیم میشوند. (پارتر، ۱۳۸۵، ۸) همچنین رسانههای جمعی یا عمومی و به تعبیر دیگر، وسایل ارتباط جمعی نیز دستهای از وسایل هستند که مورد توجه تعداد پرشماری قرار دارند و از تمدنهای جدید به وجود آمدهاند. (ژان کازنو، ۱۳۶۵: ۳) بهطور کلی میتوان رسانه را به معنای هر وسیلهای دانست که دادهها و اطلاعات گوناگون از قبیل بینشها، منشها و گرایشها را به دیگران و یا جوامع هدف انتقال میدهد، مانند روزنامهها، مجلات، رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و… .
به باور ژان بودریار، هرچه رسانه به مستندِ حقیقی و به «گزارش زنده» نزدیکتر شود و واقعیات را با رنگ و عمق بیشتر دنبال کرده و در این حوزه پیشرفت نماید، موفقیت بیشتری خواهد داشت و به غیبتِ واقعی از جهان (اخبار ناپیدا و ناب) بهتر دسترسی پیدا میکند. (نک: بودریار، ۱۳۸۰: ۸۳ – ۱۲۴)
رسانۀ زمینهساز نیز رسانهای است که با اشکال گوناگون زمینههای رشد، آگاهی و بالندگی را در میان مردم محقق و موجبات ترویج گفتمان موعودخواهی و ظلمستیزی را فراهم مینماید و بدین وسیله به موضوع زمینهسازی و تحقق نصابها برای ظهور منجی مدد میرساند.
برحسب آخرین تحقیقات در عرصه رسانه و قدرت نرم، چنین رسانهای باید توانایی تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم بر عقاید افکار، احساسات، خواستها و نیازهای گروههای معین موردنظر خود را داشته باشد تا بتواند آنها را به اهداف بلند و عالی سوق دهد. (نک: ماهپیشانیان،
۱۳۸۸: ۴۱۱)
دجال
ابنفارس اصل معنایی واژه «دجل» را پوشش، پنهانکاری و فریب معنا کرده است. خلیل بن احمد فراهیدی (۱۷۵ق) ضمن اشاره به معنای فوق، وجه تسمیه دجال را بدان علت میداند که سعی دارد با آمیختن حق و باطل، باطل را در لباس حق درآورد و بدینگونه مردم را فریب دهد. اما از حیث روایی، موضوع دجال را میتوان در دو محور اعتبار و متن مورد بررسی قرار داد که نوع رسالت رسانۀ زمینهساز در گرو استنتاجی است که در هر محور گرفته میشود. از اینرو مناسب است سیری در مجموعه روایات دجال و اقوال پیرامون آن داشته باشیم.
اصل وجود دجال، نهتنها در کتب اهلسنت، بلکه در بسیاری از کتب معتبر شیعه نیز نقل گردیده است. ظاهراً موضوع دجال چیزی نیست که تنها مختص به آخرالزمان باشد، بلکه خطر و فتنه او همواره از جانب انبیا به مردم گوشزد شده و بر اساس قرائن روایی، هر پیامبر، قوم خود را از فتنه دجال برحذر داشته و پیامبر اسلام نیز به امت خود نسبت به فتنه دجال هشدار داده است. از اینرو سخن از دجالان گوناگون است که دجال آخرالزمان، بارزترین آنهاست. به نظر برخی از دانشمندان، پیش از ظهور مهدی نیز هر قدر زمینههای فکری، روانی و اجتماعی در سطح جهانی آمادهتر گردد، فعالیت این دجالان که یکی بعد از دیگری ظهور میکنند، افزایش مییابد تا اینکه در پیشرفت زمینههای انقلاب جهانی مهدی وفقه ایجاد نمایند. (مکارم شیرازی، ۱۳۸۰: ۱۷۵) در برخی از منابع، یکی از شاخصهها و نشانههای دشمنان اهلبیت، ایمان آنها به دجال معرفی شده است و این موضوعی است که احمد بن محمد بن خالد برقى در محاسن و شیخ مفید (مفید، ۱۴۰۳: ۱۲۶) و شیخ طوسی در کتب امالی خود بدان اشاره نمودهاند. پیامبر میفرماید:
هر کس با ما اهلبیت دشمنی کند، خداوند او را روز قیامت یهودی مبعوث کرده و اگر در زمان دجال باشد، با او خواهد بود و اگر پیش از آن بمیرد، خدا او را در قبرش برمیانگیزد و او به دجال ایمان میآورد. (مجلسی، ۱۴۰۳: ج۲، ۱۶۰)
با توجه به این روایت، به نظر میرسد میان اهلبیت، یهودیت و دجال ارتباطی باشد و بر این اساس چند نکته شایان ذکر است:
۱٫ تشبیهات و وجه شبه در کلام معصومین هدفمند و حکیمانه بوده و حاکی از آن است که دشمنان اهلبیت و ولایت، نوعی ارتباط و سنخیت با یهودیان دارند.
۲٫ یکی از شاخصههای یهودیان و دشمنان ولایت، ایمان و گرایش به دجال است.
۳٫ اقدامات و نقشههای شوم دجال را باید همسو و همراستا با یهودیان و دشمنان ولایت ارزیابی نمود.
محمد بن سلیمان کوفی در مناقب أمیر المؤمنین و قاضی نعمان در شرح الأخبار روایاتی نقل کردهاند که مخالفت با اهلبیت در آخرالزمان، همانند دوستی، همپیمانی و همرکابی با دجال است، یا آنکه جنگ با اهلبیت نشانه پیروی از دجال به شمار میرود. ظاهر این روایت نیز دربر دارنده این نکته است که هرگونه مخالفت یا جنگ با اهلبیت و ولایت (علیه جسم یا فکر آنها) اعم از سختافزاری یا نرمافزاری، حرکتی در راستای کمک به دجال قلمداد میشود. به عبارت دیگر، کسانی که به جنگ با اهلبیت رفته یا به تخریب فرهنگ اهلبیت و سست کردن مبانی معرفتی دکترین آنان همت میگمارند، خواسته یا ناخواسته در رکاب دجال قرار گرفته و با او همراه و همگام میشوند. به دیگر بیان، از روایات فوق بهویژه عبارت «و من قاتلنا فی آخر الزمان فکأنما قاتل مع الدجال» شاید بتوان استنباط نمود که ظاهر عبارت، بر جنگ با اهلبیت دلالت دارد، نه امام زمان و از آنجاییکه در آخرالزمان تنها حضرت حجت در قید حیات هستند، از اینرو میتوان استنباط نمود که مراد، یک جنگ نرم و معرفتی است، نه جنگ سخت و جسمی؛ زیرا جنگ علیه اهلبیت یعنی جنگ با افکار و معارف آنان. همچنین اگر مراد از آخرالزمان، عصر غیبت امام مهدی ـ نه هنگام ظهور حضرت ـ باشد، باز میتوان بر فرهنگی و فکری بودن (نرم بودن) جنگ، استدلال نمود، نه بر فیزیکی و جسمی بودن آن؛ زیرا دشمنان و پیروان دجال به دکترین و فرهنگ مهدوی دسترسی دارند، نه جسم آن حضرت.
شیخ طوسی در امالی، ابوالفتح کراجکی در کنز الفوائد و طبرسی در احتجاج روایاتی را از پیامبر اسلام نقل میکنند مبنی بر اینکه حضرت، خطر فتنه گروهی از اطرافیان خویش را از دجال بیشتر و مهلکتر میدانستند و همواره نسبت به آن هشدار میدادند که این موضوع نشان میدهد اصل وجود جریان دجال مورد تأکید اهلبیت بوده است.
در برخی دیگر از روایات شیعی، گوشه دیگری از موضوع دجال نشان داده شده است. در این روایات آمده است که امام زمان بعد از دورهای طولانی از غیبت قیام کرده و در نهایت دجال را میکشد و بدینوسیله زمین خدا از لوث ناپاکان پاک میشود. (صدوق، ۱۴۰۵: ۳۳۵؛ راوندی، بیتا: ج۳، ۱۱۳۵) البته دستهای دیگر از روایات نیز هستند که در اصل قضیه کشته شدن دجال همداستانند، اما عیسی بن مریم را قاتل دجال معرفی میکنند. (قمی، ۱۴۰۴: ج۲، ۲۷۰؛ کوفی، ۱۴۱۰: ۱۳۹)
شیخ مفید در الفصول العشره و شیخ طوسی در الغیبه موضوع دجال را یکی از علایم پیش از ظهور مهدی دانستهاند که از سوی امامان وارد شده است. همچنین روایات ابنشهر آشوب در مناقب آل ابی طالب و ابنابیجمهور احسایی در عوالی اللئالی نیز از خروج دجال در آخرالزمان خبر دادهاند. از به کار بردن الفاظ خروج و ظهور، میتوان حضور مدتدار دجال را در آخرالزمان استنباط نمود؛ یعنی دجال در جامعه حضور داشته و پس از دورانی فتنهانگیزی خروج کرده و ماهیتش بر همگان آشکار و ظاهر میشود و در نهایت به دست موعود ریشهکن میگردد.
برخی دیگر از روایات نیز علاوه بر زمان و شرایط ظهور دجال، از مشخصات ظاهری او و اقدامات فراروی سخن گفتهاند. (صدوق، ۱۴۰۵: ۵۲۵) از جمله آنکه اسبغ بن نباته از امیرالمؤمنین پرسید: ای امیرمؤمنان، دجال کیست؟ فرمود:
آگاه باشید! دجال، «صائد بن صید» است و شقی کسی است که او را تصدیق کند و سعید کسی است که او را تکذیب کند… و از دهی که معروف به یهودیه است، خروج میکند. چشم راستش از اصل خلقت ندارد، بهطوری که گودی حدقهاش نیست و دیگری که در پیشانیاش است، مانند ستاره صبح میدرخشد و در چشمش مانند پارچه گوشت چیزی است، گویا که با خون ممزوج است و در میان چشمش لفظ «کافر» نوشته شده، به طوری که همه کس آن را میخواند، خواه نویسنده باشد و خواه نه. به دریاها داخل میشود و آفتاب با وی سیر میکند و در پیش رویش کوهی است از دود و در پشت سرش کوه سفیدی است که خلایق چنین میدانند که آن طعام است و در ایام قحطی شدیدی خروج میکند و به درازگوش سبز یا خاکستریرنگ سوار شود و زمین در زیر پایش پیچیده میگردد و به هیچ آبی نمیگذرد، مگر اینکه خشکیده میشود، بهطوری که جایش تا روز قیامت خشک میماند و چنانکه همه جن و انس و شیاطین که در بین مشرق و مغربند صدای او را میشنوند، به آواز بلند ندا میکند و میگوید: «ای دوستان من، به زودی به سوی من آیید! منم آن کسی که مخلوقات را خلق نمود و ایشان را در محکم نمودن ترکیبشان با هم مساوی گردانید و اندازه صورتها و هیئتهای ایشان را تعیین نمود و منم آن پروردگار شما که بر همه اشیا قادر است.» (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۱۳، ۴۸۲؛ صدوق، ۱۴۰۵: ۵۲۵؛ راوندی، بیتا: ج۳، ۱۱۳۵)
از آنچه گذشت، درمییابیم که در روایات اسلامی، ظهور دجال یکی از علایم پیش از ظهور (نک: مفید، ۱۴۱۴: ۱۲۱) و نزدیک شدن قیامت است. (مجلسی،۱۴۰۴: ج۶، ۲۹۶، باب ۱، أشراط الساعه و قصه یأجوج) او در آخرالزمان و در آستانه ظهور شروع به فعالیت بر ضد حضرت کرده و به اصطلاح، پرچم خویش را برمیافرازد. ظاهراً دجال، عمری طولانی دارد و پس از دورانی حضور فتنهانگیز، در نهایت، ظهور و خروج میکند. او سراسر جهان، بهجز مکه و مدینه را فتح خواهد کرد (صدوق، بیتا: ج۲، ۵۶۴؛ طوسی، ۱۳۶۵، ج۶، ۱۲) و سرانجام توسط امام زمان یا عیسی مسیح به قتل خواهد رسید. (نک: مجلسی، ۱۴۰۴: ج ۱۴، ۳۴۸، باب ۲۴)
بسیاری از منابع متقدم اهلسنت نیز به شیوهها و بیانهای گوناگون، روایات دجال را ذکر نمودهاند که از جمله آنها میتوان عبدالرزاق در المصنف (ج۱۱، ص۳۸۹، ح۲۸۱)، ابنحنبل در المسند (ج۲، ص۱۴۸)، بخاری و مسلم در صحیحین (بخاری، ۱۴۱۰: ج۸، ص۴۹؛ نووی، ۱۴۰۷: ج۴، ص۲۲۴۴، ح۹۵)، ابنابیشیبه در المصنف (ج۱۵، ص۱۵۴)، ابن ماجه در سنن (ج۲، ص۱۳۵۴، ح۴۰۷۴)، و طبری فی تاریخ الامم و الملوک (ج۱، ص۱۸)، اشاره نمود. برای مثال، بخاری و مسلم در صحیحین دهها حدیث از پیامبر دربارۀ طول عمر دجال ذکر کردهاند. (نک: بخاری، ۱۴۰۱: ج۲۰۵، ص۴؛ نووی، ۱۴۰۷: ج۲۳، ۱۸ و ۵۸) این همه باعث شده که استاد علیاکبر غفاری ـ محقق بلندآوازه عرصه حدیثپژوهی ـ اصل روایات دجال را پذیرفته و تعداد آن را در منابع روایی بسیار، برمیشمارد. (مفید، ۱۴۰۳: ۱۲۶)
رسالتهای فراروی رسانه و وجوهپردازی نظریهها دربارۀ دجال
۱٫ اعتبار
برخی اساساً در اصل صحت روایات دجال تردید کرده و احتمال صدور آن از معصومین را بعید شمردهاند. آنها بر این باورند که در کتابهای روایی شیعه، تنها دو روایت در مورد خروج دجال به عنوان یکی از علایم ظهور حضرت مهدی آمده است که هیچیک از آنها از نظر سند، معتبر و نپذیرفتنی نیست. بنابراین، از نظر منابع شیعی، دلیل معتبری بر اینکه خروج دجال یکی از علایم ظهور باشد، وجود ندارد. البته در عین حال یادآور شدهاند که کثرت روایات دجال در منابع اهلسنت، احتمال صحت اجمالی آن را تأیید میکند، اما در این فرض نیز این روایات را افسانهگون پنداشتهاند. (دجال و آخرالزمان: ۱۳۸۲)
برخی دیگر نیز احادیث دجال را ساخته و پرداختۀ سیف بن عمر دانسته و بر اسطوره بودن آن پای فشردهاند. به نظر میرسد درباره اعتبار روایات دجال، دستکم سه نظر میتواند مطرح باشد:
۱٫ رد بالجمله و اساسی روایات دجال؛
۲٫ پذیرش بالجمله و تام روایات دجال؛
۳٫ پذیرش فیالجمله و گزینشی روایات دجال.
به هر روی، در صورت پذیرش جعلی بودن روایات دجال، اساساً سالبه به انتفای موضوع پدید میآید؛ یعنی چیزی به عنوان فتنه یا خطرات دجال در آخرالزمان وجود ندارد تا رسانۀ زمینهساز بخواهد رسالت خود را در مقابل آن تعریف نماید. از اینرو این نگاه به موضوع دجال، رسالت رسانه را به سوی رسالتی خاموشگرایانه و مسکوت سوق میدهد.
اما به نظر میرسد نظر سوم به صواب نزدیکتر و معتدلتر باشد؛ یعنی اگر موضوع دجال اجمالاً پذیرفته نباشد، دستکم میتوان رأی به صحت اصل جریان آن داد؛ زیرا در بالا نشان داده شد، نهتنها منابع متقدم اهلسنت، بلکه بسیاری از منابع روایی شیعی از جمله کتاب شریف کافی نیز روایات دجال را نقل کرده و بسیاری از دانشمندان متقدم و متأخر نیز با تقریر یا تصریح خود اجمالاً آن را پذیرفتهاند. با فرض پذیرش روایات، ولو به صورت اجمال، سمت و سوی تحقیق را باید به سوی متن و مفهومشناسی دجال سوق داد و با توجه به آن رسالت رسانۀ زمینهساز را تعریف نمود.
۲٫ متن
از جنبۀ متنی و رویکرد تفسیرگرایانه (هرمنوتیکی) به متن روایات دجال، دستکم دو رویکرد، قابل بررسی و استنتاج است:
الف) رویکرد فردشناسانه بر اساس برداشت صریح و حقیقتگون از متون روایی؛
ب) رویکرد جریانشناسانه بر اساس برداشت نمادین و مجازگون از متون روایی.
به بیان دیگر، با توجه به ویژگیها و شاخصههایی که درباره دجال آخرالزمان
گذشت، یک رویکرد بر آن است که دجال تنها فردی شریر است و رویکرد دیگر او را یک
جریان میداند:
یکم. رویکرد فرد شناسانه: در این رویکرد، به دجال به عنوان شخصی شریر و فتنهجو که ویژگیهای دارد، نگریسته میشود. یعنی کسی که به دشمنی با اهلبیت پرداخته و در آخرالزمان به دنیا خواهد آمد و سرانجام به دست امام زمان یا عیسی بن مریم کشته میشود، فردی شریر است. در رویارویی با روایاتی مانند روایت اسبغ بن نباته که در آن، ویژگیهای خاصی برای دجال ذکر شده، یا این دسته از روایات دجال پذیرفته نمیشود، یا آنکه حمل بر ظاهر شده و هیچگونه تأویلی در آن روا داشته نمیشود. به دیگر بیان، اگر زبان اینگونه از روایات را زبان حقیقت، نه مجاز و تمثیل بدانیم، آنگاه مراد از دجال، فردی است با ویژگیهایی شگفتانگیز، نه یک جریان یا هژمونی؛ همانطور که برخی صائد بن صید را شخصی به نام عبدالله بن صیاد که از نسل یهود است، قلمداد نمودهاند. (نک: طوسی، ۱۴۱۱: ۱۱۳ – ۱۱۴)
اگر مراد از دجال، فردی اینچنینی باشد، رسالت رسانۀ زمینهساز، تنها رسالتی تنذیری و هشداری خواهد بود که جامعه را نسبت به فردی خطرناک به نام دجال هشدار میدهد. دیگر آنکه چنین رسانهای همواره در انتظار یک شخص خواهد نشست و ذهن افکار عمومی را نیز به این سمت سوق خواهد داد که دشمن موعود و منجی بشریت، انسانی زشتصفت، مرموز و مزور است که مشخصات ظاهری شگفتآوری دارد. همچنین، چنین رسانهای «امروز» دیگر خود را درگیر با دجال نمیبیند، بلکه در انتظار حوادث «فردا» است. بر این اساس، زمان حال را نهتنها زمان جنگ رسانهای با دجال، بلکه تهدیدی هم به حساب نمیآورد. از اینرو در مقابل طرحها و استراتژیهای موعودستیزانه و زمینهسوزانه دجال نیز برنامهای جامع تدوین نمیکند، بلکه تنها جهانیان را نسبت به آیندهای برحذر میدارد که در آن، شخصی به نام دجال فتنهگریها خواهد نمود. با این برداشت از مفهوم دجال، رسالت رسانۀ زمینهساز، رسالتی خاموش نسبت به حال و تنذیرانه نسبت به آینده است. به نظر میرسد اگر مراد از دجال تنها یک فرد باشد (نه یک جریان و هژمونی پیچیده و گسترده)، رسانۀ زمینهساز، نه رسالتی عظیم و پردامنه بر دوش دارد و نه به برنامهای گسترده و کلان نیاز است؛ زیرا نگاهها و مقیاسها در اندازههای فردی است نه فرافردی و افق دید رسانه نیز معطوف و محدود به انسانی شریر و خطرناک است، آن هم با ویژگیهایی عجیب و خارقالعاده.
برخی نیز در دنیا نسبت به ترویج این تفکر از دجال بیتمایل نیستند و قصد دارند
به هر بهانهای ذهن جهانیان را به این موضوع جلب نماید. برای مثال، چندی است رسانههای صهیونیستی که در قبضه سران استکبار و هژمونی موعودستیز قرار دارد، با انتشار
تصاویری از کودکی ناقصالخلقه، مدعی شدند او همان دجال آخرالزمان است. (سایت البرز، ۲۷/۸/۱۳۸۸)
به باور نویسنده، اینگونه تطبیقات نادرست بوده و نوعی انحراف و دور کردن افکار عمومی از دجالان دیگری است که خطر آنها اگر بیشتر از شخص دجال نباشد، کمتر نیست. به دیگر بیان، آنها قصد دارند ذهن جهانیان را به این سو سوق دهند که دجال ضدمسیح یا ضدمنجی، شخصی است که قرار است به دنیا بیاید، نه یک جریان و هژمونی خزنده. اولین و بارزترین کارکرد این نقشه، آن است که ذهن جهانیان از جریان دجالیسم به فرد دجال منتقل و منحرف شود. بدینوسیله، اگر قرار باشد نظام استکباری زر و زور و تزویر به عنوان یکی از مصداقهای دجال در افکار جهانیان مطرح باشد، با کشاندن موضوع دجال از جریان به فرد، انگشت اتهام از آنها برطرف میشود، در حالی که یکی از شاخصههای هژمونی استکباری نظام سلطه، موعودستیزی و اقدامات زمینهسوز آنهاست.
دوم. رویکرد جریان شناسانه: بر اساس این رویکرد، تمام ویژگیها و شاخصههایی که برای دجال ذکر شد را میتوان یک جریان و هژمونی پنداشت؛ یعنی دشمنی با اهلبیت، خروج یا ظهور در آخرالزمان، فتنهگیری و ادعای خدایی کردن و نبرد و جنگ تمامعیار، همگی ناظر به یک جریان است. در این صورت، روایاتی مانند روایت اسبغ بن نباته را (بر فرض پذیرش) باید بر اساس یک زبان سمبولیک و نمادین معنا نمود.
در بین متفکران اسلامی، شهید مطهری از جمله کسانی است که کلمه نمادین را به کار برده است. وی در داستان حضرت آدم مینویسد:
ما اگر مخصوصاً قرآن کریم را ملاک قرار دهیم، میبینیم قرآن داستان حضرت آدم را به صورت سمبولیک طرح کرده است. منظورم این نیست که آدم در قرآن آمده شخص نیست، چون سمبول نوع انسان است؛ منظورم این است که قرآن داستان آدم را از نظر سکونت در بهشت، اغوای شیطان، طمع، حسد، رانده شدن از بهشت، توبه و… به صورت سمبولیک طرح کرده است. (مطهری، ۱۳۷۰: ج۱، ۵۱۴ و ۵۱۵)
نماد از این نظر که به معنای مجازی، یعنی معنایی غیر از معنای ظاهری اشاره دارد، به استعاره نزدیک است و چون افزون بر معنای مجازی اراده، معنای واقعی هم در آن امکان دارد، به کنایه شباهت مییابد… پس خاصیت نماد در رابطه با صور خیال این است که به یک معنای مجازی مشخصی محدود نمیشود و امکان شکوفایی چندین معنای مجازی را بالقوه در خود نهفته دارد. (انوشه، ۱۳۷۶: ۱۳۸۳) در واقع در زبان سمبولیک، معانی و مفاهیم به رمز بیان میگردد. (نک: شریعتی، ۱۳۶۱: ج۲۴، ۴)
برای مثال، شاید مراد از صائد بن صید، جریانی باشد که ماهیت آن شکار و به دام انداختن (صید) دین و دنیای جهانیان باشد. جریانی مستمر در تاریخ که پدران آنها (ابنصید) نیز دارای این روحیه درندگی و جهانخواری بودهاند.
مرحوم علیاکبر غفاری ـ حدیثپژوه شهیر ایرانزمین ـ اساساً مراد از دجال را هر خدعهگر و دروغگویی دانسته است که دین و اعتقادات مردم را هدف صید خود قرار میدهد. وی میافزاید: آنچه در روایات درباره اسم و خصوصیات دجال و ظهور او در آخرالزمان آمده، تنها یکی از مصادیق دجال و البته کاملترین آنهاست. بر اساس این رأی میتوان هر جریان تزویری و انحرافی را مصداق دجال دانست. این جریان با ظاهری فریبنده و با قدرت مادی، صنعتی و فنی عظیمی که در اختیار دارد، سعی میکند مردم را فریب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فریبنده خود کند. بر این اساس است که پیامبران امتهای خود را از فتنه دجال بیم دادهاند:
ما بعث الله نبیاً الا و قد انذر قومه الدجال… ؛ (نک: مجلسی، ۱۴۰۳: ج۵۲، ۲۰۵)
هیچ پیامبری مبعوث نشد، مگر آن که قومش را از فتنه دجال برحذر داشت.
در حقیقت آنان را از افتادن به دام مادیت و ورطه حاکمیت طاغوت و بردگی آنها برحذر داشتهاند.
تردیدی نیست که ما مجاز نیستیم به هر مفهومی از مفاهیم مذهبی که در قرآن یا منابع حدیثی وارد شده، شکل سمبولیک بدهیم، اما جمود بر مفهوم نخستین الفاظ نیز صحیح نبوده و موجب دور افتادن از مقصود و مفهوم اصلی سخن است. اتفاقاً درباره حوادث آخرالزمان، اینگونه مفاهیم کنایی بیسابقه نیست. (مکارم شیرازی، ۱۳۸۰: ۱۷۶)
همچنین پیش از این نیز گذشت، با توجه به روایات نبوی به نظر میرسد میان موضوع با اهلبیت، یهودیت و پدیده دجال ارتباطی باشد و یکی از شاخصههای یهودیان و دشمنان ولایت، ایمان و گرایش آنان به دجال است. افزون بر آن، در شرح حدیث «و من قاتلنا فی آخرالزمان فکأنما قاتل مع الدجال» گذشت که مراد از جنگ با اهلبیت میتواند جنگی نرم و معرفتی باشد که توسط جریانی قوی بهطور سیستماتیک هدایت میشود، نه جنگ سخت و جسمی. بر اساس همین مبنای فکری و تفسیری است که بسیاری از محققان به موضوع دجال، به مثابه جریان و سازمانی فتنهگر در آخرالزمان نگریسته و ضمن ارائه دلایل متعدد، فریبکاران و رهبران مادی و ستمگر دنیای ماشینی معاصر را از مصادیق بارز دجالیسم قلمداد نمایند. (مکارم شیرازی، ۱۳۸۰: ۱۷۸ – ۱۸۰) بر این مبنا میتوان جریانات صهیونی ولایتستیز و زمینهسوز را از مصادیق بارز پدیده دجالیسم ارزیابی نمود.
جالب آنکه در اندیشه برخی از نخبگان مسیحی غرب نیز این تصویر از دجال (دشمن مسیح) به چشم میخورد. برای مثال، کلاید بر این باور است که نمیتوان قدرت دشمن مسیح را از طریق بررسی قدرت رهبری و فرماندهیاش تصور کرد و شنوندگان دجال، محو قدرت جادویی صدا و ویژگیهای برجستهاش میشوند. او از سیستمهای کنترل و مراقبت بسیار پیشرفتهای استفاده خواهد کرد. او آنچنان حاکمیتی بر جهان خواهد داشت که هیچیک از ما با وجود تمام تکنیکهایی که به کار میبریم، توان رسیدن به گرد پای او را نداریم. در همان آغاز، دشمن مسیح (دجال) بر ده ملت اروپایی حاکم خواهد شد. (هالسل، ۱۳۸۴: ۴۷) این سخنان نیز اذهان را بیش از هر چیز به یک جریان و هژمونی گسترده، قدرتمند و فریبکار سوق میدهد که درک و فهم مصادیق آن در جهان معاصر چندان مشکل نیست.
اگر نظریه جریان بودن دجال را بپذیریم، دیگر رسالت رسانۀ زمینهساز در برابر شخص دجال نیست، بلکه در برابر پدیدهای به نام دجالیسم است که سازمانیافته و سیستماتیک اهداف و نقشههای شوم خود را برنامهریزی میکند. در این صورت رسالت رسانۀ زمینهساز، رسالتی منفعلانه و تنذیری نسبت به «فردا» نیست، بلکه فعالانه و درگیرانه نسبت به «امروز» است. بدون تردید مهمترین یا تنهاترین ابزار و سازوکار محوری جریان دجالیسم، سحر رسانهای آنهاست که جز با عصای رسانهای زمینهساز و کارآمد باطل نمیشود.
سیاستهای رسانهای و دجالیسم
در هژمونی و جریان دجالیسم، دستکم دو گروه وجود دارد که رسالت رسانۀ زمینهساز در رویارویی با آنها یکسان نیست:
۱٫ گروه رهبران و سران جریان دجالیسم؛ ۲٫ گروه پیروان و فریب خوردگان جریان دجالیسم.
ریشه این تقسیمبندی را میتوان از روایات اسلامی استنباط نمود، آنجا که به همگان گوشزد میشود نسبت به دو جریان معاویهگون و خوارجگون، موضع یکسانی اتخاذ نکنند، بلکه میان این دو گروه تمایز قایل شوند:
لیس من طلب الحق فاخطاه کمن طلب الباطل فوجده؛ (مجلسی،۱۴۰۳: ج۴۴،۱۲)
کسانی که خواهان حق بودند، اما [اسیر دام نیرنگ و فریب شده و] خطا رفتهاند، هرگز با کسانی که به دنبال باطل [و فتنهگری] هستند و بر آن میفشارند، برابر نیستند.
در قرآن کریم نیز از دو جریان سخن به میان آمده است: یکی رهبران باطل (فریبدهندگان) که تعابیری همچون پیشوایان کفر (توبه: ۱۲) یا پیشوایان نار برای آنها به کار رفته و عامدانه و عنادانه موجبات دینستیزی در جامعه و دینسوزی و گمراهی دیگران را رقم میزنند و نهتنها خود به بیراهه میروند، بلکه راه دیگران را هم میبندند و دیگری پیروان باطل (فریبخوردگان) که به اشکال گوناگون تحتتأثیر تبلیغات و تحرکات رهبران باطل بوده و به بیراهه کشانده میشوند و در محکمه قیامت نسبت به رهبران و فریبدهندگان خود شکایات و اعتراضات فراوان دارند.
رویکرد و رسالت رسانۀ زمینهساز نیز باید در قبال این دو طایفه متفاوت باشد. در یک تقسیمبندی میتوان این رسالت را در مقابل سران و رهبران موعودستیز و زمینهسوز، سیاستی جهادی و سلبی دانست و در قبال پیروان فریبخورده پدیده دجالیسم، سیاستی ارشادی و ایجابی.
۱٫ سیاست جهادی و سلبی
در سیاست جهادی رسانۀ زمینهساز، رسانه مخاطب خود را کسانی میداند که عالمانه و عامدانه به ستیز با فرهنگ انتظار و مهدویت آمدهاند. در این کارزار رسانهای تمامعیار، نه توصیه و ارشاد کارگر است و نه سازش و مصالحه. رسانۀ زمینهساز باید بداند که در قاموس هژمونی استکبار، حق یعنی اعمال زور؛ زیرا خود آنان تصریح داند که هرچه را که میخواهم به من بده؛ چون من از تو قویترم و نیازی نیست که ثابت کنم حق از آن کیست. (نک: هرتزل، ۱۳۸۲: ۱۹) از این یک گام رو عقب نشستن رسانه در مقابل چنین جریانی یعنی جلو آمدن نه یک گام، بلکه چند گام از جانب آنان. برای مثال، در اندیشه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، سران امریکا از عوامل اصلی دین و اخلاقستیزی و بروز فتنهها و جنایتهای در دنیا شمرده میشوند. وقتی مجری رادیو تلویزیون آلمان از امام خمینی میپرسد که روزنامههاى خارجى گزارش دادهاند ایرانىها از امریکا و انـگـلیس منتفرند، امام در پاسخ میگوید:
دقیقاً صحیح است. دولتهاى امریکا و انگلیس آنقدر به ملت ما فشار آوردهاند و اشخاص جنایتکار را تأیید کردهاند که کمکم موجب تنفر ملتها شده است… ما فعلاً امریکا و انگلیس و شوروى را دشمن شماره یک مردم خود مىدانیم، البته امریکا از همه بدتر است. (مصاحبه رادیو تلویزیون آلمان با امام خمینى، ۶/۱۰/۱۳۵۷)
امام فتنهها و فریبکاریهای سران استکباری را همواره خطر درجه یک برشمرده و در یکی از بیانات خود آوردهاند:
امروز که حساسترین مواقعى است که ما در آن واقع هستیم و احتیاج ما به اجتماع، احتیاج ما به اتحاد، بیشتر از هر چـیزى است، مسائل فرعى را باید کنار بگذاریم، برویم روى مسائل اصلى. امریکا دشمن ماست، ما باید دنبال او برویم. (خمینی، ۱۳۷۰: ج۶، ۳۲۷)
عبارت «ما باید دنبال او برویم» در کلام امام میتواند ناظر به آن باشد که نهتنها سیاست تدافعی در مقابل جبهه زر و زور جایز نیست، بلکه باید به سراغ آنها رفت و سیاستی تهاجمی و جهادی در پیش گرفت و تفکرات و اقدامات آنان را زیر سؤال برده و به چالش کشاند که اشارهای به این مهم میشود:
الف) نقد و به چالش کشاندن تفکر سران دجالیسم: ضروری است رسانۀ زمینهساز، مبانی فکری و معرفتی رهبران دجالیسم را مورد نقد قرار داده و چالشها، انحرافات و ماهیت پوشالی منشور فکری آنها را کشف و برجسته کرده و به همگان عرضه نماید. به نظر میرسد در اینجا سیاستهای ارشادی و تبلیغی در مقابل سران دجالیسم که وجهه همت خود را مقابله با حقیقت و فضیلت قرار دادهاند، درست نباشد. رسانۀ زمینهساز میتواند با به چالش کشاندن تفکر دجالیسم از یکسو و گسترش تعالیم وحیانی از سوی دیگر، جبهۀ استکباری آنها را به انزوا بکشاند یا دستکم قدرت پیشروی و جولان سران جریان را بگیرد تا در نهایت این جریان خطرناک به دست منجی بشریت نابود گردد. تجربه و آرای اهل فن بر آن دلالت دارد که این سیاست تاکنون تا حد زیادی جواب داده است. برای مثال، آنتونی گیدنز ـ جامعهشناس مغربزمین ـ تحول نرم معرفتی و دینی که انقلاب اسلامی در دنیا به راه انداخته است را برجسته برمیشمارد و بر این باور است که در گذشته سه غول فکری جامعهشناسی یعنی مارکس، دورکیم و ماکس وبر، با کم و بیش اختلافاتی، فرآیند عمومی جهان را به سمت سکولاریزاسیون و به حاشیه رفتن دین میدیدند؛ ولی از آغاز دهه هشتاد با انقلاب اسلامی ایران شاهد تحقق عکس این قضیه هستیم؛ یعنی فرآیند عمومی جهان روند معکوس را آغاز کرده و به سمت دینی شدن پیش میرود. (گیدنز، ۱۳۷۳: ۷۵) از اینرو هرچه رسانۀ زمینهساز بتواند ضمن نقد تفکرات جریانات دجالی، پیام فرهنگی و سیاسی انقلاب اسلامی را در محتوا و فرم بهتری به گوش جهانیان برساند، زمینههای رشد معرفتی و ظلمستیزی و موعودخواهی مردم و انزوای و افول جهانخواران را افزایش داده است. از سوی دیگر، استراتژیستهای بزرگ غرب مانند ژوزفنای و شوارتز اصلیترین عنصر قدرت نرم رسانهای یک کشور در دنیای کنونی را عنصر فرهنگی میبینند. اتفاقاً یکی از شاخصههای قوی در رسانۀ زمینهساز همین عنصر فرهنگی است؛ زیرا آبشخور آن، نظام وحیانی و فطری اسلام و دکترین مهدویت و فرهنگ انتظار است. به عبارت دیگر، برگ برنده در جنگ رسانهای از آن جبههای است که ظرفیت فرهنگی و معرفتی بیشتر و بهتری داشته باشد. به نظر میرسد جریان دجالیسم خود به خوبی میداند که جبهه رسانهای زمینهساز چه از حیث حدوث و چه از حیث بقا بر اساس دکترین مهدویت استوار بوده و چنین دکترینی قادر است ضمن بیداری عمومی و سوق جهانیان به سوی معنویت، معرفت و عدالت، موجودیت نظام سلطه را تهدید و حباب زوالناپذیری و هیمنه آنها را در آستانه ترکیدن قرار دهد. از اینرو نوک پیکان هجمههای آنان همواره به سوی رسانههای زمینهساز است.
ب) افشای نقشها و نقشهها: در برخی از روایات سخن از آن است که دجال خود را مسیح معرفی میکند. این موضوع شاید بدان معنا باشد که جریان دجالیسم سعی دارد با شعارهای دینی و تعالیم کتاب مقدس، خود را مصلح و منجی بشریت معرفی کرده و بدینوسیله بسیاری از عوام و افراد کمبصیرت را در دام خود گرفتار نماید. یعنی دجالیسم با شعارهای فریبنده، امر را بر بسیاری از مردم مشتبه کرده و آنها در تشخیص حق دچار مشکل میکند. از اینرو سیاست افشاسازی باید در رأس کارهای رسانۀ زمینهساز باشد. امام خمینییکی از وظایف جبهه زمینهساز حق را افشاسازی طرحها و حیلههای دشمن برشمرده و به کارگزاران گوشزد میکند که همگان را از حیله دشمن آگاه کرده و خیانتهاى سران حیلهباز نظامها و مکتبهاى منحرف را افشا سازند و براى نجات کشور، از تفرقه و تشتت، سخت احتراز کنید. (خمینی، ۱۳۷۰: ج۲، ۱۶۳)
تبیین نقشها بدین معناست که نقش و آثار پدیده شوم دجالیسم در تهدید و تحدید عدالت، امنیت، رفاه، تربیت، معنویت و دیگر ارزشها و هنجارهای انسانی برملا و افشا شود و این رسالتی که رسانه میتواند آن را به نحو مطلوبی انجام دهد. همچنین افشای نقشهها نیز بدان معناست که رسانۀ زمینهساز، استراتژیها و خوابهای شومی که جریان دجالیسم در آینده برای بشریت دیده است را رصد و با کمیت و کیفیت مناسب و مقتضی تشریح و تبیین نماید تا همگان بیش از پیش از ماهیت این جریان مرموز با خبر شوند.
از آنچه گفته شد روشن میشود که سیاست افشای نقشها مربوط به اقدامات مخرب دجالیسم در گذشته و حال است، اما سیاست افشای نقشهها مربوط به برنامههایی است که این هژمومی خزنده و مزور قصد دارد در آینده اجرایی و عملیاتی نماید.
۲٫ سیاستی ارشادی و ایجابی
در سیاست ارشادی و ایجابی رسانۀ زمینهساز، مخاطب، آن دسته از ملتها هستند که اسیر سحر رسانهای دجالیسم شده و فریب میخورند. در رویارویی با آنها نیز دو محور میتواند مورد توجه رسانۀ زمینهساز قرار گیرد:
الف) تبیین مبانی فکری و مواد معرفتی دکترین مهدویت و ارائه شاخصههای حق و باطل: یکی از عوامل زمینهساز ظهور ایجاد بیداری عمومی و ارتقای سطح معرفتی افراد است. اینکه امام زمان در کلامی خطاب به محمد بن علی بن هلال کرخی از جهل و نادانی برخی ابراز ناراحتی میکند، دربر دارنده این پیام است که یکی از وظایف محوری رسانۀ منتظر و زمینهساز، باید افزایش بعد معرفتی و دینشناختی بندگان خدا باشد. از اینرو هرچه رسانۀ زمینهساز، سازوکارهای توسعه و تعمیق معرفت و عقلانیت را در جوامع هدف بیشتر نماید، این موضوع زمینهها را برای خروج از باطل و پذیرش حق و در نتیجه گرایش به منجی سریعتر فراهم میکند. از اینرو میبینیم که در اندیشه معمار کبیر انقلاب امام خمینی، بیداری و معرفتبخشی عمومی، اولین گام در تحقق اهداف والا بوده و پیروزی ملتهای مستضعف در گرو این مهم قلمداد میشود. (همو: ج۱۲، ۱۴۱)
در این میان یک رسانه مطلوب میتواند با برنامهریزی منسجم و بهکارگیری همه ظرفیتها و امکانات خود، گروههای در دام افتاده در اختاپوس دجالیسم را شناسایی و فرهنگ ناب انتظار و فریاد موعودخواهی را به گوش جان آنها بنشاند و با به راه انداختن دانشگاهی بزرگ، راهگمکردگان را ارائه طریق نموده و آنها را به ساحل نجات حقیقت مهدوی رهنمون نماید. اینکه شبکه اول تلویزیون بیبیسی انگلیس، در آستانه ورود به قرن ۲۱، در برنامه مستندی به نام قرن دوم خبر میدهد: «آنچه در ایران در سال ۱۹۷۹ رخ داد، نهتنها برای ایرانیان، بلکه برای تمام ادیان جهانی نقطه عطفی بود؛ نقطه عطفی که از بازگشت میلیونها نفر در سراسر دنیا به اصولگرایی مذهبی خبر میدهد» (حاجتی، ۱۳۸۳: ۶۵)، خود میتواند بر نقش راهبردی جبهه زمینهساز ظهور و ابزارهای رسانهای او گواهی دهد.
ب) نمایاندن کارکردهای جامعه مهدوی: نمایاندن نقش و کارکردهای تفکر و جامعه مهدوی در خردهسیستمهای فرهنگ، اقتصاد و سیاست، از دیگر رسالتهای رسانۀ زمینهساز است. اگر از حیث عقلی و علمی نشان داده شود، تحقق آرمانهایی همچون عدالت، امنیت، رفاه، تربیت و… در گرو کاربست اندیشههای مهدوی است. این موضوع خود میتواند در هدایت فریبخوردگان و بهطور کلی افکار عمومی نقش بیبدیلی ایفا نماید. به عبارت دیگر، تقویت بعد کارکردگرایی دکترین مهدویت یکی از بایستههای رسانۀ زمینهساز به شمار میرود. در واقع از آنجایی که دجالیسم ضدموعود و منجیگرایی بوده و قصد تخریب شخصیت موعود اسلام را دارد، لازم است در مقابل این پدیده، کارکردهای حکومت منجی بیش از پیش به تصویر کشیده شود. برای مثال، تبیین و ترسیم اوضاع امنیتی (مجلسی، ۱۴۰۳: ج۵۲، ۱۴۴) و عدالت (همو: ج۲۴، ۲۳۸؛ ج۵۰، ۱۹۴) فوقالعادۀ حکومت مهدوی و همچنین آسایش و رفاه ایدهآل در حکومت آن حضرت (همو: ج۵۲، ۱۲۷) و تحلیل عقلانی آنها میتواند از محوریترین برنامههای رسانۀ زمینهساز باشد. به هر روی، وصف معقول آرمانشهر حکومت مهدوی، خود شور و شوق تشنگان جامانده از حقیقت و جهانیان محروم از عدالت و معنویت را نسبت به منجی و حکومتش دوچندان خواهد نمود.
اگر انقلاب اسلامی ایران پرتوی از حکومت ناب مهدوی است، رسانۀ زمینهساز میتواند تبیین و ترویج کارکردها و پیشرفتهای انقلاب اسلامی ایران را در رأس برنامه کاری خود قرار دهد. این موضوع از آن جهت اهمیت و موضوعیت دارد که جمهوری اسلامی ایران رمز حدوث و بقای خود را در دین و دکترین مهدوی میداند. حتی به عقیده کسانی همچون هاینس جفری در کتاب مذهب، قدرت نرم و روابط بینالملل، ایران نخستین انقلاب مدونی بود که برتری و تفوق ایدئولوژیکی، اشکال سازمانی هدایت افراد و اهداف مورد ادعایش همه مذهبی بودند که اصول آن برخاسته از قرآن و سنت است. (نک: محمدی، ۱۳۸۸: ۳۰) نمایاندن پیشرفت و توسعه عدالتمحور نظام ولایت فقیه (به عنوان نظام نیابتی امام عصر) در حوزههای علمی، عمرانی، نظامی اقتصادی و… جهانیان را به سوی این حقیقت رهنمون خواهد کرد که حکومت دینی نهتنها در تعارض با علم و پیشرفت و اخلاق نبوده، بلکه اساساً چنین نظامی میتواند اسباب تعمیق و توسعه علوم، اخلاقیات و پیشرفت را در یک جامعه رقم زند. برای مثال، وقتی مؤسسه بینالمللی ساینس متریکس در گزراش سال ۲۰۱۰ خود، ایران را دارای بالاترین نرخ رشد متوسط تولیدات علمی در جهان معرفی کرده و میزان آن را ۱۱ برابر میانگین نرخ رشد تولید علم در دنیا اعلام میدارد، بر عهده رسانۀ زمینهساز است که از این ظرفیت برای نشان دادن کارکردهای دکترین مهدوی تلاش مضاعف داشته باشد.
گزارش مؤسسه ساینس متریکس در سال ۲۰۱۰
این همه شور و شوق جهانیان را به انقلاب و مبانی فکری آن، یعنی نظام ولایی مهدویت بیش از پیش مینماید. نکته قابل تأمل آنکه رسانۀ زمینهساز باید این حقیقت را به گوش فریبخوردگان جریان دجالیسم و اساساً به همه جهانیان برساند، که انقلاب اسلامی (با این شاخصههای درخشان) تنها پرتو و ذرهای از حکومت منجی موعود بوده و خود این انقلاب در انتظار حکومت عظیم دیگری است که از حیث کمی و کیفی بسی زیباتر و والاتر از آن خواهد بود. بر این اساس، امام راحلابلاغ دکترین حکومت ولایی و صدور آن را در میان جهانیان، زمینهساز ظهور دانسته و میفرماید:
مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست، انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت ـ ارواحنا فداه ـ است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد… باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولى این به آن معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است، منصرف کند. (خمینی، ۱۳۷۰: ج۲۱، ۱۰۷ – ۱۰۸)
بنابراین، تقویت و خدمت به انقلاب اسلامی در خردهسیستمهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی (در حوزه فرافردی) و خودسازی و تهذیب نفس (در حوزه فردی)، اساسیترین و نافذترین گامها برای طلوع دولت یار به شمار میروند. از اینرو، معرفی کارکردهای انقلاب اسلامی در عرصههای سختافزاری و نرمافزاری بخش مهمی از رسالت رسانۀ زمینهساز است.
کیفیت زمینهسازی رسانه منتظر در عصر غیبت
نتیجه
تبیین و تعیین راهبردها و راهکارهای رسانۀ زمینهساز در برابر دجال در گرو شناخت آن است. در رویکرد اعتبارشناسانه به دجال، اگر اصل و بنیانی برای روایات دجال در نظر گرفته نشود، رسالت رسانۀ زمینهساز سالبه به انتفای موضوع و خاموش است. در رویکرد متنشناسانه نیز دستکم دو نگاه فردشناسانه و جریانشناسانه به دجال است که اولی دجال را فردی شرور و عجیبالخلقه میپندارد که با به دنیا آمدن او، جمع کثیری در دام خدعه و نیرنگش گرفتار میشوند و در اینصورت رسالت رسانۀ زمینهساز رسالتی هشداری و تنذیری نسبت به فردا است، اما در نگاه جریانشناسانه به دجال سخن از هژمونی مرموز و مزور است که نظاممند جهان به سوی هلاکت و تباهی میکشاند و رسالت رسانۀ زمینهساز سیاستی جهادی و سلبی در برابر سران دجالیسم و سیاستی ارشادی و ایجابی در برابر فریبخورگان دجالیسم ارزیابی میشد. به هر روی تفوق و کارآمدی رسانۀ زمینهساز را باید عاملی استراتژیک برای افول جبهه دجالی زمینهسوز و رهایی فریبخوردگان از چنگال دجالیسم دانست که اسباب معرفتبخشی و بیداری عمومی را فراهم میسازد.
منابع
۱٫ ابنحنبل، احمد، مسند، بیروت، دارصادر، بیتا.
۲٫ ابنشهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب، نجف، مطبعه الحیدریه، ۱۳۷۶ق.
۳٫ ابنعجیبه، احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق: احمد عبدالله قرشى رسلان، قاهره، ناشر: دکتر حسن عباس زکى، ۱۴۱۹ق.
۴٫ ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
۵٫ ابنماجه، محمد، سنن، تحقیق: محمدفواد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، بیتا.
۶٫ احسایی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی، تحقیق: مجتبی عراقی، قم، سید الشهدا، ۱۴۰۳ق.
۷٫ افتخاری، اصغر؛ کمالی، علیاکبر، رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ۱۳۷۷ش.
۸٫ انوشه، حسن و دیگران، فرهنگنامه ادبی فارسی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۶ش.
۹٫ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
۱۰٫ برقی، احمد بن محمد، المحاسن، تحقیق: سیدجلالالدین حسینی، بیجا، دار الکتب الاسلامیه، بیتا.
۱۱٫ بودریار، ژان، «فرهنگ رسانههای گروهی»، ترجمه: شیده احمدزاده، مجله ارغنون، ش۱۹، زمستان ۱۳۸۰ش.
۱۲٫ پارتر، جیمز، «تعریف سواد رسانهای»، ترجمه: لیدا کاووسی، فصلنامه رسانه، ش۶۸، زمستان ۱۳۸۵ش.
۱۳٫ پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی سید علی خامنهای. (www.khamenei.ir)
۱۴٫ پیلچر، جان، اربابان جدید جهان، ترجمه: خلیل شهابی و مهرناز شهابی، تهران، اختران، ۱۳۸۸ش.
۱۵٫ ترمذی، محمد بن عیسی، السنن، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۳ق.
۱۶٫ تمیمی مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، تحقیق: سیدمحمد حسینی جلالی، قم، موسسه النشر الاسلامی، بیتا.
۱۷٫ جاودانی شاهدین، حمید، «درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی و نحوه مقابله با آن»، مجله حوزه و دانشگاه، ش۳۵، تابستان ۱۳۸۲ش.
۱۸٫ حاجتی، احمدرضا، عصر امام خمینی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۳ش.
۱۹٫ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق.
۲۰٫ حقى بروسوى، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، بیتا.
۲۱٫ خمینی، روحالله، صحیفه نور، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ۱۳۷۰ش.
۲۲٫ «دجال و آخرالزمان»، مجله پرسمان، ش۱۵، آذر ۱۳۸۲ش.
۲۳٫ راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، بیجا، طلیعه النور، ۱۴۲۶ق.
۲۴٫ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مصطفوی، بیتا.
۲۵٫ کازنو، ژان، جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، ترجمه: باقر ساروخانی و منوچهر صبوری، تهران، اطلاعات، ۱۳۶۵ش.
۲۶٫ ساجدی، ابوالفضل، زبان دین و قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۵ش.
۲۷٫ شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم، مشهور، ۱۳۷۹ش.
۲۸٫ شریعتى، محمدتقى، تفسیر نوین، تهران، شرکت سهامى انتشار، ۱۳۴۶ش.
۲۹٫ شریعتی، علی، انسان (مجموعه آثار)، بیجا، الهام، ۱۳۶۱ش.
۳۰٫ صدر، سیدمحمد، تاریخ الغیبه الکبری، بیجا، مکتب الرسول الاعظم، ۱۴۰۰ق.
۳۱٫ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، بیتا.
۳۲٫ کمال الدین و تمام النعمه، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۵ق.
۳۳٫ صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، تحقیق: حبیب الرحمن الاعظمی، بیجا، المجلس العلمی، بیتا.
۳۴٫ طبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۰۶ ق.
۳۵٫ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، نجف، دارالنعمان، ۱۳۶۸ق.
۳۶٫ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، موسسه الاعلمی، بیتا.
۳۷٫ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، تحقیق: عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.
۳۸٫ الامالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ق.
۳۹٫ تهذیب الاحکام، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
۴۰٫ التبیان فی تفسیرالقرآن، تحقیق: احمد حبیب قصیر العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
۴۱٫ طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، ۱۳۷۸ش.
۴۲٫ عسکری، سید مرتضی، عبداللّه بن سبا، بیجا، نشر توحید، ۱۴۱۳ق.
۴۳٫ علیزاده، مهدی، نشانههای یار و چکامه انتظار، قم، انتشارات مسجد مقدّس جمکران، ۱۳۷۹ش.
۴۴٫ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق: مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بیجا، موسسه دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
۴۵٫ قمی، علی، تفسیر قمی، تصحیح: سیدطیب جزایری، قم، موسسه دارالکتاب، ۱۴۰۴ق.
۴۶٫ کراجکی، محمد، کنزالفوائد، قم، مصطفوی، ۱۴۱۰ق.
۴۷٫ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علیاکبر غفاری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ق.
۴۸٫ کوفی، ابنابیشیبه، المصنّف، تحقیق: سعید محمد اللحام، بیجا، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
۴۹٫ کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، به کوشش: محمّد الکاظم، تهران: وزاره الثقافه والارشاد الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
۵۰٫ کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب الامام امیرالمؤمنین، تحقیق: محمّد باقر محمودی، قم: مجمع إحیاء الثقافه الإسلامیّه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
۵۱٫ گیدنز، آنتونی، جامعهشناسی، ترجمه: منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، ۱۳۷۳ش.
۵۲٫ ماهپیشانیان، مهسا، «گفتمان جنگ مجازی و رسانههای گروهی»، مجموعه مقالات قدرت و جنگ نرم، تهران، نشر ساقی، ۱۳۸۸ش.
۵۳٫ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفاء ،۱۴۰۳ق.
۵۴٫ محمدی، یدالله، «انقلاب اسلامی و نقش تاریخ ساز امام خمینیدر تولید قدرت نرم»، مجموعه مقالات قدرت و جنگ نرم، تهران، ساقی، ۱۳۸۸ش.
۵۵٫ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار ج۱، تهران، صدرا، ۱۳۷۰ش.
۵۶٫ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الأمالی، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۰۳ق.
۵۷٫ الفصول العشره، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
۵۸٫ مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی، قم، انتشارات نسل جوان، ۱۳۸۰ش.
۵۹٫ میبدى، رشیدالدین، کشف الأسرار و عده الأبرار، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۷۱ش.
۶۰٫ نَوَوی، یحیی بن شرف، شرح صحیح مسلم، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
۶۱٫ هالسل، گریس، یداللّه، ترجمه: قبس زعفرانی، تهران، هلال، ۱۳۸۴ش.
۶۲٫ هرتزل، تئودر، پروتکلهای رهبران یهود برای تسخیر جهان، ترجمه: بهرام محسنپور، تهران، کتاب صبح، ۱۳۸۲
حامد پوررستمی