تبیین آموزه توحید در مول منترا و مقایسه آن با آیات قرآن

هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۷۹)
تـبیین آموزه توحید در مُولمَنْتْرا و مقایسه آن با آیات قرآن
سیدمحمد روحانی۱*
اشاره
طبق ادعای بسیاری از مـحققین ادیان، آیین سـیکھ ـ که تـقریباً هزار سال پس از طلوع خورشید اسلام، در ایالت پنجاب، در سرزمین هند ظهور کرده است ـ در بسیاری از آموزههایش تحت تأثیر عـقاید دو دین بزرگ آن منطقه، یعنی اسلام و هندو، بوده است. اگر این ادعا صحیح باشد، مـیتوان گفت تأکید بسیار این آیین بـر اصـل یگانهپرستی بر اثر تأثیرپذیری از اسلام بوده است. مهمترین شاهد این دسته از پژوهشگران شباهت چشمگیر مضمون اشعار کتاب مقدس سیکھ، بهویژه مُولمَنْتْرا، و آیات قرآن است. این سروده که در آغاز کتاب مقدس آیین سیکھ درج شده، همچون سـوره توحید در قرآن، چکیده باور این آیین در مورد یگانگی خداوند است. البته ما در این مقاله درصدد نفی یا اثبات این ادعا نیستیم، بلکه تنها با تبیین و مقایسه مُولمَنْتْرا با آیات مشابه آن در قرآن کریم، به شباهتها و اختلافات آنها خـواهیم پرداخـت.
مقدمه
آیینی که امروزه آن را با عنوان سیکھ۲ میشناسیم، دینی نوظهور است که نخستین بار
- پژوهشگر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
- Sikh؛ در زبان فارسی به اشتباه نام این آیین «سیک» یا «سیخ» تلفّظ میشود، در حالی که تلفّظ صـحیح نـام این آیین «سیکھ» است. در الفبای زبانهای هندی حرفی وجود دارد که ترکیبی از «ک» و «ھ» ساکن است. این حرف در خط دِوہناگریDevanāgari (رسمالخط زبان هندی) به صورتِ «[k» و در خط گورموکھی Gurmukhi (رسمالخط زبان پنجابی) به صورتِ «K» نوشته میشود. از طـرفی نـیز نام سیکھ در زبان هندی از مصدر سیکھنا به معنی آموختن اخذ شده است.
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۸۰)
بنیانهای عقیدتی آن در اواخر قرن پانزدهم میلادی توسط «نانک دِوْ»۱ ـ که بعدها توسط مریداناش به گورو۲ نانک ملقّب شد ـ پیریزی گـشت و در سـیری تـاریخی که بیش از دویست سال ـ یعنی تـا اواخـر قـرن هجدهم (درگذشت دهمین و آخرین گورو) ـ بهطول انجامید، بهتدریج از نهضتی اصلاحطلب به دینی مستقل که دارای پیشوایان، کتاب، احکام و اماکن مقدس خاص خـود بـود تـبدیل شد.
بهطور کلّی این دین بر سه اصل مهم استوار اسـت که مـیتوان از آن بهعنوان اصول دین سیکھ تعبیر کرد. این سه اصل عبارتاند از: یگانهپرستی؛ وساطت گورو برای هدایت؛ و تناسخ. بهنظر میرسد در این میان، اصل یگـانهپرستی از هـمه مـهمتر باشد؛ چراکه دو اصل دیگر نیز بهنحوی فرع همان یگانهپرستیاند؛ چـون اصل نیاز به گورو برای دستیابی به وصال خداوند میباشد و تناسخ نیز مجازات عدم کسب شایستگیِ فنا در حـق و چـرخهای اسـت که در نهایت فرد برای نجات از آن باید به مقام وصال حق (سـَچْ کْھَنـڈ)۳ نایل آید.
- Nānak dev؛ بنیانگذار سیکھ و اوّلین گوروی این آیین. نانک دو ـ که به نامهای گورونانک، بابا نانک، نانک پیر و نانک درویش نیز مشهور است ـ در سـال ۱۴۶۹ مـیلادی در خـانوادهای هندو، در ایالت پنجاب و اطراف شهر لاھور در روستایی به نام تَلْوَندی ـ که بعدها به افتخار او نـانکاناصاحب (امـروز این شـهر در کشور پاکستان قرار دارد) نامیده شد ـ به دنیا آمد. به باور پیروان آیین سیکھ ـ گورونانک شخصیتی بـود که تـوسط خـداوند برای هدایت انسانهایی که گرفتار جهل، تعصب و بیدینی شده بودند فرستاده شده بود. گـورونانک در روز۲۲ سـپتامبر ۱۵۳۹ در شهر کَرتارپور در ایالت پنجاب هند درگذشت.
- Guru؛ بهمعنی معلّم، پیشوا و رهبر. در آیین سیکھ بهطور مـشخّص ده نـفر را بـه این عنوان میخوانند که نخستینشان همین نانک دِو است.
- Sach Khand؛ به معنی قلمرو حقیقت (Realm of Truth). پنجمین و آخرین مـرحله سـیر و سلوک عرفانی در آیین سیکھ، مرحله یکی شدن عارف با خداوند (فناء فی الله) است. گورونانک در گـوروگرنتھ صـاحب (ص۸) سـچ کھنڈ را اینگونه توصیف میکند:sc KMif vsY inrMkwru ]سچ کھنڈ وَسے نِرنکار؛ قلمرو حقیقت جایگاه خداوند است. W. Owen Cole and Piara Singh Sambhi, A popular Dictionary of Sikhism, p. 136.
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۸۱)
اگر کتـاب مـقدس سیکھ،گوروگْرَنْتھ صاحب،۱ را نیز بررسی کنیم، خواهیم دید که تمام اشعار مندرج در آن بـا مـحوریّت دعـوت به یگانهپرستی سامان داده شدهاند. بنابراین میتوان آیین سیکھ را یکی از ادیان خدامحور۲ و توحیدی محسوب کرد؛ چراکه اعتقاد بـه خـدای یگـانه، بهعنوان قادر مطلق و خالق هستی، جزو اصول اولیّه اعتقادی این آیین به شمار مـیآید.
بـه باور پیروان آیین سیکھ، پیشوایان دهگانه این آیین، از طریق دریافت الهامات
- Guru Granth Sāhib؛ واژه گْرَنْتھ از ریشه سَنسکریت و به معنی کتاب است. اینـ کـتاب شامل ۵۸۹۴ سرود است که بیشتر این سرودها، یعنی ۲۲۱۶ سرود، در دوران گوروارجن (گوروی پنجم) جـمعآوری شـده است. این کتاب شامل اشعار شش گوروی سـیکھ، یعـنی بـانیهای پنج گوروی اوّل و گوروی نهم، است. البته سـرودهای گـوروی نهم، گوروتِغبھادر، تقریباً یک قرن بعد از گوروارجن، در سال ۱۷۰۶ توسط آخرین گوروی انسانی سیکھ، گـوروگوبِندسینگھ، بـه کتاب گوروگْرَنْتھ صاحب افزوده شـد. عـلاوه بر بـانیهای گـوروها، ۹۳۷ شـعر از سرودههای صوفیان و عرفای مسلمان مانندِ بـابا شـیخ فریدالدین گنج شکر، بَھکَنجی و مردانہ، و بھکتیهای هندو مانندِ کبیر، نامدِوْ، راویداس، راماننده و… نـیز در این کتـاب درج شده است. محتوای کتاب بیشتر مـباحث عرفانی و الاهیاتی است. امـروزه تـمام نسخههای این کتاب۱۴۳۰ صفحه دارند. در این کـتاب جـمعاً شش زبان به چشم میخورد: پنجابی، مولتانی، فارسی، پْراکْرِیت، هندی و مَراٹْھی. علاوه بـر این زبـانها، مطالبی به لهجههای محلّی مـختلف نـیز در این کتـاب یافت میشود. البـته تـمام این زبانها به خط گـوروموکھی، کـه در زمان گوروانگد بهعنوان خط رسمی سیکھها ترویج شده بود، نوشته شده است. این کتاب تـا قـبل از اینکه توسط گوروگوبِندسینگھ بهعنوان گوروی جـاودان بـر تخت گـورویی نـشانده شـود، به نام «آدیگْرَنْتھ» بـه معنی «کتابِ نخستین» خوانده میشد. آنطور که از تاریخ برمیآید، جمعآوری آدیگْرَنْتھ بهعنوان یک کتابِ دینی، از دوران گـوروانگد (گـوروی دوّم) شروع شد، در زمان گوروارجن (گوروی پنـجم) بـا تـدوین آن بـه صـورت کتابی مستقل ادامـه پیدا کـرد و بعدها گوروی دهم با اضافه کردن اشعار پدرش، گوروتِغبھادر، به آن آدیگْرَنْتھ را تحت نام گوروگْرَنْتھ صاحب بهعنوان گـوروی جـاودان سـیکھها تکمیل کرد و پس از آن هرگونه تغییر در آن کتاب را منع کرد.
- ادیان را مـیتوان بـه ادیان خـدامحور و غـیر خـدامحور تـقسیم کرد. ادیانی مانند بودا، جَیْن، کنفسیوس و ھندو را میتوان جزو ادیان غیر خدامحور تلقّی کرد؛ چراکه در آموزههای اساسی این ادیان مفهوم باور به خدا بهعنوان یک اصل مهم تلقّی نمیگردد. هرچند در این ادیان آموزههای بسیاری را مـیتوان دید که بسیار شبیه به باور به خداوند هستند (همچون بسیاری از آموزههای کتب مقدس هندو مانند بھگوَدْگیتا)، ولی از آن جهت که اساس این ادیان بر باور به خداوند بنا نهاده نشده است و فرد میتواند بدون باور بـه خـداوند نیز خود را مثلاً پیرو آیین هندو یا جَیْن بداند، میتوان این ادیان را غیر خدامحور نامید. در مقابل، ادیانی مانند ادیان سامی، زرتشتی و همچنین آیین سیکھ جزو ادیان خدامحور محسوب میگردند؛ چراکه نقطه محوری ایمان این ادیان باور به خداوند اسـت.
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۸۲)
الاهـی، به درکی خاص از وجود خدای یکتا نایل آمده بودند؛ درکی خالص که به باور آنان به مرور زمان در ادیان سابق به فراموشی سپرده شده بود و رهبران این آیین آمـده بـودند تا آن را یادآوری نمایند. نخستین بار گـورونانک پس از مـکاشفهای عرفانی اظهار داشت که خداوند با او سخن گفته و او را مأمور کرده است تا نام خداوند را تبلیغ کند. پس از آن، نانک سفر تبلیغی خود را به مناطق مختلف جهان آغـاز کرد، سـفری که نزدیک به بیست سـال بـهطول انجامید. هرچند خود نانک هرگز ادّعای بنیانگذاری دینِ جدیدی را نداشت، ولی ادعای دریافت الهام الاهی و همچنین گردآمدن مریدانی گرد او باعث شد خواسته یا ناخواسته بعدها دینی جدید به نام او به وجود آید.
گـورونانک مـکاشفه روحانی خود را نخستین بار در قالب شعری۱ به نام مُولمَنْتْرا۲
- اینگونه اشعار دینی در اصطلاح آیین سیکھ، شَبَد (Shabad) یا بانی (Bāni) خوانده میشود. شَبَد به معنی کلام و سخن است و بانی در اصل برگرفته از واژه وانی (Vāni,ok.kh) است که در سـَنْسکریت بـه معنی نـدای آسمانی و الهام میباشد. در اصطلاح آیین سیکھ نیز واژه بانی به معنی الهامِ الهی به کار میرود؛ چون در باور آیین سـیکھ اشعار و سرودههای گوروها الهام الهی محسوب میشوند. البته تذکر این نکته ضـروری بـه نـظر میرسد که هرگز نباید اصطلاح «بانی» در آیین سیکھ را معادل و هممفهوم با اصطلاح «وحی» در اسلام تلقی کرد؛ چراکه همانگونه که در ادامـه بـحث اشاره خواهد شد واژه بانی به معنی القای مفهومی معنوی و الاهی، نظیر الهامی اسـت که در قـلب فـرد عارف رخ میدهد. بر اساس این معنا، لزومی ندارد آن فردِ الهامگیرنده پیامبر خدا باشد؛ بلکه اینـ معنی از الهام الاهی میتواند در یک زمان بر قلب چند تن با دین و اعتقادات مختلف القـا شود. بدین صورت آن فـرد بـا استفاده از این الهامات اشعاری را میسُراید که بانی یا شبد خوانده میشود. پر واضح است که چنین الهامی از دیدگاه اسلام وحی تلقی نمیگردد، زیرا مطابق آیات ۵۱ و ۵۲ سوره شوری «وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاّ وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسـِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ * وَ کَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَ لا الایمَانُ و َلَکِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَى صِرَاطٍ مـُسْتَقِیمٍ» وحـی تنها از سه طریق بر پیامبر نازل میشده است: به واسطه فرشته (جبرئیل)؛ به واسطه شیئی مادی (مانند وحیِ خدا به حضرت موسی(ع) از طریق بوتهای در حال سوختن)؛ یا وحی مستقیم. (رک: علامه طـباطبایی، القـرآن فی الاسلام، DVD مکتبه اهلالبیت(ع)) درباره تلفّظ حرف «ن» در کلمه «بانی» نیز لازم است متذکر شویم که تلفظ صحیح آن در زبان فارسی به درستی امکانپذیر نیست؛ چراکه حرف «ن» در این کلمه بهصورتی خاص ادا میشود کـه هـیچ معادل فارسی و لاتینی برای آن موجود نیست. در خط گوروموکھی حرف «ن» معمولی به این صورت نوشته میشود (n) ولی این حرف را ـ که نوعی «ن» مخصوص محسوب میشود و معادل سنسکریت حرف (.k) است ـ به این صـورت مـینویسند (x).
- Molmantra
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۸۳)
بـیان کرد.۱ این شَبَد در آغاز کتاب مـقدسِ سـیکھ در بـخش جپجی صاحب۲ قرار دارد. ویژگی خاص این شعر که آن را از سایر اشعار مندرج در کتاب مقدس سیکھ متمایز میکند این است که این سروده کاملترین و در عین حـال مـختصرترین بـیان از چگونگی باور آیین سیکھ به خداوند میباشد. شاید بـتوان گـفت همین ویژگی شاخص باعث شده است که مُولمَنْترا در آیین سیکھ از جایگاه ویژهای برخوردار گردد. به همین دلیل برای درک بهتر جایگاه انـدیشه تـوحیدی در آیین سـیکھ ضرورت دارد که نخست به این سروده مهم توجه داشته باشیم.
در تـحقیق حاضر با توجه به شباهتهای بسیار زیادی که میان محتوای مُولمَنْترا و آموزههای قرآنی وجود دارد، بدون اینکه قصد قضاوت داشـته بـاشیم و تـنها بهمنظور پیبردن به چگونگی اعتقاد سیکھ در مورد خداوند و بررسی شباهتها و اخـتلافات آنـ با توحید اسلامی، به مقایسه این دو پرداختهایم.
مقایسه آموزههای توحیدی در مُولمَنْترا و آیات قرآن
اگر در آیین سیکھ مُولمَنْترا و در دین اسلام سـوره تـوحید را بـهعنوان چکیده باور این دو دین در مورد ذات باریتعالی مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم، به شباهتهای بـسیاری در تـوصیفاتی که هـر یک از آنها در مورد خداوند ارائه کردهاند برمیخوریم. مُولمَنْترا و سوره توحید، هر دو با شهادت بر یگانگی خـداوند شـروع مـیشوند: «<>» (ایکاونکار)؛۳ خداوند یکتاست و «قُل هُو اللهُ اَحَد»؛ بگو خداوند یکتاست. سپس مُولمَنْترا، همانند سـوره تـوحید، خداوند را با اوصافی ستایش میکند که بر مفهوم توحید ذاتی باریتعالی تأکید دارد.
ویژگـی خـاصی که مـُولمَنْترا را از دیگر تعاریف موجود از خداوند در آیین سیکھ ممتاز میکند، جامع و مانع بودن آن نسبت بـه بـاورهای هندویی است. به این معنی که
- Bhāi Bālā Janamsākhi, Bhāi Chatr Singh Jivan Singh, p. 17.
- Japji Sāhib
- Ek Ounkār
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۸۴)
گورونانک در این بانی، سعی دارد تعریفی از خداوند ارائه دهد که در عین حـال که شـامل مـفاهیم عالی توحیدی میگردد، برخی از باورهای هندویی نزدیک به آن را در برنگیرد. در حقیقت به نظر میرسد نانک بـا افـزودن هر وصفی در این شَبد، به دنبال خارج کردن یکی از باورهای هندویی شبیه به تعریف سـابق اسـت.
<> siq nwmu krqw purKu inrBaU inrvYru Akwl mUriq AjUnI sYBM gUr pRswid
ایک اُونـکار سَتے نام کَرْتا پُرکھ نیربَھو نیروِیْر اکال مورت اجونی سِیْبَھں گور پْرْسادے
خداوند یکتاست، نامش حق اسـت، خـالق کل اسـت، از کسی ترس و کینه ندارد، بیشکل و خارج از گردونه تناسخ است، قائمبالذّات است، (وصـال او) بـه برکت گورو [ممکن است].
خداوند یگانه است
«&;lt;>» اِیک اُونکار (خداوند یکتاست): در مُولمَنْترا نخست بر وحدانیت خداوند تـأکید شـده است. این کلمه از سه بخش تشکیل شده است؛ نخست، عدد یک إیک «۱» که بر یگانگی خـداوند دلالت دارد. سـپس لفظ اون «a» که مأخوذ از هجای مقدس اُوم «`»۱ در آیین هندو است۲ و در نـهایت، کار «>» که سـمبل بـینهایتی خداوند است.۳
در آیین سیکھ تمام نامهایی که در اسلام و آیین هـندو بـرای نامیدن خداوند
- تلفظ اصلی این کلمه «ong» است یعنی «اُ» و نونی که در زبان اردو آن را نونِ غُنّه مـینامند و آوای آن از بـینی ادا میشود، ولی در نهایت صدایی شبیه مـیم دارد کـه به هـمین خـاطر «om» یا «a,u,m» هـم تلفظ میشود. با دقت در خود این لفـظ، تـلفظ آن معلوم میشود؛ این کلمه ترکیبی از «» «او» و « Z» «ں» است که در اصل به اینصورت نوشته میشود: QZ ـ ولی بـرای زیبـاییِ کلمه به صورت «$» تغییر داده شـده است. در آیین هندو هجای «اوم» والاتـرین مـَنْترہ است؛ چون بهطور نمادین هـمه سـطوح عالم را در خود خلاصه میکند. مَندوکیوپہنیشد در مورد این هجا میگوید: هجای «اوم» کل است. طبق بیان این کتـاب، عـناصر تشکیل دهنده این هجا: (A)، (U)، (M)، به سـه حـالت بـیداری، رؤیا و خوابِ عمیق مـربوط اسـت. (رک: داریوش شایگان، آیین هندو و عرفان اسـلامی، ص۲۳۵)
- Singh, Jodh, Sikh Dharm or Darshan ki Ruprekha, p. 55.
- در مـتون قدیمی سیکھ «کار» به صورت خطّی پیچ در پیچ و طولانی بعد از «ایک اون» رسم میشده است، ولی امروزه برای زیبایی کلمـه، فـقط با یک پیچ «» رسم میشود.
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۸۵)
بهکار رفته، بهعنوان نـام خـداوند پذیرفته شـدهاند. بـه هـمین جهت در هجای مقدس سـیکھ از نام هندویی «اَوْن» بهعنوان نام خداوند استفاده شده است. از طرفی نیز نخستین مخاطبین گورونانک هندوانی بـودند که بـا این هجای مقدس بیشتر آشنا بودند، بـه هـمین دلیل «اَوْن» بـهعنوان اسـم اعـظم خداوند در این آیین بهکار رفـته اسـت. پنجمین گوروی این آیین، گوروارجن، در شَبدی صریحاً لفظ اُوم را بهعنوان نام خداوند ذکر میکند:
EAM swD siqgur nmskwrM ] 1
اوں ساده ستِگور نمسکارں
هـمواره تـعظیم مـیکنم اُوم، آن گوروی حقیقی، را.
در سوره توحید نیز نخست بـر یگـانگی خـداوند تـأکید شـده اسـت: «قُلْ هوَ اللهُ اَحَدٌ؛ بگو خداوند یکتاست». در این آیه نیز چند نکته وجود دارد؛ جمله با ضمیر «هُو» ـ که ضمیر مفرد غائب است و از مفهومی مبهم حکایت میکند ـ آغاز میشود تـا نشان دهد ذات باریتعالی در نهایت خفا است و افکار محدود بشری نمیتواند آن را به درستی درک کند.۲ سپس اسم اعظم «الله» آمده است که در اسلام بهعنوان اسم خاص خداوند به کار میرود. امام باقر(ع) درباره اسـم جـلاله الله میفرمایند: «معنی الله معبودی است که مخلوقات از شناخت ماهیتش عاجز هستند».۳ در زبان عرب نیز وقتی میگویند «اله الرجل» به معنی آن است که فرد متحیر است. در نهایت، صفت «اَحَدٌ» ذکر شده اسـت کهـ به معنی یگانگی به نحو وحدت ذاتی است، نه واحد عددی یا نوعی و جنسی؛ به این معنی که خداوند ذاتی است بینهایت از هر جهت. مـسلّم اسـت که وجود دو ذات که از هر جـهت بـینهایت باشند غیرقابل تصوّر است؛ چون اگر دو ذات شد هر دو
- Guru Granth Sāhib, Gori, Mahlā۵, p. 250.
- احمد علی بابایی، برگزیده تفسیر نمونه، ج۵، ص۶۱۶٫
- قال الباقر(ع): «الله معناه المعبود الذی أله الخلق عن إدراک ماهیته و الإحاطه بکیفیته».
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۸۶)
مـحدود مـیشوند؛ چراکه دو چیز باید از هـم تـمایز داشته باشند و معنی تمایز بین دو چیز این است که هر یک از آنها دارای کمالی باشد که دیگری فاقد آن است.۱ در حالی که وحدت عددی، تنها به مفهوم یک در برابر دو است و هیچیک از این مفاهیم عالی را در برندارد. در بـرخی از تـفاسیر «احد» به معنی موجود نخستین نیز آمده است.۲
همانطور که اشاره کردیم در مُولمَنْترا سمبل یگانگی خداوند، عدد «یک» قبل از اونکار«a>» است؛ در حالی که در سوره توحید کلمه «اَحَد» به جای «واحد» آمده که نشان دهـنده وحـدت تام غـیرعددی است. ممکن است از این مطلب اینگونه برداشت شود که توحیدی که در آیین سیکھ مطرح است، بر خلاف توحید اسلامی، از قـبیل توحیدِ عددی است. ولی اگر به شبدهای دیگری از کتاب مقدس سیکھ که مـفهوم تـوحید در این آیین را تـبیین میکنند توجه کنیم، درمییابیم که در دیدگاه الاهیات سیکھ ذات اقدس حق ورای این نوع محدودیتهاست. با توجه به این شـبدها روشـن میشود که توحیدی که در این آیین مطرح است به هیچوجه توحید عددی، به معنی یک در برابر دو، نیست، بـلکه اصـلاً دومـی در مقابل ذات حق وجود ندارد:
۳sBu ikCu Awpy Awip hY dUjw Avru n koie ]
سبه کِچه آپِ آپے ھے دوجا اور نَ کَوئی
همه چیز اوست، دومی وجود ندارد.
بـرخی از محققین سیکھ نیز مدّعی هستند دلیل اینکه در آغازِ مُولمَنْترا به جای کلمه «یک» از عدد «یک» اسـتفاده شده است، این است که مـعانی کلمـات ممکن است به مرور زمان تغییر کند، ولی عدد در طول زمان و دورانها هرگز دگرگون نمیشود و مفهوم آن تغییر نمیکند؛ به همین دلیل عدد «یک» بهعنوان سمبل یگانگی خداوند قرار داده شد تا مفهوم تغییرناپذیری ذات حـق را نیز در برداشته باشد.۴
خداوند بینیاز است
در دیدگاه خداشناسی اسلام و سیکھ این یگانگی در حقیقت در دو امر متجلّی میشود:
- طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۸۶ (DVD مکتبه اهلالبیت(ع)).
- فخرالدین الطریحی، تفسیر غریب القرآن، ص۱۸۳٫
- Guru Granth Sāhib, Srirāg, Mahlā۳, p. 39.
- این مطلب توسط پرفسور Harpal Singh Pannu، استاد آیین سـیکھ و رئیسـ وقتِ دپارتمان ادیان دانشگاه پنجابی، بیان شده است.
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۸۷)
نخستین امر، بینیازی خداوند از غیر۱ و دومین امر، نیازمندی دیگران به اوست. در قرآن بینیازی خداوند با وصف «غنیّ» بیان شده است:
یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنـْتُمُ الْفـُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ
ای مردم! شما (همگی) نیازمند به خدایید؛ تنها خداوند است که بینیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است.۲
۳so piqvMqw so DnvMqw ]
سَوْ پَتِونتہ سَوْ دْھَنونتہ
تنها او (خداوند) شایسته ستایش اسـت، تـنها او غنی و بینیاز است.
یکی از شبدهایی که در کتاب مقدس سیکھ به اصل نیازمندی و عدم استقلال بندگان در بارگاه الاهی دلالت دارد، شعری از کبیر۴ است. او در این شعر تصریح میکند که همه چیز در یَد قدرت الاهی است و حـتی اگـر انـسان به خداوند توکّل کرد، این احساس تـوکّل بـه خـدا نباید باعث غرور او شود! چراکه در حقیقت چه انسان به خدا توکل کند چه نکند، همه چیز در قلمرو قدرت خداوند است و هـمه بـه او مـحتاج هستند و او از همه بینیاز است.
kbIr myrw muJ mih ikCu nhI jo ikCu hY so qyrw ]
کبیر مِرا مُجھ مـے کِچـھ نَھی جَوْ کِچھ ھِیْ سَوْ تِرا
کبیر! من از خود هیچ ندارم، هر چه هست از توست [ای خدا].
۵qyrw quJ kau saupqy ikAw lwgY myrw ]203]
- به تعبیر حکما خـداوند واجـب الوجـود است.
- فاطر: ۱۵٫
- Guru Granth Sāhib, māro, Mahlā۵, p. 1071.
- Kabir؛ کبیر از مصلحان و متفکران بزرگ عارف مسلک آیین هندو بـود. او از شخصیتهایی است که آیین سیکھ از اندیشهها و آموزههایش بسیار متأثر است تا آنجا که حدود ۵۴۱ سرود از او در گوروگْرَنْتھ صاحِب نقل شده است. بـرای مـطالعه بـیشتر در زمینه اندیشهها و تعالیم و همچنین شخصیت کبیر رک: تاراچند، تأثیر اسلام در فرهنگ هـند، جـلالالدین نایینی، طریقه گورونانک و پیدایی آیین سیک، کیخسرو اسفنیاری، دبستان مذاهب و همچنین:Image of Kabir, Kabir and Kabir Panth, Couplets Frome Kabir, The Dialogues of Kabir, Schomer, Karine & Mcleod,W.H, The Sants Studies in a Devotional Tradition Of India.
- Guru Granth Sāhib, Sluk, Bhagat Kabirji, p. 1375.
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۸۸)
تِرا تُجھ کَو سَوپتِ کِآ لاگِیْ مِرا
[پس با اینـوجود ای خـداوند] اگـر من همه چیزی را که از اوّل هم مال خودت بوده، به خودت بسپارم، (یعنی بـه خـدا تـوکّل کنم) این کار من افتخاری ندارد [و نباید باعث غرور من گردد].خداوند حق است
«siqnwmu» ستِّنام (نـامش حـق اسـت): مُولمَنْترا بعد از اعتراف به یگانگی خداوند، با بیان صفات و اسمای الاهی ـ که آنها نـیز بـه جنبه توحیدی آن باز میگردند ـ ادامه پیدا میکند. در آموزههای آیین سیکھ، نامِ حق (سَت)۱ یکی از مـهمترین اسـمای الاهـی محسوب میشود. به همین دلیل گوروهای سیکھ بر این نام بسیار تأکید داشتهاند. گورونانک در شَبدی بـه نـام «سیدّھ گُشٹ»۲ تقریباً ۴۵ بار خداوند را با نام حق خوانده است. وی در این شَبد بر این امـر تـأکید مـیکند که بین حق و خداوند فرقی نیست.۳ نانک در جَپجی نیز خداوند را بهعنوان حقِّ مطلق میستاید:
Awid scu jugwid scu ]
آدے سـچ جـُگادے سچ
خداوند قبل از خلقت عالم حق بود، همیشه حق است.
۴hY BI scu nwnk hosI BI scu ]1]
ھِی بھی سـچ نـانک ھَوسـی بھی سچ
اکنون نیز حق است، ای نانک؛ در آینده نیز همواره حق خواهد بود.
- Sat
- Siddha Gosht؛ یکی از مهمترین اشـعار گـورونانک اسـت که به شکل گفتوگو و بحث با مرتاضی به نام سِیْدّھ سروده شده اسـت. این شـَبْد در گوروگْرَنْتھ صاحب از صفحه ۹۳۸ تا ۹۴۳ آمده است. در این شَبد، گورونانک ریاضتهای سخت پیروان مکتب ھَتھہ یوگہ را نکوهش مـیکند، و راه نـجات را زندگی با ایمان و درستکاری و یاد خداوند (نام سیمرَنْ) میداند.
- Singh, Jodh, Sikh Dharm or Darshan ki Ruprekha, Loc, p. 56.
- Guru Granth Sāhib, Japji, Mahlā۱, p. 1.
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۸۹)
البته در آیین سیکھ خداوند بـا اسـامی مختلف هندویی و اسلامی نامیده میشود و همه آنـها اسـامی مـختلف یک ذات قلمداد میگردند؛ ولی «سَت» نامی است که گـوروهای سـیکھ بهعنوان نامی که دربردارنده تمام مفاهیم عالی در مورد خداوند است، به صورت گـسترده مـورد استفاده قرار میدادند:
ikrqm nwm kQy qyry ijhbw ]
کِرتم نـام کتـھِ تِرِ جـِھبا
بـا زبـانم تو را با تمام نامهایت میستایم.
۱ siq nwmu qyrw prw pUrblw ]
سـتے نـام تِرا پرا پوربلا
[ولی] سَت (حق)، نام تام و کامل توست.اصولاً تأکید گوروها بـر یکی بـودن خدا و حق، یکی از مشترکات مهم آیین سیکھ و اسـلام است. قرآن نیز بـر این وصـفِ الاهی بسیار تأکید کرده و در آیات متعددی، خـداوند را هـمان حق معرفی و وصف کرده است. مطابق آیات قرآن حق به لحاظ مفهومی دارای ابعاد گـوناگونی اسـت:
در عالم معرفت و شناخت، حق عـبارت اسـت از مـعرفت مطابق با واقـع کهـ از آن با عنوان حقیقت یاد مـیکنند. جـمع حق در این معنا حقایق است. مثلاً در قرآن میخوانیم:
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ
آری داستان راسـت (دربـاره مسیح) همین است.۲
در عالم حقوق و جـزا و فـقه، حق عـبارت اسـت از چـیزی که کسی را شایسته یا سزاوار آن مـیدانند. جمع حق در این معنا حقوق است. مثلاً در قرآن فرموده است:
وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ
پیامبران را بـه نـاحق میکشند.۳
- Guru Granth Sāhib, māro, Mahlā۵, p. 1083.
- آلعمران: ۶۲٫
- بقره: ۶۱٫
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۹۰)
در حوزه الاهیات، حـقنامِ خـداست که بـا تـأکید بـر حقبودن او، در حقیقت بـه ذاتـ او اشاره دارد. در آیات متعددیاز قرآن، به گونهای مؤکد، خدا همان حق معرفیشده است:
ذَلِکَ بِأنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أنـَّ مـَا یَدْعـُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْباطِلْ…
این بهخاطر آن است که خـداوند حـق اسـت و آنـچه را بـه جـای او میخوانند باطل است…۱
در این آیه مراد از «الْحَقُّ» تنها بیان صفتی از اوصاف الاهی نیست، بلکه بیان این مطلب است که او خدایی است که خود نفسِ حق است، و به همین سبب تمام کائنات بـهحق و بر اساس نظامی حق آفریده شده است.۲ قرآن بر این صفتِ الاهی بسیار تأکید ورزیده و در آیات متعددی با این وصف از خدا یاد کرده است. در این حوزه، حق همان خدا و خدا همان حق است.
در عالم خارج و از بُعد کیهـانی نـیز حق عبارت است از وجود بینقص و کامل؛۳ از این حیث است که امور کیهانی مثل نظام جهان، نظم کائنات و خلقت موجودات در هر دو دین به وصف حق متصف شدهاند:
وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ الْسََّموَاتِ و الْاَرْضَ بـِالْحَقِّ…
اوسـت که آسمانها و زمین را به حق آفرید…۴
۵ siq krmu jw kI rcnw siq ]
ستے کرم جا کی رچنا ستے
کردار او (خداوند) حق است. خلقت او نیز حق است.
به نظر میرسد در این دو فقره از دو کتاب، «حق» در مـعنای جـهانشناختی بهکار رفته و از آن مفهومِ «بجایی» و «حـکیمانه بـودن» اراده شده است. همچنینگوروهای
- حج: ۶۲٫
- طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۴۵٫
- مکارم شیرازی، ناصر، الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج۷، ص۴۹۴ (DVD مکتبه اهلالبیت(ع)).
- انعام: ۷۳٫
- Guru Granth Sāhib, Gori Sukhmani, Mahlā۵, p. 284.
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۹۱)
سیکھ همیشه «حق» را مساوی خداوند و خـداوند را عـین «حق» میدانستند:
scu purwxw hovY nwhI sIqw kdy n pwtY ]
سچ پورانـ ھَووِیْ نـاھی سیتا کدِ نَ پاٹِیْ
حق هرگز پیر و کهنه نمیشود و هرگز نابود نمیگردد.
۱nwnk swihbu sco scw iqcru jwpI jwpY ]1]
نانک صاحِب سچَو سچا تِچر جاپی جاپِیْ
اینانک، خداوند برتر از حق است. هرگاه که او را یاد کنیم او را مشاهده خواهیم کرد.
بد نیست اشاره کنـیم که اگـرچه این فقره بر تفاوت ذات خداوند با حق دلالت میکند، اما گویا درصدد است تا هرگونه تعیّن را از ذات خداوند نفی کند، حتی تعیّن در مفهوم حق بودن را. چنانکه گویا مفهوم آیه «ذَلِکَ بِأنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ…» نـیز مـیتواند این باشد که خـداوند خود حق است، نه آنکه مطابق با حق باشد.
در حوزه ارزشها نیز واژه حق را به کار میبرند و بُعد دیگـری از مفهوم آن را اراده میکنند. در این حوزه حق، وصف عملی است که چنانکه باید، واقع شـده اسـت. مـثلاً فرموده است:
ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ
چراکه خداوند کتاب را به حق نازل کرده است.۲
به نظر مـیرسد هـمه این مفاهیم ابعادِ مختلفِ مفهوم واحدی باشند که با لفظ حق بیان میشود.۳
خداوند خـالق کل اسـت
«krqw purKu» کرتـاپورکھ (خالق کل): در آموزههای آیین سیکھ بر توحید محض و
- Guru Granth Sāhib, Ramkali, Mahlā۱, p. 956.
- بقره: ۱۷۶٫
- علی موحدیان عطار، جوهره مهدویّت، ص۵٫
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۹۲)
خالص بسیار تـأکید شده است. در باور این آیین تنها یک خدا خالق کل هستی است و هرگز قـدرت دوّم (ثنویّت) یا سوّمی (تثلیث) در کـنار خـداوند وجود ندارد. در برخی از شبدها با لحنی بسیار تند ثنویّت و تثلیث، حتی در حدّ دل سپردن به غیر خداوند، نفی شده است:
۱ lKx vwlw jil blau ijin iliKAw dUjw Bwau ]
لِکھن والا جلے بلوو جِنے لِکھِآ دوجا بھاوو
بسوزد آن [نویسندهای] که از عشق دوّمی [غیر از خداوند] مـینویسد.
۲ qIin dyv eyk sMig lwie ]
تینے دِوْ اِیک سنگے لائے
خدایان سهگانه (برهما، ویشنو، شیوا) را رها کن و با خدای یگانه همراه شو.
حتی خالق تمام شرور عالم نیز خدای یکتا معرفی شده است. بنابراین، هیچ قدرت دوّمی، بهعنوان خالق بـدیها، وجـود ندارد و خوبی و بدی همه مخلوق آن خالق یکتا هستند:
kyiqAw dUK BUK sd mwr ]
کِتِآ دوکھ بھوکھ سد مار
بسیاری همیشه تنگدستی، محرومیّت و ستم را تحمّل میکنند.
۳ eyih iB dwiq qyrI dwqwr ]
اِھے بھے داتے تِری داتار
(اما) ای خدای بزرگ، تمام این [رنجها] هم هدیهای از جـانب تـوست.
البته این مطلب، به این معنی نیست که در آیین سیکھ، خداوند موجودی معرفی شده که برای آزار مخلوقات خود شرور و بلایا را در دنیا خلق کرده باشد! بلکه با استناد به بسیاری از شَبدهای گوروگْرَنْتھ صاحب، مـیتوان گـفت که از نظر آیین سیکه
- Guru Granth Sāhib, SriRāg, Mahlā۳, p. 84.
- Guru Granth Sāhib, Gaori, Bhagat Kabirji, p. 344.
- Guru Granth Sāhib, Jap, Mahlā۱, p. 5.
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۹۳)
خداوند صرفاً با حکمت خود خالق شرور عالم است نه مسؤل گسترش آن در میان انسانها؛ چراکه خداوند انسانها را آزاد آفریده و آنها را به سلاح عقل مسلّح کرده اسـت تـا بـتوانند خود بدی یا خوبی را به اخـتیار خـود بـرگزینند.۱
درگوروگْرَنْتھ صاحب شَبدی از کبیر وجود دارد که وی در آن با دیدگاهی عرفانی، به مسئله شرور در عالم پرداخته است. او در این شَبد شر و خیر را بهوجود آمده از یک نور ـ کهـ هـمان نـور الاهی است ـ معرفی میکند و نتیجه میگیرد چون خـداوند سـرتاسر خیر است، پس آنچه به ظاهر شر محسوب میگردد نیز، از آن جهت که مخلوق ذات اقدس الاهی است، شر نیست:
۲eyk nUr qy sBu jgu aupijAw kaun Bly ko mMdy ]1]
ایک نور تِ سـبھ جـگ اوپجـِآ کَون بھلِ کَو مندِ
از یک نور تمام جهان بهوجود آمده است، پس کـدام یک خوب و کدام بد است!
این اعتقاد نیز نزدیکی بسیاری به تعالیم قرآن کریم در مورد خالقیّت خداوند دارد. در آیات قرآن نیز همواره نـور و ظـلمت ـ که بـه همان خیر و شر تعبیر شدهاند، مخلوق خدای یگانه بیان شده و ثـنویت رد شـده است:۳
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ
ستایش بـرای خـداوندی اسـت که آسمانها و زمین را آفرید، و ظلمتها و نور را پدید آورد؛ اما کافران برای پروردگار خود شـریک و شـبیه قـرار میدهند.۴
قرآن خداوندِ یگانه را خالق تمام موجودات معرفی میکند و وجود خالق دیگری در عرض او را رد مـیکند:
- L.M Joshi, Sikhism, p. 54.
- Guru Granth Sāhib, Parbhati Bhagat Kabirji, p. 1349.
- الحـویزی، تـفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۷۰۱ (DVD مکتبه اهلالبیت(ع)).
- انعام: ۱٫
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۹۴)
ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لا إِلَهَ إِلاّ هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عـَلی کُلِّ شـَیْءٍ وَکِیلٌ (آری) این است خداوند، پروردگار شما! هیچ معبودی جز او نیست؛ آفریدگار همه چیز اسـت؛ او را بـپرستید، و او مـدبّر همه چیز است.۱
مطابق این آیه حتّی نمیتوان انسان را خالق مستقل افعال خود دانست؛ روایتی ذیل این آیه از امـام بـاقر(ع) منقول است که طبق آن افعال بندگان نیز تقدیراً، و نه تکویناً، مخلوق خداوند بیان شـده اسـت.۲
خـداوند قویترین است
«inrBa» «inrvYru» نیربھو، نیروِْیر (بیخوف و هراس، بیکینه و دشمنی): این دو وصف را میتوان در مقابل برخی از افسانههای هندوان دانـست کـه مطابق آن، خدایان از شیاطین یا خدایان دیگر در هراس بوده، یا مشغول جنگ و انتقامگیری از یکدیگر بـودند. طـبق اینـگونه افسانهها گاهی خدایان چنان در مقابل اهریمنان ناتوان میشدند که از حیواناتی مانند میمونها و بوزینگان کمک میگرفتند!۳
در اینـجا شـاهد تـفاوتی در نحوه کاربرد این صفت در آیات قرآن و مُولمَنْترا هستیم؛ در این شَبَد صفت قدرت و قاهریّت الاهی بـا نـفی ترس از ذات الاهی بیان شده است، در حالی که در آیات قرآن خداوند با صفاتی مانند قوی، عزیز و مانند اینـها، بـهعنوان موجودی که هیچکس توان مخالفت با ارادهاش را ندارد توصیف شده است و وصف تـرس حـتی بهصورت نفی هم برای خداوند بهکار نـرفته اسـت:۴
- انـعام: ۱۰۲٫
- فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۲، ص۱۴۴٫
- چنانکه مطابق داسـتان حـماسه مھابھاراتا، ایزد رامہ برای آزاد کردن همسر خود سیتا از اسارت راوَنہ به کمک ھَنومان فـرمانروای مـیمونها و لشکر بوزینگان و خرسها به جـنگ راوَنـہ، فرمانروای دیوان، رفـته، بـعد از نـبردی طولانی، آن ایزد چند سر را با تیرهای خـود بـه هلاکت میرساند. البته این را هم باید تذکر داد که مفهوم خدایی در این سطح از الاهیات هـندویی غـیر از مفهوم خدایی در ادیان ابراهیمی است و بیشتر بـر موجودات مقدس و اساطیر دلالت دارد تـا خـدای متعال و مطلق.
- طوسی، التبیان، ج۷، ص۳۴۲٫
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۹۵)
مـَا قـَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ
خدا را آنگونه که باید بشناسند نشناختند، خـداوند قـوی و شکستناپذیر است.۱
خداوند شکل و صـورت نـدارد
«Akwl mUriq» «AjUnI» آکال مـورَت، اَجونی (بیشکل، خـارج از تـناسخ): این دو وصف نیز مـیتواند در مـقابل اعتقاد به تولد یا مرگ خدایان، به صورت اوتارہهای گوناگون باشد که در آیین هندو به آن مـعتقدند. نـه فقط گورونانک بلکه سایر گوروهای سـیکھ نـیز در بسیاری از اشـعارشان بـاور بـه متجسّد شدن خداوند در کالبـد جسمانی را بهشدت نفی کردهاند؛ چراکه لازمه باور به اوتارہها، محدود کردن خداوند و همسطح کردن ذات اقدسِ الاهی بـا مـوجودات مادی است:
swihbu myrw sdw hY idsY sbdu kmwie ]
صاحب مِرا سدا ھے دِسـِی سـبد کمـائی
خـدای مـن ازلی و ابدی است. وصـال او تـنها از طریق تکرار کلام الاهی (شَبد) است.
Ehu AauhwxI kdy nwih nw AwvY nw jwie ]
اوہ اوھانی کدِ ناھے نا آوِی نا جائے
او هرگز نابود نمیشود و هرگز در چـرخه تـناسخ گـرفتار نمیشود.
sdw sdw so syvIAY jo sB mih rhY smwie ]
سدا سدا سَو سِویائِی جَو سـبھ مـھے رھِی سـمائی
پس او را عـبادت کـن، بـرای همیشه. او در همه (مخلوقات) حضور دارد.
۲Avru dUjw ikau syvIAY jMmY qY mir jwie ]
اور دوجا کِوو سِویائِی جنمِی تِی مَرے جائے
چرا دیگری را نیایش میکنی که متولد میشود و نابود میگردد.۳
در اعتقادات اسلامی نیز خداوند هرگز شکل و صورتی نـدارد؛ چراکه این امر ملازم
- حج: ۷۴٫
- Guru Granth Sāhib, Gujri ki Vār, Mahlā۳, p. 509.
- منظور این شبد اوتارہهای هندو است.
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۹۶)
با جسمانیّت و جسمانیّت مساوی با مادی بودن است و در نتیجه چنین خدایی نیازمند خواهد بود، که این با ذات غنی او ناسازگار است. قرآن مجید در آیات مـتعددی بـه این اصل تصریح میکند:
لاتُدْرِکُهُ الاَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الابْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیر
دیدهها نمیتوانند او را درک کنند ولی او دیدهها را درک میکند و او لطیف و آگاه است.۱
خداوند پدید آمده از خود و جاودان است
«sYBM» سِیْبَھںْ (قائمبالذات۲ و واجبالوجود): این واژه از ریشه سـنسکریتِ سـْوَیَنبُھو (Lo;aHkwa) به معنی «روشنی یافته از خود» است.۳ خداوند مخلوق خالق دیگری نیست، و سایر موجودات همگی وجودِ خویش را از او دریافت کردهاند. هیچ موجودی ماسوای او وجودی مـستقل از خـود ندارد.۴ طبق آموزههای گوروهای سـیکھ، خـدایان هندو چون ویشنو، شیوہ و برھما، مخلوق آن خدای قادر هستند؛ حتی در برخی از شَبدها، این خدایانهندو را در قالب بندهایتصویر کردهاند که عاجز از درک بزرگی خداوند هستند:
Avqwr n jwnih AMqu ]
اوتار نَ جـانے انـت
اوتارہها حریم او را نمیدانند
prmysru pwrbRhm byAMqu ]1]
پرمـِسر پاربـْرَھم بِانت
خدای متعال نامحدود است
sMkrw nhI jwnih Byv ]
سَنکرا نھی جانھے بھِو
شیوا قدرت او را نمیداند
Kojq hwry dyv ] 5
- انعام: ۱۰۴٫
- Self-Existence
- Singh, Jodh, Sikh Dharm or Darshan ki Ruprekha, Loc, p. 59.
- Joshi, L.M, Sikhism, Loc, p51.
- Guru Granth Sāhib, Ramkali, Mahlā۵, p. 894.
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۹۷)
کھَوجت ھارِ دِو
خدایانِ [هندو] از یافتن او ناتواناند
گورونانک در ادامه جَپجی در شَبدی دیگر، قائمبالذات بودن خداوند را اینگونه بیان میکند:
QwipAw n jwie kIqw n hoie ]
تـھاپِآ نـَ جائے کیتا ن ھَوئے
خداوند نه مخلوق کسی است و نه متولدشده از کسی
Awpy Awip inrMjnu soie ] ۱
آپِ آپے نِرَنجن سَوئے
او خود پدید آمده از خود است
اینباور سیکھ نیز کاملاً با اعتقادات اسلامیدر مورد خداوند مطابق است. قرآن کریم قائمبالذات بـودن خـداوند را با اوصـافی مانند: «الاَوَّلُ وَ الاَخِر» و «الْقَیُّومُ» معرفی میکند:
هُوَ الاَوَّلُ وَ الاَخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمْ
اوّل و آخر و پیدا و پنهان اوست؛ و او بـه همه چیز داناست.۲
شاهد ما در این آیه، وصف خداوند بهعنوان اول و آخر است. تـوصیف بـه اول و آخـر بودن در حقیقت تعبیری لطیف از ازلیت و ابدیت خداوند است؛ زیرا او موجودی است بیانتها و واجبالوجود، یعنی هستیاش از درون ذات اوست نه بیرون از آن، تـا پایانـ گیرد یا آغاز داشته باشد. بنابراین خداوند ازلی و ابدی است و به عبارت دیگر خداوند هـستی یافـته از خـود است.۳ در این آیه «الاَوَّلُ» به معنی موجود قدیم و سابق بر
- Guru Granth Sāhib, Jap, Mahlā۱, p. 2.
- حدید: ۳٫
- احمد علی بابایی، برگزیده تفسیر نـمونه، ج۵، ص۹۳٫
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۹۸)
همه موجودات و فراتر از زمان، و «الاَخِرُ» به معنی موجودی است که بعد از فنا و نابودی هـمه موجودات باقی خواهد بـود.۱
اللَّهـُ لا إِلَهَ إِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ
معبودی جز خداوند یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده نیست.۲
کلمه «الْقَیُّومُ» در آیات قرآن به معنی موجودی است که وجودش از سه جهت با مخلوقات متمایز است: «دائمالوجود» است یعنی موجودی که همیشه بـوده، هست و خواهد بود؛ «قائم بنفسه» است. یعنی موجودی که برای وجودش نیاز به هیچ چیز دیگری ندارد؛ و «مقیم لغیره» است یعنی موجودی که وجود دیگران نیز به او وابسته است.۳ بنابراین میتوان گفت وصـف قـیّومیّت یکی از مهمترین اوصاف الاهی محسوب میشود؛ چراکه به تعبیری میتوان گفت این وصف است که وجود خداوند را از دیگر وجودات متمایز کرده، او را شایسته پرستش میکند.۴
شناخت خداوند تنها از طریقه واسطه فیض ممکن است
«gUrpRswid» گـورپْرَسادی (بـه برکت گورو): یکی از مهمترین آموزههایی که بعد از توحید بسیار مورد تأکید پیشوایان آیین سیکھ، بهویژه گورونانک، بوده است اصل نیاز انسان به گورو، بهعنوان راهنمای فرد برای نایل شدن بـه مـقام سَچکَھنڈ، است. اهمیت این آموزه در آیین سیکھ وقتی برای ما بیشتر روشن میشود که میبینیم گورونانک در انتهای مولمَنْتْرَا، بعد از توصیف خداوند با انواع صفات جمال و جلال و تأکید بر یگانگی او، شناخت و وصال چـنین خـدایی را تـنها از طریق عنایت و برکت گورو مـیسر مـیشمارد.
- طـبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۳، ص۵۰۴٫
- آلعمران: ۲، و بقره: ۲۵۵٫
- ملاهادی سبزواری، شرح الأسماء الحسنى، ج۱، ص۱۲۶؛ طوسی، التبیان، ج۲، ص۳۰۸، (DVD مکتبه اهلالبیت(ع)).
- طوسی، التبیان، ج۲، ص۳۰۹٫
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۹۹)
جانشینان نانک نیز بر اهـمیت این آمـوزه بـسیار تأکید داشتهاند. چنانکه گوروی چهارم، (رامداس)، در شَبدی، گـورو را هـمچون کشتیای معرفی میکند که وظیفهاش نجات مردم از دریای طوفانیِ تعلّقاتِ دنیوی است:
guru jhwju Kyvtu gurU gur ibnu qirAw n koie ]
گورو جَھاج کْھِوٹُ گورو گور بِن ترِآ نَ کَوْئے
گورو کشـتی و خـود نـاخدا است. بدون گورو هیچکس قادر به عبور از این دریا نیست.
gur pRswid pRBu pweIAY gur ibnu mukiq n hoie ] 1
گور پْرْسـادے پْرْبھُ پائیآئِی گور بِن موکْت نَ ھَوْئے
به برکت گورو خداوند شناخته میشود. بدون عنایت گورو هیچکس به رهایی نمیرسد.
البـته بـاید این نـکته را مدنظر داشته باشیم که نانک خود بنیانگذار نظریه «نیاز انسان بـه یک راهـنما یا گورو» نبوده است؛ بلکه این آموزه را میتوان، با کمی تفاوت، در مکاتب عرفانی هندویی و نیز صوفیان مشاهده کرد. نـخستین بـار اصـطلاح گورو در مجموعه کتب مقدس هندو بهنام ودهها به کار برده شده اسـت.۲ پس از آن نـیز در دیگـر متون مقدس هندو از جمله بھگودگیتا گورو بهعنوان راهنمای حق معرفی شده است.۳ اصطلاح گـورو در لغـت از دو بـخش «گو» (gu) و «رو» (rU) تشکیل شده (واژه گو به معنی ظلمت و تاریکی و واژه رو به معنی روشنایی و نور) و همریشه بـا واژه «گـْرِی» (gRI)، به معنی «فهماندن»، است. در اصطلاح نیز عنوان گورو به هدایتگری اطلاق میشود کـه انـسان را از ظـلمت نادانی به روشنایی دانش راهنمایی مینماید.۴
- Guru Granth Sāhib, Sawiye, Mahlā۴, p. 1401.
- Singh, Giyani Udham, Sacha Guru, Singh Brothers, p. 27.
- در کتاب بھگودگیتا، کْرْشنہ به مُرید خود ارجونہ مـیگوید: «سـعی کن حقیقت را فقط با رفتن نزد یک پیرِ روحانی (گورو) بیاموزی. با تواضع و تسلیم از او پرسش کن و بـه او خـدمت نـما. ارواحِ خودشناخته قادرند دانش را بر تو آشکار سازند؛ زیرا آنها حقیقت را دیدهاند». (فصل چهارم، آیه ۳۴) رک: آ. چ. بـْھَکْتی ودانـتاسوامی، بهگوادگیتا همانگونه که هست، (ترجمه فرهادسیاهپوش، بزرگمهرگلبیدی و اله فرمانی، تهران: چاپ خورشید، ۱۳۷۷)، ص۲۴۴٫
- Ibid.
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۱۰۰)
این عـبارتِ مـولمَنْتْرَا بـه دو صورت تفسیر شده است. مطابق یکی از آنها واژه گورو در این عبارت به معنی رهبران دهگانه آیین سیکھ، یعنی گـورونانک و جـانشینانش، اسـت. بنابراین، مفهوم این عبارت این است که شناخت خداوند تنها از طریق راهنماییهای گوروهای دهـگانه انـسانی میسر خواهد بود. ولی در تفسیرِ دوم، منظور از گورو در این عبارت، گوروی حقیقی، یعنی خداوند، است؛ چراکه در بسیاری از شبدهای گـوروگرنتھ صـاحب، خداوند با عنوان گورو یا ستّگورو (گوروی حقیقی) معرفی شده و شناخت خداوند تـنها بـا عنایت او ممکن دانسته شده است. بنابراین، مـطابق این تـفسیر از عـبارت گورپْرْسادے، رسیدن به مقام فنای در حق و رهـایی از گـردونه تناسخ تنها با عنایت خاص خداوند، بهعنوان گوروی حقیقی، میسر خواهد بود.
در آمـوزههای قـرآنی نیز میتوان اصطلاح «امام» را (البـته مـطابق تفسیر شـیعه) تـا حـدودی نزدیکترین معنا به گورو در سیکھ دانـست. البـته واژه امام در لغت عرب و آیات قرآن به معنی مطلق پیشوا و رهبر، اعم از پیشوایان عـدل یا ظـلم است؛۱ ولی در اصطلاح اسلامی- شیعی معمولاً لفـظ امام به هدایتگر انـسانها بـه سوی خداوند اطلاق میشود. مـطابق آیات قـرآن ممکن است این هادی، یک انسان باشد که از طرف خداوند برای هدایت انسانها برگزیده شـده اسـت و یا کتابهای آسمانی که خداوند برای هـدایت انـسانها بـر پیامبرانش نازل کرده اسـت:۲
… إِنـِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا…
… مـن تـو را امام و پیشوای مردم قرار دادم…۳
وَجَعَلْنَاهُمْ أئِمَّهً یَهْدُونَ بِأمْرِنَا…
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان مـا، (مـردم را) هدایت میکردند…۴
… وَمِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مـُوسَی إِمـَامًا وَرَحْمَهً…
… و پیش از آن کتـاب مـوسی که پیشـوا و رحمت بود…۵
- مانند آیه ۱۲ سـوره توبه که لفظ امام برای پیشوایان کفر هم بهکار رفته است: «… فَقَاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ…».
- مرتضی عـسکری، مـعالم المدرستین، ج۱، ص۱۶۰٫
- بقره: ۱۲۴.
- انبیاء: ۷۳٫
- هود: ۱۷٫
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۱۰۱)
بهطور کلّی مـهمترین شـباهتهایی کهـ امـام در قـرآن کریم را به گورو در سـیکھ نـزدیک میکند میتوان در دو امر مهم خلاصه کرد:
۱٫ امام در اسلام (بهویژه اسلام شیعی) و گورو در سیکھ هر دو واسطه فیض خـداوند بـه انـسانها تلقّی میکردند؛ چراکه خداوند از طریق آنها انـسانها را بـه انـجام دادن نـیکیها و عـبادت رهـنمون میشود.
وَجَعَلْنَاهُمْ أئِمَّهً یَهْدُونَ بِأمْرِنَا وَأوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصّلاهِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاهِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت میکردند و به ایشـان انجام دادن کارهای نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و تنها ما را عبادت میکردند.۱
gur prswdI muKu aUjlw jip nwmu dwnu iesnwnu ] 2
گور پْرْسادے موکھ اوجلا جپِ نام دان ایسنان
به برکت گورو چهرهات نورانی میگردد، (چراکه) نام خداوند را میخوانی. تو بـاید از این فـرصت برای شستوشوی (روح) خود بهره گیری.
۲٫ به باور هر دو دین امام و گورو افرادی هستند که از طرف خداوند برگزیده شدهاند؛ بنابراین علوم و معارف خود را از هیچ فرد دیگری نیاموختهاند، بلکه معلم آنها خداوند اسـت که از طـریق وحی و الهام آنها را راهنمایی میکند. چنانکه در آیه ۷۳ انبیاء خداوند میفرماید: «وَأوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ»؛ وبه ایشان انجام دادن کارهای نیک را وحی کردیم». در این آیه به جای «افـعلوا» کلمـه «فِعْلَ» آمده است تا عـدم اسـتقلال امامان را در هدایت نشان دهد.۳
hau Awphu boil n jwxdw mY kihAw sBu hukmwau jIau ] 4
ھَوو آپہُ بَولی نَ جاندا مِیْ کھِآ سبھ حُکمَوو جِیوو
من نمیدانم چه بگویم، من فقط کلماتی را که از طرف خداوند به من الهام مـیشود بـیان میکنم.
- انبیاء: ۷۳٫
- Guru Granth Sāhib, Sri rag, Mahlā۵, p. 46.
- طباطبایی، تـفسیر المـیزان، ج۱، ص۲۷۴٫
- Guru Granth Sāhib, Suhi, Mahlā۵, p. 763.
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۱۰۲)
علیرغم این شباهتها، مفاهیم امام و گورو تفاوتهایی نیز دارند. یکی از اختلافات مهم امام و گورو این است که به باور شیعیان خداوند همواره از طریق یک امام زنده انسانها را هدایت میکند و قرآن به تنهایی برای هدایت کافـی نـبوده، لازم است همیشه امامی معصوم در کنار آن به تفسیر آیاتش بپردازد؛ ولی به باور سیکھهای خالصا۱ امروزه کتاب مقدس گوروگرنتھ صاحب تنها گوروی آنها است و هیچ گوروی انسانی در کنار آن وجود ندارد. در حـقیقت بـه باور سـیکھهای خالصا گوروی حقیقی، خداوندی است که از طریق کلامش (گوربانی ـ شَبد گورو) تجلّی کرده است و گوروهای دهگانه برای ابلاغ این کلام آمـده بودند. پس هنگامی که نزول کلام کامل شد، دیگر نیازی به هیچ واسطه انـسانی نـیست و کتـاب مقدس، بهعنوان مجموعه کامل کلام خدا، تنها گوروی سیکھها محسوب میشود.۲
نتیجهگیری
در انتها باید بگوییم که با دقت در صـفاتی کـه در مُولمَنْترا به خداوند نسبت داده شده است، به این نکات پی میبریم که اولاً اکثر این صفات در مـقابل عـقاید عـوام هندوان در مورد خدایانِ خود بیان شده است و ثانیاً دیدگاه خداشناسی سیکھ بسیار به دیدگاه اسـلامی نزدیک است. البته باید خاطر نشان کنیم که تأکید بر مسئله یگانگی ذات باریتعالی مـختص به گورونانک و منحصر در مـُولمَنْترا نـیست و گوروهای بعد از وی نیز همیشه بر محوریت اعتقاد به خدای یگانه تأکید بسیاری داشتهاند. چنانکه شاخصترین اشعار توحیدی بعد از گورونانک توسط گوروی پنجم و دهم،
- Khālsā؛ سیکھ خالْصا کسی است که معتقد به اصول اولیه آیین سـیکھ ـ که شامل یگانهپرستی، باور داشتن به دهگورو بهعنوان واسطه فیضِ الهی و اعتقاد به گورو بودن کتاب گوروگِرَنتھ صاحب است ـ باشد و همیشه پنج کاف، که نشانه ظاهری آیین سیکھ است، را نیز رعایت کـند (پنـج عهدی که در زبان پنجابی با کاف شروع میشود: «کِش»، کوتاه نکردن موی بدن؛ «کیرپان»، همراه داشتن خنجر فولادی؛ «کنگا» همراه داشتن شانه، «کچیرا»، پوشیدن شلوارک زیر لباس؛ «کارا»، بستن دست بند فلزی).
- بحث مفصل در مورد مـفهوم گـوروی حقیقی در آیین سیکھ و مقایسه آن با مفاهیمی شبیه به آن مانند پیامبر، امام، پیر، مرشد و… نیازمند مجالی دیگر است.
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۱۰۳)
گوروارجن۱ وگوروگوبِندسینگھ،۲ سروده شده است. آنان در مجموعه شعرهایی به نام سوکھمنی صاحب۳ و جاپ صـاحب۴ ـ کـه سرشار از آموزههای توحیدی و عرفانی هستند ـ بار دیگر بر محوریت عقیده به توحید در این آیین تأکید کردهاند.
- Guru Arjan
- Guru Gobind (Govind) Singh
- Sukhmani Sāhib
- Jāp Sāhib
هفت آسمان » شماره ۳۹ (صفحه ۱۰۴)
کتابنامه
قرآنکریم، ترجمه آیتالله مکارم شیرازی، قم: امیرالمؤمنین، ۱۳۷۸ش.
الحویزی، تفسیر نورالثقلین، قم: مؤسسه اسماعیلیان، ۱۴۱۴ق (DVD مـکتبه اهـلالبیت(ع)).
سـبزواری، هادی، شرح الأسماء الحسنی، ج۱، قـم: مـنشورات مـکتبه بصیرتی (DVD مکتبه اهلالبیت(ع)).
طباطبایی، تفسیر المیزان، قم: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، ۱۴۲۱ق.
طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، قم: مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۲۱ق.
ــــــ ، تـفسیر مـجمع البـیان، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ق.
الطریحی، فخرالدین، تفسیر غـریب القـرآن، محمد کاظم الطریحی، قم: انتشارات زاهدی، [بیتا].
طوسی، التبیان، أحمد حبیب قصیر العاملی، مطبعه مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۴۰۹ق (DVD مکتبه اهـلالبیت(ع)).
عـسکری، مـرتضی، معالم المدرستین، بیروت: مؤسسه النعمان للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۱۰ق.
علی بـابایی، احمد، برگزیده تفسیر نمونه، زیر نظر آیتالله مکارم شیرازی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷ش.
کاشانی، فیض، تفسیر الصافی، قم: مؤسسه الهـادی، ۱۴۱۶ق.
مـکارم شـیرازی، ناصر، الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل (DVD مکتبه اهلالبیت(ع)).
موحدیان عطّار، عـلی، جـوهره مهدویّت، قم: دبیرخانه دائمی اجلاس حضرت مهدی(عج)، ۱۳۸۵ش.
Bhāi Bālā Janamsākhi (Hindi), Amritsar: Bhāi Chatr Singh Jivan Singh, 2006.
Singh Sahib Sant Singh Khalsa, sentence by sentence Enghlish translation &;amp; transliteration of Sri Guru Granth Sahib, Arizona: hand made books (CD).
L. M Joshi, Sikhism, Patiala: Publication Bureau Punjabi University, ۱۹۶۵٫
Singh, Giyani Udham, Sacha Guru (Punjabi), Amritsar: Singh Brothers, ۲۰۰۵.
Singh, Jodh, Sikh Dharm or Darshan ki Ruprekha (Hindi), Delhi: Nation Book Shop, ۱۹۹۳.
W. Owen Cole and Piara Singh Sambhi, A popular Dictionary of Sikhism, United States of America: Curzon Press, ۱۹۹۷.
پایان مقاله