مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

تمثیل هایی از سوره نیلوفر درباره ساختار شکنی

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله هفت آسمان » بهار ۱۳۹۰ ، سال سیزدهم – شماره ۴۹ (از صفحه ۶۷ تا ۸۸)
عنوان مقاله: تمثیل هایی از سوره نیلوفر درباره ساختار شکنی (۲۲ صفحه)
نویسنده : کورلس،راجر.جی.
مترجم : شهبازی،علی
چکیده :
یکی از مسائل مهم در آیین بودا این است که چگونه می‌توان ستوه‌ها (موجوداتی که رنج می‌کشند) را از چرخه بی‌معنایی که تجربه می‌کنند (سمساره) رها کرد و به درک واقعیت، آن‌گونه که هست، واداشت. در این نوشتار از نوعی «استعداد فطری» لازم برای درک و تجربه واقعیت، آن‌گونه که هست، سخن به میان می‌آید و به راه‌حلی اشاره می‌شود که آیین مهایانه برای نجات موجودات از چرخه سمساره و واداشتن آنها به درک واقعیت ارائه می‌دهد؛ راه‌حلی شگفت‌انگیز: فریب. این شیوه در یکی از مقدس‌ترین متون مهایانه، یعنی سوره نیلوفر، و در چندین تمثیل بیان شده است. این مقاله در کنار گزارشی اجمالی از این تمثیل‌ها، به بررسی این راه‌حل می‌پردازد.
کلمات کلیدی :
آیین بودا، سوره نیلوفر، تمثیل، ساختار‌شکنی، سمساره، مهایانه

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۶۷)


‌ ‌‌‌تـمثیل‌هایی‌ از سورۀ نیلوفر دربارۀ ساختار‌شکنی۱*

راجر. جی. کورلس

علـی شهبـازی۲**

  1. مشخصات کتاب‌شناختی این‌ اثـر‌ چـنین‌ اسـت:Rojer J. Corless (1998), “Parables of Deconstruction in the Lotus Sutra”, In: The Innate Capacity‌; Mysticism, Psychology, and Philosophy, New York-Oxford: Oxford University press.
  2. پژوهشگر مرکز مطالعات‌ و تحقیقات ادیان و مذاهب وابسته‌ به‌ دانشگاه ادیان و مذاهب.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۶۸)


بنا به آیین بودای مهایانه، تـمام موجوداتی که رنج می‌کشند (سَتْوَه‌ها / sattvas)، در واقع موجوداتی آزادشده (بوداها / buddhas) هستند. این موجودات بـه‌عنوان سَتْوَه، جهان را همچون تـکرار و چـرخه‌ بی‌معنا (سمساره) تجربه می‌کنند؛ اما در عین حال می‌پذیرند که جهان، بر پایه واقعیت آن‌گونه که حقیقتاً هست، جهانی باز، آزاد، یا شفاف (شونیتا / Sunyata، «تهیّت / Emptiness») است. اما سَتوَه‌ها نمی‌توانند‌ این‌ سخن اطمینان‌بخش را درک کنند؛ زیـرا، بنا به تبیین‌های مهایانه، آنها فاقد ابزار مناسب برای مشاهده، یا تجربۀ راستین واقعیت‌اند ــ به عبارت دیگر، سکون و آرامش ندارند. برای تجربه‌کردن واقعیت‌ آن‌گونه‌ که حقیقتاً هست نوعی «استعداد فطری» وجـود دارد؛ امـا این استعداد فطری، تیره و تار، منحرف یا معیوب می‌گردد.

در مهایانه، گاهی این استعداد فطری را سرشت بودا (Buddha Nature‌)، و به‌ عبارت ساده‌تر، «ذهن» می‌نامند. سَتوَه در زبان تبتی به سِمس کَن (Sems can)، به معنای «دارنـدۀ آگـاهی»، ترجمه می‌شود. می‌گویند هر باشنده‌ای به‌واسطۀ افعالش دارای آگاهی است؛ یعنی آشکارا‌ در‌ پی‌ پرهیز از درد، و کسب لذت‌ است‌. چنین‌ موجودی مستعد آن است که آزاد شود، و بنا بر یک دیدگاه، در واقع آزاد شده است.

تـمثیلی کـه برای این موضوع‌ ارائه‌ می‌شود‌ تمثیل آسمان و ابر است. ذهن (یا واقعیت)، آن‌گونه‌ که‌ حقیقتاً هست، به آسمان بی‌ابر، یعنی فضا، تشبیه می‌شود. فضا را نمی‌توان متمایز کرد یا حدود آن را مشخص‌ سـاخت‌، آنـ‌ را نـمی‌توان به اجزائی تقسیم کرد، یـا نـمی‌توان بـرای آن‌ آغاز و انجامی قائل شد.۳۵ حتی نمی‌توان آن را یافت؛ بدین معنا که نمی‌توان به آن اشاره کرد‌ که‌ اینجاست‌ یا آنجاست. با ایـن حـال، بـی هیچ شک و تردیدی فضا وجود‌ دارد‌. در حقیقت بدون فـضا چـیز دیگری موجود نمی‌شود. اما فضا نه علت اشیای موجود است و نه‌ «دلیل‌» (ground‌) هستی‌شناختیِ وجود. فضا «هست»؛ اما با تـحقیق و بـررسی یـا با تحلیل نمی‌توان‌ دریافت‌ که‌ چگونه «هست». بنا بر آیـین بودای مهایانه، «هست‌بودنِ» حقیقیِ واقعیت نیز چنین است.

اما‌ موجودات‌ از‌ این منظر به واقعیت نمی‌نگرند. آنها «اشیا»، از جـمله خـودشان، را بـه‌گونه‌ای می‌بینند که‌ دارای‌ وجود ذاتی (سوَباوه / svabhāva) هستند. این اشیا همچون ابـرها در فـضا یا‌ آسمان‌اند‌. آنها‌ به صورت اموری دائمی، جامد و ذاتاً موجود به نظر می‌رسند؛ در حالی که چـنین‌ نـیستند‌. آنـها فضا را «اشغال می‌کنند» و بدین ترتیب

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۶۹)


باز بودن و بی‌کرانگیِ ذاتیِ واقعیت را‌، آن‌گونه‌ کـه‌ حـقیقی هـست، محدود و تیره و تار می‌سازند.

مسئله‌ای که آیین بودا معمولاً با آن مواجه است‌ این‌ اسـت کـه چـگونه می‌توان موجودات را از رنج کشیدن در درون واقعیتی‌ که‌ به‌عنوان‌ سمساره تجربه می‌شود رها کرد و آنها را به مـشاهدۀ واقـعیت آن‌گونه که حقیقتاً هست واداشت‌ یا‌ امکان‌ چنین مشاهده‌ای را برایشان فراهم کرد. ایـن مـسئله بـه‌ویژه از نظر آیین‌ بودای‌ مهایانه مسئله‌ای مربوط به دستاویزهای خوب (اوپایه‌ـ‌کئوشلیه / upāya-kausalya)، قلمداد می‌شود که چـینی‌ها از آنـ‌ با‌ عنوان فنگ‌ـ‌پین (fang-pien)، یعنی «روش مناسب»، یاد می‌کنند. با فرض وجود‌ موجودی‌ ذی‌شعور کـه واقـعیت از نـظر او پر‌ از‌ «اشیا‌» و رنج است، یک آموزگار دَرمَه (Dharma teacher‌) کدام‌ روش را به کار می‌گیرد که مناسب مسائل خاص یـا نـاخوشی آن موجود‌ ذی‌شعورِ‌ خاص باشد؟

اگر آزادی، یا واقعیت‌ آن‌گونه‌ که حقیقتاً‌ هست‌، به‌ مـثابۀ یـک شـیء یا یک جهان‌بینی‌ یا‌ نوعی متافیزیک ارائه شود، شیء‌گونه خواهد شد و منشأ درد و رنج می‌شود: این‌ تـنها‌ راهـی اسـت که ذهنِ غیرآزاد یا‌ تیره و تار می‌تواند آن‌ را‌ تصور کند.۳۶ از آنجا‌ کـه‌ اخـبار و اطلاعات لزوماً مرکب از اشیا است، بوداها نمی‌توانند اطلاعات مربوط به واقعیت‌ آن‌گونه‌ که حقیقتاً هست را بـه‌ سـَتوَه‌ها‌ برسانند‌. اما اگر هیچ‌ آگاهی‌ و اطلاعاتی ارائه نشود، موجودات‌ یا‌ نتیجه خواهند گـرفت کـه آزادی غیرممکن است یا بدین نتیجه خواهند رسـید کـه واقـعیت‌ آن‌گونه‌ که حقیقتاً هست نوعی خلأ اسـت‌ (و ایـن‌ یعنی به‌ خطا‌ افتادن‌ دربارۀ شونیتا یا همان‌ ناچیزی (no-thing-ness) و با شیئیت‌دادن به آن، آن را عـدم قـلمداد کردن).

با وجود‌ این‌، آیـین بـودای مهایانه راهـ‌حلی شـگفت‌انگیز بـه‌ دست‌ می‌دهد‌: فریب‌.۳۷‌ یعنی «چیزی» وعـده‌ دادهـ‌ می‌شود و «ناـ‌چیز» (no-thing) عرضه می‌گردد. دستاویزهای خوب در مهایانه در هشداردهنده‌ترین حالت خود بوداهایی را‌ تـرسیم‌ مـی‌کند‌ که درگیر حیله و نیرنگی همچون نـشان دادن‌ طعمه‌ و سپس‌ جـابه‌جایی‌ نـهانی‌اند‌.

دستاویزهای‌ خوب شکلی از همان چـیزی اسـت که منتقدان ادبی نظیر دریدا آن را «ساختار‌شکنی» می‌خوانند. آیین بودا تمام فلسفه‌ها، نظام‌های تـبیینی یـا «جهان‌بینی»ها (درِشتی drsti‌) را ساختی از ذهـن تـیره و تـار ــ یا به تـعبیری رایـج‌تر، نوعی بیماری ــ

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۷۰)


قلمداد مـی‌کند. در ایـن صورت بوداها به پزشکان حاذقی می‌مانند که پریشانیِ خاص یک موجود خاص‌ را‌ به‌درستی تـشخیص مـی‌دهند و درمان می‌کنند، و شیوه‌ای (یا فنگی) را که مـناسب (پیـن) آن مورد بـاشد بـه کـار می‌گیرند. دلیل تنوع تـعالیم بودایی نیز همین است؛ تنوعی که در آیین‌ بودا‌، برخلاف پاره‌ای ادیان دیگر، به جای ایـنکه تـقبیح شود از آن تمجید می‌شود. سنت بودایی گـاهی اسـتادان غـیربودایی را بـه ایـن متهم می‌کند‌ کـه‌ مـانند پزشکان قلابی برای همۀ‌ موجودات‌ درمان یکسانی را تجویز می‌کنند.

در این مقاله تعالیم مهایانه دربارۀ سرشت بـودا (کـه «اسـتعداد فطری» تلقی شده) و دستاویزهای خوب (که از آن بـا‌ عـنوان‌ «سـاختار‌شکنی» یـاد مـی‌کنیم) مـورد‌ بررسی‌ قرار می‌گیرند. این تعالیم در یکی از مقدس‌ترین متون مهایانه، یعنی سورۀ نیلوفر، و در قالب هفت تمثیل ارائه شده است. در این سوره بر فنون مبتنی بر «حیله و نیرنگ» (bait‌-and‌-switch نشان دادن طـعمه و سپس جابه‌جایی) ــ که در نگاه نخست نامناسب‌ترین روشی است که بوداها به کار می‌برند ــ متمرکز می‌شود. در این بررسی بیان می‌شود که اگرچه آیین‌ بودا‌ مطالب فراوانی‌ دربارۀ «استعداد فطری» و «تجربۀ عـرفانی» مـی‌گوید، هدف نهایی از این گفته‌ها، ساختار‌شکنی از این مفاهیم و پدیدارهایی است‌ که این مفاهیم از آنها حکایت دارند.

مدعای من آن است‌ که‌ تمثیل‌های‌ موجود در سورۀ نیلوفر در دو سطح ساختار‌شکنی می‌کنند. این تمثیل‌ها نخست شـالوده و سـاختار اندیشه‌ها و نظام‌هایی را ‌‌می‌شکنند‌ که مقوم و تشکیل‌دهندۀ واقعیت معمولی یا سمساره‌ای هستند؛ یعنی «ابرها» را که «آسمان‌» واقعیت‌ آن‌گونه‌ که حقیقتاً هست را تیره و تار مـی‌سازند کـنار می‌زنند. اینجاست که سرشت بـودا نـشان داده‌ می‌شود. اما ممکن است فردی که پرورش یافته ولی هنوز به‌طور کامل پاک‌ و آزاد نشده است سرشت‌ بودا‌ را به اشتباه یک «چیز»، یک ذهن فطرتاً پاک و نـه پاکـیزگی فطری ذهن، بداند (یـعنی، بـه اشتباه به آسمان تهی بیندیشد نه تهیّت آسمان)؛ سورۀ نیلوفر برای پرهیز از این خطای‌ مهلک۳۸ تا جایی پیش می‌رود که ساختار و شالودۀ همۀ تعالیم بودا، از جمله تعالیم مربوط به سـرشت بـودا، را نیز می‌شکند. در نتیجه، نخست ساختار و شالودۀ واقعیت عادی شکسته می‌شود‌ تا‌ واقعیت عرفانی عیان گردد؛ سپس ساختار واقعیت عرفانی شکسته می‌شود و در نتیجه آزادی و رهایی حاصل می‌گردد.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۷۱)


تمثیل‌های هفت‌گانه

در اینجا برای خـوانندگانی کـه با سـورۀ نیلوفر آشنا نیستند چکیدۀ فشرده‌ای‌ از‌ تمثیل‌ها را ارائه می‌دهیم. کسانی که آشنایی کافی با سورۀ نیلوفر دارند می‌توانند از ایـن بخش بگذرند و به بخش بعدی بروند که در آنجا تمثیل‌ها را تحلیل کـرده‌ایم.

در‌ تـرجمۀ‌ چـینی سورۀ نیلوفر که از سوی کوماراجیوا (Kumarajiva)39 به عمل آمده و معمولاً بوداییان آسیای شرقی آن را می‌خوانند،۴۰ آن هفت تمثیل۴۱ به شـرح ‌ ‌زیـر هستند:

۱٫ خانۀ‌ سوزان‌ (فصل‌ ۳)

مرد سال‌خورده و حکیمی از سفر‌ برمی‌گردد‌ و خانۀ‌ اعیانی و بزرگ خـود را مـی‌بیند کـه در حال فروریختن است. او درمی‌یابد که خانه در آتش می‌سوزد و پسرانش در آن گیر‌ افتاده‌اند‌. او‌ اوضاع خانه را برای آنـان بیان می‌کند و از‌ آنان‌ می‌خواهد که خانه را ترک کنند، اما آنان معنای «خانه در آتـش می‌سوزد» را نمی‌فهمند و همچنان سـرگرم و مـجذوب اسباب‌بازی‌های‌ خود‌ هستند‌. از این رو پدر به فرزندانش می‌گوید که در آن‌ بیرون برایشان هدیه‌هایی آورده است: برای برخی گاری‌های بز، برای برخی دیگر گاری‌های گوزن، و برای بقیه گاری گوساله‌. بچه‌ها‌ با‌ شتاب بیرون مـی‌آیند و از پدر گاری‌ها را می‌خواهند، اما پدر آن‌ هدیه‌ها‌ را به آنان نمی‌دهد. در عوض به هر یک از آنان یک گاری بزرگ و باشکوه می‌دهد‌ که‌ یک‌ گاو سفید آن را می‌کشد. این گاری‌ها آن‌قدر باشکوه‌اند که پیش از‌ آن‌ در‌ مخیلۀ آنـان نـمی‌گنجید. اگر بخواهیم از اصطلاحات امروزی استفاده کنیم به این می‌ماند که‌ بچه‌ها‌ منتظر‌ دریافت دوچرخه، موتور و اتومبیل هستند اما به هر یک از آنان یک سفینۀ فضایی‌ داده‌ می‌شود. آن بچه‌ها هدایای مورد انـتظار قـبلی را فراموش کردند و با شور و نشاط‌ فراوان‌ بر‌ گاری‌های باشکوه گاو خود سوار شدند. بودا می‌گوید که پدر مذکور در این داستان‌، خود‌ اوست؛ خانه همان سمساره است که در معرض زوال و مرگ اسـت و در آتـش‌ هوا‌ و هوس‌ها‌ می‌سوزد؛ بچه‌ها شاگردان و مریدان هستند؛ گاری‌های وعده داده شده، پاداش‌های گوناگون ظاهری هستند که برای‌ تعالیم‌ و مناسک بودایی وعده داده می‌شوند؛ و گاری‌هایی که با گاو سفید کشیده می‌شوند‌ هـمان‌ آزادیـ‌ و رهـایی راستین‌اند.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۷۲)


۲٫ وارث گم‌شده (فصل ۴)

پسری خـانه را تـرک مـی‌کند و آواره و سرگردان می‌شود و اینجا و آنجا‌ به‌ کارهایی‌ با درآمد اندک می‌پردازد.۴۲ او در سن پنجاه سالگی وارد شهری‌ می‌شود‌ و با فرد بسیار ثروتمندی روبه‌رو مـی‌شود کـه در واقـع پدر او است که به آن شهر‌ نقل‌ مکان کرده و بـرای خـود عمارت بزرگ و باشکوهی ساخته است. پسر پدر خود‌ را‌ نمی‌شناسد، اما پدر پسرش را می‌شناسد و به‌ مردانش‌ دستور‌ می‌دهد که او را دستگیر کنند. پسـر‌ هـراسان‌ مـی‌شود، پدر دستور می‌دهد او را آزاد کنند، اما در پی آن مردان‌ دیگری‌ را می‌فرستد که او را‌ بدون‌ اسـتفاده از‌ زور‌ قانع‌ کنند کار تمیز کردن توالت‌های خانۀ‌ پدر‌ را قبول کند. پسر این کار را مناسب شأن و منزلت پایین خود‌ مـی‌داند‌. پدر هـر از گـاهی با قیافۀ‌ مبدل در کنار پسر‌ مشغول‌ کار می‌شود. او بارها خدمتکارانش‌ را‌ بـرای تـشویق و ترغیب پسر می‌فرستد و کم‌کم او را به مقام مباشر اعظم ارتقا‌ می‌دهد‌. پدر هنگامی که به بستر‌ مرگ‌ مـی‌افتد‌ بـر هـمگان آشکار‌ می‌سازد‌ که این خدمتکار باوفا‌ در‌ حقیقت پسر واقعی او است و همۀ مـایملک خـود را بـرایش به ارث می‌گذارد. در‌ این‌ داستان، بودا پدر است، پسر شاگرد‌ است‌، سرگردانی در‌ فقر‌ و تنگدستی‌ زندگی در سـمساره اسـت‌، کـارهای پست تعالیم و مناسک آیین بودا هستند، و میراث همان سرشت بوداست.

۳٫ گیاهان (فصل ۵)

باران از‌ ابرهای‌ مـوسمی (مـگا / megha) به‌طور یکسان بر‌ چمن‌ها‌، بوته‌ها‌ و درختان‌ می‌بارد‌؛ اما هر یک‌ از‌ آنها تا ارتفاع مـناسب خـود رشـد می‌کنند.۴۳ به همین صورت، ابر موسمیِ تعالیم بودایی (دَرمَه‌ـ‌مگا‌ / dharma‌–megha‌) به نحو یکسان بر هـمه مـوجودات عرضه‌ می‌شود‌ و هر‌ یک‌ از‌ آنها‌ بنا به ظرفیت و استعداد خود رشد می‌کنند.

۴٫ شـهر خـیالی (فـصل ۷)

گروهی در یک بیابان برهوت، تحت راهنمایی فردی آگاه و دانا در پی جایی می‌گردند که به آنان‌ گفته شـده در آنـجا گنج بزرگی را خواهند یافت. این گروه پس از مدتی به‌شدت خسته و ناامید می‌شوند و می‌خواهند بـرگردند. راهـنما بـه آنان می‌گوید در همین حوالی شهری است که‌ می‌توان‌ در آن اتراق کرد و جان تازه‌ای گرفت. آنان وارد شـهر

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۷۳)


مـی‌شوند و هـنگامی که سرحال و بهتر شدند شهر ناپدید می‌شود. راهنما می‌گوید آن شهر را با سـحر و جـادو برای برآوردن‌ نیازهای‌ آنان پدید آورده بود، و اینک با برآورده شدن نیازها و اهدافشان آن را ناپدید کرده است. او می‌گوید گـنج نـزدیک است و اگر قدری بیشتر‌ بکوشید‌ آن را می‌یابید. می‌گویند راهنما‌ همان‌ بوداست، گروه مـردم نـیز شاگردان و مریدان‌اند، شهر خیالی آیین بودا، و گنج نـیز سـرشت بـوداست.

۵٫ گوهر نهان (فصل ۸)

مرد فقیری به دیدار دوسـت ثـروتمندش می‌رود‌. در‌ آن دیدار مست می‌گردد‌ و بی‌هوش‌ می‌شود. مرد ثروتمند، که ناگزیر است از پی کسب و کار خـود خـانه را ترک کند، گوهر بسیار گـران‌بهایی بـه آن مرد فـقیر مـی‌دهد و آن را بـر آستر لباس‌هایش می‌دوزد. مرد‌ فقیر‌ هـنگامی کـه به هوش می‌آید، بی‌خبر از گنجی که هنگام بی‌هوشی‌اش دریافت کرده است، زنـدگی ولگـردی خود را از سر می‌گیرد. بعداً باز هـمان مرد ثروتمند را ملاقات مـی‌کند و او‌ بـه‌ دوست فقیرش‌ گوهر نهان‌شده را نـشان مـی‌دهد و در این هنگام مرد فقیر به ثروت خود پی می‌برد. در این‌ داستان، مرد ثروتمند همان بـوداست، مـرد فقیر یک سَتوَه است که‌ مـست‌ هـوا‌ و هـوس‌هاست، گوهر نیز حـقایق مـربوط به سرشت بوداست.

۶٫ جـواهر تـاج (فصل ۱۴)

پادشاه قدرتمندی به سربازان پیروز ‌‌خود‌ همه اقسام هدایای گران‌بها را داد، و تنها چیزی که بـرای خـود گذاشت جواهر‌ تاجش‌ بود‌ که نـماد شـخصی‌اش محسوب مـی‌شد. امـا سـرانجام، جواهر تاج را نیز پس از پیروزی‌هـای پی‌ در پی سپاهیانش به آنان داد. در اینجا پادشاه همان بوداست، سربازان شاگردان‌ و مریدان هستند که با‌ هوا‌ و هـوس‌ها مـی‌جنگند، هدایا تعالیم ابتدایی آیین بودا است، و جـواهر تـاج نـیز عـالی‌ترین تـعلیم سوره نیلوفر اسـت.

۷٫ فـرزندان پزشک (فصل ۱۶)

فرزندان یک پزشک حکیم و کاردان در غیاب پدرشان وارد اتاق مخصوص‌ او می‌شوند و به سبب مصرف داروهای مـوجود در آن مـریض مـی‌شوند. پزشک برمی‌گردد و شروع

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۷۴)


به تهیه پادزهر و نـوش‌دارو مـی‌کند. بـچه‌هایی کـه اثـر کـمتری پذیرفته‌اند با خوردن پادزهر بهبود می‌یابند، اما آنانی‌ که‌ به‌طور جدی بیمار شده‌اند دچار آشفتگی و اختلال مشاعر می‌شوند و از پذیرش درمان سر باز می‌زنند. پزشک بار دیگر خانه را تـرک می‌کند و بچه‌ها را با داروهایی که برای درمانشان تهیه‌ کرده‌ تنها می‌گذارد، و دستور مصرف هر یک از آن داروها را نیز برایشان می‌نویسد. چندی بعد پیامی می‌فرستد و مرگ خود را به اطلاع فرزندانش می‌رساند. بچه‌ها کـه بـه‌شدت اندوهگین شده‌ و خود‌ را در وضعیتی رها‌شده و تنها می‌بینند داروها را مصرف می‌کنند و بهبود می‌یابند. پزشک برمی‌گردد و بچه‌ها مقدمش را بسیار گرامی می‌دارند. در این داستان، پزشک بودا است، بچه‌هایی که بیماری‌شان‌ ناچیز‌ است‌ شـاگردان‌اند، آنـانی که به‌طور جدی‌ بیمار‌ گشته‌اند‌ افراد غیرعامل [به تعالیم] هستند، داروهایی که آنان را بیمار کرد هوا و هوس‌ها هستند، پادزهرها تعالیم بودایی‌اند، و بازیافتن سـلامتی هـمان آزادی‌ است‌.

دسته‌بندی‌ تمثیل‌ها

مایکل پای (Michael Pye) بـنا بـر هدفِ‌ خودش‌، همه تمثیل‌های هفت‌گانه را «داستان‌هایی درباره دستاویزهای خوب» می‌داند (Pye, 1978: chap. 3)؛ اما باید آن تمثیل‌ها را به سرشت‌ بودا‌ نیز‌ ربط داد. من با توجه به اهداف این مـقاله آنـ‌ تمثیل‌ها را به دو گروه تـقسیم مـی‌کنم: تمثیل‌هایی که به نحو آشکارتری به چیستی سرشت بودا، یا استعداد‌ فطری‌، به‌ خودی خود می‌پردازند، و تمثیل‌هایی که بر دستاویزهای خوب متمرکزند؛ دستاویزهایی که‌ با‌ شکستن ساختار و شالوده واقعیت عادی، یا مـوهوم، سـرشت بودا را عیان می‌سازند. این دسته‌بندی البته پر‌ از‌ خلل‌ است و صرفاً امری عملیاتی به حساب می‌آید؛ زیرا همه تمثیل‌ها هم درباره‌ بودا‌ هستند‌ و هم درباره دستاویزهای خوب. من بالاخره می‌خواهم چگونگی ساختارشکنی از خود سـرشت بـودا را‌ بیان‌ کـنم‌.

سرشت بودا

تمثیل وارث گم‌شده

فرزند مذکور در این تمثیل همواره فرزند است، اما‌ هویت‌ راستین خود را فراموش می‌کند. در این داسـتان گفته نمی‌شود که آن پسر‌ چرا‌ خانه‌ را ترک کرد، بلکه تنها گفته

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۷۵)


مـی‌شود از خـانه فـرار کرد. این امر با‌ دیدگاه‌ بودایی درباره موجودات غیرآزاد، که آنها را بالَه (bāla)، یعنی آدم‌ها یا بچه‌های‌ نادان‌ و نابالغ‌، تـلقی ‌ ‌مـی‌کند سازگاری دارد. هنگامی که پدر و پسر یک بار دیگر همدیگر را می‌بینند، پدر‌ پسر‌ را می‌شناسد اما پسر نـمی‌تواند پدر را بـه جـای آورد؛ او تنها‌ مردی‌ ثروتمند‌ و نیرومند را می‌بیند. او چون خودش را لایق چنان مصاحبتی نمی‌بیند، باز فرار می‌کند. هنگامی‌ کـه‌ توسط‌ خدمتکاران پدرش دستگیر می‌شود، گمان می‌کند می‌خواهند مجازاتش کنند. پدرش او را‌ مرخص‌ می‌کند نه فـقط به این دلیل که به حال فـرزندش تـأسف می‌خورد بلکه چون «می‌دانست خواسته‌ها‌ و بلندپروازی‌های‌ پسرش رذیلانه و پست هستند، و می‌دانست خود او، چون ثروتمند و قدرتمند است، منشأ‌ دردسر‌ برای فرزندش خواهد شد» (Hurvitz, 1976: 86‌)؛ بدین‌ معنا‌ که پسر هنوز آمادگی شنیدن حقیقت را‌ نـدارد‌، یا در واقع اگر حقیقت امر را بشنود قادر به درک آن نیست‌. پدر‌ سپس کسانی را با لباس‌های‌ ژنده‌ می‌فرستد (به‌طوری‌ که‌ تهدیدکننده‌ نباشند) تا پسرش را بفریبند و او‌ را‌ به پذیرش کار تمیز کردن توالت‌ها و زدودن نجاست‌ها وادارند. پسر این کار‌ را‌ مـناسب شـأن و منزلت پایین خودش می‌دید‌. خود پدر نیز بعداً‌ با‌ لباس مبدل و مندرس در کنار‌ پسرش‌ به کار مشغول می‌شود. بوداها و بوداسف‌ها (Bodhisattvas) به جای آنکه به صورت موجوداتی‌ عالی‌مرتبه‌ و هول‌انگیز ظاهر شوند به صـورت‌ سـَتوَه‌ها‌ ظاهر‌ می‌شوند، و سَتوَه‌ها احساس‌ می‌کنند‌ که آنها نیز همان‌طور‌ می‌توانند‌ به بوداها و بوداسف‌ها نزدیک شوند.

پدر به پسرش می‌گوید کار او به قدری خوب‌ است‌ که قصد دارد او را به‌ فرزندی‌ بپذیرد و نـام‌ خـود‌ را‌ بر او بگذارد. پسر‌ احساس سربلندی و شادمانی می‌کند اما هنوز خود را «کارگری دون‌پایه و بیگانه» می‌شمارد (Ibid: 88). پسر‌ به‌ جایگاه مباشر اعظم ارتقا می‌یابد و به‌ او‌ گفته‌ می‌شود‌ که‌ او و پدر «اینک‌ تفاوتی‌ میانشان نـیست»، و پسـر بـه گونه‌ای مایملک و دارایی پدر را اداره می‌کند که گـویی پسـرِ او اسـت‌. سرانجام‌، پدر‌ چون به بستر مرگ می‌افتد حقیقت را‌ به‌ پسر‌ می‌گوید‌: او‌ واقعاً‌ پسر خود او است.

در این هنگام، آن پسر فقیر، با شنیدن سخنان پدر، بـی‌درنگ لذت بـسیار بـرد؛ زیرا چیزی را به‌دست آورده بود که پیش از‌ آن هرگز نداشته بود. سـپس بـا خود چنین اندیشید: «در گذشته در پی چیزی نبوده‌ام یا انتظار چیزی را نداشته‌ام، و اینک این گنجینه‌ها خود به خود برایم حاصل آمده است‌!» (Ibid‌: ۸۸-۸۹).

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۷۶)


بـدین تـرتیب، مـوجودی که خود را بسیار دست‌کم گرفته و هیچ‌گاه اعتمادی بر توانایی‌های خـود نکرده بود به‌تدریج بزرگی و شرافت می‌یابد تا آنجا که سرانجام به او گفته‌ می‌شود‌ وی از آغاز و همواره فردی نجیب بـوده اسـت.

این داسـتان به ما می‌آموزد که سرشت بودا امری ذاتی و فطری است؛ امـا مـوجودات آن‌ را‌ شکوفا نمی‌سازند. هرگاه حقیقت را‌ بی‌پرده‌ و بی‌مقدمه به آنها بگویند آن را باور نمی‌کنند و دچار هراس می‌گردند. امـا بـا کـامیابی در پاره‌ای امور (مثلاً کامیابی در طریق بودایی روشن‌شدگی)، این‌ آمادگی‌ را خواهند یافت کـه‌ بـه‌ آنـها گفته شود واقعاً کیستند، و در اینجاست که نه‌تنها نمی‌هراسند بلکه شادمان و پرنشاط خواهند شد.

امـا مـسئله‌ای وجـود دارد و آن اینکه در سوره نیلوفر آشکارا گفته می‌شود پسر چیزی را‌ به‌ دست آورد که پیش‌تر هیچ‌گاه نـداشته بـود (tê mei tsêng yu). ممکن است در ابتدا این را بدان معنا بگیریم که سرشت بودا عطیه‌ای از ناحیه بوداست، نـه چـیزی کـه‌ از‌ پیش داشته‌ایم‌. این مسئله هنگامی حل می‌شود که به خاطر آوریم پسر مذکور در واقع تشبیهی برگرفته از بـوداییان‌ هـینه‌یانه‌ای است و نه از بوداییان مهایانه‌ای ــ یعنی این تشبیه از‌ بوداییانی‌ است‌ که به تعالیم شخصی کـه تـعالیمی کـم‌دامنه‌تر است اکتفا می‌کنند و با تبدیل شدن به ارهت‌ها (arhats) از ‌‌سمساره‌ می‌گریزند؛ آنها می‌گویند «ما تنها درمـه‌های کـمتر را تمنا کرده‌ایم» (Ibid: 89) ــ‌ این‌ بوداییان‌ هینه‌یانه‌ای به‌واسطه گوش سپردن به سوره نیلوفر درمـی‌یابند کـه در واقـع بوداهای غنی و کاملی (سَمیکسَن‌ – بودا / samyaksam – buddha) هستند. چیزی که بوداییان هینه‌یانه‌ای دریافت می‌کنند و پیش‌تر هرگز نـداشته‌اند‌، خـود سـرشت بودا نیست‌ بلکه‌ دریافتن این نکته است که سرشت بودا را دارا هستند.

تمثیل گوهر نـهان

در این داسـتان، آن گوهر تا زمانی که از سوی فرد ثروتمند به آن فقیر اعطا نشود به‌ او تعلق ندارد، اما مـرد فـقیر از ثروت تازه خود خبر ندارد و همچنان به صورت فقیرانه رفتار می‌کند. تـنها زمـانی از دارایی خود آگاه می‌شود که «تصادفاً» (Ibid: 165) بار دیگـر‌ بـا‌ دوسـتش مواجه می‌شود. اما این بدان معنا نیست که مـوجوداتْ فـاقد استعداد فطری برای بودا شدن (Buddhahood) هستند مگر اینکه بودا آن را به آنها عطا کـند؛ [زیرا] هـمچنان‌که

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۷۷)


در‌ تمثیل‌ گذشته دیدیم، ثروت و غنا نـماد خـود سرشت بـودا نـیست. در حـالی که میراثِ پسر گم‌شده پی بردن بـه دارابـودن سرشت بوداست، گوهر نهان‌شده عبارت است از تعالیم مهایانه درباره‌ «دارا‌ بودن سرشت بـودا»، تـعالیمی که هینه‌یانه‌ای‌ها در گذشته‌های دور (دوران‌های زندگی پیشـین) دریافت و سپس فراموش کـرده بـودند. به همین سبب است که هـرگاه دارابـودن چنین تعالیمی (گوهر نهان‌شده) به‌ آنان‌ یادآوری‌ شود، خواهند گفت که «چیزی‌ را‌ حاصل‌ کرده‌اند کـه پیشـ‌تر هیچ‌گاه نداشته‌اند» (Ibid).

ویژگی‌های مشترک تـمثیل‌های مـربوط بـه سرشت بودا

اگـرچه مـتن سوره نیلوفر را می‌توان فـاقد وحـدت‌ و یکدستی‌ دانست‌، مهایانه راست‌کیش و سنتی آن را متنی یکپارچه و واحد‌ می‌داند‌. بنابراین با توجه به اهـدافمان در این مـقاله جا دارد که تعالیم مثل‌های وارث [پسر] گـم‌شده و گـوهر نهان را‌ تـرکیب‌ کـنیم‌. در صـورت ترکیب، آنچه به‌دست مـی‌آید شبیه به متن گنوسی‌ معروف سرود مروارید۴۴ (The Hymn of the Pearl) خواهد بود. در آن داستان، بچه‌ای که پسر واقعی‌ «پادشـاه‌» اسـت‌ (Ibid: 373 (verse 41)) برای به دست آوردن گنج بزرگی فـرستاده‌ مـی‌شود‌. او تـغییر قـیافه مـی‌دهد و خود را به صـورت مـرد فقیری درمی‌آورد؛ اما به قدری در این‌ فریب‌ غرق‌ می‌شود که مأموریتش را فراموش می‌کند. او زیاد می‌خورد و زیاد می‌خوابد. والدینـش‌ مـأمورانی‌ مـخفی‌ همراه با نامه می‌فرستند تا به او یادآور شـوند کـه کـیست و بـرای چـه کـاری‌ فرستاده‌ شده‌ است. او به خود می‌آید و ماهیت راستین خویش را به یاد می‌آورد، مأموریتش را‌ به‌ انجام می‌رساند و پیروزمندانه به خانه بازمی‌گردد.

اگر این داستان را از منظری بودایی‌ بازنویسی‌کنیم‌، موجودی‌ داریم‌که واقـعاً یک بودا است اما واقعیت را ترک می‌گوید و وارد سمساره می‌شود. سرگردان‌ و بی‌هدف‌ است، به‌سختی امرار معاش می‌کند، به او گوهر گران‌بهایی داده شده اما از‌ آن‌ بی‌خبر‌ است. اما بعداً به‌واسطه یک ملاقات ظاهراً تصادفی مـاهیت و سـرشت راستین خود را درمی‌یابد.

اما‌ میان‌ تمثیل‌های مربوط به سرشت بودا و سرود مروارید تفاوت مهمی وجود دارد. در‌ تمثیل‌ وارثِ‌ گم‌شده، ذهن، نگرش، یا «سرشت» ساختگی پسر دگرگون می‌شود. در سرود مروارید، سخن از کـشف‌ قـطعی‌ و غیرقابل‌ تغییر سرشتی تغییرناپذیر ــ یعنی نوعی «استعداد فطری» ــ در میان است‌. ممکن‌ است در نگاه نخست، کشف

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۷۸)


قطعی و غیرقابل تغییر سرشتِ تغییرناپذیر، همان مطلبِ مـورد نـظرِ گوهر نهان‌ به‌ نظر بـرسد؛ امـا چنین نیست. زیرا تعالیم مطرح در سرود مروارید در‌ واقع‌ تعالیمی در باب دگرگونی درونی است. امکان‌ این‌ امر‌ زمانی آشکار می‌گردد که آن متن را‌ در‌ پرتو تمثیل‌های مربوط بـه دسـتاویزهای خوب، که هم اینـک بـدان می‌پردازیم، قرائت کنیم‌.

دستاویزهای‌ خوب

خانه سوزان، شهر خیالی‌، و پسران‌ پزشک

در‌ هر‌ سه‌ تمثیل، ترفندِ هشداردهنده و ظاهراً غیراخلاقیِ حیله‌ و نیرنگ‌ غالب است. بچه‌ها از خانه شعله‌ور در آتش بیرون می‌آیند و درمی‌یابند کـه‌ پدرشـان‌ درباره هدایایی که برایشان آورده به‌ آنان دروغ گفته است‌، مسافران‌ در بیابان درمی‌یابند که اتراقگاهشان‌ مکانی‌ موهوم بوده است و پسران آن پزشک درمی‌یابند که پدرشان در واقع نمرده است‌.

خود‌ سوره نیلوفر به این مـسئله‌ واقـف‌ است‌ و این پرسـش بودا‌ از‌ شاگردانش را می‌آورد که‌ آیا‌ او در واقع آنان را به نحو غیراخلاقی فریفته است. آن شاگردان به دلایلی‌ که‌ در هر یک از داستان‌ها تـفاوت‌ اندکی‌ دارند جملگی‌ پاسخ‌ می‌دهند‌ که او آنان را‌ نفریفته است. عالی‌ترین هـدیه، یعـنی تـعلیم مربوط به سرشت بودا، در سوره نیلوفر از چنان‌ ارزش‌ والایی برخوردار است که به دست‌ آوردن‌ آن‌ استفاده‌ از‌ هـر ‌ ‌وسـیله‌ای را‌ توجیه‌ می‌کند. البته نه هر وسیله‌ای؛ زور و اجبار هرگز مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. در تـمثیل خـانه سـوزان‌ این‌ امر‌ آشکارا لحاظ گشته، رد می‌شود. تأملات پدر‌ چنین‌ است‌:

من‌ مردی‌ دارای‌ قدرت بدنی فراوان هـستم. می‌توانم آنان را در ردای خودم بپیچم یا روی تخته‌ای قرار دهم و از خانه بیرون آورم. [اما این امر را نیز در نـظر‌ دارد که] بچه‌ها خیلی جـوان‌اند و چـون هنوز درک آنچنانی ندارند، عاشق اسباب‌بازی‌های خود هستند. ممکن است گرفتار آتش شوند و بسوزند. باید خطر آن را برایشان توضیح دهم (Hurvitz, 1976: 58f‌).

این‌ مطلب مبین آن است که بودا، گرچه قدرتمند است، برخلاف خدا، دارای قدرت مـطلق نیست و به صرف دستور نمی‌تواند کسی را آزاد کند. این را نیز روشن می‌سازد که‌ بودا‌ گرچه می‌تواند آن موجودات را به وسیله نیروهای فوق‌العاده خود یا سیدّی

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۷۹)


(siddhi)، به طریق خارق‌العاده‌ای به بیرون خانه انتقال و نجات دهد، چـنین‌ نـمی‌کند‌؛ زیرا چنین کاری خطرناک خواهد‌ بود‌. این تمثیل تصویری کاملاً شگفت‌انگیز و در عین حال خنده‌آور از مردی به دست می‌دهد که می‌کوشد چندین بچه هیجان‌زده («ده یا بیست یا سی‌ نفر‌ از آنها» (Ibid: 58‌)) را‌ در لباس‌های خود (یا شاید نوعی کـیسه لبـاس‌مانند (The Wonderful Dharma, 1949: 619)) یا بر تخته‌ای جمع کند و همه آنان را به سلامت بیرون آورد. هر پدر و مادری ممکن است‌ در‌ چنین وضعیتی با آن پدر، برای استفاده از ترغیب و نیرنگ، همدلی کند، اما به نظر می‌رسد نکته اصلی این اسـت کـه با تمسک به دستاویزهای خوب، بچه‌ها به دلخواه فرار‌ می‌کنند‌.

در تمثیل‌های‌ شهر خیالی و پسران پزشک نیز به جای استفاده از زور از روش ترغیب و فریب استفاده می‌شود. به‌ مسافران چیزی داده می‌شود که مـی‌خواهند و قـادر بـه درک آن‌اند؛ چیزی‌ مانند‌ آرمیدن‌ و اسـتراحت در یک شـهر مـدرن. سپس زمانی که از خستگی و فرسودگی بهبود می‌یابند آمادگی این را دارند ‌‌که‌ در پی پاداش واقعی به راه خود ادامه دهند.

پسران آن پزشک که‌ آن‌قدر‌ ناخوش‌احوال‌ شـده‌اند کـه از مـصرف داروهایی که پدرشان برای آنان تهیه دیده سر بـاز مـی‌زنند (چون‌ احمقانه گمان می‌کنند که مسموم خواهند شد) پس از شنیدن خبر جعلی فوت‌ پدر، داروها را مصرف‌ می‌کنند‌. می‌توان چنین فرض کـرد کـه آن پزشـک فردی متخصص و آشنا به مصرف نادرست مواد است و می‌داند کـه با فاصله گرفتن از بچه‌ها و تلاش برای نجات آنان، نقش یک توان‌بخش را ایفا‌ می‌کند. هنگامی که، در ظاهر برای همیشه، دور مـی‌شود، بـچه‌ها را مـیان انتخاب دو گزینه مرگ یا مصرف دارو رها می‌سازد، و البته آنان مصرف دارو را برمی‌گزینند.

بـدین تـرتیب، مقصود از‌ آن‌ حیله‌ها تغییر ذهن یا دگرگون کردن کسانی است که نیرنگ درباره‌شان اجرا می‌شود. این دگرگونی و تـغییر شـبیه هـمان دگرگونی‌‌ای است که در تمثیل‌های مربوط به سرشت بودا به آن اشاره‌ می‌شود‌، امـا در اینـجا روشـن‌تر و گویاتر مطرح می‌گردد. بچه‌هایی که در خانه شعله‌ور هستند معنای جمله «خانه در آتش می‌سوزد» را نـمی‌فهمند، امـا مـعنای سخن پدر را که می‌گوید برایشان‌ گاری‌های‌ کوچکی آورده است می‌فهمند. مسافران خسته به این نتیجه رسیده‌اند کـه گـنجی که در پی آن‌اند یا اصلاً وجود ندارد یا ارزش این دردسر و مشکلات را ندارد، از این‌ رو‌ تن‌ به پاداشی

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۸۰)


کـمتر، امـا عـاجل‌تر‌، می‌دهند‌. لازم‌ بود که پسران پزشک که سخت بیمار شده بودند از این تصور فارغ شـوند کـه پدرشان به طریقی از آنان مراقبت‌ می‌کند‌ و لازم‌ نیست داروهای او را مصرف کنند. در همه‌ مـوارد‌، انـتظارات عـادی (اعم از انتظارات سمساره‌ای یا درمه‌ای)۴۵ برآورده نمی‌شوند، بلکه تعالی می‌یابند و یا ساختار و شالوده‌شان درهم شکسته‌ می‌شود‌. بـه‌ نـظر می‌رسد سه روش ساختارشکنی ارائه می‌شود:

۱٫ چیزی که مورد‌ انتظار یا قابل تصور است، داده مـی‌شود امـا بـعداًً معلوم می‌شود که امری موهوم بوده است (شهر خیالی‌).

۲٫ چیزی‌ که‌ مورد انتظار یا قابل تـصور اسـت، وعـده داده می‌شود اما داده‌ نمی‌شود‌ (گاری‌های کوچک).

۳٫ چیزی که مورد انتظار یا قابل تـصور اسـت، از میان برده می‌شود و جایگزینی که‌ نپذیرفتنی‌ می‌نماید‌ تنها راه‌حل قلمداد می‌شود (دارویی که پیش‌تر همچون سم بـه نـظر می‌رسید‌).

نتیجه‌ حاصله‌ همواره یکسان است: کسانی که فریب داده شده‌اند از دریافت چـنان هـدایای شگفت‌انگیزی که‌ سابقاً‌ غیرقابل‌تصور‌ بود سپاس‌گزاری مـی‌کنند. اینـکه آنـان چگونه این توان را پیدا می‌کنند که چنین هدیه‌ای‌ را‌ دریافـت کـنند مطلبی است که به نحو روشن‌تری در تمثیل‌های گیاهان و جواهر تاج‌ می‌آید‌، و ما‌ اینـک بـه آن می‌پردازیم.

گیاهان و جواهر تاج

گـیاهان اقـسامی دارند و انـدازه رشـدشان نـیز متفاوت‌ است‌. در سوره نیلوفر به‌خصوص از عـلف‌ها، درخـتان، بوته‌ها، جنگل‌ها و نیز گیاهان دارویی نام‌ برده‌ می‌شود‌ (Hurvitz, 1976: 101). «زمین یکسانی آنها را تولید و بـاران یکـسانی مرطوبشان می‌کند» (Ibid)؛ اما هر‌ یک‌ بـه نحو متفاوتی رشد مـی‌کنند. گـیاهان نه نماد سَتوَه‌ها، که ذاتـاً سـرشت‌های‌ متفاوت‌ دارند‌، بلکه نماد موجودات سرزمین‌های متفاوت‌اند: آشکارا از خدایان صلح‌جو (دِوَه / deva)، خدایان خشمناک (اَسـورَه / asura‌)، و آدمـیان‌، و بلکه‌ به تلویح از همه مـوجودات شـش قـلمروی حیاتِ دوباره سـخن بـه میان‌ می‌آید‌. به هـر مـوجودی تعلیم یکسانی ارائه می‌شود، اما هر یک به سبب صورت و قالب خود در‌ حیاتی‌ دوباره و خاص، آن را بـه نـحو متفاوتی دریافت می‌کند.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۸۱)


اما تمثیل گـیاهان‌ کـمی‌ پیچ و تاب مـی‌خورد. بـاران بـه‌طور یکسان، بدون‌ توجه‌ بـه‌ اینکه به چه گیاهی آب داده می‌شود‌، بر‌ همه گیاهان می‌بارد؛ اما بودا می‌داند چه کسی را تـعلیم مـی‌دهد. اگرچه (همان‌طور‌ که‌ گفتم) بودا قـادر مـطلق نـیست‌، امـا‌ عـالم مطلق‌ است‌،۴۶‌ و لذا «مـوجودات… را مـی‌نگرد، تیزهوشی یا‌ کندذهنی‌ آنها، جهد و کوشش یا اهمال و سهل‌انگاری‌شان را می‌داند، و به روش‌های بی‌شمار و گوناگونی‌ بنا‌ به طاقت و حـوصله آنـها درمـه را‌ به ایشان تعلیم می‌دهد‌» (Hurviz‌: ۱۰۱). این بدان معناست کـه‌ پیامـ‌ بـودا گـرچه در اصـل یکـسان و واحد است، وقتی بیان می‌شود به وسیله دستاویزهای‌ خوب‌ تغییر می‌یابد. این مسئله در‌ تمثیل‌ خانه‌ سوزان توضیح داده‌ می‌شود‌: گاری‌های مختلف به بچه‌های‌ مختلف‌ داده می‌شود، اما در نهایت هـمه آنها چیز یکسانی دریافت می‌کنند.

تمثیل جواهر تاج‌ هدایای‌ کم اهمیت‌تر را (مانند پاداش‌هایی که‌ جهان‌بینی‌ [بودایی] فرد‌ را‌ به‌ انتظارِ داشتنش وامی‌دارد) همان‌ تعالیم و مناسکی می‌داند که تا زمان تعلیم دادن سـوره نـیلوفر، «آیین بودا» شمرده می‌شد. درست‌ همان‌گونه‌ که پادشاه مذکور در آن تمثیل‌ به‌ فرماندهانش‌ هدیه‌ می‌دهد‌، بودا نیز «به‌ [شاگردانش]‌ هدایای گران‌بها [اما ابتدایی] از قبیل دَرمَه ــ هدیه‌های دیانه ــ تمرکز، رهایی، قوا و اسـتعدادهای مـحصور‌، و نیرو‌ و قدرت‌ عطا می‌کند. او همچنین شهر نیروانه را‌ به‌عنوان‌ هدیه‌ به‌ آنان‌ عطا‌ می‌کند، و به آنان می‌گوید که راه خود را به این شهر از میان خاموشی و سـکوت عـبور دهند» (Ibid: 218f).47 پس هدیه جواهر تاج هـدیه بـرآمده از‌ سوره نیلوفر ــ یعنی تعلیم مربوط به سرشت بودا ــ است.

نکته شایان توجه در این داستان این است که پادشاه فقط زمانی جواهر را به‌عنوان پاداشی که اصلاً انتظارش‌ را‌ نـداشتند بـه فرماندهان لشکر هدیه داد که آنـان مـوفقیت خود را در جنگ‌های کوچک‌تر به اثبات رسانده بودند. می‌توان گفت کسانی که تعالیم حقیقی را دریافت می‌کنند، پیش از‌ آنکه‌ آماده آن استحاله یا شالوده‌شکنی‌ای شوند که آنها را فراتر از آن نظام ارزشمند، اما گذرای، موسوم به «آیین بـودا» مـی‌برد، باید آمادگی‌ آن‌ تعالیم را پیدا کنند یا‌ پاره‌ای‌ دگرگونی‌‌های ابتدایی را از سر بگذرانند.

نتایج

اینک روشن می‌شود که سوره نیلوفر موجودات را دارای نوعی «استعداد فطری» برای

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۸۲)


روشن‌شدگی می‌داند. موجودات چون‌ دارای‌ سرشت بودا هستند، نـیازی‌ بـه‌ کسب چـیز دیگری ندارند. بودا می‌گوید اگر درست بنگریم، همه سَتوَه‌ها، آن‌گونه که در واقع هستند، بوداها هستند؛ اما آنـها این امر را درنمی‌یابند. این امر بدین می‌ماند که شخصی‌ فرزند‌ یک میلیونر باشد یا شـخصی دارای گـوهری بـسیار گران‌بها باشد اما گمان کند که فقیر است.

بودا با درهم شکستن واقعیت کاذبی (سمساره‌) که مـوجودات ‌ ‌خـود را در آن می‌یابند‌ به‌ درمان این‌ وضعیت می‌پردازد. به وارث گم‌شده تدریجاً ثروتی که به‌درستی از آنـِ اوسـت نـشان داده می‌شود، و مرد مست‌ و بی‌هوش همچون آن شاهزاده مذکور در سرود مروارید به هوش آورده‌ می‌شود‌. تمثیل‌های‌ وارث گـم‌شده و گوهر نهان از یافتن گنجی سخن می‌گویند که از پیش دارای آن هستیم، و این مطلب ‌‌را‌ با نام بردن از کـسی که بیدارش می‌کنند یا چـیزی را بـه خاطرش‌ می‌آورند‌ طرح‌ می‌کنند؛ اما در این تمثیل‌ها نکته‌ای نهانی درباره دگرگونی و ایجاد گونه تازه‌ای از مشاهده و نگرش‌، وجود دارد.

دگرگونی امری ضروری است؛ زیرا اگر به سَتوَه‌ها حقایق مربوط به‌ خودشان و مربوط به واقعیت‌ را‌ بـگویند، آنها احساس شادمانی و نشاط نمی‌کنند. برعکس، یا اصلاً نمی‌فهمند که چه چیزی به آنها گفته شده است (مانند همان بچه‌های داخل خانه سوزان) یا آن تعلیم را رد می‌کنند، زیرا‌ عقیده دارند که آنچه بودا به آنـان مـی‌گوید یا نوعی خیال است (مانند مسافران سرگردان در بیابان) یا وسوسه‌های موجودی شریر است (مانند کسانی که داروها را به اشتباه سم تلقی‌ می‌کنند‌). ذهن موجودات بیمار است، یعنی متأثر از چیزی شده است کـه در آیین بـودا از آن با عنوان «زهرهای سه‌گانه» دلبستگی (rāga)، نفرت (dvesa)، و پریشانی (moha) یاد می‌شود.

به سبب‌ همین‌ بیماری، که ریشه آن را «جهل ازلی» (beginningless ignorance / ādyavidya) می‌دانند۴۸، بوداها۴۹ نمی‌توانند به صورت مستقیم و آشکار تعلیمی درباره واقعیت آن‌گونه که حقیقتاً هـست بـدهند. اگر، همان‌ طور‌ که در آغاز این مقاله توضیح دادم، مطلبی بگویند، اذهان بیمار آن مطلب را «چیز» دیگری در سمساره می‌پندارند، و به جای آنکه منشأ آزادی شود منشأ گرفتاری خواهد شد‌. اما‌ از‌ طرف دیگر، اگـر بـوداها چـیزی‌ نگویند‌، ذهن‌های‌ بیمار همین امـر را نـیز «چـیز»ی می‌پندارند، زیرا «هیچ» نیز نوعی «چیز» است که تنها در چارچوبی سمساره‌ای یا دوگانه‌انگارانه قابل‌درک‌ است‌،

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۸۳)


چارچوبی‌ که در آن چیزی ممکن است موجود تلقی‌ شـود‌ امـا در نـهایت معلوم می‌گردد که چیزی نیست. بنابراین، بوداها پس از آنـکه شـالوده و ساختار واقعیت عادی (سمساره‌ای) را‌ درهم‌ می‌شکنند‌ شالوده تعالیم خود (واقعیت دَرمَه‌ای) را نیز به وسیله «حیله‌» دستاویزهای خوب درهم مـی‌شکنند.

حـیله یا هـمان طعمه‌ای که به کار می‌گیرند این آموزه است که «چیزهایی» وجـود‌ دارند‌، به‌ویژه‌ چیزهای لذت‌بخشی چون غالب آمدن بر هوا و هوس‌ها، حالات مراقبه‌ای (یا‌ عرفانی‌)، و خاموشی در نیروانه. اینها چیزهایی هـستند کـه سـَتوَه‌ها در اندیشه آن‌اند و در چارچوب محبس سمساره‌ای خود‌ اشتیاق‌ آن‌ را دارند.

بوداها در اجـرای حـیله و نیرنگ، پس از اجرای ترفندِ نشان‌دادن‌ طعمه‌، ترفندِ‌ جابه‌جایی را اجرا می‌کنند: سرانجام معلوم می‌گردد که همه «چیزها» تـدبیر و تـرفندهایی هـستند که‌ موجودات‌ را‌ به نقطه‌ای کشانده‌اند که تعالیم راستین را بشنوند، بفهمند، و از آن شادمان شـوند. آنـها‌ درمـی‌یابند‌ همان‌طور که گیاهان باران را به صورت متفاوتی دریافت می‌کنند یا به بچه‌ها‌ اسباب‌بازی‌های‌ متفاوتی‌ داده مـی‌شود، تـعلیمات داده شـده به آنها نیز با قوا و توانایی‌های سطحی، یا ناورزیده‌ و شکوفا‌نشده‌ آنها مطابقت می‌کند. در مرحله بـعد، جـایزه و پاداش حقیقی، که شبیه همان جواهر‌ تاج‌ پادشاه‌ است، به آنها داده می‌شود.

اصل حـیله و نـیرنگ (طـعمه و جابه‌جایی)، که از جمله دستاویزهای خوب‌ به‌ شمار می‌آید، این است که بودا درمه (Buddhadharma) همان دگـرگونی اسـت که‌ به‌ شکل‌ اطلاعات و آگاهی تجلی می‌یابد. درست است که در زمان خاصی بـه فـرد خـاصی می‌توان خبر‌ از‌ وجود‌ نوعی «استعداد فطری» یا سرشت بودا داد، اما این قطعه «خبر یا‌ آگاهی‌» بیش از آن چیزی اسـت کـه در ظاهر می‌نماید: نه تنها آگاهی و خبر می‌دهد، بلکه دگرگون‌ می‌سازد‌. تمثیل‌های مـطرح‌شده در سـوره نـیلوفر چون دگرگون‌کننده‌اند دیدگاه تازه‌ای را پدید می‌آورند‌ یا‌ برمی‌انگیزند: «من [بودا] یک بار دیگر از‌ راه‌ تمثیل‌ این معنا را روشن مـی‌سازم. زیرا افـراد‌ بـاهوش‌ [chih-chê «حکیمان»] از طریق تمثیل‌ها به فهم chieh، درک فحوای «رهایی» (release‌)] می‌رسند‌» (Hurvitz, 1976: 58)50. بنابراین‌ نمی‌توان‌ به فـرد‌ دیگـری‌ در‌ زمان دیگری گفت که نوعی «استعداد‌ فطری‌» یا سرشت بودا وجود دارد.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۸۴)


دستاویزهای خوب نوعی فرایند است کـه «تـا‌ به‌طور‌ کامل تمام نشود نمی‌توان گفت که‌ تمام شده است»؛ تمام‌شدنِ‌ آنـ‌، زمـانی است که شخص دیگر‌ در‌ قالب «روشن‌شدگی» یا «نـاروشن‌شدگی» انـدیشه نـکند. سمساره عبارت است از ساختار وهمی ذهن‌ بـیمار‌، و لذا لازم اسـت آن ساختار‌ ویران‌ شود‌. اما علاوه بر‌ آن‌، بینش‌ها، حالات عرفانی، عدم‌، و هر‌ چـیز دیگـری که می‌توان تصور کرد یا تـصور مـی‌کنیم که قـابل تـصور اسـت، حتی‌ خود‌ «آزادی» و رهایی را نیز باید سـاختار‌شکنی‌ کـرد‌. اگر فرایند‌ دستاویزهای‌ خوب‌ پیش از «آنکه تمام‌ شود» متوقف شود آنچه بر جـای مـی‌ماند پس‌مانده‌ای از «دین» است. استادان ذن به تمسخر‌ از‌ این امـر با عنوان «بوی ذنـ‌» (Stink‌ of‌ Zen‌) یاد‌ مـی‌کنند و آن را‌ در‌ تقابل با روشن‌شدگی حقیقی مـی‌دانند، کـه هرگاه حاصل شود همچون مزه چای (چای آیینی و تشریفاتی ژاپنی‌) عادی‌ و ناب‌ اسـت.

سـاختارشکنی از خود آیین بودا تنها‌ در‌ سوره‌ نـیلوفر‌ مـطرح‌ مـی‌شود‌؛ اشارات سوره نـیلوفر در این مـورد زمانی واضح و آشکار مـی‌شود کـه (بنا به سنت مهایانه) در پرتو کمال حکمت (پرَگناپارمیتا / Prajnāpāramitā) سوتره‌ها خوانده شود. تمثیل جواهر‌ تـاج را مـی‌توان تعلیمی دانست که، مانند سوره دل، مـی‌گوید: «در تـُهیّت… هیچ درد و رنـجی، هـیچ حـدوث و ابداعی، هیچ توقفی، هـیچ طریقی وجود ندارد. هیچ شناختی، هیچ کامیابی و هیچ ناکامی‌ای‌ وجود‌ ندارد».۵۱ یعنی، در تعلیم نهایی، چـهار حـقیقت شریف (درد و رنج، منشأ آن، پایان آن، و راه پایان دادن آن)، که سنگ بنای آیین بـودا و امـکان آزادی هـستند و بـدون آنـها‌ آیین‌ بودا بـی‌معنا خـواهد بود، از بنیاد ویران می‌شوند تا موجودات در دام «آزادی» یا هرگونه اعتقادی به «استعداد فطری» که ذاتاً موجود است‌، گرفتار‌ نـشوند.

 

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۸۵)


پی‌نـوشت

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۸۶)


هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۸۷)


کتـاب‌نامه

Burton Watson‌ (۱۹۹۳‌), The Lotus Sutra, New York: Columbia University Press.

Corless, Rojer J. (1985), "The [sic; should be "Two"] Dramas of‌ Spiritual‌ Progress: The Lord and‌ the‌ Servant in Julian’s Showings 51 and the Lost Heir in Lotus Sutra 4", Mystics Quarterly, 11:2: 65-75.

Gleick, James (1987), Chaos: Making a New Science, Penguin Books.

H. Kern (1963‌), Saddharma‌-Pundarika or the Lotus of the True Law, New York: Dover.

Hurvitz (1976), Scripture of the Lotus Blossom of the Fine Dharm, New York: Columbia University Press.

Kato, Bunno and‌ et‌ al. (1975‌), The Threefold Lotus Sutra, Tokyo: Kosei Publishing; distributed in the United States by John Weatherhill, New York‌.

Layton, Bentley (1987), The Gnostic Scriptures, Garden City, N.Y.: Doubleday.

MasterHua, Tripitaka‌ (۱۹۷۹‌), The‌ Wondeiful Dharma Lotus Flower Sutra, with commentary, San Francisco: Buddhist Text Translation Society.

Pye, Michael (1978), Skilful ‌‌Means‌: A Concept in Mahayana Buddhism, London: Duckworth.

The Wonderful Dharma Lotus Flower Sutra (1979‌), with‌ commentary‌ by Tripitaka MasterHua, San Francisco: Buddhist Text Translation Society.

Watson, Burton (1993), the Lotus Sutra‌, New York: Columbia University Press.

Whalen Lai (1981), "The Buddhist ‘Prodigal‌ Son’: A Story of Misperceptions‌,&‌;quot; Journal of the International Association of Buddhist Studies, 4:2: 91-98.

The Wonderful Dharma Lotus Flower Sutra (1979), San Francisco: Buddhist Text Translation Society.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۸۸)


  1. اینکه بگوییم «فضاـ‌زمان» در رویداد «بیگ بنگ‌» آغاز شـد، بـرای اخـترفیزیکدانان بـه لحـاظ فـلسفی امری معماگونه و شگفت‌آور است.
  2. مقصود من از «ذهن تیره و تار یا ابری» معرفی واژه سنسکریت اویدیا (avidya) است که غالبا به «جهل» ترجمه می‌شود‌. بهتر‌ است آن را «ناآگاهی» ترجمه کنیم؛ یعنی غبار و کـدورت فراگیری که روی واقعیت آن‌گونه که حقیقتاً هست را می‌پوشاند و ذهن نیز آنگاه که «ابرهای» هوا و هوس «آسمان روشن و پاکیزه» سرشت‌ آن‌ را تیره و تار می‌کند در معرض چنان ناآگاهی و جهلی است.
  3. هوبن (hoben) در زبـان مـحاوره‌ای ژاپنی (همچون واژه فنگ‌ـ‌پینگ چینی) به معنای نوعی «دروغ سفید» (دروغ مصلحت‌آمیز) است (بنگرید‌ به‌: (Pye, 1978: 138-141) این کتاب بهترین کتاب به زبان انگلیسی است که به بررسی «دستاویزهای خوب» پرداخته است.
  4. ناگارجونه صریحاً مـی‌گوید کـه تهیت «پاک‌کننده تمام جهان‌بینی‌هاست» (sarvadrstinam nihsaranami‌) و کسانی‌ که‌ آن را نوعی جهان‌بینی می‌دانند‌ افرادی‌ علاج‌ناپذیرند‌ (Muladmadhyamakakarikah 13:8).
  5. این متن در جلد ۹ صص ۱-۶۲، از ویرایش تایشو ((Taisho از تریپیتاکا چینی، قرار دارد. لئون هورویتس (Leon Hurvitz‌) ترجمه‌های‌ انگلیسی‌ محققانه‌ای از نـسخه کـوماراجیوا (Kumarajtva) تهیه کرده است‌:Scripture‌ of the Lotus Blossom of the Fine Dharma (New York: Columbia University Press, 1976); Burton Watson, The Lotus Sutra‌ (New‌ York‌: Columbia University Press, 1993); and Bunno Kato et al., The‌ Threefold Lotus Sutra (Tokyo: Kosei Publishing, 1975; distributed in the United States by John Weatherhill, New York), Saddharma‌-Pundarika‌ or‌ the Lotus of the True Law by H. Kern (New York: Dover‌, ۱۹۶۳‌), a reprint of volume 21 of The Sacred Books of the East (Oxford: Clarendon, 1884), is translated‌ from‌ the‌ Sanskrit text, which has significant variations (noted by Hurvitz) from the Kumarajiva‌ version‌.من‌ در این مـقاله بـر اساس متن چینی کار کرده‌ام اما ترجمه‌های انگلیسی عموماً بر‌ اساس‌ هورویتس‌ هستند.
  6. شش ترجمه از سوره نیلوفر به زبان چینی گزارش شده است، اما تـنها‌ سـه‌ ترجمه در دسترس است. بـنگرید بـه: Hurvitz, (1976): ix.
  7. اصطلاح چینی (p’i-yu) اصطلاح‌ مبهمی‌ است‌ و به معنای چیزی همچون «توضیح» است. همان طور که پای (Pye) یادآور شده، برخی‌ از‌ این «تمثیل‌ها تا حدی تشبیهاتی هستند که دامنه آنها گسترش پیدا کرده است‌» (۱۹۷۸‌: ۴۷‌, et passim)).
  8. محققان غربی این تـمثیل را بـا تمثیل «پسر ولخرج» (پسر گمشده) در عهد‌ جدید‌ خلط کرده‌اند؛ اما این دو تمثیل، در واقع وجه اشتراک چندانی ندارند‌ (بنگرید‌ به‌: Whalen Lai, 1981: 91-98)، برای مشاهده و مقایسه مدل مسیحی «استعداد فطری»، مقاله من را‌ ببینید‌ (Corless‌, Rejer J., 1985: 65-75).
  9. yao چینی و ausadhi اصـیل سـنسکریت با کـمی اختلاف‌ جزئی‌، گیاهان دارویی معنا می‌دهند.
  10. این عنوان در واقع عنوانی جدید و امروزین است. عنوان خود متن سرود‌ یهودا‌ تـوماس رسول در مملکت هندیان (The Hymn of Jude Thomas the Apostle‌ in‌ the Country of Indians) است. جدیدترین ترجمه‌ انگلیسی‌ آن‌ را Bentley Layton درThe Gnostic Scriptures‌ (Garden‌ City, N.Y.: Doubleday, 1987), pp. 371-375. انجام داده است.
  11. انـتظار سـمساره‌ای انـتظاری است‌ که‌ با واقعیت عادی، موهوم، یا‌ «دنیوی‌» سروکار دارد‌. انتظار‌ درمه‌ای‌ انتظاری است که با تعلیم بودا‌ سـروکار‌ ‌ ‌دارد و مـوشکافانه‌تر است؛ اما در عین حال آزادی نیست.
  12. اعتقاد به علم‌ مطلق‌ بودا، تعلیمی مهایانه‌ای اسـت و تـکذیب آنـ‌ از سوی تره‌واده (Theravada‌) امری‌ غیرمعمول و عجیب است.
  13. مطالب داخل‌ پرانتز‌ از من است.
  14. «بی آغاز بودن» در اینـجا به این معنا نیست که‌ زمان‌ خطی به نحو بی‌نهایتی به‌ عقب‌ گسترش‌ پیدا کـند بلکه‌ بدین‌ معناست کـه اگـر واقعیت‌ سمساره‌ای‌ را در نظر بگیریم، هیچ آغازی را نمی‌توان یافت. این زمان همچنان در یک‌ چرخه‌ ابدی می‌چرخد، خود را پدید می‌آورد‌ و مقید‌ می‌سازد، و هیچ‌گاه‌ به‌ چیزی‌ مانند یک آغاز نمی‌رسد‌. بررسی سمساره شبیه نوعی نقشه فضای فـازی از کارکردی پیچیده و مکرر شبیه مجموعه مانلبروت (Mandelbrot‌) است‌، که بی‌نهایت ژرف اما محدود است‌، پر‌ از‌ شباهت‌های‌ ذاتی‌ اما هیچ‌گاه خود‌ را‌ عیناً تکرار نمی‌کند (برای در آمدی جذاب و گویا بر چنین کارکردهایی بنگرید به: (Gleick, 1987).
  15. در‌ اینجا‌ عـمداً‌ بـه صورت جمع آمده است. اگرچه سوره‌ نیلوفر‌، تعلیم‌ «بودای‌ (تاریخی‌)، شاکیه‌مونی‌، تلقی می‌شود، آشکارا می‌گوید تمام بوداهای گذشته و تمام بوداهای آینده درمه یکسانی را تعلیم داده و خواهند داد.
  16. مطلب داخل کروشه از من اسـت.
  17. Translated by Edward Conze‌ in Buddhist Wisdom Books, Containing the Diamond Sutra and the Heart Sutra (London: Allen and Unwin, 1958), p. 89

پایان مقاله

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x