حریم مقدسات
یـکم
امروزه بسیاری از جامعهشناسان به اهمیت و کارکرد انحصاری و جانشینناپذیر دین در همه جوامع ـ اعم از سـنتی و مـدرن ـ اذعـان کردهاند، همچنان که بسیاری از روانشناسان به ویژه انسانگراها به گرایش درونی (غریزی ـ فطریِ) انسانها بـه دیانت و پرستش تندادهاند. روح دیانت توجه به امر متعالی، قدرت برتر و عقل مفارق (نـوس / لوگوس) است. در پرتو ایـن حـقیقت سرمدی و الاهی، اموری خاص (انسان، شی، مفهوم، تاریخ و…) تقدس مییابند. اینکه چگونه این امور تقدس مییابند و تا چه اندازه آگاهانه و مطابق با مفاهیم و معیارهای لاهوتی و کلامیاند باید در دانشهایی چون جامعهشناسی، روانـشناسی، انسانشناسی (anthropology) و شاخههای مختلف دینپژوهی مورد بحث قرار بگیرند، اما بیتردید این امور کارکرد و تأثیر بسیار عمیق و ماندگاری دارند. تأثیر آنها از سنخ اثر گذاری اسطورههاست و از اینرو چه بسا اگر از ساحت ناخودآگاه بـه مـرز خودآگاهی بیرون کشیده شوند کشش و جذابیت پیشین خود را تا حدودی از دست بدهند. به همین جهت است که در میان فیلسوفان و عالمان از آن رو که اهل فلسفه و علم هستند این کشش و کارآیی کمتر اسـت. در حـال و هوای روشنفکری این تقدس جای خود را به «احترام» میدهد.
امروزه همگان بر پاسداشتن مقدسات دینی (همچون نمادهای ملی و قومی) اتفاقنظر دارند. حتی اگر نگاه الاهیاتی را نیز کنار بگذاریم بـاز نـمیتوانیم مقدسات ادیان را که مهمترین نمادهای ملل گوناگون هستند مورد بیاحترامی قرار دهیم یا حتی نادیده بینگاریم. هیچ جامعهشناسی نمیتواند نقش وحدتآفرین و انسجامبخش دین را
نادیده بگیرد، همچنان که دین نـقشهای اجـتماعیِ دیـگری چون برانگیزانندگی و رهاییبخشی نیز دارد. هـیچ روانـشناسی هـم نمیتواند نقش دین را در ایجاد وحدت شخصیت و جلوگیری از چندگانگی و چندپارگی درونیِ آدمی مورد انکار قرار دهد، همچنان که دین نقشهای روانیِ دیـگری هـمچون امـنیتبخشی نیز دارد. بنابراین، عاریساختن یک جامعه از مقدسات دینی، حـتی اگـر شدنی باشد کاری پسندیده و ستودنی نیست، زیرا دین و مقدساتش دست کم در برخی از کارکردهای اجتماعی و روانیاش بدیلناپذیر است. در گفتوگوی ایـن شـماره بـا دکتر حسین تنهایی به نسبت دین و جامعهشناسی پرداختهایم. در شمارههای آیـنده نیز در طی گفتوگو با یکی دیگر از دانشوران فرزانه، نسبتِ دین و روانشناسی را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
دوم
همین کارکردهای سـترگ دیـن و مـقدسات دینی همواره بسیاری از اصحاب ثروت و قدرت، و جویندگان جاه و مکنت را وسوسه کـرده و بـرانگیزانده که به جای ستیز با تقدس و تدین، از این سرمایه ارزشمند در مسیر خواستهای خود ـ اعم از مشروع و نـامشروع ـ بـهرهجویند. نـگاه ابزاری به دین حتی اگر از روی خیرخواهی برای مُلک و مملکت باشد، به مـرور بـه انـواع و اقسام انحرافها و تحریفها خواهد انجامید. فراگیرترین، مهمترین و عمیقترین انحراف، نوع معنوی آن است. در انحراف مـعنوی، مـقدسات و مـفاهیم دینی حضور فیزیکی خود را از دست نمیدهند و متون مقدس و چهرههای قدسی هرگز مورد تعرّض و آسـیب قـرار نمیگیرند، بلکه گاهی بر تقدس آنان افزوده شده، درکناشدنیتر و دستنیافتنیتر میگردند، همچنان کـه بـر حـجم و تعداد آنان نیز افزوده میشود. هر قدر مقدسات بیشتر و دامنهدارتر باشند میدان عمل و قـدرت مـانور صاحبان زر و زور، چه در جامه حکومت و چه در کسوت دیانت بیشتر میشود. ناآگاهی تودهها و عوامزدگی و گـاهی عـوامترسی نـخبگان علمی نیز در این میان به کمک طمعپیشگان میآید.
در میان تحریفهای معنوی، تغییر نقشه جغرافیای فـکری و جـابهجاکردن منزلتها و اولویتها از جدیترین و خطیرترین راهبردها و راهکارهاست؛ ناگاه میبینی همه آرمانهای دینی در آرمـانی خـاص، مـثل تشکیل حکومت خلاصه میشود یا همه
ارزشهای دینی به گرایشهای درونی، باطنی و فردی تقلیل داده مـیشود؛ فـرع فـقهی بر جای اصل اعتقادی مینشیند؛ فرع اعتقادی جای را برای اصل اعتقادی تـنگ مـیکند؛ نقاط اشتراک جای خود را به نقطههای افتراق میدهد؛ دنیا فدای آخرت، یا آخرت فدای دنیا مـیشود؛ ابـعاد اجتماعی و سیاسی دین نادیده گرفته میشود، یا به روزگار نامعلوم حاکمیت ولیـّ مـعصوم حوالت داده میشود؛ توحید و نبوت در غوغای مـدعیان ولایـت گـم میشود یا روشنگری و عظمتبخشی ولایت در بنای رفـیع دیـانت از دیدگان پنهان میماند.
در اینجاست که نقش عالمان اصلاحگر دین رخ مینماید. عالمانِ مصلح کـسانی هـستند که نگاهی جامع و همه جـانبهنگر بـه دین دارنـد، روحـیه تـتبع و تحقیق را همواره در ذهن و جان خود زنـده نـگاه میدارند، در هیچ موضعی بدون کسب آگاهی کامل سخنی نمیگویند و حکمی صادر نـمیکنند. تـجربه عینی و تحقیق علمی به آنان نـشان داده که شنیدهها نامطمئنترین تـکیهگاه هـستند؛ باید به نوشتههای معتبر اسـتناد کـرد و باید نظرگاه صاحبان هر فکر و اندیشهای را نیز جست و دریافت. ترکیبی از تراث فکری، و تـلقی و تـفسیر حاملان و صاحبان این میراث مـیتواند واقـعیتِ نـگرشها و کنشهای یک نـحله فـکری را بنمایاند. همانطور که کـه مـا مایل نیستیم بنا به گفتهها یا مشاهدات یا حتی نوشتههای غیرعلمی و ردّیهها درباره مـا قـضاوت کنند و با ما بر مبنای نـگاه دیـگران و با تـکیه بـر واسـطههای نامطمئن رفتار کنند، نـپسندیم که ما نیز دیگران را بدون تفحص علمی مورد داوری قرار دهیم. چگونه میتوان به ردّیههایی کـه در دهـهها یا سدههای گذشته نوشته شده و در روزگـار کـمبود کـتاب و دیـگر مـنابع و امکانات تحقیق، و آکـنده از خـصومتها و انگیزههای غیرعلمی به تحریر در آمده استناد کرد و بدون توجه به تحولات و تطورات پیشآمده در دیدگاهها و رفتارها، بـه داوری نشست؟! هـمچنانکه گـفتهها و کردههای برخی از منتسبان به یک فرقه و طـریقت نـیز نـمیتواند مـلاک داوری بـاشد. مـگر ما همه منتسبان به آیین خود را آینه تمامنمای باورهای دینی و مذهبیِ خود میدانیم.
در میان عالمان، کسانی را میتوان شایسته عنوان مصلح، و وارثان واقعی پیامبران و امامان تحولخواه و تاریخساز دانـست که علاوه بر کسب آگاهیهای معتبر، اهل گواهیهای صریح و روشن نیز باشند؛ کسانی که حکم الاهی را کتمان نکنند و از
شهادتدادن به حق و حقیقت پروا نداشته باشند. اظهار علم و بهپاخاستن در برابر بدعتها نـباید بـه انحرافها و بدعتهایی محدود شود که مبارزه با آنها مؤونه چندانی ندارد و در مسیر خواستها و برداشتهای عمومی توده مؤمنان است و حضور در آن میدانها به وجاهت بیشتر در میان پیروان و مریدان میانجامد. نباید بـدعتستیزی هـمیشه جهتگیری خاصی را نشان دهد. بسیار میشود که توده مؤمنان ناآگاهانه و به مرور به وادیهایی پا میگذارند و باورهایی را میپذیرند که با معیارها و حتی نصوص صـریح دیـنی نمیسازد و مبارزه با آنها نـیازمند پرداخـت هزینههای سنگین و از جمله آبرو و اعتبار است. چرا در چنین آوردگاهی جنگاوران بدعتسوز را کمتر میتوان یافت؟! این نکته را باید معلوم ساخت که در نهایت، این عالمان دینی هـستند کـه پیشگام و راهبر مؤمنانند یـا ایـن توده مؤمنان و سائقه و ذائقه دینی آنهاست که تکلیف آفرین و راهگشاست؟!
سوم
از آنچه گفتیم میتوان نتیجه گرفت که هیچ جامعهای را نمیتوان از دین عاری ساخت و هیچ دینی را نمیتوان خالی از مقدسات دانست و همواره بـاید مـقدسات ادیان را حرمت گذاشت. در عین حال بنا به آگاهیهای معتبر دینی و گواهیهای مطمئن عالمان دینی باید مرز مقدس و غیرمقدس را تشخیص داد و امر دینی را از غیردینی تفکیک کرد و در برابر انواع تحریف لفظی و معنوی، عـالمانه و هـوشمندانه ایستاد و در ایـن میان نباید به وادی تبعّض و تبعیض افتاد: نسبت به برخی از آموزههای دینی حساسیت نشان داد و نسبت به برخی دیـگر از آنها که در اهمیت داشتن و دینیبودن همطراز آنها و گاه برتر از آنها هـستند واکـنشی نـشان نداد یا به تأسفی در خلوت بسنده کرد، همچنانکه در حرمت نهادن به مقدسات دینی نباید میان این دیـن و آن دیـن، و این مذهب و آن مذهب، و این طریقت و آن طریقت فرقی گذاشت. نمیتوان مقدسات خود را گرامی داشـت و بـه مـقدسات دیگران دشنام داد. قرآن مجید به ما تعلیم میدهد که نباید خدانشناسان را مورد دشنام قرار دهـیم، زیرا چه بسا آنان نه تنها مؤمنان، که خدای مورد پرستش آنها را نـیز مورد ناسزا قرار دهـند. هـر جا که جمعی از انسانها در آن به عبادت و راز و نیاز مشغولند محترم است، چه مسجد باشد، چه کنشت؛ چه دیر باشد چه کنیس؛ به تعبیر حافظ
«همه جا خانه عشق است» و به تعبیر امـامخمینی «هر کجا میگذری یاد دل آرام من هست». اگر حتی این نگاه کثرتگرای عرفانی را نپذیریم به حکم زندگی مسالمتآمیز و بنا به ضرورت حفظ کیان و موجودیت خودمان باید مقدسات دینیِ همه ادیان، مذاهب و فـرق را مـحترم بدانیم.
کسانی که هنر یا آزادی بیان را مستمسکی برای اهانت به چهره ملکوتی پیامبر اسلام قرار میدهند، فارغ از انگیزههای سیاسی و ستیزهجویانهای که در ورای این رفتارها قابل رهگیری و پیگیری است، راه را برای قـداستزدایی از هـمه ادیان و اقوام میگشایند و پایههایی را متزلزل میکنند که هیچ ملتی نمیتواند بدون تکیه بر آنها بایستد، بماند و به پیش برود. اینان محکومند و مطرود، همچنان که اهانتکنندگان به حرم و حریم اهـلبیت پیـامبر اسلام نیز جایی در میان مسلمانانِ آگاه ندارند. اینان دین را به رغم ظرفیتهای رحمانی، عقلانی، و صلح و اصلاحطلبانهاش در خدمت اهداف سیاسی و نگرشهای جزمی و کوتهبینانه خود قرار میدهند. واکنش نسبت به ایـن گـستاخیها هـم باید سنجیده و توأم با درایـت بـاشد. تـردید نکنیم که دین و معنویت در دنیای امروز راه و جایگاه خود را یافته است. دولت و شوکتی که مسلمانان در سرزمینهای اسلامی چون فلسطین و عراق یافتهاند طبیعی اسـت کـه خـشم بدخواهان را برانگیزد، بدخواهانی که به هیچ دین و مـذهبی تـعلّق خاطر ندارند و به جای خدا، خواهش درون خود را میپرستند.
باید به گونهای عمل کنیم که افراطیهایی که در هر دین و آیـینی وجـود دارنـد نتوانند دیگر متدینان را نیز با خود همراه کرده، زمام دیـن را در دست بگیرند. برای منزویکردن اینان هیچ راهی بهتر از خویشتنداری و نگاهبانی از پیروزیهای به دست آمده نیست. این پیروزیها از آنـِ دیـن یـا مذهب خاصی نیست، این کلیت دین است که مورد اقبال و اسـتقبال قـرار گرفته است. امیدِ ما این است که فرصتهای پیشآمده برای دینگرایان زمینهساز رواداریِ مذهبیِ بیشتر بـاشد. در تـاریخ اسـلام، یک بار شاهد به قدرت رسیدن شیعیان بویهی در قلب جهان اسلام و کـانون اهـل سـنت، یعنی بغداد بودهایم. همگان اذعان دارند که در هیچ مقطعی از تاریخ اسلام چون این دوره، چـنینِ رواداریـ و کـثرتگراییِ دینی و مذهبیای دیده نشده است. در محیطهایی که در متن واقع و در عرصه عمل، تکثر وجود دارد، خـواه نـاخواه آستانه تحمّل بالاتر میرود و میتواند الگویی باشد برای دیگر حکومتهایی که اکثریت نـسبیِ دیـنی یـا مذهبیِ داخلی، آنان را
از جایگاه واقعیِ آنان در کلیت جغرافیای دینی و مذهبی غافل میسازد.
در خصوص اهـانت بـه مقدسات اسلامی پیشنهاد میشود که اولاً کنوانسیونی بینالمللی در کنار دیگر کنوانسیونهای پذیرفتهشده جهانی در مـحکومیت اهـانت بـه مقدسات همه ادیان و مذاهب تدوین شود و پس از تصویب در پارلمانهای کشورهای مختلف مبنای عمل قرار گیرد؛
ثـانیا مـتفکران خیرخواه ادیان مختلف به چارهاندیشی پرداخته، هم تبعات اهانت به مقدسات دیـنی را بـشناسند و بـشناسانند، هم عوامل و خاستگاههای فکری، سیاسی و اجتماعیِ اینگونه رفتارها را مورد بررسی و تحلیل قرار دهند. گام بـعدی کـوشش بـرای خشکاندن ریشههای خشونت و اهانت در هر کیش و سرزمین است. همگان نیز باید از خـود بـیآغازند و تعلیم و تأدیب خویشتن را بر تعلیم و تأدیب دیگران مقدم بدارند، که معلم و مؤدِّب خویشتن به اکرام و تـعظیم بـسی سزاوارتر است.