آیین سیکها نگاهی از فراز

اولین گام در شناخت هر دین، کسب تصوری جامع از جغرافیای عقاید و مناسک آن دین است؛ زیرا تبیین درست مفاهیم مطرح در آن دین ما را به آنچه مورد تأکید آن دین است راهنمایی میکند. بدیهی است هر محقق دینی در درجه اول به جستوجوی این است که بداند دین مورد مطالعه چه نگاهی به جهان یا خلقت و آفریننده دارد، مؤسس آن خود را چگونه توصیف مینماید، راه دست یافتن به نجات و رستگاری را چه میداند، اخلاقیات در آن چه جایگاهی دارند، مهمترین نمادهای آن دین کدام است، پیروان آن به چه مناسکی ملتزماند، مهمترین متون مقدس آن کداماند، آن دین امروزه در کدام مناطق دنیا و چه تعداد پیرو دارد و مسائلی از این قبیل. برای داشتن این تصویر باید نگاهی از فراز به آن دین انداخت. مقاله حاضر به دنبال آن است که با چنین نگاهی، تصویری کلی اما دقیق از یکی از جوانترین ادیان جهان ارائه دهد. مطالب ارائه شده در این مقاله میتواند برای بسیاری از افراد اولین گام برای شناخت آیین سیکه و مقدمهای برای تحقیقات بیشتر درباره این آیین باشد.
ﺳﻴﻜﻬ، گورو، تناسخ، مایا
آیینـ ﺳﻴﻜﻬ؛ نگاهی از فراز
محمدمهدی علیمردی۱*
و سیدمحمد روحانی۲**
- استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب.
- پژوهشگر مرکز مطالعات و تـحقیقات ادیان و مـذاهب وابـسته به دانشگاه ادیان و مذاهب.
نام و نشان
آیین ﺳﻴﻜﻬ یکی از جوانترین ادیان جهان است و از پیدایش آن بیش از پانصد سال نمیگذرد. این آیین را میتوان یکی از مـهمترین ادیان نوظهور قلمداد کرد؛ چراکه توانسته است حضور چشمگیری در مجامع بینالمللی داشته باشد. بهویژه آنـکه پیروان این دین در چند دهه اخیر بـا تـأسیس مؤسسات مختلف، سایتهای اینترنتی و انتشار کتابها و مجلات مختلف به نشر اعتقادات خود پرداختهاند. این آیین بر مبنای تعالیم گورو نانک (Guru Nānak) و نُه تن از جانشینانش، در منطقه پنجاب، در شبهقارّه هند بهوجود آمده است. این ده تن در ظـرف حدود دویست سال، یکی پس از دیگری، بهتدریج آیینی که امروزه آن را به نام ﺳﻴﻜﻬ میشناسیم، بهوجود آوردهاند. از حدود سیصد سال پیش تا به امروز نیز کتاب مقدّس آنها، ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب (Guru Granth Sāhib)، گورو و رهبر این آیین است. اصول این آیین بر سه اصـل مـهم اعتقاد به یگانگی خداوند، اطاعت محض از معلّم روحانی (گورو / Guru)، و باور به تناسخ ارواح در زندگی پس از مرگ بنا شده است. نفی نظام طبقاتی، برابری زن و مرد، خدمت به خلق، کار و کوشش، نفی هرگونه ریاضت جـسمانی، و داشـتن زندگی اجتماعی از دیگر آموزههای مهم این آیین محسوب میشوند. این آموزهها به عقاید اسلامی و هندویی بسیار نزدیکاند؛ به همین دلیل برخی از محققان غیرﺳﻴﻜﻬ معتقدند این آیین در حقیقت ترکیبی از تعالیم اسلامی و هندویی است که بـنیانگذارانش آن را بـرای ایجاد آشتی میان این دو دین بزرگ آن منطقه بهوجود آوردهاند. ولی پیروان آیین ﺳﻴﻜﻬ با این دیدگاه بهشدت مخالف هستند و دین خود را دینی الاهی و کاملاً مستقل میدانند.
واژه ﺳﻴﻜﻬ۵۲ در لغت به معنای دانشآموز، شاگرد و مُرید است. این واژه احتمالاً از مصدر ﺳﻴﻜﻬﻨﺎ (Sikhnā) به مـعنای آمـوختن، از زبـان هندی و پنجابی اخذ شده اسـت (Chander Dogra & Singh Mansukhani, ۱۹۹۷, ۴۳۶).۵۳ این واژه در کتـاب مـقدّس این آیین، ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب، نیز به صورت ﺳﻴﻜﻬ و ﺳﻴﻜﻬﻴﺎ به معنای تعالیم گورو و به صورت گورْﺳﻴﻜﻬ و سَتْگور ﺳﻴﻜﻬ به معنای پیرو گورو آمده است (G. G. S. Majh, Mahla 3: 117 and, Gaori Goareri, Mahla 1: 221 and G. G. S. Gaori Sukhmani, Mahla 5: 14).۵۴ ﺳﻴﻜﻬ در آغاز اصطلاحی بـود بـه مـعنای پیرو و مُرید نانک؛ امّا بعدها به دینی اطلاق شـد که بـر اساس تعالیم نانک و جانشینان او شکل گرفت (Hinnells & Owencole, ۱۹۹۶: ۳۱۰).
مطابق قانون سلوک این آیین (رَهِت مَرْیادا / Rahit Maryādā)۵۵ ﺳﻴﻜﻬ کسی است که به یک خدای ابدی و متشخّص (اکال پورﻛﻬ / Akāl Purakh)، ده گـورو ــ از گـورو نـانک تا گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ۵۶ (Guru Gobind Singh)، گورو بودن کتابِ مقدّسِ ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب، و مـراسم تعمید با شمشیر دودَم (کْهَندا کا امریت / Khandākā Amrit) باور داشته باشد، و همچنین هیچ دین و آیین دیگری را نپذیرد (Shromni Gurdwārā, ۱۹۹۸: ۹). به هرحال، امروزه اصطلاح ﺳﻴﻜﻬ به سـه گـروه اطـلاق میشود:
۱٫ سَهَجْدْهاری (Sahajdhāri)؛ کسانی که در خانواده ﺳﻴﻜﻬ متولّد شده باشند و از این طریق خود را پیرو این آیین بدانند، ولی بـهطور رسـمی تعمید نیافته و به پنج کاف، بهویژه کوتاه نکردن موی بدن، ملتزم نباشند.
۲٫ کِسدْهاری (Kesdhāri)؛ ﺳﻴﻜﻬهایی که ملتزم بـه کوتـاهنکردن مـوی بدن هستند، ولی بهطور رسمی تعمید نیافتهاند.
۳٫ امریتدْهاری (Amritdhāri)؛ ﺳﻴﻜﻬهایی که بهطور رسمی با مـراسم کْهـَندا کا امـریت تعمید یافته باشند (Chander Dogra & Singh Mansukhani, ۱۹۹۷: ۴۳۶).
گستره
آیین ﺳﻴﻜﻬ در منطقه پنجاب۵۷ (Panjāb) واقع در شمالغربی شبهقارّه هند پدید آمد. امروزه نیز بـیشتر جـمعیت پیروان این آیین در هـمین منطقه ساکن هستند. واژه پنجاب ترکیبی از دو کلمه فارسی پنج و آب است؛ پنجاب یعنی سرزمین پنج رودخـانه. این پنـج رود از رودخانه اصلی ایندوس (Indus) سرچشمه میگیرند. البته امروز تنها سه رودخانه راوی (Ravi)، بیاس (Beas)، و سوتلِج (Sutlej) در پنـجاب هـند جـاری هستند (Gupta, 2000: ۱/ ۱, and Chander Dogra & Singh Mansukhani, 1997: 358). منطقه پنجاب امروزه به دو بخش تقسیم شده است که یک بخش در کشور هندوستان و دیگری در پاکسـتان قـرار دارد.
طبق آخرین آمار، جمعیّت تقریبی ﺳﻴﻜﻬها در جهان حدود بیست میلیون نفر است. از این مـیان حـدود شـش میلیون نفر از آنان در دیگر ایالتهای هند (غیر از پنجاب) ساکن هستند و کمتر از دو میلیون نیز در کشورهای دیگـر مـانند انگلستان، ایالات متحده، کانادا، افریقای جنوبی، سنگاپور، مالزی، تایلند، استرالیا، نیوزلند و آلمان سـکونت دارنـد (Singh, ۲۰۰۹: ۱۳). عـلاوه بر این کشورها، ﺳﻴﻜﻬها به صورت محدودتر در
پاکستان، افغانستان، کشورهای حوزه خلیج فارس و ایران۵۸ نیز حضور دارنـد.
نـخستین مـهاجرت قابلتوجه ﺳﻴﻜﻬها به خارج از منطقه پنجاب در دوران حکومت انگلیس به وقوع پیوست. بـعد از سـال (۱۸۴۹م / ۱۲۷۰ق) زمانی که حکومت ﺳﻴﻜﻬها با لشکرکشی ارتش انگلیس به پنجاب نابود شد، ﺳﻴﻜﻬها وارد ارتش انگلیس شدند. این سـربازان بـهتدریج به مناطق مختلفی از مستعمرههای انگلیس و دیگر مناطق جنوب شرقی آسیا و اقیانوسیه اعـزام شـدند. این سربازان ﺳﻴﻜﻬ پس از اتمام خدمت در ارتش معمولاً بهعنوان پلیس، نـگهبان و مـحافظ در هـمان مناطق میماندند و پس از مدتی خانواده خود را نیز بـه آنـجا میبردند. به این صورت دیری نگذشت که ﺳﻴﻜﻬها به بیشتر نقاط جهان مهاجرت کردند (Owen, 2004: 281).
نمادها و نـمودها
امـروزه جامعه ﺳﻴﻜﻬ را با هشت نشان و نـماد بـسیار برجسته مـیتوان شـناخت. در این مـیان پنج نماد همان پنج چیزی اسـت که هـمراه داشتنش بر هر ﺳﻴﻜﻬ خالْصا الزامی است. نام این پنج نماد در زبان پنجابی بـا کاف شـروع میشود؛ از اینرو، به پنج کاف (پانج کَکّه / Pānj Kakke) مـشهور هستند. این پنج نماد عـبارتاند از: مـوی کوتاه نشده (کِش / Kesh)59، شانه چوبی (کَنـگا / Kangā)، خـنجر فولادی (کْرْیپان / Kripān)، مچبند فلزی (کَرا / Karā) که در مچ دست راست بسته میشود و شلوارکی که باید تا بالای زانـو بـاشد (کَچْهَه / Kachha).60 سه سمبل دیگر عـبارتاند از:
۱٫ واژه مـقدّس اِیک اَوْنـکار (<> Ik – Oankār)؛ این کلمه مقدّس مـعمولاً بـر سردر ساختمانها، در آغاز نـامهها، در پوسـترها و یا حتّی بر روی اتومبیلهای ﺳﻴﻜﻬها مکرر دیده میشود. این نماد، ترکیبی از عدد یک و حرف اُو a در گورموکهی است و بـر یگـانگی خداوند دلالت دارد.
۱٫ نشان کْهَندا (Khandā)؛ امروزه این نشان از حـلقهای فـولادی به هـمراه دو شـمشیر تـشکیل شده که در میان آن شـمشیرِ دولَب به صورت عمودی قرار دارد. البته این نشان در جامعه ﺳﻴﻜﻬ سابقهای بسیار طولانی ندارد.
۲٫ نشان صاحب (Nishān Sāhib)؛ این نشان عـبارت اسـت از پرچمی مثلثیشکل به رنگ زعفرانی و گـاهی آبـی تـیره. این پرچـم در تـمام معابد ﺳﻴﻜﻬ (گوردوارا Gurdwārā)۶۱
بـرافراشته مـیشود و نشان حضور ﺳﻴﻜﻬها در آن منطقه است. معمولاً چوبه پرچم نیز با پارچهای از جنس و رنگ پرچم پوشانده مـیشود و بـر فـراز نشان صاحب یک کْهَندای فلزی نیز نصب مـیگردد (Mcleod, 2005: 24).
غـیر از این هـشت نـماد، یکی از بـارزترین و مـشهورترین مشخّصههای ظاهری پیروان آیین ﺳﻴﻜﻬ بستن عمامههای رنگارنگی است که به زبان محلّی به آن پَکری (Pakŗi) یا دستار (Dastār) میگویند. دستار معمولاً به صورت ضربدری و به شکل عدد ۸ فارسی، طوری بسته میشود که گوشها زیر دستار قـرار میگیرند. البته این شیوه بعد از دوران گوروها، در دوران حکومت مهاراجا رنجیت ﺳﻴﻨﮕﻬ، بین ﺳﻴﻜﻬها مرسوم شده است. هرچند از نظر رنگ هیچ محدودیتی وجود ندارد، ولی معمولاً رنگهای زعفرانی، آبی تیره، مشکی و سفید ترجیح داده میشوند. بـستن دسـتار برخلاف پنج کاف الزامی نیست، ولی ﺳﻴﻜﻬها به بستن آن بهعنوان جزئی از لباس رسمی آیین ﺳﻴﻜﻬ مقیّد هستند .(Owen Cole and Morgan, ۲۰۰۰: ۳۰۵)
در حقیقت بستن دستار در این آیین نمادی از اطاعت و وفاداری به گوروها و تعالیم آنان است. اهمیّت نمادین دستار وقتی بـرای مـا روشنتر میشود که بدانیم هر مردی که خانواده تشکیل میدهد یا به کار و پیشهای مشغول میشود یا پس از درگذشت پدر، ریاست خانواده را بهعهده میگیرد، طی مراسم خاصّی دستار میبندد (سـینگ سـامبهی و اوون کول، ۱۳۶۹: ۲۳۵). اصولاً موهای سر نـباید هـیچگاه برهنه باشند، حتّی پسر بچهها و کسانی که دستار نمیبندند نیز هرگز سربرهنه از خانه خارج نمیشوند، بلکه موهای خود را بالای سر خود جمع کرده و پارچهای به نـام پَتـکَه (Patka) روی آن میبندند.
غالباً مردان دسـتار مـیبندند و زنان فقط روسری بلندی به سر میکنند. البته برخی از زنان خالْصای تعمیدشده نیز زیر روسری خود عمامه کوچکی میبندند و موهای خود را مانند مردان زیر عمامه قرار میدهند. ولی زنان ﺳﻴﻜﻬ غربی به بستن عـمامه سـفید، همانند مردان مقیّد هستند، هرچند معمولاً آنان نیز روی عمامه خود روسری نازک و سفیدی میپوشند. در اصل، استفاده از دستار اختصاص به ﺳﻴﻜﻬها ندارد و مسلمانان و هندوها نیز اغلب از آن استفاده میکنند، ولی چون ﺳﻴﻜﻬها از بـدو پیدایشـ، به بـستن دستار جنبه آیینی داده و آن را یکی از مشخصّههای خود قرار دادهاند، میتوان آن را، بهویژه در خارج از هند، یکی از ویژگیهای برجسته آنان قلمداد کرد.
بـاورها و ارزشها
یگانهپرستی
آیین ﺳﻴﻜﻬ را باید دینی توحیدی محسوب کرد. اعتقاد به خدای یگانه، بـهعنوان قـادر مـطلق و خالق هستی، جزو اصول اولیّه اعتقادی این آیین بهشمار میآید. در دیدگاه توحیدی ﺳﻴﻜﻬ، جهانِ هستی جلوهگاه خداوند، و حقیقتِ وجودْ تنها مـختص بـه او دانسته شده است (Singh, 1979: 9).
hir ibnu dUjw nwhI koie ]
هری بین دوجا نهی کوئی
بهجز خداوند هیچ چیز وجود نـدارد (G. G. S, Gori Sukhmani, Mahlā: ۵/۲۸۷).
بـه بـاور پیروان آیین ﺳﻴﻜﻬ مُول مَنْتره (Mool-Mul Mantra) نخستین الهام الاهی به گورو نانک بوده است. در این سروده عرفانی، گورو نانک بـه صورت کامل و در عینحال مختصر دیدگاه توحیدی خود را بیان کرده است:
<> siq nwmu krqw purKu inrBaU inrvYru Akwl mUriq AjUnI sYBM gUr pRswid
ایک اُونکار سَتهِ نام کَرْتـا پورﻛﻬ نیربْهَو نیروِیْر اکال مورت اجـونی سـِیْبْهَن گور پْرْسادهِ
خداوند یکتاست. نامش حق است. خالق کل است. از کسی ترس و کینه ندارد. بیشکل و خارج از گردونه تناسخ است. قائم به ذات است. (وصال او) به برکت گورو [ممکن است].
با مطالعه مضمون مـُول مَنْتره میتوان مدّعی شد که این سروده بنیادیترین صفات الاهی از قبیل یگانگی، حق بودن، خالقیت، قدرت، عدالت و در نهایت، رحمت خداوند را بیان کرده است (Singh, ۱۹۸۵: ۱۲۹).
در مُول مَنْتره خداوند با وصف کَرْتا پورﻛﻬ (Kartā Purkh) به معنای خالق شخصواره تـوصیف شـده است. واژه پورﻛﻬ از ریشه سَنْسکریت پورشه (Pursha) به معنای انسانوار (شخصی) است. البته در آیین ﺳﻴﻜﻬ منظور از شخصواره بودن خداوند، همانند برخی از فرقههای هندو، جسمانی یا مادّی دانستن خداوند نیست (Singh, ۱۹۷۹: ۹). مطابق آموزههای آیین ﺳﻴﻜﻬ، بهطور کلی خداوند به دو صورت مـنزه از صـفات (نیرگون / Nirgun) و دارای صفات (سَرْگون۶۲ / Sargun) تجلی کرده است.
گورو
یکی از مهمترین باورهایی که بعد از توحید بسیار مورد تأکید پیشوایان آیین ﺳﻴﻜﻬ، بهویژه گورو نانک بوده، اصل نیاز انسان به گورو برای رسیدن به فـنای در حـق و نجات از چرخه تناسخ است. گورو نانک در انتهای مولمَنْتْرَه، بعد از توصیف خداوند با انواع صفات و با تأکید بر یگانگی او، شناخت و وصال چنین خدایی را تنها از طریق عنایت و برکت گورو (گور پْرَسـاد / Gur Prasād) مـیسّر مـیشمارد. جانشینان نانک نیز بر اهـمیت این آمـوزه بـسیار تأکید داشتهاند (G. G. S, Sawiye, Mahlā ۴/۱۴۰۱).
پیشوایان آیین ﺳﻴﻜﻬ خداوند را گوروی حقیقی خود میدانستند. از اینرو، برای کلام خداوند (گوربانی / Gurbani) جایگاه بسیار مهمی قائل بودند؛ زیرا به باور آنان تـجلّی کامـل خـداوند در کلامش است که از ذاتش جدا نبوده و ازلی و ابدی است (Singh, 1971/59).
تـناسخ
آیین ﺳﻴﻜﻬ هـمانند دیگر ادیان سرزمین هند به قانون کرمه۶۳ (Karma) و تناسخ ارواح معتقد است. این آیین بهشت و دوزخ را، آنگونه که در ادیان ابراهیمی وجود دارد، نمیپذیرد؛ بلکه جهنم را تناسخ و بهشت را فـنای در حـق مـیداند. نجات و رهایی از چرخه تناسخ تنها از طریق لطف و عنایت الاهی (کْرْیپا / Kripā) مـمکن است (Bala, 1999: 117). طبق آموزههای گوروها تنها خداوند میتواند به صورتِ شَبد (Shabad)، نام (Naam)، و یا ستگورو (Satguru)، روح انسان را به مقام رهایی (مـُکشه / Moksha) بـرساند. در آیین ﺳﻴﻜﻬ از روح انـسان بهعنوان قطرهای جدا شده از اقیانوسِ هستیِ الاهی و یا اشعهای از پرتو نورِ الاهـی تـعبیر میشود که در نهایت برای رهایی از گردونه تناسخ باید به اصل خود بازگردد.
در آیین ﺳﻴﻜﻬ بهشت و جهنم جایگاهی خـاص بـرای مـتنعّم شدن با نعمتهای مادی و یا معذّب شدن با آتش نیست؛ بلکه بیشتر بـر مـفهوم عـرفانی آن تأکید شده است. گوروهای ﺳﻴﻜﻬ بهشت را به زندگی در عشق ِالاهی و وصال ِحق، که از آن به سـوﻛﻬ مـحل۶۴ (Sukhmahal) تـعبیر شده است، تعریف کردهاند و جهنّم را دوری از وصالِ الاهی و گرفتار شدن در چرخه تناسخ دانستهاند. در متون مـقدّس ﺳﻴﻜﻬ وقـتی از سرنوشت
انسانهای نیکوکار و بدکردار یاد میگردد، از تعابیری چون: جنّت و دوزخ (مطابق فرهنگ اسلامی) یا سُوَرگه۶۵ (Suarga) و نـَرْگه۶۶ (Narga) (مـطابق آمـوزههای هندویی) نیز استفاده شده است؛ اما آنچه گوروها از این تعابیر اراده کردهاند، مفهوم خاص اسلامی و هـندویی آن نـبوده است. به باور پیشوایان ﺳﻴﻜﻬ، مؤمن حقیقی کسی است که تمام اعمالش را به خاطر عـشق بـه خـداوند انجام دهد، نه بهطمع رسیدن به نعمات بهشت (Singh Caveeshar, 2000 /478).
مایا
آیین ﺳﻴﻜﻬ، همانند دین اسلام، در عینحال که وابستگی به دنـیا و مـادّیات را بهشدّت نفی میکند، امّا آن را خواب و خیالی غیرواقعی نمیپندارد. طبق آموزههای پیشوایان ﺳﻴﻜﻬ، چـون عـالم هـستیمخلوق خدای حق است، پس جهان نیز حقیقت است نه خواب و توهّم و یا سرابی غیرواقعی، آنگونه که در آیین هندو مـطرح اسـت (ﺳﻨﮕﻬ، بـیتا: ۱۰۲).
Awip siq kIAw sBu siq ]
آپهِ ستهِ کیآ ﺳﺒﻬ ستهِ
او خود حقیقت است و هر آنچه او آفریده نیز حقیقت
اسـت (G. G. S, Gori Sukhmani, Mahlā ۵/۲۹۴).
در واقـع اصطلاح مایا (Māyā) در آیین ﺳﻴﻜﻬ برای بیان جهانِ گذرا و ناپایدار بهکار میرود. بهاین معنا که انسان نباید با مشغولشدن بـه ظـواهر ناپایدار دنیویاز هدف اصلی خلقت، که همان وصالِ حق است، منحرف گردد (Owen Cole & Singh Sambhi, 2004/105).
cMcil sMig n cwlqI sKIey AMiq qij jwvq mwieAw ]
چـنچلهِ سـنگهِ نَ چَلتی سکهیئِ انتهِ تجهِ جَوت مـائیآ
مـایا بـیوفاست و تو را همراهی نخواهد کرد. ای دوست من! مایا در نـهایت تـو را رها خواهد کرد (G. G. S. Bilawal, Mahlā۵/۸۰۳).
ارزشهای اخلاقی و اجتماعی
بهطور کلی ارزشهای اخلاقی ﺳﻴﻜﻬ در سه اصل مهم خلاصه مـیشود: اوّل، نـام جَپنا (Nām japnā)، یعنی انسان مؤمن هـمیشه خـدا را یاد کند و مـشغول ذکر نـام او بـاشد؛ دوّم،
کیرَت کَرنا (Kirat Karnā)، به معنای کار و تـلاش در زنـدگی و کسب رزق حلال، با تعهّد و وظیفهشناسی؛ و سوّم، وَند کهِ چْهَکنا (Vand ke Chhaknā)، یعنی از مال و ثـروتی که بـا تلاش به دست میآورد به نـیازمندان نیز عطا کند (Singh, ۱۹۹۹: ۱۶۲).
آمـوزه نـام جپنا ــ که آن را نام سِمرَن (Nām Simran)، به مـعنای ذکر الاهـی، نیز میگویند ــ یکی از مهمترین آموزههای اخلاقی این دین محسوب میشود. برای تحقق نام جپنا، طـریقه مـعمول این است که هر فرد ﺳﻴﻜﻬ، بـه هـر کـاری که مشغول اسـت، نـام خدا را تکرار کند. ولی خـواندن جـَپْجی صاحب (Japji Sāhib) و سوکهمنی صاحب (Sukhmani Sāhib) در هر بامداد، و یا گوش سپردن به سرودهای آهنگین دینی، که کیرتن نام دارنـد، نـیز در شمار نام سِمرَن است. برای تـأثیر بـیشتر نام سـِمرَن دو عـنصر مـهم دیگر هم باید در کـنار آن باشد: سادْهو سنگت۶۷ (Sādhu Sangat) به معنای همراهی با نیکان و جماعت مؤمنان، و دیگری سِوا (Sevā)، به مـعنای خـدمت به مردم، که آن هم از لوازم ضروری نـام سـِمرَن اسـت. اینـ عـناصر اساس اخلاقیات اجـتماعی ﺳﻴﻜﻬهـا را میسازند (Singh, 2001: 3/162).
در آموزههای اخلاقی این آیین، بعد از نام سِمرن، ترغیب پیروان به کار و سازندگی، از اهمیت زیادی برخوردار است. سنّت ﺳﻴﻜﻬ برای تأکید بـر این آمـوزه، گـزارش میکند که گورو نانک در دوران سفرهای تبلیغی خـود فـقط مـهمان کسـانی مـیشد کهـ زندگی خود را با کار و تلاش میگذراندند. وی بعد از دوران سفر نیز به کشاورزی مشغول شد و برخلاف دیگر پیشوایان مذهبی از مریدان خود هدیهای نمیپذیرفت (Singh, 1993: ۴۹).
در آموزههای اخلاقی این آیین، مؤمنان از چند اخلاق نـاپسند نیز نهی شدهاند. مهمترین آنها هَومَیْ (Haumai)، یا خودخواهی و غرور است. این اخلاق ناپسند در تعالیم گوروهای ﺳﻴﻜﻬ بزرگترین مانع انسان در راه رسیدن به رهایی از گردونه تناسخ و واصلشدن به حقیقت بهشمار میآید. کام۶۸ (Kām) یعنی آرزوهای بـلند دنـیوی که باعث فراموششدن هدف اصلی زندگی یعنی فنای در خدا میشود، لُبه (Lobh) یا طمعورزی نسبت به دیگران، ﻣُﻬ (Moh)، بهمعنای تعلق به دنیا و مادّیات، و کَرُدْﻫ (Karodh) به معنای خشم و غضب بیهوده نیز از جمله موارد نـهیشده هـستند (Singh, 1996: 54–۸۳). در آموزههای اخلاقی ﺳﻴﻜﻬ برای نجات از این مشکلات اخلاقی فقط یک راه وجود دارد و آن توسّل به عشقِ الاهی و کردار نیکو است.
البته در باور ﺳﻴﻜﻬ، حتی اگر مؤمن به هر سـه خـلق نیکو،یعنی کار و تلاش، یاد خـدا، و کـمک به فقرا آراسته باشد، باز هم آنچه او را در نهایت به کمال میرساند، اعمال وی نیست؛ بلکه عنایت الاهی(کْرْیپا) استکه موجب رهایی میشود (آزاد فاروقی، ۱۹۸۶: ۲۱۳).
گوروها رهـنمودهای اجـتماعی مورد نیاز زمان را نـیز ایراد مـیکردند. ازاینرو، گوروها با دو باور متداول در جامعه هندو سخت به مبارزه پرداختند: نظام طبقاتی، و ارزش پایین زن. در جامعه مردسالار هند، زن را خدمتگزارِ مرد، موجودی پست، و یک کالا قلمداد میکردند، و نیز به رسم سَتّی زنی را که شـوهرش را از دسـت داده بود یا به همراه جنازه او زنده در آتش میسوزاندند، و یا از جامعه طرد میکردند. گوروها با این رسم بهعنوان یک ضد ارزش مخالفت کردند. از جمله ارزشهای اجتماعی که گوروها بر ضد نظام طبقاتی ترویج کردند، سُنّت اطعام عـمومی یا لَنـْگر بود. در این سـنّت تمام انسانها از هر ملّیت، دین و طبقه اجتماعی، در کنار هم اطعام میشدند (Singh, 1996: 166).
مناسک و عبادات
گوردوارا
محل نیایش ﺳﻴﻜﻬها گـوردوارا نام دارد. این واژه از دو بخش تشکیل شده است: گورو که در اینجا منظور کتاب ﮔﻮرو گـْرَﻧﺘﻬ صـاحب اسـت و دوارا به معنای دروازه، محل اجتماع یا خانه. بنابراین گوردوارا در لغت به معنای دروازه گورو یا محل اجتماع مؤمنان در حضور گـورو و یا مـنزل گورو است (Singh, 2001: 2/146). گوردواراها معماری خاصی ندارند، ولی معمولاً به تقلید از معبد طلایی در شهر اَمـْریتسَر، نـوعی مـعماری اسلامی هندی در بیشتر گوردواراها دیده میشود. به دلیل اصل یگانهپرستی و نفی پرستش بت در آیین ﺳﻴﻜﻬ، معمولاً در گوردوارا هیچگونه تـصویر یا مجسمهای، حتّی مربوط به گوروها، قرار داده نمیشود.۶۹
گوردوارا ساختمان یا بنای خاصی نیست، حـتّی یک اتاق خالی در طبقه فـوقانی یک خـانه روستایی نیز میتواند یک گوردوارا باشد. در حقیقت گوردوارا مکانی است که دو ویژگی مهم داشته باشد: نخست وجود یک نسخه از کتاب ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب، و دوم حضور جمعی از مؤمنان ﺳﻴﻜﻬ که به آن سَت ْسَنگت (Sat Sangat) میگویند. مهمترین
مراسم نیایش مـؤمنان در گوردوارا عبارت است از گوش سپردن به قرائت ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب (پات / Pāt)، خواندن آهنگین اشعار دینی (کیْرتَن / Kirtan) و آشنایی با تفسیر و معانی آنها در مجالس وعظ و سخنرانی (کَتْهه / Katha).
مهمترین مشخصه ظاهری هر گوردوارا نصب نشان صـاحب بـر بام یا حیاط آن است. چنانکه اشاره شد نشان صاحب پرچمی مثلّثی شکل، معمولاً به رنگ زعفرانی و گاهی نیز آبی تیره، و منقوش به نشان کهندا است.
البته برخی از گوردواراها از لحاظ تاریخی دارای اهـمیّت خـاصّی هستند، مانند: هریمندیر (معبد طلایی) در شهر اَمْریتسَر، سیس گنج۷۰ (Sis Ganj) در دهلی، نَنْکانه صاحب، محل تولّد گورو نانک در پاکستان، و پنج تخت، که عبارتاند از: اکال تخت۷۱ (Akāl Takht) در اَمْریتسَر، پتنا۷۲ در ایالت بیهار، کِشگرﻫ۷۳ (Keshgarh) در پنجاب، دَمدمه۷۴ (Damdama) در شهر تـلوندی، و حـَضور۷۵ (Hazur) در ایالت مهاراشترا. این گوردواراها که بیشتر در دوران حکومت مهاراجا رنجیت ﺳﻴﻨﮕﻬ (Mahārājā Ranjit Singh) بنا شدهاند، از لحاظ معماری به سبک مغولی ــ که ترکیبی از معماری اسلامی و هندویی است ــ ساخته شدهاند Bowker, 1997: 392)).
همانطور که گفتیم گوردوارا محلّی است که یک یا چند نسخه از ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صـاحب در آن نـگهداری مـیشود. مطابق قانون سلوک ﺳﻴﻜﻬ، یعنی رَهـِتْ مـَرْیادا، نـگهداری از ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب در گوردوارا، شرایط خاصی دارد: ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب باید با احترام باز، قرائت، و بسته شود. باید در محلی بلند روی یک سکو یا چهارپایه (مَنجی / Manji) در مـکانی تـمیز قـرار داده شود. باید با احتیاط باز شود. بالشهای کـوچکی بـاید برای نگهداری آن به کار رود و یک پارچه مربع شکل (رُمال / Romāl) باید در فاصله قرائتها، وقتی کتاب باز است، برای پوشاندن آن مـورد اسـتفاده قـرار گیرد. باید بر فراز ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب سایبانی (چانینی / Chanini) افراشته شـود و بادبزنی (چَوْر Chaur)76 برای حرکت دادن روی کتاب، به نشانه احترام در دسترس باشد (سینگ سامبهی و اوون کول ۱۳۶۹: ۳۱۵).
حضور در گوردوارا برای پیروانـ هـمه ادیان آزاد اسـت، ولی مستلزم رعایت احکام خاصّی است، مانند: پوشاندن سر برای مردان و زنـان، پابـرهنه وارد گوردوارا شدن، همچنین عدم تمایز میان طبقه، نژاد و جنسیّت۷۷ حتّی ﺳﻴﻜﻬ بودن یا نبودن.
در گوردوارا غیر از نیایش، مـراسم سـالگرد درگـذشت و تولّد گوروها (گورپورب / Gurpurb) و یادبود حوادث مهم تاریخی آیین ﺳﻴﻜﻬ، مانند تشکیل خالْصا، نیز بـرگزار مـیگردد. هـمچنین در گوردوارا محلّی برای اجتماع مردم، میهمانسرا، احیاناً مرکز فرهنگی، مدرسه و نیز محلّی برای درمـانگاه یا مـؤسسه خـیریّه در نظر گرفته میشود. یکی از قسمتهای مهم گوردوارا سفره اطعام عمومی (لَنْگر) است. هر ﺳﻴﻜﻬ مـؤمن بـر خود لازم میداند که در این سفرهخانه خدمت (سِوا) کند. هزینه اطعام نیز معمولاً از دَسْوَندﻫ (Daswandh / یک دهم امـوال هـر ﺳﻴﻜﻬ که بـاید هر سال بپردازد) و نذورات زائران تأمین میشود (Bowker, 1997: 392). این سنّت از دوران گورو نانک رایج بوده است. در سُنّت ﺳﻴﻜﻬ غـذا خـوردن در جمع، بدون تمایز طبقه، نژاد و یا حتی دین، علاوه بر فواید اجتماعی آن، نوعی عبادت نـیز مـحسوب مـیشود.
هَریمَنْدیر (معبد خداوند)
مرکز دینی و معنوی آیین ﺳﻴﻜﻬ به سه نام مشهور است: نخست هَریمَنْدیر یا هَرْمَنْدیر کهـ نـامی هندویی و به معنای معبد خداوند است. این اسم از دو بخش هَری (هَرْ)، یکی از اسـامی خـداوند در آیین هـندو، و مَنْدیر، به معنای معبد، ترکیب شده است. نام دیگر این معبد اسمِ اسلامی و فارسیِ دربـار صـاحب (Darbār Sāhib)، بـه معنای بارگاه الاهی است. این واژه نیز ترکیبی از واژههای فارسی دربار و صاحب است. واژه صـاحب مـیان مسلمانان هند برای خداوند بهکار میرود. سوّمین و مشهورترین نام این معبد هم معبد طلایی است. این نـام تـوسط انگلیسیها، بهخاطر پوشش طلایی آن به کار رفت، و بعدها به همین نام مشهور گـشت.
این مـعبد در میان استخریبزرگ به نام امریت سَرُوَره (Amrit Sarovara)، بـهمعنای اسـتخر آبـمقدّس، قرار دارد. این استخر در سال(۱۵۷۷م/۹۷۸ق)توسط گورو رام داس، گـوروی چـهارم، ساخته شد وگورو ارجن، گورویپنجم،معبد را در میان استخر بناکرد.گنبد معبد با لایهـای از طـلا به وزن صدکیلوگرم پوشانده شـده اسـت. فضای داخـل مـعبد کوچـک است، ولی با مهارت و ظرافت خاصی تـزیین شـده است. در معبد، کتاب مقدّس زیر سایبانیزیبا و پارچههایی رنگیقرار دارد.ساختمان معبد در سال(۱۸۰۳م/۱۲۲۴ق) تـوسط مـهاراجا رَنجیت ﺳﻴﻨﮕﻬ (۱۸۳۹-۱۷۸۰م/۱۲۶۰-۱۲۰۱ق) بازسازی شد (Howley, ۱۹۹۶: ۲۹۵).
از جمله آیینـهایی که تقریباً شبانهروز در معبد خـداوند انـجام میشود، خواندن آهنگین متون مـقدّس (کیرتـَن) و قرائت بیوقفه تمام کتاب مقدّس (اکْهَند پات Akhand Pat) است. معمولاً خوانندگان کیرتَن در نوبتهای سه سـاعته، فـضای معبد را آکنده از نوای موسیقی مـعنوی خـود مـیکنند. قرائت بدون وقـفه کتـاب مقدّس هم که چهل و هـشت سـاعت طول میکشد، برخلاف دیگر گوردواراها که فقط در ایام خاصی انجام میشود، در تمام طول سال ادامه دارد.
در گـوردوارهای اطـراف صحن معبد طلایی و در جایگاههای مخصوص در اطـراف سـاختمان معبد طـلایی نـسخههایی از کتـاب مقدس قرار دارد که آنها مـعمولاً شبانهروز قرائت میشوند. ولی در داخل معبد طلایی معمولاً یک کتاب مقدس قرار داده میشود که زائران به آن احترام میگذارند و در اطـراف آن جـمع میشوند. نسخهای که در داخل ساختمان قـرار دارد و سـیکهها آنـ را زیارت مـیکنند از چـهار صبح تا ده شـب بـاز است و سپس به اتاق استراحت منتقل میشود.
قرائت کتاب مقدّس و کیرتن معمولاً در تابستان از چهار صبح تـا دهـ شـب، و در زمستان از پنج صبح تا یازده شب ادامه پیدا مـیکند. در انـتهای شـب کتـاب مـقدّس بـا احترام روی تخت روان (پالکی صاحب / Pālki Sāhib) با مشایعت مریدان به ساختمان اکال تخت منتقل شده و در اتاق مخصوص روی تختی زیبا خوابانده میشود. سحرگاه نیز بار دیگر کتاب مقدّس به همان صورت بـه معبد طلایی بازگردانده میشود. در طی این مدّت نیز فضای داخلی و اطراف معبد با آب و شیر۷۸ شسته میشود.
انواع قرائت
بهطور کلّی ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب را به سه طریقه قرائت میکنند:
۱٫ کیرتَن، خواندن آهنگین بـخشهایی از سـرودهای ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب همراه با موسیقی، که یکی از عبادات اصلی در هر سَنْگَت (جمع ﺳﻴﻜﻬها) محسوب میشود.
۲٫ سَدْهارَن پات (Sadhāran Pāt)، قرائت عادی و ساده ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب.
۳٫ اکهند پات، قرائت بدون توقّف و یکسره تمام کتاب ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صـاحب. این نـوع قرائت در ایام خاص دینی، مانند سالگرد تولد یا درگذشت گوروها، و یا حوادث
مهم تاریخی ﺳﻴﻜﻬ، مثل روز تشکیل خالْصا، و یا روزهای خاص برای هر فرد، همچون شروع کاری جـدید، نـامگذاری فرزند، خرید منزل نو و… اجـرا مـیشود. حدوداً ۴۸ ساعت قبل از اینگونه مناسبتها، ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب را از ابتدا تا به انتها، به صورت شبانهروزی، بدون توقّف به نوبت قرائت میکنند (Shromni 1998 /15).
مراسم تعمید (کْهَندا کا امـریت)
طـبق فرمان گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ، هـر ﺳﻴﻜﻬ بـرای عضویّت در خالْصا باید با مراسم موسوم به کْهَندا کا اَمْریت، که نخستین بار توسط خود وی ابداع شد، تعمید بیابد. امروزه نیز هر فردی، چه در خانواده ﺳﻴﻜﻬ به دنیا آمده باشد، یا از دین دیگری بـه این آیین بـگرود، لازم است این مراسم را انجام دهد. تعمید یافتن و عضویت در جامعه ﺳﻴﻜﻬ (ﭘَﻨﺘﻬ) برای هر انسان از هر طبقه و نژادی که تصمیم بگیرد به آیین ﺳﻴﻜﻬ درآید آزاد است.
برای آغاز مراسم تعمید پنج تن از ﺳﻴﻜﻬهای خالْصا، چه مرد و چـه زن، بـهعنوان نمادی از پنـج پیاره (نخستین پنج تنی که توسط گوروی دهم تعمید یافتند) انتخاب میشوند. سپس این پنج تن غسل کرده و لباسی پاکیزه هـمانند لباس پنج پیاره که معمولاً شامل عمامه، پیراهنی بلند و شلواری کوتـاه اسـت بـه تن میکنند. علاوه بر این دقّت میشود که پنج کاف و شمشیر را نیز همراه داشته باشند.
فردی که داوطلب تعمید شدن اسـت نـیز غسل کرده و چنین لباسی به تن میکند. سپس در یک گوردوارا در حضور کتاب مقدّس ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صـاحب، مـراسم بـا دعا (اَرْداس / Ardās) آغاز میشود. نخست، پنج پیاره از فرد داوطلب نسبت به عقاید و رعایت باورها و احکام دین ﺳﻴﻜﻬ اقرار مـیگیرند. بعد از قبول تمام این اصول و ابراز ایمان، مراسم اصلی تعمید آغاز میشود.
طی مـراسمی، امریت۷۹ (Amrit) تهیه میشود. بـرای تـهیه امریت، در یک کاسه بزرگ فلزی، مقداری آب صاف و شیرینی مخصوص هندی ریخته میشود. سپس پنج پیاره در اطراف کاسه فلزی مینشینند و به نوبت با دست چپ ظرف را میگیرند و با دست راست شمشیر دودَم (کْهَندا) را در ظـرف حرکت داده و در حال زمزمه اشعار گوروها، آب و شیرینی را با هم مخلوط میکنند.
این کار را بزرگترینِ آن پنج تن با خواندن جپجی صاحب آغاز میکند؛ پس از او فرد دوّم جاپ صاحب (Jāp Sāhib)، فرد سوّم سَوَیّا (Sawayyā)، فرد چهارم چَوْپای (Chaopai) را قرائت مـیکند و در نـهایت کْهَندا را به نفر پنجم میدهند و او در حالیکه انند صاحب (Anand Sāhib) را میخواند آخرین بار آب و شیرینی را با هم مخلوط میکند. پس از اتمام این مراسم، پنج پیاره از فرد داوطلب میخواهند تا یکی از شعارهای دینی ﺳﻴﻜﻬ را با این مضمون بگوید: «واههِ گـورو جـی کا خالْصا واههِ گورو جی کی فَتِح»؛ یعنی خالْصا متعلّق به خداوندِ شگفتانگیز است و پیروزی نیز از آنِ خداوند شگفتانگیز است. او باید این شعار را پنج بار تکرار کند.
آنگاه بزرگترین فرد از میان پنج پیاره مـقداری از امـریت را بر سر، صورت و چشمان فرد تعمیدشونده میپاشد و مقداری را نیز در مشت او میریزد تا بنوشد. در اینحال فرد تعمیدشونده باید در مقابل آنان به صورت ویراسَن (Virāsan) بنشیند؛ به این صورت که زانوی راست را بالا و زانـوی چـپ را بـر زمین بگذارد. پس از اتمام تعمید یکی از پنـج پیارهـ شـیوه زندگی و ایمان خالْصا را بار دیگر برای فرد تعمیدیافته تشریح میکند.۸۰ بعد از انجام این مراسم بار دیگر فرد تعمیدیافته با صدای بـلند شـعار ﺳﻴﻜﻬ را مـیخواند. اگر فرد تعمید یافته اسم کوچکش از کتاب مـقدّس انـتخاب نشده باشد، با تفأل زدن به کتاب مقدّس (به شیوه نامگذاری نوزادان) نامی برای او انتخاب میشود. با تقسیم کره پْرساد بـین حـضار، مـراسم به اتمام میرسد. کره پرساد (karah prasad) همان حلوا است که بهعنوان غـذای متبرک بعد از تشریفات مذهبی بین حاضرین در گوردوارا تقسیم میشود. از این پس، فردِ تعمیدیافته رسماً عضو ﭘَﻨﺘﻬ محسوب میشود. بعد از آن اگر آنـ فـرد مـرد باشد نام خانوادگیاش به ﺳﻴﻨﮕﻬ، به معنای شیر، و اگر زن باشد به کَوْر، بـه مـعنای ملکه یا بانو، تغییر مییابد (Chander Dogra & Singh Mansukhani, ۱۹۹۷: ۶۷ and Lopez, 1998: 321).
مراسم نامگذاری نوزادان
پس از گذشت چند روز از تولّد نوزاد، هنگامی که حال مادر رو به بـهبودی نـهاد، نـوزاد را به گوردوارا میبرند تا مراسم شکرگزاری و انتخاب نامی مناسب برای نوزاد انـجام شـود. در این مـراسم نخست شعری را از گورو ارجن که مضمون آن تشکر از خداوند
بهخاطر تولد فرزندش گورو هَر گوبِند اسـت، هـمنوا بـا هم میخوانند. سپس برای کودک آب مقدّس (امریت) تهیه میشود. در طی مراسم تهیّه امریت، مسئول امـور دینـی پنج شعر از اوّل جَپْجی صاحب را میخواند و در اینحال خنجر دو دَم را در آب مقدّس حرکت میدهد. سپس خـنجر کوچـکی را بـه امریت آغشته کرده، آن را آرام به زبان کودک میزند. بعد از آن مادر نوزاد باقی امریت را مینوشد (Owen Cole and Morgan: 2000/307).
پس از این مراسم در حضور جـماعت حـاضر در معبد، کتاب مقدّس ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب به صورت تصادفی باز میشود و نخستین کلمه از اوّلینـ شـعر در صـفحه سمت چپ بهعنوان نام کودک انتخاب میشود (Nigosian,1994: 173). اگر کودک دختر باشد به انتهای نامش کَوْر و اگر پسر بـاشد ﺳﻴﻨﮕﻬ افـزوده میشود. بعد از آن مسئول امور دینی نام نوزاد را اعلام میکند، و شعار آیین ﺳﻴﻜﻬ «جـو بـولهِ سـَو نیهال» به معنای هر آنکس که بگوید به شادی و بهجت میرسد، را با صدای بلند میخواند.۸۱ جـمعیت حـاضر نـیز با صدای بلند پاسخ او را اینگونه میدهند: «سَت سِری اَکال»؛ یعنی، تنها خدای مـتعال حـقیقت است. در انتهای مراسم پنج شعر اول و آخرِ بخشی از کتاب مقدّس به نام اَنَنْدْ صاحب را میخوانند و مراسم بـا دعـا (اَرْداس) و تقسیم کره پرساد به پایان میرسد. در صورتی که به هر علّتی امکان رفتن بـه گـوردوارا نباشد، میتوان مراسم نامگذاری را در خانه انجام داد، و بـه جـای کتـاب مقدّس گورو گرﻧﺘﻬ صاحب از برگزیده اشعار آن بـه نـام گوتکا برای انتخاب نام نوزاد استفاده کرد (Owen Cole and Morgan, 2000: 307).
مراسم ازدواج ﺳﻴﻜﻬ
مطابق آنچه در رَهِتْ مَرْیادا دربـاره مـراسم ازدواج آمده است، ازدواج باید با مـراسم خـاصی به نـام انـنده سـَنْسْکار۸۲ (Anand Sanskār) انجام شود. این مراسم به این صورت اسـت کـه مرد ﺳﻴﻜﻬ در حالیکه مُلبّس به پنج کاف است، پارچهای را از دوش خود آویزان میکند و یک سر آن را در دسـت مـیگیرد. دختر هم ملبّس به لباس مـحلّی، پشت سر شوهرش مـیایستد و یکـ سر پارچه را میگیرد. سپس مـسؤل قـرائت کتاب مقدّس (گْرَنْتْهی / Granthi) پشت جایگاه مخصوص ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب قرار میگیرد و به قرائت سـرودههای خـاصی از آن میپردازد، در حین قرائت، عروس و دامـاد چـهار بـار به دور
ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صـاحب مـیگردند؛ که به هر بار چـرخش لاوان (Lāvān) مـیگویند. سپس هر دو در مقابل کتاب مقدّس تعظیم میکنند و از آن به بعد زن و شوهر محسوب میشوند (Shromni Gurdwārā prabandak committee, 1998: 22).
مراسم بـعد از مـرگ
آیین ﺳﻴﻜﻬ نیز، مانند سایر ادیان هندی، سوزاندن جـسد را بـهترین راه برای از بـین بـردن جـسد دانسته است و برای آن احـکام خاصّی دارد. این احکام طبق رَهِتْ مَرْیادا به این شرح است: در مراسم مردهسوزانِ ﺳﻴﻜﻬها نباید از آداب دیگر ادیان استفاده کـرد، بـلکه صرفاً باید ذکر واههِ گورو زمـزمه شـود. فـرد مـتوفا حـتی اگر کودک خـردسالی هـم باشد باید سوزانده شود.۸۳ برای مراسم سوزاندنِ جسد، شب و روز فرقی ندارد. جسد را قبل از سوزاندن، غسل مـیدهند، ولیـ دقـت میکنند که پنج کاف از جسد جدا نـشود. یکـی از نـزدیکان مـتوفا (تـرجیحاً پسـر بزرگ) در حالیکه سرودهای خاصی از کتاب مقدّس را میخواند، توده هیزم را شعلهور میکند. در مدت سوختن جسد، حضّار به خواندن کیرتَن و دعای مناسب مشغول هستند. خاکستر را در هر رودخانهای که آب جـاری۸۴ داشته باشد میتوان ریخت (Ibid, 1998: 25).
مراسم توبه
کسی که رسماً تعمید یافته و عضو خالْصا گردیده است، اگر یکی از اعمال ممنوع را انجام دهد یا یکی از پنج کاف را رعایت نکند، مرتد (پَتِتْ / Patit) خوانده مـیشود. چـنین فردی دیگر عضو ﭘَﻨﺘﻬ محسوب نمیشود و اگر بخواهد بازگردد، باید مراسم توبه (تنخَه / Tankhah) را انجام دهد. فردی که پَتِت شده است باید بهطور رسمی به کار ناشایست خود اعتراف و تقاضای بـخشش کـند. بعد از این کار، پنج ﺳﻴﻜﻬ خالْصا بهلباس پنج پیاره درآمده و برای او مجازاتی در نظر میگیرند. مجازات هم اصول و محدودیتهایی دارد؛ مجازات نباید از قبیل اعدام، تنبیه بدنی و یا تحقیر کـردن بـاشد، مجازات باید ترجیحاً از نوع خـدمت (سـِوا) باشد، و فرد بتواند بهتنهایی آن کار را انجام دهد، مثلِ جارو کردن گوردوارا، کار در تهیه لَنْگَر، جفت کردن کفش زائران و… پس از آن فرد پتِت بخشیده شده و بار دیگر مـراسم تـعمید (کْهندا کا امریت) برای او اجـرا مـیشود (Ibid: 32).
متون و منابع
ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب (آدی گْرَﻧﺘﻬ)
امروزه کتاب مقدّس ﺳﻴﻜﻬ شْری۸۵ ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب جی۸۶ (Sri Guru Granth Sāhib ji) نامیده میشود. این کتاب پیش از انتصاب بهعنوان گوروی جاودان آیین ﺳﻴﻜﻬ، به اسم آدی گْرَﻧﺘﻬ (کتاب نخستین) نامیده میشد. واژه آدی به معنای نخستین و گـْرَﻧﺘﻬ بـه معنای کتاب است. این کتاب، اوّلین بار توسط گورو ارجن، گوروی پنجم، به صورت یک کتاب مستقل تدوین شد (Mansukhani, 2004: 95).
این کتاب شامل سه دسته شعر است: نخست، اشعار شش تن از گوروهای ﺳﻴﻜﻬ، یعنی سـرودههای پنـج گوروی اوّل و گـوروی نهم؛ دوّم، سرودههای صوفیان و عرفای مسلمان، مانندِ بابا شیخ فریدالدین گنج شکر و بهَکَنجی، و اشعار بْهَکتیهای هندو مانندِ کـبیر، نامدِوْ، رَویداس و راماننده؛ و سوّم، اشعار نقالها و حماسهسرایانی از اصحاب گورو نانک و جانشینان او که بـْهَت (Bhat) نـامیده مـیشوند، مثل مردانه که از یاران گورو نانک بود (Chander Dogra & Singh Mansukhani, ۱۹۹۷: ۳).
ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب کاملاً به نظم نوشته شده است، امّا نوع و سـبک اشـعارِ آن بسیار مختلف است. امروزه تمام نسخههای این کتاب ۱۴۳۰ صفحه دارند که هـر صـفحه شـامل ۲۷ سطر و هر سطر شامل ۳۵ کلمه است. در این کتاب جمعاً شش زبان به چشم میخورد: پنجابی، مـولتانی، فارسی، پْراکْرِیت، هندی و مَراتهی. علاوه بر این زبانها، مطالبی به لهجههای محلّی مـختلف نیز در این کتاب یافت مـیشود. البـته تمام این زبانها به رسمالخط گورموکهی نوشته شدهاند.
کتاب ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب در آیین ﺳﻴﻜﻬ، محور و پایه اصلی اعتقادی این آیین محسوب میشود. احترامی که سیکهها به این کتاب میگذارند نشاندهنده جایگاه والای این کتاب است؛ همه ﺳﻴﻜﻬها بعد از ورود به گوردوارا با احـترام خاصّی در مقابل کتاب مقدّس تعظیم میکنند، تا جایی که در نگاه اوّل و در ظاهر به نظر میرسد ﺳﻴﻜﻬها مشغول پرستش همین کتاب هستند. در واقع تمام آیین ﺳﻴﻜﻬ در این کتاب خلاصه میشود. محتوای کتاب بیشتر مباحث عرفانی و الاهـیاتی، و شـامل چند بخش مهم است. این قسمتها شامل ۱۳۳۹ صفحه از کتاب مقدّس ﺳﻴﻜﻬ است که اشعار گوروها و بهکتیها را دربردارد. در انتها نیز کتاب با دو بخش به نامهای بْهُگ (Bhog) و بْهُگ کی بانی (Bhog ki Bāni) خاتمه مییابد (Ibid).
دَسَمْ گْرَﻧﺘﻬ
از دیگر کتـب مـورد احترام که بعد از ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب مطرح است دَسَمْ گْرَﻧﺘﻬ (Dasam Granth) نام دارد. نام کامل این کتاب دَسوِن پاتشاه کا گْرَﻧﺘﻬ (Dasven Pātsāh kā Granth) به معنای کتاب دهمین پادشاه است، که به اختصار دَسَمْ گْرَﻧﺘﻬ خوانده میشود. این کتاب مـجموعهای از اشـعار منسوب به گورو گوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ، گوروی دهم ﺳﻴﻜﻬها، است که نخستین بار بعد از درگذشت او توسط بهای مَنی ﺳﻴﻨﮕﻬ (Bhāi Mani Singh)، یکی از اصحاب نزدیک وی، در سال (۱۷۳۴م / ۱۱۵۵ق) تدوین شده است. محتوای کتاب بیشتر شامل سه موضوع مهم اسـاطیر، نـکات اخـلاقی و شرح زندگی گوروی دهم اسـت (Mansukhani, 2004: ۱۱۴).
دَسـَمْ گـْرَﻧﺘﻬ با سرودهای به نام جاپ صاحب آغاز میشود. این بخش قسمتی از نیایش صبحگاهی و مراسم تعمید در آیین ﺳﻴﻜﻬ را تشکیل میدهد. این شعر مجموعهای از ابیات موزون در سـتایش خـداوند اسـت. جاپ صاحب از ۱۹۹ بند، به چندین زبان مختلف، مـثل سـَنْسکریت، فارسی، عربی، هندی و پنجابی تشکیل شده است (Chander Dogra & Singh Mansukhani, 1997: 8).
جنم ساکهیها
جنم ساکهیها کتابهایی روایی هستند که مریدان گورو نانک در مدح وی سرودهاند ولی از لحـاظ تـاریخی مـورد وثوق نیستند. واژه جنم ساکهی که به معنای داستان زندگی است، از دو بـخش، جَنَمْ به معنای زندگی و ساکْهی، از ریشه سَنْسکریت ساکْشیه (Sākśya)، به معنای داستان، گواه و دلیل، اخذ شده است (Singh, 2001: l/337). در اصطلاح، جنم سـاکهی بـه مـجموعه گزارشهایی از سیره زندگانی گورو نانک که توسط پیروان وی سینهبهسینه نقل شـده و بـعدها در مجموعه کتابهایی جمعآوری شده است اطلاق میشود. این زندگینامهها در زمانهای متفاوت و طبق روایات مختلفی پس از درگذشت گورو نانک بـه ثـبت رسـیدهاند، ولی راوی بیشتر آنها شخصی به نام بهای بالا (Bhāi Bālā)۸۷ بوده است (Chander Dogra & Singh Mansukhani, 1997: 230).
برای نگارش جـنمساکهیها از خـط گـورموکهی و زبانهای پنجابی و سادْهوکاری (Sādhukāri) یا سَنْت بْهاشا۸۸ (Sant bhāshā) استفاده شده است. امروزه چهار جَنَمْ ساکهی به عـنوان مـشهورترین و مـعتبرترین جَنَمْ ساکهیها موجود هستند که عبارتاند از: پُراتَن جنم ساکهی (Puratan Janam Sākhi)، بهای بالا جنم ساکهی (Bhāi Bālā Janam Sākhi)، مِهَرْبان جـنم سـاکهی (Miharbān Janamsākhi) و مَنی ﺳﻴﻨﮕﻬ جنم ساکهی (Mani Singh Janamsākhi) (W. Owen Cole, 2004: 166).
واران بهای گورداس و دیوان بهای نندلال
واران بهای گورداس (Vārān Bhāi Gurdās) مجموعه اشعاری شـامل سـی و نـه قطعه شعر (وار / Vār)89 است که توسط یکی از اصحاب و خویشان گورو ارجن، گوروی پنجم، به نام بهای گـورداس (۱۶۳۶ – ۱۵۵۱م / ۱۰۵۷-۹۷۲ق) سـروده شده است. نام اصلی او پْرَتْهَم (Pratham) بود، ولی به دلیل علاقه زیاد و اطاعت محض از گورو به گـورداس، بـه مـعنای بنده گورو، مشهور شد. او نوه سوّمین گورو، گورو اَمَرْداس بود؛ به همین دلیل گوروها او را با لقـب عـموی بزرگ میخواندند و بسیار مورد احترام قرار میدادند. سرودههای او از چنان جایگاه مهمی در آیینـ ﺳﻴﻜﻬ بـرخوردار اسـت که گوروی پنجم اشعار بهای گورداس را به گوربانی دی کونْجی ) (Gurbāni di Kunji gurbwxI dI kuMjI به معنای کلید فهم اشعار کتاب مقدّس، مـلقّب کرد. بـه هـمین دلیل با اینکه سرودههای او در کتاب مقدّس درج نشده است، ولی در معابد ﺳﻴﻜﻬ همانند اشعار کتاب مـقدّس در کیرتـن خوانده میشود (Singh, 2000: 19). مضمون این اشعار توضیح و تفسیر اصطلاحات مهم الاهیات، معارف، اخلاقیات و مهمترین آموزههای گوروها مـانند: سـَنگت، هَومِی، گورموﻛﻬ، منموﻛﻬ و… است (Singh, 2001: 4/411).
دیوان بهای نَنْدلال (Diwān Bhāi Nand Lāl) یکی دیگر از منابع مهم دینی ﺳﻴﻜﻬ محسوب مـیشود. این دیوان شـعر، توسط بهای نَنْدلال(۱۷۱۳-۱۶۳۳م/۱۱۳۴-۱۰۵۴ق)، از مریدان و شاگردان گـورو گـوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ، گـوروی دهم، سروده شده است. او از شعرای بزرگ و مـحبوب آیین ﺳﻴﻜﻬ اسـت که اشعارش مانند بهای گورداس تبیینکننده اعتقادات بنیادین این آیین قلمداد میشود. بهای نَنْدلال مـتولّد و بـزرگشده شهر غزنی در افغانستان امروزی، و مـسلّط بـه زبان فـارسی بـوده اسـت (Mcleod, 2005: 81 and Singh, 2001, 4: 195).
تخلّص شعری او گُیا۹۰ (Goyā) بود، به هـمین دلیل بـه نام نندلال گُیا نیز مشهور است (Gupta, 2000/1/384).
احکام و الزامات
هر ﺳﻴﻜﻬ خالْصا اعم از مـرد و زن، بـاید پنج نشانه را همیشه همراه داشته بـاشد:
کِس (کِش): کوتاه نـکردن مـوهای تمام بدن. برای این حکم چـند دلیل بـیان شده است: اوّل اینکه مو و ریش بلند با عنوانی که برای ﺳﻴﻜﻬها انتخاب شده، یعنی ﺳﻴﻨﮕﻬ، بـه مـعنای شیر، تناسب دارد.۹۱ دوّم اینکه باقی گـذاشتن مـو، نـوعی درس تسلیم در مقابل اراده الاهـی اسـت؛ به این معنا که خـالْصا خـود را به همان چهرهای که خدا انسان را به آن صورت خلق کرده باقی میگذارد. دلیل دیگر اینـکه، حـفظ موها باعث حالت معنوی و روحانی، و از طـرفی هـم موجب تـشبّه بـه عـرفا، پیامبران و ریشیها۹۲ (Rishi) است.
۱٫ کـَنْگا: همراه داشتن شانه برای مرتّب و تمیز نگاه داشتن موها. این کار در واقع برای عدم شباهت بـه مـرتاضهای هندو است؛ چراکه آنان نیز مـوهای خـود را کـوتاه نـمیکنند، ولی مـوی آنان بسیار کـثیف و ژولیده اسـت.
۲٫ کیرپان: همراه داشتن خنجر یا شمشیر برای ایجاد حسّ شجاعت و دفاع از خود.
۳٫ کَرا: مُچبند فولادی، وسیلهای بـرای یادآوری اصـول ﺳﻴﻜﻬ و تـذکر این نکته که ﺳﻴﻜﻬ همیشه بنده خداوند است.
۴٫ کَچـْهه (کـَچهیرا): شـلوار کـوتاه بـرای پوشـاندن اعضایی از بدن که باید همیشه پوشیده باشند. در ضمن این لباس یادآورِ تعهّد به اصول ﺳﻴﻜﻬ و بازدارنده از تمایلات جنسی نامشروع است.
هر ﺳﻴﻜﻬ خالْصا باید روزانه در سه وقت، پنج دعا از اشعار ﮔﻮرو گـْرَﻧﺘﻬ صاحب و دَسَمْ گْرَﻧﺘﻬ را بدین ترتیب قرائت کند: خواندن رَهَت (Rahat) و جَپجی در هر بامداد؛ خواندن جاپْ و سَویّه بعد از غروب خورشید؛ و خواندن رَهْراس (Rahrās) قبل از خواب. برای خواندن این نیایشها انجام حرکات مخصوص مـثل سـجده، رکوع و یا توجّه به سمتی خاص بهعنوان قبله لازم نیست؛ بلکه میتوان در حال انجام کار نیز این دعاها را زمزمه کرد. البته اگر فرد در گوردوارا و در حضور کتاب مقدّسِ ﮔﻮرو گْرَﻧﺘﻬ صاحب باشد، باید برای احترام رو به کتـاب دعـا کند.
دوری از چهار گناه بزرگ نیز بر هر ﺳﻴﻜﻬ خالْصا لازم دانسته شده است، این چهار گناه عبارتاند از:
۱٫ کِسان دی بِادْبی (Kesān di be-adbi): یعنی بیحرمتی به موها، که مصداقش کوتاه کـردن مـوهای بدن است.
۲٫ تماکو دا وَرتنا (Tamāku dā vartnā): اسـتعمال تـنباکو و هر نوع مواد مخدّر و مُسکرات.
۳٫ کُتْها کْهانا (Kothā khānā): خوردن گوشت ذبح اسلامی.
۴٫ پَر استْری جان پَر پُرشا دا گَمَن (Par istri jān par porsh dā Gaman): به معنای رابطه نامشروع با زنان یا مردان بیگانه (Shromni Gurdwārā prabandak committee, 1998: 30).
پینـوشت
کتـابنامه
آزادفاروقی، عمادالحسن (۱۹۸۶)، دنیا کـهِ بـرهِ مذهب، دهلی نو: جامعه لِمتد، (اردو).
ﺳﻨﮕﻬ، جودﻫ (بیتا)، گورو صاحب اور وید، امریتسر: وزیر هند پریس، نسخه خطی (اردو).
سینگ سامبهی، پیارا، و دبلیو اوون کول (۱۳۶۹)، سیکها: معتقدات مذهبی و رویّه آنان، فیروز فیروزنیا، تهران: توسعه.
ﺳﻴﻨﮕﻬ، سودهی تیجا (۱۹۹۷)، وچترجیون دس پاتشاهی، امریتسر: مـائی سـیوا (اردو).
Bala, Shashi (۱۹۹۹), Sikh Metaphysics, Amritsar: Singh Bros.
Bowker, John (1997), The Oxford Dictionary of World Religions, New York: Oxford University Prees.
Chander Dogra, Ramesh and Gobind Singh Mansukhani (1997), Encyclopaedia Of Sikh Religion and Culture, Delhi: Vikas Publishing House.
D. Baird, Robert (1995), Religion in Modern India, New Delhi: Manohar.
Dhillon, Harish (2000), The Lives and Teachings of The Sikh Gurus, Delhi: UBSPD.
Duggal, K. S. (1997), Sikh Gurus Their Lives and Teachings, Delhi: UBSPD.
Eliade, Mircea (ed.) (1987), The Enyclopediya of Religion, New York: Macmillan.
Gupta, Hari Ram (2000), History of the Sikhs, New Delhi: Munshiram Manoharlal.
Hinnells, John R. and W. Owencole (1996), A new Hand book of Living Religions, Oxford: Black well Publishers.
Howley, John and Hada Bharata Dasa (1996), Holy Places and Temples of India, New Delhi: Spiritual Guide.
Lopez, S. (1998), Religions of India in Practice, New Delhi: Mnshiram Manoharlal.
Madan, T. N. (1998), Modern Myths locked Minds, Delhi: Oxford University Press.
Mansukhani, S. G. (2004), Introduction to Sikhism, New Delhi: Hemkunt press.
McLeod, W. H. (2002), Historical Dictionary of Sikhism, UK: Oxford.
___________ (۲۰۰۵), Sikhs of the Khalsa A Histoty of the Khalsa Rahit, New Delhi: Oxford India Paperbacks.
___________ (۲۰۰۰), Exploring Sikhism, New Delhi: Oxford University.
___________ (۱۹۹۹), Sikhs and Sikhism (The Sikh Scriptures), New Delhi: New York: Oxford University.
Mittal, Sushil and Gene Thursby (2006), Religions of South Asia, London and New York: Routledge.
Nigosian, S. A. (1994), World Faiths, New York: Martins Press.
Owen Cole, W. (2004), Six World Faiths, London: Continuum.
___________ and Peggy Morgan (2000), Six Religions, England: Stanly Thornes.
___________ and Piara W. Singh Sambhi, (1989), The Sikhs Their Religious Beliefs and Practices, London: Routledge.
___________ and Piara W. Singh Sambhi, (1997), A popular Dictionary of Sikhism, USA: Curzon Press.
Shromnī Gurdwārā prabandak committee (1998), Sikh Rehat Maryada, Amritsar: Dharam prachār committee, (Gurmukhi).
Singh Caveeshar, Sardul (2000), OF SIKHISM, Patiala: Phulkian Press.
Singh, Avtar (1996), Ethics of The Sikhs, Patiala: Punjabi University.
Singh, Dalip (1979), Sikhism, New Delhi: Bahri Publications.
Singh, Gopal (1971), The Religion of the Sikhs, Bombay: Asia Pablishing House.
Singh, Harbans (1999), The Heritage of the Sikhs, New Delhi: Manohar.
___________ (۲۰۰۱), The Encyclopaedia of Sikhism, Patiala: Punjabi University.
Singh, Ishar (1985), The Philosophy of Guru Nanak, New Delhi: Atantic.
Singh, Jagraj (2009), a Complete Guide to Sikhism, Chandigarh: Unistar.
Singh, Jodh (1993), Sikh Dharm or Darshan ki Ruprekha, Delhi: National Book Shop.
___________ (۲۰۰۰), Outlines of Sikh Philosophy, Patiala: Sikh Heritage Publications.
Singh, Sangat (2001), The Sikh in History a Millennium Study, New Delhi: Uncommon Books.
Singh, Wazir (1999), Sikhism Philosophy and Culture, Delhi: National Book Shop.
&;quot;Information About Neeldhari" (n.d), Retrieved from http://neelabanna.weebly.com /neeldhari.html.
&;quot;Neeldhari Panth" (30 October 2009), Retrieved from http://www.sikhiwiki.org /index.php/Neeldhari_Panth.
"Nirmala" (16 August 2008), Retrieved from http://www.sikhiwiki.org/ index.php/ Neeldhari_Panth.
- معمولاً خود ﺳﻴﻜﻬها نام آیین خود را با پسوند دْهَرَم Sikh Dharam ــ که از ریشه سنسکریت دْهَرَمه به معنای طریقت و مسلک است ــ به کار میبرند.
- درباره ریشه این کلمه احتمالات دیگری نیز وجود دارد.
- G. G. S علامت اختصاری برای اشاره بـه کتـاب مقدس آیین سـیکه، گورو گرنته صاحب، است.
- رِهَت مریادا (Rehat Maryādā) نیز تلفّظ میشود. واژه به کار رفته در متن مشهورتر است.
- گورو گووِند ﺳﻴﻨﮕﻬ (Guru Govind Singh) نـیز تلفّظ میشود. واژه به کار رفته در متن مشهورتر است.
- در متون انگلیسی Punjab نگاشته مـیشود ولی پَنـجاب خـوانده میشود.
- نخستینبار ﺳﻴﻜﻬها بهعنوان تاجر، راننده وسایل نقلیه سنگین، کارگر راهآهن و سرباز ارتش بریتانیا وارد ایران شدند و برخی از آنـان مـاندگار شدند. البته امروزه بیشتر ﺳﻴﻜﻬها از ایران به هند و کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند و تـعداد بـسیار انـدکی از آنان در شهرهای تهران و زاهدان حضور دارند که در بین مردم به نام سردار مشهور هستند.
- کِس (Kes) نیز تـلفّظ میشود. واژه به کار رفته در متن مشهورتر است.
- کَچْهیره (Kachhira) نیز تلفّظ میشود. واژه به کار رفته در مـتن مشهورتر است.
- ﺳﻴﻜﻬها گـوردوارا را بـا نام فارسی دیوان (Diwān)، به معنای بارگاه و دربار، نیز مینامند.
- به نظر میرسد این واژه همان Saguna باشد که به لهجه محلی پنجابی به این صورت در آمده است. همین مطلب درباره Nirgun نیز صادق است، یعنی به احـتمال قوی این واژه برگرفته از اندیشه Nirguna بودن خداوند در آیین هندو و همریشه با همان است، که در لهجه پنجابی به نیرگون بدل شده است.
- تأثیر کردار انسان در تولّدهای آیندهاش.
- به معنای جایگاه خوشی و آرامش.
- بهشت.
- جهنّم.
- این کلمه از دو واژه سـادْهو بـه معنای عارف، کسی که به درجه گورموﻛﻬ رسیده (نه معنای مصطلح آن در آیین هندو به معنای مرتاض)، و سنگت به معنای همراهی تشکیل شده است.
- این کلمه در اصطلاح هندویی به مفهوم کسب لذّتـ اسـت.
- البته امروزه در برخی از گوردواراها تصویر گوروها، بهویژه گورونانک و گوروگوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ، مشاهده میشود؛ ولی این تصاویر صرفاً برای زیبایی بهکار میروند، و نه بهعنوان بت.
- شیش گنج (Sis Ganj) نیز تلفّظ میشود. واژه به کار رفته در متن مـشهورتر اسـت.
- ساختمانی بزرگ در کنار معبد طلایی در شهر امریتسر است که توسط گورو هرگوبِند، گوروی ششم، بنا شد. امروزه مجمع رهبری جامعه ﺳﻴﻜﻬ در این بنای تاریخی و دینی مستقر هستند.
- محل تولّد گوروی دهم.
- مـحل تـأسیس خـالصا.
- محل تکمیل آدی گرﻧﺘﻬ و اضافه شـدن اشـعار گـوروی نهم توسط فرزندش، گوروگوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ..
- محل درگذشت گوروی دهم و انتصاب کتاب مقدّس گورو گرﻧﺘﻬ صاحب بهعنوان گوروی جاودان ﺳﻴﻜﻬ..
- این بادبزن خاص از پَرِطاووس یا از مـوی دُم گـاو تـبتی (یاک) تهیه میشود. این کار از سنّت باستانی هند نشئت میگیرد. در هـند این کـار را برای مهاراجهها و حاکمان میکردند و آن را نشانه احترام و اظهار بندگی میدانستند.
- البته آنچه متعارف است زنان و مردان جدا از هم مینشینند: زنـان در سـمت چـپ و مردان در سمت راست.
- شستوشو با شیر سمبل پاکی باطن است.
- این کلمـه از ریشه سنسکریت اَمْرته (Amrta) به معنای نامیرا یا فناناپذیر است.
- آنچه به فرد تعمیدیافته گفته میشود از این قرار است: از امروز تـو در خـانواده گـورو متولّد شده و از چرخه تناسخ رهایی یافتهای. تو اکنون عضوی از خالصا هـستی. گـوروگوبِند ﺳﻴﻨﮕﻬ پدر معنوی تو و صاحب کَوْر (همسر سوّم گورو گوبند ﺳﻴﻨﮕﻬ) مادر معنوی تو است. زادگاه تو منطقه کِشگرﻫ (Keśgarh) در شـهر انـندپورصاحب (شـهری که نخستین بار خالصا در آنجا تشکیل شد) است. همه اعضای خالصا برادران تـو هـستند. تـو باید تمام وابستگیهای طبقاتی و دینی سابقت را رها کنی. تو اکنون فقط عضو خالصا هـستی. تـو بـاید تنها خدای یگانه را بپرستی و دیگر خدایان نر و ماده، اوتارهها و پیامبران را رها کنی. تو بـاید ده گـورو و تعالیمشان را بپذیری. تو باید خواندن و نوشتن گورموکهی را فرابگیری، و روزانه این متون مقدّس را بخوانی… تـو بـاید هـمواره پنج کاف را همراه داشته باشی. از چهار گناه بزرگ نیز باید پرهیز کنی: کوتاه کردن موی بـدن، خـوردن گوشت ذبح اسلامی، روابط جنسی نامشروع و استعمال تنباکو. در صورت ارتکاب هر کدام از این گـناهان از جـامعه خـالصا کنار میروی تا توبه کنی.
- منظور از شعار دینی چیزی شبیه به تکبیر در اسلام است که در جـمع بـا صدای بلند خوانده میشود؛ سیکهها دو شعار دیگر هم دارند.
- این کلمه از دو واژه ترکیب شـده اسـت، Anand از ریشـه سنسکریت Annda به معنای بهجت و Sanskar به معنای رسم، سُنّت و آیین. بنابراین معنای این واژه، مراسم شادی است. در زبان اردو نـیز نـام مـراسم ازدواج، کلمه فارسیِ شادی است.
- اشاره به رسم هندوها است که جسد کـودکان مـرده را نمیسوزانند و دفن میکنند.
- برخلاف هندوها که معمولاً اصرار دارند خاکستر مرده را در رودخانه گنگ بریزند.
- پیشوندی برای احـترام، مـعادل حضرت یا عالیجناب.
- پسوندی که در اکثر زبانهای هندی، از جمله پنجابی، برای احترام بعد از اسـم آورده مـیشود.
- بهای بالِه (Bhāi Bāle) نیز تلفظ میشود. به بـاور ﺳﻴﻜﻬهـا او مـرید و همسفر وفادار گورونانک بوده است.
- معنای لغـوی این کلمـه زبان سَنْتها است؛ چراکه این زبان بیشتر در میان بزرگان و عرفای مناطق شمالی هند کهـ سـَنْت نامیده میشدند رواج داشته است.
- اشـعاری کهـ بر اسـاس داسـتان یا افـسانهای سروده شده باشد.
- این واژه در اصل گویا، بـه مـعنای گوینده است که به لهجه فارسی دری اینگونه تلفّظ میشود.
- سیکههایی که ریششان کوتاه بـه نـظر میرسد یا جزو سیکههای سهج دهاری هـستند که اصل کش را مراعات نکرده و بـه هـمین دلیل سیکه خالصای امریت دهاری مـحسوب نـمیشوند و یا ریششان را با انواع ژل و روغن چرب میکنند و زیرچانه میبندند تا بلندی ریششان مزاحم نـباشد.
- نـام عارفان باستانی و اساطیری هندو، که دریافـت ودهـها و مـتون مقدّس از عالم بـالا را بـه آنان منسوب میدارند.
پایان مقاله