فهرست مقالات بررسی معیارهای نقد متن روایات از نظر البانی
چکیده
کلمات کلیدی
بـررسی معیارهای نقد متن روایات از نظر البانی
سیفعلی زاهدی*
مریم سادات مؤدب**
*چکیده:
شـیخ نـاصر الدیـن البانی،یکی از تأثیرگذارترین و پرکارترین مؤلفان حدیثپژوه هل سنت در عصر حاضر و متعلق به مکتب سلفی،بـا رویکردی جدید در نقد متن است.وی مبانی خاصی در تصحیح و تضعیف احادیث و نقد متن دارد.البـانی در بررسی هر حدیث،نـخست اقـدام به جستوجوی متن حدیث از کتب معتبر میکند و در صورت اعتماد به وجود متن آن در کتب روایی معتبر،به ارزشگذاری آن اهتمام میورزد و اگر صحت سند حدیث برای او احراز شده باشد،ارزیابی متن آن را با قـواعدی همچون عدم مخالفت با قرآن کریم یا سنت یا حس و تجربه و برخی معیارهای دیگر لازم میداند.در مقالۀ حاضر،به معرفی و تبیین کیفیت نقد متون احادیث توسط البانی پرداخته شده و روش او در مواردی،غـیرعالمانه دانـسته شده است.
*کلید واژهها:
البانی،سلفیه،نقد متن حدیث.
(*)استادیار دانشگاه تربیت معلم تبرز/
s-zahedifar@yahoo.com
(**)دانشجوی علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم/
maryams.moadab@yahoo.com
شخصیت علمی البانی
شیخ محمد ناصر الدین البانی در سال ۱۳۳۲ ق.در اشـقو درهـ،پایتخت وقت البانی به دنیا آمد.پدرش از سلک روحانیان بود که در سن ۹ سالگی البانی به دمشق کوچ کرد.البانی در آنجا درس تجوید و قرآن و صرف و نحو و فقه حنفی را پیش پدرش فراگرفت و از شیخ راغـب طـباخ،اجازۀ روایت اخذ کرد و همچنین محضر شیخ محمد بهجه البیطار را درک کرد.(الشیبانی،۱۴۰۷ ق،ج ۱،ص ۴۴)وی در دوران جوانی به واسطۀ مطالعۀ مقالات المنار به اندیشۀ سلفی گرایش پیدا کرد و پس از مطالعات فراوان،در این زمـینه ثـابتقدم شـد.او،ابن تیمیه و ابن قیم الجـوزیه و مـحمد بـن عبد الوهاب را پیشوایان خود در این راه میداند.(عبد العزیز،۱۴۲۹ ق،ص ۳۷)وی در دمشق و دانشگاه مدینه سالیانی درس گفت و نیز برای ایراد سخنرانی به بعضی از کشورهای اروپایـی و اکـثر کـشورهای عربی سفر کرد،و شاگردان فراوانی را در مکتب سلفی پرورش داد از جـمله مـحمد عید عباسی،عمر سلیمان الاشقر،شیخ مهدی السلفی،عاصم القریوتی،مقبل بن هادی الوادعی و…. (الشیبانی،۱۴۰۷ ق،ج ۱،ص ۴۰۱)
وی از جانب بزرگان عـالم اسـلام بـه دلیل تخصصش در حدیث ستوده شده است. قرضاوی،وی را محدث بـلاد شام دانسته،و شیخ محمد غزّالی،او را استاد محدث و علامه و صاحب قدم راسخ در سنت دانسته است.بن باز،وی را مجدد عـصر در حـوزۀ حـدیث میداند و میگوید:«زیر آسمان کبود،عالمتر از البانی کس دیگری را در حدیث، سـراغ نـدارم.»(عبد العزیز،۱۴۲۹ ق،ص ۳۷)
وی پژوهشهای فراوانی را در حوزۀ حدیثپژوهی سامان داده که مهمترین آنها عبارتاند از:
۱٫سلسله الاحادیث الضعیفه و الموضوعه و اثـرها السـیی فـی الامه در ۱۴ جلد؛
۲٫سلسله الاحادیث الصحیحه و شیء من فقهها در ۱۰ جلد؛
۳٫اخراج و تحقیق و تـعلیق بـسیاری از کـتب حدیثی و تهیۀ فهرست برای بسیاری از کتب حدیث و رجال؛
۴٫نوشتن بعضی از تکنگاریها به صورت مـوضوعات فـقهی و اعـتقادی همچون
شفاعت و اتخاذ قبور بر مساجد و حجاب و…؛
۵٫تقسیم سنن اربعه به صحیح و ضعیف مـانند صـحیح سنن ابی داود و ضعیف سنن ابی داود.
سلفیه و مختصات فکری آنها
سلفیه،مکتبی است کـه پیـشینۀ آن بـه احمد بن حنبل منتهی میشود،ولی ابن تیمیه آن را پرورانده و ابن قیم الجوزیه و محمد بن عـبد الوهـاب آن را گستردهاند.البانی نیز از این عقیده پیروی میکند که برای تحلیل و نقد فکر او لازمـ اسـت نـخست به اعتقاد سلفیگری او اشاره شود.اهم مختصات فکر سلفی،بدینگونه است:
۱٫نقل و روایات،بنیادیترین اصـل را در ایـن تفکر به خود اختصاص داده است. تمام مسائل دینی از راه ادلۀ نقلی مانند قـرآن،سـنت و اجـماع حل و فصل میشود و همیشه نقل بر تمام ادلۀ دیگر همچون عقل مقدم است.(اسود،۱۴۲۹ ق،ص ۳۴۶)
۲٫بیشترین تـلاش مـکتب سـلفیه،مصروف تحقیق در سنت نبوی و حدیث است. حدیث صحیح چه در صحیحین و غیر آن بـه شـرط اثبات صحت،مقبول است و باید بدان عمل شود و در موارد نظری،مصدر و منبع اعتقاد قرار گیرد؛بـدین سـبب،اقوال هیچیک از ائمه مذاهب در مقابل حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ارزش ندارد.(احـمد غـشطی، ۱۴۲۳ ق،ج ۱،ص ۶۷۶)
۳٫پیروی از سلف امت،اعم از صحابه و تابعین و اتـباع تـابعین و ذکـر فضایل ایشان، از ویژگیهای سلفیه است.سلفیه یـکی از مـهمترین عقاید خود را،پیروی از روش سلف صالح در فهم دین میداند و خروج از آرای سلف صالح را جایز نـمیداند،بـلکه آن را بدعت تلقی میکند.(بـکر،۲۰۰۸ م،ص ۳۹)
۴٫اهـتمام به مـسائل عـقیدتی از جـمله توحید در رأس نگارههای سلفی است.آنها خـود را مـنادی توحید و دیگران را به اندک چیزی از جرگۀ توحید خارج میدانند،و در پرداختن به مـسائل عـقیدتی از روش کلامی و عقلی به شدت پرهیز مـیکنند.(اسود، ۱۴۲۹ ق،ص ۳۴۷)
۵٫تأویل از دیدگاه سـلفیه امـری مذموم است،به خصوص در صـفات خـبریه که به شدت نهی شده.دشمنی با تصوف و تشیع در این مکتب بسیار ریـشهدار اسـت و در نظر ایشان،باب اجتهاد بـر روی هـمه مـفتوح است و تقلید از ائمـۀ مـذاهب،امری مذموم تلقی مـیشود.(فـرید،۲۰۰۳ م،ص ۱۵)
تحلیل صدور روایات از نظر البانی
البانی در ارزیابی احادیث،نخست به اصل صدور روایات مـیپردازد تـا اطمینان به صدور روایت کند.از نـظر ایـشان در بررسی صـدور روایـات،تـقسیمبندی ذیل و تحلیل آن لازم است:
الف.روایـاتی که اصلی ندارند.
البانی در نقد روایات،ابتدا اصل صدور روایت را بررسی کرده که آیا اصـلا عـبارت نقلشده،روایت است یا نه و در بـعضی مـوارد پس از بـررسی اصـل صـدور روایت،حکم کـرده اسـت که روایت محل بحث،در متون روایی موجود نیست و با تغییر«لا اصل له»آن را طرد کرده است؛البته روایـاتی کـه البـانی با تعبیر«لا اصل له»روایت بودن آنها را انـکار کـرده،از نـظر تـعداد قـابل مـلاحظهاند.برخی از آنها در مصادر روایی شیعه به عنوان روایت پذیرفته شده است:
۱٫«همه الرجال تزیل الجبال.»(البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۵۹)همت مردان کوهها را از بین میبرد؛از روایت یادشده،در مصادر شیعه هم نـشانی نیست.
۲٫«الحدیث فی المسجد یأکل الحسنات کما تأکل البهائم الحشیش.»(همان،ج ۱، ص ۶۰)سخن گفتن در مسجد نیکیها را میخورد،چنانکه چهارپایان علوفه را میخورند. این حدیث در مصادر شیعه هم وجود ندارد.
۳٫«من زارنی و زار ابـی ابـراهیم فی عام واحد دخل الجنّه.»(همان،ج ۱،ص ۱۲۰) هرکس مرا و پدرم ابراهیم علیه السّلام را در یک سال زیارت کند،داخل بهشت خواهد شد.چنین حدیثی در مصادر شیعه هم وجود ندارد.
۴٫«الولد سرّ ابیه.»(هـمان،ج ۱،ص ۱۲۴)پسـر آیینۀ تمامنمای اوصاف پدر است.چنین حدیثی در مصادر شیعه هم وجود ندارد.
۵٫«علیکم بدین العجائز.»(همان،ج ۱،ص ۱۳۰)بر شما باد که دین پیرزنان را پیشه خـود کـنید.این عبارت در مصادر روایی امـامیه،مـنسوب به امام معصوم علیه السّلام است. (مجلسی،۱۳۸۳ ق،ج ۶۶،ص ۱۳۵)
۶٫«سؤر المومن شفاء.»(البانی،۱۴۱۲ ق،ص ۷۷)باقیماندۀ خوراک مؤمن شفاست. چنین عبارتی در مصادر روایی امامیه،منسوب به امام مـعصوم عـلیه السّلام است.(مجلسی، ۱۳۸۳ ق،ج ۶۳،ص ۴۳۴)
۷٫«اذا صـعد الخـطیب المنبر فلا صلاه و لا کلام.»(البانی،۱۴۱۲ ق،ص ۱۹۹) هنگام که خطیب بالای منبر قرار میگیرد،هم نماز و هم سخن گفتن باید تعطیل شود.این عبارت در مصادر روایی شیعه هم نیست.
۸٫«حسنات الابرار سـیئات المـقربین.»(همان،ص ۲۱۶)نیکیهای ابرار بدیهای مقربین محسوب میشود.در برخی از مصادر روایی امامیه،عبارت یادشده کلام معصوم علیه السّلام دانسته شده است.(بسطامی،بیتا،ص ۱۹۱)
۹٫«الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا.»(البانی،۱۴۱۲ ق،ص ۲۱۹)مردم در خـواباند،وقـتی میمیرند بـیدار میشوند.عبارت یادشده در بعضی از مصادر روایی،کلام معصوم علیه السّلام دانسته شده است.(ابن جمهور،۱۴۰۳ ق،ج ۴،ص ۷۳)
۱۰٫«ان اللّه و ملائکته یـصلون علی اصحاب العمائم یوم الجمعه.»(البانی،۱۴۱۲ ق، ص ۲۹۲)خداوند و ملائکهاش بر دارندگان عـمامه در روز جـمعه صـلوات و درود میفرستند. عبارت یادشده در بعضی از مصادر روایی،کلام معصوم علیه السّلام دانسته شده است. (مجلسی،۱۳۸۳ ق،ج ۸۶،ص ۲۱۲)
۱۱٫«سید الاعمال الجـوع و ذل النـفس لباس الصوف.»(البانی،۱۴۱۲ ق،ص ۴۱) بهترین اعمال،گرسنگی است و ذلت نفس با پوشیدن پشم حاصل مـیشود.چـنین عـبارتی در مصادر روایی شیعه هم نیست.
۱۲٫«کن ذنبا و لا تکن راسا.»(همان،ص ۴۷۶)همیشه پیرو باش و در رأس امور قـرار نگیر.عبارت یادشده در بعضی از مصادر روایی،کلام معصوم علیه السّلام دانسته شده اسـت. (کلینی،۱۳۸۸ ق،ج ۸،ص ۱۲۹)
۱۳٫«من اکل مـع مـغفور له غفر له.»(البانی،۱۴۱۲ ق،ص ۴۸۶)هرکس با انسان آمرزیده شده همغذا شود،آمرزیده شود.این عبارت در مصادر روایی شیعه هم نیست.
۱۴٫«کان ابلیس اول من ناح و اول من تغنّی.»(همان،ص ۶۳۷)ابلیس اولین فردی بود کـه نوحه کرد و آواز غنایی سرداد.عبارت یادشده در برخی از مصادر روایی امامیه، کلام معصوم علیه السّلام دانسته شده است.(عیاشی،بیتا،ج ۱،ص ۴۰)
۱۵٫«لو اعتقد احدکم بحجر لنفعه.»(البانی،۱۴۱۲ ق،ص ۶۴۷)هرکس به سنگی نیز اعتقاد داشته بـاشد،مـنتفع خواهد شد.چنین عبارتی در مصادر روایی شیعه هم نیست.
۱۶٫«علماء امتی کانبیاء بنی اسرائیل.»(همانجا)دانشمندان امت من مانند انبیای بنی اسرائیلاند.عبارت یادشده در برخی از مصادر روایی امامیه،کلام مـعصوم عـلیه السّلام دانسته شده است.(ابن جمهور،۱۴۰۳ ق،ج ۴،ص ۷۷)
۱۷٫«من صلی خلف عالم تقی فکانما صلی خلف نبی.»(البانی،۱۴۱۲ ق،ص ۴۴)هر کس پشت سر عالم متقی نماز گزارد،گویی به امامت پیامبر اکـرم صـلی الله علیه و آله و سلم نماز گزارده است.عبارت یاد شده در برخی از مصادر روایی امامیه،کلام معصوم علیه السّلام دانسته شده است.(مجلسی، ۱۳۸۳ ق،ج ۸۵،ص ۱۱۹)
۱۸٫«لا یدخل ملکوت السوات من ملأ بطنه.»(البانی،۱۴۱۲ ق،ص ۱۵۳)هرکس شـکم خـود را انـباشته کند،وارد ملکوت آسمانها نخواهد شـد.عـبارت یـادشده در برخی از مصادر روایی امامیه،کلام معصوم علیه السّلام دانسته شده است.(خوانساری،بیتا،ج ۱،ص ۱۰۰)
ب.روایاتی که با لفظ معروف آنها،اصلی نـدارند.
بـرخی از روایـات که به صورت خاصی شهرت پیدا کردهاند،در مـتون مـعتبر روایی به صورتی دیگر نقل شدهاند.البانی تعدادی ازاینروایات را استخراج کرده و به شرح زیر به تحلیل آنها پرداخته اسـت.بـه نـظر میرسد این روایات از جمله روایاتیهستند که به دلیل نقل مـعنا و یا تصحیف و یا مزید و یا درج،از اصل خود دور شدهاند.
۱٫«من أذن فلیقم.»(ابن عساکر،۱۴۱۵ ق،ج ۹،ص /۴۶۷عجلونی،۱۴۰۸ ق،ج ۲، ص /۳۰۱البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۱۰۸)هرکس اذان میدهد باید ایـستاده بـاشد.
البـانی میگوید که روایات یادشده با این لفظ،اصلی ندارد،اما بـا لفـظ دیگری صادر شده که چنین است:«من اذن فهو یقیم.»(ترمذی،۱۴۰۳ ق،ج ۱،ص /۱۲۸ابن ماجه، بیتا،ج ۱،ص /۲۳۷ابن حنبل،بـیتا،ج ۴،ص /۱۶۹بـیهقی،بـیتا،ج ۱،ص /۳۸۱البانی، ۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۱۰۸)به نظر میرسد مورد یادشده از مصادیق تصحیف،و عبارت یادشده از پیامبر صـلی اللهـ عـلیه و آله و سلم است:«فتوضأ صلی الله علیه و آله و سلم فأراد بلال أن یقیم فقال نبی صـلی الله عـلیه و آله و سـلم إن أخا صیدا فقد أذن و من أذن فهو یقیم قال فاقمت.»(ابو داود،۱۴۱۰ ق،ص /۱۲۶مازندرانی،۱۳۴۲ ق، ج ۲،ص ۵۶۲)
۲٫«الطاعون و خز اخوانکم مـن الجـن.»(ابن حجر،۱۴۱۰ ق،ج ۱۰،ص ۱۵۲ و ۱۹۸) طاعون و خز(تیزی چشم)برادران شما از جناند.لکن آنچه در متون روایـی آمـده،بـدین صورت است:«الطاعون و خز عداتکم من الجن.»(حاکم،۱۴۰۶ ق،ج ۱،ص /۵۰ابن حنبل،بیتا،ج ۴،ص ۳۹۵)به نظر مـیرسد اصـل عبارت یادشده چنین باشد:«فإنه (الطاعون)و خز أخوانکم من الجن یعنی طاعوت و شـدت و تـیزی بـرادران شما از جن است.»(حسینی زبیدی،۱۱۷۴ ق،ج ۸،ص ۱۶۶)
۳٫«کان اذا امّن امن من خلقه حتی ان للمسجد ضجه.»(البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۲، ص ۳۶۶)هـنگامی کـه آمین میگفت،خلقی پشت سرش آمین میگفتند،چنانکه فضای مسجد پر از صدا مـیشد.لکـن آنـچه در متون روایی آمده،چنین است که شافعی از عطا نقل کرده: «اسمع الائمه ابن الزبید فـمن بـعده یـقولون امین حتی ان للمسجد للجه.»(ابن حجر، ۱۴۱۰ ق،ج ۳،ص ۳۵۰)چنین متنی به نظر میرسد جـعلی بـاشد.
۴٫«من فتح علی نفسه بابا من السؤال فتح اللّه علیه سبعین بابا من الفقر.»(البانی، ۱۴۱۲ ق،ج ۳،ص ۵۶۸)هرکس دری از سـؤال مـردم را باز کند،خداوند ۷۰ در از درهای فقر به روی او گشاید.لکن آنچه در متون روایی آمـده،چـنین است:«و لا فتح عبد باب مسئله الا فتح اللّهـ عـلیه بـاب فقر.»(ترمذی،۱۴۰۳ ق،ج ۳،ص /۳۸۵هیثمی،۱۴۰۸ ق،ج ۳،ص ۱۰۵) هیچ بندهای در سؤال را بـاز نـمیکند مگر خداوند باب فقر را بر رویش میگشاید.البانی در مورد این حدیث گفته:«حـسن صـحیح»و در مسند احمد نیز مشابه ایـن نـقل شده اسـت. (۱۴۱۲ ق،ج ۳،ص ۵۶۸)روایـت یـادشده در مصادر امامیه وجود دارد و به متن اول
نـزدیکتر اسـت:«من فتح علی نفسه باب مسئله فتح اللّه علیه باب فقر.»(کـلینی،۱۳۸۸ ق، ج ۴،ص ۱۹)کـه مذمت سؤال و درخواست هنگام عدم نـیاز به آن است.
۵٫«الوضوء لیـس بـکامل لمن لم بسم اللّه علیه»(البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۵،ص ۸۱)وضـوی کـسی که با نام خدا همراه نباشد،مقبول و کامل نیست.این روایت بدون لفـظ«کـامل»در متون روایی آمده است.(هـمو،۱۴۰۵ ق،ج ۱،ص ۸۱)چـنین روایـتی در مصادر روایی امـامیه هـم نیست.
ج.روایاتی که مـرفوع بـه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیستند.
البانی در گروه سوم،به روایاتی اشاره میکند کـه بـه صورت مرفوع از رسول خدا صلی الله عـلیه و آله و سـلم در متون روایـی،اصـلی نـدارد،ولی به صورت موقوف و از افـرادی دیگر غیر از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که به نظر میرسد کلام صـحابه بـاشد و از معصوم صلی الله علیه و آله و سلم نیست.
۱٫«اعـمل لدنـیاک کـأنّک تـعیش ابـدا و اعمل لآخرتک کـأنک تـموت غدا.»(المناوی، ۱۴۱۵ ق،ج ۲،ص /۱۶البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۶۳)برای دنیا طوری عمل کن مثل اینکه تا ابد در آن زندگی خواهی کرد و بـرای آخـرت طـوری عمل کن مثل اینکه فردا میمیری.
البـانی در مـورد ایـن حـدیث مـیگوید:ایـن حدیث،موقوف است و از عبد اللّه بن عمرو عاص روایت شده است.(۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۶۳)حدیث آورده شده در مصادر روایی شیعه از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است.از امام صادق علیه السـّلام نیز روایت شده که البانی آن را به نادرست،موقوف دانسته است.
۲٫«الشام کنانتی فمن ارادها بسوء رمیته بسهم منها.»(عجلونی،۱۴۰۸ ق،ج ۲،ص /۲ ابن عساکر،۱۴۱۵ ق،ج ۱،ص /۲۸۸السیوطی،۱۳۶۵ ق،ج ۳،ص /۱۱۲البانی،۱۴۱۲ ق، ج ۱،ص ۷۰)شام دژ من است،هرکس دربارۀ آن ارادۀ بدی داشـته بـاشد،با تیری از آن،وی را هدف قرار خواهم داد.
البانی میگوید:حدیث شام،موقوف است و از عون بن عبد اللّه بن عتبه نقل شده و شاید از اسرائیلیات باشد.(۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۷۰)
۳٫«حسبی من سؤالی علمه بحالی.»(همو،ج ۱،ص /۷۴المناوی،۱۴۱۵ ق،ج ۵،
ص ۳۸۱)عـلم پروردگـار به حال من نسبت به من کافی است و سؤال و دعا از درگاهش لازم نیست.البانی یادآور میشود که راوی این حدیث موقوف،کعب الاحبار است.(البـانی، ۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۷۴)
۴٫«التـکبیر جزم.»(همو،ج ۱،ص /۱۷۲المناوی،۱۴۱۵ ق،ج ۳،ص ۵۰۱)تکبیره الاحـرام بـاید مجزوم ادا شود.البانی یادآور شده که این قول ابراهیم نخعی از فقهای تابعین است و روایت نیست.(۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۱۷۲)
۵٫«لا تجوز الهبه الا مقبوضه.»(همو،ج ۱،ص ۵۳۶)هبه جایز نیست مگر هـبۀ مـقبوضه. البانی یادآور میشود کـه عـبارت یادشده از اقوال ابراهیم نخعی است و روایت نیست، بلکه موقوف است.(همانجا)
۶٫«شاوروهن-یعنی النّساء-و خالفوهنّ.»(همو،ج ۱،ص ۶۱۹)با آنان مشاوره کنید و خلاف گفتۀ آنان عمل کنید.البانی یادآور میشود که احـتمالا گـویندۀ این سخن بنابر گفتۀ ابو هلال عسکری عمر بن خطاب است.(همانجا)سخن عمر بنابر نقل البانی،موقوف و بیارزش است،ولی در برخی از مصادر روایی،عبارت مذکور از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایـت شـده است.(خـوئی،بیتا،ج ۵،ص ۳۰۸)
۷٫«لا راحه للمؤمن دون لقاء اللّه عزّ و جل.»(البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۲،ص ۱۱۶)مؤمن جز در لقای خداوند متعال راحتی ندارد.البانی یادآور مـیشود که این عبارت از اقوال ابن مسعود و موقوف است.(همانجا)اما بـه نـظر مـیرسد روایت یادشده با کمی تغییر عبارت از امام صادق علیه السّلام باشد.(مشهدی،۱۱۱۵،ص ۱۱۵)
نقد متن روایات از نظر البـانی
البـانی پس از اطمینان به صدور روایات،به تحلیل متن روایات میپردازد و بر این اساس،بـرخی از روایـات مـعروف و مشهور را نادرست میداند،زیرا با قرآن و یا با روایات قطعی و حس و تجربه مخالفت دارد.موارد یـادشده به شرح ذیل است:
الف.مخالفت حدیث با قرآن
مخالفت متن هر حدیثی بـا قرآن،قطعا موجب سـقوط آن حـدیث خواهد شد و
هیچیک از فرق اسلامی،روایت مخالفت با قرآن را قبول ندارند.البانی نیز از این قاعده مستثنی نیست و روش او چنین است که اگر حدیثی از نظر سند صحیح،ولی با قرآن در تعارض بود،سعی در تـوجیه آن دارد تا نه مخالف قرآن باشد و نه حجیت حدیث مخدوش شود؛اما اگر حدیثی از نظر سند ضعیف بود،نوبت به نقد متن آن میرسد و یکی از اسباب نقد متن حدیث،مخالفت حدیث بـا قـرآن کریم است؛البته البانی در موارد متعددی بعد از احراز ضعف سند حدیث،متن حدیث را به سبب مخالفت با آیات قرآن کریم،نقد و طرح کرده که برخی از موارد آن درست و مواردی از آن نادرست اسـت. ایـن روایات به شرح زیر است:
۱٫«الایمان مثبت فی القلب کالجبال و الرواسی و زیادته و نقصه کفر.»(ذهبی،بیتا، ج ۳،ص /۴۲البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۶۷۷)ایمان در قلب ثابت است مانند کوه،و قائل شدن به افزایش و کاهش ایـمان،کـفر است.
البانی،متن این روایت را نقد کرده و گفته:این حدیث،مخالف آیات زیادی است که تصریح به افزایش ایمان میکند مانند
«…لیزدادوا ایمانا مّع إیمانهم…»
(فتح:۴؛تا ایمانی بـر ایـمان خـود بیفزایند.)
البانی میگوید هرچند عـدۀ زیـادی ایـن قول را قبول داشته باشند،ولی مخالفت حدیث یادشده با قرآن،دلیل خوبی بر بطلان این مسئله است.(۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۶۷۸)
لازم به توضیح است که البـانی،سـند ایـن حدیث را نیز به خاطر ابو مطیع حکم بـن عـبد اللّه و ابو مهزم که هردو کذّاباند،مورد خدشه قرار داده است.(ابن حجر،۱۴۰۶ ق، ج ۲،ص ۱۲۵)و چون رواه کذاب در سند حدیث واقع شده،پس حـدیث جـعلی مـحسوب میشود.
۲٫«اولاد الزنا یحشرون یوم القیامه علی صوره القرده و الخنازیر.»(البـانی،۱۴۱۲ ق، ج ۲،ص ۲۶۸)افرادی که به صورت نامشروع متولد میشوند،در روز قیامت به صورت بوزینه و خوک محشور خواهند شد.
البانی در نقد ایـن حـدیث مـیگوید:این حدیث به خاطر مخالفت با یک اصل مسلم اسلامی یـعنی آیـۀ
«و لا تزر وازره وزر أخری»
(فاطر:۱۸؛و هیچبار بردارندهای،بار[گناه]دیگری را برنمیدارد.)باطل است.همچنین میگوید گناه افرادی که از راه نامشروع مـتولد شـدهاند، چـیست که به صورت میمون و خوک محشور شوند.(البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۲،ص ۲۶۸)البته در ذیل توضیح ایـن روایـت،از کـسانی که این روایت را تصحیح کردهاند،به شدت انتقاد، و از عدم توجه آنها به این اصـل بـزرگ قـرآنی،گلایه کرده است.(همانجا)
۳٫«من کشف خمار امرأه و نظر إلیها فقد وجب الصداق دخـل بـها او لم یدخل بها.» (همو،ج ۳،ص ۸۶)هرکس پوشش سر یک زن را بردارد و به آن نگاه کند،مـهریه بـر او واجـب میشود چه مباشرت باشد یا نه.
از نظر البانی،این روایت ضعیف تشخیص داده شده،زیـرا مـخالفت دارد با آیۀ شریفه که میفرماید:
«و إن طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ و قد فرضتم لهنّ فـریضه فـنصف مـا فرضتم.»
(بقره: ۲۳۷؛و اگر پیش از آنکه با آنان نزدیکی کنید،طلاقشان گفتید درحالیکه برای آنان مـهری مـعین کردهاید،پس نصف آنچه تعیین نمودهاید[به آنان بدهید].)(البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۳۱۲ و ۳۱۸)
۴٫«اختلاف امتی رحـمه.»(مـتقی،۱۹۸۹ م،ج ۱۰،ص ۱۳۶)و دو روایـت همطراز آن: «اختلاف اصحابی لکم رحمه»و«اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهدیتم.»(المناوی، ۱۴۱۵ ق،ج ۶،ص ۳۸۶)
البانی در نقد این روایـات بـه تـعارض آن با قرآن کریم اشاره و بیان میکند:حدیث با وجوه ضعف در سند،بـا آیـاتی از قرآن کریم که از اختلاف نهی کرده،معارض است. (البانی،۱۴۱۲ ق،ص ۴۹)سپس آیاتی را که در مذمت اختلاف و امر بـه اتـخاذ در قرآن کریم آمده،فهرست میکند:
–
«و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم.»
(انفال:۴۶؛و باهم نـزاع مـکنید که سست شوید و مهابت شما از بین بـرود.)
–
«و لا تـکونوا مـن المشرکین من الّذین فرّقوا دینهم و کانوا شـیعا کـلّ حزب بما لدیهم فرحون.»
(روم:۳۱-۳۱؛و از مشرکان مباشید؛از کسانی که دین خود را قطعهقطعه کردند و فـرقهفرقه شـدند،هر حزبی بدانچه پیش آنـهاست دلخـوش شدند.)
البـانی یـادآور مـیشود که باوجوداین همه آیات در مذمت اخـتلاف و تـفرقه چگونه ممکن است که اختلاف باعث رحمت باشد.(بیتا،ص ۴۹)به نظر مـیرسد روایـت مذکور صحیح باشد و مقصود از آن،اخـتلاف در بلاد است و نه اخـتلاف در دیـن، چنانکه صدوق میگوید:«حدّثنا عـلیّ بـن أحمد بن محمّد رحمه اللّه قال حدّثنا محمّد بن أبی عبد اللّه الکوفیّ عن أبـی الخـیر صالح بن أبی حمّاد قـال حـدّثنی أحـمد بن هلال عـن مـحمّد بن أبی عمیر عـن عـبد المؤمن الأنصاریّ قال:قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام إنّ قوما رووا أنّ رسول اللّه صـلی الله عـلیه و آله و سلم قال إنّ اختلاف أمّتی رحـمه فـقال صدقوا قـلت إن کـان اخـتلافهم رحمه فاجتماعهم عذاب قـال لیس حیث ذهبت و ذهبوا إنّما أراد قول اللّه عزّ و جلّ:”فلو لا نفر من کلّ فرقه منهم طـائفه لیـتفقّهوا فی الدّین و لینذروا قومهم إذا رجعوا إلیـهم لعـلّهم یـحذرون”فـأمرهم أن یـنفروا إلی رسول اللّه صلی الله عـلیه و آله و سـلم و یختلفوا إلیه فیتعلّموا ثمّ یرجعوا إلی قومهم فیعلّموهم إنّما أراد اختلافهم من البلدان لا اختلافا فی دین اللّه إنّما الدّیـن واحـد.» (صـدوق،۱۳۶۱ ش،ص ۱۵۷)
۵٫«کل ذنب عسی اللّه ان یغفره الا من مات مـشرکا او مـؤمن قـتل مـؤمنا مـتعمدا.»(ابـن بلبان،۱۴۱۴ ق،ج ۱۳،ص ۳۱۹)امکان دارد که خداوند هر گناهی را بیامرزد،مگر کسی که مشرک بمیرد یا مؤمنی را عمدا به قتل برساند.
این روایت با آیۀ شریفۀ
«إنّ اللّه لا یغفر أن یشرک بـه و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء»
(نساء: ۱۱۶؛خداوند این را که به او شرک آورده شود،نمیآمرزد و فروتر از آن را بر هرکه بخواهد میبخشاید.)در تعارض است،زیرا این آیه،کمتر از شرک را قابل بخشش میداند،در حالی کـه روایـت یادشده،قتل عمدی یک مؤمن را نیز غیرقابل بخشش شناخته است. البانی به علت صحت سند از طرد روایت خودداری،و روایت را تأویل کرده است.(البانی،۱۴۱۵ ق،ج ۲،ص ۲۴)به نظر میرسد روایت یادشده صـحیح بـاشد،زیرا در مصادر روایی امامیه هم آمده است(پاینده،۱۳۸۲،ص ۶۱۰)و چهبسا ناظر به اهمیت قتل عمد مؤمن است که جزای آن خلود در جهنم است و همسان عـدم آمـرزش میباشد که خداوند میفرماید:
«و مـن یـقتل مؤمنا متعمّدا فجزاؤه جهنّم خالدا فیها و غضب اللّه علیه و لعنه و أعدّ له عذابا عظیما.»
(نساء:۹۳)
۶٫«سوء الخلق ذنب لا یغفر.»(متقی هندی،۱۹۸۹ م،ج ۳،ص ۴۴۳)بداخلاقی گناهی است که بـخشیده نـمیشود.این روایت،بر فـرض آنـکه آن را روایت بدانیم،با آیۀ شریفۀ
«إنّ اللّه لا یغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء»
(نساء:۱۱۶)در تعارض است.(متقی هندی،۱۹۸۹ م،ج ۳،ص ۲۴۷)
در نقد کلام البانی در مورد یادشده،میتوان گفت منظور از«ذنب لا یـغفر»زشـتی این خصیصه باشد نه ذنب فقهی یا کلامی.در مواردی نیز البانی به مخالفت حدیث با قرآن اشاره کرده،ولی مطلب را تفصیلا بیان نکرده است و فقط به عنوان مخالفت با قـرآن بـسنده کرده،و حـتی به اینکه این روایت با کدام آیه از آیات الهی در تعارض است، اشاره نکرده است.(البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۲،ص ۴)
ب.مخالفت حـدیث با روایت متفق علیه
از نظر اهل سنت،روایتی را متفق علیه گـویند کـه بـخاری و مسلم باهم آن را نقل کرده باشند.البانی در نقد متن روایات بر مخالفت نداشتن روایات محل بحث بـا روایـات متفق علیه تأکید دارد و مورد ذیل را بیان داشته است:
روایت:«عری الاسلام و قواعد الدیـن ثـلاثه،عـلیهن اسس الاسلام،من ترک واحده منهنّ فهو بها کافر حلال الدم:شهاده ان لا اله الا اللّه و الصلاه المکتوبه و صوم رمـضان.» (هیثمی،۱۴۰۸ ق،ج ۱،ص /۴۷البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۲۱۱)دستگیرههای اسلام و پایههای دین سه چیز است که اسلام بر آنـها بنا شده،هرکس یـکی از آنـها را رها کند،کافر و خونش هدر است:شهادت به وحدانیت خداوند متعال،نماز واجب و روزۀ رمضان.
البانی روایت یادشده را نادرست میداند و در نقد آن میگوید:ظاهر این روایت مخالف است با حدیثی که بر صـحت آن اتفاق نظر وجود دارد:بنی الاسلام علی خمس. (بخاری،۱۴۰۱ ق،ج ۲،ص ۱۷۴)زیرا حدیث متفق علی صحته،اساس و پایۀ اسلام را پنج عدد دانسته،درحالیکه این روایت به سه عدد بسنده کرده است؛البته در مقام نـقد دیـدگاه البانی میتوان گفت که روایت عری الاسلام،ممکن است صحیح باشد و حصر در آن از باب حصر اضافی است.
ج.مخالفت حدیث با احادیث صحیحین
از نظر اهل سنت،صحیحین،در اوج اعتبار است و روایات موجود در صـحیحین بـا یکی از آنها معیار صحت حدیث گردیده است،و اگر احیانا روایاتی با روایات صحیحین و یا حتی یکی از جوامع سنت در تعارض باشد،روایت جوامع مقدم خواهد بود،و معیاری برای نقد احـادیث مـحسوب میشود،مانند موارد ذیل که از نظر البانی نادرست است:
۱٫روایت«امّا انّی لا انسی و لکن انسی لا شرع.»(البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۲۱۸)
روایت یادشده از نظر البانی،مورد نقد و بررسی واقع شده و علّت بطلان حـدیث یـادشده،آن اسـت که مخالف احادیث صحیحین اسـت کـه از ابـن عباس در این زمینه وارد شده:«انما انا بشر انسی کما تنسون،فاذا نسیت فذکرونی.»(ابن حنبل، بیتا،ج ۱،ص ۴۳۸)روایت یادشده در صحیح مسلم نـیز نـمیتواند درسـت باشد، زیرا خلاف حکمت بعثت،و منافی با اعـتقاد بـه عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.(مظفر،بیتا، ص ۵۵)
۲٫«العنکبوت شیطان مسخه اللّه فاقتلوه.»(البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۲۸۳)البانی یادآور میشود که روایـت عـنکبوت،مـخالف است با روایت صحیحین که چنین است:«ان اللّه لم یجعل لمـسخ نسلا و لا عقبا»(بخاری،۱۴۰۱ ق،ج ۲،ص ۱۲۰۳)کلام ابن قیم نیز مؤید است که هرآنچه در مورد حیوانات مسخ شده غیر از میمون و خـوک در روایـات آمـده،همگی باطل و دروغ و جعلی است.(البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۱، ص ۲۸۳)که روایت مسخ از طریق اهل سـنت در مـصادر امامیه(ر.ک:صدوق:۱۳۸۹، ج ۲،ص /۴۹۳مجلسی،۱۳۸۳ ق،ج ۶۲،ص ۲۲۰)آمده که نادرست است.
۳٫روایت«آیه الکرسی ربع القرآن.»(البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۳،ص ۶۷۵)
البانی بیان مـیکند کـه روایـت یادشده با آنچه در صحیحین آمده،در تعارض است،زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سـلم فـرمود:«قـل هو اللّه احد تعدل ثلث القرآن.»(همانجا)در نقد کلام البانی میتوان گفت که بین ایـن دو روایـت تـعارضی وجود ندارد و هرکدام ناظر به قسم خاصی است و در هریک اهمیت موضوع یاد شده اسـت.
د.مـخالفت حدیث با فعل رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
از دیگر موارد نقد متن حـدیث از نـظر البـانی،عدم تطابق متن حدیث با فعل رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است؛مانند روایـت«سـرعه المشی تذهب بهاء المؤمن».(همو،ج ۱،ص ۱۳۲) سرعت در راه رفتن هیبت مؤمن را از بین میبرد.
البانی مـعتقد اسـت کـه این روایت با فعل رسول خدا منطبق نیست،پس از حجیت ساقط است.او میگوید:در عدم اعـتبار حـدیث یادشده،مخالفت آن با کیفیت راه رفتن رسول خدا کفایت میکند،زیرا در روایات مـتعددی،آن حـضرت«سـریع المشی» توصیف شدهاند.(همانجا)
البانی،فعل عمر را نیز به عنوان مؤید نادرستی روایت سرعه المـشی ذکـر کـرده و از کتاب طبقات نقل نموده که خلیفۀ دوم نیز در راه رفتن سریع المشی بوده اسـت؛البـته البانی بعضی اوقات علل و عوامل ضعف یا وضع احادیث را ریشهیابی،و نظر خود را ابراز کرده است مـثلا در ایـن مورد چنین میگوید:شاید این حدیث،ساختۀ بعضی از زاهد نمایان باشد کـه کـمال را در این میدانند که آرام و مریضگونه حرکت کنند. (هـمانجا)
هـ.مـخالفت حدیث با حس و تجربه
مخالفت حدیث بـا حـس و تجربه،یکی دیگر از ابزار نقد حدیث نزد محدثان فریقین است؛البته البانی نـیز در بـعضی موارد از آن استفاده کرده و بـعضی از روایـات را نقد نـموده اسـت.دیـدگاه البانی در این موارد صحیح است مـانند مـوارد زیر:
۱٫«من حدث حدیثا فعطس عنده فهو حق.»(عجلونی،۱۴۰۸ ق،ج ۲،ص ۲۴۰)هر کس حـدیثی نـقل کند یا سخنی بگوید و کسی نـزدش عطسه کند،آن سخن حـق اسـت.
البانی از قول ابن قیم نـقل مـیکند که حتی اگر افرادی بتوانند سند این حدیث را تصحیح کنند،حس شهادت بـه بـطلان این حدیث دارد و اگر صد هـزار مـرد هـنگام گفتن حدیثی از پیـامبر صـلی الله علیه و آله و سلم عطسه کـنند،حـکم به صحت آن نمیشود کرد و البانی اضافه میکند که با این حساب،باید هر حـدیثی را کـه ائمۀ حدیث بر بطلان و کذب آن رأی دادهـاند،
در نـزد کسی نـقل شـد و هـمراه عطسه بود،حکم بـه صحت آن حدیث داده شود و این مسئله را هیچکس نمیپذیرد.پس عقل و حس هردو فتوا به بطلان این روایـت مـیدهند.(البانی،۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۲۶۴-۲۶۱)به نظر میرسد که چـنین حـدیثی جـعلی اسـت و البـته در مصادر روایی امـامیه هـم وجود ندارد.
۲٫«الولد سرّ ابیه.»(عجلونی،۱۴۰۸ ق،ج ۲،ص ۱۵۷)پسر،نسخه بدل پدر در روحیات است.
این روایت نیز به شهادت حـس و تـجربه غـیرمقبول است.البانی میگوید:چه بسیار افراد بـاایمان کـه پسـران مـشرک و چـه افـراد مشرکی که فرزندانی صاحب ایمان و عقیده دارند،مانند حضرت نوح و فرزندش که پدر پیامبری اولو العزم و پسر از کافران و همراه آنان بد. (۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۱۲۴)به نظر میرسد که ضمن آنکه عبارت یـادشده روایت نیست، میتواند مضمون برخی از روایات باشد که حکایت از تشابه حد اکثری فرزندان به پدران دارد.
۳٫«اکذب الناس الصباغون و الصواغون.»(ابو داود،۱۴۱۰ ق،ص ۳۳۵)دروغگوترین انسانها رنگرزها هستند.
البانی به استناد دیدگاه ابن قـیم،حـدیث یادشده را نادرست میداند و میگوید تجربیات زندگی اجتماعی،نادرستی این حدیث را بیان میکند،زیرا در غیر این فرقه، دروغگو به مراتب زیادتر است.(۱۴۱۲ ق،ج ۱،ص ۲۷۴)عبارت یادشده ممکن است روایت باشد و ناظر بـه کـسانی است که احادیث را رنگارنگ میکدند و آن را تغییر میدادند.(زمخشری،بیتا،ج ۲،ص ۲۳۶)
نتیجهگیری
اهتمام البانی به نقد متن روایات،امری مهم و گرانقدر است و معیارهای البانی بـرای نـقد احادیث مورد توجه پیشینیان نـیز بـوده است،اما البانی به سبب اشراف بیشتر به منابع حدیثی،مثالهای متعددی را کشف کرده و افزوده است.میتوان این جنبه از پژوهشهای البانی را مهم و موفقیتآمیز ارزیـابی کـرد که البته در مواردی هـم بـه علت مبانی نادرست و یا عدم تشخیص در مصداق در نقد متن حدیث،دچار خطا شده است.
*
منابع
۱٫قرآن کریم.
۲٫ابن بلبان الفارسی،علاء الدین علی؛صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان؛ط ۲،بـیروت:مـؤسسه الرساله،۱۴۱۴ ق.
۳٫ابن جمهور؛عوالی اللئالی؛بیجا:مطبعه سید الشهدا،۱۴۰۳ ق.
۴٫ابن حجر العسقلانی،ابو الفضل شهاب الدین احمد بن علی؛تقریب التهذیب؛بیجا،دار الرشید،۱۴۰۶ ق.
۵٫ابن حجر العسقلانی،ابو الفضل شهاب الدین احـمد بـن علی؛فـتح الباری شرح صحیح البخاری؛ط ۲،بیروت:دار المعرفه،۱۴۱۰ ق.
۶٫ابن حنبل،احمد؛مسند؛ط ۱،بیروت:دار صادر،بیتا.
۷٫ابن عساکر،ابو القـاسم علی بن حسن؛تاریخ مدینه دمشق؛تحقیق علی شیری،ط ۱،بیروت: دار الفـکر،۱۴۱۵ ق.
۸٫ابـن مـاجه القزوینی،محمد بن یزید؛سنن ابن ماجه؛تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی،ط ۱،بیروت: دار الفکر،بیتا.
۱٫ابو داود السـجستانی، سـلیمان بن اشعث؛سنن ابی داود؛ط ۱،بیروت:دار الفکر،۱۴۱۰ ق.
۲٫ابویعلی الموصلی،احمد بن علی؛مسند ابـی یـعلی المـوصلی؛دار المأمون للتراث،تحقیق حسین سلیم اسد،دمشق:بینا،بیتا.
۳٫احمد غشطی؛مناهج الاستدلال؛قاهره:دار العـلم،۱۴۲۳ ق.
۴٫اسود،محمد عبد الرزاق؛الاتجاهات المعاصره فی دراسه السنه النبویه فی مصر و بلاد الشـام؛ ط ۱،دمشق:دار الکلم الطیب،۱۴۲۹ ق.
۵٫البـانی،مـحمد ناصر الدین؛إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل؛ط ۲،بیروت:المکتب الاسلامی،۱۴۰۵ ق.
۶٫البانی،محمد ناصر الدین؛سلسله الأحادیث الصحیحه؛بیروت:المکتب الاسلامیّه،۱۴۱۵ ق.
۷٫البانی،محمد ناصر الدین؛سلسله الأحادیث الضعیفه؛ریاض:مکتبه المـعارف،۱۴۱۲ ق.
۸٫البانی،محمد ناصر الدین؛صفه صلاه النبی؛ریاض:مکتبه المعارف،۱۴۱۳ ق.
۹٫البخاری،محمد بن اسماعیل؛صحیح البخاری؛ط ۱،بیروت:دار الفکر،۱۴۰۱ ق.
۱۰.بکر،علاء؛ملامح رئیسیه للمنهج السلفی؛ط ۲،قاهره:دار العقیده،۲۰۰۸ م.
۱۱٫بیهقی،احمد بن حسین؛السـنن الکـبری؛ط ۱،بیروت:دار الفکر،بیتا.
۱۲٫بسطامی،محمد حسین؛منهاج النجاح؛بیجا:حکمت،بیتا.
۱۳٫پاینده ابو القاسم؛نهج الفصاحه؛بیجا:دنیای نشر،۱۳۸۲ ش.
۱۴٫الترمذی،محمد بن عیسی؛سنن الترمذی؛تحقیق عبد الوهاب عبد اللطـیف،ط ۳،بـیروت:دار الفکر، ۱۴۰۳ ق.
۱۵٫الحاکم النیشابوری،محمد بن محمد؛مستدرک علی الصحیحین؛ط ۱،بیروت:دار المعرفه،۱۴۰۶ ق.
۱۶٫حسینی زبیدی؛تاج العروس؛بیروت:دار الفکر،۱۱۷۴ ق.
۱۷٫خوانساری،محمد؛مجموعه ورام؛تهران:دانشگاه تهران،بیتا.
۱۸٫خویی؛منهاج البراعه؛بیجا:المـکتبه الاسـلامیه،بیتا.
۱۹٫ذهبی،محمد حسین؛میزان الاعتدال؛بیروت:دار المعرفه،بیتا.
۲۰٫زمخشری،محمود؛الفائق فی غریب الحدیث؛بیروت:دار الکتب العلمیه،بیتا.
۲۱٫السیوطی،عبد الرحمن بن ابی بکر؛الدرر المنثور؛ط ۱،جده:دار المعرفه،۱۳۶۵٫
۲۲٫الشـیبانی،مـحمد ابـراهیم؛حیاه الألبانی و آثاره و ثناء العـلماء عـلیه؛ط ۱،بـیجا:مکتبه السداوی،۱۴۰۷ ق.
۲۳٫صدوق،محمد بن علی؛الخصال؛تهران:مکتبه الصدوق،۱۳۸۹٫
۲۴٫صدوق،محمد بن علی؛معانی الاخبار؛قم:بینا،۱۳۶۱٫
۲۵٫عبد العزیز بـن مـحمد السـدحان؛الامام البانی،مواقف و دروس و عبر؛ریاض:دار التوحید،۱۴۲۹ ق.
۲۶٫العجلونی،اسـماعیل بـن محمد الجراحی؛کشف الخفاء و مزیل الألباس؛ط ۸،بیروت:دار الکتب العلمیه،۱۴۰۸ ق.
۲۷.عیاشی،محمد بن مسعود؛تفسیر عیاشی؛تهران:مکتبه الاسلامیه،بـیتا.
۲۸٫فـرید،احـمد؛السلفیه قواعد و اصول؛ط ۱،قاهره:دار العقیده للنشر،۲۰۰۳ م.
۲۹٫کلینی،محمد بن یـعقوب؛الکافی،بیروت:دار الکتب الاسلامیه،۱۳۸۸ ش.
۳۰.مازندرانی،محمد صالح؛شرح الکافی؛بیروت:المکتبه الاسلامیه،۱۳۴۲ ق.
۳۱٫متقی هندی،علی بن حسام؛کـنز العـمال؛ط ۱،بـیروت:مؤسسه الرساله،۱۹۸۹ م.
۳۲.مجلسی،محمد باقر؛بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار ائمه الاطـهار؛بـیروت:در الفکر،۱۳۸۳ ق.
۳۳٫مشهدی،علی؛مصباح الشریعه؛منسوب به امام صادق،بیروت:الاعلمی،۱۱۱۵٫
۳۴٫مظفر نجفی،محمد حسن؛دلائل الصـدق لنـهج الحـق؛قم:مؤسسه آل البیت،بیتا.
۳۵.المناوی،محمد عبد الرئوف؛فیض القدیر شرح الجامع الصـغیر؛تـحقیق احـمد عبد السلام،ط ۱، بیروت:دار الکتب العلمیه،۱۴۱۵ ق.
۳۶.الهیثمی،نور الدین؛مجمع الزوائد و منبع الفوائد؛ط ۱،بیروت:دار الکتب العـلمیه،۱۴۰۸ ق.