مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

نقد و ارزیابی کتاب«الفتوح» بارویکرد به‌ حادثه‌ کربلا‌

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (از صفحه ۳۵ تا ۶۶)
نقد و ارزیابی کتاب «الفتوح» با رویکرد به حادثه کربلا (۳۲ صفحه)

چکیده

با کنکاش در منابع تراجم‌نگاری و کتاب‌شناسی‌ قرن‌های سوم و چهارم ‌هجری، درمی‌‌یابیم که کتاب «الفتوح» و نویسنده آن در جایگاه مناسبی قرار ندارند و پیرو آن، زندگی‌نامه ابن‌اعثم کوفی؛ مشخصات واقعی، مذهب، آثار و سایر ابعاد زندگی وی، به‌طور دقیق شناسایی نشده‌است. برپایه بایستگی معرفی و شناخت هرچه بیشترکتاب «الفتوح» و جستجو در شرح‌حال نویسنده آن، پژوهش حاضر شکل گرفته است. هرچند کتاب «الفتوح» به‌خاطر برخی از گزارش‌های ناسازگار با مذاق مذهب تسنن، به محاق رانده شده است، با وجود این، مذهب واقعی نویسنده را می‌توان از آن به ‌دست آورد که شدیدا پایبند مکتب خلفا بوده‌ است. با اینکه ابن‌اعثم، منابع و مصادر گزارش‌هایش را آن‌گونه‌که باید، به دست نمی‌دهد، کتاب «الفتوح» با توجه به تخصص نویسنده، تخصصی بودن کتاب و تناسب هندسی گزارش‌های تاریخی آن، اطمینان عرفی را برای خوانندگانش به ارمغان می‌آورد.

کلمات کلیدی

ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، مذهب، تاریخ‌نگاری، اسناد، واقعه کربلا
تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۳۵)


، ‌ ‌‌‌سـال‌ ششم، شماره سوم، پاییز ۱۳۸۸، ۳۵ ـ ۶۵

نقد و ارزیابی کتاب«الفتوح» بارویکرد به‌ حادثه‌ کربلا‌

نـعمت‌الله صـفری فـروشانی۱( / محمدعلی توحیدی۲((

چکیده

کلیدواژه‌ها:

 

  1. استادیار جامعه المصطفی العالمیه (مجتمع آموزش عالی امام‌ خمینی‌قدس‌سره)
  2. دانشجوی دکـتری تاریخ اسلام در جامعه المصطفی العالمیه.دریافت: ۲/۶/۸۸ ـ پذیرش: ۲۳‌/۸/۸۸ mohammadalitowhidi@ymail.com‌
تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۳۶)


مقدمه‌

در باز آفرینی رویدادهای تاریخی، وجـود منابع از ضروریات اساسی و اولیـه بـه حساب می‌آید. بعد از آغاز دوره تاریخ هرچند منابع غیرمکتوب اهمیت خود را از دست ندادند، اما از جهت‌ شفافیت، بیان جزئیات و گستره شمول، ارزش منابع مکتوب را ندارند. هرقوم و گروهی که منابع مکتوبی درباره تاریخ نیاکان و گـذشته‌های دور و نزدیکش داشته باشد می‌تواند بهتر و دقیق‌تر از کسانی که به چنین‌ منابعی‌ دسترسی ندارند، گذشته خویش را بازخوانی کرده، به تصویر کشد. در این میان به جرئت می‌توان ادعا کرد که تاریخ هیچ دیـن و گـروهی به اندازه تاریخ اسلام و مسلمانان، از منابع‌ مکتوب‌ برخوردار نیست بدیهی است که منظور از منابع مکتوب، کتاب‌هایی است که در زمینه رویدادهای تاریخی نگارش یافته است. به‌رغم کثرت منابع مکتوب در تاریخ اسـلام، مـشکلات وچالش‌های فراوانی‌ نیز‌ دست در گریبان آن دارد؛ گزارش‌ها و تعصبات فرقهای، دسته‌بندی‌های سیاسی، نزاع‌های قبیله‌ای نگرش حاکمان و… را می‌توان از جمله آن مشکلات دا‌نست.۴۳ از این رو، برخی مهم‌ترین عامل تحریف‌ و انحراف‌ در‌ تاریخ‌نگاری اسلامی را فرقه‌گرایی و حاکمیت‌ حـاکمان‌ مـستبد‌ و ستم پیشه دانسته‌اند،۴۴ فرقه‌گرایی منابع مکتوب تاریخ اسلام را چه از حیث تحریف وقایع تاریخی و چه از نظر انکار و نادیده‌ انگاشتن‌ برخی‌ از رویدادهای تاریخی، دچار آسیب‌‌های فراوانی کرده است‌. کتاب‌ کهن و ارزشـمند الفـتوح از جـمله کتاب‌هایی است که از عوارض فـرقه‌گرایی در امـان نـمانده و به علت داشتن برخی نشانه‌‌ها‌ که‌ حاکی‌ از گرایش شیعی نویسنده اوست، مورد بی‌مهری قرار گرفته و ضعیف‌ پنداشته شده است.۴۵ علت ضـعیف شـمردن ایـن کتاب را می‌توان در نقل بعض حوادثی جست‌وجو کرد کـه‌ بـا‌ مذاق‌ مذهب تسنن سازگاری ندارد.۴۶

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۳۷)


با توجه به اینکه بیشتر مورخان‌ مسلمان‌ به فرقه خاصی تعلق دارند، بدیهی اسـت کـه بـرای پیروان فرقه‌های مخالف آنها دغدغه‌‌هایی در خصوص‌ نقل‌ همه‌ حوادث و رویـدادها و مقاطع حساس تاریخ اسلام، از قبیل واقعه غدیر، جریان سقیفه‌ و امثال‌ آن‌، پدید می‌آید و برای آنها از نظر تحریف، انـکار یـا مـسکوت گذاشتن بعضی از وقایع‌، آرامش‌ خاطر‌ و اطمینان حاصل نخواهد شد. از این رو، ضـروری اسـت کتاب‌هایی چون الفتوح ابن‌اعثم که‌ وقایعی‌ را نقل کرده که دیگر مورخان اهل‌سنت درباره آن سکوت کرده‌اند، مـورد بـررسی‌ قـرارگرفته‌، بیشتر‌ معرفی و شناخته شوند. علاوه براین، کتاب الفتوح از متون کهن تاریخ اسـلام بـه حـساب‌ می‌آید‌ که در صورت اثبات اتقان و اعتبار تاریخی آن، در موارد متعددی به کار‌ شیعیان‌ آمده‌ و تـا حـدودی بـه مدعیات تاریخی آنها نزدیک خواهد بود. نگارنده بر پایه این ضرورت، در‌ صدد‌ معرفی کـتاب الفـتوح ابن‌‌اعثم کوفی و بررسی اجمالی بعضی از قسمت‌های آن درباره‌ واقعه‌ کربلاست‌. بنابراین، سؤال اصلی و سـؤال‌های فـرعی در پژوهـش حاضر را می‌توان این‌گونه مطرح کرد:

سؤال اصلی‌: ابن‌اعثم‌ کوفی‌ کیست و کتاب الفتوح در چه جـایگاهی قراردارد؟

سـؤال‌های فرعی: ۱٫ مشخصات واقعی ابن‌اعثم چیست؟ ۲٫ در‌ چه‌ مقطعی از تاریخ می‌زیسته است؟ ۳٫ مذهب ابن‌اعثم چیست؟ ۴٫ محتوای کتاب الفـتوح از چـه مـباحثی تشکیل شده است؟ ۵٫ کتاب الفتوح‌ به‌ چه روشی ارائه شده است؟ ۶٫ کتاب الفتوح به چه شیوه‌ای تنظیم گـردیده است؟ ۷٫ مـصادر‌ و مسانید‌ الفتوح در چه وضعیتی قرار دارد؟ ۸٫ درجه اعتبار‌ کتاب‌ الفتوح‌ چقدر است؟ و…

مقاله حـاضر در دو بـخش‌ ارائهـ‌ و تنظیم شده که بخش اول آن درباره ابن‌اعثم کوفی و کتاب الفتوح است و در‌ بخش‌ دوم ابن‌اعثم درباره رویداد کـربلا‌ و قـیام‌ امـام حسین‌علیه‌السلام‌ بررسی‌ شده‌ است.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۳۸)


الف) ابن‌اعثم کوفی و کتاب الفتوح‌

۱٫ ابن‌ اعثم کوفی

ابـن‌اعثم کـوفی کمتر شناخته شده و بیشتر منابع تراجم‌نگاری درباره او‌ ساکت‌ هستند و کسانی که به معرفی ابن‌اعثم‌ پرداخته، اطـلاعات دقـیقی درباره‌ زندگی‌ وی به دست نمی‌دهند. از‌ این‌ رو، حتی مشخصات وی مورد اتفاق نبوده و اقـوال مـختلفی درباره او وجود دارد‌. بعضی‌ او را محمدبن علی‌بن اعثم‌ کـوفی‌ مـعرفی‌ کـرده‌اند،۴۷ برخی‌ وی‌ را احمدبن اعثم کوفی‌ دانسته‌اند‌،۴۸ قـول سـوّم، دچار تردید شده و هردو اسم محمد و احمد را به این شکل‌ ذکر‌ کرده اسـت: مـحمدبن علی (ابومحمد احمدبن‌ علی‌) مـعروف بـه‌ ابن‌اعثم‌ کـوفی‌ یـا ابـومحمد احمد ( محمد‌) فرزند علی کوفی.۴۹ قـول چـهارم، مشخصات ابن‌اعثم را احمدبن محمدبن علی‌بن اعثم کوفی دانسته‌ و کنیه‌ وی را « ابومحمد» ذکر کـرده اسـت‌.۵۰‌ آنچه‌ از‌ مجموع‌ اقوال به دست‌ مـی‌آید‌ این است که اعـثم اسـم یا لقب پدر ابن‌اعثم و جد اول و دوم وی بـوده اسـت. بر‌ اساس‌ گفته‌ یاقوت حموی در معجم الأدباء اسم ابن‌اعثم‌ «احمد‌» است‌۵۱‌ و اقوال‌ دیـگر‌ غـیر از بروکلمان در تاریخ ادب العربی۵۲ و علی‌اکبر دهـخدا در لغـت‌نامه دهـخدا۵۳ آن را تأیید می‌کند و سـخن یـاقوت می‌تواند قول صحیح بـاشد، زیـرا از نظر‌ زمانی به دوره ابن‌اعثم نزدیک‌تر است و او اولین کسی است که متوجه ابن‌اعثم شده و او را در مـعجم الادبـا ذکر کرده است. علاوه بر ایـن، احـتمال دارد که مـحمد، تـصحیف‌ « ابـومحمد‌» و « ابومحمد» کنیه ابن‌اعثم بـاشد.۵۴ ابن‌اعثم کوفی همچنان که از کلمه الکوفی به دست می‌آید، اهل کوفه بوده و باتوجه به سـتایش وی از قـبیله ازد، می‌توان او را «ازدی‌ النسب‌» دانست.۵۵

از زندگی و شـرح حـال ابـن‌اعثم، چـیزی گـزارش نشده و تاریخ تـولد وی مـعلوم نیست. آنچه درباره او در منابع آن هم به‌ صورت‌ متفاوت آمده، تاریخ درگذشت اوست‌، بر‌ این اساس کـه بـرخی سـال وفات او را ۲۱۴ﻫ‌‌ ق۵۶ و بعضی ۳۱۴ ق

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۳۹)


دانسته‌اند.۵۷ با توجه به گـستره زمـانی مـحتوای کـتاب الفـتوح کـه‌ از‌ آغاز خلافت ابوبکر تا‌ دوره‌ مقتدر عباسی را در برمی‌گیرد، تاریخ وفات ابن‌اعثم، قطعاً ۲۱۴ ق نیست. همچنین از آنجا که یاقوت حموی برای ابن‌اعثم دو کتاب ذکر کرده است یکی به نـام الفتوح که تا‌ ایام‌ هارون‌الّرشید را در بر می‌گیرد و دیگری کتاب التاریخ که از ایام مأمون تا آخر دوره مقتدر را پوشش می‌دهد،۵۸ نمی‌توان تاریخ درگذشت ابن‌اعثم را ۳۱۴ ﻫ. ق دانست، زیرا مقتدر عباسی‌ در‌ ۳۲۰ ق به‌ قتل رسیده اسـت، بـدین ترتیب، ابن‌اعثم باید بعد از ۳۲۰ ق وفات یافته باشد.۵۹

۱ـ۱٫ مذهب ابن‌اعثم

اختلاف‌ و اقوالی که درباره مشخصات و تاریخ درگذشت ابن‌اعثم وجود دارد، در مورد‌ مذهب‌ وی‌ نیز مطرح است. بسیاری از منابع، ابن‌اعثم را شیعه دانـسته و اهـل سنّت بنا به وجود منفردات در ‌‌کتاب‌ وی، اصرار بر شیعه بودن او دارند.۶۰ تراجم‌نگاران بزرگ شیعی نیز بر‌ شیعه‌ بودن‌ ابن‌عثم تأکید دارند.۶۱ قاضی نـورالله شـوشتری او را شافعی مذهب دانسته۶۲ و کسانی هـم‌ بـه سنی‌بودن ابن‌اعثم تصریح دارند.۶۳ علامه مجلسی کتاب الفتوح را به عنوان‌ یکی از مصادر کتاب‌ بحار‌ الانوار ذکر کرده و آن را از جمله کتاب‌های اهل‌سنت (عامه) شمرده است.۶۴

از آنـجا کـه زندگی و شرح‌حال ابن‌اعثم بـه‌دست مـا نرسیده، تنها راهی که برای نیل به مقصد کمک می‌کند‌ کتاب اوست. برای شیعه معرفی‌کردن ابن‌اعثم با استناد به کتابش دلیل‌هایی اقامه شده است، از جمله اینکه وی به تمجید و توصیف امـیر‌المؤمنین عـلی‌بن ابی‌طالب‌علیه‌السلام پرداخته و جمیع کسانی را که مخالف علی‌علیه‌السلام‌ بودند‌، مورد طعن قرار داده است و شخصیت عثمان و عایشه را مشوّه جلوه داده و مطالبی گزارش کرده که عدالت صحابه را زیر سؤال می‌برد.۶۵ البته با استناد بـه ایـن دسته از‌ مـطالب‌ کتاب ابن‌اعثم نمی‌توان شیعه بودن وی را اثبات کرد، زیرا هرچند بخش‌های زیادی از کتاب الفتوح به امام علی‌علیه‌السلام

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۴۰)


اخـتصاص یافته، لکن او بیش از امام علی‌بن ابی‌طالب، به‌ تمجید‌ و ذکر فضایل ابـوبکر و عـمر پرداخـته و مطالبی را درباره شیخین مطرح کرده است که با اعتقاد شیعی سازگاری ندارد. مواردی از کتاب او که بر سـنی ‌ ‌مـذهب بودنش دلالت دارد‌، عبارت‌ است‌ از:

گزارش اعجاز‌آمیز دفن ابوبکر‌:

ابوبکر‌ هنگام‌ مرگ، عایشه را فراخواند و بـه او سـفارش کـرد که بعد از مرگم، بدنم را تجهیز کرده به سوی قبر حبیبم محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ ببرید‌ و اجازه‌ بخواهید، اگـر از قبرمبارک، جواب مثبت شنیدید، بدنم‌ را‌ در کنار رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله دفن کنید، در غیراین صورت، در مـقابر مسلمین به خاک بـسپارید.۶۶

یـا در گزارش‌ دیگری‌ چنین‌ آمده است:

روز وفات ابوبکر، اضطراب در مدینه حاکم شد‌، گریه و زاری، از هر کوی و برزن بلند بود گویی روز وفات پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله است. جنازه ابوبکر را غسل داده‌ حنوط‌ کردند‌ و بر او کفن پوشانیده و نـماز گزاریدند و سپس به سوی روضه شریف‌ آوردند‌ و بر زمین گذاشتند، همه مردم در انتظار شدند که از پرده غیب چه پدید آید. ناگاه‌ تخته‌های‌ روضه‌ به جنبش آمد، قفل جایی افتاد و پرده جایی؛ درب روضه بـاز شـد‌. اجازه‌، این‌ بود و همه حاضران، غلغله‌کنان جنازه را برداشته به اندرون بردند.۶۷

گزارش داستانی عجیب‌ در‌ آخر‌ عمر خلیفه دوم:

آن‌گاه که خلیفه دوم از مرگ خویش اطمینان یافت، بزرگان اصحاب‌ رسول‌خدا‌ صلی الله علیه و آله را هـمراه جـاثلیق مسیحی، نزدش فراخواند و از جاثلیق سؤال‌ کرد‌ که‌ صفت پیامبر اسلام را در انجیل یافته است یا خیر؟ جاثلیق در پاسخ عمر گفت‌: آن‌ را یافته‌ام و پیامبر شما در انجیل به نام «فارقلیط» آمده که بـه مـعنای‌ جداکننده‌ و تمییز‌ دهنده حق از باطل است. عمر سپس این سؤال را مطرح کرد که بعد از‌ پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ چه کسانی می‌آیند؟ جاثلیق گفت: بعد از «فارقلیط»

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۴۱)


مردی ذکر شده که «عظیم‌ الذکر‌ و مبارک‌ الامـر» اسـت و قـدم برجایی «فارقلیط» گذارد و آثار نـیک از او صـادر شـود. بعد از او‌ مردی‌ دیگری‌ آید که در امر دین از آهن، سخت‌تر و محکم‌تر باشد و بعد از‌ او‌ مردی آید که خویشاوندان خویش را بردیگران ترجیح دهد. عـمر رو بـه عـثمان کرد و گفت: ای‌ ابا‌عمرو‌! از خدا پرهیزکن و آل‌معیط را بـرگردن مـردم سوار مکن! جاثلیق در ادامه‌ سخنانش‌ گفت: بعد از او شمشیرها آخته باشند‌ و خون‌ها‌ ریخته‌ گردد. عمر رو به علی کرد و گفت‌: یـا‌ ابـالحسن! از خـدا پرهیز کن و آل ابی‌لهب را برگردن مردم سوار نکن!۶۸‌

۳٫ گزارش‌ عزاداری جـنیان برای عمر که‌ صدای‌ گریه آنها‌ به‌ گوش‌ مردم مدینه می‌رسید.۶۹

۴٫ گزارش تمجید‌ و بزرگ‌ شمردن عمر از سوی عـلی‌بن ابـی‌طالب‌علیه‌السلام، بـه گونه‌ای که تأیید مطلق را‌ نشان‌ می‌دهد، خصوصاً آنجا که گفته اسـت‌: «قـسم به خدا که‌ اعمال‌ هیچ بنده‌ای از بندگان خدا‌ نزدم‌ محبوب‌تر از اعمال این شخص(عمر) نیست و دوسـت دارم خـداوند را بـه مانند‌ عمل‌ او ملاقات کنم».

۵٫ افزودن عبارت‌ «و سیره‌ الخلفاء‌ الراشدین المهدیین» در‌ وصیت‌نامه‌ امـام حـسین‌علیه‌السلام بـه برادرش‌ محمد‌ حنفیه؛ گویا حسین‌بن علی در این وصیت‌نامه، یادآور شده که به سیره جـدم مـحمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌، پدرمـ‌ علی و سیره خلفای راشدین عمل می‌کنم‌ و پایبندم‌.۷۰ قطع‌ نظر‌ از‌ ملاحظات دیگر، پذیرش نقل‌ ابـن‌اعثم از وصـیت‌نامه امام حسین‌علیه‌السلام، مستلزم پا‌رادوکس آشکار تاریخی است، زیرا طبق گزارش ابن‌اعثم، حسین‌بن‌ عـلی‌( وصـیت کـرده که از سیره پدرم‌ علی‌بن‌ ابی‌طالب‌علیه‌السلام‌ و سیره‌ خلفای‌ راشدین پیروی می‌کنم‌، در‌ حالی که علی بـن ابـی‌طالب‌علیه‌السلام در شورای شش نفره عمر، از پذیرش خلافت با شرط پیروی‌ از‌ سیره‌ شیخین خود داری کـرد.۷۱

۶٫ «روافـض» خـواندن‌ شیعیان‌ و اتهام‌ گزافه‌گویی‌ به‌ آنها‌ در داستان سقیفه. البته این مورد درکتاب الفتوح یافت نشده، امـا درتـرجمه فارسی آن وجود دارد.۷۲

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۴۲)


۷٫ چگونگی یاد کرد ابن‌اعثم از نام پیامبر و خلفای راشدین و بهکاربردن‌ لقـب‌ها و جـمله‌های مـعترضه دعائیه برای آنان که با شیوه علمای عامه مطابقت دارد.۷۳

نکته‌ای که تا حدودی می‌تواند بـه روشـن شـدن مسئله کمک کند، این است که اگرچه کلمه‌ شیعه‌ در دوره‌‌های گوناگون تـاریخی بـه کسانی انصراف دارد که به امامت و خلافت علی‌بن ابی‌طالب «نصّاً و وصیهً» اعتقاد دارند؛ به عبارت دیگر، عـلاوه بـر عصمت انبیا و امامان، به تعیین و تنصیص‌ علی‌علیه‌السلام‌ از طرف پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به عنوان خـلیفه و جـانشین بلافصل آن حضرت، اعتقاد داشته باشند،۷۴ (چه ایـن اعـتقاد بـر مبنای نص جلی شکل بگیرد‌، مانند‌ اکـثریت شـعیان و چه بر مبنای‌ نص‌ خفی، مانند فرقه زیدیه)،۷۵ اما در مصطلح تراجم‌نگاران و رجال‌شناسان مـتقدمِ اهـل‌سنت، کلمه شیعه، کاربرد وسیع‌تری دارد و حـتی گـروه‌هایی را در برمی‌گیرد کـه بـه‌ خـلافت‌ شیخین اعتقاد کامل دارند‌ و به‌ عـصمت انـبیا و ائمه و امامت تنصیصی علی بن ابی‌طالب‌علیه‌السلام، گردن نمی‌نهند، لکن از این جهت کـه عـلی‌علیه‌السلام را بر عثمان مقدم می‌دانند یا بـه اهل بیت پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله مـحبت مـی‌ورزند، واژه شیعه‌ بر‌ آنها اطلاق مـی‌شود، مـانند سفیان ثوری که از مفتیان عراق بود و بر مبنای فقه اهل‌سنت فتوا می‌داد، امـا ابـن‌قتبیه او را در زمره شیعیان به حساب آورده اسـت.۷۶ هـمین‌ طـور‌ ابن‌ندیم صاحب‌ الفـهرست شـافعی، رهبر یکی از مذاهب فـقهی اهـل‌سنت را شیعه دانسته و درباره او چنین گفته است. «کان‌ الشافعی شدیداً فی التشیع».۷۷ حال آنکه در سـنی بـودن سفیان‌ثوری‌، شافعی‌ و امثال‌ آنان تردیدی نـیست، امـا صرف دوسـت‌داری اهـل‌بیت‌علیه‌السلام مـوجب اطلاق کلمه شیعه بـرآن‌ها شده است که از وسعت ‌‌کاربرد‌ این کلمه درآن زمان، در مفهوم دوست‌داری اهل‌بیت[علیهم‌السلام] حکایت دارد نه شیعه اعـتقادی‌ مـصطلح‌ در‌ زمان ما.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۴۳)


در جنگ‌های دوران امام علی‌علیه‌السلام، خـصوصاً جـنگ صـفین، بـیشتر سـپاهآن حضرت را کسانی‌ تـشکیل مـی‌دادند که به امامت شیخین اعتقاد داشتند،مگر تعداد اندکی که خواص‌ شیعه را در بر‌ می‌گرفت‌.۷۸ بنابراین، ابـن‌اعثمکوفی مـی‌تواند از نـوع شیعیانی باشد که به امامت شیخین اعـتقاد دارد و بـه لحـاظ فـقهی و کـلامی، کـاملاً پیرو مکتب تسنن است، اما نسبت به خاندان پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و خصوصاً علی بن‌ ابی‌طالب‌علیه‌السلام محبت دارد، نه اینکه به معنای خاص، او را شیعه بدانیم.

یکی از دلایل شیعه دانستن ابن‌اعثم، نـقل وقایع منافی عدالت صحابه است. در این مورد باید گفت که اولاً‌ زیر‌ سؤال رفتن عدالت صحابه با گزارش واقعیت‌های تاریخی، غرض‌ورزی گزارشگر را نسبت به صحابه، ثابت نمی‌کند، علاوه بر این، پذیـرش عـدالت تمام صحابه جای بحث و تأمل فراون دارد به گونه‌ای‌ که‌ فرقه معتزله- یکی از دو فرقه مهم کلامی اهل‌سنت- عدالت همه صحابه را انکار کرده‌اند، آن‌جا که گفته‌اند «الصحابه عدول الاّ من قاتل عـلیاً»۷۹

۲ـ۱٫ آثـار ابن‌اعثم کوفی

برای‌ ابن‌اعثم‌ کوفی سه اثر یاد شده است؛ الفتوح، المألوف و التاریخ.۸۰ آنچه فعلاً در دسترس قرار دارد، کتاب الفتوح است و در معجم الأدباء آمـده اسـت که ابن‌اعثم بیش از دو‌ کتاب‌ نـداشته‌ و هـر دوی آن را یاقوت‌ حموی‌ دیده‌ که کتاب الفتوح تا ایام هارون‌الرشید را در‌بر داشته و کتاب التاریخ از دوره مأمون آغاز کرده و تا آخر دوره مقتدر را‌ در‌ بر‌ می‌گیرد.۸۱ اما نکته‌ای کـه بـاقی می‌ماند، حجم‌ و گستره‌ شـمول کـتاب الفتوح است که از خلافت ابوبکر آغاز می‌‌شود و تا حکومت مستعین ادامه دارد. این در حالی است‌ که‌ بنا‌ به گفته یاقوت، کتاب الفتوح تا دوره هارون‌الرشید ادامه داشته‌ است.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۴۴)


۲٫ کتاب الفتوح

تاریخ‌نگاری اسـلامی شـاخه‌های گوناگون و شیوه‌های مختلفی دارد، که یکی از مهم‌ترین آنها را فتوح‌نگاری، تشکیل‌ می‌دهد‌. فتوح‌، جمع فتح و در اصطلاح تاریخ‌نگاری اسلامی به شاخه‌ای اطلاق می‌شود که‌ به‌ بیان چگونگی گشودن یا تصرف سرزمین‌های غیر مـسلمانان بـه واسطه مـسلمانان می‌پردازد.۸۲ گرچه کتاب الفتوح‌ ابن‌اعثم‌ موضوع‌ فتح سرزمین‌ها را نیز در خود جای داده، اما ضمن آنکه شامل‌ فتح‌ سـرزمین‌ها‌ در عصر خلفای اولیه و اندکی پس از آن است، می‌توان آن را مانند کتاب‌هایی‌ چون‌ تاریخ‌طبری‌، اخـبار‌الطوال، کـامل‌ابن‌اثیر و غـیر اینها نوعی تاریخ اسلام عمومی دانست.۸۳

کتاب الفتوح در بعضی‌ منابع‌، فتوح‌الاسلام۸۴ و در برخی دیگر، فتوح‌الشام نامیده شده اسـت.‌ ‌۸۵ مـجلسی در بحارالانوار‌ با‌ نام‌ تاریخ‌الفتوح از آن یاد کرده۸۶ و یاقوت حموی آن را کتاب‌الفتوح خوانده و افزوده است‌ کـه‌ کـتاب‌الفتوح، مـعروف و مشهور می‌باشد.۸۷ نسخه خطی کتاب‌الفتوح در دو جلد در کتابخانه‌ استانبول‌، ذیل‌ احمد۳ به شماره ۲۹۵۶ نگهداری می‌شود.۸۸ امـا متن مورد بررسی پژوهش حاضر، نسخه‌ای است‌ که‌ در سال ۱۴۱۱ق. /۱۹۹۱م با تحقیق علی شـیری، توسط دار‌الاضواء بیروت در‌ نـه‌ جـلد‌ منتشر شده که جلد نهم به فهرست‌ها اختصاص یافته و هشت جلد دیگر، متن کتاب را‌ تشکیل‌ می‌دهد‌ و در هرکدام به ترتیب، مطالب خاص تاریخی آمده است.

جلد اول، از‌ سقیفه‌ بنی‌ساعده آغاز می‌شود و در برگیرنده خـلافت ابوبکر، جنگ‌های ردّه، خلافت عمر و رخدادهای دوران خلافت وی است‌. جلد‌ دوم به ادامه خلافت عمر و سپس خلافت عثمان و آغاز دوره امیر‌المؤمنین علی‌علیه‌السلام‌ اختصاص‌ یافته است. جلد سوم به خلافت امام‌ علی‌علیه‌السلام‌ و حوادث‌ این دوره پرداخته اسـت. جـلد چهارم، شامل‌ ادامه‌ خلافت امام

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۴۵)


علی‌علیه‌السلام خلافت امام حسن‌علیه‌السلام و جریان صلح ایشان با معاویه تا آغاز‌ قیام‌ امام حسین‌علیه‌السلام است. جلد پنجم‌ به‌ قیام امام‌ حسین‌علیه‌السلام‌ و واقعه‌ شهادت آن حضرت پرداخـته و قـسمتی از‌ آن‌ به عبدالله‌بن زبیر و خلافت مروان‌بن حکم اختصاص یافته است. جلد ششم، وقایع‌ ریز‌ و درشت گوناگونی چون اخبار ازارقه، جریان‌ مهلب، قیام توابین، قیام‌ مختار‌ ثقفی، اخبار محمد حـنفیه و بـخشی‌ از‌ خلافت عبد‌الملک‌بن مروان را در بردارد. جلد هفتم به خلافت سه تن از‌ خلفای‌ اموی (عبدالملک‌بن مروان، سلیمان‌بن عبد‌الملک‌ و عمربن‌ عبد‌العزیز‌) اختصاص یافته است‌ و نهایتاً‌ جلد هشتم کتاب از‌ خلافت‌ یزیدبن عبد‌الملک آغـاز مـی‌‌شود و سـپس خلافت هشام‌بن عبد‌الملک، امارت ولیـدبن یـزیدبن عـبد الملک، خروج‌ عباسیان‌ بر مروانیان، شکل گیری خلافت عباسی‌، خلافت‌ منصور، خلافت‌ مهدی‌، خلافت‌ هادی، خلافت هارون‌الرشید، خلافت‌ امین، خلافت مـأمون و خـلافت مـعتصم در آن بیان شده است. همچنین به هارون، واثق، مـتوکل‌ و مـنتصر‌ اشاره‌‌هایی دارد و با به خلافت رسیدن‌ مستعین‌ پایان‌ می‌پذیرد‌.

همان‌طور‌ که گفته شد‌، براساس‌ گزارش یاقوت حموی کتاب الفتوح تـا ایـام هـارون‌الرشید را در بر دارد،۸۹ اما الفتوح موجود‌ بسیار‌ بیشتر‌ از آن چیزی است که یـاقوت گزارش‌ کرده‌ است‌، یعنی‌ تا‌ زمان‌ به خلافت رسیدن مستعین را شامل می‌شود. اگر گفته شود که دو کتاب التـاریخ و الفـتوح بـه هم ضمیمه شده و در قالب کتاب‌الفتوح به دست ما رسیده، باز‌ ایـن اشـکال باقی می‌ماند که کتاب التاریخ تا آخر دوره مقتدر را در بر می‌گرفته،۹۰ حال آنکه الفتوح موجود، از دوره مستعین جـلوتر نـمی‌‌رود. مـگر اینکه گفته شود که‌ کتاب‌ التاریخ ذیل الفتوح قرار گرفته و کتاب واحـدی را تـشکیل داده کـه تا آخر دوره مقتدر را شامل می‌شده است، لکن طبق آنچه از آخر الفتوح موجود به دسـت مـی‌آید‌، شـخصی‌ به نام محمدبن‌علی‌بن

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۴۶)


محمد طبنذی در قرن نهم ﻫجری آن را باز‌نویسی و استنساخ کرده و احتمال این امـر هـست که مستنسخ مذکور تا زمان‌ مستعین‌ را طی دو مجلد نگارش‌ داده‌، اما در استنساخ بـاقی مـاند، یـا توفیق نیافته و یا اینکه در مجلد جداگانه‌ای کتابت کرده که به دست ما نرسیده اسـت.

۱ـ۲٫ بـهره‌گیری از ترجمه‌ فارسی‌ الفتوح در تحقیق جدید‌ متن‌ عربی این کتاب

کتاب الفتوح در سال ۵۹۶ ق/ ۱۲۰۰م تـوسط مـحمدبن احـمد مستوفی هروی برای «صدر افتخار اکابر خوارزم» که محمدحسین روحانی احتمال داده است. علاءالدین‌تکش یا عـلاءالدین مـحمد خوارزمشاهی‌ باشد‌،۹۱ به فارسی برگردانده شد.۹۲ ترجمه کتاب تحت عنوان الفتوح بـه زیـور طـبع آراسته شده که از نوع ترجمه‌های آزاد به حساب می‌آید و اهمیت ادبی بسیاری دارد. ترجمه الفتوح‌ با‌ بـیان حـوادث‌ قـیام امام حسین‌علیه‌السلام پایان می‌پذیرد. ترجمه الفتوح می‌تواند مکمل متن عربی آن باشد کـه در مـرور ایام‌ دچار آسیب دیدگی و افتاد‌گی شده است. آقای علی شیری، در تحقیق‌ کتاب‌ الفتوح‌، به منظور جـبران افـتادگی‌ها، در موارد متعددی از ترجمه فارسی آن بهره گرفته است. به همین دلیل‌، ‌‌قسمت‌هایی‌ از مـجلدات یـک دوره را نثر فارسی تشکیل می‌دهد، مثلاً در جلد اول‌ دو‌ مـورد‌ فـارسی آمـده است: (مورد اول، از صفحه ۹۱ با نامه ابوبکر بـه خـالدبن ولید و دستور‌ او به حرکت به سوی عراق آغاز می‌‌شود و تا صفحه ۱۰۰ ادامه دارد‌. مـورد دوم، از صـفحه‌ ۳۱۹‌ با نامه خلیفه دوم به یـزیدبن ابـی‌سفیان و عیاض‌بن غـنم فـهری در شـام آغاز می‌شود و جز اندکی تا آخـر جـلد اول ادامه دارد.) در جلد دوم موارد متعددی به فارسی آمده است‌: مورد اول از صفحه ۹۵ که بـا قـتل عمر و عقد خلافت عثمان آغاز مـی‌شود و تا صفحه ۱۰۷ ادامه دارد. مـورد دوم، از صـفحه ۱۹۳ با نامه عثمان به مـالک اشـتر و اندکی‌ قبل‌ از آن، آغاز می‌شود و تا صفحه ۲۰۸ ادامه دارد. مورد سوم، که حدود یک صـفحه و نـیم است، در صفحات ۲۴۲ و ۲۴۳

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۴۷)


بعد از قتل عـثمان واقـع آمـده است. به نـظر‌ مـی‌رسد‌ که الفتوح موجود مـشتمل بـر تمام متن اصلی نیست، چنان‌که موردی از این کتاب را که ابن‌طاووس نقل کرده در متن حـاضر نـیامده است.۹۳

۲ـ۲٫ ویژ‌گی‌های تاریخ نگاری الفتوح‌

در‌ تـاریخ‌نگاری اسـلامی، دو روش برای تـنظیم مـواد تـاریخی وجود دارد: شیوه سال‌شماری و شـیوه موضوعی. در روش سال‌شماری محور تنظیم مواد و مطالب تاریخی، سال است و حوادث هر سال به ترتیب‌ هـمان‌ سـال‌ ذکر می‌شود. اما در شیوه‌ موضوعی‌، شـخصیت‌های‌ مـهم، خـاندان‌ها، دولتـ‌ها، حـروب و مقاتل، فتوح و طـبقات، انـساب و مدُن و…، محور تنظیم مطالب است المعارف ابن‌قتیبه، مروج الذهب مسعودی،۹۴ مقتل‌الحسین، واقعه‌صفین‌، مقاتل‌الطالبینی‌، فتوح‌البلدان‌ و امثال آنـها را مـی‌توان نـمونه‌هایی برای روش موضوعی‌ ذکر‌ کرده.۹۵ کتاب الفتوح بـه شـیوه مـوضوعی نـگارش یـافته و سـال در تدوین آن، مدخلیت ندارد و با موضوع تاریخ خلفا‌، فتوح‌ و حروب‌، تنظیم شده است. اگر بتوان این گفته ابن‌اعثم «هر آنچه‌ از گزارش‌های گوناگون ایشان شنیدم، گردآوری نمودم و سپس بـر شیوه واحد تأیف کردم».۹۶ را بر ترکیبی بودن‌ شیوه‌ ارائه‌، حمل کرد، می‌توان کتاب الفتوح را در شیوه عرضه و ارائه، ترکیبی‌ دانست‌.

۳ـ۲٫ اسناد و مصادر

ابن‌اعثم به رغم رواج ذکر سلسله اسناد، منابع و مصادر اخبار تـاریخی و تـصریح نام شیوخ‌ محدث‌ و مورخ‌ در قرن‌های سوم و چهارم هجری، از این کار خود‌داری ورزیده و عدم ذکر‌ سلسله‌ اسناد‌، مصادر و منابع، نشان می‌دهد که او مورخی است که ذکر منابع و مصادر برایش اهـمیتی‌ نـداشته‌ است‌. البته بسیاری از مطالب کتاب الفتوح در کتاب‌های مدائنی، ابی‌مخنف، نصربن مزاحم، هشام کلبی‌ و دیگران‌ وجود دارد و در مواردی هم ابن‌اعثم به برخی از مصادر و مسانید خـود

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۴۸)


اشـاره‌ کرده‌ است‌ و از تتبع در کتاب وی مـی‌توان بـه آنها دست یافت. در این قسمت، نام‌ کسانی‌ که ابن‌اعثم با لفظ «حدّثنی» از آنها خبرنقل کرده، ذکر می‌شود:

۱٫ جعال‌‌بن اسید‌ سکاسکی‌ (عن‌ ابیه اسید بـن عـلقمه؛۹۷

۲٫ نعیم بن مزاحم؛۹۸

۳٫ اسـحاق بـن یوسف فزاری؛۹۹

۴٫ علی‌ بن‌ عاصم؛۱۰۰

۵٫ هشام بن محمد سائب کلبی؛۱۰۱

۶٫ ابو‌الحسن علی بن محمد‌ مدائنی‌۱۰۲‌.

۷٫ عثمان بن سلیم؛۱۰۳

۸٫ لوط بن یحیی بن سعید ازدی(ابومخنف۱۰۴

۹٫ عبد‌الحمید بن جعفر‌؛۱۰۵‌

۱۰‌. ابو‌عبدالله محمد بن عـمر واقـدی؛۱۰۶

۱۱٫ ابویزید مهلی؛۱۰۷

۱۲٫ ابراهیم‌ بن‌ عبدالله بن علاء قرشی؛۱۰۸

۱۳٫ ابوحاتم سهل بن محمد صانع؛۱۰۹

۱۴٫ عبد‌الله بن عبدالرحمن‌ خزاعی‌؛۱۱۰

۱۵٫ عبد الله بن محمد بلوی؛۱۱۱

۱۶٫ سلیم.۱۱۲

ابن‌اعثم‌ از‌ این افراد با لفظ «حدّثنی»، روایت نـقل‌ کـرده‌ که‌ در اصـطلاح علم حدیث بر نقل بی‌واسطه‌ دلالت‌ دارد و مراد از آن این است که راوی، متن مکتوب را از شیخ‌ خود‌ شنیده باشد کـه به آن‌، سماع‌ نیزگفته می‌شود‌.۱۱۳‌ این‌ در حالی است که به لحـاظ‌ زمـانی‌، نـقل حدیث از بسیاری آنان، توسط ابن‌اعثم به طور مستقیم، امکان ندارد‌، زیرا‌ جعال‌بن اُسید سکاسکی فرزند اسیدبن عـلقمه‌ ‌ ‌از

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۴۹)


اصـحاب عیاض‌بن غنم‌ فهری‌ است که در سال ۲۰‌ق وفات‌ یافته و عبد‌الحمیدبن جعفر در ۱۵۳ق فوت کرده و هـشام‌بن مـحمدبن سـائب کلبی در ۲۰۴‌ق وفات‌ یافته۱۱۴ و محمدبن عمر واقدی‌ در‌ ۲۰۷‌ ق. در گذشته۱۱۵‌ و مدائنی‌ متوفای ۲۲۵ق است.۱۱۶‌ البته‌ این احتمال وجود دارد کـه ناسخ یا کسی که الفتوح را بازنویسی کرده، بدون‌ توجه‌ به مصطلحات حدیثی و رجـالی، تعبیرها را‌ جا‌ به جـا‌ کـرده‌ یا‌ چیزی بدان افزوده باشد‌. با این وصف، کتاب الفتوح می‌تواند واجد معیار درستی گزارش‌های تاریخی باشد، زیرا با توجه‌ به‌ تخصص نویسنده و همچنین تخصصی بودن کتاب‌ الفتوح‌ و تناسب‌ هندسی‌ گـزارش‌های‌ تاریخی آن، اطمینان‌ عرفی‌ که مهم‌ترین معیار صحت گزارش‌های تاریخی است، برای خواننده حاصل می‌‌شود. اخبار تاریخی کتاب الفتوح از‌ جهت‌ اعتبار‌ و ایجاد اطمینان، باید در درجه گزارش‌ها و روایات‌ کتاب‌های‌ تاریخی‌ غیرمستند‌، همانند‌ اخـبار‌الطول‌، تـاریخ یعقوبی و مانند آن قرار گیرد، در غیر این صورت، ترجیح بلا‌مرجح لازم خواهد آمد، زیرا احتمال قصه‌گویی و دروغ‌پردازی در همه کتاب‌های غیرمستند وجود دارد، علاوه بر‌ اینکه اتهام «قصاص بودن» ابن‌اعثم طعنی است که ازجـانب مـخالفان گزارش‌های وی بر او وارد شده است.

ب) نگاه اجمالی به بعضی از گزارش‌های الفتوح در باب واقعه کربلا

ابن‌اعثم قسمت‌ معتنابهی‌ از کتاب الفتوح را به گزارش حادثه کربلا اختصاص داده است. قطع نظر از صحت و سقم روایـت‌های او در ایـن باب، وسعت و تفصیل گزارش‌های ابن‌اعثم در خصوص واقعه کربلا‌، با‌ توجه به تعلق او به قرن‌های سه و چهار هجری، قابل ملاحظه است. در این، بخش بررسی تمامی گزارش‌های ابن‌اعثم در باب واقعه کـربلا‌ مـیسر‌ نـیست، چه اینکه متناسب با‌ گـنجایش‌ یـک بـخش این مقاله نبوده و بلکه مقاله‌های دیگر و مجال‌های بیشتری را می‌طلبد، از این رو به بعضی از آنها، نگاه اجمالی خواهیم داشت.

۱

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۵۰)


. اِخبار‌ پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ از شهادت امـام حـسین‌علیه‌السلام‌

گـزارش‌ الفتوح درباره حادثه کربلا با روایت اخبار پیـامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله از شـهادت امام حسین‌علیه‌السلام آغاز می‌شود. گرچه این حدیث با روایت ام‌الفضل، همسر عباس بن عبد‌المطلب و ام‌سلمه همسر گرامی پیامبر اسـلام در‌ مـنابع‌ گـوناگون ذکر شده.۱۱۷ که حدیث را به طور بسیار مبسوط مطرح کـرده و به گونه‌های مختلف، آن را گزارش کرده است:

ابان‌بن عفان از ام‌الفضل نقل کرده که وی در‌ عالم‌ رؤیا قضیه‌ای‌ را مشاهده کرد و آن ایـنکه قـطعه‌ای از بـدن مبارک پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله جداشد و به دامن ام‌الفضل افتاد. ام‌الفضل خوابش‌ را با پیـامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله مـطرح نمود و پیامبر خواب او را اینگونه تعبیر‌ کرد‌ که‌ از فاطمه زهرا‌سلام‌الله‌علیها فرزندی به دنیا می‌آید و مدتی جهت شـیردهی بـه امـ‌الفضل سپرده می‌شود. چیزی از خواب ‌‌دیدن‌ ام‌الفضل نگذشت که فاطمه زهرا‌سلام‌الله‌علیها صاحب فـرزندی شـد و او را حـسین نام نهاد‌ و سپس‌ آن‌ پسر را به ام‌الفضل واگذار کرد تا به او شیردهد. ام‌الفضل در ادامـه مـی‌گوید کـه‌ روزی پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و حسین را از من گرفت و شادمان با او بازی می‌کرد‌ که حسین بول کرد‌ و قـطره‌ای‌ از آن روی لبـاس پیامبر چکید. من او را از پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله گرفتم و او گریه کرد. پیامبر فرمود: ای ام‌الفضل! فرزندم حسین را نـگریان کـه لبـاسم با آب شسته می‌شود. من رفتم‌ که آب بیاورم و لباس پیامبر را بشویم. آن‌گاه که برگشتم، چـشمان پیـامبر را اشک آلود دیدم، سبب را از رسول خدا سؤال کردم، پیامبر فرمود که: هم اکنون جـبرئیل آمـد و بـه‌ من‌ خبر داد که امتم فرزندم حسین را در کنار فرات به قتل می‌رساند.۱۱۸

همین روایت را به شـکل دیـگر از ابن‌عباس نقل کرده که وی جبرئیل را با گروهی‌ از‌ فرشتگان درحضور پیامبر دیده اسـت و… .

از شـرحبیل‌بن ابـی‌عون نیز روایت کرده است:

که ملک بحار (فرشته مأمور دریاها) بال‌هایش را در بحر عظیم، پهن کـرد و بـه اصـحاب دریا اعلان‌ عزا‌ نمود و گفت: فرزند محمد مقتول و مذبوح است و

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۵۱)


سپس آمـد بـه پیامبر خبرداد و زمین کربلا را به ایشان نشان داد و افزود که در این سرزمین، دو گروه با هم می‌جنگند‌ و یـکی‌ از‌ آنـها ستم پیشه است که‌ فرزندت‌ حسین‌ را به قتل می‌رساند.۱۱۹

همچنین روایتی دیـگر از شـرحبیل بن ابی‌عون نقل کرده است:

حسین‌علیه‌السلام یـک سـاله شـد، دوازده فرشته‌؛ یکی‌ به‌ صورت شیر و یکی بـه صـورت گاو و دیگری به‌ صورت‌ «تنین»!؟ و چهارمی به صورت فرزند آدم و هشت تای دیگر بـه اشـکال و صورت‌های گوناگون که چهره‌های آنـها سـرخ رنگ بـود‌ بـر‌ پیـامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ نازل شدند و خبر شهادت حسین‌علیه‌السلام را بـه او گـفتند و خبر‌ دادند که گناه قاتل حسین، همانند گناه قاتل هابیل است.۱۲۰

در مـنابع مـختلف روایت خبردادن پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله از‌ شهادت‌ امام‌ حـسین‌علیه‌السلام، گزارش شده است از ایـن رو نـمی‌توان در مورد وقوع‌ آن‌ تردید کـرد، در گـزارش‌های ابن‌اعثم، قالب‌ها و گونه‌های متفاوتی از روایت آمده است که در همه آنها‌، به‌ قاتل‌ امـام حـسین‌علیه‌السلام و گناه عظیم قاتل اشاره شـده اسـت. البـته پذیرش همه گـزارش‌های‌ مـربوط‌ به‌ این روایت در کـتاب الفـتوح مشکل است، خصوصاً آنجا که ابن‌اعثم به قصه سرایی‌ روی‌ آورده‌ و فرشته‌ها را به صـورت حـیوانات وحشی و اهلی گزارش کرده است، عـلاوه بـر اینکه مـعلوم‌ نـیست‌ راوی چـگونه فهمیده است که مـجموعه حیوانات در حضور پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرشته هستند؟ همچنین در‌ گزارشی‌ که‌ ابن‌عباس ادعای رؤیت جبرئیل را کرده است، این پرسـش مـطرح می‌شود که آیا ابن‌عباس‌ واقعاً‌ تـوانایی دیـدن فـرشته وحـی را داشـته است همچنین آیـا ابـن ابی‌عون که گفته‌ است‌ فرشته‌ مأمور بحار را دیده که بال‌هایش را در بحر عظیم پهن کرد و به اهـل دریـا‌ اعـلان‌ عزا نمود، چنین قدرت معنوی و ما ورایـی داشـته کـه بـتواند فـرشته را‌ بـبیند‌ و از‌ شبه جزیره خشک حجاز، «بحر عظیم» را مشاهده نماید و…؟

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۵۲)


۲سفارش معاویه درباره حسین‌علیه‌السلام

ابن‌اعثم با‌ گزارش‌ جریان‌ بیعت‌گیری معاویه برای یزید، به واقعه مرگ معاویه می‌رسد و ضمن بـیان رویدادهای‌ هنگام‌ مرگ معاویه، به وصیت او می‌پردازد، از جمله اینکه معاویه به یزید سفارش امام حسین‌علیه‌السلام را‌ کرد‌ و گفت:

… اما حسین‌بن علی، ای یزید مبادا که او را از خود‌ برنجانی‌، بگذار که هرجای می‌خواهد بـرود. هـرگز به‌ روی‌ او‌ شمشیر نکش، حرمت او را نگهدار و مال‌ و منال‌ بسیار به او عطاکن. ای فرزند! زنهار که خدا را ملاقات کنی در‌ حالی‌ که خون حسین در گردنت‌ باشد‌. در این‌ صورت‌ از‌ هلاک شوندگان خواهی بـود. هـمانا ابن‌عباس‌ به‌ من نقل کرد که نزد رسول‌خدا بوده و ایشان حسین را به سینه‌ مبارک‌ چسبانیده، این کلام را گفته است‌: این از پاک‌ترین انوار‌ عـترتم‌ و از اخـیار ذریه‌ام هست، خداوند‌، مبارک‌ نـگرداند کـسی را که بعد از من او را حفظ نمی‌کند. ابن‌عباس گفت‌ که‌ پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به خواب سبکی رفت‌ و سپس‌ بیدار‌ شد و فرمود: جبرئیل‌ آمد‌ به من خبر داد‌ که‌ امـتت بـعد از تو فرزندت حسین را خـواهد کـشت و قاتل او لعین این امت‌ است‌. ای یزید! پیامبر خدا چندین بار‌ قاتل‌ حسین را‌ لعن‌ کرده‌ است، قسم به خدا‌ که حق او بسیار عظیم است.۱۲۱

سفارش معاویه به یزید مبنی بر مـدارا کـردن‌ با‌ امام حسین‌علیه‌السلام، در منابع دیگر نیز‌ گزارش‌ شده‌ است‌، اما‌ گزارش ابن‌اعثم رنگ‌ و بوی‌ خاصی دارد که می‌توان آن را بر مبالغه‌آمیز بودن حمل کرد. وصیت معاویه به یزید درباره‌ امام‌ حسین‌علیه‌السلام‌، جـزء آمـوزش شگردهای سـیاسی به یزید است‌؛ یعنی‌ اینکه‌ اگر‌ یزید‌ می‌خواهد‌ حکومتش پایدار بماند، باید با امام حسین‌علیه‌السلام مدارا کـند نه اینکه معاویه از سر اعتقاد و درک حرمت واقعی امام حسین به یـزید سـفارش او را کـرده باشد‌. اگر معاویه آنگونه که ابن‌اعثم گزارش کرده است، به حرمت و جایگاه امام حسین پی‌برده بود، چـرا ‌ ‌حـکومت را تحویل امام حسین‌علیه‌السلام نداد و چرا خود او امام حسن‌علیه‌السلام را به شهادت‌ رسانید؟ تاریخ‌ طبری و اخـبار‌الطول،

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۵۳)


سـفارش مـعاویه به یزید را درباره امام حسین‌علیه‌السلام نقل کرده‌اند: «حسین بن علی را اهل عراق رها نمی‌کنند و وادار بـه خروجش می‌کنند، اگر بر او پیروز شدی‌، از‌ او در گذر».۱۲۲ در این نقل، روایت ابن‌عباس به چـشم نمی‌خورد.

۳٫ خواب دیدن امـام حـسین‌علیه‌السلام کنار قبر پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله

حسین شبانه از منزل‌ خارج‌ شد و به طرف قبر جدش‌ رفت‌ و گفت: «السلام علیک یا رسول الله انا الحسین بن فاطمه انا فرخک و ابن‌فرخک و سبطک الذّی خلفت علی امتک…؛ ای رسول خـدا، گواه باش که‌ آنها‌ مرا حفظ نکردند و خوار‌ شمردند‌». شب دوم نیز حسین کنار قبر جدش آمد و بعد از اقامه دو رکعت نماز چنین گفت:

«خداوندا! این قبر رسول و فرستاده توست و من پسر دخـتر او هـستم و می‌دانی که چه‌ مشکلی‌ مرا در برگرفته، خدایا من معروف را دوست دارم و از منکر بیزارم؛ خدایا به حق این قبر و کسی که در آن آرمیده، از تو می‌خواهم برایم آن گزین که رضای‌ تو‌ در آن‌ است». حـسین گـریه زیادی کرد و در سپیده دم صبح به خواب رفت در عالم رؤیا دید که‌ پیامبر با گروهی از فرشتگان در اطراف وی آمد و حسین را‌ به‌ سینه‌ چسبانید و میان دو چشمش را بوسید و فرمود: فرزندم حسین! گویا نـزدیک اسـت که تو را در زمین ‌‌کرب‌وبلا‌ مقتول و مذبوح توسط گروهی از امتم ببینم، تو در آنجا با لب تشنه‌ کشته‌ می‌شوی‌. با این وجود، آنها از من امید شفاعت دارند، در قیامت هرگز شفاعتی برای آنـها‌ نـیست. ای حـبیبم حسین! پدر و مادر و برادرت نزد مـنند و مـشتاق تـو. همانا در‌ بهشت برای تو جایگاهی‌ است‌ که با شهادت به آن می‌رسی. حسین در خواب از جدش خواست که او را نزدش نگه دارد تا به دنـیا بـر نـگردد. اما پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به او گفت که ای حسین‌! چاره‌ای جـز رجـوع به دنیا نداری تا اینکه به فیض و ثواب عظیم شهادت نائل شوی. حسین از خواب بیدار شد و خوابش را با اهـل‌بیت خـویش و بـنی‌عبد‌المطلب بازگو کرد. در این روز‌، غمگین‌تر‌ از اهل‌بیت رسول‌الله در شرق و غرب عالم کـسی وجود نداشت.۱۲۳

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۵۴)


قضیه خواب دیدن امام حسین بر سرقبر پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله هرچند در منابعی، چون تاریخ‌طبری و اخبار‌الطوال نیامده، اما مـنابع دیـگر آنـ‌ را‌ گزارش کرده‌اند.۱۲۴ شیخ صدوق در کتاب امالی به طور مستند از امام صـادق‌علیه‌السلام، بـه نقل آن پرداخته۱۲۵ و ابن‌شهرآشوب، ضمن گزارش قضیه خواب دیدن امام‌حسین‌علیه‌السلام، به ابن‌بابویه قمی‌، سید‌ جرجانی، عبدالله بـن‌حنبل‌شاکری، شـاکر بـن غنمه، ابوالفضل هاشمی و مانند آنها استناد جسته است۱۲۶. از نظر صحت تاریخی، بـه دلیـل نـقل امالی صدوق و مناقب ابن‌شهرآشوب می‌توان به اصل آن‌ اطمینان‌ حاصل‌ کرد، لکن آن گونه کـه‌ ابـن‌اعثم‌ گـزارش‌ کرده بیشتر با دیدگاه کسانی همخوانی دارد که فلسفه قیام امام حسین‌علیه‌السلام را صرفاً شهادت مـی‌دانند، حـال آنکه از کلمات و سخنان‌ امام‌ چیز‌ دیگری به دست می‌آید. اگر واقعاً غرض قـیام‌ امـام‌ حـسین‌علیه‌السلام، شهادت صرف است، چرا امام هنگام رویا‌رویی با سپاه حر، تصمیم به انصراف و بـرگشت بـه سوی مدینه گرفت؟۱۲۷‌.

۴٫ وصیت‌ امام‌ حسین‌علیه‌السلام به برادرش محمد حنفیه

حسین بن علی‌علیهما السـلام در‌ وصـیتی بـه برادرش محمدبن حنفیه نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. این وصیتی است از حسین بن عـلی‌ بـن‌ ابی‌ طالب، به برادرش محمد بن حنفیه؛…، همانا حسین بن علی گـواهی‌ مـی‌دهد‌ کـه؛ خدا یکی است و محمد فرستاده و بنده اوست و به حق، از جانب خداوند، مبعوث گردیده و همانا‌ قـبر‌ و قـیامت‌ و بـهشت و جهنم حق است. من ستم‌پیشه و تبه‌کار خارج نشدم بلکه در پی‌ صلاح‌ و نـجات‌ امـت جدم محمد که درود خدا بر او باد، هستم و می‌خواهم امر به معروف‌ و نهی‌ از‌ منکر کنم و از سیره جـدم مـحمد و پدرم علی و سیره خلفای راشدین پیروی نمایم.۱۲۸‌

گفت‌وگوی‌ امام حسین‌علیه‌السلام با برادرش مـحمد حـنفیه هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه‌، در‌ مـنابع‌ مـختلف، گـزارش شده است. محمد حنفیه به امام

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۵۵)


نـصیحت و راهـنمایی‌هایی کرد که کجا برود‌ و کجا‌ نرود و امثال آن، امام نیز از برادرش تشکر کرد و سـخنان او را دلسـوزانه‌ خواند‌.۱۲۹‌ اما وصیت امام بـه مـحمد حنفیه در شـکل مـکتوب، غـیر از الفتوح ابن‌اعثم جای دیگر‌ کمتر‌ دیـده شـده است. مقتل‌الحسین‌علیه‌السلام خوارزمی آن را نقل کرده۱۳۰ که علی‌الظاهر‌ از‌ ابن‌اعثم‌ گرفته است، چه ایـنکه مـانند ابن‌اعثم، عبارت «و سیره الخلفاء الراشدین المـهدیین» را دارد، لکن در‌ گزارش‌ مناقب‌ ابـن‌شهرآشوب، بـحار‌الانوار و اعیان‌الشیعه سیدمحسن امین عاملی ایـن عـبارت وجود ندارد.۱۳۱

۵٫ بعضی‌ از‌ رویداد‌های مکه تا عراق

ابن‌اعثم بعد از گزارش مفصل ورود امام حـسین‌علیه‌السلام بـه مکه و مدت اقامت‌ ایشان‌ در مـکه و وقـایع ایـن مدت، به شـرح نـامه‌های کوفیان به امام و پاسـخ‌ ایـشان‌ به آنها و فرستادن مسلم‌بن عقیل به طرف‌ کوفه‌ می‌پردازد‌. طبق گزارش ابن‌اعثم، امام هـنوز در مـکه‌ است‌ که خبر شهادت مسلم بـن عـقیل و هانی‌بن عـروه مـذحجی بـه وی می‌رسد. ابن‌اعثم‌ سفر‌ امـام از مکه تا عراق‌ را‌ این‌گونه گزارش‌ می‌کند‌:

حرکت‌ حسین بن علی‌علیه‌السلام از مکه به‌ سوی‌ عراق در روز سـه‌شنبه مـصادف با هشتم ذی‌الحجه، روز ترویه صورت گـرفت‌. در‌ ایـن سـفر، هـشتاد و دو مـرد از‌ شیعیان و اهلبیتش او را‌ هـمراهی‌ مـی‌کرد. کاروان حسین در منزل‌ خزیمیه‌ فرود آمد و حدود یک شب و روز در آن توقف کرد. بعد از عبور‌ ازآن‌جا‌ در وقت ظـهر بـه مـنزل‌ ثعلبیه‌ رسید‌. با توقف کوتاهی‌ در‌ آن، حسین بـن عـلی‌ را‌ خـواب سـبکی فـراگرفت، از خـواب بیدار شد در حالی که چشمانش اشک آلود بود‌. علی‌ اکبر، فرزند حسین علت گریه پدر‌ را‌ جویا شد‌. حسین‌ گفت‌ که در خواب سواری‌ را دیدم در نزدیکم توقف کرد و در خطاب به مـن گفت: ای حسین! همانا شما‌ طی‌ مسیر می‌کنید در حالی که مرگ‌ شما‌ را‌ به‌ بهشت‌ می‌برد…. بعد از‌ ثعلبیه‌، قافله حسین در منزل شقوق فرود آمد و در آن با فرزدق شاعر برخورد و بعد از

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۵۶)


گفتگو‌ با‌ او‌ و گـریه بـر شهادت مسلم بن عقیل، اشعاری‌ را‌ برزبان‌ جاری‌ کرد‌. بعد‌ از منزل شقوق، به قصر بنی‌مقاتل فرود آمد که خیمه عبد‌الله بن حر جعفی در آن برقرار بود. حسین با او ملاقات کرد و او را بـه نـصرت‌ و یاری خویش فراخواند… .۱۳۲

مواجهه قافله امام با سپاه حر بن یزید ریاحی، سخنان امام در جمع سپاه حر، گفت‌وگوی ایشان با حر و سایر رویـدادهایی کـه میان امام و سپاه حر‌ اتـفاق‌ افـتاد و نهایتاً نزدیک شدن امام حسین‌علیه‌السلام به نینوا، از جمله مطالبی است که ابن‌اعثم به طور بسیار مفصل، گزارش کرده است.۱۳۳ طبق نقل ابن‌اعثم، امام حـسین‌علیه‌السلام پس از‌ نـزدیک‌ شدن به نینوا بـه کـوفیانی که احتمال ثبات رأی آنها می‌رفت، نامه نوشت. امام در نامه، اسامی افرادی، چون سلیمان بن صرد خزاعی‌، مسیب‌ بن نجبه، رفاعه بن شداد‌، عبدالله‌ بن وال و… را یاد آور شده و آنها را به عهد و پیـمان‌شان و نـامه‌هایی که به ایشان نوشته بودند، خاطر نشان فرموده و به سخنان پیامبر اشاره‌ می‌نماید‌ که فرمود:

چنانچه کسی‌ سلطان‌ ستمکاری را ببیند که حرام خدا را حلال و سنت رسول او را نافرمانی می‌کند و در میان بـندگان خـدا، به گـناه و ستم می‌پردازد؛ سپس در برابر او به اعتراض نپردازد، بر‌ خداست‌ که او را در جایگاه سلطان ستمکار قرار دهد.

سپس نـامه را به قیس بن مسهر صیداوی می‌دهد و او را به کوفه می‌فرستد.۱۳۴

این قـسمت از گـزارش‌های ابـن‌اعثم در‌ مواردی‌ با منابع‌ دیگر، همخوانی ندارد. برای مثال، طبق گزارش ابن‌اعثم، امام حسین‌علیه‌السلام هنوز در مکه است کـه ‌ ‌خـبر شهادت‌ مسلم بن عقیل و هانی بن عروه مذحجی را دریافت می‌کند، حال‌ آنکه‌ طـبق‌ گـزارش مـنابع دیگر، امام حسین‌علیه‌السلام در مسیر راه مکه و عراق (ثعلبیه و یا زرود) از شهادت مسلم اطلاع ‌‌می‌یابد‌.۱۳۵ تصمیم امام بـرای سفر به عراق این مطلب را تأیید می‌کند که‌ در‌ مکه‌ از شهادت مسلم با خـبر نشده است

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۵۷)


در غیر ایـن صـورت، خبر شهادت مسلم در‌ تصمیم‌گیری امام تأثیر‌گذار بود و دست‌کم آن را به تأخیر می‌انداخت همچنین در گزارش‌ ابن‌اعثم، محل ملاقات امام‌ با‌ فرزدق شاعر، منزل شقوق دانسته شده، حال آنکه در منابع دیگر الصفاح ذکر شـده است،۱۳۶ چنان‌که در شعری که منسوب به فرزدق است نیز الصفاح آمده است: «لقیت الحسین بارض‌ الصفاح…».۱۳۷ همین‌طور طبق نقل ابن‌اعثم، امام از نزدیکی نینوا به کوفیان نامه فرستاد، حال آنکه بر اسـاس نـقل طبری و دیگران، امام این نامه را از منزل حاجز یا حاجر برای‌ کوفیان‌ فرستاد۱۳۸ آن‌گاه که هنوز خبر شهادت مسلم به امام نرسیده بود؛ یعنی در واقع ایشان این نامه را در جواب نامه مـسلم نـوشت که وی در آن، امام را‌ به‌ سفر سوی عراق تشویق و ترغیب کرده بود.۱۳۹ محتوای نامه نیز بر اساس آنچه ابن‌اعثم نقل کرده با گزارش دیگر منابع، تفاوت دارد، مثلاً کلام رسول خداصل‌الله‌علیه‌وآله را امـام‌ حـسین‌علیه‌السلام‌ در منطقه بیضه در خطاب به لشکر حر بیان کرد.۱۴۰ قضیه خواب دیدن امام و شنیدن صدای هاتفی که می‌گفت این قافله را مرگ می‌برد و…، طبق نقل طبری در‌ نزدیکی‌ «قصر‌ بنی‌مقاتل» اتفاق افـتاد۱۴۱ امـا‌ ابـن‌اعثم‌ آن‌ را در منزل ثعلبیه گزارش کـرده اسـت.

۶٫ روز عـاشورا در گزارش ابن‌اعثم

نابرابری دو سپاه از همان آغاز جنگ کاملاً آشکار‌ بود‌؛ سپاه‌ حسین را سی و دو نفر سواره و چهل نفر‌ پیاده‌ تشکیل می‌‌داد، در حـالی کـه لشـکر مقابل، بر بیست و دوهزار مرد جنگی بالغ مـی‌گردید. بـا شعله‌ورشدن آتش جنگ، در‌ حمله‌ اول‌، حدود پنجاه و اندی از اصحاب حسین‌علیه‌السلام به قتل رسیدند. در‌ این‌جا بود که حسین‌علیه‌السلام فریاد زد: «اما مـن مـغیث یـغیثنا لوجه الله؟ اما من ذابّ یذبُّ عن حرم رسول‌ الله؟». حربن‌ یـزید‌ ریاحی که در تصمیم ماندن با سپاه کوفه دچار تردید شده‌ بود‌، ندای حسین را لبیک گفت و به طرف وی آمـد، عـرض کـرد: ای

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۵۸)


پسر دختر پیامبر! من‌ اولین‌ کسی‌ بودم که بر تو خـروج کـردم و حالا اذن ده تا اولین مقتول‌ در‌ رکابت‌ باشم حسین در پاسخ حر گفت: «یا اخی إن تبت کنت ممن تـاب‌الله عـلیهم‌ هـو‌ التواب‌ الرحیم».

بعد از پایان جنگ اولیه، کسانی از اصحاب حسین باقی مانده بـودند کـه‌ تـک‌تک‌ به میدان رفتند و به شهادت رسیدند. اولین شخص، حر بن یزید ریاحی بود‌ کـه‌ بـه‌ مـعرکه جنگ رفت و بعد از مبارزه با سپاه ابن‌سعد به شهادت رسید و سپس بریر‌ بن‌ حـضیر هـمدانی به میدان رفت. وهب بن عبدالله بن عمیرِکلبی به عنوان سومین‌ نفر‌ وارد‌ مـیدان کـار و زار شـد و به شهادت رسید. چهارمین شخص، خالد بن وهب، و پنجمین آنها شعبه‌ بن‌ حنظله تـمیمی بـود و سپس به ترتیب: عمرو بن عبدالله مدحجی، مسلم بن‌ عوسجه‌ اسدی‌، عبدالرحمن بـن عـبدالله، قـره بن ابی‌قره غفاری، مالک بن انس باهلی، عمرو بن مطاع جعفی‌، حبیب‌ بن‌ مظاهر اسـدی، حـوی مولای ابی‌ذر غفاری، انیس بن معقل اصبحی، یزید بن‌ مهاجر‌ جعفی، حـجاج بـن مـسروق، سعید بن عبدالله حنفی، زهیر بن قین بجلی، هلال بن رافع بجلی‌، جناده‌ بن حـارث انـصاری و عـمرو بن جناد، به میدان رفتند و بعد از مبارزه‌ به‌ شهادت رسیدند… .

کسانی کـه از بـنی هاشم‌ در‌ رکاب‌ حسین به قتل رسیدند. اولین آنها عبدالله‌ بن‌ مسلم بن عقیل بود و جعفر بـن عـقیل و عبد الرحمن بن عقیل، در نوبت‌ دوم‌ و سوم به میدان رفتند و شهید‌ شـدند‌ و سـپس به‌ ترتیب‌: محمد‌ بن عبدالله بن جـعفر بـن عـلی‌ بن‌ابی‌طالب‌، عون بن عبدالله بن جعفر بـن ابـی‌طالب، عبدالله بن حسن بن علی‌ بن‌ ابی‌طالب، عمر بن علی بن ابی‌طالب‌، عـثمان بـن علی بن‌ ابی‌طالب‌، جعفر بـن عـلی بن ابـی‌طالب‌، عـبدالله‌ بـن علی بن ابی‌طالب، عباس بن عـلی بـن ابی‌طالب، و علی بن حسین بن‌ علی‌ بن ابی‌طالب، به معرکه جنگ‌ رفـتند‌ و بـه‌ شهادت رسیدند. حسین‌علیه‌السلام‌ بعد‌ از شهادت یـاران و انصارش‌، تنها‌ ماند؛ او بـود، و

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۵۹)


دو فـرزنش که اسم هردو، علی بـود؛ یـکی در سن هفت‌ سالکی‌ و دیگری در دوره شیرخوارگی قرار داشت‌. حسین‌علیه‌السلام‌ نزدیک خیمه‌ آمد‌ و به‌ زنـان حـرم گفت که‌ آن طفل را بیاورید تـا وداع کـنم. طـفل را آوردند و حسین او را در بـغل‌ گـرفت‌ و داشت می‌بوسید که تـیری از سـپاه‌ ابن‌سعد‌ آمد‌ و به‌ آن‌ طفل اصابت کرد‌ و او‌ را کشت. حسین از اسب بر زمین آمد و بـا نـوک شمیشر، قبری حفر کرد و آن طفل‌ را‌ دفـن‌ نـمود… .۱۴۲

در این بـخش از گـزارش‌ ابـن‌اعثم‌، مواردی‌ را‌ می‌توان‌ یافت‌ کـه با منابع دیگر، همخوانی ندارد. برای مثال، او عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید از بـنی‌هاشم دانـسته، حال آنکه منابع دیگر، علی بـن حـسین‌ را، اولیـن نـفر از بـنی‌هاشم دانسته‌اند که بـه مـیدان رفت و شهید شد.۱۴۳ ابن‌اعثم از فرزندان امام حسن‌علیه‌السلام، تنها عبد الله بن حسن را ذکر کرده که در کربلا شـهید‌ شـد‌، لکـن در منابع دیگر، سه فرزند به نام‌های عـبدالله بـن حـسن، قـاسم بـن حـسن و ابوبکر بن حسن، برای امام حسن‌علیه‌السلام ذکر شده که هرسه در کربلا شهید شدند.۱۴۴‌ در‌ گزارش ابن‌اعثم برای امام حسین‌علیه‌السلام دو فرزند به نام علی ذکر شده که یکی هـفت ساله بوده و دیگری شیر‌خواره که در آغوش پدر‌ به‌ شهادت رسید، اما منابع دیگر‌، اسم‌ طفل شیر‌خواره امام را که در کربلا شهید شد، عبدالله ذکر کرده‌اند. همچنین فرزند دیگر امام که در کربلا زنـده مـاند، امام سجاد‌علیه‌السلام است‌ که‌ به گفته شیخ مفید‌ در‌ الارشاد و طبرسی در کتاب اعلام الوری، علی‌اکبر ایشان است، که در کربلا ۲۳ ساله بوده، زیرا تولد ایشان سال ۳۸ ق است و جوانی که در کربلا شهید شـد عـلی‌اصغر است و طفل‌ شهید‌، عبدالله بوده است. البته بیشتر مورخان بر این اعتقاد هستند که علی‌اکبر در کربلا شهید شد و امام سجاد همان علی‌اصغر اسـت، امـا اینکه امام سجاد در کربلا هـفت سـاله بوده‌ واقعیت‌ ندارد.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۶۰)


نتیجه‌

بر اساس قول برگزیده، مشخصات سجلی ابن‌اعثم ابومحمد احمدابن‌اعثم کوفی است و نسب وی به قبیله ازد می‌رسد‌. ابن‌اعثم کوفی در عین محبت و مـهرورزی بـه اهل‌بیت‌علیهم‌السلام، شدیداً پایبند مـکتب‌ خـلفا‌ بوده‌ است؛ به عبارت دیگر، در عین تشیع عاطفی وی، می‌توان او را پیرو مذهب تسنن دانست. کتاب ‌‌الفتوح‌ مهم‌ترین اثر ابن‌‌اعثم کوفی، به شیوه موضوعی، تنظیم شده و روش ارائه آن ـ بنا‌ به‌ گفته‌ مؤلف کتاب ـ تـرکیبی اسـت.

هر چند مطالب و گزارش‌های تاریخی الفتوح در کتاب‌های مدائنی، ابو‌مخنف، نصر‌ بن مزاحم منقری، هشام کلبی و دیگران آمده است، اما ابن‌اعثم، منابع و مصادر گزارش‌هایش‌ را آن‌گونه که باید‌ به‌ دست نمی‌دهد، لکـن بـا توجه بـه تخصص وی، تخصصی بودن کتاب و تناسب هندسی گزارش‌های تاریخی آن، اطمینان عرفی که مهم‌ترین معیار صحت گزارش‌های تاریخی مـی‌باشد، قابل دست‌یابی است. بررسی داستان واقعه‌ کربلا درکتاب الفتوح تفاوت‌های هـر چـند جـزئی آن را با سایر منابع در این مورد، به دست می‌دهد.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۶۱)


تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۶۲)


تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۶۳)


تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۶۴)


منابع

ـ آئینه‌وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، تـهران، ‌ ‌پژوهـشگاه علوم انسانی‌، ۱۳۷۷‌.

ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.

ـ ابن اعثم کوفی، ابـو مـحمد احـمد، الفتوح، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.

ـ ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، تاریخ امام حسین، بحرالعلوم مقتل‌الحسین‌‌علیه‌السلام‌ .

ـ ابن‌ سـعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.

ـ ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفـکر، ۱۴۰۷ق.

ـ ابن ندیم، الفهرست، بـیروت، دارالمـعرفه، بی‌تا.

ـ ابن‌اعثم، الفتوح، ترجمه مستوفی هروی‌، مقدمه‌ غلا‌مرضا طباطبایی مجد، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۸۰٫

ـ ابن‌شهرآشوب‌مازندرانی، محمدبن‌علی، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج۴، قم، مؤسسه انتشارات علامه، [بی‌تا].

ـ ابوسعده، محمد جبر، ابن اعثم الکوفی و مـنهجه التاریخی فی کتاب الفتوح‌، مصر‌، مطبعه‌ الجبلائی، ۱۴۰۸ق.

ـ امین عاملی، سیدمحسن‌، اعیان‌الشیعه‌، بیروت‌، دار التعارف للمطبوعات، چ پنجم، ۱۴۱۹ق.

ـ بحرالعلوم، سیدمحمدتقی، مقتل الحسین‌علیه‌السلام، بیروت، دارالزهراء، چ چهارم، ۱۴۲۷ ق.

ـ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دار‌التعارف‌ للمـطبوعات‌، ۱۳۹۷‌ق.

ـ بـیهقی، ابوبکر، دلائل‌النبوه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵‌ق.

ـ تهرانی‌، شیخ آقابزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، قم، موئسسه اسماعلیان، ۱۴۰۸ق.

ـ جعفریان، رسول، منابع تاریخ اسلام، قم، انتشارات انصاریان، چ دوم‌، ۱۳۸۲‌.

ـ حاجی‌ خلیفه، کشف‌الظنون، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ق.

ـ حسینی جـلالی، مـحمدحسین، فهرس التراث‌، قم، دلیل ما، ۱۴۲۲ق.

ـ حموی، یاقوت، معجم الادباء، چاپ دوم: بیروت، موئسسه المعارف تشیع، ۱۳۷۲٫

ـ خوارزمی، ابوالمؤید بن‌ احمد‌، مقتل‌ الحسین‌علیه‌السلام، قم، مکتبه المفید، بی‌تا.

ـ دایره المعارف تشیع، تهران، مـوئسسه دائرهالمـعارف‌ تشیع‌، چ دوم، ۱۳۷۲٫

ـ دهخدا، علی‌اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، چاپخانه مجلس، ۱۳۵۲٫

ـ دینوری، ابن قتیبه، المعارف، قم‌، شریف‌ رضی‌، ۱۳۷۳٫

ـ دینوری، ابوحنیفه، احمدبن داوود، اخبارالطول، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نی‌، چ چهارم‌، ۱۳۷۱‌.

ـ دینوری، ابـوحنیفه، اخـبار الطـوال، قم: شریف رضی، ۱۳۶۸٫

ـ ذهبی، مـحمدبن احـمد بـن عثمان، میزان‌ الاعتدال‌، بیروت‌، دارالفکر، ۱۳۸۳ ق.

ـ روحانی، محمدحسین، «تاریخ اعثم‌کوفی وترجمه آن»، راهنمای کتاب، ش۱۶۶، تیر، ۱۳۵۵، ص۴۴۶‌ ـ ۴۶۶‌.

ـ زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دار العلم، چ هشتم، ۱۹۸۹م.

ـ سجادی صـادق، و هـادی عـالم‌زاده، تاریخ‌ نگاری‌ در‌ اسلام، تهران، سمت، چ چهارم، ۱۳۸۰٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۶۵)


ـ شکوری، ابـوالفضل، در آمـدی بر تاریخ نگری و تاریخ نگاری‌ مسلمانان‌، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ۱۳۸۰٫

ـ شهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، مصر‌، مـکتبه‌ الانـجلو‌ المـصریهچ دوم، بی‌تا.

ـ شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، کتاب‌فروشی اسلامیه، ۱۳۶۵٫

ـ شـیخ صدوق، ابوجعفرمحمدبن‌علی‌، الامالی‌، ترجمه کمره‌ای، تهران، کتابخانه اسلامیه،۱۳۶۲٫

ـ شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ‌ مفید‌، ۱۴۱۳‌ق.

ـ طبرسی، فضل بـن حـسن، اعـلام الوری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، بی‌تا.

ـ طبری، محمد بن جریر‌، تاریخ‌ الامم‌ و المـلوک، بـیروت، دار التراث، چ دوم، ۱۳۸۷ ق.

ـ طریحی، شیخ فخر الدین، المنتخب، قم‌، کتابخانه‌ ارومیه، بی‌تا.

ـ عسقلانی، ابن حجر، لسان المیزان، بـیروت، مـوئسسه الوفـاء، چ سوم، ۱۴۰۳ق.

ـ عسقلانی، ابن‌حجر، تهخذیب التهذیب‌، بیروت‌، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ ق.

ـ غلامی دهقی، علی، «بـررسی تـطبیقی و مـقایسه‌ای فتوح ابن اعثم‌ و ترجمه‌ فارسی آن»، تاریخ در آیینه پژوهش، پیش‌شماره‌ ۱، پاییز‌، ۱۳۸۱‌، ص ۱۹۱ ـ ۲۱۸٫

ـ غلامی‌دهقی، علی، «بررسی تـطبیقی ومـقایسه‌ای‌ فـتوح‌ ابن‌اعثم وترجمه فارسی آن»، تاریخ درآیینه پژوهش، پیش‌شماره۱،پاییز، ۱۳۸۱٫

ـ کلبرگ، اتان، کتابخانه‌ ابن‌ طاووس، تـرجمه عـلی قلی قرایی‌ و رسول‌ جعفریان، قم‌، کتابخانه‌ آیت‌الله‌ مرعشی، ۱۳۷۱ ش.

ـ گروهز از پژوهشگران، سازمان‌ پژوهش‌ و بـرنامه‌ریزی آمـوزشی وزارت آمـوزش و پرورش، تاریخ امام حسین‌علیه‌السلام، تهران، دفتر انتشارات آموزش‌ و پرورش‌ (انتشارات کمک آموزشی)، ۱۳۷۸٫

ـ مامقانی، محی‌الدین‌، مـستدرک تـنقیح المقال، قم‌، مؤسسه‌ آل‌البیت‌علیهم‌السلام، ۱۴۲۴ ق.

ـ مجلسی، محمد باقر‌، بحار‌ الانوار، بیروت، موئسسه الوفاء، چ سـوم، ۱۳۰۴ق.

ـ مـشکور، مـحمدجواد، تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام تا‌ قرن‌ چهارم، تهران، اشراقی، چ هفتم، ۱۳۸۵‌.

ـ نهج‌ البلاغه‌، شرح ابن‌ابی‌الحدید، ج ۱۵‌، قـم‌، اسـماعلیان، بی‌تا.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۲۳ (صفحه ۶۶)


  1. رسول جعفریان‌، منابع‌ تاریخ اسلام، ص ۸۸- ۹۸٫
  2. ابوالفضل شکوری، در آمدی بر تاریخ نـگری و تـاریخ نـگاری مسلمانان‌، ص ۷۷‌.
  3. همان.
  4. محی الدین مامقانی، مستدرک تنقیح‌ المقال‌، ج ۵، ص ۱۳۵٫
  5. علی‌اکبر‌ دهخدا‌، لغت‌نامه‌ دهخدا، ج ۲، ص ۲۹۱٫
  6. یاقوت حموی‌، مـعجم الادبـاء، ج۱ ص۴۲۹ .
  7. حـاجی خلیفه، کشف‌الظنون، ج ۲، ص ۲۲۷٫
  8. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج ۱، ص ۲۰۶٫
  9. یاقوت حموی، معجم‌الادباء، ج ۱، ص ۴۲۹‌.
  10. به‌ نقل از: محمد جـبر ابـوسعده، ابن‌اعثم‌ الکوفی‌ و منهجه‌ التاریخی‌، ص ۳۹‌.
  11. علی اکبر دهخدا‌، لغت‌نامه‌ دهخدا، ج ۲، ص ۲۹۱٫
  12. شیخ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، الی تصانیف الشیوه، ج ۳، ص ۲۲۱٫
  13. مـحمد جـبر ابوسعده، ابن اعثم کوفی‌ و منهجه‌ التاریخی‌، ص ۴۵٫
  14. دایره المعارف تشیع، ج ۱، ص ۳۰۳٫
  15. شیخ آقا‌ بـزرگ‌ تـهرانی‌، الذریعه‌، ج۳، ص ۲۲۱‌.
  16. یاقوت‌ حموی، معجم الادباء، ج۱، ص۴۲۹٫
  17. محمد جـبر ابـوسعده، ابـن اعثم الکوفی و منهجه التاریخی، ص ۴۴٫
  18. یاقوت حموی، مـعجم‌الادباء، ج ۱، ص ۴۲۹٫
  19. شـیخ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج ۳، ص ۲۲۰٫
  20. قاضی نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین‌، ج۱، ص ۲۷۸٫
  21. محی‌الدین مامقانی، مستدرک تنقیح المـقال، ج ۵، ص ۳۳۵٫
  22. مـحمدباقر مجلسی، بحار ا‌ﻷنوار، ج۱ ص۲۵٫
  23. محمدجبر ابـوسعده، ابـن‌اعثم الکوفی و مـنهجه التـاریخی، ص ۱۳۸- ۱۶۴٫
  24. ابـن‌اعثم کوفی، الفتوح، ج ۱، ص ۱۵۵٫
  25. ابن اعثم کوفی، الفـتوح، تـرجمه مستوفی‌ هروی‌، ص ۸۰٫
  26. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص ۸۷٫
  27. همان، ص ۹۳٫
  28. همان، ج ۵، ص ۳۴٫
  29. محمدبن جریر طبری، تـاریخ الامـم و الملوک، ج ۴، ص ۲۳۳٫
  30. ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه مـستوفی هروی، ص ۸٫
  31. علی‌غلامی دهقی «بـررسی تـطبیقی و مقایسه‌ای فتوح‌ ابن‌اعثم‌ باترجمه فـارسی آن»، تـاریخ در آینه پژوهش، پیش‌شماره۱، پاییز، ۱۳۸۱، ص ۲۰۰٫
  32. عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۳۱٫
  33. محمدجواد مشکور، تاریخ شیعه و فـرقه‌های اسـلام تا‌ قرن‌ چهارم، ص ۴۵٫
  34. ابن‌قتیبه دیـنوری، المـعارف‌، ص ۶۲۴‌.
  35. ابـن‌ندیم، الفهرست، ص ۲۵۹٫
  36. ابن ابـی‌الحدید، شـرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۱۸۵٫
  37. محمدجبر ابـوسعیده، ابـن‌اعثم الکوفی و منهجه التاریخی، ص ۱۳۸٫
  38. دایره المعارف تشیع، ج ۱، ص ۳۰۳٫
  39. یاقوت حموی، معجم‌ الأدباء‌، ج۱، ص۴۲۹٫
  40. صادق آئینه وند‌، عـلم‌ تـاریخ در گستره تمدن اسلامی، ج۱، ص ۲۹۲٫
  41. علی غلامی‌دهقی، «بـررسی تـطبیقی و مقایسه‌ای فـتوح ابـن‌اعثم بـا ترجمه فارسی آن»، تاریخ درآیـینه پژوهش، پیش‌شماره۱، پاییز۸۱، ص ۱۹۴٫
  42. شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج۱۶‌، ص ۱۱۹‌.
  43. حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۲۲۵٫
  44. محمدباقر مجلسی، بـحار الانـوار، ج۱، ص ۲۵٫
  45. یاقوت حموی، معجم الأدباء، ج۱، ص۴۲۹٫
  46. محمدحسین روحـانی، «تـاریخ اعـثم‌کوفی وتـرجمه‌آن»، راهـنمای کتاب، ش ۱۶۶، ص۴۵۲ .
  47. یاقوت حـموی، مـعجم الادباء، ج۱، ص ۴۲۹٫
  48. همان‌.
  49. محمدحسین‌ روحانی، «تاریخ‌ ابن‌اعثم‌کوفی وترجمه آن»، راهنمای کتاب، ش ۱۶۶، ص۴۶۰٫
  50. محمدحسین حسینی جلالی، فهرس التراث، ج۱، ص ۳۴۵٫
  51. اتان کـلبرگ، کـتابخانه ابـن‌ طاووس، ترجمه علی قلی قرایی و رسول جـعفریان، ص ۵۶۲٫
  52. مـحمدجبر ابـوسعیده، ابـن‌ اعـثم‌ الکـوفی‌ و منهجه التاریخی، ص ۱۱۹٫
  53. صادق سجادی و هادی عالم‌زاده، تاریخ نگاری در اسلام، ص۱۱۲- ۱۱۵٫
  54. ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۳۴۴‌ و ‌‌۱۴۷‌.
  55. همان، ص ۲۳۰ و ۲۷۰٫
  56. همان، ص۳۴۴ و ۳۴۷٫ ابن اعثم از این شخص در بدو‌ خلافت‌ عثمان‌ و خبر واقعه صفین، روایت نقل کـرده است.
  57. همان، ص۳۴۲- ۳۴۷٫ در ابتدای خلافت عثمان و جنگ‌ جمل از وی خبر نقل کرده است.
  58. همان، ج۴ ص ۲۰۹٫ در ابتدای مقتل مسلم‌ بن عقیل از این‌ شخص‌ روایت نقل کرده است.
  59. همان، ج۲، ص ۱۴۷٫
  60. همان ج۸، ص ۱۵۹٫
  61. همان ج۲، ص ۱۴۷٫
  62. همان.
  63. همان.
  64. همان.
  65. هـمان، ج ۸، ص ۲۸۸٫
  66. هـمان، ص ۸۲٫
  67. همان، ج۴، ص ۲۰۹٫
  68. همان ج۸، ص ۳۱۲٫
  69. همان، ج۴، ص۳۶٫ در حوادث بعد از صفین، از این شخص‌ روایت نقل کرده است. ذهبی گفته است که عبدالله بن محمد بلوی از عمار بن یزید، حدیث جعل می‌کرده است (ذهبی، مـیزان الاعـتدال، ج۲، ص۳۹۱).
  70. ابن‌‌‌اعثم کوفی، الفتوح، ج ۲، ص ۳۴۴٫
  71. صادق سجادی و هادی‌ عالم‌ زاده، تاریخ نگاری در اسلام، ص ۳۸٫
  72. ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۶، ص ۱۹۶٫
  73. ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۹ ص۳۱۷٫
  74. صادق سجادی و هـادی عـالم‌زاده، تاریخ نگاری در اسلام، ص ۶۳٫
  75. برای نـمونه، ر.ک: بـیهقی‌، دلائل‌ النبوه، ج ۶، ص ۴۶۸ / ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۱۸ / شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۱۲۹ / ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج ۶، ص ۲۳۰٫
  76. ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ج ۴، ص ۳۲۳٫
  77. همان، ص ۳۲۴٫
  78. همان.
  79. همان، ص۳۴۹ ـ ۳۵۰٫
  80. ابوحنیفه دینوری، اخبارالطول، ترجمه‌ محمود‌ مهدوی دامـغانی، ص ۲۷۴ / مـحمد بن جریر طبری، تـاریخ الامـم‌‌والملوک، ج ۵، ص۳۲۲٫
  81. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج ۵، ص ۱۸- ۱۹٫
  82. تاریخ امام حسین(، ج ۱ ص ۲۹۰- ۲۹۸، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزش وزارت آموزش و پرورش‌.
  83. شیخ‌ صدوق‌، الامالی، ترجمه کمره‌ای، ص۱۵۲٫
  84. ابن‌شهرآشوب‌، مناقب‌ آل‌ ابی‌طالب، ج۴، ص۸۸-۸۹٫
  85. محمد بن جریری طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۳۴٫
  86. ابـن اعـثم کوفی، الفتوح، ج ۵، ص ۳۴٫
  87. شیخ مفید، اﻹرشاد، ج۲، ص ۳۳٫
  88. خوارزمی‌، مقتل‌ الحسین‌(، ج۱، ص۱۸۷- ۱۸۹٫
  89. محمدباقر مجلسی، بحار‌الانوار، ج۴۴، ص ۳۲۹ ـ ۳۳۰‌ / سیدمحسن‌ امین‌عاملی، اعیان‌الشیعه، ج۱، ص ۵۸۸ / ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج ۴، ص ۸۹٫
  90. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج ۵، ص۱۲۰- ۱۳۲٫
  91. همان، ص ۱۳۴- ۲۴۲٫
  92. همان، ص ۱۴۲‌- ۱۴۵‌.
  93. طبری‌، تاریخ الامم والملوک، ج۵ ص ۳۷۹ / ابوحنیفه دینوری، اخـبار الطـوال، ص ۲۷۴ / ابن‌ اثـیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص ۴۲٫
  94. طبری، همان، ج۵ ص ۳۸۶ / ابوحنیفه دینوری، همان، ص ۲۴۶ / ابن اثیر، همان، ج۴ ص ۱۶٫
  95. محمدتقی بحر‌ العلوم‌، مقتل‌ الحسین(، ص ۱۷۶، قـسمت پاورقی.
  96. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵ ص ۳۹۵ / شیخ مفید‌، اﻹرشاد‌، ج۲ ص ۷۰ / بلاذری، انساب الاشـراف، ج۳ ص۱۶۶٫ در انـساب الاشـراف « حاجز» آمده است. در اخبار الطوال، بطن الرمه‌، ذکر‌ شده‌ است، (ص ۲۴۶).
  97. شیخ مفید، اﻹرشاد، ج۲، ص ۴۰٫
  98. محمدبن جریر طبری، تـاریخ ‌ ‌الامـم و الملوک‌، ج ۵، ص ۱۸۸‌- ۲۱۰‌.
  99. همان، ص ۴۰۷٫
  100. ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ج ۵، ص ۱۸۸- ۲۱۰٫
  101. ابو‌حنیفه دینوری، اخبار الطوال، ص ۲۵۶٫
  102. طبری، تاریخ‌ الامم‌ و المـلوک‌، ج۵ ص ۴۶۷ / شـیخ مـفید، اﻹرشاد، ج، ص ۱۲۵٫

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x