بررسی رخدادهای شگفت پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام
چکیده
کلمات کلیدی
سـال ششم، شماره سوم، پاییز ۱۳۸۸، ۶۷ ـ ۱۲۱
بررسی رخدادهای شگفت پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام
محمدرضا جباری۱(
چـکیده
- دانـشیار گـروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدسسره).دریافت: ۳۰/۹/۸۸ ـ پذیرش: ۱۵/۱۰/۸۸ jabbari38@yahoo.com
مقدمه
حادثه عاشورا به لحاظ مـاهیت، اهداف و آثار، از بزرگترین رخدادهای تاریخ بشریت است؛ چرا که قهرمان حادثه، شخصیتی اسـت چون امام حسینبنعلیعلیهالسلام، کـه بـه منظور حفظ کاملترین و آخرین دین الاهی، جان خود را فدا کرد.
از جمله شواهد عظمت این قیام و شدت فاجعه شهادتِ رهبر آن، رخدادهای شگفتی است که در پی شهادت آن حضرت، در جهان هستی پدید آمد. حتی در یـک نگاهِ گذرا به متون تاریخی و روایی شیعی و سنی، میتوان به تعداد زیادی ازگزارشهای این حوادث برخورد کرد که در مجموع حکایت از آن دارند که این حادثه، در میان حوادثِ رخ داده در جامعه بشری، تافتهای است جـدابافته، و بـدین لحاظ در خور دقت و بررسی.
فراوانی روایات یاد شده در منابع غیرشیعی از سویی، و وجود بعضی روایات ضعیف ـ و گاه سخیفـ در میان این روایات از سوی دیگر، موجب پیدایش نوعی بدبینی نسبت به مجموع ایـن روایـات ـ بهویژه منقولات در منابع غیرشیعیـ گشته است. برخی چنین پنداشتهاند که نقل اینگونه روایات توسط مورخان غیر شیعی، ناشی از نوعی حرکت مرموز و پنهان، برای ایجاد غفلت نسبت به اصل قـیام و اهـداف آن، و توجه دادن اذهان مردم به امور و قصههای عجیب است که بعضاً ریشه در اخلاق و عادات عصر جاهلی دارد. زیرا در عصر جاهلی در پی فقدان افراد مهمِ قبیله حوادث عجیبی را نقل میکردهاند.۱۴۵
بـعضی دیـگر، بـه صِرف نقل اینگونه روایات تـوسط مـورخان مـتمایل به امویان همچون ابنسعد، آنها را غیرقابل باور خواندهاند؛ چراکه مدعی هستند بیشتر اینگونه روایات توسط راویانی از اهل شام یا بصره نـقل شـده و در ایـن روایات، هیچ نکوهشی از یزید یا قاتلان امامعلیهالسلام صـورت نـگرفته است. ۱۴۶
از سوی دیگر، بعضی از مورخان متعصب اهل سنت ـ همچون ابنکثیر دمشقیـ اینگونه روایات را ساخته و پرداخته شیعه و از مجعولات آنان دانـستهاند. ۱۴۷
در بـررسی دیـدگاه یاد شده، توجه به چند نکته ضروری است:
۱٫ هر چـند غرضورزی مورخان متمایل به امویان در کم رنگ کردن هدف قیام امام حسینعلیهالسلام قابل انکار نیست، اما انکارحوادث شـگفتانگیز بـه صـرف غرضورزی این دسته از مورخان نیز از دقت و انصاف علمی به دور است.
۲٫ روایـاتِ نـاقلِ رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام، علاوه بر منابع روایی اهل سنت، در بسیاری از منابع روایی شیعه نـیز بـه چـشم میخورد و تعداد زیادی از آنها از امامان معصومعلیهمالسلام نقل شده است.
۳٫ مضامینِ روایاتِ یـاد شـده آنـچنان نیست که با بداهت عقلی و شواهد نقلی ناسازگار باشد. و مواردی عجیبتر از آنها، در خوارقِ عـاداتِ نـقل شـده برای پیامبران و ائمه علیهمالسلام به چشم میخورد. البته ناگفته نماند که در میان این روایـات، مـواردی نیز وجود دارند که قابل استبعاد بوده و به داستانسرایی شباهت بیشتر دارند تـا نـقل واقـعیت.
۴٫ به هر حال، خود این روایات ـ به گونه مستقیم یا غیرمستقیم ـ گویای حقانیت مـسیر حـسینیعلیهالسلام و بطلان مسیر یزیدی است. و بدین لحاظ، کسانی که با تأمل و هوشیاری کافی بـا ایـن روایـات مواجه شوند درس لازم را فراخواهند گرفت. ضمن اینکه در همین گزارشها ـ چنان که اشاره خواهیم داشت ـ به روایـاتِ جـالبی درباره گرفتاریهای دنیوی قاتلان امام حسینعلیهالسلام و قاتلان اصحاب آن حضرت برمیخوریم.
۴٫ در صورت درسـتی ایـن ادعـا که مؤلفان غیرشیعی و راویان بصری یا شامی
این روایات، با توجه دادن اذهان به سوی امـوری عـجیب و خـارقالعاده، خواستهاند نفس حادثه کربلا و فلسفه و زمینههای رخداد آن کمتر مطرح شود، بـاز ایـن امر، دلیل کذب روایاتِ یاد شده و افسانه بودن آنها نمیتواند باشد. شاهد این مدعا، رفتارهای رسـانههای تـابع استکبار، در عصر حاضر است که گاه برای انصراف اذهان از یک حادثه و تـوجه دادن بـه حادثهای دیگر، تمام گزارشهای خبری خود را در اقـدامی هـماهنگ، مـتوجه حادثه مورد نظرِ خود میکنند. بنابراین، صـرف عـطف توجه بیشتر به یک حادثه ـ به هر منظوری که صورت پذیردـ دلیل کـذب ایـن رخداد نیست.
اکنون با عـنایت بـه آنچه گـذشت، گـذری بـر روایات متعدد و متنوع مربوط به رخـدادهای شـگفت پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام خواهیم داشت. و تلاش ما بر آن خواهد بود کـه روایـات را دستهبندی، بررسی و ارائه کنیم. گفتنی است کـه بعضی از این گزارشها مـربوط بـه رخدادهای عجیبِ مرتبط با اجـزای تـکوینی نظام هستی همچون خورشید، ستارگان، باد، باران، دریاها و کوهها، و بعضی از آنها مرتبط بـا حـیوانات و جنّیان، و بعضی نیز مرتبط بـا انـبیا و فـرشتگان است.
در تعدادی از ایـن گـزارشها، عقوبتهای دنیوی قاتلان شـهدای کـربلا و نیز تبدل ماهیت اشیا و اموال به غارت رفته از شهدا و اسرای کربلا آمده، و در گروهی دیـگر، بـه گزارشهای مربوط به جسم، سر، قـبر و تـربت مطهر امـام حـسینعلیهالسلام بـرمیخوریم. بدین لحاظ، مجموع ایـن گزارشها را در ده محور کلی ـ به گونهای که در پی میآیدـ ارائه، و در بعضی موارد به تحلیل روایات خواهیم پرداخت. شـایان ذکـر است که بعضی از این رخدادها- هـمچون گـریه اجـزای نـظام هـستی و گریه انبیا و فـرشتگان- بـرای مردم عادی قابل درک و مشاهده نبوده است. و حوادثی همچون کسوف و خسوف، اقتضای آن را دارد که عموم مردم آن را مشاهده کـرده بـاشند. امـا حوادثی چون وزش بادهای سیاه و
سرخ یا بـارش خـاکستر و خـون یـا یـافت شـدن خون در بعضی نقاط، و نیز تبدل اشیاء به غارت رفته، میتواند در نقاط خاصی ـ همچون مناطقی که بیشتر ساکنان آن از مخالفان بوده اند ـ رخ داده باشد. و رخدادهای مربوط به جسم و سر مـطهر امامعلیهالسلام و نیز عقوبت جنایتکاران، طبیعی است که برای شاهدان ماجرا محسوس بوده باشد.
۱٫ کسوف و تاریکی آسمان
یکی از رخدادهای عجیبِ پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام در روز عاشورا، بروز کسوف (گرفتگی خورشید) است، که مـوجب تـیرگی عجیب آسمان و حتی رؤیت ستارگان شد!۱۴۸ این حادثه ـ به همراه برخی رخدادهای دیگرـ وضعیتی را پدید آورد که به گفته برخی شاهدان، مردم تصور بروز قیامت را داشتند!۱۴۹ علاوه بر این، بـرخی از مـحدثان از بروز خسوف در شام روز عاشورا نیز خبر دادهاند. ۱۵۰ در بعضی از گزارشها، به تلاطم و برخورد ستارگان نیز اشاره شده است. ۱۵۱ به هر حال چنین تحولی در روز عـاشورا، جـزء گزارشهای عجیب و مشهور در منابع شـیعی و سـنی است. ۱۵۲
ممکن است با مشاهده روایات یاد شده، برخی، بیاختیار به روایت نبویصلیاللهعلیهوآله درباره کسوف آسمان پس از مرگ فرزندش ابراهیم منتقل شوند. براساس آن روایـت، هـنگامی که ابراهیم (فرزند رسـول خـداصلیاللهعلیهوآله از ماریه قبطیه) از دنیا رفت، خورشید دچار کسوف گشت و مردم با خود گفتند: این کسوف به علت مرگ فرزند رسول خداصلیاللهعلیهوآله رخ داده است. رسول خداصلیاللهعلیهوآله به محض شنیدن این شایعه بر فـراز مـنبر رفته و ضمن خطبهای فرمود: «ای مردم! کسوف خورشید و ماه، دو نشانه از نشانههای خداوند هستند و به امر الهی در حرکتند، و مطیع اویند و به خاطر مرگ و زندگی کسی دچار کسوف نمیشوند، پس هرگاه کسوف کردند نـماز بـه جای آریـد». ۱۵۳
بدین ترتیب، چگونه میتوان روایات حاکی از کسوف و تاریکی آسمان پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام را پذیرفت؟
در پاسخ باید گفت: آنچه در روایـت نبویصلیاللهعلیهوآله نفی شده، رخداد کسوف یا خسوف به علت مرگ یـا ولادت فـردی از افـراد است، حتی اگر فرزند پیامبرصلیاللهعلیهوآله باشد؛ اما آنچه در روز عاشورا رخ داد صرفاً مرگِ یک فرزندِ پیامبرصلیاللهعلیهوآله نبود، بلکه حـادثهای عـظیم در تاریخ بشر بود که از حوادث و فجایع متعددی ترکیب شده و نقطه اوجِ آن، شهادت سـبط رسـول خـداصلیاللهعلیهوآله با آن وضع دلخراش بود. از این رو ـ نه فقط انسانهای با ایمانـ که نظام هستی متأثر از چـنین رخدادی شد و حوادثی که در حال شرح رخدادآنها هستیم- از جمله کسوف و خسوف- نمودها و جـلوههای این تأثر میباشند. و ایـن در حـالی است که با مرگ یک مؤمن ـ بر اساس برخی روایات که پس از این خواهیم آوردـ تنها محل نمازش و نیز محل صعود اعمال و نزول رزق او در آسمان، بر او میگریند.
۲٫ وزش بادهای سیاه و سرخ و بارش خاکستر و خون
سـید ابنطاووس در توصیف وضعیت پدید آمده پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام چنین گفته: «به هنگام شهادت امام حسینعلیهالسلام غباری به شدت سیاه و تاریک ـ که باد سرخی آن را همراهی میکرد ـ برخاست به گونهای که چیزی قـابل مـشاهده نبود و مردم گمان کردند عذاب بر ایشان نازل شده، و این وضعیت تا ساعتی ادامه داشت سپس وضع به حال طبیعی بازگشت».۱۵۴
به نظر میرسد وزش باد سیاه و سرخ متلازم با بـارش خـاکستر باشد که در برخی روایات دیده میشود. این معنا در روایت صحیح السند و مشهور شیخ
صدوق از ریانبنشبیب از امام رضاعلیهالسلام به چشم میخورد که فرمود: «… هنگامی که جدّم حسینعلیهالسلام کشته شد آسـمان خـون و خاک سرخ بارید…»۱۵۵
در روایت دیگرِ شیخ صدوق ـ که به صورت مسند از طریق مفضلبنعمر نقل شدهـ آمده که روزی امام حسنعلیهالسلام به برادرش امام حسینعلیهالسلام نگریسته و گریست و درباره سبب گریهاش چـنین فـرمود:
… هـیچ روزی همچون روز تو نیست ای ابـاعبدالله! سـیهزار نـفر در حالی که مدعیاند از امت جدّمان ـ محمدصلیاللهعلیهوآله ـ میباشند و خود را به اسلام نسبت میدهند برای کشتن تو و هتک حریمت و اسارت اهل و فرزندانت و غـارت امـوالت هـمدست میشوند و در چنین روزی، بنیامیه سزاوار لعنت (دوری از رحمت خدا) خـواهند شـد و آسمان خاکستر و خون خواهد بارید و همه چیز ـ حتی وحشیان بیابان و ماهیان دریاهاـ بر تو خواهند گریست.۱۵۶
در روایت نسبتاً مـفصلی کـه از مـیثم تمار نقل شده و او، بر اساس شنیدههایش از امیر مؤمنان علیعلیهالسلام، بـه جزئیات عجیبی از حادثه عاشورا و پیامدهای شهادت امام حسینعلیهالسلام اشاره میکند، نیز بارش خاکستر به چشم میخورد. از آنجا کـه ایـن روایـت، بسیاری از شگفتیهای مترتب بر شهادت آن حضرت را در بر دارد. بخشی از آن را از نظر میگذرانیم. ایـن روایـت را شیخ صدوق با سندش از جبله مکیه و او از میثم تمار چنین نقل کرده است:
به خدا قسم، ایـن امـت، فـرزند پیامبرش را در دهم محرم خواهد کشت و دشمنان خدا آن روز را روزی مبارک به شمار خـواهند آورد. و ایـن حـادثه، قطعاً رخ خواهد داد و علم الهی به آن تعلق گرفته و من آن را از مولایم امیر مؤمنانعلیهالسلام ـ پس از تعلیم الهـی بـه او ـ فـرا گرفتهام. مولایم فرمود: همه چیز ـ حتی وحشیان بیابانها و ماهیان دریاها و پرندگان آسمانـ بر حـسینعلیهالسلام
خـواهند گریست. و خورشید و ماه و ستارگان و زمین و مؤمنان از انس و جن و همه فرشتگان آسمانها و زمینها و رضـوان و مـالک و حـاملان عرش نیز بر او خواهند گریست. و آسمان خون و خاکستر خواهد بارید…. ۱۵۷
در دو روایت دیگر که تـوسط ابـنقولویه۱۵۸ و ابنعساکر۱۵۹ نقل شده، نیز به بارش خاک سرخ از آسمان اشاره شده است.
بـارش خـون از آسـمان پس از شهادت ابیعبداللهعلیهالسلام نیز یکی از شگفتترین رخدادهای تاریخی است. این رخداد به طرق متعدد در منابع شـیعهو اهـل سنت نقل شده به گونهای که جای تردید در وقوع آن باقی نمیماند.در روایـاتی کـه پیـش از این نقل کردیم ضمن پیشگوییهای امام حسنعلیهالسلام درباره حادثه کربلا، و نیز پیشگوییهای میثم تمار بـه نـقل از امـیرالمؤمنین علیعلیهالسلام درباره این حادثه، به بارش خون و خاکستر از آسمان اشارهشده بود.۱۶۰
در روایـت مـسند شیخ طوسی از عماربنابیعمار نیز آمده که: «در روز قتل حسینعلیهالسلام، آسمان خون تازه بارید». ۱۶۱ در برخی منابع روایی نـیز از فـردی به نام قرظهبنعبیدالله چنین نقل شده:
در نیمه یک روز آسمان باریدن گرفت و چـون بـه دستار سفید رنگی (که به آن باران خـورده بـود) نـگریستم آنرا به رنگ خون یافتم. و شترم بـه بـستر رودخانه رفت که آب بنوشد اما خونین شده بود. و سپس دریافتم که آن روز، حسینعلیهالسلام کـشته شـده بود.۱۶۲
در روایت ابنقولویه از مردی از اهـالی بـیتالمقدس نیز آمـده کـه: «تـا سه روز بر ما خون تازه مـیبارید!»،۱۶۳ و بـه گفته حمادبنسلمه: «در شبهای پس از قتل حسین، بر مردم خون میبارید».۱۶۴
در روایت مسند دولابـی از ابـراهیم نخعی نیز چنین میخوانیم: «هنگامی کـه [امام] حسینعلیهالسلام کشته شـد، آفـاق آسمان سرخ گشت. سپس شـکافته شـد و خون بارید». ۱۶۵
در نقل قاضی نعمان از زنی به نام امسالم نیز آمده که:
آنـگاه کـه [امام] حسینبنعلیعلیهالسلام کشته شد از آسـمان، بـارانی هـمچو خون باریدن گـرفت بـه گونهای که خانهها و دیـوارها سـرخ رنگ شد و این رویداد به بصره و کوفه و شام و خراسان نیز رسید در حدی که مـا تـردیدی در نزول عذاب نداشتیم.۱۶۶
در روایت نَضْره اَزْدیـه نـیز میخوانیم: «آنـگاه کـه حـسین کشته شد از آسمان خـون باریدن گرفت و کوزهها و سبوهایمان پر از خون گشت!»۱۶۷
۳٫ مشاهده خون در نقاط گوناگون
یکی از رویدادهای بسیار شگفت و شـایان تـوجه پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام، مشاهده خون در نـقاط مـختلف اسـت. تـنوع روایـات حاکی از این حـادثه، و اعـتبار سندی برخی از این روایات، موجب حصول اطمینان به وقوع این رویداد میشود. روایاتِ یاد شده را مـیتوان بـه چـند دسته تقسیم کرد: بعضی از آنها، از یافت شـدن خـون در زیـر سـنگها و کـلوخها در نـقاط مختلف حکایت دارند. و بعضی دیگر، وقوع این رویداد را در ناحیه شام و در بیتالمقدس گزارش کردهاند. در برخی روایات، به خونین شدن آب چاهها و نهرها اشارت رفته، و در بعضی دیگر به خونین شـدن خاک به امانت سپرده شده کربلا توسط پیامبرصلیاللهعلیهوآله به امسلمه! و در روایتی، ریزش خون از دیوارهای دارالاماره کوفه، به هنگام ورود سرمطهر امام حسینعلیهالسلام نقل شده و بالاخره در روایتی دیگر، به ریزش خون از درخـت امـمعبد اشاره شده است. و به جز
اینها، روایات دیگری نیز در این زمینه به چشم میخورد که در ادامه به بیان و بررسی این موارد میپردازیم.
الف) خونینشدن خاک کربلا نزد امسلمه
تعدادی از مـنابع شـیعی و غیرشیعی، ۱۶۸ روایتی را از امسلمه ـ همسر گرامی رسول خداصلیاللهعلیهوآله ـ نقل کردهاند که با توجه به تعدد منابع گزارشکننده و نیز شخصیت مقبول و برجسته امسلمه در میان هـمسران پیـامبرصلیاللهعلیهوآله، این روایت شایان توجه اسـت. بـر اساس روایت ابنقولویه از امام صادقعلیهالسلام در یک نوبت که رسول خداصلیاللهعلیهوآله، در حُجره امسلمه بود و جبرئیل نیز نزد آن حضرت حضور داشت، ناگاه حسینعلیهالسلام داخل شد. در ایـن هـنگام، جبرئیل به رسول خـداعلیهالسلام عـرض کرد: امتت این فرزند تو را خواهند کشت! آیا خاک زمینی که در آن کشته خواهد شد نشانت ندهم؟ رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرمود: آری. پس جبرئیل دست برد و مشتی از خاک [کربلا] را به آن حضرت داد، که به رنگ سـرخ بـود.۱۶۹ رسول خدا نیز ام سلمه را از ماجرا با خبر ساخته، فرمود: جبرئیل مرا از اینکه امتم حسین را خواهند کشت آگاه ساخته، و این تربت را به من داده، هرگاه خون تازه در آن دیدی، بدان که حسین کـشته شـده است.
امـسلمه آن خاک را درون شیشهای نهاد. این شیشه و خاک درونش نزد امسلمه بود تا زمانی که امام حسینعلیهالسلام قصد خـروج از مدینه کرد. امسلمه نزد حضرت رفته، با نگرانی، پیشگویی رسول خـداصلیاللهعلیهوآله دربـاره شـهادت آن حضرت و جریان خاک را بازگو کرد. امامعلیهالسلام در پاسخش فرمود: اگر نروم نیز کشته خواهم شد! سپس دستی بـر چـشمان امسلمه کشید، و او، مکان شهادت امامعلیهالسلام و یارانش در کربلا را مشاهده کرد. در این هنگام
امامعلیهالسلام مـقداری از خـاک کـربلا را به امسلمه داد و فرمود: اگر این خاک و خاکی که رسول خداصلیاللهعلیهوآله داده، خونین شد بدان که مـن کشته شدهام.
وی پس از عزیمت امامعلیهالسلام به کربلا، همواره به آن خاک مینگریست و عصر روز عاشورا آن را خـونین یافت؛ ازاینرو، فریاد واحـسینا وابـن رسولالله سر داد. زنان مدینه نیز همراه او گریستند، و در مدینه آنچنان غوغایی بر پا شد که مثل آن دیده نشده بود.۱۷۰
ب) یافت شدن خون، زیر سنگها و کلوخها
بنابر نقل ابنقولویه از امام صادقعلیهالسلام، در جریان مـواجهه هشامبنعبدالملک با امام باقرعلیهالسلام در شام، هنگامی که هشام درباره چگونگی آگاهی مردمِ نواحی مختلف از قتل [امیرالمؤمنین] علیعلیهالسلام پرسید، آن حضرت فرمود:
در شب قتل امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام تا طلوع فجر، هیچ سنگی از روی زمین بـرداشته نـشد جز اینکه زیر آن خون تازه یافتند. و این وضعیت در شب قتل هارون (برادر حضرت موسیعلیهالسلام) و یوشعبننون و شمعونبنحمون صفا و در شب بالا رفتن حضرت عیسیعلیهالسلام به آسمان و شب پس از قتل حسینبنعلیعلیهالسلام نیز بـه وقـوع پیوسته است. با شنیدن این سخنان، چهره هشام از خشم دگرگون شد و از امام باقرعلیهالسلام پیمان گرفت که تا او زنده است این روایت را برای کسی بازگو نکند!۱۷۱
همچنین بنابه نقل ابـنعساکر، هـنگامی که عبدالملکبنمروان از فرزند رأس الجالوت (بزرگ عالمان مسیحی) درباره علامت قتل [امام] حسینعلیهالسلام پرسید، او در پاسخ اظهار داشت: «هیچ سنگی در آن روز برداشته نشد جز اینکه زیر آن خون تازه مییافتند».۱۷۲ این مضمون کـه پسـ از شـهادت امام حسینعلیهالسلام، زیر هر سـنگی کـه بـرداشتند خون تازه یافتند ـ به جز موارد یاد شدهـ در تعداد دیگری نیز از منابع شیعی و سنی به چشم میخورد.۱۷۳
چنانکه گفته شد، در بـعضی از روایـات، وقـوع این رویداد در ناحیه بیتالمقدس گزارش شده است. بـه عـنوان نمونه، در روایت شیخ صدوق، از فاطمه بنت علیعلیهالسلام آمده که: «پس از قتل [امام] حسینعلیهالسلام هیچ سنگی در بیتالمقدس از زمین برداشته نشد جـز آنـکه زیـر آن خون تازه یافتند!»۱۷۴
ابنقولویه نیز در روایتی، سخن فردی از اهالی شـام را چنین گزارش کرده که گفته: «به خدا سوگند! ما اهالی بیتالمقدس و اطراف و نواحی آن، شامِ قتل [امام] حسینعلیهالسلام را چـنین شـناختیم کـه هیچ سنگ و کلوخی را برنداشتیم جز آنکه در زیر آن خون تازه و جوشان یـافتیم».۱۷۵
هـمین مضمون از محمد بن مسلم بن شهاب زُهْری ـ وابسته به دربار امویـ نیز نقل شده است؛ وی پس از آنـکه ایـن حـقیقت را برای عبدالملکبنمروان بیان کرد، او نیز ضمن تأیید مطلب،۱۷۶ زهری را از بازگویی آن برای دیـگران مـنع نـمود! و زهری این خبر را پس از مرگ وی بازگو کرد.۱۷۷
شاید بتوان گفت، سبب تأکید روایاتِ دسته دومـ بـر مـنطقه شام و نیز بیتالمقدس، حضورِ بیشترِ دشمنان اهلبیتعلیهمالسلام و غلبه خاندان اموی بر این مناطق بـوده بـاشد. و به همین لحاظ، این رویداد در این مناطق، از نمودِ بیشتری برخوردار بوده است.
ج) خـونین شـدن آب چـاهها و نهرها
پیشتر به بارش خون از آسمان به دنبال شهادت امام حسینعلیهالسلام اشاره کردیم. طـبیعی اسـت اشیا و زمینی که چنین بارشی بر آن صورت گرفته سرخ رنگ شود. اما روایـات دیـگری حـکایت از آن دارند که با شهادت آن حضرت، آب چاهها و برکهها و نهرها به رنگ خون درآمده است و در این روایـات، سـخنی از بارش خون در میان نیست. به عنوان نمونه از فردی به نام قرظهبنعبیدالله نـقل شـده کـه گفته: «روزی که [امام] حسینعلیهالسلام به قتل رسید، شترم به وادی
رفت تا آب بنوشد اما آب وادیـ خـونین بـود!»۱۷۸ از فرد دیگری به نام عمروبنزیاد نیز نقل شده که: «در روز قتل [امام] حـسینعلیهالسلام چـاههای ما مملو از خون شد!»۱۷۹ از نضره أزدیه۱۸۰ ـ از اهالی بصره۱۸۱ ـ نیز نقل شده که گفته: پس از قتل [امام] حـسینعلیهالسلام آسـمان خون بارید و همه چیزمان، از جمله چاهها، ظروف و خمرههامان از خون پر شد!»۱۸۲ و قریب بـه هـمین مضمون، از فردی به نام عماربنابیعمار نقل شـده اسـت. ۱۸۳ در بـعضی از متون نیز چنین میخوانیم: «صبحگاه روز پس از قتل [امـام] حـسینعلیهالسلام، هر دیگی که غذا در آن طبخ کردند و نیز همه ظروف آب، خونین شد!»۱۸۴
بـا تـأمل در روایات یاد شده میتوان گـفت ایـن حادثه بـایستی در نـقاط خـاصی روی داده باشد. به عنوان مثال، در روایت نـضره أزدیـه، به وقوع حادثه در ناحیه بصره اشاره شده است. و میدانیم که مردم ایـن مـنطقه در آن زمان دارای گرایشهای عثمانی بوده و دشمنان اهـل بیتعلیهمالسلام در آنجا سُکنی داشـتند. روایـاتی نیز که از خونین شدن ظـروف آبـ یا محتویات دیگ غذا حکایت دارند بایستی درباره کسانی باشند که نقشی در وقـوع حـادثه کربلا داشتهاند؛ زیرا بر اسـاس روایـاتی کـه پس از این خواهیم آورد، گـوشت شـتران به غارت رفته از حـرم امـام حسینعلیهالسلام به هنگام طبخ خونین شد! و نمیتوان پذیرفت که ظروف و غذا و آب شرب مردم هـمه نـواحی، خونین شده باشد!
د) ریزش خون از درخـت امـمعبد
اممعبد خـزاعی، زنـی بـادیهنشین بود و در مسیر مکه بـه مدینه در خیمهای، سکونت داشت. رسول خداصلیاللهعلیهوآله در مسیر هجرت به مدینه به خیمه او رسید و به بـرکت قـدوم مبارک آن حضرت، گوسفند لاغر و بیشیرِ امـمعبد، دارای شـیر فـراوانی شـد کـه همه حاضران نـوشیده و سـیراب شدند. سپس درخت عوسجهای (تمشک وحشی) که در کنار خیمه بود به برکت آب وضوی آن حضرت که بـه
پایـ آن ریـخت، جان تازهای گرفت، رشد کرد، خارهایش ریـخت، ریـشهاش قـوی و شـاخههایش فـراوان شـد و برگهای سبز و میوههای بزرگ و خوشبو یافت. این درخت پس از این ماجرا، در دلِ آن بیابان خشکیده، مایه برکت برای خانواده اممعبد و رهگذران، و نیز موجب شفای بیماران بود. و حتی گوسفندان و شـترانی که از برگ آن میخوردند فربه و پرشیر میشدند. بدین لحاظ، رفتهرفته، مردم آن نواحی، نام «مبارکه» را برای آن درخت برگزیدند.
این وضعیت ادامه داشت تا اینکه روزی، مردم آن ناحیه، با کمال تعجب مشاهده کـردند کـه میوههای درخت فرو ریخته و برگهایش زرد شده! و مدتی بعد، خبر رحلت رسول خداصلیاللهعلیهوآله در همان روزِ پژمردگی درخت، به آن ناحیه رسید. از آن پس، میوه درخت کمتر از قبل بود و کیفیت آن نیز به لحاظ بـزرگی و طـعم و بو، پایینتر!
این وضع نیز تا سی سال استمرار داشت تا آنکه روزی، مشاهده شد که خارهای درخت بازگشته و همه میوههایش نیز فرو ریـخته و از سـرسبزی درخت نیز کاسته شده اسـت. و بـه دنبال آن، خبر شهادت امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام به گوش مردم آن ناحیه رسید. مدت زیادی بدین منوال گذشت تا اینکه روزی مشاهده شد از ساقه درخت، خون تازه جـاری شـده و برگهای آن نیز به گـونهای هـمچون خونابهای که از گوشت جاری است، خونین شده است! ازاینرو، مردم ناحیه، با خود میگفتند که حتماً امر عظیمی رخ داده است؛ و ناگاه در اوایل شب، صدای نالهای از سوی درخت شنیدند که ایـن بـیت را ترنّم میکرد:
أیا ابنَ النبی و یا ابنَ الوصیای فرزند نبی وای فرزند وصی |
ویا مِنْ بقیّه السادات الأکرمیناوای کسی که باقیمانده سروران بزرگواری! |
و رفتهرفته صدای ناله و گریه بیشتری به گوش مـیرسید کـه آنچه گـفته میشد چندان مفهوم نبود. و پس از این واقعه، خبر شهادت امام حسینعلیهالسلام به آن
ناحیه رسید، و آن درخت نیز کاملاً خـشکید و بادها و بارانهای بیابان آن را در هم شکستند و هیچ اثری از آن باقی نماند.۱۸۵
عبداللهبنمحمد انـصاری (یـکی از راویـان این جریان) میگوید: در مدینه، دعبلبنعلی خزاعی را ملاقات و این خبر را برایش بازگو کردم. و او در تأیید خبر، از طریق پدر و جد و سـپس مـادر جدش (سعیده بنت ماری الخزاعیه) نقل کرد که او، آن درخت را دیده و در عصر امام عـلیعلیهالسلام از مـیوهاش نـیز خورده است.۱۸۶
ه ) ریزش خون از دیوار دارالاماره کوفه
بنا به نقلی از حاجب و دربان ابنزیاد، هـنگامی که سر مطهر امام حسینعلیهالسلام را به دارالاماره کوفه وارد کرده و مقابل ابنزیاد نهادند، نـگاه این دربان به دیـوارهای دارالامـاره جلب میشود و مشاهده میکند که از دیوارها خون جاری شده است. ۱۸۷ برخی از منابع، این ماجرا را از ایوببنعبیداللهبنزیاد گزارش کردهاند. ۱۸۸ و بعید نیست که وی نیز همچون دربانِ پدرش، شاهد این صحنه بوده باشد.
بررسی روایـات
بهجز آنچه گذشت، روایات دیگری نیز ـ بهویژه در منابع اهل سنتـ به چشم میخورد. ۱۸۹ در یک نگاه کلی به مجموع روایات، با توجه به وجود روایات صحیحه و نیز کثرت گزارشها، اصل پیدایش خـون در نـقاط مختلف پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام جای تردید ندارد. اما در خصوص برخی از روایات، همچون ریزش خون از دیوار دارالاماره کوفه که راوی آن، دربان یا فرزند ابنزیاد است، و یا روایت ریزش خون از درخت اممعبد کـه سـند معتبری ندارد، و یا خونین شدن آب چاهها و نهرها که اخبار آحاد، از راویانی ـ بعضاًـ مجهول بر آن دلالت دارند، باید گفت، با توجه به امکان رخداد این حوادث و عدم استحاله
عقلی و بلکه تـأیید آنـها با روایات متعددی که حکایت از پیدایش خون در نقاط مختلف ـ همچون زیرسنگها و کلوخهاـ دارند، میتوان نسبت به وقوع این حوادث اطمینان نسبی یافت. هرچند اگر این روایات بهخودیخود ـ و بیتوجه بـه شـواهد و مـؤیداتـ بررسی شوند برای اثبات مـطلب کـافی نـخواهند بود.
۴٫ گریه اجزای نظام هستی
در روایات متعددی چنین آمده که پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام، زمین، آسمان و دیگر اجزای نظام هستی بـر کـشته شـدنش گریستند. فراوانی این روایات به گونهای است کـه جـای تردیدی درباره اصل این رخداد باقی نمیگذارد، و مهم، مفهوم و معنای این گونه روایات است. این روایات، به جز اهـلبیتعلیهمالسلام و اصـحاب آنـان، از طریق اهل سنت نیز نقل شدهاند.
در روایاتِ رسیده از اهل بـیتعلیهالسلام، معمولاً به آیه ۲۹ از سوره دخان اشاره شده است که مربوط به هلاکت فرعون و قوم است: «پس آسمان و زمین بـر آنـان نـگریستند و آنان از مهلتیافتگان نبودند».
سپس در ادامه این دسته روایات آمده است کـه در طـول تاریخ، آسمان و زمین، تنها بر دو تن گریستند که عبارتند از: یحییبنزکریاعلیهالسلام و حسینبنعلی؛ جعفربنمحمدبنقولویه قمی(محدث بزرگِ شـیعه در قـرن چـهارم) در باب بیست و هشتم کتاب کامل الزیارات، با عنوان «بکاء السماء والارض علی قـتل الحـسینعلیهالسلام و یـحییبنزکریاعلیهالسلام » بیست و هفت روایت در این باره آورده است. ۱۹۰ و بابهای دیگری نیز با عنوانهای «بکاء جمیع مـا خـلق الله عـلی الحسینعلیهالسلام " با نه روایت، و«بکاءالملائکه علی الحسینعلیهالسلام » با بیست روایت و «نوح الجن علی الحـسینعلیهالسلام » بـا ده روایت به چشم میخورد. ۱۹۱
در دومین روایت باب بیست و هشتم که به طور مـسند از ابـراهیم نـخعی نقل شده، آمده که روزی امیر مؤمنان علیعلیهالسلام وارد مسجد شد و در گوشهای نشست و اصحابش نیز گـرد او حـلقه زدند. در این هنگام، فرزندش حسینعلیهالسلام وارد مسجد شد و نزد پدر رفت. امیر مؤمنانعلیهالسلام در حالی کـه دسـت مـبارکش را بر سر فرزندش نهاده بود فرمود: «فرزندم! خداوند اقوامی را در قرآن کریم مورد سرزنش قرار داده و فـرموده: فـما بکت علیهم السماء والارض وماکانوا منظرین؛ آنگاه حضرت افزود: به خداوند سوگند، تـو را خـواهند کـشت، سپس آسمان و زمین بر تو خواهند گریست». ۱۹۲
از این روایت برمیآید که تمامی آنچه در آسمان و زمـین اسـت بـر قتل امام حسینعلیهالسلام گریسته است. این معنا، طبق روایت مفصلی از امام صـادقعلیهالسلام خـطاب به زراره به صورت واضحتری بیان شده است. در این روایت میخوانیم: «ای زراره! آسمان، چهل روز بر حسینعلیهالسلام بـا خـون گریست، و زمین چهل روز با سیاهی [برحسینعلیهالسلام] گریست. و خورشید چهل روز، با کسوف و سـرخی [بـر حسینعلیهالسلام] گریست. و همانا کوهها از هم پاشیدند، و دریـاها مـتلاطم شـدند. و فرشتگان چهل روز بر حسینعلیهالسلام گریستند…».۱۹۳
در روایت دیـگری از امـام صادقعلیهالسلام میخوانیم که: «پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه و آنچه در آنـها و بـین آنهاست، و آنچه از مخلوقات الهی در بـهشت و دوزخ قـرار دارند، و آنـچه دیـده مـیشود و آنچه دیده نمیشود همگی بر ابـیعبداللهعلیهالسلام گـریستند، به جز سه چیز که بر آن حضرت نگریستند…».۱۹۴
آن حضرت سپس در پاسخِ راوی، آن سـه چـیز را بصره و دمشق و آل عثمانبنعفان معرفی فرمود.
در روایـت ابوبصیر از امام باقرعلیهالسلام نـیز آمـده که انس و جن و پرندگان و وحـوش بـر امام حسینعلیهالسلام به گونهای گریستند که اشکشان جاری شد.۱۹۵
آن حضرت در روایتی دیـگر، پس از اشـاره به آیه لَم نَجْعَل لَهُ مـن قـبل سـمیاً و اینکه حضرت یـحییعلیهالسلام و امـام حسینعلیهالسلام پیش از خود، هـم نـامی نداشتهاند، فرمود: «و آسمان و خورشید، چهل روز بر آن دو گریستند، و گریه آنها به این صورت بود کـه خـورشید هنگام طلوع و غروب، سرخرنگ میشد».۱۹۶
در روایـت فـاطمه بنت عـلیعلیهالسلام نـیز مـیخوانیم: «… نور خورشید بر رویـ دیوارها به رنگ سرخ ـ همچون ملحفههای رنگینـ مشاهده میشد. و اینچنین بود تا زمانی که عـلیبنالحسینعلیهالسلام بـه همراه زنان [از شام] خارج شد و سـر امـام حـسینعلیهالسلام بـه کـربلا بازگردانده شد.»۱۹۷
دربـاره گـریه وحوش نیز روایتی توسط حارث اعور از امیر مؤمنان علیعلیهالسلام نقل شده که حضرت پیشگویی کرده، فـرمود: «پدر و مـادرم فـدای حسین که در پشت کوفه کشته خواهد شـد. بـه خـدا سـوگند، گـویا انـواع وحوش را مینگرم که گردنهایشان را به سوی قبر او کشیده و بر او میگریند و شب تا به صبح در رثای او میگریند. پس هرگاه [وحوش] چنیناند، مبادا شما [در حق او] جفا کنید».۱۹۸
گریه آسـمانها و زمینهای هفتگانه، بر شهادت امام حسینعلیهالسلام، در روایت معروف ابنشبیب از امام رضاعلیهالسلام نیز به چشم میخورد. ۱۹۹
چنان که گذشت، پیش از رخداد کربلا، امیر مؤمنان علیعلیهالسلام پیش گوییهایی درباره اصل حادثه و حـوادث شـگفتِ پس از آن داشت؛ از این رو، بعضی از خواص اصحاب آن حضرت نیز شنیدههای خود در این باره را، پیش از رخداد کربلا، برای دیگران بازگو میکردند. به عنوان نمونه، هنگام تبعید ابوذر به ربذه، توسط عـثمان، بـرخی از مردم به ابوذر گفتند: «دل خوشدار، که این
سختیها در راه خدا اندک است». و ابوذر، در پاسخ، ضمن تصدیق این سخن، اظهار داشت:
ولکن شما نـسبت بـه قتل حسینعلیهالسلام چه خواهید کرد؟ بـه خـداوند سوگند، در اسلام پس از قتل خلیفه (یعنی امیر مؤمنان علیعلیهالسلام) کشتهای بزرگتر از او نخواهد بود. و خداوند شمشیر انتقام خود را به وسیله فردی از ذریه حسینعلیهالسلام بیرون خواهد کـشید. و اگـر میدانستید که بر سـاکنان دریـاها و کوهها و بیشهها، جنگلها و صخرهها، و اهل آسمان، در نتیجه قتل او چه میگذرد، آنچنان میگریستید که جان از کالبدتان خارج شود.۲۰۰
میثم تمار نیز در بیانی مشابه، از گریه همه چیز بر شهادت امام حسینعلیهالسلام، حـتی وحـوش بیابانها، ماهیان دریاها، پرندگان آسمانها، خورشید، ماه، ستارگان، آسمان، زمین، مؤمنان از انس و جن، تمامی ملائکه آسمانها و زمینها، رضوان(نگاهبان بهشت)، مالک (نگاهبان دوزخ) و حاملان عرش خبر داد.۲۰۱
در منابع اهل سنت نیز روایـات زیـادی درباره گـریه اجزای نظام هستی بر شهادت امام حسینعلیهالسلام با مضامینی مشابه آنچه گذشت، به چشم میخورد که بـه عنوان نمونه، سخن سیوطی در این باره را نقل میکنیم. وی صرفاً اشارهای گـذرا بـه شـهادت امام حسینعلیهالسلام کرده و میگوید: قلب، تحمل ذکر [تفصیل] این داستان را ندارد و سپس به حوادث پس از شهادت پرداخته و مـیگوید:
آنـگاه که حسینعلیهالسلام به قتل رسید، نور خورشید به مدت هفت روز بر روی دیوارها، هـمچون مـلحفههای رنـگین بود، و ستارگان به یکدیگر بر میخوردند. قتل حسینعلیهالسلام در روز عاشورا رخ داد و در این روز خورشید کسوف کرد و آفاق آسـمان تا شش ماه پس از قتل او سرخرنگ بود. و این سرخی، پس از آن روز نیز همچنان در آسمان دیده مـیشود، در حالی که پیش از قـتل حـسینعلیهالسلام چنین چیزی در آسمان دیده نمیشد. ۲۰۲
گریستن هستی بر شهادت ابیعبداللهعلیهالسلام، در اشعار شعرای اسلامی نیز انعکاس یافته است. به عنوان نمونه، سیدحمیری در این باره چنین سروده:
بَکتْ الارضُ فقدَه و بَکتْهبَکتا فقدَه اربـعین صباحا |
باحمرارٍ له نواحی السماءکلَّ یوم عند الضحی والمساء |
«زمین بر فقدان حسینعلیهالسلام گریست و نواحی آسمان نیز با سرخی بر او گریست. این دو(زمین و آسمان ) تا چهل روز، هر صبح و شام در فقدان حسینعلیهالسلام گـریستند».۲۰۳
مـضامین مشابهی، در اشعار دیگر شعرای شیعی و غیرشیعی به چشم میخورد. به عنوان نمونه، ابوالعلاء مَعری چنین سروده است:
وعلی الدهر من دماء الشهیدینوهما فی اواخر اللیل فجران |
علی ونجله شاهدانوفی اولیـاته شـفقان |
«خونهای آن دو شهید، یعنی علی و پسرش، دو حجت و گواه بر روزگارند. که در اواخر شب، همچون دو فجر، و در اوایل شب، همچون دو شفق هستند».
و سلیمان بن قتّه عدوی نیز چنین سروده:
مررت علی ابـیات آل مـحمد(ص)ألم تَرَ أن الشمس اضحَتْ مریضه |
فلم أرهَا امثالها یوم حلّتلفقد حسین والبلاد اقشعرّتْ |
«بر خانههای آل محمد گذر کردم اما آنها را بسان روزهای آغازین ندیدم. آیا نمی بینی که خورشید از شـهادت حـسین[علیهالسلام] بـیمارگون شده و شهرها به لرزه در آمده اند؟»۲۰۴
بـررسی روایـات
فـراوانی روایاتِ مربوط به گریه اجزای نظام هستی بر شهادت امام حسینعلیهالسلام اصلِ وقوع این رخداد را تردیدناپذیر کرده است؛ ضمن اینکه
بـعضی از ایـن روایـات، اسناد قابل قبولی نیز دارند. اما در مقام بـررسی و تـحلیل محتوایی این گروه از روایات چند موضوع شایان توجه است:
نخست آنکه مدت زمانِ گریه اجزای هستی بر شهادت امـام حـسینعلیهالسلام در ایـن روایات، متفاوت آمده است. در روایات نقل شده از معصومانعلیهمالسلام سه گـونه تعبیر دیده میشود: مقید نبودن به زمانی خاص، قید یک سال و قید چهل روز، که روایات دسته سوم از تـعداد بـیشتری بـرخوردار است. اما در روایات نقل شده از اصحاب ائمهعلیهمالسلام، روایت ابوذر و میثم تـمار، عـاری از هرگونه تقیید زمانی است و روایت فاطمه بنت علیعلیهالسلام به زمان بازگشت اهل بیتعلیهمالسلام به مدینه مـقید اسـت. در روایـات موجود در منابع اهل سنت نیز چند گونه تعبیر به چشم میخورد: مـقید نـبودن بـه زمانی خاص، مدت چند روز، یک ماه، چهل روز، دو یا سه ماه و بالاخره یک سال و نـه مـاه.
در تـوجیه اختلاف مربوط به مدت گریه اجزای عالم هستی، میتوان گفت که هرچه به زمـان رخـداد حادثه نزدیکتر میشویم نشانههای تأثر عالم هستی آشکارتر است؛ ازاینرو، حوادثی همچون کـسوف، بـادهای سـرخ و سیاه، بارش خون و خاکستر، بلافاصله پس از حادثه رخ داده است. مثلاً در برخی روایات، سرخی خورشید در روزهای پسـ از شـهادت امامعلیهالسلام به «علقم» (خون بسته)، یا به «ورده کالدهان» (چرم دباغیشده به رنگ سـرخ)، یـا بـه «ملاحف معصفره» (ملحفههای رنگشده با شیره گل سرخ رنگی به نام مُعَصْفَر) تشبیه شده اسـت؛ و ایـن وضعیت در روزهای بعد ادامه نیافته است. مؤید این توجیه، سخن سیوطی اسـت کـه مـدت سرخی همچون «ملاحف معصفره» را هفت روز ذکر میکند، سپس میگوید که آفاق آسمان به مدت شـش مـاه پس از شـهادت حسینعلیهالسلام سرخرنگ بود، و در نهایت اظهار میدارد که این سرخی
همچنان در آسمان رؤیـت مـیشود. بنابراین، باید میان سرخی هفت روز اول و شش ماه اول و سرخی پس از آن تفاوتی بوده باشد.
نکته دیگر در روایات یاد شـده، تـبیین محدوده گریان از نظام هستی بر شهادت ابیعبداللهعلیهالسلام است. دقت در تعابیر به کـار رفـته در این روایات نشان میدهد که این حـادثه چـگونه بـر پهنه عظیم هستی تأثیرگذار بوده است. تـعابیر بـه کار رفته چنین است: آسمانها و زمینهای هفتگانه و آنچه در آنها و بین آنهاست، خورشید، سـتارگان، آنـچه دیده میشود و آنچه دیده نـمیشود، بـهشت، دوزخ، ارکـان آسـمان، پهـنه زمین، دریاها و ساکنان آنها، ماهیان اعـماق دریـاها، کوهها و بیشهها و کوهپایهها، جنگلها و صخرهها، درختان با شاخههایشان، تمامی فرشتگان آسمان و زمـین، وحـوش بیابان، مؤمنان انس و جن، رضوان، مـالک، حاملان عرش، کعبه، مـقام ابـراهیم و مشعر الحرام بر امام حـسینعلیهالسلام گـریستند.
اما گریه موجودات بیجان و جمادات چگونه توجیهپذیر است؟ آیا این گونه روایات را باید بـر مـعنای کنایی و تخیلی و تمثیلی حمل کنیم؟یا آنـکه مـیتوان مـفهومی حقیقی از آنها اسـتنباط کرد؟
بـا توجه به دشواری درک گـریه مـوجودات بیشعور، روایات یاد شده را برخی با تقدیر گرفتن یک مضاف توجیه کردهاند مثلاً: بـکت السـماوات والارضون را به بکی اهل السماوات والارضـون تـفسیر کردهاند. بـرخی نـیز آن را تـعبیری کنایی دانستهاند. برخی دیـگر، آن را رسمی باقی مانده از عصر جاهلی دانستهاند که برای تعظیم فقدان برخی شخصیتها، این تعابیر را بـه کـار میبردهاند.۲۰۵
به نظر میرسد اگر آیـاتی هـمچون: انـْ مـِنْ شـیء إلّا یسبِّح بحمده و لکـن لاتـفقهون تسبیحهم(اسراء: ۴۴) و یسبّح لله ما فی السماوات والارض(جمعه: ۱) را بدون هرگونه توجیه و تأویلی معنا کنیم، چنان که اجـزای هـستی، تـسبیحگوی حق
میتواند باشد، وهمین، حکایت از گونهای شـعور درآنـها دارد، هـمینها مـیتوانند بـر شـهادت شخصیتی چون ابیعبداللهعلیهالسلام گریان باشند. اما گریه هرچیز متناسب با هموست:
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم |
با شما نامحرمان ما خامُشیم۲۰۶ |
اما این که گریه اجزای نظام هـستی ـ بر اساس روایات یاد شدهـ اختصاص به امام حسینعلیهالسلام و حضرت یحییعلیهالسلام داشته، نیز نشانهای دیگر از عظمت شهادت امام حسینعلیهالسلام است. چرا که حتی شهادت حضرت یحییعلیهالسلام نیز تأثیری همچون شـهادت ابـیعبداللهعلیهالسلام بر اجزای نظام هستی نداشته است. شایان ذکر است که بر اساس برخی روایات، بخشهای محدودی از اجزای هستی بر مرگ مؤمن گریه میکنند. بنا به نقل انسبنمالک از رسول خـداصلیاللهعلیهوآله نـقل شده است: «هر مؤمنی را در آسمان دری است که محل صعود اعمال و نزول رزق اوست، و به هنگام مرگ مؤمن، این بخش از آسمان و نیز محل نماز مـؤمن در زمـین، بر مرگش میگریند!»۲۰۷
۵٫ گریه و عـزای پیـامبران و فرشتگان
اگر شهادت ابیعبداللهعلیهالسلام اجزای مختلف عالم هستی را به گریستن واداشت، امر غریبی نیست که انبیای الاهی، فرشتگان و جنیانِ باایمان نیز بر این مـصیبت بـزرگ بگریند و عزادار شوند. ایـن حـقیقت را میتوان از روایات متعددی که در منابع شیعی و سنی نقل شده، به دست آورد. در ادامه مباحث، چند نمونه از این روایات را نقل میکنیم.
ابنقولویه قمی، روایت مسندی را از ابوبصیر بدین مضمون نقل کرده است:
نـزد امـام صادقعلیهالسلام بودم و با آن جناب سخن میگفتم که فرزند حضرت وارد شد. آن حضرت او را بوسید و به خود چسبانید و فرمود: خداوند کوچک
بدارد آنکه شما را کوچک کند و انتقام کشد از آنکه شما را تنها گـذارد و خـوار سازد. و لعـنت کند آنکه شما را به قتل رساند، و خداوند ولی و حافظ و یاریکننده شما باشد. همانا گریه زنان و انبیا و صدیقین و شـهدا و فرشتگان آسمان برای شما بسیار بوده است. سپس حضرت گریست و فـرمود:ای ابـابصیر، هـرگاه به اولاد حسینعلیهالسلام مینگرم، به علت آنچه بر پدرشان (حسینعلیهالسلام ) و بر ایشان گذشته، خودداری نتوانم کرد… .۲۰۸
ابنقولویه روایـت دیـگری را از امام صادقعلیهالسلام نقل کرده که طی آن، به گریه صدیقه کبریسلاماللهعلیها به همراه هـزار پیـامبر و هـزار صدیق و هزار شهید و هزاران هزار تن از کرّوبیان بر شهادت امام حسینعلیهالسلام اشاره شده است.۲۰۹
امـا درباره گریه فرشتگان ـ به جز آنچه گذشت ـ روایات زیادی در منابع به چشم مـیخورد.۲۱۰ این معنا، در خطبه امـام سـجادعلیهالسلام در مجلس یزید در قالب این جملات آمده که: «من فرزند کسی هستم که فرشتگان آسمان بر او گریستند».۲۱۱ همچنین در خطبه آن حضرت به هنگام ورود کاروان اسرای اهلبیتعلیهمالسلام به مدینه چنین آمده:
ای مردم! کـدام یک از مردانتان پس از قتل حسینعلیهالسلام دلشاد خواهد بود؟ و کدامین قلب غیرمحزون؟ و کدامین چشم، بیاشک؟ در حالی که هفت آسمان بر او گریستند و دریاها با امواجشان، و آسمانها با ارکانشان، و زمین به وسعتش، و درختان به شاخههایشان، و ماهیان در عمق دریـاها و مـلائکه مقرب الهی و همه اهل آسمانها… .۲۱۲
در روایت ابوحمزه ثمالی از امام باقرعلیهالسلام نیز میخوانیم که پس از شهادت ابیعبداللهعلیهالسلام، فرشتگان با گریه و ناله و ضجّه از خداوند، انتقام خون آن حضرت را خواستار شدند، و خداوند نیز در پاسخ فـرشتگان، از انـتقامگیری توسط قائم آلمحمدعجلالله تعالی فرجهالشریف خبر داد.۲۱۳
ابنقولویه روایات متعددی از امام باقرعلیهالسلام و امام صادقعلیهالسلام نقل کرده که از حضور تعداد زیادی فرشته با هیئت غبارآلود و عزادار بر سر قبر امام حـسینعلیهالسلام در تـمامی ساعات شبانهروز خبر دادهاند و آنان به گریه برای مظلومیت آن حضرت و نیز دعا برای زوّار او مشغولند. ۲۱۴ روایت صفوان جمال از امام صادقعلیهالسلام در این باره را مرور میکنیم؛ وی چنین نقل کرده:
در مسیر مدینه بـه مـکه در مـحضر امام صادقعلیهالسلام بودم و آن حضرت را مـحزون و شـکسته و غـمناک دیدم. علت را جویا شدم، فرمود: اگر آنچه من میشنوم را میشنیدی چنین پرسشی نمیکردی! عرض کردم: چه میشنوید؟ فرمود: ناله فرشتگان و نفرین آنـان بـر قـاتلان امیر مؤمنان علیعلیهالسلام و قاتلان حسینعلیهالسلام، و ناله جنیان و گـریه فـرشتگانی که دور قبر حسینعلیهالسلام هستند و به شدت در جزع و فزعاند. با این وجود، چه کسی میتواند غذا و نوشیدنی و خواب گوارایش باشد؟!۲۱۵
۶٫ گـریه و عـزای جـنیان مؤمن
جنیان مومن نیز ـ بر اساس روایات متعددـ در کنار دیـگر موجودات نظام هستی عزادار امام حسینعلیهالسلام بوده و هستند. اینکه امام صادقعلیهالسلام «جمیع ما خلق الله» را گریان بر امام حـسینعلیهالسلام مـعرفی کـرد۲۱۶ شامل جنیان نیز میشود. در روایت ابوبصیر از امام باقرعلیهالسلام نیز خواندیم کـه: «انـس و جن و پرندگان و وحوش، آنچنان بر حسینعلیهالسلام گریستند که اشکشان سرازیر گشت».۲۱۷
به جز این گونه روایـات، در بـرخی از روایـات دیگر، کسانی شنیدههای خود از نوحهسرایی و گریه و عزای جنیان را گزارش کردهاند، که امـسلمه ـ هـمسر گـرامی رسول خداصلیاللهعلیهوآله ـ از این جمله است. وی روزی به خادمش گفت:
گویا فرزندم (حسینعلیهالسلام ) کشته شده اسـت، زیـرا پس از رحـلت رسول خداصلیاللهعلیهوآله صدای گریه و نوحه جنیان را نشنیده بودم جز دیشب که
شنیدم میگفتند:ای دیـده مـن با جدیت گریه کن، و پس از من چه کسی بر شهدا خواهد گریست؟ و چه کـسی خـواهد گـریست بر گروهی که مرگ آنان را در حال حکومت یک برده۲۱۸به سوی [خداوند] قاهری حـرکت مـیدهد.۲۱۹
ابنقولویه در کتاب کامل الزیارات بابی تحت عنوان «نوح الجنّ علی الحسین» مشتمل بـر دهـ روایـت گشوده که روایت پیشین از امسلمه از آن جمله است. در منابع روایی و تاریخی اهل سنت نیز نمونههای مـتعددی در ایـن باره به چشم میخورد؛ از جمله، روایت ابوجناب کلبی است که چنین نـقل کـرده:
بـه کربلا رفتم و به یکی از اشراف آنجا گفتم: شنیدهام شما صدای نوحه جن را میشنوید! گفت: در ایـنجا کـسی نـیست که صدای آنان را نشنیده باشد. پرسیدم: چه شنیدهای؟ گفت: شنیدم که میگفتند:
مـسح الرسـول جبینهابواه من عُلیا قریش |
فله بریق فی الخدودوجدّه خیر الجدود۲۲۰ |
در برخی گزارشها نیز آمده که مـردم پس از شـهادت ابیعبداللهعلیهالسلام در بعضی مناطق ندای هاتفی غیبی را شنیدهاند که اشعاری در رثای آن حـضرت مـیخوانده، اما صاحب صدا را نمیدیدهاند. بعید نیست ایـنگونه نـداها نـیز از جنیان بوده، و امکان آن نیز هست کـه فـرشتگان و مأموران غیبی خداوند چنین نداهایی را سر داده باشند. بنا به نقل ابنقولویه یکی از اهـالی بـیتالمقدس، شبانگاه پس از شهادت امام حـسینعلیهالسلام، نـدای هاتفی غـیبی را مـیشنیدند کـه میگفت:
اترجو امه قتلت حسیناًمعاذ الله لانـلتم یـقیناًقتلتم خیر من رکب المطایا |
شفاعه جدّه یوم الحسابشفاعه احمد و ابیترابوخیر الشیب طـرّا والشـباب۲۲۱ |
۷٫ گریه و عزای حیوانات
پیشتر، روایت حـارث اعور از امیر مؤمنانعلیهالسلام دربـاره گـریه وحوش و حیوانات بر شهادت ابـیعبداللهعلیهالسلام را نـقل کردیم.۲۲۲ به جز این، روایات دیگری نیز در دست است که از عزای بعضی حـیوانات بـرای آن حضرت به صورت مستمر و هـمیشگی حـکایت دارنـد. به عنوان نـمونه، روایـت سکونی از امام صادقعلیهالسلام را کـه در بـرخی منابع معتبر شیعه آمده، نقل میکنیم. آن حضرت درباره نوعی کبوتر ـ معروف به کبوتران راعـبی (مـنسوب به سرزمین راعب، یا کبوترانی بـا صـدای قوی و دارایـ رعـب) ـ فـرمود: «کبوتران راعبی را در خانههایتان نـگهداری کنید، چراکه قاتلان حسینعلیهالسلام را لعن میکنند. وخدا قاتلش را لعن کند».۲۲۳
در روایتی مشابه، از داوودبنفرقد چنین نـقل شـده:
در خانه امام صادقعلیهالسلام نشسته بودم کـه نـاگاه صـدای کـبوتر راعـبی بلند شد. حـضرت نـگاهی به من کرد و فرمود:ای داوود! آیا میدانی این پرنده چه میگوید؟ عرض کردم: نه، فدایت گردم. فرمود: بـر قـاتلان حـسینعلیهالسلام نفرین میکند. این پرندهها را در خانههایتان نگهداری کـنید.۲۲۴
عـجیبتر، روایـات مـربوط بـه «جـُغد» است. ابنقولویه، طی حدیثی مسند از حسینبنابیغُندُر چنین نقل کرده است:
روزی امام صادقعلیهالسلام از اصحابش پرسید: آیا کسی از شما، جغد را به هنگام روز مشاهده کرده؟ گفتند: خیر، جز در هنگام شب دیـده نمیشود. حضرت فرمود: این حیوان همواره در نقاط آباد میزیست، ولی از زمان قتل حسینعلیهالسلام با خود عهد کرد که در نقاط آباد زندگی نکند و جز در خرابهها به سر نبرد. این حیوان تمام روز را روزهـدار و حـزین است تا اینکه شب در رسد و در دل شب تا صبح برای حسینعلیهالسلام ناله سر میدهد.۲۲۵
روایت مسند ابنقولویه از علیبنصاعد بربری (متولی قبر امام رضاعلیهالسلام) و او از پدرش، و او از امام رضاعلیهالسلام گویاتر از روایت پیشین است. تـرجمه ایـن روایت چنین است:
روزی به حضور امام رضاعلیهالسلام رسیدم. آن حضرت پرسید: مردم درباره جغدها چه نظری دارند؟ عرض کردم: آمدهایم از شما بپرسیم. فرمود: این حـیوانات در زمـان رسول خداصلیاللهعلیهوآله در خانهها و قصرها مـیزیستند و هـنگام غذا در برابر مردم نشسته و از غذاهایی که مقابلشان میانداختند خورده و از آب سیراب میشدند، سپس به لانه خود باز میگشتند. اما پس از قتل حسینعلیهالسلام از آبادیها خارج و به خـرابهها و کـوهها و بیابانها رفتند و گفتند: چـه بـد امتی هستید شما، که فرزند دختر پیامبرتان را کشتید و ما از شما بر خودمان ایمن نیستیم.۲۲۶
۸٫ تبدل اشیای به غارت رفته از حرم حسینیعلیهالسلام
در بخش دیگری از روایات حاکی از حوادث شگفتِ پس از شهادت ابیعبداللهعلیهالسلام مـیخوانیم کـه اشیای به غارت رفته از حرم حسینیعلیهالسلام تبدیل به چیزهایی شدند که برای غارتگران دیگر فایدهای به دنبال نداشت و بلکه هشداری نسبت به بزرگی گناهی بود که مرتکب شده بودند. ایـن گـونه روایات هـر چند در منابع شیعی نیز به چشم میخورند اما بیشتر، در منابع سنی همچون تاریخ دمشق و غیر آن یافت مـیشوند. ممکن است ـ چنان که در مباحث آغازین این نوشتار گذشتـ برخی، فـراوانی نـقل ایـنگونه روایات توسط کسانی چون ابنعساکر را تلاشی برای انحراف اذهان از فلسفه اصلی و ماهیت قیام حسینیعلیهالسلام توسط نویسندگان غـیرشیعی حـمل کرده و در اصل ماجرا تردید کنند. اما همان گونه که پیشتر اشاره شد، چـنین نـظریهای پذیـرفتنی نیست، و نظر درست آن است که بگوییم عظمت این رویداد و فراوانی خوارق عادات و پیامدهای شگفت آن، جـای کتمان و انکار را حتی برای مخالفان باقی نگذاشت.
ضمن اینکه چون اینگونه حوادث بـه منزله هشدار و انذاری نـسبت بـه عقوبت مترتب بر این جنایت بود، طبعاً بایستی در مناطق سکونت مخالفان، بیشتر از دیگر نقاط رخ داده باشد؛ بنابراین، طبیعی است روایاتی، همچون روایات تبدل اشیای غارت شده، توسط امثال ابنعساکر جمع و نقل شـوند. در هر حال در ادامه، گزارشی کوتاه از این دسته روایات را ارائه کرده و سپس تحلیلی نسبت به این رخدادها خواهیم داشت.
الف. غنایم آتشین
در بعضی از این دسته روایات میخوانیم که از اشیای غارت شده از حرم حسینیعلیهالسلام، هـنگام اسـتفاده، آتش زبانه میکشید. به عنوان نمونه، یزیدبنهارون از جدهاش نقل کرده که:
قطعهای گوشت قربانی از شتر متعلق به حسینبنعلیعلیهالسلام را برای ما آوردند. آن را زیر تخت خوابم نهادم، و چون به آن نگریستم دیـدم آتـش از آن گوشت در حال فوران است!۲۲۷
در روایت طبرانی از ابوحمید طحان نیز چنین میخوانیم:
در میان قبیله خزاعه بودم که شتری به غارت رفته از [امام] حسینعلیهالسلام را آوردند و در این باره که آن را نحر کنند یـا بـفروشند و سپس تقسیم کنند، مشورت کرده و تصمیم به نحر شتر گرفتند. وقتی نحر [و طبخ] شد و برای خوردن در ظرف نهاده شد آتش از آن گوشت زبانه میکشید.۲۲۸
روایات دیگری با مضامین مشابه در مـنابع مـتعددی از شـیعه و اهل سنت به چشم مـیخورد.۲۲۹
ب. تـلخی و خـون در گوشت شتر غارتی
در روایات نقل شده در منابع شیعه و اهل سنت، چنین آمده که شتر به غارت رفته از اردوگاه حسینیعلیهالسلام توسط غـارتگران، نـحر، طـبخ و آماده خوردن
شد اما گوشت آن در تلخی بهسانِ «عـَلْقَم» (هـندوانه ابوجهل) شد به گونهای که حتی ذرهای از آن قابل خوردن نبود.۲۳۰ در روایتی دیگر، همین جریان را نسبت به شتر حامل سـر مـطهر امـام حسینعلیهالسلام میخوانیم، به گونهای که پس از نحر شتر، از شدت تلخی گـوشتش کسی نتوانست از آن بخورد.۲۳۱
روایتی نیز گویای آن است که گوشت شتر به غارت رفته از حرم حسینی را چون طبخ کـردند آنـ را جـز خون نیافتند!۲۳۲
ج. تبدل درهم و دینار و طلا به سنگ و مس
ابنشهرآشوب از ابـنعباس نـقل کرده که هنگام حمل سرهای شهدا به همراه اسرا، امکلثوم هزار درهم به مأمور ابنزیاد داد تـا سـر مـطهر ابیعبداللهعلیهالسلام را جلوتر برده و اسرا را پشت سر مردم قرار دهد تا مردم بـا اشـتغال بـه رؤیت سر مطهر، از تماشای اسرا غافل گردند، و مأمور نیز چنین کرد. فردای آن روز، هنگامی کـه درهـمها را خـارج کرد مشاهده کرد که تمامی آنها به سنگهای سیاه تبدیل گشته و بر یک طـرف آنـها چنین نوشته شده: ولا تحسبنّ الله غافلاً عمّا یعمل الظالمون، و بر طرف دیگر آنـها نـوشته شـده بود: وسیعلم الذین ظلمواای منقلب ینقلبون.۲۳۳
و بنا به نقل ابننما، شمربنذیالجوشن در میان بار ابـیعبداللهعلیهالسلام مـقداری طلا یافت. وی بخشی از این طلا را به دخترش داد، و او نیز به یک زرگر سـپرد تـا بـرایش زیوری بسازد. اما هنگامی که زرگر آن را داخل آتش نهاد تبدیل به مس شد!۲۳۴
د. سرانجام وَرْس و زعـفران غـارتی
روایات متعددی حکایت از آن دارد که زعفران، ورْس یا وسایل زینتی و خوشبوکننده به غـارت رفـته از حـرم حسینیعلیهالسلام تبدیل به خاکستر و خون شد و کسانی که آنها را مورد استفاده قرار دادند یا مـبتلا بـه بـرص(پیسی) شدند یا
گرفتار سوزش ناشی از حرارت آن گشتند! بنا به نقل فـردی مـوسوم به ابنحاشر، یکی از حاضران در نبرد با ابیعبداللهعلیهالسلام، یک شتر و مقداری زعفران به غنیمت برد. اما هـر چـه زعفران را میکوبید آتش از آن فوران میکرد! و چون، همسرش آن زعفران را بر دستانش مالید گـرفتار بـرص شد!۲۳۵
گیاه ورس به غارت رفته از حرم حـسینیعلیهالسلام نـیز بـنابر روایات، به خاکستر تبدیل گشت.۲۳۶
۹٫ عقوبتهای عـجیب دنـیوی برای جنایت کاران کربلا
روایات فراوانی در منابع شیعی و سنی حاکی از ابتلای جنایتکاران حـاضردر کـربلا به عقوبتهای عجیبی پس از شهادت ابـیعبداللهعلیهالسلام اسـت. فراوانی ایـن روایـات و اتـقان سند تعدادی از آنها از سویی، و انطباق مـضامین آنـها با سنن الهی (برگرفته از آیات و روایات) از سوی دیگر، در مجموع، اینگونه رخدادها را پذیـرفتنی مـیسازد، هرچند تعداد محدودی از آنها دارای ضعف سـند یا غرابت متن هـستند کـه از نقل آنها پرهیز میکنیم. در ادامـه، ضـمن رعایت اختصار، تلاش میشود گزارش نسبتاً کاملی از این نوع عقوبتها به صورت دسـتهبندی شـده ارائه شود.
الف. ابتلا به بیماریهای عـجیب و نـقص عـضو و تغییر چهره
از بـرخی روایـات معتبر چنین بر مـیآید کـه تمامی آنان که با یزید، در قتل یا در جنگ با امام حسینعلیهالسلام همکاری کردند بـه بـیماریهایی همچون جنون، جذام، برص(پیسی) و… مـبتلا شـدند.۲۳۷ به عـنوان نـمونه، جـابربنزید أزدی ـ غارتگر عمامه حـضرت ـ به محض بر سر نهادن آن، گرفتار جنون شد!۲۳۸ و پیشتر گذشت که استفادهکنندگان از وَرْس و زعفران غارتی از حـرم حـسینیعلیهالسلام به بَرَص دچار گشتند! غارتگر لبـاس حـضرت نـیز بـا پوشـیدن آن گرفتار برص شـد و چـهرهاش متغیر گشته و موهایش ریخت!۲۳۹
و از دستان أبجربنکعب نیز پس از غارت لباس حضرت، در زمستانها خونابه میریخت و هنگام تابستان، خـشک مـیشدند هـمچو چوب!۲۴۰
نیز برخی از کسانی که در جریان مـنع آب از حـرم حـسینیعلیهالسلام نـقش مـستقیم داشـتند یا زبان به شماتت گشوده بودند با نفرین امامعلیهالسلام گرفتار مرض استسقاء(تشنگی) شدند. به عنوان نمونه، در روز عاشورا، مردی از سپاه عمرسعد خطاب به امامعلیهالسلام گفت: «ای حسین! حـتی قطرهای از آب فرات نخواهی چشید تا بمیری یا به حُکم امیر درآیی!» و امامعلیهالسلام در حقش چنین نفرین فرمود: «خدایا، او را از عطش بمیران و هرگز او را نیامرز». ازاینرو، وی هر چه آب مینوشید، سیراب نمیگشت و میگفت: واعـطشاه! تـا اینکه به همین وضع هلاک شد.۲۴۱ درباره مردی از قبیله أبانبندارم نیز نقل شده که تیری به فک مبارک امامعلیهالسلام زد و امامعلیهالسلام خونها را به آسمان میپاشید و میفرمود: «این گونه».۲۴۲ این مـرد بـا نفرین حضرت، مبتلا به مرضی شد که بر اثر آن، در شکمش احساس حرارت شدید و در پشتش، احساس سرمای شدید میکرد! و در مقابلش یخ و پشت سرش آتـش مـینهادند! و از شدت عطش، کاسههای بزرگ پر از آب مـیکشید، ولیـ سیراب نمیشد و بدین وضع بود تا شکمش پاره شد!۲۴۳
برخی نیز گرفتار قطع یا نقص عضو شدند. مثلاً درباره فردی که خبر شهادت امامعلیهالسلام را بـه عـنوان بشارت برای مردمآورد، نـقل شـده که پس از مدتی کوتاه و نابینا گشت و دست او را گرفته، این سو و آن سو میبردند. ۲۴۴ روایت عبداللهبنرَباح قاضی ـ که در مباحث آینده نقل خواهیم کردـ نیز از کوری یکی دیگر از قاتلان امام حسینعلیهالسلام حکایت دارد. سنانبنانس (قـاتل امـام حسینعلیهالسلام) نیز گرفتار جنون و لالی شد. وی پس از آنکه ـ با افتخارـ در برابر حجاج خود را قاتل حسینعلیهالسلام معرفی کرد و حجاج نیز این کار را
امتحانی نیکو » قلمداد کرد، به خانهاش رفت و گرفتار جنون و لالی شد. هـمچنین، او هـرچه میخورد، درهـمان جا دفع میکرد!۲۴۵
بعضی دیگر از جنایتپیشگان حاضر در صحنه عاشورا ـ علاوه بر روسیاهی باطنیـ به روسیاهی ظاهری نـیز دچار شدند. به عنوان نمونه، درباره یکی از افراد قبیله بنیدارم نـقل شـده کـه وی با وجود آنکه فردی سفیدرو و زیبا بود، پس از حادثه عاشورا، او را زشت و سیهرو یافتند، به گونهای که شـباهت انـدکی با چهره قبلیاش داشت! و چون از وی سبب پرسیدند، گفت: «من مردی از اصحاب حسینعلیهالسلام را کـشتم کـه سـفیدرو بود و میان دو چشمش اثرسجده دیده میشد. او هر شب به خوابم میآید و مرا کشانکشان به سـوی دوزخ میبرد!» در ادامه روایت آمده، که خانواده این فرد نیز شبها شاهد خواب نـاآرام او بوده و از فریادهای آمیخته بـا تـرس و وحشتش در اذیت بودند! به گفته ناقل این قضیه، وی سر آن شهید را بر گردن اسبش آویخته بود به گونهای که هنگام حرکت اسب، به زانوهای حیوان برخورد میکرد!۲۴۶ ابنعطیه نیز نقل کـرده که: «در زمان نوجوانی، مردی را در راه میدیدیم که بدنش سفید و چهرهاش سیاه بود و مردم میگفتند: وی بر حسینعلیهالسلام خروج کرده است!»۲۴۷
ب. آتش دنیوی و رؤیای آشفته
گونهای دیگر از عقوبتهای دنیوی جنایتکاران صحنه عاشورا، ایـن بـود که خداوند پیش از گرفتاری آنان به عذاب آتش اخروی، از عذاب آتش دنیا به آنان چشانید. به عنوان مثال، در برخی منابع روایی و تاریخی، از دربان ابنزیاد چنین نقل شده که گفت: «پس از قـتل حـسینعلیهالسلام به دنبال ابنزیاد وارد قصر شدم، ناگاه آتشی در برابر چهرهاش شعله گرفت و او با آستین، صورتش را پوشاند. سپس از من پرسید: دیدی؟ گفتم: آری. گفت: آنچه را دیدی، مکتوم بدار!».۲۴۸ گفتنی است، هرچند، راوی این مـاجرا، دربـان ابنزیاد است و از این رو،
وثاقت رجالی ندارد، اما با توجه به اینکه نقل چنین حادثهای توسط یکی از عوامل دشمن، فاقد انگیزه جعل و کذب است، و نیز با توجه به تأیید مـضمون کـلی روایـت به وسیله دیگر روایات، پذیـرش ایـن روایـت امکانپذیر است.
نمونه جالب دیگر را شیخ مفید در امالی، طی روایتی مسند از محمدبنسلیمان و او نیز از عمویش نقل کرده است. متن این خبر چـنین اسـت:
در زمـان حجاجبنیوسف، گروهی از ما، مخفیانه از کوفه خارج شده و بـه کـربلا رفتیم. از آنجا که محل سُکنایی نداشتیم، اتاقکی گِلین در کنار فرات بنا کردیم و در آن سُکنا گزیدیم. در این حین، مرد غریبی آمـد و گـفت: فـردی رهگذرم و میخواهم امشب مرا در این اتاقک جای دهید. ما نـیز چنین کردیم. وقتی خورشید غروب کرد چراغی را که با نفت میسوخت روشن کردیم و نشستیم و درباره حسینعلیهالسلام و مصیبت او و دربـاره قـاتلانش مـشغول صحبت شدیم. و سخن به اینجا رسید که هر یک از قاتلان او را خـداوند بـه یک بلیه و بیماری در جسمش مبتلا ساخته است! در این هنگام آن مرد گفت: من نیز جزء قـاتلان حـسینعلیهالسلام بـودم و به خدا قسم، تا کنون هیچ بدی و بیماری متوجه من نشده اسـت! بـنابراین، سـخن شما دروغ است! ما سکوت کرده و دیگر چیزی نگفتیم. در این هنگام، شعله چراغ ضعیف شـد و آن مـرد بـرخاست تا فتیله آن را با دستش اصلاح کند. ناگاه آتش، کف دستش را فرا گرفت. او بـرخاست و دوانـدوان خود را درون آب فرات انداخت. اما آتش سطح آب را احاطه کرد و او دائماً سرش را داخل آب میکرد تـا از آتـش روی آب مـصون بماند و چون سر بر میآورد سرش میسوخت و مجبور بود دوباره سر در آب کند. و این وضـع آنـقدر تکرار شد تا به هلاکت رسید!۲۴۹
مرتکبان سنگدل جنایات کربلا بر اثر جـنایات فـجیعی کـه مرتکب شدند به جز عقوبتهایی که گفته شد و خواهد آمد، در عالم خواب و استراحت نیز گـرفتار کـابوسهای وحشتناکی میشدند که به منزله هشداری نسبت به وضعیت
دهشتناک آنان پس از مـرگ بـود! پیـشتر، نمونهای عبرتانگیز ـ در بحث تغییر چهره ظاهری ـ نقل شد. از دیگر نمونهها، روایت عبداللهبنرباح قاضی است. هـنگامی کـه وی، سـبب کوری فردی نابینا را از او پرسید، وی چنین پاسخ داد:
من دهمین نفری بودم که در قـتل حـسینعلیهالسلام سهیم شدم، ولی شخصا نیزه و شمشیر و تیری به او نزدم. پس از قتل حسین به خانه رفتم و پس از نماز عـشا خـوابیدم. در عالم رؤیا دیدم کسی نزدم آمد و گفت: نزد رسول الله بیا! گـفتم: مـرا با رسول الله چه کار؟! ولی او گریبانم را گرفت و به صـحرایی بـرد کـه رسولاللهصلیاللهعلیهوآله در نقطهای از آن نشسته و آستینها را بالا زده و نیزهای در دسـت داشـت و فرشتهای نیز در مقابلش ایستاده و شمشیری از آتش در دست او بود. او تمامی نُه نفر یاران مـرا بـا ضربتی از آتش کشت. با دیـدن ایـن صحنه، مـن در بـرابر رسـول الله زانو زدم و سلام کردم. حـضرت پاسـخی نداد و پس از مکثی طویل فرمود:ای دشمن خدا، حرمتم را هتک کردی، و عترتم را کشتی و حـق مـرا پاس نداشتی و کردی و کردی! عرض کردم: یـا رسول الله! من شـمشیر و نـیزه و تیری نزدم. فرمود: ولی سیاهی لشـکر بـودی، نزدیک بیا. و چون نزدیک رفتم، حضرت از طشت پرخونی که در برابرش بود و فرمود: خـون حـسین است، بر چشمانم مالید. نـاگاه از خـواب پریـدم و خود را نابینا یـافتم!».۲۵۰
ج. تـسلط حیوانات
از آنجا که تـمامی نـظام هستی ـ از جمله حیواناتـ به عنوان جنود و سپاهیان باری تعالی، تحت فرمان اویند، لذا برخی از جـنایتکاران کـربلا به وسیله حیوانات مجازات شدند کـه در ادامـه به نـمونههایی اشـاره مـیکنیم. به عنوان مثال، تـعدادی از منابع روایی و تاریخی شیعی و سنی، به نقل از عمارهبنعمیر تمیمی جریان عجیبی را در ارتباط با سر ابـنزیاد، پس از انـتقام مختار گزارش کردهاند. نقل او چنین اسـت:
هـنگامی کـه (پس از انـتقامگیری مـختار) سر ابنزیاد و یـارانش را بـه مسجد [کوفه]
آوردند، ناگاه مردم به یکدیگر گفتند: آمد، آمد! و در همان حال، ماری از میان تمامی سـرها عـبور کـرد و نزد سر ابنزیاد رفت و از یک سوراخ بـینی او داخـل و از سـوراخ دیـگر خـارج شـد! و این وضعیت دو یا سه بار تکرار گشت!۲۵۱
در نقل شیخ طوسی از این ماجرا میخوانیم که مار سفیدی از میان تمامی سرها عبور کرد تا به سر ابنزیاد رسید و داخـل بینی او شده از گوش او خارج شد و از گوشش داخل شد و از دهانش خارج گشت! در ادامه این نقل آمده که مختار سر ابنزیاد و بعضی دیگر از قَتَله امام حسینعلیهالسلام را به مکه نزد محمدبنحنفیه فرستاد و سـرانجام بـه دست ابنزبیر رسید. ابنزبیر نیز آن را بر چوبی نصب کرد اما باد آن را انداخت. در این هنگام، ماری از پشت پرده بیرون آمد بینی آن سر را بر دندان گزید. دوباره سر را بر آن چوب نـصب کـردند اما صحنه قبل تکرار شد و باد آن را انداخت و آن مار مجدداً بینی او را گرفت. و این صحنه تا سهبار تکرار گشت. و سرانجام ابنزبیر فرمان داد سر را در بعضی از درهـهای مـکه بیندازند!۲۵۲
در نمونهای دیگر میخوانیم،۲۵۳ یـکی از حـاضران در کربلا به نام «عبداللهبن حویزه»۲۵۴ در روز عاشورا خطاب به امامعلیهالسلام گفت: «ای حسین! تو را بشارت باد که شتافتی به سوی آتش در دنیا، پیش از آخرت!» و امـامعلیهالسلام در پاسـخش فرمود: «مرا پروردگاری اسـت رحـیم و شفاعتی از نبیّ مُطاع. خدایا! اگر دروغ میگوید او را به آتش بیفکن». ۲۵۵ و او غضبناک بر امام حملهور شد که اسبش وی را به زمین زد و پایش در رکاب گیر کرد، و اسب میدوید و او را به سنگها و درختان مـیکوفت تـا به هلاکت رسید!۲۵۶ و بنابر نقلی دیگر، حضرت درباره او اینچنین نفرین کرد: «خدایا، به آتشش کشان و حرارت آتش را در دنیا، پیش از ورودش به آخرت، به او بچشان».۲۵۷ از اینرو، اسبش او را به خندقی پر از آتش افکند و امـامعلیهالسلام بـا دیدن ایـن صحنه، سجده [شکر] به جای آورد.۲۵۸
درباره محمدبناشعث ـ که از سران جنایتکار حاضر در کربلا، و در خباثت، همچون پدرش بودـ نیز نـقل شده که وقتی امام حسینعلیهالسلام چنین دعا کرد: «خدایا، ما اهـل بـیت پیـامبرت و از ذریه و نزدیکان او هستیم، پس نابود کن آن را که نسبت به ما ظلم و حقمان را غصب کرد؛ که تو شـنوای نـزدیک هستی».۲۵۹ در این هنگام محمدبناشعث به حضرت چنین گفت: «مگر چه قرابتی است بـین تـو و محمد؟! امـامعلیهالسلام در پاسخش، این آیه را قرائت فرمود: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ ذُرِّیـَّهً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ؛(آلعمران: ۳۳ـ۳۴) همانا خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بـر جهانیان برگزید. فرزندانی کـه بـرخی شان از برخی دیگرند و خدا شنوا و دانا است» و در ادامه، در حق او چنین نفرین فرمود: «خدایا، در این روز، ذلتی نزدیک و شتابان به او بچشان». لذا هنگامی که ابناشعث مشغول قضای حاجت بود، عقربی، عضو مردانگی او را گزید! و در حـالی که فریاد استغاثهاش بلند بود، در کثافاتِ خود میغلتید!»۲۶۰
د. کوتاهی عمر و ناکامی در دنیا
گزارشهای متعددی گویای آن است که قاتلان یا شرکتکنندگان در قتل امام حسینعلیهالسلام، پس از این جنایت فجیع و دردناک بهره زیادی از عمر خـود نـبردند و در بهرهمندی از آنچه که به خاطر نیل بدان، اقدام به این جنایت کرده بودند نیز ناکام ماندند. درباره عمربنسعد نقل شده: هنگامی که امام حسینعلیهالسلام به وی فرمود: «مایه روشنی دیدهام آنـکه تـو پس از من، از گندم عراق، زیاد نخواهی خورد»،۲۶۱ وی با کمال جسارت و با حال استهزا پاسخ داد: «ما را جو کافی است!».۲۶۲ اما حوادث پس از عاشورا، درستی سخن امامعلیهالسلام را روشن ساخت؛ زیرا عمربنسعد، پیش از آنـکه بـه آرزوی
دیرینش ـ یعنی حکومت ریـ دست یابد، پس از سالیانی اندک، به دستور مختار ثقفی، به هلاکت رسید!۲۶۳
درباره یزیدبنمعاویه نیز نقل شده که پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام عمری بسیار کوتاه داشت و یـک شـب کـه با مستی به بستر رفـت، دیـگر از جـای برنخاست و صبحگاهان او را در حالی که چهرهاش چون قیر سیاه شده بود، در بسترش، مُرده یافتند!۲۶۴
غارتگران حرم حسینی نیز که به طمع دسـتیابی بـه بـهره ناچیز دنیوی، به غارت اشیا و اثاثیه اهل بـیت امـام پرداخته بودند بدون آنکه امکان بهرهمندی از اموال غارتی را داشته باشند، سرانجام به فقر دچار شدند. به عنوان نمونه، دربـاره مـالکبنیسر کـندی نقل شده که وی روز عاشورا، پس از غلبه ضعف بر امام، شمشیری بـر سر حضرت فرود آورد و بر اثر این ضربه، کلاهِ حضرت از سرش افتاد، او آن را برداشت و پس از آن، مشمول نفرین حضرت گشت که: «خـوردن و آشـامیدن بـر تو گوارا مباد و خداوند با ظالمان محشورت گرداند». وی، کلاه غنیمتی را نـزد هـمسرش برد، ولی با اعتراض او مواجه گشت که: «آیا لباس غارتشده حسینعلیهالسلام را به خانهام میآوری؟ زین پس من و تو در یـک جـا جـمع نخواهیم شد». و آن مرد پس از آن تا آخر عمر همواره در حال فقر و نداری بـه سـر مـیبرد!۲۶۵
۱۰٫ رخدادهای مربوط به جسم و تربت مطهر امام حسینعلیهالسلام
در تعدادی از روایات، رخدادهای شگفت و خارقالعادهای دربـاره جـسم مـطهر امام حسینعلیهالسلام و نیز تربت و مزار آن حضرت به چشم میخورد. کلیت این روایات پذیرفتنی اسـت زیـرا به طرق مختلفی نقل شدهاند، در بیانات معصومانعلیهمالسلام نیز ریشه دارند، و همچنین در طول ادوار مـختلف تـاریخی
تـاکنون، شواهد صدق آنها بروز کرده است. هرچند در میان این روایات، برخی روایات غیرمعتبر نـیز بـه چشم میخورد که با وجود احتمال درستی، به علت ضعف سند، و یا دشـواری پذیـرش مـتن، از نقل آنها میپرهیزیم.
الف. قرائت قرآن و سخن گفتن سر مطهر امامعلیهالسلام
چندین گزارش، گویای آن است کـه از سـر مطهر امام حسینعلیهالسلام در مسیر کوفه و شام و نیز در این دو شهر، صدای قرائت آیـاتی از قـرآن شـنیده شده است. گزارش زید بن ارقم ـ که گویای قرائت قرآن توسط سر مطهر در کوچههای کـوفه اسـتـ را نـقل میکنیم:
آن گاه که سر حسین[علیهالسلام] را به دستور عبیداللهبنزیاد در کوچههای کوفه میگرداندند، مـن در اتـاقم ـ که مشرف به کوچه بودـ نشسته بودم و ناگاه سر او را در حال عبور دادن دیدم که این آیه را قـرائت مـیکرد: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا۲۶۶. با دیـدن ایـن صحنه مو بر بدنم راست شد و عـرضه داشـتم:ای فـرزند رسول خداصلیاللهعلیهوآله، به خدا سوگند سر تـو عـجیبتر و عجیبتر است.۲۶۷
نیز بنا به نقل ابنشهرآشوب، آن گاه که سر مطهر را در کوفه نـزد خـزانهداران آویخته بودند، شروع به قـرائت سـوره کهف کـرد تـا بـه این آیه رسید: إِنَّهُمْ فِتْیَهٌ آمـَنُوا بـِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًی فلم یزدهم الا ضلالا و بر اساس نقل دیگر او، هنگامی که سـر حـضرت را بر درختی آویختند این آیه را از سـر مطهر شنیدند که: وَسـَیَعْلَمُ الَّذِیـنَ ظَلَمُواای مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ. ۲۶۸ قرائت قـرآن تـوسط سر مطهر امامعلیهالسلام ـ همچون کوفهـ در شام نیز تکرار گشت و همان آیات از سوره کـهف، تـوسط سر مطهر قرائت شد. ۲۶۹
در جـریان دیـر راهـب نیز آمده کـه راهـب نصرانی پس از مشاهده نور سـاطع از سـر مطهر، با دادن چند درهم به مأموران، سر مطهر را گرفت و به داخل صومعه
برد. و نـاگاه صـدایی شنید که میگفت: «خوشا به حـال تـو و به حـال کـسی کـه حرمت [صاحب] این سـر را بشناسد». و او با شنیدن این صدا، دست به دعا برداشت و از خداوند خواست که آن سر با او سـخن بـگوید. که ناگاه سر مطهر آغاز بـه سـخن کـرد و فـرمود:ای راهـب، چه میخواهی؟ راهب گـفت: تـو کیستی؟ سر مطهر پاسخ داد: «من فرزند علی مرتضی و فاطمه زهرایم. من مقتول در کربلا و مظلوم و عطشانم». سپس سـاکت شـد. راهـب صورت بر صورت امامعلیهالسلام نهاده و ملتمسانه مـیگفت: صـورتم را بـر نـمیدارم مـگر آنـکه بگویی شفیع من در قیامت خواهی بود. سر مطهر به سخن آمد که: به دین جدم درآی. و راهب بلافاصله شهادتین را بر زبان جاری کرد و مشمول وعده شفاعت امامعلیهالسلام شـد. ۲۷۰
گفتنی است در بعضی از منابع شیعی و سنی، پیش از نقل جریان دیر راهب، و در بعضی منابع بدون اشاره به این جریان، گزارشی به چشم میخورد که بر اساس آن، هنگامی که گروه حملکننده سـر مـطهر امامعلیهالسلام به شام، به کنار دیر مزبور رسیدند و سر را روی نیزهای نهاده و خود به نوشیدن شراب و خوردن غذا مشغول شدند، ناگاه دستی خونین ظاهر شد که قلمی آهنین در آن قرار داشـت و بـا خون بر روی دیوار دیر نوشت:
أترجو امه قتلت حسینا |
شفاعه جدّه یوم الحساب۲۷۱ |
و چون خواستند دست را بگیرند غائب شد و هنگامی که به غـذا خـوردن نشستند دوباره ظاهر شد و نـوشت:
فـلا والله لیس لهم شفیع |
وهم یوم القیامه فی العذاب۲۷۲ |
و برخاستند تا آن را بگیرند، غائب شد و چون بر سر غذا نشستند ظاهر شد و نوشت:
وقد قـتلوا الحـسین بحکم جور |
وخالف حـکمهم حـکم الکتاب۲۷۳ |
و سپس غائب شد.۲۷۴
ب. انتشار نور و بوی خوش از سر مطهر
در روایت مربوط به دیر راهب دیدیم که توجه راهب نصرانی پس از مشاهده نور ساطع از سر مطهر، به آن جلب شد.۲۷۵ به جـز ایـن، چندین روایت در دست است که از انتشار نور از سر مطهر و دهان مبارک امامعلیهالسلام حکایت دارند. در روایت طبری، از همسر خولیبنیزید اصبحی چنین نقل شده که وقتی خولی، سر مطهر امامعلیهالسلام را زیر دیـگی قـرار داد، همسرش سـتونی از نور که از سر مطهر به سوی آسمان ساطع بود و پرندگان سفیدی در حال پرواز دور سر مطهر را مشاهده میکند.۲۷۶
در گـزارش سهلبنسعد شهرزوری از چگونگی ورود اسرا به دمشق نیز میخوانیم که نوری از دهـان مـبارک امـامعلیهالسلام ساطع بوده است. وی به قصد زیارت بیتالمقدس، از شهرِ زور۲۷۷ حرکت کرده و درِ مسیر خود، به دمشق میرسد و شهر را در وضـع غـیرعادی مشاهده میکند؛ دروازهها گشوده، دکانها بسته، مرکبها زین شده، پرچمها برافراشته و مردم کـوچه و بـازار زیـنت کرده و شاد! و چون سبب این وضع را جویا میشود پاسخ میشنود که برای امیر، فتحی عـظیم رخ داده و بر فردی خارجی که در عراق خروج کرده بود فائق آمده و او را کشته است! و هـنگامی که نام آن فرد خـروج کـرده را میپرسد متوجه میشود کسی جز امام حسینعلیهالسلام نبوده است. ادامه ماجرا از زبان وی چنین است:
به آنان گفتم: همان حسین فرزند فاطمه دختر رسول خداصلاللهعلیهوآله؟! چنین گفتند: آری! گفتم: انا لله و انا الیه راجعون، و ایـن شادی و زینت به خاطر قتل فرزند پیامبرتان است؟ آیا قتل او بس نبود که وی را خارجی نیز نامیدید؟! گفتند: چنین مگو که هیچکس در اینجا حسین را به نیکی یاد نکند جز آنکه سرش را از دست دهد! پس سـکوت کـردم و در حزن و اشک بودم که ناگاه از دروازه بزرگ شهر، عدهای پرچم بهدست و طبلکوبان وارد شدند و گفتند: سر، از این در داخل
میشود. و هرچه سر را نزدیکتر میکردند شادیشان بیشتر میشد! تا اینکه سر مطهر امام را داخـل کـردند و میدیدم که از دهان مبارکش، همچون نور رسول خداصلیاللهعلیهوآله، نوری ساطع بود. به صورت زدم و گریبان چاک کردم و صدای گریهام بلند شد و کسانی که صدایم را میشنیدند نیز گریستند….
در ادامه این گـزارش، وی بـه قرائت آیه ولا تحسبنّ الله غافلاً عمّا یعمل الظالمون توسط سر مطهر امامعلیهالسلام اشاره میکند و اینکه رفیق نصرانیاش نیز این صحنه را مشاهده کرده است.۲۷۸
انتشار بوی خوش از سر مطهر نیز دیـگر امـور شـگفت مربوط به جسم امامعلیهالسلام اسـت. بـنا بـر نقل ابنشهرآشوب، پس از آنکه سر مطهر امامعلیهالسلام را وارد مجلس یزید کردند بوی خوش عجیبی از آن استشمام میشد به گونهای که بر بوی عطرهای مـوجود غـلبه داشـت!۲۷۹
ج. بوی خوش و خاصیت شفادهی تربت امام حسینعلیهالسلام
بـرخی افـراد، از تربت امام حسینعلیهالسلام بویی خوش استشمام میکردند. برای نمونه، بنا به نقل ابنکثیر، پس از آنکه بر قبر امام حسینعلیهالسلام آب بـسته شـد تـا مکان آن نامعلوم گردد و پس از چهل روز آب فرونشست، عربی بیاباننشین به قتلگاه کـربلا رفت و در حالی که خاکها را مشتمشت برداشته و میبویید، به کنار قبر حضرت رسید و گریست و گفت: پدر و مادرم به فدایت، چـه قـدر خـوشبویی و چه قدر خوشبوست تربت توِِ! واین شعر را ترنّم کرد:
أرادوا لیخفوا قـبره عـن عداوه |
فطیب تراب القبر دل علی القبر۲۸۰ |
خاصیت شفادهی تربت قبر امام حسینعلیهالسلام یکی از ویژگیها، خصائص و امـتیازاتی اسـت کـه خداوند متعال به آن حضرت عطا فرموده و روایات فراوان و معتبری نیز بر آن دلالت دارد. ۲۸۱ و در طـول تـاریخ تـا عصر حاضر، افراد زیادی
به وسیله تربت قبر آن حضرت شفا یافتهاند. در اینجا تنها بـه عـنوان نـمونه، دو روایت را که شیخ طوسی درکتاب امالی نقل کرده بازگو میکنیم:
در روایت اول، شیخ طوسی از فـردی بـه نام سالم چنین نقل میکند:
مبتلا به درد شکم شده بودم و معالجات اثربخش نـبود بـه گـونهای که بر جانم ترسیدم. روزی به زنی از اهالی کوفه ـ به نام سلمهـ برخوردم، گفت:ای سـالم! مـیخواهی تو را به اذن الهی درمان کنم؟ گفتم: بالاترین خواستهام همین است. او نیز قدح آبی بـه مـن داد، نـوشیدم و درد ساکت شد. پس از گذشت چند ماه، از آن زن پرسیدم مرا با چه چیزی علاج کردی؟ پاسخ داد: به دانـهای از ایـن تسبیح! پرسیدم: این تسبیح از چیست؟ گفت: از خاک قبر حسینعلیهالسلام. گفتم:ای رافضیه! مرا بـا ایـن مـداوا کردی؟! با این سخن، او غضبناک برخاست و خارج شد و درد شکم نیز بدتر از قبل، بر من مستولی گـشت!۲۸۲
شـیخ طـوسی در روایتی دیگر، جریان شایان توجهی را از یک طبیب نصرانی درباره آثار بیحرمتی نـسبت بـه تربت قبر امام حسینعلیهالسلام نقل کرده که گویای جایگاه این تربت نزد شیعیان عصر ائمهعلیهمالسلام اسـت بـه گونهای که موجب بغض و عناد فزونتر دشمنان تشیع میشده است. ابوموسیبنعبدالعزیز ـ راوی ایـن روایـتـ حکایت این طبیب نصرانی را چنین نقل مـیکند:
در گـذرگاه ابـواحمد به یوحنابنسراقیونِ طبیب برخوردم. وی پرسید: تو را بـه حـق پیامبرت و دینت سوگند، بگو: کسی که گروهی از شما قبرش را در ناحیه قصر ابنهبیره زیـارت مـیکنند کیست؟ آیا از اصحاب پیامبرتان است؟ گفتم: او فـرزند دخـتر پیامبرمان اسـت. امـا عـلت پرسش تو چیست؟ گفت: من جریان جـالبی در ایـن باره دارم. گفتم: برایم بازگو کن. گفت: شبی سابور کبیر ـ خادم هارون الرشـیدـ مـرا احضار کرد و به همراه او نزد مـوسیبنعیسی هاشمی رفتیم. دیدیم گـویا عـقلش زائل شده و بر بالشی تکیه کـرده و در بـرابرش طشتی که امعا و احشائش در آن ریخته بود، قرار داشت. سابور از خادم موسیبنعیسی سبب ایـن وضـعیت را جویا
شد. او گفت: ساعتی پیـش مـوسیبنعیسی بـا ندیمانش در سلامت کـامل نـشسته بود و نام حسینبنعلیعلیهالسلام بـه مـیان آمد. موسی گفت: روافض در حق او غلوّ میکنند به گونهای که تربتش را وسیله مداوا قـرار مـیدهند. در این هنگام مردی از بنیهاشم گفت: مـن بـیماری سختی داشـتم و هـر مـعالجهای که کردم سودی نـبخشید تا اینکه با تربت حسینعلیهالسلام شفا گرفتم و بیماریام برطرف شد. موسی پرسید: آیا از آن تربت، چـیزی نـزد تو مانده؟ گفت: آری، و قطعهای از تربت به او داد. مـوسیبنعیسی نـیز تـربت را گـرفت و از روی تـمسخر و استهزا، در نشیمنگاهش داخـل کـرد! که ناگاه فریادش بلند شد که: آتش آتش، طشت طشت! و چون برایش طشت آوردیم، آنچه در درون داشـت در آنـ ریـخته شد! و ندیمان متفرق شدند و مجلس ماتمسرا شـد. طـبیب نـصرانی سـپس چـنین ادامـه داد: «با مشاهده این وضع، سابور به من گفت: آیا میتوانی علاجش کنی؟ گفتم: جز عیسیعلیهالسلام که مردگان را زنده میکرد از کسی کاری ساخته نیست. سابور نیز ضمن تصدیق سـخنم، گفت: اما در این خانه بمان تا وضع او روشنتر شود. من نیز آن شب را آنجا ماندم و موسیبنعیسی تا سحر بر همان حالت بود و سرانجام هلاک شد». ۲۸۳
نتیجه
از خلال بررسی روایات مربوط بـه رخـدادهای شگفت پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام به چند نکته میتوان دست یافت:
۱. شهادت امام حسینعلیهالسلام حادثهای است منحصر به فرد و استثنایی، که آثار و لوازم مترتب بر آن در تاریخ بشریت بی نـظیر اسـت.
۲. ارتباط اجزای هستی با یکدیگر و ذی شعور بودن آنها، علاوه بر آنکه از خلال ادله قرآنی، روایی و عقلی به دست میآید، از بررسی روایات یادشده نیز بـه خـوبی قابل استنباط است.
۳. عقوبت جـنایت و ظـلم، به جز آثار شوم اخروی، در دنیا نیز گریبان گیر انسانهای ستم کار میشود. و چنانکه قرآن هشدار داده،۲۸۴ زندگی تلخی برای آنان رقم میخورد.
۴. جـایگاه خـاص امام حسینعلیهالسلام و قیام جـاوید او، بـه مزار و تربتش نیز اثری خاص و معجزه آسا بخشیده، به گونهای که انسانها در طول ادوار تاریخ، شاهد بروز خوارق عادات و آثار شگفت از این مکان بودهاند.
منابع
ـ ابنابیالدنیا، ابیبکر عبداللهبنمحمد، کتاب الهواتف، بـه تـحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، مؤسسه الکتب الثقافیه، ۱۴۱۳٫
ـ ابنابیحاتم رازی، عبدالرحمان، الجرح والتعدیل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۱٫
ـ ابنابیشیبه، حافظبنعبداللهبنمحمد، المصنف، به تحقیق سعید لحام، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
ـ ابنبطریق، یحییبنحسن، العمده، قم، مؤسسه النـشر الاسـلامی، ۱۴۰۷ق.
ـ ابنحاتم عـاملی، جمالالدین یوسف، الدر النظیم، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، بیتا.
ـ ابنحبان، ابوحاتم محمد، الثقات، مجلس دائرهالمعارف العثمانیه، حیدرآباد، ۱۳۹۳ق.
ـ ابـنحجر هیثمی، احمدبنمحمد، الصواعق المحرقه، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۹۹۷م.
ـ ابنسعد، محمدبنمنیع، ترجمه الامـام الحـسینعلیهالسلام مـن القسم غیر المطبوع من کتاب الطبقات الکبری، به تحقیق سیدعبدالعزیز طباطبایی، قم، مؤسسه آلالبیتعلیهمالسلام، ۱۴۱۵ق.
ـ ابنشهرآشوب، محمدبنعلی سـروی مـازندرانی، مناقب آل ابیطالب، نجف، حیدریه، ۱۳۷۶ق.
ـ ابنطاووس حلی، علیبنموسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، قم، انـوارالهدی، ۱۴۱۷ق.
ـ ابـنطاووس، عـلیبنموسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، قم، انوار الهدی، ۱۴۱۷ق.
ـ ابنعبدالوهاب، حسین، عیون المعجزات، حیدریه، نجف، ۱۳۶۹ق.
ـ ابنعساکر، عـلیبن حسن شافعی، تاریخ مدینه دمشق، به تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
ـ ابنعساکر، عـلیبنحسن شافعی، تاریخ مدینه دمـشق، تـرجمه الامام الحسینعلیهالسلام، به تحقیق محمدباقر محمودی، قم، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، ۱۴۱۴ق.
ـ ابنقولویه، جعفربنمحمد، کامل الزیارات، به تحقیق شیخجواد قیومی، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۷ق.
ـ ابنکثیر، ابیالفداء اسماعیل، البدایه و النهایه، به تحقیق عـلی شیری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸ق.
ـ ابنمعین، یحیی، تاریخ ابنمعین، به تحقیق عبدالله احمد حسن، بیروت، دارالقلم، بیتا.
ـ ابننجار بغدادی، محبالدین، ذیل تاریخ بغداد، به تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العـلمیه، ۱۴۱۷ق.
ـ ابـننما، نجمالدین محمدبنجعفر، مثیر الاحزان، نجف، حیدریه، ۱۳۶۹ق.
ـ اربلی، علیبنعیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمهعلیهمالسلام، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ق.
ـ بخاری، اسماعیلبنابراهیم، التاریخ الکبیر، دیار بکر، المکتبه الاسلامیه، بیتا.
ـ برقی، احمدبنمحمدبنخالد، المحاسن، به تحقیق سـیدجلالالدین تـهران، محدث، ۱۳۷۰ش.
ـ بیاضی عاملی، علیبنیونس، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، به تحقیق محمدباقر محمودی، بیجا، المکتبه المرتضویه، ۱۳۸۴ق.
ـ بیهقی، ابیبکر احمدبنحسین، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، بیتا.
ـ ترمذی، محمدبنعیسی، سنن الترمذی، به تـحقیق عـبدالرحمان محمد عثمان، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۳ق.
ـ حسینی، عبدالله، معرفی و نقد منابع عاشورا، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۶ش.
ـ خوارزمی، موفقبناحمد، مقتل الحسینعلیهالسلام، به تحقیق محمد سماوی، بیجا، انوار الهدی، ۱۴۲۸ ق.
ـ دولابی، محمدبناحمد، الذریـه الطـاهره النـبویه، به تحقیق سعد مبارک حـسن، کـویت الدار السـلفیه، ۱۴۰۷ق.
ـ ذهبی، شمسالدین، تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
ـ راوندی، قطبالدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه الامام المهدیعجلاللهتعالیفرجهالشریف، ۱۴۰۹ق.
ـ راوندی، قطبالدین، قصص الانبیاء، به تـحقیق غـلامرضا عـرفانیان، بیجا، مؤسسه الهادی، ۱۴۱۸ ق.
ـ زرندی حنفی، جمالالدین محمدبنیوسف، نـظم درر المـسمطین، بیجا، بینا، ۱۳۷۷ ق.
ـ سیوطی، جلالالدین، تاریخ الخلفاء، به تحقیق محییالدین عبدالحمید، قم، رضی، ۱۴۱۱ق.
ـ سیوطی، جلالالدین، تاریخ الخلفاء، قم، شریف رضـی، ۱۴۱۱ق.
ـ شـیخ طـوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، به تحقیق احمد قصیر العـاملی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۹ق.
ـ شیخ مفید، محمدبنمحمد نعمان، اوائل المقالات، به تحقیق ابراهیم انصاری، بیروت، بینا، ۱۴۱۴ق.
ـ شیروانی، مولی حـیدرعلی، مـناقب اهـل البیتعلیهالسلام، به تحقیق محمد حسون، بیجا، مطبعه المنشورات الاسلامیه، ۱۴۱۴ق.
ـ صالحی شـامی، مـحمدبنیوسف، سبل الهدی والرشاد، به تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علیمحمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
ـ صدوق، محمدبنعلیبنبابویه قـمی، الامـالی، قـم، مؤسسه البعثه، ۱۴۱۷ق.
ـ صدوق، محمدبنعلیبنبابویه قمی، علل الشرایع، به تحقیق سیدمحمدصادق بحرالعلوم، نـجف، حـیدریه، ۱۳۸۵ق.
ـ صـدوق، محمدبنعلیبنبابویه قمی، عیون اخبار الرضاعلیهالسلام، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۴ق.
ـ صدوق، محمدبنعلیبنبابویه قمی، کمالالدین و تمام النعمه، بـه تـحقیق عـلیاکبر غفاری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۵ق.
ـ طباطبائی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، قم، جامعه مدرسین بیتا.
ـ طـبرانی، سـلیمانبناحمد، المعجم الکبیر، به تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۴ق.
ـ طبرسی، امـینالاسلام فـضلبنحسن، اعـلام الوری باعلام الهدی، قم، مؤسسه آل البیتعلیهمالسلام، قم، ۱۴۱۷ق.
ـ طبری، محبالدین احمد، ذخائر العقبی، مکتبه القدسی، قـاهره، ۱۳۵۶ق.
ـ طـبری، محمدبنجریر، دلائل الامامه، مؤسسه البعثه، قم، ۱۴۱۳ق.
ـ طبری، محمدبنجریربنیزید، تاریخ الطبری، بیروت، اعلمی، بیتا.
ـ طـوسی، مـحمدبنحسن، الامـالی، به تحقیق مؤسسه البعثه، دار الثقافه، قم، ۱۴۱۴ق.
ـ طوسی، محمدبنحسن، رجال الطوسی، به تحقیق جواد قیومی، قـم، مـؤسسه النشر اسلامی، ۱۴۱۵ق.
ـ قاضی نعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطـهارعلیهالسلام، بـه تـحقیق سیدمحمد حسینی جلالی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، بیتا.
ـ قندوزی حنفی، سلیمانبنابراهیم، ینابیع الموده لذوی القـربی، بـه تـحقیق سیدعلی جمال اشرف الحسینی، بیجا، دار الاسوه، ۱۴۱۶ق.
ـ کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تحقیق عـلیاکبر غـفاری، بیجا، دارالکتب الاسلامیه، چ سوم، ۱۳۸۸ ق.
ـ کوفی، محمدبنسلیمان، مناقب الامام امیرالمؤمنینعلیهالسلام، به تحقیق محمدباقر محمودی، قم، مجمع احـیاء الثـقافه الاسلامیه، قم، ۱۴۱۲ق.
ـ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
ـ مجموعه مقالات کـنگره بـینالمللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، مؤسسه تنظیم و نـشر آثـار امـام خمینی(قدسسره)، قم، ۱۳۷۵ش.
ـ محمدی ری شهری، دانشنامه امـام حـسینعلیهالسلام، قم، دار الحدیث، ۱۳۸۸.
ـ مفید، محمدبنمحمدبننعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، به تحقیق مـؤسسه آلالبـیتعلیهمالسلام، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ق.
ـ هیثمی، نورالدین عـلیبنابیبکر، مـجمع الزوائد و منبع الفـوائد، بـیروت، دار الکـتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.
ـ یعقوبی احمدبن ابی یعقوب، تـاریخ یـعقوبی، قم، مؤسسه و نشر فرهنگ اهلبیتعلیهمالسلام، بیتا.
سیدمرتضی، علیبنطاهر، الامالی، به تحقیق سـیدمحمد بـدرالدین، قم، مکتبه آیهالله المرعشی، ۱۴۰۳ق.
- بنگرید بـه: اصغر قائدان، مقاله «تـأملی چـند پیرامون گزارش حادثه کربلا در مـنابع مـورخان اهل سنت»، مجموعه مقالات کنگره بینالمللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، دفتر سوم، ص۷۰ـ۷۲٫ نـگارنده مـقاله پس از ارائه فهرستی از حوادث خارقالعاده کـه در مـنابع اهـل سنت نقل شـده، چـنین میگوید: «نکتهای که در راسـتای ذکـر این معجزات و خوارق، قابل توجه میباشد، این که جای بسی تعجب است که چـگونه مـورخان یاد شده که در ذکر حوادث قـیام حـسینی بعضاً از ثـبت انـگیزههای حـقیقی قیام و بهویژه سخنان امـامعلیهالسلام غافل شدهاند برای ذکر این همه معجزات و غرایب که به هیچ روی با عقل و استدلال و سـند قـابل اثبات نیست، دقت به خرج داده و بـه طـور مـفصل بـه ثـبت آن میپردازند. جای بـسی تـعجب است چگونه این مورخان که چندان هم قائل به مقام و قداست ویژه و فوقالعاده برای امام حـسینعلیهالسلام نـبودهاند، بـه ذکر این معجزات در شأن آن حضرت و یارانش پرداخـتهاند، در حـالی کـه مـورخان شـیعی و عـلاقهمندان به خاندان عصمت و طهارت چنین نکردهاند؟
- سیدعبدالله حسینی، معرفی و نقد منابع عاشورا، ص۱۱۹ـ۱۲۰.
- اسماعیل بن کثیر دمشقی، البدایه والنهایه، ج۸، ص۲۱۹٫
- جعفربنمحمد ابنقولویه، کامل الزیارات، ص۱۶۱، باب ۲۴، ح۲٫
- ابیبکر احمدبنحسین بیهقی، السنن الکـبری، ج۳، ص۳۳۷٫
- سخن علامه مجلسی در این باره چنین است: رأیت فی کثیر من کتب الخاصه و العامه وقوع الکسوف و الخسوف فی یوم عاشوراء و لیلته(محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۵، ص ۱۵۳).
- ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، تـرجمه الامـام الحسینعلیهالسلام، ص۳۵۶، ح۲۹۳ / علیبنعیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۶۸ / شمسالدین ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۵ـ۱۶٫
- علاوه بر منابع پیش گفته، بنگرید به: محمدبنعلی سروی مازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۱۳ / سلیمانبناحمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۴ / جلالالدین سیوطی، تـاریخ الخـلفاء، ص۲۰۷ / احمدبنمحمد ابنحجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ج۲، ص ۵۶۸٫
- محمدبنمنیع ابنسعد، الطبقات الکبری، ج ۱ ص ۱۴۲ / احمدبنمحمدبنخالد برقی، المحاسن، ج۲، ص ۳۱۳، ح ۳۱ / محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، ج ۳، ص ۲۰۸، ح ۷٫
- علیبنموسی ابنطاووس، اللهوف فـی قـتلی الطفوف، ص ۷۵٫
- … انه لما قتل جـدّی الحـسین صلواتالله علیه مطرت السماء دماً و تراباً احمر… (محمدبنعلیبنبابویه صدوق قمی، عیون اخبار الرضاعلیهالسلام، ج ۲، ص ۲۶۸).
- محمدبنعلیبنبابویه صدوق قمی، الامالی، ص۱۷۷ـ۱۷۸٫
- همو، الامالی، ص۱۸۹ـ۱۹۰ / همو، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۲۸٫
- لما قـتل الحـسینبنعلیعلیهالسلام أمطرت السماء تراباً أحـمرً (جـعفربنمحمد جعفربنمحمد ابنقولویه، کامل الزیارات، ص۱۸۳).
- وسقط التراب الاحمر (ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ترجمه الامام الحسینعلیهالسلام، ص۳۵۴، ح۲۸۸).
- محمدبنعلیبنبابویه صدوق قمی، الامالی، ص۱۷۸ و ۱۸۹٫
- محمدبنحسن طوسی، الامالی، ص۳۳۰، ح۱۰۶٫
- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵ ص۲۱۵ ح ۳۸٫
- جعفربنمحمد ابنقولویه، کامل الزیارات، ص۱۶۰، بـاب ۲۴، ح۲٫
- قـاضی نعمان تمیمی مغربی تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۶۶٫
- لما قتل الحسین احمرت السماء من اقطارها ثم لمنزل حتی تفطّرت و قطرت دماً (محمد بن احمد دولابی، الذریه الطاهره النبویه، ص۱۳۵).
- قاضی نعمان تـمیمی مـغربی تمیمی مـغربی، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۶۶٫
- محمدبنعلی سروی مازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۲ / درباره بارش خون از آسمان، به جز منابع پیش گـفته، بنگرید به: اسماعیلبنابراهیم بخاری، التاریخ الکبیر، ج۴، ص ۱۲۹ح۲۲۰۲ / عبدالرحمان ابنابیحاتم رازی، الجرح و التـعدیل، ج۴، ص۲۱۶ / ابـوحاتم مـحمد ابنحبان، الثقات، ج۴، ص۳۲۹ / یحییبنحسن ابنبطریق، العمده، ص۴۰۵ / ابننما، مثیر الاحزان، ص۶۳ و قندوزی، ینابیع الموده، ج۳، ص۲۰٫
- برای نمونه بنگرید به: حافظبنعبداللهبنمحمد ابـنابیشیبه، المـصنف، ج۸، ص۶۳۲، ح۲۵۸ / طبری، دلائل الامامه، ص۱۸۰ / طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۴۲۸ / محمدبنعلی سروی مازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۱۳ / ابنعساکر، تاریخ مـدینه دمـشق، تـرجمه الامام الحسینعلیهالسلام، ص۲۴۵، ح۲۲۰ / خوارزمی، مقتل الحسینعلیهالسلام، ج۲، ص۱۰۷ـ۱۰۸، ح۳۳ / طبری، ذخائر العقبی، ص۱۴۷ / زرندی حنفی، نظم درر السمطین، ص۲۱۵ / مجلسی، بحار الانـوار، ج۴۴، ص۲۴۱، ح۳۴٫
- جعفربنمحمد ابنقولویه، کامل الزیارات، ص۱۲۸، باب۱۷، ح۲٫
- احمدبن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۶ / علیبنیونس بـیاضی عاملی، الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۷۹.
- جـعفربنمحمد ابـنقولویه، کامل الزیارات، ص۱۵۸ـ۱۶۰٫
- ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ترجمه الامام الحسینعلیهالسلام، ص۳۶۴٫
- بنگرید به: طبری، دلائل الامامه، ص۱۷۸ / محمدبنعلی سروی مازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۸ / ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ترجمه الامام الحسینعلیهالسلام، ص۳۵۵ / ابنحجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ج۲، ص۵۶۸٫
- مـحمدبنعلیبنبابویه صدوق قمی، الامالی، ص۲۳۱٫
- جعفربنمحمد ابنقولویه، کامل الزیارات، ص۱۶۱، باب ۲۴، ح۲٫
- ابننما، مثیر الاحزان، ص۶۳ / اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۶۸ / ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۶٫
- شیروانی، مناقب اهل البیت علیهم السلام، ص۲۴۹٫
- محمدبنعلی سروی مازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۲٫
- قاضی نـعمان تـمیمی مغربی تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۶۶٫
- وی را از اصحاب امیر مؤمنان علیعلیهالسلام برشمردهاند؛ بنگرید به: رجال الطوسی، ص۸۹٫٫
- ابوحاتم محمد ابنحبان، الثقات، ج۵، ص۴۸۷٫
- همان، ص۴۸۷ / ابنسعد، ترجمه الامام الحسینعلیهالسلام من طبقات ابنسعد، ص۹۰ / محمدبنعلی سروی مازندرانی ابـنشهرآشوب، مـناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۲ / طبری، ذخائر العقبی، ص۱۴۵٫
- محمدبنحسن طوسی، الامالی، ص۳۳۰.
- زرندی حنفی، نظم درر السمطین، ص۲۲۰٫
- خوارزمی در مقتل الحسین ج۲ ص۱۱۱ ح ۴۴ این جریان را به صورت مسند و مفصل نقل کرده است؛ ابن شهرآشوب نیز در مناقب آل ابیطالب، ج۱ ص ۱۰۵ـ۱۰۶ ایـن خـبر را به صورت خلاصه نقل کرده، و قطبالدین راوندی با اختصار و اندکی تغییر در الخرائج و الجرائح، ج۱ ص۱۴۶ـ۱۴۷ ح۲۳۴ آن را نقل کرده است. همچنین علامه مجلسی به نقل از برخی کتب مناقب معتبر، این خبر را در بـحار الانـوار، ج۴۵، ص ۲۳۳-۲۳۵، بـه تفصیل، و در ج ۱۹ ص ۷۵-۷۶ به صورت خلاصه آورده اسـت.
- خـوارزمی، مـقتل الحسینعلیهالسلام، ج۲، ص۱۱۳ـ۱۱۴ / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۳۵.
- ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ترجمه الامام الحسینعلیهالسلام، ص۳۶۱ / طبری، ذخائر العقبی، ص۱۴۵٫
- محمدبنیوسف صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۸۰٫٫
- بـه عـنوان نـمونه بنگرید به: حافظبنعبداللهبنمحمد ابنابیشیبه، المصنف، ج۸، ص۶۳۳ / کمالالدین و تمام النـعمه، ص۵۳۲ / مـحمدبنسلیمان کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنینعلیهالسلام، ج۲، ص۲۶ / سلیمانبناحمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۱ / خوارزمی، مقتل الحسینعلیهالسلام، ج۱ ص۲۴۱ / ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ترجمه الامام الحسینعلیهالسلام، ج۱۴، ص۲۷۴ / قـطبالدین روانـدی، قـصص الانبیاء، ج۳، ص۱۱۴۴ / / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۵۲٫
- جعفربنمحمد ابنقولویه، کامل الزیارات، باب۲۸، ص۱۷۹ـ۱۸۸.
- هـمان، ص۱۶۵، ۱۷۱ و ۱۸۹، بابهای ۲۶، ۲۷ و ۲۹٫
- همان، ص۱۸۰، باب۲۸، ح ۲٫
- همان، ص۱۶۷، باب۲۶، ح ۸٫
- همان، ص۱۶۷، باب۲۶، ح۷٫
- همان، ص۱۶۵، باب۲۶، ح۱٫
- قطبالدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۲۲۲، ح۲۹۲.
- محمدبنعلیبنبابویه صدوق قمی، الامالی، ص۲۳۱ـ۲۳۲٫
- جـعفربنمحمد ابـنقولویه، کـامل الزیارات، ص۱۶۵، باب۲۶، ح۳٫
- محمدبنعلیبنبابویه صدوق قمی، عیون اخبار الرضاعلیهالسلام، ج۲، ص۲۶۸٫
- جعفربنمحمد ابنقولویه، کـامل الزیـارات، ص۱۵۳، باب۲۳، ح۱۵٫
- محمدبنعلیبنبابویه صدوق قمی، علل الشرایع، ج۱، ص۲۲۸، ح۳٫
- جلالالدین سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۲۰۷٫
- محمدبنعلی سروی مازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آلابـیطالب، ج۳ ص۲۱۳٫٫ هـمان. . ابـن نما, مثیر الاحزان، ص۸۸٫٫
- محمدی ری شهری، دانشنامه امام حسین علیه السلام، ج۱۰، ص۲۲۹٫
- بنگرید بـه: مـحمدبنحسن طـوسی، التبیان، ج۹، ص۲۳۳ / طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۱۰۸ / علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۱۴۱
- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم، ص۳۸۷٫
- محمد بـن نـعمان مـفید، اوائل المقالات، ص۲۲۳ / سید مرتضی، الامالی، ج۱، ص۳۹ / محمدبنعیسی ترمذی، سنن، ج۵، ص۵۷ / امینالاسلام فضلبنحسن طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۱۰۹ / محمدباقر مـجلسی، بـحار الانوار، ج۷۹، ص۱۸۱ و ج۱۰۰، ص۲۵٫
- جعفربنمحمد ابنقولویه، کامل الزیارات، ص۱۶۹، باب۲۶، ح۹٫
- همان، ص۱۷۸، باب۲۷، ح۱۹٫
- جعفربنمحمد ابنقولویه، باب۲۷ کامل الزیـارات را بـا عـنوان «بکاء الملائکه علی الحسینبنعلیعلیهالسلام » و با نقل بیست روایت به این موضوع اختصاص داده است.
- انـا ابـن من بکت علیه ملائکه السماء (محمدبنعلی سروی مازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۳۰۵).
- ابننما، مـثیر الاحـزان، ص۹۱ / عـلیبنموسی ابنطاووس، اللهوف، ص۱۱۷ / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۴۸٫
- محمدبنعلیبنبابویه صدوق قمی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۶۰ / مضمونی مشابه این روایـت را در روایـتی از امام صادقعلیهالسلام خطاب به کرام [بنعبدالکریم] نیز مشاهده میکنیم (کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۴، ح۱۹).
- جـعفربنمحمد ابـنقولویه، کـامل الزیارات، باب۲۷٫
- همان، باب۲۸، ح۲۳٫
- همان، ص۱۶۶، باب ۲۶، ح۶٫
- همان، ص۱۶۵، باب۲۶، ح۱٫
- اشاره به جریان فتح مکه و آزادی سران شـرک از جـمله ابـوسفیان و فرزندانش، به علت عطوفت و رحمت پیامبرصلیاللهعلیهوآله.
- همان، ص۱۸۹، باب۲۹، ح۱ / قاضی نعمان تمیمی مـغربی تـمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۶۷، ح۱۱۰۷ / ابنابیالدنیا، کتاب الهواتف، ص۸۷.الا یا عین جودی لی بجهدومن یبکی علی الشهداء بعدیعلی رهط تـقودهم المـنایاالی متجبّر فی ملک عبد
- رسول خداصلیاللهعلیهوآله بر پیشانی او (حسینعلیهالسلام ) دست کشید وگـونه هـایش گل انداخت. پدر و مادرش ازبزرگان قریشند و نیایش بـهترین نـیاکان اسـت. (ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۷ـ۱۸).
- آیا امتی که حـسین را بـه قتل رساند به شفاعت جدش در روز حساب امیدوار است؟ هرگز، به یقین مشمول شفاعت احـمدعلیهالسلام و ابـوترابعلیهالسلام نخواهد شد. شما دسته جـمع، بـهترین مردم و بـهترین از پیـران و جـوانان را کشتید / جعفربنمحمد ابنقولویه، کامل الزیارات، ص۱۶۰، بـاب۲۴، ح ۲٫
- جـعفربنمحمد ابنقولویه، کامل الزیارات، ص۱۶۵، باب۲۶، ح۳٫
- کلینی، الکافی، ج۶، ص۵۴۸، ح۱۳ / جعفربنمحمد ابنقولویه، کامل الزیارات، ص۱۹۸، باب۳۰، ح۱ / مـجلسی، بـحار الانوار، ج۴۵، ص۲۱۳، ح۳۲٫
- همو، الکافی، ج۶، ص۵۴۷، ح۱۰ / همو، کامل الزیـارات، ص۱۹۸، باب۳۰، ح۲٫
- جعفربنمحمد ابنقولویه، کـامل الزیـارات، ص۱۹۹، باب۳۱، ح۱٫
- همان، ح۲٫
- قاضی نعمان تـمیمی مـغربی، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۶۵، ح۱۰۹۶٫
- سلیمانبناحمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۲۱ / ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ترجمه الامام الحـسینعلیهالسلام، ص۳۶۶، ح۳۰۸٫
- ر. ک: ابـنمعین، تاریخ ابنمعین، ج۱، ص۳۶۱، ح۲۴۳۵ / قاضی نعمان تـمیمی مـغربی، شـرح الاخبار، ج۳، ص۵۴۱، ح۱۰۹۵ و ۱۰۹۶ / زرندی حـنفی، نـظم درر المسمطین، ص۲۲۰ / مجلسی، بحار الانـوار، ج۴۵، ص۳۰۲، ح۳ و ص۳۱۰، ح۱۲٫
- طـبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۴۳۰ / ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ترجمه الامام الحسینعلیهالسلام، ص۳۶۷ / ابنحمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۳۳۷ / ذهـبی، تـاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۶٫
- محمدبنعلی سروی مازندرانی ابنشهرآشوب، مـناقب آلابـیطالب، ج۳، ص۲۱۸ / ابننما، مـثیر الاحـزان، ص۶۳٫
- هـیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۹۶٫
- محمدبنعلی سروی مـازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۷٫
- ابننما، مثیر الاحزان، ص۶۳٫
- محمدبنحسن طوسی، الامالی، ص۷۲۷، ح۱۵۲۸ / محمدبنعلی سروی مازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آلابـیطالب، ج۳، ص۲۱۵ / مـجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۲٫
- قاضی نعمان تمیمی مـغربی، شـرح الاخـبار، ج۳، ص ۱۶۶، ح۱۰۹۷ / مـحمدبنسلیمان کـوفی، مناقب امیرالمؤمنینعلیهالسلام، ج۲، ص ۲۶۳، ح ۷۲۸٫
- ر. ک: جـعفربنمحمد ابـنقولویه، کامل الزیارات، ص۱۳۱، باب۱۷، ح۸ / قاضی نعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۶۹، ح۱۱۱۴٫
- محمدبنعلی سروی مازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۵ / ابـننما، مـثیر الاحـزان، ص۵۷ / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۱٫
- همو، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۵٫
- هـمان، ص۲۱۴٫
- هـمان.
- گـویا مـراد حـضرت ایـن بوده که: اینگونه با خدا ملاقات خواهم کرد.
- همان، ص۲۱۴ / ابننما، مثیر الاحزان، ص۵۳ / طبری، ذخائر العقبی، ص۱۴۴ / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۱٫
- ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ترجمه الامام الحسینعلیهالسلام، ص۳۵۶، ح۲۹۴٫
- همان، ص۳۶۸٫
- مـحمدبنعلیبنبابویه صدوق قمی، ثواب الاعمال، ص۲۱۸ـ۲۱۹٫
- محمدبنحسن طوسی، الامالی، ص۷۲۷، ح۱۵۲۹ / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۸، ح۷، ج۴۵، ص۳۲۳، ح۱۷٫
- سلیمانبناحمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۲، ح۲۸۳۱ / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۹، ح۱۱٫
- محمدبنحسن طوسی، الامالی، ص۱۶۳، ح۲۶۹، قاضی نعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار، ج۳، ص۵۴۴، ح۱۱۱۴ / خوارزمی، مقتل الحسینعلیهالسلام، ج۲، ص۱۱۰، ح۴۳ / ابـنعساکر، تـاریخ مدینه دمشق، ترجمه الامام الحسینعلیهالسلام، ص۳۷۱، ح۳۱۳ / طبری، ذخائر العقبی، ص۱۴۵ / محمدبنعلی سروی مازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۶٫
- محمدبنعلی سروی مازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۶ / ابننما، مثیرالاحزان، ص۶۱ / علیبنموسی ابنطاووس، اللهوف، ص۸۱ / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۶٫ قـاضی نـعمان تمیمی مغربی نیز در شرح الاخبار، ج۳، ص۱۷۱، ح۱۱۲۰ این روایت را با کمی اختصار، از جویربنسعید نقل کرده است.
- ترمذی، سنن، ج۵، ص۳۲۵، ح۳۸۶۹ / محمدبنعلی سروی مازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۸ / یـحییبنحسن ابـنبطریق، العمد، ص۴۰۴ / ابیالفداء اسماعیل ابنکثیر، البـدایه والنـهایه، ج۸، ص۳۱۵ / محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۵.
- محمدبنحسن طوسی، الامالی، ص۲۴۲٫
- هر چند این مورد و-شاید- مورد بعدی، قبل از شهادت امامعلیهالسلام واقع شده، اما به لحاظ شگفت آمـیز بـودن و نیز ارتباط با شـهادت امـامعلیهالسلام در اینجا ذکر شد.
- نام وی، ابنجویره، ابنجوزه و ابنخوزه نیز ضبط شده است.
- ولی رب رحیم و شفاعه نبی مطاع، اللهم ان کان عندک کاذباً فجّره الی النار.
- حافظبنعبداللهبنمحمد ابنابیشیبه، المصنف، ج۸، ص۴۰ـ۴۱، ح۱۷ / حسین ابنعبدالوهاب، عیون المعجزات، ص۵۷ / محمدبنعلی سـروی مـازندرانی ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۴ / محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۱ / ر.ک: محمدبنیوسف صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج۱۱، ص۷۹٫
- اللهم جُرّه الی النار و اذقه حرها فی الدنیا قبل مصیره الی الاخره.
- ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۴٫
- اللهم انا اهـل بـیت نبیک و ذریـته و قرابته فاقصم من ظلمنا و غصبنا حقّنا انک سمیع قریب.
- ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۵ / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۲٫
- شیخ مـفید، الارشاد، ج۲، ص۱۳۲ / ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۵، ص۴۸ / اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۱۸ / ذهبی، تاریخ الاسـلام، ج۵، ص۱۹۵٫
- ابـنشهرآشوب، مـناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۳ / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۰، ح۱٫
- طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۵۳۱ـ۵۳۲٫
- ابنقولویه، کامل الزیارات، ص۱۳۱ـ۱۳۲، باب ۱۷، ح۸ / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۹، ح۱۰٫
- ابنشهرآشوب، مناقب آلابـیطالب، ج۳، ص۲۱۵ / ابـندمشقی، جواهر المطالب، ص۲۸۷ / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۲٫
- کهف، ۹٫
- شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۷ / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۲۱.
- ابـنشهرآشوب، مـناقب آلابـیطالب، ج۳، ص۲۱۸٫
- این روایت به دو صورت توسط منهالبنعمرو نقل شده: بنابر یک روایت، سر مطهر، آیه شـریفه أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا را قرائت کرد، و مـردی با دیدن این صـحنه، خـطاب به سر مطهر گفت: « ای فرزند رسول خداصلیاللهعلیهوآله به خدا سوگند سر تو عجیب تر است». و بنابر روایت دیگر، کسی این آیه را میخواند و سر مطهر به سخن آمد که: «جریان مـن عجیبتر از جریان اصحاب کهف و رقیم است» / بنگرید به: ابنحمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۳۳۳، ح ۱ و۲ / ابنعساکر، تاریخ دمشق، ج۶۰، ص۳۷۰ / صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج۱۱، ص۷۶٫
- ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۷٫
- آیا امتی که حسین را کشتند امیدوار شـفاعت جـدّش در روز حساب هستند؟
- نه، به خداوند سوگند، آنان شفیعی نخواهند داشت، و در روز قیامت در عذاب خواهند بود.
- آنان حسین را با فرمانی ستمگرانه کشتند و فرمان آنان مخالف فرمان کتاب خدا بود.
- قطبالدین راوندی، الخرائج والجـرائح، ج۲، ص۵۷۸ / ابـنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۱۸ / محمدبنسلیمان کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنینعلیهالسلام، ص۵۸۳ / طبری، ذخائر العقبی، ص۱۴۵ / بیاضی عاملی، الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۷۹ / ابننجار، ذیل تاریخ بغداد، ج۴، ص۱۵۹ / ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۰۷ / ابنکثیر، البدایه والنهایه، ج۸، ص۲۱۸ / ابنحاتم عاملی، الدر النظیم، ص۵۶۲٫
- ابنشهرآشوب، مـناقب آلابـیطالب، ج۳، ص۲۱۷٫
- طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۴۸ / ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۰۶ / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۲۵.
- ناحیه ای وسیع و کرد نشین درغرب ایران / ر.ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳ ص ۳۷۵٫
- خوارزمی، مقتل الحسینعلیهالسلام، ج۲، ص۶۷، ح۳۱ / مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۲۷ـ۱۲۸٫
- ابنشهرآشوب، مناقب آلابـیطالب، ج۳، ص۲۱۸ / مـجلسی، بـحار الانوار، ج۴۵، ص۳۰۵.
- خواستند قبرش را از دشمنش مـخفی کـنند امـا بوی خاک قبر نشانه آن شد / ابنکثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۲۲٫
- به عنوان نمونه، بنگرید به: ابنقولویه، کامل الزیارات، ص۴۶۵، باب ۹۲، با عنوان: انـ طـین قـبر الحسین شفاء و امان.
- شیخ طوسی، الامالی، ص۳۱۹، ح۶۴۸ / ابنشهرآشوب، مـناقب آلابـیطالب، ج۳، ص۲۲۰٫
- شیخ طوسی، التبیان، ص۳۲۰ / ابنشهرآشوب، مناقب آلابیطالب، ج۳، ص۲۲۰.
- طه، ۱۲۴.