دانش نامه دین
آمـرزشنامهIndulgence
درآیین کاتولیک روم، یعنی بخشودگی ناتمام مجازاتهای دنیوی به سبب ارتکاب گناه و پس ازآنـکه گـناه بـهوسیله آیینتوبه بخشوده شود. الاهیاتِ آمرزشنامهها بر این مفهوم استوار است که با آنکه جرمِ گـناه و مجازات ابدی آن، به وسیله آیین توبه بخشوده میشود، محبت و عدالت الاهی خواهان آن اسـت که فرد گناهکار بـرای جـرم خود تاوان بپردازد؛ در این دنیا یا در برزخ.
تاریخ آمرزشنامه پیوند محکمی با مقررات توبه در کلیسای اولیه مسیحی دارد. آیین توبه در بسیاری از اوقات برای اشاره به تعمیدی ثانوی و دشوارتر به کار رفته اسـت که طی آن فرد توبهکار میکوشید تا نه تنها خود را
از جرم گناه، بلکه از مجازات دنیوی نیز رها سازد. برای نیل به این هدف، توبههای تنظیمشده (قانونی) برای جبران دَیْن، و تاوانِ مجازاتی مـقرر مـیشد که ناشی از گناه بود. بعدها در اوایل قرون وسطا، شیوههایی مطرح شد که توبه قانونیِ طولانی، جای خود را به دورههایی از روزهگیری (معمولاً چهل روز، یک قرنطینه) نمازهای شخصی خاص، خیرات و پرداختِ پول کـه قـرار بود برای مصارف دینی استفاده شود، داد. اولین کسی که اقدام به اعطای آمرزشنامه کامل یا مطلق کرد، پاپ اربن دوم به مناسبت جنگ صلیبی اول (۱۰۹۵) بود. در فرمان آمرزشنامه آمده بود: «هر کـه تـنها از سرِ پارسایی و نه برای به دست آوردن شهرت یا پول،
به اورشلیم رود تا کلیسای خدا را آزاد کند، میتواند آن سفر را به جای همه توبه حساب کند.»
پس از قرن دوازدهم، توجه به آمرزشنامهها بسیار شـایع شـد. ایـنوسنت دوم آمرزشنامهای چهل روزه برای دیدار و سـهیم شـدن در تـزیین کلیسای بزرگ کلونی اعطا کرد (۱۱۳۲). به سرعت هر کلیسایی فارغ از میزان اهمیتش برای تسریع در کار بازسازی، آمرزشنامهای خاص خود داشت. فـقدان آشـکار تـناسب میان مبلغ ناچیز پولی که اهدا میشد، با مـجازاتی کـه آمرزیده میشد، الاهیدانان بزرگ و فهیمِ آن عصر را با مشکلی مواجه ساخت. راه حل پیشنهادی آنان این بود که پولهای اهـدایی و سـایر کـارهای زاهدانه را نباید جایگزینهایی برای توبه قانونی دانست، بلکه آنها شـرایطی برای کسب آمرزشند. این خزینه سرشارِ از شایستگی کلیسا است که دَیْن گناه را جبران میکند.
رسمِ طلب کردن هـدایا بـه عـنوان شرطِ لازم برای آمرزشنامههای خاص، به شکلی اجتنابناپذیر راه را برای سوء استفادههای جـدی فـراهم ساخت. پولهای گردآوریشدهای که سر از جیبهای کشیشان آزمند و دریافتکنندگان حرفهای درآورد، مبلغ کمی نبود. دست کم مـحتمل اسـت کـه واعظان از حدود این آموزه پا را فراتر گذاشتند و افراد خوشباور را به این بیراهه انـداختند کـه بـاور کنند که آمرزشنامه، بدیل و جانشین رنج و اعتراف حقیقی است. نیز به نظر میرسد کـه ایـن اصـطلاحِ بسیار شایعِ «از هر گناه و مجازات» در این بدفهمی سهیم بود.
مواد ۹۵گانه مارتین لوتر (۱۵۱۷) تـا انـدازهای اعتراض به کاربستِ خودسرانه و عنانگسیخته آمرزشنامهها بودودرشعلهور شدن آتش مناقشه بر سر آمـرزشنامه سـودمند افـتاد. با این حال، تا زمان برگزاری شورای ترنت در سال ۱۵۶۲، به سوءاستفادههای ناشی از فروش آمـرزشنامهها ادامـه داده شد. نام و منصب خزانهدار (quasetor) و نیز همه امتیازات آن لغو شد. پنج سال بـعد، پیـوس پنـجم همه آمرزشنامههایی را که برای آنها پرداختِ پول و خیرات تجویز شده بود، لغو کرد و دستور داد تا اسـقفان تـمامی نامههای پاپی (briefs) را که در آن این آمرزشنامهها اعطا میشد، نابود کنند. با این حال، کـلیسای کـاتولیک رم از ایـن اعتقاد دست برنداشت که از خزینه شایستگی کلیسا میتوان دین
گناه را پرداخت. در اعتقادات و سنت امروزیِ کـلیسای کـاتولیک رمـ، فرد برای کسب آمرزش باید در موقعیت فیض باشد. به عبارت دیگر، او نـباید در ذمـه خود هیچ گناه نابخشوده بزرگی داشته باشد. او باید نیت کسب آمرزش داشته، شخصا کارهای نیک تـجویزشده را انـجام دهد. آمرزشنامهها را میتوان در مورد ارواح مردگان نیز به کار برد. در این مـوارد، کـلیسا نمیتواند آمرزشنامهها را مستقیما به مردگان اعطا کـند. آمـرزشنامهها را تـنها میتوان بنا به تقاضا نه به عـنوان یـک هدیه اعطا کرد.
“Indulgence” In Merriam – Webster””s Encyclopedia of World Religions.
بهروز حدادی
تکذاتانگارMonophysite
در مسیحیت، تکذاتانگار معتقد است که طبیعتِ عـیسیمسیح، هـمانطور که در سال ۴۵۱ در شورای کالسدون تـصدیق شـد، واحد و «خـداـ انـسانوار» (Theanthropic)، یـعنی الوهی و بشری است، نه اینکه دو طـبیعتِ مـتمایز، الوهی و بشری، را در شخصِ واحد متجلی سازد. در قرون چهارم، پنجم و ششم در جریان تـحولات در اعـتقادات مسیحی، چند سنت متباین و مختلف ظـهور کرد. شورای کالسدون اعـتقادنامهای را پذیـرفت که اعلام میکرد که بـاید «بـه دو طبیعت در مسیح، بدون هیچگونه اختلاط، استحاله، انقسام یا انفکاکی اذعان کرد.» جهتگیریِ ایـن قـاعده اعتقادی تا حدی علیه ایـن آمـوزه نـسطوری بود که آن دو طـبیعت در مـسیح جدای از هم باقی مـاندهاند و نـیز تا حدی علیه دیدگاه یوتیِکس (Eutyches)راهببود که بنابر تعلیم او، مسیح پس از تجسّد فقط یک طـبیعت داشـت ولذا جنبه بشریتِ مسیحِ متجسد، جوهری مـتفاوت بـا جوهر دیـگر انـسانها داشـت. رقابتهای سیاسی و کلیسایی و نـیز الاهیاتی، در تصمیم کالسدون برای عزل و تکفیر سراسقف اسکندریه، یعنی دیوسکوروس (Dioscorus)(متوفای ۴۵۴) نقش داشت. کلیسایی کـه از دیـوسکوروس حمایتکرد وبرسازگاری تعالیم او با آموزه سـنتی و مـتعارف قـدیس سـیریل اهـل اسکندریه تأکید نـمود، بـه «تکذاتانگار» موسوم شد. بیشتر محققان جدید قبول دارند که ممکناست سِوِروس ونیزدیوسکوروس از چیزی که به مـثابه عـقیده رایـج و راستکیشی تعریف شده بود فاصله گرفته بـاشند، وایـن بـدان سـبب اسـت کـه
آنها بیش از آن که بر نفی همگوهریِ (consubstantial)جنبه بشریِ مسیح وبشریتِ بشرتأکید کنند، براتحاد عمیق جنبه الوهی و جنبه انسانی در مسیح تأکید کردند.
در دوران جدید، کلیساهایی که معمولاً زیرعنوان «تـکذات انگار» طبقهبندی شدهاند (کلیسای ارمنی، ارتدوکس قبطی، ارتدوکس اتیوپی، وارتدوکس سُریانی)، چون درعقیده خود نسبت به عیسی مسیح راستکیشاند، عموما مورد پذیرش آیین کاتولیک رومی، ارتدوکس شرقی، و آیین پروتستان قـرار مـیگیرند و به همین سبب تفاهمنامههای مشترکی نیز صادر گردیده است.
“Monophysite” in Merriam – Webster””s Encyclopedia of World Religions.
علی شهبازی
توحیدMonotheism
توحید، یعنی اعتقاد به وجود یک خدا، یا اعتقاد به وحدانیت خدا. بدین ترتیب، توحید از چندخدایی، یـعنی اعـتقاد به وجود خدایان متعدد و از الحاد و بیخدایی، یا اعتقاد به این که خدایی نیست، تمیز داده میشود. توحید وصف بارز سنتهای دینیِ یهودیت، مسیحیت و اسـلام اسـت.
در این سه دینِ توحیدی بـزرگ، اعـتقاد بر آن است که ذات و خصلت خداوند، بینظیر و بیمانند و اساسا متفاوت از خدایان دیگر ادیان است. خدا را خالق جهان و انسان میدانند. افزون بر این، خداوند جریان آفـرینش را رهـا یا متوقف نمیکند، بـلکه پیـوسته با قدرت و حکمت خویش در کارِ آفرینش است. خدا نه تنها جهان کیهانی، بلکه نوعی نظام اخلاقی را آفریده است که انسان باید با آن نظام هماهنگ باشد. خداوند، قدّوس و منبع والاترین خـیر اسـت. چنین نظام اعتقادیِ توحیدی، دیگرنظامهای اعتقادیرا بهمثابه ادیان باطل نفی میکند و این نفی تا حدی دیدگاه پرخاشگرانه یا نامتساهل ادیان توحیدی در طول تاریخ را تبیین میکند.
شواهد موجود در کتب مقدس عـبری نـشان میدهد کـه بنیاسرائیل در عهد باستان بر آیین یکتاپرستی بودهاند (یعنی پرستش یک خدا بدون نفی وجود خدایان دیگر)، امـا چون یهودیان، خدایان دیگر را نفی میکنند شایسته است تا دینِ تـحولیافته اسـرائیل ولذا یـهودیت یونانیمآب و حاخامی را که شکل تحولیافته آن است، توحیدی
بنامیم. توحید اسلامی نسبت بههر دین دیگری دقیقتر وانعطافناپذیرتراست. اعـتقاد بـرآن است که خدا یکتا، ازلی وابدی، نازاده، بیهمتا و مطلقا بیشریک است.
از طرف دیگر، عـقیده تـثلیث مـوجب تمایز مسیحیت از آن دو سنت دینی دیگر میشود. کتاب مقدس مسیحی در آیینهای عبادی سهگانه از پدر، پسر و روحالقدس اسـتمداد میکند؛ کلیسای نخستین بر مبنای همین امر، هنگام تأمل در باب واقعیت خداوند در ارتـباط با عیسی، نوعی زبـان الاهـیاتی را در مورد تثلیث پروراند، و در مورد سه شخص گفت که این اشخاص سهگانه از حیث جوهری واحد هستند.
“Monotheism” in Merriam – Webster””s Encyclopedia of World Religions.
علی شهبازی
خطاناپذیری پاپPapal Infallibility
در الاهیات کاتولیک رومی این آموزه بدینمعنا است که پاپ در مقام بزرگترین معلّم و در شرایطی خـاص، یعنی زمانی که در موضوعاتی نظیر ایمان و اخلاقیات تعالیمی را ارائه میدهد، مرتکب خطا نمیشود. اینآموزهکه یکی از عناصر مفهوم عامتر خطاناپذیریِ کلیسا است، بر این اعتقاد و باور مبنی است که رسالتِ تعلیمیِ عیسیمسیح بـه کـلیسا سپرده شده است و نیز این که کلیسا مطابق اختیار و حقی که از جانب مسیح به او واگذار شده، به کمک و مساعدت روحالقدس به این تعلیم وفادار خواهد ماند. در این معنا، این آمـوزه گـرچه متمایز است، با مفهوم نقصانناپذیری یا این آموزه مرتبط است که فیض وعده داده شده به کلیسا، پایداری آن را تا پایان جهان تضمین میکند.
در کلیسای اولیه و قرون وسطا به ندرت از اصـطلاح یـا واژه خطاناپذیری نام برده میشد. منتقدان این آموزه موارد مختلفی را در تاریخ کلیسا نشان دادهاند که در آنها، بنابر آنچه گفته شده، پاپها آموزههای بدعتآمیز و کفرآمیزی را تعلیم دادهاند. یکی از مهمترین این مـوارد مـربوط بـه هونوریوث اول (۶۲۵ـ۶۲۸) است که توسط سـومین شـورای قـسطنطینیه (۶۸۰ـ۶۸۱)، که ششمین شورای جهانی کلیساها بود، محکوم شد.
این تعریف اعلامشده از سوی اولین شورای واتیکان که در خلال بحثهای قابل توجهی تـثبیت شـده، بـیانگر شرایطی است که تحت آن میتوان قائل
شد کـه پاپ بـدون خطا یا en Calhedraیعنی «از جایگاه خاص خود» سخن گفته است و در نتیجه بدیهی است که پاپ در برخی موضوعاتِ دینی و اخلاقی خواهان قـبول قـطعی و بـیچونوچرای کل کلیسا باشد. بهرغم اینکه توسل به آموزه خطاناپذیری انـدک بوده و نیز بهرغم اینکه بر مرجعیت اسقفها در دومین شورای واتیکان (۱۹۶۲ـ۱۹۶۵) تأکید شده، این آموزه در برابر تلاشهای جهانی بـرای اتـحاد کـلیساها دراواخر قرن بیستم مانعی عمده بودهاست. این امر حتی در میان الاهـیدانان کـاتولیک نیز موضوعی بحثبرانگیز بوده است.
“Papal Infallibility” in Merriam-Webster””s Encyclopedia of World Religions, P.841.
شهابالدین وحیدی
صهیونیسم
صهیونیسم عبارت است از جنبش ملیگرایانه یهودیان که هـدفش ایـجاد دولت مـلی یهودی در فلسطین، سرزمین باستانییهودیان (بهزبانعبری:سرزمین اسرائیل)(۱) است. اگرچه صهیونیسم از اروپای شـرقی و مـرکزی در اواخـر قرن نوزدهم پدیدار شد، به شیوههای گوناگون نوعی تداوم دلبستگی ملیگرایانه کهن یهودیان و یـهودیت بـه سـرزمین تاریخی فلسطین است، مکانی که در آن یکی از تپههای اورشلیم باستان را صهیون نامیده بودند.
در قرون شـانزدهم وهـفدهم شماری از «نجاتدهندگان»(۲) کوشیدند تا یهودیان را به بازگشت به فلسطین ترغیب کنند. در هر حـال، جـنبش روشـنگری(۳) در اواخر قرن هجدهم یهودیان را به پذیرش جهان سکولار غرب مجبور کرد و تا اوایل قـرن نـوزدهم بیشتر مسیحیان هزارهگرا علاقه به بازگشت یهودیان بهفلسطینرا زنده نگاه داشتند. بهرغم نـهضت روشـنگری، یـهودیان اروپای شرقی تمایلی به این امر نداشتند و در واکنش به برنامههای حکومت تزار «دوستداران صهیون»(۴) را برای بـهبود اسـکان کشاورزان و پیشهوران یهودی در فلسطین تشکیل دادند.
تئودور هرتسل،(۵) روزنامهنگار اتریشی، اولین کـنگره صـهیونیستی (۱۸۹۷) را در شـهر بال(۶) سوئیس برگزار کرد که طرح جنبش بال را ارائه میکرد؛ این امر بیانگر آن بود که «صـهیونیسم
______________________________
۱٫ Eretz yisra””el
۲٫ Messiahs
۳٫ Haskalah
۴٫ Hovevei Ziyyon
۵٫ Theodor Herzl
۶٫ Basel
مـیکوشد تـا برای یهودیان موطنی در فلسطین ایجاد کند که حقوق عمومی آن را تضمین کند.» صـهیونیسم تـا پیش از جنگ جهانی اول صرفا اقلیتی از یهودیان بود که بیشتر آنها از روسیه بودند، اما از سوی اتریشیها و آلمـانیها هـدایت میشدند. صهیونیسم تبلیغات خود را از طریق سخنوران و جزوات گسترش داد، روزنامههای خاص خود را مـنتشر کـرد و در ادبیات و علوم انسانی به آنچه که «رنـسانس یـهودی» نـامیده میشد، تحرک بخشید. توسعه زبان عبری جـدید تـا حدود زیادی در این دوره صورت گرفت.
شکست انقلاب روسیه ۱۹۰۵ و به دنبال آن موج قتل عـام و سـرکوبها، به مهاجرت شمار زیادی از جـوانان یـهودی روسی بـه فـلسطین و اقـامت در آنجا انجامید. تا سال ۱۹۱۴ حدود نـودهزار یـهودی در فلسطین حضور داشتند. با شروع جنگ جهانی اول، صهیونیسم سیاسی دوباره آشکار شـد و رهـبری آن به یهودیان روسی مقیم در انگلستان واگـذار شد. وایتسمان کایم(۱) و سـکولوف نـاهوم(۲) در اجرای اعلامیه بالفور(۳) از سوی بـریتانیای کـبیر (۲ نوامبر ۱۹۱۷) مؤثر بودند، بر اساس این اعلامیه، انگلیس به حمایت از ایجاد موطن مـلی یـهودی در فلسطین متعهد شد.
در سالهای بـعد صـهیونیستها در فـلسطین اقامتگاههای شهری و روسـتایی بـرای یهودیان ایجاد کردند و سـازمانهای مـستقل را تکمیل کردند و حیات فرهنگی یهود و تعلیم زبان عبری را استحکام بخشیدند. در مارس ۱۹۲۵، جمعیت یهودی فـلسطین بـه طور رسمی صد و هشت هزار نـفر تـخمین زده شد و در ۱۹۳۳ ایـن تـعداد تـا حدود دویست و سی و هـشت هزار نفر افزایش یافت. جمعیت عرب از این امر که فلسطین در نهایت به دولتی یهودی تـبدیل خـواهد شد و ناگزیر است که سرسختانه در بـرابر صـهیونیسم و سـیاست انـگلیس مـقاومت کنند، رعبزده بـودند. شـورش اعراب خصوصا در سالهای ۱۹۲۹ و ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ باعث تدبیر انگلیس جهت برقراری صلح میان خواستههای اعراب و صهیونیست شد. هـنگامی کـه تـنش میان اعراب و صهیونیستها بیشتر شد، انگلیس مـسئله فـلسطین را بـه سـازمان مـلل واگـذار کرد و این سازمان در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ پیشنهاد کرد که این کشور به دولتهای مستقل عرب و
______________________________
۱٫ Chaim Weizmann
۲٫ Nahum Sokolow
۳٫ Balfour
یهود، تقسیم شود و شهر اورشلیم بینالمللی گردد. ایجاد دولت اسرائیل در ۱۴ مه ۱۹۴۸ باعث جنگ اعراب و اسـرائیل در سال ۱۹۴۸ـ۱۹۴۹ شد که در طی آن اسرائیل سرزمینهایی را، بیشتر از آنچه که در قطعنامه سازمان ملل پیشنهاد شده بود، غصب کرد و هشتصد هزار عرب آواره به نام فلسطینیان را اخراج کرد.
در دو دهه بعد، سازمانهای صهیونیستی در بـسیاری کـشورها حمایت مالی از اسرائیل و تشویق یهودیان جهت مهاجرت به آنجا را افزایش دادند. در هر حال، اکثر یهودیان با دیدگاه رایج بسیاری از یهودیان کاملاً سنتیِ اسرائیل مبنی بر اینکه یهودیان در خارج از اسـرائیل در «تـبعید» زندگی میکنند و فقط در اسرائیل میتوانند از زندگی کامل برخوردار شوند مخالفند.
“Zionism” in Merriam – Webster””s Encyclopedia of World Religions, P.1163.
طیبه مقدم
گناه نخستینOriginal Sin
بر طبق تعالیم مسیحی، یعنی وضع یا حالتی از گـناه کـه هر انسانی با آن زاده میشود؛ نـیز مـنشأ یا علت آن حالت. به طور سنتی آن منشأ به گناه آدم نسبت داده میشود که با خوردن میوه ممنوعه از دستور خدا سرپیچی کرد و در نتیجه، گناه و خطایش بـا تـوارث به فرزندانش منتقل شـد.
اگـرچه اینوضعیت انسان (گرفتاری و رنج، مرگومیر و تمایل عمومی به گناه) بر موضوع هبوط آدم که داستان آن در بخشهاینخستین سِفْرپیدایش آمده، استوار است، عهد عتیق در مورد انتقال گناه اجداد بهتمام بنیآدم چیزی نمیگوید. درانـاجیل جـز اشاراتی به مفهوم هبوط آدم و گناه عمومی چیزی یافت نمیشود. تأیید عمدهای که از کتابمقدس برای ایننظریه آورده شده، در نوشتههای پولس قدیس وبهویژه در رساله به رومیان (۵:۱۲ـ۱۹)، یافت میشود. پولس در این عبارتِ مشکل، تـناظری مـیان آدم و عیسیمسیح بـرقرار کرده، بیان میدارد که گناه و مرگ توسط آدم وارد دنیا شد، همچنانکه فیض و زندگی جاوید و ابدی به مـقیاس بسیار فراوانتری توسط عیسی برای جهان به ارمغان آمد.
مناظره اگـوستین قـدیس بـا پلاگیوس به تثبیت مسئله گناهآلودگیِ وضعیت آدمی به عنوان یک عنصر اصلی در
الاهیات غالب مسیحی کمک کـرد.
“ Original Sin” in Merriam – Webster””s Encyclopedia of World Religions, P. 83.
شـهابالدین وحیدی
مواد نود و پنجگانه لوتر
پیشنهادهایی برای بحث که توجه خاصی به مـوضوع آمـرزشنامهها داشـت و به زبان لاتینی به قلم مارتین لوتر نوشته شد. دیرزمانی اعتقاد بر این بود کـه لوتر این پیشنهادها را بر در Schosskirche(کلیسای جامع) در ویتنبرگ در ۱۳ اکتبر ۱۵۱۷ نصب کرد، اما اصالت تـاریخی این واقعه مورد تـردید قـرار گرفته است. بر اساس برخی شواهد، لوتر پیشنهادهای یادشده را در ۳۱ اکتبر سال ۱۵۱۷ به اسقفها نوشت، اما پاسخی دریافت نکرد و سپس آن را در میان دوستان و آشنایان فرهیخته توزیع کرد. به هر حال، این واقعه در قـرن هفدهم به عنوان نقطه آغاز نهضت اصلاحات پروتستانی شناخته شد.
معمولاً پیشنهادهای لوتر تنها برای الاهیدانان جالب توجه بوده است، اما اوضاع سیاسی و دینی این عصر و این واقعیت که صنعت چـاپ بـه تازگی اختراع شده بود، همگی دست به دست هم داد تا این پیشنهادها ظرف چند هفته در سراسر آلمان بر سر زبانها بیفتد. از اینرو، آنها رفتهرفته به مانیفستی تبدیل شدند که اعـتراض عـلیه داستان رسوای آمرزشنامهها را به بزرگترین بحران در تاریخ کلیسای غرب مسیحی تبدیل کرد.
آمرزشنامهها مبادله مقداری پول در ازای مجازات موقتِ ناشی از گناه و به عبارت دیگر، تاوان عملی و از آیین توبه بوده است. ایـن آمـرزشنامهها با استفاده از اقتدار پاپ اعطا میشد و کارگزارانِ مجاز آن را در دسترس قرار میدادند. در هیچ زمانی ادعا نشد که از آنها آمرزش الاهی را میتوان خرید یا فروخت یا برای کسانی که ناپشیمانند یا اعـتراف نـکردهاند سـودمندند. اما در قرون وسطا و همزمان بـا شـدت یـافتن بحرانهای مالیِ دستگاه پاپی، بسیار رواج یافتند و سوءاستفادهها شایع شد. بدفهمیهای دیگر پس از آن رخ داد که پاپ سیکتوسِ چهارم آمرزشنامه را به ارواح در برزخ نـیز تـعمیم داد. اظـهارات غالبا موهن فروشندگان آمرزشنامهها دستمایه اعتراضهای الاهیدانان شـد.
عـلت مستقیم این رسوایی در آلمان در سال ۱۵۱۷ عبارت بود از موضوع آمرزشنامهای که برای بازسازی
کلیسای سنت پیتر در رم وضع شده بود. امـا در تـوافقی سـرّی که بیشتر آلمانیها از آن چیزی نمیدانستند، نیمی از درآمدهای آلمان قرار بـود که برای ادای بدهی عظیم آلبرت اهل ماینز، سراسقف والکتور، به خانواده ثروتمندِ فوگر بابت مخارج نصب او به مـقامهای عـالی از سـوی پاپ، هزینه شود. ژان تتسل، راهب دومینکن و کارگزار پاپ در آلمان، ادعاهای گزافی در بـاب آمـرزشنامههایی که میفروخت، میکرد. فروش این آمرزشنامهها در ویتنبرگ از سوی الکتور فردریکِ خردمند ممنوع شده بود. وی ترجیح مـیداد کـه مـؤمنان اعانات و خیرات خود را به مجموعه عظیمی از آثار باقیمانده اختصاص دهند که وی در «کـلیسای هـمه قـدیسان» نمایش داده بود. به هر حال، اعضای کلیسای ویتنبرگ نزد تتسل رفتند و (سپس) آمرزشنامههای دریـافتشده از وی را بـه لوتـر نشان دادند. لوتر با مشاهده آنچه آن را خطای الاهیاتی عظیم میدانست، دست به کار نـوشتن مـواد نود و پنج گانه شد.
مواد پیشنهادی گزینههایی غیرقطعی بود که لوتر در باره بـعضی از آنـها تـصمیمی نگرفتهبود. دراینپیشنهادها، امتیازمقامپاپی دراین موضوع انکار نشده بود، هر چند سیاست پاپ به طور ضـمنی مـورد انتقاد قرار گرفته بود. ویژگی معنوی و باطنی مسیحیت مورد تاکید قرار گرفته بـود، ایـن واقـعیت مورد تأکید قرار گرفته بود، که از مردمان مستمند و بینوا پول ستانده شده، به دربارِ ثروتمندِ پاپ در رمـ ارسـال میگردد و این همان نکتهای بود که مدتهای مدیدی آلمانیها را بابت کمک بـه رم رنـجانده بـود.
سرانجام، سراسقف ماینز زنگ خطر را به صدا درآورد و آزردهخاطر شد و در دسامبر سال ۱۵۱۷ مدارک خود را به رم فـرستاد و خـواستار طـرد لوتر شد. در ژوئن سال ۱۵۱۸، یکی از الاهیدانانِ دومینیکن اعلامیهای بر ضد اعلامیه لوتر تـنظیم کـرد و در برابر مخاطبان دومینیکن در فرانکفورت از آن دفاع کرد. هنگامی که لوتر دریافت که مواد پیشنهادی وی آنچنان مورد تـوجه قـرار گرفته، نوشته مفصلی را، که در آن مواد نود و پنجگانه توضیح داده شده بود، بـه زبـان لاتینی فراهم آورد و در پاییز سال ۱۵۱۸ منتشر کرد.
“Ninety-Five Theses” in Merriam – Webster””s Encyclopedia of World Religions, PP. 813.
بـهروز حـدادی
نـمازِ زرتشتی
نماز و به طور کلی نیایش در شـریعت مـزدیسنا از جایگاه والایی برخوردار است، بهگونهای که هر بهدینی میبایست در هر روز بخشی از وقت خـود را صـرف نماز و نیایش نماید.
واژه «نِمَه» کـه هـمان نماز فـارسی اسـت و هـمچنین کلمه «وَهْمَ» که به معنای دعـا و نـماز و ستایش است، در تفسیر پهلویِ اوستا (زند) به نیایش ترجمه شدهاند.
بنابه سـنت، نـماز زرتشتیان پنجبار در روز برگزار میشود که هـر زرتشتی میبایست در هر روز آن را بـهجا آورد کـه در ذیل به این نمازها و بـرخی از تـرجمه ذکرهای آنها اشاره میشود:
هر نماز با این زمزمه از سروشباژ (نماز سروشباژ بـه ایـزد سروش یا همان نگاهبانِ ارواح در ایـن جـهان اخـتصاص دارد، آغاز میشود:
«بـه نـام خداوند بخشنده مهربان.
بـه خـشنودی اهورامزدا. اشم و هو (۳ بار)
برمیگزینم کیش مزدیسنا را که آورده زرتشت است و کیشی است کـه نـکوهنده خدایان پنداری و ستایشگر آفریدگار داناست.»
سـپس بـنابر آنکه چـه هـنگامی از روز یـا شب باشد، یکی از نـمازهای پنجگانه خوانده میشود:
نماز گاه هاوَنَ (بامدادان = از برآمدن خورشید تا نیمروز)
درود و ستایش باد به گـاه بـامدادِ پاک، سرآمد پاکی. درود و ستایش باد به دهـبان سـودبخش پاک، سـرآمد پارسـایی. در ایـن گاه میستایم مـهر پیـوندگار جان، بسیار بینای بسیار شنوای ناموَر، پرورنده تن و رامشبخش روان را.
نماز گاه رَپیتْوین (از نیمروز تا پسین)
درود و سـتایش بـاد بـه نیمروز پاک، سرآمد پاکی. بدینگاه درود و ستایش باد بـه شـهربان مـردم پرورِ پاکـِ سـرآمد و بـه اردیبهشت و آتش اهورا مزدا.
گاه اُزَیَرین (از پسین تا شامگاه)
درود و ستایش باد به گاه پسین و بدین گاه، درود و ستایش باد به کشوربان دلاور پرور پاک، سرآمد پاکی و درود و ستایش باد به سرچشمه آبـهای مزدا داده.
نماز اویسروثریم گاه (از شامگاه تا نیمهشب)
درود و ستایش باد به شام گاه، نگهبان زندگی پاک، سرآمد پاکی، و بدین گاه
درود و ستایش باد به پرورندگان به فراهم سازان و پرورندگان، همه در بـایستهای زنـدگیِ خوش و به راهبران پیروزِ زرتشت پاک، سرآمد پارسایی.
نماز اُشَهین گاه (از نیمهشب تا برآمدن خورشید)
درود و ستایش باد به سروش پاک، پارسای پیروزمند جهانپرور و دادگری درست و راستین که پرورنده و آبادکننده جهان اسـت.
در ادعـیه «خُرده اوستا» علاوه بر نمازهای مذکور نیایشهای پنجگانهای مطرح شده است که هرکدام به ستایش و نیایش یکی از خورشید، مهر، ماه، آب و آتش اختصاص دارد کـه بـه ترتیب به خورشید نیایش، مـهرنیایش، مـاه نیایش، اَرِدویسور بانو نیایش و آتش نیایش نامیده شدهاند.
و همچنین نیایشهای کُشتی افزون، ستایش خدا، پیمان دین، تندرستی و بُرساد نیز آمدهاند.
اهمیتِ نماز
بشر، بـهترین مـخلوق خداست. او میتواند از دیگر مـخلوقات، جـهت رفع نیازهایش استفاده نماید. او میتواند به آسانی از موهبت بیشمار الاهی برخوردار گردد و زندگیِ آرامی را برای خود در روی زمین فراهم کند. بهعلاوه سازوکار حیرتانگیز تن آدمی که مخلوق خداوند است، او را قـادر سـاخته است که خود را با محیطِ پیرامونش وفق دهد. از اینرو شایسته است بر بشر که پدرِ بخشنده آسمانی را با نماز روزانهاش، سپاس گوید.
کیش زرتشت برای نماز اهمیت بسیاری قایل است. در اوسـتا آمـده است: «ایـ زرتشت، نمازْ نیک است، این بهترین [کردار[ است برای بشر». عموما زرتشتیان نماز را «بندگی» میدانند. همه مـا در واقع بندگان خدا هستیم، و همواره آماده انجام دستورهای او. ما باید هـمچون بـندگان، تـسلیمِ خواستِ اوباشیم واز او اینگونه بخواهیم: «خدایا آنچه تو مناسب ما میدانی، به ما ارزانی فرما».
خداوندْ با خـرد خـویش مخلوقات شگفتانگیزی را خلق کرده، با مهارت خود، آنها را تداوم بخشیده است. او تغییرات فـصلیِ ادواریـای را مـقدر کرده تا بتوانیم از انواع گوناگون مخلوقات در فصول مختلفِ سال برخوردار باشیم و این تداومبخش زندگانی مـاست. از اینرو، اولین هدف ما در بهجا آوردن نماز، سپاسگزاری از خداوند است.
بشر مستعد گناه اسـت. او دانسته یا ندانسته، مـرتکب گـناه میشود، زیرا هیچ انسانی کامل نیست. از اینرو، دومین هدف ما در بهجا آوردن نماز، طلب بخشودگی گناهان از خداست. تقریبا در هر نماز زرتشتی برای پشیمانی از گناهان، عبارتی وجود دارد که اینگونه آغاز میشود: «از همه گـناه، پتتPatet] : توبه]، پشیمانم».
بهعلاوه، این عملی متعارف است که خدا را برای نیل به آرزوهایمان عبادت کنیم. نماز در چنین مواردی به نوعی معامله تبدیل میشود. بیتردید، نماز درخواست کردن از خداست، اما بـاید در مـسیر درست باشد. از اینرو، سومین هدفِ ما در بهجا آوردن نماز، طلب برکت از اوست، به گونهای که بتوانیم معنا و محتوای زندگی مادی، اخلاقی و معنوی خود را بهتر کنیم.
نماز را باید با عشق و خلوص و حـضور قـلب بهجا آورد. یک نماز واقعی هرگز بیپاسخ نمیماند، مشروط به آنکه از خودپرستی عاری باشد. نمازی که با انگیزش بد بهجا آورده شود، هرگز مورد قبول خداوند واقع نمیشود. در اوستا آمده اسـت: نـمازی که عاری از بداندیشی و با خلوص کامل بهجا آورده شود، همچون سپری است در مقابل نفوذ اهریمن. باید به خاطر بسپاریم که خداوند نه تنها در مورد اعمال ما، بلکه در مورد نیّات مـا نـیز داوری مـیکند. از اینرو، هنگام نماز، باید دل از انـدیشههای اهـریمنی و نـیّات ناشایست، آزاد و رها باشد.
نماز و سلوک اخلاقی باید ملازم یکدیگر باشند. بهجا آوردن نمازهای روزانه از یکسو، و از سوی دیگر، رهاکردن اخلاق و اصول اخلاقی در زنـدگیِ روزمـره و رفـتار فریبآمیز با دیگران، دورویی است. نماز گزاردن بـا «تـسبیح در دست و اهریمن در دل»، هرگز مورد قبول خداوند واقع نمیشود. نماز نباید به تنبلی منجر شود، بلکه باید با کار و تـلاش هـمراه بـاشد. طلب یاری از خداوند از یکسو و دست کشیدن از کار از دیگر سو، بـیهوده است. نماز و کار و تلاش باید ملازم هم باشند. خداوند فقط یاریکننده کسانی است که یاریگرِ خود هستند.
عـدهایهستند کـه بـرایخواهشهای خویش در پیشگاه خدا نماز میگزارند، و هنگامی که در پاسخ به خواهشهای خـویش نـاکام میمانند، نماز را رها کرده، حتی کافر میشوند. اما آنها باید بدانند که تنها خدا است کـه نـیک و بـدِ ما آگاه است. شکسپیر این را دقیقا بیان کرده
است: «ما، که غـافل از حـال خـویشتنیم، اغلب چیزی را طلب میکنیم که به زیان ما است، لذا نیروهای داناتر [= خداوند]، به خـاطر خـیر خـودمان از دادن آنچه طلب میکنیم، امتناع میورزند.» نماز ما باید از روی اخلاص باشد، این مهمترین تکلیف مـا اسـت. باید به خدا توکل کرد. در گاتها آمده است: «اهورامزدا خود با فراست اسـت، پس ایـنگونه اسـت که هر چه او برای ما اراده کند، میبایست خوب باشد.» ما باید همیشه با دلی بـه غـایت تسلیمِ خداوند نماز بگزاریم، این کار روح ما را تقویت میکند.
میدانیم که اکـثر نـمازهای زرتـشتی به زبان اوستایی، که به سنسکریت نزدیک است، نوشته شده است. اوستا و سنسکریت دو زبان بـسیار بـاستانیِ جهان به شمار میآیند. تلاوت صحیح نمازهای اوستایی، آهنگ و حالت خاصی از احـساس را پدیـد مـیآورد. هر حرفِ یک واژه اوستایی تأثیرات خاصی دارد. همه حروفی که در یک واژه به کار میرود، تأثیری تـرکیبی دارد، درسـت مـانند داروسازی که در داروخانه مواد مختلف را مخلوط میکند و دارویی مؤثر را میسازد. از اینرو، هـمیشه درسـت آن است که نماز به همان زبان اصلی قرائت شود. البته ترجمه آن را میتوان به هر زبان بـومی و یـا خارجیِ امروزی خواند. چه اشکالی دارد اگر بخشی از نماز را مانند «یَثا اهو وئیـریو» بـه زبان اوستاییِ اصلی قرائت کنیم و سپس تـرجمه آن را بـا صـدای بلند به زبان خارجی یا بومی بخوانیم؟ یـک نـماز تأثیرگذار باید به همان زبان اصلی خوانده شود.
منبع بخش «اهمیت نماز»:
Rustomji Motafram, Ervad Ratanshah, “Importance of Prayer in the Zoroastrian Religion”, in The Zoroastrianism, Vol. 1.