مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

اعتقادات امامیه در کلام شیخ حر عاملی؛ کاوشی بر محور الفصول المهمه فی اصول الائمه (ع)

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله هفت آسمان » زمستان ۱۳۹۰ – شماره ۲ (از صفحه ۸۷ تا ۱۱۶)
URL : http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/986535
عنوان مقاله: اعتقادات امامیه در کلام شیخ حر عاملی؛ کاوشی بر محور الفصول المهمه فی اصول الائمه (ع) (۳۰ صفحه)
نویسنده : فتحی تازه کند،علی
چکیده :
این مقاله گزارشی تفصیلی از دیدگاههای اعتقادی شیخ حر عاملی عرضه می‌دارد. برای بیان تقریر وی از اعتقادات امامیه، یکی از آثارش با عنوان الفصول المهمه فی اصول الائمه محور قرار گرفته و در عین حال تلاش شده که با مراجعه به تمام آثار وی تصویر جامعی از دیدگاههای کلامی‌اش عرضه شود. شیخ حر عاملی از محدثان مشهور امامیه و از بزرگان علمای اخباری است. به نظر وی آنچه در روایات ذکر شده وافی به مقصود است. بر همین اساس، وی در این کتاب تلاش دارد تمام معارف را با نقل آیات و روایات و استناد مستقیم بدانها عرضه بدارد. به نظر وی، برای تبیین عقاید نیازی به ادلّه عقلی ظنی نیست و روا نیست که ظاهر روایات با استناد به این قبیل ادله ظنی تأویل گردد. بر همین اساس، وی دیدگاه برخی از متکلمان امامی همچون شیخ مفید را که ظاهر برخی از روایات را تأویل‌کرده‌اند رد می‌کند. شیخ حر برای فلسفه و تصوف در مسائل اعتقادی اعتباری قائل نیست و دیدگاه‌های فیلسوفان و صوفیان را با استناد به ادله عقلی و نقلی رد می‌کند.
کلمات کلیدی :
اعتقادات، شیخ حر عاملی، احادیث اعتقادی، الفصول المهمه، تصوف

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۸۷)


فهرست

‌ ‌‌‌اعـتقادات‌ امامیه درکلام شیخ حر عاملی؛

کاوشی بر محور الفصول المهمه فی اصول الائمـه‌(ع)

عـلی‌ فـتحی‌ تازه‌کند۱*

  1. پژوهشگر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب وابسته به دانشگاه ادیان و مذاهب.

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۸۸)


زندگی‌نامه علمی شیخ‌ حر عـاملی

محمد بن‌حسن بن‌علی بن‌محمد بن‌حسین حر عاملی مشغری (حرعاملی، ۱۳۶۲: ۱/۱۴۱‌)، یکی از محدثان مشهور‌ امـامیه‌ و از بزرگان علمای اخباری در شـب جـمعه هشتم رجب ۱۰۳۳ق، در روستای مشغری از توابع جبل عامل لبنان دیده به جهان گشود (سبحانی، ۱۴۲۲: ۱۲/۲۶۷). او تحصیلات ابتدایی را از‌ سنین کودکی در نزد پدر و نیز عمویش، شیخ محمد حر و جد مادری‌اش، شیخ عبدالسلام بن‌محمد حر۴۵ و دایی پدرش، شیخ علی بـن‌محمود۴۶ آغاز کرد. بعد از مدتی به قریه جبع‌ مسافرت‌ کرد و در آنجا بعضی دیگر از کتب زبان و ادبیات عربی، ریاضی، حدیث، فقه و دیگر علوم را نزد شیخ زینالدین بن‌محمد بن‌حسن بن شهیدثانی،۴۷ و شیخ حسین بـن‌حسن بـن‌یونس ظهیری۴۸‌ آموخت‌ (حرعاملی، ۱۳۶۲: ۱/۷۰). از اساتید و شیوخ دیگر شیخ حر می‌توان به این اشخاص اشاره کرد: مولی محمدباقر مجلسی،۴۹ فیض کاشانی،۵۰ مولی محمدطاهر بن‌محمدحسین شیرازی نجفی قمی،۵۱‌ سید‌ محمد بن‌علی بن‌نعمت الله مـوسوی جـزائری مشهور به سید میرزا جزائری نجفی،۵۲ شیخ علی نواده شهید ثانی،۵۳ محقق خوانساری۵۴ و سید هاشم توبلی بحرانی۵۵ (حرعاملی، ۱۳۶۲‌: ۱/۱۵‌).

شیخ‌ حر عاملی در سال ۱۰۵۱‌ق، موفق‌ به‌ دریافت اوّلین اجازه نقل روایـت ازحـسین بن‌حسن بن‌یونس بن‌ظهیرالدین عاملی می‌شود (حرعاملی، ۱۴۲۹: ۳۰/۱۷۰). وی اوّلین اثر خود به نام‌ الصحیفه‌ الثانیه‌ من ادعیه علی بن‌الحسین (ع) را در سال ۱۰۵۳‌ق به‌ اتمام رساند. این کتاب حاوی دعاهایی از امام سجاد (ع) است که در کتاب صحیفه سـجادیه کامـله ذکـر نشده است‌ (آقا‌ بزرگ‌ تـهرانی، ۱۴۰۳: ۱۵/۲۰). وی در سـال ۱۰۵۶ق کتـاب الجواهرالسنیه‌ فی الاحادیث القدسیه را به اتمام رساند (حرعاملی، ۱۴۰۲: ۲۹۵).

شیخ حر عاملی تا چهل سالگی در منطقه‌ جبل‌ عامل‌ لبنان زندگی می‌کند و در این مـدت دو بـار حـج به‌جا می‌آورد‌ (حرعاملی‌، ۱۳۶۲: ۱/۱۴۲). اولین حج او در سال ۱۰۵۷ق (حرعاملی، ۱۳۶۲: ۱/۱۲۰) و حج دومـش در سـال ۱۰۶۲‌ق بوده‌ است‌ که در آن خبر وفات پدرش را در راه خراسان به او‌ می‌رسانند‌ (حرعاملی‌، ۱۳۶۲: ۱/۶۶). در سال ۱۰۶۳ق، رساله‌ای در احوال جماعتی از صحابه پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) می‌نگارد‌. در‌ این‌ رساله، نـام ۴۸۱ نـفر از صـحابه پیامبر و امیرالمؤمنین (ع) ذکر شده که ۳۸ نفر از‌ آنها‌ راویان زن هستند (حـرعاملی، ۱۳۴۴: ۱۲۶). در این رساله، صرف صحابی‌بودن را

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۸۹)


برای‌ اصحابی‌ که‌ مدح و ذم خاصی در مورد آنها وارد نشده، نوعی مدح دانسته است (حر عـاملی‌، ۱۳۴۴‌: ۲).

در سـال ۱۰۷۳ق بـعد از زیارت قبور ائمه اطهار (ع) در عراق برای زیارت‌ امام‌ علی‌ بن‌موسی‌الرضا (ع) عازم طـوس مـی‌شود و همان‌جا مجاور امام هشتم (ع) می‌گردد (حرعاملی، ۱۳۶۲: ۱/۴۸). در ماه شعبان‌ سال‌ ۱۰۷۳ ق رساله فى الغنا (حرعاملی، ۱۳۸۷: ۱۸۴) و در سال ۱۰۷۶ق رساله الاثـنی‌عشریه‌ فـی‌الرد‌ عـلی‌الصوفیه‌ را می‌نویسد (حرعاملی، ۱۳۹۰: ۱۸۴). در رساله اخیر هزار حدیث در رد اعتقادات و اعمال صوفیه‌ بیان‌ شده‌ اسـت (حـرعاملی، ۱۳۶۲: ۱/۱۴۴). وی در هـمین سال رساله خلق‌الکافر و ما یناسبه‌ را‌ به اتمام می‌رساند (آقابزرگ تهرانی، ۱۴۰۳: ۷/۲۴۶). در سال ۱۰۷۸ق کتابی با عـنوان التـنبیه بـالمعلوم من‌ البرهان‌ فی تنزیه المعصوم عن السهو و النسیان تألیف می‌کند (حرعاملی، ۱۳۸۹: ۱۸۹). در‌ این‌ اثر، اسـتدلال و شـبهه کسانی که فراموشی در‌ عبادت‌ را‌ از سوی معصومین (ع) روا دانسته‌اند رد شده‌ و به‌ پاره‌ای از ادلّه نقلی و عقلی در ایـن زمـینه اشـاره شده است. یک سال‌ بعد‌ در سال ۱۰۷۹ق رساله‌ای در‌ موضوع‌ رجعت با‌ عنوان‌ الایقاظ‌ من‌الهجعه بـالبرهان عـلی‌الرجعه می‌نویسد (حرعاملی، ۱۳۶۲‌ب: ۴۳۰‌) و آیات و روایاتی را در ارتباط با رجعت و امکان و وقوع آن در این‌ امت‌ و امت‌های گـذشته مـطرح مـیکند و در پایان‌ به شبهات پیرامون رجعت‌ پاسخ‌ میدهد.

شیخ حر عاملی مشهورترین‌ اثر‌ خود یعنی کـتاب وسـایل‌الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه را پس از تلاش بسیار‌ در‌ همین سالها به پایان می‌رساند‌. این‌ کتـاب‌ تـمامی احـادیث فقهی‌ موجود‌ در کتب اربعه و سایر‌ کتب‌ مورد اعتماد شیعه را دربر دارد (حرعاملی، ۱۳۶۲: ۱/۱۴۲). این کتاب در سه مرحله‌ تـألیف‌ شـده اسـت: مرحله اول مرحله جمع‌، تألیف‌، اضافه و حذف‌ است‌ که‌ تا سال ۱۰۷۲ق ادامه‌ داشـته اسـت. مرحله دوم مرحله تهذیب و اخراج از پیش‌نویس به پاک‌نویس دوم بوده که در‌ سال‌ ۱۰۸۲ق به اتمام رسیده است. مرحله‌ سـوم‌ مـرحله‌ دقت‌ در‌ تهذیب و تصحیح و نیز‌ دقّت‌ در مقابله بوده که در سال ۱۰۸۸ق به پایان رسـیده اسـت (حرعاملی، ۱۴۲۹: ۱/۱۰۴).

شیخ حر‌ در‌ سال‌ ۱۰۸۵ق در سفری به اصـفهان بـا عـلمای‌ آن‌ شهر‌ از‌ جمله‌ علامه‌ مجلسی دیدار داشته که در این دیدار هـر دو نـفر به یکدیگر اجازه نقل روایت می‌دهند (حرعاملی، ۱۳۶۲: ۱/۴۸). وی در این سفر ملاقاتی هم با شاه‌ سلیمان صـفوی داشـته است.

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۹۰)


بعد از بازگشت به مـشهد، قـاضی‌القضات و شیخ الاسـلام آن مـنطقه مـی‌شود (امین، ۱۴۰۳: ۹/۱۶۷). بعضی هم اعتقاد دارند که مـنصب قـضاوت را نپذیرفته است (سبحانی، ۱۴۲۲‌: ۱۲‌/۲۶۸).

وی در سال ۱۰۸۶ق اثری مهم در دفاع از قرآن با عنوان رساله فـی اثـبات تواتر القران می‌نویسد (حرعاملی، ۱۴۲۹ب: ۱۲۴). در این رسـاله ۱۲ وجه در اثبات‌ تواتر‌ قـرآن و عـدم تحریف آن بیان کرده و به شـبهات کـسانی که به عدم تواتر قرآن اعتقاد دارند، پاسخ داده است.

وی در مدت سکونت‌ در‌ طوس دوبـار حـج بجا می‌آورد‌ و دو‌ بار هم بـه زیارت قـبور ائمـه اطهار (ع) در عراق مـشرف مـی‌شود (حرعاملی، ۱۳۶۲: ۱/۱۴۲). در حج دوم فتنه بـزرگی در مـکه روی می‌دهد که‌ به‌ کشتار جمعی از علما‌ و سادات‌ توسط عثمانی‌ها منجر می‌شود. شیخ حر بـه کمـک یکی از اشراف مکه مخفیانه به یمن رفـته و از آنـجا به ایران بـاز مـی‌گردد (حـرعاملی، ۱۳۶۲: ۱/۵۰).

او در سال ۱۰۸۸ق کتاب‌ من‌ لایـحضره الامام را که فهرستی از کتاب وسایل الشیعه است به اتمام می‌رساند (حرعاملی، ۱۴۲۹: ۱/۱۰۳). این اثر شامل عـناوین ابـواب، تعداد و مضمون احادیث کتاب وسایل الشـیعه اسـت (حـرعاملی، ۱۳۶۲‌: ۱/۱۴۲‌). در هـمین‌ سـال‌ها کتاب هدایه الامـه الی احـکام الائمه را که منتخبی از کتاب وسایل الشیعه است، با حذف‌ اسانید و مکررات، تألیف می‌کند (حرعاملی، ۱۳۶۲: ۱/۱۴۲). وی در حدود سـال‌ ۱۰۹۰‌ق کـتاب‌ دیـگری را با عنوان الفوائد الطوسیه می‌نویسد (آقابزرگ تـهرانی، ۱۴۰۳: ۱۰/۲۱۷). این کتـاب مـجموعه پاسـخ‌های وی ‌‌بـه‌ سـؤالات گوناگون حدیثى، فقهى، اصولی، کلامى، رجالى و… است که در ضمن ۱۰۲ فایده‌ بیان‌ شده‌ است (حرعاملی، ۱۴۰۳: ۵۵۲). در سال ۱۰۹۱ق اثر دیگری را در فقه با نام بدایه‌ الهدایه که شامل واجبات و محرّمات منصوصه اسـت، می‌نویسد (حرعاملی، ۱۳۴۳: ۱۷۵). در سال‌ ۱۰۹۶ق یکی دیگر از‌ آثار‌ ارزشمند خود را با نام اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، به رشته تحریر در میآورد (حرعاملی، ۱۳۸۵: ۷/۴۹۵). این کتاب حاوی بیش از بیست هزار حدیث از کتب اهل‌سنت و شیعه (حرعاملی، ۱۳۶۲‌: ۱/۱۴۳) در اثبات نـبوت پیامـبر اسلام (ص) و امامت امامان دوازده‌گانه شیعه از طریق بیان نصوص و معجزات است.

او کتاب الفصول‌المهمه فی اصول الائمه را در ماه ربیعالاول ۱۰۹۷ق به پایان

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۹۱)


می‌رساند (حرعاملی‌، ۱۳۷۶‌: ۳/۴۱۵). وی در همین سال تألیف کتاب املالامل (حرعاملی، ۱۳۶۲: ۲/۳۷۲) را تألیف مـی‌کند. این کتـاب در دو قسمت تنظیم شده است: قسمت اول به معرفی علمای منطقه جبل عامل‌ لبنان‌ می‌پردازد (حرعاملی، ۱۳۶۲: ۱/۲۴) و قسمت دوم شرح حال علمای مناطق دیگر از زمان شیخ طـوسی تـا زمان مؤلف را بیان می‌کند (حـرعاملی، ۱۳۶۲: ۲/۵). وی آثـار بسیاری را در این‌ کتاب‌ از خود نام برده که در بخش کتاب‌شناسی۵۶ به آنها اشاره خواهد شد (حرعاملی، ۱۳۶۲: ۱/۱۴۳).

وی بعد از هجرت به طوس در حرم شریف رضوی حلقه درسـی‌ بـزرگی‌ داشته‌ و کتاب وسایل الشـیعه خـود را‌ تدریس‌ می‌کرده‌ است. از جمله شاگردان و راویانی که از وی اجازه روایت داشتهاند، افراد ذیل هستند: شیخ مصطفی بن‌عبدالواحد بن‌سیار الحویزی،۵۷شیخ‌ محمدرضا‌ بن‌محمدبن‌حسن‌،۵۸‌شیخ حسن بن‌محمد بن‌حسن حر،۵۹سید‌ محمد‌ بن‌محمدباقر حـسینی اعـرجی،۶۰سیدمحمد بن‌محمد بدیع رضوی،۶۱ سید نورالدین جزایری،۶۲ مولی محمد فاضل بن‌محمدمهدی مشهدی۶۳‌ (حرعاملی‌، ۱۳۶۲‌: ۱/۱۶-۱۸).

شیخ حر عاملی سرانجام در ۲۱ رمضان المبارک‌ ۱۱۰۴ق در سن ۷۲ سالگی رحلت کرد و در حجره‌ای از حجره‌های صحن عتیق حرم شریف رضـوی، جـنب مدرسه‌ مـیرزا‌ جعفر‌ به خاک سپرده شد (حرعاملی، ۱۴۲۹: ۱/۸۷).

نگاهی اجمالی به ساختار‌ و محتوای‌ کلی کتاب

شیخ حر عاملی در کـتاب الفصول المهمه فی اصول الائمه که به درخواست عده‌ای‌ از‌ علما‌ و فـضلا نـگاشته، در پی آن اسـت که نمایی کلی از تعالیم اعتقادی‌ و عملی‌ اسلام‌ را به زبان حدیث بیان کند. در مقدمه کتاب آمده است کـه ‌ ‌احـادیث صحیح‌ و معتبر‌ در‌ ابعاد مختلف اعتقادی و عملی به اندازه کافی وجود دارد و می‌توان به وسـیله ایـن احـادیثِ‌ منقول‌ از معصومین به کلیّات و جزئیات دین علم پیدا کرد. پس نباید به سراغ‌ استنباطات‌ ظنّی‌ و ادلّه ضعیف عقلی و روشـ‌های ابداعی غیرشرعی رفت. اهل‌سنت این روش‌های ابداعی را برای دوری‌گزینی‌ از‌ اهل‌بیت (ع) اختراع کرده‌اند. به نـظر شیخ حر عاملی بـعضی از عـلمای متأخر امامیه‌۶۴‌ از‌ اینکه اکثر این استنباطات ظنّی فاسد است، غفلت کرده‌اند و در نتیجه در برخی از احکام‌ جزئی‌ شرعی با احادیث صحیح مخالفت ورزیده‌اند (حرعاملی، ۱۳۷۶: ۱/۷۷-۷۹).

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۹۲)


کتاب الفصول‌المهمه‌ فی‌ اصول‌الائمه‌ از یک مقدمه و دوازده فایده و پنج بخش تـشکیل شده است. در بخش نخست روایات مشتمل‌ بر‌ اصول‌ اعتقادی در ۱۲۰ باب بیان شده است. سپس در بخش دوم روایات‌ مشتمل‌ بر کلّیّات اصول فقه در ۸۶ باب ذکر شده است. ابواب این بخش گزارش روایاتی است‌ کهـ‌ بـا اصول فقه مرتبط است، مانند حجیت اخبار فقه، وجوب عمل به‌ احادیث‌ متواتر، چگونگی ناسخ و منسوخ و ظواهر کتاب. در‌ سومین‌ بخش‌، کلیات متعلق به فروع فقه را در‌ ۴۶‌ کتاب فقهی آورده است. این بـخش در حـقیقت گزیده کتاب وسائل الشیعه است‌ که‌ در ذیل عناوین باب‌ها، روایاتی‌ را‌ با حذف‌ سند‌ آورده‌ است. در چهارمین بخش از کتاب‌، روایات‌ مشتمل بر کلیات متعلق به طبّ و مطالب مرتبط با آن در ضمن‌ ۱۴۱‌ بـاب ذکـر شده است. نویسنده سرانجام‌ در پنجمین بخش، روایات‌ موضوعات‌ متفرق را با عنوان نوادر‌ الکلیات‌ در ۱۳۸ باب بیان کرده است. عنوان نوادر مشتمل بر روایاتی است که‌ ذیل‌ عناوین گذشته نمی‌گنجیده و در موضوعات‌ مـختلفی‌ هـمچون‌ تـاریخ، سنن، آداب‌، وعظ‌ و…، است. ایـن کـتاب در‌ مـجموع‌ ۳۱۹۴ حدیث را دربر دارد.

شیخ حر عاملی در ابتدای کتاب بعد از بیان‌ مقدمه‌، فوایدی را پیرامون حجیت نص عام‌ و شمول‌ افرادی آن‌ و همچنین‌ مباحثی‌ در مـوضوع الفـاظ، صـیغ‌ عموم، تخصیص عام، استدلال به عام قبل از فـحص و مـطالبی دیگر بیان می‌دارد و در پایان‌ این‌ نکته را متذکر می‌شود که علمای‌ اصول‌ و ادبیات‌ عربْ‌ مسئله‌ عام و خاص را‌ بررسی‌ و آن را طولانی کـرده‌اند و اکـثر مـباحثی که مطرح نموده‌اند دلیل تام و فایده قابل توجهی ندارد؛ ایـن‌ در‌ حالی‌ است که در احادیث ما قرائن بلکه‌ تصریحات‌، به‌ اندازه‌ کافی‌ وجود‌ دارد و ما به برکت ائمه اطهار (ع) بـه ایـن مـباحث نیازی نداریم. علمای اهل‌سنت چون در احکام شرعی فرعی به اندازه کـافی احـادیث صحیح ندارند، نیازمند چنین مسائلی‌ در اصول و ادبیات عرب هستند.

بعد از ذکر مقدمه و فواید، بخش اول کتاب را به اصـول دیـن اخـتصاص داده است و روایات مرتبط با اصول اعتقادی را در ۱۲۰ باب با‌ عناوین‌ مختلف بیان کرده است. وی در این بـخش تـقسیم‌بندی و تـعریفی مشخص و کلی از اصول اعتقادی بیان نکرده؛ ولی از چینش عناوینِ ابواب می‌توان حدس زد که مباحث اصـول اعـتقادی‌ را‌ بـه ۳ بخش کلی

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۹۳)


توحید، معاد و حجت، تقسیم کرده است. وی بعد از ذکر آیاتی چند از قرآن کـریم در بـاب اول و مباحثی پیرامون‌ عقل‌ در ابواب ۲ تا ۷، ابواب ۸ تا‌ ۶۲‌ را به مباحث توحید اختصاص داده و در ابواب ۶۳ تـا ۸۴ مـسائل مـعاد را مطرح کرده و در نهایت ابواب ۸۵ تا ۱۲۰ را غالباً‌ به‌ مباحث نبوت و امامت اختصاص‌ داده‌ است. در مـجموع بـخش اصول دین شامل ۶۳۳ حدیث است.

شیوه وی در این کتاب به این صورت است که نخست عـنوان بـاب را ذکـر می‌کند؛ آنگاه روایاتی را که‌ بدان‌ عنوان دلالت دارد، می‌آورد. بعد از ذکر اخبار اگر نظری داشته باشد بـا لفـظ «اقول» بیان می‌کند و غالباً مطالب هر باب را با جمله: «اقول الایات و الروایات و الادله فی ذلکـ‌ اکـثر‌ مـن أن‌ تحصی» به پایان می‌رساند.

اکثر روایات کتاب الفصول المهمه از کتب اربعه یا از دیگر کـتب صـاحبان‌ کـتب اربعه، اخذ شده است. وی همان‌طور که در فایده نهم‌ از‌ خاتمه‌ کتاب وسایل الشـیعه بـیان کرده، به صحت و قطعیت احادیث موجود در کتب اربعه و مورد اعتماد بودن مؤلفان ‌‌آنها‌ باور دارد.

گزارش تـفصیلی از الفـصول المهمه

قبل از گزارش تفصیلی محتوای کتاب‌ الفصول‌ المهمه‌، سه نکته مهم بـاید مـورد توجه قرار گیرد:

نخست آن که صاحب کـتاب الفـصول المـهمه‌، گاه مطالب درباره موضوع واحد را به صـورت پراکـنده در ابواب مختلف ذکر‌ کرده است. به همین‌ جهت‌، در مقام گزارش الفصول المهمه بـرای ایـنکه مطالب مربوط به موضوع واحـد بـه صورت یـکجا بـیان شـوند، در عین تلاش برای حفظ چینش اصـلی ابـواب کتاب، گاه از آن تخطی کرده‌ایم‌.

دوم آنکه در عین حال که محور اصلی مطالب مـقاله کـتاب الفصول المهمه است، به تمامی کـتب شیخ حر عاملی مـراجعه شـده تا اگر در کتاب‌های دیگر وی مـطلب مـهمی در‌ موضوع‌ مورد نظر وجود داشته، بدان‌ها نیز اشاره شود.

سوم آنکه عناوینی کـه ذیـلاً می‌آیند، عناوینی نیستند که عـیناً در کـتاب الفـصول المهمه آمده اسـت؛ بـلکه عناوینی هستند که نـگارنده مـقاله‌ برگزیده‌ است.

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۹۴)


تواتر و حجیت قرآن

شیخ حر عاملی قرآن را معجزه الاهی، دلیلی مستقل و بـرهانی قـاطع شمرده و معتقد است ثبوت اعجاز قـرآن مـتوقف بر ثـبوت نـبوت پیـامبر گرامی اسلام نیست‌؛ بـلکه‌ قرآن دلیلی بر نبوّت پیامبر اسلام است (حرعاملی، ۱۳۹۹: ۱/۱۲). وی در رساله فی تواتر القران هرگونه زیادی، تـغییر و تـحریف در قرآن را مردود دانسته و با تأکید بـر تـواتر‌ قـرآن‌ بـرای‌ اثـبات تواتر به دوازده وجـه‌ اشـاره‌ میکند‌ که بعضی از وجوه آن از این قرار است: اجماع جمیع مسلمین، ضروریِ دین بودن تواتر قرآن، روایـات مـتواتر در امـر‌ به‌ تعلیم‌ قرآن موجود و وعده ثواب بـرای قـرائت سـوره‌های آنـ‌، روایـات‌ مـتواتر در امر بر عرضه احادیث بر قرآن در هنگام تعارض، و روایاتی که عمل بر قرآن را واجب دانسته‌اند‌ (رک‌: حرعاملی‌، ۱۴۲۹ب: ۳-۵۷). وی در ادامه ضمن مطرح کردن بعضی از‌ شبهات موجود در مورد کیفیت جـمع‌آوری آیات و سوره‌های قرآن و کثرت قرائت‌ها و روایات تحریف، بدان‌ها پاسخ داده است (رک‌: حرعاملی‌، ۱۴۲۹‌ب: ۸۹-۱۲۵).

شیخ حر عاملی در اولین باب از ابواب اصول‌ اعتقادی‌ در کتاب الفصول المهمه، آیات قرآنی بسیاری را در اصول و فروع دین ذکـر کـرده است. وی‌ با‌ تقسیم‌ احکام به دو قسمِ احکام نظری و غیرنظری، برای استنباطِ احکام نظری از‌ ظواهر‌ قرآن‌، شرایطی را بیان میکند. از جمله این شرایط معرفت و شناخت نسبت به تفسیر، ناسخ‌ و مـنسوخ‌، و مـحکم‌ و متشابه، از طریق ائمه معصومین (ع) است (حرعاملی، ۱۳۷۶: ۱/۵۹۴). وی بدون تحقق این شرایط‌، ظواهر‌ قرآن را در احکام نظری حجت نمیداند. او ظواهر آیات قرآنی را در‌ غیر‌ احکام‌ نظری حجت مـیداند؛ هـمچون اثبات امامت و حجیت اقوال ائمـه، آیات تـوحید، عدل، قیامت، تکلیف‌ بما‌ لایطاق که ادلّه عقلی قطعی مؤید آن است، حکم و آداب نافعه متواتر و ضروری‌ مثل‌ آیات‌ وعظ، تذکیر، و مطالب دیگری که برای دین و دنیای انسان مفید اسـت (رک: حـرعاملی، ۱۴۰۳: ۱۹۵‌-۱۸۶‌). استناد و استدلال به ظـواهر آیـات قرآنی در دو کتاب الایقاظ من الهجعه‌ بالبرهان‌ علی‌ الرجعه و رساله الاثنی عشریه فی الرد علی الصوفیه، زیاد به چشم میخورد.

اعتبار عقل

شیخ‌ حر‌ عاملی‌ با بیان احادیثی بر جایگاه عقل و اهـمیت و ارزش آن نـزد خداوند تأکید‌

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۹۵)


میکند‌ (باب۲) و عمل‌کردن به ادلّه عقلیهای را که حجیت ادله نقلیه را اثبات میکنند واجب میشمارد (باب‌ ۳). وی‌ این مطلب را بدیهی دانسته و برای اثبات آن از آیات و روایات استفاده‌ کرده‌ است؛ ولی این استدلال را اسـتدلال حـقیقی‌ ندانسته‌؛ بـلکه‌ ذکر آیات و روایات را مؤیدی برای دلیل‌ عقلی‌ دانسته است. وی در جایی دیگر مستقیماً به حجیت مقدمات عقلی قـطعی یقینی‌ اشاره‌ کرده است (حرعاملی، ۱۳۹۹: ۱ /۴۰‌-۴۲‌)؛ ولی حجیت‌ عقل‌ را‌ فقط تا جایی مـعتبر مـیداند کـه‌ به‌ اطاعت الاهی و متابعت از دین منتهی شود (باب ۴).

وی معرفت اجمالی را‌ ضرورتی‌ فطری و الاهی می‌داند و این معرفت را‌ اکـتسابی ‌ ‌نـمی‌داند و معرفت تفصیلی‌ از‌ دین را هم به کتاب‌ و سنت‌ محدود می‌کند (باب۵). وی در کتاب اثبات الهدات ضـمن اشـاره بـه نام محمدامین‌ استرآبادی‌ و سید رضیالدین علی بن‌موسی بن‌طاوس‌، مطالبی‌ را‌ در معرفت فطری‌ از‌ آنها نقل می‌کند؛ سـپس‌ برای‌ اثبات صانع به تتبع و استقراء در میان عقلا اشاره میکند: «هیچ عاقل و حـتی بچه‌ ممیزی‌ شک نـدارد کـه انسان فی نفسه‌ خودش‌ را خلق‌ نکرده‌؛ بلکه‌ معتقد است کس دیگری‌ انسان را خلق کرده است. همه عقلا بر وجود خالق و مؤثری فی‌الجمله جازم هستند و معتقدند‌ موجود‌ دیگری انسان را خلق کرده؛ هـرچند‌ در‌ تفاصیل‌ آن‌، اختلاف‌ نظر دارند. پس‌ معرفت‌ اجمالی، معرفتی فطری و ضروری است» (رک: حرعاملی، ۱۳۹۹: ۱ /۵۳-۵۴). او ضمن اینکه رجوع به ادلّه‌ منقول‌ از‌ پیامبر و ائمه (ع) را در تمامی احکام واجب‌ میداند‌، معتقد‌ است‌ که‌ ادلّه‌ عقلیه موافق کتاب و سـنت بـه اندازه کافی در روایات وجود دارد و مراجعه به ادله واهی منقول از فلاسفه، اهل‌سنت و دیگران لازم نیست (رک: حرعاملی، ۱۳۹۹: ۱ /۶۱). به‌ نظر وی در اعتقادات، عمل‌کردن به ظنون و آراء شخصی جایز نیست و همچنین عمل‌کردن به ادلّهای که در علم کلام ارائه شـده، ولی از طـریق ائمه (ع) ثابت نشده جایز نیست (باب‌ ۶). هرگونه‌ تقلید از دیگران در اعتقادات مردود است و تنها مرجع برای دریافت مسائل اعتقادی، پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) هستند (باب۷). وی رجوع به راویان احادیث را در آنچه کـه از پیـامبر‌ (ص) و ائمه‌ (ع) نقل میکنند، واجب میداند (حرعاملی، ۱۳۹۹: ۱ /۷۱). ممکن است این سخن شیخ حر عاملی ناظر بر سخن دیگرش در رد صوفیه باشد آنجا‌ که‌ می‌گوید: «گروهی از صوفیان کسانی‌ هستند‌ که در اعتقادات یـا بـه تـعبیری در اتکا و اعتماد خود نسبت بـه احـادیث مـنقول از اهل‌بیت

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۹۶)


عصمت و طهارت (ع) بدبیناند، به‌گونهای که آشکارا به دشمنی‌ با‌ علما و محدثان پرداختهاند. یکی‌ از‌ آنها اظهار داشته: من کتب اربعه حـدیث را بـه یـک درهم فروختم و با آن عشقی را خریدم. گروهی دیگر از آنـان از حـد و مرز خود پا را فراتر نهاده به‌ صراحت‌ هیچ‌گونه حجیتی برای احادیث قائل نشدهاند و گفتهاند: احادیث نه افاده علم میکنند، نـه افـاده ظـنّ و عمل به آنها به هیچ‌وجه جایز نیست؛ لکن این سـخنان ادعایی بدون دلیل است و با‌ شرع‌ و اجماع شیعه‌ نیز مخالفت دارد. عدهای از این افراد از اهل علم و شرع بیزاری مـیجویند و بـه بـهانههای بیپایه و اساس‌ آن را توجیه میکنند… این دسته از صوفیان با متشرعین در‌ آنچه‌ کـه‌ مـوافق با شرع است، مخالفت میکنند. طوایف دیگری از ایشان بیشتر دستورات دین را تأویل و توجیه می‌کنند‌ و ‌‌سایر‌ دسـتورات مـوجود در کـتاب و سنت را به ادعای اینکه آنان از اهل باطل‌اند‌ از‌ معنای‌ ظاهری آن دور میسازند و همین عـمل مـوجب مـیشود آنچه را خداوند حلال کرده، حرام و آنچه‌ را حرام نموده، حلال بشمارند» (حرعاملی، ۱۴۳۲: ۲۸۰-۲۷۹).

شیخ حر عـاملی در‌ بـرخی از آثـارش ثبوت‌ حسن‌ و قبح عقلی را میپذیرد؛ لکن ملازمه میان حکم عقل و حکم شرع را قبول نـداشته و وجـوب و حرمت را شرعی می‌داند و حکم عقل را در احکام شرعی دلیل مستقلی به‌شمار نمیآورد (حرعاملی، ۱۴۰۳‌: ۳۶۸).

تـوحید و خـداشناسی

شـیخ حر عاملی، باب ۸ تا۶۲ از کتاب الفصول المهمه را به مباحث توحید و خداشناسی اختصاص داده است.

قـدیم‌بودن خـداوند و حدوث عالم

شیخ حر عاملی معتقد است که‌ تنها‌ موجود قدیم، خداوند اسـت (بـاب ۸). خـداوند واحد است و شریکی در ربوبیت ندارد (باب۹). او در صفات و ذات خود شباهتی به مخلوقات ندارد و مخلوقات نیز شـباهتی بـه او ندارند (باب ۱۰‌). وجود‌ هر مخلوقی بر خالقی توانا و عالم دلالت دارد (باب ۱۱). تمامی مـخلوقات عـالم حـادث و مسبوق به عدم هستند (باب ۱۲).

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۹۷)


شاید شیخ حر عاملی به هنگام نگارش الفصول المهمه‌ نـظری‌ هـم بـه رد عقاید باطل صوفیه دارد. وی در باب ۱۲ رساله اثنی‌عشریه که در رد صوفیه است، میگوید: «این جـماعت بـه مسلک فلاسفه و حکما، تمایل نشان میدهند و به‌ جبر‌ و قدیم‌بودن‌ جهان هستی و مطالبی از این‌ دست‌ اعتقاد‌ دارنـد. از بـرخی آنها تمایل به این امور برمیآید و بعضی نیز بدان تصریح کردهاند» (حـرعاملی، ۱۴۳۲: ۲۸۰).

نـفی حلول و اتحاد

خداوند‌ مکانی‌ ندارد‌ و در مکانی نـیز حـلول نـمیکند. روایاتی که خداوند‌ را‌ در همه‌جا حاضر دانسته، بـه عـلت استحاله حقیقی، مجاز شمرده میشود و به احاطه علم و قدرت الاهی تفسیر میشود (بـاب‌ ۱۷‌). ویـ‌ در رساله اثنی عشریه اعتقاد بـه حـلول، اتحاد و وحـدت وجـود‌ را بـاطل دانسته و آن را به صوفیان نسبت میدهد و بـرای رد ایـن اعتقاد دلایل عقلی و نقلی مطرح میکند‌ که‌ بعضی‌ از آنها به اجمال ذکـر مـی‌شود:

الف) عارفان به‌طور قطع متعددند‌. در‌ صورت اتـحاد خدای متعال با هـر یـک از عارفان، لازم میآید ذات مقدس خداوند قـابل انـقسام‌ باشد‌ و هر‌ حلول‌کنندهای در هر یک از عارفان، بخشی از ذات الاهی شمرده شود‌. اگر‌ حلول‌کننده‌، تـمام ذات خـداوند باشد تعدد ذات لازم میآید. کلیه ایـن لوازم بـالضروره بـاطل است‌.

ب) آیات‌ و روایـات‌ بـسیاری اعتقاد به حلول و اتـحاد را بـاطل میدانند.

پ) این اعتقاد، مفاسد زشت و لوازم تنفرانگیزی‌ در‌ بر دارد از قبیلِ ادعای الوهیت، ادعای آگاهی از اخبار غـیبی، سـقوط تکالیف‌، بطلان‌ نبوت‌ و امامت، و امکان صـدور کـارهای زشت هـمچون ظـلم، سـتم و کفر از خداوند.

ت) اجماع بـر فاسدبودن‌ این‌ مسلک وجود دارد.

ث) احادیثی از ائمه اطهار (ع) در تأویل و توجیه آیات و روایاتی که‌ در‌ ظاهر‌ حاکی از حـلول و اتـحاد هستند، وارد شده است (رک: حرعاملی، ۱۴۳۲: ۷۹-۱۱۰).

نفی رؤیـت‌ خـداوند‌

شـیخ حـر عـاملی درک و شناخت حقیقت و کـنه ذات و صـفات الاهی را محال‌ می‌داند‌

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۹۸)


(باب‌ ۱۸) و معتقد است که حواس، خداوند را درک نمی‌کنند (باب ۱۳). خداوند در دنیا و آخرت‌ و در‌ خواب‌ و بیداری قـابل رؤیـت نـیست (باب ۱۹). حتّی قوه واهمه انسان نیز از‌ درکـ‌ خـداوند عـاجز اسـت و در روایـات هـر آنچه که موهم رؤیت باشد، تأویل شده است (باب ۲۰‌). مقصود‌ از رؤیتی که در ادعیه و احادیث مطرح شده رؤیت قلبی است (حرعاملی‌، ۱۴۰۲‌: ۲۹).

صفات ذات و صفات فعل

خداوندْ ازلی‌، ابدی‌ و سـرمدی‌ است و برای وجودش اول و آخری متصور نیست‌ (باب ‌۱۶). صفات ذات الاهی زائد و مغایر با ذاتش نیستند (باب ۲۳)؛ بلکه این‌ صفات‌ قدیم و عین ذات الاهی هستند‌ (باب‌ ۲۴). ذات‌ و صفات‌ ذات‌ الاهی تغییرناپذیراند (باب ۲۶). صفات فـعل‌ الاهـی‌ نیز حادث و عین فعل خداوند هستند (باب ۲۵).

اختصاص تجرد به خداوند‌

تنها‌ موجود مجرد خداوند است. شیخ حر‌ از زبان بعضی از‌ علمای‌ امامیه برای نفی مجردات دیگر‌، وجوهی‌ ذکر مـیکند کـه از جمله می‌توان به آیه «لیس کمثله شی» (شوری: ۱۱‌)، اشاره‌ کرد. این آیه شاهدی است‌ بر‌ اختصاص‌ تجرد به خداوند‌؛ چرا‌ که اگر مجرد دیگری‌ غـیر‌ از خـداوند وجود داشته باشد، لازم می‌آید خـداوند شـبیه و مثل داشته باشد. به همین‌ دلیل‌ بعضی از کسانی که مقلد فلاسفه‌ هستند‌ به نوعی‌ از‌ تشبیه‌ قائل شده‌اند؛ در حالی‌ که ائمه (ع) تشبیه را نفی کرده‌اند.

سـخن کـسانی که به وجود عـقول مـجرد اعتقاد دارند‌، لوازمی‌ در پی دارد که هیچ کدام‌ صحیح‌ نیستند‌: از‌ قبیلِ‌ مشارکت با خداوند‌ در‌ وصف مجردبودن، عدم جواز تغییر در مجردات، علم به هر چیزی بدون آموختن از کسی، صدق‌ اسماء‌ حسنی‌ بر آنـها، و بـلکه اولی و برتربودن مجردات بر‌ خداوند‌؛ چرا‌ که‌ به‌ نظر‌ ایشان از خداوند جز فعل واحد صادر نمیشود و آن فعل واحد هم عقل اول است؛ در حالی که از مجردات فعل کثیر صادر میشود. شیخ حر عـاملی‌ بـا اشاره بـه بعضی از روایات، روح و عقل را جسم۶۵ می‌داند (باب ۲۶).

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۹۹)


عدم جواز عبادت اسماء الاهی

عبادت اسماء الاهی به تنهایی یـا حتّی همراه با ذات الاهی‌ جایز‌ نیست؛ بلکه در عبادت باید مسمی‌به، یـعنی ذات الاهـی مـد نظر باشد نه چیز دیگر (باب ۱۵).

حادث بودن اسماء الاهی

به نظر شیخ حر عاملی همه اسـماء ‌ ‌الاهـی‌، حادث‌ و مخلوق هستند و ذات الاهی غیر از اسماء الاهی است. گفتنی است که منظور وی از مـخلوق‌بودن اسـماء الاهـی، صورت لفظی و کتبی اسماء است‌ که‌ مخلوق هستند و همچون ذات خداوند‌، قدیم‌ نیستند. برای روشنترشدن مـطلب به دو روایت از این باب اشاره میشود:

۱٫ هشام بن‌حکم گوید از حضرت صادق (ع) درباره اسـماء خداوند و اشتقاق آنها پرسـیدم‌ کهـ‌ اللَّه از چه مشتق‌ است؟ حضرت‌ فرمود: نام غیر صاحب نام است. کسى که نام را بدون صاحب نام پرستد کافر است و چیزى نپرستیده است و هر که نام و صاحب نام را پرستد کافر است و دو چیز‌ پرستیده‌ است و هـر که صاحب نام را پرستد نه نام را، این یگانه‏پرستى است… اى هشام! کلمه خبز (نان) نامى است براى خوردنى و کلمه ماء (آب) نامى است براى آشامیدنى و کلمه‌ ثوب‌ نامی است‌ براى پوشیدنى و کلمه نار (آتش) نـامى اسـت براى سوزنده… .

۲٫ امام صادق (ع) به زندیقى که از او پرسید‌: خدا چیست؟ فرمود: او رب است، او معبود است، او اللَّه است‌. اینکه‌ می‌گویم‌: اللَّه است، نظرم اثبات حروف: الف، لام، ها، را، با، نیست؛ بلکه رجوع به معنا و چیزى هست ‌‌که‌ خـالق و صـانع همه چیز است و مصداق این حروف و معنایى که اللَّه، رحمان، رحیم‌… نامیده‌ مى‏شود‌… (باب ۲۷).

وی معتقد است هیچ شباهتی بین معانی اسماء الاهی و معانی اسماء مخلوقات وجود‌ ندارد (باب ۲۸).

علم و قدرت الاهی

شـیخ حـر عاملی معتقد است که تمامی‌ معلومات و مقدورات در برابر‌ علم‌ و قدرت الاهی یکسان هستند (باب ۳۰). همه اشیا در داخل کرسی قرار دارند و کرسی و هر

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۰۰)


آنچه در آن است، داخل عرش است. وی احاطه عـرش بـر کـرسی را به علم و احاطه‌ علمی تـفسیر مـیکند (بـاب۳۱). خداوند مخلوقات را بدون استفاده از چیزی آفریده است (باب ۳۲)؛ بدون آنکه نیاز و غرضی نسبت به آنها داشته باشد (باب ۳۳). خداوند عالم بـه هـر‌ مـعلومی‌ است و یکی از معانی عرش و کرسی علم است (بـاب۳۷).

قـضا و قدر؛ نفی جبر و تفویض

وقوع هر چیزی در عالم با قضا، قدر، علم و مشیت الاهی است. این حقیقت، تفویض‌ را‌ بـاطل مـیکند؛ ولی جـبر را اثبات نمیکند؛ زیرا این اسباب، به حد اجبار به طـاعات و معاصی نمیرسند (باب۳۴). خداوند هر قضائی را که بخواهد، محو و تثبیت می‌کند بدون‌ اینکه‌ تغییری در علم ازلی او پدید آید. به کار بـردن لفـظ بـداء نسبت به خداوند به صورت مجاز است؛ چون لازمه آن نسبت جـهل بـه خداوند است که محال‌ است‌. بداء‌ به لحاظ معنا، نزدیک به‌ نسخ‌ است‌، با این تـفاوت کـه بـداء مخصوص احکام قضا و قدر است (باب۳۵). یکی از مصادیق بداء در وعید یا عـذاب الاهـی‌ ظـاهر‌ میشود‌؛ مثلاً همان‌طور که درباره قوم یونس اتفاق افتاد‌، ممکن‌ است خداوند وعده عـذاب بـدهد؛ لکـن عذاب نکند (باب۳۶).

وی تفویض و جبر در افعال بندگان را باطل می‌شمارد‌ (باب‌ ۳۸‌) و معتقد به ثبوت امـر بـین الامرین است؛ یعنی نه جبر‌ و نه تفویض. به نظر وی شبهات جبر و تفویض ضـعیف اسـت و نـباید به ظواهر آیات و روایاتی که موهم تفویض‌ یا‌ جبر‌ است اعتنا کرد (باب ۳۹). شیخ حـر بـعضی از این احادیث‌ و دعاها‌ را که در کتاب الجواهر السنیه ذکر کرده، تأویل و با سایر ادلّه جـمع مـیکند کـه به‌ یکی‌ از‌ آنها اشاره میشود: امام صادق (ع) میفرماید: «… خداوند به موسی وحی کرد: ای‌ مـوسی‌ بـه‌ درستی که من فرزندان را با سعی پدرانشان پاداش میدهم؛ پس اگر خوب بود‌ پاداشـ‌ خـوب‌ و اگـر بد بود پاداش بد میدهم. زنا نکنید تا با زنانتان زنا نکنند و به‌ درستی‌ که هـر کـس بـا زن مسلمانی زنا کند زنش مورد زنا قرار خواهد‌ گرفت‌. پس‌ همانگونه کـه رفـتار کنی جزا داده خواهی شد». شیخ حر، حدیث مذکور را این‌ چنین‌ تأویل میکند: امّا این گفتار خـداوند کـه همانا من فرزندان را با سعی‌ پدرانشان‌ جزا‌ می‌دهم، با این گفتار خـداوند کـه «وان لیس للانسان الا ما سعی» (نجم: ۳۹) منافاتی‌ نـدارد‌؛ چـرا کـه مراد آیه آن چیزی است که بر

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۰۱)


وجـه اسـتحقاق باشد‌ و مراد‌ حدیث‌ هر چیزی است که بر وجه تفضل خداوندی باشد. پس ایـنکه فـرموده: اگر عمل خیر‌ بود‌ پسـ‌ پاداش خـیر می‌دهم، یـعنی فـضل الاهـی شامل کسی می‌شود که پدرش کار‌ نـیکی‌ انـجام داده باشد و گفتارش که فرمود: اگر شر بود پس پاداش بد می‌دهم، یعنی کسی کـه‌ پدرشـ‌ کار زشتی انجام داده باشد مشمول آن فـضل الاهی نمیشود و منع خـیر‌ از‌ کـسی که مستحق آن باشد جایز اسـت‌. اطـلاق‌ شر‌ بر منع خیر نیز از باب مجاز‌ است‌ و با این گفتار یکی از حـکیمان تـناسب دارد: «شر کریم و بزرگوار این اسـت‌ کـه‌ تـو را از خیرش بازدارد‌ و خـیر‌ انـسان غیرکریم‌ این‌ است‌ کـه شـرش را از تو بازدارد‌». به‌ نظر شیخ حر عاملی با ملاحظه بطلان اجبار بر ارتکاب مـعاصی، در‌ تـتمه‌ حدیث اشکالی باقی نمیماند. اسناد زنـا‌ بـر زنان، بـر صـدور‌ آنـ‌ از روی اختیار دلالت میکند‌ نه‌ اکـراه و اجبار (حرعاملی، ۱۴۰۲: ۴۴-۴۳).

نفی جسمیت و اعضا و جوارح از خداوند

خداوند‌ مرکب‌ نیست و اجزائی ندارد و ترکیب و جزء‌ داشـتن‌ از‌ خـصوصیات مخلوقات است‌ (باب‌۱۴). خداوند وصف بـه‌ کـیف‌ نـمیشود و سـؤال از زمـان و مکان درباره او مـعنا نـدارد (باب۲۱). خداوند متصف به‌ حرکت‌ و انتقال نمی‌شود (باب۲۹). خداوند همسر‌ و فرزند‌ (باب۴۱‌) و ضد‌ و مثل‌ ندارد (بـاب۴۲). تـوصیف‌ خـداوند به جسم و صورت صحیح نیست (باب۲۲). او هـیچ عـضوی نـداشته و سـاحت مـقدس الاهـی‌ از‌ این‌گونه اوصاف بری است (باب۴۳‌). ممکن‌ است‌ این‌ مطالب‌ ناظر بر سخنان‌ شیخ‌ حر در رد صوفیه باشد آنجا که می‌فرماید: «آنها خدا را جسم دانسته و برایش شبیه قائلند‌ و ایـن‌ موضوع‌ را به صراحت بیان می‌کنند و مدعی هستند‌ که‌ غیر‌ از‌ آنها‌ کسی‌ خدا را نشناخته است. آنان دیدن خدای متعال را با چشم جایز دانسته؛ بلکه مدعی آن هستند» (حرعاملی،۱۴۳۲: ۲۸۰).

عدم جواز سخن گـفتن دربـاره ذات و صفات‌ الاهی

شیخ حر عاملی معتقد است سخن گفتن در تمامی مسائل اعتقادی جایز است به استثنای مواردی که در مورد آن نهی وارد شده باشد (باب ۴۶). وی از سخن‌ گفتن‌ و

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۰۲)


تفکر در ذات الاهی و نیز غـور در مـسائل مربوط به توحید بر حذر داشته و به جای آن سزاوار دانسته که انسان در عجایب آثار قدرت الاهی تفکر کند (باب‌۴۴‌). او سخن گفتن و تکلم پیـرامون قـضا و قدر الاهی را شایسته ندانسته و بـجای آن سـزاوار دانسته درباره بداء سخن گفته شود (باب۴۵).

خلق‌ افعال‌

شیخ حر عاملی خداوند را‌ خالق‌ همه چیز به استثنای افعال بندگان میداند و معتقد است کـه افـعال انسان توسط خود انـسان خـلق میشود و این نظریه را به مذهب امامیه و معتزله‌ نسبت‌ میدهد و اشاعره را قائل‌ به‌ جبر و منکر این نظریه میداند. او افعال بندگان و حرکات آنها را از جمله اعراض دانسته و این خلق را به معنای خلق حقیقی، یعنی احـداث و ایجـاد نمیداند؛ بلکه اعتقاد دارد مجازاً‌ به‌ آن خلق اطلاق میشود (باب ۴۷).

وی در جایی دیگر پیرامون خلقت خیر و شر تأویلاتی را ذکر می‌کند و می‌فرماید: «می‌توان آفریدن خیر و شر را صرف تقدیر و اندازه‌گیری دانست یا خلقت‌ خـیر‌ و شـر را‌ به مـعنای خلقت قوای انسانی و شهوات و اسباب خیر و شر دانست یا این‌گونه روایات را به چیزهایی غیر‌ از افعال بندگان اخـتصاص داد؛ چرا که ادله عقلی و نقلی بر‌ عدل‌ خداوندی‌ دلالت دارد و صدور طاعت و معصیت از بـنده چـنان قـطعی است که نمی‌توان دست به تأویل آنها زد‌» (‌‌حرعاملی‌، ۱۴۰۲: ۴۰).

هدایت الاهی

خداوند بدون اینکه جبری پیش آید، انـسان ‌ ‌را بـه‌ سوی‌ اعتقادات‌ صحیح هدایت می‌کند و اسباب و الطاف الاهی اگر سبب برای طاعت بـاشد در حـقیقت امـر بین‌ الامرین را اثبات و جبر و تفویض را باطل می‌کند. وی هدایت الاهی را به‌ دو نوع تقسیم می‌کند‌: یکی‌ بـه معنای دلالت و راهنمایی خداوند است که آن را واجب می‌داند و در حقیقت هدایتی عمومی است، و دیگری بـه معنای ایصال و رساندن اسـت کـه از لطف الاهی نشأت گرفته و عمومیت ندارد و آن‌ را واجب نمی‌داند (باب ۴۹).

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۰۳)


آجال، ارزاق و اسعار

شیخ حر عاملی معتقد است که برای هر چیزی اجل و وقت معینی وجود دارد. بعضی اجلها قطعی و حتمی است و بـعضی دیگر کم و زیاد‌ می‌شود‌. وی این‌گونه امور را تغییر حکم میداند نه تغییر علم ازلی خداوند (باب ۵۱).

خداوند رزق و روزی انسان را به صورت حلال تقسیم کرده است و اوست که رزق و روزی را‌ کم‌ و زیاد میکند و اگر کسی از راه حرام به دنبال آن باشد هـمان حـرامْ رزق او محسوب خواهد شد (باب۵۲). وی طلب رزق و روزی به اندازه کفایت را بر‌ مردم‌ واجب و بیشتر از آن را برای آسایش خانواده مستحب میداند (باب ۵۳).

شیخ حر معتقد است که قیمت کالاها به دست خداوند است کـه بـا اراده الاهی کم و زیاد‌ می‌شود‌؛ اگرچه‌ در بعضی از کم و زیادشدن‌ قیمتها‌، مردم‌ نیز دخیل هستند؛ چرا که بطلان جبر و تفویض به اثبات رسیده است (باب ۵۴).

عدل الاهی

شیخ حر عاملی معتقد اسـت‌ کـه‌ خداوند‌ هرگز مرتکب ظلم و ستم نمی‌شود (باب ۵۰) و بدون‌ گناه‌ کسی را در دنیا و آخرت عذاب نمی‌کند. علت عذاب عمومی در دنیا، گناه کردن بعضی از مردم و رضایت بقیه‌ مردم‌ به‌ اعمال آنها و یا تـرک نـهی از مـنکر است (باب ۵۵‌). خداوند تا زمـانی کـه حـجت را بر کسی تمام نکند او را عذاب نمی‌کند. وی بعضی از روایاتی‌ را‌ که‌ در آنها از الحاق کودکان به پدرانشان سخن به میان آمده‌، حمل‌ بر تـقیه مـیکند و آن را مـنافی با عدل الاهی میداند (باب ۵۶). شیخ حر مـعتقد اسـت‌ هر‌ بلا‌ و رنجی که در دنیا بر مکلف وارد می‌شود یا به دلیل عذاب‌ گناه‌ اوست‌ و یا به جهت مصلحتی است که به نـفع اوسـت (بـاب ۶۱). وی افعال الاهی‌ را‌ معلل‌ به اغراضی می‌داند که آن اغراض به مـصلحت بندگان برمی‌گردد و مصالح بندگان ایجاب می‌کند‌ که‌ به آن تکالیف مکلف شوند (باب ۶۲) و به همین سبب، تکلیف و امر و نـهی‌ الاهـی‌ را‌ واجـب می‌داند (باب ۱۱۴).

به نظر شیخ حر مؤمنان از سرشتی پاک و کفار از‌ سرشتی‌ پلیـد آفـریده شده‌اند؛ هر

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۰۴)


چند در هر دو، مخلوطی از پلیدی و پاکی وجود‌ دارد‌. این‌ مسئله منافاتی با عدل الاهی ندارد؛ زیـرا ایـن مـوارد از اسباب طاعات و معاصی محسوب میشوند‌ و به‌ حد الزام و اجبار نمیرسند (باب۱۰۵).

احباط و تـکفیر

شـیخ حـر عاملی احباط‌ و تکفیر‌ اعمال‌ را به سبب معصیت و طاعت می‌داند. در کفر و ایمان، احباط و تکفیر را واجـب و عـام مـی‌داند‌. به‌ نظر‌ وی ادلّه اثبات و نفی احباط و تکفیر با یکدیگر تعارض دارند؛ ولی به‌ این‌ صورت مـی‌توان بـین این ادلّه را جمع کرد که حبط تمامی اعمال گذشته، زمانی است که‌ شخص‌ بـا حـالت کـفر بمیرد و تکفیر تمامی معاصی سابق نیز زمانی است که‌ شخص‌ با حالت ایمان از دنـیا بـرود؛ در‌ غیر‌ این‌ دو مورد، احباط و تکفیر کلی نیست؛ یعنی‌ هر‌ عمل یا معصیتی آثـاری دارد کـه یـکی از آثار آن، حبط و تکفیر است‌؛ ولی‌ این اثر به صورتی نیست‌ که‌ تمامی اعمال‌ و معاصی‌ گـذشته‌ را شـامل شود (باب ۵۷).

وی‌ معتقد‌ است که ثواب طاعات و عبادات حتماً به صـاحبش خـواهد رسـید مگر اینکه‌ کاری‌ انجام دهد که آن ثواب را‌ از بین ببرد؛ ولی‌ در‌ مورد عذاب گناهکار بر خداوند‌ واجـب‌ نـیست کـه او را عذاب کند؛ بلکه جایز است او را با تفضلش‌ عفو‌ نماید؛ مگر عقاب کـفر (بـاب‌۵۸‌). وی‌ در ادامه توبه‌ از‌ تمام گناهان را بر‌ همه‌ گناهکاران واجب دانسته است (باب۵۹).

صفات سلبی

شیخ حـر عـاملی معتقد است که‌ هر‌ چیزی که موجب نقص بر خداوند‌ شود‌ از او‌ صـادر‌ نـمی‌شود‌ مثل مسخره کردن، استهزا‌، حیله، فریب، کـارهای بـیهوده و امـثال اینها (باب ۶۰). احتمال دارد این مطالب ناظر بـر سـخنان‌ شیخ‌ حر پیرامون بطلان کشف یا همان‌ اتحاد‌ و حلول‌ صوفیان‌ باشد‌ آنجا کـه مـیفرماید‌: «در‌ این صورت امکان صدور کـارهای زشـت، ناپسند، تـبهکاری، جـور، سـتم و کفر از ناحیه خداوند وجود دارد‌» (حرعاملی‌، ۱۴۳۲‌: ۹۸).

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۰۵)


مـعاد

بـاب‌های ۶۳ تا ۸۴ کتاب‌ الفصول‌ المهمه‌، به‌ مسائل‌ پیرامون‌ معاد اختصاص دارد؛ ولی عنوانی کلی بـرای این ابـواب ذکر نشده است.

مرگ همه مـوجودات زنده

وی مرگ را حکمت و مـصلحتی بـرای مخلوقات میداند (باب ۶۳) و معتقد‌ اسـت بـه استثنای خداوند هر موجود زندهای قبل از قیامت خواهد مرد (باب ۶۴). مؤمن به هـر بـلایی مبتلا میشود و به انواع مـرگها از دنـیا مـیرود به جز آن مـرگها‌ و بـلاهایی‌ که در روایات استثنا شده اسـت (بـاب ۶۵). در قیامت ما بین دو نفخه به غیر از خداوند تبارک و تعالی، ارواح و هر چیز دیگری نابود مـیشوند (بـاب ۶۶).

مشاهده‌ پیامبر‌ و ائمه توسط محتضر

شـیخ حـر عاملی مـعتقد اسـت کـه ملک‌الموت و اعوان و انصار او مـسئول قبض روح تمامی موجودات هستند (باب۶۷) و پیامبر (ص) و ائمه‌ (ع) در‌ هنگام مرگ، نزد هر محتضری‌ اعم‌ از مؤمن و کـافر حـاضر میشوند. انکار این موضوع توسط بعضی از مـتکلمان، وجـهی نـدارد (بـاب۶۸). وی در کـتاب الایقاظ من الهـجعه بـالبرهان علی‌ الرجعه‌ میفرماید: در این زمینه‌ حدیث‌ فراوان است. «برقى» در کتاب محاسن حدیثهاى زیادى در این موضوع نقل مى‏کند؛ اما شـیخ مـفید این احـادیث را بدین صورت تأویل میکند که هرکس در دم مـرگ نـتیجه دوسـتى‌ یا‌ دشـمنى بـا پیغـمبر و على (ع) را مى‏بیند. سبب این تأویل آن است که بودن یک جسم در یک وقت در دو جا محال است. به نظر شیخ حر عاملی این تأویل‌، بسیار‌ بعید، بلکه‌ به چند جهت اصلاً بى‏مورد است:

اوّل: حـدیث معارض و مخالفى در کار نیست که موجب تأویل شود‌. دوم: ممکن است آن جناب در یک جاى معین باشد؛ امّا‌ هر‌ محتضرى‌ او را ببیند، چنانکه مرحوم صدوق و دیگر علما روایت کنند که از ملک‌الموت پرسیدند: «چگونه جان این ‌‌افرادى‌ را که یکى در مشرق است و دیگـرى در مـغرب، میگیرى؟» فرمود: «تمام دنیا در‌ برابر‌ من‌ مثل یک کاسه در برابر شما است که هرچه بخواهید از آن برمى‏دارید». سوم: ممکن‌

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۰۶)


است این موضوع مخصوص مؤمن کامل و کافر کامل باشد و مرگ این‏گونه اشخاص ماهى‌ یک مرتبه هـم اتـفاق‌ نمى‏افتد‌. چهارم: تعابیری در این احادیث هست که دلیل بر دیدن حقیقى است از قبیل گفتوگو، سؤال و جواب، نزدیک شدن، از بالا نگریستن و آمدورفت. پنجم: نباید کلامى را بدون سبب تـأویل کرد‌. شـشم: خداوند قدرت و فضیلتى به پیغـمبر و أئمـه (ع) عطا کرده که به دیگران نداده و به شهادت کتابهاى کافى، بصائر الدرجات و غیره فضائل آنان غیرقابل‌وصف است. هفتم: اوضاع عالم بعد از مرگ لازم‌ نیست‌ شبیه اوضـاع این عـالم باشد؛ بلکه بدون شـک در بـیشتر احکام با هم مخالف هستنند. هشتم: در جایى که خداوند چنین قدرتى به عزرائیل و نکیر و منکر داده باشد، چه مانعى‌ دارد‌ که نظیر آن یا بالاترش را به پیغمبر و أئمه (ع) داده باشد؟

خلاصه آنکه به نظر شیخ حر عاملی، نـباید از ظـاهر این احادیث دست برداشت؛ زیرا تأویل نه فقط وجهی‌ ندارد‌؛ بلکه مانع هم دارد (حرعاملی، ۱۳۶۲ب: ۲۲۴-۲۲۶).

سؤال قبر

شیخ حر عاملی معتقد است که سؤال و جواب در قبر مختص به مؤمن و کافر خالص است و سـؤال شـوندگان پس‌ از‌ سـؤال‌ و جواب یا نعمت داده میشوند‌ و یا‌ متحمل‌ عذاب قبر میشوند. بقیه انسانها تا روز قیامت مورد سؤال و جواب قرار نـمیگیرند. سؤالاتی هم که در قبر از انسان میشود‌ یا‌ از‌ عقائد است و یا از اعمال، هر چـند مـانعی‌ در‌ جـمع بین آنها نیست (باب ۶۹).

حیات برزخی

شیخ حر عاملی تناسخ ارواح در بدنها را باطل میداند (باب‌ ۴۸‌). وی‌ ضمن اشاره بـه ‌ ‌زیارت و دیدار ارواح مـؤمنان و کفار از خانوادههایشان‌ بعد از مرگ (باب ۷۰) بیان می‌دارد که ارواح مؤمنین تا زمانی که در بـرزخ هـستند، در بـهشت‌ دنیا‌ با‌ بدنهای مثالی گرد هم میآیند و نیز ارواح کفار هم در این‌ مدت‌ داخل در آتش دنـیا خواهند بود (باب ۷۱). ارواح مؤمنان در برزخ از نعمتهای الاهی برخوردارند‌؛ در‌ حالی‌ که ارواح کفار گرفتار عـذاب الاهی هستند (باب ۷۲).

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۰۷)


مـعاد جـسمانی

شیخ‌ حر‌ عاملی‌ معتقد است که خداوند در روز قیامت مردگان را زنده و محشور میکند و ارواح آنها‌ را‌ به‌ بدنهای ابتدایی‌شان و اجزاء اصلیشان باز میگرداند (باب ۷۴).

احوال روز قیامت

در قیامت همه‌ نسبها‌ و سببهای خانوادگی به استثنای نـسب و سبب پیامبر اسلام (ص) قطع خواهد شد (باب۷۶‌). در‌ قیامت‌ همه مردم به استثنای کسانی که خداوند اراده کرده باشد، محاسبه خواهند شد (باب‌۷۷‌). در قیامت هر گروهی از مردم را با نام امامشان فراخواهند خواند (بـاب‌ ۷۸‌). در‌ ایـن روز انبیا، ائمه اطهار (ع) و مؤمنان با اذن الاهی مسلمانان فاسق را شفاعت خواهند کرد‌ (باب‌۷۹). وی محاسبه اعمال مردم را در روز قیامت به دست ائمه‌ اطهار‌ (ع) میداند‌ (باب ۱۱۶).

بهشت و جهنم

شیخ حر عاملی معتقد است کـه بـهشت و جهنم خلق شده‌اند و هم‌اکنون‌ وجود‌ دارند‌ و هر کسی آن را دروغ پندارد، کافر است (باب ۸۰). سپس به‌ انواع‌ نعمتها و عذاب‌های الاهی در بهشت و جهنم اشاره میکند: در بهشت انواع نعمتها وجود دارد و هر آنچه‌ کـه‌ اهـل بهشت اراده کنند در آن مییابند (باب ۸۱). در جهنم انواع‌ مختلف‌ از شدیدترین عذابها وجود دارد (باب ۸۲‌). مؤمنین‌ در‌ بهشت و کفار در جهنم مخلّد خواهند بود‌ و نعمتها‌ و عذابهای آنها نیز دائمی و ابدی خواهد بود (باب ۸۳).

حکم مـرتکبان کـبائر

ویـ‌ معتقد‌ است که مسلمانان فـاسق در‌ آتـش‌ جـاودانه نمیمانند‌؛ بلکه‌ از‌ آن خارج و داخل در بهشت خواهند‌ شد‌. این سخن که مرتکبان محرّمات وارد بهشت نمیشوند، یا مخصوص کسانی است‌ که‌ بعد از ثـبوت تـحریم آن را‌ حـلال می‌دانند که آنها‌ کافر‌ هستند و یا بر ایـن حـمل‌ میشود‌ که آنان قبل از عذاب وارد بهشت نمیشوند (باب ۸۴).

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۰۸)


حجت (نبوت و امامت‌)

باب‌های‌ ۸۵ تا ۱۲۰ از ابواب‌ اصول‌ اعتقادی‌ کتاب الفصول المـهمه‌ غـالباً‌ بـه مباحث نبوت و امامت‌ اختصاص‌ دارد. از این ابواب میتوان با عنوان حـجت یاد کرد، هر چند خود مصنف‌ به‌ چنین عنوانی اشاره نکرده است.

وجوب‌ حجت‌ و لزوم معرفت‌ و اطاعت‌ از‌ امام

مـادامی کـه تـکلیف‌ وجود دارد زمین از پیامبر یا امام خالی نمیماند (باب۸۵). شناخت امام (باب۸۶‌) و اطـاعت‌ از ائمـه (ع) بر هر مکلفی واجب‌ است‌ (باب‌۸۷‌). ائمه‌ اطهار (ع) هدایت کنندگان‌ مردم‌ به سوی صراط مستقیم الاهـی و ابـواب الاهـی برای ورود مردم به دین خداوند هستند (باب۸۸‌). انتخاب‌ امام‌ بر مردم جایز نـیست؛ بـلکه امـامت شخص‌ یا‌ از‌ طریق‌ نصی‌ که‌ از امام قبلی وارد شده ثابت میگردد یا از طریق اعجازی که از جـانب مـدعی امـامت صورت میگیرد (باب۹۰). وی در کتاب اثبات الهدات می‌فرماید: «عقیده‌ تمام علمای امامیه بر این اسـت کـه وجود پیامبر و امام واجب است و زمین خالی از پیامبر و امام باقی نمیماند و شرط اسـت کـه امـام و نبی دارای مقام عصمت بوده و از تمامی‌ امت‌ افضل و اعلم و اکمل باشند… و علمای ما بر ایـن عـقاید، ادلّه عقلی و نقلی بسیاری را ذکر کردهاند… و مخالفین امامیه ایراداتی بر این عقاید دارند کـه تـمامی آنـها مطالبی غیرواقع و مغالطاتی‌ زیباست‌… و ما برای اینکه از این ایرادات در امان باشیم، راه دیگری را پیمودهایم که آن عـبارت اسـت از صرف نظرکردن از ادعای وجوب‌ و اکتفا‌ بر حسن و رجحان عقلی یا‌ شرعی‌ وجـود پیـامبر و امـام که هیچ عاقلی آن را انکار نمیکند. تمام ادلهای که برای وجوب گفته شده، دلیل برای رجـحان و اولویـت قـرار میدهیم و آنگاه‌ با‌ اینکه دلالت ادله، قطعی‌ و مسلم‌ است از تمام اعتراضات نیز سالم مـانده و از احـتمالاتی که مخالفین ما گفتهاند محفوظ است…؛ بلکه ما در مقام ادعا میتوانیم بر جواز وجود پیامبر و امـام نـیز اکتفا کنیم» (رک‌: حرعاملی‌، ۱۳۹۹: ۱/۷-۱۰). او در کتاب اثبات الهدات آیات و روایات بسیاری را از کتب اهـل‌سنت و شـیعه ذکر میکند که مقصود از آن، اثبات نبوت پیـامبر اسـلام (ص) و امـامت امامان دوازده‌گانه شیعه از‌ طریق‌ بیان نصوص‌ و مـعجزات اسـت.

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۰۹)


عصمت پیامبر (ص) و امامان (ع)

شیخ حر معتقد است که انبیا و ائمه اطهار (ع) همگی دارای مـقام عـصمت‌ هستند و گناهی از آنها صادر نـمی‌شود (بـاب ۱۱۲). ملائکه نـیز دارای‌ مـقام‌ عـصمت‌اند‌ و از هر گناه و معصیتی به دور هستند (بـاب۱۱۳). وی در جـایی دیگر هرگونه فراموشی و خطا را ‌‌از‌ معصومین نفی میکند و در این زمینه به پارهای از دلایـل عـقلی و نقلی اشاره‌ کرده‌ و اعتقاد‌ کسانی را کـه معتقد به سهوالنبی هـستند، رد مـیکند و به تفسیر و تأویل ظواهر روایـاتی کـه‌ بر این موضوع و نظایر آن دلالت دارند، میپردازد (حرعاملی، ۱۳۸۸: ۲۱). به نظر‌ وی آنچه از انبیا‌ و ائمه‌ اطـهار (ع) صـادر شده و موهم گناه است بـاید بـه تـأویل برد و ترک اولی مـحسوب کـرد؛ چرا که عصمت انـبیا قـطعی است و به همین علت گفته شده است: «حسنات الابرار سیئات المقربین». بعضی‌ از اصحاب گـفتهاند: آنـجا که تمام اوقاتشان پیامبران و امامان مـستغرق در تـوجه به خـداوند بـود و قـلوبشان دائماً مشغول طاعت او بـود و در عبادت او جدیت تمام داشتند، از این‌رو هرگاه به‌ امور‌ مباح و یا انجام شهوات مثل خوردن و نـوشیدن و ازدواج مـشغول میگشتند، آن را گناه شمرده و از آن طلب مغفرت مـیکردند. هـر گـاه کـه تـوهم واقع شدن گـناه از طـرف اهل عصمت‌ پیش‌ آید، به همین معنا حمل میشود (حرعاملی، ۱۴۰۲: ۷۰،۲۵).

علم پیامبر (ص) و امامان (ع)

به نظر شـیخ حـر عـاملی فقط ائمه اطهار (ع) از تفسیر قرآن (باب۱۲۰) و تـمامی مـعارف آنـ‌ اعـم‌ از تـأویل، نـاسخ، منسوخ، محکم، متشابه و جز اینها آگاهی دارند (باب ۹۱) و معتقد است پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) به تمامی علومی که از آسمان نازل شده، آگاه بوده‌اند (باب۹۲‌). همه‌ اعمال‌ انسان در هـر روز بر‌ پیامبر‌ و ائمه‌ (ع) عرضه میشود (باب ۹۳). در هر سال ملائکه و روح در شب قدر بر زمین فرود میآیند و آنها را به تمامی آنچه‌ که‌ در‌ آن سال از قضا و قدر الاهی رخ خواهد‌ داد‌، آگاه میکنند. وی ائمه (ع) را به تـمامی عـلوم انبیا آگاه میداند (باب۹۴) و اعتقاد دارد که پیامبر (ص) و ائمه (ع) از‌ همه‌ علم‌ غیب الاهی با خبر نبودهاند؛ بلکه بعضی از آن را‌ با اعلام الاهی می‌دانستهاند و زمانی که اراده میکردند چیزی را بدانند، میدانستند (باب ۹۵). ائمـه (ع) تـمامی کارهایشان را‌ با‌ امر‌ الاهی و عهدی که از جانب او داشتنند، انجام میدادند و هرگز از‌

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۱۰)


آن‌ امر و عهد الاهی تجاوز نمی‌کردند (باب ۹۶). وی معتقد است که پیامبر اسـلام (ص) خـواندن و نوشتن به‌ تمامی‌ زبانها‌ را مـیدانسته (بـاب ۱۰۳) و ائمه اطهار (ع) نیز به تمامی زبانها و به آنچه‌ که‌ مردم‌ نیاز دارند، آگاه بودند (باب۱۰۴).

شیخ حر عاملی ادعای امامت را بدون اهلیت‌ داشتن‌ بـرای‌ آن و نـیز انکار امامت امام بـر حـق را موجب کفر میداند (باب ۹۷) و معتقد‌ به‌ وجوب تسلیم مردم در برابر ائمه (ع) است (باب ۹۸). پیامبر (ص) و ائمه (ع) حجتهای الاهی‌ بر‌ تمامی‌ انسانها و اجنه‌اند (باب ۹۹).

آنچه حق نیست باطل است و آنچه هدایت نـیست گـمراهی است‌؛ یعنی‌ حق و باطل، هدایت و گمراهی، حسنات و سیات، همه بیان شده و آشکار است (باب ۱۰۸‌) و هر‌ چیزی‌ که حق است و به دست مردم رسیده از جانب ائمه اطهار (ع) است و هر آنچه کـه‌ از‌ جـانب ایشان نـباشد باطل شمرده میشود (باب ۱۰۰).

برتری پیامبر (ص) و ائمه (ع) از‌ همه‌ مخلوقات‌

شیخ حر عاملی معتقد است که امام بـاید از همه مردم در علم، فضائل و کمالات‌ برتر‌ باشد‌ (باب۸۹) و بر همین اسـاس پیامـبر اسـلام (ص) و ائمه اطهار (ع) را از تمامی‌ مخلوقات‌ حتی انبیا و اوصیا و ملائکه، افضل میداند و نیز انبیا را افضل از ملائکه می‌شمارد (باب۱۰۱). ویـ‌ ‌ ‌در‌ جـایی دیگر پیرامون موضوع افضلیت میفرماید: «از ضروریات مذهب امامیه این است‌ که‌ امام و نـبی در عـلم و مـعرفت باید افضل‌ و اکمل‌ از‌ تمامی جن و انس باشند و تقدیم مفضول بر‌ فاضل‌ قبیح است تا چـه رسد به تقدیم مفضول بر افضل» (حرعاملی، ۱۴۳۲: ۱۲۵‌).

عالم‌ ذر

وی معتقد است که‌ خداوند‌ هـمه مردم‌ را‌ بر‌ فطرت تـوحیدی آفـریده (باب۱۰۷) و در‌ عالم‌ ذر همه مردم را مکلّف به اقرار به توحید، نبوت و امثال آن‌ کرده‌ است؛ ولی بعضی از متکلمان۶۶‌ با استفاده از ادله‌ ضعیف‌ ظنی و غیرتام، این مطلب را‌ انکار‌ کردهاند؛ لکن احادیث و آیات قرآنی دیدگاه آنـها را رد می‌کند (باب ۱۰۶).

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۱۱)


خاتمیت‌

شرایع‌ پیامبران اولیالعزم قبل از نسخ‌، همه‌ مکلفین‌ را شامل میشده‌ است‌. شریعت پیامبر اسلام (ص) تا‌ روز‌ قیامت باقی خواهد ماند و هرگز نسخ نخواهد شد؛ یعنی شرایع سابق منسوخ شده و پیـامبراسلام‌ خـاتم‌ پیامبران است (باب ۱۰۹).

اسلام، ایمان‌ و کفر‌

شیخ حر‌ اسلام‌ را‌ اقرار کردن به اعتقادات‌ صحیح و ایمان را اقرار به زبان، باور قلبی و عمل کردن به آن باور می‌داند. وی‌ ادله‌ بعضی از متکلمان۶۷ که ایـمان‌ را‌ مـجرد‌ تصدیق‌ میدانند‌، ضعیف میشمارد و بعضی‌ از‌ احادیثی را که بر آن دلالت دارد حمل بر تقیه یا مجاز میکند (باب ۱۱۰). اگر‌ کسی‌ واجب‌ یا حرامی از واجبات و محرّمات الاهی را‌ حلال‌ بداند‌ و یا‌ منکر‌ وجوب‌ و حـرمت آن شـود و یا آن را کوچک شمارد، کافر شده است (باب ۱۱۱). ممکن است منظور شیخ حر از این سخنان صوفیان باشند (حرعاملی، ۱۴۳۲: ۶۴).

تبرّی‌ از دشمنان

شیخ حر عاملی بغض و دشمنی با دشمنان الاهی و تبرّی از آنها و امـامانشان را واجـب مـیداند (باب ۱۱۵). وی اقتدا به دشمنان دیـن و تـشبّه بـه آنها را حرام میداند‌ و دوستی‌ با دشمنان خدا و دشمنی با دوستان خداوند را از علائم صوفیان میشمارد (حرعاملی، ۱۴۳۲: ۲۳۷).

فرقه ناجیه

وی حدیث افتراق را در میان شـیعه و سـنی مـتواتر میداند و معتقد است‌ تنها‌ یک فرقه از تمامی امت نـجات پیدا خـواهد کرد (باب ۱۱۷) و این فرقه ناجیه را همان متمسکین به اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) میداند که‌ در‌ اعتقادات، عبادات و احکام، از ائمه‌ معصومین‌ (ع) پیروی مـیکنند. وی تـفصیل بـیشتر در این باره را به رسالههای علمای امامیه علی‌الخصوص به رساله بـیان الفرقه الناجیه۶۸ نوشته شیخ ابراهیم بن‌علی‌ قطیفی‌،۶۹ ارجاع میدهد (باب‌ ۱۱۸‌).

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۱۲)


امام دوازدهم (ع) و رجعت

شیخ حر عاملی صاحب هـر پرچـمی را کـه قبل از قیام قائم آل محمد (ع) برای خروج برافراشته شود، ظالم میداند (بـاب ۱۱۹). وی هـمه ائمه (ع) را قائم‌ به‌ امر الاهی دانسته و معتقد است که دوازدهمین امام بعد از غیبتش قیام به شـمشیر مـیکند؛ زمـین را پر از عدل و داد میکند؛ دین الاهی را در زمین ظاهر میسازد و دشمنان‌ را‌ سرکوب و مضمحل‌ میگرداند (باب ۱۰۲).

وی در رسـالهای بـا نـام کشف التعمیه فی حکم تسمیه صاحب الزمان، اظهار نام‌ حضرت ولی عصر (ع) را قولاً، فعلاً و تـقریراً جـایز دانـسته و روایات مخالف‌ این‌ قول‌ را حمل بر تقیه میکند (حرعاملی، ۱۳۸۵: ۶/۴۰۵).

وی در کتاب الایقاظ بر صحت رجـعت ائمـه (ع) و امکان‌ و ‌‌وقوع‌ آن، استدلال کرده و روایات و آیات بسیاری پیرامون رجعت ارائه میدهد. سپس شبهات مـنکران‌ رجـعت‌ را‌ مـطرح کرده و به آنها پاسخ میدهد. یکی از ابواب این کتاب پیرامون دولت بعد از‌ امام مهدی (ع) اسـت (حـرعاملی، ۱۳۶۲ب: ۶-۳).

یکی دیگر از مطالبی که شیخ در مورد‌ رجعت به آن اشاره‌ میکند‌ موضوع رجعت حضرت عیسی (ع) اسـت. او مـیگوید: «در احـادیث متواتر تصریح شده که عیسى به زمین برمى‏گردد و از قرآن نیز استفاده میشود که او وفات کرده است؛ زیرا قرآن از زبـان‌ او نـقل مى‏کند که در قیامت عرض مى‏کند: «من تا مادامىکه میان آنها بودم گواهشان بـودم و چـون مـرا برگرفتى تو خود نگهبانشان بودى» (مائده: ۱۱۷)… احادیث هم در این مورد بسیار‌ است‌؛ اگر چه بعضى از اهـل‌سنت مـنکر وفـات او هستند؛ ولى قول آنها معتبر نیست و این [انکار وفات عیسی] از جهت تندروى در انکار رجـعت اسـت. آنها مرگ او را انکار‌ میکنند‌ تا رجعت ثابت نشود (حرعاملی، ۱۳۶۲ب: ۳۰۴-۳۰۵).

 

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۱۳)


پی‌نوشت

کتاب‌نامه

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۱۴)


هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۱۵)


آقابزرگ تهرانی (۱۳۷۲)، طبقات اعلام الشـیعه، تـحقیق علی‌نقی منزوی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

ـــــــــــ (۱۴۰۳)، الذریعه الی تصانیف الشیعه‌، چاپ‌ سوم، بـیروت: دار الاضـواء.

امین، سیدمحسن (۱۴۰۳)، اعیان الشیعه، تحقیق حسن امـین، بـیروت: دارالتـعارف للمطبوعات.

ـــــــــــ (۱۳۴۳)، نور ساطع (ترجمه کتاب بدایه الهـدایه شـیخ حر عاملی که توسط شیخ‌ مراد‌ کشمیری‌ انجام شده است)، مشهد: چاپخانه‌ خـراسان‌.

حـر‌ عاملی، محمد بن‌حسن (۱۳۴۴)، رساله فـی مـعرفه الصحابه، تـصحیح سـید کاظـم موسوی (در ضمن کتاب سه رساله در عـلم رجـال زیر‌ نظر‌ سید‌ جلال الدین محدث ارموی)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران‌.

ـــــــــــ‌ (۱۳۶۲)، الایـقاظ مـن الهجعه بالبرهان علی الرجعه، تصحیح سـیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمه احـمد جـنتی، تهران: انتشارات نوید.

ـــــــــــ (۱۳۶۲‌)، امل‌ الامـل‌، تـحقیق سید احمد حسینی، قم: دارالکتاب الاسلامی.

ـــــــــــ (۱۳۷۶)، الفصول‌ المهمه فی اصول الائمه، تحقیق و اشـراف مـحمد قائینی، قم: مؤسسه معارف اسـلامی امـام رضـا (ع).

ـــــــــــ (۱۳۸۵)، اثبات الهداه‌ بـالنصوص‌ و المـعجزات‌، ترجمه محمد نصراللهی و احـمد جـنتی، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ج۴، ۶، ۷٫

ـــــــــــ‌ (۱۳۸۷‌)، رساله فی الغنا، مصحح رضا مختاری (در ضمن کتاب مـوسیقی و غـنا ج۱ به کوشش رضا مختاری و محسن‌ صـادقی‌) قـم‌: مؤسسه بـوستان کـتاب.

ـــــــــــ (۱۳۸۸)، پیـراستگی معصوم از فراموشی و خطا (تـرجمه کتاب‌ التنبیه‌ بالمعلوم‌: برهان علی تنزیه المعصوم عن السهو و النسیان)، مترجم محمد اصغری نژاد، قـم: نـشر ادیان‌.

ـــــــــــ‌ (۱۳۹۹‌)، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، تـعلیقه ابـوطالب تـجلیل تـبریزی، قـم: مطبعه العلمیه، ج۱٫

ـــــــــــ (۱۴۰۲)، الجـواهر‌ السـنیه‌ فی الاحادیث القدسیه، بیروت: مؤسسه اعلمی.

ـــــــــــ (۱۴۰۳)، الفوائد الطوسیه، تعلیق و اشراف سیدمهدی‌ لاجوردی‌ حسینی‌، محمد درودی، قم: مـطبعه العـلمیه.

ـــــــــــ (۱۴۲۹)، تـفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه‌، تحقیق‌ مـؤسسه آلالبـیت عـلیهم السـلام لاحـیاء الثـراث، (مقدمه: سید جواد شهرستانی)، چاپ سوم، قم‌: مؤسسه‌ آلالبیت‌ (ع) لاحیاء التراث.

ـــــــــــ (۱۴۲۹)، رساله فی تواتر القران، تصحیح فتح الله نجارزادگان (در ضمن کتاب‌ تراث‌ الشیعه القرانی ج۴ تحت اشراف: محمد عـلی مهدوی راد)، قم: مکتبه التفسیر و علوم‌ القران‌.

ـــــــــــ‌ (۱۴۳۲)، رساله الاثنی عشریه فی الرد علی الصوفیه، تصحیح وتعلیق عباس جلالی، قم: انصاریان.

هفت آسمان » شماره ۵۲ (صفحه ۱۱۶)


حسینی‌ جلالی‌، سیدمحمدحسین‌ (۱۴۲۲)، فهرس التراث، قم: انتشارات دلیل ما.

حلی، حسن بـن‌یوسف (۱۳۸۶)، کـشف‌ المراد‌، ترجمه و شرح علی شیروانی، چاپ دوم، قم: دارالعلم.

سبحانی، جعفر (۱۴۲۲)، موسوعه طبقات الفقهاء، قم: مؤسسه‌ امام‌ صادق (ع).

شیخ مفید، محمد بن‌محمد بن‌نعمان (۱۴۱۳)، تصحیح الاعتقاد، قم: کنگره.

صدر‌، سیّدحسن‌ (۱۴۰۶)، تـکمله امـل الامل، تحقیق سید احمد‌ حسینی‌، باهتمام‌ محمود مرعشی، قم: مکتبه آیه الله مرعشی‌.

گرجی‌، ابوالقاسم (۱۳۸۷)، تاریخ فقه و فقها، چاپ نهم، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشـاد اسـلامی‌.

  1. عبدالسلام‌ بن‌محمد بن‌حسین حر، صـاحب کـتاب‌ ارشاد‌ المنصف البصیر‌ الی‌ الجمع‌ بین اخبار التقصیر است (حرعاملی، ۱۳۹۹‌: ۱/و).
  2. علی‌ بن‌محمود عاملی از شاگردان شیخ محمد فرزند صاحب معالم بوده و صاحب کتاب‌ امتحان‌ الافـکار فـی مسئله الداراست (حرعاملی، ۱۳۹۹‌: ۱/ ز).
  3. زینـالدین بـن‌محمد بن‌حسن بن‌ زینالدین‌ شهیدثانی، متوفای ۱۰۶۴ق و از شاگردان‌ شیخ‌ بهایی و محمد امین استرآبادی است. وی از شدت احتیاط کتابی تألیف نکرده؛ ولی‌ شیخ‌ حر عاملی از او با‌ عنوان‌ شیخنا‌ الاوحد و لانظیر فی‌ زمانه‌ یاد کرده و از او‌ بسیار‌ تجلیل کرده اسـت (حـرعاملی، ۱۳۶۲: ۱/۹۲).
  4. حسین بن‌حسن بن‌یونس ظهیری عاملی عیناثی از شاگردان‌ محمد‌ امین استرابادی در مکه بوده است‌. وی‌ تألیفاتی نیز‌ داشته‌ است‌ که از جمله آنها‌ کتابی در حدیث و نیز کتابی در عبادات و دعا می‌باشد. وی شاگردان بـسیاری تـربیت کرده است‌ (حـرعاملی‌، ۱۳۶۲: ۱/۷۰ و صدر، ۱۴۰۶: ۱۷۸).
  5. محمدباقر‌ مجلسی‌ فرزند‌ مولى‌ محمدتقى‌ اصفهانى، متوفای ۱۱۱۰‌ق، از‌ بزرگان علما و فقها و محدثان شیعه و صاحب آثار ارزشمند عـلمى است. وى در عصر خویش منصب شیخ‌ الاسلامى‌ داشته‌ است. از جمله تألیفات وی: بـحار الأنـوار‌ الجـامعه‌ لدرر‌ اخبار‌ الائمه‌ الاطهار‌ است که جامع احادیث مجامیع حدیثى شیعه است (گرجی، ۱۳۸۷: ۲۴۰).
  6. محمد بن‌مرتضى ملقب به محسن و مـعروف ‌ ‌بـه مولى محسن فیض، متوفای ۱۰۹۱ق، از علماى بزرگ شیعه‌ و صاحب آثار ارزشمندی در علوم مختلف هـمچون؛ فـقه، حـدیث، تفسیر، کلام و شعر بوده است. از تألیفات وی: کتاب الوافى در جمع و ترتیب و تهذیب اخبار کتب اربعه، المحجه البـیضاء در اخلاق‌ است‌ (گرجی، ۱۳۸۷: ۲۳۹).
  7. محمدطاهر بن‌محمدحسین شیرازی نجفی قمی صاحب کتاب حجه الاسلام، شـرح تهذیب الاحکام و الفوائد الدینـیه فـی الرد علی الحکماء و الصوفیه است. شیخ حر عاملی از او روایت‌ نقل‌ کرده است (حرعاملی، ۱۳۹۹: ۱/ط).
  8. سید میرزا محمد بن شرف حسینی جزایری، ساکن حیدر آباد بوده و کتاب بزرگی در حدیث داشته است. شیخ حر‌ از‌ او روایت نقل کرده اسـت‌ (حرعاملی‌،۱۳۶۲: ۲/۲۷۵).
  9. علی بن‌محمد بن‌حسن بن‌زینالدین شهید ثانی متوفای ۱۱۰۳ق و صاحب کتاب الدرالمنثورمن الخبرالمأثور و غیرالماثور میباشد (آقابزرگ تهرانی،۱۴۰۳: ۸/۷۶).
  10. حسین بن‌جمالالدین بن‌محمد بن‌حسین‌ خوانساری‌ متوفای ۱۰۹۸ ق، که شیخ‌ حر‌ از وی اجازه نقل روایت داشته است. از آثـار او مـی‌توان به کتاب مشارق الشموس فی شرح الدروس شهید اول اشاره کرد (حسینی،۱۴۲۲: ۱/۸۹۴).
  11. سیدهاشم بن‌سلیمان بن‌اسماعیل بن‌عبدالجواد حسینی‌ بحرانی‌ توبلی، متوفای ۱۱۰۷ق است، که شیخ حر از او روایت نقل کرده است. وی بیش از ۷۵جلد کتاب تـصنیف کـرده است که از مهمترین آنها می‌توان کتاب البرهان فی‌ تفسیر‌ القران را‌ نام برد (حرعاملی، ۱۳۶۲: ۲/۳۴۱ و امین، ۱۴۰۳: ۱۰/۲۴۹).
  12. این مقاله همچون دیگر مقالات طرح اعتقادنامهها در‌ اصل مشتمل بر بخش کتابشناسی آثار بود؛ لکـن بـا توجه به‌ ضوابط‌ ساختاری‌ و محدودیتی که برای حجم مقالات هفت آسمان در نظر گرفته شد، این بخش از مقاله حذف گردید‌.
  13. ‌‌وی‌ تمام کتاب وسایل الشیعه و کتابهای دیگرحدیثی را نزد شیخ حـر قـرائت کـرده است‌ (حرعاملی‌، ۱۳۶۲‌: ۲/۳۲۳).
  14. فرزند مؤلف و مـتوفای ۱۱۱۰ق اسـت، وی دارای اجـازه از شیخ حر میباشد و تعالیقی نیز‌ بر کتب حدیثی دارد (حرعاملی، ۱۳۸۵: ۱/ه).
  15. فرزند مؤلف و صاحب کتاب شرح الهدایه فی‌ الاحکام الماثوره است (حرعاملی‌، ۱۳۸۵‌: ۱/ی).
  16. صـاحب تـصانیف بـسیار از جمله شرح بدایه الهدایه فی الفقه، الصمدیه فـی النـحو و شرح زیارت جامعه کبییره است (حرعاملی، ۱۳۸۵: ۱/ی).
  17. صاحب اجازه از شیخ حر عاملی است (حرعاملی، ۱۳۸۵: ۱/یا).
  18. صاحب‌ اجازه از شیخ حر عـاملی و مـتوفای ۱۱۵۸ق اسـت (حرعاملی، ۱۳۸۵: ۱/ی).
  19. از شیخ حر عاملی و علامه مجلسی روایت نقل کرده اسـت (حرعاملی، ۱۳۸۵: ۱/ی).
  20. احتمالاً منظور ایشان علامه حلی و شیخ بهایی و بعضی از‌ علمای‌ هم عصر آنها است (حرعاملی، ۱۴۰۳: ۲۱۶).
  21. ممکن است مـنظور وی جـسم لطـیف باشد.
  22. ممکن است اشاره وی به شیخ مفید در کتاب تصحیح الاعتقاد بـاشد کـه این احادیث را‌ اخبار‌ احاد دانسته و قابل استناد در اعتقادات نمی‌داند. او این قبیل احادیث را از اعتقادات تناسخیه شمرده و آنـها را تـأویل و تـوجیه کرده است (شیخ مفید، ۱۴۱۳: ۸۲-۸۱).
  23. ممکن است‌ منظور‌ شیخ حر در این باره خواجه نصیرالدین طـوسی و عـلامه حـلی باشد که ایمان را مجرد تصدیق قلبی و زبانی می‌دانند (حلی، ۱۳۸۶: ۲/۲۴۸).
  24. کتاب اثبات الفرقه الناجیه یا الفـرقه النـاجیه‌ ویـا‌ الوافیه‌ فی تعیین فرقه الناجیه تألیف‌ شیخ‌ ابراهیم‌ بن‌سلیمان قطیفی معاصر محقق کرکی اسـت کـه در حدود سال۹۴۵ق نگاشته شده و هنوز چاپ نشده و به صورت نسخه خطی نگهداری‌ مـی‌شود‌. از‌ آثـار دیـگر وی می‌توان به این موارد اشاره‌ کرد‌: السراج الوهاج لدفع عجاج قاطعه اللجاج و الرساله الرضـاعیه (حـسینی،۱۴۲۲: ۱/۷۹۲ و آقا بزرگ تهرانی، ۱۴۰۳: ۱/۹۸، ۲۵/۱۸، ۱۶‌/۱۷۷‌).
  25. درکتب‌ اعلام از صاحب کتاب الفرقه الناجیه با اسم ابراهیم بـن‌ سـلیمان قـطیفی نام برده شده است نه ابراهیم بن‌علی (حسینی،۱۴۲۲: ۱/۷۹۲ و آقا بزرگ تهرانی، ۱۴۰۳: ۱/۹۸، ۲۵‌/۱۸‌و۱۶‌/۱۷۷).

پایان مقاله

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x