سیر مسیحیت

بررسی و نقد انگاره ارتداد، در مسیحیت کاتولیک

بررسی و نقد انگاره ارتداد، در مسیحیت کاتولیک

معرفت ادیان ،سال چهارم، شماره چهارم، پیاپی ۱۶، پاییز ۱۳۹۲، ص ۷۷ ـ ۹۶

عظیم امیری / دانشجوی کارشناسی ارشد ادیان ابراهیمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی Amiri2014dend@gmail.com
محمدحسین طاهری / استادیار گروه ادیان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی    Taheri-akerdi@iki.ac.ir

لینک دانلود متن کامل مقاله 

 

چکیده
دین، تکیه‌گاه بسیاری از مردم دنیا و امری فطری، عمیق و ریشه‌دار است. شناخت آموزه‌ها و جهان‌بینی ادیان، از طریق منابع آنها راهی برای کم‌کردن فاصله میان پیروان ادیان است. ورود و خروج یا تشرف و ارتداد، از مباحث مهم ادیان می‌باشد.
ارتداد در کاتولیک رد کامل ایمان مسیحی، توسط کسی است که قبلاً تعمید یافته است. ماهیت ارتداد در مقایسه با بدعت و شقاق وضوح بیشتری می‌یابد. انگاره ارتداد در منابع دینی و قانونی مسیحیت کاتولیک آمده و در سیر تاریخی خود در دوره‌های مختلف حکم یکسانی داشته؛ اما به‌واسطه نوع رابطه کلیسا با حاکمان و میزان دلبستگی حاکمان به دین در اجرا متفاوت بوده است. عقلانی نبودن آموزه‌های اصلی مسیحیت، کم‌رنگ‌شدن عقاید، افراط در مجازات و نحوه برخورد با ظالم، به عنوان عوامل تاثیرگذار در ارتداد بیان گردیده است. این تحقیق به‌روش کتابخانه‌ای و با رویکرد نقلی و تاریخی در صدد آشنایی، بررسی و نقد انگاره ارتداد در مسیحیت کاتولیک می‌باشد.

کلیدواژه‌ها: ارتداد، مرتد، بدعت، نودینی، تکفیر، کاتولیک، مسیحیت.

مقدمه

شناخت ادیان بر شناخت اصول، فروع، شعائر و تاریخچه ادیان مبتنی می باشد. آنچه ادیان الهی را به هم پیوند می دهد، بیش از آن چیزی است که آنها را از هم جدا می کند. از میان ادیان ابراهیمی، شناخت مسیحیت کاتولیک به دلیل اشتراکات با اسلام، پیروان فراوان و فعالیت های گسترده تبلیغی مورد توجه است. از سوی دیگر، شناخت مسیحیت گامی در جهت شناخت اسلام، فهم جلوه ها و گاه جنبه های ضعف و انحراف مسیحیت می باشد.

یکی از مباحث مهم، که به عنوان یک اصل دفاعی در همه ادیان مورد توجه بوده، مسئله ارتداد است. ارتداد به عنوان پرتگاهی خطرناک قلمداد شده و ممانعت برای خروج از دین، بیش از تلاش برای جذب و ورود به دین است؛ زیرا ارتداد، عملاً بی اعتباری آن دین را برای رساندن بشر به سعادت تأیید کرده و صدمه ای به دین وارد کرده، که با تشرف، قابل بازیابی نیست.

قدمت طرح بحث ارتداد، همزاد تشکیل ادیان بوده و از دغدغه های مؤسسان آن و جویندگان راست کیشی، در راستای اثبات حقانیت ادیان، عدم ارتداد یا ارتداد حداقلی پیروان آن دین می باشد. مسیحیت از همان ابتدا با بدعت و ارتداد، روبه رو بوده و در این راستا دفاعیه ها و اعتقادنامه هایی شکل گرفته است. دایره المعارف ها و برخی از نویسندگان مانند توماس آکوئیناس در جامع الهیات به این موضوع پرداخته اند. اما منبع مستقلی پیرامون این موضوع یافت نشد. با توجه به چالشی بودن بحث ارتداد، و چندوجهی بودن این موضوع، تلاش شده ماهیت ارتداد و ایمان در منابع کاتولیکی مورد بررسی قرار گرفته و تفاوت آن با بدعت، شقاق و نودینی مشخص گردد، تفاوتی که در منابع کاتولیکی مورد توجه قرار گرفته، اما گاهی اوقات در ترجمه ها، رعایت نمی شود. به عنوان نمونه، پروتستان ها در شورای ترنت بدعت گذار معرفی شده اند و در برخی موارد، مرتد قلمداد شده اند که از نظر اصطلاحی، مرتد قلمداد نمی شوند.

کلیسای کاتولیک و ایمان کاتولیکی

برخی کلیسای کاتولیک را با تفتیش عقاید، و برخی دیگر آن را سرچشمه جاویدان قدیسان و تنها امید رستگاری بنی آدم، با حضور روح القدس می بینند. کلیسای کاتولیک رسالت خود را رساندن پیام عیسی مسیح می داند. ما از پنجره منابع کاتولیکی به تاریخ کاتولیکی نظر داشته، و به بررسی ارتداد در کاتولیک می پردازیم.

واژه کلیسا، هم بر کلیسای محلی و هم بر کلیسای جهانی اطلاق می شود. مراد از کلیسا در کلیسای کاتولیک، از میان معانی امت، فرقه، ساختمان و نهاد، معنای فرقه و گروهی از مسیحیان است که معتقدند اداره کلیسا باید بر عهده مجموع اسقفان به رهبری پاپ، اسقف رم باشد (Broderick, 1994, p. 80, 69).

واژه کاتولیک (catholic)، مرکب از دو کلمه یونانی kath و به معنای همه چیز (of the whole) و جامع است. گستره این کلیسا، جمع بین عقل و نقل، جامع قوانین مختلف (رومی، ژرمنی، افلاطونی، ارسطویی و…)، جامع مراسم عبادی و شعایر دینی گوناگون (قربانی، ریاضت، دعا، رهبانیت، عرفان و…) و جامع بین همه پیروان مسیحی(پولسی و پطرسی) در صدر مسیحیت، وجوهی است که برای نامگذاری کلیسا به کاتولیک بیان شده است. کاتولیک در ابتدا در معنای عام و مطلق استعمال می شد، با انتشار دین مسیح در عالم، معنای جدیدی پیدا کرد و به کلیسای رم اختصاص پیدا کرد (باغبانی و رسول زاده، ۱۳۸۹، ص ۲۴۸؛ ناس، ۱۳۸۶، ص ۶۲۷). می توان گفت: کاتولیک اخلاقیات را از یهود، الهیات را از یونان، سازمان و تشکیلات را از رم گرفته است (دورانت، ۱۳۷۰، ج ۳، ص ۷۲۳).

بحث ارتداد مانند سایر احکام، از عهد عتیق و یهودیت به مسیحیت راه یافت. در عهد عتیق آمده است:

اگر برادرت یا پسر یا دختر تو… یا رفیقت که مثل جان تو باشد، تو را در خفا اغوا کند و گوید که برویم و خدایان غیر را عبادت نماییم… او را قبول مکن و او را گوش مده و چشم تو بر وی رحم نکند و بر او شفقت منما و او را پنهان مکن، البته او را به قتل رسان… و او را به سنگ، سنگسار نما تا بمیرد؛ چونکه می خواست تو را از یهوه، منحرف سازد. و جمیع اسرائیلیان چون بشنوند، خواهند ترسید و بار دیگر چنین امر زشت را در میان شما مرتکب نخواهند شد (تثنیه ۱۳: ۶-۱۲).

نکته قابل توجه در آیین یهود این است که ارتداد، در یهودیت گناهی بزرگ است. اما یک یهودی که از مادر یهودی متولد شده یا از راه صحیح یهودی شده باشد، با ارتداد از یهودیت خارج نمی شود، هرچند یک دین دیگر و اعمال آن بپذیرد و رسماً دین یهودی را انکار کند (۱۹۹۶, v3, p. 211 Wigoder,).

در عهد جدید نیز در مواردی به موضوع ارتداد و مرتد پرداخته شده است: لکن عادل به ایمان زیست خواهد نمود و اگر مرتد شود، نفس من با وی خوش نخواهد شد، لکن ما از مرتدان نیستیم تا هلاک شویم، بلکه از ایمانداران تا جان خود را دریابیم (عبرانیان ۱۰: ۳۸-۳۹).

در لوقا در تشریح حکایت چهار نوع زمین، ایمان افرادی را که در هنگام آزمایش منتهی به ارتداد می شود، به بذرهایی تشبیه کرده است که هنگام کاشت بر سنگلاخ افتاده و ریشه ای ندارند تا مدتی این افراد ایمان دارند و در وقت آزمایش، مرتد می شوند (لوقا، ۸ : ۱۱-۱۶).

درباره ماهیت ایمان کاتولیک باید گفت: به عقیده کلیسا، ماهیت ایمان کاتولیکی در قرون اولیه، مبتنی بر اعتقاد به چند چیز بود که عبارتند از:

۱٫ مسیح حقیقتی بود که با قدرت خدا عمل کرد.

۲٫ او خود را از طریق صلیب تسلیم مرگ کرد.

۳٫ خداوند نیز سه روز پس از مرگش او را برانگیخت.

۴٫ رسولان نیز شاهدان این حقیقت بوده اند.

۵٫ ایمان به این برخاستن پروردگار، سبب بخشش گناهان می شود.

۶٫ تمام این امور توسط انبیای گذشته بنی اسرائیل پیش بینی شده بود (Cunningham, 2009, p. 12).

آیین مسیحیت کاتولیکی را می توان به اصول و فروع، یا به مشخصات کلامی و مشخصات عملی تقسیم کرد. می توان مشخصات کلامی آن را این گونه بیان کرد:

اعتقاد به اصل تثلیث در خدا، یعنی پدر و پسر و روح القدس (که از پدر و پسر ناشی شده است.)، اعتقاد به تجلی اتحاد خدا و انسان در شخصیت حضرت عیسی علیه السلام، اعتقاد به اصل نجات بخش کلیسا، اعتقاد به مصونیت کلیسا و پاپ از خطا و گناه، اعتقاد به شخصیت حضرت مریم به عنوان مریم باکره و مادر خدا و مصونیت او از خطا، از اصول اعتقادی و دگمای کاتولیک است. این موارد مشخصات کلامی کلیسای کاتولیک است، اما مشخصات عملی، اعمالی است که به واسطه آن، فیض الهی مشمول انسان می شود، یعنی تعمید، عشاءربانی، تأیید، ازدواج، دست گذاری یا درجات مقدس روحانیت، اعتراف و تدهین، از آیین های مقدس و مشخصات عملی آیین کاتولیک هستند (تیسن، بی تا، ص ۳۰۹ـ۳۱۲).

به طور خلاصه، می توان گفت: کلیسای کاتولیک رومی شکلی از مسیحیت است و عقاید آن براساس اعتقادنامه هایی کلیسایی شکل گرفته که به ترتیب، شامل موارد زیر است: تثلیث حقیقت است، جهان توسط خدا خلق شده است. آدم و حوا دچار لغزش و سقوط شده اند. پسر خدا در جهان تجسد یافت و سبب خرید گناهان ما شد و هر کس این موارد را ردّ کند، مرتد شده است (Walsh, 2005, p. 9).

ارتداد، بدعت و فرقه گرایی و نودینی

Apostasy از واژه یونانیapostasia (ἀποστασία) گرفته شده که خود ترکیبی از واژگان ἀπό به معنای کناره و στάσις به معنای ایستادن است. در مجموع، معنای کناره گیری، فرار، شورش و ارتداد را در خود نهفته است (Eliade, 1993, v.1, p. 353). در اصطلاح عملی است که فرد به وسیله آن از ایمان کاتولیکی، که در آن تعمید یافته و به آن اعتراف کرده است، دست بر می دارد (Lawlor, 1981, v1, p. 679). برای شناخت دقیق ارتداد در کاتولیک، باید حد و مرز این انگاره با تفرقه (Schism) و فرقه گرایی، بدعت (heresy) و نودینی (conversion) مشخص شود تا بتوان ماهیت ارتداد و حقیقت آن را بهتر مورد شناسایی قرار داد.

تفرقه و فرقه گرایی، جدایی رسمی از وحدت کلیساست؛ یعنی جدایی از کلیسای کاتولیک، خواه شخص یا اشخاصی از کلیسا، برتری اسقف اعظم رم را نپذیرند، و خواه مرجعیت پاپ را رد کنند. با قید اول، ارتدوکس ها به عنوان فرقه ای از کلیسای کاتولیک متمایز می شوند؛ زیرا این کلیسا برتری اسقف اعظم رم را نسبت به سایر اسقف ها و پاتریاک ها نمی پذیرد. با قید دوم، کلیسای پروتستان خارج شده؛ زیرا مرجعیت اسقف و پاپ رم را ردّ می کند و فقط حجیت کتاب مقدس را مطرح می کند (Broderick, 1994, p. 303).

فرقه و تفرقه گرایی در کاتولیک را می توان نوع خاصی بدعت دانست که رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته، گاه کلیسایی در مقابل و یا در عرض کلیسای کاتولیک شکل می گیرد. اگرچه در برخی نوشته ها و ترجمه ها برای افراد و گروه های جدا شده از کاتولیک، که به سختی هم کیفر شده اند، لفظ مرتد به کار برد ه اند که از لحاظ لغوی در ترجمه های فارسی مرتد را یکی از معانی heresy، شمرده اند، اما به لحاظ معنای اصطلاحی، معنای دقیقی نیست. در متن لاتین شورای ترنت، که عکس العمل کلیسای کاتولیک به جدایی پروتستان ها بود، لفظ apostasy به معنای ارتداد یا معادل های آن به کار نرفته است؛ آنچه در این شورا استعمال شده لفظ heresy بوده است (Schaff, 1919, p. 78).

بدعت در لغت باور و اعتقادی است که مخالف آموزه های اساسی دین است، یا باوری است که موافق با باور اکثر مردم نیست (Oxford Dictionary, 2010, “Heresy”) و در اصطلاح بدعت، آموزه غلط یا تفسیر غلط از آموزه صحیحی است که توسط کلیسای کاتولیک بیان شده است. بدعت رسمی، گناهی تألم آور و سرکشی در برابر خداوند است (Broderick, 1994, p. 163).

رابطه بین ارتداد و بدعت را از دو دیدگاه می توان مورد بررسی قرار داد:

۱٫ بدعت و ارتداد دو امر جداگانه هستند؛ ارتداد، ردّ کامل ایمان مسیحی است و بدعت، ردّ آموزه ای یا تفسیر غلط از آموزه ای صحیح است که کلیسای کاتولیک آن را مشخص کرده است. پس دو موضوع جداگانه هستند، اگرچه در مجازات، نظیر تکفیر، قتل و سوزاندن، بدعت با ارتداد اشتراکاتی دارد.

۲٫ ارتداد و بدعت رابطه نزدیکی دارند. بالاترین درجه بدعت، ارتداد است. در این دیدگاه، بدعت به بدعت صوری (حقیقی) و بدعت مادی (مجازی) تقسیم، و ارتداد به بدعت صوری(حقیقی) ملحق می شود که در اولی عناد مطرح است. برخلاف دومی که بدون عناد است (پطرس غوری، ۱۸۷۹، ص ۲۶۶). بر اساس این دیدگاه که در منابع کاتولیکی نیز بر آن شواهدی وجود دارد (Code of Canon Law, 2006, p. 285)، بدعت و ارتداد رابطه نزدیکی داشته، و همین قرابت، گاه تشخیص مرز بین بدعت و ارتداد را مبهم کرده است.

نودینی بحث گسترده ای است که بیشتر در علوم رفتاری مورد توجه قرار گرفته است. می توان گفت: نودینی تغییر دین و دین داری است. اما تعریفی جامع برای آن مشکل است؛ زیرا در شکل کلاسیک آن نودینی معادل تغییر ناگهانی یا تولد دوباره بود و نمونه آن پولس قدیس بود. اما مطالعات معاصر آن را تدریجی می دانند (رهنما، ۱۳۹۱، ص ۲۵ـ۲۸).

نودینی نسبت به ارتداد، از لحاظ مفهومی و امکان وقوعی در عالم خارج، عام تر است. اما اهمیت ارتداد، در ادیان بیشتر است. ممانعت برای خروج از دین، بیش از تلاش برای جذب و تشرف به آن دین است؛ زیرا ارتداد، عملاً بی اعتباری آن دین، برای رساندن بشر به سعادت را تأیید کرده، صدمه ای به دین وارد کرده که با تشرف، قابل بازیابی نیست.

لوئیس رمبو، در یک دسته بندی، نودینی را به پنج نوع تقسیم کرده است: ارتداد، تشدید، عضویت، انتقال نهادی، انتقال سنتی، در این تقسیم بندی، ارتداد نوعی نودینی محسوب می شود. طبق آمار پژوهشگران در این عرصه، احتمال تغییر دین و رفتن از یک دین به دین دیگر بسیار کم است. نوکیشی ها غالباً درون دینی و از یک فرقه به فرقه دیگر صورت می گیرد. اگرچه در این موارد، اعمال و عبادات و مناسک مذهب قبلی را باطل بدانند، اما از نودینی ها به ارتداد یاد نمی کنند (زاکرامن، ۱۳۸۴، ص ۱۹).

نودین یا نوآیین در مسیحیت کاتولیک، شخصی است که آیین تعمید انجام نداده، یا تعمید شده مانند شخص غیرکاتولیک، و قصد دارد با غسل تعمید یا اقرار به ایمان و ترک عقیده خطا و اشتباه خود، به کلیسای کاتولیک بپیوندد (Broderick, 1994, p. 99).

در کاتولیک علاوه بر ارتداد ایمانی، که شخص، ایمان پذیرفته شده را به طور کامل رد می کند، دو نوع دیگر ارتداد هم در برخی منابع به آن اشاره شده است:

۱٫ ارتداد از عهد رهبانی؛

۲٫ ارتداد از عالم روحانی و جدایی از مقام روحانی.

ارتداد ایمانی را می توان این گونه بیان کرد: ردّ کردن مسیحیت به وسیله شخص تعمیدیافته ای که در زمانی ایمانش را اظهار کرده، و الان آشکارا آن را انکار می کند. با ترک آیین های مقدس، شخص برده گناه و اعمال غیراخلاقی شده و از مسیح فاصله گرفته است. ارتداد از عالم روحانیت و رهبانیت، در صورتی ارتداد محسوب می شود که شخص بدون اجازه از این سلک خارج شود. اما اگر با اجازه کلیسا و یا موارد خاصی باشد که هماهنگ با کلیسا باشد، این دیگر ارتداد نخواهد بود (Ibid, p. 37).

سیر تاریخی ارتداد در مسیحیت کاتولیک

تاریخ پرفراز و نشیب مسیحیت کاتولیک را می توان به سه دوره زمانی تقسیم کرد: سه سده نخست که بیشتر دوران تنازع عقاید و نظریه های علنی و پنهانی بوده است. سده چهارم تا آغاز قرن شانزدهم که همواره کلیسای کاتولیک در قدرت سیاسی شریک بوده است. مهم ترین حوادث این دوران، مواجهه با اسلام، جدایی کلیسای ارتدوکس، جنگ های صلیبی و خشونت های تفتیش عقاید بود. سپس دوران پس از اصلاحات است که نیروی سیاسی کاتولیک رو به تضعیف رفت، جدایی کلیسای پروتستان، جنبش های ملی گرایانه، تلاش مبلغان مسیحی در خارج از اروپا و شورای واتیکانی دوم از حوادث مهم این دوران است.

۱٫ مسیحیت اولیه (۱-۵۰۰م)

مسیحیان اولیه، یهودیانی بودند که مسیح را به عنوان مسیحای عهد عتیق پذیرفته بودند و تا حدود سال ۷۰م کتاب مقدس مسیحیان، عهد عتیق بود و با یهودیان در کنیسه ها موعظه می شدند. تمام اهتمام حواریون این بود که مسیح یکی از انبیای یهود شناخته شود و در کتاب مقدس یهودیان بدنبال شهادت های ظهور مسیح بودند (یوحنا ۵: ۳۹؛ اعمال ۱۷: ۱۱). در سال ۶۶م به خاطر همکاری نکردن با یهودیان در شورش علیه رومیان، متهم به خیانت و جبن شدند و جدایی آنها قوت گرفت (دورانت، ۱۳۷۰، ج۳، ص ۶۷۶ـ۶۷۹). آزار و اذیت یهودیان، دستگیری پولس و تکفیر مسیحیان توسط فریسیان یهودی در شورای جامینا، جامعه نوپای مسیحی را از یهودیان جدا کرد و به مرور زمان آیین های مسیحی جایگزین اعمال یهودی شدند. مهم ترین وظیفه عصر رسولان و دوره آباء دفاع از مسیحیت راست کیش در مقابل امپراطوری، آیین های دیگر و گروه های بدعت گذار و مرتدان بوده است (Kong, 2003, p. 4).

قیصر و مسیح، چند قرن در گود مبارزه روبه روی هم ایستادند تا اینکه بالاخره در سال ۳۱۳م کنستانتین با هر نیتی که داشت، دستور میلان را برای همسایگی با کلیسا صادر کرد و امپراطوری مسیحی شکل گرفت. اگرچه تا آن زمان برخی گروه ها توسط مسیحیت راست کیش، طرد شده بودند که برخی از آنها عبارتند از:

۱٫ آیین گنوسی: اصطلاح Gnosticism از واژه یونانی gnosis، به معنای معرفت یا عرفان است. گنوسیان خود را واجد نوعی معرفت و سنن پنهانی دور از دسترس از طریق یکی از رسولان می دانستند. چگونگی درک آنها نسبت به مفهوم خدای خالق، شرّ بودن ذاتی ماده و مفهوم اسطوره ای در باب مسیح سبب شد که کلیسا، گنوسی ها را خارج از مسیر راست کیشی تلقی کند.
تهدید جدّی بودن گنوسیان برای کلیسا در مسیحیت اولیه و جایگزینی معرفت به جای ایمان، بازگشت برخی بدعت ها اواخر قرون وسطا به اندیشه گنوسیان، شناخت بهتر ایرنائوس و مفاهیم اعتقادنامه رسولان بحث از گنوسیان را در تاریخ مسیحیت، درخور توجه نموده است. در مناقشه با گنوسیان، استدلال به کتاب مقدس کافی نبود. ازاین رو، قانون ایمان ایجاد شد (ژیلسون، ۱۳۸۹، ص ۲۶؛ Quispel, 1971, v.10, p. 505)

۲٫ آیین مارکیونی: در حدود سال۱۴۰م مارکیون، جوان متمولی از اهالی سینوپه به روم آمد. او خدای پدر را خدایی نوازشگر، بخشایشگر و مهربان و یهوه را خدای ستم و جنگ می دانست. برای ترویج نظرات خود، عهد جدیدی مرکب از انجیل لوقا و نامه های پولس منتشر ساخت. کلیسا او را تکفیر کرد (میلر، ۱۹۸۱، ص ۱۹۲). مسیحیان او را اولین بدعت گذار مسیحی می شناسند. اما می توان او را احیاگر و طرفدار اندیشه های پولس در قرن دوم و عامل اصلی شکل گیری مسیحیت فعلی دانست. مریسون یا مریسا در روایات ما، در کنار پولس از بزرگ ترین منحرف کنندگان مسیحیت قلمداد شده است (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج ۱۳، ص ۲۱۳).

۳٫ آیین مونتانی: مونتانوس (Montanus)، در حدود سال ۱۵۶م، دنبال بازگشت به سادگی کلیسای اولیه، خود کامی اسقف ها را در کلیسا تقبیح می کرد. این فرقه بیشتر اصلاح گر رفتار و سلوک بودند و به دنبال بازگشت مسیحیان و کلیسا به خلوص مسیحیت اولیه بودند. کلیسا، آیین مونتانوس را به عنوان الحاد رد کرد، نبی و نبیه های آنان محکوم شدند و خود فرقه تکفیر شد. برخی افراد کلیسا مانند ترتولیان از این آیین دفاع کردند (اگریدی، ۱۳۷۷، ص ۱۰۹).

۴٫ آیین مانی: مانی در قرن سوم در تیسفون و بابل پرورش یافت. آیین مانی، در سراسر امپراطوری ساسانی، امپراطوری روم و آسیای میانه و چین نفوذ یافت. دین مانی، ترکیبی از باورهای گنوسی، بابلی، یونانی و ایرانی بود و بر بنیاد اصول بودایی و مسیحی قرار داشت. تفسیر خاص وی از مسیحیت بر پایه مفهوم ثنوی جهان، موجب شد که مسیحیت کاتولیک، بدعت ها را به مانی برگرداند. توانایی ظاهری مانی در ارائه تفسیر کاملی از جهان هستی و تلاش او برای توضیح منطقی همه پدیده ها، آگوستین هیپویی(۳۵۴ـ۴۳۰م) را پیش از آنکه جز آبای کلیسای کاتولیک روم شود، و کتاب در باب اختیار را بر ضد مانوی ها بنویسد، به مدت نه سال شنونده و مجذوب آموزش های خود کرده بود (گئو، ۱۳۷۶، ص ۱۶۲؛ الیاده، ۱۳۷۳، ص ۳۸ـ۳۹؛ دورانت، ۱۳۷۰، ج ۳، ص ۷۰۹). تاریخ پیچیده گسترش این آیین، موجب شد که برخی این آیین را صورتی از آیین زرتشت بدانند و برخی دیگر، آن را بدعتی مسیحی به شمار آورند (هیلنز، ۱۳۸۶، ص ۵۷۳).

۲٫ مسیحیت امپراطوری یا قرون وسطا (۵۰۰ـ۱۵۰۰م)

تاریخ ادیان، تاریخ پر فراز و نشیبی است. از میان ادیان الهی، مسیحیت حوادثی را تجربه کرده که علاوه بر عقاید، بر شکل گیری آموزه های راست کیشی این دین تأثیر گذار بوده است. از مهم ترین این تحولات، که عمیق ترین تأثیر را بر مسیحیت عیسوی راست کیش گذاشت، می توان به دو حادثه اشاره کرد:

۱٫ ورود پولس به مسیحیت: پولس مشهور به شائول یا سولس، متولد طرطوس، پدرش فریسی، خودش تعلیم یافته کنیسه اورشلیم و حرفه او خیمه دوزی بود. او که جمال الشریعه یهودیان بود، به نام آیین یهود، حمله به مسیحیت را آغاز کرد و سرانجام به نام مسیح، آیین یهود را کنار گذاشت. آزار دهنده مبلغان مسیحی، خود مبلغی عیسوی، و آزاردهنده برای یهودیان شد (رامیار، ۱۳۵۲، ص ۲۰۲؛ خاچیکی، ۱۹۸۲، ص ۱۳۰).

درک و مطالعه پولس، شناخت مرحله ای از تاریخ مسیحیت است و شاید اگر او نبود، امروزه مسیحیت فرقه ای از یهودیت به شمار می رفت. ازاین رو، کلیسای کاتولیک عقاید و حیات و سلسله مراتب خود را، مدیون افکار و تلاش های پولس می داند. دست تقدیر و تدبیر چنان سرنوشت کلیسای کاتولیک و پولس را به هم آمیخته که بدون پولس، نمی توان تصویر صحیحی از کلیسای کاتولیک و عقاید آن به دست آورد. در سفری به دمشق پس از مکاشفه ای، به ترویج عقایدی پرداخت که مدعی دریافت آن از حضرت مسیح بود. برخی حواریون سخنان او را ابداعات شخصی با هدف منحرف ساختن دین می دانستند، به مخالفت با وی برخاستند. حتی ابیونیان وی را مرتد می دانستند (Collins, 1991, p.62). با مرقس و برنابا سفری تبلیغی به یونان رفت و در آنجا به سبب اختلافات دینی از هم جدا شدند (اعمال رسولان ۱۵: ۳۹ـ۴۰). پولس وظیفه خود را تبلیغ مسیحیت در بین غیریهودیان و بی نیازی از عهد عتیق و شریعت، با آمدن عهد جدید می دانست (غلاطیان ۳: ۲۳ـ۲۶). ازآنجاکه کنستانتین و شورای نیقیه نقش زیادی در احیاء اندیشه پولس داشته اند، ورود پولس به مسیحیت، در این دوره مطرح گردیده است.

۲٫ پذیرش مسیحیت به عنوان یک دین رسمی توسط امپراطوری روم: قسطنطین در سال ۳۱۳م فرمان تسامح مذهبی میلان را صادر کرد. در سال ۳۱۵م، مجازات به صلیب کشیدن، لغو شد. سال۳۲۱م، روز یکشنبه را به عنوان عید و تعطیلات اعلام کرد. در سال۳۳۰م، قسطنطنیه تازه تأسیس (استانبول کنونی) را پایتخت خود قرار داد. پس از شورای قسطنطنیه در سال ۳۸۱م، امپراطور تئودوسیوس، مسیحیت را به عنوان تنها دین مورد قبول اعلام کرد (طاهری، ۱۳۹۱، ص ۵۲؛ O,Collins, 2003, p. 25-26; Cunningham, 2009, p. 54,196). امپراطور با استفاده از مذهب، به دنبال وحدت امپراطوری خود بود، اما سه ابر این آسمان را برای قسطنطین و مسیحیت، تیره ساختند: بدعت آریانیسم، مناقشه نسطوری، و مناقشه پلاگیوس.

۱٫ آریانیسم (Arianism): نام این مکتب از آریوس (ح۳۵۰– ح۳۳۶م) گرفته شده که در اسکندریه به ترویج عقاید خود پرداخت. عقیده وی این بود که مسیح به مثابه پسر، گرچه الوهیت در او تجلی یافته، ولی انسان و مخلوق است. اما در شورای نیقیه (۳۲۵م) محکوم شد (کونگ، ۱۳۸۴، ص ۸۳؛ هیلنز، ۱۳۸۶، ص ۲۵).

۲٫ نسطوریان: نسطوریان عنوانی است که پس از مناقشه نسطوریوس (Nestorius)، اسقف قسطنطنیه (۴۳۱-۴۲۸م)، بر مسیحیان سوری شرقی اطلاق شد. نسطوریوس معتقد بود: اگر عیسی هم انسان و هم خدا باشد، پس دو شخص در خدا وجود دارد و مریم مادر عیسی است نه خدا، به دلیل این اعتقاد در شورای افسس(۴۳۱م) محکوم گردید و راست کیشی توسط شورا این گونه بیان شد که دو ذات وجود دارند، اما فقط یک شخص در مسیح وجود دارد و مریم مادر خداست (هوشنگی، ۱۳۸۹، ص ۶۱؛ Camelot, 1981, v10, p. 346-348.)

۳٫ پلاگیوس: پلاگیوس(۳۶۰-۴۲۰م) در اصل بریتانیایی بود. در سال ۴۰۰م به رم آمد. اوضاع نابسامان اخلاقی رم به شدت او را تکان داد و نوع نگرش مسیحی به انسان و اراده او را موجب این تباهی می دانست (Eliade, 1987, v.11, p. 226). معتقد بود که افراد بشر قابلیت آن را دارند که خود را رستگار سازند، چنین نیست که آنان در دام گناه قرار گرفته باشند، اما آگوستین (۳۵۴ـ۴۳۰م) علیه پلاگیوس واکنش نشان داد و بر تقدم فیض خدا در هر مرحله از زندگی مسیحی تأکید کرد. جان کلام پلاگیوس، رستگاری به سبب شایستگی و پاداشی است که عادلانه به دست می آید. درحالی که آگوستین رستگاری به سبب فیض را مطرح کرده، آن را موهبتی می داند که به انسان اعطا شده است و از سر شایستگی نیست. بالاخره، شورای کارتاژ در سال ۴۱۸م پلاگیوس را محکوم کرد، پ

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

دکمه بازگشت به بالا