مسیحیت در آمریکای لاتین؛ از آغاز تا کنون
مسیحیت در آمریکای لاتین؛ از آغاز تا کنون (۲۴ صفحه)
آمریکای لاتین،سرزمینی است که از نظر جغرافیایی شامل آمریکای مرکزی،آمریکای جنوبی و کشورهای حوزه دریای کارائیب است.اولین اروپاییای که به آمریکای لاتین رفت کریسفت کلمب بود.کلمب از سوی پادشاه کاتولیک اسپانیا به مأموریت فرستاده شده بود تا با سفر به منطق دور دست قلمرو اسپانیا را گسترش دهد.پاپ در سال ۱۴۹۳،طی اعلامیهای سرزمین تازه کشفشده را بین اسپانیا و پرتغال،دو ابرقدرت آن روزگار،تقسیم کرد.مبلغان مسیحی فعالیت خود را همزمان با کشف سرزمینهای جدید آغاز کردند.هیئتهای مذهبی همواره مهاجمان را همراهی میکردند.هر جا فاتحان میرفتند،نمایندگان کلیسا نیز در کنار نمایندگان پادشاه حضور داشتند.در واقع فاتحان، هر جا قدم میگذاشتند صلیب را در کنار پرچم امپراتوری اسپانیا به زمین فرو میکردند و فتوحات خود را به نام گسترش مسیحیت توجیه میکردند؛در نتیجه اروپاییان مسیحی،آمریکای شمالی و جنوبی را تحت تسلط و حاکمیت خود درآوردند و غالب ساکنان این مناطق،دست کم به صورت اسمی،مسیحی شدند.مسیحیت در این منطقه فرازو فرودهای فراوانی به خود دیده است .این مقاله گزارشی از سیر تاریخی مسیحیت و آخرین فعالیتهای کاتولیکها،پروتستانها،الاهیات آزادیبخش و…در این منطقه است.
مسیحیت،آمریکای لاتین،کاتولیسیم،واتیکان،الاهیات آزادیبخش
مسیحیت در آمـریکای لاتین؛از آغاز تاکنون
اشاره
آمریکای لاتین،سرزمینی است که از نظر جغرافیایی شامل آمریکای مرکزی،آمریکای جنوبی و کشورهای حوزه دریـای کـارائیب اسـت.اولین اروپاییای که به آمریکای لاتین رفت کریسفت کلمب بود.کلمب از سوی پادشاه کاتولیک اسپانیا به مأموریت فـرستاده شده بود تا با سفر به منطق دور دست قلمرو اسپانیا را گسترش دهد.پاپ در سال ۳۹۴۱،طی اعـلامیهای سرزمین تازه کشفشده را بـین اسـپانیا و پرتغال،دو ابرقدرت آن روزگار،تقسیم کرد.مبلغان مسیحی فعالیت خود را همزمان با کشف سرزمینهای جدید آغاز کردند.هیئتهای مذهبی همواره مهاجمان را همراهی میکردند.هر جا فاتحان میرفتند،نمایندگان کلیسا نیز در کنار نمایندگان پادشاه حضور داشتند.در واقع فاتحان، هر جا قـدم میگذاشتند صلیب را در کنار پرچم امپراتوری اسپانیا به زمین فرو میکردند و فتوحات خود را به نام گسترش مسیحیت توجیه میکردند؛در نتیجه اروپاییان مسیحی،آمریکای شمالی و جنوبی را تحت تسلط و حاکمیت خود درآوردند و غالب ساکنان این مناطق،دست کـم بـه صورت اسمی،مسیحی شدند.مسیحیت در این منطقه فرازو فرودهای فراوانی به خود دیده است .این مقاله گزارشی از سیر تاریخی مسیحیت و آخرین فعالیتهای کاتولیکها،پروتستانها،الاهیات آزادیبخش و…در این منطقه است.
کلیدواژهها:
مسیحیت،آمریکای لاتین،کاتولیسیم،واتیکان،الاهیات آزادیبخش————–
(*)کارشناس ارشد ادیان و عرفان.
۱٫ورود اروپاییان به آمریکای لاتین و آغـاز استعمار
در دهـه پایانی قرن پانزدهم مسیحیان اسپانیا توانستند با پیوند دو خاندان ایسابل کاتولیک Isabel la Cato?lica) ملکهء کاستیل)و فرناندو Fernando II) ،پادشاه آراگون)، مسلمانان را از این منطقه-که مردم مسلمان آن را اندلس میخواندند-بیرون نمایند و آن سرزمین را به قلمرو مسیحیت باز گردانند.۱هرچند ایـن مـسیحیان تازه بر مسلمانان پیروز شده بودند،در فکر گسترش قلمرو خویش نیز بودند(ر ک:گالئانو،۱۷۳۱:۰۱ و استاور یانوس،۳۸۳۱:۰۷).
کریستف کلمب در همان سال،توسط اسپانیاییها به مأموریت بزرگ خود اعزام شد تا به مناطق دوردست برود و قلمرو اسـپانیای قـدرتمند را افـزایش دهد و طلاها و ثروتهای زیادی را نـصیب ایـن کـشور کند.هیچ کس تصور نمیکرد که جهان گسترش یابد و قارهای جدید کشف شود و اسپانیا صاحب قسمت اعظم جهان جدید گردد. مکزیک،آمریکای مرکزی،هند غربی و قـسمت اعـظم آمـریکای جنوبی تحت سلطهء امپراتوری بزرگ اسپانیا در آمد(گالئانو،۱۷۳۱:۰۱).
کریستف کلمب وقتی در سـال ۲۹۴۱ م بـه سرزمین باهاما قدم گذاشت،از رفتار بسیار دوستانه اهالی آن سرزمین شگفتزده شد و گزارش داد که مردم این منطقه آن قدر مهرباناند که گویی قـلبشان را اهـدا مـیکنند.ولی زمان نگذشت که همین کریستف کلمب،به اسپانیا نوشت:«از اینجا به نـام تثلیث مقدس،میتوانیم بردههای فراوانی را برای فروش بفرستیم…اگر اعلا حضرت فرمان دهند،همه ساکنان اینجا را به کاستیل منتقل میکنیم یا در هـمین جـزیره بـه بردگی وا میداریم.چون این آدمها هیچ مهارتی در جنگ ندارند…»(استاور یانوس،۳۸۳۱:۰۷-۱۷).
کلمب در سال ۵۹۴۱ م،خود نـبرد عـلیه بومیان جزیره هسپانیولا۲را فرماندهی کرد و پانصد نفر از سرخپوستان را به عنوان برده به سویل اسپانیا فرستاد.تجارت بـرده بـه عـلت بیماری و مرگ نزدیک به نیمی از سرخپوستان در این انتقال،عملی نشد و البته این به این مـعنا نـبود کـه سرخپوستان در منطقه به بردگی کشیده نشوند.کلمب،به استخراج طلا،به عنوان وسیلهای برای تحقق آرزوهای خودش و اربـابانش روی آورد(هـمان،۰۷ و گـالئانو،۱۷۳۱:۳۱).جالب این است که کریستف کلمب در آمریکای لاتین،«کلمبوس»۳ (Columbus) خوانده میشود که به معنای«پیامآور مسیح»است.
فردناندو و ایسابل کـه از حـسادت دیگر پادشاهان اروپا خصوصا پادشاه پرتغال آگاه بودند،برای تثبیت مالکیت اسپانیا این سرزمینها به پاپ مـتوسل شـدند؛زیرا در آنـ زمان،واگذاری و تخصیص یک ملک یا سرزمین به پاهزادگان مسیحی جزو اختیارات پاپ بود.بخت یار شاه اسـپانیا بـود که در آن هنگام یک اسپانیولی،الکساندر ششم (Alexsander VI) ،بر مسند پاپی قرار داشت که مسند خویش را مـرهون کـوشش شـاهان گذشته اسپانیا بود.
در ماه می ۳۹۴۱ م،پاپ الکساندر ششم اعلامیهای رسمی با عنوان«اینتر کولرا» Inter) (Coelera صادر کرد که بـه مـوجب آن و با رسم خطی فرضی روی نقشه جهان،مناطق کشفشده بین دو ابر قدرت آن روز تقسیم شـد و قـسمت غـربی این خط به اسپانیا و قسمت شرقی آن-که بعدها مشخص شد فقط شامل برزیل بود-به پرتـغال واگـذار شد.بعد از مـذاکرات طولانی شاهان اسپانیا و پرتغال،سراجام در ژوئن ۱۴۹۴ م قرارداد«تورد سیژاس»۴ (Torde Sillas) بین آنان امضا شد(ر کـ:واشبرن،۸۷۳۱:۶۱:۷۱ و ساعی،۸۷۳۱:۱۵-۴۵).
۲٫ورود مـبلغان مسیحی به سرزمینهای جدید
مبلغان مسیحی اسپانیایی،فعالیت مذهبی خود را همزمان با کشف سرزمینهای جدید آغاز کردند.هیئتهای مذهبی مسیحی هـمواره،مهاجمان را هـمراهی میکردند.هرگاه شهری بنا میشد،نامی مذهبی بر آن میگذاشتند و همیشه کشیشی حضور داشت که دعای خـیر و بـرکت بخواند.کلیسا همواره یکی از نخستین بناهایی بود کـه بـرپا مـیشد. هر جا که فاتحان میرفتند،نمایندگان شاه و کلیسای اسـپانیا حـضور داشتند(پندل، بیتا:۳۴)؛به گونهای که برخی نویسندگان مسیحی معتقدند فاتحان اسپانیایی،هر جا که قدم گذاشتند ابـتدا صـلیب را در کنار پرچم امپراتوری اسپانیا بـه زمـین کردند و فـتوحات خـود را بـه نام استقرار مسیحیت کاتولیک و گسترش مـسیحیت و حـاکمیت مقدس پاپ توجیه کردند(مصطفوی کاشانی،۴۷۳۱:۷۴ و نیز:مسجد جامعی،۹۷۳۱:۱۴۲-۲۴۲).
پاپ الکساندر ششم نیز معتقد بود که آیین کـاتولیک را بـاید در سراسر جهان تبلیغ کرد؛ازاینرو ملکه ایسابل را بـه لقب بانوی اول دنیای جـدید مـفتخر کرد تا با بسط قلمرو اسـپانیا،سلطنت خـدا بر زمین گسترش یابد(گالئانو،۳۷۳۱:۱۱).پاپ بود که با
حمایتهای بیدریغش از مهاجمان اروپایی،دست اسپانیاییها را باز گذاشت تـا سرخپوستان مـنطقه را حتی با توسل به زور،خـشونت،ارعاب و دیـگر رفـتارها و قوانین غیر انسانی وادار بـه پذیـرش دیانت مسیحی کنند.
اسپانیاییها اخطاریهای بـا نـام«رکریمینتو» (Requerimiento) به زبان اسپانیولی تدوین کرده بودند و تنها کاری که انجام میدادند آن بود که فرمادنده رسـمی آنـان،این اخطاریه را برای سرخپوستان میخواند،اما سرخپوستان بـا مـفاد آن آشنا نـمیشدند.در مـقدمه اخطاریه از وحـدت خلق سخن میرفت و دلیـل فتح این قاره نیز انسجام و همبستگی ملل جهان ذکر میگشت.آنان با این اخطاریه،سرخپوستان را به گرویدن بـه مـذهب کاتولیک دعوت میکردند.در قسمتی از این اخطاریه آمـده اسـت:«ما از شـما سرخپوستان مـیخواهیم کـه در پیشگاه کلیسا ر اطـاعت فـرود آورید و بپذیرید که پاپ پدر اعظم است و در کنار آن مراتب اطاعت از شاه را به جا آورید؛زیرا اینان مالکان حقیقی سرزمین شـما هـستند…شما بـاید تمامی موارد یادشده در این اخطاریه را بپذیرید و اگـر در صـدد مـخالفت بـرآیید،سوگند یـاد مـیکنیم که با شما به مبارزه بر میخیزیم و زنان و کودکانتان را به اسارت و بردگی میکشانیم و کلیه آذوقههایتان را نیز تصاحب کرده و تا حد ممکن شما را متضرر خواهیم کرد.این سزای بندگانی اسـت که مخالفت کلیسا باشند.شما موظفید پس از قرائت این اخطاریه،آن را امضا کنید»(واشبرن،۸۷۳۱: ۷۱-۸۱ و گالئانو،۱۷۳۱:۲۱)لذا بدین ترتیب عدهء زیادی از ساکنان منطقه قتل عام شدند.
۳٫فعالیتهای مبلغان مسیحی در سرزمینهای جدید
طی دوران استعمار آمریکای لاتین،پاپ کلمنت ششم (Clement VI) به منظور تسهیل امـر نشر و گـسترش مسیحیت،در سال ۸۰۵۱ م به ملکه ایسابل حقی اعطا کرد که به موجب آن،کلیسا در آمریکای لاتین بنا بر فرامین سلطنت اداره میشد و مالیاتهای مختلف دریافتی از این قاره به شاه اسپانیا واگذار میگشت.ازاینرو،اوایل تشکیل مـستعمرات، تعداد کـشیشان و راهبان که به قاره جدید میرفتند از تعداد مقامات دولتی اسپانیا کمتر نبود.حمایت بیدریغ پاپ از فرمانروایان دنیای جدید،این حق را به فرمانروایان منطقه داد تا تمام منابع و اخـتیارات کـلیسا را به اختصاص دهند؛تا حدی کـه مـقامات دینی منطقه نمیتوانستند به طور مستقیم با رم ارتباط برقرار کنند(گالئانو،۱۷۳۱:۵۱).پاپ
طی نامهای در ماه می سال ۹۲۵۱ م به«چارلز پنجم» (Charles V) ،پادشاه اسپانیا،در خصوص دنیای کشفشده جدید مینویسد:«ما به حاکمیت شما ایـمان داریـم.ما به شما قول میدهیم کـه مـناسبات رشد آیین کاتولیک را در این قبیل سرزمینها فراهم سازیم وگرنه متوسل به زور خواهیم شد…»(واشبرن،۸۷۳۱:۱۲).
روش کار مبلغان اسپانیایی این بود که ابتدا در نقاط مختلف،قطعه زمین نسبتا بزرگی را انتخاب میکردند و دور آن دیوار میکشیدند و سپس،کلیسایی در آن محوطه بنا میکردند.بعد بـه تـدریج به نسبت احتیاج،و حمایت حاکمان اروپایی،ساختمانهای دیگری از قبیل مدارس،بیمارستان،و کلاسهای کشاورزی و صنعتی در اطراف کلیسا بنا میشد.در این مدارس،سرخپوستان اصول کشاورزی و انواع و اقسام صنایع و حرفها را میآموختند و در ضمن با فرهنگ و آداب اروپایی و موسیقی مذهبی نـیز آشنا مـیشدند(الدر،۹۴۳۱:۰۳-۲۳).کشیشان،سرخپوستان را در گروههای بـزرگ چند هزار نفری غسل تعمید میدادند.غالبا سرخپوستان به زور مجبور میشدند.در چنین مراسمی شرک کنند.راهبان«فرانسیسکن»۵به تنهایی،ظرف دوازه سال پس از کشف قاره جدید،بیش از یـک میلیون نفر از سرخپوستان را تعمید دادند و به دین مسیحیت در آوردند.تا سال ۶۳۵۱ م بـه طـوری کـه تخمین زده شده است این گروه از راهبان،روزانه چهار الی نه نفر از سرخپوستان را مسیحی کرده بودند.برخی منابع آمارهای عجیب و غیر قـابل بـاوری را منتشر کردهاند که مثلا برخی کشیشان،روزانه تا چهارده هزار نفر را تعمید میدادهاند.گذشته از صـحت و سـقم ایـن گزارشها،مسلما کسانی که با این عجله و گستردگی و تحت فشار و زور سرنیزه تعمید میشدند،نمیتوانستند اطلاعات عمیقی درباره دیـانت داشته باشند؛لذا مسیحیت منطقه بر پایههای مذهبی سرخپوستان استوار شد.برخی کلیساها روی ستونها یا مـکانهای سابق معابد بومیان بـنا شـد و به قدری معتقدات و خرافات و سنن قدیمی سرخپوستان داخل مذهب شده بود که مذهب مسیحیت در بین سرخپوستان،واقعیت و ماهیت حقیقی خود را از دست داده و به صورت یک امر تشریفاتی در آمده بود.
۴٫انتقاد برخی مبلغان مسیحی به خشونت اروپاییان با بـومیان و سرخپوستان منطقه
تبلیغ مسیحیت از را اجبار،و ایجاد رغب و وحشت از مرگ و بردهداری به بهانه
گسترش آیین کاتولیک صدای اعتراض برخی از کشیشان را در آورد.این مسئله،شاه اسپانیا را بر آن داشت تا جهت بحث و تبادل نظر جلسهای را با حضور جمعی از کشیشان و مشاورانش تـشکیل دهـد.دو نفر از روحانیان کلیسا به نامهای برناردو مسا (Bernardo Mesa) و گری گوریا (Gary Goria) در این جلسه شرکت کردند.آنان معتقد بودند که امر بردگی برازنده سرخپوستان است.«قانون برگوس» (Burgos) مصوب ۲۱۵۱ م، نتیجه این جلسه است که توانست تا حـدی مـیان گروههای موافق و مخالف سرخپوستان صلح برقرار کند و از سویی بخشی از استقلال بر بادرفته سرخپوستان را نیز مورد بررسی قرار دهد،اما پذیرش آیین کاتولیک همچنان شرط اولیه قلمداد میشد که وظیفه تبلیغ آن بر عهده اسـپانیاییها بـود.قانون دیگری به نام«انکومایندا»۶همزمان با قانون«برگوس»به تصویب رسید که بر اساس آن سرخپوستان مواظف بودند تا با اختیار تام!نظارت بر اراضی و داراییهای خود را به اسپانیاییها واگذار کنند!حکم اجرای این قانون از سوی کلیسا صادر شد(واشبران،۸۷۳۱:۲-۸۱).
مبلغان مـسیحی و نژادپرستی
یکی از نـقاط تـاریک فعالیتهای تبیلغ مسیحیت در آمریکای لاتـین،نژادپرستی اغلب کـشیشان و کـلیساهای کاتولیک است.بسیاری از کشیشان این منطقه-که تا قرن نوزدهم همگی از اروپا میآمدند-روحیه خود برتربینی و نژادپرستی داشتند.البته عده معدودی از آنان نیز میگفتند که فقر فرهنگی سـرخپوستان ریـشه در فـقدان نهاد آموزش و پرورش صحیح در جامعه سرخپوستی دارد و ما نباید هـویت و اسـتقلال یک ملت را بازیچه خود قرار دهیم(ر ک:واشبرن،۸۷۳۱:۰۲۱-۱۲).در ادامه به فعالیتهای انسانی برخی از کشیشان و واکنشهای سایر کشیشان و امپراتوری اسپانیا اشاره میکنیم.
بسیاری از کشیشان مـسیحی،توجیهاتی دیـنی بـر اعمال غیر انسانی حاکمان اسپانیایی ارائه میکردند؛برای مثال«خوان د کدو» (Joun De Quedo) اسقف اعـظم ونزوئلا،طی نامهای به چارلز پنجم در سال ۲۱۵۱ م نوشت که«سرخپوستان از سایر انسانهای جهان نادانترند و ما باید برای هدایت آنان امر بردهداری را اجـرا کـنیم».بیشتر شـخصیتهای مذهبی و سیاسی منطقه نیز چنین نظری درباره سرخپوستان داشتند.
اما در همین دوران،برناردو مینایا (Bernardo Minaya) بـرای حـل مشکلات سرخپوستان از پرو به رم سفر کرد تا این مشکلات را با پاپ پل سوم (Paul III) در میان بگذارد و وی را از وضعیت سرخپوستان و بـومیان ایـن مـنطقه آگاه سازد(همان،۲۲)؛۸مینایا در این سفر موفق شد پاپ پل سوم را با خویش همعقیده سازد و در نتیجه پاپ از بـرخوردهای غیر انـسانی مـهاجمان اسپانیایی این منطقه انتقاد کند.پاپ در قسمتی از کتاب خود تحت عنوان سابلیمیس دوس (Sublimis Dus) مینویسد:«دشمنان بشریت و آزادیـ،شهامت برملا کـردن حـقایق را ندارند.آنان در کمال بیشرمی با سوء استفاده از نام مسیح بر سرخپوستان غرب و جنوب چنان بیرحمانه مـیتازد کـه گویی آنان اصلا انسان نیستند. رفتار وحشیانه آنان در تاریخ بیسابقه است.میتوان با صراحت اقـرار کـرد کـه نام مسیحیت پردهای است برای پنهان کردن اعمال ناپسندشان…من معتقدم که سرخپوستان آمادگی پذیرش مسیحیت و دیـن را دارنـد،به شرط آنکه استقلالشان رعایت شود و حتی اگر آنان راضی به پذیرش این دین الاهـی نـیز نـباشد،ما نباید آنان را برده خویش سازیم…»(همان،۲۲-۳۲).
تلاشهای عادلانه پل سوم به ثمر نرسید.چارلز پادشاه اسپانیا،دستور توقیف کلیه کتب و رسالات او را صادر کـرد تـا مبادا کلمهای از آن به دست سرخپوستان برسد. مینیانا تلاش کرد به طرق مختلف،کتابهای پاپ پل سـوم را بـه سـرخپوستان برساند؛اما بلافاصله به دستور دولت دومینیکن دستگیر و روانه زندان شد.
فاتحان اروپایی منطقه همچنان به اعمال غیر انـسانی خـویش نـسبت به سرخپوستان و بومیان منطقه ادامه میدادند.کشیش برتولومه د لس کسس Bertolome De Las Casas در این زمان تلاشهایی را بـرای دفـاع از حقوق سرخپوستان منطقه آغاز کرد.کسس میگفت:«شاه باید حکم بازگشت اسپانیاییها را از خاک آمریکا صادر کند و کلیه دارایی مصادره شـده سـرخپوستان را به آنان باز گرداند»(همان،۳۲).
شاه بر اساس پیگیریهای وی جلسهای متشکل از هیئت مشاوران و علمای دیـنی تشکیل داد.در ایـن جلسه دربارهء جنگهایی که در مناطق مسکونی سـرخپوستان رخـ میداد،بحث شد.
بسیاری از مـخالفان کسس،کشیش بودند.یکی از مخالفان جدی نظریات لس کسس،کشیش خـوان خـینس (Juan Gines) بود.او در یکی از مقالات خود مینویسد:«حق
حاکمیت بر سرخپوستان تنها شایسته اسپانیاییهاست،حکم آن نیز از سوی پاپ صادر شده اسـت و تـنها راه باقی مانده برای ترویج دیـانت مـسیح،توسل به زور اسـت» (همان:۲۲).یکی دیـگر از مـخالفان کسس،کشیش سپول ودا (Sepulvada) بود.او بر عقیده رهبری انـسانهای نـادان و بردهداری سرخپوستان تأکید میکرد و میگفت:«اگر شرایط ایجاب کند،حق طبیعی ما است که سـرزمین را بـه زور تصاحب کنیم.میدانیم که سرخپوستان بسیار ناداناند و بـاید توسط انسانهای برتر رهـبری شـوند،اما در باب دو گروه غالب و مغلوب،بنگرید بـه بـرکات و نعماتی که تمدن اسپانیا به آنان اعطا نموده است،این برکات شامل علو طبع،انسانیت و…مـیباشد».لس کـسس برای رد عقاید و نظریات سپول ودا رسـالهای مـشتمل بـر ۰۵۵ صفحه نوشت.او در ایـن رسـاله اشاره کرد که«مردم جهان بـا هـم برابرند و برادر،و سرخپوستان مانند بقیه دارای ادراک و تعقلاند» (همان:۵۲).
یکی دیگر از کشیشهای مخالف بردهداری،شخصی به نام«آنتونیا ویرا» (Antonia Vieria) ،از فرقه«ژزوئیت»۰۱بود کـه در بـرزیل،خدماتی نظیر اعمال درخشان کسس انجام داد.ویرا مـانند کـسس،از حقوق سـرخپوستان دفـاع مـیکرد و برای احقاق حق به پادشـاه پرتغال متوسل شد و اگر چه او نیز ضدیت و مخالفت زیادی میشد ولی توانست وضع سرخپوستان را اندکی بـهبودی بخشد(الدر،۹۴۳۱:۵۲-۶۲).
شخص دیـگری به نام کشیش پدر و کلاور (Pedro Claver) (1851-4561 م)-که مـانند کسس از اشـراف اسـپانیا و مـردی دلسـوز و فداکار بود-برای احـقاق حـقوق سیاهپوستان تلاش میکرد.کلاور بعدا از طرف کلیسای کاتولیک تقدیس شد و به عنوان حامی مقدس سیاهپوستان مشهور شد.تریبیو روبلس (Toribio Robles) ،اسـقف لیـما نـیز با انگیزه و شوق فراوان در میان ساکنان مـنطقه خـدمت مـیکرد.وی جـادهها،کلیساها و بـیمارستانهای فـراوانی ساخت و از حقوق سرخپوستان و سیاهپوستان به شدت دفاع میکرد(همان:۱۳).
بیشتر محققان بر بیرحمی و منفعتطلبی حاکمان اروپایی صحه گذاشته و از آن انتقاد کردهاند.مقامات و رهبران اسپانیایی،اشخاصی بیرحم و سودطلب بودند که تنها هدفشان تاراج دسترنج و ثروت سـرخپوستها و دیگر ساکنان بومی منطقه بود؛به این ترتیب،تنها مدافعان حقوق بومیان،اندک مبلغانی بودند که گاهی در مقابل منفعتطلبی،
زیادهخواهیها و بیرحمیهای اکثریت ایستادگی میکردند.علیرغم تلاشهای این عده،به بردگی کشیدن سرخپوستان و بومیان از نظر بسیاری از مبلغان اروپایی امری طبیعی بـود و هـمین گروه بودند که نظریات مربوط به رهبری نادانها و بردهداری را برای ارضای آزمندی و فزونخواهی پادشاهان بیان میکردند.
اویدو،تاریخدان معاصر،میگوید:«همه میدانند که فاتحان اروپایی با اقوام سرخپوست چه کردهاند،آنان ذرهای از وقار سرخپوستان را درک نکردهاند و بـه راسـتی خود ایشان آدمهایی سطحی،آزمند و نادان بودند.امروز درگوشه و کنار جهان افرادی هستند که پیرو عقاید سپول ودا هستند و نیز مدافع افکار امپریالیستی» (واشبرن،۸۷۳۱:۵۲-۶۲).
۵٫وضعیت کلیساهای آمریکای لاتین تا قـرن نـوزدهم میلادی
از زمان فرمان مشهور«اینترکولرا»از سوی پاپ الکـساندر شـشم که بر طبق آن پادشاهان کاتولیک اسپانیا و پرتغال فرمان یافتند که از اتمام سرزمینهای اشغالشده دنیای نو نگهداری کنند،کلیسا به جز در موارد استثنایی،یکی را ارکان همیشگی دولت در منطقه بود.در مکزیک،آرژانتین،پرو واکـوادور هـمه جا کشیشها جزو طـبقه مـالکان و اشراف بودند و به عنوان مالک،همیشه سرسختانه با اصلاحات و شیوههای نو مخالفت میکردند.کلیسا با حمایت از رژیمهای سیاسی بر حفظ وضع موجود پافشاری میکرد. کشیشها حقوق دیکتاتورها و متجاوزان را به وسیله دادگاههای قضایی-نظامی و کلیسایی حفظ میکردند.
از سـال ۱۱۵۱ م کـه با تصویب چارلز پنجم،پادشاه اسپانیا،دو دانشگاه در مکزیک و لیما تأسیس شد،تا دهههای آخر قرن هجدهم،در آن دو دانشگاه و دانشگاههای دیگری که در سایر مکانها تأسیس شدند،آموزش دانشگاهی زیر نفوذ کلیسا بود.اما کمکم قدرت و نفوذ کلیسا کـم شـد و سرخپوستان و بـومیان و سیاهپوستان مهاجر توانستند از آموزشهای دانشگاهی برخوردار شوند.با وجود مخالفتهای فراوان،کلیسا همواره از نظارت خود بر آموزشهای عمومی پشـتیبانی میکرد (Eliabe,19933/393:) .
کلیسای کاتولیک منطقه به غیر از فعالیتهای مذهبی به بسیاری از امور دنـیوی از جـمله دادوسـتد نیز میپرداخت.در نتیجه کلیسا به دستگاه اقتصادی و سیاسی مسلطی
در منطقه تبدیل شده بود که حتی حسادت عدهای از حـاکمان مـنطقه را نیز بر میانگیخت.کلیسا صاحب زمین و گاه بانکها و کمپانیها شد و تا حد زیادی سرنوشت مستعمرات و سـپس نـخستین جـمهوریها را تعیین کرد.به استثنای روحانیان سطوح عمومی و میانی،بقیه دستاگه روحانیت کلیسا بر ضد جنبشهای استقلالطلب و آزادیخواه جـنگیدند.خیانت به کشور با ارتداد یکسان به حساب میآمد.به همین نحو، کلیسا احکامی برای انـتخاب از مشارکت در جنگهای استقلالطلبانه در مـنطقه صـادر نمود و جلوی فعالیتهای ظلمستیزانه و آزادیخواهانه سرخپوستان و سیاهان منطقه را گرفت.بدین ترتیب،استعمار اسپانیا و پرتغالی طی چهار قرن،با همراهی کلیسا،اقتصاد و سیاست منطقه را در دست گرفتند و به غارت این سرزمین پرداختند.در تمام این کشورها،بر ثروت کلیساهای منطقه افـزوده میشد و کلیسا در بعضی از آنها مانند مکزیک،در دورهای،بیش از نیمی از زمینهای حاصلخیز را در دست داشت و در بسیاری دیگر مانند اکوادور بزرگترین مالک زمین بود و صندوقهای پر از طلا و نقره را به رم میفرستاد(ر ک بیلز،۷۵۳۱:۷۴-۰۵ و اشتین،۱۶۳۱:۱۱،۹۴،۶۷،۵۹-۷۹ و ۲۷۱).
۶٫وضعیت مسیحیت منطقه در قرن نوزدهم
تا قبل از اسـتقلال کـشورهای منطقه آمریکای لاتین،عموم این کشورها به جز برزیل -که مستعمره پرتغال بود-مستعمره اسپانیا بودند و از آنجا که پاپ در همان نخستین سالهای کشف این قاره امتیاز انتصاب اسقفها و تعیین حدود خلیفهء گریها را به پادشاهان اسپانیا و پرتـغال واگـذار کرده بود،کلیسا دقیقا در خدمت قدرت حاکم قرار داشت و همسو با آن عمل میکرد.بدین ترتیب کلیسای آمریکای لاتین تحت سیطره سیاسی،نظامی و دینی پادشاه اسپانیا و نیز پرتغال متولد شد.تا قبل از استقلال کشورهای این منطقه،قریب بـه اتـفاق اسقفهای منطقه اسپانیایی بودند و طبعا چنین کلیسایی در خدمت منافع و مصالح اسپانیا قرار داشت؛لذا انقلابیان که برای نیل به استقلال مبارزه میکردند،نه تنها با قدرت حاکم که با کلیسا هم باید مـبارزه مـیکردند. مبارزهای کـه بعدها در رویش حرکتهای مسیحی انـقلابی ایـن مـنطقه از جمله الاهیات آزادیبخش (Liberation Theology) بسیار مؤثر افتاد.به همین دلیل است که عدهای معتقدند تاریخ کلیسای آمریکای لاتین پس از دوران استقلال،چیزی نیست جز تلاش کلیسای
این منطقه برای رهـا شـدن از مـیراث اسپانیا و پرتغال و تطبیق خود با موقعیت جدید؛جریانی که هـنوز هـم ادامه دارد.
ربع آخر قرن نوزدهم،روزگار افت جدی برای کلیسا در غرب و جهان مسیحیت بود.در این دوران،کلیسا به دلیل پایبندی شدید به سـنتها و عـدم نـوآوری جدی، وجهه خود را در مواجهه با رویکرد تجربهگرایانه علمی کمکم از دست مـیداد.با ظهور ایدئولوژیهای«لائیک»و ضد دینی در این سالها،گفتمانهای ضد دینی در جامعه غالب شد.آزار و اذیت انجمنهای رهبانی و اخراج آنان از برخی کشورها به صـورت امری عـادی در آمـد.این روحیه حتی در آمریکای جنوبی نیز حاکم شد؛ولی به هر تقدیر کاتولیسیسم بـرقرار مـاند و همین باعث شد تا تلاشهایی برای تجدید و احیای کلیسای کاتولیک صورت بگیرد.
در سال ۹۹۸۱ م،نخستین شورای عمومی آمریکای لاتـین در رم بـرگزار شـد که ۳۱ اسقف اعظم و ۱۴ کشیش از آمریکای لاتین در آن حضور یافتند.در این کنفرانس ۸۹۹ مـقاله ارائه شـد کـه در آن مشکلات جوامع کاتولیک این منطقه چنین عنوان شد: آزادیخواهی،خرافهپرستی،فراماسونری،الحاد،پروتستانگرایی و سوسیالیسم.لیکن هیچ رویکرد تازهای نسبت به ایـن مـسائل اتـخاذ نشد؛زیرا کلیسا همچنان بر سنت قدیمی خود،یعنی محافظهکاری،اصرار میورزید.پس از این کنفرانس،کلیسا اقدام به تعمیق مبانی فـکری و فـرهنگی سنتی خویش در کشورهای آمریکای لاتین نمود و مدارس کلیسایی در مقاطع مختلف تحصیلی دایر کـرد.این اقـدامات بـا تأسیس بسیاری از دانشگاهها به نقطه اوج خود رسید (Eliade,1993:3/393) .
حضور همه جانبه آمریکا در منطقه و تأثیر آن بـر کـلیساهای منطقه
قرن نوزدهم،قرن حضور جدی آمریکا و رقابتش با اسپانیا و پرتغال در این منطقه است.در سال ۳۲۸۱ م جیمز مـونروئه،رئیس جـمهور وقـت ایالات متحده آمریکا،دکترین معروفش را در خصوص این منطقه اعلام کرد.بر اساس این دکترین،آمریکای شمالی هرگونه دخالت قدرتهای اروپایـی را در ایـن منطقه از جهان به عنوان عملی غیر دوستانه تلقی نموده،جواب خواهد گفت.در آغاز قـرن بـیستم نـیز تئودور روزولت،رئیس جمهوری آمریکا،این دکترین را در زمان خود گسترش داد.وی آمریکای شمالی را
پلیس این منطقه نامید که حتی مـیتوانست بـرای حـل مسائل داخلی برخی کشورها دخالت نظامی کند.سربازان آمریکایی بیش از هفتاد مرتبه در همسایههای جـنوبی خویش مـداخله نمودند و برای حفظ این بهشت سودآور،دست به هر کاری زدند از جمله فشارهای سیاسی،محرومیتهای اقتصادی،برانداختن حکومتها و دخـالت صریح نظامی(فکری،۹۴۳۱:۷۱-۸۰۱).
در کـشورهای آمریکای لاتین،«افن بی آی» (RBI) و پلیس محلی که مکمل فعالیت هیئتهای نظامی آمریکا در ایـن سـرزمین شدند.عوامل سیا در سراسر کشورهای آمریکای لاتین مخفیانه فـعالیتشان را آغـاز کـردند.اف بی آی برای تمام مخالفان امپریالیسم در منطقه و تمام کـسانی کـه از آمریکا انتقاد میکردند،پرونده میساخت و از سفر آنان به ایالت متحده آمریکا و گاه به دیـگر کـشورهای آمریکای لاتین،ممانعت میکرد.و بر بیشتر رسـانههای عـمومی این مـنطقه نـظارت و کـنترل داشت تا برخلاف خواستهای عوامل آمریکا رفـتار نـکنند.بسیاری از عوامل سیا،نقش خبرنگار را بازی میکردند.برخی از نویسندگان،مدیران نشریات و کتابهای درسی و خیریههای کاتولیک منطقه مرتبا از آمـریکا پول مـیگرفتند؛لذا مردم بسیاری از بنیادهای خیریه مسیحی و کلیساها را آمـریکایی قلمداد میکردند.کشیشان و اسقفان بـسیاری در راسـتای منافع آمریکا سخن میگفتند و اعتراضات مـردم بـیچاره و فقیر را نادیده میگرفتند(ر ک: بیلز،۷۵۳۱:۴۶۲-۵۶۲ و فکری،۹۴۳۱:۰۱-۱۱ و ۰۸-۷۸)یکی دیگر از اقدامات آمریکا، حمایت و گسترش فعالیتهای مبلغان پروتـستان در آمـریکای لاتین بود.میتوان گفت که با گـسترش سـیطره آمـریکا بر این مـنطقه،فعالیت پروتـستانها و تبلیغات آنان نیز در ایـن مـنطقه بیشتر شد(مصطفوی کاشانی،۴۷۳۱:۵۱۱).
۷٫وضعیت کنونی مسیحیت در آمریکای لاتین
آمریکای لاتین هم اکنون یکی از بزرگترین حوزههای فرهنگ،مسیحی است کـه از بـه هم پیوستگی و همزیستی مردمان بومی و سـرخپوست دارای ادیـان اولیه و ابـتدایی و مـهاجران اروپایـی کاتولیک شکل گرفته اسـت.مهاجرت گسترده آفریقاییان در بسیاری از مناطق این منطقه(خصوصا در برزیل و کوبا و نیز هائیتی و کلمبیا)و مهاجرتهای بعدی مردمان اروپا،تأثیرات بـسیاری بـر دین و فرهنگ مردم منطقه داشته و باعث
شکلگیری عـقایدی مـختلط از فـرهنگ،سنن و مـذهب هـر یک از مهاجران در ایـن سرزمین جـدید شده است(والز،۵۸۳۱:۰۷).
ویژگی عصر کنونی در منطقه،تأکید مجدد بر فرهنگهای بومی آمریکای لاتین و سنتهای دینی گذاشته و پایمال شده و تـلاش بـرای احـیای آنهاست.از یک سو، تلاشهای زیادی از سوی مسیحیان صـورت مـیگیرد تـا زنـدگی و تـعالیم مـسیحی را به شیوههایی بیان کنند ه فرهنگهای بومی را به طور جدی مد نظر قرار دهند و از سویی دیگر،برخی از اندیشمندان و محققان علاقهمند به فرهنگ و آیین سرخپوستی تلاش میکنند تا فرهنگ،آداب،رسوم و آیینهای سرخپوستی را احیا کـند.همین امر باعث شده است که مسیحیت کنونی منطقه انعطافپذیرتر از گذشته باشد(همان:۰۷-۱۷).
۷-۱٫آیین کاتولیک
بیش از ۰۸ درصد از جمعیت حدود ۰۰۶ میلیون نفری آمریکای لاتین پیرو کلیسای کاتولیک هستند.در نتیجه نزدیک به یک سوم کاتولیکهای جهان در این منطقه زندگی میکنند.کلیسای کـاتولیک مـنطقه پس از استقلال برخی کشورها در قرن گذشته، وضعیت متفاوتی نسبت به گذشته یافت.از جمله در مکزیک پس از انقلاب سال ۱۱۹۱ م،حکومت به دست افرادی افتاد که با کلیسا و مذهب و طبقه روحانیان به شدت مخالف بودند و امـلاک کـلیسا را ضبط کردند.تا سال ۵۳۹۱ در چهارده ایالت از ۹۲ ایالت مکزیک،کشیشان حق نداشتند مراسم مذهبی اجرا کنند؛ولی به تدریج این موانع بر طرف شد،با این حال،املاک کلیسا کـه مـلی و دولتی به حساب میآیند تـوسط کشیشان اداره مـیشوند(الدر،۹۴۳۱:۸۸۱ و بشیریه،۶۷۳۱:۸۳۲-۹۳۲).
پس از به قدرت رسیدن فیدل کاسترو در کوبا بعد از انقلاب ۹۵۹۱ م و حاکمیت اندیشهء کمونیسم بر این کشور،کلیسای این کشور با وضعیت دشواری مواجه شد.به دلیل همراهی و همکاری کلیسا بـا رژیـم قبلی،عده بسیاری از کشیشان ایـن کـشور به آمریکا و دیگر کشورهای منطقه گریختند.در کوبا مسیحیان این کشور از زمان انقلاب کوبا به نصف کاهش یافتند.هم اکنون پس از گذشت بیش از نیم قرن حاکمیت حزب کمونیست بر کوبا،فضای مساعدتری نسبت به گذشته برای کـلیسای کـاتولیک کوبا فراهم شده است و دیدار پاپ ژان پل دوم از این کشور(در سال ۸۹۹۱)و
گفتوگوهایش با فیدل کاسترو،در بهبودی روابط کلیساس کاتولیک کوبا و دولت این کشور مؤثر واقع شده است.
از دیگر تحولات مهم اخیر کلیسای کاتولیک منطقه،اعزام عهد زیادی کـشیش کاتولیک از ایـالات متحده آمـریکا به کشورهای این منطقه از سال ۰۵۹۱ م به بعد است، در صورتی که در گذشته تمام کشیشان کلیسای کاتولیک از اسپانیا بـا پرتغال تأمین میشدند.علاوه بر این چندین دانشگاه مهم و مرکز آموزشی کاتولیکی در کـشورهای منطقه در ایـن قـرن تأسیس شد که عبارتاند از:بوگوتا(۷۳۹۱)،لیما(۲۴۹۱)،مدلین (۲۴۹۱)،ریودو ژانیر و سائو بائولو(۷۴۹۱)،کویتو(۶۵۹۱)،بوئنوس آیرس و کردوبا (۰۶۹۱)و الپارایو و گواتمالا(۱۶۹۱) (Eliade,1993:3/394) .
یکی از نقاط ضعف کلیسا کاتولیک ایـن مـنطقه،کمبود کشیش و اتکای آن به اعزام کشیش از کشورهای خارجی است.ظرف سالهای اخیر کشیشان اعزامی از آمریکا و اروپا بـه فـعالیت و تـبلیغات گسترده در میان قبایل سرخپوست مناطق کوهستانی پرداختهاند(الدر،۹۴۳۱:۹۸۱).
هرچند اکثر مردم جمهوریهای آمریکای لاتین،کاتولیک به حساب میآیند؛ولی آزادی مذهب در قـوانین این کشورها تضمین شده است.البته در کشورهایی مانند ونزوئلا،کلمبیا و آرژانتین کاتولیسیم دین رسمی و دولتی بـه حساب میآید و توجه خاصی بـه آن مـیشود.حال آنکه در کشورهایی مانند مکزیک و اروگوئه دین و دولت به طور کلی از یکدیگر متمایز شدهاند به طوری که در اروگوئه،عید کریسمس (Christmas) ۱۱را به عنوان«روز خانواده»،هفته عید پاک را به عنوان«هفته توریست»و روز ششم ژانویه را که مصادف با Epiphany 21است بـه عنوان«روز کودک»جشن میگیرند(مصطفوی کاشانی،۴۷۳۱:۸۴،پاورقی).
۷-۲٫پروتستانتیسم
با اینکه آمریکای لاتین بیش از سه قرن تحت نفوذ کاتولیسیم بوده است و هنوز هم آن را سرزمینی کاتولیک و وابسته به کلیسای واتیکان میدانند،اما در دهههای اخیر، موجی از پروتستانتیسم در این منطقه پدید آمده است و مـیلیونها نـفر از مردم این قاره به شاخههای مختلف آیین پروتستان به ویژه انجیلیها۳۱و پنتی کاستالها۴۱میگرایند.تا
دهه ۰۳۹۱ م تعداد پروتستانها در این سرزمین محدود بود؛ولی از دهه ۰۶۹۱ همزمان با مواضع بحثبرانگیز کلیسای رسمی کاتولیک و برخورد آن با الاهیات آزادیبخش، تعداد آنـان بـه خصوص در کشور برزیل به شدت افزایش یافت.در سال ۴۱۹۱ م در تمام کشورهای امریکای لاتین،فقط کمی بیشتر از ۰۰۳ هزار نفر پروتستان وجود داشت؛ ولی تعداد پروتستانها در سال ۹۴۹۱ م به ۵،۴ میلیون نفر،در سال ۱۶۹۱ م حد اقل به ۶ مـیلیون نـفر و طی سه دهه اخیر به بیش از ۰۴ میلیون نفر رسیده است.اگر چه بسیاری هنوز هم معتقدند که تار و پود جامعه آمریکای لاتین با کاتولیسیم در هم تنیده شده است و رشد پروتستانتیسم نمیتواند با آن رقـابت کـند،ولی رشـد روزافزون انجیلیها، توجه پژوهشگران و جامعهشناسان را بـه خـود جـلب کرده است.در این میان نقش ایالات متحده آمریکا در افزایش پیروان پروتستانتیسم انکارناپذیر است(ر ک:مصطفوی کاشانی،۴۷۳۱:۵۱۱ و هینس،۱۸۳۱:۲۶۲).
فرقه پنتی کاستیها در ترویج مذهب پروتستان در آمریکای لاتین نـقش مـؤثری ایـفا کردهاند؛به خصوص فعالیتشان در کشور شیلی بسیار مؤثر واقع شـده اسـت.جالب آنکه اولین کلیسای پنتی کاستی که به عضویت شورای جهانی کلیساها۵۱در آمد از کشور شیلی بود(الدر،۹۴۳۱:۹۸۱).
در بعضی از کشورها،به خصوص در کلمبیا در مقطعی،ضدیت و مخالفت بـا پروتستانها بـسیار شـدید بوده است.در آن کشور ظرف یازده سال یعنی بین سالهای ۸۴۹۱ م و ۹۵۹۱ مـ،۵۱۱ نفر از پروتستانها کشته و ۶۶ کلیسا و نمازخانهء پروتستان تخریب شدند و طی همان سالها حکومت کلمبیا حدود ۰۰۲ مدرسه پروتستان را تعطیل کرد؛اما بـا روابـط اسـتراتژیک دولت فعلی کلمبیا و آمریکا این رویکرد تغییر کرده است.در مقابل،پروتستانهای برزیل از همان ابـتدا تـقریبا از آزادی کامل مذهبی برخوردار بودند و همچنان به شدت فعالیت میکنند.
از دیگر فرقههای پر تبلیغات منطقه میتوان به شاهدان یهوه (Jehovahs Witnesses) ، مـورمونها (Mormons) ،مـتدیستها (Methodists) ،بـاپتیستها (Baptists) و حتی انگلیکنها۶۱ اشاره کرد که حضور بین المللی آنها به ویژه در همین دو دهـه اخـیر بـاعث شده است که در آمریکای لاتین نیز فعال شوند.آنها پیش از این عمدتا در آمریکای شمالی و اروپا فـعالیت داشـتند(ر ک:ربانی،۹۸۳۱،۶-۳۱).
خوزه کـمبلین (Jose Comblin) و انریکو داسل (Enrigue Dussell) -که از رهبران الاهیات آزادیبخش هستند-بر این باورند که سیاستهای محافظهکارانه کلیسای کاتولیک، عاقبت اقـشار فـقیر جامعه را به آغوش پنتی کاستالها سوق خواهد داد.بر این اساس، آنان همواره در تلاش بـودهاند تـا کـلیسای عریض و طویل کاتولیک را به ایجاد پارهای تغییرات اساسی در سازوکارهای خود متقاعد سازند(هینس،۱۸۳۱:۶۶۲-۷۶۲).
رشد فزاینده آیین پروتستان را مـیتوان از ویـژگیهای مهم مسیحیت منطقه در این قرن نام برد.اکنون پروتستانها در برخی از کشورهای آمریکای لاتین درصد زیـادی از مـسیحیان را تـشکیل میدهند که فعالیتهای دینی پرشوری دارند و در سالهای اخیر، کنفرانسهای بینالمللی متعددی توسط آنان تشکیل شده اسـت کـه نمایندگان کلیه کشورهای آمریکای لاتین در این کنفرانسها شرکت میکنند(والز،۵۸۳۱:۱۷).
۷-۳٫الاهیات آزادیبخش
حد اقل از دهه ۰۶۹۱ م به بعد،مسائل نـاشی از تـبعیض نـژادی،فقر،ظلم ریشهدار و استثمار منابع در آمریکای لاتین،در کلیساها به مباحثه و مناظره گذاشته شد.این دغدغهها از این اعتقاد رایج نـاشی شـد کـه تسکین درد و رنج به خودی خود،پاسخی کافی به آلام بشری نیست.نزد برخی از کشیشان منطقه،برای تـحقق اراده خـدا در مورد انسان،ایجاد تغییراتی در جامعه ضروری مینمود.گسترش این اعتقاد باعث توجه بیشتر مسیحیان به مسائلی گردید که پیش از ایـن،به وسـیله تفکر مارکسیستی مطرح شده بود.تحلیل اقتصادی مارکسیستی تا مدتی الاهیدانان و کشیشان جوان مـنطقه را تـحت تأثیر قرار داد(ر ک:مک للان،۷۸۳۱:۸۶-۸۷).لذا در درون کلیسای کـاتولیک مـنطقه جنبشی الاهـیاتی با اولیتبخشی به عمل یا کردار در مـقابل انـدیشه شکل گرفت که به ساختار جدیدی از الاهیات مسیحی و سازمان کلیسا در منطقه منجر شد.
در این بـخش-که غـالبا الاهیات آزادیبخش خوانده میشود-انجیل مـسیحیت اسـاسا مژدهای برای فـقرا در نـظر گـرفته شد.اسقفان و کلیساهای کاتولیک منطقه در ابتدا به شـدت بـا این رویکرد جدید الاهیاتی برخورد کردند.کلیسای واتیکان،با صدور بیانیهای،ابتدا به این الاهیات را ابـداعی و انـحراف از پیام مسیحیت دانست و کلیسای منطقه را از اقدامات اجـتماعی سیاسی تحریکآمیز بر حـذر داشـت.علیرغم این موضع
گروه زیادی از کشیشان جوان مـنطقه از ایـن الاهیات استقبال کردند؛به همین دلیل، بعد از مدیت کلیسا با دیدن گرایش و استقبال کشیشان جـوان و مـحرومان،منطقه به این الاهیات،با رویهای محتاطانه،آن را بـا ذکـر شـرایطیی پذیرفت(ر ک:بوف،۲۸۳۱: ۲۲-۶۲،مک گـراث،۴۸۳۱:۳۳۲،گرنز و السـون،۶۸۳۱:۰۳۳،والز،۵۸۳۱:۰۷-۱۷ و مصطفوی کاشانی، ۷۶۳۱:مقدمه).
الاهیات آزادیبخش در حمایت از تـغییرات اجـتماعی و سیاسی و اقتصادی برخاسته از اجتماعات مسیحی توده مردم،پیوند استوار میان کلیسا و دولت را به چالش کـشد؛از اینرو ایـن حرکت توانست در مقابل پروتستانهای انجلیی-که بـسیاری از آنـها از جانب آمریکا و نـمایندگیهایش و هـواداران جـناحهای دولتی حمالت مالی و تـبلیغی میشدند و مردم را به شدت به کیش خود دعوت میکردند-به موفقیت نسبی دست یابد.
این جنبش نه تـنها فـقر وحشتناک،بیعدالتی و استثمار تودههای مردم آمریکای لاتـین و نـقش کـلیسا را در تـداوم آنـها یادآور شد،بلکه مـشارکت واقـعی مسیحیان را در«کردار» (یعنی عمل)برای ایجاد عدالت اجتماعی آزمود و در این جهت،دست به اعمال اجتماعی و سیاسی زد.طرفداران این الاهیات بـه حـمایت از فـقرا برخاسته و افزایش آگاهی سیاسی فقرا را بخشی از رسالت اسـاسی خـود دانـستند.الاهیدانان ایـن جـریان، کتاب مـقدس را با این اطمینان میخوانند که همان خدایی که بنی اسرائیل را از اسارت مصر نجات داد،هنوز هم طرفدار ضعفا و کسانی است که امروزه از حق خود محروم شدهاند.اینان به افراد تهدیست و سـتمدیده توجه دارند و تهیدستان را منبع اصیل الاهیات در درک حقیقت مسیحیت و عمل به آن میدانند و معتقدند کلیسا،بهرغم گذشته پرانتقادش،در اوضاع و احوال آمریکای لاتین،باید هوادار تهیدستان باشد؛ چرا که خدا به روشنی و بیهیچ تردید،جانب تهیدستان را گرفته است.در نـظر ایـن الاهیات،همه الاهیات و رسالت مسیحی باید با نگاه از پایین،با آلام و دردهای تهیدستان آغاز شود.از نظر آنان،مسیحیان باید وارد مبارزهای شوند که رهایی از ستم را به ارمغان میآورد.پیام حقیقی مسیحیت نیز باید پیام رهایی و رستگاری در هـر دو بـعد اجتماعی و فردی باشد نه فقط فردی؛چرا که تاکنون،عمده تلاشهای کلیسا متوجه رهایی فردی بود نه جمعی.لذا این الاهیات شرایط ظالمانه را مورد خطاب قرار میدهد یـا بـا آن در میافتد(ر ک:گرنز و السون،۶۸۳۱:۶۲۳ و همتی،۹۷۳۱:۹۹-۲۰۱ و مـلک للان،۷۸۳۱:۷۶-۴۸).
ترجمه کـتا الهیات آزادیبخش(۱۷۹۱ م)،اثر گوستاو گوتیرز (Gustavo Gutie?rrez) ،از رهبران برجسته این الاهیات،به زبان انگلیسی و دیگر زبانها،این الاهیات را به غرب و دیگر قارهها شناساند.الاهیات آزادیبخش در شکلگیری الاهیات سیاهان و الاهـیات فمنیستی مـؤثر واقع شد.اندیشه رسالت مـسیحی بـه عنوان اندیشهای آزادیبخش و تأثیر این آزادی بر ساختارها و منافع سیاسی و اقتصادی،در بسیاری از نقاط مسیحینشین جهان پذیرفته شد و کشیشان مناطق محروم جهان از جمله آفریقا و آسیای جنوب شرقی این رویکرد را به کار گرفتند(والز،۵۸۳۱:۸۹).
وضعیت کنونی الاهیات آزادیبخش
حدود نیم قـرن اسـت که الاهیات آزادیبخش تلاش میکند دین و کلیسا را به عناصر و عوامل مؤثر تحولآفرین در آمریکای لاتین مبدل سازد و این امر را سرلوحه فعالیتهای خود قرار داده است.الاهیات آزادیبخش با اعطای اختیار به مردم عادی،درگیر نـمودن آنان در تـبلیغ مسیحیت و تـرویج جنبشهای اجتماعی جدید کوشیده است تا فرضیاتی را که قدرت حاکم،چارچوب آن را تعریف میکند،تغییر دهد و آن را به نحوی تعریف کند کـه زندگی بهتری را برای تودههای مردم خصوصا فقرا و محرومان فراهم سازد.با توجه بـه ایـنکه الاهـیات آزادیبخش،آماج حملات محافظهکاران کلیسای کاتولیک قرار گرفته و پروتستانهای انجیلی نیز برای از میدان به در کردن آن بیکار ننشسته و رقابت خود را شـدت بـخشیدهاند،این سؤال به صورت جدی مطرح است که آیا این الاهیات، همچنان میتواند مدعی بـاشد کـه بـرنامه کارآمد و قابل قبولی برای تغییر و تحول پایهریزی کرده است؟
شکست سوسیالیسم،اضمحلال و تفرقه چبگرایان منطقه،حاکمیت نسبی دموکراسی و بازگشت سیاست اقـتصادی نولیبرالی در منطقه آمریکای لاتین، مخالفتهای فراوان واتیکان،شکست رژیم ساندنیستها در نیکاراگوئه در اویل دهه ۰۹ میلادی،و رشـد پروتستانتیسم انجیلی در میان گـروههایی از مـردم که مروجان الاهیات آزادیبخش آنان را پایگاه اصلی خود تلقی میکردند،به این احساس دامن زد که الاهیات آزادیبخش رو به نابودی است.
اما در اواخر دهه ۰۹ میلادی بارقههای امید برای احیای این الاهیات پدیدار گشت.
روی کار آمدن هوگو چـاوز با شعارهای انقلابی،عدالتخواهانه و ضد آمریکاییاش در ونزوئلا به عنوان رئیس جمهور باعث فعالیت دوباره رهبران این الاهیات شد.ادامه روند بیداری سیاسی در ای منطقه در ابتدای قرن بیست و یکم میلادی با استمرار و مقاومت هوگو چاوز در برابر کـارشکنیهای مـختلف از سوی سرمایهداران و آمریکاییها،روی کار آمدن دانیل اورتگا به عنوان رئیس جمهور نیکاراگوئه،انتخاب اوو مورالس Evo) (Morales ،رافائل کورهآ (Rafael Correa) و فرناندو لوگو (Fernando Logo) (اسقف سابق کلیسای آزادیبخش)به ریاست جمهوری کشورهای بولیوی،اکوادور و پاراگوئه باعث توجه مجدد به این الاهیات و امـیدواری فـعالان این الاهیات شد(نک:ساداتیفر،۸۸۳۱: ۷۲-۲۳ و ربانی،۹۸۳۱:۶-۳۱ و گونزالس،۶۸۳۱:۰۸-۲۸).فعالیتهای مطبوعاتی و رسانهای برخی از رهبران از جمله لئوناردو بوف (Leonardo Boff) طی سالهای اخیر بیشتر شد و تکیه زدن کاردینال جوزف راتزینگر،منتقد سرسخت این الاهیات،به مسند پاپی(با نام پاپ بندیکت شانزدهم)نیز بـر شـدت فعالیتهای آنان افزود(ر ک:سایت شخصی بوف).
از دیگر تأثیرات این الاهیات بر مسیحیت کنونی،علاوه بر حضور پیروان پرشمار این الاهیات در قارههای جنوبی مانند آفریقا و آسیای جنوب شرقی و گسترش موج آزادیخواهی و عدالتخواهی دینی(که ظـهور و بـروز الاهـیات سیاهان از جمله آنهاست)،نفوذ رو به رشد مـسیحیت غـیر اروپایـی و غیر غربی در داخل خود مسیحیت است.هم اکنون مسیحیت و فرهنگ دینی اروپایی و آمریکای شمالی در حال تأثیرپذیری از مسیحیت آمریکای لاتین است(والز،۵۸۳۱:۷۹-۸۹ و نیز ر ک:مک گراث،۴۸۳۱:۶۳۲).
الاهیات آزادیـبخش بـه لحـاظ ماهیت خود،جنبهای جهانی دارد و در همان حال میکوشد که ارتباط نـزدیک و دقـیقی با حیات کلیساها داشته باشد.به نظر بوف،شرط حیات الاهیات آزادیبخش،پایبندی به اصول مسیحیت انقلابی است.وی در مورد آینده مذاهب بر آمریکای لاتـین مـیگوید:«مهمترین امـر در حال حاضر برقراری ارتباط با اسلام و یافتن مفاهیم مشتر در اسلام و مـسیحیت است»(مصطفوی کاشانی،۴۷۳۱:۱۵۱).
در شرایط فعلی،ارتباط این رهبران با اندیشمندان متعهد و انقلابی مسلمان و آشنایی با معارف عمیق اسلامی و ارتباط با مراکز اسـلام شـیعی خـصوصا حوزه علمیه قم حد اقل پیشنهادی است که میتواند تحولی در سطح دیـنداری مـردم آمریکای لاتین ایجاد کند.
پینوشت
————–
(۱)در این جنگها که ده سال طول کشید،آخرین مقر مسلمانان یعنی گرانادا(غرناطه)نیز سقوط کرد؛ ولی از سـالها قـبل،افول مـسلمانان شروع شده بود.پایتخت اندلس یعنی شهر کوردبا / cordoba) قرطبه)در سال ۶۳۲۱ توسط فرناندو فـتح و بـه اسـپانیای مسیحی ملحق شده بود.مقابله با مسلمانان و اخراج آنان تاسال ۰۰۶۱ میلادی ادامه داشت.
(۲) Hispaniola منطقهای که شـامل هـائیتی و جـمهوری دومینیکن امروز است.
(۳)نام مشهور کلمب به زبان اسپانیایی در آمریکای لاتین،کریستوبال کولون Cristo?bal Colo?n است.
(۴)به علت ناآشنایی بیشتر مـترجمان بـا زبان اسپانیولی،در اکثر موارد اسم اسپانیایی Torde sillas اشتباها تورد سیلاس ترجمه شده است.
(۵) Franciscans ؛فرقهای از مـسیحیت کـه بـه صورت راهبانی مسائل در مناطق مختلف سفر میکنند. بنیانگذار این فرقه فرانسیس(فرانسوای)آسیزی(۲۸۱۱-۶۲۲۱ م)است که از محبوبترین قـدیسان و مـشهورترین عارفان مسیحی قلمداد میشود.زندگی ساده و تشکیلات این فرقه،متضمن نقد و حتی رد ثروت و قدرت کـلیسای رسـمی اسـت (کاکس،۸۷۳۱:۲۷-۶۷).
(۶) Encomienda ؛لقب و مقامی است که به انضمام املاک مخصوص به صورت تیول از طرف پادشاه اسپانیا به نـجیبزادگان و فـرماندهان خویش به جهت حضور و فتح سرزمین برای اسپانیا داده شد.
(۷)به علت ناآشنایی با زبـان اسـپانیولی،این اسـم نیز به اشتباه،خوان د کوئیدو ترجمه شده است.
(۸)احتمال اینکه این سفر،به انگیزه اجازه غارت طلا و ثروتهای ایـن مـنطقه صـورت گرفته بوده باشد میرود.
(۹)به علت ناآشنایی با زبان اسپانیولی،این اسم نیز به اشتبا،بارتولومه د لاس کـاساس تـرجمه شده است.
(۰۱) Jeuit ؛ژزوئیت یا یسوعیان،از فرقههای مهم مسیحی که در آمریکای لاتین بسیار فعال عمل میکردند و میکنند.این فرقه در سـال ۴۳۵۱ تـوسط لویولا Loyola ،(۱۹۴۱-۶۵۵۱ م)عارف اسپانیایی تأسیس شده است.
————–
(۱۱)این عید در آمریکای لاتین،نوبداد Navidad نامیده میشود.
(۲۱)عید یادبود دیدار مجوسیان از عـیسی در مـوقع تولدش(ر ک:متی،باب دوم)که نشانه نخستین ظهور عیسی بـه غـیر یـهودیان است و به حساب ظهور و تجلی عیسی میگذارند.
(۳۱) Evangelical Protestantism ؛پروتـستانتیسم انـجیلی نحلهای از فرقه پروتستان است که تأکید خاصی بر جایگاه کتاب مقدس در زندگی مسیحی دارد.امـروزه آیـین انجیلی بر چهار پیشفرض اسـتوار اسـت: ۱٫مرجعیت کتاب مـقدس۲٫انحصار رهـایی در مـرگ مسیحی بر صلیب،۳٫نیاز به نوگروی شخصی،۴٫ضرورت،دوستی و فـوریت تـبلیغ مسیحیت(مک گراث،۴۸۳۱:۲۴۲).
(۴۱) Pentecostalism ؛اصطلاح Pentecostal اشاره به حوادثی دارد که در روز عید پنجاهه روی داده است (مک گراث،۴۸۳۱،۵۴۲).پنتی کاستالیزم اشـارهای اسـت ه هبوط روح القدس بر رسولان در پنتی کـاست یا عید پنجاهه.این اصـطلاح بـه نهضت گستردهای در بین مسیحیان پروتـستان اطـلاق میشود که بر تعمید روح تأکید میورزند(ر ک:هینلز،۵۸۳۱:۳۶۱).
(۵۱) (WCC)World Council of Churches ؛این شورا در سال ۸۴۹۱ در آمستردام هلند شکل گرفت و هـدف آن ارتـقای وحدت کلیساها بدون توجه بـه اخـتلاف نـظرهای الاهیاتی آنها اسـت.این شـورا مهمترین تلاش برای برقراری اتـحاد مـجدد بین مسیحیان قلمداد میشود(همتی،۹۷۳۱:۲۱).
(۶۱) Anglicas کلیساهایی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم در دامان کلیسای انـگلستان پرورش یـافتهاند و سر اسقف کنتربری (Canterbury) منزلت والایی در مـیان هـمه اسقفهای آن دارد(نک:راستین، ۵۸۳۱:۷۱-۱۴).
کتابنامه
استاور یـانوس،ا.ا(۳۸۳۱)،جامعهشناسی تـاریخی تـطبیقی جهان سوم(پیدایش)،ترجمهء ر.فاضل،تهران: انتشارات سمت.
اشتین،ا.ژ(۶۶۳۱)میراث اسـتعماری آمریکای لاتین،ترجمه ن.قهاری،تهران:انتشارات چاپخش.
بشیریه،حسین(۶۷۳۱)،جامعهشناسی سیاسی:نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی،تهران:نشر نی.
بیلز،کالتون(۷۵۳۱)،آمریکای لاتین؛دنیای انقلاب،ترجمه و.ح.تبریزی،چاپ چهارم،تهران: انتشارات خوارزمی.
الدر،جان(۹۴۳۱ ش۱۷۹۱/ م)،تاریخ کلیسای مـسیح از سـال۰۰۶۱ تا ۰۷۹۱ میلادی،ترجمه و.سیمونیان،تهران:[بیتا].
راستین،لئو(۵۸۳۱)،فرهنگ تحلیلی مذاهب آمریکایی،ترجمه محمد بـقایی(ماکان)،چاپ دومـ،تهران: انتشارات حکمت.
ساعی،احمد(۸۷۳۱)،مسائل سـاسی-اقتصادی جـهان سـوم،چاپ دوم،تهران:انتشارات سمت.
فکری ارشاد،منوچهر(۹۴۳۱)،مسائل آمـریکای لاتـین،ج ۱،تهران:انتشارات توس.
کاکس،هاروی(۸۷۳۱)،مسیحیت،ترجمه عبد الرحیم سلیمانی اردستانی،قم:مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
گالئانو،ادواردو(۱۷۳۱)،شریانهای باز آمریکای لاتین،ترجمه محمد تمیمی عرب،تهران:مرکز نشر دانشگاهی.
گرنز جی.،استنلی و راجر ایـ.السون(۶۸۳۱)،الاهیات مـسیحی در قـرن بیستم،ترجمه روبرت آسریان و میشل آقامالیان،تهران:کتاب روشن.
مسجد جامعی،محمد(۹۷۳۱)،گفتوگوی دیـنی،گفتوگوی تـمدنی(اسلام و مـسیحیت در دورانـ جدید)،تهران:انتشارات پورشاد.
مصطفوی کـاشانی،لیلی(۷۶۳۱)،کلیاتی دربـاره الاهیات رهاییبخش،تهران:مؤسسه بین المللی کتاب.
-(۴۷۳۱)،پایان صد سال تنهایی،سیری در اعتقادات مذهبی مردم آمریکای لاتین،تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات بین الملل.
مک گراث،آلستر(۴۸۳۱)،درسنامه الاهیات مسیحی(شاخصهها،منابع و روشها)،ترجمه بهروز حدادی،ج ۱،قم،مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
مک للان دیوید(۷۸۳۱)،مسیحیت و سیاست،ترجمه رضـا نظر آهاری،تهران:نشر نگاه معاصر.
واشبرن،ویلکمب(۸۷۳۱)،سرزمین مرد سرخپوست،قانون مرد سفیدپوست،ترجمه هنگامه قاضیانی و خشایار بهار،تهران:نشر ثالث.
والز،اندره(۵۸۳۱)،مسیحیت در جهان،امروز،ترجمه احمد رضا مفتاح و حمید بخشنده،قم:مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
همتی،همایون(ترجمه و تدوین)(۹۷۳۱)،مقدمهای الاهیات معاصر،تهران:انتشارات نقش جهان.
هینس،جف(به اهتمام)(۱۸۳۱)،دین،جهانی شدن و فرهنگ سیاسی در جهان سوم،ترجمه داود کـیانی،تهران:انتشارات پژوهـشکده مطالعات راهبردی.
هینلز،جان آر(۵۸۳۱)،فرهنگ ادیان جهان،سر ویراستار:ع.پاشایی،قم:مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
Eliade,Mircea(1997),the encylopedia of religion,vol.3,New York:Routledge.
مقالات
بوف،لئوناردو(۲۸۳۱)،«الاهیات آزادیبخش،نگاهی گذرا به پیشینه اندیشگی»،ترجمهء نفیسه نمدیان، نشریه نامه،شماره ۹۲،بهمن.
ربانی،محسن(۹۸۳۱)،«جریانشناسی دین و سیاست در آمریکای لاتین»(گفتوگو)،دو هفتهنامه پگاه حوزه،ش ۷۷۲٫
ساداتیفر،عبد الرحیم(۸۸۳۱)،«روابط ایران و آمریکای لاتین؛فرصتها و ضرورتها»،(گفتوگو)، دو هفتهنامه پگاه حـوزه،ش ۲۶۲٫
سایت ایـنترنتی لئوناردو بوف به نشانی www.Lwonardoboff.com .