الوهیت حضرت مریم؛ باوری مسیحی یا تهمتی تاریخی؟ (۳۰ص)
الوهیت حضرت مریم؛ باوری مسیحی یا تهمتی تاریخی؟
معرفت ادیان، سال اول، شماره چهارم، پاییز ۱۳۸۹، ص ۵ ـ ۳۴
محمدجواد نیکدل*
چکیده
برخی نویسندگان مسیحی معتقدند اگرچه حضرت مریم(س) در جهان مسیحیت از جایگاه والایی برخوردار است، اما هیچگاه آن حضرت را پرستش نکردهاند. از اینرو، برآناند که قرآن کریم ـ العیاذ بالله ـ نسبت ناروایی به مسیحیان وارد کرده است؛ چراکه این کتاب آسمانی، در یکی از آیات خود فرموده است که مسیحیان حضرت مریم(س) را خدا میدانند. این مقاله، با کنکاش در این مسئله، از یکسو با ارائه شواهدی از میان گفتههای بزرگان کلیسا و رفتار برخی مسیحیان در زمانهای مختلف، پرستش حضرت مریم(س) و تبلیغ و ایجاد انگیزه در میان سایر مسیحیان برای پرستش آن حضرت را ثابت میکند و و از سوی دیگر، با بررسی مفاد آیه شریفه برآن است که قرآن کریم، آنچه را که این نویسندگان ادعا کردهاند، بیان نداشته و قرآن کریم اساساً مسئله دیگری را یادآور شده است.
کلید واژهها: قرآن کریم، الوهیت، مریم، مسیحیت، پرستش.
مقدمه
آموزه توحید یا اعتقاد به یگانگی خداوند، باور مشترک و اساس ادیان ابراهیمی(یهودیت، مسیحیت و اسلام) است. آنچه موجب شده است که این ادیان را به «ادیان توحیدی» نامگذاری کنند، اساساً همین آموزه است. اما در گذر تاریخ، افراد و گروههایی با انگیزههایی متفاوت، آن را از عرش توحید به فرش شرک تنزل داده، تا جایی که در برخی موارد با وجود سیمایی توحیدی، محتوایی شرک آلود پدید آمده و صورتهای ناموزونی چون ثنویت، تثلیث و حتی تربیع از این آموزه شکل گرفته است.
قرآن کریم نمونهای از این واقعیت تاریخی را یادآور شده و در خطابی توبیخگونه به حضرت عیسی(ع)، نارضایتی خود را از این گونه امور بیان داشته و میفرماید: «وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (مائده: ۱۱۶)
برخی برآناند که ادعای قرآن کریم در این آیه شریفه، ـ العیاذ بالله ـ نسبتی ناروا به مسیحیان است؛ چرا که هیچ گاه چنین پدیدهای در جهان مسیحیت مشاهده نشده است. برخی نویسندگان مسیحی نیز با سرپوش نهادن به واقعیّات، درصددند که با توجیههایی، دیدگاه مسیحیت از گذشته تا به حال را موافق با دیدگاه قرآن کریم وانمود کند. این دسته، پرستش مریم(س) را بتپرستانه تلقی کرده و مریمپرستان را منحرف میخوانند و با این شیوه، کوشیدهاند خود را از تنگنای بحث برهانند.
هدف این مقاله، دستیابی به صحّت این ادعا از یکسو، و بیان محتوای آیه شریفه فوق از سوی دیگر است. بنابراین برای رسیدن به این هدف، هم باید باورهای رسمی کلیسا درباره حضرت مریم(س) و رفتار مسیحیان نسبت به شخصیت آن حضرت را از صدر مسیحیت تاکنون بررسی کرد و هم معنا و مراد آیه مزبور را به دست آورد تا حقیقت بر همگان روشن شود.
شخصیت مریم(س)
جهان مسیحیت از دیرباز تا کنون در تحلیل شخصیت حضرت مریم(س)، فراز و فرودهایی داشته است. سه گروه مسیحی صدر مسیحیت؛ یعنی منوفیزیتها،۱ آریانیها۲ و نستوریها،۳ که معمولاً در موضوعهای گوناگون و مهم مانند شخصیت حضرت عیسی(ع) آرای متفاوت پیدا میکردند، در مورد شخصیت حضرت مریم(س) نیز اختلاف پیدا کردند. این اختلافها آن چنان است که موجب جدایی آنها از بدنه اصلی کلیسا۴ شده است.۵ با بررسی عهد جدید به دست میآید که شخصیت مریم(س) در بیشتر موارد، در مقایسه با مردم عادی، از امتیاز ویژهای برخوردار نیست؛ٰ اما در دورههای بعد، وی تا حد «مادر خدا» اهمیت پیدا کرده، مورد احترام و پرستش قرار میگیرد. حال پرسش مهم این است که چگونه و با چه مبنایی چنین تحولاتی در آموزههای مسیحی ـ به ویژه در این موضوع ـ پدید آمده است. پاسخ این است که نه میتوان چیزی به کتاب مقدس افزود و نه میتوان چیزی از آن کاست. پس وظیفه کلیسا در این موارد، این است که کتاب مقدس را بر اساس سنّت تفسیر کند. بر این اساس، کلیسا این اجازه را به خود داده است که به وسیله سنت، آموزهای را که مسیحیان اولیه، آگاهی روشنی از آن نداشتند، تصدیق کرده و آن را به عنوان باوری رسمی؛ یعنی باوری که از سوی خدا به وسیله روح القدس برای انسان آشکار شده است، بپذیرند. برای درک این مطلب، تمثیل زنِ خانهداری را میزنند که همواره برای رفع نیاز فعلی خود، خزانه خود را جستوجو میکند تا وسیله مورد نیاز را پیدا و نیازش را برطرف کند. ایشان میگویند: هرگاه کلیسا به چیزی نیاز دارد، کتاب مقدس را جستوجو کرده و از حقایق آشکار و پنهان آن، نیاز خود را برطرف میکند. به عبارت دیگر، حقایق کتاب مقدس همواره وجود دارد؛ ولی ارزش آنها همواره شناخته شده نیست و گذشت زمان این حقایق و ارزش آنها را آشکار میکند؛ اگرچه ابتدا این حقایق در ظاهر وجود نداشته باشند. این سنت در کاتولیک، چیزی بیشتر از سنت تاریخی است۶ و ادعا میکنند که سنّت، صرفاً آنچه را در ضمن بیان حواریون مندرج است، آشکار میکند.۷
از جمله باورهایی که در ابتدا در مسیحیت وجود نداشت، اما کلیسا بعدها با همین توجیه آنها را رسمیت بخشید، تعلیمهایی درباره «خداوند ما»، «مادری خدا»، «بانوی ما»، «لقاح مطهر»، «عروج مریم(س) به آسمان» و … میباشد. بر این اساس، درک جدید کلیسا از راز مریم(س) از بیانات رسمی پدران کلیسا و نیز نوشتههای نویسندگان مسیحی به دست میآید که در اینجا به بررسی برخی از این باورها میپردازیم.
حضرت مریم(س) در کتاب مقدس
مریم(س) مادر عیسی(ع) از سبط یهودا و نسل داود(ع) است. وی از خویشان الیصابات، مادر یحیی(ع) تعمیددهنده، که از سبط لاوی و نسل هارون بود، میباشد. با چشمپوشی از حوادث دوران کودکی مسیح(ع)، مانند زیارت شبانان و مجوسیان، ختنه مسیح، حاضر کردن مسیح(ع) در هیکل و رفتن به مصر، نام مریم(س) باکره بیش از پنج مرتبه در عهد جدید آورده نشده است.۸ شخصیت مریم(س) در کتاب مقدس دارای نوسانات شدیدی است. گاه شخصیتی چنان ـ العیاذ بالله ـ نازل پیدا میکند که از نظر درک و معرفت، با پایینترین افراد جامعه برابری میکند و گاه چنان شخصیتی والا پیدا میکند که از همه مردم زمان خود برتری مییابد. برای نمونه، به مواردی اشاره میشود:
یوحنا در انجیل خود، مریم را این گونه به تصویر میکشد که او مانند سایر مردم در مراسم عروسی شرکت میکند و دغدغه برطرف کردن کمبودهای این مراسم را دارد. جالب اینجاست که این امور بیارزش را از شخصیتی الاهی چون عیسی(ع) طلب میکند. به عبارت دیگر، حضرت مریم(س) در نظر نویسنده انجیل یوحنا، آنچنان از نظر معرفتی پایین است که جز امور مادی به چیزی توجه ندارد:
و در روز سوم در قانای جلیل عروسی بود. مادر عیسی(ع) در آنجا بود و عیسی و شاگردانش را نیز به عروسی دعوت کردند. چون شراب تمام شد، مادر عیسی بدو گفت: شراب ندارند. عیسی به وی گفت:ای زن مرا با تو چه کار است؟ ساعت من هنوز نرسیده است. مادرش به نوکران گفت: هر چه به شما گوید بکنید.۹
مرقس نیز نگاه بهتر از یوحنا ندارد. گویا از نظر وی، زندگی مریم(س) و سایر برادران عیسی(ع)، براساس اراده الاهی پیش نمیرود؛ زیرا آنچنان که مرقس بیان داشته است، عیسی(ع) معتقد است که مادر و برادران وی، بر اساس اراده الاهی زندگی نمیکنند:
پس برادران و مادر او آمدند و بیرون ایستاده فرستادند تا او را طلب کنند. آن گاه جماعت گرد او نشسته بودند و به وی گفتند: اینک مادرت و برادرانت بیرون تو را میطلبند. در پاسخ ایشان گفت: کیست مادر من؟ برادرانم کیاناند؟ پس بر آنانی که گرد وی نشسته بودند، نظر افکنده گفت: ایناناند. مادر و برادرانم؛ زیرا هر که اراده خدا را به جا آرد، همان برادر و خواهر و مادر من باشد.۱۰
لوقا نیز مریم(س) را چون مردم عادی میانگارد که با گم شدن فرزندش نگران میشود و نمیتواند بفهمد که کودکش کجاست؟ حال آنکه اگر مریم(س)، آن گونه که مسیحیان ادعا دارند، باشد، نباید چنین اتفاقی میافتاد و او به دلیل جایگاه رفیع و دانش الاهیاش، نه میبایست نگران شود و نه از جای او بیخبر باشد؛ زیرا او اصولاً باید خدا را حافظ عیسی بداند و با نیروی ماورایی از هر چیزی، از جمله محل کودک خود، آگاه باشد. همچنین لوقا، مریم(س) را ناتوان از درک سخنان عیسی(ع) و درک وظیفه الاهی وی معرفی مینماید:
و چون روزها را تمام کرده مراجعت مینمودند، آن طفل؛ یعنی عیسی در اورشلیم توقّف نمود و یوسف و مادرش نمیدانستند؛ بلکه چون گمان میبردند که او در قافله است، سفر یکروزه کردند و او را در میان خویشان و آشنایان خود میجستند. و چون او را نیافتند، در طلب او به اورشلیم برگشتند. بعد از سه روز او را در هیکل یافتند که در میان معلّمان نشسته، سخنان ایشان را میشنود … چون ایشان او را دیدند، مضطرب شدند. پس مادرش به وی گفت: ای فرزند! چرا با ما چنین کردی؟ اینک پدرت و من غمناک گشته، تو را جستوجو میکردیم. او به ایشان گفت: از بهر چه مرا طلب میکردید، مگر ندانستهاید که باید من در امور پدر خود باشم؟ ولی آن سخنی را که بدیشان گفت نفهمیدند.۱۱
البته در عهد جدید مواردی نیز یافت میشود که دلالت به جایگاه بلند مریم(س) دارد؛ مانند:
پس فرشته نزد او داخل شده گفت: سلام بر تو ای نعمت رسیده! خداوند با توست و تو در میان زنان مبارک هستی. … فرشته بدو گفت: ای مریم ترسان مباش؛ زیرا که نزد خدا نعمت یافتهای. و اینک حامله شده، پسری خواهی زایید و او را عیسی خواهی نامید. او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلی مسمی شود و خداوند خدا تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود. او بر خاندان یعقوب تا ابد پادشاهی خواهد کرد و سلطنت او را نهایت نخواهد بود … مریم گفت: اینک کنیز خداوندم. مرا برحسب سخن تو واقع شود.۱۲
بعد از این حادثه، مریم(س) با شتاب بهسوی خانه زکریا(ع) واقع در شهری از کوهستان یهودیه رفت. مریم(س) به الیصابات همسر زکریا(ع)، که در ماه ششم حاملگی خود به سر میبرد، سلام کرد. الیصابات با شنیدن سلام مریم(س)، احساس کرد بچه در رحم او به حرکت آمده است. پس وی به روح القدس پر شد و به صدای بلند به مریم(س) گفت: «در میان زنان مبارک هستی و مبارک است ثمره رحم تو و از کجا این به من رسید که مادر خداوند من به نزد من آید…».۱۳
گفته شده است که مهمترین سخن در کتاب مقدس درباره مریم(س)، در انجیل لوقا آمده است. به باور مسیحیان، این بخش تأثیر مهم عیسی(ع) بر جهان را پیشگویی کرده است:
پس مریم گفت: جان من خداوند را تمجید میکند. و روح من به رهاننده من، خدا به وجد آمد؛ زیرا بر حقارتِ کنیزِ خود نظر افکند. زیرا هان از کنون تمامی طبقات مرا خوشحال خواهند خواند. زیرا آن قادر به من کارهای عظیم کرده و نام او قدّوس است. و رحمت او نسلاً بعد نسل است بر آنانی که از او میترسند. به بازوی خود قدرت را ظاهر فرمود و متکبران را به خیال دل ایشان پراکنده ساخت. جباران را از تختها به زیر افکند و فروتنان را سرافراز گردانید. گرسنگان را به چیزهای نیکو سیر فرمود و دولتمندان را تهیدست ردّ نمود. بنده خود اسرائیل را یاری کرد، به یادگاری رحمانیت خویش. چنان که به اجداد ما گفته بود به ابراهیم و به ذریت او تا ابدالآباد.۱۴
این سروده که «تسبیح مریم»۱۵ خوانده میشود، ارزشهای فرمانبرداری و تسلیم را بهشدت ارج مینهد.
حضرت مریم(س) در اوایل تاریخ کلیسا
از قرن اول مسیحیت و در آثار مربوط به قدیمیترین کلیسای بهجایمانده از بزرگان کلیسا و مورخانی چون ایرنیوس، ترتولیان، اریگنس و سایر محققان و نویسندگان، هیچ گونه اثری مبنی بر احترام ویژه نسبت به مادر مسیح(ع) و قدوسیت آن حضرت یافت نمیشود. در قرن چهارم، احترام ویژه به مریم(س) آشکار میشود. در این زمان، نمایش چهره حضرت مریم(س) در نقاشیهای رنگ و روغن، اهمیت و نقش روزافزونی یافت. اهمیت خدایْ مادر را برای مسیحیت کاتولیک سده چهارم به بعد، میتوان نخست در عملکرد کلیسا و سپس، در آیین «مریم» یافت. مریم(س) یادآور آن است که خدایْ مادر، ضمن جداسازی خود از خدای پدر، به گونهای مستقل رشد یافته است. در قرن پنجم، بهتدریج مردم به او روی میآورند و او را واسطه خدایی تصور میکنند و به درگاه وی روی میآوردند.۱۶ بعدها، تعبد و احترام به مریم(س)، عالیترین احترامی است که کلیسا برای یک مخلوق خدای متعال قایل میشود. امروزه مریمشناسی(مطالعه الاهیاتی مریم(س))۱۷ در سنت کاتولیک برای تثبیت نقش آن حضرت به عنوان نماد کلیسا، به بالاترین رشد و توسعه خود رسیده است.۱۸
پس از فرمان امپراتور لئوی سوم، در سال ۷۲۶ م. در قسطنطنیه (استانبول در ترکیه امروزی)، مبنی بر ممنوع شدن تکریم تماثیل، که تمثال حضرت مریم(س) نیز یکی از آنان بود، در معابد و کلیساهای مسیحی، اختلاف میان کلیسای رم و کلیسای قسطنطنیه شروع شد و موجب جدایی این دو کلیسای بزرگ مسیحی از یکدیگر شد؛ زیرا پاپ رم با این فرمان مخالفت کرد. فرمان امپراتور در کلیساهای شرقی به قدرت امپراتور اجرا شد و کلیسای قسطنطنیه تابع امپراتور شد. از آن پس، مسیحیان تابع امپراتور، خود را «مَلْکایی»۱۹ خواندند. ملکاییان دوباره در سال ۸۴۲ م. تکریم تماثیل را لازم دانستند.۲۰ اما در نیمه قرن هفدهم، اقدامات جدیدی شکل گرفت. طی این اقدامات، فرقه پرسبیتری۲۱ از پارلمان انگلستان درخواست کرد تا قانونی وضع کند که به موجب آن، هر کس تثلیث یا تجسیم خدا به صورت انسان را رد کند، اعدام شود. به دنبال آن، مجلس عوام در سال ۱۶۴۱م. اعلام کرد کلیه «تصاویر ننگآور» مربوط به تثلیث، تصاویر حضرت مریم(س) و… باید از کلیساهای انگلستان برداشته شود.۲۲
حوای نوین
در فاصله بین سال ۵۰۰ م. تا ۱۵۰۰ م. طی مدت هزار سال، اموری نوظهور و تغییرات بسیاری در تعالیم و سازمان کلیسا پدید آمد. این تغییر و تحولات به گونهای بود که اصلاحاتی را در کلسیاها موجب شد.۲۳ از جمله اینها، پدید آمدن تعالیم جدید درباره حضرت مریم(س) است. از جمله این تعالیم، میتوان به آموزه «حوای نوین» اشاره کرد. پس از عهد جدید، قدیمیترین ایده درباره مریم(س) همین آموزه است. اینان میگویند: «حوای نوین» در اتحاد با مسیح(ع) «آدم نوین» است.۲۴ در قرنهای اولیه، نویسندگان مسیحی در حالی که به احیای انسانیت از راه مسیح(ع) اندیشه میکردند، به مادر منجی بشر نیز توجه داشتند و اطاعت وی از خدا را با نافرمانی حوای اول۲۵ مقایسه میکردند. پس از اخراج آدم و حوا‡ از بهشت عدن، خدا مار را لعنت کرد و فرمود: «دشمنی در میان تو و زن و در میان ذریت تو و ذریت وی میگذارم. او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنه وی را خواهی زد.»۲۶
نویسندگانی چون ژوستین (وفات ۱۶۹ م)، ایرنیوس (وفات ۲۰۲ م)، آمبروز(وفات ۴۰۴) و افریم (وفات ۳۷۵ م) در تفسیر جمله فوق گفتهاند: «ذریت زن» همان منجی است و «زن» نیز مادر باکره او؛ یعنی همان حوای دوم است.۲۷
ایرنیوس،۲۸ در مقایسه مریم و حوا‡ میگوید: حوای باکره، با نافرمانی خود، مرگ را برای خود و تمام نسل بشر آورد. اما مریم باکره، با اطاعت خویش، خود و تمام نسل بشر را نجات داد؛ بنابراین، مریم شفیع و مدافع حوا شد. همچنان که نسل بشر به وسیله یک باکره به مرگ محکوم شد، به وسیله باکرهای دیگر نجات مییابد. پس نافرمانی یکی با اطاعت دیگری جبران میگردد.
آمبروز در قالب یک قاعده کلی گفت:
مرگ از طریق حوا، حیات از طریق مریم… شکوه دوستداشتنی انسان، که از طریق حوا از بین رفت، از طریق مریم به انسان بازگشت… این مار بود که پاشنه حوا را زد و این مریم بود که مار را لگدکوب کرد…۲۹ حوا موجب هبوط انسان شد، اما مریم با دنیا آوردن منجی انسانِ هبوط یافته، گناه را از بین برد.۳۰
اظهارات رسمی درباره مریم(س)
کلیسا چهار حقیقت را درباره مریم(س) به طور رسمی اعلام کرد. برای آگاهی بیشتر از سیر تحول تفکر مسیحی درباره مریم(س)، به اجمال این چهار حقیقت را بیان میداریم.
أ. مادری خدا
اصلیترین حقیقت درباره مریم(س)، این است که مریم(س) حقیقتاً مادر خداست.۳۱ البته این سخن مستلزم این معنا نیست که مریم(س) پیش از خدا وجود داشته باشد و الوهیت عیسی(ع) مدیون او است.۳۲ سیرل اسکندرانی۳۳ میگوید: باکره مقدس، خدا را به لحاظ جسمانی حمل کرد و به دنیا آورد؛ یعنی ذات او را با جسم همراه کرد. بنابراین میتوان او را مادر خدا دانست.۳۴
پاپ پیوس، مریم(س) را مادر خدا مینامد؛ زیرا به باور او عیسی(ع)، که همان خدای آسمانها و زمین بود، از مریم(س) باکره متولد شده است.۳۵ این آموزه در طول تاریخ مورد مخالفت کسانی از جمله نِستوریوس،۳۶ قرار گرفته است. وی در اوایل قرن پنجم میلادی اعلام کرد: مریم(س)، مادر خدا نیست؛ بلکه او تنها زاینده عیسی(ع) بهصورت انسان است و هر کس مریم(س) را مادر خدا یا مادر لوگوس بداند و یا ادعا کند که لوگوس برای ارایه به مردم تجسم یافته و به گوشت تبدیل شده است، ملعون خواهد بود.۳۷ وی میگفت: عیسی(ع) دو نمود دارد: یکی خدا و دیگری انسان و مریم مادر «عیسی ـ انسان» است، نه مادر «عیسی ـ خدا».۳۸ در مقابل، کلیسای کاتولیک در سال ۴۳۱ م. او را تکفیر و سپس تبعید کرد و اعلام نمود: هر کس ادعا کند که مریم(س) فقط «کریستوکس» ۳۹یا زاینده مسیح(ع) یا «آنتروپوتوکس»۴۰ یا زاینده انسان بوده است، مرتد و مهدورالدم است.۴۱
در قرن پانزدهم میلادی، برناردینوس،۴۲ مبنای تعلیمی خود را بر برتری مادر بر پسر قرار داده بود و سپس نتیجه میگرفت، مریم(س) برتر از خداست.۴۳ پروتستانها میگویند: آموزههای اخیر کاتولیکها راجع به مریم(س)، نهتنها فراتر از مندرجات کتاب مقدس است، بلکه یگانه منجی بودن عیسی مسیح(ع) را نیز به خطر میاندازد.۴۴
ب. بکارت همیشگی مریم(س)
در پایان قرن چهارم، بکارت مادام العمر حضرت مریم(س) بهعنوان حقیقتی مکشوف، از سوی مسیحیان پذیرفته شده بود. کلیسا این دیدگاه را در سال ۴۶۹ م. رسماً اعلام کرد.۴۵ پروتستانها میگویند: اولاً، چنین باوری در کتاب مقدس وجود ندارد. ثانیاً، از کتاب مقدس شواهدی ـ مثل «پسر انسان»،۴۶ «برادران عیسی(ع)»۴۷ و … ـ خلاف این باور داریم. پس این باور را باید کنار گذاشت.۴۸ ژروم (وفات ۴۲۰ م.) و برخی مفسران کاتولیک، در پاسخ به پروتستانها میگویند: باید اشاره انجیل به برادران عیسی(ع) را به عموزادگان و اقوام وی تفسیر کرد.۴۹
پروتستانها، دخالت عوامل «فراطبیعی» در تولد عیسی(ع) را منکر بودند. بنابراین باکره بودن مریم(س) را نیز انکار میکنند. یک گروه «عقلگرا» در پروتستانها به «فراطبیعت» نیز بدگماناند و میگویند: وصف «باکره» برای مریم(س) در متون مقدس به گونهای مبهم به کار رفته است که «دوشیزه» معنا میدهد. در هر حال، برای یک مسیحی ضرورت ندارد باور کند که عیسی مسیح(ع) از یک مادر باکره زاده شده باشد.۵۰
اصطلاح «باکره» را متی از نسخه یونانی کتاب مقدس اقتباس کرده است. گفته شده است در کتاب اشعیا،۵۱ کلمه عبری «الماه»۵۲ به کار رفته که آن را بهاشتباه به «پارتنس» برگردان کردهاند. کلمه «الماه» به معنای «نوعروس» و «زن جوان» است، نه «باکره».۵۳
ج. لقاح مطهر یا معصومیت از گناه اولیه۵۴
باور مسیحیان این است که گناه اولیه، فقدان صمیمیت با خداست که از طریق آدم و حوا‡ به تمام انسانها منتقل میشود. کاتولیکها بر این باورند که مریم(س)، با لطف ویژه الاهی معصوم از این گناه است؛ یعنی وی از لحظه انعقاد نطفه مبرّا از گناه بوده است، اگر چه خلقت و تولدش مانند سایر انسانها است. آنان از این مسئله به «بارداری معصومانه» تعبیر میکنند که غالباً با «تولد مسیح از مادری عذرا»۵۵ اشتباه میشود.۵۶
پاسشازیوس رادبرتوس (قرن نهم)۵۷ میگفت: مریم(س) پیش از تولد عصمت و طهارت بدو داده شد؛ در صورتیکه آنسلم (حدود ۱۰۳۳-۱۱۰۹م)۵۸ معتقد بود که مریم(س) مانند هر انسان دیگر ـ جز عیسی(ع) ـ در گناه۵۹ سهیم است. ولی پیش از تولد مسیح(ع) طاهره، معصوم و دارای قداست شده بود. اسکوتس (۱۲۶۵-۱۳۰۸م.) گفت: عیسی(ع) با کار نجات توانست مریم(س) را از ننگ گناه اولیه محفوظ و مصون بدارد. در قرن دوازدهم، جمعی از معلمان ادعا میکردند: نطفه وی بدون گناه و عاری از هر گونه لغزش بسته شده است؛ اما پاپ اینوسنت سوم (وفات ۱۲۱۶م.) و آکوئیناس (حدود ۱۲۲۵-۱۲۷۴م.)، که لقب فرشته به او میدادند، این باور را ردّ کردند.۶۰ کلیسای ارتدکس شرقی نیز این باور را نمیپذیرد و معتقد است: تنها مسیح(ع) بدون گناه اولیه در رحم مریم(س) پرورش یافت و به دنیا آمد. حال آنکه مریم عذرا(س) در روز تبشیر۶۱ از این گناه پاک شد.۶۲ به هر حال پاپ پیوس نهم (۱۸۴۶-۱۸۷۸م.) در هشتم دسامبر ۱۸۵۴م. اعلام کرد، مریم عذرا(س) به خاطر شایستگی عیسی مسیح(ع) و با فیض خداوند در اولین لحظه لقاحش از گناه مصون نگاه داشته شد. از این پس، این آموزه جزو اصول ایمانی کلیسا به حساب آمد و هر کس که منکر این آموزه بود، محکوم خوانده میشد و به باور عموم خللی به ایمان وی وارد آمده بود.۶۳
مشکل اساسی، نجات واقعی مریم(س) بود؛ زیرا دستکم برای یک لحظه زیر گناه باید قرار میگرفت؛ چون او انسان و از نسل آدم(ع) است. در غیر این صورت، مریم(س) میبایست منجی باشد و این با تنها منجی (عیسای مسیح(ع)) سازگاری نداشت.۶۴ دونس اسکوتوس،۶۵ در پاسخ به این مشکل گفت: معصومیت مریم(س) از گناه اولیه، خود یک نجات از قبل پیش بینی شده است. خدا پیش از شکلگیری گناه اولیه، مریم(س) را از این قانون عمومی مستثنا کرده بود و نجات مریم(س) به معنای دور بودن گناه از او میباشد، نه رهاییبخشی.۶۶
د. عروج معصومانه۶۷
صعود مریم باکره برای اولین بار در برخی نوشتهها در قرن چهار به چشم میخورد. برخی از دانشمندان مسیحی معتقدند، عید صعود مریم(س) در قرن ششم میلادی بر پا شده است. گروه دیگری وقوع آن را در قرن هفتم دانستهاند. به باور آنان، این عید یادگار روزی است که جسم و روحِ مریم باکره(س) به آسمان صعود کرده است.۶۸ به تدریج، در اواخر قرن هشتم میلادی، بهویژه با تأثیر آثار یوحنای دمشقی،۶۹ این باور در کلیسای شرق مورد پذیرش همه قرار گرفت. اما زمان بسیاری سپری شد تا این باور در کلیسای غرب نیز مورد پذیرش واقع شود. پاپ پیوس دوازدهم (۱۹۳۹-۱۹۵۸م.)،۷۰ این باور را جزو اصول ایمانی تعریف کرد.۷۱ بیشتر الاهیدانان کاتولیک بر این باورند که مریم(س) پس از مرگ زنده شده و به آسمان صعود کرده است.۷۲
یونگ، اعلام عقیده «صعود مریم(س)» در سال ۱۹۵۰م. را مهمترین حادثه در جهان مسیحیت، از زمان اصلاحات [کلیسا] میدانست؛ زیرا معتقد بود این [اعلام] جنس مؤنث را تا مکان امنی در الوهیت مسیحی بالا برد.۷۳ وی گفت: مضمون فتوای پاپ پیوس دوازدهم این است که «لازم بود آن عروسی که خدا به همسری گرفته بود، در حجله آسمان منزل کند.»۷۴
برخلاف کلیسای کاتولیک که به عروج جسمانی و روحانی مریم(س) باور داشت، کلیسای ارتدکس شرقی تنها عروج روحانی مریم(س) را قبول داشت.۷۵ پرسبیتریها۷۶ نیز اگرچه مریم(س) را به عنوان «مادر خداوندگار ما» گرامی میدارند، امّا عقایدی نظیر «بارداری معصومانه» یا «عروج مریم به آسمان» را ردّ کرده، معتقدند: این باورها مطلقاً مبتنی بر متون مقدس نیستند.۷۷ در شورای واتیکانی دوم، آموزههای لقاح مطهر و صعود مریم(س) به آسمان، مجدداً تصدیق شدند. برخی اسقفها در این شوراها، در پی آن بودند که مریم(س) را نیز در کنار عیسی(ع)، نجاتدهنده جهان معرفی کنند و اصطلاح «شریک در امر نجات» را به کار میبردند. اگرچه این اصطلاح به کار نرفت، ولی نقش وی در امر نجات به روشنی تعریف شد.۷۸
تعالیم دیگری درباره مریم(س)
تعالیم دیگری نیز درباره مریم(س) در کلیسای کاتولیک وجود دارد که عبارتند از:
أ. مریم(س) در ملکوت فیض پسرش عیسای مسیح(ع)، ملکه است؛ بر این اساس، پاپ پیوس دوازدهم سال۱۹۵۴م. عید ملکه بودن مریم(س) را وارد تقویم کلیسا کرد.۷۹
ب. مریم(س) شفیع و واسطه فیض. سال ۱۸۹۱م. پاپ لئوی سیزدهم۸۰ در یک بخشنامه پاپی گفت:
همان گونه که خدا خود را اراده کرده است، هیچ چیزی جز به وسیله مریم از سوی او به ما بخشیده نمیشود. بنابراین، همان طور که هیچ کس جز به وسیله پسر نمیتواند به پدر اعلی نزدیک شود، به همین صورت نیز هیچ کس جز به وسیله مادر مسیح، نمیتواند به پسر نزدیک شود.۸۱
کاتولیکها، خدا را از طریق مریم(س) عبادت میکنند؛ زیرا معتقدند که مریم(س) میانجیای بزرگ است؛۸۲ از اینرو، دعا به مریم(س) در زندگی روزانه یک فرد کاتولیک، معمول است. از جمله این دعاها، دعای «سلام بر تو ای مریم»۸۳ است که مشهورترین آنهاست و امروزه بیش از هر دعای دیگری خوانده میشود.۸۴ این دعاها مریم(س) را در مقام واسطهگری فیض الاهی و شفاعت او قرار میدهند، نه در جای خدای صانع و خالق همه خوبیها.۸۵
ج. مادر روحانی انسانها؛ به باور مسیحیان، مریم(س) وقتی مادر بودنِ مسیح(ع) را پذیرفت، مادر همه شد. پاپ پیوس دهم، سال ۱۹۰۴م. گفت: مریم(س) با حمل منجی در رحم خویش، تمام کسانی را حمل میکرد که زندگیشان از زندگی نجاتدهنده نشأت گرفته بود. بر این اساس همه ما که با مسیح(ع) یکی شدهایم و «اعضای بدن وی، از جسم و از استخوانهای او»۸۶ میباشیم، حقیقتاً از رحم او بیرون آمدهایم.۸۷
در منطقه کالواری، مریم(س) و یوحنا (شاگرد عیسی(ع)) در کنار یکدیگر شاهد به صلیب کشیده شدن عیسی(ع) بودند. در آن هنگام عیسی(ع) خطاب به یوحنا گفت: «اینک مادر تو» و خطاب به مادر خود گفت: «اینک پسر تو».۸۸ کاتولیکها با استناد به این واقعه میگویند: مریم(س) مادر نوع بشر است. برخی نیز او را «مادر کلیسا» گفتهاند.۸۹ به تعبیر دیگر، کاتولیکها او را امالمؤمنین میدانند.۹۰
اگوستین (۴۳۰-۳۴۵م.) گفت: مریم(س) هم مادر مسیح(ع) و هم مادر اعضای کلیسا است؛ زیرا انسانها در کلیسا زندگی ایمانی پیدا میکنند.۹۱ البته آتاناسیوس (حدود ۳۷۳-۲۹۶م.) میگوید: مریم(س) خواهر ماست؛ زیرا همه ما از آدم خلق شدهایم.۹۲
باید توجه داشت که تا اینجا هدف مقاله، نشان دادن سیر تحول باور مسیحیان نسبت به حضرت مریم(س) بود. به عبارت دیگر، تمام مطالبی که تا اینجا بیان شد، نه در جهت اثبات موضوع، بلکه به نوعی بیانگر خاستگاه و زمینههای بهوجود آمده برای پرستش حضرت مریم(س) ـ با فرض وجودـ بوده است. با توجه به آنچه گذشت، باید ثابت شود که آیا در چنین شرایطی، پدیدهای بهنام پرستش حضرت مریم(س) در میان مسیحیان وجود داشته است، یا خیر؟
الوهیت مریم(س)
پس از بررسی باورهای مسیحیان درباره مریم(س)، تا حدودی پی به جایگاه وی در میان آنان بردهایم. حال باید پرسید آیا در مسیحیت، گروه یا گروههایی وجود داشته است که معتقد به الوهیت حضرت مریم(س) باشند و او را چونان خدای واحد پرستش کرده باشند یا خیر؟
ابتدا آیه شریفهای را بیان میکنیم که مورد اعتراض مسیحیان واقع شده است؛ سپس سخن را با توجه به این آیه طرح میکنیم. خداوند متعال در سوره مبارکه مائده آیه ۱۱۶، خطاب به پیامبر عظیمالشأن خود، حضرت عیسی(ع) فرموده است: «و آنگاه [روز رستاخیز] که خداوند گوید: ای عیسی ابن مریم! آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را همچون دو خدا سوای خداوند بپرستید؟»(مائده: ۱۱۶)
مسیحیان مدعیاند که قرآن کریم در این آیه شریفه ـ العیاذ بالله ـ نسبت ناروایی به مریم(س) داده است؛ چراکه بنا بر این آیه، مسیحیان حضرت مریم را عبادت میکردند و او را خدای خود میپنداشتند. حال آنکه چنین سخنی درست نیست؛ زیرا در هیچجا و هیچزمانی نمیتوانید چنین مسئلهای را در جهان مسیحیت بیابید.
دو پاسخ به این مسئله میتوان داد: یکی جوابی نقضی؛ یعنی در جهان مسیحیت مصدایقی را میتوان یافت که مورد دلالت آیه شریفه باشد. به عبارت دیگر، با بررسی تاریخ کلیسا، میتوان گروههایی را یافت که حضرت مریم را همچون خدای خالق میپرستیدند. پاسخ دیگر، پاسخ حلی به این شبهه است؛ یعنی با نشان دادن مراد و معنای آیه شریفه، خواهیم دید که آنچه مسیحیت از این آیه شریفه فهمیدهاند، درست نیست؛ و معنا و مفهوم آیه چیزی غیر از درک آنان از این آیه است. این دو پاسخ عبارتند از:
أ. پاسخ نقضی:
اولین نمونه نقضی که میتوان برای ادعای مسیحیان آورد، این است که برخی از نویسندگان مسیحیِ کاتولیک، در دوران معاصر گفتهاند: «کسانی که مریم(س) را فراموش نموده و از پرستش او غفلت میکنند، اخلاقاً نجات آنها ممکن نمیشود.»۹۳ این نویسنده، آشکارا قایل به پرستش حضرت مریم(س) میباشد.
همچنین برخی نویسندگان مطرح نوشتهاند:
اولین نص صریحی که از دانشمندان مسیحی درباره پرستش حقیقی مریم(س) یافتم، عبارتی در کتاب السواعی از کتابهای روم ارتدوکس بود که در «دیر تلمیذ» موجود است… کاتولیکها نیز به عبادت مریم(س) تصریح دارند و بدان نیز افتخار میکنند.۹۴
کشیش «لویس شیخو» در مقالهای در مجله المشرق،۹۵ میگوید: «عبادت مریم(س) بتول طاهره و مادر خدا، در کلیسای ارامنه شرق مشهور است» و نیز میگفت: «کلیساهای قبطیه نیز با عبادت مریم(س) مادر خدا، متمایز میگردند».۹۶
کشیش انستاس کرملی، مقالهای را با محوریت «اصل رهبانیت کرمل» تحت عنوان، «پرستش عذرا، عبادتی است قدیمی»، در مجله المشرق الکاتولیکیه البیروتیه۹۷ به چاپ رساند. وی در این مقاله نوشت: پرستش مریم(س) در عهد عتیق یک اصل است.۹۸ وی سابقه عبادت مریم(س) را به زمان «ایلیا»، پیامبر بزرگ خدا که هماینک نیز زنده است، یعنی چند صد سال پیش از دوران عیسی مسیح(ع) برمیگرداند.۹۹
همچنین گفته شده که پس از قسطنطین (کنستانتین)،۱۰۰ پرستش مادر مسیح(ع) در کلیساهای شرقی و غربی مورد اتفاق بوده است. تنها فرقه پروتستان، که چند قرن پس از اسلام شکل گرفتهاند، آن را انکار میکند.۱۰۱ همانطور که در این ایام، که سال ۱۹۵۸م. است، اعتقاد به رسالت و نبوت مسیح(ع) و خدا نبودن وی در بین مسیحیان امریکا هر لحظه در حال گسترش است.۱۰۲
قرنها پیش، قومی به نام «مریمیه»، اعتقاد به الوهیت مریم(س) داشته و او را میپرستیدند.۱۰۳ علاوه بر این گفته شده که پیش از ظهور اسلام، تعداد زیادی از مسیحیان در اطراف جزیره العرب، مانند بیابان سوریه، سینا، یمن و بین النهرین منتشر بودند؛ ولی شمار آنان در حجاز اندک بود. تریمینگام در کتاب خود به نام مسیحیت در جزیره العرب پیش از عصر پیامبر اسلام،۱۰۴ خدای سهگانه سنتی سامی را آورده است و با جاهلانه خواندن این باور میگوید: به نظر میرسد، عربهای تازه مسیحیشده آن دیار، این مفهوم تثلیثی بتپرستان را از روی ناآگاهی به اصول دیانت مسیحی وارد کرده و الله (خدای متعال) مشرکان را با «پدر»، اللات (بزرگْ مادر) را با «مریم» و بَعْل(خداوندی جسمانی که از الله و اللات تولد یافته است) را با «مسیح» درآمیختهاند.۱۰۵
ویلیام میلر نیز مینویسد: در قرن چهارم، گروهی به آیین مسیحیت گرویدند. اگرچه آنان را گمراه خوانده است، اما اذعان میدارد که برخی از اینان مریم(س) را میپرستیدند.۱۰۶ اریک فروم هم بیان میدارد: رابطه میان پرستش مریم(س) و پرستش خدایْمادرِ مشرکان، چندین بار مورد بررسی قرار گرفته است. نمونه روشن آن، درباره «کولی ریدی ها»۱۰۷ یا کشیشان زن مریمی است. آنها در یک جشنواره، کیکهایی را در روز مقدس به مریم(س) اهدا میکردند. این مراسم، همانند آیین کانانایت۱۰۸ یا ملکه آسمان است که ارمیای نبی(ع) نام آن را برده است.۱۰۹ روش،۱۱۰ این مراسمِ اهدای کیک را نوعی نماد فالیک میداند و پرستش مریم(س) را به وسیله کولی ریدیانها، با پرستش آستارته۱۱۱ خدای شرقی فینیقیها، یکسان میانگارد.۱۱۲ ویلیام مونتگمری وات نیز مانند میلر، این فرقه را گمراه تلقی کرده، میگوید: شاید عقیده به شراکت مریم(س) در اقنانیم ثلاثه، از اعتقادات این فرقه باشد۱۱۳ تا به خیال خود این چنین بتواند ساحت جهان مسیحیت را از این آلودگی پاک کند. اما این مسئله چیزی نیست که به راحتی بتوان آن را از تاریخ مسیحیت پاک کرد؛ چراکه پس از پذیرفته شدن عید عروج از سوی کلیسای روم در سال ۷۵۰م، به دنبال مراسم عید، پرستش مریم(س) به عنوان م%