تقریری از یک کتاب: افراهاط (فرهاد) حکیم پارسی
مـقدمه
حکیم ایرانی «اَفراهاط»، در میان نویسندگان روحانی سُریانی در دوران باستان جایگاهی بس والا دارد. خوشبختانه آثار وی بـه صـورت کـامل به ما رسیده است. آثار به جا مانده از او را میتوانیم «مقالاتی روحانی» یا «مختصری در باب زنـدگی رهبانی» بنامیم. ویژگی بارز تعلیمات وی مسیحی و انجیلی بودن آن است. افراهاط از فلسفه و دیگر انـدیشههای بیگانه اثر نپذیرفته اسـت. ایـن امر در میان سُریانیها و نیز یونانیها کم نظیر است. افراهاط خود را شاگرد کتابهای مقدس میداند.
اِفرام [برجستهترین متأله در کلیسای سریانی در قرن چهارم میلادی [به کسانی که سموم حکمت یونان را نچشیدهاند و از سادگی و بـیپیرایگی تعلیمات پیامبران دور نشدهاند، تبریک گفته است. این تبریک در حقیقت متوجه افراهاط است، نه خود او؛ زیرا افرام به فلسفه یونان اهمیت داده است، دست کم برای آنکه با دستاوردهای مهلک آن، با پاکیزگی و خـلوص ایـمان مبارزه کند (از مقدمه کتاب).
کتاب حاضر در پی معرفی افراهاط، یکی از حکمای مسیحی ایران باستان است. برای آشنایی با سیره، دوران و اندیشههای الهی این حکیم ایرانی، عمدهترین منبع موجود، مقالاتی است که از ویـ بـه جا مانده است.
مطالعه این کتاب و شناخت روزگار و افکار افراهاط، از چند جهت میتواند سودمند و قابل توجه باشد:
اول آنکه وی از مفاخر ایران قبل از اسلام محسوب میشود؛ از این رو، در نظر ایرانیان مسلمان نـیز شـایسته ستایش و تکریم است.
دوم آنکه بررسی دوران وی از راه آثار دینی او، دور نمایی از اوضاع دینی و فرهنگی ایران را در قرن چهارم میلادی به دست میدهد.
سوم آنکه مکتوبات وی تلقّی روحانی و اندیشمندانه مسیحی شرقی را از مسیحیت در قـرون اولیـه آن نـشان میدهد.
با عنایت به ایـنکه ظـاهراً در زبـان فارسی اثری درباره این حکیم مسیحی ایرانی وجود ندارد، با سیری در کتاب «افراهاط، حکیم پارسی» به معرفی شخصیت و اندیشه وی میپردازیم.
ایـن کـتاب کـه توسط دکتر پولس فغالی تألیف شده، دومین اثـری اسـت که در سری کتابهای «میراث سریانی» منتشر میشود. هدف این مجموعه شناساندن اندیشمندان بزرگ سُریانی است. مجوز چاپ این کـتاب تـوسط مـقامات کلیسای لبنان صادر شده و برای اولین بار در سال ۱۹۹۲ توسط دار المـشرق در بیروت چاپ شده است.
کتاب حاضر در قالب یک مقدمه، نه فصل و برگزیدههایی از ۲۲ مقاله از مقالات افراهاط، تنظیم شده اسـت.
عـناوین اصـلی و فرعی فصول کتاب عبارتند از:
فصل اول: زندگی افراهاط
فصل دوم: اوضاع سـیاسی و اجـتماعی روزگار افراهاط
ــ در امپراتوری روم
ــ در پادشاهی ایران
ــ اوضاع اجتماعی
فصل سوم: اوضاع دینی روزگار افراهاط
ــ اوضاع کلیسا
ــ مـقالات افـراهاط واکـنشی در برابر وضعیت کلیسا
ــ فرزندان عهد [کتاب مقدس] یا گروه قیامت
ــ گروه قـیامت و تـعمید
فـصل چهارم: کتاب «مقالات»
ــ متن مقالات و نسخههای خطی آن
ــ تعداد مقالات
ــ ساختار کتاب
ــ سبک مقالات
فـصل پنـجم: مـحتوای مقالات
ــ مجموعه اول
ــ مجموعه دوم
ــ مجموعه سوم
فصل ششم: افراهاط و کتاب مقدس
ــ آیات مورد اسـتشهاد در مـقالات
ــ شخصیتهای کتاب مقدس
ــ تفسیر کتاب مقدس
فصل هفتم: افراهاط؛ ایمان و عقیده
ــ عناصر ایـمانِ «پرسـشگر»
ــ عـناصر ایمانِ افراهاط
فصل هشتم: الوهیت در نظر افراهاط
ــ الله
ــ از آفرینش تا نجات
ــ روحالقدس و مسیح
ــ قیامت
ــ تـعمید و افـخارستیّا
ــ سیر ایمان
فصل نهم: انسان در نظر افراهاط
ــ نگاهی پویا
ــ واژههای تعبیر کننده از انـسان (آدم، انـسان، نـفس، روح، جسد، جسم انسانی یاگوشت و دل)
ــ خواب نفس (نفس در قبر، خواب روح نفسانی)
در پایانو پیشاز فـهرست مـطالب، گزیدههایی از مقالات ۲۲ گانه افراهاط درج شده است.
آنچه که در پی میآید، چکیده مطالب ایـن کـتاب اسـت.(۱)
فصل اول: زندگی افراهاط
آن گونه که از مقالات افراهاط به دست میآید، وی در نیمه دوم قرن سـوم مـیلادی در مـنطقه نینوای موصل به دنیا آمده است. پدر و مادرش بتپرست بودند. خود وی نیز ظـاهراً در آغـاز بتپرست بوده است، سپس به مسیحیت میگرود، عبادت و رهبانیت را برمیگزیند، سرسلسله عبادت پیشهگان زمان خود مـیگردد، در سـلک کاهنان در میآید و سرانجام به مقام اسقفی نائل میشود.
افراهاط پس از مرگ خـود و در دورانـهای بعد شهرت یافت. لقب حکیم پارسی نـیز بـعدها بـا الهام از نام افراهاط [فرهاد [که در فارسی بـه مـعنای حکیم و صائبْ نظر است، به او نسبت داده شد. در برخی از آثار، محققان نام وی را یـعقوب دانـستهاند. به نظر میآید که خـود او ایـن نام را پس از ورود در سـلک راهـبان بـرگزیده است.
افراهاط به معنای واقعیِ کـلمه حـکیم و فرزانه بود. با اینکه در تلمود، فرهیختگان یهودی، خود را شاگردان حکیمان میدانند، وی خـود را شـاگرد کتابهای مقدس قلمداد میکند. با آمـدن مسیح و حلول روح القدس، کـتابهای مـقدس برای همه مؤمنان آشکار گـردید و دیـگر در گروهی از مردم یا مردمی خاص منحصر نماند.
افراهاط راهب بود، ولی از مردم کناره گـیری نـمیکرد. او از طبقه معروف به فرزندان عـهد (کـتاب مـقدس) یا فرزندان قـیامت بـود، با این حال، تـعلیم را واجـب میدانست و نسبت به اوضاع خاص سیاسی موضعگیری میکرد. وی در بیان احکام و ایمان دینی، آزاد اندیش بـود. او اسـقف بود و وظایف اسقفی را به جا مـیآورد، امـّا هیچ گـاه اعـمال کـلیسا را که به افراد در مـورد خلاص و نجاتشان آرامش کاذبی القا مینمود، به آنان تحمیل نمیکرد و در مسأله توبه و روزه هر کسی را بـه آزادی وجـدانش حوالت میداد.
افراهاط نسبت به کـودکان، بـیچارگان و خـطا کـاران مـهربان بود. او همه چـیز را تـابع یک قاعده، که همان محبت است، میدانست.
اینکهاو چهزمانی و چگونهوفات یافتمعلوم نیست، ولیمیدانیمکه او رنج و عذاب بـسیاری مـتحمل شـده و بخشی از عمرش در روزگاری آکنده از محنت و مصیبت سـپری گـشته اسـت.
______________________________
۱٫ مـطالب آتـی عـیناً از کتاب «افراهاط» گرفته شده است و لزوما بیانگر دیدگاه تلخیص کننده نیست.
فصل دوم: اوضاع سیاسی و اجتماعی روزگار افراهاط
تاریخ سعردی میگوید: حکیم فارسی در دوران «فافا» که یقیناً در سال ۳۲۹م. از دنـیا رفته، مشهور بوده است. وی در سال ۳۱۰ م. اسقف مداین بوده است.
در این دوران، مشرق زمین تحت تأثیر امپراتوری روم و اوج گرفتن ستاره اقبال خاندان ساسانی در سرزمین فارس بوده است.
امپراتوری روم
رومیان با فارسها دشـمنی دیـرینهای داشتند همیشه میان این دو امپراتوری نبرد وجود داشت. اگر گاهی صلحی میان اینان برقرار میشد کوتاه مدت بود، ولی در زمان قسطنطین (کنستانتین) میان دو طرف صلحی برقرار شد که تا چـهل سـال طول کشید. قسطنطین کسی بود که با تصمیم معروف به «میلان» در سال ۳۱۳ میلادی کلیساهای مسیحی را به رسمیت شناخت، مجمع اسقفی نیقیه را تشکیل داد و صـلیب را در پرچـم کشور گنجاند. اقدامات وی مورد تـمجید اسـقفان مسیحی قرار گرفت. مسیحیان فارس نیز با مشاهده این اوضاع، دشمنی میان فارس و روم را فراموش کردند و قسطنطینیّه، شهری که بر پایه ایمان مسیحی و توسط قـسطنطین بـنیان گذاشته شد، در نظرشان مـوقعیتی تـحسین برانگیز پیدا کرد. اینان میگفتند آیا زمان آمدن ملکوت خدا فرا رسیده است؟ همان مژدهای که دانیال پیامبر، که در روزگاران پیشین در بند فرمانروای فارس بود، داده بود.
پادشاهی فارس
در سال ۲۲۴ م. اردشیر اول بـه عـنوان اولین پادشاه ساسانی بر تخت نشست. حکومت این خاندان بر ایران تا فتح اسلامی ایران ۶۵۱ م. ادامه یافت. در این دوران جنگهای متعددی میان ایران و روم صورت گرفت. تنها در اوایل قرن سوم میلادی بـود کـه صلحی چـهل ساله میان دو طرف برقرار شد و تداوم یافت.
اوضاع اجتماعی
مقالات افراهاط در بین سالهای ۳۳۳ تا ۳۴۵ م. که دوران تجدید نـبرد میان فارس و روم است، نوشته شده است. در دوران شاهپور دوم (۳۱۰ ـ ۳۷۹ م.) دولتی قوی و منظم در کـنار دیـنی رسـمی و تثبیت شده، یعنی آیین زرتشت، دیده میشود. در این دوران مردم به سه
طبقه: ۱) روحانیان و امیران، ۲) جنگاوران و ۳) برزگران تـقسیم مـیشوند. همزمان نظام ارباب و رعیتی نیز وجود دارد.
در آن زمان هفت خانواده شاهی مهم در مورد تـقسیم قـدرت بـا یکدیگر نزاع داشتند. شاهنشاه برای تثبیت قدرت خود به دین و کاهنان رو آورد. به دستور شاهپور دومـ «اوستا» جمع آوری شد و در ۲۱ سِفر تنظیم شد.
افراهاط هیچ گاه از اوستا انتقاد نکرده اسـت و حتی نام آن را نیز نـبرده اسـت؛ زیرا هر نوع معارضهای با دین رسمی موجب تعقیب و آزار کلیسای وی میشد. وی تنها تصریح میکند که خورشید، آتش، ماه و آب، که در آیین زرتشت دارای نقشی مهم هستند، هیچ تأثیر حقیقی و اصیلی ندارند.
مشکل اصـلی افراهاط، تعالیم زرتشت نبود؛ چرا که ریشههای این تعالیم بیشتر یهودی است تا فارسی. آیین مانی از آیین زرتشت خطرناکتر بوده است؛ زیرا تعابیراعتقادی را دچار تشویش و تحریف میکرد. مانی با دولت ساسانی ارتـباط زیـادی داشت. وی پیامبری خود را در روز تاجگذاری شاهپور اول در سال ۲۴۲ م. اعلام کرد. از وی کتابی به نام «انجیل زنده» به جا مانده است که ۲۲ فصل دارد. وی مردم را به دو طبقه برگزیدگان و افراد عادی تقسیم میکند. برگزیدگان نوعی زنـدگی رهـبانی دارند. آیا ۲۲ مقاله افراهاط در رد این کتاب است و یا حداقل از آن الهام گرفته است؟ گفتنی است که افراهاط نیز مؤمنان را به مسیحیان عادی و فرزندان عهد یا فرزندان قیامت تقسیم میکند.
همچنین تـلاش مـدارس و مراکز دینی یهودی برای تدوین تلمود بابلی را نیز نباید فراموش کرد. در برابر این نهضت معنوی و علمی، ادبیات مسیحی ناچیز به نظر میآید. به همین جهت، افرادی چون افرام و افـراهاط بـه تـألیف رو آوردند.
فصل سوم: اوضاع دیـنی روزگـار افـراهاط
اوضاع کلیسا: در آن روزگار، اختلافی اساسی میان کلیساها وجود داشت؛ همواره این بحث مطرح بود که چه شهری حق حاکمیت دینی بـر شـهرهای دیـگر را داراست؟ آیا مداین میتواند همان نقش انطاکیه در سوریه و اسـکندریه در مـصر را ایفا کند؟ هر شهری میکوشید با نام یکی از رسولان دوازده گانه (حواریون) یا حداقل یکی از شاگردان هفتاد گانه ارتباط برقرار کـند. «فـافا» اعـلام کرده بود که مداین با «تومای رسول»، مبشر شرق ارتـباط دارد و بر دیگر حوزههای اسقفی برتری دارد.
کلیسای فارس خود را وارث خویشاوندان و نزدیکان مسیح میدانست؛ افرادی چون
عبریس، ابراهیم و یـعقوب، در صـدر مـسیحیت نقش زیادی داشتند، ولی کلیسای غرب (انطاکیه) آنها را طرد کرد و به جـای آنـها به شاگردان مستقیم حواریون رسمیت داد.
کلیسای فارس با دنیای متهودان یعنی مسیحیان یهودی الاصل و پایبند بـه آداب دیـنی یـهودی (ختان و سبت) ارتباط داشت.
بعد از تصمیم معروف به «میلان» و اختلافات شدیدی کـه مـیان امـپراتوری روم و پادشاهی فارس به وجود آمد، دوران رنج و آزار مسیحیان آغاز گشت و پس از مرگ قسطنطین (حـدود سـال ۳۴۰ م.) بـر اثر فشار زرتشتیان، شاهپور دو نوع جزیه را بر مسیحیان الزام کرد تا هزینههای جنگ را تامین کـند و چـون مسیحیان این تصمیم را رد کردند، وی دستور داد کلیساها آلوده و ویران شوند و مسیحیان پایبند، به زنـدان یـا مـرگ محکوم شوند. مورخ قرن پنجم میلادی «سوزومینس» تنها تعداد کشته شدگان از خواص را ۱۶ هزار نـفر مـیداند.
«مقالات»، پاسخی به اوضاع کلیسا
مجموعه مقالات افراهاط، وضعیت دینی یاد شده را مـنعکس مـیکند. وی نـامههای متعددی در پاسخ به دوستان یا گروهی از برادران تحت فشار مینگارد. وی خضوع کلیسا در برابر حاکمان را مـورد انـتقاد قرار میدهد و مؤمنان تقرب جسته به سلاطین را نکوهش میکند.
از گرایشهای رایج در مـسیحیان آن روزگـار، خـوش بینی نسبت به امپراتوری روم بود و آنان این امپراتوری مسیحی را علامت آمدن مسیح میدانستند. افراهاط مـعتقد بـود کـه حکومت در نهایت به مسیح بر خواهد گشت.
فرزندان عهد یا گروه قـیامت
فـرزندان عهد که مخاطب اصلی مقالات هستند، راهبانی بودند که زندگیشان را بهسان مسیح در قداست و نزاهت سپری مـیکردند، ازدواج نـمیکردند و در گروههای چند نفره یا به صورت تنها زندگی میکردند. اینان معمولاً بـه کـارهایی چون دربانی یا خدمتگزاری کلیسا، دبیری، و مـعلمی اشـتغال داشـتند و از تجارت، زراعت و هر کار درآمدزایی اجتناب مـیکردند. حـیات این گروه تا قرن هفتم ادامه داشته و از آن به بعد تشکلهای رهبانی پدید مـیآیند.
افـراهاط میگوید عضو این مجموعه قـبل از هـر چیز بـاید ایـمانی اسـتوار داشته باشد، در روزه گرفتن و نماز گزاردن کـوشا بـاشد، در عشق مسیح بسوزد، فروتن، خردمند و امانت دار باشد، آرام و دلنشین سخن بگوید، نسبت بـه انـسانها خوش قلب باشد، بر دهانش لگـامی بزند که او را از سخنان زیـانبار و خـندههای بلند باز دارد، از لباسهای فاخر بـپرهیزد، بـوی خوش
استعمال نکند، مویش را نپروراند و رها نکند، در ولیمهها شرکت نکند و خود را به گـونهای رهـا نسازد که به سمت مـشروب بـشتابد.
فـرزندان عهد، متوحد (تـنها شـده) نامیده میشوند. توحد یـعنی پرهـیز از شریک زندگی و نیز یکی شدن با پدر مانند پسر. عفت و پاکدامنی انسان را با خودش و بـا پروردگـار یکی میکند و او میتواند شفیع دیگران شـود.
افـراهاط ازدواج را آلوده کـننده انـسان نـمیداند، بلکه آن را امری پسندیده مـیشمارد، ولی معتقد است برای جهاد روحی و معنوی باید تنها زندگی کرد و با رهبانیت و پرهیز از تمایلات و شـهواتی کـه انسان را در گناه اوّلی و ازلی شریک میسازد، فـرد بـه آسـمانها پیـوند مـیخورد.
گروه قیامت و تـعمید
تـعمید عبادتی است که در آن مؤمن برای نبرد آماده میشود. تعمید واقعی همان چاه یعقوب است که ایـن پیـامبر بـزرگ آن را گشود و همان مالیدن روغن بر سنگی اسـت کـه در بـیت ابـل نـصب شـده بود و نمادِ مردمانی است که پیروز شدهاند.
افراهاط میگوید:
«اسرائیل (یعقوب) در شب فصح (پصح) و روز رهایی در وسط دریا فرو رفت و رهایی بخش ما پاهای شاگردانش را در همین شب شـستوشو داد و این همان تعمید است».
تعمید یعنی وارد شدن در عهد جدیدی که متوحدان را از این عالم بیگانه میکند و آنان را با مسیح یکی میکند. این نقطه اوج ایمان است و اگر دیگر مؤمنان به این مـرحله نـرسند، محکوم نخواهند بود. تعمید با این نوع زندگی رهبانی ارتباط زیادی یافته است، به گونهای که بسیاری از نصیحت شدگان، تعمید را تا وقتی که این زندگی کمالی را شروع کنند، بـه تـأخیر میانداختند.
فصل چهارم: کتاب مقالات
متن مقالات و نسخ خطی آن
«مقالات» در ضمن دو مجموعه تنظیم شده است مجموعه اول در سال ۳۳۶ م. و مجموعه دوم در سال ۳۴۳ م. تدوین شده اسـت مـجموعه اول از ده مقاله و مجموعه دوم از دوازده مقاله تـشکیل شـده است. مقاله دیگری هم هست که ظاهراً آغازِ مجموعه سومی بوده و تکمیل نشده است.
چهار نسخه خطی از این کتاب در دست است که قدیمیترین آنـها در قـرن ششم میلادی نوشته شـده اسـت و هم اکنون در موزه بریتانیا نگهداری میشود. بخشهایی از آن نیز به خط عربی وجود دارد که تاریخ نگارش آن ۱۳۶۴ م. است. این کتاب به زبان اصلی خود، سریانی، برای اولین بار در سال ۱۸۶۹ م. در لندن انتشار یـافته و بـه زبانهای ارمنی، حبشی، لاتینی، انگلیسی، آلمانی و فرانسوی نیز ترجمه شده است. ترجمه کامل آن به زبان عربی نیز در لبنان انتشار یافته است.
تعداد مقالات
تعداد مقالات بنا بر نظر مختار ۲۲ مـقاله مـیباشد و مقاله بـیست و سوم شروع مجددی برای تدوین این مباحث بوده که کامل نشده است.
ساختار کتاب
تعداد مقالات بـر مبنای تعداد حروف الفبا (ابجد، هوز، حطی …) است. هر مقالهای بـر مـبنای مـقاله قبلی تنظیم شده است. مقاله اول به «ایمان» که اساس و بنیان دین است میپردازد و مقاله دوم از «محبت» که سـتون دیـن است، بحث میکند و همین طور…
عدد ۲۲، همچنین تعداد کتابهای تورات، تعداد حروفی کـه خـداوند هـستی را با آنها آفرید و نیز تعداد کارهایی را که در شش روز آفرینش صورت گرفته است، منعکس میکند.
سـبک کتاب
در جای جای این کتاب شواهدی از کتاب مقدس آورده شده است، به گونهای کـه خواننده چارهای جز اذعـان نـداشته باشد. در کنار این شواهد، مثالها و نمونههایی نیز مطرح میشود و در موارد بسیاری مقایسهای میان شخصیتهای مهم تاریخی صورت میگیرد.
از این رو میتوان گفت که شیوه نگارش کتاب، خطابی و تعلیمی است و دل مشغولی نویسنده قـانع کردن شاگردانش از راههای مورد قبول آنهاست. نوشتهها با اینکه صبغهای فلسفی دارند، کاملاً در پی انگیزش اخلاقی هستند.
فصل پنجم: محتوای مقالات
مقاله اول: ایمان
این مقاله مقدمتاً جایگاه معلم و شاگرد را معلوم میکند و سـپس بـیان میکند که سنگ بنای
ایمان، مسیح است و چون ایمان تمامیت پیدا کند، بنیانی برای خدا و مسیح او خواهد شد؛ یعنی مسیح هم بنیان و هم پایه آن است. مسیح هم نور است و هـم کـلمه. ایمان دارای شگفتیهایی است که مؤلف طی ۲۲ شماره آنها را برمیشمارد.
مقاله دوم: محبت
شریعت و پیامبران با سفارش به محبت گره خوردهاند. شریعت با آمدن مسیح ملغا میشود و در خود او تبلور مییابد. مـحبت خـدا عدالتش را به تأخیر میاندازد. از نمونههای بازر کسانی که با محبت زیستهاند، موسی، داود، الیسع و ارمیا هستند. محبت یسوع نسبت برای ما معجزات بسیاری داشته است که طی ۲۲ شماره ذکر شـدهاند.
مـقاله سـوّم: روزه
روزه پاکیزه مورد قـبول مـیافتد و بـرای خلاص و رهایی سودمند است. روزه ده شکل مختلف دارد، ولی روزه حقیقی همان پرهیز کردن از شرور و بدیهاست. اشرار هم میتوانند روزه بگیرند و توبه کنند و نجات یـابند.
مـقاله چـهارم: نماز
نماز حقیقی همان خلوص و پیراستگی قلب اسـت. نـماز را آثار و معجزات بسیاری است. نمازِ درست، آمرزیدن کسانی است که نسبت به ما بدی روا داشتهاند و نیز یاری کردن کـسانی کـه از پا افـتادهاند. البته اینها با نماز در اوقات خاص آن تعارضی ندارند.
مقاله پنـجم: جنگها
این مقاله تأملی است در فرجام دنیا در پرتو جنگهای موجود، و صریحاً اعلان میدارد که هر کس علو و بـرتری بـجوید، خـوار خواهد شد و متکبران سقوط خواهند کرد.
مقاله ششم: فرزندان عهد یـا فـرزندان قیامت و عبادت پیشهگان
نویسنده مؤمنان را به توبه کردن فرا میخواند. زندگی جنگ است و حیلههای دشمن مـکارانه اسـت. اولیـن دشمنِ شخصِ مجاهد، زن است. نویسنده چهارده مورد را از قبیل آدم، یوسف، هارون، موسی، داود و… ذکـر مـیکند کـه زن منشأ اشتباه و گناه آنها بوده است. البته جنبه مثبت زن را نیز ـ که در نجات از طـریق نـسلش مـیباشد ـ مورد توجه قرار میدهد.
عبادت پیشهگان از عقب گرد کردن حتماً باید بپرهیزند. قاعده طـلایی مـیگوید باید همان طور که انتخاب کردهایم، باشیم و مسیح را در میان خودمان تکریم کنیم. چـگونه مـسیح مـیتواند در انسانها با همه کثرتشان وجود یابد؟ نویسنده با کمک گرفتن از نمونههایی چون خورشید و آبها، ایـن وحـدت در کثرت را تبیین میکند.
مقاله هفتم: توبه کاران
یسوع تنها کسی است که گـناه او را زخـمی نـکرد. دوای جراحت ِ ناشی از گناه توبه است و مباد که گناه و جراحت مخفی نگاه داشته شود.
مقاله هـشتم: انـگیزش مردگان
مردگان چگونه برمیخیزند و با کدامین بدن برمیگردند؟ افراهاط پاسخ میدهد که بـدن در قـیامت، هـمان بدنی است که در زمین نهاده شده است. بدنِ زمینی به بدنِ آسمانی تبدیل میشود. بـر انـگیختن مـردگان، از اصل آفرینش آنها راحتتر است. نیکان اگر چه بمیرند، زندهاند و بدان اگـر چـه زنده باشند، مردهاند.
مقاله نهم: فروتنی
فروتنی ثمر بخش است. انسان باید ناچیز بودن خود را بـشناسد. سـرنوشت متکبران روشن و معلوم است.
مقاله دهم: شبانان (راعیان)
نویسنده شبانان را به شـب زنـدهداری دعوت میکند. یعقوب، یوسف، موسی و داود به دلیـل تـجربهشان در گـلهداری برگزیده خدا برای رهبری مردمشان شدند. شـبانان نـباید در اندیشه سود باشند، بلکه میباید در گزینش دعوت شدگان زیرکی و هوشمندی به خرج دهـند.
مـجموعه اول مقالات که شامل ده مقاله اسـت، در ایـنجا به پایـان مـیرسد. مـجموعه بعدی شامل ۱۲ مقاله زیر است:
مـقاله یـازدهم: ختان
ختانِ حقیقی نشانه رعیت خدابودن در میان دیگر انسانهاست. کمالِ ختان در تـعمید اسـت.
مقاله دوازدهم: پصح و گرامیداشت آن در چهاردهم نـیسان
پصح را باید با روح و جـان گـرامی داشت، نه با سخن، و نـباید در زمـانهای خاص پصح بمانیم و توقف کنیم.
مقاله سیزدهم: سبت
سبت حقیقی یعنی خشنود کـردن خـدا و بر آوردن خواست او.
مقاله چهاردهم: نـامهای اسـت عـام که با آوردن بـرهان، در پی آرام کـردن دلها و دوری از هر نوع سـتیزهای اسـت:
در زمان حاضر به دلیل گناهان به بدبختی دچار شدهایم. و بدترین گناهان، گناهان سران گـروه و جـماعت است. سرانی که تکبر میورزند، خـوار خـواهند شد و آنـانی کـه در پیـ مسالمت هستند، پاداش نیک داده خـواهند شد. بزرگترین مردِ صلح و دوستی، یسوع است.
مقاله پانزدهم: دسته بندی غذاها
نویسنده وصیّت «پاک و نـجس» را یـادآور میشود و با یهود مجادله میکند کـه چـرا آنـها غـذا را نـجس کننده انسان مـیدانند. پولس قـدیس میگوید آفریده خدا نیکوست، البته ممکن است به کار بردن آن بد باشد. بنی اسرائیل در مصر بـت مـیپرستیدند و نـجس دانستن برخی غذاها، راهی بود برای دور کـردن ایـنان از بـت پرسـتی و عـادتهای بـد.
به طور کلی شریعت (فقه و احکام دینی) رهایی بخش نیست، یسوع احکام را آسان کرد؛ از این رو، افتخار کردن به اعمال مربوط به ختان، سبت و غذاها بیمعناست.
مقاله شـانزدهم: مردم بت پرست جایگزین یهود شدند.
بنی اسرائیل طاعت پروردگار را رد کردند، از این رو خوار شدند و مسیح آمد و همه از خیر و برکت او بهرهمند شدند و خداوند ملتهای بت پرست را به جای یهود برگزید و آنـان مـردمان امینی برای خدا شدند.
مقاله هفدهم: مسیح پسر خدا
لقب «خدا» بر صدّیقانی چون موسی اطلاق شده است؛ لقب «پسر خدا» نیز بر افرادی اطلاق شده است؛ پس چرا مـا از مـنطبق کردن لقب «پسر خدا» بر مسیح میترسیم. خدا بزرگ است به خاطر انسانها و آنگاه که آنها را آفرید از داشتههای خود هیچ چیز را از آنها دریـغ نـکرد.
مقاله هجدهم: ترک تزویج، و قـداست (تـرک همسر پس از رهبانیت)
یهود، ترک تزویج را رد میکند، با این استدلال که برکت با زاد و ولد در ارتباط است. نویسنده جواب میدهد که یک انسان شایسته در نظر خـدا از هـزار فرد ناصالح بهتر اسـت. نـوح از تمام نسل معاصرش و موسی از تمام افراد قوم خود برتر بوده است. موسی پس از آنکه خدا با او سخن گفت، از زندگی زناشویی دوری گزید.
شکی نیست که ازدواج خوب است، ولی ترک آن بهتر است.
مقاله نـوزدهم: خـطاب به یهودیانی که میگویند دوباره کنار هم گرد خواهند آمد
نویسنده به تاریخ مراجعه میکند و دو بازگشت یهودیها را از تبعیدگاه یادآور میشود و بازگشت سوم را محال میشمرد؛ زیرا بنیاسرائیل به بت پرستی روی آوردنـد و دچـار قساوتقلب شـدند.
مقاله بیستم: کمک به فقیران
صدقه گناهان را از بین میبرد.
مقاله بیست و یکم: رنج و محنت
مسیحیان دچار رنـج و عذاب حاکمان میشوند و بتپرستان و یهودیان آنها را شماتت میکنند. افراهاط میگوید: خـداوند بـرای رنـج کشیدگان، پاداش ابرار را در نظر گرفته است. یسوع نیز در رنج بود. و هر که در رنج باشد، روح یسوع در او وجود دارد.
مقاله بـیست و دوم: مـرگ و لحظات پایانی
مرگ، پایان نیست، آغاز است. نویسنده مؤمنان را به یادآوری مرگی کـه بـهرهمندیهای ایـن دنیا را از بین میبرد، تشویق میکند. مرگ بر گنج صدّیقان تسلّطی ندارد. در قیامت سرنوشت نیکان و بـدان مشخص میشود و همه جزای خود را خواهندگرفت.
مجموعه سوّم
این مجموعه که به پایـان نرسیده و ناتمام مانده اسـت، تـنها یک مقاله را در بر دارد که عنوان آن «ویژگی انگور» است. دنیا به برکت صدّیقانی که ویژگی برکت در خوشه انگور هستند، ثابت
و پایدار ماندهاست. اگر صدّیقان از میان بروند، عالَم از بین میرود و البته اگر تـوازن عالم از بین برود، نماز و دعای قدّیسان نیز وزنی نخواهد داشت و همین است که موجب اجابت دعای ابرار در شرایطی خاص میشود؛ ولی نباید نا امید شد؛ چون همیشه در جهان ابراری هستند که عـامل بـه هم پیوستگی و غنای هستیاند. با کشته شدن مسیح خاصیت انگور نیز از آن گرفته شد و انگور مایه فساد و ویرانی گردید.
فصل ششم: افراهاط و کتاب مقدس
آیات مورد استشهاد: مقالات آکنده از آیـات کـتاب مقدس است. برخی تعداد آیات مورد استشهاد در مقالات را ۹۸۷ آیه از عهد قدیم و ۷۵۳ آیه از عهد جدید دانستهاند.
افراهاط ظاهراً در عهد قدیم به تورات عبری با ترجمه سریانی قدیم (نشر یافته تـوسط کـیورتون انگلیسی) یا نسخه سینائی رجوع کردهاست. البته در موارد متعددی با تکیه برحافظهاش اِسنادهایی را ذکر کرده است که درست نیست. امّا در عهد جدید، وی به انجیل جامع چهار انجیل، معروف بـه دیـاتسارون (تـدوین شده در قرن دوم میلادی) مراجعه کـرده اسـت؛ البـته متن سریانی این نسخه مفقود شدهاست.
شخصیتهای کتاب مقدس
نام بسیاری از شخصیتهای کتاب مقدس در مقالات آمدهاست؛ برخی از آنها عبارتند از:
آدم: خدا او را از خـاک زمـین آفـرید. هیچ کس به او آبستن نشد… خدا در باب درخـت بـه او سفارشی کرد، ولی شیطان او را گمراه کرد و حوّا او را فریب داد… از فردوس طرد شد و او را لعنت رسید، ولی مسیح مجد را به او برگرداند.
نوح: مردی بـود نـیک، کـامل و متواضع، در میان نسلی فاسد. خدا او را از توفان حفظ کرد… احساس کـرد نسلی فاسد رو به افزایش است، پس از ازدواج سر باز زد تا نسلش با نسل قایین (قابیل) مخلوط نشود …
ابراهیم: … ابراهیم قـبل از هـر چـیز با ایمانش شناخته میشود… پسرش بزرگ شد. خدا از او خواست وی را تقدیم کـند. او پسـرش را گرفت، در بند کرد و به مسلخ برد. خدا از او راضی شد… ابراهیم نه تنها پدر یهودیان، که پدر همه مـلتهاست. او در رأس مـؤمنان، ابـرار و پرهیزکاران قرار دارد.
موسی: … نماز موسی او را از دست فرعون نجات داد … از زمانی که خدا بـا او سـخن گـفت، از زنان دوری جست… خدا با او دهان به دهان سخن گفت. از این رو، کلام او به گونهای ظـاهر
شـد کـه گویا از دهان خدا خارج شده است… همین فخر موسی را بس که نمونه مسیح بـود…
داود: … خـدا را دوست داشت ولی یک بار اشتباه کرد. به اشتباهش اقرار کرد، پشیمان شد و خـدا از اشـتباهش گـذشت…
تفسیر کتاب مقدس
شیوه افراهاط در تفسیر کتاب مقدس شیوهای «نظری» نیست، آنچنان که فـلاسفه بـدان میپردازند. بلکه او تعالیم پدران کلیسا را نقل میکند؛ وی همواره شاگرد کتابهای مقدس است و همیشه بـرای گـفتههایش شـواهدی از آن میآورد.
میان تفسیر او و تفسیر یهودیها از کتاب مقدس شباهت زیادی وجود دارد. برخی این را دلیل آن دانستهاند کـه وی شـاگرد مطیع یهودیها بوده است؛ ولی واقعیت آن است که وی معلومات خود را از دو سرچشمه گـرفته اسـت: مـحیط یهودی زده فلسطین، که معبر ایمان مسیحی بوده، و دیگر، محیط یهودیزده فارس در قرن چهارم، که زمـینه سـاز تـلمود بابل بوده است.
در مورد عهد قدیم هم اتفاق نظر وجود دارد که بـاید طـبق شیوههای سنتی و موروثی کاتبان یهودی تفسیر شود، ولی در هر حال افراهاط مسیحی است، نه یهودی و از این رو، بـرای شـریعت در خلاص و نجات ارزشی قائل نیست.
فصل هفتم: افراهاط؛ ایمان و عقیده
یکی از عـبادت پیـشهگان از افراهاط سؤالهای متعددی کرده و در این سؤالها ارکـان ایـمان خـود را چنین بیان نموده است:
«من اعتقاد دارم کـه خـدا یکی است. همو در آغاز، آسمان و زمین را آفریده است؛ جهان را با نظامهایش زینت دادهـ اسـت و انسان را بر صورت خود خـلق کـرده است؛ قـربانی هـابیل را پذیـرفته است؛ احنوخ را منتقل کرده است؛ زیـرا احـنوخ او را خشنود ساخته است؛ نوح را به خاطر تقوایش مورد حمایت قرار داده است؛ ابـراهیم را بـه خاطر ایمانش برگزیده است؛ با مـوسی به خاطر فروتنیاش و نـیز بـا همهپیامبران دیگر سخن گفته اسـت و سـر انجام مسیحش را به دنیا فرستاده است».
افراهاط در پاسخ او باورهای مشابهی طرح میکند:
«ایـن هـمان ایمان است.انسان به خـدا، سـرور هـمگان، ایمان میآورد. خـدا آسـمان و زمین و دریاها و هر آنـچه در آنـهاست را آفرید؛ انسان را بر صورت خود ساخت؛
به موسی شریعت را بخشید؛ روحش را بر پیامبران نـازل کـرد و مسیحش را به جهان گسیل داشت تـا انـسان به انـگیزش مـردگان و سـرّ تعمید ایمان بیاورد. ایـن، ایمان کلیسای خداست و این گونه انسان از نگاه داشتن اوقات، سبتها، ماهها، سرنوشت، فال، قیافه شـناسی و نـوشتهها (ورد و دعا نویسی) نجات مییابد، و از زنا، امـور مـربوط بـه بـدن، تـعلیمات بیهودهای که ابـزار شـیطان است و نیز از فریب خوردن و از زشتیها باز میماند؛ گواهی دروغین نمیدهد و با دو زبان (منافقانه) صحبت نمیکند. ایـنها کـارهای مـربوط به ایمانی است که بر صخره حـقی کـه مـسیح اسـت، اسـتوار شـده است؛ همان که همه بنیانها بر آن بنیاد شده است».
هنگامی که حکیم پارسی مقالاتش را نوشت، ده سال و اندی از مجمع نیقیه (۳۲۵ م.) گذشته بود، ولی تعابیر ایمانی به کار رفـته در مقالات از مصوبات این مجمع الهام نگرفته است. افراهاط نه در معرض بحران آریوسی قرار گرفته بود و نه از تصمیمات نیقیه اطلاع داشت؛ چون کلیسای وی سریانی بوده و سمّ فلسفه یونان را نچشیده بـود.
فـصل هشتم: لاهوت در نظر افراهاط
الله: «اگر بخواهیم از او سخن بگوییم، نمیتوانیم و اگر بخواهیم در او غور کنیم، آسیب به ما خواهد رسید» «… خواستیم بر تو احاطه پیدا کنیم، نتوانستیم، و خواستیم با تو روبـهرو شـویم، ولی چیزی شبیه تو نیست. چشم انداز تو پنهان، تواناییات زیاد و عظمتت نهان است».
با این همه، انسان از خدا دور نیست. خدا در انسان و انسان در خـداست. خـدا نیاز دارد تا زندگی را به آنـانی کـه بدان نیاز دارند ببخشد.
«ما تنها میدانیم خدا یکی است؛ مسیحش یکی است. روح یکی است؛ ایمان یکی است و تعمید یکی است».
ایمان به وحـدانیّت خـدا، موضوع سفارش اول و مبدأ هـمه چـیز است و باید آن را در برابر بت پرستان و در برابر مانی ـ همو که تعلیمات گمراه کنندهاش را در دو مبدأ قرار میدهد ـ اعلام کرد. یگانگی خدا با شایستگی او مرتبط است. او بی حد و حساب از گنج پایان ناپذیرش مـیبخشد. آنـچه که خدا میدهد، او را فقیر نمیکند. بلکه او حتی از دادن اسم لاهوت به بشر ابایی ندارد. نامهای خدا از وجوه ارتباط او با انسان حکایت میکند. خدا «صباؤوت» یعنی تواناست؛ چون با بدان میجنگد؛ چـون مـتعلقِ ایمانِ انـسان است، «اللّه» است و چون مهربان است، «یهوه» نامیده میشود و …
سه نام والا و شکوهمند دیگر نیز وجود دارد که بر بـالای سر تعمید شده خوانده میشود:
پدر، پسر و روح القدس. ثالوث مقدس در تشکیل مـجمع نـیقیه و اعـلامیه آن نقشی اساسی داشته است، اما در ارکان ایمانی افراهاط سخنی در باب روابط مستقیم میان اقنومهای سه گانه نـمیبینیم. افـراهاط تفکیک میان ماهیت و اقنوم یا شخص را مطرح نمیکند. وی مانند فیلسوفان یونانی نیست و در پی بـررسی مـاهیت خـدا بر نمیآید.
روح و مسیح: روح در هر مکانی حاضر است، در همه پیامبران حضور داشت و سرانجام در مسیح آرام گـرفت. عطیه روح در طی ۶۳ سال نسل حرکت کرد تا به مسیحی رسید که در خویشتن هـمه نمونههای عهد قدیم را جـمع کـرده بود. مسیح روح پدر را پذیرفت و آن را بر هر کسی که مانند وی ممسوح شود و به صورت او در آید افاضه میکند. روح یعنی اشتراک انسان و خدا اشتراکی که در یسوع کامل است و در دیگر انسانهایی که روح او را میپذیرند، به صورت مـحدود وجود دارد. همان روحی که در خداست در انسان هم هست.
قیامت: قیامت یعنی پیروزی مسیح بر شیطان و نیروهایش.
لعنتی که بر آدم و نسل او حتمی گشت، انسان را به سمت مرگ سوق داد، ولی مسیح تسلیم مرگ نـشد؛ هـمه باید در زندگی خود مجاهده کنند تا بتوانند بر مرگ غالب شوند.
تعمید و افخارستیّا: افراهاط اعمال و آداب تعمید را به صورت مادّی تصویر نمیکند، بلکه ما را به شناختی روحانی رهنمون میشود.
مؤمنان هـنگام غـسل در آب و نوشیدن آن و خوردن نان و شرابی که بدن و خون مسیح است، در حقیقت با او یکی میشوند.
خلاص و نجات نیز بازگشتی است به فردوس که با مسیح تحقق میپذیرد.
حرکت ایمان: طبق تـعلیمات افـراهاط ـ که مطابق مضمون رساله پولس به اهل غلاطیه است ـ در سیر روحانی، انسان از چهار چیز آزاد میشود: از اعمال دینیِ تابع شریعتهای زمانی (ساعتها، سبتها، زمانها و آغاز ماهها)، اعمال پنهان (فال، قیافه شـناسی و سـحر)، شـهوات جنسی و امیال آشوب طلبانه (فـسق و فـجور) و روابـط آمیخته با خشم و بدرفتاری با دیگران.
اعمال ایمانی با توبه شکوفا میشود. ما باید پیشاپیش با مسیح بمیریم و مانند او زندگی کـنیم.
فـصل نـهم: انسان در نظر افراهاط
تعریف خاصی از انسان در نوشتههای افـراهاط بـه چشم نمیخورد. وی قدم به قدم به حقیقت انسان نزدیک میشود و با تبیین وجوه مختلف این موضوع، در پی تبیین آن برمیآید. بـه
نـظر او، اگـر بخواهیم به عمق وجود انسان دست بیابیم، باید به جـنبههای مختلف او نظر کنیم و این کار دشواری است. انسان یک کلّ تفکیک ناپذیر است.
آدم و انسان: خدا تنها آدم را از خاک آفـرید و از پهـلوی وی حـوا را آفرید، سپس حیات از نسلی به نسل دیگر منتقل شد. از این رو انـسان، نـام، سرشت و ضعف پدرش را داراست و نفرینی که آدم را گرفتار ساخت، به نسل او هم انتقال یافت. همینطور برکت نیز بـه فـضل انـسانهای صدّیق، از پدران به فرزندان به ارث رسید.
نفس: نفس هدف اعمال انسان اسـت و بـه واسـطه آن انسان میشکفد و حرکت میکند. در نفس، عقل، حریّت و مسئولیت در هم میآمیزند.
انسان داری نفسی اسـت زنـده، کـه امکان تشخیص خوبی و نیز سقوط در گناه را برای او فراهم میآورد و به او امکان گزینش خیر و شـر را مـیدهد.
روح: روحی که در انسان است، مشارکتی است در روح خدا.
جسد: از آغاز، شیطان با فرزندان آدم مـبارزه کـرد و هـمه را جز مسیح مجروح کرد. جراحت بدن، ناشی از گناهان است. بدن در حقیقت همان انسان اسـت.
جـسم انسان یا گوشت: جسم درد و رنج را تحمل میکند و مانند گوشتی که خوراک انسان و حـیوان اسـت، مـلموس است. میتوان لباس جسم را برداشت، ولی چونان روح عمل کرد.
قلب: جسد، بُعد خارجی انسان، و قـلب، بـُعد عمیق و مرکز این موجود زنده است. خدا به قلب مینگرد قلب مـیتواند بـه خـدا نزدیک شود، یا از او دور شود. قلب آدمی میتواند به مقدسترین مقدسها، قلب آسمان و گنجینه حکمت تـبدیل شـود.
خـواب نفس: مرگ نیکان، خوابی بیش نیست و بدن آنها اگر چه در ظاهر از بـین مـیرود، ولی در ذات خود امکان گردهمآمدن و بهپاخاستن را داراست. هویّتْ بخش انسان، نفس اوست که باقی میماند.