مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

زمان ظهور زرتشت از نگاهی دیگر

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (از صفحه ۱۸ تا ۲۶)
URL : http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/209236
زمان ظهور زرتشت از نگاهی دیگر (۹ صفحه)
نویسنده : آقایی،سید مجتبی
هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۱۸)


‌ ‌‌‌مـقاله‌ : زمان ظهور زرتشت از نگاهی دیگر / سید مجتبی آقایی

منابع سنّتی تاریخی، زمان‌ ظـهور‌ زرتـشت‌ را درسـت ۲۵۸ سال پیش از اسکندر، و در عهد گشتاسب، پدر داریوش اوّل هخامنشی، آورده‌ اند[۴]

به این ترتیب و با وجود انـبوه کاوشهای پیگیرانه، می توان گفت که‌ زمان دقیق ظهور زرتشت‌، به‌ سان چـیستانی ناگشوده سبب دلمشغولی و اخـتلاف نـظر پژوهندگان دین و فرهنگ کهن ایران زمین شده است; به طوری که امروزه تعداد آرا و نظرهای گوناگون ابراز شده، واقعاً بیرون از حدّ شمار می‌ نماید.[۵] اما صرف نظر از این مسأله، می توان بـه فراست

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۱۹)


دریافت که گاه در لابه لای اظهار نظرها، گرایشهای معنی داری، برای انتساب زمانه زرتشت به دورانی خاصّ وجود دارد‌. به‌ سخن دیگر، گفته ها و نظریه ها درباره زمان ظهور زرتشت همواره بر مـبنای گـواهیهای تاریخی نبوده، بلکه در موارد قابل توجهی، این مسأله در چارچوب ایدئالها و پیش فرض های خاصی‌ «گنجانده‌» شده است.

در نوشتار حاضر، بعضی از این گرایشها و پیش فرض ها را مورد بررسی قرار می دهـیم.

۱٫ گـرایش به باز گرداندنِ زمانه زرتشت به هزاران سال پیش

۱ ـ ۱) اشاره‌ کردیم‌ که یونانیان کهن، زمان ظهور زرتشت را به هزاران سالِ قبل و عمدتاً ۶ هزار سال پیش از افلاطون برگردانده اند.[۷]

بـا ایـن همه، ناگفته پیداست که باید انگیزه و حسابگری خاصّی‌ در‌ پیدایشِ‌ این تاریخ گذاری وجود داشته‌ باشد‌. چنین‌ نیز هست; زیرا بر طبق شواهد موجود، جریانهای فکری ایرانی ـ به ویژه جـهان بـینی مـزدیسنی ـ نه فقط در یونان شناخته شـده‌ بـود‌، بـلکه‌ بسیاری از دانشمندان یونانی، از همه این جریانها‌ مُلهم‌ نیز شده بودند.[۹]

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۰)


با این مقدمه، می توان اندیشید که کهن نشان دادن زمانه زرتـشت تـوسط یـونانیان، در واقع‌ تلاشی‌ بوده‌ برای آنکه به باورهای خـود قـدمتی هر چه بیشتر ببخشند‌، یا حتی تحت تأثیر باور به اجتناب ناپذیر بودن اصل رجعت ادواری، افلاطون را تجسّم دگرباره زرتـشت مـعرفی‌ کـنند‌، که‌ در صورت اخیر، رقم ۶ هزار سال ما را به یاد اعـتقاد‌ به‌ سال کیهانی ۱۲ هزار ساله ـ با دو دوره ۶ هزار ساله ـ در اندیشه زرتشتی می اندازد، که‌ بی‌ گمان‌ در یونان شناخته شـده بـوده اسـت.

به این ترتیب، یونانیان در مسأله‌ زمان‌ ظهور‌ زرتشت، با دستکاری عـجیبی کـه روا داشته اند، منظورِ از پیش تعیین شده ای‌ را‌ می‌ جسته اند.

۱ ـ ۲) از اینها گذشته اصرار برخی از زرتشتیان مـعاصر بـرای درسـت نشان دادنِ‌ روایتهای‌ یونانیان در خور تعمّق است. «فرهنگ مهر» و «جمشید کاووس جـی کـاتراک» دو نـمونه‌ از‌ این‌ زرتشتیان اند. اینان در یک رویکرد قابل درک، تلاش کرده اند ـ با اتکا به‌ هـمان‌ روایـتهای یـونانی و نیز جنبه تاریخی بخشیدن به سرگذشتِ اساطیر ـ زمانه زرتشت را به‌ هزاران‌ سال‌ پیش از مـیلاد، یـعنی دوران نو سنگی، و هنگامی که هنوز آریاییان تا مهاجرت به سرزمین‌ ایران‌، زمان درازی در پیـش داشـتند، بـرسانند.[۱۰] به نظر می رسد این‌ زرتشتیانِ‌ مؤمن‌ نوعی غرورطلبی و کسب افتخار را در پس هر چه کـهن نـشان دادن رسالت زرتشت، جسته‌ باشند‌، که‌ این رویکرد از پیروان دینی که روزگاری دراز عظمت داشـته، بـعید نـیست‌.

به‌ عبارت دیگر، در نظریه این زرتشتیان نیز میل باطنی و علایق خاصّ دینی و ملّی، بر روحـیه پژوهـشگری‌ تقدّم‌ دارد.[۱۱]

۲٫ گرایش به تاریخ سنتی زرتشتی

این تاریخ گذاری خود منشأ‌ بـحث‌ و جـدل فـراوانی بوده است «کریستن سن» از‌ بافت‌

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۱)


اسطوره‌ ای آن ناخشنود بود و حیرت می کرد‌ چگونه‌ کسانی پیدا شـده انـد کـه به روایت سنّتی، جنبه تاریخی بخشیده اند;[۱۳‌] امّا‌ اگر اینان از سرِ دانـش‌ پژوهـی‌ و اعتنا داشتن‌ به‌ گواهیهای‌ تاریخی، هر یک به راهی جداگانه‌ رفتند‌، کسانی هم بوده اند کـه تـاریخگذاری سنتّی را به دلایل خاصّ خود‌ پذیرفته‌ و نقل کرده اند.

۲ ـ ۱) «کارل یاسپرس» و «عـلی‌ شـریعتی»، زمانه زرتشت را‌ از‌ منظری دیگر نگریسته اند. ایـن‌ دو‌ قـبل از اعـتنا به ادله تاریخی یا شواهد زبان شناسی، نـظر بـه مفهوم‌ ضرورت‌ تحوّلات فراگیر اجتماعی داشتند. به‌ عبارت‌ دقیق‌ تر، شریعتی رسالت‌ زرتـشت‌ را در سـده هفتم‌ پیش‌ از میلاد (مطابق روایـت سـنّتی)، یک «ضـرورت اجـتماعی» مـی شمرد و همزمانی آن را با‌ مصلحانی‌ چون بـودا، لائوتـسو و حکمای سبعه یونان‌، نوعی‌ «تقارن» مهمّ‌ و پر‌ معنی‌ می دانست:

در تاریخ‌ می بـینیم کـه بعد از طی ادوار ادیان بدوی (ادیان ابـتدایی) ـ که خلاصه آن را‌ در‌ درسهای اولیـه گـفته ام ـ در تاریخ‌ جامعه‌ ها‌ و فرهنگهای‌ بـزرگ‌، بـه یک نوع‌ تقارن‌ بسیار مهم می رسیم. تقارنِ چه؟ تقارن در بعثتهای بزرگ، و در این زمـینه، در چـین دو پیامبر‌ بزرگ‌ را‌ مشاهده می کـنیم کـه بـه فاصله یک‌ نـسل‌ بـا‌ هم‌ اختلاف‌ دارند‌: یـکی

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۲)


لائوتـسو که «فردگرا» است و یکی کنفوسیوس که بر خلاف سلف خود «جامعه گرا» است.

در هـند، بـودا که بنیانگذار یکی از گسترده ترین مـذاهب جـهانی است‌ ـ کـه اکـنون پیـروان او بزرگترین شماره را در شمار پیـروان مذاهب دارند ـ باز در قرن ششم است (اواخر قرن ششم و اوایل قرن پنجم).

زرتشت که در ایـران بـنیانگذار مذهب معروف‌ است‌، نیز در اوائل قرن هـفتم اسـت. مـی بـینیم کـه از خاور دور ـ یعنی از چـین کـه آغاز کنیم و به هند و بعد به ایران برسیم ـ همه پیامبران بزرگی که ادیان‌ پر‌ نفوذ شرق را بـنیان نـهاده انـد، در قرن ششم و هفتم قبل از میلاد به فـاصله بـیست، سـی سـال، و در واقـع مـعاصرِ هم ظهور‌ کرده‌ و مذاهب بزرگ جهان قدیم را‌ پدید‌ آورده اند. از ایران با یک جهش دیگر به یونان می رویم. در یونان می بینیم شبه پیامبران و فرزانگان و معلمان اخلاقو حـکمت یونانی، که‌ در‌ نزد یونانیان به اعتبار‌ و حیثیت‌ پیامبران شرقی هستند، و اوصیای آنانند; سقراط و سایر فرزانگان و حکمای سبعه در قرون چهارم و پنجم و ششم و هفتم پیش از میلاد در یونان می زیسته اند; یعنی بـه فـاصله یک قرن و دو‌ قرن‌ پس از ظهور بودا و زرتشت و کنفوسیوس و لائوتسو، و چون تمدن یونان اندکی به فاصله چند قرن بعد از تمدن هند و ایران و چین است، این یک یا دو قرن تأخیر ولادت و ظهور‌ امـثال‌ سـقراط نسبت‌ به پیامبران شرقی، یک چنین فاصله ای را توجیه می کند (این فواصل با اصل کلی که‌ من می خواهم استنباط کنم تعارض نـدارد).

پس مـعلوم می شود‌ بزرگترین‌ بنیانگذاران‌ مـکتبهای مـذهبی و اخلاقی جهان، در شرق و غرب و در تمدنهای بزرگ با هم مقارن و معاصر هم بوده اند‌ و ‌‌این‌ تقارن نمی تواند تصادفی باشد، برای اینکه وقتی همه مـکتبهای مـذهبی و فلسفی و اخلاقی‌ جهان‌ را‌ (غـیر از یـک استثنا که بعدها به ذکر آن خواهم پرداخت) بررسی می کنیم، در‌ طول ۵ هزار و ۶ هزار و ۱۰ هزار سال تاریخ تفکر و شناختی که داریم، نمی تواند‌ تصادفی باشد که همه‌ بنیانگذاران‌ اساسی به فـاصله چـند سال یا حد اکثر به فاصله یک قرن در شرق و غرب و بین جامعه هایی که در آن اوقات با هم ارتباط فرهنگی نداشته اند، ظهور کرده باشند‌. چرا؟ باید دلیلی داشته باشد. به عـقیده مـن تنها چـیزی که توجیه کننده بعثت این بنیانگذاران و رهبران مهم مذهبی و فکری جهان است، یک واقعیت اجتماعی عمیق و عـظیمی می تواند باشد که در‌ این‌ دوره ها، هم جامعه شرق و هم جـامعه غـرب، طـی تحولات اجتماعی خودشان به این واقعیت اجتماعی و حادثه جبر زمانی رسیده اند و بعد بین این واقعیت اجـتماعی ‌ ‌و ایـن مرحله خاص تاریخی‌ و حصول‌ این بعثت های بزرگ مذهبی یک تقارن بوده و مـیان هـمه آن هـا یک رابطه علت و معلولی وجود دارد.[۱۴]

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۳)


پس با قید یک استثنا، همه مذاهب و همه نهضتها را‌ بر‌ اسـاس نظام اقتصادی ـ آن چنان که فلسفه علمی تاریخ تعیین کرده ـ می توان توجیه نـمود و میان آنها رابطه عـلت و مـعلولی یافت، جز نهضتی که ریشه ای در عمق نظام‌ اقتصادی‌ نداشته‌ و منبع ماورای اقتصادی و اجتماعی و تاریخی‌ دارد‌ که‌ آن دیگر بحثش در جامعه شناسی نمی گنجد.[۱۵]

زرتشت در سال ۶۶۰ ناگهان قیام می کند، و به دلایلی قیامش انـتظار‌ می‌ رود‌. یکی به این دلیل که نظام تمدن و مالکیت‌، دردها‌ و نیازهای تازه ای به جان بشریت می ریزد و بعد مصلحانی را به درمان کردن می انگیزد. اینکه، کنفوسیوس، لائوتسو‌، بودا‌، زرتشت‌، حکمای سـبعه و فـلاسفه یونان همه در یک عصرند، به همین‌ دلیل است، و زرتشت در آن دوره، پاسخی بود به دردها و نیازهای تازه ایرانی.[۱۶]

از سوی دیگر «کارل‌ یاسپرس‌» نیز‌ دیدگاهی کمابیش نزدیک به شریعتی دارد; به این معنا کـه او‌ هـمزمانی‌ زرتشت را با سایر پیامبران و مصلحان و دانشمندان به فال نیک می گیرد:

چنین می نماید که‌ این‌ محور‌ تاریخ جهان، در حدود ۵۰۰ پیش از میلاد مسیح قرار دارد; یعنی‌ در‌ جنبش‌ و جریان روحی و مـعنوی ای کـه میان سالهای ۸۰۰ و ۲۰۰ پیش از میلاد روی نموده‌ است‌. در‌ این دوره، بزرگترین و ژرفترین دگرگونی در مسیر تاریخ روی داد، و انسانی پدیدار شد که‌ ما‌ تا امروز با او زندگی می کنیم. این دوره را به نحو اجمال‌ «دوره‌ مـحوری‌» مـی نـامیم. این دوره آکنده از رویدادهای خارق العـاده اسـت. در چـین کنفوسیوس و لائوتسه‌ به‌ دنیا آمدند و همه شعبه های فلسفه چین پدیدار شد، و مو ـ تی، چوانگ ـ تسه‌، لی‌ ـ تسه‌، و متفکران بی شـمار دیـگر، انـدیشه های خود را بیان کردند; در هندوستان اوپانیشادها به وجـود‌ آمـد‌ و بودا پیدا شد و در آنجا نیز مانند چین، همه امکانهای تفکر فلسفی‌ تا‌ شکاکیت‌ و مادی گری و سوفسطایی گری و «نیست انـگاری» شـکفته گـردید; در ایران، زرتشت نظریه تکلیف آور خود‌ را‌ درباره‌ نبرد خوب و بد بـه میان آورد; در فلسطین پیامبرانی مانند الیاس، اشعیا‌، ارمیا‌ و یشوعا برخاستند و یونان هومر را پرورد و فیلسوفانی چون پارمنیدس و هراکلیت و افلاطون را به بـار آورد و هـمچنین‌ تـراژدی‌ پردازان بزرگ و توسیدید و ارشمیدس را. همه آن جنبشهای معنوی که این نامها‌ به‌ مـنظور اشـاره ای بر عظمتشان به میان‌ آورده‌ شد‌، در طی این چند قرن، در چین‌ و هند‌ و باختر زمین تقریباً هـمزمان روی دادنـد، بـی آنکه ارتباطی با یکدیگر داشته باشند‌.[۱۷‌]

به این ترتیب، در شیوه‌ برخورد‌ شـریعتی و یـاسپرس‌ بـا‌ مسأله‌ زمان ظهور زرتشت، ما به

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۴)


نوعی‌ دیگر‌، با تقدّم پیش فرضها بر نـگرش تـاریخی مـواجهیم; به طوری که می‌ توان‌ گفت در نگاه اینان، حقایق (آنچه‌ بایستی روی دهد)، مهمتر‌ از‌ وقـایع (آنـچه به راستی رخ‌ داده‌ است) می نماید.

البته باید گفت اگر در ظهور زرتـشت در قـرن هـفتم‌ پیش‌ از میلاد، تردیدی نبود، چنان‌ اظهار‌ نظرهایی‌ هرگز مطرح نمی‌ شد‌ و مورد بحث قـرار نـمی‌ گرفت‌. لیکن در جایی که زمانه زرتشت، آن همه بحث و جدل بر انگیخته ـ آن چنان‌ کـه‌ بـین دو نـظریه متفاوت هزاران سال‌ فاصله‌ زمانی وجود‌ دارد‌ ـ بدیهی‌ است که گزینش یک‌ نظریه یا روایت، آن هـم بـرای نشان دادن شمولِ «تقارن تاریخی» یا «دوره محوری» در‌ ایران‌ زمین، چندان علمی نیست.

۲ ـ ۲) عـلاوه بـر‌ آنـچه‌ که‌ گذشت‌، شریعتی‌ در مواجهه با‌ مسأله‌ زمان ظهور زرتشت، دیدگاه منحصر به فرد دیگر نـیز دارد. وی مـی نـویسد:

… اعتقاد به قیامت‌ در‌ اسناد‌ اوّلیه ای که از مذهب زرتشت داریم‌، وجود‌ ندارد‌، امـّا‌ در‌ اسـنادِ‌ دوره ساسانی… پیدا می شود و من فکر می کنم که مسأله قیامت، و تقسیم دنیا به گیتی و مـینو… و بـعد مسأله ترازو و دوزخ و بهشت… مسائلی باشند که در مذهب‌ زرتشت قدیم وجود داشته اسـت، گـرچه ممکن است در مذهب زرتشت وجود نداشته بـاشد، ولی بـعدها در تـماس با فرهنگ اسرائیلی و فرهنگ آریایی، در بین النـهرین، و فـرهنگ اسلام، به تدریج‌ پیدا‌ شده است، و این درست بر خلاف گفته مستشرقانی اسـت کـه با حقّه بازی عجیبی، تـاریخ تـولّد زرتشت را از ۳۲۹ تـا ۶۰۰ پیـش از مـیلاد به ۶ هزار سال پیش‌ از‌ میلاد ـ و حـتی ۶ هـزار سال پیش از حمله اسکندر ـ عقب می برند، تا به یک نتیجه گـیری نـژادی دست بزنند! چرا که اروپایی ـ هـر‌ دین‌ و مذهب و مکتبی داشـته بـاشد ـ با‌ نوعی‌ «اگوسانتریسم» (خود پرسـتی) خـود را منشأ و دلیل وجودی هر مذهب و مکتب و فلسفه ای می داند…[۱۸]

سپس در ادامه می نـویسد:

تـاریخ نژادها را‌ که‌ نگاه کنید، مـی بـینید‌ کـه‌ آریاییها… بعد از سـامی هـا و آرامی های بین النـهرین… بـه توحید رسیده اند; چرا که بزرگترین پیامبری که در میان آریاییها می توان موحّدش خـواند، زرتـشت است; اما بنیانگذار مکتب‌ صریح‌ تـوحید کـه تبر را بـرداشته و در مـعبد، بـتها را یک به یک شـکسته است، ابراهیم است، که متعلق به بیش از ۱۸۰۰ سال قبل از میلاد است، یعنی ۱۲۰۰ سال‌ پیش‌ از تـولد‌ زرتـشت… پس چه باید کرد؟ باید برای زرتشت، کـِبَرِسِنّ گـرفت! بـنابراین او را ۸ هـزار و ۲۰۰ سـال به

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۵)


عقب‌ بـرده انـد تا افتخار توحید را از نژاد سامی بگیرند و به‌ نژاد‌ آریا‌ ببخشند!.[۱۹]

این رویکرد حادّ و شدید شریعتی، و مـبدّل کـردن یـک مبحثِ به کلّی تاریخی، به موضوعی بـا ‌‌جـنبه‌ هـای اسـتعمار سـتیزانه، قـطعاً حاکی از «شرایط زمانی و مکانی» است. کافی است دوران‌ بیان‌ این‌ مطالب (سال ۱۳۵۰) را به یاد آوریم: دوران رژیم پهلوی که آکنده بود از تبلیغات‌ باستان گرایی و جنجال ناسیونالیست های افـراطی; اینکه پیوسته از ستم اعراب مسلمان در‌ حمله به ایران، داد‌ سخن‌ می دادند و قصد کم ارج نهادن به اسلام، زرتشتی گری را مورد توجه روزافزون قرار می دادند. این مسأله به خوبی در گفتار شـریعتی هـویدا است:

من خواهم گفت که ایران‌ دوستانی که فریاد بر آورده اند که باید ایران به دوران طلایی پیش از اسلامش باز گردد و شکوه و قدرت باستانی اش را احیا کند و این ایمان بیگانه ای را کـه دوازدهـ‌ قرن‌ پیش، پس از شکست مقاومتهای پیگیرش پذیرفته است، از خود دور سازد، چه کسانی اند و این نداها از حلقوم چه عناصری بر می آید و غرض اصلی از ایـن هـیاهوهایی که‌ به‌ ظاهر رنگ دوسـتی ایـران و تعصب ملی و قومی دارد و دفاع از استقلال و آزادی ایران تلقی می شود، چیست؟

و نیز خواهم گفت که آن استقلال و شکوه و جلال دوره باستان و آن عدل انوشیروان‌ و اقتدار‌ کورش و اندیشه بزرگمهر حـکیم چـه بود و این تمدن شـگفت و ظـریف و عمیق و فرهنگ پخته و زیبا و روح پُر از لطافت، و اندیشه سرشار از حکمت، و دل مملو از عرفان، و هنر و ادب غنی‌ و دقیق‌ و پر‌ از رقّتی که ایران قبل‌ از‌ اسلام‌ دارا شد، چه هست، تا معلوم گردد آنان که می گویند: اسلام، تـمدن و اسـتقلال و اقتدار ایران را به زوال کشاند و اندیشه‌ اش‌ را‌ پریشان کرد و از آن پس به انحراف و انحطاط‌ دچار‌ شد، تا چه اندازه… نادانند.[۲۰]

مطمئناً شریعتی نمی توانست با جریانهای باستان گرایی افراطی ـ که در عهد پهلوی‌ رواجـ‌ زیـادی‌ یافته بـود[۲۲]

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۶)


۲ ـ ۳) یکی از جالب توجّه ترین صورتهای پافشاری‌ بر روایت سنّتی را می توان در آثار برخی زرتشت شناسانی یافت کـه نه تنها درباره صحّت و سُقم‌ روایت‌ مذکور‌ بحث چندانی ندارند، بـلکه سـعی کـرده اند به مدد خیالبافی، کاستیهای‌ تاریخی‌ آن را جبران کنند و بر شاخ و برگ آن بیفزایند. به عنوان مثال می تـوان ‌ ‌از «اومـستد‌»نام‌ برد‌ که در کتاب خود، از گفتوگوی داریوش جوان با زرتشت در بارگاه‌ گشتاسب‌ و از‌ هـمراهی ایـن دو، سـخنها گفته است.[۲۳]

اما مورد جالب تر، کتاب زرتشت و جهان‌ او‌ اثر‌ «هرتسفلد» است که به راسـتی حیرت آور است. او در قالب روایت سنّتی چنان‌ پیش‌ می رود که زرتشت را پسر اژی دهاگه (ضـحاک، آستیاگ مادی) می شـمرد‌ و گـمان‌ می‌ برد که او به دلیل مبارزات سیاسی اش توسط «گئومات مغ» (بردیای دروغین) محاکمه‌ و به‌ طوس، محل حکفرمایی گشتاسب، تبعید می شود، که در آنجا مورد استقبال گشتاسب‌ و پسرش‌ داریوش‌ قرار می گـیرد! به این ترتیب، داریوش اول و پدرش منجی بزرگ زرتشتی گری می شوند‌.[۲۴‌]

به این ترتیب، فرضِ همزمانی زرتشت با نخستین شاهان هخامنشی، برای برخی‌ نویسندگان‌، آن‌ چنان پُر شکوه و جذّاب می نموده است، کـه بـه جای هر گونه بحث و نقّادی علمی‌، به‌ انواع‌ خیال پردازی ها متوسل شده اند، و به واقع، بر دشواری درک قضیه‌ زمانه‌ زرتشت افزوده اند.

بنابر آنچه گذشت،بابرخی ازانواع رویکردهای غیرتاریخی بـه مـسأله زمان ظهورزرتشت آشنا شدیم‌ و دیدیم‌ که در این رویکردها، بیش از آنکه دغدغه ای برای «واقعیتهای تاریخی‌» وجود‌ داشته باشد، سَرِ آن بوده تا از‌ این‌ مسأله‌ برای اهداف خاصّ و معینی بهره برده شـود‌ یـا‌ زمانه خاصی به دلیل «مطلوب و مناسب» بودن، پذیرفته شده است و متأسفانه باید گفت‌ در‌ بسیاری از مباحث تاریخی مورد‌ منازعه‌ چنین دشواری‌ ای‌ وجود‌ دارد.

[۱]. از معنای عبارت «زمان ظهور‌ زرتشت‌» به درسـتی مـعلوم نـیست که زمان تولّد او ملاک بـوده یـا هـنگام‌ رسالتش‌ و یا حتّی وقتی که گشتاسب به‌ او گروید. نیز، «پیش‌ از‌ اسکندر» ممکن است به پیش‌ از‌ تولد اسکندر، پیش از حمله او به ایـران یـا پیـش از مرگ داریوش‌ سوّم‌ هخامنشی معنا دهد. به هـر‌ حـال‌، چون‌ در سنّت زرتشتی‌ آمده‌ است که زرتشت در‌ ۳۰‌ سالگی به پیامبری رسید و در ۴۲ سالگی گشتاسب را مرید خود ساخت، و اگر سال‌ مـرگ‌ داریـوش سـوّم (۳۳۰ ق. م.) را ملاک «پیش‌ از‌ اسکندر» قرار‌ دهیم‌، زمان‌ تولّد او می تواند‌ ۵۸۸، ۶۱۸ یـا ۶۳۰ ق.م. باشد.

[۲]. این ابهامها از مسایلی چون: تفاوت زبان گاثاها (سروده های‌ زرتشت‌) با زبان هخامنشیان، یاد نشدن از‌ زرتشت‌ در‌ کـتیبه‌ هـای‌ داریـوش کبیر، نبودِ‌ آثاری‌ از تمدن غنی بین النهرین در گاثاها و مرتبط بودن فـضای آن بـا عصر برنج و… نشأت می‌ گیرند‌. برای‌ آگاهی بیشتر ر.ک: آشتیانی، جلال الدین، زرتشت مزدیسنا‌ و حکومت‌، ص ۹۷‌ ـ ۱۰۶‌.

[۳]. ر.ک: همان‌ مـنبع‌; نـیز: کـریستن سن، آرتور، مزدا پرستی در ایران قدیم، ص ۲۴ ـ ۳۱، که در بیشتر موارد، محدوده سالهای ۱۰۰۰ ـ ۱۴۰۰ (و گـاه سـالهای ۹۰۰ یـا ۱۷۰۰) توسط این دسته‌ از پژوهشگران به عنوان زمانه زرتشت مطرح شده است.

[۴]. ر.ک: کاوس جی کـاتراک، جـمشید، زمـان زرتشت، ص ۱۹ ـ ۲۳; نیز: فرهنگ مهر، فلسفه زرتشت، ص ۱۱۶ ـ ۱۲۱; که هر دو برای روایتهای یونانی‌ ارزش‌ زیادی قـایل شـده اند.

[۵]. برای آگاهی از تنوع حیرت آورِ تاریخهای پیشنهادی، که گاه به تعیین روز و ماه تـولد زرتـشت هـم کشیده شده است، ر.ک: زرتشت مزدیسنا و حکومت، ص ۸۰ ـ ۱۱۰‌.

[۶]. اودوکسوس‌ (Eudoxus) که از دوستان افلاطون و کلدانی الاصل بوده، و نـیز پلیـنوس (Pelinus) از قول ارسطو این تاریخ را نقل کرده اند.

[۷]. ۶ هزار سال پیش‌ از‌ افلاطون که تـقریباً ۸۴۰۰ پیـش‌ مـی‌ شود، به دوران «نو سنگی» باز می گردد; در حالی که به گمان دانشمندان، عصر برنج حـدود ۴ هـزار سال پیش آغاز شده بود.

[۸]. درباره‌ چند‌ و چون تأثیرات جهان بینی‌ ایـرانی‌ بـر فـلسفه یونان و نیز کرانه باختری آسیای صغیر، ر.ک: بویس، مری، تاریخ کیش زرتشت، ج۲، ص ۲۲۳ ـ ۲۲۶; که در آن، ایشان تلاش کـرده انـد نـشانه های این تأثیر گذاری را در اشخاصی‌ چون‌ تالس ملطی، انکسیمندروس ملطی، هراکتیوس افـسیسوسی، بـه عنوان پیشاهنگان فلسفه یونان، نشان دهند. نیز برای آگاهی از تأثیر پذیری افلاطون و ارسطو از زرتشتی گری، ر.ک: هـمان مـنبع، ص ۳۶۸ ـ ۳۷۱ و ص ۴۰۱ ـ ۴۰۲‌.

[۹]. ر.ک: امیل‌ بن ونیست‌، دین ایرانی بر پایه متنهای معتبر یونانی، ص ۷ ـ ۱۲٫

[۱۰]. سؤال بـه جـا مانده این است که اگر‌ زرتشت در چـنان زمـان دوری و قـبل از مهاجرت بزرگ آریاییان می‌ زیسته‌، چرا‌ ظـهور کـیش او در میان ایرانیان مهاجر به غرب فلات ایران، مدتها پس از عموزادگان شرقی خود‌ بود؟

[‌‌۱۱‌]. کاتراک در صـفحه ۱۸ ـ ۱۹ کـتاب زمان زرتشت می نویسد: «بـرخی از پژوهـندگان‌ درباره‌ زمـان‌ زرتـشت دچـار سرگردانی شده اند و چون دستشان بـه جـایی بند نشده، به ناچار دنبال پندار‌ و خیال رفته اند… راه درست رفتن و بـه نـتیجه رسیدن این است که گفته‌ هـا و نوشته های دانشمندان‌ پیـش‌ از ]مـیلاد[ مسیح یونان را که حدود ۲۵۰۰ سـال از مـا جلوتر بوده اند و از زرتشت و زمان او بهتر آگاهی داشته اند، بررسی کنیم».

[۱۲]. ر.ک: کریستن سـن، آرتـور، مزداپرستی در ایران‌ قدیم، ص ۲۵; برای آشـنایی بـیشتر بـا تاریخ سنّتی خـلاصه ای از گـفتار ایشان را نقل می کـنیم:

عـمرِ جهان ۱۲ هزار سال است، که خود به چهار دوره ۳ هزار ساله بخش‌ می‌ شود. در ۳ هـزاره اوّل، گـیتی روحانی یا مینوی بود. در ۳ هزاره دوّم اهـریمن بـر جهان سـلطه یـافت. آنـگاه در سر آغازِ ۳ هزاره سـوم «کیومرث» آفریده شد که ۳۰ سال عمر‌ کرد‌. تخمه او ۴۰ سال در خاک پنهان بود، تا آن که نـخستین جـفتِ آدمی به نام «مشی» و «مشیانه» در هـیأت دو گـیاه از آن بـر آمـدند و ۵/۱۴۳ سـال زیستند‌. پس‌ بـه نـوبت، فرزندشان «هوشنگ» ۴۰ سال، «تهمورث» ۳۰ سال و «جم» ۵/۶۱۶ سال بر زمین پادشاهی کردند. در این موقع، جم «فِرَه ایـزدی» را بـه سـبب بزه کاری از کف‌ داد‌ و ۱۰۰‌ سال دیگر پنهانی زنـدگی کـرد‌ تـا‌ عـاقبت‌ بـه دسـت «اژی دهاگه» (ضحّاک) کشته شد. (مجموع این سالها که بر شمرده شد، درست هزار سال است، که در سنّت‌ زرتشتی‌ اوّلین‌ هزاره بشر نام دارد.) هزاره دوّمِ از ۳ هزاره‌ سوّم‌ خـلقت، با حکمفرماییِ «اژی دهاگه» سپری شد که خود جادوگر و عامل اهریمن بود. در ابتدای هزاره سوم، از سه‌ هزاره‌ سوّم‌ خلقت، «فریدون» بر «اژی دهاگه» چیره شد و او را در‌ البرز کوه به بند کشید. در این هـزاره بـه ترتیب «فریدون» ۵۰۰ سال، «منوچهر» ۱۲۰ سال، «زاب» ۵ سال‌، «کِیْ‌ قباد‌» ۱۵ سال، «کِیْ کاووس» ۱۵۰ سال، «کِیْ خسرو» ۶۰ سال، «کِیْ‌ لُهراسپ‌» ۱۲۰ سال پادشاهی کردند، تا نوبت به «کِیْ ویشتاسپه» (کِیْ گشتاسب) رسید، کـه وقـتی ۳۰ سال‌ از‌ سلطنت‌ او گذشت، ۳ هزاره سوّم خلقت به پایان رسید; و درست مقارن آغاز ۳ هزاره‌ چهارم‌ خلقت‌، «زرتشت» به دنیا آمد. در هزاره نخست از ۳ هزاره آخـر (چـهارم) «کی ویشتاسپه» ۹۰‌ سال‌ دیگر‌ زنـدگی کـرد و بعد از او، «بهمن» ۱۱۲ سال شاه بود و پس «همای»، «دارای یکم‌» و «دارای‌ دوّم» جمعاً ۹۸ سال فرمانروایی کردند، تا آنگاه «اسکندر گجسته» (ملعون)، بر ایران‌ زمین‌ یورش‌ آورد. به این تـرتیب، زمـان به دنیا آمدنِ زرتـشت درسـت ۳۰۰ سال (= ۹۰ + ۱۱۲‌ + ۹۸‌) پیش از یورش اسکندر مقدونی به دست می آید.

[۱۳]. ر.ک: و. ب. هنینگ، زرتشتْ سیاستمدار‌ یا‌ جادوگر‌، به ویژه ص ۶۸ ـ ۷۹ .

[۱۴]. شریعتی، علی، تاریخ و شناخت ادیان، ج ۲، ص ۹۳ ـ ۹۵٫

[۱۵]. همان، ص ۹۶‌ .

[۱۶‌]. همان، ص ۲۰۲ .

[۱۷]. یاسپرس، کارل، از آغاز تا انجام تاریخ، ص ۱۶ .

[۱۸‌]. تـاریخ‌ و شـناخت‌ ادیان، ج ۲، ص ۲۴۹٫

[۱۹]. همان، ص ۲۵۱ .

[۲۰]. شریعتی، علی، بازشناسی هویت ایرانی ـ اسلامی، ص ۲۸۲٫

[۲۱]. به‌ نظر‌ من‌ به راستی نمی توانیم جریان باستان گرایی در ایران را یکسره و فقط‌ حاصل‌ توطئه حساب شده استعمارگران بدانیم، به ویژه کـه دوران اوج ایـن گرایش در کـشور ما، با‌ روی‌ آوردن اروپاییان به بحث زرتشت شناسی، همزمان بود. به هر حال یکی‌ از‌ کسانی که مـصرّاً از توطئه آمیز بودنِ‌ باستان‌ گرایی‌ نکته ها گفته استاد عبدالله شـهبازی اسـت‌. ر.ک: ظـهور‌ و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۲ (جستارهایی از تاریخ معاصر ایران)، ص ۴۱ ـ ۴۵، و ص ۱۷۳ ـ ۱۸۰٫

[۲۲‌]. ر.ک: مزداپرستی‌ در ایران قدیم، ص ۲۴ ـ ۳۱‌; زمان‌ زرتشت، ص ۱۹‌ ـ ۲۳‌; فلسفه‌ زرتشت، ص ۱۱۶ ـ ۱۲۱٫

[۲۳]. ر.ک: ا. ت. اومستد، تاریخ‌ شـاهنشاهی‌ ‌ ‌هـخامنشی، ص ۱۴۶٫

[۲۴]. برای آگاهی از نظریات هرتسفلد و نقّادی عالمانه هنینگ، ر.ک: و. ب. هنینگ‌، زرتشت‌، سیاستمدار یا جادوگر، ص ۲۷ ـ ۳۲ و ص ۵۲‌ ـ ۵۸٫

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x