مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

دانش نامه دین: ادی گرنت، بوداشناسی، چهار حقیقت شریف، روشن شدگی، شیعه، فرقه، گورو، موعود بودائی

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (از صفحه ۲۶۱ تا ۲۷۹)
دانش نامه دین: ادی گرنت، بوداشناسی، چهار حقیقت شریف، روشن شدگی، شیعه، فرقه، گورو، موعود بودائی (۱۹ صفحه)
نویسنده : جاودان،محمد
نویسنده : شجاعی،علی رضا
نویسنده : آقانوری،علی
هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۶۱)


‌ ‌‌‌آدیـ‌ گِرَنْت

آدی (Adi) در سنسکریت به معنای نخست، اولی و قدیم است. برخی آدی‌ گرنت‌ Adi‌ Granth را در مقایسه با دَسـَمْ گـرنت ـ یـکی دیگر از متون مقدس سیک البته نه‌ به وثاقت آدی گرنت ـ کتاب نخست خوانده‌اند، حال آن‌که بـه اعتقاد سیک‌ها، وجه‌ نامگذاری چنین نبوده است‌. این‌ اصطلاح به قدیم بودن کـتاب اشاره دارد. عنوان آدی سَچَه ـ حـقیقتِ نـخستین ـ را برای خدا به کار می‌رود شاهدی بر این امر است. بر همین اساس، سیک‌ها بر این باورند که‌ آیین سیک با گورو نانک ـ بنیانگذار سیک ـ شروع نشده است، بل خاستگاهی جـاودان و ابدی دارد.

گورو ارْجَن arjan، گوروی پنجم، رهبر سیک‌ها در سال‌های ۱۵۸۱ تا ۱۶۰۶، مجموعه‌ای از نوشته‌ها و سروده‌های‌ گوروهای‌ پیشین و دیگر وارستگان، حتی افراد غیر سیک ـ مسلمان و هندو ـ نظیر کبیر، شیخ فرید، نامدو و دیگران را گردآوری نمود و بـا نـام آدی گرنت جهت استفاده جامعه سیک صاحبِ شهر امرتْ‌سر ـ مرکز‌ اصلی‌ سیک ـ مستقر کرد. دهمین گورو، گُبِنْد سِنگ، سروده‌های پدرش را به مجموعه حاضر افزود. او که چهار پسرش در زمان حیاتش فوت کرده بـودند و احـتمال می‌داد پس از وفاتش‌ بر‌ سَرِ رهبری نزاع در گیرد، پایان دوران گوروهای بشری را اعلام کرد وآدی گرنت را به جانشینیِ خود معرفی کرد؛ نام گورو گِرَنْت صاحب از آنجا ناشی شده است‌. از‌ آن‌ پس این کـتاب نـزد سیک‌ها‌ ارج‌ و منزلتی‌ خاص

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۶۲)


یافت؛ به گونه‌ای که آن را هادی و راهنمای جامعه سیک می‌دانند و برای آن، کارکردهایی خاص قائل‌اند. گورو گرنت صاحب نه‌ تنها‌ در‌ قرائت‌های روزانه و اکْهَنْد پاتْه (ختم لاینقطع کـتاب) بـل‌ در‌ امـوری نظیر نامگذاری فرزند، مراسم ازدواج، مـراسم تـجهیز مـیت نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. یکی دیگر از کارکردهای این‌ کتاب‌، راهنماییِ‌ جامعه است؛ در این زمینه داستان‌هایی بیان می‌کنند که بیانگر‌ اخـتلاف جـامعه بـر سرِ یک موضوع بوده است که پس از مراجعه بـه کـتاب و باز کردن آن به‌ صورت‌ اتفاقی‌، فقرات موجود در صفحه بازشده اختلاف و مشکل را حل و برطرف نموده‌ است‌.

سیک‌ها اهمیت و احترام زیـادی بـرای آدی گـرنت قائل‌اند به طوری که این کتاب را هسته مرکزی‌ مراسم‌ و عـبادات‌ قرار داده‌اند و به آن، نقش بسزایی در زندگی فردی و خانوادگی خود داده‌اند‌.

برای‌ نگهداری‌ آدی گرنت دو شرط اساسی لازم است ۱٫ هر روز مـورد اسـتفاده قـرار گیرد ۲٫ در‌ شریف‌ترین‌ مکان‌ و با مناسب‌ترین شیوه ـ از جهت نظافت مکان، نوع پوشـش کـتاب، تخت مخصوص و… ـ نگهداری شود‌. بدین‌ سبب، برخی از سیک‌ها از نگهداری آدی گرنت در منزل صرف‌نظر کرده و تنها‌ گلچین‌هایی‌ از‌ آن هـمچون نـِتْنِم، گـوتْکا و غیر از آن را جهت استفاده تهیه و نگهداری می‌کنند.

گورو‌ گرنت‌ صاحب که بخش اعـظم آن بـا الفـبای گورموکْهی ـ به معنای از دهان گورو‌ ـ به‌ رشته‌ تحریر درآمده، دارای ۱۴۳۰ صفحه ۲۷ سطری است و تمام نـسخه‌های آن بـه هـمین ترتیب چاپ‌ شده‌اند‌؛ از این رو بر خلاف دیگر متون مقدس در ارجاع به این‌ کتاب‌ فـقط‌ بـه شماره صفحه اشاره می‌شود.

زبان‌های فراسی، عربی‌و هندی نیز در سروده‌های این کتاب بـه‌ کـار‌ رفـته‌اند‌ که همین امر فهم دقیق کتاب را برای سیک‌ها مشکل می‌سازد. متن‌ کامل‌ این کـتاب بـه زبان انگلیسی ترجمه شده است و در دسترس علاقه‌مندان و محققان می‌باشد.

منابع:

۱٫ Encyclopedia of‌ sikh‌ Religion and Culture, Ramesh Chander Dogra.

۲٫ The Oxford Dictionary of World Religions‌, Ed‌. by John Bowker.

۳٫ A Popular Dictionary of Sikhism‌, W.Owen‌ Cole‌ and Piara Singh Sambhi. Curzon Press, 1997‌.

۴٫ Living‌ Religions, Sikhism, ed.by John R.Hinnells, Blackwell, 1997.

۵٫ Monier Williams, Sanskrit-English Dictionary‌, Oxford‌, ۱۹۹۸٫

محمدصادق ابوطالبی

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۶۳)


بـوداشناسی

بـودا‌ Buddha‌ سـن.؛پا‌. در‌ لغت‌، به معنی «بیدار» (در آیین بودا‌، چهارگونه‌ بودا را می‌توان از یکدیگر بازشناخت:)

۱٫ شخصی که به روشـن شـدگی رسیده‌ است‌، به رهایی از چرخ وجود (سَنسارَه‌)، یعنی به رهایی کامل‌ (نـیروانه‌) رسـیده اسـت. آموزه او، که‌ مبتنی‌ بر تجربه روشن شدگی (اشراق) است، شامل چهار حقیقت جلیل است. یـک بـودا‌ بـر‌ هر نوع تشنگی (تریشنا trishna‌&‌;#۲۰۳‌;، میل یا طلب‌) فائق‌ آمده است؛ اگرچه هـنوز‌ دارایـ‌ احساسات خوشایند و ناخوشایند است، زیر سلطه آن‌ها نیست و درون او از تماس با آن‌ها‌ مصون‌ می‌ماند. او پس از مرگش دیگر‌ بـه‌ ایـن جهان‌ نمی‌آید‌.

(در‌ این قسم) دو نوع‌ بودا را می‌توان از هم تمیز داد: (یکی) پرَتیئکه‌ـ بـودا buddhaـPratyeka (بـودای تکرو)، که‌ به‌ روشن‌شدگی کامل می‌رسد، امـا لب بـریافته‌ خـویش‌ فرو‌ می‌بندد‌، (و دیگری‌) سَمیَک ـ سَمبودا samyak‌-sambuddha‌، که آمـوزه و یـافته‌اش را برای سعادت و خوشبختی همه موجودات آشکار می‌کند. سَمیَک ـ سَمبودا، دانای کل (سروَه‌جَنیَتا‌ sarvaj‌ñata‌Ë) اسـت و دارای ده نـیروی بودا (dashabala دَشَه‌بَله‌) و چهار‌ اطمینان‌ یـا‌ یـقین‌ (وَیْشَرَدیَه‌ Vaisharadya) اسـت. بـودای زمـانه ما، شاکیَه‌موُنی است.

تصور ۱

یک تـمثال اولیـه از بودا با دو ملازم‌در زیر درخت بودی (تندیس سنگ ماسه از مَـتوُرا، قرن دوم)

شـاکیَه‌موُنی‌ بـودا، بودای تاریخی، نه نخستین از بودایان اسـت و نه آخرین آن‌ها. در مـتون اولیـه هینه‌یانه، به شش بودا کـه پیـش از او در دوره‌ه‌ای کهن‌تر آمده‌اند اشاره شده است، که‌ عبارتند‌ از:(۱) و یپَشین vipashyin) (پا: ویپَسی vipassi)،(۲) شیکین shikin (پا: سیکی sikhi)،(۳) ویـشوَه‌بو« vishvabhuË(وِیـسَّه‌بو« vessabhuË)، (۴) کرَکوُچَچَندَه Krakuccanda (ککوُسَندَه kakusandha)،(۵) کونَه‌گامَنَه

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۶۴)


konagaËmana، و (۶) کاشیَپَه kaËshyapa (پا: کـسَّپه kassapa). بـودای‌ مـوعودی‌ را که گفته‌اند پس از شـاکیَه‌موُنی، مـی‌آید و دَرْمَه (آیین) را جانی تـازه مـی‌بخشد، مَیْترِیَه Maitreyaاست. فراتر از این‌ها، در آثار (بودایی) به‌ سیزده‌ بودای دیگر اشاره شده است‌، کـه‌ مـهم‌ترین آن‌ها دیپَمْکرَه DlËpamkaraاست. شاکیَه‌موُنی در زندگانی قـبلی خـود، با نـام سـوُمِیدَه(۱) مـرتاض، شاگرد او بود. سرگذشت ایـن بودایانِ افسانه‌ای در بودَه‌وَمْسَه‌ Buddhavamsa‌، یکی از آثار کوُدَکَه‌ـ‌ نیکایَه‌ Khuddaka-nikaËya آمده است.

جریان زندگانی یک بودا زمانی آغـاز مـی‌شود که همچون یک بوداسَف در محضر بـودای قـبلی، و در مـقام شـاگرد او، سـوگند یاد می‌کند کـه بـه بیداری‌ برسد‌. سپس در طول زندگانی‌های بی‌شمار به ده کمال می‌رسد. پیش از آخرین تولدش، در بهشتِ توُشیتَه Tushitaساکن مـی‌شود. بـه هـنگام آخرین تولد، بوداسَف، سی‌ودو نشانه کمال (بـودی‌پاکْشیکه‌ـ دَرْمـَه bodhipa‌Ëkshika‌-dhrama) را‌ بـا خـود بـه هـمراه دارد. مادر این بودا، هفت روز پس از تولد او، چشم بر جهان‌ فرو می‌بندد. این بودای نوپا، در زمانی مناسب، از خانه به‌ بی‌خانگی‌ می‌رود‌، و پس از رسیدن به روشن شدگی، آیین را بنیاد می‌نهد. جـریان زندگی او با خاموشی فرجامین او ‌‌در‌ نیروانه (پَری‌نیروانه parinirvaËna) پایان می‌یابد.

۲٫ بودای تاریخی؛ او در سال ۵۶۳ ق‌م‌ به‌ جهان‌ آمد، پسرِ یک شاهزاده (ایل یا طایفه) شاکیَه، که قلمرو کوچکش در ماهورهای هیمالیا، در‌ نپال کنونی واقـع اسـت. نامش سیدارتَه و نَام طایفه‌اش گوتمه بود. از این رو‌ او را گوتمه بودا‌ نیز‌ می‌خوانند. در طول زندگیِ مرتاضانه و خانه به دوشی‌اش، به شاکیَه‌مونی، «دانایِ آرام (طایفه) شاکیَه» شهره شد. برای تمیز میان بودای تـاریخی از بـودایان برتر، معمولاً او را شاکیَه‌موُنی بودا یا بودا‌ شاکیه‌موُنی می‌خوانند.

۳٫ «بودا چون یک اصل»، که در شکل‌های گوناگونِ بسیار، تجلی پیدا می‌کند. در حالی که در هینه‌یانه عـقیده بـر آن است، که در هر دوره، فقط یـک بـودا وجود‌ دارد‌ (که در این صورت به بودا به شکل یک باشنده خاکی و آموزگار

______________________________

۱٫ Sumedia

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۶۵)


انسان‌ها نگاه می‌کنند)، در مهایانه به بودایان برتر (فراجهانی) بی‌شماری عقیده دارند. بـنابر آمـوزه تری‌کایَه trikaËya‌(سه‌ کالبد) مـهایانه، بـودا چون یک اصل، خود را، در سه شکل اصلی، مشهور به سه کالبد (تری‌کایَه)، متجلی می‌سازد. از این منظر، بودایان برتر، تجسّم جنبه‌های گوناگونِ بودا چون‌ یک‌ اصل به شمار می‌آیند.

مهم‌ترین بـودایان بـرتر این‌ها هستند: اَمیتابَه AmitaËbha (ژا: آمیدا Amida، اَکْشوبْیَهAKSÊiobhya ، وَیروچَنَه Vairocana، رَتْنَه سَمبَوَه Ratnasambhava، اَموگَه سیدّی Amoghasiddhi ، وَجرَه‌سَتوَه Vajrasattva، وعده‌ای‌ دیگر‌. اینان‌ آموزگارانِ بوداسَفان هستند، و هر یک‌ فرمانروای‌ یک‌ بهشت (پاک بوم). بودایان برتر، فراجهانی (لوکوتَّرَه Lokottara) هستند، جان (دل) و تـنی بـه غایت پاک دارنـد، با زندگی ابدی و نیروی بی‌کران‌. از‌ منظر‌ آموزه تری‌کایَه، اینان به بودایانِ سَمبوگَه‌کایَه SambhogakaËya‌، یعنی‌ تجسّم‌های بودا چون یـک اصل، به شکل انسان (بودایان خاکی) هستند، چون نیرمانه‌کایَه‌ها تجلیات بـودایانِ سـَمبوگه‌کایَهاند.

حـوالی سال ۷۵۰‌ ق‌م‌، در‌ وَجرَه‌یانه، یک طرح سلسله مراتبی شکل گرفت، که یک کایَه‌ (کالبد) به دو کایَهی پیشین افـزود، ‌ ‌و آن، دَرْمـَه‌کایَه dharmakaËya بود. دَرْمَه‌کایَه میان همه بودایان، یعنی پنج بودای‌ برتر‌، مشترک‌ است. هر یـک از ایـن بـودایان (برتر) با یک بودای خاکی‌ و یک‌ بوداسَف برتر شریک است. وَیروچَنَه، بودای برتر، با بـودای خاکی، کرَکوُ چچَندَه، و بوداسَف برتر، سَمَنْتَه بَدْرَه‌ Samantabhadra‌ شریک‌ است؛ اَکْشوبْیَه، بودای برتر، بـا بودای خاکی، کنَه‌کهموُنی Kanakamuni، و بـوداسَف بـرتر، وَجرَه‌پانی‌ Vajrapa‌Ëni‌ شریک است؛ کاشیَپَه Kashyapa به مثابه بودای خاکی و رَتْنَه‌پانی RatnapaËni، به مثابه بوداسَف‌ (برتر‌)، دست‌ در دست (بودای برتر) رَتْنَه‌سَمبوَه Ratnasambhavaدارند؛ مَیْترِیَه به مثابه بودای خاکی و ویشوَه‌پانی Vishvapa‌Ëni‌به مثابه بوداسَف برتر، پهلو بـه پهلویِ اَموگه‌سیدّی، بودای برتر، می‌نشینند.

۴٫ مترادفی برای‌ مطلق‌؛ حقیقت‌ نهاییِ عاری از شکل، رنگ و همه صفات دیگر، یعنی سرشت بودا. آن‌جا که در‌ ذن‌

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۶۶)


این پرسش مطرح می‌شود، که «بودا چیست؟» پرسش از بودای تـاریخی یـا بودای خاکی‌ نیست‌، به‌ تفاوت‌های جزئیِ فلسفی و روان‌شناسیِ آموزه تری‌کایَه هم ربطی ندارد؛ بلکه پرسش از حقیقت اَبدی، یا‌ بی‌زمان‌، یعنی سرشت بودا است.

The Rider Enc. of Eastern philosophy and Religion‌, London‌,۱۹۹۹‌

علی‌رضا شجاعی

چهار حقیقت شریف

سن. آریـَه ـ سـَتْیَه aËrya-satya؛پا.اَرْیَه ـ سَتَّه ariya-satta‌ این‌ چهار‌ حقیقت، اساس تعالیم آیین بودا را تشکیل می‌دهند، که عبارتند از: ۱٫ حقیقت‌ رنج‌ duhkha؛ ۲٫ حقیقت خاستگاه SamudaËya رنج؛ ۳٫ حقیقت توقفِ nirodha، رنج؛ ۴٫ حقیقت راهی که به توقف رنج‌ منتهی‌ مـی‌شود.

حـقیقت نخست می‌گوید که رنج مشخصه همه هستی است که خشنودی‌ نمی‌آورد‌. همه چیز رنج است: تولد، بیماری، مرگ‌، بودن‌ شخص‌ با آنچه دوست ندارد؛ جداشدنش از آنچه‌ دوست‌ دارد؛ به دسـت نـیاوردن آنـچه آرزوی اوست؛ و پنج بخشِ Skandhaدلبستگی کـه شـخصیت‌ را‌ تـشکیل می‌دهد.

حقیقت دوم، تشنگی‌ یا‌ شهوت را‌ علت‌ رنج‌ می‌داند. عطش trishnaË لذت حسی، هست‌شدن‌ و در‌ گذشتن. این تشنگی موجودات را گرفتار چرخه هستی SamÊsaËra می‌کند‌.

حقیقت‌ سـوم مـی‌گوید، بـا ریشه‌کنیِ کامل تشنگی‌، رنج می‌تواند به پایان‌ بـرسد‌.

حـقیقت چهارم راه هشتگانه را‌ ابزارهای‌ پایان رنج می‌داند.

عدم شناخت چهار حقیقت شریف، نادانی avidyaË است. طبق سنت‌های‌ مختلف‌، کشف این چـهار حـقیقت شـریف‌، روشن‌شدگیِ‌ واقعیِ‌ بودا را بنیاد‌ نهاد‌. بودا بلافاصله پس از‌ روشن‌ شدگیش، ایـن حقایق را در خطابه بَنارِس به عنوان اولین تعلیم خود، توضیح داد‌.

سوره‌ها‌ SuËtras چهار حقیقت شریف را‌ چنین‌ توضیح می‌دهند‌:

«اما‌ ایـ‌ رهـروان، حـقیقت شریف رنج‌ چیست؟ زاییده‌شدن رنج است؛ پیری رنج است؛ مرگ رنج اسـت، انـدوه، زاری، پریشانی و نومیدی رنج‌اند. به‌ طور‌ خلاصه پنج بخش دلبستگی رنج‌اند. اما‌ ای‌ رهروان‌، حقیقت‌ شریف‌ خـاستگاه رنـج چیست؟ آنـ‌ تشنگی‌ است که باعث زایش مجدّد می‌گردد و مبتنی بر شهوت و آز و در این‌جا و در آنـجا بـه دنـبال‌ لذتی‌

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۶۷)


تازه‌ است. آن تشنگیِ مادی عطش هستی و عطش‌ نیستی‌ یا‌ خود‌، نابودی‌ است‌.

«امـا ای رهـروان، حـقیقت شریفِ خاموشیِ رنج چیست؟ آن حقیقت، امحای کامل و خاموش‌ساختن این تشنگی و وانهادن و رها ساختن آن و رهایی و جـدایی از آن اسـت.

«اما ای رهروان، حقیقت‌ شریف راهی که به خاموشی رنج منتهی می‌شود چیست؟ آن راه هشتگانه شـریفی اسـت کـه به خاموشیِ رنج منتهی می‌شود؛ یعنی، شناخت درست، اندیشه درست، گفتار درست، رفتار درسـت، زیـست درست‌ کوشش‌ درست، یکدلیِ درست.(۱)

Four noble truths The Encyclopedia of Eastern philosophy and Religion, Shambhala, 1994.

ابوالقاسم جعفری

روشن شدگی

کلمه روشن شدگی Enlightenmentبـرای تـرجمه اصـطلاح سنسکریتی بودی bodhi‌، (در‌ لغت به معنای بیدار شده) و واژه ژاپنیِ ساتوری Satori یا کِن‌شوْ KenshoËبه کار می‌رود. شـخصی کـه به تحقق این زمانیِ تهیت آگاه‌ می‌شود‌، به واقع، به این‌که خـودِ‌ او‌ ـ و حـتی هـمه جهان ـ تهی است، آگاه می‌شود و همین به تنهایی او را قادر می‌سازد تا سرشت حقیقی چیزها را درک کـند. از آنـجا کـه‌ به‌ طور مکرر «روشن شدگی‌» به‌ عنوان دریافتی تجربی از نور فهمیده مـی‌شود و ایـن نوع تجربه‌ها را به غلط به عنوان «روشن شدگی» می‌فهمند، اصطلاح بیداری(۲) رجحان دارد، چون معنای این تـجربه‌ها را دقـیق‌تر انتقال می‌دهد‌. تهیتی‌ که در این‌جا تجربه می‌شود، تهیت نیست انگاری نیست، بـلکه چـیزی غیرقابل درک، غیر قابل تفکر، غیرقابل حس، و چـیز بـیکرانی فـراسوی بود و نبود، است تهیتْ موضوع (اُبژه) نـیست تـا بتواند‌ توسط‌ فرد (سوژه‌) تجربه شود، زیرا خود شخص در تهیت محو می‌شود. روشـن‌شدگیِ کـاملِ شاکیَه‌موُنی بودا، آغاز بودا دَرْمـَه buddhadharma‌یـا، چیزی اسـت کـه (امـروزه) به عنوان آیین بودا شناخته مـی‌شود‌. آیـین‌ بودا‌ اساسا دین روشن شدگی است. بدون این تجربه، آیین بودا هـیچ اسـت.

اگرچه روشن‌شدگی به‌خودی خود،

______________________________

۱٫ لازم ‌‌به‌ ذکـر است که یک مـورد از مـوارد هشتگانه یعنی «آگاهی درست» (سـن؛ (Samyak‌-smriti‌ در‌ مـتن دایره المعارف از قلم افتاده است).م.

۲٫ awakening

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۶۸)


پیوسته یک چیز است، با این وجود‌ مـراتب کـاملاً متفاوتی از این تجربه وجود دارد. اگـر مـا ایـن جریان را‌ به شـکسته شـدن کامل‌ یک‌ دیوار تـشبیه کـنیم، در این صورت یک سوراخ کوچک در دیوار (یک کن‌شوِ جزئی) و نابودی کامل این دیوار مـانند روشـن‌شدگی کاملِ شاکیَه‌موُنی بودا و تمام مراتبِ بـین ایـن دو می‌توانند مـتفاوت بـاشند‌. تـفاوت‌های بسیاری از لحاظ وضوح و دقـت بینش‌ها وجود دارد، اگرچه همیشه یک جهان دیده می‌شود.

این مثال هر چند، تفاوت‌ها را روشن مـی‌کند، نـارساست، تا آنجا که جهانِ «روشن‌شدگی» را بـسان‌ مـوضوع‌ (اُبـژه) کـه شـخص (سوژه) می‌تواند آن را درک نـماید بـه نظر می‌آورد. همچنین، این خیال واهی را که جهانِ روشن‌شدگی و تهیت چیزی جدای از جهان پدیده‌هاست برمی‌انگیزاند. در صـورتی کـه‌ چـنین‌ نیست. در یک تجربه کامل روشن می‌شود کـه تـهیت و پدیـده‌ها، و مـطلق و نـسبیت هـمه یکی هستند. تجربه واقعیت حقیقی دقیقا تجربه این یگانگی است. در سوره دلِ پرجنیا پارَمیتا Praj‌ñaË pa‌ËramitaË-hridaya suËtra چنین گفته شده است: «شکل (ماده) چیزی غیر از تهیت نیست، تهیت چیزی به غـیر از شکل نیست.»، یعنی دو جهانِ از هم جدا نیستند‌. در‌ روشن‌شدگیِ‌ کامل، «خود» نیست می‌شود و می‌میرد‌. به‌ همین‌ خاطر در ذن گفته شده است: «شما باید روی بالش(۱) بمیرید». پیامد این «مرگ»؛ این «مرگ بزرگ»، «زنـدگیِ بـزرگ»؛ زندگی توام‌ با‌ رهایی‌ و آرامش است.

Enlightment, The Enc. of Eastern Philosophy‌ and‌ Religion,Shambhala, 1994.

ابوالقاسم جعفری

شیعه

ارباب لغت معانی بسیاری را برای واژه شیعه، از ریشه شَیْع، یاد کرده‌اند‌ که‌ می‌توان‌ آنها را این‌گونه دسته‌بندی کرد: ۱٫ فرقه، حزب و گروه؛ ۲٫ پیـروان، یـاران‌ و هواداران؛ ۳٫ امّت؛ ۴٫ همراهان و همکاران؛ ۵٫ تقویت کنندگان و اشاعه‌دهندگان. (العین، ۲/۱۹۰ ـ ۱۹۳؛ صحاح، ۳/۱۲۴۰ ـ ۱۲۴۱؛ تاج العروس، ۵/۴۰۵ ـ ۴۰۷؛ المفردات‌، ۲۷۱‌ ـ ۲۷۲‌؛ المصباح المنیر، ۳۲۹). همه معانیِ یادشده به یکدیگر نزدیک و با هم‌ مـتناسبند‌. مـؤلّف الزّینه پس از ذکر معانی مزبور بـرای

______________________________

۱٫ بـالشی که در آیین بودا در حالت دیانه‌ Dhya‌Ëna‌روی آن می‌نشینند.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۶۹)


واژه شیعه، معادل اصلی آن را فرقه دانسته است‌.(۳/۳۵‌) واژه‌ شیعه مفرد است اما، به طور یکسان بر تثنیه، جمع و نـیز مـذکر و مؤنث اطلاق‌، و برای‌ رسـاندن‌ مـعنای جمع از شِیَع و اَشیاع نیز استفاده می‌شود. این واژه در قرآن به چند‌ صورت‌ آمده است: ۱٫ یک بار به صورت مفرد و غیر مضاف (۶۹/۱۶)؛ ۲٫ سه بار‌ به‌ صورت‌ مفرد و مضاف (۱۵/۲۸؛ ۸۳/۳۷)؛ ۳٫ پنج بار به صـورت شـِیَع، بدون اضافه (۱۰‌/۱۵‌؛ ۶۵/۶؛ ۱۵۹/۶؛ ۴/۲۸؛ ۳۲/۳۰)؛ ۴٫ دوبار به صورت اَشیاع و مضاف (۵۱/۵۴؛ ۵۴‌/۳۴‌)؛ ۵٫ یک‌ بار به صورت فعل (۱۹/۳۴). در همه این آیات، شیعه در معنی لغوی به‌ کار‌ رفته است.

بنابراین، شیعه در لغت بر فرد یا جماعتی اطـلاق مـی‌شود‌ که‌ از‌ فـرد دیگری پیروی یا او را همراهی یا با او همکاری کنند یا اسباب نیرومندی‌ او‌ را‌ فراهم آورند یا آیین و مرام او را رواج دهـند. و تشیع، مصدر باب‌ تفعّل‌، از همین ریشه، به لحاظ لغوی بر عـمل فـرد یـا گروه شیعه اطلاق می‌گردد: پیروی از‌ شخص‌ متبوع، یاری او، همراهی و همکاری کردن با او.

البته شیخ مفید معتقد‌ اسـت‌ ‌ ‌کـه تشیع در لغت به معنی صرف‌ پیروی‌ از‌ متبوع نیست، بلکه پیروی همراه با الزامـ‌ و دوسـتیِ‌ تـوأم با اخلاص است. (اوائل المقالات /۱)

بر طبق برخی گزارش‌ها، شیعه قدیمی‌ترین نام‌ یک‌ فرقه مذهبی اسـت که در‌ روزگار‌ پیامبر اسلام‌ و برزبان‌ آن‌ حضرت، استعمال شده است. (الزینه، ۳/۳۵‌) بنابه‌ روایـت ابوحاتم رازی شیعه عنوان کـسانی اسـت که در دوران حیات پیامبر‌ اسلام‌ جمع اُنسی را بر محور امام‌علی‌(ع) شکل دادند. سلمان فارسی‌، ابوذر‌ غفاری، مقدادبن اسود و عمّاربن یاسر‌ در‌ شمار این جمع بودند. (همان) به نظر می‌رسد واژه شیعه در مورد آنان‌ در‌ مـعنی لغوی به کار می‌رفته‌ و از‌ آن‌، دوستان و هواداران و همراهان‌ امام‌علی‌(ع) مراد می‌شده است، امّا‌ شواهد‌ حاکی از آن است که همین جمع منشأ و هسته اولیه تشیع اصطلاحی‌ای بوده است‌ که‌ بعدها، پس از رحلت پیامبر اسـلام‌ تـا‌ نهضت توّابین‌، از‌ هویّت‌ کاملاً مشخصی برخوردار گردید‌. در این مورد که این جمع در زمان حیات پیامبر اسلام و حتی بر زبان شخص‌ پیامبر‌(ص)، شیعه علی خوانده شده‌اند، گزارش‌های فراوانی‌ در‌ منابع‌ فریقین‌ آمـده‌ اسـت.

برای نمونه‌، سیوطی‌ در تفسیر آیه:

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۷۰)


«ان الّذین آمنوا و عملو الصّالحات اولئک هم خیر البریّه: به یقین، کسانی که‌ گرویده‌ و کارهایی‌ شایسته کرده‌اند، آنانند که بهترین‌اند» (۷/۹۸)، به‌ نقل‌ این‌ روایت‌ می‌پردازد‌ کـه‌: «ابـن عساکر به سند خود از جابر بن‌عبدالله روایت کرده است که: ما در حضور پیامبر بودیم، علی آمد؛ پیامبر گفت: قسم به آن‌که جان من در‌ دستِ اوست، که این [مرد] و شـیعهاش در روز قـیامت، البـتّه از رستگارانند؛ در این هنگام آیه مـذکور نـازل گـردید». (الدرّالمنثور، ۸/۵۸۹) ابن حجر هیتمی نیز پس از نقل آیه مزبور‌، این‌ روایت را از ابن عباس گزارش کرده است: «پس از نزول این آیه، پیامبر(ص) خطاب بـه عـلی گـفت: تو و شیعه‌ات «خیر البریّه» هستید. تو و شیعه‌ات در قـیامت حـاضر خواهید‌ شد‌، در حالی که هم خدا از شما خشنود خواهد بود، هم شما از خدا. و…» (الصواعق المحرقه، ۲۴۶ ـ ۲۴۷). نیز همو نقل مـی‌کند کـه‌ خـود‌ امام‌علی(ع) در جمع مردم بصره‌، این‌ گفته پیامبر(ص) را نقل کرد کـه «تو و شیعه‌ات، در حالی بر خدا وارد خواهید شد که هم او از شما خشنود خواهد بود هم‌ شما‌ از او. و…». (ص ۲۳۶) منابع‌ دیگری‌ نـظیر یـنابیع المـودّه (۲/۶۱)، نورالابصار (۷۱ و ۱۰۲)، تفسیر طبری (۳۰/۱۷۱)، روح المعانی (۳۰/۲۰۷) هر کدام به صورت‌های مختلف، حدیث مـذکور را نـقل کرده‌اند. پاره‌ای از نویسندگان معاصر همچون‌ احمد‌ امین (ضحی الاسلام، ۳/۲۰۹)، صبحی (نظریه الامامه، ۵۲)، طباطبایی (شیعه در اسلام، ص ۲۸ ـ ۲۹) حـسین نـصر (تـشیع و تصوف، ۲۷ ـ ۲۸) به وجود چنین جماعتی در زمان حیات پیامبر(ص) اشاره کرده‌اند‌.

به‌ نـظر مـی‌رسد‌ ایـن گروه که غالبا از فرودستان بودند، رفته رفته دلبسته امام‌علی(ع) شدند، همو که از ویژگی‌های مـنحصربه‌فردی‌ در مـیان اصـحاب پیامبر برخوردار بود؛ او در خانه پیامبر بزرگ‌ شده‌، پسر‌ عمّ و داماد او و در میان اصحاب نزدیکترین فـرد بـه پیامبر بود. سخنان شخص پیامبر در فضائل او‌ و ‌‌در‌ مناسبت‌های مختلف دوران رسالت مایه تشدید دلبستگی و اعـتماد ایـن جـمع به امام‌علی(ع) بود‌. به‌ ویژه‌ این سخن مشهور پیامبر: «انا مدینه العلم و علیٌ بـابها» (ایـن حدیث را علاوه بر منابع‌ شیعی، ده‌ها منبع سنی نیز نقل کرده‌اند؛ برای هـمه ایـن مـنابع رک: التشیع‌، ۲۰۶-۲۰۸٫) حاکی از‌ تأیید‌ درک و دانش دینیِ امام‌علی(ع) از سوی پیامبر و به

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۷۱)


معنی معتبر بودن گفتار، کردار و مـواضع دیـنیِ امام‌علی(ع) برای جمع مزبور بود. امام به لحاظ زندگیِ فردی، بی‌پیرایه، سـاده زیـست، پارسـا و زاهد و همدوش‌ پیامبر حتی در سخت‌ترین شرایط، دارای شجاعتی بی‌نظیر در عرصه نبرد و سایر صفات اخلاقی پسندیده بـود. ایـن ویـژگی‌ها شخصیت امام را در چشم و دل پاره‌ای از اصحاب چنان برجسته ساخت که‌ او‌ را به عنوان تـالی‌تلو پیـامبر شناختند. این امر سبب فزونیِ ارادت قلبیِ این جمع به امام و برقرار شدن نوعی پیوند روحی مـیان ایـن دسته از اصحاب و امام گردید. برخی این‌ تشیع‌ را تشیع روحی خوانده‌اند؛ (ر.ک: مقدمه فـی تـاریخ صدر الاسلام /۷۲، به نقل از الصله بین التـشیع والتـصوف، ۱/۲۲). رفـته رفته، این همدلی و همراهی بروز خارجی یـافت، بـه طوری که‌ نام‌ شیعه علی برای اشاره به جماعت مزبور به کار رفـت. هـمین جماعت از معترضان به عدم انـتخاب امـام به جـانشینی پیـامبر پس از رحـلت او بودند. (تاریخ ابن خلدون‌، ۳/۳۶۴‌ به‌ نـقل از هـویّه الشیعَهَ، اثر‌ احمد‌ وائلی‌/۳۸). این اعتراض نشان می‌دهد که به باور ایـنان امـام‌علی(ع) پس از پیامبر، برترین مسلمان و لایق‌ترین صحابی‌برای جـانشینیِ آن حضرت بوده‌ است‌.

روشـن‌ اسـت که به اعتقاد شیعیان، پیـامبر اسـلام شخصا‌ امام‌علی‌(ع) را در مواقع متعددی به عنوان وصیّ و خلیفه پس از خود معرفی کرده است. شـیعیان در ایـن مورد به‌ احادیثی‌ همچون‌ حـدیث انـذار، حـدیث منزلت و مهم‌تر از هـمه، حـدیث غدیر که‌ همگی در مـنابع حـدیثیِ اهل سنّت نیز نقل شده‌اند، استناد می‌کنند. اگر امر از این قرار باشد، تشیع‌ جـماعت‌ مـذکور‌، تشیع اعتقادی‌ای بوده که بر مـبنای آن، امـام‌علی، افضل صـحابه، بـه‌ دسـتورالهی‌ و به نصّ پیامبر بـه عنوان امام جامعه اسلامی و خلیفه بلافصل پیامبر اسلام منصوب شده است. اعتقاد‌ شیعه‌ در‌ مورد دیـگر امـامان از نسل امام‌علی(ع) نیز از همین قرار اسـت، امـّا‌ حـتی‌ بـا‌ صـرف نظر از این امـر، جـماعت مذکور نوعی تشیع، همراهی و پیروی نسبت به امام‌ داشته‌اند‌ که‌ مورد تأیید پیامبر و مستند به شـواهد تـاریخی اسـت. بنابراین، تشیّع در اصل و ریشه خود‌ امری‌ سـیاسی کـه در مـنازعات جـناحی و یـا دسـته‌بندی‌های قومی و قبیله‌ای پدید آمده باشد، نیست‌. در‌ واقع‌، تشیع گرایشی است اصیل و مورد تأیید پیامبر اسلام که در رویدادهای پس از حیات‌ پیامبر‌ به مرور،

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۷۲)


از حالت اجمال به تفصیل رسید و در گـذر زمان کمال یافت‌. به‌ عبارت‌ دیگر تشیع در ذات خود همان اسلام علی(ع) است. (تشیع و تصوف /۲۸) شواهد و قرائن تاریخی‌ نیز‌ نشان می‌دهد که اسلام علی(ع) عمیق‌ترین و کامل‌ترین فهم وحیی است که در‌ طـیّ‌ رسـالت‌ بیست و سه ساله مستقیما از پیامبر دریافت شد. امام فرصت یافت که این فهم و تفسیر‌ خود‌ را‌ از وحی در ابعاد فردی، اجتماعی، سیاسی، اعتقادی، فقهی، قضایی، اخلاقی، معنوی‌، و نیز‌ در موضع یک شـهروند، یـک حاکم بزرگ با همه ابعاد حکومتی، یک مرجع دینی، در موضع‌ جنگ‌، صلح و… در نظر و عمل نشان دهد. شیعه کوشیده است از این تفسیر‌ پیروی‌ کـند.

نـتیجه آن که، این تشیع را‌ که‌ الدّوریـ‌ تـشیع روحی نامیده است، تشیعی است خودجوش‌، امّا‌ مورد تأیید پیامبر که در آغاز بر محور امام‌علی(ع) در میان جمعی از‌ اصحاب‌ شاخص پیامبر پدیدار گشت و در‌ بطن‌ آن، اعـتقاد‌ بـه‌ افضلیت‌ امام بر سـایر صـحابه و حقانیّت و اولویّت‌ او‌ در جانشینی پیامبر نهفته بود. بنابراین حتی با صرف نظر از دیدگاه‌ عالمان‌ شیعه مبنی بر وجود نصوص صادر‌ شده از پیامبر بر‌ خلافت‌ و امامت امام‌علی(ع)، اصالت جریان تشیع‌ به‌ طـریق مـذکور قابل اثبات است. این جریان در طول زمان و در وقایعی همچون‌ سقیفه‌، قتل خلیفه سوم، دوران خلافت‌ امام‌علی‌، صلح‌ امام حسن، نهضت‌ کربلا‌ و نهضت علمی فرهنگی امام‌ باقر‌ و امام صادق تکامل یافت و از اجـمال بـه تفصیل رسـید و به لحاظ فقهی، فکری، عقیدتی‌ و کلامی‌ به هویتی کاملاً مشخص دست یافت‌ و به‌ یکی از‌ دو‌ جریان‌ اصلی اسـلام تبدیل شد‌. مهم‌ترین ویژگی این جریان قول و اعتقاد به اولویّت اهـل بـیت پیـامبر در امامت و اداره جامعه‌ اسلامی‌ در ابعاد دینی و سیاسی بود. (تاریخ‌ یعقوبی‌ ج۲، ص ۲۲۸‌ و ۲۴۲‌؛ انساب‌ الاشراف، ج ۳، ص ۳۶۹ ـ ۳۷۰‌) البته‌، شیعه نامی است عام بـرای ‌ ‌هـمه فرقه‌هایی که به نوعی هوادار امام‌علی و اهل بیت پیامبراند، ولی‌ این‌ واژه‌ تـقریبا در سـراسر تـاریخ اسلام بیشتر یادآور‌ سه‌ فرقه‌ مهمتر‌ زیدی‌، اسماعیلی‌ و جعفری (یا امامی یا اثناعشری) است کـه به مرور زمان و به ویژه در قرون متأخر برای شیعه اثناعشری یا دوازده امامی کـه عمده‌ترین فرقه شیعی اسـت تـثبیت‌ گردید اما شیعیان زیدی یا اسماعیلی به همین دو

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۷۳)


نام شناخته می‌شوند. مهم‌ترین شاهد این مدّعا استعمال لفظ شیعه بدون هر قیدی توسط مؤلفان امروزی و اراده شیعه اثناعشری از آن‌ است‌. در عناوین بسیاری از کـتاب‌هایی که در این زمینه تألیف شده، کلمه شیعه یا تشیع به همین معنا به کار رفته است، حال آن که اگر کتابی راجع به‌ زیدیه‌، اسماعیلیه یا فرقه شیعی دیگری باشد، معمولاً ایـن نـام‌ها را به تنهایی یا همراه با کلمه شیعه می‌آورند. بنابراین، کلمه شیعه امروزه، برای‌ مذهب‌ امامیه عَلَم شده است.

فرقه‌ شناسان‌، فِرَق متعددی را به عنوان فرقه‌های شیعی معرفی کرده‌اند. نوبختی بـه مـعرفی آرا و عقاید و اصحاب بیش از هفتاد فرقه شیعی پرداخته است. به علاوه‌، تشیع‌ را دارای انواعی دانسته‌اند‌، چون‌ تشیع روحی، سیاسی، تفضیلی، اعتقادی، عراقی، غالی، معتزلی، علوی و صفوی. یک فرقه شیعی گاهی مـی‌تواند ذیـل چندین نوع تشیع طبقه‌بندی شود. انگیزه‌های مختلف دینی سیاسی، اجتماعی، قومی و شخصی و نیز شکل‌ گرفتن‌ گرایش‌های افراطی، تفریطی و اعتدالی که معمولاً در پیرامون هر جریان فکری و اعتقادی پدید می‌آید، در پیـرامون جـریان شـیعی نیز پدیدار شد و به ویـژه در طـیّ حـوادثی که پس از فوت‌ پیامبر‌ تا پایان‌ قرن اول و حتی حوادث قرن دوم رخ داد، افراد، گروه‌ها و جریاناتی به شیعه نزدیک شدند یا به‌ آن پیوستند، همچنان‌که از آن مـنشعب شـدند، یـا به کلّی از‌ آن‌ دور‌ شدند. (فرق الشیعه، ص ۲؛ فلسفه و کـلام اسـلامی، اثر مونتگمری وات، ص ۲۰ ـ ۲۱). برای نمونه می‌توان به پدید آمدن ‌‌جریان‌ افراطی غلات از دوران حیات امام‌علی به بعد (التبصیر فی‌الدین، ص ۲۱؛ المقالات والفـرق‌، ص ۱۹‌ ـ ۲۰‌)، پدیـد آمـدن کیسانیه در جریان قیام مختار (المقالات والفرق، ص ۲۱) قیام زید و پدید آمـدن فرقه‌ زیدیه پس از آن (انساب الاشراف، ج ۶، ص ۳۶۳ ـ ۳۷۴)، پدید آمدن جریان اسماعیلیه پس‌ از وفات امام صادق‌(ع) اشاره‌ کرد. بنابراین، با توجه بـه وجـود فـرقه‌های متعددِ منتسب به شیعه، ارائه یک تعریف اصطلاحی جامع، بسی دشوار اسـت. تـعاریف مختلف بسیاری را ارباب فرق و کلام برای شیعه مطرح کرده‌اند که‌ در مجموع، مشتمل بر این موارد هـستند: ۱٫ پیـروی و هـمراهی امام‌علی(ع) (مقالات الاسلامیین /۵؛ شرح لمعه، ۳/۱۸۲) ۲٫ تفضیل امام‌علی بر سایر صحابه. (الزینه، ۳/۳۵) ۳٫ تـنصیص

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۷۴)


بـر امـامت او. (اوائل المقالات /۱ـ۳) ۴٫ تفضیل امام‌علی و قول‌ به‌ احقیت او و فرزندانش در امامت (الفصل، ۲/۲۷۰). ۵٫ اخذ معارف اسلام از مکتب اهـل‌بیت (شـیعه در اسـلام، ۲۵/۲۶) ۶٫ حبّ و دوستی اهل بیت (تاریخ تشیع در ایران، اثر رسول جعفریان ۱/۲۷‌ ـ ۲۹‌).

به نظر می‌رسد هـمه ایـن قیود به دو محور قابل ارجاعند: ۱٫ تفضیل؛ ۲٫ حقانیت و اولویّت در امامت. پس هر فرد یا گـروهی کـه امـام علی(ع) را از همه صحابه افضل‌ دانسته‌، امامت و خلافت رسول خدا را حق او، و نه دیگران، بداند، شـیعه نـامیده می‌شود. در واقع، قول به اولویّت در امامت نیز یا بر پایه افضلیت یا نـصّ یـا هـر‌ دو‌ استوار‌ است. اما همه کسانی که‌ به‌ نصّ‌ معتقدند به افضلیت نیز باور دارند، بـنابراین، مـسئله نصّ را در تعریف عامّ تشیع می‌توان کنار نهاد. قول به نصّ در‌ مورد‌ امـامتِ‌ امـام‌علی(ع) از مـقومات اجمالاً مشترک تشیع امامی، اسماعیلی‌ و جارودیه‌ (از فرقه‌های زیدی) است. (التبصیر فی‌الدین، ص ۲۷ ـ ۲۸). حال اگر بپذیریم کـه دو مـحور مـذکور، ارکان تشیعِ عام هستند‌ و با‌ وجود‌ این، اگر کسانی تنها به افـضلیت بـاور داشته باشند، و نه‌ تنصیص، شاید بتوان بر آنان به جهت قول به حدّاقل ملاک‌های تشیع، شـیعه حـدّ اقلّی نام نهاد؛ مانند‌ گروهی‌ که‌ از فرقه بتریه جدا شدند (فرق الشـیعه /۲۱) یـا معتزله بغداد‌ (شرح‌ نهج البلاغه، ۱/۷ـ۹). البتّه روشـن اسـت کـه اگر حبّ اهل بیت معیار شناسایی شـیعه قـرار گیرد، شمار‌ مسلمانان‌ غیر‌ شیعه به حداقل می‌رسد. چنین تشیّعی را می‌توان تشیع حـبّی نـامید. البته‌ چنین‌ کاربردی‌ خروج از اصـطلاح رایـج است.

مـحمد جـاودان

فـرقه

واژه فِرْقَه برگرفته از ماده «فَرْق‌»، به‌ مـعنای‌ جـدا کردن بین دو چیز، پراکندن و اختلاف، و در لغت به مطلقِ دسته، گروه، جماعت‌ و طـایفه‌ای‌ گـفته می‌شود که از بقیه جدا شده بـاشند. فریق نیز به جـماعت و طـایفه‌ای‌ از‌ مردم‌ می‌گویند که تعداد اعـضای آن از فـرقه بیشتر باشد. فُرْقَه نیز اسم مصدر افتراق‌ و به‌ معنای جدایی می‌باشد (لسان العـرب /۲۹۹ ـ ۳۰۰؛ مـجمع البحرین، ماده فرق). فرقه در‌ اصـطلاح‌ قـرآنی‌ کـه بر خلاف مـشتقاتش تـنها یک بار به کـار رفـته (فلولا نفر من کل فرقه‌ منهم‌ طایفه، توبه/۱۲) و نیز در نزد

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۷۵)


برخی از ارباب لغت بـر گـروهی‌ اطلاق‌ می‌شود‌ که تعداد اعضای آن از طـایفه بـیشتر باشد و چـه بـسا طـایفه به یک نفر نـیز‌ گفته‌ شود‌. (معجم مقاییس اللغه /۴۲۳). اما با نگاهی به کاربرد این دو اصطلاح‌ در‌ نزد ارباب مـلل و نـحل، کتب لغت و برخی از متون روایی روشـن اسـت کـه تـفاوت چـندانی بین‌ آن‌ دو وجـود نـدارد (الملل والنحل /۴۸، ۸۵؛ معجم مقابیس اللغه /۴۳۳ نهج‌البلاغه‌، خطبه‌ ۵۶). البته در اصطلاح فرقه‌شناسان و آثار مربوط‌ به‌ فرق‌ و مذاهب فـرقه بـه دسـته‌ای از مردم، بدون‌ ملاحظه‌ تعداد آنها، اطلاق مـی‌شود کـه بـه لحـاظ اعـتقادی هـماهنگ بوده، از دیگر گروه‌های‌ رقیب‌ وجه تمایزی داشته باشند. به‌علاوه‌ این‌که‌ واژه مذهب‌ نیز‌ در‌ برخی از متون کهن فرقه‌شناسی در‌ ردیف‌ و همسان فرقه به کار رفته است. (الزینه /۲۴۹).

این واژه اگرچه بـرخی‌ آن‌ را با توجه به معنای لغوی‌ آن (جدایی از جماعت‌) ضد‌ جماعت تلقی کرده و آن را‌ دارای‌ ویژگی دسته‌های پراکنده و اهل هوا و هوس و دارای آرا و اندیشه‌های مختلف و همراه با نزاع‌ و طبعا‌ ناپسند شمارده‌اند (الزینه، /۲۴۹ و ۲۵۲‌) اما‌ بـا‌ انـدک توجه و جست‌وجو‌ در‌ کاربردهای آن در فرهنگ‌ اسلامی‌، متون روایی و به‌ویژه در کتب ملل و نحل روشن است که از آن، معنای ناپسندی‌ اراده‌ نشده است. به‌علاوه این‌که در آن‌ صورت‌، پسوند ناجیه‌ و هالکه‌ و حق‌ و باطل بـرای آن، مـعنای‌ محصلی نداشت (از جمله ر.ک: الفرق بین الفرق /۲۶؛ المعجم المفهرس لاحادیث بحار الأنوار؛ الغارات /۵۸۵‌).

همچنین‌ این اصطلاح در بیشتر آثار رایجِ‌ مربوط‌ به‌ ملل‌ و نحل‌، ویـژه گـروه‌هایی است‌ که‌ در اندیشه‌های کلامی از یـکدیگر مـتمایز شده‌اند. (الملل والنحل /۴۷ ـ ۴۸؛ الفرق بین‌الفرق /۱۱؛ الفصل فی‌ الملل‌ والنحل‌ /۲۷۱) و در چنین آثاری، نامی از مکاتب‌ فقهی‌ به‌ عنوان‌ فرقه‌ ذکر‌ نشده است و این تلقی وجود دارد کـه اخـتلافات فقهی به دلیل اجـتهاد امـری طبیعی است و حتی در صورت خطای مجتهد این گونه خطاها از نوع اختلافات در‌ امور مربوط به اعتقادات که سر از گمراهی درمی‌آورند، نیست (الملل و النحل /۱۸۴ ـ ۱۸۵؛ الفرق بین الفرق /۹ ـ ۱۰؛ التبصیر فی الدین /۲۵). با ایـن حـال در برخی از آثار فرقه‌شناسی‌ علاوه‌ بر دسته بندی‌های سیاسیِ دهه‌های نخست پس از رحلت پیامبر(ص) اختلاف‌ها و روش‌های مختلف و متمایز فقهی قرون

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۷۶)


نخست را نیز با عنوان فرقه آورده‌اند. البته با این تفاوت که در‌ گـزارش‌ خـود از فرقه‌های فـقهی تنها به ذکر روش‌ها بسنده کرده‌اند (ر.ک: الزینه /۲۸۶؛ بیان الادیان؛ /۳۰ ـ ۳۱ مسایل الامامه /۱۰ ـ ۱۶)

قابل ذکر است‌ که‌ عالمان و فـرقه شناسان اسلامی شرط‌ اصلی‌ تمایز فرقه اسلامی از غیر اسلامی را در اقرار بـه شـهادتین و پذیـرش اجمالی آموزه‌های پیامبر(ص) دانسته و بر این اساس عموما غلو و اباحی‌گری و قول به‌ تناسخ‌ و احیانا دشمنی با خـاندان‌ ‌ ‌نـبوت‌ را خروج از ملت اسلام تلقی کرده‌اند (الفرق بین الفرق /۱۲؛ الملل و النحل /۴۶ ـ ۴۷؛ بحوث فی المـلل والنـحل، ۸ /۱۱؛ تـلخیص المحصل /۴۰۵؛ الزینه /۲۴۸؛ بحارالانوار، ۸ /۲۴۴؛ برای مباحث فقهی‌ ر.ک: مستمسک‌ العروه، بحث نجاست کافر). با وجود این، در تـعیین مصادیق فرقه‌های خارج از اسلام هم داستان نیستند. البتّه، برخی از آنها نیز بدون هـیچ گونه داوری صرفا به گـزارش دیـدگاه‌های‌ فرق‌ پرداخته‌اند (به‌ عنوان نمونه مقایسه کنید گزارش نوبختی، ناشی اکبر، اشعری و شهرستانی را از عقاید برخی از فرق نظیر‌ غالیان و معتزله و خوارج با گزارش و داوری بغدادی /۲۳۲ ـ ۲۳۳، ابن حزم‌۲۷۱‌، ملطی‌ /۱۶ ـ ۲۵ و اسفراینی /۱۲۳ ـ ۱۴۵)

با توجه به ایـن اختلافات در یک نگاه جامع‌تر و با توجه به ‌‌مجموعه‌ای‌ از آثار فرقه‌شناسی می‌توان بر این باور بود که رسالت دانش فرقه‌شناسی بیان‌ و گزارشِ‌ تاریخ‌، عقاید سیاسی، کلامی و روش‌های فکری گروه‌هایی است که در بـستر تـفکر اسلامی و با استناد به‌ آموزه‌های آن شکل گرفته و به نحوی در رهبری و اعتقادات از دیگر گروه‌های رقیب‌ متمایز می‌باشند. این البته‌ بر‌ خلاف علم کلام است که رویکرد آن تبیین و اثبات اندیشه‌های کلامی خـاص یـا دفاع از آن‌ها و ردّ و نقد عقاید دیگران است.

اما در این‌که آغاز شکل‌گیری فرقه‌ها در اسلام از چه‌ زمانی بوده وفاقی وجود نداشته است و تا حد زیادی به مراد هر یک از صاحب نظران ایـن رشـته از فرقه بستگی دارد. شاید چنین اختلافی با توجه به تفاوت مبانی فرقه‌نگاران‌، طبیعی‌ جلوه کند. آثار کهنی نظیر فرق الشیعه، المقالات والفرق و مسایل الامامه در شمارش فرقه‌های اسلامی، بروز فرقه‌ها را از آغـاز دسـته‌بندی‌های سـیاسی صحابه بر سر امامت دانـسته، قـدمت آن را‌ بـه‌ نخستین روز رحلت پیامبر(ص)

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۷۷)


یعنی جریان سقیفه می‌رسانند و لذا به فرقه‌هایی اشاره می‌کنند که نامی از آنها در دیگر آثار نیست. اما گزارش‌گرانی نظیر اشـعری، بـغدادی، شـهرستانی و برخی از‌ مورخان‌ دیگر اهل سنت با توجه بـه تـعریف آنان از فرقه و نگاه خاص آنان به عصر خلفای راشدین، دسته‌بندی‌های سیاسی آن عصر را تحت عنوان اختلافات موردی (و شاید اجتهادی) ذکـر‌ مـی‌کنند‌ و فـرقه‌ گرایی به معنای دقیق آن‌ را‌ از‌ زمان شکل‌گیری خوارج و بعد از عـصر خلفا می‌دانند (ر.ک: مباحث آغازین کتبی نظیر مقالات الاسلامیین، الفرق بین الفرق، الملل و النحل).

براساس دانش‌ فرقه‌شناسی‌ بود‌ کـه دانـشمندان فـرهنگ اسلامی از دیرباز در قالب‌ آثاری‌ با عناوین مختلف و به نحو عام یـا خـاص به شرح و گزارش تاریخ و اندیشه‌های فرق و مذاهب اسلامی پرداختند. شمارش این‌ آثار‌ مشکل‌ است؛ چون بـسیاری از آنـ‌ها چـه آنهایی که در قالب‌ تک‌نگاری به معرفی و یا ردّ یک فرقه خاص و چه آنـهایی کـه بـه تاریخ عموم فرقه‌ها تا زمان مولف‌ پرداخته‌اند‌، با‌ این‌که در زمان خود مشهور بوده و مـنبع دیـگر آثـار گشته‌اند، اکنون‌ در‌ دسترس ما نیستند. برای عناوین بسیاری از آن‌ها رک: فهرست ابن ندیم، مقاله پنـجم مـعجم الفرق‌ الاسلامیه‌، اثر‌ یحیی امین /۶ ـ ۷؛ فهرس مصادر الفرق الاسلامیه /۱). با این حال کـم نـیستند آثـاری‌ که‌ اکنون‌ دردسترس و مورد استناداند و چه بسا از متون اصلی فرقه‌شناسی به حساب می‌آیند.

عـلی رضـا‌ آقانوری‌

گورو‌

سن.

گورو Guru؛ واژه‌ای است سنسکریت به معنای سنگین، مهم، گران، وزیـن. بـه مـعلم‌، استاد‌ و راهنما نیز گورو گویند. این واژه در تمام ادیان هند یافت می‌شود، ولی‌ در‌ هر‌ کدام بـار مـعنایی خاصِ خود را دارد.

گورو در آیین سیک به این مفاهیم‌ خاص‌ اشاره دارد:

یکم، خـداوند؛ او مـعلمی اسـت که کلام او روشن شدگی را‌ به‌ مردمان‌ القا می‌کند. واژه ست گورو (Sat Guru) به معنای گوروی حقیقی نـیز بـیانگر هـمین معناست‌. در‌ کتاب مقدس سیک، آدی گرنت(۱) آمده است: «گوروی حقیقی خداست. گمان مـبرید‌ کـه‌ خدا‌ به صورت بشر است» (آدی گِرَنْت، ۸۹۵).

دوم، ده معلم و رهبر دینیِ سیک که

______________________________

۱٫ Adi‌ Granth‌

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۷۸)


اولین‌ آنان نانک Guru NaËnak ـ بنیانگذار سـیک ـ و آخـرین‌شان گبند سنگ Guru Gobind‌ Singh‌ نام دارد. سیک‌ها معتقدند که اینان پیام آوران الهی‌اند و همگی مقام و مـنزلتی یـکسان دارند؛ در آدی‌ گرنت‌ آمده است: «نور الهـی یـکی اسـت، شکل زندگی یکی است، شهریار تنها‌ جـسم‌ خـود را تغییر داده است» (آدی گرنت‌، ۹۶۶‌). گویند‌، تولد گوروها همانند بقیه مردمان منشأ کرمه‌ای‌ ندارد‌، بـلکه آنـان نعمت‌هایی بوده‌اند در محضر خداوند بـه فـرمان و اراده او متولد شـدند‌، نـه‌ ایـن که همانند دیگران نتیجه‌ کرمه‌ بـاشند. از‌ سـوی‌ دیگر‌ سیک‌ها آنان را بشر می‌دانند و بر‌ این‌ باورند که نباید در برابر تـمثال آنـان تعظیم و کُرنش نمود.

سوم، آدی‌ گـرنت‌، که به آن گورو گـرنت صـاحب‌ Guru Granth SaËhib‌ یا‌ گوربانی GurbaËni نیز گویند‌.

مـنابع‌:

۱٫ Enc. of Sikh Religion and Culture, Ramesh Chander Dogra.

۲٫ The Oxford Dictionary of‌ World‌ Religions, Ed. by John Bowker‌.

۳٫ A Popular‌ Dictionary‌ of Sikhism, W. Oweh‌ Cole‌ and Piara Singh Sambhi‌, Curzon‌ Press, 1997.

۴٫ Sanskrit-English Dictionary, Monier Williams.

مـحمد صادق ابوطالبی

موعود بودایی

مَیْتِرِیَه، بودای‌ موعود‌ (کنده‌کاری تبتی)

مَیْترِیَهMaitreya [در لغت‌ به‌ مـعنی مـهربان‌؛ با‌ میترا‌ از یک ریشه‌اند [بـوداسَفی‌ اسـت کـه بنابر پیش‌گویی‌ها، پس از بـودا شـاکیَه‌موُنی، به عنوان بودای خـاکیِ آیـنده خواهد آمد‌. کنیه‌ مشهور او اَجیتَه Ajita به معنای‌ راسخ‌ (پایدار‌) است‌. گاهی‌ او را با‌ همین‌ کـنیه مـی‌خوانند. نام او در لیست بوداسَف‌ها، نخستین و گاهی پس از اَوَلوکـیتِیشوَرَه Avalokites¨varaدومـین است‌. مـَیْترِیَه‌ را‌ هـم در تـِیرَوادَه و هم در مَهایانَه به‌ رسـمیت‌ می‌شناسند‌. اگرچه‌ از‌ او‌ فقط یک بار در نیکایه‌ها NikaËyas نام برده شده است، در لَلیتَه ـ ویستَرَه Lalita-Vistara ، دیْویاوَدانَه DivyaËvadaËnaو مَهاوَستوُ MahaËvastu بـه آن بـسیار اشاره‌

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۱ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۷۹)


می‌شود. مَیْترِیَه در بهشتِ توُشیتَه tusÊitaمـتولد مـی‌شود، جـایی کـه در یـک مقام معنوی، آیـین را بـه موجودات آسمانی (یا بهشتی) عرضه می‌کند. در آخرین شعرِ ویسوُدی‌مَگّه Visuddhimagga [کتاب‌ راه‌ پاکی یا راه تزکیه، [بوُدَه‌گوشَه BuddhagosÊa [نـویسنده کـتاب [احـساس پرشور خود را برای رسیدن به مقام اَرَهـَتی [= انـسان کـامل [در پیـشگاه مـَیْترِیَه ابـراز می‌دارد.

Maitteya in BuddhaËnusmrÊti‌ (A Glossary‌ of Buddhist Terms),

Dr. Kala Acharya, Somaiya Publications Pvt.ltd. Mumbai. New Delhi, 2002

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x