نقادی کتاب مقدس(۱۴ صفحه)
اشـاره
نقادی کتاب مقدس(۱) عبارت است از مطالعه و تحقیق درباره نوشتههای کتاب مقدس، مطالعاتی کـه در پی داوریـهای ظـریف و دقیق درباره این نوشتهها است. واژه criticism(نقادی) از واژه یونانی krino، به معنای «داوری کردن»، «تمیز دادن»، یا دقت در ارزیابی یـا داوری، گرفته شده است.(۲) بنابراین، نقادی کتاب مقدس ضرورتا با همه دریافتهایی که از قـدیم پذیرفته شدهاند، در تعارض نـیست؛ بـلکه بدینمعنا است که فیالجمله برخی از تفاسیر سنتی، به صورتی درست بر کتاب مقدس مبتنی نیست و اگر واقعیات کتاب مقدس درست بررسی شوند، تفاسیر جدیدی مطرح خواهند شد.(۳)
به طور کلی، مـسائلی که در نقادی کتاب مقدس مطرحاند، با حفظ و انتقال متون کتاب مقدس ارتباط دارند. این مسائل عبارتاند از: متون خطیای که از این نوشتهها باقی مانده؛ تاریخ و مکان آنها و ارتباطشان با یکدیگر؛ قابل اعـتمادترین شـکل متن؛ منشأ و شکلگیری متن، از جمله این که در چه زمان و مکانی و چرا و چگونه و به دست چه کسی و برای چه کسی و در چه اوضاع و احوالی به وجود آمده است؛ اموری که در به وجـود آمـدن آن دخیل بودهاند و منابعی که در شکلگیری آن به کار گرفته شدهاند؛ پیام متن، آن گونه که در زبان خود متن بیان شده، از جمله معنای کلمات و نیز شیوهای که آنها کنار هم چـیده شـدهاند.(۴)
______________________________
۱٫ Biblical Criticism
۲٫ HBD, p. 129.
۳٫ OCB, p. 318.
۴٫ HBD, p. 129.
تاریخچه نقد کتاب مقدس
تاریخ نقادی کتاب مقدس به صورت یک جریان گسترده و یک رشته علمی به قرن هجدهم و عصر روشنگری برمیگردد. قبل از این دوره تنها آثاری پراکنده و فـعالیتهایی فـردی در ایـنباره وجود داشته است. علاوه بـر ایـن، گـستردگی و عمق و تأثیر این تلاشها با آنچه درقرن هجدهم وتحتتأثیر نهضت روشنگری رخ داد، هرگزقابل مقایسه نیست.(۱)
دانشمند یهودی، ابراهیم ابن عزرا (۱۰۸۹ ـ ۱۱۶۴ م)، را شاید بـتوان از پیـشینیان ایـن بحث قلمداد کرد. او تلاش میکند که با اسـتناد بـه مواردی از درون تورات، اثبات کند که ممکن نیست نویسنده این کتاب حضرت موسی باشد، بلکه این کتاب قرنها بعد، بـه دسـت فـرد دیگری، نوشته شده است. باروخ اسپینوزا (۱۶۳۲ ـ ۱۶۷۷) راه او را ادامه داد و شواهد زیادی بـر آنچه ابن عزرا آورده بود، افزود.(۲) اما این تلاشها تنها یک حاشیهنویسی مختصر شمرده میشود و هرگز به حد نـقادی کـتاب مـقدس، به هیچ درجهای از آن، نمیرسد و در این بحث از اهمیت چندانی برخوردار نـیست.(۳)
قـبل از پیدایش جریان وسیع نقادی کتاب مقدس در قرن هجدهم، کسانی مانند اِراسموس(۴) (۱۴۶۶ ـ ۱۵۳۶) و هوگو گروتیوس(۵) (۱۵۸۳ ـ ۱۶۴۵) از هلند، ریچارد سـایمون(۶) (۱۶۳۸ ـ ۱۷۱۲) و ژان آسـتراک(۷) (۱۶۸۴ ـ ۱۷۶۶) از فـرانسه، توماس هابز(۸) (۱۵۸۸ ـ ۱۶۷۹)، جان لاک(۹) (۱۶۳۲ ـ ۱۷۰۴) و اسحاق نیوتن (۱۶۴۲ ـ ۱۷۲۷) از انگلستان، هر یک به گونهای بـه بـحث نـقادی کتاب مقدس پرداختهاند.(۱۰) اما باز آنچه در عصر روشنگری رخ داد با این فعالیتهای پراکنده، هم از لحـاظ گـستردگی و هـم شیوه کار و هم نتایج و پیامدها، بسیار متفاوت بود. از همین جهت است که نام «نـقادی کـتاب مقدس» یا «نقد تاریخی کتاب مقدس» به جریانی منصرف است که از قرن هـجدهم بـه وجـود آمده است.
______________________________
۱٫ دان کیوپیت، دریای ایمان، ترجمه حسن کامشاد (چاپ اول، طرح نو، تهران)، ص ۱۰۹٫
۲٫ Spinoza, pp.120-132؛ و رک: باروخ اسـپینوزا، «مـصنف واقعی اسفار خمسه»، ترجمه علیرضا آلبویه، (هفت آسمان، شماره اول، بهار ۷۶)، ص ۸۹ ـ ۱۰۳.
۳٫ OCB, p. 321.
۴٫ Erasmus
۵٫ Hugo Grotius
۶٫ Richard Simon
۷٫ Jean Astruc
۸٫ Thomas Habbes
۹٫ John Locke
۱۰٫ OCB. p. 322.
پیدایش نقد تـاریخی کـتاب مـقدس
جریان نقادی کتاب مقدس در بستر نهضت روشنگری به وجود آمد و در واقع فرع و زیرمجموعه آن اسـت. بـنابراین، هم از نظر روش بحث و هم اصول حاکم بر تحقیق، تابع نهضت روشنگری اسـت. پس قـبل از مـطالعه جریان نقادی کتاب مقدس، باید نهضت روشنگری را شناخت.
عصر روشنگری و پیدایش نقد تاریخی
برخی نـهضت روشـنگری را ایـن گونه تعریف کردهاند: قبل از این دوره، انسان، خود، بخشی از جهانی که نظام الهـی دارد بـه حساب میآمد؛ در این دوره، نه تنها از این اندیشه دست برداشته شد، بلکه به سوی این نـگرش مـیرفتند که جهان بر حسب عقل، تجربه و کشف انسان شناخته شود.(۱) به تـعبیر دیـگر، در این عصر طرز تفکر علمی ـ انتقادی، کـه بـر شـناخت علمی متکی است، حاکم شد. شناخت عـلمی، بـرخلاف شناخت دینی که حالتی شخصی است و از تعبد به فرایض ناشی میشود و ادعای کـمال، قـطعیت و اعتبار جاودانه دارد، به هیچ سـنت ایـمانی وابسته نـیست، از نـظر اخـلاقی بیطرف است، ادعا ندارد که بـاطن مـا را تغییر میدهد یا سعادت ابدی برای ما میآورد، ساخته و پرداخته انسان اسـت، مـوقت و گذرا و مدام در معرض دگرگونی و رشد اسـت.(۲) در این عصر، اصالت تـجربه و مـشاهده، اساس و بنیان همه شناختها اسـت و هـمه علوم، حتی فلسفه، باید به علم طبیعی مبدل میشد.(۳)
این فرایند شامل مـطالعه کـتاب مقدس نیز شد و لازمه آن ایـن بـود کـه کتاب مقدس، کـه از دیـد سنتگرایان، مقدس و کتاب خـدا بـه حساب میآمد و درک آن بر خضوع و حضور ذهن و ایمان مبتنی بود، همانند کتابهای عادی بشری مـطالعه، نـقد و بررسی شود.(۴) از این جهت است کـه بـا حوادثی کـه در کـتاب مـقدس نقل شده، مانند حـوادثی که در کتابهای تاریخی آمده است برخورد شده، صحت و سقم آنها با معیارهای علم تاریخ
______________________________
۱٫ Rogerson, p.64
۲٫ دان کـیوپیت، پیـشین، ص ۱۰۷ ـ ۱۰۹٫
۳٫ ایزایا برلین، عصر روشنگری، ترجمه پرویـز داریـوش (سـپهر، تـهران، ۱۳۴۵)، ص۱۰.
۴٫ دانـ کیوپیت، پیشین، ص ۱۰۹٫
بـررسی مـیشود. این جریانْ نقد تاریخی خوانده میشود. همچنین سه اصلِ حاکم بر اصالت مشاهده و تجربه مربوط بـه عـصر روشـنگری بر مطالعه کتاب مقدس هم حاکم شـد. ایـن سـه اصـل عـبارتاند از: ۱٫ حـوادثی ممکنالوقوعاند که وقوع نظایر آن را مشاهده میکنیم، نه آنچه در ذهن امکان وقوع دارد؛ ۲٫ همه حوادث این جهان با هم مرتبطاند و وقوع هر حادثه تغییراتی در حوادث دیگر به وجود مـیآورد. هیچ حادثهای وجود ندارد که بیارتباط با حوادث دیگر جهان باشد؛ ۳٫ نظام این جهان یک نظام بسته و خودکفا است و هر حادثهای که در این جهان رخ میدهد با حوادث خودِ این جـهان قـابل تبیین و تفسیر است.(۱)
کشور آلمان را باید زادگاه اصلی بحث نقادی کتاب مقدس و همچنین الهیات جدید شمرد. مهمترین و برجستهترین فردی که در این کشور به نقد کتاب مقدس به شیوه جـدید پرداخـت، یان گاتفرید یشهورن(۲) (۱۷۵۲ ـ ۱۸۲۷) است. او در کتابی که در حدود سال ۱۷۸۰ با نامی مستعار منتشر کرد، قصههای سفر پیدایش درباره آفرینش جهان، نخستین انسان، توفان و غـیره را مـانند داستانهای فراوان دیگرِ موجود در ادبـیات بـاستان شمرد.(۳) شخصیت دیگری که در میان محققان عهد قدیم محوریت داشت، دی وِت(۴) (۱۷۸۰ ـ ۱۸۴۹) بود که به خاطر اثری که درباره سفر تثنیه نگاشت، مشهور است.(۵) شخصیت بـرجسته دیـگر این دوره، جولیوس ولهاوسن(۶) اسـت کـه کار او بر روی منابع تورات محور بحثهای بعدی در این موضوع بود.(۷) درباره شخصیتهایی که به عهد جدید پرداختهاند، میتوان از فردیناند کریستین باور(۸) (۱۷۹۲ ـ ۱۸۶۰) نام برد که بین سنت پولسی و پطرسی تناقض جـدی مـیدید.(۹)
بحث نقادی کتاب مقدس وقتی به کشورهای انگلیسی زبان رسید، با مشکلاتی روبهرو شد و برای مثال، در اسکاتلند، رابرتسون اسمیت،(۱۰) که شخصیت برجستهای در این رشته بود، در سال ۱۸۸۱ از استادی دانشگاه خلع شـد، و چـارلز ا. بریجز(۱۱) در
______________________________
۱٫ مـحمد مجتهد شبستری، هرمنوتیک کتاب و سنت (چاپ دوم، طرح نو، تهران، ۱۳۷۵)، ص۱۶۱ ـ ۱۶۳٫
۲٫ John Gottfried Eichhorn
۳٫ دان کیوپیت، پیشین، ص۱۱۱؛ OCB, p. 322; Weinfeld, p.35.
۴٫ Wihelm Martin Leberecht de Wette
۵٫ OCB, p. 322; Weinfeld, p.37.
۶٫ Julius Welhausen
۷٫ OCB, p. 322; Weinfeld, p.38.
۸٫ Ferdinand Christian Baur
۹٫ OCB, p. 322.
۱۰٫ W. Robertson Smith
۱۱٫ Charles A. Briggs
آمریکا، در سال ۱۸۹۳، سمت کشیشی را از دست داد. ولی بـه زودی در همین کشورها جریان نقادی کتاب مقدس به موفقیتهایی دست یافت.(۱)
بـه هـر حـال، نقادی کتاب مقدس به صورت جریانی گسترده ادامه یافت، و از آنجا که گزارشی از کتاب مقدس میداد که بـا سـنت پیشین مسیحی بسیار متفاوت بود، در الهیات جدید مسیحی و اندیشه مسیحیت جدید بسیار تـأثیرگذار بـود.(۲)
نـقد تاریخی و یک پرسش اساسی
سؤالی که در اینجا مطرح میشود، این است که آیا پذیرش نـتایجی که در پرتو نهضت نقد تاریخی کتاب مقدس به دست آمده است، بر پذیـرش اصول حاکم بر عـصر روشـنگری مبتنی است؟ به تعبیر دیگر، آیا کسی که میخواهد در همه یا برخی از زمینهها همان روش نقد تاریخی را پیش بگیرد، ضرورتا باید اصول حاکم بر عصر روشنگری را بپذیرد؟ برخی پذیرش مطلق جهانبینی حاکم بر عـصر روشنگری را شرط چنین چیزی میدانند.(۳) اما به نظر میرسد که در این جا نیز جریان نقد تاریخی کتاب مقدس از کل نهضت روشنگری مستثنا نباشد. اشکالی که عمدتا به نهضت روشنگری وارد میشود ایـن نـیست که اصول و جهانبینی حاکم بر آن به طور مطلق خطا است؛ بلکه اشکال این است که این اصول پیشفرض علوم تجربی(۴) است و عالم تجربی حتما باید آنها را مسلم فرض کند وگـرنه تـحقیقاتش به نتیجه نمیرسد، یا اصلاً نمیتواند تحقیق کند. اما غیر از علوم تجربی، علوم دیگری هم وجود دارند که از راه تجربه و مشاهده حاصل نمیشوند. پس اشکال نهضت روشنگری این است کـه اصـولی را که در جای خود باید مسلم فرض شود، به محدودههای دیگر کشانیده و آنها را عام و مطلق فرض کرده است. بنابراین، نباید دستاوردهای عصر روشنگری را به طور مطلق کنار گذاشت، بلکه تـنها بـخشی از آنـ قابل پذیرش نیست که بـه مـحدودههای خـارج از قلمرو تجربه و مشاهده پرداخته است. درباره نقد تاریخی کتاب مقدس نیز امر به همین صورت است. باید توجه کرد که آیـا هـمه بـخشهای نقد تاریخی از قلمرو تجربه و مشاهده خارج است یـا ایـن که بخشهایی از آن این گونه است؟ اگر صورت دوم درست باشد، نباید دستاوردهای نقد
______________________________
۱٫ ibid.
۲٫ Pannenberg, p.15.
۳٫ محمد مجتهدشبستری، پیشین، ص ۱۶۱٫
۴٫ منظور از علوم تجربی در اینجا، مـعنای اخـص آن نـیست و شامل علوم تاریخی و اجتماعی و مانند آن نیز میشود.
تاریخی را به طـور کلی کنار گذاشت و حتی کسی میتواند بدون این که جهانبینی حاکم بر عصر روشنگری را به صورت مطلق بـپذیرد، در بـخشهایی هـمان روش نقد تاریخی را پیبگیرد. پس لازم است قبل از هر چیز بخشهای مختلفی را که در جـریان نـقد تاریخی به آنها پرداخته شده، بررسی کنیم.
گستره نقد تاریخی
به طور کلی، محورهایی را که در جـریان نـقد تـاریخی به آنها پرداختهاند، میتوان به دو بخش تقسیم کرد: برخی از این محورها دربـاره کـتاب مـقدس است و به اموری از قبیل نویسنده، تاریخ نگارش، لغتشناسی و… میپردازند. برخی دیگر سخن و محتوای کـتاب مـقدس را بـررسی، تحلیل و نقد میکنند. پس این دو بخش را میتوان نقد ظاهری و نقد محتوایی کتاب مقدس نامید.
الف) نـقد ظـاهری کتاب مقدس
نقد ظاهری بخشی از نقد تاریخیِ کتاب مقدس است که کاری بـه بـحث مـحتوایی و صحت و سقم مطالب ندارد، بلکه مقدم بر آن بحث است و به امور شکلی میپردازد. ایـن نـقد چند صورت دارد:
۱٫ نقد نسخهشناختی:(۱) این نقد بخشی از نقادی کتاب مقدس است که وظـیفه شـناخت و مـعرفی متن اصلی هر قسمت از کتاب مقدس را بر عهده دارد. در رابطه با هر کتاب نسخههایی متعدد و نـیز تـرجمههایی به زبانهای مختلف موجود است. این نسخهها تفاوتهای زیادی با هم دارنـد. نـقد مـتنی وظیفه دارد که نسخههای موجود یک متن را شناسایی کند و از مقایسه و بررسی آنها با یکدیگر و با کـاربرد شـیوههای جـدید حتیالامکان متن اصلی یا معتبرتر را بشناسد.(۲) این نقد نسخهشناختی یک مطالعه عـلمی و جـدید است و مواردی که عهد جدید از عهد قدیم نقل کرده است، نشان میدهد که در صدر مسیحیت ایـن دقـت در نقل هرگز مورد توجه مسیحیان نبوده است.(۳)
۲٫ نقد تاریخی:(۴) نقد تاریخی شـاخهای از نـقادی کتاب مقدس است که تلاش میکند
______________________________
۱٫ Textual Criticism
۲٫ HBD, p. 12; EB, v. 14, p. 997.
۳٫ ERE, v. 2, p. 593.
۴٫ Historical Criticism؛ هـرچند عـنوان ایـن نقد با عنوان اصلی بحث مشترک اسـت، امـا این اصطلاح دیگری است.
هر متنی را در صحنه تاریخی و جغرافیاییای که در آن پدید آمده قـرار دهـد و آنرا با توجه به مـحیط و زمـانش تفسیر کـند.(۱) هـر مـتنی در زمانی نوشته شده یا جمعآوری شـده؛ بـه دست فردی خاص تألیف یا ویراستاری شده؛ برای فرد یا مخاطبانی خـاص نـوشته شده؛ در مکان و منطقهای خاص به وجـود آمده است. بنابراین، هـریک از مـتون کتاب مقدس تاریخی خاص خـود دارنـد. نقد تاریخی به بیان تاریخ خاص هر متن میپردازد.(۲) در بسیاری از متون، زمان و مـکان و تـاریخ نگارش و نویسنده و مخاطب آنها بـهصراحت بـیان نـشده است؛ این وظـیفه نـقد تاریخی است که از لابـهلای خـودِ متن و شواهد و قرائنی که در آن وجود دارد و نیز با استفاده از دیگر قسمتهای کتاب مقدس و یـا مـتون دیگری که جزء مجموعه کتاب مـقدس نـیستند، و همچنین بـا اسـتفاده از شـواهد باستانشناسی و امثال آن، تاریخ یـک متن را مشخص کند.(۳)
۳٫ نقد زبانشناختی:(۴) نقد زبانشناختی شاخهای از نقادی کتاب مقدس است که به مـطالعه زبـانهای کتاب مقدس میپردازد تا دانشی دقـیق از لغـات، دسـتور زبـان و سـبک کتاب مقدس و دورهـ آن بـه دست آورد.(۵) مطالعه زبانی کتاب مقدس و مقایسه زبانی بخشهای مختلف با یکدیگر، علاوه بر کمک به تـعیین تـاریخ و مـحیط نگارش هر متن، به شناخت تأثیرات مـتون بـر یـکدیگر نـیز کـمک مـیکند.(۶)
۴٫ نقد سبکشناختی:(۷) این رشته شاخهای از نقادی کتاب مقدس است که انواع سبکهای ادبی را در یک متن جستوجو میکند تا شواهدی را درباره تاریخ جمعآوری، نویسنده و کاربرد گونههای مختلف نـوشتههای کتاب مقدس به دست آورد.(۸) در کتاب مقدس سبکها و گونههای مختلفی از متن، از قبیل سرگذشتهای تاریخی، متون شعری، متون حکمتآمیز، پیشگویی و مکاشفه وجود دارد. همچنین در درون خود این سبکها گونههای کوچکتری از سبک ادبی نهفته اسـت. طـبیعی است که برداشتی که از یک متن تاریخی میشود، با برداشت از یک مکاشفه یا پیشگویی یا کتاب حکمت بسیار متفاوت است. بنابراین، مشخص کردن نوع متن از نظر ادبی مقدمه تـفسیر و بـرداشت از متن است. همچنین مشخص شدن سبک ادبی یک متن و مقایسه آن با دیگر بخشهای کتاب مقدس و آثار دیگر خارج از این مجموعه به روشن شـدن امـوری از
______________________________
۱٫ EB, v. 14, p. 998.
۲٫ HBD, p. 130.
۳٫ ibid.
۴٫ Philological Criticism
۵٫ EB, v. 2, p. 196.
۶٫ ibid., v. 14, p. 997.
۷٫ Literary Criticism
۸٫ HBD, p. 131.
قبیل نویسنده، تاریخ نگارش و الحـاقی بـودن اجزایی از متن کمک میکند.(۱)
۵٫ نقد شکلی:(۲) نقد شکلی ترکیبی از نقد تاریخی و نقد ادبی است. هر متن از اجزایی از قبیل داستان، موعظه، مَثَل، مناجات، دعا و… تـشکیل شـده است. هر جزء بـرای مـدتها شکل شفاهی داشته و بعد به صورتها و در نسخههای مختلف نوشته شده و سپس شکل نهایی خود را پیدا کرده است. تقسیم یک متن به بخشها و واحدهایی کوچکتر در تحلیل ادبی صورت میگیرد؛ برای مـثال، مـتن اناجیل را به داستان، مثل، دعا و… تقسیم میکنند. بنابراین، ابتدا در تحلیلی ادبی، بخشهای یک متن معین میشوند؛ سپس در تحلیل تاریخی، بستری که یک بخش، برای مثال یک داستان، در آن به وجود آمـده و سـیری را که طـی کرده تا به شکل نهایی رسیده، بررسی میشود. کل این فرایند را، که ترکیبی از تحلیل ادبی و تاریخی اسـت، نقد شکلی مینامند.(۳)
۶٫ نقد سنتشناختی:(۴) این نقد به ردیابی سنتهای شـفاهی کـه قـبل از نوشته شدن هر متن وجود داشته است، میپردازد.(۵) یکمتن سابقهای درسنت دارد ودرزمان و مکانی خاص پدید آمده و بـه صـورت شفاهی و سینه به سینه سیر تکاملی خود را طی کرده است. نقد سنتی تـلاش مـیکند کـه این مسیر را مرحله به مرحله دنبال کرده، زوایای آن را کشف کند.(۶)
۷٫ نقد ویرایشی:(۷) این نقد بـر کار ویراستار نهایی، که از منابع قبلی برای ایجاد متن اصلی و نهایی استفاده مـیکند، متمرکز است.(۸) نقد ویـرایشی بـه مطالعه شیوهای که مؤلف یا ویراستار نهایی برای استفاده از مواد سنتی به کار برده و هدفی که گردآورنده از گنجانیدن هر یک از این مواد در این متن داشته است، میپردازد.(۹) برای مثال، نویسنده دو کـتاب تواریخ ایام از همان موادی استفاده کرده که در دو کتاب پادشاهان و دو کتاب سموئیل به کار رفتهاند. وظیفه نقاد ویرایشی این است که تغییراتی را که نویسنده دو کتاب تواریخ ایام داده و اهداف ادبی و الهیاتیای را کـه نـسبت به کاربرد این مواد داشته است، تحلیل کند.(۱۰)
۸٫ نقد قانونی:(۱۱) یک متن پس از اینکه شکل نهایی خود را گرفت، در زمانی شأن قانونی مییابد و طی فرایند قانونی شدن، برای یهودیان یا مسیحیان حـجت مـیشود؛
______________________________
۱٫ ibid.
۲٫ Form Criticism
۳٫ HBD, p. 132; EB, v. 14, p. 998.
۴٫ Tradition Criticism
۵٫ EB, v. 2, p. 19.
۶٫ EB, v. 14, p. 998; OCB, p. 323.
۷٫ Redaction Criticism
۸٫ OCB, p. 323.
۹٫ EB, v. 14, p. 998.
۱۰٫ HBD, p. 133.
۱۱٫ Canonical Criticism
بنابراین، متن قانونیشده از دیگر متون قانونی جدا و بریده نیست و باید با آنها مقایسه شود. نقد قانونی به بررسی فرایند قانونی شدن یک متن و چگونگی آن میپردازد.(۱)
مواردی که ذکـر شـد، انواع معروف نقد کتاب مقدس است که گاهی موارد دیگری را نیز به آنها میافزایند. همچنین برخی دو شیوه از شیوههای فوق را با یک عنوان میآورند. بنابراین، انواع نقد در کتابهای مختلف، از نـظر تـعداد و اسـامی، تفاوتهایی با یکدیگر دارند.
ب) نـقد مـحتوایی کـتاب مقدس
همانطور که گذشت، نقد تاریخی کتاب مقدس در بستری پدیدار شد که شناخت و طرز تفکر علمی و انتقادی سلطه داشت. کتاب مـقدس نـیز بـا همین شیوه و ابزار مورد کنکاش قرار گرفت. ابـعاد مـختلفی که تاکنون از این نقادی بیان شد، درباره صورت کتاب مقدس بود، نه محتوای آن؛ اما محتوا و مضمون کتاب مقدس نـیز از ایـن جـریان در امان نماند و مورد تحلیل و نقد قرار گرفت. شاید بتوان گـفت در میان محورهایی که در جریان نقدِ تاریخی محتوایی به آنها توجه شده، سه محور از اهمیت بیشتری برخوردارند. این سـه مـحور عـبارتاند از: سرگذشتهای منسوب به مشایخ و انبیا، اکتشافات علمی و کتاب مقدس و معجزات مـنقول در کـتاب مقدس.
۱٫ بررسی اخلاقی داستانهای مشایخ و انبیا: شکی نیست که انبیا و مشایخی که در کتاب مقدس از آنها بـه نـیکی یـاد شده است، برای پیروان این کتاب الگو و سرمشقاند و تقلید از آنان بسیار شـایسته و نـیکو اسـت. این در حالی است که در کتاب مقدس اعمالی به این افراد نسبت داده شده کـه هـرگز بـا اخلاق سازگاری ندارد. برای مثال، کتاب مقدس قتلعامهای فجیعی را به یوشع ابننون نسبت مـیدهد؛ بـه داوود نسبت میدهد که با همسر یکی از سربازانش زنا کرد و مقدمات قتل آن سرباز را فـراهم آورد؛ بـه ابـراهیم نسبت بیغیرتی میدهد؛ و… . پیروان سنتی کتاب مقدس موارد فوق را توجیه میکردند؛ برای مثال، دربـاره قـتلعامهای یوشع میگفتند که آن اقوام در اثر گناهکاری، استحقاق این مجازات را داشتند و… . اما نقادان کـتاب مـقدس، کـه به این کتاب مانند کتابهای دیگر مینگریستند و در نتیجه مجبور به توجیه نبودند، به انتقاد از مـوارد فـوق پرداخته،
______________________________
۱٫ ibid.
آنها را زیر سؤال بردند.(۱)
۲٫ کتاب مقدس و علم: در عصری که نقادی کـتاب مـقدس بـه وجود آمد، یعنی عصر روشنگری و قرن هجدهم، علوم تجربی در زمینههای مختلف بسیار پیشرفت کرده بـود. کـشفیات ایـن علوم، در ظاهر، با مواردی از کتاب مقدس سازگاری نداشت. قبل از این دوره، گزارههای عـلمی کـتاب مقدس به صورتی تعبدی پذیرفته میشد، اما این طبیعی بود که در عصر روشنگری، که شناخت عـلمی تـنها شناخت معتبر محسوب میشد، دستاوردهای علوم تجربی بر گزارههای علمی کتاب مـقدس مـقدم شود.(۲) این دستاوردها در زمینههای مختلف تاریخی، بـاستانشناسی، زبـانشناسی، کـیهانشناسی و… بود، و گزارهها و ماجراهای کتاب مقدس با ایـن دسـتاوردها سنجیده میشد و مواردی از قبیل داستان خلقت جهان و انسان و توفان نوح، که با عـلم سـازگار به نظر نمیرسید، اندیشه یـک قـوم ابتدایی و یـا اسـطوره انـگاشته میشد.(۳)
۳٫ نقد تاریخی و معجزات منقول در کـتاب مـقدس: در کتاب مقدس حوادث خارقالعادهای نقل شده است که با اصول حاکم بـر نـقادی کتاب مقدس سازگار نیست. اگر بـخواهیم شناخت علمی تجربی را تـنها راه شـناخت بدانیم و نیز قائل شویم کـه هـمه حوادث طبیعی با دیگر پدیدههای موجود در طبیعت قابل تبیین است، پس باید معجزات مـنقول در کـتاب مقدس را کنار گذاشت یا از ظـاهر لفـظیشان دسـت برداشت.(۴)
جمعبندی و نـتیجهگیری
نـقد تاریخی کتاب مقدس بـا تـوجه به اصولی پدید آمد که اندیشه و اعتقاد رایج بین اکثر فرهیختگان آن عصر بود: امـوری مـمکنالوقوعاند که مشابه آنها رخ داده است؛ حوادث ایـن جـهان همه در یـکدیگر تـأثیر و تـأثر دارند؛ این جهان یـک مجموعه خودکفا است که حوادث آن را با حوادث دیگر میتوان تبیین کرد؛ تنها شناخت معتبر، شـناخت عـلمی و تجربی است. لازمه پذیرش این اصـول ایـن بـود کـه بـه کتاب مقدس بـه مـثابه یک کتاب بشری، مانند کتابهای دیگر، نظر شود.
ابزاری که نقادان کتاب مقدس به کار مـیبردند، دسـتاوردهای جـدید علمی بود. به
______________________________
۱٫ Rogerson, p.95.
۲٫ OCB, p. 320.
۳٫ دان کیوپیت، پیشین، ۱۱۲.
۴٫ OCB, p. 320.
عبارت دیـگر، پیـشرفتهای عـلمی راه را بـر روی نـقادان گـشوده بود تا به دستاوردهای جدید درباره کتاب مقدس برسند.
همانطور که قبلاً اشاره شد، این پرسش در اینجا مطرح میشود که آیا متدینان، چون نمیتوانند اصول حاکم بـر عصر روشنگری را به عنوان یک عقیده یا جهانبینی بپذیرند، باید نتایج و دستاوردهای نقد تاریخی را به طور کامل کنار گذشته، آنها را الحاد به حساب آورند؟ آیا فردی که به اصول عصر روشـنگری اعـتقاد ندارد، نمیتواند مسیر نقادان تاریخی را در همه خطوط یا برخی از آنها دنبال کند؟
در جواب باید گفت که هر چند متدنیان نمیتوانند این اصول را به عنوان اعتقاد و جهانبینی بپذیرند، اما باید آنـها را بـه مثابه پیشفرض علوم تجربی مورد توجه قرار دهند و در غیر این صورت، علوم تجربی به نتیجه نمیرسند. اشتباه پیروان نهضت روشنگری این بود کـه ایـن اصول را مطلق انگاشتند و جهانبینی تـلقی کـردند و این باعث شد به این نتیجه برسند که تنها شناخت معتبر، شناخت علمی و تجربی است. اما شکی در این نیست که عالم تجربی باید ایـن اصـول را پیشفرض کار خود قـرار دهـد.
سؤال دیگر این است که آیا محورهایی از کتاب مقدس که نقادان بدانها پرداختهاند، در حیطه علوم تجربی میگنجند؟ اگر اینگونه باشد، باید به دستاوردهای آنان توجه کرد؛ زیرا نتیجهای که از تلاش آنـان بـه دست آمده، ارتباطی با این ندارد که آن اصول را پیشفرض دانسته باشند یا جهانبینی. اما اگر این محورهای مورد مطالعه از حیطه علوم تجربی خارج باشند، نباید از این اصول حتی به عـنوان پیـشفرض استفاده کـرد و درنتیجه، دستاوردهای نقادان را نمیتوان پذیرفت.
پیروان همه ادیانْ کتاب مقدس خود را کتابی عادی و بشری به حساب نـمیآورند؛ اما آیا این بدین معنا است که نمیتوان آن را از هیچ جهت مـورد مـطالعه نـقادانه قرار داد؟ آیا عالم تجربی با توجه به مطالعات تاریخی، زبانشناختی، باستانشناختی و… نمیتواند ادعا کند که فلان کـتاب مـمکن نیست در فلان تاریخ نوشته شده باشد؟ فرض کنیم متدینان به یک دین معتقدند کـه کـتاب مـقدسشان در سه هزار سال پیش نوشته شده است. عالم تجربی با مطالعات خویش درمییابد که ادبـیات، زبان و اصطلاحاتی که در این کتاب به کار رفته، از دو هزار سال پیش به بـعد معمول شده است. بـنابراین، بـا مقدماتی علمی به این نتیجه میرسد که این کتاب حداکثر دو هزار سال پیش نوشته شده
است. بهنظرمیرسد که دراین صورت عالم تجربی ازحیطه علومتجربی فراتر نرفته است وهرگزپیروان اینکتاب نمیتوانند مـدعی شوند که با اینکه اینادبیات،زبان واصطلاحات مربوط به دوهزار سال پیش است، اما به صورتی معجزهآسا سه هزارسال پیش در این کتاب به کار رفته است؛ چون هر کتابی حتما بـا زبـان مخاطب خود سخن میگوید.
آنچه درباره نقد صوری کتاب مقدس گفته شد، همه از این قبیلاند و در حیطه علوم تجربی قرار دارند. بنابراین، نمیتوان دستاوردهای نقادی کتاب مقدس را در این زمینه تخطئه کـرد. در بـاب تعارض گزارههای کتاب مقدس با علم در زمینه طبیعیات و کیهانشناسی و مانند آن، نمیتوان گفت که عالم تجربی از حیطه خود فراتر رفته، بلکه این حیطه خاص علوم تجربی است. حال روشن اسـت کـه اگر در یکی از مسائل علوم تجربی، حکمی با قطع و یقین ثابت شد که با ظاهر کتاب مقدس سازگاری نداشت، نمیتوان عالم تجربی را واداشت که ظاهر کتاب را تعبدا بپذیرد. بنابراین، راهـ بـرای دسـت برداشتن از آن ظاهر، و اسطورهانگاری یا حـداکثر مـسکوت گـذاشتن آن باز میشود.
در مورد مسائل غیراخلاقی منسوب به برخی از مشایخ و انبیا، معلوم است که همه، چه عالمان تجربی و چه دیگران، حق دارنـد کـه سـؤال کنند و اگر پاسخ قانعکنندهای نیافتند آنها را کنار بـگذارند.
تـنها مسئلهای که میماند، ناسازگاری معجزات با اصول رایج در عصر روشنگری است. در جریان نقد تاریخی کتاب مقدس، در بین مواردی کـه ذکـر شـد، این تنها موردی است که نقادان، اصول علوم تجربی را بـه کار گرفته ولی از حیطه آن فراتر رفتهاند. به تعبیر دیگر، در این صورت این اصول دیگر صرفا پیشفرض نیستند، بـلکه بـه دایـره اعتقادات و جهانبینی پیوستهاند؛ هرچند در اینجا نیز برخی گفتهاند که نقادان مـعجزات را بـهطورکلی رد نکردهاند، بلکه آن را به آن کثرت و فراوانی که در کتاب مقدس آمده است، نپذیرفتهاند.(۱) بنابراین، نمیتوان با این اسـتدلال کـه جـهانبینی حاکم بر جریان نقد تاریخی برای متدینان قابل قبول نیست، همه دسـتاوردهای آن را رد کـرد، چـنانکه برخی چنین کردهاند.(۲)
نکته دیگر این است که نقادان با کتاب مقدس، مانند کـتابهای دیـگر، نـقادانه برخورد
______________________________
۱٫ OCB, p. 320.
۲٫ محمد مجتهدشبستری، پیشین، ص ۱۶۱.
میکردند. سنتگرایان در اعتراض میگفتند:
تورات و انجیل کتابهای مقدس و آسمانیاند و مـؤلفشان خـود خداست: کلام پروردگارند خطاب به انسان. تنها طرز خواندن درست، و یگانه راه گشودن رمـوز آنـها، قـرائت آنها با حضور ذهنِ ایمان سنتی است. برخورد انتقادی با آنها قطعا زیبنده نـیست، چـرا که به اصل مطلب تردید راه میدهد، و از اول، کتاب مقدس را نه کلام خدا بلکه کـتابی صـرفا بـشری میشمارد.(۱)
اما نقادان پاسخ میدادند که:
دین و کتاب مقدس بسیار است. نباید جزماندیش بود و یـکی را بـر حق دانست و دیگران را نادیده انگاشت. همه کتابهای مقدس را باید با دید سـنجشگر خـواند، و بـه داوری ارزشهای دینی و اخلاقی که میآموزند و اطلاعات تاریخی که میدهند پرداخت. از این گذشته، انجیل مسیحیان بـه وضـوح سـندی بشری و تاریخی و وابسته به زمانها و مکانهای مشخصی در گذشته است. اگر آن را منبع اطـلاعات خـود سازیم، باید همان پرسشهایی را از آن بکنیم که از دیگر مدارک تاریخی میکنیم.(۲)
______________________________
۱٫ دان کیوپیت، پیشین، ص ۱۰۹٫
۲٫ همان، ص۱۱۰٫
کتابنامه
۱٫ برلین، ایـزایا: عـصر روشنگری، ترجمه پرویز داریوش، تهران، سپهر، ۱۳۴۵.
۲٫ کیوپیت، دان: دریای ایمان، ترجمه حسن کـامشاد، تـهران، طرح نو، چاپ اول، ۱۳۷۶٫
۳٫ مجتهد شبستری، محمد: هـرمنوتیک، کـتاب و سـنت، تهران، طرح نو، چاپ دوم، ۱۳۷۵٫
۴٫ HBD: Achtemeier, Paul J.: Harpers Bible Dictionary, Harper san Francisco, 1985.
۵٫ OCB: M. Metzger, Bruce and D. Coogan, Michael: The Oxford Companion to the Bible, Oxford University Press, New York, 1993.
۶٫ Rogerson, John: “The Old Testament: historical study and new roles”, Byrne, Peter and Houlden: Companion Encyclopedia of Theology, London and New York, 1995.
۷٫ EB: The New Encyclopedia Britannica, v. 14 & 2, Encyclopadia Britannica, INC., 15th Ed., U.S.A, 1995.
۸٫ The Chief Works of Benedict De Spinoza a Theologico – Political Treatise and a Political Treatise, Translated from the Latin by R. H. M. Elwes, New York.
۹٫ ERE: Dobschütz, E. von: Bible in the Church, Encyclopedia of Religion and Ethics, ed.: James Hastings, v. 2, New York, Charles Scribner””s Sons.
۱۰٫ Wolfhart Pannenberg, An Introduction to Systematic Theology, U.S.A., 1928.
۱۱٫ Weinfeld, Moshe: Bible Criticism, Contemporary Jewish Religious Thought, ed.: Arthur A. Cohen and Paul Mendes – Flohr, New York, 1987.