زادروز مهر
یـکم
بیست و پنجم آخرین ماه میلادی، دسامبر، یادآورِ میلاد پیامآورِ محبت و دوستی، حضرت عـیسی بـن مـریم است. یلدای ایرانیان نیز که یادآورِ تولد مهر و آفتاب در پی درازترین شب و کوتاهترین روز سال است چـند روزی پیش از زادروزِ مسیح است. شاید کسانی که این روزها را ایام تولد مسیح قلمداد کـردند و یکشنبه مقدس را روز آفتاب (Sunday)نـامیدند ـ مـتأثر از آیین میترا یا مستقل از آن ـ میخواستند نشان دهند که مسیح همان «نوری است که در تاریکی میدرخشد» (یوحنا، ۱:۵). بنا به نقل یوحنّا، عیسی خود نیز گفته است «من نور جهان هستم، هر کـه مرا پیروی کند، در تاریکی نخواهد ماند، زیرا نور زنده راهش را روشن میکند» (یوحنا، ۸:۱۲). پیامبران همگی از تبار نور و در شمار روشنگران راه خدایند که خود نور آسمانها و زمین است، و کتابهای آسمانی همه از جنس نـور و روشـناییاند: «و ما تو را فرستادیم چونان گواه و بشارتدهنده و بیمدهنده و دعوتکننده به خدا و چراغی روشنگر» (احزاب: ۴۶)؛ «پس ایمان بیاورید به خدا و پیامبرش و نوری که فرو فرستادیم» (تغابن: ۸)؛ «و نوری روشنگر را به سوی شما فروفرستادیم» (نـساء: ۱۷۴)؛ «مـا تورات را فروفرستادیم که در آن، هدایت و نور است» (مائده: ۱۶)؛ «و به او انجیل را دادیم که در آن، هدایت و نور است» (مائده: ۴۶).
از آنجا که نور هیچ گاه از روشنی و روشناییبخشی نمیافتد و حقیقتی نسخ شدنی و زوال یافتنی نیست، هـر دیـن آسمانیِ نوی فقط در پی برقرار نگاه داشتن و پرفروغتر کردن چراغی است که پیامبران پیشین برافروختهاند. ابرهای تاریکی و غبارهای نادانی موانعی هستند در برابر پرتوافکنی خورشید؛ عیسی میگفت: «گمان مبرید که آمـدهام تـا تـورات
موسی و نوشتههای سایر انبیاء را مـنسوخ کـنم، مـن آمدهام تا آنها را تکمیل نمایم و به انجام برسانم» (متی: ۵:۱۷). مسیح آمد تا حقیقت دین را از زیر آوار نفسگیر شریعتِ سخت گیرانه فریسیان یـهودی بـیرون کـشیده، آفتابی کند. فریسیان با جمود بر ظواهر شـریعت روزنـههای درخشش گوهر دین را کور کرده بودند و به نام دین، راه را بر ملکوت خدا بسته بودند. موعود آنان نیز کسی بـود کـه قـرار بود بر شکوه و جلال دنیاییِ آنان بیفزاید و ُملک زمین را از آنـِ آنان کند، اما مسیح آمد تا ملکوت آسمانها را نشان دهد و رستگاری معنوی را پیشکش آدمیان کند. و البته هرگز مـسیح احـکام شـریعت را سبک نمیشمرد و ترک آنها را روا نمیدانست: «به راستی به شما میگویم کـه از مـیان احکام تورات، هر آنچه باید عملی شود یقینا همه یک به یک عملی خواهند شد، پس اگـر کـسی از کـوچکترین حکم آن سرپیچی کند و به دیگران نیز تعلیم دهد که چنین کنند او در مـلکوت آسـمان از هـمه کوچکتر خواهد بود» (متی، ۵:۱۸). مسیح بیش از همه، از برخی عالمان مذهبیِ یهود شکایت داشت کـه «احـکام دیـنی را همچون بارهای سنگینی بر دوش شما میگذارند، اما خودشان حاضر نیستند آنها را به جا آورنـد. هـر کاری میکنند برای تظاهر است… چه قدر دوست میدارند که در میهمانیها ایشان را در صـدر مـجلس بـنشانند و در عبادتگاهها همیشه در ردیف جلو قرار گیرند. چه لذتی میبرند که مردم در کوچه و خیابان ایـشان را تـعظیم کنند… وای به حال شما ای علمای دینی و فریسیان چقدر ریاکارید! نه میگذارید دیگران بـه مـلکوت خـداوند وارد شوند و نه خود وارد میشوید». (متی، باب بیست و سوم). مسیح میگوید «آنچه را علمای مذهبی و فریسیان بـه شـما تعلیم میدهند به جا آورید، اما هیچ گاه از اعمالشان سرمشق نگیرید، زیـرا هـرگز بـه تعالیمی که میدهند خود عمل نمیکنند» (متی، ۲۳:۲).
قرآن کریم نیز شرط ایمان و تقوا را ایمان بـه پیـامبران و کـتابهای پیشین آسمانی میداند. (رک: بقره: ۴، ۱۳۶، ۲۸۵؛ آلعمران: ۸۵؛ شوری: ۱۳ و…) قرآن کریم خود را مصدق و مؤیّد کـتابهای پیـشین میداند (بقره: ۴۱، ۹۷؛ آلعمران: ۳؛ مائده: ۴۶) و اگر از هیمنه خویش بر کتابهای پیشین سخن میگوید (مائده: ۴۸)، به شأن نـگاهبانیِ خـویش از میراث پیشینیان ـ همراه با حق تصرف در برخی از جزئیات ـ اشارت دارد (رک: المیزان، ج۵، ص۳۴۸). مـا بـه آنچه آخرین پیام آسمانی آورده است مأمور و مـتعهدیم، نـه از آن رو کـه خط بطلانی بر شرائع گذشته میکشد، بـلکه از آنـ رو که آیین حنیف نوح،
ابراهیم، موسی و عیسی را احیا میکند و غبارها را از چهره پاک آن میزداید تـا هـر چه بیشتر، شعاع نور الاهـی بـتابد و راه ملکوت آشـکارتر شـود. روشـن است که در اینجا سخن از خطوط کـلی و اصـلیِ ادیان پیشین است وگرنه، تغییر و تبدیل در برخی از فروع در هر دین جدیدی وجـود داشـته و نشانه مراعات تحولات زمانه است. (رکـ: اناجیل اربعه به ویـژه آیـه پیشگفته، متی، ۵:۱۸ و قرآن کریم، آلعـمران: ۵۰ کـه ناظر به تحلیل برخی از محرّمات شریعت موسی توسط حضرت عیسی است و انعام: ۱۴۵ و ۱۴۶ و اعـراف: ۱۵۷ کـه به تغییر و تسهیل برخی از فـروعات فـقهی در اسـلام نسبت به آیـینهای گـذشته به ویژه یهود اشـاره دارد).
دوم
اهـتمامی که قرآن کریم نسبت به ادیان گذشته و پیامبران و کتابهای مقدس آنان نشان میدهد آنـچنان کـه باید و شاید در نوع مواجهه مسلمانان و عـالمان دیـنی با مـیراث دیـنیِ گـذشتگان بروز و ظهور نیافته اسـت. ایمان به پیامبران گذشته و کتابهای آنها که در شمار ارکان ایمانیِ یک مسلمان آمده است (بـقره: ۲۸۵) بـرای ما جز یک اذعان لفظی یـا یـک بـاور قـلبیِ صـِرف نبوده است. ایـنکه ایـن باور در کجا تحقق و تبلور عینی مییابد کمتر مسئله ما بوده است. کمال دین اسلام را به مـعنای بـیاعتنایی بـه معارف دینیِ دیگران گرفتیم. و سخنگفتنِ قرآن از تـحریف در ادیـان گـذشته را بـه مـعنای بـیاعتباری همه گزارههای موجود در آن متون تلقی کردیم.
مقام و منزلت ویژه حضرت مسیح و مادرش مریم عذراء را در قرآن کریم بنگریم: «مسیح، عیسی بن مریم پیامبر خدا و کلمه او است که آن را بـه سوی مریم افکند» (نساء: ۱۷۱)؛ «به عیسی بن مریم دلائل روشن دادیم و او را از مددهای روح القدس برخوردار ساختیم» (بقره: ۲۵۳)؛ «مَثَل عیسی نزد خدا مانند مَثَل آدم است که او را از خاک آفرید، سپس به او گفت باش پسـ او بـود شد» (آل عمران: ۵۹)؛ «آنگاه که خدا گفت ای عیسی من تو را میمیرانم [یا به طور کامل میگیرم] و تو را به سوی خودم بالا میبردم و تو را از [پلیدیِ] کفار پاک میسازم» (آلعمران: ۵۵)؛ «نام او مسیح، عـیسی بـن مریم است؛ آبرومند در دنیا و آخرت، و از مقربان است» (آل عمران: ۴۵) «ای مریم این [خوراک[ از کجا به تو رسیده است؟ گفت آن از جانب خداست» (آل عمران: ۳۷)؛ «و آنگاه که
فرشتگان گـفتند ای مـریم خدا تو را برگزید و تو را پاک سـاخت و تـو را بر زنان جهانیان برتری داد» (آل عمران: ۴۲)؛ «ای مریم در برابر پروردگارت خضوع کن و سجده نما و با رکوع کنندگان رکوع به جا آور» (آل عمران: ۴۳)؛ «و خداوند برای مؤمنان مـَثَلی را زد… و مـریم دختر عمران را که دامـانش را پاک نـگاه داشت» (تحریم: ۱۱ و ۱۲)؛ «و پسر مریم و مادر او را نشانهای قرار دادیم» (مؤمنون: ۵۰) «و در او [مریم] از روح خود دمیدیم و او را و پسرش را نشانهای برای جهانیان قرار دادیم» (انبیاء: ۹۱).
جایگاه والایی که قرآن کریم برای حضرت عیسی قائل است ـ کـه هـیچ پیامبری پیش از او در این منزلت همطراز او نیست ـ، و مقام رفیعی که قرآن کریم برای حضرت مریم قائل شده ـ که هیچ زنی در قرآن به چنان مقامی نائل نشده است ـ ، در مواجهه مسلمانان با آن دو شـخصیت مـعنویِ بزرگ چـندان مشهود و ملموس نیست. به عنوان یک نمونه ـ که البته بیشتر جنبه نمادین دارد ـ میتوان به عبور توأم بـا سکوت مسلمانان از کنار سالگرد تولد حضرت مسیح اشاره کرد؛ گویا تـجلیل از آن حـضرت بـه معنای پیوستن به جامعه مسیحیان است. البته پرواضح است که این بیاعتنایی ریشه در بیاعتنایی و بلکه ستیز دیـرین جـوامع مسیحی و مجامع کلیسایی با اسلام و پیامبر و کتاب آسمانیِ آن دارد. اما هرچند میتوانیم مسیحیان را بـه خـاطر ایـن رفتار ـ که دقیقا همان رفتار ناموجه یهودیان و عالمان دینیِ آنها با حضرت مسیح و گروندگان بـه او است ـ سرزنش کنیم، اما روا نیست که باورها و مقدسات دینی خودمان را نیز به خـاطر آن غفلت یا خصومت نـادیده بـگیریم.
سوم
علاوه بر تجلیل و تکریم پیامبران و قدیسان ادیان گذشته، تأمل در متون دینی آنها نیز ـ که اگر به همین صورت موجود، کتابهای مُنْزَل نباشند، قطعا حاوی وحی الاهی هستند ـ از سودمندترین تلاشهای ایـمانی و معنویای است که مورد غفلت قرار گرفته است، چه کسی میتواند از کنار مواعظ بلیغ حضرت موسی که نمونه جامع و برجسته آن در سِفر تثنیه آمده است بیتفاوت بگذرد؟ یا تحت تأثیر مزامیر داود قرار نگیرد؟ یـا مـوعظه عیسی بر فراز کوه را که در انجیل متی آمده است بخواند و منقلب نشود: «خوشا به حال آنان که نیاز خود را به خدا احساس میکنند، زیرا ملکوت آسمان از آنِ ایشان است. خـوشا بـه حال ماتمزدگان، زیرا ایشان تسلی خواهند یافت. خوشا به حال فروتنان، زیرا
ایشان مالک تمام جهان خواهند گشت. خوشا به حال گرسنگان و تشنگان عدالت، زیرا سیر خواهند شد. خـوشا بـه حال آنان که مهربان و با گذشت هستند، زیرا از دیگران گذشت خواهند دید. خوشا به حال پاکدلان، زیرا خدا را خواهند دید. خوشا به حال آنان که برای برقراری صلح در مـیان مـردم کـوشش میکنند، زیرا ایشان فرزندان خـدا نـامیده خـواهند شد. خوشا به حال آنان که به سبب نیک کردار بودن آزار میبینند، زیرا ایشان از برکات ملکوت آسمان بهرهمند خواهند شد» (مـتی، ۵:۳ـ۱۰).
کـوششهای مـعرفتطلبانه دینپژوهان دیگر ادیان نیز برای ما مغتنم و مـحترم اسـت. مشکلاتی که پیش روی مؤمنان و اندیشمندان دینی ما قرار دارد در موارد و مواضع بسیاری با نوع مشکلات دیگر ادیان اشتراکها و شباهتهایی دارد. از ایـن رو راهـ حـلها و پاسخهای عالمان یک دین میتواند به کار عالمان دین دیـگر هم بیاید و البته این کوششها به تلاشهای کلامی و دفاعی محدود نمیشود. کوشش برخی عالمان دینی برای راهیافتن بـه عـمق مـعنوی و اخلاقی دین نیز میتواند الهام بخش دیگران باشد. گنجینههای معنوی و عـرفانیِ ادیـان آنچنان غنی و پربار است که میتواند برای همه انسانها در همه سطوح و در همه زمانها معنابخش و جهتدهنده بـاشد. در هـمین نـقطه است که بسیاری از تشخصها و خودبینیها فرو میریزد و زبانها همچون دلها و جانها بـه هـمدیگر نـزدیک میشوند.
قرآن کریم به ما میآموزد که حتی نسبت به توده مؤمنانِ دیگر ادیـان بـه ویـژه عالمان و زاهدان آنها نیز رفتاری توأم با احترام داشته باشیم (مائده: ۹۹). به خصوص نـسبت بـه مسیحیان و نیز کشیشان و راهبان مسیحی این توصیه به صورت مؤکدتری وجود دارد. قرآن کـریم عـلیرغم ایـنکه از لحاظ فکری و اعتقادی به یهودیان کمتر خرده میگیرد و بیشترین انتقادهایش را به مسیحیان معطوف سـاخته اسـت، از لحاظ عملی و واقعیتهای عینی، مسیحیان را به مسلمانان نزدیکتر دانسته است (مائده: ۸۲) و در ستایش از بـرخی روحـانیان و زهـدپیشگان مسیحیِ زمان خود فرموده است: «زیرا برخی از آنان [مسیحیان [کشیشان و راهبان هستند آنان [= مسیحیان] تـکبر نـمیورزند و آنگاه که آنچه را که به سوی این پیامبر فروفرستاده میشود میشنوند مـیبینی کـه اشـک از چشمانشان به خاطر حقیقتی که شناختهاند سرازیر میشود. میگویند: پروردگارا ایمان آوردیم، پس ما را در شمار گـواهان بـنویس» (مـائده: ۸۲ـ۸۳) و نسبت به همه مؤمنان حقطلب و کوشا
میفرماید: «کسانی که [به اسلام] ایـمان آوردنـد و کسانی که یهودی شدند و مسیحیان و صائبیان، هر کس به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد و کار نـیک انـجام دهد برای ایشان است مزدشان نزد پروردگارشان و هیچ ترسی بر آنان نـیست و انـدوهناک نخواهند شد» (بقره: ۶۲ و رک: مائده: ۶۹).