مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)
تحلیلی معرفتی از بساطت و غیریت وجود
مقاله ۷، دوره ۴۳، شماره ۲، زمستان ۱۳۹۴، صفحه ۱۱۵-۱۲۶ | |
نوع مقاله: علمی -پژوهشی | |
نویسندگان | |
میلاد نوری یالقوزآغاجی ۱ ؛ روح الله عالمی۲ | |
۱دانشجوی دوره دکتری رشته فلسفه دانشگاه شهید مطهری | |
۲دانشیار بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه تهران | |
چکیده | |
وجود در فلسفه کانت به مفهومی مقولی بدل میشود که با انکار عینیت وجود به مثابه کمال، در یک چرخش ذهنگرایانه جدایی ذهن و عین را نتیجه میدهد. اما خارجیت وجود مبنایی است که نمیتوان به آسانی از آن عبور کرد؛ هرچند با مشکل بساطت و غیریت، و تاریخی و فراتاریخی بودن مواجه است. مسئله این است که چگونه باید از تنگنای این تعارضات عبور کرد. با فرض قاعده فرعیه، میتوان ضمن نقد سفسطه، به اثبات وجود به مثابه امر مشترک میان عین و ذهن راه یافت. حقیقت هستی بسیط است و در بساطتاش سیطره مطلق بر هر کثرتی دارد و از همین رو به مثابه کل، تمام کثرات را در خود دارد و بدون استثنا برای همه هست. به اینترتیب، بر اساس تشکیک وجود، غیریت هستی را باید ناشی از حدود بساطت آن دانست. هرآنچه بهرهمند از هستی است با هستی بسیط مواجه است، مواجههای که تکین و خاص است. هستی حقیقت بسیطی است که در مقام تحقق در دیگری حضور یافته و بساطت آن غیبت تلقی میشود، حال آنکه غیریت، چیزی جز تعین بساطتِ «هستی» نیست. | |
کلیدواژه ها | |
هستی؛ معرفت؛ بساطت؛ غیریت؛ من؛ دیگری https://jop.ut.ac.ir/article_58372_64ed110eaabe8d41d8a8f224a7e9fc94.pdf |