مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

کاوشی در حدیث دحوالارض

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (از صفحه ۲۷۳ تا ۲۹۴)
کاوشی در حدیث دحوالارض (۲۲ صفحه)
نویسنده : لازری،زهرا

چکیده

روز بیست و پنجم ذیقعده را «دحو الارض» نام نهادهاند. اعتقاد رایج بر این است که در ابتدا تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین فراگرفته بود، این آبها به تدریج در گودالهای زمین جای گرفتند، خشکیها از زیر آب سر برآوردند و با مرور زمان گسترده شدند، و اولین نقطهای که از زیر آب بیرون زد، موضع خانه کعبه بوده است.در این مقاله تبیین میشود که «دحو» در احادیث میتواند به دو معنا استنباط شود: گسترش زمین و حرکت زمین؛ و حمل دحو به هر دو معنا امکانپذیر است.نویسنده در نوشتار حاضر، ضمن بیان منابع احادیث دحو الارض و بررسی اسناد آن، به معناشناسی کلمه دحو میپردازد، و با ذکر مستندات مشخص میکند کدام یک از دو معنای دحو مورد نظر است، همچنین تلاش میکند احادیث را با قرآن و سنت متواتر مقابله کند تا صحت و سقم آنها مشخص شود.

کلمات کلیدی

دحو الارض، کعبه، گسترش زمین، قرآن، بررسی حدیث.
حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۷۳)


‌ ‌‌‌کـاوشی‌ در حدیث دحو الارض

سید علیاکبر ربیع نتاج۱*

زهرا لازری۲**

چکیده:

کلیدواژهها:

  1. دانشیار‌ دانشگاه‌ مازندران‌/ sm.rabinataj@gmail.com
  2. دانـشجوی کـارشناس ارشـد دانشگاه مازندران/ zahralazari@aol.com
حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۷۴)


طرح مسئله

در‌ کتب ادعیه و آداب و سنن، شب و روزی به عنوان شب و روز «دحو الارض» ثبت‌ شده اسـت.

دحو الارض‌ به‌ معنی گستردن زمین است. دَحو از جهت لغوی به معنی گـستردن است و بعضی آن را به مـعنی پرتـاب کردن و تکان دادن چیزی از محل اصلیاش نیز معنا کرده‌اند(راغب اصفهانی، ۱۴۱۸‌ق، ص۳۰۸) و چون این دو معنا لازم و ملزوم یکدیگرند به یک مطلب برمی‌گردند، بنابراین مراد از دحو الارض این است که زمین از زیر کعبه گسترانیده شد، پس از آنـکه تمام سطح‌ کره‌ زمین را آب فرا گرفته بود، خداوند اراده کرد زمین را از زیر آب بیرون آورد تا برای زندگی موجودات مهیا گردد، چنانکه در قرآن آمده است: «وَالْأَرْضِ وَ مَا‌ طَحَاهَا‌» (شمس: ۶) و «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا»(نـازعات: ۳۰) خـداوند در این آیه و آیات قبل از آن در مورد پیدایش و آفرینش زمین سخن میگوید. بسیاری از مفسران از جمله طبرسی بر‌ این‌ باورند که این آیه، به دحو الارض اشاره دارد و منظور آن است که در آغاز، تمام سطح زمـین را آبـهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین، فراگرفته بود. این آبها‌ به‌ تدریج‌ در گودالهای زمین جای گرفتند‌ و خشکیها‌ از‌ زیر آب سر بر آوردند، روز به روز گستردهتر شدند تا به وضع فعلی درآمدند. نخستین بـرآمدگی کـه آشکار شد، موضع‌ خانه‌ کعبه‌ بود و این مسئله بعد از آفرینش زمین و آسمان‌ روی‌ داد.(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۱۰۱)

سؤالی که در اینجا مطرح است این است که آیا استنباط مذکور از‌ روایات‌ موسوم‌ بـه دحـو الارض صـحیح است؟ آیا زمین در ابتدا زیر آبـ‌ بـوده و از زیـر کعبه سر بیرون آورده است؟ آیا از کلمه دحو الارض معنای دیگری غیر از گستردن زمین‌ استنباط‌ نمیشود؟ آیا‌ این احادیث از صحت لازم برخوردار است؟

لازم به ذکر است احـادیثی‌ کـه‌ در ایـن زمینه آمده، بیشتر از منابع شیعه نقل میشود کـه مـناسب مینماید ابتدا به طرح‌ آنها‌ بپردازیم‌.

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۷۵)


احادیث دحو الارض

۱٫ علی بن محمد، عن سهل بن زیاد، عن منصور‌ بن‌ العـباس‌، عـن صـالح اللفائفی عن ابی عبدالله( قال: «إن اللَهَ عَزَّوَجَلَ دَحی الارضَ مـِن تَحتَ‌ الکَعبَه‌ الی‌ منی ثُمَّ دَحاها مِن منی الی عرفات ثُّم دَحاها مِن عرفات الی منی فَالارض‌ مِن‌ عرفات و عـرفات مـِن مـنی و منی مِن الکَعبَه.»(کلینی، ۱۳۸۴ق، ج۴، ص۱۸۸؛ کتاب حج)

ترجمه‌: علی‌ بن‌ محمد از… صـالح اللفـائفی از امام صادق( روایت میکند: به درستی که خداوند زمین‌ را‌ از زیر کعبه تا منی حرکت داد، سپس از مـنا تـا عـرفات و سپس‌ از‌ عرفات‌ تا منا، پس زمین از عرفات، و عرفات از منا، و منا از کعبه گسترش یـافت.

۲٫ عـن‌ سـهل‌ بن زیاد، عن یوسف بن السخت ابویعقوب البصری، عن حمدان بن النضر‌، عن‌ مـحمد‌ بـن عـبدالله الصیقل، عن الرضا( قال: «فی خَمسَه و عشرین مِن ذی القَعدِه نَشرت الرَّحمَه، و دحیت‌ فیه‌ الارضـ‌ و نـَصبت فیه الکَعبهَ و هَبط فیه آدم.» (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۲۱۷)

سهل بن‌ زیاد‌ از محمد بن عبدالله الصیقل از امـام رضـا( روایـت میکند: در بیست و پنجم ذی القعده رحمت‌ خدا‌ نشر یافته، و زمین در این روز گسترش یافته و کعبه در آن نـصب‌ شـده‌ و آدم در این روز به زمین هبوط‌ کرده‌ است‌.

۳٫ حدثنا علی بن احمد بن موسی رحـمه‌ اللهـ‌ قـال حدثنا محمد بن ابی عبدالله، عن محمد بن اسماعیل، عن علی بن‌ العباس‌ قال حـدثنا القـاسم بن الربیع‌ الصحاف‌، عن محمد‌ بن‌ سنان‌: «إن أبا الحسن الرضا( کتب إلیـه‌ فـیما‌ کـتب من جواب مسائله عله وضع البیت وسط الارض لانه الموضع الذی‌ من‌ تحته دحیت الارض و کل ریـح تـهب‌ فـی الدنیا فإنها تخرج‌ من‌ تحت الرکن الشامی و هی أول‌ بقعه‌ وضعت فی الارض لأنـها الوسـط لیکون الفرض لأهل المشرق و المغرب سواء.»(ابن بابویه‌ قمی‌، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۹۹)

«علی بن احمد‌ بن‌ موسی‌ از… از محمد‌ بـن‌ سـنان روایت کرده: امام‌ رضا‌( در جواب سؤال علت وضع خانه کعبه در وسط زمـین بـرای او نوشت: آنجا‌ موضعی‌

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۷۶)


است که زمین از زیـر آنـ‌ حـرکت‌ کرده و همه‌ بادها‌ که‌ در دنیا میوزد، از‌ زیـر رکـن شامی کعبه خارج میشود و آن اولین بقعهای است که در زمین وضع شده‌، چون‌ آن وسـط زمـین است و برای اهل‌ مشرق‌ و مـغرب‌ تـکلیف‌ آن‌ یـکسان اسـت.»

۴٫ عـن‌ سیف‌ بن عمیره، عن ابی بـکر الحـضرمی عن أبی عبدالله علیه السلام قال: «لما أراد الله تعالی‌ أن‌ یخلق‌ الأرض امر الریـاح فـضربن وجه الماء حتی‌ صار‌ موجا‌، ثـم‌ ازبد‌ فصار‌ زبدا واحـدا، فـجمعه فی موضع البیت، ثم جـعله جـبلا من زبد ثم دحی الأرض من تحته.»(عروسی حویزی، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۶۵)

«سیف بن عمیره از ابی بـکر حـضرمی‌ از امام صادق( نقل میکند: خـدای مـتعال چـون خواست که زمـین را بـیافریند، بادها را فرمان داد تا بـه شـکم آب برخورد کرد، تا از آن موجی درست شد، سپس‌ موج‌ آب، کف کرد، پس همه کفها به هـم مـتصل گردید، خداوند کفهای متصل را در جای خـانه کـعبه گرد آورد و آن را کـوهی از کـف قـرار داد، و سپس زمین‌ را‌ از زیر آن بـسط داد.»

۵٫ أخرج ابن المنذر عن ابی هریره قال: «إن الکعبه خلقت قبل الارض بألفی سنه و هی من الارض، إنـما‌ کـانت‌ حشفه علی الماء علیها ملکان‌ مـن‌ المـلائکه یـسبحان، فـلما أراد اللّه أن یـخلق الارض دحاها منها، فـجعلها فـی وسط الارض.»(سیوطی، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۹۳)

«ابن منذر از ابی هریره نقل میکند‌: همانا‌ کعبه قبل از زمین‌ خلق‌ شد به هـزار سـال و آن از زمـین است، همانا جزیرهای بر آب است که بـر آن دو فـرشته از فـرشتگان الهـی هـستند کـه خدا را تسبیح میکنند، پس زمانی که‌ خدا‌ زمین را خلق کرد آن را از زیر کعبه حرکت داد، پس آن را در وسط زمین قرار داد.»

بررسی سندی احادیث

اکنون به بررسی رجالی افرادی که احادیث دحو‌ الارضـ‌ را نقل‌ کردهاند، میپردازیم.

۱٫ صالح اللفائفی:

ج۱، ص۴۰۸؛ موسوی خویی، ۱۴۱۳ق، ج۱۰، ص۶۳) در مورد این راوی جرح و

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۷۷)


تعدیلی بیان‌ نشده، پس مهمل است.

۲٫ منصور بن العباس:

۱۱۰۲٫ منصور بن العباس‌، ابوالحسن‌ رازی‌، راوی دیگر این روایت، مضطرب الامر است.(نـجاشی، ۱۴۲۷ق، ص۴۱۳)

۳٫ سـهل بن زیاد:

عالمان علم رجال در ‌‌توثیق‌ و تضعیف او اختلاف کردهاند. مامقانی نظریات دو طرف را به تفصیل بیان کرده‌، و وثاقت‌ او‌ را برگزیده و برای آن دلایلی آورده است، و دلیل قائلین به ضعف را رد کرده است‌.

بزرگان اصـحاب حـدیث به او اعتماد کردهاند مانند صدوقان، که کلینی و سهل بن‌ زیاد شیخ و استاد او‌ هستند‌ و از او در موارد زیادی از کافی بدون واسطه روایت کردهاند، بهویژه صدوق در مـن لا یـحضره الفقیه و شیخ طوسی در رجال خـود آوردهـاند که سهل بن زیاد مورد اعتماد است‌ و در مورد او بدگویی نکردهاند.(سید بحر العلوم، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۲۱ـ۲۴)

اما نجاشی، او را ضعیف و غیر معتمد دانسته است و حتی احمد بن مـحمد بـن عیسی به غلو و کـذب او شـهادت‌ داده‌ است.(نجاشی، ۱۴۲۷ق، ص۱۸۵) ابن غضائری گفته او جداً ضعیف است، و او را فاسد المذهب و فاسد الحدیث دانسته است.(ابن غضائری، بیتا، ج۵، ص۲)

وحید بهبهانی در تعلیقه خود بر رجال میرزا‌ محمد‌ استرآبادی در مورد سهل بـن زیـاد این چنین میگوید: سهل بن زیاد، ضعفش مشهور و عاری از وثاقت است. او کثیر الروایه است. مجلسی اول در وجیزه در مورد او‌ گفته‌ است: ضعیف است.(سید بحر العلوم، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۲۱-۲۴)

۴٫ علی بن محمد:

علی بن مـحمد بـن ابراهیم بـن ابان الرازی الکلینی معروف به علان، ثقه و عین است. وی صاحب‌ کتاب‌ أخبار‌ القائم علیه السلام بوده است‌.(نـجاشی‌، ۱۴۰۸‌ق، ج۲، ص۸۸)

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۷۸)


۵٫ محمد بن عبدالله الصیقل:

محمد بن عبدالله الصیقل الازدی: برقی معتقد اسـت کـه او از اصـحاب امام رضا( است، از‌ کسانی‌ است‌ که ابا الحسن موسی( را درک کرده است‌.(موسوی‌ خویی، ۱۴۱۳ق، ج۱۷، ص۱۴۸) در مورد جرح و تعدیل او گـزارشی ‌ ‌نـرسیده، پس مهمل است.

۶٫ حمدان بن النضر:

در مورد‌ این‌ راوی‌ جرح و تعدیلی در کتب رجالی نـیامده و اطـلاعاتی در دسـت نیست‌، بنابراین مهمل است.

۷٫ یوسف بن السخت، ابو یعقوب بصری:

۵۸۸۳٫ یوسف بن السخت: ابو یـعقوب، بصری، از اصحاب‌ امام‌ عسکری‌( است.(رجال شیخ، بیتا، ج۲، ص۴۰۳) ابن الغضائری گفته است: او ضـعیف‌ و مرتفع‌ القول است. نـجاشی و شـیخ در فهرست هنگام ترجمه محمد بن احمد بن یحیی او را نکوهش‌ کردهاند‌.(تفرشی‌، ۱۴۱۸ق، ج۱۷، ص۱۸۷)

۸٫ محمد بن سنان:

علما درباره شأن و مقام او اختلاف‌ کردهاند‌. شیخ‌ مفید بیان کرده که او ثقه است، اما شیخ طوسی گـفته که ضعیف است‌. همچنین‌ نجاشی‌ و ابن غضایری گفتهاند که او ضعیف و از غالیان است، و فضل بن شاذان در بعضی‌ از‌ کتب بیان کرده که ابن سنان از کذاب مشهور است.(مطهر حلی، ۱۴۱۷‌ق، فصل‌ الثانی‌ و العشرون فـی المـیم.(حسن بن زیدان، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۵۴)

به نظر مهروش، محمد بن احمد‌ سنانی‌ همان محمد بن احمد شیبانی است که در نام آنها تصحیف صورت گرفته‌ است‌. شیبانی‌ یکی از مشایخ شیخ صدوق در شهر ری بـوده و از دیـد شیخ صدوق تا بدان‌ حد‌ قابل اعتماد بوده، که بارها به روان وی رحمت نثار، و با الفاظ‌ مدح‌ از‌ او یاد کرده است. شیخ صدوق، ۶۳ روایت از او نقل کرده است. برخی از‌ این‌ روایات‌ جـایگاه و اهـمیت ویژهای در میان آموزههای شیعی پیدا کرده است، همچون زیارت‌ جامعه‌ کبیره که شیخ صدوق در نقل آن متفرد است. (مهروش، ۱۳۸۸، ص۱۷۳)

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۷۹)


۹٫ قاسم بن الربیع الصحاف‌:

در‌ حدیث، ضعیف و غالیمذهب است.(مطهر حلی، ۱۴۱۷ق، جـزء۵۲، ص ۱)

۱۰٫ عـلی بـن‌ العباس‌:

طریق او در روایت را ضعیف شـمردهاند‌.(مـوسوی‌ خـویی‌، ۱۴۱۳ق، ج۱۷، ص۱۲۵)

۱۱٫ محمد بن اسماعیل‌:

جزو‌ اسامی مشترک است.

۱۲٫ محمد بن ابی عبدالله:

۴۳۷٫ محمد بن جعفر بن‌ عون‌ الاسدی ابوالحسین الکوفی به او‌ مـحمد‌ بـن أبـی‌ عبدالله‌ میگویند‌. ثقه و صحیح الحدیث است، مگر ایـنکه‌ او‌ از ضـعفاء روایت میکند و از جبر و تشبیه سخن میگوید.(ابن داوود حلی‌، بیتا‌، جزء۶۰، ص۲)

۱۳٫ علی بن احمد‌ بن موسی:

راوی مجهولی‌ است‌ و نام او در کـتب رجـالی‌ مـوجود‌ نیست.

۱۴٫ سیف بن عمیره:

۵۰۴٫ سیف بن عمیره النخعی عربی، کـوفی و ثقه‌ است‌. از امام صادق( و أبی الحسن‌ علیهما‌ السلام‌ روایت میکند. برای‌ او‌ کتابی است که اصحاب‌ ما‌ از او روایت مـیکنند.(نـجاشی، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۱۳۳)

۱۵٫ ابـیبکر الحضرمی:

۱۸۳۷٫ بکر بن أبی‌ بکر‌ عبدالله بن محمد الحضرمی الکوفی. از‌ اصـحاب‌ امـام صادق‌( است‌(موسوی‌ خویی، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۷۵) اما‌ در مورد او جرح و تعدیلی بیان نشده پس مهمل است.

۱۶٫ ابن المنذر:

محمد بـن‌ ابـراهیم‌ بـن المنذر، ابوبکر النیسابوری(م ۳۱۸)، او‌ را‌ عادل‌ و درستکردار‌ دانستهاند‌. او کتابهایی از‌ جمله‌ اجماع، مبسوط و… تصنیف کـرده اسـت. (مـوسوعه اصحاب الفقهاء، بیتا، ص۲۱ـ۲۳)

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۸۰)


۱۷٫ ابوهریره:

او حافظترین و پرحدیثترین‌ صحابه‌ پیامبر‌( است که در مدت کمتر از سه‌ سـال‌ مـصاحبتش‌ بـا‌ آن‌ حضرت‌، بالغ بر ۵۳۷۴ حدیث از پیامبر نقل کرده است. تحمل و حفظ این حجم از مـطالب در آن مـدت، باعث شد تا او به عنوان نخستین راوی متهم‌ در تاریخ اسلام مطرح شود. اتهام جـعل روایـت از زبـان پیامبر و زیادهروی در نقل حدیث و بیدقتی در آن، چیزی بود که برای نخستین بار از ناحیه اصحاب پیـامبر( مـانند علی‌ بن‌ ابیطالب، عمر بن خطاب، زبیر بن عوام و بهویژه عایشه، متوجه ابـوهریره شـد.(راویـان مشترک، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۹۲۹)

با یک نگاه کلی به احوال راویان آشکار میشود که بعضی از آنها‌ ثقه‌ و عـادل بـودهاند، اما بعضی دیگر مانند منصور بن عباس، مضطرب الحدیث است.

سهل بـن زیـاد را ضـعیف و متهم به کذب و غلو کردهاند.

یوسف‌ بن‌ السخت و محمد بن سنان از‌ نظر‌ شیخ طوسی، نـجاشی و ابـن غـضائری ضعیف و غالی بوده است.

قاسم بن الربیع الصحاف علی بن العباس هـم ضـعیف و غالیمذهب است و محمد بن أبی عبدالله‌ از‌ ضعفا روایت میکند و به‌ جبر‌ و تشبیه گرایش داشته است.

بـه هـمین سبب از نظر احوال روات اشکالاتی به احادیث وارد است.

اکنون شایسته است به بـررسی لغـوی واژه «دحا» پرداخته و سپس احادیث دحو الارض را‌ بر‌ قـرآن، سـنت مـتواتر عرضه کنیم تا ببینیم این احادیث از صـحت کـافی برخوردارند و آیا میشود به آنها اعتماد کرد؟

معناشناسی کلمه دحو

دحو به معنای گـسترش:

۱٫ دحـا: الدَّحْوُ: البَسْطُ. دَحَا الأَرضَ‌ یـَدْحُوها‌ دَحـْواً: بَسَطَها‌.

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۸۱)


و مـُوَسِّعَها، و یـروی دَاحـِیَ المَدْحِیَّاتِ.(ابن منظور، ۱۴۱۰ق، ج۱۴، ص۲۵۱)

نتیجه: بر اسـاس فـرهنگ لسان العرب، واژه «دحاها‌» به معنای گستراندن است نه غلطاندن.

۲٫ دحی: أصل واحـد یـدلّ علی‌ بسط‌ و تمهید‌، یقال دحا اللّه الأرض یـدحوها دحوا: إذا بسطها.

نتیجه: بـر اسـاس فرهنگ التحقیق، واژه «دحاها» به مـعنای ‌‌گـسترانیدن‌ است نه غلطاندن.(مصطفوی، ۱۳۶۰ش، ج۳، ص۱۸۰)

۳٫ (دحا) قوله تعالی: «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا‌»(نازعات‌: ۳۰‌) أی بـسطها، مـن «دحوت الشی‌ء دحوا» بسطته.

و فـی الحـدیث «یـوم دحو الأرض» أی بسطها مـن‌ تـحت الکعبه، و هو الیوم الخـامس و العـشرون من ذی القعده.

نتیجه: بر اساس فرهنگ‌ مجمع البحرین، واژه «دحاها‌» به‌ معنای گسترانیدن است نـه غـلطانیدن.(طریحی، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۱۳۴)

۴٫ الدحو: البسط.

نتیجه: بر اسـاس فـرهنگ العین، واژه «دحـاها» بـه مـعنای گسترانیدن است نه غـلطاندن.(فراهیدی، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۲۸۰)

۵٫ دحو:

«وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا‌* أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَ مَرْعَاهَا»(نازعات: ۳۰ـ۳۱)

طبرسی گفته است: دحـو و دحـی هر دو بمعنی بسط و گستردن است. در خـطبه ۷۰ نـهج البـلاغه آمـده: «اللّهـمّ داحی المدحوّات و داعـم المـسموکات» یعنی‌ ای‌ خدایی که گسترنده گستردنیهایی و بر پا کننده بالا رفته‌هایی. اگر دحو به معنی غلطاندن بـاشد مـعنی آن چـنین است: خدایی که غلطاننده غلطنده‌هایی و بالا بـرنده آسـمانهایی.

اگـر مـراد از دحـو‌ در‌ آیـه شریفه گسترش باشد، معنی آن عبارت است از اینکه زمین را پس از آسمان بگسترد و اگر به معنی غلطاندن باشد، در این صورت با حرکت وضعی و انتقالی زمین‌ تطبیق‌ میشود، یعنی زمین را بـعد از آسمان به گردش

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۸۲)


و چرخش درآورد. به نظر نگارنده، گستردن بهتر میآید.(قرشی، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۳۳۰)

۶٫ دَحَا:

دَحْواً [دحو] اللّهُ الأرضَ: خداوند زمین را آفرید‌ و گسترد‌.(مهیار‌، ۱۳۷۰ش، ص۳۸۶)

علامه شعرانی در‌ بیان‌ مفاد‌ آیه «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحـَاهَا»(نـازعات: ۳۰) و اخباری که در مورد یوم دحو الارض روایت شده گفته است: «کره زمین را‌ از‌ دو‌ جانب قطب اندکی تطامن است، یعنی اندکی مسطح‌ و فرورفتگی‌ دارد و آفاق استوایی و قریب بدانها را چون مکه مکرمه تقبب اسـت، یـعنی برآمدگی دارند، و آب همه کره زمین را‌ فراگرفته‌ بود‌ و چون فرو نشست قهراً جای برآمده زمین که قبه آن‌ است و تقبب آن بیش از جاهای دیگر اسـت، در نـخستین بار نمودار شده است و آن مـکه مـکرمه است‌ و چون‌ آب‌ کمکم فرو نشست و تقلیل یافت، قسمت پدید آمده زمین به تدریج‌ گسترش‌ یافت که از آن تعبیر به دحوالارض شده است. بنابراین دحـو بـاید قبه به معنی بـرآمدهترین‌ جـای‌ ارض‌ مکه مکرمه بوده باشد که عرض آن ۲۱ درجه و ۲۵ دقیقه شمالی‌ است‌، و طول‌ آن از ساحل بحر محیط غربی ۶۷ درجه است.(حسنزاده آملی، ۱۳۷۱، ج۱، ص۲۳۲ـ۲۳۳‌)

دحو‌ به‌ معنای حرکت

عموم مفسران، «دحی و طحی» را در آیات قـرآن بـه معنای «گسترانید» معنی‌ کردهاند‌، دانشمند محقق سید هبهالدین شهرستانی در الهیئه و الاسلام با شواهدی از لغت عرب‌، آن‌ را‌ در معنای «به گردش درآورد» به کار برده و گفته است: «دحو، گردشی است که‌ چیزی‌ ضـمن گـردش بر دور خـود بر محور دیگری نیز بچرخد و حرکت کند، مانند‌ فرفره‌، و این‌ معنی کاملاً مبین کیفیت گردش زمین اسـت و مطابق اکتشافات جدید از معجزات علمی قرآن محسوب‌ میشود‌.»(شریعتی، بیتا، ص۴۴)

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۸۳)


مـسئله دحـو الارض در کـلام شریعت ما لفظاً و معناً‌ امر‌ متواتری‌ است و اختلافی که هست در حقیقت، ناشی از اختلاف در معنای دحو است.

بـه ‌ ‌طـور‌ کلی‌، مسلمانها‌ تا امروز لفظ دحو را به معنی بسط و گستردن بردهاند، اما پسـ‌ از‌ رجـوع بـه کتب لغت عرب و مواضع استعمال این لفظ و مشتقاتش میبینیم که آن را در اکثر‌ یا‌ همه لغات و اسـتعمالات معنای دیگری است و آن راندن و جنباندن است.

مرحوم شهرستانی‌ در‌ کتاب اسلام و هیئت، شواهدی اقـامه کرده مبنی‌ بر‌ ایـنکه‌ مـقصود شارع مقدس اسلام از استعمال لفظ‌ دحو‌، همان حرکت وضعی و انتقالی کره زمین بوده است. از جمله این شواهد عبارتاند‌ از‌:

۱٫ عبارت قاموس است که میگوید‌: «دحیت‌ الابل»: راندم‌ شتر‌ را‌، و «مدحاه»: چوبی است کـه اطفال بر‌ روی‌ زمین به چرخ در آورند چنانکه بر هر چه عبور کند، آن‌ را‌ با خود کشد و حرکت این بازیچه‌ هم مانند حرکت زمین‌ مرکب‌ از حرکت وضعی و انتقالی است‌.(فیروزآبادی‌، بـیتا، مـاده دحو)

۲٫ در مفردات راغب است که: «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا» یعنی‌ زمین‌ را از مقر خود زایل‌ کرد‌. این‌ تفسیر مأخوذ از‌ قول‌ عرب است که میگویند‌: «دحا‌ المطر الحصا عن وجه الارض فیدحو تـرابها و مـنه ادحی النعام»۱(راغب اصفهانی، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸‌) و بدیهی‌ است که جابهجا شدن سنگ و خاک‌ از‌ روی زمین‌ مستلزم‌ این‌ است که اجزای آن‌ غلطان شود و همین خود مشتمل بر حرکت وضعی و انتقالی است.

۳٫ یـکی از صـفات و لقبهای مشهور‌ حضرت‌ امیر( «داحی باب خیبر» است یعنی‌ پرتاب‌ کننده‌ درب‌ خیبر‌ و غالباً هر چیزی‌ که‌ پرتاب شود، به دور خود چرخ هم میزند.

در این باره آثار و اشعار فـراوانی وارد شـده‌ و «دحـو‌ باب‌ خیبر» با معنی گـسترش، سـازش نـدارد.

۴٫ در‌ صحاح‌ جوهری‌ این‌ عبارت‌ آمده‌ است که «الادحوه مبیض النعام فی الرمل لانها تدحوه عند حفرها برجلها ثم تبیض فیه» و روشـن اسـت کـه چون شترمرغ

  1. باران، سنگریزه و خاک را از روی زمین‌ راند و پنـجه شـترمرغ خاک را از جا برانگیخت.
حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۸۴)


ریگها را برای تخم گذاردن پس میزند، ناچار ریگها غلطان میشود مانند زمین حرکت و چرخش پیدا میکند. هـمچنین اسـت غـلطاندن شترمرغ تخم‌ خود‌ را.(ابن حماد جوهری، م۳۹۳ ق)

۵٫ در کتاب اقرب الموارد چـنین میخوانیم: «دحا المطر الحصی عن وجه الارض دفعها؛ و یقال للاعب بالجوز ابعد المدی و ادحه ای ارمه و مر الفرس یدحو‌ دحـواً‌ رمـی بـیدیه رمیاً»۱ پس استعمال لغت دحو در مورد سنگریزه و گردو و خاک معنی حرکت دادن و غـلطاندن را مـیرساند مثل حرکت و غلطیدن زمین در‌ فضا‌.

۶٫ روایتی طولانی از حضرت امیر‌( نقل‌ شده تا آنجا که میفرماید: «فـلما خـلق الله الارض دحـاها من تحت الکعبه ثم بسطها علی الماء فاحاطت بکل شیء.»۲ در این خـبر هـم‌ دحـو‌ به معنی تحریک است‌ نه‌ بسط، زیرا اگر به معنی بسط بود دیگر از ذکـر جـمله «ثـم بسطها» بینیاز بود، چه آنکه عطف بسط بر دحو، دلیل مغایرت معنوی این دو لفـظ اسـت، بهخصوص چون‌ به‌ وسیله حرف «ثم» عطف کرده که برای ترتیب و تأخر زمـان مـعطوف از مـعطوف علیه است. این خبر به قرینه «فاحاطت بکل شیء» دلالت بر کرویت زمین نیز دارد، زیـرا احـاطه‌ جسم‌ کنایه از‌ گردی آن است.

مقصود از شیء قطعاً اجزای زمین است و ترتیب تکون زمـین در ایـن خـبر، موافق‌ آرای متأخران است که گویند زمین اول به وجود آمد و سپس‌ متحرک‌ و غلطان‌ شد و از این حـرکت و غـلطیدن کرویت پیدا شد.

۷٫ شهرستانی به نقل از ابن اثیر در حدیثی از ‌‌ابن‌ عمر آورده اسـت: «بـارانی آمـد که سیلش بطحا را حرکت داد» و از این‌ قبیل‌ است‌ حدیث ابی رافع که گوید: «در زمان کودکی بـا حـسنین( لعـب مداحی میکردیم» و مداحی عبارت‌ از سنگپارههایی است مدور به شکل گلوله که اطـفال گـودالی کنده آن سنگها‌ را به

  1. دحو را‌ در‌ عبارت مذکور استعمال کردهاند به معنی راندن باران ریگ را از روی زمین، و در گردوبازی بـه مـعنی انداختن گردو، و در دویدن اسب به معنی افکندن او دستهای خود را.
  2. پس هنگامی‌ که خـدا زمـین را آفرید آن را از زیر کعبه حرکت داد پس از آن پهنش نمود، پس زمـین بـر هـمه چیز احاطه کرد.
حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۸۵)


جانب آن رانند و سنگ هـر کـس در‌ گودال‌ افتاد او برده است، و دحو آن است که بازیگر، سنگ و گردو را بیندازد، و از ابن مـسیب پرسـیدند: دحو حجاره چه صورتی دارد؟ گـفت: بـاکی در آن نیست و مـقصود سـنگاندازی اسـت.

با‌ این‌ توضیح، تفسیری که بـرای لفـظ دحو بیان شده، از آیه شریفه حرکت وضعی و انتقالی زمین در فضا استفاده مـیشود. مـؤید این تفسیر جمله «أَخْرَجَ مِنْهَا مـَاءهَا وَ مَرْعَاهَا» است‌ که‌ بـعد از جـمله «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا» ذکـر شـده، زیرا جوشیدن چشمهها و رشد گیاهان و درختان و سایر تغییرات آنها نتیجه حرکت شبانهروزی و سـالیانه زمـین است، به ملاحظه انقلاب طـبایع و اخـتلاف‌ فـصول‌ و احوال‌، خلاصه هـمه اسـتشهادات مزبور، اثبات‌ استعمال‌ لفـظ‌ دحـو در معنی حرکت و گردش است که در این صورت، آیات شریفه دلیل بر این خواهد بـود کـه زمین در فضا‌ متحرکت‌ و غلطان‌ است.»(ر.ک: شـهرستانی، ۱۳۴۲ش، ج۱، ص۱۷۸ـ۱۸۳)

آیـات ذیل، مـبین‌ حـرکت‌ وضـعی و انتقالی زمین است:

مـرسلات: ۲۵، شمس: ۶، نمل: ۸۹، نبأ: ۷، نحل: ۱۵، انبیاء: ۳۱، لقمان: ۱۰، ناظر به حرکت‌ وضعی‌ زمین‌، و آیات ملک: ۱۵، مرسلات: ۲۵، شـمس: ۶، نـمل: ۸۹، فصلت: ۱۱‌ مبین حرکت انتقالی آن.

در مورد حـرکتهای دیـگر زمـین آیـاتی مـانند زخرف: ۱۰، طه: ۵۳، نـبأ: ۶، بـقره: ۲۲‌.

ـ «وَ‌ أَلْقَی‌ فِی الأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَ أَنْهَارًا وَ سُبُلاً لَّعَلَّکُمْ‌ تَهْتَدُونَ‌.»‌(نحل: ۱۵)

ـ «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فـَامْشُوا فـِی مـَنَاکِبِهَا وَ کُلُوا مِن رِّزْقِهِ وَ‌ إِلَیْهِ‌ النُّشُورُ‌.»(ملک: ۱۵)

ـ «أَلَمـْ نـَجْعَلِ الْأَرْضـَ مـِهَادًا»(نـبأ: ۶)

ـ «وَالْأَرْضـِ وَ مَا طَحَاهَا»(شمس‌: ۶)

ـ «وَالْأَرْضَ‌ بَعْدَ‌ ذَلِکَ دَحَاهَا»(نازعات: ۳۰) مورد استناد واقع شده است.(رضایی اصفهانی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۷۲)

دحی‌ که‌ فقط‌ در این سوره آمده، و از جهت لفظ و معنا به «طحا» کـه در سوره شمس‌ آمده‌، شبیه است. اگر «دحی» از «دحو» به معنای به شدت پرتاب کردن باشد‌،

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۸۶)


نظر‌ آیه‌ به مرحله نخستین خلقت و جدا شدن زمین از منشأ اصلی خود میباشد(و پرتاب گـوی‌ مـلازم‌ با حرکت انتقالی و وضعی است)، و اگر به معنای گستردن و آماده کردن باشد، نظر‌ آیه‌ به‌ دوره‌ای است که زمین سرد شده و سطح آن از مواد خاک و عناصر اولیه، آماده برای‌ ظـهور‌ بـرکات و رحمت خداوند و زندگی شده است.(طالقانی، ۱۳۶۲ش، ج۳، ص۱۰۵ـ ۱۰۶)

راغب در‌ مفردات‌ می‌نویسد‌: «معنای لغت طحو مثل لغت دحو است و آن توسعه چیزی و حرکت دادن آن است» و در‌ جای‌ دیگر‌ در مـورد لغـت دحا می‌گوید: «حرکت دادن زمین از مـحل خـود است‌.»(راغب‌ اصفهانی، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸)

سید هبهالدین شهرستانی معتقد است که اولین کسی که آیه ۳۰ سوره نازعات‌ را‌ اشاره به حرکت زمین دانست، علامه سید محمد حـسین مـرعشی شهرستانی(متوفای‌ ۱۳۱۵‌ ق) در رساله مـوائد بـود که به زبان‌ پارسی‌ منتشر‌ شده است.(شهرستانی، ۱۳۴۲ش، ج۱، ص۵۱)

در تفسیر‌ نمونه‌، کلمه «طحاها» را به معنای گستردن و خروج زمین از زیر آب میداند، ولی‌ با‌ ذکر معنای «راندن» میگوید که‌ برخی‌ معتقدند این‌ تـعبیر‌، اشـاره‌ اجمالی به حرکت انتقالی و وضعی زمین‌ دارد‌ و این احتمال را رد نمیکند.(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۴۴)

مرحوم شهرستانی‌ از‌ حدیث «إن اللَهَ عَزَّوَجَلَ دَحی الارضَ‌ مِن تَحتَ الکَعبَه الی‌ منی‌ ثُمَّ دَحاها مِن منی الی‌ عرفات‌ ثـُّم دَحـاها مِن عـرفات الی منی…» چنین اظهار میکند که خدا اول سبب‌ و علت‌ حرکت را در محل کعبه‌ از‌ زمین‌ ایجاد کرد، پس‌ به‌ حـرکت در آورد زمین‌ را‌ از زیر کعبه به سمت شرق آن که منا باشد و سپس بـه سـمت شـرق‌ منا‌ که عرفات باشد و همچنین از عرفات‌ آن‌ را حرکت‌ داده‌ برگرداند‌ به موضع کعبه و منا‌ برگرداند در نتیجه گـردش ‌ ‌وضـعی شبانهروزی زمین تکمیل گردید.

اگر دحو به معنی بسط و کشش‌ باشد‌، مسلماً تـخصیص جـهت مـنا از بین‌ سایر‌ جهات‌ عبث‌ و بیهوده‌ خواهد بود.(ر.ک: شهرستانی‌، ۱۳۴۲‌ش، ج۱، ص۱۹۴)

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۸۷)


روایتی از امام علی( نقل شده که فـرد شامی از او پرسید چرا مکه را‌ مکه‌ نامیدند؟ امام‌ فرمود: برای اینکه خدا زمین را از‌ زیر‌ کـعبه‌ حرکت‌ داد‌؛ و آنچه‌ در تفاسیر از دحـو الارض بـه بسط و گسترش یاد میکنند، منافی این معنا نیست، زیرا هر بسط و انبساطی ملزم به حرکت و اضطراب است.(صادقی تهرانی، ۱۳۶۵ش، ج۳۰‌، ص۹۰)

«بک» و «مک» و «دحو» و «دح» و امثال آن، همه به معنی تحریک خاص استعمال میشود و بـه همین مناسبت است که این الفاظ بر محل کعبه اطلاق شده است. (شهرستانی، ۱۳۴۲ش، ج۱، ص۱۹۶‌)

احادیث‌ دحو الارض بیان کننده حرکت زمین از زیر کعبه است که قرآن قبل از همه به حرکت کردن و حتی بـه حـرکات وضعی و انتقالی و غیره زمین اشاره کرده است.(پاکنژاد‌، ۱۳۶۱‌ش، ج۱، ص۱۳۵)

بررسی محتوی احادیث دحوالارض

۱٫ مطابقت احادیث با قرآن:

موضوع چگونگی پیدایش جهان همیشه فکر بشر را به خود مشغول کرده است. قرآن‌ کـریم‌ در آیـات متعددی اشاراتی به‌ این‌ مسئله کرده است. مفسران و صاحبنظران در این باره به آیات زیر توجه کردهاند:

ـ «ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ.»(فصلت: ۱۱)

«فَارْتَقِبْ یَومَ‌ تَاْتِی‌ السَّماءُ بِدُخانٍ مُبینٍ»(دخـان‌:۱۰‌)

«أَ وَ لَمـْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‌ءٍ حَی»(انبیاء:۳۰)

این آیه به خوبی، انبساط جهان را می‌رساند‌.

«وَ‌ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماء»(هود:۷)

قـرآن مـفهوم دودی را کـه آسمانها از آن به وجود آمده اسـت(فـصلت: ۱۱) و یـا معنای دوختن و شکافتن را روشن بیان نکرده است.(انبیاء: ۳۰‌) همچنین‌ مفهوم آبی‌ را که هستی از آن ایجاد شده، معین نشده است.(هود: ۷)

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۸۸)


«ثمّ أنـشأ سـبحانه فـتقَ الاجواء و شقّ‌ الارجاء و سکائک الهواء… و رقیم مائرٍ.» (شـهیدی،۱۳۷۰، خـطبه ۱)

بدین سان از‌ منظر‌ علی‌( آفرینش از جوّ، فضا و هوا آغاز شده است، و به احتمال قویّ این موضوع همان مادّه گـازی اسـت ‌‌کـه‌ در دو آیه از آیات قرآن با واژه دود(= دخان) آمده است.

بنابراین‌، دین‌ و عـلم‌ در این نکته متفقاند که هستی از یک ماده یا یک اصل به وجود آمده‌، سپس به عوالم دیگری تـقسیم شـده اسـت.

علم جدید در مورد ماده میگوید‌: گازی بود که فضا‌ را‌ پر ساخت. فـضای کـیهانی آکنده از گازی است که در آن پخش شده و حاوی ذرات بسیار از عناصر سنگین و به صورت ابرهای خاکی است، و هـمانطور کـه ذرات آب در داخـل ابر‌ انباشته میشود و منعقد میگردد، این ذرات نیز منعقد میشود و به صورت مـه غـلیظ درمـیآید. پس منظور از آب که در آیه قرآن آمده، همان آب معروف است و چیزی دیگر نیست.

پس‌ باید‌ مـعنای عـرش را در آیـه ««وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماء» جستوجو کرد تا معنای درست آن به دست آید. عرش در لغـت دارای چـند معناست. جوهری و دیگران میگویند: عرش تخت‌ پادشاهان‌ است. در تنزیل آمده است: «نَکِّرُوا لَهـَا عـَرْشَهَا»(نـمل: ۴۱) عرش به معنای سقف خانه نیز آمده است و جمع آن را عروش میگویند.

عرش، در نام مـکه نـیز آمده‌ است‌، بنّا را نیز عرش گویند. ابوعبیده در سخن خداوند گفته است: «معروشات و غـیر مـعروشات»، خـداوند در مورد قریهای که خالی از سکنه شده بود، میفرماید: «وَ هِیَ خَاوِیَهٌ عَلَی‌ عُرُوشِهَا‌…»(بقره‌: ۲۵۹) عرش، مـعنای مـلک و سلطنت‌ نیز‌ میدهد‌. عرش به معنای عرش خدا که فرشتگان روز رستاخیز آن را حـمل مـیکنند، نـیز آمده است: «وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ‌ یَوْمَئِذٍ‌ ثَمَانِیَهٌ‌…»(حاقه: ۱۷)

از بین معانی عرش، ملک که‌ عـبارت‌ از اجـرام آسـمانها و زمین و هرچه در میان آنهاست، چون قابل دید و محسوس است و همچنین معنای عـرش بـه بنّا، که‌ عبارت‌ از‌ ایجاد آسمانها و زمین و برپاداشتن آنهاست، قابل قبول است. به این‌ ترتیب،

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۸۹)


معنای «وَ کـانَ عـَرْشُهُ عَلَی الْماء» یعنی خدا ملک خود را بر روی آب نهاده است. ملک‌ خدا‌ آسـمان‌ و زمـین است که بر روی آب بنا شده است.

بـه ایـن‌ تـرتیب‌ خداوند نخست آب را آفرید و همراه آن عناصر دیگر را آفـرید، سـپس در آن گرما نهاد‌ و از‌ آن‌ بخار خارج کرد. آن بخار انباشته شد و خداوند از آن بخار انباشته‌، عـرش‌ خـود‌ را بنا نهاد که ملک آسـمانها و زمـین است.(الخـطیب، ۱۳۶۲ش، ص۸۳ ـ ۹۲)

عـرش خـدا‌ بر‌ آب‌ بود، و این جمله دلالت دارد بـر آنـکه عرش و آب پیش از خلقت آسمانها و زمین‌ وجود‌ داشته، و آب به قدرت پروردگار متعال در جـایگاه دیـگری بوده که خداوند به‌ کمال‌ قـدرت‌ خویش آن را در آن جایگاه نگاه مـیداشته، و ایـن خود بزرگترین عبرت برای مـنکران‌ اسـت‌.(طبرسی، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۲۱۸)

گرچه این مطلب یعنی کشیده شدن و گسترانده شدن زمین در‌ مرحله‌ اول‌ عجیب بـه نـظر میرسد، اما تعریف واضحتر آن ایـن اسـت کـه گفته شود: پس از‌ آنـکه‌ تـمام سطح کره زمین بـه مـدت طولانی در زیر آب فرو رفته‌ بود‌ و خداوند‌ خواست تا آن را از زیر آب بیرون آورد که صحنه زندگی مـوجودات مـهیا گردد‌، اولین‌ نقطهای‌ که از زیر آب سـر بـیرون آورد، همان مـکان مـقدس کـعبه و بیت‌ الله‌ الحرام بـود. این واقعه نشان دهنده اهمیت این نقطه و مرکزیت آن برای همه عالمیان است.

نکته‌ جالب‌ ایـنجاست کـه پیدایی تمام این خشکیها در یک زمـان رخ نـداده بـلکه‌ از‌ نـقطهای شـروع و ادامه پیدا کـرده اسـت و این‌ نقطه‌ آغازین‌، همان نقطهای از زمین است که محل‌ اجتماع‌ مسلمانان و طواف به دور آن، یعنی کعبه یـا خـانه خـداست با توجه به‌ آیه‌ «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضـِعَ لِلنـَّاسِ‌ لَلَّذِیـ‌ بـِبَکَّهَ مـُبَارَکاً‌ وَ‌ هـُدًی‌ لِلْعَالَمِینَ»(آل عمران: ۹۶)

یکی از‌ نام‌ های شهر مکه، ام القری است و در دو آیه از قرآن مجید‌ به‌ این نام اشاره شده است:

«وَ‌ لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَ‌ مَنْ‌ حَوْلَهَا»(انعام: ۹۲)

ام القری‌ یعنی‌ مـادر آبادیها و اهمیت مرکزیت و اصالت شهر مکه در مقایسه با سایر شهرها و آبادیهای‌ دیگر‌ را نشان میدهد.

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۹۰)


اکنون این‌ سؤال‌ مطرح‌ میشود که این‌ شهر‌ از چه ویژگیای برخوردار‌ است‌ که شایسته چنین نـامی است؟ در پاسـخ به این پرسش به ویژگیهایی مانند شرافت کعبه‌ بر‌ بیت المقدس، قدمت کعبه، ملاک شرافت‌ آن‌ بر بیت‌ المقدس‌، اختصاص‌ کعبه برای تمامی انسانها‌، برپایی مراسم حج در خانه خـدا، از زمـان حضرت آدم(، هدایت بودن کعبه برای تمام‌ مردم‌، میتوان اشاره کرد.(هاشمی رفسنجانی، ۱۳۸۶‌ش، ج۲، ص۵۴۳‌ـ۵۴۴‌)

همچنین‌ امیرالمؤمنین‌( بیان کردند که‌ همانا‌ خداوند سبحان، انسانهای پیش از آدم( تـا آیـندگان این جهان را با سنگهایی در مـکه آزمـایش‌ کرد‌.(سید‌ رضی، ۱۳۷۹ش، ص۳۸۹، خطبه ۱۹۲)

همه این‌ موارد‌ میتواند‌ دلیلی‌ باشد‌ بر‌ اینکه اولین موضعی که از زمین خلق شد، موضع خانه کعبه بوده است.

بـه ایـن ترتیب بسط یافتن زمـین از زیـر کعبه مخالفتی با کتاب الهی ندارند‌.

۲٫ مطابقت احادیث با سنت متواتر:

احادیث گوناگون بر گسترش زمین از زیر کعبه دلالت دارد از جمله:

۱٫ روی عن الحسن بن علی الوشاء: قال: «کنت مع أبی و أنا غـلام فـتعشینا‌ عند‌ الرضا علیه السلام لیله خمسه و عشرین من ذی القعده فقال له: لیله خمسه و عشرین من ذی القعده ولد فیها ابراهیم علیه السلام، و ولد فیها عیسی بن مریم علیه السلام‌ وفیها‌ دحیت الارض من تحت الکـعبه فـمن صام ذلک الیـوم کان کمن صام ستین شهرا.»(شیخ صدوق، بیتا، ج۲، ص۴)

«از حسن بن علی وشّا روایت‌ شده‌ است که گـفت: من کودک‌ بودم‌ که با پدرم در شب بیست و پنجم ماه ذیقعده در خـدمت امـام رضـا( شام میخوردیم، پس فرمودند که امشب حضرت ابراهیم( و حضرت عیسی( متولد‌ شدهاند‌ و زمین از زیر کعبه‌ پهن‌ شده اسـت. ‌ ‌پس هـر کس روزش را روزه بدارد چنان است که شصت ماه را روزه داشته است.

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۹۱)


۲٫ قال قتاده و روی اصحابنا: «إنـَّ أوّل شـیءِ خـلق الله مِن الارضِ موضع‌ الکَعبَهِ‌، ثُمَ دحیت الارض من تحتها.»(طوسی، بیتا، ج۲، ص۵۳۵)

اولین چیزی که خدا از زمـین خلق کرد، موضع خانه کعبه بود، سپس زمین را از زیر آن گسترش داد.

۳٫ عن عبدالله‌ بـن‌ عمر، و مجاهد‌ و السدی: «أنـه أول بـیت وضع علی وجه الماء عند خلق الارض و السماء، و قد خلقه الله تعالی قبل‌ الارض بألفی عام و کان زبده بیضاء علی الماء ثم دحیت الارض‌ تحته‌.»(رازی‌،۱۴۲۰ق، ج۸، ص۱۲۵)

از عبدالله بن عمر و مجاهد و سدی روایت شده: خـانه کعبه اولین خانهای است که هنگام ‌‌خلقت‌ زمین و آسمان بر آب وضع شده، و خداوند آن را قبل از زمین به‌ هزار‌ سال‌ آفریده است؛ و آن کف سفیدی بر آب بود سپس زمین از زیر آن گسترش یافت‌.

۴٫ روی عن مـوسی بـن جعفر علیه السلام أنه قال: «فی خمسه و عشرین من‌ ذی القعده أنزل الله‌ عزوجل‌ الکعبه البیت الحرام فمن صام ذلک الیوم کان کفاره سبعین سنه، و هو أول یوم انزلت فیه الرحمه من السـماء عـلی آدم علیه السلام.»(شیخ صدوق، بیتا، ج۲، ص۳، جزء ۱۶۸)

از امام موسی‌ کاظم( روایت شده که گفته است: در بیست و پنجم ذیالقعده خداوند عزّ و جل کعبه را فرود آورد پس هر کس در این روز روزه بدارد، کفاره هفتاد سـال مـیباشد، و آن اولین‌ روزی‌ است که رحمت از آسمان بر آدم نازل شد.

نتیجهگیری

از مجموع آیاتی که درباره خلقت آسمان و زمین نازل شده، این نکته به دست آمد که قبل از خلقت آسمان‌ و زمـین‌، تـودهای از گـازهای گسترده و عظیم وجود داشت، و زمـین و آسـمان بـه هم متصل و چسبیده بودند و در اثر انفجارهای پی در پی از هم شکافته و کهکشان و منظومه و کرات دیگر به وجود‌ آمده‌ که با نظریه مشهور علمی، یـعنی انـفجار بـزرگ، همخوانی دارد.

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۹۲)


اگر دحو را به معنای به شدت پرتـاب کـردن بگیریم، مربوط به مرحله نخستین خلقت و جدا شدن زمین از‌ منشأ‌ اصلی‌ خود میباشد(و پرتاب گوی ملازم‌ با‌ حرکت‌ انـتقالی و وضـعی اسـت). و اگر به معنای گستردن و آماده کردن باشد، مربوط به دورهـ‌ای است که زمین سرد شده و سطح آن از‌ مواد‌ خاک‌ و عناصر اولیه و آماده برای ظهور برکات و رحمت خداوند‌ و زندگی‌ شـده اسـت. بـه این ترتیب، انبساط زمین به وسیله غلتانیدن و چرخش به وقوع پیـوسته یـعنی(حرکت وضعی زمین) و آنچه‌ در‌ تفاسیر‌ از دحوالارض به بسط و گسترش یاد میکنند، منافی معنای حرکت‌ نیست، زیـرا هـر بـسط و انبساطی ملزم به حرکت و اضطراب است. بنابراین هم میتوان معنای گسترش و هـم حـرکت زمـین‌ را‌ از‌ آن افاده کرد.

احادیث دحوالارض ممکن است از نظر رجالی ضعیف‌ باشد‌، اما متن آن با قـرآن و سـنت هـمخوانی دارد، و میتواند اشارهای به عظمت قرآن داشته باشد، زیرا‌ قرآن‌ در‌ عصری که مشهور دانشمندان، مـقهور نـظریه سکون زمین بطلمیوسی بودند، شجاعانه و با‌ صراحت‌ برخلاف‌ آن سخن گفت و مطالب علمی حـق و صـادقی را بـه جهان عرضه کرد که قرن‌ها‌ بعد‌ به‌ صورت قطعی به اثبات رسید.

حرکت و گـسترش زمـین از زیر کعبه با حقایق علمی‌ و تاریخی‌ منافات ندارد. شاید هم بیان این مـفهوم، در تـوجه دادن انـسانها به خانه‌ خدا‌ و این‌ مورد که هستی از ذات اقدس الهی حیات گرفته است، مفید باشد.

مـنابع

۱٫ قـرآن‌ کریم‌.

۲٫ ابن حجر عسقلانی، شهابالدین احمد بن علی؛ تهذیب التهذیب؛ چ۱، بیروت: دارالفـکر، ۱۴۰۴ق.

۳٫ ابـن‌ مـنظور‌، محمد‌ بن مکرم؛ لسان العرب؛ چ۱، بیروت: دار صادر، ۱۴۱۰ق.

۴٫ اردبیلی غروی حائری، محمد بن علی؛ جامع‌ الرواه‌؛ قـم: نـشر آیـت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۳ق.

۵٫ اسدیان(ابراهیمزاده)، خدیجه؛ شناخت زمین‌؛ چ۲، بیجا‌، انتشارات‌ جهاد دانشگاهی(مـاجد)، ۱۳۷۱٫

۶٫ بـابویه قمی، ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین؛ علل الشرایع‌؛ تصحیح‌ شیخ‌ حسین الاعلمی، چ۱، بیجا، نـشر عـلمی للمطبوعات، ۱۴۰۸ق.

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۹۳)


۷٫ پاکنژاد، سید رضا؛ اولین دانشگاه‌ و آخرین‌ پیامبر؛ یزد: نشر بنیاد فـرهنگی شـهید دکتر پاکنژاد، ۱۳۶۱ش.

۸٫ حسن بن زیدان، جمالالدین ابـی مـنصور؛ مـنتقی‌ الجمان‌؛ چ۱، قم: نشر جامعه المدرسین، ۱۳۶۲ش.

۹٫ حسنزاده آمـلی، حـسن؛ دروس هیئت؛ چ۱، قم: دفتر‌ تبلیغات‌ اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۱٫

۱۰٫ حسینی‌ تفرشی‌، سید‌ مصطفی بـن حـسین؛ نقد الرجال؛ چ۱، قم: مؤسسه‌ آل‌ بـیت عـلیهم السلام، ۱۴۱۸ق.

۱۱٫ الخـطیب، عـبدالغنی؛ قـرآن و علم امروز؛ ترجمه اسدالله مبشری‌، چ۱، تـهران‌: مـؤسسه مطبوعاتی عطائی، ۱۳۶۲٫

۱۲‌. دالکی‌، احمد؛ زمین‌ در‌ فضا‌؛ چ۱، تهران: مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، ۱۳۸۵‌.

۱۳‌. دگـانی، مـایر؛ نجوم به زبان ساده؛ ترجمه مـحمدرضا حیدری خواجهپور، انتشارات گـیتاشناسی‌، ۱۳۶۱‌.

۱۴٫ راغـب اصفهانی، حسین بن محمد‌؛ المـفردات فـی غریب القرآن‌؛ تحقیق‌ صفوان عدنان داودی، نشر طلیعه‌ نور‌، ۱۴۲۷ق.

۱۵٫ رضایی اصفهانی، محمد علی؛ پژوهـشی در اعـجاز علمی قرآن؛ چ۴، رشت: نشر‌ کـتاب‌ مـبین، ۱۳۸۳ش.

۱۶٫ زمـانی قمشهای‌، علی‌؛ هـیئت‌ و نـجوم اسلامی؛ قم‌: مؤسسه‌ امـام صـادق(، ۱۳۸۴٫

۱۷‌. سید‌ رضی؛ نهج البلاغه؛ ترجمه محمد دشتی، چ۱، بیجا: نشر لاهیجی، ۱۳۷۹ش.

۱۸٫ سیوطی، جلالالدین عبدالرحمن‌ بـن‌ ابـیبکر؛ الدر المنثور فی التفسیر المأثور‌؛ چ۱، بیجا‌: دارالکـتب العـلمیه‌، ۱۴۱۱‌ق.

۱۹‌. شریعتی، مـحمدتقی؛ تـفسیر نـوین‌؛ بیجا: دفتر نشر و فـرهنگ اسلامی، بیتا.

۲۰٫ شهرستانی، سید هبهالدین؛ اسلام و هیئت؛ ترجمه و پاورقی اسماعیل‌ فردوس‌ فراهانی و سید هادی خـسروشاهی، تـبریز: نشر‌ کتابفروشی‌ صابری‌، ۱۳۴۲‌ش.

۲۱‌. شیخ صدوق؛ مـن‌ لا‌ یـحضره الفـقیه؛ بـیجا: بـینا، بیتا.

۲۲٫ صادقی تـهرانی، مـحمد؛ الفرقان فی تفسیر القران بالقرآن؛ قم: نشر‌ فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۳۶۵ش.

۲۳٫ صباغ کاشانی، افسر؛ اعجاز علمی‌ قرآن‌؛ پایـگاه‌ حـوزه‌، شـماره‌ ۵۰‌، ۱۳۸۷٫ آدرس: HAWZAH.NET

۲۴٫ صفا، ذبیحالله؛ احوال و آثار ابوریحان بیرونی؛ چ۲، بـیجا: انـتشارات فـردوسی، ۱۳۷۶٫

۲۵٫ طـالقانی، مـحمود؛ پرتـوی از قرآن؛ تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۲ش.

۲۶‌. طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین؛ چ۲، تهران: نشر مرتضوی، ۱۳۶۵ش.

حدیث پژوهی » بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ (صفحه ۲۹۴)


۲۷٫ طوسی، شیخ الطائفه ابی جعفر محمدبن الحسن؛.اختیار معرفه الرجال(رجال کشی)؛ تحقیق جواد قـیومی اصفهانی، چ۱، بیجا: نشر اسلامی، ۱۴۲۷ق.

۲۸‌. ــــــــــــ‌ ؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بیتا.

۲۹٫ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه؛ تفسیر نورالثقلین؛ قم: نشر اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.

۳۰‌. عـلامه‌ حـلی، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی؛ خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال؛ چ۱، بیجا: نشر فقاهه، ۱۴۱۷ق.

۳۱٫ سید رضی؛ نهج البلاغه؛ ترجمه جعفر‌ شهیدی‌، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب‌، ۱۳۷۰‌.

۳۲٫ فخرالدین رازی، ابوعبدالله مـحمد بـن عمر؛ مفاتیح الغیب؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.

۳۳٫ فراهیدی، خلیل بن احمد؛ العین؛ چ۲، قم: نشر هجرت‌، ۱۴۱۰‌ق.

۳۴٫ فیروزآبادی، مجدالدین؛ القاموس‌ المحیط‌؛ بیروتـ لبنان: دار المعرفه، بـیتا.

۳۵٫ قـرشی، علیاکبر؛ قاموس قرآن؛ چ۴، بیجا: دار الکـتب الاسـلامیه، ۱۳۷۱ش.

۳۶٫ کلینی، ثقه الاسلام محمد بن یعقوب بن اسحاق؛ الفروع من الکافی؛ چ۵، بیجا: دارالکتب الاسلامیه‌، ۱۳۸۴‌ق.

۳۷٫ گاموف، ژرژ؛ آفرینش جهان؛ ترجمه رضا اقصی، بیجا: نشر جامی، ۱۳۶۳ش.

۳۸٫ مـجلسی، مـحمدباقر؛ بحار الانوار؛ چ۲، بیروت: مـؤسسه الوفـاء، ۱۴۰۳ق.

۳۹٫ مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تهران‌: بنگاه‌ ترجمه و نشر‌ کتاب، ۱۳۶۰ش.

۴۰٫ مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ چ۱، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.

۴۱٫ مؤسسه الامام الصادق‌(؛ موسوعه أصحاب الفقهاء القرن؛ چ۱، بیتا.

۴۲٫ موسوی خـویی، سـید ابوالقاسم؛ معجم‌ رجال‌ الحدیث‌ و تفصیل طبقات الرواه؛ چ۵، بیجا: بینا، ۱۴۱۳ق.

۴۳٫ مهروش، فرهنگ؛ «محمد بن شیبانی محدثی از مکتب ری در ‌‌نسل‌ مشایخ شیخ صدوق»؛ مجله علمیـ پژوهشی حدیثپژوهی، شماره دوم، ۱۳۸۸٫

۴۴٫ مهیار، رضا‌؛ فرهنگ‌ ابجدی‌ عربیـ فـارسی؛ چ۱، بـیجا: نشر اسـلامی، ۱۳۷۰٫

۴۵٫ نجاشی، شیخ ابیالعباس احمد بن علی؛ رجال نجاشی‌؛ تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، چ۷، بیجا: نشر اسلامی، ۱۴۲۷ق.

۴۶٫ هـاشمی رفسنجانی، اکبر‌؛ تفسیر راهنما؛ چ۲، بیجا: مرکز‌ انتشارات‌ دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۶ش.

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x