گونه شناسی پرستش در حجاز عصر جاهلی
مـقدمه
شناخت دین و باورهای دینی ساکنان جزیره العرب و حجاز، پیش از ظهور اسلام ضروری و سـودمند اسـت. ایـن آگاهی از ادیان و مذاهب عصر جاهلی می تواند خاستگاه انحراف ها و ریشه تحریف های در ادیان الهـی را به شناساند. این شناخت به ما کمک می کند تا بدانیم چگونه پیـامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) تـوانست بـا آن انحراف هایی دینی مبارزه کند و در اندکی بیش از دو دهه، شرک و بت پرستی را در جزیره العرب ریشه کن نماید. بنابر این، بدون فهمِ تاریخ ادیان عرب پیش از بعثت، رسالت اسلام را نخواهیم فهمید. تاریخ ادیـان عرب پیش از اسلام، فصل مهمی از تاریخ آن قوم است و بدون مطالعه آن، جایگاه نزول وحی و ظهور اسلام دانسته نخواهد شد.۴۴۳
از سوی دیگر، در صورتی می توانیم آثار تحول و دگرگونی های بوجود آمده ازظهور اسـلام را در زمـینه های دینی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بشناسیم که از محیط
_______________________________
۴۴۳٫ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت: دار العلم للملایین، بغداد: مکتبه النهضه، الطبعه الثانیه، ۱۹۷۸ م، ج ۶، ص ۳۰٫
پیدایش آن آگاه باشیم. از این نـکته مـهم نباید غافل بود که فهم درستِ بسیاری از آیات قرآن نیز وابسته به شناخت باورهای دینی و مذهبی عرب در عصر جاهلی بوده است. دینِ عرب جاهلی، گرچه بنا بر نظر بـروکلمان، مـانند نظام سیاسی و اجتماعی آن ساده و ابتدایی است;۴۴۴ اما در عین سادگی، تحلیل اندیشه دینی عرب از پیچیدگی خاصی بر خوردار است. آنها از سویی اعتقاد به اللّه داشتند و از سوی دیگر، دیوانه وار بـه دنـبال پرسـتشِ بت های فراوان می رفـتند. سـودمندی دیـگر پژوهش در باره باورهای دینی عرب و گونه های پرستش آنها این است که ما را در شناخت منشأ و ریشه های حیات دینی جاهلی کـمک مـی کـند.
نوشتار حاضر به بررسی گونه های پرستش اکـثریت سـاکنان جزیره العرب (بت پرستان) به ویژه حجاز، پرداخته است. سایر ادیان موجود عصر جاهلی همچون: یهود، مسیحیت، حنفا، صـابئی (Mandaism) و…خـارج از مـوضوع این پژوهش است.
پیش از بررسی موضوع یاد شده، نگاهی بـه منابع ادیان عرب جاهلی ضرورت دارد. یکی از بهترین و مهم ترین منابع فهم باورهای دینی عصر جاهلی، قرآن کریم اسـت، کـه از اعـتبار قطعیِ سندی نیز برخوردار است. نصوص و اشعار جاهلی نیز ، که در آنـها بـه برخی باورهای مذهبی ساکنان جزیره العرب و نام خدایان آنها اشاره شده است، دارای اهمیت می باشند. بـرخی کـتب سـیره، مغازی و آثاری که در خصوص تاریخ شهر مکه نگارش یافته اند، می تـوانند بـه پژوهـش گر در این زمینه یاری رسانند. نخستین اثر مکتوب در خصوص بت های ساکنان مکه و جـزیره العـرب و عـقاید جاهلی آنان کتاب الاصنام نوشته هشام بن محمد کلبی(م ۲۰۴ یا ۲۰۶ هـ. ق ) است که در دهـه نـخستین قرن سوم نگارش یافته است. بنابر نظر جواد علی، پژوهشگران تاریخ جاهلی بـه طـور عـمیق درباره ادیان جاهلی، به جز در ارتباط با اسلام در ایام نبوی و سرزمین حجاز و وفود قـبایل و دسـتور پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای از بین بردن بت ها، بحث نکرده انـد.۴۴۵ بـه هـر حال برای پی بردن به آراء و
_______________________________
۴۴۴٫ ولوی، علی محمد، شرک و توحید قبیله ای در جاهلیت. کیهان فرهنگی، ش ۱۰۰، سال ۱۳۷۲، ص ۸۷ ـ ۸۸٫
۴۴۵٫ جواد عـلی، هـمان ، ج ۶، ص ۱۳٫
عقاید جاهلی با بررسی در لابلای آثار تاریخی، تفسیری و فِرق و مذاهب می تـوان بـه نـتیجه نسبتا خوب و مطلوبی رسید.
تقدم زمانی توحید بر شرک
از قرن نوزدهم میلادی، جامعه شناسان دیـنی پیـدا شـدند که به دین همچون دیگر پدیده های اجتماعی می نگریستند. این نـوع بـینش افزون بر این که باعث دنیوی ساختن دین و ایجاد تزلزل در عقاید پژوهشگران تاریخ ادیان می گـشت، خـطر مهم تری نیز بدنبال داشت و آن نگرش نسبی به همه امور، بـویژه اخـلاقیات بود.۴۴۶ این نویسندگان که نگاه فوق طـبیعی بـه دیـن نداشتند آن را در سیر تاریخی اش مورد مطالعه قـرار داده و بـه این نتیجه رسیدند، که دین نیز همچون دیگر پدیده های اجتماعی سیر تـکاملی پیـموده و از شرک و بت پرستی به تـوحید رسـیده است. ایـن دانـشمندان بـا تحلیل عقاید قبایل بدوی و با بـهره گـرفتن از دانشی همچون: روانشناسی و جامعه شناسی، بر این اعتقادند که عقیده توحیدی مـتأخر از بـت پرستی و شرک است و انسان پس از رسیدن بـه توحید، ادراکاتش تعالی یـافته اسـت.۴۴۷ بینش مذکور، شرک و بت پرسـتی را از حـیث زمانی مقدم بر توحید می داند. چنین بینشی افزون بر این که بـا عـقاید کلامی مسلمانان ناسازگار است، مـخالفانی را نـیز مـیان خود آن اندیشمندان دارد.
اسـناد تـاریخی نیز، دلالت بر عـقیده ایـ خلاف بینش یاد شده دارند. بیشتر مورخان مسلمان تاریخ حیات بشری را با حضرت آدم(عـلیه السـلام) شروع می کنند و او را نخستین انسان و پیـامبر الهـی می دانـند. آنـان مـعتقدند که پس از او، در دوره شیث بن آدم، انـحراف از مسیر توحید به شرک آغاز شده است.۴۴۸ مسعودی می نویسد: امت های گذشته منکر صـانع (آفـریدگار) نبوده اند; اما به سبب تـرک بـحث، دقـّت نـظر و تـأمّل، شبهاتی بر آنـها وارد شـد و آ
_______________________________
۴۴۶٫ زریاب، عباس، سیره رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، تهران: سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۶، ص ۱۰ ـ ۱۱٫
۴۴۷٫ جواد علی، همان، ج ۶، ص ۴۱٫
۴۴۸٫ ولوی، همان.
نـان را بـه سـوی تقلید از دیگران سوق داد. بنابر این در حالی کـه از درون اعـتقاد بـه صـانع داشـتند; امـا به وسیله عبادت تماثیل به او تقرب می جستند; چون گمان می کردند بت ها باعث تقرب آنان نزد خدا می شوند.۴۴۹ در این باره مقدسی هم می نـویسد: انسان ها، در آغاز موحّد بودند ولی بنابر عللی به تدریج به شرک و بت پرستی رو آوردند.۴۵۰ مورخان تاریخِ جاهلیت نیز بر این عقیده اند که عرب معتقد به دین ابراهیم(علیه السـلام)بـود و کم کم راه حق را فراموش کرد و به بت پرستی پیوست. آنان عمرو بن لُحَیّ را در رأس ترویج کنندگان بت پرستی معرفی کرده اند.۴۵۱
در اشعار جاهلی نیز اشاراتی مبنی بر اعتقاد عرب بـه خـدای یگانه و توحید وجود دارد که به وسیله عمرو بن لحی تغییر یافته است. شحنه بن خلف جُرهُمی خطاب به عمرو بن لَحَیّ می گـوید: تـو بودی که خدایان متعدد را ایـجاد کـردی در حالی که ما معتقد به خدای واحد بودیم.۴۵۲
از اندیشمندان غربی که معتقد به تقدم توحید بر شرکند می توان به ویلهلم اسمیت (wilhelm schmidt)اشاره کـرد. وی مـعتقد است که عقاید بـدوی بـت پرستی پس از تحلیل و بررسی به یک عقیده اساسی قائم بر وجود واحد قدیم بر می گردد که همان علت و
_______________________________
۴۴۹٫ المسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق محمد محیی الدیـن عـبدالحمید، مصر:السعاده، الطبعه الرابعه، ۱۳۸۴ ق/۱۹۶۴ م، ج ۲، ص ۱۴۵٫
۴۵۰٫ المقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، تهران، نشر آگه، چاپ اوّل، ۱۳۷۴، ج ۲، ص ۵۷۲٫
۴۵۱٫ الازرقی،ابو الولید محمد بن عبد الله، أخبار مکه و ما جاء فیها من الاثار، تحقیق رشدی الصـالح مـلحس. قم: انـتشارات الشریف الرضی، الطبعه الاولی، ۱۴۱۱ ق، ج ۱، ۱۱۶، ۱۱۷، ۱۲۰ و ۱۲۴; البغدادی، محمدبن الحبیب، و المنمق فی أخبار قریش، تصحیح خورشید احمد فارق، بیروت: عالم الکـتب، الطبعه الاولی،۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م، ص ۳۲۸; ابن الکلبی، هشام بن محمد، و کتاب الاصنام، تحقیق احمد زکـی پاشـا، تـرجمه سید محمد رضا جلالی نائینی، تهران: نشر نو، چاپ دوم، ۱۳۶۴، ص ۱۴۹; الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن واضح، و تـاریخ الیـعقوبی، بیروت: دار صادر، د.ت، ص ۲۵۴; جواد علی، همان، ج ۶، ص ۸۰ ـ ۸۱; السهیلی، عبد الرحمن بن عبد الله و نیز الروض الانف، بـیروت: دار الفـکر، ۱۴۲۰ق/ ۲۰۰۰م، ج۱، ص۱۰۰ ـ ۱۰۱; المـقدسی، همان، ج ۲، ص ۵۷۲ ـ ۵۷۳٫
۴۵۲٫ مسعودی، همان، ج ۲، ۵۶ ـ ۵۷; جواد علی، همان، ج ۶، ص ۸۰٫
اساس عالم یعنی خدای یگانه است. نظر وی با کـتب آسمانی سازگار است.۴۵۳ وی در جست و جوهای پر دامنه خود در کتابی کلان تحت عنوان بنیاد تـصور خدا، معلوم داشت کـه اصـل ادیان را باید نوعی توحید دیرینه دانست که به مرور ایام و تحت تأثیر عوامل گوناگون به صورت هایی از شرک و تعدد آلهه و عقاید دیگر تبدل تدریجی یافته باشد.۴۵۴رنان نیز معتقد است، عـربها همانند دیگر اقوام سامی موحّد بوده اند. دلیل رنان این است که اصل کلمه ال یا ایل در میان سامیان بود که حکایت از خدای یگانه مورد پرستش آنها است.۴۵۵
منشأ و علل بت پرسـتی در حـجاز
به اعتقاد بسیاری از مورخان و نویسندگان تاریخ مکه، ساکنان این شهر پیرو دین ابراهیم(علیه السلام) و اسماعیل(علیه السلام)بوده اند; اما به تدریج و بنابر عللی دست از دین ابراهیمی برداشته و بـه شـرک و بت پرستی رو آوردند.۴۵۶ درباره نخستین بنیاد بت پرستی آراء مختلفی وجود دارد:
۱٫ برخی معتقدند، پس از وفات حضرت آدم(علیه السلام) نخستین پایه بت پرستی نهاده شد. فرزندان شیث بن آدم او را در مناره ای قرار داده و پسـ از زیـارت و تکریم، از او طلب رحمت می کردند. پس از آن، یکی از فرزندان قابیل دیگر فرزندان شیث را تحریک کرد که آنان نیز
_______________________________
۴۵۳٫ جواد علی، همان، ص ۳۶.
۴۵۴. عبد الحسین زرین کوب، در قلمرو وجدان، سیری در عقاید، ادیان و اسـاطیر، تـهران، انـتشارات علمی، چاپ اول، ۱۳۶۹، ص ۴۳).
۴۵۵٫ الفیومی، محمد ابـراهیم، تـاریخ الفـکر الدینی الجاهلی، القاهره: دار الفکر العربی، الطبعه الاولی، ۱۴۱۵ ق / ۱۹۹۴ م، ص ۴۵۸٫
۴۵۶٫ ابن الحبیب. المنمق فی اخبار قریش، همان ص ۲۸۸ ـ ۲۸۹ و ۳۲۷; الازرقی، همان، ج ۱، ص ۱۱۶; ابن کلبی، همان، ص۱۰۲ ـ ۱۰۳; جواد علی، هـمان، ص ۷۶ ـ ۷۷; السـهیلی، هـمان، ج ۱، ص ۱۰۱; عبدالمعید خان، محمد،الاساطیر و الخرافات عند العرب، بـیروت: دار الخـلافه، الطبعه الرابعه، ۱۹۹۳ م، ص ۹۵.
جایی برای طواف داشته باشند. بدین صورت بتی تراشیده و به تعظیم آن پرداختند.۴۵۷
۲٫ برخی را اعتقاد بر ایـن اسـت کـه نخستین بار به روزگار نوح(علیه السلام) بود که مـردم به بت پرستی گراییدند.۴۵۸ در قرآن کریم، آیاتی که به مردمِ زمان حضرت نوح(علیه السلام) اشاره کرده، نـام بـت هـای آنان را نیز آورده است.۴۵۹ به گفته محمد بن کعب قرظی این بـت هـای پنج گانه، که به نامهای وَدّ، یعوق، یغوث، سُواع و نسر معروفند، مردمان درستکاری از فرزندان آدم بودند کـه هـر یـک پس از دیگری درگذشتند و نزدیکانشان همواره برای آنان گریه و زاری می کردند تا اینکه فـردی (شـیطان) تـصاویر آنان را ساخت تا مایه آرامشِ خاطر نزدیکانشان گردد، اما پس از گذشت قرنها این تـصاویر مـورد پرسـتش قرار گرفتند.۴۶۰ در برخی اخبار آمده است که همین بت های پنجگانه به سبب طـوفانی در سـاحل جدّه، زیر شن ها مخفی مانده و پس از پیدا شدن، عمرو بن لُحَیّ آنها را در مـکانها و قـبایل گـوناگون نصب کرد و ساکنانشان را به پرستش آنها دعوت نمود.۴۶۱
۳٫ اعتقاد سوم، که اجماع راویان را هـم بـه دنبال دارد، نخستین بنیاد بت پرستی را در حجاز به عمرو بن لحی نسبت می دهـد. ازرقـی مـی گوید: نخستین کسی که دین ابراهیم(علیه السلام)را تغییر داد و بت ها را در اطراف کعبه نصب کـرد عـمرو بن لحی بود.۴۶۲ همین مطلب مورد تایید ابن کلبی و ابن حبیب بـغدادی نـیز هـست.۴۶۳ در حدیث نبوی به نقل از ابن عباس مطلب مذکور تأیید شده است.۴۶۴
به نظر می رسـد مـیان سـه نظر پیشین تعارضی وجود ندارد و تنها سیر زمانی شرک و
_______________________________
۴۵۷٫ ابن کلبی، هـمان، ص ۱۴۶ ـ ۱۴۷; عـبد المعید خان، همان، ص ۹۵ ـ ۱۰۵٫
۴۵۸٫ مقدسی، همان، ج ۲، ص ۵۷۲ ـ ۵۷۳٫
۴۵۹٫ نوح (۷۱)، ۲۳٫
۴۶۰٫ مقدسی، همان; عبد المعید خان، همان.
۴۶۱٫ ابن حبیب بغدادی، هـمان، صـص ۲۶۰، ۲۸۸، ۲۸۹ و ۳۶۰; مقدسی، همان; ابن کلبی، همان، ص ۱۴۹٫
۴۶۲٫ الازرقی، همان، ج ۱، ص ۱۱۶ ـ ۱۱۷٫
۴۶۳٫ ابن کلبی، همان، ص ۱۰۴ ; ابن حـبیب، هـمان، ص ۳۲۸ ; البغدادی، محمد بن الحبیب، المحبر، تصحیح ایـلزه لیـختن شـتیتر. بیروت: دار الآفاق الجدیده، د.ت، ص۱۷۱ ـ ۱۷۲٫
۴۶۴٫ السهیلی، همان، ج ۱، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۱; الازرقی، هـمان، ج ۱، ص ۱۱۶ ـ ۱۱۷٫
بـت پرستی را در دوره های مختلف بیان کرده است. چون آن گونه که قرآن کریم استفاده مـی شـود بت های پنجگانه در عهد نـوح(عـلیه السلام) مـورد پرسـتش مـردم بوده اند، که از نظر زمانی مـقدم بـر زمان عمرو بن لحی است.۴۶۵ از سوی دیگر، اخبار مورخان به تواتر بـنیاد بـت پرستی را در حجاز به عمرو بن لحـی نسبت داده اند.
برخی پژوهـشگران، پذیـرش این نظریه که عمرو بـن لحـی نخستین فردی است که بت پرستی را در مکه و حجاز رواج داد را نامعقول دانسته اند.۴۶۶ اما بـه نـظر می رسد با توجه بـه نـفوذ عـمرو بن لحی و داشـتن مـقام کهانت در میان مردم ۴۶۷ و چـیره شـدن قومش (خزاعه) بر جُرهُم، توانسته است دگرگونی و تحولی در مکه ایجاد کند. از این رو اخبار در بـاره ایـنکه وی نخستین کسی بود که دین ابـراهیم(عـلیه السلام) را تـغییر داد مـتواتر اسـت.۴۶۸ سهیلی می نویسد: در اخـبار آمده است که پس از غلبه خزاعه (که عمرو بن لحی از آن قبیله بود) بر جرهم و تبعید آنـان از مـکه، عرب، عمرو بن لحی را به عـنوان رهـبر خـود انـتخاب کـرده و هر بدعتی را از او بـه عـنوان شریعت می پذیرفتند. هم او بود که تلبیه را در ایام حج، که از زمان حضرت ابراهیم(علیه السلام)بـاقی مـانده بـود، تغییر داد و مطلبی شرک آمیز به آن افزود.۴۶۹ جـواد عـلی، در بـاره عـمرو مـی نـویسد: با توجه به کاهن بودن عمرو، و گزارش راویان درباره او، بایستی وی فردی مرتبط بابت پرستی اهل جاهلیت باشد و خیلی از زمان ظهور اسلام دور نبوده است. او می نویسد مـن بعید نمی دانم که وی بت ها را از سرزمین های شام می خریده و به حجاز می آورده است، چون ساخت زیبای تماثیل و بت ها را در آنجا پسندیده بود. هر چند نویسنده یاد شده در جـای دیـگر کتابش، به نقل از ابن کلبی و ازرقی، به ساخت بت و فروش آن در مکه به عرب های مناطق دیگر تصریح کرده است.۴۷۰ مورخان تاریخ عرب،
_______________________________
۴۶۵٫ نوح (۷۱)، ۲۳٫
۴۶۶٫ ولوی، همان، ص ۸۹.
۴۶۷. ابن کلبی، همان، ص ۱۴۹; ابن حـبیب، المـنمق، همان، ص ۳۲۷; جواد علی، همان، ج ۶، ص ۸۰ ـ ۸۱٫
۴۶۸٫ ابن حبیب، همان، ص ۲۸۸ ; السهیلی، همان.
۴۶۹٫ السهیلی، همان، ج ۱، ص ۱۰۲; جواد علی، همان.
۴۷۰. جواد علی، همان، ص ۷۵، ۸۰ و ۸۱٫
پیش از اسلام انتقال و نصب بیشتر بـت هـای مکه و حجاز را به او نسبت داده انـد. بـرخی اخبار، سفر عمرو به شام و فرود آمدنش در سرزمین بلقاء و دیدن بت های آن منطقه را نقل کرده اند، که سرانجام بت هبل را در این سفر به هـمراه خـود به مکه منتقل مـی کـند.۴۷۱گزارش های دیگری می گویند، هم او بت های پنجگانه قوم نوح(علیه السلام)را، که در ساحل جده قرار داشتند، به مکه آورد و هر یک را به قبیله ای داد و در مکانی نصب نمود و مردم را بـه پرسـتش آن ها دعوت کرد.۴۷۲ اخباری هم وجود دارد که نصب بت های، لات، اساف، نائله و ذو الخلصه را نیز به عمرو نسبت داده اند. نصب بت ها به وسیله عمرو باعث اعتراض برخی از معتقدان به دیـن حـنیف در قبیله جـرهم شد.۴۷۳
مورخان در خصوص علل گرایش مکّیان به بت پرستی، که به طور طبیعی در مناطق هم جوار نـیز مؤثر بوده است، به عوامل فراوانی اشاره کرده اند. برخی گـفته انـد، جـمعیّت بنی اسماعیل و جرهم رو به افزایش بود و از جهت معیشت در تنگنا قرار داشتند. به همین جهت دچار جنگ و دشـمنی بـا یکدیگر شدند و برخی از آنها برخی دیگر را از مکه اخراج کردند. اخراج شدگان، به سـبب دلبـستگی ای کـه به مکه و کعبه داشتند، برای بزرگداشت حرم، سنگی از سنگ های آن مکان را با خود به هـمراه برده و هر جا فرود می آمدند دور آن طواف می کردند. به تدریج این عـمل به نسل های آیـنده مـنتقل شد و باعث فراموشی دین ابراهیم(علیه السلام)شد.۴۷۴ برخی محققان معتقدند که این مردم در گذشته بت پرست نبوده اند، بلکه تنها بت ها را به تصویر کشیده یا می تراشیدند تا رمـزی برای یاد خدا و خاطره ای برای افراد صالح پیشین باشند; اما پس از گذشت زمان، اصل آن را فراموش کرده و به پرستش آنها پرداختند. به نظر می رسد عرب ها خود را به طور مستقیم شـایسته پرسـتش خدا
_______________________________
۴۷۱٫ ابن حبیب، المنمق، ص ۲۸۸ ـ ۲۸۹ ; همو، المحبر، ۱۷۱ ـ ۱۷۲ ; السهیلی، همان ; المسعودی، همان، ج۲، ص ۲۳۸ ; جواد علی، همان، ص ۷۷ ـ ۷۹.
۴۷۲٫ ابن کلبی، همان، ص ۱۴۹ ـ ۱۵۳; ابن حبیب، المنمق، همان، ص ۲۶۰ و ۳۲۷٫
۴۷۳٫ ازرقی، همان، ج ۱، ص ۱۲۰، ۱۲۴ و ۱۲۵; جواد علی، همان، ص ۸۰; مسعودی، همان، ج ۲، ص ۵۶.
۴۷۴. ازرقی، همان، ج ۱، ص ۱۱۶; ابـن کـلبی، همان، ۱۰۲ ـ ۱۰۳; سهیلی، همان; جواد علی، همان، ص ۷۶ ـ ۷۷٫
نمی دانستند و به همین جهت برای تقرب به او بت هایی را پرستش می کردند.۴۷۵
برخی پژوهشگران، تأثیر پذیری عرب ها از مناطق هم جوار را عـامل مـهم در بت پرستی آنها می دانند. از نشانه های تأثیر پذیری عرب از بت پرستی کلدانیان و آشوریان این که اصل کلمه صنم، صلم (salm)عبرانی یا آرامی بوده است. این واژه به همراه خـودِ بـت هـا وارد سرزمین عرب شده است. بـه طـور قـطع عرب ها بت نمی تراشیدند چون به فنون آن آشنا نبودند; پس بایستی این بت ها از سرزمین های دیگر آمده بـاشد. مـثل بـت هبل که نام قبلی آن بعل بوده و لات که هـمان لاتـوی بابلی و منات که مناتوی بابلی و عزی که عشتار بابلی بوده اند.۴۷۶
روایاتی که می گویند عمرو بن لحی، نـخستین کـسی بـود که بت پرستی را در میان عرب ها منتشر کرد و بت هـایی را از شام وارد حجاز نمود، مؤید این مطلب است که حجازی ها بت پرستی را از شامیان اقتباس کرده اند; اما بـرخی پژوهـشگران مـعاصر، عکس مطلب فوق را گفته و معتقدند یونانیان برخی از خدایان خود، همچون لاتـون و هـرمس را از عرب جنوب (یمن) اقتباس کرده اند.۴۷۷ به نظر می رسد از عوامل مؤثر در رواج بت پرستی میان عـرب، وجـود آن در مـکه بوده است زیرا همه نگاه عرب به آنجا بود; حتی ملت هـای دیـگر نـیز برای کعبه احترام قائل بودند.
پرستش قبیله ای
بنابر گفته ابن کلبی، عرب دیوانهوار شـیفته پرسـتش بـُتان بود. برخی از آنان بتکده ای بنا می کردند و برخی دیگر بتی سر پا می داشتند. هـر کـس که نمی توانست بتی سر پا کند یا
_______________________________
۴۷۵٫ الجبوری، یحیی، الجاهلیه، بغداد: مطبعه المـعارف، ۱۳۸۸ ق / ۱۹۶۸ م، ص ۱۰۷; الآلوسـی، مـحمود شکری، بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب، تصحیح محمد بهجه الاثری. بیروت: دار الکتب العلمیه، د. ت، ج ۲، ص ۱۹۷; جـواد عـلی، همان، ص ۶۸٫
۴۷۶. سالم، عبد العزیز، تاریخ العرب قبل الاسلام، الاسکندریه: مؤسسه شباب الجامعه، د. ت، ص ۴۱۱٫
۴۷۷٫ ابـن حـبیب، المـحبر، همان، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲; عبد الحمید، سعد زغلول، فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت: دار النهضه العربیه، ۱۹۷۵ م، ص ۳۴۰٫
بتکده ای بـسازد، سـنگی را پیشاپیش حرم یا چیزی از آنچه می پسندید نصب می کرد و مانند کـعبه بـه طـوافش می پرداخت. این سنگ ها را «انصاب» می نامیدند و اگر آن سنگ ها تندیس و تمثال می بـود آنـها را «اصـنام و اوثان» می خواندند. او می نویسد، عرب در سفرها هم، زیباترین سنگ ها را بـرداشته و آن را بـه خدائی می گرفت. پیشاپیش همه بتانِ سنگی، شتر و گوسفند می کشتند و به آنها تقرب می جـستند; ولی بـرتری را به کعبه می دادند. هر چند طواف و قربانی برای سنگ ها نـیز از روی دلبـستگی به کعبه بود.۴۷۸
در اینکه در جاهلیتِ عرب، بـت هـای فـراوانی وجود داشته است، تردیدی نیست. فراوانی خـدایان بـه حدّی بود که نه تنها هر قبیله خدایی ویژه و بتِ مخصوص خود را داشـت، بـلکه می پنداشتند آنان را از دشمنان و مـکرشان مـصون می دارد و در جـنگ هـا مـدافع آنان می باشد، از این رو اهل هـر خـانه از خانه های مکه، بتی درون خانه داشتند و آن را می پرستیدند. آنان در آغاز سـفر و پس از بـازگشت، نخستین کارشان مسح بت بود.۴۷۹ ابـن هشام می گوید: فـقط اشـراف بت خانگی داشتند.نمونه هـای فـراوانی وجود دارد که مردم جاهلی در خانه های خود به بتان تقرب می جستند; امـا ایـن بت ها سنگ های تـراشیده نـبودند بـلکه بیشتر آنها تـصاویر کـوچک و نتراشیده بودند که سـمبل بـت مورد پرستش به شمار می آمدند. باید به این نکته توجه داشت همان گـونه کـه پرستش کنندگان بت ها به دو صـنف بـدوی و حضری تـقسیم مـی شـدند، خدایان آنها نیز ایـن گونه بوده اند: خدایان قبائل و خدایان منازل.۴۸۰ پرستش خدایان فراوان به حدّی بود که وقـتی حـضرت رسول(صلی الله علیه وآله) آنها را به پرسـتش خـدای یـگانه فـرا مـی خواند، شگفت زده مـی شـدند. قرآن کریم به شگفتی مشرکان تصریح کرده است.۴۸۱
به طور قطع اوضاع و شرایط سیاسی و اجتماعی در ایـن نـوع از پرسـتش و تعدد خدایان
_______________________________
۴۷۸٫ ابن کلبی، همان، ص ۱۲۹٫
۴۷۹٫ جواد عـلی، هـمان، ج ۶، ص ۴۲ ـ ۴۳ ; الحـوت، مـحمود سـلیم، المـیثولوجیا عند العرب، بیروت: دار النهار للنشر، الطبعه الثالثه، ۱۹۸۳ م، ص ۴۰٫
۴۸۰٫ الحوت، همان، ۴۱; جواد علی، همان، ج ۶، ص ۶۷٫
۴۸۱٫ ص (۳۸)، ۵; ابن کلبی، همان، ۱۲۸ ـ ۱۲۹٫
دخالت داشته است. زندگی قبیله ای و اوضاع و شرایط جغرافیایی و اقتصادی چنین اقتضا مـی کرد که شهرها و روستاها هم خدایان ویژه خود را داشته باشند. هم پیمانی قبایل و شهرها تحالف خدایان آنان نیز به شمار می رفت و جنگ آنان با یکدیگر نیز چنین بود. جـنگ تـأثیرِ زیادی در آینده خدایان و تعداد آنان داشت. گاهی ارتباط فرهنگی با همسایگان منجر به پذیرش خدایان آنها و فراموشی خدای قبیله می شد. رؤسای قبایل این توان و نفوذ را داشتند که خـدایان را تـغییر دهند و تاریخ جاهلیت از این گونه تغییرها فراوان به خود دیده است. مثل معروف عرب است که الناس علی دین ملوکهم. برخی مفسران و لغـت شـناسان گفته اند قبیله ای از قـبایل عـرب نبود مگر این که بتی داشت که آن را انثی بنی فلان می نامید.۴۸۲
پرستش قبیله ای و خط کشی میان قبایل به حدّی افراطی بود که هـر قـبیله ای تلبیه خاص خود را داشـت و بـیشتر آنها در تلبیه نام قبیله خویش را نیز ذکر می کردند. پیوند میان قبیله، باورهای دینی و پرستش بت ها سبب می شد دشمنان قبیله، دشمنان خدای قبیله نیز به شمار آیند و در صـورتی کـه فردی خدای قبیله را رها می کرد به معنای خروج از قبیله به شمار می آمد. فرزندان قبیله، فرزندان بت به شمار می آمدند به همین جهت از بت به عنوان پدر یاد کـرده و بـه فرزندان، ابـناء الصنم گفته می شد. گاهی قریش اصنام قبایل دیگر را می پرستیدند و به آنها تقرب می جستند بـه شرط آنکه آنان نیز به بت های قریش تقرب جسته و پرسـتش نـمایند.۴۸۳
گـونه های پرستش عرب جاهلی
درباره باورهای مذهبی و اعتقادهای دینیِ مردمی که اسلام در میان آنها ظهور کرد
_______________________________
۴۸۲. ابـن مـنظور، لسان العرب، تصحیح امین محمد عبد الوهاب و محمد الصادق العبیدی. بیروت: دار احیاءالتراث العـربی، الطـبعه الاولی، ۱۴۱۶ ق / ۱۹۹۶ م، ج ۷، ص ۴۲۴; الزمـخشری، محمود بن عمر، الکشاف، قم: نشر البلاغه، ۱۴۱۵ ق، ج ۱، ص ۵۶۶; جواد علی، همان، ج ۶، صص ۴۲ ـ ۴۳ و ۶۶ ـ ۶۷٫
۴۸۳. ابن حبیب، المحبر، هـمان، ص ۳۱۱ ; الیعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ الیعقوبی، بیروت: دار صادر، د.ت، ص۲۵۵ ـ ۲۵۶; جواد علی، همان، صص ۶۲، ۶۵، ۸۱ ـ ۸۲; ابـن حبیب، المحبر، همان، ص ۳۱۸.
سـخنان فـراوانی گفته شده است. برخی آنها را به دسته های گوناگون تقسیم کرده اند. ابن ابی الحدید در این باره می نویسد: برخی از آن مردم منکر خالق، قیامت و معاد بودند. اینان کسانی هستند کـه می گفتند: «ما هی الاّ حیاتنا الدنیا نموت و نحیی و ما یهلکنا الا الدّهر». (جاثیه: ۲۴) برخی دیگر به خالق اعتقاد داشتند، اما منکر قیامت بودند. اینان کسانی اند که قرآن از زبان آنها فرمودِ «قـال مـن یحیی العظام و هی رمیم». گروهی دیگر به خالق و نوعی از معاد باور داشتند; اما منکر نبوت و رسالت بودند و در عبادت بت ها را پرستش می کردند. آنها چنان می پنداشتند که بت هـا در آخـرت شفیع آنها نزد خدایند. این بت پرستان برای این خدایان ساختگی حج می گذاردند و قربانی می کردند. اکثریت عرب از این گروه اخیر بودند. خود این بت پرستان هم دو دسـته بـودند ; برخی بت ها را شریک باری تعالی می دانستند و به همین خاطر به آنها شرکاء می گفتند. آنها در تلبیه حج می گفتند: «لبیک اللهم لبیک، لا شریک لک الاّ شریکا هو لک»، گروه دومـ بـت هـا را شریک باری تعالی نمی دانـستند; امـا مـعتقد بودند آنها وسیله نزدیکی به خدایند; که خداوند در قرآن از زبان آنها می گوید: «ما نعبدهم الاّ لیقربونا الی الله زلفی».(زمر: ۳)۴۸۴
پیش از این گـفته شـد کـه، عرب ها قبل از بت پرستی موحّد بودند و از نـظر زمـانی در میان آنان توحید بر شرک مقدم بود. حال می گوییم با وجود فراوانی خدایان و وجود شرک و بت پرستی در مـیان عـرب هـا، آنان به الله اعتقاد داشته و جز او خدای دیگری را به این نـام نمی خواندند. نام الله در میان عرب مشهور بوده است.۴۸۵ بنابر این، نظر ولهاوزن که الله را نام عامی دانسته که هـر قـبیله ای بـه خدای خود اطلاق کرده و به آن قسم یاد می کردند، صحیح بـه نـظر نمی رسد.۴۸۶ ابن کلبی می نویسد مکّیان به الله اعتقاد داشته و خدایان خود را مِلک او می دانستند و شـاید بـه هـمین سبب خداوند خطاب به پیامبر(صلی الله علیه وآله)می فرماید: «و ما یؤمن
_______________________________
۴۸۴٫ عـبد الحـمید بـن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات کتابخانه آیه الله مرعشی، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۱۱۸ ـ ۱۱۹٫
۴۸۵٫ ابن نعمت علوی، ابـو المـعالی مـحمد، بیان الادیان، تصحیح محمد تقی دانش پژوه. تهران: بنیاد موقوفات محمود افشار، چاپ اوّل، ۱۳۷۶، ص ۲۳٫
۴۸۶٫ جواد عـلی، هـمان، ج ۶، ص ۱۱۵ ـ ۱۱۶٫
اکثرهم بالله الاّ و هم مشرکون».۴۸۷
ایمان به الله، با صفت عالم به اسرار، در میان اشـعار عـرب نـیز آمده است. اوس بن حجر با احترام به لات و عزّی، از الله به بزرگی یاد کرده و می گـوید:
و بـاللات و العزی و من دان دینها *** و بالله انّ الله منهنّ اکبر.۴۸۸
قاضی صاعد اندلسی می نویسد، تـمام بـت پرسـتان عرب نسبت به الله موحّد بودند و پرستش بت ها نوعی تدیّن به دین صابئان بود در تـعظیم کـواکب و بت هایی که سمبل آنها بوده اند، نه این که بت هـا را خـالق جـهان بدانند. دلیل این مطلب آیه «ما نعبدهم الاّ لیقربونا الی الله زلفی» است.۴۸۹ ابن حبیب بغدادی پس از ذکر بـت هـای قـبایل و تلبیه هر یک از آنان می گوید: تمام این بت ها در سرزمین هـای عـرب به همراه الله پرستش می شدند.۴۹۰
درباره اعتقاد عرب به الله دستِ کم می توان گفت: مکّیان مـعتقد بـه یک آیین رب الاربابی (Henotheism) بودند که بر اساس آن الله در رأس خدایان همان نقشی رابـه عـهده داشت که مویرا (moira) در یونان و اهورا مزدا در ایـران داشـته انـد.۴۹۱ جواد علی اعتقاد به الله در میان عرب هـا را مـربوط به اندکی پیش از اسلام دانسته که قبایل ساکن حجاز، نجد، عراق و شام بـا انـکار تعدد اصنام به خدای یـگانه ای بـه نام اللهـ مـعتقد شـدند که همان خدایی است که در اشـعار شـعرای قبایل عرب برتر از بت ها شمرده شده است، و همان خدایی است کـه پس از اسـلام، در رأس خدایان قرار گرفته است، با ایـن تفاوت که مراد از اللهـِ در اسـلام، خدای جهانیان و بدون شریک بـود; امـّا اللهِ جاهلی ربّ الارباب و خدای خدایان و برتر از
_______________________________
۴۸۷٫ یوسف (۱۲)، ۱۰۶; ابن کلبی، همان، ص ۱۰۳; ابن کـثیر، ابـو الفداء اسماعیل، البدایه و النهایه، بـیروت: دار احـیاء التـراث العربی، د، ت، ج ۲، ص ۲۳۷٫
۴۸۸. الجبوری، هـمان، ص ۱۰۴ ـ ۱۰۶٫
۴۸۹٫ انـدلسی، قاضی صاعد، التعریف بـطبقات الامـم، تحقیق غلامرضا جمشید نژاد اوّل. تهران: انتشارات هجرت، چاپ اوّل، ۱۳۷۶، ص ۲۰۵٫
۴۹۰٫ ابن حبیب، المحبر، همان، ص ۳۱۵٫
۴۹۱. ولوی، هـمان، ص ۹۰٫
خـدایان قبیله به شمار می آمد. نـظریه ربـّ الاربابی مـورد تـأیید مـاکس مولر نیز است.۴۹۲ هـمان طور که گفته شد، باور ولهاوزن این بود که الله، نام عامی برای خدای هـر قـبیله بوده است. با این وجود، او شـواهد و قـراین بـسیاری جـمع آوریـ کرده که دلالت بـر رواج اعـتقاد به الله در میان عرب پیش از اسلام دارند.۴۹۳
افزون بر آرای مذکور در باره اعتقاد عرب ها به الله، قرآن کـریم نـیز بـر این اعتقاد یاد شده تصریح دارد.۴۹۴ باور عـرب هـا بـه الله بـه طـوری مـسلّم است که طبری می نویسد، مشرکان اسم بتان خود را به نام و صفات خداوند نام گذاری می کردند. او حتی می گوید: بت اللات از الله و بت العزی از العزیز گرفته شده اسـت. آنان چون می پنداشتند که بت ها دختران خدایند آنها را به صورت مؤنث می آوردند همان گونه که عمرو را عمره و عباس را عباسه، برای نامیدن زنان بکار می بردند.۴۹۵ هر چـند ایـن رأی طبری درست به نظر نمی رسد.
شاهد دیگر بر اعتقاد عرب به الله و این که او در رأس خدایان قرار دارد اینکه، آنان صفت الرحمان را ویژه او دانسته و نام هیچ مخلوقی از عرب را هم نام او نـمی نـامیدند، مگر گروهی از بنی حنیفه که، مسیلمه کذّاب را که مدّعی پیامبری بود «رحمان یمامه نامیدند.۴۹۶البته از برخی آیات قرآن استفاده می شود که مـشرکانِ مـکه با نام رحمان آشنا نـبودند بـه طوری که وقتی حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) در سجده «یا رحمن یا رحیم» می گفت، با تعجب می گفتند: او از طرفی اعتقاد به خدای یـگانه دارد و از سـوی دیگر خدا را با نـام هـای گوناگون می خواند.۴۹۷ اما بر خلاف مکّیان، گویا برخی عرب ها با این نام آشنا بوده اند. چون گاهی نام
_______________________________
۴۹۲٫ جواد علی، همان، ج ۶، ص ۴۳ و ۱۱۹٫
۴۹۳٫ ولوی، همان.
۴۹۴٫ یونس (۱۰)، ۲۳; النحل (۱۶)، ۳۵ و ۵۹; طه (۲۰)، ۱۶; العنکبوت(۲۹)، ۶۵; لقمان (۳۱)، ۳۱; الزمـر(۳۹)، ۳; انـعام (۶)، ۱۴۸٫
۴۹۵٫ الطبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تفسیر آی القرآن، بیروت: دار الفکر، ۱۴۲۰ ق / ۱۹۹۹ م، ج ۱۳، ص ۷۷٫
۴۹۶٫ ابن نعمت علوی، همان، ص ۲۳; ابن درید، محمد بن الحسن الازدی، الاشتقاق، تحقیق عبد السلام محمد هارون. مصر: مؤسسه الخانجی، ۱۳۷۸ ق/ ۱۹۵۸ م، ص ۵۸٫
۴۹۷٫ اسـراء(۱۷)، ۱۱۰; طـبری، همان، ج ۹، ۲۲۷٫
فـرزندان خود را عبد الرحمن می نهادند; مانند عامر بن عتواره که نام پسرش را عبد الرحمن گذاشت و یا مـانند حاتم طائی که در شعری از رحمن به عنوان رزاق یاد کرده است.۴۹۸
بـا تـمام شـواهد یاد شده بر وجود باور عرب به الله برخی مستشرقان، مانند، نولدکه معتقد به انتحال در شعر جاهلی شـده و مـی گوید راویان شعر جاهلی اسم جلاله الله را در اشعار وارد کرده و نام بت ها را از آنـها حـذف کـرده اند و هر جا اسم اللات آمده به جای آن الله گذارده اند. او هم چنین می گوید: راویان شـعر جاهلی در اسلام، هر شعری را که با عقاید آنها ناسازگار بوده یا نام بـت ها در آن آمده است، حـذف کـرده اند. از شواهد نولدکه بر ادعای انتحال در شعر جاهلی، ورود کلمه الرحمن در شعر هذیل است; زیرا این نام اسلامی و تازه است و ممکن نیست در شعر جاهلی آمده باشد.۴۹۹
در پاسخ به ادعای یاد شده مـی توان گفت، نولدکه از این مطلب غفلت کرده است که در نصوص مستند کلمه الرحمن در عصر جاهلی آمده است، مانند: ابرهه حبشی که در نص معروف به نص سدّ مأرب آن را بکار برده است. ایـن در حـالی است که گروهی از مردم جاهلی الرحمن را پرستش می کردند; اما در پاسخ به ادعای جایگزینی الله به جای اللات یا نام بت های دیگر باید گفت: نخست اینکه، هر شعری صلاحیت قبول لفـظ جـلاله الله را ندارد، چون از جهت وزن و معنی هماهنگ نیست. دوم اینکه، بسیاری از اشعار نام بت ها را حفظ کرده اند. و سوم اینکه، چه فایده ای در حذف بت ها در شعر جاهلی وجود دارد در حالی که راویان اشـعار خـود می دانند که مردم جاهلیت بت پرست بوده اند.۵۰۰ برخی محققان عرب معاصر نیز نظر نولدکه را فرضیه بسیار بعیدی دانسته اند.۵۰۱ افزون بر اینها ولهاوزن نیز معتقد است عـلت ایـن کـه نام بت ها به جـز مـوارد انـدکی در اشعار جاهلی نیامده است از این جهت نیست که راویان مسلمان نام آنها را تغییر داده اند، بلکه سبب آن ادب جاهلیون و عادت
_______________________________
۴۹۸٫ ابن درید، هـمان، ص ۵۸; جـواد عـلی، همان، ص ۳۹٫
۴۹۹. جواد علی، همان، ص ۱۲، ۱۱۴ ـ ۱۱۵٫
۵۰۰٫ همان.
۵۰۱٫ الجبوری، ص ۱۰۵٫
آنان اسـت کـه نام بتان را خیلی بکار نبرده اند و به جای آن واژه الله را، که به معنی ربّ و اله است نه نام خدای معیّنی، بـکار بـرده انـد.۵۰۲ اما همان گونه که قبلا گفته شد عمومی بودن واژه جـلاله الله برای یاد بت ها نادرست به نظر می رسد.
به رغم اعتقاد به الله، پرستش بت و نصب انصاب، اصـنام و اوثـان از رایـج ترین نوع پرستش میان عرب ها به ویژه منطقه حجاز و مـکّیان بـود. در قرآن کریم هر یک از واژه های انصاب، اصنام و اوثان چند بار تکرار شده است.۵۰۳ در تعریف انصاب گـفته انـد، آنـها سنگ های مورد پرستشی بوده اند که اطراف کعبه نصب می شـدند و بـرای آنـها قربانی صورت می گرفت. فراء هم نُصُب را آلهه ای از سنگ دانسته که پرستش مـی شـدند.۵۰۴ ابـن کلبی می نویسد، هر کس قادر به داشتن صنم و بتکده نبود سنگی جلوی حـرم یـا هر جایی که می پسندید نصب می کرد و دور آن طواف می کرد. این سـنگ هـا را انـصاب می نامیدند.۵۰۵بنابراین انصاب و نُصُب هر چیزی است که بجز الله پرستش شود. برخی گـفته انـد، در کنار بتکده ها سنگ هایی را نصب می کردند تا خون قربانی ها در آنـجا ریـخته شـود. این سنگ ها را مقدّس شمرده و محل آنها را جایگاه برخی ارواح می دانستند.۵۰۶ این عمل مشرکان مـورد نـهی قرآن کریم قرار گرفته است.۵۰۷ آن چنانکه از کتاب الاصنام ابن کلبی برمی آیـد پرسـتش انـصاب ریشه در حجاز داشته و مهم ترین مناسک آن طواف دور آنها بوده است; در حالی که پرستش اصنام و اوثـان آداب و مـناسک ویـژه ای همچون دعا و تقدیم قربانی بوده است.۵۰۸ ریشه داشتن پرستش انصاب در حـجاز مـورد تأیید یعقوبی است که می گوید، عدنان
_______________________________
۵۰۲٫ جواد علی، همان، ص ۱۱۵ ـ ۱۱۶٫
۵۰۳٫ درباره اصنام رک: انعام ۷۴، شعراء ۷۱، ابـراهیم ۳۵، انـبیاء ۵۷، اعراف ۱۳۸; در باره انصاب رک: مائده،۳ و ۹۰، معارج، ۴۳; درباره اوثان رک: حج، ۳۰ ; عنکبوت، ۱۷ و ۲۵٫
۵۰۴٫ الزبیدی، محمد مـرتضی، تـاج العروس من جواهر القاموس، بیروت: دار مکتبه الحـیاه، د.ت، ج ۱، ص ۴۸۶٫
۵۰۵٫ الحـوت، ص ۳۸ ـ ۳۹٫
۵۰۶٫ ضـیف، شوقی، العصر الجاهلی، القاهره: دار المعارف، الطبعه السـابعه عـشر، د، ت، ص ۹۲٫
۵۰۷٫ مائده (۵)، ۹۰٫
۵۰۸. سعد زغلول، همان، ۳۳۹٫
نخستین کسی بود که انصاب را نصب کرد و کعبه را پرده پوشـانید.۵۰۹ گـویا میان اصنام و اوثان نیز تـفاوتی وجـود داشته اسـت. لغـت شـناسان گفته اند صنم معرّب شَمَن یـا شـَنَم است و واژه عربی اصیل نیست، هر چند معین نکرده اند که از چـه زبـانی به عربی بر گردانده شده اسـت.۵۱۰
در تفاوت میان صنم بـا وثـن گفته اند هرگاه بتی از چـوب یـا زر و یا مس و نقره ساخته شده باشد و صورت انسانی به خود بگیرد به آن صـنم گـویند و اگر از سنگ ساخته شود وثـن نـامیده مـی شود. در تعریف صـَنَمَهُ و نـَصَمَهُ گفته اند صورتی اسـت کـه پرستش شود.۵۱۱ سهیلی تعریفی بر خلاف تعریف یاد شده آورده است. او می گوید: آنچه از سـنگ و غـیر آن ساخته شود صنم و اگر از غـیر سـنگ مثل مـس سـاخته شـود وثن گویند.۵۱۲ تعریف دیـگری هم وثن را بت دارای جثّه از چوب یا سنگ و نقره دانسته که تراشیده می شود و صنم تـنها تـصویر بدون جثّه است.۵۱۳ ابن درید مـعتقد اسـت بـه بـت هـای بزرگ اصنام و بـه بـت های کوچک اوثان می گفتند.۵۱۴ برخی لغت شناسان نوشته اند، آنچه را به عنوان خدا، به جـز الله، انـتخاب شـود و صورتی داشته باشد صنم گویند. واژه صلم، کـه در کـتیبه هـای شـمال حـجاز پیـدا شده اند، نام خاص خدایی بوده که در شهر تیماء پرستش می شده است. برخی مستشرقان، تاریخ پیدایش پرستش این بت را به حدود سال ۶۰۰ ق.م. رسانده اند.۵۱۵
انگیزه گـزینش سنگ های مورد پرستش خیلی روشن نیست. حارث بن قیس وقتی سنگ زیباتری نسبت به بت های پیشین می یافت آنها را رها کرده و به پرستش بت جدید
_______________________________
۵۰۹٫ یعقوبی، همان، ج ۱، ص ۲۲۳٫
۵۱۰٫ ابـن مـنظور، همان، ج ۷، ص ۴۲۴; الزبیدی، همان، ج ۸، ص ۳۷۱.
۵۱۱. ابن کلبی، همان، ص ۱۴۹; ابن منظور، همان، ج ۷، ۴۲۴٫
۵۱۲٫ السهیلی، الروض الانف، همان، ج ۱، ص ۱۰۲٫
۵۱۳٫ ابن منظور، همان.
۵۱۴٫ ابن درید، همان، ص ۵۱۷; جواد علی، همان، ج ۶، ص ۷۱٫
۵۱۵٫ جواد علی، همان، ص ۷۲٫
می پرداخت به طوری کـه آیـه «أفرأیت من اتخذ الهه هواه»،۵۱۶ درباره او نازل شده است.۵۱۷آلوسی به نقل از بت پرستان می نویسد، ما در جاهلیت سنگی را می پرستیدیم. گاهی نـدایی مـی شنیدیم که می گفت ای مـسافران، خـدایان از بین رفتند خدای دیگری طلب کنید، ما در طلب خدای دیگر تلاش می کردیم ناگاه صدایی می شنیدیم که می گفت، خدایان را یافتیم و آنگاه مـا در بـرابر آن سنگ قربانی می کـردیم.۵۱۸ ابـن کلبی هم می نویسد، در هنگام سفر، مسافر چهار سنگ بر می داشت و زیباترین آنها را به عنوان ربّ بر می گزید و وقتی از آنجا حرکت می کرد آن ربّ را رها کرده و در منزل بـعدی دوبـاره این کار را تکرار می کرد.۵۱۹برخی پژوهشگران معاصر، احتمال داده اند که میان گزینش چهار سنگ و سپس انتخاب یکی از میان آنها با نظریه عناصر اربعه امپدوکلس (۳۹۰ – ۴۳۰ ق.م) (Empedokles)، که معتقد به تکوین هـستی از چـهار عنصر آتـش، آب، هوا و خاک بود، ارتباط وجود داشته باشد که سمبل قوای چهارگانه است.۵۲۰ علاقه عرب به پرستش شـیء محسوس خارجی چنان بود که ابو رجاء عطاردی می گوید: مـا، در جـاهلیت هـر گاه سنگی نمی یافتیم مقداری خاک جمع کرده و مقداری از شیر گوسفند بر روی آن می دوشیدیم و اطراف آن طواف مـی کـردیم.۵۲۱
بت های مشهور کعبه و حجاز
فراوانی بت های حجاز نشانگر علاقه بی حـدّ و حـصر عـرب به شرک و بت پرستی است. برخی مورّخان به وجود ۳۶۰ بت در کعبه تصریح کرده اند.۵۲۲ نـولدکه، لامنس و جرجی زیدان
_______________________________
۵۱۶٫ جاثیه، ۲۳٫
۵۱۷٫ ابن درید، همان، ص ۱۲۲.
۵۱۸. الآلوسی، همان، ج ۲، ص ۲۱۱; الحوت، ص ۴۱٫
۵۱۹٫ الحوت، همان.
۵۲۰٫ جـواد علی، همان، ج ۶، ص ۶۷٫
۵۲۱٫ ابن کـثیر، البـدایه و النهایه، همان، ج۲، ص ۲۳۷٫
۵۲۲٫ الازرقی، همان، ص ۱۲۰ ـ ۱۲۱; ابن اثیر، عزّ الدین علی، کامل تاریخ بزرگ اسلام وایران، ترجمه عباس خلیلی. تهران: مؤسسه مطبوعات، بی.تا، ج ۱، ص ۲۹۹٫
هم تعداد بت ها را فراوان دانسته اند گر چـه به ۳۶۰ نرسد; اما باید گفت تعداد بت ها به قدری زیاد بود که شمارش همه آنها از حدّ توان خارج است. این بت های متعدد نزد قریش از سلسله مراتب برخوردار بودند.۵۲۳
هـبل: کـعبه از مهم ترین خانه هایی به شمار می آمد که محل تجمع بت ها در سرزمین عرب بود. بزرگ ترین بتی که در درون آن قرار داشت بت هبل بود. این بت به صورت انـسانی بـا دست راست شکسته، دیده می شد. قریش دستی از طلا برای آن ساخته بودند. چون نخستین کسی که آن را نصب کرد خزیمه بن مدرکه بود، آن را هبل خزیمه نیز می گفتند. هبل در درونـ کـعبه یا بنابر گفته شهرستانی پشت آن قرار داشت.۵۲۴ جلوی هبل هفت تیر چوبی برای فال زدن درباره سفرها، پاکی نژاد نوزادان، داوری در مورد دشمنان و دیگر امور مهم نهاده بودند. این هـمان بـتی اسـت که ابو سفیان در جنگ احـد بـه هـمراه خود آورده بود و خطاب به آن می گفت: أُعلُ هبل که حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) نیز در پاسخ او فرمود: الله اعلی و اجلّ.۵۲۵ آوردن هبل به جـنگ نـشانگر اهـمیّت و عظمت آن بوده است. گویا قریش هبل را خـدای کـعبه دانسته و گفته اند عمرو بن لحیّ این بت را از شام به مکه آورد; هر چند ازرقی گفته است عمرو، هبل را از هـیت جـزیره آورد و مـردم را به عبادت آن دعوت کرد.۵۲۶ نولدکه نیز این را تأیید کرده و مـی گوید: قراین نشان می دهند که این خدا در شمال شناخته شده، بوده است.۵۲۷ برخی گفته اند این بـت از سـرزمین بـلقاء شام، که مورد پرستش عمالیق بود، به وسیله عمرو به مـکه آورده شـد.۵۲۸
_______________________________
۵۲۳٫ ابن کلبی، همان، ص ۱۲۲ ; الحوت، همان، ص ۴۰; محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۷۶; ابن ابی الحدید، شرح نهج البـلاغه، ج ۱۷، ص ۲۷۹٫
۵۲۴٫ الشـهرستانی، مـحمد بن عبد الکریم، الملل و النحل، تحقیق محمد سید کیلانی. مصر: شرکه مـکتبه مـصطفی البـابی الحلبی، ۱۳۹۶ ق / ۱۹۷۶ م، ج ۲، ص۲۳۷ ـ ۲۳۸ ; ابن نعمت علوی، همان، ص ۳۳٫
۵۲۵. ابن کلبی، همان، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۴٫
۵۲۶٫ ابن حبیب، المحبر، همان، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲; الازرقی، هـمان، ص ۱۱۷.
۵۲۷٫ ولوی، هـمان، ص ۸۹٫
۵۲۸. مـسعودی، همان، ج ۲، ص ۲۳۸; السهیلی، همان، ج ۱، ۱۰۱ ; جواد علی، همان، ج ۶، ۷۸ ـ ۷۹.
در منابع روایی شیعه روایتی از امام صادق(علیه السـلام) نـقل شده که در آن می گوید، سنگ هبل از منطقه مأزمین (مکانی میان مشعر الحرام و عـرفه) تـراشیده شـده است و به همین سبب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در هنگام حج در این مکان بول مـی کـردند. در ادامه این روایت آمده است وقتی که بت های کعبه به دستور پیـامبر(صـلی الله عـلیه وآله) و به دست علی(علیه السلام) منهدم می شدند; آن حضرت دستور دادند بت هبل را در بـاب بـنی شیبه دفن کنند و به همین جهت ورود حاجیان از این در، سنت گردید.۵۲۹ البته در بـرخی مـنابع دیـگر شیعه آوردن بت هبل از شام به مکه به وسیله عمرو بن لحی تأیید شده است.۵۳۰ در جـمع و سـازگاری مـیان گزارش های تاریخی، که هبل را بتی دانسته که از شام به مکه مـنتقل شـده است، با روایت منقول از امام صادق(علیه السلام); نگارنده احتمال می دهد که روایت امام(عـلیه السـلام)اشاره به بازسازی بت هبل از سنگ های این منطقه باشد.
درباره پرسـتش کـنندگان هبل باید گفت افزون بر قریش، بـنی کـنانه، بـنی بکر، مالک و ملکان نیز بت یاد شـده را پرسـتش می کردند. گفته اند، دست راست هبل شکسته بوده است; اما معلوم نـیست شـکستگی آن اتفاقی بوده یا اسطوره ایـ در مـیان آنان بـوده اسـت.۵۳۱
اِسـاف و نائله: بنابر گفته مورخان، از دیگر بـت هـای کعبه که عمرو بن لحی آنها را در صفا و مروه نصب و مردم را به پرسـتش آنـها دعوت کرد، اساف و نائله بودند. بـرخی روایات این دو بت را زن و مـردی از قـوم جُرهُم دانسته اند که در کـعبه مـرتکب گناه و فحشاء شده و در همان مکان مسخ و تبدیل به سنگ شدند. شاید به سـبب هـمین روایات است که برخی مـسخ را از بـاورهای عـرب به شمار آورده انـد.۵۳۲ ابـن کلبی می نویسد، ایـن دو فـرد پس از مسخ شدن، برای پند گرفتن مردم پیشاپیش کعبه نهاده شد، و پس از مدتی از معبودان عـرب بـه
_______________________________
۵۲۹٫ محمد بن علی بن بابویه مـعروف بـه شیخ صـدوق، مـن لا یـحضره الفقیه، قم، مؤسسه انـتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۳، ج ۲، ص ۲۳۸; شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۰۹، ج ۱۳، ص ۲۰۶ و ج ۱۴، ص ۸).
۵۳۰٫ مـحمد بـن حسن طوسی، کتاب الغیبه للحجه، قـم، مـؤسسه مـعارف اسـلامی، چـاپ اول، ۱۴۱۱، ص ۱۲۳، محمد باقر مـجلسی، بـحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴، ج ۵۱، ص ۲۸۹٫
۵۳۱٫ الازرقی، همان، ج ۱، ص ۱۲۰ ; شهرستانی، همان، ج ۲، ص ۲۳۸، جواد علی، همان، ص ۸۰٫
۵۳۲٫ السهیلی، همان، ج ۱، ص ۱۰۵٫
شمار آمدند. یـکی از ایـن دو، بـه کعبه چسبیده بود و دیگری در جایگاه زمزم قـرار داشـت. قـریش آن دو را کـنار یـکدیگر گـذاشت و برای آنها گوسفند و شتر قربانی کرد. اساف و نائله را افزون بر قریش، احابیش نیز پرستش کرده و هر کدام تلبیه ای ویژه داشتند.۵۳۳ بنابر گفته شهرستانی، این دو بت را هـم عمرو بن لحی به مکه آورده بود.۵۳۴ این دو بت از خدایان دوگانه مذکر و مؤنث بودند. با اینکه احتمال می رود که داستان فجور این مرد و زن و مسخ شدن آنها داستانی ساخته مکّیان بـاشد تـا بدین وسیله به کعبه قداست بیشتری داده و با آفریدن معجزه هایی برای آن، منافع زیادتری را به سوی مکه جذب نمایند و برخی پژوهشگران نیز این دو بت را از تخیلات اساطیری عرب دانسته اند;۵۳۵ امـا در مـنابع روایی شیعی نیز این مطلب از زبان امام علی(علیه السلام) نقل شده که در پاسخ سؤالی درباره این دو بت فرمود: آنها دو جوان زیبا رویـ مـذکر و مؤنث بودند که در حال طـواف در خـانه خدا، در مکان خلوتی دچار فحشاء شده و خداوند آن دو را مسخ کرد. پس از آن قریش گفتند اگر خداوند راضی نبود که آنها نیز مانند خودش پرستش شوند; آنها را مـسخ نـمی کرد و تبدیل به سـنگ نـمی کرد.۵۳۶
با این که به طور طبیعی قریش بت های کعبه و مکه را پرستش می کرد، اما آنها اصنام سایر قبایل را نیز می پرستیدند; به شرط آنکه آنان نیز بت هـای قـریش را بپرستند. قریش با این کار توانسته بود بت های عرب را در کعبه جمع کند. همین امر سبب شد که قبایل دیگر هم کعبه را محترم شمارند و هر ساله برای حج و عمره بـه آنـجا بیایند. ایـن کار سود مادی و معنوی مطلوبی برای قریش داشت و مکه به صورت بازار ثابتی برای مردم اطراف آن در آمـده بود.۵۳۷
_______________________________
۵۳۳٫ ابن کلبی، همان، ص ۱۲۴٫
۵۳۴٫ ابن حبیب، المحبر، همان، ص ۳۱۱ و ۳۱۸، شهرستانی ،همان.
۵۳۵٫ سـالم، هـمان، ۴۰۸ ـ ۴۰۹٫
۵۳۶٫ مـحمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۵ ش، ج ۴، ص ۵۴۶; شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، همان، ج ۱۳، ص۲۴۰ و ج ۲۰، ص ۳۲۲ ; علی بـن ابـراهیم قمی، تفسیر القمی، قم، مؤسسه دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴، ج ۲، ص ۸۳).
۵۳۷٫ ابن حبیب، همان; جواد عـلی، هـمان، ج ۶، ص ۸۱ ـ ۸۲٫
لات، عـزی و منات
از مشهورترین بت های حجاز سه بت لات، عزی و منات می باشند که نامشان در قرآن کـریم آمده است.۵۳۸ گویا این سه بت نزد قریش و دیگر عرب های مقیم مـکه، دارای سلسله مراتبی بـوده انـد. ابن کلبی می نویسد، قریش و دیگر ساکنان مکه، عزّی را بیش از دیگر بتان تعظیم می کردند و پس از آن لات و منات قرار داشتند.۵۳۹ همچنین بت های یاد شده نسبت به بت های پنجگانه، که نام آنـها هم در قرآن آمده است و ما به زودی به معرفی آنها خواهیم پرداخت، احترام بیشتری داشتند; زیرابت های سه گانه به آنها نزدیک تر از بت های پنج گانه بودند.۵۴۰
لات: یاقوت، روایت کرده اسـت کـه لات انسانی از قبیله ثقیف بود که پس از مردن، عمرو بن لحی مرگ او را انکار کرد و گفت او نمرده بلکه وارد صخره شده است. عمرو، بنایی روی آن ساخت و ثقیف را به پرستشش دعوت کرد.۵۴۱ بنابر این گـزارش، احـتمال داده می شود که عرب به تناسخ باور داشته است.۵۴۲ وجوه زیادی در نام گذاری، لات ذکر کرده اند که خیلی قابل اعتماد نیستند. سهیلی می نویسد، سنگی که عمرو بـن لحـی در کنار آن به مردم اطعام می کرد به صخره اللات شهرت داشت. طبری هم آن را همان الله دانسته که تاء تأنیث بر آن افزوده شده است.۵۴۳
درباره جایگاه لات در گزارش های تاریخی اختلاف بـه چـشم مـی خورد. ابن کلبی، آن را در طـائف دانـسته کـه جدیدتر از بت منات بود. او در توصیف بت یاد شده می گوید: پارچه
_______________________________
۵۳۸. النجم(۵۳)، ۱۹٫
۵۳۹٫ ابن کلبی، همان، ۱۲۲٫
۵۴۰٫ معارج(۷۱)، ۲۳; ابن کلبی، همان.
۵۴۱٫ الحموی، یـاقوت بـن عـبدالله، معجم البلدان، تحقیق فرید عبد العزیز الجندی. بـیروت: دار الکـتب العلمیه، ۱۴۱۰ ق / ۱۹۹۰ م، ج ۵، ص ۴٫
۵۴۲٫ جواد علی، همان، ص ۶۸٫
۵۴۳٫ السهیلی، همان، ج ۱، ص ۱۰۲ ; ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل، تفیسر ابن کثیر، تصحیح خلیل المیس، بیروت: دار القلم، د.ت، ج ۶، ص ۲۲۳.
طـبری روایـات گـوناگونی آورده که لات بتی در نخله بوده که قریش آن را می پرستیدند. او می نـویسد، برخی گفته اند لات در طائف بوده است یاقوت، هم موضع آن را طائف دانسته است.۵۴۵ بیضاوی ضمن آنکه لات را مـشتق از لویـ بـه معنی طواف دانسته جایگاه لات را همانند یاقوت، طائف معرفی کرده است.۵۴۶ در جـمع بـین این روایات پژوهش گران معاصر احتمال داده اند که افزون بر وجود معبدی برای لات در طائف و نخله، کـه اولی مـورد پرسـتش ثقیف و دومی مورد پرستش قریش بوده است، البته معابد دیگری برای ایـن بـت در حـجاز و غیر آن وجود داشته است.۵۴۷ آن گونه که از وصف مورخان برمی آید، بتکده لات همطراز خانه خـدا در مـکه، از جـهت منزلت و احترام و پرده و پوشش بوده است به طوری که هر سال پارچه آن عوض می شـد و ثـقفی ها برای آن خادم و پرده دار بر می گزیدند. قطع درختان و صید حیواناتش حرام و هر کـه در آنـجا پنـاه می گرفت در امان بود.۵۴۸ برخی نام های افراد به این بت منسوبند مانند تـیم اللات، زیـد اللات، عائذ اللات، شکم اللات، وهب اللات و شیع اللات. جالب توجه است که در میان این نام ها عـبد اللات دیـده نـمی شود. هر چند برخی از پژوهش گران معاصر از چنین نامی یاد کرده اند.۵۴۹
گویا بت لات رمـز خـورشید بوده است و ممکن است همان الهه لاتون نزد یونانیان باشد
_______________________________
۵۴۴٫ ابن کـلبی، هـمان، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۳ ; الحـموی، همان; الزبیدی، همان، ج ۴، ص ۵۵٫
۵۴۵٫ طبری، جامع البیان، همان، ج ۱۳، ص ۷۷٫
۵۴۶٫ البیضاوی، عبد الله بن عمر، تفسیر البیضاوی، بیروت: مـؤسسه الاعـلمی للمـطبوعات، الطبعه الاولی، ۱۴۱۰ ق / ۱۹۹۰ م، ج ۴، ص ۲۰۵٫
۵۴۷٫ جواد علی، همان، ص ۲۲۷ ـ ۲۲۸ و ۲۳۲٫
۵۴۸٫ ابن حبیب، المحبر، همان، ص ۳۱۵; تفسیر ابن کثیر، هـمان، ج ۴، ص ۲۲۳; جـواد علی، همان، ص ۲۲۸٫
۵۴۹. ـ، همان، صص ۲۱۳، ۳۲۷، ۳۵۰، ۴۵۳; ابن کلبی، همان، ص ۱۱۲; جواد علی، همان، ص۲۳۳ ; سعد زغلول، همان، ص ۲۴۹٫
که آن را از عـرب یـمن گرفته اند. و شاید به همین سبب خانه ای که بر روی آن ساخته بـودند بـیت الربّه نامیده می شد; چون در باور پرسـتش کـنندگان آن، بـت لات مؤنث بوده است.۵۵۰قرآن کریم با اسـتهزاء از ایـن اعتقاد مشرکان یاد کرده است.۵۵۱ ولهاوزن هم خدای خورشید را منطبق بر بت لات دانـسته اسـت. با توجه به مؤنث بـودن واژه شـمس در عربی، اللات کـه بـه مـعنای خدای مؤنث است، می تواند بـر الهـه خورشید تطبیق کند.۵۵۲ قبیله ثقیف، مقارن ظهور اسلام بت لات را پرستش می کـرده اسـت، که به امر پیامبر(صلی الله عـلیه وآله)ویران شد. ثقیفیان از نـابودی بـت خود خودداری می کردند و از تـخریب آن بـسیار نگران بودند. آنان می ترسیدند که اگر از خدایشان دفاع نکنند صدمه ای به آنـان بـرسد. زنان ایشان گریه و زاری می کـردند. مـغیره بـن شعبه به دسـتور حـضرت رسول(صلی الله علیه وآله) آن را نـابود کـرد و اموال و زیور آلاتش را به ابوسفیان داد تا دین پسران مسعود ثقفی را اداء کند.۵۵۳
العزّی: از دیگر بـت هـای مشهور حجاز بت العزّی بود، کـه بـنابر گفته ابـن کـلبی، مـتأخر از بت های لات و منات بـوده است. استدلال او بر این تأخّر این است که عرب ها پیش از عزّی، فرزندان خود را مـنسوب بـه یکی از آن دو بت به نام های زیـد مـنات ، عـبد مـنات و تـیم اللات می کردند. بـا ایـن حال، او می نویسد، عبد العزّی قدیمی ترین نامی است که عرب به آن منسوب شده اسـت. گـویا نـخستین کسی که عزی را به عنوان ربّ بـرگزیده اسـت ظـالم بـن اسـعد بـوده است.۵۵۴
درباره پرستشگاه عزّی، روایات گوناگونی هست. ابن کلبی، آن را در نخله نزدیک مکه دانسته، که دارای پرده دارانی نیز بوده است; اما طبری و زبیدی ضمن نقل گزارش یاد شده،
_______________________________
۵۵۰. سـعد زغلول، همان، ص ۲۴۸; جواد علی، همان، ص ۲۲۸٫
۵۵۱٫ النجم(۵۳)، ۲۱.
۵۵۲٫ ولوی، همان، ص ۸۸; شوقی ضیف، همان، ص ۸۹ ـ ۹۰٫
۵۵۳٫ ابن سید الناس، ابو الفتح محمد، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان. بیروت: دار القلم، الطـبعه الاولیـ، ۱۴۱۴ ق / ۱۹۹۳ م، ج ۲، ص ۲۸۲ ـ ۲۸۳; طبری، همان، ج ۱۳، ص ۷۷; ابن کلبی، همان، ص ۱۱۳ و ۱۱۷٫
۵۵۴. ابن کلبی، همان، ص ۱۱۴; الزبیدی، همان، ج ۴، ص ۵۵ ـ ۵۶٫
طائف را هم به عنوان جایگاه عزّی نوشته اند. با این حال، منابع آن را معبود قریش و کنانه به شمار آورده اند.۵۵۵ اصـل و مـاهیت عزّی مجموعه ای از سه درخت در نخله بوده است و در کنار آن بتی قرار داشت که قبایل غطفان، غنی و باهله آن را می پرستیدند و مورد احترام قریش نـیز بـوده است.۵۵۶ ابن کلبی با بـیان ایـن که عزّی بزرگ ترین بت، نزد قریش بوده است، به طوری که به زیارتش رفته و برای آن هدیه و قربانی می دادند، می نویسد : آنان بـرای عـزّی، درّه ای از وادی حراض را، که سقام نـامیده مـی شد، قرقگاه و حرم قرار داده و آن را همانند حرم کعبه می نمایاندند.۵۵۷ به سبب وجود سه درخت در پرستشگاه عزّی، درخت پرستی نیز از گونه های پرستش نزد عرب به شمار آمده است. گویا درخـتان ایـن بت، مقدس بوده و قطع آنها مجاز نبوده است. خوار و خفیف شمردن پرستش عزّی از سوی حضرت رسول(صلی الله علیه وآله)برای قریش به قدری دشوار بود که ابو اُحیحه هنگام مرگ، از بـیم تـرک پرستش آن پس از او، گـریه می کرد.۵۵۸
پیشینه درخت پرستی به نجران باز می گردد. گفته اند در نجران درختی بوده که مـردم آن را پرستش می کردند و در هر سال به مناسبت عیدی که داشت، پارچـه هـای زیـبا و زیور آلات زنان را به آن می آویختند. ازرقی هم به درختان بزرگی به نام ذات انواط اشاره کرده است کـه اهـل جاهلیت آنها را بزرگ داشته و نزد آنان قربانی می کردند. اعتقاد به درخت پرسـتی در مـیان عـرب ها به قدری قوی بود که پس از اسلام برخی از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) نیز درخـواست می کردند که برای ایشان ذات انواط قرار دهد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) در پاسخ مـی فرمود، شما از من چـیزی خـواستید که قوم موسی از او خواستند و آیه «اجعل لنا الهاً کما لهم آلهه» را قرائت می کردند.۵۵۹
_______________________________
۵۵۵. ابن کلبی، همان; طبری، همان، ج ۱۳، ص ۷۹; الزبیدی، همان; ابن کلبی، همان، ص ۱۲۲ ; ابن نعمت علوی، همان، ص ۳۳.
۵۵۶. ابن حبیب، المـحبر، همان، ص ۳۱۵; طبری، همان; الزبیدی، همان; ابن کلبی، همان، ص ۱۲۰٫
۵۵۷٫ ابن کلبی، همان، ص ۱۱۴ ـ ۱۱۵٫
۵۵۸٫ همان، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۰٫
۵۵۹٫ اعراف (۷)، ۱۳۸، الحموی، همان، ج ۵، ص ۳۰۹; جواد علی، همان، ص ۶۰; الازرقی، همان، ص ۱۳۰٫
عزّی را همانند لات رمز خورشید نیز دانسته اند. بنابر این با تـوجه بـه مذکر و مؤنث بودن برخی خدایان همچون اساف و نائله، احتمال می رود که لات و عزی نیز از همین خدایان دو گانه باشند و هر دو یکی از جلوه های تشخّص بخشی به کواکب و ستارگان بوده اند. رواج گسترده نـام عـبد العزی در شبه جزیره، حکایت از گستردگی این باور دارد.۵۶۰ در قرآن کریم به باور مشرکان در مؤنث بودن عزی و لات و منات اشاره شده است.۵۶۱ بنابر تحقیقات خاورشناسان، در اشعار و آثار عرب پیش از اسلام و ساکنان نـواحی گـوناگون جزیره العرب، نام این بت مشاهده شده است. برای مثال، در شعر اسحاق انتیوخ، (که در نیمه نخست قرن پنجم میلادی می زیسته) به پرستش عزّی اشاره شده و هم او عزّی را بـا ونـوس مـنطبق دانسته است. در منابع سریانی مـربوط بـه نـیمه نخست قرن ششم میلادی، همزمان با منذر، (پادشاه حیره)، نیز آمده است: منذر، تعدادی راهبه را به عزّی پیش کش کرد. بـنابر بـررسی هـای مذکور، پرستش عزّی، هم مظهر درخت پرستی سـاکنان شـبه جزیره، به ویژه مکّیان، بوده است و هم مظهر ستاره پرستی آنان; امّا در اینکه آیا معتقدان به عزّی در مکه و مـرکز شـبه جـزیره به جنبه های آسمانی آن نظر داشته اند یا نه؟ محل بـحث است. برخی دین پژوهان می نویسند: شاید درست تر این باشد که اعتقاد به عزّی را اعتقادی وارداتی و مـأخوذ از بـاورهای بـین النهرینی و بابلی و احتمالا مصری در خصوص احترام و تکریم ستاره صبح بدانیم. بـه عـبارت دیگر، تکریم عزّی در مناطق مرکزی شبه جزیره، بیشتر تقلیدی و بدون آگاهی از هویت واقعی این بت بـوده اسـت.۵۶۲
مـنات: این بت از بت های سه گانه ای است که قرآن کریم از آنـها یـاد کـرده است.۵۶۳ بنابر گفته ابن کلبی منات نیز از قدیمی ترین بت های مورد پرستش عـرب بـوده کـه فرزندان خود را به یاد آن عبد منات و زید منات می نامیدند.۵۶۴ ابن دُرید به تـعداد زیـادی نام، اشاره کرده که
_______________________________
۵۶۰. سعد زغلول، همان، ص ۲۴۹ و ۳۴۰; ولوی، همان ص ۸۸٫
۵۶۱٫ نجم (۵۳)، ۲۱٫
۵۶۲٫ ولوی، همان.
۵۶۳٫ نجم (۵۳)، ۲۱٫
۵۶۴٫ ابن کـلبی، هـمان، ص ۱۰۹٫
مـنسوب به این خدایند و نشانگر اعتقاد گسترده عرب به آن می باشد.۵۶۵ منات در منطقه قُدید در سـاحل دریـا بین مکه و مدینه قرار داشت و افزون بر اینکه مورد پرستش هذیل و خزاعه بـود، خـدای اوس و خـزرج نیز به شمار می آمد. حتی اوس و خزرج بیش از دیگران منات را بزرگ می داشتند ; به طـوری کـه حج خود را تمام نمی دانستند مگر اینکه در کنار آن سر بتراشند و قربانی کـنند. بـرخی نـویسندگان فِرق و ادیان، منات را بت غسان نیز دانسته اند.۵۶۶ با اینکه ابن حبیب می نویسد، مـنات در مـنطقه سـیف البحر مورد پرستش انصار، ازد، هذیم و قضاعه بوده; اما ابن کلبی می گـوید: عـرب جملگی به بزرگداشت آن می پرداخت و برایش قربانی می نمود و نزد قریش نیز محترم و گرامی بود.۵۶۷
بـت هـای مشهور اطراف جزیره العرب
از جمله بت های مورد پرستش عرب ها خـدایان پنـج گانه (وَدّ، سُواع، یغوث، یعوق و نسر) بوده انـد کـه قـبلا به آنها اشاره کردیم و قرآن کریم هـم از آنـها یاد کرده است.۵۶۸ گویا این بتان به عنوان وسیله، به شمار می رفـتند و هـر یک تلبیه ای ویژه داشته انـد. ایـنان هر یـک در مـنطقه ای و از سـوی قبایلی پرستش می شدند. سواع در نـعمان مـعبود تیره های بنی کنانه بوده و آنان با قربانی کردن نزد آن دورش طواف مـی کـردند.۵۶۹ بنابر گفته برخی محققان، بت یـاد شده، که به صـورت زنـی بوده است، در سرزمین ینبع در سـاحل یـثرب قرار داشته است.۵۷۰
_______________________________
۵۶۵٫ ابن درید، همان، صص ۱۳۱، ۱۷۰، ۱۸۲ و ۲۳۵٫
۵۶۶٫ ابن کلبی، همان; طبری، همان; ابـن نـعمت علوی، همان، ص ۳۳; شهرستانی، همان، ج ۲، ۲۳۷ ـ ۲۳۸; سـعد زغـلول، هـمان، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۸٫
۵۶۷. ابن حبیب، المـحبر، هـمان، ۳۱۶ ـ ۳۱۷ ; ابن کلبی، همان، ص ۱۰۹ ـ ۱۱۱٫
۵۶۸٫ نـوح، ۲۳.
۵۶۹. شـهرستانی، همان، ج ۲، ص ۲۳۷; ابن حبیب، همان، ص ۳۱۱ ـ ۳۱۵ ـ ۳۱۶; ابن نعمت علوی، همان، ص ۳۳٫
۵۷۰. جواد علی، همان، ص ۷۶; ابن کلبی، هـمان، ص ۱۰۶; سـعد زغلول، همان، ص ۲۴۶٫
وَدّ از بتان عرب شمالی بـوده کـه قبایل کـلب آن را پرسـتش مـی کردند. این بت در بـاور مَعینی های یمن رمز الهه قمر به شمار می آمده است. جایگاه آن در سرزمین دومه الجـندل بـود که به توصیف ابن کلبی شـکل مـرد تـنومندی، بـا زیـور آلات و شمشیر و کمان بـوده اسـت.۵۷۱ صورت مردانه این بت حکایت از مذکر بودن آن دارد. ابن درید، که آن را به فتح و کسر واو (وَدّ، وِدّ) خوانده است، مـی گـوید، بـرخی آن را مشتق از حُبّ دانسته اند. او همچنین می نـویسد، وَدّ نـام کـوهِ مـعروفی اسـت و عـبدودّ از رجال منسوب به این بت است.۵۷۲
یغوث نیز مانند بت ودّ در دومه الجندل معبود تیره بنی مذحج و قبایلی از یمن بوده است. جایگاه آن در اَنعم بود که تیره غطیف آن را ربـوده و به نجران بردند. نام های عبد یغوث و عبید یغوث به آن منسوبند.۵۷۳
یعوق در اَرحَب خدای قبایل همدان و خولان بوده و برخی آن را خدای غسان و خیوان نیز دانسته اند.۵۷۴
نسر معبود تـیره ذو الکـلاع در منطقه حمیر و غُمدان، (قصر پادشاه یمن)، قرار داشت. این بت یکی از مشهورترین خدایان عرب جاهلی است که به صورتِ پرنده کرکس بوده است.۵۷۵ یاقوت می نویسد، حمیر، این بـت را در سـرزمین بلخع پرستش می کرد; اما من نشنیده ام آنان کسی را به نام عبد نسر بنامند; شاید به این دلیل که آنها به دین یـهود گـرایش داشته اند.۵۷۶ ابن درید هـم اسـمی از بت نسر نبرده است. ابن کلبی از یافتن نامی که از نسر مشتق شده باشد اظهار ناتوانی کرده است.۵۷۷ برخی پژوهشگران احتمال داده اند که نسر در
_______________________________
۵۷۱٫ ابـن حـبیب، همان، ص ۳۱۶; ابن کلبی، هـمان، ص ۱۰۷ ـ ۱۰۹; شـهرستانی، همان; جواد علی، همان; ابن نعمت علوی، همان، ص ۳۳; سعد زغلول، همان، ص ۳۴۴.
۵۷۲. ابن درید، همان، ص ۱۱۰ ـ ۱۱۲٫
۵۷۳٫ ابن حبیب، همان; شهرستانی، همان; ابن کلبی، همان; ابن نعمت علوی، همان; ابن درید،همان، ص ۹۶ و ۱۵۳٫
۵۷۴٫ ابـن حـبیب، همان; شهرستانی، همان; ابن نعمت علوی، همان; کلبی، همان.
۵۷۵٫ ابن حبیب، همان; شهرستانی، همان; ابن نعمت علوی، همان; جواد علی، همان; سعد زغلول، همان، ص ۲۴۳٫
۵۷۶٫ الحموی، همان، ج ۵، ص ۳۲۸; ابن کلبی، همان.
۵۷۷. ولویـ، هـمان، ص ۸۸٫
اصل نـماد پرستش ستارگان بوده است; زیرا نام آن در نقوش قتبانی و سبأیی، که رودوکاتاکیس و ولهاوزن منتشر کرده اند، وجود دارد.۵۷۸ در هـر حال بردن نام این بت های پنجگانه در قرآن کریم نشانگر رواج اعـتقاد بـه آنـها در میان عرب جاهلی است.
سعد از دیگر بت های حجاز، بود که در ساحل جدّه قرار داشت و به صـورت سـنگ بلندی متعلق به مالک و ملکان، پسران کنانه بود.۵۷۹ ابن درید، آن را بتی در ساحل دریـا در تـهامه دانـسته که عکّ و دیگر تیره های اطراف، آن را پرستش می کردند.۵۸۰ گویا روی این صخره بزرگ بـه عنوان تبرّک، قربانی صورت می گرفت. این همان بتی است که وقتی یـکی از معتقدان به آن برای قـربانیِ شـتر نزدش آمد، شترش رمید. او سنگی به معبود خود زد و آن را به استهزاء و مسخره گرفت.۵۸۱
برخی بت ها نام خود را از مکان گرفته بودند. خدایانی چون ذو الشری و ذو الخلصه از این نمونه اند. گر چه ابن دریـد، الشری را درخت حنظل دانسته و ذو الشری را بت مشهوری معرفی کرده است.۵۸۲ ذو الخلصه در منطقه عبلاء، میان مکه و یمن، قرار داشت که به وسیله تیره ها و طوائف بجیله، خثعم، حارث بن کعب، جرم، زبـید، غـوث بن مراد و بنو هلال بن عامر پرستش می شد.۵۸۳ ابن کلبی و یاقوت نوشته اند، بت ذوالخلصه به صورت سنگ سفید و نگارینی بود که چیزی شبیه تاج بر روی آن قرار داشت. ایـن بـت در سرزمین تباله، بین مکه و مدینه، جای داشت و قبایل خثعم، بجیله، ازد السّرات، دوس و دیگر تیره های هوازن آن را بزرگ داشته و برایش قربانی می کردند.۵۸۴ بنابر گفته ابن کلبی ذو الشّری بت
_______________________________
۵۷۸٫ سعد زغـلول، هـمان، ص ۳۴۳٫
۵۷۹٫ ابن هشام، عبد الملک، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و غیره. بیروت ک دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۳ ق/ ۱۹۹۳ م، ج ۱، ص ۸۱; ابن کلبی، همان، ص ۱۳۲; سالم، همان، ص ۴۰۸; سعد زغلول،ص ۲۴۶٫
۵۸۰٫ ابن درید، همان، ص ۵۶٫
۵۸۱٫ ابن کلبی، همان، ص ۱۳۳; شهرستانی، هـمان، ج ۲، ص ۲۳۸; ابـن هـشام، همان; شامی، یحیی، الشرک الجـاهلی و آلهـه العـرب المعبوده قبل الاسلام، بیروت: دار الفکر العربی، ۱۹۹۳ م، ص ۵۱٫
۵۸۲٫ الحموی، همان، ج ۳، ۳۷۵; ابن درید، همان، ص ۵۰۳٫
۵۸۳٫ ابن حبیب، المحبر، همان، ص ۳۱۶ ـ ۳۱۷٫
۵۸۴٫ الحموی، همان، ج ۲، ۴۳۸; ابن کلبی، همان، ص ۱۳۰٫
بـنی حـارث بـن یشکُر از قبیله ازد بوده است. یاقوت، هم این نـکته را بـه نقل از ابن کلبی آورده است; اما خود یاقوت، پیش تر آن را خدای تیره دوس دانسته که برای آن قرقگاهی هم تعیین کرده بـودند. جـالب اسـت که طفیل بن عمرو پس از پذیرش اسلام از همسرش خواست که از او جـدا شود چرا که وی مسلمان است. همسرش گفت من هم دین تو را می پذیرم. طفیل از او درخواست کرد که در کـنار آب ذو الشـّری غـسل کند. آن زن از بت بر فرزند خود احساس خطر و نگرانی کرد. طفیل ضـمانت کـرد که آسیبی به او نخواهد رسید.۵۸۵
بت فَلس در سرزمین نجد و پرستش کنندگان آن قبیله طیء و پرده دارانش از بنی بـولان بـودند. گـویا هم اینان نخستین پرستش کنندگان بت یاد شده بوده اند. فَلس صـورت انـسانی و تـمثال آدمی با بینی قرمز داشته که پیروان آن پس از پرستش، برایش هدیه و قربانی می دادند.۵۸۶
ذو الکـفین مـعبود قـبایل خزاعه و دوس بوده است. بنی منهب بن دوس نیز به پرستش آن روی آوردند. ابن کلبی آن را خـدای عـمرو بن حممه دوسی از حکام عرب به شمار آورده است.۵۸۷ این همان بتی است کـه وقـتی طـفیل بن عمرو دوسی به دستور پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای سوزاندنش رفت خطاب به آن گـفت:
یـا ذا الکفین لست من عبادکا *** میلادنا اکبر من میلادک
انی حشوت النار فی فـؤادکا.۵۸۸
مـناف نـیز از بت های مشهور عرب بود که فرزندان خود را به یاد آن نام گذاری می کـردند. ابـن کلبی با این که از این بت و نام گذاری عرب به نام آن سـخن گـفته اسـت; اما از جایگاه
_______________________________
۵۸۵٫ ابن کلبی، همان، ص ۱۳۴; الحموی، همان، ج ۲، ۴۳۸; الحموی، همان، ج ۲، ۴۳۸٫
۵۸۶٫ ابن حبیب، همان، ص ۳۱۶ ـ ۳۱۷ ; سعد زغلول، هـمان، ص ۲۴۶; ابـن کـلبی، همان، ص ۱۵۵٫
۵۸۷٫ ابن حبیب، همان، ص ۳۱۸; ابن کلبی، همان، ص ۱۳۳; الفیومی، همان، ص ۴۲۷; جواد علی، هـمان، ج ۶، ص ۲۷۵٫
۵۸۸٫ ابـن کلبی، همان، ص۱۳۳ ـ ۱۳۴٫
آن و کسی که آن را نصب کرده است اظهار بی اطلاعی کرده است.۵۸۹ گفته اند، مـناف نـام بتی است که ریشه لغوی آن از ناف ینوف و اناف ینیف به معنی بـلندی و رفـعت است. ابن درید، افراد فراوانی را نام بـرده کـه بـه عبد مناف مشهورند.۵۹۰
از دیگر خدایان عرب رضـی اسـت که فرزندان خود را به نام آن عبد رضی می نامیدند. این بت معبود بـنی تـمیم بوده و به معنی خواست و ارادهـ خـوب است و احـتمالا صـفتی بـرای خدای خدایان به شمار می رفـته اسـت. گفته اند، رضی بتکده ای بوده که مستوغر پس از مسلمان شدن آن را ویران کـرد.۵۹۱
عـمیانس خدای دیگری در سرزمین خولان بود کـه هر ساله سهم خـود را از حـیوانات و زراعات دریافت می کرد. نـوشته انـد تیره ای از خولان به نام اُدوم، که همان اسوم است، این
بت را می پرسـتیدند و دربـاره اینان آیه «و جعلوا لله مما ذرأ مـن الحـرث و الانـعام نصیباً فقالوا هـذا لله بـزعمهم و هذا لشرکائنا»۵۹۲ نازل شـده اسـت.۵۹۳
نام این بت در ماجرای وفد خولان، که در ماه شعبان دهم هجری به محضر حـضرت رسـول(صلی الله علیه وآله) شرفیاب شدند، آمده اسـت. گـویند پیامبر(صـلی الله عـلیه وآله) از آنـان درباره بت عمیانس سـؤال کرد. آنان پاسخ دادند که ما خدای بهتری جایگزین آن کرده ایم و پس از بازگشت ویرانش خواهیم کـرد. آنـان پس از آموزش قرآن و سنت، بازگشته و عـمیانس را نـابود کـردند.۵۹۴یـاقوت در تـوصیف خولان هیچ اشـاره ای بـه این بت و وفد آنان به محضر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نکرده است.۵۹۵
_______________________________
۵۸۹٫ همان، ص ۱۲۷ ـ ۱۲۸٫
۵۹۰٫ ابن درید، همان، ص ۱۶، ۱۷، ۳۷، ۴۷، ۹۰، ۹۶، ۱۵۵، ۱۵۶ و ۴۷۴٫
۵۹۱٫ ابـن کـلبی، هـمان، ص ۱۲۵; ولوی، همان، ص ۸۹٫
۵۹۲٫ همان، ص ۱۳۹; انعام (۶)، ۱۳۶٫
۵۹۳٫ همان، ص ۱۳۹٫
۵۹۴٫ ابن کثیر، البـدایه و النـهایه، هـمان، ج ۵، ص ۱۰۸ ـ ۱۰۹ ; الفـیومی، هـمان، ص۴۲۴٫
۵۹۵٫ الحـموی، همان، ج ۲، ص ۴۶۵٫
بت بعل از بت های مورد اشاره قرآن کریم است.۵۹۶ معلوم نیست مقارن ظهور اسلام این بت در شبه جزیره عرب مورد پرستش بوده باشد ; اما پرستش آن در مـیان سامیان و اعراب شمالی رواج داشته و در شبه جزیره سینا با نام بعلو مورد تکریم بوده است.۵۹۷ شرف البعل نام کوهی است در راه مدینه به شام و بعل در آیه «اتدعون بعلا و تذرون احسن الخالقین»۵۹۸، خـدای قـوم الیاس بوده و بعلبک هم به نام آن شهرت دارد. این بت را یونانیان تکریم کرده و محل آن را بتکده، قرار داده بودند.۵۹۹
بت ها و خدایان فراوان دیگری در شبه جزیره عرب مورد پرستش و تکریم بـوده انـد که نویسنده این سطور جهت اختصار از آوردن نام، جایگاه و تیره های پرستش کننده آنها خودداری کرده و خواننده علاقمند را به منابع مربوط ارجاع می دهـد.۶۰۰ از مـهم ترین مظاهر
شرک جاهلی درخـواست شـفاعت از بتان بود که قرآن کریم در آیات فراوانی به آن اشاره کرده است .در تفسیر آیه هجده از سوره یونس آمده است که نضر بن حارث می گـفت روز قـیامت لات و عزی برای من شـفاعت خـواهند کرد.۶۰۱
دیگر گونه های پرستش
جن پرستی: افزون بر اعتقاد عرب به الله و بت های نامبرده، انواع دیگری از پرستش در میان ایشان رواج داشته است. از آن جمله می توان از پرستش جنّ نام بـرد کـه در قرآن به آن تصریح شده است.۶۰۲ بنابر گفته ابن کلبی، بنو ملیح از قبیله خزاعه جنّ می پرستیدند و
_______________________________
۵۹۶. الصافات (۳۷)، ۱۲۵٫
۵۹۷. ولوی، همان، ص ۸۹٫
۵۹۸٫ الصافات (۳۷)، ۱۲۵٫
۵۹۹٫ الحموی، همان، ج ۱، ص ۴۵۵٫
۶۰۰٫ در این باره رک: ابن حبیب، المحبر، همان، ص ۳۱۷ ـ ۳۱۸; ابن کـلبی، هـمان، ص ۱۰۷ ـ ۱۵۵; جواد عـلی، همان، ج ۶، صص ۲۲۷ ـ ۲۸۹; الفیومی، همان، ص ۴۲۷ ـ ۴۳۱٫
۶۰۱٫ رک: یونس ۱۸ ; زمر ۳ و ۴۳ ; الزمخشری، الکشاف، همان، ج ۲، ص ۳۳۶٫
۶۰۲٫ اعراف (۷)، ۱۹۴٫
آیه ۱۹۴ سوره انعام درباره آنان نازل شـده است.۶۰۳ در کتب تاریخ و تفسیر آمده است که گروهی از عرب جنّ و شـیاطین را در عـبادت شـریک الله قرار داده و باور داشتند که آنها قدرتی همچون قدرت خداوند دارند. اگر خداوند بر امور خیر قادر اسـت، ابـلیس و دیگر جنیان نیز بر شرّ قدرت دارند.۶۰۴ شریک خدا قرار دادن جنّ و پرستش آن در آیـه دیـگری از قـرآن کریم آمده است. گویا همین جنیان مورد پرستش بوده اند که کشتن فرزندان را برای مـشرکان زیبا جلوه می دادند.۶۰۵ در تفسیر آیه «و جعلوا بینه و بین الجنه نسباً»۶۰۶ آمده اسـت که گروهی از مشرکان جـاهلی مـعتقد بودند که خداوند با جنّ مصاهره نموده و ملائکه بوجود آمدند.۶۰۷ آلوسی در زمینه باور عرب ها به جن و شیطان می نویسد: گروهی معتقد بودند که به امر الله بر هر بتی شیطانی مـوکَّل است. اگر کسی بت را به شایستگی پرستش نماید شیطان حوائج او را به دستور خداوند بر آورده خواهد کرد و الاّ شیطان او را به امر خدا به نکبت مبتلا خواهد نمود.۶۰۸
فرشته پرستی: گروهی از مردم جاهلی فـرشتگان را دارای جـاه و منزلت نزد خدا می دانستند و به همین سبب بت هائی را به شکل آنها ساخته بودند ـ شکلی که تصور آن را داشتند ـ تا آنان را نزد خدا مقرَّب سازند.۶۰۹ مسعودی می نویسد برخی فـرشتگان را مـی پرستیدند و گمان می کردند دختران خدایند. آنان فرشتگان را برای شفاعت نزد خدا پرستش می کردند و آیات «و یجعلون لله البنات سبحانه و لهم ما یشتهون و أ لکم الذکر و له الانثی» در باره هم اینان نـازل شـده است.۶۱۰ شهرستانی نیز به این باور یاد شده در باره ملائکه
_______________________________
۶۰۳٫ ابن کلبی، همان، ص ۱۳۰; زمخشری، همان، ج ۲، ص ۵۲; یحیی الشامی، همان، ص ۵۷ ـ ۵۸٫
۶۰۴٫ زمخشری، همان، ج ۲، ص ۵۲; یحیی الشامی، همان، ص ۵۷ ـ ۵۸.
۶۰۵٫ انعام، ۱۰۰ و ۱۳۷٫
۶۰۶٫ الصافات، ۱۵۸٫
۶۰۷٫ زمخشری، همان، ج ۴، ص ۶۴ ; یحیی الشـامی، هـمان، ص ۵۸.
۶۰۸٫ آلوسـی، همان، ج ۲، ص ۱۹۷ – ۱۹۸٫
۶۰۹٫ همان.
۶۱۰٫ مسعودی، همان، ج ۲، ص ۱۲۶ ـ ۱۲۷; ابـن نـعمت عـلوی، همان، ص ۳۳٫
تصریح کرده است.۶۱۱ شریک خدا قرار دادن فرشتگان در آیات فراوانی از قرآن آمده است. ۶۱۲برخی مفسران گفته اند هر بتی که مـشرکان مـی پرسـتیدند آن را انثی بنی فلان صدا می زدند. ایـن سـخن به استناد آیه «ان یدعون من دونه الاّ اناثا» استنباط شده است.۶۱۳
ستاره پرستی: ستاره پرستی نیز در نظام دینی عرب، رواج گـسترده ای داشـته اسـت. نهی قرآن کریم از پرستش شمس و قمر حاکی از اعتقاد آنان بـه پرستش ستارگان است.۶۱۴عرب شمالی خورشید و ماه را پرستش کرده و برای هر یک بتی ساخته بودند که خانه ایـ مـخصوص و پرده داران و وقـفیات ویژه داشتند. آنان در طول شبانه روز، سه بار برای خورشید نماز مـی گـزاردند و برای ماه سجده کرده و چند روز معیّن را روزه می داشتند.۶۱۵عرب جنوب نیز به پرستش خورشید و ماه بـاور داشـته اسـت.۶۱۶ گویا یمنی ها تحت تأثیر صابئان و بقایای کلدانیان به پرستش نجوم و کـواکب روی آورده و عـرب شـمال این باور را از جنوبی ها گرفته بود یا اینکه ستاره پرستی آنان منطبق با سـه سـتاره، قـمر، شمس و زهره بوده که همان سه ستاره بابلی است. قمر با ودّ، شمس با اللاتـ و زهـره با العزّی تطبیق می کرد.۶۱۷
تیره های طیء، ثریا را و کنانه، ماه را می پرسـتیدند. از بـرخی اسـامی مرکب مانند عبد الثریا و عبد نجم معلوم می شود که ثریا و نجم دو بت مـورد پرسـتش بوده اند.۶۱۸ برخی مفسران گفته اند، واژه النجم در سوره نجم همان ستاره ثریا اسـت; چـون عـرب ثریا را نجم
_______________________________
۶۱۱٫ شهرستانی، همان، ج ۲، ص ۲۳۵ ـ ۲۳۶.
۶۱۲. سبأ، ۴۰ و ۴۱; فرقان، ۱۷ ـ ۱۹; اسراء، ۴۰; نحل، ۵۷; یونس، ۱۶۸; صافات، ۱۴۹ ـ ۱۵۳٫
۶۱۳٫ زمخشری، کشاف، ذیل آیه ۱۱۶ نـساء.
۶۱۴. فـصلت، ۳۷.
۶۱۵٫ برّو، توفیق، تاریخ العرب القدیم، دمشق: دار الفکر، ۱۹۸۲ م، ص ۲۸۴; الآلوسی، همان، ج ۲، ص ۲۱۵ ـ ۲۱۶٫
۶۱۶٫ الآلوسی، همان، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۹٫
۶۱۷٫ سـالم، هـمان، ص ۴۹; شـوقی ضیف، همان، ص ۸۹٫
۶۱۸٫ جواد علی، همان، ج ۶، ص ۵۹٫
می نامید.۶۱۹ مفسر دیگری، نجم را با زهره تطبیق کرده چـرا کـه عـرب ها آن را پرستش می کردند.۶۲۰
گروهی از مردم جاهلی مریخ را پرستیده و خدای خود مـی انـگاشتند و برخی دیگر عطارد و زحل را. آنان به اثر بخشی ستارگان باور داشتند. اسلام این عقیده را باطل اعـلام کـرد چنانچه در حدیث آمده است: ثلاث من امور الجاهلیه: الطعن فی الانساب و النـیاحه و الاسـتسقاء بالانواء.۶۲۱
از دیگر ستارگان مورد پرستش عرب مـی تـوان بـه ستاره الشعری اشاره کرد که خدای مـتعال در قـرآن کریم خود را ربّ الشعری می نامد.۶۲۲ در برخی منابع آمده است که قبایل حـمیر و خـزاعه این ستاره را می پرستیدند و نـخستین کـسی که ایـن سـتاره را وارد خـدایان آنان کرد ابو کبشه یکی از اجـداد مـادری پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود. برخی دیگر هر چند آن را نمی پرستیدند; امـا تـعظیمش کرده و به تأثیرگذار بودن آن باور داشـتند.۶۲۳ برخی مفسران به سـتاره پرسـتی عرب جاهلی تصریح کرده انـد.۶۲۴ سـعد و نحس بودن ستارگان یکی از ارکان باور مذهبی عرب ها بوده است.۶۲۵
عرب و تـوتم پرسـتی
پیش از هر چیز لازم است تـعریف کـوتاهی از تـوتم و توتم پرستی ارائهـ شـود. این واژه نخستین بـار در قـرن هجدهم (۱۷۹۱ م) مطرح شد وباعث بحث های تازه گشت.۶۲۶ این
_______________________________
۶۱۹٫ طبری، جامع البیان، همان، ج ۱۳، ص ۵۴٫
۶۲۰٫ القـرطبی، الجـامع لاحکام القرآن، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۰ ق، ج ۹، ص ۶۲٫
۶۲۱٫ جواد عـلی، هـمان، ص ۶۰٫
۶۲۲٫ نجم، ۴۹٫
۶۲۳٫ القـرطبی، هـمان، ص ۸۹٫
۶۲۴٫ طـبری، همان، ص ۱۰۱.
۶۲۵. ولوی، همان، ص ۸۸٫
۶۲۶٫ عبد الحـسین زرین کوب، در قلمرو وجدان، همان ،ص ۴۲
کلمه برگرفته از زبان قبایل سرخ پوست است. این قبایل ابـتدایی، حـیوانی را همچون نیاکان نخستین یا خدای اخـتصاصی قـبیله خـود مـورد تـوجه قرار می دهـند و آن را تـوتم قبیله خود می خوانند.۶۲۷ این قبایل سرخ پوست، حیوان یا گیاه یا هر شیئی دیگر را کـه چـنین تـکریم و نیایش می کردند، رمز خاص عشیره خـود تـلقی مـی کـردند و آن را بـه زبـان خویش اوتم یا چیزی شبیه به آن می خواندند که مفهوم نشانی و خویشاوندی داشت ; و این لفظ بعدها در استعمال غیر بومیان به صورت توتم شایع شد.۶۲۸ پس می توان گـفت، مقصود از توتم پرستی نزدیکی و قرابتی بود که بشرِ نخستین، با حیوانات اطراف خود مشاهده می کرد. از این رو تصور می کرد که او یا برخی از حیوانات پیرامون وی، از یک رشته و اصل انشعاب یـافته انـد، یا آنکه یکی از نیاکان قدیم آنها به صورت همان جانور بوده است و یک جدّ مشترک داشته اند. همین احساس نزدیکی با سایر اشیاء، حتی موجودات بی جان، جوهر عـقیده بـه توتمیسم است.۶۲۹
درباره رواج توتم پرستی نزد عرب در میان پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد. برخی،نسبت به وجود آن در میان عرب اعتقاد داشته و برای دیدگاه خـود شـواهدی آورده اند. شوقی ضیف، یکی از ایـن مـحققان است. او می نویسد، اسامی قبایل عرب مانند: بنی کلب و بنی اسد و نیز نام افرادی همچون: عبد الاسد و فهد، شاهد بر وجود اندیشه توتمیسم در مـیان آنـان دارد. آنها به نیروهای پنـهان در نـباتات، جمادات، پرندگان و حیوانات باور داشتند.۶۳۰ شاهد دیگر بر توتم پرستی اینکه، برخی خدایان عرب نام از حیوان گرفته اند، مانند، نسر، که می تواند دلیلی بر قداست برخی حیوانات در میان آنـان بـاشد.۶۳۱ گفته شده که
_______________________________
۶۲۷٫ لغت نامه دهخدا، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳، ج ۵، ص ۶۲۲۶
۶۲۸٫ زرین کوب، همان، ص۳۷٫
۶۲۹٫ جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حـکمت، تـهران، انتشارات و آمـوزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۰، ص ۲۶٫
۶۳۰٫ ولوی، همان; شوقی ضیف، همان، ص ۸۹.
۶۳۱. ولوی، همان.
برخی از قبیله طیء، شتر سیاهی را پرستش کرده بـه طوری که وقتی وفد آنان نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمـد آن حـضرت از شـتر مورد پرستش سؤال کرد.۶۳۲
با این که قرائن یاد شده باعث شده است که برخی متفکران قـرن نـوزدهم به رواج توتمیسم در میان عرب معتقد گردند، اما با توجه به اصولی که ابـن دریـد بـرای نام گذاری عرب برشمرده است نادرستی توتم پرستی در میان آنان دانسته می شود. ابن دریـد می نویسد، کسانی که گمان می کنند عرب در نام گذاری فرزندان و بردگان خـود اصولی نداشته است، اشـتباه مـی کنند. او می نویسد: برخی از روی جهل یا تجاهل نام هایی همچون کلب و خنزیر و مانند آنها را زشت شمرده اند; در حالی که آنان در نام گذاری شیوه های ویژه ای داشته اند. ابن درید همچنین پس از ذکـر شیوه هائی همچون: فال نیک زدن در پیروزی بر دشمنان و آینده فرزندان، نامیدن آنان به اسم جانوران درنده مانند: اسد، لیث، ذئب، ضرغام و غیر آن را برای ترساندن دشمنان دانسته و نیز نام گذاری فرزندان بـه نـام برخی حیوانات یا اشیاء را به سبب تقارن ولادت آنان با مشاهده آن حیوان یا شیء مثل ثعلب و ثعلبه بر شمرده است.۶۳۳
نولدکه معتقد است وجود توتمیسم به معنایی که در دین شناسی مـطرح اسـت در میان عرب سابقه نداشته یا کم رنگ بوده است.۶۳۴ برخی پژوهشگران نیز میان توتم پرستی با تقدیس حیوانات در میان عرب تفاوت قائل شده و می گویند: توتمیست ها برای بـزرگداشت پدرانـشان آنها را پرستش می کنند; اما عرب فقط برای بدست آوردن برکت، آنها را تقدیس می کردند. همین تقدیس سبب می شد که نام های شرّ را بر پسران و نام های خیر را بـر بـردگان مـی نهادند. قلقشندی علّت این نـام گـذاری را از زبـان عرب این گونه بیان می کند که ما پسران را برای دشمنان و بردگان را برای خودمان نام گذاری می کنیم.۶۳۵ شاید همین
_______________________________
۶۳۲٫ جـواد عـلی، هـمان، ص ۶۰ ـ ۶۱.
۶۳۳. ابن درید، همان، ص ۳ و ۵٫
۶۳۴٫ ولوی، همان.
۶۳۵. عبد العزیز سالم، هـمان، ص ۴۰۶ بـه نقل از صبح الاعشی، ج ۱، ص ۳۱۲٫
تقدیس سبب می شد که از کشتن حیوانات پرهیز کنند یا در مردن آنها اندوهناک شوند.۶۳۶جرجی زیـدان در تـاریخ تـمدن اسلام وجود توتمیسم نزد عرب را، که برتسون اسمیت ادعا کـرده است، ردّ کرده است.۶۳۷
جاحظ به تقدیس آتش در میان عرب جاهلی اشاره کرده و می نویسد، در جاهلیتِ نخستین، به بـرکت آتـش، طـلب باران می کردند. هنگامی که بحران ها به آنها روی می آورد و دچـار قـحطی و نیازمندی می شدند، گاوها را جمع کرده و در کوه ها رها می کردند و با افروختن آتش شروع بـه دعـا و تـضرع می کردند. آنها این کارها را اسباب بارندگی می دانستند.۶۳۸
سُست باوری هـایِ مـذهبیِ عـرب جاهلی
همه ملت ها و اقوام نسبت به اعتقادها و باورهای مذهبی خویش احساس و عاطفه ویـژه ای داشـته و دارنـد. با اینکه عرب جاهلی نیز، از این قاعده مستثنی نبوده است; کمی تأمل در وضعیت اجـتماعی آنـان، به ویژه حجاز و مکه، نشانگر آن است که آنان نسبت به باورهای مذهبی خـویش، چـندان احـساس و تعصب دینی نداشته اند. باور نداشتن به روز قیامت و حشر و نشر در آن نیز، در میان بیشتر اعـراب جـاهلی،به این سست ایمانی، نسبت به خدایان کمک می کرده است. ممکن اسـت در ذهـن خـواننده گرامی این سؤال پیش آید که، پس علت این همه مخالفت و سرسختی مشرکان در برابر رسول خـدا(صـلی الله علیه وآله) چیست؟ در پاسخ باید گفت: باورهای دینی تنها بهانه ای بیش برای مبارزه بـا اسـلام نـبود و علت اصلی را باید در چیز دیگری جست و جو کرد. بیش از هر چیز آنچه برای مکّیان و مـشرکان مـطرح بـود، موقعیت اقتصادی و تجاری مکه بود و آنان به خاطر ترس از دست دادن آن، به هـر چـیزی
_______________________________
۶۳۶٫ همان، ص ۴۰۷.
۶۳۷. زرین کوب، عبد الحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران: امیر کبیر، چاپ پنجم، ۱۳۶۸، ص ۵۷۶٫
۶۳۸. الجاحظ، عـمرو بـن بحر. کتاب الحیوان. تحقیق عبدالسلام هارون. بیروت: دار احیاء التراث العربی، الطبعه الثـالثه، ۱۳۸۸ ق/۱۹۶۹ م، ج ۴، ص ۴۶۶ ـ ۴۶۷٫
دسـت می زدند. آیات فراوانی از قرآن کریم بـه ایـن مـطلب دلالت دارند.۶۳۹ برای اثبات ناپایبندیِ عرب جاهلی بـه بـاورهای مذهبی و خدایان بی شمار، شواهد فراوانی در کتب تاریخ وجود دارد، که به برخی از آنـها اشـاره می کنیم:
۱٫ حادثه بت ذوالخـلصه
۱۰مـاجرا از این قـرار بـود کـه پدر امرء القیس کشته شده بود. او بـه قـصد انتقام گیری و غارتِ بنی اسد حرکت کرد و در میان راه گذرش به ذوالخلصه، کـه بـتی در تباله بود و جملگی عرب آن را بزرگ مـی داشتند، افتاد. او نزد آن بـت رفـت و در سه نوبت با سه تـیر آمـر، ناهی و متربص قرعه انداخت و در هر سه بار ناهی آمد. امرء القیس تیرها را شـکست و پاره هـای آن را بر سر بت کوبید و ضـمن دشـنام بـه آن گفت: اگر پدر خـودت را کـشته بودند، مرا از حمله بـه آنـها باز می داشتی؟ از آن پس دیگر کسی به داوری و قرعه کشی نزد ذوالخلصه نرفت تا اسلام ظهور کـرد.۶۴۰
۲٫ حـادثه بت فلس
این بت از سوی مـالک بـن کلثوم تـحقیر شـد. مـاجرا از این قرار بود کـه شتری وقف بت فلس شده بود و جایز نبود کسی در آن تصرف کند. مالک، آن شتر را پیـ کـرد ولی بت واکنش نشان نداد. همین سـکوت بـت، بـاعث از بـین رفـتن قداست آن شد و تـمام مـوقوفاتش به سرقت رفت. این حادثه سبب شد عدی بن حاتم، شاعر جاهلی، از پرستش فلس دست بـردارد، چـرا کـه او از مالک بن کلثوم هم ضعیف تر اسـت و تـوان انـتقام گـیری نـدارد.۶۴۱
۳٫ رمـیدن شتران از بت سعد
روزی فردی با شتر خویش برای تبرک جستن نزد بت سعد، خدای بنی ملکان در ساحل
_______________________________
۶۳۹٫ رک: قصص، ۵۷ ـ ۶۰; مدثر، ۱۱ ـ ۱۶ و ۲۶ ـ ۲۹; مسد، ۱ ـ ۴; همزه، ۱ ـ ۷; لیل، ۵ ـ ۱۱٫
۶۴۰٫ ابن کلبی، همان، ص ۱۴۳; الجبوری، هـمان، ص ۱۰۸ ـ ۱۰۹; الشامی، همان، ص ۴۸ ـ ۵۱٫
۶۴۱٫ الشامی، همان، ص ۶۰ ـ ۶۱ ; ابن کلبی، همان، ص ۱۵۶٫
جده رفت. با اینکه او قصد داشت شترش را قربانی نماید; اما حیوان با مشاهده خون های ریخته شده روی آن، رمید و فرار کرد. مرد عرب بـه خـشم آمد و سنگی برداشت و بر سر بت کوبید و شعر زیر را سرود:
اتینا الی سعد لیجمع شملنا *** فشتتنا سعد فلا نحن من سعد
و هل سعد الاّ صخره بتنوقه *** من الارض لا یدعو لغیّ و لا رشد.۶۴۲
۴٫ مـونتگمری واتـ جنگ های فجار را از جمله نشانه های سست ایمانی اعراب مناطق مرکزی، نسبت به باورهای مذهبی خود دانسته است.۶۴۳) جواد علی هم می نـویسد، چـون قبایل معتقد بودند که یـاری و شـکست به دست بت هاست، گاهی شکست سبب کنار نهادن آنها و روی آوردن به بت های قوی تر می شد; چون آنها شکست خود را به گـردن ضـعف خدای خویش می نـهادند.۶۴۴
۵٫ ابـن رسته آورده است که، قبیله بنی حنیفه در جاهلیت خدایی از حیس (مخلوطی از خرما و آرد و روغن) ساخته و مدت زمان زیادی آن را می پرستیدند; اما وقتی قحطی و گرسنگی سختی بر آنان روی آورد، خدای خویش را خوردند.۶۴۵ ناگفته نـماند کـه برخی پژوهشگران مطلب یاد شده را ساخته دست دشمنان بنی حنیفه دانسته تا آنها را استهزاء نمایند.۶۴۶
در واقع می توان گفت عقیده جاهلی برخاسته از عادت و یا تقلید از دیگران بود، به طوری کـه بـه همراه سـُست باوری، نوعی تعصب هم از سوی برخی از آنان، به ویژه اشراف، نسبت به خدایان مشاهده می شد. دفـاع بنی عبد ودّ و بنی عامر از بت ودّ و جنگ آنان با خالد بن ولیـد، کـه بـرای نابودی آن بت رفته بود حاکی از تعصب نسبت به خدایان است; به
_______________________________
۶۴۲٫ ابن کلبی، همان، ص ۱۳۳; شهرستانی، همان، ج ۲، ص ۲۳۸; الشـامی، هـمان، ص ۵۱; الجبوری، همان.
۶۴۳٫ M. watt, mohammad at mecca , oxford university, 1953 , p , 23 _ ۲۴.
۶۴۴. جواد علی، همان، ص ۶۴ ـ ۶۵٫
۶۴۵٫ ابن رسته، احمد ابن عمر، الاعلاق النفیسه، تـرجمه و تـعلیق حـسین قره چانلو، تهران: امیر کبیر، چاپ اول، ۱۳۶۵، ص ۲۶۴٫
۶۴۶٫ جواد علی، همان، ص ۷۲.
طوری که افراد زیادی در این راه کـشته شدند.۶۴۷ شاهد دیگر بر تعصب مشرکان نسبت به بت ها اینکه وقتی سـعد بن ابی وقاص اسـلام را پذیـرفت، مادرش با شنیدن این خبر گفت: لب به غذا و شراب نخواهم زد مگر این که فرزندم به خدای محمد(صلی الله علیه وآله) کافر شود.۶۴۸ با اینکه سادگی پرستش عرب نشانگر جهل و نادانی آنـان است; اما ایشان این کار را به تقلید از پیشینیان انجام داده و آن را به مشیت و تقدیر الهی نسبت می دادند.۶۴۹
عرب و اعتقاد به معاد
آنچه از قرآن استنباط می شود این است که عرب و مردم جـاهلی بـه رستاخیز و زنده شدن دوباره، باور نداشتند و مرگ را پایان زندگی می دانستند. آنان زنده شدنِ پس از مرگ را نامعقول تصور کرده و از اعتقاد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به بعث و قیامت شگفت زده می شدند. آیـات فـراوانی از قرآن کریم بر این مدّعا دلالت دارند.۶۵۰ موضوع زنده شدن دوباره انسان پس از مرگ از موضوع هایی بود که مشرکان به شدت با آن معارضه کرده و حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) را بدآن سـبب مـسخره می کردند. ایشان برای این که ثابت کنند محمد(صلی الله علیه وآله) در اثبات معاد ناتوان است، از او درخواست می کردند که قصی بن کلاب را زنده کند تا آنان او را تصدیق کنند.۶۵۱ در روایـات فـراوانی آمـده است که افرادی چون عـبدالله بـن اُبـیّ، اُبیّ بن خلف، و عاص بن وائل سهمی، منکر قیامت بودند و پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) پاسخ آنان را می داده است.۶۵۲
باور نداشتن زندگی پس از مـرگ و افـسانه خـواندن آن به حدّی بود که شاعر بدوی می گـفت :
_______________________________
۶۴۷٫ الشـامی، همان، ص ۵۱ ـ ۵۲ به نقل از ابن کلبی ص ۵۶.
۶۴۸٫ الشامی، همان، به نقل از کشاف زمخشری.
۶۴۹٫ زخرف، ۲۱ ; نحل ۳۵٫
۶۵۰٫ انعام، ۲۹; نحل، ۳۸; اسراء، ۴۹; تغابن، ۷; حج، ۵; هـود، ۷; مـؤمنون، ۸۲; صـافات، ۱۶; رعد، ۵; نمل، ۶۷; سجده، ۱۰; دخان، ۳۴; سبأ، ۳٫
۶۵۱٫ جواد علی، همان، ص ۱۲۵; ابن هـشام، همان، ج ۱، ص ۲۹۶٫
۶۵۲٫ طبری، همان، ج ۱۲، ص ۳۸ ـ ۳۹.
حیاه ثمّ موت ثمّ نشر *** حدیث خرافه یا امّ عمرو.۶۵۳
این استهزاء و انکار، مؤیدات قـرآنی نـیز دارد.۶۵۴ و بـاز در رثای کشته شدگان بدر، شاعری گفته است:
یخبرنا الرسول بان سـنحیی *** و کـیف حیاه اصداء و هام.۶۵۵
درباره عدم اعتقاد عرب به معاد می توان چنین گفت که، شبهات عـرب مـنحصر در دو چـیز بود; یکی انکار قیامت و دیگری انکار نبوت. قرآن کریم درباره شبهه نـخست بـه نـقل از مشرکان می گوید «ءاذا متنا و کنا ترابا و عظاما ءانا لمبعوثون» و درباره شبهه دوم می گوید «و مـا مـنع النـاس ان یؤمنوا اذ جاءهم الهدی الاّ ان قالوا أبعث الله بشرا رسولا».۶۵۶ بنابراین، عرب ها در باور به بعث، نـشور و نـبوت، مخالف نصّ قرآن بودند و بیشتر آنان موارد یاد شده را انکار کرده و به مـعاد و جـزا ایـمان نداشتند. آنان معتقد بودند جهان با اینکه مخلوق است; اما نابود نخواهد شد.۶۵۷
شـاهد تـاریخی بر مطلب فوق اینکه وقتی حارث بن عبد العزّی، پدر رضاعی رسول خدا(صـلی الله عـلیه وآله)، بـه مکه آمد قریش با انکار و استهزاء به او گفتند پسر تو می پندارد که خداوند پس از مـرگ مـا را دوباره زنده خواهد کرد و نیز معتقد است که خداوند جهان دیگری دارد کـه عـاصیان را عـذاب و مطیعان را در آن گرامی خواهد داشت، او با این افکار سبب تفرقه و اختلاف ما شده است. حارث نـزد پیـامبر(صـلی الله علیه وآله) آمد و از او در این باره سؤال کرد. رسول خدا(صلی الله علیه وآلهـ) پاسـخ داد: آری من اعتقاد به آخرت دارم. در این دیدار بود که حارث اسلام آورد.۶۵۸
_______________________________
۶۵۳٫ شهرستانی، همان، ج ۲، ص ۲۳۶; آلوسی، همان، ج ۲، ص ۱۹۷ ـ ۱۹۸٫
۶۵۴٫ یـس، ۷۸; صـافات، ۱۶ ـ ۱۷٫
۶۵۵٫ شهرستانی، همان، ص ۲۳۷; جواد علی، همان، ج ۵، ص ۳۷ ـ ۳۹.
۶۵۶٫ مؤمنون، ۸۲; اسراء، ۹۴٫
۶۵۷٫ قاضی صاعد، همان، ص ۲۰۵٫
۶۵۸٫ سهیلی، هـمان، ج ۱، ص ۱۸۵٫
بـه رغم شواهد موجود بر ناباوری عرب بـه رسـتاخیز، بـرخی نویسندگان متون کهن، که درباره اندیشه هـای جـاهلی سخن گفته اند، معتقدند عرب جاهلی به قیامت و حساب و جزاء ایمان داشته انـد. ایـنان برای اثبات نظر خود بـه اشـعار، اعشی، اخـنس بـن شـهاب تمیمی و زهیر بن ابی سلمی تـمسک جـسته اند.۶۵۹ اما برخی پژوهشگران معاصر این نظر را مردود شمرده و دلیل آن را برخی آیـات قـرآن شمرده اند که حاکی از آن است کـه بیشتر ساکنان جزیره العـرب بـه قیامت و حساب و جزاء باور نـداشته و مـعتقدان به آن تعداد انگشت شماری بوده اند که اعشی، زهیر و اخنس از آن جمله اند.۶۶۰ ابـن عـبری و قاضی صاعد اندلسی نیز بـه انـدک بـودن باورمندان به مـعاد در مـیان عرب تصریح کرده و نـوشته انـد برخی از آنها معتقد بودند که هر کس ناقه ای را بر روی قبر مرده ذبح کند او سـواره مـحشور خواهد شد و اگر از این کار سـر بـاز زند پیـاده مـحشور مـی شود. آنان گاهی بـه این مسئله وصیت می کردند.۶۶۱
جواد علی، قربانی کردن برای بتان را به معنی اعتقاد بـه آخـرت ندانسته تا اینکه بت ها از ایـشان راضـی بـاشند، بـلکه آنـان فقط رضایت بـت هـا را در این دنیا خواهان بودند تا نعمت و خیراتی را عطا کند; اما آخرت و سرای دیگر برایشان قابل تـصور نـبود.۶۶۲ نـه تنها قربانی کردن برای جلب رضایت دنـیوی بـود; بـلکه تـرس آنـان هـم از خدایان، به جهت دور ماندن از ضرر و زیان دنیوی بوده است. شاهد بر این ادعا اینکه وقتی ضمام بن ثعلبه اسلام اختیار کرد هنگام بازگشت نزد قومش به لاتـ و عزی ناسزا گفت. آنان او را از مبتلا شدن به برص و جذام و جنون بر حذر داشتند; اما او در پاسخ گفت: به خدا قسم این دو (لات و عزی) سود و زیانی ندارند.۶۶۳ گروهی از آنان نه تنها به قـیامت و حـشر و نشر باور نداشتند بلکه
_______________________________
۶۵۹٫ ابن حبیب، المحبر، همان، ص ۳۲۲ ـ ۳۲۳٫
۶۶۰٫ جواد علی، همان، ج ۶، ص ۱۳۱ ـ ۱۳۲٫
۶۶۱٫ قاضی صاعد، همان، ص ۲۰۵ ـ ۲۰۶; ابن العبری، غریغوریوس الملطی، تاریخ مختصر الدول، مؤسسه نشر منابع الثقافه الاسلامیه، الطبعه الاولی، د.ت، ص ۹۴٫
۶۶۲٫ جواد علی، هـمان، ص ۱۲۶٫
۶۶۳٫ ابـن عبد البرّ القرطبی، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، تحقیق علی محمد معوض وعادل احمد عبد الموجود. بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ ق / ۱۹۵۵ م، ج ۲، ص ۳۰۴ ـ ۳۰۵٫
مـنکر خـالقیت الله هم بودند و طبیعت را محیی و دهـر را مـفنی می دانستند; مطلبی که قرآن نیز به آن تصریح کرده است.۶۶۴
_______________________________
۶۶۴٫ الآلوسی، همان، ج ۲، ص ۲۲۰
کتاب نامه
قرآن کریم.
۱٫الآلوسی، محمودشکری، بلوغ الارب فی معرفه احـوال العـرب، تصحیح محمد بهجه الاثـری، بـیروت: دارالکتب العلمیه، د.ت.
۲٫ ابن ابی الحدید، عبد الحمید، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴٫
۳٫ ابن اثیر، عزّ الدین علی، کامل تاریخ بزرگ اسلام وایران، ترجمه عباس خلیلی، تـهران: مـؤسسه مطبوعات، بی.تا.
۴٫ ابن درید، محمد بن الحسن الازدی، الاشتقاق، تحقیق عبد السلام محمد هارون، مصر: مؤسسه الخانجی، ۱۳۷۸ ق/۱۹۵۸ م.
۵٫ ابن رسته، احمد ابن عمر، الاعلاق النفیسه، ترجمه و تعلیق حسین قره چانلو، تـهران: امـیر کبیر، چـاپ اول، ۱۳۶۵٫
۶٫ ابن سید الناس، ابو الفتح محمد، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، تعلیق ابراهیم محمد رمـضان، بیروت: دار القلم، الطبعه الاولی، ۱۴۱۴ ق/۱۹۹۳ م.
۷٫ ابن عبد البرّ القرطبی، یوسف بن عـبد الله، الاسـتیعاب فـی معرفه الاصحاب، تحقیق علی محمد معوض و عادل احمد عبد الموجود، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ ق
/۱۹۵۵ م.
۸٫ ابن العبری، غریغوریوس المـلطی، تـاریخ مختصر الدول، مؤسسه نشر منابع الثقافه الاسلامیه، الطبعه الاولی، د.ت.
۹٫ ابن کثیر، ابو الفداء اسماعیل، البـدایه و النـهایه، بـیروت: دار احیاء التراث العربی، د، ت.
۱۰. ـ، تفیسر ابن کثیر، تصحیح خلیل المیس، بیروت: دار القلم، د.ت.
۱۱٫ ابن کلبی، هشام بـن محمد، الاصنام، تحقیق احمد زکی پاشا، ترجمه سید محمد رضا جلالی نائینی، تـهران: نشر نو، چاپ دوم، ۱۳۶۴٫
۱۲٫ ابـن مـنظور، لسان العرب، تصحیح امین محمد عبد الوهاب و محمد الصادق العبیدی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، الطبعه الاولی، ۱۴۱۶ ق/۱۹۹۶ م.
۱۳٫ ابن نعمت علوی، ابو المعالی محمد، بیان الادیان، تصحیح محمد تقی دانش پژوه، تهران: بنیاد موقوفات مـحمود افشار، چاپ اوّل، ۱۳۷۶٫
۱۴٫ ابن هشام، عبد الملک، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و غیره، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۳ ق/۱۹۹۳ م.
۱۵٫ الازرقی، ابو الولید محمد بن عبد الله، أخبار مکه و ما جاء فیها من الاثار، تحقیق رشـدی الصـالح ملحس، قم: انتشارات الشریف الرضی، الطبعه الاولی، ۱۴۱۱ ق.
۱۶٫ اندلسی، قاضی صاعد، التعریف بطبقات الامم، تحقیق غلامرضا جمشید نژاد اوّل، تهران: انتشارات هجرت، چاپ اوّل، ۱۳۷۶٫
۱۷٫ برّو، توفیق، تاریخ العرب القدیم، دمشق: دار الفکر، ۱۹۸۲ م.
۱۸٫ البغدادی، محمد بـن الحـبیب، المنمق فی أخبار قریش، تصحیح خورشید احمد فارق، بیروت: عالم الکتب، الطبعه الاولی، ۱۴۰۵ ق/۱۹۸۵ م
۱۹٫ ـ، المحبر، تصحیح ایلزه لیختن شتیتر، بیروت: دار الآفاق الجدیده، د.ت.
۲۰٫ البیضاوی، عبدالله ابن عمر، تفسیر البیضاوی، بیروت، مؤسسه الاعـلمی للمـطبوعات، الطبعه الاولی، ۱۴۱۰ ق ۱۹۹۰ م.
۲۱٫ الجاحظ، عمرو بن بحر، کتاب الحیوان، تحقیق عبد السلام هارون، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۸۸ ق/۱۹۶۹ م.
۲۲٫ الجبوری، یحیی، الجاهلیه، بغداد، مطبعه المعارف، ۱۳۸۸ ق/۱۹۶۸ م.
۲۳٫ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسـلام، بـیروت: دار العـلم للملایین، بغداد: مکتبه النهضه، الطـبعه الثـانیه، ۱۹۷۸ م.
۲۴٫ الحـموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، تحقیق فرید عبد العزیز الجندی، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ ق/۱۹۹۰ م.
۲۵. الحوت، محمود سلیم، المیثولوجیا عند العرب، بیروت: دار النـهار للنـشر، الطـبعه الثالثه، ۱۹۸۳ م.
۲۶٫ الزبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جـواهر القـاموس، بیروت: دار مکتبه الحیاه، د.ت.
۲۷٫ زریاب، عباس، سیره رسول خدا(ص)، تهران: سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۶٫
۲۸٫ زرین کوب، عبد الحسین، تاریخ ایران بعد از اسـلام، تـهران: امـیر کبیر، چاپ پنجم، ۱۳۶۸٫
۲۹٫ ـ، در قلمرو وجدان، تهران، انتشارات علمی، چاپ اول، ۱۳۶۹٫
۳۰٫ الزمـخشری، محمود بن عمر، الکشاف، قم: نشر البلاغه، ۱۴۱۵ ق.
۳۱٫ سالم، عبد العزیز، تاریخ العرب قبل الاسلام، الاسکندریه، مؤسسه شباب الجـامعه، د.ت.
۳۲٫ السـهیلی، عـبد الرحمن بن عبد الله، الروض الانف، بیروت: دار الفکر، ۱۴۲۰ ق/۲۰۰۰ م.
۳۳. شامی، یحیی، الشرک الجـاهلی و آلهـه العرب المعبوده قبل الاسلام، بیروت: دار الفکر العربی، ۱۹۹۳ م.
۳۴٫ الشهرستانی، محمد بن عبد الکریم، الملل و النحل، تحقیق مـحمد سـید کـیلانی، مصر: شرکه مکتبه مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۹۶ ق/۱۹۷۶ م.
۳۵٫ شیخ حرّ عاملی، محمد بن حـسن، وسـائل الشـیعه، قم ،مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۰۹.
۳۶. شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، من لا یحضره الفـقیه، قـم، مـؤسسه انتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۳٫
۳۷٫ ضیف، شوقی، العصر الجاهلی، القاهره: دار المعارف، الطبعه السابعه عشر، د، ت.
۳۸. الطـبری، مـحمد بن جریر، جامع البیان عن تفسیر آی القرآن، بیروت: دار الفکر، ۱۴۲۰ ق/۱۹۹۹ م.
۳۹٫ الطوسی، محمد بن حـسن، کـتاب الغـیبه، قم، مؤسسه معارف اسلامی، ۱۴۱۱٫
۴۰٫ عبد الحمید، سعد زغلول، فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بـیروت: دار النـهضه العربیه، ۱۹۷۵ م.
۴۱٫ عبدالمعید خان، محمد، الاساطیر و الخرافات عند العرب، بیروت: دار الخلافه، الطبعه الرابعه، ۱۹۹۳ م.
۴۲٫ الفـیومی، مـحمد ابـراهیم، تاریخ الفکر الدینی الجاهلی، القاهره: دار الفکر العربی، الطبعه الاولی، ۱۴۱۵ ق/۱۹۹۴ م.
۴۳٫ القرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القـرآن، بـیروت، دار الفکر، ۱۴۲۰٫
۴۴٫ الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵٫
۴۵٫ المجلسی، محمد بـاقر، بـحار الانـوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴٫
۴۶٫ المسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق محمد محیی الدیـن عـبدالحمید، مـصر: السعاده، الطبعه الرابعه، ۱۳۸۴ ق/۱۹۶۴ م.
۴۷٫ معین، محمد و شهیدی، سید جعفر (زیر نظر)، لغت نـامه دهـخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳٫
۴۸٫ المقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۷۴٫
۴۹٫ ناس، جان بـی، تـاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۰٫
۵۰ . الیـعقوبی، احـمد بن ابی یعقوب بن واضح، تاریخ الیـعقوبی، بـیروت: دار صـادر، د.ت.
۵۱٫ M. watt, mohammad at mecca , oxford university, ۱۹۵۳٫