دانش نامه دین: ارتدوکس شرقی، تقدیر، کتاب مقدس، موعظه سرکوه، تیان، فرمانروای آسمان

ارتـدوکس شرقی یکی از شاخههای اصلی مسیحیت است که پیوند با کلیسای رسولان، مراسم نـیایش، و کـلیساهای مـحلی از جمله مشخصههای آن میباشد.
ارتدوکس شرقی مجموعه بزرگی از جامعه مسیحیت است که از مرامنامههای هفت شورای جـهانی اولیه کلیسا پیروی میکند. عنوان رسمی کلیسا در متون نیایشی و رسمی ارتدوکس شرقی، «کـلیسای کاتولیک ـ جامع ـ ارتدوکس» اسـت. در عـین حال، به علت پیوندهای تاریخی ارتدوکس شرقی با امپراتوری روم شرقی و بیزانس (قسطنطنیه)، در انگلیسی از این کلیسا با عنوان کلیسای «شرقی» و یا کلیسای «ارتدوکس یونانی» نام میبرند. این اصطلاحات گاهی گمراهکننده است،
بـه خصوص هنگامی که درباره کلیساهای روسی یا اسلاو و جوامع ارتدوکس اروپای غربی و آمریکا به کار میرود.
شکاف میان کلیساهای شرق و غرب (در سال ۱۰۵۴م) نقطه اوج جداییای بود که در قرون اولیه دوران مسیحیت آغاز شد. از سـال ۱۰۵۴، اعـضای کلیسای ارتدوکس شرقی در سراسر خاورمیانه، بالکان و روسیه پراکنده شدند، اما مرکز آنها قسطنطنیه بود. فراز و نشیبهای تاریخی سبب شد که ساختارهای درونی کلیسای ارتدوکس تا حد بسیاری تغییر کند، امـا، حـتی امروزه، بخش عمده پیروان این کلیسا همچنان در محدودههای جغرافیایی سابق زندگی میکنند. با این حال، گسترش فعالیتهای تبشیری
(میسیونری) به سمت آسیا و مهاجرت به سوی غرب سبب شده اسـت کـه ارتدوکس شرقی همچنان از اهمیت شایانی در سراسر جهان برخوردار باشد.
کلیسای ارتدوکس از کلیساهای «خودگردان» به شمار میآید (که توسط سراسقفهای خودشان اداره میشود) و سراسقفی جامع قسطنطنیه به عنوان سراسقف افتخاری، عـهدهدار اخـتیارات آن اسـت. کلیساهای خودمختار متعددی وجود دارنـد. امـروزه تـعداد این کلیساها افزایش یافته است از جمله: کلیسای قسطنطنیه (در استانبول)، کلیسای اسکندریه (در مصر)، کلیسای انطاکیه (مرکز آن در دمشق در سوریه) و نیز کلیساهای اورشلیم، روسـیه، اوکـراین، گـرجستان، صربستان، رومانی، بلغارستان، قبرس، یونان، آلبانی، لهستان، جـمهوری چـک، اسلواکی و آمریکا. تعدادی از این کلیساها عملاً کلیسای ملی محسوب میشوند که تا به امروز بزرگترین آنها کلیسای روسیه مـیباشد؛ بـا ایـن حال معیار ملیت اصل پذیرفتهشده برای سازماندهی کلیسای ارتدوکس نـمیباشد، بلکه اصلِ قلمرو معیار به شمار میآید.
کلیه بندهای اعتقادنامهها، متون نیایشی، و احکام اعتقادی ارتدوکسها مؤید این ادعـاست کـه کـلیسای ارتدوکس، ایمان اصیل رسولی را حفظ کرده است. کلیسای ارتدوکس، هفت شـورای جـهانی کلیسا در نیقیه (۳۲۵م)، قسطنطنیه (۳۸۱م)، اِفِسس (۴۳۱م)، کالسِدون (۴۵۱م)، قسطنطنیه (۵۵۳م)، قسطنطنیه (۶۸۰م) و نیقیه (۷۸۷م) را به رسمیت میشناسد و اذعان دارد بیانیههای شوراهای بعدی نـیز در هـمان راسـتاست (به عنوان مثال میتوان از شوراهای قسطنطنیه نام برد که بر تعالیم الهـیات قـدیس گـرگوری پالاماس در قرن ۱۴ صحه میگذارد) و سرانجام باید خاطرنشان ساخت که این کلیسا خود را حامل سـنت پویـا و بـیوقفه مسیحیت راستین میداند که در عبادات، حیات قدیسین، و ایمان کل قوم خداوند نمود مییابد. الاهـیدانان ارتـدوکس به هنگام بیان اعتقادات کلیسای خویش به جای تعبّد و تقید ظاهری به ایـن عـقاید خـاص، در پی التزام به سنت و کتاب مقدس، آنگونه که در شوراهای باستان، آبای اولیه، و در حیات بیوقفه نـماز و نـیایش ظهور یافته است، میباشند.
آبای یونانی کلیسا همواره یادآور شدند که آفرینش انـسان بـه صـورت خدا (پیدایش ۱۰:۲۶) بدین معناست که بشر موجودی خودمحور نیست و ارتباط با خدا، سرشت نهایی او یـعنی «نـمونه اصیل» انسانی را تعیین
میکند. لذا مفهوم گناه متضمن جدایی انسان از خدا و تنزل مـقام او بـه مـوجودی منعزل و خودمحور، یعنی موجودی محروم از شأن و منزلت و آزادی طبیعی است. از این منظر، «گناه اولیه» را نـه حـالتی گـناهآلود که از [حضرت [آدم به ارث رسیده، بلکه باید نوعی وضع غیرطبیعی زندگی بشر تـلقی کـرد که با مرگ خاتمه مییابد. اعتقاد بر این است که آدمیان به واسطه مرگ و رستاخیز عـیسی مـسیح(ع) که با غسل تعمید وزندگیمقدس در کلیسا تحقق مییابد از دور باطل مرگ و گناهرهاییمییابند.بـنابراینهدفمسیحیان، اتـحاد باخداوند وخداگونگی است. کلیسا محفلی دانسته مـیشود کـه در آن خـدا و انسان با یکدیگر دیدار میکنند و نوعی تـجربه شـخصی حیات الوهی میسر میگردد.
از ویژگیهای بارز مسیحشناسی ارتدوکس، تأکید بر یکی دانستن عـیسیمسیح(ع) بـا پسرِ از پیش موجودِ خدا، لوگـوس (کـلمه)، در انجیل یـوحنا مـیباشد. بـه همین ترتیب نماز و نیایش مسیحی پیـوسته از مـریم باکره همچون «حامل خداوند» یاد میکند که این اصطلاح اشاره به مـفهوم شـخصیت الهی منحصر به فرد مسیح دارد، و لذا مـریم مقدس تنها به ایـن دلیـل مقدس و محترم است که مـادر «جـسمانی» وی به شمار میآید. اصطلاح theopaschite («خداوند شخصا رنج کشید») از معیارهای ارتدوکسی در کلیسای شرقی، بـه ویـژه پس از دومین شورای قسطنطنیه (۵۵۳م) گردید. بـر ایـن اسـاس، بشر بودن مـسیح(ع) بـیتردید هم فینفسه امری واقـعی بـود و هم در نزد خداوند، چرا که وی را بر روی صلیب تسلیم مرگ ساخت، و نیز رستگاری و نجات انـسان تـنها به دست خداوند محقق میگردد ـ ضـرورت مـرگ که انـسان را در بـند خـود قرار داده است از همینجا نـاشی میشود.
به طور معمول مفاهیم نیایشی ارتدوکسی، به واسطه زبان عامیانه آن، برای مؤمنین قابل فـهم اسـت، اگرچه محافظهکاری مذهبی سبب حفاظت [بـیشتر [از زبـانهای مـنسوخ مـیگردد. نـیایشهای قدیس جان کـریسوستم و قـدیس باسیل کبیر متداولترین کاربرد را در عبادات ارتدوکس دارند. این نیایشها تنها در متن قانونی آیین عشای ربانی بـا یـکدیگر تـفاوت دارند، و ساختار کلی آنها، که در اوج قرون وسـطی تـنظیم شـده، یـکسان اسـت. ایـن کلیسا هفت سرّ یا آیین مقدس را به رسمیت میشناسد: غسل تعمید، آیین تدهین، عشای ربانی، درجات مقدس
کلیسا، اعتراف (توبه)، تدهین بیماران (تبرک با روغن مقدس کـه از قرون وسطی در غرب رایج است) و ازدواج مسیحی. شالوده الهیات مربوط به آیینهای مقدس در کلیسا بر این مفهوم استوار است که جامعه کلیسایی راز منحصر به فردی است که آیینهای مقدس گوناگون تـجلیات و نـمودهای عادی آن به شمار میآیند.
See: “Eastern Orthodoxy” in Merriam – Webster””s Encyclopedia of World Religions.
احمد حسینی
تقدیرPredestination
تقدیر (قضا و قدر): تقدیر در مسیحیت عبارت است از این آموزه که پروردگار کسانی را که میخواهد نجات دهد از ازل برگزیده است. تقدیر در کاربرد امروزی، از مـوجَبیتِ عـلّی و جبرگرایی، هر دو، متمایز است و تابع قدرت تصمیمگیری آزادانه اراده اخلاقی بشر است؛ اما این آموزه همچنین حاکی از آن است که رستگاری کاملاً به مشیت ازلیـ پروردگـار منوط است. مسئله تقدیر از نـظر اصـول و مبانی به اندازه خود دین عام و فراگیر است، لیکن تأکید عهد جدید بر طرح الهی رستگاری سبب شده است تا این مطلب در الهیات مـسیحی بـارزتر به چشم آید.
پولس رسـول در رومـیان ۸:۲۹ـ۳۰ میگوید که «خداوند برای کسانی که خود میدانست، چنین مقدر نمود که به صورت پسر درآیند… و مقدر کرد آنان را به سوی خود فراخواند. کسانی را که او فرا میخواند آمرزیده میشوند، و آنـان را کـه خداوند بیامرزد، عزت و جلال میبخشد». بعدها سه نوع آموزه درباره تقدیر شکل گرفت که خود اقسام گوناگونی دارند. یک نظریه (که با مذهب شبهپلاگیوسی، صورتی از نومینالیسم، و مکتب آرمینیوسی در ارتباط اسـت) عـلم غیب الهـی را دلیل تقدیر میداند و میگوید که خدا به تقدیر خود کسانی را که ایمان و شایستگی آینده آنان را از پیش مـیدانست، رستگار ساخت. در نقطه کاملاً مخالف این نظریه، آموزه تقدیر مضاعف قـرار دارد، کـه مـعمولاً با ژان کالون شناخته میشود، ولی ارتباط آن با شورای دورت (Synod of Dort)صحیحتر میباشد. این نظریه همچنین در برخی نوشتههای قدیس آگوستین و مـارتین لوتـر و نیز افکار یانسنیستها (Jansenists) به چشم میخورد. طبق این نظریه خداوند از ازل تعیین میکند کـه چـه کـسانی را بدون در نظر گرفتن شایستگیها یا عیوبشان اهل سعادت یا شقاوت قرار دهد. آموزه سومی
هـم وجود دارد که در دیگر نوشتههای قدیس آگوستین و مارتین لوتر، در احکام دومین شورای ارانژ (Council of Orange)(در سـال ۵۲۹) و نیز در تفکرات قدیس تـوماس آکـویناس به چشم میخورد. این نظریه، رستگاری انسان را به فیضِ الهی که بدون استحقاق عطا میشود، و در نتیجه به تقدیر الهی نسبت میدهد، ولی طرد شدن انسان از درگاه ربوبی را به گناه و خطای انـسان مربوط میداند.
See: “Predestination” in Merriam – Webster””s Encyclopedia of World Religions, P. 882.
احمد حسینی
کتابمقدسBible
متونِ مقدس یهودیت و مسیحیت. کتابمقدسِ مسیحی شامل عهد عتیق و عهد جدید است. در آیین کاتولیک و کلیسای ارتدوکس شرقی، عهدعتیق مقداری بزرگتر است و این بدان سبب است کـه بـعضی از کتابها یا بخشهایی از کتابها که در آیین پروتستان آپوکریف شناخته شده، نزد آنان پذیرفته شده است. کتابمقدسِ یهودی تنها شامل کتابهایی است که در مسیحیت به «عهد عتیق» شناخته شده است. تـرتیب کـتابهای قانونی در یهودیت و مسیحیت تفاوت چشمگیری دارد، اما ترتیب آنها نزد پروتستانها و کاتولیکها تا حد زیادی شبیه یکدیگر است.
یهودیان از دیرباز متون مقدس خود را به سه بخش تقسیم کردهاند: تورات (بـه مـعنای قانون یا شریعت) یا اسفار پنجگانه؛ نبییم (پیامبران) و کتوبیم (نوشتهها) یا سپنتانامه. اسفار پنجگانه به همراه کتاب یوشع را میتوان گزارشی از سرگذشت تبدیل اسرائیل به یک ملت و دستیازی آنان بـه سـرزمین مـوعود دانست. بخشی که «پیامبران» نـامیده مـیشود، ایـن داستان را ادامه میدهد و تثبیت و تحولات سلطنت و ابلاغ پیامهای پیامبران به قوم را توضیح میدهد. بخش نوشتهها شامل تأملات درباره جایگاه شر و مـرگ در مـیان اشـیا (ایوب و کتاب جامعه)، آثار منظوم و سایر کتابهای تـاریخی اسـت.
بخش آپوکریف عهدعتیق، به نظر میرسد دو هدف را همزمان دنبال میکند: نخست پر کردن پارهای از خلأهای موجود در کتابهایی که در قانونی بـودن آنـها شـکی نیست. دوم رساندن تاریخ قوم اسرائیل به قرن دوم پیش از میلاد.
عـهدجدید، همانند عهدعتیق، عبارت است از مجموعهای از کتابها که از جمله
آنها ادبیات و آثار آغاز مسیحیت است. اناجیل چهارگانه به زنـدگی، شـخص و تـعالیم عیسی مسیح، به همان صورتی که جامعه مسیحی نخستین به خـاطر داشـت، میپردازد. «اَعمال رسولان» داستان مسیحیت از رستاخیز عیسی تا پایان دوران پولس را بیان میکند. «نامهها» یا «رسالهها» مکاتباتی اسـت از سـوی رهـبران مختلف کلیسای اولیه مسیحی که پیغام کلیسا را برای رفع نیازها و مشکلات مـختلف جـماعات اولیـه مسیحی به کار میگرفتند. «مکاشفه یوحنا» تنها نماینده از سبک گسترده ادبیات عرفانی است کـه در جـنبش اولیـه مسیحی ظاهر شد.
نقادی کتابمقدس: رشتهای که به تحقیق درباره پرسشهایی در باب متن، چـگونگی تـألیف و تاریخ عهد عتیق و عهد جدید میپردازد.نقادیکتابمقدسزمینهرا برای تفسیرمعنادارکتابمقدس فراهم میسازد.
شکلهای اصـلی نـقادی کـتابمقدس عبارتاند از: (۱) نقادی متن (textual)که توجه آن به تعیین متن اصیل یا معتبرتر است. (۲) نـقادی زبـانشناختی (philological) که عبارت است از تحقیق در باره زبانهای کتاب مقدس برای به دست آوردن شـناختی دقـیقتر از واژگـان، دستور زبان و سبک آن دوره. (۳) نقادی ادبی (literary) که تمامی توجه آن به سبکهای مختلفی است که متن در آن شـکل گـرفته و هدف آن کشف شواهدی است برای اثبات تاریخ نگارش، نویسنده و کارکرد اصـلی بـخشهای مـختلف نوشتهای که کتاب مقدس را تشکیل میدهد. (۴) نقادی سنت (tradition)که میکوشد تا به بررسی ریشههای تـحولات سـنتهای شـفاهی بپردازد که بر آثار مکتوب مقدم بوده است. (۵) نقادی شکلی (form)که آثـار مـکتوب را براساسشکلهای پیشادبی مانند مَثَل (parable) یا سروده (hymn)طبقهبندی میکند.
سایر مکاتب نقادی کتاب مقدس که به دنـبال روشـهای تفسیریتر هستند، یعنی به کشف معناهای اصلی متون توجه دارند، شامل نـقادی ویـرایشی (redaction)است که به مطالعه این میپردازد کـه چـگونه نـویسندگان و تدوینکنندگان نهایی این اسناد را گردهم آوردند؛ و نـقادی تـاریخی که در صدد تفسیر نوشته کتاب مقدس در بستر اوضاع و احوال تاریخی آنان است.
الهـام کـتابمقدس: این ادعا که نویسندگان کـتابهای مـقدس با هـدایت خـاص الهـی عمل کردند. تا حد زیادی، ایـن امـر بسط
ادعای مکاشفه الهی و این باور است که غیبگویان، رؤیابینان و پیامبران نـه تـنها «محتوا»ی پیام، که شکل و حتی خـود کلمات آن را از منبعی الوهی دریـافت کـردند. از اینرو، در یونان باستان پیامهای غـیبی دلفـی (و نیز سایر معابد) سخن الوهیت بود. در کتاب مقدس عبری، خدای اسرائیل نهتنها کـلمات را در دهـان پیامبران و سایر پیامرسانانِ منصوبشده مـیگذارد، بـلکه بـه آنان دستور مـیدهد تـا آنها را به همان صـورتیکه دریـافت کردهاند بنویسند. عهد جدیدِ مسیحی این کیفیت الهامشده را درباره کتاب مقدس عبری تأیید مـیکند و سـرانجام رسولان مسیحی و نویسندگان انجیلها کسانی شـمرده شـدند که بـه وسـیله روحـالقدس الهام شدهاند. آموزه تـوحیدی ازآنِ اسلام است که براساس آن، نویسنده قرآن تنها خدااست ومحمد[ص [فقط کاتب اوست.
ظهور شـیوه مـطالعه کتابمقدس به گونه تاریخی ـ نقادی در یـهودیت (بـه وسـیله فـیلسوفانی مـانند بندیکت اسپینوزا) و در مـسیحیت، مـوجب بروز بحرانی میان آموزه الهامبودن کتاب مقدس و تحقیقات علمی و به همراه آن بعضی از مناقشات الهیاتی در قرن نـوزدهم و بـیستم شـد.
منبع کتاب مقدس: هر یک از مطالب اصـلی شـفاهی یـا کـتبی کـه بـه نگارش کتابمقدسِ یهودی و مسیحی کمک رساند. نویسنده بیشتر بخشهای عهد عتیق افرادی گمناماند و در موارد بسیاری معلوم نیست که نویسنده آن فردی خاص بوده است یا یک گروه. بـا این حال، با ارزیابی دقیق شواهد درونی و به مدد مکتبهای مختلف نقادی کتابمقدس، محققان توانستهاند منابع خاصی را شناسایی کنند و آنها را به گونهای گاهشمارانه مرتب کنند.
شیوههایی که به وسیله آن مـنابع اصـلی اسفار پنجگانه تمییز داده شود و گاهشماری آن تعیین شود، نخستین تصویر روشن از ادبیات و تحولات دینی قوم بنیاسرائیل را ارائه میکند. نامهایی که امروزه این منابع بدان شناخته میشوند، به ترتیبی گاهشمارانه چنیناند: مـنبع یـهوهای (Yahwist) یا Jدلیل این نامگذاری آن است که برای خدا نامی عبری را به کار برده است که حرفنویسی انگلیسی آن YHWHاست (و به جهت شکل آلمانی JHVHمـنبع J نـامیده شده است)؛ منبع الوهیمی یـا Eکـه تمایزش از منبع قبل به دلیل اشاره به خداوند با کلمه الوهیم (Elohim) است؛ منبع تثنیهای (Deuteronomist) یا منبع Dکه واژگان و سبک خاصش آن را متمایز کرده است؛ و
مـنبعکاهنی(Priestly Code)کـه راهنماییهای مبسوطی در باب شـعایر دیـنی دارد.
از آن زمان منابع بسیار دیگری برای عهد عتیق شناسایی شده است که از جمله آنها دو کتاب از نخستین کتابهای اولیه مکتوبات عبری است که امروزه اثری از آنها نیست و بخشهایی از آن در روایات اولیه جای داده شـده اسـت. این کتابها که عبارتاند از کتاب جنگهای یهوه و کتاب یاشار، (به معنای «عادل و درست») احتمالاً به صورت شعر بودهاند.
منابع عهد جدید عبارت است از نوشتههایی اصلیای که کتابمقدسِ مسیحی را پدید مـیآورد و بـه همراه سـنت شفاهی بر آنها سبقت داشت. از سه انجیل نخست به «اناجیل همدید» یاد میشود، به این معنا کـه منبع مشترکی دارند. دیدگاه معاصر بر این عقیده است که مـرقس مـنبع مـتی و لوقا بوده و دو کتاب اخیر منبع مشترک دیگری به نام Q داشتهاند که برگرفته از واژه آلمانی quelle به معنای منبع اسـت کـه عمدتا همان گفتههای عیسی است. انجیل یوحنا به وضوح حکایت از سنتی مستقل دارد.
در حـالی کـه بـیشتر نویسندگان عهد عتیق ناشناختهاند، بخش عمده منابع عهد جدید معلوم است و رسالت اساسی تحقیقات مـربوط به آنها این است که متون را تا آنجا که شدنی است به دسـتنوشتههای اصلی برگردانند.
منابع اصـلی قـرائن و ادله مورد نظر، همان دستنوشتههای یونانی از سده دوم تا سده پانزدهم است که حدود پنجهزار دستنوشته از این مجموعه امروزه شناخته شده است و نسخههای اولیه به سایر زبانها مانند سریانی، قبطی، لاتین، ارمنی و گـرجی است.
در مجموع از این منابع به «شواهد» یاد میشود. اغلب نسخههای معتبر و موثق کتابمقدس در ترجمههای معاصر بر متنی جامعالشواهد (eclectic) استوار است که شواهد حاکی از برداشتهای متفاوت در آن آورده شده است. در این موارد، بهترین بـرداشت از مـتن و سبک شناختهشده نویسنده ترجیح داده شده است.
کوششهایی که برای فراتر رفتن از نوشتههای اصلی به منظور بازسازی سنت شفاهی قبل از آن صورت میگیرد شکلی از نقادی کتاب مقدس معروف به نقادی سنت اسـت. امـروزه محققان کوشیدهاند تا با استفاده از این شیوه، کلمات واقعی عیسی را با حذف اضافات و ملحقات (accretions) کشف کنند.
ترجمه کتاب مقدس: هنر و عمل ارائه کتابمقدس به زبانهایی غیر از زبانهایی که این کـتابها در اصـل بدان نوشته شده بود. هم عهدعتیق و هم عهدجدید تاریخ درازی در ترجمه دارند.
تقریبا تمامی عهد عتیق در اصل به زبان عبری نوشته شد و تنها بخشهای اندکی به آرامی بود. هنگامی کـه امـپراتور فـارس ساحل شرقی مدیترانه را در اختیار گـرفت، زبـان آرامـی به زبان غالب در منطقه تبدیل شد و این آرزو به وجود آمد که کتابهای اسفار پنجگانه (شامل سفر پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تـثنیه) از عـبری بـه زبان رایج ترجمه شود. ترجمه بهدستآمده ( Targumsترگوم بـرگرفته از واژه آرامـی meturgeman به معنای مترجم) بعد از ازبین رفتن طومارهای عبری به حیات خود ادامه داد.
در اواسط سده سوم پیش از میلاد، زبان یـونانی زبـان غـالب بود و محققان یهود ترجمه مجموعه قانونی کتابمقدس عبری به زبـان یونانی را آغاز کردند. از آنجا که سنت بر این باور بود که هر یک از دوازده قبیله اسرائیل شش دانـشمند را بـرای انـجام این طرح در نظر گرفتند، نسخه یونانی این کتابمقدسِ یهودی بعدها (در لاتـین) بـه هفتادی(septuagintبرگرفتهاز septuagintaبه معنای هفتاد) معروف شد.
نوشتههای عبری، تنها کتابمقدسی بود که کلیسای اولیه مـسیحی مـیشناخت و بـا گسترش آیین جدید (مسیحیت) در سراسر جهانِ یونانیزبان، مسیحیان نیز ترجمه هفتادی را پذیـرفتند. در هـمین حـال، بسیاری از کتابهای کتابمقدس مسیحی، عهد جدید، از همان ابتدا به زبان یونانی نوشته یا ضـبط شـد، در حـالی که سایر کتابها چه بسا به زبان آرامی ضبط شد.
گسترش مسیحیت، ترجمههای بـیشتری از عـهد عتیق و عهد جدید به زبانهای قبطی، اتیوپایی، گوتیک، و مهمتر از همه، لاتین را ضروری سـاخت. در سـال ۴۰۵، قـدیس جروم ترجمهای به زبان لاتینی را به پایان رساند که پایه آن در وهله اول ترجمه هفتادی و سـپس اصـل عبری کتاب مقدس بود. این نسخه معروف بهوولگات باوجوداشتباهات نسخهنویسان به نسخه مـعیارِ مـسیحیت غـرب برای مدت هزار سال یا بیشتر تبدیل شد.
محققان یهود در مکتبهای تلمودیِ فلسطین و بابل در حـدود قـرن ششم بعد از میلاد کوشیدند تا متون مقدس یهودی را احیا و تنظیم کنند و آنـها را بـه شـکل معتبر عبری بازگردانند. آنان قرنها بر روی متنی
سنتی کار کردند که به متن ماسورایی (Masoretic Text)مـعروف اسـت و از هـنگام تکمیلش در سده دهم مقبولیتی عام و فراگیر یافته است.
نسخه لاتینی جروم مـعروف بـه وولگات پایه و اساس ترجمههای عهدعتیق و عهدجدید به زبانهای سُریانی، عربی، اسپانیایی و زبانهای بسیار دیگری از جمله انـگلیسی بـوده است. وولگات اساسی برای نسخه دوئه ران Douai Reims(عهد جدید ۱۵۸۲، عهد عتیق ۱۶۰۹ ـ ۱۶۱۰)، تنها کتابمقدس انـگلیسی در کـلیسای کاتولیک روم تا قرن بیستم، بوده است.
دانـش جـدید در قـرن پانزدهم و شانزدهم مطالعه زبان یونان باستان را زنـده کـرد و به ترجمههایی جدید انجامید که یکی از آنها به وسیله اومانیست هلندی، دسیدرئوس اراسـموس، انـجام شد. او در سال ۱۵۱۶ نسخهای از عهد جـدید را مـنتشر کرد کـه مـتن یـونانی را به همراه ترجمهای از خود او به لاتـینی بـه همراه داشت. در همین زمان، مارتین لوتر نخستین ترجمه کامل خود از اصل یـونانی و عـبری را به زبان روز اروپا در آلمان عرضه کرد. تـرجمه عهدجدید او به زبان آلمـانی در سـال ۱۵۲۲ منتشر شد و ترجمه کامل کـتابمقدس در سـال ۱۵۳۴٫
اولین نسخه کامل کتابمقدس به زبان انگلیسی در سال ۱۳۸۲ انجام شد که به جـان ویـکلیف و پیروانش نسبت داده میشد. اما در حـقیقت کـار دانـشوری به نام ویـلیام تـیندال بود که از سال ۱۵۲۵ تـا ۱۵۳۸ عـهدجدید و بخشی از عهدعتیق را ترجمه کرد و الگویی برای رشتهای از ترجمههای بعدی به زبان انگلیسی شد. سـرآمد هـمه ترجمههای انگلیسی، نسخه کینگ جیمز (۱۶۱۱ کـه در انـگلستان به «نـسخه مـعیار» شـهرت داشت) بود. این نـسخه را ۵۴ دانشور که منصوب کینگ جیمز اول بودند، فراهم آوردند.
نزدیک عصر اختراع چاپ در سال ۱۴۵۰، تنها ۳۳ تـرجمه مـختلف از کتابمقدس وجود داشت؛ اما در حدود سـال ۱۸۰۰ تـعداد تـرجمهها بـه ۷۱ تـرجمه رسید و در پایان قـرن بـیستم تمامی متن کتابمقدس به ۳۲۵ زبان ترجمه شد و بخشهایی از کتابمقدس در بیش از ۱۸۰۰ زبان از زبانهای جهان منتشر شد.
See: “Bible” in Merriam – Webster””s Encyclopedia of World Religions, P. 130.
ب. ح
مـوعظه سـرکوهSermon on the Mount
مـجموعهای از تعالیم دینی در پندهای اخلاقی عیسی ناصری در کـتاب مـقدس کـه
درمـتی ۵ ـ۷ آمـده اسـت. این موعظه خطاب به شاگردان و گروه انبوهی از شنوندگان بود و حاوی بسیاری از معروفترین موعظهها و اندرزهای مسیحیت است که از جمله آن، عبارات شروع شده به «خوشا بهحال» (Beatitudes) و نماز خداوند (Lordes prayeer) اسـت. مشابه این، موعظه به هنگام عبور از جادهای در میان کشتزارها (لوقا ۶:۲۰ـ۴۹) است. بخشهایی از موعظه سرکوه چنین است:
خوشا به حال آنان که نیاز خود به خدا را احساس میکنند، زیرا ملکوت آسـمان از آن ایـشان است.
خوشا به حال ماتمزدگان، زیرا ایشان تسلی خواهند یافت.
خوشا به حال فروتنان، زیرا ایشان مالک تمام جهان خواهند گشت.
خوشا به حال گرسنگان و تشنگان عدالت، زیرا سـیر خـواهند شد.
خوشا به حال آنان که مهربان و باگذشتند، زیرا از دیگران گذشت خواهند دید.
خوشا به حال پاکدلان، زیرا خدا را خواهند دید… .
گمان مـبرید کـه آمدهام تا تورات موسی و نـوشتههای سـایر انبیا را منسوخ کنم. من آمدهام تا آنها را تکمیل نمایم.
تا شما از علما و پیشوایان یهود بهتر نشوید، محال است بتوانید وارد ملکوت آسمان شوید.
گفته شـده اسـت که زنا مکن. ولیـ مـن میگویم که اگر حتی با نظر شهوتآلود به زنی نگاه کنی همان لحظه در دل خود با او زنا کردهای. پس اگر چشمی که برایت اینقدر عزیز است باعث میشود گناه کنی، آن را از حدقه درآور و دور افـکن. بـهتر است که بدنت ناقص باشد تا اینکه تمام وجودت به جهنم افتد… .
See: “Sermon on the Mount” in Merriam-Webster””s Encyclopedia of World Religions, P. 958.
ب. ح
تیانTien
تیان مبدأ متعالی قدرت و حکم در چین است که معمولاً به آسمان ترجمه میشود. وی در ابتدا با شانگ ـ تـی [Shong-ti]شـریک بود امـّا در سلسله جو اهمیّتی مستقل یافت. در ابتدا تیان با زندگی اخلاقی پیوند داشت. زمانی که جنایت در پایتخت شـانگ بیداد میکرد، حاکم از نابودی یین [Yin]ناراحت نبود… بنابراین تیان تصمیم گـرفت کـه یـین را از بین ببرد. تیان
ظالم نیست، بلکه مردم خود را تباه میکنند. بنابراین زندگی کردن بر طبق راه آسمان (و در مـورد امـپراتور بر طبق تیان ـ مینگ [Tien-ming] که تجلی آسمان است) خلاصه هدف زندگی درست ـ بـه هـر شـکلی که مطرح شود ـ گردید. وارد شدن آیین بودا منجر به این شد که تیان (بر طـبق خطمشیهای بودایی) به قلمروهای مختلف تقسیم گردد و همچنین تیان قدرت غیرشخصی طبیعت گـردید که موجودات را به عـرصه وجـود میآورد. این امر به مذاق دائوییان که میتوانستند تیان را به دائو [Dao] مربوط سازند، خوش آمد. در نتیجه تیان معانی مختلفی پیدا کرد [از این قبیل]: مکانی است که خدایان، ارواح و بیمردگان در آن زندگی میکنند؛ حـاکمی متعالی یا فرمانروایی شخصی است که بر عوالم در همه تجلیاتش حکم میراند؛ یا متحدکننده آن عوالم در یک نظام واحد است.
See: “T””ien” in The Oxford Dictionary of World Religion, Editor: John Bowker, Oxford University Press, 1999.
محمدعلی رستمیان
فرمانروای آسمانShong-ti
در چین احتمالاً مجموعهای از نام خدایان یک خـدای مـتعالی یا فرمانروا را تصویر میکند. تی یکی از نیاکان سلسله شانگ بود که آن را خدا انگاشته و میپرستیدند و حاکمان سلسله شانگ، شانگ ـ تی را میپرستیدند، اما چون [این کلمه] شکل جمع ندارد، در تعداد شانگ ـ تـی کـه یکی است یا بیشتر، تردید وجود دارد. او یا آنها اعمال کنترل کرده و اداره امور را در دست گرفته بودند (یعنی بر پدیدههای طبیعی و بلایا کنترل داشتند). شانگ ـ تی نیای خانواده سلطنتی سلسله جـو [Chou](حـدود ۱۱۲۳ـ۱۲۲۱قم) تلقی میشد که برطبق سنّت امپراتوری، مادر هوُو ـ جی، [Hou-chi] بنیانگذار سلسله جو، هنگامی به او آبستن شد که اتفاقا قدم بر جای پای شانگ ـ تی گذاشت. این آبستنی خارقالعاده هـوُو ـ جـی را فـرزند شانگ ـ تی ساخت که در نـتیجه سـلسله شـاهان جو، همه او را اولین نیای خویش تلقی کرده و بهطور رسمی برایش قربانیهای موسمی پیشکش میکردند. مهمترین ویژگی او اداره فصلها برای بذرافشانی پربرکت و درو خـوب اسـت. امـا او همچنین الاههای اخلاقی بود که متوقع بود نـسلش از قـوانین او پیروی کنند؛ او برای مجازات شاهان در زمانی که آنها مرتکب اشتباهات فاحش میشدند، بلایای طبیعی نازل میکرد.
بنابراین بین او و نـسلش نـوعی رابـطه متقابل وجود دارد. در دوره متأخر شانگ ـ تی یا تیان (آسمان) نیمهتوحیدی گـردید که پرستش او در درجه اول شعائری درباری بود که به خانواده امپراتوری و وابستگانشان ـ طبقه رسمی کنفوسیوسی ـ محدود میشد.
در زمانهای بـعد اغـلب بـه شانگ ـ تی به اختصار با عنوان تی (فرمانروا) اشاره میکردند. امـا در دوره مـتأخر عموما تی برای هر امپراتوری به کار برده میشد؛ او منشأ الوهی دارد زیرا نیای اولش شانگ ـ تی اسـت. مـبلّغان مـسیحی شانگ ـ تی را به عنوان نام خدا برگزیدند، اگرچه عنوان تیان ـ جو (فـرمانروای آسـمان) نـیز به کار برده میشد.
See: “Shong-ti” in The Oxford Dictionary of World Religion, Editor: John Bowker, Oxford University Press, 1999.