رابطه خدا با انسان و جهان در اوپه نیشدها
اشـاره:
کتب مقدس هندوئیزم در مدت زمانی طولانی، در شرایط گوناگون و به دست افراد و گروههای مـختلفی نـوشته و گـردآوری شده است. به همین جهت تنوع بسیاری در آنها دیده میشود، به گونهای که هر نـوع عقیده و باوری را میتوان در آنها سراغ گرفت. اما هیچ کدام از این نوشتهها مدعی رد و انـکار یکدیگر نیستند و همواره مـوارد اخـتلاف را با تفسیر و تأویل حل میکنند.
وداهای چهارگانه (ریگودا، سامهودا، یجورودا و اتهروه ودا) نخستین متون دینی هندوها است که در آنها مظاهر و پدیدههای طبیعی مانند باد، باران، آسمان، خورشید و… به علت تأثیر فراوانی کـه در زندگی آنها داشتهاند، مورد ستایش و پرستش این قوم بودند. آنها خود را مقهور اراده این خدایان میدانستهاند و برای جلب حمایت آنها، مناسک بسیار به جا میآوردند که اغلب با خواندن سرود همراه بـوده اسـت. همین سرودها و شرح شیوه درستِ به جا آوردن مناسک، محتوای اصلی کتب مقدس آنهاست.
با تحول اندیشه و نگرش این قوم، تصور و دیدگاه آنان نسبت به خدایان و جهان تغییر یافت. در نوشتههای بـعدی سـعی آنها بیشتر بر تأویل و تفسیر جدید از خدایان و گردآوردن آنها در سایه مفهوم واحدی بود. اوج این تلاش را میتوان در اوپهنیشدها دید. در این متون که در واقع تفسیری فلسفی ـ عرفانی از وداهای چهارگانه است، خـدایان پیـشین، یعنی مظاهر و پدیدههای طبیعی و قوای موجود در طبیعت و فرد انسانی، مظاهر و جلوههایی از حقیقت برتر و دست نایافتنی هستند. جهان با همه عظمت و
تنوعش پیکر خداست و بین اجزای آن سلسله مراتبی وجود دارد کـه عـبارتند از: ویـراج؛ اجزاء مادی تشکیل دهنده جـهان، بـرهما (شـیوا، ویشنو یا ایشوَرَه)؛ جهان مادی در کلیت آن، هیرَنیه گَرْبَهَه؛ روح خلاّق و یا جهان در کلیت غیرمادی آن. و برهمن؛ حقیقت وصفناشدنی که سرچشمه هستی است و در رأس ایـن سـلسله مـراتب قرار دارد.
بر اساس این متون، هستی بر دو نـوع اسـت: ساگونا و نیرگونه؛ ساگونا آن قسمت از هستی است که میتوان برای آن صفات و کیفیاتی قائل شد و انسان میتواند با تأمل و انـدیشه چـگونگی آن را دریـابد، اما نیرگونه هستی غیرقابل وصف و بیان است که از دسترس انـدیشه انسانی به دور است.
همانطور که جهان هستی سلسله مراتبی دارد، وجود انسان هم به عنوان عالم صغیر دارای سلسله مـراتبی اسـت کـه عبارتند از: آنمایا آتمن یا جسم و حواس ظاهری آن، مانمایا آتمن یا حـواس بـاطنی (اندیشه و اراده انسان) و آنَندمایا آتمن یا هستی واقعیِ انسان که همچون برهمن در وصف و بیان نمیگنجد.
انسان در حـقیقیترین مـرتبه وجـودیِ خودش و برهمن در اصلیترین مرتبه هستیاش یکی هستند. معرفت درست و نهایی، پیبردن بـه ایـن هـمسانی است. انسان تنها از طریق دستیافتن به این معرفت است که میتواند از تکرار رنجهای مـداوم و پایـانناپذیر گـرفتاری در چرخه تناسخ جلوگیری کند و به سرمنزل آسایش و رهایی برسد.
متون دینی هندوئیزم به دو گـروه اصـلی تقسیم شدهاند: شروتی(۱) و سمریتی.(۲) بر طبق سنت هندوئیزم، شروتیها متونی هستند که در زمـانی نـامعلوم و شـاید در آغاز آفرینش به حکیمان وحی شده و بنابراین سرودههای انسانی نیستند،(۳) بلکه اپوروشیا،(۴) یا مـتونی هـستند که منشأ انسانی ندارند. و همین ویژگی است که اعتبار و مرجعیتی خاص و گسترده بـه ایـن مـتون میبخشد و آنها را از متون سمریتی جدا میکند. سمریتیها آثار بهجا مانده از حکما و اندیشمندان دینی است کـه در طـول زمان و برای توضیح و تشریح شروتیها به وجود آمدهاند و برخلاف شروتیها، «مبدأ انـسانی دارنـد».(۵)
شـروتیها به چهار گروه تقسیم میشوند: سَمهیتاها(۶) یا مجموعه آیات (که مشتمل
______________________________
۱٫ Sruti
۲٫ Smrti
۳٫ Dasgupta, s””n; Hindu Mysticism, p. 15
۴٫ apauruseya
۵٫ داریوش شایگان، ادیان و مـکتبهای فـلسفی هـند، ج۱، ص۴۷ (پاورقی)
۶٫ SamhitaÎ
بر وداهای چهارگانه، یعنی: ریگ ودا،(۱) سامه ودا،(۲) یَجور ودا،(۳) و اتهروه ودا(۴) است)، براهمنهها،(۵) آرنـیکهها(۶) و اوپهـنیشدها.(۷)
از میان متون دینی هندوئیزم، شاید هیچ کدام به اندازه اوپهنیشدها، توجه محققان و دینپژوهان را به خود جـلب نـکرده است، زیرا این متون اوج و پایان تعالیم ودایی (ودانته)(۸) است، که نمایانگر گـذر از چـند خدایی(۹) و گرایش به توحید و وحدت وجود(۱۰) اسـت.
اوپهـنیشدها راهـنمای سیر و سلوک نفسانی هستند، که به مـدد آنـها روح فردی راهی را تا پیوستن به حقیقت مطلق میپیماید. در این متون تبیین حـقیقتی کـه ساری و جاری در همه پدیدههای جـهان اسـت، جایگزین سـرود و سـتایش خـدایان و خدا بانوان شده است. مشخصه اصـلیِ ایـن متون گذر از عین به ذهن و عبور از اندیشیدن درباره شگفتی جهان خارج بـه تـأمل درونی است.(۱۱)
در اوپهنیشدها، مظاهر و پدیدههای طـبیعی مانند: باد، آب، آتش، آسـمان، خـورشید که خدایان مورد پرستش هـندوان بـودند در سایه حقیقت مطلق رنگ باختند و به عنوان جلوهای از وجود او پنداشته شدند.
اوپهنیشدها و خـدایان پیـشین
در چاندوگیه آرنیکه اوپهنیشدها(۱۲) آمده اسـت کـه شـانکلیه(۱۳) از استاد خود یـاجنولکیه(۱۴) ـ بـه عنوان حکیمی آگاه بـه وداهـا ـ درباره تعداد خدایان پرسید. جواب این استاد به شاگرد خود، علاوه بر اینکه پیـوند ایـن متون (اوپهنیشدها) با متون پیشین را نـشان مـیدهد، بیانگر نـوعی نـگرش و تـأویل جدید از آنهاست.
او میگوید کـه: تعداد خدایان از رقمی که در کتب مقدس ذکر شده بیشتر است.
______________________________
۱٫ RÊgveda
۲٫ SaÎmaveda
۳٫ Yajurveda
۴٫ Atharveda
۵٫ BraÎhmanas
۶٫ Aranyakas
۷٫ Upanisads
۸٫ ودانته VedaÎnta به معنای پایان ودا یـا اوپهـنیشدهاست. و نیز نام مکتب فکریای که حـکیم هـند، یـادرینه، آن را بـر اسـاس تعالیم اوپهنیشدها بـنیان نـهاد.
۹٫ Polytheism
۱۰. Pantheism
۱۱٫ Radhakrishnan. the principal upanisads pp. 48-9.
۱۲٫ chaÎndogya up. 3/9, 1
۱۳٫ saÎnkal-ya
۱۴٫ yaÎjnavalkya
آنها «سه هزار و سیصد و سی و سه» خدایند.(۱) شانکلیه چند بار دیگر هم این سؤال را تکرار مـیکند، و اسـتاد هـر بار جوابی متفاوت میدهد: «خدایان شش عـدد هـستند، خـدایان سـه عـدد هـستند، خدایان دو عدد هستند، خدایان یک خدا و نصف هستند، خدایان یکی هستند».
از جوابی که او به شاگرد میدهد، چنین بر میآید که میخواهد بگوید: ۳۳۳۳ عبارت است از همه مقدساتی کـه در حوزههای سه گانه هستی وجود دارد(۲) و میتوان آنها را به سی و سه خدای عمده تقلیل داد که با توجه به قلمروهای سهگانه به سه گروه تقسیم میشوند: هشت واسو،(۳) یازده رودره،(۴) دوازده آدیتیه(۵) به عـلاوه ایـندرا(۶) (فرمانروای آسمان) و پرجاپتی(۷) (خدای آفرینش) سی و سه خدای حاکم بر هستی هستند. واسوها خدایانی هستند که جهان در آنها ساکن است و آنها در جهان، و عبارتند از: آتش، زمین، باد، جَو، خورشید، آسـمان، مـاه و ستارگان. رودرهها ده نوع انرژی حیاتبخش میباشند که در یک موجود زنده وجود دارند، به علاوه ذهن به عنوان یازدهمین نیرو.(۸) آدیتیهها هم دوازده مـاه سـال هستند که تمام این جـهان را بـا خود میبرند و از اینرو راهبران جهان نامیده میشوند. بنابراین واسوها نیروهای موجود در جهان رودرهها نیروهای موجود در فرد انسانی هستند اما آدیتیهها ظرف زمانی است کـه ایـن نیروها را در خود محصور دارد.
از خـدایان پیـشین به عنوان نیروهای موجود در طبیعت و فرد انسانی یادشده که در سه قلمرو هستی قرار دارند و در نهایت به یک هستی مطلق و دست نایافتنی منتهی میشوند. همه خدایان در سایه وجود فراگیر و غالب رنـگ مـیبازند و کثرت موجود به وحدت وجود میگراید. این روندی است که با فراز و فرود بسیار در اوپهنیشدها جاری است و در متون قبل از آن هم به شکل کمرنگ و محدودتری وجود داشته است.(۹)
______________________________
۱٫ یعنی ۳۳۳۳ خدا، قـابل تـوجه است کـه در سرود نهم ماندلای سوم ریگ وداها هم آمده است که «سی هزار و سیصد و سی و نه» خدا (۳۳۳۹) آگـنی را پرستش میکنند.
۲٫ بر اساس تقسیمبندی منسوب به یاکشا خدایان به سـه گـروه تـقسیم شدهاند و عبارتند از خدایان زمینی، برزخی یا فضای میانه و آسمانی (ادیان و مکتبهای فلسفی هند ص۵۱)
۳٫ vasu
۴٫ Rudra
۵٫ Aditya
۶٫ Indra
۷٫ Prajapti
۸٫ رودره (گریاننده) از آن جهت به ایـن نـام نامیده شده که چون از جسمی بیرون رود ما را سوگوار میکند.
۹٫ درماندلای اول ریگ ودا آمده اسـت کـه «اورا، ایـندرا، میترا، ورونا، آگنی، گروتمان (پرنده تیزبال آسمانی) مینامند. یک واقعیت مفرد را دانایان به چندین نـام میخوانند: وقتی که از آگنی، یَمَه و ماتریشون سخن میگویند».
هرچند در اوپهنیشدها از خدایان پیشین سـخن رفته، اما به شـکل و شـیوهای متفاوت به آنها پرداخته شده است. در این متون، ایندرا، شیوا(۱) (رودره)، ویشنو،(۲) پرجاپتی، آگنی،(۳) وایو،(۴) سوریَه،(۵) هیرَنیه گربهه(۶) و برهما(۷) خدایانی مطرح و در خور توجهاند.
ایندرا و اگنی چون گذشته در دو سر یک طیف قرار گـرفتهاند.(۸) ایندرا با کِشَتریه(۹) و اگنی با برهمنان(۱۰) مرتبط است. ایندرا خدای مستقر در آسمان است که آن را در برگرفته،(۱۱) اشکال بینهایت دارد و به هر شکل که بخواهد ظاهر میشود. او پادشاه همه فرشتگان است.(۱۲) اما با ایـن هـمه در مرتبهای پایینتر از برهمن قرار دارد. به موجب آیتریه اوپهنیشد(۱۳) «وقتی زاده شد به اطرافش نگریست، و اندیشید که چگونه کسی میتواند درباره اشکال مختلف خودش سخن بگوید. او عظمتی قائم بالذات را دید که بـرهمن بـود و گفت: پس او را دیدم. بنابراین نام او «آی دَم درَ»(۱۴) یعنی «او میبیند» است(۱۵) این در حالی است که در ریگ ودا ویژگی اصلی او مبارزه با دیو خشکسالی بود و نام او را مشتق از «ایند»(۱۶) و یا «ایندو»(۱۷) میدانستند.(۱۸)
اگنی بیشتر با زمـین و آدمـیان ارتباط دارد. او پالاینده انسانهاست و تنها کسانی که به وسیله آتش (اگنی) پاک شدهاند در خور خدایانند.(۱۹) بنابراین، در این متون، نه ایندرا خدای جنگاوری است و نه اگنی پیامآور خدایان و الزامکننده عمل قربانی ایـندراها اوپهـنیشدها را تـعلیم میدهند ـ همانطور که کشتریهها در تـألیف مـتون دیـنی دخالت میکنند ـ و دوستداران
______________________________
۱٫ Siva
۲٫ Vishnu
۳٫ Agni
۴٫ VaÎyu
۵٫ Surya
۶٫ Hiranya-garbha
۷٫ BrahmaÎ
۸٫ در سمهیتا، ایندرا خدای طوفان، جنگاور و کشنده دیو خشکسالی است که بیشتر با طبقه فرمانروایان و جنگجویان مرتبط است و آگـنی خـدای آتـش است که با کاهنان و طبقه برهمنان پیوند بـیشتری دارد.
۹٫ Ksatrya (فـرمانروایان و جنگجویان)
۱۰٫ طبقه روحانیون
۱۱٫ BrÊihad aÎranyaka up. 6/4, 22.
۱۲٫ اپنکهت مهانارایَنَ ۱۰/۲
۱۳. Aitarya up. 1/3, 13-14
۱۴٫ I dam dra
۱۵. نقل از:
Dowson, John. A classical dictionary of Hindu… p 108
۱۶٫ Ind (بسیار نیرومند)
۱۷. Indu (قطره باران و باران آور)
۱۸. همان
۱۹٫ ChaÎndogya up. ۴/۱۶,۱
خود را به ریاضت کشیدن، ضبط حواس، انـجام اعـمال نـیک و تأمل فرا میخوانند.(۱) و اگنی خدایی است که با توسل بـه او میتوان آلودگیهای نفس را زدود و شایسته نزدیکی و ارتباط با خدایان شد.
سوریَه(۲) حیاتبخش و شادیآور است و هستی انعکاس صدای اوست؛ چـون ظـاهر شـد، فریاد بلندی شنیده شد، که از آن فریاد همه هستی و همه خـوشیها زادهـ شد. بدین سبب است که در طلوع و غروب او فریادها و صداهایی شنیده میشود و همه موجودات و آرزوها رو به سـوی او دارنـد. آنـان که خورشید را چون حقیقت مطلق میپرستند، همیشه صداهای زیبا میشنوند و از خوشی سـرشارند(۳) «طـلوع او، طـلوع جهان، زندگی و آتش است. از این جاست که متون مقدس او را به عنوانِ خورشید باشکوه، تـجلی جـهان، عـالِم، نیروبخش، درخشنده و گرمابخش وصف کردهاند».(۴)
در سرودهای ریگ ودا، اگنی، ایندرا و سوریَه به ترتیب بر زمـین، فـضای میانه و آسمان فرمانروایی میکنند. جایگاه سوریَه در اوج آسمان است، حرکتش طبق قانون ازلی انجام مـیگیرد و ثـبات و اسـتواری زمین و آسمان در وجود او نهفته است. اما در اوپهنیشدها، هرچند از او کمتر یاد شده، از جایگاه برتری بـرخوردار اسـت. او را به عنوان حقیقت مطلق و منشأ حیات وصف کردهاند که حقیقت وجود انسان بـا او یـکی اسـت.(۵)
ویشنو که پیشتر از او با لقب نارایَنَ(۶) یاد شده از خدایانی است که گاه در موقعیت برترین خـدا قـرار میگیرد. او در ریگ ودا «نافذ در همه چیز» و خدای خدایان (دِوَدِوا) است و در اوپهنیشدها گاه «همان بـرهما، هـمان مـهادیو [شیوا]، همان ویشنو، همان اندَرَ، همان بینقصان و همان نور بزرگ است».(۷) و گاه از همه خدایان بـزرگتر اسـت. و هـر چه است «همان نارایَنَ است که دورکننده همه نادانی هاست»(۸) و زمانی کـه او بـود «نه برهما بود، نه مهادیو، نه آب، نه آتش، نه ماه، نه آسمان، نه زمین، نـه سـتارهها و نه آفتاب. او یگانه بود و از تنهایی ناآرام شد».(۹) او خدای جوکیان و سالکان است و آنـها «بـعد از ریاضت و اعمالِ بسیار
______________________________
۱٫ اپنکهت کین ۸ـ۷، ۲/۴
۲٫ در سمهیتاها خـدای خـورشید اسـت.
۳٫ Chandogya up. 3/29, 1-4
۴٫ Prasna up. 1/6-8
۵٫ چنین ارتباطی بین نفس انسان و برهمن در اوپهـنیشدها بـسیار اساسی و برجسته است و چنین به نظر میرسد که در اینجا سوریَه خودِ برهمن یـا وصـفی از اوصاف برهمن است.
۶٫ NaÎraÎyana؛ چون آبـها (نـارَ) محل جـنبش او بـود بـه این نام خوانده شد.
۷٫ اپنکهت مـهانارایَنَ ۳/۱۱
۸٫ هـمان ۲/۱۱
۹٫ مها اپنکهت ۱/۱
نوری مثل روشنی چراغ میبینند. آن نور ویشنو و شخص بـزرگ اسـت و در همه پر است».(۱)
ویشنو علت برتر هـمه چیز و نفس همه چـیز اسـت. همه جا هست و تمام هـستی را در بـرگرفته، نامتناهی است و صفات، اعمال و نیروهای او نامحدود است. جهان تجلی اوست و بر آن فرمان مـیراند.(۲) «آن را آفـریده و در آن وارد شده».(۳)(۴)
رودره نیز مانند ویشنو گـاه در جـایگاه بـرترین خدا قرار مـیگیرد. امـا تفاوت اساسیِ آن با ویـشنو در ایـن است که هر چند از آفرینندگی او سخن رفته، در مورد رودره تأکید بر جنبه ویرانگری اوست. او بـا ایـنکه متعالی، بیآغاز، بزرگ، باشکوه و خالق جـهان اسـت «انسانها را بـه گـریه مـیاندازد، چون رودره(۵) است».(۶) او انسان را مـیگریاند، چون ترس بزرگ است و رعد و طوفان به پاخاسته(۷) هستی عبارت است از اعضای بدن او: «آتشْ پیـشانی او، مـاه و خورشیدْ چشمان او، جهات فضا گوشهایش، ودا صـدایش و بـاد کـه هـمه جـهان را در برگرفته نفَس اوسـت کـه از سینهاش بر میخیزد. زمین پاهای اوست و او نفس درونیِ همه موجودات زنده است».(۸) او تنها وجود فناناپذیری اسـت کـه هـمیشه بوده و همواره خواهد بود و در واقع «همان بـرهمای پیـداکننده، ویـشنوی نـگاهدارنده، مـهادیو فـناکننده، ایندرَ پادشاه فرشتهها و یَمَه (ملک الموت و گیرنده حساب نیک و بد است»(۹) که در اجزاء و انحاء عالم حاضر است و «همه عالم را به قدرت خود نگاه داشته است».(۱۰) «همه فـرشتهها [خدایان [از او ظاهر شدهاند. همه فرشتهها در او محو میشوند. صاحب همه عالم است و فناکننده همه عالمِ مهاگیانی [عارف بزرگ و حقیقی [اوست. اول از همه هیرنیه گربَهَه(۱۱) را او پیدا کرده است»(۱۲) در شِوتاشواترا(۱۳) از رودره با نام شیوا یـاد شـده است. در این اوپهنیشد شیوا
______________________________
۱٫ اپنکهت جوگ تت ۲/۱
۲٫ Danielou, Alain. Hindu polytheism, p. 164
۳٫ taittirãÎya up. 1/2, 6
۴٫ بر اساس چنین شواهدی است که مدهوه (Madhva) یکی از مفسران اوپهنیشدها ویشنو را برترین حقیقتی میداند که جهان را به عنوان یک واقعیت آفریده و خـود در آن سـاری و جاری است.
۵٫ Brihad AÎranyaka up. 3/9, 4
۶٫ رودره به معنی خشمناک، خروشنده و هراسآور است.
۷٫ kena up. ۳/۲; katha up. ۵/۳
۸٫ MunÊdÊaka up. 2/1, 4
۹٫ اینکهت اتهرب شیرا ۲۲ و ۳ و ۲، ۱/۲
۱۰٫ همان ۵/۱
۱۱. هیرنیه گربهه (زرینتخم یا زرینرحم) در ریگ ودا خدایی است که گفته مـیشود در ازل پدیـد آمد و تنها پروردگار همه مـوجودات و بـر پادارنده و حافظ آسمان و زمین است. خدایان مطیع فرمانهای او هستند و تنها اصل حیات بخش هستی اوست… (Jahn, Dowson; A classical Dictionary, p.121)
۱۲٫ اپنکهت شیت استر: ۴/۳
۱۳. ShevetaÎshvatara
در مرتبهای فوق برهمن که خدای نـامتشخص اسـت قرار گرفته.(۱)
او را «خدای سـه چـشم»، «دارنده گردنبند آبی»(۲) و «ساکن و حافظ کوهستانها»(۳) نیز نامیدهاند که از موهبت و بخشش او، یعنی عقل پاکی که عطا میکند سالک میتواند دریابد که خود او رودره است.(۴)
در بریهید آرَنیکه اوپهنیشد(۵) از آتمن یا ذهن بـه عـنوان یکی از یازده رودره یاد کرده است که به همراه ده پرانَ(۶) حیات و زندگی انسان را موجب میشوند، هر چند در اپنکهت شیت رودری(۷) که در آن نامهای صدگانه رودره به بزرگی و عظمت یاد میشود رودرهها را دئوههایی(۸) میداند کـه زمـین، فضای مـیانه و آسمان را پر کردهاند. و غذا، باد و باران، تیرهای آنهاست و در هستی هیچ عامل اثرگذاری جز آنها که کارگزاران رودره هستند وجـود ندارد.
پرَجاپتی، خدایی که بنا به براهمنهها هستی اعضای بدن اوسـت و هـمو اصـل و اساس آفرینش جهان و خدایان است، در اوپهنیشدها تحت الشعاع برهمن قرار میگیرد و در مرتبهای فروتر واقع میشود. گرچه او هـمچنان بـه عنوان پدر دئوهها، آدمیان و اسورهها جایگاه مهمی دارد، با نگرش اوپهنیشدها به خدا به عـنوان هـستی مـطلق و غیرمتشخص، منزلت پیشین خود را از دست داده(۹) و تفسیر و تعبیر جدیدی از او شده است. در اوپهنیشدها پرجاپتی قبل از همه خـدایان زاده شده و دئوهها و اسورهها فرزندان او هستند(۱۰) که او به ارشاد و راهنمائی میپردازد و راه و شیوه درست عـملکردن را به آنان میآموزد. بـه هـمین سبب است که او را هِرِدی میخوانند، یعنی «عقل و روشنایی درون که در واقع برهما و عین جمیع تعیّنات است».(۱۱)
بنابراین میبینیم که او هم خالق است و هم نیروی تمیز و روشنگری و هم جمیع تعیّنات است. در اپنکهت نـرسنگهه(۱۲) پرجاپتی را صورت کل عالم و شکل ظاهری و مادی
______________________________
۱٫ و این در واقع نمایانگر نوعی گرایش توحیدی (theistic) یا یکتاپرستی Monotheistic است؛ در مقابل گرایش وحدت وجودی (Pantheistic) که در برگیرنده خدای نامتشخص است.
۲٫ Kevilya up. 6/9
۳٫ SevtaÎsvatara up. 3/5, 6
۴٫ اپنکهت شیت استر، ۱۲/۴
۵٫ Brihad AÎranyaka up. 3/9, 4
۶٫ PraÎna
۷٫ اپنکهت شت رودری ۶و۵، ۶۴/۱
۸٫ خـدایان یـا فرشتگان که در مقابل اسورَهها یا اهریمنان قرار دارند.
۹٫ Mundaka up. 1/1
۱۰٫ BrihadaÎranyaka up. 3/1
۱۱٫ هِرِدی براهمن ۱/۳
۱۲٫ اپنکهت نرسنگهه ۱/۱
او دانستهاند که عبارت است از مجموع عناصر کثیف و مرکب یا سَتی(۱) و پرانَ، یعنی عواملی که موجب بقا و دوام حـیات و زنـدگی انسان است. به عبارت دیگر، پرجاپتی عبارت است از واسوها یا خدایانی که جهان در آنها ساکن است و آنها در جهان؛ به علاوه رودرهها، یعنی عوامل دهگانهای که به فرد انسانی و ذهـن بـه عنوان یازدهمین نیرو که تشخیص و تمیز را به عهده دارد حیات میبخشد.
همانطور که پرجاپتی هستی به شکل مادی و صورت ظاهری است، به نظر میرسد که هیرنیه ـ گربهه هستی به شـکل لطـیف و غـیرمادی آن است. آن واحد بسیطی است کـه مـنشأ و اصـل همه کثرات است و «این همه صورتهای مختلف که مینماید، پیش از ظهور کثرت چون در هیرنیه ـ گربهه مندرج بود به صورت همان هـیرنیه گـربهه بـود».(۲) هیرنیه گربهه همه عالم را «در خود محو ساخته بـود و او هـیچ صفتی نداشت جز گرسنگی ـ و چون خورنده هر چیز موت آن چیز است از آن جهت هیرنیه را موت مینامند ـ پس از آن هیرنیه گربهه خواهش پیـدایش دل کـرد و بـه همین اندیشه و خواهش که من صاحب دلم شروع به پرستش خـود کرد و چون برای پرستش آب ضروری است، آب پیدا شد، از آب، زمین و از حرارت بدن هیرینه ـ گربهه، آتش و بقیه آفرینش».
در قسمت دیـگری از هـمین اوپهـنیشد آمده است که او چون تنها بود زن خواهش کرد و از عشق او به هـمسر خـود که جزئی از وجود او بود حیوانات به وجود آمدند.(۳)
در هر دو مورد آغاز آفرینش، این خواسته و اراده هیرنیه گـربهه اسـت کـه به عنوان هستیِ بسیط و غیرمادی، آفرینش را اراده میکند و هستی به شکل پرجاپتی یـعنی عـناصر مـرکب، صورت و ظاهر مادی به خود میگیرد که دارای اجزای سازنده یا پرکریتی(۴) است.
بـنابراین پرکـریتی عـالم ماده است به شکل محسوس و جزئی آن، پرجاپتی عالم محسوس در کلیت آن، و هیرینه ـ گربهه عالم بـه شـکل بسیط و غیرمادی آن. البته در ورای این مراتب هستی، چیز دیگری هم وجود دارد که فـراتر از مـجموع آنـهاست، چیزی که سخن گفتن از آن و وصفش از عهده عقل و بیان انسانی خارج است و آن همان برهمن یـا آتـمن است.
برهمن
برهمن کلمهای است که در ریگ ودا به سه صورت خنثی، مذکر و مـؤنث بـه کـار رفته است.
______________________________
۱٫ Sati
۲٫ BrihadaÎranyaka up. 1/2, 3
۳٫ Ibid 4/4
۴٫ Prakrti
شکل خنثای(۱) آن به معنای ستایش خدایان، و مذکر(۲) آن به معنی نیایش(۳) و همچنین نـیایشگر(۴) و بـه پا دارنده آداب و مناسک دینی یا یکی از طبقات چهارگانه است و شکل مؤنث آن (برهمی(۵) یـا بـرهمنی(۶)) بـه معنی نیروی مرموزی است که ملازم با هر عمل مقدس و نهفته در ورای کلمات است.(۷) در شکل دوم بـه صـورت مـعادلی برای سه ودا(۸) هم به کار رفته است.(۹) زیرا مطالب این وداها الفـاظ و عـباراتی بود که در ستایش خدایان و مراسم قربانی به زبان آورده میشد. البته در ریگ ودا معانی و کاربردهای دیگری هم بـرای ایـن کلمه ذکر شده است، مانند غذا، تقدیم غذا و بزرگ.(۱۰) اما به طـور کـلی میتوان آن را عبادات و نیروی مرموز و مؤثری انگاشت کـه در ورای اوراد و مـناسک نـهفته است.
در شَتَپته براهمنه،(۱۱) برهمن اهمیت بیشتری مـییابد، و تـبدیل به اصلی متعالی و برتر میشود که فراتر از خدایان متعدد و برانگیزاننده آنهاست. در آنجا آمـده اسـت که «در واقع در آغاز این جـهان بـرهمن (خنثی) بـود. او خـدایان را آفـرید [و جایگاهشان را مشخص نمود [آگنی را در زمین، وایـو را در فـضا و سوریَه را در آسمان قرار داد، سپس خود در ورای هستی جای گرفت، آن گاه از خود پرسید: چـگونه مـیتوانم در جهان فرود آیم؟ سپس به وسیله شـکل و نام(۱۲) فرود آمد،(۱۳) بـنابراین تـمام هستی، یعنی هر آنچه شـکل و نـام دارد برهمن است که فرود آمده و متکثر و ملموس شده است. هر کس این را بـداند و بـرهمن را به عنوان قادر مطلق و سـوَیَمبهو(۱۴) (کـسی کـه زاده نشده، لم یُولَد) «و اصـل ازلی و روح هـدایتگر جهان را بشناسد، کنترل بـر جـهان را در مییابد».(۱۵)
رابطه برهمن و جهان هستی
در اوپهنیشدها برهمن والاترین مفهوم است، که هستی مرهون و مـدیون وجـود اوست.
______________________________
۱٫ Brahman
۲٫ Brahman
۳٫ Prayer
۴٫ Pray-er
۵٫ Brahmi
۶٫ BrahmaÎnÊi
۷٫ Mayers, Michel, Brahman, p. 67
۸٫ منظور ریگ ودا، سامه ودا و یجور ودا اسـت.
۹٫ Zaehner, Hindu and Muslim Mystieism, p. 124
۱۰٫ Dasgupta, History of indian philosophy, p. 20.
۱۱٫ Satapatha BraÎhmana
۱۲٫ Nama-rupa
۱۳٫ Ibid, p. 71
۱۴. Savayam-bhuÎ
۱۵٫ Radhakrishnan, the principal upanisads, p. 53
او حـقیقه الحقائق(۱) اسـت کـه هـمه چیز از اوست و به سـوی او باز میگردد.(۲) در فرازهای بسیاری از اوپهنیشدها او را حقیقتی میدانند که اصل و منشأ جهان است، و همه جهان مـظاهر و تـجلیات او هستند. در ضمنِ اینکه جانِ جهان اسـت و هـیچ چـیز ایـن جـهان بیرون از او نیست، او خـود ورای جـهان است و چیزی است فراتر از جهان که به مدد عقل و اندیشه انسانی نمیتوان او را دریافت و از او سخن گفت، زیـرا او مـوضوع عـبادت و تعقل نیست، بلکه موضوع مکاشفه و تأمل اسـت.
و از آن جـهت کـه جـز او نـیست و هـرچه هست، اوست، میتوان برای او مراتبی قائل شد، تا اندکی به شناخت او نزدیک شویم. بنابراین مراتب هستی عبارتند از: برهمن یا مطلق، روح خلاّق ـ که از آن به صورتهای مختلف تعبیر شـده است، از جمله: برهما، پرجاپتی، شیوا، ویشنو و ایشوره(۳) ـ روح جهانی یا هیرنیه ـ گربَهه، و جهان مادی یا ویراج(۴) و پرکریتی.(۵) و این چهار مرتبه هستی یا جنبههای چهارگانه امر مطلق هستند که میتوان تقسیمبندی دوگـانهای بـرای آنها قائل شد: نیراکارا(۶) یا جنبه بیشکل و غیرملموس هستی (برهمن و هیرنیه گربهه) و ساکارا(۷) یا جنبه شکیل و ملموس وجود (ایشوره، پرجاپتی و ویراج)(۸)
اما برهمن «تا زمانی که در تعیّن در نیامده یـگانه اسـت و از فعل، فاعلیت و مفعولیتْ منزّه. گویایی به او نمیرسد و به گفتار در نیاید و بیمثل است و او را چنین و چنان نتوان گفت و بیان نتوان کرد»(۹) در این مرحله او «اصل نـهایی و ورای صـورت، اندیشه و تجربه است. فراتر از هـمه تـجلیات، ورای زمان، مکان، عدد، نام و شکل است. بالاتر از آن است که ذهن و کلمات به آن دست یابند، بیان به آن راه نمییابد، اندیشه و زبان آن را در نمییابد. او غیر از همه چیزهایی اسـت کـه شناخته شده است. بـنابراین مـا نمیتوانیم او را بدانیم و بفهمیم»(۱۰) از این نظر است که او «اَـ سَت»(۱۱) یعنی نیستی است، چون بودن و هستی او با همهبودنهای متعارفی که ما میشناسیم و تجربه کردهایم متفاوت است. هر آن چه ما میتوانیم تجربه کـنیم و از آن سـخن بگوییم محدود است، اما او نامحدود و اساس همه
______________________________
۱٫ Satyasya-satyam
۲٫ tajjalaÎn
۳٫ Isvara
۴٫ ViraÎj
۵٫ Ibid, p. 65
۶٫ NiraÎkara
۷٫ SaÎkaÎra
۸٫ Ibid p. 71
۹٫ اپنکهت میتری ۷/۶
۱۰٫ kena up. ۱/۳
۱۱. AÎ-sat
چیز است(۱) و از این جهت که بنیان وجود است، ستیم(۲) (حقیقت مطلق) جنیانم(۳) (آگاهی محض) و اننتم(۴) (نامحدود) است.(۵)
برهمن در مرتبهای ورای هستی مـشهود، وحـدت محض، بـیتحرک و بیکیفیت (نیرگونه)(۶) است. در این حالت برهمن را تنها به وسیله پرویدیه(۷) یا معرفت برتر که تأثیر و عمل خـودِ برهمن در ما است میتوان شناخت. اما در مرتبه پایینتر، همه هستی مـشهود، مـتکثر و مـتحرک است. همه جهان و عناصر و اجزاء فراوان آن برهمن است؛ به شکلی که دارای صفات و کیفیات است (ساگونا).(۸) او را در این حـالت، تـأمل و مراقبه انسان یا معرفت فروتر (اَپَرَویدیه)(۹) هم میتواند دریابد.(۱۰)
برهمن ساگونا، واسوها، رودرهـها و آدیـتیاها اسـت. «بهوه (پیداکننده) نام اوست، رودره (فناکننده) نام اوست. پرجاپتی (صاحب عالم) نام اوست..».(۱۱) در شِوتا شواتره اوپهـنیشد، خطاب به برهمن، او را هم آتش، خورشید، هوا، ماه آسمان، چرخ پرستاره، همه آبـهای جهان، مرد، زن، پروانه، طـوطی و آذرخـش میخواند و هم بیآغاز و فراتر از زمان و مکان؛(۱۲) یعنی برهمن هم همه جهان مادی است و هم فراتر از جهان؛ هم وحدت محض است و هم متکثر، هم دارای صفات و کیفیات است و هم بلاکیف و صفت. چنین مـفهومی را «یکسانی در نایکسانی»(۱۳) مینامند. و مراد از آن این است که حقیقت مطلق مجموعه هستی مادی و چیزی فراتر از آن است.(۱۴)
مایا و حقیقت جهان
رابطه برهمن و جهان به صورتهای مختلف بیان شده است و این ناشی از برداشتهای مـتفاوت از مـفهوم مایا است. از نظر حکیم هندی گوده پاده،(۱۵) این کلمه به معنای وهم،
______________________________
۱٫ Dasgupta; Hindu Mysticism, p. 45
۲٫ satyam
۳٫ jnaÎnam
۴٫ anantam
۵٫ Radhakrishnan, S. the principal upanisads, p. 57
۶٫ Nirguna
۷٫ pravidya
۸٫ Saguna
۹٫ A-Pravidya
۱۰٫ ساگونا، برهمن با صفات و کیفیات، رست (وجود) چیت (آگاهی) و آننده (سرور) است. و نیرگونه، برهمن نِتی یعنی خدای ورای وصف اسـت.
۱۱٫ اپنـکهت میتری ۸/۶
۱۲٫ استیس، عرفان و فلسفه، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، ص۱۶ـ۲۱۵٫
۱۳٫ The identity in difference
۱۴٫ همان، ص۲۱۹
۱۵٫ Guda Pada
خیال و بیحقیقتی است. بنابراین او چنین نتیجه گرفته است که هرچه غیر از برهمن است، مایا، سراب و حجابی بر چهره حقیقت اسـت؛ و بـاورداشتِ مایا به عنوان امور واقعی و حقیقی در نتیجه جهل و اویدیا(۱) است. اما یکی دیگر از مفسران اوپهنیشدها به نام شنکره،(۲) جهان را پندار محض نمیداند. به اعتقاد او «جهان نه واقعی است و نـه یـکسره نـاواقعی [بلکه [نمودی است بر بـنیاد هـستی بـرهمن»(۳) و هرچه در جهان است مظاهر و تجلی برهمن است. رامانوجه(۴) و مدوه،(۵) برای جهان حقیقتی مستقل قائل بودند، هر چند آن را وابسته به خدا (ویـشنو) و آفـریده او مـیدانستند.
کلمه مایا درریگ ودا از اهمیت کمی برخوردار است. ایـن کـلمه در آنجا از ریشه «ما»(۶) به معنای اندازهگرفتن، نشاندادن، ساختن و به طور کلی «قدرت فوق طبیعی و مهارت شگفتانگیز است» که بـه طـور خـاص متعلق به ایندرا و اگنی است و بر توان سحرانگیز آنها دلالت مـیکند و در اتهروه ودا به معنای سحر و وهم است.(۷) و گاه به معنای «نیروی اعجازآمیز و جادویی است در دست ورونه(۸) که به یـاری آن امـور جـهان را میگرداند»(۹) در اوپهنیشدها هم آن را میتوان نیرویی قلمداد کرد که «توجیهکننده اَشکال و صـُوَر نـاپایدار حیات است»(۱۰) در شوتاشواتره آمده است که تنها برهمن است که حقیقت دارد و بقیه چیزهای دیگر مایا (تـوهم) هـستند.(۱۱) بـنابراین مایا هم استتار و توهم است، از آن جهت که وحدت محض و نامتناهی را در پسِ کـثرت و تـنوع خـود پنهان میکند و هم قدرت خلاقه و ساحرانهای است که موجب ظهور و تجلی امر واحد و بـسیط بـه اَشـکال و صور مختلف میگردد.
______________________________
۱٫ Avidya
۲٫ Sankara
۳٫ سن. هندوئیسم، ترجمه ع پاشایی، ص۱۰۵
۴٫ Ramanuja
۵٫ رامانوجه، مدوهوه و شنکره مشهورترین مفسران اوپهنیشدها هـستند.
۶٫ MaÎ
۷٫ A dictionary of Hinduism… p. 188
۸٫ Varuna خـدای آسمان و به معنای دربرگیرنده جهان، فراگیرنده همگان، و دارنده دانش روشنگر است.
(Dowson, john A classical dictionaly p. 336)
۹٫ بهار، مـهرداد، ادیـان آسـیایی، ص۱۶۱
۱۰٫ Stutly, Margaret and james; A Dictionary of Hinduism p. 188
۱۱٫ Geden, A, S. upanishads Encyclopedia of religion and ethics Edited by james Hastings vol 12 p.548
انسان و برهمن
رابطه جهان و خدا مورد توجه و بررسی عرفان آفاقی(۱) و رابطه خدا و نفس فـردی مـورد توجه عرفان انفسی(۲) است. تفاوت عرفان آفاقی و انفسی از آنجا است که انسان در رده بـقیه اجـزاء و عـناصر جهان هستی قرار ندارد، بلکه دارای مرتبتی ویژه است که موجب ارتباط خاص او با امر مـطلق مـیشود؛ جایگاهی که بقیه هستی از آن بیبهرهاند، و تنها به او اختصاص دارد. در اوپهنیشدها حقیقت فردی آتـمن نـامیده مـیشود که همسنخِ برهمن یا حقیقت جهانی، و گاه با او یکی است.
اینکه انسان چیزی بیش از تـن فـانی و کـالبد جسمانی است، مطلبی است که آریاییها و از جمله هندیها از زمانهای بسیار قدیم بـه آن بـاور داشتهاند. برای اثبات این موضوع میتوان به عقاید آنها درباره آخرت و فرجام کار انسان و انتقال ارواح آدمـیان بـه عالم زیرین توجه کرد. به نظر میرسد که در ریگ ودا عقیدهای هست مـبنی بـر اینکه روح در حالت خلسه و غش(۳) میتواند از بـدن جـدا شـود.(۴) کلماتی هم وجود دارد که تلویحا به وجـود بـعد غیرمادی انسان دلالت میکنند؛ از جمله مَنَس(۵) که جایگاه اندیشه و احساس در قلب است. اَسو(۶) و آتـمن(۷) یـا نَفَسِ زندگی و دَم حیات.(۸)
آتـمن را مـشتق از آت(۹) (حرکتکردن) اَهـ(۱۰) (مـَن) وا(۱۱) (وزیـدن) و اَن(۱۲) (نفسکشیدن) دانستهاند.(۱۳) که موجب حرکت و حـیات مـوجودات زنده و از جمله انسان میشود. پس در این کلمه از همان آغاز نه تنها بـه حـقیقت فردی، بلکه به جوهره غائی جـهان نیز اشارهای هست.(۱۴) در تـایتریه آرنـیکه و تایتریه براهمنه هم میتوان اشـاراتی مـبنی بر وجود آتمن به عنوان روحی حاضر در همه جا یافت.(۱۵) اما در اوپهنیشدها ایـن مـفهوم با وجود آنکه معنای مـشخص و مـحدودی نـدارد، اهمیت فراوانی مـییابد. در آنـجا آتمن گاه همان مـصدر و مـنبع هستی
______________________________
۱٫ extrovertive
۲٫ introvertive
۳٫ Swoon
۴٫ Dasgupta, S, N. A history of Indian philosophy p. 25
۵٫ Manas
۶٫ Asu
۷٫ Atman
۸٫ Ibid p. 26.
۹٫ AÎt
۱۰٫ AÎh
۱۱٫ VaÎ
۱۲٫ An
۱۳٫ Barth, A. The religions of India p. 93
۱۴٫ Dasgupta; A history of Indian philosophy, p. 45
۱۵٫ Ibid p. 26
و آفرینش و در مرتبهای است که برهمن داراست. و گاه به عنوان جیو آتمن،(۱) در مرتبهای پایـینتر از بـرهمن یا پرم آتمن(۲) قرار دارد زیرا مانند او صـاحب اخـتیار نیست.
در تـفکر اوپهـنیشدی هـمانطور که جهان دارای سلسله مـراتبی است که از برهمن به عنوان امر مطلق و دست نایافتنی تا ماده متشکل از اجزاء و عناصر امـتداد دارد، وجـود انسان هم به عنوان عالم صـغیر مـراتبی از هـستی را داراسـت کـه بین کالبد جـسمانی او تـا آتمن، یعنی وجود حقیقی او ادامه دارد. جسم، پرانهها(۳) (حواس ظاهری) جیوه(۴) (حواس باطنی، اراده و عاقله انسانی) و آتـمن سـلسله مـراتب وجود انسان است.
جسم (آنهمایا آتمن)،(۵) مـشخصه ظـاهری انـسانهاست و در هـر فـرد انـسانی جلوه و نمود متفاوتی دارد، همان ویژگیهای کاملاً ملموس و آشکار که باعث میشود. تا انسانها را از یکدیگر تمیز بدهیم. بدون حواس ظاهری (پرانهمایا آتمن)(۶) حیات دنیوی انسان میسر نیست و هـمان عامل بقاء و دوام زندگی آن است.
حواس باطنی (مانهمایا یا ویجنیهمایا آتمن)(۷) همان اراده و نیروی عاقله انسانی، خواستن و توانِ اندیشیدن است که بیواسطه حواس ظاهری ممکن نیست. عقل متعارف به مدد حواس ظـاهری، تـصمیم میگیرد، امور جهان را تجزیه و تحلیل میکند و به نتایجی دست مییابد.
آتمن (آنندمایا آتمن)(۸) بهجت و سرور خالص و حقیقتی ورای قول و بیان است. سکوت است که هرچه از آن بگوییم نقض غرض کردهایم، هـستی واقـعی انسان است که همچون برهمن نمیتوان از آن چیزی گفت جز به طریق سلبی(۹) (نِتی نِتی)(۱۰)
نفس انسان به عنوان مدرِک و از نظر توانِ درک اشیاء و امـور عـالم نیز سلسله مراتبی دارد. او در مرتبه ویـشوَنَرَ(۱۱) مـواد(۱۲) را در مییابد و به عنوان تیجسه(۱۳) حس میکند و ظرایف(۱۴) را میشناسد، در مرتبه پراجنه(۱۵) تخیل میکند و میاندیشد و در مرتبه توریه،(۱۶) خودِ برتر(۱۷) و حقیقت وجود خود و اشیاء و امور عالم را در حـالتی کـه هنوز متجلی نشدهاند،
______________________________
۱٫ JivaÎtman
۲٫ ParamaÎtman
۳٫ PraÎnas
۴٫ Jiva
۵٫ AnnamaÎya AÎtman
۶٫ PraÎnamaya AÎtman
۷٫ MaÎnamaÎya &; vijaÎnamaÎya AÎtman
۸٫ AÎnandamaya AÎtman
۹٫ Neti-Neti
۱۰٫ Ibid. pp. 45-6
۱۱٫ Visvanara
۱۲٫ gross things
۱۳٫ Taijasa
۱۴. Subtle
۱۵٫ prajana
۱۶٫ turya
۱۷٫ suprem self
درک مـیکند.(۱)
بـه عبارت دیگر نفس انسان در مرتبه ویشوَنَرَ، ویراج، در مرتبه تیجسه، ایشوره یا برهما، و در مرتبه یراجنه، هیرنیه گربهه و در حالت توریه، برهمن یا مطلق را در مییابد. توریه مرحلهای غیرقابل وصف از آگاهی است که ورایـ حـالت بیداری، رؤیا (حالتی که روح در رؤیای خود آگاه و فعال است) و خواب بدون رؤیا (حالتی که روح منفعل و ناآگاه است) قرار دارد.
در این مرحله بیخبری است که انسان میتواند از حجابهای پنجگانه (پَنجَکُشاس:(۲) قشر طـعام، دَم حـیات، ذهن، عـقل و شناخت) فراتر رود و به حقیقت خود، یعنی آنند مایاکُشاس(۳) که وجد و سرور محض است و به رابطه خود بـا برهمن پی ببرد. در این حالت است که نه جهان مادی (مایا) بـاقی مـیماند و نـه فردیت، آگاهی و اراده فردی (جیوا)(۴)
پس همانگونه که برهمن برکنار از هر نوع عمل و فعالیتی (اکرتا)(۵) اصل، اساس و زیربنای جـهان اسـت، آتمن نیز وجود حقیقی انسان است که در مرتبهای ورای جسم، ذهن، شعور و آگاهی قـرار دارد و گـرچه فـعالیتی را موجب نمیشود، اصل و زیربنای وجود فردی است. «آن چیزی است که رها از گناه، زمان، مرگ، غـم، گرسنگی، و تشنگی است»؛(۶) «او داننده همه دانستنیها، شنونده همه شنیدنیها و آگاه به همه دانـشهاست، میبیند و دیده نمیشود، مـیشناسد و شـناخته نمیشود، او روشنایی همه روشناییهاست».(۷)
همانگونه که رابطه برهمن و جهان مبهم است و معلوم نیست که آیا جهان آفریده برهمن است یا صادر از برهمن و تجلی او، یا نسبتی با برهمن ندارد، بلکه وهم و خـیال و حجابی بر چهره او است، همانطور رابطه برهمن و آتمن هم نامشخص است. «مشخص نیست که آیا آتمن همان پراماتمن(۸) یا خداست و یا پرتیه گاتمن(۹) است که روح فردی یا در واقع ذهن و بدن اسـت.(۱۰) و هـمچنین آشکار نیست که آیا آتمن به عنوان فردیتِ رها و نجاتیافته (موکتا)(۱۱) با برهمن شریک میشود، در او جذب و محو میگردد یا در خدا داخل میشود. به عبارت
______________________________
۱٫ Radha krishnan; the principal upanisads, p. 76
۲٫ pancÎakosas
۳٫ Ananda MaÎya Kosas
۴٫ Myers, Brahman. p. 141
۵٫ A-karta
۶٫ Chandogya up. 8/7, 1
۷٫ Dasgupta; Hindu Mysticism, p. 47
۸٫ PraÎm AÎtman
۹٫ Prataya gaÎtman
۱۰٫ Zaehner; Hindu and Muslim Mysticism, p. 45
۱۱٫ Mukta
دیگر معلوم نیست که آتمن در بـرهمن وجـود و هستی(۱) خود را از دست میدهد، همچون رودی که به دریا میپیوندد و گم میشود و یا در کنار برهمن و با او زندگی میکند.
اپنکهت شیت استر(۲) آتمن و برهمن را همسان و همسطح قرار نداده است: «پرم آتما، دانـای کـلاست و جیوآتما دانایجزء؛ پرم آتما صاحباختیار است و جیو آتماصاحباختیار نیست». در موارد دیگری از آتمن بهمانند برهمن و بهعنوان حقیقه الحقائق یادشده است که «بهوسیله او همه حواس، همهجهانها، همهدئوهها و همهمخلوقات عمل میکنند».(۳) و بااینکه «بـهخُردی یـک اتـم است به وسعت جهان [هـم [مـیباشد؛ نـه این است، نه آن؛ غیرقابل اندازهگیری، در نایافتنی، ویرانناشدنی و غیرقابل لمس است»(۴) و با اینکه از دانه برنج خُردتر، و از دانه جو فروتر است، از زمین کـلانتر اسـت و از عـالم بهشت، آسمان، فضا و از همه عالمها کلانتر است. او کـننده هـمه کارها، و برآورنده همه آرزوهاست، بوینده همه بوها و داننده همه مزههاست، بر همه محیط است، او آتمای تو است که انـدرون دل و هـمان بـرهمن است».(۵)
این همسانی و همسنخیِ حقیقت وجود جهان و حقیقت وجود فـرد انسانی نقطه اوج تعالیم اوپهنیشدها و متون ودایی است. دانایی واقعی هم دریافتِ این نکته است که «او [برهمن [که نـگاهدارنده جـهان، سـرور جهان و برتر از همه است، همان روح من [آتمن [است».(۶) نجات و رهایی انـسان از چـرخه مکرر و ملالآور تناسخ و تولدهای پیایی نه به وسیله سرود و ستایش به درگاه خدایان متعدد میسر اسـت و نـه بـه وسیله آداب و مراسم دامنهدار قربانی. آنچه انسان را به آرامش و سکون میرساند، معرفت و شـناخت و دریـافتِ ایـن نکته دقیق است که «روح در همه چیزها پنهان است».(۷)
«خداوند با همه عظمتش روح من اسـت»(۸) چـنین بـینشی اتصال و اتحادی ناگسستنی بین خود انسانها و نیز بین آنها دیگر جلوههای هستی برقرار مـیکند، زیـرا «این روح پلی است که این جهانها را به هم وصل میکند، آن گونه کـه مـمکن نـیست جدا شوند. نه شب، نه روز، نه پیری، نه مرگ، نه شمشیر، نه اعمال خـوب یـا بد نمیتواند این پل را از بین ببرد».(۹)
این بدان معناست که انسانها به رغم تـفاوتهایشان و بـه رغـم اختلافات ظاهری
______________________________
۱٫ NaÎma-rupa
۲٫ اپنکهت شیت استر ۹/۱
۳٫ Geden, upanishads in Encyclopedia of religion and ethics, vol. ۱۲, p. 542
۴٫ Brihad aÎranyaka up. ۳/۹, ۲۶
۵٫ Chandogya up. 4/3, 4
۶٫ kaushitaki up. 3/9
۷٫ katha up. 3/12
۸٫ Dasgupta; Hindu Mysticism, p. 50
۹٫ Chandogyq up. 8/4, 1-2
فراوانشان، چنان اشتراک و اتحادی با هم دارند که هیچ چـیز نـمیتواند آنها را از هم جدا کند، «زیرا چیزی که اختصاصیترین ساحت هر شخصی اسـت در عـین حـال عمومیترین ساحت هم است. میانِ خودِ راستینِ یک فرد و خود راستین فرد دیگر شرارهای بـرمیجهد کـه چـشم انداز هر دو شخص را روشن میکند و ملکوت الهی را به هر دو مینماید، بعد قـدسی در درون و نـیز در میان ماست»(۱) شناختِ خدا و حقیقت هم ممکن نیست مگر با رجوع به خویشتن، تأمل و مراقبه در وجـود و هـستی خود و پشت سرنهادن خودهای دروغین و کاذبی که پرده و حجابی شدهاند بر بینش و دانـش درسـت و واقعی.
______________________________
۱٫ رابرت ام. می، «پیام ادیان: نقب زدنـ بـه عـالم معنا»، ترجمه مصطفی ملکیان، مجله هفت آسـمان، شـماره اول، ص۵۵٫
منابع
اوپهنیشد، ترجمه محمد داراشکوه، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۸۱٫
استیس، و، ت. عرفان و فلسفه، ترجمه بـهاء الدیـن خرمشاهی، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۷۹٫
بـهار، مـهرداد، ادیان آسـیایی، نـشر چـشمه، تهران، ۱۳۷۵٫
تاراچند، اوپهنیشد، ترجمه محمد داراشـکوه، بـه سعی و اهتمام تاراچند و نائینی، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۸۱.
سن. ک. م. هندوئیسم، ترجمه ع. پاشائی، انـتشارات فـکر روز، تهران، ۱۳۷۵٫
شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فـلسفی هند، مؤسسه انتشارات امـیرکبیر، تـهران، ۱۳۷۵٫
می، رابرتام. «پیام ادیان: نـقب زدن بـه عالم معنا» ترجمه مصطفی ملکیان، مجله هفت آسمان، سال اول، شماره اول، قم، بهار ۱۳۷۸٫
Barth, A; the religions of India, Routledge, reprinted in 2000.
Danielou, Alain; Hindu polytheism, published by Billingen foundation. New york, 1964.
Dasgupta, s, n; Hindu Mysticism, fredrick ungar publishing co, New york, 1959.
Dasgupta, s, n; A history of Indian philosophy, Dehli Motial Banarsidass, 1975.
Dowson, john; A classical dictionary of Hindu Mythology & religion & geography & history and litreature; Manupublications.
Geden, A, s; upanishads in Encyclopedia of religion and ethics. Edited by james Hastings, vol. 12, London, New York, 1994-2003.
Myers, Michel W; Brahman a comparative theology curzon, 2001.
Radha krishnan, S; the principal upanisads. Edited with introdaction text, translation, and notes by s. Radha krishnan; Humunities press, Atlantic Highland, 1994.
Stutly, Margaret and james; A dictionary of Hinduism; its Mythology, folklore and development, Routledge & kengan paul ltd. London and Henley, 1977.
Zaehner R, C; Hindu and Muslim Mysticism, shocken books, second Printing, New York, 1972.
Zaehner R, C; Hindu Scriptures, translated and edited by R. C. Zaehner; David Campell publisher ite, 1992.