مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

سیره اهل الکساء: نخستین منابع شیعی درباره زندگی نامه پیامبر

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (از صفحه ۱۹۷ تا ۲۳۸)
URL : http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/328533
سیره اهل الکساء: نخستین منابع شیعی درباره زندگی نامه پیامبر (۱) (۴۲ صفحه)
نویسنده : جرار،ماهر
مترجم : محمدی مظفر،محمد حسن

چکیده

نویسنده مقاله، بحث خود را در پنج بخش ارائه کرده است. در بخش نخست، مقاله را با بحث درباره سرشت منابع آغاز می کند و سه گروه از منابع امامی را نام می برد: اول نوشته های کلینی، ابن بابویه قمی و شیخ مفید که به یمن آنها حجم عمده روایات سیره ـ مغازی امامی بر جای مانده است; دوم آثار تفسیری به ویژه تفسیر علی بن ابراهیم قمی; سوم آثار مربوط به زندگی دوازده امام نظیر بحارالانوار مجلسی که هفت مجلد آن به سیره پیامبر اختصاص دارد و در مجلدات دیگر نیز می توان مطالبی مربوط به این موضوع را یافت. در بخش دوم، به نقش امام به مثابه منبع نزد امامیان اشاره می کند و حجم عمده روایات شیعی درباره سیره و مغازی را روایاتی می داند که با سلسله سندهایی به امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) می رسد.
هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۱۹۷)


‌ ‌‌‌مـقاله‌: سیره اهل الکساء: نخستین منابع شیعی درباره زندگی نامه پیامبر (۱) / ماهر جرّار / مـحمدحسن‌ مـحمدی‌ مـظفر‌

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۱۹۸)


در بخش سوم، ابان بن عثمان احمر را به عنوان نخستین مؤلف امامی در سیره‌ و مغازی نام مـی برد. نجاشی و طوسی هر دو، کتابی را به ابان نسبت‌ داده اند که دربرگیرنده‌ مبتدأ‌، مـبعث، مغازی و ردّه بوده است. نـقل قـول های بسیاری از ابان در منابع وجود دارد که شاید مأخذشان این کتاب بوده است و یعقوبی نیز ابان را از جمله اصحاب السیر و المغازی‌ و التواریخ دانسته است. نویسنده سپس به بررسی شکل و ساختار مغازی ابان مـی پردازد و با توجه به جوان تربودن ابان از ابن اسحاق و احتمال استفاده او از سیره ابن اسحاق، نتیجه می‌ گیرد‌ که ترتیب این آثار اولیه چنین بوده است: مبتدأ، مبعث، مغازی. عنوان کتاب ابان در رجـال نـجاشی و فهرست طوسی نیز گویای همین ترتیب است. وی سپس با تحلیل اخبار گزینش‌ شده‌ خود، به این نتیجه می رسد که درطی نیمه نخست قرن دوم هجری این اخبار در جریان تحول شـان مـضامین جدیدی کسب کردند و نوعی فرآیند عادت دادن (habitualization) را‌ از‌ سر گذراندند تا با گرایش خاص فرقه های مختلف هماهنگ شوند.

در بخش چهارم، به مغازی علی بن ابراهیم قمی می پردازد. قمی کتابی در مـغازی داشـته که به‌ دست‌ ما‌ نرسیده، ولی نقل قول های‌ فراوانی‌ از‌ وی در منابع شیعی یافت می شود که دقیقاً معلوم نیست که مأخذشان تفسیر قمی بوده یا کتاب مغازی او. قمی‌ در‌ تفسیرش‌ حـدود سـی و یـک خبر مربوط به مبعث و مـغازی‌ آوردهـ‌ کـه اکثر آنها بدون اسناد است; البته ابن ابی عمیر، شاگرد ابان، (که کتابی در مغازی به او منسوب‌ است‌) در‌ سراسر تفسیر قمی بـه عـنوان مـنبع اصلی ظاهر می شود‌. به نظر نویسنده، مـطالب ایـن کتاب نیز دچار همان جریان عادت دادن شده، و این از تغییرات به وجودآمده‌ در‌ نام‌ ها و تأکید بر نقش علی(علیه السـلام)آشـکار مـی شود.

در‌ بخش‌ پنجم، به نتیجه گیری می پردازد و این پرسش اسـاسی را مطرح می کند که چرا همه‌ این‌ نوع‌ آثار امامیِ مربوط به سیره-مغازی دیگر موجود نیست و پس از قـرن‌ هـای‌ شـشم‌ و هفتم خبری از آنها شنیده نمی شود. نویسنده در پاسخ به این پرسـش از‌ وَنـزبرو‌ الهام‌ می گیرد و موضوع اساسی این مکتوبات را «تاریخ نجات» امت می داند، و بر تلقی‌ مسیحایی‌ امـامیان و نـحوه دریـافت آنان از امامشان و نقشی که در تاریخ نجات دارد، که‌ نقشی‌ فراتاریخی‌ است، تأکید مـی کـند.

نـویسنده در انتهای مقاله، چهار ضمیمه افزوده است: در ضمیمه‌ اول‌ ۲۵ روایت از ابان درباره مبتدأ و مبعث و مغازی ذکـر مـی کـند; در ضمیمه‌ دوم‌، اطلاعاتی‌ از سنخ شرح حال از ابان بن عثمان ارائه می دهد; در ضمیمه سوم طـرق‌ روایـت‌ ابان را با رسم نمودار نشان می دهد و در ضمیمه چهارم سندهای‌ بزنطی‌ و ابن‌ ابـی عـمیر را از ابـان،

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۱۹۹)


از بحارالانوار نقل می کند. یادداشت های نویسنده نیز فراوان‌ است‌ و به‌ ۱۸۰ پاورقی بالغ مـی شـود.

برای پرهیز از طولانی شدن حجم مقاله‌، از‌ چاپ ضمیمه های دوم تا چهارم صرف نـظر شـده اسـت. علاقه مندان می توانند به اصل‌ کتاب‌ (صص۱۳۰ـ۱۵۳) مراجعه کنند.

۱٫ سرشت منابع

اگرچه از آغاز ایـن قـرن‌ ]قرن‌ بیستم[ مطالعات دقیق و قابل قبولی درباره نخستین‌ منابع‌ مربوط‌ به زنـدگی نـامه مـحمد](صلی الله علیه‌ وآله‌) [انجام شده، در خصوص مطالعه سنّتِ سیره ـ مغازی شیعی، اعمّ از زیدی، اسماعیلی‌ و امـامی‌،(۲) تـلاش مـستقلی صورت نگرفته است‌. صرف‌ نظر از‌ اشارات‌ کوتاه‌ و گذرا به گرایش شیعی فـلان نـویسنده‌ یا‌ بهمان مؤلف، هیچ تحقیق خاص باارزشی وجود ندارد. این امر تا حدی‌ معلول‌ این واقـعیت اسـت که آثار شیعیِ‌ نخستین به دست ما‌ نرسیده‌ است و تألیفات بعدی بـرجای مـانده‌ به‌ معنای دقیق کلمه به سیره ـ مـغازی نـمی پردازد. بـه علاوه، بخشی از این‌ تألیفات‌ هنوز به صـورت نـسخه های‌ خطی‌ است‌. در مقاله حاضر‌ من‌ بررسی خود را به‌ منابع‌ امامی محدود مـی کـنم و مطالعه دیگر منابع شیعی را بـه وقـتی دیگر وامـی نـهم‌.

نـخست‌ باید گفت که برخلاف سنّت سـنّی‌ کـه‌ از اواسط‌ قرن‌ دوم‌/هشتم در جریان ثبت‌ و انتقال به شکل مکتوب بود، (مـثلا ابـن اسحاق و مالک بن انس، اگر بـخواهیم تنها از‌ دو‌ اثر برجسته یـاد کـنیم)،(۳) سنت شیعی‌ باید‌ بیش‌ از‌ یـک‌ قـرن در انتظار‌ می‌ بود، هرچند که نخستین تلاش ها به زمان امام پنجم مـحمدباقر](عـلیه السلام)[ و شاگردانش برمی گردد‌.(۴) اولیـن‌ آثـار‌ امـامیِ برجای مانده هـیچ مـطلب باارزشی درباره‌ زندگی‌ پیـامبر‌ دربـرندارد‌.(۵) تنها‌ با‌ کلینی(م۳۲۹/۹۴۱) است که تألیف حدیثی منظمی را می یابیم که بر طبق ابـواب فـقهی مرتّب شده است (با سرمشق گـرفتن از مـصنفات سنی اوایـل قـرن‌ سـوم/نهم)، ولی برخلاف مصنفات سـنی، تألیفات شیعی فصل خاصی را به تاریخ یا مغازی اختصاص نداده است;(۶) با این حال، روایـات مـجزای مأخوذ از آثار اولیه را گرد آورده‌ اسـت‌ کـه ابـعادی از زنـدگی پیـامبر را در بر می گـیرد. ایـن رسم به ابن بابویه قمی (م۳۸۱/۹۹۱) رسید و با شیخ مفید (م۴۱۳/۱۰۲۲) به اوج خود رسید، قبل‌ از‌ آن که شاخه اخـباری و شـاخه اصـولی آن را به پیش ببرند. از برکت وجود این سـه مـؤلف اسـت کـه حـجم عـمده روایات سیره‌ ـ مغازی‌ برای بار نخست حفظ شده‌ است‌.

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۰۰)


گروه دومِ منابع، آثار تفسیری است; در این جا تفسیر علی بن ابراهیم قمی(م بعد از ۳۰۷/۹۱۹) اهمیت فوق العاده ای دارد.

گـروه‌ سوم‌ منابع، آثار مربوط به‌ زندگی‌ دوازده امام است; این آثار سرشتی مدح آمیز دارد (آیا درباره زندگی نامه پیامبر نیز نمی توان همین را گفت؟); ولی مقدار چشمگیری از مطالب برگرفته از نوع سیره- مغازی[۱] را‌ حـفظ‌ کـرده است. بحارالانوار اثر دائره المعارفی(۷) مجلسی (م۱۱۱۱/۱۶۹۹) برای مطالعه سنت شیعی، منبعی حیاتی است. وی نماینده مکتب اخباری است و گنجینه ای از روایات و مطالب اولیه را از آثار‌ کهن‌ حفظ کرده‌ است; هفت مجلد از کتاب او بـه زنـدگی پیامبر اختصاص یافته است،(۸) در حالی که برخی مطالب‌ دیگر نیز در مجلداتِ مختص به فاطمه](علیها السلام)[، پسران او‌ و امامان‌ بعدی‌ یافت می شود.

ایـن کـتاب ها توشه اصلی برای مـطالعه نـوع سیره – مغازی توسط امامیان را فراهم ‌‌می‌ کند; ولی در استفاده از آنها به عنوان ابزاری برای مطالعه سرشت و شکل‌ منابع‌ اولیه‌ ای که مأخذ مطالب آنها بوده انـد، بـاید محتاط بود، و این بـه دلایـل ذیل است‌:

الف. آنها هیچ گاه عنوان منبع مورد استفاده شان را ذکر نمی کنند‌ (یا تنها به ندرت‌ ذکر‌ می کنند); ب. سلسله ناقلان ـ حتی در آن جا که درست و کامل است ـ ضرورتاً بـه ایـن معنا نیست که نویسنده مطلب خود را از منبع اولیه مورد نظر گرفته است و حتی به‌ این معنا هم نیست که این مطلب با آن منبع یکسان است; ج. خود منابع اولیه هم در نـتیجه جـریان طولانی نـقل و انتقال قبل از آن که شکل نهایی موقتی را در‌ یک‌ نسخه یا بیشتر به خود بگیرد، تحولات خاص خود را از سـر گذرانده است; د. مطالب مورد استفاده آنها روایات و/ یا اخباری را به هـم ربـط مـی دهد که از زمینه‌ اصلی‌ شان برگرفته شده، تا در قالبی جدید از نوعی جدید به کار گرفته شود. ایـنها ‌ ‌بـرخی از مشکلاتی (و نه تنها مشکلاتی) است که ما هنگامی که درصدد «بازسازی» منابع‌ اولیـه‌ ای هـستیم کـه تنها در تألیفات بعدی قابل دسترس است، با آن روبرو می شویم. در دو دهه اخیر، این مشکلات مـوضوع تحقیقات متعددی بوده اند. من می خواهم‌ با‌ توجه‌ به منابع امامی، ایـن مشکلات‌ را‌ در‌ سه مرحله حـل کـنم: نخست خواهم کوشید تا از داده های موجود در منابع و مجموعه های رجالی،

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۰۱)


سرآغازهای این نوع[۲] را‌ در‌ میان‌ امامیان ردیابی کنم. سپس خواهم کوشید تا نقل‌ های‌ منسوب به ابان بن عثمان احمر، یکی از نـخستین مؤلفان، را جدا کنم و به این نحو می کوشم تا‌ نقّادانه‌ با‌ اخبارش برخورد کنم، منابعش را بررسی کنم و این مطالب را‌ با مطالب مؤلفان مشهور اولیه نظیر ابن اسحاق و واقدی مقایسه کنم. سـرانجام بـر مطالبی متمرکز خواهم شد که‌ مورد‌ استفاده‌ مفسر امامی، علی بن ابراهیم قمی، بوده است.

۲٫ امام به مثابه‌ منبع‌

بنابر سنت شیعی، تحقیق روشمند علوم اسلامی مختلف با امام پنـجم و امـام ششم، محمد باقر](علیه‌ السلام‌) [(م بین‌ ۱۱۴/۷۳۲ و ۱۱۷/۷۳۵)(۹) و پسرش جعفر صادق](علیه السلام) [(م۱۴۸/۷۶۵) آغاز‌ شد‌. منابع‌ امامی بر آن است که این امامان داستان های مربوط به پیدایش (مبتدأ یا‌ مبدأ‌) و انـبیای‌ کـتاب مقدس را روایت کردند، و مغازی و دیگر رشته ها نظیر فقه، مناسک حج، تفسیر‌ قرآن‌ و الاهیات از اینان نقل شد. این به عنوان نشانه ای بر امامت آنان‌ تلقی‌ شده‌ است، زیرا مـعلوم نـیست کـه آنان دانش خود را از عالمان دیـگر اخـذ کـرده‌ باشند‌; بدین سان آنان این دانش را میراثی از پدرانشان، از طریق سلسله ای‌ که‌ مستقیما‌ به پیامبر می رسد، می دانند.(۱۰) عقیده بـر آن اسـت کـه سخنان این امامان‌ و دانش‌ آنان قداست دارد و آنان مـنبع هـمه علوم تلقی می شوند;(۱۱) از‌ این‌ رو‌، تعداد قابل ملاحظه ای از روایات شیعی درباره سیره و مغازی سلسله سندهایی را نشان می‌ دهد‌ کـه‌ یـکی از ایـن دو امام به عنوان راوی نخست در آنها حضور‌ دارد‌. این امامان که سـاکن مدینه بودند، یقیناً از جمله نخستین استادان در حوزه های مختلف دانش‌ اسلامی‌ بودند و شاگردان آنها باید فعالانه در فعالیت هـای عـلمی ای کـه در‌ آن‌ زمان رخ می داد، مشارکت داشته باشند‌. از‌ نظر‌ تاریخی، شاگردان امام چـهارم، پنـجم و ششم بودند‌ که‌ ثبت منظم شاخه های مختلف علوم اسلامی را آغاز کردند. یکی از نخستین‌ مؤلفان‌ در زمـینه مـغازی، یـعنی ابن‌ شِهاب‌ زُهْریِ مشهور‌(م۱۲۴‌/۷۴۲‌) شاگرد امام چهارم علی بن الحسین‌ زین‌ العـابدین](عـلیه السـلام) [(۳۳-۹۵/۶۵۳-۷۱۳) بود و برای آن امام احترام‌ فراوانی‌ قائل بود.(۱۲) ابن ابی شیبه‌ (م۲۳۵/۸۴۹) نقل زُهری‌ از‌ زین العـابدین را «اصـحّ الاسـانید‌ کلّها‌»

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۰۲)


می داند.(۱۳) ولی به نظر می رسد که او از این امام‌ عمدتاً‌ رقائق[۳] و مسائل فـقهی،(۱۴) و تـنها‌ گزارش‌ های‌ اندکی درباره مطالب‌ سیره‌ – مغازی نقل کرده است‌.(۱۵‌) با وجود ایـن، زُهـری بـه طرفداری هایش از بنی امیه و ضدیتش با علی بن‌ ابی‌ طالب](علیه السلام)[ معروف اسـت.(۱۶‌) سـنت‌ شیعی، ابن‌ اسحاق‌ (م۱۵۱‌/۷۶۸) را در زمره‌ اصحاب امام باقر](علیه السلام)[می داند و مدعی اسـت کـه پدر بـزرگ او به نام‌ یسار‌ نیز از اصحاب امام سجاد و امام‌ باقر]‌(علیهما‌ السلام‌) [بوده‌ است.(۱۷) با‌ ایـن‌ حـال، او سنّی(عامّی)ای تلقی می شود که طرفدار امامان (یا اهل بیت) بـوده، مـحبّت‌ بـسیار‌ زیادی‌ به آنان در دل داشته است.(۱۸‌) از‌ سوی‌ دیگر‌، عالمان‌ سنی‌ او را به هواداری از تشیع متهم می کـنند;(۱۹) در روایـت ابـن هشام از سیره ابن اسحاق تنها یک داستان وجود دارد که از محمد باقر]‌(عـلیه السـلام)[ نقل شده است.(۲۰) به همین ترتیب، واقدی (م۲۰۷/۸۲۲) متهم شده است به نقل «سارقانه» کتاب های عـالم مـدنی ابراهیم بن ابی یحیی (م۱۸۴/۸۰۰)،(۲۱) که‌ از‌ پیروان و داعیان امام زیدی یحیی بن عـبدالله بـود; عالمان امامی برای ابن ابی یحیی احـترام فـراوانی قـائل اند، زیرا وی شاگرد هر دو امام باقر و صـادق](عـلیهما السلام) [بود‌. ظاهراً‌ این اتهام به کلی بی اساس است و به علاوه مـنابع زیـدی نه به این اتهام اشـاره ای دارد و نـه اشاره ای بـه ایـن‌ کـه‌ ابن ابی یحیی کتابی در‌ سیره‌ یـا مـغازی نوشته باشد.(۲۲)

۳٫ ابان بن عثمان احمر(۲۳)

در زمره این شاگردان تنها نامی کـه مـی تواند جدی تلقی شود و به عـنوان‌ مؤلف‌ سیره و مغازی مـطرح شـود‌، نام‌ ابان بن عثمان احـمر اسـت. وی از موالی قبیله بجیله از جنوب عربستان بود. این قبیله در دوره فتوحات اسلامی در کوفه سکنا گـزیده بـود.(۲۴) کشی اشاره می کند‌ کـه‌ ابـان بـصری بود ولی به سـکونت در کـوفه عادت کرده بود(۲۵) ـ کـه ظـاهراً بعید است، زیرا بجیله ساکن بصره نبود(۲۶) ـ در حالی که نجاشی و طوسی اصل و نسب کـوفی‌ او‌ را تـأیید‌ می کنند ولی اشاره می کنند کـه او عـادت داشت بـه هـر دو شـهر

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۰۳)


زیاد برود(۲۷‌) و در بصره بـود که نویسندگان معروف شجره نامه و اخبار، ابوعبیده معمر‌ بن‌ مثنّا‌ (۱۱۰-۲۰۹/۷۲۸-۸۲۴) و محمد بن سلاّم جُمَحی (۱۵۰-۲۳۲/۷۶۷-۸۴۶) نـزد او درس خـواندند.

درباره ‌‌زندگی‌ و شغل او اطلاع چندانی نـداریم، جـز ایـن کـه او هـم شاگرد صادق](عـلیه‌ السـلام‌) [(۸۳‌-۱۴۸/۷۰۲-۷۶۵) و هم شاگرد کاظم](علیه السلام)[ (۱۲۸-۱۸۳/۷۴۵-۷۹۹) بود، گرچه من‌ به هیچ نقلی از او از کاظم](علیه السلام)[ برخورد نـکرده ام.(۲۸‌) سـلسله روایـت او از‌ باقر]‌(علیه السلام) [همواره از طریق یک راوی اسـت. هـمه ایـنها بـه ایـن نـتیجه می انجامد که او در طی ربع آخر قرن دوم هجری/حدود ۷۹۰-۸۱۵ میلادی از دنیا رفته‌ است.(۲۹) کشی می گوید که ابان ناووسی بود،(۳۰) یعنی طرفدار ابن ناووس(یا الناووس) نـامی از اهالی بصره، که بر آن بود که جعفر صادق](علیه السلام)[ مهدی منتظر‌ است‌ و رجعت او را پس از مرگش تبلیغ می کرد;(۳۱) ولی این ادعا را هیچ یک از نجاشی و طوسی ذکر نکرده اند و در میان نویسندگان شـیعی بـعدی بحث انگیز شده‌ است‌. اینان ادعا کردند که کلمه الناووسیه محَّرف القادسیه است که مکانی است نزدیک کوفه.(۳۲) با این حال، ابان در زمره شش تن از موثق ترین شاگردان جـعفر صـادق]‌(علیه‌ السلام)[ در فقه محسوب می شود،(۳۳) و من در مطالب منقول از او شاهدی نیافته ام که یادآور عقاید امامی «غیرمتعارفی» باشد که او ممکن بود داشته باشد، اگـرچه‌ بـاید‌ توجه‌ داشت که این مـطالب بـه‌ احتمال‌ قوی‌، از سوی عالمان بعدی دستکاری شده است،(۳۴) به ویژه اگر به یاد داشته باشیم که او در میان امامیان از‌ احترام‌ فراوانی‌ برخوردار بود.(۳۵)

مغازی ابـان

نـجاشی و طوسی هر‌ دو‌ کتابی تـاریخی بـه ابان نسبت می دهند که دربردارنده مطالبی درباره پیدایش و انبیای کتاب مقدس (مبدأ)، ولادت و بعثت محمد]‌(صلی‌ الله‌ علیه وآله)[ (مبعث)، عملیات نظامی (مغازی)، رحلت (وفات)، اجتماع سقیفه‌ و جنگ های قبیله ای کـه پس از رحـلتش درگرفت (ردّه)،(۳۶) بود.[۴] ابن ندیم شیعی (م پس از ۳۸۵‌/۹۹۵‌) و دیگر‌ منابع اولیه قبل از آغاز قرن چهارم/ دهم به این کتاب‌ اشاره‌ ای نکرده اند; حتی عالم

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۰۴)


کتاب دوستِ مشهور امامی علی بن موسی بن طـاووس (م۶۶۴/۱۲۶۵‌) نـیز‌ در‌ آثارش از ایـن کتاب ذکری نکرده است;(۳۷) ولی نقل قول های‌ بسیاری‌، که‌ احتمالا از این کتاب است، در منابع یافت می شـود، بدون این که نام‌ این‌ کتاب‌ ذکر شده باشد; به عـلاوه، یـعقوبی مـورخ شیعی، (م پس از ۲۹۲/۹۰۴) ابان را‌ در‌ زمره منابع مربوط به زندگی پیامبر (اصحاب السیر و المغازی و التواریخ) نام می برد‌،(۳۸‌) و طبرسی‌ (م۵۴۸/۱۱۵۴) مـی ‌ ‌گـوید که از «کتاب ابان» یادداشت برداری کرده است.(۳۹) نجاشی‌ و طوسی‌ اسانید این کتاب را ارائه مـی دهـند، کـه همه آنها در حلقه مشترکی‌ به‌ هم‌ می رسند که مستقیماً از ابان نقل می کند(۴۰) یـعنی احمد بن محمد بن‌ ابی‌ نصر بزنطی (م۲۲۱/۸۳۵). وی عالمی کوفی بود که در میان مـلازمان‌ امام‌ هشتم‌ رضا](عـلیه السـلام) [منزلت والایی داشت.(۴۱) علاوه بر سلسله سندهای نجاشی و طوسی، سلسله سند‌ موثق‌ دیگری‌ نیز وجود دارد یعنی سند ابن بابویه که از طریق علی بن‌ ابراهیم‌ قمی به محمد بن زیاد معروف بـه ابن ابی عُمیر (م۲۱۷/۸۳۲) می رسد و وی مستقیماً‌ از‌ ابان روایت می کند. ابن ابی عمیر بغدادی از موالی خاندان مهلب‌ بن‌ ابی صُفره بود.(۴۲) او از عالمان‌ بسیار‌ برجسته‌ شیعی و وکیل امام هفتم موسی کاظم](عـلیه‌ السـلام‌)[ (م۱۸۳/۷۹۹) بود که مستقیما از امام رضا](علیه السلام) [(م۲۰۳/۸۱۸) روایت‌ کرده‌ است. او در ایام حکومت‌ خلیفه‌ عباسی هارون‌ الرشید‌ تازیانه‌ خورد و زندانی شد و پس از مرگ‌ امام‌ رضا](علیه السلام)[ نیز برای بار دوم زندانی شـد. او نـیز همچون‌ بزنطی‌، شاگرد مستقیم هشام جوالیقی متکلم بود‌ و جاحظ(م۲۵۵/۸۶۸) او‌ را‌ یکی از سران رافضه می‌ داند‌،(۴۳) که احتمالا به معنای امامیه است.(۴۴) گفته شده که ابن ابی‌ عمیر‌ چند کتاب نـوشته کـه از‌ جمله‌ آنها‌ کتاب المغازی است‌. در‌ کنار این سلسله های‌ کوفی‌ روایات، طوسی روایتِ قمیِ دومی هم ذکر می کند و آن را «اَنْقَص» توصیف می‌ کند‌. این روایت از طریق جعفربن بشیر‌ ابـومحمد‌ (م۲۰۸/۸۲۳‌) اسـت‌، ویـ‌ زاهد و همانند ابان از‌ موالی کـوفی بـجیله بـود و در محله بجیله مسجدی داشت. گفته شده که وی از ملازمان‌ خلیفه‌ مأمون پس از مرگ امام رضا]‌(علیه‌ السلام‌) [بوده‌ است‌.(۴۵)

شکل و ساختار‌

من‌ مـطالب تـاریخی مـنسوب به ابان را در منابع بررسی کرده ام و عمدتاً بر کـلینی، ابـن بابویه‌ قمی‌، طبرسی‌ و بحارالانوار مجلسی متکی بوده ام و بیشتر بر‌ روایات‌ ابن‌ ابی‌ نصر‌ بزنطی‌ و

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۰۵)


ابن ابی عمیر متمرکز شـده ام. بـا در نـظر گرفتن ملاحظاتی که در آغاز مقاله ذکر کردم، خواهم کوشید تـا با این مطالب به عنوان مجموعه مطالبی‌ شیعی برخورد کنم.

نخستین نکته ای که در این جا باید گفت آن اسـت کـه ابـان یک نسل جوان تر از ابن اسحاق است. بنابراین، او باید کتاب ابـن اسـحاق‌ را‌ که در آن زمان رواج گسترده ای داشت و نیز احتمالا دیگر کتاب های از این نوع را نظیر کتاب موسی بن عـقبه مـدنی (م۱۴۱/۷۵۸) و سـلیمان بن طرخان تیمی‌ بصری‌ (م۱۴۳/۷۶۱)، عالم معروف و نویسنده یک سیره، که احتمالا گـرایش هـایی شـیعی داشت،(۴۶) شناخته باشد. دیدیم که ابان عادت داشت که در‌ فواصل‌ زمانی طولانی در بصره اقـامت‌ کـند‌; بـنابراین، او به احتمال زیاد کتاب تیمی را می شناخت، هرچند که من در روایات ابان هیچ اشـاره ای بـه این کتاب نیافته ام‌.

تقسیم‌ این آثار تاریخی اولیه‌ به‌ سه بخش: پیـدایش (مـبتدأ)، ولادت و بـعثت محمد](صلی الله علیه وآله) [(مبعث)، و عملیات نظامی او (مغازی)، از زمان (یا در واقع با) ابن اسحاق تـقسیم مـرسومی شمرده می شد.(۴۷‌) بنابراین‌، می توان نتیجه گرفت که عنوان کتاب ابان بـدان گـونه کـه در ]رجال [نجاشی و ]فهرست[ طوسی[۵] آمده، عنوانی اصلی است و در واقع گویای ترتیبی است که ابان مـطالبش را طـبق‌ آن‌ مرتب کرده‌ است.

با این حال، این بدین معنا نیست کـه عـنوان مـذکور نام کتاب ابان بود (در آن‌ مرحله اولیه کسی به کتابش نامی نمی داده است)، و حتی مـمکن‌ اسـت‌ کـه‌ این مطالب در آن زمان شکل یک کتاب نداشته است; بلکه از نوع یادداشت هـا[۷] بـا توجه ‌‌به‌ تحوّل آثار اولیه نشان داده است.(۴۸)

من دامنه بررسی ام را تنها‌ به‌ این‌ سه بخش مـحدود مـی کنم هر چند که کتاب ابان می بایست علاوه بر اینها‌ مـطالبی دربـاره اجتماع سقیفه و ردّه را در برمی گرفت.(۴۹) مطالبی که گـردآورده‌ ام، بـه صـد و سی‌ و سه‌ خبر بالغ می شود;(۵۰) شـصت و یـک خبر آن به مبتدأ و هفتاد و دو خبر به مبعث و مغازی می پردازد. از خبرهای مربوط به مـبتدأ راوی اصـلی بیست و شش خبر بزنطی و راویـ‌ اصـلی بیست و یـک خـبر ابـن ابی عمیر است، در

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۰۶)


حالی که راوی اصـلی پانـزده خبر از خبرهای مربوط به مبعث و مغازی بزنطی و راوی یازده خبر از آنها ابن ابـی عـمیر است‌ و راوی‌ چهار خبر نیز هـردوی آنان است و راویان چـهل و دو خـبر نیز افراد دیگر است. ایـن انـتساب به راویان متعدد (در کنار چند راوی اصلی) می تواند به عنوان معیاری برای‌ اصـالت‌ مـطالب به طور کلی لحاظ شـود.(۵۱) در ایـن صـد و سی و سه خـبر، ابـان بیست بار مستقیماً از جـعفر صـادق](علیه السلام) [(۶ مبتدأ و ۱۴ مغازی و مبعث) و سی و شش بار‌ به‌ طور غیر مستقیم از طریق راویـان مـختلف روایت می کند.(۵۲) او بیست و چهار بـار بـا یک واسـطه از بـاقر](عـلیه السلام) [(۱۴ مبعث و ۱۰ سیره)، سـی و نه بار‌ از‌ جعفر‌ صادق](علیه السلام) [(۱۴ مبتدأ‌ و ۲۵‌ سیره‌)، دو بار به طور غیرمستقیم از یکی از دو امام (نـاشناخته) و یـک بار از علی بن الحسین سجاد](عـلیه السـلام) [روایـت‌ مـی‌ کـند‌. این به هـشتاد و چـهار خبر یا ۱/۶۴% بالغ‌ می‌ شود که یا مستقیماً و یا از طریق یک واسطه (و گاهی از طریق دو واسطه) بـه امـامان مـی رسد. این‌ بدان‌ معنا‌ نیست که هـمه ایـن حـکایات و اخـبار، خـواه ادعـا شود که‌ مستقیماً از امامان شنیده شده یا از طریق یک راوی واسطه، واقعاً از آنان نشئت گرفته است، زیرا‌ تعدادی‌ از‌ این روایات نشان دهنده عقاید شیعی بعدی است. امامان غـالباً تنها‌ نشان‌ دهنده نوعی نقطه اتکا، اعتبار و مشروعیت اند، و انتساب این مطالب به آنان نباید ما را در‌ تنگنا‌ قرار‌ دهد، مگر در صورتی که ما با اِسنادی خانوادگی روبرو شویم که‌ حـکایتی‌ خـانوادگی‌ یا مطلبی دیگر را بازگو کند که نشان دهنده باوری اختصاصاً شیعی یا نسبت‌ دهنده‌ خصایص‌ فوق بشری به پیامبر](صلی الله علیه وآله)[، علی](علیه السلام)[ یا فاطمه](علیها‌ السلام‌) [نـباشد. در واقـع ترتیب، زبان و سبک نقل ابان از چندین جهت مشابه نقل‌ معاصرش‌ واقدی‌ و گاهی مشابه نقل یونس بن بکیر (م۱۹۹/۸۱۴) از سیره ابن اسحاق است ولی‌ ـ در‌ ایـن مـرحله از تحقیق ـ دشوار است که بـا اطـمینان بگویم که کدام یک‌ از‌ این‌ متن ها ابتدا به وجود آمد، گرچه واقدی ظاهراً روایت ابان را(۵۳) ـ نه ضرورتاً‌ از‌ طریق کتاب ـ می شناخته است، چـنان کـه خبری درباره جنگ بـدر از‌ ابـن‌ سعد‌ گویای این است.

من مدعی ام که در طی نیمه نخست قرن دوم هجری/حدود‌ ۷۲۰‌-۷۶۷‌ میلادی، مجموعه های مهمی از مطالب، یعنی حکایاتی با شکل، عناوین و طرح‌ های‌ کلی کاملا شرح و بسط یـافته(۵۴) در مـراکز مختلف علمی در حجاز، عراق و سوریه در گردش‌ بود‌.

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۰۷)


من در یک تحقیق درباره فضائل جهاد نشان داده ام که هم‌ قصه[‌۱۲] این حکایات و مشخصات سبکی نویسندگان/ تدوین‌ گران‌ گوناگون‌ این مکتوبات سیره ـ مغازی نـپرداخته اسـت.(۵۶‌) قبل‌ از آن کـه وارد این مرحله شوم، دامنه تحقیق خود را در این‌ مقاله‌ به تعیین ویژگی های اصلی‌ این‌ مطالب شیعی‌ مـحدود‌ می‌ کنم.

یک سلسله روایت از میان‌ ۹/۳۵‌% باقیمانده خیلی جالب است. ابـان ده بـار یـعنی ۶۳/۷% از ابوسعید ابان‌ بن‌ تغلب بکری روایت می کند (۶ مبتدأ‌ و ۴ سیره). ابان بن تغلبِ‌ کوفی‌(م۱۴۱/۷۵۸) لغوی، قاری و مـفسر‌ ‌ ‌مـعروف‌ امامی است که از سوی مراجع سنی و شیعی ستایش و به رسمیت شناخته شده‌ اسـت‌ و کـتابی دربـاره قرائات قرآن نوشته‌ است‌.(۵۷‌) ابن تغلب پنج‌ بار‌ از طریق عکرمه از‌ ابن‌ عباس روایت می کـند; علاوه بر ابن تغلب، دو تن از مراجع اصلی دیگر‌ ابان‌ بن عثمان، خبرهایی را از طـریق‌ این‌ سلسله روایت‌ مـی‌ کـنند‌، هر کدام یک بار‌;(۵۸) این روایت ها تعداد خبرهای منسوب به عکرمه ـ ابن عباس را به هفت خبر‌ می‌ رساند یعنی ۳۴/۵% از این مطالب‌: چهار‌ خبر‌ از‌ این‌ خبرها به مبتدأ‌ و انبیاء‌ می پردازد و سـه خبر به مغازی. عکرمه(م۱۰۵/۷۲۳) در تفسیر سرشناس است و در سیره نیز‌ از‌ مراجع‌ شمرده می شود (کان اعلمهم بسیره النبی‌)،(۵۹‌) و این‌ دو‌ حوزه‌، حوزه‌ های مداقه و موشکافی است. بیشتر مطالب مغازی او، که در منابع نخستین

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۰۸)


پراکـنده اسـت،(۶۰) حول محور آیات قرآن شکل گرفته است و روایت آنها عمدتاً به اسباب‌ نزول مربوط می شود.(۶۱) من نتوانستم در منابع، هیچ یک از اخباری را که در این جا به او منسوب شده است بـیابم; گـرچه هیچ یک از آنها نشانی‌ از‌ باورهای شیعی یا ارجاعی به علی](علیه السلام) [ندارد. با این حال، در امالی ابن بابویه چنین باورهایی از طریق همین سلسله سند مورد بحث ما، از عـکرمه روایـت‌ شده‌ است.(۶۲) این به کلی باورنکردنی است; زیرا عکرمه از سوی عالمان سنی متهم است به داشتن گرایش های خارجی(۶۳) ]خوارج [و‌ حتی‌ منابع امامی نیز او را‌ غیرامامی‌ و ضعیف دانسته اند (لیـس عـلی طـریقتنا و لا من اصحابنا).(۶۴) این امر دوبـاره مـا را بـه مسئله اصالت سلسله های روایت اولیه و صحت آنها‌ می‌ رساند، البته روایت عکرمه‌ نیازمند‌ بررسی مشروح تری است.

پیدایش (المبدأ و الانـبیاء)

مـطالبی کـه در این بخش بحث شده، از نوع اسرائیلیات است کـه خـاص آثار تفسیری اسلامی، حتی آثار اولیه است و در هر دو‌ سنّت‌ سنی و شیعی مشترک است. این مطالب نه تنها به درد جـهان بـینی تـاریخی جامعه مومنان می خورد و اثبات می کند که محمد](صـلی الله علیه وآله) [آخرین پیامبر و امتش آخرین‌ امت‌ است و خدا‌ به آنان وعده داده که بر همه سرزمین ها و امت هـا غـلبه مـی یابند;(۶۵) بلکه همچنین‌ نشان می دهد که تاریخ اسلام استمرار تـاریخ نـجات یهودی و مسیحی‌ است‌ و محمد]‌(صلی الله علیه وآله)[ را در مرکز این تاریخ، نقطه آغاز و نقطه پایان آن قرار می دهـد‌، ‌‌چـنان‌ کـه آر. سلهیم[۱۳] نشان داده است.(۶۶) به علاوه، این مطالب وقتی‌ که‌ به‌ عنوان داسـتان هـایی بـرای اثبات تحریف کتاب های مقدس (تورات، زبور، عهد عتیق و عهد جدید‌) به کار بـرده مـی شـود، به درد اهداف جدلی می خورد، تحریفی که‌ بنابر تلقی اسلامی، یهودیان‌ و مسیحیان‌ آن را پذیرا شـدند. بـا این همه، این داستان ها در تفسیر امامیه به درد هدف دیگری هم می خـورد، بـه ایـن معنا که آنها نشانه برتری امامان است، امامانی که‌ ذات و نورشان مستقیماً از نور محمد](صـلی الله عـلیه وآله)[ و علی](علیه السلام) [نشئت می گیرد، نوری که خدا هزاران سال قبل از خـلقت عـالم آن را آفـرید. این عقیده، عقیده‌ ای‌ است که شاید مهم ترین عنصر عقیده محوریِ وصیت را تشکیل مـی دهـد.(۶۷) همان طور که امیر معزی می نویسد، «همین دلیل آن است که چـرا در سـرتاسر سـنت‌ امامیه‌ امامان مدام با انبیاء و

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۰۹)


اولیای بنی اسرائیل مقایسه می شوند، گرچه آنان ]یعنی امـامان [بـرتر از آنـهایند، زیرا از طریق نور امامان، آنها ]یعنی انبیاء[ مقام مقدس خود را‌ کسب‌ کـرده انـد.»(۶۸) حتی تعداد امامان – دوازده – در سنت کتاب مقدس با تعداد نقباء تناسب داشت.(۶۹) این در برخورد با تلقی امـامیه از نـقش عقیده سازانه مکتوبات سیره‌ – مغازی‌ نکته‌ بسیار مهمی است و می تواند‌ تـوضیح‌ دهـد‌ که چرا چنان آثاری بر جای نـمانده اسـت، چـنان که بعداً خواهم گفت. صرف نظر از آنـچه گـفته شد، این داستان‌ ها‌ غالباً‌ به عنوان وسیله ای برای توجیه کردن و مشروعیت‌ دادنـ‌ بـه برخی باورهای شیعی یا کـمک کـردن به اهـداف جـدلی، کـلامی یا فقهی به کار برده مـی شـود.(۷۰‌) بدین‌ گونه‌، پسر نوح که از ورود به کشتی امتناع کرد، پسر‌ خود نـوح نـبود; بلکه در واقع پسر همسر نوح بـود، زیرا پسر پیامبری کـه حـامل نور الهی است‌ نمی‌ تـواند‌ بـی ایمان باشد;(۷۱) طحال حرام شد، زیرا آن سهم شیطان‌ از‌ قربانی ابراهیم بود; یعقوب در دعـایش از خـدا خواست که به شفاعت اهـل کـساء یـوسف و بنیامین‌ را‌ به‌ او بـازگرداند; مـجسمه هایی که جنیان بـرای سـلیمان می ساختند، درخت بودند‌ نه‌ چهره‌ انسان; اگر آصف بن برخیا، وصی سلیمان، مـعجزه مـی کرد، در این صورت علی]‌(علیه‌ السـلام‌)[، کـه وصی الاوصـیاء اسـت، سـزاوارتر است به انجام مـعجزه; عیسی در عاشورا زاده شد‌; عیسی‌ خداوند متعال را سپاس گفت هنگامی که شیطان به او گفت که روزیـ‌ خـواهد‌ آمد‌ که عیسی بر آسمان هـا و زمـین حـکم مـی رانـد; بخشندگی خدا در مـورد عـذاب‌ اطفال‌ از طریق حکایتی برای عزرا ثابت شد.

ولادت، بعثت و حیات پیامبر (مبعث و مغازی‌)

در‌ حالی‌ که دلمشغولی اصـلی سـنت امـامی در بخش مبتدأ بیانگر توجه عمده ای به مـفهوم نـور‌ الهـیِ‌ هـمیشه حـاضرِ پیـامبر و امامان است که کل تاریخ نجات بشر حول آن‌ می‌ چرخد‌، رویکردی متفاوت ولی مربوط به توصیف حوادث در بخش مغازی حاکم است. در این جا‌، روایت‌ بر‌ تحقق ایـن نور بدانگونه که خود را از طریق زوج نور الهی‌، محمد]‌(صلی الله علیه وآله)[ و علی](علیه السلام)[، در طی آخرین مرحله این تاریخ نجات اظهار می‌ کند‌، متمرکز است. از سال ۱۹۳۰، رودی پارت[۱۵]

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۱۰)


نمونه هایی را از‌ دو‌ منبعی کـه بـه نوع سیره – مغازی تعلق‌ ندارد‌، یعنی‌ ارشاد شیخ مفید و منهاج الکرامه علامه حلّی‌(م۷۲۶‌/۱۳۲۵) ذکر کرد که بر نقش ویژه علی](علیه السلام) [در حوادث سیره‌ دلالت‌ می کند.(۷۳) چنان کـه‌ قـبلا‌ گفته ام‌،(۷۴‌) مجموعه‌ رواییِ این جا مشابه مجموعه مغازی‌ معروف‌ زمانِ خود است، اگرچه عناصر جدیدی را جمع می کند که مقصود‌ از‌ آنها مـعرفی روشـن تر علی](علیه‌ السلام) [اسـت و صـریحاً به‌ قصد‌ ارائه تصویری نمونه از جذبه‌ و روحانیت‌ او که در آن با محمد](صلی الله علیه وآله)[، شریکش در آن‌ زوج‌ نوری، سهیم است، آورده شده‌ است‌، به‌ گونه ای که‌ روایات‌ امـامی مـربوط به مبعث‌ و مغازی‌ ظـاهراً نـه تنها به نوع فضائل بلکه همچنین، و به بیان دقیق تر، به نوع‌ دلائل‌ النبوه، که معمولا به پیامبر محدود‌ می‌ شود، تعلق‌ دارد‌.(۷۵‌) به علاوه، نقشی که‌ ابوبکر و عمر در منابع سنی بـه خـود گرفته اند (حتی می توان از جذبه عمر‌ سخن‌ گفت) یا کاملا حذف شده یا‌، مخصوصاً‌ در‌ مورد‌ عمر‌، معنایی منفی بدان‌ داده‌ شده است که در آثار دیگر مربوط به این نـوع وجـود دارد. در حوادث سـرنوشت ساز‌، اولویت‌ به‌ آن صحابه ای داده شده که یا‌ با‌ علی]‌(علیه‌ السلام‌) [برخورد‌ دوستانه ای داشته یا در جنگ داخـلیِ نخست در جبهه او جنگیده است.

بدین گونه ما برای مثال، فهرست مـتفاوتی از فـهرست مـنابع دیگر برای حاضران در‌ اجتماع عقبه اول می یابیم،(۷۶) در حالی که طی جنگ اُحد فقط نام ابودجانه در کنار نـام ‌ ‌عـلی](علیه السلام)[ به نظر می رسد.(۷۷) هنگام بررسی مطالب منسوب‌ به‌ ابان، بـاید بـرخی مـلاحظات را به خاطر داشت: نخست این که این مطالب مشتمل بر نقل قول هایی است کـه از تألیفات بعدی که به این نوع تعلق ندارد‌، اخذ‌ شده است; دوم این کـه حتی همین نقل قـول هـایی که مجلسی در مجلدات مربوط به زندگی پیامبر آورده، غالبا نقل قول هایی‌ ناقص‌ است که گهگاه برای توضیح‌ نکته‌ ای یا به عنوان نسخه بدل به کار گرفته می شود; این نقل قـول ها در تعدادی از ابواب پراکنده شده که تقسیم آنها‌ تقسیمی‌ مرسوم شده است، تقسیمی‌ که‌ نه طرح اولیه ابان را نشان می دهد و نه ترتیب زمانی او درباره زنجیره حوادث را. مثلا ابان قتل عـصماء را در طـی جنگ حمراءالاسد، بلافاصله پس از جنگ احد‌، تاریخ‌ گذاری کرده، در حالی که واقدی و بلاذری آن را پس از جنگ بدر تاریخ گذاری کرده اند;(۷۸) و وفد عامر بن طفیل و اربد بن قیس را به سوی مدینه بلافاصله‌ پسـ‌ از حـادثه‌ بنی نضیر تاریخ گذاری کرده، در حالی که ابن اسحاق و واقدی آن را اصلا تاریخ گذاری

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۱۱)


نکرده‌ و بخاری آن را قبل از حادثه بنی نضیر ذکر کرده است‌.(۷۹‌)

من‌ اکنون بحث خودم را درباره کتاب ابـان بـه پایان می رسانم و توجهم را به دیگر موضوعات مربوط ‌‌به‌ نوع سیره – مغازی امامی به طور کلی، معطوف می کنم.(۸۰)

۴٫ مغازی علی‌ بن‌ ابراهیم‌ قمی

منابع امامی از تعدادی آثار مـختص بـه نـوع سیره – مغازی نام می بـرند کـه‌ هـیچ یک از آنها موجود نیست.(۸۱) به نظر می رسد که اثر‌ ابن ابی عمیر (م۲۱۷‌/۸۳۲‌)، که یکی از راویان اصلی اثر ابان بود، اهـمیت ویـژه ای دارد.(۸۲) او هـمچنین منبع عمده علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش اسـت و بـسیاری از خبرهای او در بحار الانوار‌ مجلسی نقل شده است. ظاهراً اثر او نوعی ویرایش همراه با اضافات و تغییراتی در یادداشت های استادش اسـت. نـام احـمد بن محمد بن خالد برقی،(۸۳) نویسنده کتاب المحاسن دو بار‌ دیـده‌ می شود: یک بار به عنوان نویسنده کتابی درباره مبتدأ (پیدایش و انبیاء) و بار دوم به عنوان نویسنده کتابی در مـغازی.(۸۴) اثـر مـهم دیگری که ظاهراً بر بیش از یک‌ بخش‌ هم مشتمل بوده، اثـر ابـراهیم بن محمد ثقفی (م۲۸۳/۸۹۶) است.(۸۵) وی مورخ امامی مشهوری بوده که ظاهراً اثر ابان را هم می شناخته اسـت. تـنها نـقل قول‌ های‌ اندکی از مغازی او باقی مانده و می توان آنها را در بحارالانوار مجلسی دنـبال کـرد. اثـری که در این زمینه شایسته توجه خاصی است، مغازی علی بن ابراهیم قمی‌ (م پس‌ از‌ ۳۰۷/۹۱۹) اسـت.(۸۶) قـمی‌ یـکی‌ از‌ نخستین مفسران قرآن در میان امامیه است که تفسیرش از طریق نقل شاگردش ابوالفضل عباس بـن مـحمد به دست ما رسیده‌ است‌.(۸۷‌) نقش این شاگرد نقش ویراستار است، زیرا ویـ‌ مـطالب‌ جـدیدی از منابع دیگر به تفسیر استادش افزوده است، مطالبی که عمدتاً از تفسیر منسوب به ابـوالجارود زیـاد بن‌ منذر‌ (م بین‌ ۱۵۰ و ۱۶۰/۷۶۷ و ۷۷۶)(۸۸) رئیس فرقه جارودیه از فرق‌ زیدیه، گرفته شده است. قمی نـویسنده چـند کـتاب دیگر نیز است; از جمله کتاب المغازی یا المبعث و غزوات‌ النبی‌; چنان‌ که ابن طاووس آن را نـامیده و از نـسخه ای از آن‌، که‌ قدمتش به سال ۴۰۰/۱۰-۱۰۰۹ می رسیده، استفاده می کرده است.(۸۹) ایـن کـتاب بـه‌ دست‌ ما‌ نرسیده، ولی خبرهای بسیاری درباره مغازی با سلسله سندهایی که به علی‌ بن‌ ابـراهیم‌ قـمی مـی رسد، در منابع امامی یافت می شود; اما تعیین این که این‌ خـبرها‌ بـه‌ کتاب المغازی او تعلق دارد یا به تفسیرش، دشوار است. مثلا طبرسی در اعلام‌ الوری‌ از

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۱۲)


قمی شش خبر را نـقل مـی کند،(۹۰) که چهار خبر از‌ آنها‌ در‌ تفسیر قمی یافت می شود; البته بـا روایـت هایی متفاوت یا طولانی تر، و دو‌ خبر‌ دیـگر در تـفسیر قـمی یافت نمی شود، زیرا نه ویژگی تـفسیری دارد و نـه‌ به‌ اسباب‌ النزول مربوط می شود. قمی در تفسیرش حدود سی و یک خبر مـربوط بـه حوادث مبعث‌ و مغازی‌ می آورد کـه بـیشترشان بدون ذکـر مـنبع و بـدون اسناد است (ولی قابل‌ توجه‌ است‌ کـه ابـن ابی عمیر، از شاگردان ابان بن عثمان، که خودش نیز اثری در مغازی‌ نـوشته‌،(۹۱‌) در سـرتاسر کتاب قمی به عنوان منبع اصـلی ظاهر می شود). ایـن‌ خـبرها‌ در حدود نود صفحه از کتاب را پر مـی کـند. تنها در نُه خبر کوتاه، قمی‌ مطالبی‌ را ارائه می دهد که از طریق هر یک از اسـنادهای مـوثق‌ کتابش‌ به ابان برمی گـردد. ایـن مـطلب نیازمند‌ بررسی‌ دقـیق‌ تـری است; با این حـال، فـعلا می‌ توانم‌ نتیجه بگیرم که باز هم، مثل مطالب ابان، آنها مستقیماً به مـجموعه بـزرگتری‌ مربوط‌ است که در حدود آغاز‌ قـرن‌ دوم/ هـشتم‌ شیوع‌ داشـته‌، ولی جـریان «عـادت دادن» را از‌ سرگذرانده‌ است که از طـریق تغییرات بهوجودآمده در نام ها و تأکیدکردن بر نقش‌ علی]‌(علیه السلام)[ آشکار می شود، و بدین‌ گـونه از مـطالبی که‌ ابان‌ توصیفشان کرده به مـضامین عـامیانه‌ مـردم‌ پسـند نـزدیک تر می شـود. یـک خبر می تواند به ما در نزدیک‌ شدن‌ به تاریخ گذاری قمی (یا‌ منبع‌ او‌; مفسران معمولا عـلاقه‌ مـند‌ تـاریخ گذاری حوادث مغازی‌ اند‌، به ویژه بـرای تـوجیه مـوارد نـسخ، هـر چـند قابل ذکر است که تفسیر قمی‌ عرضه‌ کننده تفسیری باطنی شیعی است)(۹۲‌) کمک‌ کند; قمی‌ این‌ خبر‌ را به عنوان سبب‌ نزول برای آیه ۹۰ سوره نساء ذکر مـی کند(۹۳): پیامبر در مسیرش به حدیبیه‌ در‌ ربیع الاول سال ششم هجری، اُسید‌ بن‌ حُضیر‌ را‌ به‌ سوی بنواشجع به‌ ریاست‌ مسعود بن رُخیله و بنوضمره در شِعب سَلع فرستاد; سپس پیامبر توافقی (موادعه) با آنـان بـرقرار کرد‌. ابن‌ هشام‌ و واقدی گفته اند که مسعود بن رُخیله‌ و بخشی‌ از‌ بنواشجع‌ در‌ میان‌ قبایلی بوده اند که به نیروهایی که طی غزوه احزاب در سال پنجم هجری علیه پیامبر جـنگ کـرده بودند، پیوستند.(۹۴) این تاریخ گذاری ظاهراً حتی در‌ منابع سنّی مورد اختلاف بوده است; زیرا ابن سعد، که در خلال فهرست کردن هیئت های نـمایندگی (وفـود) اشاره ای گذرا به این حـادثه مـی کند، هنگامی که می گوید‌ مسعود‌ بن رخیله همراه با صد نفر از بنواشجع در سال خندق (یعنی سال پنجم هجری) به ملاقات پیامبر آمد، مـی نـویسد: «و یقال بل قدمت ]وفـد [أشـجع بعد ما فرغ‌ رسول‌ الله](صلی الله علیه وآله) [من بنی قریظه (که در سال پنجم هجری بوده)، و هم سبعمائه.»(۹۵)

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۱۳)


در روایت قمی کل این حادثه‌ نه‌ به عنوان یک وفد، بلکه‌ به‌ عـنوان فـرار بنواشجع به شعب سلع به خاطر خشکسالی، گزارش شده است و همین امر موجب شد که پیامبر نسبت به حرکت آنها محتاط شده‌، اُسید‌ را برای بررسی آن‌ شایعات‌ فرستد. ابن سـعد در مـورد این وفـد، از اسید نامی نمی برد و باید به خاطر داشته باشیم که شخصیت اسید در منابع امامی مورد اختلاف اسـت.(۹۶)

خبر دیگری که‌ قمی‌ آن را غزوه وادی یابس نامیده،(۹۷) تنها در منابع امامی یـافت مـی شـود (من تاکنون نتوانسته ام جای آن را در مکتوبات سنی درباره مغازی پیدا کنم); ام. کیستر[‌۱۷‌] «گفته می‌ شود که غزوه وادی الرمـل ‌ ‌غـزوه ذات السلاسل نامیده می شده است.»(۱۰۰)

۵٫ نتیجه گیری

در این‌ بررسی مقدماتی، کوشیده ام تا راه را بـرای مـطالعه ای مـفصل‌ تر‌ و دقیق‌ تر درباره نخستین مکتوبات امامیِ سیره – مغازی هموار کنم و نظر خود را عمدتاً بـر کتاب ابان بن ‌‌عثمان‌ احمر بجلی متمرکز کرده ام; زیرا این کتاب نخستین کـتاب امامی از این‌ نوع‌ مـحسوب‌ مـی شود. در این جا پرسشی اساسی بی پاسخ مانده است: چرا همه این نوع‌ آثار امامی مربوط به سیره – مغازی دیگر موجود نیست یا به بیان دقیق‌ تر، چرا پس از‌ قرن‌ های شـشم و هفتم/ دوازدهم و سیزدهم از این آثار خبری شنیده نمی شود؟ آیا امامیان دیگر علاقه خاصی به این مکتوبات نداشتند یا که آنان کتاب های رایج تر را پذیرفتند; نظیر کتاب‌ های ابن اسحاق و واقـدی، پس از آن کـه ادعا کردند که هر دوی ایشان نزد جعفر صادق](علیه السلام)[ (در مورد واقدی به طور غیرمستقیم) درس خوانده بودند،(۱۰۱) یا این‌ که‌ باید به دنبال توجیه های دیگری گشت؟

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۱۴)


در این جستو جو بـرای یـافتن توجیه، پاسخ به پرسش ذیل مهم است: مکتوبات سیره – مغازی از چه چیزی حمایت می کنند؟ همانطور که جی‌. وَنْزْبُرو[‌۱۹] امامی شکل گرفته، از مکتوبات سیره – مغازی اخراج شده، شرح و بسط یـافته و بـا مضامین جدید عادت داده شدند تا در ابواب مختلفی که به زندگی «چهارده حجت» اختصاص‌ یافته‌، پراکنده شوند; چنان که ما در کتاب های امامی از پایان قرن سوم/ نهم و آغاز قرن چـهارم/دهـم مـی یابیم. به جای «علیِ سـیره» اکـنون در ایـن تبشیر نه‌ تنها‌ علیِ‌ اسطوره ای، آن شعاع نور‌ الهی‌، بلکه‌ حتی یک «خاندان مقدس» اسطوره ای کیهانی ظاهر می شود. در واقع، حجم عـمده مـکتوبات سـیره – مغازیِ خالص (یعنی مبعث و مغازی‌) به‌ عرصه‌ ای بـرای بـه رخ کشیدن

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۱۵)


نقش حماسیِ «افسانه‌ ای‌» علی و کوچک جلوه دادن دشمنانش تبدیل شد، آن هم از یک سو به خاطر افتخار به فـضایل آن صـحابه‌ ایـ‌ که‌ بعدها در جبهه او جنگیدند و از سوی دیگر برای این‌ که بـه درد جدل علیه سنی ها و فرقه های دیگر بخورد.

ضمیمه ۱

الف. پیدایش (المبتدأ):

۱)(۱۰۷)… البزنطی – ابان‌ – موسی‌ بن‌ اکیل – العلاء بـن سـیابه – جـعفر الصادق](علیه السلام)[:(۱۰۸) فی قول‌ الله‌ (و نادی نوح ابنه… یا بـنی ارکـب معنا و لا تکن مع الکافرین) (هود: ۴۲)،(۱۰۹) فقال لیس‌ بابنه‌ انما‌ هو ابنه من زوجته علی لغه طـی یـقولون لابـن المرأه ابنه. بنابر‌ سنت‌ شیعی‌، پسر یک پیامبر که در درون خود حامل نـور ازلی الهـی امـامان است، نمی‌ تواند‌ کافر‌ بوده باشد، و لذا یکی از راه حل ها ]در مورد این آیه[ آن بود‌ کـه‌ او را بـا پسـرخوانده نوح جابه جا کنند. عالم سنی، قاسم بن سلاّم‌(م۲۲۴‌/۸۳۸‌) همین توجیه را آورده، بدون آن که مـنبع خـود را ذکر کند،(۱۱۰) و طبری‌ آن‌ را در تفسیرش به باقر(علیه السلام)نسبت داده است.(۱۱۱) در روایت‌ سـلمه‌ بـن‌ فـضل از سیره ابن اسحاق، او حدیثی از ابن عباس آورده که می گوید این‌ پسر‌، شقی (بدبخت; مـقدر بـه ورود در جهنم)(۱۱۲) بود و کفرش را پنهان‌ کرده‌ بود‌.(۱۱۳) این آیات، در واقع دردسرهای زیادی را برای مـفسران فـرقه گـرای سنی، شیعی و غیر‌ آنها‌ به‌ بار آورده است و توجیه های گوناگونی هم ارائه شده که من در‌ ایـن‌ جـا قصد ورود به آنها را ندارم.(۱۱۴)

۲)… البزنطی – ابان – ابوبصیر – الباقر یا الصادق](علیهما السـلام‌)[:(۱۱۵‌) کـسی کـه قرار بود قربانی شود، اسحاق بود نه اسماعیل. این موضوع‌ در‌ میان عالمان مسلمان چه سـنی و چـه شـیعی‌ همواره‌ مورد‌ اختلاف بوده است; هر چند اکثر آنها‌ بعدها‌ از طریق اجـماع عـالمانه[۲۰] توافق کردند که آن قربانی اسحاق است.(۱۱۶‌) در‌ مجادلات میان عرب ها و ایرانی‌ ها‌ در قرون‌ اولیه‌ اسلامی‌، بـرخی عـالمان ایرانی ادعا می کردند‌ که‌ ایرانی ها فرزندان اسحاق اند.(۱۱۷)

۳)… البزنطی – ابـان:(۱۱۸) در ایـن مورد‌، ابان‌ رأیی فقهی از جعفر صادق](عـلیه‌ السـلام)[ (قـلت لابی عبدالله‌) درباره‌ حرام بودن خوردن طـحال و خـُصیتان‌ نقل‌ می کند که این حرام ها به عنوان این که سهم شـیطان از‌ گـوسفند‌ قربانی بوده اند، توجیه شـده‌ انـد‌.

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۱۶)


۴) عبدالله‌ بـن مـفضل – ابـان‌ – ابان‌ بن تغلب – ابن جبیر‌ – ابـن‌ عـباس:(۱۱۹) در قصه ای طولانی درباره یوسف، جبرئیل بر یعقوب ظاهر می شود‌ و دعای‌ خـاصی را بـه او می آموزد‌، بلافاصله‌ پس از‌ آن‌ قاصد‌ بـشارتی درباره یوسف و بنیامین‌ مـی آورد و پیـراهن یوسف را بر چهره یعقوب مـی افـکند و یعقوب پس از آن بینایی‌ خود‌ را باز می یابد. در این‌ دعا‌،یعقوب‌ با‌ شفاعت‌ اهل کـساء از‌ خـدا‌ می خواهد که یوسف و بـنیامین را بـه او بـرگرداند.

۵)… احمد بن الحـسن المـیثمی – ابان – موسی النمیری‌:(۱۲۰‌) خـبری‌ دربـاره باقر](علیه السلام) [که قرائت دعای‌ الیا‌ به‌ عبری‌ را‌ می‌ شنید. این خبر بـه درد اثـبات علم امام به زبان های بـشری مـی خورد.(۱۲۱)

۶)… عـلی بـن الحـکم – ابان – ابوالعباس – جعفر الصـادق](علیه السلام)[:(۱۲۲) «فی قوله‌ (یعملون له ما یشاء من محاریب و تماثیل)(۱۲۳) فقال: و الله ما هی تماثیل الرجـال و النـساء و لکن الشجر و شبهه.» این اشاره ای اسـت بـه جـرّو بـحث مـربوط به حرمت هـنرهای تـجسمی‌ در‌ صدر اسلام.(۱۲۴)

۷)… ابن ابی عمیر – ابان – جعفر الصادق](علیه السلام)[:(۱۲۵) خبری است که قدرت فوق طـبیعی عـلی(عـلیه السلام)، افضل اوصیاءِ افضل انبیاء را با مـقایسه او‌ بـا‌ آصـف،(۱۲۶) وصـی سـلیمان، اثـبات می کند.

۸)… البزنطی – ابان -کثیر النوّاء- الباقر](علیه السلام)[:(۱۲۷) «یوم عاشوراء هوالیوم الذی ولد فیه عیسی بن‌ مریم‌»، نوعی زمان دوری و چرخشی که‌ حسین]‌(علیه السلام)[ را همتای عیسی می سـازد.

۹)… ابن ابی عمیر – ابان – ابان بن تغلب – عکرمه – ابن عباس:(۱۲۸) در جدلی علیه مسیحیان، عیسی باید‌ به‌ شیطان پاسخ می داد‌ زمانی‌ که شیطان به او گفت که روزی خواهد آمد که او ]عیسی [حـکمفرمای آسـمان ها و زمین خواهد بود، عیسی در ردّ این ادعا گفت: «سبحان الله…»

۱۰)… ابن ابی عمیر‌ – ابان‌ – ابان بن تغلب – عکرمه – ابن عباس:(۱۲۹) خبری است درباره عِزرا (عُزَیر) که در آن از عقیده مربوط به عـذاب اطـفال و رحمت خدا دفاع می شود. این موضوع در پایان‌ قرن‌ دوم/هشتم‌ بحث روز بوده است.(۱۳۰)

ب. ولادت، بعثت و حیات پیامبر (المبعث و المغازی)

۱)… ابن ابی عمیر و البزنطی – ابـان – ابـان‌ بن تغلب – عکرمه – ابن عـباس:(۱۳۱) هـنگامی که

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۱۷)


یهودیِ سرشناس کعب‌ بن‌ اسد‌ پس از شکست بنوقریظه به حضور پیامبر آورده شد، پیامبر پیشگویی ابن حواش (یا خراش)، ربی یهودی ‌‌ای‌ را که از سوریه ]یـعنی فلسطین؟ [آمـده بود، درباره ظهور مـورد انـتظار پیامبری عرب‌(۱۳۲‌) و درخواست‌ ابن حواش که یهودیان به او ایمان بیاورند، به کعب یادآوری کرد. کعب این حادثه‌ را تصدیق کرد ولی گفت که بر دین یهود خواهد مرد، مبادا که‌ هم دیـنانش بـگویند که‌ او‌ به خاطر ترس از مرگ دینش را تغییر داده است. هر چند نویسندگان مختلف سیره از کعب بن اسد نام برده اند، این حادثه خاص تنها در واقدی(۱۳۳) وجود دارد‌ با سلسله سندی که بـه ایـوب بن بـشیر معاوی می رسد. چند صفحه پیش از این، واقدی خبر دیگری را آورده که به محمد بن مسلمه(۱۳۴) می رسـد که این‌ حادثه‌ را توضیح می دهد;(۱۳۵) بنابراین توضیح، کعب خودش در آغـاز جـنگ کـوشید تا بنوقریظه را به ایمان آوردن به پیامبر متقاعد کند و پیشگویی ابن خراش ]در واقدی چنین خوانده‌ می‌ شود [را بـه ‌ ‌آنـها یادآور شد، ولی آنان نپذیرفتند.(۱۳۶) کلینی و مجلسی این خبر را یکی از علایم نبوت دانسته انـد ; بـا تـوجه به این که ما تنها به‌ قطعات‌ منسوب به ابان می پردازیم، داوری درباره این کـه آیا خبر اصلی در مغازی ای که به نام ابان انتشار یافته، طولانی تر بـوده، دشوار است. با ایـن حـال‌، به‌ نظر‌ می رسد که خبر ابان‌ روایتِ‌ خلاصه‌ شده دو خبر مذکور در واقدی است. سلسله سند ابان او را از طریق ابان بن تغلب و عکرمه به ابن عباس‌ می‌ رساند‌ که پیش تر از آن بـحث کرده ام‌.

۲)… سه‌ خبر طولانی از ابن ابی عمیر و بزنطی – ابان، با سلسله سندی ناقص نقل شده که همگی ولادت پیامبر و حوادث‌ پس‌ از‌ آن را دربردارد; خبرهای الف و ب را بهتر از همه می‌ توان ترکیبی از خبرهای مختلف دانـست کـه در منابع مربوط به تغییرات اتفاقی ای که هنگام ولادت پیامبر‌ در‌ عوالم‌ کیهانی و زمینی رخ داد، وجود دارد;(۱۳۷) در این جا یک‌ چیز‌ قابل توجه است و آن گفته صادق](علیه السلام)[ در خبر اول است که عنوان آل الله‌، که‌ در‌ مـتن ظـاهرا به قریش اشاره دارد، تنها بدان سبب به آنان اطلاق‌ شده‌ که‌ در حرم ساکن اند. بدین گونه، آن را از عنوان آل البیت که منحصر‌ به‌ اهل‌ کساء و امامان است، متمایز می سازد. خـبر ج بـه لحظه زایمان آمنه پرداخته که با‌ نور‌ و موجودات فضایی که بر او فرود آمدند، همراه بود.(۱۳۸) توصیفات ارائه شده‌ در‌ این‌ جا نه تنها پیچیده تر و تخیلی تر از دیگر خبرهایِ از این نـوع اسـت‌، بـلکه‌ بلافاصله بعد از زایمان شستوشویی هـم رخ مـی دهـد

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۱۸)


(که با این حال‌ مستلزم‌ شکافتن‌ سینه] شقّ صدر[[۲۱] هم نیست)(۱۳۹) و مهر نبوت بر شانه کودک می خورد.

۳)… البزنطی‌ – ابان‌ – کـثیرالنواء- جـعفر الصـادق](علیه السلام)[:(۱۴۰) «فی الیوم السابع و العشرین من رجـب‌ نـزلت‌ النبوه‌ ]کذا! [علی رسول الله.» این حدیث با توجه به تاریخ مذکور در آن و استفاده از‌ تعبیر‌ «نزلت‌ النبوه» به جای وحی یـا قـرآن حـدیث منحصر به فردی است.

۴)… البزنطی‌ – ابان‌ – الحسن الصیقل – جعفر الصـادق](علیه السلام)[:(۱۴۱) «النبی الامی» یعنی این که پیامبر نه می توانست‌ بنویسد‌ و نه بخواند.[۲۲] این در میان فرقه هـای مـختلف اسـلامی موضوع اعتقادی‌ بحث‌ انگیزی است. به نظر می رسد که‌ امـامیه‌ نـخستین‌ این معنا را اشاعه می دادند، در‌ حالی‌ که عالمان اصولی بعدی آن را تأیید نمی کردند. به امام هـشتم رضـا]‌(عـلیه‌ السلام) [منسوب است که پیامبر‌ می‌ توانست به‌ هفتاد‌ و دو‌ ( یا هفتاد و سـه) زبـان بـخواند و بنویسد‌.(۱۴۲‌) یک عقیده رایج آن بود که پیامبر در لحظه ای که جبرئیل‌ برای‌ بار اول بر او نـازل شـد‌، هـمه زبان ها را‌ آموخت‌، او پس از آن لحظه‌ نمی‌ توانست بی سواد بوده باشد; زیرا صحیفه های مـختلف انـبیای قبلی را به‌ علی]‌(علیه السلام)[ آموخته بود.(۱۴۳‌)

۵)… الوشّاء‌ – ابان‌ – ابوبصیر – جعفرالصادق](علیه‌ السـلام‌)[:(۱۴۴) «انـّ النـاس لما‌ کذبوا‌ برسول الله، همّ الله تبارک و تعالی بهلاک اهل الارض الا علیاً فما سواه». حدیثی‌ مشابه‌ در تـفسیر قـمی(ذاریات: ۵۴-۵۵‌) یافت‌ می شود‌،(۱۴۵‌) ولی‌ بدون عبارت «الا علیاً‌»; در خبری کاملا ضدّ این، طـبری از مـجاهد(م۱۰۴/۷۲۲) نـقل کرده که گفته زمانی‌ که‌ این آیه نازل شد، علی غمگین‌ شد‌ و گفت‌: «اُمِر‌ رسـول‌ الله ان یـتولی‌ عنا‌.»(۱۴۶)

۶) ابراهیم بن محمد ثقفی(۱۴۷) نویسنده کتابی در مغازی از ابان – ابوداوود – ابوبریده اسـلمی نـقل‌ مـی‌ کند‌:(۱۴۸) «سمعت رسول الله یقول لعلی: یا‌ علی‌ ان‌ الله‌ اشهدک‌ معی‌ فی سبع مواطن.» سـه تـای ایـن حوادث در آسمان در طی دو معراج رخ داد،(۱۴۹) یکی هم در لیله القدر،(۱۵۰) یکی هم به هـنگام مـلاقات‌ پیامبر با جنّ، یکی هم زمانی که نبوت(۱۵۱)

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۱۹)


بر او نازل شد، و آخری هم در جنگ احزاب. ایـن حـدیث درصدد اثبات مقام عالی و ممتاز علی](علیه السلام)[ است.

۷)… البزنطی‌ – ابان‌ – زراره و اسـماعیل بـن عباد – سلیمان الجعفی – جعفر الصادق](علیه السـلام)[:(۱۵۲) خـدا در طـی معراج در آسمان چهارم علی](علیه السلام)[ را بـه عـنوان خلیفه محمد](صلی الله علیه‌ وآله‌)[ برمی گزیند.

۸)… ابن ابی عمیر و البزنطی – ابان – جـماعه مـشیخه:(۱۵۳) پیامبر به اشاره جبرئیل و بـه تـعداد نقباء مـوسی(۱۵۴) دوازده نـقیب از مـیان‌ امتش‌ برگزید، نُه خزرجی و سه انـصاری‌.[۲۳‌](۱۵۵) هـمه منابع بر همین نام ها اتفاق دارند، یعنی ده خزرجی و دو انصاری که در ایـن اجـتماع معروف به عقبه اولی شرکت داشتند‌.(۱۵۶‌) هـیچ یک از آنها‌ به‌ دخـالت جـبرئیل اشاره ای ندارند. فهرستی که در خـبر ابـان ارائه شده، تا حدی بر فهرست مذکور در منابع دیگر منطبق است: تنها چهار نـام مـیان این دو فهرست مشترک‌ است‌. مـمکن اسـت فـورا چنین فرض شـود کـه احادیث شیعی نام هـای افـرادی را که احتمالا در خود نوعی خصومت نسبت به علی بن ابی طالب](علیه السلام)[ احـساس مـی کرده‌ اند‌، یا قرار‌ بوده کـه عـلیه او بجنگند، حـذف کـرده انـد; یا نام های افـرادی را که به حمایت از‌ او شناخته شده اند، افزوده اند. ولی عجیب آن که نام‌ اُسید‌ بن‌ حُضیر در ایـن فـهرست هست، با این که امامیان او را در زمـره کـسانی دانـسته انـد کـه ‌‌درصدد‌ به آتـش کـشیدن خانه فاطمه](علیها السلام) [برآمدند.(۱۵۷) این نام ها سزاوار‌ بررسی‌ دقیق‌ است.

۹)… ابن ابی عمیر – ابـان – فـضیل البـراجمی:(۱۵۸) فضیل گفتوگویی را نقل می کند که‌ در مـکه مـیان خـالد قـسری(م۱۲۶/۴-۷۴۳)(۱۵۹) کـه در آن زمـان حاکم‌ مکه بود، و مفسّر بصری‌ قتاده‌ بن دعامه سدوسی (م۱۱۸/۷۳۶)(۱۶۰) رخ داده بود. این خبر از چند جهت جالب است. اولا اطلاعاتی را درباره جنگ بدر و اُحُد ارائه می دهد; ثانیاً اهمیت جنگ هـای مغازی‌ را در مجادلات و مباهات قبیله ای در دوره شکل گیری نشان می دهد; و ثالثا خصومت آشکار خالد قسری را هم نسبت به قبیله مضر و هم نسبت به علی بن ابی طالب]‌(علیه‌ السلام)[ نشان مـی دهـد.(۱۶۱)

۱۰)… ابن ابی عمیر – ابان – ابان بن تغلب – جعفر الصادق](علیه السلام)[:(۱۶۲) هنگامی که مهدی قائم](علیه السلام)[ ظهور می کند، ۱۳۰۱۳ فرشته از‌ او‌ حمایت خواهند کرد; اینها همان

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۲۰)


فرشتگانی اند کـه بـا نوح](علیه السلام)[ در کشتی، با ابراهیم](علیه السلام)[ هنگام پرتابش در آتش، با عیسی](علیه السلام)[ هنگام صعودش به‌ آسمان‌ بودند و به بدر هـم رسـیدند و همان ۴۰۰۰ فرشته ای که می خـواستند هـمراه حسین](علیه السلام) [بجنگند ولی اذن نیافتند. این حدیث ماهیتی اعتقادی دارد; ابن بابویه تعدادی حدیث‌ با‌ همین‌ اسناد نقل می کند که‌ به‌ قائم‌ می پردازنـد ولی تـنها همین حدیث است کـه رابـطه مستقیمی با مطالب مغازی دارد، هر چند لزوماً نباید در مغازی ابان‌ در‌ داستان‌ بدر ذکر شده باشد.

۱۱)… البزنطی و ابن ابی‌ عمیر‌ – ابان – جعفر الصادق](علیه السلام)[:(۱۶۳) هنگامی که در جنگ اُحد مسلمانان از دور پیـامبر پراکـنده شدند، تنها علی]‌(علیه‌ السلام‌)[ و ابودجانه در دفاع از پیامبر پابرجا ماندند.(۱۶۴) پیامبر از‌ ابودجانه خواست که او را ترک کرده، به قوم خود ملحق شود، ولی وی نپذیرفت. علی](علیه السلام‌)[ حملات‌ هر‌ طائفه ای را یکی پس از دیـگری دفـع می کـرد و آنها‌ را‌ می کشت تا این که شمشیرش شکست. پس از آن پیامبر شمشیر خود ذوالفقار را به‌ او‌ داد‌، جبرئیل بر پیامبر نـازل شد و به او گفت: «ان هذه لهی المواساه‌ من‌ علی‌ لک»، سپس پیامبر گـفت: «انـّه مـنّی و انا منه». جبرئیل پاسخ داد: «و انا منکما». صدایی‌ از‌ آسمان‌ شنیده شد که می گفت: «لا سیف الا ذوالفقار و لافتی الا عـلی.»

‌ ‌ایـن حادثه‌، مشهور‌ است و در سنت تاریخی تأیید شده است; نقش ابودجانه و شجاعتش نیز در مـنابع‌ مـورد‌ اتـفاق‌ است. با این حال، افراد دیگری نیز در این مورد نام برده شده اند‌.(۱۶۵‌) روشن اسـت که چنین حادثه ای را نسل های بعدی به عنوان امتیازی‌ در‌ مجادلات‌ سیاسی و قبیله ای و دعـوی فضل و سابقه، به کـار مـی گرفته اند. واقدی می گوید که‌ چهارده‌ نفر همراه پیامبر ماندند، هفت انصاری و هفت قریشی (حد اعتدال!)، و از ابوبکر‌ نام‌ می‌ برد. حدیث دیگری از جابر بن عبدالله (م۷۸/۶۹۷، یک انصاری که به مـحبت علی]‌(علیه‌ السلام‌)[ معروف بود و در جنگ های او فعالانه در جبهه او شرکت داشت‌)(۱۶۶‌) می گوید که یازده انصاری برای دفاع از پیامبر ماندند، که از جمله آنان طلحه بن‌ عبیدالله‌ قریشی، رقیب علی(علیه السـلام) در جـنگ جمل، بود.(۱۶۷) نام طلحه‌ در‌ منابع مختلف همراه نام سعد بن ابیوقاص‌ است‌. سلیمان‌ تیمی که محبت علی](علیه السلام)[ را‌ در‌ دل دارد،(۱۶۸) تنها طلحه و سعد بن ابیوقاص را نام می برد.(۱۶۹‌)

۱۲‌) طبرسی:(۱۷۰) ابان – زراره بـن‌ اعـین‌ – الباقر](علیه‌ السلام‌)[:(۱۷۱‌) پس از آن که علی دژ‌ قَموص‌ در منطقه خیبر را باز کرد، پیامبر به او گفت که هم‌ من‌ و هم خدا از تو راضی ایم‌.

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۲۱)


۱۳) ابن شهرآشوب: قبل‌ از‌ آن که پیامبر وارد مکه‌ شود‌، ابـوسفیان در مـدینه با او ملاقات کرد و قول داد که پیمان صلح را‌ نقض‌ نکند، هرچند قریش(۱۷۲) به‌ خزاعه‌ که‌ هم پیمانان محمد]‌(صلی‌ الله علیه وآله) [بودند‌، حمله‌ کرده بود. در حالی که همه منابع گفته انـد کـه ابـوسفیان از مکه آمد‌، این‌ حدیث مـی گـوید کـه او از‌ شام‌ به مدینه‌ آمد‌.(۱۷۳‌)

۱۴)… ابن ابی عمیر‌- ابان – عجلان بن صالح – جعفر الصادق](علیه السلام)[:(۱۷۴) علی](علیه السلام)[ در جنگ حنین‌ بـا‌ دسـت خـالی چهل نفر را کشت‌.

۱۵‌) طبرسی‌ (از‌ کتاب‌ ابان):(۱۷۵) داستان‌ مـلاقات‌ عـامر بن طفیل و اربد بن قیس با پیامبر. این داستان معمولا در پایان روایات مغازی ذکر‌ می‌ شود‌ که به شـمارش وفـدهایی اخـتصاص دارد که‌ که‌ برای‌ پیمان‌ بستن‌ با‌ پیامبر به مدینه مـی آمدند.(۱۷۶) این حدیث از این جهت جالب است که وقوع آن را پس از حادثه بنونضیر تاریخ گذاری کرده است. این خبر‌ مـی تـواند بـر شیوه تاریخ گذاری مورد استفاده ابان پرتو افکند. ابن اسحاق و واقـدی ایـن وفد را تاریخ گذاری نکرده اند،(۱۷۷) طبری آن را بنابر روایت سلمه بن اسحاق‌ ذکر‌ می کند،(۱۷۸) و آن را در حوادث سـال ۱۰ هـجری قـرار می دهد. بخاری آن را با حوادث بئرمعونه که بنابر نظر او باید قبل از جـنگ خـندق رخـ‌ داده‌ باشد، ذکر کرده و از وفد هم سخنی نگفته است.(۱۷۹) در واقع، ابن اسحاق و واقدی مـی گـویند کـه عامر بن طفیل قبل از‌ حادثه‌ بنونضیر به مدینه آمد ولی‌ بدون‌ پذیرش اسلام آن جـا را تـرک کرد و حرام بن ملهان را که پیامبر با هیئتی برای تعلیم اصول اسلام بـه مـردم نـجد فرستاده بود‌، کشت‌ و همین موجب حادثه بئر‌ معونه‌ شد.(۱۸۰) بنابراین، در حالی که بخاری ذکـری از وفـد نمی کند و هر دو حادثه را یکی تلقی می کند، ابن اسحاق و واقدی سه حـادثه ذکـر مـی کنند: وفد نخست‌، حوادث‌ بئرمعونه و وفد دوم و بدون تاریخ که در طی عام الوفود آورده شده است. ابـان بـن عثمان این وفد دوم را پس از حادثه بنونضیر تاریخ گذاری کرده، هر چند نمی‌ دانـیم‌ کـه آیـا‌ او وفد نخست را ذکر کرده بوده یا نه.

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۲۲)


یادداشت ها

۱٫ مایلم از هارالد موتسکی به سبب‌ اظـهارنظرهای ارزشـمندش سـپاسگزاری کنم.

۲٫ من اصطلاح امامی را در کل این‌ مقاله‌ در‌ مورد دو دسته به کار مـی بـرم: هم شیعیان دوازده امامی، یعنی کسانی که به نصّ و نَسَق ‌‌معتقدند‌ و هم آن عالمان شیعیِ شاگرد امام پنـجم و امـام ششم که بعدها شیعیان دوازده‌ امامی‌ آنها‌ را پذیرفتند، هرچند ممکن است کـه آنـها گرایش های اعتقادی فرقه ای دیگری داشتند (کـه‌ اثـبات آن مـشکل است)، مثلا در مورد ابان بن عثمان احـمر. مـقایسه کنید‌ با

H.M. Hodgson, &quot‌;How‌ Did the Early Shia Become Sectarian," in JAOS, 75 (1955), 1-13; H. Modarressi, Crisis and Consolidation in the Formative Period of Shi’ite Islam, Princeton, 1993, 1-53

]این کتاب به‌ فارسی ترجمه شده: مدرّسی طباطبایی، حسین، مکتب در فـرآیند تـکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه. امریکا: مـؤسسه انـتشاراتی داروین، ۱۳۷۴[

۳٫ دربـاره کـتابت احـادیث اولیه مقایسه کنید با:

H. Motzki, Die Anfange der islamischen Jurisprudenz‌. Ihre‌ Entwicklung in Mekka bis zur Mitte des 2./8. Jahrhunderts, Stuttgart, 1991, 217-61.

]خوانندگان فـارسی مـی توانند برای معرفی این کتاب بنگرند به: جرّار، ماهر، «مبادی فقه اسـلامی» تـرجمه اسماعیل باغستانی‌ در‌ نشریه معارف ش۶۰، آذر-اسفند۱۳۸۲[

_. Cf. A. Falaturi, "Die Zwolfer-Schia aus der Sicht eines Schiiten: Probleme ihrer Untersuchung," in Festschrift Werner Caskel, ed. E. Graf‌, Leiden‌, ۱۹۶۸, ۶۴-۶۵; E. Kohlberg, "Al-usul al-arab ‘umia," in JSAI, 10(1987), 128-66.

]مـقاله اخیر به فارسی تـرجمه شـده; بنگرید به: کلبرگ، اتان‌، «الاصـول‌ الاربـع‌ مئه»، ترجمه محمدکاظم رحمتی در‌ فصلنامه‌ علوم‌ حدیث، ش۱۷، ص۶۹-۱۲۳٫[

۴٫ در این جا محاسن برقی (م حدود۲۸۰/۸۹۴) کـه نـویسنده اثری در مغازی هم هست، و بـصائر صـفار‌ (م۲۹۰‌/۹۰۲‌) را در نـظر دارم.

۵٫ اگرچه مجلد اول کـافی‌ و مـجلد‌ آخر از فروع آن تعداد زیـادی از اخـبار را دربردارد که تاریخ جامعه اسلامی نخستین را شرح می دهد‌، علاوه‌ بر‌ احادیث مربوط بـه فـضائل و آخرالزمان، الکافی ج۸٫

_. Cf. K.H. Pampus, Die theologische‌ Enzyklopadie Bihar al-anwar des Muhammad Baqir al-majlisi. University of Bonn, Ph.D. thesis, 1970.

۶٫ مجلدات ۱۵-۲۱‌ (دربرگیرنده‌ مبعث‌ و مـغازی): مـجلدات ۱۱-۱۴ به بـخش مـبتدأ اخـتصاص دارد.

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۲۳)


۷٫ درباره تاریخ‌ ها‌ بـنگرید به:

M. Jarrar, "Tafsir Abi l-Jarud an al-Imam al-Baqir," in‌ Festschrift‌ Sami‌ N. Makarem (forthcoming), note 48.

]این مقاله به فارسی ترجمه شده است، بنگرید‌ به‌: جرار‌، ماهر، «تفسیر ابوالجارود» تـرجمه مـحمدکاظم رحمتی، آیینه پژوهش، ش ۹۵،ص ۱۵-۴۲[

۸٫ المفید، الارشاد، ۲۶۴‌; ابـن‌ بـابویه‌ القـمی، کـمال الدیـن، ۹۱٫

_. Cf. H.J. Kornrumpf, "Untersuchungen zum Bild Alis und des‌ fruhen‌ Islams bei den Schiiten" in Der Islam, 45 (1969), 276-85‌; M.A. Amir‌-Moezzi‌, The Divine Guide in Early Shi’ism. The Source of Esotericism in Islam, trans‌. D. Streight‌, Albany, 1994, 24 ff., 69 ff., H. Corbin, En Islam iranien: Aspects spirituels et‌ philosophiques‌, I, Le‌ Shi’isme duodecimain, Paris, 1971, 212 ff.

]منبع اخیر بـا ایـن مشخصات به عربی ترجمه‌ شده‌: کوربان، هنری، عن الاسلام فی ایران: مشاهد روحیه و فلسفیه، الجزءالاول، التـشیع الاثـنی‌ عـشری‌، نقله‌ الی العربیه و قدم له و حقق نصوصه نواّف المـوسوی، دارالنـهار، بـیروت ۲۰۰۰[.

۹٫ ابـن سـعد، طـبقات، ج۵، ۲۱۴‌، ۲۱۵‌; ابوزرعه‌، تاریخ، ج۱، ۴۱۳، ۵۳۶; ابن عساکر، تاریخ، ج۴۱، ۳۶۶، ۲-۳۷۱، ۶-۳۷۴٫

۱۰٫ ابن‌ عساکر‌، تاریخ، ج۴۱، ۳۷۶; همان، ترجمه الزهری، ۱۰۱٫

۱۱٫ قس. مثلا: ابن بابویه قمی، الخصال، ۶۴، ۱۱۱‌، ۱۱۹‌، ۲۴۰، ۵۳۴; ابن عساکر، تاریخ، ج۴۱، ۳۶۰، ۳۷۶، ۳۸۷، ۳۹۸، ۵-۴۰۳ (شعر‌); قمی‌، ابوالقاسم، کفایه الاثر، ۲۴۱: معمر- الزهـری – علی‌ بن‌ الحسین]‌(علیه السلام)[، خبر عجیبی که با فضل‌ الهند‌ باء آغاز شده و با معرفی باقر](علیه السلام) [به عنوان امام پنجم ادامه‌ می‌ یابد (؟); قس نیز: اردبیلی، جـامع‌ الرواه‌، ج۲، ۲۰۱; خـوئی‌، معجم‌ رجال‌ الحدیث، ج۲۳، ۳۴۵ – ۳۵۶٫

۱۲٫ ابن‌ هشام‌، سیره، ج۱، ۲۲۰; ابن سعد، طبقات، ج۱، ۱۲۴، ۳۶۸، ج۲، ۲۸۴، ۲۹۷; بلاذری، انساب، ج۱، ۵۷۲‌، ۵۷۸‌; طبری، تاریخ، ج۳، ۲۱۲; حدیث منقول در‌ تاریخ ابوزرعه ج۱، ۴۱۷ ممکن‌ است‌ حدیثی درباره مغازی باشد.

۱۳‌. قس‌. ابن ابی الحدید، شرح، ج۴، ۴-۶۳، ۱۰۲;

M. Jarrar. Die Prophetenbiographie im islamischen Spanien, Frankfurt‌/Bern‌, ۱۹۸۹, ۲۳-۲۸; cf. now‌, idem‌, &‌;quot;Sira, Mashahid‌ and‌ Maghazi: The Genesis Development‌ of‌ the Biography of Muhammad," in Studies in Late Antiquity and Early Islam‌, III‌, ed. L.I. Conrad and A. Cameron, Princeton, (in‌ press‌), ۲۱-۲۷‌.

مـن‌ در‌ آن جـا نشان داده‌ ام که عبدالرزاق صنعانی(م ۲۱۱/۸۲۶) در بخش مغازی از مصنف (ج ۵) عمدتاً بر مطالب زُهری‌ تکیه‌ کرده است و هر گاه خبرهای زُهری‌ بر‌ نقش‌

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۲۴)


علی]‌(عـلیه‌ السـلام) [تأکیدی نداشته‌ یا‌ گرایش هـای عـثمانی را نشان می داده، مطالب دیگری به آنها افزوده تا بر نقش علی]‌(علیه‌ السلام‌) [تأکید کند; عالمان سنی عبدالرزاق را به‌ داشتن‌ گرایش‌ های‌ شیعی‌ مـتهم‌ کـرده اند. (قس. ۶۳ ff.; Die Anfange der islamischen Jurisprudenz, Motzki,و از این رو، امـامیان او را شـیعی می دانند، حائری مازندرانی، منتهی المقال، ج۴،۲-۱۲۱); با این‌ حال ابن عساکر (تاریخ، ج۱۲، ۸-۲۶۷) خبری از طریق زُهری – عبیدالله بن عبدالله بن عتبه – ابن عباس می آورد که نشان دهنده محبت پیامبر به عـلی](عـلیه السلام)[ است و به‌ بیزاران‌ از او هشدار می دهد.

۱۴٫ اردبیلی، جامع الرواه، ج۲، ۷-۶۵; آغا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۲۱، ۲۹۰٫

۱۵٫ کشّی، اختیار معرفه الرجال، ۳۹۰ (ش ۷۳۳); اردبیلی، جامع الرواه‌، ج۲، ۶۶‌.

۱۶٫ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ۲۲۴; یاقوت، معجم البلدان، ج۶، ۲۴۱۹٫

۱۷٫ ابن هـشام، السـیره النبویه، ج۱، ۳۴۰٫

۱۸٫ طـوسی، فهرست، ۱۶; نجاشی، رجال، ج۱، ۵۸‌; اردبیلی‌، جامع الرواه، ج۱، ۴-۳۳;

M. Jarrar, &‌;quot‌;Some Lights on an Early Zaydite Manuscript," in Asiatische Studien, 47/2 (1993), 285-86; idem, "Arba rasa’il Zaydiyya mubakkira‌,&‌;quot; in Fi Mihrab‌ al‌-marifa: Festschrift for Ihsan Abbas, ed. I. al-Sa’afin, Beirut, 1997, 270-71.

] مقاله اخیر به فارسی ترجمه شده است، بنگرید به: جرار، ماهر، «چـهار متن کهن از زیدیان نخستین‌»، ترجمه‌ سیدعلی موسوی نژاد، فصلنامه هفت آسـمان، ش ۳۱، ص۹۵[.

۱۹٫ قـس. مـثلا: ابن ابی الرجال، مطلع البدور، ج۱، ۶۸-۷۰٫

۲۰٫ اطلاعات شرح حالی مفصل مربوط به او و فهرستی از استادان و منابعش‌ را‌ بنگرید در‌ ضمیمه ۲ در ذیـل. ‌ ‌]خـوانندگان فارسی در این باره می توانند به مقاله «ابان بن عثمان احمر و سیره‌ نـویسی» از رسـول جـعفریان در مقالات تاریخی، دفتر اول (نشر الهادی‌، قم‌ ۱۳۷۶‌) ص۳۰۷-۳۲۸ و نیز مقدمه کتاب المبعث و المغازی (مکتب الاعلام الاسلامی، قـم ۱۴۱۷/۱۳۷۵) ص۷-۲۷، مراجعه کنند[.

_. Cf‌. F. ‌‌Donner‌, The Early Islamic Conquests, Princeton, 1981, 78, 175, 196 f., 221-23 (and see‌ index‌, ۴۷۳‌).

۲۱٫ کشی، اختیار معرفه الرجال، ۳۵۲ (ش. ۶۶۰); ابن داوود حلّی، رجال، ۲۶ (کوفی المسکن بصری‌ الاصـل); حائری مازندرانی، منتهی المـقال ج۱، ۱۸۹-۱۹۳; عـُقیلی در کتاب الضعفاء، ج۱، ۳۷ به‌ او نسبت «الکوفی» می‌ دهد‌; قس. ابن حجر، لسان، ج۱، ۲۴; جی فان اس در Berlin/New York, 1993, II, 425Theologie und Gesellschaft,، او را در زمره شیعیان بصری محسوب می کند. از منابع آشکار است که‌ بیشتر استادان او کوفی بودند (قس ضمیمه ۲).

_. Donner, The Early Islamic Conquests, 215 (except for Shibl b. Ma’bad and his son).

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۲۵)


۲۲٫ نجاشی، رجـال، ج۱، ۸۰، طوسی، فهرست، ۱۸٫

۲۳٫ قس نیز‌ احمد‌ پاکتچی در دائره المعارف الاسلامیه الکبری، ویراسته بجنوردی، تهران۱۹۹۵، ج۲، ۴۴٫

۲۴٫ همچنین توجه داریم که تعدادی از استادان او در ۱۵۰/۷۶۷ از دنیا رفته اند (قس. ضمیمه ۲)، در‌ حالی‌ که شاگردان او از اصحاب امام هفتم و امام هـشتم بـودند.

۲۵٫ کشّی، اختیار معرفه الرجال، ۳۵۲ (ش ۶۶۰); و پس از او ابن داوود حلی، رجال ۲۲۶ (در میان مجروحین، هر‌ چند‌ بار اول او را در عداد موثقین نام برده، ص۳۰); اردبیلی، جامع الرواه، ج۱، ۱۲٫

۲۶٫ نوبختی، فرق الشیعه، ۶۷; ناشیء(مجعول)، مسائل الامامه، ۴۶; اشعری، مقالات الاسلامیین، ۲۵; شهرستانی‌، المـلل‌ و النـحل‌، ۷۱;

van Ess, Theologie und‌ Gesellschaft‌, II‌, ۴۲۴; Modarressi, Crisis and Consolidation, 55-57.

۲۷٫ تستری. قاموس الرجال، ج۱، ۱۱۴، ۱۱۶; حائری مازندرانی، منتهی المقال، ج۱، ۱۳۸-۱۴۰; پاکتچی در‌ دائره‌ المعارف‌ الاسلامیه الکبری، ج۲، ۴۵; Crisis and Consolidation, Modarressi,55‌ note‌

۲۸٫ کشّی، اختیار معرفه الرجال، ۳۷۵ (ش ۷۰۵۰).

_. Cf. Modarressi, Crisis and Consolidation, 43, 47.

۲۹٫ «مرام اعتقادی» او که‌ من‌ آن‌ را از منابع جمع بندی کرده ام مشابه مرامی است‌ که طـی قـرون دوم و سوم هجری در میان امامیه رایج بود. هر چند می توان گفت که به‌ احتمال‌ بیشتر‌ به جناح مفوضه گرایش داشت ( ۲۱ ff. Crisis and Consolidation,Modarressi‌,) قس‌. کشی، اختیار معرفه الرجال، ۹۴ (ش. ۱۴۸)، ۱۰۷ (۱۷۲)، ۲۳۵ (۴۲۵); مجلسی، بحارالانوار ج۲۳: ۱۱۹، ۲۴: ۷۶‌، ۲۶‌: ۴۶‌، ۴۸، ۲۲۷، ۲۷: ۲۶۴، ۲۸: ۴۱، ۷۰، ۳۲: ۲۱۰، ۳۶: ۲۲۶، ۲۷۲‌، ۳۹۲‌، ۳۷‌: ۳۱۱، ۳۳۶، ۳۸: ۱۰۲، ۳۹: ۲۴۷، ۴۰: ۳، ۴۲: ۱۰۳، ۴۳: ۹۸٫

۳۰٫ نجاشی، رجـال‌، ج۱، ۸۰‌-۸۱‌; طـوسی، فـهرست، ۱۸-۱۹٫

۳۱٫ حداقل کلبرگ در Leiden, 1992A Medieval Muslim Scholar at‌ work‌, از آن نامی نبرده اسـت.

]ایـن کـتاب به فارسی ترجمه شده: کلبرگ، اتان‌، کتابخانه‌ ابن‌ طاووس و احوال و آثار او، ترجمه سید علی قرائی و رسول جعفریان، کتابخانه آیه الله العظمی‌ مـرعشی‌ نـجفی، قـم، ۱۳۷۱[.

۳۲٫ یعقوبی، تاریخ، ج۲: ۶٫

۳۳٫ طبری، اعلام الوری، ۸۲-۱۳۰، ۸-۱۳۷‌.

۳۴‌. برای‌ نموداری مفصل قـس. ضـمیمه ۳٫

۳۵٫ کشی، اختیار معرفه الرجال، نمایه، ۳۷; نجاشی، رجال، ج۱: ۴-۲۰۲; طوسی‌، فهرست‌،

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۲۶)


۱۹-۲۰; اردبیلی، جامع الرواه، ج۱; ۵۹-۶۱; حائری مازندرانی، منتهی المقال، ج۱: ۳۰۷‌-۳۱۱‌; کلبرگ‌، کتابخانه ابن طـاووس، ص۳۵۵(۲۲۲); فـان اس ( Theologie und I, 384Gesellschaft,) مـی گوید او شاگرد هشام‌ جوالیقی‌ متکلم‌ بود.

۳۶٫ کشی، اختیار معرفه الرجـال، نمایه، ۲۳۱، ۲۵۰ (محمد بن زیاد‌); نجاشی‌، رجال، ج۲: ۸-۲۰۴; طوسی، فهرست، ۱۳۸; اردبیلی، جامع الرواه، ج۲: ۵۰-۵۷; حائری مازندرانی، منتهی المقال، ج۵: ۳۰۲-۳۰۸‌، احمد‌ بادکوبه هزاوه در دائره المـعارف الاسـلامیه الکـبری، ج۱: ۳-۳۴۲; van I, 384-86 Theologie‌ und‌ Gesellschaft,Ess,.

۳۷٫ منتهی المقال، ج۵: ۳۰۳، به‌ نقل‌ از‌ البیان و التبیین، ج۱: ۸۸، گرچه در آن جا‌ نام‌ او محمد بـن عـمیر است.

۳۸٫ قس. ماهر جرار، «چهار متن کهن از‌ زیدیان‌ نخستین» در هفت آسمان، ش ۳۱‌، ص۹۷‌.

۳۹٫ اختیار‌ معرفه‌ الرجال‌، نمایه، ۶۵; نـجاشی، رجـال، ج۱: ۸-۲۹۷; ابـن‌ داوود‌ حلی، رجال، ۶۲; جامع الرواه، ج۱: ۱-۱۵۰; منتهی المقال ج۲: ۶-۲۳۴٫

۴۰٫ قس. ۷۶‌-۸۱‌ Die Prophetenbiographie,Jarrar,، ابن سعد می‌ گوید: «کان سـلیمان مـائلا‌ الیـ‌ علی بن ابی طالب](علیه‌ السلام‌)[» (طبقات، ۷: ۲۵۳); در حالی که ابن قتیبه او را در عداد شیعه شـمرده‌ اسـت‌ (المـعارف ۶۲۴). البته ما باید‌ قبل‌ از‌ آن که برچسب‌ ابن‌ قتیبه را تلقی به‌ قبول‌ کنیم، لحظه ای درنـگ کـنیم. بصره به هواداری از آرمان عثمان معروف بود و لذا‌ هرگونه‌ ترجیح دادن علی](علیه السلام)[، از‌ سـوی‌ مـتکلم و اخـباریِ‌ سنیِ‌ «افراطی‌»ای نظیر ابن قتیبه‌، نوعی تشیّع محسوب می شد. من فکر می کـنم کـه گفته ابن سعد قابل اعتمادتر‌ است‌ و من آن را تنها دالّ بر‌ موضع‌ یا‌ سلیقه‌ سـیاسی‌ سـلیمان مـی دانم‌، موضعی‌ که بعدها احمد بن حنبل نیز آن را اختیار کرد زمانی که علی](علیه السـلام)[ را‌ بـه‌ عنوان‌ چهارمین خلیفه راشد مطرح کرد.

_. Cf. R. Sellheim‌, &‌;quot‌;Prophet‌, Caliph‌ und‌ Geschichte. Die Muhammad-Biographie des Ibn Ishaq," in Oriens, 18-19 (1967), 38-42; Jarrar, Die Prophetenbiographie, 31 f.

۴۱٫ بنگرید به تحقیقات او در:

.Der‌ Islam, 62 (1985), 201-30, 66 (1989), 38-67, 69 (1992), 1-43

۴۲٫ قس. نیز بـا خـبری دربـاره صفین در بحارالانوار، ج۳۲: ۲-۶۰۱٫

۴۳٫ مطالب منسوب به ابان در این‌ منابع‌ بسیار زیادتر است ولی من گزینش خود را بـه مـعنای مـحدودتری از نوع سیره – مغازی منحصر کرده ام و برخی احادیث را که مستقیما به کار ایـن تـحقیق نمی آمدند‌، کنار‌ گذاشته ام.

۴۴٫ قس. ادّله موتسکی درباره صحّت مطالب عطاء در مصنف عبدالرزاق در:

Die Anfange der islamischen Jurisprudenz, 71-89.

۴۵٫ قس‌. ضمیمه‌ ۴٫

۴۶٫ طبقات، ج۴: ۴۳; مـن نـتوانستم‌ آن‌ را در مغازی واقدی بیابم. سلسله سند چنین است:

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۲۷)


]واقدی[ – علی بن عـیسی نـوفلی – ابان بن عثمان – معاویه بن عمار الدُهـنی (بـجای«الذهـبی» که‌ نادرست‌ است).

_. Cf. A. Noth in‌ collaboration‌ with L.I. Conrad, The Early Arabic Historical Tradition Princeton, 1994.

_. Cf. R. Fowler, Linguistic Criticism, Oxford, 1996, 44-56.

_. Cf. See, however, J. Wansbrough, The Sectarian Milieu. Content and Composition of Islamic Salvation‌ History‌, Oxford, 1978,

و ابوزید،«السیره النبویه سـیره شـعبیه» در مجله الفنون الشعبیه،۳۲-۳۳ (ژوئن-دسامبر۱۹۹۱) ۱۷-۳۶٫

۴۷٫ قس. نجاشی، رجال، ج۱: ۷۳-۷۹; صفدی، الوافی، ج۵: ۳۰۰; سیوطی، بغیه الوعات‌، ج۱: ۴۰۴‌; عـلی اکـبر‌ ضیائی در دائره المعارف الاسلامیه الکبری، ج۲ (۱۹۹۵): ۷-۴۶;

van Ess. Theologie und Gesellschaft, I, 334, II, 344 ff‌.

۴۸٫ آن دو عـبارت انـد از ابوبصیر کـوفی و ابـوحمزه ثـمالی، قس‌. ضمیمه‌ ۲٫

۴۹‌. فسوی، المعرفه و التاریخ، ج۲: ۱۶٫

۵۰٫ مـن خـبرهای منسوب به او را شمارش کرده ام: ۱۵ خبر توسط ‌‌ابن‌ هشام، ۵۵ خبر توسط طبری (بـخش سـیره)، ۱۸ خبر توسط واقدی، ۱۳ خبر‌ توسط‌ عـبدالرزاق‌ در بخش مغازی و ۵ خبر در بـخش جـهاد، و ۳۱ خبر توسط بلاذری; برای روایـات او در‌ مـنتخبات رسمی سنّی قس. مزّی، تحفه الاشراف، ج۵: ۱۰۷-۱۸۲٫

۵۱٫ درباره اسباب النزول‌ در احادیث سیره – مغازی‌ قـس‌.

J. Wansbrough, The Sectarian Milieu. 7, 11, 29

۵۲٫ قـس مثلا: بحارالانوار، ج۲۳: ۱۱۹، ج۲۸: ۴۱، ج۳۲: ۶۰۱، ج۳۸: ۱۰۲، ج۳۹: ۲۴۷، ج۴۳: ۹۸٫

۵۳٫ ابن سعد، طـبقات، ج۵: ۲۹۲; ابـن قـتیبه، المعارف، ۴۵۷‌; اشعری، مـقالات الاسـلامیین، ۱۰۹، ۱۲۰; ذهبی، میزان،۳: ۹۳-۹۷; در صفحه ۹۵ تـصریح شـده که او اباضی بود; ابن عبدالبّر در برابر این ادعا از او دفاع می کند، قس. تمهید‌ ج۲: ۲۶‌-۳۵٫

۵۴٫ اخـتیار مـعرفه الرجال، ۲۱۶ (ش۳۸۷); منتهی المقال ج۱: ۴، ۳۱۳-۳۱۴٫

_. Cf. M. Jarrar, "The Sira. Its Formative Elements and Its Transmission," in BUC public Lecture Series‌, April‌ ۱۹۹۳٫ ۱٫

_. Cf. Sellheim, "Prophet," 38 ff.

_. Amir-Moezzi, The Divine Guide in Early Shi’ism, 31 ff., 42.

_. Amir-Moezzi, The Divine Guide in Early‌ Shi‌’ism, 42; cf. as well U. Rubin, "Pre-Existence and Light. Aspects of the Concept of Nur Muhammad, " in IOS,

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۲۸)


۵ (۱۹۷۵), ۶۲-۱۱۸; idem, &quot‌;Prophets‌ Progenitors‌ in the Early Shia Tradition‌,&‌;quot‌; in JSAI, 1 (1979), 51 ff.

_. Amir-Moezzi, The Divine Guide in Early Shi’ism, 107.

_. Cf. Wansbrough, The Sectarian Milieu, 2-3.

۵۵‌. برای‌ جزئیات‌ و مـقایسه بـنگرید ضمیمه ۱، الف.

۵۶٫ Tubingen, 1930, 109‌-۲۱۱‌;Die legendare maghazi-Literatur,; بـرای تـوصیف عـلی](علیه السلام) [در منابع سـنی قس.

W. Sarasin, Das Bild ‘Alis bei der‌ Historikern‌ der‌ Sunna, Basel, 1907 (cited after Kornrumpf, "Untersuchungen,&‌;quot; 262).

_. H. Laoust, "Le role de ‘Ali dans la sira Chiite," in Revue des‌ Etudes‌ islamiques‌, ۳۰ (۱۹۶۳), ۷-۲۶٫

۵۷٫ بنگرید ص۱۰۷ همین مقاله.

۵۸٫ بنگرید ضمیمه‌ ۱، ب ۵، ۶، ۷٫

۵۹‌. بنگرید ضمیمه ۱: ب ش ۸٫

۶۰٫ بنگرید ضمیمه ۱، ب، ۱۱٫

۶۱٫ قس. اعلام الوری، ۵۴-۵۵ و بحارالانوار ج۲۰: ۹۵-۹۷‌ را‌ با‌ مـغازی واقـدی، ج۱، ۱۷۲ـ۱۷۴; طبقات ابنسعد ج۲، ۲۷-۲۸; انساب بلاذری ج۱: ۳۷۳; دلائل‌ بیهقی‌، ج۳: ۳۱۲‌ و قـس.

M. Lecker, Muslims, Jews and Pagans. Studies in Early Islamic Medina, Leiden, 1995, 38‌-۴۱‌.

۶۲‌. بـنگرید ضـمیمه ۱، ب، ۱۵٫

۶۳٫ بـرای بـحث از آن خبرهای ابان کـه از دیـگر آثار‌ سیره‌ جدایند یا این که یا در آنها ذکر نشده و یا سنتی اختصاصا شیعی‌ را‌ نشان‌ مـی دهـند، قـس. ضمیمه ۱، ب، و بنگرید ضمیمه ۴ را برای بقیه احادیث.

۶۴٫ بـنگرید الذریـعه، ج۱۹‌: ۴۷‌-۴۸ و ج۲۱; ۲۸۹-۲۹۱٫

۶۵٫ بـنگرید ص۱۰۵ از هـمین مـقاله.

۶۶٫ فـهرست، طوسی‌ ۲۰‌-۲۲‌، منتهی المقال، ج۱: ۳۱۹-۳۲۱; الذریعه، ج۲۱: ۲۸۹٫

۶۷٫ درباره تقسیم کتاب ها و سندشان بنگرید: ۲۹‌-۴۳‌ Die Prophetenbiographie,Jarrar,. طوسی در عداد کتابهای برقی اینها را آورده: کتاب‌ التاریخ‌، کتاب‌ خلق السماوات و الارض، کتاب بدء خلق ابلیس و الجنّ، کتاب مـغازی النبی و کتاب بنات النبی و ازواجه‌. پدر‌ برقی‌، محمد، نویسنده کتاب المبتدأ است، قس کلبرگ، کتابخانه ابن طاووس، ص۴۳۳ (ش۴۱۱‌); بیشتر‌ خبرهای او را می توان در بحارالانوار یافت.

۶۸٫ فهرست طوسی، ۴-۶ (کتاب السیره); منتهی المقال ج۱: ۱۹۴‌-۱۹۶‌، الذریعه ج۲۱: ۲۸۹ ; بـرای

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۲۹)


مـغازی او قس. کلبرگ، کتابخانه ابن طاووس، ص۵۶۸‌ (ش۶۱۱‌) و بنگرید به ضمیمه ۱، ب، ۶٫

۶۹٫ فهرست طوسی، ۸۹‌; رجال‌ نجاشی‌، ج۲: ۸۶-۸۷; منتهی المقال، ج۴: ۳۲۴-۳۲۵٫

۷۰‌. الذریعه‌، ج۴: ۳۰۳-۳۰۵٫

۷۱٫ قس. ماهر جرار، «تفسیر ابوالجارود»، آیینه پژوهش، ش۹۵٫

۷۲٫ قس‌. کلبرگ‌، کتابخانه ابن طاووس، ص۳۸۰ (ش۳۳۰‌).

۷۳‌. طبرسی، اعـلام‌، ۱۲‌ (= تـفسیر‌ قمی، ج۱: ۳۷۵)، ۳۶-۳۷ (در تفسیر‌ نیست‌)، ۳۹-۴۰ (= تفسیر قمی، ج۱: ۳۸۱)، ۴۸ (در تفسیر نیست)، ۵۶-۶۰ (= تفسیر‌ قمی‌، ج۱، ۳۷۱) ۶۹-۷۲٫

۷۴٫ بنگرید ص۱۰۵‌ همین مقاله.

۷۵٫ قس‌. ماهر‌ جرار، «تفسیر ابوالجارود» آیینه پژوهش‌ ش۹۵‌.

۷۶٫ تفسیر قمی، ج۱: ۱۵۳-۱۵۴; این در تـفسیر طـبری، ج۵: ۱۲۴-۱۲۶ ذکر نشده‌ است‌.

۷۷٫ سیره ابـن هـشام، ج۲: ۲۱۵‌; مغازی‌ واقدی‌، ۴۴۳، ۴۶۷، ۴۷۰‌، ۴۸۴‌، ۴۹۰٫

۷۸٫ طبقات ابن‌ سعد‌، ج۱: ۳۰۶٫

۷۹٫ قس. ضمیمه ۱، ب، ۸٫

۸۰٫ تفسیر قمی، ج۲: ۴۳۵-۴۳۹٫

_. M.J. Kister, " On the‌ Papyrus‌ of Wahb b. Munabbih," in‌ BSOAS‌, ۳۷ (۱۹۷۴‌), ۵۶۰‌-۶۴‌.

۸۱٫ قس تفسیر طبری‌، ج۳۰، ۱۷۵-۱۷۷٫

۸۲٫ ارشاد مفید، ۶۰، ۸۶; و قس. .Laoust, "Le role de‌ ‘Ali‌," 18

۸۳٫ بنگرید ص۲-۱۰۱‌ از‌ همین‌ مقاله‌.

_. Cf‌. Wansbrough, The Sectarian‌ Milieu‌, ۱ ff., 46, 85-90, and chapter 4 "Epistemology".

_. Cf. Jarrar, "The‌ Sira‌,&‌;quot; 2-3.

_. Cf. Amir-Moezzi, The Divine Guide‌ in‌ Early‌ Shiism‌, ۲۹‌ ff‌.

۸۴٫ قس. ص۱۱۰ و یادداشت ۶۸ از همین مقاله.

_. Amir-Moezzi, The Divine Guide in Early Shiism, Chap. 3.

۸۵٫ برای اطـلاعات شـرح حالی درباره نامهای راویـان بـنگرید ضمیمه‌ ۲٫

۸۶٫ تفسیر قمی، ج۱: ۳۲۹; بحارالانوار، ج۱۱: ۳۳۷٫

_. The Meaning of the Glorious Koran, trans. M.M. Pickthall, New York/Ontario, 168.

۸۷٫ ابن سلّام، لغه القبائل الوارده فی القرآن، ۱۳۴٫

۸۸٫ طبری‌، جامع‌ البیان، ج۱۲: ۳۱٫

۸۹٫ شقی را نباید مستقیما به معنای «مقدر به ورود در جهنم» فهم کرد: در صدر اسلام، به ویژه در محافل ضد جـبری، شـقی معمولا به‌ معنای‌ «بد شانس» یا «بدبخت» فهمیده

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۳۰)


می شد، قس.

J. van Ess, Zwischen Hadit und Theologie, Berlin, 1975, 26 ff.;

باید به خاطر داشت که‌ ابن‌ اسحاق متهم بود به این‌ که‌ مدافع اختیار(قَدَری) است.

۹۰٫ تاریخ طبری، ج۱: ۱۸۴٫

۹۱٫ قـس. جـامع البیان، ج۱۲: ۳۰-۳۳; مـجمع البیان، ج۱۱: ۱۵۸، ۱۶۴-۱۶۸٫

۹۲٫ بحارالانوار، ج۱۲‌: ۱۲۸‌.

۹۳٫ تاریخ طبری، ج۱: ۲۷۲‌-۲۷۴‌; جامع البیان، ج۲۳: ۵۱-۵۷، عمدتاً ۵۴-۵۵٫

_. Cf. W.M. Watt, " Ishak," in EI2, IV, 109-10.

۹۴٫ بحارالانوار، ج۱۲: ۱۳۰٫

۹۵٫ همان، ج۱۲: ۲۵۶-۲۶۱، به‌ ویژه‌ ۲۶۰٫

۹۶٫ همان، ج۱۳: ۴۰۰٫

۹۷٫ قس. بصائر الدرجات صفار، ۳۳۵-۳۵۴; الکـافی کلینی، ج۱، ۲۲۷-۲۲۸٫

۹۸٫ بحارالانوار، ج۱۴: ۷۴٫

_. The Meaning of the Glorious Koran, 308.

۹۹٫ برای دیدگاه‌ شیعی‌ قس.

R. Paret‌, "Das islamische Bilderverbot und die Schia," in Rudi Paret. Schriften zum Islam, ed‌. J. van Ess, Stuttgart, 1981, 226-37.

۱۰۰٫ بحارالانوار، ج۱۴: ۱۱۵-۱۱۶‌.

_. Asaph‌ b. Berechiah‌, cf. The Jewish Encyclopedia, New York/London, 1902, I, 162.

۱۰۱٫ بحارالانوار، ج۱۴: ۲۱۴٫

۱۰۲٫ همان، ج۱۴: ۲۷۰‌.

‌‌۱۰۳‌. همان، ج۱۴: ۳۷۱٫

۱۰۴٫ قـس. مـقالات الاسـلامین، ۲۰۰-۲۰۱، ۵۵۵-۵۵۶; خیاط، کتاب‌ الانتصار‌،۶۵‌.

۱۰۵٫ کمال الدین، ۱۹۸; بحارالانوار، ج۱۵: ۲۰۶، ج۲۰: ۲۴۷; اعلام الوری، ۶۹; قمی این خبر‌ را در تفسیر (ج ۲: ۱۶۶) در ضمن روایت طولانی تری درباره بـنوقریظه، ‌ ‌بـدون ذکر‌ سلسله سندش، نقل کرده‌ است‌.

۱۰۶٫ برخی کلمات که در این پیشگویی بدان گـونه کـه ابـان و واقدی آن را آورده اند، ذکر شده، در پیشگویی ابن هیّبان وجود دارد، وی یهودی دیگری از شام بود که‌ سالیانی قـبل از اسلام در میان بنوقریظه ساکن شد، قس. مثلا: ابن بکیر در دلائل النبوه بیهقی، ج۲: ۸۰-۸۱; سیره ابـن هشام، ج۱: ۲۱۳-۲۱۴; طبقات ابن سـعد، ج۱، ۱۶۰-۱۶۱٫

۱۰۷٫ کـتاب‌ المغازی‌، ج۲: ۵۱۶٫

۱۰۸٫ طبقات ابن سعد، ج۳: ۴۴۳-۴۴۵٫

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۳۱)


۱۰۹٫ کتاب المغازی، ج۲: ۵۰۱-۵۰۲٫

۱۱۰٫ در منابع دیگر نیز آمده که کعب تلاش بی حاصلی کرد تا بنوقریظه را به ایمان آوردن‌ به‌ محمد](صلی الله علیه وآله) [متقاعد کند.

۱۱۱٫ الف) بحارالانوار، ج۱۵: ۲۵۷-۲۵۹ ب) کمال الدین، ۱۹۶-۱۹۸; بـحارالانوار، ج۱۵: ۲۶۹-۲۷۰٫

۱۱۲٫ ج) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب‌ ج۱: ۲۸‌-۲۹; بحارالانوار، ج۱۵: ۲۷۲-۲۷۳٫

_. Cf. H. Birkeland, The Legend of the Opening of Muhammad’s Breast, Uppsala, 1955; Jarrar, Die Prophetenbiographie, 188-95; cf. now U. Rubin, The Eye of the‌ Beholder‌: The‌ Life of Muhammad as Viewed‌ by‌ the‌ Early Muslims, Princeton, 1995, 59-75.

۱۱۳٫ بحارالانوار، ج۱۸: ۱۸۹٫

۱۱۴٫ همان، ج۱۶: ۱۳۲٫

۱۱۵٫ قس. مناقب آل ابی طالب، ج۱: ۲۳۱‌-۲۳۲‌.

۱۱۶‌. قس. بحارالانوار، ج۱۸: ۲۶۶، ۲۷۸-۲۸۲٫

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۳۲)


۱۱۷٫ همان‌، ج۱۸‌: ۲۱۳٫

۱۱۸٫ تفسیر قمی، ج۲: ۲۰۶ (وی این دو آیه را به عنوان دلیل بر بداء ذکر می کند).

۱۱۹‌. تفسیر‌ طبری‌، ج۲۷: ۷-۸٫

۱۲۰٫ قـس. ص۱۱۳ در مـتن اصلی این مقاله.

۱۲۱‌. بحارالانوار، ج۱۸: ۴۰۵٫

۱۲۲٫ من نتوانستم بفهمم که معراج دوم چه زمانی رخ داده است.

۱۲۳٫ درباره اهمیت‌ ویژه‌ لیله‌ القدر نزد شیعه، قس کافی کلینی (اصول) ج۱: ۲۵۰-۲۵۲٫

۱۲۴٫ قس‌. ضمیمه‌ ۱، ب، ش. ۳٫

۱۲۵٫ بحارالانوار، ج۱۸: ۳۴۱٫

۱۲۶٫ خصال ابن بابویه، ۴۹۱-۴۹۲; بـحارالانوار، ج۲۲: ۱۰۲ (در هـر دو‌ منبع‌ به‌ جای القوافل، القواقل بخوانید).

۱۲۷٫ کعِدّه نقباء موسی.

۱۲۸٫ درباره احادیث مختلف‌ شیعی‌ راجع‌ به نخستین اجتماع عقبه، قس نیز: تفسیر قمی، ج۱: ۲۷۱-۲۷۳; اعلام الوری، ۵۹-۶۰‌، بحارالانوار‌، ج۱۹‌: ۸-۱۶٫

۱۲۹٫ سیره ابنهشام، ج۱: ۴۳۱-۴۳۳; طبقات ابن سـعد، ج۱: ۲۱۹-۲۲۰; انـساب الاشراف، ج۱: ۲۳۹‌; دلائل‌ النبوه، ج۲: ۴۳۰-۴۴۱٫

۱۳۰٫ قس. منتهی المقال، ج۲: ۱۰۰٫

۱۳۱٫ بحارالانوار، ج۱۹: ۲۹۸-۳۰۰‌.

۱۳۲‌. درباره‌ وی بنگرید:

S. Leder, Das Korpus al-Haitam ibn ‘Adi, Frankfurt a.M., 1991, 141-96; idem‌, &‌;quot;Features of the Novel in Early Historiography," in Oriens, 32‌ (۱۹۹۰‌), ۷۲‌-۱۰۴٫

_. GAS, I, 31 f.

_. Cf. Jarrar, Die Prophetenbiographie, 24-27; see now idem, "Sira‌, Mashahid‌ and Maghazi," 23-27.

۱۳۳٫ کمال الدین، ۶۷۱-۶۷۲، بحارالانوار‌، ج۱۹‌: ۳۰۵‌.

۱۳۴٫ بحارالانوار، ج۲۰: ۷۰-۷۱; قس. با اسناد دیگری که به ابان – نعمان رازی – جعفر‌ صادق]‌(علیه‌ السلام)[، می رسد در بحارالانوار، ج۲۰: ۱۰۷٫

_. Cf. Laoust, "Le‌ role‌ de Ali," 11.

۱۳۵٫ قس. مـثلا سـیره ابـنهشام ج۲: ۸۲; طبقات ابنسعد، ج۲: ۴۲; دلائل النبوه‌، ج۳: ۲۵۸‌-۲۶۶٫

۱۳۶٫ طبقات ابـن سـعد، ج۳: ۵۷۴; مـعارف ابن قتیبه، ۳۰۷; منتهی المقال‌، ج۲: ۲۰۹‌-۲۱۲٫

۱۳۷٫ دلائل النبوه، ج۳: ۲۳۶-۲۳۷٫

۱۳۸‌. قس‌. متن‌ اصلی بالا ص۱۰۶ و یادداشت ۴۶٫

۱۳۹٫ دلائل‌ النبوه‌، ج۳: ۲۳۵٫

۱۴۰٫ طبرسی معمولا می گوید که از «کتاب ابان» رونویسی می کـند‌ و سـلسله‌ سـند خود را نمی آورد‌.

۱۴۱‌. اعلام الوری‌، ۱۰۰‌-۱۰۱‌; بحارالانوار، ج۲۱: ۲۲٫

۱۴۲٫ برخی منابع‌ مـی‌ گـویند که بنوبکر، هم پیمانان قریش، بودند که به این حمله دست‌ زدند‌.

۱۴۳٫ مناقب آل ابی طالب، ج۱: ۲۰۶‌-۲۰۸; بحارالانوار، ج۲۱: ۱۲۶‌.

۱۴۴‌. بحارالانوار ج۲۱: ۱۷۶٫

۱۴۵٫ اعلام‌ الوریـ‌، ۳۶۵-۳۶۶; بـحارالانوار، ج۲۱: ۳۶۵٫

۱۴۶٫ قـس. مثلا: سیره ابنهشام ج۲: ۵۶۷-۵۶۸; طبقات‌ ابنسعد‌ ج۱: ۳۱۰-۳۱۱; تاریخ یعقوبی ج۲: ۷۹‌.

۱۴۷‌. سیره‌ ابنهشام، ج۲: ۵۶۸-۵۶۹‌; طـبقات‌ ابنسعد، ج۱: ۳۱۰-۳۱۲; دلائل‌ النبوه‌، ج۵: ۳۱۸-۳۲۰٫

۱۴۸٫ تاریخ طبری، ج۳: ۱۴۴٫

۱۴۹٫ ابن حجر، فتح الباری، ج۸: ۳۹۰; دلائل النبوه‌، ج۵: ۳۲۰‌.

۱۵۰٫ سیره ابن هشام، ج۲: ۱۸۴-۱۸۶‌; مغازی‌ واقدی، ج۱: ۳۴۶‌-۳۴۸‌; طبقات‌ ابن سعد، ج۲: ۵۱-۵۳‌; دلائل النـبوه، ج۳: ۳۳۸-۳۴۰٫

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۳۳)


کـتابنامه

آغـابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ۲۴ مجلد، تهران ۱۳۶۰‌.

ابن‌ ابی الحدید، عبدالحمید بـن هـبه الله‌، شرح‌ نهج‌ البلاغه‌، ویراسته‌ محمد ابوالفضل ابراهیم‌، ج۴، قاهره‌ ۱۹۶۵٫

ابن ابی الرجال، احمدبن صالح، مطلع البـدور و مـجمع البـحور، نسخه خطی قاهره، دارالکتب، ش ۴۳۲۲٫

ابن‌ بابویه‌ قمی‌، محمد بن علی، علل الشـرائع، ویـراسته مـحمدصادق‌ آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌ ۱۹۶۳‌.

ــــــــــــــ‌، محمد بن علی، کمال الدین و اتمام النعمه، ویراسته علی اکبر غفاری، قـم، ۱۴۰۵/۱۹۸۴٫

ــــــــــــــ، مـحمد بـن علی، الخصال، ویراسته علی اکبر غفاری، قم ۱۴۰۳٫

ابن داوود‌ حلی، حسن بن علی، رجال، تـهران ۱۳۴۲٫

ابـن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح البخاری، مجلدات ۸-۱۰، قاهره ۱۳۷۸/۱۹۵۹٫

ــــــــــــــ، احمد بـن عـلی، لسـان المیزان، ۶ مجلد، حیدرآباد‌، ۱۹۱۱‌/۱۳۲۹- ۱۹۱۳/۱۳۳۱٫

ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبری ]الکبیر[، ۹ مجلد، بیروت، ۱۹۵۶-۱۹۵۷٫

ابن سـلام، ابـوعبید القاسم، لغات القبائل الوارده فی القرآن، ویراسته عبدالحمید السید طلب، کویت ۱۹۸۵‌.

ابن‌ شهر آشـوب، مـحمد بـن علی، مناقب آل ابی طالب، ۴ مجلد، قم ۱۳۷۹٫

ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، التمهید لما فی المـوطأ مـن المعانی‌ و الاسانید‌، ج۲، ربط ۱۹۷۰٫

ابن عساکر، علی‌ بن‌ حسن، تاریخ مدینه دمشق، ویـراسته مـحب الدیـن عمر امروی، ج۴۱، دمشق ۱۴۱۷/۱۹۹۶; ترجمه الزهری، ویراسته شکرالله بن نعمه الله القوجانی، بیروت، ۱۴۰۲/۱۹۸۲‌.

ابن‌ قتیبه، دینوری، عـبدالله بـن‌ مـسلم‌، المعارف، ویراسته ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۹۲٫

ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، ویراسته مـصطفی سـقّا، ابراهیم ابیاری و عبدالحافظ شلبی، ۴ مجلد، چاپ مجدد، بیروت بی تا.

ابوزرعه، عبدالرحمن بن عمرو، تاریخ، ویـراسته‌ شـکرالله‌ بن نعمه الله القوجانی، ۲ مجلد، دمشق ۱۹۸۰٫

ابوزید، نصرحامد، «السیره النبویه سیره شعبیه»، مـجله الفـنون الشعبیه،۳۲-۳۳ (ژوئن-دسامبر۱۹۹۱)، ۱۷-۳۶٫

اردبیلی، محمد بن علی، جـامع الرواه و ازاحـه‌ الاشـتباهات‌ عن الطرق‌ و الاسناد، ۲ مجلد، تهران ۱۳۳۴٫

اشعری، عـلی بـن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ویراسته هلموت ریتر، ویسبادن ۱۹۶۳‌.

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۳۴)


بجنوردی، کاظم موسوی، دائره المـعارف بـزرگ اسلامی، ۵ مجلد، تهران ۱۳۶۷/۱۹۸۸‌ – ۱۳۷۲‌/۱۹۹۳‌ ; ویراست عـربی، دائره المـعارف الاسلامیه الکـبری، ۲ مـجلد، تـهران، ۱۳۷۰/۱۹۹۱ – ۱۳۷۴/۱۹۹۵٫

بلاذری، احمد بن یحیی، انساب ‌‌الاشـراف‌، ج۱، ویـراسته محمد حمید الله، قاهره ۱۹۵۹٫

بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه و معرفه‌ احوال‌ صاحب‌ الشـریعه، ویـراسته عبدالمعطی قلعجی، ۷ مجلد، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵٫

التستری، مـحمد تقی، قاموس الرجال، ۸ مـجلد، تـهران‌ ۱۳۷۹٫

الجاحظ، عمروبن بحر، البیان و التـبیین، تـحقیق عبدالسلام محمد هارون، ۴ مجلد، قاهره، ۱۳۸۸‌/۱۹۶۸٫

جرّار، ماهر، «تفسیر‌ ابوالجارود‌»، ترجمه محمد کاظم رحـمتی، آیـینه پژوهش، ش ۹۵٫

ــــــــــــــ، «چهار متن کهن از زیـدیان نـخستین»، تـرجمه سید علی مـوسوی نـژاد، هفت آسمان، ش ۳۱٫

الجزائری، نـعمه الله بـن عبدالله، النورالمبین فی قصص الانبیاء‌، بیروت، ۱۹۷۸٫

حائری مازندرانی، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فـی احـوال الرجال، ۷ مجلد، قم ۱۹۹۵٫

خطیب بغدادی، احـمد بـن علی، تـاریخ بـغداد، ۱۴ مـجلد، قاهره ۱۳۴۹/۱۹۳۱٫

خویی، ابوالقاسم مـوسوی، معجم‌ رجال‌ الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، ۲۳ مجلد، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳٫

خیاط معتزلی، عبدالرحیم بن محمد، کتاب الانتصار و الردّ عـلی ابـن الراوندی الملحد، ویراسته هنریک ساموئل نـوبری، قـاهره ۱۳۱۴/۱۹۲۵٫

ذهـبی، مـحمد‌ بـن‌ احمد، میزان الاعـتدال فـی نقد الرجال، ویراسته علی محمد بجاوی، ۴ مجلد، قاهره ۱۹۶۵٫

سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، نقله الی العربیه مـحمود فـهمی حـجازی و راجعه عرفه مصطفی و سعید عبدالرحیم‌، نشر‌ مـکتبه آیـه الله العـظمی المـرعشی النـجفی، قـم، الثانیه ۱۴۱۲٫

سیوطی، جلال الدین عبدالرحمان، بغیه الوعاه فی طبقات اللغویین و النحاه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ۲ مجلد، قاهره ۱۳۸۴/۱۹۶۴ – ۱۳۸۵/۱۹۶۵‌.

شهرستانی‌، محمد‌ بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت‌ ۱۹۸۱‌.

شیخ‌ مفید، مـحمد بن محمد، الارشاد، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹٫

صفار قمی، محمد بن حسن، بصائرالدرجات الکبری فی فضائل آل محمد، تحقیق میرزا‌ محسن‌ کوچه‌ باغی، تبریز ۱۹۶۱٫

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۳۵)


طبرسی، فضل بن حسن، اعلام‌ الوری‌ فی اعلام الهدی، نـجف ۱۹۷۰٫

ــــــــــــــ، مـجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱-۳۰ در ۶ مجلد، بیروت ۱۹۶۱٫

طبری، محمد بن‌ جریر‌، تاریخ‌ الرسل و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۱ مجلد، قاهره ۹-۱۹۶۸‌.

عقیلی، ابوجعفر محمد بن عمر، کتاب الضعفاء الکبیر، تحقیق عـبدالمعطی قـلعجی، ج۱، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴٫

فسوی، یعقوب بن سفیان‌، المعرفه‌ و التاریخ‌، تحقیق اکرم ضیاء العمری، ۳ مجلد، بغداد، ۶-۱۹۷۴٫

قمی، ابوالقاسم علی بن‌ محمد‌، کفایه الاثر فی النص عـلی الائمـه الاثنی عشر، تحقیق عبداللطیف حـسینی کـوه کمری، قم ۱۹۸۱٫

قمی‌، علی‌ بن‌ ابراهیم، تفسیر، تحقیق سید طیب موسوی جزائری، ۲ مجلد، بیروت، ۱۴۱۱/۱۹۹۱٫

الکشی‌، محمدبن‌ عمر‌،اختیار معرفه الرجال، گزیده ابوجعفر محمد بـن حـسن طوسی، تحقیق حسن مـصطفوی، مـشهد، ۱۳۴۸‌.

کلبرگ‌، اتان‌، «الاصول الاربعمئه»، ترجمه محمد کاظم رحمتی، علوم حدیث، ش ۱۷٫

ــــــــــــــ، کتابخانه ابن طاووس و احوال‌ و آثار‌ او، ترجمه سید علی قرائی و رسول جعفریان، کتابخانه آیه الله العظمی مرعشی نجفی‌، قم‌ ۱۳۷۱‌.

کلینی، محمد بـن یـعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ۸ مجلد، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵٫

مجلسی‌، محمدباقر‌، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ۱۰۴ مجلد در CD، قم، ۱۹۹۵٫

ناشی‌ (مجهول‌)، عبدالله‌ بن محمد، مسائل الامامه، تحقیق فان اس، بیروت ۱۹۷۱٫

نجاشی، احمد بن عـلی، رجـال، تحقیق‌ مـحمد‌ جواد نائینی، ۲ مجلد، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸٫

نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه‌، تحقیق‌ هلموت‌ ریتر، بیروت، ۱۹۸۴٫

واقدی، محمد بـن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارزدن جونز، ۳ مجلد، لندن، ۱۹۶۶‌.

یاقوت‌ بن‌ عـبدالله رومـی، مـعجم البلدان، ۵ مجلد، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹٫

ــــــــــــــ، معجم الادباء = ارشاد‌ الاریب‌ الی معرفه الادیب، تحقیق احسان عباس، ۷ مجلد، بیروت ۱۹۹۳٫

یعقوبی، احمد بـن ‌ ‌ابـی یعقوب، تاریخ، ۲ مجلد‌، بیروت‌ ۱۹۶۰٫

,ilA’ dammahuM ,izzeoM-rimA fo ecruoS ehT .msiihS ylraE ni ediuG‌ eniviD‌ ehT ,malsI ni msiciretosE.4991 ,ynablA ,thgiertS‌ .D .snart‌

,

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۳۶)


sirraH‌ ,dnalekriBtsaerB s’dammahuM fo gninepO eht fo dnegeL‌ ehT‌.۵۵۹۱ .alasppU ,

,warGcM derF ,rennoD ,stseuqnoC cimalsI ylraE ehT.1891 ,notecnirP

,fesoJ ,ssE‌ nav‌ eniE .arhcsdiH trednuhrhaJ .3 dnu .2 mi‌ tfahcslleseG‌ dnu eigoloehT‌ ,malsI‌ nehurf‌ mi snekneD nesoigiler sed ethcihcseG .kroY‌ weN‌/nilreB ,II dna I .slov.69-1991

,_______ rehcsinaitanitsedarp gnuhetstnE ruZ neidutS .eigoloehT dnu‌ tidaH‌ nehcsiwZ ,negnurefeilrebU.5791 ,nilreB

rerhi emelborP‌ :netiihcS senie thciS red‌ sua‌ aihcS-reflowZ eiD&quot‌; ,.A ,irutalaF‌ ni ",gnuhcusretnU ,leksaC renreW tfirhcstseF.95-36 ,8691 ,nedieL ,farG niwrE‌ .de‌

,regoR ,relwoF ,msicitirC citsiugniL.6991‌ ,drofxO2‌

,naitsabeS‌ ,rehtnuG jaraF-l ubA‌ sed‌ "niyyibilaT-ta‌ litaqaM‌" ned uz negnuhcusretnunelleuQ ,)769/653 .tseg( inahafsI-la.1991 ,miehsedliH

ni &‌;quot‌;,nairatceS emoceB aihS ylraE eht did‌ woH‌&quot‌; ,.M.H ,nosgdoH‌ naciremA‌ eht fo lanruoJ ,yteicoS‌ latneirO.31-1 ,)5991( 57

,rehaM ,rarraJ ruz gartieB niE .neinapS nehcsimalsi mi eihpargoibnetehorP eiD ,ethcihcsegsnoitkadeR‌ dnu‌ sgnurefeilrebU.9891 ,nreB/trufknarF

ni &‌;quot‌;,tpircsunaM‌ etidyaZ‌ ylraE‌ na no sthgiL‌ emoS‌ " ,_______ ,neidutS ehcsitaisA 2/74.79-972 ,)3991(

" ,_______ariS ehTni ",noissimsnarT stI‌ dna‌ stnemelE‌ evitamroF stI . erutceL cilbup CUB ,seireS.sserp‌ ni‌ ,۳۹۹۱‌ lirpA‌

&‌;quot‌; ,_______dihahsaM ,ariS dna :izahgaM fo yhpargoiB eht fo tnempoleveD dna siseneG ehT ni ",dammahuM ,malsI ylraE dna ytiuqitnA etaL ni seidutS .I ecnerwaL .de ,III .lov‌.sserp ni ,44-1 ,.J.N ,notecnirP ,noremaC lirevA dna darnoC

,aidepolcycnE hsiweJ ehT.2091 ,nodnoL/kroY weN ,I .lov

,segroeG fiaR ,yruohK .32 barA dieH RSP surypaP regrebledieH reD ,hibbanuM .b bhaW ,srethciD sed‌ kreW‌ dnu nebeL.2791 ,nedabseiW

ni ",hibbanuM .b bhaW fo surypaP nO" ,.J.M ,retsiK dna latneirO fo loohcS eht fo nitelluB ,seidutS nacirfA.46-065 ,)4791( 73

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۳۷)


netiihcS‌ ned‌ ieb smalsI nehurf sed dnu silA’ dliB muz negnuhcusretnU" ,.J .H ,fpmurnroKmed hcan( agalaB-la ghaN ni ",)idaR-ra firaS sedmalsI‌ reD‌.۸۹-۲۶۲ ,۳۶-۱ ,)۹۶۹۱( ۵۴‌ ,

ni‌ ",etiihc aris al snad ilA’ ed elor eL" ,.H ,tsuoaL ,seuqimalsI sedutE sed euveR 03.62-7_,)3691(

,leahciM ,rekceL ,anideM cimalsI‌ ylraE‌ ni seidutS .snagaP dna‌ sweJ‌ ,smilsuM.5991_,nedieL

,nafetS ,redeLtrufknarF ,idA’ nbi matiaH-la suproK saD.1991 ,.M.a

ni ",yhpargoirotsiH ylraE ni levoN eht fo serutaeF" ,_______ ,sneirO.401-27 ,)0991( 23

,naroK‌ suoirolG‌ eht fo gninaeM ehT.d.n ,oiratnO/kroY weN ,llahtkciP .M.M .snart

,niessoH ,isserradoM ,malsI eti’ihS fo doireP evitamrof eht ni noitadilosnoC dna sisirC.3991 ,notecnirP

,dlaraH ,ikztoM sib akkeM ni gnulkciwtnE‌ erhI‌ .znedurpsiruJ nehcsimalsi‌ red egnafnA eiD.1991 ,tragttutS ,strednuhrhaJ .8/.2 sed ettiM ruz

,darnoC .I ecnerwaL htiw noitaroballoc ni ,thcerblA ,htoN lacirotsiH‌ cibarA ylraE ehT ,noitidarT.4991 ,notecnirP ,rennoB .M .snart

,znieH-lraK ,supmaP‌ dammahuM‌ sed‌ rawna-la rahiB eidapolkyznE ehcsigoloeht eiD ,isilgaM-la riqaB.0791 ,nnoB fo ytisrevinU ,siseht D.hP

ni &‌;‌‌quot‌;,aihcS eid dnu tobrevredliB ehcsimalsi saD" ,iduR ,teraP muz netfirhcS .teraP‌ iduR‌ ,malsI‌.۱۸۹۱ ,tragttutS ,ssE nav fesoJ .de

,_______ ,rutaretiL-izahgam eradnegel eiD.0391 ,negnibuT

",dammahuM‌ ruN fo tpecnoc eht fo stcepsA .thgiL dna ecnetsixE-erP" ,irU‌ ,nibuR learsI ni ,seidutS‌ latneirO‌.۸۱۱-۲۶ ,)۵۷۹۱( ۵

ni ",noitidarT a’ihS ylraE eht ni srotinegorP dna stehporP" ,_______ ni seidutS melasureJ ,malsI dna cibarA.56-14 ,)9791( 1

,_______ ylraE eht yb deweiV sa dammahuM‌ fo efiL ehT :redloheB eht fo eyE ehT ,smilsuM.5991 ,notecnirP

red negnurefeilrebU nehcildnum redo ,nehciltfirhcs red egarF eiD" ,.G ,releohcS ni ",malsI nehurf mi netfahcsnessiW ,malsI reD‌.۰۳‌-۱۰۲ ,)۵۸۹۱( ۲۶

ni ",tidaH dnu aroT ehcildnuM" ,_______ ,malsI reD.76-83 ,)9891( 66

ni ",nehciltnefforeV dnu nebierhcS" ,_______ ,malsI reD.34-1 ,)2991‌( ۹۶‌

",

هفت آسمان » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۲ (صفحه ۲۳۸)


qahsI nbI sed eihpargoiB-dammahuM eiD .ethcihcseG dnu hpilaC ,tehporP" ,.R ,miehlleS ni ,sneirO.19-33 ,)7691( 91-81

,nhoJ ,hguorbsnaW noitavlaS cimalsI fo noitisopmoC dna‌ tnetnoC‌ .ueiliM nairatceS ehT ,yrotsiH.8791 ,drofxO

[۱]. sira-maghazi-genre

[۲]. genre

[۳]. رِقاق یا رقائق جمع رقیق است و در مجامع حدیثی کـتابی بـا عـنوان کتاب الرقاق/ الرقائق وجود دارد و مراد از‌ آن‌ سخنانی‌ است که به خاطر اشتمالشان‌ بر‌ موعظه‌ و تـذکر دل را نرم می کنند. بنگرید به: قسطلانی، ابوالعباس، ارشاد الساری لشرح صحیح البخاری، (دارالفـکر ۱۴۲۱) ج۱۳، ص۴۸۱; عینی، بدرالدین‌، عمده‌ القـاری‌ شـرح صحیح البخاری، (دارالفکر ۱۴۲۲) ج۱۵، ص۴۹۶; عسقلانی‌، ابن‌ حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری (مکتبه العصریه ۱۴۲۶) ج۱۳، ص۷۶۹۴٫ ـ م.

[۴]. این کتاب اخیراً به کوشش آقای رسول جعفریان‌ بازسازی‌ شده‌ است: ابان بن عثمان الاحمر، المبعث و المغازی و الوفـاه و السقیفه و الردّه‌، مکتب الاعلام الاسلامی قم، ۱۴۱۷/۱۳۷۵٫ ـ م .

[۵]. رجال النجاشی (چاپ موسسه النشر الاسلامی) ص۱۳(ش۸): «له کتاب حسن کبیر یجمع‌ المبتدأ‌ و المغازی‌ و الوفاه و الرّده»; الفهرست (چاپ نشر الفقاهه) ص۵۹(ش۶۲): «کتابه الذی یجمع‌ المبدأ‌ و المبعث و المغازی و الوفاه و السقیفه و الرده». ـ م.

[۶]. hypomnemata

[۷]. G. Schoeler

[۸]. fabula

[۹]. narrative discourse

[۱۰]. habitualization

[۱۱]. narrative genres

[۱۲‌]. sujet‌

[۱۳‌]. R. Sellheim

[۱۴]. Rudi Part

[۱۵]. Henri Laoust

[۱۶]. M. Kister

[۱۷]. الارشاد ج ۱/ ۱۱۳‌، «و یـقال‌ انـها‌ کانت تسمی بغزوه السلسله».ـ م.

[۱۸]. J. Wansbrough

[۱۹]. Kerygma

[۲۰]. consensus doctorum

[۲۱]. در این‌ باره‌ بنگرید‌ به: العاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم(صلی الله علیه وآله). قم‌: انتشارات‌ جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۴، ج۱، ص۸۲-۸۹ و نیز همو، سیرت جاودانه، ترجمه دکتر مـحمد‌ سـپهری‌، پژوهشگاه‌ فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۵، ج۱، ص۱۹۳-۱۹۷ ـ م.

[۲۲]. بحارالانوار، ج۱۶: ۱۳۲، «کان امیا لایکتب و یقرؤ‌ الکتاب‌»; نویسنده مقاله هر دو فعل را منفی معنا کرده، ولی در روایتی که‌ پیش‌ از‌ این روایت نقل شده چنین آمده: «کان النبی(صـلی الله عـلیه وآله) یقرؤ الکتاب و لایکتب‌».ـ م.

[۲۳‌]. در اصل روایت تعبیر «أوس» آمده: «و ثلاثه من الأوس»; بحارالانوار ج۲۲: ۱۰۲‌. ـ م.

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x