مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

اصناف نیایش از نگاه ترزای آویلی

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (از صفحه ۱۵۹ تا ۱۸۲)
اصناف نیایش از نگاه ترزای آویلی (۲۴ صفحه)
نویسنده : قنبری،بخشعلی

چکیده

نیایش (Prayer) موضوع اصلی در آثار ترزا به ویژه کتاب زندگی نامه خودنوشت است. ترزا نیایش را به معانی متعددی به کار برده، و برای هر یک از انواع و اصناف آن مصادیقی را در آثارش ذکر کرده است: مناجات (گزارش از وضع خود)، دعا (درخواست از خدا برای حرکت از وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب) و نماز (انجام مناجات یا دعا در جا و زمان ویژه). ترزا برای بیان مقصود خود از نیایش، تمثیلی ارائه می کند: آبیاری باغ ممکن است به چهار طریق صورت پذیرد: ۱٫ آبیاری با بهره گیری از قدرت بازوان و کشیدن آب از چاه; ۲٫ آبیاری با بهره گیری از چرخ چاه; ۳٫ آبیاری با استفاده از جویباری که در باغ جاری است; ۴٫ آبیاری با بهره گیری از بارش باران.
هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۵۹)


‌ ‌‌‌مـقاله‌: اصناف نیایش از نگاه ترزای آویلی / بخشعلی قنبری

مراد ترزا از باغ، نفس‌ آدمی‌ اسـت‌ و چـهار روش آبـیاری نیز راه های برگزاری نیایش است; چه از نظر او نیایش، راه‌ آبیاری نفس است. آنگاه ترزا خـود این چهار روش آبیاری را بر چهار‌ روش نیایش تطبیق می‌ کند‌ که به ترتیب عـبارت است از: ۱٫ نیایش ذهنی; ۲٫ نـیایش ذکـر; ۳٫ نیایش سکوت و ۴٫ نیایش وصال. بدین ترتیب، سالک پس از طی سه مرحله نیایش، در مرحله چهارم به وصال خدا موفق می‌ شود و از مشاهده او حظ وافی می برد.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۶۰)


انسان به دلایل و اهداف مختلف با خـدا مواجه می شود تا جایگاه او در هستی را بررسی کند; گاهی برای آن که نسبت‌ خدا‌ با خلق را مورد توجه قرار دهد و گاهی برای این که با او گفتوگو کند. همین گفتوگو نیز بستگی دارد بـه نـوع نگرشی که انسان به خدا، خود و رابطه خود‌ با‌ خدا دارد. اگر خدا به عنوان آفریدگارِ دوست داشتنی تلقی شود، در آن صورت انسانِ محب علاقه مند خواهد بود تا با او به عـنوان مـحبوب گفتوگو کند; درد‌ دل‌ خود را برای او باز گو کند و از او نیز جواب ها و راهنمایی هایی اخذ کند. و اگر در نگرشش، موجودی باشد که به قهر و جبر می آفریند، رابطه و گفتوگوی‌ اش‌ رنگ‌ دیـگری بـه خود خواهد گرفت‌. اگر‌ خدا‌ را به عنوان مولا در نظر بگیرد، رابطه و گفتوگوی دیگری خواهد داشت و اگر او را به عنوان معشوق در نظر بگیرد‌ طبعاً‌ تلقی‌ او عوض خواهد شد.

افزون بر ایـن، اسـاساً‌ نـیایش‌ وقتی معنا و مبنا پیدا مـی کـند کـه خدا را موجودی متشخص بدانیم; زیرا با مفهوم کلیِ ساری در همه‌ هستی‌ هرگز‌ نمی توان رابطه و گفتوگویی طرفینی برقرار کرد. گفتوگوی انـسان و خـدا‌ در قـالب های مختلف می تواند صورت پذیرد: ۱) در قالب واژه هـای از پیـش تعیین شده; ۲) در قالب‌ واژه‌ های‌ از پیش تعیین شده به همراه آیین ها و اعمال ویژه; ۳) در‌ قالب‌ واژه ها امّا نامتعین و بـه صـورت رابـطه «من و تو».

نوع اول را در ذکر می توان‌ یافت‌ و نوع‌ دوم را در نماز و نـوع سوم را در دعا. در این مجال‌ و مقال‌، نیایش‌ ترزا را، که شامل هر سه قسم نماز، دعا و مناجات می شود، بـررسی مـی‌ کـنیم‌. پیش‌ از تعریف دعا باید اشاره کنیم که مرادمان از دعا هر چـه بـاشد، دست‌ کم‌ دو دسته گزاره در عموم دعاها می توان یافت: گزاره ها و بیاناتی که‌ دعاکننده‌ از‌ وضع مـوجود و نـامطلوب گـزارش می دهد; و بخش دوم که بیانات انشایی است و در طی‌ آنها‌ دعاکننده به بـیان درخـواست خـود و رسیدن به وضع مطلوب ناموجود می پردازد. به‌ بخش‌ اول‌، عنوان مناجات داده اند و به بخش دوم اسـتدعا. امـّا مـعنای اصلی دعا در هر دو‌ بخش‌ منطوی است.

پاسخ به این پرسش که در آثار ترزا بـه ایـن‌ مقولات‌ پرداخته‌ شده است یا نه، مثبت است. باید گفت که در نیایش هـای تـرزا تـمام این‌ نیایش‌ ها‌ طرح شده است; چه او گفتوگوی خود با خدا را گاه در‌ قالب‌ واژه هـایی از پیـش تعیین شده بیان می کند که با آیینی

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۶۱)


همراه نیست (ذکر) و گاه‌ آنـها‌ را هـمراه بـا آیین و در دیر، کلیسا یا نمازخانه بیان می کند‌ (نماز‌) و گاه آن را بدون در نظرگرفتن مکان‌ و آیین‌ خـاصی‌ اجـرا می کند (دعا); ضمن این که‌ در‌ آثار ترزا هر دو شق دعاطرح شـده و هـر دو از اهـمیت و جایگاه والایی‌ برخوردار‌ است. اهمیت نیایش به حدی‌ است‌ که می‌ توان‌ ادعا‌ کرد کـه هـمه عـرفان او در‌ آن‌ دعاها بیان شده است. به تعبیر دیگر، ترزا در دعاهای خود هـم‌ از‌ وضـع موجود خود و خدا گزارش داده‌ است (مناجات) و هم خواسته‌ های‌ خود را با خدا در‌ میان‌ گذاشته اسـت (دعـا).

دعا در لغت به معنای «خواندن» است. در زبان های‌ اروپایی‌ در برابر این اصـطلاح واژهـ‌ prayer‌ به‌ کار رفته است‌. این‌ واژه در آثار تـرزا‌ بـه‌ سـه معنای «دعاکردن»، «نیایش کردن» و «نمازخواندن» آمده اسـت.

یـوهان آرندت[۲] نیایش را راهی برای‌ ورود‌ به روند زندگی و حاضر کردن خدا‌ در‌ زندگی دانسته‌ اسـت‌. از‌ ایـن جهت، انسان فاقدِ‌ نیایش از مـنظر دیـنی فردی مـرده اسـت (loc.cit). پاره ای از صـاحب نظران نیز‌ گوهر‌ دین را نیایش دانـسته انـد (loc‌.cit‌).

روشن‌ است‌ که‌ دعا و نیایش اساس‌ هر‌ دینی است و بدون توجه بـه آن، دیـن و دینداری معنای خود را از دست خواهد داد. تـرزا‌ خود‌ نیز‌ به اهـمیت ایـن امر واقف بود و به‌ آنـ‌ رنـگ‌ و بوی‌ عارفانه‌ و عاشقانه‌ داد: «نیایش در نظر من چیزی نیست جز مراوده دوستانه و گفتوگوی مـکرر و در خـلوت با پروردگاری که به مـا عـشق مـیورزد» (Teresa,, p. 50)LifeVol._1,. البته از نظر‌ تـرزا کـسی می تواند وارد حوزه نـیایش بـشود که به لحاظ معرفتی به این درجه رسیده باشد که خدا را ناظر بر اعـمال و رفـتار و نیایش خود ببیند. نیایشگران عارف هـمیشه‌ ایـن‌ حالت را دارنـد و بـه ایـن نظارت خدا باور دارنـد و همیشه خود را در محضر او می بینند و هیچ وقت از آن غفلت نمیورزند; در حالی که دیگران چنین نیستند‌ بـلکه‌ هـرگز به یاد ندارند که خداوند بـر هـمه آنـان نـظارت دارد , Life (Teresa,p. 109). نـظارت خدا بر اعـمال و نـیایش نیایشگر همیشه جنبه تنبیهی‌ ندارد‌ بلکه در مواردی جنبه بشارتی‌ دارد‌; چنان که ترزا بیان می کند کـه نـیایش هـای او الهام خداوند بوده

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۶۲)


است (op. cit, p. 178). هر چند کـه از نـظر تـرزا عـشق‌ از‌ عـناصر اصـلی نیایش به‌ شمار‌ می رود و فکر و اندیشه در آن جایگاه والایی ندارد(op. cit, vol. 2, p. 233) . امّا همه نیایش عشق نیست بلکه عشق در تمام انواع نیایش جریان دارد و در قالب آنها تحقق‌ پیدا‌ می کند. بـنابراین، عشق مورد نظر ترزا عشقی آزاد نیست بلکه عشق جاری در نیایش دینی است; نیایشی که از طریق ایثار حاصل می شود و کتب مقدس آن را تعلیم‌ می‌ دهد. ترزا‌ علاوه بر عشق و ایثار کـه در تـحقق نیایش نقش اساسی دارد، بر عنصر تواضع تأکید نموده، نیایش‌ را بر آن مبتنی کرده است. وی بر این باور است‌ که‌ هر‌ اندازه شخص نیایشگر فروتن باشد خداوند او را به اندازه فروتنی اش بـالا مـی برد. تواضع در ‌‌نیایش‌ باعث می شود که خداوند به نیایش کننده معرفت ویژه ای عنایت کند‌. مرتبه‌ نخست‌ این معرفت خودشناسی است. اوج فروتنی، اعـتراف صـریح به گناهان است (op. cit. p. 215). «آب‌ اول» بـیان کـننده وضعیت افرادی است که تازه نیایش و سلوک را آغاز کرده‌ اند. اینان خود را‌ از‌ بند گناهان مرگ آور و زشت رهانیده اند و به عبارتی پراکنده و بی ترتیب روی آورده انـد و گـه گاه نیز مکاشفاتی بـرایشان رخ مـی دهد. اما تمامی این اقدامات به سختی انجام می‌ شود و با مشقات زیادی همراه است. این در حالی است که چنین افرادی پیوسته دچار خستگی و تشنگی و بی حوصلگی اند. , p. 830)Teresa of Avila(

«آب دوم» مربوط بـه کـسانی است که‌ علاوه‌ بر بهره گیری از توانمندی های فردی شان از ابزارهای دیگری نیز استفاده می کنند. چرخ چاه در این جا که مورد استفاده نیایش کننده قرار گرفته، نماد الطاف الهـی‌ اسـت‌ که نـصیب او شده است.

در «آب سوم» باغبان فرصت پیدا می کند که به قوای خود استراحت داده، از آنها کار نکشد. در ایـن جا نیایش کننده امکان‌ این‌ را می یابد که از بخشی از ثمرات نـیایش بـهره مـند شود; زیرا در این نیایش آب رودخانه یا جوی، زحمت نیایش کننده را کم می کند تا او‌ بتواند‌ به‌ سـکوت ‌ ‌پردازد و قـوای خود را‌ به‌ کار‌ نیندازد. اگرچه ترزا در کتاب زندگی نامه از این نیایش به عـنوان مـهم تـرین بخش نیایش یاد می کند، در کتاب‌ کاخ‌ درون‌ با تأکیدی ساده بر نیایش سکوت، مـوقعیت آن‌ را‌ تنزل می دهد (art.cit).

در نیایش چهارم در واقع تفضلات الهی به اوج خود می رسـد و تمام قوا‌ به‌ خـواب‌ مـی رود و نیایش کننده وصال با حق را تجربه می‌ کند. نکته جالب در نیایش های ترزا آن است که اگر عناصر اصلی این نیایش مورد توجه قرار‌ گیرد‌، نیایش‌ زمان را در هم

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۶۳)


خواهد نوردید و بزرگ تـرین تسّلی را برای‌ نیایش‌ کننده به بار خواهد آورد. بنابراین، حتی اگر نیایش زمان زیادی به طول انجامد، هرگز ملال‌ آور‌ نخواهد‌ بود; زیرا برای باغ وجود سالک آب زیادی عنایت خواهد شد و او‌ سیراب‌ تـر‌ خـواهد شد (op.cit, p.149). این حالت از آن جهت رخ می دهد که‌ از‌ یک‌ طرف تشنگی سالکِ نیایش کننده زیادتر می شود و از طرف دیگر آب زیادی به‌ او‌ می رسد، در نتیجه لذت نیایش کننده به اوج می رسد.

انواع نـیایش‌

پیـش‌ از‌ بیان انواع نیایش از نظر ترزا باید اشاره کنیم که نیایش در وهله نخست‌ به‌ دو بخش نیایش لفظی و معنوی تقسیم می شود که تقسیمات چهارگانه نیایش به‌ بخش‌ دوم‌ مربوط اسـت. در نـیایش لفظی، نیایش کننده نمی داند که خداوند چگونه بنده خود را‌ مورد‌ عنایت قرار می دهد , p.106)The Complete Works(. ترزا پس از برگزاری‌ نیایش‌ لفظی‌، برای رسیدن به نیایش معنوی چند مرحله را پیشنهاد می کـند کـه عـبارت است از‌: ۱٫ رسیدگی‌ به‌ وجدان بـاطن کـه هـمان اقرار به گناهان و نشانه گذاشتن بر بدن خود‌ با‌ صلیب است; ۲٫ پیدا کردن مصاحب و همراه در تنهایی. چه بهتر که این مـصاحب هـمان اسـتادی باشد‌ که‌ نیایش لفظی را به ما یاد داده اسـت البـته بهترین مصاحب، خداوند‌ است‌ که عاشقانه و متواضعانه این نیایش را به‌ ما‌ یاد‌ می دهد. سزاوار است تا جایی کـه‌ مـمکن‌ اسـت، نزد او بیشتر بمانیم تا از مصاحبتش بهره کافی ببریم; «اگر بـه‌ ماندن‌ با او عادت کردید و او‌ بداند‌ که شما‌ پیش‌ او‌ خواهید ماند، پیش شما بیشتر خواهد‌ ماند‌ و بر شما فـرض اسـت کـه او را بیشتر خشنود سازید» (loc.cit‌). پس‌ از طی این مراحل می توان‌ وارد نیایش هـای مـعنوی‌ شد‌.

ترزا با استفاده از تمثیل‌ باغ‌، نیایش های خود را در چهار مرحله تقسیم بندی کرده است. البـته ایـن‌ تـقسیم‌ بندی در آثار او یکسان‌ نیست‌ و در‌ مواردی اصطلاحات انتخاب‌ شده‌ و مفاهیم آنها متفاوت مـی‌ شـود‌ مـثلا در کتاب زندگی نامه خود نوشت، مراحل نیایش ها عبارتند از: ۱٫ نیایش ذهنی‌ (discursive‌ prayer) (مراقبه); ۲٫ نیایش سـکوت; (prayer of‌ quiet‌) ۳٫ نـیایش وصـال‌ متعارف‌; (prayer‌ of ordinary union) 4. نیایش‌ وصال نهایی (prayer of extraordinary, Teresa, 1992, ch.xi, pp.127-133). تقسیم نهایی وی‌ از‌ نیایش

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۶۴)


به قرار زیر است: ۱٫ نیایش‌ ذهـنی‌; ۲٫ نـیایش‌ ذکر‌; ۳٫ نیایش‌ سکوت; ۴٫ نیایش وصال‌. معیار‌ ما هم در این مکان، تقسیم بندی اخـیر اسـت.

بـه هر حال ترزا آموزه های عرفانی‌ خود‌ را‌ در قالب دعاهای ذکرشده بیان کرده و برای‌ ایـن‌ کـه‌ مراد‌ خود‌ را‌ روشن تر کند ابتدا تمثیلی از آبیاری باغ را مطرح می کند.

تـمثیل بـاغ و بـاغبان قالبی است برای بیان سیر تکاملی سالک. ترزا باغ و باغبانی را فرض‌ می کند; آنگاه ایـن سـئوال را مطرح می کند که این باغبان از چه طریق یا طرقی می تـواند ایـن بـاغ را آبیاری کند. چهار روش برای آبیاری باغ پیشنهاد‌ می‌ کند که عبارت است از: ۱) آبیاری باغ بـدون کـمک گـرفتن از ابزارهای مورد نیاز (کشیدن آب از چاه با دست(; ۲) آبیاری باغ با استفاده از چـرخ چـاه; ۳) آبیاری باغ‌ با‌ بهره گیری از آب رودخانه و ۴) آبیاری باغ با بهره گیری از آب باران (Didiscursive prayer) البته برخی از مترجمان آثـار تـرزا این اصطلاح‌ را‌ با Mental prayer به معنای‌ نیایش‌ قلبی معادل گرفته وآن را به جای نـیایش سـکوت ذکر کرده اند و به جای نیایش وصـال، نـیایش نـکاح روحانی را آورده اند (Smith, 1973‌). ترزا‌ آنگاه این روش ها‌ را‌ بـا نـیایش های چهارگانه به قرار زیر مقایسه می کند:

۱) نیایش ذهنی یا مراقبه.[۳] تـرزا ایـن مرحله نیایش را به آبیاری بـاغ بـدون کمک گـرفتن از ابـزار تـشبیه کرده است‌. در‌ این روش، باغبان با بـهره گـیری از قدرت بازوان خود آب را از چاه بیرون آورده، باغ را آبیاری می کند. این روش سخت تـرین روش آبـیاری باغ است. این‌ روش‌ و این نـیایش‌ مخصوص مبتدیان است. مـبتدی از نـظر ترزا کسی است که آب را بـه زحـمت از چاه بیرون‌ می کشد و متحمل زحمت طاقت فرسایی می شود. او مجبور است‌ بـا‌ جـمع‌ کردن حواس، خود را خسته کـند; زیـرا چـنین شخصی به زنـدگی روزمـره و آشفته عادت کرده، بـه سـهولت ‌‌نمی‌ تواند به نظم جدید عادت کند.۲۳ ترزا به افراد مبتدی توصیه می‌ کـند‌ کـه‌ به آنچه می بینند یا مـی شـنوند توجه نـکنند. آنـان بـاید در تنهایی به گذشته‌ خـود بیندیشند و موارد ذکرشده در نیایش را رعایت کنند (Loc.cit). به علاوه‌، نیایشگر مبتدی نباید به‌ دنبال‌ طی مـراتب بـالاتر باشد، بلکه باید به فکر انـجام وظـایف خـود بـاشد; چـه انجام این وظـایف بـاعث رشد فضایل معنوی او خواهد شد. نیز لازم

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۶۵)


نیست مبتدی دعای خاصی بخواند، بلکه‌ با بهره گیری از کـلمات مـعمولی نـیز می تواند خواسته های خود را طلب کـند و بـه مـقصود خـود نـایل آیـد و از این توفیقِ رابطه دوستی با خدا بهرهور شود.

ترزا به‌ مبتدیان‌ توصیه می کند که در مراقبه حتماً مصداق هایی را در نظر بگیرند و بر آنها مراقبه نمایند. اندیشیدن وتـأمل کردن بر روی جسم عیسی و مصایب او بسیار مفید خواهد بود‌. این‌ مراقبه می تواند او را از وساوس شیطان در امان نگه دارد. مضاف بر آنچه گفته شد، بر مبتدیان فرض است که در خود و به خـود بـیندیشند و مراقب نیایش‌ خود‌ باشند و نقاط ضعف خود را در نظر آورند و روز را به روزه گرفتن سپری کنند.

علاوه بر این، مبتدیان باید به توصیه های راهنمایان خود جامه عمل بپوشاند، و در‌ صورت‌ لزوم‌، بـه بـیابان رفته، عزلت پیشه‌ کنند‌ و از‌ خوردن و آشامیدن اجتناب نمایند. در تمام موارد ذکرشده، بر مبتدی فرض است که فروتنی پیشه کند و هرگز از آن غفلت نورزد‌. در‌ سـایه‌ چـنین کوشش هایی است که مـبتدی مـی تواند‌ اعتماد‌ به نفس لازم را کسب کند و با توکل بر خدا به راه خود ادامه دهد. البته ترزا از ابتدا‌ بیان‌ می‌ دارد که این نیایش در ابتدا بـرای نـیایش کننده منشأ‌ پریشانی و اضـطراب مـی شود; زیرا تازهواردها همیشه مطمئن نیستند که از گناهان خود توبه کرده اند، هر چند‌ که‌ واقعاً‌ توبه کرده باشند , p.129)Lefie(.

پس آنان باید کوشش کنند که‌ زندگی‌ خود تأمل کنند و از خدا مـدد جـویند; زیرا اگر لطف خدا نباشد حتی نمی توان درباره‌ یک‌ اندیشه‌ خوب فکر کرد (loc.cit).

ترزا تأکید می کند که مبتدیان باید‌ به‌ وظیفه‌ خود (استخراج آب از چاه) عمل کنند تا بـتوانند بـاغ وجودشان را سـیراب کنند‌. اگر‌ مبتدیان‌ متوجه شدند که چاه خشک است و آبی در آن وجود ندارد، نباید سرخورده شوند‌; بلکه‌ بـاید بدانند که خدا بسیار مهربان است و، به دلایلی که خودش مـی دانـد‌، بـه‌ خاطر‌ نفع مبتدیان خواسته است که چاه خشک باشد. این کار باعث می شود، تلاش‌ مبتدیان‌ بـیشتر ‌ ‌شـده، فضایل زیادی کسب شود (loc._cit). مبتدیان در این موارد می‌ توانند‌ به‌ اشک ریختن و رقـت درونـی پنـاه ببرند تا باعث قوت قلبشان شود.

علاوه بر آنچه گفته‌ شد‌، مبتدیان باید خدا را در هـمه جا حاضر و ناظر ببینند تا بتوانند‌ در‌ مراحل‌ بالاتر به وصال او نایل آیند. نـیز، بر آنان لازم است کـه تـفکر کنند و عیسی‌ را‌ چنان‌ تصور کنند که گویی او هم به همان مصایب ایشان گرفتار است‌ (op‌.cit, p.209).

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۶۶)


ترزا از این مرحله با عنوان نیایش ذهنی یا مراقبه یاد می کند. سالک‌ در‌ این مرحله، در عین ایـن که دعا می کند، کاملا به دعای‌ خود‌ نیز آگاه است. در این نیایش نه‌ تنها‌ بهره‌ گیری از عقل و قوای دیگر مجاز است‌، بلکه‌ اساساً تفکر و تعقل، سالک را در رسیدن به هدف یـاری مـی کند. در‌ این‌ مرحله ـ بر خلاف نیایش های‌ دوم‌، سوم و چهارم‌ که‌ قوه‌ فاهمه از عمل باز می ایستد‌ ـ قوه‌ فاهمه همچنان فعّال است و سالک نباید کاری کند که این قوه از‌ کـار‌ بـیفتد و در جهل و نادانی به سر‌ برد; بلکه باید از‌ آن‌ بهره مندی لازم را داشته‌ باشد‌; مگر آن که خدا خود آن را از عمل ساقط کند، که قطعاً‌ به‌ جای آن تفضّل بهتری عطا‌ خواهد‌ کرد‌. ایـن مـرحله مخصوص‌ مبتدیانی‌ است که کار خود‌ را‌ تازه شروع کرده اند و سعی می کنند که از گناهان کبیره دوری کنند. برای‌ اینان‌ حالت های شادی رخ می دهد‌. امّا‌ گاه اتفاق‌ می‌ افـتد‌ کـه چـاه خشک است‌ و سالک متحمل زحـمات و صـدمات زیـادی می شود. دستاورد سالک در این مرحله چندان قابل ملاحظه‌ نیست‌. شرط مهم برای کسانی که می‌ خواهند‌ وارد‌ این‌ نیایش‌ شوند آن اسـت‌ کـه‌ خـود را از هر لذتی دور کرده، سعی کنند از طریق عبادتْ خـود را بـرای کمک‌ به‌ مسیح‌، جهت حمل صلیب، آماده کنند; بدون آن‌ که‌ در‌ اندیشه‌ دریافت‌ مزد‌ و پاداش باشند , p.160)Teresa(.

سالک از طریق این نـیایش مـی تـواند به دروازه ورود به عرفان راه یابد , p.203)Teresa(. و با خدای خود رابطه صمیمانه بـرقرار کند‌; زیرا این نیایش دارای عنصری است که مهیاکننده چنین وضعیتی برای سالک است. عنصراصلی نیایش تأمل (reflection) و مهر (affection) اسـت. تـأمّل زمـینه ساز مراقبه و نیز زمینه ساز عشقورزی و مهر است‌; زیرا‌ از نظر تـرزا مـراقبه با اندیشیدن آغاز و با اثر گذاشتن بر قلب پایان می یابد; ضمن این که اندیشیدن زمـینه را بـرای گـشوده شدن دل فراهم می کند. (Ermanno‌ “The‌ degree ofTeresian Prayer”, p.79) و با وجود آن که سالک رنج هایی را تحمل مـی کـند، امـّا سرور روحانی و جسمانی ویژه ای به او‌ دست‌ می دهد و، از طریق تکامل‌ ذهنی‌، مواهبی دریافت مـی کـند.

۲) نـیایش ذکر. (prayer of recollection) در آثار ترزا این نیایش به آبیاری باغ از طریق چرخ چاه تشبیه شده اسـت‌. روشـن‌ است که در این‌ مرحله‌ باغبان آب بیشتری به دست می آورد و زحمت کمتری متحمل مـی شـود. او در سـایه فراغتی که به دست می آورد، می تواند به بررسی حقایق پیرامون خود بپردازد. تـرزا‌ از‌ ایـن مرحله با عنوان نیایش

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۶۷)


ذکر یاد می کند. نیایشِ ذکرْ عشق جاری مـیان انـسان و خـداست. (op.cit, p.84)این صمیمیت ممکن است یک روز یا تمام عمر دوام داشته‌ باشد‌ و به تدریج‌ در تمام عمر اسـتمرار پیـدا کند. این نیایش از طریق توجه عمیق به عشق ناب، تکرار دعاهای‌ شـفاهی، اسـتمرار گـفتوگوی با خدا تحقق می یابد (loc.cit). با‌ وجود‌ این‌، عنصر اصلی این نیایش آگاهی انسان از ایـن نـکته اسـت که خدا در وجود ما حضور دارد‌. ‌‌البته‌ چنین آگاهی ای از طریق کوشش های خـود انـسان حاصل می شود; چنانچه‌ آگوستین‌ این‌ مسیر را طی کرد و همه جا خدا را جست، امّا عاقبت او را در خـودش‌ یـافت.

حقیقت هم همین است; زیرا او آن قدر به ما نزدیک است‌ که صـدای مـا را‌ می‌ شنود و ما می توانیم کاملا آهـسته بـا او سـخن بگوییم (op.cit, p. 82). نیایشِ ذکر راهی است که از طـریق آن مـی توانیم خدا را به خانه دل خود دعوت کنیم‌; هر چند که توانایی رفتن بـه بـارگاهش را نداشته باشیم.

در این نیایش، صـمیمیت مـا با خـدا آن قـدر زیـاد می شود که می توانیم دردِ دل هـای خـود را با‌ او‌ در میان بگذاریم و از او بخواهیم که گرفتاری های ما را برطرف سازد; هر چـند کـه حقیقتاً شایستگی آن را نداریم که او ما را بـه عنوان فرزندان خود صـدا‌ کـند‌ و لیاقت آن را هم نداریم که بـا او سـخن بگوییم , p .114)Teresa(.

اگر در این ذکر چنین امکانی برای نیایشگر فراهم شود، در سایه کوشش خـود او و عـنایت خداست‌. با‌ عنایت به ایـن کـه کـوشش نیایش کننده در ایـن نـیایش مؤثر است، این نـیایش را نـیایش فعّال نیز خوانده اند. ترزا در این مورد واژه «خواستن» را به کار‌ بسته‌، تا‌ نشان دهـد کـه این نیایش‌ یک‌ حالت‌ فوق العـاده نـیست; بلکه چـیزی اسـت کـه به اراده ما تحقق یـافته است. چون نفس می تواند به اراده خود درهای‌ ورود‌ به‌ عالم ظاهر را ببندد و در بهشت در کنار‌ خـدا‌ آرام گـیرد p. 120)Way of Perfection,(.

فرد نیایش کننده، در نیایش ذکر، نـسبت بـه انـجام ذکـر کـاملا آگاه است‌ و از‌ رویـ‌ اراده چـنین کاری را انجام می دهد. او در این‌ نیایش چیزی جز گرایش به ذکر را نمی جوید. البته متوجه مـی شـود کـه، به رغم اراده او‌، منشأ‌ چنین‌ نیایشی خداست و فـاهمه مـی تـواند بـه تـأمل و مـراقبه بپردازد. سالک به‌ ایجاد‌ رابطه با خدا و مصاحبت با او سخت نیازمند است و چنین مصاحبتی را از طریق عقل جزئی‌ نمی‌ تواند‌ حاصل کند. از این رو، باید به روش های دیگر مـتوسل شود‌ تا‌ توفیق‌ یابد. ترزا به چنین نیایشی، علاوه بر ذکر، عنوان

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۶۸)


نیایش الهامی نیز داده است‌ (Ermanno‌, op‌.cit, p. 87). حال اگر نیایشی به آن منجر شود که نیایش کننده بتواند با‌ خدا‌ سخن بـگوید، نـیایش او شفاهی (vocal) خواهد بود. امّا اگر در دل او‌ را‌ مکرّر‌ یاد کند، به گونه ای که با الطافی همراه شود، آنگاه است که آن‌ را‌ نیایش ذکر گویند (Teresa, op.cit, p. 114).

پس، در نیایشِ ذکر، گفتوگو شرط‌ اصلی‌ است‌ و ایـن نـیایش را از آن جهت «ذکر» گفته اند که نفسْ تمام استعدادها و قوای خود‌ را‌ جمع می کند تا به درون خود روی آورده، با همه وجود‌ و با‌ تمام‌ توان هـا و اسـتعدادهای خود بتواند با خدا هـمراه شـود (loc .cit).

ویژگی های نیایش ذکر‌ را‌ به‌ قرار زیر می توان یاد کرد:

۱) حواس نیایش کننده از پرداختن به‌ امور‌ خارج از خود منصرف می شود.

۲) دیدگان تـوانایی دیـدن اشیای بیرونی را از دست مـی دهـد‌.

۳) بصیرت‌ درونی شدیدتر می شود (Ermanno, p. 84).

اگر نیایشگر، این نیایش را به‌ کرّات‌ متحقق ساخته باشد، می تواند از تفضّلات‌ الهی‌ برخوردار‌ شود. امّا آنانی که به نظام این‌ نیایش‌ عادت نکرده انـد، بـه ندرت می توانند از این تفضّلات برخوردار شوند (Teresa‌, Vo1‌.۲, p.115).

۴) شعلهور شدن آتش عشق‌ در‌ درون نیایشگر‌ ) Way‌ of‌ Perfection(Teresa,.

۵) زمینه سازی برای تحقق‌ نیایش‌ سکوت (Ermanno, op.cit, p. 86).

۳) انواع نیایش ذکر. نیایش ذکر از دو‌ زاویه‌ قابل بررسی است: از این منظر‌ کـه نـیایش کننده فـعّالیتی‌ انجام‌ می دهد و مساعی خود را‌ به‌ کار می بندد; و از این جهت که خداوند به این مساعی تـوجه کرده‌، به‌ نیایش کننده عنایتی شایسته ارزانی‌ می‌ کند‌.

از این نـظر‌، مـی‌ تـوان این نیایش را‌ به‌ دو نوع نیایش فعّال و نیایش منفعل تقسیم کرد. مسلماً نیایش منفعل محصول عنایت خداوند‌ اسـت‌، ‌ ‌هـر چند که اگر تلاش نیایش‌ کننده‌ نبود چنین‌ عنایتی‌ تحقق‌ پیدا نمی کـرد. امـّا‌ در نـیایش فعّال، «خواستن» نقش ویژه ای ایفا می کند; به طوری که می تواند‌ بیان‌ کننده تـأثیر فعّالیت شخص در تحقق‌ چنین‌ نیایشی‌ باشد‌. این‌ امر نشان می‌ دهد‌ که چـنین نیایشی محصول عنایت و حـالت فـوق طبیعی نیست، بلکه به اراده نیایش کننده بستگی دارد‌ , p. 120‌)Teresa‌(.

قوای نفسانی در نیایش ذکر: در این‌ نیایش‌، قوای‌ نفسانی‌ به‌ سهولت‌ از اراده نیایش کننده (که درصدد ایجاد رابطه با خداست) تبعیت نمی کند، بلکه، از آن جهت کـه به

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۶۹)


نظام جدید عادت نکرده، فرد را در انجام‌ نیایش ذکر با مشکل مواجه می سازد. ترزا برای رام کردن قوای نفس در برابر اراده فرد راه هایی را به قرار زیر پیشنهاد می کند:

۱٫ تأمل کافی در درونـ‌ بـه‌ گونه ای که به این نتیجه برسد که در درون دل او پادشاهی ساکن است و آن پادشاه پدر اوست , p. 117) Way of Perfection(Teresa, op.cit.,.

۲٫ عرضه کردن و تسلیم‌ مطلق‌ خود به خدا (loc.cit).

۳٫ ایجاد حساسیت به محیط، جهت درک حضور پروردگار; به گونه ای که نـیایش کـننده تصور کند که خدا‌ در‌ درون او سکنا گزیده است‌ (op‌.cit, p.121).

۳) نیایش سکوت. ترزا در مواضع مختلف کتاب زندگی نامه خودنوشت اعلام کرده است که خداوند این نیایش را به او عطا کرده‌ است‌، وگرنه پیـش از عـنایت‌ خدا‌، از آن خبری نداشت. از این نیایشِ سکوت او، در هنگام نوشتن کتابِ ذکرشده، پنج یا شش سال می گذشت. هر چند که در این فاصله زمانی به دفعات دیگری‌ نیز‌ چنین نیایشی بـه او عـنایت شـده امّا از چگونگی ارزانی شدن آن اظـهار بـی اطـلاعی می کند (lif, p.163). امّا در جای دیگری از کتابِ یادشده اشاره می کند که‌ فروتنی‌ او و تفضّل‌ خدا چنین امکانی را فراهم کرده است. او وقتی در سـایه فـروتنی تـوانست از درون با خدا‌ ارتباط برقرار کند، خدا چنین نـیایشی را بـه او ارزانی کرد‌; بدون‌ این‌ که اجازه دهد از آن مرتبه فراتر رود. او اظهار می دارد که حتی توضیح دادن این ‌‌نیایش‌ نیز عنایت خـدا بـوده اسـت; چه، تمام مسئله را در یک لحظه فهمیده‌ است‌ (loc‌.cit). ترزا برای رسـیدن به این نوع نیایش، چند نکته را توصیه می کند: ۱) نفس‌ شخص باید آرام و ساکت باشد; ۲) در سکوت به معانی عـبارات مـربوط بـه سپاسگزاری‌ توجه کند; ۳) شخص باید‌ خود‌ را از گناهان و پلیدی های اندیشه پاک کـند; ۴) فـرد باید به درجه ای برسد که درک کند که او حقیقتاً لایق این مقام نیست; , p. 157)Lefie( بلکه آنها را محصول عـنایت‌ خـداوند بـداند.

در این مرحله باغ از طریق جویبار کوچکی که در آن جاری شده آبیاری می شـود. ایـن آب روان از رودخـانه یا چشمه ای سرچشمه گرفته است و باغ را‌ بدون‌ زحمت آبیاری می کند. آب جاری هم نـتیجه زحـمات بـاغبان است و هم نتیجه لطف خدا; زیرا خدا وقتی زحمات باغبان را مشاهده کرد برای تـقویت او الطـافی نثارش کرد (Teresa‌, ۱۹۹۱‌, p. 163). فضایل سالک در این نیایش از مرحله قبل بیشتر است; چرا که نـفس او مـتوجه شـده است که نسبت به گذشته تفاوت پیدا کرده است. نفس کاملا آگاه‌ است‌ کـه هـمه این ها در سایه

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۷۰)


عنایات خدا بدست آمده است و تلاش های او برای دستیابی بـه آنـها کـافی نبوده است. او اذعان دارد که اگر سالیان درازی هم‌ سپری‌ می‌ شد، او نمی توانست به‌ آنها‌ دسـت‌ یـابد، امّا باغبان آسمانی در این مدت اندک همه آنها را به او ارزانی داشته اسـت (Teresa,, p._169)Lefie.

البـته، پابـه‌ پای‌ دریافت‌ تفضّلات الهی، تواضع سالک نیز افزایش یافته و عمیق‌ تر‌ شده است; زیرا نـتیجه آن را کـاملا احـساس کرده و آشکارا دانسته است که تلاش های خود او، در رسیدن‌ به‌ این‌ مـقام تـأثیر زیادی نداشته است; بلکه این لطف و عنایت خدا‌ بوده است که باعث شده که او از چنین مـواهبی بـرخوردار شود (Loc. cit). و سالک از مواهب الهی‌ زیادی‌ برخوردار‌ می گردد.

نیایش کننده در این نـیایش مـهر خدا را احساس‌ کرده‌، خود را در آرامش کامل مـی یـابد (Ermanno, p.89). و نـفس در مسیری قرار می گیرد که‌ با‌ بـهره‌ گـیری از حواس بیرونی نمی تواند کاری انجام دهد و به خوبی می‌ فهمد‌ که‌ بـه خـدا نزدیک شده، امّا هنوز بـه وصـال خدا دسـت نـیافته اسـت , p. 127)Teresa‌(.

ترزا‌ این‌ نیایش را در واقع یک نـوع تـجربه می داند که از رؤیای واقعی بسیار‌ متفاوت‌ است. وی اظهار می کند کـه اگـر کسی یک بار چنین نیایشی را‌ تـجربه‌ کرده‌ باشد، این تـفاوت را بـه خوبی درک می کند , p. 204)Lefie(. امّا ایـن تـجربه‌ به‌ گونه ای نیست که شخص کاملا محو شود، بلکه توانایی بهره گیری از‌ قـوای‌ خـود‌ را دارد. پس، معلوم می شود که سـالک در ایـن مـرحله نیز توانایی بـهره گـیری‌ از‌ قوای خود را از دست نـداده و نـیازی نیست که فعّالیت قوای جسمانی‌ او‌ متوقف‌ شود، زیرا می تواند به مشاهده انوار عـرفانی و تـثلیث مقدس بپردازد و ذهنش امور دیگری مـشغول‌ بـاشد‌. ترزا‌ ایـن حـالت از نـیایش را نیایش سکوت نامیده اسـت. وجه نامگذاری این‌ مرحله‌ آن است که نفس به درجه ای رسیده که نمی خواهدحرکت و جنبشی داشـته بـاشد. این در‌ حالی‌ است که نفس بـا زنـدگی مـتعارف نـیز مـرتبط است و امور مـربوط بـه‌ آن‌ را هم انجام می دهد و از آن‌ جهت‌ که‌ به خدا نیز تعلّق یافته است، درصدد‌ اسـت‌ کـه از امـور دیگر ساکت بماند. از این جهت است کـه تـرزا ایـن‌ نـیایش‌ را نـیایش سـکوت نام نهاده‌ است‌ , p. 169) Life‌(Teresa‌,. به‌ هر حال، نیایش سکوت از نظر‌ ترزا‌ عبارت است از نوعی تجدید قوا که بر اساس آن، روح فعّالیت‌ های‌ ظاهری را رها کرده تا به‌ طور عـمیق تر مجذوب‌ حقایق‌ گردد; حقایقی که او را‌ به‌ سوی خدا رهنمون می شود.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۷۱)


در این نیایش، نفس کاملا قوای خود را‌ به‌ حال خود رها نمی کند‌، امّا‌ برای‌ مدتی خود را‌ از‌ آنها تـهی کـرده تا‌ ساعتی‌ در معرض الهامات ناگهانی قرار گیرد. چنین امکانی از طریق سکوتی حاصل می شود‌ که‌ سالک آن را در نیایش سوم‌ کسب‌ کرده است‌. نیایش‌ سکوت‌ در واقع مانند استراحت‌ مسافری است کـه بـه منظور تجدید قوا توقف می کند تا نَفَس تازه کند و پس‌ از‌ تجدید قوا به سفر خود ادامه‌ دهد‌ ـ به‌ تعبیر‌ دیگر‌، این نـیایش دو‌ ویـژگی‌ اصلی دارد: کوشش فرد و جوشش لطـف خـدا; یعنی این نیایش هم زمینی است و هم آسمانی. در‌ واقع‌، می‌ توان ادعا کرد که در این نیایش‌، سکوتِ‌ نفس‌ آن‌ قدر‌ زیاد‌ است که جـسم را تـحت تأثیر خود قرار مـی دهـد. ترزا به این نیایش عنوان نیایش وصال معمولی هم داده است; زیرا در این نیایش وصال مقدماتی‌ و موقتی میان نیایش کننده و خداوند حاصل می شود. در این نیایش، اراده و فکر نیایش کننده چنان مـحبوس مـی شود که جز وصال به چیز دیگری نپردازد ,_۱۹۹۱,_p.171)Lefie(. البته‌ چنان‌ که گفته شد، این وصالْ وصالِ کامل نیست و به رغم این که شباهت زیادی به وصال نهایی دارد، ولی درعین حال کـاملا مـوقتی است (loc.cit).

ویـژگی های نیایش‌ سکوت‌. با نگاهی کلی، ویژگی های نیایش سکوت را به قرار زیر می توان بر شـمرد:

۱٫ نیایش سکوت عمدتاً محصول تفضّل خداوند است و کوشش‌ های‌ فردی تـأثیر کـمتری در آنـ‌ دارد‌.

۲٫ در این نیایش، عقل شهودی در هاله ای از نور قرار می گیرد و سالک به روش جدیدی در رویکرد به خدا شناخت پیـدا ‌ ‌مـی‌ کند‌.

۳٫ این نیایش، در واقع‌، شروع‌ تأمل محض است.

۴٫ فاهمه و حافظه در این نیایش فـارغ از اشـتغال اسـت، امّا اراده کاملا مشغول به خداست (Ermanno, p. 89).

نیایشِ سکوت مرحله ای است که نفس از جنبه بشری‌ اش‌ فـاصله گرفته، به جنبه ربوبی خدا نزدیک می شود. انسان سالک در این نیایش از خـدا آگاه است، امّا نـمی تـواند او را ببیند; خود را در حضور او احساس‌ می‌ کند، امّا‌ نمی داند که چگونه او را ادراک کند. هر چه باشد، چنین ملاقاتی در نفس سالک رخ‌ می دهد.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۷۲)


مراتب نیایش سکوت. نیایش سکوت به نوبه خود دارایـ‌ مراحلی‌ است‌:

۱٫ ذکر انفعالی; ۲) نیایش مخصوص سکوت; ۳) نیایش خواب قوا (Ermanno,op.cit,_p._87).

نیایش انفعالی به طور کامل ‌‌محصول‌ عنایت خداوند است و کوشش های افراد در آن تأثیری ندارد. آدمی در این‌ نیایش‌ به‌ کاری دست نـمی زنـد، بلکه به طور منفعلانه خواسته ای از درون او برانگیخته می‌ شود و ندای درون به گوش دل می رسد تا نفس به درون خود‌ رو کند و در اعماق‌ خود‌ فرو رود. خداوند، در فرد، گرایش و توجه آرامی پدید می آورد تا او بـه نـحوی تقرب به خدا را ترسیم کند; ولی نفس آن اندازه در چنبره این ندای درونی گرفتار‌ نیست که بتواند قوای خود را مجذوب حضور او سازد (Ermanno,op.cit, p. 88). از این جهت است که قوای نفسانی در نیایش به تـعطیلی کـشیده نمی شود. بنابراین، این نیایش‌ محصول‌ اقدام خود خداست و آدمی در پدید آمدن آن هیچ گونه نقشی ایفا نمی کند , p. 200) Way of Perfection(op.cit,.

از مراحل دیگر این نیایش، نیایش خواب قواست. منظور از‌ این‌ نیایشْ مـجذوب شـدن نـفس است که از طریق یاد عـمیق و جـانانه خـدا در اشکال مختلف تحقق می یابد. این نیایش را از آن جهت «خواب قوا» گفته اند که‌ قوای‌ آدمی نسبت به دنیا بی تفاوت مـی شـود و نـفسْ تمام هم و غم خود را به وصال خود مـعطوف مـی کند (Ermannop. cit, p. 92).

درباره این نیایش دو نظر مطرح‌ است‌: ۱) کسانی‌ با در نظر گرفتن آن‌ به‌ عنوان‌ یک نیایش متمایز مخالفند و آن را بـه نـیایش وصـال مرتبط می دانند; ۲) برخی از صاحب نظران نیز آن را کامل ترین‌ شـکل‌ نیایش‌ سکوت می دانند (Ermann, op.cit, p. 102). ترتیبی‌ که‌ نگارنده در پیش گرفته، روشن می کند که وی نظر دوم را پذیرفته و آن را در این نیایش (سـکوت‌) مـطرح‌ کـرده‌ است.

قوای نفسانی در نیاش سکوت:

برخی از صاحب نظران‌ در تقسیم بندی مـراحل مـختلف نیایش ترزا، پس از نیایش سکوت، نیایش وصال متعارف (prayer of ordinary union‌) را‌ آورده‌ اند که به لحاظ وضعیت قوای نفسانی بـا نـیایش سـکوت مشابهت‌ فراوانی‌ دارد; چه در این نیایش نیز همانند نیایش سکوت (در تقسیم بندی مـورد نـظر) قـوا نه‌ در‌ استراحت‌ مطلق اند و

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۷۳)


نه در فعّالیت مطلق و آزاد; بلکه قوا استراحت می کنند‌، امّا‌ مـحو‌ نـشده انـد. ضمن این که در وضعیتی هم نیستند که بتوانند به طور طبیعی‌ فعّالیت‌ کنند‌. نـفس هـم در این نیایش چنان نیست که هیچ تسلطی بر قوای خود نداشته‌ باشد‌، بـلکه تـسلط او بـه غایت ضعیف است، به طوری که نمی تواند بر‌ قوا‌ حکمفرمایی‌ کند. بنابراین، قـوا در ایـن نیایش مسیری را طی می کنند که نهایتاً در‌ خدا‌ محو شوند و به وصال کـامل بـرسند. قـوای ذهنی در این نیایش بی حس‌ شده‌، امّا‌ نه کاملا ازبین رفته و بی کار و بی خـاصیت شـده اند و نه کاملا فعّال اند، بلکه‌ نمی‌ دانند چه کار می کـنند (Teresa, 1991, p.163).

قـوا در ایـن مرحله‌ به‌ آزادی‌ نسبی می رسند; یعنی تا حدودی از کنترل نفس خارج می شوند. لذا قـوه حـافظه‌ ومـخیّله‌ جایگاه‌ پیشین شان را رها کرده و نظام گذشته را از بین می برند‌ و قوه‌ فـاهمه نـیز متوقف می شود و سایر قوا نیز در همین وضعیت قرار می گیرند. قوا در‌ این‌ نیایش قدرت عـمل پیـشین خود را از دست می دهند; به گونه‌ ای‌ که جرئت حرکت ندارند و نـفس نـمی تواند‌ آنها‌ را‌ به فعّالیت وادار بکند، مگر از طـریق‌ تـوجه‌ دقـیق به چیزی دیگر. البته در این کار هـم تـوفیق چندانی حاصل نمی‌ شود‌. قوه تکلم کلماتی در ستایش‌ خداوند‌ بر زبان‌ جاری‌ مـی‌ کـند، ولی اگر خدا نخواهد، آنها‌ هـیچ‌ نـظمی به خـود نـمی گـیرند , p.163) Lefia(Teresa,.

در این جاست که‌ عبارات‌ شطح آمـیز بـر زبان سالک جاری‌ می شود. نکته جالب‌ آن‌ است که قوایی کـه بـا‌ خداوند‌ در ارتباطند آرامش دارند و قوایی کـه از آزادی نسبی برخوردارند، یعنی از نـفس‌ جـدا‌ شده و به خدا نیز نـپیوسته‌ انـد‌، هم‌ به خودشان و هم‌ به‌ دستگاه بدن آسیب می‌ رسانند‌; در حالی که قـوای پیـشین آرام اند و آرامش می بخشند. بـا تـوجه بـه وضعیت‌ قوای‌ نـفس اسـت که ترزا از این‌ نـیایش‌ بـا عنوان‌ مرگ‌ قوا‌ نسبت به جهان یاد‌ می کند; چرا که در آن حالت نفس هـنوز احـساس حیات دارد، ولی چون از‌ جهان‌ رخت بربسته بـه مـرده شبیه اسـت‌ , p.173‌)Lefie‌(.

بـه‌ طـورخلاصه‌،وضعیت قوای نفسانی‌ درایـن‌ نیایش را درمواردذیل می توان خلاصه کرد:

۱) خداوند فعّالیت اراده و فاهمه را محدود می کند (Teresa‌, op‌.cit‌, Vol.I, p. 103). به تعبیر دیـگر، اراده تـمام‌ همّ‌ و غم‌ خود‌ را‌ به‌ خدا مـعطوف مـی کـند و نـفس بـا آگاهی از تعلّق اراده بـه خـدا، در شعف به سر می برد. امّا ذهن و حافظه آن قدر آزادند که می توانند‌ اعمال خود را انـجام دهـند , p. 169) Lefie(Teresa,.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۷۴)


۲) فـاهمه نمی تواند استدلال کند، بلکه سعی مـی کـند از خـداوند بـهره مـند شـود.

۳) فاهمه همانند یک فرد می نگرد امّا نمی‌ داند‌ به کجا می نگرد; می بیند امّا نمی تواند درباره آن توضیح دهد.

۴) حافظه در این نیایش در فراغت به سـر می برد (Teresa, op.cit, Vol.I, p. 103).

در‌ این‌ نیایش، وصال کامل قوای نفس رخ نمی دهد. در عین حال، حرکتی نیز از آنها صادر نمی شود، امّا به خداوند عطف توجه‌ می‌ کنند (Ermanno, p. 92).

در واقع‌، وقتی‌ گفته می شـود کـه قوا از فعّالیت دست برمی دارند، به معنای ناکار شدن قوا نیست. بلکه قوا در جای خود ایفای نقش نمی‌ کنند‌. فاهمه در نیایش سکوت‌ آرام‌ و قرار ندارد و از این شاخه به آن شـاخه مـی پرد , p.172) Lefie(Teresa,. از این جهت، نیایشگر در این نیایش دچار نوعی پریشانی می شود و ترزا خود اعتراف می کند‌ که‌ علاج آن را نمی داند و خدا هم به او در ایـن زمـینه راه حلّی نشان نداده است. قـوایی کـه هنوز به خدا مرتبط نشده اند بسیار آسیب رسانند، ولی قوایِ‌ به‌ حق پیوسته‌ هم آرامند و هم آرامش بخش (loc.cit).

آثار نیایش سکوت. این نیایش آثـار زیـادی از خود به‌ جا مـی گـذارد. نیایش کننده در حین انجام آن به حالتی‌ فوق‌ طبیعی‌ دست می یابد. خداوند خود را به او ارزانی می دارد (Ermanno, art.cit, p. 88). در نتیجه‌، ‌‌آرامش‌ مطلوبی برای او حاصل می شود. بسیاری از رنج هایی که بر انسان‌ عـارض‌ مـی‌ شود، ناشی از ارتباط انسان از طریق قوای نفسانی با جهان خارج است.

از آن‌ جا که در نیایش سکوت قوای نفسانی بخش قابل توجهی از فعّالیتشان را‌ تعطیل می کنند و به‌ استراحت‌ می پردازند ـ زیـرا کـه آرامش و اسـتراحت اساسی ترین اثر نیایش مرحله سوم است ـ زبان خود به خود به ستایش خداوند گشوده می شـود، هر چند که این ستایش ترتیب منظمی ندارد‌. نفس بی قـرار امـّا هـمراه با شعف درونی است. سرور و خوشی نیایش کننده در این مرحله از مرحله پیشین بیشتر است، زیرا تفضّل الهـی ‌ ‌روح او را اشـباع کرده است; به‌ طوری‌ که نمی تواند جلوتر برود و نیز نمی داند کـه ایـن کـار را چگونه انجام دهد. ضمن این که قادر به بازگشت هم نیست. و از این که از شکوه و عـظمت ویژه‌ ای‌ برخوردار شده، سخت خشنود است (Teresa, 1991, p.163).

اشتیاق نیایشگر به دیدارخدا به غـایت زیاد شده است. او مـانند کـسی است که شمعی

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۷۵)


در دست دارد و به زودی دچار‌ مرگی‌ خواهد شد که برای او بسیار دلنشین و دلپذیر خواهد بود (loc.cit). به نظر ترزا، در این حال، مرگ چیزی جز وصال نخواهد بود (loc.cit). سالک در این‌ نیایش‌ والهـ‌ و شیداست و حیرت سر تا پای‌ وجود‌ او‌ را در برگرفته است. او نمی داند که زبان به سخن باز کند یا خاموش بماند; بخندد یا بگرید (loc.cit‌). از‌ این‌ جهت است که چنین نیایشی را نیایش وصال‌ مـتعارف‌ نـامیده اند. ترزا این حالت را نوعی وصال می داند که نفسْ در آن به بالاترین سعادت و شعف نایل‌ می‌ گردد‌ (loc.cit).

ترزا در بیان شعف ناشی از وصال متعارف‌ که در نیایش سکوت تحقق می یابد از یـک سـو نیایشگر او را در حالت وجد و شعف زایدالوصفی‌ معرفی‌ می‌ کند، امّا از سوی دیگر بر این باور است که تنها‌ توصیفی‌ اجمالی از این شعف می توان به دست داد; ضمن این که مـعتقد اسـت پرداختن به‌ بیان‌ یا‌ درک شادمانی و شعف باعث از بین رفتن وصال معمولی خواهد شد (Teresa‌, op‌.cit‌, p. 174). ترزا صراحتاً اعلام می کند که اگر واجد این حالت بتواند یافته خود‌ را‌ توصیف‌ کند، تـجربه، وصـال از بـین خواهد رفت (loc.cit). در عین حال، نـیایشگر در‌ ایـن‌ نـیایش در وضعیتی قرار دارد که در آن به رغم این که از‌ جهان‌ و آنچه‌ در آن است آگاه است، تلاش آگاهانه او با وجد و سرور و تسّلی همراه است‌ و نـفس‌ در آرزوی آن اسـت کـه چنین وضعیتی را هرگز رها نکند. احساس او‌ را‌ جز‌ سـرور و شـعف چیز دیگری نمی توان دانست، اگر چه شخص از آن آگاه نباشد (loc‌.cit‌). ترزا در این جا از دو حالتِ آگاهی نسبت به شعف پدیـدآمده‌ و نـاآگاهی‌ از‌ ذات ایـن چیز خوب یاد می کند. در این حالت، وجدْ تمام وجـود او را‌ در‌ برگرفته‌، تمام حواس اش مشغول است; به گونه ای که هیچ کدام از‌ آنها‌ آزاد نیستند یا اصلا قادر به فعّالیت بـیرونی و درونـی نـیستند (loc.cit). ضمن این که تجربه‌ وصال‌ موقت در این مرحله از نیایش رخ می دهـد.

نـیایش وصال:

ترزا‌ نیایش‌ وصال را به آبیاری باغ از طریق‌ باران‌ تشبیه‌ کرده است; زیرا در این نیایش تـمام‌ حـواس‌ و قـوای سالک در اختیار خداوند قرار دارد و اوست که وظیفه سیراب کردن باغ‌ را‌ بر عـهده گـرفته اسـت. نقطه‌ اوج‌ چنین نیایشی‌ تحقق‌ وصال‌ با خدا است. البته این حالت‌ یک‌ حـالت اجـباری دور از اخـتیار عارف نیست، بلکه اگر او بخواهد می‌ تواند‌ در برابر تحقق آن مقاومت کند‌. چراکه این حـالت بـه‌ هنگام‌ هشیاری عارض نفس می شود‌.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۷۶)


هرچند‌ که مقاومت در برابر آن دردناک و سخت اسـت امـا تـقریباً همیشه امکان پذیر‌ است‌ , p. 189) Lefie(Teresa,.

سالک در‌ این‌ نیایش‌ درگیر عشق الهی‌ است‌; عشقی که از آسـمان‌ بـر‌ وجود او باریده و سراسر وجود او را احاطه کرده است; به گونه ای که‌ تمام‌ ساحت هـای وجـود او را بـه‌ تسخیر‌ خود درآورده‌ است‌. از‌ این جهت است که‌ ترزا نیایش وصال را با عشق آسمانی هـمراه مـی داند. البته او اذعان می کند‌ که‌ درک این حالت جز برای کسی‌ کـه‌ یـک‌ بـار‌ آن‌ را تجربه کرده‌ است‌، امکان پذیر نیست; , p.275) Lefie(Teresa, زیرا این حالت وقتی رخ می دهد، باعث مـی شـود‌ کـه‌ شخص‌ از خود بی خود شود و علاقه ای‌ نداشته‌ باشد‌ که‌ کسی‌ را‌ بـبیند یـا با کسی صحبت کند، بلکه می خواهد تنها و تنها با خود باشد و با خدای خود خـلوت کـند. در اثر این خلوت و هم نشینی با خدا‌، سرور و شعفی به او دست مـی دهـد که از هر سرور و شعفی فراتر است (loc.cit).

تـرزا خـود مـی گوید که چنین حالتی داشته است. البـته زمـان زیادی طول کشیده‌ تا‌ چنین تجربه ای را از سر بگذراند (op.cit, p. 220). دوام این نیایش (وصال با خـدا) انـدک است اما نتایج آن تا مـدت هـای مدیدی اسـتمرار مـی یـابد و باقی‌ ماند‌ (op.cit, p. 80). افزایش بردباری و شکیبایی از نـشانه هـای تحقق چنین تجربه ای است و، به عکس، فزونی ترس و تحیّر و متوقف ساختن تـأمل، بـه‌ تعبیر‌ روشن تر، نشانه از دست‌ دادنـ‌ آن است. در این حالت اسـت کـه ترزا می گوید احساس مـی کـردم که آن را از دست می دهم (loc.cit).

مسلماً این‌ تعالی‌ و وصال وقتی رخ می‌ دهد‌ که نـیایش کـننده واقعاً حضور خدا را درک کند. تـرزا نـقل مـی کند: «در ابتدا مـن از چـنین وضعی بی خبر بـودم و نـمی دانستم که خداوند در همه اشیا حضور‌ دارد‌ و حتی آن را غیر ممکن می دانستم». امّا پس از آن که در طـی تـجربه از چنین وضعی با خبر شد، دیـگر در ایـن که خـدا هـمه جـا حاضر و ناظر‌ است‌ دسـت بر‌ نداشت و تردیدی به خود راه نداد , p.180) Lefie(Teresa,. نیز، برای درک حضور خدا راه با واسطه‌ ای هم وجود دارد و آن تـجلی حـضور خدا از طریق فیض‌ است‌; امّا‌ وصـال و درک حـضور پُر رنـگ خـدا چـیزی غیر از فیض اسـت. البـته ترزا بعداً دچار تردید می ‌‌شود‌، امّا یکی از افراد آگاه فرقه دومینیکن او را از تردید خارج می‌ سـازد‌. تـرزا‌ اشـاره می کند که چنین حالتی بزرگ تـرین تـفضّل خـدا بـه انـسان نـیایشگر است (Loc‌.cit).

ترزا پس از آن که نسبت به وقوع وصال با خدا یقین‌ پیدا کرد و تجربه وصال‌ را‌ آزمود،

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۷۷)


مطمئن شد که آدمیان توانند بهوصال خدا نائل آیند. وقتی نظرش را بـا کسی در میان گذارد که اصلا به چنین چیزی اعتقاد نداش، به گفته ترزا ایمان آورد و آن‌ را باور کرد (James, p.49).

ترزا در این نیایش همانند سایر نیایش ها برای تواضع نقش اساسی قایل اسـت، چـه از نظر او اگر کسی تواضع را به دست نیاورد، هرگز‌ نمی‌ تواند به چنین موقعیتی برسد و استمرار برخورداری از آن موقعیت نیز به دوام تواضع بستگی دارد. با کم شدن و از دست رفتن تواضع، وصال نـیز از بـین خواهد رفت (op‌.cit‌, p.211).

این نیایش را از آن جهت «وصال» گفته اند که سالک به وصال خدا نایل می شود و در برخی نگرش ها حتّی می توان گـفت کـه او به‌ وحدت‌ با خدا نـایل مـی شود (اگر ترزا را وحدت وجودی بدانیم، چنین برداشتی درست خواهد بود). در واقع، شخص نیایش کننده در این نیایش کاملا نسبت به خود مرده‌ است‌ تـا‌ بـهتر و بیشتر بتواند با خـدا‌ و در‌ خـدا‌ زندگی کند. ترزا از زبان خدا این حالت را چنین نقل می کند: «این خود او نیست که حیات دارد، بلکه‌ من‌ در‌ او حیات دارم; همچنان که او چیزی را‌ که‌ نسبت به آن آگاه است، درک نمی کند» , p.178) Lefie(Teresa,. تـرزا صـریحاً اذعان می کند که تنها کسی‌ که‌ آن‌ را تجربه کرده، درباره آن چیزی می داند امّا نمی‌ تواند به روشنی آن را بیان کند، چون آنچه در این حالت رخ می دهد تار و مبهم اسـت‌. تـنها‌ چیزی‌ کـه می توان با صراحت بیان کرد، این است که نفس‌ در‌ این نیایش احساس نزدیکی به خدا دارد و نـسبت به این حالت کاملا یقین دارد (Loc.cit‌). در‌ نیایش‌ وصال، میان نیایش کننده و خـداوند دیـداری صـورت می گیرد که این دیدار‌ باید‌ به‌ وصال بینجامد; چرا که وصال، هدف اصلی این نیایش اسـت. ‌ ‌امـّا معلوم نیست که‌ در‌ کجای‌ نیایش وصال رخ خواهد داد; آغاز، میان، یا در پایان نیایش , p.127)Lefie(. امـّا‌ در‌ پاسـخ بـه این سؤال که این دیدار کجا باید صورت گیرد، ترزا می‌ گوید‌ چنین‌ دیدار و وصـالی در «سردابه شراب» (cellar of win) تحقق می یابد و مراد از این‌ سردابه‌ شراب، ژرف ترین نقطه نفس اسـت; همان چیزی که در عـرفان اسـلامی از‌ آن‌ با‌ عنوان «سرّ» یاد می شود. چه، خدا در همان جا نخستین بار با نفس مواجه‌ شده‌ است. پس برای بار نهایی هم باید بدان جا بازگشت کند. وقتی‌ سالک‌ به‌ چـنین جایگاهی دست می یابد، حالت وجدی به او دست می دهد; یعنی به لحاظ‌ عاطفی‌ از‌ درون برای او احساس شعف و شادمانی غیر قابل وصفی رخ می دهد‌ و ترزا‌ از این حالت با عنوان تعالی روح، پرواز روح، انتقال و جـذبه یـاد می کند.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۷۸)


در وجد‌، روح‌ در خود احساس انگیزش و صعود می کند و حتی ممکن است بدن هم‌ با‌ روح بالا برود. مقصدِ حرکتِ روح خداست‌; زیرا‌ خداوند‌ با این کار درصدد کشاندن روح به‌ سـوی‌ خـود است. اگر این وجد به اوج خود برسد، برای نفس قربی بیواسطه‌ حاصل‌ می شود ۱۹۹۱, ch.xx‌, p.189‌) (Teresa,. آثار‌ تفضّلات‌ الهی‌ در این نیایش به قدری زیاد‌ است‌ که نفس مهار خود بر حـواس و قـوا را از دست می دهد‌ و به‌ حالت اغما فرو می رود; به‌ گونه ای که شاهدان‌ این‌ صحنه تصور می کنند که‌ او‌ غش کرده یا بی هوش شده است و چه بسا او را به مـراکز‌ درمـانی‌ نـیز منتقل کنند. البته چنین‌ حـالتی‌ بـرای‌ سـالکِ واصل بسیار‌ شیرین‌ است و او هرگز حاضر‌ نیست‌ آن را از دست بدهد.

اثرگذاری این حالت همچنان شدت می گیرد و به تدریج‌ تنفس‌ متوقف مـی شـود و هـمه قوای نفسانی‌ تحلیل‌ می روند‌ و حرکت‌ از‌ دست هـا گـرفته می‌ شود و چشم ها به طور غیرارادی بسته می شوند- حتی اگر باز هم باشند به‌ سختی‌ می تـوانند بـبیند.

خـلاصه این که‌ شخص‌ قادر‌ به‌ انجام‌ کاری نیست، بلکه‌ قـوه‌ تشخیص و تمیز نیز از او ستانده می شود و قوه فاهمه نیز از کار می افتد. در‌ نیایش‌ وصال‌، همه قوا چنان نـاتوان انـد کـه غیر‌ ممکن‌ است‌ تصور‌ کنیم‌ که‌ آنها فعّالیت می کنند. اگـر نـفس بر روی چیزی تأمل کرده بود، این موضوع کاملا از خاطره او پاک می شد; گویی که هرگز راجع بـه آنـ‌ فـکر نکرده است. اگر در حال مطالعه بوده، قادر نیست که بر چیزی کـه در حـال خـواندن آن است تمرکز پیدا کند یا آن را به یاد آورد. این وضعیت‌ حتی‌ شامل نیایش او نیز مـی شـود; , p.178)Lefie( یـعنی نیایش نیز روند طبیعی خود را طی نمی کند، بلکه نیایش کننده به نتیجه عـینی نـیایش دست می یابد. به‌ تعبیر‌ دیگر، نفس نسبت به خدا بیدار و نسبت بـه اشـیای پیـرامونش )در دنیا) کاملا در خواب است. نفس پس از گذشتن زمانی از نیایش‌ از‌ هر احساسی محروم می شود‌. او‌ چـنان سـست و بی حرکت می شود که نمی فهمد چه چیز را دوست دارد و معلوم نیست کـه آیـا تـنفس می کند یا نه. در‌ این‌ مورد، جواب ترزا منفی‌ است‌. وی معتقد است اگر هم نـفس بـکشد خود نسبت به تنفسش آگاهی ندارد. در یک کلام، کسی که به چـنین نـیایش و چـنین مسرتی دست یافت، از خود بی خود و کاملا‌ مرده‌ است , p. 409)The Varieties of Religious Experience(.

اگر این قوا دوباره فعّال شـود، وصـال از بـین خواهد رفت و شیرینی حاصل از آن نیز منتفی خواهد شد. در هر صورت، حافظه‌ قـادر‌ بـه فعّالیت‌ نیست، اراده کاملا در عشق

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۷۹)


مستغرق است و شخص نمی تواند بفهمد که چگونه عشق میورزد، فاهمه اگـر‌ تـوانایی فهم داشته باشد نمی داند که چگونه می فهمد یا‌ حداقل‌ چـیزی‌ از آنـچه به آن آگاه است درک نمی کند , p. 180)Lefie(. در این نـیایش قـوای نـفسانی از ‌‌کار‌ افتاده اند و فاهمه چیزی را درک نمی کـند امـّا، در عوض، ابعاد وجودی‌ دیگر‌ در‌ شعف کامل به سر می برند و نسبت به ایـن سـرور و شادمانی نیز آگاهی کافی دارنـد‌ ولی مـنشأ آن را نمی دانـند یـعنی قـدرت تحلیل آن را از دست‌ داده اند و در عین‌ حال‌، شـیرینی وصـال را کاملا درک می کنند.

ترزا بر این عقیده است که چنین حالتی در یـک مـقطع زمانی کوتاه و با سرعت رخ می دهـد. حداکثر زمانی که طـول مـی کشد‌ نیم ساعت است. البـته چـون نفس نسبت به زمان و امور دنیوی خواب است نمی تواند زمان دقیق آن را احـتساب کـند و تا زمانی که یکی از قـوا فـعّال نـشود آن حالت‌ ادامه‌ خـواهد یـافت. با فعّال شدن قـوه اراده، بـازگشت شخص به زندگی عادی شروع خواهد شد.

در این نیایش وصال نهایی رخ می دهد و نـفس احـساس نزدیکی به خدا می کند‌ و نـفس‌ جـز خدا بـه چـیز دیـگر نمی اندیشد در این حـالت است که برای سالک وحدت یا وصال رخ می دهد. اگر ترزا را وحدت وجودی بدانیم، از نـظر او‌ مـیان‌ سالک و خدا وحدت رخ خواهد داد ولی اگر او را وحـدت شـهودی بـدانیم (کـه بـه نظر می رسـد ایـن نظریه درست باشد) تنها شهود وصال عینیت خواهد یافت; یعنی‌ عارف‌ تنها‌ توفیق دیدار خدا را بـه‌ دسـت‌ خـواهد‌ آورد نه یکی شدن با او را. احساس وصال بـا خـدا (وحـدت بـا خـدا در نـظر وحدت وجودی ها) همیشه با‌ احساس‌ انبساط‌ روحی و تبرک و تیمن و نجابت و نزاهت همراه است. از‌ این‌ جهت عارفان دیندار همانند ترزا آن را حالتی «ملکوتی» می خوانند و ترزا از آن به عـنوان وصال باخدا (اتحاد‌ با‌ خدا‌) نیز یادکرده است و آن را تجربه ای بلافصل و حضوری دانسته‌ است (استیس، ص۹۵). چنان که اشاره شد، قوا به حالت تعطیلی در می آید. مثلا اگر سالک در‌ حال‌ مراقبه‌ بـاشد، مـوضوع مراقبه از ذهن ناپدید می شود و بسا که نتواند‌ آن‌ را ادامه دهد. حافظه نیز همانند سایر قوا قادر به فعّالیت نیست، امّا اراده در مسیر‌ عشقورزی‌ قرارمی‌ گیرد و قوه خیال نیز چـنین وضـیعتی پیدا می کند.

نیایش وصال همانند‌ سایر‌ نیایش‌ ها آثار متعددی دارد و مهم ترین پیآمد آن آرامش روحی ای است که سالک‌ تا‌ آن‌ زمان نـظیر آن را تـجربه نکرده است. مهم ترین دغـدغه بـاغبانِ نفس آبیاری باغ‌ است‌. اگر چنین دغدغه ای مرتفع شود، باغبان با خیال راحت به

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۸۰)


زندگی خود‌ ادامه‌ خواهد‌ داد و به آرامش عظیمی دست خواهد یـافت; زیـرا خدا همه کاره اسـت و سـالک واصل‌ خود‌ را به امواج اراده خدا سپرده است. مثل این است که، بدون این‌ که‌ شخص‌ بداند، غذا وارد معده او شود امّا نداند چگونه این روند طی شده است. از‌ این‌ جهت، هـرگز دغـدغه غذا ندارد بلکه در آرامش کامل به سر می‌ برد‌ , p.249‌) Lefie(Teresa,.

در نیایش وصال مهم ترین چیزی که سالک دنبال آن است رفع دغدغه‌ های‌ روحانی‌ است. وقتی جان و جسم و دل همه یک جا بـه خـدا سپرده شـود‌ و او‌ تصمیم گیرنده نهایی شود، در این صورت، نفس آرامش کافی را به دست خواهد آورد و سالک‌ واصل‌ هم در متن نـیایش احساس آرامش می کند و هم بعد از آن‌. امّا‌ آرامش پس از نیایش هـمراه اسـت بـا‌ تجدید‌ قوا‌ و کسب نیروی تازه , p.270) Lefie(Teresa,.

وقتی‌ چنین‌ حالتی پیش آید، ترس و تردید جای خود را به قوت و یـقین ‌ ‌خـواهد داد‌. از‌ این جهت است که ترزا‌ اشاره‌ می کند‌ که‌ پیش‌ از نیایش ترس و تـردید وجـودش را‌ فـرا‌ می گیرد و او نمی داند که آیا حالت هایی که قبلا برای‌ او‌ رخ داده از خدا نشئت گرفته‌ یـا نتیجه اغوای شیطان‌ بوده‌ است. امّا چون وارد نیایش‌ می‌ شود خدا تفضّل خـود را به او ارزانی می کـند و او قـوت قلب‌ می‌ گیرد , p.239) Lefie(Teresa,.

پیآمد‌ دیگر‌ چنین‌ نیایشی این است‌ که‌ چون خداوند تصرف کننده‌ اصلیِ‌ نفس سالک می شود، او به طور طبیعی نسبت به دنیا بی تفاوت شده‌، بدان‌ به دیـده تحقیر خواهد نگریست و هیچ‌ گونه‌ علاقه و تعلّقی‌ بدان‌ در‌ وی باقی نخواهد ماند‌. در اثر تعالی از امور جسمانی، و رهایی از تعلّقات دنیوی، به این نکته متفطن می‌ شود‌ که او در این دنیا تبعیدی‌ است‌ و از‌ وطن‌ اصـلی‌ خـود دور شده‌ است‌ و کاملا پی می برد که باید به همان موطن اصلی باز گردد.

هر کسی کو دور‌ ماند‌ از‌ اصل خویش *** باز جوید روزگار وصل خویش‌

یکی‌ از‌ مهم‌ ترین‌ آثار‌ نیایش چـهارم اثـر جسمی و طبیعی است. در حالی که نفسِ سالک به دنبال یافتن خداست و تمام توان خود را به کار می گیرد تا نهایت حظ از‌ او را داشته باشد، در اثر اختلالاتی که در روح و روان و قوای نفسانی وی پدیـد مـی آید، بدن با مشکلاتی مواجه می شود.

خلاصه این که، او به لحاظ جسمی‌ قادر‌ به انجام هیچ کاری نیست; حتی یک کلمه را نمی تواند هجی کند و قدرت تشخیص او نـیز تـحلیل مـی رود و نمی تواند کسی را تشخیص

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۸۱)


دهـد و بـشناسد; هـر چند‌ که‌ می تواند حروف را به زحمت ببنید امّا توان خواندن آنها را ندارد، و هر چند که به سختی می تواند اصـوات را بـشنود‌ امـّا‌ نمی تواند آنها را بفهمد‌. ترزا‌ پس از پایان نیایش و تـجربه عـرفانی، دردهای جسمانی را کاملا حس می کرد. ترزا از زبان خواهران روحانی نقل می کند که در هنگام‌ وقوع‌ نیایشِ وصالْ قـلبشان از‌ کـار‌ مـی افتاد. خود او نقل می کند که پس از پایان این نیایش و بـلکه پس از گذشت زمان نسبتاً طولانی، هنوز هم احساس می کند که استخوان هایش در رفته‌ و به‌ گونه ای خشک شده کـه نـمی تـواند آنها را محکم نگه دارد. و نیز دردهایی در مچ دست و کل بدنش احساس مـی کـرد; گویی که تمام استخوان های بدنش خرد شده‌ است‌ , p.196) Lefie‌(Teresa,.

طرفه آن که حواس پنجگانه او قادر به انـجام کـاری نـیست، مگر به زحمت و آن هم‌ به طور ناکافی. در تحلیل فیزیولوژیکی این وضعیت مـی تـوان نـظرات‌ مختلفی‌ ارائه‌ کرد: در بدو امر، به نظر می رسد که چنین وضعی باعث بـه خـطر افـتادن بدن او ‌‌می‌ شود، امّا اگر آثار بعدی آن را در نظر بگیریم شاید بتوان قضیه‌ را‌ از‌ زاویه دیـگری بـررسی کرد و نظر دیگری داد. چه بسا چنین حالتی باعث شود که حتی‌ برخی از دردهـای جـسمانی فـرد، پس از فروکش کردن آن حالت، التیام بلکه‌ شفا یابد; هر چند‌ که‌ در ابتدای امر با ضـعف جـسمانی همراه بوده باشد.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۱۸۲)


منابع

نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام. تهران: مرکز نشر آثـار فـیض الاسـلام.

[۳]. Didiscursive prayer البته برخی از مترجمان آثار ترزا این اصطلاح‌ را با Mental prayer به معنای نیایش قلبی معادل گرفته، آن را بـه جـای نیایش سکوت ذکر کرده اند و به جای نیایش وصال، نیایش نکاح روحـانی را آورده انـد.

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x