پژوهش های قرآنی پس از دوره روشنگری در غرب
اشـاره:
مقاله حاضر ترجمه مدخل Post-Enlightenment Academic Study of the QuraÎn است که در جلد چهارم «دائرهالمعارف قرآن» (Encyclopaedia of the QuraÎn = EQ) منتشر شده اسـت. در ایـن مـقاله سیر تاریخی قرآنپژوهی غربی در دو سده اخیر بررسی شده است. بدین منظور مؤلف برمبنای ترتیب تـاریخی، شخصیتهای مهم و گرایشهای عمده قرآنپژوهی در غرب را معرفی کرده و برخی آثار اثرگذار در این دوران را شـناسانده است و البته از افزون بـر دویـست منبع در این زمینه بهره جسته و فهرست کامل کتابشناختی آنها را در پایان مقاله آورده است. مترجم برای استفاده بهتر و سادهتر خوانندگان مشخصات کتابشناختی آثاری را که در متن به آنها اشاره شده، به پاورقی منتقل کـرده است. همچنین اگر در متن مقاله از کتابی نامبرده شده که تاکنون به فارسی ترجمه نشده، نام کتاب با حروف مایل داخل « » قرار گرفته است. بهعلاوه مؤلف در خصوص موضوعات و مطالبی که در این مـقاله بـدانها پرداخته نشده، به دیگر مقالات همین دائرهالمعارف که با موضوع بحث مرتبط بوده ارجاع داده است که در ترجمه این ارجاعات با حروف بزرگ لاتین در پاورقی ذکر شدهاند.(۲)
______________________________
۱٫ Marco Scholler
۲٫ در اینجا لازم است از دوست و هـمکار گـرانقدرم دکتر مهرداد عباسی که متن اولیه این ترجمه را خوانده، با پیشنهادهای اصلاحی خود مرا یاری دادند و نیز از راهنماییهای دوست فاضلم جناب مرتضی کریمینیا تشکر نمایم. مترجم
پژوهشهای قرآنی نـوین(۱) نـمیتواند بتمامه در مدخلی واحد خلاصه شود. بدین سبب در مدخل حاضر صرفا گرایشهای اصلی پژوهش قرآنی نوین و سیر کلی تکوین تحقیقات آکادمیک در این باب تبیین شده است. کتابشناسی گزینشی ذیل نـیز بـه آثـاری خاص محدود شده است، یـعنی مـقالات و کـتابهایی که بهطورخاص به قرآنپژوهی نوین و روششناسی آن پرداختهاند. قرآنپژوهی در طول دو سده پیشین صرفا به مدخلی ابتدایی برای مطالعات اسلامی محدود نـبوده اسـت و بـا توجه به اهمیت ویژه قرآن در اسلام، احتمالاً در آیـنده نـیز چنین نخواهد بود، گرچه بسته به شرایط حاکم زمانه و مسائل و نتایج تحقیقات جاری، در مقاطعی کانون توجه پژوهشگران علاقهمند بـه قـرآن تـغییر کرده است.
قرن نوزدهم
پژوهشهای آکادمیک قرآنی در غرب حدودا از اواسـط قرن نوزدهم، تحت تأثیر دو کتاب آلمانی مقدمهای تاریخی ـ انتقادی بر قرآن (۱۸۴۴) اثر گوستاو وایل(۲) و تاریخ قرآن (۱۸۶۰) اثر تـئودور نـُلدکه(۳) رونـق بیشتری یافت. هر دو اثر، خصوصا کتاب نُلدکه، پا را از دستاوردهای آثار پیشین فـراتر گـذاشته، و مبانی تازهای برای تحقیقات پس از خود بنا نهادند. برای ترسیم وضعیت اینگونه پژوهشها در آن زمان کافی است بـدانیم کـه در ۱۸۴۶ سـُلوه با کتاب خود مقدمهای برای مطالعه قرآن(۴) صرفا ترجمهای تازه از گفتار مـقدماتی سـِیْل(۵) بـرای جامعه فرانسویزبان ارائه کرد. رساله سیل نمایی کلی از محتوای قرآن،
______________________________
۱٫ یعنی «کندوکاو بیطرفانه (غیرجدلی) و انـتقادی مـعرفت، بـدون تقیّد به اولویتهای نهاد کلیسا» (A. Rippen, The QuraÎn. Style and contents, Aldershot 2001, xi n.2) آنگونه که عرف جاری دانشورزی و مبنای همه پژوهشهای مـعاصر اسـت.
۲٫ Gustav Weil, Historisch-Kritische Einleitung in den Koran, Bielefeld 1844I, 18782.
۳٫ Theodor Noldeke, Geschichte des QuraÎns, 18601, new edition by F. Schwally, G. Bergstrasser and O. pretzl, 3 vols., Leipzig ۱۹۰۹-۳۸٫
۴٫ Ch. Solvet, Introduction a la lecture du Coran und Discours preliminaire de la version anglaise du Coran de G. Sale. Traduction nouvelle, Algiers/Paris 1846.
۵٫ preliminary discourse؛ این گفتار مقدمهای است که سیل به ترجمه قرآن خود که پیشتر در ۱۷۳۴ در لنـدن مـنتشر شـده بود، افزود. نگاه کنید به:
Pre-1800 Preccupations of Qur””aÎnic Studies.
عقاید اصلی مسلمانان و تصویری ابتدایی از عربستان پیش از اسلام و شـکلگیری اسـلام نخستین بهدست میدهد. گذشته از اینکه خود این کتاب نیز اساسا برگرفته از مطالب کـتاب تـاریخ مـختصر عرب (۱۶۵۰) اثر پوپوک(۱) است، تفاوت محسوس آثار وایل و نُلدکه با آثار سیل آن است که سـیل نـهتنها با متن قرآن چنانکه درخور آنست، رابطه برقرار نکرده، بلکه به عـناصر سـبکشناختی و زبـانشناختی صوری متن قرآن نیز به تفصیل نپرداخته است.
وایل در کتاب مقدمهای تاریخی ـ انتقادی که صـرفا رسـالهای کـوتاه – چهل و چند صفحهای – است، تقسیمبندی سورهها به دو بخش مکی و مدنی(۲) را از مسلمانان اخـذ کـرد تا چارچوبی زمانی را برای آیات قرآن طراحی کند.(۳) برای انجام چنین کاری، او نخست در تاریخگذاری سنتی سـورهها بـازنگری کرد و بخش مکی را به سه دوره تکمیلی – که بعدا توسط نُلدکه بسط داده و اصـلاح شـد – تقسیم کرد. وایل و نُلدکه علاوه بر ایـنکه هـنگام طـراحی ترتیب زمانی نزول آیات سورههای مکی بـه امـور محتوایی – از قبیل شباهت مضمونی و واژگانی در سورههای خاص بهعنوان قرینهای برای ارتباط متقابل و زمـان نـزول تقریبا یکسان – توجه داشتند، بـر اهـمیت عناصر زبـانشناختی و صـوری مـتن قرآن برای تعیین ضوابطی که بـر اسـاس آنها سه دوره مکی از هم متمایز شوند، نیز تاکید میکردند.(۴) این سیستم تـاریخگذاری چـهاربخشی، شامل سه دوره مکی و یک دوره مدنی، در پژوهـشهای دهههای بعد اثر گـذاشت. ایـن امر در تحلیل مفهومی بخشهای مـکی قـرآن در مطالعات بعدی تأثیر قابل ملاحظهای داشت و حتی به چینش مجدد سورههای مکی در تـعدادی از تـرجمههای قرآن قرن بیستم به زبـانهای غـربی(۵) انـجامید. رژیس بلاشر(۶) تـرجمه فـرانسوی خود را بر آن مبنا قـرار داد. ایـده مرتبسازی مجدد متن قرآن، که شامل تقسیم سورهها به واحدهایی با مختصات زمانی مـتفاوت نـیز میشد، نهایتا به کار پیچیده ریـچارد بـل(۷) در ترجمهاش از قـرآن بـه هـمراه بازچینش انتقادی سورهها
______________________________
۱٫ Popocke, Specimen historiae arabum, ۱۶۵۰.
۲٫ See: Chronology And The Qur””aÎn.
۳٫ See: Revelation And Inspiration; Occasions of Revelation.
۴٫ See: e.g. Form And Structure of The Qur””aÎn; Oaths; Rhettoric And The Qur””aÎn, Exhortations.
۵٫ cf. R. Blachere, Introduction au Coran, Paris 1947, 247 f.
۶٫ R. Blachere, Le Coran. Traduit de l””arabe, Paris 1966.
۷٫ R. Bell, The Qur””aÎn. Translated, with a critical re-arrangement of the suÎras, 2 vols., Edinburgh ۱۹۳۹; repr. 1960.
(۱۹۳۹-۱۹۳۷) انـجامید.(۱)
از پژوهشهایی که تاکنون به آنها اشاره شد، تاریخ قرآن نُلدکه، از زمان نشر دومین ویرایش آن هـمراه بـا افزودههای سه دانشمند دیگر در دهههای نـخست قـرن بـیستم بـه مـتنی معیار و مطمئن تـبدیل شـده است، بهطوریکه همه اندیشمندان علاقهمند به پژوهشهای قرآنی ناگزیر از مراجعه به آناند. این کتاب امروزه نـیز یـک ابـزار سودمند است، خصوصا به این دلیل کـه بـسیاری از نـقایص آن مـشخص، نـقد و اصـلاح شده است. شرح و تفصیل طرح تاریخگذاری چهار دورهای در نخستین جلد تاریخ قرآن ارائه شده است. دومین جلد که توسط شاگردش شوالی(۲) نوشته شده، شامل تحلیلی دقیق از مسئله جـمع و تدوین قرآن است.(۳)
سومین جلد، اثر برگشتراسر(۴) و پرتسل(۵) به تاریخ متن قرآن پرداخته و اساسا به اختلاف قرائات برمبنای روایات اسلامی مربوط است.(۶) به تعبیری، میتوان سومین جلد تاریخ قرآن را مـقدمهای ضـروری برای ویرایش نهایی قرآن بر اساس دقیقترین معیارهای زبانشناسانه تلقی کرد؛ یعنی ویرایشی بر مبنای نسخ خطی قدیمیِ همه آثار اسلامی موجود در آن موضوع(۷) و از همه مهمتر، توأم با ابزاری انـتقادی کـه قرائات مختلف و شناخته شده و خصوصیات رسمالخطی آنها را فهرست کرده است.(۸) هر چند این کار تاکنون نتیجهای دربر نداشته و جای ویرایشی از قرآن برمبنای روشـشناسی انـتقادی فوق همچنان خالی است. آخـرین مـقاله تحقیقی در این زمینه که یک سال پیش از نشر سومین جلد تاریخ قرآن منتشر شده، مطالبی درباره تاریخ متن قرآن (۱۹۳۷) اثر جفری(۹) است. با ایـنکه پس از آن، نـوشتههای مختص تاریخ متن [قـرآن] در تـعدادی از مقالات آمده، ولی جز پارهای اطلاعات تلفیقی هیچ اثر عمدهای منتشر نشده است. بهعلاوه، نسخ خطی
______________________________
۱٫ نگاه کنید به: ادامه مقاله؛ نیز: Translations of The QuraÎn.
۲٫ F. Schwally
۳٫ See: Collection of The Qur””aÎn.
۴٫ G. Bergstrasser
۵٫ O. Pretzl
۶٫ See: Reading of The Qur””aÎn.
۷٫ See: TraditionaL Disciplines OF Qur””aÎnic Study.
۸٫ cf. G. Bergstrasser, Plan eines Apparatus Criticus zum Koran (1930), repr. in Paret (ed.), Koran,389-97.
۹٫ A. Jeffery, Materials for the history of the text of the Qur””aÎn. The KitaÎb al-MasaÎhÊif of Ibn AbiÎ DaÎwuÎd together with a collection of variant readings from the codices of Ibn Mas””uÎd, etc., Leiden 1937, 1973.
قدیمی قرآن که قدمت آنها به سدههای اول و دوم هجری بـرسد، و در ایـن اثنا شناخته شده باشند، هنوز کامل منتشر نشده بودند و همچنان در انتظار تحلیلهای دقیقتر بودند.(۱) گرچه این مطلب نیز در خور توجه است که عادل خوری(۲) در ویرایش چند جلدی قرآن عربی – آلمـانی(۳) خـود، تصمیم گـرفت بسیاری از اختلافات قرائات را به تفصیل عرضه کند، ولی تلاش چندانی برای جامعیت آن به خرج نداد (سهم فعالیتهای آنـتونی ایزاک سیلوِستر دو ساسی،(۴) نخستین اروپاییای که به تحقیق در این زمینه پرداخـت و ادمـوند بـک(۵) به خاطر پژوهش در زمینه اختلاف قرائات قرآن را نیز نباید نادیده گرفت).
به هر حال تاریخ قرآن نـُلدکه و کـار شوالی، برگشتراسر و پرتسل در بسیاری از پژوهشهای قرآنی نوین که اساسا هدف آنها تحقیق در جـنبههای زبـانی، سـبکی و صوری متن و نیز تحقیق واژگانی قرآن به منظور تحلیل مفهومی و معنایی آن بوده، بسیار تأثیر گـذار بودهاند. در عین حال طبیعی است که بسیاری از سرفصلهای پژوهشی بعدی هنوز در تاریخ قـرآن درج نشده بود. این نـکته هـم قابل توجه است که اثر ابتکاری نُلدکه علیرغم ارزشهای غیرقابلانکار علمی، آکنده از اظهارنظرهایی کمتر همدلانه است که از زاویه نگاه او (و دیگر شرقشناسان همنسل و همفکر او) به متن مقدس [قرآن [خصوصا ویژگیهای زیباشناختی آن نـاشی شده و سبب انجام چنین پژوهشهایی نیز بوده است.(۶)
______________________________
۱٫ cf. G.R. Puin, Observations on early Qur””aÎn manuscripts in SÊan`aΔ”, in Wild, Text, 107-11.
۲٫ A.Th. Khoury
۳٫ Gutersloh 1990 f.
۴٫ Antoine Isaac Silvestre de Sacy, Du manuscrit arabe no 239 de la Bibliotheque Imperiale [… etc.], in Notices el extraits des manuscript de la Bibliotheque Imperiale ۸ (۱۸۱۰), ۲۹۰-۳۶۲ (۵ articles); id., Memoire sur l””origine et les anciens monuments de la litterature parmi les Arabes, in Memoires tires des registres de l””Academie royale des inscriptions et belles letters ۵۰ (۱۷۸۵), ۲۴۷-۴۴۱٫
۵٫ Edmund Beck, Arabiyya, Sunna und `AÎmm in der Koranlesung des zweiten Jahrhunderts, in Orientalia I5 (1946), ۱۸۰-۲۲۴; id., Die `utÈmaÎnischen Varianten bei al-FarraΔ” in Orientlia 23 (1954),412-۳۵; id., Die b. Mas`uÎdvarianten bei al-FarraΔ” in Orientalia 25 (1956), 353-۸۳; ۲۸ (۱۹۵۹), ۱۸۶-۲۰۵, ۲۳۰-۵۶; id., Die dogmatisch religiose Einstellung des Grammatikers YahÊyaÎ b. ZiyaÎd al-FarraΔ”, in Museon 54 (1951), 187-202; id., Die Kodizesvarianten der AmsÊaÎr, in Orientalia 16 (1947), 353-76; id., Studien zur Geschichte der Kufischen Koranlesung in den beiden ersten Jahrhunderten, in Orientalia 17 (1948), 326-55; 19 (1950), 328-50; 20 (1951), 316-۲۸; ۲۲ (۱۹۵۳), ۵۹-۷۸٫
۶٫ See: S. Wild, “Die schauerliche… ode des heiligen Buches.” Westliche Wertungen des koranischen Stils, in A. Giese and J.Ch. Burgel (eds.), Gott ist schon und Er liebt die Schonheit (FS A. Schimmel), Berlin 1994, 429-47.
زیرا نسل او چنان شیفته ادبیات باستانی – که بر اذهان فیلسوفان اروپایی قرن نوزدهم سایه افکنده بود – شده بودند که از درک حقیقیِ متون بنا بـه زمـینههای متفاوت فرهنگی، عاجز مانده بودند. نُلدکه میراث ادبی عربی را ارج مینهاد و عامل شیفتگی او به شعر جاهلی شباهتی بود که میان جهانبینی بدوی و قبایل باستانی ژرمن یافته بود. هرچند بسیاری از قضاوتهای نـُلدکه و پیـروان او درباره قرآن بیشتر با گفته مشهور کارلایل قرابت دارد: «آن [قرآن [متنی دشوار است که من هرگز از عهدهاش برنیامدهام. متنی ملالآور، آشفته، درهم، نسنجیده، بدساخت؛ تکرارهای بسیار، پیچ و تاب طولانی، مـغلق (…). تـنها احساس وظیفه میتواند یک اروپایی را در فهم قرآن یاری کند.»(۱) قرآنپژوهی نوین در طول دهههای پایانی قرن بیستم سهم زیادی در تغییر این نگرش داشته است، البته در آثار اندیشمندان قرن نوزدهم – و اوایـل قـرن بـیستم – عمدتا بر این حقیقت تـاکید شـده اسـت که قرآن میتواند قطعهای از ادبیات بسیار هنرمندانه و برخوردار از خصوصیات زیباییشناختی ممتاز و قابلتوجه و زیبایی بیان به شمار آید.
یکی دیگر از نقاط ضـعف تـاریخ قـرآن که شاید از دید ما ارزشهای آن را تحت الشعاع قـرار دهـد، نقش نسبتا حاشیهای دانش و میراث اسلامی در آن است. البته این موضوع را نباید لزوما بهمنزله عاملی در کل منفی یا صـرفا نـقیصه ایـن اثر تلقی کرد، زیرا دستکم در این کتاب تعاملی شایسته بـا قرآن بهمثابه یک متن آغاز شد و به ارزشگذاری و قضاوت درباره آن براساس مبانی خود قرآن و مستقل از آنچه سنت عـلمی اسـلامی عـرضه کرده، توجه شد، که این خود گامی بزرگ به سوی فـهم قـرآن محسوب میشد. وانگهی آثار عربیِ در دسترس دانشمندان قرن نوزدهم – و اوایل قرن بیستم – در قیاس با حالحاضر، بـسیار مـحدود و مـطلقا ناکافی بودند. در عین حال این گونه بیتوجهی به دادههای سنت اسلامی بـه نـفع شـواهد درونمتنی قرآن، از یک نقیصه مهم روششناختی پرده برمیدارد که عامل آن استفاده التقاطی و به تبع آن دلبـخواهی از سـنت اسـلامی است. مؤلفان تاریخ قرآن از یکسو غالبا سنت اسلامی را در ارتباط با منشأ، تاریخگذاری، ترتیب و ارزش مـعنایی مـؤلفههای متنی قرآن کنار نهادهاند و از دیگر سو، در تلاش برای عرضه چارچوبی مستقل و ارائه تفسیری تـازه از قـرآن از سـنت اسلامی بهره گرفتهاند.
______________________________
۱٫ T. Carlyle, On heroes hero-worship, and the heroic in history, London 1897, 86 f.
در مورد اخیر، بهویژه به دو جنبه از سنت اسلامی توجه شده است: یـکی وصـف شرایط تاریخی نزول قرآن (یعنی سیره نبوی و فراز و نشیبهای جامعه وی)(۱) و دیگری جزئیات مـوجود در آثـار کـلاسیک اسلامی که در سیاق تاریخی، تکوین قرآن را بهمنزله یک متن تبیین میکنند. خود نُلدکه به واسـطه آشـنایی با پژوهشهای لامنس(۲) از معضل غیرتاریخی بودن سنت اسلامی و در نتیجه بیمعنابودن استفاده یـکجا از آن آگـاه بـود. ازاینرو دریافت که ناگزیر باید از ارزش سنت اسلامی در مسائل تاریخی دفاع کند و تاکید کرد که دسـتکم دوره مـدینه از «تـاریخی روشن» برخوردار است.(۳) به هر حال نقص روششناختی وی قطعی است. نمایان سـاختن ایـن سستی و گستردگی دامنه آن به مشخصه پژوهش قرآنی نوین در طی قرن بیستم تبدیل گردید.
خصیصه نیمه دوم قـرن نـوزدهم، شمار فزایندهای از کتابهاست که پس از وایل و نُلدکه نوشته شدند. وجه تمایز بسیاری از ایـن تـحقیقات این است که آنان نیز مبانی پژوهـشی خـاورشناسان آلمـانی را اتخاذ کردند، ولی به نتایجی متفاوت رسیدند. در ایـنجا بـه ذکر آثار مویر(۴)، رادول(۵)، گریمه(۶) و هرشفلد(۷) بهعنوان نمونه اکتفا میشود. گرچه این دانشمندان بـه نـتایجی متفاوت و ناسازگار رسیدند، بیشک هـمگی (احـتمالاً به اسـتثنای رادول) پژوهـش انـتقادی پیرامون قرآن را در راستای تحقیقات زبانشناختی بـهبود بـخشیدند. مویر و رادول در کتابهای خود (۱۸۷۸) هر یک تاریخگذاری جدیدی برای سورهها ارائه کردند. بازچینش مـویر شـش دوره مختلف را متمایز میساخت که پنـج دوره مکی براساس مراحل مـختلف نـبوت محمد[ص] تعریف شده بود. در مـقابل، گـریمه کوشید تا سورهها را برمبنای مشخصات اعتقادی فقط در دو دوره مکی و یک دوره مدنی مرتب کـند.(۸) سـرانجام، هرشفلد در اثر خود به نـام تـحقیقاتی تـازه در ترکیببندی و تفسیر قـرآن (۱۹۰۲)(۹) بـاز چینشی دیگر از عبارات قـرآنی عـرضه کرد. در این طرح نیز هرشفلد
______________________________
۱٫ See: Sira And The Qur””aÎn.
۲٫ H. Lammens
۳٫ “mit der Ubersiedlung nach Jathrib betreten wir hell historischen Boden,” Th. Noldeke, Die Tradition uber das Leben Muhammeds, in Der Islam 5 (1914), 165.
۴٫ W. Muir, The CoraÎn. Its composition and teaching, London 1878.
۵٫ A. Rodwell, The KoraÎn, London 1876II.
۶٫ H. Grimme, Mohammad. Zweiter Teil. Einleitung in den Koran, Munster 1895.
۷٫ H. Hirschfeld, Beitrage zur Erklarung des KoraÎns, Leipzig ۱۸۸۶٫
۸٫ cf. W.M. Watt, Bell””s Introduction to the Qur””aÎn, Edinburgh 1970, ۱۹۹۱, ۱۱۲.
۹٫ H. Hirschfeld, New Researches into the composition and exegesis of the Qoran, 1902.
سورهها را بر اساس محتوا و مضامینشان در یکی از شش سبک («تـاکیدی»، «حـماسی»، «روایی»، «وصفی»، «فقهی» و «تمثیلی») جای داده اسـت.
در مـقایسه با پژوهـشهای پیـشین کـه در آنها سورهها(۱) بهعنوان واحـدهای متنی و در نتیجه با منشأ و شرایط زمانی یکسان مفروض گرفته شده بودند، رادول و هرشفلد بهعلاوه کوشیدند تـا از مـیان سورههایی که از نظر درونمایه و در نتیجه از نـظر زمـانی بـه یـکدیگر وابـستهاند، عباراتی مجزا را شـناسایی کـنند. بعدها بل و بلاشر این نظریه را با درجات متفاوت اخذ و پیاده کردند. بل در بازچینش سورهها، که ضـمیمه تـرجمه قـرآن خود آورده، کوشش کرد تا سورهها را نهتنها بـه قـطعههای کـوچکتر و مـنسجم، بـلکه حـتی به آیات مجزا(۲) یا دسته آیات تقسیم کند. این کار براساس این فرضیه مشهور وی صورت گرفت که همگی سورهها چندین مرحله نسخهبرداری را طی کردهاند و در طول فرایند تـدوین قرآن، اوراق و برگههای حاوی متن قرآن تقریبا نامرتب بودهاند. همچنین به نظر او نوشتههای پشت این اوراق اشتباها در ضمن سورهای که به آن تعلق نداشته، درج شدهاند.(۳) بلاشر، معتدلتر از بل، در نخستین ویرایش ترجمه قـرآن خـود (۱۹۵۱-۱۹۴۷) همان الگوی تاریخگذاری سورههای مکی را که در تاریخ قرآن طراحی شده بود، با اندکی اصلاح برگزید و در نتیجه «ترتیب سوره»های جدیدی ارائه کرد، گرچهدر ویرایش دوم(۱۹۵۶) این طرح را ملغاکرد و ترتیب سنتی(اسـلامی) را حـفظ کرد.
لازم به ذکر است که هیچیک از پژوهشهای انجامشده در نیمه دوم قرن نوزدهم به اندازه تاریخ قرآن نُلدکه در تحقیقات آکادمیک نوین تأثیرگذار نبودهاند و نـتایج آنـها نیز چنین ساده و گسترده مـقبول نـیفتاده است. از جمله عوامل این موضوع این است که نُلدکه در تقسیمبندی دورههای مکی و مدنی و تاریخگذاری متن قرآن بر مبنای آن، راهی میانه- نهچندان بیحساب و نه خـیلی دقـیق و موشکافانه – برگزیده است. در حـالیکه شـش دوره مویر یا شش «سبک» هرشفلد و نیز طرحهای پیچیده بعدی در قیاس با آن بیش از حد وارد جزئیات شدهاند. وجه دیگر اثرگذاری طرح نُلدکه در قرآنپژوهی نوین،
______________________________
۱٫ See: SuÎra(s).
۲٫ See: Verse(s).
۳٫ See: Watt-Bell, Introduction, 101-7; also J.E. Merrill, Dr. Bell””s critical analysis of the Qur””an, in MW 37 (1947), 134-۴۸, repr. In Paret (ed.), Koran, 11-24;
شواهد بل برای تجزیه سورهها با جزئیات بـیشتر در تـفسیر او (Richardson, 2vols., Manchester 1991 A Commentary on the QuraÎn; ed. C.E. Bosworth and M.E.J.)که پس از مرگش منتشرشده، موجود است.
این است که ویرایش دوم تاریخ قرآن درست پس از انتشار کتابهای اواخر قرن نوزدهم منتشر شد و به همین سبب مباحث انتقادی و حتی دلایل رد نظریههای رقیب را دربرداشت. بـهعلاوه از آنـجا که چـنین نظریههایی درباره بازسازی خاستگاه قرآن، مبتنی بر شواهدی تفصیلی از ویژگیهای سبکی، زبانی و صوری قرآن است، هرچه تـجزیه متن قرآن جزئیتر باشد، استدلال در مورد صحت آن و امکان رقابت آن با دیـگر فـرضیههای مـوجه دشوارتر میشود. بااینکه پیشنهاد تجزیه متن قرآن به قطعات بسیار کوچک و در نتیجه بازسازی معنادار از تاریخگذاری درونی قـرآن عـملاً غیرممکن مینمود، ریچارد بل به افراطیترین شکل آن تن داد.
بنابراین از نقطهنظر کنونی، تلاشهای صـورت گـرفته در زمـینه بازچینش متن قرآن در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم چندان متقاعدکننده به نظر نمیرسد. اکـثر این ترتیبها فرضیتر از آناند که قابل ارزشگذاری باشند. بهعلاوه، اساسا شاهدی – برونقرآنی امـا همزمان با دوره تکوین مـتن قـرآن – وجود ندارد که فرضیههای پیشنهادی را تأیید یا رد کند. بنابراین گرچه اکثر مواردی که در تأیید یک ترتیب خاص از متن قرآن گفته شده، معمولاً محتمل است، ولی شاهدی قاطع بر اعتبار آن موجود نیست. انـدرو ریپین، مشکل طراحی ترتیب تاریخی متن قرآن و سپس اقدام به تفسیر قرآن برمبنای آن را به صورت زیر جمعبندی کرده است:(۱)
بهکارگیری چارچوب زمانی، تصویری نظاممند را از تکوین اطلاعات بهدست میدهد که وقتی بـرای تـاریخگذاری مجدّد دیگر عناصر استفاده شود، با طرح اولیه تطبیق نمیکند. مطمئنا چنین روشی متضمن دور است (…)، اما غالبا اینگونه گفته میشود که چنین پژوهشی، چنانچه تعدادی از همین عناصر معنایی و مضمونی را بـا هـم تلفیق کند تا الگویی منسجم و پیوسته عرضه کند، باید قانعکننده از آب در آید؛ با این حال این دست پژوهشها تاکنون مقبول واقع نشدهاند.
بنابراین اتفاقی نیست اگر در اکثر پژوهشهایی که از نـیمه دوم قـرن بیستم راجع به صورت و ساختار قرآن و درباره یک سوره واحد صورت گرفته، دیگر نمیکوشند ترتیب
______________________________
۱٫ A. Rippin, Qur””aÎn. Syle and contents, xxii.
زمانی ثابت یا بازچینشی را برای سورهها بر هر مبنا که باشد، طراحی کنند البـته ایـن قـبیل پژوهشها نیز که صرفا بـه وصـف پدیـدارشناسانه عبارات قرآن گرایش دارند(۱)، بر یکپارچگی سورههای مکی اذعان دارند(۲) یا میکوشند به کمک آثار اسلامی فراوان در این باب، راهحلی بـرای مـسئله انـسجام متن قرآن ارائه کنند.(۳)
پیش از اتمام بررسی موضوع قـرآنپژوهی در قـرن نوزدهم، لازم است تاکید شود که گرایش غالب در مطالعات قرآنی – که عبارت بود از بازسازی تاریخ متن قرآن عمدتا برمبنای ویـژگیهای درونـی آن و بـا بهرهگیری از سنت اسلامی برای آگاهی از زمینه تاریخی آن – در آثار مربوط بـه تاریخ صدر اسلام خصوصا زندگی و سیره پیامبر کمتر مورد توجه بوده است. مسلما قرآن در این زمینه نقشی اسـاسی ایـفا مـیکند، زیرا سند بنیادین دین جدید است. ظاهرا بهترین نمونه این نـوع پژوهـش، که از سنت اسلامی و بخش عمدهای از مطالب تفسیری (آن قدر که در آن زمان شناخته شده بوده و بسیار بیشتر از آثـار پیـشگفته) بـهره جسته، زندگینامه سه جلدی محمد[ص] (۱۸۶۹) از اشپرنگر(۴) است. در واقع، وی سهم بسزایی در تلفیق دادهـهای قـرآنی بـا سنت داشته است. او در این کار از منابع کتابخانههای هندی که حق استفاده از آنها را داشته، بـسیار بـهره گـرفته است. گرچه نه صورت و نه محتوای قرآن، هسته مرکزی پژوهش اشپرنگر نیستند، با ایـن حـال مطالب زیادی در آن هست که مستقیما به پژوهش قرآنی مربوط است. از اینرو پژوهش اشـپرنگر از ایـن لحـاظ بسیار فراتر از دیگر نوشتههای زمان خویش است، هرچند هیچگاه جایگاه شایسته خود را در میان پژوهـشهای قـرآنی نوین پیدا نکرد.
میراث قرآنپژوهی غرب در قرن نوزدهم، مسیری را که پژوهش نوین در طـول نـیمه نـخست قرن بیستم طی کرده، تعیین کرد. تا اینجا به برخی نشانههای تداوم و نفوذ عمیق آن اشـاره شـد: مثلاً کاوش برای یافتن نقش سنت اسلامی در طراحی چارچوبی درونی و بیرونی بـرای فـرایند تـاریخی نزول قرآن، یا تجزیه متن قرآن توسط بل بهعنوان محصول
______________________________
۱٫ F.R. Muller, Untersuchungen zur Reimprosa im Koran, Bonn 1969.
۲٫ A. Neuwirth, Studien zur composition der mekkanischen Suren, Beirut 1981.
۳٫ T. Nagel, Medinensische Einschübe in mekkanischen Suren, Gottingen 1995; see Textual Criticism of The Qur””aÎn.
۴٫ A. Sprenger, Das leben und die Lehre des MohÊammad, 3 vols., Berlin 18692.
نهایی اِعمال معیارهای سبکی و صـوری بـرای تـشخیص قطعههای ـ هرچند کوچک ولی ـ منسجم با وحدت مضمونی و متنی. به هر حال ویـژگی اصـلی پژوهشهای قرن نوزدهم جهتگیری به سوی تعامل زبانشناسانه با متن قرآن، مؤلفههای خاص آن و گرایش به مـعنا و خـاستگاه یکیک اصطلاحات یا مفاهیم قرآنی بود. بسیاری از پژوهشهای بعدی نیز در راستای هـمین خـطوط شکل یافته است.
نیمه نخست قرن بـیستم
سـرفصلهای قـرآنپژوهی در اوایل قرن بیستم عبارت بودند از: جنبههای زبـانشناختی بـیان قرآنی، قرائات مختلف(۱) و واژگان دخیل (با منشأ غیرعربی)،(۲) معنای اصطلاحات و مفاهیم قرآنی، تـرتیب و تـاریخگذاری اجزای متن قرآن و انسجام آنـها(۳) و تـأثیر اعتقادات تـوحیدی پیـشین بـر محتوا و پیام قرآن (از جمله نقش مـحوری روایـات کتب مقدس و ملحقات آن(۴)).
یکی از موضوعاتی که در طول قرن بیستم اندیشمندان زیادی را بـه خـود علاقهمند کرد، معنای «حروف مقطعه»(۵) بـود که نخستین بار نـُلدکه در تـاریخ قرآن به آن پرداخت. پس از ویـ فـرضیات بسیاری درباره معنای آنها ارائه شد که با لوث(۶) آغاز شد و با مقالات مفصل بـاوِر(۷) و گـوسِنس(۸) ادامه یافت. پیش از آن، هـرشفلد در کـتاب خـود، تحقیقات تازه نـکاتی عـرضه کرده بود و بعدها جـونز(۹)، سـیل(۱۰) و بلامی(۱۱) مطالبی به آن افزودند. با این حال
______________________________
۱٫ See: Readings of The Qur””aÎn.
۲٫ See: Foreign Vocabulary; Language And Style of The Qur””aÎn.
۳٫ See: Form And Structure of The Qur””aÎn; Literary Structure of The Qur””aÎn.
۴٫ See: Narratives; Scripture And The Qur””aÎn; Jews And Judism; CHristians And Christianity.
۵٫ See: Mysterious Letters.
۶٫ O. Loth
۷٫ H. Bauer, Uber die Anordnung der Suren und uber die geheimnisvollen Buchstaben im Qoran, in ZDMG 75 (1921), 1-20.
۸٫ E. Goossens, Ursprung und Bedeutung der koranischen Siglen, in Der Islam 13 (1923) ۱۹۱-۲۲۶, repr. in Paret (ed.), Koran, 336-73.
۹٫ A. Jones, The mystical letters of the Qur””aÎn, in SI 16 (1962), 5-11, repr. in Paret (ed.), Koran, 379-85.
۱۰. M. Seale, The mysterious letters in the Qur””an, in H. von Franke (ed.), Akten des vierundzwanzigsten Internationalen Orientalisten-Kongresses (24th International Congress of Orientalists). München ۲۸. August bis 4. September 1957, Wiesbaden I957, 276-9.
۱۱٫ J. Bellamy, The mysterious letters of the Koran. Old abbreviations of the basmalah, in JAOS 93 (1973), 267-85.
میتوان گفت که تاکنون پاسخی کاملاً قـطعی بـه منشأ و مناسبت «حروف مقطعه» داده نشده اسـت و هـرچند بسیاری از فـرضیههای ارائه شـده ابـتکاری بوده است، ولی اثبات آنـها تلاش افزونتری را میطلبد. علاقهمندی به این موضوع در سالهای اخیر کاهش یافته و جز چند نظریه جـدید چـیزی عرضه نشده است.(۱)
سرفصل تحقیقی دیـگری کـه از اواخـر قـرن نـوزدهم آغاز شده بـود و در چـندین دهه از قرن بیستم نیز دنبال شد، بحث از زبان بهکاررفته در قرآن و تلویحا زبانی که بدوا پیامبر بـدان تـکلم مـیکرد، بود. این موضوع با اثر فُلِرز بـه نـام زبـان گـفتاری و زبـان نـوشتاری در عربی کهن(۲) شهرت یافت. به نظر او قرآن نخست به عربی گفتاری بدون علائم اعراب آخر عبارات خوانده میشد و متن کنونی قرآن محصول کار زبانشناسان بعدی است کـه کوشیدند بیان قرآن را از آثار لهجههای عربی پالایش کنند و متنی مطابق با قواعد کلاسیک عربی ـ یعنی زبانی که شعرای جاهلی بهکار میبردند ـ بسازند. با اینکه این نظریه پیروانی (چون کاله(۳) و لولیـنگ(۴)) یـافت، اما بیشتر مورد اعتراض کسانی چون گِیِر(۵)، نُلدکه و شوالی قرار گرفت. پس از آن، با ارائه چند مقاله و مباحثی که در تکنگاریهای بعدی به منظور بررسی پیامدهای این نظریه صورت پذیرفت(۶)، عمدتا ایـن رأی مـقبول
______________________________
۱٫ Cf. K. Massey, A new investigation into the “mystery letters” of the Qur””aÎn, in Arabica 43 (1996), 497-501.
۲٫ K. Vollers, Volkssprache und Schriftsprache im alten Arabien, Strabburg 1906.
۳٫ P.E. Kahle, The Arabic readers of the Koran, in JNES 8 (1949), 65-71; repr. in Ibn Warraq (ed. and trans.), What the Koran really says. Language, text, and commentary, Amherst 2002, 201-10; id., The Cairo Geniza, Oxford 1959Õ (London 1941,1947), 141-9, 345-6 (ed. of a text of al-FarraΔ”); id., The Qur””aÎn and the carabiÎya, in S. Loewinger and J. Somogyi (eds.), Ignace Galdziher memorial volume, Budapest 1948, 163-8.
۴٫ G. Lu«ling؛ نگاه کنید به ادامه مقاله.
۵٫ R.E. Geyer, Review of Vollers, Volkssprache, in Göttingische gelehrte Anzeigen 171 (1909), 10-55; id., Zur Strophik des Qurans, in WZKM 22 (1908), 265-86; Eng. trans. The strophic structure of the Koran, in Ibn Warraq (ed. and trans.), What the Koran really says. Language, text, and commentary, Amherst 2002, 625-46.
۶٫ See: e.g. R.Blachere, Histoire de la littérature arabe, ۳ vols. , Paris 1952, i, 66-82; C. Rabin, Ancient west-Arabian, London ۱۹۵۱; id., Thc beginnings of classical Arabic, in SI 4 (1955), 19-37; J. Fuck, Arabiya, Berlin 1950; id., Die arabischen Studien in Europa bis in den Anfang des 20. Jahrhunderts, Leipzig 1955.
افتاد که زبان اصیل قرآن، طبق آنچه در متن متداول دیده میشود، کمابیش همان لهجه(۱) مشهوری است که در مـحاورات درونـقبیلهای و شعر جاهلی بهکار میرفته اسـت و البـته رگههایی از لهجه مکی نیز در مختصات رسمالخط قرآن باقی مانده است.(۲)
پژوهشهای پیشگفته، یعنی تحقیق درباره «حروف مقطعه» و زبان اصیل قرآن، بهروشنی از جهتگیری زبانمحور بـسیاری از پژوهـشهای نوین از آغاز قرن بـیستم بـه بعد حکایت دارد. گرچه ظاهرا حاصل هر دو زمینه پژوهشی، با توجه به تلاش فکری درگیر با آن، تاحدّی مأیوسکننده است: «حروف مقطعه» ـ هرچند کمتر ولی ـ همچنان اسرارآمیز باقی ماند و صورت زبانی کنونی قـرآن بـهعنوان صورت قرآن از آغاز تا حال حاضر مقبول عموم افتاد. با این حال موضوع امیدوارکنندهتر که بر علائق دانشمندان قرن بیستم صحه میگذاشت، این بود که تلاش ایشان شامل فهم اصـطلاحات بـهکاررفته در قرآن هـم میشد. در اینجا زمینهای پژوهشی گشوده شد که سابقهای در میان مطالعات پیشین نداشت. به اعتقاد ایشان، بحث از خـصوصیات زبانی قرآن با پژوهش درباره پیام قرآن قابل تلفیق بود، چـه الزامـا هـر دو در ظرفیت معنایی تکتک اصطلاحات قرآنی به هم پیوند میخورند. نخستین نوشتهها در این زمینه که راه را برای پژوهشهای بـعدی در قـرن بیستم هموار کردند، فرهنگ عربیـ انگلیسی اصطلاحات قرآنی پنریک(۳) (۱۸۷۳) و تحلیل اصطلاحات تجاری بـهکاررفته در قـرآن و ارتـباط آنها با کلام قرآنی توری(۴) (۱۸۹۲) بودند. گرایش پژوهشهای انجام شده در نیمه نخست قرن بیستم، بـه سمت کشف پسزمینههای ریشهشناختی کلیدواژههای قرآنی، ارتباط آنها با کاربستشان در ادیان توحیدی پیـشین و اَعلام قرآن تغییر کـرد. اثـرگذارترین و جالبترین آثار در این خصوص، جستارهای مربوط در کتاب تحقیقات قرآنی (۱۹۲۶) اثر هُرُویتس(۵) و نیز تأثیر سریانی (۱۹۲۷) اثر مِنگانا،(۶) «تحقیقات قرآنی» (۱۹۳۰) اثر آرِنز(۷) و واژههای دخیل در قرآن مجید
______________________________
۱٫ koinÒ
۲٫ See: Orthography; Dialects; Arabic Language; Orality And Writing in Arabia.
۳٫ J. Penrice, A dictionary and Glossary of the Koran, London ۱۸۷۳; repr. 1971.
۴٫ Ch. C. Torrey, The commercial-theological terms in the Koran, Leiden 1892; see Trade And Commerce; Theology And The Qur””aÎn.
۵٫ J. Horovitz, Koranische Untersuchungen, Berlin/Leipzig 1926.
۶٫ A. Mingana, Syriac influence on the style of the Ëur””aÎn, in Bulletin of the John Rylands Library ۱۱ (۱۹۲۷), ۷۷-۹۸٫
۷٫ K. Ahrens, Christliches im Qoran. Eine Nachlese, in ZDMG 9 (1930), 15-68, ۱۴۸-۹۰٫
(۱۹۳۸) اثر جِفری(۱) هستند.
جالب اینکه، این تـغییر جهت در پژوهش اصطلاحات و مفاهیم به سمت بازشناسی ریشههای احتمالی آنها در استعمالات یهودی، مسیحی یا یهودیـ مسیحی، حاکی از رشد این حیطه پژوهشی است که میتوان آن را فکری نو در قرآنپژوهی اوایل قرن بیستم بـرشمرد. بـا رویگردانی از رویکرد صرفا زبانمحور یا تلاش برای فهم پیام قرآنی تنها بر مبنای مؤلفههای متنی و سبکی، اصطلاحات قرآنی، قصص، احکام شرعی(۲)، بحث معاد(۳) و تعالیم کلامی اکنون بیش از پیش با مـطالب مـشابه در سنت یهودی و مسیحی مقایسه و ربط داده میشد. گرچه پیش از این، گایگر(۴)، اشپرنگر(۵) و نُلدکه(۶) به مسئله رابطه کامل اسلام نوظهور و پیامبرش با یهودیت و مسیحیت پرداخته بودند، اما مستقیما کاری درباره ردپای نـمادهای مـسیحی و یهودی در قرآن و اثر آنها بر اسلام نوپا صورت نگرفته بود. البته با آثاری چون عناصر یهودی (۱۸۷۸)(۷) از هرشفلد و کار ناتمام شاپیرو عناصر اکّدی (۱۹۰۷)(۸) بهزودی این رهیافت به زمینه اصلی پژوهـشها و تـکنگاریهای کـسانی چون رادولف (۱۹۲۲)(۹)، اشْپایِر (۱۹۳۱)(۱۰)، واکر (۱۹۳۱)(۱۱) و سیدرسکی (۱۹۳۳)(۱۲) بـدل شـد. مـهمتر از آن، اینکه مطالعات قرآنی در این زمینه با تاریخ عمومی و کمتر قرآنمحورِ صدر اسلام درآمیخت. درست در همین زمان، دو کتاب تأثیرگذار به نامهای خـاستگاه اسـلام در مـحیط مسیحیاش (۱۹۲۶) از بل(۱۳) و بنیان یهودی اسلام
______________________________
۱٫ A. Jeffery, Foreign vocabulary of the Qur””aÎn, Baroda 1938.
۲٫ See: Commandents; Law And The Qur””aÎn.
۳٫ See: ESCHATOLOGY.
۴٫ A. Geiger, Was hat Mohammed aus dem Judenthume aufgenommen? Bonn, 1833.
۵٫ A. Sprenger, MoIammad””s Zusammenkunft mit dem Einsiedler Bahyra, in ZDMG 12 (1858), 238-49.
۶٫ Th. Noldeke, Hatte MuIammad christliche Lehrer? in ZMDG 12 (1858),۶۹۹-۷۰۸٫
۷٫ H. Hirschfeld, Jüdische Elemente im KoraÎn, Berlin 1878.
۸٫ I. Schapiro, Die haggadischen Elemente im erzählenden Teile des Korans, Leipzig ۱۹۰۷٫
۹٫ W. Rudolph, Die Abhängigkeit des Korans von Judentum und Christentum, Stuttgart ۱۹۲۲.
۱۰٫ H. Speyer, Die biblischen Erzählungen im Qoran, Hildesheim 1961Õ.
۱۱٫ J. Walker, Bible characters in the Koran, Paisley ۱۹۳۱٫
۱۲٫ D. Sidersky, Les origines des lÕgendes musulmanes dans le Coran et dans les vies des prophètes, Paris 1933.
۱۳٫ R. Bell, The origin of Islam in its Christian environment, London 1926.
(۱۹۳۳) از توری(۱) منتشر شـدند.
بـیاغراق میتوان گفت که مطالعه درباره خاستگاههای فرضیِ یهودی یا مسیحیِ اسلام نوظهور و به تبع آن، قرآن، میراث ماندگار قرآنپژوهی اوایـل قـرن بـیستم است که از هر نظر بیشترین تأثیر را تا زمان حاضر داشـته است. گرچه امروزه کمتر کسی مدعی است که اسلام در محیطی عمدتا مسیحی تکوین یافته یا مبانی آن اکثرا یـهودی بـوده بـاشد، ولی مسلما پژوهشهایی که در اثبات این مدعا صورت گرفتهاند، شواهد زیادی را از روابـط واقـعی میان ادیان توحیدی فراهم آوردهاند. بهعلاوه، مطالعات انجام شده در نخستین دهههای قرن بیستم، توجهات را به انـبوهی از روایـات کـتاب مقدس که در قرآن یافت میشود، جلب کردند و ذهن ما را نسبت به ایـن امـر حـساس کردند که چگونه اطلاعات کتب مقدس و ملحقات آن، تعدیل شده و به قرآن راه یافته است. بـا وجـود ایـنکه این دست ادعاها درباره خاستگاه اسلام و کتاب مقدس قرآن یا دَیْن تاریخی اسلام بـه یـهودیت و مسیحیت کاهش یافته است، ولی پژوهش پیرامون همبستگی این سه دین بزرگ توحیدی و کـتب مـقدس آنـها هنوز متوقف نشده، بلکه آثار زیادی در دهه پنجاه میلادی (از کسانی چون ماسون(۲)، هنینگر(۳)، ژومـیه(۴) و کـاش(۵)) و پس از آن (از سوی کِرَگ(۶)، سیل(۷) و بُنانِیت(۸)) به رشته تحریر در آمده است. این رهیافت با پژوهـش پیـرامون رابـطه پیام قرآن با حوزههای خاور نزدیک (یهود سامری) و نیز با دین اعراب جاهلی پیش از اسـلام(۹) تـوام بوده است. در نیمه دوم قرن بیستم، چند تکنگاری (از کسانی چون
______________________________
۱٫ Ch. Torrey, The Jewish foundation of Islam, New York 1933.
۲٫ D. Masson, Le Coran et la révélatian judéo-chrétienne. Etudes comparées, 2 vols., Paris 1958.
۳٫ J. Henninger, Spuren christlicher Glaubenswahrheiten im Koran, Schoneck 1951 (articles published originally in Neue Zeitschrift fur Missionswissenschaft, 1945-۵۱).
۴٫ J. Jomier, The Bible and the Koran, New York 1964.
۵٫ A. Katsh, Judaism in Islam. Biblical and Talmudic backgrounds of the Koran and its commentaries, New York 1954.
۶٫ K. Cragg, The event of the Qur””aÎn. Islam in its scripture, Oxford 1971ù, ۱۹۹۴ùù; id., The mind of the Qur””aÎn. Chapters in reflection, London 1973.
۷٫ M. Seale, Muslim theology. A study of origins with reference to the church fathers, London 1964; id., Quran and Bible, London 1978.
۸٫ U. Bonanate, Bibbia e corano. I testi sacri confrontati, Turin 1995.
۹٫ See: Polytheism And Atheism; Pilgrimage; Idolatry And Idolaters.
هَیِک(۱)، میشو(۲)، پَریـندر(۳)، رِیـزنِن(۴)، رابـینسُن(۵) و شومان(۶)) درباره اَعلام کتاب مقدس نظیر آدم، ابراهیم، مریم و بیش از همه عیسی آن گونه که در قـرآن وصـف شـدهاند، منتشر شد. در حال حاضر نیز همچنان کاوش برای یافتن عناصر یهودی و مـسیحی در قـرآن به منظور فراهم ساختن فضای گفتوگوی تعاملیتر ادامه دارد.
با مروری بر دامنه پژوهشهای قرآنی در نیمه نـخست قـرن بیستم، معلوم میشود که به استثنای تحقیقات مهم پیشگفته در زمینه عناصر یـهودی و مـسیحیِ قرآن و چاپ تجدیدنظر شده تاریخ قرآن، فـرضیه یـا رسـاله در خور ذکری فراهم نیامده است. البته، هـمین پژوهـشها مسیرهای تحقیقی مختلفی را دنبال کردند و هر یک به تعداد زیادی مقاله در زمینه حـروف مـقطعه یا کاوش پیرامون زبان اصـیل قـرآن یا تـکنگاریهایی بـا مـوضوعات خاص از قبیل ریشهشناسی و خاستگاه اصطلاحات قـرآنی انـجامید. بنابراین باید گفت که نیمه نخست قرن بیستم بیش از هرچیز، دوره پژوهش در زمـینه مـسائلی با دایره محدود و گردآوری انبوه اطـلاعات بوده است. همچنین بـا نـگاه مثبت میتوان گفت که در ایـن دوره، ابـزارهایی برای تحقیقات آتی در چندین حوزه پژوهشی ابداع گردید، که البته همگی بر هـم تـأثیرگذار بودند. یک نمونه مناسب دیـگر از ایـن نـوع رهیافت پژوهشی، کـتاب اشـپیتالر به نام شمارش آیـات قـرآن (۱۹۳۵)(۷) است. بدین ترتیب، در طول این دوره بهرغم آغاز جنگ جهانی دوم در مرکز جغرافیاییِ پژوهشهای آکـادمیک قـرآنی، فرصت مطالعات قرآنی نوین از بین نـرفت. مـیتوان دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ را جـدیترین و چـشمگیرترین دوره پژوهـش درباره قرآن بهشمار آورد، هـرچند غالب نتایج آنها در نشریات آموزشی، سمینارهای دانشگاهی، جُنگها و مجموعههای تحقیقی پراکنده،
______________________________
۱٫ M. Hayek, Le Christ de l””Islam, Paris 1959.
۲٫ H. Michaud, Jésus selon le Coran, Neuchatel 1960.
۳٫ G. Parrinder, Jesus in the Qur””an, London 1965; Oxford ۱۹۹۵.
۴٫ H. Raisanen, Das koranische Jesusbild. Ein Beitrag zur Theologie des Korans, Helsinki 1971; id., The idea of divine hardening. A comparative study of the notion of divine hardening, leading astray and inciting to evil in the Bible and the Qur””aÎn, Helsinki 1976.
۵٫ N. Robinson, Christ in Islam and Christianity, Albany, NY 1991.
۶٫ O. Schumann, Der Christus da Muslime. Christolog. Aspektc in d.arab. -islam. Litetatur, Gutersloh 1975; id., Quraninterpretation und Bibelexegese, in Evangelisches Missionsmagazin 109 (1965), 20-39.
۷٫ A. Spitaler, Die Verszählung des Koran nach islamischer Uberlieferung, Munich 1935.
منتشر شده است. ارزش حـقیقی آنـچه گام به گام در این دوره صورت پذیـرفت، صـرفا در پژوهـشهای پس از جـنگ جـهانی دوم بعد از آنکه عـلاقهای ویـژه به گردآوری مقالات پراکنده در میان دانشمندان فرانسوی و انگلیسی به وجود آمد، آشکار شد.
نیمه دوم قرن بـیستم
ایـن دوره، در آغـاز، با نشر سه اثر عمومی و تأثیرگذار کـه درکـل بـه پدیـده قـرآن پرداخـتهاند، شناخته میشود، که عبارتند از: مقدمه نخستین ویرایش ترجمه قرآن بلاشر (۱۹۴۷؛ که مستقلاً در ۱۹۵۹ چاپ شد)(۱)، قرآن به مثابه متن مقدس (۱۹۵۲) از جفری(۲) و اثر بل به نام مقدمهای بر قـرآن (۱۹۵۲)؛ با تجدید نظر و ویرایش جدید توسط وات در (۱۹۷۰).(۳) بدین ترتیب، اکنون سه تکنگاری تفصیلی و حاوی آخرین اطلاعات، در اختیار بود که از بسیاری جهات، نتایج مختلف قرآنپژوهی از نخستین دهههای قرن بیستم تا آن زمـان را یـکجا گردآورده بودند. همچنین این سه اثر، جان کلام تاریخ قرآن نُلدکه را نیز به افراد غیرآلمانیزبان عرضه کردند. در دهههای بعد، کتابهای بل، بلاشر و جفری به همراه تاریخ قرآن به مـتون مـرجع و معیار برای همه قرآنپژوهان بدل شدند.
بااینکه تکنگاریهای بلاشر، بل و جفری از بسیاری از تحقیقات اوایل قرن بیستم سود جسته و به شیوههای گوناگون آمیزهای از دسـتاوردهای پیـشین عرضه کردهاند، در عین حال، کـارهای ایـشان از پایان سنت یکنواخت و ساکن قرآنپژوهی حکایت دارد. مشخصه سنت پیشین، اهمیتِ رویکرد زبانشناختی و استقلال نسبی یا تفکیک آن از بسیاری حوزهها و گرایشهای مرتبط دیگر نظیر مردمشناسی، مـطالعات دیـنی، مطالعات اجتماعی و نقد ادبـی بـود. تا آن زمان بیشترین سهم در پژوهشهای قرآنی صرفا از آنِ روشهای پژوهش در مسائل کلامی و کتب مقدس بود. درست است که غالب این حوزهها از قبیل مردمشناسی و دینشناسی در تحقیقات آکادمیک غربی در قرن بیستم هـنوز امـری نوپدید بود و انتظار نمیرفت که بلافاصله در قرآنپژوهی نوین به رسمیت شناخته شده و از آنها اقتباس شود، اما به هر حال، تاکنون عموم پژوهشگران مطالعات اسلامی تمایل داشتهاند به آهستگی پشت سـر پیـشرفتهای حاصل در حـوزههای مرتبط
______________________________
۱٫ R. Blachere, Introduction, 1947,1959.
۲٫ A. Jeffery, The Qur””aÎn as scripture, New York 1952.
۳٫ R. Bell, Introduction to the Qur””aÎn, Edinburgh 1953, rev. ed. By W.M. Watt, 1970.
حرکت کنند. این پدیده تاحدی با این واقعیت قابلتوجیه است که انبوه اطلاعاتِ نسبتا نامفهوم کـه پیش روی اسلامپژوهان قرار گرفته است، بهسادگی به ایشان اجازه نمیدهد بـه سـوی قـواعد و شیوههای مربوط به آنها تغییر جهت دهند. با این همه، از نیمه دوم قرن بیستم به بعد اثر فـزاینده مـجموعه روزافزون شیوهها، چشماندازها و رهیافتهای جدید بر پژوهشهای قرآنی نوین مشهود است.
از دیگر ویـژگیهای بـدیع قـرآنپژوهی پس از جنگ، علاقه تازه به محتوای واقعی متن قرآن و فهمی متفاوت از چگونگی تبیین معانی اصطلاحات و مـفاهیم قرآنی بود. هر دو رویکرد، با اختلاف مراتب، خود را از قید تلاشهای مشابهی که اوایـل قرن بیستم در اینباره صـورت گـرفته بود، رها کردند و شیوه زبانشناختی خود را در پژوهش جایگزین ساختند. بهعنوان نمونه برای مورد اول، یعنی بررسی مجدد مضامین قرآن، میتوان به اثر اُشاونسی(۱) اشاره کرد که مطالعات وی در موضوعات کلامی در قرآن از ۱۹۴۸ به بـعد منتشر شده است. به همین ترتیب، تعدادی از اندیشمندان اقدام به تبیین نظریات اخلاقی(۲)، معادشناسی(۳) یا انسانشناسی فطری(۴) در قرآن کردند. برخی به تحقیق درباره جزئیات زندگی اجتماعی و عبادی(۵) آنگونه که در قرآن طـرح شـده، پرداختند، گرچه
______________________________
۱٫ T. O””Shaughnessy, Creation and the teaching of the Qur””an, Rome 1985; id., Creation from nothing and the teaching of the Qur””an, in ZDMG 120 (1970), 274-80; id., The koranic concept of the word of God, Rome 1948; rev. ed. Word of God in the Qur””an, Rome 1984Õ.
۲٫ M. Draz, La morale du Koran, Paris 1951; id., Les hommes à la dècouverte de Dieu = Ad dlu. Prologue à une histoire des religions. Suivi de Le regard de l””islam sur les autres religions révélées, Beirut/Paris 1999; S. al-shamma, The ethical system underlying the Qur””aÎn, Tubingen 1959; id., The source of morality in the Meccan period of the Qur””an, in Bulletin of the College of Arts (Baghdad) 7 (1964), ۴۳-۵۴; M.D. Rahbar, God of justice. A study on the ethical doctrine of the Qur””aÎn, Leiden 1960; D. Bakker, Man in the Qur””aÎn, Amsterdam 1965; I. Zilio-Grandi, Il Corano e il male, Milan ۲۰۰۱; see ETHICS AND Qur””aÎn.
۳٫ R. Eklund, Life between death and resurrection according to Islam, Inaugural dissertation, Uppsala 1941; SÊ El-SÊalehÊ, La vie future selon le Coran, Paris 1971; T. O””shaughnessy, Muhammad””s thoughts on death. A thematic study of the qur””anic data, Leiden 1969.
۴٫ J, Bouman, Gott und Mensch im Koran, Darmstadt 1989 Õ; T. Izutsu, God and man in the Koran, New York 1964; repr. 1980; J. Jomier, Dieu et l””homme dans le Coran, Paris 1996; id., Les grand thèmes du Coran, Paris ۱۹۷۸; London 1997 (Eng. trans. The great themes of the Qur””aÎn, London 1997); S. Wild, Mensch, Prophet und Gott im Koran, Munster 2001.
۵٫ K. Wagtendonk, Fasting in the Koran, Leiden 1968.
نخستین پژوهش اثرگذار از این دست ظاهرا کتاب احکام اجتماعی قرآن اثر رابرتس (۱۹۲۷)(۱) بوده است. درباره مورد دوم، یعنی تغییر نگرش درباره معانی اصطلاحات و مفاهیم قرآنی، تقریبا مورد اتفاق اسـت کـه اثر پیشتاز توشیهیکو ایزوتسو(۲) پیشرفتی عمده در حوزه مطالعات معناشناختی پدید آورد، خصوصا که در رویکرد خویش روشهای زبانشناسی نوین را مبنا قرار داده بود. ایزوتسو قصد داشت معانی اصطلاحات را در متن تحلیل کند و در یـافتن مـفاهیم اصطلاحات صرفا به معانی ذاتی واژگان بسنده نکند. بدین ترتیب او پژوهشهای پیشین در حوزه مطالعات معناشناختی را کنار نهاد، هرچند ظاهرا شیوه ایزوتسو صرفا در تقابل با شیوه زبانشناختی پیشین و تاکید گـذشتگان بـر ریـشهشناسی بود.(۳)
سومین فکر نو و بـسیار مـهم در قـرآنپژوهی قرن بیستم عبارت است از: کشف بافتاری بودن عمومی بیان قرآنی؛ یعنی دشواری تفکیک میان معنای متن به خودی خود ـ مفهومی کـه در حـال حـاضر بسیاری آنرا اساسا نادرست میدانند ـ و تولید معنا/مـعانی آن در فـرایند شرح و تفسیر.(۴) بدین ترتیب تنها معنای یک متن، آن است که در فرایند فهم و تفسیر، سازگار و مرتبط با متن باشد. از ایـنرو از حـوالی نـیمه قرن بیستم دانشمندانِ حوزه پژوهشهای قرآنی ـ البته در آغاز با تـردید ـ متمایل شدند نگاه بافتاری به قرآن را توسعه دهند. در نتیجه، خصوصیات ذاتی متن ـ یعنی معنای مطلق اصطلاحات و کاوش دربـاره مـنشأ آنـها آنگونه که در طول نیمه نخست قرن بیستم موضوعیت داشت ـ کمتر مـورد تـاکید قرار گرفت، بلکه توجه بیشتر به شیوههایی معطوف شد که در آنها قرآن در زمینهای گستردهتر از معرفت اسـلامی جـای مـیگرفت و معنا/معانی آن از طریق سنت اسلامی و تلاشهای مفسران تبیین میشد. این امـر بـهطور فـزایندهای اندیشمندان را بر آن داشت تا به تحلیل پیوند محکم میان قرآن و تفاسیر، سنت اسلامی(۵)، کـلام اسـلامی و مـطالعات زبانشناختیِ معطوف به اصطلاحشناسی و واژگان قرآن بپردازند. این مطلب بهروشنی
______________________________
۱٫ R. Roberts, The social laws of the Qur””aÎn, London 1927. see also Social Interactions Ritual And The Qur””aÎn.
۲٫ T. Izutsu, The structure of the ethical terms in the Koran. A study in semantics, Tokyo 1959; id., Ethico-religious concepts in the Qur””aÎn, Montreal 1966.
۳٫ Cf. Rippin, Qur””aÎn. Style and contents, xvi f.
۴٫ See: Exegesis of The Qur””aÎn: Classical And Medieval; Exegesis of The Qur””aÎn: Early Modern And Contempoary.
۵٫ See: HÊadith And The Qur””aÎn.
حاکی از گامی بزرگ بـه جـلو بود، چه با استفاده از حجم انبوه دانش اسلامی که به همه وجوه مـتن قـرآن پرداخـته بود(۱)، بسیاری از عناصر بیان قرآنی کاملتر و با جزئیات بیشترفهمیده میشد.
نخستین پیامد آنی ایـن تـغییر نگرش در قرآنپژوهی نوین در قبال بافتاریبودن متن قرآن و اعتبار تفاسیر اسلامی، گرایش چشمگیر بـه تـفسیر قـرآن بود. این زمینه با درجه نخست اهمیت ـ چنانکه در فرهنگ اسلامی همواره چنین بود ـ تا نـیمه دوم قـرن بیستم تقریبا یکجا و بیدلیل از دستور کار دانشمندان غربی حذف شده بود. البـته کـار پیـشتاز گلدتسیهر، یعنی گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان (۱۹۲۰)(۲) و پارهای آرای پراکنده در نوشتههای خاورشناسان در اوایل قرن بیستم از این امـر مـستثناست. هـرچند اهتمام شدید و پایدار تعداد زیادی از دانشمندان بهویژه پس از اثر جان ونزبرو(۳) به اجـرای تـحقیقات افزونتری در پهنه گسترده تفاسیر اسلامی انجامیده است، اما همانطور که پیشتر گفته شد، در آن موقع عملاً امـکان تـمایز میان پژوهش قرآنی و پژوهش تفسیری وجود نداشت، چه هر دو چنان پیوند نـزدیکی بـا هم داشتند که تمایز معناداری بین ایـن دو زمـینه تـحقیقی ممکن نبود. در مقابل، میتوان گفت برخلاف تـلقی سـنتی از قرآنپژوهی نوین، کاوش آکادمیک برای فهم قرآن به خودی خود چیزی جز تـداوم تـفسیر اسلامی نیست که البته تـاحدودی از ابـزارهای متفاوتی بـهره گـرفته و بـا استفاده از دیگر قواعد راهنما بیشتر رشـد کـرده است. بهعلاوه به رغم این ادعا که دستاورد قرآنپژوهی نوین یا ابـداع رهـیافت «دانشپژوهی آکادمیک پس از دوره روشنگری» بوده اسـت، با شناخت بیشتر نـسبت بـه تفاسیر اسلامی، روشن میشود کـه عـملاً اندکی از این دستاوردها و ابداعات قبلاً ناشناخته بوده است.
به رسمیت شناختن اهمیت تـفسیر اسـلامی برای پژوهش قرآنی نوین، بـخشی از مـباحثات طـولانی بین دانشمندان نـیز اسـت. این بحثها بر مـحور ایـن پرسش میچرخد که سنت علمی اسلامی چه نقشی میتواند یا باید در پژوهش قرآنی و بـهطور کـلی در تحقیق پیرامون صدر اسلام ایفا کـند. ایـن سؤال یـکی از مـوضوعات اصـلی نزاع در پژوهشهای بیست و پنـج سال اخیر قرن بیستم بوده است. دانشپژوهی قرن نوزدهم و
______________________________
۱٫ See: Traditional Disciplines of Qur””aÎnIC Study.
۲٫ I. Goldziher, Die Richtungen der islamischen koranaus legung, Leiden 1920; repr. 1970.
۳٫ J. Wansbrough؛ نگاه کنید به: ادامه مقاله.
اوایـل قـرن بیستم برای پژوهش قرآنی نوین رهـیافتی را بـه ارث گـذاشت کـه حـاوی این گرایش بـود کـه سنت اسلامی بهکل نادیده گرفته شود یا از آن صرفا در زمینههایی کاملاً محدود نظیر بازسازی زمینه تاریخی رخـداد نـزول قـرآن استفاده شود.(۱) برعکس، پژوهشهای قرن بیستم نـشان دادنـد کـه هـمه حـوزههای سـنت و دانش اسلامی کاملاً به هم وابستهاند و معلوم شد که تفکیک برخی قسمتهای آن بهعنوان جزء ارزشمند و موثقِ تاریخی از دیگر بخشها، اگر غیرممکن نباشد، دشوار است. البته، بـهعنوان یک اصل، هیچ نکته بیارزش یا نامربوطی نیست که نتوان کلاً برای فهم از آن بهره گرفت. این بدین معنا نیست که امکان ندارد بخشی از این سنت، حقیقتا از بخشهای دیگر ارزشـمندتر یـا از نظر تاریخی صحیحتر باشد، اما چنانکه اکثر دانشمندان پذیرفتهاند، ما در اکثر موارد ابزارهای لازم برای قضاوت درباره اینکه این قطعه خاص از سنت صحیح است یا خیر در اختیار نداریم.
آشنایی فـزاینده دانـشمندان غربی با مطالب انبوهی که از دوره شکلگیری و کلاسیک اسلام نشأت گرفته و کمابیش مستقیما به زمینه تاریخی صدر اسلام و پیدایش قرآن مربوط میشود، نیز بـصیرت دیـگری در پی داشته است: به عبارت دیـگر، ایـنکه ظاهرا فقط بخش اندکی از مطالب دردسترس، چنانچه با همه پارهها و قطعههای مربوط مقابله و یکجا لحاظ شوند، میتواند به بازسازی یک واحد تاریخی بینجامد، بـهطوریکه بـتوان آن را قطعیتر از دیگر بخشها بـرشمرد. مـایکل کوک(۲) این موضوع را «تحمل نامحدود منابع مرجع نسبت به تفاسیر تاریخی کاملاً متفاوت» نام نهاده است، یعنی اینکه ما «میدانیم چگونه نظریههای رقیب را با هم جمع کنیم؛ در حالی که مـیتوانیم بـا کاری اندک بین آنها انتخاب کنیم»، به هر حال، روششناسیهایی که توان تمییز ارزش یا جهتگیری منابع مرجع را دارند، در سالهای گذشته بیشتر اصلاح و پالایش شدهاند و پژوهش سنت صدر اسلام، سرفصلی پویـا در تـحقیقات کنونی اسـت. از اینرو مطالعات قرآنی ارتباط نزدیکی با پژوهش پیرامون زندگی پیامبر و تاریخ جامعه همعصر او برقرار کردهاند. با درنـظرگرفتن اینکه قرآن بهعنوان یک سند تاریخی بدون درنظرگرفتن شرایط شکلگیریاش قـابلفهم نـیست، مـسلما ادغام پژوهشهای قرآنی با کاوش پیرامون تطور و تکوین صدر اسلام رکنی مهم از پژوهشهای آتی خواهد بود.
______________________________
۱٫ نـگاه کـنید به: بخش قبلی مقاله.
۲٫ M. Cook, Early Muslim dogma, Cambridge ۱۹۸۱, ۱۵۵ f.
از دیگر سو، به موازات درک نیاز به مقابله دادههای قـرآنی بـا سـنت اسلامی درباره زمینه تاریخی قرآن برای تبیین و فهم معنا و مفهوم آن، میل شدیدی به الحاق اطـلاعات حاصل از سنت تفسیری پدید آمده است. گرایش اخیر بر آن است تا معنا و مـفهوم قرآن را از طریق جهان مـعناییِ بـرساخته مفسران مسلمان تبیین کند. گرچه پژوهشهای جان ونزبرو، اندرو ریپین(۱) و اُری روبین(۲) هنوز بهطور کامل به اتمام نرسیده، اما کار ایشان نشان میدهد که در نهایت سنت تفسیری برای عرضه تاریخ متنی قـرآن در دهههای نخستین اسلام و نیز فهم خاستگاه خود اسلام بسیار مهم است. هر دوی این تغییرات ـ بازگشت به سنت و به تفاسیر مسلمانان ـ در قرآنپژوهی نوین، در اصل نتیجه این بصیرت اساسی در دانشپژوهی قرن بیستم اسـت کـه فهم غیربافتاری قرآن ممکن نبوده و تلاش در این باره بیهوده است. میتوان این نکته را نیز افزود که پیش از این تلاشی معکوس صورت میگرفته است؛ یعنی کسانی چون پارت(۳) و وات(۴) با استفاده از دادهـهای قـرآنی، شروع به پالایش اطلاعات سنت اسلامی و وصف آن از صدر اسلام ـ و نه عکس آن ـ کردند. با این حال، این کار فقط نشان داده است که ارجاعات «تاریخی» موجود در قرآن و آنچه میتواند چـیزی دربـاره زمینه وحی به ما ارائه کند، محدودتر و مبهمتر از آن هستند که امکان استفاده گسترده از قرآن برای بازسازی شرایط و زمینه پیدایش آن را فراهم آورند.
در پژوهشهای قرآنیِ اواخر قرن بیستم، کسانی چون برتُن(۵) و شـولر(۶) عـلاوه بـر سنت تفسیری و منابع مرجع مـرتبط بـا زنـدگی پیامبر و تاریخ صدر اسلام، به رابطه میان قرآن و
______________________________
۱٫ A. Rippin, The Qur””aÎn and its interpretative tradition, Aldershot 2001; id., Quranic Studies, Part IV: Some methodological notes, in Method and theory in the study of religion 9 (1997), 39-۴۶.
۲٫ U. Rubin, AbuÎ Lahab and suÎra C×I, in BSOAS 42 (1979), 13-28; id., The eye of the beholder. The life of MuhÊammad as viewed by the early Muslims. A textual analysis [Studies in late antiquity and early Islam, 5], Princeton, NJ 1995; id., The great pilgrimage of MuhÊammad. Some notes on sura I×, in JSS 27 (1982), 241-60; id., The iÎlaÎf of Quraysh. A study of suÎra CVI, in Arabica 31 (1984), 165-88; id., Meccan trade and qur””aÎnic exegesis (Qur””aÎn 2:198), in BSOS 53 (1990), 421-8.
۳٫ R. Paret, Der Koran als Geschichtsquelle (1961), repr. in id. (ed.), Koran, 137-58; id., Grenzen der Koranforschung, Stuttgart 1950; id., Mohammed und der Koran, Stuttgart 19805.
۴٫ W. M. Watt, MuIamnad””s Mecca. History in the Qur””aÎn, Edinburgh 1988.
۵٫ J. Burton؛ نگاه کنید به: ادامه مقاله.
۶٫ M. Scholler, Exegetisches Denken und prophetenbiographie. Eine quellenkritische Analyse der SiÎra-Überliferung zu MuIammads Konflikt mit den Juden, Wiesbaden 1998.
حوزه فقه و شریعت نیز توجه کردند. در این خـصوص امـید مـیرفت که از طرز مواجهه فقهای متقدم با متن قـرآن و اسـتفاده ایشان از آن، نقش قرآن در جامعه صدر اسلام روشن شود و در نتیجه به صورتبندی نظریهای درباره کارکردهای قرآن در شرایط ابتداییاش، منجر شـود. بـهعلاوه ایـن امر میتوانست پاسخی برای مسئله زمان و مکان مؤثر در بروز و ظـهور قرآن فراهم آورد؛ موضوعی که در پژوهشهای قرن بیستم زیر سوال رفته بود.(۱) به همین منوال، پژوهشهای قرآنی نوین در نـیمه دوم قـرن بـیستم (با آثار کسانی چون اَمبرُس(۲)، چوئِمی(۳)، ژیلیو(۴)، لیمهُیس(۵)، راشِل(۶)، تالمُن(۷) و وِرسـتیخ(۸)) بـه مطالعات زبانشناختی قرآن، البته با تاکید بیشتر بر جنبههای دستوری و نحوی و تأکید کمتر بر خصوصیات مـعنایی مـتن، بـازگشت.(۹) تحلیل ویژگیهای صرفی، دستوری و نحوی کل متن قرآن به وسیله کامپیوتر نـیز هـم اکـنون در حال اجراست.(۱۰) در بازگشت به
______________________________
۱٫ نگاه کنید به: ادامه مقاله.
۲٫ A.A. Ambros, LaÎkin und laÎkinna im Koran, in ZAL 17 (1987), 21-30; id., Syntaktische und stilistische Funktionen des Energikus im Koran,in WZKM 79 (1989), 35-56.
۳٫ M. Chouemi, Le verbe dans le Coran. Racines et formes, Paris 1966.
۴٫ Cl. Gilliot, Les citations probantes (sÏawaÎhid) en langue. in Arabica ۴۳ (۱۹۹۶), ۲۹۷-۳۵۶٫
۵٫ F Leemhuis, About the meaning of nabba””a and ””anba””a in thc Qur””an, in A. Dietrich (ed.), Akten des VII. Kongresses für Arabistik und Islamwissenschaft Göttingen, 15 bis 22 August 1974, Gottingen 1973, 244-9; id., The D and H stems in koranic Arabic. A comparative study of the function and meaning of the; faccala and afcala forms in koranic usage, Leiden 1977; id., A koranic contest poem in SuÎrat asÊ-SÊaÎffaÎt, in G. Reinink et al. (eds.), Dispute poems and dialogues in the ancient and medieval Near East, Leuven ۱۹۹۱, ۱۶۵-۷۷; id., Qur””anic sigÏgÏiÎl and Aramaic sgyl, in JSS 27 (1982), ۴۷-۵۶
۶٫ W. Reuschel, Aspekt und Tempus in der Sprache des Korans, Leipzig 1969, Frankfurt ۱۹۹۶.
۷٫ R. Talmon, Arabic grummar in its formative age. kitaÎb al-`Ayn and its attribution to HÊaliÎl b. AhÊmad, Leiden 1997.
۸٫ C.H.M. Versteegh, Arabic grammar and qur””aÎnic exegesis in early Islam, Leiden 1993.
۹٫ See: Grammar And The Qur””aÎn; Language And Style of The Qur””aÎn;
همچنین رجوع کنید به: اثـر مـبتکرانه آنـگلیکا نویورت (A. Neuwirth, Studien zur composition der mekkanischen Suren, Beirut 1891)که بیش از رویکرد زبانشناختی/ جزئینگر بر تحلیل زبانشناختی سورههایی خاص با مقایسه عـناصر عـبادی توحیدی در آنها متمرکز شده است.
cf. Form And Structure of The Qur””aÎn; Rhetoric And The Qur””aÎn.
۱۰. Cf. Edzard, Perspektiven einer computergestutzten Analyse der qur””aÎnischen Morpho-Syntax und Satz-Syntax in kolometrischer Darstellung, in Arabica 50 (2003), 350 f.; see: Computer And TheQur””aÎn.
تحلیل زبانشناختی بیان قرآنی، پیشرفت زیادی فراتر از دسـتاوردهای قـرآنپژوهی اوایـل قرن بیستم حاصل شده است. این پیشرفت تنها بدین سبب نبوده که حجم زیـادی از آثـار عربی مربوط در مقایسه با اوایل قرن بیستم، اکنون دردسترس است، بلکه عمدتا بـدین خـاطر اسـت که بخش عمدهای از سنت زبانشناسی و نحو عربی که هنوز تحقیق نشده و عملاً جز برای مـتخصصان قـابلفهم نبود، اکنون موضوع تحقیقات جدی واقع شده است. همچنین این شاخه پژوهـشی چـونان مـصحّحی اساسی برای کار اخیر عمل میکند تا زیر بار مدلهای نظری، رویکردهای جدید و مقدمات روشـشناختی، بـر احـتمال قطع ارتباط با جنبههای زبانشناختی قرآن که بیش از همه، پژوهش درباره آن لازمـه اسـاسی فهم و تفسیری رضایتبخش از قرآن است، فایق آید.
مباحث لاینحل
آخرین موضوع ابداعی قابل ذکر در پژوهشهای قـرآنی قـرن بیستم، انتشار چندین تکنگاری درباره منشأ قرآن است که هم سنت اسـلامی و هـم نتایج قرآنپژوهی نوین را زیر سؤال میبرد. ارزش ایـن آثـار ـ کـه برخی بیش از سایر آثار بر گفتمان آکـادمیک تـأثیر داشته ـ نیز موضوع مجادلات بوده و است. هرچند اکثر اسلامپژوهان خیلی زود به این نـتیجه رسـیدند که هیچیک از این فرضیهها سـرانجام بـه کرسی نـخواهد نـشست. بـا این حال باید اذعان کرد کـه نـهتنها تاکنون ردیهای جدی بر هیچیک از اینها عرضه نشده است، بلکه همه ادله مـطرحشده در ایـن نظریات هم بهسادگی قابل رد نیست. بـه هر حال اثر مـثبت فـرضیههای پیشنهادی این بوده است کـه روحـی تازه در قرآنپژوهی نوین دمیده و تلاشهای فزایندهای را در این باب برانگیخته و به این حوزه پژوهـشی رونـق بخشیده است که وضعیت کـنونیـ حـتی شـاید همین دایرهالمعارف نـیزـ نـتیجه مطبوع آن است.
نخستین پژوهـشی کـه دیدگاه سنتی درباره خاستگاه قرآن را به چالش کشید، در ۱۹۷۴ توسط لولینگ(۱) منتشر شد. این کـار در واقـع تجدیدنظر و بسط و تفصیل رساله دکتری او در ۱۹۷۰ بـود. وی پس از آن نـیز در چندین پژوهـش دیـگر ادعـاهای اصلی خود را تکرار و پیـگیری کرد. نتیجه پژوهش او به اجمال این است که متن قرآن شامل سطوح
______________________________
۱٫ G. Luling, Über den Ur-Qur””aÎn. Ansätze zur Rekonstruktion vorislamischer christlicher Strophenlieder im Qur””aÎn, Erlangen 1974.
مختلفی است کـه چـندین بار در معرض تنزّل و فروکاهش قرار گـرفته اسـت. سـطح پایـه مـتن، و به اصطلاح «سـطح دووجـهیِ»(۱) قرآن، اصالتا دارای منشأ مسیحی و در قالب سرودهای مذهبی(۲) بوده و «اُرـ قرآن»(۳) خوانده میشده و حاوی پیام مأموریت یهودی ـ مـسیحی مـحمد[ص] بـوده است. این سطح بعدها در فرایند فروکاهش و بـه مـنظور انـطباق بـا دیـدگاههای رسـمی اسلامیِ پس از پیامبر تغییر کرد. سطح دیگر یا اصطلاحا «سطح یکوجهی»،(۴) از آغاز، منشأ اسلامی ـ پس از پیامبر ـ داشته و با درج در جاهای لازم متن کمک میکرد تا معنای «سطح دووجهی» به جـانب آرای متأخر تغییر کند. بسیاری از مطالب پیشنهادی لولینگ زیرکانه و مبتنی بر دانشی گسترده است، گرچه طرح جامع وی، از همان ابتدا به دلیل دو نقطهضعف جدی نزد اکثر دانشمندان مقبول نیفتاد که احتمالاً نـه لولیـنگ و نه کسی دیگر نخواهد توانست این نقاط ضعف را برطرف کند.
نخست، بازسازی لولینگ مستلزم ادعای دیگری است مبنی بر اینکه کل سنت اسلامی مربوط به تاریخ سدههای نخست اسـلام تـحریفی عظیم است که برای سرپوش گذاشتن بر داستانی متفاوت جعل شده است. با توجه به دانستههای ما و با درنظرگرفتن مقدار معتنابهی از اطلاعات رسـیده، ایـن فرض بسیار بعید و سادهلوحانه بـه نـظر میرسد. دومین نقطهضعف ـ و البته به همان اندازه مهم ـ برخاسته از این موضوع است که لولینگ غالبا در بازسازی متن فرضیِ «اُرـ قرآن»، نه تنها تلفظ متن(۵) بـلکه عـناصر صامت(۶)، ترتیب(۷) و حتی کـل واژگـان را (که در نوشتههای بعدیاش بیشتر به آن متوسل شده) تغییر داده است، گرچه این کار بسیار مبتکرانه انجام شده است. هاوتینگ در معرفی کتاب دیگری از لولینگ(۸) خطر آشکار تغییردادن متن به منظور انطباق بـا یـک نظریه را بهشیوایی بیان کرده است: «به نظر من این پیشنهاد اساسا دور است و از اینرو راهی برای نظارت یا بررسی «اُرـ قرآن» بازسازیشده وجود ندارد؛ اینکه این کتاب برای سازگاری با پیشفرضهای پژوهـشی یـک نفر بـازسازی شده، خطرناک است.» به عبارت دیگر، هرکس که بداند چقدر ساده میتوان با اصلاح حسابشده تلفظ و/ یـا حرکات اعراب(۹)
______________________________
۱٫ “two-sense layer”
۲٫ hymnic
۳٫ Ur-Qur””aÎn
۴٫ “one-sense layaer”
۵٫ vocalization
۶٫ consonantal structure
۷٫ word sequence
۸٫ G.R. Hawting, Reveiw of Die Wiederentdeckung des Propheten Muhammad, in JSS 27 [1982], 111.
۹٫ consonant markings
یک متن صامت(۱) عربی، معنای آن را تغییر داد، خواهد پذیرفت کـه ایـن کـار به گشودن باب هرج و مرج معنایی میانجامد. با چنین نگاه افراطی، یک نفر میتواند دفترچه راهنمای تـلفن شـهر قاهره را بهعنوان یک زنجیره رمزی صوفیانه جا بزند. با اینکه اجرای اینگونه اصـلاحات در مـتن قـرآن امکانپذیر است، اما با نبود شواهدی از مستندات همان دوره، این مطلب قابل نفی یا اثبات نـیست. بدین ترتیب ارزش فرضیه لولینگ ـ جدا از محاسنی که در موضوعات جزئی دارد ـ وابسته است به ایـنکه قرآنپژوهان حاضر باشند بـه تـئوریهای توطئه که ابطالپذیر نیستند، تن دهند.
در سال ۲۰۰۰ پژوهشی با نام قرائت سریانی ـ آرامی قرآن؛ کوششی در رمزگشایی زبان قرآن(۲) از نویسندهای با نام مستعار لوگزنبرگ منتشر شد. در این کتاب، همچون فرضیه لولینگ و البـته بدون استناد به کار او، منشأ و خاستگاه بسیاری از اصطلاحات و عبارات قرآن در زبان سریانی ردیابی شده است و طی فرایند پیشنهادی در کتاب، معنای اصیل آنها که در سنت اسلامی از بین رفته یا روی آن سرپوش گـذاشته شـده، بازیابی شده است.(۳) گرچه قضاوت قطعی درباره این اثر به شیوهای که از نظر روششناختی دقیق به حساب آید، کمی زود و جسارتآمیز به نظر میرسد،(۴) اما روشن است که طرح پیشنهادی لوگـزنبرگ بـه همان نقاط ضعف کار لولینگ دچار است، که عبارتند از: سکوت محض سنت اسلامی در مورد منشأ پیشنهادی وی برای قرآن و تشبّث او به تلفظ و اعرابگذاری حروف همخوان و بیصدا برای اصلاح رسم قـرآن.(۵)
______________________________
۱٫ consonantal text
۲٫ CH. Luxenberg, Die syro-aramäische Lesart des Koran. Ein Beitrag zur Entschlüsselung der Koran-sprache, Berlin 2000.
۳٫ See: Syriac And The Qur””aÎn.
۴٫ cf. Cl. Gilliot, Langue et Coran. Une lecture syro-arameenne du Coran, in Arabica ۵۰ (۲۰۰۳), ۳۸۱-۹۳٫
۵٫ بـرای ارزیابی مثبت از نظریه لوگزنبرگ، نگاه کنید به:
Gilliot, Langue et Coran; id., Le Coran. Fruit d””un travail collectif? in D. DeSmet, G. de Callatay and J. van Reeth (eds.), al-KitaÎb. La sacralité du texte dans le monde de l””lslam. Actes du Symposiun international tenu à Leuven et Louvain-la-Neuve du 29 mai au ۱ juin ۲۰۰۲ [Acta orientalia belgica. Subsidia III], Brussels 2004, 185-231
نیز رجوع کنید به:
J.M.F van Reeth, L””evangile du prophete, in D. DeSmet, G. de Callatay and J. van Reeth (eds.), al-Kitab. La. sacralité du texte dans le monde de l””Islam. Actes du Symposium international tenu à Leuvain et Leuvain-la-Neuve du 29 mai au ۱ juin ۲۰۰۲ [Acta orientalia belgica. Subsidia III], Brussels 2004, 155-74.
در حالیکه پژوهش سال ۱۹۷۴ لولینگ تا حد زیادی خارج از جهان آکادمیک آلمانیزبان ناشناخته باقی ماند، در ۱۹۷۷ با انتشار سه اثـر بـسیار جـنجالی، یعنی: تدوین قرآن از جان بـِرتُن،(۱) هـاجریسم از مـایکل کوک و پاتریشیا کرونه(۲) و پژوهشهای قرآنی از جان وَنزبرو(۳) نقطه عطفی در قرآنپژوهی نوین رخ داد. هر سه پژوهش قرائت و/ یا بازسازی بدیعی از سدههای نخست اسـلام و تـاریخ مـتن مقدس قرآن ارائه میکنند. کتابهای بِرتُن و ونزبرو برای پژوهـش قـرآنی اهمیت ویژهای دارند، بهویژه که نتایج حاصل از پژوهشهای این دو اندیشمند انگلیسیزبان در تضادّ کامل با یکدیگر قرار دارند. طبق نـظر ونـزبرو، قـرآن رسمی ـ یعنی متن به شکل کنونیاش ـ تا اواخر قرن دوم هـجری شکل نگرفته است و بتمامه به زمان پیامبر بازنمیگردد. از سوی دیگر، از پژوهش برتُن چنین برمیآید که تاریخ تدوین مـتن رسـمی قـرآن به پیش از رحلت پیامبر میرسد و از آن پس به همین صورت رواج داشـته اسـت. در عین حال که این دو نظر کاملاً با یکدیگر ناسازگارند، با رأی غالب در سنت اسلامی مبنی بر ایـنکه مـتن رسـمی قرآن حداقل دو دهه پس از وفات پیامبر و نهایتا تا خلافت عثمان (۳۵ـ۲۳ق) گردآوری شده، نـیز در تـعارضاند. آثـار برتُن و ونزبرو به همراه نظریه کاملاً بدیع «هاجریسم» که در همان زمان منتشر شد، عـمدهترین انـگیزه را بـرای مطالعات قرآنی در دهههای بعدی فراهم آوردند.
فرق اساسی میان نظریههای برتُن و ونزبرو و فرضیههای پیـشگفته لولیـنگ و لوگزنبرگ این است که نه برتُن و نه ونزبرو در متن قرآن دستکاری نمیکنند. حـتی، بـرتُن بـرآن است که قرآن شامل پارهای عبارات مشکل و ظاهرا متناقض است که بهسختی قابلفهم اسـت و ایـن خود دلیلی علیه هرگونه بازبینی و ویرایش بعدی است (یعنی بهسادگی همه این قـبیل اشـکالات نـادیده گرفته شدهاند(۴)). گرچه ونزبرو این باور را که متن کنونی قرآن در نخستین سدههای اسلام رسمیت یـافته بـاشد، زیر سؤال برده است، با این حال سعی نکرده در صحت متن روایـت شـده از طـریق قرائتهای گوناگون موجود در سنت اسلامی تردید ایجاد کند. مشکل اصلی برتُن و ونزبرو، در مواجهه با سـنت اسـلامی
______________________________
۱٫ J. Burton, The Collection of the Qur””aÎn, Cambridge 1977.
۲٫ P. Crone and M. Cook, Hagarism. The making of the Islamic world, New York 1977.
۳٫ J. Wansbrough, Quranic Studies. Sources and methods of scriptural interpretations, Oxford 1977.
۴٫ See: Abrogation; Ambiguoud; Difficult Passages.
پیـرامون خاستگاه قرآن است، گرچه ظاهرا فرضیه برتُن آسانتر با آنچه از منابع بـهدست مـیآید، تطابق دارد تا فرضیه ونزبرو، اما به هر حال، هر دو تاریخیبودن بسیاری از روایات را درباره خاستگاه قرآن انـکار مـیکنند و در نتیجه هر یک گونهای از تئوری توطئه را بر میگزینند؛ مثلاً ونزبرو آثار کـتابشناختی صـدر اسلام را «فرافکنی شبهتاریخی»(۱) نام نهاده است.(۲) بـا ایـن حـال، هم برتُن و هم ونزبرو مطالب قابل تـوجهی طـرح میکنند که در پژوهشقرآنی نمیتوان آنها را نادیده گرفت و البته در سنت اسلامی هم شواهدی در دفـاع از ایـن فرضیهها وجود دارد. به نظر مـیرسد دسـتکم این تـأثیر عـمومی و تـاحدی متناقص بر اکثر خوانندگان پژوهشهای ایـشان وجـود دارد که میپذیرند غالب آنچه برتُن و ونزبرو برای دستیابی به نتایج مورد نـظر خـود طرح کردهاند، در روند آتی قرآنپژوهی مـهم و قابلاعتماد است، گرچه نـتایج پژوهـشهای ایشان هنوز چنین نیست.
فـرضیه جـان ونزبرو که بحثانگیزتر و افراطی است، بیش از نظریه برتُن توجه جامعه علمی را به خـود جـلب کرده است. پس از تحلیل مقدماتی پژوهـش ونـزبرو، روش او و بـهرهگیری وی از نشانهشناسی(۳) و قواعد نـقد کـتب مقدس و نقد ادبی(۴) مـورد تـحسین عموم قرار گرفت. گرچه نتایج وی درباره خاستگاه قرآن مورد تردید یا انکار مطلق واقـع شـد. تنها گروه اندکی مجاب شدند کـه تـکوین قرآن تـا پایـان قـرن دوم هجری به طول انـجامیده است. بهویژه با لحاظ شواهدی از مصاحف قرآنیِ متعلق به دو قرن نخست اسلام(۵) بهسختی میتوان پذیـرفت کـه تاریخ صدر اسلام شکل گرفته بـاشد ولیـ مـتن مـقدسش [قـرآن [هنوز در فرایندی تـدریجی در حـال تکوین بوده باشد. ناتوانی ونزبرو در ارائه سناریوی جایگزین نقطهضعف فرضیه اوست.(۶) ونزبرو در کتاب دوم خود که در آن طـرح مـقدماتیاش را بـیشتر شرح داده، صراحتا هرگونه تلاش برای بازسازی تـاریخی را انـکار مـیکند: «هـدف مـن … بـازسازی تاریخی نیست، بلکه تحلیل منابع است»(۷). طبق فرضیه ونزبرو در مورد فهم قرآن، متن بهصورت کنونیاش نمیتواند بهتنهایی به پیامبر یا هر فرد دیگر برگردد، بلکه قرآن مـشتمل بر ویرایش و تدوین «اقوال مأثور»(۸) است که
______________________________
۱٫ “pseudo-historical projection”
۲٫ J. Wansbrough, Quranic Studies = QS, 140.
۳٫ typology
۴٫ criteria of biblical and literary criticism
۵٫ See: Epigraphy And The Qur””aÎn; Architecture And The Qur””aÎn.
۶٫ cf. Review of QS by A. Neuwirth, in WI, 23-4 [1984], 540 f.
۷٫ J. Wansbrough, The sectarian milieu, Oxford ۱۹۷۸, iv.
۸٫ “logia”
«تاریخ نجات»(۱) اسلامی را تشکیل میدهند.(۲) این اقوال، پیشتر در جوامع قبیلهای/ فرقهای(۳) مختلف تولید شده بود و در نهایت بهمثابه متنی موثق رسمیت یافت. عبارات یـا اقـوال مأثور که در نسخه رسمی گنجانده نشده بودند، نیز بخشی از حوزههای دیگر سنت اسلامی ـ عمدتا سیره نبوی، حدیث و تفسیر ـ قرار گرفتند. ونزبرو بیان میکند که به دلیل نبودِ تقریبا هـیچ شـاهدی درباره جزئیات ویرایش و تدوین مفروض در طرح ما، هر کوششی برای طراحی تاریخگذاری اجزای متن قرآن یا بازسازی تاریخ تکوین(۴) قرآن، از اساس ممکن نـیست؛ بـنابراین خاستگاههای واقعیِ دادههای قرآنی ضـرورتا نـاشناخته خواهد ماند. خصوصیات سبکشناختی و صور ادبی متن قرآن بهخودیخود هیچ کمکی به تعیین زمان تکوین و اصالت آن نمیکند.(۵) نهایتا با توجه به اینکه قـرآن تـقریبا هیچ اطلاع مفیدی بـرای مـقاصد تاریخی بهدست نمیدهد، به نظر میرسد چارچوب تاریخگذاریای که از سنت اسلامی بهدست میآید، صرفا ترتیبی تاریخی است که «درباره آنچه اساسا آشفتگی ادبی دارد، عرضه شده است».(۶)
علیرغم جنجالی بودن طـرح کـلی ونزبرو درباره تکوین قرآن بهمثابه متنی مقدس و تکامل آن در طول زمان، کتاب وی برای نخستین بار زمینههای تحقیقی متعددی را مطرح کرد که بر تلاشهای بعدی اندیشمندان بسیار اثر گذاشت. او نـخستین کـسی بود کـه بهطور نظاممند از تفاسیر قرن دوم بهره گرفت و به نشانهشناسی و اصطلاحشناسی آنها پرداخت تا آنچه را مفسران متقدّم واقعا انـجام میدادند، بهتر درک کند. به بیان دیگر، او رهیافت بافتاری به قرآن را مـحدود کـرد، زیـرا به رأی او اینکه «قرآن» بهمثابه بدنه متونی تلقی شود که بتوان از طریق روشهای سنتی «نقد تاریخی» آنها را تـحلیل و تـفسیر کرد، تقریبا بیمعناست. اندرو ریپین که در مقالات متعددی از امتیازات رهیافت ونزبرو دفاع کـرده اسـت، بـهدرستی درباره کار ونزبرو اظهار نظر کرده است که «نظریههای عرضه شده درباره خاستگاه قرآن تـاحدی دیگر فرضیات را تحتالشعاع قرار داده است»(۷) که این به سوءفهم از رهیافت ونزبرو و به دلیـل انکار صحت نتایج کـلی ایـن نظریه، به ردّ این روش و دستاوردهای آن انجامیده است. در واقع باید پذیرفت که فرضیه ونزبرو یعنی تکوین
______________________________
۱٫ “salvation”
۲٫ See: Salvation; History And The Qur””aÎn.
۳٫ sectarian
۴٫ Formgeschichte
۵٫ cf. Wansbrough, QS, 147.
۶٫ Wansbrough, QS, 177.
۷٫ A. Rippin, Literary analysis of Qur””aÎn, tafsiÎr, and siÎra. The methodologies of John Wansbrough, in R.C. Martin (ed.), Approaches to Islam in religious studies, Tucson 1985, 39.
تراکمی قرآن و تکامل تدریجیاش تا تبدیل شدن به متنی مقدس در شرایطی قبیلهای/ فرقهای و با ویژگیهای توحیدی خـاص حوزه خاورمیانه، میتواند همچنان مقبول باشد؛ البته اگر دوره تکوین قرآن نه در سدههای نخست اسلامی، بلکه پیشتر و در زمانی پیش از نبوت پیامبر اسلام رهگیری شود، همانطور که زمزمههایی از این تأثیر در میان دانشمندان مـعاصر در حـوزه تاریخ سدههای نخست اسلام شنیده میشود.(۱) بدین ترتیب این دیدگاه با نظریه برتُن که قرآن در زمان پیامبر به صورت و ساختار کنونیاش درآمده بود، نیز سازگار خواهد شد. تبیین این مـسئله مـوضوع اساسی قرآنپژوهی نوین در سالهای آتی است. برای انجام چنین کاری ضروری است که به همه آثار ادبی موجود پرداخته شود و در عین حال از خلق متون جدید ـ غیر از آنچه اکنون در اخـتیار مـاست ـ به منظور تطبیق با نظریه شخصی افراد، پرهیز شود.
چشمانداز تحقیقات آتی
بسیاری از گرایشهای پژوهشی فوق، همانطور که در طول نیمه دوم قرن بیستم توسعه یافتند، بیتردید زمینههای آتی قـرآنپژوهی را نـیز در آیـنده نزدیک رقم خواهند زد. بهویژه آثـار اثـرگذار بـرتُن و بیش از آن، ونزبرو که احتمالاً تأثیر بیشتری بر قرآنپژوهی و روشهای متداول آن دارند. به نظر میرسد رهیافت بافتاری به قرآن که اکـنون پیـوندی نـزدیک با پژوهش در حوزههای مختلف علوم اسلامی (سنت، تـفسیر، فـقه و ادبیات) برقرار کرده است، همچنان غالب فعالیتهای آکادمیک را به خود تخصیص دهد. هنوز در پژوهشهای قرآنی خوشبینی و شور و حرارت زیـادی دیـده مـیشود و انصافا هم چنین است. مؤید این موضوع آن است که پس از گـذشت قریب به ۱۵۰ سال از عمر پژوهشهای غربی درباره قرآن، در سال ۱۹۹۹ نخستین شماره از اولین فصلنامه تخصصی قرآنی، به نام نـشریه پژوهـشهای قـرآنی(۲) منتشر شد؛ جالب توجه اینکه در سرمقاله نخستین شماره آن، گرچه تاحدودی نـسبت دسـتاوردهای پیشین بیمحلّی شده، پژوهشهای قرآنی «رشتهای در حال توسعه» خوانده شده است.
البته قطع نظر از گرایشهایی کـه مـیراث پژوهـشهای سالهای اخیر قرن بیستم است، چند زمینه پژوهشی نیز هست که اهـمیت آنـها هـنوز کاملاً روشن نشده و در حیطه
______________________________
۱٫ See: HÊANIF.
۲٫ Journal of qur””anic studies
گستردهای از قرآنپژوهی نوین وجهه مقبولی نیافته است. یکی از این مـوارد کـه جـا دارد بدان اشاره شود، پیوند آشکار قرآن و خاستگاه اسلام با جهان عرب جاهلی پیش از اسـلام و ارتـباط با ساکنان عربستان جنوبی است.(۱) با اینکه کسانی چون بریومَن(۲)، سِرجِنت(۳)، نویا(۴) و هـاوتینگ(۵) آثـار ارزشـمندی در این زمینه نگاشتهاند، ظاهرا هنوز ارتباط وثیقی اثبات نشده است. شواهد موجود در سنت اسـلامی، هـمچنان ما را بر آن میدارد که فکر کنیم درباره تأثیر ادیان توحیدی بر شکلگیری قـرآن و صـدر اسـلام اندکی مبالغه شده است و اثر فرهنگ عربی جاهلی بر آن ناچیز وانمود شده است. البته ایـن مـوضوع تاحدی میراث کاوش درباره خاستگاه اسلام است که در نیمه نخست قرن بـیستم صـورت گـرفت، ولی بخشی از آن نیز ناشی از اعتباری است که در کتابهای اخیر ونزبرو، ریپین و دیگران به پسزمینههای توحیدی [اسـلام] دادهـ شـده است. به هر تقدیر، کار عملی باستانشناختی و دادههای کتیبهها که هنوز در پژوهـشهای قـرآنی بهخوبی از آنها استفاده نشده است، پارهای شواهد مشخص درباره اثر فرهنگ عرب جاهلی بر سدههای نـخست اسـلام بهدست میدهد. زمینه دیگر که پژوهش در این راستا را تقویت میکند و بازهم تـاکنون بـهاندازه کافی بررسی و تحقیق نشده است، مطالعه پیـرامون بـحث مـعاد و توصیفات فراوانی است که راجع به جـهان پس از مـرگ در قرآن و روایات کهن عرضه شده است. در اینجا نیز، بسیاری از عناصر، ذهن محقّق را مـتوجه عـقاید عرب جاهلی و حتی مفاهیم رایـج در مـصر باستان مـیکند، در حـالی کـه خارج از الگوهای اندیشه متداول در میان اقـوام یـکتاپرست خاورمیانه در دوران صدر اسلام است.
آخرین، اما نه کماهمیتترین، زمینه قرآنپژوهی که ظـرفیت قـابلتوجهی برای تحقیق فزونتر دارد، نقش و جایگاه اسـلام بهمثابه مظهر تقوا، نـماد ایـمان و نشان عبادت است. تاکنون در مـورد هـنر تلاوت قرآن(۶) و حوزههای مرتبط علوم اسلامی بهعنوان موضوع
______________________________
۱٫ See: South Aravia, Religion in Pre-Islamic.
۲٫ M. Bravmann, The spirtual background of early Islam, Leiden 1972.
۳٫ R.B. Serjeant, Studies in Arabian history and civilization, London 1981.
۴٫ S. Noja, L””Islàm e il suo Corano, Milan 1988.
۵٫ G.R. Hawting, The idea of idolatry and the emergence of Islam. From polemic to history, Cambridge 1999.
۶٫ K. Nelson, The art of reciting the Qur””aÎn, Austin 1985; cf. Sells, Approaching the Qur””aÎn. The early revelations, Ashland, OR 1999; see: Recitation Of The Qur””aÎn; Everyday Life, The Qru””aÎn in;Orality.
مستقل پژوهشی(۱) بسیار اندک کـار شـده است. تا حال حاضر پژوهـش پیـشتاز دربـاره تلاوت قرآن بـهمثابه «پدیـدهای آواشناختی» در کاربردهای مختلف مـذهبی و عـبادی خود، کتاب خدا زیباست. تجربه زیباییشناسانه از قرآن (۱۹۹۹)(۲) اثر نوید کرمانی است. بهعلاوه نقش مـتن قـرآن در خوشنویسی(۳) و کتیبهها (خصوصا در ساختمانها و مقبرهها) تـاکنون بـهطور نظاممند مـورد تـحقیق قـرار نگرفته است، همچنانکه کـاربرد اصطلاحات و اشارات قرآنی در ادبیات و شعر عربی(۴) بهویژه در شیوه بیان و گفتار روزمره چندان مورد توجه نـبوده اسـت.(۵) میزان نفوذ فرهنگ اسلامی از طریق تـأثیر بـیان قـرآن قـابلملاحظه اسـت و همین امر آن را از اغـلب نـظامهای ابرفرهنگی مشابه، متمایز میسازد. جالبتر اینکه فهم این موضوع هنوز در دستور کار قرآنپژوهان غربی قرار نـگرفته اسـت. امـید که این حوزه مغفول در قرآنپژوهی بهعنوان بـخشی از پدیـدارشناسی دیـنی و فـرهنگی اسـلام در آیـنده پرشتابتر از گذشته توسعه یابد.
______________________________
۱٫ See: Teaching And Preaching The Qur””aÎn.
۲٫ N. Kermani, Gott ist schön. Das ästhetische Erleben des Koran, Munich 1999;
اثر آنگلیکا نُیورت هم در شناخت قرآن بهعنوان سند عبادی قابل ملاحظه است؛ نگاه کنید به:
Rhetoric And The Qur””aÎn; Form And Srtructure of The Qur””aÎn.
۳٫ See: Calligraphy; see also Manuscripts Of The Qur””aÎn.
۴٫ See: Literature And The Qur””aÎn.
۵٫ cf. Piamenta, Islam in everyday Arabic speech, Leiden 1979; see also Slugans From The Qur””aÎn; Material Culture And The Qur””aÎn;
برای مباحثی درباره تأثیر قرآن بر ادبیات اسـلامی غیرعربی، نگاه کنید به:
African Literature And The Qur””aÎn; Persian Literature Ana The Qur””aÎn; Turkish Literature And The Qur””aÎn; South Asian Literature And The Qur””aÎn; Southeast Asian Literature And The Qur””aÎn.
منابع
۱٫ M. Allard, Analyse conceptuelle du Coran sur cartes perforees, 2 vols., The Hague 1963;
۲٫ M. Arkoun, Comment lire le Coran? in Le Coran. Traduit de l””arabe par Kasimirski, Paris 1970, 11-۳۶;
۳٫ id., Lectures du Coran, Paris ۱۹۸۲;
۴٫ J. Bellamy, Some proposed emendations to the text of the Koran, in JAOS 113 (1993), 562-73;
۵٫ J. Berque, Relire le Coran, Paris 1993; Frankfurt-am-Main ۱۹۹۵ (Ger. trans.);
۶٫ W.A. Bijlefeld, Some recent contributions to qur””aÎnic studies. Selected publications in English, French, and German, 1964-1973, in MW 64 (1974),79-102, 172-9, 259-74;
۷٫ H. Bobzin, Der Koran. Eine Einfuhrung, Munich ۱۹۹۹;
۸٫ I. Boullata (ed.), Literary structures of religious meaning in the Qur””aÎn, Richmond 2000;.
۹٫ P. Branca, Il Corano, Bologna 2001;
۱۰٫ M. Buitelaar and H. Motzki (eds.), De Koran. Ontstaan interpretatie en praktijk, Muiderberg ۱۹۹۳;
۱۱. M Cook, The Koran. A very short introduction, Oxford 2000; Turin 2001 (It. trans.);
۱۲٫ K. Cragg (ed.), Readings in the Qur””aÎn, London 1988;
۱۳٫ D. DeSmet, G. de Callatay and J. van Reeth (eds.), al-KitaÎb. La sacralite du texte dans le monde de l””Islam. Actes du Symposium international tenu à Leuven et lauvain-la-Neuve du 29 mai au I juin 2002 [Acta orientalia belgica. Subsidia III], Brussels 2004;
۱۴٫ M. Draz, Initiation au Koran, Paris 1951 (Eng. trans. Introduction to the Qur””aÎn, New York 2000);
۱۵٫ H. Gatje, Karan und Korarnexegese, Zurich 1971; Eng trans. A.T Welch, The Qur””aÎn and its exegesis, Berkeley 1976;
۱۶٫ C. Gilliot, Exegese, langue, et theologie en Islam. L””exegse coranique de TÊabariÎ (m. 310/923), Paris 1990;
۱۷٫ H.C. Graf von Bothmer et al., Neue Wege der Koranforschung, in Magazin Forschung 1 (1999), 33-46;
۱۸٫ R. Hartmann, Die Welt des Islam im Lichte des Quran, in Moslemische Revue 6/4(1930), 105-6;
۱۹٫ id., Zur Erklarung von SuÎre 18, 59 ff., in Zeitschrift fur Assyriologie und Verwandte Gebiete 24 (1910), 307-15;
۲۰٫ G.R. Hawting and A.A. Shareef, Approaches to the Qur””aÎn; London 1993;
۲۱٫ G.R. Hawting and J.Wansbrough, Islam and monotheism, in Method and theory in the study of religion 9 (1997), 23-38;
۲۲٫ Ibn Warraq (ed.), The origins of the Koran. Classic essays on Islam””s holy book, Amherst 1998;
۲۳٫ id., What the Koran really says. Language, text and commentary, Amherst, NY 2002;
۲۴٫ A. Jeffery, The mystic letters of the Koran, in, MW 14 (1924), 247-60;
۲۵٫ id., The present status of qur””aÎnic studies, in Middle East Institute. Report on current research (Spring 1957), 1-16;
۲۶٫ id., Progress in the study of thc Qur””aÎn text, in MW ۲۵ (۱۹۳۵),۴-۱۶;
۲۷٫ A. Jones, The language of the Qur””aÎn, in The Arabist 6-7 (1994), 29-48;
۲۸٫ id., Narrative technique in the Qur””aÎn and in early poetry in JAL ۲۵ (۱۹۹۴), ۱۸۵-۹۱/The Arabist 8 (1994), 45-54;
۲۹٫ id., The oral and the written. Some thoughts about the qur””anic text, in The Arabist 17 (1996), ۵۷-۶۶;
۳۰٫ M. Khalifa, The sublime Qur””aÎn and orientalism, London 1983;
۳۱. J. Koren and Y.D. Nevo, Methodological approaches to Islamic studies, in Der Islam 68 (1991), 87-107;
۳۲٫ G. Luling, Die Wiederentdeckung des Propheten Muhammad. Eine Kritik am “christlichen” Abendland, Erlangen 1981 [Review by G. Hawting, in JSS 27 (1982), 108-12;
۳۳٫ D.A. Madigan, The Qoran””s self-image. Writing and Authority in Islam””s scripture, Princeton 2001;
۳۴٫ G. Mandel, Corano senza segreti, Milan 1991;
۳۵٫ D. Marshall, God, Muhammad and the unbelievers. A qur””aÎnie study, Richmond 1999;
۳۶٫ R.C. Martin, Understanding the Qur””aÎn in text and context, in History of religions 21 (1982), 361-84;
۳۷. J.D. McAuliffe, Qur””aÎnic Christians. An analysis of classical and modern exegesis, Cambridge 1991;
۳۸. Y. Moubarac, Le Coran et la critique occidentale, Beirut 1972;
۳۹٫ T. Nagel, Vom “Qur””aÎn” zur “Schrift” – Bell””s Hypothese aus religionsgeschichtlicher Sicht, in Der Islam 60 (1983), 143-65;
۴۰. A. Neuwirth, Koran, in GAP, ii, 96-135;
۴۱٫ id., Vom Rezitationstext uber die Liturgie zum Kanon, in Wild, Text, 69-111,
۴۲٫ id., Zum neueren Stand der Koranforschung, in F. Steppat (ed.), ZDMG Suppl. 5 (1983), 183-9;
۴۳٫ id., Reflections on some current directions in qur””aÎnic studies, in MW 85 (1995), 345-62;
۴۴٫ S. Parvez Manzoor, Method against truth. Orientalism and qur””aÎnic studies, in Muslim world book review ۷ (۱۹۸۷), ۳۳-۴۹, repr. in A. Rippin (ed.), The Qur””aÎn. Style and contents, Aldershot 2001, 381-97;
۴۵٫ R. Paret. (ed.), Der Koran, Darmstadt 1975;
۴۶٫ D.S. Powers, Studies in Qur””aÎn and hÊadith, Berkeley 1986;
۴۷٫ O. Pretzl, Aufgaben und Ziele der Koranforschung (1940), repr. in Paret (ed.), Koran411 f.;
۴۸٫ M. Radscheit, Die koranischa Herausforderung. Die tahaddiÎ-Verse in Rahmen der Polemikpassagen des Korans, Berlin ۱۹۹۶;
۴۹٫ F. Rahman, Major themes of the Qur””aÎn, Minneapolis 1994II;
۵۰٫ A. Rippin, Reading the Qur””aÎn with Richard Bell, in JAOS 112 (1992), 639-47;
۵۱. id. (ed.), The Qur””aÎn. Formative interpretation, Aldershot 1999;
۵۲. N. Robinson, Discovering the Qur””aÎn contemporary approach to a veiled text, London1996;
۵۳٫ K. Rudolph, Neue Wege der Qoranforschung? in Theologische Literaturzeitung 105 (۱۹۸۰), ۱-۱۹;
۵۴. T. Sabbagh, La métaphore dans le Coran, Paris 1943;
۵۵٫ R.B. Serjeant, Hud and other pre-Islamic prophets of Hadramaut, in Muséon ۶۷ (۱۹۵۴), ۱۲۱-۷۹;
۵۶٫ W.M. Watt, The dating of the Qur””aÎn. A review of Richard Bell””s theories, in JRAS n.s. (1957), 46-56;
۵۷٫ A.T Welch, Introduction. Quranic studies – Problems and prospects, in id. (ed.), Studies in Qur””aÎn and tafsir, in JAAR ۴۷ (۱۹۸o) [Thematic issue],619-758 (620-31 for Introduction);
۵۸٫ id. (ed.), Studies in Qur””an and tafsir in JARA 47 (1980) [Thematic issue], 619-758;
۵۹٫ S. Wild (ed.), The Qur””aÎn as text, Leiden 1996;
۶۰٫ H. Zirker, Der Koran. Zugänge und Lesarten, Darmstadt 1999.