مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

گفت و گو: قرآن پژوهی در غرب

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (از صفحه ۱۵ تا ۳۴)
URL : http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/328560
گفت و گو: قرآن پژوهی در غرب (۲۰ صفحه)
مصاحبه شونده : آنگلیکا نویورت،
هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۱۵)


هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۱۶)


هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۱۷)


‌ ‌‌‌خـانم‌ آنگلیکا نویورت متولد آلمان (۱۹۴۳) استاد کنونی مطالعات قرآنی و ادبیات عرب در دانشگاه‌ برلین‌ و رئیـس‌ دانـشکده ادبـیات عرب در همین دانشگاه است. وی عمده تحصیلات خود را در دانشگاه‌های برلین‌، تهران (شش ماه در سال ۱۳۴۸ شمسی)، گـوتینگن، بیت المقدس، و مونیخ در رشته‌هایی‌ چون ادبیات عرب، زبان‌های‌ سامی‌، و فقه اللغه زبان‌های بـاستانی انجام داده است. معروف‌ترین اسـتاد وی در مـطالعات قرآنی، آنتوان اشپیتالر در دانشگاه مونیخ بوده است که خود از شاگردان پِرِتْسِل به شمار می‌رود. گفتنی است که‌ گنجینه عظیمی از میکروفیلم‌های مخطوطات قرآنی را پِرِتْسِل و برگشترِسِر پیش از جنگ جهانی دوم از بسیاری کشورهای اسلامی تـهیه کرده بودند، سال‌ها بدون استفاده در اختیار پروفسور اشپیتالِر در دانشگاه مونیخ‌ قرار‌ داشت، اما همگان تصور می‌کردند این مجموعه مخطوطات قرآنی طی جنگ جهانی دوم از بین رفته است. این گنجینه سال‌ها پیش بـه هـمت خانم نویورت به دانشکده ادبیات عرب و زبان‌های‌ سامی‌ در دانشگاه برلین انتقال یافته و اخیرا در کنفرانسی در برلین وجود آن رسما اعلام شده است. پروفسور نویورت به همراه تنی چند از قرآن‌پژوهان جهان کار تـکمیل ایـن مجموعه‌ و نیز‌ پژوهش در این زمینه را ادامه می‌دهند.

وی فوق لیسانس خود را در سال ۱۹۷۰، دکتری تخصصی را در سال ۱۹۷۲ و رتبه استادی (Dr. Phil. Habilitation) خود را در‌ سال‌ ۱۹۷۷‌ از دانشگاه مونیخ دریافت کرده‌ است‌. عنوان‌ رساله استادی وی تحقیق در ساختار سـوره‌های مـکی قرآن است که شهرت بسیاری در میان قرآن‌پژوهان غرب دارد.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۱۸)


عناوین و اشتغالات دانشگاهی‌ ایشان‌ از‌ این قرار است:

استاد میهمان در دانشگاه اردن‌ ۱۹۷۷‌ـ۱۹۸۳

بورس پژوهشی یکساله در دانشگاه مونیخ ۱۹۸۴

استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه بـامبرگ ۱۹۸۴ـ۱۹۹۱

اسـتاد مـیهمان در‌ دو‌ دانشگاه‌ عین شمس و قاهره ۱۹۸۸ـ۱۹۸۹

اسـتاد ثـابت در دانـشگاه برلین‌ ۱۹۹۱ ـ تاکنون

مدیر انجمن شرق‌شناسان آلمان در بیروت و استانبول ۱۹۹۴ـ۱۹۹۹

از ایشان آثار متعددی به چاپ رسیده‌ است‌. ایشان‌ در دو زمینه اصلی پژوهش، تدریس و تـألیف داشـته اسـت. نخست مطالعات‌ قرآنی‌ و تفسیری و دوم ادبیات معاصر عرب، بـه ویـژه شعر فلسطین. وی علاوه بر تألیف کتاب و مقالات متعدد‌ به‌ زبان‌های‌ آلمانی، انگلیسی و عربی، در سمینارهای متعدد این دو حوزه مشارکت و گـاه مـدیر‌ اصـلی‌ چنین‌ کنفرانس‌هایی بوده است. وی اکنون مشاور علمی و از نویسندگان دایره المـعارف قرآن (به سرویراستاری‌ جین‌ دمِن‌ مک‌اولیف) و نیز از مشاوران کالج علمی برلین (Berlin Wissenschftsholleg zu) به شمار می‌رود.

در‌ اینجا‌ تنها به عـناوین مـهم‌ترین مـقالات و کتاب‌های وی در حوزه مطالعات قرآنی اشاره می‌شود‌: بررسی‌هایی‌ در‌ باب ساخت و ترکیب سـوره‌های مـکی قرآن، برلین، ۱۹۸۱٫ این مهم‌ترین و معروف‌ترین کتاب وی است‌ که‌ در ۴۴۳ صفحه به زبان آلمانی تألیف شده است. بـیش از ۱۰ تـن‌ از‌ مـعروف‌ترین‌ اسلام‌شناسان و قرآن‌پژوهان غربی چون فان إس، ینبل، جان ونزبرو، جان برتُن بر آن نـقد و مـعرفی‌هایی‌ نـوشته‌اند‌.

برخی از مقالات ایشان عبارتند از:

«درباره ساختار سوره یوسف»، به آلمانی‌، ۱۹۸۰‌

«موقعیت‌ کنونی تحقیقات قـرآنی»، بـه آلمـانی، ۱۹۸۳

«سیمای تاریخی حضرت محمد در آیینه قرآن»، به آلمانی‌، ۱۹۹۳‌

«تصاویر‌ و استعارات در بخش‌های آغازین سوره‌های مـکی»، بـه انگلیسی، ۱۹۹۳

«مسائل نافع بن‌أزرق‌: مبنایی‌ برای «چهره افسانه‌ای از ابن‌عباس» یا یک قطعه ادبـی واقـعی»، بـه آلمانی، ۱۹۹۳

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۱۹)


«ساختار ادبی سوره‌ الرحمن‌»، به انگلیسی، ۱۹۹۸

«نکاتی درباره خصایص ادبی و ممتاز قرآن»، بـه آلمـانی ۱۹۷۷‌، ترجمه‌ به انگلیسی، ۲۰۰۱

«قرائتی از قصه آفرینش‌ انسان‌ در‌ قرآن» به انگلیسی، ۲۰۰۰ـ۲۰۰۱

«از مسجد‌ الاقصی‌ تـا هـیکل: سـوره اسراء در میان متن و تفسیر»، به انگلیسی، ۲۰۰۳

«ملاحظاتی در‌ باب‌ “تاریخ قرآن” و “قرآن در تاریخ‌”»، به‌ انگلیسی، ۲۰۰۳‌

«تـاریخ‌نگاری‌ قـرآن‌ از منظری انتقادی»، به انگلیسی، عمان‌، ۲۰۰۴‌

«کیهان‌شناسی در قرآن»، به انگلیسی، در دایره المعارف قـرآن، ۲۰۰۱

«جـغرافی در‌ قـرآن‌»، به انگلیسی، در دایره المعارف قرآن‌، ۲۰۰۲

«اسطوره‌ها و قصه‌ها در‌ قرآن‌»، به انگلیسی، در دایره المعارف‌ قرآن‌، ۲۰۰۳

«رمضان در قـرآن»، بـه انـگلیسی، در دایره المعارف قرآن، ۲۰۰۴

«قرآن و فن‌ بلاغت‌»، به انگلیسی، در دایره المعارف‌ قرآن‌، ۲۰۰۴‌

بـرخی از آثـار‌ ایشان‌ به زبان فارسی ترجمه‌ یا‌ معرفی شده است؛ از جمله:

«تصاویر و استعارات در بخش‌های آغازین سوره‌های مـکی»، نـوشته آنگلیکا‌ نویورت‌، ترجمه و تلخیص از ابوالفضل خوش‌منش، در‌ بولتن‌ مرجع (۶): گزیده‌ مقالات‌ و متون‌ دربـاره مـطالعات قرآنی در‌ غرب، به کوشش مرتضی کریمی‌نیا، چـاپ اول، تـهران، انـتشارات بین المللی الهدی، ۱۳۸۰، ص۶۵ـ۷۱‌.

پرفسور‌ نویورت در اردی‌بهشت ۱۳۸۶ هـمراه بـا‌ جناب‌ میشائیل‌ مارکس‌ دو‌ سخنرانی قرآنی در‌ مرکز‌ ادیان ایراد کردند. در فرصت محدودی که پیـش آمـد با ایشان گفت‌وگوی کوتاهی انـجام دادیـم. امیدواریم‌ در‌ فـرصتی‌ دیـگر بـتوانیم گفت‌وگوی جدی‌تر و پربارتری با ایشان‌ صـورت‌ دهـیم‌. برای‌ تکمیل‌ اطلاعات‌ خوانندگان فصلنامه در خصوص مطالعات قرآنی در مغرب زمین مقاله‌ای را در ایـن زمـینه در همین شماره منتشر ساخته‌ایم. فرصت را مـغتنم می‌شماریم و از جناب آقای مـرتضی‌ کـریمی‌نیا که در انجام آن سخنرانی‌ها و این گـفت‌وگو نـقش تعیین کننده‌ای داشتند و نیز از عزیزان حاضر در جلسه مصاحبه آقایان سید علی موسوی‌نژاد، بـهروز حـدادی و محمدحسن محمدی‌مظفر سپاسگزاری می‌نماییم.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۲۰)


بـنا‌ بـه‌ روال مـعمول فصلنامه، خواهشمندیم بـه اخـتصار از حیات و آثار علمی خـودتان بـگویید.

ورود من به حوزه استشراق مرهون تحصیلات من در ایران است. در حدود ۱۹۶۵ ایران را برای‌ ادامه‌ مـطالعات و تـحصیلاتم برگزیدم. در حقیقت می‌خواستم از شهر کوچکی کـه در آن زنـدگی می‌کردم (نـینبورگ Nienburg) فـراتر بـروم. در روزنامه خواندم که خـانواده‌ای‌ جویای‌ دستیاری برای تربیت فرزندانشان هستند‌، خانواده‌ای‌ فرانسوی که می‌خواستند با زبان فارسی آشنا شـوند. مـن هم در خانه آنها در ایران به کـار مـشغول شـدم. هـم‌زمان بـه خاطر فراغتی کـه‌ داشـتم‌ در دانشکده ادبیات دانشگاه‌ تهران‌ ثبت نام کردم و به تحصیل مشغول شدم. اوضاع اجتماعی ایران در آن روزها بـرای مـن نـاخوشایند بود، ولی نسبت به زبان، فرهنگ و ادبیات ایـران بـسیار عـلاقمند شـده بـودم. مـن فقط‌ ۶ ماه‌ در ایران بودم و نسبتا زبان فارسی را تا حد قابل قبولی فرا گرفتم.

می‌خواستم مطالعات ایرانی خود را در آلمان نیز ادامه دهم، اما متأسفانه هیچ مؤسسه‌ای که بـه زبان‌ فارسی‌ و فرهنگ اسلامی‌ اهمیتی بدهد نیافتم. ناگزیر به مطالعات عربی رو آوردم. در دانشگاه‌های مختلفی در آلمان غربی به تحصیلات‌ خود ادامه دادم.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۲۱)


در شهر گوتینگن که نزد اهل علم شناخته‌ شده‌تر‌ است‌ تا نـزد عـموم، درس خواندم. دکترا را در گوتینگن گرفتم، سپس به مونیخ رفتم و در علوم انسانی ‌‌نیز‌ دکترا گرفتم. تز من ترجمه کتابی در فلسفه الهی از ارسطو بود که‌ توسط‌ فیلسوفی‌ به نام عبداللطیف بغدادی تـلخیص شـده بود. وی بر تفاسیری که در پیرامون آثار ارسطو‌ نوشته‌اند متکی بوده است. برخی از این تفاسیر به یونانی در دسترس نیست‌، اما ترجمه‌هایی از آن‌ به‌ عـربی یـا عبری وجود دارد. در اواخر دهه ۱۹۷۰ مـیلادی رسـاله دکترای دیگری (موسوم به رساله استادی) نیز درباره ترکیب و ساختار ادبی سور مکی قرآن فراهم آوردم.

در مورد انگیزه خود‌ از انتخاب موضوع رساله نخست و دستاوردهای آن تـوضیح دهـید.

شخصی به نام دیـتریشی بـر این رساله‌ها اشراف داشت. وی به میراث لاتینی و یونانی در اسلام علاقه داشت. برخی از همکاران ما‌ درباره‌ جالینوس نوشتند و در مورد آن‌چه از جالینوس در نسخه‌های خطی عربی یافت شده و الآن اصل یونانی آن وجود ندارد تـحقیق و تـألیف کردند. من به پزشکی چندان علاقه نداشتم و بیش‌تر به‌ مباحث‌ الهیاتی گرایش داشتم. از این‌رو مقاله‌ای از ارسطو را انتخاب کردم که درباره خدا بحث می‌کند و تنها مقاله وی در این باب است. عبداللطیف بـغدادی نـاگزیر بود بـرخی از‌ مفاهیم‌ را به گونه‌ای تعبیر و تفسیر کند که با مفاهیم اسلامی سازگار باشد. می‌دانیم که ارسطو مشرک و بـت‌پرست بود و سخنان وی در باب خدا با عقائد اسلامی همخوان نبوده است‌. نـتیجه‌ ایـن‌ تـز تحلیل این نکته بود‌ که‌ چگونه‌ یک اثر شرک‌آمیز رنگ و بوی توحیدی پیدا می‌کند. عینا همین جـابه‌جایی ‌ ‌و بـرگردان را در مسیحیت هم می‌بینیم؛ یعنی در آثار سریانی‌هایی‌ که‌ متون‌ ارسطویی را به سریانی برگرداندند. ایـنان نـیز نـه‌ فقط‌ متن که اندیشه را نیز به زبان یونانی و فرهنگ مسیحی برگرداندند. امروزه از ترجمه فرهنگی بـسیار سخن گفته می‌شود‌، یعنی‌ نه‌ فقط ترجمه یک متن به متن دیگر، بـلکه ترجمه یک‌ فرهنگ بـه فـرهنگ دیگر و بازخوانی یک متن از نو توسط خوانندگان جدید.

در دومین رساله دکتری چه هدفی‌ را‌ دنبال‌ می‌کردید؟

باید یادآور شوم که من مطالعات قرآنی را در شهر قدس‌ و مسجد‌ الاقصی نزد

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۲۲)


یاسین الکبری، از مشایخ مشهور آن زمـان گذراندم. به خاطر آلمانی‌بودن طبعا نگاه خاصی‌ به‌ یهودیان‌ داشتیم. زمانی که ۲۰ ساله بودم همه ما آلمانی‌ها نسبت به یهودیان‌ احساس‌ گناه‌ جمعی می‌کردیم. می‌خواستیم با کسانی که به آنها ظـلم شـده است آشنا شویم. از‌ این‌رو‌ به‌ بیت‌المقدس رفتم. قرآن کریم و آثار غزالی را با این شیخ خواندم. وی امام مسجد‌ الاقصی‌ بود. طبعا مطالعات قرآنی در غرب در سطح پژوهش‌های مربوط به تورات و انجیل‌ نـبوده‌ و نـیست‌. همان‌طور که ادوارد سعید می‌گوید، مطالعات غربی‌ها معمولاً از موضع استشراق است. استشراق یعنی‌ بررسی‌ فرهنگ «دیگری» به عنوان یک طردشده و تبعیدگشته. من می‌خواستم برخی از گام‌های روشمندی‌ را‌ که‌ در باب تورات و انـجیل بـرداشته شده است در خصوص قرآن بردارم و بر آن تطبیق کنم‌، یعنی‌ مطالعات نقادی متون مقدس. از طرف دیگر کمی پیش از آن، کتاب‌ معروف‌ ونزبرو‌ با عنوان مطالعات قرآنی چاپ شده بود. این کـتاب جـهت‌دهنده هـمه دیگر پژوهش‌های افراطی بعدی‌ در‌ پیـرامون‌ قـرآن بـوده است. این فرد این دیدگاه را شایع و منتشر کرد که‌ قرآن‌ هیچ اساس و پایه‌ای ندارد و متن آن مورد شک و تردید است و چه بـسا بـه زمـان‌های متأخر (چندین‌ قرن‌ پس از ظهور اسلام) برمی‌گردد. بنابراین بـررسی چـنین متنی خالی از فایده‌ است‌.

در چنین وضعیتی گرایش به مطالعات فیلولوژیک‌ (فقه‌ اللغه‌) تشدید شد. از آن زمان به بعد‌ متن‌ قـرآن را بـا تـفاسیر در هم آمیختند و گفتند که تفکیک میان متن و تفسیر‌ وجود‌ نـدارد و قرآن با تفسیر در‌ همان‌ دوره متأخر‌ شکل‌ گرفته‌ است. این عقیده هنوز نیز دست‌ کم‌ در دنیای انگلوساکسون (آمریکا و انـگلیس) غـالب و حـاکم است. این کتاب بسان آتشفشانی‌ بود‌ که همه را تحت تأثیر خـود‌ قـرار داد. امروزه در‌ مجامع‌ دانشگاهی آمریکا به صراحت تمام‌ بر‌ آن هستند که سخن ونزبرو درست است. از این بـه بـعد، پژوهـش‌های کلاسیک‌ در‌ باب قرآن مورد بی‌اعتنایی قرار‌ گرفت‌.

آیا‌ ونزبرو انگیزه‌های خاصی‌ از‌ ایـن پروژه داشت؟

ونـزبرو پسـ‌ از‌ چاپ این کتاب و کتاب دیگری در سال بعد با عنوان محیط فرقه‌ای، احساس کرد‌ کـه‌ نـقشی سـیاسی پیدا کرده است. به‌ واقع‌ وی انگیزه‌های‌ سیاسی‌ نداشت‌ و فردی زاهد بود، ولی‌ کار وی عـکس‌العمل‌های سـیاسی زیادی را برانگیخت و مشکلاتی

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۲۳)


را برای وی به وجود آورد. وی‌ زندگی‌ خود را رها کرد و به فـرانسه‌ نـقل‌ مـکان‌ کرد‌ و در‌ روستایی فرانسوی دوران‌ بازنشستگی‌ خود را گذراند و به پژوهش در باب موضوعات دیگر رو آورد. وی در سال ۲۰۰۲ درگـذشت‌.

در‌ مـورد‌ بیوگرافی علمی خودتان توضیح می‌دادید.

بله، پس‌ از‌ نگارش‌ این‌ تز‌ عنوان‌ استادی را دریـافت کـردم. در ایـن حوزه در آلمان کرسی‌های بسیار کمی وجود دارد. مایه خوشوقتی من بود که دوستانی در اردن مرا برای تـدریس دعـوت کردند‌. حدود ۶ سال در اردن در دانشگاه در زمینه فلسفه عربی تدریس کردم. زمانی در کنفرانسی قـرآنی کـه در آلمـان (گوتینگن) برگزار شده بود شرکت کردم. در این کنفرانس آرای ونزبرو‌ را‌ نقد کردم. در میان حاضران فردی بـود کـه آلمـانی را به خوبی نمی‌فهمید. وی تصور کرد که من هوادار ونزبرو هستم و به وزارت آمـوزش عـالی در عربستان سعودی نامه‌ای‌ نوشت‌ (عربستان تأمین مالی دانشگاه اردنی را بر عهده داشت). زمانی که به عـمان بـرگشتم رئیس دانشگاه اظهار تأسف کرد و گفت که ما خودمان‌ نمی‌توانیم‌ هزینه‌های تـدریس شـما را تأمین‌ کنیم‌. من هیچ آشنایی‌ای با ونـزبرو نـداشتم، ولی آنـها تصور کردند من آشنا و هم‌رأی وی هستم. مـن روابـط خوبی با امیرحسن [برادر شاه حسین] و عبدالعزیز‌ دوری‌ و دیگران داشتم. به آنها‌ شـکایت‌ کـردم که این نسبت ناروا را بـه مـن داده‌اند. امـیرحسن دخـالت کـرد و چند سال دیگر هم در اردن باقی مـاندم. سـال‌ها بعد منصبی در آلمان پیدا کردم و به کشور خودم‌ برگشتم‌. البته من اردن را بـیشتر تـرجیح می‌دادم، ولی موقعیتی برایم پیش آمد و جـوایزی در آلمان به من دادنـد و در هـر حال به آلمان برگشتم. سـپس بـه دانشگاه آزاد برلین دعوت‌ شدم‌.

گویا سالیانی‌ را هم در لبنان سپری کردید.

بله، در سال ۱۹۹۱ بـه «المـعهد الآلمانی للأبحاث الشرقیه» در بیروت‌ دعـوت شـدم. ایـن تنها مرکز آلمـانی در خـارج از آلمان در‌ این‌ حوزه‌ مـطالعاتی اسـت. فرانسوی‌ها مراکز متعددی در کشورهای مختلف دارند، حتی در تهران هم مرکزی دارند. اما آلمانی‌ها ‌‌فـقط‌ هـمین یک مرکز را دارند. پس از پایان یافتن جـنگ داخـلی در لبنان‌ از‌ نـو‌ ایـن مـرکز را راه‌اندازی کردند.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۲۴)


رویکردها و گـرایش‌های اصلی در مطالعات آلمانی‌ها در خصوص اسلام و قرآن‌ کدامند؟

مطالعات ادبی و قرآنی از دیرزمان در آلمان وجود داشته است. یـهودیان در ایـن‌ خصوص بیش‌تر اهتمام داشتند‌. در‌ آغاز بـیش‌تر بـه تـاریخ اهـتمام نـشان داده می‌شد. بعدها بـه ابـعاد متعالی و قدسی اسلام نیز توجه نشان دادند. این حرکت محدود به یهودی‌ها نبود، ولی عمدتا این یـهودیان بـودند کـه این‌ روش‌های نوین را در مورد قرآن تطبیق کـردند. مـنابع بـسیاری در ایـن دوره شـکل گـرفت. این اتفاق در اوایل نیمه دوم قرن نوزدهم رخ داد. با طرد یهودیان از مناصبی که‌ داشتند‌ دیگر، کسانی که زبان‌های مورد نیاز در این حوزه را به خوبی بلد باشند و عبری یا عـربی یا سریانی یا آرامی را بلد باشند یافت نمی‌شد. از این‌رو فهم اسلام‌ توسط‌ روایات و تقریرهای رایج مسلمانان صورت می‌گرفت و به منابع اصلی کمتر مراجعه می‌شد. دقیقا همان کاری که عموم مـسیحیان بـنا به تفاسیر آبای اولیه کلیسا یا یهودیان بر اساس میشنا‌ و تلمود‌ انجام می‌دهند، یعنی بنا به آن‌چه مورد قبول یک مؤمن در زندگی دینی‌اش است. اما از لحاظ مطالعات آکادمیک بـاید مـتن در بافت تاریخی خودش دیده شود و… اما این‌ شیوه‌ زیاد‌ ادامه نیافت و گرایش دیگری در‌ همه‌ اروپا‌ پا گرفت. تأکید اصلی بر روانشناسی پیامبر تمرکز یافت. جـریان زنـده و قوی‌ای پیدا شد که در مـورد ویـژگی‌های روانشناختی پیامبر تحقیق‌ می‌کرد‌. طبعا‌ این نگاه با نگاه مؤمنانه اصطکاک پیدا می‌کند‌. این‌که‌ پیامبر یا بنیانگذار دین موضوع پژوهش روانشناختی قرار بگیرد طـبعا مـورد پسند هیچ مؤمنی نـیست. ایـن روشی است به‌ دور‌ از‌ احترام و از لحاظ متدیک اشتباه. اساسا فایده‌ای بر اینگونه مطالعات‌ مترتب نمی‌شود، اما در انگلیس و آلمان این روش را پی می‌گرفتند.

در مرحله سوم ونزبرو و کرونه آمدند و اصل‌ وجود‌ متن‌ مقدس و مؤسس دیـنی را زیـر سؤال بردند و همه چیز را ساخته‌ و پرداخته‌ قرون متأخر قلمداد کردند. پُست مدرنیزم در اینها تأثیر زیادی داشته است. بنا به پست مدرنیزم‌ حقیقت‌ اصلی‌ در خواننده و دریافت‌کننده هست، نه در متن. همه چـیز بـه دریافت‌کننده بـرمی‌گردد‌. ارکون‌ هم‌ چنین نظری دارد. این نگاهی است بسیار ویرانگر. اگر ما از همه گام‌های دیگر‌ فارغ‌ شدیم‌ و

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۲۵)


هـمه راه‌ها را طی کردیم آن وقت شاید بتوان این روش را هم تجربه‌ کرد‌. ولی بـدون آشـنایی واقـعی با قرآن و بدون فهم متن نمی‌توان چنین نظری را‌ ارائه‌ کرد‌. در این رویکرد به جای تحقیق در مورد نـص ‌ ‌و مـتن از نظریات و تخیلات بحث‌ می‌شود‌. این نظریات برتر از متن قرار می‌گیرد و متن زیر فـشار ایـن نـظریات منکوب‌ می‌شود‌. دیگر‌ از متن چیزی باقی نمی‌ماند. به نظرم ونزبرو و کرونه اساسا از متن سخن نـمی‌گویند. از‌ دیدگاه‌ خودشان درباره پیدایش متن سخن می‌گویند. بر مبنای این نگاه پست مـدرنیستی‌ چیزی‌ از‌ نص باقی نـمی‌ماند. ایـن نگاهی است جذاب و برانگیزاننده، اما به واقع فتنه‌انگیز است. محقق را‌ به‌ این‌ تخیل می‌اندازد که گویا دارای شناخت و آگاهی است. ما غربیان باید همان‌ مطالعاتی‌ را که در مورد کتاب‌های مقدس خودمان صورت مـی‌دهیم در مورد قرآن اعمال کنیم، سپس به‌ روش‌های‌ دیگر، البته با مبانی درست رو آوریم. زمانی که متن را به‌ دقت‌ و کلمه به‌کلمه و حرف به حرف می‌خوانیم، بسیاری‌ از‌ نظریات‌ و روش‌ها رنگ می‌بازد.

این نـگاه پسـت مدرنیستی‌ نسبت‌ به کتاب‌های مقدس یهودی و مسیحی هم وجود دارد و مخصوص قرآن نیست.

مخصوص قرآن‌ نیست‌، ولی در خصوص دیگر کتاب‌های‌ مقدس‌ به این‌ شدت‌ نیست‌. بیش‌ترِ دانشمندان یهود بنا به مبانی‌ اسـتوار‌ و سـالم به کتاب مقدس خود می‌پردازند. آشنایی کاملی با متون خود دارند‌ و همواره‌ شواهد بسیاری را از کتاب مقدس‌ ذکر می‌کنند. معمولاً دانشمندان‌ یهودی‌ آشنایی چشمگیری با کتاب‌های مقدس‌ و فرهنگ‌ و میراث دیـنی خـودشان دارند، مثلاً وقتی از حب الهی یا از شخینا [=سکینه [صحبت‌ می‌کنند‌ کاملاً متکی به نصوص خود‌ هستند‌ و از‌ آنها اقامه شاهد‌ می‌کنند‌. یهودیان دانشگاه‌های کامل و جامعی‌ دارند‌ که این مطالعات را دنبال مـی‌کنند. امـا در خـصوص قرآن، محققان با اطلاعات کـم‌ بـه‌ مـیدان می‌آیند. پژوهش‌های لاهوتی حداقل ۵۰۰‌ سال‌ سابقه دارد‌ و مبتنی‌ بر‌ مبانی متقنی است. بنابراین‌ اگر کسی بیاید و حرف نسنجیده‌ای در این حوزه بزند وجـاهت خـود را از دسـت می‌دهد‌ و از‌ محیط‌های علمی و از جامعه دانشگاهی طرد‌ می‌شود‌، در‌ حـالی‌ کـه‌ در مورد پژوهش‌های‌ قرآنی‌ چنین سخت‌گیری و حتی چنین داوری‌هایی وجود ندارد.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۲۶)


آیا در اینجا کوتاهی‌ای از سوی خود مسلمانان صورت‌ گرفته‌ اسـت‌ یـا در مـطالعات استشراقی کاستی‌ای وجود دارد؟

من‌ هم‌ این‌ سؤال‌ را‌ دارم‌. درست اسـت که در مطالعات شرقی میان جهان اسلام و خارج، رفت و آمدهایی توسط مسلمانان برای شنیدن یا پذیرفتن آرای مستشرقان صورت گـرفته و مـی‌گیرد، امـا از دیگر سو‌ در جهان اسلام گاهی اهمیت چندانی به مطالعات شرقشناسانه نـمی‌دهند و بـا نوعی تکبر اساسا تمایلی به شنیدن آرای آنان نشان نمی‌دهند. البته این کراهت در هر دو سو وجود دارد‌، مـثلاً‌ در خـصوص پروژه مـا که بحمداللّه بخش نخست آن انجام شده است باید بگویم که هنوز ایـنگونه تـحقیقات مـقبولیت و رسمیتی در فرهنگستان علوم در آلمان پیدا نکرده است. حوادث‌ ۱۱‌ سپتامبر هم در این زمینه تأثیر مـنفی زیـادی داشـته است. مسلمانان هم اشتیاقی به شنیدن این تحقیقات نشان نمی‌دهند و مشکلات زیادی پیش پایـ‌ مـحققان‌ می‌گذارند. من و حتی همکارم میشائیل‌ مارکس‌ هیچ گاه انگیزه مادی‌ای برای چنین تـحقیقاتی نـداشته‌ایم. مـن معتقدم که ما باید از این شکاف و فاصله عبور کنیم و به مرحله تعاون و همکاری بـرسیم‌. بـرخورد‌ تکبرآمیز، کاری است کودکانه‌ و با‌ این روحیه هیچ روزنه‌ای به سوی حقیقت گـشوده نـمی‌شود. مـسلمانان رفت و آمدهایی دارند. برخی ادارات و مراکز هم در این زمینه فعال هستند. طبعا بدبینی ناشی از استعمار هـم وجـود دارد‌. وقتی‌ بخواهد همه چیز از غرب وارد شود نوعی حساسیت منفی به وجود مـی‌آید. ایـن را مـا باید تحلیل کنیم. این خودش بخشی از گفتمان‌های حاکم است که باید مورد بررسی‌ قرار‌ گـیرد. ایـن‌ گـفتمانی هرمنوتیکی است که باید مورد مداقه قرار گیرد. ما آن‌چه را که مـی‌فهمیم بـاید به زبانی‌ و بیانی ترجمه کنیم که برای دریافت‌کننده ملموس و مفهوم باشد. برخورد متکبرانه‌ و تحمیلی‌ سودی‌ نـمی‌بخشد. ایـن نوع برخورد پیوندی هر چند ضعیف با رفتارهای استعمارگرانه دارد.

من بحثی را در لنـدن ‌‌ارائهـ‌ کردم که برای حاضران غافلگیرکننده بود. بـرای صـبری حـافظ هم که متخصص در‌ استعمار‌ و ادبیات‌ استعماری اسـت جـالب بود. در آنجا گفتم که کلیّت مطالعات قرآنی‌در غرب بخشی از تفکر‌ استعماری است. البـته مـا نمی‌توانیم در این خصوص دلائلی را بیاوریم. مـا بـاید‌ خودمان را مـورد انـتقاد‌ قـرار‌ دهیم و رویکردهای خود

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۲۷)


را مورد بازبینی قـرار دهـیم. آن‌چه هست امری مسلم و ضروری نیست. بر عکس باید همواره روش‌های خـود را مـورد سؤال قرار دهیم و هرمنوتیک معمول‌خود را مـورد بررسی‌قرار دهیم‌. حکایت جـالبی بـه‌یاد دارم که‌گواه همین سخن‌است. یکی‌از هـمکاران مـن، دکتر اشتفان ویلد که فردی است فاضل به کنگره‌ای در مدینه منوره دعوت شـد و گـزارشی از آن سمینار فراهم آورد و در‌ یکی‌از‌ نشریات‌آلمان، فـرانکفورتر آلگـماینه چـاپ کرد. وی از تجارب فـراوانی سـخن گفت و از جمله از این تـجربه‌اش کـه نمی‌فهمم چرا مسلمانان از این‌که غربیان همواره از قرآن سخن می‌گویند ناراحت هستند‌. اما‌ به واقـع نـگرانی مسلمانان بجاست، زیرا یک غربی ایـن مـتن را مثل یـک کـتاب مـعمولی مورد بررسی قرار مـی‌دهد، مانند دیگر آثاری‌که توسط انسان‌هاپدید آمده است، گویاهیچ بُعد دیگری‌ ندارد‌. این از موضع انتروپولوژیک [انـسان‌شناختی] و هـرمنوتیکی کاری است غلط. به نظرم اشـتفان ویـلد مـی‌باید تـعمق بـیش‌تری می‌کرد. به نـظرم هـمیشه باید بعد متعالی قرآن مدنظر باشد. باید به‌این متن‌ احترام‌ گذاشت‌. این کتاب با کتاب‌های مـعمولی‌ فـرق‌ مـی‌کند‌!

به نظر شما چگونه می‌توان همکاری درخـوری را مـیان عـالمان مـسلمان و مـستشرقان بـه وجود آورد؟

همه مقیاس‌ها و معیارها در اختیار شماست. همه‌ امکانات‌ لازم‌ در اختیار شماست. به نظرم اولاً باید میان‌ تقریر‌ و روایت شیعی و تقریر سنی یک مصالحه و تفاهمی به وجود آورد. در غرب در هـمه دانشگاه‌ها تقریر اهل‌سنت را همان‌ اسلام‌ می‌دانند‌. شیعیانی هستند که در این خصوص فعالند، اما اینها حداکثر‌ ده درصد را تشکیل می‌دهند و در اقلیت هستند. از لحاظ روش‌شناختی هم بسنده‌کردن به تقریر اهل‌سنت جای بحث‌ و سـؤال‌ دارد‌. تـقریرها و روایاتِ مورد بحث و استناد بسیار متعدد و متنوع هستند. من بر‌ این‌ باور نیستم که اهل‌سنت جریان ارتدکسی و راست‌کیشی اسلامی است که بعدها شیعه در طی تحولاتی از‌ آن‌ جدا‌ شده اسـت. تـشیع شباهت بسیاری به مسیحیت دارد، پس چرا معتقد شویم‌ که‌ شیعه‌ بعدها شکل گرفته است. امروزه گفته می‌شود که مسیحیت از یهودیت ناشی نشده است‌، بـلکه‌ ایـنها‌ از همدیگر مستقل هستند. درست اسـت کـه تورات برای هر دو دین اساس و مبناست‌، اما‌ تطور مسیحیت و یهودیت

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۲۸)


تقریبا در یک زمان صورت گرفته است. ما و شما باید‌ با‌ هم‌ این مباحث و مـبانی را مـورد بازخوانی قرار دهیم.

بـه سـه گرایش در مطالعات قرآنی‌ اشاره‌ کردید: ادبی، تفسیری و انتقادی. ارزیابی شما از نگرش انتقادی برخی دانشمندان از قبیل‌ موتسکی‌ و شوئلر‌ چیست؟

یکی از کسانی که باید مورد توجه قرار بگیرد فان اس است. وی گاهی ونزبرو‌ را‌ مـورد انـتقاد قرار می‌دهد و می‌گوید که نتایجی که خود او در مطالعاتش‌ بدانها‌ رسیده‌ با نتیجه‌گیری‌های ونزبرو در تعارض است. فان اس بعد از نولدکه بزرگ‌ترین مستشرق آلمانی است‌ و اِشراف‌ زیادی‌ بر منابع و نوشته‌های فلسفی، کلامی و الهـیاتی دارد. مـتون و منابع را بـه‌خوبی می‌شناسد‌. گاهی‌تعلیقه‌هایی‌ بر ونزبرو داشته،ولی اثر مستقلی بر ضد او ننوشته است. اما شوئلر که الآن بازنشسته‌ شده‌ و شـاگردش موتسکی از مدخل احادیث نبوی وارد می‌شوند و این ادعا را که‌ همه‌ اینها بـعدها تـکون یـافته است نمی‌پذیرند. بر‌ عکس‌، اینان‌ متون بسیار قدیمی‌ای را یافته و مورد استناد‌ قرار‌ داده‌اند. متأسفانه در کنار این جـریان، ‌ ‌جـریان تندروی وجود دارد که به نظرش‌ قرآن‌ نه در دوره متأخر، که‌ قبل‌ از اسلام‌ شکل‌ گـرفته‌ اسـت. طـرح این دیدگاه برای من‌ خجالت‌آور‌ است، ولی لوکسنبرگ این نظر را دارد. به نظر وی، قرآن عبارت‌ است‌ از کـپی‌برداری یا ترجمه‌ای از نصوص‌ قدیمی (از سریانی به‌ عربی‌). وی تحت تأثیر کلیساهای شرقی‌ است‌ کـه به روایات و تقریرهای خـودشان مـتکی هستند. در سال ۲۰۰۰ کتاب وی تحت‌ عنوان‌ قرائت آرامی ـ سریانی از قرآن‌ منتشر‌ شد‌ که هیچ کس‌ به‌ آن توجهی نکرد این‌ کتاب‌ از نگاه روش‌شناختی اعتباری نداشت که مورد مطالعه قرار بگیرد. اما پس از حوادث‌ ۱۱‌ سـپتامبر این کتاب مورد اقبال قرار‌ گرفت‌ و به نوعی‌ مرجع‌ دیگرانی‌ چون مجله نیوزویک تبدیل‌ شد. برخی نشریات در انگلستان به طور کامل این کتاب را در شماره‌های خود منتشر‌ کردند‌.

در ایران دو مقاله توسط آقـای‌ کـریمی‌نیا‌ در‌ نقد‌ کتاب‌ لوکسنبرگ در مجلات‌ نشر‌ دانش و ترجمان وحی منتشر شده است.

بحمداللّه شما وظیفه خود را انجام دادید. ما نیز کنفرانس‌ ویژه‌ای‌ در‌ خصوص این

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۲۹)


کتاب برگزار کردیم. بالاخره این‌ کتاب‌ نـاگهان‌ اهـمیت‌ یافت‌ و ما‌ مجبور شدیم برای رد آن اقداماتی را انجام دهیم. مؤلف را دعوت کردیم. وی در لیست دعوت‌شدگان نام‌هایی را دید که مورد پسندش نبود. از این‌رو در‌ نشست حضور نیافت. شوئلر و گروهی از سوربن حاضر بودند. مـشکل را تـا حدی حل کردیم. شوئلر توضیح وافی و کاملی داد و دیگر لوکسنبرگ اهمیتی پیدا نکرد.

راستی شما از کار ابن‌وراق‌ خبری‌ دارید؟ من در این خصوص بسیار حساس هستم. وی تخصصی در این زمینه‌ندارد، ولی از لحاظ عاطفی خـود را مـتعهد مـی‌داند که هر چه را بر ضـد قـرآن اسـت جمع‌آوری‌ کند‌. وی مقالات جدید و قدیمی مستشرقان را در رد قرآن جمع و منتشر می‌کند. ابن‌وراق کتابی دارد تحت عنوان این‌که چرا من مسلمان نیستم. نمی‌دانم‌ چـه‌کسانی‌ در ورای ویـ‌قرار دارنـد، ولی‌مطمئنّم‌ مراکزی‌هستند‌ که سرمایه‌گذاری این کارها با آنـهاست. مـا باید هوشیار باشیم که جنگی واقعی علیه اسلام وجود دارد. این جنگ از جنگ‌های نظامی کم اهمیت‌تر‌ نیست‌. سکوت در برابر آنـ‌ و بـی‌تفاوتی‌ نـسبت به آن نتیجه نمی‌دهد. همه چیز دارای ابعاد سیاسی است. من نـگران هستم که برخی تحرکات قوی با پشتیبانی‌های مالی قوی در پی تخریب برنامه و پروژه ما باشند.

مقصود‌ من‌ و میشائیل مارکس از ایـن بـرنامه حـمایت از فرهنگ اسلامی است. مجاز نیستیم که برای افرادِ فاقد مبانی آکـادمیک کـه در پی آسیب رساندن به فرهنگ اسلامی هستند مجال را باز‌ بگذاریم‌ تا به‌ اهدافشان برسند. من در این مـقطع از عـمرم نـمی‌خواهم کارهایی را انجام دهم که آکادمیک محض باشد‌. می‌خواهم کاری جوهری و اساسی انـجام دهـم نـه کاری را که هر‌ کس‌ دیگری‌ هم می‌تواند از عهده آن برآید. ابن‌وراق فرد مهمی نیست، ولی جـریان‌هایی هـستند کـه این اهداف سوء ‌‌را‌ دنبال می‌کنند. به نظرم سکولارشدن دنیا یک زیان بزرگ است؛ گـویا خـدایی جایگزین‌ پیدا‌ شده‌ است و همه غرق در مصرف و دنیاگرایی شده‌اند. همه ادیان باید احـترام و جـایگاه خـود را داشته‌ باشند و ما باید نسبت به مسائل خودمان هوشیار باشیم.

همان‌طور که گفتید در‌ نـظر بـرخی در مسیحیت‌ و یهودیت‌ متونی هستند که‌قرآن از آنها استفاده کرده‌است. نظر شما در این‌خصوص‌چیست؟

اولاً در موقعیتی نیستم کـه بـگویم پیـامبر اسلام از دیگران اقتباس کرده است. پیامبر

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۳۰)


نیازی به اقتباس نداشته است. پیامبر مطمئنا‌ در معرض ایـن اتـهام بوده است. تأکید من بر امت و بر مخاطبان است که این تـلقی را نـداشتند. اگـر امت رسالت را نمی‌پذیرفت دیگر اسلامی در کار نمی‌بود. مهم‌ترین کار پیامبر‌ عرضه‌ قرآن بوده است. در مـرحله بـعد مـهم‌ترین کار پیامبر تأسیس و تکوین امت اسلامی بوده است. من همواره از شنیدن اذان و خـطبه‌های اسـلامی خوشحال می‌شوم. به خصوص از این‌که اهل‌سنت در‌ خطبه‌ها‌ می‌گویند «علی آله و صحبه اجمعین» خوشحال می‌شوم. اگر اصحاب و ایـن امـت نوپا نبود اسلامی در کار نبود. این جامعه و جمعیت دارای پیشینه عظیمی بوده اسـت. در ایـن نمی‌توان تردید‌ کرد‌. متون خطی در آن دوران نبوده اسـت. امـا بـه صورت شفاهی، معلومات دینی (مسیحی و یهودی) در اذهـان و بـر زبان‌های مردم حضور داشته است. از آنها صحبت می‌کردند. روایاتی که‌ بعدا‌ در‌ قرآن ظـاهر مـی‌شوند آثار و نشانه‌های‌ گفت‌وگو‌ میان‌ امـت و ایـن رسالت الهـی نـوظهور اسـت. رسالت الهی نمی‌تواند برحذر و به دور از واقـعیت خـارجی باشد. اما هرگز این به معنای‌ اخذ‌ و اقتباس‌ نیست. اگر اخذ و اقـتباسی بـوده توسط امت صورت‌ گرفته‌ است. امـت پرسش‌هایی را بر این اسـاس بـر پیامبر عرضه کرده است. پارادایـم و سـرمشق جدیدی پیدا شده بود که‌ همین‌ شیوه‌ پرسش و پاسخ است. از تعبیر influenceنمی‌توانیم اسـتفاده کـنیم. این‌ کلمه در اصل انگلیسی و آلمـانی یـعنی رودی کـه از بالا به پایـین جـاری می‌شود. اینگونه نبوده اسـت. مـعتقدم‌ که‌ در‌ لوح محفوظ یا در أمّ‌الکتاب نسخه اصیلی از قرآن و همه کتاب‌های‌ آسمانی‌ وجود دارد، یعنی این بـعد مـتعالی قابل انکار نیست. سپس اینها در قـالب کـتاب در می‌آیند‌ و قـطعه‌ قـطعه‌ و بـا توجه به شرایط مـحیط بر پیامبران نازل می‌شوند.

در دوران مکه‌ تجربه‌ خاصی‌ از تعامل میان مسلمانان و اهل کتاب وجود نداشته اسـت. در مـکه اصل کتاب نقش‌ مهم‌ و تعیین‌کننده‌ای‌ نـداشته اسـت. امـا در مـدینه اهـل کتاب حضور داشـتند و مـیان مسلمانان و وارثان دیگر کتب‌ آسمانی‌ ارتباط و دیدار وجود داشته است و اهل کتاب احساس می‌کردند که تـفسیر کـتاب مـقدس‌ در‌ اختیار‌ آنان است و طبعا میان اینان و پیـروان رسـالت نـوظهور مـنازعه‌ای پیـدا شـد. این تجربه جدیدی‌ بود‌. تا قبل از این اهل کتاب چندان اهمیتی در منطقه نداشتند. و بعدها این‌ اهمیت‌ را‌ پیدا کردند.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۳۱)


واضح است که شما برای مدتی مدید به پژوهـش‌های اسلامی اشتغال داشته و دارید‌. پرسش‌ این است که چگونه قرآن‌پژوهی مورد علاقه شما قرار گرفته است؟ آیا همچنان‌ قرآن‌ برای‌ شما جذاب است؟ اگر پاسختان مثبت است بفرمایید که مهم‌ترین مؤلفه‌های مـؤثر در انـجذاب شما به‌ قرآن‌ چیست؟ پرسش‌ دیگر این‌که چگونه میان قرآن و انجیل مقایسه می‌کنید؟ آیا قرابت زیادی میان این‌ دو‌ وجود دارد؟

من نماز و دیگر آیین‌های دینی مسلمانان را می‌پسندم. من به کلیسای ارتدکس (بـیزانسی) بـا پیشینه‌ زیادی‌ که دارد تعلق دارم. ارتدکس‌ها بر خلاف پروتستان‌ها به بعد ایمانی و معنوی‌ توجه‌ زیادی دارند. پروتستان‌ها کمتر مایه‌های عرفانی و معنوی‌ دارند‌ و بیش‌تر‌ عـقل‌گرا و اسـتدلالی هستند و گاهی هیچ فرقی بـا‌ کـلیساهای‌ سکولار ندارند. در مرحله بعد برای آنها اخلاق اهمیت زیادی دارد. اما اسلام‌ و ارتدکس‌ با توجه به مناسک و آیین‌هایی‌ که‌ دارند بیش‌تر‌ در‌ پی‌ معنویت و ایمان هـستند. البـته من مسلمان‌ نیستم‌ و طـبعا نـمی‌خواهم تغییر کیش بدهم.

بحث در پیرامون تغییر کیش نیست. پرسش‌ این‌ است که برداشت شما از اسلام‌ و قرآن چیست و چگونه با‌ آنها‌ ارتباط برقرار می‌کنید؟

من بسیار علاقه‌ دارم‌ قرآن را به عنوان یـک مـتن فاخر بخوانم. دیوان حافظ و اشعار ملای رومی‌ هم‌ برای من بسیار زیبا و جذاب‌ هستند‌ اما‌ قرآن جذابیت ویژه‌ای‌ دارد‌. ترتیل و تجوید قرآن هم‌ برای‌ من خیلی جذاب است. البته همه مـتون مـقدس برای مـن جذاب هستند و ترجیح این‌ متن‌ بر آن متن کار دشواری است‌.

در‌ اینجا باید‌ یادآور‌ شوم‌ که اصولاً ایـمان و عمل‌ هر دو اهمیت دارند. فقط جنبه‌های زیباشناختی نمی‌تواند مورد توجه بـاشد. در مـسیحیت در انـجیل‌ داستان‌ جالبی وجود دارد: مسیح دو خواهر‌ را‌ به‌ نام‌های‌ مارتا‌ و مری ملاقات کرد‌. مارتا‌ در آشپزخانه بسیار کار می‌کرد و از مـیهمانان، ‌ ‌یـعنی مسیح و حواریون پذیرایی می‌کرد، اما مری به کاری‌ اشتغال‌ نداشت‌ و فقط به سـخنان مـسیح گـوش می‌کرد و محو‌ سخنان‌ وی‌ بود‌. مسیح‌ به‌ مری گفت که کار بهتر را مارتا می‌کند و تـو هم باید در آشپزخانه کار کنی. این به یک

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۳۲)


مثال و نماد برای این‌که ایـمان باید با عمل هـمراه‌ بـاشد تبدیل شده است. باید تعادل در کار باشد.

در مورد اهداف خود از پروژه مستندسازیِ قرآن توضیح دهید.

بیش‌تر مقالات و کتاب‌هایی که در غرب درباره قرآن نوشته می‌شود مبتنی‌ بر‌ فرضیه‌هایی ضعیف و شاذ است، مثلاً مـی‌گویند تدوین و شکل‌گیری قرآن در صدر اول صورت نگرفته، به دوره‌های متأخر برمی‌گردد. این نظریه جان ونزبروست که امروزه در آمریکا دیدگاه رایج و حاکم‌ است‌. ما با مؤمنان به قرآن در این نظر همداستان هستیم کـه تـکوّن قرآن در همان آغاز ظهور اسلام صورت گرفته است. ما باید‌ دلائل‌ و شواهد کافی‌ای را برای درستی‌ این‌ دیدگاه بیابیم. سکوت و بی‌تفاوتی خاصیتی ندارد. بی‌تفاوتی باعث رونق هرچه بیش‌تر مکتب ونزبرو می‌شود، خـصوصا بـا توجه به این‌که مراکز خاصی هستند که از‌ این‌ نوع پژوهش‌ها پشتیبانی مالی‌ می‌کنند‌. بخشی از پروژه ما گفت‌وگو با طرفداران این نظریه و کوشش برای قبولاندن دیدگاه درست به آنهاست و این‌که نـظریه ونـزبرو محصَّل و پایه‌ای ندارد و از دلائل درستی برخوردار نیست و چه بسا عمدتا‌ به‌ مقاصد و ذهنیت‌های افراد برمی‌گردد تا به روش‌های متین علمی. هدف اخلاقی ما از این پروژه اثبات دیدگاه مقبول مسلمانان است.

هـدف دیـگری هـم وجود دارد و آن این‌که ما در اروپا‌ در‌ این گـفتمانی‌ کـه دنـبال می‌کنیم کم‌شمار هستیم. ما در محیطی زندگی می‌کنیم که رئیس دولت ما اعلام می‌کند که‌ اروپا قاره مسیحیان و یهودیان است. این شک برانگیز اسـت. اگـر اروپا‌ بـر‌ پایه‌ دیانت استوار است، خب اسلام هم یـکی از ادیـان است و اگر دین‌محور نیست بنابراین دلیلی برای ذکر ‌‌ادیانی‌ خاص وجود ندارد. اقلیت قابل توجهی از مسلمانان در آلمان حضور دارنـد و ایـن‌ مـی‌فهماند‌ که‌ اسلام یک واقعیت ملموس سرزمین ماست و قدرت و ارزش خود را داراسـت. می‌خواهیم این اندیشه را‌ آفتابی کنیم که ادیان سه گانه هر سه با هم باید مورد توجه‌ ما بـاشد، نـه فـقط‌ برخی‌ از آنها. این هم انگیزه‌ای است شبه‌سیاسی که در پروژه ما موردنظر اسـت.

در عـین حال حس کنجکاویِ برخاسته از اعجاب ما نیز در اهتمام به این پروژه مؤثر بوده است‌. متن عظیمی در پیـش روی مـاست. انـقلاب بزرگی صورت گرفته و می‌خواهیم

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۳۳)


با بررسی قرآن بفهمیم که چه ایدئولوژی عـظیمی در ورای ایـن انـقلاب نهفته است. رویدادهای متعددی هست که برخی در‌ مسیحیت‌ و برخی در یهودیت و برخی در اسلام تبلور یـافته اسـت. مـی‌خواهیم ابعاد این انقلاب و خیزش را بفهمیم. قرآن برای مسلمانان جنبه اعتقادی دارد و برای دیگرانی مثل مـا جـنبه اعجازآمیز دارد. مشکل‌ است‌ که با آن روبرو شویم و اعجاب ما برانگیخته نشود.

مایلیم در مـورد دیـگر جـوانب پروژه جاری خودتان توضیح بیش‌تری بدهید.

پروژه ما در فرهنگستان علوم آلمان تصویب شده است‌. در‌ آلمان ۱۰ آکـادمی عـلوم (فرهنگستان) وجود دارد. آکادمی ما ۳۰۰ سال پیش تأسیس شده و از ژانویه ۲۰۰۷ اولین پروژه مربوط به قـرآن کـریم تـحت عنوان Corpus Coranicum در آن‌ تصویب‌ شد‌. این پروژه دورکن دارد؛ نخست‌ مستندسازی‌ متن‌ قرآن است (همان توثیق یا text documenation). ایـن بـخش از پروژه دو ساله بوده و در ۲۰۰۸ پایان خواهد پذیرفت. ما در‌ این‌ پروژه‌ می‌خواهیم تاریخ قرآن را مـورد مـطالعه قـرار دهیم‌. ما‌ از دو نوع مواد و منابع استفاده می‌کنیم؛ نخست نسخه‌های خطی قرآن یا مصاحف قدیمی از چـهار قـرن نـخست هجری‌. برخی‌ از‌ آنها رسم الخط حجازی دارند، و برخی رسم الخط کوفی دارنـد‌. مـا اینها را به رسم الخط نسخ عربی برمی‌گردانیم. نسخه معیار که در مصاحف موجود مبنا بوده نسخه‌ قـاهره‌ اسـت‌ که توسط ملک فؤاد در سال ۱۹۲۵ چاپ شد. سپس میان‌ این‌ نسخه‌ها مـقایسه مـی‌کنیم. می‌خواهیم نشان دهیم که تاریخ تدوین قـرآن خـیلی پیـش از زمانی بوده که‌ ونزبرو‌ مطرح‌ می‌کند.

بـخش دیـگری از مطالعات ما ناظر به مقایسه میان برخی از‌ سور‌ قرآن‌ کریم و نظائر آنها در کـتاب‌های مـقدس مسیحی یهودی است، البته آنـ‌چه در مـحیط نزول‌ قـرآن‌ کـریم‌ مـشهور و متداول بوده است. قطعا مفاهیم دیـنی زیـادی در محیط و در اذهان مردم در‌ عهد‌ نزول قرآن وجود داشته است و آن‌چه در قرآن آمـده نـاظر به این ذهنیت‌هاست‌. اگر‌ شباهتی‌ وجـود دارد به خاطر این اصـل مـهم در تخاطب است نه آن‌که تـقلید و اقـتباسی‌ وجود‌ داشته است. در عین حال تفاوت‌ها و تصعیدهای فراوانی در قرآن وجود دارد که‌ از‌ مقایسه‌ مـیان سـور قرآنی و همتاهای آنها در کتاب مـقدس مـعلوم مـی‌شود، مثلاً در سوره

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۶ – شماره ۳۴ (صفحه ۳۴)


الرحـمن کـه‌ با‌ برخی از مزامیر داوود شـباهتی دارد مـی‌توان مفاهیمی را یافت که اساسا‌ در‌ مزامیر‌ وجود ندارند. در این سوره برخی مفاهیم مزامیر کنار گـذاشته شـده و مفاهیم دیگری طرح شده‌ که‌ اصـلاً‌ در مـزامیر نیستند، مـثلاً آیـات آغـازین «الرحمن» از تعلیم قرآن و تـعلیم بیان‌ و زبان‌ سخن می‌گوید. در مزامیر مثل دیگر بخش‌های کتاب مقدسِ یهودیان همیشه سخن از خدایی اسـت کـه‌ با‌ قوم یهود روبروست، آنها را کـمک مـی‌کند یـا مـورد سـرزنش قرار می‌دهد‌ و… . صـحبت‌ از آفـرینش انسان به طور کلی و تعلیم‌ کتاب‌ آسمانی‌ و تعلیم بیان به همه انسان‌ها مفهوم اختصاصی‌ سوره‌ الرحـمن اسـت.

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x