هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۴۳)
یشـتها
الیاس عارفزاده۱*
اشاره
یشتها سرودهایی هستند که در آنها ستایش ایزدان قدیم ایرانی مطرح شـده اسـت. یشـتها از نظر قدمت، سبک و مطالب یکسان نیستند؛ همچنین نام برخی از آنها با مضمونشان مطابقت ندارد. هـر یشت به بخشهایی به نام «کرده» تقسیم میشود؛ بیت اول و عموماً بیت آخر ِهـر کرده با توصیف ایـزد و عـبارتی مبتنی بر پرستش او آغاز میشود، به صورتی که اوصاف اصلی ایزد مورد پرستش در آن نمایان است. در یشتها داستانهای اسطورهای بیشتر به صورت اشارهاند، اگرچه در روایتهای زند و پازند آنها کاملتر و مفصلتر مطرح شـدهاند. رخدادهایی که در یشتها بیان میشود به دو گونهاند: در برخی ایزدان نقش اساسی دارند؛ مانند جدال تیشتر با اَپُوش (بازدارندۀ آب) در تیشتر یشت. در برخی دیگر نقش اساسی بر عهدۀ اشخاصی غیر از خدایان است. هـمچنین در بـیشتر آنها رخدادهایی بیان میشود که در اثر امتزاج عقاید مزدیسنایی با اعتقادات قدیم ایرانی است.
سخن آخر اینکه این نوشتار بر اساس دیدگاه گسست در سنت کلامی زرتشتی مرقوم گردیده است.
مـقدمه
این کـلمه در اوستا به صورت یشتی (yašti) و در پهلوی به صورت یشت (yašt) آمده
- عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب.
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۴۴)
است. ریشه کلمه یشت و یسنا (یسن) «یز» (yaz) است که در پهلوی به معنی ستودن و عبادتکردن و فـدیهآوردن اسـت و در اوستا به این معنا زیاد بهکار رفته است؛ مانند فقره ۵۶ از رام یشت.۱ کلمات همخانواده یشت مانند «یشتر» به معنی نمازگزار و پرستنده و ستایشکننده نیز در اوستا به کار رفتهاند. این کلمه را مـیتوان در یـسنای ۱۲ فـقره ۱۵ و یسنای ۱۴ فقره ۱ و همچنین اردیبهشت یـشت فـقره ۱ بـا همین معنا ملاحظه نمود.۲
گرچه کلمههای یشت و یسن (یسنا) دارای یک ریشهاند، اما در تعاریف دینی مزدیسنایی با هم فرق دارند. طبق یک تـعریف یـسنا مـراسمِ نیایش و پرستشی است که با نذر و فدیه هـمراه اسـت؛ در صورتی که یشت مراسم نیایش و ستایش خداوند و مظاهر طبیعی و عناصر است.۳ و طبق تعریفی دیگر یسنا یعنی ستایش و نیایش بـهطور عـموم؛ درحـالی که یشت به معنی ستایش پروردگار و نیایش امشاسپندان و ایزدان اسـت.۴
هر یک از یشتهای بزرگ دارای چندین فصل است که موسوم به «کرده"اند. این لفظ از کلمه اوستایی «کـرت» (kéréta) گـرفته شـده و به معنای کارد و خنجر است. در نتیجه «کرده» یعنی یک قطعه بـریده؛ بـنابراین میتوان گفت که این معنا معادل cut انگلیسی و همچنین معادل «فصل» عربی است که هر دو به مـعنی بـریدناند.۵
شـمار یشتها
تعداد یشتها در اوستای کنونی بیست و یک یشت است؛ اما از آنجا کـه ایـن یشـتها سرودههایی برای ایزدانی هستند که مراقب و نگهبان تکتک روزهای ماهاند، به احتمال قوی تـعداد یشـتها سـی سرود بوده که در اثر صدمات مختلف فقط بیست و یک سرود باقی مانده است. ایـن امـر را میتوان با این استدلال تقویت کرد که در تقویم و گاهشماری ایران،۶ هر ماه سـی روز داشـته و هـر روز به نام یک امشاسپند یا ایزد
- ابراهیم پورداود، یشتها، ص۱٫
- همان ص۲٫
- هاشم رضی، اوستا، صـ۲۲۲.
- ابـراهیم پورداود، یشتها، ص۱/۲٫
- ابراهیم پورداود، یشتها، ص۱ـ۲٫
- گاهشماری ایران باستان شیوهای است برای سنجش زمان کـه گـفته مـیشود روحانیان زرتشتی در اواخر سده ششم و یا اوایل سده پنجم پیش از میلاد از گاهشماری مصر باستان اقتباس کردهاند. (هـاشم رضـی، اوستا، ص۲۲۳)
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۴۵)
نامگذاری شده بوده است.۱
ایرانیان باستان هر روز را به نام یکـ ایـزد یـا امشاسپند نامیده بودند؛ زیرا برای هر روز آداب و اعمال خاصی را در نظر میگرفتند. این نامگذاری هم مجموعه ایـزدان زرتـشتی را تـثبیت میکرده و هم سبب میشده است که نام آنها پیوسته بر زبان مـردم جـاری باشد. زرتشتیان معتقدند که ذکر نام هر ایزد موجب میشود انسان صفت و خصوصیتِ آن ایزد را در خود تقویت کـند.۲
نـام این سی روز در کتاب آثار الباقیه چنین آمده است: «هرمز، بهمن، اردیبهشت، شـهریور، اسـفندارمذ، خرداد، مرداد، دی بآذر، آذر، آبان، خور، ماه، تـیر، گـوش، دیـ بمهر، مهر، سروش، رشن، فروردین، بهرام، رامـ، بـاذ، دی بدین، دین، ارد، اشتاذ، آسمان، زامیاذ، مارسفند و انیران.».۳
امروزه فقط بیست و یک یشت بـه نـامهای ذیل باقی مانده است. (یشـتها عـموماً با عـدد نـامگذاری شـدهاند و ظاهراً این شیوه، شیوه مستشرقین زرتـشتپژوه بـوده است):۴
۱٫ هرمزدیشت (اهورمزد) ۲٫ هفتن یشت (امس سپنت)
۳٫ اردیبهشت یشت (اس و هیی یشت) ۴٫ خـرداد یـشت (هائوروتات)
۵٫ آبان یشت (اردویسور اناهیت) ۶٫ خـورشید یشت (هورخشیت)
۷٫ ماه یـشت (هـورخسئت) ۸٫ تیر یشت (نیستریه)
۹٫ درواسپ یـشت (درواسـپا) ۱۰٫ مهر یشت (میئر)
۱۱٫ سروش یشت (سرئوش) ۱۲٫ رشن یشت (رشنو)
۱۳٫ فروردین یشت (فروشی) ۱۴٫ بـهرام یـشت (ورثر غن)
۱۵. رام یشت (ویو) ۱۶٫ دیـن یـشت (چـیستا)
۱۷. ارد یشت (اسی ونـگوهی) ۱۸٫ اشـتاد یشت (ائیرنیم خوارنو)
۱۹٫ زامـیاد یـشت یا کیان یشت (کوئنم خوارنو) ۲۰٫ هوم یشت (هئوم)
۲۱٫ ونند یشت (وننت)
- صنعتیزاده، چهار مـقاله دربـاره گاهشماری در ایران باستان، ص۱۶٫
- مری بویس، زردشـتیان، صـ۱۰۱٫
- ابوریحان بـیرونی، آثـار البـاقیه، ص۶۹٫
- برای اطلاع بـیشتر رک: پورداود، خرده اوستا، ص۳ـ۵٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۴۶)
با توجه به نامگذاری فوق، میتوان گفت که در یشتها ترتیب تقویمی رعـایت نـشده است؛ اما در دو سیروزه کوچک و بزرگ تـرتیب روزهـا مـطابق بـا تـقویم کنونی مراعات شـده و در آثـار الباقیه نیز به همین ترتیب است.
درباره دو یشت اول و دوم گفته شده است که «یشت اول که به اسـم اهـورمزداه مـوسوم است، و یشت دوم که بافتخار همۀ امشاسپندان سـروده شـده، قـطعات بـعدی هـستند کـه با تکلف و خشکی از قطعات مختلفی که از مواضع گوناگون گرفتهاند، ترتیب یافته است و مولود عقاید کلامی سخیف و بیاهمیتی است که برای تکمیل سلسلۀ یشتها، هنگامی که میخواستند قـطعات آن را با ایام ماههای تقویم زرتشتی جور کنند، به وجود آمده است».۱
مطالب و مضامین یشتها
یشتها را از لحاظ مضمون و مطالب به دو قسمت کلی تقسیم میکنند: ۱٫ یشتهای بزرگ ۲٫ یشتهای کوچک (متأخر). قبل از ایـنکه در مـورد هر بخش مطالبی عرضه شود به چند نکته که در تمام یشتها مشترک است اشاره مینماییم:
نخست اینکه نام برخی از یشتها با مضمون آنها مطابقت ندارد؛ مثلاً در اشتاد یشت کـه بـه نام ایزد راستی و درستی است، یادی از این ایزد نشده است و مربوط به «فرّ ایرانی» است؛ رام یشت به نام ایزد رامش و صلح است، امـا مـطالب آن مربوط به ایزد «وایو» کـه ایـزد باد است، میباشد؛ دین یشت به معنی اندیشیدن و شناختن است، اما در متن آن از چیستا که ایزد علم و دانش است، صحبت میشود؛ همچنین زامیاد یشت مـربوط بـه ایزد سرپرست و نگهبان زمـین اسـت، اما فقط نُه فصل آن به زمین پرداخته و از فصل۱۰ تا به انتها به فرّکیانیمربوط است. شاید علت این باشد کهمیان این ایزدان ارتباطی وجود دارد و آنها با هم در امور زمین و ماورای آن هـمکاری مـیکنند.۲
ستایش و پرستش ایزد مربوط به هر یشت در آغاز و انتهای آن، تکرار کلمات یا یک عبارت واحد در آغاز و پایان ابیات ـ که برای اهمیت دادن به آن مطلب و رسوخ
- کریستن سن، مزداپرستی در ایران قدیم، صص۱۴ـ۱۵٫
- ابـراهیم پورداود، یشـتها، ص۲ـ۳٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۴۷)
در ذهن شـنونده است ـ و همچنین قرینهسازی در نقل روایتهای اساطیری و حماسی، از دیگر مشترکات یشتهایند.۱
۱٫ یشتهای بزرگ
این یشتها به اذعان بـیشتر محققان و نویسندگان، دارای مطالب و مضامین مستقلی هستند که از جای دیگری گرفته نـشده اسـت. در ایـن یشتها، ستایش و پرستش و کمک خواستن از ایزدانی که در هر یک از یشتها به روشنی مشهود است، مطرح شده اسـت. ایـن ستایش با ذکر اسطورهها و رویدادهای مختلفی همراه میشود که آن ایزد در آنها نقش اسـاسی دارد؛ و ایـن ایـزد به هنگام لازم پس از انجام مناسک مربوطه، از شخصِ طلبکننده حفاظت و فریادرسی میکند.
از شیوه نگارش و سبک مخصوص سـرودهای این یشتها برمیآید که در هر کدام فکر و اندیشه مخصوصی غلبه دارد؛ مثلاً در آبان یـشت و تشتر یشت جنبه حـوادث طـبیعی و در مهر یشت و فروردین یشت جنبه اخلاقی غلبه دارد؛ همچنین در زامیادیشت جلال و شکوه سلطنت ایران و رقابت تورانیان با ایرانیان مشهودتر است.۲
مطالب مندرج در این یشتها رزمی، پهلوانی، قهرمانی، پرتحرک و جنگستیز است و از نظر تـاریخی، از دو سلسله فرمانروایان به نامهای «پیشدادیان» و «کیانیان» یاد میکنند؛ در آغاز هر یک از این یشتها، ملاحظه میشود که شاهی از این دو سلسله و یا وابستگان آنان، برای کسب عنایت و توجه ایزد مورد نظر خود، مراسم قربانی و سـتایش بـرپا میکند و از آن ایزد، کامیابی را در مسئله موردنظر درخواست مینماید.۳
به طور کلی مندرجات این یشتها از دو بخش تشکیل میشود: الف: تعریف و توصیف، ب: حکایات و داستانها. توصیفات بیشتر مربوط به ایزد مخصوص به آن یشت هستند (بـه جـز در موارد معدود مثل دین یشت) و به تفصیل و با تکرار زیاد مطرح شدهاند. اما بخش دوم که داستانها و حکایتهاست بیشتر به صورتی موجز و مختصر بیان شده است (البته گاهی از شاهنامه فـردوسی مـفصلتر است، مانند یشت
- احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۴۵ـ۴۶٫
- ابراهیم پورداود، یشتها، ص۹٫
- هاشم رضی، اوستا، ۲۳۲٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۴۸)
سیزدهم). علت این اختصار شاید این باشد که «داستانهای ملی ایران در عهد کـهن هـم مـعروف خاص و عام بوده و شاید هـم مـدون بـوده که به یک اشاره، مردم پی به اصل واقعه میبردهاند».۱
برخی معتقدند که یشتهای بزرگ (کهن) نشاندهنده اشتراک و همسانی آموزههای هندیان و ایـرانیان اسـت و در ایـن باره بیان میدارند که «یشتهای قدیم قرابتِ عـقاید مـشترک هند و ایرانیان را، که در اوستا و وداها آمده، ثابت مینماید. این سرودها، چشمه جوشان و توفندهای برای مطالعه زندگی آریائیان کهن و مـردم پیـش از زرتـشت و شناخت سلوک دینی آن است».۲
مطالب موجود در یشتهای بزرگ مـا را با اندیشههای نیاکان دور خود آشنا میسازد. در متن این یشتها پیروی آنان از راستی، احترام به باورها و اعتقادات دیگران، اعـتقاد بـه زنـدگی صلحآمیز با دیگران، آرزو و دعا برای همه مردم، ستایش و گرامی داشت هـمه مـظاهر طبیعت بر روی زمین و در آسمان، احترام به کار و کوشش، آرزو برای خرمی و بالندگی میهن، دلیری و جوانمردی، دوریـ از ضـعف و عـجز و گریه و فقر، و بیاعتنایی به دنیا را میتوان مشاهده کرد.
در پایان یادآور میشویم کـه گـرچه مـضامین یشتهای بزرگ و برخی از یشتهای کوچک مثل هوم یشت از نظر زمانی، متعلق به روزگار پیـش از زرتـشتاند؛ امـا نگارش آنها متعلق به عصرهای پس از زرتشت بوده و هنگام نگارش و بازنویسی دگر باره، مضامین و بـاورهای جـدیدتر به متن کهن آنها اضافه شده است؛ به همین دلیل همه یشتها، بدون اسـتثنا، دارای بـندهای جـدید هستند؛ اما بیشترِِ مضامین و مطالب یشتهای بزرگ مربوط به آموزههای پیش از زرتشت است.
۲٫ یشـتهای کـوچک (متأخر)
این یشتها عمدتاً مشکلات ادبی و سبکی دارند و مضامین آنها تکراری و فاقد ظـرافت
- ابـراهیم پورداود، یشـتها، ج۱، ص۹٫ درباره ترجمه و دیدگاه مرحوم پورداود، درباره عقاید زرتشت و موحد بودن پیامبر مزداپرستان و نبود خدایان متعدد در دیـانت مـزدیسنا، انتقاد شده است. برای اطلاع بیشتر رک: موسی جوان، تاریخ اجتماعی ایـران بـاستان، ص۳۹۴ بـه بعد.
- هاشم رضی، اوستا، ص۲۳۳٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۴۹)
موجود در یشتهای بزرگ است. و در کل باید گفت که «شیوه نـگارش آنـها نـارسا، آشفته و متأخر است».۱ برخی نیز شیوه نگارش آنها را تصنعی و ساختگی دانستهاند.۲
تـفسیر پهـلوی یشتها
یکی از مشکلات بررسی و مطالعه درباره تفسیر و ترجمههای پهلوی از یشتها آن است که «تفسیر پهلوی یشتها مـثل قـسمت عمده خود یشتها از دست رفته است»؛۳ حتی میتوان گفت که ترجمه نـسبت بـه اصل صدمه بیشتری دیده است و فقط تـعداد انـدکی از آنـها، آن هم در مورد یشتهای کوچک، موجود است.
یـکی از تـفاسیر و ترجمههای پهلوی موجود، کتاب زند بهمن یشت یا زند بهمن یسن است. نـویسنده ایـن کتاب ناشناس است. در این کتاب اورمـزد رویـدادهای آینده ایـران در پایـان عـمر جهان را برای زرتشت پیشگویی میکند و مـیگوید کـه چگونه ایران گرفتار پنجه قهر و غلبه دشمنان خواهد شد و چه صدمهها بـه دیـن مزدیسنا خواهد رسید و بعد چگونه سـوشیانس ظهور کرده، ایران رویـ نـجات خواهد دید و مزدیسنا قوت خـواهد گـرفت.۴
از زند بهمن یشت سه روایت در دست است: ۱٫ متن پهلوی، ۲٫ متن پازند و ۳٫ متن فـارسی زرتـشتی.۵
بخشهای همسان با یشتها
از آنـجا کـه مـطالب همسان با یشـتها در قـسمتهای مختلف اوستا پراکندهاند، بـرخی از مـحققان اوستا به پندها یا فصلهایی از اوستا که از نظر مضامین، آموزه یا سبک نگارش و شیوه سروده آنـها، بـا یشتها همساناند لقب یشت دادهاند.۶
- ابـوالقاسم، اسـماعیلپور، سرودهای روشـنایی، صـ۵۹٫
- جـلیل دوستخواه، اوستا، ص۳۵٫
- ابـراهیم پورداود، یشتها، ج۱، ص۱۰٫
- محمدتقی راشد محصل، زند بهمن یسن، ص۴ به بعد.
- همان ص۹ و ۱۰.
- برای اطلاع بـیشتر رک: پورداود، یشـتها، ص۱۱ به بعد؛ همچنین کریستین سن، مـزداپرستی در ایران قـدیم، ص۷۷ بـه بـعد.
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۵۰)
خـلاصه یشتها
(۱) هرمزد یـشت (Hôrmezd Yašt)
ایـن یشت ۳۳ بند دارد و از دیگر یشتها متأخرتر و از لحاظ سبک نیز با آنها متفاوت است. در آن نامهای اهورهمزدا که مـبین خـصوصیات او هـستند ذکر شده است.
این یشت را از لحاظ محتوا مـیتوان بـه سـه بـخش تـقسیم کـرد:
الف) اسما و صفات اهورامزدا؛
ب) اثر و خاصیت این اسما؛
ج) دعا و نماز.
در بندهای ۱ـ۶ از نامهای اهورامزدا صحبت میشود. در بندهای ۷ و ۸ اهورا بیست اسم خود را برای زرتشت برمیشمرد؛ او دوازدهمین نام خود را اهورا و بـیستمین نام را مزدا میگوید. در بندهای ۹ـ۱۱، اثر و خاصیّت اسامی فوق بیان میشود. بندهای ۱۲تا۱۵، بیان نامها و صفات اهورامزدا است. بندهای ۱۶ـ۱۹، در تأثیر و قوت نامهای خداست.
در بند ۲۰، درخواست و پرسش از اهورامزدا است.۱
در بند ۲۱، فرستادن درود بر فـرّ کـیانی و آریاویچ و بند ۲۲، دعا و ستایش است. بند ۲۳، نماز معروف یتااهووئیریو را بیان میکند.۲
در بندهای ۲۴-۳۲، اگرچه از نامها و صفات اهورا مطلبی نیست، اما از سفارش به زرتشت برای محافظت از پیروان دین در برابر دشمنان، توصیف سـپندارمذ و مـطالب دیگر صحبت میشود و دعای معروف اشم و هو… بند پایانی این یشت است.
- این فقره تکرار بند ۱۶ از یسنای ۴۴ است و ظاهراً شخص دیگری غیر از زرتشت آن را سـروده اسـت. (آذرگشسب، آیین برگزاری جشنهای ایران باستان، ص۲۱۶)
- البـته در بـند ۲۱ از اتیااهو و اشماهو یاد شده است.
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۵۱)
(۲) هفتن یشت کوچک۱ یا هفت امشاسپند یشت (Haft Ameshâspend Yašt)
دارای پانزده بند و در ستایش امشاسپندان است. «مقصود از هفتن همان هفت امشاسپندان است. امـشاسپند لقـبی است برای هر یـک از بـزرگترین فرشتگان مزدیسنا، و امشاسپندان جمع آن است. امشاسپند در اوستا اَمِشَ سپنتَ (améŝa-spénta) آمده است. این کلمه از «اَ» که از ادوات نفی است، «مِش» که به معنی مرگ است و «سپنت» که به معنی سود، فائده، مقدس و درمـانبخش اسـت، تشکیل شده و معنی مجموع کلمه امشاسپند، بیمرگ مقدس یا مقدس فناناپذیر و یا مقدس جاودانی است.۲
تعداد امشاسپندان هفت است: سپنتمینو، بهمن (وهومناه)،۳ اردیبهشت (اشاوهیشت)، ۴ شهریور (خشتروئیریه)، سفندارمذ (سپنت آرمئیتی)،۵ خرداد (هـروتات) و امـرداد (امرتات).
مـحتوای این یشت به طور خلاصه چنین است:
«از فقره یک تا فقره شش از هفت امشاسپند و همکاران و یارانشان وگـروهی از ایزدان و فرشتگان یاد شده است. از فقره شش تا انجام دوباره از هـمان فـرشتگان، مـفصلتر نام برده و به هر یک درود فرستاده میشود. در انجام باید افزود که معمولاً هفتن یشت کوچک و بزرگ را در وقـت عـبادت با هم میخوانند. در صورتی که خواسته باشند به هفتن یشت کوچک اکتفا کنند فـقرات ۱۱تـا ۱۴ آن را هـفت بار تکرار میکنند».۶
- در میان زرتشتیان معمولاً دو هفتن یشت معروف است: یکی هفتن یشت کوچک و دیـگری هفتن یشت بزرگ. در واقع هفتن یشت کوچک مخصوص به هفت امشاسپندان و جزو یشـتهاست. اما هفتن یشت بـزرگ مـتعلق به یسناست و فقط به مناسبت آنکه مرکب از هفت هات (فصل) است آن را نیز متعلق به هفت امشاسپندان دانستند (برای اطلاع بیشتر رک: مهشید میرفخرایی، بررسی هفتها، ص۲۳۶ و ابراهیم پورداود، یشتها، ص۱۱۰ـ۱۱۱).
- ابراهیم پورداود، یشتها، ص۶۹ـ۷۰.
- در اوسـتا «وهومنه véhõ-maha»، در پهلوی «وهومن» و در فارسی «وهمن» یا «بهمن» گویند. (ابراهیم پورداود، یشتها، ص۸۸)
- در اوستا «اشاوهیشتَ»، در پهلوی «اشاوهیشت» یا «ارت وهیشت» و در فارسی «اردیبهشت» گوییم. (همان، ص۹۱)
- در اوستا «سپنت آرمئیتی» و در پهلوی «سپندارمت». (همان، ۹۴)
- همان، ص۹۷٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۵۲)
(۳) اردیبهشت یشت (Ardabasht Yašt)
دارای نـوزده بـند در ستایش دومین امشاسپند، اشاوهیشتَ، است که همان اردیبهشت، یکی از بزرگترین امشاسپندان میباشد. این یشت چنانکه از زبان و طرز بیان آن برمیآید، از یشتهای متأخر است.
این یشت به دو جزء تقسیم میشود:
بندهای ۱تـا ۴ در سـتایش و توصیف اشاوهیشتَ (اشه۱ وهیشته aŝawahiŝta) است و به دنبال نماز معروف «اشم وهو» که نماز «اشه وهشته» هم نامیده میشود، میآید.۲ بقیه یشت از بند ۵ تا ۱۷ نماز و ستایش دعای «ائیریامن ایشیا» و خـطاب بـه «اریامن»، ایزد شفابخشی است. همچنین در بند ۱۸ مراسم ستایش اردیبهشت بیان میشود و بند پایانی دعای «یتااهو» است. اردیبهشت یشت در آیینهایی که برای شفای بیماران برپا میگردد و همچنین برای دفع کـلیه آفـات و مـصایب و شر اهریمنی خوانده میشود.
در مـورد اهـمیت ایـزد شفابخشی و تعامل اهورامزدا با او در کتاب وندیداد، فرگردهای زیادی وجود دارد. برای نمونه در فرگرد ۲۲ آمده است: «اهورامزدا به یاری ائیریامن ایشیه ۹۹۹۹۹ بیماری و پلیـدی کـه اهـریمن به وجود آورده را شفا میبخشد».۳
(۴) خردادیشت (هئوروتات یا اورداد Awerdâd Yašt)
دارای یازده بـند و در سـتایش پنجمین امشاسپند است. در میان یشتها خرداد یشت دچار تحریف بسیار شده و کلمات آن دگرگون شده است؛ بنابراین در بسیاری از نسخ، ایـن یـشت وجـود ندارد و نسخههای موجود نیز از جهت املای برخی کلمات با یکـدیگر اختلاف و تفاوت دارند. همچنین تفسیر پهلوی آن هم ـ که ممکن بود تا اندازهای راهگشای فهم آن باشد ـ از میان رفـته اسـت.۴
- هـندوایرانیان به یک قانون طبیعی اعتقاد داشتند که بر حرکت منظم خـورشید و گـردش فصلها و دوام هستی بر یک نهج بسامان نظارت و آن را تضمین میکرد. (لذا در ترجمه این مفهوم در مورد جهان مادی، لفـظ نـظم را بـه کار میبرند و در ارتباط با جهان اخلاقی، لفظ راستی یا درستی را). این قـانون را هـندوان بـا نام «رته» و قوم اوستاییبا واژۀ متناظر آن یعنی «أشه» میشناختند. (برایاطلاع بیشتر رک: مریبویس، زردشتیان، ص۳۰ بـه بـعد).
- بـرای اطلاع بیشتر رک: مری بویس، زردشتیان، ص۶۳٫
- هاشم رضی، وندیداد، ص۱۸۷۳٫
- ابراهیم پورداود، یشتها، صـ۱۵۱٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۵۳)
اهـورامزدا امشاسپندْ خرداد را برای امداد، رستگاری، رامش، سعادت، نعمت و برکت مردمان پاکدین آفرید؛ و کـسی کـه بـه امشاسپندان، و بهویژه خرداد، پناه بَرَد و نامش را یاد کند، بیماریها و آلودگیها از او دور میگردد؛ و ستایندۀ خرداد هـمچون سـتایشکننده بهمن و دیگر امشاسپندان است.
یکی از نکات قابل توجه این یشت، عادت و رسمی است کـه در بـند چـهارم۱ آن مطرح شده است. به این بیان که این یشت، قابل توجه است. امروزه هر گاه کـسی دچـار صرع و غش شود، پندار عامه بر آن است که جن یا پری وجود او را تـسخیر کـرده اسـت؛ به همین جهت گرداگردش دایرهای با کارد یا چاقو یا هر چیز برنده میکشند و ادعـیهای مـیخوانند تـا جن از کالبد جنزده بیرون رفته و شفا یافته و حالت عادی خود را بازیابد.۲
(۵) آبـان یـشت (اردوی سور Arduî Sûr Yašt)
دارای سی کرده و ۱۳۳ بند است و از جهت تفصیل، سومین یشت (پس از فروردین یشت و مهر یشت) به شـمار مـیرود. آبان (=آبها) نام متأخر این سرود است. این یشت به اردوی سورا اناهیتا، ایـزدبانوی آبـها و نعمت و برکت و آبادانی ـ که در اصل رودخانهای بـوده و بـعدها جـنبه الوهیت یافته است ـ اختصاص دارد. بندهای ۱ تا ۱۵ در تـوصیف و ثـنای این ایزدبانوست. در بندهای ۱۷ تا ۱۹ آمده است که اهورامزدا او را ستایش کرده است. در بندهای ۲۱ تـا ۸۳ از شـاهان اساطیری و پهلوانانی که پیش از زرتـشت ایـن بانو را سـتایش کـرده و مـشمول لطف او شدهاند، سخن رفته است. از بـند ۸۴ تـا ۹۶، این فهرست با تعالیم این ایزد به زرتشت قطع میشود اما مـجدداً از بـند ۹۷ تا ۱۱۸ با گفتههای خود زرتشت و سـپس ویشتاسپ و برادرش «زییریو یـسیری»، ادامـه مییابد. از بند ۱۱۹تا۱۳۲ در توصیف ایـن ایـزدبانو است. بند پایانیدعای«اشموهو» است.
در این یشت، همانند یشتهای دیگر، اعتقادات پیش از زرتـشت بـا عقاید زرتشتی درآمیخته است. در بـندهای ۳ تـا ۵ و ۹۶ و ۱۳۲ مـشخصات پیشزرتشتی این ایـزدبانو و
- بـند ششم هم در این مـورد اسـت.
- هاشم رضی، اوستا، ص۲۵۶٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۵۴)
نیروی حیاتبخشی او دیده میشود. در بندهای دیگر، خصوصیت زرتشتیشده وی آشکار اسـت، در این بـندها اهورهمزدا به او حیات بخشیده است تـا در سـتیز آفریدگان نـیک بـا بـدی، یاور آنان باشد (مـانند بندهای ۱، ۶، ۷، ۹۴، ۹۵ و ۱۰۴تا ۱۱۸). این بندها همه قدیمیاند و احتمالاً به دورههای پیش از هخامنشیان تعلق دارند.
(۶) خورشید یـشت (Khurshâd Yašt)
دارایـهفت بند و در ستایش خورشید است که «خـیریشت» نـیز نـامیده مـیشود. بـهمناسبت ارتباط نزدیک خـورشید بـا مهر، بند ۵ این یشت به ستایش این ایزد اختصاص دارد.
خورشید در اوستا هوَر۱ِ خشه ئتَه، و در پهلوی خـورشت۲ نـامیده مـیشود؛ در گاتها هوَرِ بدون خشه ئتَه آمده اسـت و در سـایر قـسمتهای اوسـتا نـیز مـکرراً دیده میشود.۳
در بخشی از اوستا سرودی با عنوان «خورشید نیایش» وجود دارد که در توصیف خورشید است و به صورت نمازی مختصر در صبح، ظهر و عصر خوانده میشود؛ بخشی از این سرود مربوط بـه خورشید است که از خورشید یشت برداشته شده و بقیۀ مطالب آن در توصیف اهورامزدا و امشاسپندان است.۴
(۷) ماه یشت (Mâh Yašt)
دارای هفت بند در ستایش ماه است علاوه بر این یشت که مخصوص به ماه است، در خردهاوستا نـیز یک مـاه نیایش وجود دارد کهدر مدت سیروز ماه سهبار خواندهمیشود.۵
علت اینکه ماه نیز همانند خورشید ستوده و مورد تعظیم و تکریم است آن است که در شب تار در مقابل دیو ظلمت که جهان را در پرده پیـچیده، دیـدگان بشر را از دیدار محروم میدارد، ماه یگانه مشعل ایزدی است که پرده ظلمت را دریده، سرّ عفریت سیاه را فاش میکند.۶
- کلمه خور فارسی همان هور اوسـتایی اسـت.
- کلمه خورشت دو جزء دارد: جزء اول هـمان هـور اوستایی است و جزء دوم یعنی شئت یا شت ــ که صفت و به معنی درخشان و روشن است ــ در پهلوی باقی است و در اوستا نیز به تنهایی به معنی خـورشید آمـده است.
- ابراهیم پورداود، یشتها، صـ۳۰۴٫
- هـاشم رضی، اوستا، ص۲۶۴٫
- ابراهیم پورداود، یشتها، ص۳۱۸٫
- همان، ص۳۱۶٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۵۵)
ماه و خورشید و ستارگان غالباً در اوستا با هم ذکر شدهاند است؛ و همچنین ماه تشکیلدهنده تخمه و نژاد ستوران نامیده شده است.۱
(۸) تشتر یشت (Tištar Yašt)
دارای شـانزده کـرده و ۶۲ بند است. تشتر را در اوستا تیشترّیه، در پهلوی تیشتر و در فارسی تشتر گویند؛۲ بند ۱ تا ۱۲ در وصف ستاره تشتر، ایزد باران، است که به احتمال قوی همان شعرای یمانی است۳ و ظهور آن نویدبخش فرود آمـدن بـاران است.۴ در بـند ۵ آمده است که همه چشم به راه او هستند تا به سوی دریای اساطیری فراخکرد بتازد. در بند ۸ به جـدال او با پریانی که به شکل شهابهای ثاقب ظاهر میشوند پرداخته اسـت و در بـند ۱۲ سـتارگانی که همکار و یاور تیشتر هستند را نام برده است. بندهای ۱۳ تا ۳۴ درباره جدال تیشتر با اپوش، دیو خشکسالی، و پیـروزی ایـن ایزد بر او و نتایج حاصل از آن است.
از نکات در خور توجه در این یشت اشاره به تـیراندازی آرشـ (بـند ۶ و۷ و۳۷ و ۳۸) است و این قدیمیترین منبعی است که در آن، نام این قهرمان آمده است.
موضوع دیگری کـه در تشتر یشت قابل توجه است، مسئله عید تیرگان است. در بندهای ۶ و ۳۷ چنین آمده اسـت: «تشتر ستاره رایومند فـرهمند را مـیستائیم که تند به سوی دریای فراخکرت تازد مانند آن تیرِ در هوا پران که آرش تیرانداز، بهترین تیرانداز آریائی، از کوه ائیریوخشوث به سوی کوه خوانونت انداخت».۵ در مورد رابطه ستاره تشتر با تیر آرش کمانگیر تـحقیقات زیادی صورت گرفته است.۶
- همان، ص۳۱۷٫
- تیشترّینی اسم گروهی از ستارگان است که در نزدیک تشترند و او را یاری و همراهی میکنند و در بند ۱۲ همین یشت از آنها نام برده شده است.
- این ستاره همان ستارۀ سیریوس یونانی اسـت کـه صورت فلکی شعرای یمانی، ستارۀ کاروانکش در کلب اکبر است. (دوشن گیمن، دین ایران باستان، ص۵۷)
- ابراهیم پورداود، یشتها، ص۳۱۹٫
- برای اطلاع بیشتر رک: ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، صص۳۳۴ و ۳۳۶٫
- برای اطلاع بیشتر رک: ابراهیم پورداود، یشتها، ص۳۲۹ به بـعد؛ هـاشم رضی، اوستا، ص۲۲۶ به بعد؛ و جوان، ۱۳۴۰، ص۴۵۳ به بعد.
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۵۶)
مبارزه فرشته باران در عالم بالا بر ضد دیو خشکی نمونهای است از جنگ میان خوبی و بدی. پورداود میگوید: «این یشت یکی از یشتهای بسیار دلکـش اوسـتاست و باید به معانی عالی و دقیق آن توجه داشت».۱
(۹) درواسپ یا گوش یشت (Druvāsp Yašt)
دارای هفت کرده و ۳۳ بند است. در اوستا «گاآُوْشْ» (gāūš) و در فارسی گوش نامیده شده است و این همان فرشته حافظ چارپایان است. کـلمه درواسـپ یـا درواسپا مرکب از دو جزء «درو» و «اسپ» اسـت: مـعنی جـزء دوم واضح است و جزء اول (در اوستا درو و در فرس دوروو) نیز به معنی عافیت و صحت و تندرستی است؛ لذا درواسپ یعنی «دارنده اسب درست».۲ بند ۱و ۲ در توصیف این ایـزدبانو، یـعنی ایـزد مسئول تندرستی اسبان، است. حال باید دید کـه چـرا در این یشت و این دیانت گاو مورد توجه ویژه قرار دارد. این توجه به حدی است که اسم فرشته حافظ جـانوران سـودمند از کـلمه گاو مشتق شده است. شاید این توجه به دلیل مـفیدتر بودن گاو در میان سایر چارپایان است. هنوز پارسیان ذبح گاو و خوردن گوشت آن را بر خود ناروا میدانند.
در بند ۳ تـا ۳۳ از شـاهان و پهـلوانان و شخصیتهایی یاد شده است که برای این ایزدبانو قربانی کرده، از او یاری و هـمچنین اسـبهای قوی پیکر و سالم درخواست میکنند؛ شخصیتهایی مانند هوشنگ، جمشید، فریدون، هوم (هم به ایزد هوم اشـاره دارد و هـم بـه صورت شخصیتیافته او در داستان کیخسرو و افراسیاب)، کیخسرو، زرتشت و کیگشتاسب.۳
(۱۰) مهریشت (Mihir Yašt)
دارای ۳۵ کرده و ۱۴۶ بند اسـت کـه پس از فـروردینیشت (۱۳) مفصلترین یشت به حساب میآید. این یشت در توصیف مهر، ایزد پیمان، است. مهر در اوسـتا و در کـتیبههای پادشـاهان هخامنشی به صورت میثرَ Mithra و در سانسکریت به صورت
- ابراهیم پورداود، یشتها، ص۳۳۶.
- همان، ص۳۷۴٫
- گوشی کـه بـه معنای آلت شنوایی است در اوستا «گَئوشُ» است؛ و «گِئوش» یا «گئو» به معنی گاو اسـت.
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۵۷)
مـیترَ (Mitra) آمـده است؛ در پهلوی به میتر (Mitra) تبدیل شده است و امروزه آن را مهر میگوییم و معانی مختلفی از آن اراده میکنیم از قـبیل عـهد، پیمان، محبت (دوستی) و خورشید.۱ البته درباره معانی مهر و ریشۀ آن مطالب زیادی وجود دارد و عـلاوه بـر مـعانی فوق برای آن معانی دیگری مانند در میان بودن، میانجیگری (شفاعت) و داور نیز نقل شده است.
مهر یـکی از خـدایان قدیمی است که نام او در وداها ـ که از قدیمیترین کتابهای مذهبی دنیاست ـ به کـرّات بـرده شـده است؛ همچنین برخی ریشه بسیاری از آموزههای مسیحی را از آیین مهرپرستی میدانند.۲
اهمیت ایزد مهر در میان ایـرانیان بـه حـدی است که برای شادمانی او و شادمانی از او، عید مهرگان را تا به امروز گرامی مـیدارند؛ ایـن عید «از روز شانزدهم مهر آغاز میگردید و آغاز آن را مهرگانِ عامه و پایان آن را مهرگانِ خاصه میگفتند».۳ دربارۀ مهر و آیـین مـهرپرستی کتابها و مطالب بسیار نگاشته شده است که در این موجز نمیتوان بیش از ایـن مـطالبی بیان داشت.۴
دو موضوع را میتوان از این یشت اسـتخراج نـمود: اول راسـتی، دوم دلیری. این دو را میتوان صفات ایرانیان قدیم دانـست کـه دوستان و دشمنان به آن اعتراف داشتهاند. ایزد مهر نیز حامی راستگویان و دشمن دروغگویان اسـت.
بـرخی از آموزهها و اعتقاداتی که در این یـشت بـیان شده اسـت چـنین اسـت:
مهر حامی صفت راستی و درستی و وفـای بـه پیمان، حتی با کفار، است.
اهورامزدا ستایش مهر را بسان ستایش خود مـیداند. بـند۱
پیمانشکنی در ردیف گناهان کبیره است و پیـمانشکن نابودکنندۀ مملکت است. بـند۲
- هـمان، ص۳۹۲٫
- محمد مقدم، جستار دربـاره مـهر و ناهید، ص۶۸ به بعد.
- مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، ص۴۹۹٫
- برای اطلاع بیشتر رک: هاشم رضـی، تـاریخ آیین رازآمیز میترایی، و سالومه رسـتمپور، مـهرپرستی در ایـران، هند و روم؛ و هاشم رضـی، آیـین مهر، همچنین: David, Ulansey, The Origins Of The Mithraic Mysteries.
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۵۸)
فرشته مـهر حـافظعهد و پیمان میان مردم است؛ لذا دارایفروغو روشنایی است. بند۷
مهر دارای همکارانی است و با کمک آنـها بـر تمام سرزمین آریایی تسلط داشته و عـدالت را بـر پا میدارد. بـند ۲۳
مـهر سـبب بارش باران و وفور نـعمت است.
مهر همیشه با صفت «دارندۀ دشتهای فراخ» بیان میشود.
طبق بندهای ۱۳ و ۹۵، مهر غیر از خـورشید اسـت؛ مهر فرشته فروغ و روشنایی است و پیـش از خـورشید وجـود داشـته اسـت. اضافه بر ایـن در قـسمتهای دیگر اوستا از جدا بودن این دو، سخن رفته است؛ برای مثال «در وندیداد فرگرد ۱۹ فقرۀ۲۸، از هویدا شدن مـهر و بـدر آمـدن خورشید صحبت میشود».۱ همچنین در زند بهمن یـسن نـیز آمـده اسـت کـه «مـهر دارندۀ چراگاه فراخ به هوشیدر زردشتان بانگ کند که: ای هوشیدر، آرایندۀ دین راست، به خورشید تیز اسب بانگ کن که: برو……» (کردۀ ۹، فقرۀ ۵)
مهر فرشته راستی و درسـتی، روشنائی و جنگ است که وظیفه دارد از مومنان حفاظت کند؛ با دروغگویان و پیمان شکنان دشمنی بورزد؛ در روز جزا همراه با سروش و رشن به حسابرسی بپردازد؛ و بر سر پل چنوت (چینوت) از مومنان دستگیری کند.
در پایـان بـاید اضافه کرد که این یشت از لحاظ بیان برخی مناطق جغرافیایی اهمیت زیادی دارد.
(۱۱) سروش یشت (Hadhokht) Sorūš Yašt
دارای پنج کرده و ۲۳ بند در توصیف و ستایش سروش، فرشته اطاعت و فرمانبرداری، است. «سروش در اوستا سَرَاوَش (sarāvoš) آمده۲ و مـعنی آنـ اطاعت و فرمانبرداری است؛ به خصوص اطاعت از اوامر الاهی و شنوائی از کلام ایزدی. لذا سروش مظهر اطاعت و فرمانبرداری است و نماینده خصلت رضا و تسلیم است. سروش از سـرو کـه به معنی شنیدن است ـ و در اوسـتا و دیـگر کتب مذهبیِ مزداپرستان۳ بسیار به کار رفته
- ابراهیم پورداود، یشتها، ص۴۰۵٫
- در اوستا به صورت سرَاُشَه است (هاشم رضی، اوستا، ص۲۸۷).
- بندهش، گردآورنده فرنبغ دادگی، بخش ۱۹٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۵۹)
است ـ مـشتق شـده است. کلمه سروش، بـه مـعنی فرشته، در ادبیات فارسی معروف است و کلمات همجنس آن سرود و سرائیدن است».۱
قبل از اینکه وارد مطالب مندرج در این یشت شویم، باید گفت که در اوستا دو سروش یشت داریم: ۱٫ سروش یشتهادخت. ۲٫ سروش یشت سه شـب۲ (سـر شب).
درباره سروش اول، تصور بر این است که این سروش هات ۵۶ از یسنا، همانهادخت نسک (hā-doxt nask)،۳ بیستمین نسک اوستای دوره ساسانی، است؛ لذا آن را سروش هادخت نامیدهاند؛ و آن را جزو یشتها قرار داده و نام سروش یشتهادخت بر آن گذاشتهاند.۴
دومـین سـروش هات ۵۷ از یـسنا است که آن را سروش یشت سه شب نامیدند؛ این نامگذاری برای تفاوت گذاشتن بین این دو است. دلیل دیـگر این نامگذاری و اینکه یشت دوم را سه شب مینامند این است کـه آن را در سـه شـب اول پس از وفات هر شخص میخوانند؛ و اینکه حفاظت از روح متوفی در سه شب اول به عهدۀ ایزد سروش است.۵ برخی این یـشت را سـرشب نامیدهاند؛ زیرا همیشه در سر شب، قبل از خواب خوانده میشود.۶
قابل ذکر است کـه سـروش یشـتهادخت، دارای ۵ کرده و ۲۳ بند است در حالی که سروش یشت سه شب، دارای ۱۳ کرده و ۳۳ بند است.
(۱۲) رشن یـشت (Rašan Yašt)
دارای ۳۸ بند است. رشن ایزد عدالت و دادگری است و در متون دینی به رشن
- ابراهیم پورداود، یشـتها، ص۵۱۶٫
- دار مستتر (Darmestetsr) آن را به اشتباه، سـروش یـشت سه شبه، نامیده است (ابراهیم پورداود، یسنا، ص۵۵).
- این نسک (نسخه، کتاب) امروزه موجود نیست؛ اما بنا به گفته دینکرد دارای ۳۰ فصل و ۸۴۰۰ کلمۀ اوستائی و ۱۷۴۰۰ واژۀ پهلوی بوده و در مورد نیروها و فرشتگان بوده است. از این نسک در اوسـتای کنونی فقط یک فصل باقی مانده است که از سه قسمت ناپیوسته و غیر متوالی تشکیل شده است. (محمد جواد مشکور، گفتاری درباره دینکرد، ص۹۵)
- ابراهیم پورداود، یسنا، ص۵۵٫
- ابراهیم پورداود، یشتها، ص۵۲۳٫
- ابراهیم پورداود، یسنا، ص۵۵٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۶۰)
راستتر و درستتر۱ معرفی مـیشود. ریـشۀ کلمۀ رشن رَز است، رز به معنی مرتّبساختن و نظمدادن است و با این معنی در اوستا به کار رفته است.۲ فرشته رشن در این یشت چنین ستایش میشود: «ای رشن پاک، ای راستترین رشن، ای مقدسترین رشن، ای دانـاترین رشـن، ای رشنی که بهتر از همه تشخیص توانی داد، ای رشنی که دور را بهتر از همه توانی دریافت، ای رشنی که دور را بهتر از همه توانی دید، ای رشنی که گلهمند را بهتر از همه بفریاد رسی، ای رشنی که دزد را بهتر از هـمه بـراندازی». (بند ۷)
از یشتها میتوان به دست آورد که رشن روابط مخصوصی با دیگر ایزدان دارد: یکی رابطه با دو فرشتۀ مهر و سروش۳ است؛ این سه ایزد همیشه در کنار هم هستند و یشتها و روزهای مـتعلق بـه آنـها نیز در کنار هم است؛ ایـن سـه، تـا روز رستاخیز برای قضاوت در کنار هم هستند.۴ همچنین، این ایزد با ایزد ارشتاد یک رنگی و اتحاد دارد؛ زیرا در معنا و کارکرد به او نزدیک اسـت.۵
در کـنار این وظـایف مشترک با دیگر ایزدان، رشن به تنهایی نیز وظـایفی دارد: رشـن فرشتۀ عدالت است و برای اجرای عدل در سراسر جهان مسکن دارد و به تمام نقاط دنیا سرکشی میکند، «این فرشته مخصوصاً بـر ضـد دزدانـ و راهزنان است و وجود او همیشه مایه بیم و هراس آنان است».۶
ایـزد رشن، فرشته آیینی است و در بسیاری از آیینهای دیانت زرتشتی، مانند آیین کفن و دفن میت، آیین برسم و آیین ور برای ایـن ایـزد مـراسمی برگزار میگردد.
سرانجام ناگفته نماند که هر گلی متعلق به یک ایـزد اسـت و بهتر است گفته شود که در مزدیسنا برای هر امشاسپندی گلی خاص وجود دارد؛ ایزد رشن موکل بـر گـل نـسترن است و این گل به او تعلق دارد.۷
- زریشته در اوستا و رزیستک در پهلوی، صفت خاص رشـن اسـت و بـه معنی راستتر و درستتر است. (ابراهیم پورداود، یشتها، ص۵۶۱)
- مهر یشت، فقرۀ ۱۴٫
- مهر یشت، کردۀ ۲۵، فقرۀ ۱۰۰٫
- مـوسی جـوان، تـاریخ اجتماعی ایران باستان، ص۴۴۸٫
- یسنا ۷:۲٫
- ابراهیم پورداود، یشتها، ص۵۶۲٫
- رقیه بهزادی، بندهش هندی، ص۱۱۲٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۶۱)
(۱۳) فروردین۱ یشت Fravardin Yasht
دارای ۳۱ کرده و ۱۵۸ بـند و در سـتایش فروهرها یا فروشیهاست. لذا تنها منبع مهم برای شناخت فروهر این یشت میباشد، هـمچنین از آنـجا کـه سراسر این مذکور درباره فروهر است، ما ابتدا مطالبی را درباره او به طور اختصار بـیان مـیکنیم.
فروهر (fravahr)
فروهر یکی از قوای درونی مخلوقات اهورامزدا است.۲ این نیروی باطنی به اعـتقاد مـزداپرستان پیـش از پدید آمدن موجودات، وجود دارد۳ و پس از مرگ و نابودی آنها به عالم بالا، یعنی جایی که از آن فـرود آمـده بود، رفته و پایدار میماند.۴ نه تنها مخلوقات، بلکه خود اهورامزدا نیز دارای فـروهر اسـت: «خـواستار ستایشم فروشیهای اهورهمزدا و امشاسپندان را؛ فروشیهای همۀ ایزدان اشون مینوی را».۵
این نیرو در اوستا «فروشی fravaši»،۶ در پهلوی بـاستان «فـرورتی fravati»، در پهـلوی «فروهر» و امروزه نیز فروهر نامیده میشود. دربارۀ معنای آن اختلاف نظر وجود
- فـروردین جـمع فرورد است و فرورد تلفظ جنوبی واژۀ فروشی است.
- در یسنا برای انسان پنج قوۀ باطنی است: جان، دیـن، بـوی، روان و فروشی (یسنا ۴:۲۶ و ۶ برای اطلاع بیشتر رک: مراد اورنگ، فروهر یا شاهین، ص۱۴به بعد؛ هـمچنین رحـیم عفیفی، اساطیر و فرهنگ ایرانی در نوشتههای پهلوی، ص۵۷۷ بـه بـعد).
- دیـدگاهی مانند عقاید افلاطونی درباره مثل.
- رحیم عـفیفی، اسـاطیر و فرهنگ ایرانی در نوشتههای پهلوی، ص۵۷۶٫
- یسنا ۲:۲۲٫
- قابل ذکر است که این کلمه هیچ ربـطی بـه فرشته در فارسی ندارد، بلکه هـمانطور کـه در گاتها، یـسنای ۴۹، بـند ۸ آمـده است: «بشود که ما هماره فـرستادگان (فـراشت) تو باشیم»، فرشته به معنی پیک، رسول و فرستاده است. (ابراهیم پورداود، یشتها، ص۵۸۷)
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۶۲)
دارد؛۱ امـا مـعانی ذیل برای آن به کار رفته اسـت: پروراندن، گواراندن، حمایت کـردن، نـگاهبانی نمودن، روئیدن، پناه دادن، پوشاندن و احـاطه نـمودن.۲
با توجه به دیگر آموزههای دیانت زرتشتی۳ میتوان فروهر را در اوستا به دو مفهوم گـرفت: اول بـه معنای ارواح درگذشتگان و نیاکان که پس از فـوت آنـها در جـهان مینوی باقی مـیماند؛ دوم بـه معنای نیروی اساسی حـیات هـر فرد؛ این نیرو پیش از آفریده شدن او در جهان بالا (مینوی) وجود داشته و در هنگام تولد در او حـلول کـرده و پس از مرگ به جایگاه اولیه بـاز مـیگردد.۴
قابل ذکـر اسـت کـه انسانهای دیوسرشت دارای فـروشی نیستند. از سوی دیگر، در ادبیات پهلوی به کلمه «اردافرورد» برمیخوریم۵ که به معنای فروهر پارسا، نـماد هـمه فروشیها و جزء الهی و ازلی و ابدی در وجود آدمـی اسـت و رمـز روانـ پرهـیزگاران و درگذشتگان پارساست.۶ در بـرخی مـتنهای اوستایی در برابر آن «فروهرهای زنان وگروه پهلوانزادگان پرهیزگار» به کار بردهاند؛۷۸ به هر حال، در بحث مربوط بـه فـروهر، سـتایش مردگان یکی از آموزههای مهم است؛۹ از این رو مـیتوان فـروهر را بـه ایـزد نـگهبان پارسـایان و نیکان راستروان موسوم کرد. ۱۰
این یشت مفصلترین یشت است و مطالب آن شامل دو بخش است: بخش اول، از بند۱ تا ۸۴ به توصیف فروهرها و نقش آنها در تکوین جهان و پاسبانی آنها از
- برای اطـلاع بیشتر رک: ابراهیم پورداود، یشتها، ص۵۸۳ به بعد.
- رحیم عفیفی، اساطیر و فرهنگ ایرانی در نوشتههای پهلوی، ص۵۷۶٫
- درباره وجود فروهرها در عالم مثل و اینکه اهورامزدا مخلوقات مادی را از روی مثل آنها و همانند آنها آفریده است. البته برخی مـعتقدند (بـا توجه به آشنایی افلاطون با عقاید زرتشت) افلاطون در این مقوله متأثر از زرتشت است. (محمود هومن، تاریخ فلسفه، ص۳۳ و هاشم رضی، فرهنگ نامهای اوستا، ص۸۶۹)
- درباره نقش و خویشکاری فروهرها بر اساس بـاورهای ایـرانی، رک: چنگیز مولایی، بررسی فروردین یشت، ص۱۷ به بعد.
- مهرداد بهار، بندهش، ص۶۴ و نیز زاداسپرم، بخش مقابله اهریمن با آفریدگان هرمزد.
- شایست ناشایست، ترجمه کـتایون مـزداپور، ص۲۴۲.
- مهرداد بهار، بندهش، ص۱۱۵٫
- مرحوم بـهار مـعتقد است که بعدها به دلیل مونث بودن واژۀ فروشی، فروهر مردان حذف شده است (همان).
- برای نمونه در یشت سیزدهم و یسنای ۲۶ و ۲۳ در این باره مطالبی وجود دارد.
- یـسنا ۲۶: ۷٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۶۳)
مـوجودات جهان اختصاص دارد. در بند ۱۱بـه نـقش فروهرها در بستهشدن نطفه در زهدان مادر و نقش آنها در حفظ آن تا هنگام تولد اشاره شده است. بندهای ۴۹ تا ۵۲ متضمن عقیده قدیمی فرود آمدن فروهرها در پایان سال به خانههایی است که در هنگام حـیاتشان بـه آنان تعلق داشته است. در بندهای ۴۵ تا ۴۸ و ۶۹ تا ۷۲ به نقش جنگآوری فروهرها و پیروز گردانیدن فرمانروایانی که او را پرستش میکنند، اشاره رفته است و در بندهای ۶۵ تا ۶۸ از نقش فروهرها در تقسیم آب و جلوگیری از خشکسالی سخن رفـته اسـت. در بندهای ۳۷ و ۳۸ سـخن از جنگهای اولیه ایرانیان زرتشتی با قبایل تورانی در میان است که نشانی از آنها در جای دیگری از اوستا وجود نـدارد. از صور خیال در خور توجه در این بخش از یشت، تشبیه آسمان به پرنـدهای اسـت کـه زمین را همانند تخمی در برگرفته است (بند۲) و نیز تشبیه آسمان به جامه ستارهنشان، که اهورامزدا آن را در برکرده اسـت.
بـخش بعدی این یشت به ستایش هفت دسته از فروهرهای (= فروشیهای) قهرمانان دینی زرتشتی از گـیومرث، نـمونه نـخستین انسان، تا سوشیانس اختصاص دارد: فروهرهای خدایان، گیومرث، زرتشت و میدیوماه، نخستین پیرو زرتشت (بندهای ۸۵ تا ۹۵)؛ فـروهرهای نخستین پیروان زرتشت مانند پسران زرتشت، گشتاسب، زریر و بستور (۹۶ تا ۱۱۰)؛ فروهرهای خاندان پوروذاخـشتی (بندهای۱۱۱تا ۱۱۷)؛ فروهرهای قـهرمانهای سـرزمینهای غیرایرانی (۱۱۸تا۱۲۸)؛ فروهر سوشیانس (۱۲۹)؛ فروهرهای شخصیتهای اساطیری (۱۳۰تا۱۳۸) و فروهرهای زنان پارسی زرتشتی (۱۳۹تا۱۴۲).۱
(۱۴) بهرام یشت (Bahrām Yašt)
دارای ۲۲ کرده و ۶۴ بند در ستایش بهرام، ایزد پیروزی، است.
بند ۱ تا ۲۷ در مورد تجلی بهرام در ده کالبد سخن میراند؛۲ فـرّه نیز گاه در بعضی
- احمد تفضلی، تاریخ ادیبات ایران پیش از اسلام، ص۴ـ۵۳٫
- در گذشته بخشهایی از این یشت را در سربازخانهها و هنگام رفتن سربازان به میدان کاروزار و جنگ با دشمن میخواندند. خواندن این یشت توسط موبدان موبد صـورت مـیگرفت و در بخشهایی از آن سربازان هم آواز با او میشدند. البته میتوان گفت که «سرودهای بهرام یشت دورنمایی است از یک سرباز دلیر و میهنپرست که در پیکرههای گوناگون یا پردههای گوناگون نمایان میشود و سرود میهنی میخواند». (مـراد اورنـگ، گزارش بهرام یشت یا پیروزنامه، ص۵)
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۶۴)
از این کالبدها ظاهر میشود.۱ بند ۲۸ تا ۳۳ درباره بهرهمندی زرتشت از لطف ایزد پیروزی است. احتمالاً این بخش در زمره بخشهایی است که حاصل تلفیق اعتقادات پیـش از زرتـشت و عقاید زرتشتی است. در بندهای ۳۴ تا ۴۶ درباره اثر معجزهآمیز پَر مرغ وارغنه، که نماد بهرام است، سخن رفته است؛ این بخش از بخشهای قدیمی این یشت است. بندهای ۵۷ و ۵۸ درباره هوم و بندهای ۵۹ تـا ۶۳ دربـاره قـدرت و نیروی بهرام در جنگهاست.
احتمالاً بـعضی از بـخشهای ایـن یشت اقتباس از یشتهای دیگر است؛ مثلاً بند ۱۵ مقتبس از بند ۷۰ یشت ۱۰ است. از سوی دیگر، مضمون بعضی از بندهای این یشت در یشتهای دیگر نـیز دیـده مـیشود؛ مانند بندهای ۲۸ تا ۳۳ که در بندهای ۶ تا ۱۳ یشت ۱۶ تـقلید شـده است.
(۱۵) رام یشت (Rām Yašt)
دارای ۱۱ کرده و ۵۷ بند است و تألیف آن متأخر به نظر میرسد. رام یشت، علیرغم نامش، در ستایش وایو، ایزد هوای خـوب یـا بـاد موافق، است و از عظمت و شکوه این ایزد صحبت میکند و از رام، که بـه معنی صلح و سازش و آسایش و خوشی و شادمانی است، صحبتی در میان نیست. به همین دلیل بیشتر پژوهشگران برآناند که دلیل روشـنی در دسـت نـیست که چرا این یشت را رام یشت نامیدهاند.۲ هرچند در ادبیات پهلوی رام و وایو یکی انگاشته شـدهاند؛ امـا به دلیل وجود برخی از متون اوستایی که رام و وایو را در کنار هم آورده و از آنها دو ایزد اراده کردهاند، نمیتوان این دو را یـکی دانـست: «نـام آن سی روز که بر ماهها نهاده شده است… بهرام، رام، باد، دی،…»؛۳ لذا ابهام ایـن نـامگذاری هـمچنان باقی است.
ویو (Vayu) یا وایو را در پهلوی وای یا اندر وای (andar vāy) گفتهاند؛ این کلمه معانی چندی هـمچون: بـاد، هـوا و فضا دارد. وایو در سانسکریت و اوستا نام ایزد باد است. این ایزد در وداها با ایندرا یکی دانسته شـده اسـت؛ اما ایندرا در دیانت زرتشت
- یشت ۱۹ بند ۳۵: مرغ وارغنه.
- هاشم رضی، فرهنگ نامهای اوسـتا، ص۱۳۱۷٫
- مـهرداد بـهار، بندهش، ص۴۲؛ همچنین رک: یسنا ۱۰:۷۲٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۶۵)
مورد بیمهری قرار گرفته است و اگرچه وایو را ستایش میکنند، ولی ایندرا را اهـریمن و از هـمکاران دیو مرگ میدانند.۱
در ادبیات زرتشتی دو نوع وای وجود دارد: یکی وای هرمزدی و دیگری وای اهریمنی؛ وای هـرمزدی را رامـ مـینامند و وای اهریمنی را استویهاد.۲ فضای میان جهان روشنی و تاریکی به این دو وای تعلق دارد: «میان ایشان تهیگی بـود کـه وای است، که آمیزش (دو نیرو) بدو است».۳ استویهاد را وای بد و رام را وای نـیک یـا وای درنـگ خدای نیز گویند.۴
یکی از موضوعات جالب در مورد وای این است که در دیانت مزدیسنا این ایزد بـسیار مـورد تـوجه دوشیزگان است و از او شوهران خوب درخواست میکنند: «او را بستودند دوشیزگان هنوز به مردها نـرسیده….. از او در خـواستند این کامیابی را به ما ده تو ای اندروای زبردست که ما خانخدای (شوهر) زیبا بالا و جوانی بگیریم…»۵
مندرجات ایـن یـشت را میتوان به سه بخش تقسیم کرد: اول رخدادهای مربوط به شاهان و پهلوانان نـخستین پیـشدادی؛ دوم حوادث تاریخی و یا اسطورهای؛ سوم مطالبی کـه مـوبدان زرتـشتی آنها را با عقاید قدیم ایرانی پیش از زرتـشت درآمـیختهاند.
بندهای یک تا ششم این یشت متأخرند؛ این بندها را موبدان برای بومی کردن ایـن یـشت به آن اضافه نمودهاند. از بـند ۷ تـا بند ۳۷ شـامل درخـواستها و خـواهشهای پهلوانان و شاهان قدیم به پیشگاه وایـو اسـت. این بخش را از لحاظ زمانی قدیم دانستهاند.۶ بند ۳۸ تکراری است. از بند ۳۹ تا پایان ۴۱ درباره درخـواست شوهران خوب از وای تـوسط دوشیزگان و از بند ۴۲ به بعد درباره تـوصیف ایزد وایو است.
- هـاشم رضـی، فرهنگ نامهای اوستا، ص۱۳۲۶٫
- مهرداد بـهار، بـندهش، ص۵۵٫
- همان، ص۳۳.
- مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، ص۴۰٫
- رام یشت، کردۀ ۱۰، بندهای ۳۹ـ۴۱٫
- ابراهیم پورداود، یشتها، ۱۳۸به بـعد.
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۶۶)
(۱۶) دیـن یشت (Din Yašt) (یا چیستا)
دارای ۷ کرده و ۲۰ بـند اسـت. کـلمۀ دین در اوستا دَئنـا (daena) اسـت که در پهلوی و زند اوسـتا بـه دین، دینا و دینک تبدیل شده است. این لفظ در اوستا و زبان عربی دارای معانی مختلفی اسـت.۱ یـکی از معانی عربی آن کیش و آئین است کـه در گـاتها، با قـدمت هـزار سـال پیش از میلاد مسیح، نـیز به این معنا بهکار رفته است.۲ این لفظ در مزدیسنا به معنی خصوصیات روحی و وجدان اسـت کـه یکی از قوای باطنی انسان میباشد کـه تـوسط آفـریدگار در انـسان بـه ودیعه گذاشته شـده اسـت تا او را از زشتی گناه و نیکی اعمالِ پسندیده آگاه سازد.۳ دین، در مزداپرستی، اسم مخصوص فرشتۀ کیش زرتشتی اسـت و هـمیشه بـا صفت مزدیسنا آمده است.۴ «زوت ای امشاسپندان، ای دین مـزدیسنی ای…».۵
هـرچند کـه این یـشت دیـن یـشت نام دارد؛ اما هیچ نامی از دین برده نشده و سراسر این یشت در توصیف و ستایش ایزد علم، دانش و معرفت، چیستا، است؛ لذا در این جا لازم است مطالبی درباره این ایزد بیان نـماییم.۶
چیستا، به معنی دانش و علم، ایزدی است که به صفتِ راستترین موصوف است: «… راستترین علم (چیستا) مزدا دادۀ مقدس…»۷ و همیشه سفید و سفیدپوش است: «…. از طرف چپ درست کردار چیستا میتازد، آن زور نیازکننده مـقدس کـه سفید و سفیدپوش است…».۸ یکی از اوصاف این ایزد آن است که انسانها را به راه نیک و خوب در این دنیا و جهان دیگر هدایت میکند: «راستترین علم مزدا آفریدۀ مقدس را ما میستائیم که راه نیک نـماید و بـهگذر نیک کشاند» (دین یشت، بند ۱) از این روی،
- برای اطلاع از معانی مختلف آن رک: غلامحسین مصاحب، دایرهالمعارف فارسی، ص۱۰۲۷ به بعد.
- اردشیر آذر گشب، گاتها، هات ۴۴، بند۱۰ و هات ۴۹، بـند ۶٫
- یـسنا ۱:۵۴٫
- ابراهیم پورداود، یشتها، ص۱۶۱٫
- یسنا ۳:۸٫
- به جـز گـاتها در قسمتهای دیگر اوستا چیستا به عنوان ایزد دانش و فرزانگی معرفی شده است. (ابراهیم پورداود، یشتها، ص۱۵۹)
- یسنا، ۲۴:۲۲٫
- مهریشت، بند ۱۲۶.
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۶۷)
چنین به نظر میرسد که وی ایزدبانوی راه و سـفر بـوده است. موهبتهایی که از وی خـواسته مـیشود نیز این نظر را تایید میکند.۱ مانند «گذر از راههای خوب (برای رسیدن به مقصد)»، «راههای خوب در کوهستان» و «راههای خوب از میان جنگلها» و «گذرگاههای خوب از میان رودخانه» (بند۳) و «نیرومندی پا و شنوایی گوش و قوت بـازو» (بـند۷). در پایان باید گفت که بندهای ۱ تا ۴ به توصیف و ستایش این ایزدبانو اختصاص دارد. بندهای ۵ تا ۱۳ درباره ستایش زرتشت از این ایزدبانوست و در بندهای ۱۴ تا ۲۰ سخن از ستایش هووی۲ (همسر زرتشت)، آتربان به دور سفر کـرده۳ و رئیـس کشور اسـت.
(۱۷) اَرْت یشت Arta Yašt (اشی)
دارای ۱۰ کرده و ۶۲ بند و در ستایش اشی، ایزدبانوی ثروت و برکت، است. ارت یا ارد در اوستا «اشی ونگوهی»، به معنی نـیک و خوب معرفی شده است و در پهلوی ارشش ونگ یا اشیش ونگ نـامیده مـیشود.۴ از آنـجا که این ایزد در گاتها به عنوان
- احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ص۵۶.
- هووی دختر فرشوشتر، بـرادر جـاماسب وزیر گشتاسب، از خانوادۀ هوو (در گاتها هوگو، هات ۵۱/۱۷) است. او مادر سه موعود زرتشتی هـوشیدر، هـوشیدرماه و سـوشیانت است. اما درباره یسنای۵۱ فقرۀ ۱۷، که در آن از فرشوشتر و هووی دختر او صحبت آمده است اختلاف نظر وجـود دارد. در این فقره چنین آمده است: «فرشوشتر آن مرد راه مهی پی برقراری دین بهی گرانمایه دخـتی به من بر سـپرد دریـن راه گوی بزرگی ببرد خدایش رساناد بر آرزو مگر با اشا گردد او روبهرو» (رحیم چاوش اکبری، حماسه اهورایی گاهان، ص۲۴۵) برخی چون جناب پورداود در ترجمه این فقره چنین گفتهاند: «فرشوشتر هوگو دختر گرانبها و عزیزی را بـه زنی به من داد پادشاه توانا مزدا اهورا وی را از برای ایمان پاکش به دولت راستی رساند» (ابراهیم پورداود، گاتها، ص۱۳۵)، در حالی که برخی دیگر در ترجمۀ این فقره چنین میگویند: «فرشوشتر هوگو وجود خویش را که عـزیزترین چـیز است در راه خدمت به پیشرفت دین بهی نثار کرد…» (اردشیر آذرگشسب، گاتها، ص۷۶۷) ایشان معتقد است که امکان ندارد که فرشوشتر پدر زن زرتشت باشد و (به قول خود ایشان) برخلاف مفسران پهلوی و سنت مـیگوید: «اینـ داستان سنتی وقتی پیچیدهتر و سر در گمتر میشود که در هات ۵۲ بند شوم گفته میشود: جاماسب، برادر فرشوشتر، دختر زرتشت و یا به عبارت دیگر دخترِ برادرِ خود را به نام پوروچیست را به زنـی گـرفته باشد.» (همان، ص۷۶۸ و ۷۶۹).
- مقصود پیشوای دینی است که برای تبلیغ دین زرتشتی به کشورهای خارجی و سرزمینهای دور سفر میکرد. (ابراهیم پورداود، یشتها، ج۲، ص۱۷۸)
- همان، ص۱۷۹٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۶۸)
ایزد ثروت و دارایی معرفی شده،۱ میتوان گفت ارت از ایزدان زرتـشتی اسـت کـه مورد تأیید پیامبر آنان قـرار گـرفته اسـت.
نام دیگر این ایزد «آدا» است.۲ در دیانت مزدیسنا برای توانگری و آسایش و سعادت دنیا و آخرت از این ایزد یاری میطلبند.
بندهای ۱ تا ۵ در ستایش و مـعرفی ایـن ایـزدبانو است. در بندهای ۶ تا ۱۴ از ثروتهای مادیای که اشی مـیبخشد سـخن رفته است. بندهای ۱۵ تا ۲۲ درباره ملاقات زرتشت با اشی است. در بندهای ۳۲ تا ۵۲ سخن از شاهان اساطیری و پهلوانان و شخصیتهایی در میان اسـت کـه ایـن ایزدبانو را ستودهاند و از او یاری خواستهاند؛ مانند هوشنگ، جمشید، فریدون، ضحاک، هـوم، کیخسرو، زرتشت و گشتاسب (این بندها برابر است با بندهای ۳۰ تا۳۱ یشت ۹). بندهای ۵۳ تا ۶۲ در ستایش اشی و آیینهای پرستش وی اسـت؛ البـته در بـند۵۳ نام کسانی ذکر شده است که از نثارهایی که به اشی هـدیه مـیشود محروماند. در بندهای ۵۵ و ۵۶ به اسطورهای اشاره شده است که بر طبق آن اشی در هنگامی که تورانیان او را تعقیب مـیکردند، خـود را در زیـر پای یک گاو و سپس زیر گردن قوچی پنهان کرد اما پسران جـوان و دوشـیزگان شـویناکرده جای او را نشان دادند و اشی از این رفتار گلهمند است. در بندهای بعد سه گله او از گناهکاران ذکـر شـده اسـت.
ارد یشت از جهت زبان توصیف غنی است؛ خانههای مردانی که از لطف اشی برخوردارند، زنان آنـان کـه بر بالشهای تزییینشده تکیه زدهاند و مرکبهای این مردان به خوبی توصیف شده اسـت.۳
(۱۸) اشـتاد یـشت (Aštād Yašt)
دارای ۹ بند است. اشتاد صورت پهلوی ارشتات اوستایی و به معنی درستی و عدالت است. نام دیـگر ایـن ایزد ارشتی است و در یسنا به نام ایزد از او یاد شده است: «…سروش پاک خـوب… را مـیستاییم… و ایـزد ارشتی را».۴ ایزد اشتاد بیشتر با ایزد رشن
- یسنا ۱۲:۴۳٫
- یسنا ۲۱:۶۸٫
- احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیـش از اسـلام، ص۵۶٫
- یسنا ۳۳:۵۸.
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۶۹)
همراه است و با او ارتباط داشته و از یاران و همکاران اوست؛ زیرا راستی و درسـتی لازمـۀ دادگـری است که صفت ایزد رشن است.۱ نام این یشت با مطالب آن مناسب نیست و حتی ایـن واژهـ در مـتن این یشت نیامده است و فقط در بند ۸ کلمۀ «ارشوخذ» آمده که به مـعنی راسـت گفتهشده است: «… گفتار راست گفتهشده پیروزمند درمانبخش را ما میستاییم….». این یشت را «ائیرینم خوارنو»، یعنی فرّ ایـرانی، نـیز نامیدهاند ـ چنانکه زامیاد یشت را فرّ کیانی گفتهاند ـ و به این نام معروف اسـت.۲
بـندهای ۱ و۲ درباره فرّ ایرانی و غلبه آن بر دیوان و کـشورهای غـیرایرانی اسـت. در بندهای ۳ و ۴ ایزدبانو ارت، و در بندهای ۵ تا ۷ باد و تیشتر، و در بـند ۸ دعـای اهونور ستایش شدهاند. یشت با ستایش مجدد فرّ ایرانی پایان میپذیرد.
(۱۹) زامیاد یـشت (Zamyād Yašt)
دارای ۱۵ کـرده و ۹۶ بند است. زامیاد به مـعنای فـرشتۀ زمین اسـت. لفـظ زمـین در اوستا به صورت «زَم zam» و در پهلوی به صـورت «زمـیک» آمده است.۳ زمین در دیانت زرتشتی مقدس و مورد احترام است و برای آن ایزدی در نـظر گـرفته شده است که نگهبان خاک اسـت. در سیروزۀ کوچک در مورد ایـن ایـزد چنین آمده است: «زام ایزد نـیکوکار را مـیستایم. آن جاها، روستاها را میستایم.» (فقرۀ ۲۸) همچنین در سیروزۀ بزرگ میخوانیم: «تو زمین نیکوکار را که نـگاهدارنده و پرورانـندۀ دامانی، همییزم و همیستایم.» (فقرۀ ۲۸)
امـا در ایـن یـشت، برخلاف نام آن، بـیشتر از فـرّ کیانی۴ صحبت شده اسـت. فـرّ کیانی، در این یشت بهاندازهای مورد توجه قرار گرفته است که «در یک نسخۀ خطّی قـدیمِ یشـتها، زامیاد یشتْ کیان یشت نامیده شـده اسـت. در این نـسخه کـه قـدیمترین و درستترین نسخهای است کـه از یشتها باقی مانده است، یشت نوزدهمْ کیان یسن نامیده شده است».۵
- ابراهیم پورداود، یشتها، ج۲، ص۲۰۲٫
- شاید عـلت ایـن نامگذاری به این دلیل باشد کـه فـر ایـرانی و شـکوه و جـلال سلطنت ایران نـصیب فـردی میشود که راست گفتار و درست کردار باشد. (ابراهیم پورداود، یشتها، ج۲، ص۲۰۳)
- ابراهیم پورداود، یشتها، ج۲، ص۳۰۳٫
- برای اطلاع از سلسلۀ کیانیان رک: کـریستن سـن، کـیانیان؛ احمد نوری، پیشدادیان و کیانیان.
- ابراهیم پورداود، یشتها، ج۲، ص۳۰۹٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۷۰)
فـرّ، یـا فـرّه هـمان خـرّه یـا خوره اوستایی است که در زبان فارسی به آن فرّ گویند و مشتقات فراوانی در فارسی دارد؛ مانند فرمند و فرهمند. معانی مختلفی برای آن بیان کردهاند؛ مانند شأن، شوکت، شکوه و برازندگی.۱
بنابر مـندرجات زامیاد یشت، فرّ فروغ ایزدی است و کسی که درونش از پرتو او منور شود از همگان برتری مییابد. به واسطه این فروغ، افراد به پادشاهی میرسند و در سایۀ اوست که پادشاهان دادگر میشوند. هـمچنین در پنـاه اوست که انسانها به کمالات روحی و نفسانی نایل میشوند و راهنمای دیگران شده، به پیامبری مفتخر میشوند. کوتاه سخن اینکه، هر شخصی، خواه پادشاه و خواه پرهیزکار و مومن، اگر تأیید ازلی شـامل اوسـت، این فرد دارای فرّ ایزدی است. به عبارت دیگر، اگر شخصی ستمکار باشد یا شود، فرّ ایزدی را شایسته نخواهد بود.۲
در اوستا از دو فرّ صحبت شـده اسـت: «یکی فر ایرانی یا ائیـرینیم خـوارنو و دیگری فر کیانی یا کوئینیم خوارنو».۳ همچنین باید اضافه نمود که در طول تاریخ مفهوم «فرّ» دچار دیگرگونی شده است؛ در دورهای با روان یکی دانسته شـده، در دورهـای به معنای بخت و اقـبال بـوده و در دوره دیگری، مفهومی طبقاتی پیدا کرده است.۴
بندهای ۱ تا ۸ فهرستی از کوههای سرزمین ایران است و بندهای ۹ تا ۹۶ ستایش فرّ است. قابل ذکر است که در جاهای مختلف اوستا از کوه و فرّ، با هم یاد شـده اسـت؛ مانند یسنا ۱۴:۱ و دو سیروزۀ بزرگ و کوچک، فقرۀ ۲۸. شاید بین این دو تلازمی وجود دارد که برای محققین امروزی روشن نیست؛ اما برای تأیید ضمنی این تلازم باید گفت که برخی کیومرث، نخستین بـشر، را مـلقب به کـوشاه یعنی پادشاه کوه دانستهاند.۵
- همان، ص۳۱۰٫
- برای نمونه ضحاک هیچگاه دارای فرّ نشد و جمشید پس از اینکه دچار فریب شـد فرّ از او رخت برکند (زامیاد یشت، بندهای ۳۳-۳۹).
- اوشیدری، ۱۳۷۱، ص۳۶۹.
- برای اطلاع بیشتر در مورد فـرّ، رک: ابـراهیم پورداود، یشـتها، صص۳۰۹-۳۲۲. همچنین مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، ص۷ـ۱۵۶.
- ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ص۱۴۰٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۷۱)
در بندهای ۹ تا ۱۳ فرّ اهوره مزدا سـتوده شـده که به کمک آن آفریدگان خوب را آفریده است و تا پایان جهان آنها را نگاه مـیدارد. در بـندهای ۱۴ تـا ۲۰ فرّ امشاسپندان ستوده شده است. بندهای ۲۱ تا ۲۴ به ستایش فرّ ایزدان و منجیان بشر اختصاص دارد. بـندهای ۲۵ تا ۷۷ اختصاص به فرّ شاهان و قهرمانان اساطیری و اعمال آنان دارد. در این قسمت از هوشنگ (پادشـاهی او بر هفت کشور جـهان و بـر انداختن دو ثلث از دیوان) و تهمورث (چیرگی او بر دیوان و مردمان و جادوگران و پریان، در آوردن اهریمن به پیکر اسب و سوار شدن بر او به مدت سی سال) سخن رفته است و در مورد جمشید نیز به تفصیل مطالبی آمـده است.
در بندهای ۵۲ تا ۵۴ از راههای به دست آوردن فرّ صحبت کرده است. بندهای ۵۵ تا ۶۴ شرح کوشش افراسیاب برای به دست آوردن فرّ است؛ او بدین منظور سه بار برهنه شد و به دریای فراخکرد۱ رفـت، ولی هـر سه بار ناموفق بود و ناسزاگویان از آن دریا بیرون آمد. در بندهای ۶۵ تا ۶۹ ظاهراً از فرّ رودخانه هیرمند (یا به تعبیری فرّ سوشیانس) سخن رفته است. در بندهای ۷۰ تا ۷۷ از فرّ کیقباد، کیاپیوه و کیکاووس، کیپشین، کـیبیارش، سـیاوش و کیخسرو یاد شده است. در بندهای ۷۸ تا ۸۲ از فرّ زرتشت و در بندهای ۸۳ تا ۸۷ از فرّ گشتاسب و در بندهای ۸۸ تا۹۰ از فرّ سوشیانس سخن در میان است. بندهای ۹۱ تا ۹۶ به استوت ارت که همان سوشیانس یا آخرین مـنجی اسـت اختصاص دارد.
(۲۰) هوم یشت (Hōm Yašt)
دارای ۲ بند در ستایش هوم است. این گیاه که در اوستا هئومَ (haoma) و در ودا سومَ (somā) نامیده میشود، نزد ایرانیان و هندوان گیاهی مقدس است و در مراسم مذهبی از آن بسیار استفاده میشود؛ در مراسم آیینیِ هـر دو دیـانت مـزدیسنا و هندو، عصاره آن را با تشریفات خـاصی بـه دسـت آورده، مینوشند. در جاهای مختلف اوستا از نام این گیاه و ایزد نگهبان آن سخن رفته است. در یسنا، هات نهم تا یازدهم، نیز بهطور مـفصل از ایـن ایـزد و هوم پارسا صحبت شده است و در واقع باید ایـن سـه فصل را هوم یشت
- دریایی است که در آن فرّ شناور است و جایگاه فرّ است.
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۷۲)
نامید (همانطور که نامیده شده است)، اگـرچه یـشت بـیستم را هوم یشت نامیدهاند، اما نظر پژوهشگران بر این است کـه این یشت از یسنای ۹ و ۱۱ برداشت شده است.۱ به هر حال این یشت کوچک در توصیف و ستایش این گیاه و ایزد آن اسـت.
(۲۱) ونـند یـشت (Vanand Yašt)
این یشت که آخرین یشت اوستا است دارای ۱ بند و در ستایش سـتاره ونـند یا نسر واقع است که از همکاران تیشتر به شمار میرود. اگرچه این یشت درباره ستاره ونند اسـت، امـا درمـورد آن هیچ اطلاعی به ما نمیدهد و تنها به ستایش آن امر میکند.۲ در این یـشت بـرای دفـع ضرر حشرات موذی به این ستاره پناه برده و از او یاری طلبیدهاند.۳ قابل ذکر است کـه در دیـانت مـزدیسنا کشتن برخی از حشرات و حیوانات موذی نه تنها ثواب محسوب میشود، بلکه در برخی موارد بـرای کـفاره گناهان دستور به کشتن آنها داده شده است.۴ همچنین موبدان در هنگام راه رفتن وظیفه دارنـد کـه وسـیلهای به نام خرفسترغنه یا خرفسترکش همراه خود داشته باشند تا جانوران موذی و اهریمنی و زیـانکار را بـا آن بکشند.۵
نتیجهگیری
یشتها سرودهایی هستند که در اوستای متأخر بهعنوان متون مقدس مزدیسنا جـای گـرفتهاند. این یشـتها، برای خدایان (در دیانت هند و ایرانی) و سپس ایزدان (در دیانت زرتشتی) سروده شدهاند.
- پورداود، یشتها، ص۳۵۲٫
- در جاهای دیگر اوستا نـیز کـه از این ستاره یاد شده است، فقط به ذکر نام آن اکتفا شـده اسـت. (پورداود، یشـتها، ص۳۵۵)
- قابل ذکر است که کلمه خرفستر تنها برای حشرات موذی به کار نمیرود، بلکه بـه صـیغۀ جـمع برای بدخواهان مزدیسنا و دشمنان بیاباننورد و راهزنان و زیانکاران و نابکاران چادرنشین نیز استعمال شـده اسـت. (ابراهیم پورداود، یشتها، ص۳۵۶)
- هاشم رضی، وندیداد، ص۱۴۲۹ به بعد.
- همان، ص۱۴۴۷٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۷۳)
از آنجا که «خدایان کهن هند و ایرانی به عـلت ارج و حـرمت بسیار در نزد مردم، خلاف آرای زرتشت، بازمانده بودند، مفاهیم مجرد و انتزاعی جدید در پیام زرتـشت را بـرنتافتند و آنها (این مفاهیم انتزاعی) را به رنگ خویش درآوردنـد»۱ این امـر (در کـنار عوامل دیگر) گسست در سنت زرتشتی و فاصله گرفتن از تـعالیم زرتـشت را به دنبال داشت.
برآیند متون مقدس مزداپرستان و نمونههای زیادی از اوستا چنین است که روحـانیان زرتـشتی «دانسته و آگاهانه» عهدهدار تلفیق آمـوزههای زرتـشت و کهنهدینی پیش از او بـودهاند؛ و یشـتها نـمونه بارز این تلفیق در متون پهلوی زرتشتیان اسـت.
- کـتایون مزداپور، زرتشتیان، ص۴٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۷۴)
کتابنامه
آذر گشسب، اردشیر، آئین برگزاری جشنهای ایران باستان، تهران: بـنیاد انـتشارات فرهنگ آریائی، ۲۵۳۶٫
ــــــــــ ، گاتها، ج۲، تهران: انتشارات فـروهر، ۱۳۸۴٫
اسماعیلپور، ابوالقاسم، سرودهای روشـنایی، تـهران: اسطوره، ۱۳۸۵٫
ارداویرافنامه، مترجم ژاله آمـوزگار، تـهران: معین، ۱۳۸۲٫
اورنگ، مراد، فروهر یا شاهین، تهران: چاپ نگین، ۱۳۴۴ الف.
ــــــــــ ، گزارش بهرام یشت یـا پیـروزنامه، تهران: چاپ رنگین، ۱۳۴۴ ب.
اوشیدری، جـهانگیر، دانـشنامه مـزدیسنا، تهران: نشرمرکز، ۱۳۷۱.
ــــــــــ ، نـور… آتـش… آتشکده در آئین زرتشت، تـهران: جـهانگیر اوشیدری، ۱۳۷۹٫
بویس، مری، زردشتیان، ترجمه عسکر بهرامی، تهران: ققنوس، ۱۳۸۴٫
بهار، مهرداد، بندهش، تهران: تـوس، ۱۳۸۰٫
ــــــــــ ، پژوهـشی در اساطیر ایران، تهران: دفتر نشر اگـه، ۱۳۷۶٫
بـهرامی، عسکر، جـشنهای ایـرانیان، تـهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۳٫
بـهزادی، رقیه، بندهش هندی، تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۸٫
بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمه اکبر دانـاسرشت، تـهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳٫
پورپارسی، مهربان گشتاسب، گـنجینۀ نـامهای ایـرانی، تـهران: انـتشارات فروهر، ۱۳۶۲٫
پورداود، ابراهیم (تـفسیر و تـرجمه)، خرده اوستا، بمبئی: انجمن زرتشتیان ایرانی [بیتا].
ــــــــــ ، گاتها، بمبئی: بینا، ۱۳۰۵٫
ــــــــــ ، ویسپرد، به کوشش بهرام فرهوشی، تـهران: ابـنسینا، ۱۳۴۳٫
ــــــــــ ، یـسنا، تهران: اساطیر، ۱۳۸۰٫
ــــــــــ ، یشتها، تهران: اساطیر، ۱۳۷۷٫
تفضلی، احـمد، تـاریخ ادبـیات ایـران پیـش از اسـلام، به کوشش دکتر ژاله آموزگار، تهران: نشر سخن، ۱۳۸۳.
جوان، موسی، تاریخ اجتماعی ایران باستان، تهران، ۱۳۴۰٫
چاوش اکبری، رحیم، حماسۀ اهورایی گاهان، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۳٫
ــــــــــ ، هفت رمز نـمادین فروهر، تهران: زوار، ۱۳۸۱٫
حجتی کرمانی، علی، سیر قضاوت در ادوار مختلف تاریخ، تهران: مشعل دانشجو، ۱۳۶۹.
دادگی، فرنبغ، بندهش: بخش ۹، گزارنده مهرداد بهار، تهران: توس، ۱۳۸۰٫
دوستخواه، جلیل، اوستا، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۷۰٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۷۵)
دهالا، مانک جـی و نـوشیروان جی، خداشناسی زرتشتی، ترجمه دستور رستم شهرزادی، تهران: فروهر، ۱۳۷۷.
دهدشتی، آذرمیدخت، سیروزه کوچک و سیروزۀ بزرگ، تهران: انتشارات فروهر،۱۳۶۳٫
راشد محصل، محمدتقی، زند بهمن یسن، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فـرهنگی، ۱۳۷۰.
راونـدی، مرتضی، سیر قانون و دادگستری در ایران، تهران: چشمه، ۱۳۶۹٫
رستمپور، سالومه، مهرپرستی در ایران، هند و روم، تهران: خورشید آفرین، ۱۳۸۲٫
رسولی، سید جواد، آیین اساطیر ور، تهران: سروش، ۱۳۷۷.
رضـی، هـاشم، آیین مهر، تهران: بهجت، ۱۳۷۱.
ــــــــــ ، اوسـتا، تـهران: مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فروهر، ۱۳۷۴٫
ــــــــــ ، تاریخ آیین رازآمیز میترایی، تهران: بهجت، ۱۳۸۱٫
ــــــــــ ، دستور زبان اوستایی، تهران: سازمان انتشارات فروهر، ۱۳۶۸٫
ــــــــــ ، فرهنگ نامهای اوستا، تهران: سازمان انتشارات فـروهر، ۱۳۴۶٫
ــــــــــ ، ونـدیداد، تهران: فکر روز، ۱۳۷۶٫
روایات داراب هـرمزد، ج۱٫
زنـر، آر. سی.، طلوع و غروب زردشتیگری، تیمور قادری، تهران: فکر روز، ۱۳۷۵٫
صنعتیزاده، همایون، چهار مقاله درباره گاهشماری در ایران باستان، [بینا]، ۱۳۸۱٫
عفیفی، رحیم، اساطیر و فرهنگ ایرانی در نوشتههای پهلوی، تهران: توس، ۱۳۷۴٫
کریستن سن، آرتور، مـزداپرستی در ایـران قدیم، ترجمه ذبیحالله صفا، تهران: هیرمند، ۱۳۷۶٫
ــــــــــ ، کیانیان، ترجمه ذبیحالله صفا، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۳٫
گویری، سوزان، یسنهای اوستا و زند آنها (فصلهای۷۲، ۷۱، ۷۰)، تهران: قفنوس، ۱۳۸۲٫
گیمن، دوشن، دین ایران باستان، تـرجمه رویـا منجّم، تـهران: فکر روز، ۱۳۷۵٫
مرادی غیاثآبادی، رضا، اوستای کهن، شیراز: انتشارات نوید شیراز، ۱۳۸۲٫
مزداپور، کتایون، زرتشتیان، تهران: دفتر پژوهشهای فـرهنگی، ۱۳۸۲٫
شایست ناشایست، ترجمه کتایون مزداپور، تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۹٫
مـشکور، مـحمدجواد، گـفتاری درباره دینکرد، تهران، ۱۳۲۵٫
مصاحب، غلامحسین، دایرهالمعارف فارسی، تهران: امیرکبیر، کتابهای جیبی، ۱۳۸۳٫
هفت آسمان » شماره ۴۰ (صفحه ۱۷۶)
مقدم، محمد، جستار درباره مهر و نـاهید، تـهران: هیرمند، ۱۳۸۰٫
مولایی، چنگیز، بررسی فروردین یشت، تبریز: دانشگاه تبریز، ۱۳۸۲٫
میرفخرایی، مهشید، بررسیهفتها، تـهران: مـؤسسۀ فـرهنگی انتشاراتی فروهر،۱۳۸۲ الف.
ــــــــــ ، بغان یسن، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ ب.
نفیسی، علیاکبر، فرهنگ نفیسی، تـهران: چاپ رنگین، ۱۳۲۴٫
نوری، احمد، پیشدادیان و کیانیان، تهران: نشر مرسا، ۱۳۸۰٫
هوفمان، کارل، «پیرامون فـهرست نشانههای خط اوستایی»، بـهنام خـانخلیلی، فرهنگ، بهار ۱۳۶۹٫
هومن، محمود، تاریخ فلسفه، کتاب دوم، دفتر اول، تهران: طهوری، ۱۳۵۴٫
ِِِDavid, Ulansey, The Origins of The Mithraic Mysteries, NewYork: Oxford, 1989.
پایان مقاله