ائمه (ع) منادی همزیستی مسالمت آمیز
مقاله حاضر بحث همزیستی مسالمتآمیز از دیدگاه ائمه(ع)را در سه محور ضرورت، زمینهها و راهکارها پی میگیرد.ائمه(ع)با بیان آثار مادی و معنوی همزیستی مسالمتآمیز،همچون تحقق امنیت،نیاز مردم به یکدیگر و تبلیغ دین حق بر ضرورت آن تأکید کرده و از مردم خواستهاند که تا حد توان در کنار هم زندگی مسالمتآمیزی را برقرا کنند.زمینههای همزیستی مسالمتآمیز معطوف به بستری است که میتواند زمینههای تحقق آن منجر شود،ائمه(ع)نشان دادهاند که حکومت حق و عدل حتی اگر شکل و صورت رسمی نیز نداشته باشد،دارای ویژگیهایی است که میتواند زمینههای همزیستی مسالمتآمیز را فراهم کند.توجه به اختلافها و مراتب ایمان و همچنین نهادینهسازی اخلاق مشترک و عمومی نیز از اموری هستند که ائمه(ع)به عنوان زمینههای شکلگیری همزیستی مسالمتآمیز بیان کردهاند.ائمه(ع)راهکارهایی را نیز برای تحقق این همزیستی ارائه کردهاند.یکی از راهکارهای مهم برای همزیستی مسالمتآمیز نزد ائمه(ع)قاعده مدارا با عموم مردم در دو جهت دینی و اجتماعی است. دو راهکار دیگر توهین نکردن به پیروان دیگر ادیان و مذاهب،و مشارکت در امور اجتماعی و مراسم گروهها و اقوام مختلف است.
ائمه(ع)،همزیستی مسالمتآمیز،صلح،مدارا
ائمه(ع)منادی هـمزیستی مسالمتآمیز
محمد علی رستمیان*
اشاره
مقاله حاضر بحث همزیستی مسالمتآمیز از دیدگاه ائمه(ع)را در سه محور ضرورت، زمینهها و راهکارها پی میگیرد.ائمه(ع)با بـیان آثـار مـادی و معنوی همزیستی مسالمتآمیز،همچون تحقق امنیت،نیاز مردم به یکدیگر و تبلیغ دین حق بر ضرورت آن تأکید کرده و از مـردم خواستهاند که تا حد توان در کنار هم زندگی مسالمتآمیزی را برقرا کنند.زمینههای همزیستی مـسالمتآمیز معطوف به بستری اسـت کـه میتواند زمینههای تحقق آن منجر شود،ائمه(ع)نشان دادهاند که حکومت حق و عدل حتی اگر شکل و صورت رسمی نیز نداشته باشد،دارای ویژگیهایی است که میتواند زمینههای همزیستی مسالمتآمیز را فراهم کند.توجه به اختلافها و مراتب ایمان و همچنین نهادینهسازی اخـلاق مشترک و عمومی نیز از اموری هستند که ائمه(ع)به عنوان زمینههای شکلگیری همزیستی مسالمتآمیز بیان کردهاند.ائمه(ع)راهکارهایی را نیز برای تحقق این همزیستی ارائه کردهاند.یکی از راهکارهای مهم برای همزیستی مسالمتآمیز نزد ائمه(ع)قاعده مدارا با عموم مردم در دو جهت دینی و اجـتماعی اسـت. دو راهکار دیگر توهین نکردن به پیروان دیگر ادیان و مذاهب،و مشارکت در امور اجتماعی و مراسم گروهها و اقوام مختلف است.
کلیدواژهها:
ائمه(ع)،همزیستی مسالمتآمیز،صلح،مدارا————–
(*).استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب.
مقدمه
همزیستی مسالمتآمیز به معنای زندگی در کنار یکدیگر بدون دعوا و کشمکش است، به صورتی که افـراد،گروهها و اقـوام مختلف با باورها و عقاید متفاوت بتوانند در کنار یکدیگر زندگی آرامی داشته باشند.تلاش برای تحقق همزیستی مسالمتآمیز در همهء عرصهها لازم است؛از اجتماعات کوچکی مثل خانواده و محل کار گرفته تا عرصهء جهانی و تا همزیستی کـشورهای مـختلف در کنار یکدیگر.بنابراین همزیستی مسالمتآمیز گسترهای وسیع و ابعادی فراوان دارد و نمیتوان آن را به حیطهای خاص و یا موضوع مشخص محدود کرد.اما به نظر میرسد مهمترین بعد آن،همزیستی مسالمتآمیز بین کشورها و اقوام و ملل مختلف است؛به هـمین دلیـل اسـت که در حقوق بین الملل هـمزیستی مـسالمتآمیز را بـه زندگی ملتها و اقوام مختلف به صورتی که در برابر قانون برابر باشند و حقوق همدیگر را رعایت و منازعات را به صورت مسالمتآمیز حلوفصل کند تعریف کردهاند(کریمینیا،۲۸۳۱:۹۸).اما در هـمین بـعد نـیز همزیستی بین ادیان مختلف در یک جامعه واحد،مهمترین مسئله مـحسوب مـیشود؛ زیرا اختلافهای دینی ظرفیت لازم برای ایجاد درگیریها و مناقشات اجتماعی را دارند و همواره در بسیاری از جوامع شاهد درگیریها و نزاعهایی هستیم که ریـشه در اخـتلافهای دیـنی دارند.
همزیستی مسالمتآمیز شدت و ضعف دارد؛زیرا در مقابل نزاع و درگیری است و همانطور کـه میتوان برای نزاع و درگیری مراتبی را تصور کرد،همزیستی مسالمتآمیز نیز مراتب دارد.بالاترین مرحلهء همزیستی زمانی است که دو نفر یا دو گـروه از جـهات دینی،فرهنگی،سیاسی،اقتصادی و غـیره با همدیگر هماهنگ باشند.اما هماهنگی در بعضی از این جهات نیز نحوهای از هـمزیستی مـسالمتآمیز را موجب میشود.کمترین مرتبه همزیستی مسالمتآمیز جایی است که افراد و یا کشورها توافقی با یکدیگر ندارند اما از درگیری و مـبارزه نـیز احـتراز میکنند.
مقاله حاضر بحث همزیستی مسالمتآمیز را از منظر دینی پی میگیرد و نگرش ائمه(ع)را در این مورد بـررسی مـیکند.ابتدا بـحث ضرورت همزیستی مسالمتآمیز از جهت آثاری که برای جامعه انسانی دارد،بررسی و سپس به زمینهها و راهـکارهای برقراری هـمزیستی مـسالمتآمیز اشاره شده است.دیدگاه اصلی این مقاله این است که
ائمه(ع)به جهات مختلف بر این امر تـأکید کـردهاند که اختلافهای دینی نباید موجب درگیری و نزاع گردد،آنان همچنین زمینههای ایجاد همزیستی مسالمتآمیز و راهـکارهای لازم بـرای گـسترش آن را نیز بیان کردهاند.
۱٫ضرورت همزیستی مسالمتآمیز ۱٫۱٫جلب رحمت الاهی
امام کاظم(ع)همزیستی مسالمتآمیز بین مردم روی زمین را سبب جلب رحـمت بـرای همه آنان معرفی میکند:
همانا مردم روی زمین تا زمانی که با یکدیگر با دوستی رفتار مـیکنند و امـامت را بـه صاحبش برمیگردانند و به حق عمل میکنند،مورد رحمت الاهی واقع میشوند(محدث نوری،۸۰۴۱:۴۱:۷).
همانطور که مشخص است،رحمت مطرح در این روایـت عـام و گسترده است و شامل تمام اقوام و گروههای اجتماعی و ادیان مختلف میشود.به عبارت دیـگر یـکی از آثـار همزیستی مسالمتآمیز جلب رحمت الاهی است و این امر ارتباطی با دین و مذهب افراد ندارد.از مـفهوم ایـن روایـت میتوان نتیجه گرفت که نزاعها و درگیریهای اجتماعی زمینه از بین بردن رحمت الاهی را فـراهم مـیکند،اگرچه این نزاعها در میان مسلمانان یا شیعیان رخ دهد.
بیشک یکی از مصادیق رحمت عمومی برکتهای اجتماعی و اقتصادی است. ائمه(ع)به این حقیقت تـوجه دادهـاند که همزیستی مسالمتآمیز برکات مختلفی را برای جامعه انسانی در پی دارد.شخصی به امام صادق(ع)عرض کـرد کـه خاندان فلانی به همدیگر نیکی میکنند،امام(ع)فرمودند:در این صـورت هـم جـمعیتشان فزونی مییابد و هم اموالشان زیاد میود و مـادامی کـه اینگونه هستند،این وضعیت باقی میماند(کلینی، ۵۶۳۱:۴۵۱/۲).روایات دیگری خیر و برکت را از آثار دوستی و محبت به یـکدیگر و قـحطی و خشکسالی را از نتایج دشمنی شمردهاند(حر عـاملی،۹۰۴۱:۴۵۲/۵۱).از ایـن جهت است کـه نـیکی بـه کسانی که انسان در کنار آنان زنـدگی مـیکند،در کنار صله رحم با اقوام و خویشان از اموری است که به عنوان فـضائل خـاص مطرح هستند(کلینی،۵۶۳۱:۹۶۶/۲).
در حقیقت،این روایات به سنتهای الاهـی حاکم بر عالم و جـامعه انـسانی اشاره دارند.هریک از این سنتها اقتضای خـاصی دارنـد.دوستی و نیکی،خیر و برکت به دنبال دارد و کینه و دشمنی،زوال برکت از مال و جان.این سنتها نسبت به مؤمنان و کـافران در ایـن دنیا یکسان عمل میکنند؛به هـمین دلیـل مـمکن است اقوامی کـه ظـاهرا کافر هستند،با عمل به سـنتهای الاهـی برکت و خیر بیشتری نسبت به مؤمنان بیابند. البته آخرت سنتهای خاص خود را دارد.از این جهت ائمـه(ع)به شـیعیان توصیه میکنند که مواظب باشید دیگران در زمـینه عـمل به ایـن امـور از شـما سبقت نگیرند.
۱٫۳٫تحقق و گسترش امنیت
شکی نیست کـه امنیت اجتماعی یکی از ضروریات زندگی بشر است و همواره یکی از دغدغههای اساسی او را شکل میداده است.بدون هـمزیستی مـسالمتآمیز امنیت اجتماعی به طور کامل محقق نـخواهد شـد.جامعهای کـه دچـار درگـیریهای مستمر شود، از امـنیت لازمـ برخوردار نیست.اما در اینجا این سؤال مطرح است که در صورت تعارض بین اعتقادات و حقوق فردی و اجتماعی با امـنیت،کدامیک اولویـت دارد و گـفتار و سیره ائمه(ع)در این زمینه چگونه است.
یکی از مسائلی کـه بـر اصـل ضـرورت حـکومت در هـرجامعهای دلالت دارد،تأمین امنیت اجتماعی است.حضرت علی(ع)در مقابل خوارج که ندای«لا حکم الاّ للّه»سر داده بودند و با آن هرگونه حکومتی را باطل میدانستند،میفرمایند که کلام آنان سخن حقی است که از آن اراده باطل شده است و آنان بـه جای نفی حکومت به نفی امارت پرداختهاند.حضرت در مقابل سخن آنان،بر ضرورت وجود حکومت برای اهدافی خاص،از جمله امنیت،تأکید میکنند و میگویند حکومت لازم است حتی اگر حاکم فاسق باشد(نهج البلاغه،خطبه ۰۴).این سخن حکایت از این دارد کـه از مـنظر اسلام،برای تحقق امنیت اجتماعی میتوان از بعضی از ضروریترین شرایط،یعنی عدالت حاکم، صرف نظر کرد و به حاکم فاسقی که میتواند امنیت را به بار آورد،اکتفا نمود.این اهمیت امنیت اجتماعی،نشان میدهد که آنچه این امنیت را بـه خـطر بیندازد از نظر ائمه مردود است و بیشک یکی از این امور اختلافانگیزی و دوری از همزیستی مسالمتآمیز است.
۱٫۳٫نیاز مردم به همدیگر
شکی نیست مردمی که در یک جامعه زندگی میکنند،به هم احتیاج دارند.اصولا یـکی از عـواملی که انسانها را به زندگی اجـتماعی کـشانده،رفع نیازها است.اما از سوی دیگر،رفع نیازهای انسانها صرفا زمانی محقق میشود که بین آنان همزیستی مسالمتآمیز حاکم باشد.امام صادق(ع)با توجه به همین جهت،به شیعیان توصیه میکند که بـا دیـگران همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند:
در مـساجد نـماز بخوانید.با مردم به خوبی رفتار کنید.به عنوان شاهد حاضر شوید.در تشییع جنازهها شرکت کنید.همانا شما به مردم نیازمندید و هیچکس در زندگیاش از مردم بینیاز نیست و همه مردم به هم نیازمندند (کلینی،۵۶۳۱:۵۳۶/۲).
هرچند سیاق این روایت حـکایت دارد کـه موضوع آن روابط در جامعه اسلامی است،اما دلیلی که بیان شده،عام است و تمام جوامع را در بر میگیرد؛زیرا حضرت تأکید میکنند که هیچکس از دیگران بینیاز نیست و همهء مردم به هم نیازمندند و از این جهت تفاوتی بین جـوامع مـختلف وجود نـدارد؛البته آنچه در این روایت دربارهء شرکت در امور اجتماعی برای همزیستی مسالمتآمیز بیان شده،از باب ارائهء نمونه است.از اینرو بسته بـه جوامع مختلف ممکن است مصادیق دیگری یافت شود که بتوان از طریق آن بـه چـنین هـدفی دست یافت.
روایات در زمینه نیاز مردم به یکدیگر و ضرورت مراعات آن،این حقیقت را گوشزد میکنند که اگر کسی بخواهد خـود را از جـامعه کنار بکشد و با دیگران معاشرت نداشته باشد،صرفا یک دست کمککننده را از آنان باز داشته،اما در عـوض دسـتهای بسیاری را کـه در مواقع خاص میتوانند به او کمک کنند،از دست داده است (کلینی،۵۶۳۱:۷۱۱/۲).
۱٫۴٫دعوت به سوی دین حق
شکی نیست که از دیدگاه ائمـه(ع)دعوت مردم به سوی دین حق یکی از مسائل اساسی و بنیادی است؛زیرا هدف اساسی آنـان از تمام تلاشها و کوششها هـدایت انسانها
است و ایـن امر جز از طریق دعوت به سوی حق حاصل نمیشود،اما مهم در این میان شیوه و روش دعوت به سوی حق است.امام صادق(ع)با بیان دو راه متقابل یعنی حکومت بنی امیه و امامت اهل بیت(ع)از شیعیان میخواهد که مردم را بـه راه آنان ترغیب کنند:
حکومت بنی امیه با شمشیر،بر گمراهی و ستم بنا نهاده شده است و امامت ما بر مبنای مدارا(الرفق)،انس و همراهی(التألف)،وقار و سکینه،تقیه،حسن معاشرت،پرهیزکاری و کوشش است.پس ترغیب کنید مردم را بر دینتان و روشی که به آن عمل میکنید(حر عاملی،۹۰۴۱:۵۶۱/۶۱).
بیشتر راهکارهایی کـه در ایـن سخن برای دعوت به راه حق بیان شده،صفات اخلاقی نیک است که قلوب انسانها را جلب میکند.پیامبر اکرم(ص)نیز از راه اخلاق نیکو و اتصاف به مکارم اخلاق توانست مردم را به سوی دین اسلام دعوت کند (آل عمران:۹۵۱).ائمه(ع)انتظار دارنـد کـه شیعیان از طریق رعایت مسائل اخلاقی و آداب معاشرت برای دیگران الگو باشند.البته گاهی همانند روایت بالا تصریح شده است که با رعایت مسائل اخلاقی میتوان مردم را به سوی دین حق،یعنی راه اهل بـیت(ع) دعوت کـرد(کلینی،۵۶۳۱:۸۷/۲)و گاهی صرفا از شیعیان خواسته شده است که الگوی تمامنمای اخلاقی در رفتار با دیگران باشند تا بدینوسیله محبت اهل بیت و گرایش به آنان در میان مردم ترویج یابد(همان:۶۳۶ و ۹۷؛محدث نوری،۸۰۴۱:۳۱۳/۸).البته خود ائمه(ع)در این زمـینه الگـو بـودهاند و در موارد بسیاری سیرهء عملی آنـان بـاعث هـدایت افراد شده است؛مانند همراهی حضرت علی(ع)با یک یهودی و بدرقه او که منجر به ایمان آوردن او گردید(کلینی،۵۶۳۱:۰۷۶/۲).
در این روایت و برخی روایات دیگر در کنار صفات اخلاقی بحث تـقیه نـیز آمـده است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
۲٫زمینههای همزیستی مسالمتآمیز
همانطور که در بحثهای مـقدماتی گـفتیم،برخی از امور به طور غیر مستقیم در شکلگیری همزیستی مسالمتآمیز دخالت دارند.اینها را میتوان زمینههای همزیستی
مسالمتآمیز نامید.ائمه(ع)به این امور توجه کرده و در جهت تـحقق هـمزیستی مسالمتآمیز بـه آنها فراخواندهاند.البته همانطور که گفتیم،همزیستی مسالمتآمیز هم مراتب مختلفی دارد و هم گـسترهء وسیعی را شامل میشود؛بنابراین به هرمقدار که زمینههای آن فراهم شود،تحقق مییابد.از اینرو،گرچه ممکن است که تحقق کامل برخی از این زمینهها امـری ایـدهآل بـه نظر برسد،اما باید توجه داشت که این زمینهها به هرمقدار و در هرمحدودهای کـه مـحقق شوند،اثر خود را در تحقق همزیستی مسالمتآمیز در پی خواهند داشت.
۲٫۱٫حکومت حق و عدل
در بحث ضرورت همزیستی مسالمتآمیز،روایتی را از امام صادق(ع)نقل کردیم که با مقایسهء روش امـامت اهـل بـیت(ع)و حکومت بنی امیه به بیان چگونگی دعوت به حق میپرداخت.این روایت به نـوعی بـیانگر ایـن حقیقت نیز است که حکومت عدل زمینهساز همزیستی مسالمتآمیز است و حکومت جور و ستم بستر پیـدایش تـفرقه و نـزاعهای اجتماعی را فراهم میکند.این روایت حکایت از این دارد که حکومت بنی امیه مبنا و روشش بر جنگ و درگـیری ظـلم و ضلالت قرار دارد،اما مبنا و روش امامت اهل بیت(ع)بر مدارا و اموری که در جهت مدارا هستند قـرار دارد.نـکته مـهم در این روایت بیان این نکته است که بنی امیه صرفا به ستمگری نپرداختند بلکه چـنین روشـی را در جامعه نهادینه نیز کردند؛اما امامت اهل بیت(ع)مدارای با دیگران را در جامعه نهادینه میکند.
در آغاز این روایـت داسـتانی نـقل شده است که این مطلب را بیشر آشکار میکند؛ داستان مسلمانی که با یک یهودی طرح دوسـتی مـیریزد و او را به اسلام دعوت میکند، اما در اثر عدم مدارا و اجبار او به کارهای عبادی مـختلف،آن فـرد یـهودی دوباره به یهودیت بازمیگردد(حر عاملی،۹۰۴۱:۴۶۱/۶۱).از این داستان مشخص میشود که در روش اهل بیت(ع)،اجبار مردم و تحمیل بیش از طـاقت جـایی نـدارد،در حالی که روش بنی امیه اینچنین است.از طرف دیگر اهل بیت(ع)هرآنچه انجام مـیدهند،در جـهت هدایت انسانها است،اما روش بنی امیه به گمراهی دعوت میکند،هرچند که در ظاهر به عبادت تشویق و حتی اجبار کند.
امام علی(ع)در نـامه بـه مالک اشتر شیوه حکومت عدل را اینگونه توصیف میکند:
در قلب خود رحمت و محبت و لطـف در حـق رعیت را جای بده و برای آنان همچون حیوان درنـدهای نـباش کـه به دنبال فرصتی برای دریدن آنان بـاشی؛زیرا رعیت دو قـسم هستند،یا برادر دینی و یا همنوع…(نهج البلاغه،نامه ۳۵).
د این سخن لطایفی وجود دارد که اشاره بـه آنـها در روشن شدن بحث بسیار مـؤثر است.اولا رحـمت و محبت و لطـف نـسبت بـه همه کسانی که در جامعه زندگی مـیکنند شعار اصـلی حکومت حق است نه روش و یا تاکتیک آن.به عبارت دیگر رحمت یکی از اصـول کـلیدی حکومت عدل است.ثانیا در این سخن اشـارهای نیز به حکومت جـور شده اسـت که یکی از مبانی اصلی آن ضـرر زدن بـه مردم و اجحاف در حق آنان است. ثالثا این رحمت،ویژهء متدینان به دین حق نیست،بلکه شـامل تـمام افرادی که در جامعه زندگی میکنند مـیشود.همانطور کـه از سـخن حضرت دربارهء دو قـسم بـودن مردم مشخص میشود،مبنای رحمت و لطـف هـمنوع بودن است نه وحدت عقیدتی.اگر امام برادر دینی را جدا کرده از این جهت است که حـاکم وظـایف خاصی در مورد برادران دینی دارد که رحمت خـاص اسـت(حضرت در ادامه بـه بـیان ایـن وظایف میپردازند)و ربطی به رحـمت و لطف عامی که در اینجا بیان شده است ندارد.
در جای خود ثابت شده است که ائمه(ع)برای بـرپایی حـکومت عدل بسیار تلاش کردند و همه آنان بـر آن بـودند تـا راه انـحرافی را کـه در میان امت اسـلامی پدیـد آمده بود اصلاح کنند(ر ک:رستمیان،۲۸۳۱).اما تلاش آنان برای رسیدن به این آرمان،موجب غفلت از موارد محدود نشده است.آنان بـه حـکمرانانی کـه،با اجازهء ایشان،در حکومت جور،به اداره بخشی از جامعه اسلامی مـیپرداختند نـیز شـیوه درسـت حـکومت کـردن را تذکر دادهاند.اصولا اجازهء آن حضرات به کسانی که به چنین حکومتهایی وارد میشدند،صرفا بر این مبنا بود که راه عدالت را،هرچند به صورت محدود،بگشایند. یکی از موارد عدالت که ائمه(ع)به این افـراد سفارش کردهاند؛نحوه برخورد با مردم بوده است.مثلا امام صادق(ع)در پاسخ به نامهء عبد اللّه نجاشی-که به حکومت اهواز رسیده بود-ضمن بیان نگرانی خود در مورد اینکه ممکن است مبتلا به ظلم و ستم شود،خرسندی خود را از کـار او در صـورتی که بتواند به شیعیان کمک و زمینههای
همزیستی مسالمتآمیز بین شیعیان و مخالفان را فراهم کند،اعلام میکند.امام صادق(ع)همچنین در این نامه روشهای بسیار زیادی در مورد شیوه حکومتداری برای او بیان میکند که همه در جهت ایجاد جامعهای است کـه انـسانها در کنار یکدیگر با هم به صلح و صفا زندگی کنند(حر عاملی،۹۰۴۱:۸۰۲/۷۱).
۲٫۲٫نهادینهسازی اخلاق مشترک و عمومی
آموزههای اصلی اخلاقی بین انسانها مشترک است؛از اینرو،توجه به آنها میتواند زمینهساز همزیستی مسالمتآمیز بـین انـسانها باشد.حتی میتوان این امر را مـهمترین عامل و بـقیه عوامل را به نحوی زمینهساز آن تلقی کرد.از این جهت ائمه هم به این امر برای همزیستی مسالمتآمیز توجه ویژه داشتهاند و بدینجهت کتابهایی که به بحث وحدت اسـلامی مـیپردازند،به این امر توجه کـرده و امـور مختلفی را در زمینه وحدت اسلامی از طریق توصیه به اخلاقمداری در روایات بیان کردهاند(آقانوری،۷۸۳۱:۳۱۲ به بعد).مواردی را که در ادامه به عنوان مصادیقی از این بحث ذکر خواهیم کرد،بستر مناسبی را برای همزیستی مسالمتآمیز فراهم خواهند ساخت حتی اگر مـستقیما بـه این همزیستی منجر نشوند.
۲٫۲٫۱٫انصاف با دیگران
یکی از اصول عام اخلاقی که ریشه در فطرت انسان دارد،انصاف با دیگران است.این اصل به شکل قاعده زرین اخلاقی درآمده است که«هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و هرچه را بـرای خـود نمیپسندی بـرای دیگران هم روا مدار». این قاعده به شکلهای مختلف در میان ملل و نحل رایج است(ر ک:اسلامی،۶۸۳۱) و در روایات اسلامی نیز بـا تعبیرات مختلفی جلوهگر شده است.امام صادق(ع) میفرمایند که پیامبر اکرم(ص)در پاسخ اعـرابیای مـشتاق،راه بـهشت را اینگونه توصیف نمود:
هرآنچه را که دوست داری از مردم به تو برسد،همان را به مردم عطا کن و هرچه را دوست نداری که از مردم بـه تـو برسد،همان را از مردم باز دار (کلینی،۵۶۳۱:۶۴۱/۲).
امام صادق(ع)سه عمل را سرور اعمال میداند:
سرور اعمال سه چیز است:انصاف با مـردم بـه شـکلی که چیزی را برای خود نخواهی مگر اینکه برای دیگران هم بخواهی،همراهی با برادران دینی در مال، و یـاد خدا در همه حال(همان:۵۴۱).
نکته مهم در این روایت تفکیک دو بحث از همدیگر است،یکی ارتباط با همه مردم و دیـگری ارتباط خاص میان بـرادران ایـمانی.ارتباط اول بر مبنای انصاف و ارتباط دوم بر مبنای مواسات است.انصاف یکی از اصول عام اخلاقی است که فطرت انسانی به آن حکم میکند.از این جهت وابسته به دین نیست،هرچند که دین نیز آن را تأیید میکند.حکم خاص دیـن در این زمینه،بیان تفصیلی ارتباط یک مسلمان با دیگران است.یک مسلمان باید با برادران دینی بر مبنای مواسات و با دیگران بر مبنای انصاف عمل کند.
به نظر میرسد که این اصل عام اخلاقی به نحوی شـامل تـمام اصول عام دیگر نیز هست.از این جهت اگر همین یک اصل در جامعه انسانی حاکم شود،میتواند زمینهساز همزیستی مسالمتآمیز شود.البته مصادیقی از این اصل عام نیز در قالب گزارههای اخلاقی مشخص مورد توجه ائمه(ع)قرار گرفته است.
۲٫۲٫۲٫وفای بـه عـهد و ادای امانت
وفای به عهد و ادای امانت خصلتهایی هستند که بر طبق بعضی از روایات به همراه نیکی به والدین هیچ مورد رخصتی ندارند(همان:۲۶۱)و حتی در مورد دشمنان نیز باید اجرا شوند(همان:۳۳۱/۵).رخصت نداشتن به ایـن مـعنا است که هیچ استثنایی ندارد و مثل راستگویی نیست که گاهی به دلیل مصالحی بتوان آن را ترک کرد.حضرت علی(ع)در نامه خود به مالک اشتر ضمن بر حذر داشتن او از پیمانشکنی،این حقیقت را گوشزد مـیکند کـه تـمام مردم جهان با وجود اخـتلافهایی کـه در دیـدگاهها و خواستهها دارند،در مورد وفای به عهد همعقیده هستند و حتی مشرکان نیز آن را رعایت میکنند؛زیرا عواقب خیانت و پیمانشکنی را میدانند.عهد و پیمان میان مردم در حـقیقت عـهد و پیـمان الاهی است و وجوب وفای به آن به جهت اطـمینان خاطر
بعضی از مـردم نسبت به بعضی دیگر قرار داده شده است و جز انسان جاهل و شقی به شکستن آن اقدام نمیکند(نهج البلاغه،نامه ۳۵).
وفای به عهد و ادای امانت،اساس هـمزیستی مـسالمتآمیز را شـکل میدهند؛زیرا وفای به عهد خاطر افراد را از جانب دیگران ایمن نگاه مـیدارد و ادای امانت زمینههای اعتماد به یکدیگر را فراهم میسازد.البته در کنار این دو،راستگویی نیز یکی دیگر از فضائل اخلاقی عامی است که در زمـینهسازی هـمزیستی مـسالمتآمیز نقش مؤثری دارد و از این جهت در روایات ائمه(ع)به آن توجه ویژهای شده اسـت.هیچ پیـامبری نیامده است مگر اینکه دعوت به راستگویی و ادای امانت از جمله دستورات او بوده است (همان:۴۰۱/۱).
ائمه(ع)در راستای تحکیم صفات راستگویی و ادای امانت،به بـیان آثـار ایـن دو نیز پرداختهاند،که این آثار نقش بسزایی در راحتی زندگی دنیا و همزیستی مسالمتآمیز دارد؛مانند جلب رحـمت الاهـی(طوسی،۵۶۳۱:۰۵۳/۶)،فزونی بـرکت و فراوانی رزق(حر عاملی،۹۰۴۱:۸۶/۹۱ و ۶۷)و افزایش ثروت(همان).
۲٫۲٫۳٫رعایت حقوق عمومی
حقوق افراد نسبت به یکدیگر در همه فرهنگها و جوامع مورد تأیید قـرار گـرفته اسـت و میتواند زمینههای همزیستی مسالمتآمیز را فراهم سازد.ادای حقوق برادران یکی از اموری است که در روایات از افـضل اعـمال شمرده شده است(حر عاملی،۹۰۴۱:۲۲۲/۶۱). البته ذکر این نکته لازم است که در روایات برادران دو دستهاند:برادر مـعتمد،و بـرادر ظاهری.برادر مـعتمد کسی است که انسان به او در همه جهات اطمینان دارد.دربارهء چنین برادری باید تمام جهات را رعـایت کـرد و با مال و جان در خدمت او بود.اما برادر ظاهری،برادری است که چنین اطمینانی به او وجود نـدارد.در مـورد ایـن برادران که اکثریت را تشکیل میدهند،باید شرایط معاشرت خوب فراهم گردد و در حدی که آنان حاضرند سرمایهگذاری کـنند،برایشان سـرمایهگذاری شود(کلینی،۵۶۳۱: ۸۴۲/۲).از آنجا که بحث در مورد همزیستی مسالمتآمیز است و این به ظاهر اجـتماع بازمیگردد و ربـطی بـه باطن انسانها ندارد،بحث در اینجا در مورد قسم دوم از برادران است.
در رساله حقوق امام سجاد بسیاری از حقوق کـه بـعضی از آنـها ربطی به ایمان و کفر ندارد بیان شده است(مجلسی،۴۰۴۱:۲/۱۷)که میتوان آنها را از مصادیق دعوت بـه رعایت حـقوق عمومی دانست.برخی از روایات نیز به تعیین مصداق در این مورد پرداختهاند مثلا در مورد همسایه آمده است کسی کـه بـه اذیت و آزار همسایهاش بپردازد،مورد لعن و نفرین قرار میگیرد(همان:۰۸۲)،یا گفته شده که بوی بهشت بـر او حـرام است(حر عاملی،۹۰۴۱:۷۲۱/۲۱).
اصول اخلاقی عام در بسیاری از ادیان از اصول اسـاسی مـحسوب مـیشوند.از این رو،میتوان این اصول عام اخلاقی را جزو مـطالب حـقی دانست که میتوانند مبنای همگرایی و همزیستی قرار بگیرند.منطق قرآن کریم نیز این است کـه ایـن حقها را به عنوان معیاری بـرای هـمگرایی قرار دهـد و از ایـن جـهت است که مشاهده میکنیم قرآن کریم بـا مـحور قراردادن توحید که مشترک بین اسلام و اهل کتاب است،آنان را دعوت میکند کـه بـا تمسک به همین محور مشترک بـه همگرایی روی آورند (آل عمران:۴۶).
همانطور که در ضـمن بـعضی از بحثهای قبل مطرح شد،رعایت اصـول اخـلاق عمومی در جهت همزیستی مسالمتآمیز،جز در موارد خاص،باید امری دو جانبه باشد.برای مثال وفای به عهد از مطلقترین امـور اخـلاقی است؛اما پیمانشکنان احترامی نداشته و پیمانشان مـحترم نـیست.بنابراین اگـر کسانی به پیـمانشکنی رویـ آورند،نباید انتظار وفای به عـهد و پیـمان داشته باشند.همچنین حضرت علی(ع)تکبر در مقابل متکبران را عین تواضع دانسته است(نهج البلاغه،حکمت ۰۱۴)که نشان میدهد والاتـرین خصلت اخـلاقی یعنی تواضع،که میتواند زمینهساز زندگی مـسالمتآمیز در جـامعه باشد،زمانی معتبر اسـت کـه بـه فزونی کبر متکبران نـینجامد،از اینرو،در مقابل متکبران که برای دیگران اهمیتی قائل نیستند تواضع جایی ندارد.البته شاید بتوان امانتداری را یـک اسـتثنا دانست؛زیرا امانتداری هیچ شرط و قیدی نـدارد و عـمل بـه ایـن اصـل اخلاقی در هرحالی لازم است.
۳٫راهکارهای همزیستی مسالمتآمیز
بعد از بـررسی زمـینههای همزیستی مسالمتآمیز به راهکارهایی میپردازیم که ائمه(ع)
برای ایجاد آن ارائه دادهاند.مهمترین راهکار مطرحشده در روایات رعایت کردن صفات اخلاقیای مثل مـدارا،تحمل دیـگران و تـقیه است.راهکار بعدی همراهی در امور اجتماعی و شرکت در مراسم و اجـتماعات مـختلفی اسـت کـه از سـوی گـروههای مختلف اجتماعی برگزار میشود.در کنار اینها،راهکارهای دیگری نظیر پرهیز از توهین به پیروان عقاید مختلف و همراهی در امور اجتماعی و مذهبی نیز مطرح هستند.
۳٫۱٫مدارا با عموم مردم
یکی از مهمترین اموری که موجب شکل گرفتن هـمزیستی مسالمتآمیز در جامعه میشود،مدارا است.مدارا با مردم آنقدر مهم است که نصف ایمان و از اموری برشمرده شده است که بدون آن عملی از انسان قبول نمیشود(حر عاملی،۹۰۴۱:/۲۱ ۰۰۲)زبحث مدارا در کلام اهل بیت(ع)گاهی به شکل مدارا در امور دیـنی مـطرح شده است و گاهی به شکل مدارا در امور اجتماعی.امام صادق(ع)از پیامبر اکرم(ص)نقل میکند که«مدارا نصف ایمان و رفق نصف خوشی است»(همان:۷۱۱/۲).در این حدیث برای بعد اول از واژهء«مدارا»و برای بعد دوم از واژهء«رفق»استفاده شده است.«مدارا» از ریشه«دری»است و در معنای عـلم و آگـاهی و مخفی کردن به کار میرود(ابن منظور، ماده دری)و«رفق»به معنای رفتار همزیستی مسالمتآمیز،همراهی و کمک است که در مقابل زور و اجبار قرار میگیرد(همان:ماده رفق).البته در مواردی نیز واژه مدارا کـاربرد اجـتماعی یافته و در معنای رفق به کار رفـته اسـت.بنابراین بحث مدارا را تحت دو قسم مدارای دینی و مدارای اجتماعی پیگیری میکنیم.
۳٫۱٫۱٫مدارای دینی
مدارای دینی دارای دو جهت است:یک جهت از مدارای دینی توجه به ظرفیت دینی افراد مختلف و مراعات کردن حال آنان اسـت و جـهت دیگر آن رعایت آداب معاشرت با کـسانی اسـت که عقیده یا دین دیگری دارند.جهت دوم را میتوان شاخهای از مدارای اجتماعی دانست که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.مدارا از جهت اول،که روایات بسیاری بر آن دلالت دارد،دعوت به پذیرش اختلاف انسانها در ابعاد مختلف بهویژه اختلافهای دینی و مراتب ایـمانی اسـت؛توجه به این اختلاف یکی از نکاتی است
که ائمه(ع)در راستای همزیستی مسالمتآمیز بر آن تأکید میکنند.این نحوه از مدارا،در حقیقت بخشی از تقیه است که یکی از اصول اساسی دین نزد شیعه محسوب میشود.
امام صادق(ع)ضمن بیان اینکه پیامبر اکـرم(ص)هیچگاه بـه کنه عـقلش با مردم سخن نگفت،به این سخن آن حضرت اشاره میکند که شیوه و روش انبیا(ع)این بوده است که بر طـبق عقول مردم سخن بگویند(کلینی،۵۶۳۱:۳۲/۱).این سخن حکایت از این دارد که حتی انبیا(ع)در بـیان تـعالیم خـود مراعات حال مخاطبان را میکردهاند،و هرسخنی را برای هرکسی بیان نمیکردهاند و از این جهت است که آنان اصحاب سری داشـتهاند و بـعضی از تعالیم خاص را در اختیار آنان میگذاشتند.حتی در روایتی تقیه سپری بین خدا و خلقش دانسته شده اسـت(همان:۰۲۲/۲)که نـشان مـیدهد خدا نیز در بیان حقایق ایمانی نوعی از تقیه را رعایت کرده و بهگونهای سخن گفته است که هرکس بـتواند بهره خاص خود را ببرد.همچنین خداوند به پیامبرانش(ع)نیز توصیه میکند که با مردم به مدارا عـمل نمایند.پیامبر اکرم(ص)خود را مأمور مـیداند کـه با مردم به مدارا عمل نماید(همان:۸۱۱).حضرت موسی(ع)نیز مأمور بوده است که سرّ الاهی را در سینه مخفی نگه داشته و در ظاهر حتی با دشمنان با مدارا رفتار نماید(همان).
آگاهی به این اختلافها و بصیرتی که در این زمینه حاصل مـیشود،زمینهساز همزیستی مسالمتآمیز است؛زیرا هرگاه انسان این حقیقت را درک کند که اختلاف انسانها لاجرم موجب میشود که آنان رفتار متفاوتی داشته باشند و از لحاظ گرایش دینی نیز در درجات مختلفی قرار گیرند،بسیار راحتتر میتواند با بعضی از اموری کـه میبیند،کنار آیـد.در روایتی امام صادق(ع)در مورد خلقت انسان به این حقیقت اشاره میکند که اگر انسانها میدانستند که خلق چگونه آفریده شدهاند،هیچ کسدیگری را ملامت نمیکرد.ادامه روایت حکایت از اختلاف استعدادهای انسانها در پذیرش حقایق دارد،به شـکلی کـه هیچکس نمیتواند از حد و مرز خود بالاتر رود(همان:۴۴)، امام مهمترین جهت اختلاف استعدادها به ایمان و کفر بازمیگردد.روایات متعددی، انسانها را از این جهت در دستههای مختلفی قرار دادهاند.گروه عظیمی در دسته مستضعفان قرار میگیرند که استعداد و تـوانایی ایـمان به دین حق،یا مراتب بالاتر از ایمان برای آنان فراهم نبوده است(همان:۱۸۳).مؤمنان نیز دارای مراتبی هستند؛هر
مرتبه ظرفیتی دارد و نباید خارج از ظرفیت بر آن تحمیل کرد.روایاتی که مراتب ایمان را مطرح میکنند،گاهی به این حقیقت مـیپردازند کـه ایـمان اجزا یا مراتب مختلفی دارد (هـمان:۲۴).گاهی عـلاوه بـر این،تذکر میدهند که باید این حقیقت در رفتار مؤمنان نیز تجلی یابد و هرمرتبه با مرتبه پایینتر به رفق و مدارا عمل کند،چیزی را بر او تـحمیل نکند و او را بـه مـشقت نیندازد(همان:۲۴ و ۵۴).
این روایات حکایت از این دارند که هرچند بـعضی از مـوارد تقیه موقتی و مخصوص به زمان خاص است،اما اصولا تقیه امری است که در روابط همهء انسانها با یکدیگر و در همهء زمانها جـاری اسـت.تأکید بـسیار ائمه(ع)بر کتمان برخی از حقایق ایمانی از برخی از مردم(همان:۱۰۴/۱)و بیان مطالبی مثل آنـچه در مورد رابطه سلمان و ابو ذر بیان شده است که اگر ابو ذر از عقاید سلمان اطلاع داشت،او را میکشت(همان)، شواهدی بر این مـدعا اسـت.سلمان و ابـو ذر برادر دینی،و از محبان اهل بیت(ع)و یاران نزدیک آنان بودند و ایمان سلمان تـنها یـک درجه بیشتر از ابو ذر بود،با این حال بر سلمان لازم بود که تقیه کند و حقایق ایمانی خود را از او محفوظ بدارد.
با تـوجه بـه ایـن اختلاف مراتب دینی،ائمه(ع)به بیان آثار تقیه پرداختهاند که دقت در این آثار نـشاندهندهء نـقش مـهم مدارای دینی و تقیه در ایجاد همزیستی مسالمتآمیز است.یکی از سفارشهای اکید ائمه(ع)پرهیز از کاری است که موجب تـحریک دیگران مـیشود.این سـفارش از یک سو به مؤمنان واقعی میگوید که مراقب ایمان خود باشند که عدم مراقبت و ظـاهر شـدن ایمان حقیقی میتواند برای آنان از لحاظ اجتماعی و حتی ایمانی گران تمام شود.امام صـادق(ع)از پدرشـان حـکایت میکند که هرکس تقیه را مراعات کند،خدا او را بالا میبرد و هرکس تقیه را مراعات نکند،خدا او را پست میگرداند(همان:۷۱۲).این روایـت حـکایت از این دارد که تقیه موجب بزرگی و عزت اجتماعی است و رعایت حال دیگران باعث میشود کـه احـترام خـود مؤمنان حقیقی نیز در جامعه حفظ شود.در همین زمینه آن حضرت با تشبیه ایمان به گوهری گـرانبها،راه حفظ آنـ را تقیه میداند و رعایت نکردن تقیه را سبب نابودی مؤمنان واقعی معرفی میکند(همان:۸۱۲).اما از سوی دیـگر ایـن سـفارش به مؤمنان اجازه دوری و بیزاری جستن از کسانی را که عقاید دیگری دارند نمیدهد.شخصی از امام صادق(ع)سؤال کرد اشخاصی با ایـنکه عـلی(ع)را بـرتر از همه میدانند،اما اعتقادی غیر از اعتقاد ما در
مورد او دارند،آیا آنان را دوست داشته باشیم؟امام در جـواب بـا بیان اینکه نزد خدا اموری هست که نزد رسول اللّه(ص)نیست و نزد آن حضرت اموری هست که نزد مـا نیست و نـزد ما اموری هست که نزد شما نیست،و با تذکر اینکه اسلام و ایـمان مـراتبی دارد،به حلم و بردباری با افراد مختلف فرمان دادنـد(حر عـاملی،۹۰۴۱:۴۶/۶۱).همچنین در روایـات دیگر با تذکر اختلاف مؤمنان در اعمال دیـنی،از بـرائت جستن از همدیگر نهی شده است(همان:۳۶۱).
یکی از نکات مهم در مورد تقیه،و دستکم تقیهای که به اوضاع و احـوال اجـتماعی وابسته است،این است که رعایت تـقیه نـیز همانند رعـایت اصـول عـام اخلاقی،تا جایی است که این امر در جـامعه نـهادینه شده باشد و همه افراد جامعه به آن گردن نهند.ما اگر گروهی از افراد جامعه بـه هـیچوچه مراعات حال گروههای دیگر را ننمایند،در اینجا دیـگر تقیه بیمعناست و افراد بـاید در مـقابل آنان واکنش نشان دهند و بـه گونه دیـگری با آنان رفتار کنند.از این جهت امام صادق(ع)با بیان اینکه تقیه برای حفظ خـون اسـت،در زمانی که پای خونریزی به مـیان آیـد،تقیه را مـنتفی میداند (مجلسی،۴۰۴۱:۹۲۳/۹۳).
۳٫۱٫۲٫مدارای اجتماعی و تحمل دیگران
همانطور کـه اشـاره کردیم،یکی از ابعاد مدارا،مدارای اجـتماعی اسـت که روایات از آن با عنوان رفق تعبیر میکنند.چنانکه از معنای رفق مشخص شد،مدارای اجتماعی حالتی است کـه انـسانها در آن با همدیگر رفتاری نرم و بدون خـشونت دارنـد و با تحمل و بـردباری بـه یـکدیگر کمک میکنند.رفاقت نیز کـه از همین ماده اشتقاق شده است،حالت دوستانهای را تصویر میکند که افراد در آن نهتنها بدون تنش زندگی میکنند،بلکه در واقع احـتیاج نـیازهای همدیگر را نیز برطرف میکنند.
روایات بسیاری از ائمه(ع)به مـا رسـیدهاند کـه انـسانها را بـه رعایت مدارا تـشویق میکنند؛مانند ایـنکه خدا بر رفق و مدارا پاداشی میدهد که بر شدت عمل و برخورد با دیگران میدهد(کلینی،۵۶۳۱:۹۱۱/۲)؛هرچیزی با رفق عـظمت مـییابد و بـدون آن حقیر و پست میشود(همان)؛و هیچ اخلاقی مثل رفـق و مـدارا زیـبا نـیست(همان:۰۲۱)و خدا رفـیقترین بـا مردم است و با آنان با رفق عمل میکند(همان).دستهای از روایات تا
آن حد به اخلاق مدارا توجه کردهاند که آن را یکی از سه واجبی شماردهاند که بدون آن عمل انسان به کمال نمیرسد:
امام صـادق(ع)از پیامبر اکرم(ص)روایت کرده که سه امر است که اگر در کسی نباشد هیچیک از اعمالش به پایان نمیرسد:تقوایی که او را از حرامها بازدارد،و اخلاقی که با آن با مردم مدارا کند،و بردباریای که جهل جاهل را بـا آنـ بازگرداند(کلینی،۵۶۳۱:۱۱۱/۲).
در این رابطه حضرت علی(ع)به فرزندانش اینگونه وصیت میکند:
با مردم بهگونهای معاشرت کنید که اگر مردید،بر شما بگریند و اگر از آنان دور شدید،دلسوز شما باشند(حر عاملی،۹۰۴۱:۲۱/۲۱).
ائمه(ع)در کنار توصیه به رفق و مدارای اجتماعی و بیان ارزش آن بـه تـبیین آثار آن در جامعه انسانی نیز پرداختهاند.طبق روایتی که پیشتر از پیامبر اکرم(ص)نقل کردیم، نیمی از خوشی زندگی در رفق قرار گرفته است(کلینی،۵۶۳۱:۷۱۱/۲).این معنا از سایر ائمه(ع)نیز نقل شده اسـت(همان:۰۲۱).این مـطلب حکایت از آن دارد که وجود امکانات در یک خـانواده یـا جامعه تنها نیمی از زندگی خوب را برای آنان فراهم میآورد و نیمی از زندگی خوب در رفتار انسانها بر اساس رفق و مدارا نهفته است. برخی روایت تمام خیر و برکت را از آثـار رفـق و مدارای اجتماعی برشمردهاند،و جامعهای را کـه در آن رفـق و مدارا وجود نداشته باشد جامعهای دانستهاند که برکت از آن میرود(همان:۹۱۱).اینها همه حکایت از این دارد که زندگی مطلوب در سایه مدارای اجتماعی شکل میگیرد و ائمه(ع)زندگی خوب و همراه با مدارا را برای مردم پسندیده و از این جهت سعی کـردهاند کـه تا حد امکان آنان را به سوی این زندگی سوق دهند.
ائمه(ع)علاوه بر بیان ارزش و آثار مدارای اجتماعی،راهکارهایی نیز جهت تحقق مدارای اجتماعی مطرح کردهاند.حضرت علی(ع)در سفارشی به محمد حنفیه،تمام راههای معاشرت و همزیستی مسالمتآمیز را در دو راه قرار میدهد:حسن ظـن بـه دیگران،و تغافل از کـارهای دیگران که اولی دوسوم مدارا و دومی یکسوم آن است
(حر عاملی،۹۰۴۱:۲۰۲/۲۱).اولین شیوه،یعنی حسن ظن به دیگران،این درس را در بر دارد که نـباید به گمانهایی که در مورد دیگران مطرح میشود و زمینهء به هم خوردن روابـط اجـتماعی را فـراهم میکند،توجه کرد و باید آنها را به خیر و نیکی حمل نمود.شیوه دوم این درس را در بر دارد که حتی اگر در مورد بعضی از این گـمانها یـقینی برای انسان پیش آمد،تا حد امکان انسان خود را به تغافل بزند و به روی خود نـیاورد تا روابـط او بـا دیگران خدشهدار نشود.
امام صادق(ع)نیز همراهی با مردم،یاری رساندن به آنان و خوشسخنی را سه راهی معرفی میکند کـه میتوان از طریق آن به مدارای اجتماعی کمک کرد (محدث نوری،۸۰۴۱:۴۱۳/۸).خوشسخنی که در این روایت یکی از راهـکارهای مدارای اجتماعی معرفی شده اسـت،یکی از ابـعاد مهم خوشخلقی است که یکی از ابزارهای مهم ترویج محبت و جلب قلوب است(کلینی:۷۲/۱).امام صادق(ع)نیکی به دیگران و حسن خلق را باعث آبادانی شهرها و طولانی شدن عمر انسانها میداند (همان:۰۰۱/۲).قطع نظر از آثار متافیزیکی صفات نیک،میتوان گفت حسن خـلق از این جهت به آبادانی شهرها میانجامد که روابط بین مردم را استحکام میبخشد و موجب انسجام اجتماعی میشود.آن حضرت در جای دیگری،حسن خلقی را که در میان ظالمان مشاهده میشود،عطیهای الاهی میشمارد که به آنان عـطا شده اسـت تا اولیای الاهی بتوانند در دولت آنان زندگی کنند(همان:۱۰۱).امام صادق(ع) در یک تقسیمبندی جالب دربارهء اقسام دوستیای که مؤمنان با افراد دیگر دارند،میفرمایند:
با منافق با زبانت به طور ساختگی رفتار کن و برای مؤمن محبتت را خـالص گردان و بـا یهودی خوشرفتار باش(حر عاملی،۹۰۴۱:۱۰۲/۲۱).
در این روایت سه گونه برخورد با عقاید مختلف مشاهده میشود که حکایت از سه گونه معاشرت دارد.با مؤمن خالصانه،با منافق برخورد خوب ظاهری و با پیروان ادیان دیگر خـوشرفتاری.با وجـود تفاوت این سه برخورد در ابعاد مختلف، مشخص است که در همهء آنها به همزیستی مسالمتآمیز با پیروان عقاید دیگر توصیه شده است.
۳٫۲٫توهین نکردن به پیروان دیگر ادیان و مذاهب
یکی از راههای مهم برای جلب محبت دیـگران و بـرقرار روابـط خوب،خوشزبانی است؛همانطور که بدزبانی بهترین راه بـرای جـدایی و شـکلگیری کینه است.قرآن کریم مؤمنان را به خوشسخنی سفارش میکند و تذکر میدهد که بدسخنی اخلاقی شیطانی است که باعث تفرقه و جدایی میشود(اسراء:۳۵).امام باقر(ع)در تفسیر آیـهای از قـرآن کریم کـه به خوشسخنی با مردم سفارش میکند(بقره:۳۸)،میفرماید خدا انـسانی را کـه بسیار لعن و نفرین میکند،طعنه میزند و سخنان زشت بر زبان میآورد دشمن میدارد.ایشان در ادامه یکی از فروع قاعدهء زرین را بیان و تأکید میکند کـه سخنی را بـه مـردم بگویید که دوست دارید مردم آن سخن را به شما بگویند (کلینی،۵۶۳۱:۵۶۱/۲).
قرآن کـریم به صراحت توهین به پیروان دیگر ادیان و مذاهب را با توجه به اینکه ممکن است آنان مقابله به مثل کـرده،به خـدا تـوهین کنند منع کرده است(انعام:۸۰۱).بر اساس این آیه حتی در مورد کسانی که عـقایدشان بـاطل است،توهین راه مناسبی برای مقابله نیست؛زیرا آنان نیز به توهین روی میآورند و مقدسات مورد هجوم قرار میگیرد.هرچند ظاهر این آیـه حـکایت از ایـن دارد که اگر دیگران مقابله به مثل نمیکردند،توهین کردن به پیروان ادیان دیگر اشـکالی نـداشت؛اما سـخن حضرت علی(ع)با بعضی از یارانش که به مخالفان دشنام میدادند(نهج البلاغه،خطبه ۶۰۲)، تفسیری برای این آیه مـحسوب مـیشود.امام عـلی(ع)میفرمایند:«من خوش ندارم شما دشنامگو باشید.لیکن اگر کردههای آنان را بازگویید و حالشان را فرایاد آورید به صواب نزدیکتر بـاشد و در عـذرخواهی رساتر و به جای دشنام بگویید خدایا خون ما و آنان را حفظ کن و میان مـا و آنـان سـازش بده و آنان را از گمراهی نجات بده تا کسی که حق را نمیداند بشناسد و آنکه برای دشمنی مـشتاق اسـت،باز ایستد».این سخن حکایت از این دارد که اولا به طور کلی توهین کردن حتی به مخالفان کـار درسـتی نیست،زیرا از اخـلاق حسنه به دور است؛ثانیا توهین کردن راه هدایت را بسته و به موضعگیری مخالفان میانجامد و تمام امیدها را برای هـمزیستی مـسالمتآمیز از بین میبرد؛ثالثا روحیه اسلامی اقتضا دارد که حتی با دشمنی که همزیستی مسالمتآمیز را شـکسته و بـه جـنگ روی آورده است،با خیرخواهی رفتار گردد تا مشخص شود که
جنگ در اسلام از روی انتقام و کینه نیست و فقط راهی بـرای هـدایت و مـقابله با کسانی است که در جامعه فتنه ایجاد میکنند.
به نظر میرسد که ائمه(ع)توهین به دیـگران را بـه هیچوجه برنمیتابیدهاند.شخصی نزد امام صادق(ع)شخصی مجوسی را سب کرد و استدلال او این بود که او با مادرش ازدواج کرده است،امام(ع)با اشـاره بـه این مطلب که این کار نز آنان نکاح محسوب میشود،او را از سب کردن نـهی کـرد(طوسی،۵۶۳۱:۵۶۳/۹).البته سب در جامعه اسلامی و سب مؤمنان نسبت بـه یـکدیگر،از جـهت معنوی مجازاتهای بسیار سنگینی دارد و از بعضی از روایات مشخص مـیشود کـه با سب دیگران،انسان به هلاکت و بدبختی میافتد(همان:۷۹۲/۲۱).علاوه بر این آثار معنوی،سب کردن پیامدهایی منفی بـرای زنـدگی در این دنیا دارد.یکی از وصیتهای پیـامبر اکـرم(ص)این است که هـمدیگر را سـب نـکنید که موجب دشمنی است(همان).آنچه در این روایـت مهم اسـت،بیان علت نهی از سب است و نشان میدهد که از منظر دین،حفظ روابط سالم اجتماعی و بـرقراری دوسـتی بین مردم بسیار مهم تلقی میشود.
از آنـجا که روابط اجتماعی دو سـویه اسـت،روایات حکایت از این دارند که اگـر کسی بـه سب روی آورد،سب کردن او جایز است(همان:۶۰۱/۰۲)و حتی در بعضی موارد کشتن او نیز جایز بلکه واجب مـیشود(طوسی،۵۶۳۱:۵۸/۰۱؛حر عاملی،۹۰۴۱:۱۱۲/۸۲).
دربارهء خـوب سخن گفتن و دوری از سب،روایات بسیاری وجـود دارد و کـتابهایی کـه در موضوع وحدت و تـقریب نـوشته شدهاند،این روایات را مطرح و تـحلیل کـردهاند(ر ک:آقانوری،۷۸۳۱:۶۲۲ به بعد)با مراجعه به این کتابها میتوان مطالب بیشتری در اینباره یافت.ما در این زمینه بـیشتر بـر روایاتی تأکید داشتیم که به مـوضوع بحث،یعنی هـمزیستی مسالمتآمیز اشـاره و بـیشتری بـا اصل بحث ارتباط داشـته باشند.
۳٫۳٫همراهی در امور اجتماعی و مذهبی
یکی از راهکارهای مهم برای همزیستی مسالمتآمیز برقراری ارتباط میان گروههای مختلف اجتماعی است.جدایی گروههای مـختلف از هـمدیگر زمینه را برای انحراف و
جنگ و دشمنی فراهم مـیکند(کلینی،۵۶۳۱:۸۳۶/۲).ائمه(ع)اولا بـه طـور کـلی از هـرگونه جدایی و کنار کشیدن از جـامعه نـهی کرده و ثانیا مواردی را که در هرجامعه میتوان به وسیله آن در امور اجتماعی مشارکت کرد بیان کردهاند.
روایات متعددی از دوری گزیدن از جماعت مـسلمانان نـهی مـیکنند.حضرت علی(ع)با تأکید بر اینکه دست خدا با جـماعت اسـت،از جـدایی از جـماعت نـهی کـرده است و کسی را که از جماعت جدا شود نصیب گرگ میداند(نهج البلاغه،خطبه ۷۲۱). امام صادق(ع)نیز فاصله گرفتن از جامعه اسلامی را هرچند به مقدار ناچیز،با خروج از اسلام مساوی میشمارد(کلینی،۵۶۳۱:۴۰۴/۱).این روایات نشان میدهند کـه هرچند ائمه(ع)در زمانی زندگی میکردند که بیشتر افراد آن جامعه تابع آنان نبودند،اما ایشان به دلیل مصلحتهایی که در مراودت اجتماعی میدیدند،به هیچوجه راضی نبودند که پیروانشان از اجتماع کناره بگیرند و به گروهی در حاشیه و دور از جـامعه اسـلامی تبدیل شوند.البته حکمی که در اینجا آمده،عام و کلی است و شامل همه افراد حتی مخالفان مذهب اهل بیت(ع)نیز میشود؛اما به نظر میرسد که اولین مخاطبان آن شیعیان بودهاند که پیرو آن حضرات محسوب میشدند و زمینه بـرای کـنارهگیری آنان از جامعهء بزرگتر -که تابع اهل بیت نبودند-فراهم بوده است.
به نظر میرسد که اصول همزیستی مسالمتآمیز اقتضا دارد که حتی این فاصله و دوری در مورد پیروان ادیان دیـگر نـیز وجود نداشته باشد.ما در سیره پیـامبر اکـرم(ص)و ائمه(ع)شاهد هستیم که آنان با یهودیان،نصارا و مجوسیانی که در جامعه اسلامی زندگی میکردند،همپیمان بودند و با آنان ارتباط اجتماعی و حتی روابط شخصی برقرار میکردند(ر ک:آقانوری،۷۸۳۱:۶۲۲ به بعد).
اما در مورد همراهی در امـور مـذهبی،ائمه(ع)به حضور در مراسم و شعائر کـسانی که انـسان با آنان معاشرت دارد اکیدا سفارش کردهاند.شخصی از امام صادق(ع)سؤال کرد که ما بین خودمان و بین اقوام و خویشان و مردمی که با آنان معاشرت داریم چگونه رفتار کنیم؟امام(ع)در پاسخ فرمودند:
امانت را برگردانید،برایشان،به نفعشان یا بر ضررشان،شهادت دهـید. به عـیادت مریضانشان بروید و در تشییع جنازههایشان شرکت کنید (کلینی،۶۵۳۱:۵۳۶/۲،۶۳۶).
در روایات بر حضور در مساجد فرقههای غیر شیعه نیز تأکید شده(کلینی،۵۶۳۱:/۲ ۵۳۶)،بلکه بیان شده است که نماز خواندن به همراه آنان از فضیلتی معادل نماز خواندن با پیامبر اکـرم(ص)برخوردار اسـت(همان:۰۸۳/۳).امام صادق(ع)ضمن تـرغیب افراد به خوشخلقی و مراعات روابط خوب با مخالفان،نه تنها به خواندن نماز در مسجدی که مخالفان امام جماعت آن بودهاند تـرغیب میکند،بلکه از برقراری چند نماز جماعت که نشانه اختلاف و چنددستگی است منع مـینماید(طوسی،۵۶۳۱:۵۵/۳).روایات مـتعددی نیز وجـود دارد که حکایت از ضرورت شرکت در جماعت مسلمانان دارند،حتی اگر شخص شرکتکننده تحمل همراهی کامل را نداشته و به شکل صوری و ظـاهری همراهی کـند(حر عاملی،۹۰۴۱:۹۹۲/۸).ائمه(ع)نیز خودشان اولین کسانی بودند که به پشت سر مروان بن حکم نماز مـیخواندند،تأکید مـیکند کـه ما هم با مسلمانان دیگر نماز میخوانیم(حر عاملی،۹۰۴۱:۱۰۳/۸).روایات و شواهد متعددی وجود دارد که نشان میدهد ائمه(ع)در نمازهای جـمعه و سایر مراسم مذهبی اهل سنت شرکت میکردهاند. البته مخفی نیست که در مقابل این روایـات و سیرهای که مطرح گـردید،روایاتی هـم وجود دارد که از شرکت در نماز جماعت برخی گروهها منع کردهاند؛مثلا در مورد ناصبیها اینچنین است.برخی در تحلیل این دسته از روایات گفتهاند این حکم مخصوص به افرادی است که با ائمه(ع)به جهت خاصی مخالفت کردهاند(ر ک:آقانوری، ۷۸۳۱:۵۸۱).همجهت با ایـن تحلیل میتوان اینگونه گفت که با مراجعه به روایات مشخص میشود که موارد عدم مدارای مذهبی ائمه(ع)که در بعضی از موارد به قطع روابط اجتماعی نیز منجر شده است،تحت یک قاعده کلی میگنجد که در بـحثهای قبل بـه آن اشاره کردیم؛جایی که کسی روابط اجتماعی را محترم نشمرده و بهگونهای رفتار کند که بخواهد در جامعه اختلاف بیندازد.در این موارد حکم مقابله به مثل اقتضا دارد که با او شدیدا برخورد شود.ناصبیها و کسانی که احـترام و جـایگاه ائمه(ع)را محترم نمیشمردند و به سب و لعن در جامعه اسلامی روی میآوردند،از جمله این گروهها هستند.
همانطور که از روایات قبل مشخص شد،حکم همراهی در جامعه اسلامی به مراسم عبادی خلاصه نمیشود.در روایاتی که به آنها اشاره کردیم بـر عـیادت مریضان و
شرکت در تشییع جنازهء آنان نیز تأکید شده است.این امور از امور عرفی هستند که در شرع هم برای آنها احکام و آدابی مطرح است.بنابراین به نظر میرسد که از دیدگاه ائمه(ع)شرکت در همه مراسمهای اجـتماعی کـه بـه وحدت جامعه و مستحکمتر شدن پیوند اجـتماعی کـمک مـیکند،مطلوب محسوب میشود.البته مشخص است که اگر کاری در دایرهء امور منکر قرار گیرد استثنا میشود.در برخی از روایات بعد از ذکر بعضی از مصادیقی کـه بـیان شـد،عنوانی کلی ذکر میشود که نشاندهنده این تعمیم و حـتی استثنایی اسـت که بیان گردید.امام صادق(ع)به شیعیان توصیه میکند که هیچ عمل خیری یافت نمیشود که دیگران در آن بر شما سبقت گیرند؛زیرا شـما نـسبت بـه آن عمل خیر اولی هستید(کلینی،۵۶۳۱:۰۲۲/۲).عنوان استفادهشده در این روایت واژه«خیر» است و شامل هرچیزی میشود کـه به نحوی خیر تقلی گردد.بنابراین اموری که واقعا شر هستند،از این دایره خارج میشوند؛اما مواردی که ممکن است گـروهی آن را خـیر تلقی کـنند و گروه دیگری نه،تحت این عنوان باقی میمانند.به هرحال به نظر مـیرسد اگر در جـامعه اسلامی کاری در نظر گروهی خیر تلقی شود و از دیدگاه شرع نیز منعی برای آن وارد نشده باشد،در این محدوده گـنجانده شـده و از شـیعیان خواسته شده است که در این امور پیشقدم باشند؛زیرا همانطور که در ابتدای روایت مـطرح شـده اسـت، هدف از این پیشقدمی صرفا دستیابی به پاداش اخروی نیست،بلکه این هدف را نیز دنبال میکنند که شـیعیان در جـامعه کـاملا ممتاز و نمونه باشند.بنابراین میتوان اموری را که در جوامع غیر اسلامی خیر محسوب میشود،مثل نظم اجتماعی،مراعات بهداشت یـا رعـایت الگوی خاصی در ساختن مسکن،حتی اگر از لحاظ دینی دستوری دربارهء آن نیامده باشد،در صورتی کـه از لحـاظ شـرعی منع نشده باشد و شر تلقی نگردد، در این محدوده دانست و مسلمانان را به انجام آن ترغیب نـمود.بنابراین خـوب است مسلمانان برای استحکام روابط اجتماعی و استحکام جایگاهشان در این جوامع،در مراعات این امور از دیگران سـبقت بـگیرند.باید تـوجه داشت حتی در مواردی که مخالف احکام شرعی هستند نیز گاهی بحث تقیه مطرح است که بـاید بـه موارد آن مراجعه کرد.
بحث معاشرت با دیگران در جامعه،محدود به شرکت در مراسمهای عبادی و عرفی نـیست؛بلکه راهـهای دیـگری مثل ازدواج نیز مد نظر هستند که میتوانند به
استحکام جامعه انسانی کمک کنند.امام صادق(ع)در پاسخ سؤالی دربـارهء نـماز و ازدواجـ با مخالفان ضمن بیان سیره پیامبر اکرم(ص)در ازدواج با آنان و سیرهء حضرت علی(ع) در اقـامهء نـماز پشت سر آنان،این کار را امری سخت و دشوار میشمارد(حر عاملی، ۹۰۴۱:۱۰۳/۸).از سیره ائمه(ع)مثل حضرت علی(ع)،امام حسن(ع)و امام رضـا(ع) مشخص مـیشود که آنان در موارد خاص به این حکم عمل میکردهاند.امام صادق(ع) نیز در پاسخ بـه سـؤالی در مورد معاشرت با اهل ذمه،ازواج با آنـانی کـه در مـیان مسلمانان زندگی میکنند یا با مسلمانان همپیمان هـستند را جـایز شمردهاند،اما از ازدواج با آنانی که در دار حرب زندگی میکند منع کردهاند(کلینی،۵۶۳۱:۱۱/۵).در اینجا نمیخواهیم به حکم فـقهی ایـن مطلب بپردازیم؛اما این شواهد نـشان مـیدهد که یکی از راهـهای تـحکیم امـور اجتماعی که ائمه(ع)به آن توجه داشتهاند،ازدواج بـا دیگران اسـت که راه را برای همزیستی مسالمتآمیز فراهم میکند.در مقابل روایات بسیاری وجود دارد که ازدواج با نـاصبیها را طـرد میکند(همان:۸۴۳).این امر حکایت از این دارد که بـرقراری روابط در جامعه اسلامی دارای حـدود و شـرایطی است و اینگونه نیست که بـا هـرکسی بتوان ارتباط برقرار کرد.بلکه برقراری روابط،مخصوص کسانی است که تا حدی به زندگی اجـتماعی و شـرایط آن ملتزم باشند.
نتیجهگیری
با توجه به شواهدی کـه از سـخنان و سـیره ائمه(ع)در بحثهای گـذشته ارائه گـردید،به نظر میرسد که آنان تـوجه ویـژهای به همزیستی مسالمتآمیز داشتهاند و سعی کردهاند با بیان ابعاد مختلف آن و عمل به این ابعاد در سـیرهء عـملی خود،راه را برای همگرایی در جامعه اسلامی فـراهم کـنند.در یک بـیان کـلی مـیتوان گفت که ائمه(ع)به هـمزیستی مسالمتآمیز نگرشی جامع داشتهاند و همراهی با آنان انسان را از تکبعدی بودن در این زمینه میرهاند.در سخنان آنان(۱)هم ضـرورت و آثـار این همزیستی مطرح شده، تا مشخص شـود کـه هـمزیستی مـسالمتآمیز یـکی از نیازهای اساسی جـامعه بـشری است و(۲)هم زمینههای آن مطرح گردیده است تا این حقیقت گوشزد شود که همزیستی مسالمتآمیز بر بستر خاصی قـرار دارد و بـدون فـراهم آمدن این زمینهها شکننده،محدود و سطحی خواهد بـود و(۳)هـم بـا نـگرشی جـامع سـلسلهای از عوامل اخلاقی و اجتماعی
به عنوان راهکارهایی برای شکلگیری آن ذکر شده است.توجه به این راهکارها نشان میدهد که همزیستی مسالمتآمیز نیازمند راهکارهایی عمیق و زمینهسازی فرهنگی است و بدون توجه به ابعاد اخـلاقی آن شکل نمیگیرد.نمیتوان فقط بر صلح تأکید کرد و از اقوام و گروههای مختلف خواست که کنار هم با همزیستی مسالمتآمیز زندگی کنند؛اما به ابعاد فرهنگی،اقتصادی و اجتماعی آن بیتوجه بود و در راه اصلاح آن قدمی برنداشت.
از سخنان ائمه(ع)مشخص میشود که هـمزیستی مـسالمتآمیز مراتبی دارد و باید در برخورد با دیگران متوجه این مراتب بود.به عبارت دیگر با افراد مختلف باید رفتار متفاوت داشت.اما به نظر میرسد که یک مرتبهء حداقلی وجود دارد که با شکلگیری آن انـسانها مـیتوانند در کنار هم با صلح و صفا زندگی کنند.ضرورت همزیستی مسالمتآمیز آنقدر زیاد است که تا حد ممکن و حتی در صورتی که بعضی از افراد به آن ملتزم نـباشند،باید بـه آن پایبند بود و سعی کرد کـه بـا رفتار مناسب از سستشدن روابط اجتماعی جلوگیری کرد.لیکن در صورتی که گروهی بخواهد از همزیستی مسالمتآمیز سوء استفاده کند،دیگران وظیفه دارند که با هوشیاری جلوی آن را بگیرند.
کتابنامه
نهج البلاغه،تدوین توسط صبحی صـالح،قم:مؤسسه دار الهجره.
آقانوری،علی(۷۸۳۱ شـ)،امامان شیعه و وحدت اسلامی،قم:انتشارات دانـشگاه ادیـان و مذاهب.
اسلامی،سید حسن(۶۸۳۱ ش)،«قاعده زرین در حدیث و اخلاق»،علوم حدیث.
الحر العاملی،محمد بن حسن(۹۰۴۱ ق)،وسائل الشیعه،قم:مؤسسه آل البیت.
رستمیان،محمد علی(۲۸۳۱ ش)،حاکمیت سیاسی معصومین(ع)،قم:دبیرخانه مجلس خبرگان.
طوسی،محمد بن حسن(۵۶۳۱ ش)،التهذیب،تهران:دار الکتاب الاسلامیه.
الکلینی،محمد بن یعقوب(۵۶۳۱ ش)،الکافی،تهران:دار الکتاب الاسلامیه.
کریمینیا،محمد مهدی(۲۸۳۱ ش)،«ادیان الاهی و همزیستی مسالمتآمیز»،رواق اندیشه،ش ۶۲٫
مجلسی،محمد تـقی(۴۰۴۱ قـ)،بحار الانوار،بیروت:مؤسسه الوفاء.
محدث نوری،(۸۰۴۱ ق)،مستدرک وسائل الشیعه،قم:موسسه آل البیت.
پایان مقاله