جایگاه عبادت در قرآن و عهد عتیق(۱۸ص)
معرفت ادیان ،سال چهارم، شماره اول زمستان، ۱۳۹۱، ص ۲۷ ـ ۴۴ ، عبادت در قرآن و عهد عتیق
Ma’rifat-i Adyān, Vol.4. No.1, Winter 2013
ضمیمه | اندازه |
---|---|
۲٫pdf |
۳۷۸٫۱۳ کیلو بایت
|
سکینه شیاسی ارانی*/ احمدرضا مفتاح**
چکیده
«عبادت» تسلیم و خضوع در برابر معبود، همراه با اعتقاد به الوهیت اوست. عبادت انجام خواستههای خداوند است. درواقع، اطاعت و فرمانبرداری از خداوند قادر مطلق و ستایش و سپاس از اوست که به اراده خویش، نعمتهایش را به انسان عطا نموده است. در دین یهود نیز عبادت اطاعت از خداوند در تمام اوامر و بندگی ایشان است. عبادت در اسلام و یهودیت، گسترهای وسیع دارد و صرفاً شامل عباداتی همچون نماز، روزه و… نمیشود، بلکه هر کاری که انسان با نیّت الهی و برای رضایت خداوند انجام دهد، عبادت محسوب میشود.
عبادت در قرآن و عهد عتیق، بهعنوان عهد و پیمان خداوند با بندگان بیان شده است. توحید عبادی، اصلیترین آموزههای پیامبران الهی و رهانیدن انسان از پرستش غیرخداست. عبادت، صراط مستقیم الهی است. «عبادت» مأموریت انسان است و همه موجودات جهان خداوند را تسبیح میکنند. عبادت در قرآن و عهد عتیق از جایگاه خاصی برخوردار است و از مهمترین مسائل زندگی انسان بهشمار میرود.
کلیدواژهها: عبادت، اطاعت، قرآن، عهد عتیق.
* مربی علوم قرآن دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد s.shiasi63@yahoo.com
** استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب
دریافت: ۱۸/ ۴/ ۱۳۹۲ـ پذیرش: ۲۸/ ۸/ ۱۳۹۲
مقدمه
یکی از اصیلترین تجلیات روح آدمی و ضروریترین نیازهای روحی بشر، حس پرستش و نیاز به عبادت است. ازآنجاکه خداوند انسان را خداپرست آفریده و خداشناسی و خداگرایی فطری است، بشر در طول تاریخ همواره به دنبال پرستش و عبادت معنوی بوده است. پیامبران الهی، اصل عبادت را نیاوردهاند، بلکه نوع عبادت و پرستش را به انسان آموختهاند و آنها را از پرستش غیربازداشتهاند. همه ادیان آسمانی و شرایع الهی بر امر عبادت در رأس همه تکالیف تأکید دارند. نوع پرستش و اینکه انسان چه چیزی را عبادت میکند، تأثیر بسزایی در سعادت و شقاوت وی دارد. همین نوع عبادت اوست که مسائل زندگی وی اعم از فردی، اجتماعی، اقتصادی و… را در جامعه رقم میزند. عبادت همه شئون زندگی انسان را دربر میگیرد و در تمام کارهای وی تأثیر بسزایی دارد، پس دارای اهمیت خاصی است و باید مورد توجه قرار گیرد.
در ادیان الهی، بهویژه در اسلام و یهودیت بر عبادت و پرستش تأکید خاصی شده است و بهعنوان یک اصل جداییناپذیر شمرده میشود. اما با توجه به این نکته که هدف از عبادت و پرستش خداوند رسیدن به کمال و درجات والای معنوی است، باید توجه کرد که در اسلام و یهودیت، تا چه اندازه عبادت مورد توجه قرار گرفته و به ابعاد آن پرداخته شده است. البته تاکنون تحقیق جامعی در مقایسه عبادت در قرآن و عهد عتیق صورت نگرفته است؛ تحقیقاتی وجود دارد که تنها به بیان مصادیق عبادت پرداختهاند. در این پژوهش، سعی بر این است که در بحثی تطبیقی، جایگاه عبادت در قرآن و عهد عتیق مورد بررسی قرار گیرد. دیدگاهها بیان شود، و در پایان ارزیابی صورت گیرد و به این پرسشها پاسخ داده شود که جایگاه عبادت در قرآن و عهد عتیق چگونه است؟ منظور از عبادت و گستره آن در قرآن و عهد عتیق چگونه است؟
معنای عبادت در عهد عتیق
«عبادت» درواقع پرستش معبود است که معادل انگلیسی «worship» از واژه قدیمی «worthship» گرفته شده است و شامل اعمال و رفتاری است که مقام و منزلت خدای آسمان و زمین را احترام و تکریم میکند. پرستش، مرکز توجه به خداست، نه انسان و احتیاج به اطاعت، ایمان و آگاهی از این حقیقت دارد که او خدا و خداوند ماست (محمدیان، ۱۳۸۱، ص ۴۱۴).
ابنسیرون بیان میکند که واژه «عبادت» بهمعنای خدمت، بر مجموعه باورها و شرایعی دلالت دارد که هر انسان طالب رستگاری، به آنها نیاز دارد. وی میافزاید: در یهودیت تمامی وظایفی که در تورات وضع نموده، بهعنوان بخشی از دین محسوب میشود. علاوه بر اینکه، دربرگیرنده وظایف ما در برابر خداست، تکالیف ما در برابر مخلوقات را نیز دربرداشته و آن را سامان میدهد (ماسون، ۱۳۸۵، ج۲، ص ۵۹۷).
به نظر میرسد، از میان واژههای معادل «عبادت» واژه «prayer» نزدیکترین معنا را افاده کند. بهطوری که این واژه بهمعنای ارتباط با خدا و بهطور معمول شامل درخواست کردن، پرستش، ستایش، اعتراف به گناهان و سپاسگزاری آمده است (International standard Bible encyclopedia, v 3, p 931; Judaica, v.13, p. 978).
واژه «عبادت» در عهد عتیق بسیار به کار رفته است و در آیات زیادی به عبادت خدا و نهی از عبادت دیگران دستور داده شده است. دومین فرمان از فرمانهای دهگانه، دعوت به پرستش خدا و نهی عبادت غیرخداست:
«تو را به حضور من خدایان دیگر نباشند… آنها را سجده و عبادت منما»(تثنیه، ۵: ۷-۹) با توجه به تفاسیر کتاب مقدس واژه عبادت در عهد عتیق بهمعنای خدمت کردن و اطاعت الهی به کار رفته است و حفظ وصایای خداوند دلیلی بر طاعت و محبت رب دانسته شده است: «از یهوه خدای خود بترس و او را عبادت نما و به نام او قسم بخور» (تثنیه، ۶: ۱۳).
انسان اگر به دلایلی باید به چیزی سوگند یاد کند، در صورتی به آن چیز سوگند میخورد که به بعضی چیزها متعهد شود و یا بعضی چیزهایی که از او میخواهند، انجام دهد. بنابراین، به نام هر معبودی سوگند نمیخورد، بلکه به نام خدای خود سوگند میخورد و در مقابل، به رعایت و انجام بعضی کارها متعهد میشود. پس اگر انسان مالک همه خوبیها باشد که از انجام گناه ترس داشته باشد و همواره مشغول عبادت و خدمت به خالقش باشد، میتواند به نام خالقش سوگند بخورد. در این صورت، انسان دقت خواهد داشت که با سبکسری و بیخیالی هر کاری را انجام ندهد. بدینگونه انسان خدا را واقعاً خدمت و اطاعت کرده است (Rabbeinu Bachya, , v 7, p. 2434).
جایگاه عبادت در عهد عتیق
عبادت و پرستش خداوند، ارتباط با خداوند در تمام امور زندگی است. عبادت بهترین راه نزدیک شدن به خداوند و کسب فیوضات معنوی است. پیام همه پیامبران الهی، دعوت به توحید عبادی بوده است. آنها در اولین دعوت خود، انسانها را به اطاعت از خداوند فراخواندهاند. این امر، دلالت بر اهمیت این موضوع دارد و اینکه عبادت از عناصر مهم زندگی فردی و اجتماعی انسان است. پس باید مورد توجه قرار گیرد و جایگاه آن بهتر شناخته شود.
۱٫ عبادت عهد و پیمان الهی: خداوند در کوه سینا (حوریب)، با قوم بنیاسرائیل عهد
میبندد و در این عهد به آنها وعده میدهد که از میان تمام قومها، آنان خزانه خاص او خواهند بود(خروج، ۱۹: ۵ و تثنیه، ۵: ۱-۳).
اما این پیمان دارای یک اصل اساسی بود و آن اینکه بنیاسرائیل برای دست یافتن به ثمرات این پیمان، باید اوامر خداوند را که در ده فرمان توسط موسی بر آنها فرستاده شده بود، اطاعت میکردند. ده فرمان حضرت موسی عبارتند از:
۱٫ من خداوند خالق تو هستم که تو را از اسارت و بندگی مصر آزاد ساختم؛ ۲٫ تو را معبود دیگری جز من نباشد. هیچ تصویری از آنچه در آسمان و یا بر روی زمین و یا در آب است، نساز و آنها را پرستش ننما؛ ۳٫ نام خدای خالقت را بیهوده بر زبان نیاور (از آن سوءاستفاده نکن)؛ ۴٫ روز شنبه را به یاد داشته باش تا آن را مقدس بداری؛ ۵٫ پدر و مادرت را احترام بگذار؛ ۶٫ قتل نکن؛ ۷٫ زنا نکن؛ ۸٫ دزدی نکن؛ ۹٫ در مورد همنوعت شهادت دروغ نده؛ ۱۰٫ چشم طمع به مال و ناموس دیگران نداشته باش(ر.ک: تثنیه، ۵: ۱۱-۲۱).
تنها ثبات در اطاعت از فرامین الهی و با تقدیم قربانیهایی که در عهد او بیان شده بود، بنیاسرائیل میتوانستند بهعنوان خزائن خاص او باقی مانده و برکت را دریافت دارند. خداوند از طریق این عهد و پیمان با قوم یهود میخواست که سایر اقوام با مشاهده اطاعت و فرمانبرداری آنان نسبت به خدا و برکت یافتن آنها بخواهند که به خدا نزدیک شده و جزیی از جماعت ایمانداران گردند.
خداوند این عهد خود را مجدداً در دشتهای موآب با قوم یهود یادآوری میکند: «این است کلمات عهدی که خداوند در زمین موآب به موسی امر فرمود که با بنیاسرائیل ببندد، سوای آن عهد که با ایشان در حوریب بسته بود»(تثنیه، ۲۹: ۱).
پس از آنکه نسل سرکش یهود در طی چهل سال سرگردانی در بیابان جان سپردند، خداوند عهد خود را با نسل جدیدی از آن قوم تجدید کرد که طبق این عهد، فتح سرزمین کنعان نیاز به اطاعت از فرامین الهی و ایمان داشتن به او داشت. طرح اصلی این عهد، همانند عهد در کوه سینا است: اگر قوم خدا از تمام کلمات عهد اطاعت کنند، خدا آنان را برکت خواهد داد. در غیر این صورت، به جای برکت، آنان را لعنت و مجازات خواهد کرد. پس تنها راه برای کسب برکت الهی و رسیدن به سرزمین اجدادی خود، یعنی کنعان حفظ و نگاه داشتن عهد خداوند از طریق محبت کردن و دوست داشتن او و اطاعت از اوامر و فرایض الهی، یعنی حفظ شریعت است.
این تجدید عهد همچنان در زمان پیامبران دیگر نیز ادامه داشت؛ پس از فتح سرزمین و کمی قبل از فوت یوشع، او تمامی قوم خود را بدین منظور فراخواند و همه قوم عهد او را پذیرفتند: «قوم به یوشع گفتند: یَهُوَه خدای خود را عبادت خواهیم نمود و آواز او را اطاعت خواهیم کرد. پس در آن روز، یوشع با قوم عهد بست و برای ایشان فریضه و شریعتی در شکیم قرار داد»(یوشع، ۲۴: ۲۴ـ۲۵).
به همین ترتیب، سایر پیامبران این عهد را بر قوم خود یادآوری میکنند و آنها را به پرستش و عبادت خداوند دعوت میکنند(سلیمان (اول پادشاهان) ۸: ۲۲ـ۲۵؛ یوشیا (دوم پادشاهان) ۲۳: ۱ـ۳؛ حزقیا (دوم تواریخ) ۲۹: ۱۰).
بنابراین، عبادت بهقدری اهمیت دارد که خداوند آن را بهعنوان عهد خود با بنیاسرائیل بیان میکند و در همه زمانها به آن توجه داشته و آن را بر قوم یهود یادآوری میکند.
۲٫ عبادت مأموریت انسان: «امروز یهوه، خدایت، تو را امر میفرماید که این فرایض و احکام را به جا آوری، پس آنها را به تمامی دل و تمامی جان خود نگاه داشته، بجا آور»(تثنیه، ۲۶: ۱۶). در این آیات، خداوند به حضرت موسی(ع) دستور میدهد، فقط خدا را عبادت کند و از عبادت غیرخدا نهی میکند. همچنین توصیه به عبادتی صادقانه و خالصانه نموده است. این امر دلالت بر اهمیت عبادت دارد.
۳٫ دعوت همه پیامبران، عبادت و پرستش خداوند بوده است: یوشع قوم خود را به پرستش خداوند دعوت میکند. «اینک چنانکه یهوه، خدایم، مرا امر فرموده است، فرایض و احکام به شما تعلیم نمودم، تا در زمینی که شما داخل آن شده، به تصرف میآورید، چنان عمل نمایید»(تثنیه،۴: ۵).
حضرت موسی(ع) نیز قوم خود را به اطاعت الهی فرمان میدهد: «پس الآن از یَهُوَه بترسید، و او را به خلوص و راستی عبادت نمایید، و خدایانی را که پدران شما به آن طرف نهر و در مصر عبادت نمودند، از خود دور کرده، یَهُوَه را عبادت نمایید»(یوشع، ۲۴: ۱۴). پیامبران دیگر نیز بر این دعوت تأکید داشتهاند(سموئیل، ۷: ۳؛ تواریخ، ۳۰: ۶-۹؛ اشعیا نبی، ۱: ۴).
پس دعوت تمامی انبیا بر توحید عبادی بوده و این امر باید آنقدر اهمیت داشته باشد که سرلوحه کار پیامبران قرار گیرد.
۴٫ عبادت طریق مستقیم الهی است: «پس توجه نمایید تا آنچه یهوه، خدای شما، به شما امر فرموده است، به عمل آورید و به راست و چپ انحراف منمایید» (تثنیه،۵: ۳۲؛ یوشع، ۱: ۷؛ هوشع، ۱۴: ۹).
عبادت راه مستقیمی است که منحرف شدن از آن به سمت چپ یا راست، انسان را دچار لغزش میکند و به گمراهی میکشاند. پس کسی که در طریق مستقیم گام بردارد، انحراف او بسیار کم است و به رستگاری میرسد. این طریق مستقیم، همان شرایع الهی و دستورات دینی است. کسی که بر خلاف آن حرکت کند، در گمراهی دور به سر میبرد.
۵٫ همه موجودات خداوند را تسبیح میکنند: بر اساس آیات عهد عتیق، همه موجودات جهان خدا را تسبیح میگویند و تسبیح خدا مختص به انسان نیست، بلکه هر آنچه در این جهان و در آسمان و زمین است، به حمد و تسبیح الهی مشغول است و هیچ چیزی از آن استثنا نمیشود: «ای آسمانها ترنّم نمایید؛ زیراکه خداوند این را کرده است! و ای اسفلهای زمین! فریاد برآورید و ای کوهها و جنگلها و هر درختی که در آنها باشد، بسرایید! زیرا خداوند یعقوب را فدیه کرده است و خویشتن را در اسرائیل تمجید خواهد نمود»(ر.ک: اشعیا، ۴۹: ۱۳ و ۵۲: ۹؛ مزامیر، ۶۹: ۳۴؛ اشعیا، ۴۴: ۲۳).
هلّلویاه! خداوند را از آسمان تسیبح بخوانید! در اعلی علییّن او را تسبیح بخوانید! ای همه فرشتگانش، او را تسبیح بخوانید. ای همه لشکرهای او، او را تسبیح بخوانید. ای آفتاب و ماه، او را تسبیح بخوانید. ای همه ستارگان نور، او را تسبیح بخوانید. ای فلک الافلاک، او را تسبیح بخوانید، و ای آبهایی که فوق آسمانهایید، نام خداوند را تسبیح بخوانند؛ زیراکه او امر فرمود پس آفریده شدند…»(مزامیر، ۱۴۸: ۱-۱۴).
در این آیات بیانشده که تسبیح خدا، ابتدا از اعلی علیین در آسمانها آغاز میشود و در آغاز، فرشتگان را به تسبیح الهی فرامیخواند که فعل اصلی آنها تمجید اوست. سپس، به حمد خورشید و ماه و ستارگان، که نور آنها به تمامی مکانها میرسد، اشاره میکند که این نور ذاتش، همان تسبیح و تمجید الهی است. همچنین فلک الافلاک و آبهای فوق زمین، یعنی قطرات باران که از بالا نازل میشود، آنچه زیر زمین است از ماهیان و…، که در دریاها زندگی میکنند و کوهها، بهائم، حشرات، پرندگان، برف و مه و تگرگ نیز فرمان او را انجام میدهند و او را تسبیح میگویند و واجب است او را حمد گویند؛ زیرا خداوند شایسته این تقدیس است. پس عجیب نیست که انسان خدا را حمد گوید و در برابر او خضوع نماید؛ زیرا آسمانها با کل جنودش در برابر او خضوع و خشوع میکنند و هر آنچه در این جهان است، چارهای جز تسبیح و سجود در برابر او ندارد؛ زیرا او در احکامش عادل است و همه ترسندگان را نجات میدهد(سنن القویم، ۱۹۷۳، ص ۴۴۸ـ۴۴۹ و ۲۱۶).
اما درباره نوع تسبیح موجودات در عهد عتیق گفته شده، دعوت خداوند از موجودات به عبادتش از باب تجرید بیانی است. پس گویا همه آنها را اشخاص و موجودات جانداری قرار داده که سخن میگویند و خدا را تسبیح میکنند. این تذکری است برای انسان عاقل ناطق تا از آنها درس عبرتی بگیرد. گویا طبیعت و جهان به هزار نوع زبان نطق میکنند و زبان به حمد خدا و تسبیح او میگشایند تا اینکه معرفت الهی در همه آنها رخنه کرده و عمومیت پیدا کند. همانگونه که در آیاتی به آن اشاره شده است(همان، ص ۴۴۹).
با توجه به این بیان، تسبیح موجودات به زبان معنوی است، نه زبان لفظی و همه موجودات خالق خود را به نوعی خاص و با زبانی خاص ستایش میکنند.
گستره عبادت
«عبادت» در عهد عتیق، منحصر به عبادات خاصی چون قربانی، روزه، صدقه و… بشود، بلکه عبادت دامنهای فراتر از این دارد. بهطوریکه تمام عرصههای زندگی انسان را دربر میگیرد. در عهد عتیق، تأکید زیادی بر انجام عبادت بهصورت خالصانه و صادقانه شده است. پس میتوان گفت: هر کاری که انسان انجام دهد و هدف او رضای خداوند باشد، عبادت محسوب میشود. اکنون با توجه به عهد عتیق برخی از ابعاد عبادت را بیان میکنیم:
۱٫ جنگ: جنگ به خاطر خدا عبادت محسوب میشود. چنانکه در اول سموئیل آمده است:
داود به فلسطینی گفت: تو با شمشیر و نیزه و مزراق نزد من میآیی، اما من به اسم یَهُوَه صبایوت، خدای لشکرهای اسرائیل که او را به ننگ آوردهای نزد تو میآیم. و خداوند امروز تو را به دست من تسلیم خواهد کرد و تو را زده، سر تو را از تنت جدا خواهم کرد، و لاشههای لشکر فلسطینیان را امروز به مرغان هوا و درندگان زمین خواهم داد تا تمامی زمین بدانند که در اسرائیل خدایی هست و تمامی این جماعت خواهند دانست که خداوند به شمشیر و نیزه خلاصی نمیدهد؛ زیرا که جنگ از آن خداوند است و او شما را به دست ما خواهد داد (اول سموئیل، ۴۵: ۴).
۲٫ ختنه: خداوند با ابراهیم پیمان میبندد که او و هر فرزند ذکور از خانواده و نسلش باید ختنه گردد. در این صورت، ابراهیم پدر امتهای زیادی خواهد شد و سرزمین موعود به او عطا خواهد گشت. هر کس این کار را نکند، از قوم خود منقطع میشود؛ زیرا عهد خدا را شکسته است.
پس خدا به ابراهیم گفت: و اما تو عهد مرا نگاه دار، تو و بعد از تو ذریت تو در نسلهای ایشان. این است عهد من که نگاه خواهید داشت، در میان من و شما و ذریت تو بعد از تو هر ذکوری از شما مختون شود، و گوشت قَلَفِه خود را مختون سازید، تا نشان آن عهدی باشد که در میان من و شماست. هر پسر هشت روزه از شما مختون شود. هر ذکوری در نسلهای شما، خواه خانهزاد خواه زرخرید، از اولاد هر اجنبی که از ذریت تو نباشد، هر خانهزاد تو و هر زرخرید تو البته مختون شود تا عهد من در گوشت شما عهد جاودانی باشد. اما هر ذکور نامختون، که گوشت قلفه او ختنه نشود، آن کس از قوم خود منقطع شود؛ زیرا که عهد مرا شکسته است»(پیدایش،۱۷: ۹-۱۴).
۳٫ تفکر: در عهد عتیق، به تفکر در دستورات خدا و تورات تأکید زیادی شده است و جزء عبادات محسوب میشود: «بلکه رغبت او در شریعت خداوند است و روز و شب در شریعت او تفکر میکند»(مزامیر، ۱: ۲)؛ «این کتاب تورات از دهان تو دور نشود، بلکه روز و شب در آن تفکر کن تا بر حسب هر آنچه در آن مکتوب است، متوجه شده، عمل نمایی؛ زیرا همچنین راه خود را فیروز خواهی ساخت، و همچنین کامیاب خواهی شد»(یوشع، ۱: ۸). «و الان ای پادشاهان تعقل نمایید! ای داوران جهان متنبّه گردید! خداوند را با ترس عبادت کنید و با لرز شادی نمایید!» (مزامیر،۲: ۱۰-۱۱).
با توجه به این آیات، مطالعه تورات هدف اصلی نیست، بلکه تفکر در آیات و اجرای احکام و دستورات آن هدف مهمتر است که باید مورد توجه باشد (Bachya, v 7, p. 2386).
۴٫ دعا: عهد عتیق انباشته از دعا، درخواست، توسل و نیایش خدا و پناه بردن به خداست. در کتاب غزلهای سلیمان، مزامیر، کتابهای اشعیا و کتاب ایوب و سایر پیامبران بنیاسرائیل، دعا و گفتوگو با خداوند پررنگ جلوه میکند. دعا ایجاد ارتباط با خداوند است و موجب دریافت برکت الهی میشود و نوعی عبادت است.
ازاینرو، عبادت در عهد عتیق جایگاه خاصی دارد و از مسائل مهم زندگی انسان است و تمام زندگی انسان را دربر میگیرد و گستره وسیعی دارد.
معنای عبادت در قرآن
«عبادت» در لغت بهمعنای نهایت تذلل و تواضع در برابر مولا و سرور همراه با اطاعت از او، غایت تذلل(راغباصفهانی، ۱۴۱۲، ص ۵۴۲؛ طریحی، ۱۳۷۵، ص۹۲)، انقیاد و خضوع آمده است(ابنمنظور، ۱۴۱۴، ص۲۷۰) و بهمعنای خضوع و تذلل و اظهار خواری نیز آمده، همانطور که راهی را که با رفت و آمد بسیار صاف شود، طریق معبّد گویند(فیومی، ۱۴۰۵، ص۲۶۱).
واژه «عبادت» در قرآن در معانی متفاوتی به کار رفته است:
۱٫ پرستش: «وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّه …»(یونس: ۱۸)؛ به جای خدا، چیزهایی را می پرستند که نه به آنان زیان می رساند و نه به آنان سود می دهد و می گویند: اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند….
واژه «عبادت» در این آیه، بهمعنای پرستش میباشد که آیه با اشاره به صفات خداوند از قرار دادن هرگونه شریک برای خداوند نهی کرده است.
۲٫ اطاعت: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِین»(یس: ۶۰)؛ ای فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید؛ زیرا وی دشمن آشکار شماست؟».
مقصود از عبادت شیطان در آیه، که خداوند از آن نهی کرده است، اطاعت از شیطان است.
همچنین معنای گرفتن اله در آیه «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه »، پرستش آن اله است. مراد از پرستش هم اطاعت کردن است؛ چون خدای سبحان اطاعت را عبادت خوانده است و فرموده «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ» و اعتبار عقلی هم موافق با این معناست، چون عبادت چیزی به جز اظهار خضوع و مجسم نمودن بندگی بنده نیست. عابد با عبادتش میخواهد این معنا را مجسم سازد که من به جز آنچه معبودم اراده کرده، اراده نمیکنم و به جز آنچه او راضی است، عمل نمیکنم. بنابراین، هر کس هر چیزی را اطاعت کند. در حقیقت، او را عبادت کرده و او را معبود خود گرفته است. پس اگر هوای نفس خود را اطاعت کند، آن را اله خود گرفته و پرستش کرده با اینکه غیر خدا و غیر هر کسی که خدا دستور داده، نباید اطاعت شود(طباطبایی، ۱۴۱۷ق، ص۲۹).
جایگاه عبادت در قرآن
عبادت اوج کمال انسانی و نوعی سپاس از خداوند و مرتبه والای آن است. خداوند، کمال مطلق است و نهایت قرب انسان به این کمال مطلق در هنگام عبادت متجلی میشود. مهمترین و اولین پیام همه پیامبران الهی، توحید عبادی بوده است. ایشان پرستش خداوند را تنها راه سعادت و نجات بشر معرفی کردهاند. ستایش و اطاعت الهی، انسان را از حضیض ذلت به اوج عزت میرساند و او را در مقامی برتر از فرشتگان قرار میدهد. بنابراین، عبادت و پرستش از ضروریترین نیازهای روحی بشر است و باید به این امر در زندگی انسان توجه شود. ازاینرو، از اهمیت خاصی برخوردار است و باید جایگاه آن در قرآن برای ما روشن شود تا توجه بیشتری به این اصل مهم در زندگی شود.
۱٫ عبادت پیمان الهی: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِین»(یس: ۶۰)؛ ای فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وی دشمن آشکار شماست.
کلمه «عهد» بهمعنای وصیت (سفارش) است. مراد از پرستش و عبادت شیطان، اطاعت از اوست در وسوسههایی که میکند و این عهدی که خدای تعالی با بنیآدم بست که شیطان را عبادت و پرستش نکند، همان عهدی است که به زبان انبیا و رسولان خود به بشر ابلاغ فرمود و تهدیدشان کرد که از او پیروی نکنند(طباطبائی، ۱۴۱۷، ج ۱۷، ص ۱۰۲).
۲٫ عبادت راز آفرینش: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»(ذاریات: ۵۶)؛ و جنّ و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند.
این آیه بیان میکند که خلقت انسان بدون هدف نبوده و هدف از خلقت انسان عبادت خداوند است. عبادت آنقدر اهمیت دارد که خداوند هدف از خلقت انسان را منحصر در آن کرده است، تا انسان خدا را عبادت کند و مشمول رحمت الهی شود.
۳٫ عبادت صراط مستقیم الهی است: «إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ»(آلعمران: ۵۱)؛ در حقیقت، خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید [که ] راه راست این است.
«إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیم»(زخرف: ۶۴؛ مریم: ۳۶)؛ در حقیقت، خداست که خود پروردگار من و پروردگار شماست. پس او را بپرستید این است راه راست .
«وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیم»(یس: ۶۱)؛ و اینکه مرا بپرستید این است راه راست!
صراط مستقیم، راهی است که انسان را به پروردگارش میرساند و حرکت در این مسیر، همان عبادت خدا و اطاعت از اوست. در سوره زخرف تأکید «إنّ»، همراه با حصر «هو» ذکر شده است. این امر دلالت بر مهم بودن عبادت خدا و پرهیز از پرستش غیر او میکند.
۴٫ عبادت مأموریت انسان: «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ…»(بینه: ۵)؛ و فرمان نیافته بودند، جز اینکه خدا را بپرستند، درحالیکه به توحید گراییده اند، دین [خود] را برای او خالص گردانند… .
ـ «وَ قَضی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاه …»(اسراء: ۲۳)؛ و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید.
ـ «…أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاه …»(یوسف: ۴۰)؛ دستور داده که جز او را نپرستید. این است دین درست، ولی بیشتر مردم نمی دانند….
بر اساس این آیات خداوند به انسان امر فرموده که جز او را نپرستند.
۵٫ دعوت نخست همه پیامبران عبادت خداوند بوده است: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُون»(مؤمنون: ۲۳)؛ و به یقین نوح را به سوی قومش فرستادیم. پس [به آنان ] گفت: «ای قوم من، خدا را بپرستید. شما را جز او خدایی نیست. مگر پروا ندارید؟».
ـ «فَأَرْسَلْنا فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُون» (مؤمنون: ۳۲)؛ و در میانشان پیامبری از خودشان روانه کردیم که: خدا را بپرستید. جز او برای شما معبودی نیست. آیا سَر پرهیزگاری ندارید؟
عبادت و پرستش خداوند یکتا و ترک پرستش هر موجود دیگر، یکی از اصول تعلیمات پیامبران الهی است و تعلیمات هیچ پیامبری از عبادت خالی نبوده است. بنابراین، شگفتآور نیست که بزرگترین هدف بعثت پیامبران و فرستادن رسولان و فرود آوردن کتابهای مقدس یادآوری این پیمان دیرینه به مردم و زدودن غبار فراموشی، شرک یا تقلید از روی فطرت باشد. نخستین دعوت و رهنمود هر پیامبر اینکه «اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُه ». نوح، هود، صالح، شعیب، لوط و هر پیامبری که به سوی قوم خود برانگیخته شد، همین دعوت را داشت و آن دعوت را به قوم خود اعلام نمود(قرضاوی، ۱۳۷۹، ص ۳۰).
۶٫ هجرت از وطن به خاطر عبادت خدا: «یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَهٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ»(عنکبوت: ۵۶)؛ ای بندگان من که ایمان آورده اید، زمین من فراخ است تنها مرا بپرستید.
از دیدگاه قرآن، عبادت خداوند به قدری اهمیت دارد که میفرماید: «اگر در وطن شرایط لازم برای عبادت خداوند فراهم نبود، برای یافتن مکانی مناسب برای عبادت و پیروی خداوند از سرزمین خود هجرت کنید.
۷٫ عبادت خدا و حکومت: «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَهُ الْأُمُور»(حج: ۴۱)؛ همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز برپا می دارند و زکات می دهند و به کارهای پسندیده وامی دارند، و از کارهای ناپسند بازمی دارند، و فرجام همه کارها از آنِ خداست.
از منظر قرآن یکی از اهداف اساسی تشکیل حکومت، ایجاد زمینه مناسب برای عبادت خداوند است. در آیه فوق و در آیه ۵۵ سوره نور «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً»؛ خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد. همانگونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین [خود] قرار داد، و آن دینی را که برایشان پسندیده است، به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند، و هر کس پس از آن به کفر گراید آنانند که نافرمانند» به این نکته اشاره شده است.
۸٫ همه موجودات جهان خدا را تسبیح میکنند: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً»(إسراء: ۴۴)؛ آسمانهای هفتگانه و زمین و هر کس که در آنهاست، او را تسبیح می گویند، و هیچ چیز نیست مگر اینکه در حال ستایش، تسبیح او می گوید. ولی شما تسبیح آنها را درنمی یابید. به راستی که او همواره بردبار [و] آمرزنده است.
ـ «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیم»(حدید: ۱)؛ آنچه در آسمانها و زمین است، خدا را به پاکی می ستایند، و اوست ارجمند حکیم .
با توجه به آیات قرآن، هر موجودی به نوعی به حمد و ثنای الهی میپردازد و خداوند را عبادت میکند. برخی تصور میکنند که عبادت و پرستش، فقط مخصوص انسانهاست و موجودات دیگر، که عقل و آگاهی انسان را ندارند، خداوند را عبادت نمیکنند. اما بر اساس آیات قرآن، این سخن صحیح نیست. قرآن با صراحت بیان میکند که تمام موجودات عالم به ذکر و تسبیح خدا مشغولند و هر موجودی به نوعی خداوند را پرستش میکند و این بر اهمیت عبادت دلالت دارد.
اما درباره نوع تسبیح موجودات بین مفسران نظرات مختلفی وجود دارد که به بررسی آنها میپردازیم:
۱٫ تسبیح بعضی موجودات، مانند تسبیح ملائکه، مقربان و مؤمنین تسبیح زبانی و لفظی است و تسبیح بقیه موجودات و اجزاء آسمانها و زمین، کوهها، شنها و… معنوی است(فخررازی، ۱۴۲۰، ج ۲۹، ص ۴۴۲؛ آلوسی، ۱۴۱۵، ج ۸، ص ۸۰ ؛ کاشانی، ۱۳۳۶ق، ج ۵، ص۷).
۲٫ تسبیح در اینجا بهمعنای دلالت آسمانها و زمین بر یگانگی و عدالت خداوند بیهمتاست. این تسبیح معنوی بهمنزله تسبیح لفظی است و چهبسا تسبیح معنوی از طریق دلالت از تسبیح لفظی اقوی باشد؛ چون منجر به علم میشود.
۳٫ همه موجودات این عالم، عاقل و غیرعاقل، از نوعی درک و شعور بهرهمند هستند و خداوند را حمد و تسبیح میگویند. این تسبیح، تسبیح حقیقی و لفظی است. اما آنچه هست، این است که لفظی بودن لازم نیست، حتماً با الفاظ شنیدنی و قراردادی باشد. ازجمله کسانی که این نظر را پذیرفته، علّامه طباطبائی است که بحث مفصلی را در اینباره مطرح کرده است که خلاصه آن چنین است:
تسبیح بهمعنای منزه داشتن است که با زبان انجام میشود. ولی حقیقت کلام همان فهماندن و کشف از باطن فرد است و به هر طریقی صورت گیرد، کلام خواهد بود، هرچند با زبان نباشد. این انسان است که برای نشان دادن منویات خود و اشاره بدانها نمیتواند، از طریق تکوین آن را انجام دهد، لذا ناگزیر است. برای این کار الفاظ را استخدام کند تا بدینوسیله مخاطب را از آنچه در دل دارد، آگاه سازد. قهراً روش و سنت تفهیم و تفهم بر همین استخدام الفاظ جریان یافته است. هر چیزی که از معنای موردنظر ما پرده بردارد، قول و کلام خواهد بود و اگر موجودی قیام وجودیش بر همین کشف باشد، همان قیام قول و تکلم است، هرچند بهصورت شنیدنی و الفاظ گفتنی نباشد و ما میبینیم که این موجودات آسمانی و زمینی و خود آسمان و زمین همه بهطور صریح بر وحدانیت رب خود در ربوبیت پرده برمیدارد و او را از هر نقص و عیبی منزه میدارد. پس میتوان گفت، بلکه باید گفت: آسمان و زمین خدا را تسبیح میگویند. تمام این عالم غیر از نیاز و فقر و فاقه به درگاه خداوند چیز دیگری نیست. همین احتیاج بهترین کاشف از وجود موجود نیازمند به اوست. هر موجودی با حاجت و نقص خود خدای خود را از نیاز و نقص مبرا میکند.
… حال اگر بگوییم صرف اینکه عالم به وجودش کشف از آفریدگاری میکند، سبب نمیشود که بگوییم همه عالم خدا را تسبیح میگویند؛ زیرا صرف کشف را تسبیح نمیگویند، مگر هنگامی که با قصد و اختیار توأم باشد. هم کشف باشد و هم قصد و قصد هم از توابع حیات است. اغلب موجودات عالم جمادند و از حیات بیبهرهاند، پس گویا چارهای نیست جز اینکه تسبیح را بر معنای مجازی حمل نموده و مقصود از آن را همان کشف و دلالت بر وجود پروردگار خود بدانیم.
در پاسخ میگوییم: از کلام خدای تعالی فهمیده میشود که مسئله علم نیز در تمامی موجودات هست. هر جا که خلقت راه یافته، علم نیز بدان جا راه یافته است. هریک از موجودات، به مقدار حظی که از وجود دارد، بهرهای از علم دارد. البته لازمه این سخن آن نیست که بگوییم تمامی موجودات از نظر علم با هم برابرند، یا بگوییم علم در همه یک نوع است و یا همه آنچه را که انسان میفهمد، میفهمند و آدمی باید به علم آنها پی ببرد. اگر پی نبرد، معلوم میشود آنها علم ندارند؛ چون هیچ موجودی فاقد علم نیست. بنابراین، هیچ موجودی نیست مگر آنکه وجود خود را درک میکند، و میخواهد با وجود خود احتیاج و نقص وجودی خود را، که سراپایش را احاطه کرده، اظهار نماید. پس او پروردگار خود را تسبیح نموده و او را از داشتن شریک و یا هر عیبی منزه میدارد. پس دلیلی ندارد که ما تسبیح موجودات را بر مطلق دلالت حمل کرده و مرتکب مجاز شویم؛ زیرا وقتی ارتکاب به مجاز جایز است که سخن صاحب کلام را نتوان بر حقیقت حمل نمود(طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۱۳، ص ۱۰۸- ۱۱۱).
شهید مطهری نیز در تفسیر سوره تغابن، به تسبیح موجودات اشاره کرده و معتقد است که تسبیح آنها به زبان ظاهری است، نه زبان معنوی(مطهری، بیتا، ج۷، ص ۱۲۲).
با توجه به آنچه گذشت، به نظر میرسد نظریه آخر در اینباره صحیح باشد. همچنین در آیاتی از قرآن در کنار جمادات ذویالعقول ذکر شدهاند و چون در ذویالعقول تسبیح، حقیقی است، پس تسبیح جمادات هم حقیقی است. این خود تأییدی بر این نظریه است «وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ وَ کُنَّا فاعِلِین»(انبیا: ۷۹)؛ و کوه ها را با داوود و پرندگان به نیایش واداشتیم و ما کننده [این کار] بودیم «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِشْراقِ»(ص: ۱۸)؛ ما کوه ها را رام کردیم و کوه ها هر شامگاه و بامدادان با او تسبیح می کردند.
پس تسبیح همه موجودات عالم، به زبان لفظی و ظاهری است. هریک از آنها دارای درک و آگاهی و شعور هستند. این شعور دارای مراتبی است. بر اثر همین اختلاف مراتب، آثار آن نیز متفاوت است.
گستره عبادت در قرآن
از نظر اسلام، عبادت منحصر به اعمال عبادی چون نماز، روزه، حج و… نیست، بلکه در فرهنگ اسلام، عبادت فراتر از اینهاست و همه شئون زندگی انسان را دربر میگیرد. از نظر اسلام، هر کار خیر و مفیدی، که با انگیزه پاک خدایی توأم باشد، عبادت است. رنگ و صبغه الهی دادن به کارها، بر ارزش آنها میافزاید و آنها را عبادت و گاهی برتر از عبادت میسازد. هر کاری که با نیّت تقرب به خدا انجام گیرد، عبادت میشود. پس ابعاد و نمونههای عبادت قابل شمارش نیست. درس خواندن، کسب کار، فعالیت اجتماعی و اقتصادی و همه کارهای روزمره زندگی، اگر با نیّت خالص و برای خدا انجام شود، عبادت است. این دامنه وسیع عبادت که تمام زندگی انسان را دربر میگیرد، بهطور آشکار بر جایگاه و اهمیت عبادت دلالت دارد. در روایات نیز به این نکته توجه شده است. برخی از کارهایی که در اسلام عبادت محسوب میشود، بیان شده است:
الف) تفکر: امام رضا(ع) در این باره میفرمایند: «لَیسَ العبادهُ کثرهَ الصَّلوهِ و الصَومِ إنَّما العباده فی التفکر فیالله (وسائل، باب استحباب التفکر) (…إنَّما العباده فی التفکر فی امر الله عزوجل) (بحار، باب التفکر…).
ب) علمآ موزی: در حدیث آمده است: «مَن خَرَجَ یطلُبُ باباً مِن عِلمٍ لِیرُّدَّ بِهِ باطِلاً إلی حَقٍّ أو ضَلالهً إلی هَدی کانَ عَمَلُهُ ذلِک کعِبادَهِ مُتَعَبَّدٍ أربَعینَ عاماً»؛(مجلسی، ۱۴۰۴، ج۱، ص ۱۸۱) هر کس از منزل خارج شود تا بابی از علم را بیاموزد که به وسیله آن باطل را به حق و ضلالت را به هدایت باز گرداند، عملش همانند چهل سال عبادت است. ـ «أفضَلُ العِبادَهِ العِلمِ بِاللّهِ»؛ (همان، ج۱، ص ۲۱۵) افضل عبادات علم به خداست.
ج. عفت و پاکدامنی: ابوجعفر(ع): «إنَّ أفضَلَ العِبادَهِ عِفَّهُ البَطنِ و الفَرجِ»(کلینی، ۱۳۶۵، ص ۷۹)؛ همانا بهترین عبادتها عفت شکم و فرج است.
د) کسب و کار: پیامبرˆ: «العِبادَهُ سبعون جُزءاً أفضَلُها طَلَبُ الحَلالِ»(همان، ج۵، ص۷۸)؛ عبادت هفتاد قسم است و برترین آنها روزی حلال است.
ه ) نگاه کردن: پیامبرˆ: «النَظَرُ إلی العالِمِ عبادَهٌ و النَظَرُ إلی الإمامِ المُقسِطِ عبادهٌ و النظَرُ إلی الوالدَینِ بِرَأفَهٍ و رَحمَهٍ عبادهٌ و النَظَرُ إلی الأخِ توَدُّهُ فی الله عَزَّوجَلَّ عبادهٌ» (مجلسی، ۱۴۰۴، ج۷۱، ص ۷۳)؛ نگاه کردن به دانشمند عبادت است. نگاه کردن به پیشوای عادل عبادت است و نگاه به والدین با رأفت و مهربانی عبادت است و نگاه به برادری که به خاطر خدا او را دوست داری، عبادت است.
پس رنگ و صبغه الهی دادن به کارها، بر ارزش آنها میافزاید و آنها را عبادت و گاهی برتر از عبادت میسازد.
مقایسه و نتیجهگیری
۱٫ عبادت در قرآن، بهمعنای نهایت تذلل و تواضع در برابر مولا همراه با اعتقاد به الوهیت اوست. همچنین واژه «عبادت» در قرآن بهمعنای اطاعت و پرستش خداوند به کار رفته است. پرستش نیز بهمعنای اطاعت از خداوند در اوامر و نواهی ایشان است. خداوند در آیات زیادی به عبادت و اطاعت از خود و نهی عبادت شیطان و غیرخدا فرمان داده است. پس، عبادت چیزی جز اظهار خضوع و بندگی در برابر ذات لایزال الهی نیست.
۲٫ در عهد عتیق، عبادت بهمعنای احترام، اکرام، فروتنی و تعظیم در برابر خداوند و ایجاد ارتباط با خداوند است. واژه «عبادت» در عهد عتیق بهمعنای خدمت و اطاعت پروردگار به کار رفته است و مجموعه باورها و شرایعی است که دربرگیرنده وظایف ما در برابر خداست و انسان را به سعادت و رستگاری میرساند.
بنابراین، عبادت در قرآن و عهد عتیق، بهمعنای اطاعت از معبود بهصورت مطلق و خضوع در برابر ایشان آمده است. عبادت مختص خداوند بوده و برای غیرخدا سزاوار نیست؛ زیرا تنها ذات حق شایسته عبادت است.
۳٫ پرستش و عبادت خداوند در قرآن و عهد عتیق از جایگاه خاصی برخوردار است. در قرآن، عبادت بهعنوان راز آفرینش، صراط مستقیم الهی، مأموریت انسان و دعوت نخست همه پیامبران بوده است. عبادت خدا در قرآن، آنقدر مهم است که خداوند فرموده، اگر در مکانی زندگی میکردید که در آنجا امکان اطاعت خدا برای شما فراهم نبود، از آن شهر هجرت کنید و به مکانی بروید که امکان پرستش خداوند در آنجا وجود داشته باشد.
۴٫ در عهد عتیق نیز عبادت بهعنوان عهد و پیمان الهی، طریق مستقیم الهی، مأموریت انسان و دعوت نخست همه پیامبران بوده است. همچنین عبادت در قرآن و عهد عتیق، تنها به نماز، روزه، قربانی و یک مجموعه اعمال مشخص محدود نمیشود، بلکه هر کاری که در آن رضایت خدا و نیت الهی وجود داشته باشد، آن کار عبادت است.
۵٫ نکته دیگر درباره جایگاه عبادت این است که همه موجودات جهان به حمد و تسبیح خداوند مشغول هستند. نکته مورد توجه در اینباره، نوع تسبیح موجودات است که در قرآن نظر غالب این است که تسبیح آنها، به زبان لفظی است، نه زبان معنوی. اما در عهد عتیق، با توجه به تفسیری که بیان شد، تسبیح موجودات به زبان معنوی است.
۶٫ نکته مهم درباره اصل عبادت این است که خداوند در قرآن، عبادت را هدف آفرینش جن و انس دانسته است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»(ذاریات: ۵۶). طبق این آیه، هدف از آفرینش انسان تکامل فردی و اجتماعی در امور مادی، معنوی و اخلاقی است. هرچند منظور از عبادت در آیه هدف غایی خلقت نباشد. اما خداوند هدف آفرینش را پرستش و توجه به بعد معنوی انسان میداند. درحالیکه در عهد عتیق هدف آفرینش انسان را بارور شدن و تسلط بر موجودات میداند و به بعد مادی انسان توجه دارد، نه بعد معنوی: «پس خدا آدم را بهصورت خود آفرید. او را بهصورت خدا آفرید. ایشان را نر و ماده آفرید. و خدا ایشان را برکت داد و خدا بدیشان گفت: “بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط نمایید، و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همه حیواناتی که بر زمین میخزند، حکومت کنید”(پیدایش، ۱: ۲۷-۲۸).
براساس این آیه، خدا انسان را آفریده است تا وی با استفاده از استعدادها و تلاشهایش بتواند بر تمام مخلوقات تسلط یافته و از نعمات این جهان بهطور مشروع استفاده کند. این نگاه به زندگی انسان از دید مادی است.
هرچند در تلمود هدف آفرینش انسان عبادت بیان شده است: «مقصود از آفرینش انسان آن بود که به او امکان داده شود تا حمد و ثنای آفریننده جهان را به زبان آورد»(کهن، بیتا، ص ۸۸)، اما در عهد عتیق چنین بیانی وجود ندارد.
۷٫ بنابر تصریح کتاب مقدس دو پیمانی که خداوند به واسطه موسی(ع) با قوم او بسته، پیمان نخستین از سوی قوم مراعات نشده است و عهد الهی را شکستهاند و هر دو عهد محدود به قلمرو فرزندان یعقوب یا همان بنیاسرائیل است که به اصطلاح رایج در میان یهودیان، همان قوم برگزیده خداوند هستند. پرسشی که در اینجا مطرح است، اینکه آیا قومی که تنها در زمان حیات موسی چندین بار عهد و پیمان خود را نقض کرده و بارها پس از موسی و در زمان پیامبران بنیاسرائیل این عهدشکنی را تکرار کرده است، میتواند قوم مخصوص و برگزیده خدا باشد. آیا چنین قومی میتواند شایستگی اجرا و تحقق وعده خداوند را بر روی زمین داشته باشد یا خیر؟
۸٫ در بیان قرآن، خداوند عبادت را عهد و میثاق الهی با قوم یهود بیان میکند که جز اندکی از آنها همگی از آن روی گرداندهاند: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بنیاسرائیل لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِیمُواْ الصَّلاَهَ وَآتُواْ الزَّکَاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنکُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ»(بقره: ۸۳)؛ «و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که: جز خدا را نپرستید، و به پدر و مادر، و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید، و با مردم [به زبانِ ] خوش سخن بگویید، و نماز را به پا دارید، و زکات را بدهید، آنگاه، جز اندکی از شما، [همگی ] به حالت اعراض روی برتافتید». در دیگر آیات نیز نماز و زکات بهعنوان میثاق الهی مطرح شدهاند. اما در بسیاری از آیات، از عهدشکنی بنیاسرائیل و عمل نکردن به دستورات خداوند سخن به میان آمده است. پس قوم یهود، این عهد و پیمان مهم را حفظ نکردند تا به وعدههای خداوند و آثار این پیمان دست یابند.
http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/130