جایگاه رویا و خواب در تشخیص حجت الهی از منظر روایات (۳۰ ص)
چکیده
در منابع روایی و عقلی، دلیلی بر اعتبار رویا و خواب در تشخیص مصداق حجت الهی وجود ندارد و با توجه به اینکه هیچ فقیه، متکلم و فیلسوفی به اعتبار رویا در تشخیص حکم فقهی باور ندارد، از این روش در مباحث عقیدتی نمیتوان بهرهبرداری کرد. از سوی دیگر، افرادی از میان مدعیان دروغین _ که قائل به حجیت رویا شدهاند _ بر اثبات دیدگاه خود دلیلی منطقی ارائه نکردهاند و بر کسی مخفی نیست که شیاطین میتوانند برای انسانها تخیل دیدن معصوم(ع) را ایجاد کنند و الزاماً افرادی که به نام رسول خدا(ص) یا یکی دیگر از معصومان(ع) دیده میشوند، خود معصوم(ع) نیستند تا در پی آن دستورات داده شده در رویا لازمالاجرا باشند.
مقدمه
پیش از ورود به بحث، لازم است نکاتی را تذکر دهیم:
۱٫ در روایات متعددی تصریح شده که مؤمن نیز خوابهای آشفته دارد و همیشه رویاهای او صادقه نیست.به عبارت دیگر، چنین نیست که یک فرد به صرف ایمان و تقوا، هیچگاه خواب اشتباه و بدون تعبیر یا القائات شیطانی نبیند. به عنوان نمونه، شیخ صدوق در روایتی از قول محمد بن قاسم نوفلى چنین نقل کرده است:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(ع): الْمُؤْمِنُ یَرَى الرُّؤْیَا فَتَکُونُ کَمَا رَآهَا وَ رُبَّمَا رَأَى الرُّؤْیَا فَلَا تَکُونُ شَیْئاً؟ فَقَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا نَامَ خَرَجَتْ مِنْ رُوحِهِ حَرَکَهٌ مَمْدُودَهٌ صَاعِدَهٌ إِلَى السَّمَاءِ فَکُلَّمَا رَآهُ رُوحُ الْمُؤْمِنِ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاءِ فِی مَوْضِعِ التَّقْدِیرِ وَ التَّدْبِیرِ فَهُوَ الْحَقُّ وَ کُلَّمَا رَآهُ فِی الْأَرْضِ فَهُوَ أَضْغَاثُ أَحْلَام؛ (صدوق، ۱۳۷۶: ۱۴۵؛ شعیری، بیتا: ۱۷۲)
به امام ششم(ع) گفتم: بسا مؤمن خوابى ببیند و همانطور واقع شود و بسا خوابى ببیند و اثرى ندارد؟ فرمود: چون مؤمن بخوابد، از روحش حرکتى تا آسمان بکشد و هر چه را روح مؤمن در آسمان _ که محل تقدیر و تدبیر است _ ببیند حق است و هرچه را در زمین ببیند اضغاث و احلام است.
در روایتی دیگر، امام صادق(ع) در پاسخ به مفضل نیز به همین نکته اشاره فرموده است (مجلسی، ۱۴۰۳: ج۵۸، ۱۸۳).
۲٫ در این امر که شیاطین میتوانند برای انسانها خوابسازی نمایند و به تعبیر عامیانه، آنان را خوابنما کنند تردیدی وجود ندارد. در آیاتی از قرآن به این مطلب اشاراتی شده است (کلینی، ۱۴۰۷: ج۲، ۵۳۶؛ کراجکی، ۱۴۱۰: ج۲، ۶۲؛ مفید، ۱۴۱۳: ۱۳۲).
۳٫ اگر فردی در رویا مطلبی را دید و با عقل سلیم و همچنین با آیات و روایات تعارض داشت، بیتردید این رویا از نوع دروغ آن بوده و اعتبار ندارد. درباره ادعاهای مدعیان دروغین، باید به این نکته توجه کرد که راه تشخیص حق یا باطل بودن این گروه، با بررسی سخنان آنان آشکار میشود و تا کنون در تشخیص بطلان هیچ موردی از مدعیان، شبهه و تردیدی برای اهل علم و فهم وجود نداشته است و پس از اثبات ادعای باطل این افراد، به یقین اگر رویایی نیز در مدح آنان دیده شود، حمل بر رویای شیطانی میشود.
آیا از طریق رویا میتوان حجت الهی را شناسایی کرد؟
در میان متکلمان و فقهای شیعه، کسی به اعتبار خواب و رویا در کشف و یافتن حکم فقهی قائل نشده است (نک: شبر، ۱۴۰۴: ۳۱۴؛ نراقی، ۱۳۸۸: ج۱، ۳۳۵) و با وجود سختگیری عالمان شیعی در اثبات اصول عقاید با تمسک به ادله قطعی (سبحانی، ۱۴۲۴: ج۳، ۳۱۶)، به طریق اولیٰ خواب و رویا در مسائل عقیدتی مانند کشف حجت الهی و امام معصوم راهی ندارد. به عنوان نمونه، شیخ مفید (۱۴۱۳: ۱۳۰)، سید مرتضی (۱۴۰۵: ج۲، ۱۳)، ابنادریس حلی (۱۴۲۹: ۳۱۳)، علامه حلی (۱۴۰۱: ۹۸)، ملّا احمد نراقی (بیتا: ۱۹۱)، میرزای قمی (گیلانی، ۱۳۷۸: ج۱، ۴۹۶)، علامه مجلسی (۱۴۰۳: ج۵۸، ۲۳۸)، شیخ حر عاملی (۱۴۱۸: ج۱، ۶۸۹) و آیتالله جوادی آملی (۱۳۸۸الف: ج۶، ۱۴۱) مباحثی را در این زمینه مطرح کرده و حدود اعتبار رویا و خواب را بیان نمودهاند.
شیخ مفید مینویسد:
و مع ذلک فإنا لسنا نثبت الأحکام الدینیه من جهه المنامات؛ (مفید، ۱۴۱۳: ۱۳۰)
باید توجه داشت که ما احکام دینى را به وسیله رویا و خواب اثبات نمىکنیم.
دلایل عدم حجیت رویا
۱٫ روایت «إِنَّ دِینَ اللهِ _ عَزَّ وَ جَلَّ _ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یُرَى فِی النَّوْم»
در رد استنباط احکام شرعی به سبب خواب، فقها به روایت ذیل نیز استناد کردهاند (نک: مجلسی، ۱۴۰۴: ج۱۵، ۴۶۸؛ حر عاملی، ۱۴۱۸: ج۱، ۶۹۰؛ بحرانی، ۱۴۲۳: ج۲، ۲۸۴؛ شبر، ۱۴۰۴: ۳۱۴):
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ: مَا تَرْوِی هَذِهِ النَّاصِبَهُ؟ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ! فِیمَا ذَا؟ فَقَالَ: فِی أَذَانِهِمْ وَ رُکُوعِهِمْ وَ سُجُودِهِمْ. فَقُلْتُ: إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ أُبَیَّ بْنَ کَعْبٍ رَآهُ فِی النَّوْمِ. فَقَالَ: کَذَبُوا فَإِنَّ دِینَ اللَّهِ
_ عَزَّ وَ جَلَّ _ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یُرَى فِی النَّوْم؛ (کلینی، ۱۴۰۷: ج۳، ۴۸۳)
امام صادق(ع) فرمود: این گروه چه مىگویند؟ عرض کردم: فدایت شوم! در چه
موردى؟ فرمود: درباره اذانشان … . عرض کردم: مىگویند که ابىّ بن کعب آن را در خواب دیده است. امام فرمود: دروغ مىگویند؛ زیرا دین خداوند عزیزتر از آن است که در خواب دیده شود.
اهل سنت در سبب تشریع اذان گفتهاند که مردم مدینه برای آگاه شدن از وقت نماز مشکل داشتند و پیامبر(ص) با آنان به مشورت پرداخت. پیشنهاد ناقوس و بوق و دف و روشن کردن آتش و نصب کردن پرچم به پیامبر(ص) داده شد که علامت نصارا و یهود و رومیان و مجوسیان بود، ولی پیامبر(ص) آنها را نپذیرفت و در حالی که آن حضرت با مشورت به نتیجهای نرسیده بود، عبدالله بن زید در رویا یا بین خواب و بیداری فرشتهای را دید که به او اذان و اقامه را یاد داد. سپس او این جریان را به پیامبر(ص) بازگو کرد و ایشان دستور داد بلال آن را فرا گیرد و برای اعلام وقت نماز بگوید (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۱۵، ۴۶۸). اما اهلبیت(ع) این سخن را نفی کرده و تشریع اذان را با وحی الهی دانستهاند.
با توجه به عمومیت عبارت «دین الله» در این حدیث، معنای روایت تمام آموزههای
دین اعم از مسائل عقیدتی و فقهی است و نفی استفاده از رویا در این روایت، به صراحت
بیان شده است. مقید کردن این عبارت در مسائل فقهی نیز تأثیری بر استدلال ندارد؛ زیرا با توجه به اینکه رویا نمیتواند در استنباط احکام فقهی نقشی داشته باشد، به طریق اولویت در مسائل عقیدتی فایدهای نخواهد داشت. از اینرو علامه مجلسی پس از تأیید سند این روایت مینویسد:
ثم إن هذا الخبر یدل على أن بالنوم لا تثبت الأحکام؛ (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۱۵، ۴۶۸)
این خبر دلالت میکند که با رویا و خواب نمیتوان احکام الهی را اثبات کرد.
۲٫ اجماع قولی و عملی
در حجیت اجماع کاشف از قول معصوم(ع) در میان فقها تردیدی وجود ندارد (نک: فاضل لنکرانی، ۱۴۳۰: ج۳، ۱۵۵) و یکی از راههای کشف قول معصوم(ع) حدس است. خلاصه طریقه حدس در باب اجماع آن است که انسان از طریق تحصیل آرا و فتاواى همه فقها، حدس قطعى حاصل کند به اینکه رأى معصوم همین بوده و این نظریه از امام(ع) به دانشمندان در طول تاریخ رسیده است. دلیل این امر نیز آن است که ما بالوجدان میبینیم فقها در برخی مسائل و احکام شرعیۀ فرعیه اختلاف نظر دارند؛ یکى قائل به وجوب است، دیگرى قائل به حرمت و… . با این همه، اگر تمام علما در طول تاریخ درباره مسئلهای یک نظر داشتند، در اینجا ما حدس قطعى مىزنیم که علما این رأى را از نزد خود اختراع نکردهاند، بلکه از رهبر و پیشوایشان به آنان رسیده است، چنانکه اتفاقنظر سایر صاحبان آرا و مذاهب نیز چنین است؛ یعنى اگر بهطور قطعى همگان یک سخن را تکرار کردند، انسان یقین مىکند که این سخن را رهبر آنها گفته است؛ یا مثلاً اگر همه شاگردان کلاس، بر مطلبى متفق شدند، انسان یقین مىکند که این سخن را از استاد خود گرفتهاند. نوع متأخران از علما همین روش را انتخاب کردهاند (مظفر، ۱۳۸۳: ج۳، ۱۱۴) و اگر بتوان نظر همه فقها در تمام اعصار را به دست آورد و نظر مخالفی وجود نداشته باشد، این اجماع پذیرفتنی است (گیلانی، ۱۴۳۰: ج۲، ۲۴۲؛ مظفر، ۱۳۸۳: ج۳، ۱۲۰؛ صدر، ۱۴۱۷: ج۴، ۳۱۳؛ مکارم شیرازی، ۱۴۲۸: ج۲، ۳۶۸).
برخی از علما به این دلیل استناد کردهاند و معتقدند درباره اعتبار نداشتن رویا در کشف احکام فقهی تردیدی وجود ندارد و به دیگر سخن، اجماع علما در اینباره را میتوان ادعا کرد (کاشف الغطاء، ۱۳۱۹: ۸۴؛ آشتیانی، ۱۴۳۲: ج۲، ۴۷۲؛ طباطبایی یزدی، بیتا: ۱۵۹). حتی محدث نوری نیز _ با آنکه مشربی وسیع در مبحث رویا دارد و کتابی مفصل در این زمینه نگاشته است _ اعتقاد خود درباره حجیت نداشتن رویا در احکام شرعی را چنین بیان میکند:
ولا یخفی علی الارباب النهی عدم کون الرؤیا طریقاً فی غیر الانبیاء فی الاحکام بأسرها؛ (نوری طبرسی، ۱۴۲۹: ج۴، ۱۹۰)
و بر عقلا و اهل فن پوشیده نیست که رویا برای غیر انبیاء، در استنباط هیچ حکم فقهی به کار نمیآید.
۳٫ سیره متشرعه
از جمله ادله مطرح شده در حجیت نداشتن رویا، سیره متشرعه و اعتنا نکردن آنان به رویاست (خویی، ۱۴۱۱: ۳۱؛ جابلقی، بیتا: ج۲، ۲۳۸؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ج۵۸، ۲۳۸). سیره متشرعه پس از عمل عموم مسلمانان یا شیعیان مطرح شده و بر دو گونه است؛ سیرهاى که مىدانیم در عصر معصومین(ع) جریان داشته، به گونهاى که معصوم(ع) نیز بدان عمل نموده یا آن را تقریر کرده است و نیز سیرهاى که جریان آن در زمان معصومین(ع) احراز نشده یا عدم جریان آن احراز شده است. فرض اول حجت است و فرض دوم حجیت ندارد و دلیل به شمار نمیآید (صدر، ۱۴۱۸: ج۱، ۲۸۶، مظفر، ۱۳۷۵: ج۲، ۳۷۴). استنادکنندگان به این دلیل معتقدند درباره رویا نیز از دوران معصومین(ع) تا کنون کسی از این روش برای استخراج حکم استفاده نکرده است و حتی بزرگان اخباری نیز در نقد استفاده از رویا چنین میگویند:
فلأن الأدله الداله على وجوب متابعتهم و أخذ الأحکام عنهم _ صلوات اللّه علیهم _ إنما تحمل على ما هو المعروف المتکرر دائماً … و لا ریب أن الشائع الذائع المتکرر إنّما هو أخذ الأحکام منهم حال الیقظه؛ (بحرانی، ۱۴۰۵: ج۲، ۲۸۳)
ادله دلالت کننده بر وجوب اطاعت و اخذ احکام از ائمه(ع) بیانگر روشهای متعارف و مورد اطمینان در زمانهای متفاوت است و شکی نیست که روش متعارف در اخذ احکام استفاده از ادله در بیداری است و نمیتوان به خواب استناد کرد.
۴٫ اصل
برای اثبات احکام شرعی، به علم نیاز داریم و نمیتوان به صرف احتمال و ظن سخنی را به شرع مقدس نسبت داد. در این میان، برای اثبات حجیت برخی از ظنون و خارج شدنشان از ذیل حکم اولیه، دلایلی ارائه شده است که به ظنهایی مانند خبر واحد تعلق گرفته و به آنها ظنون معتبره میگویند (سبحانی، ۱۴۲۴: ج۳، ۱۲۴). رویا و خواب از جمله ظنونی هستند که دلیلی و قرینهای بر خروجش از ذیل اصل اولیه وجود ندارد و در نهایت حکم عدم حجیتش باقی میماند (طباطبایی یزدی، بیتا: ۱۵۹؛ آملی، ۱۳۹۵: ج۲، ۵). به تعبیر دیگر، حجیت رویا نیازمند اثبات و احراز است که از طرف عقل و نقل در اثبات آن دلیل صریحی وجود ندارد و عدم احراز، بر عدم اعتبار دلالت میکند.
۵٫ مشکل بودن تعبیر و تأویل رویا
فهم رویای صادقه به راحتی ممکن نیست و افراد خاص که علم تعبیر به آنها الهام شده است میتوانند این مطلب را تشخیص دهند (نک: مجلسی، ۱۳۸۸: ج۵، ۳۹۹؛ مازندرانی، ۱۳۸۲: ج۱۱، ۴۴۵؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ج۵۸، ۲۳۴و ۲۳۸). حتی برخی از فقیهان و عارفان همچون امام خمینی(ع) نیز در تعبیر خواب خود اشتباه کردهاند (نک: طاهری خرمآبادی، ۱۳۹۱: ۲۵)؛ بهویژه در زمانی که خواب صراحتی نداشته و مطالب دیده شده باید تأویل شود. از اینرو علامه محمدتقی مجلسی میگوید:
و لکن لا یعرف تعبیر الرؤیا إلّا الأنبیاء و الأوصیاء أو من ألهمه الله من أولیائه، فإنه بحر عمیق بل جربنا أن لکل نفس تعبیر خاص لیس لغیرها؛ (مجلسی، ۱۳۸۸: ج۵، ۳۹)
تعبیر رویا را انبیا و اوصیا یا کسانی که الهام الهی را دریافت میکنند میدانند و تعبیر رویا دریای عمیقی است، بلکه به تجربه یافتهایم که برای هر فرد و رویای او تعبیری خاص وجود دارد که همان خواب برای فردی دیگر متفاوت تعبیر میشود.
سخت بودن تعبیر رویا و فهم کلام معصومین(ع) در خواب، باعث میشود نتوان به خواب کسی اطمینان پیدا کرد. علامه مجلسی و دیگر فقها در اینباره میگویند:
و أیضا ما یرى فی المنام قد یحتاج إلى تعبیر و تأویل فلعل ما رآه مما له تعبیر و هو لا یعرفه و إن لم یکن من قبیل الأضغاث؛ (مجلسی، ۱۴۰۳: ج۵۸، ۲۳۸؛ بحرانی، ۱۴۲۳: ج۲، ۲۸۳)
و همچنین آنچه در خواب میبیند، اگر از اقسام خوابهای آشفته نباشد، به دلیل عدم درک صحیح تعبیر خواب و پیامهای داده شده، نمیتواند حجت قرار گیرد.
از برخی گزارشها درباره رویاها درمییابیم تشخیص رویای صادقه از کاذبه به قدری دشوار است که برخی از علمای ربانی و اولیای خدا نیز از تعابیر اشتباه در امان نبودهاند و با اینکه گمان کردهاند رویایشان صادقه است و عقاید خود را نیز بدان مستند مینمودند، مسیر را به انحراف رفتهاند. به عنوان نمونه میتوان به قصه تحریم شرب توتون اشاره کرد که برخی از اخباریین با تمسک به رویا و اینکه امام حسین(ع) دستور ترک استعمال تنباکو را داده است، بر علمایی که استفاده از آن را جایز میدانستند احتجاج کردند؛ در حالی که قائلان به جواز نیز به رویای دیگری از امام حسین(ع) استناد نمودهاند که دلالت بر اذن امام(ع) به استفاده از قلیان دارد (کاشف الغطاء، ۱۳۱۹: ۸۴).
یا اینکه برخی از مخالفان فلسفه و اخباریون (استرآبادی، ۱۴۲۶: ۵۳۵) علیه بزرگانی مانند ابنسینا (طبرسی، ۱۳۷۲: ج۶، ۲۷۰)، ابنادریس حلی، علامه حلی و وحید بهبهانی به رویاهایی که از نظر آنها صادقه بوده استناد جستهاند؛ در حالی که در تأیید این بزرگان رویاهای صادقه دیگری از طرف علمای موافق آنها ارائه شده است (افندی اصفهانی، ۱۴۱۰: ۱۶۹؛ مازندرانی، ۱۴۱۶: ج۶، ۱۷۸).
آیتالله جوادی آملی نیز در عدم حجیت خواب در مباحث علمی و اعتقادی مینویسد:
شاید سرّش آن باشد که در آن صورت حدّ و مرزی برای رویا و مکاشفات عرفانی وجود نمیداشت و هر کس هرچه میخواست در عالم رویا میدید یا در عالم مکاشفه مشاهده میکرد؛ از امور سادهای مثل اینکه فلانی باید فلان مبلغ را به فلان کس بدهد؛ فلانی باید فلانی را به عقد خود درآورد یا به عقد فلانی درآید یا… گرفته تا امور مهمی مانند ادعای نیابت و سفارت از حضرت بقیهالله _ ارواحنا فداه _ و… . در نتیجه بسیاری از امور، واجب و بسیاری دیگر حرام میشدند و الزامات و التزامات فراوانی پدید میآمدند و راهی برای نفی و اثبات آنها نبود و خلاصه، سنگی روی سنگی بند نمیشد؛ در حالی که معیار الزامات و التزامات فقهی در عصر غیبت آن است که دیگران راه عالمانهای برای اثبات یا نفی آن داشته باشند و این، راهی جز استناد و اتکا به ادله اربعه (کتاب، سنت، عقل و اجماع) در استنباطات فقهی ندارد. (جوادی آملی، ۱۳۸۸الف: ج۶، ۱۴۱)
مطلق یا مقید بودن عدم حجیت رویا
ظاهر ادله و کلام علما در عدم حجیت رویا به صورت مطلق است که شامل عمومیت در موارد ذیل است:
الف) افراد مختلف اعم از عالم و غیرعالم؛
ب) تمام مسائل دینی اعم از فقهی و عقیدتی؛
ج) همه ادوار، چه دوران حضور معصوم(ع) و چه دوران غیبت؛
د) بین دیدن معصوم(ع) و گرفتن دستور یا پاسخی از ایشان، با دیگر افراد تفاوتی نیست.
اما ممکن است در اینجا دو اشکال به ذهن برسد و گمان شود برخی از روایات و وقایع تاریخی، عدم حجیت رویا را قید زده و بیانگر این است که اگر یکی از معصومان(ع) در خواب دیده شد و سخنی را مطرح کردند، به صدور از جانب آنها یقین پیدا کنیم و همانگونه که واجب است به دستورات آنها در بیداری عمل شود، باید به این دستور نیز عمل کنیم. به دیگر سخن، رویا نمیتواند ملاک کشف حقیقت باشد، مگر زمانی که یکی از معصومین(ع) در خواب دیده شود.
اشکال اول به عمومیت و اطلاق عدم حجیت
در اثبات این ادعا که به صرف دیدن یکی از معصومان(ع) میتوان ادعا کرد رویا،
صادقه و کلام آن معصوم برای ما حجت است، به این نوع از روایات تمسک شده است. رسول خدا(ص) فرمود:
مَنْ رَآنِی فِی الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِی فَإِنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَتَمَثَّلُ بِی فِی نَوْمٍ وَ لَا یَقَظَهٍ وَ لَا بِأَحَدٍ مِنْ أَوْصِیَائِی إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَه؛ (هلالی، ۱۴۰۵: ج۲، ۸۲۳)
کسی که مرا در خواب ببیند، مرا دیده است؛ چرا که شیطان نمیتواند در خواب و بیداری، به صورت من یا اوصیای من تا قیامت ظاهر شود.
به عبارت دیگر، روایاتی مانند: «ان الشیطان لا یتمثل بی» (همو) و «کلامنا فی النوم مثل کلامنا فی الیقظه» (کشی، ۱۴۰۹: ج۲، ۸۴۴)، قیدی بر عمومیت نفی بهرهگیری از رویا در مسائل دینی است و اگر استنباط حکم شرعی به سبب دیدن یک غیرمعصوم باشد، باطل است. اما اگر در رویا، یکی از ائمه(ع) را دیدیم و حکم را از آنها اخذ کردیم، ایرادی ندارد؛ زیرا در اصل، استنباط حکم به واسطه کلام معصوم(ع) بوده است.
با این بیان، حدیث «إِنَّ دِینَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یُرَى فِی النَّوْمِ»، عمومیت نفی بهرهگیری از رویا و خواب را نداشته و همانگونه که از روایات و گزارشهای تاریخی به دست میآید، اهلسنت معتقد بودند پیامبر اکرم(ص) تشریع اذان را با تمسک به رویای عبدالله بن زید انجام داده است (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۱۵، ۴۶۹) و امام صادق(ع) به استنباط احکام به صورت تأسیسی و توسط رویا از غیرمعصوم اشکال کرده است.
این بیان را میتوان در کلمات علامه مجلسی به دست آورد، اگرچه خود این توجیه را نمیپذیرد. ایشان میگوید:
و یمکن أن یخص بابتداء شرعیتها و رأیت فی بعض أجوبه العلامه عما سئل عنه، تجویز العمل بما یسمع فی المنام عن النبی و الأئمه(ع) إذا لم یکن مخالفاً للإجماع لما روى من أن الشیطان لا یتمثل بصورتهم و فیه إشکال؛ (همو)
و امکان دارد این نهی مربوط به وقتی باشد که فرد از طریق رویا بخواهد حکمی را تأسیس کند؛ اما اگر کشف از حکم باشد ایرادی ندارد. و در برخی از پاسخهای علامه حلی چنین به نظر میرسد که عمل به دستور داده شده در خواب را جایز میدانند، البته به این شرط که با اجماع و احکام دین تنافی نداشته باشد. و علت بیان این مطلب روایتی است که میفرماید: شیطان نمیتواند در قالب رسول خدا و ائمه(ع) ظاهر شود. البته این کلام اشکالاتی دارد و نمیتوان آن را پذیرفت.
پاسخ
۱٫ این دسته از روایات خبر واحد هستند
این پاسخ را علمایی همچون شیخ مفید (کراجکی، ۱۴۱۰: ج۲، ۶۴)، سید مرتضی (۱۹۹۸: ج۲، ۳۹۳)، نراقی (۱۳۸۸: ج۱، ۳۳۵) و علامه مجلسی (۱۴۰۳: ج۵۸، ۲۳۸) بیان کردهاند که بنابر خبر واحد بودن این دسته از روایات، نمیتوان به مفاد آن در اثبات اصول عقاید توجه و عمل نمود. شیخ مفید میگوید:
و جمیع هذه الروایات أخبار آحاد. (کراجکی، ۱۴۱۰: ج۲، ۶۴)
بر خلاف نظریات ذکر شده، محدث نوری این دسته از روایات را از جمله اخبار متواتر میداند (نک: نوری طبرسی، ۱۴۲۹: ج۴، ۲۱۲ و ۲۳۲). البته احتمال دارد مراد محدث نوری از تواتر همان استفاضه باشد؛ چرا که برخی از اخباریون تفاوتی میان معنای تواتر و استفاضه قائل نبوده و در صورت تعدد اَسناد در یک روایت، آن را به عنوان متواتر نقل میکردهاند (نک: میرداماد، ۱۳۱۱: ۱۲۳).
برخی دیگر اگرچه روایت را متواتر ندانستهاند، اما بر آن اعتماد کرده و در احتجاج و استدلال خود از آن بهره گرفتهاند. برای مثال، شیخ صدوق در مقام رد نظریه اسماعیلیه، ایجادتخیل شیطان در قالب اسماعیل را دلیل عدم امامت او دانسته و چنین میگوید:
وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَتَمَثَّلُ فِی صُورَهِ نَبِیٍّ وَ لَا فِی صُورَهِ وَصِیِّ نَبِیٍّ… فکیف یجوز أن ینص علیه بالإمامه مع صحه هذا القول منه فیه؛ (صدوق، ۱۳۹۵: ج۱، ۷۰)
و روایت شده است که شیطان نمیتواند به صورت نبی یا وصی نبی خود را تجسم دهد؛ پس چگونه قائل به امامت اسماعیل شویم، در حالی که شیطان برای انحراف در شیعیان، خود را به ظاهر اسماعیل درمیآورد؟!
همچنین امینالاسلام طبرسی در تنزیه مقام حضرت سلیمان گفته است:
و لا أن یمکن الشیطان من التمثل بصوره النبی؛ (طبرسی، ۱۳۷۲: ج۸، ۷۴۳)
و امکان ندارد که شیطان در قالب نبی رخ بنماید.
بررسی پاسخ اول: مفاد دوازده روایت نقل شده در منابع شیعی و در باب عدم تمثل شیطان به صورت حجت الهی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
۱٫ عدم تمثل شیطان در بیداری برای افرادی که آن حجت الهی را درک کردهاند؛ یعنی شیطان نمیتواند در قالب یکی از حجج الهی درآمده و به زبان او برای مردم سخن بگوید تا باعث انحراف آنان شود.
۲٫ عدم تمثل در خواب، اما برای کسانی است که این حجت الهی را درک کردهاند. به عبارتی چون او را درک نمودهاند وچهره اش را میشناسند، شیاطین نمیتوانند برای آنها شبهه ایجاد کنند.
۳٫ عدم تمثل برای کسانی که حجت الهی دیده شده در رویا را ندیدهاند وچهرهاش را نمیشناسند (صدوق، ۱۴۱۳: ج۲، ۵۸۵؛ همو، ۱۳۷۸: ج۲، ۲۵۸).
به دلیل اینکه مورد سوم محل نزاع است، به نقل روایت آن میپردازیم:
وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(ع) أَنَّهُ قَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) فِی الْمَنَامِ کَأَنَّهُ یَقُولُ لِی: کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا دُفِنَ فِی أَرْضِکُمْ بَضْعَتِی وَ اسْتُحْفِظْتُمْ وَدِیعَتِی وَ غُیِّبَ فِی ثَرَاکُمْ نَجْمِی. فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(ع): أَنَا الْمَدْفُونُ فِی أَرْضِکُمْ وَ أَنَا بَضْعَهٌ مِنْ نَبِیِّکُمْ وَ أَنَا الْوَدِیعَهُ وَ النَّجْمُ أَلَا فَمَنْ زَارَنِی وَ هُوَ یَعْرِفُ مَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَقِّی وَ طَاعَتِی فَأَنَا وَ آبَائِی شُفَعَاؤُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ مَنْ کُنَّا شُفَعَاءَهُ نَجَا وَ لَوْ کَانَ عَلَیْهِ مِثْلُ وِزْرِ الثَّقَلَیْنِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ أَبِیهِ(ع) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ: مَنْ رَآنِی فِی مَنَامِهِ فَقَدْ رَآنِی لِأَنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَتَمَثَّلُ فِی صُورَتِی وَ لَا فِی صُورَهِ أَحَدٍ مِنْ أَوْصِیَائِی وَ لَا فِی صُورَهِ وَاحِدَهٍ مِنْ شِیعَتِهِمْ وَ إِنَّ الرُّؤْیَا الصَّادِقَهَ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّهِ؛ (همو: ۵۸۵؛ همو، ۱۳۷۶: ۶۵)
حسن بن علیّ بن فضّال از امام هشتم ابو الحسن على بن موسى الرضا(ع) روایت
کرده است که مردى از اهل خراسان به آن امام عرض کرد: اى پسر رسول خدا، من
رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که گویا به من میفرمود: چگونه خواهید بود زمانى
که پارهاى از تن من در سرزمین شما مدفون شود و شما نگهبان ودیعه من باشید و
ستاره من در خاک شما روى بپوشاند؟ امام رضا(ع) به او فرمود: آن مدفون در زمین شما منم. و پاره تن پیمبر شما منم. و آن ودیعه و آن ستاره منم. آگاه باشید که هر کس مرا زیارت کند و آنچه را از حق من و طاعت من که خداى عز و جل واجب ساخته است بشناسد، من و پدرانم روز قیامت شفیع او خواهیم بود و کسى که ما شفیعان او باشیم نجات خواهد یافت، اگرچه به اندازه گناه ثقلین و جن و انس را بر دوش داشته باشد. و پدرم از جدم از پدرش(ع) براى من حکایت کرد که رسول خدا(ص) فرمود: کسى که مرا در خواب ببیند، به حقیقت مرا دیده است؛ زیرا شیطان به صورت من و به صورت یکى از اوصیای من و به صورت یکى از شیعیان ایشان درنمىآید و رویاى صادقه جزئى از هفتاد جزء نبوت است.
طریق شیخ صدوق به حسن بن علی بن فضال چنین است:
و ما کان فیه عن الحسن بن علیّ بن فضّال فقد رویته عن أبی _ رضی اللّه عنه _ عن سعد بن عبد اللّه، عن أحمد بن محمّد بن عیسى، عن الحسن بن علیّ بن فضّال. (همو، ۱۴۱۳: ج۴، ۴۹۶)
این روایت در کتابی دیگر از شیخ صدوق بدین سند ذکر شده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(ع). (همو، ۱۳۷۸: ج۲، ۲۵۸؛ همو، ۱۳۷۶: ۶۵)
اگرچه به دلیل کثرت نقل و تعدد اسناد در میان شیعه و سنی، کلیت عدم تمثل شیطان
در قالب حجت الهی را متواتر میدانیم، اما این سخن بدان معنا نیست که تمام مفاد روایات متعدد را میپذیریم؛ بلکه در بحث تواتر معنوی، به قدر متیقن برگرفته از روایات تمسک میکنند (عاملی، ۱۴۲۳: ۵۸ و ۶۱؛ جدیدنژاد، ۱۴۲۲: ۱۴۶). با این توصیف آنچه از روایات
ذکر شده در منابع شیعی و اهل سنت به دست میآید، اثبات تواتر عدم تمثل شیطان به صورت چهره حقیقی رسول خدا(ص) و دیگر حجج الهی برای کسانی است که ایشان را به چشم دیدهاند.
روایت دسته سوم نیز از جمله اخبار واحدی است که به درجه استفاضه نمیرسد و محتوای آن را نمیتوان به عنوان محتوای متواتر مد نظر قرار داد.
با این توصیف میتوان میان نظر شیخ مفید و تابعین ایشان با دیدگاه محدث نوری
جمع کرد و بیان هر یک را به دو حیث صحیح دانست. اگر محتوای روایاتی که عدم تمثل شیطان برای کسانی که رسول خدا(ص) را ندیدهاند مد نظر قرار دهیم، روایات واحد بوده که قرینه و شاهدی بر اعتبار نیز ندارد. از اینرو در مسائل عقیدتی به کار نمیآید. همچنین اگر مراد، عدم تمثل شیطان در قالب حجج الهی و برای کسانی که ایشان را دیدهاند باشد، روایات متواتر است.
۲٫ مراد دیدن چهره حقیقی حجت الهی است
آنچه از عبارت «رآنی» فهم میشود و بدان انصراف دارد، دیده شدن چهره رسول خدا(ص) است؛ یعنی ایشان فرموده است: «اگر کسی مرا ببیند و یقیین دارد که مرا دیده است، آنگاه القای شیطان نبوده است.»
محل بحث نیز در این جاست که در زمان ما ݢݢݢݢکسی نمیتواند ادعا کند چهره رسول خدا(ص) را دیده است تا قسمت دوم روایت برای او صادق باشد. از اینرو با فرض پذیرش روایات عدم تمثل شیطان در چهره حجج الهی، قطع و یقین به حصول قسمت اول روایت _ یعنی دیدن چهره پیامبر(ص) _ حاصل نمیشود تا قسمت دوم را تمسک کنیم؛ بهویژه اینکه شیاطین میتوانند القائات خود را به انسانها وارد کرده آنها را دچار شبهه نمایند (برای نمونه نک: انعام: ۱۲۱؛ حج:۵۲ – ۵۳؛ مجادله: ۱۰؛ انعام: ۱۱۲).
آیتالله جوادی آملی میگوید:
امّا مشکل این است که اغلب ما امامان معصوم(ع) را ندیدهایم و اگر صورتی نورانی در خواب ببینیم که صاحب آن ادعا کند که من امام هستم، چگونه او را بشناسیم؟ از کجا معلوم شیطانی که ادعای ربوبیت کرده، ادعای نبوّت و امامت نکند؟ (جوادی آملی، ۱۳۸۸ب: ۱۳۸)
۳٫تجربیات مخالف
در موارد متعددی اتفاق افتاده است که در میان علمای فرق مختلف شیعه و اهلسنت، سخنانی به رسول خدا(ص) نسبت داده میشود که مخالف با یکدیگرند و این مطلب گویای عدم اعتماد به دیده شدن یک چهره به نام معصوم(ع) است و نمیتوان به راحتی به رویای خود تمسک کرد. از طرفی اهلسنت رویاهایی را نقل میکنند که بر رضایت رسول خدا(ص) از خلافت ابوبکر و عمر دلالت دارد (برای مطالعه رویاهای باطل اهلسنت نک: عسقلانی، ۱۴۱۵:ج۶، ۲۱۷؛ بیهقی، ۱۴۰۵: ج۷، ۷؛ اندلسی، ۱۴۱۸: ج۱، ۲۶۳). شیعیان نیز رویاهای مقابل آن را ذکر میکنند. شیخ مفید به این مطلب اشاره کافی داشته و به نقل از یکی از مستبصران اهلسنت نقل میکند که پیش از شیعه شدن، مکرر رسول خدا(ص) را در خواب میدیده که خلیفه اول و دوم را تأیید میکرده است؛ اما پس از تشیع، رویاهایی خلاف آن را میدیده که رسول خدا(ص) به غاصب بودن آن دو اشاره فرموده است (کراجکی، ۱۴۱۰: ج۲، ۶۵). اینگونه رویاها به صراحت بیان میکند که شیاطین میتوانند برای کسانی که رسول خدا و دیگر معصومین(ع) را ندیدهاند چهرهسازی کند.
۴٫ آیه نجوا
برخی مفسران، ذیل آیه إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّیْطَانِ (مجادله: ۱۰) روایتی را ذکر کردهاند که بیانگر ایجاد تخیل شیطانی به نام «زها» برای حضرت زهرا(ع) است. این شیطان در قالب چهره رسول خدا، حضرت علی و حسنین(ع) در آمده و مرگ آنها را به حضرت فاطمه(ع) نشان داده است و پس از اطلاع رسول خدا(ص) از این رویا و جستوجوی معنای آن از جبرئیل، متوجه میشود شیطان برای آزار حضرت فاطمه(ع) این رویا را ایجاد کرده است (قمی، ۱۴۰۴: ج۲، ۳۵۶).
متن فوق را دارای دو اشکال دانستهاند:
۱٫ این روایت در تفسیر قمی ذکر شده است و این تفسیر در میان برخی از محققان اعتبار ندارد و درباره روایات منفردی که درکتب دیگر نباشد، تأمل کردهاند (ترابی شهرضایی، ۱۳۸۷: ۳۱۲؛ مددی، ۱۳۶۹: ۱۱).
۲٫ روایت یادشده با مقام عصمت حضرت زهرا(ع) سازگاری ندارد.
با این حال، کلیت این مضمون در منابع دیگر یافت میشود (کلینی، ۱۴۰۷: ج۸، ۱۴۳؛ عیاشی، ۱۳۸۰: ج۲، ۱۷۹؛ ابنطاووس، ۱۴۰۶: ۲۹۰؛ نوری طبرسی، ۱۴۲۹: ج۱، ۷۳؛ بحرانی اصفهانی، ۱۴۱۳: ج۱۱، ۵۰۷) و علامه مجلسی این روایت را پذیرفته و آن را از احادیث مشهور میداند (مجلسی، ۱۴۰۳: ج۵۸، ۱۸۷) و برای تبیین آن کوشیده است اشکالات وارد شده بدان را پاسخ گوید (همو: ج۵۸، ۱۶۶ و ۱۸۷).
فارغ از پذیرش و عدم پذیرش این روایت، آنچه برای نگارنده اهمیت دارد این است که یکی از مدعیان معاصر، این روایت را پذیرفته و از این رهگذر میتوانیم دیدگاه او را نقد کنیم؛ زیرا محتوای آن، در ایجاد تخیل چهره معصوم(ع) برای معصوم دیگر صراحت دارد،
آن هم شخصی مانند حضرت زهرا(ع) که نسبت به چهره فرزندان و پدر بزرگوارش شناخت کامل داشته است. از اینجا میتوان نتیجه گرفت شیاطین به طریق اولیٰ برای ما _ که
این بزرگواران را ندیدهایم _ میتوانند چهرهسازی کنند و حتی اگر القای شیطان را در قسمت پایانی رویای ایشان بدانیم و کذب خواب را به این قسمت نسبت دهیم، این نکته باقی
است که به هر صورت شیطان در قالب حضرت رسول(ص) ظاهر شده و وفات ایشان را
به نمایش گذارده است، در حالی که آن چهره نمایش داده شده به یقین رسول خدا(ص)
نبوده است.
در نهایت، با توجه به اینکه دسته سوم از اخبار، خبر واحدی هستند که قرائن و شواهدی برای صحت نیز ندارند، بلکه قرائنی دال بر عدم پذیرش عمومیت آن در اختیار داریم، نمیتوان در اصول عقاید از این دسته روایات استفاده کرد.
از سوی دیگر، با توجه به قرائن فوق به نظر میرسد محتوای دسته سوم از روایات با دیگر احادیث تنافی ندارد؛ چراکه رویای مرد نیشابوری توسط امام معصوم(ع) تأیید شده و او از این طریق، به دیده شدن چهره حقیقی رسول خدا(ص) یقین پیدا کرده است. به عبارت دیگر، قسمت اول روایت که «رآنی» است، به سبب تأیید امام رضا(ع) محقق شده است. از اینرو قسمت دوم نیز قابلیت تمسک دارد؛ وگرنه این فرد نیز نمیتوانست به یقینی بودن چهره رسول خدا(ص) اطمینان کند.
۵٫ عدم تقیید روایت «ان دین الله اعز من ان یری فی النوم»
در قید زدن روایت فوق به تشریع یک حکم توسط غیرمعصوم، دلیلی وجود ندارد و بر تصرف در معنای عام روایت شاهدی نیست. در مطالب گذشته نیز بیان شد که محتوای روایات عدم تمثل شیطان به رسول خدا(ص) با کسانی که رسول خدا(ص) را ندیدهاند ارتباطی نداشته و نمیتوان از این روایات برای قید زدن بهره برد. اگر به مفاد کلام علامه حلی نیز توجه کنیم، درمییابیم که ایشان، دیدن معصوم در خواب را به دو دسته تقسیم کرده است:
۱٫ اگر کلام ایشان مخالف با شرع و دین باشد؛
۲٫ اگر مطابق با روایات و دین باشد.
در مقام پاسخ، مورد اول را جایز ندانسته و تنها گزینه دوم _ آن هم بدون ایجاد الزامی
برای بیننده رویا _ را جایز میدانند. برای نمونه، اگر کسی در خواب یکی از معصومین(ع)
را ببیند که به او دستور دهد به زیارت برود یا به یکی از ائمه(ع) برای حل مشکلش
متوسل شود، یا اینکه نماز شب خود را ترک نکند، چون این اعمال مورد قبول شرع
است، بدون اینکه الزامی به همراه داشته باشد، سزاوار عمل کردن است و باید توجه
نمود علامه حلی هرگز تمسک به خواب را حجت نمیدانند و اعتقاد ندارند کلام معصومین
در رویا مانند کلام ایشان در بیداری برای ما حجت است؛ چرا که اگر قائل به تفاوت نداشتن خواب و بیداری بودند، انجام دستور در خواب را واجب میدانستند، در حالی که
چنین نفرمودهاند.
اشکال دوم به عمومیت عدم حجیت رویا
برخی مدعیان، به مواردی در تاریخ اشاره کردهاند که ارتباطی با بحث نداشته یا حرکتی از جانب غیرمعصوم به شمار میرود و توسط معصوم(ع) تأیید نشده است؛ اما کوشیدهاند این موارد را وقایعی تاریخی در تشخیص حجت الهی توسط رویا قلمداد کنند و از این طریق عمومیت عدم تمسک به رویا را نفی نمایند (نک: بصری، ۲۰۱۰: ج۱-۴، ۲۳۵؛ زیدی انصاری، بیتا: ۴۴). در اینجا به تعدادی از مواردی که توسط مدعیان دروغین بیان شده است اشاره میکنیم (برای دیدن مواردی که در ادامه ذکر میکنیم، نک: بصری، ۲۰۱۰: ج۱-۴، ۲۳۵؛ زیدی انصاری، بیتا: ۴۴):
۱٫ اسلام خالد بن سعید
گروهی کوشیدهاند اسلام آوردن خالد بن سعید را بنا بر رویا قرار دهند و دلیل خود را بر این سخن استوار کردهاند که او در خواب دید در حال سقوط درون یک چاه آتش است و پدرش
_ که از مشرکان بود _ او را به درون چاه هدایت میکند، اما رسول خدا(ص) دست او را گرفته و از آتش نجات میدهد. سپس این خواب، دل او را نرم کرد تا نزد رسول خدا(ص) برود و درباره اسلام پرسشهایی مطرح کند. پس از طرح پرسشها و منطقی دیدن دین اسلام، آن را پذیرفت و مسلمان شد (ابنعبدالبر، ۱۴۱۲: ج۲، ۴۲۳).
نقد
۱٫ عمل غیرمعصوم حجت نیست و نمیتوان با توجه به آن، مسئلهای عقیدتی را
پایهریزی کرد.
۲٫ حضرت محمد(ص) اصل اسلام او را پذیرفته است و شاهدی بر تأیید خواب و روش او وجود ندارد.
۳٫ همانگونه که از متن این واقعه تاریخی به دست میآید، خالد بن سعید پس از دیدن رویا به محضر رسول خدا(ص) رسید و به رویایش اکتفا نکرد، بلکه با پرسش از محتوای دعوت ایشان و مقبول بودن آنها، اسلام را پذیرفت. به عبارت دیگر، خالد بن سعید با دیدن رویا قلبش نرم شد و شوق و انگیزه شنیدن دعوت را به دست آورد و با تحقیق از محتوای دعوت اسلام، ایمان آورد. مورخان، گزارش اسلامِ او را چنین ذکر کردهاند:
فقال: یا محمد! إلى من تدعو؟ فقال: أدعوک إلى الله وحده لا شریک له، و أنّ محمداً عبده و رسوله، و تخلع ما أنت علیه من عباده حجر لا یسمع و لا یبصر، و لا یضرّ و لا ینفع، و لا یدرى من عبده ممن لم یعبده. قال خالد: فإنّی أشهد أن لا إله إلا الله، و أشهد أنک رسول الله. فسرّ رسول الله(ص) بإسلامه؛
خالد گفت: ای محمد، به چه چیزی دعوت میکنی؟رسول خدا(ص) فرمود: تو را به خدای واحد که شریکی ندارد و اینکه محمد بنده و فرستاده اوست و پرهیز از عبادت سنگ _ که نه میشنود و نه میبیند و نه نفع و ضرری دارد و نه میفهمد که چه کسی او را عبادت میکند و چه کسی عبادت نمیکند _ دعوت میکنم. خالد گفت: شهادت به یگانگی خداوند و رسالتت میدهم. پس رسول خدا از اسلام او شاد شد.
۲٫اسلام جندل بن جناده
ادعا شده است این فرد نیز به سبب رویا از یهودیت به اسلام گرایش یافته است:
دَخَلَ جَنْدَلُ بْنُ جُنَادَهَ الْیَهُودِیُّ مِنْ خَیْبَرَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ! أَخْبِرْنِی عَمَّا لَیْسَ لِلهِ وَ عَمَّا لَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَمَّا لَا یَعْلَمُهُ اللَّهُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَمَّا مَا لَیْسَ لِلهِ فَلَیْسَ لِلهِ شَرِیکٌ وَ أَمَّا مَا لَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ فَلَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ ظُلْمٌ لِلْعِبَادِ وَ أَمَّا مَا لَا یَعْلَمُهُ اللَّهُ فَذَلِکَ قَوْلُکُمْ یَا مَعْشَرَ الْیَهُودِ! عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَا یَعْلَمُ أَنَّ لَهُ وَلَداً. فَقَالَ جَنْدَلٌ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ حَقّاً، ثمَّ قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّی رَأَیْتُ الْبَارِحَهَ فِی النَّوْمِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ(ع) فَقَالَ لِی: یَا جَنْدَلُ! أَسْلِمْ عَلَى یَدِ مُحَمَّدٍ وَ اسْتَمْسِکْ بِالْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ أَسْلَمْتُ وَ رَزَقَنِیَ اللَّهُ ذَلِکَ؛ (خزاز رازی، ۱۴۰۱: ۵۷؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ج۳۶، ۳۰۵)
جندل بن جناده یهودى _ که از یهودان خیبر بود _ بر رسول خدا(ص) وارد شد و
عرض کرد: اى محمد، مرا از آنچه براى خدا نیست و از آنچه نزد خدا نیست و از
آنچه خدا نمىداند خبر ده! رسول خدا(ص) فرمود: اما آنچه براى خدا نیست پس
براى خدا شریکى نیست و اما آنچه نزد خدا نیست پس آن ظلم بر بندگان است. و
اما آنچه خدا نمىداند، گفتار شما مردم یهود است که عزیز فرزند خداست و خدا براى خود فرزندى نمىداند. جندل گفت: گواهى دهم که جز خداى یگانه خدایى نیست و گواهى دهم که به حقیقت، تو محمد فرستادۀ خدایى. سپس جندل عرض کرد: شب گذشته حضرت موسى بن عمران(ع) را در خواب دیدم به من فرمود: اى جندل، به دست محمد اسلام آور و به اوصیاى پس از او متمسک شو! و خداوند اسلام را روزى من فرمود و مسلمان شدم.
نقد
نهتنها این روایت مؤید این دسته از گروههای انحرافی نیست، بلکه خلاف نظر آنان را اثبات میکند. بهرغم اینکه جندل رویای حضرت موسی(ع) را دیده بود، اما بدان متمسک نشده و برای پی بردن به حقانیت دعوت رسول خدا(ص) از ایشان پرسشهایی را مطرح میکند و پس از اینکه جوابها را دقیق میبیند، برای تأیید انتخاب خود، به خواب اشاره کرده است.
۳٫ایمان وهب نصرانی
از وهب به نامهای متفاوتی یاد شده است؛ از جمله وهب بن جناب کلبی (تستری، ۱۴۱۷: ج۱۰، ۴۴۸)، وهب بن جناح کلبی (ابنطاووس، ۱۳۴۸: ۱۰۶)، وهب بن حباب الکلبی (امین، بیتا: ج۱، ۶۰۴)، وهب بن عبدالله (تستری، ۱۴۱۷: ج۱۰، ۴۵۰)؛ چنانکه نام وهب بن وهب (صدوق، ۱۳۷۶: ۱۶۲) نیز در تاریخ عاشورا به چشم میخورد.
برخی از علما مانند تستری، تمامی اسامی را تحریف نام یکی از یاران امام حسین(ع) به نام «عبدالله بن عمیر الکلبی» میدانند (تستری، ۱۴۱۷: ج۱۰، ۴۴۸). شیخ صدوق او را وهب بن وهب دانسته که به همراه مادرش و به دست امام حسین(ع) اسلام آورد. سید بن طاووس نیز از او و مادر و همسرش نام میبرد، اما اشارهای به چگونگی اسلام آنان نمیکند (ابنطاووس، ۱۳۴۸: ۱۰۵). همچنین اعلمی مینویسد:
وهب پسر عبدالله کلبی نصرانی (مسیحی) به همراهی همسرش نزد امام حسین(ع) آمدند و مسلمان شدند و با هم در کربلا به شهادت رسیدند. (اعلمی، ۱۴۱۳: ج۱۵، ۸۴)
احمد بصری مدعی است وهب نصرانی به سبب دیدن رویای حضرت عیسی(ع) به امام حسین(ع) ایمان آورد (نک: بصری، ۲۰۱۰: ج۱ -۴، ۲۳۸)، در حالی که تا کنون مستندی مبنی بر این مطلب ارائه نشده است.
احمد بصری در ادعای خود از ارائه حتی یک منبع علمی عاجز است و طرفدارانش تنها به مطلبی درج شده در یک سایت (vb.almahdyoon.org) استناد میکنند. در این سایت داستانی نقل شده است که امام حسین(ع) پس از ورود به خیمه اموهب فرمود: «پس از بازگشت وهب به او بگو رویایت را تصدیق کن.» رویا چنین بوده که وهب در شب پیش از آن، حضرت عیسی(ع) را میبیند که فرمود: ای وهب، فردا حسین(ع) را در کربلا یاری کن (www.burathanews.com).
نویسنده این متن، هیچ دلیل مکتوب و علمی ارائه نکرده و منبع خود را شنیدههایش قرار داده و میگوید:
لقد سمـعت هذه القصه من لسان الحاج أیوب الکبیسی الذی سکن المنطقه عام
۱۹۲۵ وقد سمـعتها أیضاً بمحاضره صوتیه للسید جاسم الطویرجاوی و کذلک من
الشیخ أحمد الوائلی و الشیخ عبدالحمید المهاجر وبعد بحث طویل عن مصدر هذه القصه وجدتها فی کتاب یسمى مصائب آل محمد للشیخ محمد محمدی الأشتهاردی ص۲۱۷، طبعه قم؛
این قصه را از زبان حاج ایوب کبیسی که در سال ۱۹۲۵ ساکن منطقه قطاره بوده و از فایل صوتی سخنرانی سید جاسم طویرجاوی و شیخ احمد وائلی و شیخ عبدالحمید مهاجر شنیدهام و آن را در کتاب مصائب آل محمد شیخ محمد محمدی اشتهاردی
_ ص۲۱۷، چاپ قم _ یافتم.
همانگونه که مشخص است، نویسنده این مطلب در سایت براثانیوز، منبعی علمی و معتبر ذکر نکرده و تنها به قول شفاهی تعدادی از خطبای عراق استناد مینماید. عجیب آنکه به کتاب حجتالاسلام والمسلمین محمدی اشتهاردی اشاره کرده است که پس از مراجعه، متوجه میشویم این مطلب در آن کتاب وجود ندارد و ایشان هیچ اشارهای به رویایی از جانب وهب نکرده است، بلکه دلیل ایمان و اسلام وهب را چنین بیان میکند:
امام حسین(ع) _ که با یاران خویش به سوی کربلا حرکت میکرد _ چشمش به خیمه سیاهی افتاد. امام نزدیک آن خیمه رفت و دید پیرزنی فقیر در آنجا زندگی میکند. او قمر، مادر وهب بود. امام(ع) حال وی را پرسید. او گفت: روزگار میگذرد، ولی در مضیقه کمآبی هستیم و اگر آب میداشتیم، بسیار خوب بود. امام(ع) با او به کناری رفتند تا به سنگی رسیدند. امام(ع) با نیزه خود آن سنگ را از جا کند و آب گوارایی از زیر آن بیرون آمد. پیرزن بسیار شادمان شد و از امام تشکر کرد. امام حسین(ع) هنگام خداحافظی، جریان خویش را بازگو کرد و به آن مادر پیر فرمود: ما نیاز به یار و یاور داریم؛ وقتی پسرت وهب بازگشت، بگو به ما بپیوندد و ما را در راه دفاع از حق و مبارزه با ظلم کمک کند… . عروس و پسرش وهب آمدند. آنها آب گوارای چشمه را در کنار خیمه خود دیدند
و از علّت آن پرسیدند. قمر، همه جریان را برای آنها بیان کرد و پیام امام حسین(ع) را نیز به پسرش رساند. این سه نفر، شیفته امام شده، بار و بنه خود را برداشتند و به سوی کاروان امام حرکت کردند. آنها به حضور امام رسیده، قبول اسلام کردند و همراه سپاه امام، با کمال عشق و علاقه، به راه خود ادامه دادند تا به کربلا رسیدند. (محمدی اشتهاردی، ۱۳۷۳: ۲۰۹)
۴٫ قبول ولایت امام رضا(ع) توسط یک واقفی
در کتاب خرائج روایتی بدین مضمون آمده است:
مَا رُوِیَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ رَجُلٍ بِمَرْوَ وَ کَانَ مَعَنَا رَجُلٌ وَاقِفِیٌّ فَقُلْتُ لَهُ: اتَّقِ اللَّهَ قَدْ کُنْتُ مِثْلَکَ ثُمَّ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبِی فَصُمِ الْأَرْبِعَاءَ وَ الْخَمِیسَ وَ الْجُمُعَهَ وَ اغْتَسِلْ وَ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ وَ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُرِیَکَ فِی مَنَامِکَ مَا تَسْتَدِلُّ بِهِ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ. فَرَجَعْتُ إِلَى الْبَیْتِ وَ قَدْ سَبَقَنِی کِتَابُ أَبِی الْحَسَنِ إِلَیَّ یَأْمُرُنِی فِیهِ أَنْ أَدْعُوَ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ ذَلِکَ الرَّجُلَ. فَانْطَلَقْتُ إِلَیْهِ وَ أَخْبَرْتُهُ وَ قُلْتُ لَهُ: احْمَدِ اللَّهَ وَ اسْتَخِرْهُ مِائَهَ مَرَّهٍ. وَ قُلْتُ: إِنِّی وَجَدْتُ کِتَابَ أَبِی الْحَسَنِ قَدْ سَبَقَنِی إِلَى الدَّارِ أَنْ أَقُولَ لَکَ وَ فِیهِ مَا کُنَّا فِیهِ وَ إِنِّی لَأَرْجُو أَنْ یُنَوِّرَ اللَّهُ قَلْبَکَ فَافْعَلْ مَا قُلْتُ لَکَ مِنَ الصَّوْمِ وَ الدُّعَاءِ. فَأَتَانِی یَوْمَ السَّبْتِ فِی السَّحَرِ فَقَالَ لِی: أَشْهَدُ أَنَّهُ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَهِ. فَقُلْتُ: وَ کَیْفَ ذَلِکَ؟ قَالَ: أَتَانِی أَبُوالْحَسَنِ الْبَارِحَهَ فِی النَّوْمِ، فَقَالَ: یَا إِبْرَاهِیمُ! وَ اللَّهِ لَتَرْجِعَنَّ إِلَى الْحَقِّ. وَ زَعَمَ أَنَّهُ لَمْ یَطَّلِعْ عَلَیْهِ إِلَّا اللَّه؛ (راوندی، ۱۴۰۹: ج۱، ۳۶۷)
وشّاء مىگوید: نزد ما در مرو مردى زندگى مىکرد که واقفى بود. به او گفتم: از خدا بترس! من هم مثل تو بودم، ولى خدا قلبم را نورانى کرد. چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه را روزه بگیر و غسل کن و دو رکعت نماز بخوان و از خدا بخواه تا آنچه را که بتوانى با آن براى این کار استدلال کنى به تو نشان دهد. به خانه برگشتم و دیدم نامهاى از طرف امام رضا(ع) رسیده و دستور داده است آن مرد را براى این کار بخوانم. پس به سوى او روانه شدم و او را باخبر نموده، گفتم: خدا را ستایش کن و صدمرتبه از او طلب خیر نما؛ چون درباره تو نامهاى به من رسیده که درباره همان مباحث ماست و من امیدوارم خدا قلب تو را نورانى گرداند. پس آنچه از روزه گرفتن و دعا کردن به تو گفتم انجام ده. روز شنبه سحر، نزد من آمد و گفت: گواهى مىدهم که او امام واجب الاطاعه است. پرسیدم: چگونه این را فهمیدى؟ گفت: دیشب امام رضا(ع) به خواب من آمد و فرمود: اى ابراهیم، به خدا سوگند تو به سوى حقّ بازخواهى گشت. و او مىگفت: هیچ کس جز خدا حال
او را نمىدانست.
نقد
۱٫ این روایت را جز راوندی در خرائج، شخص دیگری ذکر نکرده است و نمیتوان با خبر واحد ضعیف، قائل به مطلبی در اصول عقاید شد.
۲٫ روایت از نظر سندی ضعیف است و مشخص نیست که راوندی با چه طریقی
روایت را نقل کرده است؛ بهویژه اینکه نویسنده کتاب، با عنوان «رُوِیَ» حدیث را
ذکر میکند.
۳٫ به فرض دلالت این خبر به استفاده از رویا در تشخیص حجت الهی، با ادله متقنی که در ابتدای مقاله ذکر شد در تعارض است و نمیتوان در مقام تعارض به حدیث واحد و ضعیف تمسک کرد.
۴٫ این خبر گزارش میدهد که وشّاء از این مرد واقفی درخواست کرده است برای شناخت طریق استدلال بر امامت حضرت رضا(ع) از خواب بهره بگیرد، در حالی که در ادامه گزارش به اینکه این فرد بدین کار تمسک کرده باشد اشاره نشده است. همچنین پذیرش امامت امام رضا را به دلیل دیدن معجزه غیبگویی امام(ع) ذکر کرده و نیز از جانب معصوم(ع) تأییدی بر این روش وجود ندارد و سخن غیرمعصوم برای ما حجت نیست.
نکته مهم اینکه با مراجعه به گزارشهای تاریخی درمییابیم خود وشاء و دیگر واقفیه از طریق طرح مسائل علمی و دیدن معجزه از جانب امام(ع) به ایشان ایمان آوردهاند و روشی به نام خواب یا رویا در کار نبوده است (صدوق، ۱۳۷۸: ج۲، ۲۲۹؛ کلینی، ۱۴۰۷: ج۱، ۳۵۵).
حضرت نرجس(ع)
یکی دیگر از ادعاها در پیدا کردن حجت الهی به سبب رویا، خواب نقل شده درباره حضرت نرجس(ع) و ازدواج ایشان با امام حسن عسکری(ع) است. در داستانی که شیخ صدوق به عنوان اولین نفر بدان پرداخته است، ایشان نوه پادشاه روم شرقی بوده و پس از دیدن حضرت محمد(ص)، حضرت عیسی(ع)، حضرت زهرا و حضرت مریم(ع)، اسلام آورده و همسری امام یازدهم(ع) را میپذیرد (صدوق، ۱۳۹۵: ج۲، ۴۱۷).
نقد
۱٫ این روایت خبر واحد و دارای ضعف سند است (نک: تستری، ۱۴۱۷: ج۱۲، ۶۱، رساله فی تواریخ النبی والآل(ع)).
۲٫ در مقابل بیان شیخ صدوق، دو گزارش معارض وجود دارد:
الف) نعمانی و شیخ صدوق روایتی ذکر میکنند که مادر حضرت مهدی(عج) را کنیز سیاهپوست میداند، نه بانویی با چهرهای رومی و میگویند:
سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ(ع) یَقُولُ: إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فِیهِ شَبَهٌ مِنْ یُوسُفَ ابْنُ أَمَهٍ سَوْدَاءَ یُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَه؛ (نعمانی، ۱۳۹۷: ۱۶۳ و ۲۲۸؛ صدوق، ۱۳۹۵: ج۱، ۳۲۹)
شنیدم که امام باقر(ع) میفرمود: همانا صاحب این امر شباهتی به حضرت یوسف دارد و فرزند کنیزی سیاه است که خداوند در یک شب امر ظهور او را فراهم میکند.
در سند نعمانی، افرادی موثق وجود دارند (برای اثبات وثاقت ابنعقده، احمد بن الحسین، حسن بن محبوب و هشام بن سالم، نک: خویی، ۱۴۰۳: ج۳، ۶۴؛ ج۲، ۱۰۵؛ ج۶، ۹۶؛ ج۲۰، ۳۲۴) و تردید تنها درباره یزید الکناسی است که توثیق صریحی ندارد. آیتالله خویی او را همان ابوخالد قماط دانسته و توثیق میکند (همو: ج۲۱، ۱۱۱). آیتالله شبیری نیز وی را بنابر نقل اجلاء از او میپذیرد (شبیری زنجانی، ۱۴۱۹: ج۱۱، ۳۹۷۶) و او را فقیهی زبده میداند (همو: ۴۰۰۷). در میان قدما نیز بزرگانی همچون شهید ثانی روایات او را صحیحه دانستهاند (عاملی، ۱۴۲۳: ج۱۴، ۳۳۹). از نظر نگارنده، با توجه به اینکه این روایت را شیخ صدوق نیز از طریق ضریس نقل میکند و این فرد از افراد ثقه بوده (برای اثبات وثاقت ضریس، نک: خویی، ۱۴۰۳: ج۱۰، ۱۶۲) و در سند نیز فردی مانند حسن بن محبوب _ که از اصحاب اجماع است _ قرار دارد، میتوان به این روایت اعتماد کرد (برای آگاهی از مبنای علما در تصحیح روایات اصحاب اجماع، نک: ترابی شهرضایی، ۱۳۸۷: ۲۳۱).
ب)در الغیبه (طوسی، ۱۴۱۱: ۲۴۴)، اثبات الوصیه (مسعودی، ۱۴۲۴: ۲۵۷) و عیون المعجزات (ابنعبدالوهاب، بیتا: ۱۳۸) گزارشیهایی نقل شده است که تولد حضرت نرجس(ع) را در خانه حکیمهخاتون دانستهاند و داستانی مخالف رومی بودن ایشان ارائه میدهند.
۳٫ در عبارتهای پیشین بیان شد که برای اثبات مطلبی در اصول عقاید، نمیتوان به یک گزارش ضعیف تمسک کرد و این گزارش از جمله اخبار آحادی است که ضعف سندی نیز دارد.
در پایان یادآور میشویم که در مباحث امامت، راههای متعددی برای تشخیص حجت الهی وجود دارد که نیازی به تعیین مصداق از طریق رویا نیست؛ آن هم رویایی که تشخیص صادقه و کذب بودنش از عهده افراد عادی و عموم مردم خارج است. از اینرو اگر مردم، معیارهای تشخیص امام حق از امام باطل را در اختیار داشته باشند، هیچگاه در تشخیص حق از باطل درنخواهند ماند. با توجه به روایتهای متعدد ذکر شده در منابع حدیثی، امر اهلبیت(ع) ظاهرتر از نور خورشید است و همان قوانینی که ما را به دوستی اهلبیت(ع) رهنمون شدهاند و ولایت آنان را پذیرفتیم، در تشخیص امام مهدی(عج) نیز راهگشا هستند.
نتیجه
با توجه به ادله متقن نمیتوان از رویا در تشخیص احکام فقهی استفاده کرد که این امر به طریق اولویت در مسائل عقیدتی اعتبار و جایگاهی ندارد. از سوی دیگر، شیاطین میتوانند برای انسانها خوابسازی کرده و القا کنند که یکی از معصومین(ع) هستند؛ از اینرو نمیتوان به رویای خود تمسک کرد و آن را مانند کلام معصوم تلقی نمود. هیچیک از اهلبیت(ع) نیز این روش را تأیید یا پیشنهاد نکردهاند.
منابع
_ ابناثیر، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
_ ابنطاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران، انتشارات جهان، چاپ اول، ۱۳۴۸ش.
_ ، فلاح السائل، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
_ ابنعبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
_ ابنعبدالوهاب، حسین، عیون المعجزات، قم، مکتبه الداوری، بیتا.
_ استرآبادی، محمدامین، الفوائد المدنیه و بذیله الشواهد المکیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۲۶ق.
_ اعلمی، محمدحسین، دائره المعارف اعلمی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
_ افندی اصفهانی، میرزا عبدالله، تعلیقه أمل الآمل، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
_ امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، بیتا.
_ اندلسی، عیاض بن موسی، ترتیب المدارک وتقریب المسالک لمعرفه اعلام مذهب مالک، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
_ انصاری، زکی، بین یدی الصیحه قراءه فی الاحلام منهجا و علما، بیجا، انتشارات انصار الامام المهدی، بیتا.
_ آشتیانی، محمدحسن، بحر الفوائد، بیروت، مؤسسه تاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۳۲ق.
_ آملی، میرزا هاشم، مجمع الأفکار و مطرح الأنظار، قم، مکتبه العلمیه، چاپ اول، ۱۳۹۵ق.
_ بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی أحکام العتره الطاهره، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
_ ، الدرر النجفیه من الملتقطات الیوسفیه، بیروت، دارالمصطفی لإحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
_ بحرانی اصفهانی، عبدالله، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
_ بصری، احمد بن اسماعیل، الجواب المنیر عبر الاثیر، بیجا، انتشارات انصار الامام المهدی، چاپ دوم، ۱۴۳۱ق.
_ المتشابهات، بیجا، انتشارات انصار الامام المهدی، ۲۰۱۰م.
_ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه و معرفه أحوال صاحب الشریعه، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
_ ترابی شهرضایی، اکبر، پژوهشی در علم رجال، قم، انتشارات اسوه، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
_ تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، نشر الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۷ق.
_ جابلقی، محمدشفیع بن علیاکبر، القواعد الشریفه، قم، بینا، چاپ اول، بیتا.
_ جدیدنژاد، محمدرضا، معجم مصطلحات الرجال و الدرایه، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
_ جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، قم، نشر اسراء، چاپ اول، ۱۳۸۸ش _ الف.
_ نسیم اندیشه (دفتر اول)، قم، اسراء، چاپ سوم، ۱۳۸۸ش _ ب.
_ جمعی از علما، الأصول السته عشر، قم، دارالشبستری، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
_ حر عاملی، محمد بن حسن، الفصول المهمه فی أصول الأئمه (تکمله الوسائل)، قم، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
_ حلی، حسن بن یوسف، اجوبه المسائل المهنائیه، قم، انتشارات خیام، چاپ اول، ۱۴۰۱ق.
_ حلی، محمد بن ادریس، اجوبه مسائل و رسائل فی مختلف فنون المعرفه، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
_ خزاز رازی، علی بن محمد، کفایه الأثر فی النصّ علی الأئمه الإثنی عشر، قم، نشر بیدار، ۱۴۰۱ق.
_ خویی، سید ابوالقاسم، صراط النجاه، قم، نشر المنتخب، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
_ فقه الشیعه، قم، نوظهور، چاپ سوم، ۱۴۱۱ق.
_ معجم رجال الحدیث، بیروت، مدینه العلم، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق.
_ راوندی، سعید بن هبهالله، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
_ زیدی انصاری، ضیاء، الرؤیا فی مفهوم آل البیت(ع)، بیجا، بینا، بیتا.
_ سبحانی، جعفر، ارشاد العقول الی مباحث الأصول، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
_ سیوطی، جلالالدین، جامع الاحادیث، بیجا، بینا، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
_ شبر، سید عبدالله، الاصول الاصلیه و القواعد الشرعیه، قم، کتابفروشی مفید، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
_ شبیری زنجانی، سید موسی، کتاب نکاح، قم، مؤسسه پژوهشی رایپرداز، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
_ شریف مرتضی، علی بن حسین، الامالی، قاهره، دارالفکر العربی، چاپ اول، ۱۹۹۸م.
_ رسائل الشریف المرتضی، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
_ شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، نجف، مطبعه حیدریه، چاپ اول، بیتا.
_ صدر، سید محمدباقر، بحوث فی علم الأصول، قم، مؤسسه دائره المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهلبیت(ع)، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق.
_ صدوق، محمد بن علی بن حسین، الامالی، تهران، نشر کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
_ ، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق: مهدی لاجوردی، تهران، نشر جوان، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
_ کمال الدین و تمام النعمه، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
_ من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
_ طاهری خرمآبادی، سید حسن، تفسیر سوره یوسف، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
_ طباطبایی یزدی، محمدباقر، وسیله الوسائل فی شرح الرسائل، قم، بینا، چاپ اول، بیتا.
_ طبرسی فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
_ طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، تهران، نشر مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
_ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
_ الغیبه، قم، مؤسسه معارف اسلامی، ۱۴۱۱ق.
_ عاملی (شهید ثانی)، زینالدین بن علی، الرعایه، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
_ مسالک الافهام، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
_ عسقلانی (ابنحجر)، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
_ عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، تهران، انتشارات علمیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
_ فاضل لنکرانی، محمد، دراسات فی الاصول، قم، مرکز فقه الائمه الاطهار(ع)، چاپ اول، ۱۴۳۰ق.
_ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.
_ کاشفالغطاء، جعفر، حق المبین فی تصویب المجتهدین و تخطئه الاخباریین، تهران، تحقیق: احمد شیرازی، چاپ اول، ۱۳۱۹ق.
_ کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، قم، دارالذخائر، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
_ کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال، مشهد، نشر دانشگاه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
_ گیلانی (میرزای قمی)، ابوالقاسم بن محمدحسن، قوانین الاصول، تهران، المکتبه العلمیه الاسلامیه، ۱۳۷۸ق.
_ القوانین المحکمه فی الاصول، قم، دار احیاء الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۳۰ق.
_ مازندرانی، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی احوال الرجال، قم، آلالبیت، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
_ مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی؛ الأصول و الروضه، تهران، المکتبه الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
_ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
_ مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول(ص)، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
_ مجلسی، محمدتقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
_ محمدی اشتهاردی، محمد، سوگنامه آل محمد(ع)، قم، انتشارات ناصر، چاپ ششم، ۱۳۷۳ش.
_ مددی، سید احمد، «پژوهشی در تفسیر قمی»، ماهنامه کیهان اندیشه، تهران، مؤسسه کیهان، ش۳۲، مهر و آبان ۱۳۶۹ش.
_ مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، قم، مؤسسه انصاریان، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.
_ مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم، انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ق.
_ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، قم، کنگره هزاره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
_ ، الفصول المختاره، قم، کنگره هزاره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
_ مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
_ مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب(ع)، چاپ دوم، ۱۴۲۸ق.
_ میرداماد، محمدباقر بن محمد، الرواشح السماویه، قم، دارالخلافه، چاپ اول، ۱۳۱۱ق.
_ نراقی، احمد بن محمدمهدی، مناهج الاحکام و الاصول، قم، نشر مؤلف، بیتا.
_ نراقی، محمدمهدی، انیس المجتهدین فی علم الأصول، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، ۱۳۹۷ق.
_ نوری طبرسی، حسین بن محمدتقی، دارالسلام فیما یتعلق بالرؤیا و المنام، بیروت، موسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
_ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس (اسرار آل محمد)، قم، الهادی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
رفرنس:
APA
[zotpress items=”GF9SQ4VC” style=”apa”]
Harvard
[zotpress items=”GF9SQ4VC” style=”harvard1″] Chicago:[zotpress items=”GF9SQ4VC” style=”chicago-author-date”]
Vancouver:
[zotpress items=”GF9SQ4VC” style=”vancouver”]