گفت و گوی منتشر نشدهای با علامه محمد تقی جعفری
در محضر استاد
گفت و گوی منتشر نشدهای با علامه محمد تقی جعفری
L1
مـختصری از زنـدگینامه عـلامه جعفری
استاد علاّمه محمد تقی جعفری به سال ۱۳۰۴ خورشیدی در شهر تبریز متولد شد و پس از تحصیلات عـالیهء علوم اسلامی در شهر تبریز، طهران،قم و نجف اشرف در محضر آیات عظام میرزا فـتاح شهیدی،شیخ محمد رضـا تـنکابنی، شیخ کاظم شیرازی،سید عبد الهادی شیرازی، سید ابو القاسم خویی و سید محسن حکیم کسب فیض نمود.در همان سنین جوانی به اجتهاد دست یافت و در فلسفه و عرفان نیز در محضر درس فیلسوف شرق آقـا میرزا مهدی آشتیانی در طهران و عارف متأله شیخ مرتضی طالقانی در نجف اشرف کسب فیض نمود و سرانجام در شمار فلاسفهء شهیر عصر درآمد و واجد شهرت بین المللی گردید.تا حال حاضر بیش از هشتاد اثـر از آثـار استاد به طبع رسیده است و چا بعضی از آنان همچون شرح مثنوی در ۱۵ جلد مکررا تجدید گردیده است.ضمنا تحت نظارت ایشان و طی ۱۲ سال کاملترین کشف الابیات مثنوی مولوی در ۴ جلد رحلی تـحت عـنوان«از دریا به دریا»به طبع رسیده است.از آثار برجستهء ایشان شرح و تفسیر کاملی بر نهج البلاغه میباشد که ۲۷ جلد آن به زبان فارسی چاپ شده است.و دیگر اثر نفیس اسـتاد جـعفری،در زمینهء بررسی و مقایسهء افکار مولانا با فلسفهها و جهانبینیهای شرق و غرب میباشد که کتابی تحت عنوان «مولوی و جهان بینیها»میباشد.در زمینهء حقوق بشر و مقایسهء آن با حقوق بشر در اسلام،کتاب مـفصل و مـشروحی بـه قلم ایشان منتشر شده کـه نـظریات جـدید آن در کنفرانس اسلامی طرح و مورد استفاده قرار گرفته است.کتاب مزبور به زبان انگلیسی نیز ترجمه و چاپ شده است و به زبـان ژاپنـی تـوسط یکی از اساتید دانشگاه ناگویا
در دست ترجمه میباشد.بـیش از ۶۰ کـتاب و مقاله دیگر استاد علامه جعفری هنوز منتشر نگردیده و در آینده به طبع خواهند رسید.که به این ترتیب مجموعهء آثـار مـنتشر شـده و منتشر نشدهء ایشان متجاوز از ۱۵۰ عنوان میگردد.کتابهای ایشان در زمینههای فـقه،علوم انسانی،روانشناسی، علوم تربیتی،معارف اسلامی،نظریه زیبایی و هنر در اسلام،مباحث فلسفی و کلامی،مشحون از آرأ و نظریات ابتکاری و بـدیع اسـت.تـا کنون دهها نویسنده،استاد و محقق و متفکر از سراسر جهان با ایشان مـذاکرات عـلمی داشتهاند که مشروح بیش از ۵۰ فقره از این مذاکرات در ۲ جلد کتاب تحت عنوان«تکاپوی اندیشهها»منتشر گردیده اسـت.لازم بـه ذکـر است که مکاتبات علمی علامه جعفری با برتراند راسل فیلسوف شهیر انـگلیسی کـه طـی آنها،استاد جعفری به برخی از نظریات راسل انتقاد وارد ساخته،در بعضی از کتابهای ایشان مانند نـقد و بـررسی افـکار راسل،توضیح و بررسی مصاحبه راسل-وایت،مکرر به چاپ رسیده است.همچنین کتابی تـحت عـنوان «بررسی و نقد سرگذشت اندیشهها»حاوی تحلیل و نقد نظریات آلفرد نورث و ایتهد پدر منطق ریـاضی کـه یـکی از بزرگترین فلاسفهء اروپا میباشد،چا و منتشر شده است.ضمنا کتابهایی به قلم ایشان در نقد و تـحلیل فـلسفهء پوزیتویستی و نئوپوزیتویستی معاصر غرب چا و منتشر گشته که از آن جمله میتوان به شرح و نـقد نـظریات کـانت،هگل،دکارت و دیوید هیوم اشاره نمود. استاد فقید علامه محمد تقی جعفری(ره)بر اثر بـیماری در تـاریخ ۲۵/۸/۱۳۷۷ در شهر لندن به رحمت ایزدی پیوست.روحش شاد و یادش گرامی باد.
در ذیـل فـهرست مـصاحبه برخی از شخصیتهای خارجی با علامه جعفری(ره)آمده است:
۱٫پروفسور روزنتال،آلمان:پیرامون«مالکیت، جزیه و کـیفر سـرقت»،۱۳۴۰ ه.ش
۲٫دکـتر کنت آلن لوتر،آمریکا:«فلسفه و کلام اسلامی»،۱۳۴۰ ه.ش
۳٫پروفسور یانگ،آمریکا:«مقایسه شعر و شـاعری در شـرق و غرب»،۱۳۴۲ ه.ش
۴٫دکتر بدفورد،آلمان:«مقایسه علم النفس اسلامی و روان شناسی معاصر»،۱۳۴۱ ه.ش
۵٫آقایان:ابراهیم سلیمان و شریف سحیمات، اردنـ:«تـفاوتهای کلام شیعی با کلام اشعری»، ۱۳۴۲ ه.ش
۶٫مراسلات با برتراند راسل،انگلستان:«چند مـسألهء فـلسفی و علمی»،۱۳۴۲ ه.ش
۷٫دکتر پیکت،انگلستان:«فلسفه و هدف زنـدگی»، ۱۳۴۲ ه.ش
۸٫دکـتر کـلاوز،آلمان:«ضرورت دین در حیات بشری»،۱۳۴۳ ه.ش
۹٫دکتر پیـتر،انـگلستان:«مبانی عقاید اسلامی»، ۱۳۴۴ ه.ش
۱۰٫پروفسور مونتنی،فرانسه:«مقایسهای در ادبیات ایران و فرانسه»،۱۳۴۵ ه.ش
۱۱٫دکتر اس.الیزابت،انـگلستان:«شـرایط قضا در اسلام»
۱۲٫علال الفاسی،مـراکش:«عـلیت از دیدگاه اشـاعره و هـیوم»،۱۳۴۸ ه.ش
۱۳.پروفـسور فلیپانی رونکنی،ایتالیا:«مسایل فلسفی و روش آنـ»،۱۳۴۸ ه.ش
۱۴٫دکـتر خانم وان وایک،هلند:«گفتگو پیرامون مولوی،ویکتور هوگو و ماکیاولی»،۱۳۵۰ ه.ش
۱۵.پروفسور چارلز آدامـز،کـانادا:«مقایسه عرفان هندوئیسم و اسلام»،۱۳۵۵ ه.ش
۱۶.پروفسور بـامات،فرانسه:«مولوی و اسلام و غـرب»،۱۳۵۹ ه.ش
۱۷٫خـانم نجمه زهره(فرزند شیخ مـحمد ابـوزهره)،
مصر:«بررسی شهادت امام حسین(ع)،۱۳۶۰ ه.ش
۱۸.آقایان:پروفسور گانگوفسکی،گنادی آودیف، پروفسور آراپاچیان،دکـتر صـالح علی اف،از اتحاد جماهیر شـوروی:«اسـلام و مـاتریالیسم»،۱۳۶۱ ه.ش ۱۹٫آقایان:پروفسور گـلیری شـیراکوف،نبی خزری (بابایف)و گـنادی آودیـف،از اتحاد جماهیر شوروی:«فلسفه و ادبیات»،۱۳۶۱ ه.ش
۲۰٫آقای ویدپراتا ویدبک،هند:«انسان از دیدگاه اسلام و هندوئیسم»،۱۳۶۲ ه.ش
۲۱٫پروفـسور مـایر،آلمان:«مباحثی پیرامون داستانهای قرآن و فـلسفه»،۱۳۶۲ ه.ش
۲۲٫پروفـسور فان اس،پروفـسور هـانس کـونگ، آقای واندارنت،پروفسور دایـبر،آلمان:«مشترکات ادیان ابراهیمی»،۱۳۶۳ ه.ش
۲۳٫پروفسور روژه گارودی،فرانسه:جلسه اول «شخصیت زن»،و جلسه دوم:«فلسفه اسلامی»، ۱۳۶۴ ه.ش
۲۴٫پروفسور هربرت،فـرانسه:«انـسان در اسلام و مکاتب غرب»،۱۳۶۵ ه.ش
۲۵٫دکتر کورودا،ژاپنـ:«وحـدت اسـلامی»،۱۳۶۶ ه.ش
۲۶٫خـانم الیـزابت گاملین،انگلستان:«قـصاص»، ۱۳۶۷ ه.ش
۲۷٫آقـای یحیی مصطفی امام،مصر:«حاکمیت در اسلام»،۱۳۶۷ ه.ش
۲۸٫خانم شوکت باکر،ترکیه:«مبانی فقه تشیع و تسنن»،۱۳۶۷ ه.ش
۲۹.پروفسور مـحمد عـبد السـلام،پاکستان:«علم و فلسفه»،۱۳۶۷ ه.ش
۳۰٫آقای فرد رد،کانادا:«عـلل بـروز مـشکلات در عـلوم انـسانی و نـقش شخصیتها در جوامع بشری»،۱۳۶۷ ه.ش
۳۱٫دکتر گودمار انر سوئد:«مقایسه حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب»،۱۳۶۷ ه.ش
۳۲٫آقای رحیم کامل سلیمان،مالزی:«اسلام و تبلیغ آن در عصر حاضر»،۱۳۶۷ ه.ش
۳۳٫آقایان مارتنسون،مانتز مارکوف و دانـیلوترک، سوئد و یوگسلاوی:«حقوق بشر در اسلام و غرب»،۱۳۶۷
۳۴٫خانمها:سیمون جان ذاکری،اواسیوویچ، فاطمه کامارا،اینگرید کسلد،لور نصر،سیده نواب،گئورکن واثن،پیپ جون،اولیا اوناچلویزالونتو،انیوارااسو،ماریتا استپانیان،از کشورهای فرانسه،سـیرالئون،آلمـان غربی،لبنان، پاکستان،مجارستان،فیلیپین و شوروی:«زن از دیدگاه اسلام»،«عقاید اسلامی»،«بررسی شخصیت خیام»،۱۳۶۷ ه.ش
۳۵٫آقای فین تیس،رایزن فرهنگی کشور دانمارک:«اصول مشترک ادیان آسمانی»،۱۳۶۸ ه.ش
۳۶.خانم الیزابت گاملین،انگلستان:«حـقوق و تـکالیف انسانی در اسلام»،۱۳۶۸ ه.ش
۳۷٫آقای فرد رد،کانادا،:«رابطهء غرب با اسلام»و «عدم جدایی دین از سیاست در اسلام»،۱۳۶۸ ه.ش
۳۸٫آقای گالیندوپل،السالوادر:«فلسفهء حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غـرب»،۱۳۶۹ ه.ش
۳۹٫دکـتر هانس کورل،سوئد:«اختلاف حـقوق بـشر در اسلام و غرب»،۱۳۶۹ ه.ش
۴۰٫آقایان:کوپر و هرزیک،انگلستان:«بررسی شخصیت خیام»،۱۳۶۹ ه.ش
۴۱٫آقای دسکالزی،ایتالیا:«ویژگیهای مکتب اسلام»،۱۳۶۹ ه.ش
۴۲٫آقایان:شیخ حسن قناعتلی،شیخ اسماعیل و شیخ محمود،تـرکیه:«مـبانی تشیع»،۱۳۶۹ ه.ش
۴۳٫آقایان:پال مارکس و ویـلیام سـرلیک(اعضای کمیسیون حقوق بشر)،آمریکا:«مقایسهء حقوق
بشر در اسلام و غرب»،۱۳۷۰ ه.ش
۴۴٫خانم گیوم،فرانسه:«مقایسه حقوق زن از دیدگاه اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر»، ۱۳۷۰ ه.ش
۴۵٫آقای عبد الرحمن وحید،اندونزی:«فلسفه و کلام»،۱۳۷۰ ه.ش
۴۶٫پروفسور پیـتر فـراست،کانادا:«عرفان اسلامی و مدیریت ایدهآل»،۱۳۷۰ ه.ش
۴۷٫خانم کریستنی کاریو،سوئیس:«زیبایی و هنر»،۱۳۷۱ ه.ش
۴۸٫آقای موریس،از دانشگاه اوهایو:«عرفان اسلامی»،۱۳۷۲ ه.ش
۴۹٫خانم دکتر گلر،از دانشگاه بسفر استانبول: «تفکرات اسلام و غرب»،۱۳۷۳ ه.ش
۵۰٫دکتر اردینپار،اتریش:«حـقوق بـشر»،۱۳۷۳ ه.ش
۵۱٫خانم رابـین رایت،«مکتب تشیع در رویارویی با مدرنیته و دموکراسی»،۱۳۷۳ ه.ش
۵۲٫آقایان:پروفسور ماچوپولوس،پروفسور کاستاپولوس،پروفسور ولقاریس و جمعی از اندیشمندان مـسیحی ارتدکس،یونان:«مسایل فلسفی و دینی»،۱۳۷۳ ه.ش
۵۳٫پروفسور هوبر،ایتالیا:«مسایل فلسفی و مـذهبی»،۱۳۷۵ ه.ش
۵۴٫آقـایان:عـبد العالم دافالأ(سودان)،احمد ساغر احمد(پاکستان)،فرادهیکاری مانا بندرا(هند)، اصغر عبد الحلیم و با جاری دلاورخـان( پاکـستان)، ۱۳۷۵ ه.ش
فهرست آثار علامه محمد تقی جعفری(ره)
فقه
۱٫رسائل فقهی که شامل مطالب زیـر اسـت:طـهارت اهل کتاب ذبایح اهل کتاب عدم انحصار زکات در مواد نه گانه قاعده لا ضرر و لا ضرار حـلیت و حرمت گوشت انواع حیوانات حقوق حیوانات در فقه اسلامی کیفر سرقت در اسلام مقایسهء حـقوق بشر در اسلام و غرب بـحثی دربـارهء امر به معروف و نهی از منکر حرمت سقط جنین مسؤولیت مدنی ناشی از جرم کودکان بزهکار در فقه و حقوق اسلامی
۲٫حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب (فارسی و انگلیسی)
۳٫بررسی فقهی و حقوقی طرح ژنوم انـسانی ۴٫الرضاع
فلسفه
۱٫جبر و اختیار
۲٫مجموعه مقالات که شامل موضوعات زیر است: برهان کمالی دکارت بر وجود خداوند برهان کمالی(وجوبی)در اثبات خدا
هدف زندگی مقدمهای بر مفهوم فلسفهء مالکیت حرکت و تـحول حـرکت و تحول از دیدگاه قرآن طبیعت و ماورای طبیعت علم در خدمت انسان رابطهء علم و حقیقت علم و عرفان از دیدگاه ابن سینا علم از دیدگاه اسلام امید و انتظار
۳٫ارتباط انسان و جهان
۴٫ایدهآل زندگی و زندگی ایدهآل
۵٫نـقد نـظریات«دیوید هیوم»در چهار موضوع فارسی مفاهیم و اندیشههای مجرد خویشتن علیت استی و بایستی
۶٫توضیح و بررسی مصاحبه برتراند راسل-وایت ۷٫بررسی و نقد برگزیدهء افکار راسل
۸٫زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام
۹٫حکمت اصـول سـیاسی اسلام(فلسفهء سیاسی اسلام)این کتاب ترجمه و تفسیر فرمان حضرت امیر المؤمنین(ع)به مالک اشتر است.
۱۰٫بررسی و نقد کتاب«سرگذشت اندیشهها»که مهمترین کتاب آلفرد نورث وایتهد در فلسفه مـغرب زمـین اسـت.
۱۱٫پیام خرد،این کتاب حـاوی تـعدادی از سـخنرانیهای بین المللی میباشد که به عنوان نمونه میتوان به سخنان ایشان تحت عنوان«تقسیمبندی فلسفهها»در یونان در دانشگاه آتن اشاره نمود. پس از ایـن سـخنرانی و بـیان این تقسیمبندی جدید در فلسفه،آقای پروفسور موچوپولوس اسـتاد بـزرگ فلسفه در دانشگاه آتن دربارهء استاد علامه جعفری این مطالب را بیان کرد:«همان گونه که در معرفی استاد گفتم؛ایشان بـسیار عـمیق بـه مسائل مینگرند.امروز شما آقایان و خانمها با سخنرانی علامه جـعفری میتوانید این موضوع را تأیید کنید که استاد علامه جعفری،تقسیمبندی جدیدی را که برای علم و فلسفه و انواع آن مطرح کـردهاند،بـسیار جـالب است و با توجه به افکار ایشان میتوان خطوط اصلی فلسفه و وظـایف آیـندهء فیلسوف را تعیین کرد.
۱۲٫فلسفهء دین
۱۳٫تحقیقی در فلسفهء علم
۱۴٫فلسفه و هدف زندگی
۱۵٫فلسفه و نقد سکولاریزم
۱۶٫مقدمهای بـر فـلسفه
۱۷٫مـولوی و جهان بینیها
۱۸٫تعاون الدین و العلم
۱۹.الامر بین الامرین
۲۰٫نمایا لادراک الواقعی بین الفـلسف القـدیمه مـوالحدیثه
۲۱٫آفرینش و انسان
۲۲٫موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی
عرفان
۱٫عرفان اسلامی
۲٫آیا شریعت،طریقت و حقیقت بـا یـکدیگر متفاوتند؟
۳٫نـیایش امام حسین(ع)در صحرای عرفات به زبان فارسی و عربی
۴٫تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی(۱۵ جلد)
۵٫حـضرت عـلی(ع)و عرفان
۶٫علل و عوامل جذابیت سخنان مولوی
علم النفس
۱٫آیا جنگ در طبیعت انسان است؟
۲٫وجـدان
مـعارف اسـلامی
۱٫ترجمه و تفسیر نهج البلاغه(۲۷ ج)
۲٫ترجمه کامل نهج البلاغه(۱ جلد)
۳٫انسان در دیدگاه قرآن
۴٫مبدأ اعـلا
۵٫امـام حسین(ع)شهید فرهنگ پیشرو انسانیت ۶٫شناخت انسان در تصعید حیات تکاملی(ع) ۷٫علی از دیدگاه عـلی
۸٫عـلم و دیـن در حیات معقول
۹٫اخلاق و مذهب
۱۰٫شناخت از دیدگاه علمی و قرآن در ادبیات و تحقیقات در مبانی آنها
ادبیات
۱٫سه شـاعر(حـافظ،سعدی،نظامی)
۲٫حکمت و اخلاق و عرفان در شعر نظامی گنجوی به زبان فارسی و روسـی
۳٫تـحلیل شـخصیت خیام(بررسی آرأ فلسفی،ادبی، علمی و دینی)
۴٫از دریا به دریا(کشف الابیات مثنوی مولوی در ۴ جلد)
مـباحث عـلمی
۱٫عـمل تجرید ذهن
۲٫بحثی در قانون تعادل در روش تجزیهای و ترکیبی
۳٫دانشها و ارزشها در مجرای قوانین عـلمی
گـفت و گو
بسم الله الرحمن الرحیم
آشنائی حضرتعالی با نهج البلاغه از کجا شروع شده است و تا کنون چـند مـجلد تفسیر بر نهج البلاغه نوشتهاید و این تألیف چه مدت بطول انجامیده است؟
پیـش از بـیان پاسخ سئوال فوق،باید یک نکته را یـادآور شـوم کـه مقصود اینجانب از آشنائی که ذیلا عرض خـواهم کـرد،محدود به امکانات اینجانب است،نه آشنائی به معنای تمام و کمال که ادعـایش بـرای اثبات نقص آشنائی هر انـسان مـدعی کفایت مـیکند،مـثل مـا در این مورد همان است که مـولوی گـفته است:
آغاز آشـنائی ایـنجانب با بعضی از سخنان امیر المؤمنین(ع)کـه در نهج البلاغه بوسیله شـریف رضـی رحمته الله جمع آوری شده است، بـوسیله بـعضی از فضلای آن زمان بوده است، سپس در طول سالیانی که مشغول تحصیلات و دیگر اشتغالات عـلمی بـودم،در جاذبه سخنان آن بزرگوار قرار مـیگرفتم.یـادآوری ایـن نکته مناسب اسـت کـه اینجانب از سه راه به سـراغ آشـنائی و درک(نسبی که برای من امکان پذیر بود) محتویات آن سخنان میرفتم(۱)
راه یکم مطالعه و تحقیق مـستقیم در کـلمات آن بزرگ بزرگان که رسم کار و کـوشش هـمگانی است.
راه دوم بـا تـوجه بـه اطلاع و آگاهی از حقائق والا و اصـول بسیار با عظمتی که در شخصیت آن بزرگ بزرگان جمع شده بود و تدریجا خدا نصیبم میکرد وارد حـوزهء مـطالبی که امیر المؤمنین(ع) فرمودهاند،میگشتم،ایـن اصـل را هـمه مـا قـبول داریم که در عـلوم انـسانی و مسائل مربوط به مبانی و اصول اساسی ارتباطات چهارگانه(ارتباط انسان با خویشتن،با خدا،با جـهان هـستی،و بـا همنوع خود)در هر دو قلمرو”آنچنانکه هستند”و “آنـچنانکه بـاید بـاشند”شـخصیت گـوینده و صـاحبنظر فوق العاده مؤثر است،وقتی که شما مسئلهای را دربارهء حق و عدالت از یک انسانی میشنوید که میدانید تنها بهرهء او از معانی این دو کلمه،دو مفهوم ابتدائی بوده،نه طعم حـقیقی آن دو را چشیده و نه در زندگی از آنها برخوردار گشته است،و اگر همان مسئله را درباره حق و عدالت از یک انسانی بشنوید که همه معانی و ابعاد حق و عدالت را از سه چیزی که تجلی گاه آن دو است،تا مـوجودیت روحـی آن انسان که حق و عدالت در اعماق روحش نفوذ کرده است، قطعی است که با تمام قوای مغزی و روانی در جاذبه سخن چنین انسانی قرار میگیرید که مسئله حق و عدالت را مطرح نـموده اسـت.
راه سوم:مطالعات و آشنائیها با شخصیتهائی که در طرف تضاد با شخصیت کمال یافته آن ولی الله اعظم بوده و سخنانی که دارای محتویات متضاد با سخنان آن حضرت بودهاند،مـا در قـلمرو معرفت یک راهی بنام:تـعرف الاشـیأ باضدادها داریم که میگوید:در شناخت اشیأ شناخت اضداد آنها تأثیر بسزائی دارد:
بـرای ایـنکه بدانید علی بن ابیطالب(ع)کیست؟ یک راه هم اینست که نخست سری به کوی عشاق دلباخته مقام و ثروت و شهرت و شهوت و دیگر شکست خوردگان در برابر خود حقیقیشان بزنید و سپس بیایید بسراغ آن شخصیتی کـه بـا کفش و پیـراهن وصله خورده و لیف خرما به کمر و قلم برای نوشتن جملات نهائی دربارهء انسان آنچنانکه باید”در هر دو قـلمرو فردی و اجتماعی بروید همچنین نخست به سخنان بیمحتوی و مسموم ضد انـسانهائی کـه در هـمه دورانها مانند خارهای زهرآگین به پاهای رهگذران جادهء حیات میخلند توجهی کنید،و سپس بیایید برای مطالعه و درک سـخنان مـلکوتی و حیاتبخش امیر المؤمنین(ع).
تا کنون چند مجلد دربارهء تفسیر بر نهج البلاغه تـألیف نـمودید و ایـن کار چه مدت بطول انجامیده و حدس میزنید که تا آخر نهج البلاغه چند مجلد دیـگر لازم باشد؟
این سئوال به سه مرحله تقسیم میشود:
مرحلهء یکم-مربوط به کیفیت مـجلداتی است که تا کـنون در تـرجمه و تفسیر نهج البلاغه تألیف شده است:بیست و یک مجلد تا آخر صد و بیست و یکم تألیف شده و از مجلد بیست و دوم هم مقداری نوشته شده است.ضمنا یک مجلد مستقیم در ترجمه و تفسیر مـشروح فرمان مبارک امام(ع)به مالک اشتر بنام(حکمت اصول سیاسی اسلام)(۲)امیر المؤمنین علی بن ابیطالب(ع)به مالک اشتر تألیف و بوسیله بنیاد نهج البلاغه چاپ و در آیندهء نزدیک انشا الله منتشر خواهد شـد.
مـرحلهء دوم مدتی که از آغاز این تألیف تا کنون میگذرد در حدود دوازده سال است،زیرا از سال ۱۳۵۶ به این تألیف شروع نمودهام.مرحله سوم: پیشبینی اینکه تا پایان نهج البلاغه(خطبهها و نامهها و حکم و کـلمات قـصار)چند مجلد تألیف خواهد شد تا حدودی مشکل است،اگر عنایات (۱)این کتاب تا کنون چندبار توسط بنیاد نهج البلاغه چاپ شده است.
((((خداوندی شامل حال شود باحتمال قـوی از سـی مجلد کمتر نخواهد بود.
نهج البلاغه چگونه کتابی است،و از آن چگونه میتوان بعنوان یک سند معتبر اسلامی و تاریخی استفاده کرد؟
بعضی از اشخاص در سندیت و اعتبار این کتاب یا بعضی از سخنان جمعآوری شـدهء در آن،اظـهار تـردید کردهاند!ولی اگر این اشخاص دقـت لازم و کـافی در مـطالب و محتویات این کتاب بزرگ که دربارهاش گفته شده است:”پائینتر از کلام خدا و بالاتر از کلام مخلوق”است،هرگز چنین سخن سبک و بـیاساسی را بـزبان نـمیآوردند،حتمی است که گویندگان این سخن نه از سـبکشناسی اطـلاع داشتند و نه درک و فهم معانی دربارهء مضامین و محتویات سخنان نهج البلاغه،درباره اثبات اینکه همه سخنانی که در نهج البلاغه آمـده اسـت،از امـیر المؤمنین(ع)میباشد، کتابها و مقالات بسیار ارزندهای نوشته شده است کـه بحد کافی اعتبار و سندیت این کتاب انسانی بزرگ را برای انسان اثبات میکند.اما اینکه نهج البلاغه چگونه کـتابی است؟درست مـساوی ایـن سئوال است که امیر المؤمنین(ع)چگونه شخصیتی است؟میگویند:کلام یک انسان مـیتواند مـعرفی برای شخصیت وی بوده باشد،ولی هیهات!چگونه میتوان گفت:نهج البلاغه میتواند معرف آن انسان بـزرگ بـاشد،در حـالیکه آنچه در زندگانی این دنیا ما بین علی(ع)و خویشتن او گذشته است،و آنچه کـه آیـنهء صـیقلی جهان هستی از علی(ع)برای ابدیت ثبت کرده است،و آنچه که انسانها آگاهانه یا نـاآگاهانه از عـظمتهای عـلی(ع)دریافت کردهاند،خیلی والاتر از آن است که این کلمات از عهده بیان آن برآید و دادهها برابر آنـچه کـه در سخنان آن افتخار اولاد آدم(ع)بظهور پیوسته است بتواند شمهای از آنها را بازگو کند،مگر این نـیست کـه کـلمات علی بن ابیطالب(ع)وابسته به کلمات الله است که نه حدی دارد و نه زوال و فنائی.
آیا تـوجه کـردن تنها به بلاغت نهج البلاغه ما را از ارزشهای دیگر این کتاب دور نمیسازد؟
اگر ما بـلاغت را چـنین تـفسیر کنیم که بلاغت عبارتست از بیان رسا و زیبای واقعیات و حقائقی که وضع و حال و موقعیت اقتضأ مـیکند،بـاید بگوئیم بلاغت نهج البلاغه اگر اساسیترین رکن نهج البلاغه نباشد،قطعا یـکی از اسـاسیترین ارکـان عظمت این کتاب بزرگ است،زیرا واقعیات و حقائقی را که امیر المؤمنین(ع)بیان فرموده است، مـربوط بـه هـمه جوامع بشری در همه دورانهاست،و هیچ وضع و حال و موقعیت مخصوصی سخنان آن حضرت را مـحدود نـمیسازد،همانگونه که در قرآن مجید ما با دو گونه سخنان خداوندی رویاروی هستیم یکی از آن دو اصول قوانین کلی و پایـدار در احـکام و اخلاق و معتقدات است که ثابت و فناناپذیر میباشند،و قسم دوم قضایای شخصی و داستانهای مـعین در قـرآن مجید که در برههای از زمان اتفاق افتاده اسـت،ایـن قـضایا دو جنبه دارند:یکی جنبهء شخصی آنها اسـت کـه تغییر پیدا کرده و از صفحه هستی ناپدید گشته است،دوم جنبه ثابت و پایدار آنهاست کـه بـرای بشریت اصول و قوانین زندگی در حـیات مـعقول را تعلیم مـیدهد،و چـون سـخنان امیر المؤمنین(ع)هم که جلوهگاهی از کـتاب الهـی است،واقعیات و حقائق مربوط به هستی و انسان را در همه ابعاد آن دو بیان میکند،امـوری اسـت کلی و پایدار،لذا وقتی که میگوئیم بـلاغت نهج البلاغه باید مـورد تـوجه و اهمیت قرار بگیرد،منظور آن نـیست کـه همهء توجهات،مبذول به تحلیل و ترکیب ادبی و بلاغی معمولی دربارهء سخنان امیر المـؤمنین عـلیه السلام باشد،زیرا خود ایـنگونه تـوجهات مـا را از درک و فهم سخنان امـیر المـؤمنین(ع)و توفیق یافتن به انـقلاب تـکاملی مغزی و روانی باز میدارد،بنابراین،مقصود از اهمیت دادن به بلاغت نهج البلاغه،عبارتست از
تمرکز دادنـ هـمه قوای مغزی و روانی به واقعیت و حـقائقی کـه در نهج البـلاغه آمـده اسـت،با در نظر گرفتن عـظمت و زیبائی و شکوه عبارات و کلمات این کتاب که برای بیان آن واقعیات و حقایق از درون مبارک امیر المـؤمنین(ع)ظـهور کرده است و الفاظ و ترکیبات دیگر از ارائه آنـها نـاتوان مـیباشد.
چـگونه مـیشود از نهج البلاغه بـعنوان یـک سنگ زیربنای ساختار علمی و اجتماعی استفاده کرد؟
بنظر میرسد برای بدست آوردن زیربنای ساختار فرهنگی و اجتماعی پویا و هـدفدار از سـخنان امـیر المؤمنین(ع)،اصول کارهائی که از اهمیت درجهء اول بـرخوردار اسـت بـقرار زیـر اسـت:
۱٫تـحصیل یقین به اینکه سخنان امیر المؤمنین(ع) پاسخگوی همه مسائل انسانی در ارتباطات چهارگانه(ارتباط انسان با خویشتن،ارتباط انسان با خدا،ارتباط انسان با عالم هستی ارتباط انـسان با همنوعان خود)میباشد.البته ممکن است تحصیل حق الیقین به این معنی نیاز به تحقیق و تدبیر لازم در شخصیت آن بزرگوار و سخنان او داشته باشد،لذا شتابزدگی در چنین کار بزرگ(بدست آوردن سنگ زیربنای سـاختار فـرهنگی اجتماعی پویا و هدفدار از سخنان امیر المؤمنین(ع))به هیچ وجهی به نتیجه نخواهد رسید.
۲٫کوشش کامل برای تصفیه درون از آلودگی،و حرفه بازیها و تکاپو برای آراستن خود طبیعی با این ادعای بـسیار بـزرگ که بلی من هم شه گم کردهام”! در میان تکاپو گرانی که واقعا دنبال گمشدهای والاتر از خود طبیعی و بازیهایش براه افتاده و تلاش مینمایند.بـعبارت مـختصر کاملا ساده بدون اخلاص و تـهذب روحـی برای بدست آوردن شباهتی و لو ناچیز با گویندهء سخنان نهج البلاغه امیر المؤمنین(ع)،نباید در صدد چنین کار بزرگی برآمد این اصل مبتنی بر یک قاعده ثـابت اسـت که میگوید:
۳٫یک آشنائی لازم با قرآن مجید که هم سخنان امیر المؤمنین(ع)جلوههایی از آیات آن کلام الهی است و هم شخصیت او تجسمی از آن آیات ربانی، بدیهی است کـه ایـن آشنائی نیاز به صبر و تحمل زحمات و مطالعه و تدبر فراوان در هر دو کتاب دارد. ۴٫اکنون پس از سه مرحله فوق نوبت تجزیه و تحلیل دقیق در سخنان امیر المؤمنین(ع)فرا رسیده است که موضوعات کلی درجه یـک و مـوضوعات کلی درجـه دو و موضوعات کلی درجه سه و چهار را از یکدیگر تفکیک نموده(۳)سپس اصول و قوانین مربوط به سنگهای زیر بنائی سـاختار فرهنگی و اجتماعی پویا و هدفدار استخراج شود،در این کار حساس هم نـباید بـاشتابزدگی حـرکت کرد،زیرا به اضافه اینکه خود کار تفکیک دو نوع موضوعات از یکدیگر و تنظیم اصول قوانین آنها نیاز بـه تـحمل شکیبائی فراوان دارد شناخت حیثیتها و تفکیک آنها از موضوعات نیز کار آسانی نیست و باید بـا کـمال دقـت و حوصله انجام بگیرد،در این گونه فعالیتهای مغزی و روانی،بقول عامیان”از خم رنگرزی باید صرف نـظر شود”شما اگر بتوانید از سخنان امیر المؤمنین(ع)دو سنگ حتی یک سنگ زیربنائی بـرای ساختار فرهنگی و اجتماعی پویـا و هـدفدار بدست آورده و آن را آمادهء بکار گرفتن در بنیاد ساختار مزبور نمایید(و بیش از آن،قدرت نداشته باشید)شما رسالتی بسیار با اهمیت انجام دادهاید،بیابید در این گونه مسائل خود را به کمیتها نبازیم و دنبال کیفیتها بـاشیم البته در دوران ما عمل تجزیه و تفسیرهای موضوعی درباره نهج البلاغه انجام شده است که بسیار مفید و ارزنده میباشد و قطعا برای این کار مهم باید از آنها بهرهبرداریها نمود.یکی از اساسیترین کارهائی که بـاید دربـارهء موضوعات نهج البلاغه انجام بگیرد،تحقیق لازم پیرامون قضایای ثابت و قضایای متغیر است که موضوعات مزبور در آنها قرار دارند،بعنوان مثال وقتی که در موضوع عدالت تحقیقات موضوعی تمام شد،باید بـاین مـسئله پرداخت که آیا این قضیه که”عدالت برای زندگی انسانها ضرورت دارد؟و از اصول و قوانین ثابت است یا متغیر؟
۵٫پس از آنکه عمل تجزیه و درجه بندی دقیق موضوعات بخوبی صورت گرفت باید دربارهء هـر یـک از موضوعات به بررسی و تحقیق لازم و در صورت امکان،بقدر کافی پرداخت.این بررسی و تحقیق باید در دو قلمرو عمده صورت بگیرد:
الف-منابع اسلامی و نظریات و تحقیقات صاحبنظران اسلامی است که از مکتب اسلام و معارف دیـگر لوازم و شـؤون آن اطـلاع و آگاهیهای مفید دارند.
ب:تحقیقات و نـظریات مـتفکران خـارجی که دربارهء موضوعات مزبور کار کرده و تحقیقات و نتایجی را در دسترس گذاشتهاند،همانگونه که در بعضی احادیث آمده است:
أفقه الناس،من أضاف عـلم غـیره عـلی علم نفسه.فقیهترین یا داناترین مردمان کسی اسـت کـه علوم دیگران را بر علم خود بیفزاید.
این ضرورت در تفسیر موضوعات قرآن نیز برای صاحبنظران احساس میشود زیرا فرق اسـت بـین ایـنکه یک انسان بدون توجه به دیگر معارف بشری و علوم صـاحبنظران جهانی وارد تفسیر قرآن شود،و بین اینکه یک انسان عالم به اضافه تلاش برای فهم معانی قرآن از طرق اسـلامی تـکاپوئی قـابل توجه هم در معارف بشری و علوم صاحبنظران جهانی نموده، پس از آن وارد میدان فهم و تـفسیر مـوضوعات قرآنی بشود،اگر چه فهم معانی قرآن از طرق اسلامی محض ممکن است با یک نورانیت ربـانی و فـروغ مـلکوتی والا باشد که در این صورت آشنائی با معانی موضوعات قرآنی عالیتر و روشنتر خـواهد بـود،ولی بـدیهی است که اطلاع از معارف و علوم دیگران دربارهء آن موضوعات باضافه گسترش و عمق بیشتری که در شـناخت و آشـنائی بـا معانی موضوعی قرآن مجید نصیب انسان مینماید،موجب قدرت استدلال و اثبات بیشتر و بهتر،دربـارهء آن مـوضوعات میگردد.و پوشیده نیست که این تلاش و تکاپو برای تفسیر تطبیقی محض نیست،بـلکه بـرای تـحصیل امتیازی است که در این شماره متذکر شدیم، ضرورت این گونه تحقیق همه جانبه بـرای تـحصیل سنگهای زیربنای فرهنگی و اجتماعی از سخنان امیر المؤمنین(ع)نیز وجود دارد.
بنظر حضرتعالی بعنوان مـحقق و شـارح نـهج البلاغه ضرورت چه نوع کاری را پیرامون نهج البلاغه لازم میدانید؟
مسلّم است که تا دوران ما کـه اوائل قـرن ۱۵ هجری (۱۴۱۰)است کارهای بسیاری در پیرامون این کتاب عظیم صورت گرفته است کـه واقـعا بـسیار مفید بوده است،امروزه یکی از ضروریترین کارهایی که باید انجام شود،همان است که در جـواب سـئوال قـبل عرض شد،و این کاری است که میتواند هم مغزهای متفکران اسلامی را بـا ایـن کتاب بزرگ آشنا بسازد،و هم محققان و صاحبنظران جوامع غیر اسلامی را روشن نماید،بنظر میرسد بدست آوردن چـنین سـرمایهای در جامعه ما که یک جامعه اسلامی است و از وجود متفکران و تلاشگران اسلامی بـرخوردار اسـت،فقط نیاز به تکاپو و کوشش مخلصانه و تـتبع لازمـ و کـافی و اندیشههای ناب دارد که بحمد الله در این جامعه امـکانپذیر اسـت،مطلبی که در اینجا از اهمیت فراوانی برخوردار است،مسئله بیان و ابلاغ این سرمایه انـسانی بـا عظمت است.
بنظر شما راهـهای ارائه جـهانی نهج البـلاغه چیست؟
اگـر ارائه سـخنان امیر المؤمنین(ع)را برای جوامع اسلام در نـظر بـگیریم،بدیهی است که دو موضوع را باید مورد توجه قرار بدهیم:موضوع یکم، مـعلومات و بـطور عمومی فرهنگ حاکم بر جوامع اسـلامی است که میتوان گـفت تـا حدودی قابل توجه جنبهها و ابـعاد و ریـشههای اسلامی است،با نظر به این موضوع کافیست که ما سخنان امیر المـؤمنین(ع) را پس از فـهم و درک لازم بعنوان یکی از منابع اسـلامی بـرای گـسترش معلومات و تقویت فـرهنگ اسـلامی مسلمانان با بیان سـاده و جـذاب مطرح نمائیم، حقیقت اینست که ما در این موضوع بر خلاف آنچه که گمان مـیکنیم،در ابـتدای راه هستیم و باید با تلاش پیگیر و سـرعت در تـکاپو،مسامحه در ادای دیـن خـود را در طـرز ارائه نهج البلاغه هـر چه زودتر جبران کنیم، مسلّم است که در تحقق بخشیدن به این موضوع استفاده از جامعهشناسان دیـنی و فـرهنگی و روانشناسان اندیشمند و مخلص.نه حرفهای کـه از طـواف بـه دور خـود هـنوز فارغ نشدهاند.نـهایت ضـرورت را دارد تا بتوانند راه ارائه حقائق و واقعیات سخنان امیر المؤمنین(ع)را به مردم جوامع اسلامی قابل درک و لمس بـسازند.مـوضوع دومـ-همه میدانیم که مدتی است بس طـولانی کـه مـقداری فـراوان از مـغزهای مـتفکران جوامع اسلامی و کتب دانشگاهی و حتی دبیرستانی و دبستانی و کتابهای
فراوان که در این جوامع درباره علوم انسانی بطور عام تألیف شده است از تفکرات مغرب زمینی است.این طرز تـفکرات در فضای جوامع اسلامی نقش بسته و عدهای فراوان را تحت تأثیر قرار داده است،با نظر باین موضوع است که روش تطبیقی برای تفهیم عظمت و برتری واقعیات و حقائق مطروحه در نهج البلاغه بر دیگر تـفکرات بـشری ضرورت پیدا میکند.و اگر کاری که باید برای نهج البلاغه انجام بگیرد ارائه مطالب و محتویات آن به جوامع غیر اسلامی است، توجه به موضوع دوم شدیدترین اهمیت را پیدا میکند،یعنی بـدون اطـلاع از طرز تفکرات و فرهنگهای غیر اسلامی و مراعات منطق صحیح عرضهء سخنان آن حضرت بر آن جوامع درست مانند اینست که شما یک انسانی را که همه عـمرش را در زیـرزمین با روشناییهای ساخته شده خـود او زنـدگی نموده و با آن روشناییها عادت کرده است، ناگهان از آن زیرزمین درآورید و در فاصلهای نزدیک با خورشید قرار بدهید،مسلم است که چنین انسانی نه تنها بـوسیله روشـنائی خورشید چیزی نخواهد دیـد،بـلکه چشمهای او مختل گشته و دید معمولی خود را هم از دست خواهد داد،مسئله دیگر که بسیار اهمیت دارد، اینست که دست یازیدن بچنین کاری را نمیتوان بهرکسی واگذار کرد،زیرا اگر تجارب و معلومات و اطلاعات یـک انـسان پیرامون اصول و مبانی فرهنگ اسلامی بطور عام محدود باشد،و از توانائی تحمل شک و نوسانات مغزی محروم باشد،چه بسا که با سرعت یا تدریجا خود را ببازد،و آنچه را هم که دارد از دست بـدهد،هـمه ما بـا تعدادی از این قبیل اشخاص ضعیف النفس روبرو شدهایم که محدودیت اطلاعات و معلوماتشان هم کمک به ضعف نـفس آنان نموده است، مخصوصا اگر به آن دو درد،یک درد بیدرمان دیگر کـه کـبر و خـودپسندی و حسادت هم اضافه شود!!
بنظر شما چگونه میشود از نهج البلاغه بعنوان منبع و مرجعی برای هنر و ادبیات اسـتفاده کرد؟
قـطعی است که امیر المؤمنین(ع)بقصد ابراز آثار هنری سخنان ملکوتی انسانی خود را بـیان نـفرموده اسـت،بلکه منظور آن بزرگ بزرگان ارائه واقعیات و حقائق عالم هستی و الهیّات و انسان در ارتباطات چهارگانه(ارتباط انسان بـا خویشتن،با خدا،با جهان هستی و با همنوعان خود)بوده است،البته عـظمت فصاحت الفاظ و بلاغت مـعانی و کـمال روحی که در یکایک سطور سخنان امیر المؤمنین(ع)مشاهده میشود،از دیدگاه انسانهائی که با آن سخنان نورانی ارتباط درک و فهم و تأثر حقیقی برقرار میکنند،بعنوان سخنانی که از جنبهء هنری بسیار بالا هم بـرخوردار است،تلقی میگردد.اگر بخواهید با حقیقت امر در این مسئله روبرو شویم،اینست که(با عظمتترین استفاده هنری از نهج البلاغه موقعی برای ما امکانپذیر است که با معانی و حقائق والائی که در سـخنان مـبارک امیر المؤمنین (ع)است هر چه بیشتر آشنایی پیدا کنیم و آنرا بعنوان اصول و مبانی فکری و عملی خود بپذیریم،بدیهی است که با بدست آوردن این دو شرط،اگر بخواهیم در پرتو عظمت سخنان آن یـکه تـاز میدان حقیقت و واقعیت،آثاری از مغز و روان خود بروز بدهیم،آثار ما عالیترین اثر هنری در سازندگی حیات معقول انسانها منعکس و پایدار خواهد ماند.)اثر هنری مولوی را در ادبیات زیر که حقائقی از قـرآن مـجید را
در آنها مطرح نموده است،مورد توجه قرار بدهید:
آیهء شریفهای که مورد توجه مولوی است، اینست:
(العنکبوت آیه ۶۴)
ملاحظه میکنیم که عظمت مـعنی و اسـتشهاد بـسیار با موردی که مولوی برای ابراز مقصود خـود بـه آیه شریفه نموده است بقدری بالا و جذاب است که انسان آگاه بمجرد دیدن دو بیت با اعماق قلبش به پیـشواز آن مـیرود،یـا
سخن با سرعت فوق تصور همهء محتویات سه جایگاه(خـودآگاه)،(نیمه آگاه)،و(ناخودآگاه)را شکافته راهی اعماق قلب آدمی میگردد،مخصوصا در نظر گرفتن این جمله که میگوید:”راست فـرماید خـدا”کـه ترجمه کامل
است.با اینکه دو بیت فوق از دیدگاه هـنری حـرفهای به هیچ وجه نمیتواند با چند بیت زیر که از حافظ است برابر کند:
مولوی در توضیح عقدههای روانی و تفسیر آنها و استشهاد به آیهء شریفهای در قرآن مجید:
(طه آیه ۱۲۵)
ملاحظه میشود که ابیات مولوی دربـارهء عـقدههای روانی که بصورت علمی کـامل مـطرح کرده و از آیـهء شـریفه اسـتفادهء بسیار عالی نموده است،ولی در این ابـیات هـیچگونه جنبهء هنری که برای مولوی مطرح شده باشد دیده نمیشود، ولی بیت ذیـل مـضمونی از عقدهء روانی را با یک هنر ادبـی زیبا بیان نموده اسـت:خـلد گر به پاخاری آسان دارم چـه سـازم به خاری که بر دل نشیند حال شما در یک درجهء بسیار عالی تا حـد فـوق کلام بشری سخنان امیر المـؤمنین (ع)را در نـظر بـگیرید که حقایق و واقـعیتها در آن سـخنان زیر پوشش یا آرایـش هـنری مخفی نمیگردد.و السلام علیکم
پینوشت:
(۱)این مطلب را هم باید عرض کنم که مطالعات یـنجانب دربـاره شخصیت امیر المؤمنین(ع)منحصر به مـنابع شـیعه و اهل سـنت نـبود، بـلکه از تحلیل گریها و تفسیرهایی کـه صاحبنظران غیر مسلمان دربارهء آن شخصیت با عظمت ارائه کردهاند،استفادهها نمود.
(۲)این کتاب توسط بـنیاد نـهج البلاغه چندین بار تجدید چاپ شـده اسـت
(۳)لازمـ بـه تـوضیح است که مـوضوعاتی را کـه در سخنان امیر المؤمنین(ع) آمده است از نظر وسعت مفهومی بر سه قسمت میتوان درجه بندی کرد: مـوضوعات درجـه ۱ مـانند(نظم و قانون زندگی)
موضوعات درجه ۲ مانند(عـدالت)
مـوضوعات درجـه ۳ مـانند(هـر کـار مطلوب که باید نتیجه و مزد و پاداشی داشته باشد.)