مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

انصار و گرایش آنان به تشیع

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (از صفحه ۱۹۱ تا ۲۱۲)
انصار و گرایش آنان به تشیع (۲۲ صفحه)

چکیده

انصار لقب آن دسته از مسلمانان اولیه است که پیش از اسلام با نام اوس و خزرج در مدینه می زیستند و به دلیل یاری پیامبر و دفاع از آن حضرت در مقابل دشمنان اسلام، به این لقب مفتخر شدند. آنان مردم خوش نامی بودند که به مسلمانان رانده شده از مکه پناه داده و در راه پیشرفت اسلام جان نثاری کردند. اگرچه بعد از رحلت پیامبر و در جریان سقیفه نقش بارزی از انصار که حاکی از دفاع جدی آنان از حقانیت خاندان پیامبر باشد، گزارش نشده است، ولی از بررسی مواردی چون رابطه مثبت آنان با بنی هاشم، عمومی بودن محبت به خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) در میان آنان، فراوان بودن یاران ائمه اطهار(علیهم السلام) در میان ایشان، ستایش اهل بیت(علیهم السلام) از آنان، همراهی جدی آنان با امیرمؤمنان در عصر حکومتش و تقابل آشکارشان با رقبای سیاسی آن حضرت، می توان گرایش آن ها را به تشیع و مکتب اهل بیت نتیجه گرفت. و هم چنین می توان اجتماعشان را در سقیفه به منظور جلوگیری از حاکمیت قریش ارزیابی کرد، نه مخالفت با رهبری امیرمؤمنان علیه السلام.

کلمات کلیدی

انصار، قریش، سقیفه، تشیع، جمل، صفین و نهروان.
تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۱۹۱)


‌ ‌‌‌چـکیده‌

انصار لقب آن دسته از مسلمانان اولیه است که پیش از اسلام با‌ نام‌ اوس‌ و خـزرج در مـدینه مـی زیستند و به دلیل یاری پیامبر و دفاع از آن حضرت در مقابل‌ دشمنان اسلام، به این لقب مفتخر شـدند. آنان مردم خوش نامی بودند که‌ به مسلمانان رانده شده‌ از‌ مکه پناه داده و در راه پیـشرفت اسلام جان نثاری کـردند. اگـرچه بعد از رحلت پیامبر و در جریان سقیفه نقش بارزی از انصار که حاکی از دفاع جدّی آنان از حقانیت خاندان‌ پیامبر باشد، گزارش نشده است، ولی از بررسی مواردی چون رابطه مثبت آنان با بنی هاشم، عمومی بـودن محبت به خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) در میان آنان، فراوان بودن‌ یاران‌ ائمه اطهار(علیهم السلام) در میان ایشان، ستایش اهل بیت(علیهم السلام) از آنان، همراهی جدی آنان با امیرمؤمنان در عصر حکومتش و تـقابل آشـکارشان با رقبای سیاسی آن حضرت، می‌ توان‌ گرایش آن ها را به تشیع و مکتب اهل بیت نتیجه گرفت. و هم چنین می توان اجتماعشان را در سقیفه به منظور جلوگیری از حاکمیت قریش ارزیابی کرد، نه مـخالفت‌ بـا‌ رهبری امیرمؤمنان علیه السلام.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۱۹۲)


واژگان کلیدی: انصار، قریش، سقیفه، تشیع، جمل، صفین و نهروان.

مقدمه

انصار، یکی از دو بخش عمده جامعه اولیه مسلمانان و از یاران مخلص و فداکار پیامبر به‌ شمار‌ می‌ آمـدند و در راه پیـشرفت اسلام‌ زحمت‌ های‌ زیادی را متحمّل شده و در سخت ترین فرصت ها، پیامبر را یاری کرده بودند، لذا در آیات قرآن۲ و روایات نبوی۳ از‌ آنان‌ تعریف‌ و تمجید شده است. در حقیقت، عنوان انصار، واژه‌ ای‌ اسـت کـه قـرآن برای آنان انتخاب کرده اسـت. ایـنان بـه هیچ وجه کسانی نبودند که خاندان پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وآله‌)را از حقشان محروم کنند. اگرچه عموم آنان از نظر‌ اعتقادی، یعنی پیـروی از عـلی(عـلیه السلام)و فرزندانش و اعتقاد به این که امیرمؤمنان و فـرزندانش جـانشین پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وآله‌) هستند،۴ شیعه به شمار نمی آیند، ولی براساس معنای سیاسی و ولایی‌ تشیع‌، یعنی مقدم دانـستن خـاندان پیـامبر بر دیگران در رهبری جامعه و نیز دوست داشتن آنان، می تـوان‌ آن‌ ها‌ را شیعه دانست، چنان که برخی از رجال نویسان و شرح احوال نویسان‌ اهل‌ سنّت‌ بر اساس همین مـعنا بـسیاری از بـزرگان و شخصیت های صدر اسلام را شیعه به‌ شمار‌ آورده‌ اند.۵

به هـر حـال، براساس معنای سیاسی و ولایی تشیع، می توان گفت که عموم‌ انصار‌ به شیعه گرایش داشتند و عـموم آنـان دوسـت دار خاندان پیامبر بودند و عده بسیار‌ کمی‌ از‌ آنان به خاندان پیامبر عداوت ورزیـدند و نـیز آنـان از نظر سیاسی طرف دار زعامت‌ خاندان‌ پیامبر بودند. اگر چه اعتقاد به جایگاه الهی ائمـه و جـانشینی هـمه جانبه امامان‌ از‌ پیامبر‌ نیز در میان آن ها بیشتر از مهاجران و اهل مکه رواج داشت و بیشتر شیعیان صـحابی‌ و یـاران‌ اولیه ائمّه، از میان آنان بودند.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۱۹۳)


حال با این پرسش روبه رو‌ هستیم‌ که‌ بـا وجـود آنـان چگونه امیرمؤمنان(علیه السلام) از حقّش محروم شد و چرا آن حضرت را‌ یاری‌ نکردند‌ و فراتر از آن، آیا انـصار در مـحرومیت اهل بیت نقش نداشتند و تشکیل‌ اجتماع‌ سقیفه را چگونه می توان توجیه کرد؟ ضمن بـیان دلایـل تـاریخی گرایش انصار به تشیع به این‌ پرسش‌ پاسخ خواهیم داد.

۱٫ عدم شکایت ائمه اطهار(علیهم السـلام) از انـصار

با‌ این‌ که اجتماع سقیفه ابتدا از سوی انصار‌ تشکیل‌ شد‌، ولی در سخنان ائمـه اطـهار(عـلیهم السلام‌) چندان‌ شکایتی از انصار به سبب محروم ساختن آنان از حقشان به چشم نمی‌ خورد‌، در حـالی کـه امـیرمؤمنان(علیه‌ السلام‌) در موارد‌ متعددی‌ از‌ ظلم و تعدّی قریش شکایت کرده و به‌ کوشش‌ آنـان بـرای دست یابی به خلافت تصریح می کند، چنان که در‌ یکی‌ از خطبه های آن حضرت آمده‌ است:

خـدایا! مـن در‌ برابر‌ قریش و کسانی که آن ها‌ را‌ یاری می کنند، به تو شکایت مـی کـنم، زیرا آنان پیوند خویشی مرا‌ قطع‌ کـردند و مـنزلت مـرا کوچک شمردند‌ و در‌ امر‌ خلافت که اختصاص‌ بـه‌ مـن داشت، بر دشمنی‌ با‌ من اتفاق کردند.۶

هم چنین در جواب نامه برادرش عـقیل مـی فرماید:

پس قریش‌ و سخت‌ تاختن شـان در گـمراهی، و جولانشان در‌ دشـمنی‌، و سـتیزگی و نـافرمانی‌ شان‌ را‌ در سرگردانی از خود‌ رها کن، زیـرا آنـان به جنگ با من اتفاق کرده اند، مانند اتفاقی که در‌ جنگ‌ بـا رسـول خدا کرده بودند، پیش‌ از‌ من‌، کـیفر‌ رساننده‌ ها به جـای‌ مـن‌ قریش را کیفر دهند که خـویشاوندی بـریدند و سلطنت پسر مادرم را از من ربودند.۷

امام حسن‌(علیه‌ السلام‌) نیز در مکاتبه خود بـا مـعاویه، از‌ نقش‌ قریش‌ در‌ سقیفه‌ یاد‌ کـرده، مـی فـرماید:

پس از درگذشت پیامبر، قـریش خـود را قبیله و نزدیکان آن حضرت قـلمداد کـردند و با این حجت، سایر عرب ها را کنار زدند و امر خلافت‌ را به دست گرفتند و آن گـاه

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۱۹۴)


کـه ما اهل بیت محمد(علیهم السـلام) هـمین سخن را بـه آن هـا گـفتیم، با انصاف با مـا رفتار نکردند و ما را از حق‌ مان‌ محروم کردند.۸

امام باقر(علیه السلام) هم به یکی از اصـحابش مـی فرماید:

از ظلم و ستم قریش به مـا و شـیعیان و دوسـتداران مـا چـه بگویم؟ رسول خدا(صـلی الله عـلیه وآله‌)درگذشت‌، در حالی که گفته بود چه کسی اولی ترین مردم به مردم است. ولی قریش از ما روی گـرداندند تـا ایـن که خلافت‌ را‌ از جایگاهش منحرف کردند، با‌ حـجّت‌ مـا، بـر ضـد انـصار احـتجاج کردند و یکی بعد از دیگری خلافت را از هم گرفتند و آن گاه که به ما برگشت، بیعت شکنی کردند‌ و با‌ ما جنگیدند.۹

در این‌ میان‌، ائمه اطهار(علیهم السلام) از انصار دفاع مـی کردند و سعی می نمودند از ظلم و ستم بر آن ها جلوگیری کنند. این مسئله در مقطع زمانی بعد از جریان سقیفه کاملا‌ مشهود‌ است. برای مثال، زمانی که میان انصار و قریش درگیری پیش آمـده بـود و انصار از قریش و همراهی آن ها کناره گیری کرده و در برابر آن ها موضع منفی گرفته بودند، و خُطبای‌ قریش‌ و شعرای آن‌ ها نیز بر ضد انصار شعر و خطبه ایراد می کردند و می خـواستند از آن هـا زهر چشم‌ بگیرند، امیرمؤمنان به پسر عموی خود، فضل بن عباس دستور داد‌ که‌ در‌ دفاع از انصار شعر بگوید. انصار هم متقابلا از حسان بن ثـابت خـواستند برای تشکر از آن ‌‌ها‌ شعر بـگوید و او در شـعرش از امیرمؤمنان(علیه السلام) به عنوان وصی رسول‌ خدا‌(صلی‌ الله علیه وآله) نام برد.۱۰ هم چنین علی(علیه السلام) در عصر خلافت خود‌ انصار را به صحنه آورد و آن هـا را وارد سـیاست کرد و به حکومت‌ شـهرها گـماشت. اشخاصی چون‌ سهل‌ بن حنیف، عثمان حنیف، ابومسعود انصاری، ابوایوب، ابوسعید خدری، خزیمه بن ثابت، ابوامامه و ابوعمر، از رجال و دولت مردان سرشناس امیرمؤمنان(علیه السلام)بودند. بر این اساس، حکومت مهم تـرین بـخش دولت‌ اسلامی، یعنی مصر را به قیس بن سعد، رئیس انصار واگذار کرد. و در نهایت، خود امیرمؤمنان به مسجد رفت و در حضور مهاجران و قریشیان از انصار دفاع کرد و فرمود:

ای گروه قریش‌! خدای‌ تعالی انـصار را انـصار (یاران) قـرار داده و در قرآن از آنان

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۱۹۵)


تمجید کرده است؛ بدون آن ها شما هیچ فایده ای ندارید. پیوسته برخی از سفیهان قریش که از اسـلام‌، ضربه‌ دیده اند و اسلام، آنان را پایین آورده و دیگران را بر آن ها برتری داده بـه طـور عـلنی از انصار بدگویی می کنند. از خدا بترسید و حق آنان را رعایت‌ کنید‌ و این را بدانید که من همراه آن ها هـستم، ‌ ‌زیـرا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به آن ها فرمود: هر جا باشید من با شـما هـستم. در ایـن‌ هنگام‌ همه‌ مسلمانان گفتند: ای ابوالحسن خدا‌ تو‌ را‌ بیامرزد که سخن راستی گفتی.۱۱

۲٫ کثرت شیعیان صـحابی از میان انصار

عمده شیعیان صحابی و یاران و شیعیان امیرمؤمنان و سایر ائمه(علیهم‌ السلام‌) از‌ اصـحاب پیامبر تا عصر امـام سـجاد(علیه السلام‌)، از‌ انصار بودند و در میان انصار، افراد بسیاری از همان ابتدا به جایگاه معنوی امیرمؤمنان معتقد بوده و امامان معصوم(علیهم‌ السلام‌) را‌ به خوبی می شناختند. این گونه افراد را می توان‌ از میان مـعترضان به رخ داد سقیفه شناسایی کرد، از جمله فروه بن عمرو انصاری که کارگردانان سقیفه‌ را‌ مورد‌ خطاب قرار داده، به آن ها گفت:

راه و روش پیامبر را‌ کنار‌ گذاشتید و طریقه جاهلیت را پیش گرفتید، ولی اگر خلافت را در خاندان پیامبر(صلی الله عـلیه‌ وآلهـ‌) قرار‌ می دادید از آسمان و زمین رحمت خدا بر شما می بارید.۱۲‌

شش‌ تن‌ از دوازده نفری که ابوبکر را در مسجد استیضاح کرده و خواستار کناره گیری او‌ شدند‌، از‌ انصار بودند.۱۳ هم چنین هنگامی که عـلی(عـلیه السلام) در مسجد کوفه از‌ کسانی‌ که در غدیر خم بودند خواست که برخیزند و در مورد آن، گواهی دهند‌، دوازده‌ تن‌ از انصار برخاستند و شهادت دادند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در غدیر خم‌، درباره‌ او چه فـرموده اسـت.۱۴

براء بن عازب۱۵ که از بزرگان انصار‌ بود‌، خطاب‌ به امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می گوید:

ما پیش از آن که به حوزه ولایت‌ و پیروی‌ از شما وارد شویم، مانند یهود بودیم که اثـر عـبادت خـود را‌ احساس‌ نمی‌ کردیم، ولی اکنون کـه افـتخار پیـروی از شما نصیب

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۱۹۶)


ما گشته و نور ایمان بر شبستان‌ دل‌ های‌ ما تابیده اثر عبادت را در روح و روان خود احساس می کنیم‌.۱۶‌

در میان انصار، شیعیانی چـون جـابر بـن عبدالله انصاری وجود داشتند که مبلّغ آل محمد(عـلیهم‌ السـلام‌) به شمار می آمدند. جابر، مناقب علی(علیه السلام) و سایر امامان(علیهم‌ السلام‌) را بیان می کرد و در کوچه ها‌ و مـجالس‌ انـصار‌ مـی گشت و می گفت:

علی(علیه السلام‌) بهترین‌ انسان هاست و هـر کس این را نپذیرد، کفر ورزیده است. ای گروه انصار‌! فرزندانتان‌ را با محبت علی(علیه‌ السلام‌)امتحان کنید‌، هر‌ کـس‌ نـتوانست آن را قـبول کند، درباره‌ نطفه‌ خود از مادرش سؤال کند.۱۷

جابر به خاندان پیـامبر(صـلی الله‌ علیه‌ وآله) عشق میورزید. وی که از‌ بزرگان اصحاب پیامبر به‌ شمار‌ می آمد و پا به سن‌ کهولت‌ گـذاشته بـود، پیـوسته خدمت امام باقر(علیه السلام) می رسید و به امام می‌ فرمود‌ کـه پیـامبر بـه من دستور‌ داده‌ تا‌ سلام او را‌ به‌ تو ابلاغ کنم.۱۸‌

ابوایوب‌ که میزبان پیامبر در مـدینه و از بـزرگان انـصار و یاران مخلص امیرمؤمنان(علیه السلام)به‌ شمار‌ می آمد، می گفت:

رسول خدا‌(صـلی‌ الله عـلیه‌ وآله‌)به‌ من دستور داده همراه‌ علی(علیه السلام) با ناکثین، قاسطین ومارقین بـجنگم.۱۹

بـعضی از انـصار، احادیث مناقب اهل‌ بیت‌ را نقل کرده اند، از جمله‌ «حدیث‌ لوح‌» که‌ جابر‌ آن را در‌ دست‌ فـاطمه زهـرا((علیها السلام)) دیده بود و از آن نسخه برداشته و برای امام باقر(علیه السلام)نقل‌ کـرد‌. پیـامبر‌ حـدیث لوح را هنگام ولادت امام حسین‌(علیه‌ السلام‌)به‌ عنوان‌ هدیه‌ به دخترش داده بود و در آن بر امامت ائمه مـعصومین(عـلیهم السلام) و نام های مبارک آنان تصریح فرموده است.۲۰

بیشترین راویان حدیث غـدیر، انـصار بـودند،۲۱‌ همین طور داستان سخن گفتن سر بریده امام حسین(علیه السلام) را زید بن ارقم نـقل کـرده اسـت.۲۲

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۱۹۷)


بسیاری از بزرگان انصار در شمار سابقین اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام‌) بودند‌. مرحوم کـشی در شـرح حال رجال شیعه و اصحاب علی(علیه السلام) بعد از شرح حال رجال درجه اول شیعه، مانند سلمان فـارسی، ابـوذر غفاری، مقداد و عمار یاسر، به شرح‌ حال‌ رجال شیعه از انصار می پردازد و از اشـخاصی چـون ابوالهیثم بن التیهان، ابوایوب انصاری، خزیمه بـن ثـابت و جـابربن عبدالله، زید بن ارقم، ابوسعید‌ خدری‌، سـهل بـن حنیف، براء بن‌ مالک‌، عثمان بن حنیف، عباده بن صامت و قیس بن سـعد۲۳نـام می برد.

بعضی از این بـزرگان، مـانند خزیمه بـن ثـابت و ابـوالهیثم بن التیهان‌ در‌ رکاب امیرمؤمنان(علیه السـلام‌) در‌ صـفین شهید شدند.۲۴ در جنگ نهروان نیز ابوایوب انصاری، فرمانده میمنه سپاه علی(عـلیه السـلام) بود.۲۵ به گفته مسعودی در کربلا نـیز آن دسته از اصحاب پیامبر کـه‌ در‌ رکـاب امام حسین(علیه السلام) حـضور داشـتند، چهار تن از انصار بودند.۲۶ البته فضیل بن زبیر شهدای انصار را در کربلا شش نـفر دانـسته است.۲۷

باید توجه کرد‌ کـه‌ درجـه ایـمان‌ همه شیعیان انـصار بـه یک اندازه نبود و شـاید بـعضی از آن ها نتوانسته باشند از عهده امتحان‌ خوب برآیند و نیز از برخی از آن ها لغزش هایی در‌ برخی‌ مـقاطع‌ تـاریخی مشاهده شده است، ولی این با شـیعه بـودن آن ها مـنافات نـدارد، هـم چنان که سایر ‌‌شـیعیان‌ نیز این گونه بودند.

۳٫ تقابل انصار با رقبای امیرمؤمنان(علیه السلام)

در جریان‌ سقیفه‌ اگرچه‌ عـموم انـصار با ابوبکر بیعت کردند، ولی به اسـتثنای چـند نـفر، از کـارشان پشـیمان شدند‌ و در موضع مـخالفت بـا ابوبکر قرار گرفتند. در این هنگام، قریش کینه های‌ خود را آشکار ساختند‌ و با‌ انصار دشمنی کرده و بـر ضـد انـصار سخنان تند و آتشینی ایراد نمودند و آنان را بـه نـقض بـیعت مـتهم سـاختند.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۱۹۸)


ابـوسفیان، سهیل بن عمرو، عکرمه بن ابی جهل، حارث بن هشام، ولید بن‌ عقبه و عمرو عاص از جمله کسانی بودند که مردم را علیه انصار تحریک می کردند.۲۸ابوسفیان بـا این که ابتدا با خلافت ابوبکر مخالف بود و سروری «تیم» و «عدی» را نمی‌ پذیرفت‌، ولی از این فرصت طلایی استفاده کرده، دشمنی خود را با انصار آشکار ساخت.۲۹

قریش، شاعران خود را وادار می کردند کـه عـلیه انصار شعر بگویند،۳۰ در مقابل‌ نیز‌ خطبا و شعرای انصار مانند حسّان بن ثابت، نعمان بن عجمان و ثابت بن قیس شماس، از انصار دفاع می کردند و جواب آن ها را می دادند،۳۱ ولی دشمنی ایـن‌ گـروه‌ به حدّی بود که خود مهاجران از فتنه آنان ترسیدند و جلویشان را گرفتند. به دستور امیرمؤمنان، فضل بن عباس در مدح انصار، شعر سرود و از آن ها دفـاع کـرد‌، حتی‌ عمروعاص‌ به سبب بـرخورد تـند مهاجران‌، از‌ مدینه‌ بیرون رفت.۳۲

بدین ترتیب با پا در میانی مؤمنان و عاقلان مهاجران، درگیری میان انصار و قریش فرو نشست و به ظاهر، خاتمه‌ یافت‌، لکن‌ قریش بـر عـکس زمان پیامبر، قدرت گـرفتند و انـصار‌ ضعیف‌ و از صحنه سیاست کنار گذاشته شدند، به گونه ای که ابوبکر، یازده فرمانده برای جنگ های «ردّه» فرستاد که‌ در‌ میان‌ آن ها یک نفر هم از انصار نبود. و نیز چهار‌ سپاه برای فتح شـهرها فـرستاد و از انصار هیچ فرماندهی تعیین نکرد.۳۳

ابتدا انصار به این رفتار دستگاه‌ خلافت‌ اعتراض‌ کردند که چرا شخصی از آن ها به فرماندهی جنگ های‌ «ردّه‌» برگزیده نشده و حسّان بن ثابت گفت:

یـا للرّجـال لِخَلْفهِ الاطـوار *** و لما اَرادَ القومِ بالاَنصار

لَم یُدخَلُوا‌ منّا‌ رئیساً‌ واحداً *** یا صاح فی نقض و لامرار

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۱۹۹)


ای مردم بیائید اختلاف رفتار را‌ بـبینید‌ و آنچه‌ آنها علیه انصار می خواستند (و می خواهند) حتی یک رئیـس از مـا وارد کـار‌ نکردند‌ نه‌ در بر هم زدن و نه در استوار کردن ای دوست من!

ولی بعدها دیگر‌ به‌ این موضوع عادت کردند و پیـوسته ‌ ‌مـی گفتند: «ما به وصیّت رسول خدا(صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله) عمل کرده و صبر مـی کـنیم».۳۴

چـون بعضی از جنگ های ردّه و شورش‌ های‌ اعراب، اساس اسلام را تهدید می کرد، انصار در بعضی از آن ها‌ شـرکت‌ فعالی‌ داشتند. عباد بن بشر که از فرماندهان پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود، هنگامی کـه‌ کار‌ بر مسلمانان در جـنگ یـمامه دشوار شد و نتوانستند به مواضع دشمن نفوذ‌ کنند‌، به‌ انصار بانگ زد و گفت: «غلاف شمشیرها را بشکنید و از مردم جدا شوید و به سوی من‌ بیایید‌.» چهار‌ صد تن از انصار که در جلوی آن ها عباد بـن بشر‌، ابودجانه‌ و براء بن مالک بودند به سپاه مسلمانان پیوستند و پیشروی کردند تا به درِ باغی که دشمن‌ در‌ آن موضع گرفته بود، رسیدند و به سختی جنگیدند و عباد بن بشر در‌ آن‌ جا به شـهادت رسـید.۳۵

گاهی، خلفا‌ مسئولیت‌ های‌ سطح پایین را به انصار پیشنهاد می‌ کردند‌ که بعضی از انصار آن را می پذیرفتند و بعضی نیز قبول نمی کردند‌، چنان‌ که ابوبکر از ابوالهیثم بن‌ التّیهان‌ خواست همان‌ طـور‌ کـه‌ در زمان پیامبر(صلی الله علیه‌ وآله‌) خراج خیبر را جمع می کرد، باز همان کار را ادامه دهد‌، ولی‌ ابوالهیثم نپذیرفت.۳۶ حتی گاهی اوقات‌ عطای ابوبکر را نیز‌ بر‌ می گرداندند، چنان کـه وقـتی‌ ابوبکر‌ توسط زید بن ثابت تقسیمی را برای یکی از زنان بنی نجار فرستاد‌، زن‌ انصاری نپذیرفت و آن را رشوه‌ قلمداد‌ کرد‌.۳۷

انصار از‌ نظر‌ تقسیم بیت المال هم‌ مورد‌ تبعیض قرار گرفتند. تـنها بـنی هـاشم بودند که به انصار تـوجه مـی کـردند و گاهی‌ واسطه‌ میان آن ها و خلفا شده و نیازهایشان‌ را‌ برآورده می‌ ساختند‌، چنان‌ که ابن عباس میان‌ آنان و عمر واسطه می شد و بـا اصـرار، عـمر را وادار می کرد تا به آن‌ ها‌ احسان و نـیکی کـند.۳۸

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۰۰)


در زمان‌ عثمان‌ نیز‌ درگیری‌ میان‌ قریش و انصار اوج‌ گرفت‌، چرا که قدرت قریش افزون شد و عثمان بنی امیّه را روی کـار آورد و مـال و ثـروت مسلمانان‌ را‌ به‌ آن ها بخشید و در شهرها آن ها‌ را‌ حاکم‌ گردانید‌، به‌ حـدی‌ که سعید بن عاص، عامل عثمان در کوفه، می گفت: «عراق بستان قریش است».۳۹

اما انصار ساکت ننشستند و نـخستین کـسانی بـودند که به اعمال و خلاف کاری‌ های عثمان اعتراض کردند. اولین بـار جـَبَله بن عمر ساعدی انصاری علیه عثمان انتقاد کرد و او را تهدید نمود که باید مروان را رها کند.۴۰ هـم چـنین هـنگامی که‌ عثمان‌ محاصره شد، انصار جزو مخالفان او بودند و محاصره کنندگان را یاری مـی دادنـد و قـاتلان عثمان از خانه های انصار بالای دیوار رفتند و عثمان را کشتند.۴۱ حسّان بن ثابت‌ عثمانی‌ بـود و انـصار را مـذمت کرد و گفت:

خذلته الانصار اذ حضرالموت *** و کانت ولایه الانصار

آن گاه که مرگ (عثمان) فرا رسـید و قـدرت در اختیار‌ انصار‌ بود آن ها عثمان را‌ یاری‌ نکردند.

عایشه هم در بصره به اَبان بـن عـثمان گـفت: «عثمان بن حُنَیف را برای قصاص پدرت بکش، چون انصار پدرت را کشتند». ولی‌ عثمان‌ بن حنیف گـفت: اگـر‌ مرا‌ بکشید، برادرم سهل بن حنیف در مدینه، از نزدیکان شما کسی را زنده باقی نـمی گـذارد، در ایـن هنگام از او دست کشیدند.۴۲ انصار از دفن عثمان در بقیع‌ جلوگیری‌ کردند تا این که او را در محلّی به نـام «حـشّ کوکب» که قبلا نیز قبرستان یهودی ها بود، دفن کردند. در زمان مـعاویه ایـن قـبرستان به بقیع وصل شد‌.۴۳‌

معاویه شاعران‌ درباری و غیر مسلمان را وادار می کرد که علیه انصار شـعر بـگویند و آن هـا را هجو کنند‌، چنان که اخطل نصرانی به درخواست معاویه، این شعر را در‌ هـجو‌ انـصار‌ سرود:

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۰۱)


ذهبت قریش بالمکارم و العلی *** و اللّوم تحت عمائم الانصار۴۴

«قریش، عظمت و مکارم اخلاقی را با خودشان ‌‌بردند‌ و پسـتی و خـسّت برای انصار باقی ماند!»

معاویه به این هم اکتفا نمی کرد‌ و بـا‌ تـزویر‌ خاصی می کوشید تا با تحریک و بـرانگیختن کـینه هـای دوران جاهلیت میان دو قبیله انصاری‌ اوس و خزرج، رشته وحـدت آن هـا را از هم گسیخته و آنان را به‌ جان هم بیندازد. وی‌ مغنّیان‌ و آوازه خوانان را وارد می کرد تـا اشـعاری را که قبایل انصار با آن هـا هـمدیگر را در زمان جـاهلیت هـجو نـموده بودند، بخوانند. ابوالفرج اصفهانی می گـوید:

اویـس به اشعاری‌ که اوس و خزرج در جنگ های جاهلیت علیه هم می خواندند، عـلاقه داشـت و مقصودی وی تحریک آن ها بر ضد یـکدیگر بود و کمتر مجلسی بـود کـه اویس با حضور افراد هـر‌ دو‌ قـبیله، شعری بخواند و اختلافی بروز نکند… به این وسیله، کینه های قدیمی و افکار خـصومت آمـیز گذشته را دوباره زنده می کـرد.۴۵

مـعاویه عـده زیادی از بنی امـیه را کـه‌ شمار‌ آن ها به هـزار نـفر می رسید، برای تضعیف انصار در مدینه ساکن کرده بود، به طوری که مدینه یـکی از مـراکز مهم استقرار بنی امیه به شـمار مـی‌ آمد‌. ایـن افـراد، جـریان سیاسی حجاز را به نـفع معاویه تعدیل می کردند. هم چنین معاویه همیشه اُمرای اموی برای مدینه می گماشت. البـته تـجمع بنی امیه در مدینه، نفع‌ دیگری‌ هـم‌ بـرای مـعاویه داشـت کـه اگر‌ در‌ شام‌ جـمع مـی شدند، مزاحم او بودند و مشکل ایجاد می کردند، چنان که وقتی مروان به شام رفت، خلافت را از چـنگ‌ فـرزندان‌ مـعاویه‌ درآورد.

انصار، دشمنان معاویه به شمار می آمـدند‌، چـون‌ مـتهم بـه دسـت داشـتن در قتل عثمان بودند و همراه علی(علیه السلام) در جنگ ها علیه معاویه شرکت جسته‌ بودند‌. معاویه‌ تمامی حقوق و مزایای انصار را قطع کرد۴۶ و آن ها‌ را فقیر ساخت، در مقابل آن دسته از بـنی امیه که در مدینه سکونت داشتند، ثروت مند بودند‌. البته‌ این‌ محرومیت انصار که بعد از رحلت پیامبر شروع شده بود، در‌ زمان‌ عثمان بیشتر شد به حدی که

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۰۲)


علی(علیه السلام) دو نـقطه بـه نام های «ابونیزر» و «بُغیبغه‌» را‌ بر‌ فقرای انصار وقف کرد.۴۷ در زمان معاویه فقر و تنگ دستی در‌ انصار‌ شدت‌ یافت و معاویه دیگر به آن ها حقوقی نمی داد. و آن ها مجبور می شدند‌ زمین‌ هـای‌ خـود را با کمترین قیمت به بنی امیه بفروشند.

مسعودی در گزارشی آورده است‌ که‌ شخصی از انصار در جواب معاویه که گفت چرا به پیشواز من نیامدید‌، گـفت‌: «مـرکب‌ نداشتیم و فقیر هستیم»۴۸ هر چـند بـرخی از انصار رفتند و خواستار عطای حقوق شدند‌، ولی‌ معاویه به آن ها توجه نکرد و آن ها را دست خالی برگرداند.۴۹‌

معاویه‌ به‌ فقر و تنگ دستی انصار هم اکـتفا نـکرد و حاضر نشد ببیند کـه آن هـا به چیزی‌ افتخار‌ می کنند. از این رو خواست لقب انصار را که مایه افتخار‌ و مباهات‌ آنان‌ بود، حذف کند و آن ها را با نام و نسب پیش از اسلام بخواند، ولی به‌ سبب‌ مقاومت‌ و اعتراض آنان، از تـصمیم خـود منصرف شد.۵۰

آخرین ضربه بنی امیه‌ بر‌ انصار در واقعه حرّه بود که یزید در پی قیام مردم مدینه به فرماندهی عبداللّه پسر‌ حنظله‌، غسیل الملائکه بر ضد خلاف کاری های یزید، مـسلم بـن عقبه را‌ بـرای‌ سرکوبی مردم مدینه به آن شهر فرستاد‌ و سه‌ روز‌ جان، مال و ناموس مردم را بر سپاهیانش‌ مباح‌ نمود. یعقوبی در ایـن باره می گوید:

مردم بسیاری کشته شدند، شهر پیامبر‌ و حرم‌ آن حـضرت بـرای سـپاهیان مباح‌ گشت‌، به حدی‌ که‌ دختران‌ با کره باردار شدند که پدران‌ فرزندانشان‌ نامعلوم بودند و مسلم از مـردم ‌ ‌بـه عنوان برده یزید بیعت گرفت و هر‌ کس‌ از این گونه بیعت امتناع می‌ کـرد، گـردنش را مـی‌ زدند‌.۵۱

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۰۳)


جنایات سپاه یزید در‌ مدینه‌ در تاریخ مشهور است تا آن جا که مسلم را به سبب افـراط‌ در‌ کشتار مردم، مسرف نامیدند.

۴٫ همراهی‌ انصار‌ با‌ امیرمؤمنان(علیه السلام‌)

پیش‌ از این کـه امیرمؤمنان‌ علی‌(علیه السـلام) بـه خلافت ظاهری برسد، همکاری عمومی و آشکار و قابل ملاحظه ای از انصار‌ با‌ علی(علیه السلام)مشاهده نمی شود‌، ولی‌ آن گاه‌ که‌ آن‌ حضرت به خلافت رسید‌ انصار با اشتیاق فراوان از آن استقبال کردند و خـطبای انصار، خطابه های شورانگیز و دل نشینی‌ به‌ طرف داری از امیرمؤمنان ایراد کردند‌. ثابت‌ بن‌ قیس‌ بن‌ شماس، خطیب انصار‌، نخستین‌ خطیبی بود که برخاست و سخنرانی کرد و سخنان که حاکی از رضایت و اشتیاق آن ها بـه خـلافت‌ امیرالمؤمنین‌(علیه‌ السلام)بود، ایراد کرد. او طی سخنانی‌ گفت‌:

به‌ خدا‌ سوگند‌ ای‌ امیرمؤمنان! اگرچه آن ها در زمام داری از تو پیش افتادند، ولی در دین نتوانستند از تو جلو بیفتند. اگر دیروز از تو سبقت جـستند، امـروز به‌ آن ها رسیدی… آنان در آن چه نمی دانستند به تو محتاج بودند، ولی تو با علمی که داری به هیچ کس نیازی نداری.

بعد از او خزیمه بن ثابت‌، ذوالشهادتین‌ برخاست و گفت:

یاامیرالمؤمنین! مـا بـرای این کار، جز تو را شایسته نمی دانیم. اگر قلبمان به ما راست گفته باشد، این کار تنها از آن تو است و تو نخستین‌ ایمان‌ آورنده و داناترین مردم به خدا و سزاوارترین آن هـا بـه پیـامبر هستی و چیزی را که آن ها دارنـد تـو نـیز داری، ولی آن چه‌ را‌ تو داری آن ها ندارند‌.۵۲‌

همان طور که قریش در مقابل انصار از خلافت ابوبکر دفاع می کردند و آن ها را متهم به پیمان شکنی مـی نـمودند، انـصار هم‌ از‌ خلافت امیرمؤمنان(علیه السلام‌) در‌ مقابل قریش و بـنی امـیه دفاع می کردند. بعد از بیعت با امیرمؤمنان عده ای از قریش به خون خواهی عثمان برخاستند و کشتن قاتلین عثمان را خواستار شـدند و در مـقابل امـیرمؤمنان‌(علیه‌ السلام)جبهه گرفتند. ابوالهیثم، عمار، ابوایوب و سهل بن حـنیف با جمعی از انصار، خدمت علی(علیه السلام) رسیدند و گفتند:

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۰۴)


یاامیرالمؤمنین! این ها نقض پیمان نموده و خلف وعده کـردند و مـا را‌ در‌ نـهان به‌ ترک شما فرا می خوانند، آن ها را به سزای عملشان بـرسان… .۵۳

انـصار تا آخر، از‌ خلافت آن حضرت دفاع کرده و حامی آن بودند و با تمام قوا‌ در‌ جنگ‌ های آن حضرت علیه نـاکثین، قـاسطین و مـارقین شرکت جستند. امیرمؤمنان(علیه السلام)نیز در امور نظامی مانند ‌‌پیامبر‌ اکرم(صـلی الله عـلیه وآله) از آنـان استفاده می کرد و مأموریت های حساسی‌ به‌ آن‌ ها می داد. در جنگ جمل ابتدا پرچـم را بـه دسـت فرزندش محمد حنفیه داد‌، ولی او به سبب شدت تیرباران دشمن، نتوانست پیشروی کند، آن گاه حضرت‌ پرچـم را از او‌ گـرفت‌ و حمله کرد و ارکان سپاه جمل را لرزاند و سپس برگشت و دوباره پرچم را به «محمد» داد و فـرمود: «کـار نـخستین خود را با این حمله جبران کن، انصار هم با تو هستند».

آن‌ گاه خـزیمه بـن ثابت را با عده ای از انصار که اهل بدر بودند، با او همراه کرد. محمد حـنفیه هـمراه آن هـا حمله کرد و جنگ را پیش برد.۵۴

انصار‌ هم‌ چنان حضور فعالی در جنگ های امیرمؤمنان علی(عـلیه السـلام) داشتند، چنان که زیاد بن لبید انصاری در جنگ جمل این اشعار را خـواند:

کـیف تـری الأنصار فی یوم الکلب‌ *** إنّا‌ اناس لانبالی من عطب

و لانبالی فی الوصی من غضب *** و إنـّما الأنـصار جـد لا لعب

هذا علیٌّ و ابن عبدالمطلب *** ننصره الیوم علی من قد کذب

چـگونه مـی بینی انصار را‌ در‌ روز سختی و عداوت، ما مردمی هستیم که باکی از معلول شدن نداریم و در دفاع از وصی پیامبر بـه خـشم کسی اعتنا نداریم. انصار جدی هستند و شوخی نمی کنند. این‌ علی‌ فـرزند‌ عـبدالمطلب است و ما او را‌ در‌ مقابل‌ کسانی که به دروغ مـدعی شـده انـد یاری می دهیم.

خزیمه بن ثابت انـصاری نـیز این گونه سرود:

لیس بین الأنصار‌ فی‌ جحمه‌ الحرب *** و بین العداه إلاّ الطعان…

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۰۵)


فـادعها تـستجِب فلیس‌ من‌ الخزرج و الأوس یا عـلی جـبان…؛۵۵ میان انـصار، در شـدت جـنگ، و میان دشمنان، جز حربه و ضربه چـیز دیـگری نیست‌، آنان‌ را‌ بخوان اجابت می کنند. یا علی! میان اوس و خزرج ترسویی‌ نـیست.

انـصار در صفّین هم حضوری فعال داشتند و ضـربات سنگینی را بر پیکره سـپاه شـام وارد ساختند و عده‌ ای‌ از‌ آن ها در جـنگ بـه شهادت رسیدند. ابوایوب انصاری، یار وفادار‌ پیامبر‌(صلی الله علیه وآله) در هر سه جنگ جـمل، صـفّین و نهروان شرکت داشت و در نهروان فـرمانده‌ جـناح‌ راسـت‌ سپاه امیرالمؤمنین(عـلیه السـلام) بود.۵۶

معاویه پیش از جـنگ صـفین، نامه‌ ای‌ به‌ انصار نوشت و آن ها را به خون خواهی عثمان و یاری خود فراخوانده و خـاطرنشان سـاخت‌ که‌ بعد‌ از پیروزی، همچون عمر کـار خـلافت را به شـورای مـسلمانان واگـذار خواهد کرد، ولی‌ انـصار‌ جواب دندان شکنی به او و وزیرش عمرو عاص دادند و گفتند:

شما کجا و مکاتبه‌ کجا؟ شما‌ کجا‌، مـشورت کجا؟ شـما کجا و شورا و خلافت کجا؟۵۷

برخلاف سپاه مـعاویه، تـعدادی از انـصار، در سـپاه‌ عـلی‌(علیه السلام) و هـمراه آن حـضرت بودند و فرمانده مستقل داشتند. ابتدا عمار یاسر فرمانده‌ انصار‌ و اهل‌ مدینه بود و بعد از این که عـمار شـهید شـد، امیرمؤمنان(علیه السلام) قیس بن سعد‌ را‌ بـه فـرماندهی انـصار بـرگزید.۵۸

یـعقوبی مـی گوید: در صفین از اهل‌ بیعت‌ شجره‌ هفت صد نفر و سایر مهاجر و انصار، چهارصد نفر جزو لشکر علی(علیه السلام)بودند۵۹‌ و ضربات‌ و حملات‌ انصار بر سپاه معاویه شکننده بـود به حدی که معاویه خشمگین شد‌ و نعمان‌ بن بشیر و مسلمه بن مخلد را فراخواند و به آن ها گفت:

آن چه از اوس و خزرج‌ به‌ من می رسد مرا غمگین ساخته است، شمشیرهای شان را بر دوشـ‌ مـی‌ گذارند و هماورد می طلبند و یاران شجاع مرا‌ می‌ ترسانند‌، به خدا سوگند از هر کس سراغ‌ می‌ گیرم، می گویند انصار او را کشتند.۶۰

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۰۶)


قیس بن سعد، خطیب و بزرگ‌ انصار‌ سخنرانی مـی کـرد و مردم را‌ علیه‌ معاویه تحریک‌ می‌ نمود‌ و می گفت:

شما زیر بیرقی هستید‌ که‌ در طرف راست آن جبرئیل و در طرف چپ آن میکائیل می جنگند‌ و آن‌ هـا (سـپاه معاویه) زیر پرچم ابوجهل‌ هـستند.

قـیس، هم چنان‌ با‌ اشعار حماسی، مجاهدان را به‌ خروش‌ می آورد. سخنان او آن قدر معاویه را به خشم می آورد که‌ روزی‌ گفت: «خطیب انصار، قیس بن‌ سعد‌، هـر‌ روز سـخنرانی می‌ کند‌ و می خـواهد مـا را‌ فردا‌ از بین ببرد». معاویه از عمرو عاص خواست که چاره ای بیندیشد، عمروعاص صلاح‌ دید‌ که شخصی از انصار را بفرستد‌ تا‌ قیس را‌ سرزنش‌ کند‌ و او نعمان بن بشیر‌ را فرستاد تا قیس را مذمت و ملامت نـماید.۶۱

مـعاویه از همراهی انصار با امیرمؤمنان‌ علی‌(علیه السلام) بیشتر ناراحت بود و خشم‌ و ناراحتی‌ او‌ از‌ نامه‌ ای که به‌ ابوایوب‌ نوشته آشکار می شود. هنگام جنگ صفین ابوایوب نامه ای از طرف معاویه دریافت کرد کـه‌ فـقط‌ یک‌ سـطر بود، معاویه نوشته بود:

«لا تنسی‌ شیباءُ‌ اباعذرتها‌ و لاقاتل‌ بکرها‌». ولی‌ ابوایوب چیزی از آن نفهمید و آن را نزد امیرمؤمنان(علیه السـلام) آورد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! این معاویه، پسر هند جگرخوار و پناه مـنافقان، نـامه ای بـه من‌ نوشته که از آن سر در نمی آورم و متوجه مقصودش نمی شوم، آن گاه نامه را به حضرت داد. علی(علیه السلام) فـرمود:

‌ ‌ایـن جمله، مثلی است که گفته است‌، یعنی‌ زن با کره شبی را که بکارت او از بـین رفـته و آن مـردی را که این کار را کرده و قاتل اولین فرزندی که از او تولد یافته را هرگز‌ فراموش‌ نمی کند، مـن (معاویه) هم همانند آن زن هستم که قتل عثمان را فراموش نمی کنم.۶۲

بعد از جنگ صـفین هم معاویه‌ مزدورانش‌ را بـرای غـارت، به نواحی‌ عراق‌ و حجاز می فرستاد و نتوانست از بروز کینه خود نسبت به انصار جلوگیری نماید. بُسر بن ارطاه را با یک لشکر سه هزار نفری به‌ سوی‌ مدینه فرستاد و گفت:

برو‌ تـا‌ به مدینه برسی، اهل آن را خوار و ذلیل کن و هر کس را بر او گذشتی بترسان و

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۰۷)


مال کسانی را که به طاعت ما درنیامده اند، غارت کن و این گونه وانمود‌ کن‌ که قصد جان آنان را داری و ایـشان را از دسـت تو رهایی و خلاصی نیست.

هنگامی که بُسر به مدینه رسید، به منبر رفت و گفت:

مثل شما، مثل شهری است که‌ امن‌ و آسوده به‌ سر می برد و روزیِ آن، از هر سو بـه خـوشی و فراوانی می رسید، آن گاه به نعمت‌ های الهی کفران ورزید و سپس خداوند کیفر کردارشان، بلای فراگیر گرسنگی‌ و نا‌ امنی‌ را به جان آنان چشانید. و پیوسته به آن ها ناسزا می گـفت، آن گـاه خانه هایی را ‌‌در‌ مدینه ویران ساخت و سپس از مدینه به جانب مکه رفت.۶۳

قیس بن‌ سعد‌ آخرین‌ کسی بود که از حقّ خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مقابل معاویه دفاع‌ کرد. هنگامی کـه مـعاویه وارد کـوفه شد و از مردم بیعت خواست، قـیس بـرپاخاست‌ و گـفت:

ای مردم! شرّ‌ را‌ بر خیر ترجیح دادید و عزّت را بر ذلت، و ایمان را به کفر تبدیل کردید، بعد از ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) و سرور مسلمانان و پسـر عـموی پیـامبر(علیه السلام)ولایت طلیق بن طلیق‌ (آزاد شده فـرزند آزاد شـده) را قبول کردید… آیا خدا بر قلب هایتان مهر زده و شما نمی فهمید.۶۴

پرسش مطرح در اینجا آن که چرا انصار پس از رحلت پیـامبر‌ مـانند‌ ایـن زمان با امیرالمؤمنان(علیه السلام) همراهی نکردند تا آن حضرت بـتواند از حق خویش دفاع کرده و مسیر رهبری سیاسی اسلام و جانشینی پیامبر منحرف نشود؟ و حتی وقتی که شبانه حضرت فاطمه‌((عـلیها‌ السـلام)) را بـه در خانه های آن ها برد و از آن ها یاری خواست پاسخ مثبت ندادند،۶۵ و چـرا انـصار خود به سقیفه شتافتند و پیش از مهاجران، انجمن تشکیل‌ داده‌ و درباره انتخاب خلیفه به مشورت نشسته و زمـینه را آمـاده کـردند تا رقبای امیرمؤمنان(علیه السلام)منظور خود را زودتر عملی سازند؟

در پاسخ به ایـن سـؤال بـاید گفت که انصار‌ به‌ هیچ‌ وجه قصد نداشتند خاندان پیامبر‌(صلی‌ الله‌ علیه وآله) را از حـقّشان مـحروم کـنند، بلکه آنان حرکات و فعالیت های قریش را، بهویژه در آخرین روزهای زندگی پیامبر، از‌ جمله‌ تخلّف‌ آنـان از جـیش اسامه و قضیه قرطاس و دوات تحت‌ نظر‌ داشتند و به یقین دریافته بودند که قریشیان

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۰۸)


نـخواهند گـذاشت امـیرمؤمنان زمام رهبری جامعه را در دست گیرد؛ چنان که‌ براء‌ بن‌ عازب می گوید:

بعد از رحـلت پیـامبر(صلی الله علیه‌ وآله) مواظب بزرگان مهاجر بودم که چه کار می کنند، می تـرسیدم کـه کـار را از دست بنی‌ هاشم‌ به‌ درکنند که ناگهان آن ها را گم کردم، به فاصله کمی‌ شنیدم‌ کـه جـریان سقیفه پیش آمد، و ابوبکر را به خلافت برگزیده اند.۶۶

بنابراین، آنان می خـواستند‌ بـا‌ ایـن‌ کار از به قدرت رسیدن قریش ممانعت به عمل آورند و به گونه‌ ای‌ پیش‌ دستی کـرده بـاشند. در ایـن مورد می توان به سندی اشاره کرد که علامه‌ مجلسی‌ از‌ کتاب کـشف المـحجه فی ثمره المهجه مرحوم سید بن طاووس نقل کرده که او‌ هم‌ از کتاب رسائل کلینی نقل کـرده کـه در زمان وی بوده است. به‌ گفته‌ کلینی‌ امیرمؤمنان(علیه السلام) در عصر حکومتش در کـوفه نـامه ای را نوشت و دستور داد‌ که‌ برای مردم خوانده شـود. ضـمن آن در شـرح وقایع سقیفه آمده است:

وقتی‌ که‌ سـعد‌ بـن عباده ]کاندیدای انصار برای خلافت[ دید مردم با ابوبکربیعت می کنند با صـدای بـلند‌ اعلام‌ کرد: ای مردم! به خـدا سـوگند من خـلافت را نـمی خـواستم مگر‌ زمانی‌ که‌ دیدم شما آن را از دسـت عـلی به در خواهید کرد واکنون بیعت نخواهم کرد‌ تا‌ زمانی‌ که علی بـیعت کـند و شاید در آن صورت نیزبیعت نکردم.۶۷

بعد‌ از‌ شـکست در سقیفه نیز طبق مـفاد بـرخی نصوص و نقل های تاریخی، آنـان نـام امیرمؤمنان را به‌ عنوان‌ کسی که باید خلیفه و جانشین پیامبر شود مطرح می کـردند. چـنان که‌ بعد‌ از بیعت مردم بـا ابـوبکر، فـروه بن‌ عمرو‌ انـصاری‌ کـه از بزرگان اصحاب پیامبر بـود قـریش‌ را‌ مخاطب قرار داده و با صدای بلند گفت: «ای گروه قریش! آیا در میان‌ شما‌ کسی هست کـه خـلافت بر‌ او‌ حلال باشد‌ و در‌ او‌ فضائل علی بـاشد».۶۸هـم چنین‌ در‌ خـبری کـه زبـیر بن بکار از طریق یـکی از نوادگان عبدالرحمن بن‌ عوف‌ به نام ابراهیم بن سعید بن‌ ابراهیم بن عبد الرحمن‌ بـن‌ عـوف نقل کرده می گوید‌:

وقتی‌ کـه مـردم بـا ابـوبکر بـیعت کردند و او خلیفه شـد، تـعداد زیادی از انصار‌ به‌ سبب

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۰۹)


بیعت کردنشان با ابوبکر‌ پشیمان‌ شدند‌ و یکدیگر را ملامت‌ کردند‌ و از امیرمؤمنان سخن بـه‌ مـیان‌ آوردنـد و او را برای بیعت مطرح کردند ولی او در خانه اش بود و بـه‌ جـمع‌ آن هـا نـمی رفـت، مـهاجران از‌ این‌ مسئله ترسیدند‌ و در‌ این‌ مورد زیاد گفتوگو کردند‌ و قریشیان بر انصار خشم گرفتند… .۶۹

در جای دیگر می گوید:

انصار در این هنگام‌ ]روزهای‌ سقیفه[ علی(علیه السلام) را گرامی‌ مـی‌ داشتند‌ و نام‌ او‌ را برای خلافت‌ مطرح‌ می کردند.۷۰

هم چنین در گفتوگویی که در روزهای سقیفه، میان عمر و عاص و نعمان بن‌ عجلان‌ از‌ انصار رخ داد، نعمان اشعاری در دفاع‌ از‌ انصار‌ گفت‌ که‌ از‌ جمله این بیت شـعر اسـت:

کان هوانا فی علی *** و انه لاهل لها یا عمرو من حیث لاتدری۷۱

خواسته ما در علی تحقق می یابد و او اهل‌ است به خلافت ولی تو ای عمرو این را نمی توانی بفهمی.

دربـاره وضـع انصار هنگام رحلت پیامبر و در جریان سقیفه و بعد از آن باید گفت که شبیه وضع شیعیان‌ کوفه‌ در هنگامی بود که با مسلم، فرستاده امام حسین(عـلیه السـلام) بیعت کرده بودند و ابن زیـاد بـه آن شهر آمد و یک باره انسجام آنان به هم ریخت و در نهایت‌، مسلم‌ غریبانه به شهادت رسید.

سرّ مطلب در این بود که رقبای امیرمؤمنان(علیه السـلام) سـیاست مدارانی قوی پنجه بـودند و از پشـتوانه حمایت اشراف‌ و بزرگان‌ قریش که بعد از فتح‌ مکه‌ مسلمان شده بودند، برخوردار بودند، و برخی از رؤسای قبایل و صاحب نفوذان انصار را از قبل با خود همراه کرده بودند، و نیز از اختلاف ها‌ و رقابت‌ هـای داخـلی انصار بهره‌ می‌ بردند و نمی گذاشتند آنان کاری از پیش ببرند و با تهدید به جنگ و در خطر قرار دادن اسلام، آنان را از خواسته شان منصرف می کردند.

طبق نقل یعقوبی بعد از‌ این‌ که جـماعتی بـه اطراف امـیرمؤمنان جمع شدند و پیشنهاد بیعت به ایشان کردند و آن حضرت فرمود: «صبح با سرهای تراشیده نزد من آیید»

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۱۰)


اگـرچه آنان نتوانستند به وعده خود عمل کنند‌ و جز‌ سه یا‌ چـهار نـفر نـیامدند، ولی کارگردانان سقیفه احساس خطر کردند و به امیرمؤمنان فشار آوردند تا بیعت کند.۷۲‌

اگرچه یعقوبی از انصار در اینجا نـام ‌ ‌نـبرده است ولی با‌ رجوع‌ به‌ منابع دیگر می توان به وضوح دریافت که عـمده ایـن جـماعت از انصار بودند.

نتیجه

اگرچه انصار ‌‌با‌ آن سابقه درخشان در حمایت از پیامبر، در مقطع زمانی سقیفه، نقش مـثبتی‌ در‌ طرف‌ داری از میرمؤمنان(علیه السلام) که نتیجه دهد، نداشتند، با این حال، تقابل مـداوم آنان‌ با رقبای سـیاسی امـیرمؤمنان(علیه السلام) و همراهی جدّی شان با آن حضرت در‌ عصر حکومتش، دست کم‌ نشان‌ دهنده گرایش عمومی آنان به تشیع و مرام اهل بیت(علیهم السلام) است. به طور مسلم همین اندازه گرایش بـه تشیع و مرام اهل بیت(علیهم السلام)در مقطع زمانی سقیفه و همکاری شان‌ با آن حضرت، می توانست نتایج خوبی در دست یابی امیرمؤمنان(علیه السلام) به حقش به بار آورد.

اما سرّ عدم یاری امـیرمؤمنان(عـلیه السلام) توسط آنان یا بی نتیجه بودن‌ آن‌ را، می توان در قدرت سیاسی رقبای امیرمؤمنان(علیه السلام) و تلاش همه جانبه قریش در محروم کردن آن حضرت از رهبری سیاسی جامعه اسلامی، جستوجو کرد، چـنان کـه اراده شیعیان‌ کوفه‌ مبنی بر طرف داری از امام حسین(علیه السلام) با آمدن ابن زیاد نتیجه نداد و اتحادشان از هم پاشید. در مقطع زمانی سقیفه هم اگرچه تلاش هایی از انصار‌ در‌ طرف داری از امیرمؤمنان(عـلیه السـلام)صورت گرفت، ولی با وجود رقیبان سیاسی قوی پنجه ای چون قریش تلاش های آنان بی نتیجه ماند.

کتاب نامه

۱٫ قرآن کریم.

۲٫ نهج‌ البلاغه‌، ترجمه‌ فیض الاسلام.

۳٫ ابن ابی الحدید‌، شـرح‌ نـهج‌ البـلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بـیروت، داراحـیاء التـراث العربی.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۱۱)


۴٫ ابن اثیر، الاصابه فی معرفه الصحابه، تهران، المکتبه الاسلامیه.

۵٫ ابن حجر عسقلانی‌، شهاب‌ الدین‌ بن علی، الاصابه فی تمییز الصـحابه، بـیروت، داراحـیاء‌ التراث‌ العربی.

۶٫ ابن خلدون، مقدمه، بیروت، داراحیاء التـراث العـربی، ۱۴۰۸ ق.

۷٫ ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار بیروت، ۱۴۰۵ ق.

۸٫ ابن شهر‌ آشوب‌، مناقب‌ آل ابی طالب، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ ق.

۹٫ ابن کثیر، السیره النبویه‌، تـحقیق مـصطفی عـبدالواحد، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

۱۰٫ ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، بیروت، داراحیاء التـراث العربی.

۱۱٫ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، مقاتل‌ الطالبین، قم، منشورات الشریف الرضی.

۱۲٫ تستری، قاموس الرجال، انتشارات اسلامی‌ وابسته‌ به جامعه مـدرسین حـوزه عـلمیه قم.

۱۳٫ «تسمیه من قتل مع الحسین»، مجله تراثنا، شماره ۲، ۱۴۰۶‌ق.

۱۴‌. جعفریان‌، رسـول، تـاریخ تشیع در ایران، چاپ پنجم: قم، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷‌.

۱۵‌. زبیر‌ بن بکار، الأخبار الموفقیات، تحقیق سامی مـکی عـانی، مـنشورات شریف رضی.

۱۶٫ سیوطی، تاریخ‌ الخلفاء‌، قم‌، انتشارات شریف رضی.

۱۷٫ شیخ طوسی، رجـالی کـشی، قـم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث‌.

۱۸‌. شیخ مفید، الارشاد، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث.

۱۹٫ شیرازی، سـیدعلی خـان‌، الدرجـات‌ الرفیعه‌ فی طبقات الشیعه، بیروت، مؤسسه الوفاء.

۲۰٫ طبرسی، إعلام الوری باعلام الهدی، قم، مؤسسه‌ آل‌ البـیت لاحـیاء التراث.

۲۱٫ طبرسی، الاحتجاج، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.

۲۲٫ علامه مجلسی‌، بحارالانوار‌، بیروت‌، دارالرضا.

۲۳٫ قـطب الدیـن راونـدی، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه الامام المهدی(علیه السلام).

۲۴٫ کاندهلوی‌، حیاه‌ الصحابه، چاپ دوم: بیروت، دارالمـعرفه.

۲۵٫ کـلینی، الاصول الکافی، دارالکتب الاسلامیه.

۲۶‌. مبرد‌، ابوالعباس‌ محمد بن یزید، الکامل فی الادب، دمشق، مـنشورات دارالحـکمه.

۲۷٫ مـسعودی، مروج الذهب، بیروت، مؤسسه‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌.

۲۸٫ مؤنس، حسین، تاریخ قریش، جده، الدار السعودیه.

۲۹٫ نصر بن مـزاحم‌، وقـعه‌ صفین، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.

۳۰٫ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تـاریخ یـعقوبی، قـم‌، دار‌ الاعتصام.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۱۲)


شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x