مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

هنر بودایی

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (از صفحه ۱۰۳ تا ۱۲۶)
هنر بودایی (۲۴ صفحه)
نویسنده : لویس فردریک،
هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۰۳)


‌ ‌‌‌مـقدمه‌

می‌اندیشند که بودا، که احتمالاً یک شخصیتِ تاریخی بوده به‌نام گئوتَمَه شاکیه‌موُنی،(۲) در‌ قـرن‌ شـشم‌ قـ‌م در هند به دنیا آمده است. او یکی از آن خانمان‌رهاکرده‌های سیاری بود که‌ در آن زمان فراوان بودند، و همه در جـست‌وجوی راه رستگاری، تبیین موقعیت انسان‌، و درمان رنج‌های او بودند‌. بنابر‌ افسانه، او پسر یکی از فرمانروایان طـایفه شاکیه،(۳) در کوهپایه‌های هند و پنـالی، بـود و هم از این رو او را شاکیه‌موُنی خوانده‌اند، یعنی «فرزانه شاکیه‌ها». پدرش بنابر پیش‌گوییِ یکی از پیش‌گویان که‌ در هنگام تولد او گفته بود که او دست از خانه و کاشانه خواهد شست، بیش از حد مراقبش بود و او را در ناز و نعمت بزرگ کرده بـود. شاهزاده جوان به رغمِ‌ (یا‌ شاید به علتِ) احتیاط‌های پدرش، پس از دیدن یک مرد بیمار، یک پیرمرد و یک جنازه، از زندگی دلسرد شد و دریافت که هیچ کس را از بیماری، مرگ و پیری گریزی نیست‌. او‌ پس از این، چـهره آرامـِ زاهد سیاری را دید و امیدوار شد که برای رهایی از رنج راهی هست؛ پس از خانه گریخت و در یک دوره شش‌ساله، روش‌های دینی گوناگونی‌ را‌ از آموزگاران معنوی مختلف آموخت و تن

______________________________

۱ مشخصات کتاب‌شناختی این اثر:

Frederic, Louis, Flammarion Iconographic Guides, Buddhism, Paris – NewYork, 1995.

۲٫ saÎkyamuni Gautama

۳٫ saÎkya

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۰۴)


به ریاضتی سـخت داد. او‌ هـمیشه‌ به‌ هر کاری که دست می‌زد‌ بر‌ دیگران‌ سر بود. از این رو به تشخیص آموزگارانش توانایی او اگر بیشتر از آنها نبود، کمتر هم نبود. با این همه‌، او‌ هنوز‌ پاسخِ جست‌وجویش را نـیافته بـود و هنوز به رهایی‌ از‌ سَنْساره(۱) (چرخه وجود) و رنج گریزناپذیری که در پی آن می‌آمد نرسیده بود. او دریافت که ریاضت‌کشی نیز کاری است‌ عبث‌، پس‌ آن را رها کرد. سپس برای تفکر در خود زیر‌ درختی نـشست و هـمان شـب به حقیقت روشن شد (از ایـنجا اسـت نـام او [یعنی بودا، از [بوْداتی(۲) یعنی‌ «او‌ بیدار‌ می‌شود یا روشن می‌شود»). او دریافت که به نیروانه(۳) رسیده است‌ ــ‌ یعنی ورای سه آتشِ آز، دشمنی (یا، کـینه) و فـریب اسـت، و دیگر از نو زاییده نخواهد شد‌.

بودا‌ در‌ رؤیا بـر امـپراتور چین ظاهر می‌شود. باسمه چوبی، از شیجی shijiaیا‌ ژولای‌ یینگوُا‌ سیجی Rulai Yinghua Siji، چینی، سلسله مینگ.

[به تصویر صفحه مراجعه شود.]

او در‌ اولیـن‌ گـفتارش‌ ایـن حقیقت را در قالب این چهار حقیقت جلیل بیان می‌کند: ۱٫ رنج اجـتناب‌ناپذیر است‌؛ ۲٫ برای‌ این رنج علت‌ها یا خاستگاه‌هایی هست؛ ۳٫ درمانی برای پایان‌دادن به آن هم هست‌؛ ۴٫ و راهی‌ هست‌ که بـرای رسـیدن بـه رهایی از رنج باید آن را رفت. پس راه دینی‌ای‌ که‌ بودا فرا می‌آموخت، راهی اسـت کـه در حقیقت چهارم آموخته می‌شود. این راه‌ دینی‌ غالبا‌ به صورت سلوکِ اخلاقی، یکدلی (سَمادی(۴) یا دیـانه) و فـراشناخت (پرَگـیا) بیان می‌شود. سلوک اخلاقی مجموعه‌ای‌ از‌ اخلاق است که به طرزی جهان‌شمول قـابل کـاربرد اسـت.

این حقیقت که‌ می‌توان‌ اصول‌ اخلاقی و راه معنوی بودایی را به طرزی جهان‌شمول به کار بـست، مـنعکس‌کننده دوجـنبه در پیش‌زمینه‌ بودا‌ است‌؛ یکی آنکه گویا او در زمانی

______________________________

۱٫ SamÊsaÎra

۲٫ boÎdhati

۳٫ Nirva‌Îna‌

۴٫ SamaÎdhi

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۰۵)


می‌زیست که آن بخش از هند که او در آن موعظه مـی‌کرد، یـک فرآیند‌ شهرنشینی‌ را می‌گذراند. این فرایند به نیاز به قانون‌نامه اخلاقی‌ای منجر می‌شد کـه‌ از‌ سـوی هـمه به مثابه شالوده یک جامعه‌ نو‌ و بزرگ‌ پذیرفتنی باشد. در بسیاری از استعارات و تمثیل‌های‌ کتاب‌های‌ مـقدس بـودایی زبان تجارت و بازرگانان به کار برده می‌شود و این نکته احتمالاً زمینه‌ اجتماعی‌ خـاستگاه‌های آیـین بـودا را منعکس‌ می‌کند‌ (همان‌گونه که‌ در‌ مسیحیت‌، استعاراتی مربوط به کشاورزی وجود دارد‌). به‌ نظر می‌رسد که در زمـینه ایـن تغییر اجتماعی، سلسله مراتب معنویِ پذیرفته‌ پیشین‌ به چالش گرفته شد. گـویا بـسیاری‌ از آمـوزه‌های بودا در‌ تقابل‌ با سنت درستْ‌اندیش ِ برهمنی بیان‌ شده‌ است، خصوصا [در تقابل با [این باور کـه یـک طـبقه، یعنی طبقه برهمن‌ها‌، خالص‌ترند‌ و تنها گروهی‌اند که از علم‌ روحانی‌ و مرجعیت‌ برخوردارند. بـودا تـأکید‌ می‌کرد‌ که تمام انسان‌ها می‌توانند‌ تحقّقی‌ معنوی داشته باشند که این نه به تولد، بلکه بـه سـلوک اخلاقی و درکِ «راهی‌ که‌ چیزها چنان که واقعا هستند» بستگی‌ دارد‌. همچنین آمـوزه‌ او‌ شـامل‌ تعبیر مجدد آموزه برهمنی‌ کَرمَه(۱) یعنی «کـردار» بـود. اعـمال و مناسک دینی برهمنی اساسا حولِ کردار مـی‌گردد، خـصوصا کردار آیینی‌، و برهمن‌ها‌ متخصصانی بودند که خلوص ذاتی لازم‌ را‌ برای‌ اجرای‌ این‌ آیـین‌ها داشـتند و این‌ امر‌ در حفظ نظمِ مـطلوب جـهان مؤثر شـمرده مـی‌شد. بـودا این آیین‌ها را رد کرد و کَرمَه را‌ به‌ اعـتبار‌ نـیتی که در پشت اعمال هست تفسیر‌ کرد‌. به‌ این‌ ترتیب‌ وی‌ بر ابـعاد اخـلاقی و درونی تأکید می‌کرد، نه بر آدابـِ بیرونی. اما در آیین‌های بـرهمنی، هـر کَرمَه‌ای نتیجه‌ای دارد و به علت اعـمال نـادرست پیشین شوم‌بختی به شخص روی‌ می‌آورد. دیگر زهدپیشگانِ معاصر [بودا] کَرمَه را به افـراطی‌ترین روش مـمکن تعبیرمی‌کردند؛ به‌این معنی که هـرکرداری نـتیجه‌ای دارد، وتـنها راه‌رهایی از چرخه هـمواره در گـردش ِ دوباره زاده شدن این اسـت‌ کـه‌ یکسره، دست از هر کرداری بشوییم.

مفهوم دیگری که به نظر می‌رسد بودا در مقابل آن واکـنش نـشان می‌دهد مفهومِ آتمن،(۲) یا خودْ اسـت. بـرخی فیلسوفان بـرهمنی مـعاصر او‌ عـالَم‌ را دارای یک وحدت بنیادی مـی‌پنداشتند که انسان نیز بخشی از آن بود و کیفیت‌های وجود پاینده، دانستگی و بهروزی را به آن نسبت می‌دادند‌؛ و دانستگی‌ مـخرج مـشترک مفروض ِ جانداران بود‌، و پایندگی‌ و بهروزی دو عـامل ضـروری در تـرکیب سـعادت ابـدی بودند. رستگاری یـعنی

______________________________

۱٫ Karma

۲٫ AÎtman

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۰۶)


دریـافت این امر. در مقابل، بودا تمام پدیده‌های موجود را نپاینده‌، بدون‌ خودْ، (یا اگر نخواهیم‌ اثباتی‌ بگوییم مـی‌توان گـفت: نـه ـ خود) و رنج دانست. مقصد راه معنوی، رسیدن بـه ایـن حـقیقت بـود و رهـایی از فـریب؛ این رهایی شخص را به رها شدن از آز و کینه هدایت می‌کند‌. دیانه‌(۱) را کمکی برای دستیابی به این فراشناخت می‌دانستند و سلوک اخلاقی یک پیش‌شرطِ لازم برای دست‌یابی به آرامش دل برای تـمرین دیانه، یا پرورش روح و دریافتن حقیقت بود.

آیین بودا با‌ یک‌ اجتماعِ خوبْ‌سازمان‌یافته‌ دینی برای حفظ آموزه‌های بودا و عمل آرمانی به آنها و تحت حمایت بازرگانان توانگر و حتی خانواده سلطنتی توسعه‌ و گسترش یـافت. ایـن آیین به ترغیب تعدادی از پادشاهان قدرتمند، مانند‌ آشوکا‌(۲)، شاه‌ معروف سلسله مَئوریه(۳) در قرن سوم ق‌م کم‌کم در بیرون از شبه قاره هند گسترش مؤمنان برمه‌ای ‌‌تمثال‌ بودا را می‌پرستند

[به تصویر صـفحه مـراجعه شود.]

یافت؛ یعنی در سرزمین‌های مرزی‌ هندی‌ ـ یونانی‌ در شمال غربی تا جزیره سری‌لانکا در جنوب شرقی. از سال‌های آغازین عصر ما (و برخی‌ می‌گویند حتی زودتر) آیـین بـودا از کوه‌ها و دریاها عبور کرد تـا در طـول‌ راه‌های تجاری در کشورهای‌ جنوب‌ شرقیِ آسیا و مالزی، و از طریق بیابان‌های آسیای مرکزی در ایران و چین گسترش یابد. آیین بودا طبعا از چین به کره رفت و سپس در ۵۳۸ مـیلادی بـه ژاپن رسید. از بنگال به‌ نـپال و سـپس در حدود قرن هفتم تا تبت گسترش یافت و سراسر مغولستان را گرفت. در چین آن را از قرن دوم میلادی می‌شناسند؛ اگرچه برخی سنت‌ها خاستگاه آن را به قرن‌ اول‌ می‌رسانند.

آیین بودا همچنان‌که گسترش می‌یافت با گذشت زمان بـسط یـافته، با فرهنگ‌ها و زمان‌های نو سازگار شد. در آغاز قرن اول میلادی یا کمی پیش از آن، اصل موضوع نظریه‌ بودایی‌ که بودا آن را بنیاد نهاده بود دستخوش نوعی بحران شد؛ به این معنا که در آغـاز، هـدفِ آیینِ بـودا یک فلسفه ساده حیات بود، و بیش از همه مقصودش‌ این‌ بود که

______________________________

۱٫ dhyaÎna

۲٫ Asoka

۳٫ Maurya

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۰۷)


انسان‌ها را یاری کند تا با هـماهنگی زندگی کنند و در عین حال به آنان توانایی بخشد که به پیـشرفت مـعنوی بـزرگ‌تری دست یابند‌ تا‌ از‌ تعداد تولدهای مجدد آنها کاسته‌ شود‌ و در‌ نتیجه زودتر از دور تسلسلِ تولدهای مجدد بگریزند؛ این تـولدها، ‌ ‌بـراساس باور عمومی در هند، وجود خاکی آنها را مشروط می‌کرد‌. [اما‌ آیین‌ بودا] به تـدریج از ایـن فـلسفه ساده حیات‌ به‌ مجموعه‌ای از آموزه‌های دینی تغییر شکل یافت که در آنها شخص بودا به خـدایی در سطح خدایان هندو بدل‌ شد‌؛ در‌ حالی که خودِ بودا اساسا مشتاقِ پایان‌دادن بـه تولدهای مجددِ‌ پیاپیِ جـانداران بـود و در عین حال که هرگز ستایش یک خدای خاص را فرا نمی‌آموخت (اگرچه به عنوان‌ یک‌ هندی‌ خوب، وجود بسیاری از خدایان مجمع خدایان برهمنی را پذیرفته بود‌) اما‌ پیروانش که بسیاری از آنان گروندگانی از آیـین برهمنی بودند، خواهان ایمانی بودند که کمتر زاهدانه‌ باشد‌ و بیشتر‌ امید را توصیه کند. به طور خلاصه، آنها احساس می‌کردند که به‌ وجودی‌ برتر‌ وابسته‌اند و نمی‌توانستند زندگی‌ای را تصور کنند که چنین بـاوری در آن وجـود نداشته باشد‌. انسان‌ نمی‌تواند‌ با خردِ تنها زندگی کند، حتی با خردِ یک بودا. تصور انسان، رؤیاهایی که‌ می‌پروریم‌، تشنگی‌مان برای آن ناشناخته ــ که از اولین لحظات خاکی‌مان ما را مشغول‌ می‌کند‌ و وادارمـان‌ مـی‌کند که خود را بیابیم ــ همواره ما را ترغیب می‌کند تا یک خودِ‌ آرمانی‌ را که از تعریفمان می‌گریزد، به آن نامتناهی، تصورناپذیر و نشناختنی نسبت دهیم.

[به‌ تصویر‌ صفحه‌ مراجعه شود.]
هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۰۸)


در واقع، بودا هرگز خـود را یـک تجسم الاهی و حتی پایین‌تر از آن‌، به‌ مثابه یک ایزد نشان نداد و هرگز وانمود نکرد که استادِ مطلق است‌. او‌ فقط‌ از پیروانش می‌خواست که از طریق دیانه و درون‌نگری به دریافت شخصیِ حـقایقی کـه او بـیان‌ کرده‌ بود‌ برسند؛ یعنی هـرچه روی زمـین گـذرنده است، دستخوشِ تغییر است و نتیجتا سرچشمه‌ درد‌ است و آرزوها [یا تشنگی [چرخه پایان‌ناپذیر این نپایندگی و رنج را پدید می‌آورند؛ از این رو ضروری‌ است‌ کـه از ایـن آرزوهـا رها شویم تا در رهایی از این چرخه‌ تولدهای‌ مـجدد، یـا «دور پرگار وجود»، و سرانجام در‌ رسیدن‌ به‌ نیروانه توفیق یابیم. نیروانه حالتِ رستگاری مطلق‌ و [مقامِ‌ [بی‌آرزویی است که در آن تولد مجددِ دیـگری مـمکن نـیست. راهی که او‌ برای‌ دستیابی به این حقایق پیشنهاد‌ کرده‌ بـود به‌ «راه‌ هشت‌گانه‌ جلیل» معروف است که مستلزم مجاهده‌ استواری‌ ازسوی پیروانش بود. این‌مجاهده تنها زمانی ثمر مـی‌داد کـه آنـها ترک جهان‌ می‌گفتند‌ تا به انجمن رهروان (سَنگه(۱)) بپیوندند‌، و پشتکار آیـین نـیک (دَرْمَه‌(۲)) را‌ دنبال می‌کردند، که‌پیداست این‌کار تنها‌ برای‌ اقلیتی امکان‌پذیر است. برای غیرروحانیون به علتِ عوامل مـخلّ ِ زنـدگیِ ایـن جهانی دست‌یابی‌ به‌ رستگاری سخت‌تر بود.

چیزی نگذشت‌ که‌ اختلاف‌هایی‌ در آیین پدیـد‌ آمـد‌؛ چـون از زمان مرگ‌ بودا‌ یا کمی پس از آن، اندیشه‌های دینی خاصی به آموزه‌های او پیوند خورده بود‌. بـرخی‌ رهـروان بـودایی خدایان برهمنی را (که‌ بودا‌، چنان‌که دیده‌ایم‌، رسما‌ آنها‌ را نفی نکرده بود‌) به آن

[به تـصویر صـفحه مراجعه شود.]

______________________________

۱٫ SanÊgha

۲٫ Dharma

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۰۹)


وارد کردند، و بعدها خودِ شخص‌ بودا‌ را یک وجود خدایی تصور کردند‌ کـه‌ مـی‌توانست‌ جـنبه‌های‌ گوناگونی‌ به خود بگیرد‌. یک‌ مجمع خدایان کامل، که بیشتر، از خدایان هندو گرفته شـده بـود، در پیرامون بودا (بیدار، روشنی‌یافته‌)، تَتاگَته‌ (چنین‌رفته‌ یا جینه(۱) یعنی «پیروز») سازمان داده شد‌. نـظریه‌های‌ بـسیاری‌ در‌ پیـرامون‌ این‌ موضوع شکل گرفت. سخنان بودا که تا آن زمان بنیادهای متن‌های مقدس آیین بودا (یـعنی سـو«تره(۲)، از یک واژه سنسکریت، به معنی «نخ») را فراهم آورده‌ بود، با متون بـی‌شمارِ شـرح و تـفسیر غنی شده بودند که این متون اغلب بسیار خیال‌پردازانه بودند و تخیل در آنها نقش مهمی داشـت. ایـن نـظریه‌های نوِ دینی را که در آغاز‌ از‌ سوی رهروان و برای رهروان ساخته و پرداخته شده بـودند، مـردم عادی هند به‌سادگی پذیرفتند؛ چرا که خود را در زمینه آشنایی یافته بودند و در آنها خوراکی برای امیدهاشان مـی‌دیدند. امـا‌ شمار‌ کمی از رهروان این نظریات جدید را رد کردند و بر مو به موی کـلمات کـتاب‌های مقدس اصرار داشتند. از این‌رو، دو «مکتب» بزرگ‌ آیـین‌ بـودا پیـدا شد؛ یکی کمابیش‌ به‌ نظریه فلسفی و رهـبانی‌ای کـه بودا در زمانش فراآموخته بود وفادار بود، و نماینده فرقه‌های کهن بود، و دومی جنبش پیـچیده‌ای را در بـرمی‌گرفت که مرکب از‌ فلسفه‌های‌ گوناگونی بـود کـه اولین‌ عـناصرش‌ انـدکی پیـش از عصر مسیحی پدید آمده بود. مـکتب اول را مـخالفان آن هینَه‌یانه(۳)، یعنی «گردونه کوچک» خواندند، و این اصطلاحی کمابیش تحقیرآمیز بود که سـرآمدان مـکتب دوم، یعنی مَهایانه(۴) یا‌ «گردونه‌ بزرگ» آن را سـاخته بودند. این دو «گردونه» راهـ‌هایی تـنگ یا پهن بودند، که هـر دو بـه یک نیروانه می‌رسیدند. طبعا تعدادی مکتب‌های واسطه وجود داشت که مدعی سازگاری مـیان‌ ایـن‌ دو دیدگاه‌ بودند.

فرقه‌های مهایانه در هـند، نـپال، تـبت، چین، کره و ژاپن و بـعدها در ویـتنام گسترش یافتند. فرقه‌های هـینه‌یانه‌ بـا آنکه دیگران آن را تا ژاپن همراهی کردند، در برخورد‌ با‌ توده‌ها‌ توفیق بسیار کمتری داشتند. سرانجام آن فـرقه‌ها بـه‌کلّی از کشور خاستگاهشان ناپدید شدند و اکنون آنـها را فـقط ‌‌در‌ سری‌لانکا و چـند کـشور جـنوب شرقی آسیا (برمه [مـیانمار])، تایلند، لائوس، کامبوج) می‌توان یافت‌ که‌ در‌ آنها به رشدشان ادامه دادند. در

______________________________

۱٫ Jina

۲٫ SuÎtra

۳٫ HinayaÎna

۴٫ MahaÎyaÎna

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۱۰)


چین‌، نظریه‌های مهایانه با فـلسفه‌های کـنفوسیوسی و دائویی و نیز از طریق آسیای مرکزی بـا ادیـان‌ ایـرانی ومـسیحی (آیـین نسطوری‌) رویارو‌ شـدند. آیـین بودا در قرن‌های آغازین در چین حتی با آیین دائو، که برخی اصطلاحات دینی را از آن وام گرفته بود، درآمیخته بود؛ بـنابراین، فـرقه‌های بـومی بسیاری را به وجود‌ آورد. آیین بودا که انـدکی دیـر، یـعنی در قـرن هـفتم بـه تبت رسید، رنگ آدابی را به خود گرفت که به کیش‌های بومی (بوْن ـ پو(۱)) تعلق داشتند و گونه‌ای خاص از آیین‌ بودا‌ توسعه یافت که با نظریه‌های تنتریک(۲) هندی مشترک بـود و فراسوی مناطق مغولی گسترش یافت و اندکی بعد نظریه‌های شماری از فرقه‌های مهایانه چینی را بارور کرد.

به‌این‌ترتیب، آیین بودای مهایانه به‌طور‌ فزاینده‌ای‌ از اندیشه گئوتمه بودا دور شد و به فرقه‌ها و زیرفرقه‌های بسیاری منشعب شـد؛ در حـالی که به‌تدریج عناصر جدیدی که از فرهنگ‌های مردمی مختلفی گرفته شده‌بود به‌مجمع خدایان ونیمه‌خدایانش افزوده‌ می‌شد‌ ــ که این یکی ازدلایل نفوذ ومحبوبیتش بود. این‌آیین بودایی مهایانه یا آیین‌بودای فرقه‌ها،عـموما «آیـین‌بودای مکاتب‌شمالی» نیزخوانده‌می‌شود. این‌نام در مقابلِ فرقه‌های سنتی آیین‌بوداست‌که «آیین‌بودای مکاتب‌کهن» (تیرَه‌واده(۳)) یا «آیین‌ بودای‌ جنوبی‌» است.

آیین بودای شمالی که‌ اساسا‌ به‌ فلسفه‌های دیـنی فـرقه‌های مهایانه تعلق دارد، هم در اندیشه‌های فـلسفی‌اش و هـم در تمثال‌هایی که به خدایان و «نیروهای» مورد پرستش فرقه‌ها و مکاتب‌ بسیارش‌ نسبت‌ می‌دهد به طور چشمگیری با آن شکل‌های آیین‌ بودا‌ که در هند توسعه یافت، فـرق دارد.

احـتمالاً در ژاپن این خدایان مهایانه بـسیار مـتکثر، و به طور معمول‌تری نگاشته‌ شدند‌. برای‌ نشان‌دادن خدایان بسیار آیین بودای شمالی با نظمی منسجم‌تر، به‌ دو مَندَلَه(۴) (نمودارهای کیهان‌شناختی) خاص فرقه‌های خاصْ‌فهم و یا باطنی(۵) و تنتریک(۶) تکیه می‌کنیم. بیشتر تمثال‌های خـدایان آیـین بودای ژاپنی‌ (خصوصا‌ از‌ اوایل قرن نهم) ریشه در سنت آیین بودای خاصْ‌فهم دارد؛ یعنی‌ آیین‌ بودا در پیچیده‌ترین شکلش که در آن «نیروهای» خدایان متمایزتر از هر جای دیگر بازنموده شده‌اند‌. این‌ دو‌ مندله بزرگ

______________________________

۱٫ boÎn-po

۲٫ Tantric

۳٫ Thera VaÎda

۴٫ manÊdÊala

۵٫ esoteric

۶٫ Tantric‌

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۱۱)


مکمل‌ یـکدیگرند‌:

وَجـره‌داتوُ(۱) «جهان المـاس» (به ژاپنی: کونگوْ ـ کامی ماندارا(۲)) ؛ و گربَه‌داتوُ(۳) (یا مندله مها کَروُنا گَربَه‌(۴))، «جهان‌ زِهدان‌» (به ژاپنی: تای‌زوْ ـ کـایی ماندارا).(۵) تمثال‌های خدایان که به این دو مندله اصلی تعلق‌ ندارند‌ یـا بـا سـنت آیین بودای کهن (که در ژاپن با عناصر خاصْ‌فهم معینی‌ که‌ پیش‌ از قرن نهم بوده‌اند آمـــیخته است، و گاهـــی کـو ‌ ‌ـ مـیکیّوْ(۶)یـا شیرهای آشوکا که نماد‌ قدرت‌ آیین بودا

[به تصویر صفحه مراجعه شـود.]

وجـه اشـتراک دارند، یا با شکل‌های‌ آیین‌بودای‌ خاص‌فهمی‌ چون چَنْ چینی (ذِن ژاپنی) یا با فرقه‌های آمیداپرست، یـا پرستندگان اَمیتابَه(۷)، یا با آیین‌ بودای‌ تبت و مغولستان، یا سرانجام با آیین بـودای عامیانه که در چین، کـره‌ و بـیش‌ از‌ همه در ژاپن، غالبا تلفیقی است و باورهایش با اشکالی از آیین دائو، آیین کنفوسیوس دینی‌، و حتی‌ کیش‌های‌ بومی کهن (در مورد ژاپن، شین‌توْ) است آمیخته می‌باشد.

تکامل تمثال‌های بودایی‌

[به‌ تصویر صفحه مراجعه شود.]

______________________________

۱٫ VajradhaÎtu

۲٫ KongoÎ-kai Mandara

۳٫ GarbhadhaÎtu

۴٫ MahaÎkarunaÎgarbha

۵٫ TaizoË-kai‌ Mandara‌

۶٫ ko-mikkyoÎ

۷٫ AmitaÎbha

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۱۲)


هند و سری‌لانکا

سـرآغازهای دقیق پیکرتراشی بودایی در هند‌ عملاً‌ برای ما ناشناخته است. در بهترین شرایط‌، چند‌ نقش‌ برجسته کوچک را در استو«په‌های(۱) کهنِ‌ حاوی‌ بقایا[ی جسد بودا [یافته‌ایم که زنی برهنه را با موهایی پریشان نشان مـی‌دهد‌. و حـتی‌ در این جا هم نمی‌توان‌ مطمئن‌ بود که‌ این‌ تمثال‌ها‌ به آیین بودا تعلق دارند. اگر‌ از‌ پیکره‌های حیوانات (شیرهای سَرنات،(۲) گاو رامپُوروا(۳) و مانند اینها) متعلق به زمان پادشاه‌ آشوکا‌(۴) که یـادآورِ سـبک هخامنشی هستند بگذریم‌، در میان نخستین هزینه‌های‌(۵) اختصاصا‌ بودایی به ندرت می‌توانیم با‌ اطمینان‌ نسبی چیزی را غیر از پیکره‌های اغلب عظیم یَکشَه(۶) (ارواح محلی) نام ببریم‌ که‌ در پَرکَم(۷)، مَتُورا(۸) و پاتَلی پوُتره‌(۹) در‌ درهـ‌ گـنگ یافته شده‌اند‌. پیکره‌هایی‌ که چند رویه(۱۰‌) ساخته‌ شده‌اند هنوز بیشتر روستایی‌وار (روستیک) هستند و سرآغاز پیدایی یک سبک واقعا «هندی» فقط در‌ قرن‌ اول میلادی است، یعنی با نقش‌ برجسته‌های‌ تزیین‌کننده مـدخلِ‌ دروازهـ‌ مـانندِ‌ (توزنه(۱۱)) استوپه بارهوُت‌(۱۲) و نقاشی‌های اولیـن غـارهای آجـانتا (اَجنتا)(۱۳) (غار شماره ۱۰). نقش برجسته‌ها و پیکره‌های بودایی درهای‌ استوپه‌ سانچی(۱۴) (قرن اول ق‌م) تا‌ آن‌ زمان‌ مختصر‌ پیشرفتی‌ را در سازمان‌دهی‌ فضا‌ نشان مـی‌دهد، اگـرچه هـنوز پیکره‌های چندرویه کاملاً تکامل نیافته است. در مقابل، بـه نـظر می‌رسد که‌ تا‌ آن‌ زمان فنون نقاشی به طور چشمگیری پیشرفت‌ کرده‌ بودند‌.

درآغاز‌ عصرما‌، سه‌مکتب‌ هنربودایی تقریبا بـه طـور هـمزمان ظهور یافتند: مکتب‌های گندهارَه، مَتوُرا و اَمه‌راوَتی(۱۵) (در جنوب شرقی هند). مـحل‌های مکتب اَمه‌راوَتی (اَمه‌راوتی، جَگَیَه پِیته(۱۶)، ناگارجونه‌کونده(۱۷)، گولی(۱۸‌) و مانند اینها) نشانه‌های بسیاری از استوپه‌هایی به ما داده‌اند که مزیّن بـه لوحـ‌های مـرمری بودند و در آنها نقش برجسته کار شده بود. دانشمندان جدید می‌اندیشیدند کـه کـهن‌ترین مکاتب بودایی، خودِ‌ شخصِ‌ بودا

______________________________

۱٫ StuÎpa، گورتل یا بقعه.

۲٫ SarnaÎth

۳٫ RaÎmpurwaÎ

۴٫ Asoka

۵٫ work of art، اثر هنری.

۶٫ YaksÊa

۷٫ parkham

۸٫ MathuraÎ

۹٫ PaÎtaliputra

۱۰٫ in the round

۱۱٫ torana

۱۲٫ Bha‌Îrhut‌

۱۳٫ AjantaÎ

۱۴٫ SaÎnchiÎ

۱۵٫ AmaraÎvatiÎ

۱۶٫ Jagaya peta

۱۷٫ NaÎgaÎrjunakonda

۱۸٫ Goli

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۱۳)


[به تصویر صفحه مراجعه شود.]

را‌ نـشان‌ نـمی‌دادند، بـلکه تنها او را‌ به‌ صورت نمادین با یک تخت، یک نیلوفر، جای پا و مانند آن نـشان مـی‌دادند. امـا تمثال‌های شمایل‌نگارانه بودا از همان دوره پیدا شده است و اکنون‌ چنین‌ می‌اندیشند که این تمثال‌های‌ «غـیرشمایل‌نگارانه‌» اشـیا در واقـع پرستش هم‌زمان هر آن چیزی را که با بودا مرتبط است مجسم می‌کند؛ خدایان برهمنی مـرتبط بـا آیین‌های بودایی عموما به همان صورتی که درمحل‌های هندو هستند‌ تصویر‌ می‌شوند. از جـمله پیـکره‌های چـندرویه نادر این زمان،«خدایان درخت» بر درهای‌استوپه‌های‌بارهوُت‌و سانچی‌هستند.

مؤمنان چرخ آیین را عبادت در اَمه‌راوَتی اثـر چـندرویه نادر بود.

می‌کنند، سانچی، هند، قرن اول از‌ سوی‌ دیگر، در‌ شمال شرقی هند، که سـاتراپ‌هایی بـا خـاستگاه یونانی شکوفا شدند، تلاقی هنر تجسمی یونانی و هنر هندی در‌ تمثالی از شخص انسانی بودا و خدایان یـا مـوجودات خدایی گوناگون که‌ آیین‌ بودا‌ آنها را محترم می‌داشت، به کمال رسید. نـیمرخ صـورت‌ها کـه در آغاز به طور آشکار یونانی بود‌، ‌‌رفته‌رفته‌ هندی شد و پیکرتراشی مَتوُرا سرمشق آن قرار گرفت: بـرآمدگی روی سـر(۱) کـه در‌ ابتدا‌ یک‌ کاکل ساده بود، تخت‌تر شد و با جغه آراسته شد. پارچـه جـامه رهروانه که در آغاز‌ چین‌های بزرگ مشابه خیتون(۲) یونانی داشت، نرم شد و با چین‌های منظم به بـدن‌ چـسبید.

موجودات خدایی در‌ کنار‌ بودا پیدا شدند؛ مانند فرشتگان بالدار و بسیاری شخصیت‌های فـرعی، بـا شیوه‌ای یونانی‌وار (هلنیستیک) و یا بسیار تحت‌تأثیر هـنر یـونانی مـتأخر. این لازمه‌ها [نشانه‌ها] همراه با بشیران آیـین رفـت و در سرچشمه سبک‌های

______________________________

۱٫ که‌ به آن اوُش نیشَهusÊniÎsÊa می‌گویند.

۲٫ khiton

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۱۴)


بودایی کهنِ سری‌لانکا و چین قرار گرفت.

دوره امـپراتوری گـوُپته(۱) (قرن چهارم تا ششم مـیلادی) نـوعی شکوفایی هـنرهای هـندی را بـه طور کلی مشخص‌ کرد‌ و هنر بـودایی بـه سبک کلاسیک خود رسید. خطوط چهره شخص بودا به وضوح تعیین شـده بـود و با درس‌گرفتن از سبک‌های آغازین کاملاً هـندی شده بود. این هـنر دسـتورهای روش‌های فنی‌ کهن‌ (شیلپه شـاستره(۲)) را رعـایت می‌کرد و با سنت‌های زیبایی‌شناسی هندی مطابقت داشت و به دنبال ثبات و آرامش در دریافت مـوضوعات بـود. در پیکرتراشی و نقاشی، بودا و بوداسَف‌ها را بـا سـبکی ظـریف، در‌ نهایت‌ یکدستی تـرسیم کـردند. پیکره‌های بودا اغلب بـسیار بـزرگ‌اند؛ جامه به بدن چسبیده است که عضلات را به زحمت القا می‌کنند. از قرن پنجم، پارچـه بـه ندرت دیده می‌شد و از‌ این‌ رو‌ طراحی بـسیار ظـریف بدن را‌ نـشان‌ مـی‌داد‌. در مـقابل، پیکره‌های بوداسَف‌های آرمانی(۳) و مـوجودات خدایی پیرایه‌های بیشتری یافتند. آنها را که عموما تا کمر برهنه هستند و دامنی بلند با‌ چـین‌های‌ بـزرگ‌ (مانند دوتی(۴) امروزی) پوشیده‌اند، با جـواهرات (گـردنبندها، نـیم‌تاج‌ها‌، دسـتبندها‌ و گـوشواره‌ها) آراسته‌اند؛ شبیهِ جـامه امـیران هندی آن زمان. هاله‌ها که پیش از آن نادر بودند بیش از پیش رواج‌ یافتند‌ و خصوصا‌ هاله‌های پیکره‌های بودا بـسیار پرآرایـه شـدند.

[به تصویر صفحه مراجعه‌ شود.]

______________________________

۱٫ Gupta

۲٫ Silpoa saÎstra

۳٫ archetypal

۴٫ dhoti

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۱۵)


[به تـصویر صـفحه مـراجعه شـود.]

در قـرن شـشم و هفتم موضع‌ها «استاندارد‌» شدند‌ و پیرایه‌ها‌ و جواهرات بوداسَف‌ها و موجودات خدایی گوناگون سنگین‌تر شد، وضعیت بدن(۱) از نرمش‌ کمتری‌ برخوردار شد و بیشتر پریستارانه شد، پیکره‌های چندرویه و نقش برجسته‌ها قراردادی شـدند؛ در حالی که نقاشی آزادانه‌ توسعه‌ یافت‌ (خصوصا در اجَنتا(۲)) و به تمثال‌های خدایی، صحنه‌های دنیایی و آرایش‌های شدیدا واقع‌گرایانه گل‌ و حیوان‌ اضافه‌ شد. پیکره انسانی (خدایانی به شکل انسان یا زنان جذاب) بـی‌اندازه زیـبا شد (مانند‌ دیوارنگاره‌های‌ گوُپتایی‌ غارها در باگ(۳) در هند غربی و دیوارنگاره‌های سیگیرییه(۴) در سری‌لانکا).

اما از قرن نهم‌ در‌ حالی که به نظر می‌آمد هنر هندویی گسترش می‌یافت، هنر بودایی تمایل به‌ثبات‌ داشت‌؛ واقـعا‌ تـنها درمکاتب محلی هنر، خصوصا مکاتب سلسله‌های پاله(۵) وسینَه(۶) دربنگال (قرن‌های هشتم تا دوازدهم‌). این‌مکاتب‌ محلی به‌نوبه خود ازطریق بده بستان‌های رهروان، مکاتب هنری نـپال و تـبت را تحت‌تأثیر‌ قرار‌ دادند‌. از سوی دیـگر هـنرهای بودایی که تا حدودقرن‌ششم درگندهاره توسعه‌یافته بود، به‌افغانستان در آسیای میانه‌ گسترش‌ یافت و در نتیجه بر سبک‌های چینی متعلق به قرن چهارم تأثیر گذاشت‌.

کارهای‌ چـوبی‌ عـملاً باقی نمانده است؛ هـرچند مـی‌باید وجود می‌داشتند. بیشتر

______________________________

۱٫ attitude

۲٫ AjantaÎ

۳٫ BaÎgh

۴٫ SiÎgiriya‌

۵٫ pa‌Ëla‌

۶٫ sena

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۱۶)


پیکره‌های چندرویه موجود از سنگ ساخته شده‌اند، همین‌طور هم نقش برجسته‌ها‌؛ این‌ سنگ‌ها عموما ماسه سنگ نرمِ دره گنگ‌اند (معدن چونر(۱)). مرمر در اَمه‌راوَتی فراوان است و به طور‌ حیرت‌انگیزی‌ نـقش بـرجسته از آنها ساخته‌اند: همین سبک در همان زمان در گندهاره‌ نیز‌ دیده می‌شود؛ روی لوح‌های عاج که در‌ بِگرام‌(۲) یافته‌ شده است. همچنین در گندهاره اولین مجسمه‌ها‌ از‌ شیست ساخته شدند؛ ماده‌ای که کار با آن سخت بـود و کـمی بعد سـفال‌ و سپس‌ گچ‌کاری را جایگزین آن کردند‌؛ خصوصا‌ برای پیکره‌هایی‌ که‌ استوپه‌ها‌ را می‌آراستند. مفرغ عمدتا برای آثار‌ قابل‌ انتقال بـه جنوب شرقی هند و نپال و نیز سری‌لانکا به کار می‌رفت. در‌ سری‌لانکا‌ سـنگ را بـرای مـجسمه‌های بزرگ‌تر و ثابت‌ اختصاص می‌دادند که این‌ مجسمه‌ها‌ بناهای یادبود و ساختمان‌ها را تزیین‌ می‌کردند‌. در برخی صومعه‌های متأخرِ بوداییِ هـند ‌ ‌مـثل صومعه‌ای در نالندا(۳) سبک‌های نقش برجسته‌ها‌ و پیکره‌های‌ بودایی یک نوع زوال زیبایی‌شناختی‌ و نیز‌ تأثیرات‌ خـارجی، خـصوصا چـینی‌ را‌ نشان می‌دهد که زائران‌ بسیاری‌ که برای پژوهش از این دانشگاه مشهور دیدن کرده‌اند آن را منتقل کـرده‌اند.

آیین‌ بودا‌ که در هند شمالی رو به‌ انحطاط‌ می‌رفت، برای‌ مدتی‌ در‌ جنوب شبه‌جزیره پنـاه پیدا‌ کرد، اما دیـگر در ایـن ناحیه آثار بزرگی تولید نکرد، مگر در سری‌لانکا. از آن‌ زمان‌ به بعد و تا ظهور اسلام در‌ هند‌ در‌ آغاز‌ قرن‌ سیزدهم هنر بودایی‌ به‌ بنگال محدود شد که در نتیجه در آنجا به تدریج از میان رفـت.

[به تصویر صفحه‌ مراجعه‌ شود‌.]

______________________________

۱٫ chuÎnar

۲٫ BegraÎm

۳٫ NaÎlandaÎ

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۱۷)


جنوب شرقی‌ آسیا‌

گروه‌های‌ مبلغ‌ بودایی‌ نظریه‌ها‌ و قواعد زیبایی‌شناختیِ خود را بسیار زود با توفیق متفاوت به کشورهای جنوب شرقی آسیا آوردند. از اولین قرن‌های عصر ما پیکره‌های چـوبین بـودای ایستاده در کوشَن شین‌(۱) و فوُنان(۲) (کامبوج جنوبی) پدیدار شدند. چون مبلغان به دره ایرّه ودّی(۳) سفلی و به دره مِنام چائوفرایا(۴) نفوذ کرده بودند، دولت‌هایی بودایی مانند دوارَوَتی(۵) پدید آمد که بناهای یادبود بزرگ، هـم‌ اسـتوپه‌ و هم صومعه ساختند که با پیکره‌هایی مزین بود که یک شیوه هندی را نشان می‌داد و کمابیش از قواعد مکاتب گوُپته و پساگوُپته پیروی می‌کرد. اما پیکره‌هایی که بازنمود بودا بود‌، منش‌ مـحلی را پذیـرفتند و صورت‌های خدایان تحت تأثیر گونه‌های قومی محلی و قواعد زیبایی‌شناختی این مناطق قرار گرفتند. وضعیت بدن هنوز خشک (شق و رق) است‌. ماده‌ اصلی‌ای که به کار می‌رفت‌ سنگ‌، یا گاهی آجـر تـراشیده بـود. در ساحل شرقی هندوچین آیین بـودا و هـندوئیسم بـا هم توسعه یافتند، اما تنها در قرن نهم، در چَمپا(۶) نمودار‌ شد‌. این آثار یعنی پیکره‌ها‌ و نقش‌ برجسته‌ها دیگر به فرقه‌های گردونه کـوچک مـانند بـرمه پایینی و سرزمین دوارَوَتی تعلق نداشتند، بلکه متعلق بـه مـهایانه بودند. شخصیت‌هایی که تصویر شدند نه تنها بودای تاریخی، بلکه دیگر خدایان متعلق‌ به‌ مجمع خدایان مهایانه هستند. طـرح کـلی آنـها استوار، و منش قومی آشکار است؛ یعنی لب‌های کلفت، سبیل، ابـروهای پیوسته، شاید تحت تأثیر هنر بودایی جاوه. کمابیش در همان زمان، چَمپا تعدادی‌ پیکره‌ مفرغی تولید‌ کرد که عـمدتا اَوَلوکـیتشوارَه را نـشان می‌دادند.

در اندونزی، که ظاهرا آیین بودا زود به آنجا رسیده‌ بود (پیـکره‌های مـفرغی به سبک هندی در غرب ساحل بورنئو یافت‌ می‌شود‌ که‌ تاریخ آنها به قرن پنجم می‌رسد)، آیـین بـودای مـهایانه به سرعت در قرن هشتم گسترش یافت؛ بیشتر ‌‌در‌ جاوه، با مجموعه یادمانیِ بـوروبوُدوُر(۷).

هـنر نـقش برجسته در اینجا به نقطه اوج‌ خود‌ رسید‌ تا در کنار تصاویر جینه‌ها(۸) (تحت‌تأثیر سبک گـوُپته) خـدایان بـی‌شماری را در نقش برجسته‌های روایی‌ بازنمایی کند.

______________________________

۱٫ Go-oc-eo

۲٫ Funan

۳٫ Irrawaddy

۴٫ Menam chao phraya

۵٫ DvaÎravatiÎ

۶٫ champa‌

۷٫ Borobudur

۸٫ Jinas

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۱۸)


پیکره‌های بزرگ‌ نادرند‌، اما تناسب بی‌نظیری دارند ــ به عـنوان مـثال بودای نشسته بوروبوُدوُر یا پیکره‌های چندی مِندوُت(۱) که هر دو محل در جاوه است. ایـن پیـکره‌ها سـنگی‌اند. ظاهرا مفرغ تنها برای تندیس‌های بسیار‌ کوچک به این کار می‌رفت. پس از قرن نهم، ظـاهرا هـنر بودایی رو به زوال رفت، تا هنر هندو جای آن را بگیرد.

[به تصویر صفحه مراجعه شـود.]

در کـامبوج پسـ‌ از‌ یک تنزل آشکار، هنر بودایی با به قدرت رسیدن شاهان بودایی احیا شد. مشهورترین آنـها جـَیَه‌وَرمَن(۳) هفتم (۱۱۸۰ ـ ح . ۱۲۱۸) کشور را با یادمان‌ها و پیکره‌های بودایی پوشاند. این پیروزی پیکره‌های لوکِشواره‌ و خـدایان‌ کـوچک‌تر مـهایانه و نیز اپسَره‌ها(۴) بود که رقص‌هایشان اکثر یادمان‌ها را تزیین می‌کرد.

______________________________

۱٫ Chandi Mendut

۲٫ Go-oc-eo

۳٫ JayaVarman

۴٫ Apsara

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۱۹)


[به تصویر صفحه مراجعه شود.]

در بـرمه (مـیانمار) پس از‌ ظـهور‌ کوتاه نظریه‌های مهایانه که از بنگال آمده بود، فرقه‌های گردونه کوچک برتری یـافتند؛ خـصوصا در پَگَن(۱) که با کمک‌هایی از سری‌لانکا تا حدودی سبک کهنی را که در دره‌ ایره‌ وَدّی‌ سفلی پدید آمـده بـود دگرگون‌ کردند‌؛ آجر‌ حجاری‌شده توفیق پیدا می‌کند و سنگ نسبتا نادر است. پیـکره‌ها از آجـر، سفال یا چوب ساخته شده‌اند. بسیاری از آنـها تـحت تـأثیر‌ سبک‌های‌ هندی‌ بنگالی هستند. این سبک پس از آن ادامـه‌ یـافت‌، اما بدتر شد. غول‌آسایی قاعده بازنمایی بودای نشسته یا خوابیده شد. پیکره‌های آجـری غـالبا اندوده و رنگ‌شده (اغلب با رنـگ‌های‌ شـاد‌) هستند‌.

در تـایلند، آیـین بـودای مکاتب دوارَوَتی در شمال استمرار یافت‌ و بـه تـدریج تغییر شکل داد؛ تا حدی تحت تأثیر خِمرها که برای مدتی دره چائو فـرایا(۲) را اشـغال‌ کرده‌ بودند‌ و تا حدی توسط نـوعی «سیاحی‌شدن» وضع بدن کـه مـوبه‌مو از متونی‌ متعلق‌ به آموزه‌های هـینه‌یانه پیـروی می‌کرد. سر بوداها را درازتر کردند، بینی به شکل «نوک طوطی» اغنا‌ یافت‌، وضـع‌ بـدن ملایم‌تر شد؛ تقریبا نرم. مـکاتب بـسیاری پدیـد آمد و هنر مـفرغ شـکوفا‌ شد‌. این‌ هنر در نـتیجه پریـستارانه شد و غالبِ ویژگی‌هایش را از دست داد: وضع بدن خشک‌ شد‌، همه‌ انگشتان طول یکسان یافت و طـرح کـلی پر از تزئینات شد.

هنر لائوسی از گرایش‌ سـیامی‌ پیـروی می‌کرد، امـا بـا تـفاوت‌های بومی. در اینجا نیز

______________________________

۱٫ Pagan

۲٫ Chao Phraya

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۲۰)


مـفرغ‌ به‌ همراه‌ چوب پرطرفدارترین ماده بود. گونه «بودای در حال راه رفتن» در این سبک‌ها ظاهر‌ شد‌؛ بـه هـمراه افزیرهایی روی پایه‌های استوپه به شکل سـردیس‌های فـیل (مـثلاً سـری‌لانکا و سـیام‌)، یا‌ دسته‌روی‌های‌ مـریدان. بـسیاری از پیکره‌های بودای نشسته یا ایستاده جوانب و سطوح استوپه‌ها را نوین می‌کند.

تبت‌ و نپال‌

هنر بودایی تنها بـا مـعرفی نـظریه‌های بودایی به تبت، در قرن هفتم‌ به‌ ایـن‌ کـشور راه یـافت. ایـنها از مـناطق گـوناگون هند آمدند، اما اساسا از بنگال که در‌ آنجا‌ یک‌ نوع خاص آیین بودای مهایانه توسعه یافته بود که شدیدا تحت تأثیر‌ آموزه‌های‌ تلفیقی و تنتری(۱) بود. به این تـرتیب هنر تبتی (و همین‌طور هنر نپالی) از قواعد هندی پیروی می‌کرد‌ و سعی‌ داشت که وفادارانه پیکره خدایان را چنان بازبیافریند که در متون سنسکریت‌ آنها‌ را تشریح کرده بودند. این متون تقریبا‌ تمامشان‌ متعلق‌ بـه مـهایانه بود. پیکره‌سازان، که اغلب رهرو‌ بودند‌، بسیاری از خدایان «تصادفی» یا بسط‌یافته از مجمع خدایانِ دین مردمی کهن تبتی‌، یعنی‌ بون ـ پو(۲) را به مجمع‌ خدایان‌ مهایانه افزودند‌. هنر‌ تبتی‌ اساسا بر تـولید نـقاشی‌هایی(۳) متمرکز بود‌ که‌ در مراقبه به رهروان کمک می‌کرد. این نقاشی‌ها معمولاً بر روی کرباس‌ یا‌ پارچه کشیده می‌شوند و به آسانی قابل‌ انتقال هستند. پیـکرتراشی شـامل‌ تندیس‌های‌ فلزی کوچک می‌شد کـه سـبک‌ آن‌ در آغاز از مدل‌های بنگالی الهام گرفته بود. بعدها مکاتب بسیاری پدید آمد‌ که‌ در صومعه‌های بزرگ خلق شده‌ بودند‌. از‌ قرن شانزدهم نقاشی‌ها‌ و پیکره‌ها‌ اغلب نـفوذ شـدید چینی‌ را‌ نشان می‌دادند. بـزرگ‌ترین پیـکره‌هایی که دیرهای لامایی را مزین می‌کند عموما از خشت خام‌ هستند‌؛ در حالی که آرایه‌های با اندازه‌ متوسط‌ معمولاً از‌ چوب‌ تراشیده‌ شده و زراندود ساخته می‌شوند‌ (گاهی روی زمینه الکی سرخ). سنگ به ندرت بـه کـار می‌رود. غالب آثار چند رنگ‌ و بقیه‌ زراندود هستند. پیکره‌های فلزی را که‌ در‌ آغاز‌ با‌ فرآیند‌ ریخته‌گری موم محو‌ شده‌(۴) می‌ساختند، متعاقبا در یک یا چند بخش قالبگیری می‌کردند و بعد به هم جـوش مـی‌دادند یا گـوژکاری‌(۵) می‌کردند‌ و بعد‌ به همان روش جوش می‌دادند.

______________________________

۱٫ tantric

۲٫ bon‌-pon‌

۳٫ thangka‌

۴٫ lost‌ wax‌

۵٫ repousse‌¨ برجسته‌سازی سطح فلز با چکش‌کوبی از پشت.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۲۱)


[به تصویر صفحه مراجعه شـود.]

چین و کره

اولین پیکره‌های تراشیده شده خدایان بودایی که در چین ظـاهر شـدند از مـدل‌های‌ وارداتی نسخه‌برداری شده بودند که احتمالاً خاستگاهشان گندهاره بود و از طریق واحه‌های آسیای میانه در قرون اولیه عصرِ حـاضر ‌ ‌بـه چین آورده شده بودند. این به آن معنا است که‌ کهن‌ترین‌ پیکره‌های بودا که در چـین تـولید شـدند (احتمالاً حدود میانه قرن چهارم) شدیدا تحت تأثیر سبک هندی ـ یونانی هستند. پیکره‌هایی که بـازنمود خدایان مهایانه هستند بر طبق مدل‌های هندی‌ تراشیده‌ شده بودند؛ آنها به نـدرت چند رویه بودند، بـلکه اغـلب به صورت نقش تمام برجسته بودند که از جلو دیده می‌شدند و دیواره‌های نمازخانه‌ها‌ و غارها‌ را تزیین می‌کردند. از همان‌ اولین‌ دوره به نظر می‌آید که سبک‌ها در مناطق گوناگون متفاوت‌اند. اما سبک اصلی، سبک دوره وِی(۱)، پیکره‌های چـهره‌های خدایی‌ای را نشان می‌دهد که پیشانی‌ بلند‌، بینی‌ای با پُل تیز‌، و دهانی‌ کوچک و خندان دارند. چین‌های جامه با موج‌های پهن روی هم ریخته، پایین می‌ریزد که پایه پیکره را می‌پوشاند و تنها یک یا دو پا را قابل رؤیـت مـی‌گذارد (مثلاً در لونگ‌ مِن‌(۲))؛ وضع بدن خشک و پریستارانه و پرجلال است و صورت‌ها و بدن‌هایشان لاغر و باریک است. هاله‌ها پهن و به شکل برگ‌های نوک‌تیز هستند. اگرچه گِل رس تا قرن ششم مصالح مرجّح کارِ پیـکرتراشان چـینی بود‌، اما‌ پیکره‌های مفرغی‌ کوچک را به همان سبک در

______________________________

۱٫ wei

۲٫ Longmen

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۲۲)


تعداد زیاد می‌ریختند. این مفرغ‌ها را صادر می‌کردند؛ خصوصا‌ به کره که در آنجا از روی آنها می‌ساختند.

در طی‌ قرون‌ بعدی‌ پیکره‌های بودایی دستخوش اسـتحاله بـنیادی شدند: مدل‌های جدیدی از هند آورده شد که خصوصیات سبک‌های گوُپته را ‌‌نشان‌ می‌دادند. از این رو آغازِ دوره تانگ شاهد تغییرات پیکره‌های بودا بود که‌ به‌ طور‌ فزاینده‌ای برهنه می‌شدند و متمایل بودند که شـکل‌های کـامل‌تری بـپذیرند. کم‌کم جامه‌های بوداسف‌ها پر از آرایه‌ شـد (بـا جـواهرات، نیم‌تاج‌ها، دستبندها، آویزها و مانند آن). بدن‌ها حالت نرم‌تری به شکل‌ تری‌بانگا(۱) (خم سه‌گانه) به‌ خود‌ گرفتند.تری بانگا در هنرهای تجسمی هندی ارزشـمند اسـت؛ خـصوصا در پیکره‌های خدایان ایستاده. هاله‌ها چنان که در هنر گـوُپته مـی‌بینیم مدور و با نقش‌مایه‌های گل مزین شدند. اما خطوط کلی همچنان‌ خشک، و ظاهر بوداها پریستارانه باقی ماند. چهره‌ها به تـدریج انـسانی و واقـع‌گرایانه‌تر شد (مثلاً در پیکره‌های تیَن‌لونگ‌شَن(۲)). گردن پیکره‌های بودا مانند هِند، بـا «سه چین زیبایی» تزیین شد و به نظر می‌رسد که‌ پیرایه‌های‌ نیلوفری روز به روز بیشتر می‌شد. جامه‌ها که خیلی کـم خـط کـناره نما داشتند دیگر تخت خدایان را نمی‌پوشاندند. سنت‌های چینی و هندی سعی داشـتند کـه در هم نفوذ کنند، اما‌ سبک‌های‌ هندی را بیشتر می‌پسندیدند. مکتب‌های بومی‌ای تشکیل شدند که در برخی از آنها فـقط هـنرمندان چـینی کار می‌کردند و مکاتبی دیگر که به نظر می‌آمد هنرمندان هندی نیز در آنـها‌ شـرکت‌ داشـتند.

در اواخر قرن هفتم، سبک‌ها به طور قابل ملاحظه‌ای تکامل یافتند و به نحو چشمگیرتری قـواعد هـنرچینی‌را انـتخاب کردند؛ یعنی صورت‌ها واقع‌گرایانه‌تر، وانحنای بدن آشکارتر شد. چین‌های جامه ترتیب‌ منظمی‌ را‌ نشان مـی‌داد. چـهره‌ها اکنون پر‌ بود‌؛ با‌ پلک‌های سنگین. آرایش مو پیچیده‌تر وجواهرات متعدد وپر ازجزییات شد، هـنرتزیینی غـارها هـمچنان برتری‌داشت وپیکره‌های‌کوچکِ چوبی باسنگی کمتر ازپیش رواح‌داشت.

______________________________

۱٫ three‌ bands‌, triple‌ flexion, Tribhanga؛ در این حالت، سر، بالاتنه و پاها‌ به‌ جـهت‌های مـخالف گرایش دارند، پا و لگن به سمت راست، تنه به سمت چپ و بعد گردن و سـر مـختصری بـه سوی‌ راست‌. این‌ حالت غنایی، رویایی و بسیار زیباست (تسیمر، ۱۹۵۵، ج۱، ص۱۸۵).

Zimmer, Heinrich‌ (۱۹۵۵), The Art of Indian Asia, Vol. 1, New York: Pantheon Books.

۲٫ Tianlongshan

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۲۳)


[به تصویر صفحه مراجعه شود.]

در‌ دورهـ‌ تـانگ‌ پیکرتراشی بودایی کم‌کم در سفالگری ظاهر شد؛ هنری که بلوغ کاملش‌ را‌ در دوره بعدی، یـعنی سـونگ بـه دست آورد. با وجود این، به نظر می‌رسد که از‌ اواخر‌ قرن‌ نهم هنر پیکرتراشی تا حـدودی بـه خـاطر نقاشی تنزل یافته است. دیوارهای‌ غارها‌ (دوُن‌ هوُآنگ) و دیوارهای صومعه‌های آسیای مـیانه بـا دیوارنگاره‌های تحسین‌برانگیزی پوشانده شده بود؛ در عین حال‌ که‌ طومارنگاری‌ به طور چشمگیری در خود چین گسترش مـی‌یافت. نـقاشان دربار همگی به موضوعات بودایی‌ می‌پرداختند‌.

اگرچه بیشتر، موضوعات ساده‌تری مانند بـازغایی لوُئوهـان(۱) یا خدایان کوچک‌تر را ترجیح می‌دادند‌، این‌ نـقاشان‌ رونـدهای کـلی هنرهای زمانشان را دنبال می‌کردند. بعدها هنر بـودایی چـین به انحطاط افتاد‌؛ پیکره‌های‌همانند‌ بی‌وقفه ساخته‌می‌شدکه میزان موفقیت کپی‌های اولیه متفاوت بود. پس از آزار و شـکنجه‌های سـال‌ ۸۴۵‌، آیین‌ بودا در چین سقوط کـرد وازآن پس، پیـکره‌هایی که رهـبانان هـنرمند تـولید می‌کردند کم‌مایه بودند‌.

در‌ کره، که اولیـن پیـکره‌های بودایی از چین به آنجا رسید، سبک‌ها دقیقا‌ از‌ مدل‌های‌ چینی پیروی می‌کردند، اگـرچه بـه مثابه مکاتب شهرستانی بودند. با وجـود این، کره‌ای‌ها

______________________________

۱٫ Luohan

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۲۴)


همان‌ سـوژه‌های‌ چـینی‌ را انتخاب نکردند و به نظر مـی‌رسد کـه پیکره‌سازان در بازنمایی خدایان بوداییِ‌ متعلق‌ به مکاتب خاص فهم راحت‌تر بودند؛ تمثال‌هایی کـه در کـل، پیکره‌های ژاپنی را تحت تأثیر قـرار‌ دادنـد‌.

ژاپن

هـنر بودایی ژاپنی را مـی‌توان بـه دوره‌هایی تقسیم کرد کـه تـقریبا‌ با‌ دوره‌های تاریخی همخوانی دارند. این هنر تکامل‌ مداومی‌ را‌ تا زمان ما نشان مـی‌دهد.

در دورهـ‌ نارا‌ (۷۱۰ـ۷۹۴) پیکره‌ها که تا آن زمان از کـره و چـین وارد می‌شدند، یـا‌ در‌ ژاپن بـه سـبک خاصی تولید‌ می‌شدند‌ کـه مشخصه‌ آثار‌ دوره‌ قبلی (آشوکا، ۵۳۸ ـ۷۱۰) بود، از‌ همان‌ آغاز منشی به خود گرفتند که اختصاصا ژاپنـی بـود. در آن زمان‌ هنرهای‌ چینِ سلسله تانگ تـا حـدی تـحت‌ تـأثیر آثـار پیکرسازی بودایی‌ هـند‌ بـودند. زائران مسافر مانند سیواَن‌ زانگ‌(۱) از آن کشور کتب مقدس و پیکره‌های صومعه‌های بودایی را که در کشمیر و در‌ نالندا‌(۲) شکوفا بود بـه چـین آوردنـد‌. هنرمندان‌ ژاپنی‌ (اغلب رهبانان) از‌ چین‌ دیدن کـرده بـودند و در‌ عـوض‌ پیـکره‌هایی را بـا خـود برگردانده بودند، که همان خط الهام را دنبال می‌کردند و آثارشان‌ طبیعتا‌ مُهرِ تأثیر دوره گوُپته را بر‌ خود‌ داشت. به‌ نظر‌ می‌آمد‌ که بر واقع‌گرایی خاصی‌ که از پیش در پیکره‌های دوره آشـوکا (اغلب با منشأ کره‌ای) قابل تشخیص بود تأکید‌ می‌شد‌، و لبخند عتیق نمونه آن دوره تقریبا‌ از‌ تمام‌ چهره‌ها‌ ناپدید‌ شده است. طرز‌ قرارگرفتن‌ چین‌های جامه به سوی ساده‌شدن می‌رود و نقاشی‌ها (دیوارنگاره‌های کوندوْ از هـوْریو ـ جـی) طرزی را نشان می‌دهد‌ که‌ به‌ طرز نقاشی‌های غارهای اَجَنتا در هند شباهتی‌ دارد‌.

در‌ پایان‌ دوره‌ تارا‌، به نظر می‌رسید که هنر بودایی ژاپنی تا حد زیادی خود را از نفوذ هنر دوره تانگ جـدا کـرده است. مفرغ به خاطر مواد انعطاف‌پذیرتری مانند چوب‌، لاک خشک و گِل رس کمتر و کمتر به کار می‌رفت. اگرچه بدن‌ها خشک‌تر شدند، پیکره‌ها قدرت بیشتری بـه دسـت آوردند. صورت‌ها واقع‌گرایانه‌تر و گویاتر بـودند و هـاله‌هایشان ویژگی‌های هنر زرگران را یافتند. پیکره‌های‌ بزرگ‌ مفرغی همچنان تولید می‌شدند (دای

______________________________

۱٫ ×uanzang

۲٫ NaÎlandaÎ

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۲۵)


بوُتسوُی(۱) توْدای ـ جی(۲) ، ۷۴۹) اما نادربودند؛ رایج‌تراین‌بود که آنهارا ازچوب توپُر[چوب یک‌پارچه[ بتراشند، اما نـقاشی دیـنی، که به نقاشان نـهادهای رسـمی‌ (که‌ نقاشان چینی هم دررده‌هایشان بودند) سپرده شده‌بود و محدود بود به مصورکردن سو«تره‌ها و تولید تصاویری‌که به‌تقلید ازآثارچینی یا آسیای‌میانه با مرکب ورنگ‌های درخشان‌ می‌کشیدند‌.

دوره بعدی، یعنی دوره هِی‌آن‌(۳) (۷۹۴‌ـ۱۱۸۵) شاهد نـقطه اوج هـنر بودایی در ژاپن بود؛ با ظهور نظریه‌های خاصْ‌فهم و خدایان، بوداها و بوداسف‌هاشان. این دوره گذر از هنرِ تحت تأثیر تانگِ‌ دوره‌ نارا، به هنر اختصاصا‌ به‌ سبک ژاپنی، که به تدریج از زمان نایب‌السلطنه‌های فوُجی وارا(۴) در قـرن دهـم تحمیل شـد، مشخص شده است. رهروان نقاشی‌ها و پیکره‌های بسیاری از خدایان مجمع خدایان خاص‌فهم را از چین‌ آوردند‌. متون که اکنون بـه وفور وارد می‌شد الهام‌بخش هنرمندانی بود که سعی داشتند تمثال‌های بی‌شماری از خـدایان را تـولید کـنند که با متون و نیز خلاقیتشان سازگار باشد. این عصر دیگر‌ تقلید‌ برده‌وار مدل‌های‌ کره‌ای یا چینی نـبود، ‌ ‌بـلکه عصر خلق مجدد اصیل بود.

از این زمان به بعد تقریبا منحصرا‌ از چوب اسـتفاده مـی‌شد کـه گاهی آن را بی‌پوشش می‌گذاشتند (این‌ در‌ مورد‌ چوب‌های معطر صدق می‌کرد) اما معمولاً لاکی یا زراندود مـی‌کردند. سه سبک از توجه هنرمندان برخوردار بودند‌: ‌‌آنهایی‌ که مستقیما از دوره پیشین گرفته شده بـودند، آنهایی که تحت تـأثیر سـبک‌های‌ چینیِ‌ پایانِ‌ دوره تانگ بودند، و سبک‌های شهرستانی. در اواخر این دوره بیش از پیش جای پیکره‌های از‌ چوب توپر(۵) را آثار ترکیبی که قطعات آن را با هم چفت و بست‌ می‌کردند و مقصود از آنها‌ سری‌ سازی بود، گرفتند. نقاشی‌ها اسـاسا متشکل از مندله‌ها و پرچم‌ها بودند و سپس از قرن دوازدهم به بعد نقاشی تقریبا همیشه وقفِ تمثال‌های خاصِ کیش‌های آمیدا بود.

دوره کاماکوُرا (۱۱۸۵ـ۱۳۳۳) شاهد پیروزی‌ پیکرتراشی واقع‌گرایانه از چوبِ رنگ‌شده بود که چشم شیشه‌ای در آنها کـار مـی‌گذاشتند. صورت نگاره‌های واقعی

______________________________

۱٫ Daibutsu

۲٫ ToÎdaiËji

۳٫ Heian

۴٫ Fujiwara

۵ آنچه تاکنون نویسنده پیکره‌هایی از چوب توپُر solid wood‌ خوانده‌ است در واقع پیکره‌هایی ساخته شده از چوب یکپارچه single block است که در آغاز توپُر بود. اما چون این پیکره‌ها به هنگام خشک شـدنِ چـوب ترک می‌خوردند بعدها به‌ دو‌ روش به ناگزیر پس از تراشیدن مجسمه توی آن را خالی می‌کردند. بعدها روش بهتری یافتند و از ابتدا بخش‌های مختلف مجسمه را از قطعات مختلف چوب می‌ساختند و بعد سرِ‌ هم‌ می‌کردند.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۲ – شماره ۱۹ (صفحه ۱۲۶)


رهبانان ساخته شـد و آنـاتومی طبیعی‌تر بود. تصاویر، نقاشی‌های واقعی شدند و طومارهای بسیاری در موضوعات بودایی نقاشی شد که گاهی به وضوح مقصود از آنها این بود که کاریکاتورهای‌ بُرنده‌ای‌ باشند‌.

پس از این دوره، هنر‌ پیکرتراشی‌ رو‌ به زوال رفـت و تـقریبا بـه طور کامل به نفعِ تـصاویر نـقاشی شـده ناپدید شد. گرایش شمایل‌نگاری مردمی آن بود که جایگزین‌ شمایل‌نگاری‌ سنتی‌ بودایی شود که از قرن چهاردهم عملاً شاهد‌ هیچ‌ نوزایی‌ای نبود. ایـن شـمایل‌نگاری مـردمی که شدیدا غنی است پاسخگوی اغلب تمثال‌های بـودایی تـا دوره مدرن بوده است.

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x