تصوف در آفریقا
مـدتها قبل از استقرار نهایی اسلام در افریقا، مردان مقدس و مرشدان، با بخشهایی از این قارّه تـصادفا ارتـباط پیـدا کرده بودند. مبلغان صلحجوی مسلمان و اشرافزادگان بازرگان قبل از اسلامیشدن کامل این مناطق، از آنجا عزیمت کـرده و با آرامی آنجا را ترک کرده بودند، به گونهای که ساکنان آن مناطق آنـها را از یاد برده بودند. بـسیاری از بـازرگانان اولیه نیز به سبک خود مبلّغ بودند. هر گاه آنان به صورت کاروانی سفر میکردند و برای تجارت یا استراحت توقف میکردند، نمازشان را به جماعت میخواندند. این عمل بر ساکنان محلی تـأثیر بسیاری میگذاشت. بازرگانان، آرام آرام و به تدریج، هر چه که بومیان افریقا به آیین آنها علاقهمند میشدند، بازرگانان، معلّمان و مردان مقدّسی را که داوطلب تعلیم اسلام به بومیان بودند با خود به آن مناطق مـیبردند. ایـن مردان مقدس و صوفی عقائد و اصول اسلام را به بومیان میآموختند و عملاً انجام شعائر و مناسک را به آنها نشان میدادند و برکت (نیروی معنوی رازآلود) خود را در جمع بین امور دنیایی و دینی به کار میگرفتند. بـرخی از مـبلغان اولیه زندگی خود را وقف این هدف کردند و با وجود سختیهای بسیار، سالیانی را در مناطق بیگانه سپری کردند. «این پیشگامان مصمم اسلام، همانند نقشآفرینان در یک فرهنگ مکتوب که اسرارشان
______________________________
۱ مشخصات کـتابشناختیِ ایـن اثر از این قرار است:
Ibrahim Doi, Abdur-Rahman, Sufism in Africa, In: Islamic Spirituality, Ed. Nasr, Seyyed Hossein, NewYork, 1997, PP.290-303.
به طور مستقیم تنها برای فرهیختگان و تحصیلکردگان قابل دسترسی است، در جوامعی که با آنها مواجه میشدند تأثیر چشمگیری میگذاشتند».(۱) آن سرزمینها را آنان به عنوان مـحل زنـدگی خـویش قرار میدادند و غالبا در آنجا ازدواج کـرده، عـضوی از اعـضای آن کشورها شدند. آنان در هر وضعیتی مردم محلی را راهنمایی میکردند، و هر گاه لازم بود تفاوت میان اعمال خالص اسلامی با اعمال التقاطیِ بـومی را خـاطرنشان مـیکردند.
گرایشهای اسلامی و صوفیانه همزمان وارد آفریقا شدند و گسترش آنـها نـیز توأمان بود. صوفیان به عنوان مبلّغان منفرد یا به عنوان اعضای طریقههای سازمانیافته، از پیشگامان در تغییر دین افراد محلی بـودند و قـبائل را بـه نحو سطحی مسلمان میکردند. سِرْ هاملتون کیب(۱) تحولات بعدی را چـنین وصف میکند:
موفقترین مأموریتها غالبا مأموریت مشترک مردان قبائل بود، هرچند بسیاری ازآنان بیفرهنگ، خَشِن وبینزاکت بودند. آنـها شـالودههایی را پایـهریزی کردند که برپایه آن، تأثیرات شریعت والاهیات رسمی درنسلهای بعدی کاملاً بـهبارنشست.
گـسترش بیوقفه مرزهای دینی اسلام در قرنهای بعدی در افریقا، هند، اندونزی، و از طریق آسیای میانه در ترکستان، چین و جنوب شـرقی اروپا، عـمدتا مـرهون آنها [مبلّغان صوفی] بود.(۲)
تصوف به سرعت در شمال افریقا گسترش یافت و از طـریق اسـپانیا وارد مـغرب شد و از قرن هفتم هجری/سیزدهم میلادی به سرعت گسترش یافت و مرشدان صوفی ساختنِ زاویـهها را آغـاز کـردند.
ازقرننهمهجری/سیزدهم میلادیفرقههای صوفیای بهوجود آمدند که ویژگیهای برجستهای داشتند که هماینک نیز بـه هـمان ویژگیها شناخته میشوند.(۳) پس از آنکه طریقتها و فرقههای صوفی شکل گرفتند، زاویهها، تکایا و ربـاطهای صـوفی تـوسط هر فرقهای ساخته شد. آقای تریمینگهام(۲) میگوید: «این رباطها پستهای مرزی را تقویت میکردند؛ پسـتهایی کـه غالبا مبلّغان بانفوذ اسلام نگهبانان آنها بودند.(۴)
سلسلههای صوفیه
شماری از سلسلهها یا طـریقتهای صـوفیانه وجـود دارند که اکثر مسلمانان آفریقا با آنها
______________________________
۱٫ sir Hamilton Gibb
۲٫ Trimingham
پیوند دارند. این فرقهها مبلغانی را برای ترویج بـه مـناطق غیرمسلمان میفرستادند. رباط یا زاویه مکانی برای درس، اطعام و اقامت مسافران بود. ای.اس. تـریتون(۱) مـیگوید: «ربـاطها در افریقا مراکز تمدن بودهاند».(۵) بعدها این طریقتها نسبت به همدیگر حسادت ورزیدند و رقابت شدیدی را در تـبلیغ و تـرویج اسـلام آغاز کردند. کسانی که پیرو فرقه صوفی خاصی شدند، دلبستگی و احترام خـود را بـه یک شیخ یا مراد معنوی ابراز مینمودند. این رهبران معنویِ فرقههای صوفی، مطالعه متون مقدس اسـلام و روایـات شرعی و نیز روشهای نمازخواندن و عبادت را به گروههای کوچکی از شاگردان علاقهمند آموزش مـیدادند. آنـان تبلیغ میکردند که رستگاری از طریق عمل و پایـبندی شـدید بـه اصول اخلاقی اسلام و اشتیاق به ترویج ایـن دیـن حاصل میشود. تمامی اعضای فرقه برابر تلقی میشدند. و میباید از اصول رفتاریای که اسـتاد مـعنویِ فرقه تدوین میکرد پیروی مـیکردند. ایـن طریقهها بـر طـبق ایـن توصیه پیامبر(ص) عمل میکردند که ایـن دنـیا مزرعهای است برای جهان دیگر و آدمی باید در اینجا سخت کار کند تـا در آنـجا محصول خود را برداشت کند.
فرقههای صـوفی فعالیتهای اصلاحی مختلفی را بـا هـدف بازگشت به معنویت و خلوص اسـلام، هـمانطورکه در زمان پیامبر(ص) بود، صورت میدادند. فرقههای صوفی معمولاً مدعی داشتنِ سلسله نسب مـعنویای هـستند که به صحابه پیامبر(ص) و از طـریق آنـان بـه خود پیامبر(ص) بـازمیگردد. ایـن امر، این ادعا را کـه پیـرو یک فرقه صوفی باید از فضیلتِ دینیِ بالاتری نسبت به مردم عادی برخوردار باشد، مـشروع مـیسازد.
حرکت انضباطی و اصلاحی شدیدی را که در یـک ربـاط اجرا مـیشد در فـعالیتهای یـک رباط در قرن پنجم هـجری و یازدهم میلادی که در جایی از ساحل موریتانی با اقیانوس اطلس ساخته شده بود، مشاهده کرد.(۶) هـدف اصـلی این جنبشها تعلیم اصول اسلام بـه قـبائل نـیمه مـشرک بـود که به اسـلامِ ظـاهری ایمان آورده بودند. رهبر این رباط فرد مقرراتیِ خشنی به نام عبدالله بن یاسین بود که رسـالت اصـلاحی خـود را در میان قبائل بربرِ کشور مغرب، یعنی گـودالا،(۲) شـانهاجی(۳) و لامـتوما(۴) از سـال ۴۳۰ق/۳۹ـ۱۰۳۸م تـا سـال ۴۵۰ق/۵۹-۱۰۵۸ آغاز کرد. به گفته ابن ابیزر، عبدالله بن یاسین حرکت خود را
______________________________
۱٫ A.S. tritton
۲٫ Goddala
۳٫ sanhaja
۴٫ Lamtuma
در میان مردمی آغاز کرد که نماز نمیخواندند، نام خداوند را بر زبان نمیآوردند و به ندرت از شهادتین اطـلاعی داشتند؛ مردمی که به خاطر پیروی از هوسهایشان گرفتار فراموشی و رویگردانی از خدا شده بودند.(۷) عبدالله بن یاسین را شمار زیادی از افرادی که مرید او شده بودند در آن رباط احاطه کردند. او آنگاه تبلیغ اسـلام بـه بربرها را آغاز کرد. این حرکت اسلامی به نام المُراوید یا المرابطون معروف است (زیرا این حرکت از آن رباط شروع شد).
البکری، قواعد سختگیرانه عبدالله در مورد مراسم مذهبی را وصف کرده اسـت: مـجازات تأخیر در اقامه نماز بیست ضربه تازیانه، مجازات ترک سجاده پنج ضربه تازیانه، و مجازات بلند کردن صدا در مسجد را ضابطان تعیین میکردند.(۸) عبدالله بن یـاسین سـرانجام در جهاد علیه فرقه بدعتگذار بـرگهاوات(۱) جـان خود را از دست داد. تعالیم گمراه کننده این فرقه عبارت بود از: ارائه قرآنی جدید مشتمل بر هشتاد سوره، روزهگرفتن در ماه رجب به جای ماه رمضان، برگزاری عـیدقربان در یـازدهم محرم، اجرای نماز جـمعه در روز پنـجشنبه، و تحریم خوردن تخممرغ، ماهی و سر حیوانات.(۹)
بهزودی تصوف مرابطون مشخصه اسلام در سنگامبیا شد. امروزه نیز این تصوف عامل مهمی در حیات دینی مردم آن سرزمین است. مرابطون موریتانیایی اسلام را به مناطق زیـادی در جـنوب رودخانه سنگال معرفی کردند.(۱۰) امروزه بیشتر مسلمانان غرب آفریقا عضو یکی از فرقههای مهم صوفی هستند. مرابطْ نام معلّم معنوی، و طالبْ(۲) نام شاگرد معنوی او است که راهنمایی در اعمال دینی را از او دریافت مـیکند.
نـیازی ندارد کـه در اینجا وارد جزئیات مربوط به گسترش فرقههای صوفی در شمال آفریقا و کشور مغرب شویم، زیرا از موضوع بحث ما خـارج است. در اینجا تنها میتوان به یکی از مهمترین فرقههای اخیر به نـام سـَنوسیه(۳) پرداخـت. در پایان این مقاله فهرستی از بیشتر فرقههای آفریقایی ارائه میشود که زمان به وجود آمدن آنها را نیز نشان مـیدهد. مـا گسترش و رشد این فرقهها را در شرق آفریقا، شرق سودان و غرب آفریقا با مقداری تـفصیل بـررسی خـواهیم کرد.
در دوره فونگ(۴) که از سال ۹۰۶ق/۱۵۰۰ م آغاز شد نفوذ صوفیان در شرق سودان
______________________________
۱٫ Barghawata
۲٫ taÎlib
۳٫ sanusiyyah
۴٫ Fung
عمدتا از حجاز سرچشمه میگرفت. در ایـن ناحیه بیش از بیست فرقه مختلف صوفی وجود دارد که برجستهترین آنها شاذلیه و خَتْمیّه هـستند، که ختمیّه به عـنوان طـریقه میرقانیه هم معروف است. هماکنون در جمهوری سودان فرقه ختمیّه مشهورترین فرقه است؛ به ویژه در میان اخلاف محمد احمد، مهدی سودان از سال ۱۲۵۹ق/۱۸۴۳م تا ۱۳۰۲ق /۱۸۸۵م، هر چند که خود مهدی استاد معنویِ فرقه سـمّانیه بود.
در شمال شرق سودان و شاخ آفریقا مشهورترین طریقه، قادریه است که توسط شریف ابیبکر بنعبداللّه العیدروس که در سال (۹۱۵ق /۱۲۵۵م) در عدن از دنیا رفت، در حرار در اتیوپی رواج یافت. احمدیّه طریقه مشهور دیگری است کـه تـوسط سید احمد ابن ادریس الفاسی (۱۱۷۳ق /۱۷۶۰م ـ۱۲۵۳ق/۱۸۳۷م) فاضلترین اصلاحطلب مکّه پایهگذاری شد. مجاهد مشهور مسلمان شیخ عبداللّه حسن، یکی از علمای پرهیزکار سومالی از طرفداران پرشور این طریقه بود. همو بود که در آغاز ایـن قـرن جهاد خود را علیه استعمار و دستاندازی مسیحیان به دشتهای کشور مسلمان سومالی و ستیز با مسیحیانِ مناطق کوهستانیِ اتیوپی را رهبری کرد.
گسترش تصوف در شرق آفریقا
فرقههای صوفیای که در شرق آفریقا گـسترش یـافتند همانند فرقههایی هستند که در دیگر بخشهای جهان اسلام یافت میشوند. فرقه قادریه شیخ عبدالقادر گیلانی پرطرفدارترین فرقهای است که از ناحیهای به نام باراوا در سواحل سومالی به زنگبار وارد شد. سـید عـمر الّقـلَّطین (القلاتین) برای اولین بار ایـن طـریقه را در آنـجا تبلیغ کرد. مدفن او در وِلْزُو که حدودا در چهار مایلی زنگبار قرار دارد میباشد. قادریه فرقه مشهوری در لیندی است.
دیگر فرقه مشهور در شرق آفریقا، فـرقه شـاذلیه اسـت. شیخ صوفیای که خود را وقف ترویجتعالیمفرقه شاذلیهکرد،سـیدمحمد ابـنشیخ بود. وی درجزایرکومورو زندگیمیکرد ودر سال ۱۳۳۸ق /۱۹۲۰م از دنیا رفت. در کیلوا(۱) فرقه شاذلیه مشهورترین فرقه است.
فرقه رفاعیّه در سواحل (ساحل) زنگبار گسترش یـافت. رفـاعیّه اعـمال بسیار سختی را انجام میدهند؛ از جمله این اعمال بلعیدن آتش و اسـتفاده از ابزارهای تیز برای
______________________________
۱٫ Kilwa
سوراخکردن بخشهایی از بدن است. اعضای این فرقه در حال تکرار ذکر و سرودهای ستایش خداوند، پیامبر و شـیخ احـمد رفـاعی از طبل و تنبور استفاده میکنند.
همینطور طریقه عیدروسیه(۱) که توسط ابوبکر بـن عـبداللّه عیدروس و طریقه حدادیه که توسط عبداللّه بن علوی بن محمد بن احمد الحدّاد (۱۱۳۲ق /۱۷۲۰م) پایهگذاری شد نـیز پیـروانی دارنـد. به ویژه در لامن(۲) و زنگبار، فرقههای عیدروسیّه و حدادیّه شاخههایی از طریقه علویّه(۳) به شـمار مـیآیند کـه توسط محمد بن علی بن محمد (م۶۵۳ق /۱۲۵۵م) تأسیس شده است. طریقه دنداراویّه(۴) که به وسـیله احـمد دنـداراوی تأسیس شد نیز در زنگبار، شمال کنیا، سومالی و جزائر کومورو پیروانی دارد، اما در مجموع قادریه بـیشترین پیـروان را در شرق آفریقا دارد. در اوگاندا و زنگبار شاذلیه قویترین فرقه است و قادریه پس از آن قرار دارد.
تصوف در شـرق افـریقا در ابـتدا مناطق ساحلی را تحتتأثیر قرار داد و سپس به مناطق مرکزی گسترش یافت، هر چند توفیق چـندانی نـیافت. مقبرههای بزرگان صوفیه در سواحل و در جزائری مثل لامُو یافت میشوند. زنان سواحل شرق آفـریقا بـه زیـارت این مقبرهها میروند. جدیدترین مقبره از صالح بن عبداللّه است که در ۱۳۵۴ق/۱۹۳۵م از دنیا رفت و مؤسس رباط ریـاضات در لامـُو بود. همانند برخی دیگر از بخشهای جهان اسلام روی مقبره گلهایی گذاشته میشود و جـشنهای سـالانه عـُرْس همراه با سرودهای ستایش و ذکر در آنجا برگزار میشود. مقبره شاه مِشهَم(۵) بن هشام (م۱۰۰۰ق/۱۵۹۲م) که حـاکم شـیرازی مـُمْبَسَه(۶) بود نیز زیارتگاه مشهوری است. مقبره دیگری که در ممبسه به زیارت آن مـیروند، مـقبره شیخ جُندانی در مسجد جُندانی است. همچنین مقبره شیخ فقیهی منصور در شهر تَکا(۷) قرار دارد که تعداد زیـادی از مـردم محلی به زیارتش میروند.
تصوف در غرب آفریقا
فرقههای صوفی در غرب آفریقا تـوسط بـربرهای شمال آفریقا گسترش یافتند؛ بربرهایی که بـه مـقبرههای افـراد مقدس توجه زیادی میکردند، تا آنجا کـه در بـرخی مناطق تقریبا
______________________________
۱٫ Aydarusiyyah
۲٫ Lamn
۳٫ Alawiyyah
۴٫ al-Dandarawiyyah
۵٫ Mashaham
۶٫ Mombasa
۷٫ Taka
میتوان روش آنها را پرستش قدّیسان دانست. اما دو تفاوت عمده در غرب افریقا وجـود دارد: (الف) سـتایش قدّیسان به ندرت یافت مـیشود؛ بـه استثنای مـردم وُلُفـْ(۱) کـه مقبره احمد بامبا را در طوبی مقدس مـیشمرند. (ب) فـرقههای صوفیِ غربی کمشمارند. قادریه و تیجانیه دو فرقهای هستند که در غرب آفریقا رواج دارند. گـروه انـدکی در گینه غربی پیرو طریقه شاذلیه هـستند، و این در نتیجه تأثیرپذیری آنـها در طـی سفر حج و نیز از طریق تـماس بـا مسلمانان شمال آفریقا بوده است. همینطور زمانی طریقه عَرُوسیّه(۲) به وسیله قبیله تـریپولیتاری از اولاد سـلیمان، وارد منطقه چاد شد، اما اعـضای آنـها نـیز به طریقه تـیجانیّه پیـوستند.(۱۱) اما طرفداران فرقه تـیجانیّه و قـادریّه را میتوان در تمام کشورهای غرب آفریقا دید.
فرقه قادریه
قادریه اولین فرقهای بود که وارد غـرب آفـریقا شد. به خاطر نفوذ عمرالشیخ (۸۴۶ق/۱۴۶۰م ـ ۹۶۰ق/۱۵۵۳م) کـه از قـبیله کنتا(۳) بـود، فـرقه قـادریه برای نخستین بار بـه غرب سودان برده شد. او با اساتید قادری در طی سفر حج تماس گرفت و وارد این فرقه شـد.(۱۲) عـمر شاگردان خود را برای تبلیغ به سـراسر صـحرای بـزرگ آفـریقا، نـیجر، بوکل و هوسلند فـرستاد. مـختار بن احمد (۱۸۱۱ق /۱۲۲۶م ـ ۱۸۴۲ق/۱۷۲۹م) یکی از جانشینان فعال او بود که در میان سیاهان آفریقا تعالیم قادری را تبلیغ میکرد. او زاویهای در ازود،(۴) بـنا کـرد کـه در شمال تِیم بُوکْتا(۵) واقع است. از همین مـرکز بـود کـه فـرقه قـادریه بـه اطراف و اکناف گسترش یافت و با نفوذ در رهبران بزرگ به آنان توانایی اجرای نهضتهای اصلاحیِ خود را داد.
شاه عثمان دَنْ فُودْیُو از نیجریه و شیخ احمد از مِسیِنا دو نفر از این اصلاحطلبان بـودند که جهاد عملی کردند و تحول اساسی در مردم ایجاد کردند. به دلیل تأثیر از زاویه اَزَوَدْ بود که شیخ سدیا الکبیر (۱۱۹۴ق /۱۷۸۰م ـ ۱۸۶۸ق/۱۲۸۵م) از افراد قبیله اُولاد بیرری و نوهاش سدیا بابا (۱۲۸۶ق/۱۸۶۹م ـ ۱۳۴۲ق/۱۹۲۴م) توانستند بر قبائل مُورِیشْ در موریتانی و قـبائل ولف در سـنگال تأثیر بگذارند. سپس در آنجا تعدادی از
______________________________
۱٫ Wolof
۲٫ Arausilyyah
۳٫ Kunta
۴٫ Azawad
۵٫ Timbuktu
شاخههای قادریه ظهور یافتند که عبارتند از: فرقه لِسِدِیّه به رهبری سدیا بابا (م۱۳۴۲ق/۱۹۲۴م ) و فاضِلِیّه به رهبری محمد فاضل (م۱۲۷۶ق /۱۸۶۰م) و مُریدِیّه به رهبری احمد بامبا (م۱۳۴۵ق /۱۹۲۷م). این شـاخهها بـا نیازهای معنوی سیاهان آفریقا هماهنگی داشتند. مشهورترین فرقه، مُریدِیّه است که پیروان زیادی در اختیار دارد و به سرعت در میان ولفها، که عمدتا کشاورز، و از «بتپرستان» سـنگال هـستند گسترش یافته است. مرکز ایـن فـرقه در مسجد تونا است، تأکید این فرقه بر کشاورزان آنجا بود. رهبران این طریقه به کشاورزی اشتراکی ترغیب میکردند. رهبر کنونی این فرقه شیخ فـَلِیلُو مـِبْک(۱) است که تمامی پیـروان ایـن طریقه به او احترام میگذارند.
دیگر شیخ قادریِ مشهور، شاه عثمان دَن فُودْیُو است، که جهاد مشهوری را برای اصلاح پیروانش آغاز کرد. نفوذ او کاملاً در کشورهایی که هم اکنون در شمال نیجریه قرار دارنـد تـا نیجریه مرکزی و زِرْما گسترش یافت. نفوذ فرقه قادریه زمانی آنچنان زیاد شد که رهبران این طریقه در تشکیل دولتهای جدید حالت ابزاری یافتند؛ دولتهای جدید در منطقه فوتاجالون در سال ۱۱۳۷ق /۱۷۲۵م، فوتو تورو در سـال ۱۱۹۰ق /۱۷۷۶م، مـَسِینا در سال ۱۲۲۵ق /۱۸۱۰م، و خـلافت سُکُوتُوی نیجریه در سال ۱۲۱۹ق /۱۸۵۴م. در حال حاضر، این نفوذ و تأثیر تا حد زیادی کاهش یافته است و مردم به تـیجانیه گرایش یافتهاند. هنوز نیز این تمایل ادامه دارد. امروزه تیجانیه در غرب آفـریقا بـه عـنوان فرقه صوفیِ حاکم ظاهر شده است.
فرقه تیجانیّه
فرقه تیجانیّه، که توسط شیخ احمد بن محمد تـیجانی ( ۱۲۳۰ق /۱۸۱۵م ـ ۱۱۵۰ق /۱۷۳۷م)، پایـهگذاری شد، بعد از شکلگیری بلافاصله مورد قبول عامه قرار گرفت. علی بن عیسی (م۱۲۶۰ق /۱۸۴۴م) کـه شـیخ فـعالی بود، همراه کاروانهای تجاری مبلّغانی را از زاویه خودش التیماسین به مناطق کانو، برنو و وادی، اعزام میکرد. بـه زودی در مناطق کانو، برنو و وادی نیز زاویههایی تأسیس گردید.
این فرقه با تلاشهای عـمربن سعید فوطی پیروان زیـادی را جـذب کرد. درقرن سیزدهم هجری/نوزدهم میلادی اینفرقه درجنوب صحرا بهعنوانقدرتیدینیوسیاسی
______________________________
۱٫ Falilu Mbake
ظاهر شد. در شمال آفریقا، به ویژه در مغرب، احیای فرقههای صوفی تا حدی ناشی از سلطه استعماری فرانسه بود، زیرا این فرقهها بـه ابزارِ حاکمان مسلمان برای مقابله با گسترشسیاسی امپراطوریهای فرانسه وانگلیس درکشورهایاسلامی تبدیلشدهاست. فرانسویها حاج عمر بن سعید فوطی را «پیغمبر شیّاد» و مسلمان متعصب خطرناک میخواندند، زیرا در تحریک مردم علیه توسعه استعماری آنـان مـوفق بود. تیجانیّه به پرقدرتترین مخالفان فرانسه تبدیل شد و «بسیاری از اولین حاکمان فرانسوی از شور و هیجانیکه مرابطون تیجانی میتوانستند درپیروان خود ایجاد کنند، هراسناک بودند».(۱۳)
اتحاد حاج عمرتال با فرقه تیجانیّه نـقطه عـطفی در تاریخ این فرقه بود. حاج عمر فرزند یکی از مرابطون بود که در سال ۱۲۱۲ق /۱۷۹۷م در فوتا تورو به دنیا آمد، و در سال ۱۲۳۵ق /۱۸۲۰م به زیارتخانه خدا رفت و در آنجا به یکی از مریدان فرقه تیجانیّه تـبدیل شـد. او در بازگشت از سفر زیارتی خود، با اعزام مبلغان به دربار حاکمان مسلمان در غرب آفریقا، به گسترش این فرقه کمک کرد. او از مراکز اسلامی مانند کانم، سوکوتو، فوتا تورو و فوتا جالون دیـدن کـرد. وی بـه عنوان یک عالم برجسته نـیز شـناخته مـیشود که کتاب جواهر المعانی را که امروزه توسط شیوخ تیجانیه به عنوان منبع شناخته شده به نگارش درآورده است.
فرقه تیجانیّه را حاج عـمر، در هـنگام بـازگشت از سفر زیارتی، به مردم نیجریّه معرفی کرد. ویـ بـرای مدتی در شهر برنو باکامینی اقامت گزید، سپس به سوکوتو رفت و چندین سال را در آنجا در ملازمت سلطان محمد بلّو، فرزند شـاه عـثمان دن فـودیو سپری نمود. او همچنین به دامادی محمد بلّو درآمد. قادریّه در دسـتگاه خلافت سوکوتو حکمفرما بود، ولی به تدریج فرقه تیجانیّه مورد علاقه و پسند جوانان فرهیخته واقع شد. هماکنون فرقه تـیجانیّه نـسبت بـه قادریه مریدان بیشتری دارد و اکثر پیروان آن را نخبگان تشکیل میدهند. رهبران فرقه تـیجانیّه بـه کشورهای غربی آفریقا سفر میکنند و پیشگامانی را به مناطق متعددی میفرستند و اینگونه است که این فرقه بـه گـسترش خـود ادامه داده است. شیخ سیدی بن عمر تیجانی اهل مقره به کشورهای مـتعددی در غـرب آفـریقا سفر کرد و پیشگامان جدید تیجانیّه را به بخشهای شمالی و جنوبی نیجریّه اعزام کرد. شیخ ابـراهیم نـیاسه اهـل کالاک(۱) نیز را از کشورهایی در غرب آفریقا زیارت کرد. مسلمانان دسته دسته
______________________________
۱٫ Kaolak
برای دیدن او، به عـنوان مـنبع سرشار برکاتِ معنوی راهی میشدند. بسیاری از مردم هزاران مایل را از کشورهای دور برای دیدن وی طـی مـسیر مـیکردند و به فرقه او وارد شده، و به اندرزهای او گوش میسپردند. در ایالت مرکزی شرق نیجریه که اتفاقا نـاحیهای بـا اکثریت مسیحی و محل سکونت ایبوها است، یک رهبر مسلمان ایبوئی و یک مقدّم [پیـشگام] تـیجانی وجـود دارد. مقدم تیجانی با گرویدنش به اسلام، نام خود را بعد از وفات شیخ ابراهیم نیاسه ازاهالی کـالاک بـه شیخ ابراهیم نیاسه نَوْگوی تغییر داد. او مدارس اسلامی، درمانگاهها و مساجد بسیاری را در اَفیکبو(۱) و اِنـگوگو ازیـک(۲) و حـوالی آنها بنیان گذاشت. افراد تازهمسلمان قبیله ایبو از فرقه تیجانیه پیروی میکنند. در حال حاضر شیخ ابـراهیم نـوگوی مـشغول ترجمه قرآن به زبان ایبوئی است.
فرقه شاذلیه
اگرچه این فرقه در غـرب آفـریقا تأثیر اندکی داشته، در دیگر بخشهای آفریقا گسترش یافته است. این فرقه در ابتدا توسط یک مسلمان پولویـی، بـه نام علی الصوفی از فوتاجالون، در طی دیدارش از فز(۳) به آنجا برده شد. شـاگردان مـعنوی وی زاویههایی را در گُمْبا، انداما و جاویا تأسیس کردند. شـاذلیه تـا حـدی در فوتا جالون تأثیر گذاشتند، ولی با شروع انـتشار فـرقه تیجانیه توسط حاج عمر تال در آن منطقه از دور خارج شدند و پیروان شاذلیه به تیجانیه گـرویدند.
افـول فرقههای صوفی در آفریقا
نشانههای افـول بـه طرق مـختلفی در تـصوف آفـریقا بروز یافته است؛ مثلاً این امـر بـرای مریدان عادی بود که خود را وقف خدمت به شیخ خودشان بکنند و او را بـر شـیوخ فرقههای دیگر برتری دهند، اما بـرخی افراد تا بدانجا پیـش رفـتند که میگفتند شخص باید از شـیخ خـود پیروی نماید و دیگران را فراموش کند. این امر انحرافات مختلفی را در آیینهای اسلامی پدید آوردهـ اسـت. اعتقاد به صوفیان بزرگ، کـه مـعمولاً اولیـاء اللّه نامیده میشوند، غـالبا چـنان مبالغهآمیز شده است کـه مـردم معتقدند تمام خیرات از آنان ناشی
______________________________
۱٫ Afikpo
۲٫ Engugu-Ezike
۳٫ Fez
میشود و تنها با وساطت آنان است که خدا از مـردم خـشنود خواهد شد. مردم به زیارت قـبور شـیوخ میروند، حـلقههای گـل نـثارشان میکنند، قبور را با شـیر شستوشو میدهند، و همانند کعبه به دور آنها طواف میکنند، و در صورتی که احساس کنند خواستههایشان تحقق یـافته اسـت، کنار قبرهای آنان حیواناتی نظیر بـز، قـوچ و مـاکیان را ذبـح مـیکنند. این احترام بـه شـیوخ گاهی همانند پرستش آنان به نظر میآید. گاهی احترام و تعظیم مردم در برابر قبرها تقریبا به حـد سـجده مـیرسد و اینان به جای کمکخواستن از خداوند از قدیسان و اولیـاء الله کـمک مـیجویند.
گـرایشهای جـدید: تـلاشهای اصلاحی
درچنین اوضاع واحوالی بازتاب گفتههای ابن جوزی و ابن تیمیه هم اکنون در بخشهایی از آفریقا به گوش میرسد و از جانب جنبش وهابی تقویت میشود؛ چنانکه در کشورهای شمال آفریقا، شـمال شرق آفریقا، و شاخ آفریقا آرای متجددانه غالبا بهشدّت مخالف تقدیس شیوخ و اولیاء و توجه مبالغهآمیزی است که به طور سنّتی به برخی از مردان مقدس معطوف میشود.(۱۴) مثلاً، در شرق آفریقا، ماتواس(۱) مخالفت بـا پرسـتش قدیسان و اولیاء را آغاز کرد، زیرا این عبادت آگاهانه یا ناآگاهانه به شرک میانجامد. به همین دلیل، آنها قاطعانه با ساختن بارگاه برای سلطان سعید مخالفت کردند.
اصلاحطلبان همچنین بـرخی از اعـمال فرقه تیجانیّه را البدعه السیئه(۲) (بدعتهای بد) میدانند. در عصر روزهای جمعه، پیروان فرقه تیجانیه حلقهوار مینشینند، پارچه سفیدی را در وسط پهن میکنند و زیر نظر مـقدّم دعـاهایی را تکرار میکنند. آنها معتقدند کـه حـضرت محمد(ص) در هنگام وردخواندنشان حضور پیدا میکند و روی آن پارچه سفید مینشیند. به نحو مشابهی، در طی خواندن مولودی وقتی که مولودیخوان میگوید که «پیامبر(ص) ما به دنـیا آمـد»، جمع حاضر به نـشانه احـترام به پیامبر(ص) برمیخیزند، زیرا آنها معتقدند که خود پیامبر[ص] در این هنگام حاضر میشود. در این هنگام آنها این جمله را تکرار میکنند: «ای پیامبر درود بر تو باد!». ظاهرا این عمل که در بین مـردم شـبه قاره هند ـ پاکستان معمولاست، تأثیری جدی برمسلمانان آفریقای شرقی گذاشته است.
______________________________
۱٫ Matwas
۲٫ al-bid: atal sayyi””ah
فرقه سنوسیّه
در قرن سیزدهم هجری/نوزدهم میلادی فرقه سنوسیه را محمد بن علی سنوسی خطابی ادریسی حسنی در سیرنائیکا بنیان گـذاری کـرد (۱۲۰۱ق/۱۷۸۷م ـ ۱۲۷۵ق/۱۸۵۹م). این فـرقه به سرعت فراگیر شد.(۱۵) مؤسس این طریقه ساختار اجتماعیِ لیبی را به کلی دگرگون کرد و در ایجاد لیبیِ جـدید و مستقل سهیم بود.
سید محمد بن علی سنوسی در تورْش، واقع در شـهر مـُستَفْنِم در الجـزائر به دنیا آمد. او از تبار خاندان معروف ادارسه، از نسل خلیفه چهارم اسلام علی[ع] از طریق فرزند بزرگ وی حـسن[ع]، نـوه پیامبر اسلام بود. پدر او هنگامی که وی هنوز جوان بود درگذشت و وی تحت سرپرستی مـادرش بـزرگ شـد. او تحصیلات اولیه را در زادگاه خود و زیر نظر ابورأس (م۱۲۳۸ق/۱۸۲۳م) و بِلغَندوز متوفای (م۱۲۴۴ق/۱۸۲۹م) سپری کرد، سپس در سال (۱۲۳۶ق/۱۸۲۱م) به دانـشگاه «قرویّیّن» در شهر «فز» رفت. او در طی هشت سال در دانشگاه، تفسیر قرآن، حدیث(۱) و فقه را فـرا گرفت و با چند تـن از عـلما و همچنین با انجمنهای صوفی در مراکش ارتباط برقرار کرد. موفقیتهای او در دانشگاه سبب دستیابی او به کرسی تدریس شد. او در سال (۱۲۴۴ق/۱۸۲۹م) با برخورداری از شهرتی فزاینده به عنوان یک انسان کامل و پارسا به الجزائر برگشت. او بـا همراهیِ نخستین مریدان خود به صحرا، تونس، تریپولی و سیرنائیکا مسافرت کرد و به تبلیغ اسلام پرداخت. او به وحدت اسلامی در حدی گستردهتر فراخواند و از مردم خواست تا از بدعتهای شیطانی درباورها و اعمالشان دور شوند وبه دیـن پیـامبر، که از افزودههای بعدی و شاخ و برگها و تفاصیل نابجا مبرّا است بازگردند.
سیدمحمد شهر فز را بهقصد سفر به سوی شرق ترک کرد و در قاهره توقف کرد، و مدتی را در میان علمای دانشگاه الازهر به سـر بـرد. او سپس به قصد زیارت به حجاز رفت و در آنجا ماند، و به تدریس و تأملات عرفانی، و مطالعه در اوضاع و احوال جامعه اسلامی پرداخت. او از آنچه میدید اندوهگین بود و عزم خود را جزم کرد تا زنـدگی خـود را وقف کمک به مردم برای بازشناختن خویش کند.
سید محمد در طی اقامت خود در حجاز با قویترین پشتیبان خود، امیر محمد
______________________________
۱٫ Hadith
شریف، حاکم وادی ملاقات کرد. در همین دوره بود که او متکلم و صـوفی مـشهور، احـمد بن ادریس فاسی، را که اسـتاد مـعنویِ طـریقه قادریّه در مراکش بود، زیارت کرد. سنوسی او را معلمی همفکر یافت و به دوست صمیمی فاسی تبدیل شد و در سفری تبلیغی، با وی به یمن رفـت. فـاسی در آنـجا درگذشت، اما قبل از مرگش به مریدان خود وصـیت کـرد که از تعالیم سنوسی، که به زودی زاویه وانجمنی را نزدیک مکه برپا میکند پیروی کنند. سرانجام در حدود سال ۱۲۵۰ق/۱۸۴۰م، تصمیم گرفت بـه وطـن خـود، یعنی الجزائر برگردد. اما به دلیل اِشغال آن به دسـت فرانسویان موفّق به انجام این کار نشد، بنابراین به سیرنائیکا رفت.
سنوسی کبیر در سال ۱۲۵۹ق/۱۸۴۳م اولین زاویه خود را در مـکانی مـوسوم بـه زاویه البیذا تأسیس کرد. این مکان به عنوان مسجد، مدرسه، مـهمانسرا و در صـورت نیاز پناهگاه نیز مورد استفاده قرار گرفته است. در مدت کوتاهی، انبوهی از این زاویهها در مناطق اطراف بـنیان نـهاده شـد. این زاویهها دارای ساختمانهای مشابهی بودند، که به اندازه شش ساعت پیـادهروی از یـکدیگر فـاصله داشتند، و در مناطق حساس و مهم قرار داشتند. هر روز جمعه گروههای مذهبیِ منظّم از مردم محل در ایـن زاویـهها جـمع میشدند و خطیبان مردم را به پیروی از اصول دینیِ اسلام و توجّه به جامعه اسلامی گستردهتر و فـراگیرتر تـرغیب میکردند. این زاویهها همچنین به عنوان کانون جمعیتهای مختلف تحت اشراف یک زعـیم یـا شـیخ نقشآفرین بوده و مسئولیت حل اختلاف و ایجاد سازش در مشاجرات محلی را بر عهده داشتهاند. در کنار هـر زاویـه مدرسهای نیز وجود داشت. مردم در زمینهای مجاور زاویهها برای تأمین مخارج آنها کـشت و زرعـ مـیکردند. در این زاویهها تازهواردان اخوان (برادران) نامیده میشدند.
تحت رهبری هوشمندانه سنوسی، این جنبش به چـاد، آفـریقای مرکزی و حجاز گسترش یافت. اما این فرقه برای لیبی اهمیت خاصی داشـته اسـت، کـه به صورت نهضتی دینی، فرهنگی، و سیاسی درآمد. این حرکت تأثیر گستردهای بر نبرد علیه اسـتعمار داشـت؛ نـخست در آفریقای مرکزی و تحت رهبری سید المهدی پدرشاه ادریس، و پس از آن در لیبی بر ضـد ایـتالیاییها از سال ۱۳۲۹ق/۱۹۹۱م تا خروج نهایی آنها در طی جنگ جهانی دوم.
سنوسی کبیر آمیزهای بینظیر از استعدادهای ذاتی بود، بـه گـونهای که هم عالم دینی،
هم عارف، و هم مرد عمل بود. این فـرقه از پیـروان خود میخواست که خود را در بطن زندگیِ عـملی بـیشتر وقـف شناخت اسلام کنند تا از روشنایی تجربه عـرفانی بـهرهمند شوند. سنوسی کبیر اصرار داشت که پیروانش به قرآن و سنت پیامبر بازگردند، و از عـادات مـربوط به دورههای بعدی فاصله بـگیرند.
بـعد از گذشت چـند سـال، سـنوسی بار دیگر به مکه رفت و در آنـجا بـه وعظ زائرانی که از نقاط مختلف جهان اسلام به آنجا میآمدند پرداخت. اخـوان سـنوسیه، چنان تحت تأثیر تعالیم استاد خـود بودند که خود بـه سـفیران فعالی برای طریقه سنوسیه تـبدیل شـدند و با مسافرت به نقاط مختلف زاویههای جدیدی را بنیان نهادند. سنوسی در سال ۱۲۶۹ق/۱۸۵۳م به سـیرنائیکا بـازگشت، و در سال ۱۲۷۱ق/۱۸۵۵م مرکز طریقه خود را از شـهر البـیذا بـه آبادی دوردست جـغبوب،(۱) حـدود ۱۸۰ مایلی جنوب توُبْروک مـنتقل کـرد و در آنجا در حاشیه صحرا انجمن پررونقی را از پیروانش تاسیس کرد؛ وی در آنجا منطبق با الگوی دانـشگاه الازهـر در قاهره و دیگر مراکز آموزشی اسلامی در شـمال افـریقا دانشگاهی اسـلامی را تـأسیس کـرد. او علمای زیادی را گرد هـم آورد و کتابخانهای مشتمل بر هشت هزار جلد کتاب و یک هزار جلد نسخه خطی بنا نهاد و سـیصد شـاگردِ برجسته تربیت کرد که همگی از انـگیزهای قـوی بـرای اصـلاح بـنیادین جامعه اسلامی و گـسترش پیـام اسلام در آفریقای مرکزی و سرزمینهای هم جوار صحرا برخوردار بودند. این مراکز جدید سنوسی در مسیر تجاری مـهمی قـرار گـرفت و کانون تأثیر سنوسیان بر مصر، سودان، و لیـبی بـه دور از دخـالتهای سـیاسی اروپایـیان و تـرکها گردید.
سنوسی کبیر در سال ۱۲۷۵ق/۱۸۵۹م، پس از اینکه پایههای استوار جنبش سنوسیه را بنانهاد، در شهر جغبوب درگذشت، سپس در آنجا در مقبرهای باشکوه دفن شد که هنوز هم مورد احترام سنوسیان است. مـوفقیت فرقه سنوسیه را از این واقعیت میتوان دریافت که هنگامی که سید محمد مهدی جانشین سنوسیِ بزرگ، رهبری این فرقه را در سال ۱۲۷۵ق /۱۸۵۹م، عهدهدار شد، سنوسیه ۱۴۶ زاویه داشت.
نتیجه
صوفیگری در سرتاسر تاریخ اسلام در بـسط و حـفظ اسلام و فرهنگ آن در آفریقا نقش
______________________________
۱٫ Jaghbub
اساسی داشته است. صوفیگری در آفریقا همه جنبههای زندگی را، از معماری تا سیاست تحت تأثیر خود قرار داده است. اما بیش از همه، زمینه تربیت نسلهای دیندار و مردان و زنـان پرهـیزکاری را فراهم ساخت، که نمونههای برجستگی و حکمت معنوی بودهاند. در سراسر قاره آفریقا و در طی قرنها میلیونها نفر از آفریقاییان که دعوت اسلام را پذیرفتند به این شـخصیتها عـشق ورزیده و از آنان تبعیت کردهاند. مـعنویتی کـه صوفیان تعلیم میدادند تا زمان حاضر به عنوان یک واقعیت زنده در سرتاسر آفریقا، که هماکنون اکثریت ساکنان آن مسلمان هستند باقی مانده است.
پیوست یـا ضـمیمه
تعدادی از فرق صوفی در آفـریقا کـه هم اکنون وجود دارند
طریقت | منطقه نفوذ | دوره آغازِ نفوذ |
قادریّه | سرتاسر آفریقا | در زمان عبدالقادر الجیلانی (م۵۶۱ق /۱۱۶۶م) |
شاذلیه | عمدتا در مراکش، تونس، الجزائر و اوگاندا | ابوالحسن شاذلی در تونس (م۶۴۸ق /۱۲۵۰م) |
سمّانیّه (شاخهای از شاذلیه) | مصر و سـودان | قـرن ۱۳ق/۱۹م |
رفاعیّه | در بیشتر مناطق آفریقا | ۵۷۰ق/۱۱۷۵م |
علویّه | ۶۵۳ق/۱۲۵۵م | |
احمدیّه | مصر | سیداحمدالبداوی(م۶۷۵ق/۱۲۷۶م) |
برهانیّه | مصر | ابراهیم الدسوقی (م۶۷۶ق/ ۱۲۷۷م) |
جذولیّه (شاخهای از شاذلیه) | مراکش | ۸۶۹ق/۱۴۶۵م |
عیسویه | مراکش، الجزائر و تونس | محمد بن عیسی (م۹۳۰ق/۱۵۲۳م) |
تیجانیّه | شمال و غرب آفریقا | ۱۱۹۶ق/۱۷۸۲م |
سنوسیّه | لیبی | ۱۲۵۳ق/۱۸۳۷م |
درقـاویّه | الجـزائر، مراکش | ۱۲۸۳ق/۱۸۲۳م |
مـدنیّه (شاخهای از درقاویّه) | تریپولیتانی | قرن ۱۳ق/قرن ۱۹م |
عیدروسیّه | لامو و زنگبار | ۹۱۵ق/۱۵۰۹م |
علویه (شاخهای از درقاویّه) | الجزائر | شیخ احمد العلوی (م۱۳۳۷ق /۱۹۱۹م) |
عمّاریّه (شـاخهای از قادریه) | الجزائر، تونس | قرن ۱۳ق/قرن ۱۹م |
عروسیه (شاخهای از قادریه) | تریپولیتانی | عبدالعباس بـن عـروس مـتوفای (م۸۶۴ق/۱۴۶۰م) |
طریقت | منطقه نفوذ | دوره آغازِ نفوذ |
اوامریّه (شاخهای از عیسویّه) | تونس | قرن ۱۳ق / قرن ۱۹م |
بکّائیه (شاخهای از قادریه) | سودان | ۹۱۱ق/۱۵۰۵م |
بوعلیّه | مـصر، الجـزائر | قرن ۱۳ق/قرن ۱۹م |
اسماعیلیه | سودان | قرن ۱۳ق/قرن ۱۹م |
مشیشیّه | مراکش | ابن مشیش (م۶۲۳ق/۱۲۲۶م) |
یوسفیّه (شاخهای از شـاذلیه) | مـغرب | قـرن ۱۰ق/قرن ۱۶م |
خاتمیه یا میرقانیه (شاخه از جنبش ادریسیه) | سودان | ۱۲۶۹ق/۱۸۵۳م |
مریدیّه (شاخهای از قادریه) | سنگال | احمد بومبا (م۱۳۴۵ق/۱۹۲۷م) |
حـدادیّه | اوگاندا |
یادداشتها
۱۶٫ آی. ام. لویس، اسلام در مناطق استوایی افریقا، (لندن: انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۱۹۶۶م)، ص۲۷٫
۱۷٫ اچ. ای. آر. گیب، دیـانت محمدی، (لندن: انتشارات دانـشگاه آکـسفورد، ۱۹۶۴م)، ص۱۴٫
۱۸٫ رک: جی.اس. تریمینگهام، تاریخ اسلام درغرب افریقا، (لندن:انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۱۹۶۸م)، ص۱۵۸٫
۱۹٫ همان، ص۲۳، شماره ۲۰٫
۲۰٫ ای. اس. ترایتون، اسلام، (لندن: کتابخانه دانشگاه هوتچینسون، ۱۹۶۲م)، ص۹۷٫
۲۱٫ تریمینگهام، تاریخ اسلام، ص۲۳٫
۲۲٫ ابناباذر الفاسی، روض القرطاس: تاریخ پادشاهی مغرب، مترجم: ای. بیومیر، (پاریس: ایـم پریری ایمپریال، ۱۸۶۰م)، ص۱۷۰٫
۲۳٫ البکری، Description de LAfrique Septentrionalec، ترجمه و ویرایش: بارون مک گیوچین، (پاریس، گیوتنر، ۱۹۱۳م)، ص۱۶۹ـ۷۰٫
۲۴٫ همان، ص۱۳ـ۴۱، ۲۰۴٫
۲۵. ام.ای.کلین، اسلام وامپریالیسم در سنگال، (استنفورد: انتشارات دانشگاه استنفورد پاریس، ۱۹۶۸م)، ص۶۳٫
۲۶٫ تریمینگهام، تاریخ اسلام، ص۹۱.
۲۷. تریمینگهام، طریقتهای صوفی در اسلام، ص۸۸٫
۲۸٫ کلین، اسـلام و امـپریالیسم در سنگال، ص۹۶؛ نیز رک: جی. ام. ابوالنصر، تیجانیّه (لندن: انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۱۹۶۵).
۲۹٫ لوئیس، اسلام در مناطق استوایی آفریقا، ص۹٫
۳۰٫ درباره طریقت سنوسیه رک: اِن. زیاده، سنوسیه: پژوهشی درباره جنبشهای تداومیافته در اسلام (لیدن: بریل، ۱۹۵۸).