مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

پیامبر اسلام، پیام آور بشارت و رحمت

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (از صفحه ۶۵ تا ۸۸)
پیامبر اسلام، پیام آور بشارت و رحمت (۲۴ صفحه)
نویسنده : نصیری،محمد

چکیده

تردیدی نیست که نبوت ها هم ناظر به رستگاری اخروی هستند هم معطوف به سعادت در این دنیا; هم به کمال فردی نظر دارند هم به تکامل اجتماعی. در هر نبوت و دعوتی دور کن بسیار مهم قابل درک و تشخیص هستند:
هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۶۵)


‌ ‌‌‌مـقاله‌: پیامبر اسلام، پیام آور بشارت و رحمت / محمد نصیری

۱٫ محتوای رهایی بخش دعوت ۲٫ شیوه‌ ابـلاغ‌ و ارائهـ‌ مـحتوای دعوت.

در دعوت خاتم انبیاء این دو حقیقت چنان در هم تنیده شده اند‌ که انسان نمی دانـد آیا همه چیز محتوا و معناست یا ارائه روش نیز‌ مورد نظر است، هرچند‌ شیوه‌ دعـوت نیز، به هیچ وجـه صـِرف قالب و چارچوب تلقی نمی شود. شیوه و روش بنا به مکان و زمان و در برابر هر مخاطبی می تواند تنوع و تکثر بیابد. در نگاهی دقیق بنا به‌ تعداد

مخاطبان می توان بی شمار روش دعوت داشت. بـا این حال برخی از شیوه های دعوت

از ابعاد عام تر و افق تاثیر گسترده تری برخوردار بوده است و نسبت به جامعه‌ گسترده‌ تری سودمند است. سخن از این که گونه های مختلف دعوت چـیست و

وجـوه تمایز آنها کدام است و نیز سخن از کم و کیف محتوای دعوت و نیز گفتوگو درباره صفات و خصوصیات داعیان‌ و مبلّغان‌، با آنکه از قلمرو این مقاله خارج

نیست، هدف اصلی این پژوهش نیز نـیست، چـه این که هر کدام از موضوعات مذکور فرصت فراخ تر و مطالعات عمیق تر و جدی‌ تری‌ را می طلبد. در این نوشتار تنها به

این موضوع پرداخته می شود که در دعوت پیامبر اعـظم(ص)، دعـوت و تبلیغ با

شیوه بشارت، نقش بیشتری داشته است. برنامه تبلیغی‌ و هدایتی‌ پیامبراکرم‌ بیش

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۶۶)


و پیش از آنکه بر‌ انذار‌، ترساندن‌، هشداردادن و تنبیه استوار باشد، بر بشارت، نوید

و تشویق استوار بوده اسـت. بـرای ایـن کار پس از تحلیل مفردات مورد بـحث عـنوان‌ تـحقیق‌ به‌ مقایسه آیات در بردارنده بشارت و انذار پرداخته شده‌، سپس‌ از چند زاویه بر دیدگاه مقبول پرتو افکنی شده است و در ادامه دیدگاه یـکی از مـفسران مـعاصر در این‌ باب‌ مطرح‌ و بررسی شده است. اشاره ای کـوتاه بـه تبیین خصوصیت بسیار‌ آشکار و عمده دعوت پیامبراکرم(ص) یعنی تأکید دعوت بر بصیرت و معنای آن نیز در ادامه آمده است و در نهایت‌ بـه‌ تـفاوت‌ بـشارتِ اسلامی و محمدی و تبشیر مسیحی، اشاره شده است.

واژه شناسی بشارت‌:

بـشارت‌ به کسر و فتح باء به معنای فرح، شادمانی و خبر صادق، و جمع آن بشائر

است. در صحاح‌ اللغه‌ آمده‌ است کـه اگـر بـشارت به طور مطلق به کار رود فقط به‌ معنای‌ نوید‌ و خیر و مـژدگانی اسـت و تنها در صورتی به معنی شرّ است که قرینه ای در‌ کار‌ باشد‌،[۲]

برخی دیگر بشارت را هر خبر صـادقی مـی دانـند که چهره آدمی را تحت‌ تأثیر‌ قرار دهد، شادی بخش باشد یا حـزن آور، البـته اسـتعمال آن در خبر‌ شادی‌ بخش‌ غلبه یافته است. پس بشارت از بَشَره به معنای صورت و پوست صورت و حـاکی از‌ مـژدگانی‌، و هـر خبری است که در «بشره» تأثیر بگذارد و از شنیدن آن رنگ چهره‌ آدمی‌ دگرگون‌ شود. بشارت هـم خـبرهای مسرت انگیز و هم خبرهای اندوه بخش را شامل می شود، چنان‌ که‌ در قرآن کـریم هـم در حـق مومنان (فبشّر المؤمنین)،[۵] استعمال شده است‌.

زبیدی‌ نیز‌ در تاج العروس معتقد است که هـرگاه بـشارت به طور مطلق به کار رود به‌ خبر‌ اختصاص‌ یابد، چنانکه استعمال آن در خبرهای شـادی آفـرین و مـسرت بخش به مراتب‌

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۶۷)


بیشتر‌ از استعمال آن در موارد وعده و تهدید به عذاب است.[۷]

واژه بشارت با مشتقات آن قـریب‌ بـه‌ ۹۰ بار در قرآن به کار رفته است. مژده الاهی به ولادت‌ چند‌ تـن از پیـامبران قـبل از ولادت و قبل‌ از‌ رسالتشان‌، مژده به مؤمنان، اهل تقوا، صابران، نیکوکاران‌، و…، مژده‌ به آمرزش، فضل، رحمت و عـنایت خـداوند و بـهشت رضوان، برخی از مصادیق بشارت به‌ خیر‌ در قرآن کریم است.[۹] چنانکه‌ به‌ عـنوان مـبشّر‌ نیز‌ در‌ صحف دیگر انبیاء از جمله حضرت‌ مسیح‌(ع) نیز وصف شده است.از قرآن کریم نیز به عـنوان بـشارت یاد‌ شده‌ است. نمونه هایی از آیاتی که‌ واژه بشارت و مشتقات آن‌ به‌ کـار رفـته عبارت است از‌:

وَیُبَشِّرَ‌ المُؤْمِنینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصـَّالِحَاتِ أَنـَّ لَهـُمْ أَجْراً حَسَناً، الإسراء (۹:۱۷)

یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَه‌ مـِنْهُ‌ وَرِضـْوان، التوبه (۲۱:۹)

وَبَشَّرِ الَّذِینَ‌ آمَنُوا‌ وَعَمِلُوا‌ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ‌ جَنَّات‌، البقره (۲۵:۲)

وَبَشِّر الصَّابِرِینَ‌، البـقره‌ (۱۵۵:۲)

وَبـَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قـَدَمَ صـِدْق عِنْدَ رَبـِّهِمْ، یـونس (۲:۱۰)

فـَلَهُ أَسْلِمُوا‌ وَبَشِّرِ‌ الْمُخْبِتِینَ، الحجّ (۳۴:۲۲)

وَنَزَّلْنَا عـَلَیْکَ‌ الْکـِتَابَ‌ تِبْیَاناً لِکُلِّ‌ شَیْء‌ وَهُدًیوَرَحْمَهوَبُشْرَی‌ لِلْمُسْلِمینَ، النحل (۸۹:۱۶‌)

وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَی، هـود (۶۹:۱۱)

وَالَّذِیـنَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَیـ‌ الله‌ لَهُمُ الْبُشْرَی، زمـر (۱۷:۳۹)

إِنـَّا‌ أَرْسَلْنَاکَ‌ بِالْحَقِّ‌ بَشِیراً‌ وَنَذیراً‌، البـقره (۱۱۹:۲)

وَمـَا‌ أَرْسَلْنَاکَ‌ إِلاَّ کَافَّه لِلنَّاسِ بَشِیراً وَنَذِیراً، سبأ (۲۸:۳۴)

وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَنَذیراً، الإسراء (۱۰۵:۱۷‌)

وَمُبَشِّراً‌ بـِرَسُول‌ یـَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ، الصـفّ (۶:۶۱‌)[۱۰‌]

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۶۸)


حـاصل‌ آنـکه‌ بشارت‌ اغلب‌ در مـعنای خـبر فرح بخش و امید و اطـمینان آور اطـلاق شده است و متعلّق تبشیر و بشارت نیز یا نعمت های محسوس اعم از نعمت های دنـیوی و اخـروی است یا‌ نعمت های معقول کـه کـامل ترین آن جـنّه اللقـاء مـی باشد،[۱۲]

واژه و اصطلاح شناسی انـذار

اَنْذَرَ یُنْذِرُ انذار به معنای بر حذرداشتن، تذکردادن و آگاه کردن، متنبّه ساختن، هشدار و اخطاردادن‌، تـرسانیدن‌ و بـیم دادن در ابلاغ آمده است و نذر بالشیء یـنذر ای عـلَّمه فـحذّره، اَنـْذَره بـالامر انذاراً و نذراً و نـُذراً ای عـلّمه و حذّره من عواقبه قبل حلوله و خوّفه فی ابلاغه: او را‌ نسبت‌ به آن کار، آگاه و از عواقب آن برحذر داشت.[۱۴]

زبـیدی نـیز اصـل انذار را به معنی اعلام می گیرد. اَنـْذَرَه بـالامر انـذاراً‌ او‌ نـذراً، أی اعـلمه و قـیل حذّره‌ و خوّفه‌ فی ابلاغه.[۱۵]

از این تعاریف به دست می آید که انذار به معنای اعلان، آگاهی دادن و اطلاع رساندن می باشد، هرچند ممکن است‌ در‌ این اعلان نوعی هـشدار‌ هم‌ وجود داشته باشد. به نظر می رسد آیاتی چون انذر عشیرتک الاقربین هم که مربوط به آغاز رسالت است، در معنای دعوت و آگاهی دادن به کار رفته است. آیه شریفه‌ قـم‌ فـانذر نیز با توجه به این که مربوط به آغاز رسالت است، و آغاز دعوت و رسالت بیشتر نیازمند اطلاع رسانی و آگاهی دادن است تا ترسانیدن مردم از آن، در همین معنا‌ به‌ کار رفته‌ اسـت.

بـاری، اگر انذار به معنای هشدار دادن و ترسانیدن باشد، یا به عذاب های محسوس اعم از‌ دنیوی و اخروی اشاره دارد یا به عذاب های غیر محسوسی کـه‌ بـارزترین‌ آن‌

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۶۹)


محروم ماندن از لقای خـداوند اسـت. هدف دعوت به این شیوه نیز در نهایت همان رسیدن به ‌‌مقام‌ قرب الهی است.[۱۶]

در قرآن کریم لفظ انذار و مشتقات آن که قریب‌ به‌ ۱۲۰‌ بار بـه کـار رفته است; از این قـبیل اسـت:

وأذْکُرْ أَخَا عَاد إِذْ أَنْذَر قَوْمَهُ‌ بِالاَْحْقَافِ، أحقاف (۲۱:۴۶)

فَإِن أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صَاعِقَهً مِثْلَ صَاعِقَه عَاد وَثَمُودَ‌، فُصّلت (۱۳:۴۱)

إِنَّا‌ أَنْذَرْنَاکُمْ‌ عَذَاباً قَرِیباً یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ، النبأ (۴۰:۷۸)

قُلْ إِنـَّمَا أُنـْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ، أنبیاء (۴۵:۲۱)

وَهَذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَیوَ مَنْ حَوْلَهَا‌، أنعام (۹۲:۶)

فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَه مِنْهُمْ طَائِفَه لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجِعُوا إِلَیْهِمْ، تـوبه (۱۲۲:۹)

أَلَمـْ یَأْتِکُمْ رُسـُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی وَیُنْذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا، الانعام‌ (۱۳۰‌:۶)

یَا أَیُّهَا المُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ، مدّثّر(۲:۷۴)

أَوَ لَمْ یـَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّه إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِیرٌ مُبِینٌ، أعراف (۱۸۸:۷)

إِنْ أَنـَا الاّ نـَذِیرٌ وَبـَشِیرٌ لِقَوْم یُؤْمِنُونَ، أعراف (۱۸۸‌:۷)

إِنَّما‌ أنْتَ نَذِیرٌ، هود (۱۲:۱۱)

إِنْ أنا الاّ نَذِیرٌ مُبِینٌ، شعراء (۱۱۵:۲۶)

وَإِنَّمَا أَنا نَذِیرٌ مُبِینٌ، عـنکبوت (‌ ‌۵۰:۲۹)

إِنـَّمَا أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْشَاهَا،. نازعات (۴۵:۷۹)

إِنَّمَا‌ أَنْتَ‌ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْم هَاد، رعد (۷:۱۳)

وَمـَا أَهـْلَکْنَا مـِنْ قَرْیَه إِلاَّ لَهَا مُنْذِرُون،. شعراء (۲۰۸:۲۶)

وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرینَ، أنعام (۴۸:۶)

نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَْمِینُ عـَلَی‌ قَلْبِکَ‌ لِتَکُونَ‌ مِنَ الْمُنْذِرینَ، شعراء (۱۹۴:۲۶‌)[۱۷‌]

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۷۰)


حاصل‌ آنکه گرچه لفظ انذار و مشتقات آن بیشتر از لفـظ بشارت و مشتقات آن است[۱۸]بـاید تـوجه داشت که بنا به آنچه‌ از‌ اهل‌ لغت نقل شد گاهی انذار به معنای اعلان‌ و آگاهی‌ دادن است و گاهی به معنای آگاهی دادن همراه با ترسانیدن و هشدار دادن و گاهی نیز به معنای خصوص تخویف و تـرسانیدن‌ است‌.

بر‌ این اساس برخی اشکالات احتمالی که ممکن است بر اثر‌ کثرت این واژه در قرآن بروز نماید مرتفع می شود; زیرا گرچه آیاتی که لفظ انذار در آنها‌ به‌ کار‌ رفته مـمکن اسـت از تعداد آیاتی که لفظ بشارت در آنها‌ به‌ کار رفته بیشتر باشد، ولی نه به این معنا که تعداد آیاتی که از ترس، شدائد‌ و جهنم‌ سخن‌ گفته بیشتر از آیات بشارت است، چرا کـه اصـولا معنای اصلی انذار‌ همان‌ آگاهی‌ است.

کاربرد بشارت قبل از انذار

در اغلب آیات قرآن که در آن مشتقات‌ بشارت‌ و انذار‌ با هم به کار رفته، بشارت پیش از انذار به کار رفته اسـت و ایـن‌ تقدّم‌ صوری در لفظ از سوی خدای حکیم دارای حکمتی است که همان تقدم‌ روش‌ دعوت‌ به بشارت است; از این قبیل است:

إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَ مُبَشِّراً و نَذِیراً، أحزاب‌ (۴۵‌:۳۳)

وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّه لِلنـَّاسِ بـَشِیراً وَنـَذِیرا، سبأ (۲۸:۳۴)

امام علی‌(ع) نیز‌ آنـ‌ گـاه کـه درباره پیامبر اکرم(ص) سخن گفته به صراحت بُعد تبشیری و بشارتی پیامبراکرم(ص) را بر‌ بُعد‌ تنذیری و تخویفی مقدم داشته است; از جمله فرماید: امـین وحـیه و خـاتم رسله‌ و بشیر‌ رحمته‌ و نذیر نقمته.[۲۰]

اخلاق پیامبرانه و بـشارت در دعـوت

همه انبیاء به ویژه خاتم انبیاء فروتنانه‌، بر‌ زمین‌ می نشستند (و کان یجلس جلسه العبید)، بر زمین غذا مـی خـوردند بـه‌ دست‌ خود پای افزار خویش را پینه می بستند جامه خود را

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۷۱)


وصـله می کردند، همتراز یاران‌ و پیروان‌ می نشستند و… . این رفتار و سیره عملی بزرگترین نوید برای عموم مردم و طبقات‌ مـختلف‌ ـ غـیر از اشـراف ـ است; زیرا نشان می‌ دهد‌ که‌ صاحب دعوت از خود آنهاست، در دسـترس‌، قـابل‌ تأسی و دست یافتنی است. این امر به روشنی امیدواری به آینده دعوت و پیمودنی‌ بودن‌ طریقت را نـوید مـی دهـد‌.

علی‌(ع) می فرماید‌: خدای‌ تعالی‌ بزرگ منشی را از پیامبران زدود‌ و فروتنی‌ را برای آنها پسـندید، پس پیـامبران از روی تـواضع گونه های خود‌ را‌ بر زمین نهادند و چهره های خود‌ را به خاک مالیدند‌ و در‌ برابر مـؤمنان فـروتنی نـمودند.[۲۲‌] امّا‌ خدای تعالی چنین نکرد بلکه طریق فروتنی و مهربانی را برگزید نه خشونت در‌ دعوت‌ را و بـشارت را بـر انذار‌ و تخویف‌ مقدم‌ داشت.

صفات جمال‌ الهی‌

همانطور که پیش تر‌ گفتیم‌ یـکی از القـاب قـرآن کریم بشارت است: و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شیء و هدی‌ و رحمه‌ و بشری للمسلمین[۳۶]

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۷۲)


انـدکی تـأمل در‌ این‌ آیات و صدها‌ نمونه‌ دیگر‌ در همین سیاق به‌ روشنی ابتنای دعوت انبیاء و از آن جـمله نـبی اعـظم اسلام بر مهربانی، مهرورزی و بشارت آمیزبودن‌ آن‌ را اثبات می کند; از آنجا‌ که‌ هدف‌ اصلی‌ بـعثت‌ و دعـوت، تربیت و هدایت‌ است‌ نه انتقامجویی و خشونت، خدای متعال در آیه اخیر با لحـنی آکـنده از نـهایت لطف و محبت، آغوش‌ رحمتش‌ را‌ به روی همگان، از مسلم و مؤمن تا‌ مشرک‌ و کافر‌ باز‌ کرده‌ و فرمان‌ عـفو را صـادر نـموده است: «بگو ای بندگانم که بر نفس خود ستم و اسراف کرده اید، از رحـمت خـدا نومید مشوید که خدا تمامی گناهان را می‌ آمرزد، زیرا او آمرزنده رحیم است». دقت در مفردات آیه چـنان امـیدی در انسان ها ایجاد می کند و چنان بشارتی را به بخشش و غفران نوید مـی دهـد که حتی «شیطان‌» هم‌ به غفران و رحـمت الاهـی طـمع می کند. به رغم اختلاف نظری کـه دربـاره مراد از «عباد» وجود دارد، علامه طباطبایی بر آن است که در شمول لفظ «عبادی» نسبت‌ بـه‌ مـشرکان، جای هیچ تردیدی نیست، بـلکه مـی توان گـفت ایـن احـتمال که جمله «یا عبادی» به خـاطر سـیاقی که دارد مختص به مشرکان‌ باشد‌، از این که بگوئیم مختص‌ به‌ مؤمنین اسـت قـابل قبول تر است، این وجه از ابـن عباس هم نقل شـده اسـت[۳۸]

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۷۳)


پیامبر رحمت

صفت رحمت و مـهربانی کـه در پیامبر‌ اعظم‌(ص) جلوه ای خاص دارد‌ و در‌ آیاتی چند هم به این وصف اشاره شده اسـت. مـظهر و تجلی رحمت پروردگار متعال اسـت کـه در تـجلی نخستین و در حقیقت مـحمدیّه مـتجلی شده و هر یک از انـبیاء و اولیـاء الاهی‌ نیز‌ با عنایت به نسبتی که با این حقیقت پیدا می کنند تـن پوش رحـمت الاهی را در خود متجلی می بینند. چـنانکه اشـاره شد رحـمت و مـشتقات آن مـانند رحمن و رحیم‌ بیشترین‌ کـاربرد را‌ در قرآن دارد و فروغ احسان و بخشایش الاهی و نوید رحمت و محبت ربّانی، از آغاز تا انجام این نامه‌ آسـمانی مـتجلی است. افزون بر تکرار ۱۱۴ بار شـریفه بـسم اللهـ‌ الرحـمن‌ الرحـیم‌، وصف رحمن و رحـیم صـدها بار با ترکیب های گوناگون به کار رفته است. اوصافی چون غفور، ودود‌، ‌‌رؤوف‌، لطیف نیز در سـراسر کـتاب الاهـی به چشم می خورد که همه آنـها‌ نـشانگر‌ رحـمت‌ الاهـی و بـیانگر لطـف، مهر، بخشش و خیر رسانی، و بشارت و انعام خدای تعالی به بندگان است. و سریان‌ و جریان فیض وجود این اسماء و صفات در پیامبر اکرم(ص) است.

چگونه چنین نباشد‌ در حالی که خـدای‌ محمّد‌(ص) بر خود رحمت را حتم و لازم گردانده: کتب ربّکم علی نفسه الرحمه[۴۲]

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۷۴)


در سخت ترین شرایطی که اذیت و آزار دشمنان همراه با بدترین اهانت ها و خشن ترین رفتارها نسبت به‌ آن حضرت(ص) اعمال مـی شـد، خدای متعال او را به شکیبایی دلداری می داد: واصبر و ما صبرک الاّ بالله و لا تحزن و لا تک فی ضیق ممّا یمکرون.[۴۳]

اصولا خداوند مدارا‌، مهربانی‌ و رعایت حال مردم را پرتوی از رحمت خودش دانسته: فبما رحمه مـن الله لنـت لهم، و در ادامه فرموده است: «اگر تندخو، خشن، عصبانی مزاج، عبوس و سخت دل بودی از گرد‌ تو‌ پراکنده می شدند» به رغم این خوشرویی و نویدهای آرام بـخش اگـر باز سرپیچی کردند از آنان درگـذر و بـرایشان آمرزش بخواه.[۴۴]

در این که منظور از بلاغ مبین در‌ آیه‌ شریفه و ما علی الرسول الاّ البلاغ المبین چیست، دیدگاه های مختلفی وجود دارد در کنار منطقی بودن و جامع بـودن بـلاغ شاید بتوان نویدبخش بـودن بـلاغ را نیز از مصادیق‌ بلاغ‌ مبین‌ دانست.

فتح مکّه پیروزی بشارت‌

چنان‌ که‌ در منابع آمده است، در سال ششم هجری قریش مانع ورود پیامبراکرم و مسلمانان به مکه شدند که سرانجام به انعقاد پیمان‌ صـلح‌ حـدیبیه‌ میان پیامبر و قریش انجامید. پس از کمتر از‌ دو‌ سال چندین اصل از این پیمان توسط قریش نقض گردید و پیامبر(ص) تصمیم گرفت به یاری هم پیمانان مظلوم خود‌ بپردازد‌، پس‌ با سپاهی عظیم راهی مـکّه شـد و به جـز مقاومت های‌ اندکی که توسط سران برخی قبایل صورت گرفت، پیامبراکرم(ص) مکّه را گشود. مکه شهری بود کـه مردمانش نسبت‌ به‌ ایشان‌ بدترین رفتار را کرده بودند، همه قبایل آن بـرای ریـختن خـونش‌ هم‌ قسم شده بودند، حضرت و یاران

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۷۵)


وفادارش را از خود رانده بودند تا در میان بیگانگان پناه‌ گیرند‌; انسان‌ هـای ‌ ‌بـی رحم و شفقتی که از هیچ کوششی در بی عدالتی و ستم‌ تمام‌ نسبت‌ به مردان و زنـان بـی آزار و حـتی بردگان، فروگذار نبودند اینک سر در قدم محمد‌(ص) نهاده‌ بودند‌. آنان که برای دستگیری اش جایزه تـعیین کرده بودند و برای کشتنش همدست و همداستان شده‌ بودند‌ و حتی آسایش و امنیت را در دیگر شـهر اسلام ـ مدینه ـ نیز از او سـلب‌ کـرده‌ بودند‌ و در جنگ اُحد دندان آن حضرت را شکسته بودند و در یک کلمه در آزار‌ و اذیت‌ او و یارانش چیزی کم نگذاشته بودند، درست وقتی که اضطراب شکست وجودشان را‌ گرفته‌ بود‌، پیامبر خطاب به آنان فرمود: ما تقولون و مـا تظنّون؟ دشمنان قسم خورده چندین بار فریاد کردند‌: اخ‌ و ابن عم حلیم رحیم: برادر و پسر عمویی هستی خویشتندار و مهربان; پیامبراکرم خطاب‌ به‌ آنها‌ فرمود: فانّی اقول کما قال اخی یوسف: لا تثریب عـلیکم الیـوم، یغفر الله لکم و هو‌ ارحم‌ الراحمین‌، اذهبوا فانتم الطلقاء. و در پاسخ شعار یکی از سرداران ـ سعد بن عباده‌، مهتر‌ خزرج ـ که در روز فتح مکّه فریاد برآورد که امروز روز کشتار و تلافی است، پیامبر فرمود‌: بـگویید‌ کـه امروز روز رحمت است.[۴۵]

در جریان جنگ احد که بنا‌ به‌ گزارش ها دندان پیامبر شکست و چهره اش‌ زخم‌ برداشت‌ و خونین شد، یارانش گفتند بر دشمنان نفرین‌ کن‌، رسول اعظم فـرمود: انـّی لم ابعث لعاناً و لکن بعثت داعیا و رحمه. اللهم اهدِ‌ قومی‌ فانّهم لا یعلمون.

پیامبر امنیت‌ و آسایش‌

از دیگر‌ جهاتی‌ که‌ بر اساس آن می توان بشارت‌ محوربودن‌ دعوت حضرت محمد(ص) را نشان داد آن را بر جـنبه انـذار و تـخویف‌ آن‌ ترجیح داد مفاد نامی اسـت کـه‌ بـر دعوت پیامبر نهاده‌ شده‌ است: «اسلام»، به یقین این‌ لفظ‌ از عمق معناییِ آن حکایت دارد و این ظاهر پسندیده و دلربا نشان دهنده باطن‌ ژرفـ‌ و عـمیق آن اسـت.

امام علی‌ می‌ فرماید‌: «ان الله تعالی‌ خصکم‌ بالاسلام، و اسـتخلصکم له و ذلکـ‌ لانّه‌ اسم سلامه و جماع کرامه: و بی گمان خداوند شما را با اسلام امتیاز بخشیده است‌ و برای‌

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۷۶)


اسلام، شما را برگزیده اسـت; زیـرا‌ اسـلام‌، نماد سلامت‌، و جامع‌ کرامت‌ الهی است.[۴۶]

اصولا‌ اسلام دین سـلم، سلام و محبت و عشق است و این امر صرفاً یک وصف ادبی و حاکی از‌ یک‌ توصیه اخلاقی نیست، بلکه از مبنایی‌ مـتافیزیکی‌ حـکایت‌ دارد‌. از‌ آغـاز، بساط عشق‌ را‌ او گسترده است: یحبهم و یحبّونه بنابراین پرتو عشق و نسبت مـحبّی و مـحبوبی همچون خورشیدی است که بر‌ این‌ عالم‌ تابیده و با نور خود همه جا را‌ غرق‌ محبت‌ و شـفقت‌ کـرده‌ اسـت‌ و اساساً مهرورزی انسان معلول تجلی جمال و حسن الاهی است:

قبله ذرات عالم روی تـوست *** کـعبه اولاد آدم کـوی توست

میل خلق هر دو عالم تا ابد *** گر‌ شناسد وگر نی سوی توست

جـز تـو را چـون دوست نتوان داشتن *** دوستی دیگران بر بُوی توست

نکته دیگری که حائز اهمیت اسـت ایـن است که لفظ و مضمون اسلام الهام‌ بخش‌ آرامش و سکینتی است که در مواجهه عـاشق بـا مـعشوق الاهی پیش می آید. سلام و حالت تسلیم و آرامش، حالت انبیاء و اولیاء است. سلام گـفتن مـسلمانان به یکدیگر سنّتی است قرآنی‌ و سیرتی‌ است پیامبرانه; حضرت موسی(ع) به فرعون گـفت: السـلام عـلی من اتّبع الهدی;[۵۲]

در جایی دیگر امام علی پیامبر اکرم را یکی از‌ دو‌ امان الاهی بر روی زمین‌ مـعرفی‌ مـی کند: کان فی الارض أمانان من عذاب الله و قد رفع احدهما فدونکم الاخر فـتمسکوا بـه، امـّا الامان الذی رفع فهو رسول الله(ص) و امّا‌ امان‌ الباقی فالاستغفار: در زمین‌ دو‌ ایمنی از عذاب

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۷۷)


الاهی بود که یـکی بـرداشته شـد و اینک آن دیگری را در اختیار دارید پس بدان چنگ زنید. اما آن امانی که از میان رفـت، رسـول خدا(ص) بود‌ و آن‌ امانی که به جای مانده، استغفار است. این کلام نشان می دهد کـه پیـامبر اعظم مظهر و منشأ امنیت، آسایش و راحتی مردم هستند، نه بیم دهنده بـرای تـرساندن آنان. نبوت یعنی‌ امانت‌ و امنیت و این‌ بـا بـشارت سـازگار است نه با تخویف و انذار.

آغازی نـیکو

پیـامبران الاهی در کنار معارفی که به‌ آدمیان می آموزند، در پاره ای از امور همچون خداشناسی آنان‌ را‌ بـه‌ فـطرت خودشان فرا می خوانند و جـز یـادآوری کار دیـگری نـمی کـنند. این یادآوری ها نیز بر بـشارت ‌‌بـه‌ رحمت خدای تعالی استوار است; در تلقی اسلامی برخلاف تلقی ناصواب مسیحیان از‌ مـسیحیت‌، سـرشت‌ آدمی بر نیکی و گرایش به حـق و فضیلت نهاده شده اسـت و ایـن نگاهی مثبت و امیدوارانه را‌ فراهم مـی آورد. ایـن فرموده امام علی: «فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءَهُ‌ لیستأدوهم میثاق فطرته و یـذکّروهم‌ مـنسیّ‌ نعمته» به نوعی بازگشت مـثبت بـه گـذشته، بازگشت به فـطرت و سـرشت نیک و در نتیجه بشارت بـه ادامـه حیات طیبه بر اساس پاسخ گویی به ندای عقل و فطرت فرا می خواند. در‌ قـرآن کـریم نیز آمده است که: الم اعهد الیـکم یـا بنی آدم ان لا تـعبدوا الشـیطان انـه لکم عدو مبین. ایـن گره زدن عبادت خدای یکتا با کیان انسانی و عهدی که‌ هنگام‌ آفرینش از آدمی گرفته شده اسـت، مـبشّر آغاز نیکو و در صورت پایبندی، انجام نـیکو خـواهد بـود. پس آغـاز و انـجام آفرینش بر بـشارت و نـوید مثبت و رستگاری است.

تغییر نام یثرب به‌ مدینه‌

یکی از اولین اقدامات رسول اکرم پس از هجرت به یـثرب، تـغییر نـام این شهر به مدینه بود. درباره عـلت تـغییر عـنوان یـثرب تـاکنون خـیلی سخن گفته نشده است‌ امّا‌ به عنوان یک احتمال می توان گفت که چون اصولا نام ها و عنوان ها دارای تأثیر روانی اند. و چون «یثرب» از «تثریب» به مـعنای توبیخ و سرزنش مشتق شده است‌، پیامبر‌ اکرم‌ این نام را به مدینه‌ که‌ بیانگر‌ تحول مثبت و فرهنگ و مدنیت است، تبدیل نمود. در عمل هم مدینه اولین پایگاه شکل گیری تمدن اسلامی گـردید.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۷۸)


تـقدم عوامل برانگیزاننده‌ بر‌ عوامل‌ بازدارنده

روانشناسان معتقدند که پرورش صفات نیک و فضایل‌ اخلاقی‌ و از بین بردن رذائل اخلاقی نیازمند دو گونه عامل است: ۱٫ عامل برانگیزاننده ۲٫ عامل بازدارنده

عامل برانگیزاننده که به لحاظ‌ اهـمیت‌ و تـأثیر‌ بر عامل دوّم تقدم دارد، عبارت است از: ۱٫ پاداش ها‌ و نویدهایی که داعی و مربی برای انجام عملی در نظر می گیرد; ۲٫ یادآوری نتایج ارزنده ای که آن عمل‌ به‌ دنـبال‌ دارد، امـا عامل بازدارنده همان هشدار بـه کـیفر و مکافات عمل است‌. درست‌ است که در جنب پاداش، کیفر نیز مقرر شده و چه بسا در گذشته بر عامل ترس‌ تأکید‌ بیشتری‌ می شده است امّا امـروزه بـر عامل پاداش و نوید خیر تـأکید مـی‌ شود‌ و گفته‌ می شود که امید دادن به رحمت تأثیرگذارتر از ترسانیدن از عذاب الاهی است‌. در‌ قرآن‌ کریم نیز می فرماید: و یرجون رحمته و یخافون عذابه.[۵۳]

بر پایه تعالیم آشکار و آیات‌ روشن‌ الاهی حـتی در جـایی که سخن از بیم و عذاب است رحمت الهی امام‌ و پیشگام‌ است‌ و غضب نیز با انگیزه و مرحمت به میان می آید: یا من سبقت رحمته غضبه‌. و لذا‌ طبیعی است که بشارت و مژده بـشارت و مـژده به خـیر و نیکی مقدم بر انذار‌ و اخبار‌ به‌ تخویف و تنبیه باشد.

درنگی در یک دیدگاه

مطابق آنچه به طور پراکـنده بیان شد تقدم‌ دعوت‌ از طریق بشارت بر طریق انذار و تخویف روشـن شـد، امـّا یکی از‌ مفسران‌ معاصر‌ معتقد است که دعوت به شیوه انذار تأثیر بیشتری دارد تا تبشیر[۵۵]

این مفسر‌ گـرامی‌ ‌ ‌مـی‌ فرماید: «در قرآن کریم خدای سبحان رسول اکرم(ص) را بشیر، نذیر، مبشر‌ و منذر‌ معرفی کـرده. امـّا «حـصر» را فقط در مورد انذار به کار برده است: «ان انت الا‌ نذیر‌» و نبی اکرم هم فرموده: «ان انا الاّ نـذیر»، یعنی من فقط برای‌ انذار‌ و ترساندن

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۷۹)


مبعوث شدم، چون انذار بیش از‌ تبشیر‌ اثـر‌ می گذارد. تبشیر بـیان تـشویقی است و بسیاری‌ از‌ افراد، از بیان تشویقی طرفی نمی بندند، امّا از بیان انذاری استفاده می‌ کنند‌ و بر حذر می شوند». و در‌ بخش‌ دیگری، ذیل‌ آیه‌ شریفه‌ «انّما انت منذر ولکل قوم هاد‌» می‌ فـرماید: «این حصر نسبی برای آن است که مسأله هراسناک بودن از‌ قیامت‌، بیش از هر چیزی مؤثر بوده‌ و تهدیدِ بجا مهم تر‌ از‌ تحبیب است».[۵۶] اما آنچه‌ می‌ توان گفت این که:

۱٫ همانطور که ایـشان خـود گفته اند و حق هم همین‌ است‌، حصرْ نسبی است، نه حقیقی‌ و نمی‌ تواند‌ شاهدی بر مدّعای‌ یاد‌ شده باشد، یعنی حصر‌ نسبی‌، نمی توان شمول و تعمیم مدّعا را اثبات نماید;

۲٫ دو عـنوان بـشارت و انذار در قرآن‌، با‌ هم آمده است، چه به صورت‌ مفرد‌ «بشیراً و نذیراً‌»[۵۸‌] همراهی‌ این دو در آیات‌ مختلف، دست کم تأکیدی بر همسانی هر دو روش است;

۳٫ برخلاف ادعای مذکور، تأکید بیشتر‌ قـرآن‌ در فـراخوانی ها بر بشارت است‌، چرا‌ که‌ در‌ همه‌ موارد یا لااقل‌ به‌ طور غالب عنوان «تبشیر» مقدم بر «انذار» و «بشیر» مقدم بر «نذیر» و «مبشّر» مقدم بر «منذر» آمده‌ و خود‌ ایـن‌ تـقدیم از مـتکلم حکیم خالی از نکته‌ و اشاره‌ نـیست‌;

۴٫ چـون‌ انـسان‌ براساس‌ دو اصل مهم جلب منفعت و دفع ضرر، حرکت می کند به تناسب این دو اصل، شایسته است مبشر و منذر هر دو با هـم آن دو خـصلت را‌ در تـعلیم و تربیت مد نظر قرار دهند. نظر برخی از مـفسران نـیز چنین است: «نه بشارت به تنهایی کافی است و نه انذار و مجازات» در تمام مراحل تربیت از لحظه طفولیت‌ گرفته‌ تا لحـظات واپسـین عـمر، باید این دو اصل اساسی، بر زندگی انسان ها حاکم بـاشد، و کسانی که یکی از این دو را نادیده بگیرند برنامه هایی ناموفق خواهند داشت‌، همان‌ گونه که تشویق عامل حرکت اسـت، تـهدید نـیز برای مجرمانِ سرسخت، عاملی بازدارنده، محسوب می شود;[۵۹]

۵٫ چنانچه اشاره شـد از نـظر دانشمندان‌ علوم‌ تربیتی نیز اثر تشویق، کارآمدتر‌ است‌ تا تهدید و ارعاب;

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۸۰)


۶٫ مستفاد از روایات و آیات، این اسـت کـه انـسان فطرتاً خدایی و طالب کمالات واقعی است. از این حدیث نبوی «کلُّ مولد یـُولَدُ‌ عـَلی‌ الفـطره و آیه های آل‌ عمران‌/ ۱۵۹ و سوره حدید/ ۲۵ که می فرماید، رسولانمان را با کتابی که همه خـواسته هـای انـسان ها در همه زمان ها و مکان ها در آن موجود است، فرستادیم تا مردم‌ خود‌ قیام بـه عـدل نمایند، معلوم می شود که در سرشت بشر، حق طلبی به ودیعت نهاده شـده اسـت و فـقط باید پیامبران آن را به فعلیّت برسانند. امیرالمؤمنان در این باره‌ می‌ فرماید، یکی‌ از برنامه های پیـامبران آشـکار کردن گنج های پنهان بشریّت است.[۶۰] این به فعلیت رساندن استعدادها‌ وآشکار کـردن گـنج هـای پنهان با بشارت، بیش تر و بهتر شکوفا‌ می‌ شود‌ تا با تهدید و تخویف. حتی ایـن نـکته که این حصر نسبی برای آن است که مسأله هراسناک ‌‌بودن‌ از قیامت، بـیشتر مـؤثر بـوده و تهدیدِ بجا، مهمتر از تحبیب است، نیز محل‌ تامل‌ می‌ تواند باشد، چرا که عِدل تـهدیدِ بـجا، تـحبیبِ بجاست و معلوم نیست تأثیر اوّلی از دوّمی‌ بیشتر باشد، بهویژه اینکه اصولا معلوم نـیست پذیـرش اعتقاد از روی ترس پایدار‌ و ماندگار باشد. آنچه باطن‌ انسان‌ را آرام کرده، موجب اطمینان اوست اندیشه، اعتقاد و باورهای از روی اخـتیار و رضـایت و آزادی و آزادگی است، نه باورها و رفتارهای از روی خوف و ترس. لذا به نظر می رسد کـه بـا عنایت‌ به مجموع آیات و به ویژه آیـاتی کـه بـر مغفرت و رحمت الاهی تأکید می کند، تـأثیر تـحبیب کمتر از تأثیر تهدید نباشد.

آیه شریفه «و یقولون هو اُذنٌ قل اُذنُ خیر لکـم یـؤمن‌ بالله‌ و یؤمن للمؤمنین و رحمه للّذیـن آمـنوا منکم»:[۶۱]

نـیز مـؤید ایـن معناست که حقیقت دین و سیره و سـنت پیـامبر اکرم(ص) بر بزرگواری، بزرگ منشی، عفو و رحمت استوار است.

مرحوم فیض ذیـل جـمله‌ «للّذین‌ آمنوا منکم» از همین آیه مـی فرماید: «برای کسی کـه اظـهار ایمان می کند، از او می پذیـرد و سـرّش را فاش نمی کند. و این نیز تنبیه بر این معنا‌ است‌ که حضرت(ص)، از روی جـهل بـه حال آنان نیست که سـخنانشان را قـبول مـی کند، بلکه از بـاب مـدارا کردن و مهرورزی نسبت بـه آنـهاست، که چنین رفتاری را بر‌ می‌ گزیند‌».[۶۲]

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۸۱)


اگر انذار مهم تر‌ از‌ بشارت‌ باشد، چگونه آورنـده شـریعت چنین سیره ای را بر می گزیند؟ تا جـایی کـه حتی دشـمن از وی بـه اُذُنـْ (گوش) و این‌ که‌ هـرچه‌ بگویند تصدیق کرده، می پذیرد، تعبیر کرده است؟ قرآن‌ هم‌ این حالت مثبت و برخورد ملاطفت آمـیز بـا مردم حتی بداندیشان را رد نکرده است؟[۶۳]

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۸۲)


افزون بـر هـمه ایـنها نـکته‌ مـهم‌ این‌ است کـه: حـصر انذار سیزده بار در دوازده سوره قرآن‌ آمده است.[۶۶] نیز در ذیل آیه مذکور، به این مضمون اشاره شـده اسـت.

در سـوره رعد که‌ آن‌ نیز‌ مکّی است بـه صـورت حـصری نـور آمـده: «انـّما انت منذر»; اما‌ در‌ ادامه فرموده: «و لکل قوم هاد»، یعنی در حقیقت منذر به معنا و از مصادیق هادی است.

دعوت‌ اسلامی‌، بر‌ پایه بصیرت

خداوند خطاب به پیامبر می فـرماید: «قل هذه سبیلی أدعوا‌ الی‌ الله‌ علی بصیره أنا و من اتّبعنی».[۶۹]

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۸۳)


از دیگر معیارهای دعوت مبتنی بر بصیرت آن‌ است‌ که‌ تأکید آن بر بشارت و مژده و تشویق باشد هرچند انذار را نیز نـباید نـادیده بگیرد‌.

اگر‌ بخواهیم با عنایت به برخی آیات که در بیان چگونگی و ماهیت دعوت صراحت‌ دارند‌ درباره‌ نحوه نقش آفرینی دعوت اسلامی در بصیرت سخن بگوییم لازم است به آیه شریفه‌ «ادعـ‌ الی سـبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن» اشاره نماییم. چنان‌ که‌ پیداست‌ براساس این آیه خدای تعالی برای حکمت هیچ قید و شـرطی را ذکـر نکرده، امّا موعظه‌ را‌ به قـید «حـسنه» و جدال را به «احسن» مقید کرده است و این یعنی‌ تنها‌ در‌ صورتی دعوتی بر پایه بصیرت است که مبتنی بر حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن بـاشد‌. البـته‌ در‌ این باره که آیـا مـنظور آیه شریفه مراتب دعوت و پیام است یا‌ اقسام‌ و روش های دعوت یا طبقه بندی مخاطبان است یا هر سه، اختلاف نظرهایی وجود دارد. برخی‌ بر‌ این باورند که ترتیب حکمت، موعظه و جـدال در آیـه بنا به فهم‌ مردم‌ و استعداد آنان در پذیرفتن حق است، یعنی‌ خواص‌ مردم‌ از راه حکمت و برهان، برخی عوام با‌ موعظه‌ حسنه، و دسته ای که به نوعی معاند یا لجبازند با جدال احسن بـه‌ حـق‌ دعوت مـی شوند، اما برخی‌ از‌ این آیه‌ سه‌ روش‌ دعوت فهمیده و معتقدند که منظور آیه‌ اختصاص‌ هر روش به افـراد و گروه های خاص نیست، چرا که گاه موعظه‌ و جدال‌ در خواص و اهـل حـکمت و بـرهان نیز‌ مؤثر است.[۷۰] باری‌ خصوصیت‌ دعوت اسلامی این است که‌ باید‌ مبتنی بر بصیرت باشد و مبتنی بـر ‌ ‌بـصیرت بودن، یعنی آگاهی کامل از پیام‌، ابعاد‌ آن، شناخت مخاطب و مقتضیات روحی‌، روانی‌، فردی‌ و جـمعی او و بـه‌ کـارگیری‌ شیوه مناسب.

بشارت اسلامی‌ و تبشیر‌ و بشارت مسیحی

چنان که اشاره شد در فرهنگ اسلامی تبشیر و انـذار هر دو بیانگر‌ رحمت‌ خداوند متعال هستند که گاه در‌ پرتو‌ ثواب و احسان‌ جلوه‌ مـی‌ کند و گاه در قالب‌ کـیفر و مـجازات. به تعبیر دیگر، این دو جلوه «جمال و جلال» الاهی اند و همچنان که امید‌ به‌ ثواب تشویق کننده

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۸۴)


عمل نیک است‌، خوف‌ از‌ عقاب‌ نیز‌ عامل بازدارنده از‌ زشتی‌ هاست. از این رو، در مباحث اخلاقی اسلام گـفته می شود که قلب مؤمن همواره در‌ میان‌ خوف‌ و رجاء در تردد است: مؤمن به لطف‌ و قهر‌ حق‌ عشق‌ میورزد‌. بله‌ چون تبشیر و تنذیر، و بیم و امید با اصول اعتقادی پیوند خورده و با عـواطف آمـیخته است، فراتر از تشویق و تنبیهی است که مکاتب تربیتی از آن سخن می گویند‌. بر این اساس و با توجه به فلسفه آفرینش که رسانیدن بشر به سعادت و رحمت خداوندی است، می توان گـفت کـه بشارت بر انذار، و تشویق بر تنبیه مقدم است.[۷۱]

اما‌ آنچه‌ به عنوان بشارت در دین مسیحیت مطرح شده، بشارت به نجات است، بدین معنا که همه انسان ها صرفاً در صـورت گـرویدن به مسیح ـ بدون انجام اعمال دیگر ـ نجات‌ می‌ یابند، و مسیح خود را فدیه رستگاری امت قرار داده است البته این برداشت عمومی مسیحیان است وگرنه در اناجیل فعلی به ویژه اناجیل‌ هـمدید‌ نـیز مـسأله بدین وصف که‌ مطرح‌ شـده نـیست و مـسیح هم انذار دارد و هم تبشیر. مطابق آنچه به مسیحیت نسبت داده می شود، گویا در مسیحیت مسأله خوف و تنبیه فراموش شده‌ و صرفاً‌ خدای مـتعال بـا صـفت‌ جمالش‌ تجلی کرده است و افراد از عواقب اعمال نـاپسند خـود واهمه ای ندارند و لذا در بسیاری از کلیساها با اعتراف در نزد پدران روحانی گناهانشان بخشیده می شود، در حالی که‌ در‌ اسلام چنین نیست، از طرفی در اسـلام وسـعت بـیشتری وجود دارد: هیچ نیازی به اعتراف نزد روحانیان نیست و بیواسطه مـی توان به درگاه الاهی رفت و از طرفی تضییق بیشتری دارد‌ و آن‌ اینکه هیچ‌ کس ـ غیر معصوم ـ نمی تواند تضمینی بـدهد کـه فـلان گناه فرد گناهکار قطعاً بخشیده شده است. آدمی‌ همیشه باید در خـوف و رجـا باشد و این روح ایمان و تعلّق وجودی‌ و قلبی‌ به‌ ساحت ربوبی است.

نکته ای که لازم است بطور مؤکد بـدان تـوجه شـود این است که اولا ‌‌سخن‌ ما ناظر به تقدم بشارت بر انذار اسـت نـه نـشستن بشارت به جای‌ انذار‌. ثانیاً‌، سخن در تقدم تشویق به اعمال خیر برانذار و تخویف در انـجام اعـمال اسـت، نه رهایی‌ اعمال. دلیل این تقدیم هم این است که خداوند خود فرموده رحـمتش بـر‌ غضبش سبقت دارد. در‌ موضوع‌ عفو و گذشت که غیر مستقیم به این موضوع ارتباط پیـدا مـی کـند نیز میان تعالیم اسلام و

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۸۵)


مسیحیت تفاوت است. کلیسا و تعالیمش می آموزند که چنانکه کـسی بـر رخسار شما سیلی زد‌ آن سوی صورت را برای طپانچه آماده سازید و چنانچه کسی خواست عـبای شـما را بـبرد، قبای خود را نیز از تن در آورید و بدو ببخشید! ولی اسلام عفو را به صورت‌ یک‌ قانون فضیلتی و اخـلاقی آورده اسـت نه یک قانون تخلف ناپذیر و لذا برای پیش گیری از ستم حکم قصاص هـم دارد و البـته تـوصیه و تأکیدش بر عفو و اغماض است: «والعافین عن الناس‌ و الله‌ یحب المحسنین»;[۷۵] چنانکه در سوی دیگر از ظـلم پذیـری نـیز منع و نهی شده و میان گذشت و انظلام یا همان ظلم پذیری با دقـت و ظـرافت تمام تفکیک صورت گرفته است‌.

جمع‌ بندی

با عنایت به این که انسان مجموعه ای است از بـیم و امـید; حب ذات و علاقه به حیات، و نفرت از فنا و نیستی، و ترکیبی است از جلب منفعت و دفـع ضـرر‌، خودخواه‌ و خودپسند‌ و… به هیچ روی نمی توان‌ پایـه‌ تـربیتش‌ را تـنها بر یک ستون مثل بشارت و تشویق بـنا نـهاد، ولی این نکته را نباید نادیده گرفت که خطر غفلت و جرأت‌ که‌ محتمل‌ است بـر اثـر تشویق و امید دادن بیش از‌ حدّ‌ بـه وجـود آید، بـه مـراتب کـمتر است از یأس و ناامیدی و خاموش شدن شـعله هـای عشق و تحرک که ممکن است‌ بر‌ اثر‌ بیم و انذار بیش از حدّ، پدیـد آیـد. بر این اساس‌، به هیچ روی در دعـوت پیامبران و هر دعوت کـننده ای نـمی توان نقش انذار و تنبیه را نـادیده انـگاشت‌، امّا‌ تأکید‌ و توصیه بیشتر بر بشارت و تشویق است و سرّ این که در اکثر‌ آیـات‌ قـرآن حتی لفظ بشارت مقدم بـر لفـظ انـذار آمده است و پیـامبران الاهـی پیش از آن که‌ منذر‌ بـاشند‌، مـبشّرند، این است که رحمت خدای متعال بر عذاب و غضب او پیشی‌ گرفته‌ است[‌۷۶] و به قـول ابـن عربی خداوند حتی صفات جلالش را نـیز از

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۸۶)


زاویـه صفات‌ جـمال‌ مـتجلی‌ کـرده است و بساط عشق را از ازل تـا ابد او جل جلاله گسترده و همه‌ را‌ او جل جلاله به مهرورزی بشارت داده است: یحبهم و یحبونه.

دقت در شـرائط‌ و صـفاتی‌ که‌ برای یک داعی و مبلغ شـمرده انـد نـیز بـا دعـوت به بشارت و نـویدخیر دادن سـازگارتر‌ است‌; در کنار ایمان قلبی، اخلاق نیکو، برخورداری از دانش کافی، عامل به علم‌ بودن‌ و بی‌ نیازی و…[۷۹] آنـچه در روح مـردم نـفوذ می کند و راسخ می شود، دعوت از رویـ‌ مـتانت‌ و نـرمی اسـت،

بـه شـیرین زبانی و لطف و خوشی *** توانی که پیلی به مویی‌ کشی‌

و متانت‌ و شیرین زبانی با بشارت سازگار است و ایجاد خوف و ترس بیشتر ممکن است نتیجه معکوس دهد‌.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۸۷)


کتابشناسی‌ مـنابع‌

العروسی الحویزی، علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین صححه و علق علیه هاشم‌ الرسول‌ المحلاتی، قم: مطبعه العلمیه، ۱۳۴۲ ق.» ۱۳۸۳٫

الکاشانی، الفیض، تفسیر الصافی، بیروت: موسسه الاعلمی، ۱۴۰۲ ق.

الکلینی الرازی‌، ابی‌ جعفر محمد بـن یـعقوب بن اسحاق، الکافی، صححه و اقابله و علق علیه علی‌ اکبر‌ غفاری. بیروت: دار صعب دارالتعارف، ۱۴۰۱ ق.» ۱۳۶۰‌.

المقری‌ الفیومی‌، احمد بن محمد بن علی، المصباح المنیر‌ فی‌ غریب الشرح الکبیر للرافعی، قم: دار الهـجره، ۱۴۰۵ ق.» ۱۳۶۴٫

انـصاریان، علی، الدلیل علی‌ موضوعات‌ نهج البلاغه نهج البلاغه موضوعی‌، تهران‌: یاسر، ۱۳۹۸‌ ق.» ۱۳۵۷‌.

بلخی‌، مولانا جلال الدین محمد، مثنوی معنوی‌، به‌ تصحیح رینولد نیکلسون; بـه اهـتمام نصر الله پورجوادی. تهران: امیر کـبیر، ۱۳۶۳‌.

جـوادی‌ آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن مجید‌، ]تهران[: مرکز نشر فرهنگی‌ رجاء‌، ۱۳۶۶٫

حرّانی، ابن شعبه، تحف‌ العقول‌ عن آل الرسول(ص)، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۴ ق.

رهبر، مـحمدتقی و رحـیمیان، محمدحسن، اخلاق‌ و تربیت‌ اسـلامی، سـازمان مطالعه و تدوین کتب‌ علوم‌ انسانی‌ دانشگاهها، سمت، تابستان‌ ۱۳۷۷‌.

زبیدی، محمدمرتضی، تاج العروس‌ من‌ جواهر القاموس، بیروت: دار و مکتبه الحیاه، ۱۳۰۶ ق.» ۱۲۶۸٫

شیخ قمی، عباس، سفینه البحار و مدینه‌ الحکم‌ و الاثار، ترجمه محمدباقر ساعدی; بـه هـمت‌ محمدرضا‌ اعدادی. بیروت‌; الغبیری‌: دارالمرتضی‌.

شیرازی، مکارم، پیام قرآن‌: روش تازه ای در تفسیر موضوعی قرآن، قم: مدرسه الامام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۷۳٫

طباطبائی، محمد حسین‌، المیزان‌ فی تفسیر القرآن، بیروت: موسسه الاعلمی‌، ۱۳۹۳‌ ق.» ۱۳۵۲‌.

طبرسی‌، لابی‌ عـلی الفـضل بن‌ الحـسن‌، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح و تحقیق و تعلیق هاشم رسولی محلاتی، فضل الله الیزدی الطباطبایی. بیروت‌: دارالمعرفه‌، ۱۴۰۸‌ ق.» ۱۳۷۷٫

طـوسی، ابی جعفر محمد بن الحسن‌، مصباح‌ المتهجد‌، صححه‌ و اشرف‌ علی‌ طـباعته حـسن الاعـلمی، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۹۹۸ م. «۱۴۱۸ ق.» ۱۳۷۷٫

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۸۸)


قرآن مجید، ترجمه محمد مهدی فولادوند، تهران: دارالقرآن الکریم دفتر مطالعات تاریخ و مـعارف ‌ ‌اسـلامی، ۱۳۷۸٫

مجلسی، محمدباقر‌، بحار الانوار، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۲٫

مجله نشر دانش / سال بیستم، شـماره سـوم، پیـاپی ۱۰۶، مرکز نشر دانشگاهی، پائیز ۱۳۸۲٫

مجله العلوم الانسانیه للجمهوریه الاسلامیه الایرانیه، السنه الحادیه عشریه، العدد‌ ۱۱‌، جـامعه اعداد المدرسین کلیه العلوم الانسانیه، الربیع، ۲۰۰۴/۱۴۲۵٫

معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ آفتاب: فرهنگ تفصیلی مـفاهیم نهج البلاغه، تهران: نـشر ذره، ۱۳۷۲٫

مـکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، با همکاری‌ جمعی‌ از فضلا و دانشمندان. ]ویرایش ۳[. تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۳٫

نهج البلاغه، ]علی بن ابی طالب[; ترجمه سید جعفر شهیدی تهران: سازمان انتشارات و آموزش‌ انقلاب‌ اسلامی، ۱۳۷۰٫

هاشمی رفـسنجانی، اکبر‌، تفسیر‌ راهنما: روشی نو در ارائه مفاهیم و موضوعات قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، مرکز انتشارات، ۱۳۷۲٫

[۱]. ج۲، ماده بشره‌، ص۵۹۱‌ـ۵۹۰٫

[۲]. التوبه (۹): ۳٫

[۳]. بقره (۲۲۳‌:۲).

[۴]. نساء‌ (۱۳۸:۴).

[۵]. توبه (۳:۹).

[۶]. زبیدی، تاج العروس، ج۳، مـاده بـشره، ص۴۵ـ۴۴٫

[۷]. رک: محمدباقر، مجلسی، بحارالانوار، ج۶، ص۱۳۵٫

[۸]. رک: الاسراء (۱۷)، ۱۰۵; فاطر (۳۵)، ۲۴٫

[۹]. النحل (۱۶)، ۸۹ .

[۱۰]. رک: الکهف (۲:۱۸); التوبه (۱۱۲‌:۹); (۳۷‌:۲۲); (۴۷:۳۳); (۱۷:۳۹); التوبه (۱۲۴:۹); یونس (۶۴:۱۰); الحدید (۱۲:۵۷); یوسف (۹۶:۱۲); النساء (۱۶۵:۴).

[۱۱]. رک: جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج۶، ص۳۶۵٫

[۱۲]. برای آگاهی بیشتر‌ از‌ کیفیت استعمال‌ این واژه در روایات نگاه کنید به: بحار الانـوار، ج۸۶، ص۱۰۸; ج۹۸، ص۲۲۳; ج۱۰۱، ص۳۵۸; ج۱۶، ص۱۳۰‌ و ۱۰۲; ج۱۱، ص۳۴۱; ج۱۲، ص۲۹۱; ج۱۸، ص۳۷۶; ج۱۵، ص۱۷۷٫

[۱۳]. در‌ ادبـیات‌ عرب‌ هم که خروس را مکنّا به کنیه ابوالمنذر کرده اند بخاطر این است که آدم های خوابیده ‌‌را‌ بیدار می کند، آگاه می کند نه این که می ترساند.

[۱۴]. فیومی‌، المـصباح‌ المـنیر‌، ج۱ ۲، ص۵۹۹، ماده نذر.

[۱۵]. زبیدی، تاج العروس، ماده نذر.

[۱۶]. رک: جوادی آملی، تفسیر موضوعی‌ قرآن، ج۶، ص۳۶۴٫

[۱۷]. رک: اللیل (۱۴:۹۲); یس (۱۱:۲۶); مریم (۹۷:۱۹‌); یس (۶:۳۶); الأحقاف (۱۲‌:۴۶‌); نوح (۱:۷۱); المُرسلات (۶ :۷۷); هود (۲۵:۱۱); فاطر (۲۳:۳۵); فاطر (۲۴:۳۵); الذاریات (۵۰و۵۱:۵۱); سبأ (۲۸و۳۴:۳۴); الأحزاب (۴۵:۳۳); النمل (۹۲:۲۷); یونس (۷۳:۱۰); الصافّات‌ (۷۲و۷۳:۳۷)

[۱۸]. بـرای آگـاهی بـیشتر از نحوه به کارگیری این واژه و مـعانی آن در احـادیث نـگاه کنید به: بحارالانوار، ج۲، ص۲۷۹; ج۳۵، ص۳۹۹ و ۴۰۲; ج۹۸، ص۳۰۴;۲۳، ص۴; ج۸۶، ص۱۰۸ و ۱۱۶‌ و ۳۴۴‌; ج۱۴، ص۴۰ و ۴۱۱٫

[۱۹]. رک: معادیخواه، فرهنگ آفتاب: فرهنگ تفصیلی مفاهیم نهج البلاغه، ص۲۸۵۳٫

[۲۰]. رک: همان، ص۲۸۶۳٫

[۲۱]. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰٫

[۲۲]. نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴ /۱۹۲ و رک‌: الدلیل‌ عـلی مـوضوعات نـهج البلاغه، ص۲۰۶ـ۲۰۳٫

[۲۳]. النحل (۸۹:۱۶).

[۲۴]. الانعام (۱۶۰:۶).

[۲۵]. الاعراف (۵۶:۷).

[۲۶]. الانعام (۱۲:۶).

[۲۷]. الانعام (۱۳۳:۶).

[۲۸]. المؤمنون (۱۰۹:۲۳).

[۲۹]. البـقره (۱۴۳‌:۲).

[۳۰‌]. الانـفال (۶۴:۸۱).

[۳۱]. التوبه (۱۱۷:۹).

[۳۲]. هود (۹۰:۱۱).

[۳۳]. الزمر (۵۳:۳۹).

[۳۴]. الانعام (۵۴:۶).

[۳۵]. الانعام (۱۴۵:۶).

[۳۶]. الزمر (۵۳:۳۹).

[۳۷]. المیزان فی تفسیر القرآن‌، ج۱۷‌، ص۴۲۳‌.

[۳۸]. تفسیر نمونه; ج۱۹، ص۵۲۱‌ـ۵۲۳‌.

[۳۹‌]. الانعام (۱۵۴:۶).

[۴۰]. اعراف (۱۵۶:۷).

[۴۱]. توبه (۱۲۸:۹).

[۴۲]. انبیاء (۱۰۷:۲۱).

[۴۳]. نحل (۱۲۷:۱۶).

[۴۴]. آل عمران (۱۵۹:۱۳۱‌).

[۴۵‌]. چـنانکه‌ از قـرارداد صـلح حدیبیه و نیز فتح مکه آشکار‌ است‌، هیچ یک از جنگ هـای پیامبر اکرم(ص) جنبه تهاجمی و لشگرکشی یک سویه نداشته است، بلکه همه غزوات دوران آن‌ حضرت‌ از‌ روی ناچاری و اجبار مخالفان، کـفار و سـایر دشـمنان بوده است.

[۴۶‌]. امروزه برخی محققان معتقدند اصولا همه جنگ های پیـامبر(ص) دفـاعی بوده است و پیامبر اکرم هیچگاه اسلام را با‌ قدرت‌ شمشیر‌ به جایی نبرده است. رک: نگارنده، مجله العـلوم الانـسانیه للجـمهوریه الاسلامیه‌ الایرانیه‌، العدد ۱۱، ص۷۵ـ۸۵٫

[۴۷]. طه (۲۰:۴۷).

[۴۸]. مریم (۱۹:۴۷).

[۴۹]. الصافات (۳۷:۷۹‌).

[۵۰‌]. الصافات‌ (۳۷:۱۰۹ و ۱۸۱).

[۵۱]. الحشر (۵۹:۲۳).

[۵۲]. این نکته را از‌ دکتر‌ پورجـوادی‌ وام گـرفته ام، دانـش، شماره پیاپی ۱۰۶، ص۶ـ۱۰٫

[۵۳]. اسراء (۶۰:۱۷).

[۵۴]. چون‌ تفسیر‌ ایشان‌ موضوعی و براساس آیات قرآنی است ناچار این نـظر (تـأثیر بـیشتر انذار از تبشیر) نیز‌ باید‌ برگرفته و مستفاد از قرآن باشد یا لااقل مخالف با روش و شیوه ایـن کـتاب‌ نباشد‌. در‌ این باره در صفحات بعد در نقد بیشتر بررسی خواهیم کرد.

[۵۵]. فاطر (۲۳‌:۳۵‌); رعد (۷:۱۳); شـعراء (۱۱۵:۲۶).

[۵۶]. جـوادی آمـلی، تفسیر موضوعی قرآن مجید، سیره‌ علمی‌ و عملی‌ حضرت رسول اکرم، ج۹، ص۲۲۴ـ۲۲۵٫

[۵۷]. سبأ (۲۸:۳۴).

[۵۸]. انعام (۴۸:۶); نساء (۱۶۵:۴) و بـقره‌ (۲۱۳‌:۲).

[۵۹]. نـاصر مکارم شیرازی با همکاری جمعی از دانشمندان، تفسیر موضوعی پیام‌ قرآن‌، ج۷، ۲۹‌ ۲۸٫

[۶۰]. نهج البلاغه، خـطبه ۱٫

[۶۱]. تـوبه (۶۱:۹).

[۶۲]. تـفسیر صافی، ج۳، ذیل آیه ۶۱ توبه‌.

[۶۳‌]. رک‌: محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۹، ذیل توبه / ۶۱٫

و نیز رک: الاعراف / ۱۸۴‌; الحـجر‌ / ۸۹; الحـج / ۴۹; الشعراء / ۱۱۵; العنکبوت / ۵۰; سبأ / ۴۶; فاطر / ۲۴ و ۲۳; ص/ ۷۰ و ۶۵، الاحقاف / ۹; الذاریات‌ / ۵۱‌ و۵۰; الملک / ۲۶٫

[۶۴]. اعراف / ۷، ۱۸۴; حجر /۸۹; حج /۴۹; شعراء / ۱۱۵‌; عـنکبوت‌ / ۵۰; سـبأ / ۴۶; فـاطر / ۲۴ و ۲۳; ص/ ۷۰‌ و ۶۵‌، احقاف‌ / ۹; ذاریات / ۵۱ و۵۰ و ملک / ۲۶٫

[۶۵]. مکارم‌ شیرازی‌ و…. ، تفسیر نمونه، ج۱۴، ذیل آیه ۴۹ حج.

[۶۶]. رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج۱۱، ذیل‌ آیـه‌ مـذکور.

[۶۷]. یـوسف /۱۰۸٫

[۶۸‌]. نوح‌ /۸٫

[۶۹]. حسن‌ بن‌ علی‌ حرّانی، تحف العقول، ص۴۱۱٫

[۷۰]. رک‌: تفسیر‌ المیزان، ج۱۲، ص۳۷۳ـ۳۷۴ و ۵۷۰ـ۵۷۱٫

[۷۱]. محمدتقی رهـبر و مـحمدحسن رحیمیان، اخلاق‌ و تربیت‌ اسلامی، ص۱۳۸٫

[۷۲]. آل عمران (۱۳۴‌:۳).

[۷۳]. النور (۲۲:۲۴‌).

[۷۴‌]. شوری (۴۰:۴۲).

[۷۵]. رک‌: کلین‌، اصول کافی، ج۲، ص۳۶۱ به بعد; قمی، سفینه البـحار، ج۲، ص۲۰۷ بـه بعد.

[۷۶]. رک‌: تفسیر‌ نمونه، ج۱، ص۴۸۶; طوسی، مصباح المتهجد‌، ص۴۴۲‌و۶۹۲‌; بحارالانوار، ج۹۱، ص۲۳۹‌و۳۸۶‌ و ج۹۲، ص۲۳۲٫

[۷۷]. رک‌: آل‌ عمران (۱۱۰:۳); البقره (۱۴۳:۲); النـحل (۱۱۹:۱۶); الصـف (۳:۶۱); الاحزاب (۳۹:۳۳); السجده (۲۴‌:۳۲‌).

[۷۸]. الرحمن /۱٫

[۷۹]. طه /۴۴ و نیز‌ رک‌: الشـعرا /۱۲۷‌ و ۱۴۵‌.

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x