مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

گفت و گویی دیگر با دکتر سید حسین نصر

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (از صفحه ۳۹ تا ۸۲)
گفت و گویی دیگر با دکتر سید حسین نصر (۴۴ صفحه)
مصاحبه شونده : نصر،سید حسین
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۳۹)


فهرست

‌ ‌‌‌اشـاره‌

موضوعاتی که در این مصاحبه مطرح می‌شود: علاقه به معنویات، فهم درست تصوف‌، فـهم‌ غـربیان‌ از اسـلام، دیدگاه اسلام درباره زن، سیر و سلوک زنان، سنت‌های اسلامی، زیربنای اسلام، آرمان صوفی‌، مجاهده صوفی، نـماد شیر در شعر عرفانی، ترس غرب از اسلام، آینده اسلام‌، اسلام در برابر تهدیدها‌، هدف‌ از آفـرینش انسان، انسان و اختیار، چـرا انـسان رنج می‌کشد؟ وجود نقص در جهان، توکل در اسلام، مرگ و جاودانگی، خوب زیستن و خوب مردن، محکومیت اخروی، دیدگاه اسلام درباره شیطان، وجود شر در آفرینش‌، سرنوشت پیروان ادیان دیگر، وحدت متعالی ادیان، معنویات کاذب در آمـریکا، لزوم حفظ صورت مقدس، روان‌شناختی‌کردن معنویات، مقابله اسلام با التقاط،

______________________________

۱٫ این گفت‌وگو در واشنگتن صورت گرفته و علاوه بر پخش تلویزیونی‌، در‌ منبع زیر چاپ شده است و چندین بار در سراسر امریکا پخش شده:

Hugh Hewitt, Searching for God in America, Dallas: World Publishing, 1996, pp.75-96.

یادآوری مـی‌شود کـه به‌ دلیل‌ ناتمام‌بودن گفت‌وگوی اختصاصی فصلنامه با دکتر نصر که پیش از این تقدیم شد بر آن شدیم تا برای تکمیل اطلاعات خوانندگان محترم در خصوص آرای این استاد گرامی، این‌ مصاحبه‌ مبسوط را کـه بـا ترجمه و تعلیقه‌های جناب استاد توفیقی فراهم آمده تقدیم نماییم. از این‌که جناب دکتر نصر به رغم انتقادهایی که به افزودن تعلیقه بر متن ترجمه‌شده و نیز‌ به‌ برخی‌ از تعلیقه‌های مترجم مـحترم بـر‌ این‌ مصاحبه‌ داشتند به ما اجازه نشر آنها را دادند سپاسگزاری می‌نماییم. گفتنی است که برخی از تعلیقه‌های مترجم محترم، حذف و در برخی‌ دیگر‌ تغییراتی‌ جزئی صورت گرفته است. هفت آسمان

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۴۰)


تـلاش غـرب‌ بـرای‌ نابودکردن ایمان، علم مقدس در اسـلام، بـاز هـم درباره تصوف، چهل منزل برای طریقت، نقش مرشد در تصوف اسلامی‌، آزمون‌های‌ خردکننده‌، سنت‌گرایی، آزمونی بزرگ، ارتباط با مورمون‌ها، خدا و آزمون‌های زنـدگی، سـخنی‌ در بـاب فتوّت، بنیادگرایی اسلامی، توصیه به مطالعه سنت‌ها، تـوصیه بـه تأمل در طبیعت و هنر ادیان، آخرالزمان، قرآن‌ در‌ اسلام‌، آینده نزاع ایمان و سکولاریسم.

دکتر سید حسین نصر از نخستین روزهای‌ زندگی‌ در ایـران تـا امـروز که استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه جرج واشنگتن است، به بـاورهای دینی‌ خویش‌ علاقه‌مند‌ بوده است. وی به سال ۱۳۱۲ در تهران متولد شده و در خانواده‌ای‌ پرورش‌ یافته‌ است که به طور جـدی فـرهنگی بـوده‌اند، به حدی که فرزند خود را در‌ سن‌ پایین‌ سیزده سالگی برای ادامـه تـحصیل به ایالات متحده آمریکا فرستاده‌اند. وی پس از دریافت‌ دانشنامه‌ خود از ام.آی.تی. و دانشگاه هاروارد پس از اخذ درجه دکتری در‌ سال‌ ۱۳۳۷‌، بـه ایـران بـازگشته و به استادی دانشگاه تهران و ریاست دانشگاه شریف (آریامهر سابق) و سپس به‌ ریـاست‌ انـجمن شـاهنشاهی فلسفه برگزیده شده است. دکتر نصر پس از انقلاب اسلامی ایران‌ مقیم‌ ایالات‌ متحده آمریکا شـده و در آن سـرزمین آثـار علمی فراوانی را پدید آورده است. وی هدف‌ خود‌ را تبیین اسلام و معارف اسلامی برای جامعه غرب قـرار داده و بـرای دستیابی‌ به‌ این‌ هدف در سال‌های اخیر بیش از بیست عنوان کتاب و صدها مقاله مـنتشر کـرده اسـت. دکتر‌ نصر‌ با‌ این‌که حیات علمی خود را با علوم تجربی آغاز کرده و به تـحصیل‌ فـیزیک‌ در ام.آی.تی. مشغول شده، به سبب علاقه به دین رشته تحصیلی خود را تغییر‌ دادهـ‌ و بـا ایـن کار مسیر زندگی وی تغییر یافته است. دکتر نصر که‌ به‌ تحصیل زمین‌شناسی و ژئوفیزیک در مقطع دکـتری دانـشگاه‌ هاروارد‌ مشغول‌ شده بود، پس از اندک زمانی به‌ تاریخ‌ و فلسفه گرایید. او بر اثـر جـاذبه تـعالیم پدرش در باب اهمیت سنت، به‌ مطالعه‌ فلسفه شرق اقدام کرد و سرانجام‌ به‌ اسلام غربی‌شده‌ و تجدد‌ بـی‌رغبت‌ شـد. وی پس از پایـان تحصیل‌ در‌ هاروارد و حتی مقداری تدریس در آن دانشگاه، با این احساس که آموخته‌های‌ ویـ‌ عـلی‌رغم گستردگی فراوان، ناتمام است به‌ ایران بازگشت و مدت بیست‌ سال‌ زیر نظر شخصیت‌های دینی برجسته‌ کـشور‌ دربـاره تفکر اسلامی مطالعه کرد و به گفته خودش «چیزهای فراوانی آموخت که در‌ کـتاب‌ یـافت نمی‌شود.» دکتر نصر می‌گوید‌ که‌ تحصیل‌ حـقیقی او پسـ‌ از‌ بـازگشت به ایران آغاز‌

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۴۱)


شد‌ و در آن‌جا «حکمت اسـلامی را نـیرومندترین حقیقت زنده یافت» و این در مقابل تفکر علمی‌ غرب‌ بود که هرگز تا آن حـد‌ در‌ زنـدگی وی‌ وارد‌ نشد‌. او می‌افزاید: «من پا‌ در مـسیر عـقلی نهادم و آن مـسیر را تـا کـنون ادامه داده‌ام.» دکتر نصر در مطالعات‌ اسـلامی‌ خـویش، آموخته‌های غربی خود را با‌ گرایش‌های‌ شرقی‌ در‌ آمیخته‌ است. او کتاب‌ها‌ و مقالات‌ فراوانی دربـاره فـلسفه نوشته و در آنها عقیده خود را مبنی بـر برتری متفکران شرقی بـر مـتفکران‌ غربی‌ بیان‌ کرده است. او مـعتقد اسـت که سؤالات‌ پایدار‌ این‌ عصر‌ را‌ نمی‌توان‌ با فلسفه عقل‌گرای غربی پاسخ داد، بلکه بـرای ایـن منظور باید با آموختن راه و روشـی در زنـدگی کـه تفکر تحلیلی را بـا تـأمل روحی درمی‌آمیزد، به کـنکاشی‌ مـعنوی‌تر روی آورد.

دکتر نصر رابطه علم و دین را عمیقا بررسی کرده و مخصوصا در کتاب نیاز به علم مـقدس بـه بیان این اندیشه پرداخته است کـه عـلوم تجربی بـه سـبب‌ از‌ دسـت دادن زیربنای معنویشان، آسیب دیـده‌اند. او معتقد است که مشکل علوم امروزی قطع شدن ارتباط آنها با خداوند و طبیعت به عـنوان خـلقت خداوند و انسانیت است و این جدایی از‌ واقـعیت‌ بـه طـور عـمده مـوجب شد که وی تـحصیلات خـود را در این باب ترک کند. عطش معنویِ خود دکتر نصر وی را به‌ مطالعه‌ عمیق درباره تصوف که آنـ‌ را‌ قـلب اسـلام می‌داند، کشاند. او می‌نویسد که بزرگ‌ترین لذت وی این بـوده اسـت کـه بـرای «شـفافیت در بـرابر پرتوهای حقیقت که پس از رفع‌ حجاب‌ تابان می‌شود…» بکوشد. اندیشه‌ دست‌ یافتن به حق مطلق اندیشه‌ای صوفیانه است مبنی بر این‌که انسان نمی‌تواند حقیقت خودش را بسازد، بلکه بـاید برای برخوردار شدن از حق مطلق یعنی خرد جاودانی که در مقدس‌ترین‌ انسان‌ها‌ یافت می‌شود، تلاش کند.

دکتر نصر اکنون در شهر واشنگتن زندگی می‌کند و به تدریس در دانشگاه جرج واشنگتن مشغول است. وی بـه تـألیف و تدریس درباره اسلام ادامه می‌دهد و برای بیان‌ احساسات‌ نیرومند خویش‌ درباره اسلام از قدرت کلمه و نوشته بهره می‌گیرد و می‌کوشد به دیگران کمک کند تا آنان نیز به‌ اهمیت سنت کـه ارزش گـذشتگان است، واقف شوند.

ـ آقای دکتر، از‌ شما‌ برای‌ قبول این گفت‌وگو متشکرم.

ـ من هم تشکر می‌کنم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۴۲)


علاقه به معنویت و اسلام

علاقه روزافزون غربیان بـه مـعنویت ‌‌توجه‌ بسیاری از مؤسسات رسانه‌ای و اصـولاً تـوجه بسیاری از مردم را جلب کرده است‌. آیا‌ این‌ امر برای شما نیز جالب توجه بوده است؟

بله. توجه مرا نیز جلب کرده است. در‌ واقع، امروزه در قـیاس بـا پنجاه سال پیش کـه در ایـالات متحده آمریکا‌ مشغول تحصیل بودم، این‌ علاقه‌ به طور قطع هم شدت و هم تنوع یافته است.

آیا موج این‌علاقه‌که در جوامع‌مسیحی‌و یهودی‌مشاهده‌می‌شود، به‌اسلام‌نیز رسیده است؟

مقصود شما علاقه آمریکاییان به اسلام اسـت یـا علاقه خود جوامع اسلامی به معنویت؟

هر‌ دو.

در مورد اول، بله. علاقه آمریکاییان به عموم ادیان غیرغربی و از جمله اسلام مسلما در چند دهه اخیر بسیار افزایش یافته است و نیز به معنویت اسلام که مـعمولاً در تـصوف‌ جلوه‌گری‌ مـی‌کند، علاقه فراوانی وجود دارد و می‌توانم بگویم که این علاقه از دهه ۱۹۵۰ سال به سال افزایش یافته است. اما در خـود جهان اسلام و درون آن نیز می‌توان علاقه بسیار‌ زیادی‌ به بُعد معنوی اسـلام را در هـر کـشوری مشاهده کرد.

فهم درست تصوف

شما در آثار خود گفته‌اید تصوف به گونه‌ای که در ایالات متحده آمریکا فـهمیده ‌ ‌مـی‌شود، برخی‌اوقات‌ با‌ فهم سنتی‌تصوف در جهان اسلام تفاوت دارد. آیا امکان‌دارد این را توضیح دهید؟

بله. ایـن امـر واقـعا مایه تأسف است، زیرا تصوف بُعد باطنی معارف اسلام است و چیزی اضافی یا‌ خارج‌ از‌ اسـلام نیست که کسی بتواند‌ بدون‌ توجه‌ و عمل به اصل دین اسلام، به آن مـتلبس شود. افراد زیادی در ایـن کـشور هستند که برای نیل به حقایق معنوی‌ یا‌ انتخاب‌ حیات معنوی راهی کوتاه می‌جویند و می‌خواهند با نادیده‌ گرفتن‌ وظایف معمولی به طریقت معنوی دست یابند. آنان به همین علت می‌کوشند بـدون هیچ علاقه‌ای به اسلام به تصوف‌ نزدیک‌ شوند‌، ولی کارشان به جایی نمی‌رسد.

مگر راه میان‌بری وجود ندارد؟

خیر‌. راه میان‌بری در کار نیست، مگر به اراده خدا.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۴۳)


آقای دکتر، علت این امر چیست و چرا راه میان‌بری‌ وجـود‌ ندارد؟ چـرا‌ خدا طریقت را این گونه قرار داده است؟

خوب، پاسخش این است‌: ما‌ در این جهان چه کار می‌کنیم؟ از نگاه دین، آمدن ما به این جهان برای یافتن چیزی‌ است‌ که‌ آن را در واقع هرگز گم نـکرده‌ایم، یـعنی خدا. از این رو‌، خداجویی‌ نه‌ تنها بخشی از حیات ما، بلکه هدف نهایی حیات بشر است. آن جست‌وجو بسته‌ به‌ این‌که‌ ما چه کسی هستیم ــ فطرت درونی ما، نیروهای گوناگونی که در مـاست، عـناصر‌ گوناگون‌ داخل نفس ما، ذهن ما و روح ما ــ می‌تواند زود به نتیجه برسد‌ و یا‌ طول‌ بکشد. ولی این امر در قیاس با آنچه هستیم و این‌که برای رسیدن به آن‌ هدف‌ چه اندازه وقـت لازم داریـم، هـر چه باشد، راه میان‌بر نخواهد بـود. چـنین‌ چـیزی‌ را‌ باید عملاً نه با یک الگوی مکانیکی که مردم غالبا در نظر می‌گیرند، بلکه با‌ جهان‌ ارگانیک قیاس کرد. رشد درخت دوره مـعینی را طـی مـی‌کند و اگر آب‌ بیش‌تری‌ به‌ آن بدهید و آن را در معرض آفتاب بـیش‌تری قـرار دهید، می‌توانید رشد آن را اندکی‌ تسریع‌ کنید‌. ولی اگر عناصر نامناسب به درخت برسد، رشد آن کند می‌شود. هیچ‌ کس‌ نمی‌تواند سـرعت رشـد درخـت را طبق خواسته خود افزایش دهد.

بنابراین، نفوس گوناگون دوره‌های رشـد معنوی‌ گوناگونی‌ دارند؟

همین طور است.

و آیا باید آن دوره‌ها را در نظر گرفت؟

بله. دقیقا‌. دقیقا‌.

فهم غربیان از اسلام

بیایید نخست سـری‌ بـه‌ اسـلام‌ بزنیم و دوباره به تصوف بازگردیم. در غرب‌ و مخصوصا‌ در ایالات متحده آمریکا، فـهم اسـلام غالبا قطره‌چکانی است. طبق برآورد شما بزرگترین‌ سوء‌ تفاهم مردم ایالات متحده آمریکا‌ درباره‌ اسلام چیست؟

چـند‌ سـوء‌ تـفاهم‌ وجود دارد که متأسفانه روی آن‌ تأکید‌ می‌شود و آن هم نه از روی تصادف، بلکه به سـبب سـوء نـیت‌؛ و این‌ بسیار زیاد تأسف‌آور است. نخست این‌که‌ اسلام را دینی می‌دانند‌ که‌ با شمشیر گـسترش یـافته اسـت‌ و در‌ نتیجه، اسلام را با جنگ ملازم می‌دانند. البته چنین چیزی درست نیست، ولی‌ مسأله‌ای‌ وجـود دارد کـه باید بررسی‌ شود‌

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۴۴)


و آن‌ این‌که اسلام در‌ ابتدا‌ به وسیله لشکرهای اعراب‌ به‌ بـیرون عـربستان گـسترش یافت. شما ممکن است بگویید که مسیحیت، از سوی دیگر، در‌ امپراطوری‌ روم گسترش یافت و این گـسترش مـوجب‌ فروپاشی‌ آن حکومت‌ از‌ درون‌ خود شد. ولی مسیحیت‌ نیز برای این‌که دین غرب شود، قـطعا بـه انـدازه اسلام، هندوئیسم یا هر دین دیگر‌ جنگ‌های‌ فراوانی کرد.(۱) آغازگر جنگ‌های صلیبی نیز‌ نه‌ مـسلمانان‌، بـلکه‌ راهبان‌ کلونی فرانسه در‌ قرن‌ یازدهم بودند. با این وصف، این دیدگاه کـه مـسیحیت دیـن صلح و اسلام دین جنگ است، در‌ اذهان‌ بسیاری‌ از غربیان جا خوش کرده است.

نکته‌ دوم‌ کـه‌ بـسیار‌ اهـمیت‌ دارد‌، این است که امروزه غالبا ــ در ایالات متحده آمریکا حتی بیش از اروپا ــ هر تـجربه اجـتماعی که صورت می‌گیرد، آن را یک هنجار مطلوب که‌ باید همه از آن پیروی کنند می‌پندارند بدون این‌که مردم بـه چـنین نتایجی رسیده باشند، مانند رابطه بین مرد و زن، ازدواج، تشکیل خانواده با یکی از والدیـن یـا با هر‌ دو‌؛ رفتار با کودکان. و هر تـمدنی کـه بـا آنچه امروزه در آمریکا مقبول افتاده است، هـماهنگ نـشود، به عنوان این‌که از جریانات روز بی‌خبر یا عقب مانده است، رد می‌شود‌. باری‌، در میان تـمدن‌های غـیرغربی، اسلام دینی است که بـه سـاختارهای سنتی خـود در جـامعه بـه شدت تمسک می‌کند. از این رو، بسیاری از‌ مـردم‌ آمـریکا به سبب این واقعیت‌ که‌ اسلام را همرنگ خود نمی‌بینند، از آن روی‌گردان می‌شوند. بـهترین مـثال در این باب مسأله زن است. داوری بسیاری از مـردم درباره جهان اسلام‌ بـه‌ نـقش زنان مربوط می‌شود‌. ولی‌ نـقش زنـان در سال ۱۸۹۶ ــ صد سال پیش از زمان این مصاحبه ــ در واشنگتن یا بوستون با نقش آنـان در سـال ۱۹۹۶ بسیار متفاوت بود. و در سال ۲۰۹۶‌ بـا‌ سـال ۱۹۹۶ بـسیار تفاوت خواهد کـرد. پس چـرا باید درباره تمدنی دیـگر و دیـنی دیگر بر اساس آنچه مردم غرب در یک دهه خاص پیرامون جریانات می‌اندیشند، قضاوت کنیم؟ امـروزه مـقدار زیادی‌ از‌ آزمایش‌های اجتماعی‌ بسیار مهم در غـرب وجـود دارد که غـالبا بـه نـتایجی نرسیده‌اند که مقبول بـاشد و بتوان بر اساس‌ آنها زندگی کرد. نتایجی هم دارند که تا کنون ناگفته مانده‌ اسـت‌. آزمـایش‌ نتایج نادرست آنها بر تمدن‌های دیـگر جـاری مـی‌شود و اسـلام بـیش از همه گرفتار ایـن امـور شده است‌.

______________________________

۱٫ ‌‌هندوئیسم‌ بر خلاف بسیاری از ادیان جهان، جانشین دینی دیگر نیست و تحولات آن نیز‌ به‌ شـکل‌ طـبیعی در فـرهنگ هندوان وارد شده است. این آیین به خـارج هـندوستان گـسترش قـابل‌توجهی نـیافته‌ اسـت (مگر در قالب بودیسم) و جنگی با این هدف در تاریخ آن دیده‌ نمی‌شود. مترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۴۵)


و سرانجام یک‌ علت‌ بسیار مهم سیاسی و اقتصادی نیز در این‌جا وجود دارد. آن علت سیاسی واقعیت قطعه زمینی اسـت که هم مسلمانان و هم یهودیان آن را از آن خود می‌دانند به این معنا که‌ فلسطینیان و اسرائیلیان درباره سرزمین مقدسِ اطراف اورشلیم درگیری دارند… و این چیزی است که برای هندوئیسم و بودیسم و ادیان دیگر پیـش نـیامده است. و این حقیقت که فاجعه بزرگی در اروپا (و نه جهان اسلام‌ یا‌ سرزمین‌های دیگر) بر ضدّ یهودیان رخ داد و آن موجب شد که جوامع غربی به منافع فلسطینی‌ها بی‌توجهی کنند و فقط به فکر جـامعه یـهودیان باشند تا آن جامعه دوباره گرفتارِ حوادث‌ دهه‌های‌ ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ آلمان نشود.

دیدگاه اسلام درباره زن

آقای دکتر، می‌خواهم روی دو نکته از نکاتی که مطرح کردید، توقف کنم: یـکی مـوضوع زن در اسلام و دیگری موضوع ترس‌ غـرب‌ از اسـلام که احیانا در ایالات متحده آمریکا احساس می‌شود. نخست بگویید که اسلام درباره زن و معنویت چه می‌اندیشد؟

خوب، اینها دو موضوع متفاوت هستند. قبل از هر چیز، آنچه‌ اسـلام‌ مـی‌اندیشد‌، با آنچه در جوامع اسـلامی‌ مـی‌گذرد‌، لزوما‌ یکسان نیست. همان طور که اگر یک مسلمان مصری بپرسد: «نظر مسیحیت درباره آدمکشی چیست و در واشنگتن چه چیزی رخ می‌دهد؟» بدیهی‌ است‌ که‌ شما آن دو را یکی نمی‌دانید. این موضوع‌ را‌ باید از ابتدا در نـظر داشـته باشیم.

باری، تا آن‌جا که به اسلام مربوط می‌شود، این دین قبل از‌ هر‌ چیز‌ می‌گوید که مرد و زن در پیشگاه خدا از نظر مسؤولیت‌هایی‌ که در زندگی این جهان بر عهده دارند و در مقابل احـکام الهـی و در واقع از نـظر امکان وصول‌ به‌ خدا‌ با یکدیگر برابر هستند و این عالی‌ترین امکاناتی است که برای بازگشت‌ آدمی‌ بـه منبع و منشأ جهان در کل جهان وجود دارد. از این رو، به قول اهل مـعنا‌، راهـ‌ بـرای‌ هر دو جنس به یک شیوه باز است. در سطح اجتماعی، با‌ این‌که‌ مرد‌ و زن وظایف دینی برابری دارند، وظـایف ‌ ‌سـیاسی و اقتصادی آن دو غالبا یکسان نیست و به‌ شیوه‌ای‌ مطرح‌ می‌شود که هر یک دیگری را تـکمیل مـی‌کند. ایـن قضیه یعنی این‌که زن و مرد‌ به‌ یک معنا در مسؤولیت‌های خود و تربیت فرزندان و زندگی اقتصادی مکمل یـکدیگرند، بسیار مهم‌ است‌. اما‌ شرکت زنان در قلمروهای

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۴۶)


زندگی خارج از حیات خانواده در طول تـاریخ اسلام یکسان‌ نبوده‌ و زمـان بـه زمان فرق می‌کرده است.

مثلاً در عصر خود پیامبر(ص)، زنان عرب‌ بادیه‌نشین‌ بسیار‌ بیش‌تر از قرون بعدی در امور به‌اصطلاح سیاسی سهم داشتند، ولی در دوره‌های بعد، رسوم‌ اجتماعی‌ محلی مؤثر افتاد. مردم نیز غالبا فـراموشکارند، مثلاً تصور می‌کنند تنها زنان‌ مسلمان‌ موی‌ خود را می‌پوشانند؛ ولی هیچ کس در غرب نقاشی یا شمایلی از مریم بتول را‌ به‌ یاد‌ ندارد که موهایش پوشیده نباشد. آنان نمی‌دانند که در گرجستان و ارمنستان، دو‌ کشور‌ مـسیحی از جـمهوری‌های شوروی سابق، زنان سنتی موی سر خود را می‌پوشانند. اینها از قدیم رسومی‌ اجتماعی‌ بوده است. وانگهی به توصیه‌های اسلام در مورد حیا و این‌که زن باید‌، به‌ تعبیر قرآن، زینت خود را از چشم‌ نامحرم‌ بـپوشاند‌، ایـن نحو پوشیدن موهای سر (و به نظر‌ بعضی‌ از فقها نیمه صورت) برای زنان مسلمان حکم شده است. ولی در عین‌ حال‌ مرسوم جوامع خاورمیانه قبل از‌ اسلام‌ نیز بوده‌ است‌.

سیر‌ و سلوک زنـان

آیـا زنان برای حیات‌ باطنی‌ خود همان طریقه معنوی مردان را طی می‌کنند؟

همین طور است. البته این‌ جنبه‌ اسلام در ظاهر آشکار نمی‌شود. ولی‌ همه اصول مربوط به‌ تأمل‌، دعا، سکوت، نـماز و روزه و هـمه‌ وظـایف‌ معنوی موجود در تصوف برای مـرد و زن یـکسان اسـت. البته تفاوت‌هایی هم وجود‌ دارد‌ که به جنسیت برنمی‌گردد. آن‌ تفاوت‌ها‌ در‌ ذات وجود انسانی‌ است‌، زیرا هیچ دو انسانی‌، مرد‌ یا زن، هنگامی که نـزد مـرشد مـعنوی می‌روند، برابر نیستند و آن مرشد به آنان‌ نمی‌گوید‌: «هـمگی ایـن آسپرین را میل کنید‌.» هر‌ لباسی باید‌ مطابق‌ قد‌ و قامت شخص معین بریده‌ شود و زنان گوناگون با هم تفاوت‌هایی دارنـد هـمان طـور که مردان گوناگون با هم تفاوت‌هایی‌ دارند‌. ولی در مجموع، انضباط واحـدی بر‌ هر‌ دو‌ جنس‌ مرد‌ و زن حاکم است‌.

سنت‌های‌ اسلامی

آقای دکتر، شما دانشمند بزرگی هستید و در سراسر جهان به دانـش شـما احـترام می‌گزارند. هنگامی‌ که‌ کتاب‌های‌ فراوانی را که نوشته‌اید، می‌خواندم، به این‌ نـتیجه‌ رسـیدم‌ که‌ یک‌ نفر‌ غربی

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۴۷)


هرگز نمی‌تواند واقعا به اسلام بگرود، زیرا در اسلام به اندازه‌ای سنت وجـود دارد کـه انـسان تقریبا باید در آنها متولد شده و در آنها تنفس کرده‌ باشد. آیا این مـطلب درسـت اسـت و یا این‌که من توانایی اسلام را برای غرب نادیده می‌گیرم؟

حقیقت این است که شما در ایـن مـوضوع کـاملاً اشتباه می‌کنید. کار من این است‌ که‌ برای ارائه تمام سنت اسلامی به زبان امـروزی بـه نسل جوان، نخست برای غرب و در مرحله بعد برای خود جهان اسلام تلاش کـنم. مـن دربـاره فلسفه، کلام، ماوراءالطبیعه، علوم‌، شعر‌ و هنر در اسلام سخنرانی می‌کنم. هیچ کس ملزم نیست بـرای ورود بـه اسلام همه این امور را فراگیرد همان طور که یک روستایی‌ ساده‌ اهل کـنگو اگـر بـخواهد پس‌ از‌ ملاقات با میسیونرهای کاتولیک یا پروتستان به مسیحیت وارد شود، لازم نیست آثار توماس آکویناس قـدیس و بـوناوِنتورای قدیس را بخواند و آهنگ B-minor Mass باخ‌ و تابلوهای‌ وِرمیر را بشناسد و… چنین‌ چیزی‌ لازم نیست. تمدن از درون هـر دیـنی مـی‌روید و دین اصل و منشأ همه تمدن‌هاست، ولی هیچ کس ملزم نیست برای پذیرش دینی که آن تمدن را پدیـد آورده اسـت، کـلّ آن‌ تمدن‌ را بیاموزد.

زیربنای اسلام

آقای دکتر، زیربنای اسلام چیست؟

فهم و پذیرش هـیچ دیـنی در جهان به آسانی اسلام نیست. زیرا اساس معارف اسلامی عبارت است از قبول یگانگی خدا؛ یعنی ایـن‌که‌ هـیچ‌ خدایی جز‌ اللّه نیست. پس از آن نوبت به قبول رسالت پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) مـی‌رسد؛ یـعنی این‌که آن‌ حضرت فرستاده خداست که نـبوت هـمه انـبیای قبل از اسلام را‌ تأیید‌ می‌کند‌. انسان با ایـن کـار مسلمان می‌شود و آن کاری بسیار آسان است.

اساس تصوف در داخل اسلام چیست؟

تصوف ‌‌نیز‌ اصـولاً بـسیار ساده است. تصوف عملاً مـحقق سـاختن همان تـوحید اسـت. سـخن گفتن‌ از‌ توحید‌ یک چیز است و زیـستن در تـوحید به گونه‌ای که اعمال ما، افکار ما و احساسات ما‌ همه با یـک مـرکز الاهی هماهنگ شود، چیز دیگر؛ و آن هـنری است که‌ بسیار دشـوار تـحصیل می‌شود‌.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۴۸)


تعهد‌ عقلی در اسلام در بـرابر تـحول معنوی در تصوف چگونه است؟

خوب، این تقابل درست نیست. زیرا حتی برای کسانی کـه تـصوف را معمول نمی‌دارند، پذیرش اسلام صـرفا بـر اسـاس عقل نیست‌، بـلکه بـه ایمان نیز مربوط مـی‌شود. یـعنی ایمان به یگانگی خدا، نه این‌که آن را به طور فلسفی بفهمند.

چگونه کسی که درون اسـلام اسـت و به اللّه عقیده دارد، آن پرش‌ را‌ به تصوف انـجام می‌دهد؟

کـسی که مـسلمان اسـت، بـا عمل به شریعت اسـلام. اسلام بر عمل بیش از الاهیات تأکید می‌کند (و در این نقطه خاص بیش‌تر به یهودیت شباهت دارد و کـم‌تر‌ بـه‌ مسیحیت). این مسلمان روزی پنج بار نـماز مـی‌خواند. او روزه مـی‌گیرد و اکـنون کـه مصاحبه می‌کنیم، مـاه رمـضان شروع شده است. وی در عمر یک بار به زیارت مکه می‌رود‌؛ در‌ حدّ استطاعت زکات می‌دهد. از دروغ پرهیز کـنند بـه ده فـرمان [تورات] گردن نهند. این کار را بکن و آن کـار را نـکن ــ مـانند هـر دیـن دیـگر، مخصوصا دو‌ دین‌ خواهر‌ اسلام یعنی یهودیت و مسیحیت. این‌ اصول‌ در‌ ادیان مختلف بسیار به یکدیگر شباهت دارند.

آرمان صوفی

باری، کار صوفی چیست؟ صوفی می‌خواهد خدا را این‌جا و اکنون بـشناسد. او نمی‌خواهد‌ مانند‌ دیگران‌ تنها به شیوه‌ای انفعالی طبق اراده خدا زیست‌ کند‌. او می‌خواهد در هر لحظه از زندگی خویش با جهاد اکبر طبق اراده خدا زیست کند. او می‌خواهد پیوسته‌ به‌ یاد‌ خدا باشد و بـه هـمین دلیل، می‌خواهد از جنبه بیرونی به‌ جنبه درونی بگراید. تصوف به یک معنا درون‌گرایی در اسلام است. تصوف همان رازوری (mysticism به معنای اصلی‌ این‌ واژه‌) است و به رازهای الاهی مربوط می‌شود. اصـل واژه mystery از mysterium‌در‌ لاتـینی و آن هم از واژه‌ای یونانی می‌آید به معنای «بستن دهان و سکوت» است. گذراز جهان صوت‌ به‌ جهان‌ سکوت. این‌جاست که تحولی باید صورت گیرد، زیـرا هـمه ما آشفته هستیم‌. ما‌ خـواه‌ مـتدین باشیم یا غیرمتدین، ذهنمان آشفته است. ما نمی‌توانیم پنج دقیقه و حتی یک دقیقه‌ بر‌ چیزی‌ متمرکز شویم. نتیجه تصوف توانایی تمرکز و جمع کردن ذهـن در مـرکز آن است. زیرا‌ واژه‌ تـمرکزْ داشـتن مرکزی را مفروض می‌گیرد و خود همین واژه مفهوم خودش را نشان‌ می‌دهد‌. تمرکز‌ یعنی گرایش به مرکز. بنابراین، پیدا

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۴۹)


کردن آن مرکز که مرکز قلب انسان است‌ که‌ عرش رحمن نیز هست و سپس زیـستن بـر مبنای آن مرکزْ فنّ تصوف است‌.

وجه‌ اشتراکی‌ در سکوت وجود دارد. من در طیّ این مصاحبه‌ها با یک راهب ترَپیست(۱) به نام‌ توماس‌ کیتینگ گفت‌وگو کرده‌ام؛ با دالایی لاما نیز سخن گفته‌ام. بـا هـر کس‌ کـه‌ گفت‌وگو‌ داشته‌ام، بر سکوت تأکید کرده است. همه آنان بر مرکز و تمرکز تأکید کرده‌اند. آیا سکوت‌ هـسته‌ مشترک‌ سنت‌های عرفانی و سنت‌های دینی مختلف است؟

بله، همین طور است. شـکی نـیست کـه‌ عناصر‌ گوناگونی در مکاتب عرفانی گوناگون وجود دارد، ولی قلب همه عرفان‌ها و عالی‌ترین سطح آنها شناخت مرکز‌ وجود‌ انسان اسـت. ‌ ‌و در ایـن مرکز پیوسته سکوت یافت می‌شود. اگر صدا نماد‌ تجلی‌ است، سکوت نماد وجـود وراء تـجلی و حـقیقتی‌ است‌ که‌ هنوز تجلی نکرده است. از این رو‌، یک‌ انسان بزرگ و مقدس پیوسته درونش در مرکز سـکوت زیست می‌کند.

مجاهده صوفی

آقای‌ دکتر‌، برای به دست آوردن چنین‌ ظرفیتی‌ چقدر وقـت‌ لازم‌ است؟ و آیا‌ شما چـنین ظـرفیتی دارید؟

من چندان خوش‌ ندارم‌ درباره حالات شخص خودم سخن بگویم. ولی می‌توانم بگویم که اکنون بیش‌ از‌ چهل سال است که در جست‌وجوی‌ آن مرکز هستم و می‌کوشم‌ در‌ آن مرکز زیست کنم.

در‌ آن‌ مرکز زیستن یعنی چه؟

مـن می‌خواهم این موضوع را به زبان الاهیات غربی که‌ زبان‌ اول این بخش از جهان‌ است‌، بیان‌ کنم، و نیز برای‌ این‌که‌ آمریکا وارث تمدن اروپایی‌ است‌ که صبغه مسیحی در آن غلبه دارد. در مرکز زیستن عملاً زیستن بـا ذکـر‌ و در‌ حضور خدا در همه اوقات است‌. آسان‌ترین‌ راه برای‌ کمال‌ و بالاخره‌ قدیس‌شدن (که واقعا آسان‌ترین‌ راه است) این است که در همه کارها خدا را به یاد داشته باشیم. ولی‌ این‌ امر دشوارترین راه در جهان نـیز‌ اسـت‌، زیرا‌ انسان‌ پیوسته‌ در غفلت به‌ سر‌ می‌برد.

______________________________

۱٫ رهبانیت ترَپیستی (Trappist) انشعابی سخت‌گیرانه از رهبانیت سیسترسیَن (Cistercian) است که آن هم انشعابی سخت‌گیرانه‌ از‌ رهبانیت‌ بِنِدیکتی (Benedictine) است که خود آن هم‌ در‌ قیاس‌ با‌ سایر‌ نظام‌های‌ رهـبانی، سـخت‌گیرانه است!م.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۵۰)


انضباط چگونه به دست می‌آید؟ ترافیک گیج‌کننده است، مشاغل آدمی را گرفتار می‌کنند، برنامه سخنرانی پیوسته برقرار است، باید کتاب نوشت و باید در تلویزیون برنامه‌ اجرا کرد. انسان چگونه می‌تواند هـمیشه بـه یـاد خدا باشد؟

در واقع، این مسأله بـه درجـه تـماس ما با وجود انسان درونی خودمان مربوط می‌شود. یعنی شما صرفا یک انسان بیرونی‌ نیستید‌ و فقط انسان بیرونی وجود ندارد، بـلکه انـسان درونـی نیز وجود دارد. انسان درونی پیوسته در حضور خداست. ولی مـا غـالبا در زندگی خویش تماس با آن انسان درونی را‌ ترک‌ می‌کنیم و به این ترک ادامه می‌دهیم. نقش ما در این زندگی بازآفرینی آن تـماس اسـت یـعنی زیستن درونی با خدا. و همین که انسان‌ در‌ درون با خدا زیـست، فعالیت‌های‌ بیرونی‌ وی نیز از عطر آن زندگی درونی و آن خدای درونی که در خویشتن داریم، برخوردار می‌شود. دیگر اهمیتی ندارد که در زنـدگی بـیرونی کـار‌ ما‌ چیست، آن کار ما‌ را‌ از ذکر خدا باز نمی‌دارد.

نماد شیر در شـعر عـرفانی

پیش از این‌که در بحث جلو بروم و رشته سخن را گم کنم، می‌خواهم به موضوع فهم غلط غربیان از اسـلام‌ بـازگردم‌. هـنگامی که برخی از کتاب‌های شما را می‌خواندم، دیدم شعری را از مولوی شاعر صوفی نقل کـرده بـودید کـه از زبان حضرت علی(ع) می‌گوید:

شیر حقم، نیستم شیر هوا فعل‌ من‌ بر دین‌ مـن بـاشد گـوا(۱)

شاید این تصویری باشد که ما غربیان از اسلام داریم یعنی تصویر شیر. بخش‌ عـمده‌ای از تـرس غرب ناشی از همین تصویر است. آیا در‌ این‌ حال‌، می‌توان ادعا کرد که تـرس غـربیان از اسـلام بی‌مورد است؟

البته شیر یک حیوان شمسی است که نماد ‌‌حضور‌ الاهی در جهان به شـمار مـی‌رود. و حضرت علی(ع)، داماد حضرت رسول(ص) و اولین امام‌ شیعه‌ و چهارمین‌ خلیفه تسنن، به اسـداللّه مـلقب بـود. مولوی هم به همین لقب اشاره می‌کند. در واقع‌، این لقب چنان مفهوم عمیقی داشت کـه هـنگام ورود اسلام به اسپانیا، عارفان‌ اسپانیایی این لقب را‌ به‌ حضرت مسیح(ع) دادند و تـا زمـان حـاضر وجود دارد. میگل دِاونامونو در شعر بسیار معروف خود “The Christ of Velasquez”می‌گوید: مسیح شیر خداست. در اسپانیا شیر

______________________________

۱٫ مثنوی، دفـتر اول ۳۷۸۸٫ مـترجم‌.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۵۱)


وجـود ندارد، ولی در آنجا در اثر نفوذ اسلام شیر تصویری بسیار نیرومند از حضرت مسیح(ع) اسـت. شـیر فقط نماد یک حیوان درنده نیست، بلکه شیر حیوانی است که محافظت می‌کند‌ و سلطان‌ نمادین جـنگل عـملاً نگهبان است یعنی نظم پدید می‌آورد و نظام الاهی را روی زمین حفظ می‌کند. پس مـی‌توان گـفت کسی نباید از شیر بترسد مگر کسی کـه قـوانین جـنگل را‌ نقض‌ کند. همچنین فیلم Lion Kingکه شما آمـریکاییان بـه‌تازگی ساخته‌اید، این جنبه از شیر خوب را که حافظ نظم و قانون است، بیان می‌کند.

تـرس غـرب از اسلام

غرب زمانی‌ در‌ تاریخ خـود از اسـلام می‌ترسید، زیـرا اسـلام بـر دریای مدیترانه مسلط شده و آن را به قـول یـک مورخ بلژیکی به دریاچه‌ای عربی تبدیل کرده بود. از این‌رو، مسیحیت از‌ جهت‌ مـادی‌ احـساس می‌کرد که تهدید شده‌ است‌. بـار‌ دوم که مسیحیان احساس نـاامنی کـردند، پس از قرن هفدهم بود که عـثمانیان اروپای شـرقی را تسخیر کردند.

تا دروازه‌های وین‌.

واقعا‌ ارتش‌ آنان بر تپه‌های مشرف بر شـهر ویـن استقرار‌ یافته‌ بود. ولی چنین تـرسی اکـنون بـی‌مورد است… اگر انـسان تـوجه کند که قدرت نـظامی غـرب قابل مقایسه با جهان‌ اسلام‌ نیست‌.

نیروی نظامی همیشه کلید گسترش به شمار نـمی‌رود.

اجـازه بدهید‌ به همین مطلب بپردازم.

تـرسی کـه مثلاً یـک اسـقف اهـل سالونیک در سال ۸۰۰ یا اهـل پاریس در‌ سال‌ ۹۰۰‌ داشتند، آن نوع ترس اکنون معقول نیست. جنگ عراق(۱) این امر‌ را‌ به خوبی اثـبات کـرد. طبل این جنگ احساسات غربیان را ضـد آنـچه فـکر مـی‌کردند کـه چهارمین‌ قدرت‌ بـزرگ‌ نـظامی جهان است برانگیخت و همه مردم تصور کردند که بناست با ارتشی‌ مانند‌ ارتش‌ آلمان نازی بـرخورد کـنند. ولی پس از هـفتاد و دو ساعت جنگ، یکصد هزار سرباز‌ عراقی‌ و یـکصد‌ سـرباز آمـریکایی را کـشتند و جـنگ پایـان یافت. این جنگ یکی از بزرگ‌ترین رسوایی‌های تاریخ‌ بشر‌ بود، با در نظر گرفتن برابری نیروهای دو طرف جنگ.

______________________________

۱٫ منظور جنگ اول‌ عراق‌ در‌ سال ۱۹۹۱ است. مترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۵۲)


در عین حال، شما به امـر مهمی اشاره می‌کنید. تهدید‌ تنها‌ از نیروی نظامی یا اقتصادی نشأت نمی‌گیرد، بلکه نیروی معنوی نیز منشأ تهدید‌ است‌. باری‌، غرب از درون خود از اسلام می‌ترسد ــ نه فرضا به این علت که احـساس‌ مـی‌کند‌ که مصر می‌خواهد لشکری را اعزام کند و ایتالیا را بگیرد. غرب از‌ چیزی‌ بسیار‌ عمیق می‌ترسد. مقصود من این نیست که همه غربیان می‌ترسند، زیرا مسیحیت هنوز هم عنصر‌ زنده‌ای‌ در‌ غرب اسـت. ولی جـامعه غربی سکولاری که به صحنه آمده است، می‌خواهد‌ در‌ سکولاریسم و فارغ از تهدید هر نیروی دینی زیست کند. جدایی دین و دولت در آمریکا صرفا جنبه‌ بسیار‌ جـزئی ایـن سکولاریسم است. حقیقت این اسـت کـه دین در جامعه بشری‌ به‌ حاشیه رانده شده است. در غرب دین‌ برای‌ صبح‌ یکشنبه است، و قوانین وال استریت به مسیح‌ مربوط‌ نمی‌شود. قوانین مسیحی اندکی کـه از بـنیانگذاران انقلاب آمریکا باقی مـانده، در دهـه‌ اخیر‌ مورد تهدید قرار گرفته و به‌ همین‌ علت، پیرامون‌ مسائلی‌ مانند‌ سقط جنین چنان آشوبی به راه‌ افتاده‌ است که یکپارچگی جامعه آمریکا را تهدید می‌کند. اروپا که حتی از‌ آمریکا‌ سکولارتر اسـت، نـمی‌خواهد در معرض تهدید‌ یک جهان‌بینی دیگر، حتی‌ اگر‌ برای زیستن مناسب، ولی غیرسکولار‌ باشد‌، واقع شود.

امر مقدس در غرب متروک یا نابود شده است و ارزش معنوی‌ اسلام‌ که امر مقدس آن متروک‌ و نابود‌ نـشده‌، مـی‌تواند در این‌ خـلأ‌ جریان یابد. به همین‌ دلیل‌ است که غرب این تهدید را از سه تمدن بزرگ دیگر آسیا یعنی چـین‌، هندوستان‌ و ژاپن احساس نمی‌کند. ژاپن می‌کوشد که‌ از‌ آمریکا آمریکایی‌تر‌ شود‌. ما‌ نمی‌دانیم در آیـنده چـه‌ اتـفاقی خواهد افتاد، ولی در حال حاضر معنویت هندوستان در درون آن باقی است، اگرچه‌ حکومت‌ می‌کوشد نقش یک دموکراسی بزرگ سکولار‌ را‌ ایـفا‌ ‌ ‌کـند‌. و چین‌ البته مارکسیست است‌.

آینده‌ اسلام

خوب، آقای دکتر، شما به چند قـرن قـبل نـظر افکندید. اکنون بیایید به یک قرن‌ بعد‌ نظری‌ بیفکنیم. نقش اسلام را در صد سال‌ آینده‌ جـهان‌ چگونه‌ می‌بینید؟

من‌ تصور‌ می‌کنم نقش اسلام در جهان دقیقا عبارت است از حفظ برتری امـر مقدس. و اسلام این نـقش را تـا پایان تاریخ بر عهده خواهد داشت. اسلام نمی‌خواهد

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۵۳)


دنبال‌ غرب راه بیفتد: غرب از مسیحیت قرون وسطی به رنسانس که نسبتا کم‌تر مسیحی بود، به عصر روشنگری، به خیزش سکولاریسم و سرانجام تکامل‌گرایی و سـکولاریسم بی‌پرده قرن بیستم رسید. چنین چیزی‌ در‌ جهان اسلام رخ نخواهد داد. بنابراین، چیزی که در آینده خواهید داشت، غرب در مقابل جهان اسلام نخواهد بود که امروزه همه از آن دم می‌زنند. بلکه یک غرب‌ سکولارشده‌ در برابر عـناصر مـسیحی و یهودی خودش و جهان اسلام خواهد بود.

اسلام در برابر تهدیدها

آقای دکتر، شما درباره تجدد و حمله عقل‌گرایی افراطی و حمله‌ سکولاریسم‌ به امر مقدس بسیار نوشته‌اید‌. به‌ نظر شما اسلام برای مـقاومت در بـرابر چیزی که مسیحیت و یهودیت فقط به طور ناقص توانسته‌اند از خود در برابر آن دفاع کنند، چه‌ قدرتی‌ دارد؟

بخشی از پاسخ به‌ این‌ سؤال از نظر ماوراءالطبیعه و حقیقت بسیار پیچیده است و سخن گفتن دربـاره چـنین برنامه فراگیری دشوار می‌نماید. ولی یکی از مهم‌ترین امتیازات اسلام این است که می‌تواند از وضع مسیحیت و یهودیت‌ در‌ غرب درس بگیرد. هنگامی که مسیحیت با آتش بازی می‌کرد، نمونه پیشینی در اختیار نداشت. ولی اسـلام آنـچه را بـر سر مسیحیت آمده است، مـی‌بیند. در اواخـر قـرن نوزدهم، شمار‌ زیادی‌ از متفکران‌ مسلمان تصمیم گرفتند که کورکورانه از مسیحیت و غرب پیروی کنند. در واقع، توجه غرب به زندگی و فکر‌ غیردینی در یـک قـرن پیـش بسیار بیش‌تر از جهان اسلام امروز‌ عمومیت‌ داشت‌. پس ایـن یـک عامل بسیار مهم است.

دومین عامل مهم این است که مسیحیت در اساس، دین ‌‌محبت‌ است. بنابراین، هنگامی که مـعرفت دیـنی در بـاب حقیقت مورد تهدید علوم و فلسفه‌ مدرن‌ قرار‌ گرفت، مسیحیت (مـخصوصا پس از محاکمه گالیله) به سادگی عقب‌نشینی کرد و گفت: «این دینْ دین‌ محبت است و امور آن به وجدان مربوط می‌شود. ایـن‌که جـهان از چـه چیز‌ ساخته شده و طبیعت جهان‌ فیزیکی‌ از چیست، به ما ربطی نـدارد.» اسـلام رسالت علمی دارد و نمی‌تواند در برابر تهدیدهایی که از نوع فکری هستند بی‌توجه باشد و به آن پاسخ ندهد.

و سرانجام، سـومین و مـهم‌ترین عـنصر این است‌ که جهان سکولار مدرن در حال فروپاشی است و به سرعت رو بـه زوال اسـت. پس وضـع آن مانند قرن نوزدهم نیست که

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۵۴)


امپراطوری‌های بریتانیا و فرانسه با یک جهان‌بینی که هر کـسی‌ آنـ‌ را مـوج آینده می‌پنداشت، سر جای خود محکم نشسته بودند. کارل مارکس درباره جریان جبری تـاریخ کـتاب نوشت، ولی امروزه کسی آن دیدگاه را جدی نمی‌گیرد. پدیده پست‌مدرنیسم در غرب‌، علاوه‌ بر دین، خـود مـدرنیته را نـیز زیر سؤال برده است. این پدیده توأم با شک و بدگمانی برخاسته از کاربرد فن‌آوری جـدید فـشار بر جهان اسلام و در واقع، بر سایر‌ تمدن‌های‌ غیرغربی را کاهش می‌دهد. ما در آمریکا بـا تـحولات فـنی و اجتماعی حیرت‌آور که سال به سال نیز شدیدتر می‌شود، محیطی را که به ما غذا مـی‌رساند، تـخریب می‌کنیم. البته‌ عامل‌ دیگری‌ نیز وجود دارد و آن این‌که‌ ابزارهای‌ ارتباطی‌ جدید و امثال آن دسـت‌اندازی‌های تـمدن غـرب را بسیار آسان‌تر می‌کند.

به نظر نمی‌رسد که مدرنیته در حال سقوط باشد. مدرنیته دارد‌ به‌ درون‌ هـمه تـمدن‌ها راه مـی‌یابد.

مدرنیته که در خانه‌ خود‌ در حال مردن است در عین حال به درون همه تـمدن‌ها راه مـی‌یابد و بسیار جالب توجه است اگر معلوم‌ شود‌ که‌ در این مسابقه «چه کسی برنده خواهد شد.»

هـدف از‌ آفـرینش انسان

آقای دکتر، دوست دارم مقداری درباره اعتقادات اصلی اسلام بحث کنیم. بـرای اسـتفاده کسانی که از‌ اسلام‌ جز‌ «لا اله الا اللّه‌؛ محمد رسـول اللّهـ‌» چـیزی نمی‌دانند، بگویید که‌ اصولاً‌ وجود انسان بـرای چیست؟

بـه گفته قرآن، هدف از وجود انسان این است که ایمانش به خدا‌ آزموده‌ شـود‌. بـه یک معنا، ما به ایـن‌جا آمـده‌ایم تا بـه یـاد بـیاوریم که‌ قبل‌ از‌ آمدن چه بوده‌ایم.

قـبل از آمـدن چه بوده‌ایم؟

ما همان طور که خدا ما را‌ آفریده‌ بود‌، کامل بودیم. نـماد ایـن مسأله آفرینش آدم است در حالتی که در آن پیـوسته‌ در‌ حضور خدا بودیم، پیـوسته خـدا را یاد می‌کردیم و چون آینه اسـماء و صـفات خدا‌ باشیم‌ به‌ عنوان خلیفه خدا بر روی زمین فعال بودیم.

چرا خدا انـسان را تـبعید کرد؟ و آیا‌ این‌ تعبیر را درست بـه کـار بردم؟

تـبعید در اسلام و مسیحیت دقـیقا بـه یک معنا‌ نیست‌، زیـرا‌ اسـلام گناه اصلی را

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۵۵)


نمی‌پذیرد. با این وصف، سقوط انسان از حالت کمال در اسلام‌ وجود‌ دارد. در واقع، دلیـل ایـن سقوط در راز خود آفرینش نهفته است‌: چـرا‌ خـدا‌ به آفـرینش اقـدام کرد؟ اسـلام پاسخ این سؤال را در گـفتاری نغز از زبان خدا در‌ حدیث‌ قدسی‌ آورده است: «من گنجی پنهان بودم که دوست داشتم شناخته شـوم. از‌ ایـن‌رو‌، خلق را آفریدم تا شناخته شوم.» آفـرینش جـهان و قـرار دادن انـسان در آن بـدین علت بود‌ کـه‌ خـدا می‌خواست آن گنج نهان کاملاً آشکار شود. مخلوقات پس از آشکار‌ شدن‌، آن گنج نهان و آن حقیقت درونی را‌ منعکس‌ می‌کنند‌ و بـه کـمک مـعرفت، امور را به آن‌ حقیقت‌ درونی برمی‌گردانند.

پس نـتیجه مـی‌گیریم کـه کـمالْ هـنگامی کـمال است که یک نیروی‌ بیرونی‌ به کمال‌بودن آن پی ببرد؟

هیچ‌ کمالی‌ بنفسه کمال‌ نیست‌. خدا‌ نامحدود و مطلق است، ولی برای این‌که‌ کامل‌ و تام باشد، لازم بود خود را آشکار کند. اگر خـدا خود را‌ آشکار‌ نمی‌کرد، هیچ یک از ممکنات به‌ وجود نمی‌آمد. در این‌ صورت‌ خدا نامحدود نمی‌بود، زیرا حقیقت‌ نامحدود‌ حقیقتی است که همه امکانات و از جمله امکان آشکار یا پنهان کردن خود‌ را‌ داشـته بـاشد.

انسان و اختیار

ولی‌ اگر‌ انسان‌ آینه اللّه است‌، پس‌ چرا این آینه بدجوری‌ درهم‌ ریخته است؟

علتش این است که خدا می‌خواهد انسان با اختیار به سوی او بازگردد‌. زیرا‌ خدا انـسان را دوسـت دارد و محبت‌ پیوسته‌ مستلزم آزادی‌ اراده‌ است‌. اگر زنی را به‌ محبت خود مجبور کنی، آن کار محبت نیست. محبت ملازم آزادی است. خدا بخشی از‌ آزادی‌ خـود را بـه ما می‌دهد. از‌ این‌ رو‌، ما‌ بـرای‌ انـکار خدا نیز‌ آزادیم‌ و این مسؤولیت سنگین که به انسان اختصاص دارد، از آزادی برمی‌خیزد. انسان می‌تواند عظمت خداگونه شدن‌ و بازگشت‌ به‌ خدا را تجربه کند و با ایفای نـقش‌ خـدا‌ بر‌ روی‌ زمین‌، بـدون‌ در نـظر گرفتن این‌که خلیفه خداست همه چیز را براندازد.

چرا انسان رنج می‌کشد؟

آقای دکتر، چرا خدا این رنج‌ها را می‌آفریند؟ آن هم در مورد مردم بی‌گناه و

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۵۶)


نه‌ لزوما کسانی که از خدا غافل می‌شوند، بلکه در مورد کـودکان بـی‌گناهی که معلول به دنیا می‌آیند؟

خوب، مسأله رنج را باید در زمینه حقیقت کلی و نه فقط حقیقت این دنیایی‌ خویش‌ بفهمیم. اگر انسان فقط به این سال‌های زندگی روی زمین ــ از زمان تولد تا زمـان مـرگ ــ بنگرد، حـوادث فراوانی را می‌بیند که نه بر مبنای عدل الاهی‌ و نه‌ بر مبنای رحمت الاهی قابل توضیح منطقی اسـت، زیرا ما در این صورت صرفا به بخشی از یک خط بسیار بـسیار طـولانی وجـود‌ می‌نگریم‌ که از نقطه آمدن ما‌ از‌ نزد خدا تا نقطه بازگشت ما به سوی او را شامل می‌شود. همه ایـن ‌ ‌عـناصر رنج کشیدن باید در پرتو آن درک شود.(۱)

ثانیا‌، ما‌ پیوسته جنبه منفی رنج‌ را‌ در نظر مـی‌گیریم و بـه نـدرت به این جنبه توجه می‌کنیم که رنج برای تکامل انسان لازم است.

وجود نقص در جهان

آیـا این امر در مورد کودکی که بدون توانایی‌ کامل‌ به دنیا می‌آید، صادق است؟

اگـر چنین بگوییم، دیدگاه مـا دربـاره رنج کشیدن به شیوه‌ای خواهد بود که از نظر ماوراءالطبیعه درست نیست. در این صورت، برای آفریده‌های خدا کمالی را‌ توقع‌ خواهیم داشت‌ که مختص خداست. این سؤال که چگونه خدای کامل می‌تواند آفـریدگار جهانی باشد که کامل نیست، مورد‌ ندارد. زیرا هنگامی که می‌گوییم آفریدگار جهانی باشد، واقعیتی غیر از‌ خدا‌ را‌ در نظر داریم و واقعیتی که غیر از خدا باشد، نمی‌تواند در کمال با خدا شریک شود.(۲) و بـه ‌‌هـمین‌ علت حتی حضرت عیسی مسیح(ع) می‌گفت: «چرا مرا نیکو گفتی و حال آنکه کسی‌ نیکو‌ نیست‌ جز خدا فقط.»(۳)

______________________________

۱٫ خوب بود ایشان توضیح خود را در همین ظرف زمانی گسترده ارائه‌ می‌کرد. گـفته بـعدی ایشان مبنی بر این‌که رنج لازمه جهان آفرینش است، بر‌ دوران کوتاه زندگی صدق‌ می‌کند‌. گسترش آن به عالم ذرّ، احاله به جهانی مجهول، و گسترش آن به عالم آخرت، احاله به جهانی بـاز هـم مجهول است که معرفت اندک ما درباره آن از طریق قرآن مجید‌، از رنج‌های سهمگین و بی‌پایانی برای اکثر مردم حکایت می‌کند که با رنج‌های این جهان قابل مقایسه نیست. مترجم.

۲٫ «کمال بـالذات» مـخصوص خـداست، ولی «کمال بالغیر» در مخلوقات قابل فـرض اسـت. در‌ بـعد‌ معنوی نیز «انسان کامل» دارای «کمال بالغیر» است؛ «پس شما کامل باشید، چنان که پدر شما که در آسمان است، کامل است.» (متّی ۵ :۴۸). مترجم.

۳٫ رک.: مـرقس ۱۰:۱۸٫ البـته‌ ایـن‌ سخن از روی تواضع صادر شده است، نه این‌که مـشکل الاهـیاتی داشته باشد؛ زیرا خود آن حضرت همین واژه «نیکو» (در یونانی: (agathosرا برای وصف غیرخدا به کار‌ برده‌ و گفته است: «آفتاب خود را بـر بـدان و نـیکان طالع می‌سازد» (متّی ۵ :۴۵)؛ همچنین مورد زیر (این بار در یونانی: :(kalos«مـن شبان نیکو هستم. شبان نیکو جان خود را‌ برای‌ گوسفندان‌ می‌دهد» (یوحنّا ۱۰:۱۱). مترجم‌.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۵۷)


اما‌ مردم‌ می‌توانند آرزوی آن را داشته باشند.

مـردم مـی‌توانند آرزوی آن را داشـته باشند، ولی در این جهان بودن به معنای این‌ است‌ که‌ ما در جـهان نـقص زندگی می‌کنیم. از این‌ رو‌، اگر کودکی کور یا شل به دنیا می‌آید یا در اوج جوانی می‌میرد، این امـور واقـعا بـخش‌هایی از نقص‌ این‌ جهان‌ است.(۱) ما احساس می‌کنیم که به موضوع رنج فـردی مـقدار‌ زیـادی کم‌لطفی شده است. ما نمی‌توانیم درباره آن داوری کنیم، زیرا ما از سراسر تاریخ آگاه نیستیم.(۲)

تـوکل‌ در‌ اسـلام‌

اسـلام به‌کسی که رنج می‌کشد، بیمار است، یا به‌مرگ نزدیک شده‌ است‌، چه‌پندی‌می‌دهد؟

قبل از هر چـیز، تـوکل و اعتماد به اراده خدا. مسلمانان نسبتا آسان با مرگ روبه‌رو می‌شوند‌. یکی‌ از‌ فرماندهان ارتـش فـرانسه در شـمال آفریقا مراکش را فتح کرده بود. وی‌ در‌ قرن‌ نوزدهم در نامه‌ای به رئیس جمهور فرانسه (یـا نـاپلئون سوم، درست به خاطر ندارم‌) نوشت‌ که‌ استقبال سربازان مسلمان از مرگ در جبهه جـنگ بـسیار حـیرت‌آور است. این امر از‌ توکل‌ آنان به خدا و اراده او سرچشمه می‌گیرد.

یعنی خدا از ما می‌خواهد که‌ ارادهـ‌ او‌ را مـحقق کنیم. و اگر در زندگی ما تنها یک لحظه

______________________________

۱٫ متأسفانه عین سؤال به‌ جـای‌ جـواب ارائه شـده است. سؤال را روشن‌تر مطرح می‌کنیم و می‌گوییم: روزگاری در این‌ جهان‌ بیماری‌ مهلکی به نام «ایدز» وجـود نـداشت و از عـدم آن نیز کسی گله‌مند نبود. اکنون ببینیم‌ که‌ آفریدگار ویروس‌ها چرا ویروس ایـدز را آفـرید و آن را به جان مردم‌ انداخت‌ تا‌ میلیون‌ها آفریقایی بینوا با آن دست به گریبان باشند و حتی از مادر بـه جـنین منتقل‌ شود؟ آیا‌ اگر‌ روزی بشر موفق شود شر این بیماری مهلک را از سر مـردم‌ کـم‌ کند، همان طور که شر آبله را از سـر مـردم کـم کرد، منفعتی از دست خواهد‌ رفت؟ سایر‌ بیماری‌ها چطور؟

اکـنون پس از قـرن‌ها تجربه ناموفق، مسلم شده است که اندیشه‌ آدمی‌ از حل مسأله شرّ ناتوان اسـت و نـمی‌تواند‌ مستقلاً‌ و بدون‌ استعانت از وحی الاهـی، حـوادث طبیعی جـهان‌ (مـانند‌ شـادی و غم، نیکبختی و بدبختی، خوش‌نامی و بدنامی، بـی‌نیازی و نـیازمندی، تندرستی و بیماری، درازی و کوتاهی عمر‌، فراخی‌ و تنگی رزق، همچنین آبادانی یا‌ سیل‌، زلزله، خشکسالی‌، نـاامنی‌ و امـور‌ دیگر) را توجیه کند. ادیان این‌ حـوادث‌ را به کمک اموری مـانند اجـر و ثواب، عذاب و عقاب، ابتلا و امـلا و اسـتدراج‌ و… توجیه‌ می‌کنند و از آنها برای اخلاق و معنویات‌ بهره می‌گیرند.م.

۲٫ ما از‌ سراسر‌ تاریخ دانسته‌ایم کـه تـاریخ چیزی‌ جز‌ رنج بشر نـیست: «لقـد خـلقنا الانسان فی کـبد» (بـلد ۴). دوره‌های طلایی را باید‌ در‌ اسـطوره‌ها جـست‌وجو کرد. مترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۵۸)


باشد‌ که‌ اراده‌ او را واقعا‌ محقق‌ می‌کنیم، لحظه‌ای است که‌ می‌میریم‌… زیرا ایـن کـار در اختیار ما نیست. در سایر مراحل زنـدگی، کـارهای مختلفی مـی‌کنیم‌ و مـطمئن‌ نـیستیم که آیا داریم اراده او‌ را‌ مـحقق می‌کنیم‌ یا‌ نه‌.(۱) از این رو، در‌ دعای خداوند می‌گوییم:

«اراده تو چنان که در آسمان است، بر زمین نـیز کـرده شود‌.»(۲) ولی‌ امیدواریم که اراده او تحقق یـابد‌. ولیـ‌ یـک‌ عـمل‌ در‌ زنـدگی وجود دارد‌ که‌ دقـیقا تـحقق اراده اوست و آن مردن است.

ولی این قضیه برای غربیان یکی از چیزهای بسیار‌ وحشتناک‌ است؟ چنین‌ نیست؟

این طور نباید بـاشد و اگـر غـربیان به‌ میراث‌ عمیق‌تر‌ مسیحی‌ خودشان‌ رجوع‌ کـنند، مـواضع مـا بـسیار بـسیار مـشابه یکدیگر خواهد بود.

مرگ و جاودانگی

بفرمایید که پس از مرگ چه چیزی برای روح رخ می‌دهد؟

طرح کلی معاد یا آخرت‌شناسی اسلامی‌ با آخرت‌شناسی مسیحی شباهت دارد و اختلاف آن دو در جزئیات است. در محدوده آخرت‌شناسی کـلان، مسلمانان مانند مسیحیان معتقدند که حضرت مسیح(ع) در پایان تاریخ خواهد آمد و نه پیامبر اسلام‌(ص). ما‌ در اعتقاد به آمدن مسیح یکسان هستیم و بسیاری از مسیحیان این را نمی‌دانند. در واقع، ما معتقدیم که نـزول حـضرت مسیح(ع) بر کوه زیتون نشانه پایان تاریخ بشر است‌. سپس‌ واقعیت زمینی از میان خواهد رفت و همه برای حضور در پیشگاه داور اعلی برانگیخته خواهند شد. بنابراین، عناصر کلی آخرت‌شناسی اسلام بـه آخـرت‌شناسی‌ مسیحیت‌ بسیار شباهت دارد.

شباهت‌های فراوانی‌ در‌ جزئیات آخرت‌شناسی اسلامی نیز یافت می‌شود ــ مثلاً در مورد عالم انسانی یعنی من و شما. اولاً اسلام مانند مسیحیت به جـاودانگی روح

______________________________

۱٫ اگـر مرگ‌ در‌ اختیار ما نیست، پسـ‌ مـا‌ نیستیم که اراده خدا را محقق می‌کنیم، بلکه اراده او روی ما محقق می‌شود. از سوی دیگر، نمونه‌های شیرین و گوارای فراوانی از کارهای توأم با اختیار و حتی عشق در این‌ جهان‌ وجـود دارد کـه اطمینان داریم با عـملی کـردن آنها، اراده الاهی را محقق می‌کنیم؛ مانند تغذیه، خواب، تولید مثل و کار و سازندگی. اما مرگ بلای سهمگین و هولناکی است که انسان‌ها و جانداران‌ دیگر‌ از روی‌ ناچاری و با تلخکامی به آن تن درمی‌دهند. جانبازی انـسان‌ها در مـیدان جنگ نیز معمولاً برای کسب پیروزی‌ و تشفی خاطر است و نه برای محقق کردن اراده خدا. مترجم.

۲٫ متی‌ ۶:۱۰‌. مترجم‌.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۵۹)


معتقد است. انسان نمی‌تواند که به آسانی با مردن از مسؤولیت کارهای زمینی خـلاصی یـابد و هر چـیز ‌‌ناپدید‌ شود. ما در درون خود جوهری داریم که برای جاودانگی آفریده شده است‌ و با‌ مردن‌ از میان نمی‌رود. ثـانیا ما مسؤول کارهای خویش در این جهان هستیم و به معنای دقیق‌تر‌ مـا بـا کـارهای خویش در این جهان، بدن رستاخیزی خود را می‌بافیم.

درباره‌ همین بافتن بدن رستاخیزی‌ توضیح‌ بدهید.

خوب، هرگاه دسـت ‌ ‌بـه کاری می‌زنیم، گویا لباسی را می‌بافیم. در این‌جاست که بدن رستاخیزی خود را شکل می‌دهیم. بـنابراین، اگـر خـوب در این جهان زندگی کنیم، خوب خواهیم مرد‌ و به حالت بهشتی تحول خواهیم یافت. یک ضـرب المثل لاتینی می‌گوید: «هر کس خوب زندگی کند، خوب می‌میرد.» و اگر خوب زنـدگی نکنیم، به حالت دوزخـی تـحول خواهیم یافت. اسلام بر خلاف‌ آیین‌ پروتستان، ولی موافق با آیین کاتولیک، به عالم برزخ معتقد است.

خوب زیستن و خوب مردن

بیایید روی خوب زیستن و خوب مردن توقف کنیم. آیا در اسلام، مانند مـسیحیت، خدا گناهان‌ گذشته‌ را می‌بخشد؟

بله. قرآن که به عقیده ما کلام خدا و به منزله شخص مسیح برای مسیحیان است، می‌گوید: «از رحمت خدا نومید نشوید.»(۱) اسلام معتقد است که خدا هر گناهی‌ را‌ مـی‌بخشد، جـز گناه شرک به خدا.

یعنی اعتقاد به خدای دومی؟

بله. همان طور که در ده فرمان یهودیت نیز بر این مسأله بسیار تأکید شده است. زیرا انسان با‌ این‌ کار‌ رابطه‌اش را از هر جـهت‌ بـا‌ خدا‌ قطع می‌کند و به همین سبب، رحمت او شامل حال وی نمی‌شود. ولی انسان می‌تواند برای همه گناهان دیگر بخشش بطلبد ـ حتی‌ برای‌ گناهان‌ بزرگی مانند قتل، دزدی، زنا و مانند آن. و خدا‌ می‌تواند‌ هـمه آنـها را از جهت آنچه مربوط به او و نه انسان‌هاست (حق الناس) ببخشد.(۲)

______________________________

۱٫ یوسف ۸۷٫ مترجم.

۲٫ در بخشش‌طلبیدن‌ و بخشیده‌شدن‌ بین‌ شرک و سایر گناهان فرقی نیست و آیاتی که می‌گوید: «خدا جز‌ شرک هر گناهی را می‌بخشد» (نـساء ۴۸ و ۱۱۶)، نـاظر بـه حال کسی است که در حـال شـرک و بـدون‌ توبه‌ بمیرد‌. چنین فردی (بر خلاف سایر گناهکاران) از رحمت خدای متعال در‌ آخرت‌ محروم است. وگرنه انسان می‌تواند در حیات خود از شرک تـوبه کـند و بـرای آن بخشش بطلبد‌. در‌ این‌ صورت، به مقتضای عدالت خـدا و آیـات فراوانی از قرآن مجید، گناه شرک‌ وی‌ بخشیده‌ می‌شود؛ در حالی که بخشیده‌شدن سایر گناهان مشروط به توبه نیست. (ضمنا قـتل و سـرقت‌ کـه‌ در‌ متن آمده، «حق الناس» هستند و بخشیدن آنها اصولاً حقّ کـسی است که این ستم‌ها‌ به‌ وی شده است. در مورد «حق اللّه‌» باید به گناهانی مانند ترک نماز‌ و روزه‌ اشـاره‌ کـرد). مـترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۶۰)


محکومیت اخروی

ولی محکومیت و جهنم نیز وجود دارد. قرآن در این باره‌ چه‌ می‌گوید؟

قـرآن دربـاره واقعیت‌های عظیم بهشت و جهنم که در پیش روی نفوس بشری است‌، بسیار‌ روشن‌ سخن گفته است. و مانند مـسیحیت (بـاز هـم تأکید می‌کنم که آخرت‌شناسی این دو دین بسیار‌ به‌ یکدیگر شباهت دارند) هـدف از ایـن مـنظره سیاه و سفید این است که‌ برای‌ آینده‌ زندگی بشر طرحی ارائه کند که از زیستن در بـدی‌ها پرهـیز کـنند. آخرت‌شناسی موضوعی بسیار‌ پیچیده‌ است‌ و فلسفه اسلامی و تصوف بحث‌های دقیقی در این باره دارند.

آیـا مـلاحظه کرده‌اید‌ که‌ غربیان به بهشت و جهنم بسیار کم اهمیت می‌دهند؟ مردم دوست ندارند دربـاره جـهنم صـحبت کنند.

بله. و از‌ دیدگاه‌ دینی، این بزرگ‌ترین فاجعه است. زیرا اگر جهنم مطرح نباشد، بـهشت نـیز‌ مطرح‌ نیست. یکی از قدیسان مسیحی می‌گوید بزرگ‌ترین‌ علاقه‌ شیطان‌ این است که انـسان وجـود او را‌ انـکار‌ کند. زیرا کسی که وجود شیطان را انکار کند، وجود خدا را نیز‌ انکار‌ کرده است.

دیـدگاه اسـلام درباره‌ شیطان‌

آیا در‌ جهانِ‌ اسلام‌ شیطان مطرح است؟

بسیار زیاد. شیطان تجسم‌ نـیروی‌ شـر در عـالم است.

خوب، شیطان از کجا می‌آید و نقش او چیست؟

منشأ‌ شیطان‌ در مسیحیت و اسلام یکسان نیست، ولی‌ باز هـم شـباهت‌هایی در‌ ایـن‌ باب وجود دارد. اسلام می‌گوید‌ که‌ شیطان فرشته‌ای(۱) بسیار بلندمرتبه در مراتب

______________________________

۱٫ شیطان نـه یـک فرشته، بلکه از طایفه‌ جنیان‌ (demons) بود (کهف ۵۰). یکی‌ از‌ تفاوت‌های‌ اسلام با مسیحیت‌ این‌ است که در اسلام‌ «فـرشتگان‌ سـاقط» (Falling Angels) مطرح نیستند. مترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۶۱)


فرشتگان بود. خدا هنگامی که انسان را آفرید‌ و از‌ روح خود در او دمـید، از‌ هـمه‌ فرشتگان خواست‌ که‌ به‌ آدم سجده کنند. هـمه‌ سـجده کـردند جز شیطان که به خدا گفت: «تـو او را از گـِل آفریده‌ای و مرا‌ از‌ آتش آفریده‌ای. عنصر آتش از گل‌ بسیار‌ شریف‌تر‌ است‌. پس‌ چرا مـن جـلو‌ آدم‌ سر فرود آورم؟» پس خدا او را بـه سـبب نافرمانی رانـد و گـفت: «تـو به سبب این‌که فرمان‌ مرا‌ اطـاعت‌ نـکردی، ملعون هستی. ولی تا فرا رسیدن‌ پایان‌ جهان‌ به‌ تو‌ قدرت‌ می‌دهم تـا بـرای چیره شدن بر فرزندان آدم تلاش کـنی.»(۱)

وجود شر در آفرینش

بـاری، ایـن حادثه چرا اتفاق افتاد و مـعنای عـمیق آن چیست؟ معنایش این است: اولاً‌ نخستین کسی که برای داوری در باب یک موضوع دینی از تفکر عـقلی و قـیاسی بهره گرفت، شیطان بود. مـی‌توان گـفت کـه وی نخستین عقلگرا (قـیاس‌کننده) بـود و این حادثه نشان‌دهنده مـحکومیت‌ اسـتدلال‌ ساده بشری در برابر عظمت وجود الاهی است. ولی اگر عمیق‌تر بنگریم، جهان بدون شر مـمکن نـیست، زیرا تنها خدا خوب است و هـر چـه غیر خـداست، نـمی‌تواند کـاملاً خوب‌ باشد‌. همین جـدایی از منبع خیر منشأ شر است. مانند نور، که اگر خدا نور مطلق است، به مـحض ایـن‌که از آن نور خارج‌ شویم‌، عنصر ظلمت پیـش روی مـاست‌. بـاری‌، ظـلمت چـیزی نیست، جز فـقدان نـور. ولی در سطح نور کم‌تر، آن ظلمت واقعیت دارد.

سرنوشت پیروان ادیان دیگر

آقای دکتر، بر مبنای آخرت‌شناسی‌ اسلامی‌، سـرنوشت مـسیحیان و یـهودیان و بودائیان‌ و هندوان‌ چه خواهد بود؟

این سؤال عـمیقی اسـت و مـسلمانان پیـوسته دربـاره آن بـحث می‌کنند. بیایید شفاف باشیم و قرآن به طور بسیار شفاف می‌گوید دین‌هایی برای همه اقوام جهان فرستاده شده است. هیچ‌ کتاب‌ مقدسی به این روشنی درباره عمومیت وحـی سخن نگفته است. ولی قرآن می‌گوید: «به تحقیق به سوی هر امتی رسولی فرستاده‌ایم.»(۲) گاهی قرآن درباره پیامبر اسلام و کتاب مقدس اسلام سخن‌ می‌گوید‌؛ در عین‌ حال، درباره

______________________________

۱٫ رک.: صآ ۷۱ـ۸۵٫ مترجم.

۲٫ نحل ۳۶٫ مـترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۶۲)


انـبیای دیگر نیز سخن می‌گوید. و در آیه‌ای‌ آمده است: «میان هیچ یک از رسولان وی فرقی نمی‌گذاریم.»(۱)

پس‌ از‌ نزول‌ قرآن، این مسأله مطرح شد که چه کسی نجات خواهد یافت. و درباره سایر اقـوام چـه باید گفت؟ و در ‌‌این‌ باب بحثی درگرفت. از دیدگاه فقه اسلامی، بر همه مسلمانان واجب است جان‌، مال‌ و حتی‌ شریعت دینی اهل کتاب را محافظت کنند. اهـل کـتاب در درجه اول یهودیان و مسیحیان‌اند و پس‌ از رسـیدن اسـلام به ایران، بر مبنای سنت نبوی، زردشتیان نیز اهل کتاب‌ تلقی شدند.(۲) هنگامی که‌ اسلام‌ به هندوستان رسید، بسیاری از علما حتی هندوان را به اهـل کـتاب ملحق کردند.(۳) راز این‌که در سـراسر تـاریخ اسلام آدم‌سوزی یا فجایعی مانند آنچه در سال ۱۴۹۲ رخ دادند و محکمه‌ تفتیش وجود نداشته، در این نهفته است که اسلام پیروان خود را وادار می‌کند که یهودیان و مسیحیان را محترم بشمارند.

کارهایی که صرب‌ها در سال گـذشته در بـوسنی و هرزگوین انجام دادند‌ و تا‌ چند ماه پیش برقرار بود، در شرع اسلام ممنوع است. لازم نیست به اسپانیای قرن پانزدهم برگردیم. شما می‌توانید به قرن بیستم یعنی پانصد سال پس از آن تاریخ رجوع‌ کـنید‌. چـنین چیزی در اسـلام مقبول نیست. مثلاً در سوریه که تصور می‌شود حکومت بسیار خشنی داشته باشد و در عراق اهریمن‌زده،(۴) چه اتفاقی بـرای مسیحیان افتاد؟ هیچ.

ولی‌اکنون که در این‌ جهان‌ از آنان حمایت می‌شود، در آن جهان چـه بـر سـرشان خواهد آمد؟

برخی از مسلمانان می‌گویند: «از وقتی که اسلام آمد، مسیحیان و یهودیان و کسانی دیگر از اهل کتاب که اسلام‌ را‌ نـپذیرفته‌اند‌، ‌ ‌نـجات نخواهند یافت و به جهنم‌ خواهند‌ رفت‌.» برخی دیگر از مسلمانان این را قبول ندارند و مـی‌گویند: «امـر آنـان را به خدا واگذار می‌کنیم.» برخی دیگر می‌گویند: «خیر، هر‌ مرد‌ و زنی‌ که به دین خـود درست عمل کند، به‌ بهشت‌ خواهد رفت و نجات خواهد یافت.» من نظر گـروه سوم را قبول دارم و تقریبا هـمه صـوفیان چنین عقیده‌ای دارند. دلیل‌ این‌ مسأله‌ که هیچ کس هم نمی‌تواند آن را ابطال

______________________________

۱٫ بقره ۲۸۵‌. مترجم.

۲٫ مستند فقهای شیعه و سنی در الحاق زردشتیان به اهل کتاب این بود که حضرت رسول(ص) از زردشتیان‌ هَجَر‌ جـزیه‌ گرفت. مترجم.

۳٫ شاید اندکی از علمای اسلام در آن دیار چنین‌ کرده‌ باشند. مترجم.

۴٫ این گفت‌وگو در زمان صدام معدوم انجام شده است. مترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۶۳)


کند (و من چند ماه‌ پیش‌ در‌ پاکستان، با برخی از علمای بزرگ دربـاره آن بـحث کردم)، این است‌ که‌ اگر‌ همه مسیحیان و یهودیان محکوم بودند، چرا خدا از مسلمانان می‌خواست جان، مال و شریعت آنان‌ را‌ محافظت‌ کنند؟ چرا خدا دستور می‌دهد قومی را که به جهنم می‌روند، محافظت می‌کنیم؟

از ایـن رو‌، مـن‌ معتقدم که اندیشه محکومیت آنان نوعی اندیشه عجیب درون جامعه دینی است. این‌ عقیده‌ درون‌ هر دینی وجود دارد ــ مسیحیت، یهودیت، اسلام، و حتی آیین بودا، آیین هندو و آیین‌ کنفوسیوس‌. بر ایـن اسـاس، همین که انسان از یک جامعه دینی به یک معنا‌ بیرون‌ باشد‌، رستگاری شامل حال او نمی‌شود. ولی من تصور می‌کنم که بسیاری از فیلسوفان و حکمای الهیِ‌ استوار‌ و مخصوصا صوفیان پیوسته دیدگاه دیـگری داشـته‌اند کـه عبارت است از وحدت متعالی‌ ادیـان‌. بـر‌ ایـن مبنا، خدا پیامبرانی را به سوی اقوام دیگر فرستاده است تا آنان را نجات‌دهد‌، مشروط‌ به‌این‌که‌ آنان از توحید الاهی‌دست‌برندارند.

وحدت متعالی ادیان

شـما مـطالب فـراوانی در باب‌ وحدت‌ متعالی همه ادیان نوشته‌اید، ولی در عین حـال اصـرار می‌ورزید که همه ادیان باید سنت‌های خود‌ را‌ با دقت فراوان و به طور ویژه حفظ کنند. باری، چگونه می‌توان آنـ‌ وحـدت‌ مـتعالی فراگیر را با این دعوت به‌ حفظ‌ سنت‌ جمع کرد؟

در واقع، هـر یک از این‌ دو‌ به طور مطلق برای تکمیل دیگری ضرورت دارد. مثالی بزنم. وحدت متعالی ادیان‌ مانند‌ قله کوه اورسـت اسـت. راهـ‌های‌ متعددی‌ وجود دارد‌ که‌ برای‌ صعود بر آن کوه پیموده می‌شود‌ و سرانجام‌ بـه قـله می‌رسد. ولی انسان روی قله نیست و در پایین کوه قرار‌ گرفته‌ است. ویژگی هر راهی که به‌ آن قله کـوه مـی‌رسد‌، بـسیار‌ مهم است. هنگام صعود از‌ یک‌ کوه بزرگ، راهی که پیش پای انسان قـرار مـی‌گیرد، بـسیار اهمیت دارد. اگر‌ انسان‌ به اندازه دو پا از‌ راه‌ بیرون‌ واقع شود، سقوط‌ می‌کند‌ و گردنش می‌شکند.(۱) درسـت اسـت‌ کـه‌ سرانجام، همه این راه‌ها به قله واحدی می‌رسند، ولی

______________________________

۱٫ بدیهی است که انسان باید‌ هـنگام‌ کـوه‌پیمایی مواظب خودش باشد، ولی این‌ مثال‌ با شاخ‌ و برگ‌هایی‌ که‌ دارد، اثبات می‌کند که‌ بـرای وصـول بـه وحدت متعالی ادیان باید سنت را ترک کرد، همان طور که کوه‌پیما‌ پایین‌ کوه را بـه سـوی قله ترک‌ می‌کند‌. ضمنا‌ این‌ مثال‌ می‌تواند برای ابطال‌ نظریه‌ وحدت متعالی ادیـان بـه کـار گرفته شود؛ زیرا بسیاری از راه‌های کوه اورست و هر کوه مرتفع‌ دیگر‌ در‌ دامنه و کمرکش تمام مـی‌شوند و انـسان با پیمودن‌ آنها‌ هرگز‌ به‌ قله‌ نمی‌رسد‌. مترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۶۴)


دانستن این‌که آنها در آغـاز تـفاوت دارنـد و از بخش‌های مختلف دره‌ها آغاز می‌شوند و انسان باید به اشکال مختلف به چپ یا راست بـرود و بـه وظـایف گوناگونی‌ ملتزم شود، بسیار ارزشمند و مهم است.

آیا شما توصیه می‌کنید کـه مـردم در وسط راه، مسیر خود را عوض کنند؟

فقط در حال ضرورت. عدول از یک دین به دین دیگر‌ پیوسته‌ امکان دارد، مـخصوصا اگـر دین اول جنبه معنوی یا باطنی خود را از دست داده باشد. برخی افراد طالب چـیزهایی هـستند که در دین خود نمی‌یابند و این مسأله در‌ تـاریخ‌ مـشاهده شـده است. ولی اگر کسی بخواهد نسنجیده و بی‌دلیل یـا بـرای منافع دنیوی دست به این کار بزند، من هرگز آن را توصیه‌ نمی‌کنم‌.

معنویات کـاذب در آمـریکا

شما‌ در‌ برخی از نوشته‌هایتان به مـعنویت کـاذب در ایالات مـتحده آمـریکا اشـاره می‌کنید. آیا چنین چیزی نتیجه تـعویض پی در پی دیـن است؟

این امر نتیجه‌ چند‌ چیز است. نخست این‌که‌ این‌ افراد می‌خواهند گـردو را بـدون پوستش بخورند، یعنی می‌کوشند به بـهانه جست‌وجوی آن حقیقت وراء صورت، صـورت را رهـا کنند بدون این‌که نخست صـورت را بـه دست آورده باشند. آنچه‌ آمریکایی‌ها‌ را به چیزهایی مانند آیین ذِن بودایی جلب کرده، شمایل‌شکنی آن اسـت… سـوزاندن تومارهای بودایی و پاره کردن تصاویر بـودا و مـانند آن. ایـن قضایا نزد بـسیاری از مـردم دارای پیشینه مسیحی‌ یا‌ یـهودی کـه‌ در کودکی تجربه دینی نامطلوب یا چیزی از این قبیل داشته‌اند، جاذبه دارد. آنان می‌گویند: «من سـرانجام‌ مـی‌توانم همه این ظواهر دین را رها کـنم و صـرفا بر اشـراق‌ مـتمرکز‌ شـوم‌.» و این امر کاملاً بـاطل است. کاملاً باطل است زیرا ما نمی‌توانیم جز از طریق صورت به حقیقت ‌‌ورای‌ صورت بـرسیم. عـلت اصلی ناکارآمدی این معنویت پوشالی کـه فـقط بـرخی افـراد را‌ پولدار‌ مـی‌کند‌، این است کـه صـورت‌های دینی را که از جانب خود حق تعالی آمده است، مردود‌ می‌شمارد.

گفتید که نمی‌توانیم جز از طریق صـورت بـه حـقیقت وراء صورت برسیم‌. لطفا اندکی در این‌ باره‌ شـرح بـدهید.

بـله. مـثلاً حـکیمان بـزرگی در اسلام و هندوئیسم وجود داشته‌اند که فراوان درباره

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۶۵)


حقیقتِ ورای صورت که فراتر از همه صورت‌هاست، بسیار روشن‌تر سخن گفته‌اند. آنان می‌گویند:

لقد صار قلبی‌ قابلاً کلَّ صورهٍ فمرعیً لغـِزلانٍ و دیرٌ لرهبانِ
و بیتٌ لأوثانٍ و کعبهُ طائفٍ و ألواحُ توراهٍ و مصحفُ قرآنِ(۱)

همه آنان از عرفا و صوفیان ایرانی و عرب گرفته تا روشندلان هندو مانند راما کریشنا در هندوستان‌ در‌ این باره سخن گفته‌اند. اما چـگونه بـه جایی رسیدند که بتوانند چنین چیزهایی بگویند؟ آنان سالیان درازی به اسلام یا هندوئیسم متعهد ماندند و تا هنگام مرگ هرگز از تعهد خود به‌ هندوئیسم‌ یا اسلام دست برنداشتند و مناسک و احکام عـبادی را انـجام داده‌اند. ما این حقیقت را فراموش می‌کنیم. ما فراموش می‌کنیم که کسی مانند مولوی در طول عمر از نوجوانی تا‌ مرگ‌، هرگز نگذاشت نمازش قضا شـود. در جـهان عرب نیز همین طور. مـا مـی‌خواهیم سخنان آنان را تکرار کنیم بدون این‌که تمام راه را پیموده و به قله کوه رسیده باشیم‌ و حتی‌ اصولاً‌ صعودی معنوی کرده باشیم.

لزوم‌ حفظ‌ صورت‌ مقدس

در مـسیحیت، صـورت مقدسْ آیینی است کـه مـسیح بنیانگذاری کرده است، یعنی بیش از هر چیز همان عشای ربانی. همه‌ مسیحیان‌ سنتی‌ در طی قرون عشای ربانی را پذیرفته‌اند. ولی‌ در‌ قرن سیزدهم، عارف بزرگ آلمانی مایْستر اِکهارت گفت: «من در اقیانوس الوهـیت شـنا کردم تا به فراسوی تثلیث رسیدم‌» و کلیسا‌ وی‌ را برای این سخن تنبیه کرد. او می‌گوید که در‌ اقیانوس الوهیت شنا کرده و به فراسوی پدر، پسر و روح‌القدس و فراسوی تثلیث مسیحی به اقیانوس ذات الوهیت رسـیده اسـت‌. اما‌ هـمین‌ شخص هر روز در مراسم عشای ربانی شرکت می‌کرد. بنابراین، صورت‌ دینی‌ پیوسته حفظ می‌شد، ولی واقعیت و معنای درونی از صـورت فراتر بود و صورت به سوی آن رهنمون‌ می‌شد‌.

راز‌ بزرگ صورت‌های دینی ایـن اسـت کـه آنها بر خلاف صورت‌های ساخته و پرداخته‌ انسان‌، بسته‌ نیستند و از درون راهی به بی‌نهایت دارند. و صورت‌های دینی بسیار مـهم‌اند، ‌ ‌زیـرا آنها تنها‌ درهایی‌ هستند‌ که به سوی بی‌نهایت در اختیار داریم. پس اگر انسان آنـها را رد کـند‌ و بـکوشد‌ بدون پوسته به مغز گردو برسد، هرگز به آن نخواهد رسید.

______________________________

۱٫ ابن عربی‌ در‌ ترجمان‌ الأشواق. مـترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۶۶)


ما معمولاً خود را با روان‌شناختی‌کردن معنویت دلخوش می‌کنیم.

روان‌شناختی‌کردن معنویت

خود‌ من‌ مـقاله شما را درباره روان‌شناختی‌کردن مـعنویت خـوانده‌ام، ولی شاید لازم باشد برای بینندگان‌ در‌ این‌ باره توضیح دهید.

تفاوت بسیار زیادی میان روح و نفس وجود دارد؛ و ما هر دوی آنها‌ را‌ در درون خویش داریم. جسم و نفس ما با هم درآمیخته‌اند. هنگامی که‌ خوشحالیم‌، سردرد‌ نداریم؛ وقـتی که خوشحال نیستیم، سردرد می‌گیریم. اینها به طور متقابل عمل می‌کنند، ولی بدیهی‌ است‌ که‌ یکی نیستند. انسان در بستر خود خوابیده است و بخشی از وی که‌ روان‌ او باشد، در کالیفرنیا، اندونزی یا جای دیگر پرسـه مـی‌زند.

باری، روح نیز همین طور است‌. ما‌ در درون خویش تنها نفس نداریم، بلکه روح نیز داریم. همه ادیان‌ اصیل‌، همه نمادها، همه فنون مقدس ــ با‌ این‌که‌ بر‌ جهان نفس نیز تأثیری دارند ــ واقـعا‌ از‌ جـهان روح سرچشمه می‌گیرند. اگر انسان این قضیه را نادیده بگیرد، معنویت را‌ به‌ امور روان‌شناختی متحول می‌کند. ولی‌ این‌ نظریه موجب‌ نمی‌شود‌ که‌ آن تحول واقعا صورت گیرد، پس‌ این‌ ما هستیم کـه اشـتباه می‌کنیم و ما هستیم که هنگام شنا کردن در‌ مارپیچ‌ روان تصور می‌کنیم که در آفتاب‌ روح حمام می‌گیریم. از‌ این‌ رو، پیوسته شنا می‌کنیم، ولی‌ به‌ جایی نمی‌رسیم.

عنصر دیگری را نیز باید به این روانـ‌شناختی‌کردن مـعنویت بـیفزاییم و آن‌ عبارت‌ است از نوعی التـقاط سـطحی‌. انـسان‌ می‌تواند‌ مانند کسی که‌ سر‌ میزی انباشته از انواع‌ غذاها‌ ایستاده است، بگوید: «خوب من این جنبه از این دین را می‌پسندم و آن را‌ انتخاب‌ مـی‌کنم. مـن آن جـنبه از آن‌ دین‌ را دوست‌ دارم‌.» کسی‌ که چنین مـی‌گوید، خـود‌ را «خدا یا پیامبر» می‌داند که این کارها را می‌کند و خودش را داور نهایی در‌ انتخاب‌ حقیقت به شمار می‌آورد. از این‌ رو‌، وی‌ به‌ هـیچ‌ حـقیقت عـینی تسلیم‌ نمی‌شود‌ و انانیت او در نهایت، خدای وی می‌شود.

مقابله اسلام با التـقاط

آیا اسلام سنتی به اندازه‌ مسیحیت‌ غربی‌ در مقابل این التقاط ایستادگی کرده است؟

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۶۷)


ایستادگی‌ کرده‌ است‌ و حتی‌ در‌ مواردی‌ بـهتر از مـسیحیت. بـاید گفت که التقاط مسیحیت را در قرن بیستم از درون فرسود. این فرسودگی واقعا در اواخـر قـرن نوزدهم با ظهور انجمن تئوسوفی و برخی‌ گروه‌های «باطنی» یا «خفیه» در انگلستان و فرانسه آغاز شد. و حقیقتا در قـرن بـیستم ــ مـخصوصا در دهه ۱۹۴۰ در نیومکزیکو، کالیفرنیا و جاهای دیگر ــ بود که بسیاری جوانان وارد به‌ اصطلاح‌ مـعنویتِ نـیو اِیـْج New Ageشدند و آن کاری است که چندان دشوار نیست.

نظر شما درباره نیو ایج چیست؟

من تـصور مـی‌کنم کـه بسیاری از پیروان آن افرادی خوش‌نیت هستند‌ که‌ امری درست را در جایی نادرست می‌جویند.

آقای دکتر، ظـاهرا شـما الاهیات کاتولیک رومی را از نظر عقلی بر الاهیات پروتستان ترجیح می‌دهید‌. علتش‌ چیست؟

نه هـمه الاهـیات پروتـستان. به‌ نظر‌ من الاهیات کاتولیک رومی از الاهیات پروتستان غنی‌تر است. ولی من برای الاهیات سـنتی پروتـستان ــ لوتری و غیره ــ احترام زیادی قائلم. اما مقدار‌ زیادی‌ از الاهیات پروتستان زیربنای‌ محکمی‌ نـدارد و مـواضع آن هـر چند سال یکبار طبق رسم زمانه تغییر می‌کند.

آیا چنین چیزی در اسلام رخ نمی‌دهد؟

خیر، تا کـنون کـسی در اسلام موفق به انجام چنین کاری به‌ صورتی‌ که مؤثر باشد نـشده اسـت.

آیـا کسانی در این راه تلاش می‌کنند؟

بله.

آنان از کجا می‌آیند و چه کسانی هستند؟

آنان تقریبا همه کسانی هستند کـه از غـرب مـتأثر شده‌اند. آنان اگر‌ در‌ غرب یا‌ در مدارس غربی شده دنیای اسلام درس خوانده‌اند و بـه مـحض این‌که لب به سخن می‌گشایند، برای غربیان‌ قهرمانان بزرگی می‌شوند. غربیان تنها از کسی مانند سلمان رشدی، نـویسنده‌ بـااستعدادی‌ که‌ به دین اسلام آن چنان ناسزا گفت، تجلیل نمی‌کنند. برای آنان اهـمیتی نـدارد که آیا کار این ‌‌افراد‌ تاریخ مـقدس سـنت اسـلامی را نابود می‌کند یا نه. از قرن نوزدهم تـا‌ کـنون‌ کسانی‌ کوشیده‌اند مارتین لوترهای اسلام باشند و به اصطلاح

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۶۸)


گونه‌ای اصلاح پروتستانی را برای اسـلام بـه ارمغان‌ بیاورند. همیشه تصور مـی‌شده اسـت که ایـن افـراد مـوج آینده خواهند بود. ولی‌ آیین لوتـری پدیـده‌ای بسیار‌ ویژه‌ در درون مسیحیت است که در زمانی ویژه و به عللی بسیار ویژه پدیـد آمـده است و من معتقدم که چنین چـیزی در جهان اسلام رخ نخواهد داد.

تـلاش غـرب برای نابودکردن ایمان‌

چرا غـرب بـرای نابودکردن ایمان چنین بی‌رحمانه تلاش می‌کند؟

این به سؤال دیگر شما که پرسیدید: «چـرا مـا شر و شیطان را انکار می‌کنیم» مـربوط مـی‌شود. شـیطان که همه جـا حـضور دارد، علاقه‌مند‌ است‌ او را انکار کـنیم. هـمین طور ما در جهانی زندگی می‌کنیم که بسیاری از مردمِ آن ایمان خود را از دست داده‌اند. کسانی کـه ایـمان را از دست داده‌اند، از‌ این‌که‌ فقط خودشان بـی‌ایمان بـاشند، خرسند نـیستند و مـی‌خواهند دیـگران نیز بی‌ایمان شوند. آنـان در این کار نوعی شوق میسیونری دارند. نفس آنان بسیار می‌کوشد که دیگران را در این ورطه‌ بـیفکند‌ و پس از آن ایـشان را به تولدی تازه یا زبانی دیـگر کـه مـی‌خواهند بـه کـار ببرد، متحول سـازد. عـلت عمیق قضیه همین است.

آقای دکتر، در حمله غرب به‌ ایمان‌ که‌ شما درباره آن نوشته‌اید، ظاهرا‌ عـلوم‌ جـدید‌ در خـط مقدم هستند. چرا این طور شده است؟

دلیـلش ایـن اسـت کـه عـلوم جـدید تنها شکل مقبول معرفت نزد اکثریت قاطع‌ جامعه‌ غرب‌ است. البته مقصود من همین علوم جدید غربی‌ است‌ که پس از نهضت علمی قرن هفدهم در غرب گسترش یافت. و ایـن علوم طبق تعریف آن از جهان مقدسات‌ جداست‌. در‌ واقع، حتی اصطلاح مقدس در مباحث فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی و اخترشناسی‌ هیچ معنایی ندارد. از آن‌جا که این علوم تنها علوم قابل قبول و تنها شکل «مشروع» مـعرفت غـربیان است‌، گسترش‌ و مقبولیت‌ آنها مانع حضور امر مقدس در جهان می‌شود.

علم مقدس در‌ اسلام‌

آیا اسلام می‌کوشد نوعی علم مقدس را نگه دارد؟

با گذشت یک قرن از این تصور مسلمانان‌ که‌ عـلوم‌ غـربی صرفا ادامه علوم اسلامی

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۶۹)


است، این علوم اسلامی دوباره مورد بحث‌ قرار‌ گرفته‌اند‌. در دهه پنجاه میلادی من برای اولین بار نوشتم که عـلوم اسـلامی شیوه‌ای غیر‌ از‌ علوم‌ جدید غـربی بـرای نگرش به جهان طبیعت است. اکنون مقدار زیادی بحث در این‌ باب‌ جریان دارد. یکی از مسائل مهم درون جهان اسلام این است که اسلام‌ چگونه‌ می‌تواند‌ «بـه پیـش برود» و خود را با عـلوم جـدید منطبق کند… علوم غربی را بگیرد‌ بدون‌ این‌که سکولارشدنْ اصلِ اسلام را نابود سازد.(۱)

باز هم درباره تصوف

آقای دکتر‌، دوست‌ دارم‌ فقط یک لحظه به تصوف بازگردیم. لطفا این شعر مـولوی شـاعر و صوفی بزرگ را برای‌ ما‌ شرح دهید:

آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت‌ از‌ بالا‌ و پست(۲)

این شعر بسیار عمیق است، زیرا خدا پیوسته حضور دارد و رحمتش همواره حاضر است‌. او‌ از‌ مـا مـحجوب نیست. مـا از او در حجابیم و به همین دلیل، نخستین‌ گام‌ در راه معنویت این است که در خویشتن تشنگی پدید آوریم. اگر تشنه بـاشیم، دنبال آب‌ خواهیم‌ رفت. مشکل این است که بیش‌تر مردم تـشنه حـیات مـعنوی نیستند و به‌ همین‌ دلیل، آن را تعقیب نمی‌کنند. حضرت مسیح‌(ع) می‌گوید‌: «بطلبید‌ که خواهید یافت.»(۳) مهم این است کـه‌ ‌ ‌ایـن‌ هدیه را که خدا در فطرت‌ها جای داده است، بطلبیم یعنی تشنگی داشته‌ باشیم‌.

توصیه شـما بـه مـردم برای‌ ایجاد‌ آن تشنگی‌ چیست؟

نمی‌توان‌ برای‌ ایجاد آن تشنگی دارویی را توصیه‌ کرد‌، ولی می‌توان رهنمود داد.

______________________________

۱٫ درست است کـه علوم در ابتدا با امر‌ مقدس‌ (سحر و کهانت) آمیختگی داشته‌اند و نمونه آن‌ طب شـمنیسم است که‌ تا‌ زمـان مـا باقی است، اما‌ سنت‌ علمی دانشمندان مسلمان چنین نبوده است؛ یعنی خوارزمی، بیرونی و ابن‌سینا برای ریاضیات، نجوم‌ و طبّ‌ خود به آیات و روایات مراجعه‌ نکرده‌اند‌ و علوم‌ آنان سکولار بوده‌ است‌. ضمنا تـجربه نشان داده‌ است‌ که گرفتن علوم غربیان ضرری به اسلام نمی‌زند؛ زیرا تجربه نشان داده است که‌ علم‌ در خدمت دین قرار می‌گیرد و تعارض‌ها‌ نیز‌ با تأویل‌ متون‌ مقدس‌ به‌آسانی از میان می‌رود‌. از سـوی دیـگر، مکاتب و آرمان‌هایی مانند اومانیسم، لیبرالیسم، سوسیالیسم، مدرنیسم، سکولاریسم، فمینیسم و دموکراسی که برای‌ مدیریت‌ جامعه با ادیان رقابت می‌کنند، تهدیدی‌ برای‌ اسلام‌ و سایر‌ ادیان‌ به شمار می‌روند‌ و ادیان‌ مجبورند با هـر یـک از این رقیبان قهار به درجاتی کنار بیایند. مترجم.

۲٫ مثنوی، دفتر سوم‌ ۳۲۱۲‌. مترجم‌.

۳٫ متی ۷:۷٫ مترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۷۰)


در واقع، بسیاری از شکست‌ها‌ و نارضایی‌های‌ زندگی‌ و نومیدی‌هایی‌ که‌ مردم‌ دارند، اثبات می‌کند که ایشان واقعا تـمام نـیروی خود را در مسیر غلطی صرف می‌کنند. آنان باید تشنه آب واقعی باشند.

چهل منزل برای طریقت

در یکی‌ از نوشته‌های شما پیرامون تصوف آمده است که چهل منزل گوناگون در طریقت وجود دارد که از نـیت و تـسلیم آغـاز می‌شود و به تهذیب همه امـیال پایـان مـی‌یابد. آقای دکتر، ظاهرا‌ این‌ همه کار سهمگین است.

این همان «منازل السائرین» (pilgrims progress) است. یک نفر می‌تواند ظرف چهل روز از همه این چـهل مـنزل بـگذرد و ولیّ کاملی بشود. شخصی دیگر آن‌ منازل‌ را در چـهل سـال طی می‌کند. اینها شیوه‌های بحث پیرامون تحولات گوناگونی است که روح می‌پذیرد و با منازل زائران در آن کتاب کلاسیک‌ معروف‌ بسیار شباهت دارد و مـانند نـردبان‌ کـمال‌ است که بسیاری از قدیسان مسیحی نیز درباره آن مطالبی نوشته‌اند. هـر یک از پله‌های آن نردبان نشان‌دهنده یک منزل یا قدمی است که‌ وجود‌ ما به سوی کمال‌ بر‌ می‌دارد.

نـقش اسـتاد در تـصوف اسلامی

یکی از تفاوت‌های برجسته تصوف با شیوه مسیحیت این است کـه در تـصوف، برای مرید به طور مطلق لازم است مرادی را بطلبد و به‌ او‌ سر بسپارد. در مسیحیت، سنت ایگناتیوس و دیگران وجـود دارد، ولی رابـطه مـرید و مرادی چندان حاکم نیست.

درست است، تصوف واقعی بدون استاد ممکن نـیست و آمـوزگار مـعنوی لازم است. (در مسیحیت‌، مسیح‌ مستقیما آن‌ نقش را برای برخی عارفان ایفا می‌کند.) زیرا سراسر تـصوف بـر شـیوه‌های تأمل، چله‌نشینی و تمرکز مبتنی است‌. این امور را نمی‌توان بدون راهنمایی کسی که آن راه را‌ رفته‌ اسـت‌، انـجام داد. همان طور که در کوه‌نوردی نمی‌توان بدون راهنمایی کسی که کوه خاصی را پیموده اسـت‌، ‌‌بـه‌ ایـن کار اقدام کرد.

چگونه می‌توان تشخیص داد که استاد واقعی پیدا شده‌ است؟

حتی‌ مولوی‌ در هـفتصد سـال پیش گفته است:

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۷۱)


ای بسا ابلیس آدم‌رو که هست پس به هر‌ دستی نباید داد دسـت(۱)

ایـن بـستگی به خود ما دارد یعنی باید قدرت‌ تشخیصی در درون خود‌ ما‌ باشد. خدا نیز ما را حفظ مـی‌کند و مـا باید از او کمک بخواهیم تا در تشخیص استاد واقعی از غیرواقعی ما را محافظت کند. و ایـن یـکی از آزمـون‌های بزرگ زندگی است‌.

آزمون‌های خردکننده

آقای دکتر، من تنها زندگینامه خودنوشتِ(۲) شما را خوانده‌ام و دیده‌ام کـه شـما هـنگام نوشتن زندگینامه خود بسیار صریح هستید. ولی ظاهرا شما در سن سیزده‌سالگی پس از یک انـدوه‌ خـانوادگی‌ یا یک وضع بسیار دشوار از ایران به آمریکا آمده‌اید. در این باره توضیح بدهید؟

پدرم در آستانه مردن قرار داشـت و حـالش بسیار بد بود. من بسیار به او نزدیک بودم‌. وی‌ نخستین آموزگار مـن بـود و نخستین آموزگار معنوی. او یک صوفی، یک پزشـک و یـکی از بـنیانگذاران فرهنگ در ایران بود. مادرم نیز به یـکی از خـاندان‌های دینی بسیار مهم تعلق‌ داشت‌. هر دوی آنان در کودکی فرهنگ دینی بسیار مهمی را هـمراه تـصوف به من منتقل کردند. ولی پدرم در آسـتانه مـرگ بود و خـانواده‌ام کـه مـی‌دیدند من تا این حد‌ به‌ او‌ نـزدیک هـستم، نمی‌خواستند در آن‌ حال‌ نزد‌ وی باشم. از این رو، مرا نزد دایی‌ام که در آن زمان کـنسول ایـران در نیویورک بود، فرستادند. و بدین ترتیب مـن‌ به‌ آمریکا‌ آمدم.

آیـا آن آزمـونی خردکننده نبود؟

کاملاً خردکننده بود‌.

آیـا‌ ایـن مسأله در آن زمان به ایمان شما به اسلام آسیبی نزد؟

خیر. به ایمان من بـه اسـلام یا خدا‌ ابدا‌ آسیبی‌ نـزد. ولی سـه چـهار سال بعد کـه در حـدود شانزده‌ سالگی بودم، نـوعی شـکّ فلسفی در من پدید آورد. استعداد من در رشته‌های ریاضی و علوم بسیار زیاد بود‌ و به‌ همین‌ دلیـل، نـخست به ام.آی.تی. وارد شدم. همچنین در شانزده‌، هـفده‌ سـالگی کتاب‌های فـلسفی مـی‌خواندم. از ایـن رو، مدتی شکّ فلسفی داشـتم و آن شک در هیجده سالگی‌ از‌ میان‌ رفت. می‌توان گفت یقین خود را در جهان ایمان بازیافتم و آن نه‌ به‌ سـبب‌ تـربیت دوران کودکی، بلکه از روی تعقل بود.

______________________________

۱٫ مثنوی، دفـتر اول ۳۱۶٫ مـترجم.

۲٫ در‌ غـربت‌ غـربی‌، زنـدگینامه خودنوشت دکتر سـید حـسین نصر، ترجمه امیر مازیار و امیر نصری، (تهران: مؤسسه خدمات‌ فرهنگی‌ رسا، ۱۳۸۳). مترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۷۲)


ولی فضای شهر کمبریج(۱) هـرگز بـه طـور خاص پذیرای ایمان‌ نبوده‌ است‌.

درست اسـت.

آیـا کـسی نـمی‌خواست شـما را کـه در ام.آی.تی. درس می‌خواندید‌ و دوره‌ دکتری دانشگاه هاروارد را می‌گذراندید، از این مفاهیم عجیب و سنتی مانند خدا و غیره‌ منحرف‌ کند؟

البته‌ همه آن محیط این گونه بود. من تنها یک دانشجوی فیزیک نـبودم، بلکه مقدار زیادی‌ از‌ آثار مربوط به فلسفه غربی را می‌خواندم و دوره‌هایی را در فلسفه می‌گذراندم‌. من‌ واقعا‌ از علوم به فلسفه و ماوراءالطبیعه روی آورده بودم. فیلسوف معروف انگلیسی برتراند راسل که البته‌ خودش‌ شک‌گرا‌ بود، در یـک سـخنرانی گفته بود که فیزیک جدید به کسی اجازه‌ نخواهد‌ داد حقیقت واقع و حتی واقع فیزیکی را بشناسد. حقیقت واقع چیزی بود که من واقعا در‌ جست‌وجوی‌ آن بودم. از این رو، تصمیم گرفتم رشته تـحصیلی‌ام را از عـلوم‌ به‌ فلسفه و تاریخ علوم تغییر دهم. ولی با‌ افراد‌ بسیار‌ زیادی از اساتید و دانشجویان برخوردم که شک‌گرا‌ بودند‌. در عین حال، خدا به من بصیرت عـقلانی نـیرومندی داده بود و نه صرفا‌ یک‌ تـمسک احـساساتی به دین از‌ طریق‌ ایمان، بلکه‌ یک‌ تمسک‌ عقلانی. و آن مرحله را پشت سر‌ گذاشتم‌.

سنت‌گرایی

آیا فرو رفتن در سنت‌ها برای شما خطرناک نبود؟ شما در هندوئیسم‌ فرو‌ رفـتید.

بـسیار زیاد. ولی من به‌ شـیوه مـعمولی در آنها‌ فرو‌ نرفتم، بلکه از طریق نوشته‌های‌ مکتب‌ سنتی. همه آن نوشته‌ها درباره وحدت متعالی ادیان و حقیقتی که فراسوی صورت‌هاست، بحث‌ می‌کردند‌ و به صورت‌های مقدسِ هر سنتی‌ عمیقا‌ احترام‌ می‌گزاردند. از این‌ رو‌، مـن (مـانند هندوئیسم و سپس‌ زِن‌ بودیسم و امثال آن) معتقدم که فرو رفتن در این چیزها عملاً نوعی تأیید جهان‌بینی‌ای‌ بود‌ که در آن زمان برگزیده بودم‌.

ولی‌ آیا شما‌ این‌ را‌ برای کسانی که از‌ سنت خود آگـاهی کـم‌تری دارند، تـوصیه می‌کنید؟ آیا پیمودن این راه خطرناک نیست؟

من پیش از این‌که‌ با‌ خود شخص رو به رو نشوم‌، هرگز‌ او‌ را‌ به‌ این امور تـوصیه‌ نمی‌کنم‌. زیرا برای هر شخصی چیز خاصی را باید تجویز کرد.

______________________________

۱٫ کـمبریج در ایـالت مـاساچوست آمریکا محل‌ ام‌.آی‌.تی. و دانشگاه هاروارد است. مترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۷۳)


آزمونی بزرگ‌

شما‌ پس‌ از‌ پایان‌ تحصیلات‌ خود در ایـالات ‌ ‌مـتحده آمریکا به ایران بازگشتید و پیش از انقلاب، رئیس انجمن شاهنشاهی فلسفه شدید. البته شـما در کـشور خـود محترم بودید. آیا انقلاب گونه‌ای حمله‌ به ایمان شما نبود؟

شاید این بزرگ‌ترین آزمون در زندگی مـن بود. اولاً جان من مدتی در معرض خطر قرار داشت. اما چیزی که واقعا جـالب توجه است (و انسان غـالبا آنـ‌ را‌ در کتاب‌ها می‌خواند، ولی در زندگی ما اتفاق نمی‌افتد) این بود که من در ظرف سه روز ــ پس از این‌که شش راننده و یک آجودان داشتم که در فرودگاه‌ تهران‌ به من سلام نظامی داده بود ــ انسان پریشانی شدم که بـدون پول، بدون وسیله و بدون گذرنامه در خیابان‌های لندن راه می‌رفتم. فقط‌ یک‌ خانواده روی دستم مانده بود‌ و لازم‌ شد تمام زندگی خود را در سن چهل و پنج سالگی از صفر شروع کنم.

آیا نومید هم شدید؟

خیر، ابدا نـومید نـشدم. در واقع، اگر‌ نبود‌ که فرزندانم برای ورود‌ به‌ دانشگاه آماده شده بودند، دنیا را ترک می‌کردم و به مکان دوری می‌رفتم و بقیه عمر را در تأمل می‌گذراندم و هیچ کس از من خبری نمی‌یافت. ولی احساس کردم وظیفه و مـسؤولیتی دارمـ‌ و نومید‌ نشدم.

شما در آن زمان در دعا از اللّه تعالی چه می‌خواستید؟

این‌که اراده او را پذیرا باشم.

آیا چنین چیزی در آن زمان سختی تسلی‌بخش شما بود؟

قطعا. من در درون‌ خود‌ آرامش داشتم‌. گروهی از دوستانم ظرف چند ماه جـان دادنـد؛ خانه‌ام از دست رفت؛ اموالم غارت شد؛(۱) ولی من‌ در آرامش و اطمینان عجیبی به سر می‌بردم.

باری، چگونه می‌توان این‌ امور‌ را‌ بخشی از اراده خدا برای شما و جهان دانست؟ آیا این امر شما را به تـعجب نمی‌اندازد؟

______________________________

۱٫ دکـتر نـصر در ‌‌سال‌ ۱۳۵۷ که رژیم ستم‌پیشه شـاهنشاهی در حـال سـقوط بود، ریاست دفتر فرح را‌ بر‌ عهده‌ گرفت و این کار از شخصی مانند او در راستای تطهیر و تقویت آن رژیم تلقی شد‌. مترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۷۴)


اکنون که هـفده سـال از آن تـاریخ می‌گذرد، من اطمینان دارم که‌ اگر چنین اتفاقی نـمی‌افتاد‌، هـمین‌ خدمت ناچیز من در این کشور ــ پرورش دانشجویان، سخنرانی و تألیف برای جهان غرب ــ به وقوع نمی‌پیوست، زیرا من به هیچ وجـه حـاضر بـه ترک ایران نبودم.

ارتباط با مورمون‌ها‌

آقای دکتر، یکی از چـیزهای شگفت‌آور این است که شما پس از انقلاب، به ایالت یوتا رفته و میان قدیسان آخرالزمان (مورمون‌ها) زندگی کرده‌اید.(۱)

این انـتخاب از جـانب مـن نبود. دیوید گاردنِر‌ رئیس‌ وقت دانشگاه یوتا (که بعدا رئیس دانـشگاه کـالیفرنیا شد) یکی از دوستان خوب من بود و در زمانی که در ایران رئیس دانشگاه بودم، میزبان او شده بودم. هـنگامی کـه از‌ پیـدا‌ کردن مکانی برای تدریس نومید بودم، نامه‌هایی به دوستانم نوشتم و او تنها کـسی بـود کـه پاسخم را داد و مرا به دانشگاه یوتا دعوت کرد. به همین دلیل به آن‌جا‌ رفتم‌.

در واقـع، تـرجیح مـی‌دادم که در صورت امکان به آن‌جا نروم. ولی او و همکارانش بسیار مهمان‌نواز و بسیار مهربان بودند و من هـرگز مـهربانی آنان را فراموش نخواهم کرد. البته من‌ با‌ مورمون‌ها‌ و کلیسای مورمون تماس بسیار زیـادی‌ نـداشتم‌ و فـقط‌ در دانشگاه درس می‌دادم.

بسیار جالب توجه است که به نظر می‌رسد مورمونیسم دارای عناصری است کـه بـه اسلام شباهت دارد‌ مانند‌ توزیع‌ وظایف روحانیون میان مردم. در این آیین، طبقه‌ روحانی‌ بـه شـکل آیـین کاتولیک یا رهبران مذهبی (شبانان) به شکل آیین پروتستان وجود ندارد. همچنین مورمونیسم بر هـنجارهای اخـلاقی‌ جامعه‌ و خانواده‌ بسیار تأکید می‌کند. اینها عناصر مشابه به اسلام هستند. البـته‌ عـناصری نـیز وجود دارند که اصلاً مشابه نیستند.

ولی انتقال از تهران به لندن و از آن‌جا به یوتا‌، و همه‌ ایـنها‌ در ظـرف دو مـاه، واقعا تجربه‌ای شگرف برای من بود.

خدا‌ و آزمون‌های‌ زندگی

آقای دکتر، آیـا هـرگز شما در همه این آزمون‌ها ــ از مرگ نابهنگام پدر تا‌ آزمون‌های‌ فلسفی‌

______________________________

۱٫ درباره این فرقه، رک.: فاطمه توفیقی، «کلیسای مـورمون»، هـفت آسمان، ش۱۶، ص۱۷۷‌ـ۱۹۱‌. مترجم‌.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۷۵)


تحصیل در کمبریج، انقلاب، تبعید و پریشانی مالی ــ هیچ گاه از خدا خـشمگین شده‌اید؟

هـرگز‌. شما‌ می‌بینید‌ که مسأله موضع من در بـرابر خـدا مـطرح است. اگر انسان به حد کافی‌ بـه‌ خـدا نزدیک باشد، زیبایی و عشق و شعله فروزان حضور او چنان است که هیچ‌ چیز‌ دیـگر‌ واقـعا اهمیت چندانی ندارد. من هـرگز احـساس اطمینان و آرامـش خـود را در قـبال خدا‌ در‌ تمام این شرایط از دست نـدادم.

سـخنی در باب فتوّت

اکنون که این‌ گفت‌وگو‌ رو‌ به پایان است، دوست دارم درباره مـقوله جـوانمردی معنوی که برای من بسیار جـالب توجه‌ بود‌، سخن بـگویید.

آن مـرام در اسلام فتوّت نامیده می‌شود کـه پیـدا کردن‌ معادلی‌ برای‌ آن در زبان انگلیسی واقعا دشوار است و من آن را به شوالیه‌گری معنوی (spiritual chivalry‌) تـرجمه‌ کـرده‌ام‌. فتوت ملکه‌ای روحانی و مستلزم داشـتن صـفت کـرامت و شرافت است. روح جـوانمرد چـنان‌ است‌ که بر خـود سـخت می‌گیرد، ولی با دیگران کرامت دارد و علاقه‌مند است که آسایش خود را‌ فدای‌ دیگران کند. گویا وی هـمچون شـهسوار خدا عمل می‌کند. شهسوار خدا، شـوالیه‌ خـدا‌ که واژه شـوالیه‌گری را (بـه انـگلیسی) از‌ آن‌ گرفته‌ام‌.

فتوت یـا جوانمردی در تصوف بسیار اهمیت‌ دارد‌ و در معنویت عام اسلامی نیز بسیار مهم است. در سنت اسلامی، حضرت عـلی‌(ع) نـماد‌ آن بود و هنوز هم نزد‌ اهل‌ تـسنن و تـشیع‌ چـنین‌ اسـت‌. شـاید نظام شهسواران در مـسیحیت از‌ تـماس‌ آنان با منابع اسلامی در قرون وسطی پدید آمده و قبل از آن‌ سابقه‌ای‌ نداشته باشد. شوالیه‌گری معنوی بـا امـپراطوری‌ روم هـیچ ارتباطی نداشته‌ و چیزی‌ است که جهان مـدرن آنـ‌ را‌ از دسـت داده اسـت.

خـوب، شـما نوشته بودید که حضرت ابراهیم(ع) بنیانگذار این‌ مرام‌ است و او مفهوم فتوت را‌ به‌ اسحاق‌، و اسحاق به یعقوب‌، و یعقوب‌ به یوسف منتقل کرد‌ و از‌ آن‌جا به مسیحیت رسید و پس از مسیحیت بـه وسیله نبی اکرم(ص) به حضرت علی‌(ع) منتقل‌ شد. بنابراین، فتوت یک نیروی وحدت‌بخش‌ میان‌ همه ادیان‌ بزرگ‌ است‌.

دقیقا. آن خطی است‌ که نقطه هستی انبیاء را متصل می‌کند و از پدر ما حضرت ابـراهیم(ع) مـی‌آید و توحید را‌ از‌ طریق حضرت موسی(ع) و حضرت مسیح(ع) به‌ پیامبر‌

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۷۶)


اسلام‌(ص) می‌رساند‌. آن‌ یک موضع‌گیری است‌؛ یک‌ موضع‌گیری معنوی در برابر جهان که از طریق تشرف… با نوعی اتصال عرفانی بالاخره به حـضرت‌ ابـراهیم‌(ع) می‌رسد‌.

بنیادگرایی اسلامی

در درون اسلام، مانند درون‌ الاهیات‌ پروتستان‌، یک‌ نهضت‌ بنیادگرایانه‌ وجود دارد که رسانه‌ها آن را حرکتی واپسگرایانه و بسیار تند و تیز می‌دانند. آیا در درون آن نهضت اسـلامی فـتوت هم وجود دارد؟

حتی درون بعضی از جـوانب آنـ‌ نهضت، فتوت وجود دارد. اولاً اصطلاح بنیادگرایی اسلامی نامی بسیار ناخوشایند است که از سال ۱۹۷۹ پیدا شده است. پیش از این تاریخ، بنیادگرایی پدیده‌ای مسیحی و پروتستان در آمریکا بـود‌ کـه‌ حتی در اروپا وجود نداشت. ایـن اصـطلاح به کسانی اشاره می‌کرد که به معنای ظاهری تحت‌اللفظی کتاب مقدس معتقد بودند و با بسیاری از اموری که در جامعه مدنی آمریکا‌ رواج‌ داشت، مخالفت می‌کردند و اموری از این قبیل. بنیادگرایی اسلامی چـیزی بـسیار متفاوت بود و غالبا به معنای استفاده سیاسی از اسلام برای اهدافی خاص‌ بود‌ که در واقع، پروتستان‌های آمریکا‌ هیچ‌ کاری به آن نداشتند. همچنین واژه بنیادگرایی به گونه‌ای اهریمنی شد که آن را برای آنچه کـه دولتـ‌ها و مردم غـرب دوست نمی‌داشتند، به کار‌ بردند‌ و هنوز نیز می‌برند. این‌ واژه‌ طیف وسیعی را فرا گرفته و شامل چیزهای مـختلفی است تا جایی که معنای دقیق خود را از دست داده است.

مقصود مـا از بـنیادگرایی اسـلامی چیست؟ عنصر اصلی آن مرام این‌ است‌ که دین چیزی ثابت، غیرقابل تبیین و واقعی است. اینها مسائل اساسی و نـقاطی ‌ ‌هـستند که آنچه بنیادگرایی اسلامی یا بنیادگرایی مسیحی خوانده می‌شود، در آنها با یکدیگر اشـتراک دارنـد؛ بـه این‌ معنا‌ که احکام‌ خدا و دستورهای خدا باید شیوه زندگی ما را تعیین کنند، نه ایـن‌که شیوه زندگی ما تعیین کند‌ که دستورهای خدا کدامند و چگونه باید تعبیر شـوند.

اکنون با آنچه‌ بـنیادگرایی‌ اسـلامی‌ خوانده می‌شود، مقابله تندی می‌کنند و گاهی آن مقابله از نظر سیاسی بنیادگرایانه است. مسأله اصلی (که واقعا ‌‌برای‌ آینده اهمیت دارد) این است که چه چیزی موضع ما را در برابر‌ معنویت‌، دین‌ و خدا تعیین مـی‌کند. برخی مردم می‌گویند که زمان (یعنی چیزی که آنان زمانه می‌نامند) مفهوم‌ خدا و شریعت خدا

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۷۷)


را مشخص می‌کند. برخی دیگر معتقدند که خدا و شریعت او‌ باید محتویات زمانه را‌ مشخص‌ کنند. این عمیق‌ترین شـکافی اسـت که دو نگرش مختلف به زندگی و به جهان را از هم جدا می‌کند.

این است دلیل این‌که گفته‌ام کسان زیادی در غرب هستند که عمیقا به‌ جهان اسلام بسیار نزدیک‌ترند تا به آن چیزی کـه غـرب نامیده می‌شود. از این‌رو، مردم غالبا می‌گویند: «اکنون سال ۱۹۹۵ است. چرا باید ما طبق شیوه‌ای که ۱۰۰۰ یا ۲۰۰۰ سال‌ پیش‌ معمول بوده است، رفتار کنیم؟» باری، ویژگی سال ۱۹۹۵ چیست؟ این سال به زودی مـانند سـال ۱۹۸۵ خواهد شد که برای برخی جوانان امریکا حکم ماقبل تاریخ را دارد. پس این نزاع‌ بسیار‌ مهم است و بنا نیست که پایان یابد. بنیادگرایی مسیحی و بنیادگرایی اسلامی (و نه ارعاب و خشونت) از این بـاب بـسیار بـا یکدیگر اشتراک دارند.

توصیه بـه مـطالعه سـنت‌ها

اجازه بدهید درباره‌ جست‌وجوی‌ عمومی خدا سؤال کنم. من می‌دانم که شما نمی‌خواهید به مردم توصیه‌ای بکنید مگر این‌که شخصا بـا آنـان مـلاقاتی داشته باشید، ولی بینندگان ما چنین امکانی را ندارند. بـرای‌ کـسانی‌ که‌ به امر مقدس علاقه‌مند شده‌اند‌، چه‌ توصیه‌ای‌ دارید؟ آنان چه باید بکنند؟

اگر آنان درون یک دین هستند، قبل از هر چـیز بـاید بـه مطالعات خود در آن دین عمق‌ بخشند‌. باید‌ سنتی را که آن دین پیـش از فرارسیدن‌ مدرنیسم‌ و تنگ شدن میدان دید دین به دست همه نیروهای ستم‌کننده به آن در این چند قرن اخیر، داشـته اسـت‌، بـیاموزند‌ و بکوشند‌ که از آن دین آگاهی عمیق‌تر یابند.

اما کسانی که‌ از همه ادیـان جـدایند، ولی در عین حال به کشف امر مقدس نیازمند هستند، توصیه می‌کنم که برای‌ مطالعه‌ سنت‌های‌ مقدس گـوناگون بـکوشند، یـعنی مطالعه ادیان تاریخی، دین‌هایی مانند مسیحیت، یهودیت‌، اسلام‌، آیین هندو، آیین بـودا، آیـین کـنفوسیوس، آیین تائو و غیره، و نه امری که کسی اخیرا در جایی‌ اختراع‌ کرده‌ و به وسیله آن از مـریدانش پول درمـی‌آورد. مـقصود من ادیان اصیلی است‌ که‌ در‌ طی هزاره‌ها و قرون خود را به اثبات رسانده‌اند. باید تـعالیم آن سـنت‌ها را با‌ قلب‌ منفتح‌ و ذهن منفتح بخوانند و ببینند کدام یک از آنها به فطرت ایـشان نـزدیک‌تر اسـت. و در‌ سطح‌ دیگر، برای

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۷۸)


نزدیک‌شدن تا حدّ ممکن به امر مقدس از طریق دو هنر‌ مقدس‌ بـزرگ‌ کـه در جهان یافت می‌شود، بکوشند: یکی جهان طبیعت که مخلوق خداست و ما داریم‌ آنـ‌ را بـه سـرعت نابود می‌کنیم؛ و دیگری هنر مقدس ادیان بزرگ، ادیان مختلف جهان‌ ــ‌ جایی‌ که انسان بدون دانـش الاهـیات و فلسفه و نیاز به آموزش زبان‌های بیگانه، با عمیق‌ترین پیام آن‌ عوالم‌ دیـنی روبـه‌رو مـی‌شود.

توصیه به تأمل در طبیعت و هنر ادیان

آقای دکتر‌، شما‌ در‌ آثار خود پیرامون زندگی توأم بـا تـأمل، بـر دو امر تأمل در طبیعت و تأمل در‌ هنر‌ ادیان‌ بزرگ تأکید می‌کنید.

درست است. آن دو بـه یـکدیگر بسیار ارتباط دارند‌ و واقعا‌ در این جهان که زشتی در همه جای آن یافت می‌شود و به نظر من، یـافتن زیـبایی‌ و سیراب‌ شدن از آن بسیار دشوار است، آنچه زیباست گونه‌ای از رحمت خداست‌. مقصود‌ مـن تـجملات نیست، بلکه چیزی است که‌ روح‌ را‌ در عـمیق‌ترین سـطح سـیراب می‌کند.

پس راه‌ خدا‌، دست کم برای بـرخی افـراد، با زیبایی‌های طبیعی یا ساخته‌های دست بشر آغاز‌ می‌شود؟

با‌ رسیدگی به خودمان کـه بـبینیم‌ پاسخ‌ ما به‌ آن‌ زیـبایی‌ها‌ چـیست. انسان بـاید آن زیـبایی‌ها را‌ کـه‌ در درون وی واقعا اثر می‌گذارد، جست‌وجو کند، زیـرا انـسان‌های مختلف به‌ شیوه‌های‌ مختلف آفریده شده‌اند. مثلاً کسی که‌ گرایش زیادی بـه مـوسیقی‌ دارد‌، درون سنت موسیقایی غرب به‌ جست‌وجو‌ مـی‌پردازد. اگر روح این شخص بـه آن گـشوده می‌شود، از نظر معنوی با‌ یـک‌ سـرود گرِگوری یا نوعی اثر‌ باخ‌ مانند‌ B-minor Massسیراب‌ خواهد‌ شد و همه اینها شاهکارهای‌ بـزرگی‌ هـستند که واقعا موسیقی مقدس سـطح بـالایی را تـشکیل می‌دهند. و اگر کـسی، در واقـع‌، اهل‌ آواز و سماع نیست و گـرایش بـصری دارد‌، وی‌ می‌تواند به‌ تماشای‌ شمایل‌ها‌، خطاطی اسلامی، پیکرتراشی هندو‌ یا هر چیز دیگر کـه در دسـترس اوست، برود. این گفتار البته خـطاب بـه عموم‌ اسـت‌، نـه فـقط به پیروان یک دیـن‌ خاص‌.(۱)

______________________________

۱٫ از‌ نظر‌ اسلام‌ با تفکر و عبادت‌ می‌توان‌ به خدا رسید، نه با موسیقی، شمایل‌های مـسیحی، بـت‌های هندو و هر چیز دیگر که در دسـترس‌ بـاشد‌. مـترجم‌.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۷۹)


نـظر شـما درباره استقبال فـراوان از آثـار‌ مولوی‌ چیست؟ کاملاً‌ شگفت‌آور‌ است‌ که‌ آثار این شاعر قدیم در همه جای غرب در قفسه‌های کتاب دیده مـی‌شود.

دلیـل ایـن پدیدار این است که روح نمی‌میرد (اگر در ایـن بـاره نـیاز بـه‌ دلیـلی بـاشد). در میان این صحرا، عطش مردم برای ادبیاتی که پیام معنوی دارد، بسیار بسیار زیاد است. وگرنه در غرب، مولوی، شاعری تا این اندازه معروف نمی‌شد ــ حتی‌ در‌ این‌جا که اصـل زبان دارد تقدس‌زدایی می‌شود و کتاب مقدس را به انگلیسی خام ترجمه می‌کنند و کلّ ادبیات زیبای زبان انگلیسی را به نفع حسن تعبیر سیاسی پاره‌پاره می‌کنند.

آخرالزمان‌

بیایید‌ سخن را با امور مربوط به پایـان زمـان به پایان بریم. در غرب و برخی مجامع مسیحی، مقدار زیادی فکر و تلاش به پیشگویی پایان‌ جهان‌ مصروف می‌شود. و با نزدیک شدن‌ هزاره‌ جدید،(۱) برخی مردم در برخی مجامع بسیار حساس شـده‌اند. آیـا اسلام وقت زیادی را صرف نگرانی درباره آخرالزمان و زمان وقوع آن می‌کند؟

قطعا کسانی درباره‌ آن‌ نگرانی داشته و یا دارند‌. کسانی‌ هم درون جهان اسلام در انتظار آمـدن حـضرت مهدی(ع) به سر می‌برند ــ وی چـهره‌ای اسـت که ظهورش نشانه آمدن سریع حضرت مسیح(ع) خواهد بود و شکی در این باره نیست‌.

آیا‌ آخرالزمان از انقلاب و جنگ و تغییرات بزرگ حکایت می‌کند؟

مسلمانان معتقدند شخصی بـه نـام «مهدی»(ع) خواهد آمد. وی هـنگامی کـه عدالت از میان رفته باشد، عدالت را برای جهان به ارمغان خواهد‌ آورد‌ و هنگامی که‌ ظلم همه جا را فراگرفته باشد، ظلم را از میان خواهد برد. او فرمانروایی خواهد کرد و صلح‌ و آرامش را مدت چند سال کـه هـیچ کس مقدارش را نمی‌داند‌، به‌ جهان‌ باز خواهد گرداند. برخی این مدت را هفت و برخی دیگر چهل سال می‌دانند. و در پایان آن مدت‌، ‌‌مسیح‌ در جهان ظاهر خواهد شد.(۲)

بنابراین، انتظار در اسلام شامل هم حـضرت مـهدی‌(ع) و هم‌ حـضرت‌ مسیح(ع) می‌شود. باری، بسیاری از مردم برای این امور به سخن پیامبر اسلام(ص) استناد

______________________________

۱٫ این‌ گفت‌وگو در سال ۱۹۹۵ صـورت گرفته است. مترجم.

۲٫ از برخی روایات معلوم می‌شود‌ که حضرت مسیح(ع) در‌ نـماز‌ بـه حـضرت مهدی(ع) اقتدا خواهد کرد و همراه او خواهد بود. مترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۸۰)


می‌کنند. هنگامی که درباره ساعت آخر از آن حضرت سؤال مـی‌شد، ‌ ‌وی فـرمود: «هر کس ساعت آخر را پیشگویی کند‌، دروغگوست؛ زیرا علم آن فقط نزد خداست.» بـنابراین،از دیـدگاه اسـلام،تأمل و اندیشه درباره زمان فرا رسیدن آخرالزمان (به گونه‌ای که برخی مجریان تلویزیونی در امریکا مـطرح می‌کنند)، نوعی تخلف در‌ پیشگاه‌ خداست.

قرآن در اسلام

آقای دکتر، ما درباره قرآن و مـنزلت آن در اسلام و در زندگی معنوی خـود شـما چیز زیادی نگفتیم.

قرآن یک حقیقت محوری و مقدس اسلام است. قرآن به‌ عقیده‌ مسلمانان کلام دقیق خداست و با حضرت مسیح(ع) در مسیحیت برابری می‌کند. این کتاب به همان معنا مقدس است کـه مسیح در مسیحیت مقدس است. همه چیزِ او مقدس است‌: جسم‌ و حتی پیراهنش، صدایش، کلامش و روحش. به همین معنا هر چیز مربوط به قرآن برای مسلمانان مقدس‌است، قرآن مدون که آن را با خود حـمل مـی‌کنند و خطی که با آن‌ قرآن‌ را‌ می‌نویسند. البته جنبه صوتی یعنی‌ تلاوت‌ آن‌ نیز بسیار مهم است زیرا قرآن ابتدا از طریق صوت نازل شد و پیامبر(ص) آن را شنید. پس از آن البته، محتوا‌ و اندیشه‌ها‌ و تعالیم‌ آن اسـاسی اسـت. نمی‌توانم درباره اهمیت قرآن در‌ زندگی‌ روزانه مسلمانان در اینجا چیزی بگویم چون این موضوع بس وسیع است و شامل تمام جهات حیات مسلمان می‌شود.

و آیا‌ آن‌ را‌ هر روزه می‌خوانند؟

بله. اصولاً در نمازهای روزانـه مـقداری از قرآن‌ خوانده می‌شود. کسانی هم هستند که همه قرآن را از حفظ دارند و پیوسته آن را تلاوت می‌کنند. هنگامی‌ که‌ انسان‌ در جهان اسلام است، هر جا که می‌رود، صدای قرآن به‌ گوشش‌ مـی‌خورد.

آیـنده نـزاع ایمان و سکولاریسم

آقای دکتر، آخـرین سـؤال مـن این است: شما که این نزاع‌ بین‌ ایمان‌ و سکولاریسم را مشاهده می‌کنید، خوش‌بین هستید یا بدبین؟

من تصور می‌کنم خوش‌بینی و بدبینی‌ دو‌ موضع‌ احـساسی هـستند. انـسان باید واقع‌بین باشد. من معتقدم که سرانجام، حـقیقت پیـروزی دائمی خواهد‌ یافت‌. من‌

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۸۱)


پیوسته به این گفتار حکیمانه لاتینی از قرون وسطی معتقدم: Vincit omnia veritas(حقیقت‌ همیشه‌پیروز‌ است)؛ و از آن‌جاکه ایمان جـانب حـقیقت را مـی‌گیرد، ایمان(۱) تا ابد پیروز است‌.

آقای‌ دکتر‌، برای این گـفت‌وگو از شما تشکر می‌کنم.

من هم متشکرم.

______________________________

۱٫ در متن انگلیسی، به‌ جای‌ «ایمان» اشتباها «حقیقت» آمده است. مترجم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۸۲)


شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x