مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

بررسی و نقد روایات اهل‌سنت درباره دابه الارض

چکیده
در منابع روایی اهل‌سنت، احادیثی وجود دارد که دابه الارض و ماهیت و ویژگی‌های آن را بیان می‌کنند. این روایات بیشتر ذیل آیه (وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُم)‏؛ «و هنگامى که فرمان عذاب آن‌ها رسد [و در آستانه رستاخیز قرار گیرند]، جنبنده‏اى را از زمین براى آن‌ها خارج مى‏کنیم که با آنان تکلّم مى‏کند» (نمل: ۸۲)، در تفاسیر و متون روایی منعکس شده‌اند. هرچند بین شیعه و سنی در این زمینه اختلاف فاحشی وجود دارد.
در منابع روایی اهل‌سنت روایات بسیاری درباره مکان و زمان خروج دابه، ویژگی‌های آن، دوران خروج دابه، روایاتی که تطبیق امام علی(ع) را با دابه الارض نقض و رد کرده‌اند و معتقدان به آن را دروغ‌گو شمرده‌اند و… وارد شده است که آن‌ها با هم تعارضی شدید دارند تا جایی که چند مکان (یمن، مسجدالحرام، اجیاد و…) و چند زمان متفاوت (ظهر، شب، بعد از طلوع خورشید از مغرب و…) را برای خروج دابه معرفی می‌کنند، یا روایاتی که دابه را حیوانی خارق‌العاده می‌دانند. از این‌رو ضرورت ایجاب می‌کند به بررسی و اعتبارسنجی این اخبار معارض _ که در منابع روایی اهل‌سنت آمده‌اند _ پرداخته شود. با بررسی سندی، محتوایی و دلالی این اخبار درمی‌یابیم در منابع روایی اهل‌سنت، روایت صحیحی در این‌باره وجود ندارد و همه روایات مضطرب‌اند و از ضعف سندی رنج می‌برند و تنها یک روایت حسن وجود دارد. همچنین با توجه به این‌که بیشتر راویان این احادیث از چهره‌های پدیدآورنده یا تأثیرپذیر اسرائیلیات به شمار می‌روند، احتمال می‌رود این روایات از اسرائیلیاتی باشند که وارد منابع روایی اهل‌سنت شده‌اند. با توجه به روایت حسن و برخی شواهد دیگر نیز که از متن روایات به دست می‌آید، احتمال می‌رود منظور از دابه الارض، امام زمان(عج) باشد.
واژگان کلیدی
دابه الارض، روایات تفسیری، تعارض اخبار.
مقدمه
مسئله «دابه الارض»، از جمله موضوعاتی است که هم در متون روایی شیعه و هم اهل‌سنت آمده و روایات بسیاری را به خود اختصاص داده است. شیعه و سنی درباره مشخص کردن مصداق، ماهیت و ویژگی‌های دابه، با هم اختلاف نظر زیادی دارند. شیعیان بر این باورند که دابه‌الارض، فردی معین است؛ اما روایات عامه مدعی‌اند مراد از دابه، حیوانی با مشخصات ویژه و خارق‌العاده است که خداوند متعال آن را در آخرالزمان بیرون می‌آورد. آنان روی این ویژگی که وی از جنس انسان نیست تأکید می‌ورزند. توجه به اختلاف متون روایی، حساسیتی ویژه برمی‌انگیزد تا، متن و سند این احادیث، بررسی و واکاوی شود. تأمل در این احادیث، اعتبارسنجی سندی و بررسی متن و دلالت آن‌ها می‌تواند گامی در جهت بازشناسی متون دینی در دو حوزه تفسیر و حدیث، شناسایی متون صحیح و پاک‌سازی منابع و اذهان از اسرائیلیات و سخنان بی‌پایه و اساس به شمار آید. از این‌رو این موشتار درصدد است به اعتبارسنجی و بررسی سندی و متنی روایات دابه _ که در متون اهل‌سنت آمده _ بپردازد تا روشن شود که این متون تا چه اندازه از اعتبار و صحت برخوردارند.
مکان خروج دابه
۱٫ یمن، منطقه‌ای نزدیک مکه، میان رکن حجرالاسود و باب بنی‌مخزوم
برخی روایات برای دابه سه خروج قائل‌اند که هر بار از یک مکانی خروج می‌کند:
حدثنا أبو العباس محمد بن یعقوب، ثنا الحسن بن علی بن عفان العامری، ثنا عمرو بن محمد العنقزی، ثنا طلحه بن عمرو الحضرمی، عن عبد الله بن عبید بن عمیر اللیثی، عن أبی الطفیل، عن أبی سریحه الأنصاری _ رضی الله عنه _ عن النبی _ صلى الله علیه و سلم _ قال: برای دابه سه خروج است؛ اول از زمین یمن برآید چنان‌که اهل بادیه از وی خبر دارند [و ذکر وی به ایشان برسد ]، اما ذکر وی به مکه و دیگر شهرها نرسد [و در آن خروج اول صفت عظمت و طول و عرض وی در چشم‌ها نیاید و پیدا نگردد]، سپس ناپدید شود و روزگاری دراز بگذرد. سپس خروج دیگرش در منطقه‌ای نزدیک مکه است و ذکر او به اهل آن بادیه و مکه برسد. باز پنهان شود و روزگاری طولانی بگذرد، سپس وقتی مردم در مسجدالحرام هستند و متوجه نیستند، در حالی به آن‌ها نزدیک می‌شود که میان رکن حجرالاسود و باب بنی‌مخزوم از سمت راست کسی که به خارج می‌رود قرار دارد. گروهی از او دور می‌شوند و گروهی اطراف او می‌مانند و می‌دانند که خدا را عاجز نمی‌کنند. آن‌گاه سر خود را از خاک پاک می‌کند و به پاک کردن صورت‌ها می‌پردازد، آن‌چنان که مثل ستاره‌های درخشان شوند. آن‌گاه در زمین حرکت می‌کند و هیچ‌کس نمی‌تواند او را دریابد یا از او فرار کند؛ حتی بعضی از مردم از ترس او به نماز می‌ایستند و او از پشت سر نزد آنان آمده، می‌گوید: اکنون نماز می‌گذاری؟ آن‌گاه پیش آنان آمده، مس‌شان می‌کند و مردم به وطن‌های خود می‌روند و در سفرها رفیق هم می‌شوند و در اموال شرکت می‌کنند و کافر از مؤمن شناخته می‌شود تا این‌که کافر می‌گوید: ای مؤمن، حقم را بده (یعنی مؤمن به نام شناخته می‌شود)، و مؤمن می‌گوید: ای کافر، حقم را بده. (حاکم نیشابوری، بی‌تا: ج۱۹، ۳۸۷)
حدیث فوق را صاحب زادالمسیر (ابن‌جوزی، ۱۴۱۲: ج۳، ۳۷۰)، صاحب اتحاف الخیره المهره بزوائد المسانید العشره (بوصیری، ۱۴۲۰: ج۸، ۳۷) با همین سند، احمد طیالسی در مسند خود از ابوداود از طلحه بن عمرو (طیالسی، بی‌تا: ج۳، ۲۳۷)، ابن‌ابی‌حاتم از یونس بن حبیب از داود از طلحه بن عمرو و جریر بن حازم (ابن‌ابی‌حاتم، ۱۴۱۹: ج۹، ۲۹۲۳) و نیز طبری با اندکی تفاوت از طریق قاسم از حسین از عثمان بن مطر از واصل مولی ابی‌عیینه از ابی‌الطفیل از حذیفه (طبری، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۱۱) نقل کرده است.
حدثنا حسین بن علی عن زائده عن عبد العزیز بن رفیع عن أبی الطفیل عن حذیفه قال: دابه قبل از قیامت دوبار خارج می‌شود، سپس برای بار سوم از مسجدالحرام بیرون می‌آید. سپس قومی می‌آیند، درحالی که نزد مردی جمع شده‌اند. سپس می‌گوید: نزد دشمن خدا جمع نشوید. سپس کافر را نشان می‌گذارد تا جایی اگر دو مرد با هم معامله و خرید و فروش کنند، یکی از آن‌ها می‌گوید: ای مؤمن، این را بگیر! و دیگری می‌گوید: ای کافر، این را بگیر! (ابن‌ابی‌شیبه، ۱۴۰۹: ج۷، ۴۶۷)
حدیث اول را حاکم و طیالسی صحیح دانسته‌اند، ولی ذهبی (حاکم نیشابوری، ۱۴۱۱:
ج۴، ۵۳۰) و صاحب زاد المسیر ݢݢݢݢو اتحاف الخیره این حدیث را به سبب ضعف طلحه بن عمرو ضعیف برشمرده‌اند.
احادیث فوق ضعیف‌اند؛ چون طلحه بن عمرو، متروک الحدیث و ضعیف است (عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۵، ۲۱؛ اصبهانی، بی‌تا: ج۱، ۹۶؛ ذهبی، بی‌تا: ج۲، ۳۴۰) و در سندی که طبری آورده، عثمان بن مطر (ذهبی، بی‌تا: ج۳، ۵۳) و زائده (همو: ج۱، ۴۰۰) منکرالحدیث و ضعیف هستند. همچنین این دو حدیث با توجه به این‌که سند هر دو روایت به یک صحابی (حذیفه) می‌رسد، یک حدیث به شمار می‌آید که در آن، تقطیع حدیث روی داده است.
۲٫ بیابانی نزدیک مکه
برخی دیگر از روایات، مکان خروج دابه را بیابانی نزدیک مکه می‌دانند.
حَدَّثَنَا أَبُو غَسَّانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو زُنَیْجٌ حَدَّثَنَا أَبُو تُمَیْلَهَ حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ عُبَیْدٍ حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ بُرَیْدَهَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: همراه پیامبر(ص) به بیابانی نزدیک مکه رفتیم تا این‌که به زمین خشک شن زاری رسیدیم. پس رسول خدا گفت: دابه از این زمین خارج می‌شود. ابن‌بریده می‌گوید: بعد از آن دو سال حج گذاردم، پس دیدیم برای او عصایی است و آن عصایی است شبیه عصای من و با این خصوصیات. (ابن‌ماجه، بی‌تا: ج۱۲، ۲۳۴)
احمد حنبل نیز حدیث یادشده را در مسند خود از عبدالله از پدرش از علی بن بحر از ابوتمیله نقل کرده، بدون این‌که قسمت آخر حدیث (ابن بریده می‌گوید: دو سال حج گذاردم …) را آورده باشد (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۵۰، ۲۳۰). همچنین این حدیث در معرفه الصحابه نیز از محمد بن حمید از ابوجعفر محمد بن علی الخضری از حنبل بن اسحاق از علی بن بحر القطان از یحیی بن واضح از خالد بن عبید ابوعصام نقل شده است(اصبهانی، بی‌تا: ج۱۹، ۲۹۲).
این حدیث به دلیل این‌که خالد بن عبید فردی ضعیف و متروک‌الحدیث است و از احادیث موضوعه نقل می‌کند (ذهبی، بی‌تا: ج۱، ۶۳۴) و عبدالله بن بر یده نیز که همه اسناد به اومنتهی می‌شود، فردی مهمل و ناشناخته است حدیثی مجهول و در نهایت ضعف است (عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۵، ۱۳۷).
گفتنی است حدیث فوق را البانی و احمد بن حنبل نیز ضعیف دانسته‌اند (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۲، ۱۳۵۲).
۳٫ تهامه
برخی از روایات، منطقه‌ای به نام «تهامه» را مکان خروج می‌دانند.
تهامه، جلگه ساحلی پستی در جنوب غربی جزیره العرب یا شبه‌جزیره عربستان است که از جنوب حجاز تا تنگه باب المندب در یمن، در ساحل بحراحمر امتداد دارد. عرض این جلگه از حدود ۵۰ تا ۱۰۰ کلیومتر متفاوت است. تهامه در تداول جغرافی‌دانان عرب، به ساحل (ساحل البحر) یا سرزمین پست (غور) اطلاق می‌شده است. وسیع‌ترین مدلول این نام، سراسر دشت ساحلی باریکی را که از شبه‌جزیره سینا تا عدن در ساحل غربی و جنوبی جزیره العرب در کناره بحر احمر گسترده است، دربر می‌گیرد. از این‌رو در امتداد این جلگه پست ساحلی باریک، از شمال به طرف جنوب، سه بخش تهامه حجاز، عسیر و تهامه یمن قابل تمییز بوده است. همچنین گفته شده که تهامه، سرزمینی است که هوایش به شدت گرم و ساکن است (ابوعزه، ۱۳۷۳: ج۱، ۱۶۴).
القاسم قال: ثنا الحسین، قال: ثنا أبو سفیان، عن معمر، عن قتاده، قال: او دابه‌ای است که دارای بال و پر و چهار پاست و از بعضی بیابان‌های تهامه خارج می‌شود. (طبری، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۱۱)
حدیث فوق را ابن‌ابی‌حاتم با سند دیگری آورده است:
أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الطِّهْرَانِیُّ فِیمَا کَتَبَ إِلَیَّ، أَنْبَأَ عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَنْبَأَ مَعْمَرٌ، عَنْ قَتَادَهَ، أَنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ. (ابن‌ابی‌حاتم، ۱۴۱۹: ج۹، ۲۹۲۵)
نعیم بن حماد نیز از عبدالرازق و ابن‌ثور از معمر نقل کرده است (مروزی، بی‌تا: ج۱، ۴۰۳).
هرچند رجال این حدیث همگی افرادی موثق‌اند: القاسم بن زکریا (عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۸، ۲۸۲)، حسین بن علی الجعفی (ابن‌حبان، ۱۳۹۵: ج۸، ۱۸۴)، ابوسفیان المعمری(عسقلانی، ۱۴۰۶: ج۲، ۴۷۵)، معمر بن راشد الازدی (همو: ج۲، ۵۴۱)، قتاده (همو، ۱۴۰۴: ج۸، ۳۱۶)، محمد بن حماد ابوعبدالله الطهرانی (همو: ج۹، ۱۰۹) و عبدالرزاق (همو: ج۶، ۲۷۸)؛ اما این حدیث، جزو احادیث مقطوع است که از اسباب ضعف حدیث به شمار می‌رود.
همان‌طور که گفته شد، تهامه به سه بخش (تهامه حجاز، تهامه یمن و تهامه عسیر) تقسیم می‌شود و در متن روایت، این بخش آمده که دابه از بعضی بیابان‌های تهامه خارج می‌شود. از این‌رو احتمالاً بتوان گفت که این روایت با روایات دال بر خروج دابه از بیابانی نزدیک مکه منطبق شده و منظور از هر دو دسته روایات یک مکان (بیابانی نزدیک مکه و جزو تهامه) است.
۴٫ مسجدالحرام
برخی روایات نیز مکان خروج دابه را مسجدالحرام معرفی می‌کنند.
حدثنا عصام بن رواد بن الجراح، قال: ثنا أبی، قال: ثنا سفیان بن سعید الثوری، قال: ثنا منصور بن المعتمر، عن ربعی بن حراش، قال: سمعت حذیفه بن الیمان یقول: رسول خدا(ص) دابه را یاد کرد، سپس حذیفه گفت: ای رسول خدا از کجا خارج می‌شود؟ فرمود: از مسجد الحرام. زمانی که عیسی(ع) به همراه مسلمانان، خانه کعبه را طواف کند و زمین زیر پایشان به لرزه در آید و چراغ حرکت کند و صفا شکافته شود و دابه از صفا خارج شود. اول سرش آشکار شود و آن دارای بال و پر است. هیچ‌کس نمی‌تواند او را دریابد یا از او فرار کند. مؤمن و کافر را نشان می‌گذارد، اما مؤمن صورتش چون ستاره درخشان شود. بر پیشانی مؤمن نوشته می‌شود: مؤمن؛ بر پیشانی کافر با نقطه سیاهی می‌نویسد: کافر. (طبری، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۱۱)
عصام بن رواد، خودش مجهول و پدرش (رواد بن جراح) ضعیف و متروک الحدیث است (ذهبی، بی‌تا: ج۲، ۵۵؛ نسائی، ۱۳۶۹: ج۱، ۴۰).
۵٫ صفا
برخی دیگر از اخبار نیز مکان خروج را کوه صفا معرفی می‌کنند.
عن ابن‌عمر، انه قال: آگاه باشید مکانی را که رسول‌الله(ص) گفت دابه از آن‌جا خارج می‌شود برای شما نشان می‌دهم. سپس عصایش را به شکافی که در صفا بود زد. آن‌گاه گفت: او دارای بال و پر است تا سه شبانه‌روز ثلث آن خارج می‌شود و آن بر مردم می‌گذرد و آن‌ها از ترس آن به مساجد فرار می‌کنند. سپس به آن‌ها می‌گوید: آیا مساجد شما را از من نجات می‌دهد؟ آن‌گاه بر آن‌ها نشان می‌گذارد تا جایی که وقتی در بازارها راه می‌روند می‌گویند: ای مؤمن، ای کافر. (موصلی تمیمی، ۱۴۰۴: ج۱۰، ۶۷؛ بوصیری، ۱۴۲۰: ج۸، ۳۷)
و حدثنا علی بن الحسین بن إشکاب قال: ثنا محمد بن ربیعه الکلابی، و حدثنا عبد الله بن أحمد قال: ثنا خالد بن عبد الرحمن، جمیعاً، قالا: ثنا الفضیل بن مرزوق، عن عطیه، عن ابن‌عمر _ رضی الله عنهما _ قال: دابه از شکافی در صفا خارج می‌شود، همانند حاضر شدن اسب تا سه روز نصف آن خارج نمی‌شود. (فاکهی، بی‌تا: ج۶، ۱۲۶)
حدیث فوق را ابن‌ابی‌شیبه از حسین بن علی از فضیل بن مرزوق، ابن‌الجعد از فضیل از عطیه از ابن‌عمر، طبری از ابوکریب از الاشجعی از فضیل بن مرزوق، ابن‌ابی‌حاتم نیز از پدرش از عبدالله بن رجاء از فضیل بن مرزوق نقل کرده است (ابن‌ابی‌شیبه، ۱۴۰۹: ج۷، ۴۶۷؛ ابن‌الجعد، ۱۴۱۰: ج۴، ۳۲۶؛ طبری، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۱۰؛ ابن‌ابی‌حاتم، ۱۴۱۹: ج۹، ۲۹۲۵).
حدثنا عمرو بن عبد الحمید الآملی، قال: ثنا أبو أسامه، عن هشام، عن قیس بن سعد، عن عطاء، قال: عبد الله بن عمرو را دیدم، در حالی که نزدیک مکانی در صفا ایستاده بود و می‌خواست به آن‌جا قدم بگذارد. گفت: نایست، مگر در مکانی که دابه از آن‌جا خارج می‌شود. (طبری، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۱۱)
و حدثنا أبو بشر بکر بن خلف، و عبد الله بن أحمد قالا: ثنا عمر بن سهل قال ثنا مهدی بن عمران قال: نزد ابوالطفیل بودم که از او پرسیده شد: دابه از کجا خارج می‌شود؟ گفت: به من رسیده که از صفا یا مروه خارج می‌شود. (فاکهی، بی‌تا: ج۶، ۱۳۳)
حدیث اول جزو احادیث بدون سند بوده وضعیف است. این حدیث را حسین سلیم اسد نیز ضعیف دانسته است (موصلی تمیمی، ۱۴۰۴: ج۱۰، ۶۷). احادیث بعدی که جزو احادیث مسند هستند همگی از ضعف سندی رنج می‌برند؛ چرا که در آن‌ها به ترتیب خالد بن عبد الرحمن کذاب و یسرق الحدیث (ذهبی، بی‌تا: ج۱، ۶۳۳)؛ فضیل بن مرزوق (همو: ج۳، ۳۶۲)، عمر بن سهل (عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۷، ۴۰۳؛ ذهبی، بی‌تا: ج۳، ۲۰۳) و مهدی بن عمران الحنفی (همو، ۴، ۱۹۵) ضعیف؛ و عمرو بن عبد الحمید الاملی مجهول است. گفتنی است حدیث اول و دوم، هر دو به ابن‌عمر می‌رسند و در حکم یک حدیث‌اند. احتمال می‌رود عبدالله بن عمرحدیث خروج دابه از صفا را از پیامبر(ص) شنیده و آن را نقل به معنا کرده است. از این‌رو در حدیث سوم نیز سخن پیامبر(ص) را از زبان خودش نقل کرده است. بنابراین این سه حدیث در حکم یک حدیث به شمار می‌آیند.
۶٫ حجاز
برخی دیگر نیز حجاز یا مکه را مکان خروج دابه می‌دانند.
حدثنا مجاهد بن موسى، قال: ثنا یزید، قال: ثنا الخیبری، عن حیان بن عمیر، عن حسان بن حمصه، قال: سمعت عبد الله بن عمرو یقول: اگر خواستی دو کفش پایت کن، و هرگز مثل گذشته روی زمین ننشین، مگر این‌که در حجازی که دابه از آن خارج می‌شود توقف و درنگ کنی، شاید در عقب شما خارج شود. [عبدالله] می‌گوید: حج گذاردم در حالی که می‌ترسیدم پشت سر ما خارج شود. (طبری، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۱۱)
حدثنا وکیع عن إسرائیل عن سماک عن إبراهیم قال: دابه الارض از مکه خارج می‌شود. (ابن‌ابی‌شیبه، ۱۴۰۹: ج۷، ۵۰۷)
این دسته احادیث نیز از ضعف سندی رنج می‌برند؛ چرا که به ترتیب، یزید بن هارون مدلس (عسقلانی، بی‌تا: ج۱، ۲۷)، و حسان بن حمصه مجهول (نامش در کتب رجالی نیامده) و ابراهیم النخعی (همو، ۱۴۰۴: ج۱۲، ۳۱۹) مهمل است. حدیث اول علاوه بر ضعف سندی، دارای سندی موهوم است.
اما روایاتی را که دلالت بر خروج دابه از حجاز یا مکه می‌کنند با روایات دال بر خروج دابه از مسجدالحرام و صفا و تهامه در تعارض نیستند؛ چون مسجدالحرام و صفا جزو مکه بوده و مکه نیز جزو تهامه است و بین این دو دسته روایات می‌توان گفت رابطه عموم خصوص من‌وجه وجود دارد. بنابراین می‌توان گفت منظور از این دسته روایات (خروج دابه از حجاز)، احتمالاً یکی از آن مناطق (تهامه و مسجدالحرام و صفا) بوده است. همچنین با دقت در متن این دسته روایات به نظر می‌رسد که متن این روایات با متن روایات خروج دابه از بیابانی نزدیک مکه تطابق و همخوانی دارد. از این‌رو آن دسته از روایات (خروج از بیابانی نزدیک مکه) قابل انطباق با این دسته از روایات است.
۷٫ شعب
دسته‌ای از روایات نیز شعب را به عنوان مکان خروج معرفی می‌کنند.
حدثنی ابن‌عبدالرحیم البرقی، قال: ثنا ابن‌أبی مریم، قال: ثنا ابن‌لهیعه و یحیى بن أیوب، قالا: ثنا ابن‌الهاد، عن عمر بن الحکم، أنه سمع عبد الله بن عمرو یقول: دابه از شعب خارج می‌شود، سرش به ابرها می‌رسد و پاهایش از زمین خارج نشده است. بر انسان‌هایی که نماز می‌گزارند می‌گذرد و می‌گوید:نماز نیاز تو نیست پس او را نشان می‌گذارد. (طبری، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۱۲)
این حدیث را فاکهی با سند دیگری آورده است:
وحدثنی أحمد بن صالح قال: ثنا نعیم، عن ابن‌وهب، عن عمرو بن مالک الشرعبی، عن ابن‌الهاد، عن عمر بن الحکم، عن عبد الله بن عمرو بن العاص.
عبدالله بن لهیعه، ابتدا صدوق بوده، ولی پس از سوختن کتبش دچار خلط شده و در حدیث تدلیس می‌کرده است (عسقلانی، ۱۴۰۹: ج۱، ۳۱۹؛ همو، بی‌تا: ج۱، ۵۶؛ علایی، ۱۹۹۶: ج۱، ۶۵) و عمرو بن مالک الشرعبی نیز مهمل است (عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۸، ۸۴).
۸٫ اجیاد
دسته‌ای دیگر از اخبار، اجیاد یا جیاد را مکان خروج دابه می‌دانند.
اجیاد نام محلی در مکه و نام دو دره از دره‌های مکه، به نام شعب اجیاد الاکبر یا جیاد الکبیر و شعب اجیاد الاصغر یا جیادالصغیر است. همچنین گفته شده باب اجیاد یکی از دروازه‌های ورود به مکه معظمه و مسجدالحرام بوده است، اما در سده‌های بعد، تغییراتی در درهای مسجدالحرام انجام گرفت و جیاد یکی از درهای مسجدالحرام شد، با این‌که تا اوایل قرن چهارم نامی از آن به میان نیامده است (ابوعزه، ۱۳۷۳: ج۶، ۶۳۶).
حدثنا الفضل بن دکین قال حدثنا زهیر عن أبی إسحاق قال قالت عائشه: دابه از اجیاد خارج می‌شود. (ابن‌ابی‌شیبه، ۱۴۰۹: ج۷، ۵۰۷)
حدثنا حسین بن علی عن زائده عن عبد الملک بن عمیر عن عبد الله بن عمرو قال: دابه از کوه اجیاد در ایام التشریق درحالی که مردم در منا جمع هستند، خارج می‌شود. آن زنده هدایت کننده حجاج است تا مردم به سلامت بیایند. (همو: ۴۶۷)
حدثنا أبو بشر قال: ثنا أبو شبل مهنا عن حماد، عن طلحه بن عبید الله بن کریز، وقتاده، عن عبد الله بن عمرو _ رضی الله عنهما _ : هما نا او کفشش را گرفت و گفت اگر بخواهی نمی‌نشینم تا بر جایی که دابه از آن‌جا خارج می‌شود پا بگذارم. آن از اجیادی خارج می‌شود که نزدیک صفاست. (فاکهی، بی‌تا: ج۶، ۱۳۱)
أخبرنا أبو عبد الله النعالی أخبرنا علی بن محمد حدثنا محمد بن عمرو الرزاز حدثنا محمد بن عبد الملک الدقیقی حدثنا أبو علی الحنفی حدثنا فرقد بن الحجاج سمعت عقبه بن أبی الحسناء سمعت أبا هریره _ رضی الله عنه _ یقول: قال رسول الله _ صلى الله علیه وسلم _ : دابه از جیاد خارج می‌شود. پس صدر آن به رکن می‌رسد و بعد آن خارج نمی‌شود و آن دابه‌ای است که دارای بال و پر و پاست. (عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۳، ۸۵؛ ذهبی، بی‌تا: ج۲، ۱۸۰)
در حدیث اول، یونس بن ابی‌اسحاق صدوق (عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۱۱، ۳۸۱)، فضل بن دکین و زهیر بن معاویه ثقه هستند (همو: ج۸، ۲۳۴؛ همو، ۱۴۰۶: ج۱، ۲۱۸)، اما حدیث موقوف است.
در بین علمای اهل‌سنت در عمل به حدیث موقوف اختلاف وجود دارد. برخی عمل به آن را جایز می‌دانند و برخی جایز نمی‌دانند. آن‌ها می‌گویند که در عمل به حدیث موقوف وقتی از عبدالله بن عمرو بن عاص، ابن‌سلام و کعب‌الاحبار باشد، به سبب شهرت این افراد در روایت کردن اسرائیلیات، به‌ویژه در اخبار اشراط الساعه و فتنه‌های آخرالزمان باید دقت کرد (صبحی صالح، ۱۳۸۰: ۲۱۹).
اما محدثان شیعه روایت موقوف را تنها زمانی که صدور آن از طریق قراین از معصوم(ع) ثابت شود، حجت می‌دانند. در غیر این صورت، حجت نمی‌دانند و بدان استناد و عمل نمی‌کنند.
احادیث دوم و سوم و چهارم به ترتیب، به دلیل این‌که زائده، ضعیف و منکر الحدیث (عسقلانی، بی‌تا: ج۱، ۴۰۰)، ابوشبل مهنا مجهول و عقبه بن ابی‌الحسناء مهمل است (همو، ۱۴۰۴: ج۳، ۸۵)، ضعیف‌اند. همچنین حدیث سوم دارای سندی موهوم و موضوع است.
همان‌طور که گفته شد، اجیاد به صورت دو درّه (شِعْب) پهناور در شهر مکه است که در جنوب و جنوب شرقی مسجدالحرام قرار دارند (حموی، ۱۴۱۰: ج۱، ۱۰۵). این دو درّه کنار یکدیگر قرار داشته و در یک نقطه با هم تلاقی می‌کنند. اجیاد صغیر کنار کوه ابوقبیس و اجیاد کبیر کنار کوه خلیفه بن عمیر قرار دارد (فاکهی، بی‌تا: ج۲، ۲۹۰-۲۹۱؛ حموی، ۱۴۱۰: ج۲، ۳۸۷). بنابراین در مقام جمع روایات می‌توان گفت این دو دسته روایات به یک مکانِ خروج اشاره می‌کنند و آن شعب اجیاد است.
در مجموع این قسمت، با حذف روایات تکراری ۱۴روایت از ۱۱ صحابی و یک تابعی نقل شده که پنج روایت از عبدالله بن عمرو و دو روایت از عبدالله بن عمر و بقیه از ابی‌سریحه انصاری، حذیفه، عبدالله بن بریده، قتاده، ابن‌عباس، حذیفه بن یمان، ابوطفیل، ابراهیم، عایشه و اباهریره نقل شده است که همه آن‌ها از ضعف سندی رنج می‌برند. تنها یک روایت موقوف وجود دارد که اهل‌سنت در عمل به آن اختلاف نظر دارند. همچنین به فرض صحت روایات، آن‌ها مضطرب‌اند و هر کدام یک مکان را برای خروج دابه معرفی می‌کنند که فقط برخی از آن روایات قابل جمع‌اند؛ مانند روایاتی که محل خروج را تهامه، حجاز، مکه، مسجدالحرام یا کوه صفا می‌دانند. اما روایات دیگر که محل خروج را مکان‌های دیگری می‌دانند قابل جمع با همدیگر نیستند. همچنین اگر بگوییم که هر یک از این‌ها به یک خروج دابه اشاره دارند و قابل تطبیق با روایات دسته اول هستند، سخن درستی نخواهد بود؛ زیرا مکان‌هایی که در دسته اول گفته شده قابل انطباق با مکان‌های روایات بعدی نیست. برای مثال در روایات دسته اول که برای دابه سه خروج قائل شده، از مکانی به نام یمن نیز به عنوان مکان خروج یاد شده که در روایات دسته دیگر به آن‌ها اشاره‌ای نشده و همچنین در روایات بعدی از شعب جیاد نام برده شده که در دسته اول این مکان نیامده است.
همچنین با نگاه به مجموع احادیث مکان خروج دابه متوجه می‌شویم که عبدالله بن عمرو _ که سند چندین روایت به او می‌رسد _ چند مکان مختلف (صفا، حجاز، شعب، اجیاد و…) را مکان خروج دابه معرفی می‌کند. از این‌رو چون همه آن‌ها به یک صحابی منتهی می‌شوند، چطور ممکن است یک نفر چند مکان مختلف را به عنوان مکان خروج دابه معرفی کند، در حالی که آن مکان‌ها نیز قابل جمع با هم نباشند؟! بنابراین این احادیث برخی به دلیل اضطراب‌شان و برخی دیگر به دلیل تفرد قابل پذیرش نیستند؛ مانند روایاتی که مکان خروج را شعب یا مسجدالحرام یا بیابانی نزدیک مکه می‌دانند.
زمان خروج دابه
۱٫ خروج دابه پیش از طلوع خورشید از مغرب
برخی از روایات اشاره می‌کنند طلوع خورشید از مغرب پس از خروج دابه الارض است.
حدثنا أبو زکریا العنبری، ثنا محمد بن عبد السلام، ثنا یحیى بن یحیى، أنبأ محمد بن فضیل، ثنا الولید بن جمیع، عن عبد الملک بن المغیره، عن عبد الرحمن بن البیلمانی، عن ابن‌عمر _ رضی الله عنهما _ قال: مردم به سوی جمع روانه می‌شوند تا قصد دشمن کنند و دابه الارض قصد آن‌ها می‌کند. سپس آن‌ها را بین سر و دمش قرار می‌دهد. هیچ مؤمنی نباشد، مگر این‌که دابه او را مسح کند و هیچ منافق و کافری نباشد، مگر این‌که دابه او را نشان گذارد و در توبه باز است تا این‌که دجال خروج کند … . همانا در توبه باز است، سپس خورشید از مغرب طلوع می‌کند. (حاکم نیشابوری، بی‌تا: ج۱۹، ۳۸۹)
حدیث فوق را طبری در جامع البیان از ابوالسائب از ابن‌فضیل از الولید بن جمیع آورده است (طبری، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۱۰).
عبدالرحمن بن البیلمانی (عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۶، ۱۳۶؛ ذهبی، بی‌تا: ج۲، ۵۵۱) و الولید بن عبدالله بن جمیع (ابن‌حبان، بی‌تا: ج۳، ۷۹؛ جرجانی، ۱۴۰۹: ج۷، ۷۵) ضعیف هستند. پس روایت نیز ضعیف خواهد بود.
گفتنی است حدیث فوق را حاکم صحیح برشمرده، ولی ذهبی در تعلیقاتش آن را به دلیل ضعف ابن‌البیلمانی و الولید ضعیف دانسته است (حاکم نیشابوری، ۱۴۱۱: ج۱۹، ۵۳۱).
۲٫ خروج دابه پس از طلوع خورشید از مغرب
برخی روایات نیز خروج دابه را پس از طلوع خورشید از مغرب می‌دانند.
أخبرنی أبو بکر محمد بن المؤمل، ثنا الفضل بن محمد بن المسیب، ثنا نعیم بن حماد، ثنا ابن‌لهیعه، عن عبد الوهاب بن حسین، عن محمد بن ثابت البنانی، عن أبیه، عن الحارث، عن عبد الله بن مسعود _ رضی الله عنه _ عن النبی _ صلى الله علیه وسلم _ قال: خروج دابه بعد از طلوع خورشید از مغرب است. پس زمانی که خارج شد ابلیس را در حالی که سجده کرده می‌زند، مؤمنان در زمین بعد از آن چهل سال بهره‌مند می‌شوند، به سبب چیزی که می‌بخشند برای مردم منت نمی‌گذارند، ظلم و جور نخواهد بود، اشیا طوعاً و کرهاً برای پروردگار جهانیان تسلیم می‌شوند… مؤمنی که به دنیا می‌آید نمی‌میرد تا این‌که چهل سال تمام شود، بعد خروج دابه است. سپس مردگان برمی‌گردند و هر اندازه خدا بخواهد درنگ می‌کنند. سپس مرگ در مورد مؤمنان شتاب می‌یابد. پس مؤمنی باقی نمی‌ماند، سپس کافر می‌گوید: ما متوجه نبودیم که احدی از مؤمنان باقی نمانده است. پس توبه‌شان پذیرفته نمی‌شود. … سپس خداوند ارحام زنان را تا سی سال نازا می‌کند هیچ زنی نمی‌زاید و در زمین طفلی باقی نمی‌ماند، مگر این‌که همه آن‌ها اولاد زنا باشد و سپس قیامت به پا می‌خیزد. (همو، بی‌تا: ج۱۹، ۴۹۴)
حدثنا أحمد بن یحیى بن خالد بن حیان الرقی قال حدثنا إسحاق بن إبراهیم بن زبریق الحمصی قال حدثنا عثمان بن سعید بن کثیر بن دینار الحمصی قال حدثنا بن لهیعه عن حیی بن عبد الله المعافری عن أبی عبد الرحمن الحبلی عن عبد الله بن عمرو قال قال النبی: زمانی که خورشید از مغرب طلوع می‌کند ابلیس سقوط می‌کند و خدای تعالی را ندا می‌دهد: مرا مران تا برای آن‌چه که بخواهی سجده کنم. سپس پیروانش جمع می‌شوند و می‌گویند: ای سرور ما، برای چه تضرع می‌کنی؟ می‌گوید: از پروردگارم خواسته‌ام تا مرا تا وقت معلوم مهلت دهد و اکنون همان وقت معلوم است. سپس دابه الارض از شکافی در صفا خارج می‌شود. پس اول به انطاکیه قدم می‌گذارد، چون ابلیس آید چهره او را سیاه کند. (طبرانی، بی‌تا: ج۱، ۳۶)
حدیث فوق را سیوطی در جمع الجوامع بدون سند آورده است (سیوطی، بی‌تا: ج۱، ۲۶۷۴).
در احادیث فوق به ترتیب، عبدالوهاب بن حسین مجهول، محمد بن ثابت بن اسلم ضعیف و منکر الحدیث (عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۹، ۷۲؛ مزی، ۱۴۰۰: ج۲۴، ۵۴۷؛ جرجانی، ۱۴۰۹: ج۶، ۱۳۶) و اسحاق بن ابراهیم بن زبریق الحمصی نیز ضعیف و غیر ثقه است (ذهبی، بی‌تا: ج۱، ۱۸۱). همچنین حدیث دوم به تصریح طبرانی جز از عبدالله بن عمرو روایت نشده است. همچنین در حدیث دوم، در اسم ابی‌عبدالرحمن حبلی تصحیف رخ داده و اصل آن ابی‌عبدالرحمن الحلبی است. از این‌رو این دسته از احادیث نیز ضعیف‌اند. همچنین به نظر می‌رسد حدیث اول، علاوه بر ضعف سندی، نشان‌گر این است که اهل‌سنت نیز معتقد به رجعت هستند و این با مبانی اعتقادی اهل‌سنت مخالف است و این احادیث با احادیثی که خروج دابه را پیش از طلوع خورشید از مغرب می‌دانند ناسازگارند.
۳٫ خروج دابه به هنگام شب
برخی روایات خروج دابه را شب هنگام می‌دانند.
حدثنا وکیع عن الولید بن عبد الله بن جمیع عن عبد الملک بن المغیره [طائفی:به نقل از ابن‌ابی‌حاتم] عن بن البیلمانی عن بن عمر: دابه در شبی خارج می‌شود که مردم در منا جمع هستند. پس آن‌ها را بین دم و پشتش جمع کند. منافقی باقی نمی‌ماند مگر این‌که او را نشان می‌گذارد و مؤمن را نیز مسح می‌کند. آن‌ها گمان می‌کنند که او شریرتر از دجال است. (ابن‌ابی‌شیبه، ۱۴۰۹: ج۷، ۵۰۷)
ابن‌ابی‌حاتم حدیث فوق را از هارون بن اسحاق همدانی از وکیع از ولید بن عبدالله بن‌جمیع قرشی نقل کرده است (ابن‌ابی‌حاتم، ۱۴۱۹: ج۹، ۲۹۲۳).
و حدثنی أحمد بن صالح _ عرضته علیه _ قال: ثنا نعیم قال: ثنا محمد بن الحارث، عن محمد بن عبد الرحمن بن البیلمانی، عن أبیه، عن ابن‌عمر _ رضی الله عنهما _ قال: قال رسول الله _ صلى الله علیه وسلم _ : هنگامی که وعده‌ای که خدای تعالی در آیه شریفه «بر ایشان جنبنده‏اى از زمین بیرون مى‏آوریم که با آنان سخن بگوید» داده، عملی شود، آن نه حدیث و سخن و نه کلام است، بلکه نشانی از امر خداوند متعال است و آن در شبی از صفا بر اهل منا خارج می‌شود. پس آن‌ها را بین سر و دمش جمع می‌کند. احدی از آن خارج و کسی داخل آن نمی‌شود، مگر این‌که خدای تعالی به او امر کند تا آن‌ها از آن فارغ شوند. همچنین اولین قدمی که می‌گذارد انطاکیه است. (فاکهی، بی‌تا: ج۶، ۱۳۲)
عبدالملک بن المغیره الطائفی مهمل (عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۶، ۳۷۷؛ مزی، بی‌تا: ج۱۸، ۴۲۱) و عبدالرحمن بن البیلمانی (عسقلانی، ۱۴۰۶: ج۱، ۳۳۷) و محمد بن عبدالرحمن بن البیلمانی (همو، ۱۴۰۴: ج۹، ۲۶۱) ضعیف و منکرالحدیث‌اند. همچنین این دو حدیث با این‌که با سند‌های متفاوتی نقل شده‌اند، ولی چون از یک صحابی نقل شده در شمار حدیث واحدند و علاوه بر ضعف سند از تفرد هم رنج می‌برند.
۴٫ خروج دابه به هنگام ظهر
برخی روایات دیگر نیز زمان خروج را به هنگام ظهر می‌دانند.
حَدَّثَنَا وَکِیعٌ حَدَّثَنَا سُفْیَانُ عَنْ أَبِی حَیَّانَ عَنْ أَبِی زُرْعَهَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ _ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ _ : خورشید از مغرب طلوع می‌کند و دابه هنگام ظهر بر مردم خارج می‌شود. هر کدام زودتر خارج شد، بعدی به زودی به دنبال آن می‌آید. (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۱۳، ۲۸۳)
این حدیث در مسند الصحابه با این سند آمده و بنا به حکم شیخ شعیب الارنؤوط سند روایت به حکم شیخین صحیح دانسته شده است (مسندالصحابه، بی‌تا: ج۳۱، ۳۵۳).
احمد بن حنبل، حدیثی دیگر با همان مضمون در مسند عبدالله بن عمرو بن عاص آورده است:
حدثنا اسماعیل بن ابراهیم یعنی ابن علیه اخبرنا ابو حیان عن ابی زرعه بن عمرو بن جریر قال: … رسول خدا گفت: اولین نشانه‌ها طلوع خورشید از مغرب و خروج دابه به هنگام ظهر است. (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۱۳، ۲۸۳)
ابوزرعه بن عمر بن جریر بن عبدالله بجلی به صورت مرسل از عبدالله بن عمرو بن عاص روایت می‌کند (غیتابی حنفی، بی‌تا: ج۵، ۳۳۲). پس این احادیث نیز ضعیف است.
در این قسمت نیز با حذف روایات تکراری در مجموع شش روایت وجود دارد که از عبدالله بن عمرو و عبدالله بن عمر هرکدام دو روایت و از ابن‌مسعود و ابی‌زرعه هرکدام یک روایت نقل شده است که همه آن‌ها از نظر سند ضعیف و مضطرب هستند و هرکدام زمان‌های متضاد و متفاوتی را برای خروج دابه ذکر کرده‌اند. لذا هیچ کدام قابل اعتماد نیستند. چنان‌که می‌بینیم باز عبدالله بن عمرو بن عاص _ یکی از عوامل گسترش اسرائیلیات _ در نقل احادیث زمان خروج دابه نقش فعال دارد.
ویژگی‌های دابه
۱٫ همراه داشتن عصای موسی و خاتم سلیمان(علیهم السلام)
حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِى شَیْبَهَ حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ مُحَمَّدٍ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَهَ عَنْ عَلِىِّ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَوْسِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِى هُرَیْرَهَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ _ صلى الله علیه و سلم _ قَالَ: دابه الارض در حالی که عصای موسی و خاتم سلیمان را به همراه دارد خارج می‌شود و کافر را مهر می‌زند، عفان گفت: روی بینی کافر با مهر علامت می‌گذارد و با عصا صورت مؤمن را جلا می‌بخشد، به گونه‌ای که افرادی که روی یک سفره جمع می‌شوند، می‌گویند: ای مؤمن، دیگری می‌گوید: ای کافر (مؤمن از کافر باز شناخته می‌شود). (ابن‌ماجه، بی‌تا: ج۲، ۳۵۱؛ همو: ج۱۲، ۲۳۲)
حدیث یادشده در تعداد زیادی از منابع اهل‌سنت آمده است؛ از جمله: ترمذی از عبد بن حمید از روح بن عباده از حماد بن سلمه از علی بن زید، احمد بن حنبل در مسندش از طریق حماد بن سلمه و عفان از حماد از علی بن زید بن جدعان و طیالسی در مسندش از طریق ابوداود از حماد بن سلمه از علی بن زید. حاکم در مستدرک از ابوبکر الشافعی از محمد بن مسلمه الواسطی از یزید بن هارون از حماد بن سلمه از زید بن جدعان؛ و طبری از طریق قاسم از حسین، از ابوالحسین از حماد بن سلمه از علی بن زید؛ و اسحاق بن راهویه نیزدر مسند خود از طریق النضر از حماد بن سلمه از علی بن زید آورده است (ترمذی، بی‌تا: ج۵، ۳۴۰؛ احمد بن حنبل، بی‌تا: ج۱۶، ۱۳۷؛ طیالسی، بی‌تا: ج۷، ۲۱۹؛ حاکم نیشابوری، بی‌تا: ج۱۹، ۳۹۱؛ طبری، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۱۱؛ حنظلی، ۱۴۱۲: ج۱، ۴۴۲).
طبری حدیث فوق را بار دیگر با سند دیگری آورده است:
حدثنا صالح بن مسمار، قال: ثنا ابن‌أبی فدیک، قال: ثنا یزید بن عیاض، عن محمد بن إسحاق، أنه بلغه عن عبد الله بن عمرو. (طبری، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۱۲)
حدیث فوق ضعیف است؛ زیرا به ترتیب علی بن زید بن جدعان _ که در اکثر اسناد این روایت موجود است _ فردی ضعیف و متروک الحدیث است (ذهبی، بی‌تا: ج۱، ۴۶۳؛ مزی، ۱۴۹۹: ج۲۰، ۴۳۷). محمد بن موسی مشهور به ابن‌ابی‌فدیک نیز که در سند دیگر طبری وجود دارد، مهمل است (ذهبی، بی‌تا: ج۴، ۵۰).
البانی نیز حدیث فوق را ضعیف دانسته است (ترمذی، بی‌تا: ج۵، ۳۴۰).
۲٫ نشان گذاشتن بر مؤمن و کافر
قال عبدالله بن عمر: همانا دابه در صورت کافر نقطه سیاهی ایجاد می‌کند که تمام صورتش را فرا می‌گیرد و تمام صورتش سیاه می‌شود و در صورت مؤمن نقطۀ سفیدی ایجاد می‌کند و آن در تمام صورتش پخش می‌شود و تمام صورت را فرا می‌گیرد. پس اهل‌بیت بر سر سفره‌ای می‌نشینند، سپس مؤمن از کافر باز شناخته می‌شود تا جایی که وقتی در بازار خرید و فروش می‌کنند، مؤمن را از کافر باز می‌شناسند. (طبری، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۱۱)
حدثنا ابن‌حمید، قال: ثنا الحکم بن بشیر، قال: ثنا عمرو بن قیس، عن الفرات القزاز، عن عامر بن واثله أبی الطفیل، عن حذیفه بن أسید الغفاری، قال: زمانی که دابه خارج می‌شود، بعضی از مردم آن را می‌بینند و می‌گویند: به خدا سوگند او را دیدیم تا این‌که این خبر به امام برسد. پس او را طلب کند و به چیزی دست نیابد. سپس دوباره خارج می‌شود و مردم آن را می‌بینند می‌گویند: به خدا سوگند آن را دیدیم. سپس این خبر به امام برسد و امام او را طلب کند و باز به چیزی دست نیابد. … سپس دوباره خارج می‌شود وقتی مردم آن را می‌بینند داخل مسجد می‌شوند تا نماز گذارند. دابه به سوی آنان می‌آید و می‌گوید: اکنون نماز می‌گذارید؟ پس کافر را نشان می‌گذارد و پیشانی مسلمان را مسح می‌کند. پس مردم تا زمانی که زندگی می‌کنند همدیگر را این‌گونه صدا می‌زنند: ای کافر، ای مؤمن. (همو: ۱۰)
حَدَّثَنَا عبدالله حدثنا ابی حدثنا حُجَیْنُ بْنُ الْمُثَنَّى حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ یَعْنِی ابْنَ أَبِی سَلَمَهَ الْمَاجِشُونَ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَطِیَّهَ بْنِ دِلَافٍ الْمُزَنِیِّ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی أُمَامَهَ یَرْفَعُهُ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: دابه الارض خارج می‌شود و روی بینی مردم نشان می‌گذارد تا آن‌که آن‌قدر تعدادشان زیاد می‌شود که یک نفر شتری را می‌خرد به او می‌گویند: این شتر را از چه کسی خریده‌ای؟ در جواب می‌گوید: از یکی از نشان‌دارها. (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۵، ۲۸۶)
حدثنا علی بن الحسین، ثنا أبو عمیر بن النحاس، ثنا ضمره، ثنا صدقه ابن‌یزید قال: دابه به سوی مردی می‌آید که در مسجد در حال نماز گزاردن است. پس بین دو چشمش می‌نویسد: کذاب. (ابن‌ابی‌حاتم، ۱۴۰۹: ج۹، ۲۹۲۶)
حدثنا أبو علی الحسین بن منصور الأبرش قال: ثنا سعید بن هبیره قال: ثنا حماد بن سلمه قال: أنا طلحه یعنی: ابن‌یحیى بن طلحه، عن عبد الله بن عمرو _ رضی الله عنهما _ قال: دابه در حالی خارج می‌شود که مردم به سوی نماز می‌روند. [دابه به سوی] مردی می‌آید، درحالی که نماز می‌گزارد. پس به او می‌گوید: هرچقدر می‌خواهی نمازت را طولانی کن؛ به خدا سوگند هر قدر هم طول بدهی باز قطعاً نشان می‌گذارم. (فاکهی، بی‌تا: ج۶، ۱۲۷)
حدثنا محمد بن إدریس قال: ثنا سعید بن منصور قال: ثنا حبیب بن أبی حبیب الجرمی قال: ثنا قتاده، عن الحسن، عن عبد الله بن عمر _ رضی الله عنهما _ ، عبدالله بن عمر در مکه بود و سپس وقتی خواست تا وارد وادی‌ای شود که دابه از آن‌جا خارج می‌شود گفت: همانا او خارج می‌شود و او نشانه‌ای برای مردم است؛ در صورت مؤمن نشان می‌گذارد، پس صورتش سفید می‌شود و صورت کافر را نشان می‌گذارد، پس صورتش سیاه می‌شود. و آن دابه‌ای است که دارای بال و پر است. (همو: ۱۲۱)
حدیث اول جزو روایات بدون سند به شمار می‌رود و از اعتبار ساقط است. در احادیث بعدی به ترتیب محمد بن حمید بن حیان (عسقلانی، ۱۴۰۶: ج۱، ۴۷۵)، صدقه بن یزید (ذهبی، بی‌تا: ج۲، ۳۱۳؛ نسائی، ۱۳۶۹: ج۱، ۵۸؛ ابن‌ابی‌حاتم، ۱۲۷۱: ج۴، ۴۳۱)، حبیب بن ابی‌حبیب الجرمی (عسقلانی، ۱۴۰۶: ج۱، ۱۵۰؛ ذهبی، بی‌تا: ج۱، ۴۵۳) ضعیف، عمر بن عبدالرحمن بن عطیه بن دلاف المزنی (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۵، ۲۸۶)، و ابو علی الحسین بن منصور الابرش مجهول، و سعید بن هبیره منکرالحدیث و واضع الحدیث است (عسقلانی، بی‌تا: ج۳، ۴۸). اگرچه شیخ شعیب الارنؤوط حدیث سوم را صحیح دانسته (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۵، ۲۸۶)، ولی ضعیف است.
گفتنی است درباره قرائت «تکلمهم» اختلاف است که آن «تُکَلِّمُهُم» به معنای حرف زدن و صحبت کردن یا «تَکْلمهم» به معنای نشان گذاشتن است؟ (طبری، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۱۲) به نظر می‌رسد منشأ روایات نشان گذاشتن دابه در منابع اهل‌سنت، به این مطلب برمی‌گردد که آن‌ها عبارت «تُکَلّمُهُم» را به صورت «تَکْلمهم» به معنای«تَسِمُهُم: نشان گذاشتن» قرائت کرده‌اند.
قرأه أبو زرعه بن عمرو: «تکلمهم» بفتح التاء و تخفیف اللام بمعنى: تسمهم؛ (همو)
ابوزرعه بن عمرو آن را به صورت تَکلمهم به معنای نشان گذاشتن قرائت کرده است.
و حدثنی أحمد بن سلیمان قال: ثنا ابن‌المبارک قال: ثنا ابن‌ثور، عن ابن‌جریج، عن عطاء، عن ابن‌عباس _ رضی الله عنهما _ فی دابه الأرض قال: دابه دارای بال و پر است در آن از رنگ تمام حیوانات موجود است در آن از هر امت سیمایی است؛ سیمای آن از این امت این است که به زبان عربی مبین صحبت می‌کند، پس «تکلمهم» در آیه شریفه یعنی کلام و سخن است. (فاکهی، بی‌تا: ج۶، ۱۲۰)
حدثنا أبى، ثنا أحمد بن یونس، ثنا زهیر، ثنا أبو داود قال: أبو محمد یعنی نفیع الأعمى قال: از ابن‌عباس درباره آیه شریفه (أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ‏) (نمل: ۸۲) پرسیدم که «تُکَلِّمُهُم» درست است یا «تَکلمهم»؟ گفت هردو. به خدا قسم هم با مؤمن و کافر سخن می‌گوید و هم آن‌ها را مجروح می‌کند. (ابن‌ابی‌حاتم، ۱۴۱۹: ج۹، ۲۹۲۶)
این روایات نیز قابل اعتماد نیستند؛ زیرا روایت اول بدون سند و بی اعتبار است و در حدیث دوم نیز ابن‌جریح (همو، ۱۴۰۴: ج۶، ۳۵۹) ضعیف است و عطاء الخراسانی ابن‌عباس را درک نکرده و او را ندیده است. از این‌رو به صورت مرسل از او حدیث نقل می‌کند. همچنین بعضی اوقات در حدیث تدلیس می‌کند (عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۷، ۱۹۰) و احمد بن یونس و ابومحمد (نفیع الاعمی) مجهول‌اند.
همچنین می‌بینیم افزون بر ضعف سندی، همه این روایات با هم تعارض دارند و به دلیل این‌که متن‌شان مضطرب است، مورد پذیرش نیستند. اهل‌سنت بیشتر تأکید می‌کنند که اصل قرائت «تَکلِّمُهُم» به معنای نشان گذاشتن است؛ چون آن‌ها دابه را حیوانی خارق‌العاده می‌دانند. در نهایت برخی نیز برای حل این مسئله می‌گویند که آن حیوانی است که هم سخن می‌گوید و هم بر مؤمن و کافر نشان می‌گذارد. بنابراین همه این روایات نیز که حاکی از یکی از ویژگی‌های دابه هستند ضعیف‌اند.
۳٫ صیحه شدید زدن
طبق برخی روایات، دابه سه صیحه می‌زند؛ به طوری که همه اهل مغرب و مشرق آن را می‌شنوند.
حَدَّثَنَا الْمُنْذِرُ بْنُ شَاذَانَ، ثنا یَعْلَى، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ أَبَانَ بْنِ صَالِحٍ قال: از عبدالله بن عمرو درباره دابه سؤال شد که از زیر صخره‌ای نزدیک مکه خارج می‌شود؟ [گفت]: به خدا سوگند اگر بخواهم با عصایم به صخره‌ای که دابه از زیر آن خارج می‌شود می‌کوبم [و آن را برای شما نشان می‌دهم]. گفته شد: ای عبدالله بن عمرو، [دابه] چه کار می‌کند؟ گفت: به مشرق روی آورد و به آواز بلند صیحه کند، به طوری که همه اهل مشرق بشنوند. سپس روی به سوی مغرب آورد و به آواز بلند صیحه کند، به طوری که همه اهل مغرب بشنوند. سپس به همین طریق روی به سوی شام و یمن می‌آورد. گفته شد: سپس چه کار می‌کند؟ گفت: سپس نمی‌دانم. (ابن‌ابی‌حاتم، ۱۴۱۹: ج۹، ۲۹۲۵)
این حدیث را سیوطی در درالمنثور نیز آورده است (سیوطی، ۱۴۰۴: ج۵، ۱۱۷).
حدثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل قال: حدثنی یحیى بن معین قال: نا هشام بن یوسف قال: نا رباح بن عبید الله بن عمر، عن سهیل بن أبی صالح، عن أبیه، عن أبی هریره قال: قال رسول الله _ صلى الله علیه وسلم _ : چه بد است شعب جیاد! این جمله را دو سه‌بار تکرار کرد. پرسیدند: آن چیست؟ گفت: دابه خارج می‌شود، سپس سه صیحه شدید می‌زند و همه کسانی که بین مغرب و مشرق قرار دارند آن را می‌شنوند. (طبرانی، بی‌تا: ج۱۰، ۲۲؛ همو: ج۳، ۳۱۹)
این دو حدیث نیز دچار ضعف سندی هستند؛ چرا که در اولی منذر بن شاذان مجهول است و در حدیث دوم رباح بن عبیدالله ضعیف و منکر الحدیث است (عسقلانی، بی‌تا: ج۱، ۳۸۸؛ ذهبی، بی‌تا: ج۲، ۳۷؛ جرجانی، ۱۴۰۹: ج۳، ۱۷۲). همچنین این‌که حیوانی باشد که صدایش را همه اهل مغرب و مشرق بشنوند با معیارهای عقلی سازگار نیست. همچنین با فرض صحت اسناد روایات، احتمال می‌رود این نشانه‌ها کنایی و رمزی باشند.
۴٫ ویژگی‌های ظاهری و جسمی دابه الارض
دیگر نکتۀ مطرح درباره احادیث دابه الارض، ویژگی‌های اوست که به آن‌ها اشاره می‌شود:
حَدَّثَنَا أَبِی، ثنا أَبُو صَالِحٍ، حَدَّثَنِی مُعَاوِیَهُ بْنُ صَالِحٍ، عَنْ أَبِی مَرْیَمَ، أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا هُرَیْرَهَ، یَقُولُ: در دابه از هر رنگی موجود است و بین دو چشم او یک فرسخ فاصله است. (ابن‌ابی‌حاتم، ۱۴۰۹: ج۹، ۲۹۲۵)
حدثنا أبى، ثنا هشام بن خالد، ثنا الحسین بن یحیی، ثنا ابن‌جریج، عن أبی الزبیر: ابی‌الزبیر دابه را این گونه وصف کرد: سرش شبیه سر گاو، چشم او چون چشم خوک، گوش او مانند گوش فیل، شاخ او چون شاخ گاو کوهی، گردنش چون گردن شترمرغ، سینه‌اش چون سینه شیر، رنگش چون رنگ پلنگ، پهلویش چون پهلوی یوز، دمش چون دم قوچ، پاهایش چون پاهای شتر، مابین هر مفصلش دوازده ذراع باشد، در حالی که عصای موسی و خاتم سلیمان با اوست خارج می‌شود. هیچ مؤمنی باقی نمی‌ماند، مگر این‌که با عصای موسی بر پیشانی او زند و نقطه روشنی پدیدار و در تمام صورت پخش می‌شود و تمام صورت روشن می‌شود و هیچ کافری باقی نمی‌ماند، مگر این‌که با انگشتر سلیمان بر پیشانی او نقطه می‌گذارد که تمام صورت را فرا می‌گیرد تا بدان جا می‌رسد که وقتی مردم در بازارها خرید و فروش می‌کنند. گفته می‌شود: ای مؤمن، یا ای کافر! همانا اهل‌بیت بر سفره‌هایشان می‌نشینند و مؤمنان آنان از کافرانشان بازشناخته می‌شوند. سپس دابه برای آن‌ها می‌گوید: ای فلانی، بشارت بده که تو از اهل بهشتی! یا ای فلانی، تو از اهل جهنمی! و این است قول خدای عزوجل: «چون فرمان قیامت مقرّر گردد، بر ایشان جنبنده‏اى از زمین بیرون مى‏آوریم که با آنان سخن بگوید که این مردم به آیات ما یقین نمى‏آوردند.» (همو: ۲۹۲۴)
حدثنا علی بن الحسین، ثنا عقبه بن مکرم، ثنا یونس بن بکیر، ثنا محمد بن إسحاق، عن محمد بن کعب القرظی: از امام علی(ع) درباره دابه سؤال شد، فرمود: به خدا سوگند دم ندارد و دارای ریش و محاسن است. (همو)
حدثنا أبى، ثنا ابن‌نفیل، ثنا زهیر، ثنا قابوس أن أباه حدثه قال: از ابن‌عباس درباره دابه سؤال شد؛ گفت: آن مثل نیزه بزرگ و عظیم است. (همو)
همه این احادیث نیز ضعیف‌اند؛ زیرا ابوصالح (عسقلانی، ۱۴۰۶: ج۱، ۳۰۸) و ابن‌جریح (همو، ۱۴۰۴: ج۶، ۳۵۹) ضعیف، ابی‌الزبیر و علی بن الحسین بن الجنید مجهول و قابوس ابن‌ابی‌ظبیان لیّن‌الحدیث است (همو، ۱۴۰۶: ج۲، ۴۴۹). همچنین اگر دقت کنیم متوجه می‌شویم افرادی که برای دابه ویژگی‌های جسمی خارق‌العاده‌ای را برشمرده‌اند جزو چهره‌های پدیدآورنده یا تأثیرپذیر اسرائیلیات‌اند. بنابراین به احتمال زیاد این احادیث نیز از اسرائیلیات و ساخته و پرداخته داستان‌سرایان یا مغرضان و معاندان است. همچنین در مورد روایت اول می‌توان گفت که احتمال می‌رود این روایت با روایاتی که بیان می‌کنند، «دجّال بر حماری که فاصلۀ بین دو گوشش یک میل است خروج می‌کند.» خلط شده باشد.
در این بخش نیز با حذف روایات تکراری در مجموع ۱۳ روایت از هشت صحابی نقل شده و یک روایت نیز راوی آن نامشخص است که از عبدالله بن عمرو و ابوهریره هرکدام سه حدیث و از ابن‌عمر دو حدیث و از حذیفه بن اسید، صدقه بن یزید، ابی زبیر و محمد بن کعب قرظی هرکدام یک روایت نقل شده است که همگی از ضعف سندی رنج می‌برند.
دوران ظهور دابه
۱٫ ظهور در آخرالزمان
حدثنا أبو خیثمه زهیر بن حرب وإسحاق بن إبراهیم وابن أبی عمر المکی _ واللفظ لزهیر _ (قال إسحاق أخبرنا و قال الآخران حدثنا) سفیان بن عیینه عن فرات القزاز عن أبی‌الطفیل عن حذیفه بن أسید الغفاری قال: ابوطفیل عامر بن واثله از حذیفه بن اسید (در روایت دیگر از ابوسریحه) نقل کرده است: گروهی در حال گفت‌وگو بودیم که رسول خدا بر ما وارد شد و فرمود: از چه سخن می‌گویید؟ گفتیم: درباره قیامت. فرمود: قیامت برپا نمی‌شود، مگر ده نشانه را ببینید: دود، دجال، دابه، طلوع خورشید از مغرب، فرود آمدن عیسی(ع)، یأجوج و مأجوج، فرو رفتن زمین در مشرق و در مغرب و در جزیره‌العرب، آتشی که مردم را به محشر بکشاند. (قشیری نیشابوری، بی‌تا: ج۴، ۲۲۲۵)
این حدیث را احمد از عبد الرّحمن بن مهدیّ از سفیان از فرات نقل کرده است (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۳۲، ۳۷۰).
حدثنا أبى، ثنا مسدد، ثنا عبد الوارث، عن یونس بن عبید، عن الحسن قال: دابه الارض زمانی که مردم فساد کنند خارج می‌شود و دابه با آن‌ها سخن می‌گوید (ابن‌ابی‌حاتم، ۱۴۱۹: ج۹، ۲۹۲۶).
حدثنا أبو الحسین علی بن عبد الرحمن السبیعی بالکوفه، ثنا أحمد بن حازم، عن أبی عزره، ثنا عبید الله بن موسى، أنبأ سفیان الثوری، عن عمرو بن قیس الملائی، عن عطیه، عن ابن‌عمر:زمان وقوع این وعدۀ خداوند: «بر ایشان جنبنده‏اى از زمین بیرون مى‏آوریم که با آنان سخن بگوید» وقتی است که امر به معروف و نهی از منکر نباشد. (حاکم نیشابوری، بی‌تا: ج۲۰، ۵۱)
ابن‌ابی‌شیبه این حدیث را از وکیع از سفیان نقل کرده است (ابن‌ابی‌شیبه، ۱۴۰۹:
ج۷، ۵۰۴).
حدثنا عبد الله بن عامر بن زراره، حدثنا ابن‌فضیل، عن أبیه فضیل بن غزوان، عن أبی‌حازم، عن أبی هریره قال: قال رسول الله _ صلى الله علیه وسلم _ : هنگام وقوع سه حادثه، انسانی که قبلاً ایمان نداشته یا از ایمان خود خیری کسب نکرده است، اگر ایمان بیاورد برای او سودی نخواهد داشت: طلوع خورشید از مغرب، ظهور دجال، خروج دابه الارض.(موصلی تمیمی، ۱۴۰۴: ج۱۱، ۳۳)
ابویعلی موصلی حدیث فوق را بار دیگر از ابو هشام الرفاعی از ابی‌حازم از ابوهریره آورده
است (همو: ۳۱).
سلیم اسد _ که مسند ابویعلی الموصلی به تحقیقِ اوست _ حدیث چهارم را صحیح و سند دوم این حدیث را حسن دانسته است (همو: ۳۱-۳۳).
احادیثی که در آن‌ها سخن از ظهور دابه در آخرالزمان شده جز حدیث آخر _ که حسن است _ همگی ضعیف‌اند. در آن‌ها به ترتیب: الفرات القزاز (عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۳، ۳۱۳)، ابوالطفیل (همو، ۱۴۰۶: ج۱، ۱۴۳) و ابوهشام الرفاعی (همو: ۵۱۴) ضعیف، یونس بن عبید مهمل(همو، ۱۴۰۴: ج۱۱، ۳۹۱؛ ذهبی، بی‌تا: ج۴، ۴۸۲)، علی بن عبدالرحمن السبیعی مجهول (در کتب رجالی نیامده) و عبدالله بن عامر بن زراره، صدوق است (عسقلانی، ۱۴۰۶: ج۱، ۳۰۹).
۲٫ ظهور در قدیم الایام
از بعضی از احادیث چنین برمی‌آید که دابه در زمان‌های گذشته یک‌بار برای حضرت موسی(ع) خروج کرده است.
حدثنا حسین بن علی عن زائده عن هشام قال زعم الحسن أن نبی الله موسى _ صلى الله علیه و سلم _ : حضرت موسی(ع) از پروردگارش درخواست کرد تا دابه را به او نشان دهد. پس دابه سه روز خارج شد تا جایی که یکی از دو طرفش را ندید. [موسی چون طاقت آن منظره عظیم را نداشت] گفت: پروردگارا، آن را به جای خود بازگردان. (ابن‌ابی‌شیبه، ۱۴۰۹: ج۷، ۴۶۷)
سیوطی نیز این حدیث را در درالمنثور آورده است (سیوطی، ۱۴۰۴: ج۵، ۱۱۵).
زائده منکر الحدیث و ضعیف است (ذهبی، بی‌تا: ج۱، ۴۰۰). بنابراین حدیث ضعیف است. اگر چنین اتفاقی می‌افتاد زیاد نقل می‌شد؛ بنابراین احتمال این‌که چنین اتفاقی در گذشته رخ داده باشد، ضعیف است.
در این بخش نیز در مجموع پنج روایت از پنج صحابی نقل شده که یکی از آن‌ها حسن و بقیه ضعیف‌اند و آن یک روایت حسن نیز تنها به این مطلب اشاره دارد که در آخرالزمان دابه خارج می‌شود.
تکذیب روایات تطبیق امام علی(ع) با دابه الارض اهل‌سنت روایاتی را آورده‌اند که درصدد نقض و رد دابه بودن امام علی(ع) هستند.
و روى رجل، عن ابن‌عیینه، قال: جابر الجعفی یقول: امام علی(ع) دابه الارض است. (ذهبی، بی‌تا: ج۱، ۳۸۴)
عقیلی این حدیث را در ضعفاء با سند زیرا آورده است:
حدثنا أحمد بن محمود قال حدثنا أبو بکر الأعین قال حدثنا أبو سعید الحداد قال: حدثنی من سمع سفیان بن عیینه یقول: قال جابر… . (عقیلی، بی‌تا: ج۱، ۱۹۵)
أبوبکر بن عیاش عن عاصم عن حبیب بن صهبان: سمعت علیاً _ رضی الله عنه _ على المنبر یقول: دابه الارض در میان آن‌ها غذا می‌خورد و با آنان صحبت می‌کند. پس رشید هجری گفت: شهادت می‌دهم که همانا تو ای علی دابه هستی. سپس امام علی(ع) سخن سختی به او گفت. (عسقلانی، بی‌تا: ج۱، ۳۹۶؛ عقیلی، بی‌تا: ج۲، ۶۳)
حَدَّثَنَا عَبْد اللَّهِ حَدَّثَنِی عُثْمَانُ بْنُ أَبِی شَیْبَهَ حَدَّثَنَا شَرِیکٌ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ ضَمْرَهَ قَالَ: به حسن بن علی(ع) گفتم: همانا شیعه گمان می‌کنند که علی(ع) برمی‌گردد. گفت: آنان دروغ گفتند. آنان دروغگویند؛ چرا که می‌دانیم اگر این‌گونه بود زنانش ازدواج نمی‌کردند و اموالش را تقسیم نمی‌کردند. (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۳، ۲۰۷؛ همو: ۲۸۵)
هیثمی حدیث فوق را از عثمان بن ابی‌شیبه از شریک از ابی‌اسحاق نقل کرده است (هیثمی، بی‌تا: ج۲، ۱۶۸۸).
حدثنا أبو نصر أحمد بن سهل الفقیه ببخارى ثنا صالح بن محمد بن حبیب الحافظ ثنا علی بن الجعد ثنا زهیر بن معاویه قال: سمعت أبا إسحاق یحدث عن عمرو الأصم قال: به حسن بن علی(ع) گفتم: همانا شیعه گمان می‌کنند که امام علی(ع) قبل از روز قیامت برانگیخته می‌شود. گفت: به خدا سوگند که اینان شیعه نیستند. می‌دانیم که اگر او برانگیخته می‌شد زنانش ازدواج نمی‌کردند و اموالش را تقسیم نمی‌کردند. (حاکم نیشابوری، ۱۴۱۱: ج۳، ۱۵۷)
حدیث فوق در مسند ابی الجعد از أبی إسحاق از عمرو الأصم، در طبقات الکبری ابن‌سعد یک‌بار از ابومعاویه الضریر از حجاج از ابی‌اسحاق از عمرو بن الاصم و بار دیگر ازطریق اسباط بن محمد از مطرف از ابی اسحاق از عمرو بن الاصم، در تاریخ دمشق نیز با دو سند یک‌بار از ابوبکر محمر بن عبدالباقی از الحسن بن علی از محمد بن العباس از احمد بن معروف از الحسین بن الفهم از محمد بن سعد از حسن بن موسی و احمدبن عبدالله بن یونس از زهیر بن معاویه از ابی‌اسحاق از عمرو بن الاصم، و یک‌بار دیگر نیز از ابوالقاسم بن السکرقندی و ابوعبدالله محمد بن طلحهبن علی الرازی الصوفی هردو از ابومحمد الصریفینی از ابوالقاسم بن حبابه از ابوالقاسم البغوی از علی بن الجعد از زهیربن معاویه از ابی اسحاق از عمرو بن الاصم نقل شده است (ابن‌الجعد، ۱۴۱۰: ج۱، ۳۶۶؛ ابن‌سعد، ۱۹۶۸: ج۳، ۳۹؛ ابن‌عساکر، بی‌تا: ج۱۳، ۲۶۰؛ همو: ج۴۲، ۵۸۸).
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ، ثنا عُثْمَانُ بْنُ أَبِی شَیْبَهَ، ثنا أَبُو حَفْصٍ الأَبَّارُ، عَنْ لَیْثٍ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ مَیْسَرَهَ، عَنِ النَّزَّالِ بْنِ سَبْرَهَ، قَالَ: به امام علی(ع) گفته شد: مردم گمان می‌کنند تو دابه الارض هستی! امام علی(ع) در پاسخ گفت: به خدا سوگند دابه الارض دارای بال و پر است، درحالی که من بال و پر ندارم و همچنین برای دابه سمّ است، درحالی که من سم ندارم. همانا او خارج می‌شود مانند حاضر شدن اسب اصیل؛ تا سه روز بیرون آید، درحالی که بیشتر از ثلث آن بیرون نیامده باشد. (ابن‌ابی‌حاتم، ۱۴۱۹: ج۹، ۲۹۲۴)
در حدیث اول، کسی که حدیث را از سفیان بن عیینه شنیده ناشناخته است و باعث شده حدیث مرسل و ضعیف شود. گفتنی است صاحبان کتبی که این روایت _ که از جابر نقل شده _ در آن‌ها آمده، پس از نقل روایت، آن را ضعیف دانسته و راوی آن (جابر) را تنها به سبب اعتقاد به رجعت تضعیف کرده‌اند (ذهبی، بی‌تا: ج۱، ۳۸۴؛ عقیلی، بی‌تا: ج۱، ۱۹۵).
در احادیث بعدی نیز به ترتیب ابوبکر بن اعین و ابوسعید حداد مجهول، ابوبکر بن عیاش در قرائت مورد اعتماد، ولی در حدیث، ضعیف (ذهبی، بی‌تا: ج۴، ۴۹۹)، عاصم نیز در قرائت، صدوق، ولی در حدیث، دچار توهم می‌شود(عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۵، ۳۵). همچنین ابواسحاق السبیعی ضعیف است (همو، ۱۴۰۶: ج۱، ۴۲۳) و عاصم بن ضمره از طبقه وسطی تابعین به شمار می‌رود و باعث مقطوع شدن سند حدیث سوم نیز شده است.
درباره روایت چهارم نیز با این‌که همه اسناد روایت، به عمرو بن الاصم _ که مجهول است _ می‌رسد، ولی در بیشتر آن‌ها عبارت «آن‌ها شیعه نیستند، آن‌ها دشمن شیعه هستند» و … تغییر یافته است. بنابراین احتمال می‌رود این احادیث به خاطر غرض‌ورزی و دشمنی با تشیع وضع شده باشند، یا دست‌کم به همین منظور دچار تصحیف یا تدلیس شده باشند.
بنابراین، این مطلب که امام علی(ع) دابه باشد از روایات اهل‌سنت برنمی‌آید و روایاتی نیز که در منابع روایی شیعه درباره دابه الارض آمده، جز چند روایت همگی ضعیف‌اند و آن چند روایت صحیح نیز یا از نظر دلالت یا از نظر منبع و… قابل مناقشه‌اند (نک: نقی‌زاده و موسوی‌نیا، ۱۳۷۶: ۷۲- ۸۹). بنابراین احتمال این‌که منظور از دابه در روایات شیعه و اهل‌سنت امام علی(ع) باشد تقریباً غیرممکن است؛ چون چنین مطلبی نه از قرآن قابل استخراج است و نه با عقل اثبات شدنی است. تنها دلیل تطبیق امام علی(ع) با دابه الارض روایات‌اند که همه آن‌ها نیز ضعیف‌اند.
حدیث جساسه
مسلم در صحیح و ترمذی در سنن بابی را به قصه جساسه اختصاص داده‌اند. مسلم می‌گوید که بنابه گفته عبدالله بن عمرو بن عاص، جساسه همان دابه مذکور در آیه شریفه است (قشیری نیشابوری، بی‌تا: ج۴، ۲۲۶۰).
حدثنا عبدالوارث بن عبدالصمد بن عبدالوارث وحجاج بن الشاعر کلاهما عن عبدالصمد (واللفظ لعبد الوارث بن عبدالصمد) حدثنا أبی عن جدی عن الحسین بن ذکوان حدثنا ابن‌بریده حدثنی عامر بن شراحیل الشعبی شعب همدان: فاطمه بنت قیس _ که از نخستین زنان مهاجر است _ می‌گوید: صدای منادی پیامبر(ص) را شنیدم که ندا می‌داد: به نماز جماعت بیایید. من از خانه بیرون آمده در مسجد همراه پیامبر نماز خواندم. من در صف جلوی زنان نشسته بودم. پیامبر پس از نماز با چهره‌ای خندان بر روی منبر نشست و فرمود: هرکس بر جای خودش بماند. سپس اضافه کرد: آیا می‌دانید که چرا شما را به این اجتماع فراخواندم؟ مردم گفتند: خدا و رسولش بهتر می‌دانند. پیامبر خدا(ص) فرمود: برای این شما را گرد آوردم که تمیم _ که مردی نصرانی بود _ بیعت کرده و اسلام آورده است و او همچنین برای من حدیثی نقل کرده که با آن‌چه من به شما می‌گفتم موافقت دارد. و این حدیث درباره مسیح دجال است. او برای من نقل کرده که من با سی تن از مردان قبیله لخم و جذام بر یک کشتی سوار شدیم. امواج ما را به جزیره‌ای راهنمایی کرد. ما در ساحل آن پیاده شدیم در جزیره، حیوان عجیبی مشاهده کردیم که بسیار پر مو بود. به حدی که از زیادی مو سر او از دمش شناخته نمی‌شد. ما به طرف این حیوان آمده از او پرسیدیم: تو چه هستی؟ جواب داد: من جساسه هستم. گفتیم: جسّاسه چیست؟ گفت: به این دیر بروید؛ زیرا مردی در آن دیر است که او شیطان باشد. به سرعت به سوی دیر روانه و به آن وارد شدیم. در این هنگام ناگهان مردی را دیدیم که قوی‌تر و بزرگ‌تر از او تاکنون ندیده بودیم؛ دست و پای او در زنجیر بود پرسیدیم: تو کیستی؟ گفت: خبر من را خواهید شنید. اول شما بگویید که چه کسانی هستید؟ گفتیم: ما عرب هستیم و به تفصیل داستان کشتی و سرگذشت خودمان را برای او بازگو کردیم. سپس سؤالاتی از ما کرد و پرسید: درباره نخل بیسان (قریه‌ای در شام) برایم بگویید؛ آیا ثمر می‌دهد؟ گفتیم: آری. گفت: به زودی ثمره‌اش تمام خواهد شد. گفت: از دریاچه طبریه (دریاچه‌ای در شام) چه خبر؟ گفتیم: در چه موردی؟ گفت: آب دارد یا نه؟ گفتیم: آب فراوان دارد. گفت: به زودی از بین خواهد رفت. گفت: از چشمه زغر (سرزمینی در شام) چه خبر؟ آیا آب دارد؟ گفتیم: فراوان گفت: آیا مردم آن‌جا از آب چشمه کشاورزی می‌کنند؟ گفتیم: آری، اهالی از چشمه زراعت می‌کنند. گفت: از پیامبر مردم امّی خبر دهید. گفتیم: او در مکه ظهور کرده و اینک در یثرب (مدینه) ساکن است. گفت: آیا عرب‌ها با او جنگ کردند؟ گفتیم: آری. گفت: این جنگ‌ها به چه شکل بوده است؟ گفتیم: او بر عرب‌های نزدیک خود غالب شده و آنان از او اطاعت نمودند. گفت: خیر و مصلحت این است که از او اطاعت کنند و من به شما خبر می‌دهم که من مسیح هستم و نزدیک است که به من اجازه ظهور داده شود. من در زمین راه می‌افتم و همه جا جز مکه و طیبه (مدینه) را تنها در چهل روز می‌پیمایم. این دو شهر بر من حرام است. هرگاه اراده کنم که به آن‌ها وارد شوم، فرشته‌ای شمشیر به دست با من روبه‌رو شده، مانع ورودش به آن‌جا می‌شود. و بر هر روزنی از آن، فرشتگانی هستند که از آن پاسداری می‌کنند. فاطمه بنت قیس می‌گوید: پیامبر خدا(ص) در حالی که با عصای خود بر منبر می‌کوبید، سه‌بار فرمود: این‌جا طیبه (مدینه) است. سپس فرمود: آیا من این سخن را برای شما نگفته‌ام؟مردم جواب دادند: آری! سپس فرمود: از این جهت حدیث تمیم داری برای من جالب و شگفت‌آور بود که با آن‌چه قبلاً برایتان گفته‌ام مطابقت داشت. (همو: ۲۲۶۱)
ابن‌ماجه حدیث جساسه را از محمد بن عبد الله بن نمیر از إسماعیل ابن‌أبی خالد از مجالد از شعبی، ترمذی از مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ از مُعَاذُ بْنُ هِشَامٍ از أَبِى از قَتَادَهَ از الشَّعْبِىّ، و احمد از یُونُسُ بْنُ مُحَمَّد از حَمَّاد یَعْنِی ابْنَ سَلَمَه از دَاوُدَ بْنِ أَبِی هِنْد از الشَّعْبِیّ؛ طبرانی از عبدالوارث بن ابراهیم از سیف بن مسکین الاسواری از ابوالاشهب جعفر بن حیان از عامرالشعبی؛ ابن‌حبان در صحیح با دو سند، یک‌بار از هارون بن عیسی بن السکین از الفضل بن موسی مولی بنی‌هاشم از عون بن کهمس از پدرش از عبدالله بن بریده از یحیی بن یعمر از فاطمه بنت قیس و بار دیگر با اندکی اضافات از طریق عمربن محمد الهمدانی از عبدالملک بن سلیمان القرقسانی از عیسی بن یونس از عمران بن سلیمان القینی از الشعبی نقل کرده است (ابن‌ماجه، بی‌تا: ج۲، ۱۳۵۴؛ ترمذی، بی‌تا: ج۸، ۴۸۸؛ ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۵۵، ۳۴۶؛ طبرانی، بی‌تا: ج۱۱، ۸۰؛ ابن‌حبان، بی‌تا: ج۲۸، ۱۱۷؛ همو، ۱۱۹).
ترمذی حدیث جساسه را صحیح می‌داند (ترمذی، بی‌تا: ج۸، ۴۸۸).
در اسناد فوق، به ترتیب حجاج بن الشاعر (ذهبی، بی‌تا: ج۱، ۳۶)، عبدالله بن بریده (عسقلانی، ۱۴۰۴: ج۵، ۱۳۷؛ مزی، ۱۴۰۰: ج۱۴، ۳۲۸)، عبدالوارث بن ابراهیم (همو: ج۴۲، ۵۸۸)، سیف بن مسکین الاسواری (همو: ج۱۹، ۳۲۸)، هارون بن عیسی بن السکین (خطیب بغدادی، بی‌تا: ج۱۴، ۳۳) همگی مهمل‌اند؛ مجالد بن سعید ضعیف (عسقلانی، بی‌تا: ج۱۰، ۳۷؛ ذهبی، بی‌تا: ج۳، ۱۸۲)، یونس بن محمد کذاب (عسقلانی، ۱۴۰۶: ج۱، ۶۱۴)، عبدالملک بن سلیمان القرقسانی حدیثش غیر محفوظ(ذهبی، بی‌تا: ج۲، ۶۵۶)، عمران بن سلیمان قمی احتمالاً دچار تصحیف سندی شده و اصل آن عمران بن سلیمان قینی بوده که فردی ضعیف است (همو: ج۳، ۲۳۸)، در غیر این صورت چنین اسمی هرگز در کتب رجالی نیامده و مجهول است.
علاوه بر ضعف سندی این روایت یا بهتر بگوییم این افسانه خرافی _ که در بیشتر
کتب روایی اهل‌سنت وارد شده و از جانب علما و محققان سنی مانند مسلم و … نیز به
دیده قبول نگریسته شده است _ با مبانی عقلی ناسازگار است. در این‌جا اگر از نقل‌های متفاوت و گاه مخالفی که درباره این روایات صورت گرفته چشم‌پوشی کنیم و حتی سند حدیث
را نیز خالی از اشکال‌های وارد شده بدانیم، سؤال‌های بسیاری درباره این حدیث به ذهن
تبادر می‌کند.
۱٫ ویژگی این حیوان: چه حیوان پر مویی است که سرش از دمش شناخته نمی‌شود و در ضمن به زبان عربی فصیح صحبت و استدلال می‌کند؟!
۲٫ زمان خروج: جساسه که به زنجیر در بند بوده و اجازه خروج گرفته بود و در طول این هزار و چهار صد سال مبادرت به خروج نکرده است.
۳٫ مکان جزیره: این جزیره که دجال در آن محبوس بوده است، چطور تا کنون و پس از گذشت هزار سال ناشناخته مانده است؟! (دیاری، ۱۳۸۳: ۱۶۷)
این افسانه خرافی افزون بر داشتن مطالب غریب، با گزارش قرآن از شخصیت والای پیامبر اکرم(ص) کاملاً مخالفت دارد. این روایت درصدد است نشان دهد پیامبر اسلام(ص) پس از شنیدن این ماجرا از زبان تمیم داری به قدری خوشحال شده که با شادمانی تمام می‌خواهد در یک اجتماع بزرگ و رسمی آن را به اطلاع مسلمانان برسانند و از گفته‌های تمیم به عنوان مهر تأییدی برای صحت گفته‌های خود بهره گیرد (محمدقاسمی، ۱۳۸۸: ۱۰۶). حال آن‌که خداوند در توصیف پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید:
(و علَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ وَ کَانَ فَضْلُ اللهِ عَلَیْکَ عَظیماً)؛ (نساء: ۱۱۳)
آن‌چه را نمی‌دانستی به تو بیاموخت و همانا فضل خدا دربارۀ تو بسیار است.
بنابراین چگونه می‌توان پذیرفت پیامبر _ با علم خدادادی خود _ برای تأیید سخنانش ناچار بود به گفتار یک مسیحی تازه‌مسلمان استشهاد کند؟
همچنین بنابر برخی گزارش‌ها (عسقلانی، ۱۴۱۲: ج۱، ۳۸۶)، می‌توان گفت این حدیث پس از رحلت رسول اکرم(ص) ساخته شده است، به ویژه آن‌که تمیم داری در روزگار خلیفه دوم اجازه رسمی یافت تا در مسجد کوفه قصه بگوید.
احتمال اقتباس اخباردابه الارض از قصه جساسه
احتمال می‌رود روایات دابه، از داستان جساسه _ که در متون روایی اهل‌سنت شهرت فراوان دارد _ منشأ گرفته باشند. این احتمال را قرائن ذیل تقویت می‌کند:
۱٫ مسلم در صحیح خود دوبار به این مسئله اشاره کرده که بنا به گفته عبدالله بن عمرو بن عاص، جساسه همان دابه الارضی است که در آیه ۸۲ سوره نمل از آن سخن به میان آمده است؛ یک‌بار در توضیح همان آیه شریفه (قشیری نیشابوری، بی‌تا: ج۴، ۲۲۲۵) و بار دیگر در اول باب جساسه (همو: ۲۲۶۰).
۲٫ عبدالله بن عمرو بن عاص از جمله راویانی است که سند چندین روایت به او منتهی می‌شود و در آن اخبار منقول از عبدالله بن عمرو اکثر ویژگی‌ها و صفات دابه (مکان خروج، زمان خروج، نشان گذاشتن دابه، صیحه زدن، عظیم الجثه و ترسناک بودن و …) بازگو شده است. از این‌رو ممکن است بقیه افراد نیز که روایات دابه را نقل کرده‌اند این احادیث را از او اخذ کرده باشند.
برخی از محدثان اهل‌سنت نیز معتقدند روایاتی را که عبدالله بن عمرو عاص درباره اشراط‌الساعه و فتن آخرالزمان آورده‌اند، نباید قبول تلقی کرد؛ چرا که او در این زمینه بیشتر از اسرائیلیات نقل می‌کند (صبحی صالح، ۱۳۸۰: ۲۱۹).
از جمله روایات منقول از عبدالله بن عمروبن عاص:
حَدَّثَنَا الْمُنْذِرُ بْنُ شَاذَانَ، ثنا یَعْلَى، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ أَبَانَ بْنِ صَالِحٍ قال: از عبدالله بن عمرو درباره دابه سؤال شد که از زیر صخره‌ای نزدیک مکه خارج می‌شود؟ [گفت]: به خدا سوگند اگر بخواهم با عصایم به صخره‌ای که دابه از زیر آن خارج می‌شود می‌کوبم [و آن را برای شما نشان می‌دهم]. گفته شد: ای عبدالله بن عمرو، [دابه] چه کار می‌کند؟ گفت: به مشرق روی آورد و به آواز بلند صیحه کند، به طوری که همه اهل مشرق بشنوند. سپس روی به سوی مغرب آورد و به آواز بلند صیحه کند، به طوری که همه اهل مغرب بشنوند. سپس به همین طریق روی به سوی شام و یمن آورد. گفته شد: سپس چه کار می‌کند؟ گفت: سپس نمی‌دانم. (ابن‌ابی‌حاتم، ۱۴۱۹: ج۹، ۲۹۲۵)
حَدَّثَنَا وَکِیعٌ حَدَّثَنَا سُفْیَانُ عَنْ أَبِی حَیَّانَ عَنْ أَبِی زُرْعَهَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ _ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ _ : خورشید از مغرب طلوع می‌کند و دابه هنگام ظهر بر مردم خارج می‌شود. هرکدام زودتر خارج شد بعدی به زودی به دنبال آن می‌آید. (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج۱۳، ۲۸۳)
حدثنی ابن‌عبد الرحیم البرقی، قال: ثنا ابن‌أبی مریم، قال: ثنا ابن‌لهیعه و یحیى بن أیوب، قالا: ثنا ابن‌الهاد، عن عمر بن الحکم، أنه سمع عبد الله بن عمرو یقول: دابه از شعب خارج می‌شود. سرش به ابرها می‌رسد و پاهایش از زمین خارج نشده است. بر انسان‌هایی که نماز می‌گزارند می‌گذرد و می‌گوید: نماز نیاز تو نیست، پس او را نشان می‌گذارد. (طبری، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۱۲)
حدثنا أبو بشر قال: ثنا أبوشبل مهنا عن حماد، عن طلحه بن عبید الله بن کریز، وقتاده، عن عبد الله بن عمرو، رضی الله عنهما: هما نا او کفشش را گرفت و گفت: اگر بخواهی نمی‌نشینم تا پابگذارم بر جایی که دابه از آن‌جا خارج می‌شود. آن از اجیادی خارج می‌شود که نزدیک صفاست. (فاکهی، بی‌تا: ج۶، ۱۳۱)
حدثنا عمرو بن عبد الحمید الآملی، قال: ثنا أبو أسامه، عن هشام، عن قیس بن سعد، عن عطاء، قال: عبد الله بن عمرو را دیدم، در حالی که نزدیک مکانی در صفا ایستاده بود و می‌خواست به آن‌جا قدم بگذارد. گفت: نایست، مگر در مکانی که دابه از آن‌جا خارج می‌شود. (طبری، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۱۱)
حدثنا صالح بن مسمار، قال: ثنا ابن‌أبی فدیک، قال: ثنا یزید بن عیاض، عن محمد بن إسحاق، أنه بلغه عن عبد الله بن عمرو: دابه الارض در حالی که عصای موسی(ع) و خاتم سلیمان(ع) را به همراه دارد خارج می‌شود و کافر را مهر می‌زند. عفان گفت: روی بینی کافر با مهر علامت می‌گذارد و با عصا صورت مؤمن را جلا می‌بخشد، به گونه‌ای که افرادی که روی یک سفره جمع می‌شوند این را می‌گویند: ای مؤمن، دیگری می‌گوید: ای کافر (مؤمن از کافر باز شناخته می‌شود). (همو: ۱۲)
۳٫ در صحیح مسلم (همو: ۲۲۶۱) و سنن ابی‌داود (سجستانی، بی‌تا: ج۴، ۲۰۷)، از جساسه تعبیر به «اعظم انسان» به معنای «عظیم الجثه» یا «قیافه و صورت ترسناک داشتن» شده است. از این‌رو ممکن است این تعبیر از جساسه منشأ خرافات و افسانه‌هایی باشد که درباره دابه الارض گفته‌اند؛ به‌خصوص که روایاتی که از عبدالله بن عمرو _ که از کسانی است که معتقدند جساسه همان دابه الارض مذکور است _ رسیده، همگی به این مطلب برمی‌گردد که دابه حیوانی خارق العاده و عظیم الجثه است که کارهای خارق العاده نیز انجام می‌دهد.
۴٫ در برخی از منابع نیز آمده که خداوند به جساسه اجازه داد تا به زبان فصیح صحبت کند (طبرانی، ۱۴۰۴: ج۲، ۵۴؛ ۲۴، ۳۸۶؛ همو، بی‌تا: ج۱۱، ۸۰؛ ج۵، ۱۲۴). از این‌رو ممکن است روایات اختلاف قرائات و به تبع آن انسان و حیوان بودن دابه نیز از این گونه اخبار (اخبار جساسه) نشأت گرفته باشند.
نتیجه
در منابع اهل‌سنت، درباره دابه الارض روایات بسیاری وارد شده است و برای دابه ویژگی‌هایی برشمرده‌اند و زمان و مکان خروج آن را مشخص کرده‌اند. آن‌چه از روایات اهل‌سنت برمی‌آید، نشان‌گر این است که دابه یک حیوانی است با ویژگی‌های خارق العاده که در آخرالزمان خروج می‌کند و بر مؤمن و کافر نشان می‌گذارد. شیعیان روایات دابه را بر امام علی(ع) تطبیق می‌دهند؛ ولی در متون اهل‌سنت روایاتی وجود دارد که این مطلب را رد می‌کند و همچنین آن‌ها معتقدان به این موضوع را کذاب و دروغ‌گو می‌پندارند، همان‌طور که جابر جعفی و رشید هجری را _ که معتقد به رجعت و دابه الارض بودن امام علی(ع) بودند _ کذاب و دروغ‌گو می‌پندارند؛ ولی با بررسی سندی همه روایاتی که در این زمینه در متون اهل‌سنت وجود دارد متوجه می‌شویم که هیچ روایت صحیحی از اهل‌سنت درباره دابه الارض وجود ندارد. تنها یک روایت حسن وجود دارد که اشاره می‌کند در آخرالزمان دابه الارض خارج می‌شود. با توجه به این روایت و شواهدی که در زیر آورده می‌شود، شاید بتوان گفت احتمال دارد منظور از خروج دابه الارض در آخرالزمان، امام زمان(عج) باشد.
_ در این روایات از به همراه داشتن خاتم و انگشتر سلیمان(ع) و عصای موسی(ع) برای دابه‌الارض سخن گفته شده که این سخن درباره امام زمان(عج) نیز آمده است.
_ در برخی روایات، امام زمان(عج) به عنوان دابه الارض معرفی شده است. در این روایات آمده که پس از خروج دابه، توبه امکان‌پذیر نخواهد بود و این مطلب درباره ظهور امام زمان(عج) نیز آمده است.
_ مکان ظهور امام زمان(عج) نیز با برخی از مکان‌های خروج دابه همخوانی دارد. از جمله روایتی که از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است:
دجال به دست کسی که عیسی(ع) پشت سرش نماز می‌خواند (یعنی امام زمان(عج)) کشته خواهد شد و بدانید که پس از آن، قیامت کبرا واقع خواهد شد. گفتیم: ای امیرالمؤمنین، آن چیست؟ فرمود: خروج دابّه الارض از کوه صفا که همراه او انگشتر سلیمان و عصای موسی(علیهم السلام) است. آن انگشتر را بر روی هرمؤمنی که بنهد این کلام بر آن نقش می‌بندد: «هذا مؤمن حقاً»و بر روی هر کافری بنهد بر آن نوشته شود: «هذا کافر حقاً» تا جایی که مؤمن ندا سر می‌دهد: ای کافر، وای بر تو! و کافر ندا کند: ای مؤمن، خوشا برتو! دوست داشتم که امروز مثل تو بودم و به فوز عظیمی می‌رسیدم. … همانا کسی که حضرت عیسی(ع) پشت سر او نماز می‌گذارد دوازدهمین عترت و نهمین نفر از فرزندان حسین بن علی(ع) است. (صدوق: ۱۳۹۵: ج۲، ۵۲۷؛ مجلسی، ۱۴۰۳:
ج۵۳، ۱۰۰)
بنابراین دابه الارض نه با امام علی(ع) قابل تطبیق است و نه می‌توان آن را حیوانی با مشخصات ویژه دانست. تنها چیزی که می‌توان گفت این است که روایات دابه از جمله داستان‌ها و قصه‌های خرافی و اسرائیلیاتی است که وارد منابع روایی شیعه و سنی شده است. همچنین احتمال می‌رود منشأ این داستان‌های خرافی، قصه جساسه باشد که اسرائیلی بودن این روایت به اثبات رسیده است.

منابع
ابن‌ابی‌حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، عربستان سعودی، انتشارات نزارمصطفی الباز، چاپ سوم، ۱۴۱۹ق _ الف.
________________________________________ ، الجرح و التعدیل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۹ق _ ب.
ابن‌ابی‌شیبه، ابوبکر عبدالله بن محمد، المصنف فی الاحادیث و الآثار، ریاض، مکتبه الرشد، ۱۴۰۹ق.
ابن‌الجعد، علی بن الجعد بن عبید، مسند ابن‌الجعد، بیروت، مؤسسه نادر، ۱۴۱۰ق.
ابن‌جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
ابن‌حبان، ابوحاتم محمد بن حبان بن احمد، صحیح ابن‌حبان، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا _ الف.
__________________________________________ ، المجروحین، حلب، دارالوعی، بی‌تا _ ب.
ابن‌حنبل، احمد بن محمد، مسند الامام احمد بن حنبل، قاهره، مؤسسه قرطبه، بی‌تا.
ابن‌سعد، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبری، بیروت، دار الصار، ۱۹۶۸م.
ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
ابن‌ماجه، ابوعبدالله محمد بن یزید، سنن، مصر، وزاره اوقاف المصریه، بی‌تا.
ابوعزه، احمدبن عبدالملک، دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۳ش.
اصبهانی، ابی‌نعیم، الضعفاء، بی‌جا، مرقیم الکتاب، بی‌تا _ الف.
__________________ ، معرفه الصحابه، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا _ ب.
اعلمی حائری، محمدحسین، دایره المعارف الشیعیه العامه، بیروت _ لبنان، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۳ق.
بخاری، محمد بن اسماعیل بن ابراهیم، التاریخ الکبیر، بی‌جا، دار الفکر، بی‌تا.
بوصیری، احمد بن ابی بکر بن اسماعیل، اتحاف الخیره المهره بزوائد المسانید العشره، بی‌جا، دارالوطن، ۱۴۲۰ق.
ترمذی سلمی، محمد بن عیسی، الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
جرجانی، عبدالله بن عدی بن عبدالله بن محمد، الکامل فی الضعفاء الرجال، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، با تعلیقات ذهبی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
______________________________________ ، المستدرک علی الصحیحین، به نقل از نرم‌افزار مکتبه الشامله، بی‌جا، بی‌تا.
حموی رومی بغدادی، یاقوت بن عبدالله، المعجم البلدان، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
حنظلی، ابن راهویه اسحاق بن ابراهیم بن مخلد، مسند اسحاق بن راهویه، مدینه، مکتبه الایمان، ۱۴۱۲ق.
خطیب بغدادی، احمد بن علی ابوبکر، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا.
دیاری، محمدتقی، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، ۱۳۸۳ش.
ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، بی‌جا، مرقم آلیا به نقل از نرم‌افزار مکتبه الشامله، بی‌تا.
سجستانی، ابوداود سلیمان بن الاشعث، سنن ابی داود، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
سیوطی، جلال‌الدین، جمع الجوامع یا جامع الکبیر، ملتقی اهل‌الحدیث، به نقل از نرم‌افزار مکتبه الشامله، بی‌تا.
___________________ ، الدر المنثور فی التفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی، ۱۴۰۴ق.
صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه عرض و دراسه، قم، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۰ش.
صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۵ش.
طبرانی، سلیمان بن احمد بن ایوب، المعجم الاوسط، بی‌جا، مرقم آلیا به نقل از نرم‌افزار مکتبه الشامله، بی‌تا.
_______________________________________ ، المعجم الکبیر، موصل، مکتبه العلوم و الحکمه، ۱۴۰۴ق.
طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
طیالسی، احمد، مسند احمد طیالسی، بی‌جا، به نقل از نرم‌افزار مکتبه الشامله، بی‌تا.
عجلی کوفی، ابوالحسن احمد بن عبدالله بن صالح، معرفه الثقات، بی‌جا، مرقم آلیا به نقل از نرم‌افزار مکتبه الشامله، بی‌تا.
عسقلانی (ابن‌حجر)، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق: علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق.
____________________________________ ، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس، اردن، مکتبه المنار، چاپ اول، بی‌تا.
__________________________________ ، تقریب التهذیب، سوریه، دارالرشید، ۱۴۰۶ق.
__________________________________ ، تهذیب التهذیب، بی‌جا، دارالفکر، ۱۴۰۴ق.
_____________________________________ ، لسان المیزان، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
عقیلی، ضعفاء الکبیر، بی‌جا، الکتاب مرقم به نقل از نرم‌افزار مکتبه الشامله، بی‌تا.
علایی، ابوسعید، المختلطین، قاهره، مکتبه الخانجی، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
فاکهی، اخبار مکه، بی‌جا، الکتاب المرقم آلیا به نقل از نرم‌افزار مکتبه الشامله، بی‌تا.
قشیری نیشابوری، ابوالحسن مسلم بن حجاج، الصحیح المسلم، تحقیق: محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
محمدقاسمی، حمید، اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستان‌های انبیا در تفاسیر قرآن، تهران، انتشارات سروش، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
مروزی، نعیم بن حماد، الفتن، بی‌جا، موقع یعسوب به نقل از نرم‌افزار مکتبه الشامله، بی‌تا.
مزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی، تهذیب الکمال مع حواشیه، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۰ق _ الف.
_________________________________ ، تهذیب الکمال، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۰ق _ ب.
مسند الصحابه فی الکتب التسعه، به نقل از نرم‌افزار مکتبه الشامله، بی‌تا.
موصلی تمیمی، ابویعلی احمد بن علی بن المثنی، المسند، دمشق، دارالمأمون للتراث، ۱۴۰۴ق.
مؤدب، رضا، علم الدرایه تطبیقی؛ بررسی تطبیقی اصطلاحات حدیثی شیعه و اهل‌سنت، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۲ش.
نسائی، ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب، الضعفاء و المتروکین، حلب، دارالوعی، ۱۳۶۹ش.
نقی‌زاده، حسن؛ سعیده‌سادات موسوی‌نیا، «بررسی مصداق دابه الارض در روایات فریقین»، مجله علوم حدیث، ش۳، بهار ۱۳۷۶ش.
هیثمی، علی بن ابی‌بکر بن سلیمان، غایه المقتصد فی زوائد المسند، بی‌جا، مکتبه صید الفوائد، بی‌تا.

سیفعلی زاهدی‌فر
علی رضایی کهنمویی
مریم اللّهیاری‌نژاد

http://www.intizar.ir/vdce.f8zbjh8ze9bij.html

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x