نگاهی به راهبردهای اصولی سیاسی برای حکومت زمینهساز ظهور، با بهرهگیری از قرآن کریم

چکیده
نوشتار حاضر تلاشی است در جهت بررسی راهبردهای اصولی سیاسی برای حکومت زمینهساز ظهور از منظر آیات قرآن کریم. مهمترین مسئلهای که در این زمینه درباره حکومت زمینهساز وجود دارد، چگونگی راهبردهای اصولی سیاسی و حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است. چون شکلگیری حکومت زمینهساز بر مبنای اعتقادات دینی و در مسیر تکاملی حرکت پیامبران و امامان معصوم است، راهبردهای مربوط به آن نیز در این راستا بر مبنای الگوی قرآنی استوار میشود که در این مقاله به آنها اشاره شده است.
واژگان کلیدی
راهبرد، حکومت زمینهساز، قرآن، عدالت، آزادی، امنیت، امر به معروف و نهی از منکر، شورا، نفی سبیل، توان دفاعی.
مقدمه
بدون تردید، یکی از بزرگترین تحولات در تاریخ جهان اسلام، وجود حکومتهای اسلامی است که همانند هر حرکت و جنبش سیاسی ـ اجتماعی دیگر، در جهت پیشرفت و رسیدن به اهداف خود به تعیین راهبرد در عرصههای مختلف نیاز دارد. از اینرو، با توجه به نقص جدّی در این مورد و ضرورت رسیدن به سیاستهایی اندیشمندانه در راستای پیشرفت و تحول حکومتهای اسلامی و حرکت در مسیر آرمانهای اسلام و حکومت جهانی حضرت مهدی باید با بهرهگیری از ارزشهای اسلامی ـ قرآنی، راهبردهای سیاسی را در حکومتهای زمینهساز بررسی کرد.
در حکومت جهانی حضرت مهدی، احکام الهی و قرآن، محور تمامی اندیشهها، راهبردها و برنامهریزیهاست و راهبردهای سیاسی در صورتی قابلپذیرش خواهند بود که با قرآن هماهنگ باشند. پس حکومت زمینهساز ظهور آن حضرت نیز در مسیر تکاملی و ایدهآل خود که از انبیای الهی شروع شده و در ادامه، به حکومت پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار رسیده است و به شکل تکاملیافته آن در حکومت حضرت مهدی میرسد، باید در ارائه راهبردها به قرآن کریم تأسی جوید.
در واقع، اقدام اساسی حضرت در بعد ارائه راهبردها، احیای قوانین اسلام، ارائه برداشت درست از آنها و اجرای کامل این قوانین است. وجود یک قانون برتر ـ که آن هم از قرآن گرفته میشود ـ سبب رشد و پیشرفت جامعه جهانی میشود. آموزههای حیاتبخش قرآنی در هر عصر و مکانی، توانایی پاسخگویی به نیازهای مختلف جوامع انسانی را دارد و با محور قرار دادن قرآن میتوان سیاستهای جدیدی اجتهاد کرد. پس محور قرار دادن «قرآن» یکی از پایههای تشکیل جامعه آرمانی مهدوی است که شکل ایدهآل حکومت زمینهساز به شمار میرود.
در بسیاری از روایات، سیره و روش مهدی همان سیره و مشی پیامبر اکرم و علی دانسته شده است. برای نمونه، در حدیثی میخوانیم:
یَسِیرَ فِیهِمْ بِسِیرَهِ رَسُولِ اللَّهِ وَ یَعْمَلَ فِیهِمْ بِعَمَلِه. (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۵۲، ۳۳۷)
این رسالت با دولت مهدی به کمال میرسد و آن حضرت، مردمان را به سیرت و سنت رسول خدا هدایت میکند و آنچه را خواست پیامبر خاتم بوده است، محقق میسازد.
بر این اساس، راهبردهای آن حضرت در حکومت جهانی خود، بر احیای آموزههای ناب اسلامی و دستورهای قرآنی و محور قرار دادن آنها همراه با ارائه قوانین جدید و مناسب زمان خود بنا میشود. همه این قوانین جدید در راستای مبانی قرآنی تدوین میگردد و حکومتی که قصد زمینهسازی برای ظهور آن حضرت را دارد، باید در همین جهت راه پیماید. به عبارتی، اساس راهبردهای حکومت زمینهساز ظهور، از آیات قرآن استخراج میشود. حکومت منتظر نیز عضوی متأثر از الگوهای تجربه شده پیشینی حکومت نبوی و ائمۀ اطهار به شمار میرود که به اصول اساسی معصومین پایبند است و در راستای الگوی پسینی مهدوی حرکت میکند. (نک: شریف رضی، بیتا: خطبه ۱۳۸؛ صدوق، ۱۳۹۵: ج۲، ۴۱۱؛ نعمانی، ۱۳۹۷: ۲۳۱؛ مفید،۱۴۱۳: ج۲، ۳۸۴؛ طوسی، ۱۳۶۵: ج۶، ۱۵۴) ( بنگرید به شکل ۱و ۲).
با وجود بازگشت همهجانبه و سراسری جهان اسلام در عصر جدید به آموزههای قرآن که مهمترین منبع اندیشهای نهضتهای اصلاحگرایانه اسلامی تاریخ معاصر است، به نظر میرسد اندیشمندان مسلمان به بهرهگیری از قرآن در عرصههای سیاسی و اجتماعی توجه جدّی نکردهاند. در همین زمینه، به پرسشهای مطرح شده در حوزه روششناسی فهم قرآن کریم توجه نشده است که آیا قرآن در حوزه راهبردهای سیاسی ـ اجتماعی، آیاتی دارد یا خیر؟ در صورت وجود چنین آیاتی، آیا امکان بهرهگیری از آنها در حکومت زمینهساز وجود دارد؟ آیا در مسائل سیاسی میتوان به قرآن رجوع کرد؟
مفروضات
این نوشتار با پیشفرضهای زیر تدوین شده است:
۱٫ در فرآیند بررسی راهبردها، سیاستگذاریها باید بر یک فکر و نظریه سیاسی خاص استوار باشد. به همین دلیل، پیشفرض اولیه در این نوشتار آن است که محور اساسی و نگرش حاکم بر عرصههای راهبرد در حکومت زمینهساز، نگرشی دینی و قرآنی است. این مقاله تلاش دارد تا با بهرهگیری از قرآن کریم، راهبردهای سیاسی در دولت زمینهساز را بررسی کند.
نوشتار حاضر در روند بررسی راهبردهای سیاسی، از آیات قرآن کریم بهره خواهد گرفت. البته نه بدین معنا که تمام جزئیات مربوط به این حوزه در قرآن آمده است، بلکه چون قرآن، کتاب هدایت است: ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِین (بقره: ۲) و حوزه سیاست نیز با هدایت انسان مرتبط است، در قرآن از هر آنچه هدایت و سعادت دنیایی و اخروی انسان متوقف بر آن است، کوتاهی نشده است.
علامه طباطبایی در این زمینه میگوید:
در قرآن مجید نسبت به هر آنچه سعادت دنیایی و آخرتی انسان، متوقف بر معرفت آن است، کوتاهی نشده است. خدای تعالی در جای دیگر میفرماید: وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْءٍ. (طباطبایی، ۱۴۱۷: ج۷، ۸۱-۸۲)
۲٫ از جمله پیشفرضهای این نوشتار، لزوم راهبردسازی حکومت در راستای منافع ملت است. البته این مسئله لزوماً به معنای اجرای آنها به دست حکومت و مداخلۀ حکومت در امور دیگران و نقش کنترلی و تصدیگری حکومت نیست، بلکه حکومت میتواند نقش نظارتی، حمایتی و پرورشی به مفهوم امکان وضع راهبرد و سیاستگذاری کلان با جنبه نظارتی و مدیریتی در زمینههای مختلف داشته باشد؛ چون سیاستهای اجتماعی جامعه کنترلپذیر است و حکومت میتواند جامعه را در راستای اهداف تعیین شده هدایت کند.
روش
چارچوب تحلیلی مناسب و مورد استفاده در نوشتار حاضر، الگوی «وضع پیشین، وضع موجود و وضع مطلوب» است. بدین ترتیب که در راستای کارآیی حکومت زمینهساز، در صورت شناخت «چگونه بودن» عملکرد دولت میتوان در مرحله بعد درباره «چگونه باید بودن» آن نظریهپردازی کرد. در این روش، عملکرد حکومت زمینهساز و تصمیمگیران به دو مرحلۀ وابسته به هم تقسیم میشود:
۱٫ مرحله شناخت و بررسی وضع موجود و مشکلات حکومت. در این مرحله، وضع موجود حکومت و مشکلات عمومی جامعه شناسایی و بررسی خواهد شد.
۲٫ مرحله ارائه راهحلها و راهبردها در راستای حل مشکلات و رسیدن به وضع مطلوب با توجه به قرآن کریم. در این مرحله، پس از شناخت مشکل، در راستای حل مشکلات و رسیدن به مدل ایدهآل، راهحلها و راهبردها با پیروی از آیات قرآن کریم ارائه خواهد شد.
راهبردهای سیاسی در حکومت اسلامی زمینهساز با بهرهگیری از قرآن کریم، با توجه با این دو مرحله، بررسی میشود. مشکلات موجود در این حوزه راهبردی، مشکلات عمومی است. مشکل عمومی نیاز، محرومیت و نارضایتیهایی است که در جامعه موجود شناسایی شده و برای آن راهحل جستوجو میشود.
همزیستی مسالمتآمیز، آزادی، امنیت، عدالت، برابری، رفاه، وحدت، شورا، شایستهسالاری و مردمسالاری را میتوان از جمله مشکلات عمومی در جوامع امروزی مدعی زمینهسازی ظهور بیان کرد. این مشکلات برگرفته از مسئله اکولوژی یا بومشناسی است که نشان میدهد آداب، سنتها، هنجارها و رویههای جوامع را باید به دقت شناسایی کرد. آنگاه با توجه به هویت مذهبی ـ برخاسته از قرآن ـ جوامع، طرح خاصی در جهت حل این مشکلات به صورت کلان و بلندمدت ارائه داد. بر اساس مبانی دینی، مرجعیت این سیاستگذاریها و خطمشیها در عرصههای مختلف در عصر حاضر بر عهده حاکم جامعه اسلامی یعنی «ولی فقیه» است.
پس از شناخت مشکل، کارگزاران حکومتی به بررسی مشکل میپردازند و با شورا و مشورت با صاحبنظران و الگوگیری از تجربههای حکومتهای پیش از خود میکوشند راهبردهایی برای حل مشکل ارائه کنند.
مفهوم راهبرد
واژه «راهبرد» ـ استراتژی ـ مشتق از کلمه یونانی «استراتگوس» به معنای ژنرال ارتش و مرکب از دو لغت «استراتوس» به معنای قشون و ارتش و «آگاگس» به معنای راهنما و فرمانده است. در یونان قدیم، فنون یا نقشههایی که یونانیان و رومیان برای کسب پیروزی در جنگ به کار میبردند «استراتژوم» نامیده میشد. آلن بیرو میگوید استراتژی در معنای خاص، هنر فرماندهی بر یک ارتش و بهویژه، بخشی از هنر نظامی است که در زمینه عملیات بزرگ جنگی به کار گرفته میشود. در معنای مجازی، استراتژی، محاسبه و تنسیق مجموعهای از تدارکات و اقداماتی است که در زمان طولانی جهت دستیابی به نتیجهای غایی صورت میگیرد که در تقابل نیروهای رقیب جستوجو میشود. (بیرو، ۱۳۷۵: ۴۰۶ – ۴۰۷) راهبرد در ابتدا در معنای نظامی به کار میرفت، اما در گذر زمان، گستره کاربرد این مفهوم وسیعتر شد و به امور سیاسی و کشورداری سرایت کرد.
راهبرد از نظر مفهومی، تعریفهای متعددی دارد. (نک: Palit, 1966: 33؛ اسنایدر، ۱۳۸۴: ۸) انجمن تحقیقات نظامی وابسته به وزارت دفاع امریکا نیز با گسترش دامنه معنای این واژه، راهبرد را چنین تعریف کرد: «علم و فن توسعه و کاربرد قدرتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی یک ملت به هنگام صلح و جنگ به منظور تأمین حداکثر پشتیبانی از سیاستهای ملی و افزایش احتمال پیروزی و تقلیل احتمال شکست.» (فارسی، ۱۳۶۳: ج۱، ۳۳) بدین ترتیب، مفهوم راهبرد از معنای صرفاً نظامی خود به «راهبرد ملی» تبدیل شد که امروزه نیز در مفهوم گستردهتری، «راهبرد جامع» یا «راهبرد کلان» نامیده میشود. راهبرد جامع، بیانگر فن، هنر یا دانش تصمیمگیریهای منظم و حساب شده از طریق اطلاعات در امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی است. (روشندل، ۱۳۷۰: ۲۳۵ – ۲۴۲) راهبرد در امور سیاسی به معنای تعیین خطمشی کلّی یک کشور یا سازمان یا حزب است که برنامه بلندمدت آن را مشخص میکند. در تعریف دیگر، راهبرد، «علم و فنّ توسعه و به کار بردن قدرتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی یک ملت، هنگام جنگ و صلح به منظور تأمین حداکثر حمایت از سیاستهای ملّی و افزایش احتمالات و نتایج مطلوب است. همچنین راهبرد به معنای هنر یا علم توسعه و بهکارگیری بهتر امکانات در جهت نیل به هدف در مقابل سایر بازیگران» تعریف شده است. (آقابخشی و افشاریراد، ۱۳۷۴: ۶۶۰)
بنابراین، با توجه به بررسی مفاهیم راهبرد، بهطور کلی راهبرد را میتوان چنین تعریف کرد: «مجموعهای از برنامهها و منابع و مهارتهای به کارگیری آنها در راستای رسیدن به اهداف مشخص و موفقیت از وضع موجود به وضع مطلوب. بر این اساس، هر حکومتی بر اساس منافع دنیوی و اخروی حکومت و ملت خود در راستای اهداف موردنظر، سیاستهای راهبردی خود را تدوین میکند. حکومتهای زمینهساز ظهور نیز راهبردهای سیاسی خود را بر اساس اهداف و منافع، تعیین و سازماندهی میکنند. این حکومتها با الگوگیری از تجربههای حکومتهای پیامبران و امامان و حکومتهای اسلامی پیش از خود، در راستای زمینهسازی برای حکومت مطلوب امام مهدی که مصداق حکومت مطلوب تکاملیافته و آرمانی خود است، به تدوین استراتژی دست میزنند. (بنگرید به شکل۱و۲) درباره مرجع صلاحیتدار برای سیاستگذاری راهبردی و هدایت خطمشی جامعه در موضوع ارائه راهبردهای سیاسی باید دانست از منظر قرآن کریم، این صلاحیت بعد از خداوند، در اختیار رسول اکرم و امامان معصوم و در زمان غیبت ولیّعصر، در اختیار حاکم مشروع است. (نک: خمینی، ۱۳۶۸: ۵۰؛ طباطبایی، ۱۴۱۷: ج۴، ۴۱۳ – ۴۱۴؛ طبرسی، ۱۳۷۲: ج۲، ۶۴؛ منتظری، ۱۴۱۱: ج۱، ۶۸ – ۶۹)
راهبردهای اصولی سیاسی با بهرهگیری از قرآن (مسائل، مشکلات و راهبردها)
ترسیم راهبردها یکی از اهداف حکومتهاست که در جهت پیشبرد و بسط کارآمدی آن، ضروری به نظر میرسد. اصول و مفاهیم ارائه راهبرد، اندیشههای راهبردی را شکل میدهند که زیربنای سیاستگذاری در حوزهها و بخشهای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به مثابه ارزش به شمار میروند. به عبارتی، شناخت این اصول، مفاهیم و مسائل، بخش بنیادین ارائه راهبردهاست که بیانگر ارزشها و هنجارهای جامعه است و بر اساس مهمترین
مشکلات مطرح و وضع موجود در جوامع ترسیم شده است. پس راهبردهای سیاسی به این امور محدود نمیشود. بررسی و ارائه راهبرد با مبانی قرآنی و فرهنگ انتظار سعی دارد این اصول و ارزشها را در کنار هم در اولویت قرار دهد، نه اینکه یکی از آنها را برگزیند، چنانکه برخی از مکتبهای سیاسی ممکن است اصل برابری را در اولویت قرار دهند و مکتبی دیگر بر اصل آزادی تأکید کند. برخی مسائل و اصول در راستای وضع مطلوب ـ حکومت امام مهدی ـ و مبتنی بر ارزشهای اسلامی ـ قرآنی از جمله مسائل عمومی در عرصه جوامع مدعی منتظر ظهور وجود دارد که آنها را میتوان چنین برشمرد:
۱٫ پذیرش تفاوتهای اجتماعی ـ فرهنگی و همزیستی مسالمتآمیز و احترام به حقوق دیگران در راستای وحدت ادیان و فرق اسلامی
گوناگونی فرهنگی، پدیده جدیدی نیست که به اجتماعات بشری معاصر اختصاص داشته باشد و وجود تنوع فرهنگی و تاریخی، عمری به قدمت تاریخ حیات جمعی انسانها دارد. بدیهی است در این میان، اندیشههایی توان ایفای نقشی فعال در تعامل با این وضعیت را خواهند داشت که از تمامی ظرفیتهای موجود در عرصه اندیشهورزی و مدیریت بهره ببرند و با آگاهی بدین عرصه وارد شوند. حکومت منتظر و زمینهساز با استفاده از این ظرفیتها به سمت وحدت گام برمیدارد. از جمله راهبردهای اساسی حکومت زمینهساز، احترام به هویتهای مختلف سرزمینی و پذیرش تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی بر اساس موعودگرایی و زمینهسازی است. حکومت زمینهساز باید با به رسمیت شناختن تفاوتها و تنوع فرهنگی در راستای تحقق بخشیدن به یک زندگی و همزیستی مسالمتآمیز گام بردارد تا از آن طریق، زمینه برای همبستگی انسانی در دولت اسلامی فراهم آید. در حکومت زمینهساز مبتنی بر آیات قرآن نباید در برخورد با پیروان دیگر ادیان و فرهنگهای متفاوت، به مقدسات و چهرههای مورد احترام آنان، بیاحترامی صورت گیرد؛ چون چنین برخوردهایی به جای تفکر آزاد و انتخاب صحیح عقلانی موجب تنش، دشمنی و بدبینی خواهد شد.
وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُون. (انعام: ۱۰۸)
چنانکه از بعضى روایات استفاده مىشود، جمعى از مؤمنان بر اثر ناراحتى شدید از بتپرستى، گاهى بتهاى مشرکان را به باد ناسزا میگرفتند و به آنها دشنام مىدادند. قرآن صریحاً از این موضوع، نهى کرد و رعایت اصول ادب و عفت و نزاکت در بیان را حتى در برابر خرافىترین و بدترین ادیان، لازم مىشمرد. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴: ج۵، ۳۹۴)
عموم تعلیل که از جمله کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ فهمیده میشود، عموم نهی را افاده میکند؛ نهی از هر کلام زشتی نسبت به مقدسات دینی. پس کاربرد هر تعبیر ناروا و نازیبایی که به تحریک و موضعگیری دیگران در برابر مقدسات اسلامی منجر شود، ممنوع است. (طباطبایی، ۱۴۱۷: ج۷، ۳۱۵ – ۳۱۶) تکیه بر نقاط اشتراک میان پیروان ادیان مختلف بهویژه ادیان آسمانی و ابراهیمی، همانند عقیده به یگانگی مبدأ هستی، معاد و زندگی اخروی موجب نزدیکی و اتحاد آنان میشود. پس دستورهای روشنی مبنی بر لزوم رعایت احترام در برخورد با دیگر فرهنگها و ادیان و نیز توجه به نقاط اشتراک میان آنها وجود دارد. از طرفی، احترام به حقوق دیگران از منظر قرآن امری لازمالاجراست؛ چون او خلیفه خدا بر روی زمین و اشرف مخلوقات عالم است.
قرآن کریم با وجود برتر دانستن کتاب آسمانی و دین اسلام، هرگونه انحصارطلبی و تخطئه پیروان ادیان دیگر را به دلیل انحصاری دانستن حقانیت عقیده خود و باطل دانستن دیگر شرایع از جمله شریعت اسلام، مردود میداند. به همین دلیل، در قرآن از تفکر انحصارطلبانه و تنگنظری دینی و رضایت ندادن به زندگی مسالمتآمیز با دیگران، به شدت نهی شده است. (نک: بقره: ۶۲، ۱۱۱، ۱۱۳، ۱۳۵؛ مائده: ۱۸، ۶۹؛ حج: ۱۷؛ ممتحنه: ۸) بر این اساس، پذیرش تنوع و تفاوتهای فرهنگی و تحکیم پیوندها میان اجتماعات انسانی در ابعاد داخلی و خارجی از راهبردهای حکومت زمینهساز است. این حکومت باید شرایطی را فراهم کند تا همه افراد و جوامع انسانی به صورت مسالمتآمیز در کنار هم زندگی کنند و بر اساس فرهنگ انتظار در جستوجوی آرامش اخلاقی باشند. تکیه بر مسئله انتظار و مهدویت میتواند در وحدتبخشی و ایجاد مسالمت بین ادیان و گروههای مختلف نقشی مؤثر ایفا کند. به عبارت دیگر، پذیرش گروهها و اندیشههای متفاوت در دین اسلام و دیگر ادیان و دعوت به صلح در راستای وحدتبخشی همه ادیان جهان و برابری همه مردم، راهبردی اساسی در حکومت زمینهساز است.
۲٫ عدالتمحوری
این اصل جایگاه مهمی را در مباحث ارائه راهبردهای سیاسی به خود اختصاص داده است و از اصول مهم و جاودانه در نظام اسلامی به شمار میرود که قوام حقیقت حیات انسان بر آن مبتنی است:
بالعدل قامت السماوات و الارض. (احسائی، ۱۴۰۵: ج۴، ۱۰۳)
همچنین کثرت آیات درباره عدل بیانگر اهمیت جایگاه این مفهوم در قرآن است. (نک: رحمن: ۷ – ۱۰؛ مائده: ۸؛ نساء: ۱۳۵؛ نحل:۹۰) عدالت از مفاهیم مورد توجه رهبران فکری و مصلحان اجتماعی بهویژه حضرت مهدی است. به گواهی قرآن کریم، فلسفه بعثت انبیا، ارسال رسل، انزال کتب و تشریع قوانین مختلف از سوی پروردگار متعال نیز در این راستا قرار دارد و انبیای عظام الهی که راهبران حقیقی انسانها به سوی سعادت دنیا و آخرت هستند، ایجاد جامعه عادلانه را سرلوحه اهداف والایشان قرار دادهاند:
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ. (حدید: ۲۵)
الگوی آرمانی و مطلوب حکومتهای زمینهساز یعنی حکومت حضرت مهدی نیز در همین راستاست و اوست که تحققبخش فلسفه رسالت و اهداف پیامبران است. بدون تردید، عدالتگستری جهانی که در جامعه امروزی، یک آرمانی در سطح خواست درونی جوامع بشری تلقی میشود، روزی در حکومت جهانی حضرت مهدی در شکل کامل آن به عینیت خواهد رسید. پیامبر اکرم فرموده است:
یَمْلَأُ اْلأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً. (طوسی، ۱۴۱۱: ۱۷۸)
به همین دلیل، حکومتهای زمینهساز باید دغدغه اصلی خود را برپایی این اصل مهم قرار دهند و عدالت را در سطح جوامع بشری در جنبههای فردی و اجتماعی بگسترانند. بهطور کلی، ارائه راهبرد بر اساس عدالت، ابزاری است که با آن میتوان به جامعهای عادلانهتر دست یافت.
زیبایی یک تابلوی زیبا یا یک انسان زیبا و یک منظرۀ زیبا حاصل این است که هر چیزی سر جای خودش قرار دارد. عدالت به همین معناست که هر چیزی به بهترین صورت سر جای خود قرار گیرد. هر قدر هماهنگیها بیشتر باشند، تجانس، تناسب، تقارن و توازن، بیشتر است. نقطه مقابل آن نیز برهم خوردن تناسب و سزاواریهاست. پس عدالت را نباید به تساوی، برابری مطلق و نفی هر گونه تبعیض معنا کرد؛ زیرا این معنا ایجاب میکند که هیچ استحقاقی رعایت نشود و به همه به یک چشم نظر شود و این عدالت عین ظلم است.
در قرآن کریم، آیات بسیاری بر برقراری عدالت در جامعه تأکید میکنند و استقرار عدالت و گسترش آن را یکی از اهداف اساسی و فلسفۀ بعثت انبیا میدانند. از جمله آیاتی که بهطور کلی در سیاستگذاری در عرصه اجتماع در برقراری عدالت از آن میتوان یاد کرد، آیه ۹۰ سوره نحل است:
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون.
علامه طباطبایی در ذیل این آیه ضمن اشاره به معانی و مصادیق عدالت، آشکارا بر اهمیت عدالت اجتماعی پای میفشارد.
به ارائه راهبردهای سیاسی بر مبنای عدالت در قرآن از جنبههای مختلف توجه شده است که به برخی از آنها اشاره میشود. حکومتهای زمینهساز باید با الگوگیری از آیات قرآن، حکومت معصومین و حکومت آرمانی خود برای بسترسازی لازم در این زمینه کوشا باشند. دغدغه این پرچمداران، آمادهسازی شرایط ظهور با بهکارگیری راهبرد عدالتمحوری در زمینههای مختلف است که اکنون برمیشماریم:
الف) عدالت در قضاوت و داوری
از جمله عرصههایی که از آیات قرآن در راستای این راهبرد میتوان استفاده کرد،
عدالت در قضاوت و داوری است که حکومت زمینهساز ظهور به عنوان یک جامعه اسلامی
به آن نیازمند است. در آیاتی از قرآن کریم، مردم و انبیای الهی به داوری عادلانه دعوت
شدهاند، مانند:
یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ، وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِساب. (ص: ۲۶)
با آمدن «فاء» بر سر جمله فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ، حکم به حق کردن بین مردم، نتیجه و خلافت خداوند، فرع آن قرار داده شده است.
همچنین در روایتی داریم که حضرت مهدی همانند داوود و محمد به حق و عدل حکم خواهد کرد:
حَکَمَ بَیْنَ النَّاسِ بِحُکْمِ دَاوُدَ وَ حُکْمِ مُحَمَّدٍ؛ (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۵۲، ۳۳۸)
امام زمان در میان مردم چونان داوود و محمد حکم و قضاوت خواهد کرد.
در آیه دیگری میخوانیم:
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمِیعاً بَصِیراً. (نساء: ۵۸)
بنابراین آیه، خداوند به مسلمانان فرمان داده است هنگامى که میان مردم قضاوت و حکومت مىکنند، از روى عدالت حکم کنند. همچنین در آیه دیگری آمده است:
وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُون. (یونس: ۴۷)
وقتى پیامبر هر امتى به سوى آن امت آمد و رسالت الهى را به آنان ابلاغ کرد، در آن زمان، خداى تعالى بین آنان به حق و عدل قضاوت میکند، بدون اینکه بر آنان ستم روا بدارد.
ب) عدالت در برخورد با گناهکاران و دشمنان
از موارد دیگر در اجرای راهبرد عدالت در برخورد با مردم در حکومتهای زمینهساز، اجرای عدالت حتی در برخورد با گناهکاران و دشمنان است. رعایت این اصل به زندگی اجتماعی مسلمانان محدود نمیشود؛ چون خداوند به رسولش میفرماید که در برابر اهل کتاب نیز از مرز عدالت خارج نشود و هنگام داوری میان یهودیان و ترسایان با عدالت داورى کند:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُون. (مائده: ۸)
سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئاً وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِین. (مائده: ۴۲)
در این آیات، خداوند حتی در زمان دشمنی با دیگران که امکان انحراف و ظلم به دشمن وجود دارد، میفرماید دشمنى با اشخاص و اقوام، شما را به انحراف از حق نکشاند. پس به عدالت رفتار کنید که به تقوا نزدیکتر است. بنابراین، دشمنی و بیدینی هرگز نمیتواند توجیهگر ظلم و بیعدالتی مسلمانان بر دیگران باشد. با توجه با این آیه، به طریق اولی، با افراد مسلمانی که در جامعه اسلامی زندگی میکنند و با افکار و عقاید ما هماهنگ نیستند، باید با عدالت رفتار شود.
البته این نکته را نیز نباید فراموش کرد که برخورد مسالمتآمیز با منحرفان در اجتماع در ابتدا با روشنگری و افشای بدفهمی آنهاست، ولی زمانی که به ناامن کردن جامعه و توطئه علیه حکومت اسلامی دست یازیدند، وظیفه حکومت نیز مقابله و طرد آنهاست. برای نمونه، علی تا وقتی که خوارج به ناامنی و کشتن مسلمانان نپرداختند، با آنها به مدارا برخورد کرد.
اختلافات مذهبی با نظام توحیدی جهانی در حکومت مهدوی چندان هماهنگی ندارد و از برنامههای اولیه آن حضرت، اتحاد صفوف در سایه توحید است. با این حال، تردیدی نیست که برگزیدن توحید در حکومت مهدوی همانند حکومت پیامبر اکرم اجباری نیست؛ چون پذیرش اجباری توحید با منطق قرآن ـ لَا إِکْراهَ فِی الدِّینِ ـ و سنت پیامبر اکرم که امام مهدی بر اساس آن عمل میکند، سازگای ندارد. با ابلاغ اسلام واقعی به وسیله حضرت محمد به تمامی مردم و پذیرش آن از سوی اکثریت قاطع مردم جهان، وحدت ادیان عملی میشود. البته شکی نیست که در عصر مهدوی، اقلیتی سالم از ادیان دیگر نیز وجود دارد که بر اساس آنچه در روایتی گذشت، امام با آنان طبق دین خودشان عمل خواهد کرد. این مسئله با آزادی اراده، اختیار و عدم اجباری نیز که در قرآن آمده است، مطابقت دارد. بر همین اساس، حکومتهای زمینهساز باید از این اصل پیروی کنند.
ج) عدالت در گفتار
از دیگر موارد ارائه راهبرد سیاسی اجرای عدالت، عدالت در گفتار است که از ضروریات جوامع امروزی به شمار میرود:
وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا. (انعام: ۱۵۲)
عدالت در گفتار موجب همبستگی میان مردم و مسئولان حکومت و بیتوجهی به آن موجب تفرقه میشود. دنیای ارتباطات امروز که مبتنی بر قول و گفتار است، ضرورت سیاستگذاری راهبردی عادلانه را در این عرصه نشان میدهد. بر این اساس، در برخورد با دیگران باید به عدالت سخن گفت.
در برخی آیات قرآن بر گفتار و رفتار حق تأکید شده است که مراد از حق همان عدل است. (جوادی آملی، ۱۳۸۸: ج۱۷، ۱۹۴) برای نمونه گفته شده است: وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُون. (غافر: ۲۰) یا وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ. (زمر: ۶۹)
د) عدالت اقتصادی
یکی دیگر از شاخصههای اساسی عدل در دنیای معاصر که از راهبردهای برجسته حضرت مهدی در حکومت جهانی ایشان به شمار میرود و حکومتهای زمینهساز برای آمادهسازی شرایط ظهور باید به عنوان راهبرد از آن استفاده کنند، عدالت اقتصادی است. ایشان با رسالت قرآنی و عادلانه خود و با استفاده درست از منابع بالقوه زمین، عدالت اقتصادی را برقرار میکند. در حدیثی از ابوسعید خدری چنین آمده است:
وَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: أُبَشِّرُکُمْ بِالْمَهْدِیِّ یُبْعَثُ فِی أُمَّتِی عَلَى اخْتِلَافٍ مِنَ النَّاسِ وَ زَلَازِلَ یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً یَرْضَى عَنْهُ سَاکِنُ السَّمَاءِ وَ سَاکِنُ الْأَرْضِ یَقْسِمُ الْمَالَ صِحَاحاً. فَقَالَ رَجُلٌ: مَا صِحَاحاً؟ قَالَ: بِالسَّوِیَّهِ بَیْنَ النَّاسِ وَ یَمْلَأُ اللَّهُ قُلُوبَ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ غِنًى وَ یَسَعُهُمْ عَدْلُهُ حَتَّى یَأْمُرَ مُنَادِیاً یُنَادِی یَقُولُ: مَنْ لَهُ فِی الْمَالِ حَاجَهٌ! فَمَا یَقُومُ مِنَ النَّاسِ إِلَّا رَجُلٌ وَاحِد؛ (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۵۱، ۹۲)
شما را به ظهور مهدی بشارت میدهم؛ زمین را پر از عدالت میکند همانگونه که از جور و ستم پر شده است. ساکنان آسمانها و ساکنان زمین از او راضی میشوند و اموال و ثروتها را بهطور صحیح تقسیم میکند. کسی پرسید: معنی تقسیم صحیح ثروت چیست؟ فرمود: بهطور مساوی در میان مردم! [سپس فرمود:] و دلهای پیروان محمّد را پر از بینیازی میکند و عدالتش، همه را فرا میگیرد؛ تا آنجا که دستور میدهد کسی با صدای بلند صدا زند: هر کس نیاز مالی دارد، برخیزد. هیچکس جز یک نفر برنمیخیزد.
در ذیل حدیث میخوانیم که امام دستور میدهد مال قابل ملاحظهای به او بدهند، امّا او به زودی بازمیگردد و پشیمان میشود که چرا آزمند و حریص بوده است.
در روایتی دیگر از پیامبر اکرم آمده است:
…یَقْسِمُ الْمَالَ بِالسَّوِیَّه. (همو: ۸۴)
در این زمینه نیز روایات زیادی وجود دارد. ثروت، زندگی، رفاه و بهطور کلی، اقتصاد برای همه بهطور عادلانه برقرار میشود. منظور از تقسیم عادلانه و مساوی اموال این نیست که حضرت، تلاش و اموال شخصی افراد را نادیده بگیرد؛ چون اسلامی که مهدی مروّج آن است، برای کار، تلاش، مالکیت فردی و اموال خصوصی مردم احترام قائل شده است. این تقسیم مساوی یا به معنای تساوی و برابری در اموال عمومی و بیتالمال سرشار و فراوانی است که در اختیار امام هست یا به معنای برابری امتیازات در شرایط مساوی است. معقول نیست که امام داراییهای مردم را به صورت تساوی میان همه تقسیم کند. قاعدتاً حقوق و مزد افراد بر اساس استحقاق و شایستگیهای افراد است و تساوی در اینجا ظلم است.
آن حضرت در این عدالت اقتصادی، تمام مناسبات ناسالم اقتصادی را محو میکند. از رسول خدا روایت شده است که فرمود:
إِذَا قَامَ قَائِمُنَا اضْمَحَلَّتِ الْقَطَائِعُ فَلَا قَطَائِعَ. (عاملی، ۱۴۰۹: ج۱۷، ۲۲۲)
زمانی که قائم ما قیام کند، قطایع از بین میرود، بهگونهای که دیگر قطایعی در میان نخواهد بود.
به این ترتیب، زمینهایی که زمامداران و حکام جور به مالکیت خود درآورده یا واگذار کردهاند و در حقیقت، متعلق به امام است، در جایگاه خود قرار میگیرد. استثمار و استعمار پایان میپذیرد و عدالت مهدوی حکمفرما میشود.
در عدالت اقتصادی بر مبنای قرآن، هر کس مالک تلاش اقتصادی خویش است: وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى. (نجم: ۳۹) پس سرمایه و ثروت جامعه نباید در دست ثروتمندان باشد:
… کَیْ لا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُم…. (حشر: ۷)
بخشی از سرمایه حکومت و دیگر مسلمانان باید به افراد محروم و نیازمند جامعه اختصاص یابد: وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ، لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ. (معارج: ۲۴ – ۲۵)
بر این اساس، هرچند امکان رسیدن به چنین فضای عادلانهای جز در حکومت مهدی میسر نیست، حکومتهای زمینهساز ظهور باید در چنین مسیری حرکت کنند و زمینه را برای ظهور آن حضرت فراهم آورند.
۳٫ آزادی عقیده، اندیشه و بیان و تحمیل نکردن آنها بر مردم
آزادی از دیگر مؤلفهها در عرصه راهبردهای سیاسی است که در جوامع ماقبل ظهور جایگاه اساسی دارد و حکومتهای زمینهساز در راستای زمینهسازی برای تحقق حکومت مهدوی و الگوی آرمانی باید آن را به عنوان راهبرد در نظر بگیرند.
اگر انسانها ناگزیر باشند در زندگی سیاسی و اجتماعی خود آنچه را به آنان القا میشود انجام دهند، نمیتوانند به زوایای وجود انسانی خود دسترسی پیدا کنند و از مسیر تکامل بازمیمانند. پس برای رسیدن به این مهم، انسانها باید آزاد باشند و از آزادی برخوردار شوند. در اصل این مسئله معمولاً اجماع نظری بین اندیشمندان وجود دارد، ولی مشکل از آنجا شروع میشود که چه کسی یا کسانی مفهوم آزادی را بیان کنند، یا بر چه اساسی آزادی محدود شود؟ برای جلوگیری از این مشکلات که در جوامع امروزین، شاهد آن هستیم، باید به سراغ قرآن کریم برویم و راهحل را از این منبع آسمانی بجوییم.
آزادی برای بشر امری مطلوب و پسندیده است، اما نه در معنای گسترده آن، که رهایی از هر گونه قید و بند باشد که خود، نفیکننده آزادی است. آزادی در اسلام نابی که مهدی برپاکننده آن خواهد بود، آزادی از هر گونه بردگی و بندگی غیرخدا و رهایی از قید و بندهای بشری است. برای آزادی، اقسامی متصور است که در این بحث بر نوع حقوقی و سیاسی آن تمرکز میکنیم.
خداوند متعال در آیات متعددی از قرآن کریم به اجباری نبودن هدایت و ایمان اشاره فرموده است. بهطور مسلّم در حکومت مهدی نیز به آن عمل خواهد شد؛ چون سیره حکومتی ایشان بر اساس قرآن خواهد بود:
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَکُوا وَ ما جَعَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیل. (انعام: ۱۰۷)
قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّهُ الْبالِغَهُ فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِینَ. (انعام: ۱۳۹)
لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِیعاً. (رعد: ۳۱)
وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِین. (نحل: ۹)
وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعا. (یونس: ۹۹)
بر این اساس، الگوی آرمانی حکومت مهدوی که به منظور هدایت و تکامل مردم تشکیل میشود و حکومتهای زمینهساز نیز که شرایط را برای ظهور فراهم میکنند، باید از این اصل پیروی کنند و با الزام و اجبار، خود را بر مردم تحمیل نکنند.
الف) آزادی عقیده
یکی از اقسام آزادی و راهبردهای سیاسی که در حکومتهای زمینهساز ظهور میتوان با استناد به قرآن در پیش گرفت، بحث عقیده است. آیا میتوان دیگران را به پذیرش عقیدهای خاص مجبور کرد؟ یا اینکه انسانها در پذیرش عقیده آزادند؟ گفتمان حکومت منتظر و زمینهساز ظهور، راهبرد تحمیل نکردن عقیده و دین الهی بر مردم را پیشه خود میسازد.
به فرموده قرآن کریم، هر کس در عقیده و دینداری خود آزاد است و هیچ کس را نمیتوان به پذیرش دین یا مذهب خاصی مجبور کرد و اکراه و اجبار در عقاید راهی ندارد؛ چون: لا إِکْراهَ فِی الدِّین. (بقره: ۲۵۶) این عدم اجبار ممکن است به دلیل تعلیلی باشد که در جملۀ بعد آمده است: قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی. بدین معنا که در امور مهمى که خوبى و بدى و خیر و شر آنها آشکار است و حتى آثار منفی و آثار خیرشان هم معلوم است، به اکراه نیازى نخواهد بود، بلکه خود انسان، یکى از دو طرف خیر و شر را انتخاب میکند و عاقبت آن (چه خوب و چه بد) را هم مىپذیرد و دین و اعتقادات از این قبیل امور است. (طباطبایی، ۱۴۱۷: ج۲، ۳۴۳) شاید هم به دلیل فرصت اختیاری است که خداوند بر اساس برهانهای حق و باطل به انسان اعطا کرده است. (فضل الله، ۱۴۱۹: ج۵، ۴۶)
البته این آزادی بدان معنا نیست که نتایج اعتقادی هر دو طریق (دینداری و بیدینی) نیز یکسان باشد. درست است که خداوند، انسان را از تکوینی آزاد آفریده است، اما هرگز نفرموده که نتیجۀ هر دو طریق (ایمان و کفر) واحد است و او را به یک مقصد رهنمون میسازند. اگر آزادی و اختیار امری تکوینی است، ترتّب آثار آن نیز چنین است. (جوادی آملی، ۱۳۸۸: ۴۷۵)
«از منظر اسلام، آزادی عقیده، لجامگسیخته نیست و حدّ اینچنین آزادی در مرحله عمل، نقض مصالح جامعه است. علی در مواجهه با خوارج تا زمانی که اقداماتشان جنبه براندازانه پیدا نکرد، در منتهی درجه آزادی و دموکراسی رفتار کرد… زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را قطع نکرد… آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت، خود و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبهرو میشدند. شاید این مقدار آزادی در دنیا بیسابقه باشد که حکومتی با مخالفان خود تا این درجه با دموکراسی رفتار کرده باشد.» (مطهری، ۱۳۴۹: ۱۴۳) پس «هنگامیکه آن فتنهانگیزان عملاً به مبارزه با او برخاستند، پس از یأس کامل از تأثیر نصایح خود و یارانش، با آنان وارد جنگ شد و چشم فتنه را کور کرد.» (شریف رضی، بیتا: خطبههای ۵۸، ۶۰ و ۹۳)
بر این اساس، در حکومتهای اسلامی زمینهساز که بر مبنای سیره و روش قرآن و الگوی آرمانی خود تشکیل میشوند، هر گونه تحمیل در این زمینه، ممنوع است و نمیتوان دیگری را به جرم داشتن عقیده مخالف، محکوم کرد. البته و با وجود آزادی اراده و عدم اجبار در دین نمیتوان وجود اقلیتهای سالم از پیروان ادیان آسمانی دیگر را انکار کرد. البته ذکر این مسئله موجب نمیشود که حکومت زمینهساز از تلاش جهت رشد و گسترش اعتقادات و اخلاق الهی کوتاهی کند، بلکه باید در جهت اطاعت الهی و دوری از طاغوت همت گمارد. (نک: نحل: ۳۶؛ جمعه: ۲)
ب) آزادی اندیشه
آیا مردم در جوامع امروزین از آزادی اندیشه برخوردارند؟ آیا در سیاستگذاری راهبردی در این حوزه به آیات قرآن میتوان استناد کرد؟
قرآن کریم در موارد بسیاری، مردم را به تفکر و تعقل فرا خوانده و در مواردی نیز بر استماع اقوال و انتخاب بهترین آنها تأکید کرده است: کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْباب. (ص: ۲۹)
هدف از نزول قرآن این بود که آیاتش، سرچشمۀ اندیشه و مایه بیدارى وجدانها شود. در جای دیگری میفرماید:
أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها. (محمد: ۲۴)
بر دلهای آنان که اهل تدبّر و اندیشه نیستند یا برای بستن مسیر آزادی اندیشه تلاش میکنند، قفل نهاده شده است. در اینجا نیز هدف از نزول قرآن را تدبّر و اندیشه میداند. خداوند متعال، مردم را به فهم و تدبّر دعوت کرده است تا فکر و شریعت قرآن برای مردم در زندگی آشکار شود.
به علاوه، قرآن کریم همراه با بیان مسائل عمیق اعتقادی، اشکالهای و شبهههایی را طرح میکند تا مخاطب خود را به اندیشه وا دارد. مثلاً هنگام سخن گفتن از معاد و قیامت، شبهههای منکران معاد را نیز بیان میکند که با نگاه انکارآمیز، هستی خود را در دنیا منحصر میدانستند و هلاکت را به طبیعت نسبت میدادند (جوادی آملی، ۱۳۸۸، ۴۸۴):
ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْر. (جاثیه: ۲۴)
با توجه به این آیات و آیات دیگر که انسانها را به آزادی در تعمق، تفکر و اندیشه فرا خوانده است، قرآن کریم نمیتواند با آزادی اندیشه، مخالف باشد. در حکومتهای زمینهساز نیز با استناد به این آیات میتوان در سیاستگذاری راهبردی در حوزۀ اندیشه از آنها بهره برد. سیاستگذاران در حکومتهای زمینهساز باید با ایجاد فضای باز فکری، عرصه را برای اقشار و فهمهای مختلف آزاد بگذارند و فهم از دین و مسائل اجتماعی سیاسی اسلام را به فکر و فهم خاصی محدود نسازند؛ چون محدود کردن اندیشه، خسارتهای جبرانناپذیری خواهد داشت.
ج) آزادی بیان
یکی از مواردی که در راهبردهای سیاسی حکومتهای زمینهساز با استناد به قرآن از آن میتوان بهره گرفت، آزادی بیان است که در امتداد آزادی عقیده و اندیشه قرار دارد. خداوند در قرآن کریم میفرماید: فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه. (زمر: ۱۷ – ۱۸)
این آیه ضمن بیان استفاده از تمامی ظرفیتها و تجربههای دیگر افراد و کشورها، بر آزادی انسانها در استماع هر گونه کلام و قول و بیان تصریح دارد تا از میان کلام و قول نیکو یا غیرنیکو (اقوال مختلف)، بهترین آنها را برگزینند. این آیه در تجویز آزادی بیان و قلم صراحت دارد؛ چون وجود امکان گزینش مسلمانان از میان افکار و عقاید مختلف، خود، دال بر آزادی بیان و قلم است. البته اینکه قول احسن و نیکو چیست، در جای دیگری باید بدان پرداخت، اما محل بحث این است که انسانها آزادند هر چیزی را بشنوند. البته نه آنگونه که هر مطلبی را به صرف شنیدن و خواندن باور کنند و بدون استنباط و تشخیص درست از غلط به زودباوری دچار شوند یا بر اثر پیروی از هواى نفس، هر سخنى را به صرف شنیدن، بدون تفکر و تدبّر رد کنند. با وجود این آیه، امکان شنیدن قولها و سخنان مختلف برای افراد پذیرفته شده است و باید سخنان و اقوال مختلفی باشد که افراد بتوانند قول احسن را از میان آنها انتخاب کنند.
از جمله آیات دیگری که برای تبیین جایگاه آزادی بیان در حکومت زمینهساز به آن میتوان استناد کرد، آیه وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَهِ رَجُلٌ یَسْعى قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ (یس: ۲۰) است. در این آیه، همین که مرد ناشناسی از نقاط دوردست شهر به میان کافران بیاید و توان این را داشته باشد که برخلاف نظر آنان سخن بگوید، میتواند دلیل بر این باشد که قرآن کریم به اهتمام در این مسئله توجه کرده است. هرچند کافران این مسئله را نپذیرفتند و آن مرد را کشتند و به او گفته شد که وارد بهشت شو: قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّه، ولی صرف وجود این مسئله و رد نشدن آن در قرآن، دلیل بر پذیرش اظهار سخن مخالف در قرآن است.
بهطور کلی، از این آیهها میتوان در سیاستگذاری راهبردی در مسئلۀ آزادی بیان بهره برد که از اصول ضروری در جوامع مختلف به شمار میرود. احترام گذاشتن به عقاید، اندیشهها، فرهنگها و هویتهای مختلف باید به عنوان یک راهبرد سیاسی در حکومت زمینهساز مطرح شود و نباید این امکان را در حکومتهای زمینهساز از مردم سلب کرد. البته باید دانست آزادی بیان مورد نظر آیات قرآن، به صورت مطلق نیست؛ چون در قرآن نیز ممنوعیتهایی در مورد اقوال و بیانهایی از جمله غیبت، تهمت، دروغ و… ذکر شده است.
۴٫ ایجاد امنیت در عرصههای مختلف
بدون تردید، یکی از نیازها و آرزوهای برجسته بشر از دیرباز تا کنون که منشأ دگرگونیهای فراوانی شده و مدنیت اسلامی و آیات قرآن نیز توجه خاصی به آن کرده است، امنیت کامل در عرصههای مختلف است که تا به حال تحقق نیافته است. بدیهی است تا پیش از ظهور امام مهدی ایجاد امنیت کامل و بهینه به دست حکومتهای دنیایی امکانپذیر نیست و اینگونه آرمانهای عالی الهی و بشری به صورت کامل، تنها در عصر حکومت مهدی محقق خواهد شد. البته این سخن بدان معنا نیست که حکومتهای زمینهساز در این راستا اقدامی نکنند؛ چون حرکت در این مسیر با ارائه راهبرد امنیت از ضروریات تداوم چنین حکومتهایی است.
در قرآن کریم که سیره امام مهدی بر اساس آن است، آیات فراوانی درباره اهمیت امنیت و جایگاه آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان وارد شده است. یکی از آیاتی که تحقق امنیت را از اهداف برقراری حاکمیت خدا و جانشینی مؤمنان و صالحان و طرح کلی امامت معرفی کرده، این آیه است:
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ. (نور: ۵۵)
علامه طباطبایی در ذیل این آیه میگوید:
در نتیجه این آیه، وعده جمیل و زیبایى است براى مؤمنین که عمل صالح هم دارند. به آنان وعده مىدهد که به زودى، جامعه صالحى مخصوص به خودشان برایشان درست مىکند و زمین را در اختیارشان مىگذارد و دینشان را در زمین متمکن مىسازد و امنیت را جایگزین ترسى که داشتند، مىکند؛ امنیتى که دیگر از منافقین و کید آنان و از کفار و جلوگیریهایشان، بیمى نداشته باشند؛ خداى را آزادانه عبادت کنند و چیزى را شریک او قرار ندهند. (طباطبایی، ۱۴۱۷: ج۱۵، ۱۵۱)
تردیدی نیست که نمونه کامل حاکمیت توحید با بهرهمندی از امنیت کامل و محیط مناسب برای عبادت که از شرک تهی باشد و خداوند به مسلمانان دارای دو صفت ایمان و عمل صالح وعده داده است، در زمان ظهور امام مهدی تحقق مییابد. البته این آیه در حکومت مهدوی منحصر نمیشود.
مرحوم طبرسى در ذیل آیه مىگوید:
از اهلبیت پیامبر این حدیث نقل شده است: این آیه درباره مهدى آل محمد است. (طبرسی، ۱۳۷۲: ج۷، ۲۳۹)
در تفسیر روح المعانی از امام سجاد چنین نقل شده است که در تفسیر این آیه فرمود:
هم و اللَّه شیعتنا اهل البیت، یفعل اللَّه ذلک بهم على یدى رجل منا، و هو مهدى هذه الامه، یملأ الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً، و هو الذى قال رسول اللَّه: لو لم یبق من الدنیا الا یوم… ؛ (آلوسی، ۱۴۱۵: ج۹، ۳۹۶)
به خدا سوگند، آنها شیعیان ما هستند. خداوند این کار را براى آنها به دست مردى از ما انجام مىدهد که مهدى این امت است. زمین را پر از عدل و داد مىکند، آنگونه که از ظلم و جور پر شده باشد و هم اوست که پیامبر در حق وى فرمود: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نماند، …
آیات دیگری در زمینۀ راهبرد امنیت در قرآن کریم وجود دارد که از مجال بحث خارج است. (نک: ابراهیم: ۳۵؛ نحل: ۱۱۲؛ اعراف: ۹۶؛ آل عمران: ۱۰۳؛ حجر: ۴۵؛ انعام: ۸۱) آنچه مسلّم است، اینکه بشر در حیات اجتماعی خود، قبل از ظهور حضرت مهدی دچار ناامنی و ظلم و بیعدالتی خواهد بود و این مشکلات با استقرار حکومت امام مهدی از بین خواهد رفت و امنیت جای ناامنیها را خواهد گرفت و طبق آیه ۵۵ سوره نور، مؤمنان و صالحان، خلیفۀ خدا بر روی زمین خواهند شد. امام مهدی رسالتی را که در ادامه رسالت قرآنی انبیا و امامان معصوم است، در حکومت خود به نتیجه کامل خواهد رساند. این راهبرد امنیتی در حکومت مهدوی، بر اجبار و زور متکی نیست، بلکه همراه با رضایت و پذیرش قلبی مردم است. حضرت با سیاستگذاری و برنامهریزی دقیق و صحیح در این عرصه، در مدتزمان کوتاهی، ناامنی سابق را به امنیت تبدیل میکند و همه مردم با رضایت و خشنودی بدان تن میدهند و در محیطی پر از امنیّت به زندگی خود ادامه میدهند؛ امنیّتی که بشر در هیچ روزگاری، مانند آن را ندیده است. گفتنی است راهبرد حکومتهای زمینهساز نیز باید در همین مسیر باشد.
با این راهبرد و برنامهریزیها، مردم در عرصههای گوناگون در امنیت کامل به سر میبرند. راهها بهگونهای امن میشود که زنان جوان بدون همراه داشتن محرمی، از جایی به جای دیگر سفر میکنند و از هر گونه تعرّض و سوء نظر در امان هستند. امنیت کامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و قضایی بر جامعه حاکم میشود. انسانها با کمال آرامش بدون تهدیدی از جانب دیگران زندگی میکنند. همۀ این موارد نیز در این راستاست که انسانها با امنیت و آسودگی خاطر به عبادت خدای یکتا بپردازند. در این زمینه، روایات فراوانی نقل شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
… حَتَّى تَمْشِی الْمَرْأَهُ بَیْنَ الْعِرَاقِ إِلَى الشَّامِ لَا تَضَعُ قَدَمَیْهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ وَ عَلَى رَأْسِهَا زَبِیلُهَا لَا یُهَیِّجُهَا سَبُعٌ وَ لَا تَخَافُه؛ (حرانی، ۱۴۰۴: ۱۱۵)
سطح امنیت به قدری بالاست که زن به تنهایی از عراق تا شام میرود و زنبیل بر سر دارد و هیچ درندهای، او را به هیجان درنمیآورد و نمیترساند.
… حَتَّى یَأْمَنَ الشَّاهُ وَ الذِّئْبُ وَ الْبَقَرَهُ وَ الْأَسَدُ وَ الْإِنْسَانُ وَ الْحَیَّهُ وَ حَتَّى لَا تَقْرِضَ فَأْرَهٌ جِرَاباً… ؛ (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۵۱، ۶۱)
در آن زمان، دنیا به قدری امن و امان میشود که گرگ و میش، گاو و شیر درنده، انسان و مار در کنار یکدیگر زندگی میکنند و همه از گزند دشمنان خویش احساس امنیت میکنند تا آنجا که هیچ موشی هیچ فرشی را نمیجود.
… إِذَا قَامَ الْقَائِمُ حَکَمَ بِالْعَدْلِ وَ ارْتَفَعَ فِی أَیَّامِهِ الْجَوْرُ وَ أَمِنَتْ بِهِ السُّبُل… ؛ (اربلی،۱۳۸۱: ج۲، ۴۶۵)
در آن زمانی، قضاوت عادلانه حکمفرما خواهد بود؛ جور و ستم برچیده میشود و راهها به برکت او امن و امان میگردد.
حَتَّى یَخْرُجَ الْعَجُوزُ الضَّعِیفَهُ مِنَ الْمَشْرِقِ تُرِیدُ الْمَغْرِبَ وَ لَا یَنْهَاهَا أَحَد… ؛ (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۵۲، ۳۴۵)
امنیت چنان حاکم است که پیرزن ناتوان از شرق عالم خارج میشود و میخواهد به غرب عالم سفر کند و هیچ کس مانعش نمیشود.
وَ أُلْقِیَ فِی تِلْکَ الزَّمَانِ الْأَمَانَهُ عَلَى الْأَرْضِ فَلَا یَضُرُّ شَیْءٌ شَیْئاً وَ لَا یَخَافُ شَیْءٌ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ تَکُونُ الْهَوَامُّ وَ الْمَوَاشِی بَیْنَ النَّاسِ فَلَا یُؤْذِی بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ أُنْزِعَ حُمَهُ کُلِّ ذِی حُمَهٍ مِنَ الْهَوَامِّ وَ غَیْرِهَا وَ أُذْهِبَ سَمُّ کُلِّ مَا یَلْدَغ…؛ (همو: ۳۸۴)
[خداوند در حدیث قدسی میفرماید:] در آن زمان، امنیت را بر روی زمین میافکنم و هیچ چیزی به چیز دیگر ضرر نمیرساند و هیچ چیزی از چیز دیگر نمیترسد تا آنجا که حشرات و چارپایان در میان مردم حرکت میکنند و هیچکدام به دیگری آسیب نمیرساند و ستم گزندهها را میبرم و حالت تعصب و هجمه و درندگی را از درندگان سلب میکنم.
حکومتی نیز که برای زمینهسازی حکومت مهدوی، راهبرد سیاسی و امنیت آرمانی و مطلوب حکومت مهدوی را تدوین میکند، باید برای رفع ناامنی و ظلمهای حاکم بر عصر خویش گامهای جدّی بردارد.
۵٫ نظارت عمومی و امر به معروف و نهی از منکر
یکی از مسائل دیگر در عرصه عمومی حکومتهای زمینهساز ظهور که باید با سیاستگذاری راهبردی بر مبنای قرآن برای حل آن گام برداشت، مسئله امر به معروف و نهی از منکر است. در قرآن، نظارت همگانی بر امور اجتماعی و سیاسی مسئولان و مردم، اهمیت زیادی دارد؛ چون با اجرای صحیح راهبرد نظارت عمومی میتوان برخی مشکلات درون حکومت را حل کرد.
امروزه این پرسشها فراروی زمامداران حکومتها وجود دارد که محدوده امر به معروف و نهی از منکر چیست؟ آیا مطلق حلال و حرام یا بعضی احکام شرع را دربر میگیرد؟ چه کسانی باید آن را انجام دهند؟ ناظر به همه مردم یا گروه خاصی از مردم است یا ناظر به حکومت؟ آیا در این مسئله، ید و ضرب و جرح جایگاهی دارد یا نه؟ بسیاری از معضلات اجتماعی کنونی به دلیل اجرای نادرست این مسئله یا فراموشی این وظیفه الهی است؛ چون قانون هرچند بهترین باشد، اما اگر درست اجرا نشود، هیچ مشکلی را از جامعه اسلامی حل نخواهد کرد.
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون. (آل عمران: ۱۰۴)
با دقت در این آیه روشن میشود که منظور از «منکم»، جماعتی از مسلمانان است که امکان تحقق این دعوت به خیر برایشان میسر است. البته این سخن بدان معنا نیست که این مهم، وظیفه گروه خاصی است و از عهده بقیه ساقط میشود. اندازه این جماعت به عدد خاصی محدود نیست؛ چون گاهی همه مسلمانان را شامل میشود؛ گاهی به شکل فردی است که وظیفه عموم مردم است و اندازه آن به توانایی فرد، محدود است؛ گاهی هم گروهی از مسلمانان را دربر میگیرد که این گروه میتواند مستقل از حکومت اسلامی باشد یا تحت حکومت اسلامی قرار گیرد. این امر مهم هم وظیفه تکتک افراد جامعه است به حسب تواناییهای آنها و هم وظیفه حکومت اسلامی است. امر به معروف و نهی از منکر میتواند در عمل فردی باشد؛ آن هم جایی که فرد از مسیر اسلام منحرف شده است و هم میتواند در عمل اجتماعی باشد؛ جایی که انحراف در جامعه صورت گرفته باشد. همچنین ممکن است در عمل سیاسی باشد؛ جایی که امت با حکم ظالمانۀ حاکم یا حاکمان روبهرو شود یا حاکم، بر سیره غیر عدل با مردم جامعه رفتار کرده باشد. حتی ممکن است در عمل اقتصادی باشد؛ جایی که جامعه یا حاکمان از مسیر شریعت الهی منحرف شوند. (فضلالله، ۱۴۱۹: ج۶، ۲۰۲ – ۲۰۵)
با توجه به اختلافی که در مورد «منکم» در آیه وجود دارد، به نظر میرسد ظاهراً «من» تبعیضیه باشد تا بیانیه. ظاهر آیۀ شریفه چنین میرساند که برخی، مأمور به امر به معروف و نهی از منکر هستند که این گروه میتوانند نهادهای دولتی یا مردمی باشند. همچنین مراد از خیر در اینجا خیر عموم است و شامل تمامی احکام حلال و حرام شرعی، مقتضیات عقلی، فطرت یا دعوت به اسلام میشود.
امر به معروف و نهی از منکر، هم جنبه فردی دارد که نظارت همگان بر حسب تواناییهای افراد را شامل میشود که البته شعاع آن به انزجار قلبی و انذار لسانی محدود است و هم جنبه گروهی و جمعی که طبق آیه قرآن، امت باید در راستای این عمل الهی و حل مشکلات اجتماع گام بردارند. این امر مهم الهی در این بخش از شئون حکومت اسلامی است و شعاع وسیعتری دارد و امکان برخورد یدی و شدت عمل بیشتر در این مرحله امکانپذیر است.
آیه مهم دیگر در این زمینه، آیه ۱۱۰ سوره آل عمران است که با فاصلۀ چند آیه در قالب جمله خبری بیان شده است:
کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ.
در این آیه، امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه همگانی و عمومی مطرح شده است که هم نهادهای دولتی در قبال مردم وظیفه هدایت و راهنمایی را برعهده دارند و متقابلاً وظیفه مردم نیز نظارت بر عملکرد دولت است. دلیل تقدّم امر به معروف و نهی از منکر بر ایمان به خداوند در این آیه به دلیل اهمیت موضوع است؛ چون مسئله ایمان به خداوند در امت اسلامی همانند امتهای پیشین مطرح بوده است، اما آنچه در امت اسلام تازگی و برجستگی دارد، مسئله امر به معروف و نهی از منکر است که روابط اجتماعی امت اسلامی را با یکدیگر تنظیم میکند.
آیات دیگری نیز وجود دارد که در تعیین راهبرد سیاسی در زمینه امر به معروف و نهی از منکر میتوان از آنها بهره برد. (نک: آل عمران: ۱۱۴؛ اعراف: ۱۵۷؛ توبه: ۷۱ و ۱۱۲؛ حج: ۴۱، لقمان: ۱۷) در حکومتهای زمینهساز، با اجرای صحیح امر به معروف و نهی از منکر و با نظارت همگانی و عمومی بر رفتار مسئولان بر مردم، مردم بر مسئولان و مردم بر مردم، معضلات ناشی از اجرا نشدن این وظیفه شرعی در جامعه، حل میشود و زمینه برای حکومت مهدوی فراهم خواهد آمد. به تعبیر قرآن، أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون، چنین افرادی که به خیر و امر به معروف و نهی از منکر دعوت کنند، رستگارانند. در مقابل، آنان که این فرضیه را فراموش کنند، از زیانکاران خواهند بود.
۶٫ شورا و مشورت با صاحبان اندیشه و خبرگان جامعه
یکی از راهبردهای اساسی مورد اهتمام قرآن که عمل نکردن برخی متصدیان امور به آن، از مشکلات جوامع مختلف امروزی است و در راستای حل مشکلات حکومتهای زمینهساز ظهور میتوان از آن بهره برد، مسئله شورا و مشورت است. قرآن به لزوم مشورت با متخصصان و خبرگان جامعه و جزماندیشی نکردن مسئولان جامعه در نظر شخصی خود تأکید کرده است تا آنجا که خداوند، پیامبر اکرم را در اداره امور عامه مسلمانان به مشاوره با مردم دستور میدهد. همانگونه که در آیۀ شریفه خطاب به پیامبر اعظم آمده است: وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر. (آل عمران: ۱۵۹) به همین دلیل، پیامبر اکرم در امور عمومى مسلمانان، جلسه مشاوره تشکیل مىداد و مخصوصاً براى رأى افراد صاحبنظر ارزش خاصى قائل بود. اصولاً مسئولانی که کارهاى مهم خود را با مشورت متخصصان و صاحبنظران انجام میدهند، کمتر گرفتار لغزش مىشوند. در مقابل، افرادى که گرفتار استبداد رأى هستند و خود را از افکار دیگران بىنیاز مىدانند، غالباً گرفتار اشتباههای جبرانناپذیری مىشوند که آثار سوء آن، دامنگیر خودشان و جامعه خواهد شد؛ چون یک انسان هر قدر از نظر فکرى، نیرومند باشد، نمیتواند به تمامی ابعاد مسائل بنگرد. پس ابعاد دیگر مسئله برای او ناشناخته مىماند. هنگامى که مسائل در شوراى طرح میشود و عقلها و تجربهها و دیدگاههاى متفاوت با هم جمع شوند، مسائل به صورت کاملاً پخته، کمعیب و نقص و به دور از لغزش و انحراف مطرح خواهند شد. در نتیجه، مسالمت و عطوفت در میان افراد جامعه، بیشتر میشود؛ آگاهی و بصیرت، افزایش مییابد و وحدت و قاطعیت در تصمیمگیریها به دست میآید.
خداوند در آیۀ دیگری از قرآن ضمن بیان ویژگیهای مؤمنان میفرماید:
وَ الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُم. (شورا: ۳۸)
در این آیه، مسئله شورا و مشورت در کنار ایمان به خدا و نماز قرار گرفته است که از اهمیت زیاد این مسئله در قرآن حکایت میکند. تعبیر به «امر» به مشورت و مراجعه به صاحبان عقل و اندیشه، تمامی امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را شامل میشود. در این صورت، حاکم استبداد به رأی ندارد و بصیرتش با رجوع به اهل نظر و افراد خبره زیاد میشود و خطای او در اداره امور جامعه کمتر خواهد شد.
در روایات نیز بر مشاوره تأکید بسیارى شده است. در سخنی از علی آمده است:
من استبد برأیه هلک و من شاور الرجال شارکها فى عقولهم؛ (شریف رضی، بیتا: ۵۰۰)
کسى که استبداد به رأى داشته باشد هلاک مىشود و کسى که با افراد بزرگ مشورت کند، در عقل آنها شریک شده است.
قرآن کریم حتی در اجتماع کوچک نظام خانواده نیز دستور به مشورت داده است که اهمیت مشورت در امور را از نگاه قرآن نشان میدهد. پدر و مادر در باز گرفتن فرزند از شیر قبل از دو سالگی باید مصالح فرزند را در نظر بگیرند و با همفکرى و توافق و به تعبیر قرآن، تراضى و تشاور، براى برنامهاى تنظیم کنند. میفرماید:
فَإِنْ أَرادا فِصالًا عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما. (بقره: ۲۳۳)
مسئولان امر در حکومتهای زمینهساز، باید با مراجعه به کارشناسان و متخصصان متعهد در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در راستای حل مشکلات جوامع گام بردارند و از دستاوردهای دانش و اندیشه بشری در برنامهریزیهای کلان حکومت استفاده کنند.
تا بدینجا بیشتر به حوزه راهبردهای سیاسی داخلی پرداختیم. در ادامه، به مواردی اشاره میشود که کاربرد آنها بیشتر در حوزه راهبردهای سیاسی خارجی است.
۷٫ نفی سبیل (استقلال، عزت و حکمت)
یکی از راهبردهای دیگر که با استناد به قرآن از آن میتوان در حوزه راهبردهای سیاسی خارجی بهره برد، مسئله نفی تسلط کفار و غیرمسلمانان بر مؤمنان است. نمود این مسئله بیشتر در حوزه سیاست خارجی است. از آنجا که انسان، موجودی اجتماعی است و نمیتواند بدون ارتباط با دنیای خارج، نیازهای افراد جامعه خود را تأمین کند، به همکاری و روابط اجتماعی در عرصه داخلی و خارجی نیاز دارد. برخی، مراد از «رابطوا» را در آیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ، (آل عمران: ۲۰۰) به همین معنا گرفتهاند.
برخی نیز مرابطه را در این آیه به معنای مرزداری در مفهوم جنگی میدانند. (نک: طبرسی، ۱۳۷۷: ج۱، ۲۳۲؛ همو، ۱۳۷۲: ج۲، ۹۱۸؛ ابنعاشور، بیتا: ج۳، ۳۱۸)
عدهای دیگر هم آن را به همان معنای مرزداری گرفته، اما مرزداری را توسعه دادهاند، بدین معنا که انسان برای هر گونه دفاع از خود، جامعه اسلامی و مرزهای اسلام آماده باشد؛ چه مرزهای فکری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی. (نک: فضلالله، ۱۴۱۹: ج۶، ۴۷۵؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۴: ج۳، ۲۳۳)
برخی، مرابطه در این آیه را به معنای تحقق ارتباط و وابسته شدن و بستگی پیدا کردن میدانند که شامل روابط و همکاریهای اجتماعی میشود. آنها برای آن مراتبی قائل شدهاند که عبارت است از: ارتباط بین امت و امام، ارتباط بین مردم و امت و استحکام و ثبات از جهت تجهیزات و قوای لازم برای دفاع از خود و حفظ منافعشان. (مصطفوی، ۱۳۶۰: ج۴، ۲۸) آیتالله طالقانی نیز این مفهوم رابطه را به سراسر احکام عبادى و اقتصادى و اجتماعى، براى ساختن مجتمع توحیدى یکسان و تبادل روابط توسعه داده است. (طالقانی، ۱۳۶۲: ج۵، ۴۶۴) همچنین علامه طباطبایی در توضیح مرابطه، با توسعه مفهومش، آن را هر نوع همکاری و روابط اجتماعی در عرصههای مختلف میشمارد و «رابطوا» را به معنای ایجاد ارتباط میان نیروها و افعال جامعه میداند. (طباطبایی، ۱۴۱۷: ج۴، ۹۶ – ۹۷)
در این رابطه باید مراقب بود که مسلمانان با حفظ شرط ایمان تحت سلطه کفار درنیایند. خداوند در قرآن میفرماید:
وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً. (نساء: ۱۴۱)
با توجه به اینکه نکره در سیاق نفى، افاده عموم میکند، کلمه «سبیلا» از این قبیل است. پس مستفاد از آیه آن است که کافران از هیچ نظر بر افراد باایمان (مؤمنان)، چیره نخواهند بود. اگر در زمانهای مختلف و در عرصههایی، پیروزی غیرمسلمانان را بر مسلمانان میبینیم، به دلیل نبود ایمان واقعی در مسلمانان است؛ همانگونه که در این آیه نیز تسلط نیافتن کفار بر مؤمنان را به ایمان مشروط کرده است. پس بر مؤمنان است که با آگاهی و علم، اتحاد و اخوت اسلامی، زمینه هر گونه تسلط غیرمسلمانان بر مؤمنان را در تمامی عرصههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ببندند.
البته برخی، این عدم تسلط را به آخرت تعبیر کردهاند. (طبری، ۱۴۱۲: ج۵، ۲۱۴) برخی دیگر مثل علامه طباطبایی احتمال میدهند که این نفی سبیل اعم از دنیا و آخرت باشد؛ (طباطبایی، ۱۴۱۷: ج۵، ۱۱۶) یعنى منظور این باشد که کفار نه در دنیا بر مؤمنان مسلط مىشوند، نه در آخرت و مؤمنان به اذن خدا همیشه غالبند. البته این امر مشروط به آن است که به لوازم ایمان خود ملتزم باشند، همچنانکه در جاى دیگر، با صراحت چنین وعده داده است:
وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِین؛ (آل عمران: ۱۳۹)
و اگر مؤمنید، سستى مکنید و غمگین مشوید، که شما برترید.
در ادامه آیه قبل، نکته دیگری را که در رابطه مسلمانان با غیرمسلمانان باید در نظر داشت، این است که مسلمانان باید از انتخاب کفار به عنوان ولایت، تکیهگاه و سرپرست خود خودداری کنند. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِین. (نساء: ۱۴۴)
در آیه بعد نیز خداى متعال، ترک ولایت مؤمنان و قبول ولایت کفار را «نفاق» دانسته است، و مؤمنان را از آن بر حذر مىدارد.
پس با توجه به «رابطوا» که هر نوع رابطه و همکاری اجتماعی را شامل میشد و با توجه به این آیات که تسلط و ولایت کفار بر مؤمنان را نفی میکند، مشخص میشود اصل ارتباط و همکاری اجتماعی با غیرمسلمانان بدون اشکال است. البته در این رابطه باید مراقب بود آنان بر مسلمانان تسلط و برتری نداشته باشند و آنها را به عنوان ولیّ و تکیهگاه نپذیرند که طبق وعدۀ قرآن، این کار هم با شرط ایمان و عمل به دستور اسلام قابل تحقق است. حکومتهای زمینهساز ظهور در تعیین راهبردهای سیاسی خود در حوزه سیاست خارجی و ارتباط داشتن با کشورهای غیرمسلمانان، با حفظ اصول ایمانی و توجه به نفی تسلط و ولایت کفار بر مسلمانان، میتوانند از این آیه برای حل مسائل جامعه اسلامی استفاده کنند. اصل ۱۵۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز بر همین اساس تدوین شده است؛ چون در آن آمده است:
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همهجانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیز متقابل با دول غیر محارب استوار است.
از آنجا که انسانها فطرتاً صلحجو هستند، حکومت زمینهساز ضمن تقویت دفاعی خود باید در سیاست خارجی خود بر مبنای صلحطلبی رفتار کند و تا آنجا که بیگانگان از در خصومت وارد نشوند، با آنها با مسالمت برخورد شود. خداوند در قرآن چنین میفرماید:
وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم. (انفال: ۶۱)
حکومت زمینهساز ظهور در زمینه پیمانها و تعهدات با دولتها و ملتهای دیگر نیز به تعهدات و قراردادهای خود ملتزم است؛ چون پیمانشکنی و خلف وعده در دیدگاه اسلامی پذیرفته شده نیست و مؤمنان به رعایت پیمانها امر شدهاند:
وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون. (مؤمنون: ۸)
۸٫ افزایش توان دفاعی در زمینههای مختلف
یکی از مسائل امروز حکومتهای زمینهساز، مسئله توان دفاعی در زمینههای نظامی و غیرنظامی است. حکومتهای اسلامی زمینهساز با وضعیت حساسی که در برهههای مختلف از زمان دارند و مسئولیتی که برای خود در جامعه جهانی طراحی کردهاند، باید نیروی خود را در عرصههای مختلف تقویت کنند و با توجه به آیات قرآن راهبردی مناسب را در پیش گیرند. در قرآن کریم در این مورد به این اصل اساسی اشاره شده است که:
وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّهٍ وَمِن رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ؛ (انفال: ۶۰)
و هرچه در توان دارید از نیرو و اسبهاى آماده بسیج کنید، تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگرى جز ایشان را ـ که شما نمىشناسیدشان و خدا آنان را مىشناسد ـ بترسانید.
تعبیر این آیه به قدرى عمومیت دارد و بر هر عصر و زمان و مکانى منطبق است که نهتنها لوازم جنگى و سلاحهاى پیشرفتۀ هر دورهای را دربر مىگیرد، بلکه تمام نیروها اعم از نیروهاى مادى و معنوى را شامل مىشود که به گونهای در پیروزى بر دشمنان مؤثر است.
برخی، مفهوم «قوه» را توسعه دادهاند و معتقدند که تنها راه پیروزی و غلبه بر دشمن، به سلاحهای جنگی اختصاص ندارد و از قدرتهاى اقتصادى، فرهنگى و سیاسى که آنها نیز در مفهوم «قوه» مندرج هستند و در پیروزى بر دشمن نقش بسیار مؤثرى دارند، نباید غفلت کرد. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴: ج۷، ۲۲۳) برخی نیز با توسعه دادن مفهوم سلاح جنگی میگویند: در هر عصری، با توجه به نیاز و ضرورت آن عصر، سلاحهای جنگی، متفاوت است و مسلمانان باید خود را برای مقابله با دشمنان به آنها مجهز کنند. این گروه، عرصههای جنگی را تنها به حوزه نظامی محدود نمیدانند، بلکه معتقدند مسلمانان باید در حوزههای مختلف اجتماعی، سیاسی، نظامی و دفاعی، نیروی خود را تقویت کنند. (فضلالله، ۱۴۱۹: ج۱۰، ۴۰۸)
همانگونه که پیشتر ذکر شد، قرآن، شرط برتری و غلبه نداشتن کفار بر مسلمانان را ایمان میداند. از جمله لوازم برتری یافتن مسلمانان بر کفار و جبران عقبماندگیهای جامعه اسلامی، همین دستور قرآنی است که مسلمانان در تمامی زمینههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و دفاعی باید نیروی خود را تقویت کنند. حکومتهای زمینهساز ظهور میتوانند به خوبی از این آیه در سیاستگذاری دفاعی خود بهره گیرند و برای مقابله با دشمنان و حفظ خود و همچنین برتری بر آنان به تقویت نیروهای خود بپردازند.
نتیجه
به نظر میرسد با استفاده از روشی که بهطور فشرده مطرح شد، بتوان شیوۀ جدیدی از راهبردهای سیاسی را با محوریت قرآن ارائه کرد. البته این مسئله به تبیین بیشتر با اتکا به مطالعات گسترده در زمینههای مختلف حول محور قرآن نیاز دارد. در این نوشتار تلاش شد مسئله راهبردهای سیاسی با تمرکز بر قرآن کریم تبیین شود. مهمترین مسئلهای که در این زمینه در برابر حکومتهای زمینهساز قرار دارد، چگونگی ارائه راهبردهای صحیح با مبانی اسلامی اجتماع است. برای دستیابی به پاسخی مناسب برای این مسئله، پس از بیان وجود نقصهای جدّی در این مورد و ضرورت رسیدن به سیاستهایی اندیشمندانه در راستای پیشرفت و تحول جوامع اسلامی و حرکت در مسیر آرمانهای اسلامی، الگوی قرآنی در عرصههای مختلف ارائه شد. پذیرش تفاوتها و همزیستی مسالمتآمیز، عدالت، آزادی، احترام به اندیشهها و فرهنگها، تقویت قوای فکری و دفاعی از اموری ضروری است که حکومتهای زمینهساز ظهور حضرت مهدی باید به آنها توجه کنند.
منابع
۱٫ آقابخشی، علی؛ افشاریراد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، ۱۳۷۴ش.
۲٫ ابنعاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج۳، تونس، الدار التونسیه للنشر، بیتا.
۳٫ آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۹، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۴٫ احسائی، ابن ابیجمهور، عوالی اللئالی، قم، انتشارات سیدالشهدا، ۱۴۰۵ق.
۵٫ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، تبریز، بنیهاشمی، ۱۳۸۱ق.
۶٫ اسنایدر، کریگ ای، امنیت و استراتژی معاصر، ترجمه: سیدحسین محمدینجم، تهران، دانشکده فرماندهی و ستاد دوره عالی جنگ، ۱۳۸۴ش.
۷٫ بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی (انگلیسی، فرانسه، فارسی)، ترجمه: باقر ساروخانی، تهران، کیهان، ۱۳۷۵ش.
۸٫ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، جامعه در قرآن، ج۱۷، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۸٫
۹٫ حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق.
۱۰٫ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹ق.
۱۱٫ خمینی، سیدروحالله، الرسائل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۶۸ش.
۱۲٫ روشندل، جلیل، «تحول در مفهوم استراتژی»، مجموعه مقالات اولین سمینار بررسی تحول مفاهیم، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
۱۳٫ شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، قم، انتشارات دارالهجره، بیتا.
۱۴٫ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین، قم، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۵ق.
۱۵٫ طالقانی، سیدمحمود، پرتوی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۲ش.
۱۶٫ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه،۱۴۱۷ق.
۱۷٫ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، تهران، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۷۷ش.
۱۸٫ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.
۱۹٫ طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۲ق.
۲۰٫ طوسی، محمد بن حسن، التهذیب، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
۲۱٫ الغیبه، قم، مؤسسه معارف اسلامی، ۱۴۱۱ق.
۲۲٫ فارسی، جلالالدین، استراتژی ملی، گزارش سمینار، ج۱، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، ۱۳۶۳ش.
۲۳٫ فضلالله، سیدمحمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک للطباعه و النشر، ۱۴۱۹ق.
۲۴٫ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق.
۲۵٫ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.
۲۶٫ مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۴۹ش.
۲۷٫ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
۲۸٫ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.
۲۹٫ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه، ج۱، قم، دارالفکر، ۱۴۱۱ق.
۳۰٫ نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبه، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۳۹۷ق.
۳۱٫ Palit. D. K , War in the Deterrent Age, London, N. Publ., 1966
فرج اللّه قاسمی