مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

آنتونی قدیس و تأثیرپذیری وی از آیین گنوسی

چکیده

دین مسیحیت در برخی آموزه ها و نیز برخی شعایر و چگونگی دین ورزی، تحت تأثیر ادیان و مکاتب اسرارآمیز یونان باستان بوده است. از جمله این تأثیرپذیری ها، می توان به جریان رهبانیت در مسیحیت اشاره کرد. به نظر می رسد، ریشه های رهبانیت مسیحی را می توان در آیین گنوسی جست وجو کرد. آنتونی قدیس، که به عنوان پدر رهبانیت مسیحی شناخته می شود، در عین حال که از جمله منتقدان آیین گنوسی بود، در بسیاری از اندیشه هایش از آیین گنوسی تأثیر پذیرفته است. خصوصیاتی همچون ترک دنیا، ریاضت و مراقبه باطنی، تجرد و خودانکاری، که از ویژگی های رهبانیت آنتونی به شمار می رود، صبغه گنوسی دارد. الهیات آنتونی، در باب معرفت شناسی، جهان شناسی، انسان شناسی و نجات شناسی نیز از آیین گنوسی تأثیر پذیرفته است.

کلیدواژه ها: آنتونی قدیس، رهبانیت، گنوسی، معرفت،


مقدمه

ظهور الهیات و گرایش های متعدد رهبانی پیش از آنتونی نیز در میان مسیحیان وجود داشت. گرچه عامل اصلی جریان رهبانیت، بازگشت به زندگی زاهدانه ای است که حضرت عیسی و پولس و آباء به آن سفارش کرده بودند، اما باید توجه داشت که این گونه نیست که راهبان مصری مردمی ساده و بی سواد بوده اند که به دلیل فقر و ترس از مجازات، دور هم جمع شده باشند. رهبانیت مصر در قرن سوم، محصول افراد فرهیخته ای بود که از سنت رایج ناراضی بودند و به خلوت گزینی و صحرانشینی رو آورده بودند (روبینسون، ۱۹۹۵، ص ۱۸۶). آنتونی قدیس(م. ۳۵۶) چهره شاخص این راهبان است. هرچند وی نخستین راهب مسیحی نبود، اما در رشد ابتدایی رهبانیت مسیحی نقشی کلیدی داشت (وان وورست، ۱۳۸۴، ص ۱۵۷). آرای آنتونی را می توان از روی نامه های وی شناخت. تاریخ نامه های وی، به دهه ۳۰ و ۴۰ قرن چهارم برمی گردد. این نامه ها از اولین نمونه های ادبیات اصیل قبطی به شمار می رود. ازاین رو، آنتونی نه تنها پدر سنت رهبانی است، بلکه اولین نویسنده قبطی نیز محسوب می شود (روبینسون، ۱۹۹۵، ص ۱۸۵).

شهرت وی در میان مسیحیان، به حدی بود که مقاومتش در برابر وساوس نفسانی به عنوان افسانه تاریخی در عالم مسیحی مبدل شد (اسمارت، ۱۳۸۳، ج ۲، ص ۱۱۹). با وجود اینکه در مصر، آن به اقتضای آب و هوا و اوضاع اجتماعی، تعالیم گنوسی ها و متکلمان اسکندریه رایج بود، اما روش الهیاتی آنتونی قدیس با وجود تأثیرپذیری از آیین گنوسی، جایگاه بالایی به دست آورد و افراد زیادی را به سمت خود کشاند (ناس، ۱۳۸۱، ص ۶۳۹).

در این مقاله، به جایگاه آنتونی در رهبانیت مسیحی و تأثیرپذیری وی از آیین گنوسی می پردازیم.

آنتونی و رهبانیت مسیحی

قدیس آنتونی در سال ۲۵۰ میلادی، در یک خانواده معروف و سرشناس مصری به دنیا آمد. زمانی که ۱۸ یا ۲۰ سال از عمر آنتونی می گذشت، والدینش وفات یافتند و او تنها با خواهرش زندگی می کرد. او مدتی پس از مرگ والدینش، روزی به کلیسا رفت و کلماتی از خداوند درباره پسر جوان ثروتمندی که در کتاب متی وارد شده (۱۹: ۲۱) را شنید (روبینسون، ۲۰۰۰، ص ۴۰ـ۴۱). وی تحت تأثیر این آیه، تمام اموالش را فروخت و خواهرش را نیز به جماعت دختران باکره سپرد که در خانه های خانوادگی خودشان زندگی می کردند (مک لافلین، ۲۰۰۴، ج۱، ص ۶۰۶). در برخی منابع، از خواهر آنتونی به نام ماری به عنوان بنیانگذار اولین جامعه رهبانی مسیحی زنان نیز یاد شده است(کومبی، بی تا، ج۱، ص۱۶۳).

آنتونی به نزد پولس تبسی رفت و تا پایان عمر پولس، نزد وی شاگردی نمود. پولس، شخصیتی بود که از بیست و سه سالگی تا پایان عمرش، که حدود صد و سیزده سال سن داشت، در بیابان زندگی کرده و برخی وی را نخستین راهب مصری می دانند که اقامت در صحرا را بنا نهاد و در آنجا اقامت گزید. آنتونی پس از به دست آوردن شناخت لازم و کسب معرفت راهبانه از دیگر زاهدان و معلمان روحانی در محل زندگیش، نخست خود را در یک قبر حبس نمود و پس از مدتی، به بیابان میان دریای سرخ و رود نیل رفت (مک کارتی، ۲۰۰۲، ج ۱، ص ۶۸۶) و مدت طولانی از عمرش را در بیابان ساکن بود (روبینسون، ۲۰۰۰، ص ۴۱).

آنتونی پیروان بی شماری یافت. صحرای ممفیس مملو از راهبانی شد که برای شنیدن نصایح وی می آمدند و در نهایت، او در سن ۱۰۵ سالگی در سال ۳۵۶م به روایت جروم قدیس از دنیا رفت و در مکانی نامعلوم دفن شد (همان). و شاگردش آتاناسیوس، یک سال بعد از مرگش زندگی نامه وی را نوشت که توسط اِواگریوس به زبان لاتین ترجمه شد. به این ترتیب، در جهان مسیحیت شهرت فراوانی یافت (می یر، ۲۰۰۲، ج ۱، ص ۵۰۶).

طبق آنچه از زندگی آنتونی در منابع مختلف، به ویژه آتاناسیوس اسقف اسکندریه آمده است، وی پدر زاهدان و گوشه گیران صحاری مصر است و بسیاری از راهبان مسیحی پیرو راه او بوده اند. آگوستین قدیس نیز در کتاب اعترافات خود بر این مطلب اشاره دارد و آنتونی را بزرگ راهبان مسیحی می داند (کومبی، بی تا، ج۱، ص۱۶۳). آگوستین شدیداً تحت تأثیر آنتونی بود، به طوری که نخستین اندیشه آگوستین، عزلت گزینی و تشکیل اجتماعات زاهدانه وی از سنخ مصری بوده است (آگوستین، ۱۳۸۱، ص ۲۴۲ـ۲۴۳و۲۵۵).

پیش از آنتونی قدیس راهبان زیادی وجود داشته اند. به عنوان نمونه می توان از تاتیان نام برد که یک قرن پیش از آنتونی می زیست که پدر انکار نفس شناخته می شد. همچنین معتکفین منزوی در بیابان های سوریه نیز وجود داشتند که جزو راهبان بزرگ مسیحی بودند و پیش از آنتونی به اعمال رهبانی پرداخته بودند و از وی نیز متعصب تر بودند (هیومافت، بی تا، ج ۱، ص ۸۲). یعقوب اهل نصیبین نیز از جمله افرادی بود که در سنین جوانی به زندگی رهبانیت روی آورد که سال ها پیش از آنتونی در قید حیات بود (همان، ص۱۱۶). بسیاری نیز استاد آنتونی، پولس تبسی را نخستین راهب و عزلت گزین لقب می دهند (دی، ۲۰۰۲، ج ۱۱، ص ۱۷). باید یادآور شد که مونوس به معنای تنها و تجرد واژه ای یونانی است و تا اوایل سده سوم میلادی نیز این واژه به شخصی اطلاق می گردید که در انزوا و عبادت مشغول بود، ولی به تدریج گروهی از زهاد، که در اجتماعاتی دور از دیگران زندگی می کردند، به این نام خوانده شدند. سپس، در نیمه دوم قرن چهارم در نوشته های جروم نشان می دهد که این گروه، کسانی بودند که از دنیای مسیحی رسمی فاصله گرفتند تا با شیاطین به مبارزه برخیزند(مک کین، ۱۹۸۶، ج ۱۰، ص ۴۴). با این شواهد می توان گفت: پیش از آنتونی راهبان زیادی بودند. از این رو، آنتونی نخستین راهب مسیحی به شمار نمی آید. اما به جهت اینکه از زندگی آنتونی، شرح حال کامل و جامعی تحت عنوان زندگی آنتونیوس توسط شاگرد بزرگ آنتونی به نام آتاناسیوس برجای مانده و طبق این کتاب، آنتونی بنیانگذار واقعی رهبانیت مسیحی شناخته شده است، اسباب شهرت اسطوره ای وی در جهان مسیحیت فراهم گشت و آنتونی به عنوان بنیانگذار رهبانیت معرفی گشت (می یر، ۲۰۰۲، ج ۱، ص ۵۰۶). با وجود این، برخی وی را پیشرو راهبان انفرادی می دانند و قائلند که او نخستین کسی بود که زندگی انفرادی را بنا نهاد (مک کین، ۱۹۸۶، ج ۱۰، ص ۴۵). به هر حال، در خود سنت مسیحی آنتونی نخستین راهب شناخته می شود (مک لافلین، ۲۰۰۴، ج ۱، ص ۶۰۶).

آیین گنوسی

گنوسیس (gnosis)، واژه ای یونانی به معنای معرفت knowledge است که عمدتاً در مورد متون فلسفی و دینی خاصی استفاده می شود (مارکچیز، ۲۰۰۳، ص ۱). این اصطلاح از زمان های پیش، در دین شناسی تطبیقی به کار رفته و بیانگر جریان فکری کهنی بود که بر آگاهی از رازهای ایزدی تأکید می ورزید (استورات، ۱۳۸۷، ص ۹۷). تعاریف مختلفی از معرفت در آیین گنوسی ارائه شده است که نشان از وجود نظام های مختلف جهان شناسی، انسان شناسی و همچنین مناسک، آیین های رمزی و سنت های سری است که راه وصول به معرفت را هموار می سازد(دورس، ۱۹۶۰، ص ۱). در سده های نخستینِ مسیحیت فرقه های بسیاری پیرو کیش گنوسی شدند. اما کیش مزبور پیشینه ای بس کهن تر داشت. در واقع، آمیزه ای از عقاید فلسفی- دینی یهودی، مصری، بابلی، یونانی، سوری و ایرانی بود. یونانیان برداشتی فلسفی، عقلانی و استدلالی از گنوسیس داشتند که به واسطه دریافت های عقل و شعور حاصل می گردید. اما برداشت شرقیان در مصر، سوریه و ایران، از گنوسیس، برداشتی دینی و عرفانی بود که نه به واسطه عقل و استدلال که از طریق ایمان و بینشی شهودی اشراقی کسب می شد. پس آموزه گنوسی، مشربی رازگونه و مقدس جلوه کرد و آیین ره یابی به راز هستی، کنه جهان و کمال مطلق قلمداد شد (استورات، ۱۳۸۷، ص۱۷). گنوسی ها از پیروان افلاطون بودند که اعتقاد داشتند واقعیت معنوی است و دنیای مادی از جمله جسم انسان یک خطای وحشتناک است (ویور، ۱۳۸۴، ص۱۰۲). بنابراین، آنان مانند نوافلاطونیان به تمایز شدیدی بین جهان ماده و جهان معنا قائل بودند. ماده را شر می دانستند و عالم خلقت را ساخته دست صانعی که خدایی دون رتبه تر از قادر مطلق بوده، می دانستند (ویلسون، ۱۳۸۱، ص۴۵).

گنوسی ها به شدت مورد مخالفت کلیسا قرار می گرفتند و بدعت گزار معرفی می شدند. بسیاری از متألهان باستانی مسیحیت، همچون ایرنئوس، کلمنت، هیپولیتوس، اوریگن و اپیفانیوس، جزء و منتقدین بزرگ گنوسی گری بودند. البته هریک از این منتقدین، تأثیراتی نیز از این مکتب بردند (ر.ک: مارکچیز، ۲۰۰۳، ص ۳۰ـ۳۶). با وجود این، مخالفت ها به حدی بود که عده کمی خود را گنوسی می نامیدند و غالباً مسیحیان در نوشتارهای خود از واژه گنوسی استفاده نمی کردند (جانس، ۱۹۶۳، ص ۳۲). با اینکه تفکرات گنوسی در میان متفکران مسیحی، به ویژه کلمنت اسکندرانی و اوریگن، به صورت کاملاً محسوسی ریشه دوانده بود (مک رای، ۲۰۰۲، ج ۶، ص ۲۵۵). کلمنت مسیحیت را به مثابه گنوسی می دانست که خاستگاهی مجزا از اندیشه شرقی یا یونانی داشت. براین اساس، معتقد بود که مسیحیت همان پایدیای حقیقی است (یگر، ۱۳۸۹، ص ۱۸).

اما به سبب فشارها و تهدیدهای زیادی که از سوی کلیسا به آنان شد، این مکتب فروکش نمود و به شکل های مختلفی جریان یافت. بسیاری از آنان عضو یک فرقه مستقل و ریاضت کش شدند. بیشتر به حلقه های اجتماعی، مندایی یا مانوی گراییدند و در کنار گروه های نوافلاطونی اسکندریه زیستند که به کارهای معجزه آسا بس ارج می نهادند، یا در بیابان های مصر به راهبان پیوستند و روح خویشتن را در میان آنان یافتند. سرانجام، پارسایی و تصوف اوریگنی را به هم درآمیختند. به همین دلیل، بسیاری از نوشته های گنوسی که در منطقه سوریه و مصر به رشته تحریر درآمده است، با الگوهای پیشرفته مسیحیت ریاضت مدار مطابقت دارد. از جمله آن، انجیل توماس، کتاب توماس ستیزه گر، گفت وگوی رهایی بخشنده است (استورات، ۱۳۸۷، ص۱۴۲-۱۴۳).

در سال ۱۹۴۵ در مصر علیا، نزدیک شهر نجع حمادی، دست نوشته هایی کشف شد که متعلق به متون و اناجیل آیین گنوسی بوده و به دست راهبان صومعه پاکومیوس قدیس در آنجا دفن شده بود. از جمله این متون انجیل اعمال توماس بود (همان، ص۲۱۷ـ۲۱۸). تاریخ دقیق نگارش این متون مشخص نیست، ولی احتمالاً بین سال های ۳۵۰ تا ۴۰۰ میلادی به رشته تحریر درآمده است (براندن، ۱۳۹۱، ص ۵۹۰). در این نوشته ها، نامه هایی منتسب به برخی راهبان بزرگ وجود دارد و سخنانی درباره آنتونی نیز بیان شده است که هم فکر بودن آنان در مسائلی همچون روح را نشان می دهد (ر.ک: مارکچیز، ۲۰۰۳: ۴۹ـ۵۱). از آنچه بیان گردید، می توان گفت: رهبانیت راهبان مصری قرابتی نزدیک با آیین های گنوسی و افکار آنان داشتند. هر دو گروه، تأثیراتی از یکدیگر پذیرفتند که ویژگی ها و الهیات منسوب به آنتونی نیز خالی از آن نیست. به سبب همین تأثیرپذیری ها بود که کلیسا در ابتدا شدیداً با رهبانیت مخالفت نمود و یکی از نگرانی های اصلی مسیحیان راست کیش بود (ویلسون، ۱۳۸۱، ص۴۵ـ۴۶). اما سرانجام کلیسا مجبور به پذیرش رهبانیت شد و آن را مورد ستایش قرار داد(ناردو، ۱۳۸۵، ص۸۸).

ویژگی رهبانیت آنتونی و تأثیرات گنوسی

از عوامل مشترک در توسعه مسیحیت غربی ـ شرقی و مشرقی، راه و رسمی بود که شاخه های مختلف مسیحیت، به طرق متعدد آن را اقتباس کردند. رهبانیت، گروه های یک پارچه ای از زنان و مردان مجردِ مشتاق دین، که طبق اصولی با هم زندگی می کردند، از مرحله یونانی – رومی مسیحیت به وجود آمده بود. پایه گذار آن، آنتونی بود که با گروهی در صحرا در پی آن بودند تا تعهد به سلوکی را که عیسی در اناجیل به آن فراخوانده بود، سرمشق خود قرار دهند (ولز، ۱۳۸۵، ص ۴۱). اما آنچه مسلم است، تفاوت در اصول رهبانیت است که سبک آنتونی را با دوران پیش از وی جدا می سازد. آنتونی، با بهره بردن از گرایشات عرفانی دوران خود، به ویژه تحت تأثیر آیین گنوسی و فلسفه نوافلاطونی، اصول منحصر به فردی در رهبانیت به وجود آورد که با رهبانیت مسیحی عجین گردید. در اینجا به برخی از ویژگی های الهیات آنتونی می پردازیم.

۱٫ ترک دنیا

پس از سال ۳۱۵ میلادی، جامعه مسیحی به پیکره مورد احترامی در اجتماع تبدیل شد. به همین دلیل، برخی احساس کردند که زندگی چندان آسان شده است که این امر موجب گردیده آنان مسیر فداکارانه مسیحیت واقعی را دنبال نکنند. ازاین رو، به بیابان عزیمت نموده تا با دنیاگرایی و آسایش مقابله نمایند. در این دوره، آموزه گنوسی و مانوی، که در مصر از نفوذ قابل توجهی برخوردار بود، تأثیر ناخودآگاهانه ای بر زهدگرایی قرن چهارم و آباء صحرا داشت. به همین دلیل، مبارزه با بدن برای نجات ضروری بود؛ زیرا روح محض از ماده دشمن گریزان بود(اُ.گریدی، ۱۳۸۴، ص ۱۳۴). بنابراین، راهبان که پیشرو آنان آنتونی بوده، روی به زندگی در بیابان آوردند. تارک دنیا بودن از ویژگی منحصر به فرد رهبانیت است. این تعبیر را می توان از واژه شناسی آن نیز به دست آورد. تارک دنیا از واژه لاتینی Anachorete برگرفته از واژه anachorien، به معنای ترک کردن است که در مورد شخصی که تارک دنیا است، به کار می رود و تا حدودی مترادف با رهبان است (کومبی، بی تا، ج۱، ص۱۶۲).

آتاناسیوس، به نقل از آنتونی، فضایل راهبان و ویژگی آنان را چنین می آورد:

فضایل راهبانی که با مکاید شیطانی و وساوس نفسانی مبارزه می کنند، منحصر است به روزه های سخت و نوافل و شب زنده داری های بسیار، بندگی و عبودیت، ترک لذاید و خوار شمردن زر و زیور، احتراز از نخوت، تواضع، تعزیز مقام فقر، انفاق و ایثار، رهایی از زشتی ها و فراتر از همه اینها، خود را وقف حضرت مسیح ساختن (فانینگ، ۱۳۸۴، ص۶۹).

رهبانیت در این دوره، به معنای کناره گیری از امور متداول دنیوی و اشتغال تمام و کمال به عبادت و امور دینی بوده است (بستانی، بی تا، ج ۸، ص ۶۸۸). راهب بزرگ آنتونی می گوید:

درست همانگونه که ماهیان اگر در خشکی بمانند می میرند، راهبان نیز اگر از حجره هایشان دور بمانند، یا با اهل دنیا روزگار بگذرانند، عزمشان را بر مواظبت بر نیایش در خلوت از دست می دهند. بنابراین، درست مانند ماهیان که باید به دریا بازگردند، ما نیز باید به حجره هایمان بازگردیم، مبادا، بر اثر بیرون ماندن، مراقبت باطنی از خودمان را به فراموشی بسپاریم(مرتون، ۱۳۸۵، ص ۷۱).

در واقع، یکی از ویژگی های رهبانیت مسیحی شریر پنداشتن جسم و نیک انگاشتن روح است(رسول زاده و باغبانی، ۱۳۸۹، ص ۳۸۲). درحالی که این ویژگی از خصوصیات همه فرقه های گنوسی است.

پیش از آنتونی نیز افرادی بودند که خود را از جامعه جدا کرده و به مبارزه با شیاطین پرداختند. بنابراین، اولین اصل رهبانیت ترک دنیا بود اما نکته حائز اهمیت در آن دوره، مخالفت کلیسا با این روش های افراطی در عبادت و ریاضت بود. برخی آباء کلیسا نیز با این شیوه مبارزه می کردند (ویلسون، ۱۳۸۱، ص۴۵ـ۴۶). به عنوان نمونه، آگوستین با وجود تأثیراتی که از آنتونی پذیرفته بود، اما کار نکردن را گناه می شمرد و امرار معاش از راه کار و دسترنج را سفارش می کرد. همچنین معتقد بود: بیرون از کلیسا رهایی از گناه امکان ندارد، کلیسا کشور خداست و ما شهروندان آنیم (یاسپرس، ۱۳۶۳، ص ۱۳۲).

برخی راهبان مصر تا پیش از آنتونی، برای انجام مراقبه به صحرا پناه می بردند و در آنجا تجربه شخصی خود را کسب می نمودند، اما اقامت در صحرا شرط لازمی در سلک رهبانیت مسیحی نبوده است، اما از سال های حدود ۲۵۰ میلادی و از دوران آنتونی قدیس، سکونت در صحرا از ملزومات رهبانیت مسیحی گردید (مک کارتی، ۲۰۰۲، ج ۴، ص ۶۸۶). خود آنتونی نیز با تأسی از آباء بیابانگرد برای انزوا به بیابان های مصر رفت (اسمارت، ۱۳۸۳، ج ۲، ص ۱۱۹). چنین تفکراتی پیش از مسیحیت در منطقه مصر و سوریه در آیین های مختلفی، همچون آیین مادر کبیر(ر.ک: ناردو، ۱۳۸۵، ص ۱۷) وجود داشت و ادبیات زنده و پویای گنوسی در آن دوران شدیداً از این آیین های سری و رمزی شرقی تأثیر پذیرفت. به این ترتیب، این تفکرات وارد تفکر عرفانی مسیحی شد (فانینگ، ۱۳۸۴، ص۲۷ـ۳۲).

اما اینکه چرا این راهبان به صحرا پناه می بردند، باید گفت صحرا مکانی است که در آن حیات وجود ندارد و لذات مادی دنیا در آن نیست و به معنای مرگ تفسیر شده است. از سوی دیگر، صحرا مکان زندگی شیاطین و اجنه است. بنابراین، این راهبان برای مبارزه با آنان و همچنین مبارزه با دنیا و جسم که به عنوان شرورات شناخته می شوند، به صحرا می روند (اسمیت، ۱۳۹۰، ص ۳۲). آنتونی درباره صحرا معتقد است که صحرا هم محل نبرد شیطان و هم مکانی برای ملاقات با خداوند و نیایش و تازه تر شدن است (دیوید، ۲۰۰۴، ص ۱۷۸). آیین گنوسی نیز راه نجات را در جدا شدن از متعلقات دنیوی می دانست و عزلت گزینی را راهی برای مبارزه با نفسانیات تلقی می کرد.

اما نکته حائز اهمیت اینکه در این دوره، رهبانیت انفرادی بود و هر کس با تقلید از آنتونی قدیس، به تنهایی در بیابان زندگی می کرد و به عبادت می پرداخت. اشتغال به امور دنیوی در این دوره ممنوع بوده، راهب فقط به عبادت مشغول بوده است. البته راهبان با یکدیگر ارتباط داشتند، اما عبادات و زندگی آنان انفرادی بوده است و هریک سعی داشتند در مسابقه ریاضت کشی از سایرین پیشی بگیرند (دورانت، ۱۳۸۵، ص ۷۴). این زندگی انفرادی حتی بعدها که رهبانیت دسته جمعی مرسوم شد و در دیرها و صومعه ها راهبان حضور داشتند، هنوز در برخی موارد و توسط کسانی که خود را پیرو آنتونی می دانستند، ادامه یافت، اما تفاوت زیادی نسبت به شیوه آنتونی داشت. در واقع، وی شکل تازه ای از رهبانیت آنتونی را ارائه نمود که این شکل جدید رهبانیت، لورا(Laura) نام داشت (هیوز، بی تا، ص ۵۵). انفرادی زیستن راهب در این دوره، دارای اهمیت بالایی بود به طوریکه باید به هر صورت از اجتماع جدا شد. آنتونی نیز پس از به شهرت رسیدن و تجمع مردم به دور وی، برای فرار از ازدیاد مردمی که کمک آنتونی را طلب می کردند، مکان زندگی اش در بیابان، که حدود ۸۵ مایلی شرق نیل بود، ترک کرد و به سوی بندر اسکندریه رفت تا این خصوصیت انفرادی زندگی کردن را حفظ کند (رابینسون، ۲۰۰۰، ص ۴۱).

آنتونی برای فاصله گرفتن از مردم به سوی تباید رفت، وی معتقد بود که خداوند به وی توصیه نمود که به سوی دورترین صحرا نقل مکان کند. در این سفر، بدویان محلی، که تنها سکنه آن منطقه بودند، به او کمک رسانده و به وی نان و آب دادند (پیترز، ۱۳۹۲، ج ۳، ص ۲۱۶).

در آخر عمر آنتونی، بیابان تباید، پر از منزویانی بود که از زندگی و عقاید وی سرمشق و الهام گرفته بودند. انگیزه آنتونی در گرایش به چنین مسلکی، به گفته خودش، آموزه های فقر بوده است که از انجیل شنیده بود. وی آموزش هایی را نیز از راهبان روستا درباره جاده پرهیزگاری دریافت کرده بود. به همین دلیل، اندک اندک از اجتماع جدا شد تا بتواند با شیاطین نفس در دنیای وحشی بجنگد و هنگامیکه از انزوا خارج شد، همانند کسی که به رموز الهی راه یافته باشد و مورد وحی خداوند قرار گرفته باشد، عمل کرد. آنتونی تکامل یافته، موجب ترغیب بسیاری از مردم به رهبانیت شد. مردمی که به زیارت و دیدار وی و زاهدان مجرد و بیابان گرد پیرو او می شدند، این گونه اظهار می کردند: ای پدر روحانی، با من سخن بگوی تا شاید حیات یابم (چادویچ، ۱۹۶۷، ص ۱۷۸).

۲٫ تجرد

رهبانیت نخستین، که پیرو راستین عیسی و پولس بودند، تجرد را بهتر از ازدواج می دانستند. اما بعدها تجرد تعهد مشترک راهبان شد، به گونه ای که فرد متأهل نمی تواند وارد اجتماع راهبان شود. ازاین رو، در مسیحیت شاهد تعریف و تمجید بسیاری از بزرگان مسیحی از تجرد و باکرگی هستیم. برای نمونه، راهب بزرگ مسیحی، جروم، در این باره می گوید: من زناشویی را می ستایم؛ زیرا از آن مجردانی به وجود می آیند (رسول زاده، ۱۳۹۰). گنوسی ها نیز چنین عقیده ای داشته و ازدواج و روابط زناشویی را عملی پست دانسته و از آن بیزاری می جویند (مک رای، ۲۰۰۲، ج ۶، ص ۲۵۹). گنوسی ها معتقد بودند که با ازدواج، روح انسان، که جنبه روحانی و الهی دارد، گرفتار زندان تن می شود. دنیای مادی و حکمرانی شیطان رونق بیشتری می گیرد(ایلخانی، ۱۳۷۴).

آنتونی در مورد ازدواج نیز تحت تأثیر آیین گنوسی بوده، و ازدواج را حرام نموده بود. همانطور که در اعمال توما، بحثی از داماد آسمانی مطرح می شود که طبق آن ازدواج حقیقی و غیرقابل فساد را اتحاد با خدا می داند، نه با مرد یا زن (اعمال توما، ۱: ۵-۱۶)؛ طبق این آموزه، آنتونی مطلبی را که پولس در اول تیموتائوس بیان می دارد را عمل نمی کند. پولس در این رساله چیزی بسیار شبیه به آنچه را توما در اعمالش می آورد مردود شمرده، می نویسد:

لیکن روح صریحاً می گوید که در زمان آخر بعضی از ایمان برگشته به ارواح مضِل و تعالیم شیاطین اِصغا خواهند نمود. به ریاکاری دروغ گویان که ضمایر خود را داغ کرده اند که از مزاوجت منع می کنند و حکم می نمایند به احتراز از خوراک هایی که خدا آفرید برای مؤمنین و عارفینِ حق تا آنها را به شکرگزاری بخورند؛ زیرا که هر مخلوق خدا نیکوست و هیچ چیز را رد نباید کرد، اگر به شکرگزاری پذیرند؛ زیرا که از کلامِ خدا و دعا تقدیس می شود(اول تیموتائوس ۴: ۱-۵).

البته باید دانست که پولس تجرد را ترجیح می داد، اما آن را حرام نکرده و از آن ممانعت نمی کرد. در بسیاری از فرقه های گنوسی، ازدواج یا تکمیل ازدواج ممنوع بود و حرام دانسته می شد (اُ.گریدی، ۱۳۸۴، ص ۷۴). آنتونی نیز تحت تأثیر همین آموزه گنوسی که در منطقه مصر نفوذ فراوانی داشت، ازدواج را ممنوع دانسته بود.

۳٫ خودانکاری

آنتونی تحت تأثیر تاتیان، که به پدر انکار نفس شهرت داشت و در حدود یک قرن پیش از آنتونی می زیست، دنیا را برای زندگی در انزوا و تنهایی ترک گفت و در صحرا مقیم گشت و علیه شیاطین در بیابان جنگید و به صورت افراطی به اعمال ریاضت گونه پرداخت. درحالی که این خودانکاری و ریاضت های شدید برای دوری گزیدن از دنیا از اصول مکتب گنوسی است (هیومافت، بی تا، ص ۸۲) و کتاب اعمال توما(از جمله کتب غیررسمی و جعلی در مسیحیت، که به آیین گنوسی منسوب است) نیز این خودانکاری غیرطبیعی را در سراسر کتاب خود بیان می دارد. درحالیکه آنتونی از آن تأثیر پذیرفته است. در این کتاب، در توصیف توما آمده است: او دائماً روزه می گیرد و دعا می کند، فقط نان و نمک می خورد و تنها یک لباس دارد، برای هوای گرم یا سرد، و هیچ چیز از هیچ کس نمی گیرد و هر آنچه را که دارد، به دیگران می دهد(اعمال توما ۲: ۱۹-۲۰؛ ۹: ۱۰۴).

بحث خودانکاری، از گروهی به نام انکراتیک، که از آیین گنوسی و از ساتورنیوس و مرقیون سرچشمه گرفته است، ایجاد گشت که عمرشان را به ریاضت اختصاص داده و ازدواج را نیز حرام می دانستند. آنتونی نیز از این گروه تأثیر یافته است. گرچه انکراتیک ها در جاهای مختلف جهان مسیحیت جانشینان و مقلدانی داشتند، ولی خودشان برای ما مبهم باقی ماند. ازاین رو، جامعه مسیحی از آنتونی به عنوان قهرمان خودانکاری یاد می کند. درحالی که وی از انکراتیک ها فرا گرفته بود (پیترز، ۱۳۹۲، ج ۳، ص ۲۱۱). حتی آتاناسیوس نیز آنتونی را انکوریت می خواند که نشان از تأثیرپذیری او از آیین گنوسی دارد.

الهیات آنتونی و تأثیرات گنوسی

با وجود اینکه آنتونی از تحصیلات برخوردار نبود و در انزوا و گوشه نشینی به سر می برد، اما از مناقشات کلامی دور نبود. گرچه تعلیم نظام مندی ارائه نکرده است، اما در برخی مسائل کلامی مهم جامعه مسیحی حضور داشت. همان طور که در مباحثات شورای نیقیه، که علیه بدعت آریوس تشکیل شد، حامی آتاناسیوس بود و وی را همراهی می کرد و با آریوس به مبارزه برخاست (می یر، ۲۰۰۲، ج ۱، ص ۵۰۶). آتاناسیوس جوان در این شورا، سردسته همذاتی عیسی و خدای پدر بود (اُ.گریدی، ۱۳۸۴، ص ۱۵۲) و آنتونی نیز همین دیدگاه را تأیید می کرد. آموزه ای که مکتب گنوسی بر آن صحه گذارده و اوریگن نیز آن را بست داده بود (ر.ک: استورات، ۱۳۸۷، ص ۹۰؛ هادی نا، ۱۳۹۰، ص ۲۰۱ـ۲۰۲).

برای به دست آوردن الهیات آنتونی و دیدگاه وی، علاوه بر گرایشات و حمایت هایی که از برخی آباء کلیسا انجام داد، می توان به رسالات آنتونی اشاره کرد که شامل هفت رساله است. این رساله ها، که به آنتونی منسوب است، راهنمایی برای شاگردان و پیروان اوست. در این رساله ها، مباحثی همچون لزوم توبه و تطهیر و نیز عوامل توبه معنوی روح، ذهن و جسم بیان شده است. آنتونی معتقد است: با رهبانیت و ریاضت نفس و زندگی زاهدانه، می توان به معرفت و تطهیر دست یافت و از این طریق، روح را به اتحادِ خداوند رساند (دان، ۲۰۰۳، ص ۳۰۰ـ۳۰۴). مناطقی که آنتونی در آن زندگی کرد و بزرگ شد، تحت تأثیر الهیات برپاخاسته از اسکندریه بود. از این رو، می توان گفت: آنتونی تا حد زیادی تعلیم یافته مکتب کلمنت و اوریگن است. در واقع، دیدگاه های فلوطینی و اوریگنی در شهرهای مصر و حومه آن وجود داشته و تفکر غالب بوده و در ادبیات و تفکر عام مردم این منطقه فراگیر بود. از آنجاکه این دو آباء کلیسا، خود تحت تأثیر تفکرات نوافلاطونی و گنوسی بوده اند، الهیات آنتونی نیز از این تفکرات تأثیر پذیرفت (ر.ک: گریبومنت، ۲۰۰۲، ج ۹، ص ۷۸۷). به عقیده پیروان الهیات مسیحی، گنوسی که الهیات مسیحی خواهان ارائه آن بود، تنها راز حقیقی این عالم به شمار می رفت. ازاین رو، در عصر کلمنت، به ویژه در مکتب اسکندریه، که محل اجتماع فرقه های رازآلود متعددی بود، این گرایش تقریباً شدید بوده است (یگر، ۱۳۸۹، ص ۸۲). اما باید گفت: این گنوستیک، مورد قبول آباء مسیحی همچون کلمنت و اوریگن بود که به آیین گنوسی راستین نامیده شده که همچون آیین گنوسی دروغین، آمیزه ای از معرفت مسیحی اصیل و نوعی معرفت بیگانه همچون فلسفه یونان بود (ولفسن، ۱۳۸۹، ص ۵۹۶). البته کلمنت، اوریگن و به تبع آنان، آنتونی علاوه بر آیین گنوسی راستین، برخی افکار گنوسی دروغین را نیز در الهیات خود راه دادند. از سوی دیگر، این دو آباء کلیسایی، در محیطی نوافلاطونی زندگی می کردند و در این محیط قلم می زدند. بنابراین، به جهت قرابت نوافلاطونیان و گنوسی ها، بسیاری از آراء گنوسی ها وارد الهیات آنان شد که از جمله آن بحث مراقبه نوافلاطونی است که موجب گردید آنان علاقه خود به رهبانیت را با مفهوم نوافلاطونی ترکیب نمایند (ویور، ۱۳۸۴، ص ۱۲۵).

در اینجا به برخی از دیدگاه های الهیاتی آنتونی و تأثیرات وی از بزرگان مسیحی که تحت تأثیر مکتب گنوسی بودند، اشاره می شود.

الف. معرفت و شناخت

طبق دیدگاه آنتونی، معرفت حقیقی به معنی گنوسیس است؛ یعنی بازگشت به جایگاه اصلی فرد و صعود غایی انسان به مرحله اتحاد با خداوند؛ چراکه آنتونی در تمام نامه هایش سخن از معرفت به میان می آورد. درحالی که وی در برخی مفاهیم افلاطونی مثل معرفت، وجود و همچنین تأکید بر اینکه وحدت اولیه همه چیز روحانی و عقلانی است، سهیم می باشد. البته باید گفت که وی فیلسوف نبوده و احتمالاً از همه لوازم پیش فرض هایش آگاهی نداشته است، با وجود این، می توان گفت: برای آنتونی چارچوب نظام افلاطونی طمینه ای برای معرفت مسیحی بوده است (رابینسون، ۱۹۹۵، ص ۱۸۵).

همان طورکه پیش از این بیان شد، آنتونی، رهبانیت به معنی دنیاگریزی و انزوا را بهترین روش برای رسیدن به معرفت و اتحاد با خدا می داند. وی در این حوزه معتقد است که تنها با استیلای بر همه شهوات جسمانی، اعم از فیزیکی و ذهنی می توان به معرفت دست یافت. این در واقع همان معرفت به معنای گنوسی است؛ زیرا با تطهیر زاهدانه جسم، روح توانایی پاکی و طهارت و در نتیجه، بازگشت به ذات خود را کسب می کند (دان، ۲۰۰۳، ص ۴). ازاین رو، عارف از دیدگاه گنوسی، کسی است که قلبش تقدیس شده و با نور الهی می درخشد و به رؤیت خدا نایل آمده است (هادی نا، ۱۳۹۰، ص ۳۷).

گنوسی ها هم معتقد بودند که معرفت امری عقلانی نیست، بلکه بیش از هر چیز، مبتنی بر مکاشفات عرفانی است و با شناخت نفس و سرنوشت آن حاصل می شود (هادی نا، ۱۳۹۰، ص ۳۵ـ۳۶). به همین دلیل، آنتونی به صحرا پناه برد تا با تجربه جسمی و ریاضت و مکاشفات عرفانی به معرفت دست یابد. در واقع، مردان صحرا، که پیروان آنتونی هستند، همچون وی دل مشغول طبیعت و سرشتِ این آرامش نبودند که از آن با این الفاظ و مفاهیم سخن بگویند. آنان جسم را شر تلقی نموده، آن را مانعی برای برقرار اتحاد با خداوند می دانستند. همان طورکه آنتونی قدیس درباره دعای جامع و مورد قبول می نویسد: دعای راهب کامل نیست، مگر آنکه دیگر خود را یا این واقعیت را که در حال دعاست درنیابد (مرتون، ۱۳۸۵، ص ۳۷).

ب. جهان شناسی

اصطلاح خدا از منظر گنوسی، عنوانی بود که به تمام موجودات روحانی عالم برین اطلاق می شد. زمانی تفاوت میان خدا و سایر موجودات به وجود آمد که موجودات دارای جسم گردیدند. از این رو، جهان در نگاه گنوسی، یک محبس بزرگ و سیاه چالی عظیم است و شیطان در آن حضوری جدی دارد. بنابراین، جهان بر شرارت و گناه بنا شده است. انسان زمانی می تواند به تباهی و فساد کشیده نشود که با بیداری و معرفت به عالم الوهی قصد بازگشت به سوی خداوند را داشته باشد(هادی نا، ۱۳۹۰، ص ۳۷ـ۴۵). انسان در این زندگی می تواند به چنان فضیلتی برسد که دید الهی پیدا کند (اُ.گریدی، ۱۳۸۴، ص ۶۰). آنچه از الهیات آنتونی در باب جهان شناسی به دست ما رسیده است، نشان از تأثیرپذیری او از کیش گنوسی هاست؛ چراکه او همانند اوریگن قائل به وحدت وجود بود (گریبومنت، ۲۰۰۲، ج ۹، ص ۷۸۸). و براین اساس، همه موجودات پیش از خلقت یکسان و هم رتبه بودند و بعد از خلقت و جسم یافتن، همه موجودات به واسطه اعمالشان، چه دوزخی و چه نجات یافته، تقسیم شدند و برگزیده گردیدند. ارواح، وجودهای معنوی یا آگاه بودند که دارای تقدم وجود بودند و به آنها آزادی اختیار اعطا شد. در نتیجه، به میزان اتحاد ارادی شان، از خداوند جدا شدند و در مرتبه فرشته، ارواح انسانی و شیطان قرار گرفتند. شیطان در سیر زندگانی آنتونی از جایگاه بالایی برخوردار است. حضور وی در صحرا برای مبارزه با شیطان بود. داستان های متعددی از روبه رو شدن وی با شیطان بیان گشته است (می یر، ۲۰۰۲، ج ۱، ص ۵۰۵). در زندگی نامه وی نیز دو خطابه بزرگ و کوچک برجای مانده که هر دو خطابه، در مورد چگونگی رسیدن به آرامش زیاد و چگونگی شکست شیاطین است (رابینسون، ۲۰۰۰، ص ۴۱).

ج. انسان شناسی

انسان شناسی آنتونی نیز از افکار اوریگنی تأثیر پذیرفته شده است. وی وجود انسانی را به سه بخش منقسم می داند: ماهیت روحانی، نفسانی و ماهیت مادی (هادی نا، ۱۳۹۰، ص ۱۹۱). در واقع، اساس انسان شناسی آنتونی، ثنویتی افلاطونی میان روح و جسم است. بنابراین، روح انسانی به سه بخش جسم، نفس و روح منقسم می گردد (رابینسون، ۱۹۹۵، ص ۶۸)..

تن در این نظریه، در ذات اولیه خویش نیکو بوده است. اما سپس به زندانی برای روح تبدیل شده است. اوریگن نیز در این زمینه به بر این باور است که نه تنها کلمه یا عقل، (Logos) بلکه همه موجودات عقلانی (Logikoi) نیز حیات داشته اند. در یک زمان خاص، آنان از مقام وصل الهی ساقط شده، مطابق با درجه سقوطشان تبدیل به فرشته، روح شریر یا انسان شدند. این دیدگاه از فلسفه یونان و تفکر گنوسی نشئت یافته است (لین، ۱۳۹۰، ص ۳۷ـ۳۸).

چنین تفکری کاملاً از آیین گنوسی اقتباس شده است؛ چراکه در الهیات گنوسی، انسان جایگاه بسیار بالایی دارد که از جسم و روح و جان آفریده شده است. روح از واحد متعال نشئت یافته که در زندان جسم حبس گردیده است. در انسان شناسی گنوسی، روح می تواند پس از هبوط، دوباره صعود کند و خدایی که از او دور افتاده است، یکی و یگانه گردد (هادی نا، ۱۳۹۰، ص ۴۰ـ۴۱). تفکر زاهدانه آنتونی نیز همسو با نظام اوریگنی و همان چارچوب، موافق با جدایی روح از خداوند و لزوم بازگشت به سوی او شکل گرفته است. آنتونی، در یکی از رسالات خویش به نقش مهم عقل اوریگنی و نوافلاطونی، در جریان تطهیر روح برای صعود و تعالی به سوی خداوند تأکید می کند که کاملاً مطابق با الهیات گنوستیکی است (مک رای، ۲۰۰۲، ج ۶، ص ۲۵۸).

د. نجات شناسی

همه راهبان صحاری قرن چهارم، همچون آنتونی، علت عزلت نشینی و ریاضت را فقط در طلب نجات بیان می کردند و معتقد بودند که از سرشت به شدت فردی نجات عمیقاً آگاه شده بودند. بنابراین، هر انسانی برای نجات زندگی خود می بایست فرداً و تنها از آن با شنا خود را به ساحل برساند (مرتون، ۱۳۸۵، ص ۳۱). ویژگی ای که مختص به آیین گنوسی در صدر مسیحیت بود که تأکید زیادی بر آموزه نجات می کردند(مک رای، ۲۰۰۲، ج ۶، ۲۵۵). آرمان گنوسی ها، رهایی انسان از بند جهان مادی و بازگشت به قلمرو الوهی است که با معرفت به خود و معرفت به خدای متعال حاصل می شود. نجات از راه بیداری حکمت در انسان و توبه او محقق می شود. منجیان و پیامبران الهی، زمینه این نجات را فراهم می آورند.

اما از نگاه الهیاتی در باب نجات شناسی باید گفت: آنتونی بسیار متأثر از آراء اوریگنی و گنوسی است. نکته جالب اینکه خود اوریگن نیز تحت تأثیر آیین گنوسی بوده است. اساساً در رسالات آنتونی تأکید ویژه ای بر نقش نجات شناسانه مسیح دیده می شود (رابینسون، ۱۹۹۵، ص ۷۶). بر مبنای افکار آنتونی، ظاهر شدن کلمه الهی (لوگوس) و آمدن مسیح به زمین، مجالی برای انسان ها برای نائل آمدن به رستگاری و نجات و بازگشت به ماهیت ذاتی شان که از طریق گناه و هبوط از اصل خود، جدا افتاده، فراهم شد. در حقیقت، عیسی خود در شکل و هیأت انسانی ظهور یافت تا رستگاری بشر را تضمین کند و اتحادی را که انسان پیش از هبوط با خداوند داشته، دوباره محقق سازد. چنین تفکری در سنت گنوسی نیز وجود دارد. به عنوان نمونه، در کتاب فیلوسوفومنا به نقل از ناسنها آمده است: و عیسی گفت: بنگر آن گاه که روح با شر دنبال شد و در جهان مادی آواره گشت، پدر مرا از میان موجودات الهی فرستاد. من هبوط کردم و اسرار الهی را آشکار ساختم… من اسرار الهی را از طریق روح القدس تعلیم دادم (هادی نا، ۱۳۹۰، ص ۴۷). اوریگن نیز چنین دیدگاهی داشت و معتقد بود روح انسان باید در حال تغییر به سوی ساحت هستی لایتغیر تعالی یابد. کلمه خدا ظاهر شد تا ما را قادر به چنین کاری کند تا با ژرف اندیشی و تعمق در او، به نجات و رستگاری نائل شود؛ دیدگاهی که آنتونی نیز از او تأثیر پذیرفت. تونی لین در کتاب خود می نویسد که این دریافت ویژه از نجات، دریافتی کاملاً یونانی و بیشتر با آیین گنوسی اشتراک نظر دارد تا با مسیحیت کتاب مقدس (لین، ۱۳۹۰، ص ۳۵).

از سوی دیگر، باید گفت: طبق سنت مسیحی اولیه، هیچ رستگاری و نجاتی در خارج از کلیسا وجود ندارد. تنها کلیسا است که دسترسی به آن را فراهم می سازد. در قرن سوم میلادی، سیپرین بر این مطلب تأکید کرده و پیش از وی نیز بسیاری از آباء کلیسا بر آن همت گذاردند (مک گراث، ۱۳۹۲، ج ۲، ۶۶۵). درحالی که آنتونی خود را از کلیسا خارج نمود و به صحرا رفت و دیگر به کلیسا برنگشت. این امر نشان می دهد که وی به موضوع کلیسا به عنوان ناجی مسیحیت اعتقاد نداشته است. همان طورکه آگوستین نیز در این مسئله به راهبان انتقاد نموده است (یاسپرس، ۱۳۶۳، ص ۱۳۲). جالب توجه اینکه گنوسی ها نیز کلیسا را واسطه نجات ندانسته و معرفت را خارج از کلیسا جست وجو می کردند. برای نمونه، مرقیون که خود اسقف زاده بود، از جرگه کلیسا برید تا در خارج از آن به دنبال هدفش بگردد (هیوز، بی تا، ص ۱۶).

نتیجه گیری

از جمله مواردی که می توان به تأثیرپذیری مسیحیت از ادیان و مکاتب اسرارآمیز یونان باستان اشاره کرد، تاثیرپذیری جریان رهبانیت از آیین گنوسی است. گرچه سخنان حضرت عیسی و پولس در مورد توصیه به زهدورزی از انگیزه های رهبانی مسیحی به شمار می روند، اما به نظر می رسد تأثیر آیین گنوسی بر رهبانیت قابل انکار نیست. آیین گنوسی بر برخی آبای کلیسا، به ویژه آبای مکتب اسکندریه مثل کلمنت و اریگن نیز تاثیرگذار بوده است. از جمله تأثیرات آیین گنوسی، تأثیر بر جریان رهبانیت است. این تأثیر را می توان در آنتونی، که آتاناسیوس از او به عنوان بنیانگذار رهبانیت مسیحی نام برده است، ردّیابی کرد.

مناطقی که آنتونی در آن زندگی کرد و بزرگ شد، تحت تأثیر الهیات برپاخاسته از اسکندریه بود. ازاین رو، می توان گفت: آنتونی تا حد زیادی تعلیم یافته مکتب کلمنت و اوریگن است. آنتونی، همانند آبای کلیسا از منتقدان آیین گنوسی بود؛ زیرا برخی باورهای آنان از جمله اعتقاد به ثنویت در تعارض با اعتقادات مسیحی بود. در عین حال، به نظر می رسد در برخی اندیشه های الهیاتی و شیوه زندگی رهبانی وی، که مخالف با اعتقادات مسیحی اش نبود، از آنها تأثیر پذیرفته است. همان گونه که گنوسی ها به دلیل شر دانستن عالم مادی، تأکید زیادی بر زهدورزی و ترک دنیا داشتند، او نیز بر ترک دنیا و زهدورزی و ریاضت کشی و مراقبت باطنی تأکید زیادی داشت. او همانند گنوسی ها، ازدواج را بر خود حرام و زندگی عادی را ترک و برای انزوا و گوشه گیری به صحرا رفت. وی معتقد بود که صحرا محل نبرد با شیاطین است.

او قائل به خودانکاری نفس بود و بر آن مداومت داشت. همان گونه که این خودانکاری و ریاضت های شدید برای دوری گزیدن از دنیا، از اصول گنوسی است و کتاب اعمال توما نیز این خودانکاری غیرطبیعی را در سراسر کتاب خود بیان می دارد.

الهیاتی که آنتونی آن را ارائه داده نیز تحت تأثیر آیین گنوسی بوده است. وی در باب معرفت شناسی معتقد بود که معرفت حقیقی، مشروط بر بازگشت انسان به جایگاه اصلی خود و یکی شدن با خداوند است که با ریاضت و تطهیر زاهدانه جسم و تهذیب نفس به دست می آید. وی همچون گنوسی ها، معرفت را از راه عقل قابل دستیابی نمی داند، بلکه معتقد است: با مکاشفات عرفانی می توان آن را به دست آورد. وی در باب جهان شناسی و انسان شناسی، همچون گنوسی ها و اوریگن فکر می کرد و معتقد به وحدت وجود بود. از این رو، معتقد بود همه موجودات پیش از خلقت یکسان و هم رتبه بودند و پس از خلقت و جسم یافتن، به واسطه اعمالشان تقسیم و برگزیده شدند. در مسئله نجات شناسی نیز آنتونی تحت تأثیر گنوسی ها بود. وی همچون گنوسی ها، تأکید زیادی بر نجات داشت و علت ریاضت و رهبانیت خود را فقط در طلب نجات می دانست. در نظام الهیاتی آنتونی ظاهر شدن کلمه الهی (لوگوس) و آمدن مسیح به زمین، مجالی برای انسان ها برای نائل آمدن به رستگاری و نجات و بازگشت به ماهیت ذاتی شان بیان شده است. همان طورکه در سنت گنوسی نیز نجات از راه بیداری حکمت در انسان است که منجیان الهی زمینه آن را فراهم می کنند.

روشن است این تأثیرپذیری در حالی است که جریان گنوسی مسیحی، همواره مورد انتقاد آبای کلیسا، به ویژه ایرنیوس بوده است. وی در کتاب، علیه بدعت هایش، بیش از هر فرقه دیگری، به نقد آنها پرداخته است. شاید بتوان گفت: مخالفت کلیسا با این جریان، علاوه بر ناسازگاری های اعتقادی، به این دلیل بوده که نوع دین ورزی زاهدانه گنوسی ها از نوع دین ورزی خواص بود؛ عموم مردم نمی توانستند این نوع دین ورزی را رعایت کنند. در این صورت، دین مسیحیت به افراد خاصی محدود می شد. علاوه بر این، از زمان رسمیت یافتن مسیحیت و تشریفاتی شدن مسیحیت، جریان زهدورزی نوعی واکنش در مقابل دنیوی شدن کلیسا محسوب می شد.

http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/200

 

ه
۵٫pdf ۳۹۴٫۳۲ کیلو بایت

معرفت ادیان ،سال پنجم، شماره چهارم، پیاپی ۲۰، پاییز ۱۳۹۳

احمدرضا مفتاح / استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب                                                            meftah555@gmail.com

سیدمرتضی میرتبار / دانشجوی دکتری مطالعات تطبیقی ادیان دانشگاه ادیان و مذاهب               Smmb_110@yahoo.com

دریافت: ۸/۴/۱۳۹۳ ـ پذیرش: ۶/۹/۱۳۹۳

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x