امام علی علیه السلام و احتجاج به حدیث غدیر
چکیده
کلمات کلیدی
چـکیده
غدیر واقعیتی انکارناپذیر در تاریخ اسلام است و هیچگاه فراموش نخواهد شد. از همین رو امام عـلی عـلیهالسلام از آغـازین روزهای خلافت ابوبکر در کنار شمردن امتیازاتی که ایشان را مستحق خلافت میکرد، با مسئله غدیر اسـتدلال و استشهاد نمود.
اقدام امام علیهالسلام در بیان واقعه مهم غدیر و بازخوانی این جریان، در واقـع به چالش گرفتن حـاکمیت غـاصبان خلافت بود. این کار را امام، هم در مواجهه با ابوبکر و هم پس از آن در عصر دیگر خلفا انجام داد و حتی پس از به دست گرفتن خلافت نیز بر وقوع غدیر و انتخاب خود توسط پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای احـراز مقام خلافت اسلامی احتجاج و استدلال میکرد. احتجاج امام با حدیث غدیر در این مقاله مورد بحث قرار میگیرد.
واژگان کلیدی: غدیر، خلافت، امام علی علیهالسلام ، حدیث غدیر و احتجاج به غدیر.
مقدمه
جـریان غـدیر که با استناد به آن میتوان به حقانیت و شایستگی علی علیهالسلام برای جانشینی پیامبر صلیاللهعلیهوآله استدلال کرد، یکی از افتخارات و امتیازات فراوان علی علیهالسلام است. حضرت برای احراز مقام زمامداری دنیای اسـلام پس از پیـامبر صلیاللهعلیهوآله از فضایل و
ویژگیهای فراوانی برخوردار بود. خصوصیات شخصی و شخصیتی آن حضرت، هم از بُعد قرابت با رسولخدا صلیاللهعلیهوآله و هم به لحاظ توجه ویژهای که پیامبر صلیاللهعلیهوآله بعد از بعثت تا رحلت بـه ایـشان مبذول داشتند و جانفشانیها و فداکاریهای علی علیهالسلام در راه اسلام، او را به شخصیت دوم در اسلام تبدیل کرده بود. لکن با وجود تمام این ویژگیها و تأکیدات رسول مکرم اسلام و تعیین علی علیهالسلام به عنوان جـانشین، دسـتور رسـولخدا صلیاللهعلیهوآله اطاعت نشد و مردم دسـت بـیعت بـه ابوبکر سپردند.
آن حضرت بهرغم از دست رفتن خلافت، هرگونه تلاش و برخورد نظامی را به ضرر نظام نوپای اسلامی که با زحمات رسولخدا صـلیاللهعلیهوآله و فـداکاریهای خـود علی علیهالسلام و دیگر مسلمانان مشتاق برپا شده بـود، مـیدانست. از این رو تنها به استدلال و احتجاج به سخنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله و بیان فضایل و افتخارات خود که سند حقانیتش برای خلافت بـود، بـسنده کـرد.
بدین ترتیب، این پرسش مطرح است که با توجه بـه نزدیک بودن غدیر و سقیفه و تأکید رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بر امر جانشینی پس از خود، چگونه غدیر مورد غفلت قـرار گـرفت و کـسی به آن استدلال نکرد؟ اگر دیگران در فضای فراهم آمده و زمینهسازی جریان حاکم، بـه خـواهشهای آنان تن دادند و دست ابوبکر را به عنوان خلیفه فشردند، آیا علی علیهالسلام با حدیث غدیر کـه بـه انـتخاب حضرت صراحت دارد با آنان روبهرو شد یا خیر؟ و اگر به غدیر تمسک نـمود، در کـدام مـقطع بود؟
الف) احتجاج به جریان غدیر پس از رحلت نبی صلیاللهعلیهوآله تا خلافت وصی علیهالسلام
۱٫ پس از سقیفه
غدیر از جـریانهای مـسلم در تـاریخ اسلام، و حدیث غدیر از جمله مهمترین ادله اثبات ولایت و خلافت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است. اگرچه پس از رحـلت پیـامبر صلیاللهعلیهوآله به دستور ایشان و به محتوای حدیث غدیر عمل نشد و جریان حاکمیت اسـلامی پس از رحـلت رسـول گرامی اسلام مسیری غیر از خواست پیامبر صلیاللهعلیهوآله که خواست خدا بود، پیمود، اما ایـن حـدیث از همان آغاز، خار چشم حاکمیتی بود که خود را
جانشین پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخواندند. امـام عـلی عـلیهالسلام ، سایر معصومان و شیعیان در هر فرصتی با پیش کشیدن جریان غدیر و یادآوری حدیثی که پیامبر صـلیاللهعلیهوآله در حـضور هزاران انسان مسلمان آن را بیان داشته بود، سعی داشتند به حقوق الهی اسـلامی خـود در قـبال جامعه و تضییع حقشان تأکید نمایند.
استدلال به حدیث غدیر اولین بار در مسجد رسولخدا صلیاللهعلیهوآله تـوسط شـخص امـام علی علیهالسلام انجام شد. امام علیهالسلام تازه از کفن و دفن بدن مطهر خـاتمالنبیین صـلیاللهعلیهوآله فراغت یافته بود که یاران خلیفه او را برای بیعت با خلیفه، با زور به مسجد کشاندند و با تـهدید از ایـشان خواهان بیعت با ابوبکر شدند.
حضور امام علیهالسلام در مسجدالنبی و ایراد خطبه و گـفتوگوهای ایـشان با سران حاکمیت جدیدالتأسیس خلافت اسلامی بـهطور مـبسوط در مـنابع تاریخی ثبت شده است. این سطور انـدک نـه توان بازگویی و بازنویسی آن را دارد و نه درصدد بیان تمام جریان واقع شده میباشد، لکـن بـه طور اختصار میتوان اشاره کـرد کـه امام بـر حـقانیت و شـایستگی خود برای احراز خلافت امت و جـانشینی رسـول اعظم صلیاللهعلیهوآله تأکید میکرد:
من به خلافت شایستهترم و برای شما سزاوار اسـت کـه با من بیعت کنید. شما بـرای در اختیار گرفتن خلافت، عـلیه انـصار بر قرابت رسولخدا استدلال کـردید و بـر آنها غالب آمدید و از اختیار ما نیز غاصبانه درآوردید… چه کسی از من به رسـول خـدا صلیاللهعلیهوآله در حیات آن بزرگوار و بعد از رحـلت ایـشان سـزاوارتر است؟ من شایستهترین فـرد بـه پیامبر صلیاللهعلیهوآله هستم، وصـی، یـار و امانتدار اسرار و علم اویم و من صدیق اکبر و فاروق اعظم و اولین موءمن و تصدیق کننده ایـشانم.(۱)
امـام علی علیهالسلام با سخنان مستدل و در عـین حـال کوبندهاش، سـران حـاکمیتی را کـه به عنوان جانشین رسـولخدا صلیاللهعلیهوآله جامه خلافت را بر تن کرده و از دست علی علیهالسلام
______________________________
۱٫ «فقال علی علیهالسلام : انا احق بـهذا الامـر منه وانتم اولی بالبیعه لی، أخذتم هذا الأمـر مـن الانـصار واحـتججتم عـلیهم بالقرابه من الرسـول وتـأخذونه منّا اهل البیت غصبا… انا اولی برسول اللّه حیا ومیتا، وانا وصیه ووزیره ومستودع سره وعلمه، وانا الصـدیق الاکـبر والفـاروق الاعظم اول من آمن به وصدقه» (طبرسی، الاحـتجاج، ج ۱، ص ۹۵ و ابـنقتیبه دیـنوری، الإمـامه و السـیاسه، ج۱، ص۲۹).
درآورده بـودند، به چالش میکشید. از همین رو آنان گاهی با نرمش و اعتراف به فضایل و شایستگیهای حضرت، و گاهی با تندی با ایشان برخورد کرده، اظهار میداشتند که اکنون بیعت با ابـوبکر واقع شده و شکستنی نیست و تو نیز باید بیعت کنی! و حتی امام را در صورت عدم بیعت به قتل تهدید میکردند.
عمر بن خطاب به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام گفت:
این سخنان باطل را رهـا کـرده، بیعت کن. امام فرمود: اگر بیعت نکنم چه؟ گفتند: در آن وقت تو را میکشیم.(۱)
امام علیهالسلام با یادآوری اخوت خود با پیامبر صلیاللهعلیهوآله به آنان فرمود: «در آن صورت، بنده خدا و برادر رسولخدا را کشتهاید؟!» ابـوبکر بـرادری علی علیهالسلام و پیامبر صلیاللهعلیهوآله را که تمام مسلمانان میدانستند و بارها از سوی رسولخدا بر آن تأکید شده بود انکار کرده، بر تهدید به قتل پای فشرد.(۲)
ابـنقتیبه انـکار اخوت را از جانب عمر میداند کـه بـا سکوت ابوبکر همراه شد.(۳)
بشیر بن سعد یکی از پیشگامان بیعت با ابوبکر و زمینهساز خلافت او و جمعی دیگر با این سخنان که اگر قبل از بیعت بـا ابـوبکر سخنانت به گوش انـصار مـیرسید همه با تو(خطاب به علی علیهالسلام ) بیعت میکردند، سعی در توجیه و آرام کردن امام داشتند و میخواستند بگویند که حالا بیعت انجام یافته و تو نیز باید بیعت کنی. این در حالی بود کـه جـایگاه و موقعیت امام علیهالسلام را نزد رسولخدا صلیاللهعلیهوآله همه مسلمانان، بهویژه در مدینه واقف بودند و از جریان غدیر نیز زمان طولانی سپری نشده بود. امام علیهالسلام در جواب میفرماید:
آیا باید بدن مطهر رسولخدا صـلیاللهعلیهوآله را رهـا کرده دربـاره جانشینی او به نزاع
______________________________
۱٫ «بایع ودع عنک هذه الأباطیل! فقال علیهالسلام له: فإن لم أفعل فما أنتم صانعون؟ قالوا: نقتلک…» (سلیم بـن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص۱۵۲).
۲٫ فقال علیهالسلام : «إذا تقتلون عبداللّه وأخـا رسـوله. فـقال أبوبکر: أما عبداللّه فنعم، وأما أخو رسولاللّه فما نقر بهذا قال: أتجحدون أن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله آخی بینی وبینه؟ قـال: نـعم» (سلیم بن قیس هلالی، همان، ص ۱۵۲).
۳٫ فقال: إذا تقتلون عبداللّه و أخا رسوله، قال عمر: أمـا عـبداللّه فـنعم، و أما أخو رسوله فلا، و أبوبکر ساکت لا یتکلم» (ابنقتیبه دینوری، همان، ص ۳۱).
میپرداختم؟! گمان نمیکردم کسی جهت دسـتیابی به خلافت با اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و آنچه برای ایشان بود درگیر شود.
آنـگاه امام به جریان غـدیر مـیپردازد و کسانی را که شاهد جریان غدیر بودند قسم میدهد تا برخاسته، به آن شهادت دهند.(۱)
سلیم بن قیس پس از گزارش جریان حضور امام علی علیهالسلام در مسجدالنبی برای بیعت با ابوبکر، گفتوگوها و نزاعهای لفظی مـیان امام علیهالسلام و سران و دست اندرکاران خلافت را بیان میکند، آنگاه به احتجاج و انشاد امام به جریان غدیر و ادله دیگری که بر خلافت و جانشینی امام علی علیهالسلام به جای پیامبر صلیاللهعلیهوآله دلالت دارد اشاره کـرده، مـینویسد: علی علیهالسلام همه آنچه را پیامبر صلیاللهعلیهوآله به صورت علنی درباره جانشینی و موقعیت و مقام عالی امام بیان داشته بودند، ذکر کرد و از سوی جماعت تأیید شد:
یا معشر المسلمین والمهاجرین والأنصار، أنـشدکم اللّهـ، أسمعتم رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا و فی غزوه تبوک کذا وکذا؟ فلم یدع علیهالسلام شیئا قاله فیه رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله علانیه للعامه إلاّ ذکرهم إیاه. قالوا: اللهم نـعم.(۲)
______________________________
۱٫ «فـقال بشیر بن سعد الانصاری الذی وطأ الارض لابیبکر وقالت جماعه من الانصار: یا ابا الحسن لو کان هذا الامر سمعته منک الانصار قبل بیعتها لابیبکر ما اختلف فیک اثنان. فقال عـلی عـلیهالسلام : یـا هوءلاء کنت أدع رسولاللّه مـسجی لا أواریـه واخـرج انازع فی سلطانه، واللّه ما خفت احدا یسمو له وینازعنا اهلالبیت فیه ویستحل ما استحللتموه، ولا علمت ان رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله ترک یوم غدیر خم لاحـد حـجه ولا لقـائل مقالا، فأنشد اللّه رجلا سمع النبی یوم غدیر خـم یـقول: “من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره وخذل من خذله”…» (طبرسی، هـمان، ص ۶۹۵).
۲٫ سـلیم بـن قیس هلالی، همان، ص ۱۵۳٫
توضیح: در مقاله حاضر، گزارش انشاد و احتجاج امـام علی علیهالسلام به حدیث غدیر در آغازین روزهای تلاش ابوبکر و دستیارانش برای تثبیت و تحکیم حاکمیتشان از کتاب سلیم بن قـیس اسـتفاده شـده است. از آنجا که نگارنده از اشکالات و شبهات وارد بر روایات کتاب سلیم بـیاطلاع نـبوده، به بررسی و جستوجوی این گزارش در دیگر منابع حدیثی و تألیفات عالمان و اندیشمندان دیگر نیز پرداخته است. از ایـن رو بـرای تـأیید گزارش مزبور، عبارت برخی از منابع را که در آنها روایت تاریخی سلیم آمده اسـت، آوردهـایم:
الف ـ طـبرسی، همان، ص ۱۰۵ – ۱۱۰: «قال:… ثم اقبل علی علیهالسلام فقال: یا معاشر المهاجرین والأنصار انشدکم باللّه أسـمعتم رسـولاللّه صـلیاللهعلیهوآله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا، وفی غزاه تبوک کذا وکذا، فلم یدع شـیئا قـاله فیه علیهالسلام علانیه للعامه…».
ب ـ سیدهاشم بحرانی، غایه المرام، ج ۵، ص ۳۱۳ – ۳۱۸: «ذکر سلیم بن قیس فـی کـتابه وهـو کتاب مشهور معتمد، نقل منه المصنفون فی کتبهم، وهو من التابعین رأی علیا وسلمان و أبـاذر، وفـی مطلع کتابه ما هذه صورته: فهذه نسخه کتاب سلیم بن قیس الهلالی رفـعه إلی أبـان بـن أبی عیاش وقرأه علی وذکر أبان أنه قرأ علی علی بن الحسین علیهماالسلام فقال: صـدق سـلیم هذا حدیثنا نعرفه. قال: سمعت سلمان الفارسی یقول…ثم أقبل علی عـلیهالسلام فـقال: یـا معاشر المسلمین والمهاجرین والأنصار أنشدکم اللّه، أسمعتم رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله یقول یوم غدیر خم کذا و کـذا، و فـی غـزوه تبوک کذا و کذا فلم یدع شیئا قال فیه رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله علانیه للعـامه إلا ذکـرهم إیاه. قالوا: اللهم نعم…».
ج ـ مجلسی، بحار الأنوار، ج ۲۸، ص ۲۷۲ – ۲۷۳: «ثم أقبل علیهم علی علیهالسلام فقال: یا معشر المـسلمین والمـهاجرین والانصار! أنشدکم اللّه أسمعتم رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا وفـی غـزوه تبوک کذا وکذا، فلم یدع علی عـلیهالسلام شـیئا قـاله فیه رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله علانیه للعامه…».
د ـ محمدطاهر بـن مـحمد حسین شیرازی نجفی، الأربعین فی امامه الأئمه الطاهرین، ص ۲۴۸: «روی الشیخ الطبرسی من علمائنا فـی کـتاب الاحتجاج، عن سلیم بن قـیس الهـلالی، عن سـلمان الفـارسی فـی حکایه طویله من ذکر احضار عـلی عـلیهالسلام ، ونذکر هاهنا موضع الحاجه منها، ثم قال علی علیهالسلام : یا معاشر المـهاجرین والأنـصار أسمعتم رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله یقول یوم غـدیر خم کذا وکذا، وفـی غـزوه تبوک کذا و کذا؟ فلم یدع شـیئا قـاله فیه صلی اللّه علیه وآله علانیه الا ذکره، فقالوا: نعم…».
ه ـ میرزا حبیباللّه هاشمیخویی، منهاج البراعه فـی شـرح نهج البلاغه، ص ۲۵: «و فی غایه المـرام مـن کـتابت سلیم بن قـیس الهـلالی و هو کتاب مشهور مـعتمد نـقل منه المصنفون… قال سلیم بن قیس… قال علی علیهالسلام : یا معاشر المهاجرین والأنصار أسـمعتم رسـولاللّه صلیاللهعلیهوآله یقول یوم غدیر خم کـذا وکـذا، وفی غـزوه تـبوک کـذا وکذا؟ فلم یدع شیئا قـاله فیه صلی اللّه علیه وآله علانیه…».
و ـ سیدجعفر مرتضی عاملی، مأساه الزهراء علیهاالسلام شبهات و ردود، ص ۱۵۳: «قال شیخ الإسلام العـلامه المـجلسی: روی بأسانید معتبره عن سلیم بـن قـیس الهـلالی، وغـیره، عـن سلمان والعباس قـالا: ـ والنـص لکتاب سلیم: قال سلیم بن قیس: “…. ثم أقبل علیهم علی علیهالسلام فقال: یا معشر المسلمین والمـهاجرین والأنـصار، أنـشدکم اللّه أسمعتم رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله یقول یوم غـدیر خـم کـذا وکذا؟! وفـی غـزوه تـبوک کذا و کذا؟ فلم یدع علیهالسلام شیئا قال فیه رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله علانیه للعامه إلا ذکرهم إیاه. قالوا: اللهم نعم…».
۲٫ هفت روز پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله (در خطبه وسیله)
جابر بن یزید از امام بـاقر علیهالسلام نقل میکند که حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام هفت روز پس از رحلت رسول مکرم اسلام و وقتی که از جمعآوری قرآن فراغت یافت، خطبهای ایراد کرد.(۱)
در این خطبه طولانی که به خطبه «وسیله» مـعروف اسـت،(۲) امام علیهالسلام به مسئله
______________________________
۱٫ کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۱۸٫
۲٫ دلیل نامگذاری خطبه را میتوان از متن خطبه که در آن واژه «وسیله» به کار رفته، به دست آورد. در قسمتی از خطبه میخوانیم: «أیها الناس إن اللّه تعالی وعد نبیه محمدا صـلیاللهعلیهوآله الوسـیله و وعده الحق و لن یخلف اللّه وعده، ألا و إن الوسیله علی درج الجنه وذروه ذوائب الزلفه ونهایه غایه الامنیه…».
غدیر اشاره میکند و با تشریح و تذکر واقعه غدیر بر حقانیت خود بـرای خـلافت تأکید میورزد. محورهای طرح شـده در خـطبه «وسیله» چنین است:
حمد و ثنای الهی و بیانات جامع و رسای توحیدی (همراه با توجه دادن به اخلاق و تهذیب نفس)، بیان خصایل و ویژگیهای انسان، بیان ویژگیها و مـقام بـرجسته پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله و اهلبیت عـلیهمالسلام و طـرح مسئله ولایت، تبیین جایگاه خود نزد رسولخدا صلیاللهعلیهوآله و یادآوری مسئله جانشینی آن حضرت(۱) و بیان واقعه غدیر.
رسول مکرم اسلام در آن روزی که همه مهاجر و انصار بر گرد ایشان جمع شده و جا بر آنـها تـنگ بود، فرمود: [جایگاه علی نزد من همانند جایگاه هارون نزد عیسی است و…] و [باز هم] سخن رسولخدا صلیاللهعلیهوآله [در مورد جانشینی علی علیهالسلام [آنگاه که شنیدند عدهای خود را جانشین پیامبر صلیاللهعلیهوآله مـیدانند. پیـامبر صلیاللهعلیهوآله بـه سفر حج که آخرین سفر ایشان بودند، رفت و در بازگشت در منطقه غدیر خم دستور دادند تا شبه مـنبری برایش برپا کردند. ایشان بر منبر بالا رفت و بازوی مرا گـرفته، بـلند کـردند به گونهای که سفیدی زیر بغلشان نمودار شد و با صدای بلند در میان جماعت فرمودند: «هر که را مـن مـولای اویم، علی مولای اوست، خدایا کسی که علی را دوست دارد دوست بدار و کسی کـه عـلی را دشـمن است دشمن بدار». قبول ولایتم عین ولایت الهی و دشمنی با من دشمنی با خدا بـه شمار آمد. در همان روز خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شما را کـامل کردم و نعمت خود را بـر شـما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم» پس با ولایت من دین خدا کمال یافت و رضایت الهی حاصل شد.(۲)
______________________________
۱٫ «و اختصن بوصیته و اصطفانی بخلافته فی امته» (کلینی، همان، ص ۲۶).
۲٫ «فقال صلیاللهعلیهوآله وقد حـشده (حشدالقوم ای اجتمعوا) المهاجرون والانصار وانغصت (ای تغیقت بهم المحافل) بهم المحافل:… وقوله صلیاللهعلیهوآله حین تکلمت طائفه فقالت: “نحن موالی رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله فخرج رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله إلی حجه الوادع ثم صار إلی غدیر خم فأمر فـأصلح له شـبه المنبر ثم علاه وأخذ بعضدی حتی رئی بیاض إبطیه رافعا صوته قائلا فی محفله” من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه “فکانت علی ولایتی ولایه اللّه وعلی عـداوتی عـداوه اللّه. وأنزل اللّه عز وجل فی ذلک الیوم “الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً” فکانت ولایتی کمال الدین و رضا الرب جل ذکره» (کلینی، همان، ص ۲۶ ـ ۲۷).
۳٫ گفتوگوی امیرالمؤمنین عـلی عـلیهالسلام با ابوبکر
با استقرار حاکمیت خلیفه اول و بیعت مردم با وی، اوضاع به شکلی آرام
شد. ابوبکر و یارانش که پایههای حاکمیتشان را تثبیت شده و معترضان را
در حالت سکوت و پذیرش وضع موجود مشاهده کـردند، تـا حـدودی تلاش کردند
با دلجویی از مـخالفان، بـهویژه شـخص امام علی علیهالسلام ، مانع هرگونه اقدام و
خطر بالقوه از جانب آنان شوند. ابوبکر در راستای همین سیاست،
خواهان گفتوگوی تنهایی با حضرت شـد(۱) و سـعی کـرد با تمسک به حدیثی که
به قول خـودش از رسـولخدا صلیاللهعلیهوآله شنیده بود، علیه امام استدلال کرده، اقدام
خویش مبنی بر بهدستگیری قدرت و غصب خلافت رسولخدا صلیاللهعلیهوآله را توجیه نـماید. او گـفت: از رسـولخدا شنیده که امتش بر گمراهی جمع نخواهد شد و وقتی اجـتماع مردم را بر گردش دیده است با تمسک به همان حدیث، خلافت را به دست گرفته است.
در مقابل، امام عـلیهالسلام بـا رد دیـدگاه ابوبکر و اینکه آیا من و کسانی که در اجتماع حضور نداشتند و مخالف بـه شـمار میآیند، جزء امت نیستند؟(۲) با طرح فضایل و جایگاه خود در جامعه، نزد رسولخدا صلیاللهعلیهوآله و اسلام و گرفتن اقرار از ابـوبکر، حـاکمیت خـلفا و ریاست ابوبکر بر دنیای اسلام را مردود میشمرد.
جریان گفتوگو میان امام عـلی عـلیهالسلام و ابـوبکر را امام صادق علیهالسلام به نقل از پدر
______________________________
۱٫ این گفتوگو بهطور مبسوط در خصال صدوق «ص ۵۴۸ به بعد» احـتجاج طـبرسی (ج۱، ص۱۵۷بـه بعد) ذکر شده است.
۲٫ شیخ صدوق، الخصال، ص۵۴۹: «فقال أبوبکر: حدیث سمعته من رسولاللّه صـلیاللهعلیهوآله “إن اللّه لا یـجمع امتی علی ضلال” ولما رأیت اجتماعهم اتبعت حدیث النبی صلیاللهعلیهوآله وأحلت أن یکون اجـتماعهم عـلی خـلاف الهدی وأعطیتهم قود الاجابه ولو علمت أن أحدا یتخلف لامتنعت، قال: فقال علی علیهالسلام : أما مـا ذکـرت من حدیث النبی صلیاللهعلیهوآله “إن اللّه لا یجمع امتی علی ضلال” أفکنت من الامه أو لم أکن؟ قال: بـلی…».
بـزرگوارش از امـام سجاد علیهالسلام نقل میکند. طبق این نقل، ابوبکر درصدد دلجویی از علی علیهالسلام برآمده، به ایـشان مـیگوید:
من برای خلافت، زمینهچینی نکرده و رغبتی به آن نداشتم؛ نه به خلافت حـریصم و نـه تـوان آن را دارم، چون نه ثروتی دارم و نه قبیلهای که با اتکا به آنها به فکر غلبه بر دیـگران بـاشم. امـا تو از من دلگیر و از خلافت، گلایهمندی و… امام علیهالسلام در پاسخ میفرماید: اگر رغبتی بـه خـلافت نداشتی و به آن حریص نبودی چرا زیر بار آن رفتی، در حالیکه به عدم تواناییهای خود معترفی؟!
آنگاه امـیرالمؤمنین عـلیهالسلام از ابوبکر سوءال میکند: کسی که میخواهد زمام امور مسلمانان را به دست گـیرد بـاید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ ابوبکر بعد از برشماری بـرخی خـصوصیات، سـاکت میماند و امام علیهالسلام با بیان ویژگیهای خـود،(۱) ابـوبکر را سوگند میدهد که اگر این ویژگیها را قبول دارد، تصدیق کند که همه مورد تـصدیق ابـوبکر قرار میگیرد. یکی از این فـرازها حـدیث غدیر اسـت:
تـو را بـه خدا سوگند، آیا با استناد بـه حـدیث رسولخدا صلیاللهعلیهوآله در روز غدیر، من مولای تو و هر مسلمانی هستم یا نه؟ ابوبکر گـفت: البـته که شما مولا هستید.(۲)
۴٫ شورای شـش نفره
دومین خلیفه بـرای تـعیین جانشین، امر خلافت را به شـورایی واگـذار کرد که همه از سران و بزرگان اصحاب در آن روز بهشمار میآمدند. این شورا متشکل از شش تـن از اصـحاب بود که به دستور عـمر بـرای تـعیین خلیفه بعد از عـمر بـاید رایزنی میکردند. ترکیب شـورا بـه گونهای بود که امکان انتخاب امام علی علیهالسلام برای خلافت منتفی بود. امام عـلی عـلیهالسلام با اینکه میدانست از طریق این شـورا بـه حق مـسلم خـود دسـت نخواهد یافت، برای اتـمام حجت در شورای انتخاب خلیفه شرکت کرد و بر حقانیت خود و بطلان ربایندگان خلافت اسلامی از کانون اصـلیاش تـأکید کرد.
______________________________
۱٫ شیخ صدوق مینویسد: «احتجاج أمـیرالموءمنین عـلیهالسلام عـلی أبـیبکر بـثلاث وأربعین خصله» (هـمان، ص ۵۴۸).
۲٫ «قـال: أنشدک باللّه أنا المولی لک ولکل مسلم بحدیث النبی صلیاللهعلیهوآله یوم الغدیر أم أنت؟ قال: بل أنت» (شیخ صـدوق، هـمان، ص۵۵۰ و طـبرسی، همان، ص ۱۶۰).
حضرت علی علیهالسلام اقدام عمر مـبنی بـر تـرکیب شـورا و نـامزد کـردن شش تن و برابر قرار دادن آنان را با ایشان نقد کرده و فرمود:
مرا جزء آن شش نفر قرار داد و امتیازات مرا به شمار نیاورد و حتی برخی از آنان را بر من تـرجیح داد. او قرابت و وراثتم را نسبت به رسولخدا صلیاللهعلیهوآله نادیده انگاشت، با آنکه هیچ یک سابقه مرا در اسلام و گذشته درخشان جانفشانیها و… مرا ندارند… .(۱)
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام ، در شورای شش نفره برگزیده عمر که بـرای انـتخاب خلیفه گرد آمده بودند خطبهای و نطق بلندی ایراد کرده، با شمردن خصوصیات و امتیازات خود در اسلام و نزد رسولالله صلیاللهعلیهوآله بر ایشان حجت اقامه نمود و از اعضا علیه اقدام اشتباهشان اقرار گـرفت. حـضرت با بیان خصایل و ویژگیهای خویش، آنان را سوگند داد تا هر آنچه از خصوصیات مطرح شده از جانب امام علیهالسلام را میدانند و قبول دارند تأیید کنند و آنان نـیز چـنین کردند.
بیان امام علی عـلیهالسلام کـه در منابع، اصطلاحا به حدیث «انشاد» معروف است، در واقع تذکری بر دانستهها و یادکردی بر لغزشهای کسانی بود که به گونهای در تضییع حقوق مسلم امام عـلیهالسلام دسـت داشتند. آنان بیگانه از آنـچه عـلی علیهالسلام بیان میداشت نبودند و سابقه و صحنههای درخشان ایشان را در اسلام و نزد رسولخدا صلیاللهعلیهوآله به خاطر داشتند. خوارزمی در المناقب سخنان علی علیهالسلام در شورا و سوگند دادن اعضای آن را ذکر میکند که در آن، حضرت از تضییع حق خـود و بـه بیراهه کشاندن حاکمیت دنیای اسلام شکایت میکند و از ترس بازگشت مسلمانان به سوی کفر اقدامی برای بازپسگیری انجام نمیدهد.(۲)
______________________________
۱٫ طبرسی، احتجاج، ج ۱، ص ۳۷۵٫
۲٫ «عن ابی الطفیل عامر بن واثله قال: کنت علی البـاب یـوم الشوری فـارتفعت الاصوات بینهم، فسمعت علیا” علیهالسلام یقول: بایع الناس أبابکر وأنا واللّه أولی بالأمر واحق به، فسمعت واطعت مخافه ان یـرجع الناس کفارا “، یضرب بعضهم رقاب بعض بالسیف، ثم بایع أبوبکر لعـمر وأنـا واللّهـ اولی بالأمر منه، فسمعت واطعت مخافه ان یرجع الناس کفارا “، ثم أنتم تریدون أن تبایعوا عثمان إذا لا أسمع ولا اطیع، ان عـمر جـعلنی فی خمس نفر أنا سادسهم، لأیم اللّه لا یعرف لی فضل فی الصلاح ولا یعرفونه لی کـما نـحن فـیه شرع سواء، وایم اللّه لو أشاء ان اتکلم ثم لا یستطیع عربهم ولا عجمهم ولا المعاهد منهم ولا المشرک ان یرد خصله مـنها ثم قال: انشدکم اللّه أیها الخمسه» (خوارزمی، المناقب، ص۳۱۳).
نکتهای که اینجا مدنظر ماست ایـن است که دریابیم آیـا حـضرت علی علیهالسلام در سخنان خود به مسئله غدیر اشاره فرموده است یا خیر؟ از بررسی و مطالعه برخی متون به دست میآید که ایشان پس از آنکه دیدند اعضای شورا همانطور که پیشبینی میشد برای خلافت بـا عثمان بیعت کردند، همه افراد را مورد خطاب قرار داده از ایشان خواست تا به سخنانش گوش فرا دهند و آنچه را قبول دارند بپذیرند تا حجت بر آنان تمام باشد.(۱)
امیرالمؤمنین ضمن بیان ویژگیهای مـنحصر بـه فرد خود، به مسئله غدیر نیز اشاره فرمود و بر صحت و درستی آن از حاضران در شورا اقرار گرفت.
فرمود: شما را به خداوند سوگند میدهم آیا در میان شما فردی به غیر از من وجود دارد کـه رسـولخدا صلیاللهعلیهوآله در مورد او فرموده باشد: «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست، خدایا دوست بدار کسی که او را دوست دارد و دشمن بدار کسی که با او دشمن است»؟ همگی سوگند خوردند کـه نـه.(۲)
در حدیث دیگر چنین آمده است:
شما را به خدا سوگند میدهم آیا در میان شما غیر از من کسی هست که رسولخدا صلیاللهعلیهوآله در روز غدیر خم او را به امر خداوند به خلافت منصوب کـرده و گـفته بـاشد: «هر کس من مولای اویـم عـلی عـلیهالسلام مولای اوست، خدایا دوستان علی را دوست بدار و دشمنانش را دشمن باش»؟ گفتند: خیر.(۳)
خطبه حضرت یا حدیث انشاد در بسیاری از منابع گذشته بـهطور مـفصل یـا مختصر ذکر شده است. به همین سبب گـاهی بـرخی از قسمتهای حدیث در منبعی آمده که در دیگری نیامده است. به عنوان نمونه در المناقب که نگارنده به آن مراجعه کرده،
______________________________
۱٫ «فلما رأیـ أمـیرالموءمنین عـلیهالسلام ما هم القوم به من البیعه لعثمان قام فیهم لیـتخذ علیهم الحجه قال علیهالسلام لهم: اسمعوا منّی کلامی فان یک ما اقول حقا فاقبلوا وإن یک باطلا فانکروا. ثـم قـال: انـشدکم باللّه» (طبرسی، همان، ص۱۹۳).
۲٫ «قال: فأنشدکم باللّه هل فیکم أحد قال له رسـول اللّه صـلیاللهعلیهوآله : «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه» غیری؟ قالوا: اللهم لا» (شیخ طوسی، الامالی، ص۳۳۲).
۳٫ «قـال: نـشدتکم بـاللّه هل فیکم احد نصبه رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله یوم غدیر خم بأمر اللّه تعالی فـقال: “مـن کـنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه غیری” قالوا: لا» (طبرسی، همان، ص ۱۹۶).
به حـدیث غـدیر اشـاره نشده است،(۱) در حالیکه شیخ طوسی در الامالی با همان سند مناقب، از این سخنان حضرت یـاد کـرده و حدیث غدیر هم در آن آمده است.(۲)
۵٫ دوران عثمان
از موارد دیگری که امام علی علیهالسلام بـه جـریان غـدیر اشاره و مسئله جانشینی خود را مطرح فرمود، اجتماعی است که در ایام خلافت عثمان و در مسجد مـدینه تـشکیل یافته بود. طبق گزارش سلیم، بسیاری از مهاجران و انصار در مسجد مدینه گرد آمده بـودند و در آن اجـتماع، حـضرت علی علیهالسلام و فرزندان بزرگوارش حسنین نیز حضور داشتند. وی فهرست افراد سرشناسی را که در آن اجتماع حضور پیـدا کـرده بودند، آورده است.
در این محفل از امتیازات و افتخارات قبیلهای یاد میشد؛ هر دسته از مـهاجران و انـصار بـه فضایل و افتخارات قبیلهای خود اشاره میکردند. معیار و ملاک فضایل و افتخارات، سخنان رسولخدا صلیاللهعلیهوآله درباره هـر قـبیله و مـردان آنها بود. همچنین به سابقه و فداکاری در اسلام و حضور در جنگهای آغازین اسلام افـتخار مـیکردند. علی علیهالسلام و به پیروی از ایشان، شیعیان در این میان ساکت و تنها نظارهگر ماجرا بودند.(۳)
سابقه درخشان امـام عـلی علیهالسلام در اسلام و جایگاه ایشان در میان امت و نزد رسولخدا صلیاللهعلیهوآله و… موجب توجه عـدهای بـه سوی ایشان شد و از او خواستند تا اظهار نـظر نـماید. آنـان همه امام علی علیهالسلام را میشناختند و به سـوابقش آشـنایی داشتند، شاید در پی این بودند که حضرت قضاوتی به نفع این یا آن قبیله داشـته بـاشد. علی علیهالسلام با
______________________________
۱٫ لکن، مـرحوم عـلامه امینی در کـتاب الغـدیر قـسمت انشاد به غدیر را از المناقب خوارزمی نـقل مـیکند: «قال: فأنشدکم باللّه هل فیکم أحد قال له رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم: “مـن کـنت مولاه فعلی مولاه، أللهم وال من والاه، و عـاد من عاداه، وانصر مـن نـصره”، لیبلغ الشاهد الغایب غیری؟ قالوا: أللهـم لا. الحـدیث» (امینی، الغدیر، ج ۱، ص۱۶۰).
۲٫ طبرسی، همان، ج ۱، ص ۱۹۶.
۳٫ «رأیت علیا علیهالسلام فی مسجد رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله فـی خـلافه عثمان و جماعه یتحدثون و یتذاکرون… فـذکروا قـریشا وفـضلها وسوابقها وهجرتها ومـا قـال رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله فـیهم مـن الفضل… وذکروا الأنصار وفضلها وسوابقها ونصرتها وما أثنی اللّه علیهم فی کتابه وما قال رسـول اللّه صـلی اللّه علیه وآله فیهم من الفضل…» (سلیم بـن قـیس هلالی، هـمان، ص ۱۹۳).
تـوجه بـه همان معیار مورد قـبول جمع که خود نیز بینهایت به آن وفادار بود، لب به سخن گشود و با ذکر افتخارات ویـژه کـه از قِبل اسلام و از جانب رسول خدا صـلیاللهعلیهوآله نـصیبش شـده بـود، بـه برتری و مقدم بـودن خـود برای حکومت و خلافت پیامبر صلیاللهعلیهوآله استناد کرد؛ سخنانی شبیه آنچه بارها عنوان کرده بود، بیان داشـت و از آنـان بـر راست بودن جریان غدیر و مسئله ولایت بـر جـهان اسـلام اقـرار گـرفته، سـوگندشان داد تا هر آنچه در غدیر دیده و از کلمات رسول مکرم اسلام به خاطر دارند با شنیدن کلامش تصدیق نمایند:
آیا اقرار میکنید که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در غدیر خم مـرا طلبید و ولایتم را اعلام نمود و آنگاه فرمود: که حاضران به غایبان این خبر را اعلام کنند؟ گفتند: آری قسم به خدا [اقرار میکنیم].(۱)
حضرت پس از یادآوری سابقه و گذشته پر از جلال و شکوه خود در اسلام و تمسک به آیـات الهـی و… به روز غدیر و مسئله مهم ولایت مسلمانان اشاره میکند:
ای جماعت شما را سوگند میدهم، آیا میدانید وقتی این آیات نازل گردید: «ای اهل ایمان، خداوند متعال، رسولخدا و اولوالامر را اطاعت کـنید» و «تـنها خدا و رسولش ولی شماست و آنهایی که ایمان آوردند و همانها که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند» و «آیا گمان کردید که به حال خـود رهـا میشوید، در حالیکه خداوند هنوز کـسانی از شـما را که جهاد کردند و غیر از خدا و رسولش و مؤمنین را محرم اسرار خویش نمیدانند»، مردم از رسولخدا صلیاللهعلیهوآله پرسیدند: یا رسولاللّه این آیات شامل همه مؤمنان است یـا اخـتصاص به بعضی دارد؟ خداوند بـه رسـولش دستور داد که ولیّامر مردم را به آنان بشناساند و همان گونه که نماز، زکات و حجشان را توضیح داد و احکامشان را بیان کرد، ولایت مسلمانان را نیز بیان کند. در پی این دستور الهی بود که رسول خـدا صـلیاللهعلیهوآله در غدیر خم مرا به ولایت و زمامداری مسلمانان منصوب کرد و در خطبهای فرمود: «ای مردم، خداوند مأموریتی بر عهده من نهاده است که به سبب آن سینهام تنگ شده و از نپذیرفتن آن توسط مردم نگرانم و احـتمال مـیدهم عدهای زیـر بار آن نروند، اما خداوند از عدم ابلاغ آن مرا وعده عذاب داده است…» سپس خطبهای خواند و فرمود: «ای مردم آیـا میدانید که خدای متعال
مولای من و من مولای مؤمنان هستم کـه بـیشتر از خـود مؤمنان به آنها صاحب
______________________________
۱٫ «قال: أفتقرون أن رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله دعانی یوم غدیر خم فنادی لی بالولایه، ثم قـال: لیـبلغ الشاهد منکم الغائب. قالوا: اللهم نعم» (سلیم بن قیس هلالی، همان، ص ۱۹۵).
اختیارم؟» مردم گـفتند: آری یـا رسـولاللّه. آنگاه اظهار داشت: «یا علی برخیز!» من برخاستم و ایشان فرمود: «هر کس من مولای اویـم این علی مولای اوست. خداوندا دوست بدار هر کسی علی را دوست دارد و دشمن بـاش هر که با عـلی دشـمنی ورزد…» همه [جمعیت حاظر در مسجد با شنیدن کلام امام علی علیهالسلام حضرت را تصدیق کرده [گفتند: آری ما این سخنان را شنیده و به صداقت آن شهادت میدهیم.(۱)
احتجاج با طلحه
در همین اجتماع طلحه بن عبداللّه بـا اعتراف به افتخارات و فضایل امام علی علیهالسلام و اقرار به جریان غدیر، حدیثی را که ابوبکر و عمر مدعی بودند از پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله شنیده، مطرح کرد و گفت: با آنچه ابوبکر مدعی است و یارانش او را تـصدیق مـیکنند که از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شنیده است: خداوند خلافت و نبوت را در اهلبیت جمع نمیکند،(۲) چه کنیم؟ حرفهایتان درست است، لکن در مقابل، عدهای [چهار نفر: عمر، ابوعبیده، سالم و معاذ] به گونه دیگری بر مـسئله خـلافت شهادت میدهند. امام علیهالسلام با باطل خواندن شهادت آنان، گفتارشان را تکذیب و با استناد به غدیر میفرماید:
وما قلت یا طلحه: قول نبی اللّه یوم غدیر خم: ” من کنت أولی به مـن نـفسه فعلی أولی به من نفسه “. فکیف أکون أولی بهم من أنفسهم وهم أمراء علی و حکام؟(۳)
______________________________
۱٫ «قال: فأنشدکم، أتعلمون حیث نزلت «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»(نساء (۴) آیـه ۵۹)، وحـیث نـزلت «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِیـنَ آمـَنُوا الَّذِیـنَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُوءْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ »(مائده (۵) آیه ۵۵)، و حیث نزلت «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمـْ یـَتَّخِذُوا مـِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُوءْمِنِینَ وَلِیجَهً وَ اللّهُ خَبِیرٌ بـِما تـَعْمَلُونَ»(توبه (۹) آیه ۱۶) قال الناس: یا رسولاللّه، خاصه فی بعض الموءمنین أم عامه لجمیعهم؟ فأمر اللّه عز وجل أن یعلمهم ولاه أمرهم وأن یـفسر لهـم مـن الولایه ما فسر لهم من صلاتهم و زکاتهم وصومهم وحجهم. فـنصبنی للناس بغدیر خم، ثم خطب وقال: «أیها الناس، إن اللّه أرسلنی برساله ضاق بها صدری وظننت أن الناس تکذبنی فأوعدنی لأبـلغها أو لیـعذبنی»… ثـم خطب فقال: «أیها الناس، أتعلمون أن اللّه عزوجل مولای وأنا مولی الموءمنین وأنـا أولی بـهم من أنفسهم»؟ قالوا: بلی، یا رسولاللّه. قال: (قم، یا علی). فقمت، فقال: «من کنت مولاه فـعلی هـذا مـولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه»… فقالوا کلهم: اللهم نعم، قد سمعنا ذلک وشـهدنا کـما قـلت» (سلیم بن قیس، همان، ص۱۹۸ ـ ۱۹۹ و طبرسی، همان، ص ۲۱۳ـ ۲۱۴).
۲٫ «أبی اللّه أن یجمع لنا أهل البیت النبوه والخلافه فـصدقه بـذلک عـمر، وأبو عبیده، سالم و معاذ» (طبرسی، همان، ص ۲۱۸).
۳٫ طبرسی، همان، و مجلسی، همان، ج ۳۱، ص ۴۱۶ ـ ۴۱۷٫
ب) احتجاج به جریان غـدیر در زمـان خلافت علی علیهالسلام
۱٫ جنگ جمل
پس از قتل عثمان و هجوم مردم برای بیعت با امـام عـلی عـلیهالسلام ، آنانی که در آرزوی دستیابی بر کرسی خلافت اسلامی بودند و مرگ عثمان را قدمی برای رسیدن بـه آن مـیپنداشتند، امیدشان به یأس تبدیل شد. طلحه و زبیر که از سران شورش علیه عثمان بـه شـمار مـیآمدند با اقبال مردم به علی علیهالسلام جزء اولین بیعت کنندگان به امام بودند، تا شـاید حـضرت، امتیازات مالی آنان را چون گذشته حفظ کند، لکن امام علیهالسلام به تـبعیت از سـیره رسـول خدا صلیاللهعلیهوآله این دسته اشراف جامعه اسلامی را با سایر مسلمانان برابر و همتراز به شمار آورده بـا رد امـتیازات غـیر عادلانهشان در جامعه، آنان را از خواستهای غیر مشروعشان محروم کرد، همچنانکه چشمداشت و انتظارات بـیهودهشان را بـرای اشتراک در حاکمیت و ولایت مناطقی چون کوفه و بصره بیپاسخ گذاشت.
روش عادلانه و انسانی امام برای اشرافیت نوظهور جـامعه غـیر قابل تحمل بود، از همین رو آنان مدینه مرکز خلافت اسلامی را به بهانه عـمره بـه قصد مکه ترک کرده، در کنار عایشه کـه از انـتخاب امـام علی علیهالسلام به شدت ناراحت بود قـرار گـرفتند و برای مقابله با خلافت اسلامی به جمعآوری نیروی نظامی دست زدند. در آن زمان تـشکیل نـیروی نظامی از متن دنیای اسلام، در بـرابر خـلافت امری بـدیع و تـازه بـود که اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و چـهرههای بـه ظاهر موجه آن روز به این کار اقدام نموده، معضلی برای حاکمیت شدند.
امـام عـلیهالسلام قبل از هر اقدام دیگر به انـدرز و نصیحت مخالفان و دعوت آنـان بـه جماعت اسلامی پرداخت و سعی نـمود بـا آگاه کردن آنها و مردم، مانع رفتارهای تخریبیشان در جامعه شود. حضرت از بیعت آنان بـا خـود و شکستن عهد، سخن گفت و بـیعتشکنندگان را مـردمانی لجـوج و سرسخت خواند. ایـشان بـا سران جمل، مانند زبـیر و طـلحه گفتوگو و با پیش کشیدن امر ولایت خود بر جامعه از زبان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ، حـجت را بـر آنان تمام کرد:
علی ـ رضیاللّه عـنه ـ طـلحه را ندا داد کـه ایـ ابـومحمد برای چه آمدهای؟ گفت: «بـرای خونخواهی عثمان». گفت: خدا از ما دو نفر کسی را که در خون عثمان دخالت داشته بکشد، مگر نـشنیدی کـه پیمبر خدا ـ صلی اللّه علیه و سلم ـ گـفت: «خـدایا بـا هـر کـس که با او دوسـتی مـیکند دوستی کن و با هر که با او دشمنی میکند دشمنی کن» تو اول کسی هستی که با مـن بـیعت کـردی و سپس شکستی در صورتی که خدای عز و جـل فـرمود: «هـر کـه پیـمان بـشکند بر ضرر خویش میشکند. گفت: «استغفر الله» و بازگشت.(۱)
علامه امینی با تفاوتی اندک جریان برخورد امام را با طلحه از منابع دیگر این گونه نقل میکند:
علی علیهالسلام از طلحه پرسـید تو را به خدا قسم میدهم، آیا شنیدی که رسولخدا صلیاللهعلیهوآله گفت: «هر کس من مولای اویم علی مولای اوست، خدایا هر کس علی را دوست دارد دوستش دار، و دشمن بدار کسانی که عـلی را دشـمنی میکنند»؟ گفت: آری. امام فرمود: پس چرا با من میجنگی؟ طلحه که پاسخی نداشت با گفتن فراموش کردم به سوی لشکرش بازگشت.(۲)
۲٫ رحبه کوفه
علی علیهالسلام در زمان حضور خود در شهر کوفه، جـریان غـدیر را در میدان شهر کوفه مطرح و انشاد کرد. این در حالی بود که نزدیک به سه دهه از وقوع غدیر گذشته بود. طولانی شدن زمان وقوع حـادثه مـهم غدیر از یک طرف، و قرار داشـتن حـکومت اسلامی در دست جریان مخالفِ محتوای غدیر وتلاش آنها برای مخدوش کردن غدیر و در نهایت به فراموشی سپردن آن، از سوی دیگر، موجب شده بود نسل تـازه و دور از مـرکز دنیای اسلام تصور روشـنی از غـدیر نداشته باشند.
امام علیهالسلام با درک اوضاع و با هدف رونمایی از این جریان مهم در تاریخ اسلام که اساس حاکمیت مورد قبول خدا و رسولش بود و در نهایت، آشنا کردن چهرههای
______________________________
۱٫ مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۷۲۲.
۲٫ «فـقال: نـشدتک اللّه هل سمعت رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه، أللهم وال من والاه، وعاد من عاداه؟ قال: نعم. قال: فلم تقاتلنی؟ قال: لم أذکر. قال: فانصرف طلحه» (امینی، الغدیر، ج۱، ص ۱۸۶ و خوارزمی، همان، ص ۱۸۲).
تازه و نـسلهای جـدید با ایـن دستور الهی، در میدان شهر کسانی را که شاهد واقعه غدیر بودند به شهادت فرا خواند تا غدیر بـه عنوان اساس و بنمایه نظام مورد قبول مکتب اسلام تازگی و طراوتش را از دسـت نـدهد و مـرکزیت تازه دنیای اسلام و خلافت اسلامی با آن و زوایای پنهانشان آشنا شود. علامه امینی هدف علی علیهالسلام را از طرح مـسئله غـدیر در کوفه در سال ۳۵ق رد اتهامهایی میداند که از سوی مخالفان و سران حاکمیت پیش از علی علیهالسلام بـر ایـشان وارد شـده بود:
إن أمیر الموءمنین علیهالسلام لما بلغه اتهام الناس له فیما کان یرویه من تقدیم رسـول اللّه صلی اللّه علیه وآله إیّاه علی غیره، و نوزع فی خلافته حضر فی مجتمع الناس بـالرحبه فی الکوفه و استنشدهم بـحدیث الغـدیر، ردا علی من نازعه فیها.(۱)
خوشبختانه بسیاری از منابع شیعه و سنی، مناشده و گفتار امام و نیز شهادت آنانی که غدیر را مشاهده و سخنان رسول خدا را شنیده بودند، ثبت کرده است.(۲) ابنکثیر در البدایه و النهایه به نـقل از مسند احمد و سایر منابع، مناشده و سوگند دادن امام را نقل میکند:(۳)
… قال: سمعت علیا بالرحبه و هو ینشد الناس من شهد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم یوم غدیر خم. [و طبق یکی از نقلهای مسند:] جمع عـلی رضـی اللّه تعالی عنه الناس فی الرحبه ثم قال لهم أنشد اللّه کل أمرئ مسلم سمع رسولاللّه لی اللّه علیه وسلم یقول یوم غدیر خم ما سمع لما قام… فقام ناس کثیر فشهدوا حـین أخـذ بیده فقال: للناس أتعلمون انی أولی بالموءمنین من أنفسهم قالوا: نعم، یا رسول اللّه. قال: من کنت مولاه فهذا مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.(۴)
۳٫ مسجد کوفه
امام علی عـلیهالسلام از هـر فرصتی استفاده میکرد تا اهمیت این واقعه تاریخی و مهم در اسلام را برای مردم بازگو کند. مسجد کوفه محل دیگری بود که حضرت در آنجا نیز غدیر و حقانیت خود را مطرح کرد و از صـحابه رسـولخدا صـلیاللهعلیهوآله شهادت گرفت:
______________________________
۱٫ امینی، همان، ص ۱۶۵٫
۲٫ ابـناثیر، أسـد الغـابه فی معرفه الصحابه، ج ۳، ص ۳۵ و خوارزمی، همان، ص۱۵۶ ـ ۱۵۷٫
۳٫ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۲۱۰٫
۴٫ احمد بن حنبل، مسند، ج ۴، ص ۳۷۰٫
امام علی علیهالسلام مردم را در مسجد سوگند داد و اظهار داشت: کـسانی کـه از پیـامبر صلیاللهعلیهوآله شنیدهاند که فرمود: «هر کس که مـن مـولای او هستم علی نیز مولای اوست، خدایا دوست بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار کسی که با او دشمنی کند» بـرخیزند و شـهادت دهـند. دوازده تن از اهل بدر، شش از سمت راست و شش نفر از سمت چـپ منبر به پا خاستند و شهادت دادند.(۱)
۴٫ جنگ صفین
صفین دومین صحنه رویارویی نظامی امام علی علیهالسلام در دوران خلافت کوتاه ایـشان بـه شـمار میآید. در این صحنه در یکسو حاکمیت اسلامی و در سمت دیگر، سردمداری قرار دارد کـه در آرزوی دسـتیابی به حکومت اسلامی و برپایی نظام سلطنتی دست به هر اقدامی میزند و با بهانههای مختلف به خـلافت عـلوی حـمله میکند.
معاویه از یک طرف، منصوب عمر بر قلمرو شام و از جانب دیگر، هـمقبیله خـلیفه مـقتول بود، لذا هم خود را صاحب پشتوانه معنوی در جامعه که چند دهه با دستان حاکمیت و فـضای سـیاسی اجـتماعی دوران قبل از علی علیهالسلام اداره شده بود، میدانست و هم خونخواه عثمان. از جانب دیگر، دوام حکومتش در شـام و سـیطره روحی کامل بر مردم آنجا او را قادر ساخته بود تا با دهنکجی به حـکومت عـلوی مـانع جدی در تحقق اهداف عدالتخواهانه نظام اسلامی باشد. امام که سعی در جلوگیری از جنگ و خونریزی مـیان مـسلمانان داشت، در آغاز تلاش نمود با نصیحت و گفتوگو و تبادل نامهها و نمایندگانی، او را از مخالفت با حـکومت بـازدارد، امـا پس از بینتیجه بودن اقدامات روشنگرانه و صلحطلبانه، خود را برای جنگ آماده کرد.
الف ـ تبادل نامهها میان امـام عـلی علیهالسلام و معاویه
در منابع تاریخی، نامهها و مکاتباتی که میان امام و معاویه رد و بدل شـده، ثـبت شـده که در این مکاتبات نیز به مسئله غدیر اشاره شده است. به عنوان نمونه در نامه مـعاویه بـه
______________________________
۱٫ «نـشد علی الناس فی المسجد فقال: ” أنشد اللّه رجلا سمع النبی صلیاللهعلیهوآله یـقول: ” مـن کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه “فقام اثنا عشر بدریا، سته مـن الجـانب الایمن، وسته من الجانب الایسر، فشهدوا بذلک» (شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص ۳۵۲).
امام عـلیهالسلام وی پس از اتـهاماتی که بر علی علیهالسلام وارد میکند، به غـدیر و انـتخاب حـضرت به عنوان جانشین رسولخدا صلیاللهعلیهوآله اشاره مـیکند و عـلی علیهالسلام را مدعی آن میپندارد.(۱)
امام علیهالسلام نیز ضمن نامههایی که به معاویه ارسال مـیکرد، غـدیر را به عنوان دلیل وجوب اطـاعت از خـود نام مـیبرد:
وأوجـب لی ولایـته علیکم رسول اللّه یوم غدیر خـم؛(۲) رسـول خدا در روز غدیر، همان ولایتی که بر شما داشت برای من قرار داد و پذیـرش آن را بـر شما واجب کرد.
ب ـ آمادهسازی نیرو بـرای برخورد با لشکر شـام
وقـتی امام از اطاعت و وفاداری معاویه نـسبت بـه حکومت اسلامی ناامید شد، لازم دید با آمادهسازی نیرو و تجهیز مردان جنگی با شـام روبـهرو شود و به همین منظور در یـکی از سـخنان خـود در جمع مردم، آنـان را بـه استقامت و وفاداری دعوت کـرد و بـا اشاره به ماجرای باشکوه بیعتشان با خود، پایداریشان را در همراهی با حکومت و جنگ با مـعاویه خـواستار شد. حضرت از اینکه معاویه بدون دلیـل بـا خلافت در سـتیز اسـت تـعجبش را پنهان نکرده، با مـقایسه بیعت خود و بیعت با خلفای دیگر بر لزوم وفاداری مردم تأکید و با اشاره به حدیث غـدیر بـه عنوان سند حقانیت خلافتش، در پایان مـردم را بـه بـرخورد بـا مـعاویه تشویق میکند.(۳)
ج ـ اسـتشهاد بـه جریان غدیر در حضور نمایندگان شام
هنگامی که یاران امام علی علیهالسلام در صفین خود را برای رویارویی بـا شـام آمـاده کرده
______________________________
۱٫ «… ادعیتَ أنک خلیفه رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله فـی أمـته و وصـیه فـیهم، و أن اللّه فـرض عـلی المؤمنین طاعتک و أمر بولایتک فیکتابه و سنه نبیه، و أن اللّه أمر محمدا أن یقوم بذلک فی أمته، و أنه أنزل علیه: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمـْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ» فجمع أمته بغدیر خم فبلغ ما أمر به فیک عن اللّه، و أمر أن یبلغ الشاهد الغائب، و أخبرهم أنک أولی بهم من أنفسهم» (سلیم بـن قـیس هلالی، همان، ص ۲۹۵).
۲٫ طبرسی، همان، ص ۲۶۶٫
۳٫ «… یا معشر المهاجرین والانصار، وجماعه من سمع کلامی… أما سمعتم قول رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله یوم الغدیر فی ولایتی وموالاتی!؟ فاتقوا اللّه أیها المسلمون و تحاثوا علی جهاد المـعاویه القـاسط الناکث و اصحابه القاسطین» (شیخ مفید، همان، ص ۲۶۱؛ طبرسی، همان، ص ۲۵۲).
بودند، دو تن از نمایندگان معاویه به نام ابودردا و ابوهریره پیام و نامه معاویه را به امام رساندند. مـعاویه در نـامه خود نوشته بود: میدانم از مـن بـه خلافت سزاوارتری، هم در اسلام سبقت داری و هم علم و قرابت تو به پیامبر صلیاللهعلیهوآله را من ندارم و… اما من به خونخواهی پسر عمم عثمان آمدهام، قاتلان عـثمان را در اخـتیار ما بگذار تا بـا تـو بیعت کنیم. حضرت با رد درخواست معاویه به نمایندگان گفت: اگر عثمان در زمان ابوبکر و عمر کشته شده بود، آیا معاویه حق داشت برای خونخواهی با آنها بجنگد؟ نمایندگان گفتند: نه. و حضرت عـلی عـلیهالسلام ، فرزندان عثمان را بر خونخواهی پدر سزاوارتر از معاویه دانسته، صداقت معاویه را زیر سؤال برد و اشاره داشت مطالبه خون عثمان باید در محکمه مطرح و دادخواهی شود تا معلوم گردد که عثمان ظالم بوده و کـشته شـده یا مـظلوم و… .
امام علیهالسلام با ایراد منطق مستدل و قویاش یاران معاویه را خلع سلاح کرده و در حضور آنان در میان لشکر رفـته، ضمن ایراد خطبهای، از حاضران میخواهد با توجه به جریان غدیر، بـر حـقانیتاش بـرای جانشینی رسولخدا صلیاللهعلیهوآله شهادت دهند.(۱)
۵٫ خطبه نماز جمعه
با توجه به گذشت سه دهه از حجهالوداع و جریان غـدیر خـم، نسلی پدید آمده بود که بیشتر آنها تفسیر روشنی از جریان غدیر و اهمیت وقـوع آن در ذهـن نـداشتند. از
______________________________
۱٫ «قال: أنشدکم اللّه فی قول اللّه: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مـِنْکُمْ»(نساء (۴) آیه ۵۹)، وقوله: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یـُوءْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ»(مـائده (۵) آیـه ۵۵)، ثم قال: «وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُوءْمِنِینَ وَلِیجَهً»(توبه (۹) آیه ۱۶) فقال الناس: یا رسولاللّه، أخاص لبعض الموءمنین أم عام لجمیعهم؟ فأمر اللّه عزوجل رسوله أن یعلمهم فیمن نزلت الآیات وأن یفسر لهم مـن الولایه ما فسر لهم من صلاتهم وصیامهم و زکاتهم و حجهم فنصبنی بغدیر خم و قال: «إن اللّه أرسلنی برساله ضاق بها صدری وظننت أن الناس مکذبونی فأوعدنی لأبلغنها أو یعذبنی قم یا علی» ثم نادی بالصلاه جـامعه، فـصلی بهم الظهر، ثم قال: «أیها الناس ان اللّه عزوجل مولای وأنا مولی الموءمنین وأنا أولی بهم من أنفسهم، ألا من کنت مولاه فعلی هذا مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخـذل مـن خذله» (سلیم بن قیس هلالی، همان، ص ۲۹۵ ـ ۲۹۶).
طرف دیگر، سیاست منع نقل و نگارش احادیثی که به فضایل اهلبیت علیهمالسلام مربوط میشد و مقابله حاکمیت با آنچه مفهوم غدیر را القا میکرد، بـر چـهره درخشان حادثه غبار ابهام زده بود. به همین سبب از زمان تغییر مرکزیت خلافت، حاکم اسلامی در تلاش بود تا در هر فرصتی به روشن شدن و بازگویی جریان غدیر اشاره کرده، اهمیت آن را یـادآور شـود.
حـضرت علی علیهالسلام در سالی که روز غـدیر بـا جـمعه مصادف شده بود، در اجتماع مردمی که برای نماز جمعه اجتماع کرده بودند، به مسئله غدیر پرداخته از غدیر به عنوان عید بـزرگ مـسلمانان یـاد نمود. امام در خطابهای به همین مناسبت که بـا حـمد و ثنای الهی آغاز گردید به مباحث خداشناسی، توحید، نبوت و امامت اشاره فرمود، آنگاه به تبیین جایگاه و موقعیت امامان و سـپس اهـمیت و آدابـ غدیر پرداخت.
شیخ طوسی و به تبع وی حر عاملی، طـبق سندی نقل میکنند که راوی میگوید: در ایام حضور حضرت رضا علیهالسلام در خراسان در روز عید غدیر خدمت امام رضا علیهالسلام بـودم. در آن جـمع، عـدهای از خواص و شیعیان و دوستان صمیمی حضرت نیز حضور داشتند که امام بـرای صـرف افطار دعوتشان کرده و هدایایی نیز برای خانوادههایشان فرستاده بود. برخورد حضرت در این روز، متفاوت از سایر روزها بـه نـظر مـیآمد؛ ایشان از فضایل غدیر سخن میگفت و از جمله فرمود: پدرم از امام صادق علیهالسلام ، ایشان از حـضرت بـاقر عـلیهالسلام ، ایشان از امام سجاد علیهالسلام و ایشان از امام حسین علیهالسلام روایت کردهاند: در سالی که از ایام حـکومت امـام عـلی علیهالسلام بود غدیر با جمعه مصادف شد و امام پس از قرار گرفتن بر منبر و حـمد و ثـنای الهی به مردم فرمود: امروز برای شما مؤمنان دو عید بزرگ وجود دارد و… .(۱)
______________________________
۱٫ «… اتفق فـی بـعض سـنی أمیرالموءمنین علیهالسلام الجمعه والغدیر، فصعد المنبر علی خمس ساعات من نهار ذلک الیوم. فحمد اللّه وأثـنی عـلیه… ثم إن اللّه تعالی جمع لکم معشر الموءمنین فی هذا الیوم عیدین عظیمین کبیرین لا یـقوم أحـدهما إلا بـصاحبه لیکمل عندکم جمیل صنیعته ویقفکم علی طریق رشده ویقفو بکم آثار المستضیئین بنور هدایته» (شـیخ طـوسی، مصباح المتهجد، ص۷۵۲ و ۷۵۴؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۰، ص ۴۴۵ و ج ۷، ص ۳۲۶ ـ ۳۲۷).
۶٫ نامه به شیعیان در آخرین روزهای حـیات
حـکومت کـوتاه و چندساله امام علی علیهالسلام و روش عدالتطلبانه حضرت که به احیای سیره فراموش شده پیامبر صلیاللهعلیهوآله در جـامعه اهـتمام داشـت، افراد بسیاری را که در طول ۲۵ سال پس از حضرت رسول اکرم به زندگی به شـکل دیـگر خو گرفته بودند آزار میداد، از این رو آنان در تلاش بودند تا با مخدوش و وارونه بیان کردن محتوای هـر آنـچه بر فضایل علی علیهالسلام تأکید دارد، جایگاه ایشان را در جامعه پایین آورده و حقانیت حـضرت را بـرای زمامداری مسلمانان زیر سوءال برند. ایجاد شـبهه بـه هـمین منظور در آخرین ایام عمر حضرت در کوفه، شـبهههایی پخـش و نشر میشد که قطعا دست معاویه از دور در کار بود و تفکر خشک و خشن به جـا مـانده از خوارج آنها را تقویت میکرد. در ایـن مـیان، شبهاتی کـه دربـاره جـانشینی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دور میزد بیش از هـمه در جـامعه منتشر میشد و این سوءال را با خود داشت که آیا حق با عـلی عـلیهالسلام است یا دیگر مدعیان جانشینی پیـامبر صلیاللهعلیهوآله ؟ فضای کوفه کـه بـعد از جنگ با خوارج، علی عـلیهالسلام را در بـرابر معاویه همراهی نکرد، زمینه و بستر چنین شایعات و شبهاتی را برای معاویه و مخالفان علی عـلیهالسلام فـراهم آورد.
امام علیهالسلام برای روشن کـردن افـکار و بـازسازی ذهنیت عامه مـردم، نـامهای نوشت و در آن به دفاع از خـود پرداخـت و به شایعات جواب داد و دستور داد در هر جمعه برای مردم خوانده شود. حضرت نامهاش را با سـلام و دعـا برای شیعیان آغاز میکند، آنگاه بـا اشـاره به زنـدگی اعـراب قـبل از اسلام، نعمت وجود پیـامبر و مصیبت فقدان حضرت را یادآور شده، سپس به اختلاف بین قریش و انصار برای انتخاب خلیفه اشـاره فـرموده و استدلالهای هر کدام را بر ادعایشان نـقل مـیکند.
نـامه حـضرت سـرشار از بیان مطالب و رخـدادهای پس از فـقدان رسولخدا صلیاللهعلیهوآله و مشکلاتی است که در راه خلافت علی علیهالسلام قرار داشت. همچنین در این نامه، ایشان بـا تـوجه بـه استدلالهای مهاجران علیه انصار در به دست گـرفتن قـدرت و بـا تـمسک و اسـتدلال بـه حدیث غدیر، حقانیت خود را برای احراز مقام حاکمیت اسلامی به اثبات میرساند.
فما جاز لقریش من فضلها علیها بالنبی جاز لبنی هاشم علی قریش وجاز لی علی بـنی هاشم، یقول النبی صلی اللّه علیه وآله یوم غدیر خم: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» إلاّ أن تدعی قریش فضلها علی العرب بغیر النبی صلیاللهعلیهوآله فإن شاوءا فلیقولوا ذلک… .(۱)
نتیجه
منابع تاریخی ـ روایـی، از جـریان غدیر به عنوان واقعیت مسلمی در تاریخ اسلام یاد کردهاند. این واقعه به گونهای است که تردیدی در صحت وقوع آن به جا نمیگذارد، لکن پرسش قابل طرح در برابر مسلمانان این اسـت کـه بهرغم تأکید پیامبر صلیاللهعلیهوآله در غدیر و جاری شدن حدیث «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» از زبان مبارک پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، چگونه حق علی علیهالسلام غـصب شـد و به محتوای غدیر عمل نگردید؟ آیـا کـسی به غدیر استدلال و احتجاج نکرد تا حجت بر مردم و زمامداران غاصب تمام گردد؟ اگر برخی، حاکمیت دنیای اسلام را در جهت مخالف آنچه خواست خدا و رسولش بـود کـشاندند، دیگران چرا غدیر را از یـاد بردند؟ و مـهمتر از همه چرا علی علیهالسلام با آنکه غدیر را به عنوان مدرک حقانیت خود پیش رو داشت، تن به حاکمیت غیر خود داد؟
این پرسشها هرچند در کنار هم قابل طرح و بررسی است و دانشمندان و نـویسندگان زیـادی به بررسی و تحلیل برای جواب دادن به این سوءالها همت گماشتهاند، اما این سطور اندک نمیتواند پاسخی به همه سؤالهای فوق باشد، بلکه تنها به این مسئله پرداخته که غدیر از هـمان آغـاز انحراف در مـسیر خلافت و جانشینی حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله حجت و دلیل قاطع امام علی علیهالسلام در برابر دستگاه حاکمیت پس از پیامبر بـوده است.
بهترین و مناسبترین زمان برای اتمام حجت به غدیر روزهای آغـازین غـصب خـلافت بود، تا هم سند حقانیت علی علیهالسلام در آن روزگار باشد و هم آیندگان بدانند غدیر واقعیتی غیر قابل انـکار در تـاریخ اسلام به شمار میرود. امام پس از دفن و به
______________________________
۱٫ ابنطاووس، کشف المحجه، ص ۱۷۸؛ مجلسی، همان، ج ۳۰، ص ۱۴ و مـحمودی، نـهج السـعاده فی مستدرک نهج البلاغه، ج ۵، ص ۲۱۴.
خاکسپاری بدن مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نهتنها غدیر را یادآور شد، بـلکه بر بسیاری از امتیازات خود در اسلام و فرمایشات دیگر رسول گرامی در برابر مسلمانان و دیگر مـردم احتجاج نموده، حجت را بـر هـمگان تمام کرد. حضرت، شاهدان غدیر و کسانی را که از فضایل و امتیازات ایشان آگاه بودند، گواه گرفت تا به حقانیت آنچه میگوید شهادت دهند تا اتمام حجت نموده و انحراف از اصول مسلم اسلامی در حاکمیت پس از رسـولاللّه را به تاریخ بسپارد، لذا در آغازین رویارویی با خلیفه اول و دستیارانش، امتیازاتش را یادآور شد و به حدیث غدیر استشهاد فرمود.
امام علی علیهالسلام دریافته بود که شتر خلافت بر دستان آنان که به دستور رسـولخدا صـلیاللهعلیهوآله پشت کرده بودند، دست به دست خواهد چرخید و طمعشان برای ریاست بر دنیای اسلام به زودی و آسانی فروکش نخواهد کرد. از این رو میبایست خار در چشم و استخوان در گلو برای حفظ اساس نـظام نـوپای اسلام، نظارهگر بازی آنانی میشد که خلافت را در حد بازیچه و وسیله افتخارات و امتیازات قبیلهای تنزل داده بودند. علی علیهالسلام در عین قبول واقعیتهای اجتماعی و تاریخی، در هر فرصتی که فراهم میشد بر شـایستگی و ویـژگیهایی که تنها خود واجد آن برای احراز خلافت بود و غیر عادلانه از رهبری جامعه کنار گذاشته شده بود، تأکید میورزید که مهمترین آن، حدیث غدیر بود.
استدلال و احتجاج به غدیر از زمـانی کـه نـاچار به مسجد آورده شده بود تـا آخـرین روزهـای عمر مبارکش امری بود که در هر فرصت انجام میداد. نوشتار حاضر با استفاده از برخی منابع در حد توان به بعضی از این احـتجاجات یـا بـه تعبیری انشادات اشاره کرده که امام علی عـلیهالسلام هـم در زمان خلفا و هم در ایام خلافتش غدیر را به عنوان مدرک و سند حقانیت خود و شیعیان زنده نگهداشته و به آن استدلال نموده اسـت.
فـهرست مـنابع
۱٫ قرآن کریم.
۲٫ ابن اثیر، عزالدین، اُسد الغابه فی معرفه الصـحابه، چاپ سوم: بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
۳٫ ابن حنبل، احمد، مسند، بیروت، دار صادر، [بیتا].
۴٫ ابن طاووس، علی بن موسی، کشف المـحجه، نـجف اشـرف، منشورات المطبعه الحیدریه، ۱۳۷۰ق.
۵٫ ابن قتیبه دینوری، عبداللّه بن مسلم، الإمامه و السـیاسه، تـحقیق علی شیری، چاپ اول: بیروت، دار الأضواء، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
۶٫ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
۷٫ امـینی، عـبدالحسین، الغـدیر، چاپ چهارم: بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۳۹۷ق.
۸٫ بحرانی، سیدهاشم، غایه المرام وحجه الخصام فـی تـعیین الإمـام من طریق الخاص والعام، تحقیق علامه سیدعلی عاشور، [بیجا، بینا، بیتا].
۹٫ حر عاملی، مـحمد بـن حـسن، وسائل الشیعه، چاپ دوم: قم، مؤسسه آلالبیت علیهمالسلام لاحیاء التراث، ۱۴۱۴ق.
۱۰٫ خوارزمی، موفق بن أحمد، المـناقب، تـحقیق شیخ مالک محمودی، چاپ دوم: قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۱ق.
۱۱٫ سلیم بن قیس هلالی، کـتاب سـلیم بـن قیس، تحقیق محمدباقر انصاری زنجانی، چاپ اول: قم، انتشارات دلیلما، ۱۴۲۲ق/ ۱۳۸۰.
۱۲. شیرازی نجفی، محمدطاهر بن مـحمد حـسین، الأربعین فی امامه الأئمه الطاهرین، تحقیق سیدمهدی رجایی، چاپ اول: قم، مطبعه الأمیر، ۱۴۱۸ق.
۱۳٫ صـدوق، ابـیجعفر مـحمد بن علی (ابن بابویه)، الخصال، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۶۲٫
۱۴٫ طبرسی، احمد بـن عـلی، الاحتجاج، نجف اشرف، مطابع النعمان، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
۱۵٫ طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، الامالی، قـم، دار الثـقافه، [بـیتا].
۱۶٫ ، مصباح المتهجد، چاپ اول: بیروت، موءسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
۱۷٫ عاملی، سیدجعفر مرتضی، مأساه الزهراء علیهاالسلام شبهات و ردود، بـیروت، دار السـیره، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.
۱۸٫ کـلینی، ابیجعفر، الکافی، تعلیقه و تطبیق علیاکبر غفاری، چاپ دوم: تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۴۸.
۱۹٫ مـجلسی، مـحمدباقر، بحار الانوار، چاپ دوم: بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
۲۰٫ محمودی، محمدباقر، نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه، نجف اشـرف، مـطبعه النعمان، [بیتا].
۲۱. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چـاپ پنـجم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴٫
۲۲٫ مفید، محمد بـن مـحمد بـن نعمان، الارشاد، قم، تحقیق و نشر موءسسه آلالبـیت عـلیهمالسلام ، ۱۴۱۳ق.
۲۳٫ هاشمی خویی، میرزاحبیباللّه، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، تصحیح سیدابراهیم میانجی، چـاپ چـهارم: تهران، مکتبه الاسلامیه، ۱۴۰۰ق.