سیر ادیان شرق

بررسی مهم‌ترین مؤلّفه‌های جهان‌بینی هندویی در متون پورانه‌ای(۱۱ص)

معرفت ادیان، سال اول، شماره چهارم، پاییز ۱۳۸۹، ص ۱۶۵ ـ ۱۸۷

نویسنده: محمدرسول ایمانی*

چکیده

پورانه‌ها، که در دسته‌بندی کلاسیک متون هندویی در گروه متون سْمِرتی(غیر مُنزَل) جای داده دارند، از جمله تأثیرگذارترین متون هندویی در شکل‌دهی هندسه ی فکری و نظام الاهیاتی هندوئیسم متأخر و معاصر به شمار می‌روند. پورانه‌ها با نگاهی وحدت وجودی به جهان و با قرار دادن موجودات در سلسله مراتب تجلّیات برهمن، خدایان متکثّر هندویی را در یک نظام الاهیاتی واحد می‌گنجاند و به کارکردهای متنوّع خدایانی که تا آن‌زمان در ارتباطی نامشخّص با هم به سر می‌بردند، انسجام می‌بخشد. همچنین پورانه‌ها، با ارائه طرحی از مراحل و مراتب خلقت، که موجودات بر اساس شدّت و ضعفِ معرفت، در یک سلسله طولی قرار دارند، خلقت انسان را در مراحل پایانی و تأمین کننده ی هدف نهایی برهمن از خلق کائنات معرّفی کرده و بدین وسیله، نقشی محوری برای او در نظام هستی رقم می‌زند. این نوشتار، تلاشی در جهت جهان‌بینی هندویی، با تکیه بر آموزه‌ها و تعالیم پورانه‌ای، در سه حوزه ی خداشناسی، جهان‌شناسی، انسان‌شناسی و نجات‌شناسی می‌باشد.

کلید واژه‌ها: هندوئیسم، متون هندویی، پورانه‌ها، حقیقت غایی، جهان، انسان، نجات.

مقدمه

در کنار ودَه‌ها و رزم‌نامه‌ها، پورانه‌ها از جمله تأثیرگذارترین متون هندویی است که نقش بی‌بدیلی در شکل دهی تفکر هندوئیسم متأخر به عهده داشته است. مجموعه خدایان هندویی، که تا پیش از شکل‌‌گیری پورانه‌ها، در ارتباطی نامشخّص با یکدیگر به سر می‌بردند و سلسله مراتب آنها از تبیین مشخّص و واحدی برخوردار نبود، پس از شکل‌‌گیری پورانه‌ها، به شکل نظامی منسجم از تجلیات حقیقت واحدی درآمدند که در آن نقش خدایان اصلی و فرعی به روشنی مشخّص بود و سلسله مراتب خدایان و نیز چینش طبقات هستی و ادوار جهانی در نظام واحدی تبیین می‌یافت.

از سوی دیگر، تعالیم هندویی، که در مسیر عقلانی شدن و اهتمام روزافزون به راه حکمت، به عنوان راه رهایی از چرخه حیات به توفیقات فراوانی نایل گشته بود و صورت تکامل یافته خود را در قالب متون فاخر اوپانیشدی در معرض انظار قرار می‌داد، در پیچ و خم تفسیرها و تبیین‌های فلسفی و عمیق خود، از ماهیت برهمن و تقریرهای وحدتِ وجودی از جهان هستی، خود را از دسترس عامه و توده ی جامعه ی هندویی دورساخته بود. در چنین فضایی، پورانه‌ها با توسعه تجلیات حقیقت غایی و توسعه ی اوتاره‌های ویشنو و تقدّس بخشی به جلوه­هایی از طبیعت، که تجلّیگاه خداوند دانسته می‌شد و ارائه راه بْهَکتی و اخلاص در کنار راه معرفت، حضور خداوند را در صحنه ی زندگی هندوان پررنگ­تر کرده و کمک شایانی به مردمی‌تر کردن هندوئیسم و به صحنه ی زندگی کشاندن دینی داشت، به گونه‌ای که تا آن‌زمان، فهم آن نیازمند زانو زدن در محضر استادان و حکیمان و فرزانگان هندویی بود. از این‌رو، چنین توصیفی از متون پورانه‌‌ای قرین به صواب به نظر می‌رسد که «اگر وداها زیرساخت تفکر هندویی را پی‌ریزی می‌کند و رزمنامه‌ها بر پایه ی آن، ساختارهای اصلی آن تفکر را بنا می‌نهد، پورانه‌ها خانه‌های تمام ساختی هستند که هندوها در آن زندگی می‌کنند.»۱

کسی که اوّلین بار با متون پورانه‌ای برخورد می‌کند، آن را عموماً مجموعه اساطیری از نحوه ی خلقت و سرگذشت پادشاهان خورشیدی و قمری هندویی می‌یابد که بیشتر به دلیل تفنّن و سرگرم کردن مخاطبان تدوین شده‌اند. امّا حقیقت آن است که در پشت این اساطیر و نقل حکایات، معارف عمیقی سر به مهر دارند که ساختار رزمنامه­گونه ی پورانه­ها، شاید تنها وسیله­ای برای انتقال محرمانه ی آن به جویندگان حکمت باشد. بی‌دلیل نیست که در تقسیم متون سْمِرتی(غیر مُنزل) هندویی، گاهی پورانه‌ها را به علّت شباهت ساختاری فراوان به مَهابَهارته به همراه آن جزء ایتی‌هاسَه‌ها شمرده‌اند. گاهی نیز آن‌را جزء جداگانه­ای از ایتی­هاسه‌ها و قسمی از رزمنامه‌ها و مهابَهاراته قلمداد کرده‌اند.

در این نوشتار، سعی شده ضمن معرّفی اجمالی و ارائه نمایی از شکل و محتوای متون پورانه­ای، دیدگاه این متون در مورد سؤالاتی از این قبیل، مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد: آیا خدای پورانه‌ها خدایی واحد است یا کثیر؟ شبکه ارتباطی خدایان در پورانه‌ها به چه شکل ترسیم شده است؟ ارتباط خداوند با جهان هستی و نحوه ی دخالت خداوند در آن به چه شکل است؟ از منظر پورانه‌ها، جایگاه انسان در نظام هستی کدام است و وجه تمایز انسان با سایر موجودات چیست؟ نجات از منظر پورانه‌ها چیست و طریق آن کدام است؟ برای رسیدن به پاسخ سؤالات فوق شایسته است با اتّخاذ رویکرد مسئله­شناسانه، متون پورانه­ای مورد بررسی قرار گرفته و جهان­بینی خاص آن ذیل چهار عنوان خداشناسی، انسان­شناسی، جهان­شناسی و نجات­شناسی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. از آنجا که مراجعه به متن اصلی این متون به دلیل بیگانه بودن با زبان سنسکریت، امکان پذیر نبود و رجوع به ترجمه انگلیسی آنها نیز به علّت گستردگی مطالب و مجلّدات،۲ فرصت و مجالی بس وسیع­تر را می‌طلبید، نقل قول‌ها عموماً از مجلّد سوّم مجموعه ی گران‌سنگ تاریخ فلسفه هند۳ اثر داسگوپا انتخاب شده است. امید است این تلاش اندک، رضایت دوستداران مطالعات ادیان و پژوهش­گرایان ادیان شرقی را برای انجام تحقیقاتی جامع­تر در این زمینه فراهم کرده باشد.

تاریخچه و نحوه ی پیدایش پورانه‌ها

در مورد نحوه ی پیدایش پورانه‌ها، طیفی از دیدگاه‌ها را می‌توان ملاحظه کرد که در یک سو، پورانه‌ها به عنوان متونی شروتی(sruti) و به منزله ی وحی الاهی قلمداد شده‌اند. از سوی دیگر، در زمره ی متونی بشری و ساخته و پرداخته دست بشری جای داده شده‌اند. دیدگاه اوّل را عموماً می‌توان در لابه‌لای سطور خود پورانه‌ها و در اعماق باورهای هندوان متأخر و پیروان مکاتب سه گانه ی هندویی جست‌وجو کرد، در حالی‌که دیدگاه دوّم، از سوی محقّقان و شرق شناسانی دنبال می‌شود که فارغ از تعلّقات فرقه­ای و چهارچوب دینی خاص و با اتّکا به شواهد و قراین تاریخی و روش‌های زبان شناسانه به ردّیابی پیشینه و خاستگاه این متون اقدام کرده‌اند. از این‌رو، از دو منظر می‌توان به متون پورانه­ای نگریست؛ یک درون دینی و دیگر برون دینی.

الف) از منظر درون‌دینی

به اعتراف خود پورانه‌ها و بنابر اعتقاد بسیاری از هندوهان، پورانه‌ها وحی مستقیم الاهی است که به فرزانگان نخست الهام شده است. قدمتی به اندازه ی خود ودَها و یا پیش از آن دارد؛ چراکه برخی ودَها مانند اتْهَروَه‌ودَه، که هزار سال پیش از میلاد قدمت دارد، پورانه‌ها را جزیی از وحی خود به شمار آورده است. بسیاری از سروده‌های ودَه­ای هنگام صحبت از بسیاری از خدایان، انسان‌ها و حوادث، به اجمال از کنار آنها عبور کرده­اند و سابقه ی ذهنی مخاطبان نسبت به جزییات آنها، که در متون پورانه‌ای به تفصیل بیان شده‌اند، را پیش فرض خود قرار داده‌اند.۴

بنا بر مَتْسِیه‌پورانه،۵ برهما اوّلین کسی است که یکی از پورانه‌ها را ایراد کرده است. آنگاه توسّط ویشنو، که به شکل ویاسَه(vyāsa) در آمده بود، به جهان انسانی منتقل شده است. وی آنها را ابتداءً در قالب نسخه ی کوچک‌تری درآورده و آنگاه آن‌را به هیجده بخش تقسیم کرده است.۶ ویاسَه در سنّت هندویی، علاوه بر تدوین پورانه‌ها، دسته‌بندی وداها را نیز به عهده داشته و مَهابَهاراته را نیز تألیف کرده است.

ب) از منظر برون‌دینی

صرف نظر از خاستگاه الوهی و برهمنی، که برخی پورانه‌ها خود مدّعی آن‌اند، شواهد تاریخی حاکی از آن است که آنچه امروزه به عنوان متون پورانه‌ای شناخته می‌شود، اوّلین بار توّسط سوتَه‌ها۷ و سرایندگانی، که ملازمان رهبران کشَتْریه­ای بودند، تدوین و منتقل شده‌اند.۸ سوتَه‌ها در ابتدا، محتوای پورانه‌های اوّلیه را به شکل افسانه ی نیاکان، برای سرگرمی آنها از برخوانی می‌کردند. با مرور زمان و برای قرن‌ها، این افسانه‌ها دهان به دهان به طور شفاهی منتقل می‌شد. در نهایت، در زمانی که عمدتاً قرون پس از میلاد تخمین زده می‌شود،۹ گزیده­هایی از این سنّت شفاهی به تناسب حال مخاطبان ترکیب و تدوین شده و به شکل کنونی گردآوری شده است. [۱۰

تعداد پورانه‌ها

آنچه امروزه به عنوان متون پورانه‌ای شناخته می‌شود، هجده عدد از مهم‌ترین آنهاست که به عنوان مهاپورانه و یا پورانه‌های بزرگ شناخته می‌شود، در حالی که، تحقیقات به عمل آمده بیانگر این است که تعداد آنها بسیار بیش از این میزان بوده و حتّی برخی محقّقان تعداد آنها را بالغ بر صدها عدد تخمین زده‌اند.۱۱ اینکه حصر پورانه‌ها در عدد هیجده با چه انگیزه‌ای صورت گرفته و تا چه حدّ متأثر از محتوا و اهمیت مطالب بوده است، گمانه­زنی­هایی صورت گرفته است. ولی شاید یکی از معقول­ترین توجیهاتی که در این زمینه به عمل آمده، شباهت ساختاری عمیق و ارتباط وثیق پورانه‌ها با رزمنامه ی مهابهارَته است.۱۲ عدد هیجده در مواردی متعدّدی در مهابهاراته خودنمایی می‌کند. آن‌گونه که تعداد فصول آن هجده عدد است، هجده لشکر در کارزار آن حضور دارند، بْهَگوَدگی تا نیز خود مشتمل بر هجیده بخش است و بالاخره، نبرد مهابهارَته نیز هجده روز طول کشیده است.

از جمله اقدامات دیگری که سنّت هندویی نسبت به متون پورانه انجام داده، تقسیم پورانه‌های بزرگ به سه دسته ی شش تایی است. این ساختار سه بخش، با فرضیه گونَه‌ها۱۳ پیوند زده شده است. گونه‌های سه گانه در مکتب سانک‌هیه‌یوگه، که پنج قرن پیش از میلاد شکل گرفت، تار و پود جهان هستی­اند که از نهاد پرَکرتی پدیدار می‌شوند و بسط و قبض آنها منشأ حدوث و نابودی عالم می‌گردد.۱۴ گونه‌های سه‌گانه عبارتند از: سَتْوَه،۱۵ رَجَسْ۱۶ و تَمَسْ۱۷ سَتْوَه همان جنبه‌ای از طبیعت است که درخشان، سفید و ساکن است. رَجَسْ بخشی از طبیعت است که کدر، سرخ­گون و در حال جنب و جوش است. تَمَسْ بخشی از طبیعت است که ناخالص، تاریک و خنثی و بی­اثر است. هر یک از موجودات جهان، از ترکیب این سه گونه با نسبت‌های مختلف تشکیل شده است.۱۸ این سه گونه را می‌توان به ترتیب با سه حالت روشنایی، گسترش و تاریکی معادل ساخت. این رده­بندی سه‌گانه را در مواضع متعدّدی در پورانه‌ها می‌توان جست‌وجو کرد که از جمله ی آنها می‌توان به طور برجسته، پَدْمَه‌پورانه۱۹ و مَتْسِیه‌پورانه۲۰ را نام برد.

از سوی دیگر، هر یک از این سه دسته از متون پورانه‌‌ای، با یکی از خدایان اصلی هندویی یعنی برهما، ویشنو و شیوه ارتباط داده شده‌اند. شاید عمده‌ترین دلیل این همسان‌سازی، ارتباط هر یک از این سه خدا، با هریک از سه گونه یعنی روشنایی(آفرینش)، گسترش(نگه‌دارندگی) و تاریکی(نابودی) است که محور تقسیم پورانه‌های سه­گانه بوده است. با این حال، تقسیم پورانه‌های هجده‌گانه بر اساس گونه‌های سه­گانه منطقی‌تر از تقسیم آنها بر اساس خدایان سه گانه ی هندویی است. ارتباط دادن آنها با یکی از خدایان اصلی هندویی، نباید موجب این توّهم گردد که متون موجود در هر دسته در پی تمجید و ستایش خدای مربوط به دسته ی خود می‌باشد.

همه ی پورانه‌ها، اساساً مناقب ویشنو و شیوَه را می‌ستایند و به همراه آن اشارات اندکی به برهما به عنوان یک خدا دارند. با این حال، نکته ی مهم این است که در همه ی این متون، خدایان سه­گانه در عین قرار داشتن در یک سلسله طولی، از وحدتی انکارناپذیر برخوردارند. این همه ما را به این نتیجه می‌رساند که تقسیم پورانه‌ها بر اساس خدایان شکل نگرفته است، بلکه این متون بر اساس صفات و ارزش‌های معنوی انسان­هایی که مطمح نظر این کتب بوده‌اند، به سه گروه تقسیم شده‌اند.۲۱

در زیر جدولی از اسامی پورانه‌های بزرگ و تقسیم بندی سه گانه ی آنها ارائه شده است:

وَیشنَوه(ساتْویکه) پورانه‌ها شَیوه(تامه) پورانه­ها براهمه(راجَسَه) پورانه­ها
ویشنو پورانه مَتْسِیه­ پورانه براهْمه ­پورانه
نارَدَه­ پورانه کورْمَه ­پورانه بَرهْمانْده­ پورانه
بَهاگَوَتَه­ پورانه لینْگَه ­پورانه برهْمَه­وَیوَرْته پورانه
گَرودَه­ پورانه شیوَه­ پورانه مارکنْدِیه پورانه
پَدْمَه ­پورانه سْکنْده­ پورانه بْهَویشْیه پورانه
وَراهَه­ پورانه اَگْنی­ پورانه وامَنَه پورانه

مهم‌ترین موضوعات

ویلسون در مقدمه ترجمه خود از ویشنوپورانه، که اوّلین ترجمه از متون پورانه‌ای بودو در سال ۱۸۴۰م. به انگلیسی منتشر شد، محتوای پورانه‌ها را در «پنج موضوع مشخّص»۲۲ منحصر کرد. این موضوعات عبارتند از:

۱٫ خلقت اوّلیه یا پیدایش عالم؛ ۲٫ خلقت ثانویه یا انهدام و بازپیدایی جهان به همراه وقایع نگاری حوادث عالم؛ ۳٫ تبارشناسی خدایان و نیاکان؛ ۴٫ خاستگاه مَنُوها یا ادواری که مَنْونْتَرَه‌ها نامیده می‌شوند؛ ۵٫ تاریخ و یا مشخّصاً آنچه از سرگذشت تبارِ پادشاهان خورشیدی و قمری و نوادگان آنها تا عصر کنونی به ثبت رسیده است.۲۳

علاوه بر تأملاتی که در دقّت ترجمه ی ویلسون و صحّت معادل­سازی وی صورت گرفته،۲۴ تلاش وی پس از او تاکنون کم و بیش مورد تبعیت و پذیرش دانشمندان بوده و هست. با این حال، این عناوین پنج­گانه در ده موضوع با جزییات بیشتری به شرح ذیل، تفصیل داده شده است:۲۵

ـ خلقت اوّلیه در مورد اینکه آیا خداوند تنها اجزای ظریف جهان مادّی را خلق کرده است یا عناصر اصلی آن­را؛

ـ خلقت ثانویه، در طی آن، برهما یعنی اوّلین مخلوق۲۶، اجزای اوّلیه عالم را برای ایجاد جهان هستی، به کار بسته است؛

ـ شیوه‌ای که خداوند، جهان را به وسیله ی امکانات متنوّعش، قوانین اخلاقی و مخلوقات نگه‌داری می‌کند؛

ـ جزییات پیچیده ی رابطه ی خویشاوندی، به ویژه بین خداوند و سرسپردگانش؛

ـ جزییات اجداد و نیاکان بشر، به همراه سرگذشت و تاریخ فرمانروایان مهمّ جهان؛

ـ تشریح تکالیف موجودات زنده در مراحل مختلف وجود، با عنایت ویژه به مسئله «میل»، که یا انسان را اسیر جهان می‌کند و یا او را رها می‌سازد، تا دنباله­روی روح خود گردد؛

ـ اطلاعات مفصّل در مورد شخصیت خداوند و تنزّل‌های متعدّدش؛

ـ انحلال کل انرژی خداوند، به همراه توصیفی از نابودی عالم؛

ـ انواع گوناگون رستگاری و نحوه ی دستیابی به آنها؛

ـ هدف نهایی معرفت از جمله توصیف مفصّلی از وجود اعلی.۲۷و۲۸

در برخی پورانه‌های بزرگ مانند بهاگَوَتَه­پورانه،۲۹ زندگی و تعالیم کریشنا، که تشخّص رفیع مقام الوهیت به شمار می‌رود، نیز مورد بحث قرار گرفته است. با این حال، تنوّع موضوعات پورانه‌های فعلی، گسترده‌تر از آن است که بدان اشاره شد. متون پورانه­ای که هم‌اکنون موجود است، همچون اثری دائرهالمعارف‌گونه، علاوه بر مقولات فلسفی و مباحث مربوط به آغاز و انجام عالم، موضوعاتی از قبیل ستاره­شناسی، جغرافیا، طبّ و بهداشت، صنعت و اسلحه سازی و هر آنچه بشر در گذران زندگی دنیوی خود به دانش آن نیازمند است را در بر می‌گیرد. از این‌رو، اسلام دیدگاه دارای وجاهت کافی است.۳۰ موضوعات پنج­گانه­ای که محور مباحث متون پورانه­ای قلمداد شده­اند، مربوط به نسخه‌های اوّلیه بود و در طول زمان، بر حجم و تنوّع مطالب آن افزوده شده است.

تعالیم و آموزه‌های پورانه‌ای

متون پورانه‌ای همچون بسیاری دیگر از متون مقدّس، که تعالیم خود در سه حوزه ی باورها، خُلقیات و تکالیف دینی را به صورت ممزوج و در هم­آمیخته در اختیار می‌نهند، از نظم و نسق واحدی برخوردار نبوده است. پراکندگی موضوعات از مشخّصات غالب آن به شمار می‌رود. این امر، اتّخاذ رویکرد مسئله­شناسانه برای دستیابی به دیدگاهی منسجم در مورد سؤال‌های هستی­شناسانه را ضرورت می‌بخشد. اتخاذ این رویکرد در مطالعه متون دینی و از جمله پورانه­ها، ضمن اینکه ذهن را از پراکندگی و سردرگمی در جمع­بندی نهایی دیدگاه آن متن، در مورد یک موضوع حفظ می‌کند، بستری مناسب را برای انجام مطالعات تطبیقی بین تعالیم و آموزه‌های ادیان مختلف فراهم می‌سازد. از بین مسائل مختلفی که می‌توانند محور تحقیق و پژوهش در مطالعه یک دین قرار گیرند، این نوشتار چهار عنوان خداشناسی، جهان­شناسی، انسان­شناسی و نجات­شناسی از منظر متون پورانه­ای مورد بررسی قرار می‌دهد.

۱٫ خداشناسی

بی‌شک نظام الاهیاتی، که پیروان مذاهب سه­گانه هندویی پذیرفته‌اند و نیز چینش خدایان در سلسله‌ای از مراتب وجود، تا حدّ زیادی وام‌دار متون پورانه‌ای و خداشناسی آن است. اگرچه خدایان پورانه‌ای تا پیش از شکل‌‌گیری این متون، خدایان شناخته‌ای شده‌ای بودند، امّا شبکه ی ارتباطی و نحوه ی عمل آنها در نظام هستی از نظم و نسق واحدی برخوردار نبود.

شاید بتوان اندیشه ی پورانه­ای را علی­رغم طرح نوعی الاهیات تثلیثی و گونه­هایی از چندگانه­پرستی، دینی موحّد و معتقد به خدای واحد به حساب آورد. پورانه‌ها به منظور تلفیق و انسجام مطالب فراوان اسطوره­ای، ساختارهایی را پی­ریزی کردند که در آنها اشکال گوناگون الوهی می‌توانند در مراتب مختلف جای داده شوند. در نظام تثلیثی پورانه­ای، کارکردهای کیهانی خدای واحد، یعنی خلق، نگه‌داری و تخریب به ترتیب در سه جلوه ی برهمن یعنی برهما، ویشنو و شیوَه تشخّص می‌یابند.۳۱

حقیقت غایی و تنزلات برهمن

در ویشنو پورانه، برای عالم، حقیقت غایی در نظر گرفته شده است که همان وجود صرف است و در همه جا وجود دارد. او همه چیز است و هر چیزی در اوست؛۳۲ او صرف الوجود است؛ چراکه دارای حدّی نیست تا ماهیتی خارج از آن حدّ وجود داشته باشد و او آن‌را از خود نفی کند.۳۳ وی در ابتدا به صورت یک اداره­کننده غایی، غیرقابل شناخت، نامحدود و نامتجلّی وجود دارد.۳۴ و هموست که علّت جاوید و نامیرای جهان نیز می‌باشد.۳۵

اگر از مرتبه ی حقیقت غایی، که مرتبه­ای نهان و نامتجلّی است، به سمت پایین حرکت کنیم، به مرتبه ی تنزّلات و ظهورات این حقیقت متعالی می‌رسیم. بر طبق ویشنوپورانه، اوّلین تنزّل و صورت آشکارشده ی حقیقت غایی، پوروشَه۳۶ ست. این نکته زمانی اهمیت می‌یابد که مشاهده می‌کنیم در ریگْ­ودَه­ی کهن،۳۷ پوروشَه، موجودی الوهی و از جمله خدایانی است. که قبل از زمان، وجود داشته و قربانی شد تا هر دو قلمروِ جهان مادّی و جهان ماورای طبیعی خلق شود تا آیینی ودایی۳۸ نیز برای بازسازی این اسطوره و خلق نخستین به اجرا در آید.۳۹ در کورْمَه­پورانه، «پوروشَه» حالت و وضعیتی است درون ذات اوّلیه و نامتجلّی خداوند که هنگام تشخّص در قالب پرَکرْتی۴۰ در وی ایجاد می‌شود. بدین شکل، پرَکرْتی را اوّلین صورت ظهور خداوند و مظهر خروج وی از حالت بی‌رسم و نشانی قلمداد شده است.۴۱ پرَکرْتی حالت توازن و تعادل سه گونه الاهی یعنی سَتْوه(روشنایی) رَجَسْ(گسترش) و تَمَسْ(تاریکی) است که با ایجاد حالت «پوروشَه» در ذات نخستین الاهی از حالت اعتدال خارج شده و با غلبه ی هر یک از آن‌ها، ذات برهمن به هر یک از سه جلوه ی برهما، ویشنو و شیوَه تعین می‌یابد.

تنزّلات ذات اوّلیه خداوند یا حقیقت غایی، در سیر نزولی ادامه می‌یابد تا به تعینات خَلقی منتهی شده و موجب پدیدارشدن عالم هستی و مخلوقات می‌گردد که در بخش جهان‌شناسی به آن اشاره خواهیم کرد.

اَوَتارَه­های۴۲ ویشنو

لازم است به تقریر خاص پورانه‌ها از اَوَتاره‌های ویشنو، که از جمله ابتکارات پورانه­ای قلمداد می‌شود، نیز اشاره شود. همان‌گونه که اشاره شد، سعی پورانه‌ها بر انتظام و انسجام مجموعه خدایان هندویی تعلّق گرفته بود. در این راستا، پورانه‌ها با قرار دادن شخصیت‌های الوهی، که در متون متقدّم مورد پرستش و تمجید بودند، در نظامی الاهیاتی، که ذات برهمن یا حقیقت غایی در نوک هرم آن قرار دارد و سایر خدایان بنا به درجه
نقش و اهمیت‌شان در یک سلسله طولی، تجلیات و تنزّلات آن حقیقت بی­نام و نشان‌اند، این هدف را محقّق ساخت. بدین منظور، پورانه‌ها با استفاده از پتانسیل موجود در
متون پیشین۴۳ و با تهیه ی بیوگرافی الوهی و داستان‌های افسانه­ای برای شخصیت‌های همچون رامه و کریشنه، آنها را در نظام الاهیاتی خود گنجاندند۴۴ و با توسعه ی
اَوَتاره­های(تنزّلات) ویشنو،۴۵ آنها را از جمله مظاهر کارکرد کیهانی نگه‌دارندگی برهمن، یعنی ویشنو محسوب کردند. در پورانه‌ها۴۶ فهرستی از ده اَوَتاره ی ویشنو را می‌توان یافت
که چهار عدد آن به شکل حیوان و ما بقی در قالب انسان‌اند. این تنزلات، عبارتند
از ماهی(حفاظت از «مانو» که قانون‌گذار شریعت بود را در دریای متلاطم به عهده داشت)، لاک‌پشت (پس از انهدام عالم توسط آب‌های سیل آسا، اشیاء نفیس را از قعر اقیانوس‌ها پیدا کرد)، گراز وحشی، شیر- انسان(نیمی شیر و نیمی ­دیگر انسان)، انسان کوتاه‌قد (فرمانروایی قلمروی را از بالی تقاضا کرد و با برداشتن سه گام در آن، وی را به قعر
زمین فرستاد)، رامَه تبر به دست، رامَه(قهرمان حماسه راما­ینه)، کریشنا، بودا و کلکی. از میان این اوتاره‌های ده­گانه، تنها کلکی، که آخرین است، محقّق نشده و مربوط به زمان آینده است. در آن ویشنو به صورت انسانی شمشیر به دست و سوار بر اسب، جهان را اصلاح خواهد کرد.

۲٫ جهان‌شناسی

از جمله اقتدامات مهمّ متون پورانه‌ای در بُعد هستی‌شناسی، تبیین نحوه ی خلقت و فروپاشی عالم و نیز تعیین ادوار جهانی و به طور خلاصه، مشخّص کردن طول و عرض جهان هستی است. همان‌گونه که بیان شد، ذات نامتجلّی خداوند، ابتدا به صورت پِرَکرْتی یا گونه‌های سه‌گانه تعین می‌یابد و آنگاه با ایجاد حالت پوروشَه و تقارن آن با پرَکرتی، اوّلین مخلوق، لباس وجود بر تن می‌کند. وایوپورانه۴۷ این مخلوق نخستین را مَهَت۴۸ معرّفی می‌کند. این مَهَت، از غلبه ی سَتْوَه(روشنایی) بر دیگر گونه‌ها ایجاد شده است. و تنها وجود محض را آشکار می‌سازد و با نام‌ها دیگری همچون مَنَسْ، برهما، بودا، ایشْوَره و سْمِرتی نیز خوانده می‌شود. این مَهَت در حالی که، در تب و تاب میل به خلق است، عمل خلقت را آغاز کرده و دهَرْمه۴۹(تقوا و دین‌داری)، اَدْهَرمَه۵۰(بی­دینی) و سایر موجودات را می‌آفریند.۵۱ مَهَت، نه تنها عامل خلق تمامی موجودات ماهوی، بلکه منشأ هر معرفتی است و نتایجش از جمله لذّت و الم و نیز عامل تمامی تجارب و نتایج آن نیز هست. او سرشت معرفت است و در همه جا حضور دارد و هرچیزی در اوست.

رابطه خداوند با جهان هستی

تبیین فوق، خود گویای نحوه ی ارتباط علّت هستی­بخش با نظام هستی و عمل خلقت در نتیجه ی تنزّل حقیقت غایی یا برهمن می‌باشد. با این حال، در ویشنوپورانه، خلق عالم مادّی توسط برهمنی، که صرف الوجود و وجودی بدون کمّ و کیف است، از امور غیرقابل فهم و غیرقابل تبیین دانسته شده و امر ایجاد، از صفات ذاتی و ضروری برهمن قلمداد شده است. همان‌گونه که گرما ذاتی و ضروری آتش است وتبیینی برای آن نمی‌توان یافت.۵۲

اساساً در جهان‌شناسی پورانه‌ای، تمایزی بین جهان و ذات برهمن وجود ندارد؛ بلکه جهان هستی به تمامه، ظهور و نمود همان حقیقت غایی و ذات برهمن است. در ویشنوپورانه.۵۳ در ستایش این ذات متعالی خطاب به او آمده است:

هر آنچه از این جهان مادّی، که ملموس و قابل مشاهده است، ملاحظه شود، تنها ظهور و تجلّی توست. تنها انسان‌های معمولی به اشتباه گمان می‌کنند که این جهان، عالمی طبیعی است. همه جهان از سرشت معرفت است و خطای خطاها آن است که به عنوان یک عین خارجی لحاظ شود. انسان‌های حکیم می‌دانند که این جهان از سرشت معرفت و تجلّی خداوند است؛ خدایی که معرفت محض است.

در پورانه‌ها، جهان هستی، مجموعه‌ای متشکل از هفت لایه ی تودرتو ترسیم شده است که همانند پوست پیاز یکدیگر را احاطه کرده‌اند. اوّلین قشر جهان هستی، آب است. پس از آن، به ترتیب آتش، هوا، آکاشَه۵۴( اِتِر)، بْهوتادی۵۵(یا همان سَتْوَه)، مَهَت و اَوْیکته۵۶(حالت تعادل گونه‌های سه­گانه که معادل با پرکرتی است) قرار دارند.۵۷ از این‌رو با نظر به تنزّلات برهمن و اینکه مهَت اوّلین مخلوق است، پیدایش و گسترش عالم هستی باید به شکل انقباضی و کروی­گونه صورت پذیرفته باشد.

نحوه ی انقراض عالم

انقراض و نحوه ی انحلال عالم نیز از جمله مسائلی است که مورد توجّه و محلّ بحث متون پورانه­ای قرار داشته و همان‌گونه که در قسمت‌های قبل اشاره شد، یکی از عناوین اصلی و پنج‌گانه ی پورانه‌ها به آن اختصاص دارد. بر اساس آنچه در نحوه ی خلقت عالم بیان شد، به هم خوردن تناسب و توازن گونه‌های سه­گانه سَتوه، رَجَسْ و تَنَسْ و غلبه ی سَتوَه، اساس پیدایش عالم و تکوّن کائنات است. هم‌چنان‌که، به هم ریختن تناسب فعلی آنها و این‌بار، غلبه ی تَمَس(تاریکی) بر سایر گونه‌ها نیز منشأ ظهور جلوه­ای دیگر از ذات برهمن و انهدام عالم توسّط اوست. بر این اساس، می‌توان گفت: در پایان عالم، جلوه­ای از تجلیات حقیقت غایی، یعنی برهما به کتم عدم می‌رود و جلوه­ای دیگر از مظاهر او ظاهر می‌گردد. این حقیقت در وایو­پورانه به این شکل بیان شده است که «خدا در پایان هر پَرَلَیه۵۸(فروپاشی عالم) جسم خود را از دست می‌دهد و در ابتدای هر خلقت جدید، تن جدیدی را به دست می‌آورد».۵۹ ویشنوپورانه در این زمینه بیان می‌کند در زمان مشخّصی، به علّت غلبه ی تَمَس، خدا به شکل رودره، جهان را می‌بلعد و بار دیگر در شکل برهما آن‌را خلق می‌کند.۶۰

ادوار جهانی

افول و بازپیدایی مکرّر و متناوب برهما این ظرفیت را داشت تا در پورانه‌ها، به عنوان مقیاسی برای تعیین ادوار مختلف تاریخی برگزیده شود. جهان هستی با ظهور برهما به عنوان جلوه ی آفرینندگی حقیقت غایی(برهمن)، وجود می‌یابد و با افول او پایان می‌پذیرد. از این‌رو، یک دوره ی جهانی با عمر برهما برابری خواهد کرد. اگرچه ادوار جهانی در مقیاسی کوچک‌تر در قالب ادوار چهارگانه(مهایوگه) در مهاباراته مطرح شده بود، ولی تبیینی کلی‌تر از عمر جهان، که با حیات برهما ارتباط وثیقی دارد، در متون پورانه‌ای مطرح شد. به این شکل، عرض عالم هستی و گستردگی آن در پهنه ی زمان در مقیاس وسیع‌تری مشخّص گردید.

پورانه‌ها حرکت تاریخ را حرکتی دوّار ترسیم می‌کنند که از نقطه‌ای که همان تولّد برهما است، آغاز و در همان نقطه، که تولّد مجدّد وی است، پایان می‌پذیرد. آنگاه حرکتی دیگر را به همین شکل پی‌می‌گیرد. هر دوره از این حرکت دوّار، معادل صد سال عمر برهما به همراه صد­سال خاموشی اوست. با این حال، این حرکت خود متشکل از هزاران حرکت دوّار دیگر است که با روز و شب برهما برابری می‌کند. تاریخ در حرکتی کوچک‌تر، از ابتدای برخاستن برهما در یک روز آغاز، و در ابتدای روز دیگر انجام می‌پذیرد. این حرکت نیز خود از هزار حرکت دایره‌ای دیگر تشکیل یافته که میزان آن، مجموع همان چهار یوگه‌ای است که در مهابَهارَته، به عنوان ادوار چهارگانه تاریخ معرّفی شده بود. بر این اساس، حرکت تاریخ و ادوار جهانی در جهان­شناسی پورانه­ای را می‌توان همانند گردونه­ای در نظر گرفت که در یک چرخ خود، یک مهایوگه، عصر جهانی عادی را ایجاد می‌کند. در ۱۰۰۰ چرخ خود یک کلْپَه؛ ۶۱یک روز برهما یا عصر جهانی میانه را رقم می‌زند و با ۷۳۰۰۰۰۰ دور خود، عصر جهانی کبری، پیمانه ی عمر صد ساله ی برهما را کامل می‌کند.

با توجّه به تعیین هر یک از یوگَه‌های۶۲ چهارگانه بر اساس سال‌های بشری،
می‌توان نتیجه گرفت عصر جهانی کبرا، که معادل صد سال عمر برهماست، ۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۴۰/۳۱۱ سال به طول می‌کشد. در پایان صد سال عمر برهما، فروپاشی کبرا و مهاپَرَلَیه به وقوع می‌پیوندد و به موجب آن، آنچه که هست و نیست، کائنات و عوالم سه­گانه و همه مراتب وجود به مبدأ باز می‌گردند. طی مدّت صد سال، برهما در نیستی و عدم مطلق به سر می‌برد تا باری دیگر جهانی نو پدید آید.۶۳

گونه‌های مختلف فروپاشی

علاوه بر فروپاشی کبرا، که با اتمام عمر برهما واقع می‌شود، در پورانه‌ها سه نوع انقراض دیگر نیز مطرح است که به ترتیب، با خواب برهما، رسیدن به کنه معرفت الاهی و نیز خلق و انعدام لحظه به لحظه عالم در ارتباط می‌باشد. در متون پورانه­ای چهارنوع پَرَلیه، انقراض و فروپاشی وجود دارد که عبارتند از پراکرْتیکه‌پَرلیه،۶۴ براهْمه‌پَرَلیه،۶۵ آتینتیکه‌پَرلیه۶۶ و نیتیه‌پرلیه.۶۷ پراکرْتیکه‌پَرَلیه، همان فروپاشی کبراست که همه جهان به پِرَکرْتی باز می‌گردد و با آن یکی می‌شود؛ برهماپَرلیه زمانی رخ می‌دهد که برهما به خواب می‌رود؛ آتینتیکه­پَرَلیه حاصل از عمق معرفت نسبت به خداوند است و زمانی رخ می‌دهد که یگی خویشتنِ خویش را در پَرَماتْمن۶۸ گم می‌کند و میتیه­پَرَلیه فروپاشی و انعدام پیوسته و مداومی است که هر روز در حال اتّفاق است.۶۹

ویژگی عمده ی طرح ادوار جهانی، که در هر دوی مهابهاراته و پورانه‌ها به نحو برجسته مورد اشاره قرار گرفته آن است و تاریخ داستان­سرایی و نقل حکایات(دوره ی کنونی) در عصر کلی‌یوگه،۷۰ که معمولاً با مرگ کریشنا آغاز می‌شود، در نظر گرفته می‌شود.۷۱ ویشنوپورانه۷۲ در توصیف این عصر چنین می‌گوید:

فساد بر همه چیز حکم‌فرما خواهد شد، دولت و ثروت تنها معیار ارزش و مقام و شهوت، یگانه پیوند میان زن و مرد و دروغ، تنها راه موفقیت در امور دنیوی محسوب خواهد شد. نظام طبقاتی متلاشی شده و دستورات و احکام ودایی را کسی دیگر رعایت نخواهد کرد. برهمن و کشَتْریه‌ها از مقام خود سقوط خواهند کرد و پست­ترین طبقه یا «شودْرَه»ها حاکم بر زمین خواهند شد.۷۳

با توجّه به اینکه کلی‌یوگه، اوج روند انحطاط و سقوط اخلاقی است و پس بعد از اولین عصر جهانی، یعنی کریته­یوگه۷۴ آغاز شده بود، می‌توان چنین تخمین زد که انسانیت و کمالی که در دوره‌های قبل و عصر کهن وجود داشته، از جمله عللی است که پورانه‌ها را واداشته، خود را عمیقاً متعلّق به گذشته و منسوب به اعصار کهن بدانند.۷۵

۳٫ انسان‌شناسی

در بخش خداشناسی پورانه‌ای گذشت که در ویشنوپورانه، اوّلین تجلی حقیقت غایی، پوروشَه۷۶ در اثر تقارن با پِرَکرتی، موجب به وجود آمدن مَهَت می‌شود. این در حالی است که در مکتب یوگَه و سانک‌هیه، که فلسفه ی پورانه‌ای وام‌دار آن است، پوروشَه در معنایی دیگر، نفسِ شخصی انسانی معرّفی می‌شود، با این توضیح که در تفکر اوّلیه هندویی، پورشَه‌ها بی­شمار و کاملاً متمایز از هم قلمداد می‌شدند. در حالی‌که در تفکر متأخّر، پورشَه‌ها وقتی به رهایی نائل می‌شوند، با نفس کلی(آتمن) به اتّحاد می‌رسیدند.۷۷ اگر این دو معنا از پوروشَه را صرفاً یک اشتراک لفظی به حساب نیاوریم، این حقیقت را می‌توان نتیجه گرفت که نفس کلی انسانی، با ذات برهمن یا حقیقت غایی در ارتباطی تنگاتنگ به سر می‌برد. حتّی می‌توان رابطه­ای این‌همانی بین آنها برقرار ساخت. شاید این ادّعا، که جهان­بینی پورانه­ای، انسان­محورانه۷۸ بوده و انسان را مرکز عالم و در نقطه ی مرکزی ادوار جهانی مَنوَنْتره و کلپه قرار می‌دهد،۷۹ با این کلام قابل توجیه باشد.

مرتبه انسان در مراحل خلقت

در ویشنوپورانه۸۰ برای خلقت موجودات، نه مرحله در نظر گرفته شده است که از «مَهَت» شروع شده و در مرحله ی هفتم به آفرینش موجوداتی انسانی منتهی می‌شود. سه مرحله ی اوّل مربوط به خلق موجودات مادّی و غیرذی­شعور است. در مرحله ی چهارم، نوبت به خلق پنج گونه از گیاهان می‌رسد. این گونه‌های گیاهی، اگرچه دارای روح­اند، ولی هیچ­گونه شعوری از ذات خود و از محیط پیرامون ندارند. از این جهت، «ارواحی بسته»۸۱ نامیده شده‌اند. از آنجاکه خداوند با خلق این گونه از موجودات، به رضایت نرسید، در مرحله ی پنجم، حیوانات و پرندگان را آفرید که بر خلاف گیاهان، رویش و حرکت آنها تنها به سمت بالا نیست، بلکه در جمیع جهات، قدرت بر گردش و نموّ دارند. این موجودات، سرشار از تَمَس(تاریکی) هستند. از این‌رو، اَوِدینَه۸۲ نامیده شده‌اند. در حالی که، خداوند با خلق این گونه موجودات نیز به رضایت نرسیده بود. در مرحله ی ششم، خدایان۸۳ را آفرید که عاری از رنج و پیوسته شاد هستند. علاوه بر اینکه، درکی از خود دارند، قادر به شناخت دنیای پیرامون و ارتباط با دیگران نیز می‌باشند. خلق این موجودات نیز خداوند را به سرحدّ خرسندی و اقناع نرساند. از این‌رو، خداوند انسان‌ها و اَرواک­سْرُتَس۸۴ را آفرید. این افراد، حاوی میزان زیادی از دو گونه ی رَجَس(گسترش) و تَمَس(تاریکی) هستند. از همین رو، رنج در آنها نسبت به شادی تفوّق دارد.۸۵

اگرچه مرز «معرفت»، حدّ فاصل میان این مخلوقات۸۶ از سایر خلایق است، با این حال، خصوصیت تاریکی و شرارت در آنها تفوّق دارد، از این‌رو، ایشان پیوسته رنجور از شرّند و پیوسته مجبور به عمل و کردارند. آنها هم به درون خود و هم به عالم خارج از خود علم و معرفت دارند و وسیله و تأمین کننده هدف خلقت و آزادی روح­اند، آن مخلوقات همان نوع انسانی هستند.۸۷

با نظر به سلسله مراتبی که برای خلق موجودات در پورانه‌ها ترسیم شده و روند تکامل و تعالی، که در آنها قابل مشاهده است، قرار دادن خلق انسان‌های که آمیخته از تَمَس و رَجَس و درگیر رنج‌اند، پس از خلق خدایانی۸۸ که خرسندی محض‌اند، خود می‌تواند گویای این مطلب باشد. این حقیقت زمانی خود را نمایان‌تر می‌سازد که مشاهده می‌شود در مارْکنْدیه­پورانه،۸۹ اتحاد با برهمن و رهایی از گونه‌های سه­گانه پرَکرْتی، دو روی یک سکه ی طریق رهایی یا ماهِشْوَرَه­یوگه معرّفی شده‌اند. گویا انسان زمانی به کمال لایق خود و اتّحاد با برهمن می‌رسد که از تعلّق ناشی از غلبه ی یکی از آنها خلاصی یابد و در درون ذات خود، به توازنی بین آنها دست یابد.

۴٫ نجات شناسی

بحث نجات در پورانه‌ها با نجات­شناسی مکتب یوگَه هم­پوشانی و نقاط مشترک فراوانی دارد و به همین جهت است که در وایوپورانه۹۰ مراحل نجات و اتّحاد با برهمن، در قالب شرح و توصیف مراحل و مؤلفه‌های ماهِشْوَره-یگه۹۱ توصیف شده است.

مکتب یوگه، که توسّط شخصی به نام پاتان­جالی پایه­گذاری شد، با پذیرش اکثر مبانی معرفت‌شناسی و متافیزیک مکتب سانک‌هیه، یگانه راه رسیدن به مرتبه رهایی و آزادی را معرفتِ‌ممتازی۹۲ دانست که از طریق انجام تمرین‌های ذهنی خاصّ و تلاش در جهت توقّف کامل کنش‌های ذهن(یوگَه) محقّق می‌گردد.۹۳ در مارْکندیه­پورانه نیز یگه۹۴ به معنای خاتمه دادن به جهل۹۵ از طریق معرفت معرّفی شده که از یک سو، همان اتّحاد با برهمن است و از سوی دیگر، عبارت از دوری جستن از گونه‌های پرَکرْتی می‌باشد.

منشأ رنج

همان‌گونه که بیان شد، تمایز ذات برهمن و جهان­هستی از جمله خطاهای معرفتی انسان است. بنا بر ویشنوپورانه۹۶ خطای خطاها است که موجب می‌شود انسان، جهان را به دید عینی خارجی و جهانی طبیعی بنگرد. این خطای در دید، نفس انسانی را از توجّه به منشأ حقیقی خود، یعنی ذات برهمن غافل ساخته و ریشه‌های تعلّق و همانندپنداری با موجودات مادّی را در دل او می‌دواند. مارکندیه‌پورانه،۹۷ همه ی رنج‌ها و مصیبت‌ها را ناشی از تعلّقی می‌داند که در اثر جهل و همانندپنداری نفس با سایر اشیای عالم در دل، پدیدار می‌شود و تنها معرفت صحیح را شناختی معرّفی می‌کند که انسان را به رهایی از این تعلّقات رهنمون شود. دست‌یابی به چنین معرفتی، که از طریق انجام وظایف دینی و سایر کارهای پسندیده حاصل می‌شود، موجب می‌گردد تا شخص یگی۹۸ در مرحله ی نهایی از سلوک معرفتی خود، با برهمن یکی شود، همانند آبی که بر روی آب ریخته شده و با آن یکی می‌شود.

مراحل رهایی از رنج

وایوپورانه، ماهِشْوَره-یگه۹۹ را دارای پنج مؤلّفه و یا دهرَمه۱۰۰ معرّفی می‌کند. برخی از آنها به این شرح است:۱۰۱

۱٫ پرانایامه؛۱۰۲ زمانی رخ می‌دهد که حواس و وایو۱۰۳ با تمرین مداوم و گام به گام، تحت کنترل درمی‌آید. نتیجه این مرحله آن خواهد شد که، ابتدا گناهان و عیوبی که از والدین و یا در اثر ارتباط با دیگران در انسان ایجاد شده­اند، سوخته می‌شود. پس از آن، گناه‌های شخصی مثل حرص و خودپسندی زدوده می‌شود. در مرحله ی بعد، نوعی بصیرت عرفانی در شخص یگی۱۰۴ ایجاد می‌شود که از طریق آن می‌تواند گذشته، حال و آینده را ببیند و همانند برهمن بتواند با حکیمان اعصار قبل، ارتباط برقرار کند. در نهایت، به طمأنینه و سکونی در احساسات، ذهن و حواس پنج‌گانه دست یابد.

۲٫ دهیانه،۱۰۵ که در طی آن فرد باید در صفات خداوند به تفکر و تأمل بپردازد، با انجام این کار فرد خود را همانند خورشید یا ماهی می‌یابد که هیچ محدودیتی برای تنویر و نورافشانی آن وجود ندارد. دو عنصر اصلی این مرحله یعنی مَنَس(ذهن) و بودهی، اساساً در زمین ریشه دارند. شخص یگی باید ابتدا آنها را یکی پس از دیگری اخذ کند. آنگاه خود را از آنها رها سازد؛ چراکه ممکن است حتّی نسبت به این امور نیز تعلّق و وابستگی پیدا کند.

۳٫ پَرتْیاهارَه،۱۰۶ که عبارت است از ثابت ساختن ذهن از طریق تمرکز بر نقطه­ای همچون نوک بینی و یا میان ابروها. این عمل و تمرین به منظور کنترل امیال صورت می‌گیرد و موجب می‌شود تا تأثیر امور و اشیای خارجی بر نفس خنثی گردد. پس از آنکه شخص یگی، تمامی تعلّقات را از صفحه ی دل خود زدود و بر ماهِشوَره(نامی از اسامی پنج‌گانه ی شیوَه) متمرکز شد، به علم مطلق، خرسندی، معرفت ازلی، آزادی مطلق، قدرت نافذ و قدرت نامحدود می‌پیوندد. در نتیجه، هدف نهایی از تفکر یوگه­ای، نیل به مقام الوهی و برهمنی همانند مهاشوره می‌باشد.

نجات از طریق سرسپردگی به خداوند

متون پورانه‌ای، علاوه بر توجّه به معرفت به عنوان طریق اتّحاد با برهمن و رهایی از رنج و ارانه راه‌کارهای عملی برای نیل به این مقصود به یگی‌ها و انسان‌های ریاضت­کش، از توده ی مردم، که همّتشان قاصر از پیمودن مراحل سخت یوگَه می‌باشد، نیز غفلت نکرده و راه اخلاص و سرسپردگی به خداوند و تجلیات وی را پیش پای آنها نهاده است و شاید همین مؤلفّه مهم است که پورانه‌ها را تا این حدّ در بین طبقات مختلف هندویی و توده مردم، عزیز و دوست­داشتنی کرده است.

در طریق اخلاص یا بهَکتی۱۰۷ که پورانه‌ها مطرح می‌کنند، هیچ یک از آیین قربانی و یا ریاضت‌های جانکاه نقش محوری ندارد، بلکه مهم‌ترین شاخصه‌ای که یک انسان در زندگی به آن نیازمند است، سرسپردگی به خداوند یا در مرتبه ی متعالی­اش و یا در صورت یکی از تجلیاتش می‌باشد.۱۰۸ مهم‌ترین مؤلفه در طریق بهکتی آن است که نحوه ی ارتباط خداوند با انسان­، نه بر اساس مرزهای وظیفه و تکلیف، بلکه بر اساس رابطه­ای عاطفی استوار می‌گردد از یک سو، خداوند بندگان سرسپرده ی خویش را از روی عشق و علاقه، در سایه ی حمایت‌های خویش قرار می‌دهد و از سوی دیگر، بندگان نیز به حکم دل‌دادگی به محبوب، متعهّد می‌شوند تا خدمت‌گذار مخلص پروردگار خویش باشند.۱۰۹

در طریق اخلاص، حتّی گناهکاران نیز به وسیله خدای بهکتی محافظت می‌شوند تا جایی که به نظر می‌رسد، در این طریق، عمل و کرْمه۱۱۰ به کناری نهاده شده و هرگونه قانون و دهَرْمه­ای۱۱۱ برچیده شده است. امّا باید توجّه داشت که در طریق بهکتی، دهرمه هنوز به رسمیت شناخته شده، امّا این قوانین در قالب اخلاص و بهکتی، صورتی دیگر به خود گرفته­اند و به شکل متعالی­تری در آمده‌اند.۱۱۲

نتیجه‌گیری

با مراجعه به پورانه‌ها، دیدگاه کلّی این متون در مورد مهم‌ترین مسائل جهان‌بینی هندویی، یعنی حقیقت جهان هستی، صفات خداوند، ماهیت و کمال انسان و مسئله ی نجات را می‌توان این‌گونه تبیین کرد:

۱٫ جهانِ هستی از منظر متون پورانه‌ای، عینیت مستقلی از ذات برهمن نداشته، بلکه از سنخ معرفت بوده و تجلّی و ظهور حقیقتی واحد است که مبدأ تمامی موجودات و غایت نهایی جمله ی کائنات است.

۲٫ خداوند در پورانه‌ها وجودی صرف و حقیقتی واحد و بی­نام و نشان است که غایت نهایی تمام هستی و موجودات بوده، به واسطه ی تنزّل خود از مرتبه بی‌نشانی، در عالم هستی دخالت می‌ورزد و در لباس یکی از مظاهر سه­گانه ی برهما، ویشنو و شیوَه، ابتدا جهان و موجودات را خلق کرده، آنگاه پس از حفظ و حمایت از آنها در طول ادوار تاریخی، در انتهای تاریخ و پایان دوره ی بزرگ جهانی، آنها را نابود ساخته و پس از وقفه‌ای به خلق مجدّد آن اقدام می‌ورزد.

۳٫ از دید متون پورانه­ای، جهان هستی مشتمل بر مخلوقاتی به نام انسان است که قادرند با تکیه بر ظرفیت‌های منحصر به فرد معرفتی، که آنها را از دیگر موجودات ممتاز می‌کند، به سرّ کائنات، که همان برهمن و ذات متعالی نهفته در پسِ نمودهای ظاهری عالم است، پی برده و با اتّحاد با آن، به مقام الوهی نایل شده و به علم مطلق، خرسندی، معرفت ازلی، آزادی مطلق، قدرت نافذ و قدرت نامحدود دست یابند.

۴٫ پورانه‌ها، منشأ تمام رنج‌های بشر را جهل و توهّم عینیت داشتن جهان هستی می‌دانند. تلاش در جهت ارتقای معرفت و فهم اتّحاد گوهر خویش و ذات برهمن را راه رهایی از مصائب معرّفی می‌کنند. با این حال، پورانه‌ها با معرفی راه بهکتی و اخلاص در کنار راه معرفت، عموم مردم را به دل‌دادگی نسبت به خداوند یا یکی از مظاهرش به منظور جلب حمایت‌های بی­دریغ او دعوت می‌کنند.

http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/41

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x