سیر امام حسین عسیر شیعه شناسی

زیارت امام حسین علیه السلام در سیره معصومان علیهم السلام

مقدمه

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم

امام امیر المؤمنین علیه السلام

حضرت فاطمه سلام الله علیها

امام حسن علیه السلام

امام حسین علیه السلام

امام سجاد علیه السلام

امام باقر علیه السلام

امام صادق علیه السلام

امام کاظم علیه السلام

امام رضا علیه السلام

امام هادی علیه السلام

امام حسن عسکری علیه السلام

امام زمان علیه السلام

نتیجه

 

 

فهرست

مقدمه

از جمله مواردی که بسیار در روایات بر آن تاکیده شده است، زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام می باشد، در این باره، اهل بیت علیهم السلام به سفارش و تشویق مردم  به صورت زبانی اکتفا ننموده و خود نیز هر وقت فرصت را مهیا دیده اند به زیارت آن حضرت رفته و به صورت عملی نیز اهمیت زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام را برای مردم بیان نموده اند، که در این باره روایاتی با مضامین بسیار عالی نقل شده تا جایی که بعضی از این ذوات مقدسه برای شفای بیماری خودشان کسی را به زیارت قبر مبارک حضرت اباعبدالله علیه السلام فرستاده تا برای شفای بیماری آنها دعا کند، ونیز بعضی از امامان علیهم السلام در مورد زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام به گونه ی سخن گفتند که بعضی از علمای بزرگوار شیعه از آن، وجوب زیارت آن حضرت را فهمیدند.

روایت های نقل شده از اهل بیت علیهم السلام در باب زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام به صورت یک سان نبوده، وبا توجه به شرایطی که حضرات در آن به سر می بردند، مختلف می باشند، به صورتی که با مراجعه به کتاب های حدیثی شیعه، می بینیم بعضی از معصومان علیهم السلام از آنها روایت های زیادی در این باب نقل شده، ولی از بعضی دیگر، کمتر به چشم می خورد، ولی این قضیه دلیل بر کم بودن روایت در این باب نمی باشد، زیرا تعداد روایت موجود در این باب، بسیار زیاد می باشد که به جرأت می توان گفت از حد تواتر نیز گذشته است

در این مقاله سعی شده که زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام در سیره معصومان علیهم السلام-به ترتیب- به صورت مختصر بررسی شود. 

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم 

پاره ی از روایات در کتاب های حدیثی شیعه به سفارش پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام پرداخته است که می شود از این روایات، اهمیت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام را به خوبی فهمید.

حَدَّثَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى التَّلَّعُکْبَرِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ زَکَرِیَّا الْعَدَوِیُّ النَّصْرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْمُنْذِرِ الْمَکِّیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ الْهَیْثَمِ قَالَ حَدَّثَنِی الْأَجْلَحُ الْکِنْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَفْلَحُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ کَعْبٍ عَنْ طَاوُسٍ الْیَمَانِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه واله وسلم  وَ الْحَسَنُ عَلَى عَاتِقِهِ وَ الْحُسَیْنُ عَلَى فَخِذِهِ یَلْثِمُهُمَا وَ یُقَبِّلُهُمَا وَ یَقُولُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُمَا وَ عَادِ مَا [مَنْ‏] عَادَاهُمَا ثُمَّ قَالَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ کَأَنِّی بِهِ وَ قَدْ خُضِبَتْ شَیْبَتُهُ مِنْ دَمِهِ یَدْعُو فَلَا یُجَابُ وَ یَسْتَنْصِرُ فَلَا یُنْصَرُ قُلْتُ مَنْ یَفْعَلُ ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شِرَارُ أُمَّتِی مَا لَهُمْ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی ثُمَّ قَالَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ کُتِبَ لَهُ ثَوَابُ أَلْفِ حَجَّهٍ وَ أَلْفِ عُمْرَهٍ أَلَا وَ مَنْ زَارَهُ فَکَأَنَّمَا زَارَنِی وَ مَنْ زَارَنِی فَکَأَنَّمَا زَارَ اللَّهَ وَ حَقُّ الزَّائِرِ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا یُعَذِّبَهُ‏ بِالنَّار 

خزاز رازى، على بن محمد، الوفاه : القرن الرابع، کفایه الأثر فی النصّ على الأئمه الإثنی عشر، محقق: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف،‏ ناشر: بیدار۱۴۰۱ ق‏ 

عبد اللَّه بن عباس می گوید: بر پیغمبر اکرم «صلّى اللَّه علیه و اله وسلم» وارد شدم در حالی که حسن «علیه السّلام» بر شانه‏اش و حسین «علیه السّلام» بر زانوى او بود و آنها را مى‏بوسید و مى‏فرمود: پروردگارا دوست بدار کسى که ایشان را دوست دارد و وباکسی که با آنها دشمنی می کند دشمن باش، سپس فرمود: اى فرزند عباس! گویا او را مى‏بینم (مقصود ابا عبد اللَّه الحسین «علیه السّلام» است) که محاسنش از خون رنگین شده و مردم را مى‏خواند ولی کسى اجابتش نمی کند، و آنان را به‏ یارى  می طلبد و او را یارى نمی کنند؛ عرض کردم: چه کسانی آن حضرت را یاری نمی کنند؟ فرمود: اشرار (و بدان) امّتم، آنها را چه شده؟ خداوند شفاعت مرا به آنان نرساند، اى پسر عباس هر که او را با معرفت به حقّش زیارت کند براى او ثواب هزار حج و هزار عمره نوشته می شود، و هر که او را زیارت کند، مرا زیارت کرده و هر که مرا زیارت کند، گویا خدا را زیارت کرده، و حق زائر بر خدا این است که خداوند آن را با اتش عذاب ندهد.  

 

امام امیر المؤمنین علیه السلام

روایت بسیار جالبی از امیرالمومنین علیه السلام درباره زیارت اباعبدالله علیه السلام نقل شده است که امام علیه السلام از نرفتن به زیارت امام حسین علیه السلام تعبیر به جفا می کند که این خود حاکی از اهمیت زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام می باشد

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی دَاوُدَ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِی عُمَرَ الْجَلَّابِ عَنِ الْحَرْثِ [الْحَارِثِ‏] الْأَعْوَرِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام‏ بِأَبِی وَ أُمِّی الْحُسَیْنَ الْمَقْتُولَ‏ بِظَهْرِ الْکُوفَهِ وَ اللَّهِ لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى الْوَحْشِ مَادَّهً أَعْنَاقَهَا عَلَى قَبْرِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الْوَحْشِ یَبْکُونَهُ وَ یَرْثُونَهُ لَیْلًا حَتَّى الصَّبَاحِ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَإِیَّاکُمْ وَ الْجَفَاءَ.  

  ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۲۹۱، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش  

حضرت على «علیه السّلام» فرمودند: حسین در پشت کوفه کشته خواهد شد، به خدا قسم گویا مى‏بینم که وحوش گردن‏هاى خود را بر قبرش کشیده و بر او مى‏گریند و از شب تا صبح بر او مرثیه مى‏خوانند و وقتى حال وحوش چنین باشد پس شما انسان‏ها از جفاء به او بر حذر باشید.

حضرت فاطمه سلام الله علیها

زیارت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام از نگاه حضرت صدیقه ی کبری سلام الله علیها به قدری حائز اهمیت می باشد که خود حضرت سلام الله علیها در کنار قبر مبارک ابا عبدالله علیه السلام حاضر می شود و برای زائرین آن حضرت استغفار می نماید و حتی در ببعضی از منابع اهل سنت نقل شده است که ایشان در عالم رؤیا به بعضی از علمای اهل سنت دستور می دهند که برخی از مداحان برای امام حسین علیه السلام روضه بخوانند. در هر یک از دو موضوع بالا به ذکر یک روایت بسنده می کنیم.

روایت اول

حَدَّثَنِی حَکِیمُ بْنُ دَاوُدَ عَنْ سَلَمَهَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ دَاوُدَ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ فَاطِمَهَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه واله وسلم تَحْضُرُ لِزُوَّارِ قَبْرِ ابْنِهَا الْحُسَیْنِ علیه السلام فَتَسْتَغْفِرُ لَهُمْ ذُنُوبَهُمْ

امام با ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۱۸، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش‏  

حضرت امام صادق«علیه السّلام» فرمودند: حضرت فاطمه «علیها السّلام» دختر حضرت محمّد «صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم» براى زوّار قبر فرزندش حضرت حسین بن على «علیهما السّلام» حاضر شده و براى گناهان آنها طلب آمرزش می کند.

روایت دوم

در منابع اهل سنت با سند صحیح نقل شده است که حضرت زهرا سلام الله علیها به خواب عالم اهل سنت می آیند و می فرمایند کربلا بروید …..

أنبأنا أحمد بن أزهر بن السباک قال أخبرنا أبو بکر محمد بن عبد الباقی الأنصاری فی کتابه عن أبی القاسم علی بن المحسن التنوخی عن أبیه أبی علی قال حدثنی أبی قال خرج إلینا أبو الحسن الکرخی یوما فقال تعرفون ببغداد رجلا یقال له ابن أصدق فلم یعرفه من أهل المجلس غیری وقلت أعرفه فکیف سألت عنه قال أی شیء یعمل قالت ینوح على ابن علی علیهما السلام قال فبکى أبو الحسن وقال عندی عجوز تزیننی من أهل کرخ جدان یغلب على لسانها النبطیه ولا یمکنها أن تقیم کلمه عربیه فضلا عن أن تحفظ شعرا وهی من صوالح النساء وتکثر من الصلاه والصوم والتهجد وانتبهت البارحه فی جوف اللیل ومنامها قریب من منامی فصاحت أبو الحسن أبو الحسن قلت ما لک قالت إلحقنی فجئتها ووجدتها ترعد وقلت ما أصابک قالت رأیت فی منامی وقد صلیت وردی ونمت کأنی فی درب من دروب الکرخ فیه حجره محمره بالساج مبیضه بالأسفیداج مفتوحه الباب وعلیه نساء وقوف فقلت لهم ما الخبر فأشاروا إلى داخل الدار وإذا امرأه شابه حسناء بارعه الجمال والکمال وعلیها ثیاب بیاض مرویه من فوقها إزار شدید البیاض قد التفت به وفی حجرها رأس یشخب دما ففزعت وقالت لا علیک أنا فاطمه بنت رسول الله صلى الله علیه وسلم وهذا رأس الحسین صلوات الله على الجماعه فقولی لابن أصدق حتى ینوح  

                               لم أمرضه فأسلو              لا ولا کان مریضا  

وانتبهت مذعوره 

قال أبوالحسن وقالت العجوز ( أمرظه ) بالظاء لأنها لا تتمکن من إقامه الضاد فسکنت منها إلى أن عاودت نومها وقال أبو القاسم ثم قال لی مع معرفتک بالرجل فقد حملتک الأمانه فی هذه الرساله فقلت سمعا وطاعه لأمر سیده النساء رضوان الله تعالى علیها قال وکان هذا فی شعبان والناس فی إذ ذاک یلقون أذى شدیدا وجهدا جهیدا من الحنابله وإذا أرادوا زیاره المشهد بالحائر خرجوا على استتار ومخافه فلم أزل أتلطف فی الخروج حتى تمکنت منه وحصلت فی الحائر لیله النصف من شعبان وسألت عن أصدق فدللت علیه ودعوته وحضرنی فقلت له إن فاطمه علیها السلام تأمرک أن تنوح بالقصیده التی فیها

                              لم أمرضه فأسلوا             لا ولا کان مریضا

فانزعج من ذلک وقصصت علیه وعلى من کان معه عندی الحدیث فأجهشوا بالبکاء وناح بذلک طول لیلته وأول القصیده                أیها العینان فیضا             واستهلا لا تغیضا

کمال الدین عمر بن أحمد بن أبی جراده الوفاه: ۶۶۰ ، بغیه الطلب فی تاریخ حلب  ج ۶ ص ۲۶۵۵، دار النشر : دار الفکر ، تحقیق : د. سهیل زکار 

پدرم برایم نقل کرد که روزی ابوالحسن کاتب (کرخی) بر ما وارد شد و گفت آیا در بغداد فردی به نام ابن اصدق می شناسید؟ در آن جلسه کسی غیر از من او را نمی شناخت، گفتم من او را می شناسم چه شده که پیرامون او پرس و جو می کنی؟ ابوالحسن گفت : ابن اصدق چه کاری انجام می دهد؟ گفتم برای (امام) حسین «علیه السلام» نوحه خوانی می کند. در این هنگام ابوالحسن کرخی گریه کرد و گفت نزد من پیره زنی است که پرورش من از کودکی به عهده او بوده ، وی از اهالی کرخ جدان است و زبانش از سخن گفتن با زبان عربی ناتوان است و نمی تواند یک کلمه عربی را به درستی بیان کند چه رسد به اینکه بخواهد شعری روایت کند … نیمه های شب بیدار شد، محل خوابش نزدیک به محل خواب من است، فریاد زد ای ابوالحسن به نزد من بیا! گفتم چه شده؟ پیش او رفتم دیدم می لرزد،‌ گفتم چه اتفاقی برایت افتاده؟ گفت در خواب دیدم گویا در مقابل یکی از دوازه های کرخ هستم، اتاق تمیزی را دیدم که (دیوارهایش) سفید و اندکی قرمز بود، درب آن باز بود و زنان دم درب ایستاده بودند، به آنها گفتم چه کسی از دنیا رفته ؟ چه خبر است؟ آنها به داخل اتاق اشاره کردند، وارد شدم دیدم اتاقی در نهایت زیبایی است و در وسط آن بانویی جوان هستند که نیکو تر و زیباتر از ایشان ندیده بودم، لباس زیبای سفید رنگی که بلند بود به تن داشت و روی آن نیز روپوشی (شنل) که فوق العاده سفید رنگ، پوشیده بود، در دامانش سر بریده ای بود که خون از آن می جوشید. عرضه داشتم شما چه کسی هستید؟ فرمود با تو کاری ندارم، من فاطمه دختر رسول خدا هستم و این سر فرزندم حسین «لیه السلام»است؛ از طرف من به ابن اصدق بگو این شعر را به عنوان نوحه (برای حسینم) بخواند فرزند من مریض نبود (بر اثر بیماری از دنیا نرفت) این را سؤال کنید و قبل از این واقعه نیز بیمار نبود. ابوالحسن به من گفت ای ابوالقاسم حال که ابن اصدق را می شناسی، امانتداری کن و این خبر را به ابن اصدق برسان؛ من گفتم به خاطر امر سرور بانوان (به روی چشم) اطاعت می کنم. ابوالقاسم تنوخی در ادامه می گوید: این داستان در ماه شعبان بود ، مردم زمانی که می خواستند به زیارت امام حسین «علیه السلام» بروند از حنبلی ها به شدت آزار می دیدند ، من آنقدر تلاش کردم که بالاخره توانستم خودم را در شب نیمه شعبان به حائر حسینی برسانم. جویای ابن اصدق شدم تا اینکه او را دیدم. به او گفتم حضرت فاطمه «سلام الله علیها» به تو امر نموده اند که قصیده ای را که در آن بیت مذکور را به عنوان نوحه (برای امام حسین «علیه السلام») بخوانی:

به ابن اصدق گفتم من قبل از این ماجرا این قصیده را بلد نبودم. حال ابن اصدق دگرگون شد. قضیه خواب را برای او و حاضران در جلسه به طور کامل نقل کردم، همگی به شدت گریه کردند و تمام شب با همین قصیده نوحه سرایی کردند. اول این قصیده این بیت است:

ای دو چشم اشک ببارید     و به شدت گریه کنید و خشک نشوید.

ابن العدیم می نویسد: ابو الحسن کرخی از بزرگترین اصحاب ابوحنیفه است.

یافعی در باره ابوالقاسم تنوخی می نویسد:

ابو القاسم علی بن محمد تنوخی، از قاضیان حنفی مذهب و از تیزهوشان دنیا بود ، روایتگر اشعار بود و به علم کلام و علم نحو مسلط بود و دیوان شعرنیز داشت 

امام حسن علیه السلام

در بعضی از نقلها نیز، به اهتمام امام حسن علیه السلام به زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام به همراه اهل بیت علیهم السلام اشاره شده است.

  وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الْأَعْمَشِ قَالَ: کُنْتُ نَازِلًا بِالْکُوفَهِ وَ کَانَ لِی جَارٌ کَثِیراً مَا کُنْتُ أَقْعُدُ إِلَیْهِ وَ کَانَ لَیْلَهُ الْجُمُعَهِ فَقُلْتُ لَهُ: مَا تَقُولُ فِی زِیَارَهِ الْحُسَیْنِ، فَقَالَ لِی: بِدْعَهٌ وَ کُلُّ بِدْعَهٍ ضَلَالَهٌ وَ کُلُّ ضَلَالَهٍ فِی النَّارِ، فَقُمْتُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ أَنَا مُمْتَلِئٌ غَیْظاً وَ قُلْتُ: إِذَا کَانَ السَّحَرُ أَتَیْتُهُ فَحَدَّثْتُهُ مِنْ فَضَائِلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ مَا یَشْحَنُ‏ اللَّهُ بِهِ عَیْنَیْهِ قَالَ: فَأَتَیْتُهُ وَ قَرَعْتُ عَلَیْهِ الْبَابَ، فَإِذَا أَنَا بِصَوْتٍ مِنْ وَرَاءِ الْبَابِ إِنَّهُ قَدْ قَصَدَ الزِّیَارَهَ فِی أَوَّلِ اللَّیْلِ، فَخَرَجْتُ مُسْرِعاً فَأَتَیْتُ الْحَیْرَ، فَإِذَا أَنَا بِالشَّیْخِ سَاجِدٌ لَا یَمَلُّ مِنَ السُّجُودِ وَ الرُّکُوعِ، فَقُلْتُ لَهُ: بِالْأَمْسِ تَقُولُ لِی بِدْعَهٌ وَ کُلُّ بِدْعَهٍ ضَلَالَهٌ وَ کُلُّ ضَلَالَهٍ فِی النَّارِ وَ الْیَوْمَ تَزُورُهُ، فَقَالَ لِی: یَا سُلَیْمَانُ لَا تَلُمْنِی فَإِنِّی مَا کُنْتُ أُثْبِتُ لِأَهْلِ هَذَا الْبَیْتِ إِمَامَهً حَتَّى کَانَتْ لَیْلَتِی هَذِهِ فَرَأَیْتُ رُؤْیَا أَرْعَبَتْنِی فَقُلْتُ: مَا رَأَیْتَ! أَیُّهَا الشَّیْخُ. قَالَ: رَأَیْتُ رَجُلًا لَا بِالطَّوِیلِ الشَّاهِقِ وَ لَا بِالْقَصِیرِ اللَّاصِقِ، لَا أُحْسِنُ أَصِفُهُ مِنْ حُسْنِهِ وَ بَهَائِهِ، مَعَهُ أَقْوَامٌ یَحُفُّونَ بِهِ حَفِیفاً وَ یَزِفُّونَهُ زَفّاً، بَیْنَ یَدَیْهِ فَارِسٌ عَلَى فَرَسٍ لَهُ ذَنُوبٌ، عَلَى رَأْسِهِ تَاجٌ، لِلتَّاجِ أَرْبَعَهُ أَرْکَانٍ، فِی کُلِّ رُکْنٍ جَوْهَرَهٌ تُضِی‏ءُ مَسِیرَهَ ثَلَاثَهِ أَیَّامٍ، فَقُلْتُ: مَنْ هَذَا، فَقَالُوا: مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وسلم، فَقُلْتُ: وَ الْآخَرُ، فَقَالُوا: وَصِیُّهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ، ثُمَّ مَدَدْتُ عَیْنِی فَإِذَا أَنَا بِنَاقَهٍ مِنْ نُورٍ عَلَیْهَا هَوْدَجٌ مِنْ نُورٍ تَطِیرُ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ، فَقُلْتُ: لِمَنِ النَّاقَهُ، قَالُوا: لِخَدِیجَهَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَهَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ، قُلْتُ: وَ الْغُلَامُ، قَالُوا: الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ، قُلْتُ: فَأَیْنَ یُرِیدُونَ، قَالُوا: یَمْضُونَ بِأَجْمَعِهِمْ إِلَى زِیَارَهِ الْمَقْتُولِ ظُلْماً الشَّهِیدِ بِکَرْبَلَاءَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ، ثُمَّ قَصَدْتُ الْهَوْدَجَ وَ إِذَا أَنَا بِرِقَاعٍ تَسَاقَطُ مِنَ السَّمَاءِ أَمَاناً مِنَ اللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ لِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ لَیْلَهَ الْجُمُعَهِ، ثُمَّ هَتَفَ بِنَا هَاتِفٌ: أَلَا إِنَّنَا وَ شِیعَتَنَا فِی الدَّرَجَهِ الْعُلْیَا مِنَ الْجَنَّهِ، وَ اللَّهِ یَا سُلَیْمَانُ لَا أُفَارِقُ هَذَا الْمَکَانَ حَتَّى یُفَارِقَ رُوحِی جَسَدِی

ابن مشهدى، محمد بن جعفر، الوفاه: ۶۱۰ ق‏، المزار الکبیر ج۱ص۳۳۰، محقق: قیومى اصفهانى، جواد، چاپ اول‏، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏،۱۴۱۹ ق‏   

سلیمان اعمش می گوید: من در کوفه بودم. همسایه‏اى داشتم که نزد او مى‏نشستم. یک شب جمعه نزد او رفتم و گفتم: در باره زیارت حسین «علیه السلام» چه عقیده‏اى دارى؟ گفت: بدعت است. هر بدعتى گمراهى و هر شخص گمراهى اهل جهنم خواهد بود. اعمش می گوید: من در حالى که نسبت به او خشمناک بودم برخاستم و با خودم گفتم: من در وقت سحر نزد او می روم و مقدارى از فضائل و مناقب امام حسین «علیه السلام» را برایش شرح می دهم. اگر دیدم در عناد خود اصرار دارد او را بقتل می رسانم. وقتى هنگام سحر فرا رسید متوجه آن همسایه شدم و در را زدم و نام او را صدا زدم. ناگاه شنیدم خانمش می گوید: شوهرم از اول شب به قصد زیارت حسین رفته موقعى که من به دنبال او متوجه قبر مقدس امام حسین شدم دیدم: وى در حال: سجده، دعا، گریه، توبه و استغفار است! بعدا سر خود را برداشت و مرا نزدیک خود دید. من به او گفتم: اى مرد بزرگ تو دیروز می گفتى زیارت حسین بدعت و هر بدعتى گمراهى و هر شخص گمراهى در دوزخ خواهد بود. ولى امروز آمده‏اى و آن را زیارت می کنى!؟ او گفت: اى سلیمان! مرا ملامت مکن. زیرا معتقد به امامت اهل بیت رسول خدا نبودم تا اینکه دیشب فرا رسید و خوابى دیدم که مرا دچار هول و ترس کرد. گفتم: چه خوابى دیدى!؟ گفت: مرد جلیل القدرى را دیدم که زیاد بلند بالا و کوتاه قامت نبود. من این قدرت را ندارم که عظمت جلال و جمال و بهاء و کمال او را شرح دهم. او با گروه‏هائى بود که در اطرافش بودند و وى را به سرعت مى‏آوردند. در جلو او سوارى بود که تاجى بر سر داشت. آن تاج داراى چهار پایه بود، در هر پایه آن یک گوهر بود که مسافت سه روز راه را نورانى می نمود. من به یکى از خادمان او گفتم: این شخص کیست: گفت: حضرت محمّد مصطفى «صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم» است. گفت: آن شخص دیگر کیست؟ گفت: على مرتضى است که وصى وى‏ می باشد. بعدا به دقت نظر کردم و مرکبی از نور دیدم که هودجى از نور بر پشت آن بود. در میان آن هودج دو نفر زن بود. آن مرکب در بین آسمان و زمین پرواز مى‏نمود. من گفتم: این مرکب برای کیست؟ گفت: برای خدیجه کبری و فاطمه زهراء «علیهما السلام» است. گفتم: این کودک کیست؟ گفت: حسن بن على می باشد. گفتم: ایشان همه باهم کجا می روند؟ گفت: براى زیارت حضرت حسین بن على که در کربلا کشته و شهید شده، می روند. سپس من متوجه هودج فاطمه زهراء شدم ناگاه دیدم کاغذ های که چیزى در آنها نوشته شده بود از آسمان فرو می ریزد. جویا شدم: این کاغذها چیست؟ گفت: این کاغذها امان نامه‏اى است از دوزخ براى زوارى که شب جمعه بزیارت امام حسین «علیه السلام» می روند. هنگامى که من خواهان یکى از آن کاغذها شدم به من گفت: تو می گوئى: زیارت قبر امام حسین «علیه السلام» بدعت است. تو این کاغذ را به دست نخواهى آورد مگر موقعى که حسین را زیارت کنى و به فضیلت و شرافت آن حضرت معتقد شوى. من در حالى که مضطرب و هراسان بودم از خواب بیدار شدم و در همین ساعت به قصد زیارت مولایم امام حسین «علیه السلام» از منزل خارج شدم: من توبه کردم. اى سلیمان! من از قبر حسین جدا نمی شوم تا روح از بدنم جدا شود. 

امام حسین علیه السلام

روایت های بسیار جالب و با مضامین خیلی زیبا از زبان سید الشهدا حضرت اباعبدالله علیه السلام نیز نقل شده که حضرت علیه السلام با تعبیری بسیار زیبا، رهایی از آتش جهنم را از ثمرات زیارت خودشان می شمارند. در این بخش به عنوان نمونه دو روایت را از نظر خوانندگان محترم می گذرانیم.

روایت اول

رَوَیْنَاهُ بِإِسْنَادِنَا إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّیِّ، مِنْ کِتَابِ الزِّیَارَاتِ تَصْنِیفِهِ، بِإِسْنَادِهِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ بْنِ عُقْبَهَ قَالَ: کَانَ لَنَا جَارٌ یُعْرَفُ بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: کُنْتُ أَزُورُ الْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی کُلِّ شَهْرٍ، قَالَ: ثُمَّ عَلَتْ سِنِّی وَ ضَعُفَ جِسْمِی وَ انْقَطَعَتْ عَنْهُ مُدَّهٌ، ثُمَّ وَقَعَ إِلَیَّ أَنَّهَا آخِرُ سِنِی عُمُرِی، فَحَمَلْتُ عَلَى نَفْسِی وَ خَرَجْتُ مَاشِیاً، فَوَصَلْتُ فِی أَیَّامٍ، فَسَلَّمْتُ وَ صَلَّیْتُ رَکْعَتَیِ الزِّیَارَهِ وَ نِمْتُ، فَرَأَیْتُ الْحُسَیْنَ علیه السلام قَدْ خَرَجَ مِنَ الْقَبْرِ. فَقَالَ لِی: «یَا عَلِیُّ، لِمَ جَفَوْتَنِی وَ کُنْتَ بِی بَرّاً؟» فَقُلْتُ: یَا سَیِّدِی، ضَعُفَ جِسْمِی وَ قَصُرَتْ خُطَایَ، وَ وَقَعَ لِی أَنَّهَا آخِرُ سِنِی عُمُرِی فَأَتَیْتُکَ فِی أَیَّامٍ، وَ قَدْ رُوِیَ عَنْکَ شَیْ‏ءٌ أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْکَ. فَقَالَ: «قُلْ». قَالَ: قُلْتُ: رُوِیَ عَنْکَ «مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ». قَالَ: «نَعَمْ». قُلْتُ: فَأَرْوِیهِ عَنْکَ «مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ». قَالَ: «نَعَمْ ارْوِ عَنِّی‏: مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ، وَ إِنْ وَجَدْتُهُ فِی النَّارِ أَخْرَجْتُهُ

ابن طاووس، على بن موسى‏، الوفاه: ۶۶۴ ق‏، الدروع الواقیه ج۱ ص۷۵، چاپ اول، ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏۱۴۱۵ ق / ۱۹۹۵   

داود بن عقبه می گوید: همسایه ای داشتیم که به محمد بن علی معروف بود، محمد بن علی می گوید: من هر ماه به زیارت امام حسین« علیه السلام» می رفتم، ولی وقتی سنم بالا رفت و جسمم ضعیف شد دیگر برای مدتی زیارت ایشان نرفتم، تا اینکه احساس کردم اواخر عمرم می باشد پس به سختی با پای پیاده به زیارت آن حضرت رفتم، و طی چند روز به کربلا رسیدم، پس سلام دادم و دو رکعت نماز خواندم و خوابیدم، در خواب آن حضرت را دیدم که از قبر خارج شدند و به من فرمودند: ای علی شما نسبت به من نیکی می کردی پس چرا به من جفا میکنی؟ عرض کردم ای سید من؛ جسمم ضعیف شده وپاهای من ناتوان، و احساس کردم که اخرین سال عمر من است پس در طی چند روز به زیارت شما آمدم، و از جانب شما روایتی شنیدم که دوست دارم از خود شما بشنوم، پس امام فرمودند: آن روایت را بگو؛ گفتم از شما نقل شده است که فرمودید: هرکس به زیارت من بیاید من بعد از وفات او به زیارتش می روم، سپس اما فرمودند: درست است، عرض کردم ایا این روایت را نقل کنم؟ امام فرمود بله این روایت را ازجانب من نقل کن :هرکس به زیارت من بیاید من بعد از وفات او به زیارتش می آیم  وحتی اگر آن را در اتش ببینم از اتش  بیرون می آورم.

روایت دوم

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَهِ قُتِلْتُ مَکْرُوباً وَ حَقِیقٌ‏ عَلَى‏ اللَّهِ‏ أَنْ لَا یَأْتِیَنِی مَکْرُوبٌ إِلَّا أَرُدَّهُ وَ أَقْلِبَهُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُوراً

  ابن بابویه، محمد بن على، الوفاه: ۳۸۱ ق،‏ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ج۱ص۹۸،‏ چاپ دوم، ناشر: دار الشریف الرضی للنشر۱۴۰۶ ق‏

 من کشته ی اشک ها هستم، و باحالی حزین واندوه کشته شدم، بر خداوند است که هیچ گرفتارى به زیارت من نیاید مگر آن که او را شادمان بازگردانم و به خانواده ‏اش برسانم.

امام سجاد علیه السلام 

امام سجاد علیه السلام که خود از بازماندگان حادثه کربلا می باشد، به صورت عملی اهمیت زیارت ابا عبدالله سلام الله علیه را بیان نموده و خود ایشان به زیارت پدر بزرگواراشان رفته اند.

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّهَ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ قَالَ: إِنَّ أَوَّلَ مَا عَرَفْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام أَنِّی رَأَیْتُ رَجُلًا دَخَلَ مِنْ بَابِ الْفِیلِ فَصَلَّى أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ‏  فَتَبِعْتُهُ حَتَّى أَتَى بِئْرَ الزَّکَاهِ وَ هِیَ عِنْدَ دَارِ صَالِحِ بْنِ عَلِیٍّ وَ إِذَا بِنَاقَتَیْنِ مَعْقُولَتَیْنِ وَ مَعَهُمَا غُلَامٌ أَسْوَدُ فَقُلْتُ لَهُ مَنْ هَذَا فَقَالَ هَذَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَدَنَوْتُ إِلَیْهِ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ وَ قُلْتُ لَهُ مَا أَقْدَمَکَ بِلَاداً قُتِلَ فِیهَا أَبُوکَ وَ جَدُّکَ فَقَالَ زُرْتُ‏ أَبِی‏ وَ صَلَّیْتُ فِی هَذَا الْمَسْجِدِ ثُمَّ قَالَ هَا هُوَ ذَا وَجْهِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ‏ واله وسلم.

  کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الوفاه: ۳۲۹ ق‏، الکافی ج۸ص۲۵۵، محقق: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، چاپ چهارم، ‏ناشر: دار الکتب الإسلامیه۱۴۰۷ ق

ابو حمزه گوید: نخستین بارى که من على بن الحسین «علیهما السّلام» را شناختم روزى بود که دیدم مردى از باب الفیل (یکی از دربهای مسجد کوفه) وارد شد و چهار رکعت نماز خواند، من به دنبال آن مرد رفتم تا به بئر الزکاه که نزدیک خانه صالح بن على بود رسید در آنجا دو شتر زانو بسته دیدم و غلام سیاهى با آنها بود، از آن غلام پرسیدم: این مرد کیست؟ گفت: على بن الحسین است، پس من بدان حضرت نزدیک شده بر او سلام کردم و به او عرض کردم: چه سبب شد که به این بلاد بیائى؟ بلادى که پدر و جدت را در آن کشتند؟ فرمود: به زیارت پدرم آمدم و در این مسجد هم نماز خواندم و هم اکنون رو به سوى مدینه دارم- درود خدا بر او باد-.

امام باقر علیه السلام 

امام باقر علیه السلام، علاوه بر شمردن ثواب زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام جهت تشویق مردم به زیارت آن حضرت، در بعضی از روایات دیگر به صورت صریح، امر و دستور به زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام دادند که اگر نگوییم این گونه روایات  دلالت بر وجوب می کند بی شک دلالت بر مستحب موکد خواهد کرد.

روایت اول

حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَکَمِ النَّخَعِیِّ عَنْ أَبِی حَمَّادٍ الْأَعْرَابِیِّ عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَذَکَرَ فَتًى‏ قَبْرَ الْحُسَیْنِ‏ علیه السلام فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام مَا أَتَاهُ عَبْدٌ فَخَطَا خُطْوَهً إِلَّا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَهً وَ حَطَّ عَنْهُ سَیِّئَه. 

 ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۳۴، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش‏ 

سدیر صیرفى، مى‏گوید: محضر محمد باقر «علیه السّلام» بودیم پس جوانى قبر حضرت امام حسین «علیه السّلام» را متذکر شد. حضرت محمد باقر«علیه السّلام» به او فرمود: هیچ کس به زیارت آن حضرت نمی رود وقدمی برنمی دارد مگر آنکه حق تعالى براى او یک حسنه نوشته و یک گناه از او پاک مى‏کند.

 روایت دوم

حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ وَ جَمَاعَهُ مَشَایِخِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْعَطَّارِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَهِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَإِنَّ إِتْیَانَهُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ یَمُدُّ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعُ مَدَافِعَ السَّوْءِ وَ إِتْیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ یُقِرُّ لِلْحُسَیْنِ بِالْإِمَامَهِ مِنَ اللَّهِ.  

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۵۰، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش‏ 

 حضرت محمد باقر «علیه السّلام» فرمودند: امر کنید شیعیان ما را به زیارت قبر حضرت حسن بن على «علیهما السّلام» چه آنکه زیارت آن حضرت رزق و روزى را زیاد و عمر را طولانى کرده و امورى که بدى و شر را جلب مى‏کنند دفع مى‏نماید. و زیارت آن حضرت بر هر مؤمنى که اقرار به امامت حضرتش از طرف حق تعالى دارد واجب و لازم است

روایت سوم

  وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَهَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهِ فَیَعْرِضُ حُبَّنَا عَلَى قَلْبِهِ فَإِنْ قَبِلَهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَ مَنْ کَانَ لَنَا مُحِبّاً فَلْیَرْغَبْ فِی زِیَارَهِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَمَنْ کَانَ لِلْحُسَیْنِ علیه السلام زَوَّاراً عَرَفْنَاهُ بِالْحُبِّ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ لِلْحُسَیْنِ زَوَّاراً کَانَ نَاقِصَ الْإِیمَانِ

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۹۳، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش‏ 

حضرت امام محمد باقر «علیه السّلام» مى‏فرمودند: کسى که مى‏خواهد بداند آیا اهل بهشت هست یا نه، پس دوستى ما را بر دلش عرضه کند اگر دلش آن را پذیرفت پس او مؤمن است و کسى که محبّ و دوست‏دار ما است باید در زیارت امام حسین «علیه السّلام» راغب باشد، بنا بر این شخصى که زائر امام حسین «علیه السّلام» باشد ما او را محبّ خود مى‏دانیم و از اهل بهشت خواهد بود و کسى که زیاد به زیارت  حضرت ابا عبد اللَّه الحسین «علیه السّلام» نرود ناقص الایمان است.

امام صادق علیه السلام

روایات نقل شده از حضرت امام صادق علیه السلام در باب زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام، بسیار زیاد می باشند، که در آن حضرت علاوه بر سفارش به زیارت ابا عبدالله علیه السلام به طور کلی و به زیارت اربعین به صورت خصوصی و بیان ثواب زیارت، خودشان نیز به زیارت آن حضرت رفته اند.

روایت اول

حَدَّثَنِی أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَتِّیلٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ الْهَاشِمِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ مَوْلَى أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ حَجَ‏ دَهْرَهُ‏ ثُمَّ لَمْ یَزُرِ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیهما السلام  لَکَانَ تَارِکاً حَقّاً مِنْ حُقُوقِ اللَّهِ وَ حُقُوقِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه واله وسلم  لِأَنَّ حَقَّ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَرِیضَهٌ مِنَ اللَّهِ وَاجِبَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِم

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۲۲، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش

حضرت امام صادق «علیه السلام» فرمودند: اگر یکى از شما طول عمرش را به حجّ رفته ولى به زیارت حسین بن على «علیهما السّلام» نرود حتما حقّى از حقوق خدا و حقوق رسول خدا « صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم» را ترک کرده زیرا حق حسین «علیه السّلام» فرضیه و تکلیفى است از جانب خداوند که بر هر مسلمانى واجب مى‏باشد.

روایت دوم

حَدَّثَنِی أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنِ السُّحْتِ الْخَزَّازِ قَالَ حَدَّثَنَا حَفْصٌ الْمُزَنِیُّ عَنْ عُمَرَ بْنِ بَیَاضٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قَالَ لِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ یَا أَبَانُ مَتَى عَهْدُکَ بِقَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قُلْتُ لَا وَ اللَّهِ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا لِی بِهِ عَهْدٌ مُنْذُ حِینٍ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ أَنْتَ مِنْ رُؤَسَاءِ الشِّیعَهِ تَتْرُکُ‏ زِیَارَهَ الْحُسَیْنِ‏ علیه السلام لَا تَزُورُهُ- مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ علیه السلام کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ حَسَنَهً وَ مَحَا عَنْهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ سَیِّئَهً وَ غَفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ یَا أَبَانُ لَقَدْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ علیه السلام فَهَبَطَ عَلَى قَبْرِهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکُونَ عَلَیْهِ وَ یَنُوحُونَ عَلَیْهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ. 

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۳۳۱، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش‏  

ابان بن تغلب گفت: حضرت جعفر بن محمّد «علیهما السّلام» به من فرمودند: اى ابان کی قبر حسین «علیه السّلام» را زیارت کردى؟ عرض کردم: به خدا سوگند اى پسر رسول خدا تا بحال به زیارت آن حضرت نرفته‏ام. حضرت فرمودند: سبحان اللَّه، تو از بزرگان شیعه هستى و زیارت امام حسین «علیه السّلام» را ترک مى‏کنى، به زیارتش نمى‏روى؟ کسى که حسین «علیه السّلام» را زیارت کند خداوند به هر قدمى که برمى‏دارد یک حسنه برایش مى‏نویسد و از او در مقابل هر قدمش یک گناه محو مى‏فرماید و تمام گناهان سابق و لاحقش را مى‏آمرزد، اى ابان وقتى حسین «علیه السّلام» کشته شد هفتاد هزار فرشته ژولیده و غبار آلود بر قبرش از آسمان هبوط کرده و از آن تاریخ تا ظهور قیامت بر او گریه و نوحه‏سرائى می کنند

روایت سوم (زیارت اربعین)

أَخْبَرَنَا جَمَاعَهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى بْنِ أَحْمَدَ التَّلَّعُکْبَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَعْمَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعَدَهَ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ لِی مَوْلَایَ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فِی زِیَارَهِ الْأَرْبَعِینَ‏ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَ تَقُولُ- السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَهِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَهِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلَادَهِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَهِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَهِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَهِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّهً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَهَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلًا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً وَ مِتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ-وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَهِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّهُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَهُ التَّقْوَى وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَهُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّهُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ وَ تُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ وَ تَدْعُو بِمَا أَحْبَبْتَ وَ تَنْصَرِفُ .

الطوسى، محمد بن الحسن، الوفاه: ‏۴۶۰ ق، ‏تهذیب الأحکام ج۶ص۱۱۳،‏ محقق: خرسان، حسن الموسوى،‏ چاپ چهارم، ‏ناشر: دار الکتب الإسلامیه‏۱۴۰۷ ق‏.   

صفوان گفت: مولایم امام صادق «علیه السّلام» درباره زیارت اربعین به من گفت: هنگامی که قسمت قابل توجهى از روز برآمده، بخوان: سلام بر ولىّ خدا و حبیبش، سلام بر دوست خدا و نجیبش، سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش، سلام بر حسین مظلوم شهید، سلام بر آن دچار گرفتاری ها و کشته اشک ها، خدایا من گواهى می دهم که حسین ولىّ تو و فرزند ولىّ تو، و فرزند برگزیده توست حسینى که به کرامتت رسیده، او را به شهادت گرامى داشتى، و به خوشبختى اختصاصش دادى، و به پاکى ولادت برگزیدى، و او را آقایى از آقایان، و پیشروى از پیشرویان، و مدافعى از مدافعان حق قرار دادى، و میراث هاى پیامبران را به او عطا فرمودى، و او را از میان جانشینان حجّت بر بندگانت قرار دادى، و در دعوتش جای عذرى باقى نگذاشت، و از خیرخواهى دریغ نورزید، و جانش را در راه تو بذل کرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى گمراهى برهاند، درحالی که بر علیه او به کمک هم برخاستند، کسانیکه دنیا مغرورشان کرد، و بهره واقعى خود را به فرومایه تر و پست تر چیز فروختند، و و آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشتند، تکبّر کردند و خود را در دامن هواى نفس انداختند، تو را و پیامبرت را به خشم آوردند، و اطاعت کردند از میان بندگانت، اهل شکاف افکنى و نفاق و بارکشان گناهان سنگین، و سزواران آتش را پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد، تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت خدایا آنان را لعنت کن لعنتى سنگین، و عذابشان کن عذابى دردناک، سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند سرور جانشینان، شهادت می دهم که تو امین خدا و فرزند امین اویى، خوشبخت زیستى، و ستوده درگذشتى، و از دنیا رفتى گم گشته، و مظلوم و شهید، گواهى می دهم که خدا وفاکننده است آنچه را به تو وعده داده، و نابودکننده کسانى را که از یاریت دریغ ورزیدند، و عذاب کننده کسانى را که تو را کشتند، و گواهى می دهم که شما به عهد خدا وفا کردید و در راهش به جهاد برخاستى تا مرگ فرا رسید، پس خدا لعنت کند کسانى را که تو را کشتند، و به تو ستم کردند، و این جریان را شنیدند و به آن خشنود شدند، خداى من تو را شاهد می گیرم که من دوستم با آنان که او را دوست دارند، و دشمن با آنان که با او دشمنند، پدر و مادرم فدایت اى فرزند رسول خدا، گواهى می دهم که تو در صلب هاى بلندمرتبه و رحم هاى پاک نورى بودى، جاهلیت با ناپاکی هایش تو را آلوده نکرد، و از جامه هاى تیره و تارش به تو نپوشاند، و گواهى می دهم که تو از ستون هاى دین، و پایه هاى مسلمانان، و پناهگاه مردم مؤمنى، و گواهى می دهم که پیشواى نیکوکار، با تقوا، راضى به مقدرات حق، پاکیزه، هدایت کننده، و هدایت شده اى، و گواهى می دهم که امامان از فرزندانت، اصل تقوا، و نشانه هاى هدایت، و دستگیره محکم، و حجّت بر اهل دنیا هستند و گواهى می دهم که من به یقین مؤمن به شمایم، و به بازگشتتان یقین دارم، براساس قوانین دینم، و عواقب عملم، و قبلم با قلبتان در صلح، و کارم پیرو کارتان، و یاری ام براى شما آماده است، تا خدا به شما اجازه دهد، پس با شمایم نه با دشمنانتان، درودهاى خدا بر شما، و بر ارواح و پیکرهایتان، و بر حاضر و غایبتان، و بر ظاهر و باطنتان، آمین اى پروردگار جهانیان. پس دو رکعت نماز میخوانى، و به آنچه میخواهى دعا میکنى و برمیگردى.

روایت چهارم

بِالْإِسْنَادِ عَنِ الشَّرِیفِ أَبِی عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَیْدُ بْنُ بَهْرَامَ الضَّرِیرُ الرَّازِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی حُسَیْنُ بْنُ أَبِی الْعَیْفَاءِ الطَّائِیُّ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی ذَکَرَ أَنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام  مَضَى إِلَى الْحِیرَهِ وَ مَعَهُ غُلَامٌ لَهُ عَلَى‏ رَاحِلَتَیْنِ‏ وَ ذَاعَ الْخَبَرُ بِالْکُوفَهِ فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّانِی قُلْتُ لِغُلَامٍ لِی اذْهَبْ فَاقْعُدْ لِی فِی مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا مِنَ الطَّرِیقِ فَإِذَا رَأَیْتَ غُلَامَیْنِ عَلَى‏ رَاحِلَتَیْنِ‏ فَتَعَالَ إِلَیَّ فَلَمَّا أَصْبَحْنَا جَاءَنِی فَقَالَ قَدْ أَقْبَلَا فَقُمْتُ إِلَى بَارِیَّهٍ فَطَرَحْتُهَا عَلَى قَارِعَهِ الطَّرِیقِ وَ إِلَى وِسَادَهٍ وَ صُفْرِیَّهٍ جَدِیدَهٍ وَ قُلَّتَیْنِ فَعَلَّقْتُهُمَا فِی النَّخْلَهِ وَ عِنْدَهَا طَبَقٌ مِنَ الرُّطَبِ وَ کَانَتِ النَّخْلَهُ صَرَفَانَهً فَلَمَّا أَقْبَلَ تَلَقَّیْتُهُ وَ إِذَا الْغُلَامُ مَعَهُ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَحَّبَ بِی ثُمَّ قُلْتُ یَا سَیِّدِی‏ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِیکَ تَنْزِلُ عِنْدِی سَاعَهً وَ تَشْرَبُ شَرْبَهَ مَاءٍ بَارِدٍ فَثَنَى رِجْلَهُ فَنَزَلَ وَ اتَّکَأَ عَلَى الْوِسَادَهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى النَّخْلَهِ فَنَظَرَ إِلَیْهَا وَ قَالَ یَا شَیْخُ مَا تُسَمُّونَ هَذِهِ النَّخْلَهَ عِنْدَکُمْ قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهُ صَرَفَانَهً فَقَالَ وَیْحَکَ هَذِهِ وَ اللَّهِ الْعَجْوَهُ نَخْلَهُ مَرْیَمَ الْقُطْ لَنَا مِنْهَا فَلَقَطْتُ فَوَضَعْتُهُ فِی الطَّبَقِ الَّذِی فِیهِ الرُّطَبُ فَأَکَلَ مِنْهَا فَأَکْثَرَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ بِأَبِی وَ أُمِّی هَذَا الْقَبْرُ الَّذِی أَقْبَلْتَ مِنْهُ قَبْرُ الْحُسَیْنِ قَالَ إِی وَ اللَّهِ یَا شَیْخُ حَقّاً وَ لَوْ أَنَّهُ عِنْدَنَا لَحَجَجْنَا إِلَیْهِ قُلْتُ فَهَذَا الَّذِی عِنْدَنَا فِی الظَّهْرِ أَ هُوَ قَبْرُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ إِی وَ اللَّهِ یَا شَیْخُ حَقّاً وَ لَوْ أَنَّهُ عِنْدَنَا لَحَجَجْنَا إِلَیْهِ ثُمَّ رَکِبَ رَاحِلَتَهُ وَ مَضی

ابن طاوس، عبدالکریم بن احمد، الوفاه: ۶۹۳ ق،‏ فرحه الغری فی تعیین قبر أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السلام فی النجف‏، ناشر: منشورات الرضی‏  ‏

[ بى تا ]  

حسین بن ابى العلا که می گوید: شنیدم از پدرم که می گوید: حضرت امام جعفر صادق «علیه السلام» تشریف بردند به حیره و با آن حضرت پسرى بود و هر دو سواره تشریف بردند و این خبر در کوفه منتشر شد. وقتی روز دوم شد، به غلام خود گفتم  که برو و فلان جا بر سر راه بنشین، وقتى که دوجوان سواره می آیند، بیا و مرا خبر کن. وقتی صبح شد غلام خبر آورد که آن دوجوان سواره آمدند. برخاستم و بوریائى برداشتم و بر سر راه آن حضرت انداختم و بالشى بر روى حصیر گذاشتم و درخت خرمایى در آنجا بود. دو کوزه آب بر آن درخت آویختم و طبق رطبى در آنجا گذاشتم- و آن درخت درخت خرماى صرفانه بود-؛ و چون آن حضرت رسیدند، استقبال کردم و سلام کردم. جواب فرمودند و مرا تکریم فرمودند. گفتم: اى سیّد و مولاى من! اى فرزند رسول خدا! من از جمله پیروان شما هستم و التماس دارم که نزد من ساعتى فرود آئید و شربت آب‏ خنکى بنوشید، آن حضرت پا را از زین گردانیدند و به زیر آمدند و بر وساده تکیه فرمودند و به درخت خرما نگاه کردند و فرمودند که یا شیخ! نام این درخت خرما چیست؟ گفتم: یا ابن رسول اللَّه! این درخت را صرفانه می نامیم. حضرت گفت: خدا تو را رحمت کند! و اللَّه این درخت نامش عجوه است؛ درخت خرمائیست که حضرت عیسى در زیر آن متولّد شدند و حضرت مریم از خرماى آن درخت میل فرمودند. پس حضرت فرمود که ازین درخت براى ما خرما بچین. چیدم و در طبقى گذاشتم و نزد آن حضرت آوردم. بسیار از آن میل فرمودند. گفتم: فداى تو شوم من و پدرم و مادرم! این قبرى که از طرف آن تشریف مى‏آورید، قبر حضرت امام حسین است؟ فرمود: بلى و اللَّه اى شیخ! اگر این قبر در مدینه مى‏بود چنان که به حج مى‏رویم به این زیارت می رفتیم. گفتم: این قبرى که در پشت کوفه است، قبر حضرت امیر المؤمنین است؟ فرمود که بلى و اللَّه اى شیخ! و اگر این قبر در حوالى مدینه مى‏بود همانطور که به حج اهتمام می کردیم در زیارت آن حضرت مى‏کردیم. بعد از آن سوار شدند و روانه شدند.

روایت پنجم

حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْحَذَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏ زُورُوا الْحُسَیْنَ علیه السلام وَ لَوْ کُلَّ سَنَهٍ فَإِنَّ کُلَّ مَنْ أَتَاهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ غَیْرَ جَاحِدٍ لَمْ یَکُنْ لَهُ عِوَضٌ غَیْرُ الْجَنَّهِ وَ رُزِقَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ آتَاهُ اللَّهُ مَنْ قِبَلَهُ بِفَرَحٍ [بِفَرَجٍ‏] عَاجِلٍ وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۵۲، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش  

حضرت امام صادق «علیه السّلام» فرمودند: حسین «علیه السّلام» را زیارت کنید اگر چه در هر سال باشد زیرا کسانى که او را در حالى که به حقّش عارف بوده و آن را انکار نکنند زیارت کنند، پاداشى ندارند مگر بهشت و روزى آنها واسع بوده و خداوند منّان در دنیا فرج نصیبشان مى‏کند، حق تبارک و تعالى چهار هزار فرشته را موکّل قبر حسین بن على «علیهما السّلام »فرموده که بر او گریه می کنند و زائرین حضرت را مشایعت کرده تا به خانه خود برسند و اگر مریض شوند آنها را عیادت کرده و هنگامى که از دنیا روند بر سر جنازه آنها حاضر شده و بر ایشان طلب آمرزش و رحمت مى‏نمایند.

روایت ششم

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ سَلَمَهَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَا سَدِیرُ تَزُورُ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام فِی کُلِّ یَوْمٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَا قَالَ فَمَا أَجْفَاکُمْ قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِی کُلِّ جُمْعَهٍ قُلْتُ لَا قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِی کُلِّ شَهْرٍ قُلْتُ لَا قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِی کُلِّ سَنَهٍ قُلْتُ قَدْ یَکُونُ ذَلِکَ قَالَ یَا سَدِیرُ مَا أَجْفَاکُمْ‏ لِلْحُسَیْنِ علیه السلام امَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلْفَیْ أَلْفِ مَلَکٍ شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکُونَ وَ یَزُورُونَ لَا یَفْتُرُونَ وَ مَا عَلَیْکَ یَا سَدِیرُ أَنْ تَزُورَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام فِی کُلِّ جُمْعَهٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ فِی کُلِّ یَوْمٍ مَرَّهً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ فَرَاسِخَ کَثِیرَهً فَقَالَ لِی اصْعَدْ فَوْقَ سَطْحِکَ ثُمَّ تَلْتَفِتُ یَمْنَهً وَ یَسْرَهً ثُمَّ تَرْفَعُ رَأْسَکَ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ انْحُ نَحْوَ الْقَبْرِ وَ تَقُولُ- السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ تُکْتَبُ لَکَ زَوْرَهٌ وَ الزَّوْرَهُ حَجَّهٌ وَ عُمْرَهٌ قَالَ سَدِیرٌ فَرُبَّمَا فَعَلْتُ فِی الشَّهْرِ أَکْثَرَ مِنْ عِشْرِینَ مَرَّهً. 

 کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق،‏ الوفاه: ۳۲۹ ق‏، الکافی( ط- الإسلامیه) ج‏۴ ص۵۸۹ محقق : غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الإسلامیه۱۴۰۷ ق‏

 سدیر می گوید: امام صادق فرمودند: اى سَدیر! قبر حسین «علیه السلام» را در هر روز، زیارت مى‏کنى؟  گفتم: فدایت شوم، نه! فرمود: چه قدر جفاکارید!. فرمود: او را هفته‏اى یک بار، زیارت مى‏کنید؟. گفتم: نه. فرمود: در هر ماه، چه طور؟. گفتم: نه. فرمود: در هر سال، چه؟. گفتم: گاه، چنین مى‏شود. فرمود: «اى سَدیر! چه قدر به حسین «علیه السلام» جفا مى‏کنید! آیا نمى‏دانى که خداى عزوجل، دو هزار هزار فرشته پریشان غبارآلود دارد که مى‏گِریند و زیارت مى‏کنند و خسته نمى‏شوند. چه مى‏شود اى سَدیر که قبر حسین «علیه السلام» را در هر هفته، پنج بار و در هر روز، یک بار، زیارت کنى؟.  گفتم: فدایت شوم! میان ما و او فرسنگ‏ها راه است. امام «علیه السلام»به من فرمود: به بالاى بام خانه‌‏ات برو. سپس به راست و چپ، توجّه کن و آن گاه، سرت را به سوى آسمان، بالا ببر و به سوى قبر حسین «علیه السلام» رو کن و بگو: السَّلامُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکَ و رَحمَهُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ : سلام بر تو، اى اباعبداللّه! سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد!”. برایت، یک زیارت نوشته مى‏شود و زیارت، [معادل‏] یک حج و عمره است. [پس از آن،] گاه در یک ماه، بیش از بیست بار، آن را به انجام مى‏رساندم.

روایت هفتم

 حَدَّثَنِی حَکِیمُ بْنُ دَاوُدَ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ سَلَمَهَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْمُعَلَّى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ زِیَادٍ [یَزْدَادَ] قَالَ: أَتَى رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام  فَقَالَ إِنِّی قَدْ ضَرَبْتُ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ لِی ذَهَباً وَ فِضَّهً وَ بِعْتُ ضِیَاعِی فَقُلْتُ أَنْزِلُ مَکَّهَ فَقَالَ لَا تَفْعَلْ فَإِنَّ أَهْلَ مَکَّهَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ جَهْرَهً قَالَ فَفِی حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه واله وسلم قَالَ هُمْ شَرٌّ مِنْهُمْ قَالَ فَأَیْنَ أَنْزِلُ قَالَ عَلَیْکَ بِالْعِرَاقِ الْکُوفَهِ فَإِنَّ الْبَرَکَهَ مِنْهَا عَلَى اثْنَیْ عَشَرَ مِیلًا هَکَذَا وَ هَکَذَا- وَ إِلَى جَانِبِهَا قَبْرٌ مَا أَتَاهُ مَکْرُوبٌ قَطُّ وَ لَا مَلْهُوفٌ إِلَّا فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ .

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۶۹، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش   

  اسحاق بن زیاد (اسحاق بن یزداد بدل)  مى‏گوید: شخصى نزد حضرت ابا عبد اللَّه «علیه السّلام» مشرف شد عرض کرد: آنچه طلا و نقره داشتم معامله کرده و املاک خود را نیز فروخته‏ام و همه را به صورت پول نقد درآورده‏ام که از شهر خود به جاى دیگر بروم آیا کجا ساکن گردم؟ اسحاق مى‏گوید من به وى گفتم: به مکه وارد شو و در آنجا منزل کن. حضرت به آن مرد فرمودند: این کار را مکن زیرا اهل مکّه کافر به خدا بوده و علنا به وى کفر مى‏ورزند. آن مرد عرضه داشت: پس به حرم رسول خدا «صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم» (یعنى مدینه) بروم؟ حضرت فرمودند: اهل این شهر از اهل مکّه شرّتر و بدتر مى‏باشند. آن مرد عرض کرد: پس کجا منزل کنم؟ حضرت فرمودند: بر تو باد به عراق و شهر کوفه زیرا برکت از آن شهر ناشى شده و تا شعاع دوازده میلى آن شهر پرتو افکنده و در یک جانب آن شهر قبرى است (قبر مطهّر حضرت ابا عبد اللَّه الحسین «علیه السّلام») که هیچ اندوهگین و محزونى هرگز به زیارتش نمى‏رود مگر آنکه حق تعالى حزن و غم او را برطرف مى‏فرماید.   

روایت هشتم

حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْحَذَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏ زُورُوا الْحُسَیْنَ  علیه السلام وَ لَوْ کُلَّ سَنَهٍ فَإِنَّ کُلَّ مَنْ أَتَاهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ غَیْرَ جَاحِدٍ لَمْ یَکُنْ لَهُ عِوَضٌ غَیْرُ الْجَنَّهِ وَ رُزِقَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ آتَاهُ اللَّهُ مَنْ قِبَلَهُ بِفَرَحٍ [بِفَرَجٍ‏] عَاجِلٍ وَ ذَکَرَ الْحَدِیث.

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۵۱، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش  

 امام صادق «علیه السلام» فرمودند: حسین «علیه السّلام» را زیارت کنید اگر چه در هر سال باشد، زیرا هر کس به زیارتش رود در حالى که به حق آن حضرت عارف بوده و منکر آن نباشد غیر از بهشت هیچ عوض دیگرى ندارد و روزى و رزقش وسعت پیدا مى‏کند و در همین عالم خداوند متعال در ازاى زیارتى که کرده به او در دنیا فرح و سرور قابل ملاحظه‏اى مى‏دهند

روایت نهم

حَدَّثَنِی أَبِی وَ جَمَاعَهُ مَشَایِخِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ جَمِیعاً عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الْجَبَّارِ النَّهَاوَنْدِیِّ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرِ بْنِ أَبِی فَاخِتَهَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‏ یَا حُسَیْنُ مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ یُرِیدُ زِیَارَهَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام إِنْ کَانَ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ حَسَنَهً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَهً حَتَّى إِذَا صَارَ فِی الْحَائِرِ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُصْلِحِینَ الْمُنْتَجَبِینَ [الْمُفْلِحینَ‏ الْمُنْجِحِینَ‏] حَتَّى إِذَا قَضَى مَنَاسِکَهُ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِینَ حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه واله وسلم  یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَى.

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۳۲، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش‏  

  حسین بن ثویر بن أبى فاخته، مى‏گوید: حضرت ابو عبد اللَّه «علیه السّلام» فرمودند: اى حسین! کسى که از منزلش بیرون آید و قصدش زیارت قبر حضرت حسین ابن على «علیهما السّلام» باشد اگر پیاده رود خداوند منّان به هر قدمى که برمى‏دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو مى‏فرماید تا زمانى که به حائر برسد و پس از رسیدن به آن مکان شریف خداوند تبارک و تعالى او را از رستگاران قرار مى‏دهد تا وقتى که مراسم و اعمال زیارت را به پایان برساند که در این هنگام او را از رستگاران محسوب مى‏فرماید تا زمانى که بخواهد برگردد، در این وقت فرشته‏اى نزد او آمده و مى‏گوید: رسول خدا «صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم» سلام رسانده و به تو مى‏فرماید: از ابتداء عمل را شروع کن، تمام گناهان گذشته‏ات آمرزیده شد

روایت دهم

حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَهَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَیْمُونٍ الصَّائِغِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: یَا عَلِیُّ زُرِ الْحُسَیْنَ‏ وَ لَا تَدَعْهُ قَالَ قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ قَالَ مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ حَسَنَهً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَهً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَهً فَإِذَا أَتَاهُ وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکَیْنِ یَکْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیْرٍ وَ لَا یَکْتُبَانِ مَا یَخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَیْرَ ذَلِکَ فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا یَا وَلِیَّ اللَّهِ مَغْفُوراً لَکَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَیْنِکَ أَبَداً وَ لَا تَرَاکَ وَ لَا تَطْعَمُکَ أَبَداً. 

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۳۳، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش‏  

  على بن میمون صائغ، از حضرت ابى عبد اللَّه «علیه السّلام» می گوید که آن حضرت فرمودند: اى على! قبر حسین «علیه السّلام» را زیارت کن و ترک مکن. عرض کردم: ثواب کسى که آن حضرت را زیارت کند چیست؟ حضرت فرمودند: کسى که پیاده زیارت کند خداوند به هر قدمى که برمى‏دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو مى‏فرماید و یک درجه مرتبه‏اش را بالا مى‏برد و وقتى به زیارت رفت حق تعالى دو فرشته را موکّل او مى‏فرماید که آنچه خیر از دهان او خارج مى‏شود را نوشته و آنچه شر و بد مى‏باشد را ننویسند و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى مى‏گویند: اى ولىّ خدا گناهانت آمرزیده شد و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بیت رسولش مى‏باشى و خداوند هرگز چشمانت را به آتش جهنم بینا نمى‏کند و آتش نیز تو را ابدا نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد نمود.

روایت یازدهم

حدَّثَنِی أَبِی ره وَ جَمَاعَهُ مَشَایِخِی ره عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ الْخَثْعَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ لِی یَا عَبْدَ الْمَلِکِ لَا تَدَعْ زِیَارَهَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام وَ مُرْ أَصْحَابَکَ بِذَلِکَ یَمُدُّ اللَّهُ فِی عُمُرِکَ وَ یَزِیدُ اللَّهُ فِی رِزْقِکَ وَ یُحْیِیکَ اللَّهُ سَعِیداً وَ لَا تَمُوتُ إِلَّا سَعِیداً [شَهِیداً] وَ یَکْتُبُکَ سَعِیداً.

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۵۱، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش‏

   عبد الملک خثعمى، می گوید: حضرت امام صادق «علیه السّلام» فرمودند: اى عبد الملک زیارت حسین بن على «علیهما السّلام» را ترک مکن و یاران و اصحاب را به آن امر فرما زیرا حق تعالى بواسطه آن، عمر تو را طولانى کرده و روزى و رزقت را زیاد می کند، در حال حیات سعید و سعادتمندت نموده و نخواهى مرد مگر انکه تو را در زمره سعادت مندان مى‏نویسد.  

روایت دوازدهم

  حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ حَمْدَانَ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ الْمُحَارِبِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ النَّجَّارِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام تَزُورُونَ الْحُسَیْنَ علیه السلام وَ تَرْکَبُونَ السُّفُنَ فَقُلْتُ نَعَمْ قَالَ أ مَا عَلِمْتَ أَنَّهَا إِذَا انْکَفَتْ بِکُمْ نُودِیتُمْ أَلَا طِبْتُمْ وَ طَابَتْ لَکُمُ الْجَنَّهُ.

 ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۳۴، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش‏ 

عبد اللَّه بن نجّار می گوید: حضرت امام صادق «علیه السّلام» به من فرمودند: آیا به زیارت حضرت امام حسین «علیه السّلا» مى‏روید؟ و آیا بر کشتى سوار مى‏شوید و به زیارت آن حضرت مى‏روید؟ عرض کردم: بلى حضرت فرمودند: آیا مى‏دانى هر گاه کشتى شما را در دریا واژگون کند منادى ندا مى‏کند: آگاه باشید! خوشا بحال شما، بهشت بر شما گوارا باد.

روایت سیزدهم

وَ رَوَى صَالِحٌ الصَّیْرَفِیُّ عَنْ عِمْرَانَ الْمِیثَمِیِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ عَلَى مَوَائِدِ النُّورِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ- فَلْیَکُنْ مِنْ زُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۳۵، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش‏  

 حضرت امام صادق «علیه السّلام» فرمودند: کسى که دوست دارد در روز قیامت بر سفره‏هاى نور بنشیند ، پس باید از زوّار(کسی که زیاد به زیارت آن حضرت برود) حضرت حسین بن على «علیهما السّلام» باشد.

روایت چهاردهم

حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ ره عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْعَطَّارِ وَ عَلِیِّ بْنِ‏ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدِ بْنِ یَقْطِینٍ الْیَقْطِینِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی خَالِدٍ ذِی الشَّامَهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو أُسَامَهَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ‏ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ فِی جِوَارِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه واله وسلم وَ جِوَارِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ فَلَا یَدَعْ زِیَارَهَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام.

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۳۶، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش‏ 

امام صادق «علیه السّلام» فرمودند: کسى که مى‏خواهد در همسایگى رسول خدا «صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم» و حضرت على و فاطمه «علیهما السّلام» باشد زیارت حسین بن على «علیهما السّلام» را ترک نکند.

روایت پانزدهم

 وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ [أَوْ] أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ‏ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَکُونَ مَسْکَنُهُ الْجَنَّهَ وَ مَأْوَاهُ الْجَنَّهَ فَلَا یَدَعْ زِیَارَهَ الْمَظْلُومِ قُلْتُ مَنْ هُوَ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ صَاحِبُ کَرْبَلَاءَ مَنْ أَتَاهُ شَوْقاً إِلَیْهِ وَ حُبّاً لِرَسُولِ اللَّهِ وَ حُبّاً لِفَاطِمَهَ وَ حُبّاً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَقْعَدَهُ اللَّهُ عَلَى مَوَائِدِ الْجَنَّهِ یَأْکُلُ مَعَهُمْ وَ النَّاسُ فِی الْحِسَابِ

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۳۶، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش

امام صادق «علیه السلام» ‏فرمودند: کسى که دوست دارد منزلش بهشت باشد پس زیارت مظلوم (مظلوم کربلاء) را ترک نکند. عرض کردم: مظلوم کیست؟ حضرت فرمودند: مظلوم حسین بن على «علیهما السّلام» که صاحب کربلاء است مى‏باشد، کسى که بخاطر شوق به آن حضرت و محبّت به رسول خدا «صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم» و فاطمه «سلام اللَّه علیها» و حبّ به امیر المؤمنین «صلوات اللَّه و سلامه علیهم اجمعین» حضرتش را زیارت کند خداوند او را بر سر سفره‏هاى بهشتى نشانده که با آن سروران هم غذا باشد در حالى که مردم در حساب مى‏باشند.

روایت شانزدهم

حَدَّثَنِی أَبُو الْعَبَّاسِ الْکُوفِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبَانٍ الْأَزْرَقِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام  قَالَ: مِنْ أَحَبِّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى زِیَارَهُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ  علیه السلام  وَ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ هُوَ سَاجِدٌ بَاکٍ

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۴۶، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش  

  حضرت امام صادق «علیه السّلام»، فرمودند: محبوب‏ترین اعمال نزد حق تعالى زیارت قبر حضرت حسین «علیه السّلام» بوده و برترین اعمال نزد او جلّ و على ادخال سرور و شادى بر مؤمن است و نزدیک‏ترین بنده به خدا، بنده‏اى است که در حال سجود بدرگاه الهى گریان باشد.

روایت هفدهم

  حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی عُثْمَانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبَّادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْمَدَائِنِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ آتِی قَبْرَ الْحُسَیْنِ قَالَ نَعَمْ یَا أَبَا سَعِیدٍ ائْتِ قَبْرَ ابْنِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه واله وسلم  أَطْیَبِ الطَّیِّبِینَ- وَ أَطْهَرِ الطَّاهِرِینَ وَ أَبَرِّ الْأَبْرَارِ فَإِذَا زُرْتَهُ کُتِبَ لَکَ اثْنَتَانِ وَ عِشْرُونَ عُمْرَهً

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۵۴، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش 

ابى سعید می گوید: بر حضرت امام صادق «علیه السّلام» داخل شدم و عرض کردم: فدایت شوم: آیا به زیارت قبر حضرت حسین «علیه السّلام» بروم؟ حضرت فرمودند: بلى، اى ابا سعد به زیارت قبر پسر رسول خدا که پاکیزه‏ترین پاکان و نیکوکارترین نیکوکاران است برو و بدان هر گاه او را زیارت کردى ثواب بیست و دو عمره برایت نوشته مى‏شود.

روایت هجدهم

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِیُّ الْکُوفِیُّ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَهَ عَنْ یَزِیدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ: کُنْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‏ فَمَرَّ قَوْمٌ عَلَى حَمِیرٍ فَقَالَ أَیْنَ یُرِیدُونَ هَؤُلَاءِ قُلْتُ قُبُورَ الشُّهَدَاءِ قَالَ فَمَا یَمْنَعُهُمْ مِنْ زِیَارَهِ الشَّهِیدِ الْغَرِیبِ قَالَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ زِیَارَتُهُ وَاجِبَهٌ قَالَ زِیَارَتُهُ خَیْرٌ مِنْ حِجَّهٍ وَ عُمْرَهٍ حَتَّى عَدَّ عِشْرِینَ حِجَّهً وَ عُمْرَهً ثُمَّ قَالَ مَبْرُورَاتٍ مُتَقَبَّلَاتٍ- قَالَ فَوَ اللَّهِ مَا قُمْتُ مِنْ عِنْدِهِ حَتَّى أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ إِنِّی قَدْ حَجَجْتُ تِسْعَهَ عَشَرَ حِجَّهً- فَادْعُ اللَّهَ لِی أَنْ یَرْزُقَنِی تَمَامَ الْعِشْرِینَ قَالَ فَهَلْ زُرْتَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ  علیه السلام قَالَ لَا قَالَ إِنَّ زِیَارَتَهُ خَیْرٌ مِنْ عِشْرِینَ حِجَّهً

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۶۰، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش    

 یزید بن عبد الملک مى‏گوید:

در محضر مبارک حضرت امام صادق «علیه السّلام» بودم در این هنگام گروهى که بر مرکب ها سوار بودند عبور کردند، حضرت فرمودند: ایشان به کجا می روند؟ عرض کردم: زیارت قبور شهداء. فرمودند: چه چیزی سبب شده که به زیارت شهید غریب نروند؟!! راوى مى‏گوید: شخصى از اهل عراق به آن حضرت عرض کرد: آیا زیارت او واجب است؟ حضرت فرمودند: زیارت آن جناب بهتر از یک حجّ و یک عمره، از دو حج و دو عمره … و پیوسته بر آن مى‏افزودند تا فرمودند: بهتر از بیست حج و بیست عمره مى‏باشد و سپس افزودند: از بیست حجّ و عمره مقبول و پذیرفته شده بهتر است. راوى مى‏گوید: به خدا سوگند از محضر مبارکش برنخاستم تا اینکه شخصى خدمتش مشرّف شد و به آن حضرت عرض کرد: من نوزده حجّ به جا آورده‏ام تقاضا دارم از خدا بخواهید که یک حجّ دیگر روزى من کرده تا بیست حجّ برایم کامل باشد. حضرت به وى فرمودند: آیا قبر حضرت حسین «علیه السّلام» را زیارت کرده‏اى؟ عرض کرد: خیر. حضرت فرمودند: زیارت آن حضرت از بیست حجّ بهتر است.

روایت نوزدهم

 رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ‏ زِیَارَهُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ  علیه السلام  وَاجِبَهٌ عَلَى کُلِّ مَنْ یُقِرُّ لِلْحُسَیْنِ‏ بِالْإِمَامَهِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏ 

مفید، محمد بن محمد، الوفاه: ۴۱۳ ق، الإرشاد ج۲ص۱۳۳، فی معرفه حجج الله على العباد، محقق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏، چاپ اول‏، الناشر: کنگره شیخ مفید؛۱۴۱۳ ق‏ 

حضرت امام صادق «علیه السلام» فرمودند: زیارت امام حسین «علیه السلام» بر هرکسی که امامت امام حسین «علیه السلام» را قبول داشته باشد، واجب می باشد.

روایت بیستم

حَدَّثَنِی أَبُو الْعَبَّاسِ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ أَبِی دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ أُمِّ سَعِیدٍ الْأَحْمَسِیَّهِ قَالَتْ‏ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ قَدْ بَعَثْتُ مَنْ یَکْتَرِی لِی حِمَاراً إِلَى قُبُورِ الشُّهَدَاءِ فَقَالَ مَا یَمْنَعُکِ مِنْ زِیَارَهِ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ قَالَتْ‏ قُلْتُ وَ مَنْ هُوَ قَالَ الْحُسَیْنُ علیه السلام قَالَتْ قُلْتُ وَ مَا لِمَنْ زَارَهُ قَالَ حِجَّهٌ وَ عُمْرَهٌ مَبْرُورَهٌ وَ مِنَ الْخَیْرِ کَذَا وَ کَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ بِیَدِهِ.  

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۰۹، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش

امّ سعید احمسیّه وى مى‏گوید:

محضر مبارک حضرت امام صادق «علیه السّلام» بودم و کسى را فرستاده بودم که دراز الاغی را کرایه کند و من را به قبور شهداء ببرد. امام «علیه السّلام» فرمودند: چه چیز مانع شد به زیارت امام حسین علیه السلام نروی؟. ام سعید مى‏گوید: عرض کردم: سیّد الشهداء کیست؟ حضرت فرمودند: سیّد الشهداء امام حسین «علیه السّلام» مى‏باشد. ام سعید عرض کرد: ثواب کسى که آن حضرت را زیارت کند چیست؟ حضرت فرمودند: حجّ و عمره قبول شده و از اعمال خیر فلان و فلان و فلان حضرت با دست مبارک سه مرتبه این عبارت را تفهیم فرمودند.

روایت بیست ویکم

حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْمُؤْمِنِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ‏ عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ شِیعَهٌ لَنَا وَ یُقَالُ إِنَّ أَحَدَهُمْ یَمُرُّ بِهِ دَهْرَهُ وَ لَا یَأْتِی قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام جَفَاءً مِنْهُ و تَهَاوُناً وَ عَجْزاً وَ کَسَلًا  تَهَاوَنَ وَ عَجَزَ وَ کَسِلَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ یَعْلَمُ مَا فِیهِ مِنَ الْفَضْلِ مَا تَهَاوَنَ وَ لَا کَسِلَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا فِیهِ مِنَ الْفَضْلِ قَالَ فَضْلٌ وَ خَیْرٌ کَثِیرٌ أَمَا أَوَّلُ مَا یُصِیبُهُ أَنْ یُغْفَرَ لَهُ مَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ وَ یُقَالَ لَهُ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۲۹۲، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش  

سلیمان بن خالد می گوید: حضرت امام صادق «علیه السّلام» مى‏فرمودند: تعجّب می کنم از گروهى که مى‏پندارند شیعه هستند ولى گفته مى‏شود روزگار بر ایشان مى‏گذرد و احدى از ایشان به زیارت قبر حسین «علیه السّلام» نمى‏روند، چه از روى جفا بوده و چه تنبلى و سستى کرده و چه عاجز و ناتوان باشند و چه کسلى و بى‏حالى منشأ آن باشند، به خدا سوگند اگر مى‏دانستند در زیارت آن حضرت چیست هرگز تنبلى و کسلى را به خود راه نمى‏دادند. عرض کردم: فدایت شوم: چه فضیلتى در آن مى‏باشد؟ حضرت فرمودند: فضل و خیر بسیارى در آن مى‏باشد، اولین خیرى که به زائر مى‏رسد آن است که گناهان گذشته‏اش را خداوند آمرزیده و به او خطاب مى‏شود: از ابتداء شروع به عمل بکن.   

امام کاظم علیه السلام

در پاره ی از روایات، امام کاظم علیه السلام، بخشش گناه را از ثمرات زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام می شمارند که حاکی از فضیلت زیاد زیارت حضرت اباعبدالله الحسین می باشد

روایت اول

حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ وَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْقُمِّیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو الزَّیَّاتِ عَنْ قائد [فَائِدٍ] الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی علیه السلام قَالَ: مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ علیه السلام عَارِفاً بِحَقِّهِ‏ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۳۸، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش

    حضرت امام کاظم «علیه السّلام» فرمودند:

کسى که امام حسین «علیه السّلام» را زیارت نموده و به حقّش عارف و آگاه باشد خداوند گناهان گذشته و آینده‏اش را مى‏آمرزد.

روایت دوم

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْخَیْبَرِیِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام أَدْنَى مَا یُثَابُ‏ بِهِ زَائِرُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام بِشَطِّ الْفُرَاتِ إِذَا عَرَفَ حَقَّهُ وَ حُرْمَتَهُ وَ وَلَایَتَهُ أَنْ یُغْفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ.

  کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الوفاه: ۳۲۹ ق‏، الکافی ج۴ص۵۸۲، محقق: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، چاپ چهارم، ‏ناشر: دار الکتب الإسلامیه۱۴۰۷ ق

    حضرت امام کاظم «علیه السّلام» فرمودند: کمترین چیزی که به عنوان ثواب به زائر امام حسین «علیه السلام» در شط فرات، داده می شود در حالی که عارف به حق و ولایت و حرمت آن حضرت باشد، این است که خداوند گناهان گذشته و آینده‏اش را مى‏آمرزد. 

امام رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام نیز به زیارت حضرت ابا عبدالله علیه السلام اهتمام داشته ند، که با بیان ثواب زیارت حضرت امام حسین علیه السلام، مردم را به این زیارت تشویق نموده ند

روایت اول

حَدَّثَنِی أَبِی وَ جَمَاعَهُ مَشَایِخِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عُبَیْدٍ الْجُعْفِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی جَرِیرٍ الْقُمِّیُّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ لِأَبِی مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام عَارِفاً بِحَقِّهِ کَانَ مِنْ مُحَدِّثِی‏ اللَّهِ‏ فَوْقَ عَرْشِهِ ثُمَّ قَرَأَ إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ. فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِر

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۴۱، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش    

محمّد بن ابى جریر قمّى می گوید:

از حضرت ابا الحسن الرضا «علیه السّلام» شنیدم که به پدرم مى‏فرمودند: کسى که حضرت حسین بن على «علیهما السّلام» را زیارت کند در حالى که به حق آن حضرت عارف و آگاه باشد از هم صحبت‏هاى حق تعالى بالاى عرش مى‏باشد، سپس این آیه را قرائت فرمودند: إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ، فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ.

(همانا اهل تقوى در باغ‏ها و کنار نهرها منزل گزینند، در منزل‏گاه صدق و حقیقت نزد خداوند عزّت و سلطنت جاودانى متنعّم مى‏باشند).

روایت دوم

وَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الْخَیْبَرِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُمِّیِّ قَالَ: قَالَ لِیَ الرِّضَا علیه السلام مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی‏ بِبَغْدَادَ کَانَ کَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه واله وسلم وَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِلَّا أَنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه واله وسلم  وَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَضْلَهُمَا قَالَ ثُمَّ قَالَ لِی مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ کُرْسِیِّهِ [فِی عَرْشِهِ‏]

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۱۴۸، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش   

حضرت رضا «علیه السّلام»فرمودند: کسى که قبر پدرم را در بغداد زیارت کند، مانند کسى است که رسول خدا «صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم» و امیر المؤمنین «علیه السّلام» را زیارت نموده منتهى زیارت رسول خدا و امیر المؤمنین «صلوات اللَّهو سلامه علیهما» فضیلت و برترى دارد سپس فرمودند: کسى که قبر حضرت ابى عبد اللَّه الحسین «علیه السّلام» را در کنار فرات زیارت کند مانند کسى است که خدا را بالاى کرسى‏اش زیارت نموده است.

امام هادی علیه السلام

در روایتی بسیار جالب حضرت امام هادی علیه السلام، برای شفای بیماری خود شخصی را به زیارت قبر حضرت اباعبدالله فرستاده تا برای شفای بیماری ایشان دعا کند.

به روشنی، از این روایت اهتمام اهل بیت علیهم السلام به زیارت حضرت اباعبدالله فهمیده می شود

 

قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْوَهْوِرْدِیُّ حَدَّثَنِی أَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ ره قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدٌ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام وَ هُوَ مَحْمُومٌ عَلِیلٌ فَقَالَ لِی یَا أَبَا هَاشِمٍ ابْعَثْ رَجُلًا مِنْ مَوَالِینَا إِلَى الْحَائِرِ یَدْعُو اللَّهَ لِی فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ فَاسْتَقْبَلَنِی عَلِیُّ بْنُ بِلَالٍ فَأَعْلَمْتُهُ مَا قَالَ لِی وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یَکُونَ الرَّجُلَ الَّذِی یَخْرُجُ فَقَالَ السَّمْعَ وَ الطَّاعَهَ وَ لَکِنَّنِی أَقُولُ- إِنَّهُ أَفْضَلُ مِنَ الْحَائِرِ إِذْ کَانَ بِمَنْزِلَهِ مَنْ فِی الْحَائِرِ وَ دُعَاؤُهُ لِنَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنْ دُعَائِی لَهُ بِالْحَائِرِ فَأَعْلَمْتُهُ علیه السلام مَا قَالَ فَقَالَ لِی قُلْ لَهُ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه واله وسلم  أَفْضَلَ مِنَ الْبَیْتِ وَ الْحَجَرِ وَ کَانَ یَطُوفُ بِالْبَیْتِ وَ یَسْتَلِمُ الْحَجَرَ وَ إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى بِقَاعاً یُحِبُّ أَنْ یُدْعَى فِیهَا فَیَسْتَجِیبَ لِمَنْ دَعَاهُ وَ الْحَائِرُ مِنْهَا

ابن قولویه، جعفر بن محمد، الوفاه: ۳۶۷،کامل الزیارات ج۱ ص۲۷۴، محقق: امینى، عبد الحسین‏، چاپ اول‏، ناشر: دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ش 

   ابو هاشم جعفرى گفت: بر حضرت ابى الحسن على بن محمّد «سلام اللَّه علیهما» وارد شدم در حال که حضرت تب‏دار و بیمار بودند به من فرمودند: اى ابا هاشم شخصى از دوستان ما را به حائر بفرست تا برایم دعاء کند، از نزد آن حضرت بیرون آمدم در این هنگام با على بن بلال مواجه شدم فرموده حضرت را برایش گفتم و از وى راجع به شخصى که حضرت فرموده‏اند درخواست کرده و جویا شدم. على بن بلال گفت: شنیدم و اطاعت مى‏کنم ولى مى‏گویم: حضرت خودشان از حائر افضل و برتر هستند زیرا ایشان به منزله کسى است که در حائر مى‏باشد (یعنى حضرت سید الشهداء) و دعای آن جناب براى خودشان افضل و برتر است از دعای من براى ایشان در حائر. من محضر امام «علیه السّلام» مشرف شده و گفته ی على بن بلال را خدمتش عرض کردم، حضرت به من فرمودند: به او بگو: رسول خدا از بیت و حجر الاسود افضل بودند ولى در عین حال دور بیت طواف مى‏کرده و حجر را استلام مى‏فرمودند، خداوند متعال بقاع و مواضعى دارد که مى‏خواهد در آن جاها خوانده شود تا دعای، دعاکننده را مستجاب فرماید و حائر از جمله این مواضع مى‏باشد

امام حسن عسکری علیه السلام

امام حسن عسکری علیه السلام نیز، در روایتی زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام را از علامات مومن می شمارد.

رُوِیَ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ‏ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاهُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَهُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بسم الله الرحمن الرحیم  

 الشیخ المفید، الوفاه: ۴۱۳ ق، ‏المزار- مناسک المزار(للمفید)  ج۱ ص۵۳[۱]، محقق: ابطحى، محمد باقر، چاپ اول‏، ناشر: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید- رحمه الله علیه‏ سال چاپ: ۱۴۱۳ ق. 

 نشانه‏ هاى مؤمن پنج چیز است: ۱ ـ پنجاه ویک نماز ۲ ـ زیارت اربعین ۳ ـ انگشتر به دست راست کردن ۴ ـ بر خاک سجده کردن ۵ ـ بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.  

امام زمان علیه السلام

در حکایت معروف حاج علی بغدادی که ایشان به محضر حضرت بقیه الله الاعظم مشرف شدند، آمده است که آن حضرت به همراه حاج علی بغدادی به زیارت حضرت ابی عبدالله علیه السلام می روند که دلیل بر اهمیت بالغ زیارت آن حضرت می باشد

این حکایت به تفصیل در کتاب النجم الثاقب مرحوم نوری نقل شده است که ما به اختصار آن را نقل می کنیم

الحکایه الحادیه والثلاثون :

قضیه الصالح الصفی التقی الحاج علی البغدادی الموجود حالیاً فی وقت تألیف هذا الکتاب وفّقه الله ، وهی تناسب الحکایه السابقه ، ولو لم یکن فی هذا الکتاب الشریف الّا هذه الحکایه المتقنه الصحیحه التی فیها فوائد کثیره ، وقد حدثت فی وقت قریب ، لکفت فی شرفه ونفاسته .

 

فی شهر رجب السنه الماضیه کنت مشغولا بتألیف رساله جنّه المأوى فعزمت

على السفر إلى النجف الأشرف لزیاره المبعث ، فجئت الکاظمین ووصلت بخدمه جناب العالم العامل والفقیه الکامل السید السند والحبر المعتمد الآقا السید محمد ابن العالم الأوحد السید احمد ابن العالم الجلیل والدوحه النبیل السید حیدر الکاظمینی أیّده الله وهو من تلامذه خاتم المجتهدین وفخر الاسلام والمسلمین الأستاذ الأعظم الشیخ مرتضى أعلى الله تعالى مقامه ، ومن أتقیاء علماء تلک البلده الشریفه ، ومن صلحاء أئمه جماعه الصحن والحرم الشریف ، وکان ملاذاً للطلاب والغرباء والزوار ، وأبوه وجدّه من العلماء المعروفین ، وما زالت تصانیف جدّه سید حیدر فی الأصول والفقه وغیرهما موجوده .

فسألته إذا کان رأى أو سمع حکایه صحیحه فی هذا الباب أن ینقلها ، فنقل هذه القضیه ، وکنت قد سبقتها سابقاً ولکنّی لم أضبط أصلها وسندها فطلبت منه أن یکتبها بخطّ یده . فقال : سمعتها من مدّه وأخاف أن أزید فیها أو أنقص ، فعلیَّ أن ألتقی به واسئله ومن ثمّ اکتبها ، ولکن اللقاء به والأخذ منه صعب فانّه من حین وقوع هذه القضیه قلّ اُنسه بالناس وسکناه فی بغداد وعندما یأتی للتشرّف بالزیاره فانّه لا یذهب إلى مکان ویرجع بعد أن یقضی وطراً من الزیاره ، فیتفق أن لا أراه فی السنه الّا مرّه أو مرّتین فی الطریق ، وعلى ذلک فانّ مبناه على الکتمان الّا على بعض الخواص ممن یأمن منه الافشاء والإذاعه خوف استهزاء المخالفین المجاورین المنکرین ولاده المهدی علیه السلام وغیبته ، وخوفاً من أن ینسبه العوام إلى الفخر وتنزیه النفس .

قلت : انّی أطلب منک أن تراه مهما کان وتسأله عن هذه القضیه إلى حین رجوعی من النجف ، فالحاجه کبیره والوقت ضیق . ففارقته لساعتین أو ثلاث ثمّ رجع الیّ وقال : من أعجب القضایا انّی عندما ذهبت إلى منزلی جائنی شخص مباشره وقال جاؤوا بجنازه من بغداد ووضعوها فی الصحن الشریف وینتظرونک للصلاه علیها . فقمت وذهبت وصلّیت فرأیت الحاج المذکور بین المشیّعین فأخذته جانباً ، وبعد امتناعه سمعت هذه القضیه ، فشکرت الله على هذه النعمه السنیه ، فکتبت القصه بکاملها وثبّتها فی جنّه المأوى .

 اجتمع فی ذمّتی ثمانون توماناً من مال الإمام علیه السلام فذهبت إلى النجف الأشرف فأعطیت عشرین توماناً منه لجناب علم الهدى والتقى الشیخ مرتضى أعلى الله مقامه وعشرین توماناً إلى جناب الشیخ محمد حسین المجتهد الکاظمینی وعشرین توماناً لجناب الشیخ محمد حسن الشروقی وبقی فی ذمّتی عشرون توماناً ، کان فی قصدی أن أعطیها إلى جناب الشیخ محمد حسن الکاظمینی آل یاسینی أیده الله عند رجوعی . فعندما رجعت إلى بغداد کنت راغباً فی التعجیل بأداء ما بقی فی ذمّتی ، فتشرّفت فی یوم الخمیس بزیاره الامامین الهمامین الکاظمین علیهما السلام وبعد ذلک ذهبت إلى خدمه جناب الشیخ سلّمه الله وأعطیته مقداراً من العشرین توماناً وواعدته بأنی سوف أعطی الباقی بعد ما أبیع بعض الأشیاء تدریجیاً ، وأن یجیزنی أن أوصله إلى أهله ، وعزمت على الرجوع إلى بغداد فی عصر ذلک الیوم ، وطلب جناب الشیخ منّی أن أتأخر فاعتذرت بأن علیّ أن أوفی عمّال النسیج أجورهم ، فانّه کان من المرسوم أن أسلّم أجره الأسبوع عصر الخمیس ، فرجعت وبعد أن قطعت ثلث الطریق تقریباً رأیت سیداً جلیلا قادماً من بغداد من أمامی ، فعندما قرب منّی سلّم علیّ وأخذ بیدی مصافحاً ومعانقاً وقال : أهلا وسهلا وضمنی إلى صدره وعانقنی وقبّلنی وقبّلته ، وکانت على رأسه عمامه خضراء مضیئه مزهره ، وفی خدّه المبارک خال أسود کبیر ، فوقف وقال : حاج علی على خیر ، على خیر ، أین تذهب ؟ قلت : زرت الکاظمین علیهما السلام وأرجع إلى بغداد . قال : هذه اللیله لیله الجمعه فارجع . قلت : یا سیدی لا أتمکّن . فقال : فی وسعک ذلک ، فارجع حتى أشهد لک بأنّک من موالی جدّی أمیر المؤمنین علیه السلام ومن موالینا ، ویشهد لک الشیخ کذلک ، فقد قال تعالى : { واستشهدوا شهیدین }  وکان ذلک منه إشاره إلى مطلب کان فی ذهنی أن ألتمس من جناب الشیخ أن یکتب لی شهاده بأنّی من موالی أهل البیت علیه السلام لأضعها فی کفنی. فقلت : أی شیء تعرفه ، وکیف تشهد لی ؟ قال : من یوصل حقّه إلیه ، کیف لا یعرف من أوصله ؟

قلت : أیُّ حق ؟ قال : ذلک الذی أوصلته إلى وکیلی . قلت : من هو وکیلک . قال : الشیخ محمد حسن . قلت : وکیلک ؟ قال : وکیلی . وکان قد قال لجناب الآقا السید محمد ، وکان قد خطر فی ذهنی ان هذا السید الجلیل یدعونی باسمی مع أنّی لا أعرفه ، فقلت فی نفسی لعلّه یعرفنی وأنا نسیته . ثمّ قلت فی نفسی أیضاً : انّ هذا السید یرید منّی شیئاً من حقّ الساده ، وأحببت أن اُوصل إلیه شیئاً من مال الإمام علیه السلام الذی عندی .

فقلت : یا سید بقی عندی شیءٌ من حقّکم فرجعت فی أمره إلى جناب الشیخ محمد حسن لأؤدّی حقّکم یعنی السادات بأذنه . فتبسّم فی وجهی وقال : نعم قد أوصلت بعضاً من حقّنا إلى وکلائنا فی النجف الأشرف .

فقلت : هل قبل ذلک الذی أدّیته ؟ فقال : نعم . خطر فی ذهنی أن هذا السید یقول بالنسبه إلى العلماء الأعلام ( وکلائنا ) فاستعظمت ذلک ، فقلت : العلماء وکلاء فی قبض حقوق السادات وغفلت.  ثم قال : ارجع زُر جدّی . فرجعت وکانت یده الیمنى بیدی الیسرى فعندما سرنا رأیت فی جانبنا الأیمن نهراً ماؤه أبیض صاف جار ، وأشجار اللیمون والنارنج والرمان والعنب وغیرها کلّها مثمره فی وقت واحد مع انّه لم یکن موسمها ، وقد تدلت فوق رؤوسنا . قلت : ما هذا النهر وما هذه الأشجار ؟ قال : انها تکون مع کل من یزورنا ویزور جدّنا من موالینا  

الی أن قال  الحاج علی البغدادی: قال لی ذالک السید : هل تزور جدّی الحسین علیه السلام ؟

قلت : نعم أزوره فهذه لیله الجمعه .

فقرأ زیاره وارث ، وقد فرغ المؤذنون من اذان المغرب ، فقال لی : صلِّ والتحق بالجماعه ، فجاء إلى المسجد الذی یقع خلف الحرم المطهّر وکانت الجماعه قد انعقدت هناک ، ووقف هو منفرداً فی الجانب الأیمن لإمام الجماعه محاذیاً له ، ودخلت أنا فی الصفّ الأول حیث وجدت مکاناً لی هناک .

فعندما انتهیت لم أجده

میرزا حسین النوری الطبرسی، الوفاه : ۱۳۲۰، النجم الثاقب ج۲ص۱۶۰ تحقیق : السید یاسین الموسوی چاپ اول، الناشر : أنوار الهدى۱۴۱۵

محدث نوری می فرمایند:

حکایت سی  ویکم

حکایت مرد صالح وپاک ومتقی حاج علی بغدادی می باشد، که الان و در زمان تالیف این کتاب زنده می باشد ، و اگر نباشد جز همین یک حکایت صحیح که فوائد زیادی دارد و در زمان نزدیک اتفاق افتاده است،  برای شرافت و نفیس بودن این کتاب کفایت می کند. در ماه رجب سال گذشته که مشغول تالیف کتاب جنه الماوی بودم تصمیم گرفتم به  نجف اشرف برای زیارت مبعث بروم، پس به کاظمین امدم و به خدمت عالم عامل  وشخص مورد اعتماد سیدمحمد کاظمینی  که از شاگردان شیخ اعظم می باشد رسیدم که از باتقواترین اشخاص آن شهر ب و از صالحترین ائمه ی جماعات صحن وحرم شریف وبد وهمیشه همراه طلاب و غریبان و زائران بودند و پدر وجدش از علمای معروف می باشند وپیوسته کتابهای جدشان در علوم اصول وفقه وغیره موجود می باشند. پس از سید محمد کاظمینی پرسیدم: اگر حکایت صحیحی در باره دیدار امام زمان «علیه السلام» شنیده است برای ما نقل کنند پس ایشان حکایت حاج علی  بغدادی را نقل کرد ، گرچه من این حکایت را شنیده بودم ولی چون آن را ننوشته بودم  از سید کاظمینی خواستم خودش با خط خودش این حکایت را برای من بنویسد، پس سید محمد کاظمینی گفت: من این این داستان را خیلی مدت پیش شنیدم و می ترسم چیزی به آن اضافه یا از آن کم کنم، پس باید با حاج علی بغدادی دیدار کنم تا از او بپرسم و این حکایت را بنویسم ، واز جهتی دیدن حاج علی بغدادی سخت می باشد، چون او از زمانی که این قضیه برای او واقع شد، کم در بین مردم  و بغداد ظاهر می شود ، و وقتی برای زیارت می آید به هیچ جایی نمی رود و بعد از اینکه زیارت را تمام میکند برمی گردد، پس در سال اورا بیشتر از یکی دو بار نمی بینم، برای همین حاجع لی  بغدادی همیشه این حکایت را کتمان می کند مگر برای بعضی از خواص، زیرا می ترسد که مخالفین وقتی این حکایت را بشنوند اورا مسخره کنند یا می ترسد ازاینکه بعضی عوام  به اون نسبت بدهند که می خواهد افتخار کند و خود را پاک جلوه دهد محدث نوری می گوید: پس من به سید عرض کردم که من از شما می خواهم هر طور شده حاج علی بغدادی را ببینید و این حکایت را  تا قبل از برگشتم از نجف از ایشان بپرسید، زیرا به این داستان نیاز دارم و وقت کمی دارم پس دو ساعت از سید محمد کاظمینی جدا شدم، و بعد از آن سید محمد کاظمینی به سمت من آمد وگفت: از عجیب ترین قضایا این است که وقتی من به خانه خودم رفتم  مردی آمد و گفت جنازه ی را از بغداد آوردند و آن را در صحن شریف گذاشتند و می خواهند شما بر آن نماز بخوانید پس رفتم و بر میت نماز خواندم در آنجا بود که حاج علی بغدادی را دیدم  واو را به گوشه ی بردم و این داستان را از صحبت های او نوشتم

سپس محدث نوری می گوید من این داستان را در کتاب جنه الماوی نقل کردم:

 هشتاد تومان سهم امام به گردنم بود و لذا به نجف اشرف رفتم و بیست تومان از آن پول را به جناب «شیخ مرتضی» دادم و بیست تومان دیگر را به جناب «شیخ محمدحسن مجتهد کاظمینی» و بیست تومان به جناب «شیخ محمدحسن شروقی» دادم و تنها بیست تومان دیگر به گردنم باقی بود، که قصد داشتم وقتی به بغداد برگشتم به «شیخ محمدحسن کاظمینی آل یس» بدهم و مایل بودم که وقتی به بغداد رسیدم، در ادای آن عجله کنم. در روز پنجشنبه‏ای بود که به کاظمین به زیارت حضرت موسی بن جعفر و حضرت امام محمدتقی «علیهماالسلام» رفتم و خدمت جناب «شیخ محمدحسن کاظمینی آل یس» رسیدم و مقداری از آن بیست تومان را دادم و بقیه را وعده کردم که بعد از فروش اجناس به تدریج هنگامی که به من حواله کردند، بدهم. و بعد همان روز پنجشنبه عصر به قصد بغداد حرکت کردم، ولی جناب شیخ خواهش کرد که بمانم، عذر خواستم و گفتم: باید مزد کارگران کارخانه شَعربافی را بدهم، چون رسم چنین بود که مزد تمام هفته را در شب جمعه می‏دادم.

لذا به طرف بغداد حرکت کردم، وقتی یک سوم راه را رفتم سید بزرگواری را دیدم، که از طرف بغداد رو به من می‏آید چون نزدیک شد، سلام کرد و دست‏های خود را برای مصافحه و معانقه با من گشود و فرمود: «اهلاً و سهلاً» و مرا در بغل گرفت و معانقه کردیم و هر دو یکدیگر را بوسیدیم.  بر سر عمامه سبز روشنی داشت و بر رخسار مبارکش خال سیاه بزرگی بود.

ایستاد و فرمود: «حاج علی! به کجا می‏روی؟ گفتم: کاظمین«علیهما‌السلام»را زیارت کردم و به بغداد برمی‏گردم.

فرمود: امشب شب جمعه است، برگرد. گفتم: یا سیدی! متمکن نیستم. فرمود: «هستی! برگرد تا شهادت دهم برای تو که از موالیان (دوستان) جد من امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» و از موالیان مایی و شیخ شهادت دهد، زیرا که خدای تعالی امر فرموده که دو شاهد بگیرید.  این مطلب اشاره‏ای بود، به آنچه من در دل نیت کرده بودم، که وقتی جناب شیخ را دیدم، از او تقاضا کنم که چیزی بنویسد و در آن شهادت دهد که من از دوستان و موالیان اهل بیتم و آن را در کفن خود بگذارم.گفتم: تو چه می‏دانی و چگونه شهادت می‏دهی؟! فرمود: «کسی که حق او را به او می‏رسانند، چگونه آن رساننده را نمی‏شناسد؟ گفتم: چه حقی؟ فرمود: «آنچه به وکلای من رساندی  گفتم: وکلای شما کیست؟ فرمود: «شیخ محمدحسن»گفتم: او وکیل شما است؟! فرمود: «وکیل من است». اینجا در خاطرم خطور کرد که این سید جلیل که مرا به اسم صدا زد با آن که مرا نمی‏شناخت کیست؟

 به خودم جواب دادم، شاید او مرا می‏شناسد و من او را فراموش کرده‏ام! باز با خودم گفتم: حتماً این سید از سهم سادات از من چیزی می‏خواهد و خوش داشتم از سهم امام(علیه‌السلام) به او چیزی بدهم. لذا به او گفتم: از حق شما پولی نزد من بود که به آقای شیخ محمدحسن مراجعه کردم و باید با اجازه او چیزی به دیگران بدهم. او به روی من تبسمی کرد و فرمود: «بله بعضی از حقوق ما را به وکلای ما در نجف رساندی» گفتم: آنچه را داده‏ام قبول است؟ فرمود: «بله» من با خودم گفتم: این سید کیست که علماء اعلام را وکیل خود می‏داند و تعجب کردم! با خود گفتم: البته علما در گرفتن سهم سادات وکیل هستند. سپس به من فرمود: «برگرد و جدم را زیارت کن» من برگشتم او دست چپ مرا در دست راست خود نگه داشته بود و با هم قدم زنان به طرف کاظمین می‏رفتیم. چون به راه افتادیم دیدم در طرف راست ما نهر آب صاف سفیدی جاری است و درختان مرکبات لیمو و نارنج و انار و انگور و غیر آن همه با میوه، آن هم در وقتی که موسم آنها نبود بر سر ما سایه انداخته‏اند گفتم: این نهر و این درخت‏ها چیست؟ فرمود: «هر کس از دوستان که جد ما را زیارت کند و زیارت کند ما را، اینها با او هست» تا اینکه حاج علی بغدادی گفت: آقا به من فرمودند:آیا مایلی جدم حسین بن علی«علیهما‌السلام» را هم زیارت کنی؟ گفتم: بله شب جمعه است زیارت می‏کنم. آقا برایم زیارت وارث را خواندند، در این وقت مؤذن‏ها از اذان مغرب فارغ شدند. به من فرمودند: «به جماعت ملحق شو و نماز بخوان»ما با هم به مسجدی که پشت سر قبر مقدس است رفتیم آنجا نماز جماعت اقامه شده بود، خود ایشان فرادا در طرف راست امام جماعت مشغول نماز شد و من در صف اول ایستادم و نماز خواندم، وقتی نمازم تمام شد، نگاه کردم دیدم او نیست با عجله از مسجد بیرون آمدم و در میان حرم گشتم، او را ندیدم.  

نتیجه

با توجه به تعداد زیاد روایت در باب فضیلت زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام واهتمام ویژه ی اهل بیت علیهم السلام به این امر به روشنی فهمیده می شود که زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام اگر واجب نباشد، بدون شک مستحب موکد است، همچنین کثرت روایات در این باب، ما را از بحث سندی بی نیاز می کند.

 

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x