مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

بررسی حدیث ثقلین در خطبه غدیر و نقش آن در اثبات امامت

 
بررسی حدیث ثقلین در خطبه غدیر و نقش آن در اثبات امامت
 

فهرست

طرح شبهه :

ابن تیمیه حرانی در منهاج السنه می نویسد :

والذی رواه مسلم انه بغدیر خم قال إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله فذکر کتاب الله وحض علیه ثم قال وعثرتی أهل بیتی أذکرکم الله فی أهل بیتی ثلاثا وهذا مما انفرد به مسلم ولم یروه البخاری

وقد رواه الترمذی وزاد فیه وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض

وقد طعن غیر واحد من الحفاظ فی هذه الزیاده وقال إنها لیست من الحدیث والذین اعتقدوا صحتها قالوا: إنما یدل علی أن مجموع العتره الذین هم بنو هاشم لا یتفقون علی ضلاله وهذا قاله طائفه من أهل السنه وهو من أجوبه القاضی أبی یعلی وغیره

والحدیث الذی فی مسلم إذا کان النبی * قد قاله فلیس فیه إلا الوصیه باتباع کتاب الله وهذا أمر قد تقدمت الوصیه به فی حجه الوداع قبل ذلک وهو لم یأمر باتباع العتره لکن قال أذکرکم الله فی أهل بیتی وتذکیر الأمه بهم یقتضی أن یذکروا ما تقدم الأمر به قبل ذلک من إعطائهم حقوقهم والامتناع من ظلمهم وهذا أمر قد تقدم بیانه قبل غدیر خم

فعلم انه لم یکن فی غدیر خم أمر یشرع نزل إذ ذاک لا فی حق علی ولا غیره لا إمامته ولا غیرها

آنچه که مسلم در صحیحش در باره غدیر خم نقل کرده است این جمله است که رسول خدا فرمود: من در میان شما دو یادگار گرانبها می گذارم یکی کتاب خدا است که در باره آن سفارش نموده است سپس فرمود: عترت و خاندانم را فراموش نکنید’ ولی بخاری آن را نقل نکرده است.

اما ترمذی با این اضافه نقل کرده است که رسول خدا فرمود: این دو از هم جدا شدنی نیستند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

گروهی از حافظان حدیث این بخش را زائد دانسته و قبول ندارند و گفته اند: آنچه از این حدیث فهمیده می شود این است که همه عترت یعنی بنی هاشم بر ضلالت و گمراهی اجتماع نمی کنند

گروهی از اهل سنت همین جواب را داده اند که از جمله آنان جواب قاضی ابو یعلی و غیر او است

در نقل مسلم اگر رسول خدا هم آن را فرموده باشد چیزی جز سفارش به پیروی از کتاب خدا دیده نمی شود که در حجه الوداع هم به آن سفارش فرموده بود ولی در باره تبعیت و پیروی از عترت فرمانی وجود ندارد فقط تذکر به ایفای حقوق و دوری از ستم به آنان شده است که قبل از این هم بوده است.

بنا بر این نه سخن از علی به میان آمده است و نه امامت اهل بیت و نه غیر آن .

إبن تیمیه الحرانی ، أحمد بن عبد الحلیم أبو العباس (متوفای۷۲۸هـ) منهاج السنه النبویه ، ج ۷ ص۳۱۸ ـ ۳۱۹ ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسه قرطبه ، الطبعه : الأولی ، ۱۴۰۶

در این شبهه نگاه مغز متفکر مبارزه با آرمانهای فکری تشیع و اهل بیت نگاهی آمیخته به شک و تردید به حدیثی است که جزو ارزشمند ترین سخنان پایانی رسول گرامی اسلام است آنجا که جناب ابن تیمیه می گوید: والحدیث الذی فی مسلم إذا کان النبی * قد قاله فلیس فیه إلا الوصیه باتباع کتاب الله ، پس او نه تنها سفارش پیامبر را در باره اهل بیت قبول ندارد بلکه در نقل دیگران هم اگر متقن و محکم باشد ایجاد تردید می کند.

بنا بر این در این پاسخ هر چند کوتاه به توضیح اصل ما جرا و بخشهای اصلی فرمایش رسول خدا اشاره داریم و در آغاز تفسیر و تشریح الفاظ و لغات موجود در این حدیث.

پاسخ تفصیلی:

گفتار اول: مفهوم«حدیث ثقلین»

الف-درلغت

این حدیث ، مشهور است به «حدیث ثَقَلیْن»، و ثَقَلَیْن، تثنیه «ثَقَل» می باشد، و کلمه ثَقَل در لغت به معنای چیزی است که مسافر با خود حمل می کند.

عدّه ای از محدّثین و اهل لغت، این کلمه را «ثِقْلَیْن» یعنی به کسر ثاء و سکون قاف، قرائت کرده اند، که در این صورت تثنیه ثِقْل، خواهد بود، و ثِقْل به معنای بار سنگین و گنج آمده است، ولی به نظر می رسد کلمه «ثقلین» در این حدیث شریف، به فتح ثاء و قاف باشد. فیروز آبادی در کتاب «القاموس المحیط» می گوید: و ثَقَل به (حرکت قا) متاع مسافر و اثاثیه او و نیز هر چیز نفیسی را که پنهان و محفوظش دارند گفته می شود، و از همین لغت است حدیث:

إِنِّی تارِکٌ فِیْکُمُ الثَّقَلَیْنِ، کِتابَ اللهِ وَعِتْرَتِی.

. القاموس المحیط: ج۳ /۳۵۳، المؤسّسه العربیّه ـ بیروت

ابن منظور دراین باره می نویسد:

سمیا ثقلین لأن الأخذ بهما ثقیل والعمل بهما ثقیل ، قال : وأصل الثقل أن العرب تقول لکل شیء نفیس خطیر مصون ثقل ، فسماهما ثقلین إعظاما لقدرهما وتفخیما لشأنهما.

کتاب خدا و عترت را ثّقّلین نامیده اند چون تمسک به این دو و عمل به آن سنگین است، و از طرفی عرب به هر چیزی که ارزشمند و مهم و حفاظت شده باشد ثّقّل می گوید، پس نامیدن کتاب خدا و عترت به این نام به جهت والا بودن جایگاه این دو و نگاهداری مرتبه آن است.

محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری، الوفاه: ۷۱۱ ، ج ۱۱ ص ۸۸ ، دار النشر : لسان العرب دار صادر – بیروت ، الطبعه : الأولی.

ترجیح ضبط اوّل بر ضبط دوّم بدین جهت است که: تناسب ضبط اوّل ( ثَقَلَیْن) با شرائطی که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم در آن سخن گفته است بیشتر و مناسب تر است، زیرا مسافری که از شهری به شهری کوچ می کند ـ خصوصاً اگر قصد بازگشت به مبدأ را نداشته باشد – اسباب و اثاثیه زندگانی اش را با خود می برد، و از آنجا که حمل و نقل در آن زمان به سختی و مشقّت انجام می گرفت و جا بجائی تمام لوازم و اثاثیه زندگی از جائی به جای دیگر ممکن نبود، لذا هنگام کوچ کردن، گرانبهاترین و نفیس ترین اشیاء تحت تملّک را منتقل می کردند. رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم در مقدّمه «حدیث ثقلین» می فرماید:

من دعوت شده ام و به این دعوت جواب گفته ام، و بنا بر بعضی از نقلها فرمود: من دعوت خواهم شد و جواب مثبت به این دعوت خواهم داد، آن حضرت خبر از نزدیک بودن رحلت و سفر آخرت می دهد و متعاقب این خبر، می فرماید: «وإنّی تارکٌ»، موقعیّت سفر آخرت اقتضاء می کند آن حضرت عزیزترین و گرانبهاترین اشیاء را با خود ببرد، ولی به مقتضای رأفت و لطف بی شائبه ای که به امّت دارد، و از آنجائی که نسبت به بقای دین حنیف و بر پائی شریعت حریص است ، گرانبهاترین اشیاء که در طول زندگی پربرکتش نهایت اعتناء و توجّه به آنها را داشته است در بین امّت باقی می گذارد، سپس توصیه فرمود تا امّت قدر آن دو را بداند و از آن دور نشود، زیرا هدایت ابدی آنان در گرو تمسّک به این دو گوهر نفیس و گرانبهایی است که آن بزرگوار به مقتضای لطف خاصّش بر امّت در بین آنان باقی گذاشته است.

با توجه به این توضیح، ضبط کلمه «ثَقَلین» انسب خواهد بود، اگر چه با قرائت دیگر نیز وافی به مقصود خواهد بود که در ادامه مبحث و با تحقیق در الفاظ «حدیث ثقلین» نکاتی را متذکر خواهیم شد.

ب: در اصطلاح :

کیفیّت دلالت الفاظی مانند «أخذ» و «تمسّک» و «اعتصام» بدینگونه است که چون این الفاظ دلالت بر وجوب تبعیّت و پیروی و اطاعت مطلق بدون قید و شرط می نمایند، قهراً مفاد حدیث، امامت و خلافت خواهد بود، زیرا شکّی نیست که بین اطاعت مطلق و بین امامت و خلافت، تلازم و همبستگی غیر قابل انکاری وجود دارد.

مراجعه به سخنان شارحین «حدیث ثقلین» از اعلام و مشاهیر اهل سنّت، مانند: مناوی در «شرح جامع صغیر» ملاّ علی قاری در «شرح شکاه»، و نیز به کتابهای «نسیم الرّیاض»، «شرح المواهب اللَّدُنیّه»، «السّراج المنیر فی شرح الجامع الصّغیر»، «الصّواعق المحرقه»، و «جواهر العقدین» حقیقت را روشن تر به اثبات می رساند که مفاد «حدیث ثقلین» عبارت است از تشویق و وادار نمودن و برانگیختن جمیع امّت به پیروی وتبعیت از رفتار و کردار و اقوال خاندان نبوّت علیهم السّلام وحجت دانستن سیره و روش آنان در تمام مسائل دین و دنیا و آنچه که در اداره زندگی فردی و اجتماعی انسان مؤثر می باشد و در یک کلام آنان را مقتدای خویش در جمیع امور قرار دهند، که برای نمونه به سخن مناوی در این باره اشاره می کنیم:

عن عبد الله بن زید عن أبیه أنه علیه الصلاه والسلام قال: من أحب أن ینسأ له فی أجله وأن یمتنع بما خلفه الله فلیخلفنی فی أهلی خلافه حسنه فمن لم یخلفنی فیهم بتر عمره وورد علی یوم القیامه مسودا وجهه.

کسی که دوست دارد خداوند مرگش را بتاخیر اندازد و از شر آنچه برجای گذاشته محفوظ بماند پس باید حرمت مرا در خاندانم به بهترین و نیکوترین جایگزینیها به انجام رساند، و کسی که به نیکوئی با آنان رفتار نکند عمرش کوتاه و در قیامت با صورتی سیاه بر من وارد خواهد شد.

عبد الرؤوف المناوی، الوفاه: ۱۰۳۱ هـ ، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ، ج۲ ص۱۷۵ ، دار النشر : المکتبه التجاریه الکبری – مصر – ۱۳۵۶هـ ، الطبعه : الأولی ۰

گفتار دوم : بررسی شبهات

الف: عدم تواتر حدیث ثقلین

ابن تیمیه متواتر بودن حدیث ثقلین را مورد تردید قرار داده و بر آن اشکال و اعتراض نموده و می نویسد:

والذی رواه مسلم انه بغدیر خم قال إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله فذکر کتاب الله وحض علیه ثم قال وعترتی أهل بیتی أذکرکم الله فی أهل بیتی ثلاثا وهذا مما انفرد به مسلم ولم یروه البخاری وقد رواه الترمذی وزاد فیه وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض وقد طعن غیر واحد من الحفاظ فی هذه الزیاده وقال إنها لیست من الحدیث والذین اعتقدوا صحتها قالوا إنما یدل علی أن مجموع العتره الذین هم بنو هاشم لا یتفقون علی ضلاله وهذا قاله طائفه من أهل السنه وهو من أجوبه القاضی أبی یعلی وغیره والحدیث الذی فی مسلم إذا کان النبی * قد قاله فلیس فیه إلا الوصیه باتباع کتاب الله وهذا أمر قد تقدمت الوصیه به فی حجه الوداع قبل ذلک وهو لم یأمر باتباع العتره لکن قال أذکرکم الله فی أهل بیتی وتذکیر الأمه بهم یقتضی أن یذکروا ما تقدم الأمر به قبل ذلک من إعطائهم حقوقهم والامتناع من ظلمهم وهذا أمر قد تقدم بیانه قبل غدیر خم

آنچه که مسلم در صحیحش در باره غدیر خم نقل کرده است این جمله است که رسول خدا فرمود: من در میان شما دو یادگار گرانبها می گذارم یکی کتاب خدا است که در باره آن سفارش نموده است سپس فرمود: عترت و خاندانم را فراموش نکنید’ ولی بخاری آن را نقل نکرده است.

اما ترمذی با این اضافه نقل کرده است که رسول خدا فرمود:

این دو از هم جدا شدنی نیستند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

گروهی از حافظان حدیث این بخش را زائد دانسته و قبول ندارند و گفته اند: آنچه از این حدیث فهمیده می شود این است که همه عترت یعنی بنی هاشم بر ضلالت و گمراهی اجتماع نمی کنند.

گروهی از اهل سنت همین جواب را داده اند که از جمله آنان جواب قاضی ابو یعلی و غیر او است.

در نقل مسلم اگر رسول خدا هم آن را فرموده باشد چیزی جز سفارش به پیروی از کتاب خدا دیده نمی شود که در حجه الوداع هم به آن سفارش فرموده بود ولی در باره تبعیت و پیروی از عترت فرمانی وجود ندارد فقط تذکر به ایفای حقوق و دوری از ستم به آنان شده است که قبل از این هم بوده است.

بنا بر این نه سخن از علی به میان آمده است و نه امامت اهل بیت و نه غیر آن .

أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی أبو العباس، الوفاه: ۷۲۸ ، منهاج السنه النبویه ، منهاج السنه النبویه ج ۷ ص ۳۱۸ دار النشر : مؤسسه قرطبه – ۱۴۰۶ ، الطبعه : الأولی ، تحقیق : د. محمد رشا.

بررسی ونقد

اگر چه از شخصی مانند ابن تیمیه بیش از این انتظار نداریم که حدیثی از این قبیل را که به اعتراف بزرگانی از محدثان اهل سنت جزو احادیث متواتر و صحیح است انکار نماید زیرا نه تنها در منابع شیعی اسناد و طرق گوناگونی بر نقل این حدیث حاکی است بلکه منابع حدیثی و از همه مهمتر اعترافات مصنفین و شارحان آثار حدیثی اهل سنت قوی ترین مستند بر اثبات تواتر این حدیث است، زیرا حدیث متواتر خبر جماعتی است که سلسله روات آن تا معصوم، در هر طبقه به حدی باشد که امکان توافق آنها بر کذب، به طور عادی محال بوده و نیز موجب علم گردد.

با توجه به اینکه حدیث شریف ثقلین را تعداد قابل توجهی از راویان در منابع فریقین روایت کرده اند، پس می توان آن را از دیدگاه مذهب اهل بیت علیهم السلام و اهل سنت حدیث متواتر نامید، و علاوه بر آن بسیاری از علمای حدیثی اهل سنت نیز حدیث شریف ثقلین را صحیح و معتبر نامیده اند که به اسامی و کتابهای برخی از آنها اشاره می کنیم.

۱- مسلم بن حجاج نیسابوری (۲۰۶ ـ ۲۶۱ق)

وی با نقل حدیث ثقلین در کتاب صحیح خود، بر صحت و اعتبار آن صحه گذاشته است . روایت زید بن ارقم را در همین زمینه پیش از این ملاحظه نمودید.

حدثنی زُهَیْرُ بن حَرْبٍ وَشُجَاعُ بن مَخْلَدٍ جمیعا عن بن عُلَیَّهَ قال زُهَیْرٌ حدثنا إسماعیل بن إبراهیم حدثنی أبو حَیَّانَ حدثنی یَزِیدُ بن حَیَّانَ قال انْطَلَقْتُ أنا وَحُصَیْنُ بن سَبْرَهَ وَعُمَرُ بن مُسْلِمٍ إلی زَیْدِ بن أَرْقَمَ فلما جَلَسْنَا إلیه قال له حُصَیْنٌ لقد لَقِیتَ یا زَیْدُ خَیْرًا کَثِیرًا رَأَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ * وَسَمِعْتَ حَدِیثَهُ وَغَزَوْتَ معه وَصَلَّیْتَ خَلْفَهُ لقد لَقِیتَ یا زَیْدُ خَیْرًا کَثِیرًا حَدِّثْنَا یا زَیْدُ ما سَمِعْتَ من رسول اللَّهِ * قال یا بن أَخِی والله لقد کَبِرَتْ سِنِّی وَقَدُمَ عَهْدِی وَنَسِیتُ بَعْضَ الذی کنت أَعِی من رسول اللَّهِ فما حَدَّثْتُکُمْ فَاقْبَلُوا وما لَا فلا تُکَلِّفُونِیهِ ثُمَّ قال قام رسول اللَّهِ یَوْمًا فِینَا خَطِیبًا بِمَاءٍ یُدْعَی خُمًّا بین مَکَّهَ وَالْمَدِینَهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَی علیه وَوَعَظَ وَذَکَّرَ ثُمَّ قال أَمَّا بَعْدُ ألا أَیُّهَا الناس فَإِنَّمَا أنا بَشَرٌ یُوشِکُ أَنْ یَأْتِیَ رسول رَبِّی فَأُجِیبَ وأنا تَارِکٌ فِیکُمْ ثَقَلَیْنِ أَوَّلُهُمَا کِتَابُ اللَّهِ فیه الْهُدَی وَالنُّورُ فَخُذُوا بِکِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِکُوا بِهِ فَحَثَّ علی کِتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فیه ثُمَّ قال وَأَهْلُ بَیْتِی أُذَکِّرُکُمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیْتِی أُذَکِّرُکُمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیْتِی أُذَکِّرُکُمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیْتِی فقال له حُصَیْنٌ وَمَنْ أَهْلُ بَیْتِهِ یا زَیْدُ أَلَیْسَ نِسَاؤُهُ من أَهْلِ بَیْتِهِ قال نِسَاؤُهُ من أَهْلِ بَیْتِهِ وَلَکِنْ أَهْلُ بَیْتِهِ من حُرِمَ الصَّدَقَهَ بَعْدَهُ قال وَمَنْ هُمْ قال هُمْ آلُ عَلِیٍّ وَآلُ عَقِیلٍ وَآلُ جَعْفَرٍ وَآلُ عَبَّاسٍ قال کُلُّ هَؤُلَاءِ حُرِمَ الصَّدَقَهَ قال نعم.

یزید بن حیان می گوید: همراه با حصین بن سبره و عمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتیم بعد از این که در کنار او نشستیم حصین گفت: ای زید! ترا خیر بسیار نصیب شده است. پیغمبر را دیده ای و حدیث او را شنیده ای و همراه با آن حضرت جهاد کرده ای. شمه ای از آن چه از رسول الله (ص) شنیده ای باز گوی. زید گفت: فرزند برادر! به خدا سوگند که عمرم زیاد و عهدم با رسول الله (ص) کهن شده و بسیاری از آنچه از او شنیده بودم فراموش کرده ام. پس آن چه برای شما می گویم بپذیرید و آن چه را نمی گویم مرا به گفتن آن مجبور نسازید. سپس گفت: روزی پیغمبر خدا بین ما برای خواندن خطبه برخاست. ما در مکانی بین مکه و مدینه بودیم که «خم» خوانده می شود. حمد خدا و ثنای او را به جای آورد و به وعظ و ذکر پرداخت. سپس گفت: اما بعد، بدانید ای مردم که من هم بشرم و به زودی فرستاده خدای نزد من می آید و دعوت او را اجابت می کنم. من بین شما دو چیز گرانبها از خود بر جای می گذارم. نخستین آنها کتاب خداست که در آن هدایت و نور است. کتاب خدا را محکم در دست بگیرید و آن را رها نکنید ـ پس درباره قرآن سفارش بسیار نمود و بدان تشویق و ترغیب فرمود ـ سپس فرمود: اهل بیت من. درباره اهل بیت من همواره خدای را به یاد داشته باشید (این جمله را سه بار فرمود) حصین از زید پرسید: اهل بیت او چه کسانی هستند؟ مگر زنان او اهل بیت او نیستند؟ ـ گفت: زنان او اهل خانه او بودند اما اهل بیت رسول الله (ص) کسانی هستند که بعد از او صدقه برایشان حرام است ـ حصین گفت: آنان چه کسانی هستند؟ ـ گفت: آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس. حصین گفت: آیا صدقه بر همه ایشان حرام است؟ ـ گفت: آری. مسلم به سند دیگری از زید بن ارقم روایت کرده است که از او پرسیدند: آیا زنان پیغمبر هم اهل بیت او هستند؟ ـ گفت نه ـ به خدا قسم ـ زن تا مدتی از زمان با مرد است. بعد او را طلاق می دهد و نزد پدر و مادر خود بر می گردد. اهل بیت او اصل و جماعت او هستند که صدقه بر ایشان حرام است.

مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاه: ۲۶۱ ، صحیح مسلم ج ۴ ص ۱۸۷۳ دار النشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی

۲- ابوعیسی محمد بن عیسی ترمذی (۲۰۹ ـ ۲۹۷ق)

وی در کتاب الجامع الصحیح با نقل دو روایت مربوط به ثقلین ، هر دو روایت را حسن (حدیثی که از نظر اعتبار پس از حدیث صحیح قرار می گیرد) نامیده ومی نویسد:

« حدثنا علی بن المنذر کوفی حدثنا محمد بن فضیل قال حدثنا الأعمش عن عطیه عن أبی سعید والأعمش عن حبیب بن أبی ثابت عن زید بن أرقم رضی الله عنهما قالا قال رسول الله * إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی أحدهما أعظم من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض وعترتی أهل بیتی ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما قال هذا حدیث حسن غریب».

« رسول الله صلی الله علیه وآله فرمود: من چیزی بین شما بر جای می نهم که اگر بدان چنگ زنید، بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد. یکی از آن دو از دیگری عظیم تر است: کتاب خدا رشته ای است که از آسمان به زمین کشیده شده است. و دیگری عترت که اهل بیت منند. این دو هرگز از هم جدا نمی گردند تا کنارحوض (کوثر) بر من وارد شوند. پس بنگرید بعد از من با ایشان چگونه رفتار می کنید . سپس می گوید: این حدیثی است حسن و غریب (مشتمل بر لفظ خاص).

همچنین ترمذی در صحیح از جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده است :

حدثنا نصر بن عبد الرحمن الکوفی حدثنا زید بن الحسن هو الأنماطی عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جابر بن عبد الله قال رأیت رسول الله فی حجته یوم عرفه وهو علی ناقته القصواء یخطب فسمعته یقول یا أیها الناس إنی قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا کتاب الله وعترتی أهل بیتی…

جابر می گوید: رسول الله را در حجه الوداع، در روز عرفه دیدم که بر ناقه قصوای خود سوار بود و خطبه می خواند. شنیدم که می فرمود: ای مردم، همانا من چیزی را بین شما بر جای می گذارم که اگر تسلیم آن بوده و بدان عمل کنید هرگز گمراه نخواهید شد. آن کتاب خدا و عترت، یعنی اهل بیت من است»

محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، الوفاه: ۲۷۹ ، الجامع الصحیح سنن الترمذی ، ج ۵ ص ۶۶۲، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت ، تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون

۳- حافظ ابو عبد الله حاکم نیسابوری (م ۴۰۵ق)

حاکم نشابوری ، حدیث ثقلین را در کتاب المستدرک علی الصحیحین ذکر نموده و پس از نقل آن چنین گفته است:

«لما رجع رسول الله (ص) من حجه الوداع و نزل غدیر خم امر بدوحات فقمن فقال: کانی قد دعیت فاجبت . انی قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر. کتاب الله تعالی و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. ثم قال: ان الله

عز و جل مولای و انا مولی کل مؤمن. ثم اخذ بید علی فقال: من کنت مولاه فهذا ولیه اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه»

«چون رسول الله (ص) از حجه الوداع بازگشت و در غدیر خم فرود آمد دستور داد زیر درختها را از خار و خاشاک پاک کردند… سپس فرمود: گویا مرا فرا خوانده اند و من اجابت کرده ام. همانا من بین شما دو شی ء گرانبها بر جای گذاشته ام که یکی از آنها از دیگری بزرگتر است، کتاب خدای تعالی و عترت من. پس بنگرید که بعد از من با آن دو چگونه رفتار می کنید، کتاب خدا و عترت من از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض (کوثر) نزد من حاضر شوند. سپس گفت: همانا خدای عز و جل مولای من است و من مولای همه مؤمنانم. آنگاه دست علی را گرفت و فرمود: هر که را من مولای اویم پس علی هم ولی و سرور اوست. خدایا دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که با او دشمنی کند. »

حاکم تصریح می کند :

هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه بطوله.

این حدیث [ثقلین] بر اساس شرط بخاری و مسلم صحیح است ولیکن آن دو این حدیث را [در کتب خود] به طور کامل نقل نکرده اند

محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، الوفاه: ۴۰۵ هـ ، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳ ص ۱۱۸، دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م ، الطبعه : الأولی ، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا

۴-أحمد بن حنبل أبو عبد الله شیبانی (م۲۴۱):

حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا بن نُمَیْرٍ ثنا عبد الْمَلِکِ یعنی بن أبی سُلَیْمَانَ عن عَطِیَّهَ عن أبی سَعِیدٍ الخدری قال قال رسول اللَّهِ انی قد تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الآخَرِ کِتَابُ اللَّهِ عز وجل حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إلی الأَرْضِ وعترتی أَهْلُ بیتی الا انهما لَنْ یَفْتَرِقَا حتی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ

ابو سعید خدری از رسول خدا نقل کرده است که فرمود: من دو شیء گرانبها باقی می گذارم که یکی بزرگتر از دیگری است و آن کتاب خدای بلند مرتبه و ریسمان متصل به آسمان تا زمین است و دیگری عترت و خاندانم، بدانید که این دو از یکدیگر جدائی ناپذیرند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.

أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، الوفاه: ۲۴۱ ، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج ۳ ص ۲۶ دار النشر : مؤسسه قرطبه – مصر .ونیز: احمد بن حسین بیهقی در سنن (۲/۱۴۸) و عبدالله بن عبدالرحمن دارمی در سنن (۲/۴۳۱) علی متقی در کنز العمال فی سنن الاحوال و الافعال (۱/۴۵) احمد بن محمد طحاوی در مشکل الآثار (۴/۳۶۸) و سایر محدثین نیز روایت کرده اند

۴-احمد بن علی نسائی (م ۳۰۳ ق)

نّسائی در کتاب خصائص امیر المؤمنین علی بن ابی طالب همین حدیث را با اندک اضافه ای نقل کرده است:

فقلت لزید سمعته من رسول الله * فقال ما کان فی الدوحات أحد إلا رآه بعینیه وسمعه بأذنیه

«به زید گفتم آیا تو خود این سخن را از رسول الله (ص) شنیدی؟ گفت: زیر آن درختها هیچ کس نبود مگر آن که رسول الله صلی الله علیه وآله را با چشم دیده و سخنش را با گوش شنیده است.

أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن النسائی ، لسنن الکبری ،ج۵،۴۵، دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۱ – ۱۹۹۱ ، الطبعه : الأولی ، تحقیق : د.عبد الغفار سلیمان البنداری , سید کسروی حسن ،

ونیز: علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی ، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال ، ج۱، ۱۰۶ ، دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۹هـ-۱۹۹۸م ، الطبعه : الأولی ، تحقیق : محمود عمر الدمیاطی .

۵-حافظ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی (م ۷۷۴ق)

ابن کثیر نیز در تفسیرش، ذیل آیه۲۳ از سوره شوری، حدیث شریف ثقلین را صحیح نامیده است، متن سخن وی و حدیث مورد نظر چنین است:

وقد ثبت فی الصحیح م ۲۴۰۸ أن رسول الله قال فی خطبه بغدیر خم: إن تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی وإنهما لم یفترقا حتی یردا علی الحوض…

در صحیح مسلم آمده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درخطبه غدیرخم چنین فرمود: همانا من در میان شما دو چیز سنگین را می گذارم: کتاب خدا و اهل بیتم را آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا روزی که در کنار حوض بر من وارد شوند.

إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء، الوفاه: ۷۷،تفسیرالقرآن العظیم ، اسم المؤلف: ، ج ۴ ص ۱۱۴ ، دار النشر : دار الفکر – بیروت – ۱۴۰۱

۶- حاکم در روایت دیگری از سلمه بن کهیل از پدرش از ابوالطفیل از وائله از زید بن ارقم چنین حدیث کرده است:

«نزل رسول الله صلی الله علیه وآله بین مکه و المدینه عند شجرات خمس دوحات عظام فکنس الناس ما تحت الشجرات. ثم راح رسول الله صلی الله علیه وآله عشیه فصلی ثم قام خطیبا فحمد الله و اثنی علیه و ذکر و وعظ فقال ما شاء الله ان یقول ، ثم قال: ایها الناس. انی تارک فیکم امرین لن تضلوا ان اتبعتموهما و هما کتاب الله و اهل بیتی عترتی ، ثم قال : اتعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم ؟ ثلاث مرآت قالوا نعم. فقال رسول الله صلی الله علیه وآله: من کنت مولاه فعلی مولاه»

«رسول الله صلی الله علیه وآله بین مکه و مدینه نزدیک پنج درخت بزرگ و پر شاخ و برگ فرود آمد. مردم زیر درختها را جارو کردند. رسول الله صلی الله علیه وآله شامگاهان به آن جا رسید و بعد از نماز برای ایراد خطبه برخاست. ابتدا حمد و ثنای الهی را به جای آورد و سخنانی در ذکر و وعظ بیان کرد و آنچه را خدای می خواست که او بگوید گفت. سپس فرمود: ایها الناس، من دو امر را بین شما باقی می گذارم که اگر از آن دو پیروی کنید هرگز گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترت و اهل بیت من. (سپس گفت) آیا می دانید که من بر مؤمنان از جانهای خودشان اولی ترم؟ (سه بار) گفتند: آری. پس رسول الله صلی الله علیه وآله فرمود: هر که را من مولی و سرورم، علی هم مولی و سرور اوست.

محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاه: ۴۰۵ هـ ، المستدرک علی الصحیحین ، ج ۳ ، ص ۱۱۸، دار النشر : دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م ، الطبعه : الأولی ، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا.

۷- حافظ ابو نعیم احمد بن عبد الله:

وی در کتابش از حذیفه بن اسید غفاری از رسول الله صلی الله علیه وآله چنین نقل کرده است که فرمود:

«ایها الناس انی فرطکم و انکم واردون علی الحوض. فانی سائلکم حین تردون علی عن الثقلین فانظروا کیف تخلفونی فیهما. الثقل الاکبر کتاب الله. سبب طرفه بید الله و طرفه بایدیکم. فاستمسکوا به لا تضلوا و لا تبدلوا . و عترتی اهل بیتی. فانه قد نبأنی اللطیف الخبیر انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»

ای مردم همانا من پیشگام و پیشاهنگ شمایم. و شما همه در کنار حوض نزد من خواهید آمد. وقتی که بر من وارد شدید از شما درباره ثقلین پرسش خواهم کرد. بنگرید بعد از من با ایشان چگونه رفتار می کنید ـ ثقل (وزنه) بزرگ کتاب خدا است. ریسمانی است که یک طرفش در دست خداست و طرف دیگرش در دستهای شماست. پس بدان چنگ بزنید تا گمراه نگشته و دگرگون نشوید. و عترت من که اهل بیت منند زیرا خدای مهربان دانا مرا خبر داده است که این دو گوهر گرانبها از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد گردند.

حلیه الأولیاء ، اسم المؤلف: أبو نعیم أحمد بن عبد الله الأصبهانی الوفاه: ۴۳۰ ، حلیه الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج ۱ ، ص ۳۵۵ ، دار النشر : دار الکتاب العربی – بیروت – ۱۴۰۵ ، الطبعه : الرابعه.ه

ب:-شبهه دلالی حدیث:

در این بخش و پس از اشاره به نقل حدیث ثقلین و توصیه و سفارش پیامبر اکرم به حلقه زدن در محور قرآن و اهل بیت، اکنون نوبت به این مبحث می رسد که همانگونه که ابن تیمیّه وقبل از ایشان قاضی عبد الجبار وبعداز او عبد العزیز دهلوی گفته اند آیا حدیث ثقلین دلالت بر امامت و گوش جان سپردن به سفارشها و دستورات آنان و در یک سخن پذیرش پیشوائی و امامت آنان می کند یا خیر؟ به دیگر سخن آیا از این حدیث می توان گفتار شیعه را بر امامت و رهبری اهل بیت استفاده نمود؟

راجع: منهاج السنه : ۷/۳۱۷ ـ ۳۱۹، والتفسیر: ۲/۱۱، مجموعه الفتاوی: ۱۳/۱۱۳٫ والقاضی عبد الجبّار فی المغنی: ۲۰/۱۹۱، والدهلوی فی تحفه اثنا عشریّه: ۴۳۹، وفصل الخطاب للغرسی: ۹۶

نقد وبررسی

توجه به واژه های بکار گرفته شده در این حدیث و آشنائی با مفاهیم آن نزدیک ترین راه برای پی بردن به مقصود شارع و گوینده حدیث است که ذیلاً به آن اشاره می گردد:

۱ – الأمر بالأخذ:

در یک تعبیر رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:

۲ – «ما إن أخذتم بهما لن تضلّوا»

صحیح الترمذی: ۵/۲۲۸ ح ۳۸۷۴، مسند أحمد: ۳/۵۹

۳- الأمر بالتمسّک

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در جای دیگر فرمودند:

«ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا»

صحیح الترمذی: ۵/۳۲۹ ح ۳۸۷۶، الدر المنثور للسیوطی ج ۶ ص ۷، تفسیر ابن کثیر ج ۴ ص ۱۲۳

۴- الأمر بالمتابعه

رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند :

«لن تضلّوا إن اتبعتم واستمسکتم بهما» أو «لن تضلّوا إن اتبعتموها»

مسند أحمد: ۱/۱۱۸، المستدرک: ۳/۱۱۰ وقال صحیح علی شرط الشیخین

۵ ـ الأمر بالاعتصام

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم درحدیث دیگر فرمودند:

«ترکت فیکم ما لن تضلّوا إن اعتصمتم، کتاب اللّه وعترتی أهل بیتی»

کنز العمال: ۱/۱۸۷ ح ۹۵۱، عن ابن أبی شیبه والخطیب فی المتفق والمفترق

تعابیری مانند: أخذ و تمسک و متابعه واعتصام هر یک به تنهائی صراحت دارد بر این که ثقلین واجب الاطاعه است و پیروی از آن دو بر هر مکلفی واجب است. زیرا این الفاظ دلالت بر وجوب تبعیّت و پیروی و اطاعت مطلق بدون قید و شرط دارد، بنا بر این مفاد حدیث ، امامت و خلافت خواهد بود ، زیرا شکّی نیست که بین اطاعت مطلق و بین امامت و خلافت، تلازم و همبستگی تامّ و غیر قابل انکاری وجود دارد.

سخن ابن الملک که در آن کلمه و واژه تمسک را تشریح کرده است خواندنی است، او در توضیح و بیان مفهوم این کلمه چنین گفته است:

«التمسک بالکتاب العمل بمافیه وهو الإئتمار بأوامر اللّه والانتهاء بنواهیه. ومعنی التمسک بالعتره محبّتهم والاهتداء بهداهم وسیرتهم»

تمسک به کتاب عمل کردن به آن یعنی پذیرش دستورات وترک نواهی الهی است و معنای تمسک به عترت محبت آنان و هدایت یافتن به وسیله و سیره وروش آنان است.

المرقاه فی شرح المشکاه: ۵/۶۰۰

مُناوی در بیان و شرح «إنّی تارک فیکم» و «تمسک» گفته است:

تلویح بل تصریح بأنّهما کتوأمین خلّفهما ووصّی أمّته بحسن معاملتهما وإیثار حقّهما علی أنفسهم والاستمساک بهما …،

این تعبیر نه اشاره بلکه تصریح دارد که کتاب وعترت هردو مانند دو قلوهایی هستند که رسول خدا صلی الله علیه وآله آنان را در بین امّت باقی گذاشته و به امّت توصیه فرموده است تا به نیکی با آن دو سلوک نمایند، و حقّ آن دو را بر خودشان مقدّم کرده و در امور دینشان به آن دو تمسّک جویند.

عبد الرؤوف المناوی ، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ،ج۲،ص۴۷۲، دار النشر : المکتبه التجاریه الکبری – مصر – ۱۳۵۶هـ،الطبعه :الأولی .

تفتازانی نیز پس از نقل حدیث صحیح مسلم می نویسد:

ألاتری أنّه علیه الصلاه والسلام قرنهم بکتاب اللّه تعالی فی کون التمسک بهما منقذاً عن الضلاله، ولا معنی للتمسک بالکتاب إلاّ الأخذ بما فیه من العلم والهدایه فکذا فی العتره

آیا نمی بینی رسول خدا صلی الله علیه وآله عترت وکتاب را باهم قرین قرار دا ده است که تمسک به آن دو نجات از گمراهی است و تمسک به کتاب معنایی ندارد مگر عمل نمودن به آنچه از دانش و ارشاد و هدایت در آن است و در اخذ به عترت هم همین مفهوم اراده شده است.

سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازانی ،شرح المقاصد فی علم الکلام ،ج ۲،۲۲۱ ، دار النشر : دار المعارف النعمانیه – باکستان – ۱۴۰۱هـ – ۱۹۸۱م ، الطبعه :

و اما لفظ «الإعتصام» در قرآن و حدیث به معنای «تمسّک» است، امام صادق علیه السلام در روایتی ذیل آیه ۱۰۳ سوره آل عمران (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا ) فرموده است:

نَحْنُ حَبْلُ الله الذی قال الله: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا ) ما آن ریسمان الهی هستیم که اعتصام و تمسک به آن را خداوند متعال فرمان داده است.

این روایت در کتب فریقین موجود است.

ابن حجر هیثمی ،الصّواعق المحرقه: ۲۳۳، چاپ دارالکتب العلمیّه ـ بیروت ـ ۱۴۱۴ هـ.ق.

تفسیر فخر رازی: ج۸/۱۷۳و تفسیر خازن: ج۱/۲۷۷، دار الکتب العلمیّه ـ بیروت ـ ۱۴۱۵ هـ.ق.

پس الفاظ و تعابیری مانند: «اخذ» «اعتصام» «تمسّک»، در حقیقت به یک مفهوم و معنی باز می گردند که نتیجه آن «اتّباع و پیروی» است، و مفاد «حدیث ثقلین» چیزی غیر از این نیست. بنا بر این بدون هیچگونه تأمّل و اشکالی، امامت و خلافت اهل بیت علیهم السلام با این حدیث اثبات می شود، و این نتیجه از الفاظ «حدیث ثقلین» بدست می آید که : علی و اهل بیت علیهم السّلام خلفاء رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم بعد از آن حضرت می باشند.

نکته لازم به ذکر وتوجه این است که علاوه بر استفاده از مفردات این حدیث، در برخی از نقلها واژه ی «خلیفتین» به جای «ثقلین» آمده است که در کتب روائی اهل سنت موجود است، که این لفظ نیز صراحت در مرجعیت دینی وسیاسی اهل بیت دارد.

مسند احمد: ۶/۲۳۲، حدیث ۲۱۰۶۸ و ص۲۴۴، حدیث ۲۱۱۴۵، و کتاب السُّنّه تألیف ابن ابی عاصم: ص۳۳۶، حدیث ۷۵۴، چاپ المکتب الاسلامی بیروت ـ ۱۴۱۵ هـ.ق، مجمع الزّوائد: ۹/۱۶۵، چاپ دارالکتاب العربی ـ بیروت ۱۴۰۲ هـ.ق.

ج: عدم وجود حدیث ثقلین در بخاری

شبهه دیگری که ابن تیمیه در باره حدیث ثقلین مطرح کرده است عدم نقل آن در صحیح بخاری است، وی می نویسد:

وهذا مما انفرد به مسلم ولم یروه البخاری…

حدیث ثقلین را فقط مسلم نقل کرده است و در صحیح بخاری از آن اثری نیست.

إبن تیمیه الحرانی ، أحمد بن عبد الحلیم أبو العباس (متوفای۷۲۸هـ) منهاج السنه النبویه ، ج ۷ ص۳۱۸ ـ ۳۱۹ ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم، ناشر : مؤسسه قرطبه ، الطبعه : الأولی ، ۱۴۰۶

جناب ابن تیمیه باطرح این شبهه و ادعا با آبروی نداشته خودش بازی کرده و زحمت دیگران را زیاد کرده است، چرا که با مراجعه به سخن بخاری در پی ریزی و نوشتن کتابش و همچنین دیگر حدیث باوران اهل سنت بی پایگی ادعا ثابت و رسوائی خنده آوری را به ارمغان می آورد.

زیرا نقل نکردن بخاری در صورتی که طریق صحیح برای حدیث وجود داشته باشد دلیل بر ضعف روایت نیست، زیرا بسیاری از علمای اهل سنت گفته اند: احادیث صحیح منحصر در منقولات صحیحین نمی باشد بلکه به اعتراف خود آنان چه بسیار روایات صحیحی که از قلم افتاده باشد ولی در دیگر آثار حدیثی مکتوب و محفوظ مانده باشد.

نووی در این باره می نویسد:

«انّهما لم یلتزما استیعاب الصحیح بل صحّ عنهما تصریحهما بأنّهما لم یستوعبا وانّما قصدا جمع جمل من الصحیح کما یقصد المصنف فی الفقه جمع جمله من مسأله»;

«بخاری و مسلم التزام نداده اند که تمام احادیث صحیح السند را نقل کنند و خود نیز به این مطلب تصریح کرده اند، بلکه قصد آنان این بوده که مقداری از احادیث صحیح السند را جمع آوری کنند; همان گونه که نویسنده و مصنف در فقه تمام مسائل فقه را ذکر نمی کند»

أبو زکریا یحیی بن شرف بن مری النووی ، صحیح مسلم بشرح النووی ، ج ۱، ص ۳۷، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت – ۱۳۹۲ ، الطبعه : الطبعه الثانیه

ابن قیّم جوزیه در مورد حدیث ابی الصهباء که تنها مسلم نقل کرده، می گوید: «انفراد مسلم در نقل، به صحت حدیث ضرری نمی رساند.

آیا کسی می تواند ادعا کند که منفردات مسلم صحیح نیست؟ آیا هرگز بخاری ادعا کرده است هر حدیثی را که در کتاب خود ذکر نکرده ام، باطل و ضعیف بوده و حجّت نیست؟

محمد بن أبی بکر أیوب الزرعی أبو عبد الله ، زاد المعاد فی هدی خیر العباد ، دار النشر : مؤسسه الرساله – مکتبه المنار الإسلامیه – بیروت – الکویت – ۱۴۰۷ – ۱۹۸۶ ، الطبعه : الرابعه عشر ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط – عبد القادر الأرناؤوط

چه بسیار احادیثی که بخاری در غیر صحیح خود به آن احتجاج کرده، در حالی که در صحیح نیاورده است و چه بسیار احادیثی که بخاری آن ها را تصحیح کرده ولی در صحیح نیاورده است».

ابن الصلاح می گوید:

«لم یستوعبا الصحیح فی صحیحیهما ولا التزما ذلک، فقد روینا ذلک عن البخاری انّه قال: ما ادخلت فی کتابی الجامع الاّ ما صحّ و ترکت من الصحاح لحال الطول. وروینا عن مسلم انّه قال: لیس کل شیء عندی صحیح وضعته هنا، انّما وضعت هاهنا ما اجمعوا علیه. وقال البخاری: احفظ مائه الف صحیح ومائتی الف حدیث غیر صحیح، وجمله ما فی کتابه سبعه آلاف ومائتان وخمسه وسبعون حدیثاً بالأحادیث المتکرره. وقیل: انّها باسقاط المکرره أربعه آلاف حدیث»;

«بخاری و مسلم تمام احادیث صحیح السند را در صحیح خود نیاورده اند و اصلا چنین التزامی هم نداده اند. از بخاری روایت شده است: من تنها احادیث صحیح السند را در کتاب خود آورده ام، چه بسیار احادیث صحیح السند را که به جهت طولانی شدن کتاب ترک نموده ام. همچنین از مسلم روایت شده است: این چنین نیست که تمام احادیث صحیح السند نزد خود را در این کتاب آورده باشم، تنها روایاتی را در صحیح خود ذکر کرده ام که مورد اجماع است… بخاری می گوید: صدهزار حدیث صحیح حفظ دارم و دویست هزار حدیث غیرصحیح، در حالی که در کتاب «الجامع الصحیح» خود بیش از ۷۲۷۵ حدیث با احادیث مکرّر، نقل نکرده است و بنا بر نظر برخی با حذف مکرّرها چهار هزار حدیث است».

عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی ، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی د، ج ۱، ص ۳۰ار النشر : مکتبه الریاض الحدیثه – الریاض ، تحقیق : عبد الوهاب عبد اللطیف.

د – وجود علی بن منذر درحدیث شقلین

اشکالی که دکتر سالوس بر حدیث ثقلین وارد نوده است این است «در روایت دوّم ترمذی علی بن منذر کوفی است که او از شیعیان کوفه به حساب می آید…»

. أثر الإمامه فی الفقه الجعفری و أصوله

نقد وبررسی شبهه

در جای خود اشاره شده به اینکه، در صورتی که راوی ثقه باشد تشیّع ضرری به احادیث وی وارد نمی کند.

البانی ، سلسله الاحادیث الصحیحه، ج ۴، ص ۳۵۶ـ۳۵۸٫

از ترجمه علی بن منذر کوفی استفاده می شود که او از مشایخ ترمذی، ابن ماجه و نسائی و جماعت کثیری از بزرگان ائمه حدیث; از قبیل: ابوحاتم، مطیّن، ابن منده، سجزی، ابن صاعد و ابن ابی حاتم بوده است. صاحب تهذیب در این باره می نویسد :

روی عنه : الترمذی ، والنسائی ، وأبن ماجه ، وأبو بکر أحمد ابن جعفر بن محمد بن أصرم البجلی ، وأحمد بن الحسین بن إسحاق الصوفی الصغیر ، وأبو علی أحمد بن محمد بن مصقله

ترمذی،ونسای ، ابن ماجه ابو بکر …از اوروای نموده است .

المزی ، تهذیب الکمال – ج ۲۱ ص ۱۴۶٫

عده زیادی از علمای اهل سنت; از قبیل: ابوحاتم رازی، نسائی، ابن حبّان، ابن نمیر و دیگران او را توثیق کرده اند.

قال عبد الرحمان بن أبی حاتم سمعت منه مع أبی وهو صدوق ، ثقه

قال النسائی: شیعی محض ثقه . وذکره ابن حبان فی کتاب ” الثقات. وقال محمد بن عبد الله الحضرمی … سمعت ابن نمیر یقول هو ثقه صدوق

ابن حاتم می گوید :

از اومن وپدرم شنیدم واو صادق وثقه بود .

نسای می گوید : ابن منذر شیعی وثقه است

ابن حبان می کوید :ازابن نمیر شنیدم که می گفت او ثقه وراست گو است .

المزی ، تهذیب الکمال – ج ۲۱ ص ۱۴۶٫ الذهبی ، میزان الاعتدال ، ج ۳ ص ۱۵۷٫

گفتار سوم :شبهه تعارض

راه دیگری که مخالفان رهبری اهل بیت برای بی اثر کردن حدیث ثقلین انتخاب کرده اند از طریق شبهه تعارض است و لذا بعضی از علمای اهل سنت تعدادی از احادیثی که به نظر آنها متعارض با حدیث ثقلین است مطرح کرده اند که به بررسی آنها می پردازیم.

الف) تعارض حدیث ثقلین با حدیث اصحابی کالنجوم

یکی از احادیثی که مدعی تعارض آن شده اند حدیثی است که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در شان اصحاب و اقتدای به آنان در کتب حدیثی اهل سنت آمده این حدیث است که فرمود:«أصحابی کالنجوم بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم» اصحاب من مانند ستارگان آسمان هستند به هر یک از آنها اقتدا کنید هدایت خواهید شد.

مفاد این حدیث می گوید: اصحاب و یاران رسول خدا مظهر و نشانه ارشاد و هدایت مردم هستند، و فرد خاصی را از بین اصحاب نام نبرده است تا ترجیح و امتیازی درست شود.

واز طرفی مفاد حدیث ثقلین منحصر شدن هدایت و رشد در پیروی از اهل بیت علیهم السلام است، بنا بر این جمع بین این دو مفاد و بر داشت ممکن نیست، زیرا در یک روایت تمام اصحاب را هادیان و نشانه های نجات معرفی فرموده است و در حدیث دیگر «ثقلین» اهل بیت را راهنمایان و منجیان امت نامیده است.

آمدی از بزرگان اهل سنت پس از بیان مفهوم اهل بیت و سرایت دادن آن به همسران پیامبر به وجه تعارض اشاره کرده و می گوید: دلیلی نداریم که انحصار نجات از گمراهی را در تبعیت از اهل بیت بدانیم زیرا پیامبر صلی الله علیه وآله در برابر حدیث ثقلین حدیث اقتدا به اصحاب را نیز فرموده است.

علی بن محمد الآمدی أبو الحسن ، الإحکام فی أصول الأحکام ، دار النشر : دار الکتاب العربی- بیروت – ۱۴۰۴ ، الطبعه : الأولی ، تحقیق : د. سید الجمیلی

نقد این شبهه

شرط تعارض:

متعارض بودن دو حدیث در صورتی است که هر دو از جهاتی یکسان باشند، یعنی از نظر صحت سند و قوت متن در یک حد و اندازه باشند.

البانی می گوید:

أن التعارض شرطه التساوی فی قوه الثبوت، وأما نصب التعارض بین قوی وضعیف فمما لا یسوغه عاقل منصف.

شرط تعارض دو حدیث مساوی بودن در استحکام رساندن محتوا است و اما ایجاد تعارض بین دو حدیثی که یکی قوی و دیگری ضعیف باشد هیچ انسان عاقل منصف نمی پذیرد..

ناصر البانی ، رساله حول المهدی

با توجه به این شرط سراغ سخنان اندیشمندان اهل سنت می رویم تا معلوم شود که آیا حدیث: «اصحابی کالنجوم» شرائط و قدرت تعارض با حدیث ثقلین را دارد یا نه؟

دیدگاه دانشمندان اهل سنت:

در موسوعه دارقطنی آمده است :

وفیه «أصحابی کالنجوم ، بأیهم اقتدیتم اهتدیتم »، أخرجه الدارقطنی فی (غرائب مالک) ، والخطیب ، فی الرواه عن مالک ،… قال الدارقطنی لا یثبت عن مالک ، ورواته مجهولون .

حدیث «اصحابی کالنجوم…» را دار قطنی در زمره غرائب مالک و خطیب در زمره راویان از مالک ذکر نموده …وسپس گفته است: این روایت از مالک ثابت نمی باشد و تمام راویان آن مجهولند.

موسوعه أقوال الدارقطنی ، ج۱۰ ، ص۸۲ جمع وترتیب : السید أبو المعاطی النوری المتوفی سنه ۱۴۰۱ ـ ۱۹۸۱ الدکتور محمد مهدی المسلمی ، أشرف منصور عبد الرحمان ، أحمد عبد الرزاق عید أیمن إبراهیم الزاملی ، ومحمود خلیل .

فتنی در تذکره می گوید :

ان اصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم ” من نسخه نبیط الکذاب .

حدیث «اصحابی کالنجوم…»از روایات نبیط کذّاب است .

الفتنی ،تذکره الموضوعات ، ص ۹۸٫

ابن قیم جوزیه در این باره می نویسد :

وَأَمَّا مَا یُرْوَی عَنْ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ { أَصْحَابِی کَالنُّجُومِ بِأَیِّهِمْ اقْتَدَیْتُمْ اهْتَدَیْتُمْ } فَهَذَا الْکَلَامُ لَا یَصِحُّ عَنْ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ .

حدیث «اصحابی کالنجوم…»کلامی است که از رسول خدا صلی الله علیه وآله صادر نشده و صحت ندارد.

محمد بن أبی بکر أیوب الزرعی أبو عبد الله ابن القیم الجوزیه ،إعلام الموقعین عن رب العالمین ، ج۲ ص ۳۶۱ ا مصدر الکتاب .

شوکانی می نویسد :

روی عنه صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أنه قال: “أصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم” فهذا لم یثبت قط، والکلام فیه معروف عند أهل هذا الشأن، بحیث لا یصح العمل بمثله فی أدنی حکم من أحکام الشرع .

حدیث «اصحابی کالنجوم…» قطعا ثابت نیست و اشکالات آن نزد محدثان شناخته شده است که عمل به آن در ساده ترین احکام شرع صحیح نمی باشد .

محمد بن علی بن محمد الشوکانی (المتوفی : ۱۲۵۰هـ) ، إرشاد الفحول إلی تحقیق الحق من علم الأصول ، ج۲ ، ص ۱۸۸، الناشر : دار الکتاب العربی ، الطبعه الأولی ۱۴۱۹هـ ، ۱۹۹۹م .

زیعلی در کتاب تخریج الأحادیث والآثار الواقعه فی تفسیر الکشاف می نویسد :

هَذَا حَدِیث مَشْهُور وَأَسَانِیده کلهَا ضَعِیفَه لم یثبت مِنْهَا شَیْء .

این حدیث مشهور وتمام سند های آن ضعیف است و هیچ چیزی را ثابت نمی کند.

عبد الله بن عبد الرحمن السعد ، تخریج الاحادیث ج۲ص۲۳۰ ، ناشر:دارابن خزیمه – الریاض ، الطبعه : الأولی ، ۱۴۱۴هـ

ابن قدامه مقدسی می گوید :

قول النبی صلی الله علیه وسلم :« أصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم »لا یصح هذا الحدیث .

این سخن رسول خدا که فرموده است: «اصحابی کالنجوم…» حدیث صحیحی نیست .

للإمام العلامهموفّق الدین عبدالله بن أحمد بن محمّدالشهیر بـ:ابن قدامه المقدسی ملتقی أهل الحدیث ،المنتخب من علل الخلال لعلل للخلال ج۱ ص، ۱۲٫

ابن حزم در باره این روایت می نویسد:

ان اصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم .، وأما الحدیث المذکور فباطل مکذوب .

حدیث «اصحابی کالنجوم…»باطل و دروغ است .

الاحکام ، ابن حزم ، ج ۵ ، ص ۶۴۲ ، ۶۴۳

و در جای دیگر می نویسد :

وأما قولهم: «أصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم »، فحدیث موضوع .

حدیث «اصحابی کالنجوم…»حدیثی جعلی است .

ابن حزم الأندلسی ،رسائل ابن حزم الأندلسی ، ج۳ ص ۹۶ ، المحقق : إحسان عباس الناشر : المؤسسه العربیه للدراسات والنشر .

ابن حجر می گوید :

ان اصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم أخرجه الدارقطنی فی غرائب مالک و قال لا یثبت عن مالک. ورواته مجهولون .

حدیث «اصحابی کالنجوم…» را دار قطنی در زمره غرائب مالک آورده و گفته است این روایت از مالک ثابت نیست و راویان آن مجهولند.

لسان المیزان ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۱۳۷ ، ۱۳۸،

البانی در باره عدم صحت روایت می نویسد:

«أصحابی کالنجوم فبأیهم اقتدیتم اهتدیتم» لا یصح : واه جدا وموضوع .

حدیث «اصحابی کالنجوم…»صحیح نبوده و حدیثی پوچ و جعلی است .

صفه صلاه النبی صلی الله علیه وسلم ج۱ ص۴۹ ، المؤلف : محمد ناصر الدین الألبانی ، الناشر : مکتبه المعارف للنشر والتوزیع ، الریاض

ابن تیمیه در باره صحت روایت مزبور می نویسد:

«أصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم»ضعیف باطل .

حدیث «اصحابی کالنجوم…»حدیثی ضعیف و باطل است .

أحمد الحرانی الحنبلی، صفه الفتوی ، ج۱ ص۵۵ . الإمام أحمد بن حمدان الحرانی الحنبلی، صفه الفتوی والمفتی والمستفتی ، الناشر : المکتب الإسلامی – بیروت الطبعه : الرابعه – ۱۴۰۴ تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی

همچنین در مجموعه ای از فتاوای علمای الازهر حدیث فوق ردّ شده است که بعضی از آنا به شرح ذیل است:

قول النبی صلی الله علیه وسلم : «أصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم »

وهو أیضا ضعیف وقیل موضوع،رواه الدارمی وغیره،وأسانیده ضعیفه .

حدیث «اصحابی کالنجوم…»ضعیف است و گفته شده است جعلی است و دارمی و غیر او آن را روایت نموده اند و سلسله سند آن ضعیف است .

فتاوی الأزهر ج۸ ص۲۰۹ المصدر : موقع وزاره الأوقاف المصریه http://www.islamic،council.com

السؤال : هل من الحدیث ما یقال : أصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم ؟

آیا آنچه که در شان اصحاب از پیامبر اکرم نقل شده است که فرمود: یاران من همانند ستارگان آسمانند، به هر یک که اقتدا نمودید هدایت می شوید، صحیح است؟

الجواب : هذا حدیث ضعیف وقیل موضوع .

جواب : حدیث «اصحابی کالنجوم…»حدیث ضعیفی است.وگفته شده است :جعلی است.

فتاوی الأزهر – ج۸ ص۲۰۹ المصدر : موقع وزاره الأوقاف المصریه http://www.islamic،council.com

محمَّد بن إبراهیم بن عَبداللطِیف آل الشیخ مفتی مکه مکرمه ورئیس قضات وشؤون اسلامی می نویسد:

أصحابی کالنجوم المعروف عند أَهل الحدیث حقاً أَنه لا یثبت سنده ولا یصلح للاحتجاج فلا تقوم به حجه.

حدیث «اصحابی کالنجوم…» که مشهور و معروف شده است، حق نزد اهل حدیث این است که این حدیث سند آن قابل اثبات نیست وصلاحیت برای احتجاج را نداشته و شایستگی اثبات حکمی را ندارد.

فتاوی و رسائل الشیخ محمد بن إبراهیم آل الشیخ ج۲ ص۷ .

با توجه به کثرت سخنان حدیث شناسان از اهل سنت، مدعیان تضاد حدیث ثقلین با روایت مجعول و دروغ «اصحابی کالنجوم» پاسخ خویش را گرفته و امید واریم برای همیشه دست از منفی بافی و دروغ پردازی بر دارند تا افراد عادی از امت اسلامی راه درست و صحیح را انتخاب کنند.

ب) – تعارض حدیث ثقلین با حدیث اقتدوا

عبد العزیز دهلوی در کتابش بنام «التحفه الاثنا عشریه» در مقام رد حدیث ثقلین آن را معارض با حدیثی که در کتب اهل سنت بصورت « اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر» نقل شده است می داند .

سنن الترمذی: ج ۵ص ۲۷۲٫ و ابن حبان: ج ۱۵ص ۳۲۸٫

بررسی سندی روایت

۱- اهل سنت به این دلیل که چون بخاری و مسلم این روایت را در صحیح خودشان نیاورده اند آن را بی اساس دانسته و با همین ملاک روایاتی را که در فضائل امیرالمومنین علیه السلام وسایراهل بیت علیهم السلام نقل شده است رد نموده و بی اعتبار تلقی کرده اند، از جمله ابن تیمیه در باره مشروعیت خلافت ابو بکر می گوید : چون در دو کتاب صحیح بخاری و مسلم، نصوص فراوان و از طرفی اجماع بر خلافت ابوبکر داریم ولی در باره علی چیزی وجود دندارد پس خلافت ابوبکر ثابت می شود.

لأن النص والإجماع المثبتین لخلافه أبی بکر لیس فی خلافه علی مثلها فإنه لیس فی الصحیحین ما یدل علی خلافته وإنما روی ذلک أهل السنن

منهاج السنه ، ج۴ ، ص۳۸۸ .

و یا در جای دیگر دلیل عدم صحت روایت صادره از رسول خدا که «امت من هفتاد و سه یا هفتاد و دو فرقه می شوند» را عدم وجود آن در صحیحین دانسته و می گوید:

أن حدیث الثنتین والسبعین فرقه لیس فی الصحیحین

منهاج السنه ، ج۵ ، ص۲۴۹ .

۲- این روایت با سند های مختلف توسط جمعی از صحابه مثل حذیفه بن یمان – عبدالله بن مسعود – ابودردا – انس بن مالک – عبدالله بن عمر- عبدالله بن ابی الهذیل نقل شده ؛ ولی معتبر ترین آنها روایت حذیفه و ابن مسعود می باشد که تحقیق در سند، ضعف ادعاها روشن می گردد.

طریق اول حدیث حذیفه:

روایاتی که از طریق حذیفه بن یمان نقل شده ، در سلسله سند آن «عبدالملک بن عمیر» واقع شده است که در کتب رجالی اهل سنت با تعبیراتی همچون: «رجل مدلس» «ضعیف جدا»، «کثیر الغلط»، «مضطرب الحدیث جدا»، «مخلّط»، «لیس بحافظ» از او یاد شده است.

به عنوان مثال : مزی در تهذیب الکمال و ابن حجر در تهذیب التهذیب در باره او آورده اند :

وقال علی بن الحسن الهسنجانی : سمعت أحمد بن حنبل یقول : عبد الملک بن عمیر مضطرب الحدیث جدا مع قله روایته .

احمد بن حنبل می گوید:

احادیث عبدالملک بن عمیر، بسیار مضطرب ودگرگون است و روایات او در کتب روایی نیز اندک می باشد.

تهذیب الکمال – المزی – ج ۱۸ – ص ۳۷۳و تهذیب التهذیب – ابن حجر – ج ۶ – ص ۳۶۵ )

ذهبی در سیر اعلام النبلاء در باره او آورده است:

وروی إسحاق الکوسج ، عن یحیی بن معین قال : مخلّط . وقال علی بن الحسن الهسنجانی : سمعت أحمد بن حنبل یقول : عبد الملک بن عمیر مضطرب الحدیث جدا مع قله روایته ، ما أری له خمس مئه حدیث ، وقد غلط فی کثیر منها . وذکر إسحاق الکوسج عن أحمد ، أنه ضعفه.

اسحاق کوسج از یحیی بن معین نقل کرده است که می گفت: عبد الملک بن عمیر مخلّط است یعنی احادیث صحیح را با ضعیف به هم می آمیخته است، و احمد بن حنبل گفته است: وی احادیثش با اینکه اندک است ولی مضطرب و ضعیف است.

سیر أعلام النبلاء – الذهبی – ج ۵ ص ۴۴۰

هم چنین ذهبی از ابوحاتم نقل کرده:

عبد الملک بن عمیر لم یوصف بالحفظ

…عبد الملک بن عمیر جزو حافظین به شمار نمی آید .

سیر اعلام النبلاء – ذهبی – ج ۵ ص ۴۴۰

خوارزمی از علمای اهل سنت در باره عبد الملک بن عمیر چنین آورده است :«او همان کسی است که عبدالله بن یقطر و یا قیس بن مسهر صیداوی را که سفیر و نماینده حسین بن علی علیهما السلام به سوی مردم کوفه بود، شهید کرد و به دستور ابن زیاد او را از بالای دارالاماره به زیر انداخت و در حالی که هنوز جان ورمق در کالبد او بود سر از تن او جدا نمود وچون او را نکوهش نمودند گفت : خواستم او را راحت سازم.»

مقتل الحسین علیه السلام – خوارزمی ص۱۸۵

از سوی دیگر همین عبد الملک بن عمیر حدیث را مستقیماً از ربعی بن حراش نشنیده و ربعی بن حراش نیز مستقیما از حذیفه بن یمان نشنیده است . مناوی در این رابطه می گوید:

عبد الملک لم یسمعه عن ربعی و ربعی لم یسمع من حذیفه…

عبد الملک این حدیث را از ربعی و ربعی از حذیفه نشنیده است…

( فیض القدیر- ج۲ ص۵۶- الانساب حنظلی- ج۴-ص۲۵۱ )

طریق دوم حدیث حذیفه:

در روایت دیگری که از طریق حذیفه بن یمان وارد شده است اشخاص زیر آمده اند:

۱-«سالم بن علاء مرادی» که ذهبی در باره وی می نویسد:

ضعفه ابن معین ، والنسائی

ابن معین و نسائی او را تضعیف کرده اند.

میزان الاعتدال – الذهبی – ج۲ ص۱۱۲

ابن حجر در باره او می نویسد :

قال الدوری عن ابن معین ضعیف الحدیث

دوری از ابن معین نقل کرده است که او ضعیف الحدیث است.

تهذیب التهذیب – ابن حجر – ج ۳ ص ۳۸۱ .

۲- « عمر بن هرم » که ذهبی در میزان الاعتدال در باره او آورده است:

عمرو بن هرم ضعفه یحیی القطان .

عمرو بن هرم را یحیی بن قطان تضعیف نموده است.

( میزان الاعتدال – ج۳ ص ۲۹۱ )

۳-« وکیع بن جراح » که او را « مقدوح» (مورد قدح و خدشه) دانسته اند .

…قال عبدالله بن احمد حنبل عن ابیه : …سمعت ابی یقول : ابن مهدی اکثر تصحیفا من وکیع ، و وکیع اکثر خطا من ابن مهدی ، و وکیع قلیل التصحیف …و سمعت ابی یقول : اخطا وکیع فی خمس مائه حدیث.

وکیع از ابن مهدی پر غلط تر و روایاتش کم است…وکیع در پانصدحدیث اشتباه کرده است.

تهذیب الکمال – ج۳۰ ص۴۷۱ به نقل از العلل: ج۱ ص۱۴ و ص ۱۲۷

۴- همچنین در سند غلام « ربعی بن حراش » وجود دارد که ابن حزم تصریح به مجهول بودن او نموده است.

قال ابن حزم: و قد سمی بعضهم المولی فقال : هلال مولی ربعی و هو مجهول لا یعرف من هو اصلا

هلال غلام ربعی مجهول است و کسی او را اصلا نمی شناسد .

الاحکام فی اصول الاحکام- ج۲ص۲۴۳

بررسی طریق ابن مسعود:

اما روایتی که از طریق « ابن مسعود » نقل شده ، نکات ذیل در آن قابل توجه است :

الف : ترمذی تصریح نموده و گفته است:

هذا حدیث غریب من هذا الوجه من حدیث ابن مسعود لا نعرفه الا من حدیث یحیی بن سلمه بن کهیل و یحیی بن سلمه یضعف فی الحدیث .

این حدیث (حدیث اقتدوا) حدیث غریبی است که فقط از طریق یحیی بن سلمه نقل شده است و او در نقل حدیث ضعیف است.

صحیح ترمذی – ج۵ ص۶۷۲

ب : در همین سلسله سند « یحیی بن سلمه بن کهیل » قرار دارد.

ابن حجر در لسان المیزان می گوید:

ضعفه یحیی بن معین

یحیی بن معین او را تضعیف نموده است.

لسان المیزان – ابن حجر – ج ۷ – ص ۴۳۱

ابن حجر در لسان المیزان آورده است :

یحیی بن سلمه بن کهیل بالتصغیر الحضرمی أبو جعفر الکوفی متروک

او شخصی متروک است احادیث او باید ترک شود و نقل نشود و یا مورد عمل قرار نگیرد.

تقریب التهذیب – ابن حجر – ج ۲ – ص ۳۰۴

ذهبی در میزان الاعتدال گفته است :

یحیی بن سلمه بن کهیل . عن أبیه . قال أبو حاتم وغیره : منکر الحدیث . وقال النسائی : متروک . وقال عباس ، عن یحیی : لیس بشئ ، لا یکتب حدیثه .

یحیی بن سلمه بن کهیل را ابو حاتم و دیگران منکرالحدیث دانسته اند و نسائی گفته است: حدیثش متروک است . و عباس از یحیی نقل کرده است: قابل اعتناء نیست و حدیثش ارزش نوشتن ندارد .

میزان الاعتدال – الذهبی – ج ۴ – ص ۳۸۱

ج : و نیز در همین سلسله سند « اسماعیل بن یحیی بن سلمه» واقع شده است که مزی در تهذیب الکمال او را متروک الحدیث نامیده است.

تهذیب الکمال – المزی – ج ۳ – ص ۲۱۲ – ۲۱۳

ذهبی در میزان الاعتدال آورده است :

قال الدارقطنی : متروک .

میزان الاعتدال – الذهبی – ج ۱ – ص ۲۵۴

علاء الدین مغلطای در اکمال تهذیب الکمال آورده است :

إسماعیل بن یحیی بن سلمه بن کهیل الکوفی . قال أبو حاتم بن حبان : لا تحل الروایه عنه وقال أبو الفتح الأزدی ، فیما ذکره ابن الجوزی : متروک الحدیث. إسماعیل بن یحیی بن سلمه بن کهیل الحضرمی الکوفی متروک.

…ابو حاتم بن حبان گفته است : نقل روابت از او جایز نیست… ابن جوزی او را متروک الحدیث دانسته است.

إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال – علاء الدین مغلطای – ج ۲ – ص ۰۸

و نیز ابن حجر در تهذیب التهذیب و تقریب التهذیب آورده است :

إسماعیل بن یحیی بن سلمه بن کهیل الحضرمی الکوفی . قال الدارقطنی متروک . ونقل ابن الجوزی عن الأزدی أنه قال متروک.

… دار قطنی و ازدی گفته اند: اومتروک الحدیث است .

تقریب التهذیب – ابن حجر – ج ۱ – ص ۱۰۰ و تهذیب التهذیب – ابن حجر – ج ۱ – ص ۲۹۳

د : و نیز در همین سلسله سند « ابراهیم بن اسماعیل بن یحیی » آمده است که در باره او گفته اند :

۱-« لین ، متروک ، ضعیف ، مدلس ، قال الذهبی : لینه ابو زرعه و ترکه ابوحاتم.»

او شخصی بی مبالات، متروک ، ضعیف و حیله گر در نقل حدیث است، ذهبی در باره او گفته است : ابو زرعه او را بی مبالات دانسته و ابوحاتم احادیث او را طرد کرده است.

میزان الاعتدال – ج۱ – ص ۲۰ -المغنی – ج ۱ – ص ۱۰

۲-« و قال العقیلی عن مطین :کان ابن نمیر لا یرضاه و یضعفه و قال : روی احادیث مناکیر. قال العقیلی : و لم یکن ابراهیم هذا بقیم الحدیث. »

عقیلی از مطین نقل می کند که:ابن نمیر از روایات او راضی نبود و او را تضعیف می کرد و می گفت: او احادیث نا شناخته نقل می کرد. عقیلی می گوید: حدیث ابراهیم ارزشی نداشت.

تهذیب التهذیب – ج۱ – ص ۱۰۶

بررسی طریق انس بن مالک :

اما حدیث از طریق «انس»

در همه سندهای آن افرادی چون : عمرو بن هرم، عمر بن نافع ، حماد بن دلیل وجود دارند:« عمرو ین هرم» که قبلا وضعیت وی مشخص گردید.

در باره « عمر بن نافع» آمده است :

«حدیثه لیس بشیء» ، «لا یحتج بحدیثه»

«حدیث او قابل اعتنا نیست»، « به حدیث او احتجاج نمی شود»

الکامل – ج۵- ص ۱۷۰۳- تهذیب التهذیب – ج۱ – ص ۴۹۹

در باره « حماد بن دلیل » گفته اند :

« من الضعفاء»، « ضعفه ابو الفتح الازدی و غیره» ، «و ابن الجوزی فی الضعفاء»

المغنی فی الضعفاء – ج۱ – ص ۱۸۹ – میزان الاعتدال – ج۱- ص ۵۹۰ – هامش تهذیب الکمال – ج۷ -ص۲۳۶

بررسی طریق عبد الله عمر:

در تمام سندهایی که در کتب اهل سنت از طریق« عبدالله بن عمر »نقل کرده اند پس از آن با تعبیرات مختلف روایت او را از درجه اعتبار ساقط کرده اند، نظیر این موارد:

حدیث اقتدوا باللذین من بعدی . وهذا غلط ، وأحمد لا یعتمد علیه .

حدیث اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر ، وهذا غلط واحمد لا یعتمد علیه .

حدیث اقتدوا اشتباهی است که احمد بن حنبل به آن اعتماد نمی کرد.

میزان الاعتدال – ذهبی – ج۱ – ص ۱۰۵ – لسان المیزان – ابن حجر – ج ۱ – ص ۱۸۸

ان حدیث عبدالله بن عمر هذا باطل بجمیع طرقه…

این حدیث عبد الله بن عمر از همه طرقش باطل است…

لسان المیزان -ج ۵ – ص ۲۳۷

با توجه به نقل اقوال متعدد در باره راویان این حدیث، آیا باز هم عقل و منطق صحیح اجازه می دهد که روایتی از این دست را با حدیثی صحیح السند و محکم، مانند حدیث ثقلین معارض بدانیم؟

شبهه

آمدی دهلوی در اصول الاحکام این شبهه را مطرح می کند که پیامبر صلی الله علیه وآله فرموده است:« خذوا شطر دینکم عن الحمیراء» نصف دین خود را از عایشه بگیرید. پس ضرورتی ندارد که ما دین خود را فقط از اهل بیت بگیریم زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله در کنار حدیث ثقلین امر به تبعیت و گرفتن احکام دین از عایشه نیز کرده است و ما دین خود را از عایشه گرفته ایم و به سخن پیامبر صلی الله علیه وآله عمل کرده ایم.

علی بن محمد الآمدی أبو الحسن الوفاه: ۶۳۱ ، الإحکام فی أصول الأحکام ، ج۱،ص۲۴۸، دار النشر : دار الکتاب العربی – بیروت – ۱۴۰۴ ، الطبعه : الأولی ، تحقیق : د. سید الجمیلی

نقد وبررسی

آمدی این حدیث را در برابر و معارض با حدیث ثقلین مطرح کرده است در حالیکه بسیاری از علمای اهل سنت به جعلی و کذب بودن حدیث اشاره کرده اند تا جائی که البانی راجع به آن می گوید: این حدیث موضوع و جعلی و کذب بر رسول خدا صلی الله علیه وآله است.

قال القاری فی الموضوعات الصغری : لا یعرف له أصل . قال ابن القیم الجوزیه فی المنار المنیف ص ۶۰ وکل حدیث فیه ” یا حمیراء ” أو ذکر حمیراء فهو کذب مختلق .

قاری در موضوعات صغری گفته است: این حدیث اصل و اساسی ندارد، ابن جوزیه گفته است: هر حدیثی که در آن تعبیری مانند: یا حمیراء و یا نامی از حمیراء باشد دروغ و ساختگی است.

ابن کثیر می گوید:

خذوا شطر دینکم عن هذه الحمیراء فإنه لیس له أصل ولا هو مثبت فی شئ من أصول الاسلام ، وسألت عنه شیخنا أبا الحجاج المزی فقال : لا أصل له .

این حدیث که در آن گفته شده است: نصف دین خود را از حمیرا بگیرید اصل و اساسی ندارد و در کتب معتبر دیده نشده است، از استادمان مزی پرسیدم گفت: اصلی ندارد.

ابن کثیر ، البدایه والنهایه ، ج ۸ ص ۱۰۰

همچنین ابن حجر عسقلانی می نویسد

لاأعرف له إسنادا ، ولا رأیته فی شئ من کتب

سندی در باره آن ندیدم و در هیچ کتابی آن را نیافتم.

صائب عبد الحمید ، منهج فی الإنتماء المذهبی ص ۲۱۴

با ملاحظه آنچه نقل شد، آیا این حدیث قابلیت تعارض با حدیث صحیح متواتر ثقلین را دارد؟.

گفتار چهارم :اهل بیت علیهم السلام درحدیث ثقلین

ابن تیمیه اشکال می کند که مراد از اهل بیت تمام بنی هاشم است ومنظور این است که بنی هاشم اتفاق بر کذب نمی کنند، این مطلب را اهل سنت نیز قبول دارند.

ابن تیمیه می نویسد :

إنما یدل علی أن مجموع العتره الذین هم بنو هاشم لا یتفقون علی ضلاله وهذا قاله طائفه من أهل السنه وهو من أجوبه القاضی أبی یعلی وغیره

إبن تیمیه الحرانی ، أحمد بن عبد الحلیم أبو العباس (متوفای۷۲۸هـ) منهاج السنه النبویه ، ج ۷ ص۳۱۸ ـ ۳۱۹ ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسه قرطبه ، الطبعه : الأولی ، ۱۴۰۶

نقد وبررسی

در پاسخ این شبهه باید گفت که فهمیدن این نکته چندان مشکل نیست و هر کس در محتوای حدیث شریف «ثقلین» اندکی تأمل و تفکر نماید، منظور از اهل بیت در آن را به خوبی به دست خواهد آورد، که منظور از اهل بیت در این حدیث شریف که به عنوان ثقل اصغر (امانت سنگین کوچک تر) معرفی شده است، باید کسانی باشند که لیاقت و شرایط رهبری همه جانبه امت اسلامی را داشته و در عین حال از هر گونه لغزش و گناه و انحراف دور باشند. ثقل اکبر (امانت سنگینن بزرگ تر) یعنی قرآن کریم نیز دارای چنین ویژگی است و ضامن رستگاری و سعادت امت اسلامی است. اما افراد غیر معصوم توان و لیاقت ایفای چنین نقش الهی و بزرگی را ندارند.

بدون شک منظور از اهل بیت در حدیث شریف «ثقلین» کسانی هستند که خداوند متعال در آیه۳۳ از سوره احزاب، از تطهیر آنها از هر گونه پلیدی و گناه خبر داده است، و منظور از آنها کسانی است که خداوند متعال در آیه ۵۹ از سوره نساء به صاحبان واقعی امر بودن آنها اشاره نموده و بر اطاعت مطلق مسلمانان از آنها تأکید ورزیده است.

در قرآن می بینیم که لفظ اهل برای بعضی خاص از خاندان انبیا استعمال شده است و مقصود تمامی نزدیکان ایشان نیست . زیرا در قرآن حتی پسر نوح نبی علیه السلام هم از اهل ایشان استثنا شده است . تا چه رسد به همسر. ( مانند همسر نوح ولوط)

قَالَ یَا نُوحُ إنَّهُ لَیسَ مِن أهلِکَ إنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صَالِحٍ ،سوره هود / ۴۶

خداوند فرمود ای نوح او از خاندان تو نیست او (صاحب) عمل ناشایست است.

پس برای فهمیدن معنای اهل بیت هر رسولی باید به منبع وحی تمسک جست تا معنای اهل بیت روشن شود.

بنا بر این در مورد اهل بیت رسول خدا بهتر است به روایات نبوی مورد اتفاق شیعه وسنی مراجعه کنیم تا حقیقت امر روشن شود.

در مورد شان نزول این آیه سوره احزاب ، اهل تسنن روایت حدیث کساء را نقل می کنند:

عن صَفِیَّهَ بِنْتِ شَیْبَهَ، قَالَتْ: قَالَتْ عَائِشَهُ: خَرَجَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم غَدَاهً وَعَلَیْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَیْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَهُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ (إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا).

صحیح مسلم: ۱۳۰/۷ ح ۶۴۱۴

عائشه گفت که رسول خدا صبح هنگام بیرون رفتند و بر روی دوش ایشان عبایی طرح دار از موی سیاه بود، حسن بن علی آمد، او را در زیر عبا گرفت، حسین آمد او را نیز وارد کرد، علی آمد او را نیز وارد کرد، سپس فرمود: خداوند می خواهد از شما اهل بیت پلیدی ها را دور کند و شما را پاک نماید .

ودعا رسول الله صلی الله علیه وسلم الحسن والحسین وعلیا وفاطمه فمد علیهم ثوبا فقال اللهم هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا

سنن النسائی الکبری ج۵/ص۱۱۳

رسول خدا، حسن، حسین، علی وفاطمه را خواست پس پارچه ای بر روی ایشان کشید و گفت: خداوندا ایشان اهل بیت من هستند، پس بدی را از ایشان دور گردان وایشان را پاک نما.

حدثنا محمود بن غیلان حدثنا أبو أحمد الزبیری حدثنا سفیان عن زبید عن شهر بن حوشب عن أم سلمه أن النبی صلی الله علیه وسلم جلل علی الحسن والحسین وعلی وفاطمه کساء ثم قال اللهم هؤلاء أهل بیتی وخاصتی أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا فقالت أم سلمه وأنا معهم یا رسول الله قال إنک إلی خیر. قال هذا حدیث حسن وهو أحسن شیء روی فی هذا وفی الباب عن عمر بن أبی سلمه وأنس بن مالک وأبی الحمراء ومعقل بن یسار وعائشه

سنن الترمذی ج۵/ص۶۹۹

ام سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می گوید: رسول خدا بر روی حسن ، حسین ، علی وفاطمه عبایی کشید، آنگاه عرض کرد: حداوندا ایشان اهل بیت من و نزدیکان من هستند. از ایشان پلیدی را ببر و ایشان را پاک گردان . ام سلمه می گوید : از رسول خدا پرسیدم: آیا من همراه ایشان هستم (از اهل بیتم)؟ فرمود: تو بر خوبی هستی (از اهل بیت نیستی اما از نیکانی) .

ترمذی گفته است: این حدیث خوبی است و بهترین روایت در این زمینه است …

همچنین این روایت را حاکم نیشابوری نقل کرده وگفته است:

هذا حدیث صحیح علی شرط البخاری ولم یخرجاه.

المستدرک: ۴۱۶/۲، ۱۴۶/۳٫

این روایت طبق نظر بخاری ومسلم صحیح است ولی آن را ذکر نکرده اند.

همچنین بعد از ذکر روایتی با همین مضمون می گوید:

هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه.

المستدرک: ۴۱۶/۲.

این روایت طبق نظر مسلم صحیح است ولی آن را نقل نکرده است.

طبرانی در ج۳/ ص۵۲ از حدیث ۲۶۶۲ تا ۲۶۷۳ ده روایت می آورد که در آنها تصریح به همین مضمون شده است که اهل بیت رسول خدا تنها علی فاطمه حسن وحسین هستند و حتی ام سلمه از همسران رسول خدا در آن مجموعه نیست .

احمد بن حنبل و طبرانی در ضمن این روایت نقل کرده اند که ام سلمه گفت :

فرفعت الکساء لأدخل معهم فجذبه من یدی وقال: إنّک علی خیر.

مسند أحمد ج ۶ ص ۳۲۳، المعجم الکبیر للطبرانی ج ۳ ص ۵۳

پس من عبا را بالا بردم تا همراه ایشان داخل شوم، رسول خدا عبا را از دست من کشید و فرمود: تو بر خیر هستی

ابن تیمیه در این باره می نوسید :

والحسن والحسین من أعظم أهل بیته اختصاصا به کما ثبت فی الصحیح أنه دار کساءه علی علی وفاطمه وحسن وحسین ثم قال اللهم هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا.

حسن و حسین از مهمترین و بزرگترین اعضای خاندان پیامبرند، همانگونه که در خبر صحیح آمده است که رسول خدا عبا را روی بدن علی و فاطمه و حسن و حسین کشید، سپس عرضه داشت: خداوندا اینان خاندان من می باشند، پلیدی را از آنان دور و پاکشان فرما.

منهاج السنه النبویه ج۴/ص۵۶۱

محصور نمودن افرادی خاص و با نام و نشان قطعا افراد دیگری مانند همسران پیغمر را از دایره و محدوده اهل بیت خارج می کند.

در بعضی از روایات صحیحه اهل تسنن نیز به این حقیقت اشاره و اعتراف شده و بعضی از بزرگان صحابه صریحا همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را جزو اهل بیت ندانسته اند:

عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ دَخَلْنَا عَلَیْهِ فَقُلْنَا لَهُ لَقَدْ رَأَیْتَ خَیْرًا لَقَدْ صَاحَبْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَصَلَّیْتَ خَلْفَهُ وَسَاقَ الْحَدِیثَ بِنَحْوِ حَدِیثِ أَبِی حَیَّانَ غَیْرَ أَنَّهُ قَالَ أَلَا وَإِنِّی تَارِکٌ

فِیکُمْ ثَقَلَیْنِ أَحَدُهُمَا کِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ مَنْ اتَّبَعَهُ کَانَ عَلَی الْهُدَی وَمَنْ تَرَکَهُ کَانَ عَلَی ضَلَالَهٍ وَفِیهِ فَقُلْنَا مَنْ أَهْلُ بَیْتِهِ نِسَاؤُهُ قَالَ لَا وَایْمُ اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَهَ تَکُونُ مَعَ الرَّجُلِ الْعَصْرَ مِنْ الدَّهْرِ ثُمَّ یُطَلِّقُهَا فَتَرْجِعُ إِلَی أَبِیهَا وَقَوْمِهَا أَهْلُ بَیْتِهِ أَصْلُهُ وَعَصَبَتُهُ الَّذِینَ حُرِمُوا الصَّدَقَهَ بَعْدَهُ

به زید بن ارقم گفته شد: تو بهره های فراوانی برده ای، همنشین رسول خدا بوده و پشت سرش نماز خوانده ای و…گفت: رسول خدا فرمود: من دو یادگار ارزنده باقی می گذارم، کتاب خدا که ریسمان او است، هر کس آن را پیروی نماید هدایت یابد، و هر کس آن را ترک گوید گمراه شود، پرسیدیم: آیا همسران رسول خدا از اهل بیت او محسوب می شوند؟ گفت: نه، زیرا زن مدت زمانی نزد مرد می ماند سپس او را طلاق می دهد و او نزد پدر و خویشانش باز می گردد، اهل بیت رسول خدا افرادی هستند که بعد از او صدقه بر آنان حرام شده است.

صحیح مسلم ج۴/ص۱۸۷۴ کتاب فضائل الصحابه باب من فضائل علی بن أبی طالب

نکته پایانی درحدیث ثقلین

ابن تیمیه اشکال دیگری بر حدیث ثقلین دارد وآن اشکال این است که به این حدیث مطلب دیگری اضافه شده است.

…وقد رواه الترمذی وزاد فیه وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض…

إبن تیمیه الحرانی ، أحمد بن عبد الحلیم أبو العباس متوفای۷۲۸هـ منهاج السنه النبویه ، ج ۷ ص۳۱۸ ـ ۳۱۹ ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسه قرطبه ، الطبعه : الأولی ، ۱۴۰۶

نقد وبررسی شبهه

جمله ای که ترمذی در صحیحش آورده مطلبی نیست که او آن را اضافه کرده باشد بلکه این فقره را بقیه محدثین اهل سنت نیز آورده اند که ذیلاًَبه آن اشاره می شود:

۱- احمد بن حنبل

عن أبی سعید قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم :« إنی تارک فیکم الثقلین أحدهما أکبر من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض وعترتی أهل بیتی وإنهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض »

أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی الوفاه: ۲۴۱ ، فضائل الصحابه ، ج ۲ ص ۷۷۹، دار النشر : مؤسسه الرساله – بیروت – ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳ ، الطبعه : الأولی ، تحقیق : د. وصی الله محمد عباس.

۲ – ابن سعد درطبقات

…لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما…

محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری الوفاه: ۲۳۰ ، الطبقات الکبری ، ج ۲ ص ۱۹۴ ، دار النشر : دار صادر – بیروت .

۳ – بلاذری در انساب الا شراف

عن زید بن أرقم …قال صلی الله علیه وآله ه: أنا تارک فیکم ما إن تمسکتم به لم تضلوا، کتاب الله وعترتی أهل بیتی وإنهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. ثم أخذ بید علی فقال: من کنت ولیه فهذا ولیه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.

أحمد بن یحیی بن جابر البلاذری (المتوفی : ۲۷۹هـ) الوفاه: ۲۷۹ ، أنساب الأشراف،، ج ۱ ص ۲۸۱ ، دار النشر :

۴ – عقیلی

…وعترتی أهل بیتی وإنهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض… وقران لا یتابع علیه ، هذا یروی بأصلح من هذا الإسناد

أبو جعفر محمد بن عمر بن موسی العقیلی الوفاه: ۳۲۲ ، الضعفاء الکبیر ، ج ۴ ص ۳۶۲ ، دار النشر : دار المکتبه العلمیه – بیروت – ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۴م ، الطبعه : الأولی ، تحقیق : عبد المعطی أمین قلعجی

ابن کثیرمی نویسد : شیخ ما ابو زهره می گوید: …وهذا حدیث صحیح…،

أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی الدمشقی (المتوفی : ۷۷۴هـ) الوفاه: ، السیره النبویه لابن کثیر ، ج ۴ ص ۴۱۶، دار النشر

۵ – ابن حجر هیثمی

ابن حجر بعد از نقل« لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» در باره سند حدیث می نویسد: مشکلی ندارد.

لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا بم تخلفونی فیهما وسنده لا بأس به

أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی الوفاه: ۹۷۳هـ ، الصواعق المحرقه علی أهل الرفض والضلال والزندقه ، ج ۲ ص ۴۳۸ ج ۲ ص ۴۳۸، دار النشر : مؤسسه الرساله – لبنان – ۱۴۱۷هـ – ۱۹۹۷م ، الطبعه : الأولی ، تحقیق : عبد الرحمن بن عبد الله الترکی – کامل محمد الخراط.

نتیجه گری و جمع بندی نهائی

ا ساس هدایت اسلام تعلیماتی است که دین اسلام برای انسان آورده است تا صراط مستقیم را به او شناسانده و او را به پیمودن آن موفق سازد. این تعلیمات در دو رکن پیوسته به هم گرد آمده است، قرآن و حدیث. دو رکنی که طلب هدایت از هر یک بدون رجوع به دیگری امکان پذیر نیست، تصور این که با قرآن کریم بدون مراجعه به عترت و تعلیمات و آموزشها و همچنین سیره و سنن آنان می توان به «هدایت فعلیه» رسید، درست نیست و برخلاف خود قرآن کریم و وصیت های مکرر و مؤکد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می باشد، همانگونه که تعلیمات عترت نیز بدون عرضه بر قرآن کریم درست نیست و برخلاف تعلیمات خود عترت است، این موضوع بسیار مهم، در حدیث نبوی مسلّم الصدور؛ یعنی «حدیث ثقلین» به روشنی تبیین شده است «انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی – احدهما اعظم من الاخر کتاب الله حبلٌ ممدود من السماء الی الارض، و عترتی اهل بیتی، و لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما» من در بین شما دو شیء گرانقدر را می گذارم که تا وقتی به آن دو تمسک جویید، گمراه نمی شوید یکی از آن دو از دیگری بزرگتر است : کتاب خدا که طناب کشیده شده از آسمان به زمین است و عترت و خاندان من، این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند. پس بنگرید که در نبود من چگونه با آنان رفتار می کنید.

حدیث ثقلین از پرآوازه ترین و از گنجینه های با ارزش حدیثی مسلمانان است و بزرگان مذاهب اسلامی در کتاب هایشان، اعم از صحاح و سنن و مسانید و تفسیر و سیره و تاریخ و لغت و غیر آن، از این حدیث یاد کرده اند. شیعیان این حدیث صحیح و متواتر را یکی از دلائل امامت و وصایت بلافصل حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می دانند و آن را به هشتاد و دو طریق، با عباراتی متفاوت از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روایت کرده اند. اهل سنت نیز این حدیث را بهتر دانسته و آن را از ده ها طریق و از بیست و اندی صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله روایت کرده اند، و شبهه واشکالی که نسبت به دلالت وسند وتغییرات در این حدیث از ناحیه ی برخی مانند ابن تیمیه ودیگران مطرح شده است را مورد نقد وبررسی قرار گرفته ومطابق اسناد ومدارک معتبر اهل سنت پاسخ آن داده شده و به جرات می توانیم بگوئیم که هیج یک از این شبهه ها واشکالات نسبت به این حدیث وارد نبوده و نخواهد بود

 

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x