پژوهشی در موانع عملی وحدت

در سده اخیر مصلحان و متفکران مسلمان سخنهای بسیار دربارهء وحدت گفتهاند؛اما سوکمندانه آنچنان که باید موفق نبودهاند.یکی از علل این عدم موفقیت،وجود موانع فراوان بر سر راه وحدت اسلامی است.مواردی مانند بدفهمی نسبت به موضوع وحدت و نگرانی برخی از متولیان مذاهب نسبت به از دست رفتن هویت مذهبی و تنزل جایگاه آن-علیرغم آنکه این موضوع کاملا توضیح داده شده است که تقریب در جهت نفی هویت مذاهب و یکیکردن آنها نیست-از جملهء این موانعاند.از سوی دیگر دعوت به وحدت یک توصیه اخلاقی نیست بلکه یک راهکار اجتماعی است که تحقق آن نیازمند یک نظام هماهنگ تربیتی و نهادینهسازی فرهنگ رواداری و افزایش تحمل جامعه است.این حرکت فرهنگی،بر اقناع بخش فرهیخته و بحثهای مستمر علمی و نظری مبتنی است و کار آموزشی درازمدتی را میطلبد.بررسی موانع میتواند به این اهداف کمک و از آسیبهای بیشتر پیشگیری کند.مقاله حاضر کوشیده است با استناد به آیات و روایات،به بررسی موانع موجود بر سر راه وحدت و دلایل عدم موفقیت جدی ایدهء مصلحان بپردازد؛از اینرو در آغاز،مبانی موانع وحدت را با تکیه بر معارف دینی نشان داده و آنگاه به خود موانع و راههای رفع آنها پرداخته است.
تقریب،موانع وحدت،عوامل وحدت،اصول اخلاقی،تعامل مذهبی
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۲۷)
پژوهشی در مـوانع عملی وحدت
سید محمد علی ایازی*
اشاره
در سده اخیر مصلحان و متفکران مسلمان سخنهای بسیار دربارهء وحدت گـفتهاند؛اما سوکمندانه آنـچنان کـه باید موفق نبودهاند.یکی از علل این عدم موفقیت،وجود موانع فراوان بر سر راه وحدت اسلامی است.مواردی مانند بـدفهمی نسبت به موضوع وحدت و نگرانی برخی از متولیان مذاهب نسبت به از دست رفتن هـویت مذهبی و تنزل جایگاه آن-علیرغم آنـکه ایـن موضوع کاملا توضیح داده شده است که تقریب در جهت نفی هویت مذاهب و یکیکردن آنها نیست-از جملهء این موانعاند.از سوی دیگر دعوت به وحدت یک توصیه اخلاقی نیست بلکه یک راهکار اجتماعی است که تـحقق آن نیازمند یک نظام هماهنگ تربیتی و نهادینهسازی فرهنگ رواداری و افزایش تحمل جامعه است.این حرکت فرهنگی،بر اقناع بخش فرهیخته و بحثهای مستمر علمی و نظری مبتنی است و کار آموزشی درازمدتی را میطلبد.بررسی موانع میتواند به این اهداف کمک و از آسیبهای بیشتر پیـشگیری کـند.مقاله حاضر کوشیده است با استناد به آیات و روایات،به بررسی موانع موجود بر سر راه وحدت و دلایل عدم موفقیت جدی ایدهء مصلحان بپردازد؛از اینرو در آغاز،مبانی موانع وحدت را با تکیه بر معارف دینی نـشان داده و آنـگاه به خود موانع و راههای رفع آنها پرداخته است.
کلیدواژهها:
تقریب،موانع وحدت،عوامل وحدت،اصول اخلاقی،تعامل مذهبی————–
(*).استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران.
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۲۸)
مقدمه
وحدت اسلامی آرمانی دینی و عقلانی است که قرآن و معارف اهل بیت(ع)بر آن تأکید دارند و هرمسلمانی بـاید در پیـ تحقق آن باشد.قرآن کریم با سفارش به وحدت ایمانی و اجتماعی،مسلمانان را از اختلافهای گوناگون بازداشته است.عبارتهایی همچون«و اعتصموا»،«اصلحوا»،«رابطوا»،«تعاونوا»و«لا تفرقوا»در جهت تشویق به وحدت و پیوند میان مسلمانان هستند و حتی دستورهای اخلاقی اجتماعی -مانند حرمت غیبت،سوء ظن،سب و افـشاگری-نیز در جـهت پیـشگیری از اختلاف و حفظ کرامت انسان بـیان شدهاند.
در ایـن سـده و بر اساس تجربههای متراکم جوامع دینی،این آرمان بیش از هرزمان دیگری مورد توجه اندیشمندان مسلمان بوده است و مصلحان بزرگ در باب آن سخن گفتهاند؛چراکه نزاعهای طـولانی فـرقهای و جـنگ و کینه و ناامنی،موجب عقبماندگی مسلمانان شده است.اگر در گذشته فرقههای مـسلمان هـویتبخشی و پررنگ کردن جایگاه خود را به این میدیدند که صف خود را از دیگران جدا کنند و نزاعهای مذهبی را به رخ یکدیگر بکشند،امروزه متفکران مـسلمان ایـن هـویتبخشی را در تقویت بنیه فرهنگی و حضور در مجامع علمی و همدلی با دیگران و حرکت بـه سوی تقویت مشترکات و تقریب جستوجو میکنند و میپرسند که این جداییهای و صفکشیدنها برای ما چه نفعی داشته است که بر هـیزم آتـش آن بـیافزاییم،آیا به دینداری بیشتر ما کمک کرده است،آیا ما را به سوی توسعه ایـمان و مـعنویت بهتر راهبری کرده است،آیا ما را پیش ملل دیگر عزیزتر و پرفروغتر کرده است؟
حقیقت آن است که اختلاف مذهبی برای امـت اسـلامی جـز اشاعه کینه و آلودهکردن فضای مذهبی و رواج بدبینی و نسبتدادنهای خلاف واقع ارمغانی نداشته است.در مقابل،هرگاه فـرصت گـفتوگو بـوده و فضای سالم ارتباط ایجاد شده است،مذاهب بهتر توانستهاند خود را بشناسانند و از عقاید خود دفاع کنند و بـه هـویت جـمعی خود بپردازند.این واقعیت نشان میدهد که با وجود نزاعهای مذهبی و فرقهای،نمیتوان به تمدن و شکوه گذشته رسید.
نکتهای کـه ضـرورت این بحث را آشکارتر میسازد،این است که:سخن دربارهء تقریب،گفتمانی اعتقادی است؛به این معنا که بـاید پایـههای نـظری آن را مستدل و
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۲۹)
مستند کرد تا مورد پذیرش جامعه مخاطب قرار بگیرد،و دربارهء اهداف و ابعاد آن سخن گـفت تـا بدفهمیهای ایجاد شده اصلاح شوند.این حرکت نیازمند بحث و بررسی و تلاش فرهنگی و عالمانه اسـت.البته ایـجاد وحـدت فرایندی صرفا اعتقادی نیست و این آرمان در بستر مجموعهای از تحولات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی شکل میگیرد. تحقق تـقریب نـیازمند آن است که جوامع رشد علمی یابند،اطلاعرسانی به خوبی انجام گیرد،آگاهی از شرایط مسلمانان در مـقایسه بـا جـوامع دیگر گسترش یابد،عینیتهای جامعه بهتر درک شوند،و تجربههای گذشته در معرض افکار عمومی قرار گیرند؛از اینرو این حرکت جـبری نـیست و تـحقق عملی آن وابسته به شعور و تلاش فرهنگی فرهیختگان و دانشمندان و مصلحان اجتماعی است.
از سوی دیگر از یـاد نـبریم که توصیه به وحدت هرچند از یک منظر در بین مسائل فرهنگی و اعتقادی قرار دارد،اما از جهتی دیگر باید بـه تـقریب نگاه حقوقی و اخلاقی نیز داشت؛زیرا به نظر میرسد مهمترین مشکل تحقق وحدت در جـوامع اسـلامی، بیتوجهی به اصول اخلاقی و غلبه شعائرگرایی مذهبی و صـورتگرایی فـقهی بـر منزلت اخلاق و حقوق انسانی دیگران است.هرمذهبی که مـیخواهد از آزادی دیـنی برخوردار باشد و بتواند حتی در مناطقی که اکثریت با دیگر مذاهب است نیز امکان اسـتفاده از مـساجد و مراکز دینی را آزادانه داشته بـاشد و دچـار آزار و اذیت و مـحدودیت نـگردد، باید فـکر کند که مذهب مقابل هم تـوقعات مـشابهی دارد.ارباب مذاهب نمیتوانند از رنج پیروانشان در میان دیگر مذاهب سخن بگویند،بدون اینکه بـه حـق دیگران در مناطق تحت نفوذ خود تـوجه کنند.این نگرشهای خصومتبرانگیز و رفـتارهای نزاعآفرین مـوانعی سخت بر سر راه تحقق تـقریب هـستند.یکی از راههای تحقق وحدت شناخت این موانع است.شناخت و رفع این موانع میتواند عاملی مهم در راه رسـیدن بـه تقریب باشد.تاکنون دربارهء این موانع و راهـهای رفـع آنـها کمتر سخن گـفته شـده است. نوشتار حاضر این مـوضوع را بـه اختصار پی خواهد گرفت.
اقسام موانع وحدت
موانع وحدت را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:موانع نظری و موانع عملی.موانع نظری آنهایی هـستند کـه به لحاظ نظری مانع رسیدن بـه ایـن هدف مـیشوند؛مانند عدم
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۳۰)
اعتقاد شـخص یـا جامعه به وحدت و یـا وجود برداشتها و ذهنیتهایی خاص در جامعه که زمینه وحدت را خنثی میکنند.موانع عملی رفتارهایی هستند که مـانع تـحقق همبستگی میشوند؛مانند اقدامات برخی از گروهها یا افـراد خـاص کـه مـوجب بـروز اختلاف و یا تشدید آن مـیگردد.گاه حـتی ممکن است کسانی که اعتقاد به وحدت دارند نیز ناخواسته اقداماتی انجام دهند که موجب افزایش اخـتلاف شود.
مبانی شـناخت مـوانع وحدت
برای شناخت موانع وحدت میتوان روشهای مختلفی را بـه کـار گـرفت.گاهی مـیتوان بر اسـاس نـتایج تحقیقات میدانی،به شناخت این موانع پرداخت؛در این صورت باید به جامعه خود نگاه کرد،و یا حرکتهای مذهبی دهههای اخیر را بررسی کرد و به مقایسه با جوامع دیگر برآمد.این بررسیها نـشان خواهند داد که اینهمه جنگ،تررو،عملیات انتحاری و کشته شدن افراد بیگناه،انتشار نسبتهای خلاف،و ناامنی مذهبی ریشه در چه عواملی دارند.روش دیگر توجه به آموزههای دینی است.در این روش باید به متنپژوهی و بررسی آیات و روایات پرداخـت؛بررسی آیـات و روایات،اصول اسلامی رفتار با مخالفان را به ما نشان میدهد.اما مشکل همه این روشها این است که مبتنی بر پیشذهنیتها و پیشفرضهایی هستند که ممکن است عدهای آن پیشفرضها را نپذیرند و یا دستکم پذیرش آنـها بـرایشان آسان نباشد؛ازاینرو ابتدا مبانی شناخت موانع را بررسی خواهیم کرد.
۱٫مرزبندی میان واقعیت و حرکتهای آزاردهنده
دانستن حقیقت اختلاف و فهمیدن شیوه برخورد با مخالفت،در صورتی ممکن است که مرز میان واقـعیت و حـرکتهای آزاردهنده و تحریکآمیز مذهبی تعیین شـود.از ایـن راه است که دانسته میشود چه چیزهایی جزو تعالیم دینیاند و چه چیزهایی برساختهء تعصبات و خرافات هستند و در طی نزاعها ساخته شده و در قالب روایات به متون حدیثی و کلامی وارد شـدهاند.اگر بـپذیریم که تقریب اصل اسـت،و مـنظور از وحدت، حذف یک مذهب به نفع مذهبی دیگر نیست،آنگاه معیار ما برای تشخیص و پالایش افراط و تفریطهای طرفین روشن میشود.با این معیار میتوان به دنبال کشف عوارضی
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۳۱)
رفت که در طول تاریخ به اسم دین وارد جـوامع مـذهبی شده و زمینههای تقابل را فراهم کرده و جبههبندیهای مخرب را به وجود آوردهاند.روایت ابو محمود خراسانی از امام رضا(ع)نیز شاهدی است بر اینکه بخشی از روایات جدلی ساختگیاند و با هدف تشدید اختلاف و تقویت جریانی معین در جامعه ترویج شـدهاند.وی مـیگوید به امـام رضا عرض کردم در برخی از روایات مخالفان شما،روایاتی در فضل امیر المؤمنین و اهل بیت میبینم که مانندش را پیش شما نـمیشناسم.امام رضا(ع)پاسخ دادند: «ابن ابی محمود همانا مخالفان،اخباری در فضیلت ما وضع میکنند و آن را در سـه قـسم قرار مـیدهند.اولین دسته غلو است و دومین دسته در تقصیر در امر ما و سومین دسته تصریح به مثالب دشمنان ما است.پس هرگاه مـردم روایـات غلو را بشنوند شیعهء ما را تکفیر میکنند و به آنان نسبت میدهند که قائل بـه ربـوبیت مـا هستند.هرگاه روایات تقصیر را بشنوند،دربارهء ما چنین اعتقادی پیدا میکنند.و هرگاه روایات بدگویی از دشمنانمان را بشنوند،به مـا بدگویی میکنند و همانا خداوند فرموده است:
(ر ک:صدوق،بیتا:۴۰۳/۱؛مجلسی،۳۰۴۱:۹۳۲/۶۲).
بدون شک یـکی از عواملی که باعث انـحطاط و ضـعف مسلمانان شد آتش اختلاف و فرقهگرایی و عدم تحمل عقاید دیگران و تعارضات نابردبارانه مذهبی بود که در نتیجه آن،آرامش جوامع اسلامی فروریخت و آنچه موجب توسعه و رونق دینی شده بود، تبدیل به حرکتهای آزاردهنده گردید.عصر طلایی عـلم کلام،قرن چهارم و پنجم، دورانی بود که هرمذهب برای خود کرسی تدریس داشت.این آزادی تدریس و علم، با همهء مرزبندیها،موجب رونق دانش مسلمین و ظهور شخصیتهای بزرگی چون شیخ مفید،سید مرتضی و رضی،و شیخ طوسی شد.شکوه تمدن اسـلامی در سـایهء رواداری دینی و ایجاد فرصت برای رقیب شکل گرفت؛حال آنکه سرگرمی به امور غیر واقعی و غفلت از تعالیم اصلی در دوره بعدی،چراغ تمدن اسلامی را به خاموشی کشاند و زمینه چنددستگی مسلمانان و ورود دشمنان خارجی را فراهم کرد.
از سوی دیگر رونق تـشیع و حـرکت از جمعیت کم دورانهای اولیه تکون تشیع در عصر ائمه(ع)(از جمیعتهای انگشتشمار عصر امام علی(ع))تا جمعیت کنونی که یک سوم مسلمانان جهان است،به برکت روشهای حسابشدهء اهل بیت(ع)در برخورد با مخالفان و پرهیز آنـان از نـزاعهای فرقهای بوده است.در اینباره نویسندگان
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۳۲)
بسیاری سخن گفته و با تکیه بر روایات و سیره،رفتار مسالمتجویانه،همراهی و شرکت در مجامع،و تدبیرهای وحدتجویانهء مذهبی آنان را نشان دادهاند که این نوشته جای تکرار آن نیست.۱
بنابراین،فهم موانع وابسته به نگاهی تـاریخی و کـشف روشـهای اهل بیت(ع)و درس گرفتن از سیره و روش آنـان در بـرخورد مـیان مذاهب اسلامی است.نباید چنین باشد که سیره و دلایل موفقیت اهل بیت بررسی نشود و ندانسته از اموری استفاده شود که علاوه بر آنکه بر خـلاف مـشی قـرآنی و سیره اهل بیت هستند به ریختهشدن خون افراد بـیگناه و افـزایش مشکلات منجر میشوند.بیشک توجه به مرز موجود بین واقعیت و حرکتهای آزاردهنده،عاملی راهگشا در فهم موانع تحقق تقریب و اجتناب از آنها است.
۲٫درک واقعیت طـبیعی اخـتلاف مذاهب
نکته دیـگری که میتواند مبنایی برای فهم اختلاف باشد،توجه به این واقـعیت است که اعتقاد بسیاری از انسانها مدلل نیست بلکه معلل است؛یعنی گرایشهای اعتقادی مردم همیشه زاییده استدلال و کاوش در منابع نیست.تحقیق مـیدانی در جـوامع مـذهبی نشان میدهد که اکثر مردم،چون در محیطی خاص و تحت تربیتی مشخص قرار گـرفتهاند، به آن عـقیده روی آوردهاند.
اختلاف انسانها بنا به تعبیر قرآن دائمی است:
(هود:۸۱۱)و به علم سابق و ازلی خداوند تعلق گرفته است و اگر خـداوند مـیخواست،با قـدرت تکوینی خود آن را برمیداشت و لذا میگوید:
(یونس:۹۹).مشیت خداوند بر این تعلق نگرفته است که همه در روی زمین ایمان آورند و همه یکگونه مؤمن بـاشند و عـقیده واحـدی داشته باشند؛بلکه مشیت خداوند چنین است که انتخاب،اراده و عوامل دیگر در گزینش راه و خصوصیات آن دخالت داشـته بـاشد.در روایات به این واقعیت اختلاف و شکلگیری فکر و اندیشه متفاوت اشاره شده است:«اگر مردم بـدانند کـه خداوند تـبارک و تعالی چگونه این خلق را آفرید،هیچ کس دیگری را ملامت نمیکند» (حر عاملی،۴۱۴۱:۱۶۱/۶۱).روایت دیگری،مراتب و درجات ایمان را بـه نـردبان تشبیه
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۳۳)
میکند و بیان میکند که هیچکس نمیتواند دیگری را برای آمدن به سطح بام،تحکم کند و از همگان تـوقعی یـکسان داشـته باشد.و بیان میکند که آوردن دیگران به پلکان بالاتر،باید با رفق و مدارا انجام شود:
عبد العزیز قراطیسی میگوید امـام صـادق(ع)به من گفت:ای عبد العزیز بدان که ایمان بر ده درجه و به منزله نردبانی اسـت کـه بـه وسیله آن پله به پله بالا میروند.آن کس که به پله دوم رفته،نمیتواند به کسی که در پله اول است، اعتراض کند که تو چـیزی نـیستی مـگر اینکه به پله دهم برسی.به پایین نمیافتد آن کس که پایینتر از تو است تـا تـو را از بالا به پایین اندازد.بدان نمیتوانی آن کس که از تو پایینتر است را به پلکان بالاتر بیاوری،مگر آنکه بـا مـدارا و نرمی انجام دهی.چنانچه بخواهی با زور و تحمیل که توان آن را ندارد،چنین کاری را انجام دهی،میشکند و آن کـس کـه دیگری بشکند و باعث گریز او از دین شود،مسئول است و بـاید جـبران کند(همان).
دربارهء واقـعیت اختلاف،روایات بسیاری رسیده است،اما متأسفانه بسیاری از فـقها و اهـل ولایت به این دسته از روایات توجه نکرده و همیشه ایمان را در برابر کفر قرار دادهاند؛در صـورتی کـه همیشه در برابر ایمان،اعراض و انکار و عـناد نـیست.این عده باید نـگاهی بـه گـذشته داشته باشند و ببینند که ائمه(ع)بر فـهم و رعـایت این واقعیت،و ضرورت مدارا و پرهیز از برخوردهای تند و دورکننده تأکید میکردند و مهمتر اینکه دستورات آنـان نـاظر به رعایت اصول اخلاقی و حقوق مـتقابل و مسائلی از این سنخ بوده اسـت؛چنانکه امـام صادق(ع)میفرماید:«چه میشود که یکی از دیـگری تـبری میجوید در حالی که برخی از مؤمنان نسبت به دیگران بسا برترند.برخی بیشتر نماز میخوانند و برخی بـصیرت بـیشتری دارند.و مردم دارای درجات و مراتب هـستند.» (حر عاملی،۴۱۴۱:۳۶۱/۶۱).
جالب ایـنکه در بـرخی از ورایات به شـاخصترین اخـتلاف در حوزه مسائل اعتقادی، یعنی اعـتقاد بـه ولایت امیر مؤمنان در میان شیعیان اشاره شده و نزاعهای کلامی و صفبندیهای آن به چالش کشیده شـده و بـیان شده است که همه افراد یـک جـور نیستند و در یک مـرحله قـرار نـدارند و لذا نباید اختلافهای عقیدتی،ما را بـه مناقشه و قطع ارتباط بکشاند:
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۳۴)
عمار بن ابی احوص میگوید،به امام صادق عرض کردم:«مردمی هستند که امیر مؤمنان را تـرجیح مـیدهند،اما آنچه را ما در فضل شما میگوییم نـمیگویند، آیا مـیتوان بـا آنـان دوسـتی داشت؟»حضرت میفرماید:«بلی،زیرا آنـچه پیـش خدا است،پیش رسول خدا نیست و آنچه پیش پیامبر است،نزد ما نیست و آنچه پیش ما است،پیش شما نـیست.خداوند اسـلام را بـه هفت سهم تقسیم کرده و آن را میان مردم به حـسب درجـات و مـراتب آنـان تـقسیم کـرده است و نمیتوان آن کس را که دو سهم از اسلام دارد،ملامت کرد که چرا این اندازه از ایمان را داری؟و چیزی را بخواهید تحمیل کنید.اگر میخواهید کاری انجام دهید،با رفق و مدارا و نه خشونت،به گونهای کـه راه را برای آنان باز کند (حر عاملی،۵۶۱/۶۱).
با چنین تحلیلی از درک متفاوت انسانها در فهم حقایق علمی و معارف دینی و اختلاف شرایط و محیطها،اختلاف دینی،واقعیتی طبیعی و اجتنابناپذیر تلقی میگردد.بنابراین نمیتوان همه اختلافات اعتقادی را به حساب سرکشی،طغیان،عناد و سرپیچی از حق گـذاشت.از نـظر قرآن کریم،الزاما تمام عقاید نادرست ناشی از جحد و انکار حقیقت و سرکشی نیستند.ممکن است اختلاف ناشی از نداستن و یا خلط حقیقت با غیر حقیقت و یا شرایط خانوادگی و فرهنگی و جغرافیایی باشد.
۳٫مراتب و درجات در دینداری
نکته دیگر،در شناخت مـوانع،درک ایـن واقعیت است که دین و ایمان،دارای مراتب و درجات است.قرآن بارها از درجات و مراتب ایمان سخن گفته و مؤمنان را به ایمان بیشتر توصیه کرده او در آیهای پس از ایمان نخست،ایمان دیـگری را خـواسته است:
(نساء:۶۳۱).از سوی دیگر در دینداری و اعتقاد-که مراتب پایینتر از ایمان هستند-نیز نمیتوان یکسان برخورد کرد.از نظر قرآن افزون بر مؤمنان و کافران و منافقان،دستههای تعریفشدهء دیگری وجود دارند کـه بـاید به عنوان پدیدههای اعـتقادی و فـرهنگی در نظر گرفته شوند. این گروهها کسانی هستند که میان این راهاند و قرآن از آنان به امیدواران(مرجون)و ضعیف نگاهداشتهشدگان(مستضعفان)و تقلیدکنندگان(متابعان از آبا)تعبیر کرده است
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۳۵)
قرآن کریم دربارهء دسته نخست چنین میفرماید:
؛و گروهی دیگر به مشیت خداوند واگذاشته شدهاند،که یا عذابشان میکند یا توبهشان را میپذیرد.و خدا دانا و حکیم است»(توبه:۶۰۱).این نکته از آیه استفاده میشود که مردم یک گونه نیستند و افرادی بهجز مؤمنان وجود دارند.
قرآن در چند مورد از دسـته دومـ،یعنی مستضعفان،یاد مـیکند و هرچند به آنان هشدار میدهد،اما مشکلات انحراف آنان را نیز که احاطه فرهنگی و تبلیغات مستمر و سلطه به قدرت اسـت،در چندجا(نساء:۸۹؛اعراف:۵۷؛قصص:۵؛سبأ:۱۳-۳۳)،بیان میکند؛ به عنوان نمونه در گفتوگویی میان مستضعفان و مستکبران-که وسیله انحراف را فـراهم سـاختهاند-این چـنین میگوید:
زبونشدگان به قدرتمندان گویند:نه،شما شب و روز حـیلت مـیکردید،آنگاه کـه ما را فرمان میدادید که به خدای یکتا کافر شویم و برای او همتایانی قرار دهیم.و چون عذاب را بـبینند بدر دل پشیمانی کنند.و ما غلها را بر گردن کافران بگذاریم.آیا نه چنین است کـه در برابر اعمالشان مجازات میشوند؟»(سبأ:۳۳).آنان کـه در دنـیا ضعیف شدند و تبعه ستمگران بودند،به ستمگران و پیشوایان ضلالت میگویند:
اگر شما نبودید،ما مؤمن بودیم».ضعفا در رد دفاعیه مستکبران که میخواستند مسئولیت و اراده آنان را یادآور شوند،گفتند:
؛نه،شما بیتقصیر نیستید، چون نقشههای پیگیر و مکر شبانهروزی شما ما را بـه کفر واداشت،چون شما همواره به ما دستور میدادید.در دنیا به طور دائم و شبانهروزی نقشه میریختید،و ما را وادار ساختید که خواستههای شما را اطاعت کنیم.به همین دلیل در روایات از مستضعفان سخن گفته شده است که باید آنان را درک کـرد و بـه عنوان واقعیت زندگی با آنان مراوده داشت.
قرآن،دربارهء اهل تقلید میگوید:
؛چون به ایشان گفته میشود که از آنچه خدا نازل کرده،پیروی کـنید،گویند:نه،ما بـه همان راهی میرویم که پدرانمان
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۳۶)
میرفتند.حتی اگر پدرانشان بیخرد و گمراه بودهاند»(بقره:۰۷۱).یا در جایی دیگر به نقل از آنان میگوید:
گفتند:پدرانمان را دیدیم که آنها را میپرستیدند»(انبیاء:۳۵).قرآن در این آیات و مانند آنها از تأثیر تقلید در اعتقاد سـخن گفته و ایـن مشکل اعتقادی و فکری را مذمت کرده است؛اما روشن است که این مشکل به سادگی حل نمیشود بلیهای گسترده در همه جوامع است،تا جایی که اکثریت مردم تابع دین پدر و مادری خود هستند و اعتقاد مـردم ایـران در ایـن دوره به دلیل اعتقاد پدران ما است و اگـر مـا در مـنطقهای از غرب به دنیا آمده بودیم،مسیحی بودیم و اگر در چین به دنیا آمده بودیم،تابع بودا و کنفسیوس.این واقعیت در حق ساکنان دیگر مناطق نیز صادق است و اعـتقادات بـسیاری از مـردم زاییده وابستگی ارثی و عطف فرهنگی و عادت اجتماعی است.
اهل بـیت نـیز به این دستهها توجه داشتهاند و لذا با هرگونه طرد و انحصارگرایی و سفید و سیاه کردن دستهبندی جامعه مخالفت کردهاند.در برخی از روایات نـحوهء برخورد بـا ایـن افراد را متفاوت با نحوه برخورد با کافران دانستهاند.در ادامه بـه چند روایت اشاره میکنیم:
حمزه طیار میگوید:امام صادق فرمود مردم بر شش دستهاند که میتوان آنان را به سه گروه تقسیم کـرد.یا ایـمان اسـت یا کفر و یا گمراهی.کسانی که اهل وعدهای است که خداوند وعده بـهشت یـا جهنم به آنان داده شده و مؤنان و کافران و مستضعفان و مرجون الله هرکدام کسانی هستند که خدا یا آنان را عـذاب مـیکند یـا میبخشد و یا کسانی هستند که به گنا خود اعتراف کرده و اعمال نـیکو را بـا کـارهای زشت آمیختهاند یا اصحاب اعراف هستند (کلینی،۱۰۴۱:۱۸۳/۲).
کسانی که«به گناه فرد اعتراف کرده و اعمال نیکو را با کـارهای زشـت آمـیختهاند»، به آیهء ۲۰۱ سورهء توبه اشاره دارد که میفرماید:
؛و گروهی دیگر به گناه خود اعتراف کردند که اعمال نیکو را با کـارهای زشـت آمـیختهاند.شاید خدا توبهشان را بپذیرد،زیرا خدا آمرزنده و مهربان است»(توبه:۲۰۱).
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۳۷)
اصحاب اعراف نیز کسانی هستند که در میانه مؤمنان و کافران هـستند و قـرآن آنان را در سورهای به همین نام در آیات ۷۴-۱۵،توصیف کرده است.
حمران میگوید از امام صادق دربارهء ایـن آیه:
پرسیدم که مستضعفان چه کسانی هستند؟حضرت فرمود،آنان اهل ولایت هستند،پرسیدم،چه ولایتی؟فرمود نه ولایت در دین،بلکه دوستی و پیوند در ازدواج و ارث و روابـط اجـتماعی.آنان از مؤمنان نیستند،کافر هم نیستند،بلکه از کسانی هستند که باید امیدوار به رحمت الاهی بـاشند(صدوق،۱۶۳۱:۲۰۲؛و نـیز ببینید کافی،۱۰۴۱:۵۰۴/۲).
تفسیر عـیاشی نقل میکند:«زراره نقل میکند که امام باقر در حالی که دربارهء مستضعفان سخن میگفتم،فرمود:پس کجا هستند اصـحاب اعـراف کـجا هستند کسانی که امیدوار در رحمت خدا هستند،کجا هستند کسانی که کارهای خوب و بـد خـود را با هم مخلوط میکنند.کجا هستند کسانی که باید با مدارا و کمک آنها را جذب کرد؟کجا هستند کسانی که بـیانکننده کـلام خدا هستند.کجا هستند مستضعفان از زنان و مردان و فرزندان آنها که میتوانند نقشهای بـکشند و نـه راه به جایی میبرند تا درک درست و شناخت مـسیری پیـدا کـنند،این گروهها هستند که امید است خداوند آنـان را بـبخشاید و بیگمان خداوند بخشنده و چشمپوشی است»(مجلسی،۳۰۴۱:۴۶۱/۹۶).باز در تفسیر عیاشی به نقل از زراره بن اعین آمده است:
من با حـمران بـر امام باقر وارد شدیم،گفتیم که مـا شـاقولی داریم کـه مـیان خـود با دیگران میکشیم؟حضرت فرمودند این شاقول چـیست؟گفتیم هـرکس از علویان و غیر آنان با این ولایت و عقیده ما موافق بود،با او هستیم و دوسـتش داریـم و هرکس که با آن مخالف بود،از او بـرائت میجوییم.حضرت فرمود:ای زراره کلام خدا راسـتتر از سـخن تو است.پس کجایند آنانی کـه خداوند[درباهء ایـشان]میگوید:«مگر مردان و زنان و کودکان ناتوانی که هیچ چارهای نیابند و به هیچجا راه نبرند».پس کجایند گروهی کـه«به گـناه خود اعتراف کردند که اعمال نـیکو را بـا کـارهای زشت آمیختهاند».کجایند گـروهی که امـیدوار به رحمت الاهی هـستند کـه یا عذابشان میکند یا توبهشان را میپذیرد».کجا هستند«اصحاب اعراف»،کجا هستد«مؤلفه قلوبهم»؟ (مجلسی،۳۰۴۱:۴۶۱/۹۶).
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۳۸)
عیاشی از داود بن فرقد نقل میکند کـه بـه امام صادق عرض کردم،«مرجون»جمعیتی هستند که اگـر دربـارهء برتری عـلی سـخن گـفته میشود،میگویند:«نمیدانیم،شاید که چنین باشد و شـاید که نباشد،ما چه میدانیم».حضرت گفت:«واگذارید که خداوند فرموده است:
؛گروهی دیگر به مشیت خداوند واگذاشته شدهاند»(همان:۶۶۱/۹۶).
بنابراین ایـن درسـت است که در عالم واقع حق یـک چـیز بـیش نـیست؛اما صـاحب هر عقیدهای خود را بـه حـق میبیند و به طور طبیعی میخواهد از آن دفاع کند و تا جایی که ممکن است آن را رواج دهد.این واقعیت اجتماعی دستههای گـوناگون بـا اخـتلاف مراتب و درجات ایمان میسازد که فصل مهم آنـ،نوع تـلقی و کـنشهای مـختلف دیگران در تـعارضهای مـذهبی است.
۴٫مرز میان اختلاف و دشمنی و بیعدالتی
یکی از مبانی درک موانع،مرزندی میان واقعیت اختلاف با ترویج دشمنی و رعایت نکردن اصول انسانی و حق عدالت است.اگر اختلاف گریزناپذیر و طبیعی است،نباید آن را در قالب دشمنی قرار داد.این مـبنا به صراحت در قرآن با تعبیرهای گوناگون بیان شده و در چند آیه به مسلمانان هشدار داده شده است:
؛دشمنی با گروهی دیـگر وادارتـان نکند که عدالت نورزید. عدالت ورزید که به تقوا نزدیکتر است و از خدا بترسید که او به هرکاری که میکنید آگاه است»(مائده:۸).این آیه به مؤمنان یادآوری میکند که حتی اگر با کسانی دشمنی داریـد،نباید پا را فـراتر از عدالت بگذارید.قرآن به این مسئله حساس است و از مصادیق این بیعدالتی نیز نهی کرده است؛مثلا از شهادت به باطل (و دیگر امور اجتماعی و حقوقی)به انگیزهء سابقه دشـمنی بـازمیدارد و شهادت را مقید به قسط میکند:«باید کـه شـهادت شما به قسط و به حق باشد و در شهادتدادن، عداوت و غرضهای شخصی را دخالت ندهید.خداوند در این آیه،مؤمنین را به عدالت امر کرد،و این عدالت را وسیلهای برای حصول تقوا شـمرده است» (طباطبایی،۳۹۳۱:۶۸۳/۵).
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۳۹)
در آیـهای دیگر حتی از آزار مخالفان و دشـمنان کـافر نیز،بر خلاف عدالت، نهی میکند و میفرماید:
؛دشمنی با قومی که شما را از مـسجد الحـرام بازداشتند وادارتان نسازد که از حد خویش تجاوز کنید،و در نیکوکاری و پرهیز همکاری کنید نه در گناه و تجاوز و از خدای بترسید که او به سختی عقوبت میکند» (مائده:۲).
در آیه دیگر نه در حق مسلمانان بلکه دربارهء اهل کتاب و پیروان ادیـان دیگر میفرماید:
؛خدا شما را از نیکی کردن و عدالتورزیدن با آنان که بـا شما در دین نجنگیدهاند و از سرزمینتان بیرون نراندهاند،باز نمیدارد»(ممتحنه:۸).خدا کسانی را که به عدالت رفتار مـیکنند دوسـت دارد.
سوکمندانه عـمدهترین مشکل در رفتار مسالمتآمیز،نگاه فقیهانه و کلامی به مسئله است.در حالی که موضوع بیش از آنکه مسئلهای فقهی و یا کلامی بـاشد،مسئلهای اجتماعی و فـرهنگی و در مرحله بعد موضوعی اخلاقی و سپس حقوقی است.بنابراین، نباید اختلاف مذهبی را با جنگ و محروم کـردن از حـق و در نـتیجه بیعدالتی و تشدید کینهها و عداوتهای قومی و مذهبی و اعتقادی تمام کرد که به تصفیه حسابهای شخصی منجر گردد؛زیرا عـدالت اصل اساسی اسلام است و بیتوجهی به حقوق و کرامت انسانها و حرمت اموال و عرض و نـاموس آنان در هرصورت و در هرجایی محکوم است.
مهمترین اصـول رفـع موانع
پس از ذکر این مبانی،به طرح و بررسی اصولی میپردازیم که میتوانند راهحلی برای مشکل نزاعهای فرقهای فراهم کنند و مبنایی برای تدوین حقوق اجتماعی بسازند.به نظر میرسد،رعایت این اصول در تحقق وحدت نقشآفرین باشد و بیتوجهی به آنـها تقریب مذاهب را به مخاطره جدی بیندازد.این اصول پایه تحقق وحدت و مهمترین عامل رفع موانع وحدت است.
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۴۰)
۱٫روحیه تعامل و مدارا در برخورد با مخالفان
یکی از راههای عملی تحقق وحدت،روحیه تعامل و مدارا در برخورد با مخالفان است؛ زیرا تنها راه حل برونرفت از جـدایی و نـزدیکشدن،رواداری و نرمش است.حساب اختلاف عقیدتی با حساب حقوق اجتماعی مخالفان کاملا جدا است و اختلاف در مذهب تأثیری در حقوق اجتماعی مسلمانان و غیر مسلمانان ندارد.طرد و برخوردهای خشن با مخالفان عقیدتی از آنجا سرچشمه میگیرد که فرد اعـتقاد خـود را صحیح و اعتقاد دیگران را باطل و مبارزه با آن را ضروری میداند،یا فکر میکند با خشونت میتوان مشکل اختلاف را حل کند،در حالی که آموزههای دینی،به جای جنگ و نزاع، مدارا و تعامل را تشویق میکنند.به عنوان نـمونه در روایـتی،امام سجاد در اهمیت رفق و مدارا در برخورد با مردم-که در آن زمان،بیشترشان از مخالفان بودند-میگویند: «آخرین توصیهای که خضر در تعالیم خود به موسی داد،این بود که هرگز کسی را به گناهی سرزنش نکن و محبوبترین امور نزد خـدا مـیانهروی در کـار و گذشت در توانمندی و مدارا با بـندگان خـدا اسـت.شخصی با شخص دیگری مدارا نمیکند،مگر اینکه خدا در قیامت با او مدارا میکند»(حر عاملی،۴۱۴۱:۴۶۱/۶۱).
۲٫قاعده زرین حقوق متقابل
مرحله نخست دانستن و فهمیدن شیوه برخورد با مخالف،دانستن این مـطلب اسـت کـه در برخورد با دیگران چه چیزی خوب و چه چـیزی بـد است.تنها هنگامی که خویش را به جای دیگری میگذاریم این حقیقت آشکار میگردد؛زیرا فهم واقعیت حاصل نمیشود،مگر اینکه به محک تـجربه گـذاشته شـود.باید ببینیم که دوست داریم دیگران با ما چه رفتاری داشته بـاشند تا ما هم همان رفتار را برای دیگران دوست داشته باشیم.در این صورت است که راههای عملی برای وحدتی کـه از آن سـخن مـیرود،روشن میشود.دلیل این اصل و قاعده روایاتی است که از اهل بیت(ع)رسیده است که به عـنوان نـمونه به چند مورد اشاره میشود:
در حدیثی،ابو البلاد به طریق خود از پیامبر نقل میکند که اعرابیای برای مشارکت در غـزوات آمـده بـود،خدمت پیامبر رسید و رکاب اسب آن حضرت را گرفت که مرا چیزی بیاموزید که با عـمل بـه آنـ داخل بهشت شوم.حضرت فرمود:«آنچه
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۴۱)
را دوست داری مردم برای تو انجام دهند،تو برای آنان انجام بـده و آنـچه را نـاراحت میشوی که مردم برای تو انجام دهند،نسبت به دیگران انجام مده»(کلینی، ۱۰۴۱:۶۴۱/۲).مشابه همین تعبیر در وصـیت امـام علی(ع)به فرزندش حسن(ع)آمده است که فرمود:
پسرکم!خود را در میان خویش و دیگری میزانی بشمار،پس آنچه برای خود دوست مـیداری بـرای جـز خود دوست بدار.و آنچه تو را خوش نیاید برای او ناخوش بشمار.و ستم مکن چنانکه دوسـت نـداری بر تو ستم رود،و نیکی کن چنانکه دوست میداری به تو نیکی کنند.و آنچه از جـز خـود زشـت میداری برای خود زشت بدان،و از مردم برای خود آن را بپسند که از خود میپسندی در حق آنان،و مگوی-به دیـگران آنـچه خوش نداری شنیدن آن-،و مگو آنچه را ندانی،هرچند اندک بود آنچه میدانی،و مگو آنـچه را دوسـت نـداری به تو گویند»(نهج البلاغه،نامه ۱۳).
صدوق در امالی،به اسناد خودش نقل میکند که امیر المؤمنین(ع)خطاب به پیرمردی شامی فرمود:«برای مـردم خـشنود بـاش به آنچه خود بر آن خشنودی و برای مردم بخواه و بیاور آنچه خود دوسـت داری بـرای تو بیاورند»(صدوق، ۰۱۴۱:۲۲۳).مشابه همین معنا توسط ابو الفتح کراجکی به نقل از میرزای نوری نقل شده است که لقـمان حـکیم در وصیت خود به فرزندش آورده است:«ای فرزند!من تو را به شش صفت تشویق مـیکنم کـه تو را به خدا نزدیک میکند…چهارمین آنها این اسـت کـه بـرای مردم دوست بداری آنچه را که برای خـود دوسـت داری و کراهت بداری برای مردم آنچه را که برای خود کراهت داری»(نوری،۷۰۴۱:۲۱۳/۱۱). باز امیر مؤمنان مـیفرماید:«کفایت مـیکند آنچه ادبی برای خودت را تـا از دیـگران ابا داشته بـاشی و بـرای بـرادر مؤمن خودت بخواهی به آنچه بـرای خـود میخواهی» (کلینی،۱۰۴۱:۲۲/۸).
از اینرو،یکی از شیوههای رفع اختلاف آن است که شخص فهمی درست از رفتارهای خود بـا دیـگران داشته باشد و خود را جای دیگران بـگذارد و در مقام عمل ببیند که اگـر در مـوقعیت مذهب مقابل قرار میگرفت،چه مـیکرد،آیا هـمان قضاوتی را میکرد که الان میکند،آیا همان برخوردی را داشت که الان دارد.
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۴۲)
۳٫احترام به مقدسات صاحبان مذاهب
یکی از مـهمترین راهـهای رفع موانع،احترام به مقدسات صـاحبان مـذاهب و مـواظبت بر رعایت ادب در گفتار دربـارهء آنـها است.حتی اگر اختلافات مـذهبی عـمیق باشد، نباید به توهین و خشونت منجر شود.حساب اختلاف عقیدتی با حساب رفتار و حقوق اجتماعی مـخالفان،کاملا از هـم جدا است.اگر ما نمیخواهیم به بـزرگان، علما و دانـشمندان و مقدسات مـا بـیادبی شـود،دیگران نیز چنین خواستهای دارنـد. قرآن کریم این اصل را حتی درباره بتپرستان نیز مطرح میکند:
؛و آنـهایی را که جز خدا را میخوانند،دشنام مدهید کـه آنـان از روی دشـمنی و بـه نـادانی خدا را دشنام خـواهند داد» (انعام:۸۰۱).
اسماعیل بـن مخلد سراج از امام(ع)نقل میکند:«هشدار از اینکه دشمنان خدا را ناسزا بگویید؛هنگامی که سخن شما را بشنوند،از روی دشمنی و به نـادانی خـدا را دشـنام خواهند داد.سزاوار است که بدانید حد سـب آنـان بـه خـدا چـگونه رخـ میدهد. پس بدانید کسی که اولیای خدا را سب کند،همانا که هتک حرمت خدا کرده است» (کلینی،۱۰۴۱:۸/۸؛نوری،۷۰۴۱:۶۰۳/۲۱).
نصر بن مزاحم در کتاب صفین،از طریق خود از عبد اللّه بن شریک نقل میکند که حجر بن عـدی و عمرو بن الحمق وقتی خروج کردند،به صورت آشکار مردم شام را لعن و توهین میکردند.هنگامی که این خبر به امام علی(ع)رسید،آن حضرت با این روش مخالفت کردند،و فرمودند که خویشتنداری کنید.آنان خدمت امـام آمـدند و پرسیدند:«آیا ما به حق نیستیم که شما ما را از ناسزا گفتن بازداشتید؟».حضرت در پاسخ فرمودند:«دوست ندارم که شما دشنامدهنده و لعنکننده باشید»(نوری، ۷۰۴۱:۷۰۳/۲۱).
نکته تحریم این اهانت که میتواند تحریکآمیز و کینهساز باشد،این است که هـر مخالف عـقیدتی،دارای مجموعهای از عناصر عقیدتی است که به آنها عشق ورزیده، مقدسشان میشمارد و میخواهد آنها را به خوبی انجام دهد.اینکه قرآن کریم از بدگویی به مشرکان نهی میکند(انعام:۸۰۱)و روایـات نـیز این کار را مذمت میکنند و یـا حـتی برخی از روایات این کار را توطئه دشمنان معرفی میکنند(صدوق،بیتا:۴۰۳/۱)،نشان
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۴۳)
میدهد که رفتار با مخالفان عقیدتی(خواه مسلمان باشد یا غیر مسلمان)باید به گونهای باشد که احساسات آنان را تحریک و جریحهدار نـکند؛یعنی هـم باید حقوق آنان را رعـایت کـرد و هم از اهانت به مقدساتشان پرهیز کرد.
این طبیعی است که شیعیان در کشورهایی که در اقلیت هستند،طالب برگزاری مراسم عزاداری و انجام مراسم دینی در کانون و محافل خود باشند و سنیان نیز چنین خواستهای را در کشورهایی که در اقلیت هستند داشـته بـاشند.این اصلی است که خداوند در قرآن مطرح میکند:
(انعام:۸۰۱).این گونه برای هرامتی کردارشان آراسته میگردد و اعتقاد پیدا میکنند.وقتی خداوند درباره غیر مسلمان چنین میگوید،به طریق اولی،این اصل درباره شخصیتهای مورد احترام مسلمانان صـادقتر خـواهد بود.
۴٫احترام متقابل پیـروان مذاهب
یکی از راههای وحدتبخشی،افزون بر احترام به مقدسات پیروان دیگر مذاهب، رعایت شئون و احترام آنان است؛زیرا احترام و سخن نیک گـفتن تعلیم اهل بیت است. آنچه برای خود دوست میداریم باید برای دیـگران دوسـت بـداریم.اگر نمیخواهیم که به شیعیان توهین شود،نباید که به مذاهب دیگر توهین بشود.هرچند اختلافات مذهبی باشد،این اختلافات نباید آثار عـملی مـانند تحقیر و توهین برای دیگران در پی داشته باشد.
این اختلافات وقتی که در بستر جامعه قرار میگیرند بـا سـلیقهها و دیـدگاههای مختلفی روبهرو میشوند.اختلاف در بعضی از اعتقادات و احکام و منابع،که نتیجه طبیعی اجتهاد و تفکر آزاد است،نباید موجب جدایی و دوری قلبهای مسلمانان از یـکدیگر شود،بلکه همه فرقههای اسلامی باید در مقام عمل،صرف نظر از اینکه چه کسی بر حق است و چـه کسی درست میاندیشد،با کـمال شـرح صدر و وسعت نظر،عقاید و افکار یکدیگر را درک و تحمل نمایند و در عین حال که در صحنه کاوش و تحقیق و بحث و استدلال در فضای علمی تلاش میکنند،در عرصهء زندگی اجتماعی با توجه به مصالح تمام امت اسلامی با سماحت یکدیگر را درک و بـه عناصر مهم تشکیلدهنده وحدت توجه و در راه تحقق آن بکوشند.
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۴۴)
۵٫داشتن حسن ظن و پرهیز از سوء ظن
نکته دیگر در راه رسیدن به اتحاد از نظر دینی،حسن ظن داشتن به یکدیگر است.بدون شک در صورتی میتوان موانع وحدت را برداشت که اساس اتحاد بر حسن ظـن و پرهـیز از بدبینی بنا شده باشد.اگر قرار باشد که یکدیگر را به نوعی متهم کنیم،چنین اتحادی به وقوع نمیپیوندد.روایات بسیاری در مذمت بدبینی و هشدار دربارهء اثرات منفی آن رسیده است؛برای مثال عمر بن یزید میگوید از امام صـادق شـنیدم که میگفت: «کسی که برادر دینی خود را در دینش متهم کند،دیگر میان آنان حرمتی نیست و اگر رفتار او همانند رفتار دیگران شد،او از نسبتها به دور است»(کلینی،۱۰۴۱:۲۶۳/۲). امیر مؤمنان نیز میفرماید:«کار برادرت را به بهترین صورت حـمل کـن تا جایی که تمام شواهد بر خلاف آن بیاید.و به سخن برادرت بدبین نباش،در صورتی که میتوانی برای آن تفسیر و توجیه دیگری بیابی»(همان).بنابر این،بدبینی موجب میشود که حتی کارهایی که با حسن نیت انـجام مـیشوند نـیز بد تفسیر شوند و در جامعهای کـه بـدبینی بـر آن حاکم باشد،امنیت و آرامش و همکاری نخواهد بود و هرکس برای خودش کار میکند و نمیخواهد از ظرفیتهای دیگران بهره ببرد؛زیرا همواره کارهای دیگران را به حساب توطئه و نـقشه بـر ضـد خود میگذارد.
۶٫اخلاق اجتماعی پایه وحدت
یکی از اهداف اصلی دعوت پیامبران،آموزش اخـلاق در مـرتبه بالای آن است.این مسئله در جمله معروف پیامبر اکرم(ص)دربارهء فلسفه بعثت خود نیز تأیید میشود که فرمود:«إنّی بعثت لأتمم مکارم الاخلاق؛من از طرف خـدا بـرانگیخته شـدم تا مکارم اخلاق را به کمال رسانده و تمام کنم»(این حدیث معروف و مـضمون آن با الفاظ متفاوت از طرق مختلف روایت شده است؛مانند بیهقی،بیتا:۲۹۱؛مالک،۶۰۴۱:۴۰۹/۲؛طوسی،۰۸۳۱:۹۰۲/۲؛ مجلسی،۳۰۴۱:۷۸۲/۶۱ و ۲۸۳/۸۶).حضرت علی(ع)نیز بر اهمیت رعایت اصول اخلاقی تأکید فرموده و رعـایت آنـ را مـایه خوشبختی انسان دانسته است:«بر فرض که امیدی به بهشت و ثواب و بیمی از دوزخـ و عـقاب نداشته باشیم،باز شایسته آن است که در پی مکارم اخلاق باشیم،زیرا خوشبختی و سعادت را از این راه میتوان به دست آورد» (نوری،۷۰۴۱:۳۹۱/۱۱).
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۴۵)
اگر دربارهء غـیر مـسلمانان سـفارش میشود که با آنان،نه تنها با دادگری بلکه با نیکی برخورد کنید،این اصـل دربـاره مـسلمانان به طریق اولی مطرح است.اگر لازم است در جامعه مسلمانان الفت و دوستی باشد،باید اصل بر نـیکی کـردن بـاشد و زشتی و بدی باید با خوبی پاسخ داده شود:
؛و در برخورد با دیگران به بهترین وجه پاسخ دهید»(رعد:۲۲)؛
؛و چون به شما درود گفته شد،شما به صورتی بهتر از آن درود بگویید،یا همان را بـرگردانید»(نساء:۶۸).و در بـرخورد بـا مخالف،نباید دشمنی و اختلاف باعث دوری از حق و عدالت شود:
؛و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که از جاده عدالت خارج شده و عدالت کنید که آن بـه تـقوا نـزدیکتر است»(مائده:۸).و آیات دیگری که همگی دعوت به مکارم اخلاق و ارزشهای والای انسانی میکنند.بیشک رعایت پیام این آیـات بـهترین تأثیر را بر ایجاد وحدت خواهد گذاشت.
این معنا در روایات هم رسیده است.عبد اللّه بن سـنان مـیگوید:شنیدم کـه امام صادق با تکیه بر اینکه خداوند در کتاب الاهی فرموده است
(بقره:۳۸) میفرمودند:بیماران آنان[اهل سنت]را عیادت و در تـشییع جـنازههای ایـشان شرکت کنید و(در جایی که درخواست شهادت دارند)برای ایشان و علیه ایشان به حق شـهادت دهید و بـا ایشان در مساجدشان نماز گزارید»(حر عاملی،۴۱۴۱:۱۰۳/۸).
۷٫ادب در سخن گفتن با مخالف
یکی دیگر از نکات،ادب در سخن گفتن است.قرآن کریم،به ما توصیه مـیکند که مـردم را به وسیلهء حکمت و موعظه حسنه به سوی خدا دعوت کنیم:
(نحل:۵۲۱). حضرت امیر هنگامی کـه شـنید گـروهی از یارانش شامیان را در جنگ صفین دشنام میگویند،فرمودند:«من خوش نـدارم شـما دشنامگو باشید.لیکن اگر کردههای آنان را بازگویید،و حالشان را فریاد آرید،به صواب نزدیکتر بود و در عذرخواهی رساتر.و بـه جـای دشنام بگویید خدایا ما و آنـان را از کـشته شدن بـرهان!و مـیان ما و ایـشان سازش قرار گردان و از گمراهیشان به راه راسـت بـرسان!تا آن که
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۴۶)
حق را نمیداند بشناسد و آنکه برای دشمنی میرود و بدان آزمند است باز ایـستد» (نهج البـلاغه،کلمه قصار ۶۰۲).
۸٫لجاجت و عناد
یکی دیگر از موانع نزدیکی در میان مـسلمانان و کارآمدی طرحهای وحدتجویانه، لجاجت و عـنادورزی بـرخی از عالمان است که خواسته و یـا نـاخواسته به این دشمنیها دامن میزنند.سوکمندانه بسیاری از اختلافها،نه زاییده جهل و رفتار مردم عادی که ناشی از بـرخورد عـالمان مذهب است.این گروه،در حالت خـوشبینانهاش،یا بـه دلیـل نگرانی بابت از دست رفـتن هـویت مذهبی و یا بدبینی بـه طـرف مقابل،همیشه در تشدید اختلافات در سطح مردم عادی و انتشار مسائل تفرقهافکن نقش فراوانی دارند.به همین دلیل است کـه قـرآن ریشه اختلاف را در میان عالمان میداند:
؛از روی عداوت فرقه فرقه نـشدند،مگر از آن پس که به دانش دست یافتند»(شوری:۴۱).به همین دلیل کسانی مانند علامه طباطبایی ایجاد اختلاف در میان فرقههای دینی از سـوی عـالمان مذاهب را بر خلاف فطرت و برخاسته از روحـ تـجاوزگری آنـان مـیداند(۳۹۳۱:۲۲۱/۲-۴۲).از ایـنرو برای رسیدن بـه وحـدت لازم است که رفتارها و تأثیرات این دسته از عالمان شناسایی و به شیوهای سازنده با آنها مقابله شود.
جمعبندی و نتیجهگیری
راههای تحقق وحدت از دو طـریق قـابل شـناسایی است:یکی بررسی اهداف وحدت که به شناخت شـیوههای عـملی رسـیدن بـه وحـدت کـمک میکند؛و دیگری شناخت موانعی که موجب دور افتادن از اهداف وحدت و بیثمری تلاشهای وحدتجویانه میگردند. کشف موانع وحدت،زمینه درک راههای کاهش اختلاف را فراهم میسازد؛از اینرو، اهمیت شناخت موانع،کمتر از شناخت راههای رسیدن به وحـدت نیست.برای نشان دادن موانع،ابتدا باید به بررسی مبانی شناخت موانع وحدت پرداخت؛مانند این اصل که وجود اختلاف در جوامع انسانی امری طبیعی است.از سویی دانستن حقیقت اختلاف و فهمیدن شیوه برخورد با مخالف در صورتی مـمکن اسـت که مرز میان
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۴۷)
واقعیت و حرکتهای تحریکآمیز در نزاعهای مذهبی تعیین شود.نکته دیگر برای فهم اختلاف،توجه به این واقعیت است که اعتقاد بسیاری از انسانها مدلل نیست بلکه معلل است؛یعنی اعتقاد گروه بزرگی از مردم زاییده اسـتدلال و کـاوش در منابع نبوده است بلکه چون در محیط و تربیتی خاص قرار گرفتهاند،به آن عقیده روی آوردهاند. این امر نشان میدهد که محیط،شرایط جغرافیایی،عصر زندگی،حاکمان،احاطه فرهنگی و تبلیغاتی نیز از عوامل مؤثر بـر اعـتقادات هستند.مبنای دیگر،التفات به این نکته اسـت کـه دین و ایمان،دارای مراتب و درجات است.با تکیه بر این مبانی،و مبانی دیگری که در مقاله مطرح شدند،میتوان اصولی را مطرح کرد که میتوانند به رفع موانع موجود بر سـر راه وحـدت اسلامی،کمک کنند؛اصولی که بـرخی از آنـها عبارتاند از ضرورت احترام به مقدسات صاحبان مذاهب،پرهیز از عنادورزی،رعایت شئون و احترام پیروان مذاهب مختلف،و یا قاعدهء زرین حقوق متقابل.شخص باید خود را جای دیگری بگذارد و ببیند که اگر در موقعیت مذهب قرار مـیگرفت،چه میکرد،آیا بـاز هم همان قضاوتی را میکرد که الان میکند،آیا همان برخوردی را داشت که الان دارد؟بیشک رعایت این اصول رفتاری،مشکل نزاعهای فرقهای و مذهبی را حل خواهد کرد و به تحقق این هدف کمک میکند که در سایهء آرامـش، فرصت نـشر اندیشهها فـراهم شود و میان عقاید و مذاهب گوناگون ارتباط معقول و سالمی برقرا شود.
پینوشت
————–
(۱).در اینباره ر ک:علی آقانوری،امامان شیعه و وحدت اسلامی(قم:انتشارات دانشگاه ادیـان، ۷۸۳۱ ش)؛سید صادق سیدحسینی،مدارای بین مذاهب(قم:پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پژوهشگاه فقه و حقوق،بوستان کـتاب،۲۸۳۱ شـ)،ص ۵۷۴-۰۳۵؛مـحمد آصف محسنی،تقریب مذاهب از نظر تا عمل(قم:نشر ادیان،۶۸۳۱ ش).
هفت آسمان » شماره ۴۷ (صفحه ۴۸)
کتابنامه
نهج البلاغه،ترجمه شهیدی،
ابن اثیر جزری(۷۸۳۱ ق)،الکامل فی التاریخ،چاپ دوم،بیروت:دار الکتاب العربی.
ابن کثیر دمشقی(بیتا)،البدایه و النـهایه،بیروت:دار الاحـیاء التراث العربی.
ایازی،سید محمد علی(۰۸۳۱ ش)،آزادی در قرآن،چاپ دوم،تهران:مؤسسه ذکر.
بیهقی،ابو بکر احمد بن الحسین(بیتا)،السنن الکبیری،بیروت:دار المعرفه.
حر عاملی(۴۱۴۱ قـ)،وسائل الشـیعه،چاپ دومـ،قم:تحقیق مؤسسه آل البیت.
سید رضی(۶۵۳۱ ش۷۸۳۱/ ق)،نهج البلاغه،تحقیق و تصحیح صبحی صالح،افست،قم:موسسه بعثت.
صدوق،محمد بن علی بن بابویه(۰۱۴۱ ق)،خصال،تحقیق علی اکـبر غفاری،بیروت:مؤسسه الاعلمی.
-(۱۶۳۱ ش)،معانی الاخبار،تحقیق علی اکبر غفاری،قم:انتشارات جامعه مدرسین.
-(بیتا)،عیون اخبار الرضا،تحقیق سید محمد حسینی لاجـوردی،تهران:انتشارات جهان.
-(۰۱۴۱ هـ)،امانی الصدوق،با مقدمه شـیخ حـسین اعلمی،چاپ پنجم،بیروت:مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
طباطبایی،محمد حسین(۳۹۳۱ ق)،المیزان فی تفسیر القرآن،چاپ دوم،بیروت:مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
طوسی،محمد بن حسن(۰۸۳۱ ش)،الامالی،تحقیق و تصحیح بهراد جعفری و علی اکبر غفاری،تهران: دار الکتب الاسلامیه.
قرطبی،محمد بن احمد(۶۱۴۱ ق)،الجامع لاحکام القرآن،بیروت:دار الاحیاء التراث العربی.
قمی،عباس(۶۱۴۱ ه ق)،سفینه البحار،مشهد:بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی.
کلینی،محمد بـن یعقوب(۱۰۴۱ ق)،الاصول من الکافی،تحقیق علی اکبر غفاری،چاپ چهارم،بیروت: دار الصعب.
مالک بن انس،(۶۱۴۱ ق)،الموطأ،تحقق محمد فؤاد عبد الباقی،بیروت:دار احیاء التراث العربی.
مجلسی،محمد باقر(۳۰۴۱ ق)،بحار الانوار،چاپ دوم،بیروت:دار الوفاء.
متقی هندی(۹۹۳۱ ق)،کنز العمال،بیروت:دار الاحیاء التراث العربی.
مسلم نیشابوری(بیتا)،الصحیح،بیروت:دار الاحیاء التراث العربی.
نوری،میرزا حسین(۷۰۴۱ قـ)،مستدرک الوسـائل،قم:مؤسسه آل البیت.
پایان مقاله