اخلاق زمینهساز ظهور در قلمرو خانواده
چکیده
اخلاق زمینهساز به عنوان بخشی از اخلاق اسلامی، فضایل و رفتارهای اخلاقی برگرفته از آموزۀ انتظار را _ که شرایط فردی و اجتماعی را برای ظهور امام زمان(عج) فراهم میآورد _ بررسی میکند. در اخلاق زمینهساز، غایت فعل اخلاقی، رسیدن به سعادت حقیقی، یعنی محقق شدن ظهور است. اخلاق در قلمرو خانواده، در طول تاریخ، مورد توجه جدی پیشوایان معصوم و علمای اخلاق قرار گرفته و بخشی از حکمت عملی (تدبیر منزل) است که امروزه به عنوان حوزهای از اخلاق کاربردی در نظر گرفته میشود و عرصههای مختلف اخلاق کاربردی چون اخلاق ازدواج، اخلاق همسری، اخلاق جنسی، اخلاق مدیریت، اخلاق مادری و اخلاق تربیت را دربر میگیرد.
در این نوشتار، پس از بررسی مبادی تصوری و شناخت مفاهیم خانواده، اخلاق و دین، با ارائه تعریفی جامع از اخلاق زمینهساز، کوشیدهایم فضایل و رفتارهای اخلاقی برگرفته از آموزۀ انتظار را در حوزههای هفتگانۀ اخلاق در خانواده (خانواده هستهای) مورد توجه قرار دهیم. در این راستا، اوصاف و افعال اخلاقی ورع، اجتهاد، عفت و سداد را _ که برگرفته از روایت شریف «اعینونی بورعٍ و اجتهادٍ و عفهٍ و سدادٍ» است _ منشور اخلاقی اخلاق زمینهساز دانسته و مهمترین جلوهها و آثار آنها را در روابط بین همسران و والدین با فرزندان واکاوی کردهایم؛ شاید بدین وسیله طرحی نو در انداخته و گامی _ هرچند اندک _ برای ترویج اخلاق مهدوی برداشته باشیم.
مقدمه
نهاد خانواده نخستین نهاد تربیتی است که رفتار آدمی را شکل میدهد. بسیاری از ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری انسانها در خانواده ریشه دارد و در عین حال بسیاری از پیشرفتهای بشر نیز از خانواده نشئت میگیرد. در طول دو دهه گذشته، رشتههای مربوط به درمان مشکلات خانواده، توجه خود را از نقصها و کمبودهای خانواده به توانمندیهای آن معطوف داشتهاند (Walsh, 2002 vol.51, 2).
در میان توانمندیهای خانواده، نقش شکلگیری و معنادهی نظامهای باور در بین اعضای خانواده در حل معضلات پیش روی خانواده و جامعه بسیار پر اهمیت است. در قلمرو دین اسلام، باور به ظهور منجی موعود، میتواند چشماندازی امیدوارکننده و مثبت را در خانواده ایجاد کند، ارزشهای معنوی و متعالی را پرورش دهد و خانواده را از آفتها و بحرانهای عصر غیبت حفظ نماید. از جمله کارکردهای آموزۀ انتظار، تقویت هنجارهای اخلاقی و آراستگی افراد خانواده به خوبیها و پیراستن از ناهنجاریها و بدیهاست که هدف رسالت نبوی به شمار میآید (نوری طبرسی، ۱۴۰۸ ج۲، ۲۸۲). اعضای خانوادۀ منتظر با آراسته شدن به فضایلی چون ورع، اجتهاد، عفت، سداد و… در تحقق ظهور نقشی عمده ایفا میکنند و از آنجا که شهرها از خانوادهها پدید میآیند (ارسطو، ۱۵۸ (ع))، با راسخ شدن این صفات نفسانی در بین افراد خانواده، جوامع نیز به اخلاق زمینهساز مزین میشوند.
اخلاق زمینهساز ظهور در خانواده به عنوان بخشی از اخلاق خانواده به منزله حوزهای از اخلاق کاربردی است. اخلاق کاربردی عبارت است از کاربرد و تطبیق استدلالها، اصول، ارزشها و ایدهآلهای اخلاقی درباره رفتارهای اخلاقی، اعم از رفتارهای فردی و اجتماعی (Beker, 2001 vol.11, 80-84). یکی از رسالتهای اخلاق کاربردی این است که راه تشخیص تکالیف اخلاقی و شیوه تحقق آنها در حوزههای خاص را معین کند و به جای ارائه فهرستی بلند از فضایل و رذایل اخلاقی، شیوه استدلال اخلاقی در امور روزمره زندگی را بیاموزاند. در حوزه اخلاق خانواده، شاید افراد، بسیاری از فضایل و رذایل اخلاقی را به خوبی بشناسند و وظیفه اخلاقی خویش را تشخیص دهند، اما راه بهجا آوردن وظایف اخلاقی و چگونگی اجرای احکام اخلاقی را به درستی درنیابند یا در شرایط خاص، تصمیم اخلاقی درستی نتوانند بگیرند. اخلاق کاربردی سعی دارد جلوهها، نشانهها و راهکارهای مناسب در این زمینهها را به آنان ارائه دهد.
اخلاق خانواده به عنوان بخشی از اخلاق کاربردی، با مکاتب و نظریات متعدد اخلاقی چون وظیفهگرایی، سودگرایی، اخلاق فضیلتمدار و اخلاق فمینیستی ارتباط مستقیم دارد که براساس پذیرش معیار هر نظریه خاص، تبیین نوع رفتار افراد خانواده با یکدیگر متفاوت خواهد بود و نیز اخلاق خانواده با علوم متعددی چون جامعهشناسی و روانشناسی نیز تعامل دارد. مباحثی مثل جنسیت و ازدواج از اموری به شمار میروند که از دغدغههای اصلی جامعهشناسان است. علم روانشناسی نیز با تمییز تفاوتهای روانی، احساسات و عواطف بین زن و مرد و تفکیک رفتارهای زنانه از مردانه با اخلاق خانواده ارتباط مییابد.
در نظام اخلاقی اسلام، اخلاق به عنوان بخشی از دین قلمداد میشود و آموزههای دین، از جمله آموزه انتظار در جهتدهی و تبیین دنیوی _ اخروی قواعد اخلاقی و تأمین بُعد انگیزشی قواعد و آموزههای اخلاقی از رهگذر گوشزد کردن ضمانت اجرایی _ الهی احکام اخلاقی و توصیههایی برای برونرفت از بنبستها و معماهای اخلاقی در خانواده، تأثیری بسزا دارد. زن و مرد در یک خانوادۀ زمینهساز، برای عمل به وظیفه خود در تربیت زمینهساز، باید از همان ابتدا که تصمیم به تشکیل خانواده میگیرند در انتخاب همسر دقت کنند که عشق و محبت به امام در او نهادینه شده باشد، آنگاه با همکاری یکدیگر، پایههای تحقق ظهور را در خانواده استحکام بخشند.
در این پژوهش، ابتدا به بررسی مبادی تصوری اخلاق زمینهساز در خانواده میپردازیم و پس از معین کردن نوع رابطه دین با اخلاق، تفکیک فعل اخلاقی از فعل طبیعی و چیستی غایتِ فعل اخلاقی از منظر اسلام، میکوشیم اخلاق در خانواده زمینهساز را در دو قلمرو روابط بین همسران و روابط والدین با فرزندان واکاوای نماییم.
۱٫ مفهومشناسی
الف) خانواده
خانواده به عنوان طبیعیترین و قدیمیترین نهاد اجتماعی، از جهت مفهوم عرفی امری واضح و قابل فهم است. اما تعریف اصطلاحی خانواده به جهت تحول آن در طول تاریخ و خالی بودن قرآن کریم و سنت شریف از آن با دشواری همراه است (مقدادی، ۱۸۵ ). حقیقت این است که خانواده امری عرفی و تابع معیارهای عرف است و مصطلح شرعی یا متشرعه نیست؛ البته از آیات متعدد و روایات بسیار چنین برمیآید که از منظر اسلام، وجود زن و شوهری که میان آنان پیوند زناشویی برقرار شده، سرآغاز و رکن اساسی تشکیل خانواده است. در قرآن کریم واژهای معادل «الاُسره» یا «خانواده» وجود ندارد؛ اما واژه «اهل» که همان بار معنایی را دارد، تکرار شده که تا حدودی مرز یک خانواده را مشخص میکند
۱. بر مرد و زنی که بدون عقد شرعی و قانونی با یکدیگر زندگی میکنند، خانواده اطلاق نمیشود إِنَّا مُنَجُّوکَ وَأَهْلَکَ إِلَّا امْرَأَتَکَ (عنکبوت ). شاهد مدعا این است که در زبان عربی، «إمرء» به زنی اطلاق میشود که شرعاً به عقد مردی درآید.
۲٫ فرزندان در شمار افراد خانواده هستند فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی (هود ۴۵).
. برادران جزء خانواده محسوب میشوند وَاجْعَل لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی * هَارُونَ أَخِی (طه ۲۹ – ۰).
بنابراین خانواده را میتوان به دو شکل در نظر گرفت گسترده و هستهای. خانواده گسترده مجموع اشخاصی هستند که به سبب قرابت به هم وابستهاند (شایگان، ۱(ع)۵ ۲۰(ع)) یا گروهی که به واسطه قرابت یا زوجیت، همبستگی حقوقی و اجتماعی یافته و تحت رهبری و ریاست مقامی قرار گرفتهاند (کاتوزیان، ۱(ع)۱ ۴). در خانواده هستهای، شبکه خویشاوندی دامنهای وسیع ندارد و متشکل از پدر، مادر یا یکی از آن دو و فرزندان است که معمولاً منظور، فرزندان ازدواج نکرده هستند.
مراد از خانواده در این نوشتار، خانوادههای تک والدی، بدون فرزند و زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی نیست و اگرچه میتوان از منظر دینی، خانواده را هستهای یا گسترده در نظر گرفت، به منظور محدود کردن دایره تحقیق، خانواده هستهای را مدنظر داریم؛ یعنی خانوادهای متشکل از زن، شوهر و فرزندان تحت سرپرستی آنان که معمولاً با هم زندگی میکنند و تحت ریاست شوهر و پدر هستند (صفایی و امامی، ۱(ع)۴ ج۱، ۲).
ب) اخلاق زمینهساز
برای رسیدن به مفهوم جامعی از اخلاق زمینهساز، ابتدا باید اخلاق و دین را تعریف کرده و رابطه دین و اخلاق را بررسی نماییم تا بتوانیم به نوعی خاص از این رابطه، یعنی «بررسی تأثیر آموزۀ انتظار بر اخلاق» بپردازیم
یکم. اخلاق
اخلاق جمع خُلق به معنای خوی، سجیه و طبع است که بر سرشت درونی دلالت میکند (صلیبا، ۱۴۱۴ ج۱، ۵۹). اخلاق در اصطلاح به معنای حالت و هیئت راسخ نفس است که به سبب آن، افعال به سهولت و آسانی و بدون نیاز به اندیشه و تأمل از نفس صادر میشود (غزالی، ۱۴۱۲ ج، ۸). این حالت راسخ، همان ملکه نفسانی است که ممکن است در فرد به شکل طبیعی یا به دلیل عادت و تمرین به وجود آید و در اثر تکرار در او پایدار گردد (نراقی، ۱۸۸ ج۱، ۵۴). بنابراین حالات غیر راسخ نفس را خُلق نمیگویند (صلیبا، ۱۴۱۴ ج۱، ۵۴۰). اگر افعالی که از این هیئت ثابت نفسانی صادر میشود شرعاً و عقلاً پسندیده باشند، این هیئت را خلق نیکو و اگر زشت و ناپسند باشند، خُلق بد میگویند (شبّر، ۱۸(ع) ۱).
در مباحث اخلاقی و در راستای اهداف این پژوهش، ذکر سه نکته خالی از فایده نیست
۱٫ اخلاق و مسائل اخلاقی از امور اعتباریاند که ریشه تکوینی دارند؛ بدین معنا که گرچه اوصاف و احکام اخلاقی در خارج مابهازای عینی ندارند، اما دارای منشأ انتزاع هستند. از اینرو اخلاق با سنن و آداب و رسوم _ که تابع قرارداد محض هستند _ متفاوت است (جوادی آملی، ۱(ع)۸ ۲۹).
۲٫ معیار تشخیص فعل اخلاقی از فعل طبیعی و عادی مثل خوردن، خوابیدن، راه رفتن و… این است که فعل اخلاقی قابل ستایش و نکوهش است. یا به بیان دیگر، این افعال از صفاتی نشئت میگیرند که قابل ستایش و نکوهش هستند و انسان از هر مکتب و اندیشهای که باشد برای اینگونه افعال ارزش قائل است (مطهری، ۱۸ ۴).
. عناصر ارزشمندی عمل اخلاقی، آزادی و اختیار فاعل، انگیزه و نیت او و حُسن فِعلی آن است. منظور از حسن فعلی این است که فعل، صرفنظر از نیت فاعل، فینفسه نیک و شایسته باشد (دیلمی و آذربایجانی، ۱۸۱ ۴۰ – ۵۰).
دوم. دین
مفاهیم نظری _ بهویژه مفاهیمی که با انسان ارتباط دارند _ همواره در معرض آرا قرار میگیرند و مفهوم «دین» نیز از این وضعیت مستثنا نیست و تاکنون توافقی بر تعریف آن حاصل نشده است. گوناگونی تعاریف دین به قدری گسترش دارند که حتی ارائه فهرستی ناقص از آن میسر نیست (خسروپناه، ۱۸۸ ۴(ع)). در این نوشتار، مراد از دین، آنچه قرآن به سوی آن دعوت کرده، سنت نبوی و روایات امام معصوم(ع) است.
سوم. رابطه اخلاق با دین
درباره نسبت بین دین و اخلاق، دیدگاههای گوناگونی مطرح شده است که عبارتاند از اتحاد دین و اخلاق و استقلال دین و اخلاق با وجود امکان ارتباط میان آن دو.
کسانی که به اتحاد دین و اخلاق قائلاند، یا یگانگی و عینیت دین و اخلاق یا استنتاج دین از اخلاق و یا استنتاج اخلاق از دین را مطرح میکنند و دیدگاهی که استقلال دین و اخلاق را مطرح میکند، یا به تعارض جزئی بین دین و اخلاق قائلاند، یا دین و اخلاق را دو ماهیت کاملاً ناسازگار و مستقل میدانند و یا دین و اخلاق را دو ماهیت مستقل و کاملاً سازگار میدانند (بارتلی، ۱(ع)۸ ۰ – (ع)).
در این نوشتار، همگام با بسیاری از متفکران اسلامی، اخلاق را جزء جداییناپذیر دین و بخشی از ساحتهای سهگانه دین (عقاید، احکام، اخلاق) میشماریم. اما این مسئله به معنای استقلال و بینیازی این سه بخش از یکدیگر نیست؛ بلکه اخلاق در مقام ثبوت و ارزش واقعی و در مقام اثبات و تحقق و در مقام ضمانت اجرا محتاج به دین است؛ بدین معنا که هرچند هریک از بخشهای دین از جمله اخلاق، جزئی از مجموعه کلی دین را تشکیل میدهند، اما اینگونه نیست که این اجزا کاملاً از یکدیگر بیگانه باشند و با هم هیچ ارتباطی نداشته باشند؛ بلکه نظام دینی یک نظام در هم تنیده است که همه بخشهای آن با یکدیگر مرتبط و بر یکدیگر استوارند (مصباح یزدی، ۱(ع) ۱۹(ع) – ۱۹۹).
چهارم. اخلاق اسلامی و اخلاق زمینهساز
با توجه به آنچه گفته شد، اخلاق اسلامی، اخلاق منسوب به دین اسلام است؛ یعنی مجموعه صفات و الزامهای اخلاقی برگرفته از دین اسلام که راه و رسم زندگی کردن را به گونهای شایسته ترسیم میکند و بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را مینمایاند. از آنجا که «اخلاق زمینهساز» بخشی از اخلاق اسلامی است، مراد از اخلاق زمینهساز، صفات و الزامات اخلاقی خاصی است که برگرفته از آموزه انتظار، و زمینهساز ظهور ولیّعصر(عج) است. به دیگر سخن، اوصاف و افعال اخلاقی است که مقدماتی ایجاد میکند تا شرایط فردی و اجتماعی برای تحمل ولایت معصوم و ظهور امام(عج) فراهم آید. این زمینهسازی اهداف و انگیزههای یک فرد و در نتیجه روابط او با دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد.
در اخلاق زمینهساز ظهور، غایت فعل اخلاقی عدالت اجتماعی و سیاست مدن
نیست (دورانت، ۱۵ ۵)؛ آنگونه که افلاطون قائل است و فرد منتظر بهرهمندی از
لذات ممکن و دوری گزیدن از ناخوشیها (لذات و آلام عقلانی و روحانی یا جسمانی) را مایه سعادت نمیداند؛ آنگونه که ارسطو ذکر میکند (مصباح یزدی، ۱(ع) ۱۱۹)؛ بلکه انسان منتظر جز امام را نمیخواهد و عشق و محبت به امام عصر(عج) است که او را به تلاش وامیدارد تا این رفعت و بیقراری را به دیگران نیز منتقل کند و برای اهداف بلندش نیروی انسانی تربیت نماید.
اصل، معیار و ضابطه اخلاقی بودن فعل در این نگرش اتصاف به حسن و قبح است؛ اما فعلی حسن است که بسترساز زمینه ظهور باشد و فعلی قبیح است که عامل تأخیر در ظهور باشد. در این نگرش رسیدن به حاکمیت ولیّعصر(عج) و تحقق ظهور است که مایه سعادت حقیقی است و بر مبنای این معیار، انسان تکلیف اخلاقی خود را در عصر غیبت درمییابد. در این صورت، ممکن است «فعل اخلاقی» نسبی باشد و ممکن است در شرایط و زمانهای گوناگون تغییر کند؛ اما همین اصل و معیار و ضابطه ثابت و مطلق است. با این توضیح زمینهسازی و اخلاق زمینهساز در عرصههای گوناگونی قابل طرح است که خانواده یکی از این حوزهها به شمار میآید.
ج) اخلاق در حوزه خانواده
اخلاق در حوزه خانواده با حوزههای مختلف اخلاق کاربردی چون اخلاق خانواده، اخلاق ازدواج، اخلاق همسرداری، اخلاق جنسی، اخلاق مادری، اخلاق مدیریت و اخلاق تربیت ارتباطی تنگاتنگ دارد. برای آنکه در دامان نزاعهای لفظی گرفتار نیاییم، ارائه تعریفی روشن از این حوزههای اخلاقی ضرورت دارد
اخلاق خانواده در این قلمرو اخلاقی، زن و مرد در نقش پدر و مادر و رابطه آنها با فرزندان و وظایف اخلاقی هریک نسبت به یکدیگر مدنظر است.
اخلاق ازدواج مراد از اخلاق ازدواج، ارتباط اخلاقی زن و مرد در قالب نهاد ازدواج، به عنوان یک قرارداد یا تعهد، و حقوق اخلاقی متقابل هریک از آنهاست.
اخلاق همسرداری مراد مهارتی است که زن و شوهر بر اساس آن، با شناخت توانمندیها، تفاوتها و حساسیتهای یکدیگر به نیازهای جسمی، عاطفی، روانی و حتی جنسی طرف مقابل میتوانند پاسخ دهند، به طوری که هر دو احساس رضایت خاطر و آرامش نسبی نمایند. با این تعریف از اخلاق همسرداری، اخلاق جنسی در قالب نهاد خانواده، بخشی از اخلاق همسرداری است (رامین، ۱۸۹ ۹). همچنین «اخلاق همسری»، اوصاف و رفتارهای اخلاقی مورد انتظار زن و شوهر در برابر یکدیگر را نیز دربر میگیرد.
اخلاق مادری اخلاق مادری برترین شکل از اخلاق مراقبت است که رابطه مادر و فرزند
را به تصویر میکشد. به همین سبب گاه اخلاق مراقبت را «اخلاق مادرانه» نیز نامیدهاند.
اخلاق مراقبت به معنای توجه به نیازهای دیگران، توجهی که به فردیت و شخصیت
دیگران احترام میگذارد، نه اینکه با آنها صرفاً طبق قوانین انتزاعی عدالت رفتار کند (OʼNeill, 2001 vol.1,204).
اخلاق مدیریت اخلاق مدیریت عبارت است از ملکات نفسانی انسان، از آن جهت که اداره امور جمعی از انسانها را در نیل به اهداف معین عهدهدار است (واثقی، ۱(ع) ۲۴).
اخلاق تربیت مراد از این حوزۀ اخلاقی برانگیختن، فراهم ساختن و به کار بستن سازوکارهای آموزشی و پرورشی در جهت دریافت گزارههای اخلاقی و شناختن و شناساندن فضایل و رذایل و زمینهسازی برای ایجاد نگرش و روی آوردن به اخلاق حسنه و تقید و پایبندی و عینیت دادن ارزشهای اخلاقی به منظور رسیدن به سعادت و کمال جاودانه است (بهشتی، ۱۸۱، ۱۸۰).
اخلاق تربیت یا تربیت اخلاقی فرایند زمینهسازی و بهکارگیری شیوههایی برای شکوفاسازی، تقویت، ایجاد صفات، رفتارها و آداب اخلاقی و اصلاح یا از بین بردن صفات، رفتارها و آداب غیراخلاقی در خود انسان یا دیگری است (همّتبناری، ۱۸۲ ۹).
در این پژوهش، اخلاق مدیریت، اخلاق مادری و اخلاق تربیت را عناوین فرعی و زیرمجموعه اخلاق خانواده و اخلاق ازدواج، اخلاق جنسی و اخلاق همسری را زیرمجموعه اخلاق همسرداری قرار میدهیم و میکوشیم اوصاف و اخلاقی را _ که زمینهساز ظهور هستند _ در هریک از این حوزههای اخلاق کاربردی واکاوی کنیم.
۲٫ اخلاق همسرداری
برای یافتن مصادیق اخلاق زمینهساز در قلمرو روابط بین همسران، شناخت بحرانهایی
که این روابط را در عصر غیبت تهدید میکند ضروری است تا در سایه آن اوصاف
و افعال اخلاقی مهمی که در جهت خروج از این بحرانها و ایجاد بستر مناسب برای تحقق ظهور است، بازشناسیم.
الف) اخلاق ازدواج
در اسلام برای تشکیل یک خانواده اخلاقمدار، الگوی ازدواج اسلامی ارائه شده است. کارکرد اخلاقی ازدواج، نتیجه پیوند ارادی دو جنس مخالف است که حسن معاشرت، وفاداری، صداقت، عفت، حیا و دیگر موارد ارزشی را در محیط خانواده به ارمغان میآورد. از ازدواج
_ که در قرآن کریم به عنوان «میثاق غلیظ» (نساء ۲۱) مورد تأکید است _ در انجیل نیز به «سر عظیم» تعبیر میشود که نمونهای زمینی از یک حقیقت آسمانی است (رساله به افسیسیان ۵ ۲۱-۲). اهتمام مسیحیت به مسئله ازدواج به حدی است که هرگونه عملی که منجر به گسستن این پیمان گردد، محکوم میشود و ازدواج به عنوان عقد انحلالناپذیر شناخته شده و طلاق امکانپذیر نیست (متی ۱۹۱۰).
در طول تاریخ بشر، مسئله ازدواج با معضلات عدیدهای بهویژه در بُعد اخلاقی روبهرو بوده است. نمونههای آشکار الگوهای غیراخلاقی ازدواج را در عصر جاهلیت پیش از اسلام و در دوره جاهلی معاصر میتوان یافت. نکاح مقت (به ارث بردن و ازدواج با نامادری پس از مرگ پدر)، شِغار (نکاح فاقد مهر یا اینکه مهریه هر نکاح، نکاح دیگری است)، بَدَل (تعویض همسران)، خَدن (ارتباط نامشروع و پنهانی با جنس مخالف)، استبضاع (واگذار کردن همسر خود به دیگری برای ایجاد صفات مطلوب خُلقی و خَلقی در فرزند) و رهط (ایجاد رابطه زناشویی چند مرد با یک زن) در دوره جاهلی، از منظر اسلام منفور، زشت و نادرست شده است. نمونههایی منفورتر را در جاهلیت معاصر میتوان یافت؛ مانند همخانگی (زندگی کردن زن و مرد با رابطه جنسی بدون ازدواج)، زندگی اشتراکی (زندگی مختلط و مشترک بین چند زن و تعدادی مرد)، همجنسبازی (احساسات جنسی نسبت به جنس موافق) و چندشوهری (زندگی یک زن با چند شوهر) از ناهنجاریهای اخلاقی در عصر غیبت است که به اینگونه موارد میتوان مسائلی چون عشق و ازدواجهای اینترنتی را نیز افزود که محرکهای رو به تزاید جنسی گام به گام شرایط را بحرانیتر میکند. در این میان، آنچه این بحرانها را دامن میزنند، نگرشهای فمینیستی است که به بهانه «مردستیزی» به نفی حریم خانواده و تحریم ازدواج با مردان پرداخته و در افراطیترین شکل، کانون خانواده را عمدهترین عامل بدبختی و تبعیض زنان معرفی میکنند (یورگ، ۱(ع)۸ ۴۴۱) و همجنسگرایی و گرایش جنسی زنان به خود را تجویز میکنند (پاسنو، ۱۸۴ ۸۵). امروزه زنی که در گذشته «فاحشه» محسوب میشد، دختری که «از لحاظ جنسی فعال است» تلقی میشود (همو ۰ – ۲). نتایج برگرفته از چنین دیدگاههایی منجر به شیوع زنا، افزایش بیرویه بیماریهای مقاربتی، سقط جنین و از بین رفتن ارزشهای اخلاقی است. این نگرشها، تمدن غربی را به سویی هدایت میکند که در آن هیچ ارزش مطلقی وجود ندارد، هیچ اصول اخلاقی، جز سودگروی و لذتگروی مادی، ارزش پیدا نمیکند و اخلاق بر مدار استقلال و خودمختاری فردی معنا مییابد و فضایل اخلاقی چون پاکدامنی، سخاوت، حیا و… بقایای دوران اساطیر میشود.
برای خروج از این بحران و فراهم آوردن شرایط ظهور، ازدواج مهمترین ابزار است. در چنین شرایطی انسانی که در انتظار ظهور به سر میبرد در برابر این کجرویها _ که در برخی روایات تنها سبب طولانی شدن غیبت شمرده شده (مجلسی، ۱۴۰ ج۵، ۱(ع)۸) _ هرگز سکوت نمیکند و با خودآگاهی و تهذیب نفس به ترویج فرهنگ ازدواج در سطح جامعه میپردازد.
ازدواج توافق و قرارداد دوجانبهای است که لوازم سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی بیشماری دارد. ازدواج در اخلاق اسلامی فعلی اخلاقی است که مستحب مؤکد و در برخی شرایط واجب شمرده شده است (مشکینی، ۱ ۱۰) و مورد طلب و درخواست الهی است (نور ۲) و از اینرو مطلوبیت ذاتی دارد.
غزالی با ذکر فواید پنجگانه برای ازدواج (فرزند، شکستن شهوت، ترویج نفس، تفریغ قلب و ریاضت) بقای نسل را مهمترین برمیشمارد (فیض کاشانی، ۱۱ ج، ۵۸).
ب) اخلاق همسری
روابط میان زن و مرد افزون بر اینکه نیازمند به حقوق است و مقررات ازدواج، نفقه، مهریه، حضانت، فرزندان، طلاق و… را دربر میگیرد و اگر این حقوق رعایت نگردد، عدالت در میان زوجین محقق نمیشود، به اخلاق نیز نیازمند است. پس از تحقق ازدواج، بقای این رابطه نیازمند به آراسته شدن به فضایل و افعال اخلاقی است که در این تحقیق از آن به «اخلاق همسری» تعبیر میکنیم. از دیدگاه قرآن کریم، انس و آرامش یکی از اهداف الهی ازدواج است. منشأ گرایش مرد به زن و آرمیدن در سایه انس با یکدیگر، همانا مودت و رحمتی است که خداوند بین آنها قرار داده است. این مودت الهی و انس روحی غیر از گرایشهای غریزی است که برخی جریانهای انحرافی در رابطه زن و مرد مطرح میکنند.
انسی که در سایه ازدواج فراهم میآید، بر مبنای افعال اخلاقی برگرفته از فضایل اخلاقی است. بدگویی، بدبینی، بدخواهی، بدرفتاری، شماتت و خشونت در روابط همسران، به جای آرامش، آتش میافروزد و تکرار و تذکر مداوم ملالآور است. برای رسیدن به آرامش توقع را باید کم کرد و تحمل را افزود و صبر و عفو و تغافل میوه شیرین کمتوقعی است و این همه همان محاسن اخلاقی است که یک فرد منتظر در حیطه خانواده باید آراسته به آنها باشد
مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ. (مجلسی، ۱۴۰ ج۵۲، ۲۴۹)
منشور اخلاقی اوصاف و افعال منتظران، در این سخن امام معصوم(ع) ترسیم شده است
أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّهٍ وَ سَدَادٍ. (شریف رضی، ۱(ع)۸ ۹، نامه ۴۵)
با توجه به مضمون روایت، اعانت و یاری امام عصر(عج) در پرتو چهار ویژگی اخلاقی ورع، اجتهاد، عفت و سداد تحقق مییابد. در روایت پیشین، ورع و محاسن اخلاق مطرح شد که به نظر میرسد ذکر خاص قبل از عام _ یا ذکر خاص بعد از عام _ بیانگر تعظیم و بزرگداشت
و اهمیت اوصاف است. محاسن اخلاق، شامل ورع، اجتهاد، عفت و سداد نیز میشود،
ولی به دلیل اهمیت، این چهار صفت به طور جداگانه ذکر میشوند. به طور کلی در ادبیات _ عرب یا غیرعرب _ این شیوه ادبی مرسوم است و در لسان قرآن کریم نیز از آن استفاده شده است. برای نمونه
مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِلهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِیلَ وَمِیکَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکَافِرِینَ. (بقره ۹۸)
اگر فرد منتظر باید مزین به اخلاق حسنه باشد، بدیهی است خوشرفتاری و خوشگفتاری، مدارا و محبت، صبر و حلم و… باید در رفتار زوجین در خانواده منتظر مشهود باشد. اما
در این تحقیق با تکیه بر روایت مهم پیشین، سعی داریم ورع، اجتهاد، عفت و سداد
را به عنوان مهمترین شاخصههای اخلاقی روابط زوجین بررسی کنیم. البته کسی که در
مرحله عون و یاری امام عصر(عج) قرار گرفته، از پیش باید به معرفت کامل آن وجود مبارک نایل آمده باشد و در پرتو این معرفت، به محبت و عشقی رسیده باشد که قوه محرکه حرکتش در جهت یاری ایشان و زمینهسازی برای ظهورش قرار گیرد که «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً» (مجلسی، ۱۴۰ ج۲، (ع)). انسان مادامی که نوع بینش و تلقی او از خود، خدا، هستی و جامعه تغییر نکرده باشد به چنین شناختی نمیرسد. تا مادامی که تلقی ما از انسان و برداشت ما از خویشتن دگرگون نشود و تا آنگاه که نقش انسان به عنوان خلیفه الهی مجهول بماند و بینش او از این نقش در حد تنوع، زندگی تکراری، در حد خوشیها و سرگرمیها و در حد بازیگر شدن و بازیچه ماندن خلاصه شود، شناخت و عشق و عون امام بودن معنایی نخواهد داشت
یکم. ورع
«ورع» در لغت به معنای کف نفس است
الورع یدل علی الکفّ و الانقباض. (ابنفارس، بیتا ج، ۱۰۰ – ۱۰۱)
این واژه در روایات بسیار تکرار شده، اما در لسان قرآن چنین واژهای به کار نرفته است. واژه تقوا _ که دارای معنای بسیار نزدیکی به این کلمه است _ کاربرد قرآنی دارد. در اصطلاح روایی «ورع» آن است که انسان در برخورد با شبهه توقف کند (داورپناه، ۱(ع)۵ ج۱۲، ۲۵(ع)). در کتب لغت، انسان باورع، ترسو معرفی شده است
رجل ورع الرجل الجبان. (ابنفارس، بیتا ج، ۱۰۰- ۱۰۱)
ورع حالتی از حذر است که در انسان شکل گرفته و همین حالت او را بسیار محتاط مینماید؛ تا آنجا که نهتنها از گناه، که حتی از شبهه نیز بیمناک است و در خود حریمی ایجاد میکند. از اینرو در روایات، از ورع به «سپر» تعبیر شده است.
اگر هر یک از دو واژه ورع و تقوا به تنهایی به کار برده شوند، میتوانند مرادف باشند؛ اما در جایی که در کنار یکدیگر میآیند به یقین معنایی متفاوت دارند
المتقی من اتقی کل ما نهی الله عنه، و اکبر من التقوی الورع، و الورع من اتقی الشبهات و ترک الحلال مخافه الوقوع بالحرام. (آل غازی، ۱۸۲ ج، ۵۵)
تقوا از ماده «وقی» به معنای حفظ، صیانت و نگهداری است؛ نگهداری نفس از آنچه انسان را به گناه میکشاند. تقوا گناه نکردن است، اما «ورع» وارد حریم گناه نشدن و حتی شبهات را نیز ترک کردن است. انسان باورع نهتنها واجبات را انجام میدهد و از محرمات پرهیز میکند، بلکه از مکروهات و مباحات نیز میپرهیزد؛ زیرا پیامبر(ص) میفرماید
دَعْ مَا یُرِیبُکَ إِلَى مَا لَا یُرِیبُکَ. (حر عاملی، ۱۹۱ ج۱۸، ۱۲۴)
بنابراین، ورع از مراتب تقواست. امام صادق(ع) میفرماید
فَإِنِّی أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ، فَإِنَّ مِنَ التَّقْوَى الطَّاعَهَ وَ الْوَرَعَ وَ التَّوَاضُعَ. (بحرانی، ۱۴۱ ج۱، ۵۴)
تقوا نقشه راه رسیدن به مقام قرب خدا، تابلوی راهنمای حرکت به سمت مقام «مشاهده و شهود قلبی» و منزل گزیدن در جوار رضوان الهی است. کسانی که میخواهند به درجه اعلای مقام تقوا برسند باید منازل و مراحلی را بگذرانند. مرتبه نخست، ایمان و تسلیم است؛ مرتبه دوم، مقام توبه است که در این مقام، مؤمن از همه گناهان اجتناب میورزد؛ مرتبه سوم، از شبهات اجتناب کردن، یعنی همان مقام ورع است (ابن عجیبه، بیتا، ج۱، ۵۲(ع)).
ورع نیز مراتبی دارد ورع التائبین، ورع المساکین، ورع المتقین، ورع الصدیقین و… (مجلسی، ۱۴۰ ج(ع)، ۲۵(ع)). صدیقین در مقام ورع از هر آنچه غیر خداست اعراض میکنند، از خوف اینکه ساعتی از عمر را در کاری که سودی ندارد تباه کنند. فرد منتظر که قلبش مملو از عشق و ایمان به خداست «هم اصحاب المهدیّ(عج) الذین قال الله فیهم … یحبّهم و یحبّونه» (مجلسی، ۱۴۰ ج۵۲، (ع)۰)، رنگ خدایی پیدا میکند «رجال الهیون» (پورسیدآقایی، ۱۹۰ ۲۱(ع))، به وحدانیت خداوند _ آنچنان که حق وحدانیت اوست _ اعتقاد مییابد «فهم الذین وحدوا الله حق توحیده» (همو) و به امامت موعود منتظر ایمان دارد «القائمین بإمامته» (طبرسی، ۱۴۲۵ ج۲، ۱(ع)). چنین انسانی به همان میزان که عشق و علاقه در او شکل گرفته، خوف و خشیت جدایی و از دست دادن این عشق را نیز دارد. ترس از جدایی و محرومیت در فرد منتظر حالت حذر، ترس و ورع را ایجاد میکند.
آثار ورع در قلمرو روابط همسران، رابطهای هماهنگ را ایجاد میکند که زمینهساز نظام برین انسانی را فراهم میآورد. ورع به منزله اساس دین «أَصْلُ الدِّینِ الْوَرَعُ وَ رَأْسُهُ الطَّاعَه» (شریف رضی، ۱(ع)۸ ۱۵، خ۱)، منشأ هر خُلق نیکوست. عمل نیکو ثمره ورع است «مَعَ الْوَرَعِ یُثْمِرُ الْعَمَلُ» (تمیمی آمدی، ۱۴۰(ع) ج(ع)، ۱۲۱). به همین دلیل در روایت، پیش از اخلاق نیکو، ورع ذکر شده است. ورع در زندگی نورانیت و پاکی مطلق را به ارمغان میآورد و آرامش بین زوجین را رقم میزند و باعث شکوه و هیبت در چهره و قاطعیت در رفتار میشود. ورع عامل محبوب شدن در نزد یکدیگر و بر قلبها حکومت کردن است. ورعی که به عنوان یک حالت نفسانی در دل احتکار شود و آثار و نشانهای از خود نداشته باشد، ابتر است. از نشانههای ورع در بین زوجینها به دو نمونه اکتفا میکنیم
۱٫ خوشرفتاری و خوشگفتاری اگر ورع مقدمه اخلاق نیکوست، مهمترین خلق نیک خوشرفتاری و خوشگفتاری است. در اسلام، یکی از وظایف مهم اخلاقی مرد نسبت به زن خوشرفتاری و خوشگفتاری است.
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر آیۀ ۱۹ سوره نساء، قلمرو لزوم حسن معاشرت و رفتار شایسته با زنان را حتی فراتر از زندگی خانوادگی دانسته است و لازمه آن را قرار دادن زن در جایگاه واقعی خود در ایجاد جامعهای مطلوب و به عنوان یکی از دو رکن سازندۀ جامعه انسانی، همسنگ مردان میداند (طباطبایی، ۱۹ ج۴، ۲۵۵ – ۲۵(ع)). پیامبر اکرم(ص) رفتار و کلام نیکو را اساس پذیرش عبادات زن دانسته و میفرماید
هر زنی که با زبانش شوهرش را بیازارد، خداوند توبه و کفاره او را نمیپذیرد، بلکه هیچ کار نیکی را از وی قبول نمیکند، حتی اگر روزها را به روزهداری و شبها را به عبادت بگذراند تا وقتی که شوهرش را راضی کند. (مجلسی، ۱۴۰ ج۱۰، ۲۴۴)
امام صادق(ع) زنی را که با همسرش به نیکویی رفتار کند و به استقبال و بدرقۀ شوهرش در منزل بیاید، از کارگزاران خداوند که نیمی از پاداش شهید را دارد میداند (حر عاملی، ۱۹۱ ج۱۴، ۱۰).
۲٫ محبت ترس از دادن محبوب، انسان با ورع را به احتیاط میکشاند. محبت و عشق به همسر _ که نشانهای از محبت امام است _ همراه با خشیتی است که به گونهای حرکت نکند که سد راه او باشد؛ بلکه با او و به وسیله او ظهور را محقق سازد.
در روایات از نشانههای محبت و عشق به امام(عج)، محبت به همسر ذکر شده است
هر کسی محبتش نسبت به ما شدیدتر گردد، محبت وی به زنان شدیدتر است.
(همو ج۱۴، ۱۱)
امام رضا(ع) میفرماید
اعْلَمْ أَنَّ النِّسَاءَ شَتَّى فَمِنْهُنَّ الْغَنِیمَهُ وَ الْغَرَامَهُ وَ هِیَ الْمُتَحَبِّبَهُ لِزَوْجِهَا وَ الْعَاشِقَهُ لَهُ. (مجلسی، ۱۴۰ ج۱۰۲، ۲۴؛ نوری طبرسی، ۱۴۰۸ ج۱۴، ۱۱)
ابراز محبت متقابل میتواند سودمندترین رابطه کلامی باشد
قول الرّجل للمرأه إنّی أحبّک لا یذهب من قلبها أبداً. (کلینی، ۱ ج۵، ۵۹)
این نکته اخلاقی سودمند است که در ابراز محبت باید همواره حد را نگاه داشت. تا آنجا که هنوز به جملههایی از تو مشتاقاند، خاموشی شیرینتر است. دلزدگی حتی در ابراز محبت، تنفر میآورد. این نکته نیز اهمیت دارد که ارتباط کلامی در خانه، برای مرد به اندازۀ زن اهمیت ندارد. مرد در روابط به صرف حضور بیشتر توجه دارد (تانن، ۱۸۴ ۹۵ – ۱۰۰).
دوم. اجتهاد (کوشایی)
ورع و خشیت و ترس ناشی از آن، شاید انزوا و خمودی را به همراه داشته باشد. انسان ممکن است از شدت احتیاط از هر اقدامی جدا شود و گوشه عزلت گیرد. از اینرو در روایت شریف «أعینونی» پس از ورع، انسان به «اجتهاد» دعوت میشود؛ یعنی منتظر باید به اندازه تمامی امکانات و ظرفیت کار کند. اجتهاد با اقدام متفاوت است؛ اجتهاد اقدامی است که با همه وجود انجام میشود. اجتهاد عملی همراه با مراقبت است. انسانی که عاشق محبوب است، از هر عملی که شاید او را اندوهگین کند میپرهیزد و نهتنها دوری میکند که هراسان است و در این حالت باید به کوشش و تلاش دعوت شود. تلاش و کوشش آنجا شکل میگیرد که فرصتها محدود باشند و انسان میان کاری که انجام داده و کاری که میتواند انجام دهد و باید انجام میداد، محاسبه برقرار ساخته است. فرصت محدود و جایگاه مناسب و نسبت توان و عمل از زمینههای اجتهاد و تلاش هستند (صفایی حائری، ۱۸۰ ۵(ع)). آغاز روایت با ورع برای این است که اگر ورع نباشد، احتمال وارد شدن به راه نادرست زیاد است؛ از اینرو نخست باید مصونیت شکل گیرد تا تلاشی مثبت آغاز شود. با بینشی دیگر، اجتهاد بعد از ورع، کوششی برای تمرین و ممارست برای ثابت و راسخ کردن اوصاف اخلاقی است که دوری از شبهات نیازمند تمرین و ممارست مداوم است.
ثمره چنین اجتهادی در اخلاق همسرداری، دوری از سستی، قنوط و یأس است؛ زیرا آفت بزرگ خوف و افراط در آن کاهلی و ناامیدی است. اصلاح امروز، نیازمند تدارک فرداست و تدارک فردا، به آیندهنگری، دوراندیشی و تلاش نیازمند است. به بهانه ورع و زهد نباید به انزوا و کاهلی گرفتار شویم و حتی در تهیه معاش و امور زندگی سستی ورزیم. پیشوایان معصوم(ع) با گفتار و عمل، همواره پیروان خود را به تلاش برای روزی حلال تشویق کردهاند
الشاخص فی طلب الرزق الحلال کالمجاهد فی سبیل الله. (نوری طبرسی، ۱۴۰۸ ج۱، ۱۲)
اگر اجتهاد را در کنار ورع، تمرین و ممارست در راسخ شدن صفات نفسانی بدانیم، بهترین کوشش در این راستا در قلمرو اخلاق همسری شکل میگیرد؛ زیرا ازدواج نخستین گام برای رهایی از خودپرستی و خوددوستی به سوی غیردوستی و نخستین و سختترین میدان واقعی برای تجربه دیگر دوستی است. بسیاری از فضایل و رذایل اخلاقی، در ظرف روابط همسری ظهور مییابد. ازدواج ظرف ظهور فضایلی مانند عدالت، انصاف، احسان، ایثار انفاق، تواضع، صداقت و همچنین رذایلی چون ظلم، حقکشی، خودخواهی، تکبر، خیانت، دروغ، بیحیایی و حسادت است.
سوم. عفت
واژه «عفت» از نظر لغوی حفظ نفس از امور قبیح است و در اصطلاح خودداری از تمایلات و شهوات نفسانی است. تفاوت عفت با تقوا این است که تقوا حفظ نفس از محرمات و از هر آنچه که موجب خلاف و عصیان میشود، برشمرده میشود. بنابراین عفت به امور و تمایلات درونی نفس، و تقوا به امور خارج از نفس تعلق میگیرد (مصطفوی، ۱(ع)۴ ج۸، ۱۸۰).
از آنجا که تمایلات نفسانی به اختلاف اشخاص و موارد مختلف میگردد، معنای عفت نیز تغییر میکند. عفت در فرد فقیر به معنای قناعت و خودداری نفس از تمایلات و شهوت شکم و خوراک است. عفت در ازدواج به معنای کف نفس از شهوت به هر وسیلۀ ممکن چون روزه، عبادت، اشتغال و برکناری از صحنههای تحریککننده است. مهمترین بُعد عفت، عفت شکم و عفت دامن به شمار میآید
مَا مِنْ عِبَادَهٍ أَفْضَلَ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ عِفَّهِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ. (کلینی، ۱ ج۲، ۸۰ و ج۸، (ع)۹)
در این نوشتار، مجموعه بایدها و نبایدهای هنجاری و اخلاقی حاکم بر روابط و زندگی جنسی زن و مرد را «اخلاق جنسی» مینامیم. موضوع اخلاق جنسی، رفتار، گفتار و اندیشههای مرتبط با غریزه جنسی است که یا بهطور مستقیم اختیاری بوده، یا دارای مبادی و مقدمات اختیاری هستند و هدف آن هدایت نظاممند، منطقی و هماهنگ غریزه و عمل جنسی است (دیلمی، ۱۹ ج، ۱۵). در اسلام با واقعبینی به غریزۀ جنسی، به عنوان یکی از غرایز اصلی انسان توجه شده است و به بهرهبرداری صحیح از آن از طریق ازدواج و همسر توصیه شده و رهبانیت را مردود میشمارد
مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ طَاهِراً مُطَهَّراً فَلْیَلْقَهُ بِزَوْجَهٍ. (حر عاملی، ۱۹۱ ج۲، ۱۸)
فضیلت اخلاقی عفت و آراسته شدن زوجین به آن، یکی از راهکارهای دین اسلام برای تعدیل روابط جنسی است و از صفات اخلاقی است که فرد منتظر برای یاری امام زمان خویش باید به آن مزین باشد. ارتباط عفت با دو ویژگی ورع و اجتهاد در این است که در حوزه عمل و در میدان اقدام، آفات گوناگونی از شهوات و از غضبی که پشتوانۀ این شهوات است در کمین است؛ بهویژه آنجا که این شهوات محبوب شده باشد و توجیه و تزیین گردیده باشد؛ زیرا قرآن کریم فرموده است
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ. (آلعمران ۱۴)
اینجاست که آدمی باید حرکت کند و از کمترین امکان برای تأمین نیازهایش بهره گیرد (صفایی حائری، ۱۸۰ ۵۴).
میتوان به برخی از مهمترین جلوهها و نمودهای عفت در اخلاق جنسی اسلام که روابط همسران را پایدار مینماید اشاره کرد
۱٫ تمکین همسر تمکین و حصول رضایت همسر و توجه به نیازهای زناشویی تنها قرار دادن زن در تحت اعمال غریزه جنسی نیست؛ زن نیز همچون مرد دارای غریزه جنسی است، هرچند حیای زن باعث میشود نیازهای خود را بهطور صریح به زبان نیاورد (کلینی، ۱ ج۵، ۹). خودآرایی زن و مرد در پاسخگویی به نیاز جنسی یکدیگر، توصیه اسلام در توجه به نیازهای جنسی است (مجلسی، ۱۴۰ ج(ع)۵، ۲(ع)). رسول خدا(ص) زنی را که در پاسخگویی به نیاز جنسی همسر کوتاهی کرده بود تسویف دهندهای خواند که مورد لعن ملائکه است (طبرسی، ۱۵ ج۱، ۴۱۵). به زن یا مردی که وظایف زناشویی خود را در برابر همسر خود انجام ندهد «ناشزه» و «ناشز» گفته شده است (عاملی، ۱۴۱ ج۸، ۴۴) و زمانی که این اقدام از سوی هر دو باشد «شقاق» نامیده میشود (نساء ۵).
۲٫ وفاداری «وفاداری» به معنای التزام و پایداری به پیمان زناشویی و خیانت نکردن به همبستگی عاطفی و جنسی است. آیات و روایات متضمن لزوم وفاداری در مطلق پیمانها و ضرورت پایبندی به همبستگی عاطفی در پیمان زناشویی، مهمترین ادله وجوب وفاداری به شمار میرود. بدون تردید وفاداری، بستر شکلگیری اعتماد است (نقیبی، ۱۹۰ ۹).
از جمله بحرانهای عصر غیبت، شهوات جنسی است. این شهوات ممکن است زوجین را نسبت به یکدیگر بیانگیزه کرده و میل و رغبت نسبت به بیگانه را در نزد آنان ایجاد نماید. برای مقابله با چنین شرایطی باید حریم جنسی حفظ شود. لازمه ایجاد وفاداری در بین همسران، زدودن زمینهها و انگیزههای گرایش به روشهای غیرمجاز است. بازداشتن نگاه شهوتآمیز، حفظ حریم میان افراد نامحرم، حجاب، درک صحیح و بدون پیرایه از جایگاه ازدواج موقت و تعدد زوجات به منظور پرهیز از هوسرانی و پارسایی ذهنی در روابط همسری از تدابیر اسلام برای حفظ وفاداری در خانواده منتظر به شمار میآید. ارضای نیاز جنسی بین همسران در هر موقعیت (مجلسی، ۱۴۰ ج۱۰۰، ۲۹) برای ایجاد آرامش و نشاط در روح و روان زن و شوهر ضروری است (حر عاملی، ۱۹۱ ج۱۴، ۸۲). وفاداری و پرهیز از هر گونه بیاحتیاطی و حفظ ورع در محافظت جنسی و سلامت اخلاقی رابطه همسری، عفت عمومی جامعه را تضمین میکند.
چهارم. سداد
واژه سداد از «سَدَدَ» به معنای بستن است. «سددت الثلمه سداً» یعنی هر حاجز و مانعی را بین دوشی بستن و شکاف و رخنه را ترمیم کردن است و از همینرو «سدید» به معنای استوار است؛ گویا هیچ شکاف و رخنهای در آن نیست. سدید استواری است که مانع از ورود امور دیگر است. بنابراین در واژه «سداد» دو قید لحاظ میگردد؛ اتقان و استحکامفینفسه با حاجزیت و مانعیت. مثلاً «قول سدید» یعنی سخن متقن و حق که مانع از تشابه میگردد و عواملی که ممکن است برای آن آسیبزا باشد را میبندد (مصطفوی، ۱(ع)۴ ج۵، ۸(ع) – ۸۹).
بنابراین «سداد» پر کردن شکافها و برداشتن کسریها و کمبودهاست. وجود مسدد، وجودی است که خود شکاف و کسری ندارد و «اهل سداد» کسانی هستند که شکافها و کسریها را پر میکنند و کمبودها را میآورند و تمامی کارهای انجام نشده و نیازهای برآورده نشده را در نظر داشته و با توجه به اهمیتها و اولویتها به آن میپردازند (صفایی حائری، ۱۸۰ ۵۵ – ۵).
رابطه عنصر سداد با ورع، اجتهاد و عفت آن است که آنجا که کوشش بسیار انجام شده و حاصل کار کم است، باید محاسبهای مستمر و جمعبندی مداوم صورت گیرد تا کسرها و ضعفها پیدا شود. کسانی که به مجموعه نیازها و کارها نگاه میکنند و از دم دست برنمیدارند و میخواهند کاری مؤثر انجام داده باشند و نمیخواهند وقت را پر کرده باشند، اهل سداد هستند. در واقع این مرحله تمامی مراحل ورع و اجتهاد و عفت را میخواهد که اهل سداد باید خود مسدد باشند و کسریهایشان را پر کرده باشند و آنگاه با احاطه و بصیرت بر تمامی طرحی که دارند و کارهایی که مانده، به اقدام بپردازند (همو ۵۹). انسانی که بدون ورع اقدام میکند و میکوشد، ضعفها و کمبودها و منفذهایش زیادتر میشود. اگر ناپاکی بود و عفت وجود نداشت، ضعفها و کسریها مضاعف میگردد.
ویژگی سداد در اخلاق همسرداری در شکل «لباس و پوشش» بودن زن و مرد نسبت به یکدیگر ظهور مییابد هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ… (بقره ۱۸(ع)). همسران عیبهای یکدیگر را میبندند و میپوشانند و از شیوع و گسترش آن جلوگیری میکنند. انسان مسدد، علاوه بر پوشش کاستیها و ضعفها، باید کمبودها را نیز مداوا کند و این امر حاصل نمیگردد جز در سایه ایجاد زمینه برای گفتوگو، دادن فرصت بازگشت و صلح و چشمپوشی و فاصله گرفتن از خوددوستی به سوی غیردوستی.
. اخلاق زمینهساز در قلمرو روابط والدین با فرزندان
از جمله عوامل تأثیرگذار بر زمینهسازی ظهور ولیّعصر(عج) نقش والدین در خانواده است. کودک، نخستین الگوهای زندگی خویش را از والدین میگیرد. خانواده نهادی بسیار ارزشگذار و انتقالدهنده ارزشها از نسلی به نسل دیگر است و تنها سازمان اجتماعی است که با اعضای خود با عشق، عقل و مراقبت بسیار برخورد میکند و همین نیروی همبستگی باعث تعالی افراد میشود (Novak, 1982 15). خانواده یک ارگانیسم با روح جمعی است که باورها و اصول اخلاقی متعالی در آن نقشی محوری ایفا میکند. از میان باورهای تأثیرگذار در خانواده که سبب همبستگی و رفتار اخلاقی میشود، باور به ظهور یک منجی و تحقق مدینه فاضله اوست. در اوصاف و صفات یاران امام مهدی(عج) آمده است که آنان چنان رفتار برادرانهای دارند که گویا از یک پدر و مادر زاده شدهاند
إن اصحاب المهدی(عج) یلقی بعضهم بعضاً کأنّهم بنو أب و أم. (بحرانی، ۱۴۱ ج۲، ۲۴)
اخلاق زمینهساز در قلمرو خانواده، در این نوشتار ناظر بر چهار امر است
۱٫ اوصاف و افعال اخلاقی که والدین در فرزندان خود ایجاد و تقویت میکنند تا
_ انشاءالله _ فرزندانشان در شمار اصحاب و یاران امام زمان(عج) باشند.
۲٫ اوصاف و افعالی که والدین در فرزندان خود ایجاد و تقویت میکنند تا در مقابل بحرانهایی که در عصر غیبت آنها را تهدید میکند، حفظ شوند تا از این طریق بستری مناسب برای ظهور حضرت تحقق یابد.
. اوصاف و افعال اخلاقی که والدین در خود ایجاد و تقویت میکنند تا شناخت و عشق به حضرت مهدی(عج) و آرزوی فرج آن گوهر هستی را در فرزندان خود شکوفا گردانند.
۴٫ اوصاف و افعال اخلاقی در فرزندان که وظایف اخلاقی خاصی را برای آنها نسبت به والدین ترسیم میکند که بسترساز ظهور است.
در این پژوهش، برآنیم اخلاق زمینهساز در خانواده را در سه قلمرو اول بررسی نماییم و از نقش پدر در این امر مهم تحت عنوان «اخلاق مدیریت» و از نقش مادر به عنوان «اخلاق مادری» یاد میکنیم؛ زیرا به نظر میرسد مهمترین وظیفه مرد در حیطه خانواده، مدیریت است و اساسیترین وظیفه زن در خانواده، مراقبت و مادری است. در بخش «اخلاق تربیت» نیز برای والدین سهمی یکسان قائل هستیم و وظایف اخلاقی زمینهساز فرزندان نسبت به والدین را به فرصتی دیگر وامیگذاریم.
الف) اخلاق مدیریت
چنانکه گفته شد مراد از خانواده در این نوشتار، خانواده هستهای است؛ یعنی زن، شوهر و فرزندانی که معمولاً با هم زندگی میکنند و تحت ریاست شوهر (= پدر) هستند. ضابطه تشکیل خانواده، ریاست مرد بر اعضای آن است که نوعی وحدت و هماهنگی در امور خانواده و میان اعضای آن ایجاد میشود و از آنان گروهی منسجم میسازد (صفایی و امامی، ۱(ع)۴ ج۱، ۲). در این تعریف، قید «معمولاً» نشاندهنده این است که خانواده بیسرپرست و فاقد مرد، با آنکه شخصی به عنوان رئیس (مرد)، مدیریت آن را بر عهده ندارد، ولی باز خانواده به شمار میآید.
نظام خانواده مانند دیگر نظامهای انسانی و اجتماعی دارای سازمان است. در هر سازمان، هر فرد برای خود جایگاهی ویژه دارد که نشانه قدرت و تأثیر او بر دیگران است. در جوامع انسانی، سازمانی که همه افراد در آن در یک رتبه باشند، دیده نمیشود. بسیاری از صاحبنظران خانواده، وجود سلسلهمراتب شفاف و صحیح درونخانوادگی را پیشفرض کار این خانواده در نظر میگیرند. نظم و انسجام خانواده به سلسلهمراتب آن بستگی دارد (سالاریفر، ۱۸۵ ۹۱). لزوم مدیریت و ریاست برای خانواده امری فطری و بدیهی است. فارابی از مدیر منزل با عنوان «رب المنزل» یاد میکند و او را در منزل به مدیر منزل و منزل را به بدن انسان تشبیه مینماید (فارابی، ۱۸ ۴۰ – ۴۲). اسلام نیز بر لزوم سلسلهمراتب در خانواده تأکید دارد. از لوازم سلسلهمراتب، اقتدار بیشتر برخی اعضاست. اگر این سلسلهمراتب رعایت نشود و والدین از اقتدار کافی برخوردار نباشند، خانواده با مشکلات فراوانی روبهرو خواهد شد. از اینرو پیامبر خدا(ص) میفرماید
خدایا، به تو پناه میبرم از فرزندی که خدایم باشد! (مجلسی، ۱۴۰ ج۸، ۱۸(ع))
در اسلام افزون بر تأکید بر اقتدار والدین به مرد اقتدار بیشتری داده شده است و ریاست خانواده برعهده مرد است. منظور از مدیریت و ریاست، تصمیمگیری در امور خانواده براساس مراعات مصلحت و راهبری و کنترل خانواده برای دستیابی به اهداف الهی است. البته احراز ریاست مرد در خانواده مستلزم برخورداری از اوصاف و شرایطی مثل اهلیت، عقل، قدرت و توانمندی و صلاحیت اخلاقی است که فقدان آنها مرد را از این موقعیت و مسئولیت _ که امتیاز فردی برای وی به شمار نمیآید _ بیبهره میسازد؛ زیرا تفویض مسئولیت به نااهلان مصداق ظلم است و ظلم عقلاً و شرعاً قبیح است.
در این نوشتار، باید تأکید کنیم که «اخلاق مدیریت» با «مدیریت اخلاق» متفاوت است. «اخلاق مدیریت» را ویژگیهای نفسانی و فضایلی میدانیم که یک مدیر باید به آنها آراسته باشد و ویژگیهای ناپسندی که باید از آنها پرهیز کند؛ ولی «مدیریت اخلاق» به معنای اداره و کنترل مسائل اخلاقی است. به بیان دیگر، مدیریت اخلاق، شناسایی و اولویتبندی ارزشهای اخلاقی برای هدایت رفتارهاست و با ایجاد برنامهای دقیق، میتوان اخلاقیات را در محیط خانواده مدیریت کرد. بنابراین، اگرچه در حیطه اخلاق مدیریت، مرد را مدیر خانواده میدانیم و اخلاق مدیریت را _ از آن جهت که اداره امور خانواده را در نیل به اهداف معیّن عهدهدار
است _ ملکات نفسانی او تعریف میکنیم، اما در قلمرو «مدیریت اخلاق» در نظام خانوادگی قائل به مدیریت مشارکتگرایانه زن و مرد هستیم.
اخلاق زمینهساز در حیطه «اخلاق مدیریت» در خانواده، به معنای اوصاف اخلاقی است که مدیر خانواده باید واجد باشد و رفتار اخلاقی خویش را براساس آن سامان دهد تا بتواند خانوادهای مهدوی را اداره کند و به هدف اصلی این خانواده _ که همانا تحقق ظهور است _ برساند. در این راستا، باید بتواند بر بحرانهایی که افراد خانواده را در عصر غیبت تهدید میکند فائق آید. از اینرو برای یک مدیر، فضایلی مانند ایمان، بصیرت، شجاعت، شرح صدر، حلم، نظم و صداقت پسندیدهتر و بایستهتر از دیگران است و همینطور رذایلی چون ترس، تزلزل، اضطراب، یأس، شتابزدگی _ که برای همه انسانها در هر شرایط و موقعیتی زشت و ناپسند است _ برای او زشتتر و قبیحتر است. در این نوشتار، بر اوصاف و افعال اخلاقی تأکید میورزیم که در سایه ورع، اجتهاد، عفت و سداد فراهم میآید و این چهار ویژگی را مبنا و اساس اخلاق زمینهساز میدانیم و معتقدیم مهمترین شاخصههای اخلاقی یک مدیر در خانواده مهدوی عدالت، امیدواری، قاطعیت و صبر است. عدالت و صبر ثمره ورع، امیدواری ثمره اجتهاد و قاطعیت میوه سداد است
یکم. عدالت
عدالت از واژه «عدل» است و از نظر لغوی به تسویه دو چیز اطلاق میشود (طریحی، ۱(ع)۵ ج۵، ۴۲۱). عدالت لفظی است که مساوات (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ )، میانهروی و اجتناب از افراط و تفریط در هر امری را اقتضا میکند. برخی عدالت را به قرار دادن هر چیز در جایگاه خود معنا میکنند (طریحی، ۱(ع)۵ ج۵، ۴۲۱). برخی نیز آن را رساندن هر صاحب حقی به حق خویش معنا کردهاند (طوسی، ۱۱ ۹۹). عدالت در اصطلاح علم اخلاق، اعتدال در قوای نفسانی در تحت تدبیر عقل است. از اینرو عدالت اخلاقی، فضیلتی جامع سایر فضایل است و به تبع آن قوه غضب از افراط و تفریط رهایی یافته و قوه شهوت مسیر اعتدال را میپیماید و در نتیجه آن قوه عقل نیز به حکمت رسیده و قوای دیگر را رهبری میکند. این نوع عدالت، در اخلاق به معنای عام است و به عدالت فردی از آن یاد میشود و در برابر آن عدالت اجتماعی قرار دارد که به معنای دفع ظلم از دیگران بوده و به عدالت به معنای خاص اطلاق میشود. در برابر عدالت فردی نیز ظلم قرار دارد که به معنای تعدی و تجاوز از حد اعتدال است (نراقی، ۱۲ (ع)۰).
علمای علم اخلاق یکی از رئوس فضایل اخلاقی را عدالت میدانند و معتقدند دوازده فضیلت صداقت، الفت، وفا، شفقت و مهربانی، صله رحم، مکافات، حسن معاشرت، حسن قضا، تودد، تسلیم، توکل و عبادت زیرمجموعه فضیلت عدالت است (طوسی، ۱۱ ۸۹ – ۱۱۰).
عدالت یکی از مفاهیم مهم و عام اخلاقی است که در خانواده به آن تأکید شده است.
در حوزه مدیریت خانواده مراد از عدالت هم میتواند عدالت فردی باشد که در این
صورت مدیر خانواده باید جامع بسیاری از فضایل اخلاقی باشد و هم میتواند مراد
عدالت اجتماعی باشد که در حوزه روابط مدیر با اعضای خانواده است. در لسان
روایات مهدوی به نظر میرسد میتوان واژه عدالت را بیشتر ناظر به عدالت اجتماعی بدانیم؛ گرچه قابل اطلاق به عدالت فردی نیز هست. سیره امام مهدی(عج) سلوک بر مبنای عدالت اجتماعی است
یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً. (طوسی، ۱۸(ع) ۵۲)
سیره یاران او نیز اینچنین است
اللَّهُمَّ وَامْلَأْ بِهِمْ کُلَّ أُفُقٍ مِنَ الْآفَاقِ وَ قُطْرٍ مِنَ الْأَقْطَارِ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ مَرْحَمَهً وَ فَضْلًا. (مجتهدی، ۱۸۱ ۱۸- ۱۹)
همچنین در فضایل اخلاقی امام(عج) و یارانش صفاتی ذکر میشود که ناظر به عدالت فردی است. بنابراین نهتنها عدالت اجتماعی، بلکه عدالت فردی نیز شاخصه فرد منتظر به شمار میآید. مدیر در خانواده با داشتن فضیلت عدالت باید بتواند در هر موقعیتی با توجه به مقتضیات زمان، نقش خود را ایفا کند و از هر کسی به اندازه استعداد و ظرفیتهایش توقع داشته باشد.
دوم. صبر
مقاومت و پایداری در مسیر انتظار موعود جهانی، از مهمترین شاخصههای خانواده منتظر به شمار میآید. شرط مهم انتظار، استقامت در برابر نقصانها و کمبودهاست
طُوبَى لِلصَّابِرِینَ فِی غَیْبَتِهِ. (قندوزی، بیتا ج، ۱۰۱)
در فرهنگ اخلاقی صبر به معنای وادار نمودن و حبس کردن نفس به آنچه عقل و شرع اقتضا میکنند و باز داشتن از آنچه عقل و شرع نهی میکنند، اطلاق میشود (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ ۲(ع)۴). صبر بر سختیها و مصیبتها و عدم اضطراب و پریشانی، سعه صدر است و از ابزارهای مهم و مؤثر در مدیریت به شمار میرود. اگر مدیر خانواده صبور نباشد، نظام خانواده تباه میشود. از آثار سعه صدر در خانواده، رفق و مدارا، تغافل، انتقادپذیری، وقار و متانت است که لازمه ضروری هر مدیریتی است.
سوم. امید
امید به معنای احساس راحتی قلب در نتیجه انتظار تحقق امری که محبوب و خوشایند است (نراقی، ۱۸۸ ج۱، ۲۴۴) با مقوله انتظار ارتباطی تنگاتنگ دارد. اگر انتظار نه یک حالت، بلکه یک عمل است، انسان منتظر همواره امیدوارانه اقدام میکند. بنابراین امید با «کوشایی» و اجتهاد نیز ارتباط مییابد. یکی از ویژگیهای مدیر خانواده، امیدوار بودن به تحقق اهداف خانواده و از جمله تحقق ظهور است که از آثار انتظار به شمار میآید. این شور و اشتیاق و امید از مدیر به افراد خانواده نیز سرایت میکند و سبب پویایی، دوری از افسردگی و خمودی و انزوای در جامعه میشود و خانواده منفعل را به خانوادهای فعال تبدیل میگرداند.
چهارم. قاطعیت
ثمره ویژگی سداد در مدیر خانواده، قاطعیت در تصمیمگیری، انضباط و اعتماد به نفس است. مدیر خانواده برای پیشبرد اهداف متعالی در خانواده با برنامهریزی، سازماندهی و هماهنگی _ که از ارکان مدیریت اسلامی است _ اقدام میکند و به تواناییهای خویش ایمان دارد و در رأس هرم مدیریت خانواده در تصمیمگیری راسخ است و اگر احیاناً دچار اشتباه شد با شجاعت و صداقت اشتباه خویش را میپذیرد.
ب) اخلاق مادری
دیدگاههای فمینیستی در دوران معاصر یکی از جدیترین بحرانهای عصر غیبت را رقم زده است. این نگرش، «اخلاق مادرانه» را تقبیح و آن را بیانگر تمایلات درونی زنان برای نوعی مراقبت از دیگران میداند که آنان را به شدت درگیر روابط عاطفی میکند (پرنر، ۱۸ ۱۰۲). خصایص سنتی زنانه مثل مراقبت، دلسوزی، خیرخواهی، پرورش دادن و مهرورزی از ویژگیهای منفی قلمداد شده که جامعه مردسالار بر زنان تحمیل کرده است (تانگ، ۱۸۲ ۱(ع)۰). خانواده صحنه نابرابری است که زنان در آن به انقیاد کشیده میشوند (آبوت و والاس، ۱۸۵ ۱۱۴). در این دیدگاه، مادری سرشت طبیعی زنان و کارکردی غریزی است (Chodorow, 19(ع)۸ ۵۰). گروهی از فمینیستهای تندرو، سرکوب زنان را به موضوع مادری ربط داده و حتی رایجترین مانع زنان را بیولوژی تولید مثل میدانند (یزدی، ۱۸۹ ۹۰).
زن منتظر در عصر غیبت باید با شناخت و آگاهی کامل به مقابله با این دیدگاهها برخیزد. از نظر اسلام، زن به منزله رکن اساسی خانواده، شالوده خانواده را بنیان مینهد و به دلیل جایگاه عاطفی که در خانواده دارد، میتواند با فضایل و افعال اخلاقی خود جلوهگاه رحمت الهی و بهترین انتقالدهنده فرهنگ انتظار باشد. اسلام مهمترین نقش زن را مادری و مهمترین وظیفهاش را مراقبت میداند. برخی بر این باورند که حتی احساسات و عواطف زن به همسر خود، پایه در عشق مادری داشته، حالتی ثانوی از مادری زن است و از غریزه او در انطباق با اوضاع برمیخیزد (مطهری، ۱۸۰ ۱(ع)۴). «مادری» رابطه و نقش اجتماعی در پرورش جسمی و روحی فرزندان و حمایت عاطفی از آنان است. توجه به فرزندان و مراقبت از آنها در تفکر اسلامی، نقشی زنانه و نقطه کمال و تعالی زن دانسته میشود تا جایی که بهشت زیر پای مادران قرار داده شده است.
اخلاق مادری یا مراقبت، رابطهای است که در آن مادر نه براساس وظیفه یا عدالت، بلکه بر اساس خیرخواهی، محبت و دلسوزی عمل میکند. رفتار او چیزی فراتر از حق و عدالت است. مادری فنی عمیق، همراه با مبانی دقیق و مهارتی است که غفلت از آن موجب تباهی نسل و فساد جامعه میشود. کلمه «امّ» به معنای اصل و پایه هر چیز است. اگر مهمترین نقش زن در خانواده مهدوی «مادری» است، مهمترین ویژگی اخلاقی زن منتظر در خانواده، محبت کردن انجام وظیفه مادری از طریق مهرورزی است. در جایی که اقتدار و مدیریت پدر شکل میگیرد و رفتارش بیش از هر چیز بر پایه عدالت قرار میگیرد، برخورد محبتآمیز مادر میتواند گرههای ناگشوده را بگشاید.
در این نوشتار، گام را فراتر نهاده و ادعا میکنیم «اخلاق خانواده» ارائه راهکارهایی برای بروز و ظهور محبت در بین اعضای خانواده است. اگر اخلاق خانواده را گسترش دهیم، در مرحلهای بالاتر به اخلاق اجتماعی و در مرتبه دیگر به اخلاق حرفه و تجارت میرسیم و حتی میتوان آن را در سطحی گستردهتر به اخلاق بینالمللی بسط دهیم؛ بهویژه اگر به دهکده جهانی و تبدیل شدن جهان به یک خانواده قائل باشیم، اخلاق خانواده،
اخلاق نوع بشر است. بنابراین ملاک رفتار اخلاقی همه انسانها بر اساس «اخلاق محبت» است. مراد از محبت، نه محبت غریزی، بلکه محبت عقلی است که جلوه و نشانهای از محبت باری تعالی است و در سایه محبت او رنگ مییابد؛ محبتی که محب، محبوب را نه صرفاً برای خودش، بلکه او را برای خدا میخواهد؛ محبتی که راه رسیدن به کمال و قرب الهی است؛ محبتی بدون چشمداشت و ایثارگرانه. از اینروست که ولیّعصر(عج) از پدر و مادر بر انسانها مهربانتر است
یَکُونُ أَوْلَى النَّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَشْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِم؛ (صدوق، ۱۲
ج۲، ۵۲(ع))
او (امام مهدی(عج)) نسبت به مردم از خودشان سزاوراتر و از پدر و مادرشان دلسوزتر است.
این مهر و محبت اوست که خطاب به منتظران میفرماید
وَ لَوْ لَا مَا عِنْدَنَا مِنْ مَحَبَّهِ صَلَاحِکُمْ وَ رَحْمَتِکُمْ وَ الْإِشْفَاقِ عَلَیْکُمْ لَکُنَّا عَنْ مُخَاطَبَتِکُمْ فِی شُغُلٍ… ؛ (طبرسی، ۱۴۲۵ ج۲، ۴(ع))
و اگر محبت و عشق به اصلاح و نجات شما و مهر و دلسوزی نسبت به شما نبود، هیچ سخنی با شما نداشتم… .
مادر در خانواده مهدوی با متصف شدن به فضایل ورع، اجتهاد، عفت و سداد، محبت به اعضای خانواده را _ که رنگی از محبت خدا و عشق به امام زمان(عج) است _ پیشه میسازد؛ محبت برگرفته از این فضایل به یقین تنها محبتی غریزی نیست.
ج) اخلاق تربیت
اخلاق تربیت در خانواده منتظر، تبیین شیوهها و ابزارهای آراستن افراد خانواده به فضیلتها و پیراستن آنها از رذایل اخلاقی است که موجب تأخیر در ظهور میشود. این روشهای تربیتی، گاه به صورت خودتربیتی، گاه دیگرتربیتی، گاه گفتاری و گاه عملی، گاه سلبی و بازدارنده، گاه ایجابی و اصلاحی و گاهی برای همه مراحل سنی و گاه سن خاص است.
برای آنکه تربیت مهدوی تحمیلی نشود باید مبادی رفتار را در فرزند ایجاد کرد. به دیگر سخن، ابتدا باید تصوری صحیح از مفهوم انتظار و امامباوری در فرزند ایجاد شود؛ زیرا شاخصه ارزشگذاری در انسان معرفت اوست. پس از چنین شناختی، وی باید فایده عمل به فضایل و دوری از رذایل را تصدیق کند تا در نهایت شوق مؤکد به انجام فعل در او ایجاد شود. اگر در تربیت این سه مرحله (تصور، تصدیق به فایده و شوق مؤکد) رعایت نگردد، نهتنها نمیتوانیم فرهنگ مهدوی را در خانواده راسخ کنیم، بلکه شاید حتی بیتفاوتی یا تنفر را دامن زده باشیم. امام صادق(ع) به صحابی خویش میفرماید
یَا عُمَرُ! لَا تَحْمِلُوا عَلَى شِیعَتِنَا وَ ارْفُقُوا بِهِمْ فَإِنَّ النَّاسَ لَا یَحْتَمِلُونَ مَا تَحْمِلُونَ. (کلینی، ۱ ج۸، ۴)
بنابراین والدین در امر تربیت به جای توجه به ظرفیتهای خود، باید ظرفیت فرزندان را در نظر گرفته و فعالیتهای تربیتی را بر آن اساس سامان دهند.
برای بر حذر بودن از تربیت تحمیلی باید فرایند تربیت، مستمر و تدریجی باشد و از شتابزدگی بپرهیزیم. گاه ممکن است دانهای بکاریم و مدتها بعد، از میوه آن بهرهمند شویم. شاید شرایط دوران بلوغ و نوجوانی و جوانی اجازه ندهد تربیت اخلاقی بالفعل بروز کند؛ باید به دعا بنشینیم و منتظر ثمرۀ آن در آینده باشیم. رسیدن به معرفت صحیح و تبدیل شدن فضایل اخلاقی به صفات انسانی راسخ نیازمند زمینهسازی و فراهم کردن بستر مناسب است. مادامی که نیازهای زیستی در حد متعادل ارضا نگردد، فرد نمیتواند به طرف تعالی اخلاقی سوق یابد. علمای اخلاق، اعتدال و ارضای قوا را امری ضروری برای پیشرفت اخلاقی دانستهاند. از اینرو اگر به نظام معیشتی، ازدواج، تأمین صحیح نیازهای جسمانی و
تخلیه نیروهای جوانی فرزندانمان توجه نداشته باشیم، سخن گفتن از فرزندان مهدیباور و مهدییاور در حد شعار تنزل خواهد کرد. در امر تربیت از این امر مهم نیز نمیتوان غافل شد که جریان تربیت گام به گام نباید منجر به از دست دادن فرصتها شود. راسخ شدن صفات و فضایل نفسانی نیازمند تمرین و ممارست است و در این راستا، میتوان به راهکارهایی اشاره کرد
از بسترهای مناسب برای تقویت اخلاق، الگوسازی است؛ زیرا مهمترین نوع یادگیری، از طریق مشاهده یا تقلید است (سیف، ۱۸ ۱۴). از این رو باید با در نظر گرفتن حفظ حق آزادی انسانها با ارائه معیارها و معرفی الگوهای مطلوب زمینه گزینش آزادانه را برای فرزندان فراهم کنیم. معرفی یاران حضرت(عج) از طریق فیلم و داستان، برپایی مجالس به نام حضرت ولیّعصر(عج)، بزرگداشت اعیاد شعبانیه و روزهایی _ همچون روز جمعه _ که منتسب به ایشان است، مداومت در توسل به آن حضرت و… میتواند محیط تربیتی مساعدی را برای پرورش اوصاف اخلاقی فرد منتظر در فرزندان ایجاد کند. والدین با زنده نگاه داشتن یاد و ذکر امام(عج) دوستی و عشق خود را به آن وجود مبارک به فرزندان میآموزند؛ زیرا «مَنْ أَحَبَّ شَیْئاً لَهِجَ بِذِکْرِهِ» (تمیمی آمدی، ۱(ع) ج۱، ۲۱). حفظ فرزندان در گرو خوبیها و شایستگیها و اعمال والدین است.
از دیگر بسترهای مناسب برای تقویت اخلاق «خودآگاهی» است. برخی روانشناسان احساس حقارت یا کهتری را تقریباً منشأ تمام رفتارهای غیرعادی انسان میدانند (آدلر،
۱(ع)۰ ۵۹). توجه دادن انسان به شرافت و کرامت ذاتی خویش و اینکه او گوهری ارزشمند و بیمانند است، وی را به سوی ارزشهای متعالی اخلاقی سوق میدهد. یکی از بهترین روشهای تربیت اخلاقی، انجام دادن اموری است که به باور ارزشمند بودن فرزند بینجامد؛ چرا که «مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ، فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ» (مجلسی، ۱۴۰
ج۵(ع)، ۵).
نتیجه
در این نوشتار، برآن شدیم چهار عنصر اخلاقی ورع، اجتهاد، عفت و سداد را در قلمروهای متفاوت اخلاق در خانواده بررسی کنیم. از جمله مهمترین ثمرههای این نوشتار برای نگارنده، آگاهی از مهجور بودن اخلاق مهدوی در حیطه پژوهش بود. در دهههای اخیر، اندیشمندان غربی به مباحث اخلاقی _ بهویژه فلسفه اخلاق و مکاتب اخلاقی _ توجهی جدی داشتهاند. در پی این جریان فکری، در کشور ما نیز این موضوعات اهمیت یافته و بهخصوص عرصههای گوناگون اخلاق کاربردی، توجه محققان را به خود جلب کرده است. پژوهشگران اسلامی با کندوکاو در متون علمای اخلاق، کوشیدهاند ساختار نظاممندی برای اخلاق اسلامی بیابند. فضایل، رذایل، بایدها و نبایدهای اخلاقی به صورت پراکنده و در شکل اخلاق نقلی در منابع و کتب اخلاق اسلامی وجود دارد؛ اما استخراج و سامان دادن آنها در قالبهای منسجم و جدید به در انداختن طرحی نو نیازمند است. در این میان، مهدیپژوهان نیز رویکردی اخلاقی به مباحث مهدویت را در برنامه داشتهاند.
برای غنی ساختن تحقیقات درباره تأثیر دکترین مهدویت بر خانواده، نیازمندیم اهل فن _ از حوزه و دانشگاه _ روایات را از سخنان معصومان(ع) استخراج کرده و تنظیم نمایند و اندیشمندان آنها را تحلیل و تفسیر کنند تا با دقت و غور در کلمات گهربار امامان(ع) و یافتن ارتباط میان آنها و هم افق شدن با زمان آنان، مراد معصوم(ع) نمایان شود. در عرصه اخلاق مهدوی کار ناشده بسیار است و تحقیق با دشواریهای خاص خود روبهرو است. تفکیک بین اخلاق اسلامی و اخلاق زمینهساز _ که رابطهای عام و خاص دارند _ کاری بس دشوار است و در این مسیر هنوز در ابتدای راه هستیم. امیدواریم این نوشتار، گامی هرچند اندک در این راستا برداشته باشد.
منابع
_ ابنعجیبه، احمد بن محمد، تفسیر البحر المدید، قاهره، انتشارات دکتر حسن عباس
زکی، بیتا.
_ ابنفارس، احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، قم، مکتب الاعلام اسلامی، بیتا.
_ ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، تهران، انتشارات حبیبی، ۱۵۸ش.
_ آبوت، پاملا؛ کلر والاس، جامعهشناسی زنان، ترجمه منیژه نجم عراقی، تهران، نشر نی، ۱۸۵ش.
_ آدلر، آلفرد، روانشناسی فردی، ترجمه حسن زمانی شرفشاهی، بیجا، نشر تصویر، ۱(ع)۰ش.
_ آل غازی، ملاحویش، بیان المعانی، دمشق، مطبعه الترقی، ۱۸۲ش.
_ بارتلی، ویلیام، دین و اخلاق، ترجمه زهرا خزاعی، پایاننامۀ دانشگاه قم، ۱(ع)۸ش.
_ بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، ۱۴۱ق.
_ بهشتی، محمد، «تربیت، اخلاق و تربیت اخلاقی»، مجله معارف، ش۱۰، ۱۸۱ش.
_ پاسنو، دایانا، فمینیسم، راه یا بیراهه؟!، ترجمه محمدرضا مجیدی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و معارف، ۱۸۴ش.
_ پرنر، الیزابت، «علم اخلاق زنانهنگر»، ترجمه سوگند نوروزیزاده، مجله ناقد، ش۲، ۱۸ش.
_ پورسیدآقایی، سید مسعود، با جاری انتظار، قم، مؤسسۀ آیندۀ روشن، چاپ سوم، ۱۹۰ش.
_ تانگ، رزماری، «اخلاق فمینیستی»، ترجمه عباس یزدانی، در فمینیسم و دانشهای فمینیستی، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ۱۸۲ش.
_ تانن، دبورا، مرا نمیفهمی، تو هم مرا نمیفهمی، ترجمه مهدی قراچهداغی و زهره فتوحی، تهران، نشر دایره، ۱۸۴ش.
_ تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰(ع)ق.
_ جوادی آملی، عبدالله، مبادی اخلاق در قرآن، قم، اسراء، ۱(ع)۸ش.
_ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۱ق.
_ خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید با رویکرد اسلامی، قم، نشر معارف، ۱۸۸ش.
_ داورپناه، ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات صدرا، ۱(ع)۵ش.
_ دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه عباس زریاب خویی، تهران، سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، ۱۵ش.
_ دیلمی، احمد، «اخلاق جنسی»، در دانشنامه فاطمی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۹ش.
_ دیلمی، احمد؛ مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، قم، نشر معارف، ۱۸۱ش.
_ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تهران، المکتبه المرتضویه لإحیاء آثار المرتضویه، ۱۴۱۲ق.
_ رامین، فرح، «اخلاق همسرداری»، در جستارهایی در اخلاق کاربردی، قم، انتشارات دانشگاه قم، ۱۸۹ش.
_ سالاریفر، محمدرضا، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسی، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، ۱۸۵ش.
_ سیف، علیاکبر، روانشناسی پرورشی (روانشناسی یادگیری و آموزش)، تهران، نشر گاه، ۱۸ش.
_ شایگان، علی، حقوق مدنی، قزوین، انتشارات طه، ۱(ع)۵ش.
_ شبّر، عبدالله، الاخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، قم، انتشارات هجرت، ۱۸(ع)ش.
_ شریف رضی، محمد بن حسین، نهجالبلاغه، ترجمه علینقی فیضالاسلام، تهران، انتشارات فیضالاسلام، ۱(ع)۸ش.
_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، قم، جامعۀ مدرسین، ۱۲ش.
_ صفایی حائری، علی، وارثان عاشورا، قم، انتشارات لیله القدر، ۱۸۰ش.
_ صفایی، سیدحسین؛ اسدالله امامی، حقوق خانواده، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱(ع)۴ش.
_ صلیبا، جمیل، المعجم الفلسفی، بیروت، الشرکه العالمیه للکتاب، ۱۴۱۴ق.
_ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۹ق.
_ طبرسی، ابینصر الحسن بن الفضل، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میرباقری، قم، فراهانی، ۱۵ش.
_ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، قم، مکتبه الحیدریه، ۱۴۲۵ق.
_ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، قم، مؤسسه البعثه، ۱(ع)۵ش.
_ طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا صدری، تهران، دانشگاه تهران، ۱۱ش.
_ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، قم، مسجد مقدس جمکران، ۱۸(ع)ش.
_ عاملی (شهید ثانی)، زینالدین بن علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱ق.
_ غزالی، محمد بن محمد، احیا علوم الدین، دمشق، دار قتیبه، ۱۴۱۲ق.
_ فارابی، محمد بن محمد، فصول منتزعه، ترجمه حسن ملکشاهی، تهران، نشر سروش، ۱۸ش.
_ فیض کاشانی، ملامحسن، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۱ش.
_ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، قم، دارالاسوه للطباعه و النشر، بیتا.
_ کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنی خانواده، تهران، شرکت انتشار، ۱(ع)۱ش.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح و تحقیق علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱ش.
_ مجتهدی، سیدمرتضی، صحیفه مهدیه، ترجمه محمدحسین رحیمیان، قم، انتشارات دارالثقلین، ۱۸۱ش.
_ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰ق.
_ مشکینی اردبیلی، علی، ازدواج در اسلام، قم، دفتر نشر الهادی، ۱ش.
_ مصباح یزدی، محمدتقی، دروس فلسفه اخلاق، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱(ع)ش.
_ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات قرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱(ع)۴ش.
_ مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، قم، انتشارات صدرا، ۱۸ش.
_ نظام حقوق زن در اسلام، قم، انتشارات صدرا، ۱۸۰ش.
_ مقدادی، محمدمهدی، ریاست خانواده، تهران، روابط عمومی شورای فرهنگی اجتماعی زنان، ۱۸۵ش.
_ نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، قم، انتشارات قائم آل محمد، ۱۸۸ش.
_ نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، تهران، انتشارات رشیدی، ۱۲ش.
_ نقیبی، سیدابوالقاسم، «نقش وفاداری در اعتمادآفرینی و راهبردهای توسعهای آن در نهاد خانواده با رویکرد به آیات و روایات»، فصلنامۀ شورای فرهنگی اجتماعی زنان، سال سیزدهم، ش۵۲، ۱۹۰ش.
_ نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آلآلبیت، ۱۴۰۸ق.
_ واثقی، قاسم، درسهایی از اخلاق مدیریت، قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱(ع)ش.
_ همتبناری، علی، مأخذشناسی تربیت اخلاقی، قم، پژوهشکده تعلیم و تربیت، ۱۸۲ش.
_ یزدی، اقدس، «اخلاق مادری در اسلام و فمینیسم»، در جستارهایی در اخلاق کاربردی، قم، انتشارات دانشگاه قم، ۱۸۹ش.
_ یورگ، رابرت. اچ، در سراشیب به سوی گومرا، ترجمه الهه هاشمی حائری، تهران، انتشارات حکمت، ۱(ع)۸ش.
_ Bedau, Hugo Adam, Applied Ethics, In Beker, Lawrence C, Beker, Charlotte, B (eds), Encyclopedia of Ethics. New York Routledge, 200(ع).
_ Chodorow, Nancy, The Reproduction of Mothering, Berekely University of California Press, 19(ع)۸٫
_ Novak, Micheal, The Spirit of Democratic Capitalism, New York Simon and Schuster, 1982.
_ Oʼneill, Onora. Charity. In Beker, Lawrence. C, Beker, charlotte. B (Eds), In Encyclopedia of Ethics. New York Routldege, 2001.
_ Walsh, F, A Family Resilience Framework Innovative Practice Applications. Family Relations. New York Guilford Press, 2002.
فرح رامین