کلیسای پروتستان، بنیادگرا یا لیبرال؟
ضمیمه | اندازه |
---|---|
۵٫pdf | ۳۴۶٫۲۴ کیلو بایت |
معرفت ادیان ،سال پنجم، شماره اول، پیاپی ۱۷، زمستان ۱۳۹۲
جواد باغبانی آرانی / استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی Arani@Qabas.net
دریافت: ۱۶/۱۱/۱۳۹۲ ـ پذیرش: ۸/۳/۱۳۹۳
چکیده
مسیحیت از جمله کلیسای پروتستان، در طول حیات خویش با چالشهای مختلفی روبهرو شده است. یکی از این چالشها، پیدایش الهیات لیبرال بود. نهضت اصلاح دینی، که در قرن شانزدهم به قصد بازاندیشی در باورهای مسیحیت پدید آمد، در برابر این چالش چه واکنشی از خود نشان داد؟ اینکه نهضتی بخواهد به باورهای دینی موجود نگاه تازهای بیندازد، موهم این است که گویا قصد دارد به برخی اصول بیتوجهی کند، یا از آنها دست بردارد. درحالیکه کلیسای پروتستان با اصرار بر باورهای پذیرفتهشده در کلیسای اولیه مانند تثلیث، تجسد و فدا، نشان داد که در برابر این چالشها مقاومت کرده و از این باب تحول چندانی را نپذیرفته است.
کلیدواژهها: کلیسای پروتستان، بنیادگرا، لیبرال، رنسانس، روشنگری.
مقدمه
کلیسای پروتستان پس از عصر رنسانس و پیش از عصر روشنگری پدید آمد. به دلیل هم پوشی نهضت اصلاحات با این دو عصر، برخی بر این باورند که کلیسای پروتستان باید متأثر از ویژگی های این دو دوره باشد. ویژگی عصر رنسانس، بالا رفتن سطح آگاهی مردم و نشستن اندیشه های جدید به جای اندیشه های قرون وسطایی بود؛ مطالعات خدامحور به مطالعات انسان محور تبدیل شد و دانشمندان پیرامون اموری غیر از آنچه کلیسا ترویج می کرد، اندیشیدند.
فرایند مذکور پس از فتح قسطنطنیه در اواسط قرن پانزدهم به دست مسلمانان رخ داد. با این فتح، انتقال آثار مؤلفان مسلمان از طریق این شهر به اروپای غربی آغاز شد. ازاین رو، نهضت مطالعه و تحقیق در آثار علمی و هنری مشرق زمین پدید آمد. مطالعه آثار کلاسیک یونانی و لاتین نیز در دستور کار اروپاییان قرار گرفت و فضای اروپا فضای علم و هنر شد. این عوامل، عصری به نام رنسانس را به دنبال داشت و کلیسای پروتستان پس از چنین دور انی شکل گرفت. برخی گمان کردند که این کلیسا باید تحت تأثیر این دوران قرار گرفته باشد و آموزه های آن، متأثر از اندیشه های جدید آن همچون اومانیسم باشد. آیا برای کلیسای پروتستان چنین اتفاقی رخ داد؟
ویژگی عصر روشنگری رویکرد عقلی به دین است (مک گراث، ۱۳۸۴، ص ۳۵۰)؛ زیرا این رویکر علمی و فلسفی محسوب می شود. کانت ویژگی عصر روشنگری را خروج انسان ها از قیمومتی می داند که قبلاً خود را تسلیم آن کرده بودند. عصر روشنگری، در برابر مراجع کلیسایی که بر عالمِ اندیشه سلطه داشتند، موضع گرفت. به گمان برخی، نهضت روشنگری جهانی را روشن کرد که کلیسا آن را تاریک ساخته بود. در باور آنان علم، اقتصاد، سیاست، قانون، دولت، فرهنگ، تعلیم و تربیت، بهداشت و رفاه اجتماعی باید از تأثیر کلیسا، الهیات و دین خارج می شد و تحت مسئولیت مستقیم خود انسان ها درمی آمد. کلیسای پروتستان در آستانه چنین عصری شکل گرفت. ازاین رو، برخی گمان کرده اند که این کلیسا در ادامه حرکت خود، باید از عصر روشنگری تأثیر پذیرفته و در برخی باورهای کلیسای اولیه تجدیدنظر کرده باشد. بنابراین، انتظار می رود کلیسای پروتستان رنگ و بوی عصر خرد را گرفته باشد و اصول اساسی مسیحیت نخستین، در آن کمرنگ شده باشد. آیا واقعیت کلیسای پروتستان چنین است؟
آیا کلیسای پروتستان از این دو عصر تأثیر پذیرفت و از سنت های گذشته فاصله گرفت، یا بر سنت های بنیادین گذشته پافشاری کرد؟ کلیسای یادشده با برخی خرافات و انحرافات مسیحیت به مقابله برخاست و بخشی از آنها را از جوامع مسیحی زدود، اما مسائل اصلی و بنیادی مانند تثلیث، فدا و عشای ربانی را حفظ کرد. افزون براین، نشانه های فراوان دیگری نیز بر بنیادگرایی این کلیسا وجود دارد که در این نوشتار به برخی از آنها اشاره می شود.
کلیسای پروتستان
یکی از تحولات مهم در مسیحیت، پیدایش نهضت اصلاحات در قرن شانزدهم بود. از درون این نهضت، کلیسای پروتستان پدید آمد. پروتستان واژهای فرانسوی و به معنای معترض است. این اصطلاح، زمانی رواج یافت که شاهزادگان و مردم آلمان به (حکم) مجلس اشپِیِر (Speyer) اعتراض کردند. مجلس مذکور، در سال ۱۵۲۹ تصمیم گرفت به مدارا با مکتب لوتری در آلمان پایان دهد (رسول زاده و باغبانی، ۱۳۸۹، ص۳۲۰). واژه پروتستان ابتدا به کسانی اطلاق شد که پیرو نهضت اصلاح دینی به رهبری مارتین لوتر بودند، اما به مرور زمان به همه مسیحیان غیرکاتولیک و غیرارتدکس اطلاق شد.
کلیسای پروتستان در مقایسه با دو کلیسای کاتولیک و ارتدکس، عمر کوتاه تری دارد، اما در عمر پانصد ساله خود، فرقه های متعدد و پرشماری را به جامعه مسیحیت تحویل داده است. این تنوع و تعدد، شناخت دقیق مرزهای اعتقادی کلیسای مذکور را با مشکل روبه رو کرده است.
بنیادگرایی
اندیشه بسیاری از مصلحان پروتستان قرن شانزدهم، بازگشت به عقاید و شعائر کلیسای اولیه و تجدید حیات مسیحیت نخستین بود. لوتر، در باب ایمان باور داشت که باید به ایمان جامعه مسیحیان نخستین بازگردیم. مصلحان با یاد کردن از شور و نشاط مسیحت در دوران رسولان و پدران کلیسا، درصدد بودند بار دیگر به آن دوران بازگردند. مصلحان پروتستان انحراف از مسیحیت اولیه را دیگر قابل تحمل نمی دانستند و بر این باور بودند که زمان بازگشت به عقاید و شعائر آن دوران فرا رسیده است. ازاین رو، باید یک خانه تکانی اساسی در کلیسا صورت گیرد. آنان در برابر چالش های عصر جدید و اندیشه های لیبرال واکنش نشان دادند. یکی از واکنش های کلیسای پروتستان به این اندیشه ها، بنیادگرایی (Fundamentalism) بود.
اصلاحات پروتستانی توانست بخش کوچکی از خرافات و انحرافات مسیحیت را از برخی جوامع مسیحی پاک کند، اما مسائل اصلی مانند تثلیث، فدا و عشای ربانی به قوت خود باقی ماند.
الهیات لیبرال
فریدریش شلایرماخر (۱۷۶۸ـ۱۸۳۴)، پایه گذار مکتب الهیات لیبرال است. وی کوشید دین را به روشی جدید مطرح و ایمان مسیحی را به شیوه ای تفسیر کند که با جهان بینی جدید سازگار باشد. وی درصدد بود میان دیندار بودن و مدرن بودن سازگاری ایجاد کند. لیبرال ها ایمان و الهیات مسیحی را نیازمند بازسازی در پرتو دانش مدرن بشری می دانستند. با طرح نظریه چارلز داروین درباره تکامل شرایطی پدید آمد که بعضی از عناصر الهیات سنتی مسیحیت، مانند آموزه آفرینش در شش روز توجیه ناپذیرتر شد. الهیات لیبرال تعهد کرده بود تا شکاف های از این دست را پر کند.
الاهیات لیبرال قصد داشت ایمان مسیحی را در قالب هایی بیان کند که در فرهنگ معاصر قابل قبول باشد. لیبرال ها برای رسیدن به این هدف و پر کردن شکاف میان ایمان مسیحی و دانش جدید، بسیاری از عناصر بنیادی سنت مسیحی را قربانی کردند. جمعی از آنان بر این عقیده بودند که مسیحیت، اگر بخواهد به عنوان یک گزینه جدی در جهان مدرن باقی بماند، باید در اعتقادات خود بازنگری کند.
کلیسای پروتستان بنیادگرا یا لیبرال؟
برخی معتقد بودند: برای باقی ماندن مسیحیت در جهان جدید، بازسازی اعتقادات آن امری ضروری است. پاره ای از اعتقادات مسیحیت کاملاً ناسازگار با معیارهای عصر جدید شناخته شد. دو راه وجود داشت: یا باید بر این اعتقادات پافشاری می شد یا اینکه آن را متناسب با تحولات معرفتی جدید تفسیر و تبیین می کردند. به همین دلیل، لیبرال ها خواهان آزادی در تفسیر کتاب مقدس بودند تا تعالیم آن کتاب، با تحولات معرفتی تضادی پیدا نکند. داوری در این زمینه که کلیسای پروتستان همچنان به اعتقادات سنتی پایبند است، یا اینکه به لیبرال ها گرایش پیدا کرده، وابسته به نوع نگرش ما به این کلیسا است. به نظر می رسد، کلیسای مذکور از جنبه هایی بنیادگرا و از جنبه های دیگر لیبرال است. این کلیسا، با پناه بردن انحصاری به کتاب مقدس درصدد برآمد که ایمان مسیحی را به شیوه هایی تفسیر کند که در جهان بینی جدید معنادار باشد. اما آیا چنین اتفاقی رخ نمود؟ اینک نشانه های بنیادگرا یا لیبرال بودن کلیسای پروتستان را به ترتیب بیان می کنیم تا پس از مقایسه این نشانه ها، داوری درباره این موضوع ممکن شود.
نشانه های بنیادگرا بودن
برای اثبات تمایل کلیسای پروتستان به بنیادگرایی، ویژگی های الاهیات لیبرال را بررسی می کنیم تا از طریق مقایسه به مدعای خویش دست یابیم.
تفکیک کلیسا و دولت
الاهیات لیبرال، به تفکیک کلیسا و دولت ارزش محوری می دهد. درحالی که برخی از رهبران مشهور پروتستان به پیوند دین و دولت تصریح کرده اند. کالون در اقدامات اصلاحی خود، دین و دولت را به یکدیگر پیوند داد (مک گراث، ۱۳۸۴، ص۱۴۱). او از مقامات رسمی دولتی کمک گرفت و در شهر ژنو، حکومتی مسیحی بر پا کرد. به عقیده کالون، قوانین هر کشور مسیحی باید از کتاب مقدس ریشه گیرد و دستگاه حکومت نیز باید قوانین آن کتاب را، آن گونه که روحانیان تفسیر می کنند، به کار بندد. ازآنجاکه مقامات رسمی در کلیسای کالون نقش داشتند، اصلاحات این کلیسا را اصلاح رسمی می نامند. در برابر اصلاح رسمی، اصلاح بنیادین قرار دارد که اشاره به جدایی کلیسا از دولت است.
کالون کلیسا و دولت را دو مخلوق آفریدگار می دانست که خدا آنها را مأمور کرده تا همچون روان و تن، جامعه مسیحی با هماهنگی کار کنند. کلیسا موظف است برای ایمان و اخلاق جامعه، قانون وضع کند و دولت باید آن را اجرا کند. بر این اساس، کالون حدود یک ربع قرن حکومت دینی ژنو را رهبری کرد (History of the Christian Church, v8, p. 492).
لوتر نیز با حمایت شاهزادگان آلمانی اقدامات اصلاحی خود را به پیش برد. البته در بدنه نهضت اصلاح دینی، پروتستان هایی نیز وجود داشتند که در موضوع تفکیک کلیسا و دولت مانند لیبرال ها فکر می کردند. یکی از اعتراف نامه های پروتستان ها، اعتراف نامه اشلایتهایم (The Schleitheim Confession) است (بخش عمده ای از اعتراف نامه اشلایتهایم را مایکل ستلر نوشت. وی قبل از اینکه یک رهبر نوتعمیدی شود، در کلیساى کاتولیک کشیش بوده است). این اعتراف نامه، نکاتی دربردارد که دیدگاه لیبرال ها را تأیید می کند. در بخشی از اعتراف نامه مذکور آمده است: سرانجام، باید ملاحظه شود که برای یک مسیحی مناسب نیست به عنوان حاکم خدمت کند (اعتراف نامه اشلایتهایم).
انکار الهامی بودن کتاب مقدس
الاهیات لیبرال، باورهای سنتی کلیسا مانند الهامی بودن کتاب مقدس را انکار می کند. درحالی که پروتستان ها بر کتاب مقدس اصرار می ورزند. محور الاهیات لوتر، کلام خدا و شعار معروف او فقط کتاب مقدس، فقط فیض، فقط ایمان، بود. این نکته در اعتراف نامه های پروتستانی نیز دیده می شود. لوتر مردم را به مطالعه کتاب مقدس فرامی خواند. وی می کوشید کلیسا را بر پایه تعالیم کتاب مقدس اصلاح کند. ازاین رو، نهضت وی اصلاح انجیلی نام گرفت.
لوتر معتقد بود که حجیت پاپ ها، شوراها و متألهان باید به کتاب مقدس مستند باشد و مصوبات آنها تا آنجا معتبر است که از آن کتاب گرفته شده باشد. جان کالون نیز می گفت: حجیت آموزه های پدران کلیسا و شوراها مشروط به این است که با کتاب مقدس سازگار باشد. هرچه وفاداری آنان به کلام خدا بیشتر باشد، حجیت سخنانشان افزونتر است.
در قرن هجدهم، که عصر روشنگری نام گرفته است، نقد کتاب مقدس رواج یافت. برخی مسیحیان پروتستان که بنیادگرا نام داشتند، با نقد کتاب مقدس به شدت مخالفت می کردند و وجود هیچ اشتباهی را در این کتاب نمی پذیرفتند. بنیادگرایان هم محتوای کتاب مقدس و هم الفاظ آن را از خدا می دانستند.
احتیاط کلیسای پروتستان به بخش آیین ها نیز سرایت کرد. لوتر آیین های مقدسی را قبول داشت که ریشه در کتاب مقدس داشته باشند. ازاین رو، وی آیین توبه را کنار گذاشت (مک کراث، ۱۳۸۲، ص ۳۴۵ـ۳۴۶). در همین زمین، پروتستان هایی مانند پیوریتن ها درصدد حذف هرگونه عبادتی برآمدند که به عهد جدید مستند نباشد.
پافشاری بر مالکیت خصوصی
الاهیات لیبرال به مالکیت خصوصی اهمیت می دهد. درحالی که ویکلیف، به عنوان یکی از پیشگامان نهضت اصلاحات بر این باور بود که جهان از آن خداست و انسان تنها به عنوان فرمانبردار او می تواند مالک چیزی باشد. گناه سبب می شود انسان بر خدا طغیان کند و در نتیجه، حق تملک را از دست می دهد. او می گفت: مسیح از حواریون و جانشینان آنان خواست تا ثروت نداشته باشند. پس، روحانیون صاحب ثروت از فرمان مسیح تجاوز کرده و گناهکارند. وی ضروری ترین اصلاح برای روحانیت و کلیسا را سلب مالکیت از آنان می دانست. وی معتقد بود: روحانیون باید زندگی تجملاتی را کنار بگذارند و همچون راهبان به فقر و تهیدستی مسیح روی آورند(ر.ک: دورانت، ۱۳۷۱). وی گرفتن مالیات های دینی را محکوم می کرد و آنها را حرام و خلاف مبانی اخلاق می دانست. همچنین معتقد بود: خرید و فروش مناصب کلیسایی بیشترین صدمه را به کلیسا وارد می سازد(همان). هوس نیز در آثار خود اجرت گرفتن کشیشان برای انجام وظایف دینی مانند تعمید، تأیید، عشای ربانی، ازدواج و تدفین را محکوم می کرد(همان). همچنین کالون درباره مالکیت خصوصی بر این باور بود که یک مسیحی حق ندارد ثروت و دارایی خویش را تنها از آن خود بداند و آن را به رفع نیازهایش اختصاص دهد. او به گردآوری مال و ثروت، از راه های جابرانه روی خوش نشان نمی داد. از سوی دیگر، وی رباخواری با سود محدود را مجاز می شمرد (ر.ک: دورانت، ۱۳۷۱).
عدم اعتقاد به انتخاب پیشین
لیبرال ها بر آزادی اصرار می ورزند و هر چیزی را که با آزادی اراده در تنافی باشد، کنار می گذارند. درحالی که پروتستان ها بر آموزه انتخاب پیشین، که آزادی اراده را نفی می کند، پافشاری دارند. بر اساس این آموزه، سعادت و شقاوت انسان نه در گرو فضائل و رذائل وی، بلکه معلول خواست خداست. لوتر در رساله اسارت اراده(The Bondage of the Will)، در دفاع از این آموزه می گوید: خدا منشأ همه کارها، ازجمله کارهای انسان است. انسان از خود اراده ای ندارد. خداوند با اراده لایتغیر، ابدی و قطعی خویش همه امور را پیش بینی، مقدّر و لازم الاجرا کرده است. لوتر درباره ایمان نیز اعلام کرد که تنها ایمان است که انسان را مسیحی می سازد و از کیفر دوزخ می رهاند، نه کردار نیک؛ زیرا کردار نیک از ایمان ریشه می گیرد، همان گونه که میوه از درخت به عمل می آید(همان).
کالون درباره آموزه های بنیادینی که به رستگاری انسان مربوط می شود، با لوتر توافق کامل داشت. به عقیده کالون نیز اراده انسان برای انجام کارهای خیر کافی نیست، مگر اینکه فیض الهی او را یاری کند (دورانت، ۱۳۷۱، ج ۶، ص۵۴۷). بنابراین، عادل شمرده شدن انسان را خدا رقم می زند.
مخالفت با تفتیش عقاید
لیبرال ها مدعی اند: به عقاید دیگران باید احترام گذاشت. درحالی که وقتی کلیسای پروتستان مقاومت هایی را در برابر اعتقادات بنیادین خود مشاهده کرد، به سرکوب مخالفان خویش اقدام کرد. ملانکتون، یکی از نزدیک ترین همراهان و مشاوران لوتر از دولت خواست تا مردم را مجبور کند در مراسم مذهبی پروتستان ها حضوری منظم داشته باشند. ملانکتون، در حقیقت همان سیاست تفتیش عقاید را که قبلاً در ایالات زیر سلطه کاتولیک ها معمول بود، در قلمرو پروتستان ها نیز به اجرا درآورد. وی در برابر نوتعمیدیان، موضعی سخت در پیش گرفت؛ حبس و کشتار آنان در آلمان را ستود و درصدد نابودی شان برآمد. وی معتقد بود: خداوند نوتعمیدیان را به دوزخ خواهد افکند. پس چرا باید بیش از خدا بر آنان ترحم کرد؟ ملانکتون از اعدام سروتوس خشنود شد و در نامه ای خطاب به کالون سوزاندن سروتوس را عبرتی خداپسندانه و فراموش نشدنی برای همه شیادان خواند (میکائیل سروتوس ۱۵۱۱ـ۱۵۵۳، یکی از مخالفان آموزه تثلیث که کلیسا او را محاکمه و به سوخته شدن محکوم کرد). ملانکتون افراد زیر را مستحق اعدام می دانست: منکران تثلیث، منکران گناه اصلی، منکران تعمید کودکان، معتقدان به رستگاری مشرکان، منکران حضور واقعی مسیح در عشای ربانی و مرددان در آمرزش گناه اصلی به وسیله ایمان به مسیح (دورانت، ۱۳۷۱، ج ۶، ص ۵۴۰ـ۵۴۷).
نشانه های دیگر
بنابر گفته لنسلوت آندروز(Lancelot Andrews) (1555ـ۱۶۲۶) نویسنده کلیسای انگلیکن، اساس مسیحیت راست کیش بر دو عهد (عتیق و جدید)، سه اعتقادنامه، چهار انجیل و پنج قرن نخست مسیحیت استوار است(باغبانی، ۱۳۸۹). کلیسای پروتستان در طول حیات خویش، به هر چهار مقوله مذکور وفادار بوده است. اعتقاد این کلیسا به دو عهد از اعتقاد کاتولیک ها و ارتدکس ها سنتی تر است؛ چراکه کلیسای پروتستان، تنها عهد عتیق مطابق با اصل عبری را قبول دارد. در قرن شانزدهم، این کلیسا در الهامی بودن کتاب های اپوکریفایی تردید کرد. و سرانجام، مانند یهودیان این کتاب ها را به سبب نداشتن اصل عبری در ضمن عهد عتیق نپذیرفت. بنابراین، عهد عتیق پروتستان ها، ۳۹ کتاب دارد. پروتستان ها در اعتراف نامه وستمینستر، فهرستی از کتاب های عهد عتیق و عهد جدید که هیچ کتاب اپوکریفایی در آن نبود، ارائه دادند.
مردود شدن کتاب های اپوکریفایی از سوی پروتستان ها موجب شد که برخی آیین های کلیسای کاتولیک برای پروتستان ها حجیتی نداشته باشد. یکی از این آیین ها، دعا برای مردگان است که کاتولیک ها آن را به کتاب دوم مکابیان (۱۴: ۴۰ـ۴۶) مستند می کنند. پروتستان ها کتاب مذکور را بخشی از کتاب مقدس نمی دانند.
کلیسای پروتستان در تفسیر و تأویل کتاب مقدس نیز احتیاط می کند. رهبرانی از این کلیسا مانند کالون، وقتی خواستند کتاب مقدس را تفسیر کنند، این کار را در صورتی مجاز دانستند که آن کتاب بر زبان های اصلی مطالعه شود. آنان در بخش تأویل و موضوع تعارض میان معنای ظاهری و باطنی کتاب مقدس نیز احتیاط پیشه کردند و بر معنای ظاهری تأکید داشتند. بر پایه دیدگاه آنان، هیچ عقیده ای را بر اساس معنای غیرظاهری کتاب مقدس نباید پذیرفت، مگر اینکه بر معنای ظاهری استوار باشد. لوتر بر این باور بود که در کتاب مقدس هیج تفسیر تمثیلی، استعاری یا عرفانی روا نیست، مگر آنکه همان مطلب در جای دیگر در ظاهر بیان شده باشد.
کلیسای پروتستان خود را به سه اعتقادنامه مشهور مسیحیت یعنی اعتقادنامه های نیقیه، رسولان و آتاناسیوس ملتزم می بیند و آنها را در مراسم خویش اجرا می کند. این کلیسا، علاوه بر محتوای چهار انجیل و سایر رساله های عهد جدید، به اعتقادات و آیین های تثبیت شده در پنج قرن نخست مسیحیت وفادار است. پنج قرن نخست مسیحیت، شامل دوره حضرت عیسی علیه السلام، رسولان وی و پدران کلیساست. کلیسای پروتستان به آنچه عیسی و رسولان آن حضرت آوردند، پایبند است و خود را به آموزه های پدران کلیسا مانند طبیعت مسیح، آموزه های تثلیث، فیض و نجات وفادار می داند.
افزون بر این، گروه ها و فرقه های مختلف پروتستانی، نشانه هایی از بنیادگرایی را در اعتقادات و اعمال خود بروز داده اند. پیوریتن ها، روز شنبه را به عبادت خدا اختصاص می دادند و هرگونه کار، مسافرت و ورزش را در آن ممنوع می دانستند. در حدود نیمه قرن هفدهم، پیوریتن ها لایحه ای به مجلس عوام انگلستان آوردند تا روز عبادت را از یکشنبه رومیان باستان، که مشرک بوده اند، به شنبه یهودیان تغییر دهند. یکی از رهبران پیوریتن نیز پیشنهاد کرد که شریعت موسی را در قانون انگلیس بگنجانند. آنان به هنر روی خوش نشان نمی دادند و آن را مانع تقوا و پرهیزکاری می دانستند.
آناباپتیست ها، که در دهه ۱۵۲۰ در زوریخ سوئیس پدید آمده بودند، فرقه ای بنیادگرا بودند که اموری مانند رد خدمت سربازی، گونه ای مالکیت عمومی بر اموال و انضباط سخت کلیسایی را مسیحیت خالص مبتنی بر عهد جدید می دانستند.
نشانه های لیبرال بودن
پس از بررسی نشانه های بنیادگرا بودن کلیسای پروتستان، به بررسی نشانه های لیبرال بودن این کلیسا می پردازیم. امواج برآمده از جنبش لیبرال ها، بر الاهیات پروتستان بی تأثیر نبود و برخی پروتستان ها با این جنبش همراه شدند و شیوه ها و دیدگاه های آن را برگزیدند. در طول قرن نوزدهم، گرایش های الاهیاتی جدیدی در کلیسای پروتستان پدید آمد. متألهان این کلیسا در برابر پرسش ها و خواسته های عصر روشنگری و دانش های جدید و محصول آنها یعنی الاهیات لیبرال بی تفاوت ننشستند و واکنش هایی از خود بروز دادند. برخی از واکنش های مذکور، گرایش این کلیسا به سمت الاهیات لیبرال را نشان می دهد.
متأله پروتستان، جان هیک می گوید: یک مسیحی ملزم نیست عقاید فلسفی و الاهیاتی قرن های سوم و چهارم را بپذیرد. از نظر وی، ایمان مسیحی را می توان بر تعالیم عیسی درباره حقیقت، محبت و حق خدا بنا کرد (هیک، ۱۳۷۸، ص۹۰ـ۹۷).
اصولاً نهضت اصلاحی لوتر یک حرکت دینی، اجتماعی و سیاسی بود و با شعار آزادی مسیحیان آغاز شد. آزادی از شعارهای اصلی لیبرال هاست. لوتر برای تحقق این شعار، با رد اقتدار پاپ درصدد استقلال حکومت از کلیسا بود.
نقد تاریخی کتاب مقدس رونق گرفت. پروتستان های بنیادگرا مدتی طولانی در برابر این روند مقاومت نشان می دادند و با احتیاط در جاده نقد این کتاب گام برداشتند. اما سرانجام پروتستان های آلمان نقد کتاب مقدس را در مدارس علوم دینی خود شروع کردند. این روند در بقیه جهان پروتستان، با اعتدال بیشتری دنبال شد. برخی از اعضای کلیسای پروتستان، با عنوان نوگرا از اینکه امکان مطالعات جدید درباره کتاب مقدس باز شده است، شادمان بودند.
مصلحان پروتستانی، با شعار و عمل خود به رشد دموکراسی کمک کردند. دموکراسی از شعارهای اصلی لیبرال هاست. حکومت دینی کالون بر شهر ژنو رشد مذکور را در بسیاری از نقاط اروپا تسریع کرد. آیین کالونی، مردانی را تربیت کرد که به تعمیم آموزش و تحکیم مبانی حکومت مردم بر مردم همت گماشتند، تا مردم در پناه آزادی زندگی کنند.
ماکس وبر، جامعه شناس معروف آلمانی معتقد است: آیین کالون سهم مهمی در پیدایش جهان مدرن دارد. به گفته وی، آموزه انتخاب پیشین فرهنگی را پدید آورد که بر اساس آن، انسان ها پیشرفت دنیوی و اقتصادی را دلیل و نشانه ای بر انتخاب و گزینش خود در نزد خدا دانستند. بر این اساس، کشورهایی که تأثیر اندیشه های کالون در آنها قوی تر بود، پیشگامان صنعت، بانکداری و اقتصاد مدرن شدند.
در آلمان نیز پیشرفت های اقتصادی راه را برای قیام لوتر باز کرد. تجارت و انتقال پول این کشور را چنان نیرومند ساخت که توانست در برابر امپراتوری و پاپ بایستد و از لوتر حمایت کند. سرانجام، بزرگان آلمان بر آن شدند که یوغ بردگی رم را از گردن فرو افکنند و آزادی خود را به دست آورند.
تساهل و تسامح جنبش لیبرال، بر کلیسای پروتستان بی تأثیر نبود؛ پروتستان ها با طرح موضوع وحدت کلیساها به اصل تساهل و تسامح لیبرال ها پاسخ مثبت دادند. در قرن بیستم، نهضت مسکونی گرایی (مشتق از oikoumene جهان مسکون)، در میان پروتستان ها با تأکید بر زمینه های مشترک الهیات کلیساهای مختلف آغاز شد. این حرکت، با الهام از اصل تسامح و تساهل درصدد نزدیک کردن دیدگاه الاهیاتی کلیساهای گوناگون مسیحیت بود. اکنون شورای جهانی کلیساها رهبری این نهضت را بر عهده دارد.
لیبرال ها بر خردگرایی و دوری از خرافات، سحر و جادو تأکید می کنند. کلیسای پروتستان نیز تقدیرگرایی و اعتقاد به سحر و جادو را به شدت مورد حمله قرار داد و رشد و گسترش عقاید مبتنی بر خردگرایی را تشویق کرد. برخی فرقه های پروتستانی، پیروان خود را ترغیب می کردند تا برنامه سنجیده و منظمی را برای زندگی و آینده خود طراحی کنند و از روزمرگی فاصله بگیرند. متدیسم (Methodism) یادآور همین دیدگاه است. این طرز تفکر، سبب شد تا مردم عقلانی تر رفتار کنند و کمتر گرد خرافات بگردند.
لیبرال ها، در توجه به دو حس دینی و ملی گرایش بیشتری به ملی گرایی دارند. بررسی سیر تاریخی کلیسای پروتستان نشان می دهد این کلیسا نیز به ملی گرایی توجه ویژه داشته است. سال ها مقام پاپی در دست ایتالیایی ها بود. مسیحیان اروپا، تحت تأثیر ملی گرایی خواستار تغییرات اساسی در کلیسا شدند. دو کشور فرانسه و انگلستان، با استفاده از این حس به سوی استقلال از امپراتوری مقدس روم گام برداشتند. دعوت پروتستان ها نیز نوعی ملی گرایی بود. احیای ملی گرایی، در مردم استقلال کلیساهای محلی را از کلیسای رم به دنبال داشت. زبان ملی نیز عاملی برای ملی گرایی شد و مصلحان با مجاز شمردن برگزاری مراسم دینی و ترجمه کتاب مقدس به زبان های ملی به این روحیه دامن می زدند. از دهه ۱۹۶۰، تحولات الاهیاتی در کلیسای پروتستان شتاب گرفت. الاهیات پروتستان می کوشد ماهیتی پویا داشته باشد و خود را به روز کند تا پا به پای تحولات پیش برود. کلیسای پروتستان، که از آغاز با تکثر همراه بود، با ظهور هر مکتب یا مرام فلسفی جدید، شکل تازه ای از الاهیات را پدید آورد.
تحول در اجرای مناسک آیین پروتستانی نیز در این دهه شتاب گرفته است. برخی گروه های پروتستانی تنوع زیادی را در چگونگی عبادت پذیرفته اند تا جوانان را جذب کنند. مبتکر این تحول، در ابتدا خود لوتر بود. وی باور داشت که نماز و دعا باید به زبان آلمانی خوانده شود، نه به زبان لاتینی. خودش نیز در خفا به ترجمه کتاب مقدس مشغول شد. این ترجمه، اهمیت فراوانی پیدا کرد و مردم از طریق زبان مادری خود با کتاب مقدس آشنا شدند.
بررسی و ارزیابی
کلیسای پروتستان، بسیاری از اعتقادات غیرعقلانی مسیحیت مانند تثلیث و فدا را همچنان حفظ کرده است. لوتر تا آخر عمر، به تثلیث و کفاره شدن مسیح اعتقاد داشت و برخی از این معتقدات را نامفهومتر از سابق ساخت. پیروان این کلیسا علاوه بر اعتقادات فوق، به موضوعات مهم دیگر که نشان از بنیادگرایی است، وفادار مانده اند، مانند: پیوند کلیسا و دولت؛ الهامی بودن کتاب مقدس؛ عدم پافشاری بر مالکیت خصوصی؛ آموزه انتخاب پیشین؛ تفتیش عقاید؛ پایبندی بر عهد عتیق بدون کتاب های اپوکریفایی؛ وفاداری به اعتقادات پنج قرن نخست مسیحیت؛ اختصاص روز شنبه به عبادت توسط برخی مانند پیوریتن ها و انضباط سخت کلیسایی توسط برخی دیگر مانند آناباپتیست ها.
البته رگه ها و نشانه هایی از الاهیات لیبرال نیز در عملکرد برخی از کلیساهای پروتستان مشاهده می شود. مانند: شعار آزادی؛ نقد تاریخی کتاب مقدس؛ رشد دموکراسی؛ تساهل و تسامح؛ خردگرایی و دوری از خرافات، سحر و جادو و ملی گرایی.
بررسی و مقایسه نشانه های هشت گانه بنیادگرایی و شش گانه لیبرالی بودن کلیسای پروتستان، محقق را به این داوری نزدیک می کند که کلیسای پروتستان بیش از اینکه لیبرال باشد، بنیادگراست.
نتیجه گیری
کلیسای پروتستان از درون نهضت اصلاحات در قرن شانزدهم، به رهبری مارتین لوتر پدید آمد. به علت همپوشی نهضت اصلاحات، با دو عصر رنسانس و روشنگری و ادعای این کلیسا به بازنگری در باورهای مسیحیت، برخی به این باور رسیدند که کلیسای پروتستان باید متأثر از ویژگی های این دو دوره باشد. تأثر از ویژگی های این دو دوره، یعنی تمایل این کلیسا به ارزش های لیبرال ها و دوری از ارزش های بنیادگرایان. اما بررسی و مقایسه نشانه ها و رگه های بنیادگرا بودن و لیبرال بودن کلیسای مذکور، ما را به این نتیجه رهنمون می کند که کلیسای پروتستان، همچنان مدافع اصول اساسی مسیحیت مانند تثلیث، تجسد، فدا، صلب عیسی برای کفاره شدن گناهان بشر است. علاوه بر اصول مذکور، نشانه های فراوان دیگری وجود دارد که بر بنیادگرا بودن این کلیسا بیش از لیبرال بودن آن دلالت می کند.
http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/170